نظام فرهنگی فرانسه

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۴۷ توسط Mina (بحث | مشارکت‌ها)

1-6- تاریخچه دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه

فرانسوا لكلرک دوترامبلی

1ـ از آغاز تا انقلاب‌ فرانسه: در قرن‌ شانزدهم‌ میلادی‌ فرانسه از وضع‌ مسیحیان‌ در شرق‌ دفاع‌ می‌كند و فرانسوآی‌ اول‌ از سلطان‌ سلیمان‌ عثمانی‌ در 1533 قول‌ حمایت‌ از آنان‌ را می‌گیرد. در قرن‌ هفدهم‌، در دوره‌ سلطنت‌ لوئی‌ سیزدهم‌، یک روحانی‌ مسیحی‌ به‌ نام‌ فرانسوا لكلرک دوترامبلی (François Leclerc du Tremblay) مشهور به‌ پدر ژوزف‌ موفق‌ می‌شود لبنان‌ را به‌ یک مركز دوستدار فرانسه و زبان‌ فرانسه تبدیل‌ كند. در همین‌ قرن‌ دیپلماسی‌ فرانسه به‌ كارایی‌ مذهب‌ و مبلّغین‌ آن‌ در روابط‌ خارجی‌ پی‌ می‌برد. در قرن‌ هیجدهم‌ میلادی‌، تجارت‌ در سیاست‌ خارجی‌ فرانسه غالب‌ است‌. البته‌ به‌ موازات‌ رشد تجارت‌ فرانسه با كشورهای‌ اروپایی‌، زبان‌ فرانسه در دربار پادشاهان‌ روزبه‌روز رونق‌ بیشتری‌ می‌یابد. در این‌ قرن‌، دولت‌ فرانسه از چاپ‌ كتاب‌ و نشریه‌ حمایت‌ می‌كند و «كالج‌ چهار ملت‌» در پاریس‌ دانشجویان‌ بورسیه‌ خارجی‌ می‌پذیرد. در همین‌ ایام‌ دانشگاه‌ استراسبورگ‌ 200 دانشجوی‌ روسی‌ می‌پذیرد. در این‌ قرن‌ كه‌ عصر روشنگری‌ نامیده‌ می‌شود، دانشمندان‌ صاحب‌نام‌ فرانسه شهرت‌ جهانی‌ می‌یابند و در واقع‌ اولین‌ «رایزنی‌های‌ فرهنگی‌» را نزد دولت‌های‌ خارجی‌ تشكیل‌ می‌دهند. البته‌ این‌ رایزن‌ها كه‌ مشهورترین‌ آنها دیدرو (نزد كاترین‌ دوم‌ در روسیه‌) و ولتر (نزد فردریک در پروس‌) می‌باشند، بیشتر از آنكه‌ برای‌ دولت‌ فرانسه كار كنند، برای‌ خودشان‌ فعالیت‌ می‌كنند. با این‌ حال‌ این‌ افراد موجب‌ درخشش‌ فرهنگ‌ و زبان‌ فرانسه در خارج‌ از مرزها بودند و دولت‌ نیز از آنها در جهت‌ یک دیپلماسی‌ مخفی‌ استفاده‌ می‌نمود. مثلاً در سال‌ 1743، ولتر به‌ لاهه‌ رفت‌ تا از تحركات‌ فردریک در هلند آگاه‌ شود و از سوی‌ دیگربومارشه (Beaumarchais) عازم‌ لندن‌ شد تا از سیاست‌ انگلیس‌ در قبال‌ وقایع‌ آمریكا مطلع‌ شود. میرابو، چهره دیگر ادب ‌فرانسه نیز سه‌ سال‌ قبل‌ از انقلاب‌، هنوز دیپلماسی‌ خود را به‌ موازات‌ دیپلماسی‌ وزیر خارجه‌ وقت‌ دنبال‌ می‌كرد.

شاتوبریان

2ـ از انقلاب‌ فرانسه تا 1870: انقلاب‌ فرانسه سعی‌ نمود تا به‌ اقدامات‌ فرهنگی‌ فرانسه در خارج‌، جنبه ملی‌ بدهد. وزارت‌ امورخارجه‌ تحت‌ مدیریت‌ دوموریه‌ (Dumouriez) به‌ توسعه‌ فعالیت‌های‌ فرهنگی‌ و نظامی‌ خود پرداخت‌ و ناپلئون‌ بناپارت‌ نیز همان‌ وظایفی‌ را كه‌ انقلاب‌ فرانسه به‌ عهده‌ سیاست‌ روابط‌ خارجی‌ فرانسه گذارده‌بود و در واقع‌ تبلیغ‌ افكار انقلابی‌ بود، ادامه‌ داد. لشگركشی‌ ناپلئون‌ به‌ مصر در سال‌ 1798 را باید اولین‌اقدام‌ جهت‌ همكاری‌ فرهنگی‌ با كشورهای‌ دور، البته‌ به‌ «سبک فرانسوی‌» تلقی‌ كرد. زیرا، دانشمندان‌، مهندسین‌، روشنفكران‌ و هنرمندان‌، در این‌ لشكركشی‌، نظامیان‌ را همراهی‌ می‌كردند. از سال‌ 1815 تا 1870، هر چند دیپلماسی‌ فرانسه، سیاست‌ مدوّنی‌ در جهت‌ استفاده‌ از فرهنگ‌ در روابط‌ خارجی‌ فرانسه ندارد، اما عنصر فرهنگی‌ همواره‌ در این‌ دیپلماسی‌ حضور دارد. مثلاً شاتوبریان (François-René de Chateaubriand)، ادیب‌ شهیر فرانسه در سال‌ 1822 وزیر امور خارجه‌ می‌شود. بیست‌ سال‌ بعد در 1842، گیزو (François Guizot) منابع‌ قابل‌توجهی‌ را در اختیار هیأت‌های‌ باستان‌شناسی‌ در تونس‌ قرار می‌دهد تا كلكسیون‌های‌ موزه‌ لوور را غنی‌تر سازند. در همین‌ زمان‌، لامارتین‌ (Alphonse de Lamartine)، نویسنده‌ بزرگ‌ فرانسه در بازگشت‌ از سفر شرق‌ به‌ وزارت‌ امور خارجه ‌فرانسه توصیه‌ می‌كند به‌ «فرزندان‌ شیوخ‌ و امراء در لبنان‌ بورس‌ تحصیلی‌ بدهند تا آنها در فرانسه درس‌ بخوانند». از 1840، وزارت‌ خارجه‌ سیاست‌ فعال‌ حمایت‌ از مبلّغان‌ مذهبی‌ را با در اختیار قرار دادن‌ امكانات ‌دنبال‌ می‌كند و بدین‌ ترتیب‌ تعداد مبلّغان‌ به‌ شدت‌ افزایش‌ می‌یابد. در سال‌ 1848، لامارتین‌ وزیر امورخارجه‌ فرانسه می‌شود. در همین‌ ایام‌ از دیپلمات‌های‌ فرانسه در خارج‌ خواسته‌ می‌شود كه‌ با كشورهای‌ متوقف ‌فیه‌، «قراردادهای‌ فرهنگی‌» امضاء نمایند. بدین‌ ترتیب‌، سیاست‌ فرهنگی‌ فعال‌ فرانسه در خارج‌ از كشور، اولین‌ ثمرات‌ ملموس‌ خود را به‌ دست‌ می‌آورد. در سال‌ 1868، مدرسه‌ جدید گالاتاسرای‌ در استانبول‌ گشایش‌ می‌یابد. این‌ مدرسه‌ نقش‌ مهمی‌ در تربیت‌ نسل‌ آینده‌ دولتمردان‌ و نخبگان‌ تركیه‌ ایفاء می‌نماید كه‌ از نظر تاریخچه‌ موسسات‌ تمدنی‌ جدید در شرق‌ قابل‌ مقایسه‌ با مدرسه‌ دارالفنون‌ در ایران‌ می‌باشد.

3ـ از 1870 تا آغاز جنگ‌ جهانی‌ اول‌: در این‌ دوره‌، فشار وقایع‌ سیاسی‌، روابط‌ فرهنگی‌ فرانسه را تحت‌الشعاع‌ قرار می‌دهد. در همین‌ حال‌، رقابت‌ قدرت‌های‌ بزرگ‌ در آفریقا، شرق‌ و خاوردور ابعاد تازه‌ای‌ می‌یابد تا جایی‌ كه‌ جنگ‌ گریزناپذیر می‌گردد. همزمان‌ رقابت‌ فرهنگی‌ نیز شدت‌ می‌یابد. فرهنگ‌ و زبان‌ فرانسه از لحاظ‌ سیاسی‌، اهمیت ‌فوق‌العاده‌ای‌ می‌یابد. ایتالیا، فرانسه، انگلیس‌، آلمان‌، روسیه‌ و به‌ تدریج‌ آمریكا كه‌ قدرت‌های‌ بزرگ‌ وقت‌ می‌باشند سعی‌ در حفظ‌ و توسعه‌ نفوذ خود بر نخبگان‌ جهان‌ دارند و یكدیگر را شدیداً از طریق‌ نمایندگی‌های‌ دیپلماتیک و كنسولی‌ تحت‌ نظر دارند. اعزام‌ هیأت‌های‌ نظامی‌، تأسیس‌ مدارس‌ و دانشگاه‌ها، ایجاد بیمارستان‌ و اعزام‌ متخصص‌، تحت‌ عنوان‌ فعالیت‌های‌ فرهنگی‌ به‌ اوج‌ خود می‌رسد. اهمیت‌ این‌ اقدامات‌ و شدت‌ رقابت‌ تا حدی‌ می‌رسد كه‌ این‌گونه‌ فعالیت‌های‌ «فرهنگی‌» سرّی‌ قلمداد می‌شوند. تا جایی‌ كه‌ بودجه‌ وزارت‌ امور خارجه‌ فرانسه برای‌ اشاعه‌ فرهنگ‌ و زبان‌ فرانسه نیز جزو اطلاعات‌ بسیار سرّی‌ قرار می‌گیرد. در مصر، انگلیس‌ رقیب‌ فرانسه است‌. گزارشگر بودجه‌ سال‌ 1906 در فرانسه، در نطق‌ پارلمانی‌ خود، صحبت‌ از «جنگ‌ زبان‌ها» در قاهره‌ می‌كند. در بیروت‌، آمریكا دانشگاه‌ می‌سازد و بلافاصله‌ فرانسه برای‌ مقابله‌ با آن‌، اقدام‌ به‌ تأسیس‌ دانشكده‌ پزشكی‌ بیروت‌ می‌كند. در شانگهای‌ آلمانی‌ها دانشكده‌ می‌سازند و فرانسه در یک حركت‌ مشابه‌ دانشكده‌ فرانسوی‌ «فجر» (Aurore) را افتتاح‌ می‌نماید. لازم‌ به‌ ذكر است‌ كه‌ تمام‌ این‌ فعالیت‌ها تا پیدایش‌ رایزنی‌های‌ فرهنگی‌ به‌عهده‌ كنسول‌ بوده‌ است‌. در شهر كانتون‌ در چین‌ یک مبلّغ‌ فرانسوی‌ به‌ قتل‌ می‌رسد و دولت‌ فرانسه درمقابل‌ آن‌ با كمک دولت‌ چین‌ موفق‌ به‌ تأسیس‌ یک مدرسه‌ فرانسوی‌ می‌شود.

به‌ موازات‌ اقدامات‌ دوجانبه‌، دیپلمات‌های‌ فرانسه سعی‌ می‌كنند زبان‌ فرانسه را در نهادهای‌ بین‌المللی‌ رسمیّت‌ دهند. در سال‌ 1902، سفیر فرانسه در واشنگتن‌ مطلع‌ می‌شود كه‌ آمریكایی‌ها در شكایت‌ خود از مكزیک به‌ دادگاه‌ داوری‌ لاهه‌، سعی‌ در تحمیل‌ زبان‌ انگلیسی‌ به‌ عنوان‌ زبان‌ رسمی‌ دادگاه‌ دارند. بلافاصله‌ وزیر امور خارجه‌ فرانسه دست‌ به‌ یک تهاجم‌ دیپلماتیک فعال‌ می‌زند و در نتیجه‌ رئیس‌ دانماركی‌ دادگاه‌ می‌پذیرد كه‌ «فرانسه تنها زبان‌ بین‌المللی‌ حقوق‌ و دیپلماسی‌» می‌باشد. این‌وضعیت‌ تا سال‌ 1919 ادامه‌ یافت‌ و در این‌ تاریخ‌ به‌ هنگام‌ امضا معاهده‌ ورسای‌ و به‌ اصرار ویلسون‌ رئیس‌ جمهور وقت‌ آمریكا، زبان‌ انگلیسی‌ در كنار زبان‌ فرانسه جایگاه‌ خود را كسب‌ می‌كند. از طرف‌ دیگر، سیاست‌ داخلی‌ فرانسه نیز بر اقدامات‌ فرهنگی‌ فرانسه اثر می‌گذاشت‌ مثلاً وقتی‌ درسال‌ 1905، آموزش‌ و پرورش‌ در فرانسه ملی‌ اعلام‌ شد و رأی‌ به‌ جدایی‌ كلیسا و دولت‌ دادند،نمایندگان‌ لائیک مجلس‌ ملی‌ فرانسه تصمیم‌ گرفتند كمک دولت‌ به‌ مبلّغان‌ مذهبی‌ را قطع‌ نمایند. امّاوقتی‌ از خدمات‌ این‌ هیأت‌ها به‌ اشاعه‌ فرهنگ‌ فرانسه و در نتیجه‌ نفوذ این‌ كشور در جهان‌، مطلع‌ شدند، از تصمیم‌ خود صرف‌نظر كردند.

از اواخر قرن‌ نوزدهم‌، فعالیت‌های‌ فرهنگی‌ فرانسه در خارج‌ سازماندهی‌ شدند. در سال‌ 1860، یهودیان‌، آلیانس‌ جهانی‌ یهود را تأسیس‌ كردند كه‌ هدف‌ آن‌ تأسیس‌ مدارس‌ فرانسه زبان‌ در كشورهای‌ اروپای‌ شرقی‌ و شرق‌ (آسیا و مصر) برای‌ اقلیت‌های‌ یهودی‌ بود. در سال‌ 1914، 200 مدرسه‌ آلیانس‌ وجود داشت‌. آلیانس‌ و مبلّغان‌ مذهبی‌ از حمایت‌ دولت‌ و شبكه‌ كنسولی‌ آن‌ در خارج‌ برخوردار بودند. در كنار آلیانس‌ یهودیان‌، آلیانس‌ فرانسه نیز در سال‌ 1883 به‌ ابتكار جمعی‌ از شخصیت‌های‌ فرانسوی‌ برای‌ گردهمایی‌ «دوستان‌ فرانسه» تأسیس‌ شد. در 26 مه‌ 1884، مدیركل‌ امور سیاسی‌ وزارت‌ خارجه ‌فرانسه در تلگرافی‌ خطاب‌ به‌ نمایندگی‌های‌ فرانسه چنین‌ می‌نویسد: «با توجه‌ به‌ ویژگی‌ وطن‌دوستانه‌ این‌ انجمن‌ (آلیانس‌ فرانسه)، نسبت‌ به‌ هرگونه‌ حمایت‌، البته‌ به‌طور غیررسمی‌، اقدام‌ شود». نقش‌ دیپلماتیک این‌ نهاد فرهنگی‌ از این‌ روشن‌تر قابل‌ بیان‌ نیست‌. در كنار «میسیون‌های‌ مذهبی‌»، طرفداران‌ جمهوری‌ و دولت‌ غیرمذهبی‌ «میسیون‌های‌ لائیک» را درسال‌ 1902 تأسیس‌ می‌كنند كه‌ با وجود حمایت‌ دولت‌ فقط‌ موفق‌ به‌ ایجاد مدرسه‌ در سالونیک (1905)، اتیوپی‌ (1908) و در لبنان‌ و مصر (1909) می‌شود.

بودجه‌ وزارت‌ امور خارجه‌ از 250000 فرانک در سال‌ 1875 به‌ 3/2 میلیون‌ فرانک در1912 افزایش‌ یافت‌ و بدین‌ ترتیب‌ در سال‌ 1910، در شهرهای‌ آتن‌، فلورانس‌، لندن‌، سن‌ پترزبورگ‌ و مادرید انستیتوهای‌ فرانسه تأسیس‌ شدند، در چین‌، مصر و لبنان‌ شاخه‌های‌ دانشگاهی‌ و در قاهره‌ و خاوردور مدارس‌ باستان‌شناسی‌ ایجاد گردیدند.

4ـ از جنگ‌ جهانی‌ اول‌ تا جنگ‌ جهانی‌ دوم‌: در این‌ ایام‌ تمام‌ توان‌ فرانسه صرف‌ مبارزه‌ با آلمان‌ می‌شد. جنگ‌ روانی‌ از طریق‌ كنترل‌ اخبار و تبلیغات‌ نزد نخبگان‌ كشورهای‌ بی‌طرف‌ ادامه‌ داشت‌. ابزارهای‌ فرهنگی‌ فرانسه در زمان‌ جنگ‌ به‌ تریبون‌های‌ تبلیغاتی‌ فرانسه تبدیل‌ شدند تا جایی‌ كه‌ گزارشگر بودجه‌ در مجلس‌ ملی‌ فرانسه آنها را به‌«سلاحی‌ در دست‌ دولت‌ فرانسه» تشبیه‌ نمود و «نفوذ فرهنگی‌ فرانسه را مطمئن‌ترین‌ و موثرترین‌ ابزارسیاست‌ خارجی‌ فرانسه» دانست‌. در این‌ مدت‌ بودجه‌ فرهنگی‌ از 5/4 میلیون‌ در 1919 به‌ 70 میلیون‌در 1937 افزایش‌ یافت‌ و شهرهای‌ بارسلون‌، ناپل‌، زاگرب‌، آمستردام‌، لیسبون‌ و استكهلم‌ نیز شاهد گشایش‌ انستیتوهای‌ فرانسوی‌ شدند.

در سال‌های‌ 1939ـ1929 شاهد امضاء اولین‌ قراردادهای‌ فرهنگی‌ بین‌ دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسهو كشورهای‌ ایران‌ (1929)، دانمارک (1930)، اتریش‌ و سوئد (1936)، رومانی‌ (1939) می‌باشیم‌. در سال‌ 1924، «انستیتو بین‌المللی‌ همكاری‌های‌ فرهنگی‌» ایجاد می‌شود كه‌ در واقع‌ شكل‌ ابتدایی‌ سازمان‌ یونسكو بود. در طی‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌، با اشغال‌ فرانسه از سوی‌ آلمان‌، فعالیت‌های‌ فرهنگی‌ فرانسه در خارج‌ كاهش‌ می‌یابند و بسیاری‌ از مراكز فرهنگی‌ تعطیل‌ می‌شوند. در سال‌ 1945 با پایان‌ جنگ‌، ساختار وزارت‌ امور خارجه‌ اصلاح‌ می‌شود و «اداره‌كل‌ روابط‌ فرهنگی‌ و آثار فرانسه در خارج‌» ایجاد می‌شود. البته‌ دولت‌ فرانسه ورشكسته‌ است‌ و تا مدت‌ها اقدام‌ قابل‌ توجهی‌ صورت‌ نمی‌گیرد.

5ـ از جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ تا 1979: این‌ دوره‌، اوج‌ شكوفایی‌ دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه محسوب‌ می‌شود. اداره‌كل‌ روابط‌ فرهنگی‌ وزارت‌ خارجه‌ پرسنل‌ خود را به‌ 14000 نفر افزایش‌ می‌دهد. سوال‌ اساسی‌ در 30 سال‌ گذشته‌ این‌ بوده‌است‌ كه‌ چگونه‌ كشوری‌ كه‌ ابرقدرت‌ جهانی‌ نیست‌ می‌تواند حضور خود را در جهان‌ حفظ‌ نماید؟ چگونه‌ درخشش‌ فرهنگی‌ فرانسه در «خارج‌» می‌توانست‌ حفظ‌ شود، در حالی‌ كه‌ خود مفهوم‌ «خارج‌» دائماً در حال‌ تحول‌ است‌؟ در سال‌های‌ نخستین‌ پس‌ از جنگ‌ اولین‌ رایزنی‌های‌ فرهنگی‌ (14 رایزنی‌ درسال‌ 1949) در نمایندگی‌ها شروع‌ به‌ كار می‌كنند. این‌ نكته‌ قابل‌ توجه‌ است‌ كه‌ منصب‌ رایزن‌ نظامی‌ در اواخر قرن‌ نوزدهم‌ میلادی‌، رایزن‌ تجاری‌ پس‌ از جنگ‌ اول‌ و رایزن‌ فرهنگی‌ پس‌ از جنگ‌ دوم‌ جهانی‌ دروزارت‌های‌ خارجه‌ مرسوم‌ شد. این‌ امر نشانگر اهمیت‌ یافتن‌ فرهنگ‌ در روابط‌ بین‌المللی‌ است‌. از1945 تا 1961 شصت‌ معاهده‌ فرهنگی‌ دوجانبه‌ امضاء می‌شود. پایه‌ و ستون‌ دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه در این‌ زمان‌ رشد هر چه‌ بیشتر زبان‌ فرانسه در تحصیلات‌ متوسط‌ و عالی‌ كشورهای‌ جهان‌ است‌. عقیده‌ بر این‌ است‌ كه‌ با گسترش‌ زبان‌ همه‌ چیز ممكن‌ می‌شود. رقیب‌ اصلی‌ در این‌ میان‌ زبان‌ انگلیسی‌ بوده‌ و هست‌. مثلاً از سویی‌ فرانسه از رشد زبان‌ انگلیسی‌ در آلمان‌ نگران‌ می‌شود و با آلمانی‌ها مذاكره‌ می‌نماید و از سوی‌ دیگر با از سرگیری‌ مجدد نفوذ فرهنگی‌ آلمان‌ در ایران‌ و تركیه‌ به‌ مبارزه‌ می‌پردازد. در این‌ مدت‌ نمایندگی‌های‌ فرانسه مجهز به‌ ابزار پخش‌ فیلم‌ می‌شوند.

البته‌ در دوره‌ مورد بحث‌، تشنجات‌ سیاسی‌ هنوز مانعی‌ برای‌ فعالیت‌های‌ فرهنگی‌ است‌. جنگ‌ سرد باعث‌ می‌شود انستیتوهای‌ دانشگاهی‌ فرانسه در رومانی‌ (1948)، چین‌ (1949)، لهستان‌ (1950) و بلغارستان‌ و چكسلواكی‌ (1951) تعطیل‌ شوند. بحران‌ كانال‌ سوئز باعث‌ تعطیلی‌ این‌ موسسات‌ در مصر و سوریه‌ می‌شوند. از سوی‌ دیگر، مباحث‌ ایدئولوژیک داخلی‌ موجب‌ شد تا بسیاری‌ از روشنفكران‌ و نویسندگان‌ صاحب‌ نام‌ فرانسه از سیاست‌های‌ دولت‌ رویگردان‌ شوند.

سال‌های‌ پایانی‌ دهه‌ 60 شاهد بروز مسائل‌ جدیدی‌ نظیر استعمارزدایی‌، جهان‌ سوم‌، كمک به‌كشورهای‌ عقب‌افتاده‌ و غیره‌ می‌باشد. سوالات‌ نوینی‌ برای‌ دیپلماسی‌ فرهنگی‌ مطرح‌ می‌شود، زیرا، جغرافیای‌ سیاسی‌ جهان‌ دستخوش‌ تحول‌ است‌ و سیاست‌های‌ گذشته‌ دیگر با واقعیت‌های‌ روز مطابقت‌ ندارند. مفهوم‌ «همكاری‌ فنی‌» حاصل‌ همین‌ تحولات‌ است‌ كه‌ منجر به‌ تحقق‌ نوع‌ جدیدی‌ ازفعالیت‌ در كشورهایی‌ مانند هند، برزیل‌، ایران‌ و لبنان‌ می‌شود. در این‌ دوره‌ مجدداً بر اهمیت‌ زبان‌ فرانسه تأكید می‌شود، زیرا هر جا فرانسه صحبت‌ كنند، فرهنگ‌فرانسه حضور دارد و مردم‌ اجناس‌ فرانسوی‌ را ترجیح‌ می‌دهند و بدین‌ ترتیب‌ زبان‌ فرانسه در واقع‌ درحكم‌ وسیله‌ انتقال‌ محصولات‌ فرانسه به‌ كشورهای‌ جهان‌ می‌باشد. در نتیجه‌ این‌ توجه‌، مفهوم‌«كشورهای‌ فرانسه زبان‌» یا «فرانكوفونی‌» شكل‌ می‌گیرد و سرویس‌ همكاری‌های‌ فنی‌ نیز برنامه‌ بسیاروسیعی‌ را برای‌ تربیت‌ كادرهای‌ كشورهای‌ در حال‌ توسعه‌ پایه‌ریزی‌ می‌نماید كه‌ شامل‌ اعطاء بورس‌های‌تحصیلی‌ و اعزام‌ كارشناس‌ به‌ این‌ كشورها می‌باشد.

بودجه‌ اداره‌كل‌ امور فرهنگی‌ و فنی‌ وزارت‌ امور خارجه‌ در سال‌ 1964 نشانگر میزان‌ توجه‌ این‌ اداره‌به‌ مناطق‌ مختلف‌ جهان‌ است‌:مراكش‌ 85400771 فرانک - تونس‌74107597 فرانک - هندوچین‌، كامبوج‌،ویتنام‌ و لائوس‌ 46380889 فرانک - جمــــع‌ 205889257 فرانک - اروپا،آمریكا،آسیاوآفریقا 229385112 فرانک - جمع‌ کــل‌ 435274349 فرانک

در سال‌های‌ میانی‌ دهه‌ شصت‌ فرانسه سیاست‌ همكاری‌ فنی‌ وسیعی‌ را با كشورهای‌ جهان‌ سوم‌ آغازمی‌كند. مثلاً در سال‌ 1962، 4300 بورس‌ تحصیلی‌ اعطاء می‌نماید و با انتقال‌ 7500 معلم‌ شاغل‌ درالجزایر، تعداد پرسنل‌ خود را به‌ 22000 نفر افزایش‌ می‌دهد. تعداد رایزنی‌های‌ فرهنگی‌ در پایان‌ این‌دهه‌ به‌ 80 می‌رسد. 59 انستیتو، 150 مركز فرهنگی‌، 177 دبیرستان‌ و كالج‌، 800 كمیته‌ آلیانس‌ فرانسهدر 85 كشور جهان‌، 109 سینما و 10000 كپی‌ فیلم‌ و بالاخره‌ اشتغال‌ 225000 استاد خارجی‌ زبان‌فرانسه به‌ امر تدریس‌ این‌ زبان‌ نشانگر وسعت‌ عملكرد دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه در این‌ سال‌هاست‌.بودجه‌ اداره‌كل‌ روابط‌ فرهنگی‌ به‌ 53 درصد كل‌ بودجه‌ وزارت‌ امور خارجه‌ می‌رسد.

پس‌ از جنگ‌ سرد و آغاز دوره‌ همزیستی‌ مسالمت‌آمیز، روابط‌ با شوروی‌ و بلوک شرق‌ بهتر شد. دراین‌ زمان‌ فرانسه زبان‌ رسمی‌ 26 كشور، زبان‌ درسی‌ 7 كشور و زبان‌ خارجی‌ 64 كشور دیگر بود. در كنفرانس‌ یونسكو به‌ سال‌ 1964، از 88 هیأت‌ نمایندگی‌، 35 هیأت‌ به‌ فرانسه، 35 هیأت‌ به‌انگلیسی‌ و 18 هیأت‌ به‌ اسپانیایی‌ و روسی‌ سخنرانی‌ كردند. در اجلاس‌ سازمان‌ ملل‌ متحد از 112 كشورعضو، 43 كشور به‌ زبان‌ فرانسه اظهارنظر می‌كنند. امكانات‌ ماهواره‌ای‌ و جنگ‌ تصاویر به‌ زودی‌ سیمای‌ رقابت‌های‌ فرهنگی‌ را دگرگون‌ می‌سازند.نمایندگی‌های‌ فرانسه، از این‌ پس‌، به‌ عنوان‌ «ویترین‌» فرهنگ‌ و تكنولوژی‌ فرانسه مطرح‌ می‌شوند. نكته‌قابل‌ توجه‌ در دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه اینست‌ كه‌ از میان‌ 110000 نفری‌ كه‌ از تمام‌ ملیت‌ها در امرفرهنگی‌ فعالیت‌ بین‌المللی‌ دارند، 40000 نفر آن‌ فرانسوی‌ می‌باشند. این‌ رقم‌ از سوئی‌ دیگر مشكلی‌ رابرای‌ این‌ كشور ایجاد می‌كند كه‌ همانا تأمین‌ هزینه‌های‌ لازم‌ برای‌ حفظ‌ و استمرار این‌ حضور فرهنگی‌گسترده‌ می‌باشد. بحران‌ اقتصادی‌ سال‌های‌ 70 این‌ مشكلات‌ را عینیت‌ بخشیدند.

6ـ از 1979 تا 1988: در گزارشی‌ كه‌ ژاک ریگو به‌ سال‌ 1979 منتشر ساخت‌ و شهرت‌ زیادی‌ یافت‌ بر این‌ موضوع‌ تأكیدشده‌ است‌ كه‌ سال‌های‌ آینده‌ شاهد حضور فزاینده‌ فرهنگ‌ در كنار سیاست‌ و اقتصاد به‌ عنوان‌ سومین‌عنصر تشكیل‌دهنده روابط‌ بین‌المللی‌ خواهند بود. این‌ گزارش‌ همچنین‌ اشاره‌ داشت‌ كه‌ پس‌ از این‌فرانسه یک قدرت‌ متوسط‌ در دنیایی‌ با فرهنگ‌های‌ مختلف‌ است‌. با به‌ قدرت‌ رسیدن‌ سوسیالیست‌ها، تعدادی‌ از شخصیت‌های‌ فرهنگی‌ جناح‌ چپ‌ فرانسه درخدمت‌ اهداف‌ فرهنگی‌ فرانسه قرار گرفتند. در سال‌های‌ 80 به‌ زبان‌ فرانسه از نظر تخصصی‌ نمودن‌آموزش‌ آن‌، توجه‌ جدیدی‌ شد. ریگو در گزارش‌ خود اظهار داشته‌ بود كه‌ «سیاست‌ زبان‌، عالی‌ترین‌ وجه‌ سیاست‌ حضور فرانسه درجهان‌ است‌». در این‌ سال‌ها 427 مدرسه‌ در 115 كشور جهان‌ به‌ 60 هزار كودک فرانسوی‌ در كنار هزاران‌كودک بومی‌ زبان‌ فرانسه می‌آموختند. همكاری‌های‌ علمی‌ و فنی‌ نیز مورد توجه‌ قرار گرفته‌ و جهت‌گیری‌به‌ سوی‌ كشورهای‌ پیشرفته‌ و از سوی‌ دیگر كشورهای‌ تازه‌ صنعتی‌ شده‌ نظیر برزیل‌، اندونزی‌، مكزیک،كره‌جنوبی‌، چین‌ و هند مورد تأكید قرار می‌گیرد. توجه‌ به‌ فرهنگ‌ توده‌ جای‌ فرهنگ‌ نخبگان‌ را می‌گیرد.مدیریت‌ ارتباطات‌ با بودجه‌ای‌ معادل‌ 270 میلیون‌ فرانک و با هدف‌ توسعه‌ محصولات‌ رادیو ـتلویزیونی‌ و سینمایی‌ تأسیس‌ می‌گردد. در سال‌ 1984 كانال‌ ماهواره‌ای‌ تلویزیون‌ بین‌المللی‌ فرانسه TV5با 3 ساعت‌ برنامه‌ در روز آغاز به‌ كار می‌كند و به‌ تدریج‌ تمام‌ كشورهای‌ فرانسه زبان‌ را تحت‌ پوشش‌ خوددرمی‌آورد. رادیو بین‌المللی‌ فرانسه در سال‌ 1983 یک شركت‌ مستقل‌ می‌شود و با پخش‌ 800 ساعت‌برنامه‌ در هفته‌ به‌ 10 زبان‌ از رده‌ بیست‌ و هفتم‌ در جهان‌ به‌ رده‌ هفتم‌ صعود می‌كند.

7ـ از 1988 تا 1993: در سال‌ 1988 با ایجاد منصب‌ وزیر مشاور دولت‌ در روابط‌ فرهنگی‌ بین‌المللی‌ و فرانكوفونی‌، هیات‌دولت‌ و شخص‌ رئیس‌ جمهور بر اهمیت‌ امر فرهنگی‌ تأكید می‌كنند. آلن‌ دكو مورّخ‌ مشهور فرانسه و وزیرمشاور فرانكوفونی‌ در 1988 خطاب‌ به‌ نخست‌وزیر چنین‌ می‌نویسد: «اگر می‌خواهیم‌ زبان‌ فرانسه در میان‌ كشورهای‌ فرانسه زبان‌ همچنان‌ باقی‌ بماند، باید بدون‌ فوت‌وقت‌ یک تلویزیون‌ فرانسه زبان‌ در اختیار آنان‌ قرار دهیم‌. عادت‌های‌ قرون‌ گذشته‌ را باید به‌ دورریخت..... باید به‌ معنای‌ دقیق‌ كلمه‌، این‌ مردم‌ را در تصاویر، ترانه‌ها، اخبار و رمان‌های‌ فرانسوی‌غرق‌ كرد و این‌ كار با تلویزیون‌ ممكن‌ است‌.... باید اقدام‌ به‌ یک تهاجم‌ جهانی‌ سمعی‌ و بصری‌نمود.»

