اسلام و مسلمانان فرانسه: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''اسلام و مسلمانان'''
غالبا گفته می‌شود که [[فرانسه]] کشوری است که در میان کشورهای اروپای غربی از بیشترین درصد جمعیت مسلمان برخوردار است و البته آمارهای متعددی در این خصوص توسط نهادهای مختلف ارائه می‌شود. یادداشت کوتاهی در تارنمای روزنامه لو فیگارو در آوریل سال 2012 میلادی با عنوان تعداد مسلمانان فرانسه چگونه تخمین زده شده‌است؟(comment est évalué le nombre de musulmans?) نوشته توماس وامپوئی (thomas vanpouille) به تبیین این مساله می‌پردازد:


'''1-6-7- ارزيابي آمار مسلمانان [[فرانسه]]:'''غالبا گفته می شود که فرانسه کشوری است که در میان کشورهای اروپای غربی از بیشترین درصد جمعیت مسلمان برخوردار است و البته آمارهاي متعددي در اين خصوص توسط نهادهاي مختلف ارائه مي شود . یادداشت کوتاهی در تارنمای روزنامه لو فیگارو در آوریل سال 2012 میلادی با عنوان تعداد مسلمانان فرانسه چگونه تخمین زده شده است؟[15]  نوشته توماس وامپوئی[16]   به تبيين اين مساله مي پردازد:
در فقدان آمارهای مذهبی رسمی – ممنوع شده توسط قانون – تفاوت‌های بسیار فاحشی را میان تخمین‌های موسسات نظرسنجی و آمارگیری مبتنی بر نمونه گیری‌های جمعیتی و تخمین‌های دولتی صورت گرفته از طریق ریشه جغرافیایی می‌توان شاهد بود. پرسش این است که چرا تعداد دقیق مسلمانان [[فرانسه]] را نمی‌دانیم.


در فقدان آمارهای مذهبی رسمی – ممنوع شده توسط قانون –  تفاوت های بسیار فاحشی را میان تخمین های موسسات نظرسنجی و آمارگیری مبتنی بر نمونه گیری های جمعیتی و تخمین های دولتی صورت گرفته از طریق ریشه جغرافیایی می توان شاهد بود. پرسش این است که چرا تعداد دقیق مسلمانان فرانسه را نمی دانیم.
قوانین [[فرانسه]] از سال 1872 پرسش از مذهب را در خلال سرشماری‌های صورت گرفته توسط موسسات عمومی ممنوع اعلام کرده‌اند. در حقیقت جمهوری سوم بر این باور بود که مذهب امری متعلق به حریم خصوصی است. چنین اصلی با قانون ششم ژانویه 1978 مورد تاکید مجدد قرار گرفت. بر اساس ماده هشت قانون مزبور «گردآوری یا پردازش اطلاعات و داده‌های شخصی که به شکل مستقیم یا غیر مستقیم ریشه‌های قومی یا نژادی، عقاید سیاسی، فلسفی و یا مذهبی... را نشان دهند ممنوع می‌باشد.»


قوانین فرانسه از سال 1872 پرسش از مذهب را در خلال سرشماری های صورت گرفته توسط موسسات عمومی ممنوع اعلام کرده اند. در حقیقت جمهموری سوم بر این باور بود که مذهب امری متعلق به حریم خصوصی است. چنین اصلی با قانون ششم ژانویه 1978 مورد تاکید مجدد قرار گرفت. بر اساس ماده هشت قانون مزبور « گردآوری یا پردازش اطلاعات و داده های شخصی که به شکل مستقیم یا غیر مستقیم ریشه های قومی یا نژادی، عقاید سیاسی، فلسفی و یا مذهبی ... را نشان دهند ممنوع می باشد.»
حال پرسش دیگری که مطرح می‌شود این است که چگونه می‌توان علیرغم قوانین صریح در این زمینه به ارقام مربوط به جمعیت مسلمانان دست یافت. در این زمینه باید خاطرنشان کرد که قانون ممنوعیت پردازش آمارهای مذهبی شامل نظرسنجی‌ها نمی‌شود و در قالب اینگونه نظرسنجی‌ها پرداختن به مقوله مذهب مجاز است. با این حال مشخص است که با توجه به مبتنی بودن نظرسنجی‌ها بر نمونه‌های جمعیتی محدود، هیچگاه دقت آنها به اندازه سرشماری‌های جمعیتی نخواهد بود.


حال پرسش دیگری که مطرح می شود این است که چگونه می توان علیرغم قوانین صریح در این زمینه به ارقام مربوط به جمعیت مسلمانان دست یافت. در این زمینه باید خاطرنشان کرد که قانون ممنوعیت پردازش آمارهای مذهبی شامل نظرسنجی ها نمی شود و در قالب اینگونه نظر سنجی ها پرداختن به مقوله مذهب مجاز است. با این حال مشخص است که با توجه به مبتنی بودن نظر سنجی ها بر نمونه های جمعیتی محدود، هیچگاه دقت آنها به اندازه سرشماری های جمعیتی نخواهد بود.
در عین حال باید توجه داشت که قانون در این زمینه استثنائاتی را هم برای برخی موسسات عمومی پیش بینی می‌نماید تا «در مواردی که اهداف مورد نظر پردازش ایجاب می‌نماید»، «پس از اخذ مجوز» از کمیسیون ملی اطلاعات و آزادی‌ها و شورای ملی اطلاعات آماری چنین تحقیقاتی را انجام دهند. در هر حال می‌توان پرسید که در حال حاضر داده‌ها و اطلاعات کنونی ما در خصوص تعداد مسلمانان [[فرانسه]] چگونه‌اند.


در عین حال باید توجه داشت که قانون در این زمینه استثنائاتی را هم برای برخی موسسات عمومی پیش بینی می نماید تا « در مواردی که اهداف مورد نظر پردازش ایجاب می نماید »، «  پس از اخذ مجوز » از کمیسیون ملی اطلاعات و آزادی ها و شورای ملی اطلاعات آماری  چنین تحقیقاتی را انجام دهند. در هر حال می توان پرسید که در حال حاضر داده ها و اطلاعات کنونی ما در خصوص تعداد مسلمانان فرانسه چگونه اند.
بیشتر تحقیقات صورت گرفته توسط موسسات نظرسنجی، به شکل مستقیم پرسش مربوط به تعلق به یک مذهب را مطرح می‌نمایند. در این زمینه موسسه TNS Sofres در نظرسنجی سال 2007 خود، شمار مسلمانان [[فرانسه]] را تنها 3 درصد [[جمعیت فرانسه]] تخمین زده است. موسسه CSA آمار 4 درصد را صحیح می‌داند و در سال 2009 نیز موسسه IFOP رقم 5.8 درصد را مطرح کرد که نشان می‌دهد در بالاترین تخمین، جمعیت مسلمانان فرانسه از 3.5 میلیون نفر بیشتر نمی‌باشد.  


بیشتر تحقیقات صورت گرفته توسط موسسات نظرسنجی، به شکل مستقیم پرسش مربوط به تعلق به یک مذهب را مطرح می نمایند. در این زمینه موسسه TNS Sofres در نظرسنجی سال 2007  خود، شمار مسلمانان فرانسه را تنها 3 درصد [[جمعیت فرانسه]] تخمین زده است. موسسه CSA آمار 4 درصد را صحیح می داند و در سال 2009 نیز موسسه IFOP رقم 5.8 درصد را مطرح کرد که نشان می دهد در بالاترین تخمین، جمعیت مسلمانان فرانسه از 3.5 میلیون نفر بیشتر نمی باشد.  
آخرین مطالعه انجام شده در این زمینه به اکتبر سال 2010 با عنوان «خط سیرها و ریشه ها» باز می‌گردد که توسط موسسه ملی مطالعات جمعیت شناختی و موسسه ملی اطلاعات و مطالعات اقتصادی صورت گرفته‌است. بر اساس مطالعات این دو موسسه عمومی، کشور [[فرانسه]] دارای 2.1 میلیون مسلمان اعلام شده‌است.


آخرین مطالعه انجام شده در این زمینه به اکتبر سال 2010 با عنوان « خط سیرها و ریشه ها »  باز می گردد که توسط موسسه ملی مطالعات جمعیت شناختی  و موسسه ملی اطلاعات و مطالعات اقتصادی  صورت گرفته است. بر اساس مطالعات این دو موسسه عمومی، کشور فرانسه دارای 2.1 میلیون مسلمان اعلام شده  است.
اکنون پرسشی که به ذهن خطور می‌کند این است که رقم پنج یا شش میلیونی که معمولا مطرح می‌شود از کجا می آید. در حقیقت این رقم از ارزیابی وزارت کشور که در عین حال مسئولیت امور و مناسک مذهبی را هم بر عهده دارد نشات می‌گیرد. کلود گئان در ماه ژوئن 2010 اظهار می داشت که «امروزه، ارزیابی ما این است که نزدیک به 5 الی 6 میلیون مسلمان در [[فرانسه]] وجود دارد.» برای مطرح نمودن این ارزیابی، دولت فرانسه که از حق تفحص در خصوص تعلق مذهبی افراد برخوردار نیست از شیوه اتکا به ریشه جمعیت شناختی افراد استفاده می‌کند. در حقیقت مقامات دولتی با استناد به شمار افرادی که خود یا والدین اشان از کشورهای مسلمان می‌آیند به چنین رقم‌هایی دست می‌یابند. این در حالی است که به اذعان خود وزیر فقط 33 درصد از این 5 یا 6 میلیون مسلمان اعلام می‌دارند که تقید واقعی به اسلام دارند. با این حساب باید شمار مسلمانان [[فرانسه]] را حدود دو میلیون نفر دانست یعنی معادل همان رقمی که از تحقیقات موسسه ملی مطالعات جمعیت شناختی و موسسه ملی اطلاعات و مطالعات اقتصادی حاصل شده‌است.<ref>برگرفته‌از<nowiki/>http://www.lefigaro.fr/actualite-france/2011/04/05/01016-20110405ARTFIG00599-france-comment-est-evalue-le-nombre-de-musulmans.php</ref>


اکنون پرسشی که به ذهن خطور می کند این است که رقم پنج یا شش میلیونی که معمولا مطرح می شود از کجا می آید. در حقیقت این رقم از ارزیابی وزارت کشور که در عین حال مسئولیت امور و مناسک مذهبی را هم بر عهده دارد نشات می گیرد. کلود گئان در ماه ژوئن 2010 اظهار می داشت که « امروزه، ارزیابی ما این است که نزدیک به 5 الی 6 میلیون مسلمان در فرانسه وجود دارد.» برای مطرح نمودن این ارزیابی، دولت فرانسه که از حق تفحص در خصوص تعلق مذهبی افراد برخوردار نیست از شیوه اتکا به ریشه جمعیت شناختی افراد استفاده می کند. در حقیقت مقامات دولتی با استناد به شمار افرادی که خود یا والدین اشان از کشورهای مسلمان می آیند به چنین رقم هایی دست می یابند. این در حالی است که به اذعان خود وزیر فقط 33 درصد از این 5 یا 6 میلیون مسلمان اعلام می دارند که تقید واقعی به اسلام دارند. با این حساب باید شمار مسلمانان فرانسه را حدود دو میلیون نفر دانست یعنی معادل همان رقمی که از تحقیقات موسسه ملی مطالعات جمعیت شناختی و موسسه ملی اطلاعات و مطالعات اقتصادی حاصل شده است.[17]
=== تاریخچه حضوراسلام و مسلمانان در جامعه فرانسه ===
در اروپای غربی، [[فرانسه]] دارای بزرگ‌ترین رقم مسلمانان است. امروزه مسلمانان [[فرانسه]]، پس از مسیحیان کاتولیک بزرگترین جمعیت پیروان ادیان را تشکیل می‌دهند و اسلام دومین دین در [[فرانسه]] به شمار می‌رود.


