تاریخ گرجستان: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
کشمکش بین کنفدراسیونهای مختلف گرجی در نهایت منتج به تشکیل پادشاهی کارتلی (ایبریا) به پایتختی متسختا شد. پادشاهی کارتلی و کولخیس درگیر جنگهای متعددی با متجاوزان خارجی بودند که کوشش می کردند آن ها را تحت انقیاد خود درآورند (به ویژه در قرنهای اول پیش از میلاد). در سال 66 قبل از میلاد، پس از سقوط پادشاهی پونتوس، که توسط پومپئوس رهبری میشد، عملیات نظامی بر علیه ارمنستان، آلبانیا و کارتلی آغاز شد. پس از انقیاد ارمنستان، پومپئوس به سوی کارتلی و آلبانیا پیشروی کرد. در سال 65 پیش از میلاد، آرتاگ شاه کارتلی ناچار به تسلیم شد. از آنجا، پومپئوس از [[گرجستان]] غربی گذشته به شهر فازیس رسید. بعداً آلبانیا را نیز مطیع خویش ساخت<ref>امیراحمدیان، بهرام (1383). [[گرجستان]] در گذر تاریخ. تهران: [https://shirazeh.org/ نشر و پژوهش شیرازه]، ص32.</ref>. | کشمکش بین کنفدراسیونهای مختلف گرجی در نهایت منتج به تشکیل پادشاهی کارتلی (ایبریا) به پایتختی متسختا شد. پادشاهی کارتلی و کولخیس درگیر جنگهای متعددی با متجاوزان خارجی بودند که کوشش می کردند آن ها را تحت انقیاد خود درآورند (به ویژه در قرنهای اول پیش از میلاد). در سال 66 قبل از میلاد، پس از سقوط پادشاهی پونتوس، که توسط پومپئوس رهبری میشد، عملیات نظامی بر علیه ارمنستان، آلبانیا و کارتلی آغاز شد. پس از انقیاد ارمنستان، پومپئوس به سوی کارتلی و آلبانیا پیشروی کرد. در سال 65 پیش از میلاد، آرتاگ شاه کارتلی ناچار به تسلیم شد. از آنجا، پومپئوس از [[گرجستان]] غربی گذشته به شهر فازیس رسید. بعداً آلبانیا را نیز مطیع خویش ساخت<ref>امیراحمدیان، بهرام (1383). [[گرجستان]] در گذر تاریخ. تهران: [https://shirazeh.org/ نشر و پژوهش شیرازه]، ص32.</ref>. | ||
جمعیت کارتلی در برابر رومیها مقاومت سرسختانهای از خود نشان دادند، که بعدها سبب رشد این تفکر شد که برای یک بار و همیشه کارتلی باید نابود شود. در قرن اول پیش از میلاد، کارتلی به عنوان یک دولت قوی ظهور کرده از استقلال سیاسی برخوردار بود. در آغاز نیمه اول قرون دوم میلادی، پادشاهی کارتلی، به ویژه تحت فرمانروایی پارسمان دوم (حدود سالهای 130 تا 150 میلادی) هنوز در حال قوی شدن بود. شاه پارسمان به طور آشکاری با مردم مخالفت میکرد. در سال 123 او آلانها را فرا خوانده و آنها را بر ضد خراج گزار رومیها و پارتها (آلبانیا، ماد، ارمنستان، کاپادوکیه) هدایت کرد. امپراطور هاردیان (117 تا 138 میلادی) در جستجوی بهبودی روابط با کارتلی بود، ولی پارلمان مصالحه را رد کرد. اما در زمان جانشینان هاردیان، امپراطور آنتونیوس پیوس (161 | جمعیت کارتلی در برابر رومیها مقاومت سرسختانهای از خود نشان دادند، که بعدها سبب رشد این تفکر شد که برای یک بار و همیشه کارتلی باید نابود شود. در قرن اول پیش از میلاد، کارتلی به عنوان یک دولت قوی ظهور کرده از استقلال سیاسی برخوردار بود. در آغاز نیمه اول قرون دوم میلادی، پادشاهی کارتلی، به ویژه تحت فرمانروایی پارسمان دوم (حدود سالهای 130 تا 150 میلادی) هنوز در حال قوی شدن بود. شاه پارسمان به طور آشکاری با مردم مخالفت میکرد. در سال 123 او آلانها را فرا خوانده و آنها را بر ضد خراج گزار رومیها و پارتها (آلبانیا، ماد، ارمنستان، کاپادوکیه) هدایت کرد. امپراطور هاردیان (117 تا 138 میلادی) در جستجوی بهبودی روابط با کارتلی بود، ولی پارلمان مصالحه را رد کرد. اما در زمان جانشینان هاردیان، امپراطور آنتونیوس پیوس(138 تا 161) روابط بین امپراطوری روم و کارتلی را بهبود بخشید<ref>گوکچه، جمال (1373). قفقاز و سیاست امپراتوری عثمانی. ترجمه وهاب ولی، مرکز مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، تهران: وزارت خارجه ج.ا.ا، ص135.</ref>. | ||
در نیمه دوم قرن دوم و آغاز قرن سوم میلادی، پادشاهی کارتلی قدرت خود و موفقیتهای آغازین خود را حفظ میکرد. اما در سالهای 230، بعد از پادشاهی قدرتمند ساسانی که پس از انقراض پادشاهی پارت سر برافراشته بود، موقعیت سیاست خارجی ایبریا با دشواریهایی مواجه شد. همانند کارتلی، پادشاهی [[گرجستان]] غربی، کولخیس، در مقابل رومیها، برای استقلال خود در کشمکش بود. تسلط رومیها در [[گرجستان]] غربی در پادشاهی کولخیس، منجر به تقلای آن برعلیه رومیها برای استقلال خود شد. تسلط رومیها در [[گرجستان]] غربی در سالهای 270 با طغیانی که توسط برده کولخیسی به نام «آنیستوس» رهبری می شد، به طور جدی تضعیف شده بود. دولت و قدرت فرهنگی کارتلی در دوره کلاسیک یکی از عوامل اصلی در فرایند شکل گیری مردم گرجی بود. در آن زمان بود که بطور مساعدی ثبات ملیت گرجی شرقی (کارت) شکل گرفت، که متعاقباً نقش یک وسیله پیوند در آفرینش ملیت گرجی را بازی کرد. این فرایند کمی بعد تکمیل | در نیمه دوم قرن دوم و آغاز قرن سوم میلادی، پادشاهی کارتلی قدرت خود و موفقیتهای آغازین خود را حفظ میکرد. اما در سالهای 230، بعد از پادشاهی قدرتمند ساسانی که پس از انقراض پادشاهی پارت سر برافراشته بود، موقعیت سیاست خارجی ایبریا با دشواریهایی مواجه شد. همانند کارتلی، پادشاهی [[گرجستان]] غربی، کولخیس، در مقابل رومیها، برای استقلال خود در کشمکش بود. تسلط رومیها در [[گرجستان]] غربی در پادشاهی کولخیس، منجر به تقلای آن برعلیه رومیها برای استقلال خود شد. تسلط رومیها در [[گرجستان]] غربی در سالهای 270 با طغیانی که توسط برده کولخیسی به نام «آنیستوس» رهبری می شد، به طور جدی تضعیف شده بود. دولت و قدرت فرهنگی کارتلی در دوره کلاسیک یکی از عوامل اصلی در فرایند شکل گیری مردم گرجی بود. در آن زمان بود که بطور مساعدی ثبات ملیت گرجی شرقی (کارت) شکل گرفت، که متعاقباً نقش یک وسیله پیوند در آفرینش ملیت گرجی را بازی کرد. این فرایند کمی بعد تکمیل شد. در زمان گسترش نفوذ کلیسای مسیحی در سراسر [[گرجستان]] و ظهور یک دولت فئودالی واحد گرجی. در قرن 4 تا 6 میلادی مردم [[گرجستان]] برای حفظ استقلال خود با پادشاهی ساسانی و بیزانس جنگیدهاند. | ||
اگریسی حمله بیزانس و کارتلی حمله ایرانیها را دفع کردند، در اواسط قرن پنجم میلادی گورگاسال و ختانگ اول شاه کارتلی شد و رهبری مبارزه علیه ایرانیها را به عهده گرفت. بدین طریق انتقال پایتخت [[گرجستان]] از متسختا به [[تفلیس]] را پایه ریزی کرد. این انتقال پایتخت توسط شاه داچی، پسر واختانگ اول صورت گرفت. در منازعه علیه ایران، همه مردم ماوراء قفقاز تلاش می کردند. واختانگ گورگاسال در واقع، مبتکر پیمان ضد ایرانی بین [[گرجستان]]، ارمنستان و آلبانیا شد. در هر صورت، این منازعه ناموفق بود. شاه کارتلی در اوایل قرن ششم در این جنگ به قتل رسید. پس از مرگ او، ایرانیان با پشتکار و حساسیت بیشتری وارد عمل شدند. در سال 523 پس از مقهور شدن کارتلی، آن ها به [[گرجستان]] غربی حرکت کردند. فعالیت آنان برای تصرف اگریسی سبب مناقشه بین ایران و بیزانس شد. این جنگ 20 سال و عمدتاً در حوالی اگریس به درازا کشید و آن را مستاصل کرد. | اگریسی حمله بیزانس و کارتلی حمله ایرانیها را دفع کردند، در اواسط قرن پنجم میلادی گورگاسال و ختانگ اول شاه کارتلی شد و رهبری مبارزه علیه ایرانیها را به عهده گرفت. بدین طریق انتقال پایتخت [[گرجستان]] از متسختا به [[تفلیس]] را پایه ریزی کرد. این انتقال پایتخت توسط شاه داچی، پسر واختانگ اول صورت گرفت. در منازعه علیه ایران، همه مردم ماوراء قفقاز تلاش می کردند. واختانگ گورگاسال در واقع، مبتکر پیمان ضد ایرانی بین [[گرجستان]]، ارمنستان و آلبانیا شد. در هر صورت، این منازعه ناموفق بود. شاه کارتلی در اوایل قرن ششم در این جنگ به قتل رسید. پس از مرگ او، ایرانیان با پشتکار و حساسیت بیشتری وارد عمل شدند. در سال 523 پس از مقهور شدن کارتلی، آن ها به [[گرجستان]] غربی حرکت کردند. فعالیت آنان برای تصرف اگریسی سبب مناقشه بین ایران و بیزانس شد. این جنگ 20 سال و عمدتاً در حوالی اگریس به درازا کشید و آن را مستاصل کرد. | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
در نیمه اول قرن دهم میلادی، مرزهای جنوبی تائو کلارجتی (پادشاهی گرجیها) تا رود ارس گسترده شده بود. در نیمه دوم همین قرن، داوید کوروپالات که مبتکر استقرار سیاسی در [[گرجستان]] بود، موجب رشد و توسعه فرهنگ در [[گرجستان]] گردید. داوید کوروپالات در تمام شرق شناخته شده بود، جایی که او با اقتدار فرمانروایی می کرد. مورخ ارمنی، استپانوس تارونتس معاصر داوید مینویسد: «داوید بر تمام فرمانروایان عصر ما برتری دارد. او صلح و حسن نیت را در تمام دول شرق، به ویژه در ارمنستان و [[گرجستان]] برقرار کرده است. او به تمام جنگها خاتمه داد همه مردمی را که در اطراف زندگی میکردند مغلوب کرد، و همه پادشاهان با اراده خود و آزادانه تسلیم اقتدار او شدند.» | در نیمه اول قرن دهم میلادی، مرزهای جنوبی تائو کلارجتی (پادشاهی گرجیها) تا رود ارس گسترده شده بود. در نیمه دوم همین قرن، داوید کوروپالات که مبتکر استقرار سیاسی در [[گرجستان]] بود، موجب رشد و توسعه فرهنگ در [[گرجستان]] گردید. داوید کوروپالات در تمام شرق شناخته شده بود، جایی که او با اقتدار فرمانروایی می کرد. مورخ ارمنی، استپانوس تارونتس معاصر داوید مینویسد: «داوید بر تمام فرمانروایان عصر ما برتری دارد. او صلح و حسن نیت را در تمام دول شرق، به ویژه در ارمنستان و [[گرجستان]] برقرار کرده است. او به تمام جنگها خاتمه داد همه مردمی را که در اطراف زندگی میکردند مغلوب کرد، و همه پادشاهان با اراده خود و آزادانه تسلیم اقتدار او شدند.» | ||
داوید کوروپالات مبتکر استقرار سیاسی در [[گرجستان]] بود: با پشتیبانی ایوانه ماروشیدزه، شخصیت فعال سیاسی، داوید کوروپالات برادر خویش با گرات باگرایتونی را برای تصاحب تاج کارتلی (در 975 م.) و [[آبخازیا]] (در 978م) برانگیخت، در نتیجه عملاً [[گرجستان]] شرقی و غربی به یک دولت واحد فئودالی تبدیل شدند. اتحاد [[گرجستان]] در نتیجه توسعه اجتماعی سیاسی و اقتصادی کشور بود و نیروهای ترقی خواه جامعه از آن پشتیبانی کردند و به عنوان ضمانتی قابل اعتماد برای پیشرفتهای بیشتر بود. در سالهای 1230 سوارکاران مغول وارد صحنه شدند. با پیروزی در قسمت شمال شرقی [[چین]] (1215 | داوید کوروپالات مبتکر استقرار سیاسی در [[گرجستان]] بود: با پشتیبانی ایوانه ماروشیدزه، شخصیت فعال سیاسی، داوید کوروپالات برادر خویش با گرات باگرایتونی را برای تصاحب تاج کارتلی (در 975 م.) و [[آبخازیا]] (در 978م) برانگیخت، در نتیجه عملاً [[گرجستان]] شرقی و غربی به یک دولت واحد فئودالی تبدیل شدند. اتحاد [[گرجستان]] در نتیجه توسعه اجتماعی سیاسی و اقتصادی کشور بود و نیروهای ترقی خواه جامعه از آن پشتیبانی کردند و به عنوان ضمانتی قابل اعتماد برای پیشرفتهای بیشتر بود. در سالهای 1230 سوارکاران مغول وارد صحنه شدند. با پیروزی در قسمت شمال شرقی [[چین]] ( 1211 تا 1215 م) چنگیز خان سرکرده مغولان به سمت آسیای مرکزی حرکت و تهاجم علیه سلطان محمد خوارزمشاه ( 1200 تا 1220م) را آغاز کرد. | ||
دستهای از سپاه مغول به فرماندهی جبه و سوبودای، همان دسته ای که علیه محمد خوارزمشاه و پسرش جلالالدین (1231 | دستهای از سپاه مغول به فرماندهی جبه و سوبودای، همان دسته ای که علیه محمد خوارزمشاه و پسرش جلالالدین ( 1200 تا 1231 م) وارد جنگ شده بود در آغاز دهه ی 1220 به دفعات به [[گرجستان]] حمله کردند. در سال 1222 میلادی گرجیها شکست سختی خوردند. تجاوز مغول در سال 1235 دوباره آغاز شد. قبل از آن جلالالدین که توسط مغولها تعقیب میشد، به [[گرجستان]] حمله کرده بود. گرجیها در جنگ گاریی شکست خوردند. تجاوز مغولها فجایع بسیاری را برای کشور به همراه داشت، همه ساله هزاران، مرد در جنگ کشته میشدند پس از خلاصی از یوغ مغولها در سالهای 1380 سپاهیان تیمور به [[گرجستان]] تجاوز کردند. بین سالهای 1386 و 1403 تیمور هشت بار به [[گرجستان]] حمله کرد. | ||
