ایرانیان مقیم در قزاقستان
مهاجرت ایرانیان به آسیای مرکزی، قزاقستان و دشت قپچاق در دورههای مختلف زمانی انجام شده است. اقوام ایرانی تباراسکیت را از اولین گروههای قومی معرفی کردهاند که در سده پنجم به این سرزمینها کوچ کردهاند.
پس از آن در سدههای اخیر نیز در زمان جنگهای ایران و روس و حکومت بلشویکها پس از شکست حکومت خودمختار آذربایجان و شکست فرقه دموکرات آذربایجان به رهبری سید جعفر پیشه وری، عدهای از ایرانیان از ترس گرفتار آمدن در دست حکومت ناگزیر از مهاجرت به روسیه تزاری شدند تا به زعم خود مأمنی برای سکونت و پناه جویی بیابند، اما غافل از اینکه این مهاجرت ناخواسته آنها را برای همیشه به دروی از وطن مجبور خواهد کرد.
پس از کوچ و پناهندگی اجباری این عده، حکومت شوروی ابتدا آنها را برای مدت طولانی به سرزمینهای سرد شمال روسیه فرستاد، سپس بعد از اینکه تعدادی از آنها در سرمای طاقت فرسای آن دیار جان خود را از دست دادند، افراد باقیمانده را سوار بر واگنهای باربری آهنی قطار کردند و به جنوب قزاقستان که بخاطر سرمای شدید و زمستان طولانی تبعیدگاه مخالفان حکومت استالینی به شمار میرفت کوچ داده شدند که البته تعدادی از این پناهندگان بیپناه نیز در مسیر شمال روسیه تا جنوب قزاقستان جان خود را از دست دادند تا اینکه بالاخره بازماندگان این قافله مرگ در جنوب قزاقستان و عمدتا در شهرهای "چیمکنت"، "مرکه" و "چو" سکنا داده شدند[۱].
شرح این ماجرا و مصیبتهایی که بر سر این عده آمده است توسط آقای اسد مستوفی که یکی از همین افراد بوده است و در سال ۱۳۹۳ در شهر چیمکنت از دنیا رفت در کتاب خود به نام "مویههای غریبانه" به تفصیل نگاشته است.
از سوی دیگر عدهای از ایرانیان که در آذربایجان میزیستند برای دامداری و کشاورزی و مراودات دیگر به دشتهای قپچاق و آنسوی رود ارس سفر میکردند و یا ییلاق و قشلاق میکردند و عده زیادی از آنها با ساکنین شهر باکو پیوند زناشویی و خانوادگی داشتند، پس از جدا شدن بخشی از آذربایجان از ایران و بسته شدن مرزها بین آذربایجان ایران و آذربایجان شوروی در سال ۱۹۱۸ میلادی عدهای از ایرانیان آذری که عمدتا از منطقه "مشکین شهر" و "پلیه سوار بودهاند"، برای امرار معاش به دشتهای قپچاق در رفت و آمد بودند پشت مرزهای بسته محصور شدند و امکان بازگشت به خانه و کاشانه خود را نیافتند، لذا این عده هم گروه دیگری شدند که به ناچار از وطن خود دور افتادند و در دشتهای قپچاق سکونت کردند. که هم اکنون بقایای این گروههای مهاجر ایرانی در شهرهای جنوبی قزاقستان در کنار سایر ملیتها و مردم قزاق روزگار میگذرانند[۲].
اکنون ۷۰ سال از روزی که هزاران نفر از مردم کشورمان به قزاقستان تبعید شدند میگذرد.
هرچند این افراد مهاجر جز کشاورزی و دامداری کاری نداشتند و اکنون نسل سوم و چهارم ایرانی تبارها را در جمهوری قزاقستان را تشکیل میدهند، متأسفانه هویت ایرانی آنها در دل سایر اقوام هضم شده است ولی در طول سالیان دراز گذشته که اکنون به قزاقهای ایرانی تبار تبدیل شدهاند در دهههای اخیر نقش مهمی در توسعه مراودات مردمی و تبادلات فرهنگی و اجتماعی دو ملت ایرانی و قزاق ایفا کردهاند وایرانیهای ساکن در قزاقستان پیوند بین دو کشور را تحکیم بخشیدهاند[۳].
