جایگاه دین در جامعه و سیاست بنگلادش

از دانشنامه ملل

اصولا سیر مذهب در شبه قاره را به 9 دوره ، بیان می کنند:  

1. مرحله ابتدایی یا دوره ماقبل تاریخ که اطلاعاتی از آن دوره در دست نیست مگر آنکه تصور شود تفاوت زیادی با ادوار مشابه خود در سایر نقاط جهان نداشته است؛

2. دوره تمدن دره سند، که از این دوره نیز چندان اطلاع صحیحی موجود نیست؛ فقط حفریاتی که در دره سند به عمل آمده، نشان می دهد که آن مردم بت های بسیاری را پرستش می کردند و الهه ای، که شاید شیوا بوده است، داشتند و ایزدانی به صورت حیوان یا نیمه مار و نیمه انسان می پرستیدند؛

3. دوره ودایی ( ودیک ) از هنگام غلبه نژاد شمالی در هند تا حدود 800 پ.م تخمین زده می شود؛

4. عصر برهمنی ( از 800 تا 500 پ. م )، در این دوره تاسیسات مقدس مذهب هندو توسعه یافت؛

5. عصر فلسفی ( از 500 تا 100 پ.م)، در این دوره دو آیین «جین»  و «بودا» به وجود آمدند؛

6. دوره احیای هندویی و عقیده به پیدایی مظاهر الهی در بشر که تقریبا از 100 پ.م تا 500 ب.م ادامه یافته است؛ نشر مسیحیت نسطوری  در هند نیز در همین دوره صورت گرفته است؛

7. دوره گسترش یا نفوذ اسلام درهند که در سده شانزدهم میلادی به تشکیل سلسله تبموربان بزرگ هند منجر شد؛

8. دوره شور مذهبی یا طریقه بهاکتی (Bhakti) که از اواخر سده پانزدهم شروع شده و تا قرن نوزدهم ادامه داشته است؛

9. دوره نفوذ اروپایی که از هنگام ورود پرتغالی ها در سده پانزدهم میلادی آغاز شده است و با استقلال هند و پاکستان در سال 1947 م پایان یافت؛

در این دوره مسیحیت به حد چشمگیری توسعه یافت و نیز افکار جدید اروپایی از طریق مکاتب علمی سده نوزدهم و اندیشه های مارکسیستی و همچنین کیش ملیت پرستی و برتری نژادی و خون، به شبه قاره راه یافت[۱].

در باره دوره اول و دوم چنان که باز بیان کردیم، اطلاعات بسیاری در دست نیست، اما دوره سوم اهمیت به خصوصی دارد. در این دوره مهاجمین شمالی طی چند قرن در دسته ها و امواج متوالی و متعدد به سرزمین هند راه یافتند و پایه های مذهب وتمدن فرهنگ هندویی را بنا نهادند. قوم آریایی وقتی وارد سرزمین هند می شد، دارای باورهای مذهبی ساده بود و مظاهر قوای طبیعت را نیایش یا پرستش می کرد. در خصوص ورود دین اصلی یعنی اسلام، تاریخچه روشنی وجود دارد که به طور مختصر به آن اشاره می کنیم.

موقعیت دین رسمی و سایر ادیان و مذاهب

در هشتمین اصلاحیه قانون اساسی ( توسط مجلس ملی ) 7 ژوئن 1988، «اسلام» دین رسمی کشور بنگلادش اعلام شد. در این کشور پیروان چهار دین: اسلام، هندو، بودایی و مسیحی زندگی می کنند. اسلام دین اکثریت مردم است که حدود 85 درصد ازکل جمعیت را در بر می گیرد. در قانون اساسی این کشور، آزادی کامل مذهب و فعالیت های فرهنگی برای همه اقلیت ها نیز تضمین شده است. مردم مسلمان بنگلادش به طور عموم متدین و اکثر آن ها، اهل تسنن و پیرو مذهب حنفی هستند. البته در مناطق راجشاهی در غرب کشور پیروان اهل حدیث ( اخباری ) زندگی می کنند که رهبر آن ها عبدالباری شخصیت بزرگ فرهنگی آموزشی کشور است. در میان اکثریت اهل تسنن، به تازگی مکتب وهابیت هم نفوذ کرده است. بخشی از حوزه های علمیه قومی که آموزش سنتی فقهی اسلام را تدریس می کنند، از طرف شیوخ و ثروتمندان پیرو مکتب وهابی در جهان عرب، تغذیه می شوند.[۲]

