تاریخ هنر تاجیکستان

از دانشنامه ملل

آسیای مرکزی قرن­‌ها یکی از مراکز اصلی تمدن انسانی و نقطه ارتباطی در تجارت بین المللی بود. آسیای مرکزی به تاریخ درخشان و میراث ارزشمند فرهنگی خود می‌بالد. در قرن ششم پیش از میلاد، بخش بزرگی از منطقه تحت کنترل امپراطوری قدرتمند ایرانی و اشکانی قرار داشت. اسکندر در قرن چهارم پیش از میلاد، آسیای مرکزی را فتح کرد و حکمرانی یونانیان را که یک قرن به طول انجامید، در آن بنا نهاد. از قرن سوم پیش از میلاد تا قرن سوم میلادی، سلسله‌‌های مختلفی در آسیای مرکزی حکمرانی کردند. در این دوره، در جریان فرآیندی که ویژگی آن تعامل نزدیک با فرهنگ و هنر مردم همسایه این منطقه بود، فرهنگ و هنر آسیای مرکزی به جایگاهی درخشان دست یافت.

فروپاشی امپراطوری­‌های کهن آسیای مرکزی در قرن­‌های چهارم و پنجم میلادی موج‌‌های مهاجرت چادرنشینان شمالی، به ایجاد سامانه اجتماعی و سیاسی جدیدی در منطقه منجر شد. کوتاهی در اتحاد سیاسی بین قبیله‌‌های گوناگون، زمینه را برای فتح آسیای مرکزی به دست اعراب در قرن‌‌های هفتم و هشتم میلادی فراهم کرد و ظهور اسلام به عنوان مذهب مسلط، تأثیر عمیقی بر مردم منطقه به جای گذارد. آن‌ها نه تن‌ها اسلام را پذیرفتند، بلکه نقش مهمی را در توسعه و گسترش فرهنگ اسلامی ایفا کردند. در طول قرن‌‌های نهم و دهم میلادی، سلسله‌‌های محلی آسیای مرکزی و غرب ایران اگر چه به نام خلیفه حکمرانی می‌کردند، اما در عمل به طور کامل از آن مستقل بودند. قرن یازدهم شاهد نفوذ قبایل ترک به آسیای مرکزی و ایجاد سلسله‌‌های ایرانی - ترکی بود. بین قرن دهم و دوازدهم، هنر آسیای مرکزی تحولی بنیادین را تجربه کرد. با پیشرفت و توسعه نقاشی و مجسمه سازی، سنت‌‌های کهن کنار گذاشته شد. هنر‌های تزئینی در طول قرن یازدهم رونق یافت و به آرامی هنر اسلامی را زیر سلطه درآورد. در همین دوره بود که شهر‌هایی مانند سمرقند و بخارا و مرو ظهور یافتند و تبدیل به مراکز مهم تمدنی شدند[۱]. درسال 1236 ه.ق اولان باتو، استپ‌‌های نیمه خشک شمال دریاچه‌‌های بالخاش، آرال و خزر و دریای سیاه را فتح و قبایل ترک و مغول این منطقه­‌ی گسترده را با یکدیگر متحد کرد. امپراطوری ترکی - مغولی اردوی زرین تا میانه قرن پانزدهم بر منطقه حکومت کرد. قبایل صحراگرد استپ­‌های شرق دریای خزر و منطقه اورال تا تین شیان و کوهستان­‌های آلتای، دو کنفدراسیون عظیم را بنا نهادند. ازبک­‌ها با رهبری خاندان شیبانی تبدیل به نیروی سیاسی قدرتمندی شدند و زبان و هویت قومی ازبک را توسعه دادند. در منطقه شمال دریا‌های آرال و خزر، قزاق­‌ها کنفدراسیون دیگری را ایجاد کردند.

از قرن دهم تا شانزدهم میلادی، خوارزم، ماوراء­النهر و دره­ی فرغانه به ترتیب زیر حاکمیت قراخانی­‌ها، مغول­‌ها، جغتایی­‌ها و تیموریان قرار داشت. در دوره تیموریان، در اواخر قرن چهاردهم و اوایل قرن پانزدهم، فرهنگ و هنر آسیای مرکزی به اوج خود رسید. در قرن شانزدهم، هنگامی که شیبانی­‌ها (98 - 1500م.) منطقه را زیر سلطه خود درآوردند، تاریخ آسیای مرکزی ارتباط نزدیکی با ایران داشت. با این حال، به قدرت رسیدن سلسله صفویه در سال 1501 میلادی در ایران تبدیل به نقطه عطفی در تاریخ آسیای مرکزی شد. پذیرش تشیع به عنوان مذهب دولتی صفویان، آن‌ها را در مقابل با شیبانی­‌های سنی قرار داد[۲].

جاده ابریشم قرن­‌ها از آسیای مرکزی می­‌گذشت. شهر‌هایی مانند سمرقند و بخارا، مراکز تجاری مهمی بودند که کاروان­‌های ابریشم، طلا، نقره و سنگ­‌های قیمتی از آن‌ها عبور می‌کردند. در استپ­‌های شمالی، قبایل ترکی- مغولی نیز از تجارت نفع می­بردند و امنیت عبور کاروان­‌ها را فراهم می­کردند. دشمنی میان صفویان و شیبانی­‌ها تجارت کهن راه ابریشم را متوقف کرد و ماوراء­النهر یک بار دیگر به حوزه آسیای مرکزی ملحق شد. پس از شیبانی­‌ها، آستاراخانی­‌ها (1599 - 1785) و منگیت­‌ها (1785- 1920) تیول خود را در منطقه بنا نهادند. در  دوران آستاراخانی­‌ها مدارس جدیدی در سمرقند و بخارا ساخته شد و در قرن 19، نوزایی فرهنگی ماوراء­النهر رخ داد. خان­‌نشین­‌های فرغانه و خوارزم قبایل ازبک، قزاق و قرقیز را شکست دادند و پایتخت جدیدی را در خوقند تأسیس کردند. بخارا، خیو و خوقند با اقتصادی که بر اساس کشاورزی آبیاری و تجارت شکل ­گرفته بود، تبدیل به مراکز درخشان جامعه مسلمان شدند. درگیری­‌های مستمر داخلی در طول قرن نوزدهم، آسیای مرکزی را به طعمه قابل دسترسی برای نیرو‌های تزاری بدل کرد. تاشکند در 1866م، خوقند در 1867 و سمرقند در 1868 سقوط کرد[۳].  

در جریان انقلاب 1917م. مردم آسیای مرکزی نتوانستند خود را از سلطه روس­‌ها خارج کنند. ارتش سرخ به سرعت اقتدار روس­‌ها را در منطقه احیا کرد. دولت­‌های خودمختار خودخوانده آسیای مرکزی، اندکی پس از ظهورشان درهم کوبیده شدند و در سال­‌های پایانی دهه 1920 جمهور­‌های جدید مردمی شکل گرفت. در جریان تصفیه­‌های دهه 1930، رهبران ملت­باور محاکمه و اعدام شدند. رژیم کمونیست از سیاستی پیروی می­کرد که در تلاش از نهاد‌های سنتی و مذهبی، برای فراهم کردن عرصه برای بنا نهادن یک سامانه اجتماعی- سیاسی کلی در اتحاد شوروی بود. جوامع «ملحدان» به جای گروه­‌ها و نهاد‌های مذهبی تأسیس شد. مساجد تبدیل به باشگاه­‌ها و سینما‌ها شدند و در دهه 1940 از بیش از 27 هزار مسجد منطقه، فقط هزار مسجد باقی ماند.

انحلال اتحاد شوروی تأثیر بسیاری بر زندگی مردم آسیای مرکزی داشته، اما هیچ منطقه‌ای به اندازه تاجیکستان تخریب نشده‌است. جنگ داخلی که اندکی پس از استقلال آغاز شد، منجر به از همپاشی جامعه و تعمیق بحران اقتصادی و تهدید جدی فعالیت­‌های فرهنگی و هنری در این کشور شد. هزاران نفر از نویسندگان و هنرمندان کشته شدند، خانه­‌شان را از دست دادند یا به کشور‌های دیگر مهاجرت کردند.

در تاجیکستان کلیه فعالیت­‌های فرهنگی و هنری در نهاد‌ها و سازمان­‌های دولتی صورت می‌گیرد و یا زیر نظر دولت است. این حاصل سیاست خاصی است که در زمان اتحاد جماهیر شوروی در سرتاسر آن امپراطوری اعمال می‌گردید[۴].

نیز نگاه کنید به

تاریخ هنر مصر؛ تاریخ هنر تونس؛ تاریخ هنر روسیه؛ تاریخ هنر ژاپن؛ تاریخ هنر کانادا؛ تاریخ هنر کوبا؛ تاریخ هنر سنگال؛ تاریخ هنر آرژانتین؛ تاریخ هنر ساحل عاج؛ تاریخ هنر تایلند؛ تاریخ هنر اسپانیا؛ تاریخ هنر اردن؛ تاریخ هنر بنگلادش؛ تاریخ هنر سریلانکا؛ تاریخ هنر قزاقستان

کتابشناسی

  1. Lepidus, ire. m. (1989). a history of Islamic societies. Cambridge: university press, p 414-415.
  2. Lepidus, ire. m. (1989). a history of Islamic societies. Cambridge: university press, p 420-426.
  3. Lepidus, ire. m. (1989). a history of Islamic societies. Cambridge: university press, p 426-435.
  4. زهریی، حسن (1391). جامعه و فرهنگ تاجیکستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص 294-296.