در سال‌ 1989، اداره‌ اقدامات‌ سمعی‌ و بصری‌ فرانسه در خارج‌ (DAAE) برای‌ هماهنگی‌ این‌گونه‌فعالیت‌ها ایجاد شد. در همین‌ سال‌ به‌ ابتكار وزارت‌ همكاری‌ها كانال‌ بین‌المللی‌ فرانسه (CFI) تأسیس‌شد كه‌ در واقع‌ بانک برنامه‌های‌ تلویزیونی‌ به‌ زبان‌ فرانسه می‌باشد كه‌ به‌ رایگان‌ دراختیار تلویزیون‌های‌كشورهای‌ در حال‌ توسعه‌ قرار می‌گیرد. در سال‌ اول‌ مراكش‌، اردن‌، سوریه‌، مصر، اسلوواكی‌، رومانی‌ وبلغارستان‌ واز سال‌ 1990 تا 1993، تركیه‌، روسیه‌، لهستان‌، مجارستان‌، هند و چین‌ و بالاخره‌ كشورهای‌خاورمیانه‌ و آسیای‌ جنوب‌ شرقی‌ به‌ جمع‌ استفاده‌كنندگان‌ از آن‌ پیوستند.

كانال‌ پنج‌ در سال‌ 1989 با راه‌اندازی‌ ماهواره ساتل ایماژ‌ [8]تقویت‌ شد و از 1992 برنامه‌های‌ آن‌ درامریكای‌ شمالی‌ و لاتین‌ و آفریقا پخش‌ می‌شود. در سال‌ 1992 كانال‌ تلویزیونی‌ مشترک آلمان‌ و فرانسه آرته ‌[9] راه‌اندازی‌ و رادیو بین‌المللی‌ فرانسه نیز تقویت‌ گردید. این‌ سال‌ شاهد تأسیس‌ رادیوهای‌ اف ام به‌زبان‌ فرانسه در بخارست‌، پراگ‌، صوفیه‌ و ورشو بود و نمایشگاه های‌ سینمایی‌ متعددی‌ از جمله‌ درامریكا و ژاپن‌ برگزار گردید.

فرانسه وسیع‌ترین‌ شبكه‌ مدرسه‌ و دبیرستان‌ را در خارج‌ دارد كه‌ موجب‌ شهرت‌ آن‌ در جهان‌ هستند.این‌ مدارس‌ 40 درصد بودجه‌ اداره‌كل‌ روابط‌ فرهنگی‌ را به‌ خود اختصاص‌ می‌دهند. در سال‌ 1987،«آژانس‌ آموزش‌ زبان‌ فرانسه در خارج‌» تأسیس‌ شد كه‌ امر مدرن‌سازی‌ مدیریت‌ 289 مدرسه‌، كالج‌ ودبیرستان‌ فرانسوی‌ در 120 كشور با 5430 معلم‌ فرانسوی‌، 5931 معلم‌ محلی‌ و 150000 شاگرد را به‌عهده‌ دارد.

از جمله‌ فعالیت‌های‌ فرانسه در سالهای‌ اخیر باید به‌ ایجاد دوره‌های‌ زبان‌ فرانسه در دانشگاههای‌مرمره‌ (تركیه‌)، قاهره‌، سانتیاگو، مسكو، سن‌پترزبورگ‌ و آلمان‌ اشاره‌ كرد. دانشگاه‌ گالاتاسرای‌ تركیه‌ برای‌اولین‌ بار تصمیم‌ گرفت‌ آموزش‌ خود را از آغاز تا دوره‌ دكترا دو زبانه‌ كند. هیات‌های‌ باستان‌شناسی‌ درسوریه‌، اردن‌، یونان‌، راجستان‌، اتیوپی‌ و مصر به‌ فعالیت‌ خود ادامه‌ می‌دهند. در سال‌ 1992 «آژانس‌ نشراطلاعات‌ تكنولوژیک» (ADTT) تأسیس‌ شد. تعداد مدارس‌ آلیانس‌ فرانسه به‌ 200 و مراكز فرهنگی‌فرانسه به‌ 120 رسید. نكته‌ قابل‌ توجه‌ در دیپلماسی‌ فرانسه ضمن‌ آنكه‌ امتیازی‌ نسبت‌ به‌ انگلیس‌ و یاآلمان‌ محسوب‌ می‌شود، دوگانه‌ بودن‌ شبكه‌ آن‌ است‌. زیرا شبكه‌ مدارس‌ آلیانس‌ كه‌ غیردولتی‌ می‌باشددر كنار شبكه‌ دولتی‌ این‌ امكان‌ را می‌دهد كه‌ در مواقع‌ بروز بحران‌ سیاسی‌، شبكه‌ غیردولتی‌ به‌ كار خودادامه‌ دهد.

یكی‌ از بزرگترین‌ تحولات‌ سال‌های‌ اخیر، فروپاشی‌ شوروی‌ و ایجاد كشورهای‌ جدید بود. وزارت‌خارجه‌ فرانسه بدون‌ فوت‌ وقت‌ درصدد استفاده‌ از موقعیت‌ برآمد و نهاد ویژه‌ای‌ به‌ عنوان‌ «هیئت‌هماهنگی‌ بین‌ وزارتی‌ برای‌ اروپای‌ مركزی‌ و شرقی‌» ایجاد نمود. بدین‌ ترتیب‌ مدارس‌ آلیانس‌ وانستیتوهای‌ جدید در شهرهای‌ صوفیه‌، كلوژ، تیمیسورا، آیازی‌، كیف‌، تالین‌، براتیسلاوا، سن‌ پترزبورگ‌ ومسكو گشایش‌ یافتند. كانال‌ بین‌المللی‌ فرانسه در كشورهای‌ اروپای‌ شرقی‌ شروع‌ به‌ پخش‌ برنامه‌ نمود.در سال‌ 1992 مبلغ‌ 518 میلیون‌ فرانک (5/13 درصد كل‌ بودجه‌ اداره‌كل‌ روابط‌ فرهنگی‌) به‌ امر ترویج‌فرهنگ‌ فرانسه در این‌ كشورها اختصاص‌ یافت‌.

بدین‌ ترتیب‌، دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه درصدد آنست‌ كه‌ تصویر فرهنگی‌ فرانسه را در یک حركت‌آرام‌ و با ثبات‌ و اعتمادبرانگیز اشاعه‌ دهد: یک كتابخانه‌ در قاهره‌، یکبرنامه‌ تلویزیونی‌ به‌ زبان‌ فرانسه در ژاپن‌،یک گروه‌ موسیقی‌ لهستانی‌ در فستیوال‌ آوینیون‌، سخنرانی‌ یک فیلسوف‌ فرانسوی‌ در آمریكا و...نكته‌ مهم‌ این‌ است‌ كه‌ دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه به‌ دنبال‌ یک حركت‌ چشمگیر نیست‌، بلكه‌ بااقدامات‌ كوچک اما مؤثر و مطالعه‌ شده‌ درصدد بسط‌ نفوذ و حضور فرهنگی‌ خود در كشورهای‌ جهان‌حتی‌ دورافتاده‌ترین‌ آنهاست‌. این‌ تلاش‌ نوعاً به‌ گونه‌ای‌ است‌ كه‌ باید استمرار داشته‌ باشد، زیرا یکبحران‌ سیاسی‌ ممكن‌ است‌ تمام‌ بافته‌ها را پنبه‌ كند. بودجه‌ اداره‌كل‌ روابط‌ فرهنگی‌، علمی‌ و فنی‌ وزارت‌ امور خارجه‌ فرانسه یعنی‌ نهاد مسئول‌ دیپلماسی‌فرهنگی‌ فرانسه از 06/4 میلیارد فرانک در سال‌ 1992 به‌ 49/5 میلیارد فرانک در سال‌ 1993 افزایش‌یافت‌.

8ـ سال‌ 1994: اصلاحات‌ آلن‌ ژوپه‌ وزیر امور خارجه‌

در 23 سپتامبر 1993، ژان‌ داوید لویت‌ در رأس‌ اداره‌كل‌ روابط‌ فرهنگی‌ قرار می‌گیرد و در ژوئیه‌1994، مشاوران‌ فرهنگی‌ و علمی‌ فرانسه در جهان‌ در پاریس‌ گرد هم‌ می‌آیند و اصلاحات‌ آلن‌ ژوپه‌ درقالب‌ 100 طرح‌ اصلاحی‌ اعلام‌ می‌شوند. خطوط‌ اصلی‌ این‌ اصلاحات‌ به‌ شرح‌ ذیل‌ می‌باشند:

1ـ هماهنگی‌ اقدامات‌ فرهنگی‌ در خارج‌ از طریق‌ انطباق‌ سیاست‌ فرهنگی‌ با سیاست‌ خارجی‌فرانسه و هماهنگی‌ مراكز فرهنگی‌ با سفارت‌خانه‌ها و هماهنگی‌ میان‌ ابزارهای‌ موجود.

2ـ سبک كردن‌ كارها، تمركززدایی‌، سرعت‌ عمل‌ در مدیریت‌، كاهش‌ دیوان‌سالاری‌، تقویت‌ احساس‌مسئولیت‌ نیروها و بهبود ارتباطات‌ داخلی‌.

3ـ ایجاد ابزارهای‌ لازم‌ جهت‌ ارزیابی‌ كیفی‌ و كمی‌ اقدامات‌ انجام‌ شده‌.

4ـ ایجاد یک مدیریت‌ جدید برای‌ ارتقاء نیروها به‌گونه‌ای‌ كه‌ موجب‌ شكوفایی‌ شغلی‌ آنان‌ بدون‌ قطع‌رابطه‌ میان‌ خدمت‌ در مركز و خارج‌ از مركز، و ارزش‌ قائل‌ شدن‌ برای‌ كارمندان‌ محلی‌ كه‌ استمرار حضورفرهنگی‌ و فنی‌ فرانسه را در محل‌ تضمین‌ می‌نمایند.

اصلاحات‌ آلن‌ ژوپه‌ با تعریف‌ مجدد اهداف‌ میان‌ مدت‌، در صدد توسعه‌ اقدامات‌ فرهنگی‌ در آینده‌می‌باشد. به‌ دنبال‌ این‌ اصلاحات‌، یکسری‌ تبادل‌ نظر با نمایندگی‌های‌ خارج‌ از كشور منجر به‌ تهیه‌طرح‌های‌ عملی‌ جدید برای‌ یكایک كشورهای‌ موردنظر و هر یک از مناطق‌ جهان‌ گردید. تصمیم‌ گرفته‌شد كه‌ سفرا همه‌ساله‌ در ماه‌ سپتامبر جلسه‌ مشترک و عمومی‌ داشته‌ باشند تا سیاست‌های‌ فرهنگی‌ خودرا هماهنگ‌ سازند و به‌ همین‌ ترتیب‌ پرسنل‌ فرهنگی‌ هر منطقه‌ نیز هر ساله‌ به‌ همین‌ منظور تشكیل‌ جلسه‌بدهند.

9ـ وضعیت‌ دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه در سال‌ 1995

ـ ساختارها و شبكه‌ها: دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه به‌ اداره‌كل‌ روابط‌ فرهنگی‌ علمی‌ و فنی‌ وزارت‌ امور خارجه‌ سپرده‌ شده‌است‌. در حال‌ حاضر شبكه‌ اجرائی‌ این‌ دیپلماسی‌ شامل‌ 132 مركز فرهنگی‌، مركز همكاری‌، انستیتو با140000 زبان‌آموز، 25 انستیتو تحقیقات‌ علوم‌ اجتماعی‌ و انسانی‌، 11 مركز اطلاع‌رسانی‌ دانشگاهی‌علمی‌ و فنی‌، 300 دبیرستان‌ با 150000 شاگرد (60000 فرانسوی‌ و الباقی‌ بومی‌)، 1060 مدرسه‌آلیانس‌ در جهان‌ با 318000 شاگرد و 203 هیئت‌ باستان‌شناسی‌ در 47 كشور جهان‌ است‌.

این‌ شبكه‌، با این‌ گستردگی‌ در جهان‌ بی‌نظیر است‌. برای‌ مقایسه‌ بریتیش كانسل كه‌ دیپلماسی‌فرهنگی‌ انگلیس‌ را به‌ عهده‌ دارد و در سال‌ 1934 تأسیس‌ شده‌ است‌، در سال‌ 1993 بودجه‌ای‌ معادل‌100 میلیون‌ پوند دراختیار داشت‌ و در 228 شهر در 108 كشور جهان‌ شعبه‌ دارد. شبكه‌ رادیو ـتلویزیونی‌ بی بی سی ارگان‌ سمعی‌ و بصری‌ آن‌ را تشكیل‌ می‌دهد. اما مطالعه‌ دستگاه‌ دیپلماسی‌ فرهنگی‌انگلیس‌ و یا كشورهایی‌ نظیر آلمان‌، ایتالیا یا اسپانیا نشانگر آنست‌ كه‌ فرانسه از این‌ جهت‌ ویژگی‌ خاصی‌دارد.

ـ بودجه‌ و نیروی‌ انسانی‌: از 15 میلیارد فرانک بودجه‌ سالانه‌ وزارت‌ امور خارجه‌ فرانسه، اداره‌كل‌ روابط‌ فرهنگی‌، علمی‌ و فنی‌3/5 میلیارد، یعنی‌ 35 درصد كل‌ بودجه‌ را به‌ خود اختصاص‌ می‌دهد. از این‌ رقم‌، 5/1 میلیارد صرف‌ همكاری‌های‌ فرهنگی‌ و گسترش‌ زبان‌ فرانسه، 5/1 میلیارد خرج‌مؤسسات‌ آموزشی‌، 4/1 میلیارد همكاری‌های‌ علمی‌ و فنی‌ و 900 میلیون‌ فرانک در فعالیت‌های‌سمعی‌ و بصری‌ هزینه‌ می‌شوند. 600 میلیون‌ فرانک جمع‌ حقوق‌ سالانه‌ پرسنل‌ و 100 میلیون‌ فرانکنیز هزینه‌ نگهداری‌ و مرمت‌ ساختمان‌ و ابنیه‌ (مدرسه‌، انستیتو، آلیانس‌ و...) می‌شود. البته‌ این‌ 6 میلیاردفرانک شامل‌ بودجه‌ای‌ كه‌ وزارتخانه‌های‌ همكاری‌ها، فرهنگ‌ و فرانكوفونی‌، آموزش‌ و پرورش‌، آموزش‌عالی‌ و تحقیقات‌، كشاورزی‌، اقتصادی‌، مالی‌، تجارت‌ خارجی‌ در رابطه‌ با دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسههزینه‌ می‌كنند، نمی‌شود. 1400 نفر در بخش‌ فرهنگی‌ وزارت‌ امور خارجه‌ اشتغال‌ دارند كه‌ از این‌ میان‌ 1040 نفر در خارج‌ و360 نفر در مركز هستند. بیش‌ از 6000 معلم‌ فرانسوی‌ و هزاران‌ معلم‌ محلی‌ كادر آموزشی‌ مؤسسات‌فرانسه در خارج‌ را تشكیل‌ می‌دهند.

ـ اقدامات‌ انجام‌ شده‌ و چشم‌انداز: در سال‌ 1995، از میان‌ 60 طرح‌ اصلاحی‌ كه‌ به‌ مركز ارسال‌ شده‌اند، پس‌ از بررسی‌ ده‌ طرح‌ برگزیده‌شدند. ارسال‌ 800000 كتاب‌ به‌ خارج‌، تجدید اشتراک 15000 مجله‌، اعزام‌ 300 نویسنده‌ و ناشر به‌كشورهای‌ دنیا، ترجمه‌ 300 كتاب‌ فرانسوی‌ به‌ 20 زبان‌ زنده‌ دنیا، 300 مسافرت‌ مطالعاتی‌، 15نمایشگاه‌، تهیه‌ 35000 كپی‌ فیلم‌ و شركت‌ در 120 فستیوال‌ سینمایی‌، پذیرش‌ 18000 بورسیه‌ درفرانسه، اعزام‌ 1200 بورسیه‌ فرانسه به‌ 51 كشور جهان‌، پذیرش‌ 140000 دانشجوی‌ خارجی‌ در فرانسهحاصل‌ فعالیت‌های‌ فرهنگی‌ در سال‌ گذشته‌ است‌. طرح‌ تهیه‌ فهرست‌ كامپیوتری‌ تمامی‌ دانشجویان‌ خارجی‌ كه‌ در فرانسه به‌ تحصیل‌ اشتغال‌ دارند دردست‌ اقدام‌ است‌. ایجاد مدارس‌ دو زبانه‌ از جمله‌ طرح‌هایی‌ است‌ كه‌ موفق‌ بوده‌ و اینک در بسیاری‌ ازكشورها این‌گونه‌ مدارس‌ وجود دارد. در زمینه‌ همكاری‌های‌ علمی‌ و فنی‌، بیش‌ از 12000 طرح‌ با 120 كشور جهان‌ در زمینه‌های‌كشاورزی‌، بهداشت‌، محیط‌ زیست‌، دادگستری‌، انرژی‌ و شهرسازی‌ در دست‌ اقدام‌ است‌. 140 طرح‌باسرمایه‌گذاری‌ مشترک دولت‌ و ادارات‌ محلی‌ فرانسه صورت‌ می‌گیرد. 2300 شخصیت‌ فرهنگی‌ درسال‌ گذشته‌ به‌ فرانسه دعوت‌ شده‌اند و از سوی‌ فرانسه نیز 5000 متخصص‌ به‌ خارج‌ اعزام‌ شده‌اند. فرانسه با استفاده‌ از سیستم‌ اینترنت و از طریق‌ نمایندگی‌های‌ خود در واشنگتن‌ و اتاوا به‌شبكه‌های‌ اطلاعاتی‌ و انفورماتیک جهان‌ پیوسته‌ است‌. در سپتامبر 1994، طی‌ جلسه‌ای‌ در كاخ‌ نخست‌وزیری‌ فرانسه، سیاست‌ صدا و سیمایی‌ فرانسه برای‌5 سال‌ آینده‌ به‌ تصویب‌ رسید.در این‌ سیاست‌، بر نقش‌ تصویر در كنار زبان‌ تكیه‌ شده‌ است‌. در این‌ راستا طرح‌ تهیه‌ اخبار بین‌المللی‌ به‌ زبان‌ فرانسه، گسترش‌ زیرنویس‌ و برگردان‌فیلم‌های‌ كانال‌ بین‌المللی‌ فرانسه ونیز توسعه‌ و بكارگیری‌ شیوه‌های‌ جدید در آموزش‌ زبان‌ فرانسه از جمله‌ اقدامات‌ آینده‌ می‌باشند.[10]

وضعیت كنونی دیپلماسی فرهنگی فرانسه

نیكولا ساركوزی رئیس جمهور فرانسه از زمان برعهده گرفتن مسئولیت ریاست جمهوری در سال 2007، اهداف سیاست خارجی خود را تقویت جایگاه و افزایش اعتبار فرانسه در جهان اعلام كرد. وی در حكم ماموریت برنارد كوشنر[11]، وزیر امورخارجه، به تاریخ 27 اوت 2007 - كه در آن خطوط كلی سیاست خارجی فرانسه ترسیم شده، - تاكید فراوان نمود كه در عصر جهانی سازی كوشنر باید از جایگاه ویژه فرهنگ فرانسه در دنیا برای نیل به اهداف مذكور بهره گیرد. ساركوزی در این حكم از كوشنر خواسته است تا وزارت خارجه را به شكل ساختاری، نوسازی نموده و در این ارتباط، دیپلماسی فرهنگی فرانسه و نهادهای وابسته به آن را مورد توجه جدی قرار دهد. برنارد كوشنر نیز در مارس 2009 با اعلام برنامه اصلاحات وزارت خارجه كه بسیاری از بخش های آن به سیاست فرهنگی خارجی فرانسه مربوط می شود، عملاً به خواسته ساركوزی پاسخ داد. اهمیت زیاد دیپلماسی فرهنگی برای سیاست خارجی فرانسه از آنجا مشخص می شود كه این كشور از گسترده ترین شبكه متشكل از موسسات فرهنگی، مانند مدارس خارجی یا زبان در دنیا سود می برد و بودجه ای بیش از یك میلیارد یورویی بسیار بیشتر از بودجه كشورهای قابل قیاس با فرانسه برای كار فرهنگی اختصاص داده است. مسئولیت اصلی دیپلماسی فرهنگی با وزارت امورخارجه و در داخل این كشور با مدیریت كل توسعه و همكاری بین المللی كه در سال 1998 از ادغام وزارت كمك های خارجی با وزارت كمك های توسعه ای به وجود آمد است. در كنار آن، وزارتخانه هایی، چون وزارت فرهنگ، وزارت آموزش و پرورش و وزارت آموزش عالی تا حد زیادی در دیپلماسی فرهنگی دخیل هستند. در سال 2006نیز وزیر امورخارجه سابق فرانسه، فیلیپ دوست بلازی[12]، با ادغام انجمن فرانسوی فعالیت های هنری وانجمن قلم فرانسه، آژانس فرهنگ فرانسه[13] را تاسیس كرد.این آژانس با بودجه 30 میلیون یورویی از فعالیت های هنرمندان فرانسوی در خارج و نیز برگزاری گردهمایی های بزرگ فرهنگی، مانند سال فرانسه در برزیل، كه به تازگی برگزار شد، حمایت می كند. بنابراین، شش حوزه مهم دیپلماسی فرهنگی فرانسه و نهادهای مرتبط با آنها عبارتند از:

1. موسسات فرهنگی فرانسه[14] : این موسسات كه شمار آنها به 145 مركز می رسد، از گذشته تا به امروز هسته مركزی دیپلماسی فرهنگی فرانسه را تشكیل می دهند. این مراكز در 92 كشور دنیا پراكنده شده اند و محل آشنایی با فرهنگ فرانسه و یادگیری زبان به حساب می آیند. ازنظر پراكندگی جغرافیایی بیش از 50 درصد این مراكز در اروپا، 10 درصد آنها در كشورهای مغرب و بقیه در آسیا و آمریكای لاتین پراكنده شده اند و در ایالات متحده به جز در واشنگتن چنین مركزی وجود ندارد. مراكز نامبرده به شكل مستقیم با وزارت خارجه فرانسه مرتبط هستند و این وزارتخانه، بودجه 138 میلیون یورویی و پرسنل آنها را تامین می كند. از این رو، مراكز مذكور از استقلال نسبی ای كه مراكز شبیه به آن، مانند موسسه گوته (آلمان) و شورای بریتانیا (انگلستان) از آن برخوردارند، سود نمی برند. لذا وابستگی مستقیم ساختاری و سلسله مراتبی را باید به عنوان مهم ترین ویژگی دیپلماسی فرهنگی فرانسه به حساب آورد.

2.- سازمان مركزی زبان آموزی فرانسه، یا اتحاد فرانسه[15]: این سازمان، نهادی مستقل و خصوصی است كه از سال 2007زیرنظر بنیاد عام المنفعه اتحاد فرانسه[16] فعالیت می كند و در 133 كشور جهان روی هم رفته 1075 شعبه دارد. هدف اصلی این سازمان كه خود را بزرگ ترین موسسه زبان دنیا معرفی می كند، آموزش زبان فرانسوی است. در كشورها و مناطقی، چون آمریكا و آمریكای لاتین كه شمار موسسات فرهنگی فرانسه بسیار كم است یا وجود ندارند، «اتحاد فرانسه» علاوه بر آموزش زبان، انجام دیگر وظایف مرسوم دیپلماسی فرهنگی فرانسه را نیز برعهده دارد. دراین راستا طبق قراردادی كه بین سازمان مذكور و وزارت خارجه فرانسه در سال 2008 منعقد شده‌است، 231 شعبه سازمان زبان آموزی فرانسه تحت حمایت های مالی و پرسنلی این وزارتخانه هستند. سازمان مذكور سالانه در كل دنیا 450 هزار زبان آموز پذیرش می كند كه به این رقم باید 190 هزار زبان آموز موسسات فرهنگی فرانسه را نیز اضافه نمود.

3. آژانس آموزش برای خارجی ها[17]: این آژانس سالانه 281 میلیون یورو از وزارت خارجه فرانسه دریافت می كند تا شبكه ای متشكل از 253 مدرسه و دبیرستان در 135 كشور دنیا را تحت پوشش و حمایت قرار دهد. در این مدارس، فرزندان اتباع فرانسه در كشورهای خارجی (47 درصد) و نیز دانش آموزان كشور میزبان (حدود 53 درصد) آموزش داده می شوند، كه بدین شكل با فرهنگ و زبان فرانسه آشنا می گردند.

4. نهادهای سمعی و بصری: رادیو بین المللی فرانسه[18] و كانال تلویزیونی TV5 گستره پخش جهانی دارند و وظیفه آنها ارسال اخبار مرتبط با تحولات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی فرانسه به سراسر دنیا است. علاوه بر این، شبكه خبری فرانس 24 از دسامبر 2006، همانند سی ان ان به شكل شبانه روزی و راس هر ساعت، پخش اخبار دنیا از دید فرانسه به زبان های فرانسوی، انگلیسی و تا حدودی عربی را برعهده دارد. این شبكه ازطریق ماهواره و شبكه اینترنت قابل دریافت است. از سال 2008 مسئولیت بخش های مذكور از وزارت خارجه به وزارت فرهنگ فرانسه منتقل شده‌است. وزارت فرهنگ از طریق بخش «سمعی و بصری خارجی فرانسه»[19] اعمال نظارت می كند و سالانه بودجه ای 250 میلیون یورویی در اختیار آن قرار می دهد.

5. مبادلات دانشگاهی: تبادلات علمی، دانشگاهی و فنی، ازسوی وزارتخانه های متعدد و با بودجه ای معادل 250 میلیون یورو حمایت می شود. در كنار دانشگاه ها، مدارس عالی و موسسات پژوهشی، كه مسئولیت گسترش همكاری های بین المللی فرانسه را برعهده دارند، سازمان Egide[20] نیز با بودجه ای بالغ بر 100 میلیون یورو در سال، 18 هزار نفر را برای تحصیل در فرانسه، بورس تحصیلی می كند. علاوه بر این، آژانس دانشگاهی فرانسه (ACF) مسئولیت گسترش مدارس این كشور در خارج و تسهیل ورود دانشجویان خارجی به دانشگاه های فرانسه را برعهد دارد. بدیهی است كه هدف تمام این اقدام ها دستیابی به نفوذ دیپلماتیك به واسطه پرورش نخبگان كشورهای دیگر در فرانسه و وابسته سازی آنها به این كشور است.

6. در سطح چندجانبه نیز، فرانسه عضو سازمان بین المللی جوامع فرانسوی زبان[21] است و ازاین سازمان كه وظیفه اش گسترش و حفظ زبان فرانسوی در دنیاست حمایت مالی گسترده ای می كند. میزان حمایت از این سازمان از سوی فرانسه به 55 میلیون یورو در سال می رسد.

بحران و اصلاح دیپلماسی فرهنگی: در سال های اخیر دیپلماسی فرهنگی فرانسه بسیار مورد بحث و بررسی قرار گرفته است؛ به شكلی كه صحبت از بروز بحران در این دیپلماسی می شود. بروز چنین بحرانی به كاهش 20 درصدی بودجه موسسات فرهنگی فرانسه در سال 2009 بازمی گردد. البته مركز زبان آموزی فرانسه و آژانس آموزش برای خارجی ها تحت تاثیر این كاهش بودجه قرار نگرفته و شامل آن نشده اند. بااین وجود نباید مشكلات دیپلماسی فرهنگی این كشور را تنها به مسائل مالی محدود نمود. حقیقت این است كه اهمیت جهانی فرهنگ و زبان فرانسوی مدت ها است كه به خاطر سلطه فرهنگ و زبان آنگلوساكسونی رو به افول گذاشته و تصور سنتی از جایگاه خاص فرهنگ فرانسه، قدرت اقناع خود را رفته رفته از دست داده است. ازآنجا كه دیپلماسی فرهنگی جاه طلبانه فرانسه آشكارا پذیرفته كه قادر به جلوگیری از چنین تحول منفی ای نیست بحث بر سر كارایی آن - با در نظر گرفتن هزینه ها از یك سو و نتایج چنین دیپلماسی ای از سوی دیگر بالا گرفته است. در این ارتباط منتقدان می پرسند كه آیا دیپلماسی فرهنگی فرانسه نباید از روش ها و اشكال جدید بهره گیرد تا در عصر جهانی شدن و در رقابت با كشورهایی؛ چون اسپانیا و چین به اهداف خود دست یابد. به همین خاطر برنارد كوشنر، وزیر خارجه فرانسه، در 25 مارس 2009 در كنفرانسی خبری، خطوط اصلی یك برنامه نوسازی را معرفی كرد كه براساس آن سرویس خارجی این كشور خود را برای وظایف و مشكلات جدید در عصر جهانی شدن و تقویت جایگاه فرانسه در جامعه بین المللی آماده خواهد كرد. این برنامه نوسازی كه در بسیاری از موارد مبتنی بر توصیه های ارائه شده از سوی كمیسیونی تخصصی است، توسط نخست وزیر و وزیر خارجه سابق فرانسه؛ یعنی آلن ژوپه[22] تشكیل شد و رئیس قبلی كمپانی رنو؛ یعنی لوئیس شوایتزر[23] ریاست آن را برعهده داشت. البته كوشنر گفته است كه به دنبال بازسازی ابزارهای سیاست خارجی فرانسه و تا حد زیادی، دیپلماسی فرهنگی آن است. در این ارتباط، نقشی جدید در چارچوب «دیپلماسی نفوذ» به سیاست فرهنگی خارجی فرانسه واگذار شده، كه باید حضور فرهنگی این كشور در دیگر كشورها را تقویت نماید. به همین خاطر، قرار است كه دیپلماسی فرهنگی فرانسه به عنوان اولویت سیاست خارجی این كشور به شكلی اساسی از نو پایه گذاری و گسترش داده شود.

نقطه عزیمت نوسازی مذكور كه یافته اصلی كمیسیون ژوپه - شوایتزر نیز می باشد، این است كه دیپلماسی فرهنگی كنونی پاریس هماهنگ نیست و نتوانسته به تاثیرگذاری موردنظر دست یابد. به گفته برنارد كوشنر در كنفرانس خبری 25 مارس2009 «دیپلماسی فرهنگی فرانسه از هدر دادن ابزارها و عدم شناخت كافی رنج می برد». هدف اصلی برنامه اصلاحی اعلام شده، كارآمدسازی و هماهنگ كردن فعالیت های مختلف فرهنگی فرانسه در خارج است. درسطح وزارتخانه، به خاطر نشان دادن جایگاه فرهنگ برای سیاست خارجی فرانسه، قرار است كه یك مدیریت كل مختص سیاست فرهنگی تاسیس شود و جای مدیریت كل توسعه و همكاری بین المللی را كه از سال 1998 گرچه مسئول سیاست فرهنگی است، اما اصولاً نقش و اهمیتی دسته دومی برای آن قایل است بگیرد.

علاوه بر این، یك نهاد مركزی با نام «موسسه فرانسه»[24] تاسیس خواهد شد كه وظیفه آن تدوین، هماهنگی و اجرای كلیه سیاست های فرهنگی خارجی فرانسه خواهد بود، كه تاكنون وظایف و توانایی های چنین نهادی اعلام نشده‌است. تبیین وظایف و توانایی های نهاد مذكور برعهده كمیسیونی متشكل از افراد معتبر فرهنگی و نمایندگان پارلمان گذاشته شده كه با توجه به نتایج كارشان و براساس یك قانون مناسب، نهاد مذكور در سال 2010 تاسیس خواهد شد. از گفته های وزیر خارجه فرانسه درباره نهاد جدید «موسسه فرانسه» می توان فهمید كه این موسسه گرچه ازنظر سازمانی در خارج از وزارت خارجه قرار دارد، اما نهادی دولتی است كه زیرنظر مستقیم وزارت خارجه اداره خواهد شد و پرسنل و هزینه های خود را از آن دریافت خواهد كرد. نهاد جدید در خارج فعالیت خواهد داشت و تمام فعالیت های فرهنگی فرانسه در كشور میزبان زیرنظر آن و ازهمه مهم تر اینكه تنها طرف مذاكره با طرف های خارجی درزمینه مسائل فرهنگی خواهد بود، گرچه رایزن فرهنگی مدیر این موسسه خواهد بود اما مسئولیت نهایی با سفیر است. در دوران كاهش منابع مالی، موسسه مذكور باید بیشتر از گذشته برای خود درآمدزایی كند و با یافتن شركای مناسب، پروژه ها را به شكل مشترك اجرا نماید. بعد از كاهش بودجه 2009، حدود 40 میلیون یورو بودجه برای موسسه جدید فرانسه تعیین شده‌است.