سرزمین بنگال پیش از ورود مسلمانان، به ایالات مختلف تقسیم و هر ایالت در تصرف عده ای از حاکمان محلی بود. نخستین بار مسلمانان، بنگال را تحت واحد سیاسی متحدی در آوردند که تکمیل آن در زمان سلطنت جلال الدین اکبر از شاهان سلسله تیموریان هند به پایان رسید. در عهد جلال الدین اکبر همه ایالت قبلی سرزمین بنگال، به نام «صوفیه بنگال» نامیده شد.

1. دوره اول از سال 1201 م (598 ه‍ .ق ) شروع می شود. یعنی زمانی که بنگال به دست اختیارالدین محمد بختیار خلجی فتح شد. اختیارالدین محمد، ترک بود. به همین منظور این عهد را به نام «عهد ترک» نام نهاده اند. در این دوره بنگال تحت تسلط دولت مرکزی دهلی بود و سلطان دهلی، حاکم بنگال را تعیین می کرد. البته به علت فاصله بسیار از دهلی، بعضی از حکام بنگال خودمختاری و آزادی را پیشه خود می ساختند؛

2. دوره دوم «عهد سلاطین آزاد بنگال» نامیده می شود. این دوره از جانشینی شمس الدین الیاس شاه به سال 1342 م ( 743 ه‍ .ق ) آغاز می شود، به استثنای سال های 1539- 1552م / 946- 960 ه‍ .ق، هنگامی که بنگال در تصرف شیر شاه سوری و اسلام شاه سوری بود. این دوره به سال 1576 م / 984 ه‍ .ق به پایان می رسد و در همین سال است که در بنگال، در «جنگ راج محل»، سلاطین آزاد به دست مغول های تیموری شکست خوردند؛

3. دوره سوم، دوره مغولان تیموری است و بنگال به سال 1576م /984 ه‍.ق به دست جلال الدین اکبر فتح شد. این دوره تا 1717 – 1130 ه‍.ق ادامه داشت. بنگال از این تاریخ، جزو سلطنت دهلی به شمار می رفت؛

4. دوره چهارم، از سال 1717 تا 1757 م / 1130- 1171 ه‍.ق طول کشید. دراین ایام، مرشد قلی خان از حاکمیت سلطنت دهلی آزاد شد و به نام نظام بنگاله، دولت تازه ای تشکیل داد. حاکمیت وی به سال 1757 م / 1171 ه‍. ق به پایان رسید.

با ورود مسلمانان به بنگال، جامعه اسلامی به وجود آمد. در همین زمان است که فعالیت مسلمانان در بنگال آغاز می شود. همان طور که قبلا اشاره کردیم، مسلمانانی که برای نخستین بار در بنگال حکمرانی کردند از نژاد ترک بودند. هر چند اسلام دین آنان بود، فرهنگ ایرانی از نفوذ فوق العاده ای در بنگال داشت و آنان زبان ترکی را فقط در کشور صحبت می کردند و زبان فارسی، شالوده واساس لغات سیاسی و محاورات دربار را تشکیل می داد و در واقع زبان دیوانی و رسمی دربار بود. زبان عربی کلید رجوع به مذهب و فراگیری علوم مذهبی به شمار می رفت.