در قرن شانزدهم که ایران و عثمانی برای برتری در شرق با هم رقابت می کردند [[گرجستان]] به یکی از میدانهای خصومت بین این دو تبدیل شده بود. در سال 1522، شاه اسماعیل صفوی به کارتلی حمله کرد و با شکست گرجیها و تسخیر [[تفلیس]]، پادگان خود را در ارک مستقر کرد. سپس سامتسخه، ساآتا بگوآ را تسخیر نمود و با غنایم و اسرا به ایران بازگشت. [[گرجستان]] با یافتن خود در محاصره دولتهای متحارب و با دیدگاه حفظ تمامیت خود برای دریافت کمک به دولت [[روسیه]] متوسل شد. وجود ارتباط سیاسی اقتصادی و فرهنگی بین [[روسیه]] باستانی و [[گرجستان]]، به قرنهای 12 و 11 میلادی بر میگردد. القاء پادشاهی کارتلی کاختی و انضمام آن به [[روسیه]] در 12 دسامبر 1801 به الکساندر اول رسید. رژیم تزاری در [[گرجستان]] برقرار شد. کشور به نواحی چندی تقسیم شد که افسران روسی مسئول تأمین امنیت و فرماندهی بودند. زبان روسی، زبان رسمی کشور شد. [[گرجستان]] عملاً تحت اداره نظامی و سیاسی قرار گرفت توسعه نیمه نخست قرن نوزدهم در برقراری ارتباط بین نمایندگان مترقی مردم [[روسیه]] و [[گرجستان]] کمک کننده بود. اعضایی از دیوان سالاری گرجی در نیروهای نظامی خدمت میکردند که در جنگهای [[روسیه]] نقش مهمی را ایفا کرده بودند<ref>امیراحمدیان، بهرام (1383). [[گرجستان]] در گذر تاریخ. تهران: [https://shirazeh.org/ نشر و پژوهش شیرازه]، ص86.</ref><ref>بنیاد مطالعات قفقاز (۱۳۹۲). جامعه و فرهنگ [[گرجستان]]. تهران: [https://www.icro.ir/ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی] (در دست انتشار)، ص44-47.</ref>. | در قرن شانزدهم که ایران و عثمانی برای برتری در شرق با هم رقابت می کردند [[گرجستان]] به یکی از میدانهای خصومت بین این دو تبدیل شده بود. در سال 1522، شاه اسماعیل صفوی به کارتلی حمله کرد و با شکست گرجیها و تسخیر [[تفلیس]]، پادگان خود را در ارک مستقر کرد. سپس سامتسخه، ساآتا بگوآ را تسخیر نمود و با غنایم و اسرا به ایران بازگشت. [[گرجستان]] با یافتن خود در محاصره دولتهای متحارب و با دیدگاه حفظ تمامیت خود برای دریافت کمک به دولت [[روسیه]] متوسل شد. وجود ارتباط سیاسی اقتصادی و فرهنگی بین [[روسیه]] باستانی و [[گرجستان]]، به قرنهای 12 و 11 میلادی بر میگردد. القاء پادشاهی کارتلی کاختی و انضمام آن به [[روسیه]] در 12 دسامبر 1801 به الکساندر اول رسید. رژیم تزاری در [[گرجستان]] برقرار شد. کشور به نواحی چندی تقسیم شد که افسران روسی مسئول تأمین امنیت و فرماندهی بودند. زبان روسی، زبان رسمی کشور شد. [[گرجستان]] عملاً تحت اداره نظامی و سیاسی قرار گرفت توسعه نیمه نخست قرن نوزدهم در برقراری ارتباط بین نمایندگان مترقی مردم [[روسیه]] و [[گرجستان]] کمک کننده بود. اعضایی از دیوان سالاری گرجی در نیروهای نظامی خدمت میکردند که در جنگهای [[روسیه]] نقش مهمی را ایفا کرده بودند<ref>امیراحمدیان، بهرام (1383). [[گرجستان]] در گذر تاریخ. تهران: [https://shirazeh.org/ نشر و پژوهش شیرازه]، ص86.</ref><ref>بنیاد مطالعات قفقاز (۱۳۹۲). جامعه و فرهنگ [[گرجستان]]. تهران: [https://www.icro.ir/ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی] (در دست انتشار)، ص44-47.</ref>. | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۷: | ||
در مسجد جمعه اردبیل سالها بعد توسط شیخ صدرالدین موسی، پسر شیخ صفی الدین آن را باز پس گرفته شد. گرجیان به روایتی به مدت بیش از نیم قرن به این وحشیگری ادامه دادند تا اینکه سلطان جلالالدین خوارزمشاه در جریان جنگ و گریز خود با مغولان به کمک آذریان سپاهی فراهم کرده و برای دفع آزار گرجیان و دلجویی مردم منطقه شکست سختی به آنان وارد ساخت. | در مسجد جمعه اردبیل سالها بعد توسط شیخ صدرالدین موسی، پسر شیخ صفی الدین آن را باز پس گرفته شد. گرجیان به روایتی به مدت بیش از نیم قرن به این وحشیگری ادامه دادند تا اینکه سلطان جلالالدین خوارزمشاه در جریان جنگ و گریز خود با مغولان به کمک آذریان سپاهی فراهم کرده و برای دفع آزار گرجیان و دلجویی مردم منطقه شکست سختی به آنان وارد ساخت. | ||
البته انگیزههای دیگری نظیر علل عشقی نیز ذکر شدهاند که چندان قوی به نظر نمیرسند. اما به نظر میرسد عامل دیگری برای این لشکرکشی هم در مجموعه علل حمله شاه عباس مؤثر بوده باشد؛ آن عامل، مربوط به مفاد قرارداد سال ۹۶۹ ق / | البته انگیزههای دیگری نظیر علل عشقی نیز ذکر شدهاند که چندان قوی به نظر نمیرسند. اما به نظر میرسد عامل دیگری برای این لشکرکشی هم در مجموعه علل حمله شاه عباس مؤثر بوده باشد؛ آن عامل، مربوط به مفاد قرارداد سال ۹۶۹ ق / ۱۵۶۱ تا 1562م بین دو دولت ایران و عثمانی است. بر طبق این معاهده، ولایات گرجی کارتلی، کاختی و مسق از توابع ایران، و نواحی باشی آچوق، دادیان و کورپال از توابع دولت عثمانی به شمار آمده بود. | ||
در ایامیکه احتمال انعقاد قرارداد جدیدی بین دو دولت میرفت، حضور نیروهای ایرانی در مناطق مربوط به ایران از اهمیت برخوردار بود، و درست درهمین هنگام، امیران ولایات کارتلی و کاختی، سر به شورش برداشته، از فرمان امیران سر باز زدند، از این رو، تأدیب این دو حکمران و در اختیار داشتن این مناطق مهم بود. | در ایامیکه احتمال انعقاد قرارداد جدیدی بین دو دولت میرفت، حضور نیروهای ایرانی در مناطق مربوط به ایران از اهمیت برخوردار بود، و درست درهمین هنگام، امیران ولایات کارتلی و کاختی، سر به شورش برداشته، از فرمان امیران سر باز زدند، از این رو، تأدیب این دو حکمران و در اختیار داشتن این مناطق مهم بود. | ||
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۱: | ||
=== [[چشم انداز درگیری گرجستان و روسیه]] === | === [[چشم انداز درگیری گرجستان و روسیه]] === | ||
==== پیشینه درگیرىها | ==== پیشینه درگیرىها ==== | ||
[[گرجستان]] که در روزهاى اخیر صحنه درگیرى هاى خونینى با [[روسیه]] شده است، یکى از جمهورىهاى بازمانده از اتحاد شوروى است، با تمدن و فرهنگى کهن و غنى واقع در مرکز و غرب قفقاز جنوبى. بخش غربى این جمهورى در سواحل شرقى دریاى سیاه قرار دارد و سراسر مرزهاى شمالى آن منطبق بر خطالرأس رشته کوه هاى سر به فلک کشیده قفقاز بزرگ است که منطقه بسیار حساس و استراتژیک قفقاز شمالى با جمهورى هاى داغستان، چچن، اینگوش، اوستیاى شمالى، کاباردا - بالکار، قرا چاى - چرکس و آدیغه در ترکیب فدراسیون [[روسیه]] به ترتیب از شرق به غرب و از سواحل غربى دریاى خزر تا سواحل شرقى آن جاى گرفتهاند. نا آرامترین منطقه قفقاز، چچن در آن سوى مرزهاى [[گرجستان]] قرار دارد و «دره پانکیسى» که محل تجمع مبارزان چچنى براى دریافت کمکهاى خارجى از سوى جنوب است، در مرکز این مرز طولانى [[روسیه]] با [[گرجستان]] و آذربایجان قرار دارد. یکى از علل خصومت روسها با گرجى ها همین مورد است. | [[گرجستان]] که در روزهاى اخیر صحنه درگیرى هاى خونینى با [[روسیه]] شده است، یکى از جمهورىهاى بازمانده از اتحاد شوروى است، با تمدن و فرهنگى کهن و غنى واقع در مرکز و غرب قفقاز جنوبى. بخش غربى این جمهورى در سواحل شرقى دریاى سیاه قرار دارد و سراسر مرزهاى شمالى آن منطبق بر خطالرأس رشته کوه هاى سر به فلک کشیده قفقاز بزرگ است که منطقه بسیار حساس و استراتژیک قفقاز شمالى با جمهورى هاى داغستان، چچن، اینگوش، اوستیاى شمالى، کاباردا - بالکار، قرا چاى - چرکس و آدیغه در ترکیب فدراسیون [[روسیه]] به ترتیب از شرق به غرب و از سواحل غربى دریاى خزر تا سواحل شرقى آن جاى گرفتهاند. نا آرامترین منطقه قفقاز، چچن در آن سوى مرزهاى [[گرجستان]] قرار دارد و «دره پانکیسى» که محل تجمع مبارزان چچنى براى دریافت کمکهاى خارجى از سوى جنوب است، در مرکز این مرز طولانى [[روسیه]] با [[گرجستان]] و آذربایجان قرار دارد. یکى از علل خصومت روسها با گرجى ها همین مورد است. | ||
خط ۶۰۲: | خط ۶۰۲: | ||
== نیز نگاه کنید به == | == نیز نگاه کنید به == | ||
[[تاریخ روسیه]]؛ [[تاریخ سودان]]؛ [[تاریخ کانادا]]؛ [[تاریخ ژاپن]]؛ [[تاریخ لبنان]]؛ [[تاریخ مصر]]؛ [[تاریخ چین]]؛ [[تاریخ کوبا]]؛ [[تاریخ لبنان]]؛ [[تاریخ افغانستان]]؛ [[تاریخ سنگال]]؛ [[تاریخ ساحل عاج]]؛ [[تاریخ مالی]]؛ [[تاریخ اردن]]؛ [[تاریخ فرانسه]]؛ [[تاریخ سودان]]؛ [[تاریخ سوریه]]؛ [[تاریخ آرژانتین]]؛ [[تاریخ اسپانیا]]؛ [[تاریخ قطر]]؛ [[تاریخ امارات متحده عربی]]؛ [[تاریخ اتیوپی]]؛ [[تاریخ سیرالئون]]؛ [[تاریخ اوکراین]]؛ [[تاریخ زیمبابوه]]؛ [[تاریخ تایلند]]؛ [[تاریخ بنگلادش]]؛ [[تاریخ سریلانکا]]؛ [[تاریخ تونس]]؛ | [[تاریخ روسیه]]؛ [[تاریخ سودان]]؛ [[تاریخ کانادا]]؛ [[تاریخ ژاپن]]؛ [[تاریخ لبنان]]؛ [[تاریخ مصر]]؛ [[تاریخ چین]]؛ [[تاریخ کوبا]]؛ [[تاریخ لبنان]]؛ [[تاریخ افغانستان]]؛ [[تاریخ سنگال]]؛ [[تاریخ ساحل عاج]]؛ [[تاریخ مالی]]؛ [[تاریخ اردن]]؛ [[تاریخ فرانسه]]؛ [[تاریخ سودان]]؛ [[تاریخ سوریه]]؛ [[تاریخ آرژانتین]]؛ [[تاریخ اسپانیا]]؛ [[تاریخ قطر]]؛ [[تاریخ امارات متحده عربی]]؛ [[تاریخ اتیوپی]]؛ [[تاریخ سیرالئون]]؛ [[تاریخ اوکراین]]؛ [[تاریخ زیمبابوه]]؛ [[تاریخ تایلند]]؛ [[تاریخ بنگلادش]]؛ [[تاریخ سریلانکا]]؛ [[تاریخ تونس]]؛ [[تاریخ تاجیکستان]] | ||
== کتابشناسی == | == کتابشناسی == |
نسخهٔ ۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۲۶
انسانهای اولیه را میتوان در قفقاز جنوبی، به ویژه در گرجستان، خیلی پیش از دوره پارینه سنگی ردیابی کرد. در دوره مربوطه به آثار دوره پالئولیتیک در اراضی گرجستان، انسان در گستره وسیعی سکونت گزیده بود. یکی از قرارگاههای آن زمان که بیشتر قابل ملاحظه است، در یاشتخوا (Yashtkhva) در نزدیکی سوخومی کنونی است.
اواخر عصر مفرغ و اوایل عصر آهن، سراسر قلمرو گرجستان پیشرفت وسیعی را در حوزه اقتصادی شاهد بود که همراه با سطح بالایی از صنایع دستی، گسترش روابط تجاری و توام با افزایش نابرابریهای اجتماعی بود. در اواخر نیمه دوم هزاره دوم پیش از میلاد، شرایط لازم برای ظهور یک جامعه طبقاتی ایجاد شده بود.
قابل ذکر است که قبایل گرجی یگانگی خود را همزمان با پایان عصر مفرغ، آغاز کردند در پایان هزاره دوم و آغاز هزاره اول پیش از میلاد در نواحی جنوب شرقی گرجستان تاریخی، دو اتحادیه اصلی از قبایل ظهور کردند: دیائوخی (Diakhi) (تائوخی، تائو) و کولها (Klha, Klchis) (کولخیس) که هر دو آن ها تا قرن هشتم پیش از میلاد دوام داشتند[۱].
در میانه قرن هشتم قبل از میلاد، دیائوخی در نتیجه تجاوز اورارتور نابود شد. غلبه کول ها و مخالفت آن ها با دیائوخی نیز در این امر سهیم بود. قسمتی از سرزمین دیائوخی به کول ها واگذار شد. مدتی بعد کشمکش بین اورارتو و کولها آغاز شد. در سال 720 پیش از میلاد کولها تحت سلطه کیمریها در آمدند که از شمال هجوم آورده بودند. در قرن ششم پیش از میلاد در دوره اگریسی (Egrisi) در گرجستان غربی، دولتی به ظهور می رسد که یونانیان باستان از آن به عنوان «سرزمین کولخی» نام می بردند و درباره آن اطلاعات ارزشمندی به یادگار مانده است. در پایان قرن هفتم پیش از میلاد، پادشاهی ماد قدرت را در جنوب غربی گرجستان بدست میگیرد، در اواسط قرن ششم، دولت هخامنشیان جایگزین آنان می شوند.
در اواخر قرن 6 پیش از میلاد پادشاهی کولخیس سکه نقره خود را که در منابع به عنوان «سکه سفید کولخی» شناخته میشود ضرب کرد.
قرنهای 4-6 پیش از میلاد دوره استحکام عمیق قبایل کارتلی، عمدتاً ساکنان گرجستان شرقی و جنوبی شد. قبایل مسخی وارد صحنه شدند و به تدریج به طرف شمال حرکت کرده و سکونت خود را در قلب کارتلی شکل دادند. متسختا یکی از چنین سکونت گاههایی بود که نام خود را از نام قوم «مسختیها» گرفته است.
کشمکش بین کنفدراسیونهای مختلف گرجی در نهایت منتج به تشکیل پادشاهی کارتلی (ایبریا) به پایتختی متسختا شد. پادشاهی کارتلی و کولخیس درگیر جنگهای متعددی با متجاوزان خارجی بودند که کوشش می کردند آن ها را تحت انقیاد خود درآورند (به ویژه در قرنهای اول پیش از میلاد). در سال 66 قبل از میلاد، پس از سقوط پادشاهی پونتوس، که توسط پومپئوس رهبری میشد، عملیات نظامی بر علیه ارمنستان، آلبانیا و کارتلی آغاز شد. پس از انقیاد ارمنستان، پومپئوس به سوی کارتلی و آلبانیا پیشروی کرد. در سال 65 پیش از میلاد، آرتاگ شاه کارتلی ناچار به تسلیم شد. از آنجا، پومپئوس از گرجستان غربی گذشته به شهر فازیس رسید. بعداً آلبانیا را نیز مطیع خویش ساخت[۲].
جمعیت کارتلی در برابر رومیها مقاومت سرسختانهای از خود نشان دادند، که بعدها سبب رشد این تفکر شد که برای یک بار و همیشه کارتلی باید نابود شود. در قرن اول پیش از میلاد، کارتلی به عنوان یک دولت قوی ظهور کرده از استقلال سیاسی برخوردار بود. در آغاز نیمه اول قرون دوم میلادی، پادشاهی کارتلی، به ویژه تحت فرمانروایی پارسمان دوم (حدود سالهای 130 تا 150 میلادی) هنوز در حال قوی شدن بود. شاه پارسمان به طور آشکاری با مردم مخالفت میکرد. در سال 123 او آلانها را فرا خوانده و آنها را بر ضد خراج گزار رومیها و پارتها (آلبانیا، ماد، ارمنستان، کاپادوکیه) هدایت کرد. امپراطور هاردیان (117 تا 138 میلادی) در جستجوی بهبودی روابط با کارتلی بود، ولی پارلمان مصالحه را رد کرد. اما در زمان جانشینان هاردیان، امپراطور آنتونیوس پیوس(138 تا 161) روابط بین امپراطوری روم و کارتلی را بهبود بخشید[۳].
در نیمه دوم قرن دوم و آغاز قرن سوم میلادی، پادشاهی کارتلی قدرت خود و موفقیتهای آغازین خود را حفظ میکرد. اما در سالهای 230، بعد از پادشاهی قدرتمند ساسانی که پس از انقراض پادشاهی پارت سر برافراشته بود، موقعیت سیاست خارجی ایبریا با دشواریهایی مواجه شد. همانند کارتلی، پادشاهی گرجستان غربی، کولخیس، در مقابل رومیها، برای استقلال خود در کشمکش بود. تسلط رومیها در گرجستان غربی در پادشاهی کولخیس، منجر به تقلای آن برعلیه رومیها برای استقلال خود شد. تسلط رومیها در گرجستان غربی در سالهای 270 با طغیانی که توسط برده کولخیسی به نام «آنیستوس» رهبری می شد، به طور جدی تضعیف شده بود. دولت و قدرت فرهنگی کارتلی در دوره کلاسیک یکی از عوامل اصلی در فرایند شکل گیری مردم گرجی بود. در آن زمان بود که بطور مساعدی ثبات ملیت گرجی شرقی (کارت) شکل گرفت، که متعاقباً نقش یک وسیله پیوند در آفرینش ملیت گرجی را بازی کرد. این فرایند کمی بعد تکمیل شد. در زمان گسترش نفوذ کلیسای مسیحی در سراسر گرجستان و ظهور یک دولت فئودالی واحد گرجی. در قرن 4 تا 6 میلادی مردم گرجستان برای حفظ استقلال خود با پادشاهی ساسانی و بیزانس جنگیدهاند.
اگریسی حمله بیزانس و کارتلی حمله ایرانیها را دفع کردند، در اواسط قرن پنجم میلادی گورگاسال و ختانگ اول شاه کارتلی شد و رهبری مبارزه علیه ایرانیها را به عهده گرفت. بدین طریق انتقال پایتخت گرجستان از متسختا به تفلیس را پایه ریزی کرد. این انتقال پایتخت توسط شاه داچی، پسر واختانگ اول صورت گرفت. در منازعه علیه ایران، همه مردم ماوراء قفقاز تلاش می کردند. واختانگ گورگاسال در واقع، مبتکر پیمان ضد ایرانی بین گرجستان، ارمنستان و آلبانیا شد. در هر صورت، این منازعه ناموفق بود. شاه کارتلی در اوایل قرن ششم در این جنگ به قتل رسید. پس از مرگ او، ایرانیان با پشتکار و حساسیت بیشتری وارد عمل شدند. در سال 523 پس از مقهور شدن کارتلی، آن ها به گرجستان غربی حرکت کردند. فعالیت آنان برای تصرف اگریسی سبب مناقشه بین ایران و بیزانس شد. این جنگ 20 سال و عمدتاً در حوالی اگریس به درازا کشید و آن را مستاصل کرد.
در سا ل 572 میلادی کارتلیها نیروهای خود را تقویت کرده و ایرانیان را اخراج کردند، در قرنهای 8 -7 میلادی تغییرات اجتماعی سیاسی رسمی در گرجستان به وقوع پیوست. شاهزاده نشین (سامتاورو) کاختی، هرتسی و تائو کلارجتی همچنین ایالات گرجستان غربی پادشاهی آبخازیا، دراین دوره شکل گرفتهاند. این دوره همچنین در تشکیل وضعیت سیاست خارجی، دارای اهمیت است. تجاوز اعراب در میانه قرن هفتم و حضور دراز مدت آنان سبب تخریب بنای توسعه اقتصادی کشور شد. که کارتلی سختترین رنج ها را متحمل شد. مبارزه بی امان گرجیها در نهایت منتج به محدود کردن فضای تأثیر اعراب شد که در تفلیس تقریباً برای یک دوره طولانی ادامه یافته بود.
در نیمه اول قرن دهم میلادی، مرزهای جنوبی تائو کلارجتی (پادشاهی گرجیها) تا رود ارس گسترده شده بود. در نیمه دوم همین قرن، داوید کوروپالات که مبتکر استقرار سیاسی در گرجستان بود، موجب رشد و توسعه فرهنگ در گرجستان گردید. داوید کوروپالات در تمام شرق شناخته شده بود، جایی که او با اقتدار فرمانروایی می کرد. مورخ ارمنی، استپانوس تارونتس معاصر داوید مینویسد: «داوید بر تمام فرمانروایان عصر ما برتری دارد. او صلح و حسن نیت را در تمام دول شرق، به ویژه در ارمنستان و گرجستان برقرار کرده است. او به تمام جنگها خاتمه داد همه مردمی را که در اطراف زندگی میکردند مغلوب کرد، و همه پادشاهان با اراده خود و آزادانه تسلیم اقتدار او شدند.»
داوید کوروپالات مبتکر استقرار سیاسی در گرجستان بود: با پشتیبانی ایوانه ماروشیدزه، شخصیت فعال سیاسی، داوید کوروپالات برادر خویش با گرات باگرایتونی را برای تصاحب تاج کارتلی (در 975 م.) و آبخازیا (در 978م) برانگیخت، در نتیجه عملاً گرجستان شرقی و غربی به یک دولت واحد فئودالی تبدیل شدند. اتحاد گرجستان در نتیجه توسعه اجتماعی سیاسی و اقتصادی کشور بود و نیروهای ترقی خواه جامعه از آن پشتیبانی کردند و به عنوان ضمانتی قابل اعتماد برای پیشرفتهای بیشتر بود. در سالهای 1230 سوارکاران مغول وارد صحنه شدند. با پیروزی در قسمت شمال شرقی چین ( 1211 تا 1215 م) چنگیز خان سرکرده مغولان به سمت آسیای مرکزی حرکت و تهاجم علیه سلطان محمد خوارزمشاه ( 1200 تا 1220م) را آغاز کرد.
دستهای از سپاه مغول به فرماندهی جبه و سوبودای، همان دسته ای که علیه محمد خوارزمشاه و پسرش جلالالدین ( 1200 تا 1231 م) وارد جنگ شده بود در آغاز دهه ی 1220 به دفعات به گرجستان حمله کردند. در سال 1222 میلادی گرجیها شکست سختی خوردند. تجاوز مغول در سال 1235 دوباره آغاز شد. قبل از آن جلالالدین که توسط مغولها تعقیب میشد، به گرجستان حمله کرده بود. گرجیها در جنگ گاریی شکست خوردند. تجاوز مغولها فجایع بسیاری را برای کشور به همراه داشت، همه ساله هزاران، مرد در جنگ کشته میشدند پس از خلاصی از یوغ مغولها در سالهای 1380 سپاهیان تیمور به گرجستان تجاوز کردند. بین سالهای 1386 و 1403 تیمور هشت بار به گرجستان حمله کرد.
در قرن شانزدهم که ایران و عثمانی برای برتری در شرق با هم رقابت می کردند گرجستان به یکی از میدانهای خصومت بین این دو تبدیل شده بود. در سال 1522، شاه اسماعیل صفوی به کارتلی حمله کرد و با شکست گرجیها و تسخیر تفلیس، پادگان خود را در ارک مستقر کرد. سپس سامتسخه، ساآتا بگوآ را تسخیر نمود و با غنایم و اسرا به ایران بازگشت. گرجستان با یافتن خود در محاصره دولتهای متحارب و با دیدگاه حفظ تمامیت خود برای دریافت کمک به دولت روسیه متوسل شد. وجود ارتباط سیاسی اقتصادی و فرهنگی بین روسیه باستانی و گرجستان، به قرنهای 12 و 11 میلادی بر میگردد. القاء پادشاهی کارتلی کاختی و انضمام آن به روسیه در 12 دسامبر 1801 به الکساندر اول رسید. رژیم تزاری در گرجستان برقرار شد. کشور به نواحی چندی تقسیم شد که افسران روسی مسئول تأمین امنیت و فرماندهی بودند. زبان روسی، زبان رسمی کشور شد. گرجستان عملاً تحت اداره نظامی و سیاسی قرار گرفت توسعه نیمه نخست قرن نوزدهم در برقراری ارتباط بین نمایندگان مترقی مردم روسیه و گرجستان کمک کننده بود. اعضایی از دیوان سالاری گرجی در نیروهای نظامی خدمت میکردند که در جنگهای روسیه نقش مهمی را ایفا کرده بودند[۴][۵].
نظام سلطنتی فئودالی در گرجستان
اهمیت مسیحی شدن گرجستان را که در طی سلطنت کنستانتین کبیر در حدود 330 میلادی روی داد، تاثیر آن را در هنر، ادبیات، فرهنگ و بطور کلی در روش زندگی گرجیها نمیتوان به خوبی برآورد کرد. این تبدیل دین در سنتهای گرجی، یونانی، و ارمنی به کی کنیز مقدسی از کاپادوکیا به نام نینوی مقدس، نسبت داده میشود که دارای نیروی معجزهگر شفابخشی بود. این زن، یک ملکه ایبریایی به نام نانا را که از بیماری مرموزی رنج میبرد شفا داد، و مورد توجه و اعتماد او قرار گرفت. پادشاه گرجستان به نام میریان به نوبه خود به هنگام شکار به آیین عیسوی درآمد و آن در زمانی بود که در تاریکی (که احتمالا بر اثر کسوف روی داده بود)، راه خود را گم کرد، و سپس هنگامی که از خدای عیسویان استمداد نمود، تاریکی به روشنی مبدل شد. در شهر سلطنتی متسخته به لطف الهی کلیسایی برپا شد: ستون مرکزی را از قراری که میگفتند نه ماشین و نه افراد نمیتوانستند از جای بلند کنند، ولی این ستون، با نیرویی نامرئی و معجزهآسا به هوا بلند شد و بر پایه خود قرار گرفت. شرح اصلی تبدیل دین ایبریاییها به وسیله روفینوس، که تاریخ کلیسا را در 403 میلادی نوشت، براساس روایت شفاهی یک شاهزاده گرجی به نام باکور بود، که روفینوس او را شخصا در فلسطین ملاقات کرده بود. بنابراین، شرح مزبورنسبتا موثق است، ولی مطالب مربوز به افسانههایی که در پیرامون نینوی مقدس گفته شده است، صادق نیست. همچنین مفسران ارمنی و گرجی تبدیل دین ایبریای قفقازی را به دست نینو، با تبدیل دین ارمنستان به دست گریگوری نورانی و ریپ سیم مقدسه و با کرههای همکار او، در 301 میلادی اشتباه میکنند، و در شرح خود مطالب خیالانگیزی آوردهاند. حتی در 1965 مولف دانشمندی مانند جناب میخاییل بوردو، در کتاب «تخدیر مردم» نینو را مرد دانسته است، و میگوید که او را به صلیب کشیدهاند، در صورتیکه این زن به مرگ طبیعی و در اوج تقدس درگذشت و در بودبه در استان کاختی، به خاک سپرده شد[۶].
در روایات بعدی، توجه خاصی به مطالب مربوط به «صلیب واقعی» و پیراهن بیدرز عیسی مسیح شده است که میگفتند آن را یهودیان از کوه جلجتا به متسخته بردند، و بعد از مصلوب شدن عیسی در آنجا نگاه داری کردند. این افسنه در سنتهای باستانی امت یهود در گرجستان تا اندازهای اعتبار دارد، زیرا حتی پیش از ماموریت تبلیغی نینو، عیسویت در گرجستان دارای پیروانی بود. مطالب بعضی از سنگ قبرهای قدیمی یهودیان که دراین بخش از گرجستان بدست آمده، به وسیله استاد گ.و.تسه رتلی مورد بررسی قرار گرفته و به چاپ رسیده است[۷].
این تبدیل دین به عیسویت، که برای گرجیها نتایجی عظیم داشت، همراه با حوادثی تاریخی بود. یک نسل پیش از آن، عیسویت در ارمنستان پیروز شده بود. در این سرزمین، تیرداد شاه، گریگوری مقدس معروف به «نورانی» را به طرزی وحشتناک شکنجه کرد، و ریپ سیم، گایانه و باکرههای ملازم او را به قتل رساند، و پس از چند سال جنون به عیسویت گروید. (شکنجههای وحشتناکی که بر گریگوری مقدس وارد آمد، بر روی دیوارهای کلیسای ارمنی در جلفای جدید نزدیک اصفهان، به تصویر کشیده شده است.) همچنین باید به خاطر داشت که تا زمان نینوی مقدس، بخشهایی از گرجستان غربی، شامل کولخیس، آبخازیا، و لازیکا، بر اثر فعالیتهای مبلغان مسیحی در طول کرانههای دریای سیاه، به عیسویت گرویده بودند. اگرجه مسیحیت تا سده ششم به عنوان مذهب رسمی در لازیکا پذیرفته نشد، در شورای نیقیه در 325 میلادی، اسقفهایی هم از ترابوزان، (بندر عمده لازیکا)، و هم از بیچوینتا (پیتیونت)، بندر سوقالجیشی مقر مطران در ساحل آبخازیا، شرکت جستند. بدین ترتیب تا سال 330 میلادی اوضاع سیاسی در تبدیل دین گرجستان شرقی تاثیر بخشید و این سرزمین دین رسمی رومیان را قبول کرد، و طبقه حاکمه ایبریا آن را بدون مخالفت پذیرفت. گرجیها و ارمنیها به صورت پاسداران عیسویت در شرق درآمدند، و از این تاریخ به بعد، حیات فرهنگی و اجتماعی آنان از فرهنگ ایران زردشتی به دور شد، و بعدها از تمدن اسلامی جهان عرب نیز کناره گرفت، و به مراکز بزرگ اورتودوکس عیسوی متمایل شد، و تحت تاثیر حیات اجتماعی و فرهنگ مادی آن قرار گرفت[۸][۹].
تاریخ جدید و سیر تحول حکومت
انقلاب بورژوا دمکراتیک روسیه در 27 فوریه (12 مارس) 1917 به پیروزی رسید. در 25 اکتبر (7 نوامبر) سال 1917 حکومت بورژوازی منحل و دیکتاتوری پرولتاریا برپا شد. پیروزی انقلاب سوسیالیستی در روسیه فعالیتهای انقلابی را در گرجستان به وجود آورد. برای ابراز مخالفت با این حرکت، اداره محلی ایجاد شد. کمیساریای ماوراء قفقاز، که توسط گئگچکوری، یکی از منشویکها سرپرستی میشد. احزاب بورژوازی «سیم (مجلس) ماوراء قفقاز» را تشکیل دادند. در 26 می سال 1918 گرجستان جمهوری مستقل دمکراتیک را اعلان کرد و دولت آن را تشکیل داد. دولت جمهوری دمکراتیک گرجستان توسط بسیاری از کشورهای جهان مورد شناسایی قرار گرفت. در 7 می سال 1920 گرجستان پیمان صلحی را با روسیه به امضاء رساند. این پیمان در 25 فوریه 1921، هنگامی که ارتش سرخ، گرجستان را تسخیر و حکومت شوروی گرجستان را تشکیل داد، نقض شد. گرجستان که عملاً به روسیه ضمیمه شده بود، در سا ل 1922 به اتحاد شوروی پیوست و به عنوان «جمهوری شوروی سوسیالیستی گرجستان» تا سال 1990 به حیات سیاسی خود ادامه داد.
طی دهه 1930 مردم گرجستان مورد اذیت و آزار استالین که خود نیز گرجیالاصل بود قرار گرفتند. اولین قربانیان، مخالفین استالین بودند. پس از مرگ استالین در سال 1953 اکثر رهبران در جمهوری شوروی سوسیالیستی گرجستان از کار برکنار شدند. در سال 1972 با روی کار آمد ن ادوارد شواردنادزه به عنوان دبیرکل حزب جدید کمونیست جمهوری شوروی سوسیالیستی گرجستان، پاکسازی شتاب بیشتری به خود گرفت. وی سعی کرد مقامات رسمی متهم به فساد و رشوهخواری را از کار برکنار کند. مردم گرجستان همیشه و حتی به رغم سیاست «ملیت واحد شوروی» به شدت ملیگرا بودهاند. این احساس شدید ملیگرایی در سال 1956 در اولین تظاهرات اعتراضآمیز علیه سیاست «روسیسازی» شوروی به خوبی نمایان بود. در سال 1978 نیز که طبق قانون اساسی جدید شوروی، تلاشهایی در جهت تضعیف موقعیت زبان گرجی به عمل آمد، اعتراضات دامنه داری صورت گرفت[۱۰].
ادوارد شواردنادزه به عنوان دبیر اول حزب کمونیست جمهوری شوروی سوسیالیستی گرجستان تا سال 1985 بر مسند قدرت باقی ماند تا اینکه در این سال به عنوان وزیر امور خارجه اتحاد جماهیر شوروی منصوب شد. در سال 1985 همزمان با دستیابی گورباچف به رهبری اتحاد جماهیر شوروی و اعلان سیاست گلاسنوست که طی آن افزایش آزادی بیان، و اجازه شکل گیری گروههای غیررسمی مربوط به مسائل زبانی، محیطی و نژادی آزاد گردید، تظاهرات گستردهای از سوی ملیگرایان گرجی در نوامبر 1988، علیه سیاست روسگرایی برگزار شد. در فوریه 1989، آبخازیا مبارزه خود را برای جدایی از جمهوری شوروی سوسیالیستی گرجستان تجدید کردند. در مخالفت با این اقدام آبخازیها، گرجیها با برپایی تظاهراتی در تفلیس خواستار حفظ تمامیت ارضی جمهوری گرجستان شدند. در شبهای 8 و 9 آوریل 1989 نیروهای امنیتی اتحاد جماهیر شوروی به روی جمعیت تظاهر کننده آتش گشودند. در این حادثه 20 نفر کشته و تعداد زیادی مجروح شدند. این امر به گسترش بیشتر طغیان و خشم عمومی منجر شد و در نوامبر همان سال بیشتر مردم گرجستان خواستار کسب حق حاکمیت ملی و جدایی از شوروی شدند. علی رغم برکناری مقامات رسمی مسئول از مسند قدرت و اعلان رسیدگی رسمی نسبت به قضیه کشتار ماه آوریل 1989 در تفلیس، احساسات ضد شوروی و نزاع بین نژادی در داخل گرجستان بسرعت رو به افزایش گذاشت[۱۱].
مخالفت عمومی با کشتار آوریل 1989 و افزایش نفوذ گروههای غیررسمی سبب شد تا حزب کمونیست گرجستان به منظور جلب بخشی از حمایتهای مردمی اقدام به تعدیل در سیاستهای خود بکند. در نوامبر سال 1989 مجلس جمهوری شوروی گرجستان که تحت سلطه حزب کمونیست گرجستان قرار داشت، برتری و تفوق قوانین گرجستان را بر تمامی قوانین اتحاد جماهیر شوروی اعلان کرد. در فوریه 1990 همین مجلس اعلام کرد که گرجستان یک کشور اشغال شده است. در مارس 1990 نیز ماده 6 قانون اساسی جمهوری شوروی سوسیالیستی گرجستان که براساس آن قدرت منحصراً در اختیار حزب کمونیست بود، ملغی اعلان شد. فشار احزاب مخالف جدیدالتأسیس، تاریخ انتخابات مجلس جمهوری سوسیالیستی گرجستان را که قرار بود در 25 مارس 1990 برگزار گردد، تا تهیه پیش نویس قانون انتخابات آزاد به تعویق انداخت. تاریخ انتخابات جدید، شرکت احزاب مختلف را در انتخابات مجاز اعلام کرد. برغم موفقیت مخالفان در تأثیرگذاری بر موقعیت حزب کمونیست گرجستان، اختلافات قابل توجهی نیز در بین احزاب مخالف موجود بود. تلاشهایی در کار بود تا جبهه متحدی برای جنبش استقلالطلبانه ایجاد شود، بویژه شکلگیری کمیته اصلی نجات ملی در اکتبر 1989 که پس از دو ماه فعالیت با شکست مواجه شد. با این حال در اوائل سال 1990 بسیاری از احزاب سیاسی اصلی با جمع شدن در میزگردی «ائتلاف گرجستان آزاد» را تشکیل دادند. هدف این ائتلاف و رهبران دیگر احزاب کسب استقلال از طریق ابزار پارلمانی بود. به همین دلیل این گروه مصمم بودند تا در انتخابات قانون اساسی جدید اتحاد جماهیر شوروی، همچون انتخابات پارلمانی جمهوری سوسیالیستی گرجستان شرکت کنند. با این وجود احزاب رادیکال از شرکت در انتخابات قانون اساسی اتحاد جماهیر شوروی و انتخابات پارلمانی جمهوری سوسیالیستی گرجستان اجتناب کردند و به جبهه ملی ملحق شدند که هدف خود را مبنی بر تحریم انتخابات پارلمانی گرجستان و تشکیل یک پارلمان رقیب تحت عنوان کنگره ملی اعلان کرده بود. اعلان تاریخ تشکیل کنگره ملی در 30 سپتامبر 1990 سبب افزایش تنش و اعمال خشونت آمیز بین طرفداران دو جناح شد. انتخابات کنگره ملی در برنامه زمانی تعیین شده 30 سپتامبر سال 1990 برگزار شد. ولی تنها 51 درصد از افراد واجد شرایط در رأیگیری شرکت کردند. بسیاری از احزاب که حاضر به معرفی کاندیداهای خود نشده بودند، ترجیح دادند در انتخابات پارلمانی گرجستان شرکت کنند.
در انتخابات پارلمانی گرجستان که در روزهای 28 و 11 نوامبر 1990 برگزار شد، اتحادیه گرجستان آزاد و احزاب طرفدار استقلال 64 درصد آراء را به خود اختصاص دادند و موفق به کسب 155 کرسی از 250 کرسی پارلمان شدند. پانزده حزب و ائتلاف سیاسی در این انتخابات به مبارزه پرداختند. اکثر این احزاب به اتحادیه گرجستان آزاد پیوسته بودند. حزب کمونیست علی رغم اتخاذ موضع ملی تنها موفق به کسب 64 کرسی پارلمان شد. بقیه کرسیها از آن جبهه مردمی گرجستان، ائتلافهای کوچک و استقلال طلبان شد. این انتخابات توسط گروههای نژادی غیر گرجی تحریم شده بود. اولین جلسه پارلمان جدید در تاریخ 14 نوامبر 1990 تشکیل شد در این جلسه زویاد گامساخوردیا به عنوان سیاستمداری برجسته و رهبر اتحادیه گرجستان آزاد به ریاست پارلمان انتخاب شد و دو علامت به عنوان سمبل استقلال گرجستان شناخته شد. یکی این که سرزمین گرجستان به اسم جمهوری گرجستان (بدون ارجاع و پا پیشوند شوروی سوسیالیستی) خوانده شد، دیگری انتخاب پرچم سفید و سیاه با حاشیه رنگی به عنوان پرچم رسمی جمهوری گرجستان مستقل. طی روزهای بعد تنگیز سیگوا یکی از اعضای ائتلاف اتحادیه گرجستان آزاد از سوی پارلمان به سمت رئیس شورای وزیران منصوب شد.
پارلمان جدید که تحت حاکمیت ناسیونالیستها قرار داشت در اولین جلسه کاری خود چند قانون جنجال برانگیز را تصویب کرد که یکی از مهمترین آن ها اعلان غیرقانونی شدن سربازی گرجیها در نیروی نظامی اتحاد جماهیر شوروی بود. با تصویب این قانون بسیاری از مردان جوان گرجی به گارد ملی (ارتش دو فاکتو) که پارلمان جمهوری سوسیالیستی گرجستان در 30 ژانویه 1991 تأسیس کرد، پیوستند. مقامات گرجستان رسماً همه پرسی مربوط به آینده اتحاد جماهیر شوروی را که در 9 جمهوری دیگر شوروی در مارس 1991 برگزار شده بود، تحریم کردند. منتها جمهوریهای خودمختار اوستیای جنوبی، آبخازیا و همچنین پادگانهای محلی در همه پرسی مذکور شرکت کردند. در اوستیای جنوبی 439500 نفر در همه پرسی شرکت کردند که از مجموع آراء فقط 9 درصد موافق با انحلال اتحاد جماهیر شوروی بود. در آبخازیا تقریباً تمامی جمعیت غیر گرجی به مخالفت با انحلال اتحاد جماهیر شوروی رأی دادند. رهبران گرجستان از شرکت در مذاکرات مربوط به انعقاد پیمان اتحاد جدید نیز اجتناب کرده بودند و به جای این کار در 31 مارس 1991 مقامات دولت با برگزاری همه پرسی در گرجستان، استقلال این جمهوری براساس اصول قانون اساسی 26 مه 1918 را به رأی گذاشتند. حدود 95 درصد از افراد واجد شرایط در این همه پرسی شرکت کردند که بیش از 93 درصد از آن ها به استقلال گرجستان رأی دادند.
پس از برگزاری همه پرسی در تاریخ 9 آوریل 1991 پارلمان با تصویب قانونی بطور رسمی خواستار بازگرداندن استقلال جمهوری گرجستان شد. در 15 آوریل پارلمان، گامساخوردیا را به عنوان رئیس پست جدیدالتأسیس، «رئیس اجرایی» انتخابات کرد و در 26 مه 1991 این انتصاب توسط رأی مستقیم مردم 5/86 تجدید شد. البته این رأیگیری در اوستیای جنوبی و آبخازیا نیز برگزار شد.
علی رغم حمایت بالای مردمی که گامساخوردیا طی انتخابات مردمی در این کشور بدست آورده بود، در عین حال وی با مخالفتهای قابل توجهی نیز از سوی تعدادی از سیاستمداران مواجه بود، نیروهای مخالف وی را متهم به دیکتاتوری می کردند و برقراری وضعیت اضطراری در کشور و همچنین شیوه عمل گامساخوردیا در زمان انجام کودتای اگوست 1991 در مسکو را شدیداً مورد اعتراض قرار دادند.
گامساخوردیا ابتدا از محکوم کردن رهبران کودتا در اتحاد جماهیر شوروی بطور علنی خودداری کرد. پس از شکست کودتا در مسکو، موقعیت گامساخوردیا آشکارا رو به ضعف نهاد. کیتوانی رهبر گارد ملی گرجستان (که در زمان شروع کودتا در شوروی از سوی گامساخوردیا در 19 اگوست از سمتش برکنار شده بود) اعلان کرد 15 هزار تن از نیروهای تحت امرش به نیروهای مخالف گامساخوردیا به رهبری تنگیزسیگوا پیوست[۱۲].
سیگوا در اواسط اگوست 1991 از ریاست شورای وزیران برکنار شده بود. در 30 سپتامبر 1991، ائتلاف احزاب مخالف با برپایی تظاهرات ضد دولتی خواستار برکناری گامساخوردیا از قدرت شدند. در جریان اشغال ایستگاه رادیو و تلویزیون در تفلیس توسط نیروهای تحت امر کیتوانی که طی درگیری با نیروهای وفادار به رئیس جمهور رخ داد تعدادی از مردم کشته شدند. در سراسر اکتبر 1991 تظاهرات طرفداران و مخالفین دولت ادامه داشت. اما به دلیل حمایت قوی طرفداران گامساخوردیا از وی بویژه روستائیان و طبقه کارگر، او توانست با دستگیری رهبران برجسته مخالفین و برقراری حالت فوق العاده در تفلیس، موفقیت مخالفین را بشدت تضعیف کند. تا پیش از ماه نوامبر به نظر میرسید که گامساخوردیا بتدریج اقدام به تحکیم موقعیت خود کرد، هرچند ادامه آشوب و درگیری، موجبات ضعف شدید اقتصاد و سردی روابط سیاسی و اقتصادی با کشورهای غربی را فراهم آورد.
در دسامبر 1991 با شروع درگیری نظامی در گرجستان، مخالفین گامساخوردیا رئیس جمهور موفق شدند با استفاده از نیروی نظامی پس از چند روز درگیری در اطراف ساختمان پارلمان وی را از قدرت خلع کنند و در 8 ژانویه 1992 گامساخوردیا به همراه طرفداران خود از گرجستان گریخت. پس از برکناری گامساخوردیا از قدرت، شورای نظامی به رهبری کیتوانی و یوسلیانی تشکیل شد و قدرت را بدست گرفت. شورای نظامی تنگیزسیگوا را به عنوان رئیس اجرایی شورای وزیران منصوب کرد. اواسط ژانویه 1992 سیگوا کابینه جدید خود را تشکیل داد و طرحهای دولت خود را برای انجام اصلاحات مهم اقتصادی اعلان کرد.
شورای مشورتی موقت نیز متشکل از نمایندگان تمامی گروههای سیاسی بزرگ به جزء حزب کمونیست در راستا ی تلاش دولت برای ایجاد ثبات تأسیس شد. به منظور رفع مشکلات اقتصادی کشور دولت اقدام به برقراری مذاکره با اعضاء سازمان کشورهای مستقل مشترکالمنافع در مورد روابط تجاری کرد. اوائل ماه مارس 1992 ادوارد شواردنادزه به گرجستان بازگشت. پس از بازگشت وی شورای نظامی منحل شد و شورای عالی گرجستان قدرت را بدست گرفت و شواردنادزه نیز به ریاست آن انتخاب شد. شورای عالی امور مربوط به قانونگذاری و همچنین امور اجرایی را انجام می داد. شورای مذکور متشکل از 50 عضو از همه گروه ها و سازمانهای سیاسی بزرگ بود که از جمله افراد مهم آن عبارت بودند از: سیگوا، یوسلیانی و کیتوانی.
علی رغم بی ثباتیهای گسترده در وضعیت سیاسی کشور شواردنادزه موفق به برقراری آشتی میان جناحهای مختلف در شورای عالی گرجستان و همچنین دو گروه اصلی نیروی نظامی یعنی گارد ملی و مخدریونی شده بود. جلب حمایت این نیروها برای شواردنادزه به منظور جلوگیری از تلاشهای مکرر گامساخوردیا و طرفدارانش جهت کنترل مجدد قدرت در کشور در اوائل سال 1992 بسیار ضروری و حیاتی بود. ایجاد آشوب و ناآرامی و افزایش آن در نقاط مختلف کشور بویژه در پادگانها و آبخازیا توسط نیروهای طرفدار گامساخوردیا، وضعیت منع عبور و مرور شبانه در تفلیس و دیگر شهرها را در پی داشت. تا آوریل سال 1992 نیروهای دولتی موفق به کنترل مجدد مناطق تحت تصرف شورشیان شدند.
تحکیم تدریجی قدرت شواردنادزه و تلاش وی در بازگرداندن صلح به مناطق منتزع از جمهوری گرجستان به همراه موقعیت بین المللی بالای وی موجبات شناسایی بینالمللی گسترده گرجستان و عضویت این کشور در سازمان ملل در اواخر جولای 1992 را فراهم آورد. در انتخابات مربوط به شورای عالی گرجستان در 11 اکتبر 1992 حدود 75 درصد از افراد واجد شرایط شرکت کردند. از مناطق خودمختار اوستیای جنوبی، منگرلیا و آبخازیا فقط 9 درصد از افراد رأی دهنده شرکت کردند. بیشترین کرسیهای بدست آمده در انتخابات مذکور از آن بلوک صلح مرکزی با 29 کرسی بود. (این بلوک از اعضاء حزب کمونیست سابق و روشنفکران تشکیل شده بود) با این حال، نتیجه مهمتر این انتخابات مربوط می شد به انتخابات رئیس شورای عالی گرجستان که آقای شواردنادزه با کسب بیش از 95 درصد آراء به این مقام برگزیده شد.
اولین اجلاس شورای عالی گرجستان با ترکیب جدید در اوائل نوامبر 1992 تشکیل شد. شورای عالی طی این اجلاس با تصویب قانونی وضعیت قدرت را در گرجستان تعیین کرد. به موجب این قانون رهبری شورا ی عالی اجرایی کشور و ریاست کل ستاد نیروهای مسلح به آقای شواردنادزه به عنوان رئیس شورای عالی گرجستان واگذار شد و شورای عالی گرجستان به عنوان عالیترین مرجع قانونگذار در کشور باقی ماند. این مقررات تا تصویب قانون اساسی جدید از اعتبار برخوردار بودند. به مدت کوتاهی پس از اولین جلسه شورای عالی، تنگیز سیگوا مجدداً به عنوان رئیس شورای وزیران انتخاب شد یکی از مهمترین اهداف دولت جدید، ایجاد ارتش ملی واحد بود. به منظور دستیابی به این هدف، شورای امنیت ملی و شورای دفاع در اوائل 1993 تأسیس شد. شورای دفاع متشکل از 11 نفر بود شواردنادزه به عنوان رئیس و سیگوا یوسلیانی و کیتوانی به عنوان معاونین رئیس انتخاب شدند. تقریباً بلافاصله پس از انتخاب شواردنادزه به مقام ریاست دولت، مخالفت با وی در کابینه شروع شد. در پاسخ به شایعات موجود مبنی بر توطئه کیتوانی برای برکناری شواردنادزه از قدرت، شواردنادزه ضمن انحلال شورای امنیت ملی و شورای دفاع در مه 1993، کیتوانی را از پست وزارت دفاع برکنار کرد. در آگوست سال 1993 پس از رد لایحه بودجه پیشنهادی دولت برای سال 1993، از سوی شورای عالی گرجستان، اعضای شورای وزیران جمعاً استعفای خود را تقدیم مجلس کردند. طی سالهای بعد شواردنادزه شورای وزیران جدیدی را به رهبری اوتارپاتساتسیا، یکی از مقامات رسمی حزب کمونیست پیشین گرجستان تشکیل داد. اواسط سپتامبر سال 1993، شواردنادزه نیز در پاسخ به اتهامات مخالفین که وی را متهم به اتخاذ روش دیکتاتوری در اداره حکومت کردند، استعفاء خود را از رهبری کشور اعلان کرد. با توجه به درخواست مردم شورای عالی گرجستان با اکثریت آراء استعفای وی را رد کرد.
در اواخر سپتامبر 1993، گرجستان با وضعیت خارج از کنترلی چون، بحرانهای فزاینده سیاسی و اقتصادی و شکست نظامی در آبخازیا مواجه شد. موقعیت شواردنادزه نیز با ظهور مجدد زویاد گامساخوردیا در غرب گرجستان متزلزل تر شد، در اوائل اکتبر نیروهای مشورتی رئیس جمهور سابق بندر پوتی واقع در ساحل دریای سیاه و شهر استراتژیک سامتریدیا را اشغال کردند. همزمان با پیشروی سریع رو به رشد نیروهای مشورتی به سمت شرق، شواردنادزه شورای عالی گرجستان را به موافقت با عضویت اضطراری جمهوری گرجستان در سازمان کشورهای مستقل مشترکالمنافع به عنوان آخرین شانس نجات کشور تشویق کرد. در اواخر اکتبر تنها یک روز پس از امضاء سند رسمی توسط شواردنادزه در ارتباط با عضویت گرجستان در سازمان کشورهای مستقل مشترکالمنافع نیروهای روسی به این کشور اعزام شدند. با کمک نیروهای روسی، نیروهای دولتی گرجستان موفق شدند کلیه مناطق تحت کنترل شورشیان را باز پس گیرند. با مرگ گامساخوردیا در اوائل 1994، نیروهای شورشی طرفدار وی در گرجستان ریشه کن شدند.
ورود رسمی گرجستان به سازمان کشورهای مستقل مشترکالمنافع تا اوائل سال 1993 به تأخیر افتاده تا اینکه کشورهای عضو سازمان کشورهای مستقل مشترکالمنافع نهایتاً عضویت گرجستان را تصویب کردند. علی رغم برقراری ثبات نسبی در جمهوری گرجستان در ماه نوامبر، شواردنادزه وضعیت برقراری حالت فوقالعاده را تا اوائل سال 1994 تمدید کرد. همچنین در همین زمان شواردنادزه حزب خود را به نام 12 حزب مخالف به، «اتحادیه شهروندان گرجستان» تشکیل داد. در ژانویه سال 1994 دلیل کوتاهی وی در از دست دادن آبخازیا، به وی رأی عدم اعتماد دادند و محدود کردن قدرت رئیس جمهور را تقاضا کردند. در طول سال 1994 شواردنادزه درصدد توقف و جلوگیری از افزایش قتلهای سازمان یافته و فعالیت مافیا در گرجستان برآمد. با اینحال جو ترور و دیگر خشونتهای سیاسی همچنان در سطوح بالا باقی ماند. دولت شواردنادزه بر اثر رقابتهای داخلی بویژه رقابت بین وزرای دفاع و امنیت در حال تحلیل رفتن بود. همزمان با افزایش بی ثباتیهای سیاسی و اقتصادی، مخالفتهای مردمی نسبت به رژیم نیز افزایش می یافت. احزاب مخالف جدید «جبهه نجات ملی» به رهبری سیگوا و کیتوانی تأسیس شد. این احزاب اعاده تمامیت ارضی گرجستان را هدف مهم خود اعلام کرده بودند. در ژوئن 1994 چندین حزب کوچک که ادعا میکردند جانشین حزب کمونیست سابق گرجستان هستند به حزب کمونیست جدید این کشور پیوستند.
با این حال در ماه مه بیش از 30 سازمان سیاسی و اجتماعی شامل رهبران احزاب مختلف با امضاء اعلامیه «اتحاد ملی و آشتی» درصدد بازگرداندن ثبات در کشور برآمدند. در دسامبر 1995، شواردنادزه به راحتی در انتخابات ریاست جمهوری به پیروزی دست یافت و همانگونه که انتظار میرفت در آوریل 2000 مجدداً در این سمت ابقاء شد (اگرچه دو بار در سالهای 1995 و 1998 به جان وی سوء قصد شد).
انتخابات پارلمانی نوامبر 2003 از سوی اغلب ناظران مخدوش اعلام شده و به تظاهرات و راهپیماییهای مخالفت آمیزی دامن زد که رئیس جمهور را وادار به استعفا از سمت خود تا قبل از پایان این ماه ساخت. به دنبال آن، انقلاب مخملی که به نام رز شهرت یافت در 22 نوامبر سال 2003 در گرجستان اتفاق افتاد. نینو بورژانادزه، رئیس مجلس وقت، به عنوان کفیل ریاست جمهوری برگزیده شد. انتخابات ریاست جمهوری ژانویه 2004 به پیروزی چشمگیر کاندیدای اصلی مخالفان، میخائیل ساآکاشویلی، که در زمان شواردنادزه وزارت دادگستری را بر عهده داشت، انجامید. انقلاب رز که با پشتیبانی آمریکا صورت گرفت منجر به برکناری دولت متمایل به روسیه و روی کار آمدن دولت غربگرای میخاییل ساکاشویلی شد، اوضاع سیاسی این کشور دگرگون شد. دولت جدید سیاست دوری از روسیه و نزدیکی به غرب (به ویژه آمریکا) را در پیش گرفت.
همچنین این کشور خواهان عضویت در اتحادیه اروپا و ناتو شد. به دنبال تغییرات قانون اساسی در ماه فوریه و افزایش اختیارات رئیس جمهور، ساآکاشویلی در ماه مارس همان سال، یعنی پیش از انتخابات جدید پارلمان، به رویارویی با جمهوری خودمختار آجاریا دامن زد و باعث استقرار مجدد مقامات دولت مرکزی در این جمهوری گشت. در این انتخابات ائتلاف ساآکاشویلی دو سوم آراء و 90% از کرسی ها را به خود اختصاص داد.
همچنین در این مدت بر شدت تنشها با اوستیای جنوبی و آبخازیا افزوده گشت و روابط با روسیه رو به تیرگی گذاشت. با افزایش اختلاف با روسیه در سال 2004 بر سر نتایج انتخابات، روابط گرجستان با این کشور وخیمتر شد. از همین زمان بود که تنشها میان ارامنه در گرجستان و دولت مرکزی بر سر تبعیضهای مشاهده شده علیه ارمنیزبانان بالا گرفت.
در ژانویه 2006، انفجار در خط لوله گاز اوستیای شمالی روسیه مانع عرضه گاز طبیعی به گرجستان شده و منجر به وقوع یک بحران انرژی ملی شد؛ چراکه برخی از گرجیها معتقد بودند مهندسی این خط لوله را روسها بر عهده داشتهاند. در فوریه 2006، پارلمان گرجستان از صلح بانان روسی خواست تا اوستیای جنوبی را ترک کرده و جای خود را به نیروهای بینالمللی بدهند؛ این درخواست در همان سال مجدداً تکرار شده و به آبخازیا نیز کشیده شد.
روابط گرجستان با روسیه از زمان استقلال این جمهوری رو به تیرگی گرایید. روسیه همچنان به حفظ سه پایگاه نظامی خود در گرجستان ادامه داد. توافق نامه سال 1999 میان این دو کشور خواستار تعطیلی دو پایگاه در سال 2001 شده بود اما نیرویی که روسها آن را «حافظان صلح» مینامیدند در آبخازیا باقی مانده و جداییطلبان منطقه را مورد حمایت خود قرار می دهد. قرارداد جدیدی در سال 2005 خواستار خروج روسیه از دو پایگاه باقی مانده تا سال 2008 شد.
روسیه گرجستان را متهم به پناه دادن به شورشیان چچنی و حمایت از آنها کرده و مناطق مرزی با چچن را تهدید به حمله نظامی یک جانبه نمود. اما گرجستان و روسیه در اکتبر 2002، موافقت کردند تا جهت ممانعت از عبور چچنیها از مرز آن ها نیروهای گشتی مشترکی را در آنجا مستقر سازند. تنش با آبخازیا بار دیگر در ژوئیه 2006، هنگامی که گرجستان به اجبار شبه نظامیانی را که کنترل کودوری گورج را بر عهده داشتند خلع سلاح کرد، بالا گرفت. در سپتامبر 2006 تعدادی از سیاستمداران مخالف، دستگیر و به توطئه کودتا متهم شدند و چندین مقام روسی و گرجستانی به اتهام جاسوسی دستگیر شدند. این دستگیری روابط سرد میان روسیه و گرجستان را به رویارویی تلخی مبدل ساخت چراکه روسیه تمامی راههای حمل و نقل و محمولههای پستی را به روی گرجستان متوقف کرده و متعاقباً صدها گرجی را به جرم مهاجرت غیر قانونی اخراج کرد. مکالمات شدیدالحنی به ویژه از سوی طرفهای روس مطرح میشد که در نتیجه روسهای دستگیر شده از کشور اخراج گشتند.
در انتخابات محلی اکتبر 2006، حزب جنبش ملی رئیس جمهور قاطعانه به پیروزی دست یافت. در ماه دسامبر با اعلام حمایت دومای روسیه از جداییطلبان آبخازیا و اوستیا تنشها با این کشور ادامه یافت. و شرکت انرژی گازپروم بهای گاز را برای گرجستان افزایش داد؛ این امر گرجستان را بر آن داشت تا به دنبال راه دیگری برای تأمین گاز خود برآید. در همین ماه پارلمان گرجستان لایحهای را به تصویب رساند که طی آن در سال 2008 دوره تصدی نمایندگان مجلس افزایش و دوره ریاست جمهوری کاهش مییافت تا به این صورت هر دو انتخابات را بتوان همزمان برگزار نمود.
در اوایل سال 2007 روابط با روسیه معتدلتر شد، اما حمله آشکار یک (و شاید دو) هواپیما از حریم هوایی روسیه در ماه اوت همین سال بر افزایش تنشها دامن زد؛ هواپیمای اول موشکی را شلیک کرده بود. روسیه گرجستان را به جعل این حادثه متهم کرد اما دو هیئت بین المللی بر ادعای گرجستان مبنی بر نقض حریم هوایی این کشور توسط روسیه صحه گذاشتند.
بالاخره تنش میان روسیه و گرجستان موجب شد در آگوست 2008 همزمان با بازیهای المپیک تابستانی 2008 پکن، ارتش گرجستان برای بازگرداندن اوستیای جنوبی به خاک خود، به این منطقه یورش برد که با واکنش شدید روسیه مواجه شد و مجبور به عقب نشینی شد. اکنون روسیه از معدود کشورهایی است که استقلال دو منطقه آبخازیا و اوستیای جنوبی را به رسمیت شناخته است و با حضور نیروهای خود در این دو منطقه، عملاً کنترل آنها را در دست دارد[۱۳].
روابط تاریخی گرجستان و ایران
گذری کوتاه بر سوابق روابط تاریخی ایران و گرجستان
گرجستان که نام باستانی آن ایبریا استدر دامنه کوههای قفقاز و در سمت راست سواحل دریای سیاه واقع شده است. این کشور از سه هزار سال پیش از میلاد مسکن اقوام آریایی - گرجی بوده است که به دوره پالئولوتیک متعلقاند. زبان آنها از جمله زبانهایی است که به علت مجاورت با مردم فارسی زبان، لغات فارسی بسیاری در آن وارد شده است.
در دورده مفرغ یعنی درهزاره سوم قبل از میلاد شمال غربی ایران منطقه فرهنگی واحدی را به انضمام ارمنستان و جنوب گرجستان تشکیل میداده که به فرهنگ کورا – ارس معروف بوده است.
در دوره هخامنشی قسمت اعظم این نواحی تابع حکومت مرکزی ایران بودهاند. هرودوت و گزنفون ازمورخان عروف یونان درکتابهای تاریخی خود از پرداخت مالیات و تبعیت قبایل این نواحی از ایران حکایت میکنند.
بعضی از مورخین اساس حکومت پادشاهی در گرجستان را به دوره اسکندر مقدونی نسبت دادهاند و این درحالی بوده است که اسکندر هرگز به این سرزمنی لشکرکشی نکرده است، اما بناهایی به نام او در منطقه دیده میشوند. معروف است که اسکندر حکومت گرجستان را به یکی از خویشان خود به نام آزون سپرد ولی مردم گرجستان علیه او قیام کرده، وی و عمالش را از گرجستان بیرون راندند.
تاریخ ارتباط گرجستان و ایران
غارت گرجیان در آذربایجان: در آن دوره گرجیان به تلافی کشته شدگان مسیحی منطقه قفقاز در دوره جنگهای حکومتهای مسلمان با طوایف قفقازی به شهرهای آذربایجان هجوم آورده و کشتارها میکردند. گرجیان نزدیک بود شیخ قطبالدین جد شیخ صفی اردبیلی را نیز در جریان یکی از این حملات به قتل برسانند که وی با تحمل جراحت فراوان جان سالم به در میبرد. در جریان این حملات گرجیان به جان و مال و ناموس مردم تجاوز میکردند و برای فرونشاندن خشم خود از مسلمانان در بهای نفیس و گرانبهای مساجد منطقه (از جمله در مسجد جمعه اردبیل) را از جا کنده و با خود به گرجستان برده و در کلیساها به کار میبردند.
در مسجد جمعه اردبیل سالها بعد توسط شیخ صدرالدین موسی، پسر شیخ صفی الدین آن را باز پس گرفته شد. گرجیان به روایتی به مدت بیش از نیم قرن به این وحشیگری ادامه دادند تا اینکه سلطان جلالالدین خوارزمشاه در جریان جنگ و گریز خود با مغولان به کمک آذریان سپاهی فراهم کرده و برای دفع آزار گرجیان و دلجویی مردم منطقه شکست سختی به آنان وارد ساخت.
البته انگیزههای دیگری نظیر علل عشقی نیز ذکر شدهاند که چندان قوی به نظر نمیرسند. اما به نظر میرسد عامل دیگری برای این لشکرکشی هم در مجموعه علل حمله شاه عباس مؤثر بوده باشد؛ آن عامل، مربوط به مفاد قرارداد سال ۹۶۹ ق / ۱۵۶۱ تا 1562م بین دو دولت ایران و عثمانی است. بر طبق این معاهده، ولایات گرجی کارتلی، کاختی و مسق از توابع ایران، و نواحی باشی آچوق، دادیان و کورپال از توابع دولت عثمانی به شمار آمده بود.
در ایامیکه احتمال انعقاد قرارداد جدیدی بین دو دولت میرفت، حضور نیروهای ایرانی در مناطق مربوط به ایران از اهمیت برخوردار بود، و درست درهمین هنگام، امیران ولایات کارتلی و کاختی، سر به شورش برداشته، از فرمان امیران سر باز زدند، از این رو، تأدیب این دو حکمران و در اختیار داشتن این مناطق مهم بود.
در همین هنگام به شاه عباس خبر رسید که چون انجلیو چاوش، سفیر عثمانی را اجازه بازگشت نداده و به گرجستان هم لشکر کشیده و تا سر حدات عثمانی پیش رفتهاست، زمامداران آن دولت او را به نقض عهد مهم ساخته و در عقد پیمان صلح مرور شدهاند. شاه بی درنگ سفیر عثمانی را از اصفهان به گرجستان احضار کرد و در همان حال یکی از سرداران خود به نام ذاکر آقای قوشچی را با نامهای دوستانه و هدایای بسیار به نزد سلطان احمدخان روانه استانبول نمود. شاه ایران درنامه خود، حمله به گرجستان را نافرمانی امیران و لزوم جهاد با کفار مسیحی؛ اعلام کرد. مع هذا، حوادث دیگری در همین زمان رخ داد که مسئله صلح را بی نتیجه گذاشت؛ از جمله، نصوح پاشا وزیر اعظم عثمانی به اتهام خیانت در ۱۳ رمضان ۱۰۲۳ ق / ۱۸ اکتبر ۱۶۱۴ م کشته شد و محمد پاشا، بیگلر بیگی مصر، جای او را گرفت. در بهار سال ۱۰۲۴ ق / آوریل ۱۶۱۵ م هم که شاه از گرجستان به ایران بازگشت و به اصفهان رفته بود، سلطان احمد با توجه به مجموعه حوادث یاد شده، انصراف خود را از عقد پیمان صلح میان دو دولت اعلام کرد و محمد پاشا را به فرماندهی سپاه بزرگی از ترکان راهی آذربایجان نمود.
حرکت سپاه عثمانی و پیوستن گرجیان به ایشان
با اعلام خبر حرکت سپاه عثمانی به سوی ایران، گرجیان ولایت کاختی، که به سبب لشکرکشی شاه عباس پیوسته در آرزوی گرفتن انتقام بودند، به فرماندهی داود بیگ گرجی که از سوی شاه عباس به حکومت آن ولایت گماشته شده بود، سر به شورش برداشتند و به دشمنان ایران پیوستند. پس از آن نیز چندین قلعه را به آسانی تصرف کردند و حتی اسفندیار بیگ عمربکرلو از سرداران بزرگ شاه عباس را شکست سختی دادند و بسیاری از سربازان قزلباش را به خاک افکندند و اموال و اسباب ایشان را تاراج کردند.
کشتار گرجیان به سبب نا فرمانی
شاه عباس به ناچار بار دیگر در ربیع الاول ۱۰۲۵ ق / مارس - آوریل ۱۶۱۶ م از راه گیلان و دریا کنار به گرجستان تاخت. سپاهیان ایران به فرمان شاه خشمگین در کاختی به کشتار سرداران و اسیر کردن زنان و کودکان گرجی و ویران ساختن شهرهای آباد پرداختند، و در اندک زمانی، نزدیک هفتاد هزار تن از گرجیان را کشتند و افزون بر صد و سی هزار دختر و پسر را اسیر کردند. پس از فرو نشستن خشم شاه، وی از گرجستان برای جلوگیری از حمله سپاه عثمانی راه آذربایجان پیش گرفت[۱۴][۱۵].
چشم انداز درگیری گرجستان و روسیه
پیشینه درگیرىها
گرجستان که در روزهاى اخیر صحنه درگیرى هاى خونینى با روسیه شده است، یکى از جمهورىهاى بازمانده از اتحاد شوروى است، با تمدن و فرهنگى کهن و غنى واقع در مرکز و غرب قفقاز جنوبى. بخش غربى این جمهورى در سواحل شرقى دریاى سیاه قرار دارد و سراسر مرزهاى شمالى آن منطبق بر خطالرأس رشته کوه هاى سر به فلک کشیده قفقاز بزرگ است که منطقه بسیار حساس و استراتژیک قفقاز شمالى با جمهورى هاى داغستان، چچن، اینگوش، اوستیاى شمالى، کاباردا - بالکار، قرا چاى - چرکس و آدیغه در ترکیب فدراسیون روسیه به ترتیب از شرق به غرب و از سواحل غربى دریاى خزر تا سواحل شرقى آن جاى گرفتهاند. نا آرامترین منطقه قفقاز، چچن در آن سوى مرزهاى گرجستان قرار دارد و «دره پانکیسى» که محل تجمع مبارزان چچنى براى دریافت کمکهاى خارجى از سوى جنوب است، در مرکز این مرز طولانى روسیه با گرجستان و آذربایجان قرار دارد. یکى از علل خصومت روسها با گرجى ها همین مورد است.
اوستیاى جنوبى، مرکز درگیرىهاى اخیر گرجستان با روسیه، منطقهاى است با اکثریت جمعیت اوستى (از تبار اقوام ایرانى آلانها) اوستیاى جنوبى در دوره شوروى به جهت ترکیب جمعیتى خود به صورت استانى (اوبلاست) خودمختار در ترکیب جمهورى شوروى سوسیالیستى گرجستان قرار داشت. در گرجستان دو منطقه خودمختار نیز به نام «جمهورى خودمختار آبخازیا» در شمال غربى گرجستان و دیگرى به نام «جمهورى خودمختار آجاریا» (عمدتاً مسلمان) در جنوب غربى گرجستان و هر دو در ساحل دریاى سیاه قرار دارند. در سال ۱۹۸۸ با تشکیل و تأسیس «جبهه خلق اوستیاى جنوبى» اوستها خواستار خودمختارى از گرجستان شدند. در سال ۱۹۹۰ گرجستان خودمختارى اوستیاى جنوبى را لغو و در این منطقه حالت اضطرارى اعلام کرد. پس از فروپاشى اتحاد شوروى و اعلام استقلال گرجستان، هر سه منطقه خودمختار از تسلط دولت مرکزى خارج و در آنها جنبش هاى جدایى طلبى به درجات متفاوت ظهور کرد که به جز جمهورى خودمختار آجاریا، دو منطقه خودمختار دیگر با دولت مرکزى گرجستان وارد نبردى سهمگین شدند که در نهایت دولت مرکزى ناتوان تفلیس به علت نداشتن ساز و برگ کافى متحمل تلفاتى سنگین شد و این مناطق را از دست داد. صدها هزار گرجى ساکن در آبخازیا و اوستیاى جنوبى به مرکز کشور هجوم آورده و در هتلها و اماکن عمومى ساکن شدند که در نهایت سبب ناتوانى هر چه بیشتر دولت گرجستان شدند.
در هر دو منطقه سرانجام نیروهاى حافظ صلح که بر اساس موافقتنامه سوچى به امضاى طرفین درگیر رسیده بود آتش بس برقرار کردند. این موافقتنامه بین روسیه، گرجستان و اوستیاى شمالى و نمایندگانى از اوستیاى جنوبى و با نظارت سازمان امنیت و همکارى در اروپا امضا شد و رهبرى و فرماندهى سربازان پاسدار صلح به نظامیان روسیه واگذار گردید.
روسیه از دوره جنگ سرد پایگاههایى نظامى در گرجستان در مناطق آخال تسیخه در جنوب، وازیانى در تفلیس در مرکز گرجستان، گودائوتا در جمهورى خودمختار آبخازیا و بندر باتومى در جمهورى خودمختار آجاریا، براى محافظت از قلمرو شوروى و اروپاى شرقى هم پیمان خود در برابر پیمان ناتو (بویژه ترکیه عضو ناتو در جنوب گرجستان) در اختیار داشت. پس از فروپاشى شوروى تخلیه این پایگاهها مورد مناقشه دولت گرجستان و نیروهاى ملى گرجى با روسیه بود، اما در دوره شوارد نادزه به جهت نیاز گرجستان به تعامل با روسیه و اقتصاد ورشکسته کشور، این تقاضا عملى نشد و گرجستان ناگزیر به اجاره دادن این پایگاهها به روسیه و کسب درآمدهاى ارزى گردید.
با گذشت یک دهه از استقلال گرجستان، نیروهاى ملى فشار خود را به روسیه براى تخلیه پایگاهها بیشتر کردند و سازمان امنیت و همکارى در اروپا و ناتو و اتحادیه اروپا فشار خود به روسیه را براى تخلیه این پایگاهها بیشتر کردند بویژه آن که با فروپاشى شوروى، استقلال گرجستان و انحلال پیمان ورشو ادامه کار این پایگاهها، نوعى نقض حاکمیت گرجستان بود. با روى کار آمدن میخاییل ساکاشویلى بر اثر انقلاب رز که به برکنارى و استعفاى شواردنادزه از قدرت در سال ۲۰۰۳ منجر شد، دولت گرجستان خواستار تخلیه هر چه سریع و ترک نیروهاى نظامى روسى از گرجستان شد. اما روسیه همچنان این پایگاهها را در اختیار و اجاره خود داشت که در نهایت از سالهاى ۲۰۰۶ در نتیجه فشارهاى بین المللى، ناتو و اتحادیه اروپا و امریکا، تخلیه آنها را آغاز کرد. با این وجود روسیه از گرجستان مصرانه درخواست کرده بود که این پایگاهها نباید به دولت ثالث واگذار گردد.
مورد دوم اختلاف دو کشور ترکیب نیروهاى حافظ صلح مستقر در آبخازیا و اوستیاى جنوبى بود که اکثریت سربازان و فرماندهاى نظامى آن روس بودند. دولت گرجستان روسیه را متهم به تقویت نظامى و اقتصادى جدایى طلبان مناطق تجزیه طلب از طریق استقرار سربازان حافظ صلح روسى مى کرد و از مجامع بین المللى درخواست مى کرد که بر تسلط روسیه بر سربازان و فرماندهان حافظ صلح پایان داده شود.
با روى کار آمدن ساکاشویلى که هوادار غرب بوده و در انقلاب رز در سال، ۲۰۰۳ غربىها بویژه امریکایىها از او حمایت مىکردند، دامنه اختلاف دو کشور توسعه یافت. هر چند ساکاشویلى موفق شد با کمک روسها «اصلان آباشیدزه» رئیس جمهور خودمختار آجاریا را که از آغاز استقلال گرجستان از دولت مرکزى تبعیت نمىکرد برکنار کند. آباشیدزه این منطقه را تحت حاکمیت دولت مرکزى در آورد. با این وجود، ساکاشویلى مایل بود به وعدههاى انقلابى و انتخاباتى خود که تثبیت تمامیت ارضى گرجستان و بازگرداندن اوستیاى جنوبى و آبخازیا به آغوش گرجستان بود، جامه عمل بپوشاند. ولى به سبب عدم موفقیت در این کارها، رئیس جمهور جوان به درگیرىهاى لفظى و سپس دیپلماتیک با روسیه ادامه داد تا جایى که در سال ۲۰۰۶ دیپلماتهاى روسى را به اتهام جاسوسى دستگیر کرد که سبب قطع مناسبات و روابط دو کشور شد. روسیه مرزهاى خود را به روى گرجستان بست، جریان گاز ارسالى به گرجستان قطع شد و شهروندان گرجى ساکن در روسیه را دستگیر و از روسیه اخراج کردند.
با توجه به آن که تعداد زیادى از شهروندان گرجى در روسیه ساکن بوده و در آنجا کار مى کنند و درآمدهاى حاصل از کار خود را براى خانوادههاى خود در گرجستان ارسال مى کنند، این عمل روسیه ضربه سختى به اقتصاد ضعیف گرجستان وارد کرد. از طرفى محصولات گرجى بازار خوبى در روسیه دارد که با تنش بین دو کشور، گرجى ها نیروى کار و بازار خود را در روسیه از دست دادند. با فشار مردم گرجستان و روسیه و افکار عمومى جهان، رئیس جمهور گرجستان ناگزیر به تحویل دیپلمات هاى روسى به کشور ثالث شد و روابط به حالت عادى بازگشت.
بروز انقلاب رنگى دیگرى با کمک گرجستان و غرب در اوکراین معروف به انقلاب نارنجى در سال ۲۰۰۵ و قرار گرفتن هر دو کشور در جبههاى علیه روسیه خشم مسکو را برانگیخت. فعال شدن پیمان «گوآم» با فعالیت بیشتر گرجستان و اوکراین علیه روسیه، مسکو را به عکسالعمل واداشت. هر چند زمینههاى بحران از پیش آماده بود.
اختلاف روسیه با غرب در زمینه توسعه ناتو به سوى مرزهاى غربى و جنوبى روسیه و اعلام داوطلبى گرجستان براى پیوستن به ناتو، اختلاف دو کشور شدت گرفت. با این وجود روسیه توانست با تکیه بر سلاح انرژى در اروپا، وارد کنندگان عمده و بزرگى چون فرانسه و آلمان را به مخالفت با پیوستن گرجستان و اوکراین در اجلاس بهار سال ۲۰۰۸ ناتو در بخارست وادارد. در این میان استقرار سپر دفاع موشکى امریکا در اروپا ضربه دیگرى بر مسکو بود که سبب عکس العمل و اعتراض شدید مسکو شد. طورى که روسیه کشورهاى میزبان (چک و لهستان) را تهدید به حمله موشکى کرد. در این میان گرجستان براى میزبانى سامانههاى دفاع موشکى ابتکار سپر دفاعى اعلام آمادگى کرد.
اکنون با توجه به آنچه گذشت، مى توان دریافت که اختلاف دو کشور بسیار ریشهدار تر از آن است که به نظر مى رسد. سؤالى که مطرح است این است که آیا گرجستان احتمال شکست در جبهه نظامى را پیشبینى کرده بود آیا این عملیات اخیر ساکاشویلى با فرض پیروزى دنبال شد آیا اشتباه برآورد استراتژیک رئیس جمهور گرجستان سبب بوجود آمدن این حادثه شد و دهها سؤال دیگر مى توان بر این رویداد مترتب دانست.
در پاسخ به این سؤالها که کلید حل این معماى پیچیده است مىتوان یادآور شد که احتمال مى رود گرجستان براى خروج این وضعیت از بنبست و جلب توجه جامعه جهانى به مسئله تمامیت ارضى و مزاحمتهایى که روسیه در احقاق حاکمیت گرجستان بر مناطق جغرافیایى خود ایجاد کرده است، دست به این خودکشى سیاسى زده است. رئیس جمهور گرجستان در حال از دست دادن محبوبیت و مشروعیت خود در داخل به علت عدم توانایى در حل مشکلاتى است که به ارث برده است و از نظر اقتصادى توانایى آن را ندارد که این مسائل را حل کند. اوکراین اعتراف کرده که محمولههاى تجهیزات نظامى به گرجستان ارسال کرده است. این عمل اوکراین طبیعى به نظر مىرسد که به یک هم پیمان انقلاب رنگى و شریک پیمان گوآم در برابر دشمنى مشترک کمک رساند[۱۶].
کرونولوژی تاریخ گرجستان (سایت سفارت)
300-280 میلیون سال پیش: بالا آمدن رشتهکوههای قفقاز از بستر دریا؛
2،5 میلیون سال پیش: پیدایش انسان اولیه؛
1،8 میلیون سال پیش: ساکن شدن انسان اولیه (Hm Gergicus) در خاک گرجستان کنونی؛
35000 – 1000000 سال پیش: مرحله متقدم دوره کهنسنگی؛
12000 – 35000 سال پیش: مرحله متاخر دوره کهنسنگی؛
8000 – 12000 سال پیش: دوره میانسنگی؛
6000 – 8000 سال پیش: دوره نوسنگی؛
4000 – 6000 سال پیش: دوره انتقالی از دوره نوسنگی به دوره مس؛
5000 – 6000 سال پیش: مرحله متقدم دوره برنز؛
4000 – 5000 سال پیش: مرحله میانی دوره برنز؛
3000 – 4000 سال پیش: مرحله متاخر دوره برنز؛
3000 – 3300 سال پیش: آغاز دوره آهن؛
3200 – 3300 سال پیش: (سدههای 12-13 پیش از میلاد) شکلگیری نخستین پادشاهیهای قبایل گرجی؛
2700 – 3200 سال پیش: (سدههای 8-13 پیش از میلاد) پادشاهی دیائوخی Diakhi در جنوب گرجستان (در حال حاضر در خاک ترکیه واقع است.)؛
2690 سال پیش: (اوایل سده 7 پیش از میلاد) تقسیم پادشاهی دیائوخی بین پادشاهیهای کولخا و اورارتو Urartu؛
2700 – 3100 سال: پیش (سدههای 8-12 پیش از میلاد) پادشاهی کولخا Klkha در غرب گرجستان؛
2720 سال پیش: (اواخر سده 8 پیش از میلاد) حمله قبایل کیمِری Cymerians از دشتهای جنوب روسیه کنونی به قفقاز جنوبی و نابودی پادشاهی کولخا؛
2700 سال پیش: (اواخر سده 8 پیش از میلاد) حمله قبایل سکایی Scythians از دشتهای جنوب روسیه کنونی به قفقاز جنوبی؛
2520 سال پیش: (آستانه سدههای 6-7 پیش از میلاد) بازسازی پادشاهی اِگریسی Egrisi (کولخای باستان) در گرجستان غربی؛
2320 سال پیش: (اواخر سده 4 پیش از میلاد) شکلگیری پادشاهی کارْتْلی Kartli - ایبِریا Iberia در گرجستان شرقی؛
سده 3 پیش از میلاد: اتحاد پادشاهی کارْتْلی Kartli - ایبِریا Iberia (گرجستان شرقی) و پادشاهی اِگریسی Egrisi (گرجستان غربی) و تاسیس کشور یکپارچه گرجستان با رهبری پارناواز Parnavaz بنیانگذار خاندان پارناوازیها؛
65 پیش از میلاد: لشکرکشی پومپِئوس Pmpeus سپهسالار رومی به گرجستان؛
اواخر سده 1 پیش از میلاد: سفر استرابو مورخ و جغرافیدان نامی یونانی به گرجستان؛
اواسط سده 1 میلادی: ورود دو نفر از حواریون حضرت مسیح «اندرو» و «شمعون» به گرجستان غربی و تبلیغ دین مسیحیت؛
69 میلادی: قیام گرجستان غربی با رهبری آنیکت Aniket علیه سلطه روم؛
139-138 میلادی: سفر پارسمان دوم Parsman پادشاه کارْتْلی Kartli - ایبِریا Iberia (گرجستان شرقی) به روم با دعوت آنتونیوس پیوس Antninus Pius امپراتور روم؛
325 میلادی: حضور استراتوفیل Stratphilus اسقف بیچوینتا Bichvinta (شهری در سواحل گرجستان غربی)در نخستین اجلاس جهانی مسیحیت در شهر نیکه Nicaea یونان؛
دهه 20 سده 4 میلادی: ورود بانو سنت «نینو» به گرجستان شرقی و تبلیغ مسیحیت؛
326 میلادی: رسمی شدن دین مسیحیت و تغییر دین گرجستان از بتپرستی به مسیحیت توسط شاه میریان Mirian و همسرش نانا Nana؛
368 میلادی: لشکرکشی سلسله ساسانیان ایران به پادشاه کارْتْلی Kartli - ایبِریا Iberia (گرجستان شرقی)؛
اواخر سده 4 میلادی: تشکیل پادشاهی لازیکا Lazica (در گرجستان غربی)؛
اواخر سده 4 میلادی: انتصاب مقام نظامی دولت ساسانی «مرزبان» در پادشاه کارْتْلی Kartli (گرجستان شرقی)؛
نیمه دوم سده 5 میلادی: سلطنت واختانگ گورگاسال Vakhtang Grgasal پادشاه کارْتْلی Kartli (گرجستان شرقی) و انتخاب ناحیه تفلیس به عنوان پایتخت جدید؛
دهه هفتاد سده 5 میلادی: به دست آوردن خودمختاری کلیسای مسیحی گرجستان؛
483 میلادی: قیام شاه واختانگ گورگاسال علیه سلسله ساسانیان ایران؛
523 میلادی: قیام گورگین پادشاه کارْتْلی Kartli علیه سلسله ساسانیان ایران؛
532 میلادی: معاهده صلح صد ساله بین ساسانیان و روم و وخیم شدن موقعیت سیاسی کارْتْلی Kartli؛
535 میلادی: انحلال پادشاهی و حکومت محلی کارْتْلی Kartli از طرف ساسانیان ایران؛
562-542 میلادی: جنگ 20 ساله بین ایران و روم در اِگریسی Egrisi (گرجستان غربی)
562 میلادی: شکست ساسانیان ایران از اِگریسی Egrisi و خروج از آنجا؛
دهه 70 سده 6 میلادی: قیام مردمی در کارْتْلی Kartli (گرجستان شرقی) علیه سلسله ساسانی؛
591 میلادی: خروج ساسانیان از منطقه کارْتْلی Kartli؛
608 میلادی: اختلاف و تفرقه مذهبی بین گرجستان و ارمنستان؛
627 میلادی: نخستین لشکرکشی مشترک بیزانس و خزرها به گرجستان شرقی برای بیرون راندن ایرانیان و تصرف تفلیس؛
628 میلادی: دومین لشکرکشی مشترک بیزانس و خزرها علیه گرجستان شرقی و ویرانی شهر تفلیس؛
642 میلادی: نخستین لشکرکشیهای اعراب به گرجستان شرقی؛(در زمان خلیفه سوم سراقه بن عمرو مامور فتح قفقاز شد. وی حبیب بن مسلم فهری را مسوول تصرف گرجستان شرقی کرد.)
654 میلادی: تسلط کامل اعراب بر گرجستان شرقی و انحلال حکومت محلی و حاکمیت نماینده خلیفه اموی بر منطقه؛
697 میلادی: حمله اعراب به گرجستان غربی؛
730-713 میلادی: تلاشهای اشراف گرجستان شرقی برای خروج از حاکمیت اعراب و قیامهای مکرر مردم و تشکیل حکومتهای محلی؛
نیمه اول سده 9 میلادی: جدا شدن امارت تفلیس از خلافت عباسی؛
737-735 میلادی: لشکرکشی مروان بن محمد سپهسالار عرب و ویرانی گرجستان شرقی و غربی و انجام قتل عام؛
دهه 80 سده 8 میلادی: تشکیل استان مستقل کاخِتی – هِرِتی Kakhet-Hereti در گرجستان شرقی؛
853 میلادی: لشکرکشی بغا ترک سپهسالار وابسته به نیروهای عرب و ویرانی تفلیس؛
888 میلادی: تاجگذاری آدارناس باگراتیونی Adarnase Bagratini به عنوان پادشاه گرجستان جنوبی؛
914 میلادی: لشکرکشی ابوالقاسم سپهسالار عرب به گرجستان شرقی؛
نیمه دوم سده 10 میلادی: پادشاهی داود سوم در گرجستان جنوبی؛
1014- 975 میلادی: پادشاهی باگرات سوم و اتحاد گرجستان شرقی، غربی و جنوبی و تشکیل پادشاهی یکپارچه؛
1029-1010 میلادی: ساخت کلیسای «سْوِتیتْسْخووِلی» Svetitskhveli - «ستون زنده» در شهر مْتْسْخِتا Mtskheta؛
1023-1021 میلادی: جنگ بین گرجستان و بیزانس بر سر حاکمیت بر منطقه تائو Ta در گرجستان جنوبی؛
1068-1064 میلادی: آغاز حملات سلجوقیان به گرجستان؛
1125-1089 میلادی: دوران سلطنت داود چهارم پادشاه مسیحی ملقب به«سازنده» که با اسلام و قرآن آشنایی داشت و گفته میشود با مسلمان ساکن گرجستان با عطوفت رفتار می کرد؛
1121 میلادی: شکست اعراب و ترکان سلجوقی توسط داود سازنده در جنگ دیدیگوری Didgri؛
1122 میلادی: تحویل شهر تفلیس به داود سازنده از طرف شورای شهر؛
1123 میلادی: اخراج سلجوقیان از بخش ارمنستان توسط سپاه گرجستان؛
1184- 1156 میلادی: سلطنت گیورگی سوم پدر ملکه تامار و آغاز اقتدار گرجستان؛
1178 میلادی: انتصاب ملکه تامار به عنوان نایبالسلطنه؛
1213-1184 میلادی: سلطنت ملکه تامار و آغاز دورانی که گرجیان آن را عصر طلایی تاریخ گرجستان می دانند؛
1195 میلادی: پیروزی ملکه تامار بر سپاه سلجوقیان آسیای صغیر در جنگ شامکور؛
1203 میلادی: پیروزی تامار بر سپاه اتابکان در جنگ باسیانی Basiani و فتح گنجه و سرزمینهای پیرامونی؛
1204 میلادی: تاسیس امپراطوری ترابوزان به وسیله گرجیها کمک یونانیها؛
1206 میلادی: فتح قارص توسط سپاه گرجستان؛
1210- 1208 میلادی: لشکرکشی سپاه گرجستان به مناطق شمال غربی ایران (مشکین، اردبیل، تبریز، قزوین)؛
1223-1213 میلادی: سلطنت لاشا- گیورگی پسر ملکه تامار؛
1221 میلادی: نخستین لشکرکشی مغولها به گرجستان؛
1245-1223 میلادی: سلطنت روسودان Rusudan دختر ملکه تامار؛
1225 میلادی: حمله سلطان جلال الدین خوارزمشاه به گرجستان و قتل عام مردم تفلیس و فرار ملکه تامار از تفلیس؛
1235 میلادی: هجوم مغولها به گرجستان شرقی؛
1330 میلادی: اخراج مغولها از گرجستان؛
1403- 1398 میلادی: لشکرکشی هشتگانه تیمور لنگ به گرجستان؛
1470 میلادی: تضعیف حکومت مرکزی و تجزیه گرجستان به سه پادشاهی ایمِرِتی Imereti (گرجستان غربی)، کارْتْلی و کاخِتی (گرجستان شرقی) و یک استان مستقل سامْتْسْخه Samtskhe (گرجستان جنوبی)؛
1520 میلادی: حمله شاه اسماعیل صفوی به گرجستان شرقی؛
1554- 1541 میلادی: لشکرکشی چهارگانه شاه طهماسب صفوی به گرجستان شرقی؛
1555 میلادی: امضای معاهده آماسیا و تقسیم قفقاز بین دولتهای صفوی و عثمانی؛
1578 میلادی: حمله سلطان مراد عثمانی و تصرف قلعه تفلیس و شهر گوری. (در همین سال عثمانیها شهر سوخومی مرکز آبخازیا را هم گرفتند و عمدتا بر بخشهای غربی گرجستان مسلط شدند)؛
1604: پیروزی شاه عباس اول پادشاه صفوی بر قوای عثمانی در وان و قارص و لشکرکشی جهت تسخیر گرجستان شرقی؛
1605 میلادی: تصرف تفلیس، شماخی، باکو، دربند، شروان و گنجه توسط شاه عباس صفوی؛
1611 میلادی: عقد قرارداد صلح بین ایران و عثمانی؛
1615 میلادی: لشکرکشی شاه عباس صفوی به کاختی (گرجستان شرقی) به دلیل تمرد طهمورث خان حاکم گرجی و دست اندازی طهمورث به قره باغ. (منابع گرجی ادعا می کنند که لشکریان شاه عباس 70000 نفر را ظرف 20 روز به قتل رساندند.)
اسارت 130000 نفر گرجی و کوچ دادن آنها به شمال ایران.
از اوایل سده 17 میلادی با قدرتگیری صفویان، گرجستان شرقی به مدت 150 سال به صورت کامل و 100 سال به صورت متناوب، تحت حاکمیت ایران قرار داشت.
1783 میلادی: عقد قرارداد تحتالحمایگی هراکلیوس دوم پادشاه گرجستان شرقی با امپراطور روسیه؛
1795 میلادی: حمله آغامحمدخان قاجار به شرق گرجستان و تفلیس برای اعاده حاکمیت ایران بر گرجستان که با قتل عام اهالی تفلیس توام بود؛
1801 میلادی: نقض قرارداد تحتالحمایگی گرجستان از طرف روسیه و اعلامیه محرمانه پل اول امپراتور روسیه در مورد انحلال پادشاهی گرجستان شرقی و الحاق کامل آن به عنوان یک استان معمولی به امپراتوری روسیه؛
1810 میلادی: اشغال گرجستان غربی توسط ارتش امپراتوری روسیه و حذف پادشاهی ایمِرِتی؛
1811 میلادی: لغو استقلال کلیسای ارتدکس گرجستان توسط روسیه؛
1812 میلادی: قیام مردم گرجستان شرقی با رهبری شاهزاده الکساندر باگراتیونی (الکساندر میرزا) علیه سلطه روسیه و همراهی آنان با سپاهیان عباس میرزا؛
1813 میلادی: انعقاد قرارداد منحوس گلستان و خروج گرجستان از حاکمیت ایران؛
1832 میلادی: ناکام ماندن تلاش محرمانه اشراف گرجستان جهت قیام علیه روسیه برای اخراج روسها و دستگیری آنها؛
1875 میلادی: تشکیل جنبش آزادیخواه ملیگرا با رهبری ایلیا چاوچاوادزه Ilia Chavchavadze؛
دهه 90 سده 19 میلادی: شکلگیری گروههای مارکسیستی- کمونیستی در گرجستان و گسترش تدریجی عقاید آنها؛
1905 میلادی: ارائه درخواست جامعه گرجستان برای به دست آوردن خودمختاری کامل گرجستان در قلمرو امپراتوری روسیه از دولت تزاری و رد این خواسته توسط روسیه؛
1907 میلادی: ترور ایلیا چاوچاوادزه رهبر جنبش آزادیخواه ملیگرای گرجستان توسط حزب بولشِویک کمونیست Blshevik؛
1914 میلادی: آغاز جنگ جهانی اول و ایجاد جبهه قفقاز جنوبی علیه ترکیه عثمانی؛
فوریه 1917 میلادی: انقلاب روسیه؛
اکتبر 1917 میلادی: کودتای بولشویکها و تشکیل شورای قفقاز جنوبی با عضویت گرجستان، ارمنستان و آذربایجان؛
1917 میلادی: اعلام استقلال کلیسای گرجستان؛
8 فوریه 1918 میلادی: تاسیس دانشگاه دولتی تفلیس؛
26 مه 1918 میلادی: اعلام استقلال گرجستان و انحلال شورای قفقاز جنوبی؛
1919 میلادی: پیروزی گرجستان در جنگ با ارمنستان سر اختلافات مرزی؛
1920 میلادی: نخستین حمله ارتش سرخ روسیه شوروی و شکست آن از طرف نیروهای گرجستان؛
7 مه 1920 میلادی: قرارداد صلح بین روسیه شوروی و گرجستان و به رسمیت شناختن طرفین؛
1920: شناسایی جمهوری گرجستان از سوی ایران (و برخی کشورهای اروپایی، آمریکا و آرژانتین و...)
21 فوریه سال 1921 میلادی: حمله ارتش سرخ روسیه شوروی از چهار طرف به گرجستان و جنگ بیثمر سه ماهه برای حفظ استقلال؛
25 فوریه 1921 میلادی: اشغال تفلیس توسط ارتش سرخ روسیه شوروی و اعلام تشکیل دولت کمونیستی و الحاق اجباری گرجستان به اتحاد جماهیر شوروی؛
مارس 1921 میلادی: خروج دولت قانونی گرجستان از کشور و پناهندگی آن به فرانسه؛
1922 میلادی: قیام مردم چند منطقه گرجستان شرقی علیه نظام کمونیستی و سرکوب شدید آن توسط ارتش سرخ؛
1922 میلادی: بازداشت و حبس آمبروسی Ambrsi اسقف اعظم گرجستان به مدت هفت سال توسط نظام کمونیستی به اتهام ملیگرایی و درخواست کمک از کنفرانس بین المللی ونیس؛
1924 میلادی: قیام سراسری ملی مردم گرجستان علیه نظام کمونیستی و هجوم نیروهای جدید ارتش سرخ از روسیه شوروی جهت سرکوب آن و اعدام بیش از ده هزار نفر از مردم بیگناه؛
1933- 1931 میلادی: اجرای سیاست «اصلاحات بخش کشاورزی» از طرف نظام کمونیستی و مصادره اراضی کشاورزان و اعدام و تبعید صدها نفر ناراضی و مخالف؛
1938- 1937 میلادی: اجرای سیاست «پاکسازی جامعه از دشمنان ملت» و اعدام و تبعید گسترده دهها هزار نفر از مردم گرجستان؛
1941 میلادی: حمله آلمان نازی به اتحاد جماهیر شوروی و فراخوان 700 هزار نفر از مردم گرجستان برای جنگ در جبهه شوروی؛
1945-1941 میلادی: کشته شدن 350 هزار نفر از گرجستان در جبهههای مختلف جنگ جهانی دوم؛
1955- 1945 میلادی: بازسازی اقتصاد شوروی و گرجستان؛
1970-1960 میلادی: پیشرفت اقتصادی و فرهنگی گرجستان؛
1972 میلادی: به قدرت رسیدن ادوارد شواردنادزه Eduard Shevardnadze در مقام دبیر اول حزب کمونیست گرجستان؛
1976 میلادی: تشکیل گروه غیر رسمی مدافع حقوق بشر با رهبری ناراضیان نظام شوروی _ زویاد گامساخوردیا Zviad Gamsakhurdia و مراب کوستاوا Merab Kstava؛
1977 میلادی: انتصاب ایلیای دوم به رهبری کلیسای ارتدکسی گرجستان؛
1978 میلادی: تظاهرات اعتراضآمیز گسترده در تفلیس علیه قصد دولت مرکزی شوروی جهت حذف زبان گرجی به عنوان زبان رسمی و ملی گرجستان شوروی؛
1991-1989 میلادی: بحران اجتماعی در اتحاد جماهیر شوروی و به اوج رسیدن فعالیت جنبش ملیگرای گرجستان؛
9 آوریل 1989 میلادی: تظاهرات گسترده مردم در تفلیس با درخواست استقلال گرجستان و سرکوب آن توسط ارتش شوروی و کشته شدن 19 نفر و مجروح شدن بیش از 2000 نفر؛
28 اکتبر سال 1990 میلادی: بـرگزاری اولیـن انتخابات چند حزبی و روی کار آمـدن نیروهای ملیگرا با رهبری زویاد گامساخوردیا؛
31 مارس 1991 میلادی: برگزاری همهپرسی ملی با درخواست استقلال و برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و انتخاب زویاد گامساخوردیا به عنوان نخستین رییس جمهور گرجستان؛
9 آوریل 1991 میلادی: اعلام استقلال گرجستان از اتحاد جماهیر شوروی توسط دولت ملیگرا بر اساس نتایج همهپرسی ملی؛
1991 میلادی: انحلال منطقه خودمختار اوستیای جنوبی و آغاز درگیریهای مسلحانه بین دولت مرکزی و جداییطلبان؛
21 دسامبر 1991: آغاز درگیریهای داخلی بین گامساخوردیا و نیروهای مخالف؛
6 ژانویه سال 1992 میلادی: فرار گامساخوردیا و تشکیل شورای نظامی توسط تنگیز کیتوانی Tengiz Kitvani، جابا یوسلیانی Jaba Iseliani و تنگیز سیگوآ Tengiz Sigua؛
7 مارس سال 1992 میلادی: بازگشت ادوارد شواردنادزه از مسکو به گرجستان و تشکیل شورای دولتی؛
14 اوت سال 1992 میلادی: ورود نیروهای مسلح گرجستان به آبخازیا و آغاز جنگ بین دولت مرکزی و جداییطلبان؛
31 جولای 1992 برابر با 9/5/1371 میلادی: عضویت گرجستان در سازمان ملل؛
11 اکتبر سال 1992 میلادی: برگزاری انتخابات مجلس گرجستان و انتخاب ادوارد شواردنادزه به عنوان رییس دولت و رییس مجلس؛
اکتبر سال 1993 میلادی: عضویت گرجستان در اتحادیه کشورهای مشترکالمنافع؛
مه سال 1993 میلادی: قتل فرد وودراف آمریکایی در حالی که سوار بر خودرو از روستاهای اطراف تفلیس بازدید میکرد؛
مه سال 1993 میلادی: سفر رییس وقت سازمان سیا به گرجستان برای شرکت در مراسم انتقال جنازه فرد وودراف؛
17 سپتامبر 1994 میلادی: شکست نیروهای مسلح گرجستان و توقف جنگ در آبخازیا؛
فوریه سال 1994 میلادی: امضای قرارداد 25 ساله دوستی و همکاری نظامی بین گرجستان و روسیه که بر اساس آن گرجستان با استقرار پایگاههای نظامی روسیه در خاک خود به شرط بازپس گرفتن آبخازیا و «استیای جنوبی» موافقت نمود؛
سال 1994 میلادی: عضویت در برنامه طرح مشارکت برای صلح ناتو؛
24 اوت 1995 میلادی: تصویب قانون اساسی جدید گرجستان؛
29 اوت سال 1995 میلادی: سوء قصد به جان ادوارد شواردنادزه از سوی ایگور گیورگادزه Igr Girgadze وزیر امنیت وقت؛
5 نوامبر سال 1995 میلادی: برگزاری همزمان انتخابات مجلس و ریاست جمهوری و انتخاب ادوارد شواردنادزه به عنوان رییس جمهور گرجستان؛
9 فوریه سال 1998 میلادی: سوء قصد به جان ادوارد شواردنادزه توسط مخالفین؛
سال 1999: عضویت گرجستان در شورای اروپا؛
31 مه سال 1999 میلادی: عضویت در مجمع پارلمانی ناتو که عالیترین نوع رابطه یک کشور غیرعضو ناتو با این سازمان است؛
5 دسامبر سال 2000 میلادی: برقراری رژیم روادید میان گرجستان و روسیه؛
9 آوریل سال 2000: انتخاب مجدد ادوارد شواردنادزه به عنوان رییس جمهور؛
1 جولای 2001 میلادی: خروج نظامیان روسیه از پایگاه وازیانی Vaziani (در30 کیلومتری تفلیس)؛