'''2-6-7- تاريخچه حضوراسلام و مسلمانان در جامعه فرانسه'''
اسلام در قرن هشتم میلادی، پس از تسخیر کامل جزیره العرب، در حال پیشروی و گسترش در پهنه جغرافیایی جهان بود و مسلمانان با شور و اشتیاق برای ابلاغ پیام توحید به سرزمین‌های دور دست پا گذاشتند و تا شرق و غرب عالم پیش رفتند و لشکر اسلام به فرماندهی " موسی بن نصیر " از شمال افریقا به [[فرانسه]] رسید. وی حکمران حجازی آفریقا بود که از همانجا به سوی [[فرانسه]] لشکر کشید و از جنوب وارد [[فرانسه]] گردید. مسلمانان پس از گذشتن از آب‌ها و رسیدن به ساحل و مشاهده سرزمین [[فرانسه]] آن را " ارض الکبیره " نامیدند.


در اروپاي غربي، فرانسه داراي بزرگ‌ترين رقم مسلمانان است.امروزه مسلمانان فرانسه، پس از مسیحیان کاتولیک بزرگترین جمعیت پیروان ادیان را تشکیل می دهند و اسلام دومین دین در فرانسه به شمار می رود.
موسی بن نصیر مدتی اندک در [[فرانسه]] توقف نمود و سپس برای دیدار خلیفه عازم دمشق شد، زیرا قصد اقامت طولانی در [[فرانسه]] نداشت و نیز بخاطر اختلافات داخلی و مشکلاتی که با دستگاه حکومت امویان داشت نمی‌توانست در [[فرانسه]] باقی بماند.[[پرونده:تولوز.jpg|بندانگشتی|250x250پیکسل|شهر تولوز. برگرفته از سایت homefrance، قابل بازیابی از<nowiki/>[https://homefrance.com/%D8%B4%D9%87%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%87/%D8%B4%D9%87%D8%B1-%D8%AA%D9%88%D9%84%D9%88%D8%B2/ https://homefrance.com/]]]در سال 721 میلادی، پس از حصول آرامش نسبی در اندلس و اطمینان خاطر مسلمانان از وضعیت [[اسپانیا]] لشکر مسلمانان به فرماندهی " سمع ابن مالک خولانی " به سوی [[فرانسه]] لشکر کشید و مسلمانان شهر " تولوز " را به محاصره در آوردند. در مسیر [[اسپانیا]] به [[فرانسه]]، تولوز اولین شهر بزرگی است که در این مسیر قرار دارد. پس از مدتی محاصره، تولوز به راحتی فتح شد و مسلمان برای مسیحیان جزیه وضع نمودند. در نبرد بعدی که میان مسلمانان و "دوک اودو"(Eudes d'aquitaine) رخ داد، هر چند تعداد مسلمین اندک بود ولی بر اروپاییان پیروز شدند. عمده‌ترین دلیل پروزی مسلمین، عزم و اراده استوار و از جان گذشتگی و فداکاری آنان در راه هدف مقدسشان بود. هر چند مسلمانان در این نبرد پیروز شدند و " دوک اودو " را مغلوب نمودند ولی فرمانده مسلمین " سمع ابن مالک " کشته گردید و " عبدالرحمن عافقی " جانشین او گردید. سپس مسلمانان به پایتخت دوک بوردو یعنی [[شهر بوردو]] حمله برده و آنجا را فتح نمودند. "دوک اودو" پس از این شکست، دست نیاز و همکاری به سوی رقیب دیرین خویش، " شارل مارتل "(Charles Martel) دراز نمود. مارتل نیز که منتظر بود تا دوک تضعیف شود و او قدرت او در [[فرانسه]] تلقی گردد، خود را برای جنگ با مسلمانان آماده کرد.


اسلام در قرن هشتم ميلادي، پس از تسخير کامل جزيره العرب، در حال پيشروي و گسترش در پهنه جغرافيايي جهان بود و مسلمانان با شور و اشتياق براي ابلاغ پيام توحيد به سرزمينهاي دور دست پا گذاشتند و تا شرق و غرب عالم پيش رفتند و لشکر اسلام به فرماندهي " موسي بن نصير " از شمال افريقا به فرانسه رسيد. وي حکمران حجازي آفريقا بود که از همانجا به سوي فرانسه لشکر کشيد و از جنوب وارد فرانسه گرديد. مسلمانان پس از گذشتن از آبها ورسيدن به ساحل و مشاهده سرزمين فرانسه آن را  " ارض الکبيره " ناميدند.
از سوی دیگر، عبدالرحمن پس از فتح بوردو به منطقه " بوآلون " وارد شد و سپس شهرهای " لیون " و بزانسون " را فتح نموده و به صد مایلی [[پاریس]] رسید. در مدتی کمتر از هشت ماه جنوب [[فرانسه]] یا به عبارت دیگر نیمی از این کشور، از شرق تا غرب، تحت سلطه مسلمانان درآمد.


موسي بن نصير مدتي اندک در فرانسه توقف نمود و سپس براي ديدار خليفه عازم دمشق شد، زيرا قصد اقامت طولاني در فرانسه نداشت و نيز بخاطر اختلافات داخلي و مشکلاتي که با دستگاه حکومت امويان داشت نمي توانست در فرانسه باقي بماند.
سرانجام در سال 733 میلادی (114 هـ) در نقطه ای از شهر پواتیه تور (Poitiers Tours) نبرد میان سپاه اسلام و سپاه شارل مارتل درگرفت. تعداد مسلمانان در این نبرد از هشتاد هزار نفر تا چهارصد هزار نفر تخمین زده شده‌است. پیش قراولان لشکر اسلام در تشخیص موضوع و فاصله دشمن و در تخمین زدن تعداد آنان اشتباه نمودند و درحالی که مسلمانان در وضعیت نامناسبی بسر می‌بردند جنگ درگرفت. بعد از هشت روز جنگ، فرانسویان از پشت به خیمه‌گاه و محل غنائم مسلمین حمله بردند. مسلمانان برای دفاع از غنائم، موقعیت نظامی خویش را از دست داده و شبانگاهان عقب نشینی نمودند و صبح روز بعد، که شارل مارتل فقط با انبوهی از مجروحین مواجه شده بود، از ترس آنکه مبادا مسلمین کمین گذشته باشند و عقب نشینی تاکتیکی نموده باشند، از تعقیب سپاه اسلام خودداری نمود و دستور داد مجروحین باقیمانده از سپاه اسلام را به قتل برسانند. این جنگ به "جنگ پواتیه" معروف گردید.جنگ پواتیه در سرزمین "تور" آخرین نقطه پیشروی مسلمین در خاک اروپا محسوب می‌گردد.


در سال 721 ميلادي ، پس از حصول آرامش نسبي در اندلس و اطمينان خاطر مسلمانان از وضعيت اسپانيا لشکر مسلمانان به فرماندهي " سمع ابن مالک خولاني " به سوي فرانسه لشکر کشيد و مسلمانان شهر " تولوز " را به محاصره در آوردند . در مسير اسپانيا به فرانسه ، تولوز اولين شهر بزرگي است که در اين مسير قرار دارد. پس از مدتي محاصره ، تولوز به راحتي فتح شد و مسلمان براي مسيحيان جزيه وضع نمودند. در نبرد بعدي که ميان مسلمانان و " دوک اودو "[18] رخ داد ، هر چند تعداد مسلمين اندک بود ولي بر اروپاييان پيروز شدند. عمده ترين دليل پروزي مسلمين ، عزم واراده استوار و از جان گذشتگي و فداکاري آنان در راه هدف مقدسشان بود. هر چند مسلمانان در اين نبرد پيروز شدند و " دوک اودو " را مغلوب نمودند ولي فرمانده مسلمين " سمع ابن مالک " کشته گرديد و " عبدالرحمن عافقي " جانشين او گرديد. سپس مسلمانان به پايتخت دوک بوردو  يعني [[شهر بوردو]] حمله برده وآنجا را فتح نمودند.
البته ناگفته نماند که برخی از مورخان همچون گوستاولوبون معتقدند مسلمانان از ابتدا قصد اقامت در [[فرانسه]] را نداشتند، زیرا هوای فرانسه سرد و نامساعد بود و فقط در جنوب [[فرانسه]] که هوا کمی معتدل تر بوده برای مدتی رحل اقامت افکندند.


" دوک اودو " پس از اين شکست ، دست نياز و همکاري به سوي رقيب ديرين خويش ، " شارل مارتل "[19] دراز نمود. مارتل نيز که منتظر بود تا دوک تضعيف شود واو قدرت او در فرانسه تلقي گردد، خود را براي جنگ با مسلمانان آماده کرد.
فرانسویان بر خلاف [[اسپانیا]]، نه از مسلمین استقبال نمودند و نه اسلام را پذیرا شدند. در آن هنگام فقط کسانی حاضر به همکاری با مسلمان شدند که معمولاً از افراد بی‌خانمان، بی‌دین و یا بی‌وطن بودند و چون از جایگاه مناسب اجتماعی برخوردار نبودند، به مسلمین پیوستند. به همین جهت آنها بزودی منحل شدند و نتوانستند در گسترش اسلام در آن منطقه موثر واقع شوند و لذا در سراسر [[فرانسه]] نشانی از ابنیه و یادگاری اسلامی مشاهده نمی‌شود. پس از تهاجم مسلمین به [[فرانسه]] و شکست آنان، از آن زمان تا ابتدای قرن بیستم اسلام در [[فرانسه]] کاملاً متروک و مهجور بود به طوری هیچگونه تجمعی از مسلمین دیده نشده و حتی یک مسجد نیز تاسیس نگردید. جمعیت متفرق مسلمین در سال‌های آغازین قرن بیستم حدود یک‌هزار نفر حدس زده شده‌است. البته این جمعیت در سال 1912 میلادی به سی هزار نفر می‌رسد. این تعداد قلیل و محدود و غیر قابل‌توجه را تشکیل می‌دادند که از هرگونه تحرک اجتماعی و فعالیت‌های مذهبی بی‌بهره بودند.<ref>ارسلان، شکیب (1370). تاریخ فتوحات اسلامی در اروپا. ترجمه: علی دوانی. تهران: [https://daftarnashr.org/ دفتر نشر فرهنگ اسلامی]، ص115.</ref>


از سوي ديگر ، عبدالرحمن پس از فتح بوردو به منطقه " بوآلون " وارد شد و سپس شهرهاي " ليون " و بزانسون " را فتح نموده و به صد مايلي پاريس رسيد. در مدتي کمتر از هشت ماه جنوب فرانسه يا به عبارت ديگر نيمي از اين کشور ، از شرق تا غرب ، تحت سلطه مسلمانان درآمد.
پس از جنگ جهانی اول، به خاطر نیاز شدید [[فرانسه]] به نیروی ارزان و فراوان، مهاجرت کارگران از مستعمرات [[فرانسه]] آغاز شد و در راس مهاجرین، الجزایرییان قرار داشتند که برای دسترسی به کار و رفاه بیشتر به [[فرانسه]] سرازیر شدند. در سال 1924 جمعیتی معادل 120 هزار نفر مسلمان در [[فرانسه]] وجود داشت که اکثریت قریب به اتفاق آنان نیروی کارگران [[فرانسه]] محسوب می‌شدند. به دنبال نوسانات اقتصادی اروپا، در سال 1936 و پس از رکود اقتصادی [[فرانسه]] و بی نیازی آن کشور به کارگران مهاجر، نیروی کار خارجی تقلیل پیدا کرد و به هفتاد هزار نفر رسید. اما اندکی بعد و مخصوصا پس از جنگ جهانی دوم سیل مهاجرت‌ها دوباره آغاز شد که در سال 1950 جمعیت آنان بالغ بر 240 هزار نفر گشت.


