هنر کانادا
هنر در کشور کانادا شامل کلیات تاریخ هنر، هنر بومیان، هنر غیربومیان، هنر نمایش، صنعت سینما، موسیقی، معماری و شخصیتهای مهم هنری است.
کلیات تاریخ هنر
هنر نیز همانند بسیاری از ویژگیهای فرهنگی تحت تاثیر ویژگی چندفرهنگی و موقعیت جغرافیایی این کشور قرار داشته است. هنر این کشور مشخصههایی از ساکنان هزارساله اولیه آن، مهاجران اروپایی و هنرمندان مهاجر سالهای اخیر را با ملیتهای گوناگون از سراسر دنیا دارد. ماهیت هنر کانادا منعکسکننده ریشههای گوناگونی است که این هنرمندان در سنتهای خود دارند. همچنین، بازتاب تأثیرات گوناگونی است که از زندگی امروز خود در این کشور گرفتهاند.
از دیدگاه تاریخی در سالهای آغازین شکلگیری این کشور، کلیسای کاتولیک حامی اصلی هنر، به ویژه در ایالت کبک، بوده است. در حال حاضر دولت نقش محوری در توسعه فرهنگ و هنر این کشور ایفا میکند. هنر در این کشور در قرن بیستم و بالاخص پس از پایان جنگ جهانی دوم (1954م) رونق بسیار گرفت. در این دوره دولت از طریق انتشار نشریات هنری و تأسیس مدارس هنری نقش حیاتی در توسعه هنرهای تجسمی ایفا نموده است.[۱] [۲]
هنر بومیان
هزاران سال قبل از اینکه مهاجران اروپایی به این سرزمین مهاجرت کنند، مردمان بومی کانادا برپایه سنتهای خود به تولید هنر در سراسر مرزهای ملی کنونی مشغول بودند. سنتهای هنر بومی (Aboriginal art) را تاریخنگاران هنری اغلب براساس گروههای فرهنگی، زبانی، و منطقهای دستهبندی میکنند. سنتهای هنری در میان مناطق مختلف متفاوت است. یکی از تمایزات هنر بومی با هنر اروپایی این است که هنرهای تجسمی بومیان در ارتباط با هنرهای دیگر، مانند رقص و داستانسرایی و موسیقی، شکل میگیرد و آثار تولید شده عمدتاً قابل حمل هستند؛ مانند ساخت و رنگ آمیزی ماسک و جغجغههایی که در مراسمهای مختلف استفاده میشود. در طول قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم دولت استفاده از مظاهر دین سنتی و بومی را ممنوع اعلام کرد. در نیمه دوم قرن بیستم (سالهای 1950 تا 1960م) هنرمندان بومی، مانند مانگو مارتین (Mungo Martin) و بیل رید، (Bill Reid) تجدید نظر علنی در هنرهای بومی را آغاز کردند. در حال حاضر، بسیاری از هنرمندان بومی در رسانههای مختلف فعالیت میکنند. آثار بعضی از آنها، مانند ادوارد پویتراس (Edward Poitras) در سال 1995م و ربکا بلمور (Rebecca Belmore) در سال 2005م، در فستیوال دو سالانه معتبر ونیز (Venice Biennale) به نمایش درآمده است.
هنر غیربومیان
طی سالهای 1665- 1759م کلیسای کاتولیک روم در کبک و اطراف آن برای اولین بار از فعالیتهای هنری حمایت کرد. برخی معتقدند که «ابه هیوز پومیر (Abbé Hughes Pommier)» اولین نقاش در فرانسه جدید بوده است. وی در سال 1664م، فرانسه را ترک و قبل از اینکه به طور گسترده نقاشی را در جاهای مختلف به صورت حرفهای ادامه دهد، در کسوت یک کشیش مشغول به کار بود. نقاشان فرانسه جدید در این دوران به آرمانهای عالی هنر رنسانس اعتقادی راسخ داشتند و عمده نقاشیهای طراحی شده در این دوران دارای موضوعات مذهبی بودهاند.
در اواخر قرن هفدهم جمعیت فرانسوی کانادا به سرعت در حال رشد بود، اما هنرمندان کمتری از اروپا به سرزمین جدید مهاجرت کردند. در این دوره زمانی حمایتهای کلیسا از هنرمندان کماکان ادامه یافت. از جمله هنرمندان معروف این دوره میتوان از پیر لوبر(Pierre Le Ber) نام برد. او نقاشی خودآموخته و از خانوادهای ثروتمند بود. نقاشیهای او به طور گستردهای در این کشور تحسین شده است.
