دوره تزاری روسیه

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۲:۱۳ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها) (←‏کتابشناسی)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
تصویری از تزار میخاییل اول در ۱۶ سالگی به سال ۱۶۱۳(1403). برگرفته از سایت ویکی بین، قابل بازیابی از https://wikibin.ir/article/wp/%D9%85%DB%8C%D8%AE%D8%A7%D8%A6%DB%8C%D9%84_%DB%8C%DA%A9%D9%85%D8%8C_%D8%AA%D8%B2%D8%A7%D8%B1_%D8%B1%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%87

تاریخ دوره تزاری دو سلسله‌ ریوريك‌ و رومانوف‌ را دربرمی‌گيرد كه‌ اولی از سال‌ 862 تا 1612 ميلادی از قبايل‌ پراكنده‌ اسلاو و با چيرگی بر نظام‌ كهن‌ ملوك‌الطايفی دولتی واحد ايجاد كرد و دومی تا انقلاب‌ اكتبر 1917 ادامه‌ داشت‌. در يك‌ تقسيم‌بندی ديگر، دولت‌ روس‌ تزاری به‌ روسيه‌ كوچك‌ در كيف‌ (از قرن‌ دهم‌ تا پانزدهم‌)، روسيه‌ بزرگ‌ در مسكو (از اواخر قرن‌ 15 تا قرن‌ 17) و در سن‌پترزبورگ‌ (از قرن‌ 18 به‌ بعد) تقسيم‌ است‌. از سال‌ 912 كيف‌ كم‌كم‌ به‌ عنوان‌ مركز قوم‌ اسلاو در آمد و از اين‌ رو، كيف‌ را گهواره ملت‌ روسيه‌ دانسته‌اند. اما با هجوم‌ مغولان‌ دوره‌ كيف‌ به‌ سرآمد. يوغ‌ مغول‌ ــ كه‌ در روسيه‌ واژه‌اي‌ مشهور است‌ ــ از سال‌ 1240 تا 1480 ادامه‌ داشت‌. با كاهش‌ تدريجی قدرت‌ امپراتوری مغول‌ كه‌ از غازان‌ بر سرزمين‌های روسيه‌ حكمرانی می‌كرد، و سپس‌ شكست‌ آن‌ به‌ وسيله‌ ايوان‌ سوم‌، دوره‌ حكومت‌ مسكوی آغاز شد. ايوان‌ چهارم‌ (مشهور به‌ ايوان‌ مخوف‌) مسكو را به‌ عنوان‌ پايتخت‌ قرار داده‌ و خود را "تزار" روسيه‌ ناميد. در واقع‌، بنيانگذار اصلی دولت‌ روسی و نماد هويت‌ روسی را ايوان‌ مخوف‌ (از 1547 تا 1605) دانسته‌اند، و آنچنان‌كه‌ پس‌ از اين‌ خواهيم‌ ديد، در مقابل‌ ورود افكار جديد از غرب‌ و آنچه‌ كه‌ موج‌ غرب‌گرايی و التقاط‌ ناميده‌ شده‌، ايوان‌ مخوف‌ پادشاهی جبار است‌ كه‌ برای حفاظت‌ از روح‌ روسيه‌ در مقابل‌ دست‌اندازی بيگانه‌ به‌ يك‌ نمونه‌ آرمانی تبديل‌ می‌گردد. آنچنان‌كه‌ مسكو نماد فرهنگ‌ و هويت‌ سنتی روس‌ بود، سن‌پترزبورگ‌ پنجره‌ای گشوده‌ به‌ سوی غرب‌ پنداشته‌ شد كه‌ به‌ دوره‌ سنتی روسيه‌ در مسكو خاتمه‌ داد.

در قرن نهم گروهی از بازرگانان و حادثه جویان اسکاندیناوی که به وارانگیان یا وایکینگ ها موسوم بودند، از طریق نووگورود و رودنیپر به دریای سیاه راه یافتند و به بسط روابط بازرگانی با دولت بیزانس پرداختند. مهاجرنشین نووگورود در سال 862 به تصرف روریک از شاهزادگان وارانگیان درآمد و وی مملکت نووگورود بزرگ را در آن مستقر نمود. این شاهزاده نشین اولین هسته تشکیل روسیه به شمار می رود. پس از روریک، جانشین وی اولگ مقر خود را به کی یف منتقل کرد و این شهر تا سال 1169 پایتخت مملکت کی یف بود. نام روس احتمالاً به وارانگیان یا بخشی از آن اطلاق می شد و لی در همان اوایل امر اسلاوهای شرقی را نیز در برگرفت و اسم عمومی سرزمین مسکونی آنان گردید. ابتدا نام روس به ممالک اسلاوی جنوب روسیه و به ویژه مملکت کی یف داده می شد و سپس این نام به قلمرو و دولت مسکو تعلق گرفت. اسلاوهای شرقی به وسیله اولگ متحد شدند و او آنان را از قید حکومت خزرها رهایی بخشید. اولگ و جانشینش ایگور به قسطنطنیه نیز حمله کردند و پیمان هایی با امپراتور بیزانس و به نفع روس ها منعقد کردند. اولگا، همسر ایگور در یکی از سفرهای خود به قسطنطنیه مسیحی شد. در دوره حکومت سویاتوسلاو که از سال 964 تا 972 به درازا کشید، دوک نشین کی یف به اوج قدرت خود رسید و دامنه نفوذ روس ها از نووگورود تا دانوب در غرب، و ولگا در شرق گسترش یافت. ولادیمیر اول پسر سویاتوسلاو، کلیسای ارتدوکس شرقی را مذهب رسمی قرار داد و این مسأله به نفوذ هر چه بیشتر فرهنگ بیزانس در دولت کی یف منجر شد[۱]. اسلام، مسیحست کاتولیک و ارتدوکس و یهودیت ادیان حکومت ها و مردمان مجاور بودند. داستانی مشهور اما نامستند از شیوه انتخاب دین به وسیله ولادیمیر وجود دارد که او از میان یک دسته از مبلغان این ادیان،  استدلال های ارتدوکس  ها را به خاطر انطباق با روحیات مردم روس پذیرفت، اما بسیاری از مورخان انتخاب دین را با دلایل راهبردی یا جلال و شکوه امپراتوری بیزانس در قسطنطنیه بیشتر واقعی دانسته اند[۲]. پس از مرگ یاروسلاو در سال 1054، دولت کی یف به چند امیرنشین کوچکتر تجزیه شد و شاهزاده نشین های گالیچ، ولادیمیر و سوزدال و ولادیمیر از قدرت بیشتری برخوردار شدند[۳]. دولت کی یف در اوج خود در حدود سال 1050 میلادی بیش از هفت میلیون سکنه داشت و وسعت آن از شمال تا جنوب حدود 1300 کیلومتر و از شرق تا غرب نزدیک 1000 کیلومتر بود[۴].

اما در سال 1169، کی یف مقهور شاهزاده نشین سوزدال شد و مرکز قدرت از کی یف به ولادیمیر انتقال یافت. در پی انحطاط و تجزیه مملکت کی یف و جدایی نواحی مختلف اسلاونشین، نوبت به مغولان رسید تا این نواحی را عرصه تاخت و تاز خود قرار دهند. نیروهای مغول به رهبری باتوخان سراسر روسیه را درنوردیدند و تمامی شهرهای عمده به جز نووگورود و پسکوف را تاراج کردند. بدین ترتیب روسیه از سال 1240 به مدت دو قرن و نیم تحت استیلای حکومت اردوی زرین که توسط باقرخان پایه گذاری شده بود قرار گرفت. شهر سرای در نزدیکی ولگاگراد کنونی پایتخت اردوی زرین بود و امرای روس مجبور به پرداخت خراج به آن بودند. همزمان با حمله مغولان، سوئدی ها و شهسواران فرقه توتونی نیز از نواحی شمالی و شمال غربی به روسیه یورش آوردند. در مقابل این حملات، الکساندر نفسکی، قهرمان ملی روسیه، به خوبی ایستادگی کرد و سوئدی ها را در سال 1240 و شهسواران فرقه توتونی را دو سال بعد در نزدیکی دریاچه پیپوس شکست داد و از پیشروی آنان به سمت شرق جلوگیری کرد. با این حال در قرن چهاردهم بخشی از غرب روسیه جزء لیتوانی گردید. در اوایل قرن چهاردهم مرکز کلیسای روسیه به مسکو منتقل شد و در پی آن در سال 1328 ایوان اول شاهزاده مسکو امتیاز جمع آوری خراج از سایر امیر نشین ها را برای اردوی زرین به دست آورد. به این ترتیب بر اهمیت مسکو افزوده شد و دمیتری دونسکوی، دوک مسکو در سال 1380 میلادی به مخالفت علنی با تاتارها پرداخت. وی موفق شد که آنان را در نیرد کولیکووا در دشتی به همین نام در نزدیکی رود دون شکست دهد و این امر مقدمه آزادی روسیه از سلطه تاتارها محسوب شد. دوران ایوان سوم یا ایوان کبیر، مصادف است با آغاز رشد و گسترش مسکو. ایوان کبیر در سال 1463، دوک نشین یاروسلاول، در سال 1471 نوگورود و در سال 1474 روستوف را به مسکو ضمیمه نمود. وی بخش هایی از روسیه را که توسط لیتوانی تصرف شده بود را نیز بازپس گرفت و در سال 1480 موفق شد که خود را از قید اطاعت اردوی زرین نیز آزاد کند.

در دوره وی صنعتگران خارجی به روسیه آورده شدند و همچنین معماران ایتالیایی در ساخت کلیساها، کاخ ها و قلعه ها به کار گرفته شدند. در دوره جانشین وی، واسیلی سوم نیز که از سال 1505 قدرت را به دست گرفته بود، توسعه مسکو همچنان ادامه یافت. پس از یاروسلاو، ایوان چهارم ملقب به ایوان مخوف جانشین وی شد. ایوان مخوف که سلطنت وی از سال 1530 تا 1584 به درازا کشید اولین رهبر مسکو است که به خود عنوان تزار داد. وی دامنه نفوذ روسیه را در سمت شمال، شرق و جنوب شرقی ادامه داد و در سال 1552 قازان و در 1557 آستراخان را تسخیر کرد. در دوره ایوان مخوف از نفوذ اشراف به شدت کاسته شد و در عوض قدرت تزار افزایش یافت.

پس از ایوان چهارم، پسرش فئودور اول تزار شد که به علت ناتوانی و ضعف وی، بوریس گودونوف، شوهر خواهرش عملاً قدرت را به دست داشت و پس از مرگ فئودور نیز، رسماً تزار روسیه شد. گودونوف، کلیسای روسیه را مستقل کرد، با سوئد و لهستان مصالحه نمود و استعمار استپ های جنوبی و سیبری غربی را شدت داد. پس از مرگ گودونوف در سال 1605 هرج و مرج و اغتشاش روسیه را در بر گرفت و دوران آشوب آغاز شد. در سال 1612 یکی از امرای روس مسکو را گرفت و سال بعد در انجمنی متشکل از اشراف و مردم شهر در نیژنی نووگورود، میخائیل رومانوف به تزاری برگزیده شد. بدین ترتیب دوران آشفته ای از تاریخ روسیه به پایان رسید و حکومت به خاندان رومانوف منتقل شد. تا سال  1917 که انقلاب اکتبر به حکومت تزارها پایان داد، امپراتوری روسیه در دست این خانواده قرار داشت[۵].

در طی حکومت سه تزار نخست از خاندان رومانوف دولت مجدداً سازمان یافت و مناطق دور افتاده دوباره تحت سلطه مسکو درآمد. پس از مرگ فئودور سوم کشمکشی میان مدعیان سلطنت درگرفت و سرانجام نیز قرار شد که پتر اول و ایوان الکسیویچ یا ایوان پنجم مشترکاً تزار باشند و سوفیا آلکسیوا، مادر ایوان نایب السلطنه آنها باشد. پتر که در ده سالگی به حکومت رسیده بود به علت کمی سن در محلی در نزدیکی مسکو در تبعید به سر می برد و عملاً نقشی در حکومت نداشت. پتر که در سال 1689 با خلع ید از ایوان، خود به تنهایی قدرت را به دست گرفت، موسس روسیه جدید به شمار می رود و به پتر کبیر معروف شده است. او با استفاده از تجربیاتی که از طریق مربیان هلندی و سوئیسی و سفرهای مخفیانه به اروپا کسب کرده بود، اقدامات گسترده ای را در جهت مدرن کردن روسیه آغاز نمود. پتر نیروی زمینی و دریایی منظمی را در روسیه ایجاد کرد و سیستم اداری را به تبعیت از دولت سوئد تغییر داد. قلمرو روسیه تا سواحل دریای بالتیک گسترش یافت و شهر سن پترزبورگ که به عنوان نماد این پیروزی تأسیس شده بود، به جای مسکو، پایتخت روسیه گردید. پیشرفت های سریع روسیه در این دوره آن را در شمار دولت های مقتدر اروپا درآورد. پتر در سال 1721 خود را  امپراتور کل روسیه نامید و سال بعد جانشینی نسلی را لغو کرد و تعیین جانشین را تابع اراده امپراتور قرار داد که این قاعده تا زمان پاول اول اجرا می شد[۶][۷].

نیز نگاه کنید به

تاریخ دوران میانی زیمبابوه؛ تاریخ دوران میانی کانادا؛ تاریخ دوران میانی لبنان؛ تاریخ دوران میانی تونس؛ تاریخ دوران میانی سنگال؛ دوران امپراطوری تاریخ چین؛ تاریخ دوران میانی افغانستان؛ تاریخ دوران میانی سودان؛ تاریخ دوران میانی آرژانتین؛ تاریخ دوران میانی اوکراین؛ تاریخ دوران میانی قطر؛ تاریخ دوران میانی فرانسه؛ تاریخ دوران میانی ساحل عاج؛ تاریخ دوران میانی سوریه؛ تاریخ دوران میانی اردن؛ تاریخ دوران میانی اتیوپی؛ تاریخ امارات متحده عربی؛ تاریخ دوران میانی سیرالئون؛ تاریخ دوران میانی مالی؛ تاریخ دوره میانی سریلانکا؛ تاریخ دوره میانی تاجیکستان؛ تاریخ دوره باستان و میانی بنگلادش؛ تاریخ دوره میانی قزاقستان

کتابشناسی

  1. سنایی، مهدی(2001). روسیه در یک نگاه. مسکو: انتشارات هومانیتاری، ص 17.
  2. فادر، کیم براون (1385). روسیه. ترجمه مهسا خلیلی. تهران: ققنوس، ص27.
  3. سنایی، مهدی(2001). روسیه در یک نگاه. مسکو: انتشارات هومانیتاری، ص 17.
  4. استریکلر، جیمز ای(1382)، روسیه تزاری، تهران، ترجمه مهدی حقیقت خواه، نشر ققنوس. ص 13.
  5. سنایی، مهدی(2001). روسیه در یک نگاه. مسکو: انتشارات هومانیتاری، ص 18-19.
  6. سنایی، مهدی(2001). روسیه در یک نگاه. مسکو: انتشارات هومانیتاری، ص 20.
  7. کرمی، جهانگیر (1392). جامعه و فرهنگ روسیه. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، جلداول، ص 42-47.