نظام آموزش، تحقیقات و فناوری اسپانیا
در سیستم آموزشی در اسپانیا از سال 1970 تغییرات بسیار زیادی ایجاد شده است؛ زیرا در آن زمان، بعد از ایجاد قانون ای.جی.بی (Complutense)، تحصیل برای افراد زیر 14 سال اجباری و رایگان شد.
قانون ای.جی.بی
در سال 1970 به وجود آمد که فرصت تحصیل را برای همۀ افراد زیر 14 سال اجباری و رایگان میگرداند؛ یعنی تحصیل در مقاطع ابتدایی و متوسطه. دلیل ایجاد این قانون فراهم آوردن تحصیلاتی برابر برای همۀ دانش آموزان کشور بود تا بتوانند آیندهای بهتر بر پایه آموختههای خود داشته باشند. این قانون در اصل دو مرحله داشت. یک مرحلۀ آن برای سنین بین 6 تا 10 سال بود، و مرحلۀ دوم آن برای سنین بین 11 تا 14 سال. در سال 1970 این برنامۀ تحصیلی تغییر پیدا کرد. به این صورت که تصمیم بر آموزش اخلاق و قواعد مدنی به عنوان جایگزینی برای مذهب، و آموزش انگلیسی به جای زبان فرانسه گرفته شد.
با معرفی شدن این قانون، در طی 10 سال، تا سال 1995، هزینۀ آموزش برای دولت تقریباً سه برابر شد؛ یعنی به 5 درصد درآمد داخلی کشور رسید. این قانون در ابتدا به دلیل تلاش کشور اسپانیا برای مقایسه و برابری خود با سایر کشورهای توسعه یافته و پیشرفته ایجاد شد. در اوایل دهۀ 1990، هزینۀ تحصیل برای هر دانش آموز در مقطع ابتدایی و نیز متوسطه، فقط 2840$ بود، در حالی که هزینۀ استاندارد 4700$ میبایست باشد. و نیز در مقطع سوم تحصیلی، این هزینه در مقایسه با استاندارد 10.030$، در حدود 3.770$ بود. درنیمۀ دهۀ 90، درصد افرادی که به دنبال تحصیلات میرفتند در حدود 86 درصد بود که اسپانیا را برابر با فرانسه و حتی بالاتر از ژاپن قرار میداد. ولی در هر صورت عقب ماندگی دهههای قبل هنوز هم تأثیر خود را بر وضعیت تحصیلی افراد و میزان علاقۀ آنها به آموزش داشت. ولی تعداد بیشتری از جوانان نسبت به سالهای قبل از 1970 به دنبال تحصیلات رفتند، و بی سوادی بزرگسالان به میزان چشم گیری پایین آمد؛ در گذشته فقط 25 درصد افراد بین سنین 25 تا 65 سال موفق به اتمام تحصیل خود در مقطع متوسطه میشدند، که در مقایسه با آمار 80 درصدی آلمان و آمریکا بسیار پایین بود.
در سالهای بعد از 1970، تغییرات زیادی با وضع قوانینی که در تضاد با قوانین گذشته بودند به وجود آمد. این تغییرات مورد مخالفت شدید کلیسا، احزاب راست گرا و اصول گرا، و نیز اقشار متوسط جامعه بود. ولی در هر حال تلاش برای تغییر سیستم آموزشی صورت گرفت؛ به این صورت که میزان یارانههای داده شده به مدارس خصوصی افزایش یافت و در نتیجه موانع اقتصادی و اجتماعی که بین بخش خصوصی و بخش دولتی بود برداشته شد. قانون مشخص کرد که تمام مدارسی که از دولت یارانه دریافت میکنند موظف به فراهم آوردن آموزش رایگان برای افراد زیر 14 سال هستند. این مدارس خصوصی میبایست تمام استانداردهایی که در مدارس دولتی رعایت میشد را در مدارس خود نیز رعایت میکردند. علاوه بر آن این مدارس توسط بازرسان دولتی کنترل میشدند، و میبایست نهادی به نام شورای مدرسه میداشتند که در آن اولیا و دانش آموزان نیز شرکت داشته باشند. این قانون باعث کنترل بیشتر دولت بر دو مقطع ابتدایی و متوسطه شد، ولی هنوز هم مسئلۀ کیفیت آموزش، که تا حد زیادی نا کارآمد بود، حل نشده باقی میماند. در سال 1994، تحقیقی که بین دانش آموزان سنین 13 تا 16 سال صورت گرفت، نشان داد که 45 درصد این دانش آموزان بر این باورند که استفادۀ اندکی از سیستم آموزشی برده اند، و این امر با میزان بالای شکستهای تحصیلی در آزمونهای مقاطع بالاتر و نیز میزان سالهایی که دانش آموزان تحصیلات خود را تکرار میکردند، به اثبات میرسید.
در سال 1990، تلاشهایی برای رفع مشکل ناکارآمدی سیستم آموزشی صورت گرفت، که قرار بود در سال 2000 این تغییرات لازم الاجرا شوند. یکی از تغییرات اساسی، افزایش سن تحصیل اجباری از 14 سال به 16 سال بود. علاوه بر آن تلاش زیادی برای متنوع و مدرن کردن برنامههای درسی صورت گرفت. تغییر مهم دیگری که صورت گرفت، تلاش برای سکولار کردن آموزش بود. در سال 1979 مباحث اخلاقی برای دانش آموزانی که علاقهای به گذراندن واحدهای دین و مذهب( که در زمان فرانکو گذراندن آنها اجباری بود) نداشتند فراهم بود. طبق آمار فقط 10 درصد دانش آموزان مقطع ابتدایی و حدود 20 تا 30 درصد دانش آموزان مقطع متوسطه به این واحدها علاقه نشان دادند. در سیستم آموزشی جدید، سعی بر این شد که مباحث دینی و اخلاقی تا حدی جدا ودور از سیستم آموزشی نگاه داشته شوند. ولی در سال 1996، با روی کار آمدن دولت محافظه کار، مباحث دینی و مذهبی دوباره در برنامههای درسی جای گرفت.
در سال 1992، فقط 3 درصد افراد بین سنین 25 تا 65 سال که شاغل بودند، موفق به اتمام آموزش حرفهای شده بودند؛ این آمار در مقایسه به آمار 27 درصدی آلمان و فرانسه، بسیار نا امید کننده بود. حدود 80 درصد از نیروی کار، مشخصههای یک کارمند حرفهای را نداشتند. ولی با معرفی سیستم آموزشی جدید که در تلاش برای رفع موانع برای آموزشهای عالی و حرفهای بود، فرصت کارآموزی و نیز آموزش مدیریت و انواع زبانها، برای افراد فراهم شد. در دهۀ 1990، حدود 92 درصد دانش آموزان بالای 8 سال، یک زبان خارجی، البته بیشتر زبان انگلیسی، میدانستند. فرصت آموختن زبانهای خارجی برای بزرگسالان نیز، با پایهریزی مدارس رسمی آموزش زبان (Ministry of Education and Science) فراهم شد.
