پرش به محتوا

مکتب اهل بیت (ع) و پیروان آن در عربستان سعودی

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۳ سپتامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۲:۵۲ توسط Jafari (بحث | مشارکت‌ها)

شیعیان به عنوان پیروان مکتب اهل بیت (ع) بزرگترین اقلیت مذهبی در عربستان محسوب می‌شوند. در حالی که در عربستان اهل سنت و مذهب حنبلی برای قرون متمادی اکثریت را تشکیل داده‌اند، شیعیان نیز به عنوان بخشی از جمیت این کشور در فضای فرهنگی- اجتماعی و حتی سیاسی عربستان نقش‌آفرینی کرده‌اند. با این حال به دلیل تسلط آئین وهابیت و نفوذ بالای علماء و رهبران وهابی در حکومت، فعالیتهای مذهبی و نقش‌آفرینی سیاسی شیعه در عربستان با محدودیتها و چالشهای مهمی روبرو بوده‌ است. در دوره جدید حاکمیت ملک سلمان، با تضعیف نفوذ وهابیت در ساختار قدرت و به خصوص کم‌رنگ شدن نقش علماء و رهبران وهابی در نهادهای حکومتی، برخی تغییرات برای ایجاد گشایش‌هایی در خصوص وضعیت پیروان مکتب اهل بیت در عربستان آغاز شده است، با این حال جامعه شیعی در این کشور همچنان با محدودیتهای ساختاری، فشارها و تنگناهایی مواجه است که از فعالیتها و نقش‌آفرینی طبیعی و آزادانه آن جلوگیری می‌کند.

پیشینه پیروان اهل بیت و شیعیان در عربستان

شیعیان در سرزمین عربستان به عنوان مهد ظهور اسلام، تاریخچه ­ای دیرینه دارند، بطوریکه می­توان تاریخ تشیع در این شبه جزیره را هم­زمان با پیدایش اسلام دانست. نظریه‌ی اکثر قریب به اتفاق شیعیان بر آن است که تشیع همزاد اسلام است و ما اگر این نظریه را بپذیریم، باید ورود تشیع به عربستان را همزمان با بعثت پیامبر اکرم(ص) در این سرزمین بدانیم. اما اگر بخواهیم خاستگاه ورود تشیع به معنای دسته و گروهی مشخص و به طور کلی فرقه‌ای مشخص با عقاید مشخص به عربستان را بیابیم، باید به خاستگاه تشیع در بحرین رجوع کرد.  به خصوص اینکه بحرین امروزه یکی از مراکز مهم تشیع در دنیا به شمار می آید و بعد از ایران و عراق، می توان بحرین را به لحاظ سابقه تاریخی سومین مرکز تشیع معرفی کرد[۱].

با توجه به پراکندگی جمعیت شیعیان عربستان در چندین منطقه، هر یک از این مناطق پیشینه و تحولات تاریخی خاص خود را داشته است. قطیف و احساءء بخشی از بحرین قدیم به شمار می‌روند و از قدیمی‌ترین مناطق شیعه‌نشین در شرق شبه‌جزیره عربی محسوب می‌شوند. نام این منطقه در اخبار سال یازده هجری در تاریخ طبری ذکر شده است. همچنین در اخبار تاریخی، از همان دوران، نام «هجر» با مرکزیت احساء آمده است. رشید هجری، یکی از یاران امام علی (ع)، نیز منسوب به همین «هجر» است. اشاره ابن بطوطه در کتاب معروف خود (سفرنامه ابن بطوطه) به زندگی شیعیان در این منطقه و پایبندی آنان به مذهب شیعی، عمق تاریخی و استحکام مکتب اهل بیت(ع) در این منطقه را نشان می‌دهد. منطقه شرقیه به دلیل منابع فراوان در دوره‌های محتلف مورد طمع قدرتهای متعددی قرار گرفته است که از جمله در برهه‌ای شامل اشغال از سوی پرتغالی‌ها بود. هنگامی که این منطقه توسط پرتغالی‌ها اشغال شد، اهالی منطقه با ترکان عثمانی تماس گرفتند و در نتیجه همکاری طرفین، پرتغالی‌ها از منطقه بیرون رانده شدند. ترکان عثمانی تا حدود سال ۱۰۸۰ هجری در آنجا باقی ماندند، هرچند که در دوره‌های مختلف به مردم این سرزمین ظلم کرده و آنها را تحت فشار قرار داده بودند[۲].

ترکان عثمانی  به مدت ۱۲۰ سال بر منطقه شرقیه حکومت کردند، سپس قدرتشان رو به زوال رفت و بنی‌خالد توانستند بر منطقه مسلط شوند و آنها نیز تقریباً ۱۲۰ سال حکومت کردند. در این دوره، آنها با اهالی منطقه درآمیختند و این امر باعث شد که از سبک زندگی و فرهنگ آنها تأثیر بپذیرند. نتیجه این تداخل اجتماعی و تأثیر فرهنگی این بود که بخشی از بنی‌خالد تحت تأثیر مذهب اهل بیت (ع) قرار گرفتند. .اما حکومت برای بنی‌خالد نیز دوام نیافت و ترکان عثمانی بار دیگر بازگشتند و بر منطقه مسلط شدند. دوره جدید حکومت آنها شاهد نوعی گشایش فرهنگی و آزادی بود و در اواخر آن، حوزه‌ها و مدارس علمیه گسترش یافت تا جایی که در منطقه تعدادی مجتهد وجود داشت که اهالی در تقلید به آنها رجوع می‌کردند. این وضعیت تا سال ۱۳۳۱ هجری ادامه داشت اما حاکمیت آل سعود و وهابیون بر عربستان، شیعیان را وارد مرحله تاریخی جدیدی کرد[۲].

شیعیان منطقه حجاز و مدینه موسوم به نخاوله نیز تاریخ خاص خود را دارند. بر اساس اسناد تاریخی و منابع مرجع عربی و اسلامی، نخلی‌ها باقی‌ماندگان اوس و خزرج (انصار) در مدینه منوره هستند که به شغل کشاورزی و پرورش نخل پرداختند و به سایر کشورهای عربی و اسلامی فتح‌شده مهاجرت نکردند. عشایر و خانواده‌هایی از دیگر قبایل حجاز، یمن و نجد نیز که به مدینه منوره آمدند و به این حرفه مشغول شدند، به آنان پیوستند. با گذشت زمان و با وجود یک «شیخ» برای هر حرفه، آنان زندگی کاری خود را به صورت یکپارچه و تحت نظر یک شیخ اداره می‌کردند، در حالی که هر عشیره، شیخ و نسب خاص خود را در چارچوب یک عشیره بزرگتر یعنی عشیره نخاوله یا نخلی‌ها حفظ می‌کرد. این همبستگی حرفه‌ای «نخلی» به مرور زمان در هم آمیخت تا جایی که برخی مورخان آن را «قبیله نخاوله عرب حجازی» نامیدند[۳].

مذهب غالب در مدینه منوره پیش از دوره ممالیک، یعنی در اواخر دوره ایوبیان و آغاز دوره ممالیک شیعه اثنی عشری بود. اما در دوره ممالیک و سپس عثمانی، ساکنان سنی از خارج از شبه‌جزیره عربی به این منطقه آمدند و در آنجا اسکان داده شدند تا وفاداری‌شان تضمین شود. همچنین برخی از ساکنان شیعه مدینه از آنجا کوچانده شدند، تا جایی که شیعیان باقی‌مانده در مدینه به اقلیتی تبدیل شدند که اکثرشان در نخلستان‌ها کار می‌کردند. این عثمانی‌ها بودند که برای اولین بار افزودن لقب «نخلی» را پس از نام هر فرد از طایفه اثنی عشری در مدینه منوره در اسناد رسمی الزامی کردند. بعد از فروپاشی حکومت عثمانی و حاکمیت آل سعود در عربستان، حیات سیاسی و اجتماعی شییعان حجاز و مدینه وارد مرحله جدیدی شد[۳].

شیعیان اسماعیلی و زیدی در جنوب عربستان در نجران نیز پیشینه خاص خود را دارند. نجران، دره‌ای حاصلخیز در جنوب غربی عربستان کنونی در دامنه کوه‌هایی که با گستره وسیع بیابانی معروف به ربع‌الخالی هم‌مرز است و به طور سنتی علاوه بر اسماعیلیان و زیدی‌ها، خاستگاه جوامع مسیحی و یهودی نیز بوده است. اسماعیلیان بیش از یک هزاره در نجران زندگی می‌کردند؛ آنها یکی از چندین شاخه اعتقادی بودند که در صدر اسلام وجود داشتند. اسماعیلیان خود را پیروان حقیقت (اصحاب الحق) می‌نامیدند و در قرن نهم و دهم میلادی در بسیاری از نقاط جهان اسلام پیروانی را گرد آوردند[۴].

