مجسمه سازی در ژاپن
قدیمیترین آثار پیکر تراشی در ژاپن مربوط به دوره جومون است. از اواسط دوره جومون به بعد ما شاهد تندیسهای گلی به شکل انسان با شکلهایی فرا واقعی هستیم. برای نمونه یکی از این تندیسها که مشهور به مجسمه قلب شکل (ハート形土偶/Hātogata dogū) است، صورتی به شکل قلب دارد. بعد از تندیسهای گلی جومون، برخی سفالهای هانیوا متعلق به دوره کوفون دارای اشکالی واقعی از انسان و حیوان بودند. همان طور که در ابتدای فصل هم اشاره شد، هر چند شبهاتی در مورد عدم ارتباط ژاپن با کشورهای دیگر در دوران قبل باستان مطرح شده است،[۱] اما شاید بتوان گفت تا پیش از آمدن آیین بودایی و تأثیر گستردهاش بر هنر ژاپن این کشور با ساخت تندیسهای گلی جومون و بعد هم هانیوا هنر پیکرتراشی خاص خودش را توسعه داد.
با ورود به دوران آسوکا، همراه با آیین بودایی تندیسهای بودا و فن ساخت آنها هم خیلی زود به ژاپن وارد و با محوریت استادان تورایجین تندیسهای بودایی زیادی در این کشور ساخته شد. از این زمان به بعد پیکرتراشی تندیس بودا وجه غالب پیکرتراشی ژاپنی شد که در دوره نارا به اوج خود رسید. روشهای پیکرتراشی هم که کندهکاری چوب، ذوب و ریختهگری فلزات، مجسمه سازی با گل رس و روش کانشیتسو (乾漆/Kanshitsu) یا لاک خشک بود، همگی بعد از انتقال به ژاپن بسیار پیشرفت کردند. کانشیتو نوعی مجسمه سازی با استفاده از پارچههای کنفی و لاک کاری بود. در زمینه نشان دادن احساسات هم بر خلاف تندیسهای بودایی نارا که تنها لبخندی باستانی بر لب داشتند، در تندیسهای نارا احساساتی نظیر وقار، آرامش، معنویت، خشم و... به زیبایی نشان داده شده است. از آثار مطرح این دوره میتوان به تندیس نشسته مفرغی زراندود بودای درمانگر یا یاکوشی نیورای (薬師如来/Yakushi nyorai) اشاره کرد که در دو طرفش تندیس نشسته دو بوداسف آفتاب و مهتاب قرار دارند.[۲] همچنین تندیس بزرگ بودای نارا هم در این دوره ساخته شد. این تندیس که ارتفاعش 16 و قطر پایینش 20 متر است، توسط کونیناکا نو کیمیماور (国中公麻呂/Kuninaka no Kimimaro(?-774)) در طی 7 سال ساخته و در 752 کامل شد.
در دوره هیان دو روش لاک خشک و مجسمهسازی با گل رس محو شدند، اما کنده کاری چوب بسیار رونق گرفت. ویژگی بارز این تندیسهای چوبی تراشیده شدن از یک قطعه یکپارچه چوب در اندازهای بزرگتر از اندازه طبیعی بود که تعداد زیادی از آنها هم با لاک روی چوب و رنگ تزئین شده بودند. در نیمه دوم دوره هیان و با روند ژاپنی شدن فرهنگ و هنر جذب شده از چین، روشهای پیکرتراشی هم به تدریج کاملا ژاپنی شدند. هنرمندی که در این ژاپنی کردن نقش زیادی داشت پیکرتراشی به نام جوچو (定朝/Jōchō(?-1057)) است که در نیمه اول قرن یازدهم فعالیت میکرد. اتفاق دیگر که در دوره هیان افتاد، این بود که متأثر از پیکرتراشی بودایی برای نخستین بار تندیسهایی از ایزدان آیین شینتو هم تراشیده شد.
در دوره کاماکورا که مجددا در آن پیکرتراشی واقعگرا احیا شد، پیکرتراشانی چون اونکه (運慶/Unkē(?-?)) و پسرش تانکه (湛慶/Tankē(1173-1256)) در این عرصه ظاهر شدند و آثار منحصر به خودشان را خلق کردند. اونکه از تبار جوچو پیکرتراش قرن یازدهم بود. تندیس موجاکو (無著/Mujaku) ساخته شده توسط اونکه از شاهکارهای تاریخ پیکرتراشی ژاپن به حساب میآید. همچنین تندیس اوئهسوگی شیگهفوسا (上杉重房/Uesugi Shigefusa(?-?)) که یکی از اشراف و جنگجویان این دوره بود، به خوبی نشان دهنده واقعگرایی موجود در پیکرتراشی این دوره است، تندیسی که خالقش نامشخص است.
در دوره موروماچی و آزوچی مومویاما، ما شاهد اثری برجسته در زمینه پیکرتراشی بودایی نیستیم، با این همه نقابهایی را که در این دوره برای نمایش نو ساخته شد، میتوان شاهکارهای تندیس سازی دانست. همچنین در دوره مومویاما کنده کاری تزئینی در معماری رونق پیدا کرد و در قسمت بالای دیوار نزدیک به سقف کندهکاریهایی را در سازههای معماری انجام میدادند. این هنر در دوره ادو هم ادامه یافت که نمونههای برجسته و زیبای آن را میتوان در ایزدکده نیکوتوشوگو مشاهده کرد. همچنین در دوره ادو تندیسهای بودایی زیادی ساخته شد، اما تندیسی که بشود آن را شاهکار نامید بسیار کم است. با این همه در این دوره فرهنگ مردمی شد و بسیار از شهرنشینان خواهان آثار هنری شدند. بنابراین در این دوره شاهد صنایع مستظرفه قابل توجهی هستیم که از کنده کاری نقش انسان، پرندگان و حیوانات روی لوازم روزمره زندگی یا لوازم تزئینی ساخته میشدند.
پیکرتراشی مدرن و معاصر
بعد از اصلاحات میجی و تلاش دولتمردان این کشور برای یادگیری هنر غربی، سال 1876 پیکرتراشی ایتالیایی با نام وینچنزو راگوسا (Vincenzo Ragusa(1841-1927)) به ژاپن دعوت شد تا در این کشور به تدریس بپردازد. راگوسا فنون پیکرتراشی غربی از جمله پیکرتراشی با سنگ مرمر و مجسمه سازی با گل رس را به ژاپنیها آموخت تا ژاپنیها هم بتوانند تندیسهای یادبود بزرگی برای نصب در فضای بیرونی خلق کنند. با ارزش گذاری مجدد هنر سنتی ژاپن از جمله پیکرتراشی بودا و نقاشی ژاپنی از سوی اوکاکورا و فنولوسا که در مبحث نقاشی هم به آن اشاره شد، آموزش این هنرها در مدرسه هنرهای زیبای توکیو شروع، اما بزودی مجسمه سازی غربی را هم شامل شد. بنابراین در این دوره از یک طرف پیکرتراشان سبک غربی و از سوی دیگر پیکرتراشان سبک ژاپنی فعالیت داشتند که این دومیها عموما تندیسهای چوبی خلق میکردند. از آثار مطرح این دوره میتوان به تندیس چوبی میمون پیر (老猿/Rōen) اثر کوئون تاکامورا (高村光雲/Takamura Kōun(1852-1934)) و تندیس برنزی زن اثر روکوزان اوگیوارا (荻原碌山/Ogiwara Rokuzan(1879-1910)) اشاره کرد.