1 آوریل 2002 میلادی: شروع برنامه «تجهیز و آموزش» نیروهای ویژه ارتش گرجستان توسط مربیان آمریکایی؛
ژوئن 2002 میلادی: تخلیه تایید نشده پایگاه گودائوتا Gudauta در آبخازیا از طرف نظامیان روسیه؛
2 ژوئن 2002 میلادی: انتخابات شوراهای خودگردانی محلی؛
30 اوت2002 میلادی: بمباران شدید دره پانْکیسی Pankisi توسط هواپیماهای جنگی روسیه؛
15 دسامبر 2002 میلادی: فارغ التحصیلی اولین گردان کماندویی نیروهای ویژه گرجستان تحت تعلیم مربیان آمریکایی؛
دسامبر 2002 میلادی: امضای توافقنامه همکاری نظامی گرجستان و آمریکا؛
31 مارس 2003 میلادی: تصویب توافقنامه همکاری نظامی گرجستان و آمریکا در مجلس؛
31 مارس 2003 میلادی: امضای سند بین وزیر دفاع گرجستان و فرمانده نیروی زمینی روسیه در شهر سوچی مبنی بر ضرورت برچیده شدن پایگاههای روسیه؛
13 مه 2003 میلادی: آغاز تخلیه پایگاههای روسیه و انتقال تجهیزات آنها به روسیه و ارمنستان؛
2 نوامبر 2003 میلادی: برگزاری ششمین انتخابات مجلس گرجستان و انجام همهپرسی برای کاهش کرسیهای نمایندگان از 235 به 150 کرسی؛
3 نوامبر 2003 میلادی: اعلام نظرسنجی نتیجه انتخابات مجلس و سپس نتیجه رسمی و مشاهده تفاوت فاحش مابین آنها؛
5 نوامبر 2003 میلادی: ادعای تقلب در انتخابات مجلس توسط مخالفین دولت شواردنادزه و وقوع بحران جدی سیاسی در کشور؛
10 نوامبر 2003: تظاهرات مردمی با شعار «استعفای شواردنادزه»در مقابل مجلس؛
22 نوامبر 2003 میلادی: آغاز به کار مجلس جدید و بلافاصله اشغال مجلس توسط مخالفین؛
23 نوامبر 2003 میلادی: استعفای شواردنادزه؛
24 نوامبر 2003: اعلام پیروزی انقلاب رز به رهبری میخائیل ساکاشویلی رهبر حزب جنبش ملی و بلوک دمکراتها به رهبری خانم نینو بورجانادزه و کسب قدرت توسط مخالفین و انتخاب بورجانادزه رییس مجلس سابق به کفالت ریاست جمهوری؛
4 ژانویه 2004 میلادی: برگزاری انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری و پیروزی قاطع میخائیل ساکاشویلی با 7/96 درصد آرا؛
25 ژانویه 2004 میلادی: برگزاری مراسم تحلیف میخائیل ساکاشویلی(در این مراسم از ایران آقای مظاهری وزیر دارایی و رییس طرف ایرانی کمیسیون مشترک شرکت کرده بود)؛
انتخاب مجدد خانم نینو بورجانادزه به سمت ریاست مجلس؛
28 مارس 2004: برگزاری انتخابات مجدد مجلس و پیروزی قاطع حزب حاکم ائتلاف جنبش ملی ـ دمکراتها و انتخاب مجدد خانم نینو بورجانادزه به ریاست مجلس؛
2004 میلادی: پیروزی بر نیروهای جداییطلب در جمهوری خودمختار آجارا و فرار اصلان آباشیدزه رهبر این جمهوری به مسکو و اعاده تمامیت ارضی گرجستان؛
3 فوریه 2005 میلادی: مرگ مشکوک زوراب ژوانیا Zurab Zhvania نخست وزیر گرجستان که ادعا شد در اثر استنشاق گاز بخاری ساخت ایران کشته شده است؛
17 فوریه 2005 میلادی: انتصاب زوراب نوغایدلی وزیر دارایی به سمت نخست وزیری؛
18 فوریه 2005 میلادی: امضای سند برچیده شدن پایگاههای نظامی روسیه در گرجستان مابین دو طرف؛
نوامبر فوریه 2005 میلادی: تدوین دکترین امنیت ملی گرجستان مبنی بر شراکت استراتژیک با سه کشور آمریکا، ترکیه و اوکراین. کشورهای: روسیه، جمهوری آذربایجان و ارمنستان در درجه دوم به عنوان شرکای غیر استراتژیک و بر اساس منافع متقابل معرفی شدهاند؛
22 ژانویه 2006 میلادی: انفجار خط لوله انتقال گاز روسیه به گرجستان؛
ژانویه 2006 میلادی: درخواست گرجستان از ایران برای ارسال گاز مورد نیاز و اجابت آن و ارسال گاز ایران به مدت یک هفته در اوج فصل سرما؛
23 سپتامبر 2006 میلادی: سخنرانی شدیداللحن ساکاشویلی رییس جمهور گرجستان علیه زمامداران روسیه در نیویورک؛
29 سپتامبر 2006 میلادی: قطع ارتباطات هوایی و زمینی دو کشور و مانور نظامی روسیه در دریای سیاه؛
27 اوت 2006 میلادی: دستگیری 4 افسر روسیه به جرم جاسوسی و محاصره مقر نیروهای روسیه در تفلیس برای بازداشت یک افسر دیگر روس؛
1 سپتامبر 2006 میلادی: آزادی افسران روس دستگیر شده با وساطت SCE؛
7 نوامبر 2007 میلادی: درگیریهای خیابانی و اعتراضات علیه ساکاشویلی در پی برکناری وزیر دفاع و استعفای وی و اعلام انتخابات زودرس؛
20 ژانویه 2008 میلادی: برگزاری انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری و پیروزی مجدد ساکاشویلی با 52 درصد آرا؛
آوریل 2008 میلادی: برگزاری انتخابات مجلس و پیروزی قاطع حزب حاکم به رهبری ساکاشویلی.(احزاب مخالف به عنوان اعتراض از شرکت در مجلس خودداری کردند)؛
7 اوت 2008 میلادی: آغاز جنگ یک هفتهای با روسیه و شناسایی یکجانبه استقلال مناطق جداییطلب اوستیای جنوبی و آبخازیا توسط روسیه؛
بهار 2009 میلادی: انجام تظاهرات سه ماهه خیابانی مخالفین؛
30 می 2010 میلادی: برگزاری انتخابات شهرداریها و پیروزی حزب حاکم؛
تابستان 2010 میلادی: آغاز مذاکرات عضویت وابسته گرجستان با اتحادیه اروپایی؛
1 اکتبر 2010: افتتاح رسمی دفتر ناتو در تفلیس؛
15 اکتبر 2010 میلادی: تصویب اصلاحات قانون اساسی در پارلمان که بر اساس آن از اختیارات رییس جمهور کاسته و به اختیارات نخست وزیر افزوده شده است. این امر در سال 2013 اجرایی خواهد شد؛
2 نوامبر 2010 برابر با 11 آبان 1389: آغاز پرواز مستقیم بین تهران و تفلیس توسط شرکت هواپیمایی جورجیان ایرویز (ایرزنا)؛
12 آبان 1389 برابر با 3 نوامبر 2010: امضای سند لغو روادید دارندگان گدرنامههای عادی بین ایران و گرجستان توسط وزاری خارجه دو کشور (جناب آقایان متکی و واشادزه) در تفلیس؛
13 آبان 1389 برابر با 4 نوامبر 2010: افتتاح سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران در باتومی توسط جناب آقای متکی وزیر وقت امور خارجه؛
13 آبان 1389 برابر با 4 نوامبر 2010: برگزاری همایش اقتصادی ایران و گرجستان با سخنرانی افتتاحیه جناب آقای متکی و واشادزه وزرای امور خارجه در تفلیس ماریوت؛
آذر ماه 1389: صدور عفو و آزادی کلیه زندانیان ایرانی توسط رییس جمهور؛
اول ژانویه 2011: اجرایی شدن لغو روادید از سوی ایران؛
26 ژانویه 2011: اجرایی شدن لغو روادید از سوی گرجستان؛
20 فوریه 2011 برابر با 1 اسفند 1389: برگزاری همایش بین المللی«گرجستان: تجارب پیشین؛ چشم انداز فرارو» در دانشگاه تهران با حضور 22 اندیشمند گرجی؛
2 نوامبر 2011 برابر با 11 آبان 1389: اولین پرواز مستقیم بین تهران و تفلیس توسط شرکت هواپیمایی ایرانی «آتا»؛
28 مارس 2011: صدور رای دادگاه گرجستان برای محکومیت دو تاجر رژیم اشغالگر قدس به زندان طویل المدت و جریمه نقدی به اتهام پیشنهاد رشوه 7 میلیون دلاری به معاون وزیر اقتصاد گرجستان؛
آوریل 2011: صدور رای دادگاه بین المللی لاهه در مورد شکایت گرجستان از روسیه به اتهام نقض حقوق بشر و پاکسازی نژادی در مناطق اشغالی و صدور رای عدم صلاحیت دادگاه (این رای به نفع روسیه و علیه گرجستان بود.)
26 ماه می 2011 سرکوب تظاهرات مخالفین در مقابل پارلمان که منجر به کشته شدن 4 نفر و زخمی شدن حدود 40 نفر گردید.
9 نوامبر 2011: سفر هیات سازمان آتلانتیک شمالی(ناتو) به گرجستان تحت سرپرستی دبیرکل ناتو اندرس فوگ راسموسن؛
14 دسامبر 2011: آغاز 18- مین دور مذاکرات ژنو در خصوص عدم تهاجم؛
11 دسامبر 2011: تاسیس جنبش «آرمان گرجی» توسط سرمایه دار بدزینا ایوانیشویلی؛
20 دسامبر 2011: پیشنهاد رئیس جمهور گرجستان مبنی بر افزایش تعداد نظامیان گرجستان در افغانستان از 936 نفر به 1685 نفر و تصویب آن در پارلمان؛
21 دسامبر 2011: دستور عفو و آزادی دو بازرگان اسرائیلی به دستور رئیس جمهور؛
21 مارس 2011: آغاز به کار رسمی حزب«آرمان گرجی» به رهبری بیدزینا ایوانیشویلی؛
28 فوریه 2012 برابر با 9 اسفند 1390: سفر کاخا بایندوراشویلی رئیس اتاق بازگانی گرجستان و هیات همراه به ایران؛
28 فوریه 2012: فرمان رئیس جمهور گرجستان برای لغو یک جانبه روادید با روسیه؛
29 مارس 2012: آغاز 19- مین دور مذاکرات ژنو؛
25 فروردین 1391: سفر جناب آقای بیگی استاندار آذربایجان شرقی و هیات 35 نفره؛
30 فروردین 1391: برگزاری چهارمین نشست حمل و نقل بین المللی جاده ای ایران و گرجستان در تهران؛
31 فروردین 1391: سفر کاری هیات پلیس مرزی ایران به گرجستان برای شرکت در نشست «گروه کاری مبارزه با قاچاق مواد مخدر» در تفلیس؛
5 اردیبهشت 1391: سفر جناب آقای خلیلیان وزیر جهاد کشاورزی و هیات همراه به گرجستان؛
6 اردیبهشت 1391: نشست مشترک بخشهای خصوصی کشاورزی، دامداری و دامپروری با حضور وزرای دو کشور؛
21 می 2012: حضور رئیس جمهور گرجستان در اجلاس سران ناتو در شیکاگو؛
26 می 2012 برابر با 6 خرداد 1391: انتقال پارلمان از تفلیس به شهر کوتائیسی و برگزاری اولین جلسه پارلمانی در این شهر.
6 خرداد 1391: سفر جناب آقای نهاوندیان، رئیس اتاق بازرگانی و صنایع ایران به همراه هیات30 نفره، متشکل از بخشهای خصوصی ایران به گرجستان؛
27 می 2012: تظاهرات جنبش آرمان گرجی به رهبری بیدزیا ایوانیشویلی در میدان آزادی شهر تفلیس با حضور یکصد هزار نفر و سخنرانی ایوانیشولی در انتقاد از دولت؛
30 می 2012: سفر دنی آیالون معاون وزیر خارجه رژیم صهیونیستی به گرجستان؛
5 ژوئن 2012: سفر هیلاری کیلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا به گرجستان و ملاقات با رئیس جمهور، نخست وزیر، وزیر امور خارجه و رهبران برخی از احزاب مخالف دولت؛[۱۷]
نیز نگاه کنید به
تاریخ روسیه؛ تاریخ سودان؛ تاریخ کانادا؛ تاریخ ژاپن؛ تاریخ لبنان؛ تاریخ مصر؛ تاریخ چین؛ تاریخ کوبا؛ تاریخ لبنان؛ تاریخ افغانستان؛ تاریخ سنگال؛ تاریخ ساحل عاج؛ تاریخ مالی؛ تاریخ اردن؛ تاریخ فرانسه؛ تاریخ سودان؛ تاریخ سوریه؛ تاریخ آرژانتین؛ تاریخ اسپانیا؛ تاریخ قطر؛ تاریخ امارات متحده عربی؛ تاریخ اتیوپی؛ تاریخ سیرالئون؛ تاریخ اوکراین؛ تاریخ زیمبابوه؛ تاریخ تایلند؛ تاریخ بنگلادش؛ تاریخ سریلانکا؛ تاریخ تونس؛ تاریخ تاجیکستان
کتابشناسی
- ↑ عنایتالله، رضا (1372). جمهوری گرجستان. مجله مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، شماره 4، ص16.
- ↑ امیراحمدیان، بهرام (1383). گرجستان در گذر تاریخ. تهران: نشر و پژوهش شیرازه، ص32.
- ↑ گوکچه، جمال (1373). قفقاز و سیاست امپراتوری عثمانی. ترجمه وهاب ولی، مرکز مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، تهران: وزارت خارجه ج.ا.ا، ص135.
- ↑ امیراحمدیان، بهرام (1383). گرجستان در گذر تاریخ. تهران: نشر و پژوهش شیرازه، ص86.
- ↑ بنیاد مطالعات قفقاز (۱۳۹۲). جامعه و فرهنگ گرجستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص44-47.
- ↑ امیراحمدیان، بهرام (1383). گرجستان در گذر تاریخ. تهران: نشر و پژوهش شیرازه، ص130.
- ↑ مارشال لانگ، دیوید و بهزادی، رقیه (1372). گرجیها. تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه ج.ا.ا، ص67.
- ↑ گوکچه، جمال (1373). قفقاز و سیاست امپراتوری عثمانی. ترجمه وهاب ولی، مرکز مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، تهران: وزارت خارجه ج.ا.ا، ص141.
- ↑ بنیاد مطالعات قفقاز (۱۳۹۲). جامعه و فرهنگ گرجستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص47-49.
- ↑ امیراحمدیان، بهرام (1383). گرجستان در گذر تاریخ. تهران: نشر و پژوهش شیرازه، ص95.
- ↑ مارشال لانگ، دیوید و بهزادی، رقیه (1372). گرجیها. تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه ج.ا.ا، ص85.
- ↑ امیراحمدیان، بهرام (1383). گرجستان در گذر تاریخ. تهران: نشر و پژوهش شیرازه، ص207.
- ↑ بنیاد مطالعات قفقاز (۱۳۹۲). جامعه و فرهنگ گرجستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص49-57.
- ↑ عنایتالله، رضا (1372). جمهوری گرجستان. مجله مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، شماره 4، ص18.
- ↑ بنیاد مطالعات قفقاز (۱۳۹۲). جامعه و فرهنگ گرجستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص57-59.
- ↑ بنیاد مطالعات قفقاز (۱۳۹۲). جامعه و فرهنگ گرجستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص57-62.
- ↑ بنیاد مطالعات قفقاز (۱۳۹۲). جامعه و فرهنگ گرجستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص62-76.