در دوران استعمار انگلیس، یعنی سالهای 1759 تا 1867م، سربازان انگلیسی که به عنوان طراح نقشههای جغرافیایی خدمت میکردند، در اوقات فراغت خود مناظری را از چشم اندازهای زیبای کانادا ترسیم میکردند که در بازارهای اروپا به فروش میرفت. یکی از بااستعدادترین این سربازان هنرمند «توماس دیویس (Thomas Davies)» بود که مناظری از مونترال ترسیم کرد.
در اواخر قرن هجدهم، در قسمتهای جنوبی کشور هنر رونق زیادی گرفت. این رونق مدیون ساخت کلیساها و بناهای جدید توسط مردم بود که امکان فعالیت بیشتری به هنرمندان حرفهای میداد. نقاشی «پرتره (Portrait)» (چهره) به طور خاص در این دوره به رسیمت شناخته شد. از معروفترین هنرمندان این دوره میتوان به «فرانسوا بایلایرگ (François Baillairgé)» اشاره کرد.
در اوایل قرن نوزدهم (در سالهای 1820م) نسل جدیدی از هنرمندان کانادا شروع به کار کردند. از جمله این هنرمندان میتوان به «جوزف لگاره (Joseph Légaré)» اشاره کرد. وی از اولین هنرمندانی بود که چشماندازهای محلی و بومی را به تصویر کشید. آثار بیشتر هنرمندان کانادایی در این دوره متأثر از هنرمندان اروپایی بوده است.
در اواسط قرن نوزدهم، «کورنلیوس کریگهاف (Cornelius Krieghoff)»، هنرمند هلندی تبار متولد کبک، آثاری از زندگی کشاورزان فرانسوی کانادا پدید آورد. در سال 1870م، جامعه هنرمندان کانادا (Canadian Society of Artists) تشکیل شد. این گروه متشکل از هنرمندان با سابقه و با هدفهای مختلف، مانند جان بل اسمیت (John Bell-Smith) و آدولف وگت، (Adolphe Vogt) بود. جامعه هنرمندان اولین گروه سازمانیافته هنری این کشور محسوب میشود. میتوان گفت اولین بازتاب مرزهای جدید سیاسی و هویت ملی در کانادا به وسیله این گروه ارائه شد.
در اوایل قرن بیستم گروه هفت، متشکل از فرانکلین کارمیشایئل، (Franklin Carmichael) لاورن هریس، (Lawren Harris) آی جکسون، (AY Jackson) فرانک جانستون، (Frank Johnston) آرتو لیسمر، (Arthur Lismer) جی.ایی.اچ. مکدونالد (JEH MacDonald) و فردریک وارلی، (Frederick Varley) شکل گرفت. تمرکز اصلی این گروه بر روی نقاشی از طبیعت و چشماندازهای این کشور بود. «امیلی کار(Emily Carr)»، نقاش معروف، نیز در این سالها به عنوان یک عضو غیررسمی با این گروه همکاری کرد. اعضای این گروه در سال 1930م گروه بزرگتری (شامل 28 نقاش از سراسر کشور) تشکیل دادند و آن را گروه نقاشان کانادا (Canadian Group of Painters) نام نهادند. پس از دهه 1930م، نقاشان این کشور گروه وسیعتری از سبکهای اختصاصی و فردی بسیار عالی ارائه کردند. امیلی کار به دلیل نقاشیهایی که از سنت قبایل بریتیش کلمبیا ترسیم کرد، بسیار مشهور شد. از دیگر نقاشان برجسته این دوره میتوان از دیوید مایلین، (David Miline) نقاش مناظر طبیعی، جین پائول ریپلی (Jean-Paul Riopelle) و هارولد تون، (Harold Town) هنرمندان سورئال، و مایکل اسنوه (Micheal Snow) هنرمند چند سبکی، نام برد. آثار هنری یازده نقاش، (Painter Eleven) به خصوص ویلیارم رونالد (William Ronald) و جک بوش، (Jack Bush) تاثیر بسیاری در هنر مدرن کانادا داشته است.[۳] [۴]
هنر نمایش