در دوران تایشو و شووای قبل از جنگ عمدتا سبک پیکرتراشان غربیای چون مایول (Aristide Bonaventure Jean Maillol(1861-1944)) فرانسوی بر کار پیکرتراشان ژاپنی تأثیر گذاشت، اما وقوع جنگ بین ژاپن و چین و در ادامه درگیری این کشور در جنگ جهانی دوم، باعث شد تا پیشرفت چشمگیری در این هنر در ژاپن دیده نشود. با شکست ژاپن در جنگ و پایان سیطره نظامیان بر کشور، فشار از جهان هنر برداشته شد و هنرمندان توانستند نفسی بکشند. شروع فعالیت اصولی هنرمندان در این زمان با ورود به دهه 1950 آغاز شد. در این مقطع ما شاهد آن هستیم که جنبشهای هنری قبل از جنگ مجددا ساماندهی شدند، جنبشهایی که به دلیل فضای خفقان ناشی از جنگ نتوانستند فعالیت خود را ادامه دهند. هر چند تمرکز بیشتر این گروهها بر نقاشی غربی بود، اما برخی از اعضای آنها در زمینه پیکرتراشی فعالیت داشتند. از جمله این گروهها میتوان به انجمن کوکوگاکای (国画会/Kokuga kai)، انجمن هنر آزاد (自由美術協会/Jiyū bijutsu kyōkai)، انجمن هنر مدرن (モダンアート協会/Modan āto kyōkai) و... اشاره کرد.
با این همه شاید بشود گفت گرایش چشمگیر در پیکرتراشی بعد از جنگ، تغییر از فعالیت گروهی به سمت فعالیت شخصی بود. روند جهانی شدن و تأثیرات مستقیم از خارج کشور هم در این شخصی شدن مؤثر بود و این چنین پیکرتراشی معاصر ژاپن شکل گرفت. در این بین پیکرتراشی انتزاعی پدید آمد و پیکرتراشی واقعگرا هم با کاستن از زواید به سمت ساده شدن پیش رفت. همچنین در زمینه استفاده از مواد اولیه، این هنر به مصالحی چون چوب، سنگ، برنز و... پای بند نماند و به سمت استفاده از مواد اولیهای چون سیمان، آهن، آلومینیوم، پلاستیک، شیشه و حتی مواد دورریختنی روی آورده است. از پیکرتراشان مطرح معاصر ژاپن میتوان به چوریو ساتو (佐藤忠良/Satō Chūryō(1912-2011))، یاسوتاکه فوناکوشی (舟越保武/Funakoshi Yasutake(1912-2002)) و پسرش کاتسورا فوناکوشی (舟越桂/Funakoshi Katsura(1951- ))، کوهه ناوا (名和晃平/Nawa Kōhē(1975- )) و... را نام برد. به این اسامی میتوان نام نقاشانی چون تاکاشی موراکامی، یایویی کوساما، یوشیتومو نارا و... را هم افزود که علاوه بر نقاشی در زمینه پیکرتراشی هم برای خود شهرتی دست و پا کردهاند.[۳]
نیز نگاه کنید به
مجسمه سازی در روسیه؛ مجسمه سازی در افغانستان؛ مجسمه سازی در تونس؛ مجسمه سازی در کوبا؛ مجسمه سازی در لبنان؛ مجسمه سازی در مصر؛ مجسمه سازی در سنگال؛ نقاشی و مجسمهسازی آرژانتین؛ مجسمه سازی در مالی؛ مجسمه سازی در زیمبابوه؛ مجسمهسازی در تایلند؛ مجسمه سازی در اسپانیا؛ مجسمه سازی در اردن؛ مجسمهسازی در اتیوپی؛ مجسمه سازی در سیرالئون؛ هنر مجسمه سازی در چین
کتابشناسی
- ↑ Tanaka, H (2013). Nihon bijutsu zenshi Sekai kara mita mēsaku no kēfu. Kōdansha gakujutsu bunko. P57.
- ↑ بیکر، استنلی (1384). هنر ژاپن. ترجمه نسترن پاشايی. انتشارات فرهنگستان هنر. ص63.
- ↑ ذاکری، قدرت اله (1402). «هنر ژاپن». در پالیزدار، فرهاد، ذاکری، قدرت اله. جامعه و فرهنگ ژاپن. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص.242- 281.