سرانجام در سال 733 ميلادي ( 114 هـ ) در نقطه اي از شهرپواتيه تور[20] نبرد ميان سپاه اسلام و سپاه شارل مارتل درگرفت . تعداد مسلمانان در اين نبرد از هشتاد هزار نفر تا چهارصد هزار نفر تخمين زده شده است. پيشقراولان لشکر اسلام در تشخيص موضوع و فاصله دشمن و در تخمين زدن تعداد آنان اشتباه نمودند و درحالي که مسلمانان در وضعيت نامناسبي بسر مي بردند جنگ درگرفت . بعد از هشت روز جنگ ، فرانسويان از پشت به خيمه گاه و محل غنائم مسلمين حمله بردند. مسلمانان براي دفاع از غنائم ، موقعيت نظامي خويش را از دست داده و شبانگاهان عقب نشيني نمودند و صبح روز بعد، که شارل مارتل فقط با انبوهي از مجروحين مواجه شده بود، از ترس آنکه مبادا مسلمين کمين گذشته باشند و عقب نشيني تاکتيکي نموده باشند، از تعقيب سپاه اسلام خودداري نمود و دستور داد مجروحين باقيمانده از سپاه اسلام را به قتل برسانند. اين جنگ به "جنگ پواتيه" معروف گرديد.جنگ پواتيه در سرزمين "تور" آخرين نقطه پيشروي مسلمين در خاک اروپا محسوب مي گردد.
نکته ای که از آمار فوق بخوبی استفاده می‌شود آن است که، تغییرات نرخ جمعیت مهاجرین مسلمان در [[فرانسه]] نسبت مستقیم با نیروهای کار ارزان قیمت داشته و جرح و تعدیل مهاجرت مسلمانان به هیچ وجه به گرایش‌های مذهبی و فعالیت سیاسی آنان مربوط نمی‌شود زیرا از توانی برای سروسامان دادن به اوضاع خویش و تمرکز بخشیدن به فعالیت‌های مذهبی خود برخوردار نبودند و لذا مسلمانان پس از ورود به [[فرانسه]] تا سال‌های مدید از کمترین حقوق و امکانات بهره‌مند بودند و در معادلات سیاسی نیز به حساب نمی آمدند.


البته ناگفته نماند که برخي از مورخان همچون گوستاولوبون  معتقدند مسلمانان از ابتدا قصد اقامت در فرانسه را نداشتند، زيرا هواي فرانسه سرد و نامساعد بود و فقط در جنوب فرانسه که هوا کمي معتدل تر بوده براي مدتي رحل اقامت افکندند.
مهاجرت مسلمانان مغربی تبار به [[فرانسه]] به ویژه از الجزایر، مراکش و [[تونس]]، ماندگاری نسل اول و پیدایی نسل‌های دوم و سوم مهاجران مسلمان، نیاز به شناخت اسلام را در [[فرانسه]] به ضرورتی اجتناب ناپذیر تبدیل کرد. اسلام به رغم به رسمیت شناخته نشدن توسط سیاست‌های رسمی دولت تا دهه هشتاد میلادی، بر اساس منطق واقعیت اجتماعی و از پس پدیده‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی سر برآورد و حضور خود را اعلام کرد.


فرانسويان بر خلاف اسپانيا ، نه از مسلمين استقبال نمودند و نه اسلام را پذيرا شدند..  در آن هنگام فقط کساني حاضر به همکاري با مسلمان شدند که معمولاً از افراد بي خانمان، بي دين و يا بي وطن بودند و چون از جايگاه مناسب اجتماعي برخوردار نبودند، به مسلمين پيوستند. به همين جهت آنها بزودي منحل شدند و نتوانستند در گسترش اسلام در آن منطقه موثر واقع شوند ولذا در سراسر فرانسه نشاني از ابنيه و يادگاري اسلامي مشاهده نمي شود. پس از تهاجم مسلمين به فرانسه و شکست آنان ، از آن زمان تا ابتداي قرن بيستم اسلام در فرانسه کاملاً متروک و مهجور بود به طوري هيچگونه تجمعي از مسلمين ديدده نشده و حتي يک مسجد نيز تاسيس نگرديد. جمعيت متفرق مسلمين در سالهاي آغازين قرن بيستم حدود يکهزار نفر حدس زده شده است. البته اين جمعيت در سال 1912 ميلادي به سي هزار نفر مي رسد. اين تعدادقليل و محدودوغير قابل توجه را تشکيل مي دادند که از هرگونه تحرک اجتماعي و فعاليت هاي مذهبي بي بهره بودند. [21]
مسلمانان [[فرانسه]] بیشتر عرب‌اند، لیکن شامل ترک‌ها، آفریقاییان سرزمین‌های نیمه بری، پاکستانی‌ها و حتی فرانسویان گرویده به اسلام نیز می‌شود. اینان در سه سطح هویتی تقسیم‌بندی شده‌اند که بعضا با هم تداخل می‌کنند ولی هیچ گاه به طور کامل برهم منطبق نمی‌شوند. یکی سطح هویت قومی است که ویژگی آن زبان و زادگاه است (مثلا عربی و ترکی)؛ دیگری هویت مذهبی با اسلام است و سومی ملیت است که داشتن گذرنامه معتبر (فرانسوی و الجزایری) از مشخصه‌های آن است. نوسان در میان این سه سطح موجب و انگیزه پیچیدگی مباحثات چاره ناپذیری شده که منعکس کننده سردرگمی اذهان خود اعضای این گروه‌ها است.


پس از جنگ جهاني اول ، به خاطر نياز شديد فرانسه به نيروي ارزان و فراوان ، مهاجرت کارگران از مستعمرات فرانسه آغاز شد ودر راس مهاجرين ،الجزايرييان قرار داشتند که براي دسترسي به کار و رفاه بيشتر به فرانسه سرازير شدند . در سال 1924 جمعيتي معادل 120 هزار نفر مسلمان در فرانسه وجود داشت که اکثريت قريب به اتفاق آنان نيروي کارگران فرانسه محسوب مي شدند. به دنبال نوسانات اقتصادي اروپا، در سال 1936 و پس از رکود اقتصادي فرانسه وبي نيازي آن کشور به کارگران مهاجر ، نيروي کار خارجي تقليل پيدا کرد و به هفتاد هزار نفر رسيد . اما اندکي بعد و مخصوصا پس از جنگ جهاني دوم سيل مهاجرتها دوباره آغاز شد که در سال 1950 جمعيت آنان بالغ بر 240 هزار نفر گشت.
قبلا اصطلاح «مسلمانان فرانسوی» منحصرا به هارکی‎ها (Harki)(سربازان الجزایری وفادار به فرانسه) و نوادگان ایشان اطلاق می‌شد. هم اکنون 30درصد از مسلمانان ساکن [[فرانسه]] از اخلاف اینان هستند که در الجزایر متولد شده‌اند. نسبت اتباع [[فرانسه]] در میان مسلمانان به دلیل کنترل‌های مهاجرت و قبول تابعیت و تولد و تحصیل کودکان که خود به خود تابعیت [[فرانسه]] را به دست آوردند، در حال افزایش است. تمایل برای کسب تابعیت [[فرانسه]] مخصوصا در میان کسانی که ریشه در مغرب (الجزیره، [[تونس]] و مراکش) دارند، بر خلاف مسلمانان دیگر یعنی ترک‌ها و پاکستانی‌ها و مالی‌ها و نظایر آن بالاتر است ؛ زیرا این سه گروه آخری هنوز هم رویای بازگشت را در سر می‌پرورانند و در حال حاضر هم چندان نگران استحاله خود نیستند. استفاده از زبان مادری و خودداری از ازدواج با فرانسویان و تقویت نظام‌های آموزشی قومی و اتکا به یکدیگر سبب شده تا این جوامع به رغم تبعیض اجتماعی درونی (مثلا بهره برداری اعضای قدیمی از تازه واردان) و انشعاب سیاسی (مثلا در میان ترک‌ها) همچنان زنده و در عین حال جدای از هم بمانند.


نکته اي که از آمار فوق بخوبي استفاده مي شود آن است که، تغييرات نرخ جمعيت مهاجرين مسلمان در فرانسه نسبت مستقيم با نيروهاي کار ارزان قيمت داشته و جرح و تعديل مهاجرت مسلمانان به هيچ وجه به گرايش هاي مذهبي و فعاليت سياسي آنان مربوط نمي شود زيرا از تواني براي سروسامان دادن به اوضاع خويش و تمرکز بخشيدن به فعاليتهاي مذهبي خود برخوردار نبودند و لذا مسلمانان پس از ورود به فرانسه تا سالهاي مديد از کمترين حقوق و امکانات بهره مند بودند و در معادلات سياسي نيز به حساب نمي آمدند.
اعضای نسل دوم مهاجران عرب حتی وقتی هم تبعه [[فرانسه]] هستند و تنها به زبان [[فرانسه]] سخن می گویند باز هم بر خلاف امواج اولیه مهاجران اروپایی (مثلا در [[آمریکا]]) هنوز عرب و «گروه قومی» به شمار می‌آیند.


مهاجرت مسلمانان مغربی تبار به فرانسه به ویژه از الجزایر، مراکش و تونس، ماندگاری نسل اول و پیدایی نسل های دوم و سوم مهاجران مسلمان، نیاز به شناخت اسلام را در فرانسه به ضرورتی اجتناب ناپذیر تبدیل کرد. اسلام به رغم به رسمیت شناخته نشدن توسط سیاست های رسمی دولت تا دهه هشتاد میلادی، بر اساس منطق واقعیت اجتماعی و از پس پدیده های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی سر برآورد و حضور خود را اعلام کرد.
با تصویب قانون 1905، اسلام حضور قدرتمندانه ای در [[فرانسه]] پیدا کرد<ref>جمعی از اندیشمندان (1385). مسلمانان در کشورهای غیر اسلامی. تهران:  [https://www.taqrib.ir ناشر مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]، ص519.</ref>. مسلمانان فرانسه با استفاده از قانون 1905 میلادی که ناظر بر جدایی دین و دولت از یکدیگر است، به تاسیس مساجد در خاک [[فرانسه]] پرداختند<ref>معاونت بین الملل سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (1386). مسلمانان اروپا و آمریکا. تهران: [https://alhoda.ir/ انتشارات بین‌المللی الهدی]، ص156.</ref>. با وجود تلاش مبلغان مذهبی و کوشش معدودی از متفکران اسلامی باید گفت جامعه اسلامی [[فرانسه]] فاقد وحدت واقعی برای مبانی قومی و زبانی و بخش بندی‌های ملی است. قاعده کلی آن است که هر گاه امکان [[مالی]] و اداری ایجاد مسجد فراهم گردد معمولا یک مسجد برای ترکها، یکی برای پاکستانی ها و چند تا برای اعراب بنا می‌شود ؛ خط تقسیم این الگو بیشتر «ایدئولوژیکی» است (اصولگرایان در مقابل میانه روها) و نزد اعراب بر مبنای قومی است (تونسی ها و مراکشی ها و نظایر آن). نهاد‌های اسلامی جدا از هم عمل می‌کنند و غالبا باشگاه‌های اجتماعی رقیب یکدیگر به شمار می‌روند. نهاد روحانی سازمان یافته و با رهبر بلا معارضی که فتوای مذهبی اش در [[فرانسه]] نافذ باشد به چشم نمی‌خورد.<ref name=":0">نعيمی گورابی، محمد حسين (1392). جامعه و فرهنگ [[فرانسه]]. تهران: [https://alhoda.ir/ موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی].</ref>