کانادا تئاتری پویا و روبه رشد دارد. این هنر به علت حضور شرکتهای تئاتر حرفهای در شهرهای بزرگ و کوچک در حال پیشرفت است. جشنواره «استرانفورد شکسپیر (Stratford Shakespeare)»، یکی از جشنوارههای خاص در زمینه تئاتر این کشور است که در اونتاریو برگزار میشود. این جشنواره شهرت جهانی دارد و میزبان جشنواره تابستانی انواع تئاترهای اجرا شده در طول سال می باشد که اکثر آنها از آثار شکسپیر میباشد. گروههای نمایشی غیرحرفهای نیز در سراسر کشور در حال رشد هستند. اکثر تئاترهای ایالت کبک، به ویژه در مونترال، به زبان فرانسه اجرا میشوند. تورنتو بعد از نیویورک و لندن سومین مرکز بزرگ تئاتر دنیاست که در آن نمایشها به زبان انگلیسی اجرا میشود. در شهرهای بزرگ نیز تعداد زیادی تئاترهای خیابانی رایگان اجرا میشود. یکی از آنها جشنواره ده روزه بینالمللی «بوسکر (Busker)» در هالیفاکس (Halifax) است که در ماه آگوست گروههای تئاتر خیابانی را از سراسر دنیا جذب میکند. جشنوارههای نمایشهای غیرمعمول و نوآور در کانادا چندان با سابقه نیستند و معمولاً در اجتماعات کوچکتر برگزار میشوند. در این جشنوارهها هنرمندان جدید سعی میکنند توجه سرمایهگذاران هنر نمایش را به خود جلب کنند. این جشنوارهها اغلب هم زمان با مراسم جشن یادبود سالانه هر شهر برگزار میشوند. بسیاری از اجتماعات کوچک گروههای بازیگران غیرحرفهای معروف به تئاتر مردمی دارند و در آن بازیگران غیرحرفهای و با استعداد، نمایشهای کلاسیک باله و حتی اپرا اجرا میکنند. تئاترهای مردمی معمولاً در سطح بالایی اجرا میشوند.[۵]
صنعت سینما
صنعت فیلمسازی از ابتدا برای هنرپیشهها، کارگردانان، تهیهکنندهها و کارشناسان اصیل کانادایی اهمیت بسیاری قائل بوده است. با وجود این، فیلمهای آمریکایی بازار فیلم کانادا را به مدت چند دهه اشباع کرده بود. در دهه 1960م، مایکل برالت، (Michel Brault) پیر برالت، (Pierre Perrault) گیلز گرولکس، (Gilles Groulk) آرتور لاموت، (Arthue Lamothe) کلود جاترا (Claude Jutra) و دیگر فیلمسازان اهل کبک با ساخت فیلمهای خاص و مستندهای سیاسی و ابتکاری به رقابت با هالیوود پرداختند.
کانادا صنعت فیلمسازی رشد یافتهای دارد که فیلمها، بازیگران، کارگردانان و فیلمنامهنویسان مشهوری را معرفی کرده است. تلویزیون و فیلمهای ویدئویی رقابت روزافزونی با سینما دارند، اما صنعت سینما در کانادا در حال پیشرفت است. صنعت فیلم این کشور بخشی از هالیوود محسوب میشود. از دهه 1980م، این کشور، به ویژه ونکوور، به عنوان هالیوود شمالی (Hallywood North) مشهور شده است، زیرا فیلمهای مهم و مجموعههای تلویزیونی بسیاری در ونکوور فیلمبرداری میشوند. تورنتو نیز در ماه سپتامبر میزبان جشنواره سالانه فیلم است. بعضی از خبرنگاران صنعت فیلمسازی عقیده دارند جشنواره تورنتو از جشنواره کن بهتر است. در این جشنواره هر سال بیش از دویست و پنجاه فیلم از بیش از پنجاه کشور جهان در حدود بیست سینما اکران میشود. با این حال، فیلمهای ساخت کانادا تنها حدود پنج درصد از درآمد سینماهای کشور را به خود اختصاص میدهند، زیرا اکثر سینماها فیلمهای آمریکایی به نمایش میگذارند. با کوششهای هیأت ملی فیلم کانادا، (NFBC) که هر سال انواعی از فیلمهای نمایشی، کارتونی یا مستند تولید میشود، پیدا کردن فیلمهایی که کاناداییها درباره این کشور ساخته باشند در خارج از کشور آسانتر از داخل به نظر میرسد. از ستارههای سینمایی این کشور که در سطح جهانی شهرت دارند، میتوان از جان کندی، (John Candy) جیم کری، (Jime Carrey) مایک مایر، (Mike Myers) دن اکروید، (Dan Aykroyd) تام گرین،(Tom Green) میکل جی فاکس، (Michael J.Fox) کریستوفر پلامر، (Christopher Plummer) ویلیام شاتنر، (William Shathner) و دونالد ساترلند (Donald Sutherland) نام برد.[۶] [۷]