چشم انداز

هرچند اصلاح دیپلماسی فرهنگی فرانسه در مرحله برنامه ریزی است و هنوز نتایج دقیق آن مشخص نشده، اما می توان قضاوتی اولیه از آن داشت. بدون شك این برنامه به دنبال تغییر ساختار سازمانی است كه از تلاش های اصلاحی كمتر موفقی، هم چون تاسیس آژانس فرهنگ فرانسه فراتر می رود. نكته دیگر نیاز مبرم دیپلماسی فرهنگی فرانسه به یكپارچه و هماهنگ سازی فعالیت های گسترده و پرشاخه خود است، كه تغییر كامل ساختار سازمانی دلیل براین مدعاست.

درعین حال این سوال مطرح می شود كه برنامه اصلاحی مذكور تا چه حد موثر خواهد بود و تا چه حدی اهداف مدنظر پاریس را تامین خواهد كرد؟ موسسه تازه تاسیس و موسسه فرانسه، شامل سازمان زبان آموزی آلیانس فرانس و آژانس آموزش برای خارجی ها نخواهد شد و این دو مركز مهم و تاثیرگذار در دیپلماسی فرهنگی در خارج از چارچوب موسسه تازه تاسیس، به كار خود ادامه خواهند داد، كه در این صورت مراكز زبان آموزی، از موسسات فرهنگی فرانسه جدا خواهند ماند، و در مقایسه با كشورهایی، چون آلمان، انگلستان و اسپانیا كه در آنها موسسات فرهنگی و مراكز زبان آموزی درهم ادغام شده اند، یك نقطه ضعف محسوب خواهد شد. همچنین هنوز مشخص نیست كه آیا دو نهاد بزرگ مرتبط با تبادلات دانشگاهی فرانسه؛ یعنی Egideو ACF در موسسه جدید ادغام خواهند شد، یا اینكه مسئولیت آنها همچنان با وزارت آموزش عالی خواهد بود. تمام موارد مطرح شده می توانند در جایگاه موسسه فرانسه و به تبع آن بر تلاش های انجام شده برای منسجم سازی سیاست فرهنگی پاریس به شكل چشم گیری تاثیر بگذارند. ازهمه مهم تر اینكه، موسسه جدید علی رغم ساختارش، باز از استقلالی كه موسسات نظیر آن؛ یعنی شورای بریتانیا یا موسسه گوته از آن برخوردارند، برخوردار نخواهد بود؛ هرچند كه در فرانسه همیشه به مزایای شورای بریتانیا اشاره می شود. به نظر می رسد كه در برنامه اصلاحی در حال تدوین، آزادی و استقلال هرچه بیشتر موسسه تازه تاسیس از رهبری سیاسی مورد توجه جدی نیست و نبوده و موسسه فرانسه بلاواسطه به سفارتخانه های فرانسه وابسته و پاسخگو خواهد بود. این جنبه به خوبی نشان می دهد كه برنامه اصلاحی اعلامی ازسوی كوشنر، تغییراتی بنیادین در دیپلماسی فرهنگی فرانسه به وجود نخواهند آورد و بیشتر به سنت خاص دیپلماسی فرهنگی پاریس كه بسیار دولتی است تداوم خواهد بخشید.

درباره پیامدهای اصلاح دیپلماسی فرهنگی فرانسه نیز می توان گمانه زنی هایی داشت. آنچه واضح است، این است كه تمركز دیپلماتیك پاریس از روی اروپا به شكل محسوسی بر آسیا، خاورمیانه و چین معطوف خواهد شد. همچنین قابل پیش بینی است كه اروپا و اتحادیه اروپا در نوسازی دیپلماسی فرهنگی پاریس، نقشی فرعی خواهند داشت. در برنامه جدید دیپلماسی فرهنگی پاریس، جایی برای حركت به سمت یك دیپلماسی فرهنگی مشترك با كل اتحادیه اروپا دیده نشده؛ حال آنكه چنین كاری می تواند از بخش های سازنده سیاست خارجی و امنیتی مشترك باشد. همچنین در برنامه های اعلامی از سوی پاریس اشاره ای به همكاری های دوجانبه آتی، مانند مركز فرهنگی آلمانی فرانسوی رام الله در فلسطین یا همكاری های چندجانبه و تطبیق هرچه بیشتر با سیاست فرهنگی اروپا در عرصه بین المللی نشده و به نظر می رسد كه دیپلماسی فرهنگی، موضوعی كاملاً ملی برای فرانسه است و اروپایی سازی این دیپلماسی در آینده ای قابل پیش بینی در دستور كار دولت فرانسه قرار نخواهد گرفت.[25]

2-6- نهادها و سازمان های فرهنگی

وزارت فرهنگ[26]

تاریخ سیاست فرهنگی كشور فرانسه از زمان طرح ریزی آن در قرن شانزدهم تا كنون، نمایانگر نقش محوری دولت در ارتقاء و ساماندهی دانش، هنر، فرهنگ و شكل گیری تدریجی ساختارهای وزارتخانه ای و تصویب بودجه های ملی بوده است. به عنوان مثال می توان به تأسیس كتابخانه ملی فرانسه، تأسیس دبیرخانه هنرهای زیبا در قرن نوزدهم، تأسیس موزه هنری لوور و تأسیس وزارتخانه ای مستقل با نام وزارت فرهنگ در سال 1959 اشاره نمود. آندره مالرو[27] نخستین وزیر فرهنگ كشور فرانسه، در امور فرهنگی موازینی را پیش روی همگان قرار داد كه اعقاب او نیز دنباله رو این راه بودند. از جمله این موازین می توان به حفاظت از میراث فرهنگی كشور، خلق هنرهای معاصر، آموزش فرهنگ و هنر و نشر آن در تمامی سطوح جامعه، تمركز زدایی اداری و تدوین نظامنامه برای بازارهای صنعتی فرهنگ اشاره نمود. بر اساس تعریف آندره مالرو، تمركززدایی اداری عبارت از انتقال قدرت و منابع از سطوح مركزی دولت به سطوح فدرال با حفظ مركزیت دولت بود.

در سال 1959 آندره مالرو حوزه فرهنگی كشور را از حیطه اختیارات وزارتخانه های آموزش و پرورش و صنایع خارج نموده و به تأسیس وزارتخانه ای مستقل با نام وزارت فرهنگ مبادرت نمود. در این میان مركز ملی فیلم نیز از اختیار وزارت صنایع خارج شده و تحت نظارت وزارت فرهنگ كشور درآمد. هدف وزارتخانه جدیدالتاسیس، پیشرفت همزمان و همه جانبه كلیه امور هنری و مشاركت فراگیر مردم در فعالیت های فرهنگی، بخصوص در زمینه های تئاتر، موسیقی و میراث فرهنگی كشور بود. آندره مالرو قصد داشت در كلیه ادارات، مراكز هنری همگانی دایر نماید تا امور فرهنگی را در پهنه ای وسیع و فراگیر نشر داده و همگان را به خلاقیت های هنری ترغیب نماید. دولت فرانسه از لحاظ جغرافیایی به 96 اداره اجرایی با نام دپارتمان تقسیم گردیده است. در گذشته تنها ادارات 9 شهر از مراكز فرهنگی همگانی برخوردار بودند. در سال 1969، 3 حوزه ریاست منطقه ای در امور فرهنگی تأسیس گردید كه به نوبه خود گامی اساسی در جهت تمركز زدایی اداری به شمار میرفت.

ژاك دوهامل[28] در تعقیب سیاستهای آندره مالرو، سیاست بین اداری و چند منظوره با هدف تزریق فرهنگ به بافت جامعه را اتخاذ نمود. دوهامل به نهادینه نمودن مشاركت فرهنگی میان دولت و موسسات فرهنگی كشور مبادرت نمود كه از آن جمله می توان به انعقاد قراردادهای دولت با سازمان رادیو و تلویزیون، صنعت سینما و صاحبان سالن های تئاتر و اپرا اشاره نمود. جهت پشتیبانی مالی از چنین مشاركت های فرهنگی، صندوق پروژه های فرهنگی كشور تأسیس گردید. در زمینه هنرهای تجسمی، 1 درصد از درآمد سازمان های دولتی جهت حمایت مالی از انجام یك فعالیت هنری در همان سازمان صرف می گردید. این قانون در خصوص كلیه سازمان های دولتی به اجرا در می آمد.

هر یك از 6 وزیر فرهنگ فرانسه كه یكی پس از دیگری بین سال های (1981-1973) به صدارت رسیدند ؛علاوه بر اعمال تغییرات مورد نظر خود در وزارتخانه فرهنگ، از سیاست های فرهنگی آندره مالرو و ژاك دوهامل نیز جهت اتخاذ سیاست های جدید بهره می بردند. در سال 1974 میشل گای[29] با انعقاد اولین سری از موافقتنامه های توسعه فرهنگی با شهرداری ها و مناطق كشور، راه پیشرفت و تكامل هنرمندان جوان و هنرهای معاصر كشور را هموار نمود. به دنبال این عمل میشل گای، مركز هنرهای ملی ژرژ پمپیدو در سال 1977 افتتاح گردید. در سال 1978 قانون حمایت از موزه های كشور به تصویب رسید و سال 1980 نیز به عنوان سال میراث ملی نام گرفت.طی سال های (1993-1981) در دو دوره پنج ساله - وزارت فرهنگ فرانسه گامهای اولیه به سوی مدرنیزاسیون و طریقه برخورد با جامعه معاصر را برداشت. از جمله این اقدامات اولیه می توان به موارد ذیل اشاره نمود:

• افزایش بودجه فرهنگی كشور

• گسترش دامنه حوزه فعالیت وزارتخانه فرهنگ جهت تحت پوشش قرار دادن هنرهای مختلف

• القاء معیارها و موازین بخش فرهنگ به بخش اقتصاد

• توسعه و گسترش ارتباطات سمعی و بصری كشور

در این میان رئیس جمهور فرانسه با تایید و تصویب اجرای یك سلسله از پروژه های ساختمانی عظیم، در واقع حمایت بی قید و شرط خود از فعالیتهای وزارت فرهنگ را اعلام نمود. از جمله این پروژه های عظیم ساختمانی می توان به تأسیس كتابخانه ملی، موزه بزرگ لوور، خانه اپرای باستیل و آرشیو جنگ اشاره نمود.

در سال 1982، بودجه وزارت فرهنگ فرانسه به دو برابر افزایش یافت و سپس به تدریج بر 1درصد از كل بودجه كشور بالغ گردید. جنبش تمركززدایی اداری با راه اندازی موسسات مختلف فرهنگی منطقه ای آغاز گردید. سیاست انعقاد قرارداد با مقامات محلی مجدداً از سر گرفته شد. چندین موسسه آموزشی بزرگ نیز یا مجدداً فعال گردیده و یا از نو تأسیس گردیدند. از میان این مؤسسات بزرگ می توان به موسسه میراث فرهنگی، موسسه سینماتوگرافی، هنرستانهای بزرگ موسیقی پاریس و لیون و موزه بزرگ لوور اشاره نمود. طی 12 سال بیش از 8000 فرصت شغلی در زمینه های مختلف فرهنگی فراهم گردید و آموزشهای هنری پیشرفته در مدارس، ارائه شده و آموزش هنرهای معاصر از قبیل تئاتر، سینما و تاریخ هنر نیز آغاز گردید. همچنین جهت افزایش آگاهی كودكان فرانسوی یك سری تمهیدات خاصی نظیر اجرای پروژه های هنری فوق برنامه، بازدید دانش آموزان از موزه ها و اماكن تاریخی و اجرای پروژه های میراث فرهنگی اتخاذ گردید. در نتیجه نوسانات اقتصادی و رشد فعالیتهای فرهنگی خانگی، وزارت فرهنگ بیشتر توجه خود را صرف صنایع فرهنگی از قبیل كتاب، نوار، سینما، رسانه های سمعی و بصری و تنظیم بازار این قبیل صنایع نمود.

نمودار سازمانی وزارت فرهنگ

كشور فرانسه دارای نظام پارلمانی بوده و مجلس ملی فرانسه و مجلس سنا قوای عمده كشور به شمار می روند. در كشور فرانسه، نخست وزیر از سوی رئیس جمهور انتخاب شده و به تشكیل دولت و اجرای سیاستهای اتخاذ شده مبادرت می‌نماید. دولت خود متشكل از وزرای منتخب نخست وزیر بوده كه هر یك دارای وظایف مشخص در خصوص مدیریت و اداره وزارتخانه متبوع خود می‌باشند. در این میان، وزیر فرهنگ مسئولیت اداره و مدیریت امور فرهنگی كشور را بر عهده داشته و سیاست های مدیریتی خود را بر كلیه بخش ها و ادارات مرتبط با وزارت فرهنگ اعمال می‌نماید. تعیین خط و مشی و دستورالعمل های كلی در حیطه اختیارات وزیر فرهنگ قرار دارد. به عبارت دیگر این وزیر فرهنگ است كه تصمیم می گیرد چگونه بودجه میان مدیریت های مختلف فرهنگی داخل و خارج از كشور توزیع و تقسیم گردد. تخصیص بودجه به بخش فرهنگ و هنر كشور بر اساس دستورالعمل های كلی تعریف شده توسط دولت و مجلس صورت می گیرد.

وزارت فرهنگ فرانسه تحت نظارت وزیر فرهنگ به فعالیت پرداخته و از بخش های ذیل متشكل شده‌است:

• وزیر فرهنگ

• كادر اداری

• ادارات ابلاغ كننده قوانین به كادر اداری

• بازرسین اداری

• امور بین الملل

• حوزه های ریاستی مركزی

• مدیریت امور داری

• مدیریت معماری و میراث فرهنگی

• مدیریت آرشیو

• مدیریت كتاب و كتابخوانی

• مدیریت مویقی، رقص، تئاتر و هنرهای نمایشی

• مدیریت موزه

• اداره هنرهای تجسمی

• اداره توسعه منطقه ای

• مركز ملی فیلم

• ادارات منطقه ای

• موسسات دولتی تحت نظارت وزارتخانه

• مدیریت مركزی كه مسئولیت طراحی، تعیین خط مشی بازرسی و ارزیابی عملكرد وزارت در سطح ملی را برعهده دارد.

• ادارات منطقه ای كه نماینده دولت در سطوح محلی می‌باشند. این ادارات در واقع مدیریت های فرهنگی هستند كه سیاست های ملی اتخاذ شده در خصوص مناطق مختلف كشور را اجرا می‌نمایند.

• مؤسسات دولتی كه از سوی دولت مركزی تعیین شده و با ماهیت حقوقی مشخص و بودجه دولتی به فعالیت می پردازند. لازم به ذكر است كه موسسات دولتی دارای ماهیت حقوقی، تحت نظارت قانون اساسی كشور فعالیت می‌نمایند.

بنا بر ماده قانون شماره 713 مصوب (11 ژوئن 1997) وزارت فرهنگ فرانسه مسئولیت ایجاد و راه اندازی فعالیت های بزرگ فرهنگی با تأكید ویژه بر ملی بودن این فعالیت ها و قابلیت دسترسی عامه مردم به این قبیل فعالیت ها، تشویق به خلق آثار فكری و هنری، ایجاد علاقمندی در مردم به میراث ملی كشور و گسترش فعالیت های هنری كشور را بر عهده دارد. این وزارتخانه همچنین مسئولیت توسعه و گسترش صنایع فرهنگی (ماده یكم) و آماده سازی و اجرای پروژه هایی كه منجر به غنی سازی هر چه بیشتر زبان فرانسوی گردد (ماده سوم) را بر عهده دارد.[30]

وظایف وزارت فرهنگ در حوزه ارتباطات

در سال 1947 دپارتمان فنی و حقوقی مطبوعات كشور تأسیس گردید. دپارتمان مذكور در سال 1956، به دپارتمان اطلاعاتی حقوقی و فنی تغییر نام داده و مسئولیت مطالعه و بررسی مسائل و مشكلات عمومی كشور در خصوص آزادی اطلاعات به آن تفویض گردید. در سال 1964، به دنبال تأسیس سازمان رادیو و تلویزیون ملی فرانسه (ORTF) مسئولیت اداره تلویزیون بر عهده وزارت اطلاعات گزارده شد. در سال 1974، با انحلال سازمان رادیو و تلویزیون فرانسه چندین سازمان مستقل رادیو و تلویزیونی تحت عناوین ذیل شروع به فعالیت نمودند:موسسه سمعی و بصری ملی(INA)، تلویزیون فرانسه(IDF)، جامعه تولید كنندگان برنامه های تلویزیونی فرانسه(SFP). در سال 1975 دامنه اختیارات دپارتمان اطلاع رسانی حقوقی و فنی به منظور پوشش دادن به ارتباطات سمعی و بصری كشور گسترش یافت. با تصویب ماده 29 قانون اساسی در سال 1982 تملّك انحصاری دولت بر سازمان تلویزیون لغو گردید. اما با این حال این سازمان همچنان سازمان دولتی به شمار می‌آید.

دپارتمان اطلاع رسانی حقوقی و فنی

دپارتمان مذكور به طور مشخص مسئولیت اجرای امور ذیل را برعهده دارد:

• نظارت اداری، مالی و فنی بخش سمعی و بصری دولتی

• طراحی و ارائه كلیه قوانین، مقررات و تصمیمات بخش مطبوعات و ارتباطات سمعی و بصری كشور

• سازماندهی صور مختلف حمایت های دولتی از رسانه های گروهی كشور

• شورای ارتباطات سمعی و بصری نهاد دولتی مستقل می باشد كه به تأمین نظر دولت در خصوص اجرا و به كارگیری مقررات و قوانین ویژه امور سمعی و بصری كشور مبادرت می‌نماید. از جمله مهمترین اقدامات شورای مذكور می توان به موارد ذیل اشاره نمود:

• برقراری توازن و تكثر بیان

• حمایت از تولیدات سمعی و بصری داخلی و خارجی

• تخصیص فركانس یا سهمیه فركانسی

• نظارت بر رعایت شئونات اخلاقی در تولیدات سمعی و بصری

شورای ارتباطات سمعی و بصری تصمیمات اجرایی اتخاذ نموده و در خصوص جریمه شركت های متخلف فعال در بخش سمعی و بصری كشور از اختیارات قانونی برخوردار می باشد.

وزارت فرهنگ فرانسه تنها نهاد دولتی تأمین كننده بودجه فعالیت های فرهنگی كشور نمی باشد بلكه شمار دیگری از وزارتخانه ها نیز به عنوان نهادهای معین در این خصوص مشاركت می‌نمایند. این قبیل بودجه ها به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به وزارت فرهنگ پرداخت می گردند. مقامات محلی كه به طور مستقیم انتخاب می شوند مسئولیت اداره امور فرهنگی منطقه ای را بر عهده دارند. این ادارات در خصوص انجام فعالیت هایشان به دولت مركزی پاسخگو نبوده و امور جاری خود را در كمال آزادی به انجام می رسانند. قوانین جمهوری فرانسه حوزه فعالیت هر شورایی را به وضوح تبیین نموده است. مقامات محلی به ویژه اعضای شوراهای شهر، خدمات فرهنگی متعددی را به مردم ارائه می دهند. شوراهای شهری مدیریت اكثر منابع فرهنگی را به عهده داشته و مسئولیت اجرای بسیاری از رویدادهای فرهنگی از جمله فستیوال های فرهنگی و هنری را یا به طور مستقل و یا با هماهنگی وزارت فرهنگ عهده دار می‌باشند.

دولت ملی از طریق انجام یك سری اقدامات خاص به تشویق و ترویج همكاری های بین وزارتخانه ای و مقامات محلی می پردازد. به عنوان مثال می توان به موافقتنامه های توسعه فرهنگی مصوب سال 1982 و قراردادهای فرهنگی كشوری - استانی مصوب سال 1984 اشاره نمود. اكثریت قریب به اتفاق پروژه های دولتی حوزه فرهنگ از طریق انعقاد موافقتنامه های مشاركتی پشتوانه دار صورت می گیرد. شمار زیادی از وزارتخانه ها نیز از پروژه های فرهنگی ملی حمایت می‌نمایند كه از آن جمله می توان به وزارت آموزش، تحقیقات و فنآوری و وزارت امور خارجه اشاره نمود. از جمله پروژه های فرهنگی كه با مشاركت وزارتخانه های مختلف اجرا می گردد می توان به آموزش هنر، نگهداری و حفاظت از كتابخانه های تخصصی، تأسیس موزه های ملی، آرشیوهای تاریخی وزارتخانه ها و حفاظت از آثار یادبود فرهنگی و معرفی آثار فرهنگی ملّی در خارج از كشور اشاره نمود. برای مثال وزارت آموزش، تحقیق و فنآوری بر فعالیت موزه های تاریخ طبیعی و موزه های آثار تاریخی و آكادمی فرانسه نظارت می‌نماید و وزارت امور خارجه نیز مسئولیت تبادلات زبانی و فرهنگی و آموزش زبان فرانسه در خارج از كشور از طریق شبكه ای از موسسات فرهنگی فرانسوی، مدارس فرانسوی و آژانس آموزش زبان فرانسه را برعهده دارد.

اهداف كلی و اصول سیاست فرهنگی

اگرچه از سال 1980 تخصیص بودجه به بخش فرهنگ از سوی مقامات محلی دائماً با افزایش همراه بوده است، امّا الگوی فرانسوی سیاست های فرهنگی همچنان به شكل مداخله مداوم و ثابت مقامات رده بالای دولتی در این گونه سیاست ها استوار می باشد. مقامات كشوری از طریق وزارت فرهنگ به حفاظت از میراث فرهنگی، آرشیوهای ملّی و ساختمان های تاریخی و همچنین در زمینه آموزش هنرهای زیبا و آموزش فرهنگی به تأیید مجوزهای فرهنگی، تنظیم طرح های فرهنگی و حمایت از هنرهای نمایشی، سینما و هنرهای تجسمی می پردازند.

اگرچه قوانین انتقال تأثیر چندانی بر حوزه های گوناگون فرهنگی كشور نداشت اما علاوه براعطای اختیارات و حقوق به مقامات محلی، مقرراتی را وضع نمودند تا مقامات محلی و كشوری در جهت توسعه منطقه ای فرهنگ و حفاظت از محیط زیست بر اساس ماده قانون 7 ژوئیه 1983 با یكدیگر همكاری نمایند. از آنجایی كه واگذاری اختیارات بسیاری از حوزه های فرهنگی كشور صورت نگرفته بود، در نهایت یك نوع مشاركت به صورت اجرای پروژه های مشترك میان مقامات محلی و كشوری پایه ریزی گردید. یك سلسله تعهدات فرهنگی توسط هر دو سطح محلی و كشوری به صورت موافقت نامه های مشاركتی منطقه ای / كشوری، موافقت نامه های شهری و به ویژه موافقت نامه های توسعه فرهنگی منعقد گردید. وزارت فرهنگ به عنوان پایه و اساس سیاست فرهنگی كشور، 3 هدف عمده را پیش روی خود قرار داده است. این سه هدف عمده عبارتند از:

1- بازسازی خدمات عمومی فرهنگی

2- پشتیبانی از فعالیت های فرهنگی و هنری و فراهم آوردن امكان دسترسی هر چه بیشتر عامه مردم به فعالیت های فرهنگی

3- دسترسی آسان عموم مردم به میراث فرهنگی فرانسه

از جمله اولین اهداف وزارت فرهنگ فرانسه نوسازی خدمات عمومی فرهنگی كشور می باشد. ضرورت وجود ساختار جامع و مؤثر جهت فراهم آمدن زمینه مشاركت وزارت فرهنگ با سازمان های حرفه ای فرهنگی كشور به واگذاری اختیارات هنرهای نمایشی به مدیریت واحد منجر گردید. به منظور برقراری هماهنگی میان شعبات منطقه ای وزارت فرهنگ با اداره مركزی، گسترش مشاركت های فرهنگی منطقه ای و ارتقاء سطح كیفی و كمی فرهنگ منطقه ای دایره توسعه فرهنگی منطقه ای وزارت فرهنگ تأسیس گردید. به همین ترتیب اقدامات ضروری در جهت انتقال منابع مالی وزارت فرهنگ جهت ارائه خدمات منطقه ای در حال شكل گیری بود.

جهت تجدیدنظر در توزیع نامتناسب بودجه های فرهنگی میان شهر پاریس و سایر مناطق، وزارت فرهنگ فرانسه اقدام به برنامه ریزی كنترل شده در خصوص تغییر روند سیاست مالی خود نمود. از جمله مكانیسم های اصلاحی می توان به انعقاد موافقتنامه های منطقه ای / كشوری بین سال های 2006ـ2000 اشاره نمود.

دسترسی عامه مردم به فعالیتهای فرهنگی

كانون فعالیت های وزارت فرهنگ بر حمایت و پشتیبانی از نوآوری، خلاقیت، توسعه و گسترش اهداف دراز مدت در جهت گسترش مشاركت در حیات فرهنگی كشور قرار گرفته است. از آنجایی كه آفرینش فرهنگی و هنری و نشر این قبیل فعالیت ها نیازمند دو دیدگاه متفاوت می باشد، لذا هدف وزارت فرهنگ، اهمیت دادن یكسان به هر دو حوزه است. وزارت فرهنگ بر اجرای فعالیت های آفرینشی و نشر این قبیل فعالیت ها در كلیه بخش های كشور مصمم گردیده و بر آن است كه هر دو زمینه را تقویت نماید. تولیدات و كالاهای فرهنگی نیز به منظور نمایش دست آوردهای هنری باید در دسترس عموم قرار گیرند. كوشش فراوانی به عمل آمده تا این دو مأموریت خدمات عمومی به نحو احسن انجام بگیرند. این دو مأموریت همانطور كه قبلاً نیز بدان اشاره شد توسعه و گسترش آزادی در خلاقیت های فرهنگی و هنری و در دسترس قرار دادن این خلاقیت ها برای عموم مردم جامعه می باشد.

میراث فرهنگی

سومین هدف اصلی وزارت فرهنگ به معرّفی و ارائه گسترده میراث فرهنگی كشور به عموم مردم تأكید دارد. به همین ترتیب، از آنجایی كه صور جدید و متفاوت تولیدات فرهنگی و هنری مدام در حال تغییر و تحول می باشد، لذا وزارت فرهنگ بر حفاظت و دسترسی عامه مردم به آثار سمعی و بصری، نوشتاری و تاریخی كه نمایانگر گذشته ملت فرانسه هستند،تأكید می‌نماید. نگهداری و مرمت آثار فرهنگی و هنری شیوه منحصر به فرد در جهت محافظت از دارایی های فرهنگی و هنری كشور محسوب نمی گردد بلكه افزایش منابع مالی اختصاص داده شده به آثار هنری و فرهنگی كشور و اتخاذ یك سلسله تدابیر با هدف رونق بازار آثار هنری فرانسوی نظیر اعطای تخفیف های مالیاتی نیز در جهت تحقق این مهم نقش بسیار مهمی را ایفا می‌نماید.

شمار قابل توجهی از سیاست های فرهنگی فرانسه بر حفاظت از میراث فرهنگی و طبیعی اروپا متمركز می باشد. مدیریت میراث فرهنگی و معماری وزارت فرهنگ مسئولیت مراقبت و حفاظت از میراث فرهنگی، ارتقاء دانش میراث باستانی، معماری، و توسعه میراث ملی كشور را بر عهده دارد. كشور فرانسه از طریق بزرگداشت سالانه "روز میراث فرهنگی" در فعالیت های شورای اروپا با نام "اروپا - یك میراث مشترك" شركت می‌نماید. توسعه و ترویج مهارت های حرفه ای و آموزش پیشرفته در زمینه میراث فرهنگی و باستانی سازمان در زمره مسئولیت های مرمت آثار هنری و باستانی كشور می باشد.

فرهنگ، ارتباطات و فنآوریهای جدید

در سال 1998، دولت فرانسه طرح قانونی برای ورود فرانسه به جامعه اطلاع رسانی جهانی را راه اندازی نمود. هدف طرح مذكور حمایت از ایجاد و راه اندازی خدمات رسانه های چندگانه توسعه فنآوریهای اطلاعاتی رسانه های سمعی و بصری عمومی می باشد. كشور فرانسه در جهت حمایت از حقوق مؤلفین فرانسه، نقش فعالی را در مذاكرات اروپایی ایفا می‌نماید. لازم به ذكر است كه مذاكرات مذكور در رابطه با حمایت و حفاظت از حقوق مولفین آثار دیجیتالی برگزار می گردد. دیجیتالی شدن میراث فرهنگی با سه هدف انجام می گیرد: 1- تسهیل دسترسی عموم به آثار المثنای فرهنگی و هنری 2- حفظ و كنترل میراث فرهنگی ملّی 3- جلوگیری از خصوصی سازی اطلاعات دیجیتالی. طرح فوق همچنین از توسعه، گسترش و توزیع تجهیزات اینترنتی و چند رسانه ای در میان كتابخانه های كشور حمایت نموده به تطبیق فنآوریهای اطلاعاتی با فرهنگ، توزیع عادلانه فرهنگ میان مناطق مختلف كشور و گسترش دسترسی عموم به دانش و فرهنگ مبادرت می‌نماید. وزارت فرهنگ همچنین طرح قانونی جهت راه اندازی و توسعه مراكز چند رسانه ای فرهنگی در میان مناطق مختلف كشور رااجرا نموده است.

توسعه فرهنگی

ماده قانون خدمات دولتی مصوب سال 1992، نمایندگان دولت در سطوح منطقه ای را به عنوان مسئولین اجرای سیاست های كشور معرفی نموده و تنظیم، تعریف و ارزیابی دستورالعمل های راهبردی را بر عهده دولت مركزی نهاده است. به موازات تصویب قوانین انتقال طی سال های 1983-1982 اختیارات قبلی دولت به مقامات محلی تفویض گردید. هدف تمركززدایی، همراستایی تصمیمات دولت با رأی مردم و تقویت اختیارات دولت در سطح منطقه ای می باشد. اما در حقیقت به واسطه قوانین انتقال تنها نوعی نظارت محدود بر امور فرهنگی به مقامات محلی اعطا گردیده است. تا همین اواخر، اكثر تصمیمات وزارت فرهنگ در امر بودجه بندی فرهنگی توسط مدیریت های مركزی وزارتخانه صورت می گرفت. در این میان اهمیت بیشتر به روابط میان مدیریت های مركزی وزارتخانه و مقامات محلی اختصاص یافته است. رؤسای ادارارات منطقه ای منابع مالی زیادی را به امر فرهنگ اختصاص داده و مدیران امور فرهنگی منطقه ای را به هزینه نمودن چنین منابعی در سطوح منطقه ای كشور مأمور نموده اند. مدیران منطقه ای از جانب روسای اداری خود نحوه صرف منابع مالی، مدیریت، اعطاء امتیاز و سرمایه گذاری را اتخاذ می‌نمایند. این روند جدید در توزیع اختیارات، نمایانگر سبك جدیدی در روابط میان وزارت فرهنگ و مقامات محلی می باشد.

روابط بین المللی فرهنگی

كشور فرانسه علاوه بر ترویج فرهنگ فرانسوی در كشورهای خارجی، در حال توسعه سیاست همكاری بین المللی با هدف ترویج و تشویق تنوع و تكثرگرایی فرهنگی است. جهت نیل به یك چنین هدفی میان چندین وزارتخانه دولت و مقامات محلی تقسیم مسئولیت صورت گرفته است. ترویج فرهنگ فرانسه در خارج از جمله سیاست های دیرین خارجی كشور فرانسه بوده و مسئولیت سنگین آن همچنان برعهده وزارت امور خارجه می باشد. این سیاست از حوزه وسیعی برخوردار بوده و فعالیت هایی نظیر ترویج زبان فرانسه، مبادلات آموزشی و دانشگاهی، همكاری های فنی و علمی، مبادلات هنرهای زیبا، كتاب، فیلم و رادیو تلویزیون را در بر می گیرد. وزارت فرهنگ فرانسه با مشاركت و همكاری وزارت صنایع، وزارت امور خارجه و سازمان های ذیل نقش مهمی را در صادرات محصولات صنایع فرهنگی كشور ایفا می‌نماید. از جمله این سازمان ها می توان به موارد ذیل اشاره نمود:

1- سازمان سینمایی فرانسه [31]

2- اداره صادرات آلات موسیقی

3- سازمان انتشارات كتاب فرانسه

4- انجمن هنرهای زیبای فرانسه [32]

شبكه فرهنگی خارجی

سیاست های اتخاذ شده از سوی مدیر كل اداره توسعه و همكاری های بین المللی وزارت امور خارجه توسط یك شبكه فرهنگی خارجی متشكل از سفارتخانه ها و كنسولگری های فرانسه، مراكز و موسسات فرهنگی فرانسه كه تقریباً بر 130 مركز و موسسه بالغ می گردد و تعداد 25 مركز تحقیقات علوم اجتماعی و انسانی اجرا می گردند. همچنین وزارت فرهنگ طرح هایی را جهت استقبال از فرهنگ های خارجی در كشور در دست اقدام دارد. از جمله این طرح ها می توان به ارائه تولیدات فرهنگی خارجی نظیر فیلم ها و تئاترهای خارجی در فرانسه اشاره نمود. وزارت فرهنگ و وزارت امور خارجه به طور فعال در سازماندهی فصل های فرهنگی كشورهای خارجی مشاركت نموده و از اقداماتی كه در زمینه فرهنگ های خارجی نظیر برنامه ریزی فرهنگی، برپایی جشنواره ها و تأسیس مؤسسات خارجی در داخل فرانسه صورت می پذیرد حمایت و پشتیبانی می‌نماید. در نتیجه عوامل زیادی به نشر فرهنگ های خارجی در داخل فرانسه كمك می‌نمایند.

پویایی چشم انداز فرهنگی كشور و تجربه های گرانقدر آن در اداره و مدیریت فرهنگی، به تقاضاهای همكاری به شكل ارائه آموزش و مشاوره از جانب دولت های خارجی و دست اندركاران فرهنگ منجر گردیده است. از این رو شمار زیادی از مؤسسات فرهنگی وزارت فرهنگ اقدام به آموزش هنرمندان خارجی نموده و هر ساله چندین هیأت تخصصی در زمینه های مختلف فرهنگی و هنری را سازماندهی می‌نماید.

وزارت فرهنگ در تمامی مذاكرات فرهنگی جامعه اروپا شركت می‌نماید. این وزارتخانه همچنین متصدیان امور فرهنگی كشور را از نحوه بودجه بندی فرهنگی در سایر كشورهای اروپایی مطلع نموده و از برخی شبكه های اروپایی حمایت می‌نماید. علاوه بر موارد فوق وزارت فرهنگ در جلسات شورای اروپا و سازمان علمی، تربیتی و فرهنگی ملل متحد (سازمان یونسكو) نیز شركت می‌نماید. وزارت فرهنگ فرانسه همچنین توجه ویژه ای به موضوع تنوع فرهنگی دارد كه از سوی شمار زیادی از نهادهای چند جانبه حمایت می گردد.

توسعه میراث فرهنگی

در كشور فرانسه پس از فعالیت در زمینه های سمعی و بصری، فعالیت در زمینه میراث فرهنگی ملی دومین و عمومی ترین فعالیت فرهنگی كشور به شمار می رود. اگرچه این بدان معنا نیست كه وزارت فرهنگ قصد دارد كه در یك اقدام فریبنده مبادرت به دسته بندی اجزاء فرهنگ به عنوان میراث فرهنگی نماید بلكه وزارتخانه بیشتر به دنبال تدارك دسترسی آسان عامه مردم به اطلاعات و پایگاه های اطلاعاتی و ارائه این قبیل اطلاعات از طریق فنآوری اطلاعاتی می باشد. وزارت فرهنگ همچنین در صدد فراهم آوردن دسترسی آسان عامه مردم و نسل های آینده به تعداد زیادی از كتب، بایگانی ها، آثار هنری، اشیاء هنری، فیلم ها و آثار تاریخی است كه این دانش از آن مشتق شده و می تواند به عنوان مدرك و سند تنوع فرهنگی ملت فرانسه قلمداد گردد.

اولین گام در این مسیر تلاش های اخیر وزارت فرهنگ در رابطه با برپایی مراسم بزرگداشت میراث فرهنگی قرن بیستم بوده است. سیاست دولت فرانسه همچنین در جهت توسعه میراث نوشتاری كشور و فراهم آوردن دسترسی آسان عامه مردم به آن بوده است. به عنوان مثال، كتابخانه ملی جهت نیل به این هدف اقدام به تأسیس شبكه ای از كتابخانه های وابسته به شهرداری در مناطق كشور نموده است. بایگانی های ملی نیز در تلاش جهت ارائه خدمات و امكانات خود به محققین و عامه مردم در این مسیر گام برمی دارند. در زمینه سینما و بخش سمعی و بصری كشور نیز اقدامات قابل توجهی صورت گرفته است. مركز ملی فیلم به عنوان كانون شبكه توزیع سراسری سینمای كشور عمل می‌نماید. كمیته حفاظت از میراث سمعی و بصری و موسسه سمعی و بصری ملی نیز در تعیین طرح راهبردی این قبیل اقدامات نقش كلیدی را بر عهده دارد. دیگر پروژه ها نظیر پروژه موزه تمدن و هنرهای زیبا با هدف تشویق همكاری میان موسسات مختلف فرهنگی و هنری كشور اجرا شده اند.

راهبردهای ترغیب مردم به فعالیت در بخش فرهنگ

در حدود 000/400 نفر فعالانه در بخش های مختلف فرهنگی كشور فعالیت می‌نمایند. تقاضاهای فراوان در خصوص اجرای طرح ملی استخدام جوانان در بخش فرهنگ نشان داد كه این بخش از پتانسیل بالقوه فراوانی برخوردار می باشد. طرح دولت با عنوان "خدمات جدید - مشاغل جدید" كه به موجب ماده قانون مصوب 16 اكتبر 1997 در خصوص توسعه استخدام جوانان عنوان گردیده است، در نظر دارد به فعالیت هایی در جهت تشویق و ترغیب جوانان به استخدام و فعالیت در بخش فرهنگ پرداخته و نیازهای برآورده نشده این بخش را به منصه ظهور برساند. طرح فوق به ایجاد 000/350 هزار فرصت شغلی ثابت منجر گردیده است.

فرهنگ، ورزش، آموزش، محیط زیست و خدمات اجتماعی از جمله موضوعاتی است كه ماده قانون مصوب 16 اكتبر 1997 به تفسیر آن پرداخته است. فرصت های شغلی بخش فرهنگ از سوی دولت ایجاد نمی گردند. بلكه این فرصت ها توسط دولت های محلی و به طور عمده شوراهای شهر و شخصیت های حقوقی، تئاترهای ملی، مراكز هنری، مراكز موسیقی معاصر، موزه ها، سازمان های خیریه و غیرانتفاعی، انجمن های تئاتر، رقص و كمپانی های دست اندر كار فعالیت های فرهنگی فراهم می گردد.

وزارت فرهنگ، مدیریت منطقه ای امور فرهنگی[33] در زمینه اجرای پروژه های فرهنگی را فعال تر نمود. شمار فرصت های شغلی كه به موجب طرح ملی استخدام جوانان از اكتبر سال 1998 تا آگوست 1999 فراهم گردیده بر 11233 فرصت شغلی بالغ می گردد. به عبارت دیگر از زمان اجرای طرح و در طی یك سال 11 درصد فرصت های شغلی در زمینه های مختلف فرهنگی و هنری محقق گردیده است.

سیاست های زبانی

زبان فرانسوی كه زبان رسمی جمهوری فرانسه است، به عنوان یكی از عوامل مهم یكپارچگی كشور توسط بیش از یكصد میلیون نفر در جوامع فرانسه زبان خارج از كشور تكلم می گردد. در مواجهه با پدیده جهانی شدن و ظهور شبكه های ارتباطی جدید، حفاظت از زبان فرانسوی و استفاده مستمر از آن به عنوان یك زبان بین المللی به اولویت اساسی كشور مبدل گردیده است. از این رو، سیاست حفاظت از جامعه فرانسه زبان در طی 20 سال اخیر تقویت گردیده و هم اكنون مقولاتی چون تنوع فرهنگی و چند زبانگی را نیز تحت پوشش قرار می دهد. ادارات متعددی تحت نظارت وزارت فرهنگ به مسائل و مشكلات پیش روی زبان فرانسوی رسیدگی می‌نمایند. از جمله این ادارات می توان به موارد ذیل اشاره نمود:

1- اداره زبان فرانسوی[34] كه مسئولیت ترویج و غنی سازی زبان فرانسوی در كشور و جوامع فرانسه زبان خارج از كشور را برعهده داشته و فعالانه سیاست چند زبانگی را تشویق و ترویج می‌نماید.

2- مدیریت كتاب و كتابخوانی كه حمایت از انتشار كتب، مقالات، مجلات و نشریات علمی به زبان فرانسوی حمایت می‌نماید.

3- مدیریت منطقه ای امور فرهنگی (DRAC) كه به اقدامات تشویقی در زمینه بالا بردن سطح آگاهی عامه مردم و به ویژه گردشگران خارجی از زبان فرانسوی پرداخته و كمك های مالی به این امر اختصاص می دهد.

4- پراكنش اطلاعات به زبان فرانسوی به واسطه ماده قانون ویژه خبررسانی مصوب سال 1994 الزامی گردید. براساس سهمیه های اختصاص یافته، حداقل 40 درصد آوازها و سرودهای ایستگاه های رادیویی می بایستی به زبان فرانسوی پخش گردد. همچنین حداقل 60 درصد فیلم های شبكه های تلویزیونی غیرماهواره ای نیز بایستی اروپایی بوده و 40 درصد دیگر فرانسوی باشند. از سال 1998، كانال 5 تلویزیون فرانسه (TV5) كه یك كانال بین المللی محسوب گردیده و به زبان فرانسوی برنامه پخش می‌نماید، با مشاركت 5 شبكه دولتی فرانسه زبان تأسیس گردیده و در حال پخش بیست و چهار ساعته برنامه های تلویزیونی در 7 منطقه جغرافیایی آفریقا، آسیا، اروپا، آمریكا، آمریكای لاتین، ایالت كبك كانادا و كشورهای خاور دور می باشد.

5- اداره جوامع فرانسه زبان وزارت امور خارجه مسئولیت ترویج زبان فرانسوی و گسترش جوامع فرانسه زبان در خارج را برعهده دارد. سیاست های اتخاذی دولت نشان می دهد كه دیگر نمی توان مقوله اتحاد و یكپارچگی ملی را در مخالفت و معاندت با تكثرگرایی فرهنگ های منطقه ای به شمار آورد و این در حالی است كه كشور فرانسه از تعداد 98 تعهد منشور اروپا تنها 39 تعهد آن را پذیرفته است. تعهدات مذكور به این خاطر برگزیده شده اند كه اجرای آنها چندان مشكل نبوده و ضدیتی با قوانین و اصول قانون اساسی كشور ندارد.

ارتباط میان رسانه ها و فرهنگ

قانون خبر رسانی عمومی در مواجهه با چالش های فراروی رسانه های كشور كه در اثر افزایش تعداد رسانه های ارتباط جمعی حادث گردیده است، به تصویب رسید. قانون مذكور جایگاه تلویزیون های دولتی را به طور شفاف مشخص و تایید نموده و از آن به عنوان یك ابزار مهم و اساسی در فعالیت های فرهنگی و هنری و نشر فرهنگ حمایت و پشتیبانی می‌نماید. لازم به ذكر است كه به منظور غنا بخشیدن به قانون مذكور اصلاحیه ای در نوع فعالیت تلویزیون های دولتی صورت گرفته است. براساس اصلاحیه فوق میزان تبلیغات تلویزیون از 12 دقیقه در ساعت به 8 دقیقه در ساعت تقلیل یافته است. زمان اختصاص یافته به برنامه های تلویزیونی غیر تبلیغاتی به تلویزیون های دولتی اجازه خواهد داد تا كمتر ملاحظات تجاری را در پخش برنامه ها لحاظ كرده، بیشتر به فعالیت های فرهنگی و هنری پرداخته و از انعطاف پذیری بیشتری در برنامه ریزی های خود برخوردار گردند.

دولت فرانسه به جبران كمبود درآمد سالانه شبكه های تلویزیون دولتی، جبران خسارت های احتمالی و تخصیص منابع مالی بیشتر به تلویزیون های دولتی متعهد شده‌است. به عنوان یك اقدام احتیاطی، شبكه های تلویزیون دولتی مبادرت به تشكیل یك گروه صنعتی قدرتمند و منحصر به فرد نموده اند تا از این طریق بتوانند جهت رقابت در بازار جهانی پخش دیجیتالی برنامه های تولیدی خود را گسترش دهند. علاوه بر موارد فوق، دولت در نظر دارد در آینده نه چندان دور دو اقدام مهم و حیاتی دیگر یعنی تأسیس تلویزیونهای محلی و تأسیس تلویزیونهای دیجیتالی را به منصه ظهور برساند.

جلوگیری و مبارزه با محرومیت فرهنگی

حق استفاده و شركت در فعالیت های فرهنگی از جمله حقوق اساسی شهروندان فرانسوی می باشد كه با هدف جلوگیری و مبارزه با محرومیت فرهنگی در قانون اساسی كشور تصریح گردیده است. سازمان های مسئول نشر هنر و فرهنگ كشور در طرح های عملی دولت پیش بینی شده اند.

فعالیت های فرهنگی غالباً به عنوان شیوه ای كارآمد در جهت تقویت پیوندهای اجتماعی مطرح می‌باشند، اگرچه فرهنگ یك جایگزین محسوب نگردیده و به همین منوال هنرمندان نیز آخرین چاره جهت علاج هر نوع ضعف فرهنگی نمی‌باشند. اجرای برنامه های اجتماعی در این رابطه بسیار سودمند بوده است. این برنامه ها از سوی مجامع محلی و انجمن های حمایتی سازماندهی می گردد. فعالیت های مشروح در ذیل در این دو برنامه پیش بینی شده‌است:

1- آموزش و تعلیم فرهنگی با همكاری مدارس كشور

2- آموزش خواندن و نوشتن با همكاری و هماهنگی كتابخانه های عمومی كشور

3- انعقاد تفاهم نامه با مجامع محلی در جهت توسعه كتابخوانی در كشور

4- دسترسی عامه مردم به آموزش هنرهای زیبا و آموزش فرهنگی

5- مشاركت جامعه در مرمت اماكن فرهنگی عمومی

6- توسعه و حمایت از فعالیتهای غیرحرفه ای فرهنگی با همكاری كارشناسان بخش فرهنگ

طرح های موجود به عنوان فاكتورهای اصلی مشاركت با مجامع محلی، انجمن های حمایتی دو جانبه، انجمن های اجتماعی و تأسیسات فرهنگی و آموزشی مطرح می‌باشند.

آموزش هنرهای زیبا

بنا بر سیاست وزارت آموزش و پرورش فرانسه، كلیه كودكان فرانسوی ملزم به گذراندن دوره های آموزش پایه ای و مقدماتی در زمینه هنرهای زیبا می‌باشند. از سال 1983، وزارت فرهنگ با همكاری وزارت آموزش و پرورش كشور به حال تكمیل و غنی سازی برنامه های آموزشی خود مبادرت نموده است. از جمله اهداف وزارت آموزش و پرورش فرانسه می توان به گسترش زمینه آموزش هنرهای زیبا در تمامی سطوح، افزایش همكاری و هماهنگی میان تأسیسات آموزشی و سازمان های فرهنگی و جذب هنرمندان كشور در پروژه های مختلف فرهنگی و هنری اشاره نمود. وزارتخانه مذكور دوره های زمانی مشخصی را جهت ارائه آموزش هنرهای زیبا در مدارس كشور تعیین نموده است. لازم به ذكر است كه رشته های مختلف هنرهای زیبا در دوره دبیرستان به دانش آموزان ارائه می گردد. ماده قانون آموزش فرهنگی مصوب 6 ژانویه 1988 اهمیت تدریس و آموزش هنرهای زیبا در آموزش عمومی را تصریح می‌نماید. مدیریت مركزی وزارت فرهنگ، به اجرای برنامه های مناسب نظیر كلاس های آموزش میراث فرهنگی و بازدید دانش آموزان مدارس راهنمایی از موزه ها و اماكن باستانی كشور مبادرت می‌نماید. اداره توسعه منطقه ای، به هماهنگی اقدامات مدیریت مركزی وزارت فرهنگ در حوزه آموزش، برپایی كارگاه های هنری، برگزاری كلاس های فرهنگی و تقویت رابطه مستمر با وزارت آموزش و پرورش مبادرت می‌نماید. لازم به ذكر است كه در سطوح محلی و منطقه ای نیز، وزارت آموزش و پرورش از دفاتر آموزشی متعددی برخوردار می باشد.

كمیته های آكادمیك مستقر در این دفاتر مسئولیت اجرای برنامه های فرهنگی مدارس و كشور برقراری رابطه با مدیریت منطقه ای امور فرهنگی وزارت فرهنگ را برعهده دارند. وزارت آموزش و پرورش و وزارت فرهنگ از طریق انعقاد تفاهمنامه های ویژه با مقامات محلی در خصوص آموزش هنرهای زیبا با یكدیگر همكاری می‌نمایند.

صنایع فرهنگی

طی 30 سال اخیر، صنایع فرهنگی كشور دچار تحولات زیادی گردیده است زیرا وسعت تولیدات در زمینه های كتاب، نوار، فیلم، لوح فشرده، و دی وی دی به طور مداوم از افزایش برخوردار بوده و تولید و توزیع این محصولات وجهه بین المللی یافته و سیاست های تجاری مدون تری در این خصوص اتخاذ گردیده است. دولت فرانسه در مواجهه با بازارهای رقابتی و در جهت غنای صنایع فرهنگی كشور و تضمین تولید انبوه و توزیع هر چه بیشتر این محصولات مبادرت به تنظیم و تدارك سلسله حمایت های ویژه ای از صنایع فرهنگی كشور نموده است:

1- افتتاح حساب های ویژه نظیر صندوق كتاب ملی و حساب پس انداز صنعت فیلم و تلویزیون

2- اعطای تخفیف های مالیاتی نظیر كاهش مالیات بر ارزش افزوده مطبوعات، كتب، سینما و وسایل سمعی و بصری

3- تنظیم و ثبت قیمت ثابت بر پشت جلد كُتُب

4- اتخاذ تدابیر تنظیمی نظیر تعیین سهمیه پخش برنامه های فرانسوی زبان

طی 15 سال گذشته، صنایع رادیو و تلویزیون كشور در نتیجه گسترش شبكه های خصوصی متنوع گردیده است. لازم به ذكر است كه دولت فرانسه در 3 مورد ذیل به دخالت در امور رادیو و تلویزیون كشور مبادرت می‌نماید:

1- تنظیم كل بخش خبررسانی كشور از طریق اختصاص فركانس

2- تامین مالی تلویزیون های دولتی

3- ارائه سهمیه بندی زمانی جهت پخش برنامه های متعدد نظیر موسیقی و نمایش فیلم

قوانین فرهنگی

حوزه قانون جزییات
باستانشناسی ماده اصلاحیه مصوب 27 سپتامبر سال 1941 ویژه حفاری های باستانشناسی - قبل از حفاری اجازه دولت الزامی است (1941) شرایطی كه تحت آن حفار می تواند ادعای مالكیت اشیاء حفاری شده را بنماید، در این قانون توصیف شده‌است.

- مقررات مربوط به اشیاء اكتشافی زمینی را به اشیاء اكتشافی دریایی تعمیم می دهد.(1989)

معماری ماده قانون شماره 2-77 مصوب 3 ژانویه سال 1997 ویژه معماری حیطه فعالیت های اداره معماری و وظایف دولت در این زمینه را مشخص می‌نماید.
آرشیوها ماده قانون شماره 18 مصوب 3 ژانویه سال 1979 ویژه آرشیوها مقررات ویژه آرشیوهای دولتی و اسناد را توصیف می نماید.
آموزش هنرهای

زیبا

ماده قانون شماره 20 مصوب 6 ژانویه سال 1988 ویژه آموزش هنرهای زیبا مقررات ویژه آموزش و تدریس هنرهای زیبا و مدارس راهنمایی و دبیرستان را تبیین می‌نماید.

شرایط دریافت مجوزهای فرهنگی و هنری جهت تأسیس مراكز آموزشی فرهنگی و هنری را تعیین می‌نماید.

سمعی وبصری ماده قانون شماره 1067 مصوب 30 سپتامبر 1986 ویژه آزادی ارتباطات و اصلاحیه قانون (در سال 1994) تعیین مدیریت مستقل جهت تنظیم امور پخش (1986)

تعیین سهمیه های پخش برای برنامه های فرانسوی زبان در رادیو و تلویزیون (1994 كتاب و كتابخوانی ماده قانون شماره 766 مصوب 10 آگوست 1981، ویژه تثبیت قیمت كتاب ملزم نمودن كلیه فروشندگان كتاب در جهت اتخاذ قیمت ثابت در فروش كتب و در نظر گرفتن حداكثر 5 درصد تخفیف در فروش)

كپی رایت ماده قانون شماره 546 مصوب 20 ژوئن 1992 ویژه ثبت كپی رایت (سپرده حقوقی) و ماده قانون شماره 1429 مصوب 31 دسامبر 1993 ویژه ثبت كپی رایت
  • ثبت الزامی كپی رایت تمامی اسناد ملّی (1992)
  • اختیارات دولت در خصوص ثبت اسناد ملّی (1993)
كالاهای فرهنگی ماده قانون شماره 1477 مصوب 31 دسامبر 1992 ویژه محصولاتی كه مشمول برخی از انحصارات توزیع می‌باشند.

ماده قانون شماره 877 مصوب 3 آگوست 1995 ویژه اعاده كالاهای فرهنگی كه به طور غیرقانونی از كشور خارج شده اند.

  • وضعیت كالاهای فرهنگی و خزائن ملی را توصیف نموده و شرایط صدور مجوز به صادرات كالاهای فرهنگی تببین می‌نماید.
  • جلوگیری از تجارت غیرقانونی آثار هنری و تسهیل در برقراری همكاری های فرهنگی میان كشورهای عضو اتحادیه اروپا
زبان فرانسوی ماده قانون مصوّب 1975 ویژه تكلم زبان فرانسوی

ماده قانون شماره 665 مصوب 14 آگوست 1994 ویژه تكلم زبان فرانسوی

وضع مقرارت جهت استفاده از زبان فرانسوی در سازمانهای بین المللی، كنفرانس ها، رسانه ها، تبلیغات و كتب علمی
میراث فرهنگی  ماده قانون 31 دسامبر 1913 ویژه بناهای یادبود تاریخی

ماده قانون 2 مه 1930 ویژه حفاظت از بناهای طبیعی و اماكن دارای ارزش هنری، تاریخی و علمی

ماده قانون شماره 590 مصوب 2 ژوئیه 1996 ویژه بنیادهای میراث فرهنگی

  • شرایط و مراحل مختلف حفاظت از ساختمانها و اشیا تاریخی و تعهدات مالكین بناهای تاریخی (1913)
  • تدابیر اندیشیده شده در جهت حفاظت از بناهای یادبود و مكانهای طبیعی (1930)
  • برقراری ارتباط میان دولت، مقامات محلی و اشخاص حقیقی و حقوقی به منظور تأمین بودجه بناهای یادبود تاریخی ثبت نشده (1996)
املاك و دارایی های غیر منقول فرهنگی  ماده قانون شماره 597 مصوب ژوئیه 1992 ویژه املاك و دارایی های غیرمنقول فرهنگی مشخص كردن املاك و داراییهای غیرمنقول فرهنگی از كشور و معرفی آثار ادبی و هنری
دولت های محلی  قانون عمومی ویژه دولت های محلی / منطقه ای به تعیین صلاحیت مناطق، دپارتمان ها و شهرداری های كشور كه در زمینه فرهنگ فعال می‌نمایند مبادرت می ورزد.
وزارت فرهنگ ماده قانون شماره 394 مصوب 10 مه 1982 ویژه اختیارات وزارت فرهنگ

ماده قانون شماره 713 مصوب 11 ژوئن 1997 ویژه صلاحیت وزارت فرهنگ

این 2 ماده قانونی به حیطه اختیارات و صلاحیت وزارت فرهنگ كشور پرداخته و جزئیات بسیطی از این موارد را ارائه نموده اند.
رسانه های چندگانه ماده قانون شماره 811 مصوب 15 ژوئن 1996 ویژه حفاظت از حقوق مؤلفین رسانه های گروهی ارائه متون حقوقی در خصوص حفاظت از حقوق مولفین و جلوگیری از نسخه برداری غیرقانونی و المثنی
موزه ها  ماده قانون شماره 1546 مصوب 13 ژوئیه 1945 ویژه موزه هنرهای زیبا

ماده قانون شماره 532 مصوب 15 ژوئیه 1980 ویژه حفاظت از كلكسیون های ملّی

ماده قانون شماره 20 مصوب 7 ژانویه 1993 ویژه برپایی نمایشگاههای هنرهای معاصر

تعریف موزه ها؛ شرح رویكردهای عملیاتی؛ و موزه های ملی

تعلق گرفتن جریمه در صورت بی ارزشی انگاری و سرقت و غارت این آثار هنری

معرفی ارگان های مسئول و نحوه برپایی نمایشگاه های هنرهای معاصر

هنرهای نمایشی  ماده قانون شماره 2339 مصوب 13 اكتبر 1945 ویژه هنرهای نمایشی تنظیم فعالیت حرفه ای مقاطعه كاران هنرهای نمایشی و تبیین شرایط صدور مجوز جهت اجرای نمایش های مختلف
ضمانت فرهنگی ماده قانون شماره 571 مصوب 23 جولای 1987 ویژه توسعه و گسترش شركتهای ضامن فرهنگی شرایط برخورداری شركتهای ضامن فرهنگی از یك سری منافع مالیاتی

صدور مجوز برای شركت هایی كه قصد تأسیس بنیادهای فرهنگی را دارند.


چارچوبهای حقوقی برای هنرمندان

بر اساس مفاد كار به قانون شماره(1-763 L)از خوانندگان، هنرپیشگان، تصنیف سازان گروه كر، موسیقیدانان، رهبران اركستر، ناشرین و بازیگران تئاتر تحت عنوان هنرمندان نمایشی نام برده می شود. بر اساس قانون مذكور، تصویرگران مطبوعات چنانچه جزو اعضای ثابت انجمن صنفی روزنامه نگاران باشند جزو پرسنل حقوق بگیر شركت های انتشاراتی محسوب شده و قانون فوق شامل حال آنان نیز می گردد.

تأمین اجتماعی / روابط كاری

افراد حائز شرایط ذیل می توانند در دفتر استخدامی هنرهای نمایشی وابسته به اداره استخدام ملی فرانسه ثبت نام نمایند:

1- هنرمندان نمایشی كه طی یك دوره 12 ماهه، 507 ساعت سابقه فعالیت نمایشی داشته باشد. (البته لازم به ذكر است كه دوره زمانی تحصیلات عالی در این زمینه نیز به مدت سنوات خدمتی اضافه می گردد).

2- افرادی كه وابسته به انجمن های مدیریت كپی رایت بوده و حداقل 5 سال سابقه كار داشته باشند.

3- دریافت كنندگان رتبه اول یا مدال طلا از كنسرواتور ملی موسیقی و رقص

تدابیر مالیاتی

مولفین و تصنیف سازان كشور علاوه بر برخورداری از تخفیف از مالیات 10 درصدی كه شامل كلیه حقوی بگیران كشور می گردد از تخفیف مالیاتی 25 درصدی در ماه برخوردار می گردند. لازم به ذكر است كه به ماترك مؤلفین كشور نیز مالیات تعلق می گیرد. یك نوع كسر مالیاتی در خصوص هزینه های حرفه ای نیز به هنر پیشگان حرفه ای فیلم و سینما، خوانندگان حرفه ای اپرا، تصنیف سازان حرفه ای (25%)، موسیقیدانان حرفه ای، خوانندگان حرفه ای كُر، ناشرین، مدیران صحنه (20%)، پرسنل حرفه ای صنعت فیلم (20%)، روزنامه نگاران حرفه ای، ویرایشگران / نویسندگان حرفه ای، عكاسان حرفه ای، منتقدین سینما و موسیقی و درام (30%) تعلق می گیرد.

برخی از تحقیقات را می توان از درآمدهای مالیات پذیر كسر نمود. برای مثال می توان به موارد زیر اشاره نمود:

1- هزینه كمك خرجی های پرداخت شده به هنرپیشگان، خوانندگان اپرا، تصنیف سازان كر و مدیران صحنه در تور،

2- كمك هزینه های توری پرداخت شده به هنرمندان نمایشی

3- مزایای جبران هزینه های مسافرتی حرفه ای موسیقیدانان، مباشرین و خوانندگان كر

جایزه علمی مشهور نوبل از پرداخت مالیات معاف می باشد. از 1 ژانویه 1986، جوایز متعدد ادبیات، هنر و علوم نیز تحت یك سری شرایط خاص از معافیت مالیاتی برخوردار می گردند.

به طور كلی به جز جوایز فرهنگی و هنری و فعالیت های آموزشی، سایر خدمات فرهنگی و خرید و فروش آثار فرهنگی مشمول مالیات بر ارزش افزوده می گردند.

دو نوع نرخ عمده مالیات بر ارزش افزوده به شرح ذیل وجود دارد:

1- نرخ تخفیف دار مالیات بر ارزش افزوده 5/5 درصدی كه شامل آثار هنری از قبیل نقاشی، مجسمه سازی، لیتوگرافی و صنایع دستی می گردد.

2- نرخ معمولی مالیات بر ارزش افزوده كه 5/19 درصدی می باشد.

نرخ تخفیف دار مالیات بر ارزش افزوده (VAT) شامل حال مؤلفین، هنرهای نمایشی و صنایع فیلم و كتاب می گردد و این نوع تخفیف به آثار معماری، برنامه های كامپیوتری و فیلم های مستهجن و خشونتی تعلق نمی گیرد.

این تبصره شامل حال معماران، مؤلفین برنامه های كامپیوتری و دیگر افرادی كه مبادرت به فروش یا تكثیر آثار فرهنگی می‌نمایند، نمی گردد. اشخاص حقیقی و حقوقی كه به طور عادی در یك زمینه فرهنگی یا هنری به صورت حرفه ای فعالیت می‌نمایند امّا حقوق بگیر نیستند (نظیر عكاسان) به شرطی از مالیات سالانه مشاغل معاف می گردند كه مقامات محلی آنان را از مالیات معاف نمایند زیرا خود آنان این قبیل مالیات ها را وضع می‌نمایند.

حق چاپ و نشر

حقوق مؤلفین

سیاست وزارت خصوص حقوق مؤلفین در سطوح داخلی و بین المللی با چالشهایی روبرو است كه دولت و افراد ذینفع می بایستی مشتركاً به آن بپردازند. از جمله این چالشها می توان به تقویت مدیریت جامع و همه جانبه حقوق مؤلفین و پیوستن به پدیده جهانی شدن تجارت و ایجاد شبكه های جدید فنآوری اشاره نمود. مدیریت جامع در حوزه حقوق مؤلفین در صورتی محقق می گردد كه ارزیابی مجددی در مفاد ماده قانون مصوب سال 1985 ویژه حقوق مؤلفین كشور صورت بگیرد.

مالیات بندی بر نوارهای كاست

بر طبق قانون دارایی های غیرمنقول كشور به مؤلفین آثار فرهنگی و هنری مبلغی از محل ضبط مجدد اثر روی دیسك یا نوار ویدئویی و بهره برداری خصوصی از اثر تعلق می گیرد. لازم به ذكر است كه سایر كادر فرهنگی و هنرمندان كشور نیز از این حق برخوردار می‌باشند. در جهت برطرف نمودن نقص های موجود در قانون كپی رایت نظیر افزایش كپی برداری از آثار برای استفاده های جمعی، ماده قوانین

(L.1222ِ10, R.332ِ1) و اصلاحیه های قانون املاك و دارایی های غیرمنقول، نحوه واگذاری قانونی حقوق كپی برداری به انجمن های ذینفع را تغییر داده است. این حقوق قانونی كه اجرای آنها الزامی است از سوی وزارت فرهنگ سازماندهی می گردد. لازم به ذكر است كه وزارت فرهنگ تنها مرجع ذیصلاح جهت منعقد نمودن موافقتنامه میان افراد ذینفع در این خصوص می باشد.

حقوق قرضه عمومی

دستورالعمل عمومی ویژه حقوق قرضه مؤلفین در زمینه املاك و دارایی های غیرمنقول كه از سوی كمیسیون جوامع اروپایی صادر گردیده، اتخاذ قوانین هماهنگ در این زمینه را برای كشورهای عضو الزامی نموده است. اگرچه یك چنین حقوقی پیش از این به صورت قانونی در فرانسه وجود داشته اما تاكنون سازمان های ذیربط و علی الخصوص كتابخانه های كشور آن را اجرا ننموده اند. وزیر سابق فرهنگ خانم كاترین تراتمن، خانم جین ماری بورزیكس را مأمور نمود تا حقوق قرضه ویژه كتابخانه های كشور را بررسی نموده و در این زمینه پیشنهادات و طرح های مناسب كاربردی ارائه نماید. نتایج به دست آمده از بررسی حقوق قرضه كتابها نشان داد كه موضوع حقوق قرضه باید با در نظر گرفتن دو اصل معقول و منطقی بررسی گردد؛ یكی حقوق مولفین (پرداخت حق الزحمه ای منصفانه به مؤلفین در جهت پیگیری فعالیت های فرهنگی و هنری) و دیگری حقوق عمومی نظیر دسترسی یكسان عامه مردم به كتاب های مختلف و كتابخانه های سراسر كشور می باشد.

میراث فرهنگی

برخورداری مؤلفین از حقوق انحصاری شان مشمول مرور زمان می باشد. مولفین كشور در طول حیات خود از حق انحصاری آثارشان به هر شكل كه مایل باشند سود كسب می‌نمایند. طبق ماده قانون مصوب 27 مارس 1997 املاك و اموال مؤلف تا مدت زمان 7 سال پس از وفات به وارث وی تعلق دارد امّا پس از طی این دوره آثار وی به عنوان املاك و دارایی های ملّی ضبط می گردند.

موسسات فرهنگی

منشور واگذاری خدمات دولتی در زمینه هنرهای نمایشی پس از انجام مذاكرات مفصل با مقامات محلی، دپارتمان های دولتی و بخش های حرفه ای ذینفع تنظیم گردید. این منشور سند سیاسی است كه اصول كلی اقدامات دولت را در زمینه هنرهای نمایشی تعریف و توصیف می‌نماید. هدف منشور مذكور تقسیم مسئولیت اداره مراكز هنرهای نمایشی كشور میان مقامات محلی و كشوری می باشد. بدین ترتیب هدف منشور مذكور فراهم آوردن محیط كاری آزاد برای هنرمندان در جهت خلق آثار ابتكاری و اعطای آزادی به شهروندان در جهت انتخاب فعالیتهای فرهنگی خود می باشد. منشور مذكور 4 حیطه مسئولیتی را برای سازمان های یارانه گیر كشور مشخص و تعریف می‌نماید. این حیطه های مسئولیتی عبارتند از:

1- مسئولیت در حوزه هنر كه در جهت:

• آشنا ساختن عامه مردم با محدوده ای از آثار هنری تاریخی و معاصر.

• معرفی فعالیت های فرهنگی و هنری معاصر و ارتقاء سطح كیفی و كمی چنین فعالیت هایی در جامعه

• حضور دائمی هنر، فرهنگ و هنرمندان در اجتماع

•معرفی اشكال و صور نادر فرهنگ و هنر اجرا می گردد.

2- مسئولیت در حوزه منطقه ای كه مواردی نظیر:

• پوشش دادن سراسری مؤسسات هنرهای نمایشی با اطمینان از اقتصادی بودن آنها و طراحی برنامه ریزی اولیه جهت در پیش گرفتن راهبرد توزیعی در هر دو سطح ملی و منطقه ای

• تلاش در جهت دسترسی اقشار مختلف جامعه به اجراهای زنده فرهنگی و هنری از طریق نشر تولیدات فرهنگی و هنری برای طبقات اجتماعی كه از این امكانات و تسهیلات محروم می‌باشند.

• تأسیس مراكز مرجع جهت تهیه اطلاعات و اسناد فرهنگی مورد نیاز را شامل می گردد.

3- مسئولیت اجتماعی:

• ارائه آموزش به نسل های آینده در خصوص ماهیت و ملزومات فعالیت های فرهنگی و هنری

• برقراری روابط ویژه با دانشگاه های كشور

• اصلاح الگوهای رفتاری در بخش هایی از جامعه كه نه به دور از فعالیتهای فرهنگی بوده و نه درگیر فعالیت های فرهنگی می‌باشند.

• كاهش نابرابری های فرهنگی و فعالیت در جهت برقراری تساوی اجتماعی برای آن دسته از اقشار جامعه كه از محرومیت فیزیكی، اقتصادی و آموزشی رنج می برند.

4- مسئولیت حرفه ای:

• كمك به دیگر سازمان های فرهنگی و هنری جهت گسترش و توسعه مهارت ها، دانش كاربردی و امكانات و تسهیلات

• گروه های آماتور نیز می توانند از خدمات مشاوره و اطلاع رسانی این موسسات سود ببرند.

• برگزاری دوره های آموزشی ویژه و بازآموزی برای هنرمندان جوان، تكنسین ها و مدیران فرهنگی كشور برنامه مذكور اخیراً در مورد هنرهای تجسمی نیز به اجرا درآمده است. برای این منظور یك منشور جدید برای آموزش تخصصی تهیه گردیده است.

حمایت از خلاقیت های فرهنگی

الف) مراكز هنرهای معاصر: تعداد 32 مركز هنری كه یارانه دریافت می‌نمایند در 16 منطقه كشور دایر می‌باشند. مراكز هنری كشور از طریق یك سیاست متمركز بر برپایی نمایشگاه، نشر، انجام تحقیقات هنری و ادبی، ارائه آموزش، تأمین بودجه آثار هنری، فراهم آوردن امكانات اقامتی برای هنرمندان و توسعه فعالیت های تحقیقاتی و تجربی خود مبادرت می‌نمایند.

ب) صندوق هنرهای معاصر منطقه ای[35]: این صندوق در سال 1982 در پی سیاست تمركززدایی تأسیس گردید. صندوق فوق دفاتری را در كلیه مناطق حومه پایتخت بازگشایی نموده و جوایز رئونیون را برای هنرمندان در نظر گرفت. از زمان تأسیس این دفاتر، صندوق هنرهای معاصر منطقه ای، كلكسیون غنی و متنوعی از آثار فرهنگی را جمع آوری نموده كه حاصل زحمت 2691 هنرمند می باشد. كلكسیون فوق 1256 اثر هنری را در خود جای داده است. این دفاتر، اماكن متعددی را به نمایش و حفاظت از آثار هنری اختصاص داده و مسئولیت توسعه، ترویج و تشویق هنرهای معاصر و انجام فعالیت های آموزشی منظم و نشر كتاب را برعهده دارد.

پ) كمك و پشتیبانی از آثار هنرمندان جوان: مركزی در شهر پاریس راه اندازی شده‌است كه به نمایش آثار هنرمندان جوان كشور مبادرت می‌نماید. علاوه بر یك مركز نمایشگاهی، این فضای جدید نقش یك نمایشگاه كمكی را برای هنرمندان هنرهای معاصر، انجمن ها، گالری ها، مدارس و مراكز هنری ایفا می‌نماید. همراه با مراكز هنری منطقه ای، مركزی در جهت نشر هر چه بهتر آثار هنرمندان جوان در تمام نقاط كشور فعالیت می‌نماید.

طرح های تشویقی جهت مشاركت در حیات فرهنگی

از جمله اقدامات راهبردی وزارت فرهنگ فرانسه تشویق به مشاركت گسترده در حیات فرهنگی كشور می باشد و این به نوبه خود نیازمند تلاش فراوان در جهت افزایش سطح تقاضای آثار هنری، میراث فرهنگی و توسعه فعالیتهای غیرحرفه ای در كلیه زمینه های هنری می باشد.

آموزش هنرهای زیبا از اهمیت ویژه ای در سیاست توسعه فرهنگی فرانسه برخوردار است. برای این منظور برنامه ها و طرح های مربوطه از طریق ارائه آموزش های تخصصی تحت نظارت وزارت فرهنگ و مقامات محلی به اجرا در می آیند. كمیسیون بین وزارتخانه ای نیز در امر آموزش و فرهنگ جهت اجرای اقدامات مشترك توسط وزارت فرهنگ و وزارت آموزش و پرورش تشكیل گردیده است. كارشناسان حرفه ای فرهنگی كشور به تعلیم هنری پرسنل آموزشی كشور ترغیب و تشویق گردیده اند. مدارس ابتدایی كشور موظف گردیدند كه در هفته یك ساعت آموزش موسیقی برای بچه ها ارائه نمایند. تلاش هایی نیز در خصوص آموزش بزرگسالان و كارگران صورت گرفته است. وزارت فرهنگ موافقتنامه هایی را بین مسئولان آموزش بزرگسالان و كارگران كشور منعقد نموده است. از شبكه های دست اندركار درخواست گردید كه همكاری خود را با مؤسسات آموزشی، دانشگاه ها و دیگر ساختارهای آموزشی كشور افزایش دهند. وزارت فرهنگ به دنبال تدارك امكانات آموزشی است كه اساس فعالیت های فرهنگی و هنری بازدید كنندگان را تشكیل می دهد.

علاوه بر فعالیت وزارتخانه مذكور در زمینه های آموزش و آگاهی عمومی، این وزارتخانه همچنین در جهت تثبیت قیمت محصولات فرهنگی تلاش می‌نماید. كلیه سازمان های فرهنگی نظیر مؤسسات بزرگ دولتی حداكثر تلاش خود را به كار می برند تا قیمت ها را به ویژه برای قشر جوان و محروم، كاهش دهند. در حوزه سینمای كشور یك روز در هفته، قیمت بلیط به حدی كاهش می یابد كه تقریباً كلیه مردم قادر به تماشای فیلم در سینما می گردند.

تسهیلات كارت اعتباری كه در سراسر فرانسه قابل استفاده می باشد، در خصوص موزه های ملی نیز به اجرا درآمد. دارنده این كارت پس از پرداخت ورودیه معمولی قادر می باشد یك شخص زیر 26 سال را به صورت رایگان همراه خود به موزه دعوت نماید. سیاست قیمت های نازل به موسسات و ساختارهای فرهنگی مشابه كشور نیز تعمیم داده شده‌است. كارت فرهنگ جوانان كه برای استفاده در یك محدوده جغرافیایی محدود به جوانان اعطا می گردد یك سیستم تشویقی مؤثر می باشد. وزارت فرهنگ با اعمال تخفیف های ویژه در خصوص هزینه حمل و نقل و بازدید جوانان از 20 مكان برگزاری جشنواره های هنری و فرهنگی آنان را تشویق به بازدید از این نمایشگاه ها می‌نماید.

وزارت فرهنگ فرانسه همچنین تدابیری به شرح ذیل جهت گسترش مشاركت فرهنگی اتخاذ نموده است:

1- از اول ماه اكتبر 1999، تعداد 98 بنای یادبود ملی كه تحت مالكیت دولت بوده اند، توسط سازمان فرهنگی صندوق ملی بناهای تاریخی[36] اداره می گردند به غیر از فصل جهانگردی یعنی از اول اكتبر تا 30 ماه مه، بازدید از این بناها برای عموم آزاد است.

2- از اول ژانویه سال 2000، بازدید از موزه ملی در اولین یكشنبه هر ماه مجانی و آزاد می باشد. جوانان زیر 18 سال می توانند بدون پرداخت هزینه ای، از تمامی بناهای یادبود كشور بازدید نمایند. تئاترهای ملی نیز روزهای سه شنبه هر ماه به بازدیدكنندگان خود تخفیف ویژه می دهند.

انجمن های فرهنگی؛ هنرهای حرفه ای

فعالیت های هنری غیرحرفه ای توسط بخش های بزرگی از جامعه انجام می گیرند. در حدود 50 درصد از جمعیت كشور كه بالای 15 سال سن دارند در زمان فراغت خود در فعالیت های تئاتری، موسیقی، رقص، هنرهای تجسمی و نوشتاری شركت می‌نمایند.

راهبردهای تشویقی جهت مشاركت در فعالیت های غیرحرفه ای به دو دلیل عمده ذیل در حال بررسی مجدد می‌باشند:

1ـ فعالیت های هنری غیرحرفه ای نقش بسیار مهمی را در پیشرفت اشخاص و یكپارچگی اجتماعی برعهده دارند.

2ـ به رسمیت شناختن این قبیل فعالیت ها موجب انسجام و وحدت مردم و فعالیت های هنری حرفه ای می گردد.

به طور كلی، مشاركت در فعالیت های فرهنگی و هنری غیرحرفه ای یكی از بهترین راه هایی است كه اشخاص می توانند از این طریق از اطلاعات هنری آگاهی یابند. از هنرمندان حرفه ای و موسسات فرهنگی كشور درخواست گردیده تا با ارائه كمك، پیشنهاد و آموزش نقش خود را در این زمینه افزایش دهند و این خود مستلزم دسترسی به مراكز مرجع قابل اعتماد می باشد كه اسناد، اطلاعات و دیگر امكانات را جهت نمایش آثار غیرحرفه ای تدارك می‌نمایند. در این مراكز، افراد غیرحرفه ای و حرفه ای قادر خواهند بود كه با یكدیگر ملاقات، تبادل دانش و مهارت نموده و از تجربیات یكدیگر بهره مند گردند. برخی از موسسات هنری و فرهنگی از قبیل مدارس موسیقی و تئاترها به تأسیس چنین مراكزی مبادرت می‌نمایند.[37].


سازمان بین المللی فرانكوفونی[38]

اصطلاح فرانکوفونی به معنای مجموعه ملت ها و دولت های فرانسوی زبان، برای نخستین بار در زبان فرانسوی، در سال 1880 از سوی یک جغرافی دان فرانسوی، پیشنهاد و به کار گرفته شد. وی این واژه را برای توصیف مناطقی جغرافیایی به کار برد که به زبان فرانسوی گفتگو می کنند. توضیح این كه واژه فرانسه زبانی، نشانگر کشورهایی است که فرانسه، زبان رسمی (واحد یا غیرواحد)، زبان مادری بخش بزرگی از جمعیت موجود در آنها، زبان فرهنگ، و یا زبانی است که از سوی برخی طبقات اجتماعی مورد استفاده قرار می گیرد. با این همه این دسته ها به اینجا پایان نمی یابد. در برخی کشورهای زبان فرانسه با وجود اینکه زبان رسمی است، نه زبان مادری است و نه زبانی که اغلب مردم از آن استفاده می کنند.

زبان فرانسه به عنوان سومین زبان رایج دنیا و زبان رسمی ۲۹ کشور دنیا همواره یکی از زبانهای محبوب و مورد علاقه مردم بوده است و می باشد. واژه فرانکوفونی[39] با حرف آغازین بزرگ، به مجموعه دولتها و حکومتهایی گفته می شود که زبان فرانسه، زبان مشترک آنهاست. این واژه با حرف کوچک به معنای فرانسه زبانی، یکی از عناصر تشکیل دهنده سیاست خارجی فرانسه است. سازمان بین‌المللی فرانكفوفی با 63 كشور عضو و حدود 750 میلیون نفر جمعیت در سال 1970به سبك جامعه كشورهای مشترك المنافع[40] كه انگلیسی زبان بودند، تشكیل شد. جمعیت كل كشورها و دولت‌های عضو سازمان بین المللی فرانكفونی حدود 750 میلیون نفر است كه در میان 175میلیون نفر آنها به طور كامل فرانسه زبان هستند. فرانسه و انگلیسی تنها زبان‌هایی هستند كه در پنج قاره جهان به آنها تكلم می‌شود. فرانسه تنها زبان رسمی 12 كشور و یكی از زبان های رسمی در 17 كشور دیگر فرانكفونی است. در كشورهای گروه دوم معمولا زبان های انگلیسی، عربی،‌ اسپانیایی یا پرتغالی نیز به عنوان زبان رسمی رواج دارد. ده كشوری كه بیشترین فرانسه زبانان در آنها وجود دارند عبارتنداز: فرانسه، الجزایر،كانادا، مغرب، بلژیك، ساحل عاج، تونس، كامرون، جمهوری دموكراتیك كنگو و سوئیس هستند. فرانسه همچنین به طور كامل یا جزیی زبان مادری پنج كشور اروپایی یعنی فرانسه، بلژیك، سوئیس، لوگزامبورگ و موناكو است كه در مجموع حدود 70 میلیونی نفر جمعیت دارند. در اروپای مركزی و شرقی نیز كشورهای رومانی، سپس لهستان و مولداوی كشورهایی هستند كه بیشترین شمار فرانسه زبان ها را درخود جای داده اند. بیشترین شمار فرانسه زبان ها در قاره آفریقا هستند كه 11 درصد جمعیت كل آفریقا را تشكیل می‌دهند. در همین قاره، الجزایر كه عضو فرانكفونی نیز نیست با 16میلیون نفر فرانسه زبان جامعه دوم آفریقا را تشكیل می دهد. بعد از این كشور ساحل عاج با 12میلیون نفر فرانسه زبان در جایگاه بعدی قرار دارد. زبان فرانسه همچنین در كنار انگلیسی، چینی، اسپانیایی، روسی و عربی یكی از زبانهای رسمی سازمان ملل و زبان رسمی در اتحادیه آفریقا است.[41] در سطح فرانسه، وزارت فرهنگ و ارتباطات، شورای عالی فرانکوفونی، دفتر امور فرانکوفونی وزارت امور خارجه، اداره کل روابط فرهنگی، علمی و فنی وزارت امور خارجه، اداره توسعه وزارت همکاری ها و کمیته ملی بازی های فرانکوفونی، مسئولیت تنظیم سیاست فرانسه در قبال کشورهای فرانسه زبان و اجرای تصمیمات آن را به عهده دارند.

گردهمایی دوسالانه کشورهای فرانسوی زبان

در ابتدای سال های 60، برخی از سران کشورهای تحت سلطه ی سابق فرانسه، که خود از آموزش های فرانسوی برخوردار بودند، از جمله حمانی دیور( نیجریه)، حبیب بورقیبه(تونس)، نوردوم سیهانوک (کامبوج) و لئوپول سدار سنگور (سنگال)، طرحی برایِ گردهمایی ِ کشورهای تازه استقلال یافته ای را پیشنهاد کردند که خواهان ِ تداوم ارتباط فرهنگی و زبانی خود با کشور فرانسه بودند. در آن زمان دولت فرانسه پاسخ روشنی به این پیشنهاد نداد. با این وجود، در سال 1960 چندین کشور فرانسوی زبان، کنفرانسی با شرکت ِ وزیران آموزش و پرورش ِ کشورهای فرانسوی زبان برگزار کردند. سپس در سال 1961، مؤسسه ی دانشگاه های فرانسوی زبان تأسیس شد. در سال 1969، نخسنین نشست دولت های فرانسوی زبان، با ریاست آندره مالرو، وزیر وقت فرهنگِ فرانسه، در نیامی، پایتخت نیجر برگزار شد. در سال 1970، آژانس همکاری های فنی- فرهنگی، به ابتکار سازمان مشترک افریقا- مالگاش بنیان شد. منشور این آژانس در 20 مارس 1970 به امضای 21 کشور رسید و در ابتدا فعالیت اش به حیطه فنی محدود شد.

در سال 1973، نخستین اجلاس سران افریقایی – فرانسوی، با طرد کانادا و کبک در پاریس برگزار شد. در آن زمان پاریس نمی خواست کبک را به عنوان دولت شرکت کننده بپذیرد. در سال 1984، شورای عالی دولت ها و ملت های فرانسوی زبان به همراه یک شبکه تلویزیونی بین المللی راه اندازی شد. دو سال پس از آن یعنی در سال 1986، نشست سران دولت ها ی فرانسوی زبان برای نخستین بار در کاخ ورسای گرد هم آمدند. کانادا سرانجام پذیرفت که کبک به عنوان « دولت شرکت کننده» حضور یابد.

از سال 1986 تا 2012، چهارده نشست در کشور های مختلف فرانسوی زبان برگزار شده‌است. نخستین نشست که فوریه 1986 در ورسای برگزار شد، اهمیت ویژه ای دارد. در این سال، فرانسوآ میتران، رئیس جمهور وقت فرانسه، 41 رئیس دولت کشور های فرانسوی زبان را برای نخستین بار در کاخ ورسای دعوت کرد. از این تاریخ به بعد، تقریباً هر دو سال یک بار نشستی به منظور بررسی وضعیت آموزش در کشورهای فرانسوی زبان و همکاری با دیگر سازمان های نین المللی در جهت بهبود وضعیت آموزش برگزار شده‌است. تعداد کشورهای عضو نیز از 49 به 51 کشور افزایش یافته است. در سال 1993، عضویت کشور های غیر فرانسوی زبان از جمله رومانی و مولداوی نیز در این نشست های دو سالانه پذیرفته شد. اهداف آژانس نیز به سوی همکاری های اقتصادی، پیشگیری از تشنجات بین کشورهای عضو، همکاری با سازمان های جهانی برای حفظ حقوق بشر و حضور در عرصه سیاست جهانی پیشرفته است. نشست های بعدی به ترتیب در: کبک (1987)، داکار(1989)، شایو(1991)، گران- به (1993)، کوتونو (1995)، هانوی (1997)، مانتون (1999)، بیروت(2002)، اوآگادوكو( 2004)، بخارست( 2006)، كبك( 2008)، مونتروی( 2010)، كینشازا( 2012) برگزار شده اند.[42]در حال حاضر این نهاد متشكل از 77 دولت است كه از این تعداد 50 دولت عضو و 27 دولت ناظر هستند.[43]

نهادهای فرانکوفونی در فرانسه: نهادهای بین المللی فرانکوفونی عبارتند از :

1- کنفرانس سران کشورهای فرانسه زبان(هر دو سال یک بار)

2- کنفرانس وزرای مسئول فرانکوفونی(یک بار در سال)

3- شورای دائم فرانکوفونی(هر 3 ماه یک بار در پاریس در سطح نمایندگان هر کشور تشکیل جلسه می دهند)

4- کنفرانس وزرای آموزش و پرورش کشورهای فرانسه زبان. این نهاد قدیمی ترین سازمان فرانکوفونی است که در سال 1960 ایجاد شد.

5- کنفرانس وزرای ورزش و مسائل جوانان(از سال 1969 تا کنون)

6- آژانس همکاری های فرهنگی و فنی(ACCT)(از 1970)

7- انجمن دانشگاه های فرانسه زبان(1961)

8- کانال تلویزیونی 5(1984) که شامل کانال بین المللی 5 فرانسه، کانال 5 کبک، کانال 1 و 2 و 3 فرانسه، RTBF بلژیک و SSR سوئیس می باشد.

9- دانشگاه سنگور اسکندریه : این دانشگاه در سال 1990 در شهر اسکندریه مصر تاسیس شد و زبان تدریس آن فرانسوی و به صورت خصوصی اداره می شود. در رشته های تغذیه و بهداشت، علوم اداری و مدیریت، محیط زیست و مدیریت میراث فرهنگی دانشجو می پذیرد.

10- انجمن بین المللی شهرداران و مسئولان شهرهای کلان فرانسه زبان

11- شورای بین المللی نمایندگان مجلس کشورهای فرانسه زبان

12- اجلاس تجاری کشورهای فرانسه زبان

13- کمیته بین المللی بازی های کشورهای فرانسه زبان : دومین دور بازی ها در پاریس در 1994 برگزار شد و گرد همایی آینده در 1997 در ماداگاسکار برگزار شد


مصوبات برخی اجلاس‌های فرانكوفونی

اجلاس سران فرانكوفونی نخستین بار در سال ۱۹۸۶در ورسای واقع در حومه پاریس و با حضور ‪۱۵تن از سران كشورها و نیز هیات های ۴۲ كشور و جامعه از پنج قاره برگزار شد. اهم مصوبات اجلاس‌های قبلی فرانكوفونی :

- اجلاس سران ‪ ۱۹۸۶در پاریس: ایجاد ساختار كمك به توسعه با استفاده از منابع مالی كشورهای "شمال" (شامل فرانسه، كانادا، بلژیك و ایالت فرانسه زبان "كبك" كانادا)، ایجاد یك آژانس بین‌المللی فرانسه زبان تصاویر تلویزیونی و گسترش محدوده پخش برنامه‌های تلویزیونی فرانسه زبان (TV5)، اتخاذ تدابیری در زمینه اطلاع‌رسانی، انتشار، تدریس و آموزش.

- اجلاس ‪ ۱۹۸۷ایالت كبك (كانادا):تصمیم‌گیری درباره پرچم پنج رنگ سازمان كه هر یك معرف رنگ نمادین یكی از پنج قاره است.

- اجلاس ‪ ۱۹۸۹داكار (سنگال) : محور بحث‌ها در این اجلاس درباره توسعه، بدهی و محیط زیست كشورها بود. فرانسوا میتران، رییس جمهوری وقت فرانسه، حذف بدهی عمومی ‪ ۳۵ كشور فقیرتر سازمان فرانكوفونی به فرانسه را اعلام كرد.

- اجلاس ‪ ۱۹۹۱پاریس : فرانسوا میتران این اجلاس را نشست "توسعه و پختگی" نامید. محور بحث ها بر تشویق كشورهای "شمال" به‌ادامه روند دمكراسی آغازشده در كشورهای "جنوب" بویژه در آفریقا متمركز بود.

- اجلاس ‪ ۱۹۹۳جزیره موریس : این اجلاس تصمیم گرفت درحمایت از فرانسهزبانی دربرابر انگلیسی‌زبانی به رهبری آمریكا، از طریق همكاری نزدیکتر فعالیت كند.

- اجلاس ‪ ۱۹۹۵كوتونو (بنین) : ایجاد سمت دبیركلی سازمان فرانكوفونی كه متصدی آن درعین حال سخنگوی سیاسی و نماینده رسمی سازمان است و می‌تواند نقش‌فعالتری در صحنه بین‌المللی ایفا كند.

- اجلاس ‪ ۱۹۹۷هانوی (ویتنام) : انتخاب پطرس غالی به عنوان اولین دبیركل سازمان فرانكوفونی.

- اجلاس ‪ ۱۹۹۹مونتكن (كانادا) : پیشنهاد ژاك شیراك درباره ایجاد یك مجموعه نظارت بر حقوق بشر تایید شد. این اجلاس بر ضرورت تعمیق روند دمكراسی و تقویت حكومت قانون نیز تاكید كرد.

- اجلاس ‪ ۲۰۰۲بیروت : عبدو دیوف، رییس‌جمهوری سابق سنگال، به‌عنوان دبیركل این سازمان انتخاب شد. مسئولان ‪ ۵۵كشور نظر مخالف خود را با حمله خودكار به عراق اعلام كردند و خواستار یك راه‌حل از طریق مذاكره برای بحران ساحل عاج و خاورمیانه شدند.

- اجلاس ‪ ۲۰۰۴اواگادوگو (بوركینا فاسو) : یادآوری و تاكید بر اولویت های اصلی در زمینه حقوق بشر و احترام به اصول دمكراسی.

از اولین اجلاس سران کشورهای فرانکوفونی در پاریس به سال 1986 تا کنون، پیشرفت های زیادی در هرچه نزدیکتر کردن کشورهای عضو حول محور مشترک زبان حاصل شده‌است. ایجاد انستیتوهای فرانسه زبان(هانوی، پنوم پن، صوفیا...) گسترش کانال تلویزیونی 5 به آسیا، حمایت از موضع فرانسه در مذاکرات گات، ارسال کتاب به کشورهای آفریقایی، توجه جدی به کشورهای اروپای شرقی(بلغارستان بیشترین استقبال را از تلویزیون فرانسه نموده است)، تشویق چند زبانی در نهاد های ارو پایی با تاکید به زبان فرانسه به عنوان عنصر مشترک هویت کشورهای هندو چین، توجه مجدد به لبنان به عنوان پایگاه اصلی زبان فرانسه در خاور میانه و برگزاری دومین بازی های فرانکوفونی در پاریس(1994) از جمله موفقیت های فرانکوفونی در سال های گذشته به شمار می رود.

3-6- سیاست های فرهنگی دولت و جایگاه فرهنگ در برنامه های توسعه این كشور

فرانسه، اولین كشور اروپایی است كه وزارتخانه ای به نام فرهنگ تاسیس كرد و به این ضرورت تاریخی دست یافت كه در مقوله فرهنگ چاره ای جز مداخله دولت و به بیانی دیگر سیاست گذاری فرهنگی نیست. سیاستگذاری واژه ای است كه معمولا با مفهوم دولت همراه است.تدابیر و سیاست های عمومی دولت در حوزه فرهنگ، سیاستگذاری فرهنگی نامیده می شود.آندره مالرو پایه گذار و موسس نخستین وزارت فرهنگ در فرانسه در سال 1959 میلادی بود و تنها از این زمان است كه می توان در این كشور از سیاست گذاری فرهنگی سخن گفت. آندره مالرو با تشكیل وزارت فرهنگ، امور فرهنگی را تا عالی ترین سطح تصمیم گیری بالا برد و اهتمام به فرهنگ و هنر را معنایی تازه بخشید. از این پس، پرداختن دولت به فرهنگ وهنر ابزاری برای اجرای اهداف دموكراسی فرهنگی، تمركز زدایی، مردمی شدن هنر، ایجاد همبستگی اجتماعی، رویارویی با اشرافی گری و مانند آن شد.

با تشكیل نخستین وزارت فرهنگ فرانسه در سال 1959، امور فرهنگی جایگاهی ویژه یافت. برای نخستین بار اصول اساسی و پایداری برای امور فرهنگی تعیین شد و دولت برای دستیابی به اهداف روشن به سراغ برنامه های فرهنگی و هنری رفت. به رغم دست به دست شدن قدرت بین جناح های سیاسی چپ و راست، برخی از اصول مالرو در حكم اساسی ترین اصول سیاستگذاری فرهنگی در دستور كار همه دولت ها قرار داشته است. دموكراسی فرهنگی، تمركز زدایی و پاسداری از تنوع و تمایز فرهنگی از جمله سیاست های كم و بیش ثابت فرهنگی در فرانسه محسوب می شود.

اصل اول: دولت مداری در عرصه فرهنگی

دولت به معنای امروزی آن در فرانسه، ریشه در قرن چهاردهم دارد. با پیدایش دولت، تمركز گرایی بر اقتدار دولت افزود و انقلاب فرانسه هم نتوانست این سنت رابه كلی از بین ببرد. دولت مداری در عرصه فرهنگ از اغاز با كمك های مالی دولتی به فرهنگ و هنر خود را نشان داد. شیوه ای كه از دیرباز آغاز شد و همچنان ادامه دارد. امروز نیز می توان گفت كه فرانسه یكی از پیشتازان هزینه دولتی در امور فرهنگی و هنری است. این هزینه و یاری مالی از گذشته برای یاری رسانی به هنر در سرزمین گلها شكل گرفت كه از آن به " مٍسٍنا"[44] تعبیر می شود.

برای نخستین بار، واژه " مٍسٍنا" در قرن اول میلادی در رم به كار رفت. " مٍسٍنا" برگرفته از نام مائسناس وزیر آگوست، امپراتور رم است. مائسناس برای نخستین بار نویسندگان، هنرمندان و دانشنمدان را تحت حمایت های همه جانبه خود قرار داد. فرانسوی ها هم از ابتدا كمك مالی به هنرمندان را به شیوه رومی ها " مٍسٍنا" نام دادند و تا امروز هم نظام یارانه ای هنرمندان به همین نام خوانده می شود. از مهم نرین ویژگی های سیاست گذاری فرهنگی در فرانسه نقش دولت در تامین هزینه فرهنگ و هنر بر اساس سنت دیرین مسناست.

هزینه كردن دولت فرانسه در عرصه فرهنگ و هنر برای دفاع از هویت ملی و فرهنگی است. سرمایه گذاری فرهنگی در فرانسه، سنتی كهن و دیرین است و گفته می شود از زمان فرانسوای اول سرمایه گذاری دولتی در امر فرهنگ آغاز شد. كمدی فرانسه و اپرای پاریس در این دوره تاسیس شدند و برای نخستین بار، دولت نهادهای فرهنگی را زیر چتر حمایت مدیریتی و مالی خود قرار داد و دولت " مٍسٍنا" رسما پا به عرصه وجود گذاشت. بعد از انقلاب فرانسه این سنت پاس داشته شد و نهادهای مختلف و مهمی برای ارتقای رشته های گوناگون هنری ایجاد شدند. تبدیل لوور به موزه، تشكیل مدرسه عالی هنرهای زیبا و تاسیس انستیتوی فرانسه در سال های بعد از انقلاب نشان دهنده تمایل دولتهای مسنا به سرمایه گذاری در عرصه فرهنگ است. ناپلئون در ساختار دولت نهاد میراث فرهنگی را پیش بینی نمود و سرمایه گذاری در این عرصه مهم را نیز عهده دار شد.

یكی از نهادهای مهمی كه دخالت دولت را در امور هنری نهادینه كرد، آكادمی هنرهای زیبا است. سالیان طولانی این آكادمی در زمینه هنرهای تجسمی مهم ترین نقش را عهده دار بود. از اوایل قرن بیستم اهتمام دولت به امور فرهنگی بیش از پیش افزایش یافت. سرانجام در سال 1959، وزارت فرهنگ فرانسه تشكیل و دولت رسما سرمایه گذاری در امور فرهنگی را عهده دار شدند. آنره مالرو با بودجه 179 میلیون فرانك فرانسه اجرای برنامه های خود را آغاز كرد. تلاش های مالرو سبب شد تا نه سال بعد از روی كار آمدنش بودجه وزارت فرهنگ به سه برابر افزایش یابد و دولت " مٍسٍنا" نهادینه شود.

در دوران مالرو ساختار وزارت فرهنگ گسترش یافت و نهادهای مختلفی به ویژه برای اداره امور فرهنگی در مناطق و استان ها به وجود آمدند. مدیریت های امور فرهنگی استان ها با نام اختصار دراك، پانزده مركز ملی هنرهای دراماتیك و خانه های فرهنگ به ابتكار مالرو تشكیل شدند. نتیجه طبیعی گسترش ساختار دولت، افزایش بی شمار بودجه دولت در بخش فرهنگ و تمركز امور فرهنگی در دولت ملی است. به تدریج با نفوذ وزارت فرهنگ به اداره كتابخانه ها در سال 1976، تولیدات دیداری و شنیداری در سال 1981 و رادیو در سال 1986 گسترش یافت. بدین ترتیب، دولت بخش مهمی از هزینه های امور فرهنگی كشور را بر عهده گرفت. در نتیجه بودجه وزارت فرهنگ از 542 میلیون در سال 1968 به 2229 میلیون فرانك در سال 1978 افزایش یافت.

تحول مهم دیگر برای افزایش دولت مداری در امور هنری و فرهنگی ریشه در دوران ژاك لانگ، وزیر فرهنگ فرانسوا میتران دارد. با روی كار آمدن ژاك لانگ، بودجه وزارت فرهنگ از 2977 میلیون فرانك به حدود دو برابر یعنی 5994 میلیون فرانك افزایش یافت. لانگ با شعار" یك درصد كل بودجه دولت برای فرهنگ" كارش را آغاز كرد و سرانجام این هدف در سال 1991 تحقق یافت.از این پس، همه دولت ها بر اصل اختصاص یك درصد بودجه كل دولت به امور فرهنگی پایبند ماندند. فرانسوا میتران ساخت و سازهای بزرگ و ملی را در عرصه فرهنگ به عنوان " طرح های بزرگ" آغاز كرد و در دوران ریاست جمهوری اش كتابخانه ملی، مشهور به كتابخانه میتران را به پایان رساند. هزینه های این طرح، جداگانه و خارج از بودجه یك درصدی وزارت فرهنگ تامین شد. ژاك شیراك نیز این سنت را پاس داشت و در واپسین سال ریاست جمهوری اش موزه بزرگ "كٍه برانلی" را برای هنر تمدنهای نخستین افتتاح كرد.نگاهی كلی به بودجه فرهنگی دولت نشان از افزایش دائمی بودجه در سال های مختلف دارد. از سال 2000 تا 2005 میلادی، بودجه فرهنگی با چهارده درصد افزایش، نقش دولت در امور فرهنگی و هنری را بیش از گذشته افزایش داد. هم زمان، علاوه بر افزایش بودجه وزارت فرهنگ، وزارتخانه های دیگر نیز بودجه های فرهنگی و هنری خود را افزودند.

نگاهی به سیاست های دولت در 50 سال گذشته،از دو برابر شدن بودجه وزارت فرهنگ در هر 10 سال حكایت می كند. علاوه بر افزایش چشمگیر بودجه، امكانات سرمایه ای و سخت افزاری این وزارتخانه نسبت به سال تاسیس، 75 درصد افزایش داشته است. این آمار از دولت مداری هر چه بیشتر امور فرهنگی در فرانسه حكایت دارد. حاصل آنكه دولت مداری در عرصه فرهنگ در ابتدا خود را با گسترش ساختاری وزارت فرهنگ و افزایش پیوسته بودجه امور فرهنگی دولت نشان می دهد.

اصل دوم: دموكراسی فرهنگی

دومین اصل سیاست گذاری فرهنگی در فرانسه،"دموكراسی فرهنگی" یا مردمی كردن فرهنگ و هنر است. با تاسیس وزارت فرهنگ، مردمی كردن فرهنگ در دستور كار وزیران فرهنگ قرار گرفت و هر یك كوشیدند تا اندازه ای دامنه مخاطبان و خریداران كالاهای فرهنگی را به طبقات پایین جامعه گسترش دهند. هر وزیری به تناسب زمان، سیاست های ویژه ای را برای مردمی كردن فرهنگ و هنر اتخاذ كرد. بنابراین، می توان گفت اجرای سیاست های مختلف در فرانسه با كامیابی همراه بود چرا كه امروز فرهنگ بخشی از زندگی اكثر مردم این كشور را تشكیل می دهد.مشتریان تئاتر و سینما و بازدید كنندگان از موزه ها و نمایشگاه های هنری افزایش چشمگیری یافته اند و در كنار هنرهای سنتی و كلاسیك، هنرهای مردمی نیز از توسعه و رونق خوبی برخوردارند. نمایش های خیابانی، انواع موسیقی، گرافیك، پویانمایی، كاریكاتور و رشته های مختفی از این دست در كنار هنرهای كلاسیك و پرهزینه توانستند اقشار مختلف اجتماعی را به عرصه فرهنگ كشانده و فرهنگ را در قلب زندگی اجتماعی مردم قرار دهند.

اصل سوم: تمركز زدایی

یكی از اهداف مهم و فراگیر دوره های مختلف در سیاست گذاری فرهنگی، تمركززدایی در مدیریت امور فرهنگی است. با توجه به ساختار قدرت در فرانسه، همه امكانات و برنامه های فرهنگی در كنار قدرت ملی یعنی شهر پاریس متمركز شده و شهرهای فرانسه در حسرت نمایش ها، اركستر ملی و دیگر برنامه های پایتخت بودند. پس از ژنرال دوگل، به تدریج قدرت های محلی در برابر دولت مركزی خواهان اختیارات بیشتری شدند. تمركز زدایی و افزایش قدرت نهادهای مدنی و انتخابی به ویژه شهرداران به درخواستی اجتماعی تبدیل شد و دولت های گوناگون با اعلام سیاست تمركززدایی كوشیدند از این سنت مركز محور فاصله بگیرند و اختیارات بیشتری به قدرت های محلی بدهند. در گام اول، اداره امور شهر و شهرداری ها به نمایندگان مردم واگذار شد و در گام دوم، اختیارات این نمایندگان افزایش چشمگیری یافت. یكی از عرصه های مهم واگذاری قدرت به نهادهای محلی، امور فرهنگی است. نمایندگان منتخب مردم دریافتند كه برای كسب مشروعیت بیشتر، باید اهتمام بیشتری به فرهنگ و هنر داشته باشند. شهر ها و محله ها كوشیدند با استفاده از ابزار فرهنگی برای خود هویتی جست و جو كنند. استقبال از برگزاری جشنواره های فرهنگی و هنری در شهرهای مختلف با این انگیزه دنبال شد و تمركز زدایی در عرصه فرهنگی به یكی از خواسته های مهم قدرت های محلی تبدیل شد.

اصل چهارم: دفاع ازاستثنای فرهنگی و تنوع فرهنگی

همراه با فرایند جهانی شدن، فرانسوی ها در زمره نخستین كشورهای اروپایی هستند كه نگرانی شان را از جهانی شدن فرهنگ ابراز كردند.پیوستن به پیمان گات در سال 1993 به معنای آزاد شدن تجارت در همه عرصه ها از جمله فرهنگ بود. بی تردید مهم ترین نگرانی فرانسوی ها هجوم فیلم های سینمایی و كالاهای دیداری و شنیداری آمریكایی بود كه سینمای آنها را تهدید می كرد.فرانسوی ها خواهان مستثنا شدن تولیدات دیداری و شنیداری از قاعده كلی تجارت آزاد جهانی شدند.این طرح كه مورد حمایت كشورهای اروپایی قرار گرفت به طرح فرانسوی "استثنای فرهنگی" شهرت یافت.این طرح به فرانسوی ها اجازه می داد تا از سینمای ملی و تولیدات دیداری و شنیداری شان در برابرسینمای آمریكا حمایت كنند. استثنای فرهنگی در عرصه بین المللی به معنای گریز از قوانین تجارت آزاد است. اما در عرصه داخلی، فرانسه گوناگونی فرهنگی- هویتی را نمی پذیرد. فرانسوی ها به ویژه از روزگار جمهوری سوم با شعارادغام فرهنگی، تعریفی بنیادگرایانه از لائیسیته ارائه كردند و ارزشهای جمهوریت بر همه طبقات اجتماعی تحمیل شد. دولت فرانسه برای خود رسالتی فرهنگی می شناسد و در تلاش است فرهنگ جمهوریت و زبان ملی را ترویج دهد. در عین حال خرده فرهنگ ها را نیز به رسمیت شناخته، وابستگی به هر فرهنگ و زبان دیگر را از حقوق شهروندی می شمارد. از دیدگاه فرانسوی، خرده فرهنگ ها در داخل مرزهای این كشور باید با اصول و ارزش های جمهوریت ادغام شوند و خود را با آنها سازگار و هماهنگ كنند. در عرصه بیت الملل نیز باید از كیان این فرهنگ ملی و برخاسته از اصول جمهوریت در برابر تهاجم فرهنگی آمریكایی دفاع كرد. بنابراین، دفاع از فرهنگ كلی در برابر آمریكایی شدن جهان بخشی از سیات فرهنگی فرانسه محسوب می شود.

اصل پنجم: فرهنگ و همبستگی اجتماعی

فرهنگ به معنای گسترده آن یعنی میراث فرهنگی و هنری، شعر و ادب، نمایش، موسیقی و هنرهای تجسمی نه فقط باعث انتقال فرهنگ از نسل گذشته به نسل های بعدی می شود، بلكه عاملی برای پیوند گذشته و حال بوده، هویت افراد را قوام می بخشد. یكی از دلایل اصلی دولتمردان فرانسوی برای توجیه هزینه های دولت در امور فرهنگ، نسبت آن با منافع ملی و عمومی است.آندره مالرو و جانشینانش در دفاع از بودجه فرهنگی دولت غالبا بر تاثیرات فرهنگ در همبستگی ملی، ایجاد وحدت و مسائلی از این دست تاكید می كردند.[45]

4-6- وضعیت تفكر و جریانهای فكری موثر؛ گروه های مرجع

1-4-6- جغرافیای معرفتی فرانسه

جغرافیای معرفتی به معنای توزیع بررسی دانش و شناخت در حوزه جغرافیایی مکان خاصی را گویند و یکی از گرایش های آن جغرافیای فرهنگی است که از شاخه های جغرافیای انسانی می باشد و در نهایت به انسان شناسی و مردم شناسی باز می گردد.

با به دست آوردن جغرافیای معرفتی هر کشور می توان به چگونگی تعامل حوزه های فرهنگی معرفتی آن پی برد و بر تعامل و تحرک فکری فرهنگی این حوزه ها افزود و سازمان های دانش کشور را بر آن اساس تنظیم وجهت دهی کرد.

اولین بستر فرهنگی معرفتی فرانسه دین کاتولیک است. هفتاد در صد جمعیت فرانسه کاتولیک اند و فقط ۱۳ درصد آنها را پیروان پروتستان تشکیل می دهند ولی با اینکه کاتولیک ها قسمت اعظم جمعیت فرانسه را تشکیل می دهند آنها همیشه در حال فرار از کاتولیسم هستند و مبدا این فرارها را می توان انقلاب فرانسه دانست که با رویکرد سکولاریستی و لائیستی به وقوع پیوست. این حالت فرار و قرار یک حالت پارادوکسیکال را در فرانسه به وجود آورد که تا به امروز دامنگیر حوزه معرفتی فرانسوی ها بوده است. آنها از طرفی می خواهند در قالب لائیسم با مدرنیته همراه شوند و از طرفی کاتولیسم منتقد مدرنیسم است و از همین جهت فرانسه در باب مدرنیسم و جهانی سازی نگاهی انتقادی و حالتی تضاد گونه دارد.

بستر دیگر معرفتی فرانسه زبان لاتینی و ایتالیک این کشور است. زبان ایتالیک فرانسوی در کنار مذهب کاتولیسم یک حالت احساسی به فرانسه بخشیده است. زبان ایتالیک یک زبان احساسی است و از همین رو زبان شعر و ادبیات و هنر است. خود کاتولیسم نیز مذهبی احساسی است که دوستی و محبت ورزیدن به مسیح را با خود دارد و می توان گفت هم زبان و هم دین به فرانسه حالتی احساسی بخشیده است.

عملکرد این بستر معرفتی در ساختار اجتماعی فرانسه خانواده گرایی است. فرانسوی ها براساس خصلت فرهنگی خود محل ارضای احساس خود را خانواده می دانستند واز سوی دیگر انقلاب و نظام لائیسم فرانسوی فرار از خانواده را به عنوان شعار خویش قرار داده بود و آزادی جنسی را ترویج می کرد تا از این طریق بنیان خانواده ها را سست کند و از همان انقلاب فرانسه به بعد خانواده گرایی فرانسوی هدف تیره های سکولاریسم و لائیسم فرانسوی قرار گرفت.

این حالت تضاد گونه بین خانواده گرایی وآزادی جنسی سبب تولید ادبیات عشقی شدیدی در فرانسه گشت که در یک حالت دیالکتیکی بین آرمان گرایی عشقی و واقعیت گرایی جنسی در رفت و آ مد است. حال اگر احساس گرایی و خانواده گرایی را به کاتولیسم فرانسوی اضافه کنیم به رمز سوسیالیسم فرانسوی پی خواهیم برد. در کاتولیسم آنچه که حاکم است دین نیست بلکه یک سازمان دینی است. انسان فقط در کلیسا می تواند خدا را عبادت کند و نه خارج از آن. در این مکتب یک پدر زمینی در کلیسا وجود دارد که نماینده پدر آسمانی و تجلی اوست و اعتراف به گناه در نزد اوست که سبب بخشش گناهان می شود.

باانقلاب فرانسه این سازمان گرایی دینی به جامعه گرایی و یا سوسیالیسم تبدیل شد.سوسیالیسم همان شکل سکولار سازمان دینی است که بعد از انقلاب فرانسه به وجود آمد و اگر این را به ساختار اجتماعی فرانسه که خانواده گرایی باشد اضافه کنیم رمز جامعه گرایی امروزی فرانسوی روشن می شود و به همین دلیل سوسیالیسم اروپایی از فرانسه شروع شد به آلمان رفت و تبدیل به فلسفه مارکس شد و سپس به خود فرانسه بازگشت و کمون های پاریس را به وجود آورد. ساختارگرایی فرانسوی نیز که لویی استروس بنیانگذار آن بود شکل دیگری در جامعه گرایی فرانسوی است و در واقع ساختارگرایی رهیافت امروزی جامعه گرایی فرانسوی است. چرا که نگاه ساختار گرایانه به جامعه به صورت یک کل به هم پیوسته قابل مطالعه است و این کل گرایی شعبه ای از شکل معرفتی جامعه گرایی است.

در نهایت با پیوند ساختارگرایی و مارکسیسم یک شکل معرفتی دیگر به وجود آمد که به شدت کل گرا بود و نمایندگان آن آ لتوسر و تا حدودی ژان پل سارتر می‌باشند واین اوج تفکر فرانسوی در باب جامعه گرایی است. ولی در مقابل این جریان مردم شناسی فرانسوی با مارکسیسم همراه شد و پسامدرنیسم را عرضه کرد به طوری که آن نوع از مردم شناسی که دارای روش مقایسه ای یا تطبیقی بود و بر تکثرگرایی فرهنگی تاکید می کرد به یک باره از بطن هنجارشکنی مارکسیسم زاده شد و قابله های آن، دو مردم شناس فرانسوی مارکسیست گرا یعنی میشل فوکو و ژاک دریدا در بعد ادبیات بودند.[46]

2-4-6- روشنفكر فرانسوی

روشنفكر فرانسوی از زمان پرونده دریفوس تا اعتصاب های نوامبر و دسامبر ١٩٩٥ و با پشت سر گذاشتن جنگ الجزایرو... حیات اجتماعی خود را به بسیج های متعددی مدیون است که خط مشی و چگونگی مشارکت آنان را ترسیم کرده بود. اما امروزه روشنفکر فرانسوی دیگر تماشاگر متعهد (به قول آرون) نیست بلكه بازیگر غیرمتعهد است كه خود تبدیل به مصرف‌كننده شده‌است. شاید به نوعی بتوان گفت كه آرمان دریفوسی روشنفكر فرانسوی امروز دچار بحران است،چون دچار نوعی محافظه‌كاری جدید شده‌است. شاید علت این افول را در مرگ بزرگان روشنفكری فرانسه چون سارتر، آرون، فوكو، لیوتار، بودریار، لیوتار و... بدانیم. همچنین علت دیگر می‌تواند پایان جنگ سرد و افول ایدئولوژی ها و همچنین فرآیند جهانی شدن سیاست واقتصاد باشد كه روشنفكر- شهروند را تبدیل به روشنفكر بازیگر كرده است.

در این ‌جا لازم است نگاهی به مبانی فلسفی روشنفكری در فرانسه مناسب به نظر می رسد. ما در روشنفكری فرانسه با دو خوانش اصلی مواجه هستیم:

1- خوانش‌های فرانسوی از سنت فلسفی فرانسه.

2- خوانش‌های فرانسوی از سنت فلسفی آلمان.

در قرن بیستم، بیش از همه فلسفه آلمانی زبان بوده كه منبع خارجی اصلی الهام بخش فلسفه فرانسه را تشكیل داده است.[47]

گروه آکسیون فرانسز همزمان با كمونیست‌ها و گلیست‌ها وارد مبارزه می‌شود و آنها را یهودی و فراماسون می‌نامد. ولی با پیروزی متفقین و ورود دوگل به پاریس در 1944، كلیه‌ روشنفكران راست‌گرای افراطی و طرفداران نازیسم به پای میز محاكمه كشیده می‌شوند. شارل موراس در 8 سپتامبر 1944 در شهر لیون دستگیر می‌شود و به زندان ابد محكوم می‌شود.

در میان خوانش‌های فرانسوی از سنت فلسفی فرانسه می‌توان در دوره‌های اول به تاثیر برگسون[48] و شاگردان برگسون بر روشنفكری راست‌گرا و محافظه‌كار فرانسه اشاره كرد. چنین فلسفه‌ای در نقد ایده‌آلیسم آلمان و در دفاع از سنت دكارتی و پاسكالی خلاصه می‌شود و سردمداران فكری آن افرادی هستند چون یانیكویچ،آلكیه، گومیه، ژیلسون و... در مقابل ما با تاثیر فلسفه‌ی آلمان در قبل و بعد ازجنگ جهانی دوم روبه‌رو هستیم. این تاثیر در 5 دوره بر روشنفكری فرانسه تاثیر گذاشته است:

1- دوره‌ اول: تاثیر شوپنهاور بر نویسندگانی چون مارسل پروست.

2- دوره‌ دوم: تاثیر هگلی كه از طریق سمینارهای الكساندر كوژو و نوشته‌های اریك وایل بر افرادی چون بودریار، سارتر تاثیر می‌گذارد.

3- دوره ی سوم: تاثیر هایدگری بر افرادی چون لویناس، ریكور، پیراونبك، بلانشو و میشل هار.

4- دوره‌ چهارم: تاثیر نیچه‌ای بر افرادی چون فوكو، لیوتار و دلوز

5- دوره‌ پنجم: تاثیر كانت بر نوكانتی‌های فرانسوی

در كنار این دو خوانش می‌بایستی از اندیشه‌هایی سخن گفت كه در زمینه‌ علوم انسانی در نیمه‌ دوم قرن بیستم در فرانسه ظهور می‌كنند و از فلسفه فاصله می‌گیرند. در این میان م‍ی‌بایستی از اندیشمندانی چون لویی استراوس[49] و پیر بوردیو صحبت به میان آورد كه با طرح مسئله مرگ فلسفه می‌كوشند تا بهای بیشتری به علوم انسانی و نظریه‌های جامعه‌شناختی و انسان‌شناختی دهند. برای آن‌ها طرح مساله‌ علوم انسانی با اتمام فلسفه همراه بوده است. برای مثال لویی استروسدر مقدمه‌ی كتاب خودش «مناطق استوایی غم‌انگیز»[50] می‌نویسد: «من از فلسفه خلاص شدم و اكنون می‌توانم به انسان‌شناسی بپردازم.» در واقع انتقاد مهمی كه طرفداران و محققان در زمینه‌ی علوم انسانی به فلسفه می‌كنند، انتقاد به ایده‌آلیسمی است كه مساله آگاهی تاریخی و خوداندیشی در تاریخ را مطرح می‌كند. علوم انسانی در این دوره با به پرسش كشیدن مفهوم تاریخ، مفهوم آگاهی تاریخی را نیز زیر سوال می‌برد.

در كنار این سنت علوم انسانی كه فلسفه را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهد و می‌كوشد تا از آن عبور كند، ما با جریان فلسفی دیگری روبه‌رو هستیم كه به نقد رژیم های توتالیتر می‌پردازد و از طریق این نقد به نقد فلسفه‌های تاریخ هگل و ماركس می‌پردازد.

جریان دیگری كه می‌توان به دنبال لوك فری[51] و آلن رنه آن را اندیشه‌ 68 نامید با 4 متفكر پسامدرن مهم مشخص می‌شود كه عبارتند از : 1- میشل فوكو، 2- ژاك دریدا، 3- فرانسوا لیوتار، 4- ژیل دلوز

این چهار متفكر هر كدام به نوبه‌ی خود مساله ‌"امپریالیسم لوگوس» را مطرح می‌كنند و «لوگوس محوری» را زیر سوال می‌برند. البته اینها با تاثیرپذیری از متفكران مكتب فرانكفورت، بعد از جنگ بین‌الملل دوم به نقد عقل توتالیتر پرداخته بودند. بالاخره نقدی كه از سوی روشنفكری فرانسه به فلسفه می‌شود نقدی است كه از طریق تاثیر هایدگر و نوشته‌ های او بر روشنفكران فرانسوی انجام می‌گیرد. در این‌جا می‌بایستی به ژاك دریدا و جنبش شالوده شكنی فرانسه اشاره كرد.

نقد دریدا ازهستی‌شناسی سنتی و تاریخ فلسفه‌ غرب در این امر خلاصه می‌شود كه مساله‌ هستی همیشه به صورت جوهر مطرح شده بود و با نقد این جوهر به این نكته می‌‌رسند كه حد و مرزی برای گفتمان فلسفی وجود دارد. متفكری چون پل ریكور هستی‌شناسی را به عنوان جوهر مطرح نمی‌كند بلكه با تاثیرپذیری از فلسفه ارسطو و با نوگرایی در زمینه‌ فلسفه‌ ارسطو مساله‌ هستی را به عنوان «فعلیت» مطرح می‌كند و از این راه پایه فلسفه سیاسی جدیدی را می‌گذارد. بنابراین در روشنفكری بعد از جنگ بین‌الملل دوم در فرانسه ما 4 مكتب مهم داریم:

1- اگزیستانسیالیسم، 2- روشنفكری كه به نقد رژیم‌های تمام‌گرا می‌پردازد.، 3- مكتب فوكویی نقد امپریالیسم لوگوس، 4- دریدا و شالوده‌شكنی

ما در این‌جا به نوعی ملی‌گرایی فلسفی در زمینه‌های فلسفی و علوم انسانی می‌رسیم كه بحث اصلی آن مرتبط با فلسفه ایده‌آلیسم آلمانی است. در مقابل ایده‌آلیسم آلمانی كه كانت،‌هگل و... نمایندگان آن‌ هستند. ملی‌گرایی فلسفی كه روشنفكری فرانسوی به آن می‌رسد مساله ایده‌آلیسم دكارتی را مطرح می‌كند.

توجه ریكور به روشنفكران و اندیشمندان آمریكا و انگلیس چون هانا آرنت و جان رالز است. با ریكور روشنفكری فرانسه به فراسوی اندیشه پسامدرن غیر انقلابی بازگشت می‌كند. این نوآوری جدید در زمینه‌ روشنفكری ما را به نگاه جدید به فلسفه‌ سیاسی می‌برد كه خودمختاری جدیدی در میان روشنفكران جدید فرانسه به اندیشه‌ی سیاسی داده است.

در این‌جا برخورد روشنفكری میان سنت آلمانی و سنت فرانسوی ملاحظه می شود كه در برخورد میان هابرماس با روشنفكران فرانسوی چون فوكو و دریدا مشخص است. هابرماس این روشنفكران را به عنوان «محافظه‌كاران جدید» می‌خواند و معتقد است كه ریشه‌هایش خردستیزی در فرانسه است.

جنبش پدیدارشناسی فرانسوی كه تحت تاثیر فلسفه‌های هوسرل و هایدگر است در دو روشنفكر مهم جلوه می‌كند: 1- پل ریكور 2- امانوئل لویناس

لویناس با نقد هستی‌شناسی كلاسیك غرب به ویژه مساله‌ اخلاق را دوباره در قلب بحث‌های روشنفكری فرانسه قرار می‌دهد. از نظر لویناس هستی‌شناسی هگل ما را به اندیشه نزاع میان سوژه دیگری می‌برد كه می‌بایستی آن را پشت سر گذاشت و به فلسفه‌ی دیگری رسید. اشكال بزرگ لویناس در این است كه با نقد هستی‌شناسی كلاسیك غرب، مبانی هستی‌شناسی دیگری برای روشنفكری در نظر نمی‌گیرد، بلكه فقط اولویت را به اخلاق به دگربودگی یا غریبیت می‌دهد. روشنفكری لویناس مساله‌ آگاهی در مورد دیگری را جایگیزن آگاهی تاریخی و پدیدارشناسی هگلی می‌كند.

جریان دیگری كه د رروشنفكری فرانسه به نقد هستی‌شناسی كلاسیك غرب می‌پردازد ولی نه از هایدگر و هوسرل بلكه از نیچه و كانت تاثیر می‌گیرد؛ ژان فرانسوا لیوتار از بنیان‌گذاران اندیشه‌ پسامدرن است. او درباره‌ پایان روایت‌های كلان سخن می‌گوید. ما به دورانی رسیدیم كه هیچ گونه نگرش كلان دیگری وجود ندارد ما فقط در جهانی‌ هستیم كه بازی‌های كلانی انجام شود. از نظر لیوتار سرانجام عقل‌گرایی دوره‌ روشنگری به آشوییتس منتهی می‌شود. لیوتار معتقد است كه پسامدرن‌ها چیزی جز پسامدرن به ما پیشنهاد نمی‌كنند و پروژه‌‌ فلسفه‌ی سیاسی برای روشنفكری ندارند و تنها كاری كه می‌توانیم بكنیم این است كه درباره‌ بحران‌ها و چالش‌های مدرنیته بیاندیشیم.

در این‌جا می‌توان نگرش جدید افرادی جدید چون لیوتار به كانت را اشاره كرد. كانتی كه آن‌ها به آن اشاره می‌كنند با كانتی كه جریان نوكانتی فرانسه یعنی پل ریكور و دیگران به آن اشاره می‌كنند متفاوت است. لیوتار به نقد قوه حاكم كانت و مساله زیبایی‌شناسی او اشاره می‌كند، در حالی‌كه پل ریكور، بیشتر به نقد دوم كانت یعنی نقد عقل عملی توجه دارند.

نگاه روشنفكری چون لیوتار به این پرسش است كه در بیرون از ما چه رویدادی رخ می‌هد؟ یعنی آن جا كه روشنفكری چون لویناس بیرون از ما را دیگری می‌نامد، لیوتار بیرون را به عنوان رویكردی می‌داند كه برای ما اتفاق می‌افتد. پس در این‌جا بار دیگر روشنفكری فرانسه مساله‌ی «خود» و «آگاهی» را مورد سوال قرار می‌دهد.

ما از یك سو نگرش روشنفكریی داریم كه مبانی نظری خود را در فلسفه‌ اخلاق جست و جو می‌كند و از سوی دیگر نگرش روشنفكری داریم كه این بحث را مطرح می‌كند كه چه كسی قانون‌گذار است؟

در روشنفكری فرانسه، اندیشمندانی چون پل ریكور وجود دارد كه هم تحت تاثیر فلسفه‌ آلمانی هوسرل است و هم تحت تاثیر فلسفه‌ فرانسوی گابریل مارسل. نه به دنبال پسامدرن‌هاست و نقد فلسفه‌ تاریخ و نه به دنبال لویناس و مساله‌ دیگری.او به دنبال نوآوری در زمینه‌ فلسفه‌ سیاسی است. ریكور با خوانش جدیدی از ارسطو می‌كوشد تا بحث جدیدی در زمینه‌ پلورالیسم و دموكراسی را وارد بحث‌های روشنفكری فرانسه بكند. ریكور با طرح مساله‌ خود یا خویشتن هم از دكارت فاصله می‌گیرد و هم از خود نیچه‌ای (خود نیچه‌ای اگر ابرانسان نباشد، خودی تحقیرشده‌است). خودی كه ریكور در آن صحبت می‌كند، «خود همانند دیگری» است. ریكور قصد ندارد كه فلسفه‌ هگلی را كنار بگذارد، چون آن را امروزی می‌داند. برای ریكور بحثی كه در فلسفه هگل درست است بحث آگاهی پدیدارشناختی است، نه بحث رسیدن به یك دولت. ریكور با فرآیند پدیدار شناختی فلسفه هگل موافق است و در جست و جوی ایجاد یك پدیدارشناسی خود هست. ریكور می‌كوشد تا راه حلی برای دیالكتیك میان كلیت و جزئیت پیدا كند، بدون این كه به یك خود تحقیر شده در مقابل كل برسد یا به فلسفه‌ كلیت و تام‌گرا. بنابراین روشنفكری فلسفی پل ریكور روشنفكری پایان تاریخ نیست كه ما در اندیشمندان پسامدرن می‌بینیم.

ریكور روشنفكری است كه فلسفه تاریخ را بار دیگر وارد فرآیند اندیشه روشنفكری در فرانسه می‌كند و این كار ار در سه زمینه انجام می‌دهد: 1- با توجه به فلسفه‌ زبان (خود زبان شناختی) 2- با توجه به تجربه‌ تاریخی خود 3- با توجه به فلسفه‌ سیاسی خود (خودی كه از مرحله‌ی زبان‌شناختی و تاریخی به مرحله‌ی مسئولیت می‌رسد)

روشنفكری امروز فرانسه دیگر دوران طلایی خود را طی نمی‌كند. بخش اعظمی از این روشنفكری در چارچوب نهادهای دانشگاهی و فرادانشگاهی مثل کولژ دو فرانس عمل می‌كنند. [52]

3-4-6- فرهنگستان فرانسه[53]

تاریخچه : سرمنشا فرهنگستان فرانسه گردهمایی هایی است كه از سال 1629 میلادی در خانه "والانتن كُنرار"[54] در خیابان سن مارتن پاریس تشكیل می شد. در این محفل 9 ادیب كه بیشترشان از خانواده های مرفه پاریسی بودند شركت می كردند. خود والانتن كُنرار به خانواده ای پروتستان از شهر والانسین تعلق داشت. پدر بزرگش را – در سال 1959 به جرم مشاركت در ویران كردن شمایل های قدیسان كاتولیك گردن زده بودند وپدرش به پاریس گریخته بود. والانتن كنرار در پاریس زندگی نسبتاً " آرامی را می گذراند و "بوآلو"[55] شاعر معروف، كه با او دشمنی داشت، در شعری "سكوت محتاطانه" او را به ریشخندگرفته است.

یكی از نه نفری كه در محفل خیابان سن مارتن شركت می كرد "ژان اوژیه دوگومبو"[56] بود كه به آیین پروتستان گرویده و مورد توجه وحمایت ملكه ماری دومدیسیس قرار گرفته بود. یكی دیگر " آنتوان گودو"[57] نام داشت كه كشیش بود وبعدها اسقف گراس (جنوب شرقی فرانسه) شد. یكی دیگر"ژان شاپلن"[58] نام داشت كه پدرش محضردار ومورد اعتماد ماركی تروس و صاحب مكنت فراوان بود. پس از او باید از دو برادر به نامهای "فیلیپ آبر و ژرمن آبر"[59] یادكرد كه خود از افراد مرفه و صاحب مكنت بودند. یكی دیگر " آبردومونمور"[60] بود كه احتمالاً پسر عموی دو نفر قبلی بود. وی مخبر كمیسیون عرایض در هیات دولت بود وبه فیزیك و شیمی عشق می ورزید و نخستین جلسات دانشمندانی كه بعدها فرهنگستان علوم از آنها پدید آمد در خانه او تشكیل می شد. پس از او باید از شاعری به نام "كلود ملویل"[61] یاد كرد كه منشی "مارشال با سومپیر"[62] بود. و سرانجام "لویی ژیری" [63]در این محفل شركت می كرد كه عضو انجمن بزرگان فرانسه در دربار و نیز صاحب چندین تالیف و ترجمه بود.

طولی نكشید كه این گروه كوچك گسترش یافت و مثلاً "فرانسوا دوبوآروبر" كشیش[64]، كه مورد توجه و حمایت مخصوص كاردینال ریشلیو صدر اعظم بود، برای شركت در جلسات دعوت شد. در این میان والانتن كُنرار ازدواج كرد واشخاص مجردی كه هسته مركزی محفل ادبی را تشكیل می دادند به ناچار به خانه "دماره دوسن سورلن"[65] در هتل پل وه نقل مكان كردند. روز به روز شمارشان افزوده می شد و دیری نپایید كه تعدادشان به 20 نفر رسید. بوآروبر كشیش از وجود این " جان های روشن " با كاردینال ریشلیو سخن گفت وكاردینال كه مردی آزموده و مآل اندیش بود، بیدرنگ میزان اهمیتی را كه حمایت روشنفكران از حكومت او می توانست داشته باشد دریافت وتوسط بوآروبر به دوستان والانتن كُنرار پیشنهاد كرد حمایت او را بپذیرند و محفل خود را به صورت یك سازمان رسمی درآورند. آنان نخست دودلی نشان دادند زیرا كه بیم آن داشتند كه استقلال خود را از دست بدهند. اما ریشلیو مردی نبود كه هركس بتواند آشكارا در برابرش ایستادگی كند. لذا پیشنهاد بوآروبر پذیرفته شد و فرهنگستان فرانسه، كه تعداد اعضایش از طریق معرفی وانتخاب اعضای اولیه به 40 نفر رسید، سند رسمی تولد خود را در ژانویه 1635 با فرمان رسمی كه به امضای لویی سیزدهم رسیده بود، دریافت كرد.

اما پارلمان پاریس، كه به فرهنگستان به دیده یك رقیب خطرناك می نگریست، پیش از آنكه بر این كار صحه بگذارد دیر زمانی در كار فرهنگستان اخلال كرد تا سرانجام در 16 ژوئیه سال 1637 به رسمیت آن رای داد وتشریفات رسمی برگزار شد. متن فرمان لویی سیزدهم و اساسنامه ای كه در فوریه 1635 به تصویب فرهنگستان رسید، نخستین اسناد مكتوب فرهنگستان بشمار می‌آید. پس از درگذشت ریشلیو در 1642، سِگیه[66] جانشینش شد و همچون سلف خود به حمایت از فرهنگستان قیام كرد. پس از درگذشت سِگیه در 1672، لویی چهاردهم پذیرفت كه شخصاً انجمن را به زیر بال و پر خود بگیرد. از آن پس فرهنگستان رسمیت تازه یافت ونشست های خود را در عمارت لوور برگزار كرد.

فرهنگستان فرانسه و موسسات مشابه دیگری كه تا آن هنگام به وجود آمده بود روز 8 اوت سال 1793 به موجب فرمان كنوانسیون (مجلس انقلابی كه از 21 سپتامبر 1792 تا 26 اكتبر سال 1795 حكومت فرانسه را در دست داشت) منحل شد.سربسیاری از اعضای آن را به گیوتین سپردند وبقیه از ترس "حكومت وحشت" به خارج از كشور گریختند. وقتی كه "انستیتوی ملی فرانسه" بر اساس ماده 298 قانون اساسی 22اوت سال 1795 تاسیس شد، وظایف فرهنگستان بر عهده " كلاس" سوم آن نهاده شد كه چندین تن از اعضای فرهنگستان سابق را به عضویت خود پذیرفت. ناپلئون بناپارت در فرمانی كه در 23 ژانویه 1803 در مقام كنسول فرانسه صادر كرد تغییراتی در سازمان این انجمن داد.به موجب این فرمان "انستیتو" به چهار كلاس تقسیم شد :1- علوم فیزیك 2- زبان و ادبیات فرانسه 3- تاریخ وادبیات كهن 4- هنرهای زیبا

در 21 مارس 1816 لویی هجدهم به موجب فرمانی اعلام كرد كه " انستیتو " مركب از چهار فرهنگستان است كه همگی مرتبه و نام قدیمی خود را حفظ خواهند كرد : فرهنگستان فرانسه، فرهنگستان مكتوبات وادبیات، فرهنگستان علوم و فرهنگستان هنرهای زیبا. ناگفته نماند كه باز آفرینی فرهنگستان فرانسه با گزینش و درخشش یازده عضو تازه همراه بود كه لوسین بناپارت (برادر ناپلئون) و چند تن از مقامات حكومت امپراتوی از آن جمله بودند. تشكیلاتی كه در سال 1816 برای انستیتو و فرهنگستان های آن ایجاد شد تا به امروز به همین صورت باقی مانده است، جز آنكه در سال 1832 لویی فیلیپ بخش پنجمی به نام " فرهنگستان علوم اخلاقی وسیاسی" به آن افزود. از 21 ژوئن 1816، كه اساسنامه تازه فرهنگستان فرانسه در آن روز تصویب شد، هیچ تغییر عمده ای در مقررات آن داده نشده‌است.

كاخ فرهنگستان :

تاروزی كه انقلاب كبیر فرانسه روی داد نشست های فرهنگستان فرانسه در كاخ لوور برگزار می شد. حضرات "چهل تن" در ابتدای امر گرداگرد یك میز بزرگ بر روی صندلی می نشستند. یك روز یكی از اعضاء به نام "كاردینال دستره" كه هشتاد سال از سنش می گذشت، تقاضا كرد كه یك صندلی را حتی یا مبل برایش بگذارند وشاه دستور داد تا نه یك مبل بلكه چهل مبل در تالار اجتماعات بگذارند تا اصل برابری فرهنگستانی مراعات شده باشد. در دوره حكومت "دیركتوآر" (هیات مدیره) ودر اوایل حكومت ناپلئون، انستیتو هم در لوور تشكیل جلسه می داد. اما در سال 1805 محل برگزاری جلسات آن به " كاخ مازارن" منتقل شد.

این كاخ مطابق نقشه ای كه " لُوُ "[67] طراح قصر ورسای كشیده بود و به منظور استقرار "دانشكده چهار ملت" ساخته شده بود، كاردینال مازارن دومیلیون فرانك از ما ترك خود را وقف آن كرده بود به این نیت كه این مبلغ صرف آموزش شصت تن از جوانان ایالت هایی بشود كه در سال 1659 به موجب "پیمان پیرند" به فرانسه پیوسته بودند. این كاخ بی گمان زیباترین بنای سبك باروك در پاریس است وكلیسای كوچكش به سبب گنبد بیضی شكلش شهرت عام دارد. در دو سوی این كلیسا دو كتابخانه مشهور وجود دارد: یكی كتابخانه مازارن كه نخستین كتابخانه ای است كه در پاریس به روی مردم گشوده شد و به صورت كتابخانه عمومی درآمد. ودیگر كتابخانه انستیتو. علاوه بر اینها ساختمان های اداری انستیتو وتشكیلات دفتری خاص هر یك از پنج فرهنگستان و نیز بایگانی های آنها در پیرامون كلیسا قرارداد.

فرهنگستان فرانسه جلسات عادی خود را در تالار كوچكی كه در سال 1839 ساخته شده‌است، تشكیل می دهد و هرگاه كه فرهنگستان علوم اخلاقی وسیاسی جلسه داشته باشد، تالار را در اختیار آن می گذارد. سه فرهنگستان دیگر از تالار دیگری استفاده می كنند كه خیلی بزرگتراست ومی تواند 130 عضو پیوسته فرهنگستان علوم و نیز 80 عضو وابسته خارجی آن را در خود جای دهد.

فعالیت های فرهنگستان :

در نخستین اساسنامه فرهنگستان فرانسه مقرر شده بود كه این انجمن "به منظور آنكه قواعد مطمئنی برای زبان فرانسه تنظیم كند و آن را نابتر، رساتر و قادر به بیان هنرها و علوم نماید " یك لغتنامه (یا فرهنگ لغت)، یك كتاب دستور زبان، یك كتاب معانی و بیان ویك كتاب فن شعر تدوین كند. همچنین پیش بینی شده بود كه فرهنگستان آن دسته از كتاب های ادبی را كه در اختیارش گذاشته می شود وارسی ودر حق آنها داوری كند. اما در همان آغاز كار حادثه ی ناخوشایندی برای فرهنگستان روی داد. ریشلیو كوشید تا كُرنی را به سبب نوشتن "سید"[68] ملامت كند، اما این كار خشم فرهنگستانیان را برانگیخت وآشوبی برخاست كه حتی انتشار كتاب نظرات فرهنگستان در باره سید هم نتوانست آن را فروبنشاند. از آن پس، فرهنگستان توانست عاقلانه از برخورداری از امتیاز خطرناكی كه ریشلیو برایش در نظر گرفته بود چشم بپوشد. همچنین از تدارك و چاپ یك كتاب دستور زبان خود داری كرد(تا سرانجام در سال 1932) به اصرار یكی از اعضای خود یك دستور زبان چاپ كرد كه خیلی بیشتر از آن نكوهش شد تا ستایش) و نیز به تدوین كتابهای معانی و بیان و فن شعر اقدام نكرد، اما همت بر تنظیم و تدوین لغتنامه ای گماشت كه نخستین چاپ آن در 1694 منتشر شد.

این كتاب كه در دوجلد به قطع بزرگ انتشار یافت، حاوی كلمات رایج در زبان فرانسه بود. اما این كلمات، به جای آنكه به ترتیب حروف الفبا تنظیم شده باشند، به ترتیب گروه های هم خانواده و هم ریشه دسته بندی شده بودند و لذا زمانی دراز طول كشید تا مورد استقبال اهل زبان قرار گیرد. در همین احوال واقعه ناخوشایندی در فرهنگستان روی داد و آن این بود كه یكی از اعضاء به نامه " فورتیر" چاپ یك لغتنامه عمومی كه خود او تدوین كرده بود، بر فرهنگستان پیشی گرفته و هم محفلانش او را متهم كردند كه متقلبانه از كارهای مقدماتی فرهنگستان بهره گرفته است ولذا او را از جمع خود بیرون كردند ولویی چهاردهم فقط پس از مرگ او اجازه داد كه دیگری به جایش برگزیده شود.

چاپ دوم لغتنامه در سال 1718 منتشر شد كه البته این بار به ترتیب الفبایی تنظیم شده بود واستفاده از آن آسانتر بود.

این لغتنامه در سال 1740 و 1762 تجدیدچاپ شد و در سال 1798چاپ پنجم آن به كوشش دولت انقلابی – كه به هنگام انحلال فرهنگستان دست نوشته لغتنامه را ضبط كرده بود، انتشار یافت. پس از آن، لغتنامه در سالهای 1835 و 1878 و 1932 تا 1935 تجدید چاپ شد. فرهنگستان فرانسه در حال حاضر كار تجدید نظر در چاپ هشتم را به منظور آماده كردن چاپ نهم دنبال می كند. این كار هم در نشستهای همگانی وهم در كمیته لغتنامه انجام می گیرد. علاوه بر این وتاهنگامی كه تحریر تازه لغتنامه از چاپ خارج شود فرهنگستان هشدارهایی به صورت دستورالعمل برای جلوگیری از ورود كلمات تازه نامناسب ویا بروز اشتباهات دستوری واملایی صادر كرده است.

بنیادهای خیریه، درآمدها و جوایز :

فرهنگستان فرانسه صرف نظر از هزینه های اداری آن كه در صورت بودجه كل كشور وارد می شود، اداره 366 بنیاد یا موسسه را كه دارایی آن را تشكیل می دهند، برعهده دارد. این اموال كه مالكیتشان با فرهنگستان است، از طریق وقف و هبه به فرهنگستان رسیده است و سابقه قدیمی ترین آنها به قرن هجدم می رسد. محل مصرف درآمد این هبه ها و اوقاف را بانیان آنها مشخص كرده اند كه عبارتند از اهدای جوایز ادبی، جبران كارهای فوق العاده (جایزه فضیلت كه مخصوصاً در قرن نوزدهم رایج بود) و كمك به خانواده های شایسته. البته این بنیادها واموالشان از آسیب كاهش ارزش پول در امان نماندند واگر در طی چند سال گذشته كمك های كلان به فرهنگستان اهداء نمی شد، امروزه سرمایه منقول فرهنگستان بس ناچیز بود. خوشبختانه بخشی از آنچه وقف فرهنگستان شده، اموال غیر منقول بوده است واز هنگامی كه میزان مال الاجاره ها به تناسب افزایش هزینه زندگی افزایش یافته است درآمد ناشی از اجاره اماكن متعلق به فرهنگستان، بخش عمده ای از درآمدهای آن را تشكیل می دهد.

فرهنگستان فرانسه از محل درآمدهای خود هر سال در حدود 150 جایزه اهدا می كند. مبلغ این جوایز قبلاً اندك بود، اما در آنها تجدید نظرهایی صورت گرفته است. اداره فرهنگستان و سازماندهی امور مالی آن از وظایف " كمیسیون اداری " است كه از دبیر دائم فرهگستان در مقام رئیس كمیسیون و دوتن عضوبه انتخاب اعضای فرهنگستان تشكیل می شود.

نشست ها و انتخابات فرهنگستان :

فرهنگستان روزهای پنجشنبه از ساعت 5/3 بعد از ظهر تشكیل جلسه می دهد معمولاً قبل از هر نشست، جلسه كمیسیون لغتنامه تشكیل می شود كه بعد از جلسه عمومی فرهنگستان هم ادامه می یابد. علاوه بر این، فرهنگستان هر سال یك بار در ماه دسامبر(آذر) یك نشست همگانی در " تالار فرهنگستان " برگزار می كند و در همین نشست است كه مراسم تشریفاتی پذیرش اعضای تازه انجام می گیرد.

ریاست هر نشست با یك " رئیس " است كه جلسه را به كمك یك " مُهردار " (نائب رئیس) و یك " دبیر دائم " اداره می كند. رئیس و مهردار برای مدت سه ماه انتخاب می شوند، اما منصب دبیر دائم چنانكه از نامش بر می‌آید، مادام العمری است. در ماده چهارم اساسنامه سال 1816، كه هنوز هم به قوت خود باقی است، تصریح شده‌است كه " هرگاه یك كرسی، براثر درگذشت یك عضو، خالی شو د، آن در نزدیك ترین جلسه بعد اعلام شده و در صورت جلسه منعكس می گردد."

در همین ماده پیش بینی شده بود كه انتخاب عضو تازه حداقل یك ماه پس از ابلاغ خبر در نشست عضو فقید انجام گیرد. در حال حاضر، اعلان خبر خالی شدن یك كرسی معمولاً یك ماه پس از درگذشت صاحب آن وانتخاب عضو تازه چندین ماه پس از اعلان آن خبر صورت می گیرد. در طول تاریخ، گهگاه این فواصل زمانی خیلی بیشتر از فاصله زمانی مقرر در اساسنامه بوده است، اما فرهنگستان در حال حاضر می كوشد كه عضو جدید در حدود شش ماه پس از مرگ عضو قدیم انتخاب شود و پنج یا شش ماه پس از انتخاب شدن مراسم تحلیف را به عمل آورد و كرسی خود را اشغال كند.

روش انتخاب عضو در گذشته بسیار پیجیده بود زیرا در اساسنامه سال 1752 تصریح شده بود كه انتخابات در دو مرحله انجام می گیرد: مرحله اول با ورقه رای كه ضمن آن " نامزدی كه فرهنگستان در مورد او به توافق می رسید " مشخص می شد. اما بیدرنگ مرحله دوم با مهره های سفید(موافق) و سیاه(مخالف) برگزار می شد كه در آن رای دهندگان آزادی عمل بیشتر داشتند. نامزدی كه با ورقه انتخاب می شد هرگاه در مرحله دوم یك سوم از كل اعضا با مهره سیاه با انتخاب او مخالفت می كردند، كنار گذاشته می شد ورای گیری برای نامزد دیگر انجام می گرفت.

این شیوه انتخاب ظاهراً منسوخ شده‌است، اما اثر آن هنوز در انتخابات فرهنگستان پا برجاست. به این معنی كه به جای آنكه بر اساس آرایی كه داده شده‌است اكثریت را در نظر بگیرند، از آنجا كه آرای سفید به حساب نمی‌آید، اعضا می توانند روی رای سفید یك علامت ضربدر بگذارند و سپس آن را در گلدان بریزند و همین آراء در محاسبه نهایی اثر می گذارد، مثلاً اگر یك نامزد 15 رای از 30 رای را به دست بیاورد، از آنجا كه 15 رای دیگر با علامت ضربدر مشخص شده‌است باید رای گیری دیگری انجام بگیرد، زیرا كه مثل این است كه دو نفر به تساوی رای آورده اند.

در سابق نوبت رای گیری محدود نبود و حتی اتفاق افتاده است كه اعضای پس از 19 بار رای گیری به اكثریت دست نیافته اند.

اما عرف معمول امروز نوبت رای گیری را در سه بار محدود كرده است، در عین حال فرهنگستان در صورت لزوم می تواند برای بار چهارم هم رای گیری كند. واگر در رای گیری چهارم هم تكلیف نامزد ورود به فرهنگستان روشن نشود رای گیری بعدی زمانی پس از آن موكول می شود. اعلان یا پیشنهاد نامزدی معمولاً در نامه ای تسلیم دبیر دائم می گردد. برای آنكه انتخاب عضو جدید صورت گیرد. درخواست رسمی دست كم بیست عضو ضرورت دارد. اگر این رقم حاصل نشود رای گیری به هشت روز بعد موكول می شود كه در آن روز تعداد 18 نفر موافق كفایت می كند واگر در آن روز این حد نصاب حاصل نشود انتخاب منتفی می گردد. قبل از هر انتخاب باید ماده مربوط به نظر خواهی از اعضاء كه در اساسنامه 21 ژوئن سال 1816 ذكر شده و به شرح زیر است، قرائت گردد:

"از آنجا كه وجهه اعتبار فرهنگستان اساساً وابسته به توجهی است كه به امر پركردن كرسی های خالی به وجه مطلوب نشان می دهد، كمترین التفاتی به اسباب چینی ها وتمناها، به هر شكل كه باشد، نخواهد كرد و هر عضو نظر خود را تا هنگام برگزاری انتخابات برای خود حفظ خواهد كرد و هنگامی آن را بیان می كند كه شخص مورد نظر خود را واقعاً اصلح بداند. از نامزدان كرسی های خالی خواسته می شود كه از هرگونه دیدار با اعضاء به منظور جلب نظر و رای آنان خود داری كنند.همین اندازه كافی است كه شفاهاً یا از طریق نامه ای خطاب به یكی از اعضا و یا از راه نام نویسی در دبیرخانه علاقه خود را به عضویت اعلام كنند. "

هرچند متن این دستور العمل بسیار سخت و جدی است و بسیاری از اعضای فرهنگستان با رغبت نامزدها را می پذیرند – واین البته طبیعی است كه علاقمند باشند شخصاً كسانی را كه قرار است هر روز پنجشنبه آنان را در جلسه ببینند، از نزدیك بشناسند.

در همان روز كه انتخاب عضو جدید انجام می گیرد نتیجه رای گیری به اطلاع رئیس كشور كه حامی فرهنگستان است، می رسد. او با تعیین یك وقت ملاقات با عضوجدید عملاً به رای فرهنگستان صحه می گذارد. آنگاه در روز ملاقات، رئیس فرهنگستان عضو جدید را به او معرفی می كند. پنج یا شش ماه پس از آن، عضو جدید وارد فرهنگستان می شود و در "تالار" فرهنگستان نطقی در تشكر از فرهنگستان ایراد می‌نماید كه قسمت عمده آن به ستایش سلفش اختصاص دارد. " رئیس وقت " فرهنگستان – یعنی كسی كه درهنگام اعلام خالی شدن كرسی، رئیس بوده است به او پاسخ می گوید. البته در روز پنجشنبه پیش از آن در یك جلسه غیر علنی كه در اتاق كمیسیون ها برگزار می شود، متن هر دو نطق قرآئت می گردد تا اعضا پیش از وقت از كم و كیف آنها آگاه باشند. پس از این مراسم، عضو جدید را به تالار جلسات راهنمایی می كنند واز آن پس حق می یابد كه در تدوین لغتنامه شركت جوید.

تفاوت فرهنگستان با موسسات مشابه :

فرهنگستان فرانسه كهن ترین نهاد فرهنگی كه از فرانسه قدیم به جای مانده باشد نیست زیرا كه "كولژدوفرانس"[69] یك قرن پیش از آن تاسیس شده‌است و هنوز هم دایر است. اما فرق فرهنگستان با موسسات مشابه دیگر در این است كه هیچ یك از آنها به مانند فرهنگستان خصلت اولیه خود را حفظ نكرده است. اساسنامه فرهنگستان در طی سه قرن هیچ تغییر عمده ای جز در جزئیات نكرده است و این تغییر عمدتاً در صورت ظاهر عبارات و سبك متن بوده است نه در ماهیت آنها. به این ترتیب هیچ نهادی به خوبی و دقت فرهنگستان، سنت های خود را حفظ نكرده است. فرهنگستان فرانسه هرگز شماره اعضای خود را افزایش نداده و از اصول اولیه خود عدول نكرده است و در انتخاب اعضای تازه هنوز هم همان آزادی عمل و دقت وسواس آمیز در حقیقت جویی را كه روزگار چهاردهم داشت، حفظ كرده است.

مردانی كه طرز فكرهای متفاوت ومسلك های گوناگون داشته اند همواره از بركت برابری فرهنگستانی در كنار هم گردآمده اند. اعاظم روحانیت مسیحی، دوك ها، امرای عالیرتبه، وزرا و حتی چند رئیس جمهور با نویسندگان، شاعران، مورخان و نمایشنامه نویسان در یك جا نشسته اند و در زیر گنبد فرهنگستان با یكدیگر گفت و شنود و همكاری و همفكری كرده اند. البته تعداد هر یك از این اصناف در دوره های مختلف فرق كرده است. مثلاً در قرن هجدهم گاهی 17 تن از 40 عضو فرهنگستان كشیش بوده اند، در حالی كه در روزگار ما شمار آنان به یك یا دو تن كاهش یافته است. غالباً از وجود " قبیله یا حزب و دسته " در بطن فرهنگستان سخن به میان می‌آید.اما در واقع دسته بندی در فرهنگستان وجود ندارد واین كلمات را باید بیان ساده یك تمثیل دانست. البته گاهی یك كرسی چند بار پیاپی به اُمرای قشون یا كشیشان رسیده است، اما فرهنگستان می كوشد ترتیبی اتخاذ شود تا تنوعی در شخصیت كسانی كه هركرسی را اشغال می كنند به وجود آید.

فهرست كسانی كه از سال 1635 تا به امروز به فرهنگستان راه یافته اند نشان می دهد كه از آغاز تا كنون 670 نفر به عضویت فرهنگستان در آمده اند. در عین حال باید دانست كه "فونتونل"[70] دراز عمرترین عضو فرهنگستان بوده است و چند ماه پیش ازآنكه به صد سالگی برسد، در گذشت. جوان ترین عضو فرهنگستان "دوك آرمن دوكو آسلن"[71] بوده است كه این ركورد را برای همیشه حفظ خواهد كرد زیرا كه در 17 سالگی بود به عضویت فرهنگستان انتخاب شد، شاید بدان سبب كه نوه سِگیه صدر اعظم بود.

اما یك كرسی چهل و یكم هم در عالم تصور وجود دارد، واین همان كرسی است كه مردم برای بزرگان فرهنگ وادب خود جعل كرده اند. وهمین را دستاویز نكوهش از فرهنگستان قرار می دهند. در واقع فرهنگستان هرگز راضی نشد كه كسانی همچون مولیر، روسو، دیدرو، استاندال بالزاك، فلوبر و امیل زولا را در داخل خود بپذیرد. فهرست این قبیل نویسندگان و شعرا درازتر از این است واگر هر مورد خاص به دقت بررسی شود غیبت این افراد از فرهنگستان تاسف آور خواهد نمود. در عین حال، دلایلی برای این امر وجود دارد: امیل زولا چندین بار نامزد شد ولی هرگز پذیرفته نشد در حالی كه استاندال و فلوبر هرگز علاقمند به عضویت در فرهنگستان نشدند. اما اشتباه بزرگ فرهنگستان كه هنوز هم تاسف آن را می خورد وبرای جبران آن دست به هركاری می زند این است كه در سالهای قبل از 1970 زیر فشار قدرت حاكم(ژنرال دوگل) از پذیرفتن بزرگترین شاعر زنده زمانه خود (لویی آراگون)[72] خودداری كرد.

اساسنامه فرهنگستان :

صرف نظر از فرمان لویی سیزدهم كه در ژانویه 1635 صادر شد و خطوط كلی سازمان فرهنگستان را تعیین می كرد، سه اساسنامه تا كنون برای این نهاد تدوین شده‌است :

1- اساسنامه 22 فوریه 1635 در 50 ماده به امضای ریشلیو،

2- اساسنامه 30 مه 1752 در 12 ماده به امضای لویی چهاردهم،

3- اساسنامه مصوب 21 ژوئن 1816 در 18 ماده به امضای " لنه " وزیر كشور كه هنوز هم به قوت خود باقی است.

نام ونشان و رنگ انتخابی فرهنگستان :

نخستین نشست فرهنگستان در 13 مارس تشكیل گردید اما نام آكادمی فرانسه(فرهنگستان فرانسه)، هشت روز بعد بر روی آن گذاشته شد. اعضا در ابتدا خود را "آكادمیست" نامیدند، اما دو سال پس از آن عنوان " آكادمیسین " را بر خود گذاشتند واین عنوانی است كه هنوز هم به كار می رود. بعدها به اعضای فرهنگستان صفت "نامیرایان یا جاودانان" داده شد.

اندكی بعد این لباس صورت ساده تر یافت و به جای رنگ سبز، رنگ سرخ و طلایی پیشنهاد شد، ولی كمیسیونی كه به همین منظور از سوی دولت جمهوری تشكیل شد تصمیم گرفت كه رنگ لباس قهوه ای روشن باشد. اندكی پس از آن، كنسول فرانسه تصمیم گرفت كه رنگ لباس اعضای فرهنگستان سیاه باشد و یك نوار به صورت شاخه زیتون طلایی رنگ، روی حاشیه آن دوخته شود. كمربند هم به همان رنگ درنظر گرفته شد با شرابه هایی به رنگ لباس. سرانجام برای نشان های زینتی فرهنگستان رنگ سبز در نطر گرفته شد، رنگ سبز مخصوصی كه روی سردوشی های لباس اعضا وروی كمرشان دیده می شود. علت انتخاب آن این بود كه در آن سالها رنگ سبز معنایی خاص داشت و مظهر انقلاب و سازندگی بود، البته برای انتخاب رنگ فرهنگستان ساعتها وروزها بحث و مجادله شد و هر رنگی به دلیل یا به دلایلی نامناسب اعلام گردید و فقط رنگ سبز جدی وبرازنده فرهنگستان شناخته شد.

اعضای فرهنگستان هر یك علاوه بر لباس مخصوص باید یك شمشیر هم داشته باشد كه بر خلاف گذشته، دیگر یك سلاح خونریز و كشنده نیست بلكه جنبه نمادی و سنتی دارد والبته هر قسمت از شمشیر دارای مفهومی خاص است. فرهنگستان فرانسه از بدو تاسیس جزئی از در بار بود و به همین سبب اعضای آن همچون دیگر درباریان اجازه حمل شمشیر پیدا كردند. انقلاب كبیر فرانسه این امتیازها را ملغی كرد و به اعضای فرهنگستان اجازه داد تا به جای یك شمشیر، یك خیزران مزین به تمثال مینروا (الهه خرد) حمل كنند. اما پس از آن، نجبای فرانسه بار دیگر شمشیر به كمر بستند و فرهنگستانی ها از ایشان واپس نماندند، به ویژه كه در قرن نوزدهم توسعه قدرت دولت، مفهومی تازه به شمشیردار و آن را به صورت نشان كاركنان رسمی حكومت درآورد.

از آن پس علاوه بر افسران ارتش، سفیران و دبیران سفارت و كنسول ها و فرمانداران و روسای پلیس و بازرسان مالی و حتی شاگردان برخی از مدارس شمشیر می بستند و دلیلی نداشت كه اعضای فرهنگستان از شمشیر بستن منع شوند. اما به لحاظ روشنفكری و هنرمندی ناگزیر شدند معنای تازه ای برای شمشیر خود بیابند. اولاً انتخاب شكل شمشیر برای اعضای فرهنگستان بر خلاف افراد و گروههای دیگر آزاد شد وثانیاً شكل واندازه شمشیر بستگی به شخصیت صاحب آن یافت و در مجموع به صورت نماد قدرت و صلابت فرهنگستان برای پاسداری از حدود و حرمت زبان داده شد و "ادمون رُستان"[73] در وضعشان نوشت : " همه این نامها كه حتی یك نفرشان نخواهد مُرد، چه زیباست. " واین شاید بدان سبب است كه شماره اعضای فرهنگستان هرگز تغییر نمی كند و كم یا زیاد نمی شود وشاید هم از آن روست كه نام عضو فرهنگستان به لحاظ فضل و معرفت صاحب آن هرگز فراموش نمی شود. ولتر در حق فرهنگستان نوشته است. " گروه آزاده ای است مركب از بزرگترین سران كشور و بزرگترین نویسندگان" و البته راست گفته است زیرا كه صرف نظر از چند مورد، فرهنگ و ادب فرانسوی در فرهنگستان خلاصه می شود. ذكر چند نام مانند كورنی، بوسوئه، ارنست رنان، برگسون، پل والری، ولتر، منتسكیو، ویكتورهوگو، لامارتین، لافونتن، ژول رومن، مارسل پانیول، آندره موروآ، فرانسوا موریاك، آناتول فرانس، الكساندردوما، شاتوبریان، اوژن یونسكو، ژان كوكتو، وراسین برای نشان دادن عظمت فرهنگستان و گسترش دامنه فرهنگی آن كفایت می كند.

اما نشان فرهنگستان در بعد از انقلاب و در دوران كنسولی ناپلئون وضع شد. تا آن هنگام اعضای فرهنگستان به دلیل برخورداری از زندگی اشرافی و نزدیكی به در بار، عموماً لباس های پر زرق و برق و متشخص می پوشیدند و نیازی به نشان خاص احساس نمی كردند. اما از سال چهارم تا سال نهم انقلاب، فرهنگستان چندین بار علاقه خود را به داشتن نشان مشخص مثل برگ شناسائی، مدال، نشان و لباس اعلام داشتند تا سرانجام انستیتو پس از بحث های متوالی لزوم داشتن او نیفورم مشخص و ساده را برای اعضا پذیرفت و ضمن یك نشست فوق العاده تصمیم گرفت كه رنگ لباس اعضا سیاه و ثابت باشد با یك نوار سبز به صورت شاخه زبتون از نخ ابریشم. همچنین تصمیم گرفته شد كه تمامی حواشی لباس نواردوزی بشود. در عین حال اعضا آزاد بودند كه لباس كامل با شلوار كوتاه یا بلند بپوشند. تصمیم ها توسط وزیر كشور به اطلاع هیات كنسولی رسید و كنسول ها، ضمن یك فرمان سه ماده ای به امضای ناپلئون آنها را با تغییرات اندكی تصویب كردند به این معنی كه اعضای فرهنگستان مختار شدند كه لباس كامل یا معمولی بپوشند. لباس كامل عبارت بود از شنل، جلیقه یا كت، شلوارك یا شلوار كه تمامی به رنگ سیاه باشد وحاشیه آنها با ابریشم سبز پر رنگ نوار دوزی شده باشد. لباس معمولی عبارت بود از همان لباس ها بدون نوار سراسری. در این لباس نوار فقط در حاشیه آستین و یقه دوخته می شد. كلاه سه ترك فرانسوی بود.

فرهنگستان در آستانه قرن بیست و یكم  :

به نوشته موریس دروئون،[74] این نهاد امروز بیشتر از هرزمان دیگر تمامی خانواده های فرهنگی فرانسه، تمامی جریانهای فلسفی و سیاسی را از طریق كسانی كه مظهر آن جریان ها هستند، و نیز تمامی رشته های علوم و فنون قدیم و جدید را در خود فراهم آورده است... فرهنگستان، همچنین همه اندیشه های متفاوت فرهنگ فرانسه را درخود گردآورده و تداوم آن را تامین و تضمین می كند.

فرهنگستان اعضای خود را نه صرفاً به دلیل شهرت و عظمت ایشان بلكه همچنین با عنایت به وجدان آنان انتخاب می كند...... واكنون بیشتر از آنچه در بند گذشته باشد در اندیشه آینده است. آینده ای آكنده از تداوم ارزش های والای تمدن بشری. فرهنگستان در آستانه ی هزاره سوم میلادی، تضمین این تداوم را رسالت آینده خود می شناسد.[75]

5-6- ذائقه فرهنگی مردم

به لحاظ تاریخی، یک فرد فرهنگی در فرانسه از طبقه اشراف و بورژوازی بود و معلومات مناسبی از تاریخ، ادبیات و هنرهای زیبا داشت. امروز به دلیل عمومی شدن آموزش و پرورش، بیش از نیمی از جوانان با دانش فرهنگی خوب دبیرستان را ترک می کنند. اگرچه هنوز یک چهارم جمعیت کشور اهل مطالعه به حساب نمی آیند، با این وجود رقابت بین تلویزیون و فیلم نه تنها به کاهش انتشار کتاب کمک نکرده، بلکه کاملا برعکس، انتشار کتاب نسبت به سال 1958 دو برابر و تعداد افراد مراجعه كننده به کتابخانه نسبت به سال 1981 تقریبا دو برابر شده‌است. کتاب های تصویری مربوط به کودکان و بزرگسالان ازموفقیت نسبتا خوبی برخوردار شده‌است

در جشنواره ی کارتونی آنگولم[76]، لوک خوش شانس و آستریکس دو قهرمان کارتونی بسیار محبوبند. لوک خوش شانس، مردی که سریع تر از سایه اش تیراندازیمی‌کند، اما اغلب نیاز به اسب خود ژولی ژامپر دارد. آستریکس گلوای شجاع، از هوش خود و همچنین از معجون جادویی اش برای مقاومت در برابر ارتش ژولیوس سزاراستفادهمی‌کند.

وزارت فرهنگ یک نقش فعال در ایجاد موزه، مراکز فرهنگی، سازماندهی نمایشگاه ها، جشنواره های موسیقی، فیلم و تئاتر بازی کرده است، تمرکز زدایی زندگی فرهنگی در استان ها را گسترش داده است حتی اگر پاریس همچنان پایتخت باشد. تعریف "فرهنگ عمومی خوب" نیز تغییرکرده و به حوزه های دیگر گسترش یافته است. بهره مندی سه چهارم فرانسو ی ها از فرهنگ فرانسه در اشکال مختلف، برای مثال در برنامه های ادبی و تاریخی تلویزیونی آشکار است.[77]

در اخبار تلویزیون، گویندگان اغلب با اعلام اخبار فرهنگی و هنری از قبیل انتشار یک فیلم جدید یا تحویل جایزه ادبی و... خبر را به پایان می رسانند. اهمیت هنر در همه جا قابل مشاهده است، بر روی اسکناس های قدیمی، در خیابان، در تبلیغات با بازی با کلمات که بازی با زبان است و با ادبیات که به هویت ملی مرتبط است. در مذاکرات گات، فقط فرانسه شور و حرارت مورد نظر به زبان خود و فیلم خود را در برابر"تهاجم فرهنگی آمریکا" نشان داد و "استثنای فرهنگی" را در خواست کرد که امور سمعی و بصری به عنوان کالا - محصولات تجاری ملاحظه نشوند، بلکه این ها محصولات اقتصادی اما هنری هستند.

باید دانست قبل از متهم نمودن فرانسه به حمایت گرایی، به سختی صدای خوانندگان فرانسه در رادیو شنیده و یا فیلم فرانسوی در تلویزیون و یا سینما مشاهده می شد. جوانان فرانسوی هنرمندان کشور خود را بسیار کم می شناختند و یا این که تعداد فیلم های تولید شده در فرانسه به طور قابل توجهی کاهش یافته و سینمای آمریکا دو سوم از بازار فرانسه را در برگرفته بود. بنابراین تعجب آور نیست که دولت برای رفع این مشکل سهمیه بندی کانال های رادیو و تلویزیون را اعمال نمود. بنابراین باید 60 ٪ از فیلم ها اروپایی باشد که40 ٪ آنها نیز فرانسوی خواهند بود. اگر این ارقام را با 1 یا 2 ٪ از فیلم های خارجی وارد شده به ایالات متحده مقایسه کنیم، آیا می توان هنوز فرانسه را دولت حمایتگر در نظر گرفت ؟ اقدامات صورت گرفته برای تولید سینمای فرانسه و اروپا نتایج مثبتی به همراه داشته است، و امروز بسیاری از فیلم های فرانسوی به صورت مشترک با آلمان و یا ایتالیاو اسپانیا تولید می شوند.

از سال های 80 رادیو و تلویزیون تغییرات زیادی نمود به این دلیل که دولت ایجاد کانال ها و ایستگاه های خصوصی را اجازه داد. رادیو و تلویزیون با وجود آزادی مطبوعات و اطلاع رسانی، قبلا در انحصار دولت بود. پس در تعدادی از ایستگاه های محلی و ملی انقلابی رخ داد و امواج رادیویی دولتی مثل فرانس- اینتر یا فرانس کولتور یا فرانس موزیک و برخی دیگر از نوع بسیار متفاوت به عنوان اسکای راک و فان اضافه شدند. تعداد کانال های تلویزیونی، برای سال ها محدود گردید. اما امروزه می توانیم در میان کانال های مختلف، کانال های دولتی فرانس 2 و 3، کانال فرهنگی آرته، TF1 که به بخش خصوصی واگذار شد، M6 که بسیاری از ویدیو های موسیقی را برای جوانان پخشمی‌کند و کانال کابلی پلوس را مشاهده کنیم. به لحاظ مالی، کانال های کابلی وابسته به تبلیغات هستند و کانال های دولتی وابسته به دریافت یارانه های دولتی و مالیاتی هستند که مردم با خرید تلویزیون هر سال پس از آن پرداخت می‌نمایند.

کانال های دولتی برنامه های بسیار متنوعی را نشان می دهند. به طور کلی، در این کانال ها در بخش ورزشی بازی های کمتر، و در بخش فیلم و سریال های تلویزیونی خشونت کمتری نسبت به تلویزیون ایالات متحده مشاهده می شود اما در تبلیغات، فیلم ها و برنامه های فرهنگی، برهنگی بیشتری به ویژه در کانال های دولتی وجود دارد. در کانال های عمومی، تبلیغات در میان برنامه، و نه در طول برنامه پخش می شود. تبلیغات نیز در تمام کانال ها کنترل شده‌است. قانون، تبلیغات الکل از جمله آبجو، سیگار و یا بیشتر داروها را اجازه نمی دهد. ورود اخیر ماهواره ها و کانال های کابلی متعدد تخصصی و خارجی پاسخگوی خواسته های مخاطبان فرانسوی است. شورای عالی سمعی و بصری فرانسه مجوز ایجاد آنها را صادر می‌نماید.

فرانسوی ها بسیار علاقه مند به سینما هستند. "این هنر هفتم" به طور قابل توجهی از زمان اختراع سینما توسط برادران لومیر در سال 1895 و اولین فیلم صامت فیلمسازان فرانسوی تغییر کرده است. این سینما سپس با جنبش سوررئالیستی کوکتو[78] و کارگردان اسپانیایی بونوئل و دالی پیوند خورد. کمی بعد، برخی از کارگردانان با نویسندگانی مانند مارسل کارنه و ژاك پره وه[79] (بازدید کنندگان در شب، بچه های بهشت)، مارسل پانیول[80] و ژیونو[81] (دوباره) کار می کنند در حالی که دیگران آثار ادبی مانند امید آندره مالرو را به تصویر کشیدند. در نیمه دوم قرن 20، فیلمسازان جوان و بازیگران تضمین تداوم سینمای فرانسه را به مبارزه طلبیدند. به موازات جنبش ادبی، برخی از فیلمسازان موج نو روش های جدید فیلمبرداری و معرفی تم های مختلف را دوباره خلق کردند. این تجربه ها درسال های 70 با فیلم های "سینما حقیقت" که رئالیسم اجتماعی و سیاسی را نشان می دهد و مشکلات جامعه را بیانمی‌کند،ادامه داده شد. امروز، فیلمسازانی همچون شابرول[82]، لوک بسون[83] به رقابت با تلویزیون و سینمای آمریکا برخاسته و برای بدست آوردن یک موفقیت تجاری با ساخت فیلم های با کیفیت تلاش می کنند. آنها طیف گسترده ای از فیلم، با الهام از داستان، ادبیات، موسیقی، جامعه، تغییرات و مشکلات آن ارائه می دهند. درابتدای این قرن نیز سینمای فرانسه نشان اصالت خود را ادامه می دهد و تمایز آن از سینمای آمریکا در فیلم هایی مثل سرنوشت افسانه ای آملی پولن، به خوبی نشان داده شده‌است. سینمای فرانسه با یک بودجه کوچک، اهمیت کمی به جلوه های ویژه می دهد و اغلب به گفت و گو بیش از عمل و روانشناسی شخصیت ها تاکید دارد. فرانسوی وارث پاک دینی آمریکایی نیستند و بیشتر بزرگسالان در فرانسه پذیرش برهنگی در فیلم های خود را بر خشونت کمتر ترجیح می دهند.[84]

فرانسوی ها به این مضمون اصطلاحی دارند؛ عجب سینمایی است كه با قدری مسامحه می توان به (یك كمدی كامل است) یا(اتفاق عجیبی است) ترجمه كرد.فرانسوی ها كاملا دیوانه فیلم هستند. پاریسی ها حداقل هفته ای یك بار به سینما می روند، هرچند كه فیلم های ویدئویی قابل اجاره، روز به روز از این میزان می كاهد. تقریبا در جیب همه كس پاری اسكوپ و هم مجله ی اوفی سیل یافت می شود كه هفته نامه های رقابتی فهرست فیلم های سینماهای پاریس هستند. در پاریس در هر زمانی حقیقتا صدها فیلم در حال نمایش است و فیلم های انگلیسی زبان با علامت و.او (نسخه اصلی) و با زیر نویس فرانسوی نمایش داده می شوند. نزد فرانسویان فیلم به منزله ی هنر با هنر آشپزی برابری می كند. سینماگرها در اینجا با عوامل طبیعی مثل مردم، مكان ها، عواطف، اشیا، رنگ ها، بافت ها،... كار می كنند تا مهارت زیادی به وجود آورند به حدی كه این فیلم ها برای تماشاگران فرانسوی مثل زندگی ملموس و مثل شیرینی واقعی باشند. اصطلاح(عجب سینمایی است) به ما هشدار می دهد، با وجود آن باز هم در دام آن گرفتار می شویم. فیلم واقعیتی است از نوع دیگر و در فیلم های فرانسوی آشكارا یك خصلت فرانسوی وجود دارد. این فیلم ها از لحاظ طرح و برنامه ریزی، وضوح منظور و توجه به بعضی موضوع ها و مضمون ها با فیلم های دیگر فرق دارند. فیلم های فرانسوی بصیرت های بی پایان و شگفت انگیزی به ذهن، روان و ارزش های فرانسویان می گشایند.

موسیقی و ترانه فرانسوی امروزه مانند سینما، بسیار متفاوت است و به شدت از موسیقی خارجی، به ویژه آفریقا، آمریکای جنوبی، کارائیب و به ویژه انگلیسی (بیتلز) و ایالات متحده متاثر می باشد. از جنگ جهانی اول، فرانسوی ها عاشق موسیقی جاز و بلوز، راک و اخیرا رپ شده اند. در همین حال، آهنگسازانی با یک سبک متفاوت (میلود، پولنس) مشهور شده اند. پس از آن، میشل لگران[85] که ترجیح می دهد موسیقی جاز را برای بسیاری از فیلم ها موسیقی می سازد. ترانه های فرانسوی اغلب طنز و یا احساساتی هستند که قدمت آن به قرون وسطی می رسد. در طی قرن ها به ویژه از زمان ایجاد کافه، کنسرت در پاریس بسیار محبوب بوده است. خوانندگان از طریق ترانه های واقعی خود، ارزش های زمان خود را بیان می کنند. این سنت با خواننده های معروف به "متن" ادامه پیدا کرد چرا که آنها اهمیت زیادی به متن شاعرانه، یا دارای پیام سیاسی، گاهی ضد مذهبی، و یا طنز ترانه های خود می دادند. خوانندگان / ترانه سرایان بزرگ مدت ها پس از مرگ خود، مانند سرژ گنسبورگ[86]، لئو فره[87]، ادیت پیاف[88]، ژرژ برسون یا بلژ[89]، ژاک برل[90]، قدردانی می شوند و بر روی خوانندگان خوب نسل بعد ازخود تاثیر می گذارند. درسال های 70، ایده های انقلابی جوانان درسال '68 خلق می شود، پیام صلح و محیط زیست اضافه می شود. در طول دهه 80، گروههای راک فرانسوی مانند نیاگارا و هندوچین موفق شدند نظر جوانان را به خود جلب کنند و حال آنکه آنها قبلا گروه های بزرگ انگلیسی- آمریکایی را ترجیح می دادند.

مطبوعات چاپی کمتر از رسانه های نامبرده تغییر کرده است، اما تعداد روزنامه های منتشر شده در روز کاهش یافته است. در عوض، نشریات وهفته نامه ها افزایش یافته است. مطبوعات فرانسوی با آزادی مطبوعات از زمان جمهوری سوم محافظت می شوتد. گرایش به رسانه های حزبی در مطبوعات وجود دارد به این دلیل که روزنامه ها تمایل دارند از وقایع فعلی بدون پنهان کردن گرایش سیاسی خود سخن بگویند. یک فرانسوی یکی از روزنامه های دست راستی فیگارو یا فرانس سوار یا یک روزنامه کاتولیک مثل لاکروا یا روزنامه های دست چپی مثل روزنامه شناخته شده لوموند یا کمونیستی مثل اومانیته و بیشتر روزنامه محلی را انتخابمی‌کند. در میان مجلات مجله های خبری مانند اکسپرس، زنان مانند ال / ماری کلر / فم اکتوال... خوانده می شوند. در هفته نامه طنز آمیز لو کانار آنشنه بسیاری از روزنامه نگاران فرانسوی یک سبک کاملا شناخته شده ای را ارائه می دهند که با تصویر توصیف می شوند و بسیاری از مردم فرانسه علاقمند به هنر دستکاری زبان هستند.

چهار قرن ادبیات و فلسفه به اندازه ی كافی عشق فرانسویان به سیاست و مفاهیمی چون یگانگی فرد و حق تعیین سرنوشت را نشان می دهد. دامنه فلسفه های سیاسی فرانسه گستره وسیعی را در بر می گیرد كه همواره به وسیله یك عشق به تفكر تحلیلی، كه شالوده نظام آموزشی و مطبوعات آزاد و پرسش گراست، مورد حمایت قرار گرفته است. فرانسویان دوست ندارند در باره هیچ موضوعی به اندازه سیاست و فلسفه مطالعه و گفتگو كنند. قهرمانان فرانسه چهره های ادبی و سیاسی آن هستند نه ستاره های موسیقی راك.( یك بار موسیلینی و هیتلر با هم به توافق رسیدند كه الكل،سیفلیس و روزنامه نگاری فرانسه را ویران كرده است). این گفته(اگر به خاطر سیاست نبود چقدر خسته می شدیم) را به شاتو بریان نسبت می دهند. هرلحظه كه در میان فرانسویان باشید در بحث سیاسی درگیر می شوید. راننده تاكسی از حكومت وقت شكوه خواهد كرد، آقایی كه پشت میز كنار شما نشسته است، كمونیست ها را مورد سرزنش قرار خواهد داد و دانشجویی كه در كوپه قطار همسفر شماست، نظام بورژوازی را محكوم خواهد كرد و همه انتظار دارند كه شما هم نظری داشته باشید.چه فرانسه صحبت كنید چه صحبت نكنید، مستقیم در سیاست شیرجه خواهید زد، حال می خواهد سیاست كشور خودتان باشد یا فرانسه یا هرجای دیگرواین به شما كمك خواهد كرد در باره تاریخ سیاست معاصر در فرانسه چیزی بیاموزید.

مد نیز جزئی از ذائقه فرانسوی است. كوكو شانل[91] یكبار گفت: (فرانسویان راجع به خود بسیار متلمق هستند). بعضی از فرانسویان مخصوصا پاریسی ها به خاطر دغدغه ی بیش از حدنسبت به ظاهرشان، انتقاد می كنند.در حقیقت در پاریس نوعی سندرم ژیگول مابی وجود دارد. مردم برای خودنمایی و نشان دادن ذوق و سلیقه و كلاس خود لباس می پوشند.جهانگردانی كه گویی برای بازدید از دیسنی لند یا اورودیسنی لباس پوشیده اند مثل وصله ناجور هستند، اما باید به یاد داشت كه خوش لباسی و آراستگی ممكن است به صورت مشغولیت اصلی دربیایند.

فرانسویان راجع به لباس های بیرون خانه خود سطحی نیستند. خود شانل لباس هایش را 7 یا 8 سال می پوشید.( سپس به خاطر نبودن خشك شویی به عطرهایش می پرداخت).ساو پارچه هایی انتخاب می كرد كه 20 سال دوام بیاورد. او می گفت :(برازندگی بر عكس بی مبالاتی است). امروز هم هنوز از پاریس تا هنگ كنگ همه جا می توانید لباس ها و كفش های مشكی سایز كوچك، كت و شلوار و كت دامن های كلاسیك و مدل های اصلاح كوتاه موی سر او را ببینید. حتی مدل برنزه كردن پوست به شیوه سالم را او شروع كرد.

پاریسی ها از هیچ چیز به اندازه لباس، خوب نگهداری نمی كنند و برای این كار احتیاج به كمد بزرگ هم ندارند. هر مرد یا زن ممكن است دو یا سه دست لباس اصلی داشته باشد اما هر كدام از آن ها از بهترین نوع وكاملا اندازه ی تن شان است. با این لباس ها متشخص به نظر خواهند آمد و خود بر این امر واقفند. زن ها برای شادابی و طراوت بیشتر از روسری و جواهرات استفاده می كنند.مردها با لباس یك دست، كراوات و پیراهن آراسته جلوه می كنند.

مردم پاریس شیك پوش هستند. شما در پاریس مرد یا زن فرانسوی شاغل پیدا نمی كنید كه شلوار جین یا كفش ورزشی پوشیده باشد تنها جهانگردان و فروشندگان فروشگاه های ارزان قیمت از این امر استثنا هستند. هر فرانسوی كه از عهده اش برآید هر روز سال را لباس شیك خواهد پوشید. آنها هرگز تصورش را هم نمی كنند كه در پاریس شلوارك بپوشند اگر چه در كنار دریا به راحتی برهنه می شوند.

یكی از چیزهای دلگرم كننده در باره احساس فرانسویان نسبت به مد این است كه زیبایی سن نمی شناسد. در اینجا نه تنها علایم ویژه جوانی را بر زبان نمی آورند بلكه كل خرید و فروش مربوط به مد و برازندگی در حوزه قلمرو افراد با تجربه است. شانل گفته است: (شما در هر سنی می توانید جذاب و مقاومت ناپذیر باشید. برای این منظور باید افسون را جانشین جوانی كنید. برازندگی متعلق به آنهایی است كه قبلا آینده ی خود را تسخیر كرده اند).

بعد از یك سن خاص، دیگر خوش لباسی گرایش به آخرین مد روز را منعكس نمی كند بلكه نشان دهنده سلیقه و كلاس فرد است. بون ژانق و بون شیك[92] (جنس خوب و جنس شیك) اصطلاحی است كه فرانسویان برای هر چیز شیك، به كار می برند. بخش اعظم زندگی خیابانی پاریس این نمایش مد دلپذیر و دائمی را تحسین می كند.این مد ماورای گرایش های گروهی بلكه یك نوع بیان شخصی است. یك فرانسوی قوز نمی كند گرچه به تازگی جوانان دوست دارند از حالت آمریكاییان تقلید كنند. زن های پاریسی می دانند چطور با اعتماد به نفس راه بروند با اسلوب بچرخند، چطور بنشینند و پاهایشان را به طرز جذابی روی هم بیاندازند. مردان می دانند كه سیگار كشیدن را چطوربه یك ژست وسوسه انگیزی بدل كنند. به این حضور و تسلط فیزیكی، ذوق و سلیقه ظریف لباس و اسلوب آن را هم اضافه كنید. به این صورت تمام ملزومات یك نمایش عمومی شگفت انگیز هنر مد را در اختیار خواهید داشت.برای شركت در این نمایش لازم نیست كه حتما جوان و زیبا یا حتی تركه ای باشید.در وجود همه ما زیبایی است. فرانسویان بر این اصل واقفند و بر روی آن سرمایه گذاری می كنند. در مناطق روستایی آداب و رسوم كمتر حالت رسمی دارد و در كنار دریا كاملا متفاوت است.

عجیب این كه فرانسویان به همراه این ذوق عالی نسبت به مد، به نداشتن حجب و حیا هم شهرت دارند. آنها در استخر های عمومی و در كنار دریا برهنه شنا می كنند. در فصل تابستان مرد و زن در كتاره های رود سن برهنه یا با پوشش بسیار مختصر حمام آفتاب می گیرند. با وجود سرویس های دستشویی عمومی خیلی خوب هنوز مردها در خیابان ادار می كنند. به عبارتی فرانسویان جنبه گناه آلود برهنگی را نمی شناسند. برهنگی روی دیگر مد در فرانسه است.

6-6- تقویم وقایع مهم در دیپلماسی فرهنگی فرانسه

1743 : ژان ژاک روسو فیلسوف مشهور به عنوان منشی سفیر فرانسه در ونیز منصوب می شود.

1743 : ماموریت محرمانه ولتر فیلسوف شهیر فرانسه به لاهه

1776 : ماموریت رسمی بومارشه نویسنده بزرگ فرانسه به لندن

1822 : شاتو بریان، نویسنده بزرگ فرانسه وزیر امور خارجه می شود

1844 : نخستین کمک دولت به هیات های کاوش های باستان شناسی در آفریقا

1848 : لامارتین شاعر مشهور فرانسه وزیر امور خارجه می شود

1850 : ایجاد بخش حمایت از مالکیت ادبی و هنری در وزارت امور خارجه

1860 : تاسیس آلیانس جهانی یهود

1880 : تاسیس انستیتو فرانسه در قاهره

1883 : تاسیس آلیانس فرانسه در پاریس

1886 : تاسیس آلیانس فرانسه در پراگ

1901 : تاسیس مدرسه فرانسوی در کانتون - چین

1902 : تاسیس میسیون لائیک

1906 : تاسیس مدرسه فرانسوی در سالونیک توسط میسیون لائیک

1912:تاسیس انستیتو فرانسه در پطروگراد

1920 : تاسیس انستیتو فرانسه در پراگ

1922 : تاسیس انجمن اقدام هنری فرانسه

1924 : دولت فرانسه پیشنهاد تاسیس انستیتو بین المللی همکاری فکری را به جامعه ملل می‌نماید(پایه ریزی سازمان یونسکو)

1929 : امضا اولین توافقات فرهنگی با ایران

1945 : تاسیس اداره کل روابط فرهنگی در وزارت امور خارجه فرانسه

1947 : گشایش کانون فرانسه در آکسفورد

1954 : توافق فرهنگی با آلمان فدرال

1955 : کنوانسیون فرهنگی با تونس

1956 : تعطیل موسسات فرانسه در مصر و سوریه

1957 : کنوانسیون فرهنگی بین فرانسه و مراکش

1958 : اولین برنامه 5 ساله توسعه اقدامات فرهنگی و فنی

1961 : تاسیس انجمن دانشگاه های فرانسه زبان در مونترال

1961 : تهیه اولین روش آموزش فرانسه در تلویزیون

1961 : ایجاد سپاه همکاری(انجام داوطلبانه سربازی در خارج در زمینه همکاری ها)

1963 : ایجاد دفتر فرانسه - آلمان برای جوانان

1966 : کنوانسیون همکاری های فرهنگی و فنی فرانسه – الجزایر

1968 : تاسیس دفتر فرانسه – کبک برای جوانان

1980 : تاسیس سدوست(مرکز مطالعات و اطلاع رسانی دانشگاهی، علمی و فنی) در کشورهای خارج

1984 : اولین برنامه تلویزیون فرانسه زبان تی وی 5

1984 : ایجاد مرکز اطلاع رسانی موسیقی معاصر فرانسه در برم و توکیو

1984 : اولین گردهمایی جهانی وابستگان زبانی در پاریس

1986 : اولین اجلاس سران کشورهای فرانسه زبان در ورسای

1986 : برگزاری سمپوزیوم – فرانسه در مقابل استراتژی های فراملی کشورهای بزرگ غربی و گروه های بزرگ تجاری خصوصی

1987 : اجلاس رودز - تصویب طرح اورکا در زمینه سمعی – بصری

1987 : برنامه UREF(دانشگاه شبکه های فرانسه زبان)

1988 : اجلاس سران فرانسه – آلمان و تاسیس شبکه تلویزیونی مشترک آرته

1989 : سال فرانسه در هند

1989 : دویستمین سالگرد انقلاب فرانسه

1989 : تاسیس شورای سمعی – بصری خارجی فرانسه CAEF به ریاست نخست وزیر

1989 : تاسیس کانال بین المللی فرانسه(CFI)، بانک تصویر فرانسه

1990 : گشایش دانشگاه فرانسه زبان اسکندریه – مصر

1990 : تاسیس هیات بین وزارتی برایاروپای مرکزی و شرقی(MILECO)

1990 : تاسیس آژانس آموزش زبان فرانسه در خارج(AEFE)

1990 : بازگشایی انستیتو فرانسه در صوفیه

1991 : تاسیس انتشارات فرانسه برای اشاعه کتاب فرانسه در خارج

1991 : تاسیس آژانس نشر اطلاعات تکنولوژیک(ADIT)

1991 : افتتاح انستیتو فرانسه در مسکو

1993 : ایجاد فرانس موند، سیستم ارتباط تلماتیک وزارت امور خارجه

1994 : اصلاحات آلن ژوپه وزیر امور خارجه

1994 : افتتاح انستیتو فرانسه در آفریقای جنوبی، در سارایوو و قرائت خانه فرانسه – آلمان در اسمولنسک

1994 : ایجاد دوره کامل آموزشی به زبان فرانسه در دانشگاه گالاتاسرای استانبول

1995 : ایجاد 31 مرکز همکاری فرهنگی و زبانی (CCCL) در کشورهای خارجی. آخرین نوع موسسات فرهنگی در خارج.


7-6- نمادها و سمبل های فرهنگی

پرچم ملی: پرچم رسمی کشور فرانسه به سه رنگ آبی، سفید و قرمزاست.آبی و قرمز رنگ های بزرگترین شهر فرانسه یعنی پاریس، ورنگ قرمز رنگ انقلاب فرانسه و بعدها نیز رنگ احزاب سوسیالیست و کمونیست و همچنین رنگ جمهوری در فرانسه است. رنگ سفید، که خلوص و سادگی را نشان می دهد، رنگ شخصیت های بزرگ تاریخی فرانسه یعنی پادشاهان می باشد.

سرود ملی فرانسه:سرود مارسی یز[93] سرود ملی فرانسه یا سرود انقلابی که توسط روژه دو لیزل[94] سروده شده‌است.

شعار جمهوری فرانسه : آزادی، برابری و برادری[95] شعار جمهوری فرانسه است.این شعار معروف برگرفته از انقلاب کبیر فرانسه به گاه 1789 است و این شعار مبنای بیانیه حقوق بشر در جهان می باشد. همچنین می توان این شعار را برروی سکه ها نیز مشاهده نمود.

ماریان: ماریان[96]، یک زن و نماد جمهوری و آزادی است. تصویر آن بر روی اسکناس های 100 فرانکی قدیم،که یورو جایگزین آن شده‌است، نقش بسته بود و نیز می توان آن را بر روی تمبرها و سکه ها ملاحظه نمود. ماریان تجسم جمهوری است یک زن با کلاه فری ژین، کلاهی که نماد بردگانی است که زنجیر اسارت را گسسته و شهروند و آزاد شده اندو این دو نماد آزادی و جمهوری فرانسه اند.مجسمه بالاتنه آن در شهرداری ها ی فرانسه وجود دارد و تصویرش بر روی تمبرهای پستی طراحی شده‌است.

کلاه فری ژیین[97]: این نام از دو بخش تشکیل شده، بخش اول کلاهی است که به هنگام سرما بر سر می نهند. بردگان رومی هنگامی که آزاد می شدند، آن را بر سر می نهادند وانقلابیون فرانسه نیز در سال 1789 آن را پذیرفتند.

گل سوسن: گل سوسن[98]،نماد پادشاهان فرانسه است و نیزبر روی پرچم کبک کانادا نقش بسته است.

برج ایفل[99]: عموم مردم در جهان برج ایفل را مترادف با فرانسه قلمداد می کنند. ایفل نیز نام مهندس فرانسوی است که این برج را به مناسبت نمایشگاه جهانی 1889 در این محل ساخت.

خودرو ژیان[100]: خودرو ژیان نیز نماد فرانسه محسوب می شود. برای این که یک خودروی مردمی بوده است. این خودرو نزد فرانسویان « دو شوو » به معنای دو اسب نامیده می شود.

شش ضلعی[101]: نماد شکل جغرافیایی فرانسه است. زیرا نقشه جغرافیایی فرانسه به صورت شش ضلعی است.

آستریکس و اوبلیکس[102] : آستریکس نماد شخصیت کارتونی فرانسه و بهترین دوست او ابلیکس است دو نفر گلوا که بسیار قوی و با شهامت هستند و تنها از یک چیز می ترسند و آن اینکه آسمان بر سرشان خراب شود.

خروس : ورزشکاران فرانسوی نماد خروس را به عنوان نقش خوش شانس پذیرفته اند.این نام نیز از یک بازی کلمات در زبان لاتین گرفته شده زیرا کلمه "gallus" دو معنا ("Gallus" voulait dire "coq" et "gaulois") داشته است.

زن بذرپاش[103]  : یک زن در حال بذر پاشیدن، نماینده زاد و ولد،و غنا ی کشاورزی در فرانسه به شمارمی‌آید. این نماد بر روی برخی از سکه ها نیز مشاهده می گردد.

لوگوی رسمی دولت فرانسه : دو لت ژوسپن در سال 1999 میلادی نماد ترکیبی از پرچم فرانسه و ماریان و شعار سه گانه فرانسه است، به تصویب رساند و در حال حاضر در سر برگ های رسمی دولتی از این نماد استفاده می شود.










[1] François Leclerc du Tremblay

[2] Beaumarchais

[3] Dumouriez

[4] François-René de Chateaubriand

[5] François Guizot

[6] Alphonse de Lamartine

[7] Aurore

[8] Satellimage

[9] ARTE

[10] تاریخچه دیپلماسی فرهنگی/ دیپلماسی فرهنگی فرانسه/ سفارت جمهوری اسلامی ایران در پاریس/مردادماه 1374ص 34

[11] Bernard Kouchner

[12] Philippe Douste-Blazy

[13] L'agence Culturesfrance

[14] Instituts Francais

[15] Alliance Francais

[16] Fondation Alliance Franc

[17] Agence pour l'enseignement français à l'étranger (AEFE)

[18] Radio France Internationale (RFI)

[19] Audiovisuel Extérieur de la France(AEF)

[20]L'association Egide

[21]Organisation Internationale de la Francophonie (OIF)

[22] Alain Juppé

[23] Louis Schweitzer

[24] Institut Francaise

[25] دیپلماسی فرهنگی فرانسه نویسنده: فولكر اشتاین كامپ مترجم: بهزاد احمدی لفوركی/ هفته نامه پگاه حوزه، شماره 275، اسفند 1388

[26] Le ministère de la Culture

[27] Andre Malraux

[28] Jacques Duhamel

[29] Michel Guy

[30] http://www.culturecommunication.gouv.fr/

[31] unifrance

[32] AFAA

[33] Direction régionale des affaires culturelles(DRAC)

[34] La délégation générale à la langue française et aux langues de France(DGLF)

[35] Le Fonds régional d'art contemporain(FRAC)

[36] Caisse nationale des monuments historiques 

[37] http://fr.wikipedia.org/wiki/Minist%C3%A8re_de_la_Culture_(France)

[38] Organisation internationale de la Francophonie(OIF)

[39] Francophonie

[40] Common wealth

[41] http://www.tlfq.ulaval.ca/axl/francophonie/francophonie.htm

[42] http://fr.wikipedia.org/wiki/Organisation_internationale_de_la_francophonie

[43] http://www.francophonie.org/L-Organisation-internationale-de.html

[44] mécénat

[45] سیاست گذاری فرهنگی در فرانسه؛ دولت و هنر حجت اله ایوبی انتشارات سمت 1388 ص 51

[46] جغرافیای معرفتی آلمان و فرانسه/ روزنامه آفتاب/ 16 مهر 1387

[47] فلسفه فرانسه در قرن بیستم اریك ماتیوز ترجمه محسن حكیمی انتشارات ققنوس 1378 ص 9

[48] Henri Bergson

[49] Claude Lévi-Strauss

[50] Les trists Tropiques

[51] Luc Ferry

[52]http://www.iranao.com/news.php?id=2322روشنفكر فرانسوی در قرن بیسیتم رامین جهانبگلو

[53] Institut de France

[54] Valentin Conrart

[55] Nicolas Boileau

[56] Jean Ogier de Gombauld (ou Gombault ou Gombaud)

[57] Antoine Godeau

[58] Jean Chapelain

[59] Philippe et Germain Habert

[60] Habert de Montmor

[61] Claude Malleville

[62] maréchal de Bassompierre

[63] Louis Giry

[64] François Le Métel de Boisrobert

[65] Jean Desmarets de Saint-Sorlin

[66] Pierre Séguier

[67] LE VAU

[68] Le Cid

[69] Collège de France

[70] Bernard Le Bouyer de Fontenelle

[71] Pierre-Armand du Cambout de Coislin

[72] Louis Aragon

[73] Edmond Rostand

[74] Maurice Druon

[75] روح بخشان، عبدالحمید/ فرهنگستان فرانسه/ نشر دانش. سال یازدهم، بهمن و اسفند1369

[76] Festival International de la Bande Dessinée d'Angoulême

[77] http://web.cortland.edu/flteach/civ/cultur/cultur-r.htm

[78] Jean Cocteau

[79] Jaques Prevert‏

[80] Marcel Pagnol

[81] Jean Giono

[82]Claude Chabrol

[83] Luc Besson

[84] http://web.cortland.edu/flteach/civ/cultur/cultur-r.htm

[85] Michel Legrand

[86] Serge Gainsbourg

[87] Léo Ferré

[88]Édith Piaf

[89]Georges Brassens

[90] Jacques Brel

[91] Coco Chanel

[92] Bon chic, bon genre

[93] La Marseillaise

[94] Rouget de Lisle

[95] Liberté - Egalité - Fraternité

[96] Marianne

[97] Le bonnet phrygien

[98] La fleur de lys 

[99] la tour Eiffel

[100] La 2CV

[101] L'Hexagone

[102] Asterix et Obelix

[103] La Semeuse