پس از استقلال جمهوری قزاقستان در سال ۱۹۹۱ با باز شدن مرزهای کشورهای تازه استقلال یافته تحول جدید و گستردهای در روابط سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بین جمهوری اسلامی ایران و جمهوری قزاقستان ایجاد شد لذا عدهای از تجار و بازرگانان ایرانی (جمعا در حدود ۲۰۰ خانوار) برای ایجاد تعاملات تجاری و اقتصادی به این کشور آمدند و در شهرهای مختلف مخصوصا در آلماتی، آستانا و جنوب قزاقستان در شهر چیمکنت ساکن شدند که به دلیل تجمع بیشتر ایرانی تبارها در شهر چیمکنت در سال ۱۳۷۶ با همت رایزنی فرهنگی وقت و همکاری مشترک ایرانیان ساکن در چیمکنت و در راستای همکاری با خانههای دوستی ملل مختلف و مجمع خلق قزاقستان مرکز فرهنگی ایرانیان تأسیس شد که فعالیتهای خود را در یک واحد آپارتمانی قدیمی با حدود ۴۰ متر آغاز کرد و به برگزاری کلاس زبان فارسی، آموزش قرآن و فعالیتهای فرهنگی پرداخت، ولی بعدا در مهر ماه سال ۱۳۹۳ ساختمان جدید مرکز فرهنگی ایرانیان با حضور سفیر و رایزن فرهنگی وقت و مدیر خانه فرهنگ ایرانیان، ایرانیان ساکن و مسئولین محلی افتتاح و با اهداء کتاب، کامپیوتر، سیدی، لوازم اداری و اقلام فرهنگی توسط رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، فعالیتهای این مرکز گسترش یافت[۴].
از نظر تعداد ایرانیان ساکن در قزاقستان آمار متعددی نقل شده است ولی بنا بر اعلام یکی از ایرانیان مهاجر در قزاقستان حدود ۱۰ الی ۱۵ هزار ایرانی الاصل که همه آنها شیعه هستند در شهرهای مختلف قزاقستان؛ چیمکنت، مرکه، چو، آلماتی، آستانا، جامبول، تالدی، قورغان، ساری آقاش و... زندگی میکنند. البته تعدادی از کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران نیز در قزاقستان حضور دارند که عمدتا در شهرهای آستانا، آلماتی و آکتائو به انجام مأموریتهای سیاسی، فرهنگی تجاری و اقتصادی مشغول هستند که تعداد آنها نیز حدود ۴۰ خانواده میباشد.
همه قزاقهای ایرانی تبار که در شهرهای مختلف جمهوری قزاقستان زندگی میکنند شیعه میباشند و دارای مسجد و حسینیه هستند که در ایام مناسبتهای مذهبی به اجرای مراسم دینی و مذهبی میپردازند. به جز مرکز فرهنگی ایرانی تبارها که که در طول سالیان گذشته نقش کلیدی در پیوند بین دو ملت ایران و قزاقستان داشتهاند انجمن دوستی ایران و قزاقستان که یک مؤسسه غیردولتی، غیرسیاسی، غیرانتفاعی و عامالمنفعه و متکی بر مشارکت اعضاء میباشد و اهداف اصلی آن تحکیم و گسترش روابط دوستانه و برادری بین مردم دو کشور و پیشبرد اهداف مشترک دو کشور در زمینههای فرهنگی، ادبی، هنری، علمی، فنی، اقتصادی، بازرگانی، اجتماعی و ارتباطات است با همت تعدادی از ایرانیان تشکیل شده است[۵][۶].
نیز نگاه کنید به
ایرانیان مقیم تونس؛ ایرانیان مقیم ژاپن؛ ایرانیان و انتشار دین اسلام در چین؛ ایرانیان مقیم درسنگال؛ ایرانیان مقیم آرژانتین؛ ایرانیان مقیم در فرانسه؛ ایرانیان مقیم در مالی؛ ایرانیان مقیم تایلند؛ ايرانيان مقيم اسپانیا؛ ایرانیان مقیم در اتیوپی؛ ایرانیان مقیم سیرالئون؛ ایرانیان مقیم در قطر؛ ایرانیان مقیم بنگلادش؛ ایرانیان مقیم سودان.
کتابشناسی
- ↑ بروجردی، حسین (1384). «برشی بر فرقه دموکرات آذربایجان» مطالعات تاریخی. شماره 10، ص 92-115.
- ↑ معرفی مویههای غریبانه خاطرات اسد مستوفی http://vista.ir/article/585807/
- ↑ مروری بر زندگی قزاقهای ساکن استان گلستان http://www.shomalnews.com
- ↑ گزارش رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در قزاقستان (1393).
- ↑ معرفی انجمن دوستی ایران و قزاقستان ، http://www.irkz.org/Default.aspx?PageID=52&RelatedID=Iwaw
- ↑ صابری، اصغر (1395). جامعه و فرهنگ قزاقستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص 462-465.