موسیقی
تاریخ موسیقی کانادا، بازتابی از تاریخ سیر تکاملی این کشور است. تصنیفها، سرودهای میهن پرستانه به سبک انگلیسی اولیه، سنتهای ملی و قومی وموفقیت بینالمللی گروههای موسیقی این کشور در دهههای اخیر همه برگرفته از تاریخ این سرزمین است. موسیقی این کشور شامل انواع موسیقی فرانسوی، انگلیسی، ایرلندی و اسکاتلندی، موسیقی دریایی و سبکهای فرانسوی- سلتی کبک؛[i] به اضافه دیگر سبکهای ملی است. موسیقی کانادایی در سبکهای مختلف راک، (Rock) جاز (Jazz) و اپرا (Opera) محدودیتهای فرهنگی، نژادی و سیاسی را پشت سر گذاشته است. امروزه چهل فرهنگ عمده را میتوان شناسایی کرد که هریک موزیک و رقص ویژهای دارند. سه سازمان در این کشور از فعالیتهای مربوط به موسیقی حمایت میکنند و موسیقی این کشور را در داخل و خارج توسعه میدهند: مرکز موسیقی کانادا، (Canadian Music Centre) انجمن آهنگسازان و نویسندگان و ناشران کانادا (Composers and Authors and Publishers Association of Canada) و سازمان اجرای قوانین کانادا. (Law enforcement agencies in Canada) موسیقی پاپ در این کشور روبه رشد است و دورنمایی متنوع و پویا دارد. از جمله هنرمندان کانادایی معاصر و مشهور عرصه موسیقی میتوان از گروههای راش، (Rush) ترجیکالی هیپ، (Tragically Hip) بیرنیکدلیدیز، (Bear Naked Ladies) شانیاتویین (Shania Twain) و آلانیز موریزت (Alannis Morisette) نام برد. در استانهای حاشیه اقیانوس اطلس، موسیقی سلتی (Celtic music) رایج است که گروههای معروف آن عبارتاند از: بارا مک نیلز، (Barra MacNeils) خانواده رنکین (Rankin Family) و ایرلندیها. (Irish Descendants)
کاناداییها علاقه خاصی به موسیقی جاز دارند. مونترال در فصل تابستان، میزبان جشنواره موسیقی جاز است که شهرت جهانی دارد. کنسرتهای موسیقی کلاسیک و نمایشهای اپرا و باله در این کشور برنامههای اجتماعی مهمی محسوب میشوند و موسیقیدانان زبده کانادایی و نوازندگان بینالمللی به طور منظم به اجرای برنامه میپردازند. معمولاً در اغلب شهرهای بزرگ استقبال خوبی از کنسرتهای موسیقی به عمل میآید و اعضای گروه های موسیقی اجراهای عالی را (اغلب در سطح بینالمللی) ارائه میکنند. مرکز هنرهای ملی، ارکسترهای اوتاوا، تورنتو، ونکوور و مونترال پنج گروه بزرگ ارکستری کانادا را تشکیل میدهند. بسیاری از شهرهای کوچک، چون کاناتا (Kanata) و نپین، (Nepean) نیز گروههای ارکستر دارند. کمپانیهای برجسته اپرا در این کشور، کمپانی کانادا، اتحادیه اپرای ونکوور و اپرای مونترال هستند. این کشور چهار گروه بینالمللی باله معتبر و معروف دارد: گروه باله وینیپگ (Winnipeg Ballet)، باله بزرگ کانادا (Grand Ballet of Canada)، باله ملی کانادا (National Ballet of Canada) و باله کلاسیک مونترال (Classical ballet Montreal).[۸] [۹]
معماری
ساخت و ساز در کانادا از زمانهای ماقبل تاریخ تا امروز ادامه داشته است. اجداد کاناداییها معماری بسیار متنوعی به ارث گذاشتهاند. آنها غالباً در واکنش به بعضی از شرایط آب و هوایی، مانند سرمای سخت، سازههای ابتکاری خلق کردهاند. ویژگی و مشخصههای اصلی این معماریها استفاده از فنون و تکنولوژی ساختمانسازی برای راحتی و آسایش بیشتر، آزادی سبکها و ایدههای ساختمانسازی میباشد که از مردمان دیگر کشورها گرفته شده است.
تا قبل از ورود اروپاییان، این سرزمین وسیع در دست گروههای مردمان بومی بود که هریک ساختمانهایی متناسب با محیط زندگیشان میساختند. با ورود اروپاییان در قرن هفدهم، سبک معماری تا اواخر قرن نوزدهم به سبکهای ساختمانسازی فرانسه و انگلستان گرایش پیدا کرد.
پس از اتحاد کانادا، فرصتهای جدید ساختمانسازی برای معماران به وجود آمد. مصالح ساختمانی جدید، از قبیل داربستهای فلزی و بتنهای مستحکم، به سرعت در کارهای آنها وارد شد. فروشگاه رابرت سیمون، (Rbert Simpson Store) که در سال 1895م توسط ادموند بورک (Edmund Burke) در تورنتو طراحی شد، اولین ساختمان با یک اسکلت فلزی و نمای بیرونی تیغهای در این کشور بود. در اوایل قرن بیستم معماری کشورتحت تأثیر معماری آمریکایی قرار گرفت. اصول اساسی معماری مدرن کانادا در اوایل دهه 1900م پایهریزی شد. بسیاری از آسمانخراشها با الهام از نظرات معماران دانشگاه شیکاگو (Chicago School) با اسکلتهای فولادی ساخته شد. اتاقهای الکتریکی (Electric Chambers) در وینیپگ و ساختمان برکس (Briks Building) در ونکوور شامل این گروهاند. از دیگر ویژگیهای معماری مدرن، سادگی و بدون تزیین بودن آن است. اولین نشانههای این سادگی در کلیسای سنت توماس (Saint Thomas Church) در تورنتو ظاهر شد که «ادن اسمیت (Eden Smith)» آن را طراحی کرده بود. از دیگر معماران این دوره میتوان به فرانسیس سالیوان (Francis Sullivan) و ساموئل مکلر (Samuel Maclure) اشاره کرد. در اواخر قرن بیستم، معماران جستجوی طرحهای مدرن دیگررا آغاز کردند تا بتوانند جایگزین طرح محلههای قدیمی نمایند. همگام با تلاش برای حفظ محلههای تاریخی، شیوههای جدیدی در معماری این کشور پدید آمد. ریچارد هنری کوییز (Richard Henri Quez) و توبی راشل بوکول، (Toby Russell Buckwell) در ونکوور چهار ساختمان تاریخی قسمت مرکزی شهر را به یک مرکز خرید تبدیل کردند. معمار تورنتویی، بارتون میرز (Barton Myers )، به همراه ریک ویلکین (Rick Willkin) سالن سیتادل (Citadel theater) را طراحی کردند. این سالن یک مجموعه تئاتر منطقهای بزرگ با پنج سالن نمایش در ادمونتون است. از دیگر هنرمندان این دوره (که دوره پست مدرنیسم (Postmodernism) نامیده میشود) میتوان به آی.جی. دایموند، (A.J.Diamond) دونالد اشمیت، (Donald schmitt) سافدی، (Safdie) جونز، (Jones) و کیرکلند (Kirkland) اشاره کرد. [۱۰] [۱۱]
شخصیتهای مهم هنری
امیلی کار
امیلی کار (Emily Carr) (1945- 1871م)، در ویکتوریای بریتیش کلمبیا در یک خانواده مهاجر انگلیسی چشم به جهان گشود. از سال 1890 تا 1893م به تحصیل هنر در مدرسه طراحی کالیفرنیا در سانفرانسیسکو پرداخت. او در سال 1899م به انگلیس سفر کرد و به مدت پنج سال در مدرسه هنر وستمینستر (WEstminster) در لندن تحصیل کرد. در سالهای 1910 و 1911م در پاریس به مطالعه و تحصیل در رشته هنر پرداخت و پس از آن به بریتیش کلمبیا بازگشت. این نقاش و نویسنده یکی از اولین هنرمندان نوگرا در آمریکای شمالی بود که آثار نقاشی وی از دهکدههای ملتهای نخستین، قطبهای توتم و مناظر ساحلی بریتیش کلمبیا و نوشتههایش درباره تجربیاتش در میان مردم بومی بود. در اواخر دهه 1920م، امیلی کار، برای ایجاد یک هویت ملی کانادایی به گروه هفت پیوست و نقاشیهایی از بیابانهای کانادا خلق کرد.[۱۲]
آرتور اریکسون
آرتور اریکسون (Arthur Erickson) (2009- 1924م)، معمار متولد ونکوور بود و در سال های 1942 تا 1945م در دانشگاه بریتیش کلمبیا به تحصیل پرداخت. سپس، مدت کوتاهی در ارتش مشغول به خدمت شد. وی از سال 1946 تا 1950م در رشته معماری دانشگاه مک گیل مونترال و پس از آن در کشورهای یونان، ایتالیا و خاورمیانه تحصیل کرد. او در سال 1953م به ونکوور بازگشت. ابتدا در شرکتهای معماری محلی مشغول به کار شد. سپس، در سال 1972م، شرکت شخصیاش را تأسیس کرد. وی برای آثار خلاقانهاش در طراحی مدرن شهرت بینالمللی دارد. از آثار مشهور وی میتوان به خانه فیلبرگ (Filberg House) (1958م) در کامکس (Comox) بریتیش کلمبیا، خانه و استودیویی برای نقاشی به نام گوردون اسمیت (Gordon Smith) (1964م) در ونکوور غربی، خانه هلموت اپیک (Helmut Eppich) (1974- 1971م) در ونکورو غربی، و خانه هوگو (Hugo Eppich House) (1979م) ونکوور غربی، برج اداری مک میلان بلودل (Mac Millan Bloedel) (1969- 1967م) در ونکوور، دانشگاه لسبریج (1969- 1967م) در آلبرتا، بانک کانادا (1973-1971م) در اوتاوا، موزه انسانشناسی دانشگاه بریتیش کلمبیا (1976-1971م) و دادگاه و دفاتر ایالتی در ونکوور (1979-1973م) اشاره کرد. وی پس از تاسیس دفترش پروژههایی در کویت و عربستان سعودی اجرا کرد که در آنها عناصر تاریخی عربی با نمونههای معاصرشان تلفیق شده است. از آثار وی در کشورهای دیگر میتوان به ساختمان مرکزی شرکت اتصالات (1986- 1985م) در دبی، لابراتوارهای ناپ (Napp Labratories) (1983- 1979م) در کمبریج انگلستان و سفارت کانادا در واشنگتن (1989- 1983م) اشاره کرد. در سال 1992م، اریکسون دفاتر شبکه بینالمللی را تعطیل کرد و یک دفتر کوچکتر در ونکوور تأسیس کرد. وی جوایز حرفهای مهمی- از جمله مدالهای طلا از موسسه معماری سلطنتی کانادا (1984م)، آکادمی معماری فرانسه (1984م) و موسسه معماران آمریکایی (1986م) - دریافت کرده است.[۱۳]
مایکل جی فاکس
مایکل جی فاکس (Michael Fox) (1961م)، هنرپیشه مشهور در ادمونتون متولد شد. در سال 1979م، در 18 سالگی به لس آنجلس رفت و به بازیگری مشغول شد. وی در فیلمهای مشهوری چون سری فیلمهای بازگشت به آینده (Back to the Future) (1990- 1985م) و روابط خانوادگی (Family Ties)(1989-1982م) - برنده سه جایزه امی (Emmy Awards) یا جایزه گوی طلایی- چرخش شهر (Spin City)(2001-1996م) - برنده یک جایزه امی، سه گوی طلایی و دوجایزه انجمن بازیگران – نقش آفرینی کرده است. وی در سال 1991م دچار بیماری پارکینسون شد. در سال 1998، شرایطش به طور عمومی وخیم اعلام شد و با شدت گرفتن بیماریاش در سال 2000م، تقریباً بازنشسته شد.[۱۴] [۱۵]
جیم کری
جیم کری (Jim Carrye) (1962)، کمدین مشهور در نیومارکت در اونتاریو متولد شد و در سال 1979م در تورنتو شروع به اجرای کمدی کرد. در اوایل دهه 1980م، به لس آنجلس رفت و در آنجا به کارهای کمدی خود ادامه داد. او به خاطر اجراهای خنده دارش در فیلم های کمدی چون کاراگاه پت، (Pet Detective) وقتی طبیعت صدا میزند، (When Nature Calls) ماسک، (The Mask) احمق و احمقتر، (Dumb and Dumber) شوخی با دیک و جین، (Fun with Dick and Jane) گیبل گای، (Gable Guy) دروغگو دروغگو، (Liar Liar) بروس قدرتمند (Bruce Almighty) و بتمن برای همیشه (Batman For Ever) و اجراهای دراماتیکش در فیلم ترومن شو، (The Trueman Show) مردی در ماه (Man on the Moon) و طلوع ابدی ذهن بیخدشه، (Eternal Sunshine of the Spotless Mind) شهرت جهانی دارد. کری در دوران بازیگری اش برنده جوایز متعددی (گلدن گلوب برای بهترین بازیگری در فیلم ترومن شو(1999م) و فیلم مردی در ماه در 2000م، جایزه انتخاب مردمی به عنوان ستاره محبوب کمدی در 2001 و 2005م و جوایز بسیاری از فیلم ام تی وی) گردید.[۱۶][۱۷]
