تاریخ تایلند
پژوهشهای باستانشناسی در دههٔ ۱۹۶۰م در نقاط گوناگون نشان میدهد که این سرزمین از دوران پیش از تاریخ زیستگاه بشر بوده است، از دوران پارینهسنگی زیستگاههایی در تایلند کنونی یافت شده است که مهمترین آنها «بانکائو» (Bankao) در استان کانچانابوری، (Kanchanaburi) «نان نوک تا» (Non nok Tha) در استان «خون کائین» (Khon Kaen) و «بان چیانگ» (Ban Chiang) در استان «اودون تانی» (Udon Thani) نام دارند، این اکتشافات شگفتانگیز در «بان چیانگ» شامل ظروف و ابزار تزئینی برنزی، سفالهای منقوش و جنگافزارهای برنزی و آهنی میشود.گویا «بان چیانگ» از حدود ۶۰۰۰ سال پیش، یعنی از دوران نوسنگی تا ۴۰۰۰ سال بعد، از سکونتگاههای بشری بوده است. اقتصاد آنها بر کشاورزی مبتنی بود و در ساخت لوازم فلزی و در سفالگری مهارت کافی داشتند. مردمان ساکن نواحی شمال شرقی تایلند امروزی، از حدود ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد با فن ریختهگری برنز آشنایی داشتهاند.
از نظر هنری، شکوه تمدن بان چیانگ را میتوان در میان هزاران ظروف سفالی که از این مکان بهدست آمده است، به روشنی دید که البته بهترین و زیباترین طرحهای آن مربوط به سالهای ۳۰۰ تا ۲۰۰ پیش از میلاد است. مردم بان چیانگ را باید فقط یکی از جوامع پیش از تاریخ تایلند دانست که این سرزمین را بهصورت یکی از گهوارههای تمدن آسیایی درآورده است. سرزمین کنونی تایلند تا پیش از سربرآوردن نخستین دولتهای تایلندی، برای هزاران سال از زیستگاههای مهم جوامع بشری بوده است.
منطقه مرکزی و غربی امروزی تایلند از سدهٔ ۹ تا ۱۱ میلادی سکونتگاه یکی از اقوام تمدن «مون» (Mon) بهنام «دواراواتی» (Dvaravati) بوده است. نژاد «مون» که زبان آنها از شاخههای زبان اقوام خِمِر (Khmer) است، بعدها در جنوب برمه (میانمار) ساکن شدند. دربارهٔ ابعاد سیاسی و اجتماعی امپراطوری «دواراواتی» اطلاعات چندانی نداریم؛ بهنظر میرسد که این امپراطوری از چند کشور کوچک «مون» تشکیل میشد که فرهنگ مشترکی داشتند؛ اما مرکزیت سیاسی و یکپارچگی سرزمینی نداشتند، از مراکز مهم تمدن دواراواتی در تایلند باید از «ناخون پاتوم»، «خوبوآ»، «لاوو» ( Lawo) (لوپبوری) و «پونگ توک» (Pong Tuk) نام برد که در آنها تندیسهای مرغوب و کندهکاریهای زیبا و دیگر آثار باستانی از این دوره ناشناخته تاریخ پیدا شده است.
تمدن دواراواتی، فرهنگ هندی داشت و مذهب اکثر آنها بودیسم از شاخهٔ تراوادا بود، این شاخهٔ از بودیسم تا امروز مذهب مسلط این منطقه بوده است؛ ولی در کنار آن، آئینهای دیگری همچون روحپرستی، هندوئیسم و شاخه «ماهایانا» از آئین بودا نیز رواج داشته است. در تمدن دواراواتی، باورها و آئین بودیسم تِراوادا برای سدههای پیاپی الهامبخش هنر و مجسمهسازی از گونهٔ هندی بوده است.
تا سدههای ۱۱ و ۱۲ میلادی امپراطوری رو به گسترش خمر جایگزین اقوام مون در ناحیه مرکزی تایلند امروزی شد. پایتخت این امپراطوری، شهر پرشکوه آنکور (Angkor) (در کامبوج امروزی) بود و فرمانروایان خمر زمامداران جامعهای سازمانیافته بودند که ظرفیتهای چشمگیری برای گسترش سرزمینی و فرهنگی خود داشت. خمرها همچنین بیشتر راههای بازرگانی در منطقه هندوچین را در اختیار خود داشتند. بخش بزرگی از امپراتوری خمر در نواحی شمال شرقی، مرکزی و غربی تایلند بود و مرزهای غربی آن، حتی استان کانچانابوری امروز، نزدیکی مرز برمه را هم دربر میگرفت. خمرها در شمال شرقی تایلند معابد سنگی باشکوهی برپا کردند که بقایای بازسازی شده آنها امروز در «فیمای» (Phimai) و «پانوم رونگ» (Phanom Rung) دیده میشود. تندیسها و درگاههای سنگی منقوش به خدایان هندو، نقشهای سنگی بودا از گونهٔ خمری و مجسمههای برنز با زیبایی خیرهکننده، از آثار پرشکوه فرهنگی خمر در این منطقه بهشمار میروند. با این همه، بهنظر نمیرسد که خمرها مستقیما کنترل سیاسی همه این منطقه را در دست داشتهاند، بلکه سلطهٔ خود را با گماردن فرمانداران و دستنشاندگان خود برقرار میکردهاند.
حوضه آبگیر رود چائوفرایا که از دشتهای مرکزی تایلند تا بانکوک را آبیاری میکند، همواره محل زندگی مخلوطی از اقوام گوناگون مانند مونها، خمرها و لاواسها (Lawas) بوده است، تا سالهای پایانی سدهٔ سیزدهم میلادی، قدرت خمرها در این ناحیه رو به زوال گذاشت و نژاد تایی، حکومت تازهای در این سرزمین برپا کرد. این تمدنها هم زیر سلطه و نفوذ فرهنگ خمر قرار داشت، اما میراث تازهای را بههمراه آوردند که باستانشناسان و تاریخنگاران، دربارهٔ چگونگی ریشههای تاریخی آن هنوز اختلاف دارند.
ظهور تاییها در تایلند
منشأ نژاد تایی (Thai (Tai)) یا تای بهدرستی مشخص نیست و دراینباره، نظریات گوناگونی عنوان شده است که برخی از آنها در مقایسه با بقیه، درستتر به نظر میرسد. بر پایهٔ یکی از این نظریات، اقوام تای نخست در دامنهٔ رشتهکوههای آلتای (Altai) در شمال شرقی چین و مغولستان ساکن بودهاند که بعدها به سمت جنوب کوچ کردهاند. کارشناسان دیگر بر این باورند که تاییها از ایالت سیچوان (Sichuan) چین در مرکز این کشور به راه افتادند و در جنوب چین کشوری به نام «نان چائو» (Nanchao) تشکیل دادند و از آنجا با فشار قوبیلای قاآن، فرمانروای چین، در ۱۲۵۳م، به سمت جنوب و سرزمین کنونی تایلند رانده شدند؛ اما این نظریه چندان مطمئن نیست؛ زیرا کشور نان چائو، کاملا تایلندی نبوده است و بهنظر میرسد که کوچ تاییها به سرزمین امروزی تایلند سالها پیش از ۱۲۵۳م بوده باشد.
نظریه سومی نیز هست که اصل مردم تایلند را از قاره اقیانوسیه میداند که از راه شبهجزیره مالای به سوی شمال آمدهاند ولی نظریه زیر درستتر بهنظر میرسد، چون مبنای زبانشناسی دارد.
از آنجا که در ایالات جنوبی چین، یعنی گوانک دونگ (Guangdong)، گوانگسی (Guangxi) و ینان (Yunnan)، هنوز اقوامی هستند که به زبان تایی سخن میگویند، بهنظر پژوهشگران، شاخههایی از اقوام تای از این ایالات به سمت جنوب، یعنی سرزمین امروزی تایلند، به راه افتادند و بعدها حکومتهای مهمی در این نواحی برپا کردند.
