شخصیت های مشهور تاریخی، علمی و ادبی چین
مقدمه
در کشور چین، شخصیتهای فرهیختهی برجسته، و فرزانگان و اندیشمندان و هنرمندان بزرگ و والا مقام فراوانی وجود دارد که معرفی تک تک آنان نیاز به چندین جلد کتاب دارد. در اینجا ، شرح و حال برخی از آنها به اختصار بیان می شود.
چینگ شی خوان، بنیان گذار نخستین امپراتوری
امپراتور«چینگ شی خوان(Qing Shi Huan)» مؤسس سلسله چین(Qin)» به شمار میرود. نام اصلی او«اینگ جِن» بود. وی در اواخر دوران حکومت های هم ستیز، به دنبال متحد کردن شش کشور شرقی بر آمد. هنگامیکه«اینگ جِن» بر مسند امپراتوری نشست، بهعلت سنِ کم، نخست وزیرش«لو بووی» به جانشینی او امور دولتی را بر عهده داشت. در سال 238 پیش از میلاد بود که امپراتور شخصا ادارهی کشور را عهده دار شد. او از سال236 تا سال 221 پیش از میلاد، توانست شش ایالت متفرق«خَن»، «وی»، «چو»، «یان»، «جائو»، و «چی» را از میان برداشته و به دوران حکمرانی«حكومتهای همستیز»( ←دوران حکومت های هم ستیز)که هرکدام حکومت مستقل محلی داشتند، خاتمه دهد و سرانجام سلسله چین، نخستین دولت مرکزی و امپراتوری مقتدر در سرزمین چین متحد، با حاکمیت نژاد خَن(← سلسله ی خن)را ایجاد، و نظام دولت شهرهای زیر نظر دولت مرکزی را جایگزین حکومتهای مستقل محلی سازد.
در سال221 پیش از میلاد،«اینگ جِن»، خود را «شی خوان»، یعنی امپراتور اول نامید. وی سپس با لغو نظام پیشین برده داری و واگذاری تیول، یک سری نهادهای بروکراتیک را از دولت مرکزی تا شهرستانهای زیر نظر و کنترل مستقیم امپراتور، ایجادنمود. وی، برای جلوگیری از فعالیتهای تجزیه طلبانه و استقرار مجدد حکومت سلطنتی اشراف و ثروتمندان شش کشور سابق، فرمان داد که نگهداشتن سلاح در بخشهای غیردولتی ممنوع و سلاحهای جمع آوری شده را از بین برد.
در اقتصاد، به بخش کشاورزی توجه نشان داد و به پیشرفت نظام خصوصی فئودالی کمک کرد. در سال 216 پیش از میلاد فرمان داد تا مالکان و کشاورزان تنها بخشی از زمینهای خود را به دولت واگذار کنند و حق مالکیت خصوصی زمین به رسمیت شناخته شد و مورد حمایت دولت مركزی قرار گرفت. واحد وزن و مقدار استاندارد تنظیم شده توسط«شانگ یانگ» در دوران سلسلهی حکومت های هم ستیز ( ←دوران حکومت های هم ستیز)را به عنوان واحد استاندارد اوزان و مقادیر در سراسر کشور تعیین کرد.
در زمینهی فرهنگی و ایدئولوژیک، نویسه ی«شیائو جوان»(نویسه ی چینی واحد) را تنظیم و آن را در سرتاسر کشور رواج داد. از آنجا که خود پیرو فلسفهی قانونگرایان(← مکتب قانونگرایان) بود، در سال 212 پیش از میلاد فرمان داد که تمام کتابهای سایر مکاتب فلسفی را آتش زده و از بین ببرند. فعالیت آموزشی مدرسههای خصوصی را ممنوع اعلام کرد و بیش از 400 دانشمند پیرو کنفوسیوس( ← آموزه های کنفوسیوس) و کیمیاگر را در پایتخت، شهر«شیان یانگ» در آتش سوزانده و یا زنده بهگور کرد.
