موسیقی در فرانسه: تفاوت میان نسخهها
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[فرانسه]] در قرن دوازده ، سیزده و چهارده مرکز اصلی هنر محسوب میشد. تعلیمات فیلیپ دو ویتری(philippe de vitry) در موسیقی قدیمی و نیز موسیقی نوین عملی در [[پاریس]] آنقدر بارور و جاندار بود که به تنهایی الهامبخش هنر موسیقی در بسیاری از کشورهای غیرفرانسوی گردید. در حقیقت حرف سی که در نتنویسی مدرن معمول است دقیقا همان علامتی است که برای نخستین بار دو ویتری معمول کرد.[[پرونده:۷.jpg|بندانگشتی|philippe de vitry. برگرفته از سایت imusicblog، قابل بازیابی از https://www.imusic-school.com/]]از نیمه دوم سده 12 میلادی در مدتی بیش از یکصد سال منطقه ایل دو فرانس هسته مرکزی فرهنگ مذهبی مسیحیت به شمار میرفت و در اینجا بود که نخستین فرم موسیقی پلی فونی پایهگذاری شد. نواختن ارگ با شکوه توسط دو نفر از اساتید بزرگ موسیقی آنقدر زیبا و موثر بود که پلی فونی را از فرم ابتدایی ارگانوم اولیه خارج ساخت. این آهنگها با گامهای وسیع خود میتوانستند بیانگر عمیقترین عرفان مذهبی باشند. این آهنگها بری روزهای مهم جشنها و اعیاد و مراسم باشکوه ساخته میشدند. | |||
برنامههای موسیقی در تالارهای خاندانهای شاهی و اشرافی، معمولا بعد از صرف ناهار یا شام اجرا میشد. اشراف و شاهزادگان علاقه بسیار داشتند که شکوه و تعالی کار هنرمندان خود را به نمایش بگذارند و به داشتن بهترین و ماهرترین نوازندگان تفاخر میکردند. موسیقی به وسیله این حامیان هنرپرور در درون اشرافیت در قرن چهاردهم پرورش داده شده است و مهمترین عوامل موثر در تکامل موسیقی دو چهره درخشان فیلیپ دو ویتری و گیوم دو ماشو(Guillaume de Machaut)یعنی همان کسانی بودند که معاصرانشان ایشان را به ترتیب " گل و نگین موسیقیدان" و " خدای هارمونی در روی زمین" مینامیدند. از اواخر قرن پانزدهم رقص و تماشایی کردن صحنه، بر باله دوکور فرانسوی مسلط بود و رسیتها در این باله، در واقع با کلام شفاهی در معرفی هر صحنه یا برای متصل کردن دو صحنه گفته میشد. | |||
قرن شانزدهم را عصر موسیقی نمازخانهها (یعنی گروهسرایی بدون همراهی) نامیدهاند. در اين قرن همانند قرن پانزدهم موسیقی جزئی جداییناپذیر زندگانی یک مرد تحصیلکرده محسوب میشد. گروههای شاعران، موسیقیدانان، هنرمندان، نقاشان و آماتورها انجمنهایی را پدید میآوردند که به آن نام آکادمی داده بودند. این آکادمیها جلسههای منظمی تشکیل میدادند، تا ضمن آن درباره مباحث هنری و روشنفکری گفتگو کنند و برنامههای اجرای موسیقی را سازمان داده، شعر و موسیقی اعضای خود را مورد بحث و انتقاد قرار دهند. از اواسط قرن شانزدهم رونسار(Pierre de Ronsard) که اشعار خود را "به گونهای عالی برای موسیقی" توصیف میکرد، آرزو داشت روی شعرش، موسیقی پلی فونیک گذاشته شود. خیلی زود و تقریبا بزرگترین آهنگسازان زمان از جمله كلمان ژانکن(Clément Janequin) و لاسوس (Orlande de Lassus)برای گذاشتن موسیقی روی اشعار رونسار، با یکدیگر به رقابت برخاستند و هریک مجموعههای کاملی از آثار موسیقی پدید آوردند که منحصرا روی اشعار رونسار ساخته شده بود. گفتنی است در اين سده فرم شانسون فرانسوی غلبه داشت. شانسون فرانسوی از روی ساختار ادبیات شعری ساخته میشد ژانکن نماینده آهنگسازان فرانسوی عصر خود حدود 300 شانسون از خود برجای گذاشت. بف(Jean-Antoine de Baïf) در سال 1570 به تاسیس یک " آکادمی شعر و موسیقی" اقدام کرد. کلود لوژون(Claude Le Jeune)( کلودجوان) در حلقه این آکادمی از برجستهترین آهنگسازان طرفدار گروه محسوب میشد.[[پرونده:۸.jpg|بندانگشتی|Jean-Baptiste Lulli.برگرفته از سایت wikipedia ، قابل بازیابی از https://en.wikipedia.org/]]آكادمی سلطنتی موسيقی كه در اواخر قرن ۱۷ بنيان نهاده شد، در طول دوران «باروک» تنها مركز رسمی بود كه به عنوان جايگاه آموزش و ترويج موسيقی تاسيس شد. در آن هنگام سنت برگزاری كنسرتهای عمومی و خصوصی در مكانهای عمومی و شخصی شروع به شكل گرفتن كرده بود. بدون تردید بزرگترین چهره موسیقی فرانسه در سده 17 میلادی از آن ژان باپتیست لولیJean-Baptiste Lulli) (87-1633)) بود كه خدای موسیقی ملی فرانسه در آن زمان بشمار میرفت. لولی به هنر زیبایی شناسی فرانسوی، که خود او به آن شکل بخشیده بود و در آن رقص و رسیتاتیف را حکمفرما میساخت، وفادار ماند. در 1725 میلادی نخستین کنسرتهای عمومی در فرانسه روی کار آمدند. همچنين فیلیدور(philidor) انجمن "کنسرت روحانی" را در سال 1725 بنیاد گذاشت که هدف آن اجرای آثار ربانی بود، اما از اواسط قرن، برنامههای این کنسرت به تدريج شامل سمفونی و کنسرتوها نیز گردید و خیلی زود به عنوان یکی از مراکز عمده موسیقایی ماقبل کلاسیک و کلاسیک در سراسر جهان شهرت یافت. اين انجمن در جریان [[انقلاب فرانسه]] منحل گشت. اما اپرای فرانسه، مدتها قبل از این، همگانی شده بود. اولین اجرای عمومی اپرا در فرانسه مقارن با افتتاح "آکادمی اپراها" در سال 1671 انجام گرفته است. افزایش کنسرتهای همگانی و نمایش اپرایی برای عامه مردم موجب شد که دانشوران و آهنگسازان و نظریهپردازان فرانسوی به تحقیق، تفسیر و نقد موسیقی بپردازند.<ref>رابرتسون ، الک و استیونس ، دنیس ، ترجمه باشی ، بهزاد ، تاریخ جامع موسیقی ، [https://www.agahbookshop.com/ انتشارات آگاه] ج ا ، ص.483.</ref> | |||
از | از طرفی فرانسویان از هنرهای توصیفی – روایی واقعگرا و خردگرایانه طرفداری میکردند. از آنجا که موسیقی اصالتا انتزاعیترین هنرها و دور از هر گونه خردگرایی است، فرانسویان تنها آن نژادهای موسیقایی را پرورش دادند یعنی آواز ، اپرا، رقص و موسیقی برنامهای را، که برای آنها پیوندهای ملموس و بنیانی مییافتند. | ||
در نیمه دوم سده 18 میلادی ، فرانسه آهنگساز برجستهای نداشت، اما پاریس به عنوان مرکز نشر موسیقی و به عنوان مرکز فعالیت موسیقایی ، اهمیت ویژهای یافت. فرانسوا مارتین(François Martin)، بل ویل و گوسک در سالهای 1745 و 1765 پیشگامان سنفونی در فرانسه بشمار میرفتند. | |||
در سالهای نخست انقلاب فرانسه، موسیقی پیرو حوادث روز بود و با تغییرات سیاسی و اجتماعی مطابقت داشت و این تغییر بویژه در شانسون نمایان شد. سرود ملی فرانسه با عنوان لا مارسییز توسط «كلودژوزف روژه» (Claude Joseph Rouget dit de Lisle)در سال ۱۷۹۲ تدوين شد. سازمانهای جديد مرتبط با موسيقی همچون «كنسرواتوار عالی موسيقی ملی» نیز در طول دوران انقلاب تاسيس شدند. در سالهای نخست جمهوری "سرودی برای آزادی" ساخته شد و بعدها این سرود با نام "سلامتی امپراطور" به عنوان ترانه رسمی دوره ناپلئون به اجرا درآمد. نخستین جشنهای ملی در 1791 تشکیل یافت و موسیقی در این جشنها جایگاه ویژهای داشت و از درون کلیساها و کنسرتهای خصوصی بیرون آمد و به خیابانها و معابر عمومی راه یافت. پاریس از برکت فتوحات ناپلئون ، به کعبه آهنگسازان و نوازندگان تبدیل شد. اولین مراحل برافراشتن و بنای بزرگترین اپراکده اروپا در دوران حکومت ناپلئون انجام گرفت. فرانسه 1800 تا 1850 گراند اپرا، برلیوز و شوپن را تداعی میکند. هکتور برلیوز(Hector Berlioz) تنها آهنگساز رومانتیک فرانسوی در اين دوره بشمار میرود. ظهور ناگهانی او جهان رو به اضمحلال موسیقی فرانسه را تکان داد. ظاهر آثارش در وهله نخست مردم را به خود جلب میکرد، اما ریزهکاری آنها را تنها موسیقیدانان حرفهای درک میکردند. در آن زمان، اپرا مرکز هنر رمانتیک پاریس بشمار میرفت و پاریس یکی از مراکز مهم موسیقی برای خارجیها محسوب میشد. نواختن پیانو یکی دیگر از شیوههای نمایش هنر رمانتیک در پاریس بشمار میرفت، اما شوپن و لیست همه پیانیستها را تحت الشعاع قرار دادند. | |||
موسیقی "سزار فرانک"(César Franck) و پنج تن از معاصرانش بود که موسیقی فرانسه را از بیهودگی کامل در زمان برلیوز و فوره رهانید. ترانههای شارل گونو(Charles Gounod)، اپراهای بیزه(Georges Bizet) ، موسیقی مجلسی لالو(Édouard Lalo) ، فرمالیزم سن – سان(Camille Saint-Saëns) و قطعات پیانوی شابریه (Emmanuel Chabrier)هم موسیقی فرانسه را از زیر سلطه هنر بورژوازی آزاد كرد. پس از مرگ برلیوز فرانسه تا ظهور دوبوسی آهنگسازی در سطح جهانی نداشت. موریس راولJoseph Maurice Ravel) ( 1937-1875)) ، آلبرت روسلAlbert Charles Paul Marie Roussel)(1937-1869)) ، پل دوکاPaul Dukas)(1935-1865)) از موسیقیدانان این دوره محسوب میشوند. ژان کوکتو در برابر آوانگارديسم افراطی در 1920 گروه شش نفری را ایجاد میکند که خواستار موسيقی با جذابيت بيانی و درکپذير همواره با شوخطبعی میشوند. در پی جنگ جهانی اول، شمار زيادی از سياهان آمريكايی راهی پاريس شدند چرا كه در اينجا تبعيضنژادی و مسائل تفكيک رنگ و نژاد عموماً كمتر از آمريكا مطرح بود. در ميان اين مهاجران، آهنگسازان و موسيقيدانهای بسياری نيز وجود داشت و همان گونه كه پاريس به برجسته كردن جاز آمريكايی پرداخته بود، تعداد روزافزونی از موسيقيدانهای آمريكايی به زندگی و كار در پاريس رو آوردند.[[پرونده:۱۱.jpg|بندانگشتی|Jacques Prévert. برگرفته از سایت lelephant ، قابل بازیابی از https://lelephant-larevue.fr/]]درک تاریخ فرهنگی فرانسه، بدون تامل و تحلیل موقعیت شعر و به ویژه تبدیل اشعار به آنچه میتوان به فارسی «ترانه»(chanson) ترجمه کرد، ممکن نیست. در فرهنگ لاتین قرن بیستم ، ترانهسرایان که اغلب خود شاعران مدرن این کشورها نیز بودهاند، نقشی عظیم در ایجاد محبوبیت برای ادبیات کلاسیک و جدید کشورهای خود، پس از دموکراتیزاسیون فرهنگی نیمه دوم قرن بیستم داشتند و این به ویژه در کشور فرانسه واقعیت دارد. یکی از تاثیرگزارترین شاعران قرن بیستم فرانسه، ژاک پره وه(Jacques Prévert( (1900-1997 در همان حال ترانهسرایی بود که مهمترین خوانندگان فرانسه اشعار او را به ترانههایی مردمی و محبوب تبدیل کردهاند. خوانندگان بزرگی در فرانسه، از ژان فرا(Jean Ferrat(1930-2010)) تا ژرژ برسن(Georges Brassens(1921-1981)) نیز خود جزو مهمترین شاعران فرانسه قرن بیستم شمرده میشوند.<ref>صارمی ، کتایون ، دایره المعارف موسیقی جهان ،چاپ اول ، [https://www.chaponashr.ir/pishro انتشارات پیشرو] ،1374،ص.152-153.</ref> | |||
از | ترانهسرایی، شکلی از تولید فرهنگی مردمی و گسترده در حوزه زبان فرانسه و گاه در برابر موسیقی نخبگان بود، که در فرانسه به ویژه پس از جنگ جهانی دوم اوج گرفت و این دقیقا زمانی بود که لئو فره، خواننده آنارشیست فرانسوی کار خود را ابتدا با خواندن در کابارههای پاریس آغاز کرد. از این زمان یعنی از حدود سال 1946 تا هنگام مرگ، فره هرگز از خواندن باز نایستاد و محبوبیت او به صورتی روزافزون افزایش یافت. به صورتی که نه تنها برای اشعار خود آهنگ میساخت و به اجرا در میآورد ، نقشی مهم در مردمی کردن و گسترش و شناخت اشعار بودلر، ورلن، رمبو و مالارمه نیز کرد. | ||
در | لئو فره در طول عمر خود به ویژه با پای فشاریاش بر آرمانهای سیاسی خود و مردمی کردن شعر و حتی ارکستراسیون کلاسیک (با چندین رهبری در اجرای ارکسترهای فیلارمونیک) به بالاترین مرزها و نمادهای وجدان بیدار فرانسه در قرن بیستم تبدیل شده بود به گونهای که شاید بتوان در کنار برسنس و پیاف او را محبوبترین خواننده قرن بیستم فرانسه به حساب آورد. | ||
در | سالهای شصت را باید سالهای بحرانی در عرصه موسیقی دانست. در چنین شرایطی [[آندره مالرو]] وزیر فرهنگ وقت به فکر چارهاندیشی میافتد و رهایی از این بحران را در ایجاد مراکز جدید موسیقیایی مییابد. او نخست در وزارت تازه تاسیس فرهنگ، ادارهای را به نام موسیقی راهاندازی کرد. اداره کل موسیقی با مدیریت مارسل لاندووسکی(Marcel Landowski)، آهنگساز معروف فرانسوی به مهمترین بخش وزارت فرهنگ تبدیل شد. لاندووسکی در چهار چوب برنامهای ده ساله سه عرصه توزیع، آموزش و تولید را هدف قرار داد به گفته لاندووسکی این برنامه هرمی بود و در راس این بنا سه نهاد ملی و مهم پاریس کنسرواتوار پاریس،ارکستر پاریس و اپرای پاریس قرار داشتند . دومین سطح این بنای هرمی مناطق قرار داشتند و سومین بخش این هرم در شهرها بنا شد. در دوره ژیسکاردستن ایجاد مرکز اسناد موسیقی معاصر در مرکز بزرگ هنرهای مدرن ژرژ پمپیدو از اقداماتی محسوب میشد که برای گسترش موسیقی معاصر ایجاد شد. در دوره [[فرانسوا میتران]] تاسیس جشنوارههای موسیقایی در نقاط مختلف کشور اتخاذ گردید و امروز کمتر شهری است که جشنوارهای مخصوص به خود نداشته باشد. طراحی جشن موسیقی در اولین شب تابستان نیز در این دوره باب شد. در این برنامه،که هر سال در فرانسه اجرا میشود، تمامی میادین مهم شهرها و مراکز فرهنگی از غروب تا نیمی از شب پذیرای اجرای رایگان موسیقیهای مختلف توسط گروههای مختلف است. | ||
==='''موسیقی در جامعه امروز فرانسه'''=== | |||
امروزه [[موسیقی در فرانسه]] اعم از سنتی، کلاسیک و معاصر هنری پویا و زنده است و بخشی از زندگی مردم را تشکیل میدهد. موسیقی در این کشور طرفداران بسیاری دارد و بر مخاطبانش روز به روز افزوده میشود. فروش آثار موسیقیایی همچنان رو به فزونی است و تعداد خریداران آثار هنرمندان و کسانی که به کنسرتهای موسیقی میروند یا در جشنوارهها شرکت میکنند، همچنان افزایش مییابد. یکی از دلایل وضعیت خوب موسیقی در فرانسه حمایت همهجانبه دولت و بخش خصوصی و گروهها و انجمنهای داوطلب از این هنر میباشد. از دیگر ویژگیهای موسیقی امروز فرانسه، تنوع آن است. انواع گوناگون موسیقی مخاطبان خود را دارد. وزارت فرهنگ و ارتباطات نیز برای پاسداری از تنوع فرهنگی که شعار فرانسویهاست، میکوشد از سبکهای گوناگون حمایت کند. در نتیجه این سیاست، بیش از سیصد گروه از موسیقی باروک تا رپ تحت حمایت دولت قرار گرفتهاند. دولت فرانسه به شیوههای گوناگون موسیقی را زیر چتر حمایتهایش قرار میدهد. صندوق حمایت از موسیقی و صندوق حمایت از آفرینشهای لیریک نهادهای مهمی هستند که پرداخت یارانه به هنرمندان این رشته را سامان میدهند.[[پرونده:20.jpg|بندانگشتی|سالن پلیلsale pleyel. برگرفته از سایت wikipedia، قابل بازیابی از https://en.wikipedia.org/]]در حال حاضر 24 منطقه فرانسه دارای ارکستر سمفونیک مخصوص به خود هستند. در کنار این ارکسترهای استانی، چند ارکستر سمفونی موضوعی نیز تشکیل شدهاند که مهمترین آنها ارکستر ملی جاز و ارکستر رادیو فرانسه میباشند. نهادهای ملی مانند اپرای پاریس، شهر موسیقی، ایرا کمیک فرانسه و سالن پلیل(sale pleyel) است. این مراکز زیر نظر وزارت فرهنگ و ارتباطات هستند و سالن پلیل با کمک [[مالی]] شهرداری پاریس اداره میشود. نهادهای ملی یاد شده از مهمترین مراکز موسیقی به شمار میروند و پذیرای سالانه بیش از یک میلیون نفر میباشند. | |||
از دیگر مراکز مهم موسیقی در فرانسه فیلاهارمونیک است. این مجموعه بزرگ موسیقیایی که با کمک دولت، شهرداری پاریس و کمکهای موسیقی دوستان فرانسوی طراحی شده دارای بخشهای مختلف آموزشی و پژوهشی، نمایشگاهی و سالنهای متعدد اجراست. پیشبینی میشود مرکز فیلاهارمونیک فرانسه تا سال 2012 به یکی از بزرگترین مراکز موسیقی فرانسه تبدیل شود. در همین راستا [[وزارت فرهنگ فرانسه]] به ساخت سالنهای چند منظورهای به نام ادیتوریوم اقدام کرد که علاوه بر پاریس، شهرهای بزرگی مانند پواتیه و بوردو را نیز دارای این مجموعههای فرهنگی تازه کرد. | |||
از دیگر نهادهای موسیقیایی در فرانسه مجموعههایی است که خانه اپرا نام دارد. خانه اپرای فرانسه با کمک وزارت فرهنگ و مناطق (استانها) در شهرهای مختلف ساخته شد. خانههای اپرا محلی برای اجرای نمایشهای آوایی و حرکات موزون موسیقیایی هستند و از موفقیت خوبی برخوردارند. | |||
وزارت فرهنگ به کمک قدرتهای محلی اقدام به ساخت 140 سالن برای موسیقی معاصر نمود که به اختصار سماک نامیده میشوند. همچنین به ابتکار شهر پاریس در سال 1984، برنامه زینیت به اجرا در آمد و با توجه به موفقیتش این تجربه ملی شد و تا سال 2009، هفده زینیت در شهرهای مختلف بهرهبرداری شد. این اقدام گام مهمی برای تمرکززدایی و حمایت از موسیقی معاصر است. | |||