اکنون تحصیل رایگان در اسپانیا فقط تا پایان مقطع متوسطه است. در مقاطع دانشگاهی، هزینههای ثبت نام و آموزش باید توسط دانشجویان پرداخت شود. البته برای افرادی که درآمد خانوادههایشان پایین تر از 15000 پوند در سال است، بورسیههای دولتی در نظر گرفته میشود.
حدود 1.4 میلیون نفر در سال 1999 در مقطع دانشگاهی مشغول به تحصیل بودند. با وجود اینکه بیشتر از بیست دانشگاه جدید از سال 1970 ساخته شده بود، ولی هنوز هم مشکلی اساسی دانشگاهها و کلاسهای پرجمعیت وجود داشت. فقط دانشگاه کامپلوتیز در مادرید، حدود 13000 دانشجو داشت. کلاسهای پرجمعیت، فراهم نبودن فرصت تماس و مشورت با اساتید برای دانشجویان، و نیز کمبود امکانات، به تظاهرات دانشجویی و تحصن و تحریم انجامید. با وجود اینکه دولت در اواخر 1980 برای دانش آموزان، آزمونهای ورود به دانشگاه فراهم کرده است، ولی هنوز هم باور عمومی بر این است که این دانشگاهها کیفیت مورد نیاز را ندارند. اسپانیا در اتحادیۀ اروپا، بالاترین آمار ترک تحصیل دانشجویان را دارد. فقط حدود 45 درصد دانشجویان تحصیلات خود را در سالهای در نظر گرفته شده برای تحصیل در آن رشته، به اتمام رساندند؛ در حالی که این آمار در بریتانیا 90 درصد و در آلمان 70 درصد بود.
با وجود همۀ اینها باید گفت که دانشگاهها در تحقیقات و ارائۀ نشریات بسیار فعال هستند؛ البته بیشتر انتشارات آنها در علوم انسانی است. با وجود تبعید بسیاری از متفکران در دوران جنگ داخلی، هنوز هم آثار بسیار ارزندهای در زمینههایی چون تاریخ، زبان شناسی، فلسفه، ادبیات و جامعه شناسی وجود دارد. دلیل اصلی تمرکز بر علوم انسانی، سرمایه گذاری اندک دولت در علم و تکنولوژی است. این در حالی است که در کشورهایی چون بریتانیا، فرانسه، ایتالیا و آلمان، تعداد مهندسین و محققان بین سالهای 1985 تا 1994 تقریباً دو برابر شد و به 42000 نفر رسید. در سال 1980 دولت به این نتیجه رسید که باید در زمینۀ علوم و تکنولوژی سرمایه گذاری بیشتری بکند و یک استراتژی ملی در نظر بگیرد. در سال 1986، قانونی برای این منظور ایجاد شد که فرصت تحقیقات در زمینه علوم و تکنولوژی را فراهم میکرد و سعی بر این داشت که کشور اسپانیا را به استانداردهای اتحادیۀ اروپا برساند.
در دهه 70، وزارت علوم در اسپانیا با این معضل روبرو بود که با توجه به اینکه آموزش ابتدایی رایگان و اجباری بود، کشور نمیتوانست با ساختن سریع مدارس جدید و استخدام معلمان برای آموزش، به نیازهای رو به گسترش جامعه پاسخ دهد. این امر باعث شد که از یک طرف تعداد دانش آموزان بسیار بالا رود و از طرف دیگر مدارس کافی برای جای دادن آنها در خود وجود نداشته باشد. این مشکل با به وجود آمدن مدارس غیر انتفاعی یا خصوصی حل شد. در این مدارس، آموزش ابتدایی با هزینهای اندک صورت میگرفت. در برخی شهرها همچون مادرید، حدود نیمی از دانش آموزان در مدارس خصوصی درس میخواندند. تا سال 1980 حدود 40 درصد از مدارس، خصوصی بودند. از این 40 درصد فقط نیمی از آنان توسط کلیسای کاتولیک اداره میشدند که حدود 1.2 میلیون دانش آموز ابتدایی و 230000 دانش آموز پایه دوم داشتند.
در این زمان مدارس مذهبی بسیار مورد قبول بودند، و باور مردم بر این بود که دروس ارائه شده توسط این مدارس بسیار بهتر از مدارس دولتی است. تفاوت در سایر مدارس خصوصی بسیار زیاد بود. برخی از آنان بسیارخوب و با کیفیت بودند ولی برخی دیگر از کمبود بودجه و کارمندان و معلمان نا کارآمد رنج میبردند. بین سالهای 1977 و 1982، دولت بودجه مدارس خصوصی را سه برابر افزایش داد.
در سال 1982 تلاشهای بسیاری برای ملایم کردن اختلافات بسیار بین مدارس صورت گرفت.سعی بر این بود که به نوعی مدارس خصوصی در سیستم آموزشی کشور ادغام شوند. دولت در سال 1984، سه نوع مدرسه را از هم باز شمرد: اول مدارسی که دولتی و رایگان بودند. در این مدارس هر نوع تدریسی میبایست به دور از مسائل ایدئولوژیکی و مذهبی صورت میگرفت. دوم مدارس خصوصی بودند که میتوانستند توسط هر کسی تشکیل شوند ولی میبایست زیر نظر دولت باشند. این مدارس هیچ کمک مالی از دولت دریافت نمیکردند و همه مخارج از دانش آموزان گرفته میشد و سوم مدارس مختلط بودند که معمولاً مذهبی بودند و بودجه آنها از دولت تأمین میشد. در این مدارس مدیر و کادر مدرسه توسط شورای همان مدرسه و نیز توسط اولیای دانش آموزان انتخاب میشدند. به هر حال در همه مقاطع، دانش آموزان از این که هیچ نوع دخالتی در عقاید مذهبی آنان صورت نمیگرفت، بهره مند میشدند.
با توجه به همه این تغییرات، اسپانیا توانسته است با بی سوادی 3 تا 6 درصدی خود مبارزه کند. در مقاطع متوسطه تحصیلی دست آوردهای چشم گیری به خصوص توسط زنان وجود داشته است. نباید از نظر دور داشت که فرصت آموزشی برای ناتوانان ذهنی و یا فیزیکی ، هم در بخش دولتی و هم در بخش خصوصی وجود دارد[۱].
ساختار و سیاست آموزشی کشور و ویژگیهای نظام آموزشی
سیستم آموزشی اسپانیا از تلفیق دو بخش دولتی و ملی به وجود آمده است. دولت مرکزی مسئول نظارت بر کیفیت آموزش، برنامههای آموزشی، و فراهم آوردن نیازهای مدارس برای پیشرفت بیشتر دانش آموزان است. جوامعه خود گردان در اسپانیا (مانند باسکها و کاتالانها)، در مدیریت داخلی سیستم آموزشی خود، دارای استقلال بیشتری هستند. ولی در سایر مناطق، کنترل مستقیم دولت مرکزی وجود دارد.
اساس سیاست آموزشی اسپانیا
اساس سیاست آموزشی در اسپانیا حول چند محور میگردد:
- همه شهروندان حق برخورداری از آموزش و تحصیلات رایگان را دارند. دولت تحصیل تا سن 16 سالگی را اجباری کرده است. دولت مسئول فراهم کردن تمام امکانات مورد نیاز شهروندان برای رسیدن به این هدف میباشد؛
- تمرکز و هدف دورههای آموزشی این است که تحصیلات شکل دهنده انسانها در جامعه است و باید با اصول دموکراتیک هماهنگ باشد. تمام آزادیها و حقوق اساسی افراد باید رعایت شود؛
- در ایجاد مدارس خصوصی که طبق قانون و با توجه به معیارهای مناسب آموزشی تأسیس شده اند، محدودیتی وجود ندارد. تمام خانوادهها نیز در انتخاب نوع آموزش فرزندانشان، چه آموزشی مذهبی و یا غیر مذهبی، آزاد میباشند؛
- تمام معلمان و اساتید، دانشآموزان، و خانوادهها باید در مدیریت و سیاست گذاری آموزشی سهیم باشند؛
- دانشگاهها خود میتوانند امور خود را کنترل کنند؛
- تمام افرادی که دچار معلولیتهای ذهنی یا جسمی میباشند، از حق تحصیل برخوردارند.
علاوه بر همه موارد اشاره شده، در اسپانیا سعی بر این است که آموزشی در خور یک کشور دموکراتیک به شهروندان ارائه شود. این آموزش باید به نحوی باشد که تمام افراد فرصت شکوفایی استعدادهای نهان خود را داشته باشند. باید به دانش آموزان نحوه برخورد با جامعه و رعایت آزادیها و حقوق دیگران آموخته شود. تمام ارزشهای جامعه به آنان آموخته میشود؛ اعم از ارزشهای اجتماعی، خانوادگی، شغلی و غیره. باید رابطهای نزدیک بین اساتید و دانش آموزان از یک سو و بین اساتید و خانوادهها از سوی دیگر برقرار باشد، تا از این طریق دستیابی به اهداف آموزشی آسان تر شود.
هر نوع تبعیضی در محیط آموزشی باید حذف شود و برابری بین دو جنس میبایست رعایت گردد. تمام فرهنگها در محیط آموزشی اسپانیا مورد احترام و اعتماد هستند. همه افراد فرصت خواهند داشت که نظرات و عقاید خود را ابراز کنند و تواناییهای خود را نشان دهند. استادان میبایست مرتباً نحوه آموزش خود را به روز کنند و هیچگاه از تحقیق و مطالعه غافل نشوند. تحصیل در اسپانیا باید هدفمند باشد و رابطه آن با محیط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی حفظ گردد.
بودجه آموزشی
در سال 1980، کشور اسپانیا حدود 8 درصد بودجه ملی خود را به آموزش و پرورش اختصاص داد. در سال 1983، مخارج آموزشی به 120$ آمریکا به ازای هر نفر رسید که اسپانیا را در رتبه چهل و پنجم در جهان قرار میداد. این رقم در سال 1988 به 170$ آمریکا به ازای هر نفر رسید؛ یعنی رشدی 18 تا 20 درصدی. ولی باید گفت که این میزان برای یک جامعه صنعتی بسیار کم بود.
بیشتر بودجه آموزشی از منابع دولتی و خصوصی تأمین میشود. در منابع دولتی، بخش اعظم این بودجه از سوی وزارت آموزش و علوم در اسپانیا تأمین شده و بخش کوچکتری نیز به سایر وزارت خانههای اختصاص دارد. علاوه بر این، جوامع خود گردان و منطقهای نیز در تأمین این بودجه کمک میکنند. دولت، بودجه مدارس و آموزشگاههای خصوصی را نیز تأمین میکند، ولی این بخش خصوصی نیازمند کمک گرفتن از شهریه دانش آموزان نیز میباشد. در همه مقاطع تحصیلی، خانوادهها موظف به پرداخت هزینه خرید کتاب و لوازم مورد نیاز آموزش میباشند. علاوه بر آن هزینۀ حمل و نقل، خورد و خوراک و سایر موارد نیز به عهده خانوادههاست.
کل هزینهای که دولت اسپانیا برای تحصیل و آموزش شهروندان خود نموده است، در دهۀ 1990 نزدیک به 2.717.817 میلیون پزتا بوده است که نزدیک به 5.4 درصد تولید ناخالص داخلی میباشد. در سال 1991، 4.95 درصد بودجه ملی برای تحصیل و آموزش بود. از این درصد، 80 درصد آن از منابع دولتی( که 35 درصد آن از سوی جوامع خود گردان بود) میباشد و 20 درصد باقی مانده از سوی خانوادهها تأمین شده است.
علاوه بر این، دولت کمکهای مالی نیز به خانوادهها میکند؛ خانوادههایی که به خاطر نیازهای مالی نمیتوانند از تحصیل درخور شأنشان بهرمند شوند. در سال 1992 تا 1993 نزدیک به 706.000 دانش آموز از این کمکها بهره مند شدند. مبلغ کمک شده نزدیک به 70.000 میلیون پزتا بود. در بخش دولتی نیز این کمکها با پرداخت هزینههای حمل و نقل و خوراک دانش آموزان انجام میشود. این مبلغ در بخش دولتی، در سال 1991 نزدیک به 30.000 میلیون پزتا بود که نزدیک به یک میلیون دانش آموز را تحت پوشش قرار داد.
مقاطع تحصیلی
مقطع پیش دبستانی
این مقطع پیش از مقطع ابتدایی قرار دارد. در سالهای 1960 تا 1970، شرکت کودکان در این مقطع به حدی زیاد بود که تا نیمه دهه 80، 80 درصد کودکان اسپانیا که بین سنین 4 تا 6 سال بودند، در این مقطع شرکت نمودند. در سال 1986 حدود 1.3 میلیون کودک به این مدارس میرفتند. بسیاری از معلمان در مقاطع ابتدایی بر این باور بودند که دانش آموزانشان مقطع پیش دبستانی یک یا دو ساله را پشت سر گذاشته اند.
در سال 1986، حدود یک سوم مدارس پیش دبستانی از کل 39000 مدرسه، از مدارس خصوصی بودند. ولی باید در نظر گرفت که مدارس دولتی در این زمینه بسیار بهتر از مدارس خصوصی بودند چون بسیار فراتر از مراکز مراقبت از کودک عمل میکردند.
اسپانیا در این مقطع، سیستم آموزشی گسترده و منحصر به فردی دارد. بیشتر از 90 درصد کودکان، قبل از رفتن به مقطع ابتدایی، یک سال یا دو سال در این دوره تحصیل میکنند. هرچند که بیشتر این مدارس از طرف دولت حمایت میشدند، ولی حدود 40 درصد آنها از دانش آموزان شهریه میگرفتند. این امر باعث ایجاد اختلافی بین دو طبقۀ متوسط و پایین جامعه میشد و نتیجۀ آن عدم توانایی کودکان خانوادههای طبقه پایین وفقیر جامعه به تحصیل در این دوره بود. این مشکلات بعد از سال 1990 با قانون حق تحصیل برای همه، کم رنگ تر شد؛ از آنجا که دولت فراهم آوردن فرصت تحصیل رایگان برای همه کودکان 4 تا 6 سال را وظیفه خود میدانست؛ ولی تحصیل در این مقطع الزامی نبود.
در واقع ایجاد این نوع مدارس برای از بین بردن مشکلاتی بود که بعدها برای دانش آموزان در مقطع متوسطه ایجاد میشد. نتیجه ایجاد این نوع مدارس زیاد شدن سالهای تحصیلی، بدون دستاوردی چشم گیر بود، زیرا خستگی ناشی از آن بعدها باعث شکست بیشتر دانش آموزان در مقاطع تحصیلی میشد.
مقطع ابتدایی و متوسطه
در اسپانیا در سال 1990 سیستمی معرفی شد که برای همه دانش آموزان در شرایطی برابر ارائه میشد. سیستم آموزشی ابتدایی و متوسطه با هم در نظر گرفته شد و در کل 8 سال به طول میانجامید، 2 سال برای دوره اول، 3 سال دوره دوم و 3 سال دیگر برای دوره نهایی یا سوم. دو دوره اول که 5 سال طول میکشید، دوره ابتدایی را تشکیل میداد و در 3 سال آخر بیشتر بر مفاهیمی که دانش آموزان به آن نیاز بیشتری دارند تمرکز میشد. در مناطق روستایی که با کمبود کلاس و بودجه مواجه بودند، معمولاً یک معلم در همۀ مقاطع درس میداد؛ گاه نیز همۀ مقاطع در یک کلاس تشکیل میشد. سال آکادمیک از 15 سپتامبر تا 20 ژوئن بود و هر مقطع باید 25 ساعت تحصیل در هفته را کامل میکرد.
در سیستم آموزشی که بعد از 1993 معرفی شد، مقطع ابتدایی از 6 سالگی تا 12 سالگی است. پس از آن مقطع متوسطه قرار دارد که از 12 تا 16 سالگی به طول میانجامد. به این صورت، دانش آموزان، 10 سال تحصیل اجباری خواهند داشت( به جای 8 سال در سال 1990). مقطع ابتدایی از 3 دوره 2 ساله تشکیل میشود. هدف آن نیز آشنا کردن دانش آموزان با فرهنگ و مهارتهای اولیه زندگی در اسپانیا میباشد. مبانی تدریس شده به دانش آموزان ابتدایی عبارتند از: ادبیات، ریاضیات، زبان اسپانیایی، علوم طبیعی و اجتماعی، هنر و موسیقی، ورزش و تربیت بدنی، و از 8 سالگی به بعد، آموزش زبانی خارجی.
مقطع متوسطه جدید دو قسمت دارد: دوره اول که دو سال به طول میانجامد و بیشتر حالت اجباری دارد. ولی از دوره دوم دانش آموزان اختیار بیشتری برای مطالعه درسهای مورد علاقه خود خواهند داشت. دانش آموزان حق خواهند داشت در سال اول دوره دوم حدود 10% مبانی درسی را خود انتخاب کنند، و در سال دوم، 35 درصد. استادان این دوره باید تحصیلات دانشگاهی داشته باشند. مبانی درسی ارائه شده به دانش آموزان عبارتند از: علوم طبیعی، تربیت بدنی، جغرافی، تاریخ، علوم اجتماعی، زبانهای خارجی، زبان و ادبیات، ریاضیات، موسیقی و تکنولوژی.
برای دانش آموزان محصل در این مقطع، شرایطی بهتر از گذشته فراهم شده است؛ مانند تسهیلات بیشتر، کاهش تعداد دانش آموزان یک کلاس به 30 نفر، امکانات بیشتر در مدرسه، و فراهم کردن یک گروه برای کمک به حل مشکلات دانش آموزان که متشکل از یک روانشناس و سه معلم باشد.
اگر دانش آموزی در این مقطع شرکت نکند، باید برای کارآموزی اقدام کند که معمولاً تا سن پانزده تا شانزده سالگی به طول میانجامد. دانش آموزانی که در کارآموزی شرکت میکنند معمولاً آموزش خود را با آزمونی مشابه آزمون تحصیلی به پایان میرسانند. این نوع کارآموزی به طور کلی از دو برنامه ی دوساله تشکیل شده است. برنامه ی دو ساله اول اجباری است و طرحی کلی از مشاغل مناسبی مانند کارمندی و یا حرفههای فنی به دانش آموزان معرفی میکند. ولی برنامه دو ساله دوم تخصصی تر از برنامه اولیه است.
مشکلات مقاطع اجباری ابتدایی و متوسطه
دو مشکل اساسی در این سیستم آموزشی وجود داشت: اول اینکه سیستم آموزشی به نوعی انتخاب بین تحصیل و کارآموزی را به دانش آموزان یا جوانانی که از نظر ذهنی به درجه ی کافی بلوغ و اطمینان نرسیده اند، تحمیل میکرد. یک مشکل دیگر در این زمینه این بود که اگر دانش آموزی یک روش را برای آینده ی خود انتخاب میکرد، دیگر راه بازگشتی نبود و باید همان روش را تا انتها ادامه میداد. زمانی که یک دانش آموز روش کار آموزی را انتخاب میکرد، دیگر فرصت رفتن به دانشگاه را از دست میداد، و برعکس زمانی که یک جوان حین تحصیل تشخیص میداد که کار آموزی برای او مفیدتر است، دیگر نمیتوانست به این حرفهها وارد شود.
به هر حال بیشتر دانش آموزان، به دلیل جایگاه تحصیلات در جامعه، و بدبینی نسبت به مشاغل فنی و حرفه ای، به سوی تحصیلات روی آوردند و تعداد کمی به دنبال کارآموزی رفتند. ولی از طرف دیگر کاهش فرصتهای شغلی که از مجاری تحصیلی میتوان به آنها دست یافت، باعث شد که بیشتر جوانان به کارآموزی روی آورند. در سال 1987، در زمینه ی کارآموزی، رشدی 35 درصدی مشاهده شد. یعنی تعداد کار آموزان از 515000 نفر، به 695000 نفر رسید. در حالی که رشد تعداد محصلین، 8 درصد بود، یعنی از 1.055 میلیون نفر به 1.142 نفر رسید.
مشکل دیگری که سیستم آموزشی اسپانیا دارد، میزان شکستهای تحصیلی است. شاید به این دلیل که معیارهای سنجش دانش آموزان برای فارغ التحصیلی آنطور که باید مناسب نیست. بعضی منتقدان سیستم آموزشی دلیل آن را کیفیت پایین مطالب درسی و ارائه آنها میدانند.بین یک پنجم تا یک سوم دانش آموزان موفق به قبولی در مدارج بالای تحصیلی نمیشوند و آنهایی که قبول میشوند، نمیتوانند تحصیلات خود را به پایان برسانند. این میزان شکست در مدارس دولتی بیشتر از مدارس خصوصی مشاهده میشود.
در سال 1981 ، از طرف دولت، تلاشی برای بازنگری برنامه درسی و آموزشی معلمان و دانش آموزان صورت گرفت. برنامه ی بازنگری شده نتوانست به راحتی و بدون هیچ مقاومتی از جانب مدارس اجرا شود. و بسیاری نیز معتقد بودند که این برنامه جدید بسیار خشک و متمرکز است و تا حد زیادی هم حالت حفظ کردنی و نه مفهومی دارد.
مشکل دیگری که سیستم آموزشی در این مقطع با آن روبرو است، درآمد کم دبیران و معلمان است. با وجود اینکه دستمزد معلمان در سالهای 1983 تا 1985، افزایشی 40 درصدی داشته است، در سال 1988 درآمد متوسط معلمان در مدارس دولتی در مقاطع ابتدایی و متوسطه، هنوز حدود 15000$ آمریکا در سال بوده است. در سال 1988 بیشتر از 200000 معلم اعتراضاتی گسترده برای افزایشی 14 درصدی در حقوق و دستمزد خود داشتند که باعث میشد درآمد ماهانه آنها به 175$ آمریکا برسد، ولی این اعتراضات توسط دولت سرکوب شد و به خشونتهای بسیاری ختم شد.
دوره دیپلم
هدف اصلی دوره دیپلم آماده کردن دانش آموزان برای ورود به مقاطع بالاتر و تحصیلات دانشگاهی است. تحصیلات در این مقطع متوسطه برای دانش آموزان الزامی و رایگان است. تحصیل در این رشته برای سنین 12 تا 16 سال است و پس از آن یک دورۀ دوساله ( از 16 تا 18 سال) برای دانش آموزان ارائه میشود که کاملاً اختیاری است. این دوره با یک امتحان پایان تحصیلات در این مقطع و نیز یک دیپلم خاتمه مییابد. کسانی که در این آزمون قبول میشوند یک سال وقت خواهند داشت که با کمک برنامههای آموزشی مدرسه، خود را برای ورود به دانشگاه آماده کنند. این برنامه آموزشی معمولاً از اواسط سپتامبر تا اواخر ماه ژوئن اجرا میشود.
بعد از 16 سالگی، دورۀ اختیاری 16 تا 18 سالگی وجود دارد که هدف آن افزایش تحصیلات و توانمندیهای دانش آموزان است. علاوه بر آن این دوره دانش آموزان را برای تحصیل در مقاطع عالی آموزشی آماده میکند. در این دوره چهار انتخاب وجود دارد:
- علوم بهداشتی و طبیعی؛
- علوم و تکنولوژی؛
- هنر؛
- علوم انسانی و اجتماعی.
جدول شماره 1. برنامه درسی و ساعات تحصیل در مدارس اسپانیا
برنامه و ساعات تحصیل در مدارس اسپانیا در همه مقاطع | |
دوره ابتدایی | تعداد ساعات تحصیل |
دوره اول تحصیلی | |
زبان اسپانیایی و ادبیات | 350 |
ریاضیات | 175 |
علوم اجتماعی، طبیعی و فرهنگی | 175 |
هنر | 140 |
تربیت بدنی و ورزش | 140 |
مسائل دینی و مذهبی و اخلاقی | 105 |
تعداد کل ساعات | 1.085 |
دوره دوم و سوم تحصیلی | |
زبان اسپانیایی و ادبیات | 275 |
ریاضیات | 170 |
علوم اجتماعی، طبیعی،.100 | |
دوره متوسطه اجباری | |
دوره اول تحصیلی | |
زبان اسپانیایی و ادبیات | 210 |
زبانهای خارجی | 210 |
ریاضیات | 140 |
علوم اجتماعی، تاریخ و جغرافی | 140 |
علوم طبیعی | 140 |
تکنولوژی | 125 |
مسائل دینی و مذهبی و اخلاقی | 105 |
تربیت بدنی و ورزش | 70 |
هنرهای تجسمی | 70 |
موسیقی | 70 |
تعداد کل ساعات | 1.280 |
دوره دوم تحصیلی | |
زبان اسپانیایی و ادبیات | 240 |
زبانهای خارجی | 240 |
ریاضیات | 160 |
علوم اجتماعی، تاریخ و جغرافی | 160 |
علوم طبیعی | 90 |
تکنولوژی | 70 |
مسائل دینی و مذهبی و اخلاقی | 105 |
تربیت بدنی و ورزش | 35 |
موسیقی | 35 |
تعداد کل ساعات | 1.205 |
دوره دیپلم( دو سال) | |
زبان اسپانیایی و ادبیات | 210 |
زبانهای خارجی | 210 |
فلسفه | 70 |
تاریخ | 70 |
مذهب و اخلاق | 70 |
تربیت بدنی و ورزش | 35 |
تعداد کل ساعات | 665 |
[۲] [۱]
تحصیلات دانشگاهی
در اواخر دهه 80، اسپانیا 34 دانشگاه داشت. 4 عدد از این دانشگاهها توسط کلیسای کاتولیک اداره میشدند. دانشگاههای کاتولیک حدود 30000 دانشجو از کل 900000 دانشجوی کشور را در بر داشتند، و باید گفت که نزد مردم اسپانیا، به خصوص محافظه کاران و طبقه متوسط جامعه بسیار محبوب بودند. بنابراین این دانشگاهها به نسبت تعداد دانشجویانشان، در مقطع آموزش عالی، تأثیری بسیار زیاد داشته اند. دو دانشگاه بزرگ دولتی در اسپانیا؛ دانشگاه کامپلوتیز (Basic General Education( education general basica: EGB))در مادرید، که در اواخر دهه 80 حدود100000 دانشجو داشت، و دیگری دانشگاه مرکزی در بارسلونا با 80000 دانشجو در آن زمان، در کل حدود 20 درصد دانشجویان کل کشور را در خود جای داده بودند. تا دهه 80، تمام دانشگاههای کشور تحت نظارت مستقیم وزارت علوم و آموزش و پرورش (official language Schools) بودند. در سال 1983، با روی کار آمدن دولت سوسیالیست، کنترل دولت مرکزی بر دانشگاهها کمتر شد و بیشتر دانشگاهها به صورت خود مختار عمل میکردند. در این زمان دانشگاهها تا زمانی که تمام ویژگیهایی که هر دانشگاه دولتی دیگری دارا میباشد را داشتند، الزامی به ارائه برنامهها و دروس جدید و یا انجام اصلاحات داخلی نداشتند.
دانشگاهها معمولاً دو راه پیش روی دانشجویان میگذاشتند: هر کدام از این راهها یا بر تحصیلات آکادمیک تأکید داشتند و یا بر مسائل شغلی. دانشجویان میتوانستند دوره ی آموزشی 5 یا 6 ساله برای آموزش حرفهای را بگذرانند و یا یک برنامه 3 ساله که پرستاری، دبیری و دیگر مشاغل از این نوع را ارائه میداد انتخاب کنند.
در اواخر دهه 80، کشور اسپانیا از نظر تعداد دانشجویان به نسبت جمعیت خود، دومین کشور درمیان کشورهای اروپای غربی بود. این در حالی بود که این کشور برای دانشجویان خود حدود یک سوم دیگر کشورهای اروپایی هزینه میکرد. دستمزد استادان دانشگاهها حدود 21000$ آمریکا در سال بود و دانشگاهها از کمبود تسهیلاتی چون کتابخانه و آزمایشگاهها رنج میبردند. فقط تعدادی محدود از دانشگاههای مدرن کشور خوابگاههای دانشجویی در اختیار دانشجویان میگذاشتند. بیشتر آموزشی که به دانشجویان داده میشد، به دور از تحقیق و مطالعه و بر پایه حفظیات بود. علاوه بر آن، آموزشی که در دانشگاهها به دانشجویان داده میشد در نهایت خیلی مورد نیاز نبود، چون مربوط به مشاغلی میشد که مدتها بود دیگر ظرفیت خالی برای جذب نیروی کار نداشتند؛ مشاغلی مانند پزشکی، و کمتر به مشاغل و رشتههایی مربوط بود که در جامعه به آنها نیاز زیادی مشاهده میشد؛ مانند مشاغل پیشرفتهای چون علوم کامپیوتر و فناوری اطلاعات.
باید در نظر داشت که در دهه 80، تحصیلات دانشگاهی بیشتر برای طبقات متوسط و بالای جامعه میسر بود. شاید یک دلیل آن، این امر باشد که دولت به دانشجویان بسیار کمی بورسیه میداد، و بودجه ی اندکی که برای دانشگاهها در نظر گرفته میشد باعث میشد که هزینههای تحصیل بیشتر بر دانشجویان تحمیل شود. علاوه بر آن نقش زنان در دانشگاهها نیز بسیار کمرنگ بود. نه از لحاظ تعداد دانشجو( در سال 1984 حدود 47 درصد دانشجویان اسپانیانی را زنان تشکیل میدادند)، بلکه از نظر تعداد استادان زن در دانشگاهها. بیشتر زنان تحصیل کرده اسپانیایی به دنبال مشاغلی میرفتند که در آنها از زنان استقبال میشد، مشاغلی نظیر داروسازی، روزنامه نگاری، و دبیری در مقاطع ابتدایی و متوسطه.
دانشگاهها
قدیمیترین دانشگاههای اسپانیا از قرن سیزدهم تاکنون وجود داشته اند. در زمان رنسانس این دانشگاهها بسیار معتبر بودند. در قرن هجدهم، دانشگاههای اسپانیا تحت تأثیر جریانات عصر روشنگری قرار گرفتند، و استقلال خود را تا حد زیادی از دست دادند. ولی دوباره در اواخر قرن نوزدهم استقلال از دست رفتۀ خود را بازیافتند. دلیل اصلی بازیافتن استقلال دانشگاهها، این بود که بعضی از اساتید دانشگاهها مخالف کنترل دولت بر مقطع تحصیلات عالی دانشگاهی بودند و جریانی به نام مؤسسه آزاد آموزشی (Free Institute of Education) ایجاد کردند که تا حد زیادی تحت تأثیر روشنفکران اسپانیا قرار داشت. این جریان تا زمان جنگ داخلی اسپانیا همچنان ادامه داشت.
در سال 1940، به خصوص بعد از طرح قانون رفورم دانشگاهها در سال 1943، تحصیلات دانشگاهی دوباره زیر نظر دولت قرار گرفت، و بیشتر محتوای آن بر پایه کاتولیسیزم ملی (National Catholicism) استوار بود.
در دهۀ 1950، با قبول تدریجی رژیم فرانکو در سایر کشورها، و نیز با تأثیر پذیری محیط داخلی کشور اسپانیا از محیط خارج از کشور، این کشور یک دوران انتقالی به خصوص بین سالهای 1956 تا 1962 را پشت سر گذاشت. این دوران باعث کم رنگ تر شدن آموزشهای معنوی و ایدئولوژیک در فضای دانشگاهها شد. هرچند که در عمل دولت بودجۀ بیشتری برای دانشگاههای کاتولیک که به نوعی خصوصی محسوب میشدند اختصاص میداد.
بیشترین تأثیر پذیری دانشگاهها بعد از سال 1970 بود که قوانین جدیدی برای تطبیق محیط دانشگاهها و نحوۀ آموزش در آنها با نیازهای جامعه ایجاد شد؛ قوانینی نظیر: حق تحصیل (LODE( Ley Organica de Dereco a la Education): Law of Entitlement to Education)، رفورم در دانشگاهها (LRU( Ley de Reforma Universitaria): Law of University Reform)، و سازمان دهی دوباره و کلی سیستم آموزشی(LOGSE(Ley de Ordenacion General del Sistema Education): Law for the General Reform of the Educational System).
بعد از دهههای 1980 و 1990 تعداد دانشجویان بسیار افزایش یافت و این امر ایجاد دانشگاههای جدید در اسپانیا را طلب میکرد. نزدیک نیمی از پنجاه و چهار دانشگاه اسپانیا که ده تای آنها نیز خصوصی هستند، بعد از سال 1970 ساخته شده اند.
از استادان دانشگاه مهم در قرن نوزدهم در اسپانیا میتوان به افراد فوق اشاره کرد:
- خوان هارت (Juan Huarte) (1592_1530)، که پیشرو استفاده از روانشناسی در آموزش، فلسفه، و از پیشروان انسان شناسی است؛
- خوان لوئیس وایوز (Juan Luis Vives) (1540_1492)، که نظریات جدیدی در آموزش داشت و از آموزش زنان حمایت میکرد؛
- سن ایگناتوس (Saint Ignatius of Loyola) (1556_1491)، که مؤسس جامعه عیسوی بود؛
- فرانسیسکو جینر دولوس ریوس (Francisco Giner de Los Rios) (1915_1839)، که به دنبال اصلاحات در آموزش عالی و آموزش و تحصیلات بانوان بود؛
- فرانسیسکو فررگاردیا (Francisco Ferrer I Guardia) ( 1955_1883)، فیلسوف مشهوری که نوشتههای او در زمینه ی رسالت و نقش دانشگاه در جامعه به چند زبان ترجمه شده است.
دانشگاههای مهم:
- دانشگاه مادرید( 1836)؛
- دانشگاه پلی تکنیک مادرید( 1971)؛
- دانشگاه بارسلونا(1450)؛
- دانشگاه گرانادا(1526)؛
- دانشگاه سالامانکا(1218)؛
- دانشگاه سویل(1503)؛
- دانشگاه والنسیا(1510)[۱].
وضعیت و مشکلات دانشجویان
دانشجویان در زمان فرانکو اعتراضها و تظاهرات گستردهای داشتند. بیشتر این اعتراضها به دلیل فقدان دموکراسی، به خصوص در ده سال آخر دوران فرانکو بود. بعد از دوران فرانکو بیشتر این اعتراضها به جای مسائل سیاسی، بر وضعیت دانشجویان و مشکلات آنان متمرکز شد. بیشترین مسئلۀ آنان تعداد زیاد دانشجویان و شلوغی زیاد از اندازۀ دانشگاهها بود.
بعد از دهۀ 1960 تعداد دانشجویان دو برابر شد و بین دهههای 1970 تا نیمۀ 1990 در دانشگاهها تقریباً 9 برابر دانشجو وجود داشت. در سال 1995 حدود 1.5 میلیون دانشجو در دانشگاهها مشغول به تحصیل بودند. این در حالی است که تعداد اساتید دانشگاهها 67000 نفر بود؛ به عبارت دیگر، برای هر 22 دانشجو، یک استاد وجود داشت.
در این زمان حدود 13.5 درصد دانشجویان، حقوق میخواندند و دانشجویان رشتههای مهندسی تقریباً 8.9 درصد تعداد کل دانشجویان بودند. 2 درصد از دانشجویان در رشتۀ شیمی مشغول به تحصیل بودند. میتوان نتیجه گرفت که تعداد زیاد دانشجویان فقط در رشتههای قدیمی و علوم انسانی مشاهده میشد.
به طور کلی، سیاست دولت بر این بود که دانشجویان در نزدیک ترین دانشگاهها به محل سکونت خود، مشغول به تحصیل باشند. از نیمۀ دهۀ 1990 به بعد، برای ایجاد رقابت بیشتر بین دانشجویان، این قوانین تا حدی نادیده گرفته شدند و به دانشجویان اجازه داده میشد که بین دانشگاهها، برای قبولی و پذیرش در بهترین آنها تلاش کنند.
یکی از بیشترین تغییراتی که در دانشگاهها مشاهده میشود حضور گستردۀ بانوان در محیط دانشگاهی است. اکنون نسبت زنان در دانشگاهها از نسبت مردان بیشتر است. این نسبت در رشتههایی مانند معماری تقریباً دو برابر شده است، یعنی از 12 درصد به 25 درصد افزایش یافته است. درصد فارغ التحصیلان زن در رشتههای دانشگاهی از 42 درصد در سال 1980 به 54 درصد در سال 1990 رسید.
کتابخانهها
در اسپانیا دو کتابخانۀ بزرگ به نام کتابخانه ملی ( National Library (Biblioteca Nacional)) و کتابخانۀ ملی کاتالونیا( National Library of Catalonia (Biblioteca de Catalunya)) وجود دارد. علاوه بر این دو کتابخانه، تعداد زیادی کتابخانه عمومی در شهر، در دانشگاهها و در مدارس، و نیز تعداد زیادی کتابخانۀ خصوصی وجود دارد.
کتابخانۀملی
در اصل نام آن کتابخانۀ سلطنتی بود که توسط فیلیپ پنجم در سال 1711 در قرن هجدهم تأسیس شد. این کتابخانه در شهر مادرید قرار دارد و از سال 1986 تا 1994 مورد بازسازی گستردهای قرار گرفت. در این کتابخانه بیشتر از 8 میلیون منبع وجود دارد؛ تعداد زیادی از این منابع از طرف کتابخانههای خصوصی به این کتابخانه اهدا شده اند.
کتابخانه ملی کاتالونیا
این کتابخانه در سال 1907 به وسیلۀ مؤسسه مطالعات کاتالونیا (Institute of Catalan Studies) تأسیس شد و در سال 1914 به عنوان کتابخانهای ملی شناخته شد. در این کتابخانه حدود دو میلیون منبع وجود دارد.
کتابخانههای عمومی
از نیمۀ دهۀ 1980 تعداد کتابخانههای عمومی در اسپانیا افزایش چشم گیری داشته است. تعداد استفاده کنندگان از این کتابخانهها بین سالهای 1992 تا 1995 به بیش از یک میلیون نفر در هر کتابخانه رسید[۱].
مدارس رسمی آموزش زبان
این مدارس یک شبکه برای آموزش زبانهای خارجی هستند. اولین مدرسه توسط وزارت آموزش و پرورش اسپانیا در سال 1930 ایجاد شد. ولی رشد و پیشرفت اصلی این مدارس در دهۀ 1980 بود که در پی گسترده شدن تقاضا برای آموختن زبانهای خارجی در اسپانیا صورت گرفت. در این مدارس هفده زبان آموخته میشود که زبانهای اروپایی و زبانهای محلی اسپانیایی متقاضیان بیشتری دارد.
برای ورود به این مدارس، متقاضیان میبایست حداقل اولین مرحله از تحصیلات در مقطع متوسطه را پشت سر گذاشته باشند. مدرسین این مدارس میبایست آزمونی ملی را پشت سر بگذارند با بتوانند مشغول به تدریس شوند. در این مدارس هم آموزش ابتدایی و هم آموزش پیشرفته داده میشود و علاوه بر آن امکان آموزش از راه دور نیز فراهم است. سعی بر این است که آموزش زبان در این مدارس بیشتر با توجه به نیازهای روزمره متقاضیان و با توجه به نیازهای جامعه باشد، و آموزش به دور از حفظیات صورت گیرد.
آموزش به بزرگسالان و آموزش غیررسمی
سه نوع آموزش در اسپانیا به بزرگسالان ارائه میشود: آموزش آکادمیک، آموزش حرفهای (برای یافتن شغل بهتر)، و آموزش فرهنگی، اجتماعی. هدف اصلی این نوع آموزش آموختن سواد به بزرگسالان و نیز بهره مند کردن آنها از تحصیلات اولیه میباشد. در سال 1987 تا 1988 نزدیک به 200.000 بزرگسال در برنامههای آموزشی دولت شرکت نمودند و نزدیک به 13.000 نفر نیز در طرحهای آموزش از راه دور شرکت کردند.
آموزش حرفهای و شغلی براساس شغل افراد ارائه میشود و بودجۀ آن از سوی مؤسسات دولتی تأمین میگردد. در حدود 275.000 بزرگسال در اسپانیا در دهۀ 90 از آموزش حرفهای اولیه و نزدیک به 200.000 نفر از آموزش حرفهای درجه یک بهره مند گردیدند؛ به خصوص در زمینههایی مانند علوم کامپیوتر، و مدیریت مالی واداری.
آموزش فرهنگی اجتماعی نیز برای رشد شخصیتی بزرگسالان در نظر گرفته شده است. به طور کلی آموزش بزرگسالان از سوی شش بخش دولتی حمایت مالی میشود؛ بخش آموزش، فرهنگ، امور اجتماعی، عدالت، دفاع، کشاورزی، ماهیگیری، و مواد غذایی. این نوع آموزش، در بخش خصوصی از سوی دانشگاههای خصوصی، مدارس خصوصی و نیز کلیسای کاتولیک حمایت میگردد[۱].
سواد
در تحقیقی که از طرف وزارت آموزش و پرورش در سال 1993 صورت گرفت، میزان بی سوادی در اسپانیا حدود 3.5 درصد بود. در حالی که این رقم در سال 1930 بین 32 تا 40 درصد گزارش شده بود. میتوان نتیجه گرفت که دغدغه و تلاش دولت اسپانیا برای مبارزه با بی سوادی، با هدف رشد فرهنگی و اقتصادی، ثمر بخش بوده است. اقدامات زیادی برای مبارزه با بی سوادی از طرف دولت صورت گرفت؛ اقداماتی نظیر کاهش هزینههای تحصیلی برای دانش آموزان، و نیز فراهم کردن مراکز سواد آموزی برای بزرگسالان که در سال 1985 حدود 150000 متقاضی و 30000 مدرس داشت.
جدول شماره 2. تحصیل در اسپانیا
تحصیل در اسپانیا | 1999 | 2000 | 2001 |
تعداد کل دانش آموزان | 9.029.516 | 8.903.741 | 8.764.421 |
تعداد دانش آموزان دوره پیش دبستانی | 1.131.251 | 1.135.114 | 1.167.090 |
تعداد دانش آموزان دوره ابتدایی | 2.579.908 | 2.539.995 | 2.505.203 |
تعداد دانش آموزان دوره اول متوسطه | 1.898.459 | 2.048.731 | 1.994.220 |
تعداد دانش آموزان دوره دوم متوسطه | 1.401.010 | 1.197.219 | 1.189.062 |
تعداد کل معلمان و کارکنان مدارس | 623.311 | 638.815 | 662.213 |
تعداد معلمان در دوره پیش دبستانی | 67.536 | 71.966 | 75.040 |
تعداد معلمان در دوره ابتدایی | 171.514 | 174.638 | 175.135 |
تعداد معلمان در دوره اول متوسطه | بدون آمار | 156.050 | بدون آمار |
تعداد معلمان در دوره دوم متوسطه | 276.582 | 129.129 | 292.759 |
نیز نگاه کنید به
نظام آموزش، تحقیقات و فناوری آرژانتین؛ نظام آموزش، تحقیقات و فناوری اتیوپی؛ نظام آموزش، تحقیقات و فناوری اردن؛ نظام آموزش، تحقیقات و فناوری افغانستان؛ نظام آموزش، تحقیقات و فناوری اوکراین؛ نظام آموزش، تحقیقات و فناوری تایلند؛ نظام آموزش، تحقیقات و فناوری تونس؛ نظام آموزش و پرورش در چین معاصر؛ نظام آموزش و پرورش در چین باستان؛ نظام آموزش، تحقیقات و فناوری سنگال؛ نظام آموزش، تحقیقات و فناوری ژاپن؛ نظام آموزش، تحقیقات و فناوری کوبا؛ نظام آموزش، تحقیقات و فناوری زیمبابوه؛ نظام آموزش، تحقیقات و فناوری قطر؛ نظام آموزش، تحقیقات و فناوری مصر؛ نظام آموزش، تحقیقات و فناوری لبنان؛ نظام آموزش، تحقیقات و فناوری روسیه؛ نظام آموزش، تحقیقات و فناوری مالی؛ نظام آموزش، تحقیقات و فناوری ساحل عاج؛ نظام آموزش، تحقیقات و فناوری سیرالئون؛ نظام آموزش، تحقیقات و فناوری کانادا؛ نظام آموزش، تحقیقات و فناوری سودان؛ نظام آموزش، تحقیقات و فناوری گرجستان؛ نظام آموزش، تحقیقات و فناوری تاجیکستان؛ نظام آموزش، تحقیقات و فناوری بنگلادش؛ نظام آموزش، تحقیقات و فناوری قزاقستان؛ نظام آموزش، تحقیقات و فناوری سریلانکا؛ نظام آموزش، تحقیقات و فناوری فرانسه
کتابشناسی
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ اسپانیا. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)
- ↑ Spanish Educational System in 1990, International Encyclopedia of National Systems of Education, 2nd Edition, Edited by T. Neville. Postlethwaite, Page 909
- ↑ Eurostat, newcronos, theme 3, educ_Education_ European Union Encyclopedia and directory-2005- page 644-650
- ↑ فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ اسپانیا. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)