بهعنوان یک استراتژی دفاعی، دستور داد دیوار دفاعی متفرقی كه توسط دولت شهرهای مختلف احداث شده بود را به هم متصل و دیوار بزرگی به طول5000 کیلومتر در شمال سرزمین چین ساخته شود. ساخت دیوار بزرگ چین در شمال این کشور، برای مقابله با«شیون نون»ها که در سوارکاری و تیراندازی ماهر بودند، نقش دفاعی مهمی ایفاکرده و بیش از پیش حکومت سلسلهی«چینگ»(← سلسله چینگ) را مقتدر ساخته و شرایط دفاع از مرز را بهبود بخشید.
«چینگ شی خوان» پس از وحدت بخشیدن به سرزمین چین، فرمان ساخت مجموعه کاخهای«اَ پانگ» و آرامگاه مجلل«لیشان» را صادر و پنج بار بازرسیهای گستردهای در سرتاسر کشور انجام داد. وی برای دست یافتن به آب حیات(حیات جاوید)، شخصی به نام«سو فو» را در رأس گروهی متشکل از چند هزار پسر و دختر، جهت پناه خواستن از رب النوعها به دریای شرقی فرستاد. در اثر این عمل، نیروی انسانی فراوانی تلف شد و مشکلات و سختیهای مردم بیشتر گشت. در ژوئیهی سال210 پیش از میلاد، سرانجام«چینگ شی خوان» براثر بیماری جان سپرد.
«لیوبان» مؤسس سلسله ی خن
«لیو بان» امپراتور و بنیانگذار سلسلهی«خَن»( ← سلسله ی خن) غربی بهشمار میرود. وی یکی از دو امپراتور دوران باستان چین(←تاریخ دوران باستان چین) بود که از طبقهی پایین جامعه برخاسته بود. او، یک کشاورز زاده و از مقامات دون پایهی محلی سلسلهی«چین»(←سلسله چین)، اما فردی روشنفکر و متین بود. در سال 209 پیش از میلاد، وی در زادگاه خود مردم را جمع کرده و به شورش دهقانان به رهبری«چِن شِن» و «وو گوانگ» پاسخ مثبت داد. بعدها، «لیوبان»خود در رأس ارتشی وارد«شیان یانگ»، پایتخت سلسلهی«چینگ» شد و به حاکمیت سلسلهی«چین»(←سلسله چین)، پایان بخشید. وی پس از روی کار آمدن، قوانین ظالمانهی دوران سلسله چین را لغو کرد و به همین دلیل مورد استقبال مردم قرار گرفت.
وی پس از جنگی 4 ساله،در سال 202 پیش از میلاد، در رأس نیرویی متشكل از 300 هزارسرباز، «شیان یو» آخرین امپراتور سلسله چین را محاصره نمود که در نتیجه«شیان یو» خودکشی کرد و «لیو بَن» قدرتمندان به پیروزی رسید و در سال 202 پیش از میلاد در استان«شاندونگ» خود را امپراتور اعلام کرد و نام سلسلهاش را «خَن»گذاشت.
«لیوبَن» پس از امپراتور شدن، برای از سرگیری پیشرفت کشور، تدابیری را اتخاذ کرد. او، نخست زندانیهای سراسر کشور را آزاد کرده و بردهها را رها و سربازان را از خدمت مرخص کرد. سپس با ایجاد اشتغال، بیکاری را از میان برد و نظام پیشین سکونت افراد بر اساس خدمات نظامی را که در دوران سلسله چین اجرا میشد، مجددا برقرار ساخت. پس از برقراری آرامش در مرزهای شمالی، وی بازارهای مرزی میان کشورچین با سرزمین«شیون نون» ها را باز کرد تا روابط دو طرف آرام شود.
وقتی«لیوبَن» جوانی بیش نبود، دانشمندان را تحقیر می کرد، اما پس از آنکه امپراتور شد، به«لو جیان»، دانشمند برجستهی دربار فرمان داد تا کتابی بنویسد و در آن علت سقوط حاکمیت سلسله چین را برای عبرت گرفتن خود و دیگران تشریح کند. او در دوازدهمین سال حاکمیت خود، برای خاموش کردن شورش«این بو» لشگرکشی کرد که در میدان نبرد تیر خورده و بر اثر جراحت ناشی از آن، درگذشت.
دیو، مهارت کننده ی رودخانه ها
4000سال پیش، در حوضهی رودخانهی زرد، سیل شدیدی جاری شد. «دایو» در مهار طغیان رودخانهها و نهرها نقش مهمی ایفا کرد و در میان مردم از از اعتباری برخوردار شده و از سوی آنها مقام امپراتوری به وی اعطا شد. گفته شده است، هنگامی که«دایو» در مقام امپراتوری بود، طغیان سیلی محصولات کشاورزی مردم را از بین برد و ساختمانها تخریب گردید و مردم به ناچار خانه و کاشانهی خود را ترک کردند.
«دایو» در نشستی با حضور رهبران قبایل، موضوع مهار رودخانهها و نهرها را بررسی و با دیگران به مشورت پرداخت. رؤسای قبایل پیشنهاد کردند که«گون» سیل را مهار کند. «گون» به مدت 9 سال تلاش کرد تا رودخانهها و نهرها را با ساختن سد مهار کند. ولی سیل شدیدتر شد. «سون» امپراتور پس از «دَیو»، «گون» را به قتل رساند و «یو» پسر وی را برای مهار رودخانه ها و نهرها فرستاد. «یو» با شیوهی لایروبی کردن رودخانهها سیل را به سمت دریا منحرف و شیوههای مختلف اندازه گیری را ابداع کرد.
پس از تلاشی 13 ساله، سرانجام سیل به سمت دریا منحرف و مجددا محصولات کاشته شد. «یو» با این که ازدواج کرده بود، در دوران تلاش برای مهار سیل، چند بار از مقابل خانهاش عبور کرد، ولی به دلیل اهمیتی که به کارش میداد به داخل منزل خور نرفت تا بالاخره موفق به مهار سیل شد و به ریاست قبیلهاش انتخاب گردید. نسلهای بعدی به خاطر قدردانی از زحمات وی، او را«دَیو» یعنی یویِ بزرگ نامیدند.گفته می شود که وی«ای» دستیار خود را برای نوشتن کتاب«شَن و خِه» یعنی کتاب«کوه و دریا» ترغیب کرد. در این کتاب برای نخستین بار به موضوع کوهها و رودخانهها، شخصیتها، حوادث و پرندهها پرداخته شده است. پس از مرگ«دَیو»، اشراف قبیلهی«یو» از پسرش«چی» درخواست کردند تا امپراتور آنان باشد. در زمان وی بود که نظام انتخابی اتحاد قبایل و کمون قبیلهای رسما لغو و به نظام موروثی تبدیل شد. سلسلهی«شیا»(←سلسله شیا)نخستین سلسلهی نظام بردگی در تاریخ چین، بعد از دوران یو بود که پدید آمد.(←دیو، مهارت کننده ی رودخانه ها)
یائو و شون
تقریبا، از4000 سال پیش، در روند شکل گیری ملیت«خوا شیا» چندین شخصیت برجسته در میان ملت چین پا به عرصهی وجود گذاردند که از جملهی آنها میتوان از«یائو» ، «شون»(← یائو و شون) و «یو» نام برد. گفته می شود که از«یائو» در کتابهای«شانگ شو» و «شی جی» و «فانگ سون» که از قدیمی ترین کتابهای چینی هستند، نام برده شده است. برخی نیز گفتهاند«یائو»(← یائو و شون) از نسل جوانتر«خوانگدی»(امپراتور زرد)،پدر ملت«خوا شیا» بوده است. وی باهوش و مهربان و مورد احترام همه بود. در 16 سالگی به عنوان رئیس قبیله انتخاب شد. طبق یادداشتهای تاریخی، «یائو»(← یائو و شون) پایتخت خود را در«پینگ یانگ» در شهر «لین فِن» کنونی، در استان«شنسی» قرار داد.