پنجمین و آخرین فرضیه مدعی است که برپایهٔ نشانههای باستانشناسی و مردمشناسی، تایلند امروزی از دوران پیش از تاریخ، سرزمین مادری اقوام تای بوده است و گروههای نژادی آنچنان با یکدیگر آمیخته شدهاند که جداکردن آنها از یکدیگر بسیار دشوار است؛ ولی نشانههایی که از روحپرستی، فرهنگ مادی و فولکلور، در میان این جمع دیده شده است، نشاندهنده سکونت مستمر و مداوم آنها در این منطقه است. بر پایهٔ این فرضیه، کوچکردن تایلندیها به سوی جنوب، افسانهای بیش نیست و آنها از آغاز در همین سرزمین میزیستهاند و مردم امروز تایلند را باید آمیزشی از نژادهای گوناگون دانست.
اختلاف نظر دربارهٔ ریشهٔ نژاد تای، تمامشدنی نیست و بیگمان پژوهشهای بیشتری در این زمینه لازم است، اما مسلم است که تا سدهٔ سیزدهم میلادی اقوام تای به یکی از نیروهای مهم در جنوب شرقی آسیا تبدیل شده بودند و شاهزادگان تایی بر سرزمین پهناوری فرمانروایی داشتند که مناطق لانا (Lanna)، سوفانافوم (Suphanbori) (سوفان بوری (Suphannaphum))، ناخون سی تامارات (Nakhon Si Thammarat) و سوخوتای را دربر میگرفت.
دوران سوخوتای در تایلند
نخستین دوران زمامداری اقوام تای، دوره حکومت آنها در منطقهٔ سوخوتای درشمال تایلند است، همزمان با این دوره، اقوام تای حکومتهای دیگری در لانا و فایائو (Phayao) واقع در شمال تایلند امروزی را تشکیل داده بودند؛ ولی حکومت سوخوتای را باید مهمترین آنها دانست امروز، ویرانههای پرشکوه سوخوتای و شهر همزاد آن، یعنی «سی سا چانالای» (Si sachanalai) در شمال تایلند، یادآور رفاه مادی، شکوه هنری و نفوذ معنوی مذهب بودا بهشمار میروند. سوخوتای، هم از نظر هنر و معماری و هم از نظر سیاسی، در تاریخ تایلند اهمیت بهسزایی دارد.
شهر سوخوتای در اصل از سرزمینهای تابع امپراتوری خمر بود و آثار برجای مانده در آن شهر یا مناطق دیگر، نشاندهندهٔ نفوذ معماری و هنری اقوام خمر در این منطقه است، در نیمهٔ نخست سدهٔ سیزدهم میلادی، حکام تایی سوخوتای، از فرمانبری حکومت خمر سرپیچیدند و کشور پادشاهی مستقل تای را بنیان نهادند. «سی اینتاراتیت» (Si Intharathit)، رئیس یکی از قبایل تای نخستین پادشاه سوخوتای شد. رفتهرفته نفوذ و قدرت سوخوتای، با عقبراندن خمرها و پیوند میان خانوادههای حاکم تای و نیز با تبلیغ و استحکام آئین بودیسم از شاخه تراوادا که همه این جوامع را بههم پیوند میزد، گسترش یافت. «رام کام هنگ» (Ramkhamhaeng) فرزند و جانشین «اینتاراتیت» را باید یکی از پادشاهان مشهور و توانای سوخوتای بهشمار آورد. بیشتر آگاهیهای ما از دوران سوخوتای در سدهٔ سیزدهم، برگرفته از سنگنوشتهای به تاریخ ۱۲۹۲م، مربوط به رام کام هنگ است که یکی از منابع اصلی تاریخ سوخوتای و یکی از شاهکارهای ادبیات تای است. در این اثر تاریخی به زبانی روان و فصیح، احسان و عدالت در حکومت رام کام هنگ و قدرت و رفاه دوران سوخوتای، ستایش میشود، پادشاه همواره در دسترس مردم بود و گفتهاند که به دستور او زنگی را در برابر دروازهٔ قصر وی آویخته بودند و هر یک از رعایا که شکایتی داشت، میتوانست با کشیدن و بهصدا درآوردن آن زنگ، تظلمخواهی کند؛ در آن صورت، خود شاه به موضوع رسیدگی و دستور لازم را صادر میکرد.
بر پایهٔ این سنگنوشته، شاه هیچگونه عوارض راهداری یا مالیات از بازرگانان نمیگرفت و رعایا نیز از پرداخت مالیات بر ارث معاف بودند. از اینروست که دوران اوج و شکوفایی سوخوتای را عصر طلایی تاریخ تایلند مینامند. حتی اگر مطالب این سنگنوشته را اغراقآمیز بدانیم، میتوان گفت که سوخوتای حکومتی توانا و جامعهای پررونق داشت و اقتصاد آن بر پایه خودکفایی، صنایع کوچک و کشاورزی میچرخید.
خوراک اصلی مردمان آن مانند دیگر نقاط جنوب شرقی آسیا در آن هنگام، برنج و ماهی بود که بهوفور در اختیار مردم بود؛ «ماهی در آب و برنج در شالیزار». گرچه سوخوتای از نظر مواد غذایی خودکفا بود، بازرگانی نیز رکن دیگر اقتصاد آن بود.
در این دوره، کاشیهای لعابدار که آن را «سانخالوک» (Sangkhalok) مینامیدند، بهمیزان فراوان در کورههای سوخوتای و «سی ساچانالای» تولید و پیوسته به دیگر سرزمینهای واقع در دریای جنوبی چین صادر میشد که نمونههایی از آنها در اندونزی و فیلیپین یافت شده است. سوخوتای همچنین با سرزمین چین در سیستم خراجگزاری سنتی آن کشور، دادوستد میکرد. شاه سوخوتای پیشکشهایی را برای امپراتوران چین میفرستاد تا خراجگزار آنها شود و در برابر، اجازه یابد که فرآوردههای خود را با کالاهای چینی مبادله کند.
پرستش ارواح نیاکان در سوخوتای رواج بسیار داشت، ولی میدانیم که رام کام هنگ و جانشینان او از پیروان متدین بودا بودند که صدقات بسیاری میدادند، از این رو، شهرهای بزرگ، صومعههای بودایی فراوانی داشتند که با معماری بودیسم تایلندی ساخته شده بودند.
با دعوت «رام کام هنگ» از راهبان بودایی سیلان برای رواج بودیسم در سوخوتای، این سرزمین، مکتب سیلانی تراودا از آئین بودایی را پذیرفت، نفوذ فرهنگ سیلانی فقط به مسائل عقیدتی بسنده نکرد، بلکه بر معماری مذهبی نیز اثر گذاشت. استوپاهاییکه به شکل زنگوله ساخته میشوند و در معماری بودیسم تایلندی بسیار رواج دارند، از روی الگوی سیلانی برداشته شده است، نقشهای بودایی رایج در سوخوتای بهدلیل ظرافت و زیبایی خود شهره بودند و این هنرمندان سوخوتای بودند که تندیس پرشکوه «بودای خرامان» را رواج دادند.
اهمیت فرهنگی سوخوتای در تاریخ تایلند، بهویژه از این نظر است که در دوران سلطنت رام کام هنگ، خط تایلندی شکل قطعی خود را پیداکرد. این خط از خطوط باستانی مون و خمر الگو گرفت و رام کام هنگ خط تایلندی را ابداع کرد.
«سی اینتاراتیت» و «رام کام هنگ» هر دو از پادشاهان جنگاور تایلند بودند که سرزمین خود را گسترش دادند، اما جانشینان آنها نتوانستند از چنین امپراطوری پهناوری نگهبانی کنند. برخی از پادشاهان بعدی بیشتر به رواج دین و مذهب و ساختن بناهای پرشکوه پرداختند و چندان به فکر کشورگشایی نبودند که بهترین نمونه آنها، شاه «ماهاتاماراچالیتای» (Mahathammaracha Lithai) بود، او را گردآورندهٔ کتاب تری بومیکاتا از نخستین کتابهای بودایی در زمینهٔ نجوم و ستارهشناسی میدانند.
زوال سیاسی سوخوتای را نباید فقط به گردن ناکارآمدی سیاسی زمامداران آن انداخت؛ بلکه این اتفاق را باید ناشی از ظهور حکومتهای نیرومند دیگر تایی در نواحی جنوبی دانست که در نیمهٔ دوم سده چهاردهم، قدرت اقتصادی سوخوتای را بهمبارزه طلبیدند. دولتهای جنوبی، بهویژه «آیوتایا» (Ayutthaya) میتوانستند از دستاندازی دولت سوخوتای به سرزمین خود جلوگیریکنند.
فروپاشی سوخوتای یکشبه نبود، بلکه حدود یک سده یعنی از نیمه سدهٔ چهاردهم تا نیمه سدهٔ پانزدهم طول کشید. در ۱۳۷۸م یکی از شاهان آیوتایا بهنام «بوروماراچا» (Borommaracha)، شهری از شهرهای مرزی سوخوتای بهنام «چاکان گرائو» (Chakangrao) (یا کام فان پت) (Kamphaenphet) را تسخیر کرد؛ بهاین ترتیب، سوخوتای ضمیمه دولت آیوتایا شد. سوخوتای کوشید خود را از قید آیوتایا رها کند، اما در این کار توفیقی نیافت و در سدهٔ پانزدهم، یکی از ایالات تابع آیوتایا بهشمار میآمد.
بدینسان، صحنهٔ اصلی تاریخ و سیاست تایلند به دشتهای مرکزی تایلند امروز منتقل شد، آیوتایا بهصورت دولتی مرکزی درآمد که نهتنها بر سوخوتای دست انداخت، بلکه دولتهای کوچک دیگری همچون «سوفانافوم» (Suphannaphum) و «لاوو» (لوپ بوری) را نیز فرمانبردار خود کرد.
دولت آیوتایا در تایلند
برای ۴۱۷ سال دولت آیوتایا یگانه دولت مسلط در حوزه رودخانه چائوفرایا بهشمار میرفت. پایتخت آن شهر آیوتایا بود که بهصورت جزیرهای در نقطه تلاقی سه رودخانه چائوفرایا، پاساک (Pasak) و لوپ بوری قرار داشت. این شهر بعدها به یکی از شهرهای بزرگ آسیا تبدیل شد که کوس رقابت با پاریس را میزد و بسیار باشکوه جلوه میکرد. شهری که دارای صدها صومعه بودایی وکانالها و آبراههای فراوان برای رفتوآمد بود.
منطقه آیوتایا پیش از ۱۳۵۰م، یعنی سالی که راماتیبودی یکم(Ramathibodi) (اوتونگ) (Utong) آن را بنیان نهاد، مسکن جوامع کهنسال و باستانی آن دیار بود و بیست سال پیش از سکونت او در این شهر، تندیس بزرگی از بودا در معبد «فانان چونگ» ( Phanan Choeng) واقع در حومه این شهر ساخته شده بود. شهریکه مزیتهای گوناگون جغرافیایی و اقتصادی داشت. رودخانهها و آبراهههای آن، نهتنها دسترسی آسان به نقاط گوناگون را فراهم میکرد، بلکه به خلیج تایلند هم راه داشت که باعث رشد بازرگانی دریایی میشد. شالیزارهای اطراف شهر هر سال و در فصل بارانی دچار سیل میشد و مانند خندق دورتادور شهر را میگرفت و آن را برای چند ماه تسخیرناپذیر میکرد. محصول این شالیزارها خوردوخوراک جمعیت کموبیش زیاد آیوتایا را تأمین میکرد و مازاد آن را به کشورهای گوناگون آسیا صادر میکردند. راماتیبودی یکم که بنیانگذار حکومت تایلندی آیوتایا بهشمار میرود، هم جنگجو و هم قانونگذار بود. بسیاری از قوانینی که بعدها در ۱۸۰۵م نخستین شاهان دوران بانکوک تدوین کردند، از این دوره گرفته شده است. راماتیبودی یکم و جانشینان او، سرزمین آیوتایا را گسترش دادند و مرزهای شمالی آن را به سوخوتای و مرزهای شرقی آن را به نزدیکی شهر باستانی آنکور (Angkor)، پایتخت دولت خمر رساندند. تا سدهٔ پانزدهم، آیوتایا سلطه خود را بر بیشتر حکومتهای کوچک واقع در شمال و مرکز تایلند امروزی برقرار کرده بود. آیوتایا نتوانست حکومت لانا را زیر فرمان خود درآورد، ولی برای مدت کوتاهی شهر بزرگ آنکور را ضمیمه سرزمینهای خود کرد.
بدینسان دولت آیوتایا در سده پانزدهم از صورت حکومتی کوچک در مرکز تایلند به شکل کشوری متمرکز و روبهگسترش درآمد. آیوتایا توانست سرزمین بزرگی را زیر کنترل خود درآورد و برخی از حکومتهای دیگر آن نواحی را هم خراجگزار خود کند. در دوران یکی از پادشاهان این دوره به نام «ترایلوک» (Trailok)، (۱۴۴۸ تا ۱۴۸۸م)، نظام دیوانی پیشرفتهای که بعدها زیربنای نظام اداری جدید تایلند شد، در آیوتایا پاگرفت. این نظام مأموران و مناصبی با ردههای گوناگون و سلسله مراتبی منسجم داشت که در آن سه طبقه از مردمان زندگی میکردند؛ شاه در رأس هرم جامعه قرار داشت. در پایینترین بخش هرم اجتماعی، عوام (مردان آزاد یا «فرای») (Phrai) و بردگان قرار داشتند. بر فراز آنها مقامات و نخبگان (خونانگ) (Khunnang) زندگی میکردند و بالاترین طبقه از آن، شاهزادگان (چائو) (Chao) بودند. یکی از طبقات این دوره، رهبانیت بودایی (Bundhist Monkhood) (مانکها یا راهبان) بودند که از طبقات دیگر نیز داخل آن میشدند. رهبانیت بودایی یکی از نهادهایی بود که طبقات اجتماعی گوناگون را با یکدیگر میآمیخت. معابد بودایی مرکز تجمع همهٔ جوامع تایلندی، اعم از شهری و روستایی بهشمار میرفت.
شاهان آیوتایا نه تنها بودایی بودند و بر پایهٔ قوانین داما (Dhamma) حکومت میکردند، بلکه مقام دواراجاه (Devaraja) یا خداشاهی داشتند و قداست خود را از خدایان هندو، مانند ایندرا (Indra) و ویشنو (Vishnu) میگرفتند؛ تا آنجا که بسیاری از مردمان غرب که در آن زمان به آیوتایا رفتهاند، شاهان سیام را همردیف خدایان میپنداشتند و از قدرت تام پادشاه و خداگونگی او سخن میگفتند. آنها مقام شاهان را حتی بالاتر از خدا میدانستند و آنها را میپرستیدند.
«سیامیها که از مذهب بودا پیروی میکردند، سیستم حکومت خود را نیز از تشکیلات حکومت آسمانی (Svargar) بودائی اقتباس کردند و بر اساس تثلیت بنا کرده بودند. بدین معنی که کشور را سه نفر که اختیارات تقریبا مساوی داشتند، اداره میکردند. در رأس حکومت، شاه بزرگ (مهاراج (Maharaj)) قرار داشت که با مساعدت دو شاه کهتر (مها اوپاراج(Maha Uparaj)) سلطنت میکرد.
این سه شاه را بهترتیب: وَنگ لونگ (Wang Luang)، وَنگ نا (Wang Na) و وَنگ لنگ (Maharaj) مینامیدند و اغلب، برادران شاه سمت شاهان کهتر را داشتند. این سیستم تثلیث و تقسیم قدرت برای ثبات حکومت و جلوگیری از اعمال قدرت مطلق طرحریزی شده بود»[۱].
دوران آیوتایا یکی از ادوار بزرگ در تجارت بینالمللی سیام است، در این دوران بندر آیوتایا بهصورت یکی از بازارهای بزرگ جهانی درآمد که در آنجا کالاهای شرق دور را با اجناس شبهجزیرهٔ مالایا، هند، ایران و خود آیوتایا مبادله میکردند. آیوتایا از راه بندر مرگی (Wang Lang) در خلیج بنگال که به پایتخت وصل میشد، به بازار وسیع اقیانوس هند دسترسی داشت. آیوتایا همچنین با دربارهای مینگ و مانچو در چین دادوستد داشت و شاهان سیامی برای بهدستآوردن بازار چین، خود را خراجگزار امپراتوران چین میکردند.
آیوتایا، بازار خوبی برای پارچهها و لباسهای گرانقیمتی بود که بازرگانان مسلمان از هند و نواحی دورتر به آنجا میآوردند و به سیامیها و خارجیان مقیم آن کشور عرضه میکردند. شاهان سیام، مقدم چینیها، هندیها، ژاپنیها و ایرانیان را در آیوتایا گرامی میداشتند و به آنها آزادی مذهبی میدادند. بسیاری از این بیگانگان به مقامات مهمی در دربار سیام نیز رسیدند.
در ۱۵۱۱م، برای نخستین بار پرتغالیها به رهبری دریانورد مشهور پرتغالی، آلفونسو آلبوکرک که قصد تصرف مالاکا را داشت، واردآیوتایا شدند و در ۱۵۱۶م نخستین پیمان خود را در این شهر با حکومت سیام امضا کردند، بر پایهٔ این پیمان، در برابر تأمین تفنگ و مهمات برای پادشاه تایلند، اجازه اقامت در آیوتایا و دیگر بنادر سیام به آنها داده شد. اسپانیاییها هم دومین کشور اروپایی بودند که تا پایان سده شانزدهم وارد آیوتایا شدند. در اوایل سده هفدهم نمایندگان کمپانی هند شرقی انگلیس و کمپانی هند شرقی هلند وارد این سرزمین شدند و هلندیها از ۱۶۰۵ م تا ۱۷۶۵ م، نقش بسیار مهمی در بازرگانی خارجی این کشور ایفا کردند. هلندیها موفق شدند که امتیاز انحصاری صدور پوستگوزن به ژاپن و فروش قلع در بندر «ناخون سی تامارات» (Nakhon Si Tammarat) در جنوب کشور را از پادشاه سیام بگیرند. فرانسویها نخست در ۱۶۶۲م، در دوران سلطنت شاه نارای کبیر (۱۶۵۶م تا ۱۶۸۹م)، با هیئتهای مذهبی و بازرگانان خود وارد سیام شدند و در دهه ۱۶۸۰ م هیئتهای سیاسی متعدد میان دربار سیام و دربار لویی چهاردهم در رفتوآمد بودند. هدف فرانسویها آن بود که شاه نارای را به مسیحیت درآورند. آنها در ۱۶۸۵م با اعزام نیرو به بنادر بانکوک و مرگی کوشیدند که در سیام پادگان نظامی داشته باشند؛ ولی در مبارزهٔ قدرت که در ۱۶۸۸م درگرفت، جناح ضد فرانسوی پیروز شد و ضمن بیرون راندن نیروهای فرانسوی، کنستانتین فالکون صدراعظم یونانی شاه نارای که جانب فرانسویها را گرفته بود، اعدام شد.
از آن پس، تماس آیوتایا با جهان غرب بهشدت کاهش یافت؛ اما هدف دولت، انزوای سیاسی نبود بهویژه که پس از سال ۱۶۸۳م تجارت با چین افزایش یافت و دادوستد با هلند، هند و کشورهای همسایه رو به فزونی گذاشت.
روابط آیوتایا با همسایگان همیشه دوستانه نبود و با کامبوج، لانا، لان چانگ (لائوس)، پاتانی و بیش از همه با برمه، در جنگ و گریز به سر میبرد. برمهایها از سیاستهای توسعهطلبانه پیروی میکردند. در ۱۵۶۹م، «بای این نانگ» (Bayinnaung) پادشاه برمه، پس از نبردی طولانی آیوتایا را تصرف کرد و سیام برای یک دهه ضمیمه برمه شد. در چنین اوضاعی بود که یکی از سرداران بزرگ نظامی سیام، یعنی شاهزاده نارسوان، برای استقلال کشور به پا خاست. وی پس از جنگهای متعدد در نبردی که در پشت فیل در «نونگ سارای» (Nong Sarai) درگرفت، ولیعهد برمه را کشت و به پادشاهی سیام رسید.
حدود ۲۰۰ سال بعد، در سده هجدهم میلادی، برمه بار دیگر دست به کشورگشایی زد و شاهان برمه از دودمان «آلونگ فایا» (Alaungphaya) تصمیم به تسخیر آیوتایا گرفتند. آیوتایا در آن زمان در اوج شکوه هنری و فرهنگی خود بود. در دهه ۱۷۶۰م، نیروهای برمهای، پس از حدود یکصد سال صلح و آرامش نسبی میان دو کشور، شکستهای سختی به سیامیها وارد آوردند. در آوریل ۱۷۶۷م، آیوتایا پس از ۱۵ ماه محاصره، به دست برمهایها افتاد که با چپاول و آتشزدن این شهر، به یکی از ادوار درخشان سیاسی و فرهنگی سیام پایان دادند.
شاه تاکسین و نوزایی ملی در تایلند
دوران اشغال سیام به دست برمهایها یکی از ادوار تاریک تاریخ تایلند است. در این دوران خاندان سلطنتی کهن سیام از هم پاشیده شده، فرار کرده یا زندانی شده بودند این در حالی است که در این زمان مدعیان سلطنت از گوشه و کنار برخاسته بودند. در این میان سردار چینیتبار سیامی بهنام تاکسین(King Taksin) که حاکم پیشین ایالت تک (Tak) بود، به پا خاست و در طول چندسال نهتنها مدعیان سلطنت را شکست داد، بلکه متجاوزان برمهای را تارومار کرد و خود را شاه نامید.
از آنجا که آیوتایا یکسره ویران شده بود، تاکسین پایتخت خود را به تونبوری (Thon Buri) که شهری کوچک در دهانهٔ رود چائوفرایا و نزدیک خلیج سیام قرار داشت، برد تا بتواند هم بهآسانی جنگافزار لازم را وارد کند و هم این که از موقعیت این بندر برای رونق اقتصاد سیام بهره گیرد. او مردی بهشدت مذهبی بود و آموزش مذهبی را تا مدارج عالی، گذرانده بود. خدمت بزرگ او به ملت سیام، شکست برمهایها و متحدکردن دوباره مردم سیام بود. نوزایی فرهنگی کشور، از آرزوهای او بهشمار میرفت. نظر به خدمات بیشمار و مهم او به ملت سیام، به تاکسین لقب «کبیر» اعطا شده است.
دورهٔ کوتاه فرمانروایی تاکسین، دوره تقابل گرایشهای دینی بود. در این دوره، فرمان ۱۳ اکتبر ۱۷۷۷م، مبنی بر ممنوعیت گرویدن بودائیان به اسلام و مسیحیت صادر شد.انگیزهٔ اصلی شاه تاکسین از صدور چنین فرمانی این بود که وی روزی علمای بودایی، مسلمان و مسیحی را در دربار گردآورد و از آنها دربارهٔ حکم کشتن حیوانات پرسید. در این مراسم، علمای بودایی به حرمت کشتن حیوانات رأی دادند؛ ولی علمای مسلمان و مسیحی آن را جایز دانستند. شاه تاکسین با ناخشنودی از دیدگاه علمای مسیحی و مسلمان، فرمان داد که از این پس بودائیان حق گرویدن به دین اسلام و مسیحیت را ندارند و علمای مسلمان و مسیحی نیز از تبلیغ و دعوت بودائیان به دین خود منع شدند.
دوران بانکوک راتاناکوسین و سلطنت خاندان چاکری
پس از تاکسین، یکی از سرداران او به نام «فرابودا یود فاچولالوک» (Phra Boudha Uod Fa Chulalok) در ۱۷۸۲م با لقب رامای یکم به پادشاهی سیام رسید و دودمان سلطنتی چاکری را که تا امروز دوام آورده است، تأسیس کرد. دورهٔ پادشاهی او را دوران نوسازی دولت و فرهنگ سیام، نامگذاری کردهاند. بازسازی فرهنگی در این دوره بر مبنای الگوی سنتی آیوتایا صورت گرفت؛ او بود که پایتخت را به بانکوک منتقل کرد. ازهمینرو، تاریخ تایلند از ۱۷۸۲م به بعد را دوره بانکوک (یا راتاناکوسین) مینامند.
رامای یکم که فردی معتقد بود، نهاد رهبانیت بودیسم را بازسازی کرد و آن را با نهاد دولت درهمآمیخت و آموزهٔ بودیسم را از ناخالصیها زدود. او در سالهای ۱۷۸۸م و ۱۷۸۹م، شورایی از نخبگان را مأمور ویرایش مجدد کتاب مقدس بودائیان، یعنی تریپیتاکا (Tripitaka) کرد؛ او همچنین دست به تدوین و بازنگری در قوانین نو و کهنه زد که حاصل آن تدوین کتاب قانون سه نشانه (Tree Seals Code) بود که به زبان تایلندی آن را «کوتمای تراسامدونگ» (Kotmai Tra Samduang) مینامند. تدوین این کتاب را یکی از دستاوردهای بزرگ دوران سلطنت او میدانند. سعی او بر آن بود که جامعه تایلند را بر مبنای عقل و خرد استوار کند و بههمینعلت، جهانبینی نخبگان تایلندی را بر همین محور قرار داد. در این دوره هم برمهایها تهدیدی برای پادشاهی سیام شمرده میشدند و چندبار به این سرزمین حمله کردند. رامای یکم با کمک برادر و سرداران سپاه خود، در سالهای ۱۷۸۵م و ۱۷۸۶م آنها را شکست داد و تا شهر تاووی (Tavoy) واقع در جنوب برمه بهپیش رفت. در زمان او بود که شهر «چیانگ مای» (Chian Mai) جزو سیام شد و سرزمینهای مسلماننشین شبهجزیره مالایا، خراجگزار سیام شدند.
]
مهمترین یادگار رامای یکم، بنای شهر بانکوک است که توانست آن را از دهکدهای کوچک به شهری بزرگ تبدیل کند. وی در آن، صومعههای بودایی متعددی بنا کرد. معماری این شهر و کاخها و بناهای آن ملهم از معماری کهن آیوتایا است، از دیگر کارهای او ساختن مجموعه کاخهای سلطنتی در کنار رود چائوفرایا است که امروزه بهگراند پالاس (Grand Palace) یا(کاخ بزرگ) مشهور است و از جاذبههای مهم توریستی تایلند بهشمار میرود.
هنر نقاشی و ادبیات نیز، از تحولات این دوره بر کنار نماند و از مکاتب دیگر تأثیر پذیرفت. با این همه، هنرهای سنتی تایلند توانست با حفظ ویژگیهای خود به بالندگی بیشتری برسد. در این دوره، شاعران درباری، ویرایشهای تازهای را از داستانهای اسطورهای تایلند، از جمله حماسه راماکیشن (Ramakien) (نسخه تایلندی رایامانای هند) و داستان حماسی اینائو (Inao) (برگرفته از افسانه جاوهای پانجی(Panji))، نگاشتند.
در دوران سلطنت رامای دوم که کشور ثبات سیاسی خوبی داشت، این جنبه از هنر تایلند جلوه بیشتری یافت؛ بهویژه که شاه خود شعر میگفت و مشوق شعر و ادبیات بود. آثار سونتورن فود (Sunthorn Pho)، شاعر معروف تایلند، در همین دوره پدید آمده است. رامای دوم علاقه فراوانی به هنر منبتکاری داشت و آثار بسیاری را در این زمینه پدید آورد؛ از جمله آنها میتوان از قاب دربهای نفیس معبد سوتات (Wat Suthat) نام برد که از نمونههای عالی هنر منبتکاری تایلند است. رامای دوم، دو پسر ناتنی (از دو مادر جداگانه) داشت که پس از وی بهترتیب به پادشاهی رسیدند. نخست، شاه «نانگ کلائو» (Nangklao) با عنوان رامای سوم به سلطنت رسید و برای مدت ۱۷سال در این مقام بود. در این مدت، برادر او که بعدها با نام شاه «مونکوت» (Mongkut) و لقب رامای چهارم سلطنت کرد، به جرگهٔ رهبانان بودایی پیوست و از نزدیک با منش و سازمان روحانیت بودایی آشنا شد. وی با تجربیاتی که از این دوره ۱۷ ساله بهدست آورد، فرقهای جدید در رهبانیت بودایی بهنام تامایوت (Thammayut) تأسیس کرد. این فرقه با حمایت دربار رشد کرد و تا امروز شاهان تایلند از پیروان این فرقه بهشمار میروند.گرچه سایر فرقهها هم در روحانیت بودایی قدرت و اعتبار فراوانی دارند.
موضوعی که از دوران پادشاهی رامای دوم پیش آمد، مسئله نفوذ روزافزون غرب در جنوب شرقی آسیا و از جمله در سیام بود. پای غربیها از دوران آیوتایا در سیام بازشده بود؛ اما نفوذ آنها هنوز تعیینکننده نبود و شاهان سیام قدرت تصمیمگیری در برابر آنها را داشتند. باگذشت زمان سیامیها ناچار شدند با غربیها و نمایندگان کشورهای اروپایی بهنوعی سازش کنند تا استقلال خود را حفظ کنند. رامای سوم که پادشاهی محافظهکار بود، تعصب بسیاری در ترویج آئین بودا داشت و معابد و حوزههای دینی بودایی فراوانی را ساخت یا تعمیر کرد. به همین دلیل، اجازه نداد که غربیها، سهم بسیاری از تجارت و بازرگانی تایلند بهدست آورند. در نهایت، با توجه به فشار فراوان فرستادگان غرب، او صلاح دید که با آنها کنار آید و برای نخستینبار قراردادی را با «بورنی» (Burney)، فرستاده انگلیس، امضا کرد و به هیئت مذهبی مسیحی اجازه داد که در تایلند به فعالیت بپردازند.
رامای چهارم یا شاه مونکوت (۱۸۵۱م تا ۱۸۶۸م) یکی از پادشاهان روشنفکر و اصلاحطلب تایلند شمرده میشود و همانگونه که گفتیم پیش از دوران سلطنت، سالها در لباس راهبان بودایی بود. وی از راه تماس با هیئتهای مذهبی اروپایی و آمریکایی، زبانهای لاتین و انگلیسی را فرا گرفت و در کنار آن موفق شد که متون مذهبی زبان پالی یعنی زبان اصلی آموزههای بودا را بیاموزد. وی با فرهنگ، جغرافی، ریاضی و ستارهشناسی غرب آشنا شد؛ از این رو، هنگامیکه به پادشاهی رسید، با پشتوانه غنی، با انگلیس و فرانسه و سایر قدرتها روبهرو شد. او نخستین پادشاه دودمان چاکری بود که در سیام دست به اصلاحات جدی بر پایه الگوی غربی زد. او فرهنگ سیاسی کشور را به همان سیاق سنتی حفظ کرد؛ اما در زمینههای تکنولوژیک و سازمانهای اداری، اصلاحاتی را انجام داد و دست به راهسازی، کانالسازی، کشتیسازی و تجدید سازمان ارتش و نظام دیوانی سیام زد. در زمان او بود که ضر ابخانه در سیام آغاز به کار کرد و ضرب سکه رایج شد. او همچنین کارشناسان و مشاوران غربی را در دربار و ادارات حکومتی به کار گرفت. در زمان او بانوی آموزگار انگلیسی، بهنام آنا لئونوون (Anna Leonowen)، برای سرپرستی فرزندان بیشمار او به سیام رفت و خاطرات خود را در کتاب سلطان و من نگاشت، از روی این کتاب تاکنون چندین فیلم سینمایی در هالیوود ساخته شده است که موقعیت حساس پادشاه تایلند را در این دوره دشوار نشان میدهد.
شاه چولالون کورن
رامای پنجم یکی از پادشاهان مشهور تایلند است که از ۱۶سالگی، به مدت ۴۲ سال سلطنت کرد. او که کم و بیش هم دوره ناصرالدین شاه قاجار در ایران بود، پدر تایلند مدرن امروزی شناخته میشود و اصلاحات جامع و مترقیانه او در همه ابعاد زندگی مردمی این سرزمین، ریشه دوانده است. رامای پنجم درهمان حال که با سلطه سیاسی غرب بر کشور خود مبارزه میکرد، مانند رضاشاه، شیفته تمدن غربی بود و کوشید تا جامعه تایلند را بهسبک غربی پیش ببرد. او نخستین پادشاه تایلند بود که به خارج رفت. نخست از سرزمینهای مستعمرهٔ هلند و انگلیس در جاوه، مالایا، برمه و هند دیدار کرد و در اواخر دوره سلطنت خود هم دو سفر طولانی به اروپا انجام داد. وی در این سفرها کوشید که فقط تماشاگر نباشد، بلکه تأمین منافع کشور خود را مهمترین کار میدانست. برای نمونه، او در سفر به روسیه و آلمان، حمایت نیکلای دوم، تزار روسیه و ویلهلم دوم، قیصر آلمان از سیام را در برابر فشارهای سیاسی انگلیس و فرانسه جلب کرد تا موقعیت بینالمللی این کشور را تقویت کند؛ بدینسان موفق شد که از استعمار انگلیس یا فرانسه بر تایلند، جلوگیری کند. تایلند از معدود کشورهای آسیایی است که هرگز زیر بار استعمار نرفت و در رقابت میان فرانسه و انگلیس در شبهجزیره هندوچین مانند سپری در برابر نفوذ هر دو کشور ایستادگی کرد. با این همه، ناچار شد در زیر فشارهای توانفرسای استعمارگران، امتیازاتی را به این دو کشور اعطا کند. از جمله اقدامات مترقیانهٔ او، ممنوعکردن رسم سجده و زمینبوسی در برابر پادشاه است که تا آن هنگام از عادات مرسوم در جامعه بود. همچنین او موفق شد نظام بردهداری را در جامعهٔ تایلند براندازد که این اقدام یکی از تحولات مهم در تاریخ این کشور بهشمار میرود، در دوران پادشاهی او، شبکه راهآهن در تایلند ساخته شد و خدمات پست و تلگراف به راه افتاد؛ بدینترتیب، ادارهٔ نقاط دوردست را برای دولت آسانتر کرد. اصلاحات اداری و تأسیس وزارتخانه به سبک غربی، برقراری نظام نوین آموزشی و ایجاد مدارس غیرمذهبی برای تأمین کادری که نظام متمرکز اداری به آن نیازمند بود، استخدام مستشاران خارجی در زمینههای گوناگون، بهویژه امور مالی و حقوقی، از بلژیک و انگلیس از جمله اقدامات اوست.
در جریان فعالیتهای استعماری و رقابت میان فرانسه و انگلیس در هندوچین که در همین دوره روی داد، تایلند ناچار شد سرزمینهای واقع در شرق رود مکونگ و برخی از سرزمینهای واقع در غرب آن را به فرانسه واگذار کند (بهترتیب در ۱۸۹۳م، ۱۹۰۴م). همچنین در ۱۹۰۷م، مناطق خمرنشین سیم ریپ (Siem Reap)، باتامبانگ (Battambany)، و سی سی فون (Sisiphon)، به فرانسه واگذار شد تا این کشور نیروهای خود را از ایالت چانتابوری واقع در شرق تایلند خارج کند و از دعاوی فرامرزی درباره اتباع خود دست بکشد. در ۱۹۰۹م، سیام از دعاوی خود درباره مناطق مسلماننشین کراه (Kerah)، پرلیس (Perlis)، کلانتان (Kelantan) و ترنگانو (Trengganu) واقع در مالایا چشم پوشید؛ این مناطق در حمایت انگلیس قرار گرفت و در برابر، امتیازاتی از انگلیس گرفت. شانس تایلند در آن بود که دو کشور استعماری انگلیس و فرانسه در ۱۸۹۶ م توافق کردند که از اشغال و استعمار سیام خودداریکنند و استقلال آن را به عنوان سپر حائل میان متصرفات خود در جنوب شرقی آسیا، به رسمیت بشناسند (به پاس خدمات رامای پنجم به مردم سیام همهساله روز ۲۳ اکتبر، یعنی روز درگذشت او، تعطیل رسمی و عمومی است)[۲].
رامای ششم(شاه واجیراووت)
رامای ششم (شاه واجیراووت) (Vajiravudh) فرزند رامای پنجم، نخستین پادشاه تایلند است که تحصیلات خود را در خارج از کشور به پایان رساند و فارغالتحصیل مدرسه هارو (Harrow School) و دانشگاه آکسفورد انگلیس بود. رامای ششم از این نظر معروف است که خود شاعر و داستاننویس بود و به زبانهای تایلندی و انگلیسی مینوشت؛ وی کوشید ناسیونالیسم سبک غربی را در سیام رواج دهد و ضمن حفظ اقتدار پادشاه و ارزشهای سنتی جامعه، از سیام کشوری مدرن بسازد. در ۱۹۱۳ م، انتخاب نام خانوادگی در سیام اجباری شد و در ۱۹۲۱م، دوره آموزش ابتداییگسترش یافت و اجباری شد. در زمان او بود که دو نهاد مهم آموزشی، یعنی دانشگاه «چولالون کورن» که نخستین دانشگاه نوع غربی سیام است و کالج پسرانهٔ واجیراووت تأسیس شد. در دوران رامای ششم بودکه جنگ جهانی اول رخ داد و تایلند بر ضدآلمان به متفقین پیوست و در ۱۹۱۷م نیروهای این کشور برای شرکت در جنگ به اروپا گسیل شدند.
رامای هفتم و هشتم
با مرگ رامای ششم در ۱۹۲۵م (آغاز پادشاهی رضاشاه پهلوی در ایران) برادر وی، «پراجادیپوک» (Prajadhipok) با لقب رامای هفتم به سلطنت رسید. در ۲۴ ژوئن ۱۹۳۲م، کودتایی بدون خونریزی در تایلند، به حکومت سلطنتی مطلقه در این کشور پایان داد. رهبران کودتا گروهی از نظامیان و دولتمردان بودند که خود را «حزب مردم» (People's Party) میخواندند و بیشتر آنها از قشرهای تحصیلکرده در غرب، بهویژه در فرانسه و انگلیس بهشمار میرفتند. زمینه اصلی کودتا نارضایتی از سیاستهای ریاضت اقتصادی دولت بود که آن وضعیت، ناشی از رکود اقتصادی جهان در آن سال بود، با اجرای این سیاستها، هزینههای دولتی تا یکسوم کاهش یافت و بسیاری از حقوقها کم شد و بسیاری از مقامات نیز شغل خود را از دست دادند.
در پی کودتای ۱۹۳۲م، یک قانون اساسی اعلام و یک مجلس ملی تشکیل شد؛ بدینترتیب سیام، بدون خونریزی کشور مشروطهٔ سلطنتی اعلام شد و «مانوپاکورن نیتی تادا» (Manopakorn Nititada) از ۲۸ ژوئن ۱۹۳۲م تا ۲۰ جون ۱۹۳۳م نخستوزیر شد. رامای هفتم بهعلت این که نمیتوانست با حزب مردم همکاری سازنده داشته باشد، سه سال بعد، در ۱۹۳۵ م از سلطنت کناره گرفت. پس از کنارهگیری رامای هفتم، پسر پرنس ماهیدول (Prince Mahidol)،[i] برادر ناتنی رامای هفتم، بهنام «آناندا ماهیدول» (Anada Mahidol) که در آن هنگام ده ساله و در سوئیس سرگرم تحصیل بود، به پادشاهی رسید. بدینسان، چهرههای اصلی حزب مردم میدان را خالی دیدند و سرنوشت کشور را به دست خود گرفتند. در دهههای ۱۹۳۰م و ۱۹۴۰م، دو نفر از چهرههای اصلی حزب مردم، صحنهٔ سیاست تایلند را در دست داشتند. یکی از آنها دکتر «پریدی بانوم یانگ» (Pridi Phanom Yang) از رهبران کودتای ۱۹۳۲م و دیگری افسر جوانی بود بهنام سرگرد «فیبون سونکرام» (Phibum Songkram)(که بعدها به درجه فیلدمارشالی رسید).
دکتر بانوم یانگ کوشید که با اجرای طرح اقتصادی سال ۱۹۳۳م خود، ساختاری سوسیالیستی در تایلند پیریزی کند. وی پیشنهاد کرد که همه زمینها و منابع کار، ملی شود و در واقع، همهٔ مردم حقوقبگیر دولت شوند؛ از آنجا که این برنامه برای گروهها و جناحهای محافظهکار پذیرفتنی نبود و بیشتر عوامل کودتا، خواهان تحول در جامعهٔ تایلند نبودند، دکتر پریدی به تبعید موقت رفت و مجمع ملی منحل شد. وی، سال بعد (۱۹۳۴م) با عنوان وزیر کشور، به دولت پیوست و در ردههای بالای حکومتی کار کرد و کوشید که در میان نخبگان تایلندی پایگاهی بیابد.
در ۱۹۳۸ م، پس از کنارهگیری نخستوزیر وقت (King Bhumibol Adulyadej)،[ii] سرگرد فیبون سونکرام، نخستوزیر شد و قدرت را در دست گرفت. او کوشید تا با میلیتاریسم ژاپن متحد شود؛ از این رو، سیام همه قراردادهای خارجی خود را ملغی اعلام کرد و در ۱۹۳۹م، نام رسمی کشور را از سیام به تایلند تغییر داد.
تایلند در جنگ جهانی دوم
با تشویق و حمایت ژاپن، دولت فیبون سونکرام در ۱۹۴۰م از دولت فرانسه خواست که سرزمینهای ازدسترفتهٔ تایلند بعد از ۱۸۹۳م را به این کشور پس دهد. با میانجیگری ژاپن، تایلند توانست حدود ۵۴ هزارکیلومتر مربع از سرزمینهای خود را از جمله، نواحی غربی کامبوج و همه خاک لائوس، واقع در غرب رود مکونگ را از فرانسه بگیرد. از آن پس، روابط ژاپن و تایلند نزدیکی روزافزونی یافت. در ۸ دسامبر ۱۹۴۱م، چند ساعت پس از حمله ژاپن به بندر پرل هاربر، دولت تایلند به ژاپن اجازه داد که نیروهای خود را با استفاده از خاک تایلند، به مرزهای مالایا اعزامکند و در ۲۵ ژانویه ۱۹۴۲م به کشورهای آمریکا و انگلیس اعلام جنگ داد، درنهایت، دولت طرفدار ژاپن بهرهبری ژنرال فیبون در جولای ۱۹۴۴م، با توجهبه بحرانهای اقتصادی و حمله نیروهای وفادار به دکتر پریدی، سرنگون شد. دو سال بعد در ۱۹۴۶م دکتر پریدی به نخستوزیری رسید و کوشید که تایلند را به جناح غرب نزدیکتر کند.
در ژانویه ۱۹۴۶م قراردادی میان تایلند با انگلیس و هند امضا شد که بر اساس آن، تایلند از دعاوی خود بر سرزمین مسلماننشین مالایا که در دوران جنگ بهدست آورده بود، چشم پوشید. در همین ماه بود که روابط سیاسی با ایالات متحده نیز از سرگرفته شد. در نوامبر ۱۹۴۶م هم در قراردادی که میان تایلند و فرانسه امضا شد، سرزمینهای گرفته شده از فرانسه در ۱۹۴۱م، بار دیگر به آن کشور پس داده شد.
رامای نهم
تایلند در ۱۵ دسامبر ۱۹۴۶م، پنجاه و پنجمین عضو سازمان ملل متحد شد، در این میان روز ۹ ژوئن ۱۹۴۶م آنانداماهیدول پادشاه جوان تایلند در ۲۱ سالگی بهطرز مرموزی درگذشت. انگشت اتهام دراینباره متوجه دکتر پریدی شد؛ بههمینعلت، او را تبعید کردند. سپس با توجه به اینکه پادشاه جدید یعنی برادر آناندا ماهیدول بهنام «بومی بول آدولیادج» (King Bhumibol Adulyadej) یا رامای نهم، در آن هنگام ۱۹ ساله بود، شورای سلطنت برای اداره کشور تعیین شد.
در ۹ نوامبر ۱۹۴۷ م کودتایی نظامی به رهبری فیلدمارشال فیبون سونکرام، صورتگرفت و پس از مدتی مارشال فیبون، برای بار دوم از آوریل ۱۹۴۸م تا نزدیک به ده سال قدرت را در تایلند در دست گرفت. وی رژیم دیکتاتوری نظامی بر سر کار آورد. ژنرال فیبون این بار روابط نزدیکی با ایالات متحده و انگلیس برقرار کرد؛ رامای نهم نیز روز ۵ مه ۱۹۵۰م تاجگذاری کرد. با آغاز جنگ کره، تایلند۲۰۰۰ نفر از نیروهای نظامی خود را برای جنگ در این سرزمین، در اختیار سازمان ملل متحد قرار داد. در سپتامبر ۱۹۵۴م، تایلند عضو مؤسس سازمان پیمان آسیای جنوب شرقی (South East Asia Treaty Organization (SEATO))(سیتو) شد و به این پیمان پیوست و رسما در اردوگاه غرب قرار گرفت. در ۱۶ سپتامبر ۱۹۵۷م دولت نظامی ژنرال فیبون با کودتای دیگری به رهبری فیلدمارشال ساریت تانارات (Sarit Thanarat)، فرمانده کل نیروهای مسلح تایلند، سرنگون شد؛ در ژانویه ۱۹۵۸م دولتی ائتلافی به نخستوزیری ژنرال «تانوم کیتی کاچورن» قدرت را بهدست گرفت.