یکی دیگر از راههای گسترش هنر موسیقی، حمایت از گروهها و انجمنهای ملی است که در این عرصه فعالیت میکنند. انجمن ملی ارکسترها، هیات اپراهای فرانسه، انجمن فرانس فستیوال، فدراسیون سالنهای موسیقی معاصر(فدروک)، فدراسیون موسیقی جاز و انجمنها و فدراسیونهای فراوان دیگری در این عرصه فعالاند و از حمایتهای دولتی بهرهمند هستند. یکی از سیاستهای مهم دولت، کمک مالی و دادن امکانات به کنسرواتورها و مدارس ابتدایی و راهنمایی برای آموزش موسیقی به کودکان است. از مهمترین مراکز آموزش موسیقی در فرانسه کنسرواتورهای موسیقی هستند. چهارصد کنسرواتوار موسیقی وابسته به شهرها و شهرستانها وظیفه مهم آموزش در سطوح عالی و حرفهای را بر عهده دارند. این مراکز وابسته به قدرتهای محلی میباشند، ولی مدارک تحصیلی آنها را دولت ملی صادر میکند و به رسمیت میشناسد. آنها علاوه بر آموزشهای حرفهای و عالی، برنامههای ویژهای هم برای آمادهسازی کودکان و نوجوانان در انتخاب رشته موسیقی مورد علاقهشان دارند. یکی دیگر از مراکز آموزش موسیقی، دانشگاهها و مراکز آموزش عالی میباشند. وزارت فرهنگ و ارتباطات با حمایت از دانشگاهها و مراکز آموزش عالی نقش مهمی در آموزشهای حرفهای موسیقی برعهده گرفته است. در حال حاضر نهادهای زیر به آموزش موسیقی میپردازند و موسسات مختلف در ردههای ملی و محلی به اجرای برنامههای موسیقیایی و آموزش مشغول هستند. برخی از این موسسات به شرح زیر میباشند: دوکنسرواتوار ملی عالی موسیقی پاریس و لیون معروف به ( س ان س ام)، بیش از سی کنسرواتوار ملی در مناطق( س ان ار)، بیش از صد مدرسه ملی موسیقی ( ای ان ام)، بیش از هزار مدرسه موسیقی شهرداریها، مراکز و موسسات خصوصی بیشماری که در عرصههای مختلف تولید،صدابرداری و دیگر حرفههای موسیقی در سراسر کشور فعالیت میکنند و روز به روز بر تعدادشان افزوده میشوند. | |||
بی تردید یکی دیگر از راههای حمایت از صنعت موسیقی مقابله با تکثیر غیرقانونی لوحهای فشرده و پاسداری از حقوق مولفان این عرصه است. تفاهمنامه تاریخی معروف به (توافق الیزه) که در 23 نوامبر سال 2007 به امضا رسید، گام مهمی برای مقابله با سوء استفاده از تولیدات موسیقیایی است. بر اساس این توافق، نهاد ویژهای برای پیگیری پیوسته مسئله تکثیر غیرقانونی لوحهای فشرده و سوءاستفاده از تولیدات موسیقی به وجود آمد. در پی این توافق قانون جدیدی برای مجازات متخلفان تهیه شد و به تصویب مجلس ملی و سپس سنا رسید. اقدام دیگر برای حمایت از صنعت موسیقی، کاهش مالیات بر فروش و تکثیر و تولید لوحهای فشرده صوتی و تصویری است. این اقدام که در سال 2008 صورت پذیرفت پاسخی بود به یکی از درخواستهای دیرین کسانی که در زمینه موسیقی فعالیت دارند.<ref>ایوبی ، حجت اله ، سیاست گذاری فرهنگی در فرانسه ؛ دولت و هنر ، [https://esale.samt.ac.ir/ انتشارات سمت] ، 1388 ، ص.228.</ref> | |||
==='''موسيقی كافهای، خيابانی در پاريس'''=== | |||
===='''[[موسیقی كافه ای در فرانسه|موسيقی كافهای]]'''==== | |||
كافههای پاريس يكی از تجلیگاههای موسيقی مدرن و مردمی در اين شهر است. اگرچه امروزه كافهها همچون مكانهايی قديمی و از مد افتاده تلقی میشوند، ولی در طول دوران شكوفايیشان از آنچنان شهرت و اعتباری برخوردار بودند كه از يكسو محل محکزدن موسيقی آوانگارد(پيشرو) و از سوی ديگر مكانی جهت مباحث روشنفكرانه پيرامون موسيقی مردمی بود. هنرمندان كافههای پاريس عبارت بودند از «اديت پياف»(Édith Piaf)افسانهای، كه بارها و بارها به عنوان معروفترين ستاره پاپ در موسيقی فرانسه انتخاب شد، «موريس شواليه»(Maurice Chevalier)، «ايو مونتان»(Yves Montand)، «ژوزفين بيكر»(Joséphine Baker) و «شارل ترنت»Charles ) Trenet) كه همگی برخاسته از همين سنت بودند. اجرای هنرمندانه «افسانه پاريس» توسط ترنت، بيانرسا و توصيف بليغ آن چيزی بود كه مردم را به پاريس میكشاند. موسيقی كلاسيک «زير آسمانهای پاريس» تركيبی از تخيل و ظرافت است. | |||
===='''[[موسیقی خیابانی در فرانسه|موسيقی خيابانی]]'''==== | |||
صدای آوازهای سنتی همراه با نغمه آكاردئون بخشی از خيابانهای شهر پاريس را تشكيل میدهد. موسيقی در خيابانها و متروی پاريس آزاد است. مردمان نيز آزادند كه به موسيقی گوش فرا دهند. هيچكس به درستی نمیداند كه چه تعداد موسيقيدان، خيابان را به عنوان صحنه هنرنمايی خويش انتخاب كردهاند. اينان، آهنگهايی را كه دوست دارند در خيابانها به اجرا درمیآورند تا شايد رهگذران چند سكه در جعبه پوسيده و كهنهشان بيفكنند. اين كار فی الواقع سنتی قديمی است و همين سنت است كه بزرگانی همچون «اديت پياف» را بر آن داشت تا در خيابانهای پاريس ترانه سر دهند و سرانجام نيز به مقامهای بالايی برسند. در حالی كه هيچ يک از آوازهخوانان خيابان هرگز با پياف قابل مقايسه نيستند، برخی از آنها حقيقتاً هنرمندان بزرگی به حساب میآيند و بسياری از آنها از ابتدا تا انتها همچنان يک آوازهخوان خيابانی باقی ماندهاند. هنرمندان خيابانی به گونهای روزافزون به جاهای مختلف پاريس سفر كرده و به اجرای برنامه میپردازند. در حالى كه موسيقى، هميشه يكى از ويژگىهاى خيابانهاى پاريس بوده است، در سالهاى اخير موسيقى خيابانى، رو به نقصان گذاشته و برخی از ساكنان شهر پاريس، موسيقی خيابانی را همچون يک مزاحم تلقی میكنند و ترديدی به خود راه نمیدهند كه جهت دفع اين مزاحم، پليس را در جريان بگذارند. اگرچه پليس نيز تنها در صورت شكايت مكتوب فرد يا افرادی خاص به تعقيب گروههای فوق میپردازد. | |||
===== '''قوانين چه مىگويند'''===== | |||
اجراى موسيقى خيابانى، يا اجراى هر شاهكار هنرى ديگرى در مكانهاى عمومى، توسط مجموعهاى از قوانين پيچيده و گيجكننده كنترل مىشود. قوانين فوق بايستى از سوى عاملان گشت پليس، رئيس پليس، شهردارى و گاه حتى اداره بهداشت و سلامت عمومى مورد توجه و مراعات قرار گيرد. بيشترين اختيار به دست شهردار است. دولت هرگونه اجازهاى را به شهردار داده است تا تمام امكانات لازم را جهت حفظ نظم، بهداشت و امنيت مكانهاى عمومى به كار گيرد. در حالى كه همه مىدانند كه نواختن آلات موسيقى در خيابانها عملى ممنوع است ولى در اداره پليس هيچ كتابچه خاصى وجود ندارد كه موزيکنوازان با مطالعه آن با چند و چون مقررات آشنا شوند، بلكه قوانين مربوط به ايجاد سروصدا در مكانهاى عمومى، خود در ضمن كتابى با عنوان «قوانين اجرايى پاريس» گنجانده شده است و خواننده هر چه بيشتر اين كتاب را بخواند، بيشتر آشفته مىشود. اين قوانين همه ضدونقيض يكديگرند و غالباً گنگ و مبهم هستند. قانون شماره ۱۰۴۲۵ _ ۸۱، مصوب ۴ ژوئيه ۱۹۸۱، تصريح مىكند كه به منظور سازگارى قوانين بهداشتى در اماكن عمومى و حفظ آسايش جسمى و روحى مردم، نواختن آلات و ابزار موسيقايى _ به جز در زمان يا مكانى خاص و با اجازه مكتوب از مقامات مربوطه _ ممنوع است. اين قانون بسيار روشن و واضح است. نواختن موسيقى در مكانهاى عمومى ممنوع است. با اين وجود قانون شماره ۱۰۶۳۴- ۸۲، مصوب ۹ سپتامبر ۱۹۸۲، چنين میگويد: «فعاليتهاى موسيقايى از ساعت ۱۰ صبح تا ۲ بعد از ظهر در مكانهاى عمومى و نواحى تعيين شده، مجاز است. اين نواحى عبارتند از اطراف مركز فرهنگى «ژرژ پمپيدو»، حوالى «لزهال»،«فوروم»،كنارقصر«سن ژرمن»... قانون شماره ۱۰۴۲۲_ ۸۴ مصوب ۲۶ آوريل ۱۹۸۴، كارهاى پرسروصدا و به ويژه استفاده از آلات موسيقى را ممنوع ساخته است. پليس تنها قانون مصوب ۳ آوريل ۱۹۸۹ با نام قانون ۱۰۲۶۶- ۸۹ را با دقت تمام اجرا مىكند. اين قانون در خصوص ممنوعيت ايجاد سروصدا در مكانهاى عمومى است و مىگويد: «استفاده از آلات موسيقى در پيادهروها، مكانهاى خصوصى مشرف به اماكن عمومى و خود اماكن عمومى ممنوع است. براى اين كار بايستى اجازه كتبى از پليس دريافت كرد. پليس نيز تنها جهت كارهاى تبليغاتى و نمايشهاى عمومى مجوز صادر مىكند». پليس مدارک و اوراق موسيقىدانهاى مذكور را بررسى مىكنند تا مطمئن شوند، آيا كارشان قانونى است يا خير. در برخى موارد موزيکنوازان از ارائه مدارک خويش خوددارى مىكنند، در اين هنگام مردم معمولاً جانب آنان را گرفته و طبيعتاً يک ناآرامى كوچک رخ مىدهد. پيامد طبيعى اين كار هم افزوده شدن تعداد تماشاچيان موسيقىهاى خيابانى است. بهتر است قضيه به صورت مسالمت آميز حل و فصل شود. | |||
===='''[[موسیقی در مترو در کشور فرانسه|موسيقى در مترو]]'''==== | |||
نواختن موسيقى در مترو قدغن است، اما در متروها صداى موسيقى همواره به گوش مىرسد. استفاده از آلات و ابزار موسيقايى در مترو نيز منوط به كسب اجازه كتبى است. كسب اجازه نياز به يک تقاضانامه كتبى دارد. به همراه تقاضانامه بايستى يک نوار كاست (حاوى موسيقى نواخته شده توسط شخص يا گروه مورد نظر) و يک جزوه (شامل برنامه اجرايى موسيقى، زمان، مكان مورد نظر و نام اعضاى گروه و ...) به اداره مربوطه فرستاد تا ميزان صلاحيت افراد مورد بررسى قرار گيرد. در متروهاى پاريس در حدود ۱۰۰ مكان مشخص شده كه نواختن موسيقى در آنها مجاز است. آنها كه اجازه اجراى برنامه را دريافت مىدارند، در قبال عمل خويش حق دريافت هيچ گونه وجهى را ندارند. افراد بىمجوز _ شامل تمام كسانى كه يا براى پول مىنوازند يا از پذيرش آن امتناع نمىكنند- در تونلها ، سكوى ايستگاهها يا داخل خود ترنها مشغول به كارند. هنگامى كه پليس متوجه عدم صلاحيت آنها مىشود، آنها را به آرامى به بيرون از مترو مشايعت كرده و تا زمانى كه مقاومتى در كار نباشد، كار به خوبى پيش مىرود. در غير اين صورت به خاطر نداشتن مجوز به اداره پليس برده شده و در آنجا ممكن است مسائل و اتهامهاى ديگرى از قبيل تكدىگرى و يا مسائلى مرتبط با موادمخدر نيز پيش آيد. ماموران موزيکنوازان را متفرق مىكنند، آنها چند قدم دور مىشوند اما باز در جايى ديگر و از دل تونلهاى كوتاه و بلند متروهاى پيچ در پيچ پاريس، صداى خوش ساز با نغمه دلانگيز خوانندهاى تركيب شده و گامهاى خسته مسافران شتاب بيشترى مىگيرند.<ref>برگرفته از سایت http://www.sharghnewspaper.com/830202/art.htm</ref> | |||
===='''[[موسیقی منطقه ای و قومی فرانسه|موسیقی منطقهای و قومی]]'''==== | |||
دقيقا نمیتوان تاريخ موسیقی سنتی و یا قومی فرانسه را مشخص كرد، زیرا اساسا انتقال این گونه موسیقی شفاهی است و به سابقه طولانی اقوام مختلفی برمیگردد كه این کشور را تشكيل دادهاند. در چهار گوشه فرانسه موسیقیهای منطقهای خاص، وابسته به آن زبان و سنتهای منطقهای هستند. بنابراین بدیهی است، موسیقی منطقهای باید در کنار لهجه محلی توسعه يابد. به همین دلیل یک موسیقیدان دوره گرد خیلی زود مورد استقبال در حومه شهر قرار میگرفت. گاهی اوقات این موسیقی مربوط به ژانرهای وسیعتری مانند موسیقی آلمانی آلزاس و یا موسیقی سلتیک برتون است. با وجود بینالمللی بودن اقوام آلزاس و برتون، این ژانرهای موسیقی در حالتی خاص متعلق به فرانسه هستند. موسیقیهای خاص از غنای خاص برخوردارند و اغلب به مناطق فرانسه برمیگردند. آنها میراث قریب به اتفاقی را به اشتراک گذاشتهاند. موسیقی آلزاس ، باسک، بروتون، کرس ، فلاماند، لیموزین و... مصادیقی از موسیقیهای منطقهای و قومی فرانسه محسوب میشوند. در سالهای اخير دوباره آهنگهای محلی، نظامی، دریایی، کارگری و دهقانی و مذهبی كشف شدهاند و در دسترس مردم قرار گرفتهاند. | |||
===='''[[جشن موسیقی فرانسه]]'''==== | |||
نخستین بار در سال ۱۹۷۶ بود که "جوئل کوهن"(Joel Cohen) آمریکایی ایدۀ برگزاری یک جشن موسیقی به ذهنش رسید. او که در استخدام رادیو موسیقی فرانسه بود، تصمیم داشت روز ۲۱ ژوئن و ۲۱ دسامبر جشنی با عنوان جشن الهۀ زحل، الهۀ رقص، برگزار کند. در روزهایی که اولی کوتاهترین شب سال است و دومی کوتاهترین روز سال. قرار بود که این رادیو از گروههای مختلف موسیقی دعوت کند، تا طلوع روز بعد بنوازند. این ایده پس از پنج سال سرگردانی، سرانجام توسط "ژاک لانگ"(Jack Lang)، وزیر فرهنگ دولت "فرانسوا میتران" به اجرا درآمد. اما در سال ۱۹۸۳ بود که این جشن لباس دولتی از تن درآورد و رنگی مردمیتر گرفت. امروزه بیش از یک ربع قرن از عمر این جشن میگذرد و شکل و شمایل متفاوتی دارد. دست کم در پاریس موسیقی اعتراضی و زیرزمینی در کنار موسیقی کلاسیک و پاپ و اپرا ترکیبی غریب میسازد و به خوبی آمیزش پیچیدۀ فرهنگهای متفاوت این شهر را نشان میدهد. بخشی از این موسیقی توسط هنرمندان غیرحرفهای و یا دانشجویان برگزار میشود. با هماهنگی شهرداری، قسمتهایی از شهر مثل میدانهای اصلی، پارکها و برخی خیابانهای مرکزی در اختیار گروهها قرار میگیرد و معمولاً هر محله سبک و سیاق خاصی از موسیقی را مینوازد. بخش دیگر، از کنسرتهای خیابانی فراتر میرود. این بار حرفهایها و یا هنرمندان مشهور هستند که به سالنهای موسیقی و تئاتر میآیند و ویژۀ این جشن مینوازند و میخوانند. این کنسرتها برای همه رایگان است و هر سالن معمولاً در اختیار چندین هنرمند است و اجازه دارند که تا صبح تنور موسیقیشان را گرم نگه دارند. غیر از مردم عادی، گاهی کمپانیها و تهیهکنندگان موسیقی هم در این شب به خیابان میآیند، تا هم گردشی کرده باشند و هم از کیفیت کار تازهنفسها سر در بیاورند و به اصطلاح، استعدادهای جوان و هنرمندان گمنام را کشف کنند و به بازار حرفهایها بکشانند. | |||
اگرچه ارگان رسمی برگزارکننده جشن موسیقی ، وزارت فرهنگ است، اما اغلب کارها به طور خودجوش و بین مردم برنامهریزی و برگزار میشود. پس از ۲۱ ژوئن هم عدهای از گروههای اجتماعی مجازی و واقعی، شنبههای تابستان را برای ادامۀ این جشن تدارک میبینند. این تداوم غیر رسمیست و به هیچ ارگان دولتی مربوط نمیشود. به این ترتیب گروههای موسیقی تور کنسرتهای خیابانی تابستان را از این تاریخ آغاز میکنند و پس از آن هر میدان و محلهای که پلیسهای مهربان داشت و ساکنان موسیقیدوست، بساطشان را پهن میکنند و دوباره جمعیتی را به خیابان میکشانند و رقص و پایکوبی راه میاندازند. طبق آمار کمیتۀ برگزارکنندۀ جشن موسیقی تابستان، در فرانسه ۱۸هزار کنسرت اجرا میشود. نزدیک به ده میلیون نفر مخاطب این کنسرتها هستند و ۹۷ درصد فرانسویها این جشن را میشناسند و از تاریخ و اتفاقاتش خبر دارند. در کنار تمام بهرههایی که این جشن برای موسیقی فرانسه داشته، از مرزهای این سرزمین فراتر رفته، به شهر دیگر هم رسیده و بدل به نمادی از زندگی فرهنگی و همزیستی اجتماعی فرانسویها شدهاست<ref>برگرفته از سایت http://fr.wikipedia.org/wiki/F%C3%AAte_de_la_musique</ref><ref>نعيمي گورابي، محمد حسين(1392). جامعه و فرهنگ [[فرانسه]]. تهران: [https://www.icro.ir سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی]( در دست انتشار)</ref>. | |||
== نیز نگاه کنید به == | |||
[[موسیقی در زیمبابوه]]؛ [[موسیقی در ژاپن]]؛ [[موسیقی در روسیه]]؛ [[موسیقی در کانادا]]؛ [[موسیقی در کوبا]]؛ [[موسیقی در لبنان]]؛ [[موسیقی در مصر]]؛ [[موسیقی در تونس]]؛ [[موسیقی در افغانستان]]؛ [[موسیقی سنتی چین]]؛ [[موسیقی در سنگال]]؛ [[موسیقی در آرژانتین]]؛ [[موسیقی در مالی]]؛ [[موسیقی در ساحل عاج]]؛ [[موسیقی در تایلند]]؛ [[موسیقی در اوکراین]]؛ [[موسیقی در اردن]]؛ [[موسیقی در اتیوپی]]؛ [[موسیقی در سیرالئون]]؛ [[موسیقی در قطر]]؛ [[موسیقی در بنگلادش]]؛ [[موسیقی در سریلانکا]]؛ [[موسیقی در تاجیکستان]]؛ [[موسیقی در گرجستان]] | |||
== کتابشناسی == | |||
[[رده:موسیقی]] | |||
نسخهٔ ۲۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۰:۱۹
فرانسه در قرن دوازده ، سیزده و چهارده مرکز اصلی هنر محسوب میشد. تعلیمات فیلیپ دو ویتری(philippe de vitry) در موسیقی قدیمی و نیز موسیقی نوین عملی در پاریس آنقدر بارور و جاندار بود که به تنهایی الهامبخش هنر موسیقی در بسیاری از کشورهای غیرفرانسوی گردید. در حقیقت حرف سی که در نتنویسی مدرن معمول است دقیقا همان علامتی است که برای نخستین بار دو ویتری معمول کرد.
از نیمه دوم سده 12 میلادی در مدتی بیش از یکصد سال منطقه ایل دو فرانس هسته مرکزی فرهنگ مذهبی مسیحیت به شمار میرفت و در اینجا بود که نخستین فرم موسیقی پلی فونی پایهگذاری شد. نواختن ارگ با شکوه توسط دو نفر از اساتید بزرگ موسیقی آنقدر زیبا و موثر بود که پلی فونی را از فرم ابتدایی ارگانوم اولیه خارج ساخت. این آهنگها با گامهای وسیع خود میتوانستند بیانگر عمیقترین عرفان مذهبی باشند. این آهنگها بری روزهای مهم جشنها و اعیاد و مراسم باشکوه ساخته میشدند.
برنامههای موسیقی در تالارهای خاندانهای شاهی و اشرافی، معمولا بعد از صرف ناهار یا شام اجرا میشد. اشراف و شاهزادگان علاقه بسیار داشتند که شکوه و تعالی کار هنرمندان خود را به نمایش بگذارند و به داشتن بهترین و ماهرترین نوازندگان تفاخر میکردند. موسیقی به وسیله این حامیان هنرپرور در درون اشرافیت در قرن چهاردهم پرورش داده شده است و مهمترین عوامل موثر در تکامل موسیقی دو چهره درخشان فیلیپ دو ویتری و گیوم دو ماشو(Guillaume de Machaut)یعنی همان کسانی بودند که معاصرانشان ایشان را به ترتیب " گل و نگین موسیقیدان" و " خدای هارمونی در روی زمین" مینامیدند. از اواخر قرن پانزدهم رقص و تماشایی کردن صحنه، بر باله دوکور فرانسوی مسلط بود و رسیتها در این باله، در واقع با کلام شفاهی در معرفی هر صحنه یا برای متصل کردن دو صحنه گفته میشد.
قرن شانزدهم را عصر موسیقی نمازخانهها (یعنی گروهسرایی بدون همراهی) نامیدهاند. در اين قرن همانند قرن پانزدهم موسیقی جزئی جداییناپذیر زندگانی یک مرد تحصیلکرده محسوب میشد. گروههای شاعران، موسیقیدانان، هنرمندان، نقاشان و آماتورها انجمنهایی را پدید میآوردند که به آن نام آکادمی داده بودند. این آکادمیها جلسههای منظمی تشکیل میدادند، تا ضمن آن درباره مباحث هنری و روشنفکری گفتگو کنند و برنامههای اجرای موسیقی را سازمان داده، شعر و موسیقی اعضای خود را مورد بحث و انتقاد قرار دهند. از اواسط قرن شانزدهم رونسار(Pierre de Ronsard) که اشعار خود را "به گونهای عالی برای موسیقی" توصیف میکرد، آرزو داشت روی شعرش، موسیقی پلی فونیک گذاشته شود. خیلی زود و تقریبا بزرگترین آهنگسازان زمان از جمله كلمان ژانکن(Clément Janequin) و لاسوس (Orlande de Lassus)برای گذاشتن موسیقی روی اشعار رونسار، با یکدیگر به رقابت برخاستند و هریک مجموعههای کاملی از آثار موسیقی پدید آوردند که منحصرا روی اشعار رونسار ساخته شده بود. گفتنی است در اين سده فرم شانسون فرانسوی غلبه داشت. شانسون فرانسوی از روی ساختار ادبیات شعری ساخته میشد ژانکن نماینده آهنگسازان فرانسوی عصر خود حدود 300 شانسون از خود برجای گذاشت. بف(Jean-Antoine de Baïf) در سال 1570 به تاسیس یک " آکادمی شعر و موسیقی" اقدام کرد. کلود لوژون(Claude Le Jeune)( کلودجوان) در حلقه این آکادمی از برجستهترین آهنگسازان طرفدار گروه محسوب میشد.
آكادمی سلطنتی موسيقی كه در اواخر قرن ۱۷ بنيان نهاده شد، در طول دوران «باروک» تنها مركز رسمی بود كه به عنوان جايگاه آموزش و ترويج موسيقی تاسيس شد. در آن هنگام سنت برگزاری كنسرتهای عمومی و خصوصی در مكانهای عمومی و شخصی شروع به شكل گرفتن كرده بود. بدون تردید بزرگترین چهره موسیقی فرانسه در سده 17 میلادی از آن ژان باپتیست لولیJean-Baptiste Lulli) (87-1633)) بود كه خدای موسیقی ملی فرانسه در آن زمان بشمار میرفت. لولی به هنر زیبایی شناسی فرانسوی، که خود او به آن شکل بخشیده بود و در آن رقص و رسیتاتیف را حکمفرما میساخت، وفادار ماند. در 1725 میلادی نخستین کنسرتهای عمومی در فرانسه روی کار آمدند. همچنين فیلیدور(philidor) انجمن "کنسرت روحانی" را در سال 1725 بنیاد گذاشت که هدف آن اجرای آثار ربانی بود، اما از اواسط قرن، برنامههای این کنسرت به تدريج شامل سمفونی و کنسرتوها نیز گردید و خیلی زود به عنوان یکی از مراکز عمده موسیقایی ماقبل کلاسیک و کلاسیک در سراسر جهان شهرت یافت. اين انجمن در جریان انقلاب فرانسه منحل گشت. اما اپرای فرانسه، مدتها قبل از این، همگانی شده بود. اولین اجرای عمومی اپرا در فرانسه مقارن با افتتاح "آکادمی اپراها" در سال 1671 انجام گرفته است. افزایش کنسرتهای همگانی و نمایش اپرایی برای عامه مردم موجب شد که دانشوران و آهنگسازان و نظریهپردازان فرانسوی به تحقیق، تفسیر و نقد موسیقی بپردازند.[۱]
از طرفی فرانسویان از هنرهای توصیفی – روایی واقعگرا و خردگرایانه طرفداری میکردند. از آنجا که موسیقی اصالتا انتزاعیترین هنرها و دور از هر گونه خردگرایی است، فرانسویان تنها آن نژادهای موسیقایی را پرورش دادند یعنی آواز ، اپرا، رقص و موسیقی برنامهای را، که برای آنها پیوندهای ملموس و بنیانی مییافتند.
در نیمه دوم سده 18 میلادی ، فرانسه آهنگساز برجستهای نداشت، اما پاریس به عنوان مرکز نشر موسیقی و به عنوان مرکز فعالیت موسیقایی ، اهمیت ویژهای یافت. فرانسوا مارتین(François Martin)، بل ویل و گوسک در سالهای 1745 و 1765 پیشگامان سنفونی در فرانسه بشمار میرفتند.
در سالهای نخست انقلاب فرانسه، موسیقی پیرو حوادث روز بود و با تغییرات سیاسی و اجتماعی مطابقت داشت و این تغییر بویژه در شانسون نمایان شد. سرود ملی فرانسه با عنوان لا مارسییز توسط «كلودژوزف روژه» (Claude Joseph Rouget dit de Lisle)در سال ۱۷۹۲ تدوين شد. سازمانهای جديد مرتبط با موسيقی همچون «كنسرواتوار عالی موسيقی ملی» نیز در طول دوران انقلاب تاسيس شدند. در سالهای نخست جمهوری "سرودی برای آزادی" ساخته شد و بعدها این سرود با نام "سلامتی امپراطور" به عنوان ترانه رسمی دوره ناپلئون به اجرا درآمد. نخستین جشنهای ملی در 1791 تشکیل یافت و موسیقی در این جشنها جایگاه ویژهای داشت و از درون کلیساها و کنسرتهای خصوصی بیرون آمد و به خیابانها و معابر عمومی راه یافت. پاریس از برکت فتوحات ناپلئون ، به کعبه آهنگسازان و نوازندگان تبدیل شد. اولین مراحل برافراشتن و بنای بزرگترین اپراکده اروپا در دوران حکومت ناپلئون انجام گرفت. فرانسه 1800 تا 1850 گراند اپرا، برلیوز و شوپن را تداعی میکند. هکتور برلیوز(Hector Berlioz) تنها آهنگساز رومانتیک فرانسوی در اين دوره بشمار میرود. ظهور ناگهانی او جهان رو به اضمحلال موسیقی فرانسه را تکان داد. ظاهر آثارش در وهله نخست مردم را به خود جلب میکرد، اما ریزهکاری آنها را تنها موسیقیدانان حرفهای درک میکردند. در آن زمان، اپرا مرکز هنر رمانتیک پاریس بشمار میرفت و پاریس یکی از مراکز مهم موسیقی برای خارجیها محسوب میشد. نواختن پیانو یکی دیگر از شیوههای نمایش هنر رمانتیک در پاریس بشمار میرفت، اما شوپن و لیست همه پیانیستها را تحت الشعاع قرار دادند.
موسیقی "سزار فرانک"(César Franck) و پنج تن از معاصرانش بود که موسیقی فرانسه را از بیهودگی کامل در زمان برلیوز و فوره رهانید. ترانههای شارل گونو(Charles Gounod)، اپراهای بیزه(Georges Bizet) ، موسیقی مجلسی لالو(Édouard Lalo) ، فرمالیزم سن – سان(Camille Saint-Saëns) و قطعات پیانوی شابریه (Emmanuel Chabrier)هم موسیقی فرانسه را از زیر سلطه هنر بورژوازی آزاد كرد. پس از مرگ برلیوز فرانسه تا ظهور دوبوسی آهنگسازی در سطح جهانی نداشت. موریس راولJoseph Maurice Ravel) ( 1937-1875)) ، آلبرت روسلAlbert Charles Paul Marie Roussel)(1937-1869)) ، پل دوکاPaul Dukas)(1935-1865)) از موسیقیدانان این دوره محسوب میشوند. ژان کوکتو در برابر آوانگارديسم افراطی در 1920 گروه شش نفری را ایجاد میکند که خواستار موسيقی با جذابيت بيانی و درکپذير همواره با شوخطبعی میشوند. در پی جنگ جهانی اول، شمار زيادی از سياهان آمريكايی راهی پاريس شدند چرا كه در اينجا تبعيضنژادی و مسائل تفكيک رنگ و نژاد عموماً كمتر از آمريكا مطرح بود. در ميان اين مهاجران، آهنگسازان و موسيقيدانهای بسياری نيز وجود داشت و همان گونه كه پاريس به برجسته كردن جاز آمريكايی پرداخته بود، تعداد روزافزونی از موسيقيدانهای آمريكايی به زندگی و كار در پاريس رو آوردند.
درک تاریخ فرهنگی فرانسه، بدون تامل و تحلیل موقعیت شعر و به ویژه تبدیل اشعار به آنچه میتوان به فارسی «ترانه»(chanson) ترجمه کرد، ممکن نیست. در فرهنگ لاتین قرن بیستم ، ترانهسرایان که اغلب خود شاعران مدرن این کشورها نیز بودهاند، نقشی عظیم در ایجاد محبوبیت برای ادبیات کلاسیک و جدید کشورهای خود، پس از دموکراتیزاسیون فرهنگی نیمه دوم قرن بیستم داشتند و این به ویژه در کشور فرانسه واقعیت دارد. یکی از تاثیرگزارترین شاعران قرن بیستم فرانسه، ژاک پره وه(Jacques Prévert( (1900-1997 در همان حال ترانهسرایی بود که مهمترین خوانندگان فرانسه اشعار او را به ترانههایی مردمی و محبوب تبدیل کردهاند. خوانندگان بزرگی در فرانسه، از ژان فرا(Jean Ferrat(1930-2010)) تا ژرژ برسن(Georges Brassens(1921-1981)) نیز خود جزو مهمترین شاعران فرانسه قرن بیستم شمرده میشوند.[۲]
ترانهسرایی، شکلی از تولید فرهنگی مردمی و گسترده در حوزه زبان فرانسه و گاه در برابر موسیقی نخبگان بود، که در فرانسه به ویژه پس از جنگ جهانی دوم اوج گرفت و این دقیقا زمانی بود که لئو فره، خواننده آنارشیست فرانسوی کار خود را ابتدا با خواندن در کابارههای پاریس آغاز کرد. از این زمان یعنی از حدود سال 1946 تا هنگام مرگ، فره هرگز از خواندن باز نایستاد و محبوبیت او به صورتی روزافزون افزایش یافت. به صورتی که نه تنها برای اشعار خود آهنگ میساخت و به اجرا در میآورد ، نقشی مهم در مردمی کردن و گسترش و شناخت اشعار بودلر، ورلن، رمبو و مالارمه نیز کرد.
لئو فره در طول عمر خود به ویژه با پای فشاریاش بر آرمانهای سیاسی خود و مردمی کردن شعر و حتی ارکستراسیون کلاسیک (با چندین رهبری در اجرای ارکسترهای فیلارمونیک) به بالاترین مرزها و نمادهای وجدان بیدار فرانسه در قرن بیستم تبدیل شده بود به گونهای که شاید بتوان در کنار برسنس و پیاف او را محبوبترین خواننده قرن بیستم فرانسه به حساب آورد.
سالهای شصت را باید سالهای بحرانی در عرصه موسیقی دانست. در چنین شرایطی آندره مالرو وزیر فرهنگ وقت به فکر چارهاندیشی میافتد و رهایی از این بحران را در ایجاد مراکز جدید موسیقیایی مییابد. او نخست در وزارت تازه تاسیس فرهنگ، ادارهای را به نام موسیقی راهاندازی کرد. اداره کل موسیقی با مدیریت مارسل لاندووسکی(Marcel Landowski)، آهنگساز معروف فرانسوی به مهمترین بخش وزارت فرهنگ تبدیل شد. لاندووسکی در چهار چوب برنامهای ده ساله سه عرصه توزیع، آموزش و تولید را هدف قرار داد به گفته لاندووسکی این برنامه هرمی بود و در راس این بنا سه نهاد ملی و مهم پاریس کنسرواتوار پاریس،ارکستر پاریس و اپرای پاریس قرار داشتند . دومین سطح این بنای هرمی مناطق قرار داشتند و سومین بخش این هرم در شهرها بنا شد. در دوره ژیسکاردستن ایجاد مرکز اسناد موسیقی معاصر در مرکز بزرگ هنرهای مدرن ژرژ پمپیدو از اقداماتی محسوب میشد که برای گسترش موسیقی معاصر ایجاد شد. در دوره فرانسوا میتران تاسیس جشنوارههای موسیقایی در نقاط مختلف کشور اتخاذ گردید و امروز کمتر شهری است که جشنوارهای مخصوص به خود نداشته باشد. طراحی جشن موسیقی در اولین شب تابستان نیز در این دوره باب شد. در این برنامه،که هر سال در فرانسه اجرا میشود، تمامی میادین مهم شهرها و مراکز فرهنگی از غروب تا نیمی از شب پذیرای اجرای رایگان موسیقیهای مختلف توسط گروههای مختلف است.
موسیقی در جامعه امروز فرانسه
امروزه موسیقی در فرانسه اعم از سنتی، کلاسیک و معاصر هنری پویا و زنده است و بخشی از زندگی مردم را تشکیل میدهد. موسیقی در این کشور طرفداران بسیاری دارد و بر مخاطبانش روز به روز افزوده میشود. فروش آثار موسیقیایی همچنان رو به فزونی است و تعداد خریداران آثار هنرمندان و کسانی که به کنسرتهای موسیقی میروند یا در جشنوارهها شرکت میکنند، همچنان افزایش مییابد. یکی از دلایل وضعیت خوب موسیقی در فرانسه حمایت همهجانبه دولت و بخش خصوصی و گروهها و انجمنهای داوطلب از این هنر میباشد. از دیگر ویژگیهای موسیقی امروز فرانسه، تنوع آن است. انواع گوناگون موسیقی مخاطبان خود را دارد. وزارت فرهنگ و ارتباطات نیز برای پاسداری از تنوع فرهنگی که شعار فرانسویهاست، میکوشد از سبکهای گوناگون حمایت کند. در نتیجه این سیاست، بیش از سیصد گروه از موسیقی باروک تا رپ تحت حمایت دولت قرار گرفتهاند. دولت فرانسه به شیوههای گوناگون موسیقی را زیر چتر حمایتهایش قرار میدهد. صندوق حمایت از موسیقی و صندوق حمایت از آفرینشهای لیریک نهادهای مهمی هستند که پرداخت یارانه به هنرمندان این رشته را سامان میدهند.
در حال حاضر 24 منطقه فرانسه دارای ارکستر سمفونیک مخصوص به خود هستند. در کنار این ارکسترهای استانی، چند ارکستر سمفونی موضوعی نیز تشکیل شدهاند که مهمترین آنها ارکستر ملی جاز و ارکستر رادیو فرانسه میباشند. نهادهای ملی مانند اپرای پاریس، شهر موسیقی، ایرا کمیک فرانسه و سالن پلیل(sale pleyel) است. این مراکز زیر نظر وزارت فرهنگ و ارتباطات هستند و سالن پلیل با کمک مالی شهرداری پاریس اداره میشود. نهادهای ملی یاد شده از مهمترین مراکز موسیقی به شمار میروند و پذیرای سالانه بیش از یک میلیون نفر میباشند.
از دیگر مراکز مهم موسیقی در فرانسه فیلاهارمونیک است. این مجموعه بزرگ موسیقیایی که با کمک دولت، شهرداری پاریس و کمکهای موسیقی دوستان فرانسوی طراحی شده دارای بخشهای مختلف آموزشی و پژوهشی، نمایشگاهی و سالنهای متعدد اجراست. پیشبینی میشود مرکز فیلاهارمونیک فرانسه تا سال 2012 به یکی از بزرگترین مراکز موسیقی فرانسه تبدیل شود. در همین راستا وزارت فرهنگ فرانسه به ساخت سالنهای چند منظورهای به نام ادیتوریوم اقدام کرد که علاوه بر پاریس، شهرهای بزرگی مانند پواتیه و بوردو را نیز دارای این مجموعههای فرهنگی تازه کرد.
از دیگر نهادهای موسیقیایی در فرانسه مجموعههایی است که خانه اپرا نام دارد. خانه اپرای فرانسه با کمک وزارت فرهنگ و مناطق (استانها) در شهرهای مختلف ساخته شد. خانههای اپرا محلی برای اجرای نمایشهای آوایی و حرکات موزون موسیقیایی هستند و از موفقیت خوبی برخوردارند.
وزارت فرهنگ به کمک قدرتهای محلی اقدام به ساخت 140 سالن برای موسیقی معاصر نمود که به اختصار سماک نامیده میشوند. همچنین به ابتکار شهر پاریس در سال 1984، برنامه زینیت به اجرا در آمد و با توجه به موفقیتش این تجربه ملی شد و تا سال 2009، هفده زینیت در شهرهای مختلف بهرهبرداری شد. این اقدام گام مهمی برای تمرکززدایی و حمایت از موسیقی معاصر است.
یکی دیگر از راههای گسترش هنر موسیقی، حمایت از گروهها و انجمنهای ملی است که در این عرصه فعالیت میکنند. انجمن ملی ارکسترها، هیات اپراهای فرانسه، انجمن فرانس فستیوال، فدراسیون سالنهای موسیقی معاصر(فدروک)، فدراسیون موسیقی جاز و انجمنها و فدراسیونهای فراوان دیگری در این عرصه فعالاند و از حمایتهای دولتی بهرهمند هستند. یکی از سیاستهای مهم دولت، کمک مالی و دادن امکانات به کنسرواتورها و مدارس ابتدایی و راهنمایی برای آموزش موسیقی به کودکان است. از مهمترین مراکز آموزش موسیقی در فرانسه کنسرواتورهای موسیقی هستند. چهارصد کنسرواتوار موسیقی وابسته به شهرها و شهرستانها وظیفه مهم آموزش در سطوح عالی و حرفهای را بر عهده دارند. این مراکز وابسته به قدرتهای محلی میباشند، ولی مدارک تحصیلی آنها را دولت ملی صادر میکند و به رسمیت میشناسد. آنها علاوه بر آموزشهای حرفهای و عالی، برنامههای ویژهای هم برای آمادهسازی کودکان و نوجوانان در انتخاب رشته موسیقی مورد علاقهشان دارند. یکی دیگر از مراکز آموزش موسیقی، دانشگاهها و مراکز آموزش عالی میباشند. وزارت فرهنگ و ارتباطات با حمایت از دانشگاهها و مراکز آموزش عالی نقش مهمی در آموزشهای حرفهای موسیقی برعهده گرفته است. در حال حاضر نهادهای زیر به آموزش موسیقی میپردازند و موسسات مختلف در ردههای ملی و محلی به اجرای برنامههای موسیقیایی و آموزش مشغول هستند. برخی از این موسسات به شرح زیر میباشند: دوکنسرواتوار ملی عالی موسیقی پاریس و لیون معروف به ( س ان س ام)، بیش از سی کنسرواتوار ملی در مناطق( س ان ار)، بیش از صد مدرسه ملی موسیقی ( ای ان ام)، بیش از هزار مدرسه موسیقی شهرداریها، مراکز و موسسات خصوصی بیشماری که در عرصههای مختلف تولید،صدابرداری و دیگر حرفههای موسیقی در سراسر کشور فعالیت میکنند و روز به روز بر تعدادشان افزوده میشوند.
بی تردید یکی دیگر از راههای حمایت از صنعت موسیقی مقابله با تکثیر غیرقانونی لوحهای فشرده و پاسداری از حقوق مولفان این عرصه است. تفاهمنامه تاریخی معروف به (توافق الیزه) که در 23 نوامبر سال 2007 به امضا رسید، گام مهمی برای مقابله با سوء استفاده از تولیدات موسیقیایی است. بر اساس این توافق، نهاد ویژهای برای پیگیری پیوسته مسئله تکثیر غیرقانونی لوحهای فشرده و سوءاستفاده از تولیدات موسیقی به وجود آمد. در پی این توافق قانون جدیدی برای مجازات متخلفان تهیه شد و به تصویب مجلس ملی و سپس سنا رسید. اقدام دیگر برای حمایت از صنعت موسیقی، کاهش مالیات بر فروش و تکثیر و تولید لوحهای فشرده صوتی و تصویری است. این اقدام که در سال 2008 صورت پذیرفت پاسخی بود به یکی از درخواستهای دیرین کسانی که در زمینه موسیقی فعالیت دارند.[۳]
موسيقی كافهای، خيابانی در پاريس
موسيقی كافهای
كافههای پاريس يكی از تجلیگاههای موسيقی مدرن و مردمی در اين شهر است. اگرچه امروزه كافهها همچون مكانهايی قديمی و از مد افتاده تلقی میشوند، ولی در طول دوران شكوفايیشان از آنچنان شهرت و اعتباری برخوردار بودند كه از يكسو محل محکزدن موسيقی آوانگارد(پيشرو) و از سوی ديگر مكانی جهت مباحث روشنفكرانه پيرامون موسيقی مردمی بود. هنرمندان كافههای پاريس عبارت بودند از «اديت پياف»(Édith Piaf)افسانهای، كه بارها و بارها به عنوان معروفترين ستاره پاپ در موسيقی فرانسه انتخاب شد، «موريس شواليه»(Maurice Chevalier)، «ايو مونتان»(Yves Montand)، «ژوزفين بيكر»(Joséphine Baker) و «شارل ترنت»Charles ) Trenet) كه همگی برخاسته از همين سنت بودند. اجرای هنرمندانه «افسانه پاريس» توسط ترنت، بيانرسا و توصيف بليغ آن چيزی بود كه مردم را به پاريس میكشاند. موسيقی كلاسيک «زير آسمانهای پاريس» تركيبی از تخيل و ظرافت است.
موسيقی خيابانی
صدای آوازهای سنتی همراه با نغمه آكاردئون بخشی از خيابانهای شهر پاريس را تشكيل میدهد. موسيقی در خيابانها و متروی پاريس آزاد است. مردمان نيز آزادند كه به موسيقی گوش فرا دهند. هيچكس به درستی نمیداند كه چه تعداد موسيقيدان، خيابان را به عنوان صحنه هنرنمايی خويش انتخاب كردهاند. اينان، آهنگهايی را كه دوست دارند در خيابانها به اجرا درمیآورند تا شايد رهگذران چند سكه در جعبه پوسيده و كهنهشان بيفكنند. اين كار فی الواقع سنتی قديمی است و همين سنت است كه بزرگانی همچون «اديت پياف» را بر آن داشت تا در خيابانهای پاريس ترانه سر دهند و سرانجام نيز به مقامهای بالايی برسند. در حالی كه هيچ يک از آوازهخوانان خيابان هرگز با پياف قابل مقايسه نيستند، برخی از آنها حقيقتاً هنرمندان بزرگی به حساب میآيند و بسياری از آنها از ابتدا تا انتها همچنان يک آوازهخوان خيابانی باقی ماندهاند. هنرمندان خيابانی به گونهای روزافزون به جاهای مختلف پاريس سفر كرده و به اجرای برنامه میپردازند. در حالى كه موسيقى، هميشه يكى از ويژگىهاى خيابانهاى پاريس بوده است، در سالهاى اخير موسيقى خيابانى، رو به نقصان گذاشته و برخی از ساكنان شهر پاريس، موسيقی خيابانی را همچون يک مزاحم تلقی میكنند و ترديدی به خود راه نمیدهند كه جهت دفع اين مزاحم، پليس را در جريان بگذارند. اگرچه پليس نيز تنها در صورت شكايت مكتوب فرد يا افرادی خاص به تعقيب گروههای فوق میپردازد.
قوانين چه مىگويند
اجراى موسيقى خيابانى، يا اجراى هر شاهكار هنرى ديگرى در مكانهاى عمومى، توسط مجموعهاى از قوانين پيچيده و گيجكننده كنترل مىشود. قوانين فوق بايستى از سوى عاملان گشت پليس، رئيس پليس، شهردارى و گاه حتى اداره بهداشت و سلامت عمومى مورد توجه و مراعات قرار گيرد. بيشترين اختيار به دست شهردار است. دولت هرگونه اجازهاى را به شهردار داده است تا تمام امكانات لازم را جهت حفظ نظم، بهداشت و امنيت مكانهاى عمومى به كار گيرد. در حالى كه همه مىدانند كه نواختن آلات موسيقى در خيابانها عملى ممنوع است ولى در اداره پليس هيچ كتابچه خاصى وجود ندارد كه موزيکنوازان با مطالعه آن با چند و چون مقررات آشنا شوند، بلكه قوانين مربوط به ايجاد سروصدا در مكانهاى عمومى، خود در ضمن كتابى با عنوان «قوانين اجرايى پاريس» گنجانده شده است و خواننده هر چه بيشتر اين كتاب را بخواند، بيشتر آشفته مىشود. اين قوانين همه ضدونقيض يكديگرند و غالباً گنگ و مبهم هستند. قانون شماره ۱۰۴۲۵ _ ۸۱، مصوب ۴ ژوئيه ۱۹۸۱، تصريح مىكند كه به منظور سازگارى قوانين بهداشتى در اماكن عمومى و حفظ آسايش جسمى و روحى مردم، نواختن آلات و ابزار موسيقايى _ به جز در زمان يا مكانى خاص و با اجازه مكتوب از مقامات مربوطه _ ممنوع است. اين قانون بسيار روشن و واضح است. نواختن موسيقى در مكانهاى عمومى ممنوع است. با اين وجود قانون شماره ۱۰۶۳۴- ۸۲، مصوب ۹ سپتامبر ۱۹۸۲، چنين میگويد: «فعاليتهاى موسيقايى از ساعت ۱۰ صبح تا ۲ بعد از ظهر در مكانهاى عمومى و نواحى تعيين شده، مجاز است. اين نواحى عبارتند از اطراف مركز فرهنگى «ژرژ پمپيدو»، حوالى «لزهال»،«فوروم»،كنارقصر«سن ژرمن»... قانون شماره ۱۰۴۲۲_ ۸۴ مصوب ۲۶ آوريل ۱۹۸۴، كارهاى پرسروصدا و به ويژه استفاده از آلات موسيقى را ممنوع ساخته است. پليس تنها قانون مصوب ۳ آوريل ۱۹۸۹ با نام قانون ۱۰۲۶۶- ۸۹ را با دقت تمام اجرا مىكند. اين قانون در خصوص ممنوعيت ايجاد سروصدا در مكانهاى عمومى است و مىگويد: «استفاده از آلات موسيقى در پيادهروها، مكانهاى خصوصى مشرف به اماكن عمومى و خود اماكن عمومى ممنوع است. براى اين كار بايستى اجازه كتبى از پليس دريافت كرد. پليس نيز تنها جهت كارهاى تبليغاتى و نمايشهاى عمومى مجوز صادر مىكند». پليس مدارک و اوراق موسيقىدانهاى مذكور را بررسى مىكنند تا مطمئن شوند، آيا كارشان قانونى است يا خير. در برخى موارد موزيکنوازان از ارائه مدارک خويش خوددارى مىكنند، در اين هنگام مردم معمولاً جانب آنان را گرفته و طبيعتاً يک ناآرامى كوچک رخ مىدهد. پيامد طبيعى اين كار هم افزوده شدن تعداد تماشاچيان موسيقىهاى خيابانى است. بهتر است قضيه به صورت مسالمت آميز حل و فصل شود.
موسيقى در مترو
نواختن موسيقى در مترو قدغن است، اما در متروها صداى موسيقى همواره به گوش مىرسد. استفاده از آلات و ابزار موسيقايى در مترو نيز منوط به كسب اجازه كتبى است. كسب اجازه نياز به يک تقاضانامه كتبى دارد. به همراه تقاضانامه بايستى يک نوار كاست (حاوى موسيقى نواخته شده توسط شخص يا گروه مورد نظر) و يک جزوه (شامل برنامه اجرايى موسيقى، زمان، مكان مورد نظر و نام اعضاى گروه و ...) به اداره مربوطه فرستاد تا ميزان صلاحيت افراد مورد بررسى قرار گيرد. در متروهاى پاريس در حدود ۱۰۰ مكان مشخص شده كه نواختن موسيقى در آنها مجاز است. آنها كه اجازه اجراى برنامه را دريافت مىدارند، در قبال عمل خويش حق دريافت هيچ گونه وجهى را ندارند. افراد بىمجوز _ شامل تمام كسانى كه يا براى پول مىنوازند يا از پذيرش آن امتناع نمىكنند- در تونلها ، سكوى ايستگاهها يا داخل خود ترنها مشغول به كارند. هنگامى كه پليس متوجه عدم صلاحيت آنها مىشود، آنها را به آرامى به بيرون از مترو مشايعت كرده و تا زمانى كه مقاومتى در كار نباشد، كار به خوبى پيش مىرود. در غير اين صورت به خاطر نداشتن مجوز به اداره پليس برده شده و در آنجا ممكن است مسائل و اتهامهاى ديگرى از قبيل تكدىگرى و يا مسائلى مرتبط با موادمخدر نيز پيش آيد. ماموران موزيکنوازان را متفرق مىكنند، آنها چند قدم دور مىشوند اما باز در جايى ديگر و از دل تونلهاى كوتاه و بلند متروهاى پيچ در پيچ پاريس، صداى خوش ساز با نغمه دلانگيز خوانندهاى تركيب شده و گامهاى خسته مسافران شتاب بيشترى مىگيرند.[۴]
موسیقی منطقهای و قومی
دقيقا نمیتوان تاريخ موسیقی سنتی و یا قومی فرانسه را مشخص كرد، زیرا اساسا انتقال این گونه موسیقی شفاهی است و به سابقه طولانی اقوام مختلفی برمیگردد كه این کشور را تشكيل دادهاند. در چهار گوشه فرانسه موسیقیهای منطقهای خاص، وابسته به آن زبان و سنتهای منطقهای هستند. بنابراین بدیهی است، موسیقی منطقهای باید در کنار لهجه محلی توسعه يابد. به همین دلیل یک موسیقیدان دوره گرد خیلی زود مورد استقبال در حومه شهر قرار میگرفت. گاهی اوقات این موسیقی مربوط به ژانرهای وسیعتری مانند موسیقی آلمانی آلزاس و یا موسیقی سلتیک برتون است. با وجود بینالمللی بودن اقوام آلزاس و برتون، این ژانرهای موسیقی در حالتی خاص متعلق به فرانسه هستند. موسیقیهای خاص از غنای خاص برخوردارند و اغلب به مناطق فرانسه برمیگردند. آنها میراث قریب به اتفاقی را به اشتراک گذاشتهاند. موسیقی آلزاس ، باسک، بروتون، کرس ، فلاماند، لیموزین و... مصادیقی از موسیقیهای منطقهای و قومی فرانسه محسوب میشوند. در سالهای اخير دوباره آهنگهای محلی، نظامی، دریایی، کارگری و دهقانی و مذهبی كشف شدهاند و در دسترس مردم قرار گرفتهاند.
جشن موسیقی فرانسه
نخستین بار در سال ۱۹۷۶ بود که "جوئل کوهن"(Joel Cohen) آمریکایی ایدۀ برگزاری یک جشن موسیقی به ذهنش رسید. او که در استخدام رادیو موسیقی فرانسه بود، تصمیم داشت روز ۲۱ ژوئن و ۲۱ دسامبر جشنی با عنوان جشن الهۀ زحل، الهۀ رقص، برگزار کند. در روزهایی که اولی کوتاهترین شب سال است و دومی کوتاهترین روز سال. قرار بود که این رادیو از گروههای مختلف موسیقی دعوت کند، تا طلوع روز بعد بنوازند. این ایده پس از پنج سال سرگردانی، سرانجام توسط "ژاک لانگ"(Jack Lang)، وزیر فرهنگ دولت "فرانسوا میتران" به اجرا درآمد. اما در سال ۱۹۸۳ بود که این جشن لباس دولتی از تن درآورد و رنگی مردمیتر گرفت. امروزه بیش از یک ربع قرن از عمر این جشن میگذرد و شکل و شمایل متفاوتی دارد. دست کم در پاریس موسیقی اعتراضی و زیرزمینی در کنار موسیقی کلاسیک و پاپ و اپرا ترکیبی غریب میسازد و به خوبی آمیزش پیچیدۀ فرهنگهای متفاوت این شهر را نشان میدهد. بخشی از این موسیقی توسط هنرمندان غیرحرفهای و یا دانشجویان برگزار میشود. با هماهنگی شهرداری، قسمتهایی از شهر مثل میدانهای اصلی، پارکها و برخی خیابانهای مرکزی در اختیار گروهها قرار میگیرد و معمولاً هر محله سبک و سیاق خاصی از موسیقی را مینوازد. بخش دیگر، از کنسرتهای خیابانی فراتر میرود. این بار حرفهایها و یا هنرمندان مشهور هستند که به سالنهای موسیقی و تئاتر میآیند و ویژۀ این جشن مینوازند و میخوانند. این کنسرتها برای همه رایگان است و هر سالن معمولاً در اختیار چندین هنرمند است و اجازه دارند که تا صبح تنور موسیقیشان را گرم نگه دارند. غیر از مردم عادی، گاهی کمپانیها و تهیهکنندگان موسیقی هم در این شب به خیابان میآیند، تا هم گردشی کرده باشند و هم از کیفیت کار تازهنفسها سر در بیاورند و به اصطلاح، استعدادهای جوان و هنرمندان گمنام را کشف کنند و به بازار حرفهایها بکشانند.
اگرچه ارگان رسمی برگزارکننده جشن موسیقی ، وزارت فرهنگ است، اما اغلب کارها به طور خودجوش و بین مردم برنامهریزی و برگزار میشود. پس از ۲۱ ژوئن هم عدهای از گروههای اجتماعی مجازی و واقعی، شنبههای تابستان را برای ادامۀ این جشن تدارک میبینند. این تداوم غیر رسمیست و به هیچ ارگان دولتی مربوط نمیشود. به این ترتیب گروههای موسیقی تور کنسرتهای خیابانی تابستان را از این تاریخ آغاز میکنند و پس از آن هر میدان و محلهای که پلیسهای مهربان داشت و ساکنان موسیقیدوست، بساطشان را پهن میکنند و دوباره جمعیتی را به خیابان میکشانند و رقص و پایکوبی راه میاندازند. طبق آمار کمیتۀ برگزارکنندۀ جشن موسیقی تابستان، در فرانسه ۱۸هزار کنسرت اجرا میشود. نزدیک به ده میلیون نفر مخاطب این کنسرتها هستند و ۹۷ درصد فرانسویها این جشن را میشناسند و از تاریخ و اتفاقاتش خبر دارند. در کنار تمام بهرههایی که این جشن برای موسیقی فرانسه داشته، از مرزهای این سرزمین فراتر رفته، به شهر دیگر هم رسیده و بدل به نمادی از زندگی فرهنگی و همزیستی اجتماعی فرانسویها شدهاست[۵][۶].
نیز نگاه کنید به
موسیقی در زیمبابوه؛ موسیقی در ژاپن؛ موسیقی در روسیه؛ موسیقی در کانادا؛ موسیقی در کوبا؛ موسیقی در لبنان؛ موسیقی در مصر؛ موسیقی در تونس؛ موسیقی در افغانستان؛ موسیقی سنتی چین؛ موسیقی در سنگال؛ موسیقی در آرژانتین؛ موسیقی در مالی؛ موسیقی در ساحل عاج؛ موسیقی در تایلند؛ موسیقی در اوکراین؛ موسیقی در اردن؛ موسیقی در اتیوپی؛ موسیقی در سیرالئون؛ موسیقی در قطر؛ موسیقی در بنگلادش؛ موسیقی در سریلانکا؛ موسیقی در تاجیکستان؛ موسیقی در گرجستان
کتابشناسی
- ↑ رابرتسون ، الک و استیونس ، دنیس ، ترجمه باشی ، بهزاد ، تاریخ جامع موسیقی ، انتشارات آگاه ج ا ، ص.483.
- ↑ صارمی ، کتایون ، دایره المعارف موسیقی جهان ،چاپ اول ، انتشارات پیشرو ،1374،ص.152-153.
- ↑ ایوبی ، حجت اله ، سیاست گذاری فرهنگی در فرانسه ؛ دولت و هنر ، انتشارات سمت ، 1388 ، ص.228.
- ↑ برگرفته از سایت http://www.sharghnewspaper.com/830202/art.htm
- ↑ برگرفته از سایت http://fr.wikipedia.org/wiki/F%C3%AAte_de_la_musique
- ↑ نعيمي گورابي، محمد حسين(1392). جامعه و فرهنگ فرانسه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)