سعودی‌ها ابتدا امیرنشین مستقل ادریسی‌ها در منطقه عسیر در همسایگی نجران را در سال ۱۹۲۶ و سپس اسماعیلیان قبیله یام در نجران را در سال ۱۹۳۳ فتح کردند. جنگی کوتاه با یمن بر سر عسیر با معاهده‌ای در سال ۱۹۳۴ پایان یافت که در آن یمن از هرگونه ادعایی بر نجران، که در آن زمان یک شیخ‌نشین تا حد زیادی مستقل بود، به نفع ملک عبدالعزیز صرف نظر کرد. احساس اسماعیلیان مبنی بر وجود تبعیض فراگیر علیه آنها، امروز قوی‌تر از هر زمان دیگری در شش دهه اول حکومت سعودی به نظر می‌رسد. در دهه ۱۹۶۰، مقامات سعودی الداعی المطلق را به مدت حدود پنج سال به طور متناوب در طائف و مکه تحت حصر خانگی قرار دادند، زیرا او خواستار استقلال مساجد و آموزش‌های دینی اسماعیلیان شده بود، امری که نهاد مذهبی وهابی با آن مخالف بود. با وجود این، بسیاری از اسماعیلیان خاطرات نسبتاً خوبی از خالد السدیری، که از سال ۱۹۶۲ تا ۱۹۸۰ بر نجران حکومت کرد، و پسرش فهد که تا سال ۱۹۹۶ جانشین او بود، دارند. سپس، شاهزاده مشعل بن سعود بن عبدالعزیز آل سعود اولین عضو از خانواده حاکم شد که بر این منطقه حکومت کرد[۴].

با اتحاد محمد بن سعود و شیخ محمد بن عبدالوهاب، فتح و غلبه بر سایر مسلمانان به ویژه شیعیان، به عنوان مشرک، در دستور کار قرار گرفت. مساله‌ای که از نگاه کفرآمیز وهابیت در برابر شیعیان و پیروان اهل بیت ناشی می‌شود. محمد بن عبدالوهاب معتقد بود که مسلمانان معتقد به شفاعت، زیارت و ... از کفار و یهود بدترند و این دیدگاه خود را در موارد بسیار بیان داشته است.  وی در رساله نواقض الاسلام، ضمن آموزش به پیروان خویش می‌گوید:

" هر کس این مشرکان را کافر نداند و در کافر بودن یا بطلان آیین آنان شک کند، او خود نیز کافر است". یا " از این خوانندگان غیر خداوند جزیه گرفته نمی‌شود، در حالی که از یهود گرفته می‌شود. ازدواج با اینها جایز نیست، در حالی که ازدواج با یهودیان جایز است که کفر اینها بیشتر و غلیظ‌تر از کفر یهودیان است[۵]."

در دوره نخست حکومت سعودی در عربستان شیعیان با محدودیتها و سخت گیریهای شدید مواجه شدند. در سال ۱۷۹۱، نیروهای وهابی به بهانه پاکسازی منطقه از بت‌ها، به احساءء حمله کرده و اماکن عبادی شیعیان را تخریب کردند. این حملات در سال‌های ۱۸۰۱ و ۱۸۰۲ به کربلا نیز کشیده شد. دومین دوره حکومت سعودی (۱۸۲۴-۱۸۹۱) با آرامش نسبی همراه بود، اما فشارهای اقتصادی و مالیات‌های سنگین بر شیعیان ادامه داشت. در این دوره از جمله فیصل بن ترکی، حاکم وقت، تحت فشار علمای وهابی، شیعیان را مجبور به پیروی از تعالیم وهابیت کرد[۶].

 در سومین دوره حکومت سعودیها از سال ۱۹۰۲ و با آغاز حکومت ملک عبدالعزیز، وی با تهدید، بزرگان قطیف را وادار به تسلیم کرد. اگرچه در سال ۱۹۱۳ توافقی میان عبدالعزیر و شیخ موسی ابوخمسین (رهبر دینی شیعیان حساء) برای تضمین آزادی مذهبی شیعیان در قبال وفاداری آن‌ها منعقد شد، اما این توافق هرگز به طور کامل اجرا نشد. فتوای سال ۱۹۲۷ از جمله تحولات مهم این دوره بود. در پی اعتراضات سپاه اخوان، علمای وهابی فتوایی صادر کردند که بر اساس آن، شیعیان احساء و قطیف باید از مذهب خود دست کشیده، به اسلام وهابی بپیوندند، نمادهای مذهبی خود را ترک کنند و زیارتگاه‌هایشان تخریب شود. این فتوا به آزار و اذیت گسترده شیعیان و ارسال دادخواست‌هایی از سوی آن‌ها به مقامات انگلیسی منجر شد. قیام سال  ۱۹۲۸در واکنش به این فشارها بود که به رهبری مجتهد شیعی شیخ محمد النمر در روستای العوامیه شکل گرفت[۶].

پذیرش اسلام وهابی- حنبلی از طرف آل سعود به عنوان ایدئولوژی مذهبی عربستان، بر وضعیت نامناسب شیعیان در دولت تاثیری مستقیم داشته است. از دیدگاه وهابیون، تقریبا بین فرقه‌های مختلف شیعی تفاوتی وجود ندارد. همه شیعیان از جمله آنهایی که به فرقه اصلی شیعه وابسته‌اند، افراطی یا کافر انگاشته می‌شوند. در موقعیت‌ها و شرایط مختلف و متعدد در قرن بیستم، علماء و فعالان وهابی استدلال کردند که مکتب شیعه دارای ریشه‌های یهودیت، مسیحیت، زرتشتی و ساسانی بوده و از هر نوع تعامل و آشتی ممکن بین شیعه و سنی جلوگیری کرده‌اند. برخی دیگر از این نیز فراتر رفته و شیعه را به عنوان ویروس و ستون پنجم در قلمرو اسلام به تصویر کشیده اند[۷].

به رغم محدودیتهای جدی، این اعتقاد وجود دارد که به مرور زمان، تغییری تدریجی در سیاست  دولت سعودی نسبت به شیعیان صورت گرفته است. خشن‏ترین و ایدئولوژیک‏ترین گرایش‏ها در آن دسته از قوای بدوی یافت می‏شد که به عقاید خالص وهّابی ـ یعنی نیروی محرّک پیروزی وهّابیان ـ معتقد بود. با این حال، هنگامی که خاندان سلطنتی مسئولیت حاکمیت بر مناطق تصرف شده را بر عهده گرفت، نگرش واقع‏بینانه‏تری اتخاذ کرد که به شیعیان اجازه می‏داد تا به طور خصوصی (و نه علنی) اعمال مذهبی‏شان را به جا آورند. از آن پس، حکومت، شیعیان را به پذیرش آیین وهّابیت مجبور نمی‏ساخت، یا به جرم ارتداد و شرک به قتل نمی‏رساند، اگرچه گروهی از علمای سعودی بر این رویکرد اصرار می‏ورزیدند. البته تشیّع به عنوان یک مذهب در عربستان هرگز مورد تأیید قرار نگرفته است. لذا سعودی‏ها به صورت تلویحی این اعتقاد را دارند که تشیّع مذهبی غیرقانونی است که حتی اگر برای ریشه ‏کن کردن آن تلاش نشود، صرفا در انزوا و به صورت شخصی قابل مداراست[۸].

جمعیت پیروان اهل بیت (ع) و پراکندگی آن در عربستان

شیعیان در بین اقلیت‌های مذهبی در عربستان از حیث تعداد و تأثیر مهم‌ترین گروه به شمار می‌روند. آنها پس از شیعیان عراق وبحرین بزرگترین جامعه شیعی عرب را در منطقه تشکیل می‌دهند. دولت سعودی به دلایل مختلف سعی کرده است جمعیت شیعیان را محدود و در حد چند درصد نشان دهد و هیچگاه آمار دقیقی در خصوص پیروان اهل بیت ارایه نداده است. اما بر اساس آمارهای غیر رسمی، تعداد شیعیان  بین ده تا پانزده درصد از جمعیت عربستان برآورد شده است. منطقه شرقیه، منطقه حجاز و مدینه منوره و منطقه جنوب عربستان و به صورت خاص نجران مهمترین مناطق اسقرار شیعیان در عربستان هستند. بر اساس برخی منابع در منطقه شرقیه عربستان بیش از شصت درصد جمعیت شهرهای احساء، هفوف، المبرز، الجبيل، الشهارين، البطالیه، المطيرفی و الداوه  و حدود  97 درصد از جمعیت شهرهای قطیف، صفوی، سيهات، تاروت، العواميه، العباسيه و بیست درصد از جمعیت شهر دمام را شیعیان تشکیل می‌دهند[۹].

در منطقه شرقيه عربستان دو استان قطیف و احساء بيشترین شيعيان را در خود دارند. استان قطیف شامل شهرها و روستاهایی است که اکثریت ساکنان آنها شیعه هستند. قطیف مرکز استان قطیف و از شهرهای نفت‌خیز عربستان است. تشیع در این شهر پیشینه‌ای طولانی دارد و در حال حاضر نیز بیشتر جمعیت آن را شیعیان تشکیل می‌دهند. همه ساکنان  شهر سیهات شیعه و بیشتر خانواده‌ها از اعراب اصیل و قبایل خوالد، عجمان، هواجر و سبیلاع هستند. همچنین عوامیه شهری است در شمال قطیف که تمام ساکنان آن شیعه هستند. اکثر طوایف این شهر از قبایل نجد هستند که به این منطقه مهاجرت کرده‌اند و با این مهاجرت شیعه شده‌اند. در آجام نیز همه اهالی شیعه و متمدن هستند؛ اما به سبب ارتباط با صحرا و طوایف بادیه‌نشین، شیعیان این منطقه را بدو الشیعه نامیده‌اند. صفوی شهری در شمال قطیف و با فاصله اندکی از بندر رأس تنوره (سکوی نفتی معروف عربستان) قرار گرفته است و تمامی ساکنان این شهر شیعه‌اند. تاروت جزیره‌ای است معروف که گنجینه‌های باارزشی از آثار باستانی در آن جای دارد و چندین روستا جزو توابع آن هستند و اکثر ساکنان این جزیره و روستاهای آن شیعه هستند. دیگر شهرها و روستاهای شیعه‌نشین استان قطیف نیز عبارتند از: قدیح، ام حمام، حبش، جارودیه، خویلدیه، توبی، حله محیش، ملاحه، شویکه، بحاری و عنک[۱۰].

  • مدینه منوره نیز شامل مناطق و روستاهای شیعه نشین مختلفی است. از جمله در مرکز مدینه، جنوب حرم حضرت رسول (ص) منطقه ‏اى است که در گذشته ‏به آن «زقاق النخاوله» یا «محله النخاوله» می گفتند و اکنون به آن «حى الروضه» مى‏گویند. نخاوله در شمال غربى مسجد النبى (باب کومه) نیز ساکن هستند. قبا روستایى است که دو مایل از مدینه فاصله دارد و در حال حاضر، یکى از محله‏ هاى جنوبى مدینه به شمار می ‏رود و بسیارى از نخاوله در این منطقه سکونت دارند. قربان منطقه جنوبى مدینه منوره است که افزون بر نخاوله، شیعیان قبایل «حروب» و «موالید» نیز در آنجا ساکن‏اند. همچنین حى العوالى که در جنوب شرقى مدینه قرار دارد محل سکونت بسیارى از نخاوله و حروب است. افزون بر این مناطق، شیعه در مناطق دیگر مدینه منوره نیز با پراکندگى کمتر ساکن هستند؛ مانند حاره شرقى، حاره غربى و حى‏العیون. شیعه در بسیارى از روستاهاى اطراف مدینه که جزء محدوده‌ی شهر مدینه به حساب می ‏آید، نیز ساکن‏اند که از جمله عبارتند از:
  • وادى الفرع در جنوب شهر مدینه؛
  • سویرقیه در جنوب شرقی مدینه؛
  • ینبع النخل به عنوان مجموعه روستاهایى که از شمال شرقى تا جنوب غربى مدینه گسترش یافته است و؛
  • مهدالذهب.

جمعیت شیعیان مدینه و روستاهاى اطراف آن حدود صد هزار نفر است[۱۱]. شیعیان اسماعیلیه در مناطق جنوبى، به ویژه در نجران و اطراف آن ساکن هستند و «مکارمه» نامیده می ‏شوند؛ زیرا به طایفه مکرمیه منتسب ‏اند که نسب حاکمان نجران به آنها می ‏رسد. این طایفه به قبیله یام منتسب هستند و طایفه «ابوساق» از این قبیله، زعامت قبیله را به عهده داشته است. تعداد آنها در جنوب عربستان، حدود سیصد هزار نفر است. تعداد زیادى از زیدیه، از قبیله «وائله» نیز در نجران ساکن هستند و در مناطق ‏حارث و وادعه زندگى می کنند؛ تعداد اندکى از شیعیان دوازده امامى و کیسانیه نیز در نجران زندگى می کنند. در مناطق مرکزی عربستان نیز تعداد کمی از شیعیان سکونت دارند. از این جمله می‌توان به شیعه در حائل اشاره کرد.  قبیله «طى» در این منطقه زندگى مى‏کند. این قبیله در تمام جنگ‏ها از یاوران امام على (ع) بودند. بسیارى از زعماى این قبیله، همچون: «عدى‏بن‏حاتم طائى» شیعه شدند و مبلغ تشیع بودند. البته به سبب اتفاقاتى که رخ داد، اکثر شیعیان «حائل» از آنجا بیرون رانده شدند و به عراق یا مدینه مهاجرت کردند. این قضیه پنج سال بعد از سقوط حکومت حائل و پیش از اشغال آن به دست سعودیان بوده است. شیعیان در ریاض، قصیم، افلاح و حریق نیز سکونت دارند و در مناطق معروفى زندگى می ‏کنند. بیان تعداد شیعیان در «حائل» و مناطق مرکزى و جنوبى «نجد» مشکل است، اما با مقایسه جمعیت شیعیان ریاض، می توان گفت که تعداد آنها به ده هزار نفر می رسد[۱۱].

رهبران و علمای شیعی در عربستان

جامعه شیعی در عربستان شاهد ظهور، رشد و نقش‌آفرینی رهبران و علمای بزرگی در طول قرون و دهه‌های گذشته بوده که هر کدام در حفظ هویت و فرهنگ شیعی و مقابله با محدودیتها و فشارهای بیرونی نقشی کلیدی داشته‌اند. عمده علما و رهبران شیعه در بسیج عمومی، حفظ هویت مذهبی و مقابله با سیاست‌های تبعیض‌آمیز نقش داشته‌اند که مهمترین آنها عبارتند از[۱]:

  • الشیخ محمد بن ناصر النمر (1856- 1927م): وی در شهر عوامیه در قطیف عربستان متولد و با سکونت در نجف اشرف، علوم دینی را در این شهر فراگرفت و به مرتبه اجتهاد رسید؛
  • الشیخ حسن علی البدر (1857- 1913م): وی یکی از بزرگترین مجتهدین قطیف و از مخالفان بیعت با ملک عبدالعزیز بود، زیرا از نیرنگ بدوها (گروهی متشکل از اعراب بدوی و وهابیان متعصب در میان سربازان ملک عبدالعزیز) که کشتن مخالفین ایدئولوژیکی خود را حلال می‌دانستند، نگران بود؛
  • الشیخ علی بن حسن علی الخنیزی (1868- 1943م): وی به یکی از خاندان قدیمی قطیف متعلق است؛
  • الشیخ موسی بن عبدالله أبوخمسین (1874- 1932م): وی یکی از بزرگترین مجتهدان شیعی در منطقه احساء بشمار می‌رود. ایشان از دست بزرگترین علمای حوزه علمیه درجه اجتهاد کسب کرد و شایسته مرجعیت نیز شناخته شد؛
  • الشیخ عبدالحمید بن الشیخ علی الخطی(1910- 2001م): وی در 1910 در شهر قطیف متولد شد و در مجموعه‌ای از علوم مانند فقه، قضاوت، منطق و اصول فقه سرآمد شد؛
  • الشیخ باقر موسی عبدالله أبوخمسین (1915- 1992م): ایشان در شهر هفوف متولد شد و بعد از اتمام تحصیلات در کنار تدریس امور دینی، برخی از فعالیتهای دینی و اجتماعی مانند ایجاد موسسات مذهبی، گرداوری میراث علمی و ادبی در احساء و ایجاد تسهیلات برای اعطاء اراضی از سوی دولت را نیز انجام داد. برخی از کتب شعر و تاریخ و اخلاق که بارزترین آن تاثیر تشیع در ادبیات عرب است از نتایج تحقیقات علمی وی بشمار می‌رود؛
  • الشیخ محمد بن سلمان الهاجری (ولادت 1923- 2004): شیخ محمد در 1923 در هفوف متولد شد و بعد از ده سال اقامت در نجف، از دست مراجع آن زمان اجازه اجتهاد دریافت نمود؛
  • السید حسن باقر العوامی (ولادت 1924م): سید حسن در سال 1924 در قطیف متولد شد و در زمان تحصیلات به تحصیل دانش فقه، اصول دین، منطق و بلاغت پرداخت. تالیفاتی از جمله دنیای عرب و اسلام و الضائعون و همچنین برخی از مطالب اجتماعی از وی به چاپ رسیده است؛
  • الشیخ عبد الهادی بن الشیخ میرزا الفضلی (ولادت 1935م): وی پس از گذراندن دروس حوزه در نجف اشرف لیسانس و فوق لیسانس زبان عربی را فرا گرفت و پس از بازگشت به کشور از سوی دانشگاه ملک عبدالعزیز در جده برای دریافت دکترای ادبیات عربی وارد دانشکده ادبیات دانشگاه قاهره شد. نامبرده در برخی از فعالیتهای ادبی و فرهنگی مشارکت نموده و عضو انجمن ادبی و عضو هیات موسس دانشگاه اسلامی در امریکاست؛
  • السید علی السید ناصر السلمان (ولادت 1944م): سید علی که در سال 1944 در نجف اشرف متولد شد و تحصیلات حوزوی و دانشگاهی دارد به تدوین رساله‌هایی مانند خانواده سلمان، روح انسان و مادیت و نظریه معرفت پرداخته است؛
  • الشیخ حسن موسی الصفار (ولادت 1956م): شیخ صفار از مهمترین شخصیتهای رهبری اصلاحی شیعه در عربستان به شمار می رود که در قطیف بدنیا آمد. وی، که در سال‏های نخست شخصیتی انقلابی‌تر بود، از 1988 به موضعی معتدل‏تر در مقابل نظام سعودی روی آورد[۸].
  • آیت‌الله نمر باقر النّمر: وی متولد سال 1968 میلادی در العوامیه، واقع در شهر القطیف در شرق عربستان، مجتهدی شیعه و فعال حقوق بشر عربستانی بود که در یک خانواده اهل علم و دین به دنیا آمد. آیت الله النمر تحصیلات حوزوی خود را در ایران و سوریه سپری کرد و پس از بازگشت به عربستان مرکز مذهبی الإمام القائم(عج) را در العوامیه تأسیس کرد که در واقع سنگ بنای مرکز اسلامی در این منطقه به شمار می‌رود. وی رهبری اعتراضات مخالفان شیعی پادشاهی سعودی را بر عهده داشت و خواستار تغییرات در قانون اساسی، اعطای آزادی به شهروندان و پایان تبعیض علیه شیعیان در این کشور شده بود. آیت‌الله النمر سرانجام پس از بازداشتهای مختلف بر اساس حکم نظام قضایی عربستان در سال 2016 اعدام و به شهادت رسید[۱۲].

جریانهای شاخص شیعی در عربستان

به لحاظ مذهبی، شیعیان داوزده امامی یا اثنی عشری، اسماعیله و زیدیه سه جریان شاخص شیعی در عربستان محسوب می‌شوند. ضمن اینکه به لحاظ سیاسی و اجتماعی می‌توان به جریانهای مختلفی در این کشور اشاره کرد که هر یک در دوره‌های خاصی از نفوذ و اثرگذاری بیشتری برخوردار بوده‌اند.

اکثریت شیعیان عربستان را شیعیان دوازده امامی تشکیل می‌دهند که عمدتا در استان شرقی عربستان ساکن‌اند و بخشی دیگر نیز در منطقه حجاز و به طور خاص مدینه سکونت دارند. منطقه شرقيه عربستان که بيشتر شيعيان در آنجا زندگی می‌کنند حدود 759261 کيلومتر مربع وسعت دارد که در بين چهارده منطقه عربستان، از همه وسيعتر است و از نظر جمعيت بعد از مکه و ریاض قرار دارد. منطقه شرقیه از نظر استراتژیک مهمترین ناحيه عربستان تلقی می‌شود، زیرا بيشتر چاه های نفت کشور در این منطقه واقع است. از نظر اقتصادی نيز بزرگترین تأسيسات پالایش نفت عربستان در منطقه شرقیه قرار دارد. شيعيان استان شرقی عربستان در ثبات اقتصادی و سياسی کشور در سطح داخلی و بين‌المللی نقش عمده‌ای دارند. منطقه شرقيه ثروتهای طبيعی مانند نفت و محصولات متعدد کشاورزی دارد، ولی یکی از محرومترین نواحی این کشور است .این منطقه به دليل نوع برخورد رژیم حاکم همواره کانون بحران برای حکومت بوده و محروميت اهالی منطقه از مشارکت در حکومت نیز به دلیل سياست تبعيض مذهبی بوده است. ضمن اینکه شيعيان با داشتن مبانی عقيدتی، دینی، اخلاقی و سياسی متفاوت با حکومت عربستان و بهره مندی از پتانسيل سياسی بزرگترین و مهمترین گروه مخالف با پادشاهی عربستان بوده‌اند[۱۳].

اسماعیلیان به عنوان یکی دیگر از شاخه‌های تشیع در عربستان هستند که در نجران زندگی می‌کنند. اسماعیلیان، که عموماً اکثریت بزرگ جمعیت نجران را تشکیل می‌دهند، هویتی همگن بر اساس ریشه‌های تاریخی، فرهنگی و مذهبی مشترک دارند. در شهر نجران، مجموعه خوشیوه با مجتمع مسجد منصوره، پایتخت معنوی شاخه سلیمانی مذهب اسماعیلیه، یکی از دو شاخه اصلی اسماعیلیه معاصر است. اسماعیلیان نجران عمدتاً به یکی از دو قبیله یام و همدان تعلق دارند. این قبایل تا سرزمینی که امروز در یمن قرار دارد، گسترش یافته‌اند. همچنین برخی از سنی‌های قبیله یام نیز وجود دارند که برخی به تازگی به این مذهب گرویده‌اند و برخی دیگر نسل‌هاست که پیرو اسلام سنی بوده‌اند. تبعیض علیه اسماعیلیان در عربستان سعودی بخشی از روند گسترده‌تر تبعیض علیه اقلیت‌های مذهبی در این کشور است، اما پویایی خاص خود را دارد. در حالی ‌که اسماعیلیان با تبعیض‌هایی مشابه شیعیان استان شرقی در زمینه اشتغال، آزادی مذهبی و نظام قضایی روبرو هستند، اما از صدای سیاسی مشابه برادران شیعه خود در شرق برخوردار نیستند. آنها جریان معارض سازمان‌یافته‌ای در خارج از عربستان سعودی یا هم‌کیشان با نفوذی در کشوری قدرتمند در منطقه مانند ایران نداشتند، تعدادشان بسیار کمتر است و نجران نسبت به استان شرقی از دنیای خارج منزوی‌تر بوده است[۴].

زیدی‌ها نیز از جمله شیعیانی هستند که در مناطق نجران، جیزان و عسیر در جنوب عربستان سکونت دارند. این مناطق در طول تاریخ به یمن تعلق داشته و در سال 1934 بر اساس قرارداد موقت طائف تحت سلطه عربستان درآمده است. علاوه بر مناطق مورد اشاره، در مناطق ریاض، قصیم و حائل در مرکز شبه‌جزیره و در سایر مناطق صنعتی، تجاری و مذهبی عربستان نیز حدود پنج میلیون یمنی برای اشتغال و تجارت حضور دارند که بخش قابل توجهی از این جمعیت زیدی هستند. نکته مهم اینکه هم زیدی‌های غیرتابع و هم زیدی‌های تابع عربستان، پیوندها و علقه‌های اعتقادی و گفتمانی خود با مرکز اصلی زیدیه یعنی صعده را حفظ کرده‌اند. ظلم ستیزی، جهاد علیه دشمنان و واجب شرعی بودن اطاعت از امام قیام کرده برای رفع ظلم، بخشی از گفتمان  و منظومه معنایی و اعتقادی حفظ شده بین زیدی‌های یمن و ریدی‌های عربستان است. این ارتباط تاریخی، تنها به حوزه اعتقادی و گفتمانی منحصر نشده، بلکه در حوزه اجتماعی و سیاسی نیز جایگاه خود را حفظ کرده است[۱۴].

به لحاظ سیاسی در میان شیعیان عربستان می‌توان به جریان‌های مختلفی اشاره کرد که از جریان‌های معترض رادیکال تا جریان‌های میانه‌رو را در برمی‌گیرد. سازمان انقلاب اسلامی شبه‌جزیره عربستان که در دهه ١٩٧٠ به وجود آمد از جمله جریان‌های شیعی سعودی است که تا چندین سال فعالیت‌های آن به صورت پراکنده بود. بعد از سال 1978، چند ماه پیش از انتفاضة منطقه شرقی، شیخ حسن الصفار از رهبران برجسته شیعی عربستان حرکت اصلاح شیعی را سازمانی برای انقلاب اسلامی در شبه‌جزیره نامید. مهم‌ترین تحولی که پس از انتفاضه روی داد، ظهور سازمان انقلاب اسلامی در دسامبر سال 1979 بود که فصلی نوین را در روابط میان شیعیان و حکومت رقم زد. در سال 1987 کمیتة مرکزی جنبش تصمیم گرفت تا پس از صدور فرمان عفو عمومی به‌‌وسیله پادشاه عربستان، به‌تدریج به کاهش تنش با نظام سعودی اقدام کند. بدین ترتیب سازمان از یک گزینه افراطی و تهاجمی به دیدگاهی متعادل و مدرن تغییر جهت داد. سازمان انقلاب اسلامی در اوایل سال 1991 به «الحرکه الاصلاحیه» تغییر نام داد و اعلام کرد که خود را جنبشی وطن‌پرست می‌داند. سرانجام دولت سعودی به چند دلیل، که از جملة آن‌ها تحولات ایدئولوژیکی جنبش اصلاحیه از حالتی انقلابی به اصلاحی بود، حاضر شد با نمایندگان جنبش گفت‌وگو و مذاکره کند. این جنبش اصلاح‌طلب اسلامی شیعی، که بارزترین جنبش شیعی است، با مصالحه و تسامح در برابر نظام، تأکید بر تحکیم موقعیت شهروندی شیعه در حکومت و مبارزه صلح‌آمیز و سیاسی با هدف دستیابی به حقوق خود همانند شهروندان دیگر و مشارکت در ایجاد دموکراسی و اصلاح در کشور شناخته می‌شود[۱۵].

حزب‌الله حجاز یکی دیگر از جریان‌های مهم شیعی در عربستان است که در مقابل رویکرد اعتدالی الحرکه الاصلاحیه قرار دارد. حزب‌الله حجاز یا سعودی به دست چند تن از روحانیون شیعه عربستانی و مخالف با رژیم آل‎سعود تاسیس شد. حزب‌الله حجاز در سال 1990 به دست چند تن از روحانیون از جمله شیخ هاشم الشکوس، شیخ عبدالرحمن الجُبیل و عبدالجلیل الما، تأسیس شد. نظام سعودی در مارس سال 2013 این جنبش را به همراه گروه القاعده در فهرست گروه‌های تروریستی قرار داد. حزب‌الله حجاز در ابتدا یک جنبش فکری و غیرمسلحانه بود و رهبران روحانی آن نزد مردم منطقه شرقیه شناخته شده بودند. حزب‌الله نسبت به مذاکرات با دولت سعودی مخالفت شدیدی نشان داده و تأکید کرده که باورهای اصلی حزب در وهله نخست آن است که حکومت سعودی نماینده همه جمعیت عربستان نیست؛ دوم این حکومت، واجد شرایط حکومت بر این کشور نیست؛ سوم دولت سعودی فاسد و دروغگوست و چهارم این که کل جمعیت عربستان، به‌ویژه شیعیان، باید با یکدیگر همکاری داشته و روابط خود را تقویت کنند و هوشیارانه برنامه‌های رژیم را زیر نظر بگیرند[۱۶]. با این حال به نظر می‌رسد در شرایط حاضر، این جریان قدرت و فعالیت چندانی ندارد و به تدریج با کاهش جایگاه در عربستان روبرو شده است.

نهادها و مراکز مذهبی و فرهنگی شیعی در عربستان

از سده چهاردهم تا اوایل قرن بیستم، شیعیان عربستان تحت سلطه مداوم خارجی بوده‌اند. به استثنای سه ربع قرن حضور پرتغالی‌ها در قرن شانزدهم، این سلطه در نوع خود به معنای سلطه سنی‌های بیگانه بوده است. با این حال تشیع اقتدار روحانی مسلط خود را حفظ کرد. روحانیون و پیروان آنها، نهادهای مذهبی مهم مانند مساجد و حسینیه‌ها را تا زمان رسیدن خاندان سعودی به قدرت، زنده نگه داشتند. آنان آشکارا مراسم سالانه‌ای مانند عاشورا را برگزار می‌کردند. به همین ترتیب تا اواسط سده بیستم، طرفداران تحصیلات مذهبی، در حوزه‌های علمیه محلی تحت نظر علمای بزرگ و با کمک مالی حاصل از وجوهات شرعی مانند خمس به تحصیل می‌پرداختند. همچنین روابط با جوامع شیعی بیرونی نیز حفظ شده بود و طلاب و روحانیون برای تکمیل تحصیلات حوزوی به عراق سفر می‌کردند. حوزه علمیه قطیف که با عراق رابطه ای تاریخی داشت، تا دهه 1940 به نجف کوچک شهرت داشت[۱۷].

به خصوص منطقه قطیف در سه قرن اخیر شاهد فعالیت‌ جدی در زمینه علوم دینی بوده و علمای بسیاری از آن برخاسته‌اند. غیر از کسانی که در خود منطقه قطیف به تحصیل پرداخته‌اند، افراد بسیاری نیز به نجف هجرت کرده و در حوزه علمیه نجف تحصیل کرده‌ و پس از بازگشت، به تدریس و تربیت شاگردان مشغول شده‌اند. در این منطقه چندین مدرسه دینی وجود داشته که مشهورترین آنها عبارت بودند از:

  • مدرسه‌های شیخ محمد بن نمر در عوامیه، قدیح و دبابیه: بسیاری از علمای قطیف در این مدارس درس خوانده‌اند از جمله شیخ حسین قدیحی، شیخ طاهر بدر، شیخ منصور مرهون و غیره؛
  • مدرسه شیخ علی بلادی بحرانی در قدیح: علمایی همچون سید حسین عوامی و شیخ عبدالله معتوق و سید ماجد عوامی در این مدرسه درس خوانده‌اند؛
  • مدرسه شیخ عبدالله معتوق در جزیره تاروت: از جمله فارغ‌التحصیلان این مدرسه می‌توان به سید باقر عوامی و شیخ عیسی سنی و شیخ منصور غنام اشاره کرد[۱۱].

پادشاهی سعودی از زمان استقرار در سال 1932، هم زمان از ابزارهای متنوعی برای آرام‌سازی و به حاشیه راندن اقلیت شیعه استفاده می‌کرد که از جمله به تضعیف و کاهش نهادهای مذهبی، فرهنگی و آموزشی شیعی منجر شد. با تشویق حکام جدید، هزاران ساکن سنی و بازرگان جاه‌طلب از نجد و قسیم به استان‌های شرقی رفتند و به ساخت شهرهای جدید و مراکز بازرگانی که به ندرت به سود شیعیان بود، کمک کردند. این سیل جمعیت به تضعیف شبکه‌های تجاری و کشاورزی و اقتصاد محلی منجر شد. از همه مهم تر اينكه، ساكنين سني و بازرگانان غير مقيم تجارت محلي شيعه را دور مي زدند و در مقابل به تجارت با هم مسلكان سني خود در عربستان مركزي و غربي اقدام مي كردند. در عين حال، حكام سعودي  نهادها و آئین وهابيت را به صورت جدي گسترش داده و نهادها و مراسم شيعي را محدود ساختند. از جمله اين محدوديتها، حمله جمعيتهاي محلي به صورت اتفاقي به نشر و توزيع متون مذهبي يا سياسي، محدوديت ساخت مساجد، تخريب اماكن مذهبي، اخلال در مراكز آموزش حوزوي شيعه و حتي ممانعت از برگزاری مراسم شيعي از جمله عاشورا بود. نتيجه خالص اين سياست تضعيف جدي نهادهاي شيعه بود[۱۷].

با توجه به این که حکومت عربستان سعودی از بدو تأسیس تاکنون، بر اساس مذهب وهابیت عمل کرده و با دیگر مذاهب اسلامی مخالف بوده است، شیعیان این کشور برای حفظ هویت دینی و فرهنگی خود، با مشکلات و محدودیت‌های بسیاری مواجه بوده‌اند. از جمله این که آنها از داشتن تشکیلات و سازمان‌های مذهبی و فرهنگی مستقل محروم بوده و حکومت به شدت فعالیت‌های آنها را در این زمینه کنترل می‌کند. با این حال، شیعیان عربستان به صورت غیررسمی و پنهانی، فعالیت‌های مذهبی و فرهنگی خود را در قالب حسینیه‌ها، مساجد، تکایا، هیئت‌های مذهبی و صندوق‌های قرض‌الحسنه ادامه می‌دهند. همچنین برخی از شخصیت‌های دینی و فرهنگی شیعه در عربستان، به صورت فردی یا در قالب گروه‌های کوچک، به فعالیت‌های فرهنگی و آموزشی در این زمینه مشغول هستند[۱۸].

دولت سعودی برای دهه های متوالی به شدت از آموزش رسمی مذهب تشیع جلوگیری کرده است و شیعیان حق تأسیس  حوزه‌های علمیه و مدارس مذهبی را نداشته‌اند. دولت سعودی اکثر مساجد و حسینیه‌های شیعیان را غیرقانونی می‌داند و در دهه‌های گذشته تعدادی از آن‌ها را تخریب یا تعطیل کرده است. در نتیجه در استان شرقی کمتر از ۱۵۰ مسجد شیعی وجود داشت که همگی با بودجه شخصی ساخته شده‌ بودند، در حالی که دولت هزاران مسجد برای اهل سنت ساخته است.  همچنین در این دوره بسیاری از مساجد و حسینیه‌های شیعیان در مدینه به طور کامل تخریب شدند. بر این اساس برای ساخت این مراکز، شیعیان مجبور به کسب مجوزهایی تحت عناوین دیگری مانند تالار عروسی شده‌اند. ضمن اینکه در خصوص مراکز فرهنگی و انتشاراتی، چاپ، واردات و دریافت کتاب‌ها و نوارهای مذهبی شیعه ممنوع بوده و کسانی که با این اقلام دستگیر می‌شدند،  با جریمه و مجازات روبرو بودند[۱۹].

در طول دهه‌های گذشته، نه تنها مراکز شیعی در عربستان تعطیل شدند، بلکه از فعالیت مدارس فقهی سنّیان غیر وهّابی نیز تا حدی جلوگیری شده است. در این دوران حق شیعیان برای احداث مساجد یا رسیدگی به حسینیه‏ها به شدت محدود شده است. محدودیت‏های تحمیل‏شده از سوی حکومت برای ساخت امکان مذهبی شیعی به این معنا بوده که برای مثال، در «صفواء» شهری با دهها هزار نفر جمعیت در منطقه شرقی عربستان که عمدتا شیعه‏اند، فقط سه یا چهار حسینیه اجازه فعالیت داشته و مجوّز احداث ساختمان جدیدی داده نشده است. علاوه بر این، در سال 1990 مقامات سعودی به تعطیلی حوزه علمیه «المبارزه»، مدرسه‏ای دینی که به مدت شانزده سال فعالیت می‏کرد، مبادرت ورزیدند و برخی از مدرّسان آن را بازداشت کردند[۲۰].

نمادها، سنت‌ها و  آئین‌های شیعی در عربستان

شیعیان عربستان و به خصوص شیعیان اثنی عشری به لحاظ نمادها، سنتها و برگزاری آئین‌های مذهبی تفاوت چندانی با شیعیان سایر کشورهای منطقه مانند بحرین، عراق و ایران ندارند. شیعیان عربستان اعیاد و مراسم مذهبی خود مانند ولادت و مبعث پیامبر(ص) و میلاد ائمه(ع) را جشن می‌گیرند و در ایام عزاداری مانند عاشوراء و یا اربعین مراسم و مناسک خاص خود را برگزار می‌کنند. با این حال آنها در طول دهه‌های پیشین به دلیل تسلط نهادها و رهبران وهابی در عربستان، همواره با محدودیتها و مشکلاتی جدی برای انجام مراسم و مناسک مذهبی و فعالیت آزادانه مذهبی و فرهنگی روبرو بوده‌اند. ضمن اینکه بسیاری از شیعیان برای فرار از برخی محدودیتها و محرومیتها مجبور بوده‌اند تا هویت شیعی خود را مخفی کنند و از انجام آزادانه و علنی مراسم و مناسک مذهبی خودداری کنند.

فواد ابراهیم در کتاب خود در مورد شیعیان عربستان که در خصوص فضای مذهبی و فرهنگی شیعه در دهه‌های گذشته است تاکید دارد که حکومت سعودی با نمادها و مناسک خاص شیعیان به شدت مقابله می‌کند. اگرچه مراسم عزاداری عاشورا به طور معمول برگزار می‌شود، اما اغلب پس از آن، واعظان و فعالان شیعه دستگیر، زندانی و بازجویی می‌شوند. همچنین مؤذنان شیعه به دلیل تهدید پلیس مذهبی، مجاز به گفتن اذان با شهادت سوم "أشهد أن علياً ولی الله" نیستند، هر چند این رویه در قطیف بیشتر از حساء رواج دارد. علمای قطیف لباس روحانیت و عمامه بر تن می‌کنند، اما علمای احساءء برای پرهیز از تنش، از این کار خودداری می‌کنند. همچنین در خصوص نامگذاری محدودیتهای اعمال شده و از جمله در دوره ملک فیصل، فرمانی مبنی بر ممنوعیت استفاده از نام‌هایی مانند عبدالحسین و عبدالرسول صادر شد و افراد مجبور به تغییر نام خود شدند[۲۱].

به گفته شیعیان، آنان مجاز نیستند هیچ نوع آثار مکتوب مذهبی درباره تشیّع در اختیار داشته باشند و در صورت تلاش برای وارد کردن چنین آثاری به کشور بازداشت می‏شوند. پلیس مذهبی اغلب در خیابان‏ها برای شیعیان ایجاد مزاحمت می‏کند، هر چند از نظر حقوقی، شیعیان در اجرای مذهبی خود به‏طور خصوصی مجازند. خوردن غذای شیعیان در مراسم بزرگداشت روز «عاشورا» رسما برای سنّیان سعودی ممنوع بوده است و وهّابی‏های افراطی گوشتی را که شیعیان ذبح کرده باشند نمی‏خرند؛ چرا که آن را «نجس» می‏دانند. شیعیان همواره این احساس را داشته‌اند که از نظر فرهنگی، به شدت سرکوب شده‏اند. کتاب‏ها، سرودها و نوارهای مذهبی شیعی ممنوع بوده و در اختیار داشتن آن‏ها مجازات به همراه داشته است. نظام سعودی درصدد محو فرهنگ محلّی شیعی بوده است، حتی تغییر نام ایالت قدیمی «الاحساء» به «ایالت شرقی» ـ عنوانی فاقد محتوای فرهنگی ـ نیز در همین زمینه صورت گرفته است. علاوه بر این شیعیان مجاز نیستند کتاب‏هایی درباره تاریخ یا فرهنگشان منتشر کنند[۲۲].

سیاست ها، قوانین و مقررات  عربستان در مورد مکتب اهل بیت(ع) و پیروان آن

در قوانین و مقررات عربستان سعودی مذهب شیعی به رسمیت شناخته نشده و اقلیت های مذهبی به لحاظ قانونی و رسمی جایگاهی در این کشور ندارند. نظام سیاسی عربستان‌سعودی فاقد قانون اساسی است؛ اما در ماده یک نظام‌نامه اساسی حاکمیت (نظام الاساسی للحکم) عنوان می شود که پادشاهی عربستان سعودی، حکومتی اسلامی عربی و مستقل است که مذهب آن اسلام، قانون اساسی آن کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) و  زبان آن عربی و پایتخت آن ریاض است[۲۳]. در این نظام‌نامه قرآن و سنت نبوی بر اساس قرائت سلفی وهابی منبع قانون‌گذاری است و در نتیجه، فقه شیعی از جمله در دستگاه قضایی رسمی جایگاهی ندارد.

برای دهه‌های متمادی مذهب حنبلی و رهبران وهابی بر دستگاههای قضایی و حقوقی عربستان مسلط بوده و در عمل به بسط این مذهب و مسلک پرداخته‌اند. نهادها و دستگاههای مختلفی در عربستان به صورت سنتی عهده‌دار امور دینی و مذهبی بوده‌اند که به صورت انحصاری در دست مقامات اهل سنت و به خصوص علما و رهبران وهابی بوده است. سیاستهای و رویکردهای دولت سعودی در عرصه دینی و مذهبی در طول دهه‌های متوالی تحت تاثیر آئین وهابیت بوده است. در واقع نوعی اتحاد و همکاری راهبردی بین علمای وهابی و خاندان آل سعود منجر به تاسیس نظام سعودی و تداوم آن تاکنون شده است. آل سعود ستون سیاسی- نظامی و علمای وهابی ستون ایدئولوژیک و اجتماعی قدرت در عربستان سعودی بوده است[۲۴]. در واقع علماء و رهبران وهابی در کنار امرای سعودی یکی از ارکان قدرت در عربستان بوده و در یک تقسیم کار غیر رسمی عهده‌دار امور دینی و فرهنگی در این کشور بوده‌اند. تسلط علماء و رهبران وهابی بر ارکان دینی و فرهنگی – اجتماعی عربستان نه تنها به اعمال محدودیتها و تبعیضهای جدی علیه شیعیان و اقلیتهای غیرمسلمان در این کشور انجامیده است، بلکه به تقویت افراط‌گرایی در داخل و بیرون از عربستان انجامیده است.

شیعیان در عربستان همواره مورد تبعیض‌های سیاسی، مذهبی، فرهنگی و اقتصادی قرار گرفته و هویتشان مورد انکار قرار می‌گیرد و به عنوان اقلیتی کوچک، به هیچ وجه نمی‏توانند خواستار این باشند که به نفوذ سیاسی زیادی در این کشور دست یابند. تبعیض‌های یادشده در طول زمان، گویای این واقعیت است که شیعیان همواره در فشار بوده و نمی‌توانند هم چون شهروندان عربستان از حقوق اولیه خود بهره‌مند شوند و فراتر از آن به منصب‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دست یابند[۲۵].

تبعیض علیه شیعیان در عربستان سعودی سازمان‌یافته و در تمامی ابعاد زندگی آنان جاری  بوده است. این تبعیض ریشه در وهابیت دارد که شیعیان را "مشرک" یا "مرتد" می‌داند. تبعیض مذهبی و حقوقی علیه شیعان در عربستان برای دهه‌های متوالی آشکار بوده است. فتواهای رسمی وهابیت، گوشت ذبح شده توسط شیعیان را حرام و ازدواج با آنان را ممنوع اعلام می‌کند. شهادت یک شیعه در دادگاه‌های سعودی، به ویژه در مقابل یک سنی، پذیرفته نمی‌شود. دادگاه‌های شیعه تنها به امور محدودی مانند ارث و ازدواج رسیدگی می‌کنند و احکام آن‌ها نیز باید به تأیید دادگاه‌های وهابی برسد. در عرصه اقتصادی تبعیض علیه شیعیان به فقر و محرومیت انان منجر شده است. با وجود اینکه استان شرقی مرکز ثروت نفتی کشور است، این منطقه یکی از فقیرترین مناطق عربستان محسوب می‌شود و از کمبود امکانات رنج می‌برد. شیعیان با وجود اینکه بخش بزرگی از نیروی کار شرکت آرامکو را تشکیل می‌دهد، از دستیابی به مناصب مدیریتی ارشد منع شده‌اند. همچنین شیعیان از استخدام در نیروهای مسلح، گارد ملی، بخش‌های امنیتی و مناصب حساس دولتی محروم هستند. همچنین نمایندگی شیعیان در نهادهای سیاسی عربستان مانند مجلس شورا بسیار ناچیز و نمادین است. علاوه بر این در استان شرقی که شیعیان بخش بزرگی از جمعیت را تشکیل می‌دهند، مناصبی مانند فرمانداری، شهرداری یا ریاست دانشگاه به آن‌ها تعلق نمی‌گیرد[۲۶].

مواجهه رهبران شیعه عربستان با دولت آن کشور فراز و نشیب‌های مختلفی را سپری کرد تا نهایتاً در سال ۱۹۹۳م دولت طی اقدامی بی‌سابقه بسیاری از مخالفان برجسته شیعه را به کشور فرا خواند تا در خصوص دست کشیدن شیعیان از مبارزات سیاسی با یکدیگر مذاکره کنند و از حکومت اسلامی حمایت کنند. در این مقطع در جریان گفتگوها، رهبران شیعی فهرست مطالبات خود را  به حکومت ارائه داد که موارد زیر از اصلی‌ترین آنها بودند: برخورداری شیعیان عربستان هم تراز با دیگر مردم این کشور از خدمات عمومی از قبیل مراکز اقتصادی، آموزشی و درمانی و پزشکی، بیمارستان‌ها و مراکز بهداشتی و همچنین مراکز ورزشی و تفریحی؛ برخورداری از شغل مناسب و دیگر مناصب بخش‌های نظامی و انتظامی؛ آزادی فعالیتهای مذهبی و ایجاد حوزه علمیه و مدارس مذهبی و موارد مشابه دیگر. هر چند این گفتگوها گامی مثبت در تلطیف برخوردهای جکومت با شیعیان بود، اما نتایج جامع و قطعی را در پی نداشت. مهمتر اینکه با آغاز قیام مردم بحرین در سال ۲۰۱۱م شیعیان عربستان نیز بار دیگر تظاهرات گسترده‌ای را علیه حکومت به راه انداختند. در مقابل، حکومت نیز با وعده بهبود شرایط اقتصادی و سیاسی به مردم و به ویژه شیعیان، تلاش کرد تا آنها را آرام کند، اما این وعده‌ها عملی نشد[۱۸].

در دوره ملک سلمان با تضعیف نسبی نقش وهابیت در ساختار قدرت، به نظر می‌رسد محدودیتها و تبعیضهای گذشته در خصوص اقلیتهای دینی و مذهبی از جمله شیعیان در عربستان کاهش یافته است. اما این وضعیت به معنای عبور کامل از شرایط گذشته نیست و همچنان چالشهایی در این خصوص وحود دارد. روند سیاست‌های عربستان سعودی در مورد شیعیان و سایر اقلیتهای دینی، یک روند دوگانه و متناقض است. از یک سو، اصلاحات تدریجی برای کاهش برخی محدودیت‌ها در جریان است، اما از سوی دیگر، محدودیت‌های شدید و نقض سیستماتیک آزادی‌های مذهبی همچنان ادامه دارد. دولت عربستان در راستای سند چشم‌انداز 2030، در پی ایجاد تغییراتی در خصوص نهادها و روندهای دینی و فرهنگی است که از جمله  شامل کاهش نفوذ نهاد مذهبی وهابیت و ترویج گفتگوی بین ادیان بوده است. بهبود نسبی شرایط برای شیعیان نیز یکی از این موارد است و در استان شرقی، برخی شرایط برای شیعیان بهبود یافته است. آنها اکنون با سهولت بیشتر و ترس کمتری از هدف قرار گرفتن در ایست‌های بازرسی سفر می‌کنند. همچنین دولت برای مراسم مذهبی مانند عاشورا تدابیر امنیتی فراهم می‌کند[۲۷].

