تاریخ اوکراین

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۵:۰۲ توسط Nazanin (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

سرزمین اوکراین در دوران قرون وسطی قبل از آنکه بین قدرت‌های غالب آن زمان تقسیم شود به عنوان مرکز کلیدی فرهنگ اسلاویک شرق بشمار می رفت که این امر نشان‌دهنده آن است که تاریخ اوکراین به چند هزار سال قبل برمی گردد. سکونت مداوم انسان‌ها در این سرزمین به پنج هزار سال قبل بر می گردد و ریشه خانواده زبان‌های هندو – اروپایی به این سرزمین برمی گردد. اسب اولین بار در اوکراین اهلی شد و به خدمت انسان در آمد. در طول تاریخ اوکراین سلسله‌های بسیاری در این کشور به قدرت رسیدند و برخی از آن‌ها سراسر اوکراین و گاهی نیز این کشور بین چند قدرت تقسیم  شد. بعد از حکومت هون‌ها و گوت‌ها قبایل اسلاویک، فرهنگ کی یف را به وسعت اوکراین امروزی گستراندند بطوریکه در قرن هفتم اوکراین به عنوان هسته مرکزی دولت بلغارها به شمار می رفت. در قرن هفدم کشمکش‌های بین روسیه و لهستان موجب شد اوکراین به دو نیم تقسیم شود  که هر نیمه تحت حاکمیت یکی از آن‌ها قرار گرفت. آنچه مشخص است روسیه از قرن هجدهم  تا زمان استقلال اوکراین تسلط زیادی بر این کشور داشته است و بسیاری از جنبه‌های سیاسی، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی مردمان این کشور را تحت تاثیر سیاست‌های خود قرار داده است.

تاريخ دوران باستان اوکراین

اوکراین از جمله کشورهایی به شمار می رود که سکونت انسان‌های اولیه دراین سرزمین اثبات گشته است در یکی از پژوهش‌های تاریخی ساکنان گروتیان که دوران زندگی آن‌ها به 32 هزار سال قبل از میلاد برمی گردد بعد از حفاری‌هایی که در کوه‌های کریمه در مکان غار بوران – کایا انجام گرفته است مورد مطالعه قرار گرفتند. فرهنگ کاکاتنی – تریپیلیا (Neolithe cucuteni-trypillian culture)در دوران عصر حجر جدید یا نوسنگی در حدود 4500 الی 300 سال قبل از میلاد دراین سرزمین به رشد و بالندگی رسید.

حکومت پادشاهی سیت‌ها (Scythian) در اوکراین بین سال‌های 250 تا 750 قبل از میلاد استمرار داشت که همزمان با این پادشاهی، کلنی‌ها یونان باستان نیز در قرن ششم قبل از میلاد در سواحل شمال شرقی دریای سیاه بنا شدند . کلنی‌های همچون تیرا (Tyras)، البیا (Olbia) و هرموناسا(Hermonnasa) بعنوان شهرهای روم و روم شرقی تا قرن ششم بعد از میلاد استمرار داشتند.در قرن سوم بعد از میلاد گوت‌ها[Goths] بین سال‌های 250 تا 375 بعد ازمیلاد این سرزمین را تسخیر کردند و آستروگوتیک‌ها که شاخه ای از گوت‌ها بشمارمی رفتند تا زمانی که دردهه 370 بعد از میلاد تحت کنترل هون‌ها (Huns) درآمدند در این سرزمین حکومت داشتند. فرهنگ کی یف که از قرن دوم تا پنجم میلادی به رشد و بالندگی خود رسیده بود تا زمان قرار گرفتن تحت سلطه هون‌ها، در شمال پادشاهی آستروگوتیک‌ها جاری بود.بعد از آنکه آستروگوتیک‌ها(Ostrogotha) در نبرد نداو که در سال 454 میلادی رخ داد به شکست هون‌ها کمک کردند اجازه یافتند در پانونیا (Pannonia) استقرار پیدا کنند.

بعد از پایان فرمانروایی هون‌ها و گوت‌ها  ، خلاء قدرت بوجود آمده در این سرزمین به قبایل اسلاویک باقی مانده از فرهنگ کی یف این امکان را داد تا قلمرو خود را در طول پنج قرن به وسعتی که اوکراین امروزی را تشکیل می دهد و حتی تا آن سوتر تا بالکان در قرن ششم بگسترانند.[۱]

در قرن هفتم، سرزمین اوکراین مدرن  هسته مرکزی دولت بلغارها بشمار می رفت  و شهر پاناگوریا به عنوان مرکز این دولت بود. در اواخر قرن هفتم بسیاری از قبایل بلغاری در جهت‌ها مختلف جغرافیایی از این منطقه مهاجرت کردند و  بقایای به جا مانده از آن‌ها جذب خزرها (Khazers) که مردمانی نیمه کوچ نشین از مناطق آسیای مرکزی بودند، شدند.

خزرها نیز پادشاهی خزر را در بخش جنوب شرقی اروپای امروزی در نزدیکی دریای خزر و قفقاز پایه گذاری کردند. قلمرو جغرافیایی این پادشاهی قزاقستان غربی، بخش‌های از اوکراین شرقی، جمهوری آذربایجان ،جنوب روسیه و کریمه را در بر می گرفت که در حوالی سال 800بعد از میلاد به یهودیت (Judaism)گروید.

تاريخ دوره مياني اوکراین

هروشوسکی می گوید شهر کی یف در دوران قرون وسطی و درست در زمانی که بخش‌های میانی و پایینی رود دنیپر بخشی از حکومت خزرها به شمار می رفت بنا گردید. او این نظر را تنها براساس اطلاعات بدست آمده از نشانه‌ها و علایم بجا مانده کسب می کند چرا که هیچ گونه نوشته و مکتوبی از این دوران بجا نمانده است. دلیل اصلی این ادعا آن است که در دوره ای که دولت روس – کی یف به مسیحیت گرویده  و اوکراین را نیز تحت تسلط خود قرار داده تمام نوشته‌ها تاریخی و مذهبی موجود در این سرزمین از بین رفته و هیچ اثری از آن‌ها برجای نمانده است.شهر کی یف در سال 882 میلادی بوسیله وارانگیان تحت تسلط حکومت خزرها در آمد که دوره ای طولانی از پادشاهی روریک را در اوکراین در پی داشت. در این دوره چندین قبیله اسلاویک که شامل قبایل پولن(Polans)، دریولیان(Drevlyans)، سوریان(Severians)، اولیچ (Ulichs)، تیوریان (Tiverians) و وایت کروت(White croats) می شدند بومیان اوکراین به شمار می آمدند. واقع شدن مسیرهای تجاری موجب گشت کی یف خصوصا در بین پولنی ها خیلی سریع به عنوان مرکز دولت قدرتمند روس – کی یف جای خود را پیدا کند

در سال 941 پادشاهی کی یف به امپراطوری بیزانس حمله کرده در نتیجه این حمله ناوگان دریایی کی یف توسط آتش امپرطوری بیزانس نابود شد. در قرن 11 دولت روس – کی یف از نظر جغرافیایی، بزرگ‌ترین دولت اروپایی محسوب می شد این ویژگی سبب شده بود در بقیه اروپا این دولت با نام روتینا[Ruthenia] شناخته شود این امر بخصوص بعد از حمله مغول در بخش غربی پادشاهی روس بسیار مشهود بود[۱].

نام اوکراین به معنای (محاط در خشکی) و سرزمین مادری می باشد که معمولا مفهوم این اصطلاح سرزمینی که مرزهای آن را خشکی مشخص می کند،می باشد. این مفهوم اولین بار در اسناد تاریخی قرن دوازدم و سپس در نقشه‌ها تاریخی قرن شانزدهم به تصویر کشیده شد.بنظر می رسد مفهوم این اصطلاح مترادف با سرزمین روسیه که شامل پادشاهی کی یف، چرنیگیو (Chernihiv)، پرییاسلاو (Pereyaslav) بوده است، بکار برده می شده است. اصطلاح روسیه بزرگ برای تمام سرزمین‌هایی که بوسیله کی یف اداره می شد حتی اگر ساکنان آن غیر اسلاو بودند بطوریکه یورالیک ها (Uralic) در بخش‌های شمالی و شرقی این دولت جزو روسیه بزرگ به حساب می آمدند. تقسیم بندی‌ها محلی و منطقه ای روسیه در هارتلند اسلاویک شامل بلاروس(روتینای سفید)، روسیه چورنا(روتینای سیاه)، روسیه چرون( روسیه سرخ) در غرب و شمال غرب  اوکراین می شد.

در طول قرن چهاردهم لهستانی‌ها و لیتوانی‌ها با حمله به مهاجمان مغول که اوکراین را به تصرف خود در آورده بودند توانسنتد در نهایت بخش‌های زیادی از اوکراین را تحت کنترل خود درآورند. بخصوص آنکه بخش‌های شمالی و شمال غرب فرمانروایی لیتوانی‌ها را پذیرفتند و مناطق جنوب غربی حکومت لهستانی‌ها و مجارها را پذیرفتند. بسیاری از بخش‌های اوکراین با مرزهای لیتوانی مجاور بود و به همین دلیل برخی معتقدند نام اوکراین از یک لغت محلی برای مرزهای تعیین شده آن دوره تعیین شده است این در حالی است که نام اوکراین پیشتر از این برای قرن‌ها کاربرد داشته است. لیتوانی‌ها کنترل دولت والونیا را در بخش‌های شمالی و شمال غربی اوکراین بدست گرفتند که مناطق اطراف کی یف را نیز دربرمی گرفت و از سوی دیگر لهستانی‌ها منطقه گالیسیا را تحت کنترل خود درآوردند. بعد از شکل گیری اتحاد بین لیتوانی‌ها و لهستانی‌ها، آلمان‌ها، لیتوانی‌ها، لهستانی‌ها و یهودی‌ها به این منطقه مهاجرت کردند.

جمهوری قزاق ها در اوکراین

قزاق ها، دهقانانی بودندکه از ظلم فئودال‌های لهستانی به جنوب شرقی اوکراین گریختند و دراختلاط با کسانی که از ممالک آسیای مرکزی به این نواحی فرار کرده بودن به قزاق معروف شدند. اولین استحکامات قزاق ها در جزیره مالا خورتیستا در قسمت پایین رودخانه دنیپر که بستر سنگلاخ آن برای کشتی رانی خطرناک است، ساخته شد. مبارزه برای حفظ پای بندی به مذهب ارتدوکس شرقی و نیز علیه دشمنان استقلال سرزمین بومی که در آن زمان لهستان بود، مهم ترین ایده‌ها آن‌ها را تشکیل می داد.در تاریخ قزاق ها سه دوره مشخص وجود دارد:

  • تلاش علیه تاتارها و ترک‌ها در نواحی استپ و دریای سیاه؛
  • شرکت در مبارزات مردم اوکراین علیه اقتصاد اجتماعی و ضدیت‌ها مذهبی لهستانی‌ها.

ایجاد دولت خودمختار اوکراین

اهمیت فروش گندم اوکراین به اروپا موجب گشت اشراف لهستان بیشترین فشار را بر دهقانان اوکراینی وارد سازند، به طوری که آزادی آن‌ها سلب و بیگاری در بین آن‌ها افزایش یافت. به تمام این تنگناها، فشارهای مذهبی برای کاتولیک کردن اوکراینی ها را نیز باید اضافه کرد. عکس العمل دهقانان اوکراینی نسبت به این فشارها، فرار به استپ‌های کم جمعیت و گذران زندگی از راه شکار، ماهی‌گیری و جمع آوری نمک بود، اما لهستانی‌ها سعی داشتند در این نواحی نیز با دادن امتیازاتی از جمله معافیت مالیاتی، تسلط خود را بر دهقانان و هم بر قزاق ها حفظ نمایند. درنهایت جنگ بین لهستان با روسیه و ترک‌ها، این کشور را مجبور کرد که به قزاق ها حقوق و آزادی بیشتری بدهد و قزاق ها توانستند ضمن همراهی با لهستان تا حدودی سیاست خارجی مستقلی را اعمال نموده و به فکر احیای عظمت دولت کی یف – روس بیافتند.[۲]

باگدان خملنتسکی

در اواخر قرن شانزدهم قزاق‌ها و دهقانان برای مبارزه علیه تعدیات اجتماعی، اقتصادی و مذهبی لهستان با یکدیگر متحد شده و در سال 1648 یک جنگ آزادی خواهی ملی به رهبری باگدان خملنتسکی که به او لقب الیور کرمول داده اند، به راه انداختند.خملنتسکی در قیام 1648، غرب اوکراین را اشغال کرد ولی برای اشغال بقیه آن، نتوانست بر لهستان غلبه نماید، بنابراین سعی کرد از سلاح دیپلماسی و نزدیک شدن به مسکو استفاده نماید. تزار روس به دلیل حمایت خملنتسکی از مذهب ارتدوکس حاضر شد به او کمک کند ولی هدفش این بود که قزاق ها را در مقابل عثمانی ها حائل قرار دهد. با این پیش زمینه پیمان پرایاسلاو بین خملنتسکی و مسکو منعقد شد که به موجب آن اوکراین خودمختاری وسیعی به دست آورد.  اختلاف بین لهستان و روسیه موجب گشت  در سال 1667جنگی بین آن‌ها رخ دهد که در نتیجه آن به موجب معاهده ای اوکراین بین مسکو و ورشو تقسیم شد. کرانه چپ رودخانه دنیپر و کی یف به روسیه و کرانه راست آن تحت حاکمیت لهستان قرار گرفت و به این ترتیب روسیه برای اولین بار بر بخشی از اوکراین تسلط یافت.

در سال 1710 اولین قانون اساسی دموکراتیک بوسیله مجلس قزاق تصویب شد و در بین نویسندگان این قانون شاهزاده ریلیر ارلیک نیز قرار داشت. وی یک سند حقوقی به نام حقوق مردم اوکراین نوشت که در آن قبل از اینکه قدرت‌های اروپایی برای گنجاندن اوکراین در قراردادها و تضمین‌ها بین المللی بجنگد، حقوق ملی و سیاسی مردم اوکراین را مشخص کرده بود. قزاق ها همچنین تاثیر بسزایی در آداب و رسوم و فرهنگ اوکراین داشته اند. از زندگی آن‌ها رمان‌های بی شماری نوشته شده است که معروف ترین آن تاراس بولبا اثر نیکلای گوگول و قزاق ها اثر لئون تولستوی می باشد. در قرن هجدهم قزاق ها 40 درصد جمعیت ساحل چپ رودخانه دنیپر را تشکیل می دادندو از خودمختاری که در دولت روسیه داشتند منتفع می گردیدند، ولی در لهستان و ساحل راست دنیپر تا آخر قرن هجدهم تحت حکومت لهستان باقی ماندند.در روسیه نهایت تلاش به کار برده می شد تا هر آنچه را که از سیستم دولت اوکراین باقی مانده بود، ازبین ببرند. این فعالیت ها بعدها در زمان پطر اول و به خصوص کاترین دوم که در حقیقت آخرین نشانه‌ها خودمختاری اوکراین را از میان برد به اوج خود رسید. سربازان روسی به استحکامات قزاق ها دست یافته و آن را ویران نمودند. در سال 1772 و پس از اولین تجزیه لهستان، بخش غربی اوکراین تحت کنترل اتریش در آمد. قزاق ها ناحیه کوپان تنها تشکل قزاق‌ها اوکراین بوده تا سال 1917 میلادی وجود داشته وتا حدودی خودمختاری داشته است. [۲]

قیام تاریخ معاصر اوکراین

در دوران امپراطوری روسیه بخش غربی اوکراین بنام روسیه کوچک یکی از استان‌های روسیه محسوب می گردید و روسیه سعی داشت تا کلیسای ارتدوکس اوکراین و اشراف آن را تحت نفوذ فرهنگی روس در آورد. در آغاز دهه 1850 حکومت روسیه یک موضع زودگذر آزادی خواهی اتخاذ کرد و در سال 1861 سیستم سرف را ممنوع نمود. روشنفکران اوکراین با استفاده از این فضا جهت پیشبرد هویت ملی خود مجامع دیگری بوجود آوردند که تا شروع انقلاب 1917 برقرار بود. مجله اسنوا (به معنی دوباره) که در سال 1861 در مسکو منتشر می شد محصول همین دوره است. اما روسیه با ممنوع کردن انتشارات مذهبی، علمی و ادبی به زبان اوکراینی درسال‌های 1863 و 1867 مجددا سعی کرد تا سدی در راه احیاء ایده‌ها ملی این کشور به وجود آورد.

انقلاب 1905 - 1907 در روسیه تا حدی موجب تقویت کوشش‌های آزادی خواهی گردید و گروه‌های کوچک سیاسی به وجود آمد که البته از حمایت زیادی برخوردار نبودند. فعال ترین این گروه‌ها از ایده‌ها میخائیل رحمان اوف ( 1841 - 1995)یعنی ایجاد نوعی اتحاد بین اوکراین و روسیه حمایت می کردند.قبل از جنگ اول اوکراینی ها برای جلوگیری از تفوق لهستان، با آن‌ها در ناحیه گالیچ در غرب کشور در جنگ بودند، با این وجود اوکراینی‌ها نزدیک به مرزهای روسیه به دنبال انقلاب 1917 در پطروگراد آمادگی داشتند در اولین فرصت بر خود حکومت کنند.[۲]

تولد دوباره دولت اوکراین و جنگ اول جهانی

انقلاب سال1917 درروسیه عامل مهمی در سرعت حرکت‌ها آزادی خواهی در اوکراین گردید.در 21 آوریل 1917 کنگره سراسری اوکراین در کی یف تشکیل و 900 نماینده آن شورا ی مرکزی را به رسمیت شناختند و تقاضای خودمختاری اوکراین را کردند. تمام ممنوعیت‌های که دردوره تزاری در رابطه با زبان،فرهنگ و نشریات اوکراینی برقرار شده بود، برداشته شد و اقلیت‌ها روسی – یهودی و لهستانی سازمان یافتند. این مجلس در ژوئن 1917 اولین اعلامیه خود را مبنی بر خودمختاری اوکراین در بطن روسیه منتشر کرد. در ماه دسامبر نادیده گرفتن اولتیماتوم لنین وتروتسکی از سوی شورای مرکزی اوکراین شروعی برای  جنگ اعلام نشده بین دو طرف بود که تا سال 1921 ادامه یافت. در دسامبر سال1917 سربازان شوروی ساحل چپ رودخانه دنیپر را اشغال و شروع به پیشروی به طرف کی یف نمودند. این امر باعث شد که شورای مرکزی در ژانویه 1918 به طور کلی اوکراین را یک کشور مستقل اعلام نموده و گروشفسکی را به عنوان اولین رئیس جمهور اوکراین انتخاب نماید. تصرف کی یف توسط بلشویک ها باعث شد که اوکراینی ها برای دفاع از استقلال خود پیمان برست با المان و اتریش را امضاء نموده و از آن‌ها تقاضای کمک نظامی نماید.

اوکراین در دوره اتحاد شوروی

درمارس 1919 سومین گنگره سراسری قانون اساسی اوکراین، شورایی را به عنوان یک دولت دارای حاکمیت و مستقل مورد تایید قرار داد. به موجب قانون اساسی حق برقراری روابط با سایر کشورها ، اعلام جنگ، انعقاد قرارداد صلح و تعیین اصول بنیانی برای نیروهای مسلح به این کشور داده شد. اما با گذشت زمان این حقوق به تدریج محدود گردید و با شکل گیری اتحاد شوروی دردسامبر سال 1922 به صفر رسد و دوباره استقلال این کشور از دست رفت. با این وجود اوکراین در چارچوب اتحاد شوروی در مقایسه با دوران امپراطوری تزاری امتیازات بیشتری داشت. قلمرو تعریف شده با پایتختی در خارکف (1919 -1934) و بعد درکی یف و حکومتی با اختیارات هر چند محدود از آن جمله بود. در طی سال‌های اول پیوستن اوکراین به اتحاد شوروی به دلیل علاقه شدید اوکراینی ها تاکید می شد که این کشور خصوصا در زمینه مسائل فرهنگی بر اساس فرهنگ اوکراینی عمل نماید. لیکن شوروی سابق به دلیل ترس از جدایی مجدد، همواره موانع بسیاری را بر سر راه آن ایجاد می کرد. از سال 1925 روند کوشش برای اوکراینی کردن این کشور دوباره آغاز شد که دراحیای زمینه قبلی اینگونه حرکت‌ها، نقش مهمی داشت. نقش کلیدی این جنبش را کمیساریای مردمی به ریاست الساندر شومسکی و موکولااسکریپنیک و نیز موکولا خویلیوی نویسنده معروف عهده دار بودند.

اوکراین و جنگ جهانی دوم

جنگ جهانی دوم با حمله نازهای آلمان به لهستان در اول سپتامبر 1939 آغاز گردید. واحدهای ارتش سرخ، غرب اوکراین و بلاروس را اشغال کردند. در 22 اکتبر همان سال نیروهای شوروی انتخاب مجمع مردمی غرب اوکراین را به انجام رساندند که اعلامیه ای مبنی بر الحاق اوکراین غربی به جمهوری شورایی اوکراین را مورد قبول قرار داده بود.

در سال 1941 آلمان به طور نابهنگام و برخلاف قرارداد دوستی منعقده، به شوروی حمله کرد. تاسیسات صنعتی شوروی در جنوب، از مهم‌ترین اهداف نازی ها بود. این جنگ که به جنگ بزرگ میهنی معروف شد تا 1945 ادامه یافت. اشغال کی یف از 7 جولای تا 20 سپتامبر به طول انجامید، سپس اودسا و سواستوپول پس از مقاومت بسیار شکست خوردند. اشغال اوکراین با ظلم‌ها خاصی از سوی نازی ها همراه بود، به طوری که جمعیت این کشور 5/14 میلیون نفر کاهش یافت. (9/41 میلیون نفر در سال 1941 به 4/27 میلیون نفر در سال 1945 کاهش یافت) صدها هزار نفر در اردوی یانیوکا واقع در لووف و دره بابی یار در نزدیکی کی یف که اکنون بنای یادبود جنگ در آنجا قرار دارد، کشته شدند و در 250 دهکده اوکراین مردم را سوزاندند.

نبرد استالینگراد شروع آزادی سرزمین اوکراین بود. در تابستان 1943 آلمانی ها از ساحل غربی اوکراین و مرکز زغال سنگ دنباس خارج شدند. به دنبال آن شهرهای خارکف و کی یف آزاد شدند و تا سال 1944 تمام سرزمین‌های اوکراین از اشغال آلمان‌ها خارج شد، بعدها آلمان‌ها نبرد کی یف را اشتباه بزرگ خود در جبهه شرق نامیدند.

اوکراین پس از جنگ جهانی دوم

یکی از مهم‌ترین تاثیرات جنگ جهانی دوم ،تغییرات سرزمینی و جمعیتی اوکراین بود. در نتیجه همه حوادث جمعیت اوکراین 10/5 میلیون نفر کاهش یافت. در طول جنگ 6/5 میلیون نفر یا کشته شدند و یا بر اثر بیماری و گرسنگی از میان رفتند. عده زیادی به عنوان زندانی سیاسی به جمهوری‌های آسیایی فرستاده شدند و در همان‌جا ماندند. برخی که مهاجرت کرده و یا در اردو‌ها کار آلمانی می کردند، ترجیح دادند به عنوان آواره در غرب بمانند. از حدود 11 میلیون سربازی که در مبارزه با نازی‌ها کشته شدند 25 درصد آن‌ها ( 2/7 میلیون نفر ) دارای نژاد اوکراینی بودند. در طی جنگ 16000 مجتمع صنعتی، 2000 ایستگاه راه آهن، 28000 مزرعه اشتراکی، 827 مزرعه دولتی،714 شهر، 28000 روستا و 2 میلیون ساختمان ویران گردید و 10 میلیون نفر آواره شدند.بیشتر از دوازده میلیون تن محصولات کشاورزی، چهارده میلیون راس دام و بسیاری از ماشین آلات کشاورزی به آلمان برده شدند.

در تمام سال‌های بعد از جنگ دردوره استالین مبارزه با ناسیونالیسم اوکراینی و از میان بردن ویژگی‌های فرهنگ این سرزمین در شوروی ادامه یافت. تا سال 1959 اوکراینی ها توانستند آزادی بیشتر فرهنگی ، به خصوص درزمینه زبان و مطبوعات به دست آورند، اما اختیاری اعلام کردن زبان‌های غیر روسی در مدارس روسی و تبلیغ برای زبان روسی توسط خروشچف، شروعی برای عدم تداوم آزادی‌ها داده شده بود. در دهه 60 نویسندگان، ناشرین و هنرمندان با خواسته خود مبنی بر بازگشت به حقیقت با نسل قدیمی تر که برخاسته از دوره استالین بودند، به نزاع برخاستند. حزب تصمیم گرفت که نشر افکار این گروه را متوقف کند و با تعقیب و محاکمه، بعضی از آن‌ها را ساکت کرد. همین اقدامات باعث شد که دیگران سیاسی‌تر و فعال تر شده و این روند را در سراسر دهه 60 ادامه دهند.

پس از جنگ جهانی دوم اوکراین بیش از هر ملت اروپایی زمین به دست آورد. در سال 1954 نیز کریمه از روسیه گرفته شد و به اوکراین واگذار گردید.بین اوکراینی زبان‌ها غرب و مرکز روسی زبان‌های شرق و جنوب که ناشی از فرهنگ‌های مختلف بر آن‌ها تحمیل شده بود، تفاوت‌های عمیقی وجود داشت که در اداره کشور تاثیر گذاشت.جمهوری اوکراین سعی داشت با ایجاد یک جبهه مردمی از مدل کشورهای بالتیک پیروی کند. جنبش بازسازی اوکراین(روخ)سرانجام در سال1989 اجازه یافت کنگره خود را افتتاح کند اما این جنبش رسما اجازه نیافت در انتخابات این جمهوری در مارس 1990 فعالیت نماید و فقط به طور غیرمستقیم از طریق ایجاد یک بلوک دموکراتیک در آن شرکت کرد. برخلاف کشورهای بالتیک، مولداوی و قفقاز (ارمنستان،آذربایجان و گرجستان)که ناسیونالیست‌ها  آن حمایت زیادی را در انتخابات به دست آوردند این بلوک فقط یک چهارم کرسی‌ها را در شورای عالی اوکراین تصاحب کرد که آن هم مربوط به غرب اوکراین یعنی نواحی اوکراینی زبان و کی یف بود.

تاريخ معاصر اوکراین

در روز 21 ژانویه سال 1990، بیش از 300 هزار اوکراینی به یاد اتحاد جمهوری خلق اوکراین و جمهوری ملی اوکراین غرب در سال 1919، یک زنجیر انسانی بین شهر اوکراین و لووف  را سازماندهی کردند.[۳]شهروندان با آمدن به خیابان‌ها و بزرگراه‌ها با گره زدن دستانشان به یکدیگر حمایت خودشان را از اتحاد اوکراین به نمایش گذاشتند. اوکراین در تاریخ 24 اوت 1991 استقلال خود را در شرایطی که شورای عالی کمونیستی علناً اعلام کرد که دیگر تابع قوانین اتحاد جماهیر شوروی نیست بطور رسمی استقلال خود را از اتحاد جماهیر شوروی اعلام کرد. در یکم دسامبر همان سال رای دهندگان اوکراینی رفراندومی را به تصویب رساندند که چگونگی استقلال این جمهوری را از شوروی را مشخص می کرد. بالای 90درصد شهروندان اوکراینی به استقلال اوکراین رای دادند.

