تئاتر و هنرهای نمایشی اردن: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''تئاتر و هنرهاي نمايشي'''
از همان ابتدا تئاتر با واژگان فرهنگی دیگری چون شعر و رمان، درشکل دادن به یک واقعیت ذهنی خلاق پیوند خورد که به‌طور کلی بیانگر محفوظات مکنون تفکر عمومی عرب و تعاملاتش می‌باشد؛ تفکری که شالوده‌ی آن با جنبش نهضت عربی معاصر و تاثیر گرایش‌های دفاعی‌ای که ذهنیت عربی در مقابله با استعمار جدید به صورت کلی و استعمار صهیونیست به صورت خاص آن را توسعه داده، شکل گرفته است. به همین دلیل در این وضعیت، مشکل می‌توان حقیقت نوآوری در این بخش از سرزمین عربی را خارج از چارچوب فرهنگ عربی به طور کلی و به دور از مرکز اصلی آن مورد بررسی قرار داد، زیرا هرگونه مطالعه‌ی تحلیلی که در ویژگی‌های منحصر به فرد هر پدیده‌ی فرهنگی یا خلاق در [[اردن]] یا جای دیگر، جدا از مسیر عمومی فرهنگ عربی صورت گیرد، مطالعه‌ای ناقص و فاقد نگرش جامع مورد نیاز برای دیدگاهی صحیح می‌باشد. شاید این موضوع به شکل دقیق‌تر بر جنبش تئاتر و از آنجا بر واژگان فرهنگی دیگر در [[اردن]] منطبق شود، چرا که نمایشنامه نویسی و خلاقیت دراماتیک از مناطق عربی مجاور به ویژه فلسطین و شام به شرق [[اردن]] منتقل شد. از این رو غالباً تئاتر در [[اردن]] بر قواعد متون عربی و کمی بر نصوص محلی متکی است. به علاوه بیشتر کادری که در تئاتر [[اردن]] فعالیت کردند، آمادگی و تمرین‌های خود را از موسسه‌های عربی به ویژه [[مصر]] و عراق دریافت کرده بود<ref>حوامدة الدکتور مفید، المسرح فی الأردن، منشورات لجنــة تاریخ الاردن. ص. 9</ref>.


از همان ابتدا تئاتر با واژگان فرهنگي ديگري چون شعر و رمان، درشکل دادن به يک واقعيت ذهني خلاق پيوند خورد که به طور کلي بيانگر محفوظات مکنون تفکر عمومي عرب و تعاملاتش مي باشد؛ تفکري که شالودۀ آن با جنبش نهضت عربي معاصر و تاثير گرايش هاي دفاعي اي که ذهنيت عربي در مقابله با استعمار جديد به صورت کلي و استعمار صهيونيست به صورت خاص آن را توسعه داده، شکل گرفته است. به همين دليل در اين وضعيت، مشکل مي توان حقيقت نوآوري در اين بخش از سرزمين عربي را خارج از چارچوب فرهنگ عربي به طور کلي و به دور از مرکز اصلي آن مورد بررسي قرار داد، زيرا هرگونه مطالعة تحليلي که در ويژگي هاي منحصر به فرد هر پديدة فرهنگي يا خلاق در [[اردن]] يا جاي ديگر، جدا از مسير عمومي فرهنگ عربي صورت گيرد، مطالعه اي ناقص و فاقد نگرش جامع مورد نياز براي ديدگاهي صحيح مي باشد. شايد اين موضوع به شکل دقيقتر بر جنبش تئاتر و از آنجا بر واژگان فرهنگي ديگر در اردن منطبق شود، چرا که نمايشنامه نويسي و خلاقيت دراماتيک از مناطق عربي مجاور به ويژه فلسطين و شام به شرق اردن منتقل شد. از اين رو غالباً تئاتر در اردن بر قواعد متون عربي و کمي بر نصوص محلي متکي است. به علاوه بيشتر کادري که در تئاتر اردن فعاليت کردند، آمادگي و تمرين هاي خود را از موسسه هاي عربي به ويژه [[مصر]] و عراق دريافت کرده بود. (19)
پدیده‌ی تئاتر با انتشارش در مناطق مختلف از سرزمین عرب با مشکلات عام و خاصی روبرو شد؛ اما مشکلات عام به تضاد دیالکتیک تمدنی بین غرب اروپایی و شرق عربی در دوره‌ی استعمار جدید و مشکلات خاص به دیدگاه نسبت به هنر تئاتر به عنوان پدیده‌ای متمایز و مستقل مربوط می‌شود. هنر نمایش یکی از مظاهر فرهنگ غرب بود که با اهتمام فرهیختگان محقق شد؛ کسانی که فرصت ارتباط متقابل با غرب توسعه یافته برایشان مهیا شده بود. این فرهیختگان تلاش بر نوسازی پویایی و نشاط فرهنگی‌ای کردند که از رکود در طول دوره تسلط عثمانی بر جهان عرب رنج می‌برد و در هنرها و پدیده‌های فرهنگی و روش‌های تعلیم غربی منبعی پربار برای غنی سازی فرهنگ کشورشان بدست آوردند. جوانب مختلف فرهنگ عرب همین که تحت تاثیر الگو‌های فکری و مفاهیم غربی قرار گرفت از آنجا که جریانی تمدنی و تک بُعدی بود، فرهنگ غربی نقش غالب و مسلط را پیدا کرد. افزون بر این فرهنگ غرب با تمامی واژگانش یکی از بزرگترین ابزارهای تهاجم استعماری ظالمانه شد به طوری که مهد انواع استعمار اروپایی - نظامی، سیاسی و اقتصادی- و آنچه برای سلطه اش نیاز داشت، گردید و بعد از فروکش جزر و مد نظامی در منطقه‌ی ما پایداری کرد.


پديدة تئاتر با انتشارش در مناطق مختلف از سرزمين عرب با مشکلات عام و خاصي روبرو شد؛ اما مشکلات عام به تضاد ديالکتيک تمدني بين غرب اروپايي و شرق عربي در دورۀ استعمار جديد و مشکلات خاص به ديدگاه نسبت به هنر تئاتر به عنوان پديده اي متمايز و مستقل مربوط مي شود. هنر نمايش يکي از مظاهر فرهنگ غرب بود که با اهتمام فرهيختگان محقق شد؛ کساني که فرصت ارتباط متقابل با غرب توسعه يافته برايشان مهيا شده بود. اين فرهيختگان تلاش بر نوسازي پويايي و نشاط فرهنگي اي کردند که از رکود در طول دورة تسلط عثماني بر جهان عرب رنج مي برد و در هنرها و پديده هاي فرهنگي و روش هاي تعليم غربي منبعي پربار براي غني سازي فرهنگ کشورشان بدست آوردند.  جوانب مختلف فرهنگ عرب همین که تحت تاثير الگو هاي فکري و مفاهيم غربي قرار گرفت از آنجا که جريانی تمدني و تک بُعدي بود، فرهنگ غربي نقش غالب و مسلط را پيدا کرد. افزون بر اين فرهنگ غرب با تمامي واژگانش يکي از بزرگترين ابزارهاي تهاجم استعماري ظالمانه شد به طوري که مهد انواع استعمار اروپايي - نظامي، سياسي و اقتصادي- و آنچه براي سلطه اش نياز داشت، گرديد و بعد از فروکش جزر و مد نظامي در منطقۀ ما پايداري کرد.
در میان اشکال فرهنگ غربی، تئاتر با جذب دیدگاه عربی محافظه کارانه و چه بسا مخالف آن متمایز شده است که با ظهور تئاتر در جهان عرب همراه است. این امر به عوامل وابسته به خود تئاتر و اصالت نشات گرفته از غرب باز می‌گردد که عرب در طول دوره‌های پیشرفتش با آن انس نگرفته است. بیگانگی نمایشنامه در فرهنگ عربی و تفکر عمومی عرب گسترش حالت مخالفت دائمی را در این حوزه نشان می‌دهد. شایان ذکر است که نسل پیشگام نسبت به وضعیت مقاومتی‌ای که تفکر عربی در برابر این پدیده داشت، هوشیار بود چنان که با شناخت این که غالب اقشار جامعه آن را رد خواهند کرد، آنان را به سمت ایجاد محتوای اصیل عربی در این هنر و ارائه‌ی آن به گروهی خاص از افراد جامعه سوق داد. مارون نقاش اولین کسی که نمایشنامه را در سال 1847 به فرهنگ عربی وارد کرد<ref>حوامدة الدکتور مفید، المسرح فی الأردن، منشورات لجنــة تاریخ الاردن.</ref>.


در ميان اشکال فرهنگ غربي، تئاتر با جذب ديدگاه عربي محافظه کارانه و چه بسا مخالف آن متمايز شده است که با ظهور تئاتر در جهان عرب همراه است. اين امر به عوامل وابسته به خود تئاتر و اصالت نشات گرفته ازغرب باز مي‌گردد که عرب در طول دوره‌هاي پيشرفتش با آن انس نگرفته است. بيگانگي نمايشنامه در فرهنگ عربي و تفکر عمومي عرب گسترش حالت مخالفت دائمي را در این حوزه نشان مي دهد. شايان ذکر است که نسل پيشگام نسبت به وضعيت مقاومتي اي که تفکر عربي در برابر اين پديده داشت، هوشيار بود چنان که با شناخت اين که غالب اقشار جامعه آن را رد خواهند کرد، آنان را به سمت ايجاد محتواي اصيل عربي در اين هنر و ارائة آن به گروهي خاص از افراد جامعه سوق داد. مارون نقاش اولين کسي که نمايشنامه را در سال 1847 به فرهنگ عربي وارد کرد. (20)
با وجود تلاش‌های پیشگامان در هماهنگ سازی این هنر با گرایشات اصیل در تفکر عمومی عرب، جامعه‌ی عربی‌ای که روح استقلال در نتیجه‌ی بیداری عرب در آن خودنمایی می‌کرد، همچنان بی‌میل و چه بسا مخالف با این پدیده‌ی فرهنگی باقی‌ماند. استقبال نمایشنامه نویسان عرب از سبک تئاتر غربی، سه مرحله را طی کرده است:


با وجود تلاش هاي پيشگامان در هماهنگ سازي اين هنر با گرايشات اصيل در تفکر عمومي عرب، جامعة عربي اي که روح استقلال در نتيجة بيداري عرب در آن خودنمايي مي کرد، همچنان بي ميل و چه بسا مخالف با اين پديدة فرهنگي باقي ماند. استقبال نمايشنامه نويسان عرب از سبک تئاتر غربي، سه مرحله را طي کرده است:
الف- مرحله تولد و شکل‌گیری به دست پیشگامان و حامیان اقتباس؛


الف- مرحله تولد و شکل گيري به دست پيشگامان و حاميان اقتباس.
ب- مرحله برخورد با ویژگی‌های در حال رشد ملی که با جنبش‌های استقلال‌ طلبی در مقابل استعمار اروپا همراه شد؛


ب- مرحله برخورد با ويژگي هاي در حال رشد ملي که با جنبش هاي استقلال طلبي در مقابل استعمار اروپا همراه شد.
ج- مرحله تلاش به سمت رهایی و آزاد شدن از شکل تئاتر غربی و جستجوی بی‌امان برای قواعد تئاتر مستقل عربی.


ج- مرحله تلاش به سمت رهايي و آزاد شدن از شکل تئاتر غربي و جستجوي بي امان براي قواعد تئاتر مستقل عربي.
مرحله اول که از آغاز سال 1847 بیش از یک قرن کامل ادامه یافت با پذیرش تقلید تمام و کمال نمایشنامه نویسان عرب از شکل نمایشی غربی و پذیرش جزئی مضامین دراماتیک غربی متمایز است. برای پیشگامان نمایشنامه عربی چون مارون النقاش و احمد القبانی و یعقوب صنوع و حامیان اقتباس به رهبری فرح آنتون، تلاش‌هایی جدی در پرداختن به موضوعات عربی و دعوت به سوی مضامین میراث عربی و اسلامی به منظور حفاظت از اصالت فرهنگ عربی و کاهش میزان محافظه کاری عربی در مقابل تئاتر به عنوان پدیده‌ای غربی به ثبت رسیده است. با وجود اینکه بذر تئاتر در آغاز در [[لبنان]] کاشته شد و به شام انتقال یافت، همین که راهش را به سمت [[مصر]] پیدا کرد؛ [[مصر]] مهدی بسیار مناسب برای رشد و نفوذ آن در فرهنگ عربی فراهم‌ آورد. تلاش‌های مارون نقاش در [[لبنان]] چندان موفق نبود و کوشش‌های احمد قبانی در [[سوریه]] با شکست مواجه شد، اما انجمن سلیم نقاش و جوقه قبانی در [[مصر]] با استقبال عظیمی روبرو شدند؛ کشوری که در آن موانع نوسازی و گشایش در مقابل غرب از زمان حمله ناپلئون توسط محمد علی و نوه‌هایش از بین رفته بود. تماشاخانه‌ها و سالن‌های بزرگ نمایش [[مصر]] یک سال پیش از اجراهای یعقوب صنوع رهبر تئاتر [[مصر]] برای فصل اول نمایشی او افتتاح شد، به همین دلیل طبیعی است که با وجود تولد تئاتر در [[لبنان]] ، در [[مصر]] شکل گیرد و بالنده شود.