او، پس از رسیدن به مقام ریاست قبیله، نخستین کاری که انجام داد، ایجاد همبستگی میان اعضای قبیله بود. بعدها کار مقامات دولتی را بررسی و به آن نظم و نسق داد. او به مردم آموخت که با هم در صلح و صفا زندگی کنند. گفته شده است که در زمان وی برای نخستین بار تقویم سالانه ایجاد شد تا مردم به کارهای خود بهتر سامان داده و بر اساس فصول سالانه تولیداتشان را ارایه کنند.
«یائو» در زمینهی نظامی هم فرد با هوش و قدرتمندی بود. وی نیروهای شورشی قبایل جنوب را سرکوب و خود در جنگها شرکت می کرد. او به مدت70 سال امپراتور بود و برای حل مشکلات اجتماعی و مسایل خانوادگی افراد جامعه تلاش فراوانی کرد.«یائو» داماد خود«شون» را فرستاد تا مقامات و مردم سرزمینش را با اخلاق خوب آشنا سازد. او مورد استقبال مردم و مسوولان قرار گرفت. او به«شون» فرمان داد که امور مردم را مدیریت کرده و مشکلات آنان را حل نماید. وی به«شون» دستور داد که در تنهایی و در جنگلها و کوهها و طبیعت خود را برای خدمت به مردم بیازماید. پس از آزمونهای زیاد، سرانجام مقام امپراتوری را به«شون» به عنوان جانشین خود واگذار کرد.(← یائو و شون)
«شون» تولید را توسعه داد و با ابداع فنون جدید، در زمینهی کشاورزی و صنعت به پیشرفتهای بزرگی نائل آمد. او، در مدیریت کشور، شریک غم و شادی مردم بود و در زندگی آنها تحولات مثبت زیادی ایجاد کرد. در دوران او اوضاع سیاسی، تولیدات كشاورزی و آثار هنری بسیار مطلوب بود. سرانجام، «شون»" در 110 سالگی به علت بیماری در گذشت و مقبره اش در جنوب شهرستان«نینگ یوان» در استان«خونَن» است.(← یائو و شون)
شن نونگ شی، پدر داروشناسی چین
5000 سال پیش،«شِن نونگ شی»(Shennong Shi) رئیس قبیلهی«جیانگ» بود. او در دوران زمامداریش، همچون دیگر اعضای جامعه، در مزرعه کار می کرد. وی در جریان کار، برای نخستین بار ابزار شخم زدن را اختراع و به پیشرفت کشاورزی کمک شایانی کرد. و به همین سبب بود که مردم او را«شن نونگ شی» نامیدند. در دوران حاکمیت وی مردم با هم برابر و دوست بودند و برای ادارهی کشور نیازی به زندان، ارتش و پلیس نبود.
شن نونگ شی نخستین داروشناس در چین بوده است. گفته می شود که وی در کوهها برای شناسایی و کشف انواع داروهای گیاهی جستجو می کرد. وی برای به دست آوردن خواص دارویی گیاهان، ابتدا خود تمام داروهای گیاهی را می چشید و به همین جهت بارها مسموم شد. در جریان همین فعالیتها یک روز او بیش از 70 بار مسموم شد.
شن نونگ شی منجم هم بود. او نخستین کسی بود که در چین باستان(←تاریخ دوران باستان چین)، بازار مبادلهی پایاپای تولیدات کشاورزی را به منظور مبادلهی کالاهای مازاد و تأمین مایحتاج مردم به راه انداخت. او برای پر کردن اوقات فراغت مردم، پنج نوع آلات موسیقی ساخت. این سازها صدای دلنشینی مانند صدای پرندگان تولید میکردند. بعدها پسرش یک وسیلهی دیگر موسیقی به نام«جونگ» ساخت. شن نونگ شی به مدت140سال رئیس قبیله بود و «خوانگدی»(امپراتور زرد) جانشین او شد.(←شن نونگ شی، پدر داروشناسی چین)
فو سی شی، نخستین پادشاه پادشاهان
در کتاب یادداشتهای قدیمی چین فو سی شی نخستین پادشاه معرفی شده است که 5000سال پیش زندگی میکرده است. گفته شده که چكونگی تولد او بسیار عجیب بوده است. مادرش که هنوز دختربود،در یک روزی آفتابی برای بازی به کنار باتلاق رفته بود که رد پای بزرگی نظرش را جلب کرد. وی که تعجب کرده بود، دو پای خود را روی همان رد پاها گذاشت و سپس باردار شده و«فو سی شی» را به دنیا آورد.