مسلمانان فرانسه بيشتر عرب اند ، ليکن شامل ترک ها ، آفريقاييان سرزمين هاي نيمه بري، پاکستاني ها و حتي فرانسويان گرويده به اسلام نيز مي شود. اينان در سه سطح هويتي تقسيم بندي شده اند که بعضا با هم تداخل مي کنند ولي هيچ گاه به طور کامل برهم منطبق نمي شوند . يکي سطح هويت قومي است که ويژگي آن زبان و زادگاه است ( مثلا عربي و ترکي ) ؛ ديگري هويت مذهبي با اسلام است  و سومي مليت است که داشتن گذرنامه معتبر ( فرانسوي و الجزايري ) از مشخصه هاي آن است . نوسان در ميان اين سه سطح موجب و انگيزه پيچيدگي مباحثات چاره ناپذيري شده که منعکس کننده سردرگمي اذهان خود اعضاي اين گروه ها است .
=== [[رویکرد دولت فرانسه به ساختار سازمانی مسلمانان]] ===
[[پرونده:مسجد بزرگ پاریس.jpg|بندانگشتی|مسجد بزرگ پاریس. برگرفته از سایت isna، قابل بازیابی از<nowiki/>[https://www.isna.ir/news/99020906476/%D8%B3%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86-%D9%85%D8%B3%D8%AC%D8%AF-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF-%D8%A7%D8%B1%D9%88%D9%BE%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D9%82%D9%84%D8%A8-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%87 https://www.isna.ir/news/99020906476/]]][[فرانسه]] یکی از معدود کشور‌های اروپایی است که اقلیت مهمی از مسلمانان در آن زندگی می‌کنند. لذا نحوه برخورد دولت [[فرانسه]] با مسلمانان این کشور و بررسی ریشه‌ای آن می‌تواند رهنمون مناسبی برای رهیافت شیوه‌های مشترک اعمال سیاست‌های خاص از ناحیه دیگر دول اروپایی تلقی گردد. دولت [[فرانسه]] در نحوه برخورد خود با مسلمانان این کشور در دو جهت مهم گام بر می‌دارد. از یک سو سعی می‌کند تا کانال‌های ارتباطی مسلمانان این کشور را با کشور‌های به اصطلاح بنیادگرا قطع و آن را مخل منافع و امنیت ملی خود اعلام کرده و سرکوب نماید. نظیر دستگیری اعضای جنبش نجات اسلامی الجزایر، و از سوی دیگر سعی دارد تا با کنترل مسجد بزرگ پاریس که برای دولت این کشور اهمیت بسیار زیادی دارد، اقلیت مسلمان این کشور را به‌تدریج وارد بافت جامعه غربی و غیرمذهبی نماید که این امر در صورت تحقق موفقیت بزرگی برای [[فرانسه]] نه تنها در داخل این کشور بلکه در کل اروپا تلقی خواهد شد. نحوه اقدامات دولت [[فرانسه]] طی سال‌های اخیر مبین این حقیقت بوده‌است که دولت این کشور در هر دو جهت با قاطعیت موضع خود را تعقیب کرده‌است. از سوی دیگر با توجه به روابط [[فرانسه]] با کشور‌های اسلامی و منافعی که بر این روابط با وجود یک اقلیت مهم مسلمان در این کشور مترتب است، دولت فرانسه مایل نیست علنا با اسلام مخالفت کند، لذا در این امر کج دار و مریز رفتار می‌کند.


قبلا اصطلاح « مسلمانان فرانسوي » منحصرا به هارکي ها (سربازان الجزايري وفادار به فرانسه) [22]  و نوادگان ايشان اطلاق مي شد. هم اکنون 30درصد از مسلمانان ساکن فرانسه از اخلاف اينان هستند که در الجزاير متولد شده اند. نسبت اتباع فرانسه در ميان مسلمانان به دليل کنترل هاي مهاجرت و قبول تابعيت و تولد و تحصيل کودکان که خود به خود تابعيت فرانسه را به دست آوردند ، در حال افزايش است . تمايل براي کسب تابعيت فرانسه مخصوصا در ميان کساني که ريشه در مغرب ( الجزيره ، [[تونس]] و مراکش ) دارند ، بر خلاف مسلمانان ديگر يعني ترک ها و پاکستاني ها و مالي ها و نظاير آن بالاتر است ؛ زيرا اين سه گروه آخري هنوز هم روياي بازگشت را در سر مي پرورانند  و در حال حاضر هم چندان نگران استحاله خود نيستند . استفاده از زبان مادري و خودداري از ازدواج با فرانسويان و تقويت نظام هاي آموزشي قومي و اتکا به يکديگر سبب شده تا اين جوامع به رغم تبعيض اجتماعي دروني ( مثلا بهره برداري اعضاي قديمي از تازه واردان ) و انشعاب سياسي ( مثلا در ميان ترکها) همچنان زنده و در عين حال جداي از هم بمانند.
از دیگر عواملی که باعث اتخاذ چنین نحوه برخوردی می‌شود موضوع چهره [[فرانسه در یک نگاه|فرانسه]] به عنوان کشور مهد آزادی است. لذا همواره سعی می‌شود تا این چهره مخدوش نشود. دولت [[فرانسه]] همچنین سعی می‌کند تعدادی از اسلام شناسان برجسته فرانسوی و عرب را تشویق کند تا نوعی اسلام به اصطلاح پیشرو را که از جهات اعتقادی و عملی با رژیم غیرمذهبی همساز باشد پایه ریزی نماید و آن را به عنوان طریقه ای روشنفکرانه به جهان ارائه دهد تا به قول خودشان برای دیگر مسلمانان جهان الگو باشد. در این راه اسلام شناسان مذکور دست اندر کار ابداع نوعی اسلام جدید و هماهنگ با دنیای امروزند. در ضمن هر جا ندایی از این گونه برداشت‌ها باشد بلافاصله آن را تایید می‌نمایند.<ref name=":0" />


اعضاي نسل دوم مهاجران عرب حتي وقتي هم تبعه فرانسه هستند و تنها به زبان فرانسه سخن مي گويند باز هم بر خلاف امواج اوليه مهاجران اروپايي ( مثلا در آمريکا ) هنوز عرب و « گروه قومي» به شمار مي آيند .
=== تصور فرانسویان از اسلام ===
به طور کلی دولت و مطبوعات [[فرانسه]] از هیچ کوششی در مشوه جلوه دادن چهره اسلام کوتاهی نمی‌کنند. علت اصلی این عناد و ضدیت با اسلام را باید در سیاست‌های مذهب زدایی جستجو نمود. دولت [[فرانسه]] دولتی لائیک است. در تعبیری که از این واژه می‌شود هنوز وحدت نظری میان سیاستمداران و فرهنگیان و ارباب جراید وجود ندارد. هر قوم و گروهی معنی خاصی را بر این کلمه تحمیل می‌کنند. البته بیشتر دولتمردان فرانسوی لائیک بودن را جدایی دین از سیاست می‌دانند در عمل نیز تقریبا همین امر مشاهده می‌شود و بارزترین محل ظهور این تلقی مدارس است. در این کشور از حدود صد سال پیش تا کنون هیچ مدرسی حق نداشته در آموزشگاه‌ها هیچگونه دیانتی را تبلیغ کند و هر معلم یا دبیری که از این شیوه تخطی نماید بلافاصله از کارش معزول می‌گردد. دولت [[فرانسه]] معتقد است در مدارس این کشور باید تنها علوم تدریس شود و از مذاهب فقط به آموختن تاریخ و سیر تحول آنها اکتفا شود.


با تصويب قانون 1905 ، اسلام حضور قدرتمندانه اي در فرانسه پيدا کرد .[23]مسلمانان فرانسه با استفاده از قانون 1905 ميلادي که ناظر بر جدايي دين و دولت از يکديگر است، به تاسيس مساجد در خاک فرانسه پرداختند.[24] با وجود تلاش مبلغان مذهبي و کوشش معدودي از متفکران اسلامي بايد گفت جامعه اسلامي فرانسه فاقد وحدت واقعي براي مباني قومي و زباني و بخش بندي هاي ملي است . قاعده کلي آن است که هر گاه امکان مالي و اداري ايجاد مسجد فراهم گردد معمولا يک مسجد براي ترکها ، يکي براي پاکستاني ها و چند تا براي اعراب بنا مي شود ؛ خط تقسيم اين الگو بيشتر « ايدئولوژيکي » است ( اصولگرايان در مقابل ميانه روها ) و نزد اعراب بر مبناي قومي است ( تونسي ها و مراکشي ها و نظاير آن ). نهاد هاي اسلامي جدا از هم عمل مي کنند و غالبا باشگاه هاي اجتماعي رقيب يکديگر به شمار مي روند . نهاد روحاني سازمان يافته و با رهبر بلا معارضي که فتواي مذهبي اش در فرانسه نافذ باشد به چشم نمي خورد.
در نزد گروهی دیگر لائیک بودن به معنای عدم مداخله در اعتقادات تعصب آمیز و تبلیغ جهت اشاعه این باور است. از جمله به هنگام بروز اختلاف در چند آموزشگاه دولتی در امر حجاب اسلامی دختران مسلمان، شورای دولتی رای داد که رویه لائیک بودن با حجاب اسلامی در اصل مباینتی ندارد و هیچ کس را نمی‌توان به این اتهام از آموزشگاه اخراج کرد. ولی روسای آموزشگاه‌ها حق دارند شخصا تصمیم بگیرند در صورتی که پاره‌ای از این گونه حرکات را مباین نظم موسسه تلقی کردند. بر مبنای این اصل و با تبلیغات منفی بیشتری که صرفا در باب اسلام در [[فرانسه]] صورت می‌گیرد مردم این کشور از اسلام تصویری منفی پیدا کرده و مطبوعات و رسانه‌های گروهی این کشور نیز روز به روز بدان دامن می‌زنند.


'''3-6-7- برخورد دولت فرانسه با مسلمانان'''
به طور کلی مردم [[فرانسه]]، که مطبوعات این کشور در شکل گرفتن ذهنیت آنان از اسلام نقش به سزایی ایفا کرده‌اند، اسلام را در ظلمت‌گرایی قرون وسطایی، استبدادگرایی سیاسی و مذهبی، تعصب و جهاد، عدم قبول عقاید دیگران، تضییع حقوق زنان و غیره خلاصه می‌کنند و گسترش اسلام را در [[فرانسه]] مترادف با به خطر افتادن امنیت ملی این کشور تلقی می‌کنند. در این میان مردم [[فرانسه]] اسلام را کماکان تمدن اعراب دانسته و حساسیت خاصی در قبال تحرکات دینی اسلامی از خود نشان می‌دهند. از سوی دیگر پیشینه تاریخی مردم [[فرانسه]] در رابطه با اسلام چندان درخشان نبوده و از جنگ‌های صلیبی تا به امروز و به ویژه مقاومت مردم مسلمان الجزایر، نسل کنونی [[فرانسه]] هنوز این خاطرات را فراموش نکرده و به طور غریزی دیانت اسلامی را مخالف اعمال نفوذ و منافع خود در دنیا می پندارد.<ref name=":0" />


فرانسه يکي از معدود کشور هاي اروپايي است  که اقليت مهمي از مسلمانان در آن زندگي مي کنند . لذا نحوه برخورد دولت فرانسه با مسلمانان اين کشور و بررسي ريشه اي آن مي تواند رهنمون مناسبي براي رهيافت شيوه هاي مشترک اعمال سياست هاي خاص از ناحيه ديگر دول اروپايي تلقي گردد . دولت فرانسه در نحوه برخورد خود با مسلمانان اين کشور در دوجهت مهم گام بر مي دارد . از يک سو سعي مي کند تا کانال هاي ارتباطي مسلمانان اين کشور را با کشور هاي به اصطلاح بنياد گرا قطع و آن را مخل منافع و امنيت ملي خود اعلام کرده و سرکوب نمايد . نظير دستگيري اعضاي جنبش نجات اسلامي الجزاير ، و از سوي ديگر سعي دارد تا با کنترل مسجد بزرگ پاريس که براي دولت اين کشور اهميت بسيار زيادي دارد ، اقليت مسلمان اين کشور را بتدريج وارد بافت جامعه غربي و غير مذهبي نمايد که اين امر در صورت تحقق موفقيت بزرگي براي فرانسه نه تنها در داخل اين کشور بلکه در کل اروپا تلقي خواهد شد .نحوه اقدامات دولت فرانسه طي سال هاي اخير مبين اين حقيقت بوده است که دولت اين کشور در هر دوجهت با قاطعيت موضع خود را تعقيب کرده است.
=== [[اسلام ستیزی در فرانسه]] ===
به نظر می‌رسد با روش اسلام ستیزانه رسانه‌ها در غرب، به زودی وضعیت به صورتی در بیاید که مسلمانان جایگاهی در حد جایگاه یهودیان در سال‌های 30 میلادی در اروپا پیدا کنند. رسانه‌های فرانسوی بی‌توجه به مفاهیم و عبارات از آنها استفاده می‌کنند و تفاوتی میان «اسلام گرایی» و «اسلام گرایی افراطی» قائل نمی‌شوند. رسانه‌های مکتوب تلاش بسیاری کردند که شکلی متعادل و بدون غرض را از مضامین اسلامی ارائه دهند اما در مقایسه با سایر رسانه‌ها همچون رادیو و تلویزیون که اسلام‌گرایی را مهمترین خطر معرفی کرده و حتی از آن به‌ عنوان نبرد‌کننده با تمدن نام بردند! از تاثیرگذاری کمتری برخوردارند. به‌عنوان مثال، رادیو خبری فرانسه (فرانس انفو) ‌از مهمترین مراکز ایجاد اسلام هراسی است و پوشش خبری آن از موضوعات اسلامی بدترین نوع تبلیغات محسوب می‌شود.[[پرونده:ولتر.jpg|بندانگشتی|ولتر. برگرفته از سایت vista، قابل بازیابی از<nowiki/>https://vista.ir/w/a/16/lb48h]]«ولتر» فیلسوف قرن 18 میلادی از عبارت فرانسوی «islamisme» برای اسلام گرایی استفاده می‌کرد اما عبارتی که علوم سیاسی [[فرانسه]] از آن استفاده و آن را منتشر کرد «islamiste» است که مفهوم افراط‌گرایی درون آن مستتر است. این عبارات به‌ویژه پس از «فروریزی دیوار برلین» در سال 1989 میلادی توسط سیاستمداران فرانسوی به‌کار رفت. [[فرانسه]] کوشید تا به این وسیله دشمن دیگری را بیاید و بودجه اختصاص یافته به بخش دفاعی خود را توجیه کند. امروز، از همین عبارت برای گروه‌های افراطی چون «القاعده» نیز استفاده می‌شود. استفاده از عبارت یکسان برای مفاهیم متفاوت مسئله را پیچیده می‌کند و تنها راه مقابله با آن، جداسازی مفاهیمی هستند که ایجاد سردرگمی می‌کنند. امروز مردم اروپا با هراس از اسلام سخن می‌گویند. خصومت آنان فقط به کشورهای مسلمان خلاصه نمی‌شود و مسلمانان ساکن اروپا را نیز شامل می‌شود. امروز جایگاه مسلمانان در غرب، همان جایگاهی است که یهودیان در سال‌های 30 میلادی از آن برخوردار بودند. مواضع متمایل به اسرائیل (رژیم صهیونیستی) در گروه‌های راست افراطی و موضع ضد اسلامی آنان، شاهد این مدعا است؛ به‌ویژه اقدامات حزب «جبهه ملی» فرانسه و شخص «مارین لوپن» رئیس این حزب که می‌کوشد به هر قیمتی با اسرائیل (رژیم صهیونیستی) رابطه برقرار کند.


از سوي ديگر با توجه به روابط فرانسه با کشور هاي اسلامي و منافعي که بر اين روابط با وجود يک اقليت مهم مسلمان در اين کشور مترتب است ، دولت فرانسه مايل نيست علنا با اسلام مخالفت کند، لذا در اين امر کج دار و مريز رفتار مي کند .
در مورد مسلمانان، اتهاماتی مطرح می‌شود که در سال‌های 30 میلادی در مورد یهودیان مطرح می‌شد. گفته می‌شود که آنها همانند ما نیستند و خطری برای جمهوری محسوب می‌شوند. آنها با جامعه [[فرانسه]] تفاوت دارند، هرگز فرانسوی نبوده‌اند و بیگانه می‌مانند! عباراتی که امروز برای تحقیر اعراب و مسلمانان به‌کار می‌رود، ما را به یاد عبارات تحقیرآمیزی می‌اندازد که پیش از این بر ضد یهودیان به کار می‌رفت. این عبارات نشان دهنده همان میزان تنفر است، اما این‌بار نسبت به اعراب و مسلمانان بیان می‌شود. رواج نگاه ضد دینی و به‌ویژه اسلام ستیزانه در غرب در دهه‌های اخیر نمود آشکارتری یافته است. محافل رسمی در [[فرانسه]]، وجود جمعیت رو به ازدیاد مسلمانان باقیمانده از اتباع مهاجر مستعمرات سابق این کشور در آفریقا را یک خطر بالقوه قلمداد می‌کنند و از همین رو در سال‌های اخیر، مجموعه‌ای از تبلیغات که در آنها چهره اسلام و پیروان آن منفی جلوه داده می‌شود در این کشور اروپای غربی افزایش یافته است<ref name=":0" />.


از ديگر عواملي که باعث اتخاذ چنين نحوه برخوردي مي شود موضوع چهره فرانسه به عنوان کشور مهد آزادي است . لذا همواره سعي مي شود تا اين چهره مخدوش نشود . دولت فرانسه همچنين سعي مي کند تعدادي از اسلام شناسان برجسته فرانسوي و عرب را تشويق کند تا نوعي اسلام به اصطلاح پيشرو را که از جهات اعتقادي و عملي با رژيم غير مذهبي همساز باشد پايه ريزي نمايد و آن را به عنوان طريقه اي روشنفکرانه به جهان ارائه دهد تا به قول خودشان براي ديگر مسلمانان جهان الگو باشد . در اين راه اسلام شناسان مذکور دست اندر کار ابداع نوعي اسلام جديد و هماهنگ با دنياي امروز ند . در ضمن هر جا ندايي از اين گونه برداشت ها باشد بلافاصله آن را تاييد مي نمايند .
== نیز نگاه کنید به ==
[[اسلام و مسلمانان کانادا]]؛ [[اسلام و مسلمانان کوبا]]؛ [[اسلام و مسلمانان لبنان]]؛ [[اسلام و مسلمانان مصر]]؛ [[اسلام در چین]]؛ [[اسلام و مسلمانان تونس]]؛ [[اسلام و مسلمانان روسیه]]؛ [[اسلام و مسلمانان سنگال]]؛ [[اسلام و مسلمانان تایلند]]؛ [[اسلام و مسلمانان آرژانتین]]؛ [[اسلام در اردن]]؛ [[اسلام در مالی]]؛ [[اسلام در ساحل عاج]]؛ [[اسلام و مسلمانان زیمبابوه]]؛ [[اسلام و مسلمانان اوکراین]]؛ [[اسلام و مسلمانان اسپانیا]]؛ [[اسلام در اردن]]؛ [[اسلام و مسلمانان اتیوپی]]؛ [[اسلام و مسلمانان سیرالئون]].


'''4-6-7- تصور فرانسويان از اسلام'''
== کتابشناسی ==
 
به طور کلي دولت و مطبوعات فرانسه از هيچ کوششي در مشوه جلوه دادن چهره اسلام کوتاهي نمي کنند .علت اصلي اين عناد و ضديت با اسلام را بايد در سياست هاي مذهب زدايي جستجو نمود . دولت فرانسه دولتي لائيک است . در تعبيري که از اين واژه مي شود هنوز وحدت نظري ميان سياستمداران و فرهنگيان و ارباب جرايد وجود ندارد . هر قوم و گروهي معني خاصي را بر اين کلمه تحميل مي کنند .البته بيشتر دولتمردان فرانسوي لائيک بودن را جدايي دين از سياست مي دانند در عمل نيز تقريبا همين امر مشاهده مي شود و بارزترين محل ظهور اين تلقي مدارس است  . در اين کشور از حدود صد سال پيش تا کنون هيچ مدرسي حق نداشته در آموزشگاهها هيچگونه ديانتي را تبليغ کند و هر معلم يا دبيري که از اين شيوه تخطي نمايد بلافاصله از کارش معزول مي گردد. دولت فرانسه معتقد است در مدارس اين کشور بايد تنها علوم تدريس شود و از مذاهب فقط به آموختن تاريخ و سير تحول آنها اکتفا شود .
 
در نزد گروهي ديگر لائيک بودن  به معناي عدم مداخله در اعتقادات تعصب آميز و  تبليغ جهت اشاعه اين باور است. از جمله به هنگام بروز اختلاف در چند آموزشگاه دولتي در امر حجاب اسلامي دختران مسلمان، شوراي دولتي راي داد که رويه لائيک بودن با حجاب اسلامي در اصل مباينتي ندارد و هيچ کس را نمي توان به اين اتهام از آموزشگاه اخراج کرد. ولي روساي آموزشگاه ها حق دارند شخصا تصميم بگيرند در صورتي که پاره اي از اين گونه حرکات را مباين نظم موسسه تلقي کردند. بر مبناي اين اصل و با تبليغات منفي بيشتري که صرفا در باب اسلام در فرانسه صورت مي گيرد مردم اين کشور از اسلام تصويري منفي پيدا کرده و مطبوعات و رسانه هاي گروهي اين کشور نيز روز به روز بدان دامن مي زنند .
 
به طور کلي مردم فرانسه، که مطبوعات اين کشور در شکل گرفتن ذهنيت آنان از اسلام نقش به سزايي ايفا کرده اند ، اسلام را در ظلمت گرايي قرون وسطايي ، استبداد گرايي سياسي و مذهبي ، تعصب و جهاد ، عدم قبول عقايد ديگران ، تضييع حقوق زنان و غيره خلاصه مي کنند و گسترش اسلام را در فرانسه مترادف با به خطر افتادن امنيت ملي اين کشور تلقي مي کنند . در اين ميان مردم فرانسه اسلام را کماکان تمدن اعراب دانسته و حساسيت خاصي در قبال تحرکات ديني اسلامي از خود نشان مي دهند . از سوي ديگر پيشينه تاريخي مردم فرانسه در رابطه با اسلام جندان درخشان نبوده و از جنگ هاي صليبي تا به امروز و به ويژه مقاومت مردم مسلمان الجزاير، نسل کنوني فرانسه هنوز اين خاطرات را فراموش نکرده و به طور غريزي ديانت اسلامي را مخالف اعمال نفوذ و منافع خود در دنيا مي پندارد.
 
'''5-6-7- اسلام ستيزي در فرانسه'''
 
به نظر مي رسد با روش اسلام ستيزانه رسانه‌ها در غرب، به زودي وضعيت به صورتي در بيايد که مسلمانان جايگاهي در حد جايگاه يهوديان در سال‌هاي 30 ميلادي در اروپا پيدا کنند. رسانه‌هاي فرانسوي بي توجه به مفاهيم و عبارات از آنها استفاده مي‌کنند و تفاوتي ميان «اسلام گرايي» و « اسلام گرايي افراطي» قائل نمي‌شوند. رسانه‌هاي مکتوب تلاش بسياري کردند که شکلي متعادل و بدون غرض را از مضامين اسلامي ارائه دهند اما در مقايسه با ساير رسانه‌ها همچون راديو و تلويزيون که اسلام گرايي را مهمترين خطر معرفي کرده و حتي از آن به‌عنوان نبرد‌کننده با تمدن نام بردند! از تاثير گذاري کمتري برخوردارند. به‌عنوان مثال، راديو خبري فرانسه (فرانس انفو) ‌از مهمترين مراکز ايجاد اسلام هراسي است و پوشش خبري آن از موضوعات اسلامي بدترين نوع تبليغات محسوب مي‌شود.
 
«ولتر» فيلسوف قرن 18 ميلادي از عبارت فرانسوي «islamisme» براي اسلام گرايي استفاده مي‌کرد اما عبارتي که علوم سياسي فرانسه از آن استفاده و آن را منتشر کرد«islamiste» است که مفهوم افراط گرايي درون آن مستتر است. اين عبارات بويژه پس از «فروريزي ديوار برلين» در سال 1989 ميلادي توسط سياستمداران فرانسوي به‌کار رفت. فرانسه کوشيد تا به اين وسيله دشمن ديگري را بيايد و بودجه اختصاص يافته به بخش دفاعي خود را توجيه کند. امروز، از همين عبارت براي گروه‌هاي افراطي چون «القاعده» نيز استفاده مي‌شود. استفاده از عبارت يکسان براي مفاهيم متفاوت مسئله را پيچيده مي‌کند و تنها راه مقابله با آن، جدا سازي مفاهيمي هستند که ايجاد سردرگمي مي‌کنند. امروز مردم اروپا با هراس از اسلام سخن مي‌گويند. خصومت آنان فقط به کشورهاي مسلمان خلاصه نمي‌شود و مسلمانان ساکن اروپا را نيز شامل مي‌شود. امروز جايگاه مسلمانان در غرب، همان جايگاهي است که يهوديان در سال‌هاي 30 ميلادي از آن برخوردار بودند. مواضع متمايل به اسرائيل (رژيم صهيونيستي) در گروه‌هاي راست افراطي و موضع ضد اسلامي آنان، شاهد اين مدعا است؛ بويژه اقدامات حزب «جبهه ملي» فرانسه و شخص «مارين لوپن» رئيس اين حزب که مي‌کوشد به هر قيمتي با اسرائيل (رژيم صهيونيستي ) رابطه برقرار کند.
 
در مورد مسلمانان، اتهاماتي مطرح مي‌شود که در سال‌هاي 30 ميلادي در مورد يهوديان مطرح مي‌شد. گفته مي‌شود که آنها همانند ما نيستند و خطري براي جمهوري محسوب مي‌شوند. آنها با جامعه فرانسه تفاوت دارند، هرگز فرانسوي نبوده‌اند و بيگانه مي‌مانند! عباراتي که امروز براي تحقير اعراب و مسلمانان به‌کار مي‌رود، مارا به ياد عبارات تحقير آميزي مي‌اندازد که پيش از اين بر ضد يهوديان به کار مي‌رفت. اين عبارات نشان دهنده همان ميزان تنفر است، اما اين‌بار نسبت به اعراب و مسلمانان بيان مي شود. رواج نگاه ضد ديني و بويژه اسلام ستيزانه در غرب در دهه‌هاي اخير نمود آشکار تري يافته است. محافل رسمي در فرانسه، وجود جمعيت رو به ازدياد مسلمانان باقيمانده از اتباع مهاجر مستعمرات سابق اين کشور در آفريقا را يک خطر بالقوه قلمداد مي‌کنند و از همين رو در سال‌هاي اخير، مجموعه‌اي از تبليغات که در آنها چهره اسلام و پيروان آن منفي جلوه داده مي‌شود در اين کشور اروپاي غربي افزايش يافته است.

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۵۹

غالبا گفته می‌شود که فرانسه کشوری است که در میان کشورهای اروپای غربی از بیشترین درصد جمعیت مسلمان برخوردار است و البته آمارهای متعددی در این خصوص توسط نهادهای مختلف ارائه می‌شود. یادداشت کوتاهی در تارنمای روزنامه لو فیگارو در آوریل سال 2012 میلادی با عنوان تعداد مسلمانان فرانسه چگونه تخمین زده شده‌است؟(comment est évalué le nombre de musulmans?) نوشته توماس وامپوئی (thomas vanpouille) به تبیین این مساله می‌پردازد:

در فقدان آمارهای مذهبی رسمی – ممنوع شده توسط قانون – تفاوت‌های بسیار فاحشی را میان تخمین‌های موسسات نظرسنجی و آمارگیری مبتنی بر نمونه گیری‌های جمعیتی و تخمین‌های دولتی صورت گرفته از طریق ریشه جغرافیایی می‌توان شاهد بود. پرسش این است که چرا تعداد دقیق مسلمانان فرانسه را نمی‌دانیم.

قوانین فرانسه از سال 1872 پرسش از مذهب را در خلال سرشماری‌های صورت گرفته توسط موسسات عمومی ممنوع اعلام کرده‌اند. در حقیقت جمهوری سوم بر این باور بود که مذهب امری متعلق به حریم خصوصی است. چنین اصلی با قانون ششم ژانویه 1978 مورد تاکید مجدد قرار گرفت. بر اساس ماده هشت قانون مزبور «گردآوری یا پردازش اطلاعات و داده‌های شخصی که به شکل مستقیم یا غیر مستقیم ریشه‌های قومی یا نژادی، عقاید سیاسی، فلسفی و یا مذهبی... را نشان دهند ممنوع می‌باشد.»

حال پرسش دیگری که مطرح می‌شود این است که چگونه می‌توان علیرغم قوانین صریح در این زمینه به ارقام مربوط به جمعیت مسلمانان دست یافت. در این زمینه باید خاطرنشان کرد که قانون ممنوعیت پردازش آمارهای مذهبی شامل نظرسنجی‌ها نمی‌شود و در قالب اینگونه نظرسنجی‌ها پرداختن به مقوله مذهب مجاز است. با این حال مشخص است که با توجه به مبتنی بودن نظرسنجی‌ها بر نمونه‌های جمعیتی محدود، هیچگاه دقت آنها به اندازه سرشماری‌های جمعیتی نخواهد بود.

در عین حال باید توجه داشت که قانون در این زمینه استثنائاتی را هم برای برخی موسسات عمومی پیش بینی می‌نماید تا «در مواردی که اهداف مورد نظر پردازش ایجاب می‌نماید»، «پس از اخذ مجوز» از کمیسیون ملی اطلاعات و آزادی‌ها و شورای ملی اطلاعات آماری چنین تحقیقاتی را انجام دهند. در هر حال می‌توان پرسید که در حال حاضر داده‌ها و اطلاعات کنونی ما در خصوص تعداد مسلمانان فرانسه چگونه‌اند.

بیشتر تحقیقات صورت گرفته توسط موسسات نظرسنجی، به شکل مستقیم پرسش مربوط به تعلق به یک مذهب را مطرح می‌نمایند. در این زمینه موسسه TNS Sofres در نظرسنجی سال 2007 خود، شمار مسلمانان فرانسه را تنها 3 درصد جمعیت فرانسه تخمین زده است. موسسه CSA آمار 4 درصد را صحیح می‌داند و در سال 2009 نیز موسسه IFOP رقم 5.8 درصد را مطرح کرد که نشان می‌دهد در بالاترین تخمین، جمعیت مسلمانان فرانسه از 3.5 میلیون نفر بیشتر نمی‌باشد.

آخرین مطالعه انجام شده در این زمینه به اکتبر سال 2010 با عنوان «خط سیرها و ریشه ها» باز می‌گردد که توسط موسسه ملی مطالعات جمعیت شناختی و موسسه ملی اطلاعات و مطالعات اقتصادی صورت گرفته‌است. بر اساس مطالعات این دو موسسه عمومی، کشور فرانسه دارای 2.1 میلیون مسلمان اعلام شده‌است.

اکنون پرسشی که به ذهن خطور می‌کند این است که رقم پنج یا شش میلیونی که معمولا مطرح می‌شود از کجا می آید. در حقیقت این رقم از ارزیابی وزارت کشور که در عین حال مسئولیت امور و مناسک مذهبی را هم بر عهده دارد نشات می‌گیرد. کلود گئان در ماه ژوئن 2010 اظهار می داشت که «امروزه، ارزیابی ما این است که نزدیک به 5 الی 6 میلیون مسلمان در فرانسه وجود دارد.» برای مطرح نمودن این ارزیابی، دولت فرانسه که از حق تفحص در خصوص تعلق مذهبی افراد برخوردار نیست از شیوه اتکا به ریشه جمعیت شناختی افراد استفاده می‌کند. در حقیقت مقامات دولتی با استناد به شمار افرادی که خود یا والدین اشان از کشورهای مسلمان می‌آیند به چنین رقم‌هایی دست می‌یابند. این در حالی است که به اذعان خود وزیر فقط 33 درصد از این 5 یا 6 میلیون مسلمان اعلام می‌دارند که تقید واقعی به اسلام دارند. با این حساب باید شمار مسلمانان فرانسه را حدود دو میلیون نفر دانست یعنی معادل همان رقمی که از تحقیقات موسسه ملی مطالعات جمعیت شناختی و موسسه ملی اطلاعات و مطالعات اقتصادی حاصل شده‌است.[۱]

تاریخچه حضوراسلام و مسلمانان در جامعه فرانسه

در اروپای غربی، فرانسه دارای بزرگ‌ترین رقم مسلمانان است. امروزه مسلمانان فرانسه، پس از مسیحیان کاتولیک بزرگترین جمعیت پیروان ادیان را تشکیل می‌دهند و اسلام دومین دین در فرانسه به شمار می‌رود.

اسلام در قرن هشتم میلادی، پس از تسخیر کامل جزیره العرب، در حال پیشروی و گسترش در پهنه جغرافیایی جهان بود و مسلمانان با شور و اشتیاق برای ابلاغ پیام توحید به سرزمین‌های دور دست پا گذاشتند و تا شرق و غرب عالم پیش رفتند و لشکر اسلام به فرماندهی " موسی بن نصیر " از شمال افریقا به فرانسه رسید. وی حکمران حجازی آفریقا بود که از همانجا به سوی فرانسه لشکر کشید و از جنوب وارد فرانسه گردید. مسلمانان پس از گذشتن از آب‌ها و رسیدن به ساحل و مشاهده سرزمین فرانسه آن را " ارض الکبیره " نامیدند.

موسی بن نصیر مدتی اندک در فرانسه توقف نمود و سپس برای دیدار خلیفه عازم دمشق شد، زیرا قصد اقامت طولانی در فرانسه نداشت و نیز بخاطر اختلافات داخلی و مشکلاتی که با دستگاه حکومت امویان داشت نمی‌توانست در فرانسه باقی بماند.

شهر تولوز. برگرفته از سایت homefrance، قابل بازیابی ازhttps://homefrance.com/

در سال 721 میلادی، پس از حصول آرامش نسبی در اندلس و اطمینان خاطر مسلمانان از وضعیت اسپانیا لشکر مسلمانان به فرماندهی " سمع ابن مالک خولانی " به سوی فرانسه لشکر کشید و مسلمانان شهر " تولوز " را به محاصره در آوردند. در مسیر اسپانیا به فرانسه، تولوز اولین شهر بزرگی است که در این مسیر قرار دارد. پس از مدتی محاصره، تولوز به راحتی فتح شد و مسلمان برای مسیحیان جزیه وضع نمودند. در نبرد بعدی که میان مسلمانان و "دوک اودو"(Eudes d'aquitaine) رخ داد، هر چند تعداد مسلمین اندک بود ولی بر اروپاییان پیروز شدند. عمده‌ترین دلیل پروزی مسلمین، عزم و اراده استوار و از جان گذشتگی و فداکاری آنان در راه هدف مقدسشان بود. هر چند مسلمانان در این نبرد پیروز شدند و " دوک اودو " را مغلوب نمودند ولی فرمانده مسلمین " سمع ابن مالک " کشته گردید و " عبدالرحمن عافقی " جانشین او گردید. سپس مسلمانان به پایتخت دوک بوردو یعنی شهر بوردو حمله برده و آنجا را فتح نمودند. "دوک اودو" پس از این شکست، دست نیاز و همکاری به سوی رقیب دیرین خویش، " شارل مارتل "(Charles Martel) دراز نمود. مارتل نیز که منتظر بود تا دوک تضعیف شود و او قدرت او در فرانسه تلقی گردد، خود را برای جنگ با مسلمانان آماده کرد.

از سوی دیگر، عبدالرحمن پس از فتح بوردو به منطقه " بوآلون " وارد شد و سپس شهرهای " لیون " و بزانسون " را فتح نموده و به صد مایلی پاریس رسید. در مدتی کمتر از هشت ماه جنوب فرانسه یا به عبارت دیگر نیمی از این کشور، از شرق تا غرب، تحت سلطه مسلمانان درآمد.

سرانجام در سال 733 میلادی (114 هـ) در نقطه ای از شهر پواتیه تور (Poitiers Tours) نبرد میان سپاه اسلام و سپاه شارل مارتل درگرفت. تعداد مسلمانان در این نبرد از هشتاد هزار نفر تا چهارصد هزار نفر تخمین زده شده‌است. پیش قراولان لشکر اسلام در تشخیص موضوع و فاصله دشمن و در تخمین زدن تعداد آنان اشتباه نمودند و درحالی که مسلمانان در وضعیت نامناسبی بسر می‌بردند جنگ درگرفت. بعد از هشت روز جنگ، فرانسویان از پشت به خیمه‌گاه و محل غنائم مسلمین حمله بردند. مسلمانان برای دفاع از غنائم، موقعیت نظامی خویش را از دست داده و شبانگاهان عقب نشینی نمودند و صبح روز بعد، که شارل مارتل فقط با انبوهی از مجروحین مواجه شده بود، از ترس آنکه مبادا مسلمین کمین گذشته باشند و عقب نشینی تاکتیکی نموده باشند، از تعقیب سپاه اسلام خودداری نمود و دستور داد مجروحین باقیمانده از سپاه اسلام را به قتل برسانند. این جنگ به "جنگ پواتیه" معروف گردید.جنگ پواتیه در سرزمین "تور" آخرین نقطه پیشروی مسلمین در خاک اروپا محسوب می‌گردد.

البته ناگفته نماند که برخی از مورخان همچون گوستاولوبون معتقدند مسلمانان از ابتدا قصد اقامت در فرانسه را نداشتند، زیرا هوای فرانسه سرد و نامساعد بود و فقط در جنوب فرانسه که هوا کمی معتدل تر بوده برای مدتی رحل اقامت افکندند.

فرانسویان بر خلاف اسپانیا، نه از مسلمین استقبال نمودند و نه اسلام را پذیرا شدند. در آن هنگام فقط کسانی حاضر به همکاری با مسلمان شدند که معمولاً از افراد بی‌خانمان، بی‌دین و یا بی‌وطن بودند و چون از جایگاه مناسب اجتماعی برخوردار نبودند، به مسلمین پیوستند. به همین جهت آنها بزودی منحل شدند و نتوانستند در گسترش اسلام در آن منطقه موثر واقع شوند و لذا در سراسر فرانسه نشانی از ابنیه و یادگاری اسلامی مشاهده نمی‌شود. پس از تهاجم مسلمین به فرانسه و شکست آنان، از آن زمان تا ابتدای قرن بیستم اسلام در فرانسه کاملاً متروک و مهجور بود به طوری هیچگونه تجمعی از مسلمین دیده نشده و حتی یک مسجد نیز تاسیس نگردید. جمعیت متفرق مسلمین در سال‌های آغازین قرن بیستم حدود یک‌هزار نفر حدس زده شده‌است. البته این جمعیت در سال 1912 میلادی به سی هزار نفر می‌رسد. این تعداد قلیل و محدود و غیر قابل‌توجه را تشکیل می‌دادند که از هرگونه تحرک اجتماعی و فعالیت‌های مذهبی بی‌بهره بودند.[۲]

پس از جنگ جهانی اول، به خاطر نیاز شدید فرانسه به نیروی ارزان و فراوان، مهاجرت کارگران از مستعمرات فرانسه آغاز شد و در راس مهاجرین، الجزایرییان قرار داشتند که برای دسترسی به کار و رفاه بیشتر به فرانسه سرازیر شدند. در سال 1924 جمعیتی معادل 120 هزار نفر مسلمان در فرانسه وجود داشت که اکثریت قریب به اتفاق آنان نیروی کارگران فرانسه محسوب می‌شدند. به دنبال نوسانات اقتصادی اروپا، در سال 1936 و پس از رکود اقتصادی فرانسه و بی نیازی آن کشور به کارگران مهاجر، نیروی کار خارجی تقلیل پیدا کرد و به هفتاد هزار نفر رسید. اما اندکی بعد و مخصوصا پس از جنگ جهانی دوم سیل مهاجرت‌ها دوباره آغاز شد که در سال 1950 جمعیت آنان بالغ بر 240 هزار نفر گشت.

نکته ای که از آمار فوق بخوبی استفاده می‌شود آن است که، تغییرات نرخ جمعیت مهاجرین مسلمان در فرانسه نسبت مستقیم با نیروهای کار ارزان قیمت داشته و جرح و تعدیل مهاجرت مسلمانان به هیچ وجه به گرایش‌های مذهبی و فعالیت سیاسی آنان مربوط نمی‌شود زیرا از توانی برای سروسامان دادن به اوضاع خویش و تمرکز بخشیدن به فعالیت‌های مذهبی خود برخوردار نبودند و لذا مسلمانان پس از ورود به فرانسه تا سال‌های مدید از کمترین حقوق و امکانات بهره‌مند بودند و در معادلات سیاسی نیز به حساب نمی آمدند.

مهاجرت مسلمانان مغربی تبار به فرانسه به ویژه از الجزایر، مراکش و تونس، ماندگاری نسل اول و پیدایی نسل‌های دوم و سوم مهاجران مسلمان، نیاز به شناخت اسلام را در فرانسه به ضرورتی اجتناب ناپذیر تبدیل کرد. اسلام به رغم به رسمیت شناخته نشدن توسط سیاست‌های رسمی دولت تا دهه هشتاد میلادی، بر اساس منطق واقعیت اجتماعی و از پس پدیده‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی سر برآورد و حضور خود را اعلام کرد.

مسلمانان فرانسه بیشتر عرب‌اند، لیکن شامل ترک‌ها، آفریقاییان سرزمین‌های نیمه بری، پاکستانی‌ها و حتی فرانسویان گرویده به اسلام نیز می‌شود. اینان در سه سطح هویتی تقسیم‌بندی شده‌اند که بعضا با هم تداخل می‌کنند ولی هیچ گاه به طور کامل برهم منطبق نمی‌شوند. یکی سطح هویت قومی است که ویژگی آن زبان و زادگاه است (مثلا عربی و ترکی)؛ دیگری هویت مذهبی با اسلام است و سومی ملیت است که داشتن گذرنامه معتبر (فرانسوی و الجزایری) از مشخصه‌های آن است. نوسان در میان این سه سطح موجب و انگیزه پیچیدگی مباحثات چاره ناپذیری شده که منعکس کننده سردرگمی اذهان خود اعضای این گروه‌ها است.

قبلا اصطلاح «مسلمانان فرانسوی» منحصرا به هارکی‎ها (Harki)(سربازان الجزایری وفادار به فرانسه) و نوادگان ایشان اطلاق می‌شد. هم اکنون 30درصد از مسلمانان ساکن فرانسه از اخلاف اینان هستند که در الجزایر متولد شده‌اند. نسبت اتباع فرانسه در میان مسلمانان به دلیل کنترل‌های مهاجرت و قبول تابعیت و تولد و تحصیل کودکان که خود به خود تابعیت فرانسه را به دست آوردند، در حال افزایش است. تمایل برای کسب تابعیت فرانسه مخصوصا در میان کسانی که ریشه در مغرب (الجزیره، تونس و مراکش) دارند، بر خلاف مسلمانان دیگر یعنی ترک‌ها و پاکستانی‌ها و مالی‌ها و نظایر آن بالاتر است ؛ زیرا این سه گروه آخری هنوز هم رویای بازگشت را در سر می‌پرورانند و در حال حاضر هم چندان نگران استحاله خود نیستند. استفاده از زبان مادری و خودداری از ازدواج با فرانسویان و تقویت نظام‌های آموزشی قومی و اتکا به یکدیگر سبب شده تا این جوامع به رغم تبعیض اجتماعی درونی (مثلا بهره برداری اعضای قدیمی از تازه واردان) و انشعاب سیاسی (مثلا در میان ترک‌ها) همچنان زنده و در عین حال جدای از هم بمانند.

اعضای نسل دوم مهاجران عرب حتی وقتی هم تبعه فرانسه هستند و تنها به زبان فرانسه سخن می گویند باز هم بر خلاف امواج اولیه مهاجران اروپایی (مثلا در آمریکا) هنوز عرب و «گروه قومی» به شمار می‌آیند.

با تصویب قانون 1905، اسلام حضور قدرتمندانه ای در فرانسه پیدا کرد[۳]. مسلمانان فرانسه با استفاده از قانون 1905 میلادی که ناظر بر جدایی دین و دولت از یکدیگر است، به تاسیس مساجد در خاک فرانسه پرداختند[۴]. با وجود تلاش مبلغان مذهبی و کوشش معدودی از متفکران اسلامی باید گفت جامعه اسلامی فرانسه فاقد وحدت واقعی برای مبانی قومی و زبانی و بخش بندی‌های ملی است. قاعده کلی آن است که هر گاه امکان مالی و اداری ایجاد مسجد فراهم گردد معمولا یک مسجد برای ترکها، یکی برای پاکستانی ها و چند تا برای اعراب بنا می‌شود ؛ خط تقسیم این الگو بیشتر «ایدئولوژیکی» است (اصولگرایان در مقابل میانه روها) و نزد اعراب بر مبنای قومی است (تونسی ها و مراکشی ها و نظایر آن). نهاد‌های اسلامی جدا از هم عمل می‌کنند و غالبا باشگاه‌های اجتماعی رقیب یکدیگر به شمار می‌روند. نهاد روحانی سازمان یافته و با رهبر بلا معارضی که فتوای مذهبی اش در فرانسه نافذ باشد به چشم نمی‌خورد.[۵]

رویکرد دولت فرانسه به ساختار سازمانی مسلمانان

مسجد بزرگ پاریس. برگرفته از سایت isna، قابل بازیابی ازhttps://www.isna.ir/news/99020906476/

فرانسه یکی از معدود کشور‌های اروپایی است که اقلیت مهمی از مسلمانان در آن زندگی می‌کنند. لذا نحوه برخورد دولت فرانسه با مسلمانان این کشور و بررسی ریشه‌ای آن می‌تواند رهنمون مناسبی برای رهیافت شیوه‌های مشترک اعمال سیاست‌های خاص از ناحیه دیگر دول اروپایی تلقی گردد. دولت فرانسه در نحوه برخورد خود با مسلمانان این کشور در دو جهت مهم گام بر می‌دارد. از یک سو سعی می‌کند تا کانال‌های ارتباطی مسلمانان این کشور را با کشور‌های به اصطلاح بنیادگرا قطع و آن را مخل منافع و امنیت ملی خود اعلام کرده و سرکوب نماید. نظیر دستگیری اعضای جنبش نجات اسلامی الجزایر، و از سوی دیگر سعی دارد تا با کنترل مسجد بزرگ پاریس که برای دولت این کشور اهمیت بسیار زیادی دارد، اقلیت مسلمان این کشور را به‌تدریج وارد بافت جامعه غربی و غیرمذهبی نماید که این امر در صورت تحقق موفقیت بزرگی برای فرانسه نه تنها در داخل این کشور بلکه در کل اروپا تلقی خواهد شد. نحوه اقدامات دولت فرانسه طی سال‌های اخیر مبین این حقیقت بوده‌است که دولت این کشور در هر دو جهت با قاطعیت موضع خود را تعقیب کرده‌است. از سوی دیگر با توجه به روابط فرانسه با کشور‌های اسلامی و منافعی که بر این روابط با وجود یک اقلیت مهم مسلمان در این کشور مترتب است، دولت فرانسه مایل نیست علنا با اسلام مخالفت کند، لذا در این امر کج دار و مریز رفتار می‌کند.

از دیگر عواملی که باعث اتخاذ چنین نحوه برخوردی می‌شود موضوع چهره فرانسه به عنوان کشور مهد آزادی است. لذا همواره سعی می‌شود تا این چهره مخدوش نشود. دولت فرانسه همچنین سعی می‌کند تعدادی از اسلام شناسان برجسته فرانسوی و عرب را تشویق کند تا نوعی اسلام به اصطلاح پیشرو را که از جهات اعتقادی و عملی با رژیم غیرمذهبی همساز باشد پایه ریزی نماید و آن را به عنوان طریقه ای روشنفکرانه به جهان ارائه دهد تا به قول خودشان برای دیگر مسلمانان جهان الگو باشد. در این راه اسلام شناسان مذکور دست اندر کار ابداع نوعی اسلام جدید و هماهنگ با دنیای امروزند. در ضمن هر جا ندایی از این گونه برداشت‌ها باشد بلافاصله آن را تایید می‌نمایند.[۵]

تصور فرانسویان از اسلام

به طور کلی دولت و مطبوعات فرانسه از هیچ کوششی در مشوه جلوه دادن چهره اسلام کوتاهی نمی‌کنند. علت اصلی این عناد و ضدیت با اسلام را باید در سیاست‌های مذهب زدایی جستجو نمود. دولت فرانسه دولتی لائیک است. در تعبیری که از این واژه می‌شود هنوز وحدت نظری میان سیاستمداران و فرهنگیان و ارباب جراید وجود ندارد. هر قوم و گروهی معنی خاصی را بر این کلمه تحمیل می‌کنند. البته بیشتر دولتمردان فرانسوی لائیک بودن را جدایی دین از سیاست می‌دانند در عمل نیز تقریبا همین امر مشاهده می‌شود و بارزترین محل ظهور این تلقی مدارس است. در این کشور از حدود صد سال پیش تا کنون هیچ مدرسی حق نداشته در آموزشگاه‌ها هیچگونه دیانتی را تبلیغ کند و هر معلم یا دبیری که از این شیوه تخطی نماید بلافاصله از کارش معزول می‌گردد. دولت فرانسه معتقد است در مدارس این کشور باید تنها علوم تدریس شود و از مذاهب فقط به آموختن تاریخ و سیر تحول آنها اکتفا شود.

در نزد گروهی دیگر لائیک بودن به معنای عدم مداخله در اعتقادات تعصب آمیز و تبلیغ جهت اشاعه این باور است. از جمله به هنگام بروز اختلاف در چند آموزشگاه دولتی در امر حجاب اسلامی دختران مسلمان، شورای دولتی رای داد که رویه لائیک بودن با حجاب اسلامی در اصل مباینتی ندارد و هیچ کس را نمی‌توان به این اتهام از آموزشگاه اخراج کرد. ولی روسای آموزشگاه‌ها حق دارند شخصا تصمیم بگیرند در صورتی که پاره‌ای از این گونه حرکات را مباین نظم موسسه تلقی کردند. بر مبنای این اصل و با تبلیغات منفی بیشتری که صرفا در باب اسلام در فرانسه صورت می‌گیرد مردم این کشور از اسلام تصویری منفی پیدا کرده و مطبوعات و رسانه‌های گروهی این کشور نیز روز به روز بدان دامن می‌زنند.

به طور کلی مردم فرانسه، که مطبوعات این کشور در شکل گرفتن ذهنیت آنان از اسلام نقش به سزایی ایفا کرده‌اند، اسلام را در ظلمت‌گرایی قرون وسطایی، استبدادگرایی سیاسی و مذهبی، تعصب و جهاد، عدم قبول عقاید دیگران، تضییع حقوق زنان و غیره خلاصه می‌کنند و گسترش اسلام را در فرانسه مترادف با به خطر افتادن امنیت ملی این کشور تلقی می‌کنند. در این میان مردم فرانسه اسلام را کماکان تمدن اعراب دانسته و حساسیت خاصی در قبال تحرکات دینی اسلامی از خود نشان می‌دهند. از سوی دیگر پیشینه تاریخی مردم فرانسه در رابطه با اسلام چندان درخشان نبوده و از جنگ‌های صلیبی تا به امروز و به ویژه مقاومت مردم مسلمان الجزایر، نسل کنونی فرانسه هنوز این خاطرات را فراموش نکرده و به طور غریزی دیانت اسلامی را مخالف اعمال نفوذ و منافع خود در دنیا می پندارد.[۵]

اسلام ستیزی در فرانسه

به نظر می‌رسد با روش اسلام ستیزانه رسانه‌ها در غرب، به زودی وضعیت به صورتی در بیاید که مسلمانان جایگاهی در حد جایگاه یهودیان در سال‌های 30 میلادی در اروپا پیدا کنند. رسانه‌های فرانسوی بی‌توجه به مفاهیم و عبارات از آنها استفاده می‌کنند و تفاوتی میان «اسلام گرایی» و «اسلام گرایی افراطی» قائل نمی‌شوند. رسانه‌های مکتوب تلاش بسیاری کردند که شکلی متعادل و بدون غرض را از مضامین اسلامی ارائه دهند اما در مقایسه با سایر رسانه‌ها همچون رادیو و تلویزیون که اسلام‌گرایی را مهمترین خطر معرفی کرده و حتی از آن به‌ عنوان نبرد‌کننده با تمدن نام بردند! از تاثیرگذاری کمتری برخوردارند. به‌عنوان مثال، رادیو خبری فرانسه (فرانس انفو) ‌از مهمترین مراکز ایجاد اسلام هراسی است و پوشش خبری آن از موضوعات اسلامی بدترین نوع تبلیغات محسوب می‌شود.

ولتر. برگرفته از سایت vista، قابل بازیابی ازhttps://vista.ir/w/a/16/lb48h

«ولتر» فیلسوف قرن 18 میلادی از عبارت فرانسوی «islamisme» برای اسلام گرایی استفاده می‌کرد اما عبارتی که علوم سیاسی فرانسه از آن استفاده و آن را منتشر کرد «islamiste» است که مفهوم افراط‌گرایی درون آن مستتر است. این عبارات به‌ویژه پس از «فروریزی دیوار برلین» در سال 1989 میلادی توسط سیاستمداران فرانسوی به‌کار رفت. فرانسه کوشید تا به این وسیله دشمن دیگری را بیاید و بودجه اختصاص یافته به بخش دفاعی خود را توجیه کند. امروز، از همین عبارت برای گروه‌های افراطی چون «القاعده» نیز استفاده می‌شود. استفاده از عبارت یکسان برای مفاهیم متفاوت مسئله را پیچیده می‌کند و تنها راه مقابله با آن، جداسازی مفاهیمی هستند که ایجاد سردرگمی می‌کنند. امروز مردم اروپا با هراس از اسلام سخن می‌گویند. خصومت آنان فقط به کشورهای مسلمان خلاصه نمی‌شود و مسلمانان ساکن اروپا را نیز شامل می‌شود. امروز جایگاه مسلمانان در غرب، همان جایگاهی است که یهودیان در سال‌های 30 میلادی از آن برخوردار بودند. مواضع متمایل به اسرائیل (رژیم صهیونیستی) در گروه‌های راست افراطی و موضع ضد اسلامی آنان، شاهد این مدعا است؛ به‌ویژه اقدامات حزب «جبهه ملی» فرانسه و شخص «مارین لوپن» رئیس این حزب که می‌کوشد به هر قیمتی با اسرائیل (رژیم صهیونیستی) رابطه برقرار کند.

در مورد مسلمانان، اتهاماتی مطرح می‌شود که در سال‌های 30 میلادی در مورد یهودیان مطرح می‌شد. گفته می‌شود که آنها همانند ما نیستند و خطری برای جمهوری محسوب می‌شوند. آنها با جامعه فرانسه تفاوت دارند، هرگز فرانسوی نبوده‌اند و بیگانه می‌مانند! عباراتی که امروز برای تحقیر اعراب و مسلمانان به‌کار می‌رود، ما را به یاد عبارات تحقیرآمیزی می‌اندازد که پیش از این بر ضد یهودیان به کار می‌رفت. این عبارات نشان دهنده همان میزان تنفر است، اما این‌بار نسبت به اعراب و مسلمانان بیان می‌شود. رواج نگاه ضد دینی و به‌ویژه اسلام ستیزانه در غرب در دهه‌های اخیر نمود آشکارتری یافته است. محافل رسمی در فرانسه، وجود جمعیت رو به ازدیاد مسلمانان باقیمانده از اتباع مهاجر مستعمرات سابق این کشور در آفریقا را یک خطر بالقوه قلمداد می‌کنند و از همین رو در سال‌های اخیر، مجموعه‌ای از تبلیغات که در آنها چهره اسلام و پیروان آن منفی جلوه داده می‌شود در این کشور اروپای غربی افزایش یافته است[۵].

نیز نگاه کنید به

اسلام و مسلمانان کانادا؛ اسلام و مسلمانان کوبا؛ اسلام و مسلمانان لبنان؛ اسلام و مسلمانان مصر؛ اسلام در چین؛ اسلام و مسلمانان تونس؛ اسلام و مسلمانان روسیه؛ اسلام و مسلمانان سنگال؛ اسلام و مسلمانان تایلند؛ اسلام و مسلمانان آرژانتین؛ اسلام در اردن؛ اسلام در مالی؛ اسلام در ساحل عاج؛ اسلام و مسلمانان زیمبابوه؛ اسلام و مسلمانان اوکراین؛ اسلام و مسلمانان اسپانیا؛ اسلام در اردن؛ اسلام و مسلمانان اتیوپی؛ اسلام و مسلمانان سیرالئون.

کتابشناسی

  1. برگرفته‌ازhttp://www.lefigaro.fr/actualite-france/2011/04/05/01016-20110405ARTFIG00599-france-comment-est-evalue-le-nombre-de-musulmans.php
  2. ارسلان، شکیب (1370). تاریخ فتوحات اسلامی در اروپا. ترجمه: علی دوانی. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص115.
  3. جمعی از اندیشمندان (1385). مسلمانان در کشورهای غیر اسلامی. تهران: ناشر مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، ص519.
  4. معاونت بین الملل سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (1386). مسلمانان اروپا و آمریکا. تهران: انتشارات بین‌المللی الهدی، ص156.
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ نعيمی گورابی، محمد حسين (1392). جامعه و فرهنگ فرانسه. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی.