روابط تاجیکستان با جمهوری اسلامی ایران
پس از استقلال، مردم تاجیکستان، خواستار ارتباط با کشورهای فارسی زبان بویژه ایران بودند. فرهنگ مشترک دو کشور باعث شده است که مردم و روشنفکران تاجیک، ایران را کشور دوم خود بدانند و معتقدند تاجیکستان نقطه جدا شده ای از محدوده فرهنگی ایران است و طبیعتاً برقراری ارتباط فرهنگی از اولین خواسته های این گروهها بود.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تأسیس دولتهای جدید در امپراطوری سابق که پانزده جمهوری را شامل می شد، مهمترین برآیند ائتلاف نیروهای چالشگر در استقرار نظامی نوین مبتنی بر ارزشهای تازه بوده است. در این میان فرهنگ از لحاظ تأثیر و عمق آن بر حیات سیاسی - اجتماعی ملتها، جایگاه ویژه ای داشته و دارد. هویت و ماهیت فرهنگی در منطق رقابت پذیری «جهانی شدن» این شرایط را به وجود آورده است که در گذر واقعیتی به نام جهانی شدن و آموزه های ناشی از این رهیافت احتمالاً کمرنگ و یا حتی از بین بروند. احیای پیوندهای دیرینه ایرانیان و مردمان آسیای مرکزی به طور اعم و تاجیکستان به طور اخص که از بطن ارزشهای مشترک برخاسته می تواند در قالب گفتمان رئالیستی آنها را به یکدیگر نزدیک سازد. تاریخ آسیای مرکزی در برگیرنده تاریخ ملتهایی است که از نظر ساختار سیاسی نیز با یکدیگر تفاوتهایی دارند. طبقه روشنفکر این کشورها پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در جهت تجدید حیات ملی می کوشیدند ضمن احیای سنتهای ملی و آیین های کهن متعلق به مردم، آمیزه ای از ملیتگرایی و تجدد را احیاء سازند. موضوعی که درک ما را از فرآیند تحولات اجتماعی و هویت فرهنگی نوین ساکنان این منطقه عمیق تر می کند، توجه به مفهوم انسان نوین غربی است. این مفهوم که اساس تئوریک فرایند هویت سازی جدید را برای مردم آسیای مرکزی به نمایش گذاشته، در دهه اخیر و به دنبال خروج مردم این منطقه از زیر سلطه ابرقدرت شرق ارائه شده است. اما این تحولات اجتماعی و هویت نوین بدون لحاظ کردن فرهنگ و تمدن کهن این منطقه که هویت اصیل و اصلی مردمان آن را می سازد هرگز موفق نخواهد شد. بنابراین ایران و اسلام که از بسیاری جهات مادر هویت اصیل آنان محسوب می گردد زمینه های فراوانی برای احیای مناسبات کهن خود با کشورهای آسیای مرکزی و در گسترش هویت نوین و جهت دادن به آن دارا می باشد. روابط فرهنگی ایران و تاجیکستان پس از پیروزی انقلاب اسلامی وارد مرحله تازه ای شد. جمهوری اسلامی ایران نخستین کشوری بود که استقلال تاجیکستان را به رسمیت شناخت و سفارت خود را در پایتخت این کشور در روز 21 ژانویه 1992 در شهر دوشنبه به طور رسمی افتتاح نمود. به این مناسبت یک هیأت بلندپایه سیاسی و فرهنگی ایران را به ریاست نمایندهی ویژه رئیس جمهور و معاون وزیر امور خارجه وقت ایران، به جمهوری تاجیکستان اعزام شدند. از همان زمان تبادل هیأتهای بلندپایه بین دو کشور و امضای توافقنامههای متعدد موجب گسترش روابط دو کشور گردید. مجسمه فردوسی در قلب شهر دوشنبه جایگزین مجسمه لنین شد. پرواز هوایی دوشنبه - تهران افتتاح شد. رهبران بلندپایه هر دو کشور در تهران و دوشنبه دید و بازدید به عمل آوردند و قراردادها و تفاهم نامه های مهمی منعقد شد. متقابلاً در آخر ماه ژئوئن سال 1992 یک هیأت بلندپایه به ریاست رئیس جمهور وقت تاجیکستان رحمان بی اف به ایران سفر نمود. در این سفر میان تاجیکستان و ایران پنج سند به امضا رسید که دو سند آن مربوط به همکاری های علمی و فرهنگی بود. در همین راستا سفرهای هنری و دید و بازدیدهای هنرمندان نقش خوب و مهمی در گسترش دوستی و همکاری تاجیکستان و ایران داشته و دارند. در گسترش روابط فرهنگی و تحکیم بخشیدن به دوستی و همکاری میان فرهنگ ایران و تاجیکستان نهادهای فرهنگی ایران از قبیل رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان، پژوهشگاه فرهنگ فارسی تاجیکی، انتشارات «پیوند»، فروشگاه انتشارات بین المللی «الهدی» در تاجیکستان نقش بسزایی داشته اند.
رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان در طول سالهای فعالیت خود خدمات ارزنده ای برای اهل فرهنگ تاجیکستان و ایران داشته است. با ابتکار این کانون فرهنگی، تاجیکان با دستاوردهای فرهنگی ایران و ایرانیان با دستاوردهای فرهنگی تاجیکستان بهتر و بیشتر آشنایی پیدا نموده اند.
به لحاظ روابط اقتصادی دوجانبه، روابط ایران با تاجیکستان سابقه ای بیش از دو دهه ندارد. تاجیکستان با برقراری آشتی ملی و دعوت از احزاب مخالف برای سهیم شدن در قدرت، پروسه مهمی از بحران مشروعیت و توزیع را پشت سر گذاشته است. ایران نیز پس از برقراری آرامش در تاجیکستان سعی کرد تا روابط خود را با دولت مرکزی تحکیم بخشد. پس از این گشایش، ایران فعالیتهای تجاری و عمرانی خود در تاجیکستان را گسترش داد و این روند تاکنون نیز ادامه دارد. بر اساس گزارش های موجود، ایران یکی از صادرکنندگان عمده مواد غذایی و نیز مصالح ساختمانی به تاجیکستان و در عین حال از واردکنندگان پنبه و آلومینیوم این کشور است. امروز ایرانیان 45 بنگاه تجاری، مؤسسه، کارخانه و شرکت مهندسی تولیدی در تاجیکستان دارند. از آغاز استقلال تاجیکستان تا امروز، 150 سند همکاری در زمینه های مختلف بین دو کشور امضاء شده است. با مروری گذرا می توان به عمق تاریخ تحولات اقتصادی و ارتباطات سودمند ایران و تاجیکستان در آخرین دهه هزاره دوم پی برد.
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، جمهوری اسلامی ایران فرصت های جدیدی در منطقه آسیای مرکزی به طور اعم و تاجیکستان به طور اخص پیدا نمود که توانست به منافع ملی اش کمک نماید. این منافع بر پایه موقعیت محوری و ژئواستراتژیک ایران در منطقه با برخورداری قابل ملاحظه از نفت و گاز و همسایگی با کشورهای مهم منطقه و داشتن هزاران کیلومتر ساحل در امتداد خلیج فارس قابل توجه بوده است. ایران همیشه از نظر استراتژیک موقعیت مهمی را داشته است به طوری که بر سر راه اتصال آسیای مرکزی و قفقاز قرار گرفته و توانایی اتصال آسیای مرکزی را به خلیج فارس دارد.
با این موقعیت جغرافیایی استراتژیک، ایران می تواند نقش ژئوپلیتیک خود را به عنوان ایجاد پلی بین جهان خارج و آسیای مرکزی به طور اعم و تاجیکستان به طور اخص ایفا نماید. با در نظر گرفتن چنین موقعیتی، ایران سیاست منطقه ای خود را در شرایط و مناسبات ارتباط و همکاری را به عنوان محور اساسی برای کمک به کشورهای آسیای مرکزی خصوصاً تاجیکستان جهت خارج شدن از حالت جمهوری استثمار شده بوسیله اتحاد شوروی سابق به عنوان مکانی با اقتصاد وابسته و تبدیل به کشوری مستقل با وضع اقتصادی خودکفا انتخاب کرده است. این همکاری ها می توانست در حوزه اقتصاد، سیاست و فرهنگ صورت پذیرد.