در طول مدت 150 سال حکومت ترک ها در بنگال، این بخش از شبه قاره آبستن حوادث و رویدادهای متواتر سیاسی بود. در دوران حکومت ترک ها، باوجود نا آرامی های سیاسی، اسلام گسترش یافت وترک ها نه تنها به کشورگشایی و افزایش متصرفات پرداختند، بلکه در واقع درتبلیغ و گسترش اسلام نیز همت گماردند. آنان همچنین مردم را با فرهنگ وتمدن اسلامی آشنا ساختند؛ به طوری که در طول حکومت ترک ها، مدارس علمیه و مؤسسات مقتدر مذهبی بنا شد. در دوران فرمانروایی و حاکمیت مغول در بنگال (1575 تا 1757م ) نیز مردم در زمینه های کشاورزی، صنعتی، ارتباطات، تجارت، معماری، هنر و فرهنگ به پیشرفت های چشمگیری نایل شدند. فرهنگ مغول که در واقع ترکیبی از فرهنگ ایرانی، ترکی و عربی بود، بر کلیه شئون زندگی و ارکان حکومت اثر گذاشت. گفته شد که بنگلادش از نظر باورهای مذهبی مرکز پیروان چهار دین اسلام، هندو، بودایی و مسیحی است و از میان این ها، دین رسمی و اکثریت مردم، دین اسلام است. اما در قانون اساسی این کشور، آزادی کامل برای پیروان همه ادیان و مذاهب تعریف شده و فعالیت های فرهنگی برای همه اقلیت ها پیش بینی شده است.[۳]

نکته مهم در خصوص  اسلام در بنگلادش مربوط به زمانی است که ژنرال ضیاء الرحمن به قدرت رسید. وی سیستم سکولاریسم را در بنگلادش که یکی از چهار رکن اصلی سیاست دولت بود، برانداخت؛ احزاب سیاسی مسلمان دربند را آزاد کرد و ناسیونالیسم بنگلادشی یعنی ملیتی با محتوای اسلامی را جانشین ناسیونالیسم بنگالی کرد. وی دستور داد آیات قرآن در رادیو و تلویزیون و نیز در مراسم رسمی پخش شود. همچنین همبستگی بنگلادش را با پاکستان و کشورهای مسلمان خاورمیانه قوت بخشید و بر ارتباط بنگلادش با امت مسلمان جهان تاکید ورزید. نخستین ژست سمبلیک او، قراردادن عبارت: «بسم الله الرحمن الرحیم» در سرآغاز کتاب قانون بود. به دستور وی مناسبت های مذهبی مانند میلاد النبی (ص)، محرم، رمضان و جمعه الوداع از طرف حکومت به طور رسمی برگزار می شد.[۴][۵]

نیز نگاه کنید به

جایگاه دین در جامعه و زبان ژاپنی؛ جایگاه دین در جامعه و سیاست کوبا؛ دين در جامعه و سياست لبنان؛ جایگاه دین و روحانیت در افغانستان؛ جایگاه دین در ساختار کنونی حکومت و جامعه چین؛ جایگاه دین در جامعه و سیاست سنگال؛ جایگاه دین در جامعه و سیاست فرانسه؛ جایگاه دین در جامعه و سیاست اردن؛ جایگاه دین در جامعه و سیاست زیمبابوه؛ جایگاه دین در جامعه و سیاست اردن؛ جایگاه دین در جامعه و سیاست قطر؛ جایگاه دین در جامعه و سیاست سوریه؛ جایگاه دین در جامعه و سیاست قزاقستان؛ سیاست های مذهبی دولت اتیوپی؛ جایگاه دین در جامعه تایلند

کتابشناسی

  1. 2004: 101–116. Wirsing and Mohan Malik
  2. آخوند زاده، محمد مهدی (1365)، تجزيه شبه قاره هند و استقلال بنگلادش. تهران: دفتر مطالعات سياسي و بين المللي وزارت امورخارجه.4-6
  3. تاریخ فرهنگ، سیستم حکومتی بنگلادش، وزارت امورخارجه بنگلادش، شبکه وب سایت اینترنت
  4. Esposito, J.L.; Voil, J.O. and Bakar, O. (2008), Asian Islam in the 21st. Century. New York:Oxford University Press. pp.49-52
  5. توسلی، محمد مهدی، علی زاده کندی، عزیز، توسلی، سینا(1391). جامعه و فرهنگ بنگلادش. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی