روابط بنگلادش با ج.ا.ایران
تاریخچه روابط فرهنگی و سیاسی
با توجه به سال استقلال کشور بنگلادش (1971) و سال وقوع انقلاب اسلامی ایران (1979) و با عنایت به شواهد امر، بنظر میرسد چندان روابط دو جانبهای در زمینۀ فرهنگی بین دو کشور فراهم نبوده است. البته زمانی که بنگلادش جزیی از قلمرو پاکستان بود، سرکنسولگری ایران وخانه فرهنگ در داکا فعالیتهایی محدودی انجام میدادند. پس از جدا شدن پاکستان شرقی و اعلام موجودیت بنگلادش و شناسایی آن توسط دولت پاکستان، در خرداد ماه سال 1353 هـ.ش یک هیئت سیاسی از بنگلادش وارد تهران شد و متعاقب آن (حدود یک ماه بعد) سفارت آن کشور در تهران تاسیس گردید. سفارت ایران در داکا نیز در اواخر سال 1354 هـ.ش افتتاح شد.
در زمینۀ روابط فرهنگی نیز اولین موافقتنامه فرهنگی در سال 1355 هـ.ش بین دو کشور به امضاء رسید که تا 5 سال اعتبار داشت. بدنبال آن خانه فرهنگ در هر دو کشور تأسیس شد. سالهای 1971 یعنی سال تأسیس کشور بنگلادش تا سال 1979 یعنی زمان وقوع انقلاب اسلامی ایران، به استثنای موافقتنامۀ فوقالاشاره روابط فرهنگی دو کشور، متأثر از روابط سیاسی بود و نه تنها ارتقاء و تحول رو به جلوئی نداشت، بلکه در سال 1358هـ.ش به سطح کاردار تنزل یافت. این کاهش روابط تا سالهای 60 و 61 و زمان حکومت «ارشاد» رو به سردی گرائید، که طبعاً نمیتوان در چنین فضائی انتظار رشد روابط فرهنگی بین دو کشور را انتظار داشت.
روابط فرهنگی ایران و بنگلادش بعد از انقلاب اسلامی
در این بخش، که در واقع دنبالۀ مباحث مطرح شده در بخش گذشته و پیگیری سیر تاریخ تحول روابط فرهنگی دو کشور میباشد، باید اذعان داشت که با توجه به ماهیت انقلاب اسلامی ایران و بار فرهنگی – اسلامی که در متن پیام انقلاب از جهت صدور انقلاب فرهنگی نهفته بود، روند روابط فرهنگی و سیاسی دو کشور ابعاد مختلف بخود گرفت. در سال 1361هـ.ش اولین سفیر ایران به بنگلادش اعزام شد و در سال 1365 یک هیئت فرهنگی و کنسولی جهت تسلیم پیام مقام معظم رهبری حضرت آیت ا... العظمی خامنهای مدظله العالی (رئیس جمهور وقت) به داکا مسافرت نمود. با توجه به زمینههای بسیار مساعد فرهنگی و نزدیکی فرهنگی دو کشور ایران و بنگلادش، ایجاد روابط فعالتر در این زمینه کاملاً محسوس بود. لکن همانطوری که اشاره شد، پیش درآمد هر گونه تحول در فضای روابط فرهنگی دو کشور متأثر از روابط سیاسی بوده است. مادامی که ژنرال ارشاد در رأس قدرت بنگلادش بود، بدلیل جلب حمایت اعراب در جهت تقویت اقتصادی قدرت خود، در جریان جنگ عراق علیه ایران، جانب عراق را گرفت که همین امر باعث سردی روابط شده بود، لکن با پایان یافتن جنگ تحمیلی و برکناری ژنرال ارشاد و با روی کار آمدن خانم خالده ضیاء، رفت و آمدهای مقامات دوکشور افزایش یافت و در واقع یخ روابط دو کشور در زمینههای گوناگون آب شد و میرفت تا بهبودی در روابط طرفین ایجاد شود.
اوج روابط فرهنگی و اقتصادی دو کشور، به سالهای 1372 و 1373 هـ.ش برمیگردد که در زمینههای تبادل استاد و دانشجو، ایجاد کرسی زبان فارسی در دانشگاههای بنگلادش (به غیر از دانشگاه داکا)، تمدید موافقتنامۀ فرهنگی، علمی و فنی میان دو کشور، اعزام نیروی کار بنگلادشی به ایران با عنایت به بازسازی بعد از دوران جنگ و نیز مشارکت فعالتر در زمینههای برگزاری هفته فیلم، جشنوارههای فرهنگی و هنری و نمایشگاههای مختلف فرهنگی روابط دو کشور رو به گسترش نهاد. همانطور که اشاره عنوان شد، بستر این روابط با توجه به نزدیکی فرهنگ دو کشور از جمیع جهات فراهم آمد و با توجه به درصد بالای مسلمانان در بنگلادش و برنامه توسعه روابط همه جانبه جمهوری اسلامی ایران با کشورهای مسلمان، طبیعی بود که جمهوری اسلامی ایران خواهان معرفی وحضور فرهنگی پربارتر در بنگلادش باشد.
فراز و نشیبهای روابط فرهنگی دو کشور با تکیه بر بررسی نقاط مثبت و منفی فعالیتها
چنان که در متن سیر تحولات روابط فرهنگی دو کشور مشاهده میشود، در آغاز برقراری روابط میان دو کشور چندان از رونق برخوردار نبوده است و این امر معلول عوامل گوناگونی بوده که بعضی از آن هم ممکن است مستقیماً علت فرهنگی نداشته باشند. از جمله وجود دولتمردانی در رأس قدرت بنگلادش بودند که در جهت تثبیت قدرت، منافع خود را در برقراری روابط هر چه بیشتر با دشمنان (وقت) جمهوری اسلامی ایران میدیدند، که نمونۀ آن ژنرال ارشاد بود. وی در زمان جنگ تحمیلی متاسفانه درهمین راستا اقدام میکرد و بیشتر بطرف اعراب که حامی عراق بودند، متمایل بود. از سوی دیگر، در همین دوره یعنی سالهای تا قبل از 1362 هـ.ش، جمهوری اسلامی ایران نیز بدلایل دیگری ازجمله درگیر بودن کشور در جنگ نمی توانست ارتباط خوب و قوی دو جانبه با بنگلادش برقرار کند. لکن بعد از پایان جنگ، تحولات مثبتی در زمینۀ مسائل فرهنگی خصوصاً از طرف جمهوری اسلامی ایران در بنگلادش بوجود آمد، از آن جمله بخش فارسی و اردو در دانشگاه داکا که مشترکا از ابتدای تاسیس فعالیت داشتند، درسال 2006 به دو بخش مستقل فارسی و اردو تبدیل شدند ، اعزام استاد فارسی از طرف وزارت فرهنگ و آموزش عالی، اعزام متقابل هیئتهای بلند پایه سیاسی – فرهنگی، رفت و آمد مقامات بلند پایه دو کشور مانند سفر وزیر خارجه بنگلادش در سال 1370هـ.ش به تهران و وزیر جهاد سازندگی در سال 1372 به داکا و امضاء موافقتنامههای فرهنگی، علمی و هنری ونهایتاً سفر ریاست وقت جمهوری اسلامی ایران ( هاشمی رفسنجانی) به داکا را میتوان رویکردی جدید و مثبت در روند روابط فرهنگی دو کشور نام برد، که البته این روند مثبت درنتیجۀ عوامل گوناگون سیاسی – اقتصادی و روی کار آمدن دولتهای میانهروی نظیر خانم خالده ضیاء، حضور نیروی کار بنگلادشیها در ایران، تلاش و عزم کارشناسان مسائل سیاسی، فرهنگی و اقتصادی دو کشور و زمینه وبستر مناسبی که نیازبه این تلاش را ضروری میدید از علل اولیه مناسبات میان دو کشور بوده است.
نهادهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران
رایزنی جمهوری اسلامی ایران در بنگلادش از امکانات قابل توجهی برخوردار میباشد ودرمیان مراکز فرهنگی خارجی در بنگلادش، دارای فعالیتهای چشمگیری است.
روابط بنگلادش و جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر بسیار صمیمانه و عمیق است. همه ساله از سوی دولت ایران و بنگلادش، هیئتهای علمی، فرهنگی و آموزشی با یکدیگر نشستهایی دارند که در این میان بر حسب نیاز میان طرفین، موافقتنامههایی به امضاء میرسد. رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران تنها نهاد فرهنگی در بنگلادش است که در تقویت و تحکیم روابط فرهنگی فعالیت میکند.
تشکیلات سطوح نمایندگی (عناصر ساختاری)
زمانی که بنگلادش به عنوان پاکستان شرقی جزئی از پاکستان بود، سرکنسولگری و خانه فرهنگ ایران در داکا به کار اشتغال داشتند. پس از استقلال بنگلادش، از آنجا که ایران از موضع پاکستان حمایت میکرد، سرکنسولگری و خانه فرهنگ ایران در آن کشور تعطیل گردید.
به دنبال به رسمیت شناخته شدن بنگلادش توسط پاکستان درجریان کنفرانس سران کشورهای اسلامی در لاهور، در فوریه 1974، ایران نیز در تاریخ 13/12/1352 برابر با 22 فوریه 1974 اقدام به شناسایی بنگلادش نمود.
کمال حسین وزیر امور خارجه وقت بنگلادش در تاریخ 15 خرداد ماه 1353 در رأس هیئتی به مدت پنج روز از ایران دیدن کرد که طی آن موافقت دو کشور برای برقراری روابط سیاسی در سطح سفیر اعلام گردید.
در جریان انقلاب اسلامی ایران، سرلشکر ضیاءالرحمن، رئیس جمهور وقت بنگلادش، سیاست سکوت درقبال تحولات ایران را در پیش گرفت. در این زمان روابط سیاسی با بنگلادش در سطح کاردار بود. بنگلادش نسبت به جنگ تحمیلی، موضع بیطرفی را اتخاذ کرد. به حکومت رسیدن ژنرال ارشاد در بنگلادش در 1982م (1360) مصادف با افزایش فشارهای بینالمللی بر انقلاب اسلامی ایران گردید و تا حدودی روابط دو کشور سرد شد.
در مهر 1361 اولین سفیر جمهوری اسلامی ایران به داکا اعزام گردید و در همان سال یک هیئت اقتصادی به ریاست قائم مقام وزیر بازرگانی به بنگلادش مسافرت نمود. در این مسافرت یک یادداشت تفاهم بین دو کشور در زمینۀ گسترش همکاریهای بازرگانی و بانکی وکشتیرانی و خرید نفت از ایران در تاریخ 9/10/61 به امضاء رسید. پس از برکناری ژنرال ارشاد و روی کار آمدن خانم خالده ضیاء ، روابط دو کشور رو به گسترش گذاشت.
در مرداد 1370 مستفیض الرحمن وزیر خارجه بنگلادش به تهران آمد. وی طی اقامت خود با ریاست جمهوری و وزرای خارجه، بازرگانی و کار و امور اجتماعی ایران ملاقات کرد و موافقتنامه فرهنگی، علمی و فنی میان دو کشور نیز در پایان سفر وی توسط وزرای خارجه دو کشور به امضاء رسید.
در 28 مهر 1370 قرارداد خدمات پروازی شامل برقراری خط هوایی بین دو کشور امضاء شد و مقرر گردید اولین پرواز شرکت هواپیمایی بیمان biman، درتاریخ 28 بهمن 1370، از داکا به مقصد تهران انجام شود.
براساس موافقتنامه فرهنگی که در سال 1355 میان دو کشور به امضاء رسید و برای پنج سال معتبر بود، خانۀ فرهنگ در هر دو کشور تأسیس شد و عدهای از دانشجویان ایران به بنگلادش مسافرت و در آنجا به تحصیل اشتغال ورزیدند.
در سال 1360 حدود 80 دانشجوی ایرانی در دانشگاههای مختلف بنگلادش در شهرهای داکا، چیتاگنگ، سیلهت، میمنسینگ و راجشاهی به تحصیل اشتغال داشتند. از طرف دیگر، شماری از دانشجویان بنگلادشی نیز در دانشگاههای ایران پذیرفته شدهاند و بورسهایی به آنان واگذار گردیده است.
مقرر شد از طرف وزارت فرهنگ و آموزش عالی یک نفر استاد زبان و ادبیات فارسی برای تدریس در گروه فارسی دانشگاه داکا به بنگلادش اعزام گردد تا در آن دانشگاه به تدریس بپردازد.
در 1369 موافقتنامۀ فرهنگی و علمی وفنی بین دو کشور منعقد گردید که برنامۀ مبادلات فرهنگی را تا سال 1372 مشخص میساخت. این موافقتنامه شامل هفت فصل و 49 ماده بود و شامل زمینههای آموزش و علوم، فرهنگ و هنر، جهانگردی، فنی و حرفهای و اطلاعات میشد. برطبق این موافقتنامه، طرفین ملزم به مشورتهای دو جانبه برای مبادلۀ کتب، نشریات، عکس، فیلم واسناد مربوط به فرهنگ وتاریخ بودند و می بایست یکدیگر را از اجلاسها وکنفرانسهای بینالمللی و علمی، فرهنگی که در کشورشان برگزار میشد، مطلع نمایند. همچنین مبادلۀ دانشجو وکارشناس در این موافقتنامه نیز پیشبینی شده بود (براساس مکاتبات وگزارشهای فرهنگی ارسالی از سوی رایزنی فرهنگی ایران در بنگلادش ).
برنامۀ مبادلات فرهنگی و آموزشی بین دو کشور
برای سالهای 1387-1383(2008-2004)
دولت جمهوری اسلامی ایران و دولت جمهوری مردمی بنگلادش (که از این پس طرفین نامیده میشوند)، با توجه به روابط دینی، فرهنگی و تاریخی که دو ملت را به یکدیگر پیوند میدهد و با در نظر گرفتن علائق آنان در جهت اشاعه و تحکیم روابط فرهنگی متقابل و براساس موافقتنامه فرهنگی مورخ 17 اسفند 1355 (8 مارس 1977) در مورد برنامه مبادلات برای سالهای 1378-1383 (2008-2004) به شرح ذیل موافقت نمودند:
فصل اول: فرهنگ و هنر
مادۀ 1:
طرفین در طول این برنامه، اطلاعات، تجارب، عکس، CD، اسلاید، فیلم ومیکروفیلم را در زمینههای فرهنگی، هنری، ادبی، تاریخی و دینی مبادله خواهند کرد.
مادۀ 2:
طرفین در طول این برنامه، هفتههای فرهنگی و نمایشگاههای مختلف از جمله کتاب و نشریات، صنایع دستی، نقاشی، خطاطی، هنرهای تجسمی وسایر آثار هنری را برگزار خواهند کرد.
مادۀ 3:
طرفین در طول این برنامه، از یکدیگر جهت شرکت در نمایشگاههای ملی و بینالمللی کتاب که در هر یک از دو کشور تشکیل خواهد شد دعوت و تسهیلات لازم را در این زمینه فراهم خواهند آورد.
مادۀ 4:
طرفین ضمن تبادل گروههای نمایشی و هنری به منظور شرکت در جشنوارهها و هفتههای فرهنگی، نسبت به تبادل هنرمندان ودانشجویان رشتۀ هنری به منظور شرکت در دورههای آموزش عمومی براساس ترتیبات دو جانبهای که طرفین بدین منظور بعمل میآورند اقدام خواهند کرد.
مادۀ 5:
طرفین در طول این برنامه، نسبت به تبادل هیأتی مرکب از تعدادی از مسؤولان فعالیتهای فرهنگی و هنری و کارشناسان به منظور دیدار از مراکز مربوطه و تبادل نظر برای توسعۀ همکاریهای دو جانبه اقدام خواهند کرد.
مادۀ 6:
طرفین در طول این برنامه، در زمینههای فیلم و فیلمسازی و شرکت در جشنوارههای بینالمللی فیلم که در هر یک از دو کشور تشکیل میگردد و همین طور برگزاری هفته فیلم در هر یک از دو کشور همکاری خواهند کرد.
مادۀ 7:
طرفین در طول این برنامه، یکدیگر را از سمینارها، کنفرانسها، جشنوارهها و سایر گردهماییهای فرهنگی، هنری، علمی و آموزشی که در کشورهایشان برگزار میگردد مطلع و از یکدیگر جهت شرکت در چنین رویدادهایی دعوت به عمل خواهند آورد.
مادۀ 8:
طرفین در طول این برنامه، کارشناسانی آشنا به روشهای نگهداری و مرمت آثار تاریخی را به منظور دیدار از این آثار فرهنگی و تاریخی و همین طور ایراد سخنرانی در زمینههای مذکور مبادله خواهند کرد.
مادۀ 9:
طرفین در زمینه حفظ و مرمت و بازسازی ونگهداری آثار تاریخی همکاری خواهند کرد. طرف ایرانی آمادگی خود را جهت اعزام کارشناسان به کشور طرف مقابل به منظور قرائت نوشتههای قدیمی مساجد اعلام مینماید.
مادۀ 10:
طرفین در زمینۀ حفظ و مرمت آثار تاریخی و فرهنگی از طریق تبادل اطلاعات و براساس نیازها و تواناییهای دو کشور از طریق دفاتر همکاریهای منطقهای، همکاری خواهند نمود.
مادۀ 11:
طرفین یکدیگر را از برگزاری مسابقات حفظ و قرائت قرآن بین دانشآموزان مطلع و تسهیلات لازم را از طریق مشاورههای دو جانبه در ارتباط با شرکت دانشآموزان یکدیگر در این مسابقات فراهم خواهند آورد.
مادۀ 12:
کتابخانههای ملی طرفین در زمینه مبادله اطلاعات، تجربیات، کتب و نشریات و میکروفیلم نسخ خطی، تبادل کارشناسان و کارآموزان، شرکت در گردهماییها و نمایشگاههای مربوط به کتاب و کتابداری، دیدار متقابل و انجام پروژههای مشترک تحقیقاتی، آموزشی، خدماتی و انتشاراتی با یکدیگر همکاری خواهند کرد.
مادۀ 13:
طرفین تسهیلات لازم را جهت برقراری و توسعه مراکز فرهنگی یکدیگر از طریق مشورتهای دو جانبه فراهم خواهند آورد.
فصل دوم: آموزش
مادۀ 14:
طرفین در طول این برنامه، دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی یکدیگر را به منظور انجام پروژههای تحقیقاتی و برگزاری کارگاههای مشترک علمی تشویق خواهند کرد.
مادۀ 15:
طرفین در طول این برنامه، یکدیگر را از جلسات و کنفرانسهای بینالمللی آموزشی و تحقیقاتی که در دو کشور برگزار میگردد مطلع و تسهیلات لازم را برای شرکت نمایندگان به کشورهای یکدیگر فراهم خواهند آورد.
مادۀ 16:
طرفین در طول این برنامه، نسبت به تبادل اساتید، محققان و دانشجویان دانشگاهها اقدام خواهند کرد. جزییات این همکاریها و رشتههای مورد نظر از طریق مجاری ذیربط تعیین خواهد شد.
مادۀ 17:
طرفین گسترش زبان وادبیات یکدیگر را در قلمرو کشور خویش تسهیل خواهند کرد.
مادۀ 18:
طرفین در طول این برنامه، کارشناسانی در زمینه امور ترتبیتی را به منظور آشنائی با روشهای مختلف تربیتی و فعالیتهای فوق برنامهای مدارس یکدیگر مبادله خواهند کرد.
مادۀ 19:
طرفین در طول این برنامه، در مورد تبادل اطلاعات و تجارب در زمینههای ذیل همکاری خواهند کرد.
الف) تلفیق کار با آموزشهای فنی و حرفهای؛
ب) برنامهریزی آموزشی، دورۀ تحصیلی و روشهای ارزیابی مدارس مختلف (دولتی و غیر دولتی)؛
ج) تربیت معلم، مدیریت آموزشی، امور تربیتی و روشهای مقابله با مشکلات روانی جوانان؛
د) تبادل کتب ونشریات آموزشی، فنی و خدماتی.
مادۀ 20:
طرفین در طول این برنامه، کارشناسانی را به منظور ارائه تجارب در ارتباط با ایجاد فضاهای آموزشی مبادله خواهند کرد.
مادۀ 21:
طرفین در طول این برنامه، نسبت به تبادل کارشناسانی (به منظور تدریس) در زمینههای بهداشت، تنظیم خانواده، واکیسناسیون و امراض مسری و غیر مسری اقدام خواهند کرد.
مادۀ 22:
طرفین نسبت به تبادل اطلاعات و تجارب در زمینههای مختلف پزشکی از جمله بهداشت، آموزش و تحقیق اقدام خواهند کرد. طرف ایرانی آمادگی خود را جهت تدریس و تشکیل دورههای کوتاه مدت که به دریافت مدارک تحصیلی منجر نمیگردد اعلام مینماید.
مادۀ 23:
طرفین در زمینۀ دارو و تسهیلات پزشکی همکاری خواهند کرد. بدین منظور، طرف ایرانی آمادگی خود را جهت شرکت در نمایشگاهها، مناقصههای دارویی و تجهیزات و کالاهای پزشکی در بنگلادش و همین طور صدور اقلام فوقالذکر به آن کشور اعلام مینماید. طرف بنگلادشی نیز قول داد تسهیلات لازم در این زمینه را فراهم آورد.
فصل سوم: رسانههای جمعی
مادۀ 24:
طرفین با توجه به موافقتنامۀ فرهنگی به امضاء رسیده در مورخ 17 اسفند 1355 برابر با 8 مارس 1977 در مورد همکاریهای فنی و حرفهای میان خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران و خبرگزاری B.B.S بنگلادش تأکید نموده وتسهیلات و شرایط لازم را جهت انجام مفاد آن فراهم خواهند آورد.
مادۀ 25:
طرفین تسهیلات لازم را جهت هماهنگی سیاستگذاریها و تصمیمات در مورد خبرگزاریهای یکدیگر به منظور شرکت در کنفرانسها و سازمانهای تخصصی بینالمللی را از طریق مشورتهای دو جانبه فراهم خواهند آورد و به اخبار جهان اسلام اولویت خواهند داد.
مادۀ 26:
طرفین تسهیلات لازم را به منظور ایجاد و فعالیت دفاتر خبرگزاریهای یکدیگر در دو کشور از طریق مشاورههای دو جانبه فراهم خواهند آورد.
مادۀ 27:
صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و رادیو و تلویزیون بنگلادش ضمن تأکید بر مفاد پروتکل به امضاء رسیده میان دو سازمان، در زمینههای ذیل همکاری خواهند کرد. جزییات این همکاریها در اجلاس مشترک مسئولان و کارشناسان سازمانهای مربوطه تعیین خواهد شد.
الف. تبادل فیلمهای مستند / خبری؛
ب. استفاده از شبکههای دو کشور به منظور پخش فیلمها و برنامههای مناسب؛
ج. پخش برنامه به مناسبت روزهای خاص کشور طرف مقابل؛
د. مبادله همکاریهای فنی در محدوده امکانات؛
هـ. استفاده مناسب از موسیقی فولکلوریک دو کشور در برنامههای تلویزیونی یکدیگر؛
و. همکاری متقابلی در تولید واستفاده از فیلمهای مخصوص کودکان؛
ز. همکاری متقابل در تولید برنامههای مشترک تلویوینی مناسب برای پخش در دو کشور.
مادۀ 28:
طرفین در زمینۀ چاپ، نشر و توزیع اقلام خبری در دو کشوردرمحدودۀ امکانات همکاری خواهند کرد.
مادۀ 29:
طرفین ضمن تبادل اطلاعات، تجارب، کتب و نشریات در زمینۀ علوم ارتباطات و روزنامهنگاری اقدامات لازم را جهت اعطاء بورسهای تحصیلی و تحقیقاتی در زمینههای مربوطه به عمل خواهند آورد.
مادۀ 30:
طرفین ایجاد انجمنهای روزنامهنگاری در دو کشور را به منظور افزایش سطح معلومات دو جانبه در زمینۀ توسعۀ ارتباطات حرفهای میان رسانههای جمعی در دو کشور تشویق و تسهیل خواهند کرد.
فصل چهارم: جهانگردی
مادۀ 31:
طرفین به منظور تشویق همکاری در زمینه جهانگردی از طریق گردانندگان و سازمانهای مربوطه در دو کشور به تبادل اطلاعات و تجارب خواهند پرداخت.
مادۀ 32:
طرفین همکاریهای دو جانبه در زمینههای مختلف جهانگردی از جمله سرمایهگذاری، تبادل سفرها، تبلیغات و آموزش جهانگردی را مورد بررسی قرار داده و هیأتهای کارشناسی در
مادۀ 33:
طرفین یکدیگر را از برگزاری نمایشگاهها و سمینارهای جهانگردی در کشور خویش مطلع گردانیده و تسهیلات لازم را جهت شرکت هیئتهای یکدیگر فراهم خواهند آورد.
فصل پنجم: ورزش
مادۀ 34:
طرفین همکاریهای ورزشی میان دو کشور را تشویق خواهند کرد و تسهیلات لازم را جهت تبادل هیأتها، تیمها و مربیات در زمینههای ورزشی میان سازمانهای مربوطه در دو کشور فراهم خواهند آورد.
مادۀ 35:
طرفین در سمینارهای علمی ورزشی که در هر یک از دو کشور برگزار میشود شرکت خواهند کرد.
فصل ششم: مقررات عمومی و مالی
مادۀ 36:
مواد این برنامه مانع از انجام سایر برنامههایی که از طرق دیگر مورد توافق قرار میگیرد نخواهد شد.
مادۀ 37:
کلیۀ فعالیتهای این برنامه بر طبق قوانین و مقررات دو کشور انجام خواهد شد.
مادۀ 38:
تقاضاهای مربوط به بررسیهای تحقیقاتی و علمی از طریق مجاری رسمی حداقل دو ماه قبل از تاریخ پیشنهادی به طرف دیگر ارائه خواهد شد. تقاضاها شامل سوابق آموزشی متقاضی، مدت اقامت و مکان مورد نظر برای دیدار خواهد بود.
مادۀ 39:
تبادلات انجام گرفته در طول اعتبار این برنامه توسط طرف اعزام کننده و از طریق مجاری رسمی به طرف میزبان اعلام خواهد شد.
مادۀ 40:
هزینههای تهیۀ فیلم، میکروفیلم، CD و کپی اسناد تاریخی و فرهنگی توسط کشوری که اینگون اقلام را درخواست مینماید پرداخت خواهدشد.
مادۀ 41:
هزینههای حمل ونقل هیأتها و دیدارکنندگان توسط کشور اعزام کننده و هزینههای مسکن، غذا و رفت وآمدهای داخلی توسط کشور پذیرنده پرداخت خواهد شد.
مادۀ 42:
هزینههای حمل و نقل لوازم شخصی گروههای هنری توسط کشور اعزام کننده و هزینههای مسکن، غذا و رفت و آمدهای داخلی و همچنین مکان مناسب نمایشگاهی توسط کشور میزبان پرداخت خواهد شد.
مادۀ 43:
هزینههای حمل و نقل و بیمه اشیاء نمایشگاهی به کشور میزبان و بالعکس بعهده کشور اعزام کننده خواهد بودوکشور میزبان هزینۀ رفت و آمدهای داخلی و بیمه را پرداخت خواهد نمود. همچنین هزینۀ مربوط به مکان مناسب برای نمایشگاه را نیز پرداخت خواهد کرد.
مادۀ 44:
کشور میزبان تسهیلات برای هیأتها را فراهم خواهد آورد و کشور اعزام کننده نیز هزینۀ درمانهای دراز مدت و جراحیهای مهم را تقبل خواهد کرد.
مادۀ 45:
کشور میزبان کلیۀ هزینههای بورسیهها از جمله هزینۀ تحصیل، مسکن، حمل ونقل و بیمه را پرداخت خواهد نمود هزینۀ بلیط رفت و برگشت با هواپیما توسط کشور اعزام کننده پرداخت خواهد شد. کلیۀ هزینههای ذکر گردیده بر اساس قوانین و مقررات جاری در دو کشور و در طول مدت مبادلۀ دانشجویان مربوطه پرداخت خواهد شد.
مادۀ 46:
این برنامه تا سال 2008 معتبر خواهد بود. در صورتی که امکان انجام برنامه قبل از آن تاریخ میسر نباشد، اعتبار آن تا امضاء برنامه مبادلات جدید ادامه خواهد یافت.
این برنامه در شهر تهران در تاریخ 12/2/1383 هجری شمسی برابر با 1/5/2004 در دو نسخۀ اصلی به زبانهای فارسی، بنگالی و انگلیسی در 6 فصل و 46 ماده که هر دو دارای اعتبار یکسان میباشند امضاء گردید. در صورت بروز هر گونه اختلاف نظر متن انگلیسی ملاک عمل قرار خواهد گرفت.
* لازم به ذکر است که این موافقتنامه مجددا بین دو کشور برای ادامه همکاری های مذکور برای یک دوره بعد نیز به امضاء رسیده است.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مذاکراتی در زمینۀ توسعه روابط اقتصادی بین دو کشور صورت گرفت که منجر به سفر هیئتی اقتصادی به ریاست معاون وزارت بازرگانی به بنگلادش شد و در تاریخ 19 دی 1361 یادداشت تفاهمی در داکا میان طرفین به امضاء رسید. نیاز و ضرورت طرفین به همکاری های متقابل اقتصادی باعث شد تا این یادداشت تفاهم در سال های بعد مرتب تجدید شود.
وضعیت زبان فارسی و فارسی زبانان
بررسی و تبیین وضع زبان وادبیات فارسی در بنگاله (بنگلادش) به سبب قدمت و وجود شاعران و نویسندگان بسیار و آثار گرانمایه و ارزشمندی که از خود به یادگار گذاشتهاند، نیازمند به زمانی طولانی است.
زبان فارسی پس از رسیدن به شبه قاره زبان فکری و علمی ادیبان وسخنوران ودانشمندان شد و آثار متعدد ومتنوع وگرانبهایی از آن زبان به وجود آمد؛ مانند قدیمیترین کتاب عرفانی (کشف المحجوب) که علیبنعثمان هجویری نوشت یا کتاب های تاریخی و سرگذشت نامهها و تذکرههایی که در روزگار بابریان نگاشته شدند (تاریخ الفی، آئین نامه اکبری، عقد ثریا) و چه آن ها که در دوران حکومت و سلطۀ انگلیسی ها به رشتهی تحریر درآمدند و به چاپ رسیدند؛ اعم از آثار عبیدالله عبیدی، عبدالغفور نساخ، عبدالرووف رحیم، سید محمود آزاد، نواب احسن الله خان و ... و چه ترجمههایی که از متنهای هندی و سنسکریت صورت گرفتند ونمونهی آن را کلیه ودمنه (پنچاتنترا) میتوان ذکر کرد و چه کتاب هایی که در زمان جهانگیر ترجمه شدند ودیگر کتاب های مقدس و دینی هندوان چون مهابهارات، ریگ ودا و ... .
میدانیم که زبان فارسی، زبان دین است که همراه با دین اسلام در شبه قاره رواج یافت. از ملتان و مکران گرفته، که نخستین سرزمین های فتح شده هستند و بیشترین تأثر از زبان فارسی را مردم آنجا داشتهاند تا قسمتهای جنوب هند که در آنجا در زمان بهمنیان فارسی تأثیر چشمگیر داشته است، تا شرق شبه قاره (بنگال) که علما و شاعران و ادیبان فارسیگو آثاری ارزشمند از خود به یادگار گذاشتهاند.
زبان فارسی در حقیقت زبان دل و دین مردم شبه قاره بود، مضافاً اینکه اشعار و ادبیات شعرای بزرگ ایرانی که مشعر ذوق سرشار فرهنگی و ادبی و ملهم از افکار عرفانی اسلامی این سرزمین بود، آنچنان مردم این مرز و بوم را مجذوب خود ساخته بود که در ستایش از آن، مثنوی مولوی را قرآن در زبان پهلوی میدانستند. (مثنوی معنوی مولوی/ هست قرآن در زبان پهلوی) و به سبب عشق به زبان فارسی، کتاب هائی از قبیل گلستان و بوستان و پندنامه عطار، پنج گنج، اخلاق محسنی، مثنوی مولوی، شاهنامه فردوسی و دیوان حافظ و دهها کتاب ادبی دیگر زبان فارسی را همچون قرآن مجید و احادیث احترام قائل بودند و آموختن و خواندن آن را بر خود فرض میدانستند؛ رونوشتهای خطی این کتاب ها، که هم اکنون به وفور در کتابخانههای شخصی یافت میشود، مبین اهمیت این کتاب ها نزد مردم میباشد.
پیدایش زبان و ادبیات فارسی در بنگال
پیش از این گفتیم که نخستین دوره پیدایش زبان فارسی در بنگال با حکومت محمد بن خلجی در 1201 تا 1203آغاز شد. در این دوره اولین کتاب فارسی که در بنگاله نوشته شد، ترجمهای از کتاب سنسکریت به نام «اومرت کوند» بود که «بحرالحیات» نامگذاری شده است.
دورۀ دیگر پیشرفت ادب و زبان فارسی در بنگاله در زمان حکومت بگراخان فرزند غیاثالدین بلبن شاه دهلی بود. هنگامی که غیاثالدین بلبن و فرزندش بگراخان، به لکهنو حمله کردند، در آنجا شاعر مشهور فارسی زبان، امیر خسرو با آنان همراه بود (1325-1253م). او یکی از مشاورین مخصوص بگراخان و شاعر دربار وی بود.
در زمان بگراخان، در بین شعرائی که از دهلی به بنگاله آمدند، منشی شمسالدین و قاضی اثیر از معروفیت خاصی برخوردار بودند. آن ها از دوستان امیر خسرو بودند که از او خواستند در بنگاله بماند ولی او پس ازچندی به دهلی بازگشت (شبلی نعمانی، 1325: 84-87/5).
شمسالدین منشی که دفتردار بگراخان بود، به زبان فارسی تسلط فراوان داشت و شعر میسرود. کتاب فارسی دیگر که در بنگاله نوشته شد، «حق» نام است. این کتاب راجع به فقه بود و به نظم و درباره حکومت پسر بگراخان، رکنالدین کیکاووس (در سال 1301-1291م) در شهر سونارگان نوشته شده است. در این کتاب حدود 180 بیت از اشعار فارسی جای گرفته است.
(Spear: 117 Ikram and ).
غیاثالدین اعظم شاه از سال 1389 تا 1406م در بنگاله حکومت کرد که پایتخت حکومت او در شهر سونارگان نزدیک داکا بود. اکرام، معتقد است که دورۀ حکومت غیاثالدین اعظم شاه، دوره زرین ادب و زبان فارسی در بنگاله بود (بنگلار، 1977: 518).
از دیگر شعرای معروف این دوره، صوفی نورالحق نورقطب عالم، دوست و هم کلاس سلطان غیاثالدین بود او در نویسندگی شعر مهارت خاصی داشت. صوفی نورقطب عالم، چهل حدیث از احادیث پیامبر(ص) را جمعآوری نمود و کتابی به نام انیس الغرابا نوشت. این کتاب در لکهنو به چاپ رسید (همان: 16).
اسنادی که بر ترویج زبان فارسی صحه میگذارند، کتاب هائی هستند که در طول 700 سال به زبان فارسی نگاشته شده است که بخشی از آن ها عبارت اند از:
1. بهارستان غیبی
موضوع: تاریخ جنگ و مبارزه آسام، کوچ بهار، اوریشا در مورد حکومت پادشاهی شاه جهان وجهانگیر.
نویسنده کتاب: علیالدین غیبی(اصل نسخه خطی این کتاب در پاریس و فتوکپی آن در دانشگاه داکا محفوظ است.)
2. ریاض السلاطین
موضوع: تاریخ کامل بنگلادش اززمان حکومت مغول
نویسنده کتاب: غلام حسین طباطبایی شاعر وادیب فارسی
3. تاریخ بنگلا
موضوع: تاریخ پیدایش بنگلادش از سال 1690 تا تاریخ 1756م
نویسنده: منشی سلیم الله
(این کتاب در سال 1763 نوشته شد و ترجمۀ انگلیسی آن را غلاداوین در سال 1788 در کلکته چاپ کرد، ولی کتاب اصلی را در سال 1979، استاد امامالدین از طرف انجمن آسیاتیک چاپ کرد.)
اهمیت و ارزش زبان فارسی در میان مردم بنگلادش
اهمیت وارزش زبان فارسی در میان مردم بنگلادش هنگامی آغاز شد که شعرای فارسی زبان از آسیا و شهرهای مختلف شبه قاره به بنگلادش آمدند. مانند قادری بغدادی از بمبئی، کواکب، حیدرخان شایق، احسن الله شاهین از کشمیر هند و...
پس از این دوران، زبان فارسی طی مرور زمان، به زبان بنگالی تغییر پیدا کرد و طی این مدت طویل، بسیاری از الفاظ فارسی و عربی در زبان بنگالی آمیخته شد.
از خصوصیات مهم در قرن نوزدهم، تجدید زبان فارسی در بنگلادش بود. پس از سال 1857، دو شاعر معروف در این منطقه متولد شدند که در شاعری استاد بودند:
1. مولانا عبیدالله عبیدی، 2. سید محمود آزاد.
اکرام مینویسد: «در قرن نوزدهم، سه نفر از شعرا توانستند در نواحی هند و پاکستان زبان فارسی را معرفی کنند، مولانا عبیدالله عبیدی، سهروردی و آزاد» ( اکرام، 1959 :84 ).
نتیجۀ گسترش ادبیات و زبان فارسی در بنگلادش موجب شکلگیری و قالب ریزی زبان بنگالی شد. در سال 1970، فرهنگ بنگالی انگلیسی رواراندا ویلیام گولد ساک در شهر داکا چاپ شد که حدود شش هزار واژه فارسی و عربی در آن جمعاوری شده است؛ پیداست که ادبیات بنگالی، از ادبیات زبان فارسی و قوانین شعری آن الهام گرفته است. غزل، مرثیه، رباعی و مثنوی در زبان بنگالی، کاملاً از ادبیات فارسی گرفته شده است. این مهم نشانگر تأثیر ادبیات فارسی در زندگی و روح و روان مردم بنگال است.
از آغاز حکومت انگلیس در هند (سده هیجدهم)، پایتخت بنگاله، کلکته بود و تا 1912، پایتخت باقی ماند. طی این مدت، دانشمندان و شعرای فارسی زبان از نقاط مختلف بنگال ازجمله شهرهای چیتاگنگ، سیلهت، کومیلا و ... که مربوط به بنگال شرقی است، به شهر کلکته آمدند و در آنجا مسکن گزیدند.
در سال 1912 به دستور انگلیسی ها، پایتخت به محل دیگر تغییر انتقال یافت و در ادامۀ این سیاست، زبان اردو را جایگزین زبان فارسی کردند. همچنین دستور دادند همه کتاب های فارسی را به زبان اردو ترجمه کنند.
در زمان سیطرۀ انگلیسی ها بر هند، عمدهترین مراکز تحصیل زبان فارسی، مدرسههای دینی بودند. در سال 1780 مدرسه عالیه کلکته تأسیس شد. در سال 1874 نیز مدارس محسنیه در شهرهای داکا، چیتاگنگ، راجشاهی تأسیس شدند.
با اینکه در بنگلادش مدرسههای دینی، غیر رسمی بود، اما آموزش و تحصیل زبان فارسی تداوم داشت. نهایتاً، دولت استعماری انگلیس در سال 1837 با صدور اطلاعیهای، رسمیت داشتن زبان فارسی را باطل اعلام کرد ( Sayed Mohamad, 1895: 53-54 ).
ایرانیان مقیم و پراکندگی آن ها
به طور کلی مردم مسلمان بنگلادش نسبت به ایرانیان، احترام فوقالعاده قائل هستند و هر ایرانی هر جا میرود، همه به او احترام میگذارند و این وضع سابقۀ تاریخی دارد.
خانواده معروف اصفهانی که در حدود یک و نیم قرن گذشته در مناطق مختلف این کشور به تجارت پرداختهاند، میان مسئولین دولتی و مردم بنگلادش بسیار محترم و شناخته شده هستند. همچنین تعدادی دانشجوی ایرانی دردانشگاههای این کشور مشغول به تحصیل هستند. همچنين تعدادي دانشجوي ايراني در دانشگاه هاي اين كشور مشغول به تحصيل مي باشند.
وضعیت حوزه عناصر فرهنگ ایرانی
به نوشته محققان، در شبه قاره، مردم به چهار سلسلۀ مهم تصوف یعنی چشتیه، سهروردیه، قادریه و نقشبندیه، از گذشتهها تا امروز علاقه دارند و کم وبیش همۀ صوفیان شبه قاره به یکی از این سلسلۀ چهارگانه وابستهاند.
نکتۀ جالب توجه این است که مؤسسان هر چهار سلسله معروف، ایرانیالاصل بودهاند. مؤسس چشتیه منسوب به قریهای است در نزدیکی هرات؛ مؤسس سهروردیه منسوب است به سهرورد زنجان؛ و مؤسس سلسلهی قادریه به گیلان؛ و بالاخره بنیانگذار سلسلهی نقشبندیه از اهالی بخاراست که یکی از شهرهای معروف ایران آن زمان بوده است.
سلسلهای دیگر در شبه قاره به نام «همدانیه» یا سادات همدانی وجود داردکه مؤسس آن میر سید علی همدانی از همدان میباشد و این سلسله نیز معروف است. در واقع هر کس که به تاریخ اجتماعی مسلمانان شبه قاره آشنا باشد، میداند که آنچه تاریکترین گوشههای حیات مردم شبه قاره را منور کرده و پردههای ظلمت را زدوده، مساعی وکوششهای پیروان طریقت بوده است.
از تألیفات این مشایخ، هر چه وجود دارد، به زبان فارسی است. پیشوایان تمام سلسله ها در طول صدها سال در تبلیغ اسلام و نشر فرهنگ ومعارف این دین حنیف و نشر تعالیم صوفی ها، خدمات شایانی در این منطقه انجام دادند و آثار قلمی بسیاری در زمینههای مختلف به یادگار گذاشتند. ادب، در اساس آیینه و مفسر وضع اجتماعی هر دوره است. تأثیری که زبان و فرهنگ فارسی و ایرانی، بر مردم این سرزمین داشت هم از طریق عرفا و متصوفه بود و هم از طریق بازرگانان که همواره سرزمین شبه قاره را راه حلی مناسب برای صادرات و واردات کالاهای خود میدانستند. پیش از حکومت امرای مسلمان، مردم بنگال، به ویژه در شهر چیتاگنگ بنگلادش از طریق بازرگانان، با اسلام و الفاظ اسلامی آشنا شده بودند و حتی نام آن شهر تا مدت ها، «اسلام آباد» بود. نریندرانات لا (Narendra Nath Law) دانشمند معروف هندی مینویسد: «استیلای مسلمانان بر هند، نشانگر آغاز تغییرات مهمی بود که نه تنها در زمینهی اجتماعی و سیاسی، بلکه در حوزههای علمی و آموزشی نیز تأثیر گذاشته است». برای اینکه تأثیر اخلاق ایرانیان و آداب و سنن مسلمانان بر مردم شبه قاره حتی هندوها، مشخص شود، ذکر جملهای از کتاب جنتامنگل اثر جیآنند (Jae Anand) بیمناسبت نیست:
«برهمن ریش میگذارد، فارسی میخواند، جوراب به پا میکند، در دستی چوب میگیرد و در دست دیگر کمان، و مثنوی هم میخواند».
تأثیر در زبان بنگالی
از ابتدای آشنایی مردم بنگال با اسلام تا قرن ششم هجری که مردم اندک آشنایی با اسلام داشتند روابط نیز بیشتر به صورت بازرگانی بود والفاظ و کلمات عربی وارد این زبان شدند؛ مانند: الله، رسول، جهاد، کافر، مؤمن، مسجد و ...از زمان الیاس شاهیان (قرن هفتم) زبان فارسی، زبان دربار بود و هندو و مسلمان فارسی میآموختند. بیشتر عنوان ها و نام شغلها و اصطلاحات اداری و قضایی، به زبان فارسی بودند؛ مثل: زمیندار، سکهدار، وکیلدار، سپهسالار و ....در دوران قطب شاهیان (از قرن نهم به بعد) زبان فارسی در بنگال بسیار اهمیت یافت و گاهی اشعاری به شیوهی ملمع (فارسی بنگالی) سروده میشد ومترجمان نیز آثاری را از فارسی به بنگالی ترجمه میکردند؛ مانند: یوسف وزلیخای جامی، لیلی و مجنون و ... و گاه مرثیههایی به سبک و شیوهی مرثیههای فارسی میسروند که بیشتر به مصیبتهای کربلا اشاره دارند و هنوز هم این شیوه در بسیاری از مناطق بنگلادش رایج است که به سبک ایرانیها، نوحه میخوانند و سینه میزنند و برای اهل بیت پیغمبر(ص) عزاداری میکنند. نمونههای آن را در شهرهای شایسته گنج، مانیک گنج و داکا میتوان دید که دستهها و هیئت های عزاداری به راه میافتند و سینه و زنجیر میزنند. تأثیر فارسی در بنگلادش به حدی است که میتوان در حدود ده هزار لغت و عبارت و مضمون را که به صورت های اصلی و فرعی به کار میروند، شناسایی کرد.
تأثیر بر ادیبان و سخنوران
در این باره پیش از این سخن گفته شد، اما باید افزود که درخطهی بنگلادش شاعرانی برجسته ظهور کردهاند و به فارسی شعر گفتهاند که دیوان های آن ها به صورت خطی یا چاپی موجود است. نمونههایی از این افراد عبارتند از: میرزا لطفا... مخمور، میررضی اقدس، منشی سلیم ا...، منیر محمد اسماعیل جان، نواب علی ابراهیم خان خلیل، سید محمد باقر طباطبایی، عبیدا...عبیدی، آقا احمد علی احمد اصفهانی، عبدالغفور نساخ، خواجه عبدالرحیم صبا، احسن ا...گورکهپوری، مولانا عبدالرووف وحید، مولانا عبدالستار، میرزا احمد علی کوکب و ...کسانی چون قاضی نذرالاسلام، شاعر قرن بیستم بنگلادش، بسیاری از الفاظ و عبارات و اصطلاحات فارسی و اسلامی را عمداً در اشعار خود به کار بردهاند و به غنای کار خویش افزودهاند.
تأثیر بر اسامی و نام های مردم
اگر چه قریب به 85 درصد مردم این دیار مسلمانند و از نام های اسلامی استفاده میکنند، اما بسیاری از نام های ایرانی، چه آن ها که در شاهنامه و دیگر کتاب های ادبی وجود دارند و چه نام هایی که در بین مردم ایران رایج بودهاند، در این سرزمین به کار میرود و مردم با علاقه ازآن ها استفاده میکنند؛ مانند رستم، جهانگیر، خسرو، فرامرز، شاهجهان، سردار، دلاور، دلافروز، دلگشا، گلشن، نوشین، شیرین، شیرزاد، پرستو، لاله، پروین، پرویز، یاسمین، کامران، شاهنامه، فرهنگ، فرحانه، فرهاد، خداوندگار(خوندوکار)، آزاد، تهمینه، سرفراز، جهان آرا...
لوحهها و کتیبههای بازمانده
از دیگر آثار زبان و ادبیات فارسی که در هر جا مشهودند، و به صورت مکتوب ومشخص، دیرینگی و قدمت این فرهنگ و زبان کهن را بیان میدارند ونشان میدهند که روزگاری زبان و ادب فارسی در میان این مردم حضور داشته و در مقام وجهی مشترک، دو ملت را به یکدیگر پیوند میداده است، لوحهها وکتیبهها هستند. قدیمیترین این کتیبهها که تا کنون ضبط شده و به فارسی و عربی است، بر سر در مسجدی در روستای سیلهت در شمال بنگلادش یافت میشود: تاریخ شهر رمضان سنهی اثنین و خمسین وستمایه. پروفسور عبدالرحیم 185 تصویر از کتیبهها و لوحهها را در پایان کتاب خود (لوحهها وکتیبههای فارسی و عربی در بنگلادش) آورده است. اگر این لوحهها و کتیبهها دستخوش حوادث طبیعی و غارتگران و دشمنان نشوند، بهترین سندگویای روابط فرهنگی مشترک دو کشور ایران و بنگلادش در طی هشتصد سال گذشته خواهند بود.
تأثیر در نگارگری و ترسیم خطوط
در هنر کتاب آرایی ایرانی (مینیاتور، نقوش اسلیمی، تذهیب و ...) نقش و نوع خطوط، از اهمیت خاص برخوردار است، به عبارت دیگر خط در ترکیببندی و تفکیک سطوح تصویری، نقشی غالب دارد، در حالی که در بسیاری از شیوههای نقاشی، رنگ وبازی نور و سایه و روشن، عوامل تفکیک سطوح تصویری هستند. این ویژگی با تأثیر هنر ایران بر هند، به مینیاتورهای چینی نیز منتقل شد. در تصویرگری کتب مقدس هندوان نیز پیشروترین افراد، مسلمین بودند وشیوه و سبک این تصاویر، کاملاً مأخوذ از سنت تذهیب ومینیاتور ایرانی است. این تأثیر را در خطوط و تذهیب کتاب ها و پارهای از نقاشی های بنگلادش نیز میتوان مشاهده کرد که در موزهها وکتابخانهها موجود هستند. شیوهی معماری این سرزمین نیز متأثر از معماری اسلامی وایرانی است. معماران هندی اصول بنا کردن طاق های قوسی و ضربی را از مسلمانان آموختند؛ البته خود نیز در معماری مسلمانان مؤثر بودند که نتیجهی آن سبک معماری هندو اسلامی است. در بنگلادش هم شیوهی معماری اسلامی را در بنای مساجد، طاق های قوسی، مناره در کنار گنبد مسجد و...را میتوان دید.
در طول قرن های گذشته، بسیاری از ایرانیان به شبه قاره مهاجرت کردند و در این سرزمین، رحل اقامت افکندند که شاعران و نویسندگان ودانشمندان مانند صائب تبریزی (که پس از مدتی به اصرار شاه عباس به ایران بازگشت)، حزین لاهیجی، کلیم کاشانی، سرمد و...نیز در بین آنان بودند. عوامل مهاجرت ها را میتوان به دو دسته قرار داد:
اول، عواملی که مردم ایران را به شبه قاره جذب کرد، مانند فراوانی نعمت، زمینههای گوناگون، اشاعهی اسلام، هنرپروری و خدمتگزاری در دربارها.
دوم، خرابی اوضاع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی به سبب یورش مغولان، سختگیری های بعضی از حکام محلی و بیتوجهی سلاطین صفوی به شعر و ادب... ذکر این نکته لازم است که اگر چه شاهان صفوی نسبت به شعر وادب فارسی در مقایسه با دیگران کمتر علاقهمند بودند، اما دورهی آنان از نظر معماری اسلامی و ایجاد اماکن کاروانسراها و مساجد ومدارس علمیه و پرورش علما، فلاسفه و متکلمان اسلامی از دورههای درخشان سیاسی و فرهنگی است.
نخستین مهاجران ایرانی زردشتیانی بودند که در زمان ورود اسلام و حملهی اعراب به ایران، تاب مقاومت نیاوردند و راه سرزمینی امن در پیش گرفتند که شبه قارهی هند چنین بود، و شهر بمبئی به سبب قرار داشتن در کنار دریا، سهلالوصولتر بود. کثرت زردشتیان در شهر بمبئی نتیجهی همان مهاجرت های اولیه است و بازرگانان نیز که زمینه را برای کسب درآمد وتبادل کالا مناسب میدیدند، فعالیت خود را شروع کردند. بعضی در سرزمین هند ماندگار شدند و بعضی به رفت و آمد ادامه دادند. خطهی بنگال نیز به سبب سرسبزی و خرمی و وفور نعمت و همجواری با دریا، از نواحی مهاجرپذیر تلقی میشد.
ازدواج های مهاجران و تشکیل خانواده چه در میان پادشاهان و امیران و چه میان افراد معمولی در انتقال و تأثیر و تأثر فرهنگ و روابط اجتماعی مؤثر بود.
همبستگی ها و روابط فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و...که در طول تاریخ بین دو سرزمین بزرگ و فرهنگپرور ایران و هند به ویژه خطهی بنگال وجود داشت و در فراز و نشیب های روزگار گاهی دچار ضعف و شدت میشد، با روی کار آمدن حکومت و سلطهی انگلیسی ها در قرن گذشته رو به انحطاط گذاشت و آنان که زبان و ادبیات فارسی و همبستگی با کشور اسلامی ایران را مخل اهداف استعماری و سلطه جویی خود میدانستند، نخست به ظاهر، اظهار همنوایی کردند و آنگاه به قطع ریشههای روابط و علایق پرداختند. با شکست نواب سراجالدوله در جنگ پالاسی که خود از علاقهمندان زبان و ادب فارسی بود، تا کنون که در حدود 150 سال از آن تاریخ میگذرد، به سبب همان اقدامات خصمانهی انگلیسی ها، زبان و ادبیات فارسی نتوانسته است مسیر طبیعی و گذشتهی خود را باز یابد، ولی ادیبان و سرایندگانی چون غالب دهلوی (1285هـ)، شبلی نعمانی (1322هـ)، گرامی (1306خ)، طغرایی(1310خ) و ممتازترین دانشمند و شاعر این دوره یعنی علامه محمداقبال شمع شعر و ادب فارسی را در مقابل تندباد حوادث سلطهی بیگانگان، زنده نگاه داشتند. چندان که به قول مرحوم ملکالشعرای بهار:
عصر حاضر خاصهی اقبال گشت واحدی کز صد هزاران برگذشت
حضور و تداوم زبان فارسی در شبه قاره و به ویژه در بین ملت مسلمان بنگلادش باعث ایجاد گرههای محکم در روابط و علایق فرهنگی، علمی، ادبی و سیاسی بین دو کشور خواهد شد (ماهنامه فرهنگی هنری چشمانداز، 1377، شماره 9: 25-23 ).
جایگاه زبان فارسی در نظام آموزشی بنگلادش
تاریخچه
زبان فارسی از طریق تجار مسلمان فارسی زبان وارد این سرزمین شده است. البته تأثیر مبلغین عرب که تسلط به زبان فارسی داشتهاند نیز شایان توجه است، زیرا آنان از زبان فارسی برای تبلیغ استفاده می کردند. پس از آن که مسلمانان بنگال را فتح کردند، در سال 1203م، صدها مبلغ مشهور از عربستان، ایران، یمن، ترکیه و آسیای میانه وارد این سرزمین شدند که اکثر آنان به زبان فارسی تکلم و تبلیغ می کردند و سلاطین بعدی اعم از ترک، ایرانی، مغول و ... نیز همان راه را ادامه دادند. بدین ترتیب زبان فارسی درطول 633 سال از 1203 تا 1827 در بنگال زبان رسمی بوده است و تأثیر زیادی در فرهنگ این مرز و بوم داشته است.
گرچه فارسی در مدارس مدرن و دینی به عنوان ماده درسی تلقی میشد، اما پس از استقلال پاکستان چون زبان های انگلیسی و بنگالی در مدارس اجباری بود، زبان فارسی از مدارس مدرن حذف و در مدارس دینی نیز زبان پنجم (پس از عربی، اردو، بنگالی و انگلیسی) شد، به همین دلیل موقعیت زبان فارسی رو به ضعف گذاشت. البته در دانشگاه داکا نیز زبان فارسی در واحدهای درسی گنجانده شده بود که چندان رونقی نداشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران مجدداً زبان فارسی توجه عدهای را به خود جلب کرد و به تعداد علاقهمندان به زبان فارسی افزود. درحال حاضر هنوز هم در بعضی از مدارس دینی زبان فارسی تدریس میشود.
نگاهی آماری به تاریخچه زبان فارسی در بنگلادش
1921میلادی، تأسیس دانشگاه داکا
1921 ، افتتاح بخش فارسی دانشگاه داکا
1947، جدایی بنگلادش از هند، به عنوان پاکستان شرقی
67-1966، فارغالتحصیل شدن نخستین دانشجوی دکترای زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه داکا
1971، استقلال بنگلادش
1978، اعزام نخستین استاد زبان فارسی از ایران (آقای دکتر صراف) به دانشگاه دکا
1985، پذیرش یک دانشجو در مقطع لیسانس
1990، شروع فعالیت مجدد آموزش زبان و ادبیات فارسی با پذیرش دانشجو، با همکاری رایزنی فرهنگی و سفارت ج.ا.ایران
1992، پذیرش 2 دانشجو برای مقطع لیسانس وفارغالتحصیلی اولین گروه و ثبت نام در فوق لیسانس و دور جدید با اعزام استاد فارسی ازایران
1994، شروع آموزش زبان فارسی دوره مقدماتی – عالی در دانشگاه راجشاهی
تجهیز کتابخانه و اتاق سمینار ودفتر بخش فارسی و اردو توسط رایزنی و سفارت ج.ا.ایران، اعزام 3 نفر از دانشجویان فوق لیسانس برای دورۀ چهار ماهه بازآموزی به ایران.
1995 ، پذیرش 30 دانشجوی جدید برای مقطع لیسانس
اعزام دو نفر از استادان فارسی به ایران برای شرکت در کنگره عطار نیشابوری، پرده برداری از سنگ بنای ساختمان زبان فارسی دانشگاه داکا، توسط مقام محترم ریاست جمهوری اسلامی ایران.
1996 ، شروع اولین دوره لیسانس در دانشگاه راجشاهی.
جایگاه زبان و ادبیات فارسی
فارسی در دوره دبیرستان
تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، فارسی درسی انتخابی بود. تدریس فارسی در این مرحله، از کلاش ششم آغاز میشد. در این دوره علاوه بر شش درس اجباری انگلیسی، اردو، بنگالی، ریاضی، علوم اجتماعی و علوم دینی، سه درس انتخابی بود که دانشآموزان میتوانستند یکی از آنها را انتخاب کنند. این سه درس انتخابی شامل عربی، فارسی و نقاشی بوده است. در نتیجه، سیاست جدید آموزشی دولت پاکستان، زبان عربی از سال 1982 از کلاش ششم برای دانشآموزان سراسر بنگلادش اجباری شد. در اثر این تصمیم، فارسی و نقاشی، دو ماده اختیاری دیگر حذف شد. البته در دبیرستان هایی که زیر نظر دولتهای ایالتی اداره میشود، آموزش و تربیت معلمین عربی، تدریس فارسی و نقاشی ادامه دارد.
به چند دلیل عمده، تدریس فارسی در همه دبیرستان ها دایر نیست:
1. در اثر اجباری شدن زبان عربی و تراکم دروس، فارسی در دبیرستان هایی که زیر نظر دولت مرکزی اداره میشود، قهراً از برنامۀ درسی خارج شده است.
2. به علت کمبود امکانات استخدام و وضع بد اقتصادی، دانشجویان، فارسی را به عنوان یکی از مواد درسی خود انتخاب نمیکنند.
3. در بعضی از دبیرستان ها، معلم فارسی وجود ندارد و از این رو دانشآموزان ناگزیر درس های دیگری را انتخاب میکنند.
4. اکثر معلمان، فارسی امروز و شیوههای نوین آموزش زبان فارسی را نمیدانند، بنابر این نمیتوانند کلاس ها را به نحو احسن و نتیجه بخش اداره کنند.
5. کتاب های درسی به روش جدید موجود نیست و مطالب کتاب های درسی فعلی فاقد اطلاعات و مواد جدید است.
فارسی در سطح دانشکدهها
در ده ها دانشکده در سراسر بنگلادش، رشته زبان فارسی جزو دروس انتخابی آن ها است. در این دوره علاوه بر چهار درس اجباری بنگالی، انگلیسی، علوم سیاسی و بنگلادش شناسی، یک فهرست بسیار طولانی دروس انتخابی وجود دارد که زبان فارسی هم از جمله آن هاست.
دانشجویان غالباً این درس را برای این انتخاب میکنند که بتوانندبه آسانی نمرات خوب به دست آورند، ولی دروس این ماده چنان تهیه شده و روش تدریس و آموزش به روشی است که دانشجویان حتی پس از موفقیت در امتحان به هیچ وجه قادر به صحبت کردن به زبان فارسی نیستند.
پس از استقلال بنگلادش، حدود شانزده سال در بخش فارسی دانشگاه داکا هیچ دانشجویی مشغول به تحصیل در این رشته نبود. پس از این مدت، کمکم زمینههای لازم برای بازگشایی بخش فارسی دانشگاه داکا فراهم شد و هر ساله تعدادی از دانشجویان در این رشته در مقطع لیسانس و فوقلیسانس و حتی دکترا تحصیل میکنند.
مراکزی که زبان فارسی در آنجا آموزش و یا تدریس میشود شامل: بخش فارسی دانشگاه داکا، دوره لیسانس، فوق لیسانس و دکترا؛ مؤسسه زبان های نوین دانشگاه داکا و دانشگاه کولنا، بخش فارسی موسسه زبان های نوین دانشگاه راجشاهی، حوزه علمیه شهر کولنا و حوزه علمیه دخترانه مدینهالعلوم درداکا می باشند.
شایان ذکر است که حدود 79 سال از تأسیس بخش فارسی و اردو در دانشگاه داکا میگذرد. بخش فارسی و اردو دانشگاه داکا یکی از بخشهای مهم دانشگاه میباشد.
بخش زبان فارسی دردانشگاه ها
اولین موافقتنامۀ فرهنگی میان دو کشور ایران و بنگلادش در سال 1355 هـ.ش به امضاء رسید و بدنبال آن، خانه فرهنگ در هر دو کشور تأسیس شد. از آن زمان تدریس زبان فارسی در دوره دانشکده به دو نوع انجام میشود، اختیاری و انتخابی. درس اختیاری فقط در دورۀ لیسانس وجود دارد. برنامههای این درس شامل جزوۀ کوچکی مشتمل بر حکایاتی از گلستان سعدی، مثنوی رومی، ابیاتی از شاهنامه فردوسی، غزلیات حافظ و بعضی از اشعار علامه محمداقبال است.
بخش فارسی دانشگاه داکا
بخش فارسی دانشگاه داکا دارای دوره لیسانس، فوق لیسانس، پیش دکتری و دکتری است که مجموعاً 166 نفر، شامل 139 نفر در دوره لیسانس ،9 نفر دردوره فوق لیسانس و 18 نفر دردوره پیش دکترا و دکترا مشغول تحصیل هستند. در این بخش نه نفر استاد به نام های خانم دکتر کلثوم ابوالبشر، آقای دکتر سیف الاسلام خان، آقای طارق ضیاءالرحمان سراجی، آقای محمد عبدالصبور، آقای محسن الدین میا، دکتر ابو الکلام سرکار، اقای محمد بها الدین ، اقای محمد ممیت الرشید و آقای محمد احسن الهادی به تدریس و تحقیق اشتغال دارند.
بخش فارسی دانشگاه راجشاهی
بخش فارسی دانشگاه راجشاهی در مجموعه «گروه زبان ها» قرار دارد. این بخش از سال 1962 آغاز بکار کرد و تا مقطع دیپلم دانشجو میپذیرفت. از سال 1997 با تلاش رایزنی فرهنگی و نیز بعضی از اساتید دانشگاه، سندیکای دانشگاه با راه اندازی مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی موافقت کرد. در حال حاضر بخش فارسی دانشگاه راجشاهی تا مقطع فوق لیسانس دانشجو دارد که از این میان 93 نفر در مقطع کارشناسی و هفت نفر در مقطع کارشناسی ارشد مشغول به تحصیل هستند. این بخش از خدمات علمی و پژوهشی ده استاد تمام وقت به اسامی دکتر شمیم خان، دکتر نورالهدی، دکتر محمد کمال الدین، محمد عطاءالله، عثمان غنی، شفیع الله، سید ابو عبد الله، نذر السلام، خان تهمینه بیگم و خانم رضوانه اسلام شمی استفاده می کند.
انستیتو زبان های نوین دانشگاه داکا
انستیتو زبان های نوین یکی از مؤسسات آموزشی وابسته به دانشگاه داکا است که از سال 1974کار خود را آغاز کرده است. از همان سال های نخستین، بخش زبان فارسی در این مؤسسه با دورههای آموزشی مقدماتی، متوسطه، دیپلم و فوق دیپلم دایر شد. به طور میانگین در هر دوره آموزشی حدود 30 نفر فارسی آموز دارد. استادان این بخش عبارت اند از: خانم شمیم بانو رئیس بخش (تمام وقت)، خانم دکتر کلثوم ابوالبشر (نیمه وقت) و آقای حفیطالرحمان (نیمه وقت).
بخش آموزش زبان فارسی رایزنی فرهنگی ج.ا.ایران - داکا
فعالیت این بخش، از سال 1984 (1363هـ.ش) آغاز شد و تا کنون بیش از شصت دوره آموزشی زبان فارسی را به پایان رسانده است. این بخش، دارای چهار مقطع آموزشی مقدماتی، متوسطه، دیپلم و فوق دیپلم است که مدت زمان هر یک از دورهها، چهار ماه طول می کشد. همچنین تا اوایل سال 2012 ، ده دوره آموزش فارسی ویژه استادان مدارس قومی در رایزنی فرهنگی برگزار شده است (رایزنی فرهنگی ج.ا.ایران-داکا).
آموزش زبان فارسی در دانشگاه اسلامی کوشتیا
از سال 1381 خورشیدی، طبق یادداشت تفاهم منعقده شده میان رئیس دانشگاه و مقامات فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، بخش زبان فارسی دانشگاه با حضور یک استاد شروع بکار کرد. این بخش فعلا فعال نیست.
بخش فارسی دانشگاه چیتاگنگ
از 9 مهر ماه 1381، طبق توافقنامه منعقده میان مقامات فرهنگی جمهوری اسلامی ایران و رئیس دانشگاه چیتاگنگ، بخش آموزش فارسی در این دانشگاه در دوره لیسانس آغاز بکار کرده است. در اواخر سال 2011 با تاسیس بخش فارسی این دانشگاه موافقت شد و هم اینک فعال می باشد.
بخش فارسی دانشگاه علوم و تکنولوژی کولنا
طبق موافقتنامه دو جانبه ای که در تاریخ 17 آذر ماه 1381هـ.ش میان ج.ا.ایران و رئیس دانشگاه علوم و تکنولوژی کولنا به امضاء رسید، بخش زبان فارسی در آن دانشگاه راه اندازی شد.
فارسی در مدرسه عالیه داکا (دولتی) و مدرسه مدینهالعلوم(نیمه دولتی)
در مدارس فوق زبان فارسی جزو مواد امتحانی در مقاطع داخل (دیپلم)، عالم(فوق دیپلم) و فاضل (لیسانس) میباشد و ستاد آموزش مدارس دینی وزارت آموزش و پرورش بنگلادش عهدهدار برگزاری امتحانات سراسری تمام دروس از جمله فارسی است. با توجه به موافقت اخیر ستاد برنامهریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش و تصویب برنامه آموزش قرار است زبان فارسی بزودی جزو دروس ثابت آموزشی مقطع داخل و عالم قرار گیرد.
نیز نگاه کنید به
رسانهها و وسائل ارتباط جمعی آرژانتین؛ رسانهها و وسائل ارتباط جمعی اتیوپی؛ رسانهها و وسائل ارتباط جمعی اردن؛ رسانهها و وسائل ارتباط جمعی اسپانیا؛ رسانهها و وسائل ارتباط جمعی افغانستان؛ رسانهها و وسائل ارتباط جمعی اوکراین؛ رسانهها و وسائل ارتباط جمعی تایلند؛ رسانهها و وسائل ارتباط جمعی تونس؛رسانهها و وسائل ارتباط جمعی روسیه؛ رسانهها و وسائل ارتباط جمعی زیمبابوه؛ رسانه و وسايل ارتباط جمعی چین؛ رسانهها و وسائل ارتباط جمعی ژاپن؛ رسانهها و وسائل ارتباط جمعی کوبا؛ رسانهها و وسائل ارتباط جمعی فرانسه؛ رسانهها و وسائل ارتباط جمعی مالی؛ رسانهها و وسائل ارتباط جمعی ساحل عاج؛ رسانهها و وسائل ارتباط جمعی سیرالئون؛ رسانهها و وسائل ارتباط جمعی لبنان؛ رسانهها و وسائل ارتباط جمعی مصر؛ رسانهها و وسائل ارتباط جمعی قطر؛ رسانهها و وسائل ارتباط جمعی کانادا؛ رسانهها و وسائل ارتباط جمعی سودان