هر چند زبان فارسی به عنوان عامل مشترک میان ایران و تاجیکستان می تواند در پیوند میان دو کشور به عنوان نقطه آغازین همکاریها با اهمیت باشد، اما برای استمرار این همکاری ها به عوامل دیگری نیز نیاز است. در این رابطه باید به این مسأله توجه کرد که با وجود اشتراکات فرهنگی و تاریخی میان این دو کشور، تفاوتهای قابل توجهی نیز میان آنها وجود دارد که ارزشهای سیاسی متفاوت از آن جمله اند. در واقع، با وجود اینکه ایران و تاجیکستان هر دو از کشورهای اسلامی تلقی می شوند ولی دولت تاجیکستان به ارزشهای غربی گرایش بیشتری دارد و خود را دولتی سکولار می داند. با این وجود و همانطور که در تجربه دیگر کشورها در برقراری همکاری های چندجانبه دیده می شود، عامل اقتصاد می تواند چنین تفاوتهایی را پشت سرگذارد و موجبات تقویت مناسبات دو جانبه را فراهم نماید.
در زمینه همکاری های اقتصادی ایران با تاجیکستان باید گفت که به دنبال ایجاد ثبات نسبی، این کشور به تدریج توانسته است وضعیت اقتصادی خود را بهبود بخشد به گونه ای که حجم تجارت میان دو کشور به طرز چشمگیری گسترش یافته و از 40 میلیون دلار در سال 1380 به 95 میلیون دلار در سال 1383 رسیده است. هر چند که قسمت عمده این حجم تجاری یعنی حدود 85 میلیون دلار آن متعلق به ایران است. صادرات عمده تاجیکستان شامل آلومینیوم، برق، پنبه، میوه، روغن گیاهی و منسوجات می باشد. ایران نیز یکی از صادرکنندگان عمده مواد غذایی و نیز مصالح ساختمانی به تاجیکستان به شمار می رود. از طرف دیگر ایران در زمینه دو طرح بزرگ تونل انزاب و نیروگاه سنگ توده در تاجیکستان سرمایه گذاری نموده است. تونل انزاب به ویژه برای تاجیکستان اهمیت زیادی دارد، زیرا که از این طریق مردم تاجیکستان به راحتی می توانند کالاهای خود را به بازارهای ایران برسانند. همچنین ایران در دیگر پروژه های عمرانی در تاجیکستان در زمینه ساخت واحدهای مسکونی و ایجاد امکانات مخابراتی قراردادهایی را با تاجیکستان به امضا رسانیده است. در مراسم افتتاح تونل دکتر محمود احمدی نژاد ساخت تونل انزاب در تاجیکستان را هدیه ای از جانب ملت ایران به ملت برادر و دوست تاجیکستان توصیف کرد و گفت «ما پیشرفت، عمران و آبادانی و اقتدار تاجیکستان را پیشرفت و آبادانی ایران می دانیم. پیشرفت و آبادانی تاجیکستان به نفع همه کشورهای منطقه است و افتتاح این تونل نقطه آغاز در مسیر طولانی همکاری های ایران و تاجیکستان به سوی آینده ای روشن و پرافتخار است. رحمانف نیز با اشاره به امضای اسناد همکاری ایران و تاجیکستان در سالهای گذشته و در سفر آقای احمدی نژاد به این کشور بر ضرورت بهره گیری از توان متخصصین ایرانی در پروژه های عمرانی آینده این کشور تأکید کرد. همچنین وی اظهار داشت که بیش از 90 سال است تاجیکستان چون نگینی در آسیا می درخشد اما برخی از سیاستها نگذاشتند این ملت راه پیشرفت را طی کند. امروز تاجیکستان در آستانه یک جهش عظیم اقتصادی و پیشرفت قرار گرفته است.
روابط فرهنگی ایران و تاجیکستان
ایران با تمدن آسیای مرکزی مشترکات فراوانی دارد. در میان این تمدن، با نمایندگان فرهنگ اصلی و اصیل این سرزمین یعنی تاجیکان، مشترکاتی به مراتب بیشتر دارد. روشن است تاجیکان محدود به مردم جمهوری تاجیکستان نمیشوند. بلکه بیش از سهچهارم جمعیت تاجیکستان و بالغ بر میلیونها نفر در ازبکستان، افغانستان، ترکستان چین، روسیه و دیگر جایها را تشکیل میدهند.
«ماوراءالنهر»، «فرارودان» یا «ورارود» که گرانیگاه عنوان نسبتاً جدید «آسیای مرکزی» را تشکیل میدهد، در زمرهی گهوارههای تاریخ، تمدن و فرهنگ بشریت بوده است. این سرزمین تاریخساز، خاستگاه اقوام بزرگ مهاجم و مهاجری بوده که با هر خیزش، به تاریخ و تمدن بشری چهرهای تازه بخشیدند.
ماوراءالنهر بخشی از مهمترین ایستگاههای شاهراه جهانی ابریشم را در خود جای میداده است. ارزشمندترین بخش دادوستدی این شاهراه حیاتی، داد و ستد فرهنگ - به معنای گستردهی آن شامل هنر، اندیشه و باور- بود.
از دیگر سو این چهار راه تمدن و فرهنگ بشری و محل تلاقی، آمیزش و خیزش نژادها، اندیشهها و باورها بوده است.
این سرزمین اگرچه بخش مهمی از پیکرهی «ایران بزرگ» یا به عباراتی دیگر «حوزهی تمدنی ایران» یا «ایران فرهنگی» به شمار آمده است، در پیوندی عمیق با تمدنهای کهن و بزرگ هند و چین نیز بوده است.
شکلگیری دولت یونانیِ بلخ «باختر یا باکتریا» [150-250 پیش از میلاد]، در ماوراءالنهر، گویا نیاز معجون تمدنی این منطقه، به آرایههای تمدن هلنی را نیز تأمین نمود.
بیتردید ماوراءالنهر در زمرهی تمدن و فرهنگ شکوهمند اسلامی - بزرگترین و به عبارت دیگر یکی از بزرگترین تمدنها و فرهنگهای بشری- بوده است.
از منظری دیگر، تاجیکستان همراه با ازبکستان، قزاقستان، قرقیزستان و ترکمنستان، منظومهی واحدی را تشکیل میدهند که همان ماوراءالنهر تاریخی است. سیاست کلان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در قبال تاجیکستان نمیتواند و نمیبایست مستقل از سیاست فرهنگی ایران در قبال دیگر کشورهای جدید الاستقلال آسیای مرکزی گذارده شود.
این منظومه، یعنی جمهوریهای ماوراءالنهر، را نمیبایست فقط در ارتباط با تمدن ایرانی جست. ماوراءالنهر همچون گذشته و بیشتر و پیچیدهتر از گذشته، تحت تأثیر دو حوزهی تمدنی چین، هند و جانشین امپراطوری عثمانی، یعنی ترکیه و بیش از آن، تحت تأثیر اسلاوها، روسیهی تزاری و روسیهی امروز قرار دارد و البته هژمونی و جذابیتهای تمدن و فرهنگ غرب نیز، عنصری جدید و نیرومند در شکل گیری چهرهی فرهنگی این سرزمین میباشد.
ماوراءالنهر را با اندکی مسامحه، در برههای از تاریخ میتوان یکی از مهمترین کانونهای تمدنی «ایران بزرگ» یا به عبارتی«ایران فرهنگی» و به دیگر عبارت و شاید «حوزهی تمدن ایرانی» خواند. و با جرأت در بسیاری از ادوار دوران اسلامی، یکی از مهمترین کانونهای «حوزهی تمدن ایرانی» یا «ایران فرهنگی» برشمرد. لیکن این ادعا نمیبایست بر پایهی باورها و برداشتهای معمول امروزین از «ایران» و «ایرانیت» باشد. در غیر اینصورت دچار تناقضات و توهماتی میگردیم که تبعات آن برای حضور جمهوری اسلامی ایران، در حوزهی تمدنی ایران، مفید نخواهد بود.
«حوزهی تمدن ایرانی» یا «ایران فرهنگی» را به هیچ روی نمیبایست با «قلمروی سیاسی ایران» خلط نمود. حوزهی تمدن ایرانی، همواره به مراتب عظیمتر و گستردهتر از قلمروی سیاسی ایران بوده است. همچنین «حوزهی تمدن ایرانی» یا «ایران فرهنگی» را هیچگاه نمیبایست حوزهای تمدنی- فرهنگی مستقل و خالص شمرد. این حوزه همواره در پیوند با عناصر دیگر تمدنها و فرهنگها بوده است. ایران به عنوان قلمرویی سیاسی، در طول تاریخ چند هزارسالهاش، دارای مرزهای ثابتی نبوده است. همواره کلیتی یکپارچه، نداشته است. چندین هجوم، استقلال سیاسیاش را برای چند باری از میان برده است.
گاه از سند تا نیل و از سیحون تا اژه، قلمرو ایرانیان میگردید و گاه تمامی ایرانزمین به تصرف انیرانیان در میآمد؛ و البته همانگونه که ایران هیچ گاه هویت یونانی، عربی، ترکی و مغولی نگرفت و در دورههایی که استقلال نداشت و یا تابعیت نسبی از قدرتهای بیگانه داشت و یا چند پارچه بود، همواره ایران باقی ماند، تمامی متصرفات سلسلههای جهان گشایی که بر ایران زمین حکم راندند، نیز نمیتوان ایرانی خواند. برای مثال، با استناد به اینکه هرودوت زاده هالیکارناس؛ شهری در قلمرو سلسله هخامنشیان بوده، نمیتوان پذیرفت که هرودوت را ایرانی نامید. اگر چه برخی بر این هویتبخشی تصنعی اصرار ورزند. به همین ترتیب به استناد به اینکه محمد جلالالدین بلخی رومی، در قونیه بالیده و آرمیده، نمیتوان هویت ایرانی را از وی سلب نمود. اگرچه برخی بر این امر غیرواقع اصرار ورزند.
منظور آن است که مرزهای سیاسی هیچ گاه معیار معتبری برای تمییز ایران از انیران، و ایرانیان از دیگران نمیتواند بود.
در تبیین و تعیین معیارهای این تمییز (ایران از انیران و ایرانیان از انیرانیان)، علاوه بر جغرافیای سیاسی، عوامل دیگری چون نژاد، زبان، دین، مذهب، تاریخ مشترک، فرهنگ، هنر، آداب و رسوم و غیره، به همان اندازه که در شناخت ایران و ایرانی یاری میرساند، چنانچه به دنبال تعریفی مطلق، ثابت، جامع و مانع باشیم، میتواند موجب سردرگمی گردد.
از این روست که در این حوزه (شناخت ایران و ایرانی)، با اصطلاحاتی چون «ایران بزرگ»، «ایران تاریخی»، «ایران فرهنگی»، «جهان ایرانی» و مانند آن برمیخوریم. جعل این اصطلاحها به حق تا حدود زیادی جوینده را از سردرگمیهای پیشگفته میرهاند.
و البته به نظر میآید که در حوزههایی از این دست، نمیبایست و نمیتوان که تعریفی مطلق، ثابت، جامع و مانع را جستجو نمود.
به هر روی مولفههای هویتی؛ چون نژاد، زبان، فرهنگ، هنر، دین، مذهب، آداب و رسوم ایران و ایرانی در طول تاریخ، به صورت مجزا یا همراه، کم یا زیاد، در سرزمینهایی به مراتب پهناورتر از آنچه ایران - حتی در وسیعترین ادوار آن- خوانده شده، پراکنده گردیده است.
و در نهایت میتوان گفت در حوزهی جغرافیایی که این مولفهها، متراکمتر و کاملتر، جمع گردیده است، هویت ایرانی برجستهتر و مستقلتر میباشد.
میتوان گفت تا پیش از دوران اسلامی بخش اسطورهای پیوستگیهای ماوراءالنهر با دیگر بخشهای ایرانزمین یا به تعبیری دیگر، ایران شرقی با ایران غربی، فربهتر و بزرگتر از بخش تاریخی آن است، به ویژه از منظر جغرافیای سیاسی.
در واقع پیوستگی ماوراءالنهر به چهار دولت مشهور ایرانی عصر باستان، کمابیش، بریده بریده بوده است. حتی میتوان گفت پیوستگی بینالنهرین و یا اهمیت آسیای صغیر، برای امپراطوریهای باستانی ایران، به مراتب بیش از ورارودان بود.
در دوران اسلامی نیز تابعیت سیاسی ماوراءالنهر از ایران یا ایرانی خواندن ماوراءالنهر با تلقی امروزین از ایران و ایرانیت پر از تناقض، ابهام و چالش است.
فیالواقع ماوراءالنهر جز برههای از تاریخ و آن هم بخشی از این سرزمین، به تابعیت سیاسی ایران - بهمفهوم امروزین یا نزدیک به مفهوم امروزین- درنیامد[۱].
ایران دوران اسلامی؛ یا ایران اسلامی، از زمان فتوحات اسلام، تا هجوم مغولان، و در نهایت سقوط بغداد، چون بسیاری دیگر از سرزمینهای جهان اسلام، با ملاحظاتی چند، کمابیش جزء پیوسته یا وابستهی قلمرو خلافت اسلامی محسوب میگردید. تا سده سوم هجری، جزو، پیوستهی امپراطوری اسلامی به شمار میآمد، و از اویل قرن سوم، با وجود ایجاد دولتهای نیمهمستقل، محلی، متقارن و یا فراگیر در گسترهی ایران بزرگ، که مشهورترین، مهمترین و مربوطترین آن دولت سامانیان است[204-395 /619- 1005]، وابستگی به دستگاه خلافت، تا سقوط بغداد- و به صورت موردی و منقطع به خلافت صوری عباسیان قاهره- کمابیش تداوم داشت.
از همین رو از منظر جغرافیای سیاسی، ایران این دوران، یا در شمار سرزمینهای شرقی خلافت شناخته میشود، یا قلمرو مغولان و مغولزادگان و ترکان و ترکمانان. فیالواقع در عصر صفوی است که ایران؛ به مفهوم متبادر امروزین آن، دولتی منسجم را مییابد که بخشهای وسیعی از ایران بزرگ یا ایران تاریخی- و البته نه تمامی آن- را نمایندگی مینماید. جالب و تأملبرانگیز آنکه، از همین دوران است که انقطاع فرهنگی میان بخشهایی وسیع و مهم در ایران بزرگ یا به تعبیری درستتر، حوزهی تمدنی ایران، از جمله با ماوراءالنهر، پدید میآید. تا سده 10 هجری/ 16 میلادی، میان ایرانیان خراسان بزرگ؛ از جمله ایرانیان ماوراءالنهر، با دیگر بخشهای ایران بزرگ، شکاف فرهنگی و هویتی که پس از این دوران، آرام آرام شکل گرفت، وجود نداشت.
تحولات سیاسی که در آغازین سالهای سده ده هجری/ شانزده میلادی، در شرق میانه به وجود آمد، به تدریج، گسست و تجزیه فرهنگی در جهان اسلام، از جمله و به ویژه در ایران بزرگ، پدید آورد. این بار، قلمروهای خاندانهای حکومتگر، رفتهرفته، زمینهی مرزبندیهای سیاسی کشورهای آینده را آماده مینمود. رفت و آمد میان شرق و غرب جهان اسلام کاهش یافت، همچنین رونق داد و ستدهای علمی و فرهنگی فروکش نمود. دربها بسته گردید و دریاها، دریاچه شد. تحولات و رویدادهای بنیادین و جهانی دو قرن 13 و 14 ه.ق / 19 و20 .م، چهره جهان و از جمله عالم اسلام و ایران بزرگ را به طور کلی دگرگون ساخت. از جمله این دگرگونیها، مرزبندیهای جدیدی بود که در جهان اسلام و از جمله ایران بزرگ، ترسیم شد؛ و این بار نه جان آرش و برد کمان او بود و نه جانبازی غازیان و بانگ گلدستهها، که مرزها را رسم مینمود. بیگانگان پیروز دو جنگ بزرگ جهانی بودند که مرزها را ترسیم نمودند[۲].
روی هم رفته توسعه روابط فرهنگی ایران با کشور تاجیکستان از روزهای آغازین استقلال این کشور در دستور کار مسئولین کشورمان قرارگرفته است. همجنین موافقتنامه های فرهنگی بین جمهوری اسلامی ایران و تاجیکستان به امضاء طرفین رسیده و زمینه های رسمی این روابط نیز پدید آمده است. به نظر میرسد راهکارها و پیشنهادی زیر می تواند به تعمیق، گسترش و چشم انداز آینده این روابط کمک شایانی نماید:
توسعه همگرایی فرهنگی
تأکید بر مشترکات تاریخی می تواند در توسعه همگرایی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران با تاجیکستان تأثیر بسزایی داشته باشد. به ویژه آنکه بازیابی هویت گذشته جزء تاریخ هر یک از این کشورها قرار دارد و تلاش در جهت شناساندن گذشته ای روشن و مبتنی بر پایه های هویتی آنان، راه نزدیکی در جهت رسیدن به همگرایی فرهنگی است. در سالهای پس از استقلال همواره این کشورها از داشتن روابط هم سطح در امور فرهنگی با ایران استقبال کرده اند و باید چنین تقاضایی تعمیم و گسترش یابد.
پایداری خصیصه های فرهنگی
به یقین تلاش های فرهنگی آنگاه می توانند موثر واقع شوند که از پایداری برخوردار باشند و فعالیت های کوتاه اثر هرگز نمی تواند در جهت تقویت روابط فرهنگی موثر واقع شود. خصیصه های فرهنگی مشترک بین ما قابلیت پایدارشدن را دارا هستند و به سهولت میتوان با تمسک به شیوه هایی همچون اعطای فرصت های مطالعاتی، اعطای بورسیه های تحصیلی متقابل، ترجمه و چاپ کتب سودمند به رسوب گذاری و پایدارسازی سیاست های فرهنگی کمک کرد. پرداختن به فعالیتهای مشترک پایدار راهی است که می توان با طی آن به مقصد دوستی و یکدلی و روابط پایدار دست یافت.
پیشگیری از شکل گیری تنش های احتمالی
برخی از رقبای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران از اینکه تنش هایی بین ایران و تاجیکستان پدید آید سود می برند و به همین دلیل از پدید آمدن چنین تنشهایی استقبال می کنند. این تنشها در حوزه های فرق اسلامی زمنه های بیشتری را برای پدید آمدن دارند که رقبای مذکور با توجه به این نکته کوشیده اند تا چنین فضایی را به وجود آورند که تاکنون این تلاش ها نتایجی را در پی نداشته است. این پیشگیری با طراحی و اجرای مکانیسم های گفتگوی بین تمدنی و توسعه آگاهی های متقابل دست یافتنی است.
اصلاح برداشت های نادرست از محتوای فرهنگ اسلامی - ایرانی
آثار تبلیغات هفتاد و چهار ساله اتحاد جماهیر شوروی برای اسلام زدایی را در هر مظهری از مظاهر فرهنگی این کشورها می توان مشاهده کرد. کتابهای درسی ایشان مشحون از این نوع تبلیغات، همچنین به دلیل اینکه اتحاد جماهیر شوروی، ایران را پیش از انقلاب اسلامی اولین جبهه آمریکایی در برابر خود قلمداد می کرد، تبلیغات ضدایرانی را نیز گسترش داد و اکنون در بسیاری از کتب درسی که در مدارس این کشورها تدریس می شود ایران از 15 استان تشکیل شده است و فردوسی و مولانا شعرای پارسی گوی نیستند و ابوعلی سینا هیچ ارتباطی با فرهنگ ایرانی ندارد. پرداختن به اصلاح باورهای نادرست امری است که از سوی مسئولین فرهنگی کنونی تاجیکستان مورد استقبال است که با تلاش های پیگیر برخی از نمایندگی های فرهنگی کشورمان این باورها اصلاح شده و حتی در برخی از کتب درسی اطلاعات صحیح گنجانده شده است.
تلاش در جهت اعتمادسازی
ایجاد اعتماد در محیط روابط فرهنگی اولین پایه تعمیق و گسترش روابط است. فضایی که در آن فعالیت فرهنگی صورت می پذیرد غیر از فضایی است که فعالیت سیاسی را در خود گنجانده است. ایجاد ارتباط بین اندیشمندان دو کشور تنها زمانی میسر است که بر بستر ثابت اعتماد متقابل بنا نهاده شود. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، سفرهای متعددی از سوی مردم این کشورها به ایران انجام شده و هیأت های فرهنگی متعددی بین دو کشور مبادله شده است و هم اکنون دانشجویانی از این کشورها در ایران به تحصیل اشتغال دارند که همه اینها مبتنی بر اعتمادی است که در گذشته پایه ریزی شده است و اکنون نیز می توان بر دامنه این اعتمادها، مبادلات فرهنگی را فزونی بخشید.
انطباق رفتار و برنامه های فرهنگی بر ظرفیت محیط فعالیت
گزینش و تطبیق برنامه ها و رفتار فرهنگی بر ظرفیت و کشش محیط فعالیت و توسعه شناخت واقعی از خصلتهای فرهنگی، اجتماعی و روانشناختی محیط لازمه تلاش های فرهنگی در عرصه بین المللی است. هرگز نمیتوان بیآنکه شناخت واقعی از محیط فعالیت داشت، در عرصه فعالیتهای فرهنگی به اهداف مورد انتظار دست یافت.
مردم و دولت تاجیکستان نسبت به آشنایی با فرهنگ، آداب و رسوم و زبان ایران هیچگونه حساسیت منفی از خود نشان نمی دهند و همواره کوشیده اند با سفر به ایران آشنایی خود از فعالیت های موجود در ایران را گسترش دهند و از خلال سفرهایی که آنان به ایران در جراید خود به چاپ رسانده اند می توان به درک این واقعیت رسید که هرگز عنادی در ارائه یافته های شان ندارند و با دیده احترام به ایران و ایرانی می نگرند. تمرکز متوازن بر روی ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی روابط با تاجیکستان امری حیاتی است و سیاسیون همواره بر این نکته تأکید کرده اند که گسترش و بهسازی روابط فرهنگی، زمینه ساز بهبود روابط سیاسی کشورها است. از جمله طرحهایی که با پایان یافتن جنگ سرد در ایران به آن توجه شده است، طرح همکاری کشورهای فارسی زبان یعنی ایران، افغانستان و تاجیکستان می باشد. این سه کشور به لحاظ تاریخی و فرهنگی نیز پیوندهای نزدیکی با یکدیگر دارند. در واقع، بر این اساس بسط روابط با کشورهای همسایه و نیز کشورهای منطقه می تواند اهداف سیاست خارجی ایران را در راستای توسعه روابط اقتصادی، برقراری امنیت و خنثی کردن سیاست های آمریکا و غرب تأمین نماید. بدیهی است که در پیشبرد سیاست همکاری و نیل به اتحاد با کشورهای فارسی زبان مانند هر مقوله دیگر سیاست خارجی نباید از واقعیت های موجود و قابلیت های کشورهای دیگر غافل شد و بر اساس یک مطالعه دقیق برنامه مدون و زمان بندی شده به اهداف مورد نظر دست یافت. بر این اساس به نظر می رسد توجه به برخی نکات می تواند به ثمربخشی همکاری های سه کشور فارسی زبان کمک کند.
به لحاظ اقتصادی ایران می تواند از فرصت های خوبی در تاجیکستان برخوردار شود و با سرمایه گذاری مناسب و معقول در طرح های عمرانی و صنعتی این کشور منافع قابل قبول اقتصادی را کسب کند. از طرف دیگر، ایران برای پیشبرد طرح های خود در زمینه انتقال انرژی نیازمند افزایش سطح همکاری های خود با کشورهای منطقه است تا بتواند علی رغم تلاشهای آمریکا برای محدود کردن و به شکست کشاندن طرح های اقتصادی ایران، همکاری های خود را افزایش دهد. بدیهی است همکاری میان ای دو کشور نمی تواند محدود و تنها متکی به مشترکات فرهنگی و زبان فارسی باشد. بلکه نیازمند تعاملی گسترده و فراگیر میان ملتهای دو کشور است تا بتواند توسعه اقتصادی و اجتماعی و بهبود معیشت آنها را نیز در برگیرد.
نیز نگاه کنید به
روابط آرژانتین با ج.ا.ایران؛ روابط کانادا با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط روسیه با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط تونس با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط ژاپن با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط کوبا با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط لبنان با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط ایران و چین؛ روابط جمهوری سنگال با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط فرانسه با ج.ا. ایران؛ روابط مالی با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط سودان با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط ساحل عاج با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط زیمبابوه با ج. ا. ایران؛ روابط تایلند با ج.ا.ایران؛ روابط اوکراین با ج. ا. ایران؛ روابط اسپانیا با ج. ا. ایران؛ روابط اردن با ج.ا.ایران؛ روابط اتیوپی با ج.ا.ایران؛ روابط سیرالئون با ج. ا. ایران؛ روابط قطر با ج. ا. ایران؛ روابط سریلانکا با ج.ا.ایران؛ روابط گرجستان با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط بنگلادش با ج.ا.ایران؛ روابط قزاقستان با جمهوری اسلامی ایران
کتابشناسی
- ↑ عهد فتوحات نادرشاه افشار؛ (1153-1160 ه.ق)
- ↑ زهریی، حسن(1391). جامعه و فرهنگ تاجیکستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص. 164-167