زبان و ادبیات اسپانیا: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:زبان اسپانیایی .jpg|بندانگشتی|328x328پیکسل|زبان اسپانیایی ]]با نگاهی بر موقعیت [[اسپانیا]] پیش از سلطه رومیان بر این کشور در می‌یابیم که از عوامل مهم تأثیرگذار بر [[زبان اسپانیایی]] می‌توان به حضور ایبرها[i]، قوم تارتسوس[ii]، سِلتها[iii]، یونانیان، فینیقی‌ها[iv] و کارتاژها (Cartagineses) اشاره کرد. با گسترش و استقرار امپراتوری روم زبان‌هایی که پیش از رومیان گسترش پیدا کرده بودند جای خود را به زبان لاتین دادند[v] و پس از گذشت ده سال زبان لاتین در گسترۀ این امپراتوری مورد استفاده قرار گرفت. حاشیه نویسی بر متن‌های لاتین که حدوداً به اواخر قرن ده و اوایل قرن یازده میلادی بازمی‌گردد، اولین نوشته‌هایی است که به زبان اسپانیایی یافت شده ، این حاشیه نویسی‌ها که به شرح کلمات و توضیح اثر لاتین می‌پردازد گلوساس[vi] نامیده می‌شود. در آن دوران زبان لاتین به دو صورت ظهور پیدا می‌کند، لاتین رسمی‌که بیشتر در مراسم مذهبی به کار می‌رفت و مورد استفاده قشر تحصیل کرده قرار می‌گرفت، و لاتین عامیانه (غیر رسمی) که توسط سربازان رومی‌ در فرهنگ عوام گسترش پیدا میکرد. لاتین عامیانه از دشواری قواعد دستوری لاتین رسمی‌کاسته بود و اینگونه ترجمه آن راحت تر می‌نمود. از آمیختن زبان بومیان با زبان لاتین عامیانه، زبان رومانس شکل گرفت. زبان اسپانیایی یا کاستیانو ازخانواده‌ی زبان‌های رومانس می‌باشد. ازپر کاربردترین زبان‌های رومانس می‌توان به فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، پرتغالی ورومانیایی اشاره کرد. در این دوره افراد کمی توانایی خواندن و نوشتن داشتند، این افراد عموماً در صومعه‌ها میان اقشار مذهبی رشد می‌یافتند. پس از سقوط امپراطوری روم (قرن پنجم میلادی) و ورود بیسیگودها (Visigodos) زبان لاتین عامیانه نیز دستخوش تغییر شد. این قوم ژرمنی درصدد تحمیل زبان گوتیک[vii] برنیامدند بلکه از همان زبان لاتین استفاده کردند، از اینرو زبان آنها تأثیر زیادی بر زبان اسپانیایی نداشت. تأثیر زبان گوتیک بر واژه‌های اسپانیایی به دو دسته کلمات مربوط به صلح و جنگ تقسیم می‌شود. در دوره حکمرانی بیسیگودها، معروف ترین چهره ادبی سان ایسیدورو دِ سویا (San Isidoro de Sevilla)(560-636) می‌باشد، او سه دهه اسقف سِویا بود و نویسنده دو دانشنامه مشهور به زبان لاتین می‌باشد، یکی از این کُتب به بررسی ماهیت اشیاء می‌پردازد و دیگری کتابی در خصوص ریشه شناسی است.
[[پرونده:زبان اسپانیایی .jpg|بندانگشتی|328x328پیکسل|[[زبان اسپانیایی]]، قابل بازیابی از https://speaking-spanish.com/blog/ ]]با نگاهی بر موقعیت [[اسپانیا]] پیش از سلطه رومیان بر این کشور در می‌یابیم که از عوامل مهم تأثیرگذار بر [[زبان اسپانیایی]] می‌توان به حضور ایبرها[i]، قوم تارتسوس[ii]، سِلتها[iii]، یونانیان، فینیقی‌ها[iv] و کارتاژها (Cartagineses) اشاره کرد. با گسترش و استقرار امپراتوری روم زبان‌هایی که پیش از رومیان گسترش پیدا کرده بودند جای خود را به زبان لاتین دادند[v] و پس از گذشت ده سال زبان لاتین در گسترۀ این امپراتوری مورد استفاده قرار گرفت. حاشیه نویسی بر متن‌های لاتین که حدوداً به اواخر قرن ده و اوایل قرن یازده میلادی بازمی‌گردد، اولین نوشته‌هایی است که به [[زبان اسپانیایی]] یافت شده، این حاشیه نویسی‌ها که به شرح کلمات و توضیح اثر لاتین می‌پردازد گلوساس[vi] نامیده می‌شود. در آن دوران زبان لاتین به دو صورت ظهور پیدا می‌کند، لاتین رسمی‌ که بیشتر در مراسم مذهبی به کار می‌رفت و مورد استفاده قشر تحصیل کرده قرار می‌گرفت، و لاتین عامیانه (غیر رسمی) که توسط سربازان رومی‌ در فرهنگ عوام گسترش پیدا ‌می‌کرد. لاتین عامیانه از دشواری قواعد دستوری لاتین رسمی‌کاسته بود و اینگونه ترجمه آن راحت‌تر می‌نمود. از آمیختن زبان بومیان با زبان لاتین عامیانه، زبان رومانس شکل گرفت. زبان اسپانیایی یا کاستیانو ازخانواده‌ی زبان‌های رومانس می‌باشد. ازپر کاربردترین زبان‌های رومانس می‌توان به فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، پرتغالی ورومانیایی اشاره کرد. در این دوره افراد کمی توانایی خواندن و نوشتن داشتند، این افراد عموماً در صومعه‌ها میان اقشار مذهبی رشد می‌یافتند. پس از سقوط امپراطوری روم (قرن پنجم میلادی) و ورود بیسیگودها (Visigodos) زبان لاتین عامیانه نیز دستخوش تغییر شد. این قوم ژرمنی درصدد تحمیل زبان گوتیک[vii] برنیامدند بلکه از همان زبان لاتین استفاده کردند، از اینرو زبان آنها تأثیر زیادی بر زبان اسپانیایی نداشت.  


در 30 آوریل سال 711 میلادی سرداری عرب به نام طارق ابن زیاد از شمال آفریقا، موفق به تصرف جبل الطارق شد و اسم خود را بر روی آن صخره گذاشت. این کوه نقطه آغازینِ تصرف اسپانیای مسیحی توسط مسلمانان بود. مسلمانان طی مدت زمان کوتاهی موفق به تصرف اسپانیا شدند، تنها استان‌های ش[[مالی]] که در اطراف آنها کوه‌های غیر قابل نفوذ قرار داشت در برابر مسلمانان مقاومت کردند. بدین ترتیب قسمت اعظم اسپانیا به امپراطوری بزرگ اسلامی افزوده شد. بر خورد بین اشغالگران مسلمان و مردم مسیحی نتایج تکان دهنده ای داشت، اما نه از آن نوعی که در جنگ انتظار میرود بلکه تکان دهنده به معنای فرهنگی و هنری. اولین نشانه‌های شکوفایی فرهنگ عربی در شهر کُردوبا دیده می‌شود. اعرابی که اسپانیا را اشغال کردند سعی نداشتند مسیحیان و یهودیان را متقاعد کنند تا مسلمان شوند، مسیحیان اندُلس نیز از فرهنگ عرب استقبال کردند و بسیاری از آنها حتی به اسلام گرویدند و افرادی هم که مسلمان نشده یودند به شدت تحت تأثیر فرهنگ اسلام قرار گرفتند، به این افراد مستعرب گفته می‌شد که به معنای عرب شده است؛ آنها لباس، زبان و سنت‌های حاکمانشان را به کار می‌بردند. خواندن کتاب آنقدر نزد آنها ارزشمند بود که نگارش را تبدیل به شکلی از هنر تزئینی کردند. در کُردوبا کتابخانه‌های فراوانی وجود داشت، تنها در یکی از کتابخانه‌های آن بیش از چهارصد هزار جلد کتاب یافت می‌شد. در آن روزگاران افراد کمی در گستره اروپا توانایی خواندن و نوشتن داشتند اما در این بین آندِلس یک سرزمین شاخص در زمینه آموزش به شمار می‌رفت. اعراب پیشرفت‌های زیادی در زمینه ادبیات، فلسفه و ریاضیات داشتند و اینگونه در منطقه روستایی اطراف کُردوبا بزرگترین سمبل قدرت و نفوذ اسلام از زمین سر برآورد. چهره‌های برجسته ای از این دوره بر آمدند، از جمله آنها ابن رشد را می‌توان نام برد. وی در کُردوبا به دنیا آمد و در سدۀ دوازدهم میلادی یکی از چهره‌های برجسته فلسفی در اسپانیای اسلامی‌ محسوب می‌شد. از او آثار مهمی به جای مانده که عمده این آثار شرح و تفسیرهایی است که بر آراء ارسطو به نگارش درآورده ، این آثار در قرن سیزدهم بر دانشگاه‌های اروپا بسیار تأثیر گذار بود.
تأثیر زبان گوتیک بر واژه‌های اسپانیایی به دو دسته کلمات مربوط به صلح و جنگ تقسیم می‌شود. در دوره حکمرانی بیسیگودها، معروف ترین چهره ادبی سان ایسیدورو دِ سویا (San Isidoro de Sevilla) ( 560 تا 636)می‌باشد، او سه دهه اسقف سِویا بود و نویسنده دو دانشنامه مشهور به زبان لاتین می‌باشد، یکی از این کُتب به بررسی ماهیت اشیاء می‌پردازد و دیگری کتابی در خصوص ریشه شناسی است. در 30 آوریل سال 711 میلادی سرداری عرب به نام طارق ابن زیاد از شمال آفریقا، موفق به تصرف جبل الطارق شد و اسم خود را بر روی آن صخره گذاشت. این کوه نقطه آغازینِ تصرف اسپانیای مسیحی توسط مسلمانان بود. مسلمانان طی مدت زمان کوتاهی موفق به تصرف اسپانیا شدند، تنها استان‌های ش[[مالی]] که در اطراف آنها کوه‌های غیر قابل نفوذ قرار داشت در برابر مسلمانان مقاومت کردند.


تعداد کلمات عربی که وارد زبان اسپانیایی شده اند حدوداً به چهارهزار کلمه می‌رسند، این مسئله موجب پربار شدن زبان اسپانیایی در مقایسه با دیگرزبان‌های رومانس شده است. تقریبا تمام کلماتی که با "Al" شروع میشوند از زبان عربی گرفته شده و اصطلاحات مختلفی از جمله "انشا الله"، "در پناه خدا" به طور مستقیم از عربی وارد زبان اسپانیایی شده اند. این تأثیر پذیری تا آنجا ادامه پیدا کرد که در دوره رنسانس اروپاییان اسپانیا را به دلیل نفوذ کلمات عربی به زبان این کشور مورد انتقاد قرار می‌دادند و اینگونه بود که اسپانیا از دیگر کشور‌های اروپا فاصله می‌گرفت.  
بدین ترتیب قسمت اعظم اسپانیا به امپراطوری بزرگ اسلامی افزوده شد. بر خورد بین اشغالگران مسلمان و مردم مسیحی نتایج تکان دهنده‌ای داشت، اما نه از آن نوعی که در جنگ انتظار ‌می‌رود بلکه تکان دهنده به معنای فرهنگی و هنری. اولین نشانه‌های شکوفایی فرهنگ عربی در شهر کُردوبا دیده می‌شود. اعرابی که اسپانیا را اشغال کردند سعی نداشتند مسیحیان و یهودیان را متقاعد کنند تا مسلمان شوند، مسیحیان اندُلس نیز از فرهنگ عرب استقبال کردند و بسیاری از آنها حتی به اسلام گرویدند و افرادی هم که مسلمان نشده یودند به شدت تحت تأثیر فرهنگ اسلام قرار گرفتند، به این افراد مستعرب گفته می‌شد که به معنای عرب شده است؛ آنها لباس، زبان و سنت‌های حاکمانشان را به کار می‌بردند. خواندن کتاب آنقدر نزد آنها ارزشمند بود که نگارش را تبدیل به شکلی از هنر تزئینی کردند. در کُردوبا کتابخانه‌های فراوانی وجود داشت، تنها در یکی از کتابخانه‌های آن بیش از چهارصد هزار جلد کتاب یافت می‌شد. در آن روزگاران افراد کمی در گستره اروپا توانایی خواندن و نوشتن داشتند اما در این بین آندِلس یک سرزمین شاخص در زمینه آموزش به شمار می‌رفت. اعراب پیشرفت‌های زیادی در زمینه ادبیات، فلسفه و ریاضیات داشتند و اینگونه در منطقه روستایی اطراف کُردوبا بزرگترین سمبل قدرت و نفوذ اسلام از زمین سر برآورد. چهره‌های برجسته‌ای از این دوره بر آمدند، از جمله آنها ابن رشد را می‌توان نام برد. وی در کُردوبا به دنیا آمد و در سدۀ دوازدهم میلادی یکی از چهره‌های برجسته فلسفی در اسپانیای اسلامی‌ محسوب می‌شد. از او آثار مهمی به جای مانده که عمده این آثار شرح و تفسیرهایی است که بر آراء ارسطو به نگارش درآورده ، این آثار در قرن سیزدهم بر دانشگاه‌های اروپا بسیار تأثیر گذار بود.  


شکل گیری زبان اسپانیایی به سه دوره تقسیم می‌شود:
تعداد کلمات عربی که وارد زبان اسپانیایی شده اند حدوداً به چهارهزار کلمه می‌رسند، این مسئله موجب پربار شدن زبان اسپانیایی در مقایسه با دیگرزبان‌های رومانس شده است. تقریبا تمام کلماتی که با "Al" شروع ‌می‌شوند از زبان عربی گرفته شده و اصطلاحات مختلفی از جمله "انشا الله"، "در پناه خدا" به طور مستقیم از عربی وارد زبان اسپانیایی شده‌اند این تأثیر پذیری تا آنجا ادامه پیدا کرد که در دوره رنسانس اروپاییان اسپانیا را به دلیل نفوذ کلمات عربی به زبان این کشور مورد انتقاد قرار می‌دادند و اینگونه بود که اسپانیا از دیگر کشور‌های اروپا فاصله می‌گرفت.


=== قرون وسطی (کاستیانو باستان، شروع آن قرن ده و پایان آن قرن پانزدهم میلادی می‌باشد.) ===
[[تاریخ شکل گیری زبان اسپانیایی|شکل گیری زبان اسپانیایی]] به سه دوره تقسیم می‌شود:
در آن دوران چهار زبان اصلی در شبه جزیره وجود داشت، از جمله آنها زبان کاستیانو، لئونی، آراگونی و مُستعربی[viii] را می‌توان نام برد، همچنین در برخی از مناطق زبان‌های لاتین، باسکی،گالیسیای-پرتغالی (San Isidoro de Sevilla) و کاتالانی مورد استفاده قرار می‌گرفت. در بین این زبان‌ها تنها کاستیانو بود که به سرعت فراگیر شد، یکی از دلایل آن روحیه جنگ طلبانه شاهان کاستیا بود که با پیشروی به سوی جنوب موجب گسترش زبان خود نیز می‌شدند. زبان کاستیانو در قرون وسطی از هیچ قاعده املایی پیروی نمی‌کرد، از اینرو دستخوش انشعاب و تغیرات زیادی قرار گرفت. در قرن یازدهم گلوساس اِمیلیانِنسِس و سیلِنسِس (Las Glosas Emilianenses y Silenses) اولین نوشته‌ها به زبان کاستیانو بودند که در صومعه‌های سیلون و سان میان (Monasterio Silos y San Millán) یافت شدند. اولین متنی که کاملاً به زبان اسپانیایی نگاشته شده است اِلسید (El Cid) (قرن 12) نام دارد. زبان اسپانیایی در قرن دوازدهم برای نوشتن اسناد رسمی و کتاب مقدس که آلفونسو دهم[ix] دستور ترجمه آن را داده بود مورد استفاده قرار گرفت. اولین قدم برای رسمی کردن زبان کاستیانو توسط آلفونسو دهم در قرن سیزدهم برداشته شد و اینگونه بود که انشعابات زبانی قرون وسطی در هم آمیخت و این زبان به زبان واحدی تبدیل شد.


در شهر تولِدو مجموعه ای از حقوق دانان، تاریخ نگاران و مردمانی فرهیخته گرد هم آمدند و این شهر را به مرکزی فرهنگی تبدیل کردند، آنگونه که پژوهشگران مختلفی از دیگر نقاط اروپا به این شهر می‌آمدند. در این دوره(قرن سیزدهم) شاهد تأسیس مدرسه مترجمان تولدو هستیم، در حالی که عده ای در این نهاد مشغول به ترجمه از متون عربی و عبری به زبان رومی بودند، برخی دیگر این ترجمه‌ها را به لاتین بر می‌گرداندند. بخش عمده ای از دانش غربی از جمله آثار فیلسوفان، هنرمندان و متفکران بزرگ غرب که طی حمله بربرها به روم از بین رفته بود، با ترجمه این آثار به زبان عبری و عربی از خطر نابودی در امان ماند. پادشاه آلفونسو دهم به ترویج نثر نویسی به زبان کاستیانو پرداخت و دستور داد آثار تاریخی و دیگر نوشته‌ها را به زبان کاستیانو(نه به زبان لاتین آنگونه در آن زمان مرسوم بود) به نگارش در آورند، از جمله این آثار ترجمه کتاب انجیل از عبری ، ترجمه اصول اخلاقی از عربی، کتاب‌هایی در مورد سنگ شناسی، ستاره شناسی و [[تاریخ اسپانیا]] را می‌توان نام برد. او تأثیر زیادی بر نثر نویسی به زبان کاستیانو داشت آنگونه که وی را خالق نثرنویسی اسپانیا نامیده اند. پس از مرگ آلفونسو دهم، زبان کاستیانو مورد استفاده نویسندگان قرار می‌گرفت، دون خوان مانوئل[x] (1283-1348) با دقت زیاد به توسعه نثر کاستیانو پرداخت و اثر مشهورش با نام کُنت لوکانور (El Conde Lucanor) را به نگارش درآورد. از دیگر نویسندگان این دوره می‌توان آرسیپرِستِ دِ ایتا[xii](1284-1351) و اثر او ''کتاب عشق خوب (libro de buen amor)'' ''را نام برد.'' در گذر از قرن چهاردهم به پانزدهم میلادی شعر رقص مرگ (La Danza de la Muerte) بوسیله شاعری گمنام به نگارش در آمد، نویسنده با پرداختن به موضوع مرگ خاطر نشان می‌کند که این مسئله واقعه ای است که آدمی را در چنگ می‌گیرد، آنگونه که او هیچ راه فراری برای خود نمی‌یابد؛ در اواسط قرن چهاردهم بواسطه مرض وبا که بیش از نیمی از اروپاییان را به کام مرگ کشانده بود، مسئله مرگ دغدغه بسیاری از نویسندگان آن دوران شد.  
=== قرون وسطی ===
قرون وسطی (کاستیانو باستان)، شروع آن قرن ده و پایان آن قرن پانزدهم میلادی می‌باشد. در آن دوران چهار زبان اصلی در شبه جزیره وجود داشت، از جمله آنها زبان کاستیانو، لئونی، آراگونی و مُستعربی[viii] را می‌توان نام برد، همچنین در برخی از مناطق زبان‌های لاتین، باسکی،گالیسیای-پرتغالی (San Isidoro de Sevilla) و کاتالانی مورد استفاده قرار می‌گرفت. در بین این زبان‌ها تنها کاستیانو بود که به سرعت فراگیر شد، یکی از دلایل آن روحیه جنگ طلبانه شاهان کاستیا بود که با پیشروی به سوی جنوب موجب گسترش زبان خود نیز می‌شدند. زبان کاستیانو در قرون وسطی از هیچ قاعده املایی پیروی نمی‌کرد، از اینرو دستخوش انشعاب و تغیرات زیادی قرار گرفت. در قرن یازدهم گلوساس اِمیلیانِنسِس و سیلِنسِس (Las Glosas Emilianenses y Silenses) اولین نوشته‌ها به زبان کاستیانو بودند که در صومعه‌های سیلون و سان میان (Monasterio Silos y San Millán) یافت شدند. اولین متنی که کاملاً به زبان اسپانیایی نگاشته شده است اِلسید (El Cid) (قرن 12) نام دارد. زبان اسپانیایی در قرن دوازدهم برای نوشتن اسناد رسمی و کتاب مقدس که آلفونسو دهم[ix] دستور ترجمه آن را داده بود مورد استفاده قرار گرفت. اولین قدم برای رسمی کردن زبان کاستیانو توسط آلفونسو دهم در قرن سیزدهم برداشته شد و اینگونه بود که انشعابات زبانی قرون وسطی در هم آمیخت و این زبان به زبان واحدی تبدیل شد.


=== اسپانیای مدرن (قرن شانزدهم و هفدهم را در بر می‌گیرد.) ===
در شهر تولِدو مجموعه‌ای از حقوق دانان، تاریخ نگاران و مردمانی فرهیخته گرد هم آمدند و این شهر را به مرکزی فرهنگی تبدیل کردند، آنگونه که پژوهشگران مختلفی از دیگر نقاط اروپا به این شهر می‌آمدند. در این دوره(قرن سیزدهم) شاهد تأسیس مدرسه مترجمان تولدو هستیم، در حالی که عده‌ای در این نهاد مشغول به ترجمه از متون عربی و عبری به زبان رومی بودند، برخی دیگر این ترجمه‌ها را به لاتین بر می‌گرداندند. بخش عمده‌ای از دانش غربی از جمله آثار فیلسوفان، هنرمندان و متفکران بزرگ غرب که طی حمله بربرها به روم از بین رفته بود، با ترجمه این آثار به زبان عبری و عربی از خطر نابودی در امان ماند. پادشاه آلفونسو دهم به ترویج نثر نویسی به زبان کاستیانو پرداخت و دستور داد آثار تاریخی و دیگر نوشته‌ها را به زبان کاستیانو(نه به زبان لاتین آنگونه در آن زمان مرسوم بود) به نگارش در آورند، از جمله این آثار ترجمه کتاب انجیل از عبری ، ترجمه اصول اخلاقی از عربی، کتاب‌هایی در مورد سنگ شناسی، ستاره شناسی و [[تاریخ اسپانیا]] را می‌توان نام برد. او تأثیر زیادی بر نثر نویسی به زبان کاستیانو داشت آنگونه که وی را خالق نثرنویسی اسپانیا نامیده‌اند. پس از مرگ آلفونسو دهم، زبان کاستیانو مورد استفاده نویسندگان قرار می‌گرفت، دون خوان مانوئل[x] (1283 تا 1348) با دقت زیاد به توسعه نثر کاستیانو پرداخت و اثر مشهورش با نام کُنت لوکانور (El Conde Lucanor) را به نگارش درآورد. از دیگر نویسندگان این دوره می‌توان آرسیپرِستِ دِ ایتا[xii]( 1284 تا 1351 ) و اثر او ''کتاب عشق خوب (''libro de buen amor'')'' را نام برد. در گذر از قرن چهاردهم به پانزدهم میلادی شعر رقص مرگ (La Danza de la Muerte) بوسیله شاعری گمنام به نگارش در آمد، نویسنده با پرداختن به موضوع مرگ خاطر نشان می‌کند که این مسئله واقعه‌ای است که آدمی را در چنگ می‌گیرد، آنگونه که او هیچ راه فراری برای خود نمی‌یابد؛ در اواسط قرن چهاردهم بواسطه مرض وبا که بیش از نیمی از اروپاییان را به کام مرگ کشانده بود، مسئله مرگ دغدغه بسیاری از نویسندگان آن دوران شد.  
در سال 1492 کتاب دستور زبان کاستیانو[xiii] نوشته آنتونیو دِ نِبریخا (Antonio de Nebrija) (1441-1542) به نگارش درآمد، این کتاب اولین قواعد دستوری یک زبان عامیانه به شمار می‌رود. او اهمیت بسیاری به دستور زبان می‌داد و بر این باور بود که قواعد دستوری اساس تمام علوم است. نِبریخا پایه گذار اومانیسم[xiv] در اسپانیا محسوب می‌شود، از دیگر آثار مهم او می‌توان به قواعد املایی زبان اسپانیایی (Reglas de ortografía española) و فرهنگ لغات لاتین-اسپانیایی (Diccionario latino-español) اشاره کرد. نویسنده دیگری به نام گونثالو دِ کورِآس (Gonzalo Correas) کتابی که در بردارنده مجموعه اصطلاحات و ضرب‌المثل‌های اسپانیایی بود را در سال 1627 به چاپ رساند.  


در پی کشف [[آمریکا]] و پس از تکاپوی اسپانیا برای گسترش زبان خود، شاهد آن هستیم که 120 سال طول کشید تا این کشور توانست زبان و قواعد خود را در سرزمین‌هایی که در آن سوی مرزها بدست آورده بود گسترش دهد.
=== اسپانیای مدرن ===
اسپانیای مدرن  شامل قرن شانزدهم و هفدهم میلادی است. در سال 1492 کتاب دستور زبان کاستیانو[xiii] نوشته آنتونیو دِ نِبریخا (Antonio de Nebrija) (1441-1542) به نگارش درآمد، این کتاب اولین قواعد دستوری یک زبان عامیانه به شمار می‌رود. او اهمیت بسیاری به دستور زبان می‌داد و بر این باور بود که قواعد دستوری اساس تمام علوم است. نِبریخا پایه گذار اومانیسم[xiv] در [[اسپانیا]] محسوب می‌شود، از دیگر آثار مهم او می‌توان به قواعد املایی زبان اسپانیایی (Reglas de ortografía española) و فرهنگ لغات لاتین - اسپانیایی (Diccionario latino-español) اشاره کرد. نویسنده دیگری به نام گونثالو دِ کورِآس (Gonzalo Correas) کتابی که در بردارنده مجموعه اصطلاحات و ضرب‌المثل‌های اسپانیایی بود را در سال 1627 به چاپ رساند.  


=== عصر حاضر(از زمان شکل گیری فرهنگستان سلطنتی اسپانیا تا به امروز) ===
در پی کشف [[آمریکا]] و پس از تکاپوی [[اسپانیا]] برای گسترش زبان خود، شاهد آن هستیم که 120 سال طول کشید تا این کشور توانست زبان و قواعد خود را در سرزمین‌هایی که در آن سوی مرزها بدست آورده بود گسترش دهد.
[[کتابخانه ملی اسپانیا]] (BIBLIOTECA NACIONAL DE ESPAÑA) در سال 1711 توسط فیلیپ پنجم بنیان نهاده شد و در سال 1712 به طور رسمی افتتاح گشت. فرهنگستان سلطنتی اسپانیا (Real Academia Española) در سال 1713 توسط خوان مانوئل فرناندث (Juan Manuel Fernández) و مارکز دِ بییِنا (Marqués de Villena) تأسیس گشت و یک سال بعد در سوم اکتبر 1714 بطور رسمی در قانون اساسی به تصویب رسید، این فرهنگستان نقش مهمی در گسترش این زبان داشته است. از وظایف این نهاد می‌توان به وضع کلمات جدید و سازماندهی جوایز ادبی اشاره کرد.


نفوذ اسپانیایی‌ها به قاره نو، زبان آنها را در سرزمین‌های قاره آمریکا گسترش داد، به نحوی که هم اکنون از جنوب [[ایالات متحده]] تا جنوبی ترین نقطه ی آمریکای جنوبی در پهنه ی عظیمی به کار گرفته می‌شود. امروزه زبان کاستیانو و اسپانیایی به یک معنی به کار میروند، اما پس از کشف آمریکا این زبان بیشتر به "زبان اسپانیایی" مرسوم شده است. سفر به شمال اسپانیا به مانند سفر به کشور دیگری است، بسیار از مردم آنجا احساس نمی‌کنند اسپانیایی هستند و حتی به زبان دیگری سخن می‌گویند، در قرن بیستم این احساس متفاوت بودن تبدیل به خشونت و جنگ شد و از دل این درگیری‌ها برخی از آثار ادبی دنیا خلق شدند. باسکی‌ها به مانند کاتالانی‌ها خود را ملتی جدا می‌دانند و هر دو این ایالات زبان خاص خودشان را دارند، این شکاف ایجاد شده در اسپانیا نه تنها در زبان، بلکه در قلب فرهنگ این کشور ریشه دوانده است.<ref>Salas de Rafiee, Beatriz, Introducción a la Historia de la Lengua Española, Teheran, p. 2-26</ref>
=== عصر حاضر ===
عصر حاضر در [[اسپانیا]]، از زمان شکل گیری فرهنگستان سلطنتی [[اسپانیا]] تا به امروز است. [[کتابخانه ملی اسپانیا]] (BIBLIOTECA NACIONAL DE ESPAÑA) در سال 1711 توسط فیلیپ پنجم بنیان نهاده شد و در سال 1712 به طور رسمی افتتاح گشت. فرهنگستان سلطنتی اسپانیا (Real Academia Española) در سال 1713 توسط خوان مانوئل فرناندث (Juan Manuel Fernández) و مارکز دِ بییِنا (Marqués de Villena) تأسیس گشت و یک سال بعد در سوم اکتبر 1714 بطور رسمی در قانون اساسی به تصویب رسید، این فرهنگستان نقش مهمی در گسترش این زبان داشته است. از وظایف این نهاد می‌توان به وضع کلمات جدید و سازماندهی جوایز ادبی اشاره کرد.


امروزه زبان رسمی کشور اسپانیا کاستیانو می‌باشد. قانون اساسی این حق را که هر یک از ایالت‌های خود مختار می‌تواند زبان و گویش خاص خود را داشته باشد به رسمیت شناخته است. به غیر از زبان کاستیانو شش زبان دیگر در هفده ایالت مورد استفاده قرار می‌گیرد، چهار زبان کاتالان، والنسیایی، گالیسیایی و باسکی از جمله زبان‌های رسمی به شمار می‌روند و زبان‌های آراگونی (Aragonés) و آستوریا- لئونی (Asturleonés) اینگونه نیستند. تمام این زبان‌ها به غیر از زبان باسک، بر آمده از زبان رومی‌ هستند.
نفوذ اسپانیایی‌ها به قاره نو، زبان آنها را در سرزمین‌های قاره آمریکا گسترش داد، به نحوی که هم اکنون از جنوب [[ایالات متحده]] تا جنوبی ترین نقطه‌ی آمریکای جنوبی در پهنه‌ی عظیمی به کار گرفته می‌شود. امروزه زبان کاستیانو و اسپانیایی به یک معنی به کار ‌می‌روند، اما پس از کشف آمریکا این زبان بیشتر به "زبان اسپانیایی" مرسوم شده است. سفر به شمال [[اسپانیا]] به مانند سفر به کشور دیگری است، بسیار از مردم آنجا احساس نمی‌کنند اسپانیایی هستند و حتی به زبان دیگری سخن می‌گویند، در قرن بیستم این احساس متفاوت بودن تبدیل به خشونت و جنگ شد و از دل این درگیری‌ها برخی از آثار ادبی دنیا خلق شدند. باسکی‌ها به مانند کاتالانی‌ها خود را ملتی جدا می‌دانند و هر دو این ایالات زبان خاص خودشان را دارند، این شکاف ایجاد شده در اسپانیا نه تنها در زبان، بلکه در قلب فرهنگ این کشور ریشه دوانده است<ref>Salas de Rafiee, Beatriz, Introducción a la Historia de la Lengua Española, Teheran, p. 2-26</ref>.


==== زبان‌های کاتالانی (Catalán) و والنسیایی (Valenciano) ====
امروزه زبان رسمی [[اسپانیا|کشور اسپانیا]] کاستیانو می‌باشد. قانون اساسی این حق را که هر یک از ایالت‌های خود مختار می‌تواند زبان و گویش خاص خود را داشته باشد به رسمیت شناخته است. به غیر از زبان کاستیانو شش زبان دیگر در هفده ایالت مورد استفاده قرار می‌گیرد، چهار زبان کاتالان، والنسیایی، گالیسیایی و باسکی از جمله زبان‌های رسمی به شمار می‌روند و زبان‌های آراگونی (Aragonés) و آستوریا- لئونی (Asturleonés) اینگونه نیستند. تمام این زبان‌ها به غیر از زبان باسک، بر آمده از زبان رومی‌ هستند.
وابستگی زیادی به زبان اکسیتان[xvi] که در جنوب [[فرانسه]] استفاده می‌شود دارد. این زبان توسط بیش از چهار پنجم جمعیت کاتالان، والنسیا و جزایر بالِئار قرار می‌گیرد، اما تفاوت‌هایی در لهجه این مناطق وجود دارد. ادبیات کاتالانی تاریخی باشکوه و طولانی را خصوصاً در قرون وسطی از خود به جای گذاشته است.در سال 1980 مشاجرات و اختلافات سیاسی بر سر این مسئله که زبان والنسیایی برآمده از زبان کاتالانی می‌باشد یا خود زبان مجزایی است، بالا گرفت.


==== [[زبان گالیسیایی]] (Gallego) ====
==== [[زبان های کاتالانی و والنسیایی|زبان‌های کاتالانی  و والنسیایی]] ====
این زبان در گالیسیا در شمال غربی اسپانیا مورد استفاده قرار می‌گیرد و به زبان پرتغالی وابستگی تنگاتنگی دارد، همچنین در ادوار اخیر تحت تأثیر زبان کاستیانو نیز قرار گرفته است. اکثر جمعیت گالیسیا به دو زبان کاستیانو و گالیسیایی تکلم می‌کنند.
وابستگی زیادی به زبان اکسیتان[xvi] که در جنوب [[فرانسه]] استفاده می‌شود دارد. این زبان توسط بیش از چهار پنجم جمعیت کاتالان، والنسیا و جزایر بالِئار قرار می‌گیرد، اما تفاوت‌هایی در لهجه این مناطق وجود دارد. ادبیات کاتالانی تاریخی باشکوه و طولانی را خصوصاً در قرون وسطی از خود به جای گذاشته است. در سال 1980 مشاجرات و اختلافات سیاسی بر سر این مسئله که زبان والنسیایی[[زبان های کاتالانی و والنسیایی|(Valenciano)]] برآمده از زبان کاتالانی[[زبان های کاتالانی و والنسیایی|(Catalán)]] می‌باشد یا خود زبان مجزایی است، بالا گرفت.


==== [[زبان باسک]] (Euskera) ====
==== [[زبان گالیسیایی]] ====
از متمایزترین زبان‌های موجود در اسپانیا است چراکه این زبان نه ریشه رومی دارد و نه ریشه هندواروپایی و پیش از حکمرانی رومی‌ها در این سرزمین وجود داشته است. تا پایان قرن نوزدهم بیشتر در حومه مناطق شهری مورد استفاده قرار می‌گرفت، از قرن بیستم به بعد به خصوص پس از تبدیل شدن به زبان رسمی کشور باسک در سال 1978 این زبان رشد چشمگیری در عرصه ادبیات، روزنامه نگاری و رسانه‌های تصویری داشته است.<ref>[http://www.britannica.com/EBchecked/topic/557573/Spain/70274/Languages Encyclopædia Britannica], 2012 </ref>
این زبان در گالیسیا در شمال غربی اسپانیا مورد استفاده قرار می‌گیرد و به زبان پرتغالی وابستگی تنگاتنگی دارد، همچنین در ادوار اخیر تحت تأثیر زبان کاستیانو نیز قرار گرفته است. اکثر جمعیت گالیسیا به دو زبان کاستیانو و گالیسیایی[[زبان گالیسیایی|(Gallego)]] تکلم می‌کنند.
=== ادبیات ===


==== قرون وسطی[xviii] ====
==== [[زبان باسک]] ====
قرون وسطی دوره ای است که حدوداً ده قرن از تاریخ غرب را در بر می‌گیرد، برخی آغاز آن را سال 476 میلادی (سقوط امپراتوری روم) و برخی دیگر سال 711 میلادی (ورود اعراب به اسپانیا) می‌دانند ، برای پایان این دوره نیز به تاریخ‌های مختلفی اشاره شده است، سال 1453 میلادی(اشغال قسطنطنیه توسط ترک‌ها) و سال1492 میلادی (کشف آمریکا). با توجه به موقعیت جغرافیایی و حضور طولانی مدت اعراب در این سرزمین، اسپانیا همچون پلی بین فرهنگ غرب و شرق به شمار می‌رود، حضور فرهنگ‌های مختلف و فرهنگ‌های بر آمده از ادیان یهود، مسیحیت و اسلام همگی در ادبیات این دوره ی اسپانیا بازتاب یافته است. بسیاری از دست نوشته‌های این دوره فاقد نام نویسنده و تاریخ خلق اثر هستند. اسپانیا نقش مهمی در شکوفایی ادبیات لاتین در قرون وسطی ایفا نکرد، اوج این شکوفایی در قرن دوازدهم در کشورهای فرانسه و انگلستان به وقوع پیوست.<ref>.Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p.36</ref>
از متمایزترین زبان‌های موجود در اسپانیا، [[زبان باسک]] (Euskera) است چراکه این زبان نه ریشه رومی دارد و نه ریشه هندواروپایی و پیش از حکمرانی رومی‌ها در این سرزمین وجود داشته است. تا پایان قرن نوزدهم بیشتر در حومه مناطق شهری مورد استفاده قرار می‌گرفت، از قرن بیستم به بعد به خصوص پس از تبدیل شدن به زبان رسمی کشور باسک در سال 1978 این زبان رشد چشمگیری در عرصه ادبیات، روزنامه نگاری و رسانه‌های تصویری داشته است<ref>[http://www.britannica.com/EBchecked/topic/557573/Spain/70274/Languages Encyclopædia Britannica], 2012 </ref>.
=== [[تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی اسپانیا|ادبیات]] ===


مهمترین سرودهی حماسی اسپانیا در قرون وسطی اِلسید( قرن 12) نام دارد که به بررسی زندگی رودریگو دییِث دِ بی بار[43](1099-1043) می‌پردازد، تنها درام اسپانیای قبل از قرن پانزدهم که امروزه در دسترس است،نمایش پادشاهان مغ (auto de los reyes magos) از یک نویسنده ناشناس می‌باشد. آثاری همچون کتابِ اسکندر (El Libro de Alexandre) که به روایت زندگی اسکندر مقدونی می‌پردازد، کتابِ آپولونیو (El Libro de Apolonio) و اشعار فرنان گونثالِث (El Poema de Fernán González) که روایتی از وقایع تاریخی است، در قرن سیزدهم به نگارش درآمدند، نویسنده هر سه اثر نامعلوم است؛ در این قرن اولین شخصیت‌های ادبی نیز نمایان می‌شوند، گونثالو دِ بِرسِئو (Gonzalo de Berceo) نویسنده کتاب معجزات مریم مقدس (Milagros de Nuestra Señora)، اولین شاعر کاستیانویی می‌باشد.  
==== [[تاریخ ادبیات دوره باستان اسپانیا|قرون وسطی]] ====
قرون وسطی[[تاریخ ادبیات دوره باستان اسپانیا|[xviii]]] دوره‌ای است که حدوداً ده قرن از تاریخ غرب را در بر می‌گیرد، برخی آغاز آن را سال 476 میلادی (سقوط امپراتوری روم) و برخی دیگر سال 711 میلادی (ورود اعراب به اسپانیا) می‌دانند ، برای پایان این دوره نیز به تاریخ‌های مختلفی اشاره شده است، سال 1453 میلادی(اشغال قسطنطنیه توسط ترک‌ها) و سال1492 میلادی (کشف آمریکا). با توجه به موقعیت جغرافیایی و حضور طولانی مدت اعراب در این سرزمین، اسپانیا همچون پلی بین فرهنگ غرب و شرق به شمار می‌رود، حضور فرهنگ‌های مختلف و فرهنگ‌های بر آمده از ادیان یهود، مسیحیت و اسلام همگی در ادبیات این دوره‌ی [[اسپانیا]] بازتاب یافته است. بسیاری از دست نوشته‌های این دوره فاقد نام نویسنده و تاریخ خلق اثر هستند. اسپانیا نقش مهمی در شکوفایی ادبیات لاتین در قرون وسطی ایفا نکرد، اوج این شکوفایی در قرن دوازدهم در کشورهای [[فرانسه]] و انگلستان به وقوع پیوست<ref>.Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p.36</ref>.


در قرن چهاردهم اشعار کوتاه بر گرفته از موضوعات حماسی گسترش پیدا کردند. یک اثر مهم در این قرن ''کتاب عشق خوب (libro de buen amor) ن''وشته آرسیپِرِستِ دِ ایتا نام دارد که به نظم و نثر نگاشته شده است، از دیگر آثار مهم در این قرن می‌توان به کتاب نمونه‌هایی از کنت لوکانور (el libro de los ejemplos del conde Lucanor) نوشته دون خوان مانوئل (Don Juan Manuel) و شوالیه سیفار (el libro de cabellero Cifar) که اولین رمان شوالیه گری (Novela de caballeria) است اشاره کرد.<ref>Mayne Kienzle ,Beverly, Panoramas Literarios, New York City, 1998, p.2.</ref>
مهمترین سروده‌ی حماسی [[اسپانیا]] در قرون وسطی اِلسید( قرن 12) نام دارد که به بررسی زندگی رودریگو دییِث دِ بی بار(1043 تا 1099) می‌پردازد، تنها درام اسپانیای قبل از قرن پانزدهم که امروزه در دسترس است،نمایش پادشاهان مغ (auto de los reyes magos) از یک نویسنده ناشناس می‌باشد. آثاری همچون کتابِ اسکندر (El Libro de Alexandre) که به روایت زندگی اسکندر مقدونی می‌پردازد، کتابِ آپولونیو (El Libro de Apolonio) و اشعار فرنان گونثالِث (El Poema de Fernán González) که روایتی از وقایع تاریخی است، در قرن سیزدهم به نگارش درآمدند، نویسنده هر سه اثر نامعلوم است؛ در این قرن اولین شخصیت‌های ادبی نیز نمایان می‌شوند، گونثالو دِ بِرسِئو (Gonzalo de Berceo) نویسنده کتاب معجزات مریم مقدس (Milagros de Nuestra Señora)، اولین شاعر کاستیانویی می‌باشد.  


==== رنسانس و عصر طلایی: ====
در قرن چهاردهم اشعار کوتاه بر گرفته از موضوعات حماسی گسترش پیدا کردند. یک اثر مهم در این قرن ''کتاب عشق خوب (''libro de buen amor'') ن''وشته آرسیپِرِستِ دِ ایتا نام دارد که به نظم و نثر نگاشته شده است، از دیگر آثار مهم در این قرن می‌توان به کتاب نمونه‌هایی از کنت لوکانور (el libro de los ejemplos del conde Lucanor) نوشته دون خوان مانوئل (Don Juan Manuel) و شوالیه سیفار (el libro de cabellero Cifar) که اولین رمان شوالیه گری (Novela de caballeria) است اشاره کرد<ref>Mayne Kienzle ,Beverly, Panoramas Literarios, New York City, 1998, p.2.</ref>.  
به طور کلی دوره ای که اوایل قرن شانزدهم میلادی تا پایان قرن هفدهم را در بر می‌گیرد، به دو دوره رنسانس و باروک تقسیم می‌شود. تاریخ نویسان توافق نظری درباره تاریخ دقیق این دو دوره ندارند، اما به طور معمول آغاز رنسانس را اوایل قرن شانزدهم و باروک را قرن هفدهم می‌دانند. برخی از تاریخ نویسان آغاز رنسانس در اسپانیا را قرن پانزدهم میلادی مطابق با ورود انسانگرایی ایتالیایی در این کشور به شمار می‌آورند. نویسندگان این دوره بر این باور بودند که قرون وسطی دوره ای تاریک است که در میان دوره ی باشکوهِ باستان و جهان مدرن قرار گرفته است، از اینرو آنها دوره رنسانس را نه تنها در فرهنگ، بلکه در دیگر حوزه‌ها ازجمله سیاست، هنر، ادبیات، علم و سنت تأثیر گذار می‌دانستند و به دنبال ایجاد رغبت و گرایشی دوباره نسبت به آثار برجسته دوران یونانو روم باستانبر آمدند و ازاینرو به بازخوانی آثار نویسندگانی که در قرون وسطی به فراموشی سپرده شده بودند پرداختند. در قرن پانزدهم زبان کاستیانو از فرهنگ ایتالیا تأثیر بسیار پذیرفت و این مسئله پیش درآمدی برای ورود به دوره ای به نام رنسانسشد. این دوره کاملاً هويتی غربي دارد، در این برهه از زمان شاهد آن هستیم که اسپانيايي‌ها در فرهنگ و ادبيات عقب‌تر از ايتاليايي‌ها و فرانسوي‌ها قرار گرفته اند. فرانچسکو پترارکا [xxii] به عنوان اولین شاعر مدرن و از متقدمان اومانیسم نقش مهمی‌ در این دوره داشته است، به طوری که وی اغلب به عنوان «پدراومانیسم» شناخته می‌شود.<ref>.Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995,p. 108</ref> مدارک زیادی نشانگر آن است که چطور دادگاه تفتیش عقاید هنر سیاه را برای کنترل افکار ابداع کرد. مأموران تفتیش عقاید با پوشاندن، سیاه کردن و بریدن بخشی از متن کتب کمر به نابودی بخش عظیمی‌ از آثار بسته بودند، البته سانسور ملایم ترین روش دادگاه تفتیش عقاید بود. فشار بر مردم آنگونه بود که در تمام کشور آنها مجبور می‌شدند ریشه‌های مسیحی خود را اثبات کنند.


از سال 1580 تا سال 1640 شاهد شکوفایی در ادبیات اسپانیا و ظهور نویسندگان بزرگی همچون میگل دِ سِروانتس ، فلیکس لوپه دِ وگا ، فرانسیسکو دِ کِبِدو (Francisco Gómez de Quevedo y Villegas) و لوئیس دِ گونگورا (Luis de Góngora y Argote) هستیم، این دوره را عصر طلایی ادبیات اسپانیا نام نهاده اند.
==== [[تاریخ ادبیات اسپانیا در دوره رنسانس|رنسانس و عصر طلایی]] ====
به طور کلی دوره‌ای که اوایل قرن شانزدهم میلادی تا پایان قرن هفدهم را در بر می‌گیرد، به دو دوره رنسانس و باروک تقسیم می‌شود. تاریخ نویسان توافق نظری درباره تاریخ دقیق این دو دوره ندارند، اما به طور معمول آغاز رنسانس را اوایل قرن شانزدهم و باروک را قرن هفدهم می‌دانند. برخی از تاریخ نویسان آغاز رنسانس در اسپانیا را قرن پانزدهم میلادی مطابق با ورود انسانگرایی ایتالیایی در این کشور به شمار می‌آورند. نویسندگان این دوره بر این باور بودند که قرون وسطی دوره‌ای تاریک است که در میان دوره‌ی باشکوهِ باستان و جهان مدرن قرار گرفته است، از اینرو آنها دوره رنسانس را نه تنها در فرهنگ، بلکه در دیگر حوزه‌ها ازجمله سیاست، هنر، ادبیات، علم و سنت تأثیر گذار می‌دانستند و به دنبال ایجاد رغبت و گرایشی دوباره نسبت به آثار برجسته دوران یونانو روم باستانبر آمدند و ازاینرو به بازخوانی آثار نویسندگانی که در قرون وسطی به فراموشی سپرده شده بودند پرداختند. در قرن پانزدهم زبان کاستیانو از فرهنگ ایتالیا تأثیر بسیار پذیرفت و این مسئله پیش درآمدی برای ورود به دوره‌ای به نام رنسانس شد. این دوره کاملاً هویتی غربی دارد، در این برهه از زمان شاهد آن هستیم که اسپانیایی ها در فرهنگ و ادبیات عقب‌تر از ایتالیایی ها و فرانسوی ها قرار گرفته‌اند فرانچسکو پترارکا [xxii] به عنوان اولین شاعر مدرن و از متقدمان اومانیسم نقش مهمی‌ در این دوره داشته است، به طوری که وی اغلب به عنوان «پدراومانیسم» شناخته می‌شود<ref>.Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995,p. 108</ref>. مدارک زیادی نشانگر آن است که چطور دادگاه تفتیش عقاید هنر سیاه را برای کنترل افکار ابداع کرد. مأموران تفتیش عقاید با پوشاندن، سیاه کردن و بریدن بخشی از متن کتب کمر به نابودی بخش عظیمی‌ از آثار بسته بودند، البته سانسور ملایم ترین روش دادگاه تفتیش عقاید بود. فشار بر مردم آنگونه بود که در تمام کشور آنها مجبور می‌شدند ریشه‌های مسیحی خود را اثبات کنند.


==== قرن‌های هجدهم و نوزدهم ====
از سال 1580 تا سال 1640 شاهد شکوفایی در ادبیات [[اسپانیا]] و ظهور نویسندگان بزرگی همچون میگل دِ سِروانتس، فلیکس لوپه دِ وگا، فرانسیسکو دِ کِبِدو (Francisco Gómez de Quevedo y Villegas) و لوئیس دِ گونگورا (Luis de Góngora y Argote) هستیم، این دوره را عصر طلایی ادبیات اسپانیا نام نهاده‌اند.
در قرن‌های هجدهم و نوزدهم شاهد بر آمدن جنبش‌های هنری در عصر روشنگری هستیم، از جمله این جنبش‌ها می‌توان نئوکلاسیسیسم، رومانتیسیسم، رئالیسم و ناتورالیسم را نام برد، بیشتر این جنبش‌ها ریشه در کشورهای فرانسه و انگلستان داشتند و تاثیر زیادی بر روی نویسندگان اسپانیایی این دوره گذاشتند. آنها با تأثیر پذیری از این مکاتب به برجسته کردن مشکلات کشور خویش بر آمدند[60]. با مرگ فرناندو هفتم (Fernando VII) (1833) بسیاری از نویسندگان تبعید شدۀ اسپانیایی از انگلستان و فرانسه به کشور خود بازگشتند ، این بازگشت موجب بازتاب افکار سیاسی- فرهنگی اروپای آن دوره در اسپانیا شد، این افکار زمینه گسترش رومانتیسیسم در اسپانیا را فراهم کرد. در مقایسه با رمانتیسیسم، نئوکلاسیسیسم هیچگاه بطور کامل در اسپانیا رشد پیدا نکرد. از بین شاعران ، نثر نویسان و نمایشنامه نویسان دوره رمانتیسم می‌توان به ترتیب خوزه دِ اسپرونثِدا (José de Espronceda)، ماریانو خوزه دِ لارا (Mariano José de Larra) و دون آنخل دِ سابِدرا (Don Ángel de Saavedra) را نام برد. پس از دوره رمانتیسیسم شاهد ظهور نویسندگانی از جمله گوستاوُ آدولفو بِکر (Gustavo Adolfo Bécquer) (1836-1870) و روسالیا دِ کاسترو (Rosalía de Castro) (1836-1885) هستیم. از ویژگی‌های این دو نویسنده می‌توان به استفاده از زبانی آهنگین و بکار بردن سادگی در نوشتار اشاره کرد.  


پس از رمانتیسیسم شاهد ظهور رئالسیم هستیم، این مکتب واکنشی در برابر ایده گرایی و خیالپردازی رمانتیست‌ها بود. در بین نویسندگان برجسته این مکتب می‌توان به بِنیتو پِرِث گالدوس (Benito Pérez Galdós) (1843-1920) اشاره کرد، در حالی که دیگر نویسندگان این مکتب تنها به توصیف مناظر می‌پرداختند، دغدغه گالدوس شرح سنت و مشکلات طبقه ی متوسط جامعه بود. کتاب مرغ دریایی (La Gaviota) (1849) اثر فرنان کابایِرو (Fernán Caballero) (1796-1877) اولین رمان واقعگرا در اسپانیا محسوب می‌شود. در اواخر قرن نوزدهم امیلیا پاردو باثان (Emilia Pardo Bazán) (1851-1921) نثر نویس و منتقد ادبی به طرح مکتب ناتورالیسم در اسپانیا پرداخت. مهمترین نویسنده این جنبش ادبی که در فرانسه ریشه داشت امیل زولا[xxv] بود. پاردو بازان با اعتقاد به جبرگرایی[xxvi] حاکم بر این مکتب به مخالفت برخاست و در این باور راه خود را از ناتورالیست‌ها جدا کرد.<ref>Mayne Kienzle ,Beverly, Panoramas Literarios, New York City, 1998,p. 182.</ref>
==== [[تاریخ دوره میانی ادبیات اسپانیا|قرن‌های هجدهم و نوزدهم]] ====
در قرن‌های هجدهم و نوزدهم شاهد بر آمدن جنبش‌های هنری در عصر روشنگری هستیم، از جمله این جنبش‌ها می‌توان نئوکلاسیسیسم، رومانتیسیسم، رئالیسم و ناتورالیسم را نام برد، بیشتر این جنبش‌ها ریشه در کشورهای فرانسه و انگلستان داشتند و تاثیر زیادی بر روی نویسندگان اسپانیایی این دوره گذاشتند. آنها با تأثیر پذیری از این مکاتب به برجسته کردن مشکلات کشور خویش بر آمدند[60]. با مرگ فرناندو هفتم (Fernando VII) (1833) بسیاری از نویسندگان تبعید شدۀ اسپانیایی از انگلستان و فرانسه به کشور خود بازگشتند ، این بازگشت موجب بازتاب افکار سیاسی- فرهنگی اروپای آن دوره در اسپانیا شد، این افکار زمینه گسترش رومانتیسیسم در اسپانیا را فراهم کرد. در مقایسه با رمانتیسیسم، نئوکلاسیسیسم هیچگاه بطور کامل در اسپانیا رشد پیدا نکرد. از بین شاعران ، نثر نویسان و نمایشنامه نویسان دوره رمانتیسم می‌توان به ترتیب خوزه دِ اسپرونثِدا (José de Espronceda)، ماریانو خوزه دِ لارا (Mariano José de Larra) و دون آنخل دِ سابِدرا (Don Ángel de Saavedra) را نام برد. پس از دوره رمانتیسیسم شاهد ظهور نویسندگانی از جمله گوستاوُ آدولفو بِکر (Gustavo Adolfo Bécquer) (1836 تا1870)و روسالیا دِ کاسترو (Rosalía de Castro) (1836 تا 1885) هستیم. از ویژگی‌های این دو نویسنده می‌توان به استفاده از زبانی آهنگین و بکار بردن سادگی در نوشتار اشاره کرد.
 
پس از رمانتیسیسم شاهد ظهور رئالسیم هستیم، این مکتب واکنشی در برابر ایده گرایی و خیالپردازی رمانتیست‌ها بود. در بین نویسندگان برجسته این مکتب می‌توان به بِنیتو پِرِث گالدوس (Benito Pérez Galdós) (1843 تا 1920) اشاره کرد، در حالی که دیگر نویسندگان این مکتب تنها به توصیف مناظر می‌پرداختند، دغدغه گالدوس شرح سنت و مشکلات طبقه‌ی متوسط جامعه بود. کتاب مرغ دریایی (La Gaviota) (1849) اثر فرنان کابایِرو (Fernán Caballero) (1796 تا 1877 ) اولین رمان واقعگرا در اسپانیا محسوب می‌شود. در اواخر قرن نوزدهم امیلیا پاردو باثان (Emilia Pardo Bazán) (1851 تا 1921 ) نثر نویس و منتقد ادبی به طرح مکتب ناتورالیسم در اسپانیا پرداخت. مهمترین نویسنده این جنبش ادبی که در فرانسه ریشه داشت امیل زولا[xxv] بود. پاردو بازان با اعتقاد به جبرگرایی[xxvi] حاکم بر این مکتب به مخالفت برخاست و در این باور راه خود را از ناتورالیست‌ها جدا کرد<ref>Mayne Kienzle ,Beverly, Panoramas Literarios, New York City, 1998,p. 182.</ref>.


==== قرن بیستم ====
==== قرن بیستم ====
در اواخر قرن نوزدهم مردم [[کوبا]] و فیلیپین بر علیه دولت اسپانیا دست به قیام زدند، این قیام موجب برافروختن آتش جنگ شد، و با ادامه این واقعه ضربه سختی بر دولت اسپانیا وارد شد. از آغاز جنگ کوبا (1898) تا شروع جنگ داخلی اسپانیا (1936) شاهد بر آمدن سه نسل ادبی مهم در اسپانیا هستیم، نسل ادبی 98، نسل ادبی 27 ونسل ادبی 36. در این برهه از زمان وقایع تاریخی مهم و مصیبت باری به وقوع می‌پیوندند که تأثیر قابل توجهی در آثار ادبی این دوره داشته است، از جمله این وقایع می‌توان به جنگ کوبا (1898)، جنگ جهانی اول (1918-1914)، انقلاب [[روسیه]] (1917) و جنگ داخلی اسپانیا (1939-1936) اشاره کرد. کوبیسم، اِکسپرسیونیسم و سورئالیسم در اروپا از جمله مکتب‌هایی بودند که بر نویسندگان اسپانیایی این دوره تأثیر گذاشتند، تأثیر روبن داریو (''Rubén Darío'') شاعر اسپانیایی زبان اهل نیکاراگوئه در ورود مدرنیسم به اسپانیا و پابلو نرودا (''Pablo Neruda'')، شاعر شیلیایی در برجسته کردن مشکلات اجتماعی و سیاسی دوره نیز قابل توجه است.<ref>Mayne Kienzle ,Beverly, Panoramas Literarios, New York City, 1998,p. 260.</ref> عوامل مهمی در شکل گیری یک نسل ادبی موثر است، پیترسون (Julius Peter Christian Petersen) منتقد آلمانی چند ویژگی را برای تشکیل یک نسل ادبی بر می‌شمارد، از جمله این ویژگی‌ها: 1. افکار و ایده‌های مشابه؛ 2. ارتباط بین افراد آن؛3. وقوع یک رویداد نسلی؛4. ویژگی‌های مشابه در سبک آنگونه که به انتقاد از نسل پیشین بیانجامد. 5. سال‌های تولد نزدیک به هم. اکثر این ویژگی‌ها در نسل‌های ادبی این دوره مشهود است.<ref>Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 331.</ref>
در اواخر قرن نوزدهم مردم [[کوبا]] و فیلیپین بر علیه دولت اسپانیا دست به قیام زدند، این قیام موجب برافروختن آتش جنگ شد، و با ادامه این واقعه ضربه سختی بر دولت اسپانیا وارد شد. از آغاز جنگ [[کوبا]] (1898) تا شروع جنگ داخلی [[اسپانیا]] (1936) شاهد بر آمدن سه نسل ادبی مهم در اسپانیا هستیم، نسل ادبی 98، نسل ادبی 27 ونسل ادبی 36. در این برهه از زمان وقایع تاریخی مهم و مصیبت باری به وقوع می‌پیوندند که تأثیر قابل توجهی در آثار ادبی این دوره داشته است، از جمله این وقایع می‌توان به جنگ کوبا (1898)، جنگ جهانی اول (1914 تا 1918)، انقلاب [[روسیه]] (1917) و جنگ داخلی اسپانیا (1936 تا 1939) اشاره کرد. کوبیسم، اِکسپرسیونیسم و سورئالیسم در اروپا از جمله مکتب‌هایی بودند که بر نویسندگان اسپانیایی این دوره تأثیر گذاشتند، تأثیر روبن داریو (Rubén Darío''Rubén Darío'') شاعر اسپانیایی زبان اهل نیکاراگوئه در ورود [[اسپانیا]] به اسپانیا و پ(Pablo Nerudaبلو نرودا (''P'')''blo Neruda'')، شاعر شیلیایی در برجسته کردن مشکلات اجتماعی و سیاسی دوره نیز قابل توجه است<ref>Mayne Kienzle ,Beverly, Panoramas Literarios, New York City, 1998,p. 260.</ref>. عوامل مهمی در شکل گیری یک نسل ادبی موثر است، پیترسون (Julius Peter Christian Petersen) منتقد آلمانی چند ویژگی را برای تشکیل یک نسل ادبی بر می‌شمارد، از جمله این ویژگی‌ها:  
 
1. افکار و ایده‌های مشابه؛
 
2. ارتباط بین افراد آن؛
 
3. وقوع یک رویداد نسلی؛
 
4. ویژگی‌های مشابه در سبک آنگونه که به انتقال از نسل پیشین بیانجامد؛
 
5. سال‌های تولد نزدیک به هم. اکثر این ویژگی‌ها در نسل‌های ادبی این دوره مشهود است<ref>Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 331.</ref>.


==== چشم اندازی از نسل‌های ادبی 98 و 27 ====
==== [[نسل ادبی 98 در اسپانیا|چشم اندازی از نسل‌های ادبی 98 و 27]] ====
[[پرونده:میگل د اونامونا، از نویسندگان اسپانیایی.jpg|بندانگشتی|264x264پیکسل|میگل د اونامونو، از نویسندگان اسپانیایی نسل 98]]
[[پرونده:میگل د اونامونا، از نویسندگان اسپانیایی.jpg|بندانگشتی|264x264پیکسل|میگل د اونامونو، از نویسندگان اسپانیایی نسل 98، برگرفته از wwhitmanbooks، قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.wwhitmanbooks.com/poets-corner/miguel-de-unamuno]]
به گفته بعضی از منتقدین، نسل 98 مهم‌ترين نسل ادبي اسپانيا است كه آراي نويسندگان آن از عقايد نيچه، ‌شوپنهاور و کی یر کِگارد تأثیر پذیرفته است. اولین بار آثورین در مقاله ای به سال 1913 عنوان نسل 98 را بکار برد. این نسل متشکل از بهترین نویسندگان و متفکران اسپانیاست .از آن جمله میگل دِ اونامونو (Miguel de Unamuno)، [[پیو باروخا]] (Pío Baroja)، آثورین (Azorín)، رامون ماریا دِ بایه اینکلن (Ramón María del Valle-Inclán)، [[آنتونیو ماچادو]] (Antonio Machado)، مانوئل ماچادو (Manuel Machado)، رامون منندث پیدال (Ramón Menéndez Pidal)، رامیرو مائثتو (Ramiro de Maeztu)، بیسنته بلاسکو ایبانیز (Vicente ''Blasco Ibáñez'')، مانوئل دِ فایا (Manuel de Falla).  
به گفته بعضی از منتقدین، نسل ادبی 98 مهم‌ترین نسل ادبی [[اسپانیا]] است كه نویسندگان آن از عقاید نیچه، ‌شوپنهاور و کی یر کِگارد تأثیر پذیرفته است. اولین بار آثورین در مقاله‌ای به سال 1913 عنوان نسل 98 را بکار برد. این نسل متشکل از بهترین نویسندگان و متفکران اسپانیاست. از آن جمله میگل دِ اونامونو (Miguel de Unamuno)، [[پیو باروخا]] (Pío Baroja)، آثورین (Azorín)، رامون ماریا دِ بایه اینکلن (Ramón María del Valle-Inclán)، [[آنتونیو ماچادو]] (Antonio Machado)، مانوئل ماچادو (Manuel Machado)، رامون منندث پیدال (Ramón Menéndez Pidal)، رامیرو مائثتو (Ramiro de Maeztu)، بیسنته بلاسکو ایبانیز (Vicente ''Blasco Ibáñez'')، مانوئل دِ فایا (Manuel de Falla).  


شروع این دوره مطابق بود با آغاز جنگ کوبا در سال 1898، جنگی که منجر شد اسپانیا آخرین مستعمرات خود از جمله کوبا، پورتوریکو و فیلیپین را در آن سوی آب‌ها از دست دهد، این واقعه سبب بر خاستن اعتراضات در جهت اصلاحات اساسی در اسپانیا شد، نویسندگان این نسل نیز سعی داشتند با آثار خود اسپانیا را در رسیدن به این اصلاحات سوق دهند، چراکه از سویی دلداده گذشته پر شکوه اسپانیا بودند و بر این باور که روح حقیقی اسپانیا در سیاست آن دوره ظهور پیدا نکرده است، و از سویی دیگر در صدد مدرن سازیِ اسپانیا بر آمده بودند. در کنار این روشنفکران، شاعران نوگرا نیز رشد پیدا کردند[xxx]. اونامونو (متولد 1864) مسن ترین نویسنده و آنتونیو ماچادو(متولد 1875) جوانترین فرد این نسل ادبی به شمار می‌روند. نویسندگان این نسل از عصر طلایی اسپانیا، خصوصاً سروانتس تأثیر پذیرفته بودند.  
شروع این دوره مطابق بود با آغاز جنگ [[کوبا]] در سال 1898، جنگی که منجر شد اسپانیا آخرین مستعمرات خود از جمله کوبا، پورتوریکو و فیلیپین را در آن سوی آب‌ها از دست دهد، این واقعه سبب بر خاستن اعتراضات در جهت اصلاحات اساسی در اسپانیا شد، نویسندگان این نسل نیز سعی داشتند با آثار خود اسپانیا را در رسیدن به این اصلاحات سوق دهند، چراکه از سویی دلداده گذشته پر شکوه اسپانیا بودند و بر این باور که روح حقیقی اسپانیا در سیاست آن دوره ظهور پیدا نکرده است، و از سویی دیگر در صدد مدرن سازیِ [[اسپانیا]] بر آمده بودند. در کنار این روشنفکران، شاعران نوگرا نیز رشد پیدا کردند[xxx]. اونامونو (متولد 1864) مسن ترین نویسنده و آنتونیو ماچادو(متولد 1875) جوانترین فرد این نسل ادبی به شمار می‌روند. نویسندگان این نسل از عصر طلایی اسپانیا، خصوصاً سروانتس تأثیر پذیرفته بودند.  
[[پرونده:فدریکو گارسیا لورکا، از پیشتازان نسل ادبی 27.jpg|بندانگشتی|فدریکو گارسیا لورکا، از پیشتازان نسل ادبی 27]]
[[پرونده:فدریکو گارسیا لورکا، از پیشتازان نسل ادبی 27.jpg|بندانگشتی|فدریکو گارسیا لورکا، از پیشتازان نسل ادبی 27، برگرفته از سایت ایرنا، قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.irna.ir/news/83004648/%D9%84%D9%88%D8%B1%D9%83%D8%A7-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1-%D9%83%D9%88%D9%84%DB%8C|249x249پیکسل]]


==== نسل ادبی 27 ====
==== [[نسل ادبی 27 در اسپانیا|نسل ادبی 27]] ====
نسل ادبي ديگر اسپانيا، 27 نام دارد كه سر‌آمد آن‌ها «لوركا» است. اين نسل شاهد جنگ‌هاي داخلي اسپانيا بوده است، اکثر نویسندگان این نسل اغلب یا از اسپانیا گریخته اند با مجبور به ترک وطن شده اند.
نسل ادبی دیگر [[اسپانیا]]، 27 نام دارد كه سر‌آمد آن‌ها «لوركا» است. این نسل شاهد جنگ‌های داخلی [[اسپانیا]] بوده است، اکثر نویسندگان این نسل اغلب یا از [[اسپانیا]] گریخته اند با مجبور به ترک وطن شده‌اند.


از نویسندگان این نسل می‌توان رافائل آلبرتی (Rafael Alberti)، بیسِنته آلِکساندره (Vicente Aleixandre)، داماسو آلُنسو (Dámaso Alonso)، لوئیس سِرنودا (''Luis Cernuda'')، اِرنِستینا دِ چامپورثین (Ernestina de Champourcín)، [[فدریکو گارسیا لورکا]] (Federico García Lorca)، خورخِ گییِّن (Jorge Guillén)، پِدرو سالیناس (''Pedro Salinas'')، ژوزِفینا دِ لا تُره (''Josefina de la Torre'')، مانوئل آلتولاگیره (''Manuel Altolaguirre'') و همسرش کونچا مِندِث (''Concha Méndez'') را نام برد. تقریباً همه نویسندگان این نسل در بین سال‌های 1891 و 1905 متولد شدند، آنها کار خود را با درج‏ اشعارشان در مجلات و روزنامه‏‌ها آغاز کردند. این نویسندگان به خوبی به تاریخ ادبیات اسپانیا آشنایی داشتند؛ به غیر از آلبرتی دیگر نویسندگان این نسل دانشگاهی بودند و به زبانشناسی آشنایی کامل داشتند. نویسندگان این نسل تأثیر زیادی از گونگورا (Luis Gongora) پذیرفته بودند اما خود را به او محدود نکردند. در این نسل ادبی هم شاهد شعرهاى اجتماعى و سياسى هستیم و هم شعرهاى عاطفى و عاشقانه. در نسل 98 قدرت نثر برجسته است اما شعر در نسل 27 بسیار شکوفا می‌شود. بایه این کلن و لورکا از برجسته ترین نمایشامه نویسان قرن بیستم به شمار می‌روند.<ref>.Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 377</ref>
از نویسندگان این نسل می‌توان رافائل آلبرتی (Rafael Alberti)، بیسِنته آلِکساندره (Vicente Aleixandre)، داماسو آلُنسو (Dámaso Alonso)، لوئیس سِرنودا (Luis Cernuda)، اِرنِستینا دِ چامپورثین (Ernestina de Champourcín)، [[فدریکو گارسیا لورکا]] (Federico García Lorca)، خورخِ گییِّن (Jorge Guillén)، پِدرو سالیناس (Pedro Salinas)، ژوزِفینا دِ لا تُره (Josefina de la Torre)، مانوئل آلتولاگیره (Manuel Altolaguirre) و همسرش کونچا مِندِث (Concha Méndez) را نام برد. تقریباً همه نویسندگان این نسل در بین سال‌های 1891 و 1905 متولد شدند، آنها کار خود را با درج‏ اشعارشان در مجلات و روزنامه‏‌ها آغاز کردند. این نویسندگان به خوبی به تاریخ ادبیات اسپانیا آشنایی داشتند؛ به غیر از آلبرتی دیگر نویسندگان این نسل دانشگاهی بودند و به زبانشناسی آشنایی کامل داشتند. نویسندگان این نسل تأثیر زیادی از گونگورا (Luis Gongora) پذیرفته بودند اما خود را به او محدود نکردند. در این نسل ادبی هم شاهد شعرهاى اجتماعى و سیاسى هستیم و هم شعرهاى عاطفى و عاشقانه. در نسل 98 قدرت نثر برجسته است اما شعر در نسل 27 بسیار شکوفا می‌شود. بایه این کلن و لورکا از برجسته ترین نمایشامه نویسان قرن بیستم به شمار می‌روند<ref>.Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 377</ref>.
[[پرونده:آمادیس د گائولا، از کتب شوالیه‌گری.jpg|بندانگشتی|282x282پیکسل|آمادیس د گائولا، از کتب شوالیه‌گری]]
[[پرونده:آمادیس د گائولا، از کتب شوالیه‌گری.jpg|بندانگشتی|282x282پیکسل|آمادیس د گائولا، از کتب شوالیه‌گری، برگرفته از آمازون، قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.amazon.ae/Amad%C3%ADs-Gaula-Garci-Rpdrg%C3%ADguez-Montalvo/dp/8413373506]]


==== کُتب شوالیه گری ====
==== [[کتب شوالیه گری در اسپانیا|کُتب شوالیه گری]] ====
از جمله جنبه‌های مثبت قرن پانزدهم که همچون غروبی در تاریخ اسپانیا به شمار می‌رود می‌توان به ظهور سبک‌های ادبی که تنها مختص به این کشور است اشاره کرد؛ برای مثال کتاب‌های شوالیه گری در این قرن طرفداران زیادی را به خود جذب کرده بودند. از سویی رمان‌های بسیاری در باره تاریخ اعراب به نگارش در آمد و از سویی دیگر به تأثیر از کتاب سلستینا و آمادیس دِ گائولا (El ''Amadís de Gaula'') آثار دیگری خلق میشد که سرآمد همه آنها کتاب دون کیشوت نوشته میگل دِ سروانتس بود. این آثار بر ساخته از قهرمانی‌ها و دلاوری‌ها در حوادث آن زمان مانند جنگ‌های صلیبی است، با این تفاوت که قهرمان‌های این کتب در خیال نویسنده پرورده می‌شدند. اولین کتاب‌های شوالیه گری در اسپانیا شوالیه سیفار (El caballero de Cifar) و آمادیس دِ گائولا می‌باشند. بسیاری از نویسندگان بزرگ مانند سروانتس در خلق دون کیشوت از کتاب آمادیس دِ گائولا تأثیر پذیرفته اند.
از جمله جنبه‌های مثبت قرن پانزدهم که همچون غروبی در [[تاریخ اسپانیا]] به شمار می‌رود می‌توان به ظهور سبک‌های ادبی که تنها مختص به این کشور است اشاره کرد؛ برای مثال کتاب‌های شوالیه گری در این قرن طرفداران زیادی را به خود جذب کرده بودند. از سویی رمان‌های بسیاری در باره تاریخ اعراب به نگارش در آمد و از سویی دیگر به تأثیر از کتاب سلستینا و آمادیس دِ گائولا (El Amadís de Gaula) آثار دیگری خلق ‌می‌شد که سرآمد همه آنها کتاب دون کیشوت نوشته میگل دِ سروانتس بود. این آثار بر ساخته از قهرمانی‌ها و دلاوری‌ها در حوادث آن زمان مانند جنگ‌های صلیبی است، با این تفاوت که قهرمان‌های این کتب در خیال نویسنده پرورده می‌شدند. اولین کتاب‌های شوالیه گری در اسپانیا شوالیه سیفار (El caballero de Cifar) و آمادیس دِ گائولا می‌باشند. بسیاری از نویسندگان بزرگ مانند سروانتس در خلق دون کیشوت از کتاب آمادیس دِ گائولا تأثیر پذیرفته‌اند.


==== شعر ====
==== [[شعر در اسپانیا|شعر]] ====
[[پرونده:خوان بوسکان آلموگوار، از شعرای شعر غنایی در اسپانیا.jpg|بندانگشتی|خوان بوسکان آلموگوار، از شعرای شعر غنایی در اسپانیا]]
[[پرونده:خوان بوسکان آلموگوار، از شعرای شعر غنایی در اسپانیا.jpg|بندانگشتی|خوان بوسکان آلموگوار، از شعرای شعر غنایی در اسپانیا، قابل بازیابی از<nowiki/>https://thepuertorican.weebly.com/alonzo-alvarez-de-pineda.html|276x276پیکسل]]
در حوزه شعر آنچنان پیشرفتی در قرن پانزدهم حاصل نشد و بیشتر اشعار تقلیدی از آثار ایتالیایی بود. از شاعران این دوره می‌توان سان خوان دِ لا کُروث (San Juan de la Cruz) (1542-1591)را نام برد، او در اصل با وجود رگه‌هایی از عرفان اسلامی‌ در آثارش، به عنوان یک شاعر عرفانی شناخته شده است. در حوزه شعر غنایی می‌توان به نویسندگانی نظیر [[خوان بوسکان آلموگاور]] (Juan Boscán Almogávar) (1492-1542)، گارثیلاسو دِ لا وگا (Garcilaso de La Vega) (1501-1536) و [[فرای لوئیس دِ لئون]] (Fray Luis de León) (حدود 1528-1591) اشاره کرد.
در حوزه شعر آنچنان پیشرفتی در قرن پانزدهم حاصل نشد و بیشتر اشعار تقلیدی از آثار ایتالیایی بود. از شاعران این دوره می‌توان سان خوان دِ لا کُروث (San Juan de la Cruz) (1542 تا 1591)را نام برد، او در اصل با وجود رگه‌هایی از عرفان اسلامی‌ در آثارش، به عنوان یک شاعر عرفانی شناخته شده است. در حوزه شعر غنایی می‌توان به نویسندگانی نظیر [[خوان بوسکان آلموگاور]] (Juan Boscán Almogávar) (1492 تا 1542)، گارثیلاسو دِ لا وگا (Garcilaso de La Vega)(1501 تا 1536) و [[فرای لوئیس دِ لئون]] (Fray Luis de León) (حدود 1528 تا 1591) اشاره کرد.


در سده ی هجدهم شاهد بر آمدن نویسندگان مختلفی از جمله این نویسندگان می‌توان به شاعر نئوکلاسیسیسم[xxxii] توماس دِ ایریارته (Tomás de Iriarte) (1750-1791)، شاعر، سیاستمدار و حقوقدان اسپانیایی گاسپار مِلچور (Gaspar Melchor de Jovellanos) (1744-1811)، خوان مِلِندِث بالدِس (Juan Meléndez Valdés) (1754-1817) و مانوئل خوسه کینتانا (Manuel José Quintana y Lorenzo) (1772-1857) که به دلیل قصاید در مضامین میهن و انسان دوستی شهرت یافته، اشاره کرد. در قرن نوزدهم خوسه دِ اِسپِرونثِدا (1808-1842) به عنوان بزرگترین شاعر رمانتیک اسپانیایی مطرح می‌شود. از دیگر نویسندگان این دوره خوسه ثوریا ای مورال (José Zorrilla y Moral) (1817-1893) و از جمله مهمترین اشعار نمایشی (Poemas Dramáticas) او دون خوان تنوریو (Don Juan Tenorio)، شاعر رمانتیک گوستاوُ آدولفو بکر(1836-1870)، رامون دِ کامپو آمور (Ramón María de las Mercedes de Campoamor y Campoosorio) (1817-1901) که راه خود را از رمانتیسیسم جدا کرد، گاسپار نونیِث دِ آرثه (Gaspar Núñez de Arce) (1832-1903) که اشعارش برآمده از تلاطم درونی او در برابر ایمان مذهبی بود، را می‌توان نام برد. در اوایل قرن بیستم شاهد آغاز جنبش نوگرایی شعر اسپانیا بوسیله نویسندگانی همچون روبن داریو، شاعر اسپانیایی زبانِ اهل نیکاراگوئه هستیم؛ مانوئل ماچادو(1874-1947)، آنتونیو ماچادو(1875-1939) و ادواردو مارکینا (Eduardo Marquina Angulo) (1879-1946) نیز در زمره شاعران نو گرا قرار می‌گیرند. از دیگر شاعران این دوره می‌توان خوان رامون خیمِنِث(1881-1958) (Juan Ramón Jiménez Mantecón) و رامون پرث دِ آیالا (Ramón Pérez de Ayala y Fernández del Portal) (1880-1962) را نام برد. از روبن داریو آثار مهم و تأثیر گذاری بجای مانده است از جمله آنها ترانه‌های زندگی و امید (''Cantos de vida y esperanza'') (1905) را می‌توان نام برد.
در سده‌ی هجدهم شاهد بر آمدن نویسندگان مختلفی از جمله این نویسندگان می‌توان به شاعر نئوکلاسیسیسم[xxxii] توماس دِ ایریارته (Tomás de Iriarte) (1750 تا 1791)، شاعر، سیاستمدار و حقوقدان اسپانیایی گاسپار مِلچور (Gaspar Melchor de Jovellanos) (1744 تا 1811)، خوان مِلِندِث بالدِس (Juan Meléndez Valdés) (1754 تا 1817) و مانوئل خوسه کینتانا (Manuel José Quintana y Lorenzo) (1772 تا 1857) که به دلیل قصاید در مضامین میهن و انسان دوستی شهرت یافته، اشاره کرد. در قرن نوزدهم خوسه دِ اِسپِرونثِدا (1808 تا1842) به عنوان بزرگترین شاعر رمانتیک اسپانیایی مطرح می‌شود. از دیگر نویسندگان این دوره خوسه ثوریا‌ای مورال (José Zorrilla y Moral) (1817 تا 1893 ) و از جمله مهمترین اشعار نمایشی (Poemas Dramáticas) او دون خوان تنوریو (Don Juan Tenorio)، شاعر رمانتیک گوستاوُ آدولفو بکر(1836 تا 1870)، رامون دِ کامپو آمور (Ramón María de las Mercedes de Campoamor y Campoosorio) (1817 تا 1901) که راه خود را از رمانتیسیسم جدا کرد، گاسپار نونیِث دِ آرثه (Gaspar Núñez de Arce) (1832 تا 1903) که اشعارش برآمده از تلاطم درونی او در برابر ایمان مذهبی بود، را می‌توان نام برد. در اوایل قرن بیستم شاهد آغاز جنبش نوگرایی شعر اسپانیا بوسیله نویسندگانی همچون روبن داریو، شاعر اسپانیایی زبانِ اهل نیکاراگوئه هستیم؛ مانوئل ماچادو(1874 تا 1947)، آنتونیو ماچادو(1875 تا 1939) و ادواردو مارکینا (Eduardo Marquina Angulo) (1879 تا 1946) نیز در زمره شاعران نو گرا قرار می‌گیرند. از دیگر شاعران این دوره می‌توان خوان رامون خیمِنِث(1881 تا 1958) (Juan Ramón Jiménez Mantecón) و رامون پرث دِ آیالا (Ramón Pérez de Ayala y Fernández del Portal) (1880 تا 1962) را نام برد. از روبن داریو آثار مهم و تأثیر گذاری بجای مانده است از جمله آنها ترانه‌های زندگی و امید (Cantos de vida y esperanza) (1905) را می‌توان نام برد.


==== رمان پیکارسک ====
==== [[رمان پیکارسک در اسپانیا|رمان پیکارسک]] ====
این رمان ریشه در ادبیات اسپانیایی داشته و مضمون آنروایتیاست از زندگی طبقات فرومایه جامعه که به هزینه دیگران می‌زیند،با زیرکی روزگار می‌گذرانند و در تقلای رهایی از این وضعیت خود را به زحمت می‌اندازند. این آثار عموماً به صورت اول شخص حکایت می‌شود. نخستین رمان مهم پیکارسک به نام زندگی پرفراز و نشیب لازاریو اهل تورمس (La Vida del Lazarillo de Tormes y de sus fortunas y adversidades) در سال 1554 در آمبِرِس، آلکالا و بورگُس منتشر شد. خالق این نوشته مشخص نیست. این اثر نخست با روایت اصل ونسب، و تولد لازاریو آغاز شده و پس از بیان روزهای گرسنگی، حیله زدن‌ها و تیره روزی دوره کودکیِ لازاریو، با ازدواج او پایان می‌یابد. با وجود اینکه این کتاب در سال 1559 در فهرست کتب ممنوعه کلیسای کاتولیک قرار گرفت اما محبوبیت فراوانی یافت و در کشور‌های مختلف از جمله فرانسه(1560)، هلند (1579)،انگلستان (1576)، پرتغال (1686) و آلمان (1617) ترجمه شد.<ref>.Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 137</ref>
این رمان ریشه در ادبیات اسپانیایی داشته و مضمون آنروایتیاست از زندگی طبقات فرومایه جامعه که به هزینه دیگران می‌زیند، با زیرکی روزگار می‌گذرانند و در تقلای رهایی از این وضعیت خود را به زحمت می‌اندازند. این آثار عموماً به صورت اول شخص حکایت می‌شود. نخستین رمان مهم پیکارسک به نام زندگی پرفراز و نشیب لازاریو اهل تورمس (La Vida del Lazarillo de Tormes y de sus fortunas y adversidades) در سال 1554 در آمبِرِس، آلکالا و بورگُس منتشر شد. خالق این نوشته مشخص نیست. این اثر نخست با روایت اصل ونسب، و تولد لازاریو آغاز شده و پس از بیان روزهای گرسنگی، حیله زدن‌ها و تیره روزی دوره کودکیِ لازاریو، با ازدواج او پایان می‌یابد. با وجود اینکه این کتاب در سال 1559 در فهرست کتب ممنوعه کلیسای کاتولیک قرار گرفت اما محبوبیت فراوانی یافت و در کشور‌های مختلف از جمله [[فرانسه]](1560)، هلند (1579)،انگلستان (1576)، پرتغال (1686) و آلمان (1617) ترجمه شد<ref>.Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 137</ref>.


از دیگر نویسندگان و آثار خلق شده در این سبک ماتئو آلمان (Mateo Alemán) (1547-1610) رمان او با نام گوثمان دِ آلفاراچه[xxxiv] (1599-1605)؛آلونسو خِرونیو دِ سالاس باربادی یو (Alonso Jerónimo de Salas Barbadillo) (1581-1635) دختر سلستینا یا اِلنای زیرک (La hija de la Celestina o la ingeniosa Elena) (1612)؛ لوئیس بِلِث دِ گِوارا (Luis Vélez de Guevara) (1579-1644) شیطان لَنگ (El Diablo Cojuelo) (1641)؛فرانسیسکو دِ کِبِدو ای بی یِگاس (1580-1645) داستان زندگی بوسکِن (Historia de la vida del Buscón) (1626).  
از دیگر نویسندگان و آثار خلق شده در این سبک ماتئو آلمان (Mateo Alemán) (1547 تا 1610) رمان او با نام گوثمان دِ آلفاراچه[xxxiv] (1599 تا 1605)؛آلونسو خِرونیو دِ سالاس باربادی یو (Alonso Jerónimo de Salas Barbadillo) (1581 تا 1635) دختر سلستینا یا اِلنای زیرک (La hija de la Celestina o la ingeniosa Elena) (1612)؛ لوئیس بِلِث دِ گِوارا (Luis Vélez de Guevara) (1579 تا 1644) شیطان لَنگ (El Diablo Cojuelo) (1641)؛فرانسیسکو دِ کِبِدو‌ای بی یِگاس (1580 تا 1645) داستان زندگی بوسکِن (Historia de la vida del Buscón) (1626).  
[[پرونده:کالدرون د لابارکا، از نمایشنامه‌نامه نویسان اسپانیایی.jpg|بندانگشتی|کالدرون د لابارکا، از نمایشنامه‌نامه نویسان اسپانیایی]]
[[پرونده:کالدرون د لابارکا، از نمایشنامه‌نامه نویسان اسپانیایی.jpg|بندانگشتی|کالدرون د لابارکا، از نمایشنامه‌نامه نویسان اسپانیایی، برگرفته از سایت آمازون، قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.amazon.com/Calderon-1600-1681-Playwright-Engraving-Carolsfeld/dp/B07C5HL1P9]]


==== نمایشنامه و تئاتر ====
==== [[نمایشنامه نویسی در اسپانیا|نمایشنامه و تئاتر]] ====
باوجود نمایشنامه نویسانی همچون سِنکا[xxxv] و تأثیر آثار او در عصر طلایی اسپانیا ردپای این حوزه را در چهار قرن پیش از میلاد می‌توان مشاهده کرد، با آغاز قرون وسطی شاهد آن هستیم که درام‌های این دوره به شدت نزدیک به عقاید کلیسای کاتولیک به نگارش در آمده است و بر مضامین مذهبی و وقوع معجزات متمرکز است. تئاتر در اوایل قرن شانزدهم به شکوفایی رسید.سِلِستینا نوشته فرناندو دِ روخاس و دیگر نویسندگان همچون خوان دل انسینا (Juan del Encina) و لوپه دِ وگا که به توصیف جامعه خویش پرداختند را می‌توان نام برد. نام کالدرون دِ لابارکا (Pedro Calderón de la Barca) شاعر و نمایشنامه نویس نیز در این عصر برجسته است. درام نویس معروف انسینا (1468-1529) به احیای فرم تئاتر کلاسیک کمک شایانی کرد و درام اسپانیایی را بنیان نهاد. او آثار ویرژیل را ترجمه کرد و در نگاشتن سرودهای شبانی اش از آنها تأثیر پذیرفت. مشهورترین آثار او منظومه‌های شبانی پلاثیدا و بیتوریانو (''Égloga de Plácida y Vitoriano'') ، و کریستینو دِ فِبِئا (''Égloga de Cristino y Febea'') می‌باشد. چهره برجسته دیگر بارتولومه دِ تورِس ناآرو (Bartolomé Torres Naharro) (در حدود 1485-1530) نام دارد، نُه درام کمدی به نگارش درآورد، که در آنها شاهد ظهورِ تجربه و آگاهی نوع بشر هستیم، آنچه در آثار شبانیِ انسیا و لوکاس فرناندث[xxxvi] یافت نمی‌شود. او درام پنج پرده ای را متداول کرد و بین کمدی واقعگرایانه و کمدی خیالپردازانه تمایز قائل شد. ناآرو آثاری همچون کمدی سربازی (Comedia ''Soldadesca'') (1509-1510)، سرافینا (La comedia ''Serafina'') (1508) را از خود به جای گذاشت. از دیگر نمایشنامه نویسانِ پیش از لوپه دِ وگا (Felix Lope de Vega y Carpio) می‌توان به ژیل ویسنته (Gil Vicente)، لوپه دِ روئدا (Lope de Rueda) و خوان دِ لاکوئِبا (''Juan de la Cueva'') اشاره کرد. با ظهور بزرگانی همچون لوپه د وگا،گیلن دِ کاسترو (''Guillén de Castro'')، تیرسو دِ مولینا (''Tirso de Molina'')، پدرو کالدرون (''Pedro Calderón'') و میگل دِ سروانتس سابِدرا (Miguel de Cervantes Saavedra)‏ است که تئاتر اسپانیا کم کم شکل می‌گیرد، پس از این دوره و رسیدن به یک دوره محافظه کارانه فرهنگی، تئاتر اسپانیا به منبع الهامی‌ برای نویسندگان فرانسوی تبدیل می‌شود. با جریان رو به افول دوره‌های بعد، در دهه 1820 ژان گریمالدی (Juan Grimaldi) با ترجمه نمایشنامه‌های فرانسوی به اسپانیایی به احیا و بازسازی تئاتر اسپانیا کمک کرد. در قرن نوزدهم و بیستم نمایشنامه نویسانی همچون خوزه اِچِگارای (José Echegaray)، گرِگوریو مارتینِث سییِرا (Gregorio Martínez Sierra) و خاسینتو بِنابِنته (''Jacinto Benavente'') با تلاش فراوان به کسب هویت برای تئاتر اسپانیا برآمدند، مدت‌ها بعد نمایشنامه نویس برجسته ای به نام فدریکو گارسیا لورکا تأثیر شگرفی بر نمایشنامه نویسی می‌گذارد. در تاریکی سایه‌های رژیم ژنران فرانکو بر شاخ و برگ‌های هنری از جمله تئاتر(خصوصاً تئاتر تجربی) شاهد کُند شدن روند رو به رشد در این حوزه هستیم؛ اما با این وجود آثار لورکا منبع الهامی برای نمایشنامه نویسان مطرح معاصر اسپانیا بود که از جمله آنها آنتونیو بوئرو بایِخو (Antonio Buero Vallejo)، آنتونیو گالا (Antonio Gala Velasco)، آدولفو مارسیاچ (Adolfo Marsillach)، ژوزف ماریا فِلوتاتس (Josep Maria Flotats) و فرناندو فرنان گومث را می‌توان نام برد. این اشخاص و به همراه چند نویسنده دیگر پیکره اصلی تئاتر اسپانیا را در عصر حاضر شکل داده اند و نمایشنامه‌های خود را در گونه‌های مختلف زبان اسپانیایی از قبیل کاتالان و باسک به نگارش در آورده اند. از جمله منتقدین تئاتر معاصر می‌توان به کارگردان و نمایشنامه نویس اسپانیایی آلفردو مارکِریه (Alfredo Marquerie) اشاره کرد.<ref>[http://www.britannica.com/EBchecked/topic/557573/Spain/258829/Theatre Encyclopædia Britannica], 2012 </ref>
باوجود نمایشنامه نویسانی همچون سِنکا[xxxv] و تأثیر آثار او در عصر طلایی [[اسپانیا]] ردپای این حوزه را در چهار قرن پیش از میلاد می‌توان مشاهده کرد، با آغاز قرون وسطی شاهد آن هستیم که درام‌های این دوره به شدت نزدیک به عقاید کلیسای کاتولیک به نگارش در آمده است و بر مضامین مذهبی و وقوع معجزات متمرکز است. تئاتر در اوایل قرن شانزدهم به شکوفایی رسید.سِلِستینا نوشته فرناندو دِ روخاس و دیگر نویسندگان همچون خوان دل انسینا (Juan del Encina) و لوپه دِ وگا که به توصیف جامعه خویش پرداختند را می‌توان نام برد. نام کالدرون دِ لابارکا (Pedro Calderón de la Barca) شاعر و نمایشنامه نویس نیز در این عصر برجسته است. درام نویس معروف انسینا (1468 تا 1529) به احیای فرم تئاتر کلاسیک کمک شایانی کرد و درام اسپانیایی را بنیان نهاد. او آثار ویرژیل را ترجمه کرد و در نگاشتن سرودهای شبانی اش از آنها تأثیر پذیرفت. مشهورترین آثار او منظومه‌های شبانی پلاثیدا و بیتوریانو (Égloga de Plácida y Vitoriano) ، و کریستینو دِ فِبِئا (Égloga de Cristino y Febea) می‌باشد. چهره برجسته دیگر بارتولومه دِ تورِس ناآرو (Bartolomé Torres Naharro) (در حدود 1485 تا 1530) نام دارد، نُه درام کمدی به نگارش درآورد، که در آنها شاهد ظهورِ تجربه و آگاهی نوع بشر هستیم، آنچه در آثار شبانیِ انسیا و لوکاس فرناندث[xxxvi] یافت نمی‌شود. او درام پنج پرده‌ای را متداول کرد و بین کمدی واقعگرایانه و کمدی خیالپردازانه تمایز قائل شد. ناآرو آثاری همچون کمدی سربازی (Comedia Soldadesca) (1509 تا 1644)، سرافینا (La comedia ''Serafina'') (1508) را از خود به جای گذاشت. از دیگر نمایشنامه نویسانِ پیش از لوپه دِ وگا (Felix Lope de Vega y Carpio) می‌توان به ژیل ویسنته (Gil Vicente)، لوپه دِ روئدا (Lope de Rueda) و خوان دِ لاکوئِبا (Juan de la Cueva) اشاره کرد. با ظهور بزرگانی همچون لوپه د وگا، گیلن دِ کاسترو (Guillén de Castro)، تیرسو دِ مولینا (Tirso de Molina)، پدرو کالدرون (Pedro Calderón) و میگل دِ سروانتس سابِدرا (Miguel de Cervantes Saavedra)‏ است که تئاتر اسپانیا کم کم شکل می‌گیرد، پس از این دوره و رسیدن به یک دوره محافظه کارانه فرهنگی، تئاتر اسپانیا به منبع الهامی‌ برای نویسندگان فرانسوی تبدیل می‌شود. با جریان رو به افول دوره‌های بعد، در دهه 1820 ژان گریمالدی (Juan Grimaldi) با ترجمه نمایشنامه‌های فرانسوی به اسپانیایی به احیا و بازسازی تئاتر [[اسپانیا]] کمک کرد. در قرن نوزدهم و بیستم نمایشنامه نویسانی همچون خوزه اِچِگارای (José Echegaray)، گرِگوریو مارتینِث سییِرا (Gregorio Martínez Sierra) و خاسینتو بِنابِنته (Jacinto Benavente) با تلاش فراوان به کسب هویت برای تئاتر اسپانیا برآمدند، مدت‌ها بعد نمایشنامه نویس برجسته‌ای به نام فدریکو گارسیا لورکا تأثیر شگرفی بر نمایشنامه نویسی می‌گذارد. در تاریکی سایه‌های رژیم ژنران فرانکو بر شاخ و برگ‌های هنری از جمله تئاتر(خصوصاً تئاتر تجربی) شاهد کُند شدن روند رو به رشد در این حوزه هستیم؛ اما با این وجود آثار لورکا منبع الهامی برای نمایشنامه نویسان مطرح معاصر اسپانیا بود که از جمله آنها آنتونیو بوئرو بایِخو (Antonio Buero Vallejo)، آنتونیو گالا (Antonio Gala Velasco)، آدولفو مارسیاچ (Adolfo Marsillach)، ژوزف ماریا فِلوتاتس (Josep Maria Flotats) و فرناندو فرنان گومث را می‌توان نام برد. این اشخاص و به همراه چند نویسنده دیگر پیکره اصلی تئاتر اسپانیا را در عصر حاضر شکل داده اند و نمایشنامه‌های خود را در گونه‌های مختلف زبان اسپانیایی از قبیل کاتالان و باسک به نگارش در آورده‌اند از جمله منتقدین تئاتر معاصر می‌توان به کارگردان و نمایشنامه نویس اسپانیایی آلفردو مارکِریه (Alfredo Marquerie) اشاره کرد<ref>[http://www.britannica.com/EBchecked/topic/557573/Spain/258829/Theatre Encyclopædia Britannica], 2012 </ref>.
[[پرونده:رامون مندنز، زبان‌شناس مشهور اسپانیایی.jpg|بندانگشتی|378x378پیکسل|رامون منندز، زبان‌شناس مشهور اسپانیایی]]
[[پرونده:رامون مندنز، زبان‌شناس مشهور اسپانیایی.jpg|بندانگشتی|413x413px|رامون منندز، زبان‌شناس مشهور اسپانیایی، قابل بازیابی از https://www.diariodeburgos.es/noticia/z9d0fb730-adfd-5bc8-901047d538e31bba/202403/el-cid-menendez-pidal-y-la-censura]]


==== موقعیت نقد ادبی و ادبیات کودک نوجوان در اسپانیا ====
==== [[نقد ادبی در اسپانیا|موقعیت نقد ادبی و ادبیات کودک نوجوان در اسپانیا]] ====
زبان شناس مطرح اسپانیایی مِنِندِز پیدال (Ramón Menéndez Pidal) به خوبی در حوزه تاریخ ادبیات به بررسی قرون وسطی و دورۀ طلایی اسپانیا پرداخته است، دو شاگرد بزرگ او داماس آلونسو و آمادو آلونسو (Amado Alonso) چهرهای بزرگ نقد ادبی اسپانیا را تشکیل می‌دهند. از جمله آثار این دو که در این حوزه نیز جای می‌گیرند: مقاله ای در باب رمان تاریخی (Ensayo sobre la novela histórica) (1942)، ماده و صورت در شعر (Materia y forma en poesía) (1955) از آمادو آلونسو؛ زبان شعری گونگورا (La lengua poética de Góngora) (1950) و نوشته ای در باب نقد اشعار سان خوان دِ لاکروز در سال 1946، از داماسو آلونسو.
زبان شناس مطرح اسپانیایی مِنِندِز پیدال (Ramón Menéndez Pidal) به خوبی در حوزه تاریخ ادبیات به بررسی قرون وسطی و دورۀ طلایی اسپانیا پرداخته است، دو شاگرد بزرگ او داماس آلونسو و آمادو آلونسو (Amado Alonso) چهره‌های بزرگ نقد ادبی اسپانیا را تشکیل می‌دهند. از جمله آثار این دو که در این حوزه نیز جای می‌گیرند:


گونثالو سوبِخانو[xxxviii] منتقدِ ادبی اسپانیایی در مقاله ای با نام "''وضعیت حال حاضر [[نقد ادبی در اسپانیا]] (La situación actual de la crítica literaria en España)''" با نظری اجمالی بر تلاقی پنج نسل ادبی دهه‌های اخیر این کشور، به پنج جریان فکری متفاوت در طول این قرن اشاره می‌کند: ''تاریخ'' و ''زندگی'' ( 1898) ؛ ''زندگی'' و ''عقل'' (1914)؛ ''عقل'' و ''هنر'' (1927)؛ ''هنر'' و ''وجود''(1939) و ''وجود'' و ''اجتماع'' (1954)، از جمله مسائل برجسته این نسل‌های ادبی بودند. از آغاز دوره دموکراسی روزنامه نگاران زیادی به نقد ادبی پرداختند که از جمله این روزنامه نگاران منتقد می‌توان ایگناسیو اِچِباریا (Ignacio Echevarría)، خوسه لوئیس گارسیا (José Luis García Martín) و رافائل کُنتِ (Rafael Conte Oroz) را نام برد.
* مقاله‌ای در باب رمان تاریخی (Ensayo sobre la novela histórica) (1942)، ماده و صورت در شعر (Materia y forma en poesía) (1955) از آمادو آلونسو؛
* زبان شعری گونگورا (La lengua poética de Góngora) (1950)؛
* نوشته‌ای در باب نقد اشعار سان خوان دِ لاکروز در سال 1946، از داماسو آلونسو.


از دیگر منتقدان ادبی معاصر: پِدرو سالیناس(آثار: ادبیات اسپانیا در قرن بیستم[xxxix](1941)؛ مقالاتی در باب واقعیت و شعر (ensayos sobre la realidad y el poeta) (1940)؛ شعر روبن داریو (La poesía de Rubén Darío) (1948)، خورخه گیین (Jorge Guillén) ( زبان و شعر (Lenguaje y poesía) (1962)) لوئیس سرنودا (Luis Cernuda) (مطالعه ای در باب شعر معاصر اسپانیا (Estudios sobre poesía española contemporánea) (1957))، گییرمو دیاث پلاخا[xl]، کارلس بوسونیو (Carlos Bousoño Prieto)، گیرمو دِ توررِ (Guillermo de Torre)، فذریکو دِ اونیس (Federico de Onís Sánchez)، اِنریکه دیث (Enrique Díez Canedo).<ref>Sobejano, Gonzalo, La situación actual de la crítica literaria en España, Alicante, 2009, p. 74</ref>
گونثالو سوبِخانو[xxxviii] منتقدِ ادبی اسپانیایی در مقاله‌ای با نام "وضعیت حال حاضر [[نقد ادبی در اسپانیا]] (La situación actual de la crítica literaria en España)" با نظری اجمالی بر تلاقی پنج نسل ادبی دهه‌های اخیر این کشور، به پنج جریان فکری متفاوت در طول این قرن اشاره می‌کند:


ادبیات کودک و نوجوان در اسپانیا سابقه ای طولاتی ندارد، نویسندگان معاصر این حوزه از پیش قدمان این ادبیات به شمار می‌روند. روند آغازین این نوع ادبیات به اواخر قرن نوزدهم همزمان با رشد داستان نویسی در اروپا باز می‌گردد، از نویسندگان برجسته این دوران می‌توان به لوئیس کولوما (Luis Coloma Roldán) و فرنان کابایِرو (''Fernán Caballero'') اشاره کرد. ادبیات کودکان در قرن بیستم برآمده از داستان سرایی واقعگرایانه همراه با مضامین آموزشی در آثار نویسندگانی همچون مانوئل آبریل (Manuel Abril)، اِلِنا فورتون (''Elena Fortún'') و ترسا لئون (María ''Teresa León'') دیده می‌شود. با برافروختن آتش جنگ داخلی موانع زیادی در جریان رو به رشد این نوع ادبیات قرار گرفت، از جمله عوامل تأثیرگذار بر این ادبیات در دوره ی پس از جنگ می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
* تاریخ و زندگی ( 1898)؛
* زندگی و عقل (1914)؛
* عقل و هنر (1927)؛
* هنر و وجود(1939)؛
*  وجود و اجتماع (1954).


* ممنوعیت انتشار کتب به زبانی غیر از زبان رسمی‌ کشور (که این روند تا سال 1962 به طول انجامید)
از جمله مسائل برجسته این نسل‌های ادبی بودند. از آغاز دوره دموکراسی روزنامه نگاران زیادی به نقد ادبی پرداختند که از جمله این روزنامه نگاران منتقد می‌توان ایگناسیو اِچِباریا (Ignacio Echevarría)، خوسه لوئیس گارسیا (José Luis García Martín) و رافائل کُنتِ (Rafael Conte Oroz) را نام برد.
* سانسور شدید آثار از سال 1936 تا سال 1978
* تبعید نویسندگانی همچون آنتونیو خوآکین روبالدِ (Antonio Joaquín Robles) و تِرِسا لئون (María Teresa León)
* تأکید بر ارزشهای انسانی و روحانی


با برپایی اعتراضات در سال 1962 بر علیه ممنوعیت انتشار کُتب به دیگر زبان‌ها غیر از زبان رسمی کشور، انتشار کتُب در حوزه ادبیات کودک و نوجوان تا به امروز رشد چشمگیری داشته است.<ref>Arellano Yanguas, Villar, Literatura Infantil y Juvenil, Madrid, p. 2-3</ref>
از دیگر منتقدان ادبی معاصر: پِدرو سالیناس(آثار: ادبیات [[اسپانیا]] در قرن بیستم[xxxix](1941)؛ مقالاتی در باب واقعیت و شعر (ensayos sobre la realidad y el poeta) (1940)؛ شعر روبن داریو (La poesía de Rubén Darío) (1948)، خورخه گیین (Jorge Guillén) ( زبان و شعر (Lenguaje y poesía) (1962)) لوئیس سرنودا (Luis Cernuda) (مطالعه‌ای در باب شعر معاصر [[اسپانیا]] (Estudios sobre poesía española contemporánea) (1957))، گییرمو دیاث پلاخا[xl]، کارلس بوسونیو (Carlos Bousoño Prieto)، گیرمو دِ توررِ (Guillermo de Torre)، فذریکو دِ اونیس (Federico de Onís Sánchez)، اِنریکه دیث (Enrique Díez Canedo).<ref>Sobejano, Gonzalo, La situación actual de la crítica literaria en España, Alicante, 2009, p. 74</ref>


==== مشاهیر ادبی ====
=== [[ادبیات کودکان و نوجوانان در اسپانیا|ادبیات کودکان و نوجوانان]] ===
[[پرونده:خوان بوسکان آلموگاور.jpg|بندانگشتی|222x222پیکسل|خوان بوسکان آلموگاور]]
[[پرونده:کتابخانه کودکان در اسپانیا.jpg|بندانگشتی|کتابخانه کودکان در اسپانیا، قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.echolive.ie/corknews/arid-41062220.html]]
ادبیات کودک و نوجوان در [[اسپانیا]] سابقه‌ای طولانی ندارد، نویسندگان معاصر این حوزه از پیش قدمان این ادبیات به شمار می‌روند. روند آغازین این نوع ادبیات به اواخر قرن نوزدهم همزمان با رشد داستان نویسی در اروپا باز می‌گردد، از نویسندگان برجسته این دوران می‌توان به لوئیس کولوما (Luis Coloma Roldán) و فرنان کابایِرو (Fernán Caballero) اشاره کرد.


===== خوان بوسکان آلموگاور (1487-1542) =====
ادبیات کودکان در قرن بیستم برآمده از داستان سرایی واقع‌گرایانه همراه با مضامین آموزشی در آثار نویسندگانی همچون مانوئل آبریل (Manuel Abril)، اِلِنا فورتون (Elena Fortún) و ترسا لئون (María Teresa León) دیده می‌شود. با برافروختن آتش جنگ داخلی موانع زیادی در جریان رو به رشد این نوع ادبیات قرار گرفت، از جمله عوامل تأثیرگذار بر این ادبیات در دوره‌ی پس از جنگ می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
در خانواده ای اشرافی رشد یافت. به عنوان سفیر از سوی اسپانیا به ایتالیا فرستاده شد و در آنجا با گارثیلاسو دِ لا وگا آشنا شد. آموگاور سبک یازده هجایی ایتالیایی را وارد اشعار اسپانیایی کرد و قطعه‌های هشت مصراعی و سه مصراعی را بکار برد. او کتاب درباری (libro del cortegiano) اثر انسانگرایِ ایتالیایی کاستیلیونه (Baldassare Castiglione) را به اسپانیایی ترجمه کرد. اشعار بوسکان در سال1543 به چاپ رسید.


* ممنوعیت انتشار کتب به زبانی غیر از زبان رسمی‌ کشور (که این روند تا سال 1962 به طول انجامید)؛
* سانسور شدید آثار از سال 1936 تا سال 1978؛
* تبعید نویسندگانی همچون آنتونیو خوآکین روبالدِ (Antonio Joaquín Robles) و تِرِسا لئون (María Teresa León)؛
* تأکید بر ارزش‌های انسانی و روحانی.


با برپایی اعتراضات در سال 1962 بر علیه ممنوعیت انتشار کُتب به دیگر زبان‌ها غیر از زبان رسمی کشور، انتشار کتُب در حوزه ادبیات کودک و نوجوان تا به امروز رشد چشمگیری داشته است<ref>Arellano Yanguas, Villar, Literatura Infantil y Juvenil, Madrid, p. 2-3</ref>.


===== گارثیلاسو دِ لا وگا (1501-1536) =====
==== [[مشاهیر ادبی اسپانیا|مشاهیر ادبی]] ====
[[پرونده:گارثیلاسو دِ لا وگا.jpg|بندانگشتی|228x228پیکسل|گارثیلاسو دِ لا وگا]]
[[پرونده:خوان بوسکان آلموگاور.jpg|بندانگشتی|292x292px|خوان بوسکان آلموگاور، قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.buscabiografias.com/img/people/?C=M;O=A]]
از خانواده ای درباری در شهر تولدو متولد شد، به زبان‌های یونانی، لاتین و چندین زبان دیگر آشنایی داشت. مضمون عمده ی اشعار او عشق است، از او سه شعرِ شبانی[xliii]، سی و هشت غزل، دو مرثیه و یک رساله به جای مانده است. او به بهترین شکل روح دوره رنسانس اسپانیا را نمایان کرد و از نظر ساختار و موضوعات نوشته‌هایش تأثیر زیادی از پِترارکا پذیرفته بود. اشعار او از پرخواننده ترین اشعار در عصر طلایی به شمار می‌رود و در قرن هفدهم بارها مورد چاپ قرار گرفت. داماسو آلونسو از او به عنوان اولین شاعر مدرن اروپا یاد می‌کند. در حالی که در طول زندگی خود هیچ اثری را از خود به چاپ نرساند بود در سن سی پنج سالگی درگذشت. به همت همسر خوان بوسکان اشعار گارثیلاسو و بوسکان در سال 1543 به چاپ رسید.<ref>.Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 116</ref>


===== [[خوان بوسکان آلموگاور]] =====
[[خوان بوسکان آلموگاور|خوان بوسکان آلموگاور (1487-1542)]]، در خانواده‌ای اشرافی رشد یافت. به عنوان سفیر از سوی [[اسپانیا]] به ایتالیا فرستاده شد و در آنجا با گارثیلاسو دِ لا وگا آشنا شد. آموگاور سبک یازده هجایی ایتالیایی را وارد اشعار اسپانیایی کرد و قطعه‌های هشت مصراعی و سه مصراعی را بکار برد. او کتاب درباری (libro del cortegiano) اثر انسانگرایِ ایتالیایی کاستیلیونه (Baldassare Castiglione) را به اسپانیایی ترجمه کرد. اشعار بوسکان در سال1543 به چاپ رسید.
===== [[گارثیلاسو دِلاوگا|گارثیلاسو دِ لا وگا]] =====
[[پرونده:گارثیلاسو دِ لا وگا.jpg|بندانگشتی|267x267px|گارثیلاسو دِ لا وگا، قابل بازیابی از<nowiki/>https://commons.wikimedia.org/wiki/File:Retrato_de_Garcilaso_de_la_Vega.jpg]]
[[گارثیلاسو دِلاوگا|گارثیلاسو دِ لا وگا (1501-1536)]]، از خانواده‌ای درباری در شهر تولدو متولد شد، به زبان‌های یونانی، لاتین و چندین زبان دیگر آشنایی داشت. مضمون عمده‌ی اشعار او عشق است، از او سه شعرِ شبانی[xliii]، سی و هشت غزل، دو مرثیه و یک رساله به جای مانده است. او به بهترین شکل روح دوره رنسانس [[اسپانیا]] را نمایان کرد و از نظر ساختار و موضوعات نوشته‌هایش تأثیر زیادی از پِترارکا پذیرفته بود. اشعار او از پرخواننده ترین اشعار در عصر طلایی به شمار می‌رود و در قرن هفدهم بارها مورد چاپ قرار گرفت. داماسو آلونسو از او به عنوان اولین شاعر مدرن اروپا یاد می‌کند. در حالی که در طول زندگی خود هیچ اثری را از خود به چاپ نرساند بود در سن سی پنج سالگی درگذشت. به همت همسر خوان بوسکان اشعار گارثیلاسو و بوسکان در سال 1543 به چاپ رسید<ref>.Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 116</ref>.
===== [[فرای لوئیس دِ لئون]] =====
[[پرونده:فرای لوئیس دِ لئون.jpg|بندانگشتی|212x212px|فرای لوئیس دِ لئون، قابل بازیابی از https://spanishinquisitionthetruestory.weebly.com/famous-people.html]]
[[فرای لوئیس دِ لئون|فرای لوئیس دِ لئون (1528-1591)]]، یکی از چهره‌های برجسته رنسانس به شمار می‌رود، در سال 1543 برای تحصیل در الاهیات به صومعه آگوستین در سالامانکا رفت و هجده سال بعد در دانشگاه سالامانکا به تدریس پرداخت. معروف ترین اثر منثور او نام‌های عیسی (De Los Nombres de Cristo) می‌باشد، او این اثر را در بین سال‌های 1574 و 1575 در زندان نوشته است و در آن به تفسیر معنای رمزی نام‌های عیسی می‌پردازد.   


در زمان برپایی دادگاه تفتیش عقاید تئوری‌های سفید و سیاه کلیسا توسط برخی از روشنفکران زیر سوال رفته بود، یکی از این چهره‌های برجسته فرای لوئیس بود. سالن سخنرانی دانشگاه سالامانکا جایی بود که او دیدگاه منحصر به فرد خود را درباره دین، پرسشگری ژرف و درگیری عمیق ذهنی خود با انجیل را تفسیر می‌کرد، همین سخنرانی‌ها توجه دادگاه تفتیش عقاید [[اسپانیا]] را به خود جلب کرد، جرم او ترجمه یکی از بحث برانگیزترین بخش‌های انجیل بود، این متن جنجالی در کوچه و بازار دست به دست می‌گشت، برای توقف این جریان در 27 مارس 1572 مأموران تفتیش عقاید به اتاق او حمله کردند و برای مدت پنج سال او را در زندان حبس کردند. دادگاه تفتیش عقاید توانست در فضای شک و تردید یکی از انسانی ترین صداهای موجود را خاموش سازد<ref>.Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 123</ref>. 


===== [[میگل دِ سِروانتس سابِدرا]] =====
[[پرونده:میگل دِ سِروانتس سابِدرا.jpg|بندانگشتی|262x262px|میگل دِ سِروانتس سابِدرا، برگرفته از ویکی مدیا، قابل بازیابی از<nowiki/>https://commons.wikimedia.org/wiki/File:Miguel_de_Cervantes_lithography.jpg]]
[[میگل دِ سِروانتس سابِدرا]] (۱۵۴۷- ۱۶۱۶)،رمان‌نویس، شاعر و نمایشنامه‌نویس اسپانیایی در شهر آلکالا دِ اِنارس متولد شد. او نیز به مانند گارثیلاسو دِ لاوگا زندگی خود را وقف نوشتن و جنگ کرد. در بین سال‌های 1569 و 1570 به ایتالیا نقل مکان کرد، به سال 1571 در جنگ لپانتو [xlvi] شرکت جست و دست چپ خود را در این جنگ از دست داد. در بازگشت به [[اسپانیا]] (1575) دزدان دریایی او و برادرش را اسیر کرده و به بردگی گرفتند، پس از گذشت پنج سالِ سخت او توانست به مادرید بازگردد. در گذر این سال‌ها او دل به زنی بست که هجده سال از او کوچکتر بود، هیجان این عشق منجر به نگارش داستانِ شبانی عاشقانه‌ای با نام گالاتئا شد. سروانتس اولین بخش از شاهکار خود به نام دون کیشوت را در سال 1605 به نگارش در آورد و با فراغت خاطر به نگاشتن قسمت دوم پرداخت، در سال 1613 برای مدتی دست از نوشتن برداشت و شروع به نگارش دوازده داستان نمونه (Novelas Ejemplares) کرد.


===== فرای لوئیس دِ لئون (1528-1591) =====
موفقیت بخش اول کتاب دون کیشوت فردی به نام فرناندس دِ آبِیاندا (Alonso Fernández de Avellaneda) را بر آن داشت تا قسمت دوم آن را در 1614 خود به چاپ برساند، انتشار بخش دوم کتاب موجب رنجش خاطر سروانتس شد و این امر او را به تسریع در کار بر انگیخت و بخش دوم کتاب را به پایان رساند، در نهایت این بخش در سال 1615 انتشار یافت. موفقیت کتاب دون کیشوت موجب آن شد که کُنت لموس و کاردینال شهر تولدو از او حمایت کنند و مستمری ناچیزی برای او در نظر بگیرند. سروانتش یک سال پیش از مرگش، هشت نمایشنامه به نگارش در آورد. او می‌پنداشت که شهرت آینده اش در گرو نگارش درام‌هایش می‌باشد، و اینگونه با طرز فکری آمیخته به حسادت از موفقیتی که نصیب لوپه دوِگا (Lope de Vega) شده بود سخن می‌گفت. وی با پیروی از مَنِش شخصیت اول داستان خود دون کیشوت، بیش بینی کرده بود که سی میلیون از این کتاب به فروش خواهد رسید، اما امروزه شاهد هستیم که نه تنها سی میلیون نسخه از آن به فروش رسید، بلکه بیش از هر کتاب دیگری به جز کتاب مقدس به زبان‌های دیگر ترجمه شد. او از سال 1606 تا به هنگام مرگ(1616) در مادرید زندگی کرد و تمام وقت خود را تا پایان عمر به نویسندگی اختصاص داد. از دیگر آثار او می‌توان به گالاتِئا (La Galatea) (1585) و داستان‌های نمونه (Novelas ejemplares) (1613) اشاره کرد<ref>Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 147.</ref>.
[[پرونده:فرای لوئیس دِ لئون.jpg|بندانگشتی|204x204پیکسل|فرای لوئیس دِ لئون]]
او یکی از چهره‌های برجسته رنسانس به شمار می‌رود، در سال 1543 برای تحصیل در الاهیات به صومعه آگوستین در سالامانکا رفت و هجده سال بعد در دانشگاه سالامانکا به تدریس پرداخت. معروف ترین اثر منثور او نام‌های عیسی (De Los Nombres de Cristo) می‌باشد، او این اثر را در بین سال‌های 1574 و 1575 در زندان نوشته است و در آن به تفسیر معنای رمزی نام‌های عیسی می‌پردازد. در زمان برپایی دادگاه تفتیش عقاید تئوری‌های سفید و سیاه کلیسا توسط برخی از روشنفکران زیر سوال رفته بود، یکی از این چهره‌های برجسته فرای لوئیس بود. سالن سخنرانی دانشگاه سالامانکا جایی بود که او دیدگاه منحصر به فرد خود را درباره دین، پرسشگری ژرف و درگیری عمیق ذهنی خود با انجیل را تفسیر می‌کرد، همین سخنرانی‌ها توجه دادگاه تفتیش عقاید اسپانیا را به خود جلب کرد، جرم او ترجمه یکی از بحث برانگیزترین بخش‌های انجیل بود، این متن جنجالی در کوچه و بازار دست به دست می‌گشت، برای توقف این جریان در 27 مارس 1572 مأموران تفتیش عقاید به اتاق او حمله کردند و برای مدت پنج سال او را در زندان حبس کردند. دادگاه تفتیش عقاید توانست در فضای شک و تردید یکی از انسانی ترین صداهای موجود را خاموش سازد.<ref>.Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 123</ref>  


===== [[میگل دِ سِروانتس سابِدرا]] (۱۵۴۷- ۱۶۱۶) =====
===== [[لوئیس دِ گونکورا]] =====
[[پرونده:میگل دِ سِروانتس سابِدرا.jpg|بندانگشتی|244x244پیکسل|میگل دِ سِروانتس سابِدرا]]
[[پرونده:لوئیس دِ گونکورا.jpg|بندانگشتی|215x215پیکسل|لوئیس دِ گونکورا، برگرفته از بریتانیکا، قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.britannica.com/biography/Luis-de-Gongora]]
رمان‌نویس، شاعر و نمایشنامه‌نویس اسپانیایی در شهر آلکالا دِ اِنارس متولد شد.او نیز به مانند گارثیلاسو دِ لاوگا زندگی خود را وقف نوشتن و جنگ کرد. در بین سال‌های 1569 و 1570 به ایتالیا نقل مکان کرد، به سال 1571 در جنگ لپانتو [xlvi] شرکت جست و دست چپ خود را در این جنگ از دست داد. در بازگشت به اسپانیا (1575) دزدان دریایی او و برادرش را اسیر کرده و به بردگی گرفتند، پس از گذشت پنج سالِ سخت او توانست به مادرید بازگردد. در گذر این سال‌ها او دل به زنی بست که هجده سال از او کوچکتر بود، هیجان این عشق منجر به نگارش داستانِ شبانی عاشقانه ای با نام گالاتئا شد. سروانتس اولین بخش از شاهکار خود به نام دون کیشوت را در سال 1605 به نگارش در آورد و با فراغت خاطر به نگاشتن قسمت دوم پرداخت، در سال 1613 برای مدتی دست از نوشتن برداشت و شروع به نگارش دوازده داستان نمونه (Novelas Ejemplares) کرد. موفقیت بخش اول کتاب دون کیشوت فردی به نام فرناندس دِ آبِیاندا (Alonso Fernández de Avellaneda) را بر آن داشت تا قسمت دوم آن را در 1614 خود به چاپ برساند، انتشار بخش دوم کتاب موجب رنجش خاطر سروانتس شد و این امر او را به تسریع در کار بر انگیخت و بخش دوم کتاب را به پایان رساند، در نهایت این بخش در سال 1615 انتشار یافت. موفقیت کتاب دون کیشوت موجب آن شد که کُنت لموس و کاردینال شهر تولدو از او حمایت کنند و مستمری ناچیزی برای او در نظر بگیرند. سروانتش یک سال پیش از مرگش، هشت نمایشنامه به نگارش در آورد. او می‌پنداشت که شهرت آینده اش در گرو نگارش درام‌هایش می‌باشد، و اینگونه با طرز فکری آمیخته به حسادت از موفقیتی که نصیب لوپه دوِگا (Lope de Vega) شده بود سخن می‌گفت. وی با پیروی از مَنِش شخصیت اول داستان خود دون کیشوت، بیش بینی کرده بود که سی میلیون از این کتاب به فروش خواهد رسید، اما امروزه شاهد هستیم که نه تنها سی میلیون نسخه از آن به فروش رسید، بلکه بیش از هر کتاب دیگری به جز کتاب مقدس به زبان‌های دیگر ترجمه شد. او از سال 1606 تا به هنگام مرگ(1616) در مادرید زندگی کرد و تمام وقت خود را تا پایان عمر به نویسندگی اختصاص داد. از دیگر آثار او می‌توان به گالاتِئا (''La Galatea'') (1585) و داستان‌های نمونه (''Novelas ejemplares'') (1613) اشاره کرد.<ref>Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 147.</ref>
[[لوئیس دِ گونکورا|لوئیس دِ گونکورا (1561-1627)]]، در کُردوبا متولد شد و بیشتر عمر خویش را در این شهر سپری کرد، به تحصیل در دانشگاه سالامانکا پرداخت و کمی‌ بعد به مادرید نقل مکان کرد. اشعار خود را در ساختار‌های مختلف جای میداد، بعضی از آنها پیچیده و بعضی دیگر ساده و روان هستند. از ویژگی‌های آثار او می‌توان به استفاده از استعاره، سود جستن از کلمات آهنگین و خلق تصاویری بدیع اشاره کرد. لوپه دِ وگا این شاعر را تحسین می‌کرد، گونگورا نیز در باره او می‌گفت که استعداد خود در شعر نویسی را با نوشتن نمایشنامه به هدر می‌دهد.  


===== لوئیس دِ گونکورا (1561-1627) =====
پدر ادبیات مكتوب [[اسپانیا]] در سال 1626 به شدت بیمار شد و به کُردوبا بازگشت، جایی که یک سال بعد از آن زندگی را بدرود گفت. بخش زیادی از آثار او در طول عمرش به چاپ نرسید، بلکه به صورت دست نوشته پخش میشد. تأثیر این شاعر بزرگ سه قرن پس از مرگش بر روی شاعران نوگرای اسپانیایی قابل مشاهده است<ref>.Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 184</ref>.
[[پرونده:لوئیس دِ گونکورا.jpg|بندانگشتی|215x215پیکسل|لوئیس دِ گونکورا]]
===== [[فلیکس لوپه دِ وگا کارپیو]] =====
در کُردوبا متولد شد و بیشتر عمر خویش را در این شهر سپری کرد، به تحصیل در دانشگاه سالامانکا پرداخت و کمی‌ بعد به مادرید نقل مکان کرد. اشعار خود را در ساختار‌های مختلف جای میداد، بعضی از آنها پیچیده و بعضی دیگر ساده و روان هستند. از ویژگی‌های آثار او می‌توان به استفاده از استعاره، سود جستن از کلمات آهنگین و خلق تصاویری بدیع اشاره کرد. لوپه دِ وگا این شاعر را تحسین می‌کرد، گونگورا نیز در باره او می‌گفت که استعداد خود در شعر نویسی را با نوشتن نمایشنامه به هدر می‌دهد. پدر ادبيات مكتوب اسپانيا در سال 1626 به شدت بیمار شد و به کُردوبا بازگشت، جایی که یک سال بعد از آن زندگی را بدرود گفت. بخش زیادی از آثار او در طول عمرش به چاپ نرسید، بلکه به صورت دست نوشته پخش میشد. تأثیر این شاعر بزرگ سه قرن پس از مرگش بر روی شاعران نوگرای اسپانیایی قابل مشاهده است.<ref>.Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 184</ref>
[[پرونده:فلیکس لوپه دِ وگا کارپیو.jpg|بندانگشتی|287x287px|فلیکس لوپه دِ وگا کارپیو، قابل بازیابی از<nowiki/>https://salamancavisit.com/2024/03/27/fernando-de-rojas-1465-1541/]]
[[فلیکس لوپه دِ وگا کارپیو]] (1562-1635)، نمایشنامه نویس، شاعر و کشیش اسپانیایی در مادرید متولد شد. او یکی از پر کارترین نمایشنامه نویسان دنیا محسوب می‌شود، علاوه بر بیست و یک اثر غیر نمایشی، هزار و پانصد اثر به صورت نمایشنامه دارد، با این وجود امروزه تنها 314 کمدی و 42 قطعه نمایشی مذهبی از او بجای مانده است. با اینکه بیشترین شهرت او مرهون نمایشنامه‌های اوست اما در دیگر قالب‌های ادبی از جمله آثار حماسی، رمان، شعر غنایی دست به تجربه زده است. آثار حماسی او به رویداد‌های تاریخی، مذهبی و رمانتیک می‌پردازد.


این شاعر پرکار در سال 1609 منظومه‌ای در قالب شعر یازده هجایی بدون قافیه به نام هنر جدید کمدی پردازی (El Arte Nuevo de Hacer Comedias) سرود، در این رساله به بررسی قواعد نمایشنامه نویسی می‌پردازد، نمایشنامه‌های او نیز در قالب همین قواعد است که به نگارش در آمده است. از دیگر آثار او: دراگونتِئا[xlix](1598)، دوروتِئا[l] (1632)، دلربائی آنجلیکا[li] (1602)، آرکادیا[lii](1598) تاج غم آلود[liii](1627) و ایزیدرو[liv](1599)<ref>.Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 166</ref>.
===== [[میگلمیگل دِ اونامونو]] =====
[[پرونده:میگلمیگل دِ اونامونو.jpg|بندانگشتی|میگلمیگل دِ اونامونو، برگرفته از سایت ویستا، قابل بازیابی از https://vista.ir/w/a/21/uw4vw|213x213پیکسل]]
[[میگلمیگل دِ اونامونو]] (1864-1936)، نمایش نامه نویس، رمان نویس، شاعر، مقاله نویس و فیلسوف نا آرام اسپانیایی در ۲۹ سپتامبر ۱۸۶۴ در بیلبائو متولد شد.بیش از نیمی‌ از عمرخویش را در شهر سالامانکا گذراند و در سال 1891 استاد زبان و ادبیات یونانی در این شهر شد. در سال 1901 به ریاست دانشگاه سالامانکا منصوب گشت و سیزده سال بعد به دلایل سیاسی از این سِمت عزل شد، در سال 1924 در زمان دیکتاتوری پریمو دِ ریبِرا به جزایر قناری و سپس به فرانسه تبعید شد. او یکی از چهره‌های برجسته نسل 98 می‌باشد، به شانزده زبان دنیا کتاب می‌خواند، در سیرِ مطالعاتِ آثار متفکران برجسته غرب، کی یِر کِگارد فیلسوف اگزیستانسیالیسمِ دانمارکی نظر او را به خود جلب کرد. وی تمام عمر خویش را در کشاکش درونی بین شک و یقین بسر برد، تناقض و تعارض درونی اونامونو ریشه در این مسئله داشت، او با نوشتن کتاب سرشت سوزناک هستی(1913) به مسئله ابدی زندگی، مرگ و وجود انسان می‌پردازد. انسان برای او موجودیست که در کشاکش درونی ‌می‌زید، از دیگر سو فانی است و نمی‌تواند بر عاقبت خویش اندوهناک نباشد و از سویی دیگر قادر به فرونشاندن میلِ به جاودانگی خود نیست، او در کتاب سرشت سوزناک هستی و دیگر آثارش به طرح این موضوع پرداخته است و اینگونه تناقض‌های پویای چهره انسانی را نمایان می‌کند. این نویسنده برجسته‌ی اسپانیایی در ۳۱ دسامبر ۱۹۳۶ در سالامانکاچشمانش را برای همیشه بست<ref>.Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 336</ref>.


در داستان‌های او شاهد آن هستیم که گاهی شخصیت‌های داستان چنان تشخص ‌میابند که خود نویسنده را بازخواست ‌می‌کنند. او در کتاب "سرشت سوگناک هستی" اظهار می‌دارد که دون کیشوت از سروانتس حقیقی‌تر و برجسته‌تر است. در یکی از داستان‌های او به نام مه (Niebla) شاهد آن هستیم که شخصیتِ داستان به اونامونو ‌می‌گوید:<blockquote>" تو حقیقی تری یا من؟، اگر من مخلوق و ساخته تو هستم، تو و خوانندگانت مخلوق و ساخته خالق دیگری هستی و افسانه‌ای بیش نیستید."</blockquote>برخی از آثار: صلح در جنگ (Paz en la guerra) (1897)؛ عشق و تربیت (Amor y pedagogía) (1902)؛ آینه مرگ (El espejo de la muerte) (1913)؛مه(1914)؛ ابل سانچز (Abel Sánchez) (1917)؛ تولیو مونتالبان (Tulio Montalbán) (1920)


===== [[فلیکس لوپه دِ وگا کارپیو]] (1562-1635) =====
===== [[رامیرو د مائثتو]] =====
[[پرونده:فلیکس لوپه دِ وگا کارپیو.jpg|بندانگشتی|228x228پیکسل|فلیکس لوپه دِ وگا کارپیو]]
[[رامیرو د مائثتو]] (Ramiro de Maeztu) (1875 تا 1936)، یکی از نویسندگان انقلابی نسل 98 [[اسپانیا]] است که در 4 مه 1875 در ویتوریا متولد شد. بخشی از جوانی اش را در [[پاریس]] و‌هاوانا به روزنامه نگاری سپری کرد، در سال 1897 به مادرید نقل مکان کرد و به همکاری با روزنامه‌ها و مجلات مهم اسپانیا پرداخت، در همین سالها بود که با دو نفر از متفکران آن دوران یعنی آثورین و باروخا جمعی را با نام گروه سه نفره تشکیل دادند. رگه‌هایی از افکار نیچه و مارکس در او مشهود بود. به عنوان خبرنگار در جنگ جهانی اول حضور داشت و در نهایت به تاریخ 29 اُکتبر 1936 در شهر آرِباکا درگذشت<ref name=":0">José Luis, Oscar, literatura española contemporánea, Madrid, 1997, p. 52.</ref>.
لوپه دِ وِگا نمایشنامه نویس، شاعر و کشیش اسپانیایی در مادرید متولد شد. او یکی از پر کارترین نمایشنامه نویسان دنیا محسوب می‌شود، علاوه بر بیست و یک اثر غیر نمایشی، هزار و پانصد اثر به صورت نمایشنامه دارد، با این وجود امروزه تنها 314 کمدی و 42 قطعه نمایشی مذهبی از او بجای مانده است. با اینکه بیشترین شهرت او مرهون نمایشنامه‌های اوست اما در دیگر قالب‌های ادبی از جمله آثار حماسی، رمان، شعر غنایی دست به تجربه زده است. آثار حماسی او به رویداد‌های تاریخی، مذهبی و رمانتیک می‌پردازد. این شاعر پرکار در سال 1609 منظومه ای در قالب شعر یازده هجایی بدون قافیه به نام هنر جدید کمدی پردازی (El Arte Nuevo de Hacer Comedias) سرود، در این رساله به بررسی قواعد نمایشنامه نویسی می‌پردازد، نمایشنامه‌های او نیز در قالب همین قواعد است که به نگارش در آمده است. از دیگر آثار او: دراگونتِئا[xlix](1598)، دوروتِئا[l] (1632)، دلربائی آنجلیکا[li] (1602)، آرکادیا[lii](1598) تاج غم آلود[liii](1627) و ایزیدرو[liv](1599).<ref>.Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 166</ref>


===== [[پیو باروخا]] =====
[[پرونده:پیو باروخا.jpg|بندانگشتی|251x251پیکسل|پیو باروخا، قابل بازیابی از<nowiki/>https://m.filmaffinity.com/en/film734196.html]]
[[پیو باروخا|پیو باروخا (1872-1956)]]، به سال 1872 در سان سپاستیان متولد شد و در 1956 در مادرید درگذشت. رشته پزشکی را برای تحصیل در پیش گرفت و تز دکترای خود را به مسئله درد اختصاص داد، مدت کوتاهی از عمر خویش را در سستینا به پزشکی پرداخت، کمی بعد در 1896 برای کار در مغازه نانوایی خانوادگیشان به مادرید نقل مکان کرد. او هرگز ازدواج نکرد. باروخا نویسنده‌ای ساختارشکن و بدبین به شمار ‌می‌رود، به خدا اعتقاد نداشت و بر این باور بود که انسان همچون حیوانی بی رحم، حسود، پیمان شکن در دنیایی بس ترسناک می‌زید، باور او به تهی و پوچ بودن معنی زندگی منجر به خلق شخصیت‌هایی ‌می‌شود که از جامعه جدا افتاده اند و در جستجوی خویشتن سرگردانند.


بدبینی و صراحت در همه آثارش مشهود است، هر آنچه را فکر ‌می‌کرد بر زبان می‌آورد و این رفتار برای او مشکلاتِ فراوانی را بوجود آورده بود. در نگارش از جملات و پارگراف‌های کوتاه استفاده ‌می‌کرد و پیچیده نمی‌نوشت. او به مانند همه نویسندگان نسل 98 به اسپانیا عشق می‌ورزید، اما با خُلق و خویی که او داشت این عشق به کشورش منجر به میهن پرستی در او نشد بلکه مشکلات و مسائل کشور را در نظرش برجسته کرد. او در داستان نویسی خود را محدود به چهارچوبی نمی‌دید و از قواعد و قالبهای معینی که دیگر نویسندگان برای نوشتن رمان قائل بودند شکوه ‌می‌کرد. علاوه بر مقاله‌ها و اشعارش او بیش از شصت رمان از خود بجای گذاشته است. در نهایت به سال 1956 در سن 84 سالگی از زندگی کناره گرفت.از آثار او می‌توان به بی قراری‌های شانتی آندیا (Las inquietudes de Shanti Andia) اشاره کرد<ref name=":0" />.


===== [[میگلمیگل دِ اونامونو]] (1864-1936) =====
===== آثورین =====
[[پرونده:میگلمیگل دِ اونامونو.jpg|بندانگشتی|میگلمیگل دِ اونامونو]]
[[پرونده:آثورین.png|بندانگشتی|266x266پیکسل|آثورین، قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.goconqr.com/es/p/1556342]]
اونامونو، نمایش نامه نویس، رمان نویس، شاعر، مقاله نویس و فیلسوف نا آرام اسپانیایی در ۲۹ سپتامبر ۱۸۶۴ در بیلبائو متولد شد.بیش از نیمی‌ از عمرخویش را در شهر سالامانکا گذراند و در سال 1891 استاد زبان و ادبیات یونانی در این شهر شد. در سال 1901 به ریاست دانشگاه سالامانکا منصوب گشت و سیزده سال بعد به دلایل سیاسی از این سِمت عزل شد، در سال 1924 در زمان دیکتاتوری پریمو دِ ریبِرا به جزایر قناری و سپس به فرانسه تبعید شد. او یکی از چهره‌های برجسته نسل 98 می‌باشد، به شانزده زبان دنیا کتاب می‌خواند، در سیرِ مطالعاتِ آثار متفکران برجسته غرب، کی یِر کِگارد فیلسوف اگزیستانسیالیسمِ دانمارکی نظر او را به خود جلب کرد. وی تمام عمر خویش را در کشاکش درونی بین شک و یقین بسر برد، تناقض و تعارض درونی اونامونو ریشه در این مسئله داشت، او با نوشتن کتاب سرشت سوزناک هستی(1913)[1] به مسئله ابدی زندگی، مرگ و وجود انسان می‌پردازد. انسان برای او موجودیست که در کشاکش درونی میزید، از دیگر سو فانی است و نمی‌تواند بر عاقبت خویش اندوهناک نباشد و از سویی دیگر قادر به فرونشاندن میلِ به جاودانگی خود نیست، او در کتاب سرشت سوزناک هستی و دیگر آثارش به طرح این موضوع پرداخته است و اینگونه تناقض‌های پویای چهره انسانی را نمایان می‌کند. این نویسنده برجسته ی اسپانیایی در ۳۱ دسامبر ۱۹۳۶ در سالامانکاچشمانش را برای همیشه بست.<ref>.Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 336</ref>
خوسه مارتینِز روییز (José Martínez Ruiz) (1873-1967)، مشهور به آثورین در سال 1873 در آلیکانته به دنیا آمد. بر خلاف دیگر دوستانش در نسل 98، زندگی آرامی داشت. از سال 1888 در شهر والنسیا به تحصیل در رشته حقوق پرداخت ,بخش عمده‌ای از عمر خود را به روزنامه نگاری اختصاص داد. در سال 1895 به انتشار دو مقاله مهم با نام‌های آنارشیست‌های ادبی و یادداشتهای اجتماعی پرداخت، مقالاتی که به طرح و تبیین تئوری اصلی آنارشیست می‌پرداختند.  


در داستان‌های او شاهد آن هستیم که گاهی شخصیت‌های داستان چنان تشخص میابند که خود نویسنده را بازخواست میکنند. او در کتاب "سرشت سوگناک هستی" اظهار می‌دارد که دون کیشوت از سروانتس حقیقی تر و برجسته تر است. در یکی از داستان‌های او به نام مه (''Niebla'') شاهد آن هستیم که شخصیتِ داستان به اونامونو میگوید:" تو حقیقی تری یا من؟، اگر من مخلوق و ساخته تو هستم، تو و خوانندگانت مخلوق و ساخته خالق دیگری هستی و افسانه ای بیش نیستید".
آثوریندر خلق آثارش بسیار به جزئیات می‌پردازد؛ گذرایی زندگی، زمان و جریان آن به سوی مرگ از جمله مسائلی است که آثار آثورین رنگ آنها را به خود گرفته است. در سال 1896 به مادرید جایی که باقی عمر خویش را در آن بسر برد نقل مکان کرد. در طول سال‌های زندگیش در این شهر تمام وقت خود را به مقاله نویسی، روزنامه نگاری، تاریخ نگاری، نقد آثار و داستان نویسی سپری کرد و در نهایت در 2 مارس 1967 در مادرید از دنیا رفت<ref>José Luis, Oscar, literatura española contemporánea, Madrid, 1997, p. 53.</ref>.


برخی از آثار: صلح در جنگ (''Paz en la guerra'') (1897)؛ عشق و تربیت (''Amor y pedagogía'') (1902)؛ آینه مرگ (''El espejo de la muerte'') (1913)؛مه(1914)؛ ابل سانچز (''Abel Sánchez'') (1917)؛ تولیو مونتالبان (''Tulio Montalbán'') (1920)؛
===== [[بایِ این کلن]] =====
دون رامون ماریا(1866-1936) به سال 1866 در پونتِبِدرا متولد شد، شاعر، رمان نویس و درام نویس بود و در حوزه تئاتر به فعالیت می‌پرداخت. تحصیلاتش در رشته حقوق را نیمه تمام رها کرد و به مکزیک رفت و پس از گذشت سه سال به مادرید بازگشت، در مدرسه هنرهای زیبا به تدریس زیبایی شناسی پرداخت. در طی سال‌های جنگ جهانی اول مشکلات سیاسی [[اسپانیا]] نظر او را به خود جلب کرد و را بر انگیخت تا به برجسته کردن آنها برآید. وی به سال 1924 در زمان دیکتاتوری پریمو دِ ریبرا برای مدتی به زندان رفت. بایِ این کلن نقش بسزایی در رشد تئاتر اسپانیا داشت و خالق آثار بزرگی به نام اعوجاج (Esperpento) می‌باشد. در سال 1936 در سانتیاگو بر اثر سرطان درگذشت<ref>Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 361.</ref>.


===== [[رامیرو د مائثتو]] (Ramiro de Maeztu) (1875-1936) =====
===== [[آنتونیو ماچادو]] =====
یکی از نویسندگان انقلابی نسل 98 اسپانیا است که در 4 مه 1875 در ویتوریا متولد شد. بخشی از جوانی اش را در [[پاریس]] و‌هاوانا به روزنامه نگاری سپری کرد، در سال 1897 به مادرید نقل مکان کرد و به همکاری با روزنامه‌ها و مجلات مهم اسپانیا پرداخت، در همین سالها بود که با دو نفر از متفکران آن دوران یعنی آثورین و باروخا جمعی را با نام گروه سه نفره تشکیل دادند.رگه‌هایی از افکار نیچه و مارکس در او مشهود بود. به عنوان خبرنگار در جنگ جهانی اول حضور داشت و در نهایت به تاریخ 29 اُکتبر 1936 در شهر آرِباکا درگذشت.<ref name=":0">José Luis, Oscar, literatura española contemporánea, Madrid, 1997, p. 52.</ref>
[[آنتونیو ماچادو|آنتونیو ماچادو (1875-1939)]]، به سال 1875 در سِویا به دنیا آمد. با اینکه هنوز نسبتاً جوان بود استعداد خود را در سرودن شعر نشان داد و آنگونه پیش رفت که بزرگترین شاعر نسل ادبی 98 محسوب می‌شود؛ او عنصر شعر را تپش عمیق روح می‌دانست. در کلاس‌های فلسفه بِرگسون در سال 1910 شرکت جست و اینگونه با ایده‌های این فیلسوف در رابطه با زمان آشنا شد. نمایشنامه‌های زیادی را به همراه برادرش مانوئل ماچادو به نگارش در آورد. چندی پس از آغاز جنگ به والنسیا و پس از آن به بارسلونا نقل مکان کرد، در طول جنگ در مادرید و والنسیا از آرمان جمهوری خواهان حمایت کرد و در سال1939 در فرانسه در گذشت. نخستین کتاب مهم او تنهایی‌ها، دهلیزها و دیگر شعر‌ها (Soledades. Galerías. Otros poemas) (1907) نام دارد<ref>Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 369.</ref>.


===== پیو باروخا (1872-1956) =====
===== [[فدریکو گارسیا لورکا]] =====
[[پرونده:پیو باروخا.jpg|بندانگشتی|251x251پیکسل|پیو باروخا]]
[[پرونده:فدریکو گارسیا لورکا.jpg|بندانگشتی|253x253px|فدریکو گارسیا لورکا، برگرفته از فیسبوک، قابل بازیابی از<nowiki/>https://m.facebook.com/hemayat.shahin666/photos/a.730214480378196/755329121200065/?type=3]]
به سال 1872 در سان سپاستیان متولد شد و در 1956 در مادرید درگذشت. رشته پزشکی را برای تحصیل در پیش گرفت و تز دکترای خود را به مسئله درد اختصاص داد، مدت کوتاهی از عمر خویش را در سستینا به پزشکی پرداخت، کمی بعد در 1896 برای کار در مغازه نانوایی خانوادگیشان به مادرید نقل مکان کرد. او هرگز ازدواج نکرد. باروخا نویسنده ای ساختار شکن و بدبین به شمار میرود، به خدا اعتقاد نداشت و بر این باور بود که انسان همچون حیوانی بی رحم، حسود، پیمان شکن در دنیایی بس ترسناک می‌زید، باور او به تهی و پوچ بودن معنی زندگی منجر به خلق شخصیت‌هایی میشود که از جامعه جدا افتاده اند و در جستجوی خویشتن سرگردانند. بدبینی و صراحت در همه آثارش مشهود است، هر آنچه را فکر میکرد بر زبان می‌آورد و این رفتار برای او مشکلاتِ فراوانی را بوجود آورده بود. در نگارش از جملات و پارگراف‌های کوتاه استفاده میکرد و پیچیده نمی‌نوشت. او به مانند همه نویسندگان نسل 98 به اسپانیا عشق میورزید، اما با خُلق و خویی که او داشت این عشق به کشورش منجر به میهن پرستی در او نشد بلکه مشکلات و مسائل کشور را در نظرش برجسته کرد. او در داستان نویسی خود را محدود به چهارچوبی نمیدید و از قواعد و قالبهای معینی که دیگر نویسندگان برای نوشتن رمان قائل بودند شکوه میکرد. علاوه بر مقاله‌ها و اشعارش او بیش از شصت رمان از خود بجای گذاشته است. در نهایت به سال 1956 در سن 84 سالگی از زندگی کناره گرفت.از آثار او می‌توان به بی قراری‌های شانتی آندیا (Las inquietudes de Shanti Andia) اشاره کرد.<ref name=":0" />
فدریکو گارسیا لورکا [[فدریکو گارسیا لورکا|(1898-1936)،]] موسیقی دان، شاعر و نمایشنامه نویس اسپانیایی در فوئنتِ باکِروس (Fuente Vaqueros) (گرانادا) چشم به جهان گشود. در دانشگاه گرانادا به تحصیل در رشته‌های حقوق، فلسفه و موسیقی پرداخت، به کشورهای مختلفی از جمله آمریکا، [[کانادا]]، [[کوبا]]، [[آرژانتین]] و اروگوئه سفر کرد.


===== آثورین (1873-1967) =====
در سال 1919 به مادرید نقل مکان کرد و ارتباط تنگاتنگی با نویسندگان نسل خود و هنرمندانی از جمله سالوادور دالی و [[لوئیس بونیوئل]] بر قرار کرد، قرار گرفتن دالی و بونوئل در کنار لورکا نمایانگر سورئالیسم در سه حوزه مختلف هنری شد. اولین کتاب شعر خود را از 19 تا 22 سالگی به نگارش در آورد، اشعار اولیه او تحت تأثیر آنتونیو ماچادو، [[خوان رامون خیمنس]] و بکر به نگارش در آمده است.  
[[پرونده:آثورین.png|بندانگشتی|266x266پیکسل|آثورین]]
خوسه مارتینِز روییز (José Martínez Ruiz) مشهور به آثورین در سال 1873 در آلیکانته به دنیا آمد. بر خلاف دیگر دوستانش در نسل 98، زندگی آرامی داشت. از سال 1888 در شهر والنسیا به تحصیل در رشته حقوق پرداخت ,بخش عمده ای از عمر خود را به روزنامه نگاری اختصاص داد. در سال 1895 به انتشار دو مقاله مهم با نام‌های آنارشیست‌های ادبی و یادداشتهای اجتماعی پرداخت، مقالاتی که به طرح و تبیین تئوری اصلی آنارشیست می‌پرداختند.آثوریندر خلق آثارش بسیار به جزئیات می‌پردازد؛ گذرایی زندگی، زمان و جریان آن به سوی مرگ از جمله مسائلی است که آثار آثورین رنگ آنها را به خود گرفته است. در سال 1896 به مادرید جایی که باقی عمر خویش را در آن بسر برد نقل مکان کرد. در طول سال‌های زندگیش در این شهر تمام وقت خود را به مقاله نویسی، روزنامه نگاری، تاریخ نگاری، نقد آثار و داستان نویسی سپری کرد و در نهایت در 2 مارس 1967 در مادرید از دنیا رفت.<ref>José Luis, Oscar, literatura española contemporánea, Madrid, 1997, p. 53.</ref>


===== [[بایِ این کلن]](1866-1936) =====
با قتل لورکا درآگوست 1936 یکی از دردناکترین وقایع جنگ داخلی [[اسپانیا]] رقم خورد. از جمله مشهورترین نمایشنامه‌های او عروسی خون[lxvii](1933)؛ یرما[lxviii](1934)؛ خانه برنارد آلبا (La casa de Bernarda Alba) (1936)؛ ماریانا پیندا (Mariana Pineda) (1927)؛ و چنین این پنج سال گذشت (Así que pasen cinco años) (1930)؛ طلسم پروانه (El maleficio de la mariposa) (1920)؛ قصیده کلی (Romancero gitano) (1928)؛ شاعر در نیویورک[lxix](1930)<ref>Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 397.</ref>.
دون رامون ماریا به سال 1866 در پونتِبِدرا متولد شد، شاعر، رمان نویس و درام نویس بود و در حوزه تئاتر به فعالیت می‌پرداخت. تحصیلاتش در رشته حقوق را نیمه تمام رها کرد و به مکزیک رفت و پس از گذشت سه سال به مادرید بازگشت، در مدرسه هنرهای زیبا به تدریس زیبایی شناسی پرداخت. در طی سال‌های جنگ جهانی اول مشکلات سیاسی اسپانیا نظر او را به خود جلب کرد و را بر انگیخت تا به برجسته کردن آنها برآید. وی به سال 1924 در زمان دیکتاتوری پریمو دِ ریبرا برای مدتی به زندان رفت. بایِ این کلن نقش بسزایی در رشد تئاتر اسپانیا داشت و خالق آثار بزرگی به نام اعوجاج (Esperpento) می‌باشد. در سال1936 در سانتیاگو بر اثر سرطان درگذشت.<ref>Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 361.</ref>


===== آنتونیو ماچادو (1875-1939) =====
===== [[خوان رامون خیمنس]] =====
به سال 1875 در سِویا به دنیا آمد. با اینکه هنوز نسبتاً جوان بود استعداد خود را در سرودن شعر نشان داد و آنگونه پیش رفت که بزرگترین شاعر نسل ادبی 98 محسوب می‌شود؛ او عنصر شعر را تپش عمیق روح می‌دانست. در کلاس‌های فلسفه بِرگسون در سال 1910 شرکت جست و اینگونه با ایده‌های این فیلسوف در رابطه با زمان آشنا شد. نمایشنامه‌های زیادی را به همراه برادرش مانوئل ماچادو به نگارش در آورد. چندی پس از آغاز جنگ به والنسیا و پس از آن به بارسلونا نقل مکان کرد، در طول جنگ در مادرید و والنسیا از آرمان جمهوری خواهان حمایت کرد و در سال1939 در فرانسه در گذشت. نخستین کتاب مهم او تنهایی‌ها، دهلیزها و دیگر شعر‌ها (Soledades. Galerías. Otros poemas) (1907) نام دارد.<ref>Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 369.</ref>
[[پرونده:خوان رامون خیمنس.jpg|بندانگشتی|310x310px|خوان رامون خیمنس، برگرفته از bridgemanimages، قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.bridgemanimages.com/en/noartistknown/juan-jamon-jimenez-1881-1958-spanish-poet-literature-nobel-prize-in-1956-here-c-1930/nomedium/asset/1708779]]
[[خوان رامون خیمنس|خوان رامون خیمنس (1881-1958)]]، شاعر و نثر نویس اسپانیایی که در موگِر (Moguer) متولد شد. از بکر و روبن داریو متأثر بود و تاًثیر مدرنیسم در اولین آثارش مشهود است، او در جستجوی شعری ناب بود تا به بیان زندگی درونی بپردازد. به سال 1949 در مقدمه‌ای بر کتاب حیوان اعماق (Animal de fondo) آثارش را به سه دوره تقسیم می‌کند:


===== فدریکو گارسیا لورکا (1898-1936) =====
* ویژگی دوره اول سرمستی عشق است؛
[[پرونده:فدریکو گارسیا لورکا.jpg|بندانگشتی|210x210پیکسل|فدریکو گارسیا لورکا]]
* ویژگی دوره دوم عطش جاودانگی است و اینکه خدا پدیده‌ای است عقلانی؛ و
فدریکو گارسیا لورکا موسیقی دان، شاعر و نمایشنامه نویس اسپانیایی در فوئنتِ باکِروس (Fuente Vaqueros) (گرانادا) چشم به جهان گشود. در دانشگاه گرانادا به تحصیل در رشته‌های حقوق، فلسفه و موسیقی پرداخت، به کشورهای مختلفی از جمله آمریکا، کانادا، کوبا، [[آرژانتین]] و اروگوئه سفر کرد. در سال 1919 به مادرید نقل مکان کرد و ارتباط تنگاتنگی با نویسندگان نسل خود و هنرمندانی از جمله سالوادور دالی و [[لوئیس بونیوئل]] بر قرار کرد، قرار گرفتن دالی و بونوئل در کنار لورکا نمایانگر سورئالیسم در سه حوزه مختلف هنری شد. اولین کتاب شعر خود را از 19 تا 22 سالگی به نگارش در آورد، اشعار اولیه او تحت تأثیر آنتونیو ماچادو، [[خوان رامون خیمنس]] و بکر به نگارش در آمده است. با قتل لورکا درآگوست 1936 یکی از دردناکترین وقایع جنگ داخلی اسپانیا رقم خورد. از جمله مشهورترین نمایشنامه‌های او عروسی خون[lxvii](1933)؛ یرما[lxviii](1934)؛ خانه برنارد آلبا (''La casa de Bernarda Alba'') (1936)؛ ماریانا پیندا (''Mariana Pineda'') (1927)؛ و چنین این پنج سال گذشت (''Así que pasen cinco años'') (1930)؛ طلسم پروانه (''El maleficio de la mariposa'') (1920)؛ قصیده کلی (''Romancero gitano'') (1928)؛ شاعر در نیویورک[lxix](1930).<ref>Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 397.</ref>
* ویژگی سوم لزوم وجدان درونی است.


===== خوان رامون خیمنس (1881-1958) =====
بعدها او به طرح تقسیم بندی دیگری که دربردارنده دو دوره بود پرداخت. در سال 1916 با زنی فرهیخته که به شعر می‌پرداخت ازدواج کرد، در انزوا می‌زیست و شعر می‌سرود. سه روز پس از دریافت جایزه ادبی نوبل در سال 1956، همسرش را از دست داد و دچار افسردگی شد. دو سال بعد نیز خود به انتهای راه زندگی رسید<ref>Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 325.</ref>. بیش از چهل کتاب شعر از خود به چاپ رساند، برخی از آثار او: سنگ و آسمان (Piedra y cielo) (1919)، روزنگار یک شاعرتازه ازدواج کرده (Diario de un poeta recién casado) (1916)، من و پلاترو (Platero y yo) (1914).
[[پرونده:خوان رامون خیمنس.jpg|بندانگشتی|210x210پیکسل|خوان رامون خیمنس]]
شاعر و نثر نویس اسپانیایی که در موگِر (Moguer) متولد شد. از بکر و روبن داریو متأثر بود و تاًثیر مدرنیسم در اولین آثارش مشهود است، او در جستجوی شعری ناب بود تا به بیان زندگی درونی بپردازد. به سال 1949 در مقدمه ای بر کتاب حیوان اعماق (Animal de fondo) آثارش را به سه دوره تقسیم می‌کند: ویژگی دوره اول سرمستی عشق است، ویژگی دوره دوم عطش جاودانگی است و اینکه خدا پدیده ای است عقلانی؛ و ویژگی سوم لزوم وجدان درونی است. بعدها او به طرح تقسیم بندی دیگری که دربردارنده دو دوره بود پرداخت. در سال 1916 با زنی فرهیخته که به شعر می‌پرداخت ازدواج کرد، در انزوا می‌زیست و شعر می‌سرود. سه روز پس از دریافت جایزه ادبی نوبل در سال 1956، همسرش را از دست داد و دچار افسردگی شد. دو سال بعد نیز خود به انتهای راه زندگی رسید.<ref>Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 325.</ref>


بیش از چهل کتاب شعر از خود به چاپ رساند، برخی از آثار او: سنگ و آسمان (Piedra y cielo) (1919)، روزنگار یک شاعرتازه ازدواج کرده (Diario de un poeta recién casado) (1916)، من و پلاترو (Platero y yo) (1914).
===== [[میگل ارناندث|میگل اِرناندِث]] =====
[[میگل ارناندث|میگل اِرناندِث (1910-1942)]]، در سی اکتبر 1910 در دهکده اُری اِلا در آلیکانته به دنیا آمد، پدرش نام خود را بر او که پسر سوم بود گذاشت. او چوپان بود و در روستا رشد یافته بود، این نوع زندگی در آثارش تجلی کرد. با هر سختی که از سوی پدرش به او تحمیل می‌شد به مطالعه‌ی آثار خوان رامون خیمِنِس و روبن داریو می‌پرداخت. در سال 1934 به مادرید نقل مکان کرد جایی که آثارش تحسین بسیاری را بر انگیخت.


===== میگل اِرناندِث (1910-1942) =====
باتوجه به شرایط سنی اِرناندِث می‌توان او را در زمره نسل ادبی 36 جای داد، اما رابطه او با لورکا، آلکساندر و آلبرتی او را به نسل ادبی 27 نزدیک‌تر می‌کند. با بر افروختن آتش جنگ به صورت داوطلبانه در کنار جمهوری خواهان به جنگ پرداخت. سال‌های سختی را در پایان عمرش تجربه کرد، اولین پسرش را از دست داد و پسر دومش در حالیکه آتش جنگ رو به خاموشی بود متولد شد اما اِرناندث در زندان به سر می‌برد و چندی بعد در سن سی دو سالگی بر اثر بیماری سل در زندان آلیکانته درگذشت. لالایی پیاز (Nanas de la cebolla) شعر تأثیرگذاری است که در سوگ فرزندش سروده است<ref>Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 420.</ref><ref>فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ [[اسپانیا]]. تهران: [https://www.icro.ir/ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی] (در دست انتشار)</ref>.
در سی اکتبر 1910 در دهکده اُری اِلا در آلیکانته به دنیا آمد، پدرش نام خود را بر او که پسر سوم بود گذاشت. او چوپان بود و در روستا رشد یافته بود، این نوع زندگی در آثارش تجلی کرد. با هر سختی که از سوی پدرش به او تحمیل می‌شد به مطالعه ی آثار خوان رامون خیمِنِس و روبن داریو می‌پرداخت. در سال 1934 به مادرید نقل مکان کرد جایی که آثارش تحسین بسیاری را بر انگیخت. باتوجه به شرایط سنی اِرناندِث می‌توان او را در زمره نسل ادبی 36 جای داد، اما رابطه او با لورکا، آلکساندر و آلبرتی او را به نسل ادبی 27 نزدیک تر می‌کند. با بر افروختن آتش جنگ به صورت داوطلبانه در کنار جمهوری خواهان به جنگ پرداخت. سال‌های سختی را در پایان عمرش تجربه کرد، اولین پسرش را از دست داد و پسر دومش در حالیکه آتش جنگ رو به خاموشی بود متولد شد اما اِرناندث در زندان به سر می‌برد و چندی بعد در سن سی دو سالگی بر اثر بیماری سل در زندان آلیکانته درگذشت. لالایی پیاز (''Nanas de la cebolla'') شعر تأثیرگذاری است که در سوگ فرزندش سروده است.<ref>Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 420.</ref><ref>فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ اسپانیا. تهران: [https://www.icro.ir/ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی] (در دست انتشار)</ref>  


== نیز نگاه کنید به ==
== نیز نگاه کنید به ==
[[زبان و ادبیات ژاپن]]؛ [[زبان و ادبیات روسی]]؛ [[زبان و ادبیات کانادا]]؛ [[زبان و ادبیات کوبا]]؛ [[زبان و ادبیات لبنان]]؛ [[زبان و ادبیات مصر]]؛ [[زبان و ادبیات تونس]]؛ [[زبان و ادبیات افغانستان]]؛ [[زبان و ادبیات چینی]]؛ [[زبان و ادبیات سنگال]]؛ [[زبان و ادبیات تایلند]]؛ [[زبان و ادبیات آرژانتین]]؛ [[زبان و ادبیات فرانسه]]؛ [[زبان و ادبیات مالی]]؛ [[زبان و ادبیات ساحل عاج]]؛ [[زبان و ادبیات اردن]]؛ [[زبان و ادبیات سوریه]]؛ [[زبان و ادبیات اتیوپی]]؛ [[زبان و ادبیات زیمبابوه]]؛ [[زبان و ادبیات سیرالئون]]؛ [[زبان و ادبیات قطر]]؛ [[زبان و ادبیات سودان]]
[[زبان و ادبیات ژاپن]]؛ [[زبان و ادبیات روسی]]؛ [[زبان و ادبیات کانادا]]؛ [[زبان و ادبیات کوبا]]؛ [[زبان و ادبیات لبنان]]؛ [[زبان و ادبیات مصر]]؛ [[زبان و ادبیات تونس]]؛ [[زبان و ادبیات افغانستان]]؛ [[زبان و ادبیات چینی]]؛ [[زبان و ادبیات سنگال]]؛ [[زبان و ادبیات تایلند]]؛ [[زبان و ادبیات آرژانتین]]؛ [[زبان و ادبیات فرانسه]]؛ [[زبان و ادبیات مالی]]؛ [[زبان و ادبیات ساحل عاج]]؛ [[زبان و ادبیات سوریه]]؛ [[زبان و ادبیات اتیوپی]]؛ [[زبان و ادبیات زیمبابوه]]؛ [[زبان و ادبیات سیرالئون]]؛ [[زبان و ادبیات قطر]]؛ [[زبان و ادبیات سودان]]؛ [[زبان و ادبیات گرجستان]]؛ [[زبان و ادبیات تاجیکستان]]؛ [[زبان و ادبیات قزاقستان]]؛ [[زبان و ادبیات بنگلادش]]؛ [[زبان و ادبیات سریلانکا]]؛ [[زبان و ادبیات اردن]]


== پاورقی ==
== پاورقی ==
[i]Los íberos. ایبرها در منطقه ای به نام "کوستا دِ لوانتِ" در نزدیکی رودخانه ی "ابرو" ساکن بودند. وجود حرف Z در بسیاری از نام خانوادگی اسپانیایی‌ها ریشه در این زبان دارد.
<small>[i]Los íberos. ایبرها در منطقه‌ای به نام "کوستا دِ لوانتِ" در نزدیکی رودخانه‌ی "ابرو" ساکن بودند. وجود حرف Z در بسیاری از نام خانوادگی اسپانیایی‌ها ریشه در این زبان دارد.</small>


[ii]Tartessos. این قوم که از آفریقا آمده بودند در اواخر عصر برنز شهر تارتسوس را بنا نهادند. بقایای این تمدن به سال 1922 در دهانه رود گوادالکیبیر یافت شد.
<small>[ii]Tartessos. این قوم که از آفریقا آمده بودند در اواخر عصر برنز شهر تارتسوس را بنا نهادند. بقایای این تمدن به سال 1922 در دهانه رود گوادالکیبیر یافت شد.</small>


[iii] ''Celtas''. سلت‌ها، در حدود سال ۷۰۰ سال پیش از میلاد مسیح به اسپانیا حمله کردند. زبان این قوم ریشه در زبان هندواروپایی دارد. از در هم آمیختن سلت‌ها (در اروپای مرکزی) و ایبر‌ها(در آفریقا) قوم سلتیبر (Celtiberos) بوجود آمدند.
<small>[iii] ''Celtas''. سلت‌ها، در حدود سال ۷۰۰ سال پیش از میلاد مسیح به اسپانیا حمله کردند. زبان این قوم ریشه در زبان هندواروپایی دارد. از در هم آمیختن سلت‌ها (در اروپای مرکزی) و ایبر‌ها(در آفریقا) قوم سلتیبر (Celtiberos) بوجود آمدند.</small>


[iv]Fenicios فنیقی‌ها ۱۱۱۰ سال قبل از میلاد مسیح در اسپانیا ساکن شدند و تاثیر عمیقی بر تمدن‌های اولیه ی شبه جزیره گذاشتند. در زبان فنیقی" Hispania "به معنی "سرزمین خرگوش‌ها" است.
<small>[iv]Fenicios فنیقی‌ها ۱۱۱۰ سال قبل از میلاد مسیح در اسپانیا ساکن شدند و تاثیر عمیقی بر تمدن‌های اولیه‌ی شبه جزیره گذاشتند. در زبان فنیقی" Hispania "به معنی "سرزمین خرگوش‌ها" است.</small>


[v] تنها زبان باسکی خود را حفظ کرد.
<small>[v] تنها زبان باسکی خود را حفظ کرد.</small>


Glosas[vi]. گلوساس در لغت به معنی کلمه ی دشوار که نیاز به توضیح دارد می‌باشد.
<small>Glosas[vi]. گلوساس در لغت به معنی کلمه‌ی دشوار که نیاز به توضیح دارد می‌باشد.</small>


[vii].El idioma Gótico زبانی مرده،از گروه زبان‌های ژرمنی شرقی است، که توسط قوم بیسیگود مورد استفاده قرار می‌گرفت.
<small>[vii].El idioma Gótico زبانی مرده،از گروه زبان‌های ژرمنی شرقی است، که توسط قوم بیسیگود مورد استفاده قرار می‌گرفت.</small>


[viii]El mozárabe. از زبان‌های رومی‌ رایج در شبه جزیره ایبری بوده که در قرون وسطی از میان رفته است.ریشه ی این زبان به زمان استیلای مسلمانان بر اسپانیاباز می‌گردد.
<small>[viii]El mozárabe. از زبان‌های رومی‌ رایج در شبه جزیره ایبری بوده که در قرون وسطی از میان رفته است.ریشه‌ی این زبان به زمان استیلای مسلمانان بر اسپانیاباز می‌گردد.</small>


Alfonso X El Sabio[ix] فرزند و جانشین فرناندو سوم بود.
<small>Alfonso X El Sabio[ix] فرزند و جانشین فرناندو سوم بود.</small>


[x]Don Juan Manuel. برادر زاده آلفونسو دهم بوده است.
<small>[x]Don Juan Manuel. برادر زاده آلفونسو دهم بوده است.</small>


[xii]Arcipreste de Hita. از زندگی او هیچ اطلاعی در دسترس نیست.
<small>[xii]Arcipreste de Hita. از زندگی او هیچ اطلاعی در دسترس نیست.</small>


[xiii]Gramática castellana. او این کتاب را به ملکه ایزابل تقدیم کرد.
<small>[xiii]Gramática castellana. او این کتاب را به ملکه ایزابل تقدیم کرد.</small>


[xiv]انسانگرایی:این مکتب انسان را محور ارزشها قرار میدهد، آنگونه که اصالت به اراده وخواست او داده میشود. دراین مکتب همه چیز از انسان شروع شده و به انسان نیز ختم میشود.
<small>[xiv]انسانگرایی:این مکتب انسان را محور ارزشها قرار ‌می‌دهد، آنگونه که اصالت به اراده وخواست او داده ‌می‌شود. دراین مکتب همه چیز از انسان شروع شده و به انسان نیز ختم ‌می‌شود.</small>


El occitano[xvi] از زبان‌های رومیاست که در بخش‌هایی از جنوب فرانسه، ایتالیا، موناکوو کاتالونیای اسپانیا صحبت می‌شود.
<small>El occitano[xvi] از زبان‌های رومی است که در بخش‌هایی از جنوب فرانسه، ایتالیا، موناکوو کاتالونیای اسپانیا صحبت می‌شود.</small>


[xviii] نامیدن این دوره به نام وسطی و میانی به این دلیل است که در عصر جدید در تقسیم بندی سه گانه کل تاریخ فرهنگی و سیاسی بشر آن را فقط دوره ای از انتقال تلقی می‌کنند، یعنی دوره ای که عصر باستان را از عصر جدید و معاصر جدا می‌کند.
<small>[xviii] نامیدن این دوره به نام وسطی و میانی به این دلیل است که در عصر جدید در تقسیم بندی سه گانه کل تاریخ فرهنگی و سیاسی بشر آن را فقط دوره‌ای از انتقال تلقی می‌کنند، یعنی دوره‌ای که عصر باستان را از عصر جدید و معاصر جدا می‌کند.</small>


Rodrigo Diaz de Vivar[xx]. در زمان آلفونسو ششم(1070-1109) میزیست و والنسیا را از چنگ اعراب درآورد.
<small>Rodrigo Diaz de Vivar[xx]. در زمان آلفونسو ششم(1070-1109) ‌می‌زیست و والنسیا را از چنگ اعراب درآورد.</small>


Ferancesco Petrarca[xxii].(زاده ۲۰ جولای ۱۳۰۴ - درگذشته ۱۹ جولای ۱۳۷۴) اندیشمند، مورخ، نویسنده، شاعر، انسان‌شناس و انسانگرای ایتالیایی است.
<small>Ferancesco Petrarca[xxii].(زاده ۲۰ جولای ۱۳۰۴ - درگذشته ۱۹ جولای ۱۳۷۴) اندیشمند، مورخ، نویسنده، شاعر، انسان‌شناس و انسانگرای ایتالیایی است.</small>


[xxiv] در طی این دو قرن اسپانیا اقتصاد شکست خورده وسیاستی نابسامان را تجربه کرد. با در گذشت شارل دوم در سال 1700، فلیپ پنجم(1700-1746) از خاندان فرانسوی بوربون پادشاه اسپانیا خوانده شد.
<small>[xxiv] در طی این دو قرن اسپانیا اقتصاد شکست خورده وسیاستی نابسامان را تجربه کرد. با در گذشت شارل دوم در سال 1700، فلیپ پنجم(1700-1746) از خاندان فرانسوی بوربون پادشاه اسپانیا خوانده شد.</small>


Emilio Zola [xxv] زولا در سال ۱۸۴۰ در پاریس به دنیا آمد. مهم ترین نویسنده از مکتب ادبی ناتورالیسم و عامل مهم در توسعه تئاتر ناتورالیسم محسوب می‌شود.  
<small>Emilio Zola [xxv] زولا در سال ۱۸۴۰ در پاریس به دنیا آمد. مهم ترین نویسنده از مکتب ادبی ناتورالیسم و عامل مهم در توسعه تئاتر ناتورالیسم محسوب می‌شود.</small>


[xxvi]Determinismo. در جبر گرایی با نفی اختیار و برجسته کردن نقش ژن و طبقه ی اجتماعی در سرنوشت نوع بشر، انسان به عنوان فردی که دارای سرنوشت محتوم و تعیین شده است شناخته می‌شود.
<small>[xxvi]Determinismo. در جبر گرایی با نفی اختیار و برجسته کردن نقش ژن و طبقه‌ی اجتماعی در سرنوشت نوع بشر، انسان به عنوان فردی که دارای سرنوشت محتوم و تعیین شده است شناخته می‌شود.</small>


[xxx]برخی از منتقدین، نسل ادبی 98 را انشعابی از مدرنیسم می‌دانند.
<small>[xxx]برخی از منتقدین، نسل ادبی 98 را انشعابی از مدرنیسم می‌دانند.</small>


[xxxii] نوکلاسیسیسم یا نئوکلاسیسیسم: یک جنبش هنریدر زمینه‌های هنرهای تزئینی، تجسمی، ادبیات، تئاتر، موسیقیو معماریاست که شامل آثار هنری‌ایمی‌باشد که تحتِ تاثیر هنر یونانو روم باستان، اما پس از آن خلق شده‌اند.دانشنامه بریتانیکا. بازدید در ۳ نوامبر ۲۰۱۰.
<small>[xxxii] نوکلاسیسیسم یا نئوکلاسیسیسم: یک جنبش هنری در زمینه‌های هنرهای تزئینی، تجسمی، ادبیات، تئاتر، موسیقیو معماریاست که شامل آثار هنری‌ای می‌باشد که تحتِ تاثیر هنر یونان و روم باستان، اما پس از آن خلق شده‌اند.دانشنامه بریتانیکا. بازدید در ۳ نوامبر ۲۰۱۰.</small>


Guzmán de Alfarache[xxxiv] برخی این کتاب را اولین رمان پیکارسک می‌دانند.
<small>Guzmán de Alfarache[xxxiv] برخی این کتاب را اولین رمان پیکارسک می‌دانند.</small>


[xxxv]Lucius Annaeus Seneca. فیلسوف رواقی، سیاستمدار و نمایشنامه نویس، در سال ۴ قبل از میلاد در کُردوبا متولد شد.
<small>[xxxv]Lucius Annaeus Seneca. فیلسوف رواقی، سیاستمدار و نمایشنامه نویس، در سال ۴ قبل از میلاد در کُردوبا متولد شد.</small>


[xxxvi]Lucas Fernández.نمایشنامه نویس و موسیقیدان اسپانیایی.
<small>[xxxvi]Lucas Fernández.نمایشنامه نویس و موسیقیدان اسپانیایی.</small>


[xxxviii]Gonzalo Sobejano. منتقد ادبی، شاعر و استاد ادبیات اسپانیایی در 10 ژانویه 1928 متولد شد.
<small>[xxxviii]Gonzalo Sobejano. منتقد ادبی، شاعر و استاد ادبیات اسپانیایی در 10 ژانویه 1928 متولد شد.</small>


[xxxix]Literatura española. Siglo XX
<small>[xxxix]Literatura española. Siglo XX</small>


[xl]Guillermo Díaz-Plaja. مقاله نویس، شاعر، منتقد ادبی و تاریخ دان اسپانیای، به سال 1909 در بارسلونا متولد و در سال 1984 در همان شهر در گذشت.
<small>[xl]Guillermo Díaz-Plaja. مقاله نویس، شاعر، منتقد ادبی و تاریخ دان اسپانیای، به سال 1909 در بارسلونا متولد و در سال 1984 در همان شهر در گذشت.</small>


[xliii] در این نوع شعر شبانان به روایت رنج عشق خود می‌پردازند.
<small>[xliii] در این نوع شعر شبانان به روایت رنج عشق خود می‌پردازند.</small>


[xlvi]Lepanto.. جنگ لپانتو در سال ۱۵۷۱ میلادی که عثمانیها در این جنگ شکست خوردند است.
<small>[xlvi]Lepanto.. جنگ لپانتو در سال ۱۵۷۱ میلادی که عثمانیها در این جنگ شکست خوردند است.</small>


La Dragontea[xlix].روایتی از شکست دزد دریایی انگلیسی به نام دریک است.
<small>La Dragontea[xlix].روایتی از شکست دزد دریایی انگلیسی به نام دریک است.</small>


[l]La Dorotea. این رمان زندگینامه ای خود نگاشت می‌باشد.
<small>[l]La Dorotea. این رمان زندگینامه‌ای خود نگاشت می‌باشد.</small>


[li]La hermosura de Angélica. از جمله حماسه‌های او به شمار میرود.
<small>[li]La hermosura de Angélica. از جمله حماسه‌های او به شمار ‌می‌رود.</small>


[lii]la Arcadia. این یک رمانس شبانی به شمار می‌رود.
<small>[lii]la Arcadia. این یک رمانس شبانی به شمار می‌رود.</small>


[liii]La Corona Trágicaبه روایت داستان ماری استوارت می‌پردازد
<small>[liii]La Corona Trágicaبه روایت داستان ماری استوارت می‌پردازد</small>


El Isidro[liv]. روایتی است از زندگی San Isidro Labrador  
<small>El Isidro[liv]. روایتی است از زندگی San Isidro Labrador</small>


[lxvii]''Bodas de sangre''. به طرح ماجرای یک کینه‌ی خانوادگی و گریز عاشقان با معشوقه‌هایشان می‌پردازد.
<small>[lxvii]''Bodas de sangre''. به طرح ماجرای یک کینه‌ی خانوادگی و گریز عاشقان با معشوقه‌هایشان می‌پردازد.</small>


[lxviii]''Yerma'' داستان زنی است که نداشتن فرزند و آرزوی یک بچه، لحظه ای او را رها نمی‌کند.
<small>[lxviii]''Yerma'' داستان زنی است که نداشتن فرزند و آرزوی یک بچه، لحظه‌ای او را رها نمی‌کند.</small>


[lxix]Poeta en Nueva York. قدرت پول، به بردگی گرفته شدن انسان بوسیله ماشین، ناعدالتی اجتماعی و جهانی انسان زدایی شده، از موضوعات کتاب "شاعر در نیویورک" می‌باشد.
<small>[lxix]Poeta en Nueva York. قدرت پول، به بردگی گرفته شدن انسان بوسیله ماشین، ناعدالتی اجتماعی و جهانی انسان زدایی شده، از موضوعات کتاب "شاعر در نیویورک" می‌باشد.</small>


== کتابشناسی ==
== کتابشناسی ==
<references />
[[رده:خط، زبان و ادبیات]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۲:۰۶

با نگاهی بر موقعیت اسپانیا پیش از سلطه رومیان بر این کشور در می‌یابیم که از عوامل مهم تأثیرگذار بر زبان اسپانیایی می‌توان به حضور ایبرها[i]، قوم تارتسوس[ii]، سِلتها[iii]، یونانیان، فینیقی‌ها[iv] و کارتاژها (Cartagineses) اشاره کرد. با گسترش و استقرار امپراتوری روم زبان‌هایی که پیش از رومیان گسترش پیدا کرده بودند جای خود را به زبان لاتین دادند[v] و پس از گذشت ده سال زبان لاتین در گسترۀ این امپراتوری مورد استفاده قرار گرفت. حاشیه نویسی بر متن‌های لاتین که حدوداً به اواخر قرن ده و اوایل قرن یازده میلادی بازمی‌گردد، اولین نوشته‌هایی است که به زبان اسپانیایی یافت شده، این حاشیه نویسی‌ها که به شرح کلمات و توضیح اثر لاتین می‌پردازد گلوساس[vi] نامیده می‌شود. در آن دوران زبان لاتین به دو صورت ظهور پیدا می‌کند، لاتین رسمی‌ که بیشتر در مراسم مذهبی به کار می‌رفت و مورد استفاده قشر تحصیل کرده قرار می‌گرفت، و لاتین عامیانه (غیر رسمی) که توسط سربازان رومی‌ در فرهنگ عوام گسترش پیدا ‌می‌کرد. لاتین عامیانه از دشواری قواعد دستوری لاتین رسمی‌کاسته بود و اینگونه ترجمه آن راحت‌تر می‌نمود. از آمیختن زبان بومیان با زبان لاتین عامیانه، زبان رومانس شکل گرفت. زبان اسپانیایی یا کاستیانو ازخانواده‌ی زبان‌های رومانس می‌باشد. ازپر کاربردترین زبان‌های رومانس می‌توان به فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، پرتغالی ورومانیایی اشاره کرد. در این دوره افراد کمی توانایی خواندن و نوشتن داشتند، این افراد عموماً در صومعه‌ها میان اقشار مذهبی رشد می‌یافتند. پس از سقوط امپراطوری روم (قرن پنجم میلادی) و ورود بیسیگودها (Visigodos) زبان لاتین عامیانه نیز دستخوش تغییر شد. این قوم ژرمنی درصدد تحمیل زبان گوتیک[vii] برنیامدند بلکه از همان زبان لاتین استفاده کردند، از اینرو زبان آنها تأثیر زیادی بر زبان اسپانیایی نداشت.

تأثیر زبان گوتیک بر واژه‌های اسپانیایی به دو دسته کلمات مربوط به صلح و جنگ تقسیم می‌شود. در دوره حکمرانی بیسیگودها، معروف ترین چهره ادبی سان ایسیدورو دِ سویا (San Isidoro de Sevilla) ( 560 تا 636)می‌باشد، او سه دهه اسقف سِویا بود و نویسنده دو دانشنامه مشهور به زبان لاتین می‌باشد، یکی از این کُتب به بررسی ماهیت اشیاء می‌پردازد و دیگری کتابی در خصوص ریشه شناسی است. در 30 آوریل سال 711 میلادی سرداری عرب به نام طارق ابن زیاد از شمال آفریقا، موفق به تصرف جبل الطارق شد و اسم خود را بر روی آن صخره گذاشت. این کوه نقطه آغازینِ تصرف اسپانیای مسیحی توسط مسلمانان بود. مسلمانان طی مدت زمان کوتاهی موفق به تصرف اسپانیا شدند، تنها استان‌های شمالی که در اطراف آنها کوه‌های غیر قابل نفوذ قرار داشت در برابر مسلمانان مقاومت کردند.

بدین ترتیب قسمت اعظم اسپانیا به امپراطوری بزرگ اسلامی افزوده شد. بر خورد بین اشغالگران مسلمان و مردم مسیحی نتایج تکان دهنده‌ای داشت، اما نه از آن نوعی که در جنگ انتظار ‌می‌رود بلکه تکان دهنده به معنای فرهنگی و هنری. اولین نشانه‌های شکوفایی فرهنگ عربی در شهر کُردوبا دیده می‌شود. اعرابی که اسپانیا را اشغال کردند سعی نداشتند مسیحیان و یهودیان را متقاعد کنند تا مسلمان شوند، مسیحیان اندُلس نیز از فرهنگ عرب استقبال کردند و بسیاری از آنها حتی به اسلام گرویدند و افرادی هم که مسلمان نشده یودند به شدت تحت تأثیر فرهنگ اسلام قرار گرفتند، به این افراد مستعرب گفته می‌شد که به معنای عرب شده است؛ آنها لباس، زبان و سنت‌های حاکمانشان را به کار می‌بردند. خواندن کتاب آنقدر نزد آنها ارزشمند بود که نگارش را تبدیل به شکلی از هنر تزئینی کردند. در کُردوبا کتابخانه‌های فراوانی وجود داشت، تنها در یکی از کتابخانه‌های آن بیش از چهارصد هزار جلد کتاب یافت می‌شد. در آن روزگاران افراد کمی در گستره اروپا توانایی خواندن و نوشتن داشتند اما در این بین آندِلس یک سرزمین شاخص در زمینه آموزش به شمار می‌رفت. اعراب پیشرفت‌های زیادی در زمینه ادبیات، فلسفه و ریاضیات داشتند و اینگونه در منطقه روستایی اطراف کُردوبا بزرگترین سمبل قدرت و نفوذ اسلام از زمین سر برآورد. چهره‌های برجسته‌ای از این دوره بر آمدند، از جمله آنها ابن رشد را می‌توان نام برد. وی در کُردوبا به دنیا آمد و در سدۀ دوازدهم میلادی یکی از چهره‌های برجسته فلسفی در اسپانیای اسلامی‌ محسوب می‌شد. از او آثار مهمی به جای مانده که عمده این آثار شرح و تفسیرهایی است که بر آراء ارسطو به نگارش درآورده ، این آثار در قرن سیزدهم بر دانشگاه‌های اروپا بسیار تأثیر گذار بود.

تعداد کلمات عربی که وارد زبان اسپانیایی شده اند حدوداً به چهارهزار کلمه می‌رسند، این مسئله موجب پربار شدن زبان اسپانیایی در مقایسه با دیگرزبان‌های رومانس شده است. تقریبا تمام کلماتی که با "Al" شروع ‌می‌شوند از زبان عربی گرفته شده و اصطلاحات مختلفی از جمله "انشا الله"، "در پناه خدا" به طور مستقیم از عربی وارد زبان اسپانیایی شده‌اند این تأثیر پذیری تا آنجا ادامه پیدا کرد که در دوره رنسانس اروپاییان اسپانیا را به دلیل نفوذ کلمات عربی به زبان این کشور مورد انتقاد قرار می‌دادند و اینگونه بود که اسپانیا از دیگر کشور‌های اروپا فاصله می‌گرفت.

شکل گیری زبان اسپانیایی به سه دوره تقسیم می‌شود:

قرون وسطی

قرون وسطی (کاستیانو باستان)، شروع آن قرن ده و پایان آن قرن پانزدهم میلادی می‌باشد. در آن دوران چهار زبان اصلی در شبه جزیره وجود داشت، از جمله آنها زبان کاستیانو، لئونی، آراگونی و مُستعربی[viii] را می‌توان نام برد، همچنین در برخی از مناطق زبان‌های لاتین، باسکی،گالیسیای-پرتغالی (San Isidoro de Sevilla) و کاتالانی مورد استفاده قرار می‌گرفت. در بین این زبان‌ها تنها کاستیانو بود که به سرعت فراگیر شد، یکی از دلایل آن روحیه جنگ طلبانه شاهان کاستیا بود که با پیشروی به سوی جنوب موجب گسترش زبان خود نیز می‌شدند. زبان کاستیانو در قرون وسطی از هیچ قاعده املایی پیروی نمی‌کرد، از اینرو دستخوش انشعاب و تغیرات زیادی قرار گرفت. در قرن یازدهم گلوساس اِمیلیانِنسِس و سیلِنسِس (Las Glosas Emilianenses y Silenses) اولین نوشته‌ها به زبان کاستیانو بودند که در صومعه‌های سیلون و سان میان (Monasterio Silos y San Millán) یافت شدند. اولین متنی که کاملاً به زبان اسپانیایی نگاشته شده است اِلسید (El Cid) (قرن 12) نام دارد. زبان اسپانیایی در قرن دوازدهم برای نوشتن اسناد رسمی و کتاب مقدس که آلفونسو دهم[ix] دستور ترجمه آن را داده بود مورد استفاده قرار گرفت. اولین قدم برای رسمی کردن زبان کاستیانو توسط آلفونسو دهم در قرن سیزدهم برداشته شد و اینگونه بود که انشعابات زبانی قرون وسطی در هم آمیخت و این زبان به زبان واحدی تبدیل شد.

در شهر تولِدو مجموعه‌ای از حقوق دانان، تاریخ نگاران و مردمانی فرهیخته گرد هم آمدند و این شهر را به مرکزی فرهنگی تبدیل کردند، آنگونه که پژوهشگران مختلفی از دیگر نقاط اروپا به این شهر می‌آمدند. در این دوره(قرن سیزدهم) شاهد تأسیس مدرسه مترجمان تولدو هستیم، در حالی که عده‌ای در این نهاد مشغول به ترجمه از متون عربی و عبری به زبان رومی بودند، برخی دیگر این ترجمه‌ها را به لاتین بر می‌گرداندند. بخش عمده‌ای از دانش غربی از جمله آثار فیلسوفان، هنرمندان و متفکران بزرگ غرب که طی حمله بربرها به روم از بین رفته بود، با ترجمه این آثار به زبان عبری و عربی از خطر نابودی در امان ماند. پادشاه آلفونسو دهم به ترویج نثر نویسی به زبان کاستیانو پرداخت و دستور داد آثار تاریخی و دیگر نوشته‌ها را به زبان کاستیانو(نه به زبان لاتین آنگونه در آن زمان مرسوم بود) به نگارش در آورند، از جمله این آثار ترجمه کتاب انجیل از عبری ، ترجمه اصول اخلاقی از عربی، کتاب‌هایی در مورد سنگ شناسی، ستاره شناسی و تاریخ اسپانیا را می‌توان نام برد. او تأثیر زیادی بر نثر نویسی به زبان کاستیانو داشت آنگونه که وی را خالق نثرنویسی اسپانیا نامیده‌اند. پس از مرگ آلفونسو دهم، زبان کاستیانو مورد استفاده نویسندگان قرار می‌گرفت، دون خوان مانوئل[x] (1283 تا 1348) با دقت زیاد به توسعه نثر کاستیانو پرداخت و اثر مشهورش با نام کُنت لوکانور (El Conde Lucanor) را به نگارش درآورد. از دیگر نویسندگان این دوره می‌توان آرسیپرِستِ دِ ایتا[xii]( 1284 تا 1351 ) و اثر او کتاب عشق خوب (libro de buen amor) را نام برد. در گذر از قرن چهاردهم به پانزدهم میلادی شعر رقص مرگ (La Danza de la Muerte) بوسیله شاعری گمنام به نگارش در آمد، نویسنده با پرداختن به موضوع مرگ خاطر نشان می‌کند که این مسئله واقعه‌ای است که آدمی را در چنگ می‌گیرد، آنگونه که او هیچ راه فراری برای خود نمی‌یابد؛ در اواسط قرن چهاردهم بواسطه مرض وبا که بیش از نیمی از اروپاییان را به کام مرگ کشانده بود، مسئله مرگ دغدغه بسیاری از نویسندگان آن دوران شد.

اسپانیای مدرن

اسپانیای مدرن شامل قرن شانزدهم و هفدهم میلادی است. در سال 1492 کتاب دستور زبان کاستیانو[xiii] نوشته آنتونیو دِ نِبریخا (Antonio de Nebrija) (1441-1542) به نگارش درآمد، این کتاب اولین قواعد دستوری یک زبان عامیانه به شمار می‌رود. او اهمیت بسیاری به دستور زبان می‌داد و بر این باور بود که قواعد دستوری اساس تمام علوم است. نِبریخا پایه گذار اومانیسم[xiv] در اسپانیا محسوب می‌شود، از دیگر آثار مهم او می‌توان به قواعد املایی زبان اسپانیایی (Reglas de ortografía española) و فرهنگ لغات لاتین - اسپانیایی (Diccionario latino-español) اشاره کرد. نویسنده دیگری به نام گونثالو دِ کورِآس (Gonzalo Correas) کتابی که در بردارنده مجموعه اصطلاحات و ضرب‌المثل‌های اسپانیایی بود را در سال 1627 به چاپ رساند.

در پی کشف آمریکا و پس از تکاپوی اسپانیا برای گسترش زبان خود، شاهد آن هستیم که 120 سال طول کشید تا این کشور توانست زبان و قواعد خود را در سرزمین‌هایی که در آن سوی مرزها بدست آورده بود گسترش دهد.

عصر حاضر

عصر حاضر در اسپانیا، از زمان شکل گیری فرهنگستان سلطنتی اسپانیا تا به امروز است. کتابخانه ملی اسپانیا (BIBLIOTECA NACIONAL DE ESPAÑA) در سال 1711 توسط فیلیپ پنجم بنیان نهاده شد و در سال 1712 به طور رسمی افتتاح گشت. فرهنگستان سلطنتی اسپانیا (Real Academia Española) در سال 1713 توسط خوان مانوئل فرناندث (Juan Manuel Fernández) و مارکز دِ بییِنا (Marqués de Villena) تأسیس گشت و یک سال بعد در سوم اکتبر 1714 بطور رسمی در قانون اساسی به تصویب رسید، این فرهنگستان نقش مهمی در گسترش این زبان داشته است. از وظایف این نهاد می‌توان به وضع کلمات جدید و سازماندهی جوایز ادبی اشاره کرد.

نفوذ اسپانیایی‌ها به قاره نو، زبان آنها را در سرزمین‌های قاره آمریکا گسترش داد، به نحوی که هم اکنون از جنوب ایالات متحده تا جنوبی ترین نقطه‌ی آمریکای جنوبی در پهنه‌ی عظیمی به کار گرفته می‌شود. امروزه زبان کاستیانو و اسپانیایی به یک معنی به کار ‌می‌روند، اما پس از کشف آمریکا این زبان بیشتر به "زبان اسپانیایی" مرسوم شده است. سفر به شمال اسپانیا به مانند سفر به کشور دیگری است، بسیار از مردم آنجا احساس نمی‌کنند اسپانیایی هستند و حتی به زبان دیگری سخن می‌گویند، در قرن بیستم این احساس متفاوت بودن تبدیل به خشونت و جنگ شد و از دل این درگیری‌ها برخی از آثار ادبی دنیا خلق شدند. باسکی‌ها به مانند کاتالانی‌ها خود را ملتی جدا می‌دانند و هر دو این ایالات زبان خاص خودشان را دارند، این شکاف ایجاد شده در اسپانیا نه تنها در زبان، بلکه در قلب فرهنگ این کشور ریشه دوانده است[۱].

امروزه زبان رسمی کشور اسپانیا کاستیانو می‌باشد. قانون اساسی این حق را که هر یک از ایالت‌های خود مختار می‌تواند زبان و گویش خاص خود را داشته باشد به رسمیت شناخته است. به غیر از زبان کاستیانو شش زبان دیگر در هفده ایالت مورد استفاده قرار می‌گیرد، چهار زبان کاتالان، والنسیایی، گالیسیایی و باسکی از جمله زبان‌های رسمی به شمار می‌روند و زبان‌های آراگونی (Aragonés) و آستوریا- لئونی (Asturleonés) اینگونه نیستند. تمام این زبان‌ها به غیر از زبان باسک، بر آمده از زبان رومی‌ هستند.

زبان‌های کاتالانی و والنسیایی

وابستگی زیادی به زبان اکسیتان[xvi] که در جنوب فرانسه استفاده می‌شود دارد. این زبان توسط بیش از چهار پنجم جمعیت کاتالان، والنسیا و جزایر بالِئار قرار می‌گیرد، اما تفاوت‌هایی در لهجه این مناطق وجود دارد. ادبیات کاتالانی تاریخی باشکوه و طولانی را خصوصاً در قرون وسطی از خود به جای گذاشته است. در سال 1980 مشاجرات و اختلافات سیاسی بر سر این مسئله که زبان والنسیایی(Valenciano) برآمده از زبان کاتالانی(Catalán) می‌باشد یا خود زبان مجزایی است، بالا گرفت.

زبان گالیسیایی

این زبان در گالیسیا در شمال غربی اسپانیا مورد استفاده قرار می‌گیرد و به زبان پرتغالی وابستگی تنگاتنگی دارد، همچنین در ادوار اخیر تحت تأثیر زبان کاستیانو نیز قرار گرفته است. اکثر جمعیت گالیسیا به دو زبان کاستیانو و گالیسیایی(Gallego) تکلم می‌کنند.

زبان باسک

از متمایزترین زبان‌های موجود در اسپانیا، زبان باسک (Euskera) است چراکه این زبان نه ریشه رومی دارد و نه ریشه هندواروپایی و پیش از حکمرانی رومی‌ها در این سرزمین وجود داشته است. تا پایان قرن نوزدهم بیشتر در حومه مناطق شهری مورد استفاده قرار می‌گرفت، از قرن بیستم به بعد به خصوص پس از تبدیل شدن به زبان رسمی کشور باسک در سال 1978 این زبان رشد چشمگیری در عرصه ادبیات، روزنامه نگاری و رسانه‌های تصویری داشته است[۲].

ادبیات

قرون وسطی

قرون وسطی[xviii] دوره‌ای است که حدوداً ده قرن از تاریخ غرب را در بر می‌گیرد، برخی آغاز آن را سال 476 میلادی (سقوط امپراتوری روم) و برخی دیگر سال 711 میلادی (ورود اعراب به اسپانیا) می‌دانند ، برای پایان این دوره نیز به تاریخ‌های مختلفی اشاره شده است، سال 1453 میلادی(اشغال قسطنطنیه توسط ترک‌ها) و سال1492 میلادی (کشف آمریکا). با توجه به موقعیت جغرافیایی و حضور طولانی مدت اعراب در این سرزمین، اسپانیا همچون پلی بین فرهنگ غرب و شرق به شمار می‌رود، حضور فرهنگ‌های مختلف و فرهنگ‌های بر آمده از ادیان یهود، مسیحیت و اسلام همگی در ادبیات این دوره‌ی اسپانیا بازتاب یافته است. بسیاری از دست نوشته‌های این دوره فاقد نام نویسنده و تاریخ خلق اثر هستند. اسپانیا نقش مهمی در شکوفایی ادبیات لاتین در قرون وسطی ایفا نکرد، اوج این شکوفایی در قرن دوازدهم در کشورهای فرانسه و انگلستان به وقوع پیوست[۳].

مهمترین سروده‌ی حماسی اسپانیا در قرون وسطی اِلسید( قرن 12) نام دارد که به بررسی زندگی رودریگو دییِث دِ بی بار(1043 تا 1099) می‌پردازد، تنها درام اسپانیای قبل از قرن پانزدهم که امروزه در دسترس است،نمایش پادشاهان مغ (auto de los reyes magos) از یک نویسنده ناشناس می‌باشد. آثاری همچون کتابِ اسکندر (El Libro de Alexandre) که به روایت زندگی اسکندر مقدونی می‌پردازد، کتابِ آپولونیو (El Libro de Apolonio) و اشعار فرنان گونثالِث (El Poema de Fernán González) که روایتی از وقایع تاریخی است، در قرن سیزدهم به نگارش درآمدند، نویسنده هر سه اثر نامعلوم است؛ در این قرن اولین شخصیت‌های ادبی نیز نمایان می‌شوند، گونثالو دِ بِرسِئو (Gonzalo de Berceo) نویسنده کتاب معجزات مریم مقدس (Milagros de Nuestra Señora)، اولین شاعر کاستیانویی می‌باشد.

در قرن چهاردهم اشعار کوتاه بر گرفته از موضوعات حماسی گسترش پیدا کردند. یک اثر مهم در این قرن کتاب عشق خوب (libro de buen amor) نوشته آرسیپِرِستِ دِ ایتا نام دارد که به نظم و نثر نگاشته شده است، از دیگر آثار مهم در این قرن می‌توان به کتاب نمونه‌هایی از کنت لوکانور (el libro de los ejemplos del conde Lucanor) نوشته دون خوان مانوئل (Don Juan Manuel) و شوالیه سیفار (el libro de cabellero Cifar) که اولین رمان شوالیه گری (Novela de caballeria) است اشاره کرد[۴].

رنسانس و عصر طلایی

به طور کلی دوره‌ای که اوایل قرن شانزدهم میلادی تا پایان قرن هفدهم را در بر می‌گیرد، به دو دوره رنسانس و باروک تقسیم می‌شود. تاریخ نویسان توافق نظری درباره تاریخ دقیق این دو دوره ندارند، اما به طور معمول آغاز رنسانس را اوایل قرن شانزدهم و باروک را قرن هفدهم می‌دانند. برخی از تاریخ نویسان آغاز رنسانس در اسپانیا را قرن پانزدهم میلادی مطابق با ورود انسانگرایی ایتالیایی در این کشور به شمار می‌آورند. نویسندگان این دوره بر این باور بودند که قرون وسطی دوره‌ای تاریک است که در میان دوره‌ی باشکوهِ باستان و جهان مدرن قرار گرفته است، از اینرو آنها دوره رنسانس را نه تنها در فرهنگ، بلکه در دیگر حوزه‌ها ازجمله سیاست، هنر، ادبیات، علم و سنت تأثیر گذار می‌دانستند و به دنبال ایجاد رغبت و گرایشی دوباره نسبت به آثار برجسته دوران یونانو روم باستانبر آمدند و ازاینرو به بازخوانی آثار نویسندگانی که در قرون وسطی به فراموشی سپرده شده بودند پرداختند. در قرن پانزدهم زبان کاستیانو از فرهنگ ایتالیا تأثیر بسیار پذیرفت و این مسئله پیش درآمدی برای ورود به دوره‌ای به نام رنسانس شد. این دوره کاملاً هویتی غربی دارد، در این برهه از زمان شاهد آن هستیم که اسپانیایی ها در فرهنگ و ادبیات عقب‌تر از ایتالیایی ها و فرانسوی ها قرار گرفته‌اند فرانچسکو پترارکا [xxii] به عنوان اولین شاعر مدرن و از متقدمان اومانیسم نقش مهمی‌ در این دوره داشته است، به طوری که وی اغلب به عنوان «پدراومانیسم» شناخته می‌شود[۵]. مدارک زیادی نشانگر آن است که چطور دادگاه تفتیش عقاید هنر سیاه را برای کنترل افکار ابداع کرد. مأموران تفتیش عقاید با پوشاندن، سیاه کردن و بریدن بخشی از متن کتب کمر به نابودی بخش عظیمی‌ از آثار بسته بودند، البته سانسور ملایم ترین روش دادگاه تفتیش عقاید بود. فشار بر مردم آنگونه بود که در تمام کشور آنها مجبور می‌شدند ریشه‌های مسیحی خود را اثبات کنند.

از سال 1580 تا سال 1640 شاهد شکوفایی در ادبیات اسپانیا و ظهور نویسندگان بزرگی همچون میگل دِ سِروانتس، فلیکس لوپه دِ وگا، فرانسیسکو دِ کِبِدو (Francisco Gómez de Quevedo y Villegas) و لوئیس دِ گونگورا (Luis de Góngora y Argote) هستیم، این دوره را عصر طلایی ادبیات اسپانیا نام نهاده‌اند.

قرن‌های هجدهم و نوزدهم

در قرن‌های هجدهم و نوزدهم شاهد بر آمدن جنبش‌های هنری در عصر روشنگری هستیم، از جمله این جنبش‌ها می‌توان نئوکلاسیسیسم، رومانتیسیسم، رئالیسم و ناتورالیسم را نام برد، بیشتر این جنبش‌ها ریشه در کشورهای فرانسه و انگلستان داشتند و تاثیر زیادی بر روی نویسندگان اسپانیایی این دوره گذاشتند. آنها با تأثیر پذیری از این مکاتب به برجسته کردن مشکلات کشور خویش بر آمدند[60]. با مرگ فرناندو هفتم (Fernando VII) (1833) بسیاری از نویسندگان تبعید شدۀ اسپانیایی از انگلستان و فرانسه به کشور خود بازگشتند ، این بازگشت موجب بازتاب افکار سیاسی- فرهنگی اروپای آن دوره در اسپانیا شد، این افکار زمینه گسترش رومانتیسیسم در اسپانیا را فراهم کرد. در مقایسه با رمانتیسیسم، نئوکلاسیسیسم هیچگاه بطور کامل در اسپانیا رشد پیدا نکرد. از بین شاعران ، نثر نویسان و نمایشنامه نویسان دوره رمانتیسم می‌توان به ترتیب خوزه دِ اسپرونثِدا (José de Espronceda)، ماریانو خوزه دِ لارا (Mariano José de Larra) و دون آنخل دِ سابِدرا (Don Ángel de Saavedra) را نام برد. پس از دوره رمانتیسیسم شاهد ظهور نویسندگانی از جمله گوستاوُ آدولفو بِکر (Gustavo Adolfo Bécquer) (1836 تا1870)و روسالیا دِ کاسترو (Rosalía de Castro) (1836 تا 1885) هستیم. از ویژگی‌های این دو نویسنده می‌توان به استفاده از زبانی آهنگین و بکار بردن سادگی در نوشتار اشاره کرد.

پس از رمانتیسیسم شاهد ظهور رئالسیم هستیم، این مکتب واکنشی در برابر ایده گرایی و خیالپردازی رمانتیست‌ها بود. در بین نویسندگان برجسته این مکتب می‌توان به بِنیتو پِرِث گالدوس (Benito Pérez Galdós) (1843 تا 1920) اشاره کرد، در حالی که دیگر نویسندگان این مکتب تنها به توصیف مناظر می‌پرداختند، دغدغه گالدوس شرح سنت و مشکلات طبقه‌ی متوسط جامعه بود. کتاب مرغ دریایی (La Gaviota) (1849) اثر فرنان کابایِرو (Fernán Caballero) (1796 تا 1877 ) اولین رمان واقعگرا در اسپانیا محسوب می‌شود. در اواخر قرن نوزدهم امیلیا پاردو باثان (Emilia Pardo Bazán) (1851 تا 1921 ) نثر نویس و منتقد ادبی به طرح مکتب ناتورالیسم در اسپانیا پرداخت. مهمترین نویسنده این جنبش ادبی که در فرانسه ریشه داشت امیل زولا[xxv] بود. پاردو بازان با اعتقاد به جبرگرایی[xxvi] حاکم بر این مکتب به مخالفت برخاست و در این باور راه خود را از ناتورالیست‌ها جدا کرد[۶].

قرن بیستم

در اواخر قرن نوزدهم مردم کوبا و فیلیپین بر علیه دولت اسپانیا دست به قیام زدند، این قیام موجب برافروختن آتش جنگ شد، و با ادامه این واقعه ضربه سختی بر دولت اسپانیا وارد شد. از آغاز جنگ کوبا (1898) تا شروع جنگ داخلی اسپانیا (1936) شاهد بر آمدن سه نسل ادبی مهم در اسپانیا هستیم، نسل ادبی 98، نسل ادبی 27 ونسل ادبی 36. در این برهه از زمان وقایع تاریخی مهم و مصیبت باری به وقوع می‌پیوندند که تأثیر قابل توجهی در آثار ادبی این دوره داشته است، از جمله این وقایع می‌توان به جنگ کوبا (1898)، جنگ جهانی اول (1914 تا 1918)، انقلاب روسیه (1917) و جنگ داخلی اسپانیا (1936 تا 1939) اشاره کرد. کوبیسم، اِکسپرسیونیسم و سورئالیسم در اروپا از جمله مکتب‌هایی بودند که بر نویسندگان اسپانیایی این دوره تأثیر گذاشتند، تأثیر روبن داریو (Rubén DaríoRubén Darío) شاعر اسپانیایی زبان اهل نیکاراگوئه در ورود اسپانیا به اسپانیا و پ(Pablo Nerudaبلو نرودا (P)blo Neruda)، شاعر شیلیایی در برجسته کردن مشکلات اجتماعی و سیاسی دوره نیز قابل توجه است[۷]. عوامل مهمی در شکل گیری یک نسل ادبی موثر است، پیترسون (Julius Peter Christian Petersen) منتقد آلمانی چند ویژگی را برای تشکیل یک نسل ادبی بر می‌شمارد، از جمله این ویژگی‌ها:

1. افکار و ایده‌های مشابه؛

2. ارتباط بین افراد آن؛

3. وقوع یک رویداد نسلی؛

4. ویژگی‌های مشابه در سبک آنگونه که به انتقال از نسل پیشین بیانجامد؛

5. سال‌های تولد نزدیک به هم. اکثر این ویژگی‌ها در نسل‌های ادبی این دوره مشهود است[۸].

چشم اندازی از نسل‌های ادبی 98 و 27

میگل د اونامونو، از نویسندگان اسپانیایی نسل 98، برگرفته از wwhitmanbooks، قابل بازیابی ازhttps://www.wwhitmanbooks.com/poets-corner/miguel-de-unamuno

به گفته بعضی از منتقدین، نسل ادبی 98 مهم‌ترین نسل ادبی اسپانیا است كه نویسندگان آن از عقاید نیچه، ‌شوپنهاور و کی یر کِگارد تأثیر پذیرفته است. اولین بار آثورین در مقاله‌ای به سال 1913 عنوان نسل 98 را بکار برد. این نسل متشکل از بهترین نویسندگان و متفکران اسپانیاست. از آن جمله میگل دِ اونامونو (Miguel de Unamuno)، پیو باروخا (Pío Baroja)، آثورین (Azorín)، رامون ماریا دِ بایه اینکلن (Ramón María del Valle-Inclán)، آنتونیو ماچادو (Antonio Machado)، مانوئل ماچادو (Manuel Machado)، رامون منندث پیدال (Ramón Menéndez Pidal)، رامیرو مائثتو (Ramiro de Maeztu)، بیسنته بلاسکو ایبانیز (Vicente Blasco Ibáñez)، مانوئل دِ فایا (Manuel de Falla).

شروع این دوره مطابق بود با آغاز جنگ کوبا در سال 1898، جنگی که منجر شد اسپانیا آخرین مستعمرات خود از جمله کوبا، پورتوریکو و فیلیپین را در آن سوی آب‌ها از دست دهد، این واقعه سبب بر خاستن اعتراضات در جهت اصلاحات اساسی در اسپانیا شد، نویسندگان این نسل نیز سعی داشتند با آثار خود اسپانیا را در رسیدن به این اصلاحات سوق دهند، چراکه از سویی دلداده گذشته پر شکوه اسپانیا بودند و بر این باور که روح حقیقی اسپانیا در سیاست آن دوره ظهور پیدا نکرده است، و از سویی دیگر در صدد مدرن سازیِ اسپانیا بر آمده بودند. در کنار این روشنفکران، شاعران نوگرا نیز رشد پیدا کردند[xxx]. اونامونو (متولد 1864) مسن ترین نویسنده و آنتونیو ماچادو(متولد 1875) جوانترین فرد این نسل ادبی به شمار می‌روند. نویسندگان این نسل از عصر طلایی اسپانیا، خصوصاً سروانتس تأثیر پذیرفته بودند.

فدریکو گارسیا لورکا، از پیشتازان نسل ادبی 27، برگرفته از سایت ایرنا، قابل بازیابی ازhttps://www.irna.ir/news/83004648/%D9%84%D9%88%D8%B1%D9%83%D8%A7-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1-%D9%83%D9%88%D9%84%DB%8C

نسل ادبی 27

نسل ادبی دیگر اسپانیا، 27 نام دارد كه سر‌آمد آن‌ها «لوركا» است. این نسل شاهد جنگ‌های داخلی اسپانیا بوده است، اکثر نویسندگان این نسل اغلب یا از اسپانیا گریخته اند با مجبور به ترک وطن شده‌اند.

از نویسندگان این نسل می‌توان رافائل آلبرتی (Rafael Alberti)، بیسِنته آلِکساندره (Vicente Aleixandre)، داماسو آلُنسو (Dámaso Alonso)، لوئیس سِرنودا (Luis Cernuda)، اِرنِستینا دِ چامپورثین (Ernestina de Champourcín)، فدریکو گارسیا لورکا (Federico García Lorca)، خورخِ گییِّن (Jorge Guillén)، پِدرو سالیناس (Pedro Salinas)، ژوزِفینا دِ لا تُره (Josefina de la Torre)، مانوئل آلتولاگیره (Manuel Altolaguirre) و همسرش کونچا مِندِث (Concha Méndez) را نام برد. تقریباً همه نویسندگان این نسل در بین سال‌های 1891 و 1905 متولد شدند، آنها کار خود را با درج‏ اشعارشان در مجلات و روزنامه‏‌ها آغاز کردند. این نویسندگان به خوبی به تاریخ ادبیات اسپانیا آشنایی داشتند؛ به غیر از آلبرتی دیگر نویسندگان این نسل دانشگاهی بودند و به زبانشناسی آشنایی کامل داشتند. نویسندگان این نسل تأثیر زیادی از گونگورا (Luis Gongora) پذیرفته بودند اما خود را به او محدود نکردند. در این نسل ادبی هم شاهد شعرهاى اجتماعى و سیاسى هستیم و هم شعرهاى عاطفى و عاشقانه. در نسل 98 قدرت نثر برجسته است اما شعر در نسل 27 بسیار شکوفا می‌شود. بایه این کلن و لورکا از برجسته ترین نمایشامه نویسان قرن بیستم به شمار می‌روند[۹].

آمادیس د گائولا، از کتب شوالیه‌گری، برگرفته از آمازون، قابل بازیابی ازhttps://www.amazon.ae/Amad%C3%ADs-Gaula-Garci-Rpdrg%C3%ADguez-Montalvo/dp/8413373506

کُتب شوالیه گری

از جمله جنبه‌های مثبت قرن پانزدهم که همچون غروبی در تاریخ اسپانیا به شمار می‌رود می‌توان به ظهور سبک‌های ادبی که تنها مختص به این کشور است اشاره کرد؛ برای مثال کتاب‌های شوالیه گری در این قرن طرفداران زیادی را به خود جذب کرده بودند. از سویی رمان‌های بسیاری در باره تاریخ اعراب به نگارش در آمد و از سویی دیگر به تأثیر از کتاب سلستینا و آمادیس دِ گائولا (El Amadís de Gaula) آثار دیگری خلق ‌می‌شد که سرآمد همه آنها کتاب دون کیشوت نوشته میگل دِ سروانتس بود. این آثار بر ساخته از قهرمانی‌ها و دلاوری‌ها در حوادث آن زمان مانند جنگ‌های صلیبی است، با این تفاوت که قهرمان‌های این کتب در خیال نویسنده پرورده می‌شدند. اولین کتاب‌های شوالیه گری در اسپانیا شوالیه سیفار (El caballero de Cifar) و آمادیس دِ گائولا می‌باشند. بسیاری از نویسندگان بزرگ مانند سروانتس در خلق دون کیشوت از کتاب آمادیس دِ گائولا تأثیر پذیرفته‌اند.

شعر

خوان بوسکان آلموگوار، از شعرای شعر غنایی در اسپانیا، قابل بازیابی ازhttps://thepuertorican.weebly.com/alonzo-alvarez-de-pineda.html

در حوزه شعر آنچنان پیشرفتی در قرن پانزدهم حاصل نشد و بیشتر اشعار تقلیدی از آثار ایتالیایی بود. از شاعران این دوره می‌توان سان خوان دِ لا کُروث (San Juan de la Cruz) (1542 تا 1591)را نام برد، او در اصل با وجود رگه‌هایی از عرفان اسلامی‌ در آثارش، به عنوان یک شاعر عرفانی شناخته شده است. در حوزه شعر غنایی می‌توان به نویسندگانی نظیر خوان بوسکان آلموگاور (Juan Boscán Almogávar) (1492 تا 1542)، گارثیلاسو دِ لا وگا (Garcilaso de La Vega)(1501 تا 1536) و فرای لوئیس دِ لئون (Fray Luis de León) (حدود 1528 تا 1591) اشاره کرد.

در سده‌ی هجدهم شاهد بر آمدن نویسندگان مختلفی از جمله این نویسندگان می‌توان به شاعر نئوکلاسیسیسم[xxxii] توماس دِ ایریارته (Tomás de Iriarte) (1750 تا 1791)، شاعر، سیاستمدار و حقوقدان اسپانیایی گاسپار مِلچور (Gaspar Melchor de Jovellanos) (1744 تا 1811)، خوان مِلِندِث بالدِس (Juan Meléndez Valdés) (1754 تا 1817) و مانوئل خوسه کینتانا (Manuel José Quintana y Lorenzo) (1772 تا 1857) که به دلیل قصاید در مضامین میهن و انسان دوستی شهرت یافته، اشاره کرد. در قرن نوزدهم خوسه دِ اِسپِرونثِدا (1808 تا1842) به عنوان بزرگترین شاعر رمانتیک اسپانیایی مطرح می‌شود. از دیگر نویسندگان این دوره خوسه ثوریا‌ای مورال (José Zorrilla y Moral) (1817 تا 1893 ) و از جمله مهمترین اشعار نمایشی (Poemas Dramáticas) او دون خوان تنوریو (Don Juan Tenorio)، شاعر رمانتیک گوستاوُ آدولفو بکر(1836 تا 1870)، رامون دِ کامپو آمور (Ramón María de las Mercedes de Campoamor y Campoosorio) (1817 تا 1901) که راه خود را از رمانتیسیسم جدا کرد، گاسپار نونیِث دِ آرثه (Gaspar Núñez de Arce) (1832 تا 1903) که اشعارش برآمده از تلاطم درونی او در برابر ایمان مذهبی بود، را می‌توان نام برد. در اوایل قرن بیستم شاهد آغاز جنبش نوگرایی شعر اسپانیا بوسیله نویسندگانی همچون روبن داریو، شاعر اسپانیایی زبانِ اهل نیکاراگوئه هستیم؛ مانوئل ماچادو(1874 تا 1947)، آنتونیو ماچادو(1875 تا 1939) و ادواردو مارکینا (Eduardo Marquina Angulo) (1879 تا 1946) نیز در زمره شاعران نو گرا قرار می‌گیرند. از دیگر شاعران این دوره می‌توان خوان رامون خیمِنِث(1881 تا 1958) (Juan Ramón Jiménez Mantecón) و رامون پرث دِ آیالا (Ramón Pérez de Ayala y Fernández del Portal) (1880 تا 1962) را نام برد. از روبن داریو آثار مهم و تأثیر گذاری بجای مانده است از جمله آنها ترانه‌های زندگی و امید (Cantos de vida y esperanza) (1905) را می‌توان نام برد.

رمان پیکارسک

این رمان ریشه در ادبیات اسپانیایی داشته و مضمون آنروایتیاست از زندگی طبقات فرومایه جامعه که به هزینه دیگران می‌زیند، با زیرکی روزگار می‌گذرانند و در تقلای رهایی از این وضعیت خود را به زحمت می‌اندازند. این آثار عموماً به صورت اول شخص حکایت می‌شود. نخستین رمان مهم پیکارسک به نام زندگی پرفراز و نشیب لازاریو اهل تورمس (La Vida del Lazarillo de Tormes y de sus fortunas y adversidades) در سال 1554 در آمبِرِس، آلکالا و بورگُس منتشر شد. خالق این نوشته مشخص نیست. این اثر نخست با روایت اصل ونسب، و تولد لازاریو آغاز شده و پس از بیان روزهای گرسنگی، حیله زدن‌ها و تیره روزی دوره کودکیِ لازاریو، با ازدواج او پایان می‌یابد. با وجود اینکه این کتاب در سال 1559 در فهرست کتب ممنوعه کلیسای کاتولیک قرار گرفت اما محبوبیت فراوانی یافت و در کشور‌های مختلف از جمله فرانسه(1560)، هلند (1579)،انگلستان (1576)، پرتغال (1686) و آلمان (1617) ترجمه شد[۱۰].

از دیگر نویسندگان و آثار خلق شده در این سبک ماتئو آلمان (Mateo Alemán) (1547 تا 1610) رمان او با نام گوثمان دِ آلفاراچه[xxxiv] (1599 تا 1605)؛آلونسو خِرونیو دِ سالاس باربادی یو (Alonso Jerónimo de Salas Barbadillo) (1581 تا 1635) دختر سلستینا یا اِلنای زیرک (La hija de la Celestina o la ingeniosa Elena) (1612)؛ لوئیس بِلِث دِ گِوارا (Luis Vélez de Guevara) (1579 تا 1644) شیطان لَنگ (El Diablo Cojuelo) (1641)؛فرانسیسکو دِ کِبِدو‌ای بی یِگاس (1580 تا 1645) داستان زندگی بوسکِن (Historia de la vida del Buscón) (1626).

کالدرون د لابارکا، از نمایشنامه‌نامه نویسان اسپانیایی، برگرفته از سایت آمازون، قابل بازیابی ازhttps://www.amazon.com/Calderon-1600-1681-Playwright-Engraving-Carolsfeld/dp/B07C5HL1P9

نمایشنامه و تئاتر

باوجود نمایشنامه نویسانی همچون سِنکا[xxxv] و تأثیر آثار او در عصر طلایی اسپانیا ردپای این حوزه را در چهار قرن پیش از میلاد می‌توان مشاهده کرد، با آغاز قرون وسطی شاهد آن هستیم که درام‌های این دوره به شدت نزدیک به عقاید کلیسای کاتولیک به نگارش در آمده است و بر مضامین مذهبی و وقوع معجزات متمرکز است. تئاتر در اوایل قرن شانزدهم به شکوفایی رسید.سِلِستینا نوشته فرناندو دِ روخاس و دیگر نویسندگان همچون خوان دل انسینا (Juan del Encina) و لوپه دِ وگا که به توصیف جامعه خویش پرداختند را می‌توان نام برد. نام کالدرون دِ لابارکا (Pedro Calderón de la Barca) شاعر و نمایشنامه نویس نیز در این عصر برجسته است. درام نویس معروف انسینا (1468 تا 1529) به احیای فرم تئاتر کلاسیک کمک شایانی کرد و درام اسپانیایی را بنیان نهاد. او آثار ویرژیل را ترجمه کرد و در نگاشتن سرودهای شبانی اش از آنها تأثیر پذیرفت. مشهورترین آثار او منظومه‌های شبانی پلاثیدا و بیتوریانو (Égloga de Plácida y Vitoriano) ، و کریستینو دِ فِبِئا (Égloga de Cristino y Febea) می‌باشد. چهره برجسته دیگر بارتولومه دِ تورِس ناآرو (Bartolomé Torres Naharro) (در حدود 1485 تا 1530) نام دارد، نُه درام کمدی به نگارش درآورد، که در آنها شاهد ظهورِ تجربه و آگاهی نوع بشر هستیم، آنچه در آثار شبانیِ انسیا و لوکاس فرناندث[xxxvi] یافت نمی‌شود. او درام پنج پرده‌ای را متداول کرد و بین کمدی واقعگرایانه و کمدی خیالپردازانه تمایز قائل شد. ناآرو آثاری همچون کمدی سربازی (Comedia Soldadesca) (1509 تا 1644)، سرافینا (La comedia Serafina) (1508) را از خود به جای گذاشت. از دیگر نمایشنامه نویسانِ پیش از لوپه دِ وگا (Felix Lope de Vega y Carpio) می‌توان به ژیل ویسنته (Gil Vicente)، لوپه دِ روئدا (Lope de Rueda) و خوان دِ لاکوئِبا (Juan de la Cueva) اشاره کرد. با ظهور بزرگانی همچون لوپه د وگا، گیلن دِ کاسترو (Guillén de Castro)، تیرسو دِ مولینا (Tirso de Molina)، پدرو کالدرون (Pedro Calderón) و میگل دِ سروانتس سابِدرا (Miguel de Cervantes Saavedra)‏ است که تئاتر اسپانیا کم کم شکل می‌گیرد، پس از این دوره و رسیدن به یک دوره محافظه کارانه فرهنگی، تئاتر اسپانیا به منبع الهامی‌ برای نویسندگان فرانسوی تبدیل می‌شود. با جریان رو به افول دوره‌های بعد، در دهه 1820 ژان گریمالدی (Juan Grimaldi) با ترجمه نمایشنامه‌های فرانسوی به اسپانیایی به احیا و بازسازی تئاتر اسپانیا کمک کرد. در قرن نوزدهم و بیستم نمایشنامه نویسانی همچون خوزه اِچِگارای (José Echegaray)، گرِگوریو مارتینِث سییِرا (Gregorio Martínez Sierra) و خاسینتو بِنابِنته (Jacinto Benavente) با تلاش فراوان به کسب هویت برای تئاتر اسپانیا برآمدند، مدت‌ها بعد نمایشنامه نویس برجسته‌ای به نام فدریکو گارسیا لورکا تأثیر شگرفی بر نمایشنامه نویسی می‌گذارد. در تاریکی سایه‌های رژیم ژنران فرانکو بر شاخ و برگ‌های هنری از جمله تئاتر(خصوصاً تئاتر تجربی) شاهد کُند شدن روند رو به رشد در این حوزه هستیم؛ اما با این وجود آثار لورکا منبع الهامی برای نمایشنامه نویسان مطرح معاصر اسپانیا بود که از جمله آنها آنتونیو بوئرو بایِخو (Antonio Buero Vallejo)، آنتونیو گالا (Antonio Gala Velasco)، آدولفو مارسیاچ (Adolfo Marsillach)، ژوزف ماریا فِلوتاتس (Josep Maria Flotats) و فرناندو فرنان گومث را می‌توان نام برد. این اشخاص و به همراه چند نویسنده دیگر پیکره اصلی تئاتر اسپانیا را در عصر حاضر شکل داده اند و نمایشنامه‌های خود را در گونه‌های مختلف زبان اسپانیایی از قبیل کاتالان و باسک به نگارش در آورده‌اند از جمله منتقدین تئاتر معاصر می‌توان به کارگردان و نمایشنامه نویس اسپانیایی آلفردو مارکِریه (Alfredo Marquerie) اشاره کرد[۱۱].

رامون منندز، زبان‌شناس مشهور اسپانیایی، قابل بازیابی از https://www.diariodeburgos.es/noticia/z9d0fb730-adfd-5bc8-901047d538e31bba/202403/el-cid-menendez-pidal-y-la-censura

موقعیت نقد ادبی و ادبیات کودک نوجوان در اسپانیا

زبان شناس مطرح اسپانیایی مِنِندِز پیدال (Ramón Menéndez Pidal) به خوبی در حوزه تاریخ ادبیات به بررسی قرون وسطی و دورۀ طلایی اسپانیا پرداخته است، دو شاگرد بزرگ او داماس آلونسو و آمادو آلونسو (Amado Alonso) چهره‌های بزرگ نقد ادبی اسپانیا را تشکیل می‌دهند. از جمله آثار این دو که در این حوزه نیز جای می‌گیرند:

  • مقاله‌ای در باب رمان تاریخی (Ensayo sobre la novela histórica) (1942)، ماده و صورت در شعر (Materia y forma en poesía) (1955) از آمادو آلونسو؛
  • زبان شعری گونگورا (La lengua poética de Góngora) (1950)؛
  • نوشته‌ای در باب نقد اشعار سان خوان دِ لاکروز در سال 1946، از داماسو آلونسو.

گونثالو سوبِخانو[xxxviii] منتقدِ ادبی اسپانیایی در مقاله‌ای با نام "وضعیت حال حاضر نقد ادبی در اسپانیا (La situación actual de la crítica literaria en España)" با نظری اجمالی بر تلاقی پنج نسل ادبی دهه‌های اخیر این کشور، به پنج جریان فکری متفاوت در طول این قرن اشاره می‌کند:

  • تاریخ و زندگی ( 1898)؛
  • زندگی و عقل (1914)؛
  • عقل و هنر (1927)؛
  • هنر و وجود(1939)؛
  •  وجود و اجتماع (1954).

از جمله مسائل برجسته این نسل‌های ادبی بودند. از آغاز دوره دموکراسی روزنامه نگاران زیادی به نقد ادبی پرداختند که از جمله این روزنامه نگاران منتقد می‌توان ایگناسیو اِچِباریا (Ignacio Echevarría)، خوسه لوئیس گارسیا (José Luis García Martín) و رافائل کُنتِ (Rafael Conte Oroz) را نام برد.

از دیگر منتقدان ادبی معاصر: پِدرو سالیناس(آثار: ادبیات اسپانیا در قرن بیستم[xxxix](1941)؛ مقالاتی در باب واقعیت و شعر (ensayos sobre la realidad y el poeta) (1940)؛ شعر روبن داریو (La poesía de Rubén Darío) (1948)، خورخه گیین (Jorge Guillén) ( زبان و شعر (Lenguaje y poesía) (1962)) لوئیس سرنودا (Luis Cernuda) (مطالعه‌ای در باب شعر معاصر اسپانیا (Estudios sobre poesía española contemporánea) (1957))، گییرمو دیاث پلاخا[xl]، کارلس بوسونیو (Carlos Bousoño Prieto)، گیرمو دِ توررِ (Guillermo de Torre)، فذریکو دِ اونیس (Federico de Onís Sánchez)، اِنریکه دیث (Enrique Díez Canedo).[۱۲]

ادبیات کودکان و نوجوانان

کتابخانه کودکان در اسپانیا، قابل بازیابی ازhttps://www.echolive.ie/corknews/arid-41062220.html

ادبیات کودک و نوجوان در اسپانیا سابقه‌ای طولانی ندارد، نویسندگان معاصر این حوزه از پیش قدمان این ادبیات به شمار می‌روند. روند آغازین این نوع ادبیات به اواخر قرن نوزدهم همزمان با رشد داستان نویسی در اروپا باز می‌گردد، از نویسندگان برجسته این دوران می‌توان به لوئیس کولوما (Luis Coloma Roldán) و فرنان کابایِرو (Fernán Caballero) اشاره کرد.

ادبیات کودکان در قرن بیستم برآمده از داستان سرایی واقع‌گرایانه همراه با مضامین آموزشی در آثار نویسندگانی همچون مانوئل آبریل (Manuel Abril)، اِلِنا فورتون (Elena Fortún) و ترسا لئون (María Teresa León) دیده می‌شود. با برافروختن آتش جنگ داخلی موانع زیادی در جریان رو به رشد این نوع ادبیات قرار گرفت، از جمله عوامل تأثیرگذار بر این ادبیات در دوره‌ی پس از جنگ می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • ممنوعیت انتشار کتب به زبانی غیر از زبان رسمی‌ کشور (که این روند تا سال 1962 به طول انجامید)؛
  • سانسور شدید آثار از سال 1936 تا سال 1978؛
  • تبعید نویسندگانی همچون آنتونیو خوآکین روبالدِ (Antonio Joaquín Robles) و تِرِسا لئون (María Teresa León)؛
  • تأکید بر ارزش‌های انسانی و روحانی.

با برپایی اعتراضات در سال 1962 بر علیه ممنوعیت انتشار کُتب به دیگر زبان‌ها غیر از زبان رسمی کشور، انتشار کتُب در حوزه ادبیات کودک و نوجوان تا به امروز رشد چشمگیری داشته است[۱۳].

مشاهیر ادبی

خوان بوسکان آلموگاور، قابل بازیابی ازhttps://www.buscabiografias.com/img/people/?C=M;O=A
خوان بوسکان آلموگاور

خوان بوسکان آلموگاور (1487-1542)، در خانواده‌ای اشرافی رشد یافت. به عنوان سفیر از سوی اسپانیا به ایتالیا فرستاده شد و در آنجا با گارثیلاسو دِ لا وگا آشنا شد. آموگاور سبک یازده هجایی ایتالیایی را وارد اشعار اسپانیایی کرد و قطعه‌های هشت مصراعی و سه مصراعی را بکار برد. او کتاب درباری (libro del cortegiano) اثر انسانگرایِ ایتالیایی کاستیلیونه (Baldassare Castiglione) را به اسپانیایی ترجمه کرد. اشعار بوسکان در سال1543 به چاپ رسید.

گارثیلاسو دِ لا وگا
گارثیلاسو دِ لا وگا، قابل بازیابی ازhttps://commons.wikimedia.org/wiki/File:Retrato_de_Garcilaso_de_la_Vega.jpg

گارثیلاسو دِ لا وگا (1501-1536)، از خانواده‌ای درباری در شهر تولدو متولد شد، به زبان‌های یونانی، لاتین و چندین زبان دیگر آشنایی داشت. مضمون عمده‌ی اشعار او عشق است، از او سه شعرِ شبانی[xliii]، سی و هشت غزل، دو مرثیه و یک رساله به جای مانده است. او به بهترین شکل روح دوره رنسانس اسپانیا را نمایان کرد و از نظر ساختار و موضوعات نوشته‌هایش تأثیر زیادی از پِترارکا پذیرفته بود. اشعار او از پرخواننده ترین اشعار در عصر طلایی به شمار می‌رود و در قرن هفدهم بارها مورد چاپ قرار گرفت. داماسو آلونسو از او به عنوان اولین شاعر مدرن اروپا یاد می‌کند. در حالی که در طول زندگی خود هیچ اثری را از خود به چاپ نرساند بود در سن سی پنج سالگی درگذشت. به همت همسر خوان بوسکان اشعار گارثیلاسو و بوسکان در سال 1543 به چاپ رسید[۱۴].

فرای لوئیس دِ لئون
فرای لوئیس دِ لئون، قابل بازیابی از https://spanishinquisitionthetruestory.weebly.com/famous-people.html

فرای لوئیس دِ لئون (1528-1591)، یکی از چهره‌های برجسته رنسانس به شمار می‌رود، در سال 1543 برای تحصیل در الاهیات به صومعه آگوستین در سالامانکا رفت و هجده سال بعد در دانشگاه سالامانکا به تدریس پرداخت. معروف ترین اثر منثور او نام‌های عیسی (De Los Nombres de Cristo) می‌باشد، او این اثر را در بین سال‌های 1574 و 1575 در زندان نوشته است و در آن به تفسیر معنای رمزی نام‌های عیسی می‌پردازد.

در زمان برپایی دادگاه تفتیش عقاید تئوری‌های سفید و سیاه کلیسا توسط برخی از روشنفکران زیر سوال رفته بود، یکی از این چهره‌های برجسته فرای لوئیس بود. سالن سخنرانی دانشگاه سالامانکا جایی بود که او دیدگاه منحصر به فرد خود را درباره دین، پرسشگری ژرف و درگیری عمیق ذهنی خود با انجیل را تفسیر می‌کرد، همین سخنرانی‌ها توجه دادگاه تفتیش عقاید اسپانیا را به خود جلب کرد، جرم او ترجمه یکی از بحث برانگیزترین بخش‌های انجیل بود، این متن جنجالی در کوچه و بازار دست به دست می‌گشت، برای توقف این جریان در 27 مارس 1572 مأموران تفتیش عقاید به اتاق او حمله کردند و برای مدت پنج سال او را در زندان حبس کردند. دادگاه تفتیش عقاید توانست در فضای شک و تردید یکی از انسانی ترین صداهای موجود را خاموش سازد[۱۵].

میگل دِ سِروانتس سابِدرا
میگل دِ سِروانتس سابِدرا، برگرفته از ویکی مدیا، قابل بازیابی ازhttps://commons.wikimedia.org/wiki/File:Miguel_de_Cervantes_lithography.jpg

میگل دِ سِروانتس سابِدرا (۱۵۴۷- ۱۶۱۶)،رمان‌نویس، شاعر و نمایشنامه‌نویس اسپانیایی در شهر آلکالا دِ اِنارس متولد شد. او نیز به مانند گارثیلاسو دِ لاوگا زندگی خود را وقف نوشتن و جنگ کرد. در بین سال‌های 1569 و 1570 به ایتالیا نقل مکان کرد، به سال 1571 در جنگ لپانتو [xlvi] شرکت جست و دست چپ خود را در این جنگ از دست داد. در بازگشت به اسپانیا (1575) دزدان دریایی او و برادرش را اسیر کرده و به بردگی گرفتند، پس از گذشت پنج سالِ سخت او توانست به مادرید بازگردد. در گذر این سال‌ها او دل به زنی بست که هجده سال از او کوچکتر بود، هیجان این عشق منجر به نگارش داستانِ شبانی عاشقانه‌ای با نام گالاتئا شد. سروانتس اولین بخش از شاهکار خود به نام دون کیشوت را در سال 1605 به نگارش در آورد و با فراغت خاطر به نگاشتن قسمت دوم پرداخت، در سال 1613 برای مدتی دست از نوشتن برداشت و شروع به نگارش دوازده داستان نمونه (Novelas Ejemplares) کرد.

موفقیت بخش اول کتاب دون کیشوت فردی به نام فرناندس دِ آبِیاندا (Alonso Fernández de Avellaneda) را بر آن داشت تا قسمت دوم آن را در 1614 خود به چاپ برساند، انتشار بخش دوم کتاب موجب رنجش خاطر سروانتس شد و این امر او را به تسریع در کار بر انگیخت و بخش دوم کتاب را به پایان رساند، در نهایت این بخش در سال 1615 انتشار یافت. موفقیت کتاب دون کیشوت موجب آن شد که کُنت لموس و کاردینال شهر تولدو از او حمایت کنند و مستمری ناچیزی برای او در نظر بگیرند. سروانتش یک سال پیش از مرگش، هشت نمایشنامه به نگارش در آورد. او می‌پنداشت که شهرت آینده اش در گرو نگارش درام‌هایش می‌باشد، و اینگونه با طرز فکری آمیخته به حسادت از موفقیتی که نصیب لوپه دوِگا (Lope de Vega) شده بود سخن می‌گفت. وی با پیروی از مَنِش شخصیت اول داستان خود دون کیشوت، بیش بینی کرده بود که سی میلیون از این کتاب به فروش خواهد رسید، اما امروزه شاهد هستیم که نه تنها سی میلیون نسخه از آن به فروش رسید، بلکه بیش از هر کتاب دیگری به جز کتاب مقدس به زبان‌های دیگر ترجمه شد. او از سال 1606 تا به هنگام مرگ(1616) در مادرید زندگی کرد و تمام وقت خود را تا پایان عمر به نویسندگی اختصاص داد. از دیگر آثار او می‌توان به گالاتِئا (La Galatea) (1585) و داستان‌های نمونه (Novelas ejemplares) (1613) اشاره کرد[۱۶].

لوئیس دِ گونکورا
لوئیس دِ گونکورا، برگرفته از بریتانیکا، قابل بازیابی ازhttps://www.britannica.com/biography/Luis-de-Gongora

لوئیس دِ گونکورا (1561-1627)، در کُردوبا متولد شد و بیشتر عمر خویش را در این شهر سپری کرد، به تحصیل در دانشگاه سالامانکا پرداخت و کمی‌ بعد به مادرید نقل مکان کرد. اشعار خود را در ساختار‌های مختلف جای میداد، بعضی از آنها پیچیده و بعضی دیگر ساده و روان هستند. از ویژگی‌های آثار او می‌توان به استفاده از استعاره، سود جستن از کلمات آهنگین و خلق تصاویری بدیع اشاره کرد. لوپه دِ وگا این شاعر را تحسین می‌کرد، گونگورا نیز در باره او می‌گفت که استعداد خود در شعر نویسی را با نوشتن نمایشنامه به هدر می‌دهد.

پدر ادبیات مكتوب اسپانیا در سال 1626 به شدت بیمار شد و به کُردوبا بازگشت، جایی که یک سال بعد از آن زندگی را بدرود گفت. بخش زیادی از آثار او در طول عمرش به چاپ نرسید، بلکه به صورت دست نوشته پخش میشد. تأثیر این شاعر بزرگ سه قرن پس از مرگش بر روی شاعران نوگرای اسپانیایی قابل مشاهده است[۱۷].

فلیکس لوپه دِ وگا کارپیو
فلیکس لوپه دِ وگا کارپیو، قابل بازیابی ازhttps://salamancavisit.com/2024/03/27/fernando-de-rojas-1465-1541/

فلیکس لوپه دِ وگا کارپیو (1562-1635)، نمایشنامه نویس، شاعر و کشیش اسپانیایی در مادرید متولد شد. او یکی از پر کارترین نمایشنامه نویسان دنیا محسوب می‌شود، علاوه بر بیست و یک اثر غیر نمایشی، هزار و پانصد اثر به صورت نمایشنامه دارد، با این وجود امروزه تنها 314 کمدی و 42 قطعه نمایشی مذهبی از او بجای مانده است. با اینکه بیشترین شهرت او مرهون نمایشنامه‌های اوست اما در دیگر قالب‌های ادبی از جمله آثار حماسی، رمان، شعر غنایی دست به تجربه زده است. آثار حماسی او به رویداد‌های تاریخی، مذهبی و رمانتیک می‌پردازد.

این شاعر پرکار در سال 1609 منظومه‌ای در قالب شعر یازده هجایی بدون قافیه به نام هنر جدید کمدی پردازی (El Arte Nuevo de Hacer Comedias) سرود، در این رساله به بررسی قواعد نمایشنامه نویسی می‌پردازد، نمایشنامه‌های او نیز در قالب همین قواعد است که به نگارش در آمده است. از دیگر آثار او: دراگونتِئا[xlix](1598)، دوروتِئا[l] (1632)، دلربائی آنجلیکا[li] (1602)، آرکادیا[lii](1598) تاج غم آلود[liii](1627) و ایزیدرو[liv](1599)[۱۸].

میگلمیگل دِ اونامونو
میگلمیگل دِ اونامونو، برگرفته از سایت ویستا، قابل بازیابی از https://vista.ir/w/a/21/uw4vw

میگلمیگل دِ اونامونو (1864-1936)، نمایش نامه نویس، رمان نویس، شاعر، مقاله نویس و فیلسوف نا آرام اسپانیایی در ۲۹ سپتامبر ۱۸۶۴ در بیلبائو متولد شد.بیش از نیمی‌ از عمرخویش را در شهر سالامانکا گذراند و در سال 1891 استاد زبان و ادبیات یونانی در این شهر شد. در سال 1901 به ریاست دانشگاه سالامانکا منصوب گشت و سیزده سال بعد به دلایل سیاسی از این سِمت عزل شد، در سال 1924 در زمان دیکتاتوری پریمو دِ ریبِرا به جزایر قناری و سپس به فرانسه تبعید شد. او یکی از چهره‌های برجسته نسل 98 می‌باشد، به شانزده زبان دنیا کتاب می‌خواند، در سیرِ مطالعاتِ آثار متفکران برجسته غرب، کی یِر کِگارد فیلسوف اگزیستانسیالیسمِ دانمارکی نظر او را به خود جلب کرد. وی تمام عمر خویش را در کشاکش درونی بین شک و یقین بسر برد، تناقض و تعارض درونی اونامونو ریشه در این مسئله داشت، او با نوشتن کتاب سرشت سوزناک هستی(1913) به مسئله ابدی زندگی، مرگ و وجود انسان می‌پردازد. انسان برای او موجودیست که در کشاکش درونی ‌می‌زید، از دیگر سو فانی است و نمی‌تواند بر عاقبت خویش اندوهناک نباشد و از سویی دیگر قادر به فرونشاندن میلِ به جاودانگی خود نیست، او در کتاب سرشت سوزناک هستی و دیگر آثارش به طرح این موضوع پرداخته است و اینگونه تناقض‌های پویای چهره انسانی را نمایان می‌کند. این نویسنده برجسته‌ی اسپانیایی در ۳۱ دسامبر ۱۹۳۶ در سالامانکاچشمانش را برای همیشه بست[۱۹].

در داستان‌های او شاهد آن هستیم که گاهی شخصیت‌های داستان چنان تشخص ‌میابند که خود نویسنده را بازخواست ‌می‌کنند. او در کتاب "سرشت سوگناک هستی" اظهار می‌دارد که دون کیشوت از سروانتس حقیقی‌تر و برجسته‌تر است. در یکی از داستان‌های او به نام مه (Niebla) شاهد آن هستیم که شخصیتِ داستان به اونامونو ‌می‌گوید:

" تو حقیقی تری یا من؟، اگر من مخلوق و ساخته تو هستم، تو و خوانندگانت مخلوق و ساخته خالق دیگری هستی و افسانه‌ای بیش نیستید."

برخی از آثار: صلح در جنگ (Paz en la guerra) (1897)؛ عشق و تربیت (Amor y pedagogía) (1902)؛ آینه مرگ (El espejo de la muerte) (1913)؛مه(1914)؛ ابل سانچز (Abel Sánchez) (1917)؛ تولیو مونتالبان (Tulio Montalbán) (1920)

رامیرو د مائثتو

رامیرو د مائثتو (Ramiro de Maeztu) (1875 تا 1936)، یکی از نویسندگان انقلابی نسل 98 اسپانیا است که در 4 مه 1875 در ویتوریا متولد شد. بخشی از جوانی اش را در پاریس و‌هاوانا به روزنامه نگاری سپری کرد، در سال 1897 به مادرید نقل مکان کرد و به همکاری با روزنامه‌ها و مجلات مهم اسپانیا پرداخت، در همین سالها بود که با دو نفر از متفکران آن دوران یعنی آثورین و باروخا جمعی را با نام گروه سه نفره تشکیل دادند. رگه‌هایی از افکار نیچه و مارکس در او مشهود بود. به عنوان خبرنگار در جنگ جهانی اول حضور داشت و در نهایت به تاریخ 29 اُکتبر 1936 در شهر آرِباکا درگذشت[۲۰].

پیو باروخا
پیو باروخا، قابل بازیابی ازhttps://m.filmaffinity.com/en/film734196.html

پیو باروخا (1872-1956)، به سال 1872 در سان سپاستیان متولد شد و در 1956 در مادرید درگذشت. رشته پزشکی را برای تحصیل در پیش گرفت و تز دکترای خود را به مسئله درد اختصاص داد، مدت کوتاهی از عمر خویش را در سستینا به پزشکی پرداخت، کمی بعد در 1896 برای کار در مغازه نانوایی خانوادگیشان به مادرید نقل مکان کرد. او هرگز ازدواج نکرد. باروخا نویسنده‌ای ساختارشکن و بدبین به شمار ‌می‌رود، به خدا اعتقاد نداشت و بر این باور بود که انسان همچون حیوانی بی رحم، حسود، پیمان شکن در دنیایی بس ترسناک می‌زید، باور او به تهی و پوچ بودن معنی زندگی منجر به خلق شخصیت‌هایی ‌می‌شود که از جامعه جدا افتاده اند و در جستجوی خویشتن سرگردانند.

بدبینی و صراحت در همه آثارش مشهود است، هر آنچه را فکر ‌می‌کرد بر زبان می‌آورد و این رفتار برای او مشکلاتِ فراوانی را بوجود آورده بود. در نگارش از جملات و پارگراف‌های کوتاه استفاده ‌می‌کرد و پیچیده نمی‌نوشت. او به مانند همه نویسندگان نسل 98 به اسپانیا عشق می‌ورزید، اما با خُلق و خویی که او داشت این عشق به کشورش منجر به میهن پرستی در او نشد بلکه مشکلات و مسائل کشور را در نظرش برجسته کرد. او در داستان نویسی خود را محدود به چهارچوبی نمی‌دید و از قواعد و قالبهای معینی که دیگر نویسندگان برای نوشتن رمان قائل بودند شکوه ‌می‌کرد. علاوه بر مقاله‌ها و اشعارش او بیش از شصت رمان از خود بجای گذاشته است. در نهایت به سال 1956 در سن 84 سالگی از زندگی کناره گرفت.از آثار او می‌توان به بی قراری‌های شانتی آندیا (Las inquietudes de Shanti Andia) اشاره کرد[۲۰].

آثورین
آثورین، قابل بازیابی ازhttps://www.goconqr.com/es/p/1556342

خوسه مارتینِز روییز (José Martínez Ruiz) (1873-1967)، مشهور به آثورین در سال 1873 در آلیکانته به دنیا آمد. بر خلاف دیگر دوستانش در نسل 98، زندگی آرامی داشت. از سال 1888 در شهر والنسیا به تحصیل در رشته حقوق پرداخت ,بخش عمده‌ای از عمر خود را به روزنامه نگاری اختصاص داد. در سال 1895 به انتشار دو مقاله مهم با نام‌های آنارشیست‌های ادبی و یادداشتهای اجتماعی پرداخت، مقالاتی که به طرح و تبیین تئوری اصلی آنارشیست می‌پرداختند.

آثوریندر خلق آثارش بسیار به جزئیات می‌پردازد؛ گذرایی زندگی، زمان و جریان آن به سوی مرگ از جمله مسائلی است که آثار آثورین رنگ آنها را به خود گرفته است. در سال 1896 به مادرید جایی که باقی عمر خویش را در آن بسر برد نقل مکان کرد. در طول سال‌های زندگیش در این شهر تمام وقت خود را به مقاله نویسی، روزنامه نگاری، تاریخ نگاری، نقد آثار و داستان نویسی سپری کرد و در نهایت در 2 مارس 1967 در مادرید از دنیا رفت[۲۱].

بایِ این کلن

دون رامون ماریا(1866-1936) به سال 1866 در پونتِبِدرا متولد شد، شاعر، رمان نویس و درام نویس بود و در حوزه تئاتر به فعالیت می‌پرداخت. تحصیلاتش در رشته حقوق را نیمه تمام رها کرد و به مکزیک رفت و پس از گذشت سه سال به مادرید بازگشت، در مدرسه هنرهای زیبا به تدریس زیبایی شناسی پرداخت. در طی سال‌های جنگ جهانی اول مشکلات سیاسی اسپانیا نظر او را به خود جلب کرد و را بر انگیخت تا به برجسته کردن آنها برآید. وی به سال 1924 در زمان دیکتاتوری پریمو دِ ریبرا برای مدتی به زندان رفت. بایِ این کلن نقش بسزایی در رشد تئاتر اسپانیا داشت و خالق آثار بزرگی به نام اعوجاج (Esperpento) می‌باشد. در سال 1936 در سانتیاگو بر اثر سرطان درگذشت[۲۲].

آنتونیو ماچادو

آنتونیو ماچادو (1875-1939)، به سال 1875 در سِویا به دنیا آمد. با اینکه هنوز نسبتاً جوان بود استعداد خود را در سرودن شعر نشان داد و آنگونه پیش رفت که بزرگترین شاعر نسل ادبی 98 محسوب می‌شود؛ او عنصر شعر را تپش عمیق روح می‌دانست. در کلاس‌های فلسفه بِرگسون در سال 1910 شرکت جست و اینگونه با ایده‌های این فیلسوف در رابطه با زمان آشنا شد. نمایشنامه‌های زیادی را به همراه برادرش مانوئل ماچادو به نگارش در آورد. چندی پس از آغاز جنگ به والنسیا و پس از آن به بارسلونا نقل مکان کرد، در طول جنگ در مادرید و والنسیا از آرمان جمهوری خواهان حمایت کرد و در سال1939 در فرانسه در گذشت. نخستین کتاب مهم او تنهایی‌ها، دهلیزها و دیگر شعر‌ها (Soledades. Galerías. Otros poemas) (1907) نام دارد[۲۳].

فدریکو گارسیا لورکا
فدریکو گارسیا لورکا، برگرفته از فیسبوک، قابل بازیابی ازhttps://m.facebook.com/hemayat.shahin666/photos/a.730214480378196/755329121200065/?type=3

فدریکو گارسیا لورکا (1898-1936)، موسیقی دان، شاعر و نمایشنامه نویس اسپانیایی در فوئنتِ باکِروس (Fuente Vaqueros) (گرانادا) چشم به جهان گشود. در دانشگاه گرانادا به تحصیل در رشته‌های حقوق، فلسفه و موسیقی پرداخت، به کشورهای مختلفی از جمله آمریکا، کانادا، کوبا، آرژانتین و اروگوئه سفر کرد.

در سال 1919 به مادرید نقل مکان کرد و ارتباط تنگاتنگی با نویسندگان نسل خود و هنرمندانی از جمله سالوادور دالی و لوئیس بونیوئل بر قرار کرد، قرار گرفتن دالی و بونوئل در کنار لورکا نمایانگر سورئالیسم در سه حوزه مختلف هنری شد. اولین کتاب شعر خود را از 19 تا 22 سالگی به نگارش در آورد، اشعار اولیه او تحت تأثیر آنتونیو ماچادو، خوان رامون خیمنس و بکر به نگارش در آمده است.

با قتل لورکا درآگوست 1936 یکی از دردناکترین وقایع جنگ داخلی اسپانیا رقم خورد. از جمله مشهورترین نمایشنامه‌های او عروسی خون[lxvii](1933)؛ یرما[lxviii](1934)؛ خانه برنارد آلبا (La casa de Bernarda Alba) (1936)؛ ماریانا پیندا (Mariana Pineda) (1927)؛ و چنین این پنج سال گذشت (Así que pasen cinco años) (1930)؛ طلسم پروانه (El maleficio de la mariposa) (1920)؛ قصیده کلی (Romancero gitano) (1928)؛ شاعر در نیویورک[lxix](1930)[۲۴].

خوان رامون خیمنس

خوان رامون خیمنس (1881-1958)، شاعر و نثر نویس اسپانیایی که در موگِر (Moguer) متولد شد. از بکر و روبن داریو متأثر بود و تاًثیر مدرنیسم در اولین آثارش مشهود است، او در جستجوی شعری ناب بود تا به بیان زندگی درونی بپردازد. به سال 1949 در مقدمه‌ای بر کتاب حیوان اعماق (Animal de fondo) آثارش را به سه دوره تقسیم می‌کند:

  • ویژگی دوره اول سرمستی عشق است؛
  • ویژگی دوره دوم عطش جاودانگی است و اینکه خدا پدیده‌ای است عقلانی؛ و
  • ویژگی سوم لزوم وجدان درونی است.

بعدها او به طرح تقسیم بندی دیگری که دربردارنده دو دوره بود پرداخت. در سال 1916 با زنی فرهیخته که به شعر می‌پرداخت ازدواج کرد، در انزوا می‌زیست و شعر می‌سرود. سه روز پس از دریافت جایزه ادبی نوبل در سال 1956، همسرش را از دست داد و دچار افسردگی شد. دو سال بعد نیز خود به انتهای راه زندگی رسید[۲۵]. بیش از چهل کتاب شعر از خود به چاپ رساند، برخی از آثار او: سنگ و آسمان (Piedra y cielo) (1919)، روزنگار یک شاعرتازه ازدواج کرده (Diario de un poeta recién casado) (1916)، من و پلاترو (Platero y yo) (1914).

میگل اِرناندِث

میگل اِرناندِث (1910-1942)، در سی اکتبر 1910 در دهکده اُری اِلا در آلیکانته به دنیا آمد، پدرش نام خود را بر او که پسر سوم بود گذاشت. او چوپان بود و در روستا رشد یافته بود، این نوع زندگی در آثارش تجلی کرد. با هر سختی که از سوی پدرش به او تحمیل می‌شد به مطالعه‌ی آثار خوان رامون خیمِنِس و روبن داریو می‌پرداخت. در سال 1934 به مادرید نقل مکان کرد جایی که آثارش تحسین بسیاری را بر انگیخت.

باتوجه به شرایط سنی اِرناندِث می‌توان او را در زمره نسل ادبی 36 جای داد، اما رابطه او با لورکا، آلکساندر و آلبرتی او را به نسل ادبی 27 نزدیک‌تر می‌کند. با بر افروختن آتش جنگ به صورت داوطلبانه در کنار جمهوری خواهان به جنگ پرداخت. سال‌های سختی را در پایان عمرش تجربه کرد، اولین پسرش را از دست داد و پسر دومش در حالیکه آتش جنگ رو به خاموشی بود متولد شد اما اِرناندث در زندان به سر می‌برد و چندی بعد در سن سی دو سالگی بر اثر بیماری سل در زندان آلیکانته درگذشت. لالایی پیاز (Nanas de la cebolla) شعر تأثیرگذاری است که در سوگ فرزندش سروده است[۲۶][۲۷].

نیز نگاه کنید به

زبان و ادبیات ژاپن؛ زبان و ادبیات روسی؛ زبان و ادبیات کانادا؛ زبان و ادبیات کوبا؛ زبان و ادبیات لبنان؛ زبان و ادبیات مصر؛ زبان و ادبیات تونس؛ زبان و ادبیات افغانستان؛ زبان و ادبیات چینی؛ زبان و ادبیات سنگال؛ زبان و ادبیات تایلند؛ زبان و ادبیات آرژانتین؛ زبان و ادبیات فرانسه؛ زبان و ادبیات مالی؛ زبان و ادبیات ساحل عاج؛ زبان و ادبیات سوریه؛ زبان و ادبیات اتیوپی؛ زبان و ادبیات زیمبابوه؛ زبان و ادبیات سیرالئون؛ زبان و ادبیات قطر؛ زبان و ادبیات سودان؛ زبان و ادبیات گرجستان؛ زبان و ادبیات تاجیکستان؛ زبان و ادبیات قزاقستان؛ زبان و ادبیات بنگلادش؛ زبان و ادبیات سریلانکا؛ زبان و ادبیات اردن

پاورقی

[i]Los íberos. ایبرها در منطقه‌ای به نام "کوستا دِ لوانتِ" در نزدیکی رودخانه‌ی "ابرو" ساکن بودند. وجود حرف Z در بسیاری از نام خانوادگی اسپانیایی‌ها ریشه در این زبان دارد.

[ii]Tartessos. این قوم که از آفریقا آمده بودند در اواخر عصر برنز شهر تارتسوس را بنا نهادند. بقایای این تمدن به سال 1922 در دهانه رود گوادالکیبیر یافت شد.

[iii] Celtas. سلت‌ها، در حدود سال ۷۰۰ سال پیش از میلاد مسیح به اسپانیا حمله کردند. زبان این قوم ریشه در زبان هندواروپایی دارد. از در هم آمیختن سلت‌ها (در اروپای مرکزی) و ایبر‌ها(در آفریقا) قوم سلتیبر (Celtiberos) بوجود آمدند.

[iv]Fenicios فنیقی‌ها ۱۱۱۰ سال قبل از میلاد مسیح در اسپانیا ساکن شدند و تاثیر عمیقی بر تمدن‌های اولیه‌ی شبه جزیره گذاشتند. در زبان فنیقی" Hispania "به معنی "سرزمین خرگوش‌ها" است.

[v] تنها زبان باسکی خود را حفظ کرد.

Glosas[vi]. گلوساس در لغت به معنی کلمه‌ی دشوار که نیاز به توضیح دارد می‌باشد.

[vii].El idioma Gótico زبانی مرده،از گروه زبان‌های ژرمنی شرقی است، که توسط قوم بیسیگود مورد استفاده قرار می‌گرفت.

[viii]El mozárabe. از زبان‌های رومی‌ رایج در شبه جزیره ایبری بوده که در قرون وسطی از میان رفته است.ریشه‌ی این زبان به زمان استیلای مسلمانان بر اسپانیاباز می‌گردد.

Alfonso X El Sabio[ix] فرزند و جانشین فرناندو سوم بود.

[x]Don Juan Manuel. برادر زاده آلفونسو دهم بوده است.

[xii]Arcipreste de Hita. از زندگی او هیچ اطلاعی در دسترس نیست.

[xiii]Gramática castellana. او این کتاب را به ملکه ایزابل تقدیم کرد.

[xiv]انسانگرایی:این مکتب انسان را محور ارزشها قرار ‌می‌دهد، آنگونه که اصالت به اراده وخواست او داده ‌می‌شود. دراین مکتب همه چیز از انسان شروع شده و به انسان نیز ختم ‌می‌شود.

El occitano[xvi] از زبان‌های رومی است که در بخش‌هایی از جنوب فرانسه، ایتالیا، موناکوو کاتالونیای اسپانیا صحبت می‌شود.

[xviii] نامیدن این دوره به نام وسطی و میانی به این دلیل است که در عصر جدید در تقسیم بندی سه گانه کل تاریخ فرهنگی و سیاسی بشر آن را فقط دوره‌ای از انتقال تلقی می‌کنند، یعنی دوره‌ای که عصر باستان را از عصر جدید و معاصر جدا می‌کند.

Rodrigo Diaz de Vivar[xx]. در زمان آلفونسو ششم(1070-1109) ‌می‌زیست و والنسیا را از چنگ اعراب درآورد.

Ferancesco Petrarca[xxii].(زاده ۲۰ جولای ۱۳۰۴ - درگذشته ۱۹ جولای ۱۳۷۴) اندیشمند، مورخ، نویسنده، شاعر، انسان‌شناس و انسانگرای ایتالیایی است.

[xxiv] در طی این دو قرن اسپانیا اقتصاد شکست خورده وسیاستی نابسامان را تجربه کرد. با در گذشت شارل دوم در سال 1700، فلیپ پنجم(1700-1746) از خاندان فرانسوی بوربون پادشاه اسپانیا خوانده شد.

Emilio Zola [xxv] زولا در سال ۱۸۴۰ در پاریس به دنیا آمد. مهم ترین نویسنده از مکتب ادبی ناتورالیسم و عامل مهم در توسعه تئاتر ناتورالیسم محسوب می‌شود.

[xxvi]Determinismo. در جبر گرایی با نفی اختیار و برجسته کردن نقش ژن و طبقه‌ی اجتماعی در سرنوشت نوع بشر، انسان به عنوان فردی که دارای سرنوشت محتوم و تعیین شده است شناخته می‌شود.

[xxx]برخی از منتقدین، نسل ادبی 98 را انشعابی از مدرنیسم می‌دانند.

[xxxii] نوکلاسیسیسم یا نئوکلاسیسیسم: یک جنبش هنری در زمینه‌های هنرهای تزئینی، تجسمی، ادبیات، تئاتر، موسیقیو معماریاست که شامل آثار هنری‌ای می‌باشد که تحتِ تاثیر هنر یونان و روم باستان، اما پس از آن خلق شده‌اند.دانشنامه بریتانیکا. بازدید در ۳ نوامبر ۲۰۱۰.

Guzmán de Alfarache[xxxiv] برخی این کتاب را اولین رمان پیکارسک می‌دانند.

[xxxv]Lucius Annaeus Seneca. فیلسوف رواقی، سیاستمدار و نمایشنامه نویس، در سال ۴ قبل از میلاد در کُردوبا متولد شد.

[xxxvi]Lucas Fernández.نمایشنامه نویس و موسیقیدان اسپانیایی.

[xxxviii]Gonzalo Sobejano. منتقد ادبی، شاعر و استاد ادبیات اسپانیایی در 10 ژانویه 1928 متولد شد.

[xxxix]Literatura española. Siglo XX

[xl]Guillermo Díaz-Plaja. مقاله نویس، شاعر، منتقد ادبی و تاریخ دان اسپانیای، به سال 1909 در بارسلونا متولد و در سال 1984 در همان شهر در گذشت.

[xliii] در این نوع شعر شبانان به روایت رنج عشق خود می‌پردازند.

[xlvi]Lepanto.. جنگ لپانتو در سال ۱۵۷۱ میلادی که عثمانیها در این جنگ شکست خوردند است.

La Dragontea[xlix].روایتی از شکست دزد دریایی انگلیسی به نام دریک است.

[l]La Dorotea. این رمان زندگینامه‌ای خود نگاشت می‌باشد.

[li]La hermosura de Angélica. از جمله حماسه‌های او به شمار ‌می‌رود.

[lii]la Arcadia. این یک رمانس شبانی به شمار می‌رود.

[liii]La Corona Trágicaبه روایت داستان ماری استوارت می‌پردازد

El Isidro[liv]. روایتی است از زندگی San Isidro Labrador

[lxvii]Bodas de sangre. به طرح ماجرای یک کینه‌ی خانوادگی و گریز عاشقان با معشوقه‌هایشان می‌پردازد.

[lxviii]Yerma داستان زنی است که نداشتن فرزند و آرزوی یک بچه، لحظه‌ای او را رها نمی‌کند.

[lxix]Poeta en Nueva York. قدرت پول، به بردگی گرفته شدن انسان بوسیله ماشین، ناعدالتی اجتماعی و جهانی انسان زدایی شده، از موضوعات کتاب "شاعر در نیویورک" می‌باشد.

کتابشناسی

  1. Salas de Rafiee, Beatriz, Introducción a la Historia de la Lengua Española, Teheran, p. 2-26
  2. Encyclopædia Britannica, 2012
  3. .Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p.36
  4. Mayne Kienzle ,Beverly, Panoramas Literarios, New York City, 1998, p.2.
  5. .Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995,p. 108
  6. Mayne Kienzle ,Beverly, Panoramas Literarios, New York City, 1998,p. 182.
  7. Mayne Kienzle ,Beverly, Panoramas Literarios, New York City, 1998,p. 260.
  8. Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 331.
  9. .Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 377
  10. .Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 137
  11. Encyclopædia Britannica, 2012
  12. Sobejano, Gonzalo, La situación actual de la crítica literaria en España, Alicante, 2009, p. 74
  13. Arellano Yanguas, Villar, Literatura Infantil y Juvenil, Madrid, p. 2-3
  14. .Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 116
  15. .Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 123
  16. Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 147.
  17. .Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 184
  18. .Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 166
  19. .Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 336
  20. ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ José Luis, Oscar, literatura española contemporánea, Madrid, 1997, p. 52.
  21. José Luis, Oscar, literatura española contemporánea, Madrid, 1997, p. 53.
  22. Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 361.
  23. Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 369.
  24. Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 397.
  25. Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 325.
  26. Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 420.
  27. فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ اسپانیا. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)