مرحله اول که از آغاز سال 1847 بيش از يک قرن کامل ادامه يافت با پذيرش تقليد تمام و کمال نمايشنامه نويسان عرب از شکل نمايشي غربي و پذيرش جزئي مضامين دراماتيک غربي متمايز است. براي پيشگامان نمايشنامه عربي چون مارون النقاش و احمد القباني و يعقوب صنوع و حاميان اقتباس به رهبري فرح آنتون، تلاش‌هايي جدي در پرداختن به موضوعات عربي و دعوت به سوي مضامين ميراث عربي و اسلامي به منظور حفاظت از اصالت فرهنگ عربي و کاهش ميزان محافظه کاري عربي در مقابل تئاتر به عنوان پديده اي غربي به ثبت رسيده است. با وجود اينکه بذر تئاتر در آغاز در [[لبنان]] کاشته شد و به شام انتقال يافت، همین که راهش را به سمت مصر پيدا کرد؛ مصر مهدي بسيار مناسب براي رشد و نفوذ آن در فرهنگ عربي فراهم آورد. تلاش هاي مارون نقاش در لبنان چندان موفق نبود و کوشش هاي احمد قباني در سوريه با شکست مواجه شد، اما انجمن سليم نقاش و جوقه قباني در مصر با استقبال عظيمي روبرو شدند؛ کشوري که در آن موانع نوسازي و گشايش در مقابل غرب از زمان حمله ناپلئون توسط محمد علي و نوه هايش از بين رفته بود. تماشاخانه ها و سالن هاي بزرگ نمايش مصر يک سال پيش از اجراهاي يعقوب صنوع رهبر تئاتر مصر براي فصل اول نمايشي او افتتاح شد، به همين دليل طبيعي است که با وجود تولد تئاتر در لبنان ، در مصر شکل گيرد و بالنده شود.
تقلید از سبک تئاتر غربی در مرحله‌ی اول به‌ویژه در نیمه‌ی دوم قرن نوزده با حفظ هویت عربی در مضامین آن ، نگرانی چندانی ایجاد نکرد زیرا فرهیختگان و‌اندیشمندان در شام و [[مصر]] به فرهنگ غربی به عنوان منبع خطری نگاه نمی‌کردند که هویت عربی را تهدید می‌کند، بلکه برای بهره‌مندی از نقاط مثبت فرهنگ غربی به منظور فعال سازی فرهنگ پیشگام برای ملت خود به آن روی آوردند، فرهنگی که به خاطر اقدامات عثمانی حامی تُرک سازی منطقه‌ی عربی از طریق نشر فرهنگ و زبان ترکی در ایالات عربی تحت سلطه‌ی عثمانی مورد تهدید نابودی و انقراض بود. به‌این ترتیب تفکر عربی در مقابل تمدن اروپایی حرکت دفاعی سریعی پیش نگرفت، مگر بعد از رهایی عرب از سلطه عثمانی و بعد از برملاشدن مقاصد استعماری عنوان شده در عهدنامه سایکس- پیکو (1916)، بالفور(1917) و سان ریمو(1920). خیانتی که‌ این معاهدات و قرارداد‌ها از آن‌ها پرده برداشت؛ انقلاب‌ها و تظا[[هرات]] عربی ضد‌غرب را برانگیخت؛ این انقلاب‌ها و جنبش‌های استقلال طلبانه آگاهی عمومی را نزد عرب به همراه داشت که خطر سلطه‌ی فرهنگی غرب در سرزمین عرب را هشدار داد .


تقليد از سبک تئاتر غربي در مرحلۀ اول به ويژه در نيمة دوم قرن نوزده با حفظ هويت عربي در مضامين آن ، نگراني چنداني ايجاد نکرد زیرا فرهيختگان و انديشمندان در شام و مصر به فرهنگ غربي به عنوان منبع خطري نگاه نمی کردند که هويت عربي را تهديد مي کند، بلکه براي بهره مندي از نقاط مثبت فرهنگ غربي به منظور فعال سازي فرهنگ پيشگام براي ملت خود به آن روي آوردند، فرهنگي که به خاطر اقدامات عثماني حامي تُرک سازي منطقۀ عربي از طريق نشر فرهنگ و زبان ترکي در ايالات عربي تحت سلطة عثماني مورد تهديد نابودي و انقراض بود. به اين ترتیب تفکر عربي در مقابل تمدن اروپايي حرکت دفاعي سريعي پيش نگرفت، مگر بعد از رهايي عرب از سلطه عثماني و بعد از برملاشدن مقاصد استعماري عنوان شده در عهدنامه سايکس- پيکو (1916)، بالفور(1917) و سان ريمو(1920). خيانتي که اين معاهدات و قرارداد ها از آنها پرده برداشت؛ انقلاب ها و تظا[[هرات]] عربي ضد غرب را برانگيخت؛ اين انقلابها و جنبش هاي استقلال طلبانه آگاهي عمومي را نزد عرب به همراه داشت که خطر سلطۀ فرهنگي غرب در سرزمين عرب را هشدار داد .
اما مرحله‌ی دوم با تعامل فرهنگ عربی و سبک تئاتر غربی به جست و جوی فطرت ملی خود متمایز می‌شود. این مرحله در دعوت یوسف ادریس و توفیق الحکیم برای ایجاد قواعد تئاتر عربی مستقل از شکل غربی تئاتر متبلور شد. دادخواهی ادریس و حکیم، گویای تبلور گرایش موثری است که ضرب آهنگ آن در ملی سازی کانال سوئز در سال 1956 نمایان شد. این مرحله با گرایش‌های استقلال طلبانه اش متفاوت است از دوره و شرایطی که یعقوب صنوع رهبر تئاتر [[مصر]] روزهای افتتاح کانال سوئز سال 1968 را ثبت کرده است؛ تفاوت فاصله بین این دو مرحله برابر است با تفاوت فاصله‌ی بین نگرانی‌های فرهنگی‌ای که نمایشنامه نویسانی چون قبانی و صنوع و نقاش از یک دیدگاه آن را ثبت کرده‌اند و نگرانی‌ها و موضوعاتی که حکیم و ادریس از منظری دیگر به آن پرداخته‌اند که همان فاصله‌ی بین مرحله‌ی اول تقلیدی و مرحله دوم است که به هوشیاری ملی و تلاش بر اظهار هویت عربی وصف شده است.


اما مرحلة دوم با تعامل فرهنگ عربي و سبک تئاتر غربي به جست و جوي فطرت ملي خود متمايز مي شود. اين مرحله در دعوت يوسف ادريس و توفيق الحکيم براي ايجاد قواعد تئاتر عربي مستقل از شکل غربي تئاتر متبلور شد. دادخواهي ادريس و حکيم، گوياي تبلور گرايش موثري است که ضرب آهنگ آن در ملي سازي کانال سوئز در سال 1956 نمايان شد. اين مرحله با گرايش هاي استقلال طلبانه اش متفاوت است از دوره و شرايطي که يعقوب صنوع رهبر تئاتر مصر روزهاي افتتاح کانال سوئز سال 1968 را ثبت کرده است؛ تفاوت فاصله بين اين دو مرحله برابر است با تفاوت فاصلۀ بين نگراني هاي فرهنگي اي که نمايشنامه نويساني چون قباني و صنوع و نقاش از يک ديدگاه آن را ثبت کرده اند و نگراني ها و موضوعاتي که حکيم و ادريس از منظري ديگر به آن پرداخته اند که همان فاصلة بين مرحلۀ اول تقليدي و مرحله دوم است که به هوشياري ملي و تلاش بر اظهار هويت عربي وصف شده است.
مرحله‌ی دوم به امتناع جدی و آشکار نسبت به تقلید فرهنگ غرب و برنامه ریزی بر رهایی از سلطه‌ی آن شناخته می‌شود. این رویکرد در تلاش گروه‌های تئاتر عربی معاصر رایج در جهان عرب، مثل گروه احتفالیین در مراکش و حکواتیین در [[لبنان]] نمود پیدا می‌کند؛ وقتی این گروه‌ها مجاهدانه برای یافتن قواعد تئاتر اصیل عربی از میراث اصیل عربی تلاش می‌کنند. گرچه‌ این تلاش‌ها تا به امروز نتوانسته در فرهنگ عربی به صورت تئاتری اصیل و موفق آن‌چنان توسعه یابد که جایگزین شکل غربی شود و شهرت گسترده‌ای بدست آورد و بین نویسندگان و‌ اندیشمندان و فرهیختگان عرب با محبوبیت گسترده‌ای روبرو شود. علت مقبولیتی که تئاتر غربی نزد این‌ اندیشمندان پیدا کرد، به توانایی‌اش بر تبیین گرایشات تفکر عمومی و کنکاش در محفوظات آن مربوط می‌شود. به‌همین دلیل معیار موفقیت در تلاش برای تئاتر عربی غالبا به محتوای این تلاش و میزان مطابقت آن با اطلاعات تفکر عمومی عربی وابسته بود. این معیار به ندرت به زیبایی تئاتر به عنوان فرهنگی واحد و مستقل به خود و هدفمند مرتبط بود.


مرحلۀ دوم به امتناع جدي و آشکار نسبت به تقليد فرهنگ غرب و برنامه ريزي بر رهايي از سلطۀ آن شناخته مي شود. اين رويکرد در تلاش گروه هاي تئاتر عربي معاصر رايج در جهان عرب، مثل گروه احتفاليين در مراکش و حکواتيين در لبنان نمود پيدا مي‌کند؛ وقتي اين گروه ها مجاهدانه براي يافتن قواعد تئاتر اصيل عربي از ميراث اصيل عربي تلاش مي کنند. گرچه اين تلاش ها تا به امروز نتوانسته در فرهنگ عربي به صورت تئاتري اصيل و موفق آن‌چنان توسعه يابد که جايگزين شکل غربي شود و شهرت گسترده اي بدست آورد و بين نويسندگان و انديشمندان و فرهيختگان عرب با محبوبيت گسترده اي روبرو شود. علت مقبوليتي که تئاتر غربي نزد اين انديشمندان پيدا کرد، به توانايي اش بر تبيين گرايشات تفکر عمومي و کنکاش در محفوظات آن مربوط مي‌شود. به همين دليل معيار موفقيت در تلاش براي تئاتر عربي غالبا به محتواي اين تلاش و ميزان مطابقت آن با اطلاعات تفکر عمومي عربي وابسته بود. اين معيار به ندرت به زيبايي تئاتر به عنوان فرهنگي واحد و مستقل به خود و هدفمند مرتبط بود.
محفوظات‌ اندیشه عرب در آغاز قرن بیستم حالتی از شور ملی در نتیجه رهایی از سلطه‌ی عثمانی و آزاد شدن از ظلم را دربرداشت. استقلال اولین نتیجه بیداری مدرن عربی بود که انقلاب بزرگ عربی از آن الهام گرفت، اما به سرعت حالت دیگری از حس انتقام و خشم در تفکر عمومی عرب در اثر آسیب برملا شدن توطئه‌های استعمار غربی در جهان عرب و بلند پروازی‌های اشغال‌گرایانه‌ی صهیونیست در فلسطین را به دنبال داشت... که در مجموع استراتژی‌های دفاعی‌ای ایجاد کرد تا از دستاوردهای اولیه‌ی جنبش عربی حمایت کند.


محفوظات انديشه عرب در آغاز قرن بيستم حالتي از شور ملي در نتيجه رهايي از سلطۀ عثماني و آزاد شدن از ظلم را دربرداشت. استقلال اولين نتيجه بيداري مدرن عربي بود که انقلاب بزرگ عربي از آن الهام گرفت، اما به سرعت حالت ديگري ازحس انتقام و خشم در تفکر عمومي عرب در اثر آسيب برملا شدن توطئه هاي استعمار غربي درجهان عرب و بلند پروازي هاي اشغال گرايانۀ صهيونيست در فلسطين را به دنبال داشت... که در مجموع استراتژي هاي دفاعي اي ايجاد کرد تا از دستاوردهاي اوليۀ جنبش عربي حمايت کند.
نوآوری‌های تئاتر در جهان عرب پیرامون دو محور اصلی شکل گرفت؛ یکی میراث فرهنگی عربی و اسلامی است که در آن چیرگی فقط از آن اعراب و مسلمانان بود. این گرایش الگوهایی از قهرمانی‌های فرمانده‌هان و رزمندگان و نگرش آن‌ها را تداعی می‌کند که با الهام گرفتن از روح پیروزی و پیروی از آن فرماندهان و مردان نمونه و ترمیم اعتماد به نفس تحقق می‌یابد که عرب بازگشت به تاریخ و تحلیل و پند آموزی از ادوار رکود و شکست به منظور اجتناب و جلوگیری از علل ضعف و انحطاط را می‌طلبد. اما محور دوم عصر حاضر را بررسی میکند و تلاش‌های قهرمانانه‌ی انقلابی‌های عرب در مقاومت در برابر استعمار نو و توطئه‌هایش را روشن می‌کند. علاوه بر درگیری‌های این عصر و دستاوردهای آن، نوآوری‌های تئاتر با مفاهیمی خارج از فرهنگ عربی پیوند خورده است تا حالت ذهنی تفکر عربی را در گذر از شش دهه‌ی اول از قرن بیستم به تصویر بکشد.


نوآوري هاي تئاتر در جهان عرب پيرامون دو محور اصلي شکل گرفت؛ يکي ميراث فرهنگي عربي و اسلامي است که در آن چيرگي فقط از آن اعراب و مسلمانان بود. اين گرايش الگوهايي از قهرماني هاي فرمانده هان و رزمندگان و نگرش آن ها را تداعي مي‌کند که با الهام گرفتن از روح پيروزي و پيروي از آن فرماندهان و مردان نمونه و ترميم اعتماد به نفس تحقق مي يابد که عرب بازگشت به تاريخ و تحليل و پند آموزي از ادوار رکود و شکست به منظور اجتناب و جلوگيري از علل ضعف و انحطاط را مي طلبد.
در این چارچوب مرجع، نگاه به تئاتر در [[اردن]] به عنوان امتداد جنبش تئاتر عربی ضروری است و می‌توان تئاتر را به عنوان صورتی هنری در نظر گرفت که توانایی نفوذ و حضور در همه‌جا به عنوان یک شکل هنری را داراست. حرکت تئاتر [[اردن]] مانند کشورهای هم سطح خود در مناطق عربی دیگر در حمایت از دیگر عناصر فرهنگی در ثبت یا فعال‌سازی تفکر عربی، در پاسخ به وقایع تاریخی و سیاسی و اجتماعی‌ای که بر [[اردن]] و منطقه‌ی عربی گذشت و می گذرد، به موفقیت نسبی دست یافت.


اما محور دوم عصر حاضر را بررسي ميکند و تلاش هاي قهرمانانۀ انقلابي هاي عرب در مقاومت در برابر استعمار نو و توطئه هايش را روشن مي کند.
مبتنی بر تحقیق دکتر حوامده تاریخ جنبش تئاتر در [[اردن]] از زمان شکل‌گیری ایالت شرق [[اردن]] تا دهه هشتاد به دو مرحله‌ی اصلی تقسیم می‌شود: بخش اول از آغاز تا سال 1965م و بخش دوم دوره‌ای ما بین 1985م-1965م را شامل می‌شود، انتخاب سال 1965م به عنوان مبنا در تاریخ کار تئاتر از آنجاست که در این سال کار تئاتر از تلاش فردی و غیرحرفه‌ای به موسسه‌های نمایشی و حرفه‌ای انتقال یافت و هویت نمایش به عنوان فرهنگی مستقل و مهم بروز کرد؛ یعنی هنگامی که [[خانواده تئاتر اردن]] به عنوان اولین گروه تئاتر شکل گرفت. از آن زمان به نمایش به عنوان راهی جدید در فرهنگ عربی بدون توجه به زیبایی‌شناسی و مراقبت یا پایبندی به اجزای اصلی اش نگریسته شد.


علاوه بر درگيري هاي اين عصر و دستاوردهاي آن، نوآوري هاي تئاتر با مفاهيمي خارج از فرهنگ عربي پيوند خورده است تا حالت ذهني تفکر عربي را در گذر از شش دهۀ اول از قرن بيستم به تصوير بکشد.
مطالعات آماری در بخش‌های کمّی فعالیت‌های نمایشی در [[اردن]] نشان می‌دهد که تعداد شرکت‌کنندگان در این فعالیت‌ها به صورت پیاپی از هر دهه‌ای تا دهه‌ی دیگر در طول [[تاریخ اردن]] رو به افزایش بوده است. برهمین اساس تعداد نویسندگان فعالی که به صورت فعال در نوشتن نمایشنامه شرکت داشتند، قبل از دهه شصت از پنج نویسنده به چهل و یک نویسنده در دهه هشتاد و تعداد کارگردان‌ها از سه به چهل و سه تن افزایش یافته، هم چنین افزایش کمّی باورنکردنی‌ای در تعداد بازیگران و کارکنان هنری در این فعالیت به چشم می خورد. در واقع آنچه از مرحله‌ی اول تا مرحله‌ی دوم گسترش یافته، تعداد کارمندان و شرکت کنندگان در کار تئاتر نبود، بلکه نگرانی‌ها و آرزوهایی بود که در تفکر عامه‌ی مردم اردن یا ملت‌های عربی می گذشت؛ به ویژه ملت فلسطین که روابط تاریخی، اجتماعی و جغرافیایی ویژه‌ای آن را با مردم اردن پیوند می‌دهد.


در اين چارچوب مرجع، نگاه به تئاتر در اردن به عنوان امتداد جنبش تئاتر عربي ضروري است و مي توان تئاتر را به عنوان صورتي هنري در نظر گرفت که توانايي نفوذ و حضور در همه‌جا به عنوان يک شکل هنري را داراست. حرکت تئاتر اردن مانند کشورهاي هم سطح خود در مناطق عربي ديگر در حمايت از ديگر عناصر فرهنگي در ثبت يا فعالسازي تفکر عربي، در پاسخ به وقايع تاريخي و سياسي و اجتماعي اي که بر اردن و منطقۀ عربي گذشت و مي گذرد، به موفقيت نسبي دست يافت.
علاوه بر تکامل ایده تئاتر سازمانی آنچه دو مرحله را از هم متمایز می‌کند، تاریخ جغرافیایی در جنبش تئاتر در مرحله‌ی اول و دوم است. در مرحله‌ی اول حرکت تئاتر در شهرهای مختلف اردنی رشد کرد و پرورش یافت، در حالی که تلاش‌های تئاتر حرفه‌ای در مرحله‌ی دوم در پایتخت یعنی امان متمرکز شد. در آن هنگام که تئاتر استان‌ها تا حد سرگرمی و تقلید پس رفت کرده بود، پایتخت شاهد ارائه نمایش‌ها و سریال‌های عربی و جهانی بود. البته نمایش‌هایی که سازمان فرهنگ و هنر در سال 77/78م در استان‌ها اجرا کرد مستثنی می‌شود. این حرکت تاثیر شگرفی درهمگانی سازی پدیده تئاتر و آشتی‌دهی آن با مردم در استان‌ها داشت.


مبتني بر تحقيق دکترحوامده تاريخ جنبش تئاتر در اردن از زمان شکل گيري ايالت شرق اردن تا دهه هشتاد به دو مرحلۀ اصلي تقسيم مي شود: بخش اول از آغاز تا سال 1965م و بخش دوم دوره اي ما بين 1965م-1985م را شامل مي شود، انتخاب سال 1965م به عنوان مبنا در تاريخ کار تئاتر از آنجاست که در اين سال کار تئاتر از تلاش فردي و غيرحرفه اي به موسسه هاي نمايشي و حرفه اي انتقال يافت و هويت نمايش به عنوان فرهنگي مستقل و مهم بروز کرد؛ يعني هنگامي که [[خانواده تئاتر اردن]] به عنوان اولين گروه تئاتر شکل گرفت. از آن زمان به نمايش به عنوان راهي جديد در فرهنگ عربي بدون توجه به زيبايي شناسي و مراقبت يا پايبندي به اجزاي اصلي اش نگريسته شد.
مرحله نخست از آغاز تا 1965: اولین اقدام نمایش در [[اردن]] در دیرهای مسیحی‌ها نمودار شد، ابتدا کار اجرای نمایشی برای آموزش دانشجویان در هنرهای فن بیان، صحت لهجه، قدرت و صلابت شخصیت و اعتماد به نفس به کار گرفته شد. پیشرو این حرکت دیر لاتین در مادبا بود که در آن سه تن از راهبان مسیحی فرهیخته و واقف به اهمیت نمایش، راه را برای نمایش هموار کردند و آن را در انتقال‌ اندیشه و گرایش‌های انسان دوستانه و تاثیر مستقیم در مردم قوت بخشیدند و آنان به ترتیب یوحنا بونفیل، آنتوان حیحی و زکریا شوملی هستند. در این دیر به جوان هوشیار اردنی‌ای اجازه داده شد تا از فرهیختگی این راهبان بهره‌مند شود. او از آن‌ها عشق به تئاتر و شناخت ابزار و حقیقت آن را الهام گرفت؛ وی همان نویسنده‌ی اردنی روکس بن زاید العزیزی است که در آن زمان معلمی در دیر بود. پیشگامی در گسترش و همگانی‌سازی این فرهنگ در دیرهای دیگر، از آنِ حماس العزیزی است که در امان، سلط و عجلون آن را دنبال کرد.


مطالعات آماري در بخش هاي کمّي فعاليت هاي نمايشي در اردن نشان مي دهد که تعداد شرکت کنندگان در اين فعاليت ها به صورت پياپي از هر دهه اي تا دهۀ ديگر در طول تاريخ اردن رو به افزايش بوده است. برهمين اساس تعداد نويسندگان فعالي که به صورت فعال در نوشتن نمايشنامه شرکت داشتند، قبل از دهه شصت از پنج نويسنده به چهل و يک نويسنده در دهه هشتاد و تعداد کارگردان ها از سه به چهل و سه تن افزايش يافته، هم چنين افزايش کمّي باورنکردني اي در تعداد بازيگران و کارکنان هنري در اين فعاليت به چشم مي خورد. در واقع آنچه از مرحلۀ اول تا مرحلۀ دوم گسترش يافته، تعداد کارمندان و شرکت کنندگان در کار تئاتر نبود، بلکه نگراني ها و آرزوهايي بود که در تفکر عامۀ مردم اردن يا ملت هاي عربي مي گذشت؛ به ويژه ملت فلسطين که روابط تاريخي، اجتماعي و جغرافيايي ويژه اي آن را با مردم اردن پيوند مي دهد.
یوحنا بونفیل تئاتر‌هات کاوی یا سعید (1914م) را ارائه کرد که نمایشی اجتماعی است که افراد مغرور و متکبر را به سخره گرفته است. در سال (1918م) آنتوان حیحی نمایشنامه‌ی ملائکه و شیطان را آماده و روکس العزیزی با نظارت مولف آن را کارگردانی کرد. وی بعد از آن نمایشنامه‌ی فیلسوف را در سال (1920م) کارگردانی کرد. با توجه به موفقیت نمایش اخیر، الحیحی ناظر بر ایجاد اولین انجمن با نام «انجمن نوظهور کاتولیک عرب» در اردن شد که به تئاتر و قواعد آن پرداخت.


علاوه بر تکامل ايده تئاتر سازماني آنچه دو مرحله را از هم متمايز مي‌کند، تاريخ جغرافيايي در جنبش تئاتر در مرحلۀ اول و دوم است. در مرحلۀ اول حرکت تئاتر در شهرهاي مختلف اردني رشد کرد و پرورش يافت، در حالي که تلاش هاي تئاتر حرفه اي در مرحلۀ دوم در پايتخت يعني امان متمرکز شد. در آن هنگام که تئاتر استان ها تا حد سرگرمي و تقليد پس رفت کرده بود، پايتخت شاهد ارائه نمايش ها و سريال هاي عربي و جهاني بود. البته نمايشهايي که سازمان فرهنگ و هنر در سال 77/78م در استان ها اجرا کرد مستثني مي شود. اين حرکت تاثير شگرفي درهمگاني سازي پديده تئاتر و آشتي دهي آن با مردم در استان ها داشت.
عزیزی بعد از تالیف روش‌های تئاتر و درک قواعد و ادواتش در نوشتن و تولید چهار نمایش: عاشقان (1921م)، متمرد (1922م)، متهم (1922م) و طریق آلام (1922م) مشارکت کرد، سه کار نخست به ویژگی گرایش اجتماعی‌شان متمایزند که دیدگاه مولف در دعوت به عدالت نسبت به بانوان و ضرورت دفاع از حقوق زن در آن به چشم می‌خورد. با توجه به عدم حضور دختران جوان که شایسته‌ی بازی در نقش‌های زنانه در آن نمایش باشند، پسران جوان در آن نقش‌ها بازی کردند، به همین دلیل متهمــه و متمرده به اجبار در خانه مولف در مادبا اجرا شد. اجرای نمایش‌های ذکر شده محدود به دانشجویان و دبیران دیر لاتین و تعداد بسیار کمی از دوستداران و عاشقان هنر جدید بود زیرا در توان آن‌ها نبود که نمایش را توسعه بخشند یا موفقیتش را نزد مردمی که با پدیده‌ای غربی در فرهنگ عرب انس نگرفته‌اند، تضمین کنند، آن هم در حالی که به هنر‌ورزانش نگاهی پست و ناموفق داشتند. از این رو العزیزی و همکارانش را که شیفته‌ی تئاتر بودند به انتقال اجرایشان به خانه‌های خود راند؛ دور از جامعه‌ای که در وهله‌ی اول هدف اصلی تئاتر است. مطالعه‌ی اجتماعات متنوع سهیم در نمایش تئاتر که بعد از اولین نشانه‌ها در دیر لاتین در مادبا به وجود آمد، نشان می‌دهد که تئاتر در مرحله نخست تا حد زیادی هماهنگ با جریانات مسلط بر تفکر عمومی بود.


مرحله نخست از آغاز تا 1965: اولين اقدام نمايش در اردن در ديرهاي مسيحي ها نمودار شد، ابتدا کار اجراي نمايشي براي آموزش دانشجويان در هنرهاي فن بيان، صحت لهجه، قدرت و صلابت شخصيت و اعتماد به نفس به کار گرفته شد. پيش رو اين حرکت دير لاتين در مادبا بود که در آن سه تن از راهبان مسيحي فرهيخته و واقف به اهميت نمايش، راه را براي نمايش هموار کردند و آن را در انتقال انديشه و گرايش هاي انسان دوستانه و تاثير مستقيم در مردم قوت بخشيدند و آنان به ترتيب يوحنا بونفيل، آنتوان حيحي و زکريا شوملي هستند. در اين دير به جوان هوشيار اردني اي اجازه داده شد تا از فرهيختگي اين راهبان بهره مند شود. او از آن ها عشق به تئاتر و شناخت ابزار و حقيقت آن را الهام گرفت؛ وی همان نويسندۀ اردني روکس بن زايد العزيزي است که در آن زمان معلمي در دير بود. پيشگامي در گسترش و همگاني سازي اين فرهنگ در ديرهاي ديگر، از آنِ حماس العزيزي است که در  امان، سلط و عجلون آن را دنبال کرد.
بخش عظیمی از این آثار به الهام از گذشته و اتفاقات مهم مبتنی است یا داستان دستاوردهای فرمانده‌ای بزرگ است و پیروزی‌هایش را نقل می‌کند یا ازوقایعی تاریخی سرچشمه می‌گیرد یا حالت‌های عشق جاودانه‌ی انسان را به تصویر می‌کشد. آثار دیگر به گذشته برمی گردد تا نواقص را تحلیل کند و از تجربیات گذشته در حال بهره ببرد. گروه سوم وضعیت حال را ارائه می‌کند و تلاش‌های ملت‌های عرب را در مقابله با استعمارگر اروپایی یا استعمارگر صهیونیستی می‌ستاید.


يوحنا بونفيل تئاتر هات کاوي يا سعيد (1914م) را ارائه کرد که نمايشي اجتماعي است که افراد مغرور و متکبر را به سخره گرفته است. در سال (1918م) آنتوان حيحي نمايشنامۀ ملائکه و شيطان را آماده و روکس العزيزي با نظارت مولف آن را کارگرداني کرد. وي بعد از آن نمايشنامۀ فيلسوف را در سال (1920م) کارگرداني کرد. با توجه به موفقيت نمايش اخير، الحيحي ناظر بر ايجاد اولين انجمن با نام «انجمن نوظهور کاتوليک عرب» در اردن شد که به تئاتر و قواعد آن پرداخت.
آثار نمایشی بسیاری است که از گذشته الهام گرفته است و با مردان بزرگی از تاریخ عرب و موقعیت‌های آن‌ها آراسته شده است. روکس العزیزی در دیر لاتین در مادبا نمایش‌های: السموال یا وفاء العرب (1923م) از آثار جمیل بحری؛ الرشید و البرامکــه‌ی (1924) نوشته‌ی آنتوان رباط و صلاح الدین ایوبی (1924م) اثری از نجیب حداد را ارائه کرد. در دو نمایشنامه‌ی الرشید و صلاح الدین ایوبی نویسنده حالاتی از تاریخ عرب را ارائه می‌کند که در آن فرمانده‌ی عرب در مقابل توطئه‌ی ملی یا حمله‌ی خارجی پیروز شده است. اما السموال نمونه‌های اخلاقی و رفتاری از تاریخ اجتماعی عرب را به روشی تمثیلی برای بازگرداندن اعتماد به نژاد عربی در عصر حاضر ارائه کرد، به همین دلیل می‌توان گفت که العزیزی در این کارها انتخابی هدفمند داشته تا گرایش استقلال‌‌طلبانه‌ی عربی را منعکس کند که بر فکر عرب در آغاز قرن بیستم حاکم است.


عزيزي بعد از تاليف روش هاي تئاتر و درک قواعد و ادواتش در نوشتن و توليد چهار نمايش: عاشقان (1921م)، متمرد (1922م)، متهم (1922م) و طريق آلام (1922م) مشارکت کرد، سه کار نخست به ويژگي گرايش اجتماعي شان متمايزند که ديدگاه مولف در دعوت به عدالت نسبت به بانوان و ضرورت دفاع از حقوق زن در آن به چشم مي‌خورد. با توجه به عدم حضور دختران جوان که شايستۀ بازي در نقش هاي زنانه در آن نمايش باشند، پسران جوان در آن نقش ها بازي کردند، به همين دليل متهمــة و متمردة به اجبار در خانه مولف در مادبا اجرا شد. اجراي نمايش هاي ذکر شده محدود به دانشجويان و دبيران دير لاتين و تعداد بسيار کمي از دوستداران و عاشقان هنر جديد بود زيرا در توان آنها نبود که نمايش را توسعه بخشند يا موفقيتش را نزد مردمي که با پديده اي غربي در فرهنگ عرب انس نگرفته اند، تضمين کنند، آن هم در حالي که به هنرورزانش نگاهي پست و ناموفق داشتند. از اين رو العزيزي و همکارانش را که شيفتۀ تئاتر بودند به انتقال اجرايشان به خانه هاي خود راند؛ دور از جامعه اي که در وهلۀ اول هدف اصلي تئاتر است.
نتیجه‌ی موفقیتی که‌ این نمایش و نه دیگر نمایش‌های العزیزی در مادبا با آن روبرو شد به دلیل القاء خوب آن در تفکر عمومی مردم [[اردن]] بود؛ این نمایش در امان و سلط و عجلون بین سال‌های 1934-1927م، دوباره اجرا شد. او علاوه بر این‌ها دو تئاتر جدید با نام‌های تاجر ونیزی اثر شکسپیر و ابن وائل نوشته‌ی شارل آبیلا را ارائه کرد؛ اولی را در مدرسه‌ی راهبات الوردیه در امان به سال1927م به نمایش گذاشت. انتخاب این متن پاسخ به احساس نارضایتی در مقابل افزایش مهاجرت یهودیان به فلسطین بود. نمایشنامه‌ی ابن وائل در دیر لاتین در امان به سال 1934م عرضه شد که به‌این بهانه عیار عرب‌گرایی العزیزی افزوده شود؛ این نمایش به منظور مباهات به عرب خصیصه‌ی کرم را در عرب می ستاید و ارزش‌های آن‌ها را به تصویر می‌کشد.


مطالعۀ اجتماعات متنوع سهيم در نمايش تئاتر که بعد از اولين نشانه ها در دير لاتين در مادبا به وجود آمد، نشان مي دهد که تئاتر در مرحله نخست تا حد زيادي هماهنگ با جريانات مسلط بر تفکر عمومي بود.
نمایش‌های بسیاری از آثار ذکر شده در مدارس و سالن‌های نمایش دوباره اجرا شد و به سرعت در [[اردن]] انتشار یافت. انجمن التضامن النسائی بعد از اجرای نمایش صلاح‌الدین در سال 1943م در مدرسه‌ی متوسطه‌ی امان در سلط تئاتر وفاء العرب را در سال 1946م ارائه کرد که بعد از پنج سال انجمن الفضائل الاسلامیــه در معان نیز آن را به نمایش گذاشت.


بخش عظيمي از اين آثار به الهام از گذشته و اتفاقات مهم مبتني است يا داستان دستاوردهاي فرمانده اي بزرگ است و پيروزي هايش را نقل مي کند يا ازوقايعي تاريخي سرچشمه مي‌گيرد يا حالت هاي عشق جاودانۀ انسان را به تصوير مي کشد. آثار ديگر به گذشته برمي گردد تا نواقص را تحليل کند و از تجربيات گذشته در حال بهره ببرد. گروه سوم وضعيت حال را ارائه مي کند و تلاش هاي ملت هاي عرب را در مقابله با استعمارگر اروپايي يا استعمارگر صهيونيستي می‌ستاید.
همچنان نمایش‌های اردنی در تجلیل مبارزه‌ی عربی در مقابل استعمارگر اروپایی در غرب سرزمین عربی عرضه می‌شد؛ انجمن مواب در کرک نمایش الاسیر را در سال 1946م نوشته‌ی محمد المحیسن در سال 1933م ارائه کرد. این نمایشنامه داستان عبدالکریم الخطابی در مقاومت اشغال اسپانیا در دهه سوم از قرن بیستم را روایت می‌کند و شبیه به‌این نمایش، تئاتر دماء فی الجزایر نوشته و تولید منیر الطاهر در سال 1958م در امان و نمایش نضال فی الجزائر نوشته‌ی محمد الجمل و تولید و کارگردانی ابراهیم الخطیب در امان در همان سال است.


آثار نمايشي بسياري است که از گذشته الهام گرفته است و با مردان بزرگي از تاريخ عرب و موقعيت هاي آن ها آراسته شده است. روکس العزيزي در دير لاتين در مادبا نمايش‌هاي: السموال يا وفاء العرب (1923م) از آثار جميل بحري؛ الرشيد و البرامکــة (1924) نوشتة آنتوان رباط و صلاح الدين ايوبي (1924م) اثري از نجيب حداد را ارائه کرد. در دو نمايشنامۀ الرشيد و صلاح الدين ايوبي نويسنده حالاتي از تاريخ عرب را ارائه مي کند که در آن فرماندۀ عرب در مقابل توطئۀ ملي يا حملۀ خارجي پيروز شده است. اما السموال نمونه هاي اخلاقي و رفتاري از تاريخ اجتماعي عرب را به روشي تمثيلي براي بازگرداندن اعتماد به نژاد عربي در عصر حاضر ارائه کرد، به همين دليل مي توان گفت که العزيزي در اين کارها انتخابي هدفمند داشته تا گرايش استقلال طلبانۀ عربي را منعکس کند که بر فکر عرب در آغاز قرن بيستم حاکم است.
در بستر این استقبال ملی از تئاتر در [[اردن]]، تلاش‌های نمایشی‌ای افزایش یافت که مبارزه ملت فلسطین علیه هجوم صهیونیستی را زنده می کرد. حمد الفرحان تئاتر الوطن تالیف عبدالوهاب ابوالسعود را در مدرسه متوسطه‌ی امان در سال 1944م ارائه کرد که مجددا به کارگردانی زهیر کحاله در دانشکده اسلامی و همچنین انجمن السلام در زرقاء در سال 1948م به نمایش گذاشته شد<ref>حوامدة الدکتور مفید، المسرح فی الأردن، منشورات لجنــة تاریخ الاردن.</ref>.


نتيجة موفقيتي که اين نمايش و نه ديگر نمايش هاي العزيزي در مادبا با آن روبرو شد به دليل القاء خوب آن در تفکر عمومي مردم اردن بود؛ اين نمايش در  امان و سلط و عجلون بين سال هاي 1927-1934م، دوباره اجرا شد.
گروه تئاتر و موسیقی در اربد تئاتر الشموع المحترقه را در سال 1946م و تئاتر الضحیــه نوشته و تولید صلاح ابوزید را در سال 1948م به نمایش گذاشت. این آثار‌اندوهی را به تصویر می کشد که ملت فلسطین طی حملات صهیونیستی با همدستی استعمارگر انگلیسی از آن‌ها رنج برده است. تئاتر دیگری با عنوان الوطن المسلوب به همین موضوع پرداخت که در سال 1953م در امان به نمایش گذاشته شد و به‌دنبال آن نمایش ارجوحــه الابطال به نویسندگی و کارگردانی محمد احمد ابو غریبــه در مدرسه متوسطه اربد در سال 1956م عملیات اعدام انقلابیون عرب توسط صهونیست‌ها را به نمایش گذاشت<ref>المصلح أحمد(1953 - 1993م)، ملامح عامــة للحیاة الثقافیــة فی الأردن، منشورات لجنــة تاریخ الاردن</ref>.


او علاوه بر اينها دو تئاتر جديد با نام هاي ''تاجر ونيزی'' اثر شکسپير و ''ابن وائل'' نوشتۀ شارل آبيلا را ارائه کرد؛ اولي را در مدرسۀ راهبات الوردية در  امان به سال1927م به نمايش گذاشت. انتخاب اين متن پاسخ به احساس نارضايتي در مقابل افزايش مهاجرت يهوديان به فلسطين بود. نمايشنامۀ ابن وائل در دير لاتين در  امان به سال 1934م عرضه شد که به اين بهانه عيار عرب گرايي العزيزي افزوده شود؛ اين نمايش به منظور مباهات به عرب خصيصۀ کرم را در عرب مي ستايد و ارزش هاي آنها را به تصوير مي کشد.
دکتر سمیر قطاس نخستین تلاش‌ها برای شکل‌گیری تئاتر و نمایشنامه نویسی در [[اردن]] را به سال 1945 میلادی در کانون بازیگری و موسیقی شهر اربد می‌داند که پس از آن نمایشنامه الشموع المحترقــه به نویسندگی صلاح ابوزید در سینما الزهراء شهر اربد در سال 1948 میلادی به روی صحنه رفت. وی هم‌چنین گروه هنری سینما و تئاتر [[اردن]] به ریاست ابراهیم مسیس را که در اوایل دهه پنجاه میلادی آغاز به کارکرد، از دیگر نشانه‌های ظهور تئاتر و نمایشنامه نویسی در [[اردن]] می‌داند<ref>حوامدة الدکتور مفید، المسرح فی الأردن، منشورات لجنــة تاریخ الاردن. 7</ref>.


نمايش هاي بسياري از آثار ذکر شده در مدارس و سالن هاي نمايش دوباره اجرا شد و به سرعت در اردن انتشار يافت. انجمن التضامن النسائي بعد از اجراي نمايش صلاح الدين در سال 1943م در مدرسة متوسطة  امان در سلط تئاتر وفاء العرب را در سال 1946م ارائه کرد که بعد از پنج سال انجمن الفضائل الاسلاميــة در معان نیز آن را به نمايش گذاشت.
از میان آثاری که به گذشته با غرور تاریخی عرب نظر دارد: تئاتر فتح الاندلس به زبان شعر از آثار الشیخ [[فواد الخطيب|فواد الخطیب]] در سال 1956م در امان، تئاتر عبد الرحمن الناصر نوشته عباس علام در امان در سال 1948م، نمایش واقعــه القادسیــه نوشته‌ی عبد الغنی الریماوی در معان در سال 1948م و تئاتر المعتصم بالله به نویسندگی و کارگردانی منیر الطاهر در امان در سال 1958م می‌باشند. علاوه بر این مجموعه محمد احمد ابوغریبــه در چهار نمایشنامه به نام‌های: ضرار بن الازور 1947م، عمار بن یاسر 1960م، خالدبن الولید 1961م و معرکــه الیرموک 1960م که به تماشاخانه‌ی مدرسه متوسطه اربد ارائه کرد، مشارکت نمود.


همچنان نمايش هاي اردني در تجليل مبارزة عربي در مقابل استعمارگر اروپايي در غرب سرزمين عربي عرضه مي‌شد ؛ انجمن مواب در کرک نمايش ''الاسير'' را در سال 1946م نوشتۀ محمد المحيسن در سال 1933م ارائه کرد. اين نمايشنامه داستان عبدالکريم الخطابي در مقاومت اشغال اسپانيا در دهه سوم از قرن بيستم را روايت مي کند و شبيه به اين نمايش، تئاتر ''دماء في الجزاير'' نوشته و توليد منير الطاهر در سال 1958م در امان و نمايش ''نضال في الجزائر'' نوشتۀ محمد الجمل و توليد و کارگرداني ابراهيم الخطيب در  امان در همان سال است.
همچنین تئاترهایی با محتوای انسان دوستی از تاریخ عرب ارائه شد، مانند: جمیل بثینه نوشته و تولید حسین سراج الدین در امان به سال 1940م، امیره الاندلس نوشته احمد شوقی در امان به سال 1946م و غرام ولاده که حسین سراج الدین با بیان آن، داستان عشق ولاده و ابن زیدون را در سال 1952م ماندگار کرد. تئاترهایی هم به تاریخ اسطوره‌ای قدیم، عربی یا غیر عربی مربوط می شد که مفهوم عشق با تمامی معانی آن را ارائه می کرد؛ این نمایش‌ها به نام‌های: طوفان 1934م، مع الاله علی الارکروبول 1954م و الحب یعلو همگی نوشته‌ی [[حسنی فریز]] می‌باشند. جریان دوم هم گرچه آثاری را شامل می‌شود که به گذشته باز می‌گردند، اما این بازگشت به گذشته به منظور بررسی آن و تحلیل جنبه‌های منفی در عصرهای تمدن عربی و اسلامی و تبیین چارچوب تخریب و نابودی ناشی از چند پاره شدن و رقابت و تفرقه است.


در بستر اين استقبال ملي از تئاتر در اردن، تلاش هاي نمايشي‌ای افزایش یافت که مبارزه ملت فلسطين عليه هجوم صهيونيستي را زنده مي کرد. حمد الفرحان تئاتر ''الوطن'' تاليف عبدالوهاب ابوالسعود را در مدرسه متوسطۀ امان در سال 1944م ارائه کرد که مجددا به کارگرداني زهير کحالة در دانشکده اسلامي و همچنين انجمن السلام در زرقاء در سال 1948م به نمايش گذاشته شد. (21)
از این دست است، تئاتر علی احمد باکثیر به نام: حرب البسوس که در صومعه‌ی ابوسعید سال 1936م ارائه شد و تئاتر غرام ولاده نوشته‌ی حسین سراج الدین که داستان عشق ولاده و ابن زیدون را روایت می‌کند و تبیین می‌کند که چگونه درگیری‌ها باعث ویرانی تمدن عربی و خروج مسلمانان از‌ اندلس شد.


گروه تئاتر و موسيقي در اربد تئاتر ''الشموع المحترقه'' را در سال 1946م و تئاتر الضحيــة نوشته و توليد صلاح ابوزيد را در سال 1948م به نمايش گذاشت. اين آثار اندوهي را به تصوير مي کشد که ملت فلسطين طي حملات صهيونيستي با همدستي استعمارگر انگليسي از آن ها رنج برده است. تئاتر ديگري با عنوان الوطن المسلوب به همين موضوع پرداخت که در سال 1953م در  امان به نمايش گذاشته شد و به دنبال آن نمايش ارجوحــة الابطال به نويسندگي و کارگرداني محمد احمد ابو غريبــة در مدرسه متوسطه اربد در سال 1956م عمليات اعدام انقلابيون عرب توسط صهونيست ها را به نمايش گذاشت.(22)
جریان سوم شامل آثاری است که با حقیقت زندگی عربی همراه شده و شجاعت انقلابی‌های عرب در مقابل استعمار نو که به دنبال ظلم عثمانی رخ داد را تجلیل می‌کند؛ از بارزترین نمونه‌های این رویکرد نمایش سهرات العرب نوشته‌ی عثمان قاسم است که در اربد در سال 1920م توسط تعدادی از جوانان فدایی جنبش آزادی عربی ارائه شد؛ از جمله: شفیق الصفدی، جمیل شاکر، عبد اللطیف شاکر، مصطفی وهبی التل، سامح حجازی و محمد محیی الدین اللحام. این نمایش از جنبش استقلال‌طلبانه و حس ملی‌گرایی عرب در آغاز قرن بیستم پرده برمی دارد و توطئه‌های استعماری علیه آن‌ها را به نمایش می‌گذارد و نقش‌هاشمی‌ها در آزادی [[سوریه]] از ظلم و ستم ترک‌ها را بیان و مقاومت آن‌ها را در مقابل استعمارگر فرانسوی آشکار می‌کند. هم چنین نمایش سهرات العرب دوره‌ی تاریخی‌ای را پوشش می‌دهد که از ظهور انجمن اتحاد و ترقی نژادی تا خروج ملک فیصل بن حسین از دمشق در سال 1921م ادامه می‌یابد.


دكتر سمير قطاس نخستين تلاش ها براي شكل گيري تئاتر و نمايشنامه نويسي در اردن را به سال 1945 ميلادي در كانون بازيگري و موسيقي شهر اربد مي داند كه پس از آن نمايشنامه ''الشموع المحترقــة'' به نويسندگي صلاح ابوزيد در سينما الزهراء شهر اربد در سال 1948 ميلادي به روي صحنه رفت. وي هم چنين گروه هنري سينما و تئاتر اردن به رياست ابراهيم مسيس را كه در اوايل دهه پنجاه ميلادي آغاز به كاركرد، از ديگر نشانه‌هاي ظهور تئاتر و نمايشنامه نويسي در اردن مي داند.(23)
گفته شده که‌ این تئاتر با پذیرشی بی همتا روبرو شد و بالغ بر هزار و دویست دینار طلا درآمد داشت. شاید رمز موفقیت این نمایش در توانایی نویسنده‌ی آن بر تاثیر گرفتن از نگرش کارآمد در تفکر عربی در مقابل دسیسه‌های استعمارگر فرانسوی علیه بلند پروازی‌های عرب و فعال سازی آن تمایلات به منظور برانگیختن همت عربی و تحریک آن در رویارویی با آن دسیسه‌ها و غلبه علیه آن‌ها، باشد. شایسته‌ی ذکر است که مدرسه‌ی متوسطه‌ی کرک تئاتر استرداد سوریا را در سال 1928م اجرا کرد که از حیث محتوا و معنا شبیه به تئاتر سهرات العرب است. از جمله تئاتر‌های موج سوم تئاتر الرایــه الهاشمیــه نوشته‌ی جمیل القسوس است که در زرقاء به نمایش گذاشته شد و نقش‌ هاشمی‌ها را در ایجاد انگیزه در جنبش آزادی و مبارزه عربی معاصر ستایش می‌کند و به نقش آنان در تاسیس پادشاهی اردن‌ هاشمی و شکوفایی آن افتخار می‌کند<ref>حوامدة الدکتور مفید، المسرح فی الأردن، منشورات لجنــة تاریخ الاردن. 7</ref>.


از ميان آثاري که به گذشته با غرور تاريخي عرب نظر دارد: تئاتر ''فتح الاندلس'' به زبان شعر از آثار الشيخ [[فواد الخطيب]] در سال 1956م در امان، تئاتر ''عبد الرحمن الناصر'' نوشته عباس علام در امان در سال 1948م، نمايش ''واقعــة القادسيــة'' نوشتة عبد الغني الريماوي در معان در سال 1948م و تئاتر ''المعتصم بالله'' به نويسندگي وکارگرداني منير الطاهر در  امان در سال 1958م مي باشند.
مرحله‌ی دوم حرکت تئاتر (1985-1965م) در [[اردن]] تئاتر موسساتی است. این اصطلاح به معنی خروج تئاتر از تلاش‌های فردی و خودجوش و ظهور تلاشی رسمی در این حرکت و گرایش گسترده و منظم تعداد بسیاری از سازمان‌های عمومی و خصوصی به‌این گونه‌ی فرهنگی و همکاری افراد ماهر در این نوع از هنر به منظور تولید آثاری با بعد جمعی و تخصصی است. در این برهه از تاریخ فعالیت تئاتر، توجه به اجزای مختلف اجرای تئاتر مانند: دکور، اکسسوار (تجهیزات ساخت و ساز)، نورپردازی، صدا، حرفه‌ی بازیگری و کارگردانی و بالابردن کیفیت اجرا در کنار کیفیت متن را شاهدیم، درحالی که در مرحله‌ی نخست در اهتمام نسبت به کیفیت ایده در متن و شور و شوق بسنده می‌شود<ref>حوامدة الدکتور مفید، المسرح فی الأردن، منشورات لجنــة تاریخ الاردن. 7</ref>.


علاوه بر اين مجموعه محمد احمد ابوغريبــة در چهار نمايشنامه به نام هاي: ''ضرار بن الازور'' 1947م، ''عمار بن ياسر'' 1960م، ''خالدبن الوليد'' 1961م و معرکــة اليرموک 1960م که به تماشاخانۀ مدرسه متوسطه اربد ارائه کرد، مشارکت نمود.
==== وضعیت، انواع و تعداد گروه‌های نمایش و مراکز و انجمن‌ها ====
 
دهه 60 را می‌توان اغاز شکوفایی رسمی نمایشنامه در [[اردن]] شمرد چنان که بسیاری از کارشناسان هنری آغاز رسمی تئاتر در [[اردن]] را با نمایش نمایشنامه الفخ در سال 1962 میلادی همزمان می‌دانند. این نمایشنامه به دست رابرت توماس نگاشته و توسط‌ هانی صنوبر کارگردانی شد و در مرکز اطلاعات آمریکایی در امان به روی صحنه رفت<ref>حوامدة الدکتور مفید، المسرح فی الأردن، منشورات لجنــة تاریخ الاردن. 7</ref>. در این دوره علاوه بر این موسسه‌هایی که به طور رسمی به فعالیت تئاتر پرداختند، دانشگاه [[اردن]]، [[خانواده تئاتر اردن|خانواده‌ی تئاتر اردن]]، سازمان فرهنگ و هنر و انجمن نمایشنامه نویسان اردنی و دانشگاه یرموک، نیز تئاتر را ارتقاء بخشیدند<ref>المصلح أحمد(1953 - 1993م)، ملامح عامــة للحیاة الثقافیــة فی الأردن، منشورات لجنــة تاریخ الاردن</ref>. که در ادامه به تفصیل بیشتری می‌آید<ref>لایقی، غلامرضا (1402). جامعه و فرهنگ [[اردن]]. تهران: [https://www.icro.ir/ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی](در دست انتشار)</ref>.
همچنين تئاترهايي با محتواي انسان دوستي از تاريخ عرب ارائه شد، مانند: ''جميل بثينه'' نوشته و توليد حسين سراج الدين در  امان به سال 1940م، ''اميرة الاندلس'' نوشته احمد شوقي در  امان به سال 1946م و ''غرام ولادة'' که حسين سراج الدين با بیان آن، داستان عشق ولاده و ابن زيدون را در سال 1952م ماندگار کرد.
 
تئاترهايي هم به تاريخ اسطوره اي قديم، عربي يا غير عربي مربوط مي شد که مفهوم عشق با تمامي معاني آن را ارائه مي کرد؛ اين نمايش ها به نام هاي: ''طوفان'' 1934م، ''مع الاله علي الارکروبول'' 1954م و ''الحب يعلو'' همگي نوشتة حسني فريز مي باشند.
 
جريان دوم هم گرچه آثاري را شامل مي شود که به گذشته باز مي گردند، اما اين بازگشت به گذشته به منظور بررسي آن و تحليل جنبه هاي منفي در عصرهاي تمدن عربي و اسلامي و تبيين چارچوب تخريب و نابودي ناشي از چند پاره شدن و رقابت و تفرقه است.
 
از اين دست است، تئاتر علي احمد باکثير به نام: ''حرب البسوس'' که در صومعۀ ابوسعيد سال 1936م ارائه شد و تئاتر ''غرام ولادة'' نوشتۀ حسين سراج الدين که داستان عشق ولادة و ابن زيدون را روايت مي کند و تبيين مي کند که چگونه درگيري‌ها باعث ويراني تمدن عربي و خروج مسلمانان از اندلس شد.
 
جريان سوم شامل آثاري است که با حقيقت زندگي عربي همراه شده و شجاعت انقلابي‌هاي عرب در مقابل استعمار نو که به دنبال ظلم عثماني رخ داد را تجليل مي کند؛ از بارزترين نمونه هاي اين رويکرد نمايش ''سهرات العرب'' نوشتۀ عثمان قاسم است که در اربد در سال 1920م توسط تعدادي از جوانان فدايي جنبش آزادي عربي ارائه شد؛ از جمله: شفيق الصفدي، جميل شاکر، عبد اللطيف شاکر، مصطفي وهبي التل، سامح حجازي و محمد محيي الدين اللحام. اين نمايش از جنبش استقلال طلبانه و حس ملي گرايي عرب در آغاز قرن بيستم پرده برمي دارد و توطئه هاي استعماري عليه آن‌ها را به نمايش مي گذارد و نقش هاشمي ها در آزادي سوريه از ظلم و ستم ترک ها را بيان و مقاومت آن ها را در مقابل استعمارگر فرانسوي آشکار مي کند. هم چنين نمايش ''سهرات العرب'' دورۀ تاريخي اي را پوشش مي دهد که از ظهور انجمن اتحاد و ترقي نژادي تا خروج ملک فيصل بن حسين از دمشق در سال 1921م ادامه مي يابد.
 
گفته شده که اين تئاتر با پذيرشي بي همتا روبرو شد و بالغ بر هزار و دويست دينار طلا درآمد داشت. شايد رمز موفقيت اين نمايش در توانايي نويسندۀ آن بر تاثير گرفتن از نگرش کارآمد در تفکر عربي در مقابل دسيسه‌هاي استعمارگر فرانسوي عليه بلند پروازي‌هاي عرب و فعال سازي آن تمايلات به منظور برانگيختن همت عربي و تحريک آن در رويارويي با آن دسيسه‌ها و غلبه عليه آنها، باشد.
 
شايستة ذکر است که مدرسۀ متوسطة کرک تئاتر استرداد سوريا را در سال 1928م اجرا کرد که از حيث محتوا و معنا شبيه به تئاتر ''سهرات العرب'' است. از جمله تئاتر هاي موج سوم تئاتر الرايــة الهاشميــة نوشتۀ جميل القسوس است که در زرقاء به نمايش گذاشته شد و نقش هاشمي ها را در ايجاد انگيزه در جنبش آزادي و مبارزه عربي معاصر ستايش مي‌کند و به نقش آنان در تاسيس پادشاهي اردن هاشمي و شکوفايي آن افتخار مي کند. (23)
 
مرحلۀ دوم حرکت تئاتر (1965-1985م) در اردن تئاتر موسساتي است. اين اصطلاح به معني خروج تئاتر از تلاش هاي فردي و خودجوش و ظهور تلاشي رسمي در اين حرکت و گرايش گسترده و منظم تعداد بسياري از سازمان هاي عمومي و خصوصي به اين گونۀ فرهنگي و همکاري افراد ماهر در اين نوع از هنر به منظور توليد آثاري با بعد جمعي و تخصصي است. در اين برهه از تاريخ فعاليت تئاتر، توجه به اجزاي مختلف اجراي تئاتر مانند: دکور، اکسسوار (تجهيزات ساخت و ساز)، نورپردازي، صدا، حرفۀ بازيگری و کارگرداني و بالابردن کيفيت اجرا در کنار کيفيت متن را شاهديم، درحالي که در مرحلۀ نخست در اهتمام نسبت به کيفيت ايده در متن و شور و شوق بسنده مي‌شود.(24)
 
 
'''1 - 4 - 9 وضعيت، انواع و تعداد گروه هاي نمايش و مراکز و انجمن ها'''
 
دهه 60 را مي‌توان اغاز شکوفايي رسمي نمايشنامه در اردن شمرد چنان که بسياري از کارشناسان هنري آغاز رسمي تئاتر در اردن را با نمايش نمايشنامه ''الفخ'' در سال 1962 ميلادي همزمان مي دانند. اين نمايشنامه به دست رابرت توماس نگاشته و توسط هاني صنوبر كارگرداني شد و در مركز اطلاعات آمريكايي در  امان به روي صحنه رفت.(24) در اين دوره علاوه بر اين موسسه هايي که به طور رسمي به فعاليت تئاتر پرداختند، دانشگاه اردن، خانوادۀ تئاتر اردن، سازمان فرهنگ و هنر و انجمن نمايشنامه نويسان اردني و دانشگاه يرموک، نيز تئاتر را ارتقاء بخشيدند. (25) که در ادامه به تفصيل بيشتري مي‌آيد.


== نیز نگاه کنید به ==
== نیز نگاه کنید به ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۰ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۴۱

از همان ابتدا تئاتر با واژگان فرهنگی دیگری چون شعر و رمان، درشکل دادن به یک واقعیت ذهنی خلاق پیوند خورد که به‌طور کلی بیانگر محفوظات مکنون تفکر عمومی عرب و تعاملاتش می‌باشد؛ تفکری که شالوده‌ی آن با جنبش نهضت عربی معاصر و تاثیر گرایش‌های دفاعی‌ای که ذهنیت عربی در مقابله با استعمار جدید به صورت کلی و استعمار صهیونیست به صورت خاص آن را توسعه داده، شکل گرفته است. به همین دلیل در این وضعیت، مشکل می‌توان حقیقت نوآوری در این بخش از سرزمین عربی را خارج از چارچوب فرهنگ عربی به طور کلی و به دور از مرکز اصلی آن مورد بررسی قرار داد، زیرا هرگونه مطالعه‌ی تحلیلی که در ویژگی‌های منحصر به فرد هر پدیده‌ی فرهنگی یا خلاق در اردن یا جای دیگر، جدا از مسیر عمومی فرهنگ عربی صورت گیرد، مطالعه‌ای ناقص و فاقد نگرش جامع مورد نیاز برای دیدگاهی صحیح می‌باشد. شاید این موضوع به شکل دقیق‌تر بر جنبش تئاتر و از آنجا بر واژگان فرهنگی دیگر در اردن منطبق شود، چرا که نمایشنامه نویسی و خلاقیت دراماتیک از مناطق عربی مجاور به ویژه فلسطین و شام به شرق اردن منتقل شد. از این رو غالباً تئاتر در اردن بر قواعد متون عربی و کمی بر نصوص محلی متکی است. به علاوه بیشتر کادری که در تئاتر اردن فعالیت کردند، آمادگی و تمرین‌های خود را از موسسه‌های عربی به ویژه مصر و عراق دریافت کرده بود[۱].

پدیده‌ی تئاتر با انتشارش در مناطق مختلف از سرزمین عرب با مشکلات عام و خاصی روبرو شد؛ اما مشکلات عام به تضاد دیالکتیک تمدنی بین غرب اروپایی و شرق عربی در دوره‌ی استعمار جدید و مشکلات خاص به دیدگاه نسبت به هنر تئاتر به عنوان پدیده‌ای متمایز و مستقل مربوط می‌شود. هنر نمایش یکی از مظاهر فرهنگ غرب بود که با اهتمام فرهیختگان محقق شد؛ کسانی که فرصت ارتباط متقابل با غرب توسعه یافته برایشان مهیا شده بود. این فرهیختگان تلاش بر نوسازی پویایی و نشاط فرهنگی‌ای کردند که از رکود در طول دوره تسلط عثمانی بر جهان عرب رنج می‌برد و در هنرها و پدیده‌های فرهنگی و روش‌های تعلیم غربی منبعی پربار برای غنی سازی فرهنگ کشورشان بدست آوردند. جوانب مختلف فرهنگ عرب همین که تحت تاثیر الگو‌های فکری و مفاهیم غربی قرار گرفت از آنجا که جریانی تمدنی و تک بُعدی بود، فرهنگ غربی نقش غالب و مسلط را پیدا کرد. افزون بر این فرهنگ غرب با تمامی واژگانش یکی از بزرگترین ابزارهای تهاجم استعماری ظالمانه شد به طوری که مهد انواع استعمار اروپایی - نظامی، سیاسی و اقتصادی- و آنچه برای سلطه اش نیاز داشت، گردید و بعد از فروکش جزر و مد نظامی در منطقه‌ی ما پایداری کرد.

در میان اشکال فرهنگ غربی، تئاتر با جذب دیدگاه عربی محافظه کارانه و چه بسا مخالف آن متمایز شده است که با ظهور تئاتر در جهان عرب همراه است. این امر به عوامل وابسته به خود تئاتر و اصالت نشات گرفته از غرب باز می‌گردد که عرب در طول دوره‌های پیشرفتش با آن انس نگرفته است. بیگانگی نمایشنامه در فرهنگ عربی و تفکر عمومی عرب گسترش حالت مخالفت دائمی را در این حوزه نشان می‌دهد. شایان ذکر است که نسل پیشگام نسبت به وضعیت مقاومتی‌ای که تفکر عربی در برابر این پدیده داشت، هوشیار بود چنان که با شناخت این که غالب اقشار جامعه آن را رد خواهند کرد، آنان را به سمت ایجاد محتوای اصیل عربی در این هنر و ارائه‌ی آن به گروهی خاص از افراد جامعه سوق داد. مارون نقاش اولین کسی که نمایشنامه را در سال 1847 به فرهنگ عربی وارد کرد[۲].

با وجود تلاش‌های پیشگامان در هماهنگ سازی این هنر با گرایشات اصیل در تفکر عمومی عرب، جامعه‌ی عربی‌ای که روح استقلال در نتیجه‌ی بیداری عرب در آن خودنمایی می‌کرد، همچنان بی‌میل و چه بسا مخالف با این پدیده‌ی فرهنگی باقی‌ماند. استقبال نمایشنامه نویسان عرب از سبک تئاتر غربی، سه مرحله را طی کرده است:

الف- مرحله تولد و شکل‌گیری به دست پیشگامان و حامیان اقتباس؛

ب- مرحله برخورد با ویژگی‌های در حال رشد ملی که با جنبش‌های استقلال‌ طلبی در مقابل استعمار اروپا همراه شد؛

ج- مرحله تلاش به سمت رهایی و آزاد شدن از شکل تئاتر غربی و جستجوی بی‌امان برای قواعد تئاتر مستقل عربی.

مرحله اول که از آغاز سال 1847 بیش از یک قرن کامل ادامه یافت با پذیرش تقلید تمام و کمال نمایشنامه نویسان عرب از شکل نمایشی غربی و پذیرش جزئی مضامین دراماتیک غربی متمایز است. برای پیشگامان نمایشنامه عربی چون مارون النقاش و احمد القبانی و یعقوب صنوع و حامیان اقتباس به رهبری فرح آنتون، تلاش‌هایی جدی در پرداختن به موضوعات عربی و دعوت به سوی مضامین میراث عربی و اسلامی به منظور حفاظت از اصالت فرهنگ عربی و کاهش میزان محافظه کاری عربی در مقابل تئاتر به عنوان پدیده‌ای غربی به ثبت رسیده است. با وجود اینکه بذر تئاتر در آغاز در لبنان کاشته شد و به شام انتقال یافت، همین که راهش را به سمت مصر پیدا کرد؛ مصر مهدی بسیار مناسب برای رشد و نفوذ آن در فرهنگ عربی فراهم‌ آورد. تلاش‌های مارون نقاش در لبنان چندان موفق نبود و کوشش‌های احمد قبانی در سوریه با شکست مواجه شد، اما انجمن سلیم نقاش و جوقه قبانی در مصر با استقبال عظیمی روبرو شدند؛ کشوری که در آن موانع نوسازی و گشایش در مقابل غرب از زمان حمله ناپلئون توسط محمد علی و نوه‌هایش از بین رفته بود. تماشاخانه‌ها و سالن‌های بزرگ نمایش مصر یک سال پیش از اجراهای یعقوب صنوع رهبر تئاتر مصر برای فصل اول نمایشی او افتتاح شد، به همین دلیل طبیعی است که با وجود تولد تئاتر در لبنان ، در مصر شکل گیرد و بالنده شود.

تقلید از سبک تئاتر غربی در مرحله‌ی اول به‌ویژه در نیمه‌ی دوم قرن نوزده با حفظ هویت عربی در مضامین آن ، نگرانی چندانی ایجاد نکرد زیرا فرهیختگان و‌اندیشمندان در شام و مصر به فرهنگ غربی به عنوان منبع خطری نگاه نمی‌کردند که هویت عربی را تهدید می‌کند، بلکه برای بهره‌مندی از نقاط مثبت فرهنگ غربی به منظور فعال سازی فرهنگ پیشگام برای ملت خود به آن روی آوردند، فرهنگی که به خاطر اقدامات عثمانی حامی تُرک سازی منطقه‌ی عربی از طریق نشر فرهنگ و زبان ترکی در ایالات عربی تحت سلطه‌ی عثمانی مورد تهدید نابودی و انقراض بود. به‌این ترتیب تفکر عربی در مقابل تمدن اروپایی حرکت دفاعی سریعی پیش نگرفت، مگر بعد از رهایی عرب از سلطه عثمانی و بعد از برملاشدن مقاصد استعماری عنوان شده در عهدنامه سایکس- پیکو (1916)، بالفور(1917) و سان ریمو(1920). خیانتی که‌ این معاهدات و قرارداد‌ها از آن‌ها پرده برداشت؛ انقلاب‌ها و تظاهرات عربی ضد‌غرب را برانگیخت؛ این انقلاب‌ها و جنبش‌های استقلال طلبانه آگاهی عمومی را نزد عرب به همراه داشت که خطر سلطه‌ی فرهنگی غرب در سرزمین عرب را هشدار داد .

اما مرحله‌ی دوم با تعامل فرهنگ عربی و سبک تئاتر غربی به جست و جوی فطرت ملی خود متمایز می‌شود. این مرحله در دعوت یوسف ادریس و توفیق الحکیم برای ایجاد قواعد تئاتر عربی مستقل از شکل غربی تئاتر متبلور شد. دادخواهی ادریس و حکیم، گویای تبلور گرایش موثری است که ضرب آهنگ آن در ملی سازی کانال سوئز در سال 1956 نمایان شد. این مرحله با گرایش‌های استقلال طلبانه اش متفاوت است از دوره و شرایطی که یعقوب صنوع رهبر تئاتر مصر روزهای افتتاح کانال سوئز سال 1968 را ثبت کرده است؛ تفاوت فاصله بین این دو مرحله برابر است با تفاوت فاصله‌ی بین نگرانی‌های فرهنگی‌ای که نمایشنامه نویسانی چون قبانی و صنوع و نقاش از یک دیدگاه آن را ثبت کرده‌اند و نگرانی‌ها و موضوعاتی که حکیم و ادریس از منظری دیگر به آن پرداخته‌اند که همان فاصله‌ی بین مرحله‌ی اول تقلیدی و مرحله دوم است که به هوشیاری ملی و تلاش بر اظهار هویت عربی وصف شده است.

مرحله‌ی دوم به امتناع جدی و آشکار نسبت به تقلید فرهنگ غرب و برنامه ریزی بر رهایی از سلطه‌ی آن شناخته می‌شود. این رویکرد در تلاش گروه‌های تئاتر عربی معاصر رایج در جهان عرب، مثل گروه احتفالیین در مراکش و حکواتیین در لبنان نمود پیدا می‌کند؛ وقتی این گروه‌ها مجاهدانه برای یافتن قواعد تئاتر اصیل عربی از میراث اصیل عربی تلاش می‌کنند. گرچه‌ این تلاش‌ها تا به امروز نتوانسته در فرهنگ عربی به صورت تئاتری اصیل و موفق آن‌چنان توسعه یابد که جایگزین شکل غربی شود و شهرت گسترده‌ای بدست آورد و بین نویسندگان و‌ اندیشمندان و فرهیختگان عرب با محبوبیت گسترده‌ای روبرو شود. علت مقبولیتی که تئاتر غربی نزد این‌ اندیشمندان پیدا کرد، به توانایی‌اش بر تبیین گرایشات تفکر عمومی و کنکاش در محفوظات آن مربوط می‌شود. به‌همین دلیل معیار موفقیت در تلاش برای تئاتر عربی غالبا به محتوای این تلاش و میزان مطابقت آن با اطلاعات تفکر عمومی عربی وابسته بود. این معیار به ندرت به زیبایی تئاتر به عنوان فرهنگی واحد و مستقل به خود و هدفمند مرتبط بود.

محفوظات‌ اندیشه عرب در آغاز قرن بیستم حالتی از شور ملی در نتیجه رهایی از سلطه‌ی عثمانی و آزاد شدن از ظلم را دربرداشت. استقلال اولین نتیجه بیداری مدرن عربی بود که انقلاب بزرگ عربی از آن الهام گرفت، اما به سرعت حالت دیگری از حس انتقام و خشم در تفکر عمومی عرب در اثر آسیب برملا شدن توطئه‌های استعمار غربی در جهان عرب و بلند پروازی‌های اشغال‌گرایانه‌ی صهیونیست در فلسطین را به دنبال داشت... که در مجموع استراتژی‌های دفاعی‌ای ایجاد کرد تا از دستاوردهای اولیه‌ی جنبش عربی حمایت کند.

نوآوری‌های تئاتر در جهان عرب پیرامون دو محور اصلی شکل گرفت؛ یکی میراث فرهنگی عربی و اسلامی است که در آن چیرگی فقط از آن اعراب و مسلمانان بود. این گرایش الگوهایی از قهرمانی‌های فرمانده‌هان و رزمندگان و نگرش آن‌ها را تداعی می‌کند که با الهام گرفتن از روح پیروزی و پیروی از آن فرماندهان و مردان نمونه و ترمیم اعتماد به نفس تحقق می‌یابد که عرب بازگشت به تاریخ و تحلیل و پند آموزی از ادوار رکود و شکست به منظور اجتناب و جلوگیری از علل ضعف و انحطاط را می‌طلبد. اما محور دوم عصر حاضر را بررسی میکند و تلاش‌های قهرمانانه‌ی انقلابی‌های عرب در مقاومت در برابر استعمار نو و توطئه‌هایش را روشن می‌کند. علاوه بر درگیری‌های این عصر و دستاوردهای آن، نوآوری‌های تئاتر با مفاهیمی خارج از فرهنگ عربی پیوند خورده است تا حالت ذهنی تفکر عربی را در گذر از شش دهه‌ی اول از قرن بیستم به تصویر بکشد.

در این چارچوب مرجع، نگاه به تئاتر در اردن به عنوان امتداد جنبش تئاتر عربی ضروری است و می‌توان تئاتر را به عنوان صورتی هنری در نظر گرفت که توانایی نفوذ و حضور در همه‌جا به عنوان یک شکل هنری را داراست. حرکت تئاتر اردن مانند کشورهای هم سطح خود در مناطق عربی دیگر در حمایت از دیگر عناصر فرهنگی در ثبت یا فعال‌سازی تفکر عربی، در پاسخ به وقایع تاریخی و سیاسی و اجتماعی‌ای که بر اردن و منطقه‌ی عربی گذشت و می گذرد، به موفقیت نسبی دست یافت.

مبتنی بر تحقیق دکتر حوامده تاریخ جنبش تئاتر در اردن از زمان شکل‌گیری ایالت شرق اردن تا دهه هشتاد به دو مرحله‌ی اصلی تقسیم می‌شود: بخش اول از آغاز تا سال 1965م و بخش دوم دوره‌ای ما بین 1985م-1965م را شامل می‌شود، انتخاب سال 1965م به عنوان مبنا در تاریخ کار تئاتر از آنجاست که در این سال کار تئاتر از تلاش فردی و غیرحرفه‌ای به موسسه‌های نمایشی و حرفه‌ای انتقال یافت و هویت نمایش به عنوان فرهنگی مستقل و مهم بروز کرد؛ یعنی هنگامی که خانواده تئاتر اردن به عنوان اولین گروه تئاتر شکل گرفت. از آن زمان به نمایش به عنوان راهی جدید در فرهنگ عربی بدون توجه به زیبایی‌شناسی و مراقبت یا پایبندی به اجزای اصلی اش نگریسته شد.

مطالعات آماری در بخش‌های کمّی فعالیت‌های نمایشی در اردن نشان می‌دهد که تعداد شرکت‌کنندگان در این فعالیت‌ها به صورت پیاپی از هر دهه‌ای تا دهه‌ی دیگر در طول تاریخ اردن رو به افزایش بوده است. برهمین اساس تعداد نویسندگان فعالی که به صورت فعال در نوشتن نمایشنامه شرکت داشتند، قبل از دهه شصت از پنج نویسنده به چهل و یک نویسنده در دهه هشتاد و تعداد کارگردان‌ها از سه به چهل و سه تن افزایش یافته، هم چنین افزایش کمّی باورنکردنی‌ای در تعداد بازیگران و کارکنان هنری در این فعالیت به چشم می خورد. در واقع آنچه از مرحله‌ی اول تا مرحله‌ی دوم گسترش یافته، تعداد کارمندان و شرکت کنندگان در کار تئاتر نبود، بلکه نگرانی‌ها و آرزوهایی بود که در تفکر عامه‌ی مردم اردن یا ملت‌های عربی می گذشت؛ به ویژه ملت فلسطین که روابط تاریخی، اجتماعی و جغرافیایی ویژه‌ای آن را با مردم اردن پیوند می‌دهد.

علاوه بر تکامل ایده تئاتر سازمانی آنچه دو مرحله را از هم متمایز می‌کند، تاریخ جغرافیایی در جنبش تئاتر در مرحله‌ی اول و دوم است. در مرحله‌ی اول حرکت تئاتر در شهرهای مختلف اردنی رشد کرد و پرورش یافت، در حالی که تلاش‌های تئاتر حرفه‌ای در مرحله‌ی دوم در پایتخت یعنی امان متمرکز شد. در آن هنگام که تئاتر استان‌ها تا حد سرگرمی و تقلید پس رفت کرده بود، پایتخت شاهد ارائه نمایش‌ها و سریال‌های عربی و جهانی بود. البته نمایش‌هایی که سازمان فرهنگ و هنر در سال 77/78م در استان‌ها اجرا کرد مستثنی می‌شود. این حرکت تاثیر شگرفی درهمگانی سازی پدیده تئاتر و آشتی‌دهی آن با مردم در استان‌ها داشت.

مرحله نخست از آغاز تا 1965: اولین اقدام نمایش در اردن در دیرهای مسیحی‌ها نمودار شد، ابتدا کار اجرای نمایشی برای آموزش دانشجویان در هنرهای فن بیان، صحت لهجه، قدرت و صلابت شخصیت و اعتماد به نفس به کار گرفته شد. پیشرو این حرکت دیر لاتین در مادبا بود که در آن سه تن از راهبان مسیحی فرهیخته و واقف به اهمیت نمایش، راه را برای نمایش هموار کردند و آن را در انتقال‌ اندیشه و گرایش‌های انسان دوستانه و تاثیر مستقیم در مردم قوت بخشیدند و آنان به ترتیب یوحنا بونفیل، آنتوان حیحی و زکریا شوملی هستند. در این دیر به جوان هوشیار اردنی‌ای اجازه داده شد تا از فرهیختگی این راهبان بهره‌مند شود. او از آن‌ها عشق به تئاتر و شناخت ابزار و حقیقت آن را الهام گرفت؛ وی همان نویسنده‌ی اردنی روکس بن زاید العزیزی است که در آن زمان معلمی در دیر بود. پیشگامی در گسترش و همگانی‌سازی این فرهنگ در دیرهای دیگر، از آنِ حماس العزیزی است که در امان، سلط و عجلون آن را دنبال کرد.

یوحنا بونفیل تئاتر‌هات کاوی یا سعید (1914م) را ارائه کرد که نمایشی اجتماعی است که افراد مغرور و متکبر را به سخره گرفته است. در سال (1918م) آنتوان حیحی نمایشنامه‌ی ملائکه و شیطان را آماده و روکس العزیزی با نظارت مولف آن را کارگردانی کرد. وی بعد از آن نمایشنامه‌ی فیلسوف را در سال (1920م) کارگردانی کرد. با توجه به موفقیت نمایش اخیر، الحیحی ناظر بر ایجاد اولین انجمن با نام «انجمن نوظهور کاتولیک عرب» در اردن شد که به تئاتر و قواعد آن پرداخت.

عزیزی بعد از تالیف روش‌های تئاتر و درک قواعد و ادواتش در نوشتن و تولید چهار نمایش: عاشقان (1921م)، متمرد (1922م)، متهم (1922م) و طریق آلام (1922م) مشارکت کرد، سه کار نخست به ویژگی گرایش اجتماعی‌شان متمایزند که دیدگاه مولف در دعوت به عدالت نسبت به بانوان و ضرورت دفاع از حقوق زن در آن به چشم می‌خورد. با توجه به عدم حضور دختران جوان که شایسته‌ی بازی در نقش‌های زنانه در آن نمایش باشند، پسران جوان در آن نقش‌ها بازی کردند، به همین دلیل متهمــه و متمرده به اجبار در خانه مولف در مادبا اجرا شد. اجرای نمایش‌های ذکر شده محدود به دانشجویان و دبیران دیر لاتین و تعداد بسیار کمی از دوستداران و عاشقان هنر جدید بود زیرا در توان آن‌ها نبود که نمایش را توسعه بخشند یا موفقیتش را نزد مردمی که با پدیده‌ای غربی در فرهنگ عرب انس نگرفته‌اند، تضمین کنند، آن هم در حالی که به هنر‌ورزانش نگاهی پست و ناموفق داشتند. از این رو العزیزی و همکارانش را که شیفته‌ی تئاتر بودند به انتقال اجرایشان به خانه‌های خود راند؛ دور از جامعه‌ای که در وهله‌ی اول هدف اصلی تئاتر است. مطالعه‌ی اجتماعات متنوع سهیم در نمایش تئاتر که بعد از اولین نشانه‌ها در دیر لاتین در مادبا به وجود آمد، نشان می‌دهد که تئاتر در مرحله نخست تا حد زیادی هماهنگ با جریانات مسلط بر تفکر عمومی بود.

بخش عظیمی از این آثار به الهام از گذشته و اتفاقات مهم مبتنی است یا داستان دستاوردهای فرمانده‌ای بزرگ است و پیروزی‌هایش را نقل می‌کند یا ازوقایعی تاریخی سرچشمه می‌گیرد یا حالت‌های عشق جاودانه‌ی انسان را به تصویر می‌کشد. آثار دیگر به گذشته برمی گردد تا نواقص را تحلیل کند و از تجربیات گذشته در حال بهره ببرد. گروه سوم وضعیت حال را ارائه می‌کند و تلاش‌های ملت‌های عرب را در مقابله با استعمارگر اروپایی یا استعمارگر صهیونیستی می‌ستاید.

آثار نمایشی بسیاری است که از گذشته الهام گرفته است و با مردان بزرگی از تاریخ عرب و موقعیت‌های آن‌ها آراسته شده است. روکس العزیزی در دیر لاتین در مادبا نمایش‌های: السموال یا وفاء العرب (1923م) از آثار جمیل بحری؛ الرشید و البرامکــه‌ی (1924) نوشته‌ی آنتوان رباط و صلاح الدین ایوبی (1924م) اثری از نجیب حداد را ارائه کرد. در دو نمایشنامه‌ی الرشید و صلاح الدین ایوبی نویسنده حالاتی از تاریخ عرب را ارائه می‌کند که در آن فرمانده‌ی عرب در مقابل توطئه‌ی ملی یا حمله‌ی خارجی پیروز شده است. اما السموال نمونه‌های اخلاقی و رفتاری از تاریخ اجتماعی عرب را به روشی تمثیلی برای بازگرداندن اعتماد به نژاد عربی در عصر حاضر ارائه کرد، به همین دلیل می‌توان گفت که العزیزی در این کارها انتخابی هدفمند داشته تا گرایش استقلال‌‌طلبانه‌ی عربی را منعکس کند که بر فکر عرب در آغاز قرن بیستم حاکم است.

نتیجه‌ی موفقیتی که‌ این نمایش و نه دیگر نمایش‌های العزیزی در مادبا با آن روبرو شد به دلیل القاء خوب آن در تفکر عمومی مردم اردن بود؛ این نمایش در امان و سلط و عجلون بین سال‌های 1934-1927م، دوباره اجرا شد. او علاوه بر این‌ها دو تئاتر جدید با نام‌های تاجر ونیزی اثر شکسپیر و ابن وائل نوشته‌ی شارل آبیلا را ارائه کرد؛ اولی را در مدرسه‌ی راهبات الوردیه در امان به سال1927م به نمایش گذاشت. انتخاب این متن پاسخ به احساس نارضایتی در مقابل افزایش مهاجرت یهودیان به فلسطین بود. نمایشنامه‌ی ابن وائل در دیر لاتین در امان به سال 1934م عرضه شد که به‌این بهانه عیار عرب‌گرایی العزیزی افزوده شود؛ این نمایش به منظور مباهات به عرب خصیصه‌ی کرم را در عرب می ستاید و ارزش‌های آن‌ها را به تصویر می‌کشد.

نمایش‌های بسیاری از آثار ذکر شده در مدارس و سالن‌های نمایش دوباره اجرا شد و به سرعت در اردن انتشار یافت. انجمن التضامن النسائی بعد از اجرای نمایش صلاح‌الدین در سال 1943م در مدرسه‌ی متوسطه‌ی امان در سلط تئاتر وفاء العرب را در سال 1946م ارائه کرد که بعد از پنج سال انجمن الفضائل الاسلامیــه در معان نیز آن را به نمایش گذاشت.

همچنان نمایش‌های اردنی در تجلیل مبارزه‌ی عربی در مقابل استعمارگر اروپایی در غرب سرزمین عربی عرضه می‌شد؛ انجمن مواب در کرک نمایش الاسیر را در سال 1946م نوشته‌ی محمد المحیسن در سال 1933م ارائه کرد. این نمایشنامه داستان عبدالکریم الخطابی در مقاومت اشغال اسپانیا در دهه سوم از قرن بیستم را روایت می‌کند و شبیه به‌این نمایش، تئاتر دماء فی الجزایر نوشته و تولید منیر الطاهر در سال 1958م در امان و نمایش نضال فی الجزائر نوشته‌ی محمد الجمل و تولید و کارگردانی ابراهیم الخطیب در امان در همان سال است.

در بستر این استقبال ملی از تئاتر در اردن، تلاش‌های نمایشی‌ای افزایش یافت که مبارزه ملت فلسطین علیه هجوم صهیونیستی را زنده می کرد. حمد الفرحان تئاتر الوطن تالیف عبدالوهاب ابوالسعود را در مدرسه متوسطه‌ی امان در سال 1944م ارائه کرد که مجددا به کارگردانی زهیر کحاله در دانشکده اسلامی و همچنین انجمن السلام در زرقاء در سال 1948م به نمایش گذاشته شد[۳].

گروه تئاتر و موسیقی در اربد تئاتر الشموع المحترقه را در سال 1946م و تئاتر الضحیــه نوشته و تولید صلاح ابوزید را در سال 1948م به نمایش گذاشت. این آثار‌اندوهی را به تصویر می کشد که ملت فلسطین طی حملات صهیونیستی با همدستی استعمارگر انگلیسی از آن‌ها رنج برده است. تئاتر دیگری با عنوان الوطن المسلوب به همین موضوع پرداخت که در سال 1953م در امان به نمایش گذاشته شد و به‌دنبال آن نمایش ارجوحــه الابطال به نویسندگی و کارگردانی محمد احمد ابو غریبــه در مدرسه متوسطه اربد در سال 1956م عملیات اعدام انقلابیون عرب توسط صهونیست‌ها را به نمایش گذاشت[۴].

دکتر سمیر قطاس نخستین تلاش‌ها برای شکل‌گیری تئاتر و نمایشنامه نویسی در اردن را به سال 1945 میلادی در کانون بازیگری و موسیقی شهر اربد می‌داند که پس از آن نمایشنامه الشموع المحترقــه به نویسندگی صلاح ابوزید در سینما الزهراء شهر اربد در سال 1948 میلادی به روی صحنه رفت. وی هم‌چنین گروه هنری سینما و تئاتر اردن به ریاست ابراهیم مسیس را که در اوایل دهه پنجاه میلادی آغاز به کارکرد، از دیگر نشانه‌های ظهور تئاتر و نمایشنامه نویسی در اردن می‌داند[۵].

از میان آثاری که به گذشته با غرور تاریخی عرب نظر دارد: تئاتر فتح الاندلس به زبان شعر از آثار الشیخ فواد الخطیب در سال 1956م در امان، تئاتر عبد الرحمن الناصر نوشته عباس علام در امان در سال 1948م، نمایش واقعــه القادسیــه نوشته‌ی عبد الغنی الریماوی در معان در سال 1948م و تئاتر المعتصم بالله به نویسندگی و کارگردانی منیر الطاهر در امان در سال 1958م می‌باشند. علاوه بر این مجموعه محمد احمد ابوغریبــه در چهار نمایشنامه به نام‌های: ضرار بن الازور 1947م، عمار بن یاسر 1960م، خالدبن الولید 1961م و معرکــه الیرموک 1960م که به تماشاخانه‌ی مدرسه متوسطه اربد ارائه کرد، مشارکت نمود.

همچنین تئاترهایی با محتوای انسان دوستی از تاریخ عرب ارائه شد، مانند: جمیل بثینه نوشته و تولید حسین سراج الدین در امان به سال 1940م، امیره الاندلس نوشته احمد شوقی در امان به سال 1946م و غرام ولاده که حسین سراج الدین با بیان آن، داستان عشق ولاده و ابن زیدون را در سال 1952م ماندگار کرد. تئاترهایی هم به تاریخ اسطوره‌ای قدیم، عربی یا غیر عربی مربوط می شد که مفهوم عشق با تمامی معانی آن را ارائه می کرد؛ این نمایش‌ها به نام‌های: طوفان 1934م، مع الاله علی الارکروبول 1954م و الحب یعلو همگی نوشته‌ی حسنی فریز می‌باشند. جریان دوم هم گرچه آثاری را شامل می‌شود که به گذشته باز می‌گردند، اما این بازگشت به گذشته به منظور بررسی آن و تحلیل جنبه‌های منفی در عصرهای تمدن عربی و اسلامی و تبیین چارچوب تخریب و نابودی ناشی از چند پاره شدن و رقابت و تفرقه است.

از این دست است، تئاتر علی احمد باکثیر به نام: حرب البسوس که در صومعه‌ی ابوسعید سال 1936م ارائه شد و تئاتر غرام ولاده نوشته‌ی حسین سراج الدین که داستان عشق ولاده و ابن زیدون را روایت می‌کند و تبیین می‌کند که چگونه درگیری‌ها باعث ویرانی تمدن عربی و خروج مسلمانان از‌ اندلس شد.

جریان سوم شامل آثاری است که با حقیقت زندگی عربی همراه شده و شجاعت انقلابی‌های عرب در مقابل استعمار نو که به دنبال ظلم عثمانی رخ داد را تجلیل می‌کند؛ از بارزترین نمونه‌های این رویکرد نمایش سهرات العرب نوشته‌ی عثمان قاسم است که در اربد در سال 1920م توسط تعدادی از جوانان فدایی جنبش آزادی عربی ارائه شد؛ از جمله: شفیق الصفدی، جمیل شاکر، عبد اللطیف شاکر، مصطفی وهبی التل، سامح حجازی و محمد محیی الدین اللحام. این نمایش از جنبش استقلال‌طلبانه و حس ملی‌گرایی عرب در آغاز قرن بیستم پرده برمی دارد و توطئه‌های استعماری علیه آن‌ها را به نمایش می‌گذارد و نقش‌هاشمی‌ها در آزادی سوریه از ظلم و ستم ترک‌ها را بیان و مقاومت آن‌ها را در مقابل استعمارگر فرانسوی آشکار می‌کند. هم چنین نمایش سهرات العرب دوره‌ی تاریخی‌ای را پوشش می‌دهد که از ظهور انجمن اتحاد و ترقی نژادی تا خروج ملک فیصل بن حسین از دمشق در سال 1921م ادامه می‌یابد.

گفته شده که‌ این تئاتر با پذیرشی بی همتا روبرو شد و بالغ بر هزار و دویست دینار طلا درآمد داشت. شاید رمز موفقیت این نمایش در توانایی نویسنده‌ی آن بر تاثیر گرفتن از نگرش کارآمد در تفکر عربی در مقابل دسیسه‌های استعمارگر فرانسوی علیه بلند پروازی‌های عرب و فعال سازی آن تمایلات به منظور برانگیختن همت عربی و تحریک آن در رویارویی با آن دسیسه‌ها و غلبه علیه آن‌ها، باشد. شایسته‌ی ذکر است که مدرسه‌ی متوسطه‌ی کرک تئاتر استرداد سوریا را در سال 1928م اجرا کرد که از حیث محتوا و معنا شبیه به تئاتر سهرات العرب است. از جمله تئاتر‌های موج سوم تئاتر الرایــه الهاشمیــه نوشته‌ی جمیل القسوس است که در زرقاء به نمایش گذاشته شد و نقش‌ هاشمی‌ها را در ایجاد انگیزه در جنبش آزادی و مبارزه عربی معاصر ستایش می‌کند و به نقش آنان در تاسیس پادشاهی اردن‌ هاشمی و شکوفایی آن افتخار می‌کند[۶].

مرحله‌ی دوم حرکت تئاتر (1985-1965م) در اردن تئاتر موسساتی است. این اصطلاح به معنی خروج تئاتر از تلاش‌های فردی و خودجوش و ظهور تلاشی رسمی در این حرکت و گرایش گسترده و منظم تعداد بسیاری از سازمان‌های عمومی و خصوصی به‌این گونه‌ی فرهنگی و همکاری افراد ماهر در این نوع از هنر به منظور تولید آثاری با بعد جمعی و تخصصی است. در این برهه از تاریخ فعالیت تئاتر، توجه به اجزای مختلف اجرای تئاتر مانند: دکور، اکسسوار (تجهیزات ساخت و ساز)، نورپردازی، صدا، حرفه‌ی بازیگری و کارگردانی و بالابردن کیفیت اجرا در کنار کیفیت متن را شاهدیم، درحالی که در مرحله‌ی نخست در اهتمام نسبت به کیفیت ایده در متن و شور و شوق بسنده می‌شود[۷].

وضعیت، انواع و تعداد گروه‌های نمایش و مراکز و انجمن‌ها

دهه 60 را می‌توان اغاز شکوفایی رسمی نمایشنامه در اردن شمرد چنان که بسیاری از کارشناسان هنری آغاز رسمی تئاتر در اردن را با نمایش نمایشنامه الفخ در سال 1962 میلادی همزمان می‌دانند. این نمایشنامه به دست رابرت توماس نگاشته و توسط‌ هانی صنوبر کارگردانی شد و در مرکز اطلاعات آمریکایی در امان به روی صحنه رفت[۸]. در این دوره علاوه بر این موسسه‌هایی که به طور رسمی به فعالیت تئاتر پرداختند، دانشگاه اردن، خانواده‌ی تئاتر اردن، سازمان فرهنگ و هنر و انجمن نمایشنامه نویسان اردنی و دانشگاه یرموک، نیز تئاتر را ارتقاء بخشیدند[۹]. که در ادامه به تفصیل بیشتری می‌آید[۱۰].

نیز نگاه کنید به

تئاتر و هنرهای نمایشی زیمبابوه؛ تئاتر و هنرهای نمایشی کانادا؛ تئاتر و هنرهای نمایشی روسیه؛ تئاتر و هنرهای نمایشی تونس؛ تئاتر و هنرهای نمایشی ژاپن؛ تئاتر و هنرهای نمایشی کوبا؛ تئاتر و هنرهای نمایشی لبنان؛ تئاتر و هنرهای نمایشی مصر؛ هنر تئاتر مدرن چین؛ تئاتر و هنرهای نمایشی سنگال؛ تئاتر و هنرهای نمایشی آرژانتین؛ تئاتر و هنرهای نمایشی فرانسه؛ تئاتر و هنرهای نمایشی مالی؛ تئاتر و هنرهای نمایشی ساحل عاج؛ تئاتر و هنرهای نمایشی تایلند؛ تئاتر و هنرهای نمایشی اوکراین؛ تئاتر و هنرهای نمایشی اسپانیا؛ تئاتر و هنرهای نمایشی اتیوپی؛ تئاتر و هنرهای نمایشی سیرالئون؛ تئاتر و هنرهای نمایشی قطر؛ تئاتر و هنرهای نمایشی تاجیکستان؛ تئاتر و هنرهای نمایشی سریلانکا؛ تئاتر و هنرهای نمایشی گرجستان؛ تئاتر و هنرهای نمایشی قزاقستان؛ تئاتر و هنرهای نمایشی بنگلادش

کتابشناسی

  1. حوامدة الدکتور مفید، المسرح فی الأردن، منشورات لجنــة تاریخ الاردن. ص. 9
  2. حوامدة الدکتور مفید، المسرح فی الأردن، منشورات لجنــة تاریخ الاردن.
  3. حوامدة الدکتور مفید، المسرح فی الأردن، منشورات لجنــة تاریخ الاردن.
  4. المصلح أحمد(1953 - 1993م)، ملامح عامــة للحیاة الثقافیــة فی الأردن، منشورات لجنــة تاریخ الاردن
  5. حوامدة الدکتور مفید، المسرح فی الأردن، منشورات لجنــة تاریخ الاردن. 7
  6. حوامدة الدکتور مفید، المسرح فی الأردن، منشورات لجنــة تاریخ الاردن. 7
  7. حوامدة الدکتور مفید، المسرح فی الأردن، منشورات لجنــة تاریخ الاردن. 7
  8. حوامدة الدکتور مفید، المسرح فی الأردن، منشورات لجنــة تاریخ الاردن. 7
  9. المصلح أحمد(1953 - 1993م)، ملامح عامــة للحیاة الثقافیــة فی الأردن، منشورات لجنــة تاریخ الاردن
  10. لایقی، غلامرضا (1402). جامعه و فرهنگ اردن. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی(در دست انتشار)