هنر ساحل عاج

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۶ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۱:۴۷ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

در مبحث تاریخ اشاره کردیم که از ویژگی‌های سرزمین ساحل‌ عاج، تکثر قومی و در نتیجه فرهنگی آن است؛ اما در بخش سیاست‌گذاری‌های فرهنگی و توجه به این مقوله، ساحل‌ عاج در مقایسه با کشورهایی چون سنگال که به‌ عنوان مثال، در دوره «سنگور» (Senghor)، سیاست شفاف و درخشانی در زمینه فرهنگ داشت، چندان پیشرو نبوده است. شاید یکی از دلایل، رشد سریع اقتصادی این کشور در دهه‌های اخیر بوده که باعث شده، مسائل مالی و اقتصادی از ارجحیت برخوردار باشند. البته با شکل گرفتن طبقه بورژوازی و ثروتمند شدن آن، زمانی رسید که اهل دولت و سیاست، به فکر هنر و فرهنگ افتادند و لااقل در ظاهر، برای نمونه، وزارت فرهنگ برای سال‌ها، به نویسندگان صاحب‌نام ساحل‌ عاجی، از جمله «برنار ددیه» (Bernard Dadié) در سال‌های 1977 تا 1986 یا «برنار زادی زارو» (Bernard Zadi Zaourou) بین سال‌های 1994 تا 1999 سپرده شد. در این دوره‌ها، پروژه‌های فرهنگی قابل‌ توجهی به انجام رسید؛ از جمله «روزهای فرهنگی» که هرساله از 79 تا 81 برگزار می‌شد، یا جشنواره سالانه تئاتر مدرسه‌ای که در سال 82 بنیان گذاشته شد. همچنین کار مرمت و بازسازی بناهای تاریخی، به‌ ویژه در منطقه گراند بسام، در دستور کار دولت قرار گرفت. دوسالانه بازارچه هنرها و نمایش‌های آفریقایی، از دیگر پروژه‌های این دوره بود. همین برنامه اخیر، در سال 2007 و با شعار «صلح برای ساحل‌ عاج» با 23 گروه هنری خارجی از 17 کشور، نمایش چشمگیری داشت؛ به‌‌ طور کلی، برنامه‌های فرهنگی سال‌های اخیر، قابل‌ توجه و پیگیری بوده‌اند، اما فرهنگ و هنر در ساحل‌ عاج قدمت و اهمیت تاریخی ویژه‌ای دارد که در ادامه به آن می‌پردازیم.

از ویژگی‌های تمدن‌های آفریقایی، اهمیت دادن این فرهنگ‌ها از دیرباز به کارکرد و نقش آثار در زندگی روزمره، به‌ جای پرداختن به شکل و صورت (آن‌گونه که به‌ ویژه در تمدن مدرن و غرب دیده می‌شود) بوده است. به این معنا که هرگز زیبایی، صرفاً به‌دلیل زیبایی و در خود ستوده نشده است، بلکه آن چیزی زیبا و در نتیجه هنر محسوب می‌شده که کارکردی نیز داشته باشد؛ به بیان دیگر، زمانی شیئی زیبا محسوب می‌شود که ارتباط و نسبتی عمیق میان آن شیء (ادوات و ظروف، مجسمه‌ها، ماسک‌ها و غیره) و تفکری (مذهبی) که به آن شکل داده است، وجود داشته باشد. آنچه را که منتقدان هنری، «هنر آفریقایی» می‌نامند، در واقع اشیایی فرهنگی یا کاربردی هستند که چون از بار تقدس آن‌ها در زمان کاسته شده است، امروزه به‌عنوان شیئی هنری عرضه می‌شوند. طرفه اینکه در هنر ساحل‌ عاج، هر یک از طوایفی که از آن‌ها صحبت کردیم، هنر خاص خود را دارند و از طریق این هنر، در طول زمان می‌توان به شیوه زندگی و پرستش و فرهنگ آن‌ها پی برد. از مهمترین جلوه‌های هنر ساحل‌ عاج که در میان این اقوام متفاوت است و آن‌ها را از یکدیگر متمایز می‌کند، می‌توان به ماسک‌ها اشاره کرد.[۱]

ماسک‌های ساحل‌ عاج

در آفریقای مشهور به آفریقای سیاه، ساختن یا به عبارت صحیح‌تر، تراشیدن ماسک، از شاخه‌های اصلی و مهم، تندیسگری محسوب می‌‌شود. ماسک، در آیین‌ها و مراسم آفریقا و در نتیجه در ساحل‌ عاج، جایگاه مهمی دارد و به‌ ویژه، در مراسم سوگواری از آن استفاده می‌شود. لازم به یادآوری است که واژه ماسک، هم‌زمان به شیء و شخصی که آن را به ‌صورت می‌گذارد، اشاره دارد. جنس آن از چوب است و روی آن حکاکی و نقاشی شده است. شخصی که آن را به چهره می‌گذارد، یا رقاص است یا نماینده رسم، روح یا موجودی شگرف و غیرزمینی؛ از این‌رو، همچون یک امر‌ مقدس و ابزاری در روند هماهنگی و تعادل اجتماعی به آن نگاه می‌شود. در جوامع سنتی، ماسک هم‌زمان نشانگر نهادی دینی، سیاسی و اجتماعی بود؛ واسطه‌ای بود میان خدایان، نیاکان و مردم عادی. بدین معنا می‌توانست در تصمیمات سیاسی دخالت کند، در برداشت محصول نقش ایفا کند، گناهکاران را تنبیه نماید، ضامن بقای دانش و معرفت باشد، کودکی را که تازه به‌‌دنیا آمده بپذیرد، همراهش باشد تا بالغ شود و سپس به دنیای حکمت پا نهد و تا مرگ او را همراهی کند.

همان‌طور که اشاره کردیم، به دلایل جغرافیایی و تنوع قومی و فرهنگی، ساحل‌ عاج در زمینه تکثر و تنوع این هنر، از مقام خاصی برخوردار است. از مهمترین ماسک‌ها می‌توانیم به موارد زیر اشاره کنیم:

ماسک دان

در غرب ساحل‌ عاج، در مناطق مان و توبا، قبایل‌مان خالق نوع خاصی از ماسک هستند، که تحت عنوان ماسک دان (Dan) هستند. این ماسک ها شکل هندسی خاصی دارد و گاه با صدف‌هایی خاص مزین می‌شود.

ماسک نیو

ماسک نیو (Neyo)، در منطقه‌ای معروف به ترپوین (Trépoint) در نزدیکی ساساندرا و دابگو (Dagbego) دیده می‌شود. از سال 2004 به این‌سو، جشنواره‌ای به‌ نام ماسک نیو برگزار می‌شود.

ماسک‌های بائوله

پیش‌ از اینکه بائوله‌‌ها از سمت غنا تحت فرماندهی ملکه پوکو (Pokou)، به ساحل‌ عاج کوچ کنند، از این هنر ماسک‌های بائوله (Baoulés)، بی‌خبر بودند و در ساحل‌ عاج با فرهنگ ماسک آشنا شدند. «گلی» (Goli) نام یکی از این ماسک‌ها بود که برای خود برگزیدند که شکل سر بوفالویی را داشت. گلی درواقع نام پسر «نیامیان»، خدای آسمان در سنن ساحل‌ عاج است. این نام همچنین به «پدر پله‌پله» (Kplé. Kplé) از خدایان محافظ، اطلاق می‌شود.‌ این ماسک، از جمله ماسک‌هایی است به‌ نام «بانون آموین» (Amuin) که همگی به‌‌ شکل سر حیوانات عظیم‌الجثه‌اند و هر کدام یکی از خدایان خشمگین را نمایندگی می‌کنند. بعضی از این ماسک‌ها، به نیروی مردانگی یا به جنگل و سرسختی طبیعت اشاره دارند. واژه آموین، در واقع به هنری مذهبی اشاره دارد که تمام نیروها و اشیای دخیل در مراسم قربانی‌‌کردن حیوانات (عموماً پرندگان)، در پیشگاه قدرت‌های ماوراءطبیعی را دربر می‌گیرند. شکل این ماسک‌ها و رقص‌هایی که با آن‌ها انجام می‌شود، از محلی به محل دیگر تغییر می‌کند؛ اما قاعده کلی این است که زنان و غریبه‌ها حق ندارند این ماسک‌ها را بر چهره بگذارند. رقص‌ها نیز که در مراسم سوگواری مردان یا به‌ منظور محافظت از روستا، به اجرا درمی‌آیند، عموماً تمام شب به طول می‌انجامند.

ماسک‌های سنوفو

ماسک‌های سنوفو در نزد سنوفوها، ماسک‌ها به دو چیز اشاره دارند: بدن انسان و جانوران گوناگون (مثل مارها، کروکدیل‌ها و...). ازجمله ماسک‌های معروف این اقوام شمالی، «کالایو» (Caola) نام دارد. در آیینی به‌ نام «پورو» (Poro) که در سه دوره 7 ساله برگزار می‌شود و طی آن همه پسرهای نوجوان این قوم، از سن 7 سالگی تا 28 سالگی در آن شرکت می‌کنند، ماسک‌هایی که استفاده می‌شوند، اغلب صورتی انسانی و اندازه کوچک دارند.

ماسک‌های یاهوره

قوم یاهوره که به طایفه بزرگ آکان‌ها تعلق دارند، از ماسک‌های یاهوره (Yohourés)، به‌ منظور تأثیر گذاشتن بر نیروهای فوق‌طبیعی که از نگاه آنان مسئول تیره‌بختی یا سعادت انسان هستند، استفاده می‌شود. این ماسک‌ها عموماً دوردوزی شده‌اند و در مراسم سوگواری، هفت عدد از آن‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد.

از جمله دیگر ماسک‌های مهم اقوام مختلف ساحل‌ عاج، می‌توان به ماسک‌های گورو، بته (Bété)، گره (Guéré) و غیره اشاره کرد. شایان‌ ذکر است که این رسوم و این اشیای مقدس، در دوره‌ای که استعمارگران در آفریقا حضور داشتند؛ به‌ ویژه از سوی مبلغان مسیحی، مورد آزار و تعقیب فراوان بودند.[۲][۳]

سینما

سینما در ساحل‌ عاج مدت‌ها وابسته به کمک‌ها و یارانه‌های خارجی و به‌ ویژه فرانسه بود و هم‌اینک بیش‌ از چند دهه است که راه استقلال را آغاز نموده و در حوزه تولید ملی فعالیت می‌کند؛ اما پیش‌ از پرداختن به سینماگران ساحل‌ عاجی، شاید بهتر است به‌ نام «ژان روش» (Jean Rouche)، متولد 1917، سینماگر معروف فرانسوی اشاره کنیم که بخشی از فعالیت و آفرینش سینمایی او، مربوط به ساحل‌ عاج می‌شود. این کارگردان قوم‌شناس که در سال 2004 در نیجر از دنیا رفت، خالق خرده‌ژانری به‌ نام «قوم-داستان» (ethno-fiction) است و شاهکارهای بسیاری در حوزه سینمای حقیقت از خود به‌ جا گذاشته است؛ از جمله می‌توان به فیلم‌های «من، یک سیاه»[I] و «هرم انسانی» اشاره کرد. فیلم نخست در سال 1958 ساخته شده و روایت داستان گروهی جوان نیجریه‌ای‌‌ست که در جستجوی کار به ساحل‌ عاج عزیمت کرده و در منطقه‌ای به‌ نام ترشویل، در حومه ابیجان ساکن شده‌اند. این فیلم، روش زندگی سخت روزمره سه جوان را به تصویر می‌کشد که هرروز صبح به‌‌سمت بندر می‌روند تا شاید پولی به‌‌دست بیاورند و شب‌ هنگام در کافه‌ها و کاباره‌ها، غم و اندوه خویش را فراموش کنند. در این فیلم، به‌ ویژه بر حضور و نقش سفیدها، به‌ عنوان استعمارگران آفریقا و کسانی که پول و قدرت در دست آن‌هاست، انگشت گذاشته می‌شود؛ از این‌رو، از معدود فیلم‌هایی محسوب می‌شود که وضعیت اسفبار استعمار آفریقا را به تصویر می‌کشد.

در «هرم انسانی» که دو سال بعد ساخته می‌شود، روش به دبیرستانی فرانسوی در ابیجان می‌رود تا نوجوانان اروپایی و آفریقایی را در تعاملات و روابط بینافرهنگی‌شان به تصویر بکشد. به‌ دنبال روش، کارگردانان اروپایی دیگری نیز از تصاویر این سرزمین در ساخت آثار خود، به‌ ویژه در سال‌های 1970 و 1980 استفاده می‌کنند؛ به‌ عنوان مثال، می‌توان به فیلم‌های «جنتلمن کوکودی» و «پیروزی همراه با آواز» و نیز «ماجرای مبهم» که اقتباس از اثر شیخ حمیدو کن(Cheik Hamidou Kane)، نویسنده سنگالی است، اشاره کرد. فیلم «پیروزی همراه با آواز»، ساخته ژان ژاک انو، از مهمترین فیلم‌های دهه 70 محسوب می‌شود و در سال 1977، جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی را از آن خود می‌کند. ماجرای فیلم در آفریقای غربی، در منطقه‌ای در شمال ساحل‌ عاج می‌گذرد و به مواضع و رابطه آلمانی‌ها و فرانسوی‌ها در آغاز جنگ جهانی اول در این ناحیه از آفریقا می‌پردازد. با این فیلم، انو، در واقع تفکر استعماری و ستیزه‌جوی اروپاییان را به نقد می‌کشد.

سال 1964، سال مهمی در تاریخ سینمای ملی ساحل‌ عاج محسوب می‌گردد؛ زیرا نخستین پیشگامان این هنر ظهور می‌کنند. از مشهورترین چهره‌ها می‌توان به تیمیته باسوری (Timité Bassori) و دزیره اکاره (Désiré Ecaré) اشاره کرد که فیلم‌های «کنسرتی برای تبعید» و «ما دو نفر فرانسه!» را ساخت. اکاره، پس‌ از طی دوران کودکی در ساحل‌ عاج، به فرانسه عازم می‌شود و در مدرسه هنرهای نمایشی پاریس تحصیل می‌کند. فیلم «کنسرتی برای تبعید»، نخستین فیلم نیمه‌‌بلند اوست که به زندگی دانشجویان آفریقایی در پاریس می‌پردازد؛ سپس در سال 1969، نخستین فیلم بلند سینمایی خود، «ما دو نفر فرانسه!» را می‌سازد و زندگی زن سیاهی را به تصویر می‌کشد که سودای رقابت با زنان پاریسی را در سر دارد؛ اما فیلم مهم و جنجالی این سینماگر، «چهره‌های زنان» است که پس‌ از سکوتی طولانی، در سال 1985 خلق می‌کند. این فیلم داستان زنانی است که در دل تحولات اجتماعی و اقتصادی کشور خود، ساحل‌ عاج، سعی دارند تا از چهره زن سنتی آفریقایی فاصله بگیرند و پا به دنیای جدید بگذارند.

اما سینماگران دیگری که در ادامه وارد صحنه می‌شوند، عبارت‌اند از: هانری دوپارک (Henri Duparc)، گنون امبالا (Gnoan Mbala)، آکیسی دلتا (Akissi Delta) و سیدیکی باکابا (Sidiki Bakaba) که با فیلم «باکو» به شهرت می‌رسند. موضوع این فیلم آخر که در 1979 ساخته می‌شود، مهاجرت مخفیانه و غیرقانونی آفریقایی‌ها از طریق اسپانیا به اروپاست. سال 1983، سالی‌‌ست که سینمای ساحل‌ عاج، دو چهره موفق به خود می‌بیند: یو کوزولا (Yéo Kozoloa) با فیلم «پتانکی» و موسی دوسو (Moussa Dusso) با فیلم «دالوکان». پتانکی که از روی رمانی به‌ نام «15 سال، کافیه!» ساخته شده، نام رئیس مؤسسه‌ای دولتی است که در پی وقوع خشک‌سالی و گرد آمدن اعانه‌های بین‌المللی برای حل این معضل، مدیریت توزیع کمک‌ها را به‌‌ دست گرفته است. وی تمام پولی را که گرد آمده است، به کار دیگری می‌گیرد و رسوایی به‌‌بار می‌آورد و به دادگاه فراخوانده می‌شود. «دالوکان» نیز داستان دختری ساحل‌ عاجی است به‌‌ نام ‌آوا که خانواده‌اش به‌ اجبار می‌خواهند او را به عقد مردی شصت‌ساله درآورند. درواقع خانواده به این مرد قول ازدواج دخترشان با او را داده‌اند؛ اما دختر با مرد جوانی که عاشق اوست فرار می‌کند. پس عهدی که زیر پا نهاده شده است، دختر را به جنون می‌کشاند. کیتیا توره (Kitia Touré) نام سینماگر دیگری‌‌ست در سینمای این سرزمین که با فیلم «کمدی غیربومی» به شهرت می‌رسد. این فیلم پرداختی است از آیین بومی پورو (در فصل ماسک‌ها به آن اشاره شد) و چندان نیز به مذاق اروپاییان آفریقایی خوش نمی‌آید.

از فیلم‌سازان مهمی که پس‌ از 1987 وارد عرصه می‌شوند، باید به سیدیکی باکابا، با فیلم «مداواگران» و هانری دوپارک، خالق فیلم «انگشت ششم» اشاره کرد. باکابا در کنار فیلم‌سازی به بازیگری و تئاتر نیز می‌پردازد. او برای فیلم «مداواگران»، جایزه بهترین موسیقی فیلم سینمای فرانسوی‌ زبان را از آن خود می‌کند. «انگشت ششم» داستان مبارزی ساحل‌ عاجی است که پیش‌ از استقلال کشورش، در روستایی کوچک، با رسوم و آداب قبیله‌ای و سنتی آن زندگی می‌کند. او با زنی به‌نام یا (Ya) ازدواج ‌کرده و اکنون شش سال است که منتظر تولد نوزادی است. این اتفاق میمون رخ می‌دهد، اما بچه با شش انگشت به‌‌دنیا می‌آید؛ پس بر اساس رسوم قبیله، باید قربانی شود؛ از این‌رو کواوو و خانواده‌اش مجبور به ترک روستا می‌شوند[۴].

فیلم‌هایی که در ادامه باید به آن‌ها اشاره کرد از این قرارند: «اهانت‌ها» اثر ژان‌لویی کولا؛ «بوکا و ابلکان» از روژه‌نوان امبالا؛ «جلی» از لانسینه و از میان فیلم‌هایی که در سال‌های اخیر تولید شده‌اند باید به «مردی برای دو خواهر» اثر ماری لوییز آسو اشاره کرد. این فیلم اخیر که در سال 2007 تولید شده، داستان مردی‌‌ست به‌ نام مارک آرتور که با زنی به‌ نام هانریت زندگی آرام و سعادتمندی را سپری می‌کند. تا اینکه سروکله خواهر کوچک هانریت، یعنی موریل پیدا می‌شود. رابطه‌ای میان مارک و او شکل می‌گیرد و از این‌ پس همه‌چیز رو به قهقرا می‌گذارد؛ اما فیلم مهم دیگری که حتماً باید در این دوره بدان اشاره کرد، «برونکس - باربس» اثر الین دولاتور است. این فیلم موفقیت عظیمی، به‌ ویژه در میان جوانان حاشیه‌نشین ابیجانی کسب می‌نماید. این فیلم داستان دو جوان به نام‌های برونکس و باربس است که در جستجوی کار هستند و در نهایت جذب گروه‌های گانگستری محلات فقیرنشین ابیجان می‌شوند. در این فیلم، دولاتور سعی دارد تا در قالبی مستند، اما با بهره‌گیری از فنون سینمای داستانی، رؤیاها و آمال دو جوان ابیجانی را به تصویر کشد.

البته در این میان باید به فیلم‌‌هایی که درباره ساحل عاج ساخته شده‌‌اند هم اشاره‌‌ای کرد. در بین جدیدترین آثار سینمایی که در سال 2021 به اکران درآمد، به‌‌ ویژه باید از فیلم سینمایی «شب شاهان» به کارگردانی فیلیپ لاکوت نام برد که به ماجرایی در زندان مخوف «ماکا» در ابیجان می‌‌پردازد. در جریان این فیلم که آمیخته است با دیالوگ‌‌هایی با لهجه فرانسوی ساحل عاجی، به‌‌خوبی باورهای خاص ساحل عاجی‌‌ها، به‌‌گونه‌‌ای بسیار هنرمندانه، به نمایش درآمده است. این فیلم ماجرای جوانی است که در اولین شب حضور در زندان، توسط رئیس زندانی‌‌ها به‌‌عنوان شاهزاده قصه‌‌گو انتخاب می‌‌گردد و قرار است، طبق آداب‌‌ورسوم خاصی که در زندان ماکا حاکم است، در پایان مراسم قصه‌‌گویی کشته شود، ولی در وضعیتی شبیه «شهرزاد» در داستان‌‌های «هزارویک شب»، این جوان هوشمندانه به توصیه یک زندانی سپیدپوست فرانسوی، داستان‌‌سرایی خود را تا بامداد ادامه می‌‌دهد و از مرگ نجات پیدا می‌‌کند. کنش زندانیان در اجرای حرکات نمایشی برای تجسم داستان‌‌های این جوان قصه‌‌گو، ارزش هنری بالایی به این فیلم داده است و آداب‌‌ورسوم محلی ساکنان این منطقه، به‌‌ خوبی در فیلم بازنمایی شده است. درضمن داستان‌‌های روایت‌‌شده توسط این جوان که مربوط به زندگی یکی از مجرمان سابقه‌‌دار ابیجان است نیز به‌‌ خوبی وضعیت زندگی در مناطق حاشیه شهر ابیجان را ترسیم می‌‌کنند.

در کنار فیلم‌های سینمایی، لازم است به موفقیت فیلم‌های تلویزیونی، به‌ ویژه در سال‌های اخیر اشاره کنیم؛ از جمله مجموعه «خانواده من» به کارگردانی آکیسی دلتا که تقریباً از تمام شبکه‌های ملی آفریقایی پخش شد. این‌گونه گفته می‌شود که این فیلم که صحنه‌های کمیک بسیاری دارد، در بحبوحه بحران اخیر ساحل‌ عاج، به تلطیف روحیه و روان مردم این کشور کمک شایانی کرده است.

خلاصه اینکه، صنعت سینما در ساحل‌ عاج، در مقایسه با سایر کشورهای غرب آفریقا، از رونق نسبی برخوردار است؛ در حال حاضر و به‌ طور متوسط در هر سه ماه، یک فیلم تولید می‌شود که در مقایسه با سایر کشورهای منطقه، آمار خوبی محسوب می‌شود. ساحل‌ عاج در طول سال‌های گذشته، در زمینه تولید فیلم‌های انیمیشن نیز چند تجربه بسیار با ارزش ارائه کرده است؛ به‌ ویژه می‌توان به فیلم انیمیشن «ملکه پوکو» اشاره کرد که با استقبال خوبی مواجه شد. هرچند از لحاظ فنی و تکنولوژیک، هنوز این بخش از سینمای ساحل‌ عاج راه زیادی درپیش دارد.

در این ‌بین باید به فعالیت‌های مثبت خانم واتارا، همسر رئیس‌جمهور و بانوی اول ساحل‌ عاج نیز در این زمینه اشاره کرد. خانم واتارا نقش عمده‌ای در افتتاح و بازسازی سینماهای جدید در شهر ابیجان داشته است. به‌ گونه‌ای که در حال حاضر، برنامه اکران فیلم در سینماهای ساحل‌ عاج هماهنگ با سینماهای آمریکا و اروپا است و گاهی هم‌زمان با اکران فیلم‌های برتر در سینماهای جهان، همان فیلم‌ها را بر پرده سینماهای ساحل‌ عاج می‌توان دید. البته به‌‌ طور کلی، بانوی اول ساحل عاج از علاقه‌‌مندان به هنر است و چندی پیش هم که یک قالیچه منقش به تصویر وی و الحسن واتارا توسط سفارت جمهوری اسلامی به زوج ریاست‌‌جمهوری اهدا شده بود، ایشان به‌‌ طور ویژه به هنر فرش ایران ادای احترام کرده بود. البته هنوز فرهنگ سینما رفتن در بین ساحل‌ عاجی‌ها جا نیفتاده است و فیلم‌های کپی و غیرقانونی عرضه‌شده در بساط‌های کنار خیابان، همچنان خواهان بیشتری دارند.[۵]

تئاتر

در کشوری چون ساحل‌ عاج با سنتی چنین دیرین و البته جذاب و متنوع، طبیعی است که هنر تئاتر نیز همچون سایر ملل کهن، از غنا و قدمتی قابل‌ توجه برخوردار باشد. در واقع تمام مراسمی که از دیرباز و به اشکال مختلف در این سرزمین برگزار می‌شوند، به‌ نوعی در زمره تئاتر قرار می‌گیرند؛ اما تئاتر در معنای امروزی آن و بر اساس نمایشنامه مکتوب، با مکانی مشخص و همراه با تماشاچی و بازیگر و دکور و غیره، در ساحل‌ عاج باید به‌ عنوان دستاورد حضور فرانسوی‌ها محسوب شود. برنار دَدیه معتقد است که تئاتر در این شکلش، به لطف «دانش‌آموزان دبیرستانی به‌ نام گلد کوست (Gold Coast) در غنای امروزی، وارد ساحل‌ عاج شد. این دانش‌آموزان که برای گذراندن تعطیلات خود به گراند ‌بسام آمده بودند، در این منطقه تئاتری اجرا کردند».[۶] اجرای این گروه و تأثیر آن، راه را برای شروع نمایش در ساحل‌ عاج باز کرد و به این ترتیب، نمایش، در دهه‌های نخستین قرن بیستم، در این سرزمین پا می‌گیرد و از نمایندگان معروف آن همین برنار ددیه بود که نمایش «شهرها» را در سال 1933 روی صحنه برد. در این کمدی ساده و جذاب، نویسنده موقعیت پایتخت‌های متفاوت ساحل‌ عاج را بازآفرینی می‌کند و از این طریق، قصد دارد تا تغییر مداوم آن‌ها را نقد کند؛ بنابراین، ددیه را باید پیشگام نمایشنامه‌نویسی در ساحل‌ عاج بدانیم. ددیه از شاگردان مدرسه‌ای ابتدایی در بنژرویل، پایتخت آن دوره ساحل‌ عاج بود. وی به همراه آمون دابی (Amon d’Aby)، کوفی گدو (Coffi Gadeau) و شارل نوکان (Charles Nokan) از نخستین نمایشنامه‌نویسان ساحل‌ عاجی محسوب می‌شود.

آمون دابی به همراه کوفی گدو در سال 1938، «تئاتر اندیژن ساحل‌ عاج» را بنیان نهاد. دابی علاوه بر کار تئاتر، به نوشتن رمان نیز می‌پرداخت و از جمله آثار او می‌توان به «زمزمه شاه» و «ساحل‌ عاج در جامعه آفریقا» اشاره کرد؛ اما در میان نمایشنامه‌های معروف او باید به «یوسف فروخته‌‌شده به‌‌دست برادرانش» (1941) و «ساحره» (1957) اشاره کنیم. گدو نیز از زمره کسانی بود که همدوش هوفوئه بوآنی، برای آزادی آفریقا جنگید؛ پس‌ از این سه نمایشنامه‌نویس مهم، ذکر نام کسانی چون امدو کنه (Amadou Koné) ضروری ا‌‌ست. البته رمان‌نویسانی چون کوروما نیز در حوزه نمایشنامه‌نویسی دست‌ به‌ قلم شده‌اند.

در دهه 80، بحثی پیرامون تئاتر مدرن و سنتی در این کشور ایجاد شد که طی آن کسانی چون پورکه (Porquet) قصد داشتند تا به هر قیمتی ثابت کنند که سیاهان از دوره باستان با تئاتر، آشنایی کامل داشتند؛ اما این بحث، راه به جایی نبرد و در نهایت همان تاریخ 1932، به‌ عنوان شروع رسمی پیدایش تئاتر در ساحل‌ عاج ثبت گردید. در اواخر دهه 80 میلادی و طی سال‌های 1990، تئاتر در ساحل‌ عاج رشد چشمگیری داشت و گروه‌های متنوعی چون «کی یی ایمبوک» (Kiyi Mbock)، در شهر ابیجان به‌‌وجود آمدند. گفتنی‌‌ست مبدع گروه کی یی ایمبوک، زنی بود کامرونی‌الاصل به‌ نام ورور لیکینگ (Werewere Liking) که با نمایش «سینگه مورا» (Singue mura) در شهر لیموژ فرانسه در سال 1991، به شهرتی بین‌المللی دست یافت.[۷]

موسیقی

موسیقی بی‌شک، نخستین هنر محبوب در میان جوانان ساحل‌ عاجی است. سبک «رَگا» در این ‌بین، جایگاه برتر را در اختیار دارد و پرتره‌های باب مارلی، خواننده جامائیکایی را بیش‌ از هرکس دیگری می‌توان در ساحل‌ عاج یافت. البته موسیقی از حوزه‌هایی است که غنا و تنوع آن در ساحل‌ عاج باعث شگفتی‌‌ست؛ به‌ گونه‌ای که شاید برای شرح توسعه و تنوع آن در طی نیم‌قرن اخیر، نیاز به رساله‌ای کامل باشد. هر یک از شصت قوم ساحل‌ عاج، دارای موسیقی سنتی خاص خود است که اغلب همچون موسیقی سایر نقاط آفریقا، چند صدایی‌‌بودن ویژگی‌ آن‌هاست. این خصوصیت، به‌ ویژه در موسیقی بائوله مشهود است. موسیقی نقش مهمی در زندگی این قوم ساکن در نواحی مرکزی دارد و در تمام مراسم (اعم از شادی، عزا و یا کار) استفاده می‌شود. البته سایر اقوام نیز اهمیتی مشابه برای موسیقی در زندگی خود قائل می‌‌باشند. از دیگر خصوصیات موسیقی ساحل‌ عاج، بهره‌گیری آن از طبل در اشکال و اندازه‌های مختلف و متعدد است. میان طبل‌ها، «تاکینگ‌درام» یا «طبل گویا» از همه شایع‌تر است که استفاده از آن، به‌ ویژه در میان قوم آپولو معمول می‌‌باشد؛ اما از همه معروف‌تر، طبلی است که در زبان محلی به آن «ژامبه» (Djembé) گفته می‌شود و نوازنده برای نواختن، آن را میان پاهای خود قرار می‌دهد.[۸] پلی‌ریتم یا کاربرد هم‌ زمان دو یا تعداد بیشتری ریتم که در تضاد با یکدیگر باشند، از دیگر ویژگی‌های موسیقی ساحل‌ عاجی، به‌ ویژه در نواحی جنوب‌غربی است. در کنار موسیقی سنتی که میان عامه مردم و در محلات شایع است، همچنین می‌توان از شکل کلاسیک و امروزی موسیقی در این سرزمین صحبت کرد.

در نگاهی کلی، تولیدات موسیقی این سرزمین، به سه دسته یا جریان مهم قابل‌ تقسیم است: نخست پیش‌‌ گامانی چون «اَمِدِه پیر» (Amédée Pierre) است که هم اهل تئاتر بود و هم به کار موسیقی و خوانندگی اشتغال داشت. وی زمانی کار خود را آغاز کرد که در خیابان و کوچه، آنچه شنیده می‌شد، موسیقی کنگویی، کوبایی، نیجریایی یا غنائی بود و خبری از موسیقی ساحل‌ عاجی در میان نبود؛ پس پیر دست‌ به‌ کار می‌شود و با خواندن در زبان مادری‌اش، آلبومی به‌ نام «موسیو موسیو» بیرون می‌دهد که او را به شهرت می‌رساند و لقب «بلبل ملی» را برایش به ارمغان می‌آورد؛ شایان‌ ذکر است که همین شخصیت، بعدها بانی ابداع «دفتر حق مؤلف» در ساحل‌ عاج می‌گردد. از دیگر نام‌های مهم در میان پیشگامان موسیقی ساحل‌ عاجی، می‌توان به آلله ترز (Allah Thérèse) و گیی ویکتور (Guéi Victor) اشاره کرد.

دسته دوم به هنرمندانی تعلق دارد که در مقایسه با دسته اول گرایش‌های سنتی کمتری دارند و خود سبک‌های جدیدی چون «زوگلو» (Zouglou)، «زوبلازو» (Zoblazo) و «یوسومبا» (Youssoumba) را ابداع کرده‌اند. زوگلو، نوعی موسیقی عامیانه و شهری‌‌ست که به توصیف و روایت واقعیت‌های زندگی جوان‌های شهری می‌پردازد و از این‌رو، آرمان‌خواهانه است و موضوعاتی چون عدالت، محبت و صلح را به‌ پیش می‌کشد.[۹] این نوع موسیقی در دهه نود میلادی پدید آمد و مبدع آن دانشجویانی بودند که از شرایط خود در دانشگاه و خوابگاه‌ها راضی نبودند. از معروف‌ترین گروه‌های موسیقی زوگلو، باید از «اسپوار 2000» نام ببریم. مضمون ترانه‌های این گروه، بیشتر انتقاد از رفتار و کردار نسل جوان امروزی و به‌ویژه دخترهاست. واژه زوگلو به رقصی که همراه این موسیقی به­کار می‌‌رود نیز گفته می‌شود.

اما در میان پیشکسوتان و از مهمترین نمایندگان این دسته، می‌توان به ارنستو ججیه (Ernesto Djédjé) اشاره کرد. ججیه موقعیتی ممتاز در میان سایر نوازندگان و خوانندگان ساحل‌ عاج دارد و مبدع سبک‌های مهمی در موسیقی و رقص ساحل‌ عاج بوده است؛ از این‌رو بسیاری از موسیقی‌دانان نسل جوان آفریقا، در کارهای خود از او الهام می‌گیرند. برخی ججیه را پدر موسیقی پاپ ساحل‌ عاج می‌دانند. وی به‌ ویژه مخالف حضور بیش‌ از اندازه موسیقی کنگویی در این کشور و به‌ ویژه ابیجان بود. ججیه همچنین در خارج از ساحل‌ عاج و در کشورهایی چون فرانسه و کانادا شناخته‌‌شده است؛ به‌ ویژه به یمن تک‌آهنگی به‌ نام «نوانتره زیبوته» (Noantré. Ziboté) که حال و هوا و مضمونی ناسیونالیستی و آفریقایی‌زده دارد. این موسیقی‌دان، نوازنده بنام نوعی از موسیقی آفریقایی، معروف به «زیگلیبیتی» (Ziglibithy) نیز هست که هم‌زمان، هم سبکی موسیقیایی و هم رقصی نیمه‌مدرن است [۱۰] درباره نام این موسیقی نیز باید گفت که زیگلی به معنای رقص است و بیتی (ترانه‌ای) شیرین و ملیح ا‌‌ست که نمی‌توان در مقابل آن مقاومت کرد. این موسیقی که هم‌اکنون، به‌ عنوان موسیقی ملی این کشور شناخته می‌شود، از تلفیق و امتزاج سنت موسیقیایی ساحل‌ عاجی و نواهای کنگویی ساخته شده که مبدع و پیشاهنگ آن نیز ججیه است.

اما دسته سوم جریان‌‌های موسیقی در این کشور، شامل جریان‌های مدرن می‌شود که هنرمندان بسیاری را گرد خود جمع آورده است؛ در مجموع، هنرمندان خواننده یا آهنگساز ساحل‌ عاجی، در کارهای خود به زبان و نواهای کشور و محل خود بسیار توجه دارند؛ اما سبک‌های خارجی، از جمله رگای (Reggae) نیز حضور چشمگیری میان جوانان دارند.[۱۱]

از مشهورترین چهره‌های موسیقی مدرن ساحل‌ عاج می‌توان به آلفا بلندی (Alpha Blondy) اشاره کرد. امروزه او را از مهمترین و مردمی‌ترین خوانندگان موسیقی رگای آفریقایی می‌دانند و اغلب با باب مرلی (Bob Marely) مقایسه‌اش می‌کنند. از ویژگی‌های او، سه‌زبانه بودنش است؛ چراکه هم به فرانسه، هم به انگلیسی و هم به زبان مادری‌اش، یعنی دیولا می‌خواند.[۱۲] وی در عین فعالیت گسترده هنری، یک فعال اجتماعی نیز به‌ حساب می‌آید. منزل شخصی‌اش در ابیجان، با آن معماری و تزئینات چشمگیر، شاهدی بر سلیقه چندوجهی این هنرمند بزرگ است؛ در حال حاضر آلفا بلندی سفیر صلح سازمان ملل در ساحل‌ عاج است. او خود را دیوانه صلح می‌خواند و جایی خطاب به سفیدها این‌گونه می‌گوید:

«خودت می‌دانی که مجبوری مرا به رسمیت بشناسی. نمی‌توانی حرامزاده‌ام بنامی، من زاییده فرهنگ توأم. نمی‌توانی رودررو نگاهم کنی؟ مرا احمق می‌دانی؟ مگر خود تو به من الفبا را نیاموختی؟... سفید‌ها حق جا زدن ندارند. هم او که مرا فتح کرده و حرف خود را به من آموخته نمی‌تواند اشتباه کند. من به او این اجازه را نمی‌دهم».[۱۳]

آلفا بلوندی در مصاحبه‌هایش با رسانه‌های غربی، همواره رویکردی انتقادی نسبت به سیاست‌های استعماری دارد و در این ‌بین، حتی رؤسای جمهور فرانسه را نیز استثنا نمی‌‌کند. این فعال اجتماعی، در ترانه‌هایش مردم و سیاستمداران را به تساهل و بردباری دینی دعوت می‌کند. در ترانه «اورشلیم» یا در ترانه «محمد رسول‌الله»، به‌ خوبی می‌توان رد چنین رویکردی را دریافت.

چهره معروف و رسانه‌ای دیگری در این سبک وجود دارد به‌ نام تیکن جا فَکلی (Tiken Jah Fakoly) که متولد اودینه، در شمال‌ غرب ساحل‌ عاج است. وی در هواداری از ستمدیده‌ها و مردمان روستا می‌خواند و همین موضوع او را سال‌ها مجبور به ترک وطن کرد؛ زیرا کار او به مذاق حکومت خوش نمی‌آمد. او از سال 2003 به این‌ طرف، ساکن کشور مالی است و حتی علیه عبدالله واد، رئیس‌جمهور وقت سنگال نیز موضع تندی گرفت و از او خواست اگر کشورش را دوست دارد، قدرت را ترک کند. کاری که در نهایت عبدالله واد انجام داد و بدون خونریزی و خشونت پس‌ از رأی مردم به نفع رقیب او، از قدرت کناره‌گیری کرد. از معروف‌ترین ترانه‌های او «حال کشور من بد است!» می‌باشد که به وضعیت آشفته ساحل‌ عاج در زمان جنگ‌های داخلی دهه 2000 اشاره دارد. در ترانه ماندگار و تاریخی «فرانس-افریک»، وی به‌ تندی و بدون واهمه، از سیاست‌های استعماری دولت فرانسه نسبت به قاره آفریقا انتقاد کرده است.

به‌‌ طور کلی فهرست بلند‌بالایی می‌توان از خواننده‌ها یا آهنگ‌سازان ساحل‌ عاجی به‌‌ دست داد؛ از میان گروه‌های موفق امروزی می‌توان «ماژیک سیستم»(Magic System) را نام برد که از سال 2003 به این‌سو، فعالیت دارد و حتی در فرانسه، گروهی شناخته‌شده و فعال می‌باشد. در طول چند سال اخیر، گروه «طوفان» هم توانسته اسم‌ورسمی برای خودش ایجاد کند. تک‌چهره‌هایی چون «عرفات» هم شهرت خوبی به هم زده‌اند. عرفات البته در 2019 و در یک حادثه تصادف، درحالیکه سوار بر موتورسیکلت بود فوت کرد. «آرتی‌‌آی» (RTI) که ارگانی وابسته به رادیو و تلویزیون ساحل‌ عاج است، هر ساله به بهترین هنرمندان حوزه موسیقی کشور جایزه‌ای تحت عنوان «جایزه موسیقی آرتی‌‌آی» تقدیم می‌کند. کلیپ‌ها و نماهنگ‌هایی که برای این ترانه‌ها ساخته می‌شوند نیز در نوع خود قابل‌توجه‌اند و به‌ خوبی رقص‌های خاص ساحل‌ عاجی را نمایش می‌دهند.