نیز نگاه کنید به
هنر ژاپن؛ هنر در چین؛ هنر روسیه؛ هنر کوبا؛ هنر لبنان؛ هنر مصر؛ هنر تونس؛ هنر افغانستان؛ هنر سنگال؛ هنر تایلند؛ هنر آرژانتین؛ هنر زیمبابوه؛ هنر فرانسه؛ هنر اسپانیا؛ هنر سوریه؛ هنر مالی؛ هنر ساحل عاج؛ هنر سیرالئون؛ هنر قطر؛ هنر اوکراین؛ هنر اتیوپی؛ هنر سودان؛ هنر گرجستان؛ هنر تاجیکستان؛ هنر بنگلادش؛ هنر قزاقستان؛ هنر سریلانکا؛ هنر اردن
پاورقی
[i]. که اغلب شامل طبل و تنبک و یک سبک موسیقی بی کلام است که تورلیت نامیده میشود.
کتابشناسی
- ↑ Bryce, A. D. (2007). Art smart: The intelligent guide to investing in the Canadian art market. Dundurn Group.
- ↑ Gérin, A., & McLean, J. S. (Eds.). (2009). Public art in Canada: critical perspectives. University of Toronto Press.
- ↑ Bradley, J., & Johnstone, L. (Eds.). (1994). Sightlines: Reading contemporary Canadian art. Artexte Information Centre.
- ↑ Gérin, A., & McLean, J. S. (Eds.). (2009). Public art in Canada: critical perspectives. University of Toronto Press.
- ↑ Atlantic Film Fest big success. (2007, October 19). Halifax Daily News. Retrieved November 2, 2007.
- ↑ Gittings, C. E. (2001). Canadian national cinema: Ideology, difference and representation. Routledge.
- ↑ Melnyk, G. (2004). One hundred years of Canadian cinema. University of Toronto Press.
- ↑ Historica Foundation of Canada. (2009). History of Canada in music. Retrieved October 28, 2009.
- ↑ Amtmann, W. (1975). Music in Canada 1600–1800. Habitex Books.
- ↑ Falkner, A. (1977). Without our past? A handbook for the preservation of Canada’s architectural heritage. University of Toronto Press; Ministry of State for Urban Affairs; Publishing Centre, Supply and Services.
- ↑ Ricketts, S., Maitland, L., & Hucker, J. (2004). A guide to Canadian architectural styles (2nd ed.). Broadview Press.
- ↑ Newlands, A. (1996). Emily Carr: An introduction to her life and art. Firefly Books/Bookmakers Press.
- ↑ Erickson, A. C. (2009). Order of Canada. Governor General of Canada. Retrieved May 25, 2009.retrieved from https://archive.gg.ca/honours/search-recherche/honours-desc.asp?lang=e&TypeID=orc&id=12566
- ↑ Lipton, J. (Host). (2005, October 30). Michael J. Fox [TV series episode]. In Inside the Actors Studio. Bravo.
- ↑ Wikipedia contributors. (2013, December 31). Michael J. Fox. In Wikipedia, The Free Encyclopedia. Retrieved 03:25, February 8, 2024, from https://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Michael_J._Fox&oldid=588590355
- ↑ Jim Carrey, (2013), retrieved from http://en.wikipedia.org/wiki/Jim_Carrey
- ↑ لاریجانی، فاضل(1395). جامعه و فرهنگ کانادا. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی.ص.303-320.