تاریخ دوران میانی زیمبابوه: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
(صفحه‌ای تازه حاوی «'''ورود سفيد پوستان''' ورود سفيد پوستان اروپایی به زيمبابوه و حضور طولانی آنان در این کشور از نكات بسيار مهم در تاريخ این کشور می باشد. ورود هر دو گروه از سفيد پوستان اروپايی در دو مقطع مختلف یعنی پرتغالی ها در اوايل قرن پانزدهم  و انگلیسی ها در ا...» ایجاد کرد)
 
 
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''ورود سفيد پوستان'''
ورود سفیدپوستان اروپایی به [[زيمبابوه|زیمبابوه]] و حضور طولانی آنان در این کشور از نکات بسیار مهم در تاریخ این کشور می‌باشد. ورود هر دو گروه از سفیدپوستان اروپایی در دو مقطع مختلف یعنی پرتغالی‌ها در اوایل قرن پانزدهم و انگلیسی‌ها در اوایل قرن نوزدهم، در قالب هیئت‌های دینی و مبلغان مسیحی صورت گرفت. واکنش انفعالی پادشاهی مونوموتاپا در برابر سفیدپوستان، موجب تسلط تدریجی پرتغال بر بخش وسیعی از جنوب آفریقا و از جمله [[زيمبابوه|زیمبابوه]] گردید.


ورود سفيد پوستان اروپایی به زيمبابوه و حضور طولانی آنان در این کشور از نكات بسيار مهم در تاريخ این کشور می باشد. ورود هر دو گروه از سفيد پوستان اروپايی در دو مقطع مختلف یعنی پرتغالی ها در اوايل قرن پانزدهم  و انگلیسی ها در اوايل قرن نوزدهم،در قالب هيئت های دينی و مبلغان مسيحی صورت گرفت.واكنش انفعالی پادشاهی مونوموتاپا در برابر سفیدپوستان، موجب تسلط تدریجی پرتغال بر بخش وسيعی از جنوب آفريقا و از جمله زيمبابوه گرديد.
حضور سفیدپوستان پرتغالی در این کشور تا سال 1890 ادامه یافت. انگلیس نیز با داعیه مذهبی و تبلیغات مسیحیت از اوایل قرن نوزدهم استعمار خود را در این کشور آغاز کرد. با ورود نخستین مبلغ مسیحی انگلیسی، رابرت موفات در سال 1816، مقدمات فعالیت‌های استعماری انگلیس در [[زيمبابوه|زیمبابوه]] فراهم شد. هر چند پادشاه قوم اندبله با حضور سفیدپوستان مخالفت کرد، اما قدرت سلطنت او به اندازه‌ای نبود که بتواند از استقرار دائمی سفیدپوستان جلوگیری کند. استعمار بریتانیا با زیرکی توانست با از بین بردن بافت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دولت مزبور استقرار دائمی سفیدپوستان را در خاک این کشور عملی سازد. در اواخر قرن نوزدهم، انگلیس با همکاری رودز موفق به استقرار پایگاه‌های استعماری خود در این سرزمین و توسعه‌ی محدوده امپراتوری بریتانیای کبیر در این بخش از جهان شد. حکومت استعمارگر انگلیس با همراهی سیسیل رودز و با بی‌توجهی به شرایط بومیان [[زيمبابوه|زیمبابوه]] و نادیده گرفتن حقوق آنان سراسر ناحیه "ماتابله لند" و "شونالند" را به تصرف خود درآورد.


حضور سفيد پوستان پرتغالی در اين كشور تا سال 1890 ادامه يافت.انگليس نيز با داعيه مذهبی و تبليغات مسيحيت از اوايل قرن نوزدهم استعمار خود را در اين كشور آغاز کرد.با ورود نخستين مبلغ مسیحی انگلیسی،رابرت موفات در سال 1816 ،مقدمات فعالیت های استعماری انگلیس در زيمبابوه فراهم شد.هر چند پادشاه قوم اندبله با حضور سفید پوستان مخالفت کرد،اما قدرت سلطنت او به اندازه ای نبود که بتواند از استقرار دائمی سفيد پوستان جلوگيری كند.استعمار بريتانيا با زيركی توانست با از بين بردن بافت سياسی ،اجتماعی و اقتصادی دولت مزبور استقرار دائمی سفيد پوستان را در خاك اين كشور عملی سازد. در اواخر قرن نوزدهم، انگليس با همکاری رودز موفق به استقرار پايگاه های استعماری خود در این سرزمین و توسعه ی محدوده امپراتوری بريتانيای كبير در این بخش از جهان شد.حکومت استعمارگر انگليس با همراهی سيسيل رودز و با بی توجهی به شرايط بوميان زيمبابوه و نادیده گرفتن حقوق آنان سراسر ناحيه "ماتابله لند" و "شونالند" را به تصرف خود درآورد.
به دنبال استقرار سفیدپوستان در این سرزمین، موج بزرگی از مهاجرت اروپاییان به مناطق مختلف آن آغاز شد. این مهاجرت‌ها با مخالفت و مقاومت سیاهان روبرو شد اما استعمارگران در این برهه نیز پیروز میدان بودند.


به دنبال استقرار سفيد پوستان در این سرزمین،موج بزرگی از مهاجرت اروپاییان به مناطق مختلف آن آغاز شد.این مهاجرت ها با مخالفت و مقاومت سياهان روبرو شد اما استعمارگران در اين برهه نيز پيروز میدان بودند.
دو سرزمین رودزیای ش[[مالی]] (زامبیا) و رودزیای جنوبی ([[زيمبابوه|زیمبابوه]])، هریک جداگانه در زمره مستعمرات انگلستان بوده و تا اوایل قرن بیستم تحت سلطه‌ی شرکت انگلیسی جنوب آفریقا قرار داشتند. در سال 1923 رودزیای جنوبی خودمختار اعلام شد و به عضویت سازمان کشورهای مشترک المنافع در آمد و پس از آن اقلیت 7 درصدی سفید پوستان اروپایی، حکومت را در کشور به دست گرفتند. از این زمان حضور سفیدپوستان در این کشور رو به افزایش گذاشت. بروز بحران مالی در اروپا در دهه‌های 30 و 40 میلادی و بالا گرفتن آتش جنگ جهانی دوم، موجب مهاجرت تعداد بیشتری از سفیدپوستان به این کشور گردید.


دو سرزمین رودزيای ش[[مالی]](زامبيا) و رودزيای جنوبی( زيمبابوه)، هريك جداگانه در زمره مستعمرات انگلستان بوده و تا اوایل قرن بیستم تحت سلطه ی شرکت انگلیسی جنوب آفریقا قرار داشتند.در سال 1923  رودزيای جنوبی خودمختار اعلام شد و به عضويت سازمان كشورهای مشترك المنافع در آمد و پس از آن اقليت 7 درصدی سفید پوستان اروپايی،حكومت را در كشور به دست گرفتند.از این زمان حضور سفيد پوستان در این کشور رو به افزايش گذاشت.بروز بحران مالی در اروپا در دهه های 30 و 40 میلادی و بالا گرفتن آتش جنگ جهانی دوم،موجب مهاجرت تعداد بیشتری از سفيد پوستان به اين كشور گردید.
با تأسیس اتحادیه نیاسالند در سال 1953 که موجبات نفوذ و تسلط هر چه بیشتر سفیدپوستان بر این کشور را فراهم ساخت، مخالفت سیاه‌پوستان با حضور آنان در کشورشان شدت گرفت.


با تأسيس اتحاديه نياسالند در سال 1953 که موجبات نفوذ و تسلط هر چه بیشتر سفید پوستان بر این کشور را فراهم ساخت،مخالفت سياه پوستان با حضور آنان در کشورشان شدت گرفت.
مخالفت‌ها و مبارزات سیاهان علیه استعمار انگلیس منجر به انحلال اتحادیه نیاسالند در سال 1964 گردید و در همان سال یان اسمیت قدرت را در کشور به دست گرفت و در ظاهر قوانینی علیه سفیدپوستان به اجرا گذاشت. یان اسمیت در سال 1965 به طور یک جانبه استقلال رودزیا را اعلام کرد و به این ترتیب رودزیا نه فقط به عنوان یک مستعمره‌ی خودمختار بلکه به عنوان کشوری مستقل اعلام موجودیت نمود. اما تشکیل کشور جدید رودزیا نیز آرامش و عدالت را برای سیاهان کشور به همراه نیاورد. تداوم سیاست تبعیض نژادی و سرکوب شدید سیاهان، بومیان رودزیا را بر آن داشت تا در قالب دو حزب سیاسی [[حزب زانو - پی اف|زانو]] و زاپو و از طریق تشکیل گروه‌های مسلح، مبارزات خود را به شکل جنگ‌های پارتیزانی گسترده‌ای بر علیه رژیم نژادپرست رودزیا ادامه دهند<ref name=":0">برگرفته از http://www.historyworld.ne/2015</ref><ref>ایپکچی، محمدحسن (1399). جامعه و فرهنگ [[زیمبابوه در یک نگاه|زیمبابوه]]. تهران: [https://alhoda.ir/ موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی]، ص.32-34.</ref>.


مخالفت ها و مبارزات سياهان عليه استعمار انگليس منجر به انحلال اتحاديه نياسالند در سال 1964 گردید و در همان سال يان اسميت قدرت را در كشور به دست گرفت و در ظاهر قوانينی عليه سفيد پوستان به اجرا گذاشت .يان اسميت در سال 1965 به طور يك جانبه استقلال رودزيا را اعلام کرد و به این ترتیب رودزیا نه فقط به عنوان یک مستعمره ی خودمختار بلکه به عنوان کشوری مستقل اعلام موجودیت نمود.اما تشکیل کشور جدید رودزیا نیز آرامش و عدالت را برای سیاهان کشور به همراه نیاورد.تداوم سياست تبعيض نژادی و سركوب شديد سياهان،بومیان رودزیا را بر آن داشت تا در قالب دو حزب سیاسی زانو و زاپو و از طريق تشكيل گروه های مسلح،مبارزات خود را به شکل جنگ های پارتيزانی گسترده ای بر علیه رژيم نژادپرست رودزيا ادامه دهند.(همان)
=== اوضاع فرهنگی و دینی زیمبابوه در دوران استعمار ===
سفیدپوستان رودزیا برخلاف بیشتر مستعمرات آفریقایی بریتانیا همیشه عامل حوادث سیاسی مهمی بودند، سفیدپوستانی که از لندن تبعیت نمی‌کردند و حضورشان در رودزیا موجب بروز درگیری‌هایی با بومیان شد<ref>لونی، مارتین(1356). رودزیا. ترجمه مرتضی اسعدی. تهران: [https://amirkabirpub.ir/ امیرکبیر]،ص. 46.</ref>.


'''2-1-2.اوضاع فرهنگی و دینی زیمبابوه در دوران استعمار'''
سفیدپوستان با بومیان رودزیا برده‌وار رفتار می‌کردند و از آنان بیگاری می‌کشیدند. کار کردن بومیان برای سفیدها کاملاً اجباری بوده حق انتخابی جز بیگاری برای سفیدپوستان نداشتند. ادامه چنین رفتاری از طرف جامعه سفیدپوست تأثیر ناخوشایند زیادی بر روابط نژادی گذاشت. بررسی‌های جامعه شناختی مستعمره رودزیا حاکی از ارتباط نزدیک بین رفتارهای خشونت آمیز و نژادپرستانه استعمارگران و تضعیف نظام‌های سنتی و به دنبال آن نابودی استقلال اقتصادی و اجتماعی بومیان این کشور می‌باشد.


سفید پوستان رودزیا برخلاف بیشتر مستعمرات آفریقایی بریتانیا همیشه عامل حوادث سیاسی مهمی بودند،سفید پوستانی که از لندن تبعیت نمی کردند و حضورشان در رودزیا موجب بروز درگیری هایی با بومیان شد.(مارتین لونی،46:1356)
نظام اجتماعی مورد نظر استعمارگران پس از استقرار در رودزیا، نظامی مبتنی بر هدایت جامعه بومی توسط سفیدپوستان بود.


سفید پوستان با بومیان رودزیا برده وار رفتار می کردند و از آنان بیگاری می کشیدند.کار کردن بومیان برای سفیدها کاملاً اجباری بوده حق انتخابی جز بیگاری برای سفید پوستان نداشتند.ادامه چنین رفتاری از طرف جامعه سفید پوست تأثیر ناخوشایند زیادی بر روابط نژادی گذاشت.بررسی های جامعه شناختی مستعمره رودزیا حاکی از ارتباط نزدیک بین  رفتارهای خشونت آمیز و نژاد پرستانه استعمارگران و تضعیف نظام های سنتی و به دنبال آن نابودی استقلال اقتصادی واجتماعی بومیان این کشور می باشد.
نظام فرهنگی این کشور نیز تحت سلطه و تأثیر شیوه‌های استعماری سفیدپوستان قرار گرفته بود. کلیسا به عنوان پایگاه مذهبی مسیحیت نقش بسیار مهمی در پیشبرد اهداف استعمار ایفا کرد. استعمارگران با استفاده از کارکرد دین و کنترل مردم بومی رودزیا راحت‌تر و سریع‌تر به اهداف خود می‌رسیدند. در همین راستا، کلیساها برنامه‌هایی برای از بین بردن فرهنگ سنتی مردم طراحی و اجرا می‌کردند و استعمار نیز با گسترش انجیل و اعتلای جایگاه قدرت دینی مبلغان مسیحیت موجب تسلط فراوان کشیشان بر بومیان را فراهم می‌کرد<ref name=":1">لونی، مارتین(1356). رودزیا. ترجمه مرتضی اسعدی. تهران: [https://amirkabirpub.ir/ امیرکبیر]، ص. 80.</ref>.


نظام اجتماعی مورد نظر استعمارگران پس از استقرار در رودزیا،نظامی مبتنی بر هدایت جامعه بومی توسط  سفید پوستان بود.
بومیان رودزیا با جنبش‌های اعتراضی خود می‌کوشیدند در مقابل اقدامات استعمارگران مقاومت نمایند و قابل توجه است که برخی از این جنبش‌ها از درون حرکت‌های دینی ظهور کردند.<blockquote>"دل قوی دارید که جهان در یک چشم بر هم زدن تغییر می‌کند و سفید پوستانی که حالا سرورانند، در بهشت غلامان ما خواهند بود<ref>لونی، مارتین(1356). رودزیا. ترجمه مرتضی اسعدی. تهران: [https://amirkabirpub.ir/ امیرکبیر]، ص. 119.</ref>"</blockquote>از میان عواملی که باعث گسترش فعالیت‌های مبارزاتی و توسعه جنبش‌های بومی گردید، می‌توان به: رشد سریع نیروی کار بومی، شهرنشینی و توسعه صنعتی در دوران جنگ دوم جهانی و سال‌های پس از آن، کاهش دایمی سطح زندگی توده مردم اشاره کرد<ref>لونی، مارتین(1356). رودزیا. ترجمه مرتضی اسعدی. تهران: [https://amirkabirpub.ir/ امیرکبیر]، ص. 123.</ref>.


نظام فرهنگی این کشور نیز تحت سلطه و تأثیر شیوه های استعماری سفید پوستان قرار گرفته بود. کلیسا به عنوان پایگاه مذهبی مسیحیت نقش بسیار مهمی در پیشبرد اهداف استعمار ایفا کرد.استعمارگران با استفاده از کارکرد دین و کنترل مردم بومی رودزیا راحت تر و سریع تر به اهداف خود می رسیدند.در همین راستا،کلیساها برنامه هایی برای از بین بردن فرهنگ سنتی مردم طراحی و اجرا می کردند و استعمار نیز با گسترش انجیل و اعتلای جایگاه قدرت دینی مبلغان مسیحیت موجب تسلط فراوان کشیشان بر بومیان را فراهم می کرد.(همان ،80)
هر چند فقر گسترده توده حرکت‌های ملی گرایی را دشوار می‌ساخت، اما حمایت کشورهای آفریقایی مستقل از این حرکت باعث شد تا استعمارزدایی در رودزیا هم زمان با دیگر کشورهای این قاره گسترش یابد. بریتانیا به راحتی با استقلال طلبان رودزیا کنار نیامد و همان گونه که گفته شد رودزیا بر خلاف سایر مستعمرات آفریقایی بریتانیا استقلال کامل نیافته به صورت کشوری با دولت سفیدپوست اما خودمختار باقی ماند<ref>لونی، مارتین(1356). رودزیا. ترجمه مرتضی اسعدی. تهران: [https://amirkabirpub.ir/ امیرکبیر]، ص.141.</ref>.


بومیان رودزیا با جنبش های اعتراضی خود می کوشیدند در مقابل اقدامات استعمارگران مقاومت نمایند و قابل توجه است که برخی از این جنبش ها از درون حرکت های دینی ظهور کردند.
در دهه 1970، احزاب مخالف حکومت "اتحاد ملی آفریقایی زیمبابوه" ([[حزب زانو - پی اف|زانو]]) و "اتحاد خلق آفریقائی" (زاپو)، جنگ‌های چریکی بر علیه رژیم نژادپرست رودزیا را رهبری می‌کردند. در سال 1978، مذاکرات رهبران سفیدپوست و سیاه‌پوست جهت انتقال قدرت به سیاهان انجام و سفیدپوستان بعد از کسب اطمینان از ضمانت حفظ موقعیت خود قدرت را به سیاهان دادند و یان اسمیت از قدرت کناره گیری کرد. اما "رابرت موگابه" و "جوشوا انکومو" (رهبران مقاومت) با تحریم توافقات و انتخابات آینده بر ادامه مبارزات خود تا استقلال کامل تأکید نمودند<ref>ایپکچی، محمدحسن (1399). جامعه و فرهنگ [[زیمبابوه در یک نگاه|زیمبابوه]]. تهران: [https://alhoda.ir/ موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی]، ص.34-36.</ref>.


"دل قوی دارید که جهان در یک چشم بر هم زدن تغییر می کند و سفید پوستانی که حالا سرورانند،در بهشت غلامان ما خواهند بود"<sup>(</sup>همان ،119)
=== اوضاع اجتماعی و اقتصادی دوران استعمار ===
برخی کشورهای آفریقایی در دهه‌های 1950 و 1960 موفق به کسب استقلال شده بودند اما در رودزیا جریان استقلال طلبی شکل دیگری داشت. نخستین احساسات ملی گرایانه در رودزیا بین سال‌های 1945 و 1948ظاهر شد. از آغاز دهه 1960 و با ظهور طبقه‌ای از روشنفکران سیاه‌پوست، شهرهای [[حراره]] و [[بولاوایو]] مرکز مبارزات ملی‌گرایی شد. به دنبال گسترش مبارزات، این طبقه نوظهور خواستار انتقال قدرت به اکثریت سیاهان کشور گردید. در سال 1961، نیروهای پلیسی یان اسمیت دست به کشتار معترضین خیابانی زدند. کم کم اعتراضات به مراکز روستایی سرایت کرد. در همین سال، حکومت رودزیای جنوبی فعالیت حزبی "حزب دموکراتیک ملی" را غیر قانونی خواند و اعضای حزب با تأسیس حزب سیاسی "زاپو" فعالیت خود را از سر گرفتند اما یک سال بعد این حزب نیز غیر قانونی اعلام شد. طولی نکشید که "شورای مردمی" جایگزین حزب منحله شد.


از میان عواملی که باعث گسترش فعالیت های مبارزاتی و توسعه جنبش های بومی گردید،می توان به:رشد سریع نیروی کار بومی،شهرنشینی و توسعه صنعتی در دوران جنگ دوم جهانی و سال های پس از آن،کاهش دایمی سطح زندگی توده مردم اشاره کرد.(همان ،123)
[[حزب زانو - پی اف|حزب "زانو"]] در سال 1963 تأسیس و فعالیت حزبی خود را آغاز کرد.


هر چند فقر گسترده توده حرکت های ملی گرایی را دشوار می ساخت،اما حمایت کشورهای آفریقایی مستقل از این حرکت باعث شد تا استعمار زدایی در رودزیا هم زمان با دیگر کشورهای این قاره گسترش یابد.بریتانیا به راحتی با استقلال طلبان رودزیا کنار نیامد و همان گونه که گفته شد رودزیا بر خلاف سایر مستعمرات آفریقایی بریتانیا استقلال کامل نیافته به صورت کشوری با دولت سفیدپوست اما خودمختار باقی ماند.<sup>(</sup>همان مأخذ،141)
"جوشوآ انکومو" از رهبران ملی گرای [[زيمبابوه|زیمبابوه]] در زندگی نامه خود می گوید:<blockquote>"قلمرو هر یک از مردم در سرزمین [[زيمبابوه|زیمبابوه]] صرفاً از طریق عرف و رسم تعیین شده است... بنا بر این دلیلی بر عدم توانایی ملت برای اتحاد و حفظ و توسعه هویت ملی پس از استقلال وجود ندارد<ref name=":2">Raftopoulos, B. and Yoshikuni, T. (2001). Sites of Struggle. Essays in Zimbabwe’s Urban History. Harare: Weaver Press .</ref>."</blockquote>عقیده انکومو درباره اهمیت وحدت ملت به منظور بسیج ملی گرایی تا اواخر دهه 1950 ویژگی مشترک اغلب روشنفکران ملی‌گرای آفریقایی بود که مشتاق رهبری و هدایت کشورهای خود به سوی نظام بین المللی دولت - ملت بودند. در [[زیمبابوه در یک نگاه|زیمبابوه]] عواملی مانند تنوع قومی و هویتی، تقدم منافع شخصی بر آرمان‌های حزبی برخی اعضای مؤثر سیاسی و ائتلاف های سیاسی بعضاً نادرست و ... همیشه بر روند تصمیم گیری‌ها در مقاطع حساس تاریخی این کشور تأثیر گذاشته و شرایط دستیابی به وحدت و همگرایی را مشروط ساخته است.


در دهه 1970،احزاب مخالف حکومت "اتحاد ملی آفریقایی زیمبابوه"(زانو) و "اتحاد خلق آفریقائی"(زاپو)،جنگ های چریکی بر علیه رژیم نژادپرست رودزیا را رهبری می کردند.در سال 1978، مذاکرات رهبران سفید پوست و سیاه پوست جهت انتقال قدرت به سیاهان انجام و سفید پوستان بعد از کسب اطمینان از ضمانت حفظ موقعیت خود قدرت را به سیاهان دادند و یان اسمیت از قدرت کناره گیری کرد. اما"رابرت موگابه"  و "جوشوا انکومو" (رهبران مقاومت) با تحریم توافقات و انتخابات آینده بر ادامه مبارزات خود تا استقلال کامل تأکید نمودند.
مؤلف کتاب "رشد طبقه متوسط آفریقایی: مستعمره [[زيمبابوه|زیمبابوه]]" معتقد است که هویت فرهنگی آفریقایی در [[زيمبابوه|زیمبابوه]] قدمت زیادی ندارد و اگر منظور از هویت فرهنگی همان "خودآگاهی ملی آفریقایی [[زيمبابوه|زیمبابوه]]" باشد، تاریخ نشان داده که ظهور این خودآگاهی طی دوران مبارزاتی در دهه 1950 شکل گرفته هر چند آغاز آن در دهه 1930 و گسترش آن در نواحی مختلف کشور به اواخر دهه 1950 میلادی باز می‌گردد.


'''2-1-3. اوضاع اجتماعی و اقتصادی دوران استعمار'''
مطالعات نشان می‌دهد در دوران قبل از استعمار، مالکیت زمین و دام به عنوان مهم‌ترین فاکتور اقتصادی این سرزمین نقش اساسی را در به قدرت رسیدن فرد یا گروهی خاص ایفا می‌کرد. ثروت ناشی از مالکیت زمین و دام، باعث افزایش فاصله طبقاتی در میان مردم این کشور شده بود<ref name=":2" /><ref>ایپکچی، محمدحسن (1399). جامعه و فرهنگ [[زیمبابوه در یک نگاه|زیمبابوه]]. تهران: [https://alhoda.ir/ موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی]، ص. 36-38.</ref>.
===[[تاریخ استقلال زیمبابوه|ملی‌گرایی و استقلال]]===
رشد تفکر ملی‌گرایی موجب آغاز حرکت‌های استقلال‌طلبانه در کشور [[زيمبابوه|زیمبابوه]] گردید. خانم "تسی تسی دانگارمبا" نویسنده معاصر [[زيمبابوه|زیمبابوه]] در اثر خود (The Book of Not) شرح می‌دهد که چگونه بعضی از دختران دانش آموز سفیدپوست از تماس و ارتباط با هم کلاسی‌های سیاه خود متنفر بودند. جامعه شاهد نوعی شیوه رفتاری نژادپرستانه و تبعیض‌آمیز بین سیاهان و سفیدپوستان بود. دانگارمبا در کتاب خود نشان می‌دهد که تقابل روان شناسی اجتماعی سیاهان [[زيمبابوه|زیمبابوه]] با سفیدپوستان از علل مهم رشد مبارزات ملی‌گرایانه در این کشور بود.


برخی کشورهای آفریقایی در دهه های 1950 و 1960 موفق به کسب استقلال شده بودند اما در رودزیا جریان استقلال طلبی شکل دیگری داشت .نخستین احساسات ملی گرایانه در رودزیا بین سال های 1945 و 1948ظاهر شد.از آغاز دهه 1960 و با ظهور طبقه ای از روشنفکران سیاه پوست ،شهرهای [[حراره]] و [[بولاوایو]] مرکز مبارزات ملی گرایی شد.به دنبال گسترش مبارزات،این طبقه نوظهور خواستار انتقال قدرت به اکثریت سیاهان کشور گردید.در سال 1961،نیروهای پلیسی یان اسمیت دست به کشتار معترضین خیابانی زدند.کم کم اعتراضات به مراکز روستایی سرایت کرد.در همین سال،حکومت رودزیای جنوبی فعالیت حزبی "حزب دموکراتیک ملی" را غیر قانونی خواند و اعضای حزب با تأسیس حزب سیاسی "زاپو" فعالیت خود را از سر گرفتند اما یک سال بعد این حزب نیز غیر قانونی اعلام شد.طولی نکشید که "شورای مردمی" جایگزین حزب منحله شد.
"ایبو ماندازا" (Ibbo Mandaza) روشنفکر و مبارز [[زيمبابوه|زیمبابوه]]<nowiki/>‌ای نیز در اثر خود با عنوان: "طبقه و رنگ‌نژادی در جنوب آفریقا" که درسال 1977 به چاپ رسید، معتقد است زمینه‌های فرهنگی دوران پیش از استعمار در قالب نوینی از سیاست‌های ملی‌گرایی در دوران مبارزات استقلال طلبی کشور قرار گرفت و نکته‌ی مهم فرهنگی در مبارزات مردمی در واقع پیکربندی خاطرات، سمبل‌ها و اخلاقیات گذشته [[زيمبابوه|زیمبابوه]] است.


حزب "زانو" در سال 1963 تأسیس و فعالیت حزبی خود را آغاز کرد.
جنبش ملی‌گرایی از طریق فعالیت‌های سندیکایی موفق به هدایت و تشدید مبارزات سیاسی و افزایش اعتراضات شد. تقویت رهبری جنبش و رشد احساسات ملی‌گرایانه و نیز بالا رفتن سطح آگاهی‌های سیاسی جامعه در کنار تحولات سیاسی نیمه نخست قرن بیستم، باعث شد جنبش سیاهان رودزیا هم زمان به دو شکل سیاسی و مسلحانه کار خود را دنبال کند. بدین ترتیب مبارزات ادامه یافته و در سال 1980 کشور رودزیا به عنوان آخرین مستعمره‌ی آفریقایی انگلیس موفق به کسب استقلال شده و نام آن به [[زيمبابوه|زیمبابوه]] تغییر یافت<ref>ایپکچی، محمدحسن (1399). جامعه و فرهنگ [[زیمبابوه در یک نگاه|زیمبابوه]]. تهران: [https://alhoda.ir/ موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی]، ص.38-39.</ref>.


"جوشوآ انكومو" از رهبران ملی گرای زیمبابوه در زندگی نامه خود می گوید:
== نیز نگاه کنید به ==
[[تاریخ دوران میانی کانادا]]؛ [[تاریخ دوران میانی لبنان]]؛ [[تاریخ دوران میانی تونس]]؛ [[تاریخ دوران میانی سنگال]]؛ [[دوران امپراطوری تاریخ چین]]؛ [[دوره تزاری روسیه]]؛ [[تاریخ دوران میانی افغانستان]]؛ [[تاریخ دوران میانی سودان]]؛ [[تاریخ دوران میانی آرژانتین]]؛ [[تاریخ دوران میانی اوکراین]]؛ [[تاریخ دوران میانی قطر]]؛ [[تاریخ دوران میانی فرانسه]]؛ [[تاریخ دوران میانی ساحل عاج]]؛ [[تاریخ دوران میانی سوریه]]؛ [[تاریخ دوران میانی اردن]]؛ [[تاریخ دوران میانی اتیوپی]]؛ [[تاریخ امارات متحده عربی]]؛ [[تاریخ دوران میانی سیرالئون]]؛ [[تاریخ دوران میانی مالی]]؛ [[تاریخ دوره میانی سریلانکا]]؛ [[تاریخ دوره میانی تاجیکستان]]؛ [[تاریخ دوره باستان و میانی بنگلادش]]؛ [[تاریخ دوره میانی قزاقستان]]


"قلمرو هر یک از مردم در سرزمین زیمبابوه صرفاًاز طریق عرف و رسم تعیین شده است...بنا بر این دلیلی بر عدم توانایی ملت برای اتحاد و حفظ و توسعه هویت ملی پس از استقلال وجود ندارد."                         Raftopoulos Brian&Yoshikuni Tsuneo,2001))
== کتابشناسی ==
 
<references />
عقیده انکومو درباره اهمیت وحدت ملت به منظور بسیج ملی گرایی تا اواخر دهه 1950 ویژگی مشترک اغلب روشنفکران ملی گرای آفریقایی بود که مشتاق رهبری و هدایت کشورهای خود به سوی نظام بین المللی دولت - ملت  بودند.در زیمبابوه عواملی مانند تنوع قومی و هویتی،تقدم منافع شخصی بر آرمان های حزبی برخی اعضای مؤثر سیاسی و ائتلاف های سیاسی بعضاً نادرست و ...همیشه بر روند تصمیم گیری ها در مقاطع حساس تاریخی این کشور تأثیر گذاشته و شرایط دستیابی به وحدت و همگرایی را مشروط ساخته است.
[[رده:تاریخ دوران میانی]]
 
مؤلف کتاب"رشد طبقه متوسط آفریقایی : مستعمره زیمبابوه" معتقد است که هویت فرهنگی آفریقایی در زیمبابوه قدمت زیادی ندارد و اگر منظور از هویت فرهنگی همان "خودآگاهی ملی آفریقایی زیمبابوه" باشد،تاریخ نشان داده که ظهور این خودآگاهی طی دوران مبارزاتی در دهه 1950 شکل گرفته هر چند آغاز آن در دهه 1930 و گسترش آن در نواحی مختلف کشور به اواخر دهه 1950 میلادی باز می گردد.
 
مطالعات نشان می دهد در دوران قبل از استعمار،مالكيت زمين و دام به عنوان مهم ترین فاکتور اقتصادی این سرزمین نقش اساسی را در به قدرت رسيدن فرد يا گروهی خاص ایفا می کرد.ثروت ناشی از مالكيت زمين و دام،باعث افزایش فاصله طبقاتی در میان مردم این کشور شده بود.
 
)Raftopoulos Brian&Yoshikuni Tsuneo,2001)
 
'''2-1-4. ملی گرایی و استقلال'''
 
رشد تفکر ملی گرایی موجب آغاز حرکت های استقلال طلبانه در کشور زیمبابوه گردید.خانم "تسی تسی دانگارمبا" نویسنده معاصر زیمبابوه در اثر خود<sup>[1]</sup>شرح می دهد که چگونه بعضی از دختران دانش آموز سفید پوست از تماس و ارتباط با هم کلاسی های سیاه خود متنفر بودند.جامعه شاهد نوعی شیوه رفتاری نژاد پرستانه و تبعيض آميز بين سياهان و سفيد پوستان بود.دانگارمبا در كتاب خود نشان می دهد که تقابل روان شناسی اجتماعی سياهان زيمبابوه با سفيد پوستان از علل مهم رشد مبارزات ملی گرایانه در این کشور بود.
 
" ايبو ماندازا"<sup>[2]</sup> روشنفكر و مبارز زيمبابوه ای نيز در اثر خود با عنوان :" طبقه و رنگ نژادی در جنوب آفريقا" كه درسال 1977 به چاپ رسيد، معتقد است زمينه های فرهنگی دوران پيش از استعمار در قالب نوينی از سياست های ملی گرايی در دوران مبارزات استقلال طلبی كشور قرار گرفت و نكته ی مهم فرهنگی در مبارزات مردمی در واقع پيكربندی خاطرات،سمبل ها و اخلاقيات گذشته زيمبابوه است.
 
جنبش ملی گرایی از طریق فعالیت های سندیکایی موفق به هدایت و تشدید مبارزات سیاسی و افزایش اعتراضات شد.تقویت رهبری جنبش و رشد احساسات ملی گرایانه و نیز بالا رفتن سطح آگاهی های سیاسی جامعه در کنار تحولات سیاسی نیمه نخست قرن بیستم، باعث شد جنبش سیاهان رودزیا هم زمان به دو شکل سیاسی و مسلحانه کار خود را دنبال کند.
 
بدین ترتیب مبارزات ادامه یافته و در سال 1980 کشور رودزیا به عنوان آخرین مستعمره ی آفریقایی انگلیس موفق به کسب استقلال شده و نام آن به زیمبابوه تغییر یافت.

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۴۸

ورود سفیدپوستان اروپایی به زیمبابوه و حضور طولانی آنان در این کشور از نکات بسیار مهم در تاریخ این کشور می‌باشد. ورود هر دو گروه از سفیدپوستان اروپایی در دو مقطع مختلف یعنی پرتغالی‌ها در اوایل قرن پانزدهم و انگلیسی‌ها در اوایل قرن نوزدهم، در قالب هیئت‌های دینی و مبلغان مسیحی صورت گرفت. واکنش انفعالی پادشاهی مونوموتاپا در برابر سفیدپوستان، موجب تسلط تدریجی پرتغال بر بخش وسیعی از جنوب آفریقا و از جمله زیمبابوه گردید.

حضور سفیدپوستان پرتغالی در این کشور تا سال 1890 ادامه یافت. انگلیس نیز با داعیه مذهبی و تبلیغات مسیحیت از اوایل قرن نوزدهم استعمار خود را در این کشور آغاز کرد. با ورود نخستین مبلغ مسیحی انگلیسی، رابرت موفات در سال 1816، مقدمات فعالیت‌های استعماری انگلیس در زیمبابوه فراهم شد. هر چند پادشاه قوم اندبله با حضور سفیدپوستان مخالفت کرد، اما قدرت سلطنت او به اندازه‌ای نبود که بتواند از استقرار دائمی سفیدپوستان جلوگیری کند. استعمار بریتانیا با زیرکی توانست با از بین بردن بافت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دولت مزبور استقرار دائمی سفیدپوستان را در خاک این کشور عملی سازد. در اواخر قرن نوزدهم، انگلیس با همکاری رودز موفق به استقرار پایگاه‌های استعماری خود در این سرزمین و توسعه‌ی محدوده امپراتوری بریتانیای کبیر در این بخش از جهان شد. حکومت استعمارگر انگلیس با همراهی سیسیل رودز و با بی‌توجهی به شرایط بومیان زیمبابوه و نادیده گرفتن حقوق آنان سراسر ناحیه "ماتابله لند" و "شونالند" را به تصرف خود درآورد.

به دنبال استقرار سفیدپوستان در این سرزمین، موج بزرگی از مهاجرت اروپاییان به مناطق مختلف آن آغاز شد. این مهاجرت‌ها با مخالفت و مقاومت سیاهان روبرو شد اما استعمارگران در این برهه نیز پیروز میدان بودند.

دو سرزمین رودزیای شمالی (زامبیا) و رودزیای جنوبی (زیمبابوه)، هریک جداگانه در زمره مستعمرات انگلستان بوده و تا اوایل قرن بیستم تحت سلطه‌ی شرکت انگلیسی جنوب آفریقا قرار داشتند. در سال 1923 رودزیای جنوبی خودمختار اعلام شد و به عضویت سازمان کشورهای مشترک المنافع در آمد و پس از آن اقلیت 7 درصدی سفید پوستان اروپایی، حکومت را در کشور به دست گرفتند. از این زمان حضور سفیدپوستان در این کشور رو به افزایش گذاشت. بروز بحران مالی در اروپا در دهه‌های 30 و 40 میلادی و بالا گرفتن آتش جنگ جهانی دوم، موجب مهاجرت تعداد بیشتری از سفیدپوستان به این کشور گردید.

با تأسیس اتحادیه نیاسالند در سال 1953 که موجبات نفوذ و تسلط هر چه بیشتر سفیدپوستان بر این کشور را فراهم ساخت، مخالفت سیاه‌پوستان با حضور آنان در کشورشان شدت گرفت.

مخالفت‌ها و مبارزات سیاهان علیه استعمار انگلیس منجر به انحلال اتحادیه نیاسالند در سال 1964 گردید و در همان سال یان اسمیت قدرت را در کشور به دست گرفت و در ظاهر قوانینی علیه سفیدپوستان به اجرا گذاشت. یان اسمیت در سال 1965 به طور یک جانبه استقلال رودزیا را اعلام کرد و به این ترتیب رودزیا نه فقط به عنوان یک مستعمره‌ی خودمختار بلکه به عنوان کشوری مستقل اعلام موجودیت نمود. اما تشکیل کشور جدید رودزیا نیز آرامش و عدالت را برای سیاهان کشور به همراه نیاورد. تداوم سیاست تبعیض نژادی و سرکوب شدید سیاهان، بومیان رودزیا را بر آن داشت تا در قالب دو حزب سیاسی زانو و زاپو و از طریق تشکیل گروه‌های مسلح، مبارزات خود را به شکل جنگ‌های پارتیزانی گسترده‌ای بر علیه رژیم نژادپرست رودزیا ادامه دهند[۱][۲].

اوضاع فرهنگی و دینی زیمبابوه در دوران استعمار

سفیدپوستان رودزیا برخلاف بیشتر مستعمرات آفریقایی بریتانیا همیشه عامل حوادث سیاسی مهمی بودند، سفیدپوستانی که از لندن تبعیت نمی‌کردند و حضورشان در رودزیا موجب بروز درگیری‌هایی با بومیان شد[۳].

سفیدپوستان با بومیان رودزیا برده‌وار رفتار می‌کردند و از آنان بیگاری می‌کشیدند. کار کردن بومیان برای سفیدها کاملاً اجباری بوده حق انتخابی جز بیگاری برای سفیدپوستان نداشتند. ادامه چنین رفتاری از طرف جامعه سفیدپوست تأثیر ناخوشایند زیادی بر روابط نژادی گذاشت. بررسی‌های جامعه شناختی مستعمره رودزیا حاکی از ارتباط نزدیک بین رفتارهای خشونت آمیز و نژادپرستانه استعمارگران و تضعیف نظام‌های سنتی و به دنبال آن نابودی استقلال اقتصادی و اجتماعی بومیان این کشور می‌باشد.

نظام اجتماعی مورد نظر استعمارگران پس از استقرار در رودزیا، نظامی مبتنی بر هدایت جامعه بومی توسط سفیدپوستان بود.

نظام فرهنگی این کشور نیز تحت سلطه و تأثیر شیوه‌های استعماری سفیدپوستان قرار گرفته بود. کلیسا به عنوان پایگاه مذهبی مسیحیت نقش بسیار مهمی در پیشبرد اهداف استعمار ایفا کرد. استعمارگران با استفاده از کارکرد دین و کنترل مردم بومی رودزیا راحت‌تر و سریع‌تر به اهداف خود می‌رسیدند. در همین راستا، کلیساها برنامه‌هایی برای از بین بردن فرهنگ سنتی مردم طراحی و اجرا می‌کردند و استعمار نیز با گسترش انجیل و اعتلای جایگاه قدرت دینی مبلغان مسیحیت موجب تسلط فراوان کشیشان بر بومیان را فراهم می‌کرد[۴].

بومیان رودزیا با جنبش‌های اعتراضی خود می‌کوشیدند در مقابل اقدامات استعمارگران مقاومت نمایند و قابل توجه است که برخی از این جنبش‌ها از درون حرکت‌های دینی ظهور کردند.

"دل قوی دارید که جهان در یک چشم بر هم زدن تغییر می‌کند و سفید پوستانی که حالا سرورانند، در بهشت غلامان ما خواهند بود[۵]"

از میان عواملی که باعث گسترش فعالیت‌های مبارزاتی و توسعه جنبش‌های بومی گردید، می‌توان به: رشد سریع نیروی کار بومی، شهرنشینی و توسعه صنعتی در دوران جنگ دوم جهانی و سال‌های پس از آن، کاهش دایمی سطح زندگی توده مردم اشاره کرد[۶].

هر چند فقر گسترده توده حرکت‌های ملی گرایی را دشوار می‌ساخت، اما حمایت کشورهای آفریقایی مستقل از این حرکت باعث شد تا استعمارزدایی در رودزیا هم زمان با دیگر کشورهای این قاره گسترش یابد. بریتانیا به راحتی با استقلال طلبان رودزیا کنار نیامد و همان گونه که گفته شد رودزیا بر خلاف سایر مستعمرات آفریقایی بریتانیا استقلال کامل نیافته به صورت کشوری با دولت سفیدپوست اما خودمختار باقی ماند[۷].

در دهه 1970، احزاب مخالف حکومت "اتحاد ملی آفریقایی زیمبابوه" (زانو) و "اتحاد خلق آفریقائی" (زاپو)، جنگ‌های چریکی بر علیه رژیم نژادپرست رودزیا را رهبری می‌کردند. در سال 1978، مذاکرات رهبران سفیدپوست و سیاه‌پوست جهت انتقال قدرت به سیاهان انجام و سفیدپوستان بعد از کسب اطمینان از ضمانت حفظ موقعیت خود قدرت را به سیاهان دادند و یان اسمیت از قدرت کناره گیری کرد. اما "رابرت موگابه" و "جوشوا انکومو" (رهبران مقاومت) با تحریم توافقات و انتخابات آینده بر ادامه مبارزات خود تا استقلال کامل تأکید نمودند[۸].

اوضاع اجتماعی و اقتصادی دوران استعمار

برخی کشورهای آفریقایی در دهه‌های 1950 و 1960 موفق به کسب استقلال شده بودند اما در رودزیا جریان استقلال طلبی شکل دیگری داشت. نخستین احساسات ملی گرایانه در رودزیا بین سال‌های 1945 و 1948ظاهر شد. از آغاز دهه 1960 و با ظهور طبقه‌ای از روشنفکران سیاه‌پوست، شهرهای حراره و بولاوایو مرکز مبارزات ملی‌گرایی شد. به دنبال گسترش مبارزات، این طبقه نوظهور خواستار انتقال قدرت به اکثریت سیاهان کشور گردید. در سال 1961، نیروهای پلیسی یان اسمیت دست به کشتار معترضین خیابانی زدند. کم کم اعتراضات به مراکز روستایی سرایت کرد. در همین سال، حکومت رودزیای جنوبی فعالیت حزبی "حزب دموکراتیک ملی" را غیر قانونی خواند و اعضای حزب با تأسیس حزب سیاسی "زاپو" فعالیت خود را از سر گرفتند اما یک سال بعد این حزب نیز غیر قانونی اعلام شد. طولی نکشید که "شورای مردمی" جایگزین حزب منحله شد.

حزب "زانو" در سال 1963 تأسیس و فعالیت حزبی خود را آغاز کرد.

"جوشوآ انکومو" از رهبران ملی گرای زیمبابوه در زندگی نامه خود می گوید:

"قلمرو هر یک از مردم در سرزمین زیمبابوه صرفاً از طریق عرف و رسم تعیین شده است... بنا بر این دلیلی بر عدم توانایی ملت برای اتحاد و حفظ و توسعه هویت ملی پس از استقلال وجود ندارد[۹]."

عقیده انکومو درباره اهمیت وحدت ملت به منظور بسیج ملی گرایی تا اواخر دهه 1950 ویژگی مشترک اغلب روشنفکران ملی‌گرای آفریقایی بود که مشتاق رهبری و هدایت کشورهای خود به سوی نظام بین المللی دولت - ملت بودند. در زیمبابوه عواملی مانند تنوع قومی و هویتی، تقدم منافع شخصی بر آرمان‌های حزبی برخی اعضای مؤثر سیاسی و ائتلاف های سیاسی بعضاً نادرست و ... همیشه بر روند تصمیم گیری‌ها در مقاطع حساس تاریخی این کشور تأثیر گذاشته و شرایط دستیابی به وحدت و همگرایی را مشروط ساخته است.

مؤلف کتاب "رشد طبقه متوسط آفریقایی: مستعمره زیمبابوه" معتقد است که هویت فرهنگی آفریقایی در زیمبابوه قدمت زیادی ندارد و اگر منظور از هویت فرهنگی همان "خودآگاهی ملی آفریقایی زیمبابوه" باشد، تاریخ نشان داده که ظهور این خودآگاهی طی دوران مبارزاتی در دهه 1950 شکل گرفته هر چند آغاز آن در دهه 1930 و گسترش آن در نواحی مختلف کشور به اواخر دهه 1950 میلادی باز می‌گردد.

مطالعات نشان می‌دهد در دوران قبل از استعمار، مالکیت زمین و دام به عنوان مهم‌ترین فاکتور اقتصادی این سرزمین نقش اساسی را در به قدرت رسیدن فرد یا گروهی خاص ایفا می‌کرد. ثروت ناشی از مالکیت زمین و دام، باعث افزایش فاصله طبقاتی در میان مردم این کشور شده بود[۹][۱۰].

ملی‌گرایی و استقلال

رشد تفکر ملی‌گرایی موجب آغاز حرکت‌های استقلال‌طلبانه در کشور زیمبابوه گردید. خانم "تسی تسی دانگارمبا" نویسنده معاصر زیمبابوه در اثر خود (The Book of Not) شرح می‌دهد که چگونه بعضی از دختران دانش آموز سفیدپوست از تماس و ارتباط با هم کلاسی‌های سیاه خود متنفر بودند. جامعه شاهد نوعی شیوه رفتاری نژادپرستانه و تبعیض‌آمیز بین سیاهان و سفیدپوستان بود. دانگارمبا در کتاب خود نشان می‌دهد که تقابل روان شناسی اجتماعی سیاهان زیمبابوه با سفیدپوستان از علل مهم رشد مبارزات ملی‌گرایانه در این کشور بود.

"ایبو ماندازا" (Ibbo Mandaza) روشنفکر و مبارز زیمبابوه‌ای نیز در اثر خود با عنوان: "طبقه و رنگ‌نژادی در جنوب آفریقا" که درسال 1977 به چاپ رسید، معتقد است زمینه‌های فرهنگی دوران پیش از استعمار در قالب نوینی از سیاست‌های ملی‌گرایی در دوران مبارزات استقلال طلبی کشور قرار گرفت و نکته‌ی مهم فرهنگی در مبارزات مردمی در واقع پیکربندی خاطرات، سمبل‌ها و اخلاقیات گذشته زیمبابوه است.

جنبش ملی‌گرایی از طریق فعالیت‌های سندیکایی موفق به هدایت و تشدید مبارزات سیاسی و افزایش اعتراضات شد. تقویت رهبری جنبش و رشد احساسات ملی‌گرایانه و نیز بالا رفتن سطح آگاهی‌های سیاسی جامعه در کنار تحولات سیاسی نیمه نخست قرن بیستم، باعث شد جنبش سیاهان رودزیا هم زمان به دو شکل سیاسی و مسلحانه کار خود را دنبال کند. بدین ترتیب مبارزات ادامه یافته و در سال 1980 کشور رودزیا به عنوان آخرین مستعمره‌ی آفریقایی انگلیس موفق به کسب استقلال شده و نام آن به زیمبابوه تغییر یافت[۱۱].

نیز نگاه کنید به

تاریخ دوران میانی کانادا؛ تاریخ دوران میانی لبنان؛ تاریخ دوران میانی تونس؛ تاریخ دوران میانی سنگال؛ دوران امپراطوری تاریخ چین؛ دوره تزاری روسیه؛ تاریخ دوران میانی افغانستان؛ تاریخ دوران میانی سودان؛ تاریخ دوران میانی آرژانتین؛ تاریخ دوران میانی اوکراین؛ تاریخ دوران میانی قطر؛ تاریخ دوران میانی فرانسه؛ تاریخ دوران میانی ساحل عاج؛ تاریخ دوران میانی سوریه؛ تاریخ دوران میانی اردن؛ تاریخ دوران میانی اتیوپی؛ تاریخ امارات متحده عربی؛ تاریخ دوران میانی سیرالئون؛ تاریخ دوران میانی مالی؛ تاریخ دوره میانی سریلانکا؛ تاریخ دوره میانی تاجیکستان؛ تاریخ دوره باستان و میانی بنگلادش؛ تاریخ دوره میانی قزاقستان

کتابشناسی

  1. برگرفته از http://www.historyworld.ne/2015
  2. ایپکچی، محمدحسن (1399). جامعه و فرهنگ زیمبابوه. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی، ص.32-34.
  3. لونی، مارتین(1356). رودزیا. ترجمه مرتضی اسعدی. تهران: امیرکبیر،ص. 46.
  4. لونی، مارتین(1356). رودزیا. ترجمه مرتضی اسعدی. تهران: امیرکبیر، ص. 80.
  5. لونی، مارتین(1356). رودزیا. ترجمه مرتضی اسعدی. تهران: امیرکبیر، ص. 119.
  6. لونی، مارتین(1356). رودزیا. ترجمه مرتضی اسعدی. تهران: امیرکبیر، ص. 123.
  7. لونی، مارتین(1356). رودزیا. ترجمه مرتضی اسعدی. تهران: امیرکبیر، ص.141.
  8. ایپکچی، محمدحسن (1399). جامعه و فرهنگ زیمبابوه. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی، ص.34-36.
  9. ۹٫۰ ۹٫۱ Raftopoulos, B. and Yoshikuni, T. (2001). Sites of Struggle. Essays in Zimbabwe’s Urban History. Harare: Weaver Press .
  10. ایپکچی، محمدحسن (1399). جامعه و فرهنگ زیمبابوه. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی، ص. 36-38.
  11. ایپکچی، محمدحسن (1399). جامعه و فرهنگ زیمبابوه. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی، ص.38-39.