بی‌شک در کنار موسیقی، باید از دو هنر دیگر آمیخته با آن نیز یاد کرد: «رقص» و «باله». رقص‌های سنتی و فولکلوریک در این سرزمین بسیار تنوع دارند؛ از جمله رقص‌های مشهور می‌توان به «پرودنیکا» (Prudenica) اشاره کرد که حس و حالی فلسفی دارد و در سال 2008 خلق شده است. هدف از این رقص، تشویق جوانان به نگه داشتن جانب احتیاط و تعادل در تمام وجوه زندگی است و هم‌اینک الهام‌بخش بسیاری از هنرها است.[۱۴] در میان سایر هنرها، باله ساحل‌ عاجی جایگاه خاصی دارد. مبدع آن شخصی از اهالی گینه به‌ نام «ممدو کنده» (Mamadou Condé) است که در سال 1975، این هنر را پایه‌گذاری کرد. البته کمی پیش‌ از این تاریخ، از گروهی به‌ نام «آنسامبل کتبا» (l’EnsembleKotéba)، به‌عنوان خالق باله ساحل‌ عاجی یاد می‌شود. این گروه در طی سی‌سال گذشته، نمایش‌های کمدی-موزیکال بسیاری خلق و اجرا نموده‌‌اند که عمدتاً به شرح زندگی روزمر‌ه اهالی ابیجان می‌پردازند.[۱۵]

نقاشی

هنر نقاشی در ساحل‌ عاج، به‌ ویژه در شمال این کشور، در منطقه کوروگو، از غنا و تنوع فراوانی برخوردار است. حتی گفته می‌شود که پابلو پیکاسو، مبدع سبک کوبیسم، بسیاری از پرده‌های نقاشی خود را از سبک نگارگری و به‌ ویژه از ماسک‌های ساحل‌ عاجی، الهام گرفته است. زیبایی و شگرف‌‌بودن سبک نقاشی ساحل‌ عاجی در نگاره‌های فراوانی که بر دیوارهای خانه‌های روستایی کشیده شده‌اند، مشهود است و خود از توجه به آموزه‌های هنری در سنن بومی ساحل‌ عاج خبر می‌دهند. از چهره‌های معروف نقاشی در ساحل‌ عاج، می‌توان ژیلبر گرود (Gilbert Grud) و میشل کوجو (Michel Kodjo) و ادریس را نام برد که به‌ طور مداوم، نمایشگاه‌هایی در داخل و خارج برگزار می‌کنند.

از تابلوهای مهم ژیلبر گرود، می‌توان «کودک سرباز در ساحل‌ عاج» را نام برد. وی همچنین کتابی در سال 2003 منتشر نموده است به‌ نام «سحر سیاه» که به مصیبت‌های جادوگری، این بیماری رایج در آفریقا، می‌پردازد؛ اما کوجو از گرود، قدیمی‌تر و معروف‌تر است. وی نخستین هنرمند ساحل‌ عاجی است که پیش‌ از استقلال، در سال 1957، نمایشگاهی فردی در شهر ابیجان برگزار کرد. از 1970 بدین‌‌سو، در محله‌ای به‌ نام «کارتیه فرانس» در 40 کیلومتری ابیجان اقامت دارد؛ جایی که هنرمندان نقاش و موسیقی‌دانان بسیاری زندگی و کار می‌کنند. سبک ‌کاری او ملهم از عرفان و تأملات شرقی است.[۱۶] ادریس هنرمند مردمی ساکن گراند بسام نیز نمایشگاه‌ها و کارگاه‌های مختلفی در کشورهای مختلف آسیایی، اروپایی و آفریقایی برگزار کرده است. وی در آثارش به حیوانات و ترسیم جنگل و استفاده از رنگ‌های متنوع، بهای زیادی می‌دهد. در حوزه هنر مصور نیز چهره‌ای به‌ نام زوهوره لسن (Zohoré Lassane) فعالیت می‌کند که در زمینه کاریکاتور هم فعال است و نشریه طنز معروفی به‌ نام «گبیش» (Gbich) (صوت ناشی از ضربه مشت) را منتشر می‌کند. مهمترین موفقیت هنری او خلق شخصیتی خنده‌دار، به‌ نام «گوفی گامبو» (Gauphy Gambo) است که هجویه‌ای واقعی از تجار است و کسانی که مدام دنبال پول هستند. خانه هنرمندان در ساحل گراند بسام مکان خوبی برای آشنایی با نقاشان مردمی و خوش‌ ذوق ساحل‌ عاجی است.[۱۷]

معماری

در ساحل‌ عاج طیف گسترده‌ای از بناهای تاریخی، منتسب به سنن بومی و مذهبی وجود دارد؛ به‌‌ طور کلی، معماری و بناهای تاریخی این سرزمین در سه حوزه قابل‌ ملاحظه و دسته‌بندی است:

«معماری دوره استعمار»، «معماری روستایی» و «معماری اسلامی».

جلوه‌های معماری استعماری، به‌ ویژه در پایتخت قدیمی این کشور، یعنی گراند ‌بسام، به چشم می‌خورند که از آن میان می‌توان به قصر حاکم اشاره کرد که در واقع، اولین مقر حاکمان فرانسوی این سرزمین بوده است.[۱۸] از دیگر بناهایی که در این شهر قابل‌ذکرند، خانه‌های «وارله» (Varlet) و «گانامه» (Ganamet) هستند که در گذشته‌های دور، به بازرگانان معروفی تعلق داشته‌‌اند و در معماری آن‌ها، از مصالح بومی استفاده شده است. این سکونتگاه‌ها در زمره معماری روستایی جای می‌گیرند و به‌ ویژه از جهت نوع مصالحی که در ساخت آن‌ها به‌ کار رفته و نیز اشکال گوناگونی که از یک قوم به قوم دیگر پیدا می‌کنند، قابل‌ توجه هستند.

در شهر ابیجان، به‌ ویژه می‌توان به معماری خاص و زیبای «کلیسای سن-پل»، در کنار معماری چشم‌نواز «آرامگاه ماریال» (Sanctuaire Marial) اشاره کرد. این بنای اخیر که به مریم مقدس اهدا گردیده، از زیارتگاه‌های مهم کاتولیک‌ها به‌‌شمار می‌رود. ساختمان اصلی کلیسای جامع سن-پل، به‌‌دست یک معمار ایتالیایی به‌ نام آلدو اسپریتو طراحی شده است؛ ولی اجرای آن با پیر فخوری، معمار مسیحی لبنانی-ساحل‌ عاجی بوده است. این کلیسا، به‌ طور کامل، بدون ستون و با استفاده از تکنولوژی کابل ساخته شده است. کابل‌های سقف بنا به سازه‌ای عظیم و صلیبی‌شکل متصل می‌شوند که به‌ طور نمادین، به عیسی مسیح(ع) اشاره دارند که درحال به دوش کشیدن بار گناهان انسان‌هاست.

در یاموسوکرو باید معماری کلیسای «نوتردام دو لَپِه» (Notre Dame de la Paix) (بانوی مقدس صلح) را نام برد که در سال 1990، به‌‌ دست پاپ ژان پل دوم تقدیس شد و فضای آن و محیط پیرامونش، به دولت واتیکان اهدا گردید. این کلیسا، ساختمان بسیار بزرگ و باشکوهی دارد و با احتساب محوطه اطرافش، می‌تواند تا حدود دویست‌هزار نفر را در خود جای دهد؛ از این‌رو هم به‌ لحاظ وسعت و هم بلندی، از بزرگ‌ترین بناهای مذهبی جهان محسوب می‌شود. معمار این کلیسا هم پیر فخوری است. در تزئینات شیشه‌های رنگی داخل بنا، تصویر این معمار لبنانی و تصویر هوفوئه بوآنی، به‌ طور زیرکانه‌ای در کنار تمثیل‌های حواریون و قدیسان مسیحی، قرار دارد. طرح گنبد این بنا، از کلیسای جامع سن پیر رم الهام گرفته شده است. از دیگر بناهای معروف و چشمگیر، می‌توان از «بنیاد فلیکس هوفوئه بوآنی» برای صلح یاد کرد که در شهر یاموسوکرو قرار دارد.

اما این‌ها بناهای مسیحی بودند و دین اسلام نیز با بناها و معماری خود حضوری چشمگیر در این سرزمین و به‌ ویژه در شمال آن، یعنی در ناحیه مرغزارها دارد. بناهای اسلامی این ناحیه، متأثر از سبکی به‌نام «سبک سودانی» هستند که در سده چهاردهم میلادی وارد قلمرو امپراتوری مالی شده است.[۱۹] از مشهورترین مساجد، می‌توان به مسجد «کایورا» (Kaouara)، مسجد «تنگرلا» (Tengrela)، مسجد «کوتو» (Kouto) و مسجد «نامبیرا» (Nambira) اشاره کرد که در سده 17 میلادی بنا شده‌اند؛ افزون بر این‌ها، دو مسجد دیگر به‌ نام مساجد «کونگ» (Kong) در منطقه‌ای به همین نام قرار دارند که یکی از آن‌ها کوچک و دیگری بزرگ‌تر، اما جدیدتر است.

این مساجد، هم از نظر تاریخی مهم‌اند و هم از نظر معماری و جزو میراث ملی محسوب می‌شوند. در ساختمان آن‌ها یک نمازخانه، یک فضای مرکزی و یک مناره تعبیه شده است که محراب در آن قرار می‌گیرد. نمازخانه اغلب مستطیل یا مربع‌‌ شکل است. مردان در سمت شرق و زنان در انتها و در سمت غربی آن به نماز می‌ایستند. از ویژگی‌های این مساجد می‌توان به کاربرد مصالحی مناسب با شرایط اقلیمی منطقه، در ساختمان آن‌ها اشاره کرد.[۲۰]

از جمله معماران بنام ساحل‌ عاجی، می‌توان پیر فَخوری (Pierre Fakhoury) را نام برد که یک مسیحی لبنانی-ساحل‌ عاجی و معمار مورد علاقه هوفوئه بوآنی بود و همان‌گونه که گفته شد، معمار کلیساهای بزرگ ساحل‌ عاج بوده است.[۲۱]

صنایع‌دستی

هنر دست اهالی سرزمین ساحل‌ عاج در غرب آفریقا، زبانزد است. این مردمان، به‌ ویژه در کار بر روی چوب چیره‌دست‌اند؛ از این‌رو ساخت مجسمه‌ها، اثاثیه منزل، درب‌ها و اشیای زینتی، از مشغله‌های روزانه و شایع در این سرزمین است. به این موارد باید آلات موسیقی و به‌‌ خصوص طبل‌ها و ماسک‌ها را نیز اضافه کرد. همچنین زنان ساحل‌ عاج در ساخت سفالینه‌هایی تماماً کار دست مشهورند؛ از جمله سفالینه‌های معروف می‌توان از «کاتیولا» نام برد. کاتیولا نام شهری است در ناحیه شمال مرکزی کشور که در آن، قومی به‌ نام مانگورو (Mangoros) ساکن است. شغل اصلی مانگوروها سفالگری است. علاوه بر صنایع‌دستی مذکور، نساجی نیز در برخی مناطق، از جمله درمیان بائوله‌ها و سنوفوها رواج دارد. این دو طایفه، همچنین در کشیدن نقش و نگار بر روی پارچه معروف‌اند. پیش‌تر در بخش مربوط به «ذائقه فرهنگی مردم ساحل‌ عاج»، درمورد صنایع‌دستی این کشور توضیح داده شد که از تکرار آن پرهیز می‌‌کنیم. شایان‌ذکر است در آذر 1397، به همت بخش فرهنگی سفارت ساحل‌ عاج در ایران، نمایشگاهی از صورتک‌ها و مجسمه‌های سنتی ساحل‌ عاج در تهران برگزار شد که با استقبال گسترده عموم مردم و اهل هنر مواجه گردید.[۲۲]

نیز نگاه کنید به

هنر ژاپن؛ هنر در چین؛ هنر روسیه؛ هنر کانادا؛ هنر کوبا؛ هنر لبنان؛ هنر مصر؛ هنر تونس؛ هنر افغانستان؛ هنر سنگال؛ هنر تایلند؛ هنر آرژانتین؛ هنر زیمبابوه؛ هنر فرانسه؛ هنر اسپانیا؛ هنر سوریه؛ هنر مالی؛ هنر سیرالئون؛ هنر قطر؛ هنر اوکراین؛ هنر اتیوپی؛ هنر سودان؛ هنر گرجستان؛ هنر تاجیکستان؛ هنر بنگلادش؛ هنر قزاقستان؛ هنر سریلانکا؛ هنر اردن

کتابشناسی

  1. حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل‌ عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.305-307.
  2. برگرفته از http://fr.wikipedia.org/wiki/Masques_de_Côte_d’Ivoire
  3. حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل‌ عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.307-310.
  4. برگرفته از http://www.premiere.fr
  5. حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل‌ عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.318-325.
  6. Gnaoulé-Oupoh, B. (2000). La littérature ivoirienne, Karthala, Paris.p.50.
  7. حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل‌ عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.316-318.
  8. Comtet, J. (2012). Mémoires de Djembéfola. Essai sur le tambour djembé au Mali.
  9. Konaté, Y. (1987). Alpha Blondy: reggae et société en Afrique noire, Karthala / CEDA.
  10. Reed, Daniel B. (2003). Dan Ge Performance: Masks and Music in Contemporary Côte d'Ivoire, Indiana University Press.
  11. Konaté, Y. (1987). Alpha Blondy: reggae et société en Afrique noire, Karthala / CEDA.
  12. Konaté, Y. (1987). Alpha Blondy: reggae et société en Afrique noire, Karthala / CEDA.
  13. David, P. (2009) La Côte d’Ivoire, Ed. Karthala, Paris.p.274.
  14. David, P. (2009) La Côte d’Ivoire, Ed. Karthala, Paris.p.273.
  15. حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل‌ عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.310-316.
  16. Auzias, D. & Labourdette, J. (2008). La Côte d’ivoire, Paris: l’Harmattan.p.108.
  17. حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل‌ عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.329-330.
  18. Doutereuwe, F. (1985). L’archtecture coloniale en Cote d’Ivoire, French edition.
  19. Marthy, P. (1922). Etudes sur l’Islam en Cote d’Ivoire, Paris: Ernest Leroux.
  20. Fassassi, M. (1997). L’architecture en Afrique noire, Paris: l’Harmattan.
  21. حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل‌ عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.326-329.
  22. حسینی، روح الله، خان آبادی، سعید(1400). جامعه و فرهنگ ساحل‌ عاج. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص.325-326.