از کودتای ۱۹۳۲ م که به استقرار رژیم مشروطه سلطنتی انجامید تا سال ۲۰۱۲م هجده کودتای نظامی در تایلند صورت گرفته است و مهمترین نخستوزیران این کشور در این مدت، از میان نظامیان شاغل یا بازنشسته برخاستهاند. مهمترین نخستوزیران تایلند پس از سرنگونی دولت دیکتاتوری نظامی ژنرال فیبون به شرح زیرند:[iii]
1. فیلد مارشال تانوم کیتی کاچورن (Thanom Kittikachorn)
اول ژانویه تا بیستم اکتبر ۱۹۵۸م و نهم دسامبر ۱۹۶۳م تا هفدهم نوامبر ۱۹۷۱ م و هجدهم دسامبر ۱۹۷۲م تا چهاردهم اکتبر ۱۹۷۳م
۲. فیلد مارشال ساریت تاناراته (Sarit Thanarat)
نهم فوریه ۱۹۵۹م تا هشتم دسامبر ۱۹۶۳م
۳. پروفسور سانیا دارماساکی (Sanaya Dharmasaki)
چهاردهم اکتبر ۱۹۷۳م تا پانزدهم فوریه ۱۹۷۵م
۴. کوکریت پراموج (Kukrit Pramoj)
چهاردهم مارس ۱۹۷۵م تا بیستم آوریل ۱۹۷۶م
۵. سنی پراموج (Seni Pramoj)
بیستم آوریل تا شش اکتبر ۱۹۷۶م
۶. تانین کرایوی کسیان (Tanin Kraivixian)
هشتم اکتبر ۱۹۷۶م تا بیستم اکتبر ۱۹۷۷م
۷. ژنرال کرینگ ساک چاماناد (Kriengsak Chamanad)
یازدهم نوامبر ۱۹۷۷م تا سوم مارس ۱۹۸۰م
۸. ژنرال پرم تینسولالوندا (Perem Tinsulanonda)
سوم مارس ۱۹۸۰ م تا چهارم اوت ۱۹۸۸م
۹. ژنرال چاتی چای چون هاوان (Chatichai Choonhavan)
چهارم اوت ۱۹۸۸م تا بیست و سوم فوریه ۱۹۹۱م
۱۰. آناند پانیاراچون (Anand Panyarachun)
دوم مارس ۱۹۹۱م تا هفتم آوریل ۱۹۹۲ م و از دهم ژوئن تا دوم سپتامبر ۱۹۹۲م
۱۱. ژنرال سوچینداکراپرایون (Suchinda Kraprayoon)
هفتم آوریل ۱۹۹۲م تا دهم ژوئن ۱۹۹۲م
۱۲. چوان لیک پای ( Chuan Leekpai)
بیست و سوم سپتامبر ۱۹۹۲م تا سیزدهم جولای ۱۹۹۵م و نهم نوامبر ۱۹۹۷ م تا نهم فوریه ۲۰۰۱م
۱۳. بانهارن سیلپا آرچا (Banharn Silpa-Archa)
سیزدهم جولای ۱۹۹۵م تا بیست و پنجم نوامبر ۱۹۹۶م
۱۴. ژنرال چاوالیت یونگ چاپوت (Chavalit Youngchanyoudh)
بیست و پنجم نوامبر ۱۹۹۶م تا نهم نوامبر ۱۹۹۷م
۱۵. تاکسین شیناواترا (Taksin Shinawatra)
نهم فوریه ۲۰۰۱م تا نوزدهم سپتامبر ۲۰۰۶م.
هجدهمین کودتای نظامی تایلند
روز ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۶م، پس از حدود شش ماه ناآرامیهای سیاسی در تایلند و ۱۵ سال پس از کودتای نظامی ژنرال سوچیندا در ۱۹۹۱م، هجدهمین کودتای نظامی بدون خونریزی در تایلند رخ داد. نظامیان که پادشاه از آنان حمایت میکرد، با محاصرهٔ کاخ نخستوزیری، تاکسین شیناواترا را که در آن هنگام برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک به سر میبرد، از قدرت برکنار کردند.
رهبر کودتاچیان ژنرال سونتی از مسلمانان تایلند و فرمانده کل نیروهای مسلح بود که پس از سرنگونی تاکسین حکومت نظامی در تایلند برقرار کرد. وی در سخنانی که از تلویزیون پخش شد، بروز اختلاف در میان مردم، تضعیف کشور و بیاحترامی به مقام سلطنت را از دلایل برکناری تاکسین اعلام کرد.
ده روز بعد، شورای نظامی، ژنرال سورایود چولانونت، ژنرال بازنشسته و فرمانده کل پیشین نیروی زمینی تایلند را بهسمت نخست وزیر موقت، منصوب کرد، نخستین انتخابات پارلمانی پس از کودتای هجدهم تایلند در ۲۳ دسامبر ۲۰۰۷م برگزار شد وحزب قدرت مردم به رهبری «ساماک ساندراوج»، شهردار پیشین بانکوک، اکثریت کرسیهای پارلمان را بهدست آورد. نخستوزیران بعدی تایلند به قرار زیرند:
ژنرال سورایود چولانونت (Surayud Chulanont)
اول اکتبر ۲۰۰۶م تا بیست و نهم ژانویه ۲۰۰۸م
ساماک سانداراوج (Samak Sundravej)
بیست و نهم ژانویه ۲۰۰۸م تا هشتم سپتامبر ۲۰۰۸م
سومچای ونگ وات (Somechai Wongsawat)
هجدهم سپتامبر ۲۰۰۸م تا دوم دسامبر ۲۰۰۸م
آبیسیت و جاجیوا (Abhisit Vejjajiva)
هفدهم دسامبر ۲۰۰۸م تا پنجم اوت ۲۰۱۱م
ینگ لاک شیناواترا (Yingluck Shinawatra) خواهر تاکسین شیناواترا
از پنجم اوت ۲۰۱۱م.
نیز نگاه کنید به
تاریخ لبنان؛ تاریخ روسیه؛ تاریخ سودان؛ تاریخ کانادا؛ تاریخ ژاپن؛ تاریخ مصر؛ تاریخ چین؛ تاریخ کوبا؛ تاریخ افغانستان؛ تاریخ سنگال؛ تاریخ ساحل عاج؛ تاریخ مالی؛ تاریخ اردن؛ تاریخ فرانسه؛ تاریخ سوریه؛ تاریخ آرژانتین؛ تاریخ اسپانیا؛ تاریخ قطر؛ تاریخ امارات متحده عربی؛ تاریخ اتیوپی؛ تاریخ سیرالئون؛ تاریخ اوکراین؛ تاریخ زیمبابوه؛ تاریخ بنگلادش؛ تاریخ سریلانکا؛ تاریخ تونس؛ تاریخ تاجیکستان؛ تاریخ قزاقستان؛ تاریخ گرجستان
پاورقی
[i] - پرنس ماهیدول برادر رامای هفتم در ۱۹۲۹م در گذشته بود.
[ii] - دومین نخست وزیر تایلند که از ۱۹۳۳م تا اواخر ۱۹۳۸م در قدرت بود.(Phahol Phokphayuhasena)
[iii] - در اینجا به مهمترین نخستوزیران تایلند اشاره کردهایم و اسامی آنان که مدت بسیار کوتاه نخست وزیر بودهاند نیامده است.
کتابشناسی
- ↑ محمدربیع بن محمدابراهیم، (۱۳۵۶)، سفینه سلیمانی (سفرنامه سفیر ایران به سیام). تصحیح و تحشیه عباس فاروقی. تهران، دانشگاه تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ.
- ↑ الهی، امیر سعید(1391). جامعه و فرهنگ تایلند. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشارات بینالمللی الهدی،ص.56-58.
منبع اصلی
الهی، امیر سعید(1391). جامعه و فرهنگ تایلند. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشارات بینالمللی الهدی،ص.37-66.
برای مطالعه بیشتر
Baker, C. and Phongpaichit, P.(2005). History of Thailand.Cambridge, Cambridge University Press.
Braily, N. (Ed)(1990).Two Views of Siam on the Eve of the Chakri Reformation. Arran, Kiscadale Publication.
Callahan, W. A(1999).Imagining Democracy-Reading, The Events of May' in Thailand. Singapore.Institute of Southeast Asian Studies.
Fineman, D. M.(1997).A Special Relationship: The United State and Military Government in Thailand, 1947-1958.Honolulu.HI, University of Hawaii Press 1997.
Haseman, J. B(2002).The Thai Resistance Movement during World War II. Seattle, WA, University of Washington Press.
Hong Lysa(1984)Thailand in the Nineteenth Century: Evolution of the Economy and Society. Singapore, Institute of Southeast Asian Studies.
Keyes, C. F.(1987).Thailand: Buddhist Kingdom as Modern Nation-State. Boulder, Co, Westview
Press.
LeBlanc, M.(Ed.)(2004)History of Siam in 1688. Seattle, Wa, University of Washington Press.
Terwiel, B.J.A(1983).History of Modern Thailand 1767-1942. St. Lucia, University of Queensland Press.
Wijeyewardene, G., and Chapman,E.C.(Eds)(1959)Patterns and Illusions. Thai History and Thought. Canberra, Australian National University and Singapore Institute of Southeast Asian Studies, 1993.
Wood, W. A.R.A History of Siam. Bangkok, Chalermnit.
Wright, J.J (1997).The Balancing Act: A History of Modern Thailand.Oakland Pacific Rim Press.
Wyatt. D. K.(1984)Thailand: A Short History. New Haven. CT, Yale University Press.
نویسنده مقاله
امیرسعید الهی