آموزش عالی اسپانیا
در اواخر دهه 80، اسپانیا 34 دانشگاه داشت. 4 عدد از این دانشگاهها توسط کلیسای کاتولیک اداره میشدند. دانشگاههای کاتولیک حدود 30000 دانشجو از کل 900000 دانشجوی کشور را در بر داشتند، و باید گفت که نزد مردم اسپانیا، به خصوص محافظه کاران و طبقه متوسط جامعه بسیار محبوب بودند. بنابراین این دانشگاهها به نسبت تعداد دانشجویانشان، در مقطع آموزش عالی، تأثیری بسیار زیاد داشته اند. دو دانشگاه بزرگ دولتی در اسپانیا؛ دانشگاه کامپلوتیز (Basic General Education (education general basica: EGB)) در مادرید، که در اواخر دهه 80 حدود100000 دانشجو داشت، و دیگری دانشگاه مرکزی در بارسلونا با 80000 دانشجو در آن زمان، در کل حدود 20 درصد دانشجویان کل کشور را در خود جای داده بودند. تا دهه 80، تمام دانشگاههای کشور تحت نظارت مستقیم وزارت علوم و آموزش و پرورش (official language Schools) بودند. در سال 1983، با روی کار آمدن دولت سوسیالیست، کنترل دولت مرکزی بر دانشگاهها کمتر شد و بیشتر دانشگاهها به صورت خود مختار عمل میکردند. در این زمان دانشگاهها تا زمانی که تمام ویژگیهایی که هر دانشگاه دولتی دیگری دارا میباشد را داشتند، الزامی به ارائه برنامهها و دروس جدید و یا انجام اصلاحات داخلی نداشتند. دانشگاهها معمولاً دو راه پیش روی دانشجویان میگذاشتند: هر کدام از این راهها یا بر تحصیلات آکادمیک تأکید داشتند و یا بر مسائل شغلی. دانشجویان میتوانستند دوره ی آموزشی 5 یا 6 ساله برای آموزش حرفهای را بگذرانند و یا یک برنامه 3 ساله که پرستاری، دبیری و دیگر مشاغل از این نوع را ارائه میداد انتخاب کنند.
در اواخر دهه 80، کشور اسپانیا از نظر تعداد دانشجویان به نسبت جمعیت خود، دومین کشور درمیان کشورهای اروپای غربی بود. این در حالی بود که این کشور برای دانشجویان خود حدود یک سوم دیگر کشورهای اروپایی هزینه میکرد. دستمزد استادان دانشگاهها حدود 21000$ آمریکا در سال بود و دانشگاهها از کمبود تسهیلاتی چون کتابخانه و آزمایشگاهها رنج میبردند. فقط تعدادی محدود از دانشگاههای مدرن کشور خوابگاههای دانشجویی در اختیار دانشجویان میگذاشتند. بیشتر آموزشی که به دانشجویان داده میشد، به دور از تحقیق و مطالعه و بر پایه حفظیات بود. علاوه بر آن، آموزشی که در دانشگاهها به دانشجویان داده میشد در نهایت خیلی مورد نیاز نبود، چون مربوط به مشاغلی میشد که مدتها بود دیگر ظرفیت خالی برای جذب نیروی کار نداشتند؛ مشاغلی مانند پزشکی، و کمتر به مشاغل و رشتههایی مربوط بود که در جامعه به آنها نیاز زیادی مشاهده میشد؛ مانند مشاغل پیشرفتهای چون علوم کامپیوتر و فناوری اطلاعات. باید در نظر داشت که در دهه 80، تحصیلات دانشگاهی بیشتر برای طبقات متوسط و بالای جامعه میسر بود. شاید یک دلیل آن، این امر باشد که دولت به دانشجویان بسیار کمی بورسیه میداد، و بودجه ی اندکی که برای دانشگاهها در نظر گرفته میشد باعث میشد که هزینههای تحصیل بیشتر بر دانشجویان تحمیل شود.
علاوه بر آن نقش زنان در دانشگاهها نیز بسیار کمرنگ بود. نه از لحاظ تعداد دانشجو( در سال 1984 حدود 47 درصد دانشجویان اسپانیانی را زنان تشکیل میدادند)، بلکه از نظر تعداد استادان زن در دانشگاهها. بیشتر زنان تحصیل کرده اسپانیایی به دنبال مشاغلی میرفتند که در آنها از زنان استقبال میشد، مشاغلی نظیر داروسازی، روزنامه نگاری، و دبیری در مقاطع ابتدایی و متوسطه[۱].
نیز نگاه کنید به
آموزش عالی کانادا؛ آموزش عالی روسیه؛ آموزش عالی افغانستان؛ آموزش عالی تونس؛ آموزش عالی ژاپن؛ آموزش عالی کوبا؛ آموزش عالی لبنان؛ آموزش عالی مصر؛ آموزش عالی در چین؛ آموزش عالی سنگال؛ آموزش عالی فرانسه؛ آموزش عالی مالی؛ آموزش عالی سودان؛ آموزش عالی ساحل عاج؛ آموزش عالی زیمبابوه؛ آموزش عالی اوکراین؛ آموزش عالی اردن؛ آموزش عالی اتیوپی؛ آموزش عالی سیرالئون؛ آموزش عالی قطر؛ آموزش عالی قزاقستان؛ آموزش عالی بنگلادش؛ آموزش عالی تاجیکستان؛ آموزش عالی سریلانکا؛ آموزش عالی در آرژانتین؛ آموزش عالی تایلند
کتابشناسی
- ↑ فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ اسپانیا. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)