با وجود برخی اصلاحات، ساختار قانونی و قضایی در عربستان همچنان به شدت محدودکننده است و دولت به مجازات سخت افرادی که از تفسیر رسمی دولت از اسلام سنی منحرف شوند، ادامه می‌دهد. محدودیت‌های قانونی بنیادین در این خصوص محسوس است.  قانون اساسی کشور قرآن و سنت است و انجام علنی مراسم ادیان غیر اسلامی ممنوع می‌باشد. تبعیض علیه شیعیان همچنان سیستماتیک و مداوم است. از جمله اینکه هیچ مسجد شیعی در خارج از استان شرقی وجود ندارد و ازدواج بین شیعه و سنی محدود و نیازمند تأیید دولت است. لذا ناکافی بودن اصلاحات مورد تاکید است و شکاف بین سیاست‌های اعلامی عربستان و حمایت‌های قانونی بین‌المللی برای تضمین آزادی عقیده همچنان پابرجاست. پیش‌نویس قانون مجازات جدید، مفاد قوانین موجود مانند "قانون مبارزه با جرایم سایبری" و "قانون مبارزه با تروریسم" را که برای سرکوب مخالفان مذهبی استفاده شده‌اند، اصلاح نمی‌کند. همچنین دولت به صدور احکام زندان سنگین برای کسانی که دیدگاه‌های مذهبی مخالف ابراز می‌کنند، ادامه می‌دهد[۲۷].

در مجموع شیعیان به عنوان بزرگترین اقلیت مذهبی در عربستان، به دلیل سلطه وهابیت با تبعیض‌ها و دشواریهای مختلفی در این کشور مواجه بوده‌اند. اما به رغم تمامی چالشها توانسته‌اند هویت مذهبی و فرهنگی خود را حفظ نموده و فعالیتهای خاص خود را ادامه دهند. هر چند سیاستهای سخت‌گیرانه علیه شیعه ادامه یافته و محدودیتهای ساختاری مهمی در عرصه‌های مختلف همچنان ادامه دارد، اما با کاهش تدریجی قدرت و نقش رهبران وهابی، امیدواریهایی ایجاد شده که جامعه شیعی در عربستان بتواند وضعیت مناسب‌تری پیدا کند.

نیز نگاه کنید به

تشیع در افغانستان؛ تشیع در اوکراین؛ تشیع در بنگلادش؛ تشیع در تایلند؛ تشیع در تونس؛ تشیع در روسیه؛ تشیع در زیمبابوه؛ تشیع در سریلانکا؛ تشیع در سیرالئون؛ تشیع در لبنان؛ تشیع در مالی؛ تشیع در مصر؛ جمعیت پیروان اهل بیت و پراکندگی در عراق؛ مکتب اهل بیت و پیروان آن در عراق؛ شیعیان اسماعیلیه در چین؛ شیعیان امامیه(پتان‌ها) تایلند؛ شیعیان بومی تایلند؛ شیعیان دوازده امامی در چین؛شیعیان ساحل‌ عاج؛ شیعیان فرهنگی در چین؛ شیعیان مهاجر هندی(خوجه) زیمبابوه؛ پیروان اهل بیت علیهم السلام در چین

کتابشناسی

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ابراهیم سلیمی نوه، آشنایی با شیـعیـان عربـستان، ( 28/3/1396)، قابل بازیابی از https://noo.rs/tlKT2
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ الجراح، حیدر (2015)، شيعه السعودیه وعمقهم التاريخی، الأحد 24 آيار، عالی الموقع https://annabaa.org/arabic/authorsarticles/2231
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ الوابلی، عبدالرحمن (2012)، النخاوله "النخليون" و نخل الحقیقه عنهم، 07 ديسمبر، علی الموقع https://www.alwatan.com.sa/article/14654
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ hrw, The ismaiilis of Najran: second class saudi citizens: background, September 2008, Available for https://www.hrw.org/reports/2008/saudiarabia0908/2.htm
  5. موسسه مطالعات اندیشه سازان نور (1390)، وهابیت سیاسی، تهران: اندیشه سازان نور، ص 329.
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ ابراهیم، فواد (1386)، شیعیان عربستان، ترجمه سلیمه دارمی و فیروزه میررضوی، تهران: موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین‌المللی ابرار معاصر تهران، ص 10-42.
  7. اسحاق نکاست، اسحاق(1387)، شیعیان در جهان عرب مدرن (جلد 2)، ترجمه ارسلان قربانی شیخ نشین، تهران: دانشگاه امام صادق (ع) و پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، ص 65.
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ گراهام. ای فولر و رند رحیم فرانکه (1383)، شیعیان عربستان سعودی، مترجم خدیجه تبریزی، مجله شیعه شناسی، 2(8)، زمستان، ص 132.
  9. رحمانیان، حسین (1394)، عربستان سعودی، تهران: وزارت امور خارجه، اداره نشر، ص 68.
  10. ویکی شیعه، قطیف،  ‏۲۱ فوریه. ۲۰۲۵، قابل بازیابی از https://fa.wikishia.net/view/%D9%82%D8%B7%DB%8C%D9%81
  11. ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ۱۱٫۲ شیعه شناسی، مناطق شیعه ‏نشین عربستان۳، (10 آذر 1397)، قابل بازیابی از https://shiastudies.com/fa/3/
  12. [1] محمد هوشی سادات، شهید آیت ا... النّمر؛ نماد مقاومت در  شبه جزیره، معاونت پژوهشهاي سياسي  حقوقي مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، دی ماه 1394، صص 1-4.
  13. موسوی، نرجس (1391)، وضعيت شيعيان عربستان سعودی،  دوفصلنامه تخصصی تاریخنامه اسلام، 1(2)، پایيز و زمستان، ص 63-64.
  14. مشرق نیوز، ظرفیت‌های زیدیه عربستان در راهبرد ایجاد چالش امنیتی برای آل‌سعود، ( ۲۷ شهریور ۱۳۹۵)، قابل بازیابی از https://www.hrgh.ir/631891
  15. کرمی، کامران (1391)، جایگاه شیعیان و آینده پیش رو در عربستان‌سعودی، در کتاب غرب‌آسیا (٩). ویژه مسائل داخلی عربستان، گردآوری و تدوین حمیدرضا کمالی، تهران، موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین‌المللی ابرار معاصر، ص ٣٨٣-٣٨٤.
  16. نگاهی به حزب‌الله حجاز، بیم آل‎سعود از فعالیت این جنبش و سقوط حکومت، (۱۷ اسفند ۱۳۹۲)، قابل بازیابی از http://www.shia-news.com/fa/news/69012/%D9%86
  17. ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ دلیرپور، پرویز (1385)، شیعه در عربستان سعودی، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، 12و 13(1و 4)، زمستان 1384 و بهار، ص 125.
  18. ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ رحمانیان، حسین (1394)، عربستان سعودی، تهران: وزارت امور خارجه، اداره نشر، ص 69.
  19. ابراهیم، فواد (1386)، شیعیان عربستان، ترجمه سلیمه دارمی و فیروزه میررضوی، تهران: موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین‌المللی ابرار معاصر، ص 46-59.
  20. گراهام. ای فولر و رند رحیم فرانکه (1383)، شیعیان عربستان سعودی، مترجم خدیجه تبریزی، مجله شیعه شناسی، 2(8)، زمستان، ص 136.
  21. ابراهیم، فواد (1386)، شیعیان عربستان، ترجمه سلیمه دارمی و فیروزه میررضوی، تهران: موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین‌المللی ابرار معاصر، ص46-76.
  22. گراهام. ای فولر و رند رحیم فرانکه (1383)، شیعیان عربستان سعودی، مترجم خدیجه تبریزی، مجله شیعه شناسی، 2(8)، زمستان، ص 136- 137.
  23. قانون اساسی پادشاهی عربستان سعودی، مترجم مهدی نورانی، تهران: ریاست جمهوری، معاونت پژوهش، تدوین و تنقیح قوانین و مقررات، اداره چاپ و انتشار، 1380، ص 10.
  24. Obaid, N.E. (1999), The Power of Saudi Arabia's Islamic Leaders, Middle East Quarterly, SEPTEMBER, 6(3), pp. 51-58.
  25. کرمی، کامران (1389)، وضعیت، جایگاه و آینده شیعیان در معادلات سیاسی عربستان، (۲۷دی)، قابل بازیابی از http://peace-ipsc.org/fa/%D9%88%
  26. ابراهیم، فواد (1386)، شیعیان عربستان، ترجمه سلیمه دارمی و فیروزه میررضوی، تهران: موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین‌المللی ابرار معاصر، ص 46-76.
  27. ۲۷٫۰ ۲۷٫۱ Miller, H.(2024), Assessing Religious Freedom in Saudi Arabia in the Context of Vision 2030, UNITED STATES COMMISSION on INTERNATIONAL RELIGIOUS FREEDOM, COUNTRY UPDATE: Saudi Arabia, Washington, DC 20401, August, pp. 1-5.

نویسنده مقاله

علی اکبر اسدی