در کتاب های قدیمی آمده است که او و خواهرش دارای بدنی اژدها مانند و سری انسان گونه داشتند. احتمال داده می شود که او رئیس قبیلهای بوده که اژدها را توتِم خود می دانسته اند. توسعه و پیشرفت نیروی تولید و بسیاری از اختراعات مهم به وی نسبت داده شده است. در کتابهای قدیمی آمده است که وی براساس پدیدههای مختلف آسمانی و زمینی، ردپای حیوانات و پرندگان، فلسفهی«بَگوا[iii]» را ابداع کرد و مردم به وسیلهی آن امورمختلف زندگی خود را یادداشت و وقایع مهم تاریخی رابه جای گره زدن ریسمان به وسیلهی«بَگوا» ثبت و ضبط می کردند. «فو سی شی» با اختراع تور ماهیگیری، فن ماهی گرفتن و شکار را به مردم آموخت. او همچنین، شیوهی آتش درست کردن با مته را به مردم آموزش داد تا از آن برای پختن غذا استفاده کنند.(←فو سی شی، نخستین پادشاه پادشاهان)
خن فی جی، اندیشمند بزرگ مکتب قانونگرایان
«خن فیجی» فیلسوف، اندیشمند بزرگ مکتب قانونگرایان و نویسندهی معروف نثر در دوران حکومت های هم ستیز(475 پیش از میلاد تا 221 پیش از میلاد) است. اندیشهی مکتب قانونگرایان که وی بنیان گذاشت، تئوری ساز نخستین سلسلهی امپراتوری(سلسله چین)گردید.
او که در قرن سوم پش از میلاد زندگی میکرد، یکی از اشراف کشور«خَن» در اواخر دوران حکومت های هم ستیز بود. در دورانی که«خَن فیجی» زندگی می کرد، کشور«خَن» روز بهروز ضعیف تر می شد. وی چندین بار به پادشاه کشورش نامه نوشته و اصلاحاتی را پیشنهاد کرد، اما پادشاه پیشنهادات او را نپذیرفت. بدین جهت، وی تجربیات خود و درسهای نحوهی کشورداری در تاریخ و اوضاع جاری جامعه را طی مقالاتی که بیش از10هزار کلمه داشت، تألیف و آنرا تحت عنوان کتاب«خَن فیجی» منتشر ساخت. این مقالهها که در کشور خودش مورد توجه قرار نگرفت، مورد پسند«چینگ شیخوان» واقع شد.
«چینگ شیخوان» کشور«خَن» را مورد حمله قرار داد و شاه کشور«خَن»، «خُن فیجی» را بهعنوان پیام آور صلح به کشور«چین» فرستاد. «چینگ شیخوان» وی را در دربار خود نگهداشته و مورد احترام قرار داده و به کار گماشت. نخست وزیر کشور«چین» که به توانایی«خَن فیجی» آگاه بود، به دلیل حسادت، با زدن افترا وی را گناهکار معرفی کرد. «چینگ شی خوان» تحت تأثیر سخنان افترا آمیز نخست وزیرش قرار گرفت و او را زندانی کرده و پس از مسموم کردن او را کشت.
کتاب«خَن فیجی» مهمترین اثر پیرامون اندیشهی مکتب قانونگرایان است. تئوری قانونگرایان و اندیشههای«خَن فیجی» در ایجاد و استحکام پایههای حکومت «سلسله چین» و ایجاد حکومت مطلقهی فئودالی در دورانهای بعدی بسیار تاثیر گذار بود.
«خَن فیجی» با استفاده از حکایتهای اخلاقی و اطلاعات تاریخی، تئوری قانونگرایان(← مکتب قانونگرایان) را تشریح میکرد، ولذا، نظریات او اثر عمیقی در جامعه گذاشته بود. بسیاری از داستانها و حکایتهای اخلاقی او به علت دارا بودن مضامین عالی فراوان، هنوز هم بهصورت نقل قول ادبی مورد استفادهی وسیع مردم قرار می گیرد.
جوان زه، اندیشمند تائویی
«جوان زه» متولد قرن 4پیش از میلاد و اهل کشور«سونگ» و یکی از ماموران دون پایهی این کشور بود. وی از کودکی باهوش و به تحصیل علاقهی فراوانی داشت و به کشورهای زیادی سفر می کرد. وی فردی دقیق و طبیعت دوست و با شاهان برخوردی مغرورانه داشت. شاه کشور«چو» وی را به نخست وزیری منصوب کرد اما او نپذیرفت. از آن پس وی از کار برکنار و با بافتن کفشهای حصیری زندگی می کرد و همزمان مقالههایی با بیش از 10هزار کلمه برای تشریح افکارش نوشت.
«جوان زه» از نظر فلسفی به تئوری«لائوزِه» و مکتب«دائو»(←آیین بومی تائو) پایبند بود و آن را گسترش داده و تئوری فلسفی ویژهی خود را پایه گذاری کرد. وی معتقد بود که«دائو»(←آیین بومی تائو)(راه) وجودی واقعی و عینی است و «دائو»(←آیین بومی تائو) را منبع اصلی کیهانی میدانست. او در سیاست طرفدار عدم فعالیت و تحرک و در زندگی طرفدار بازگشت به طبیعت بود. وی می گفت که اگر حاکم مقتدر نباشد دزدی و سرقت ادامه خواهد یافت. کسی که قلاب دزدیده، کشته می شود، اما کسی که کشور را دزدیده، شاه شده است.
کتاب«جوان زه» از قرن 3میلادی تا قرن 5میلادی و در دوره«وی» تأثیر زیادی برجای گذاشت و در دوران سلسلهی«تانگ» رسما یکی از آثار کلاسیک مکتب«دائو»(←آیین بومی تائو) معرفی شد. تأثیر«جوان زه» نه تنها در تئوری و فلسفه، بلکه در ادبیات چینی نیز قابل مشاهده است. این کتاب شامل حکایات اخلاقی و بیانگر قدرت هنری نویسنده است.(←جوان زه، اندیشمند تائویی)
کنفوسیوس و اندیشه های او
فرهنگ سنتی چین، همیشه با نام یک شخصیت همراه است و او کسی جز کنفوسیوس نیست. در تاریخ چین هیچکس به اندازهی«کنفوسیوس»( ← آیین بومی کنفوسیوس) تأثیرگذار نبوده است. وی بنیانگذار مکتبی است که در بیش از دو هزار سال گذشته نه تنها سیاست و فرهنگ مردم این سرزمین را تحت تأثیر قرار داد، بلکه رفتار روزمره و فکر و اندیشهی مردم این سرزمین را شکل داده است. بهنحوی که برخی از دانشمندان خارجی، اندیشه و مکتب«کنفوسیوس» (← آیین بومی کنفوسیوس) را به منزلهی مذهبی چینی تلقی کردهاند. اندیشهی وی نه تنها در فرهنگ مردم چین رسوخ كرده، بلکه فكر و اندیشهی اغلب جوامع و کشورهای شرق آسیا را نیز تحت تأثیر قرار داده است.
«کنفوسیوس» در سال 551 پیش از میلاد به دنیا آمد و در سال 479 پیش از میلاد نیز در گذشت. نام اصلی او«کونگزی» بود و «کنفوسیوس» (← آیین بومی کنفوسیوس)نامی است که غربیها برای او برگزیدهاند. وی در تمام عمر خود هیچگاه مقام عالی دولتی نداشت، اما از نظر دانش سرآمد همه به شمار میرفت.
در گذشته آموزش از حقوق ویژهی اشراف بود، اما«کنفوسیوس»(← آیین بومی کنفوسیوس)، این حق را همگانی کرد و از میان مردم شاگردانی را جذب و آنها را تحت تعلیم قرار داد. گفته می شود که وی سه هزار شاگرد داشت که از میان آنها چند نفر جزو دانشمندان جامعهی آن روز بودند.
در قرن دوم پیش از میلاد، که چین کشوری قوی، متحد و دارای دولتی متمرکز بود، اندیشههای کنفوسیوس(← آیین بومی کنفوسیوس) بهعنوان تفکر رسمی کشور تعیین شد. اندیشهها و گفتگوهای وی توسط شاگردانش در کتابی تحت عنوان«لونیو»جمع آوری و منشر شده است. در چین باستان(← تاریخ دوران باستان چین)مردم زندگی خود را با اندیشههای مطرح شده در همین کتاب تنظیم می کردند. افرادی که آرزوی دست یافتن به مقامی بودند، می بایست این کتاب را بهدقت بخوانند. چینیها اعتقاد دارند که با نیمی از کتاب«لونیو» می توان کشوری را اداره کرد.
کنفوسیوس 6 رشتهی آموزشی را به شاگردانش تعلیم میداد که بعدها، این 6 رشته، توسط تمامی سلسلهها و مراکز علمی و آموزشی چین به عنوان رشتههای اصلی آموزشی برگزیده و تدریس می شد. این موضوعات عبارت بودند از: ادبیات، موسیقی، تیر اندازی، ارابهرانی، نویسندگی و ریاضیات. همچنین، تألیف 6 کتاب مهم ادبی به وی نسبت داده شده است که این کتابها نیز هزاران سال تنها منبع آموزشی در چین باستان (← تاریخ دوران باستان چین)بودهاند که عبارتند از: «کتاب اسناد(The Book of Records)»، «کتاب سرودها(The Book of Songs)»، «کتاب تغییرات(The Book of Changes)»، «کتاب یادداشتهای بهار و پاییز(The Spring and Autumn Annals)»، «کتاب یادداشتهای موسیقی(The Record of Music)» و «گفتهها و کلمات قصار کنفوسیوس(Annalects)»(← آموزه های کنفوسیوس) که توسط شاگردانش گردآوری شده و بهصورت پرسش و پاسخ ارایه گردیده است. امروزه گفتههای وی به ضرب المثلهای عامیانهی مردم چین تبدیل شده که همواره مورد استفاده قرار میگیرند، مانند این جملهی معروف که اگر سه نفر باهم قدم زنند، در میان آنها حتما یک نفر باید معلم(راهنما) باشد[۱].(←کنفوسیوس و اندیشه های او)
لائو دان، بنیانگذار مکتب تائوئیسم
نام خانوادگی«لائودان»،«لی» و نام وی«اِر»" بود، ولی مردم معمولا وی را«لائو زی» می نامند. وی در اواخر دوران سلسلههای بهار و پاییز(770 تا 476 پیش از میلاد)(←دوران بهار و پاییز)در ایالت«چو» زندگی می کرد.«لائودان» یکی از کارکنان کتابخانهی سلسلهی«جو»(←سلسله جو) بود. به همین دلیل دانش و اطلاعات وی فراوان و فردی مشهور بود. کنفوسیوس در جوانی به دیدار«لائودان» رفت. «لائودان» فهمید که دربار سلطنتی سلسلهی«جو»(←سلسله جو) رو زبه روز ضعیفتر میشود. لذا، شهر«لویانگ» پایتخت را ترک کرد. هنگامی که وی از گذرگاه«خَنگو»عبور میکرد، کتاب «دائو دِجینگ» را نوشت و سوار بر گاوی سبز رنگ از گذرگاه عبور کرد ولی هرگز مشخص نشد که در کجا درگذشت.
کتاب«دائو دِجینگ» جمعا بیش از 5000 کلمه دارد و موضوع آن بسیار متنوع و میراث مهمی در فرهنگ سنتی چین به شمار می آید. معنای اصلی«دائو» (←آیین بومی تائو)راه است. «لائودان»پس از بررسی تغییرات حاصله در طبیعت و روابط بین انسان و طبیعت، معنای گسترده و جدیدی به«دائو» (←آیین بومی تائو)داد و «دائو دِجینگ» جالبترین بخش از اندیشهی فلسفی«لائوزی» بهشمار میرود. وی معتقد بود که خوشبختی و بدبختی را میتوان جا به جا کرد و تغییر کمٌی میتواند باعث تغییر کیفی هم بشود. وی می گفت، از مشکلات نترسید، از کم شروع کنید. حتما میتوانید مشکلات را حل کنید و کارهای بزرگی را انجام دهید. وی مخالف جنگ بود و میگفت، بعد از جنگ قحطی ناشی از فقدان محصول فرا میرسد.اندیشهی فلسفی«لائو دان» در تاریخ فلسفهی چین جایگاه مهمی دارد و اندیشهی سیاسی وی در اندیشمندان بعد از اونیز تاثیرگذار بوده است.
مینگ زی(منسیوس)، احیا کننده مکتب کنفوسیوس
مینگ زی(منسیوس)، متفکر بزرگ دوران حکومت های هم ستیز(از قرن 5 تا قرن 3پیش از میلاد) و یکی از شاگردان برجستهی مکتب کنفوسیوس بهشمار می رود. وی که در قرن 4پیش از میلاد زندگی میکرد اهل کشور«جو» و ادامه دهندهی اندیشهی کنفوسیوس شمرده می شود. او بهعنوان حکیم دوم پس از کنفوسیوس(← آموزه های کنفوسیوس)، در میان پیروان آیین کنفوسویس(← آیین بومی کنفوسیوس) از احترام خاصی برخوردار بود.
او از یک سو اعتقاد داشت که باید اندیشمندان بر دیگران حکومت کنند، و از سوی دیگر معتقد بود که روابط حاکم با رعایا بایستی مانند روابط پدر و مادر با فرزندان خود باشد و حاکم باید همچون پدر و مادر به سختیها و مشکلات مردم توجه کرده و مردم هم احترام حاکم را نگهدارند. وی می گفت، مردم بالاتر از همه چیز بوده و اخلاق اساس سیاست است. وی اخلاق را به 4 بخش خیرخواهی، عدالت، رفتار مؤدبانه و عقل تقسیم کرده و معتقد بود که اگر اعضای جامعه با خیرخواهی و عدالت روابط بین خود را تنظیم کنند، ثبات نظام و وحدت کشور تضمین خواهد شد.
او مدتی تدریس می کرد و با کمک شاگردانش هفت مقاله نوشت و آنها را تحت عنوان کتاب«مینگزِی» منتشر ساخت. در این کتاب گفتهها و اندیشههای«مینگزِی» و مناظرههای وی با نمایندگان مکاتب دیگر مطرح شده است. این کتاب به عنوان یک اثر کلاسیک همیشه مورد احترام مردم بوده است.[۲](←مینگ زی(منسیوس)، احیا کننده مکتب کنفوسیوس).
نیز نگاه کنید به تاریخ چین؛ چینگ شی خوان، بنیان گذار نخستین امپراتوری؛ لیوبان، موسس سلسله خن؛ دیو، مهارت کننده ی رودخانه ها؛ یائو و شون؛ شن نونگ شی، پدر داروشناسی چین؛ فو سی شی، نخستین پادشاه پادشاهان؛ خن فی جی، اندیشمند بزرگ مکتب قانونگرایان
پاورقی
[iii]- trigramsEight( که به زبان چینی (Ba Gua) نامیده می شود، ترکیب عوامل هشتگانه شامل – کوه، آب، باد، آسمان، زمین، رعد و برق، آتش ودریاچه- با نماد سه حرفی یین و یانگ (Yin and Yang) است که مربوط به کیهان شناسی طریقت تائویی و منشأ فلسفه ی تای جی (Tai Ji) است. از این ترکیبات مجموعاً 64 ترکیب جفتی به وجود می آید که هرکدام معنا و مفهوم خاص خود را دارد. از ترکیب این دو همچنین در مسایل ستاره شناسی، جفرافیا، و حتی آناتومی بدن انسان هم استفاده می شود