در هرمنطقه رای حداکثری برای استقلال داده شده بود بجز منطقه کریمه که تنها 56 درصد از رای دهندگان رای به استقلال اوکراین داده بودند که دلیل اصلی این امر آن بود که 75 درصد از ساکنان این منطقه از نژاد روس بودند. اتحاد جماهیر شوروی در 26 دسامبر زمانی که روسای جمهور روسیه، اوکراین و بلاروس بطور رسمی طبق قوانین شوروی فروپاشی آن را اعلام کردند از حرکت باز ایستاد. اولین کشوری که استقلال اوکراین را به رسمیت شناخت، دولت کانادا بود این کشور بزرگ‌ترین اقلیت نزاد اوکراینی را در غرب دارد.

تاریخ اوکراین بین سال‌های 1991 و 2004 با ریاست جمهوری لیونید کراوچوک و لیونید کوچما شناخته می شود. درواقع این دوران برای اوکراین به مثابه دوران گذار محسوب می شود و درحالی که این کشور به طور صوری و اسمی استقلال خودش را از شوروی اعلام کرده بود روسای جمهور این کشور روابط نزدیکی را با دیگر همسایگان فراهم ساخته بودند. یکم ژوئن روزی بود که اوکراین به عنوان کشور غیر هسته ای اعلام شد در این روز مقامات اوکراین هزار و نهصدمین کلاهک هسته ای استراتژیک خود را که از شوروی به ارث برده بود برای عاری سازی آن از سلاح به روسیه فرستادند. اوکراین با امضای یادداشت تفاهم بود اپست برای ضمانت امنیت دراین اقدام شرکت کرده بود، امری که بسیاری از سیاستمداران اکنون از آن بعنوان یک اشتباه مهم یاد می‌کنند.

رسوایی نوار کاست یکی از مهم‌ترین حوادث در دوران بعد از استقلال اوکراین بشمار می رود. در سال 2004 زمانی که لیونید کوچما که در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نمی کند دو رقیب در صحنه سیاسی اوکراین برای رقابت در انتخابات ریاست جمهوری سال 2004 ظاهر شدند. ویکتور یانوکویچ نخست وزیر وقت که از حمایت کوچما و روسیه  که خواهان برقراری روابط نزدیک با روسیه بودند برخوردار بود. کاندیدای دیگر که از مخالفان عمده سیاست‌های اعمال شده قبلی بود ویکتور یوشچنکو نام داشت که خواستار تغییر در سیاست‌های اوکراین و توجه به غرب و در نهایت پیوستن دایمی به اتحادیه اروپا از اهداف این شخص بود. در این انتخابات یانوکویچ  با اختلاف اندکی پیروز انتخابات اعلام شد ولی یوشچنکو و طرفداران وی معتقد بودند که در جریان رای گیری تقلب صورت گرفته است. بحران سیاسی زمانی که طرفداران یوشچنکو با تجمع چند صد هزار نفری خود در خیابان‌های کی یف و دیگر شهرها به نتیجه انتخابات اعتراض داشتند منجر به انفجار در جامعه سیاسی اوکراین گشت و درنتیجه دادگاه عالی اوکراین نتیجه انتخابات را ملغی اعلام کرد و در نتیجه انتخابات مجدد با پیروزی یوشچنکو به پایان رسید (پیروزی انقلاب نارنجی). بعد از پنج روز از پیروزی یوشچنکو ، یانوکویچ استعفاء کرد و کابینه وی نیز در تاریخ پنجم ژانویه 2005 از کار برکنار شد.

در ماه مارس 2006 انتخابات ورخونا رادا (پارلمان) برگزار گردید و دولت با مشارکت ائتلاف سه حزب حزب مناطق، حزب کمونیست و حزب سوسیالیست دولت ضد بحران را تشکیل دادند که حزب سوسیالیست با تغییر مسیر و کناره گرفتن از انقلاب نارنجی با ائتلاف حزب اوکراین ما و بلوک یولیا تیموشنکو ، ویکتور یانوکویج را برای تصدی پست نخست وزیری نامزد کردند که مجددا وی توانست پست نخست وزیری را از آن خود کند.

در دوم آوریل سال 2007 یوشچنکو رییس جمهور اوکراین ورخونا رادا به دلیل شکست از اعضای احزاب مخالف منحل کرد که این اقدام باعث شد رقبای وی، این اقدام وی را غیر قانونی بخوانند وقتی آن‌ها این موضوع را برای رسیدگی به دادگاه قانون اساسی فرستادند یوشچنکو سه قاضی از 18 قاضی این دادگاه را به جرم فساد از کار معاف کرد. در دوران ریاست جمهوری یوشچنکو روابط اوکراین و روسیه اغلب با تنش و برخورد همراه بود و بیشتر توجه یوشچنکو معطوف به بهبود روابط با غرب و اتحادیه اروپا از یک سو و کاستن سطح روابط با روسیه از سوی دیگر بود در سال 2005 اختلاف بر سر قیمت گاز وارداتی با اوکراین موجب شد بسیاری از کشورهای اروپایی که گاز طبیعی خود را از روسیه خریداری می کنند و از مسیر اوکراین آن را عبور می دهند بطور غیر مستقیم درگیر چالش بوجود آمده بین اوکراین و روسیه گردند. دو کشور در سال 2006 با امضای یک توافقنامه و همچنین یک قرارداد دیگر درسال 2010 با صدور گاز طبیعی به قیمت 100 دلار برای هر هزار متر مکعب به توافق رسیدند.

در انتخابات ریاست جمهوری سال 2009  یوشچنکو و تیموشنکو دو متحد دوران انقلاب نارنجی به دو دشمن سرسخت در مقابل تبدیل شده بودند. تیموشنکو با شرکت در انتخابات ریاست جمهوری، رقابت این دوره را به رقابت سه نفره تبدیل کرد. یوشچنکو با وجود کاهش محبوبیت حاضر نشد از تیموشنکو حمایت کند و در نتیجه آرای مخالفان یانوکویج به دو بخش تقسیم شد. بسیاری از طرفداران یوشچنکو در این انتخابات در خانه ماندند و تنها کمتر یک سوم واجدین شرایط به پای صندوق‌های رای رفتند و در نتیجه یانوکویچ با کسب 48 درصد آرا به عنوان رییس جمهور انتخاب گردید. یوشچنکو تنها کمتر از 6 درصد آرا را بدست آورد در حالی که تیموشنکو 45 درصد آرا را بدست آورد. درنتیجه این انتخابات یانوکویج رییس جمهور طرفدار روسیه پس از سپری شدن دوره 5 ساله ریاست جمهوری یوشنکو توانست قدرت را در دست بگیرد. پیرامون زوال دولت نارنجی دلایل متعددی را می توان برشمرد. دولتمردان نارنجی پس از بقدرت رسیدن دچار اختلافات شدید شدند و نتوانستند انسجام خود را حفظ کنند. درگیری‌های مستمر سیاستمداران حاکم از یکسو و مبارزه اپوزیسیون با دولت از طرف دیگر باعث شد کشور دچار ناآرامی دائمی شود. از سوی دیگر مشکلات اقتصادی و فساد اداری همچنان دامنگیر کشور بود و دولت جدید نتوانسته بود با تحقق شعارهای خود انتظارات اوکراینی ها را برآورده کند. از دیگر سو، فشارهای سیاسی و اقتصادی  مسکو بر کی یف افرایش یافت. این فشار بویژه در زمینه سوخت و انرژی عرصه را بر دولت نارنجی تنگ کرد و موجب تشدید نارضایی عمومی شد[۴].

نیز نگاه کنید به

تاریخ لبنان؛  تاریخ روسیه؛ تاریخ سودان؛ تاریخ کانادا؛ تاریخ ژاپن؛ تاریخ مصر؛ تاریخ چین؛ تاریخ کوبا؛ تاریخ افغانستان؛ تاریخ سنگال؛ تاریخ ساحل عاج؛ تاریخ مالی؛ تاریخ اردن؛ تاریخ فرانسه؛ تاریخ سوریه؛ تاریخ آرژانتین؛ تاریخ اسپانیا؛ تاریخ قطر؛ تاریخ امارات متحده عربی؛ تاریخ اتیوپی؛ تاریخ سیرالئون؛ تاریخ زیمبابوه؛ تاریخ تایلند؛ تاریخ بنگلادش؛ تاریخ سریلانکا؛ تاریخ تونس؛ تاریخ تاجیکستان؛ تاریخ قزاقستان؛ تاریخ گرجستان

کتابشناسی

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ دخت نصرت (1381).
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی(1388). اوکراین،وزارت امور خارجه،مرکز چاپ و اتشارات.
  3. Subtelny, O. (2000). Ukraine: A History. University of Toronto Press. p. 576.
  4. موسسه ایراس(1392). جامعه و فرهنگ اوکراین. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار).