هنر لبنان: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
(صفحه‌ای تازه حاوی «'''مقدمه''' هر چند تاريخ هنر در لبنان ريشه در دوران فنيقي دارد، زمينه‌هاي تبلور هنر معاصر اين كشور به نيمه‌هاي قرن نوزدهم بازمي‌گردد. مقدمات هنر تأتر در سال 1847 با ابتكار فردي و به تقليد از هنر مدرن اروپا فراهم آمد و چندين دهه طول كشيد تا مرحله ب...» ایجاد کرد)
 
 
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''مقدمه'''
هنر لبنان شامل [[تئاتر و هنرهای نمایشی لبنان]]، [[پیشینه تئاتر و هنرهای نمایشی لبنان]]، [[تئاتر مدرن در لبنان]]، [[سینمای لبنان]]، [[پیشینه سینمای لبنان]]، هنرهای تجسمی،


هر چند تاريخ هنر در لبنان ريشه در دوران فنيقي دارد، زمينه‌هاي تبلور هنر معاصر اين كشور به نيمه‌هاي قرن نوزدهم بازمي‌گردد. مقدمات هنر تأتر در سال 1847 با ابتكار فردي و به تقليد از هنر مدرن اروپا فراهم آمد و چندين دهه طول كشيد تا مرحله بالندگي و شكوفايي خود را آغاز كند. هنرهاي تجسمي به ويژه نقاشي، در نيمه دوم اين قرن توسط گروهي از هنرمندان لبناني كه هنرهاي تجسمي را در اروپا فرا گرفته بودند،با چهره‌پردازي از شخصيت‌هاي سياسي اجتماعي و نقاشي مناظر طبيعي، پي افكنده شد. سينماي اين كشور اما نسبت به ساير انواع هنري با تأخير آغاز كرد و اولين تجربه‌ها در اين خصوص از سال 1930 و توسط فردي غيرلبناني آغاز و مسير رشد خود را پيمود. بدينسان، جنبش هنري معاصر لبنان با  فراگيري و الهام از هنر مدرن غربي، مراحل اوليه خود را آغاز كرد.
[[نقاشی لبنان|نقاشی]]، [[مجسمه سازی در لبنان|مجسمه سازی]]، [[موسیقی در لبنان|موسیقی]] است.  


'''تأتر'''
=== [[تئاتر و هنرهای نمایشی لبنان]] ===
[[پرونده:هنرهای نمایشی لبنان.jpg|پیوند=http://wiki.icro.ir/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D9%87%D9%86%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4%DB%8C%20%D9%84%D8%A8%D9%86%D8%A7%D9%86.jpg|بندانگشتی|هنرهای نمایشی لبنان - برگرفته از سایت independentarabia - قابل بازیابی از: https://www.independentarabia.com/node/432206/%D8%AB%D9%82%D8%A7%D9%81%D8%A9/%D9%85%D8%B3%D8%B1%D8%AD/%D8%B1%D9%88%D8%AC%D9%8A%D9%87-%D8%B9%D8%B3%D8%A7%D9%81-%D9%88%D8%B9%D9%84%D9%8A-%D8%B4%D8%AD%D8%B1%D9%88%D8%B1-%D9%8A%D8%AE%D8%AA%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%A3%D8%B3%D8%A7%D8%A9-%D8%A8%D9%8A%D8%B1%D9%88%D8%AA-%D9%85%D8%B3%D8%B1%D8%AD%D9%8A%D8%A7%D9%8B|425x425پیکسل]]
پژوهشگران تاریخ هنر معاصر عرب عموماً بر این باورند که مارون النقاش برای اولین بار [[تئاتر و هنرهای نمایشی لبنان|تئاتر]] را در [[لبنان]] و جهان عرب مطرح ساخت.<ref>نجم. (1980). ص. 31.</ref> النقاش که در ایتالیا با این هنر مدرن آشنا شده بود، در سال 1847 نمایشنامه بخیل را که اقتباسی از نمایشنامه خسیس مولیر بود نوشت و در همان سال در محل سکونت خود به اجرا گذاشت. او در سال‌های بعد دو نمایشنامه دیگر هم نوشت و اجرا کرد؛ یکی نمایشنامه ابوالحسن المغفل یا هارون الرشید در سال 1849 و دیگر، حسود گستاخ در سال 1853. با مرگ زود هنگام النقاش در سال 1855، برخی از شاگردان و هوداران او، به [[مصر]] کوچ کردند و تجربه‌های نمایشی خود را در این کشور که شرایط مساعدتری برای فعالیت‌های هنری جدید داشت ادامه دادند و زمینه‌های بالندگی آن را در جهان عرب فراهم آوردند. در [[لبنان]] تنها برخی تلاش‌های پراکنده در این زمینه ادامه یافت؛ از جمله ترجمه‌هایی که از نمایشنامه اروپایی صورت گرفت و یا اجرای برنامه‌های نمایشی که در مدارس و مجالس و مناسبت‌های اجتماعی، انجام می‌شد. از سال‌های اولیه قرن بیستم و در راستای جنبش ادبی با فزونی گرفتن ترجمه متون نمایشی غربی و نیز تألیف نمایشنامه‌هایی توسط نویسندگان و ادیبان لبنانی، هنر نمایش با مفهوم و قالب‌های جدید، بار دیگر سربرآورد. از جمله نمایشنامه‌هایی که از متون اروپایی ترجمه شده، اتللو از شکسپیر بود که در سال 1912 توسط [[خلیل مطران]] ترجمه و توسط گروه هنری جورج ابیض هنرمند مصری اجرا شد. در این مرحله، نمایشنامه‌ها بیشتر تحت تأثیر رویکرد رئالیسم اجتماعی بود. و از اولین نمایشنامه‌هایی که با این رویکرد نوشته شد، پدران و پسران، نوشته ادیب نامدار لبنانی و چهره بارز ادبیات مهجر، [[ميخائيل نعيمه|میخائیل نعیمه]] بود. نمایشنامه او اولین نمایشنامه‌ای بود که در جهان عرب به مسئله گسست و چالش بین نسل‌ها پرداخت و آن را مورد واکاوی قرار داد.<ref>الراعی. (1992). ص. 208.</ref> مسیری را که نعیمه آغاز کرد در سال‌های بعدی رهروان بسیاری داشت و نمایشنامه‌های متعددی با رویکرد واکاوی مسائل اجتماعی نوشته و اجرا شد. نمایشنامه بالاتر از انتقام با چنین رویکردی نوشته شد و در سال 1931 در [[الجامعة الاميركية فی بيروت (دانشگاه آمريكايی بيروت)|دانشگاه آمریکایی بیروت]] به اجرا درآمد.<ref>الراعی. (1992). ص. 211. </ref>


پژوهشگران تاريخ هنر معاصر عرب عموماً بر اين باورند كه '''مارون النقاش'''  براي اولين بار تأتر را در لبنان و جهان عرب مطرح ساخت (نجم 1980، 31). النقاش كه در ايتاليا با اين هنر مدرن آشنا شده بود، در سال 1847 نمايشنامه بخيل را كه اقتباسي از نمايشنامه خسيس مولير بود نوشت و در همان سال در محل سكونت خود به اجرا گذاشت. او در سالهاي بعد دو نمايشنامه ديگر هم نوشت و اجرا كرد؛ يكي نمايشنامه ابوالحسن المغفل يا هارون الرشيد در سال 1849 و ديگر،حسود گستاخ در سال 1853. با مرگ زود هنگام النقاش در سال 1855، برخي از شاگردان و هوداران او، به [[مصر]] كوچ كردند و تجربه‌هاي نمايشي خود را در اين كشور كه شرايط مساعدتري براي فعاليت‌هاي هنري جديد داشت ادامه داند و زمينه‌هاي بالندگي آن رادر جهان عرب فراهم آوردند. در لبنان تنها برخي تلاش‌هاي پراكنده در اين زمينه ادامه يافت؛ از جمله ترجمه‌هايي كه از نمايشنامه اروپايي صورت گرفت و يا اجراي برنامه‌هاي نمايشي كه در مدارس و مجالس و مناسبتهاي اجتماعي، انجام مي‌شد. از سالهاي اوليه قرن بيستم و در راستاي جنبش ادبي با فزوني گرفتن ترجمه متون نمايشي غربي ونيز تأليف نمايشنامه‌هايي توسط نويسندگان و اديبان لبناني، هنر نمايش با مفهوم و قالبهاي جديد، بار ديگر سربرآورد. از جمله نمايشنامه‌هايي كه از متون اروپايي ترجمه شده ،اتللو از شكسپير بود كه در سال 1912 توسط خليل مطران ترجمه و توسط گروه هنري جورج ابيض هنرمند مصري اجرا شد. در اين مرحله، نمايشنامه‌ها بيشتر تحت تأثير رويكرد رئاليسم اجتماعي بود. و از اولين نمايشنامه‌هايي كه با اين رويكرد نوشته شد، پدران و پسران، نوشته اديب نامدار لبناني و چهره بارز ادبيات مهجر، [[ميخائيل نعيمه]] بود. نمايشنامه او اولين نمايشنامه‌اي بود كه در جهان عرب به مسئله گسست و چالش بين نسلها پرداخت و آن را مورد واكاوي قرار داد (الراعي 1992، 208). مسيري را كه نعيمه آغاز كرد در سالهاي بعدي رهروان بسياري داشت و نمايشنامه‌هاي متعددي با رويكرد واكاوي مسائل اجتماعي نوشته و اجرا شد. نمايشنامه بالاتر از انتقام با چنين رويكردي نوشته شد و در سال 1931 در دانشگاه آمريكايي بيروت به اجرا درآمد (پيشين، 211).
یکی از نقاط عطف حوزه تئاتر در این دوران، پیدا کردن راه حلی میانه برای مشکل زبان نمایشنامه‌ها بود. میخائیل نعیمه در نمایشنامه خود هر دو زبان عامیانه و فصیح را به کار گرفت تا بتواند با هر دو گروه مخاطب عام و خاص ارتباط برقرار کند و بدین‌سان گستره مخاطبان تئاتر که پیشتر محدود به گروه‌های خاص اجتماعی بود، دیگر طبقات اجتماعی را نیز شامل شود. این تحول هر چند موفقیتی نسبی به همراه داشت، نتوانست به فراگیری این هنر و جذب گسترده مخاطبان منجر شود. در سال‌های بعد هم با این که نمایشنامه‌های متعددی نوشته و تعداد بیشتری از زبان‌های مختلف به عربی ترجمه شد، محدودیت گستره مخاطبان همچنان برقرار ماند.  


يكي از نقاط عطف حوزه تأتر در اين دوران، پيدا كردن راه حلي ميانه براي مشكل زبان نمايشنامه‌ها بود. ميخائيل نعيمه در نمايشنامه خود هر دو زبان عاميانه و فصيح را به كار گرفت تا بتواند با هر دو گروه مخاطب عام و خاص ارتباط برقرار كند و بدينسان گستره مخاطبان تأتر كه پيشتر محدود به گروه‌هاي خاص اجتماعي بود، ديگر طبقات اجتماعي را نيز شامل شود. اين تحول هر چند موفقيتي نسبي به همراه داشت،نتوانست به فراگيري اين هنر و جذب گسترده مخاطبان منجر شود. در سالهاي بعد هم با اين كه نمايشنامه‌هاي متعددي نوشته و تعداد بيشتري از زبان‌هاي مختلف به عربي ترجمه شد، محدوديت گستره مخاطبان همچنان برقرار ماند.  
مرحله نوین تئاتر معاصر [[لبنان]] از دهه شصت قرن گذشته آغاز شد که با شکل‌گیری گروه‌های تئاتر<ref>الراعی. (1992). ص. 214.</ref> و بهره‌گیری از تجربه حدود نیم قرن، [[تئاتر و هنرهای نمایشی لبنان|تئاتر]] ملی [[لبنان]] تبلور یافت. در دهه‌های شصت و هفتاد این قرن [[لبنان]] نه تنها کانون فرهنگی منطقه که صحنه حضور پررنگ احزاب و جریان‌های گوناگون سیاسی بود. از سوی دیگر، گرایش‌های ادبی وهنری متأثر از مکاتب غربی مبتنی بر رویکردهای فلسفی در این دوران هوادارانی قابل توجه داشت. تئاتر هم متأثر از چنین فضایی صحنه چالش اندیشه‌های سیاسی و فلسفی شد و مخاطبان بسیاری را جذب کرد.  


مرحله نوين تأتر معاصر لبنان از دهه شصت قرن گذشته آغاز شد كه با شكل‌گيري گروه‌هاي تأتر (پيشين، 214) و بهره‌گيري از تجربه حدود نيم قرن، تأتر ملي لبنان تبلور يافت. در دهه‌هاي شصت و هفتاد اين قرن لبنان نه تنها كانون فرهنگي منطقه كه صحنه حضور پررنگ احزاب و جريانهاي گوناگون سياسي بود. از سوي ديگر، گرايشهاي ادبي وهنري متأثر از مكاتب غربي مبتني بر رويكردهاي فلسفي در اين دوران هواداراني قابل توجه داشت. تأتر هم متأثر از چنين فضايي صحنه چالش انديشه‌هاي سياسي و فلسفي شد و مخاطبان بسياري را جذب كرد.  
گروه کارگاه حرفه‌ای تئاتر بیروت از اولین گروه‌های تئاتر جدید [[لبنان]] بود که توسط روجیه عساف و نضال الاشقر شکل گرفت. روجیه عساف تحصیلکرده رشته تئاتر در استراسبورگ و از بارزترین چهره‌های تئاتر معاصر عرب و [[لبنان]] است<ref>باشا، عبدو. (2010). هكذا انقلاب التغيير على أبطال التغيير في المسرح.  (الطبعة الأولى). بیروت: [https://daraladab.net/ دار الآداب للنشر والتوزيع]، ص. ۸۱.</ref> که در طول سال‌ها فعالیت‌های هنری خود تلاش فراوانی برای هدفمند ساختن هنر تئاتر و برقراری پیوند میان این هنر و جامعه صورت داد و از نقاط عطف زندگی هنری او برقراری ارتباط میان [[تئاتر و هنرهای نمایشی لبنان|تئاتر]] و دانشگاه بود.<ref>باشا، عبدو. (2010). هكذا انقلاب التغيير على أبطال التغيير في المسرح.  (الطبعة الأولى). بیروت: دار الآداب للنشر والتوزيع، ص. ۸۶.</ref> گروه هنری کارگاه تئاتر با اجراهای متعدد در [[لبنان]] و کشورهای عرب نقش به‌سزایی در پی افکندن تئاتر امروز [[لبنان]] داشت و قوی‌ترین تجربه تئاتری در تاریخ معاصر این هنر را در [[لبنان]] به نام خود ثبت کرد.<ref>باشا، عبدو. (2010). هكذا انقلاب التغيير على أبطال التغيير في المسرح.(الطبعة الأولى). بیروت: [https://daraladab.net/ دار الآداب للنشر والتوزيع،] ص. ۸۷.</ref> برخی از نمایشنامه‌هایی که این گروه اواخر دهه شصت و نیمه اول دهه هفتاد قرن گذشته اجرا کرد عبارت است از: بازرس از گوگول و شماره ویژه که در سال 1968 اجرا شد، کارت بلانش (1970)، اعتصاب دزدها(1971) و مراورید، یاقوت و یک سیب که در سال 1972 به اجرا درآمد. عساف در دهه هشتاد تحت تأثیر پیروزی انقلاب اسلامی به اسلام گروید و در طول سال‌های بعد با خروج از دایره تجربه و آزمون به تئاتر حرفه‌ای روی آورد و موفق شد با حضور در جشنواره‌های بین‌المللی جوایزی دریافت کند که از جمله آن‌ها، جایزه بهترین نمایش از جشنواره کارتاژ در [[تونس]] (1983)، جایزه بهترین کارگردانی و نمایش از همایش بین‌المللی تئاتر [[قاهره]] (1994) و جایزه شیر طلایی از جشنواره تئاتر و نیز در سال 2008 بود.  


گروه '''كارگاه حرفه‌اي تأتر بيروت''' از اولين گروه‌هاي تأتر جديد لبنان بود كه توسط '''روجيه عساف''' و نضال الاشقر شكل گرفت. روجيه عساف تحصيلكرده رشته تأتر در استراسبورگ و از بارزترين چهره‌هاي تآتر معاصر عرب و لبنان است (باشا 2010، 81) كه در طول سالها فعاليت‌هاي هنري خود تلاش فراواني براي هدفمند ساختن هنر تأتر و برقراري پيوند ميان اين هنر و جامعه صورت داد و از نقاط عطف زندگي هنري او برقراري ارتباط ميان تأتر و دانشگاه بود (پیشین، 86). گروه هنري كارگاه تأتر با اجراهاي متعدد در لبنان و كشورهاي عرب نقش بسزايي در پي افكندن تأتر امروز لبنان داشت و قوي‌ترين تجربه تأتري در تاريخ معاصر اين هنر را در لبنان به نام خود ثتب كرد (پيشين، 87). برخي از نمايشنامه‌هايي كه اين گروه اواخر دهه شصت و نيمه اول دهه هفتاد قرن گذشته اجرا كرد عبارت است از: بازرس از گوگول و شماره ويژه كه در سال 1968 اجرا شد، كارت بلانش (1970)، اعتصاب دزدها(1971) و مراوريد ، ياقوت و يك سيب كه در سال 1972 به اجرا درآمد. عساف در دهه هشتاد تحت تأثير پيروزي انقلاب اسلامي به اسلام گرويد و در طول سالهاي بعد با خروج از دايره تجربه و آزمون به تأتر حرفه‌اي روي آورد و موفق شد با حضور در جشنواره‌هاي بين‌المللي جوائزي دريافت كند كه از جمله آنها، جايزه بهترين نمايش از جشنواره كارتاژ در تونس (1983)، جايزه بهترين كارگرداني و نمايش از همايش بين‌المللي تأتر قاهره (1994) و جائزه شير طلائي از جشنواره تأتر و نيز در سال 2008 بود.  
گروه تئاتر تجربی  از دیگر گروه‌های [[تئاتر و هنرهای نمایشی لبنان|تئاتر لبنان]] نیز در همین سال‌ها توسط دو هنرمند لبنانی انطوان و لطیفه ملتقی تأسیس شد. فعالیت‌های هنری این گروه نیز در تبلور تئاتر مدرن در [[لبنان]] نقش‌آفرین بود. انطوان ملتقی همچون روجیه عساف، تلاش می‌کرد تا هنر [[تئاتر و هنرهای نمایشی لبنان|تئاتر]] در [[لبنان]] از مبنایی علمی و ساختاری مستحکم برخوردار گردد. این گروه اجراهای متعددی از آثار نمایشنامه‌نویسان بزرگ جهان را در کارنامه خود ثبت کرده است که از جمله آن‌ها: دو سیاهپوست کوچک از آگاتا کریستی، وصیت سگ که اقتباسی از سوزونا نویسنده برزیلی بود و کالیگولا از البرت کامو را می‌توان نام برد.<ref>الراعی. ص. 215.</ref>


'''گروه تأتر تجربي'''  از ديگر گروه‌هاي تأتر لبنان نيز در همين سالها توسط دو هنرمند لبناني انطوان و لطيفه ملتقي تأسيس شد. فعاليت‌هاي هنري اين گروه نيز در تبلور تأتر مدرن در لبنان نقش‌آفرين بود. '''انطوان ملتقي'''  همچون روجيه عساف، تلاش مي‌كرد تا هنر تأتر در لبنان از مبنايي علمي و ساختاري مستحكم برخوردار گردد. اين گروه اجراهاي متعددي از آثار نمايشنامه‌نويسان بزرگ جهان را در كارنامه خودثبت كرده است كه از جمله آنها: دو سياهپوست كوچك از آگاتا كريستي، وصيت سگ كه اقتباسي از سوزونا نويسنده برزيلي بود و كاليگولا از البرت كامو را مي‌توان نام برد. (الراعي ، 215).
=== [[پیشینه تئاتر و هنرهای نمایشی لبنان]] ===
هر چند تاریخ هنر در [[لبنان]] ریشه در دوران فنیقی دارد، زمینه‌های تبلور هنر معاصر این کشور به نیمه‌های قرن نوزدهم بازمی‌گردد. مقدمات هنر [[تئاتر و هنرهای نمایشی لبنان|تئاتر]] در سال 1847 با ابتکار فردی و به تقلید از هنر مدرن اروپا فراهم آمد و چندین دهه طول کشید تا مرحله بالندگی و شکوفایی خود را آغاز کند. هنرهای تجسمی به‌ ویژه [[نقاشی لبنان|نقاشی]]، در نیمه دوم این قرن توسط گروهی از هنرمندان لبنانی که هنرهای تجسمی را در اروپا فرا گرفته بودند، با چهره‌پردازی از شخصیت‌های سیاسی اجتماعی و نقاشی مناظر طبیعی، پی افکنده شد. [[سینمای لبنان|سینمای]] این کشور اما نسبت به سایر انواع هنری با تأخیر آغاز کرد و اولین تجربه‌ها در این خصوص از سال 1930 و توسط فردی غیرلبنانی آغاز و مسیر رشد خود را پیمود. بدین‌سان، جنبش هنری معاصر [[لبنان]] با  فراگیری و الهام از هنر مدرن غربی، مراحل اولیه خود را آغاز کرد.[[پرونده:تئاتر در لبنان.jpg|پیوند=http://wiki.icro.ir/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%AA%D8%A6%D8%A7%D8%AA%D8%B1%20%D8%AF%D8%B1%20%D9%84%D8%A8%D9%86%D8%A7%D9%86.jpg|بندانگشتی|تئاتر در [[لبنان]] - برگرفته از سایت aljasrah - قابل بازیابی از: https://aljasrah.net/aljasra22859/%D8%B1%D9%88%D8%AC%D9%8A%D9%87-%D8%B9%D8%B3%D8%A7%D9%81-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82-%D9%81%D9%8A-%D8%AD%D8%AF%D9%8A%D9%82%D8%A9-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D9%85%D9%8A%D8%B1%D8%A9%D8%B1%D9%85%D8%B2%D9%8A-%D8%A7/]]


'''گروه تأتر معاصر''' كه به مدرسه تأتر معاصر بيروت هم شهرت داشت، توسط '''منير ابودبس''' از پيشگامان هنر تأتر امروز لبنان تأسيس شد ابودبس كه برخي او را پدر تأتر امروز لبنان دانسته‌اند (باشا ،پیشین، 648) تلاش كرد تا روح شرقي را در قالبهاي غربي نمايش بدمد. اين گروه تآتر تا آغاز جنگ داخلي نمايشنامه‌هاي متعددي را كه عمدتاً به كارگرداني ابودبس بود بر روي صحنه برد. اديب شهريار از سوفوكلس، مكبث و هملت از شكسپير، دكتر فاوست از گوته، پادشاه مي‌ميرد از يونسكو و استثناء و قاعده از برشت در زمره نمايشنامه‌هاي بود كه توسط گروه تآتر معاصر اجرا شد. (الراعي ، 215).
==== [[تئاتر مدرن در لبنان]] ====
گروه تئاتر معاصر که به مدرسه تئاتر معاصر بیروت هم شهرت داشت، توسط منیر ابودبس از پیشگامان هنر تئاتر امروز [[لبنان]] تأسیس شد ابودبس که برخی او را پدر تئاتر امروز [[لبنان]] دانسته‌اند<ref>باشا، عبدو. (2010). هكذا انقلاب التغيير على أبطال التغيير في المسرح. (الطبعة الأولى). بیروت: [https://daraladab.net/ دار الآداب للنشر والتوزيع]، ص. ۲۴۸.</ref> تلاش کرد تا روح شرقی را در قالب‌های غربی نمایش بدمد. این گروه تئاتر تا آغاز جنگ داخلی نمایشنامه‌های متعددی را که عمدتاً به کارگردانی ابودبس بود بر روی صحنه برد. ادیب شهریار از سوفوکلس، مکبث و هملت از شکسپیر، دکتر فاوست از گوته، پادشاه می‌میرد از یونسکو و استثناء و قاعده از برشت در زمره نمایشنامه‌های بود که توسط گروه تئاتر معاصر اجرا شد.<ref>الراعی. ص. 215.</ref>


گروه‌هاي تآتر ديگري هم در اين سالها شكل گرفت كه از جمله آنها تأتر ملي بود كه بعدها به تأتر شو شو معروف شدو توسط حسن علاء الدين با عنوان هنري شوشو بنيانگذاري شد و از پديده‌هاي جديد در تاريخ تآتر معاصر لبنان بود. نمايشنامه‌هاي اين گروه معمولاً كميك و تك نفره اجرا مي‌شد و با رويكردي انتقادي به طرح مسائل اجتماعي و سياسي مردم‌پسند مي‌پرداخت. گروه ديگري كه در اين سالها فعاليت داشت، گروه تآتر مردمي لبنان بود كه به گروه برادران رحباني‌ شهرت داشت و عمدتاً به اجراي نمايشنامه‌هاي راديويي و اپرا اهتمام مي‌ورزيد. (پيشين، 217).
گروه‌های تئاتر دیگری هم در این سال‌ها شکل گرفت که از جمله آن‌ها تئاتر ملی بود که بعدها به تئاتر شوشو معروف شد و توسط حسن علاء الدین با عنوان هنری شوشو بنیانگذاری شد و از پدیده‌های جدید در تاریخ تئاتر معاصر [[لبنان]] بود. نمایشنامه‌های این گروه معمولاً کمیک و تک نفره اجرا می‌شد و با رویکردی انتقادی به طرح مسائل اجتماعی و سیاسی مردم‌پسند می‌پرداخت. گروه دیگری که در این سال‌ها فعالیت داشت، گروه تئاتر مردمی [[لبنان]] بود که به گروه برادران رحبانی‌ شهرت داشت و عمدتاً به اجرای نمایشنامه‌های رادیویی و اپرا اهتمام می‌ورزید.<ref>الراعی. ص. 217.</ref>


از ديگر هنرمندان حوزه تآتر كه در اين سالها در مقام كارگردان و يا بازيگر، نقش قابل توجهي در شكل‌گيري تآتر امروز لبنان داشتند، نامهايي چون يعقوب الشدراوي، ريمون جباره، انطوان كرباج، شكيب خوري و بيرج فازليان قابل ذكرند.
از دیگر هنرمندان حوزه تئاتر که در این سال‌ها در مقام کارگردان و یا بازیگر، نقش قابل توجهی در شکل‌گیری تئاتر امروز [[لبنان]] داشتند، نام‌هایی چون یعقوب الشدراوی، ریمون جباره، انطوان کرباج، شکیب خوری و بیرج فازلیان قابل ذکرند.


با آغاز جنگ داخلي، هنر تآتر چون ديگر حوزه‌هاي فرهنگي هنري، به ويژه در سالهاي اول جنگ، دچار ركود شد و بسياري از هنرمندان ناگزير از ترك وطن شدند و گروهي هم از ادامه فعاليت‌هاي هنري بازماندند. در چنين فضايي، گروه‌هاي تآتر خياباني و مردمي تا حدودي خلاء موجود را پر كرد كه با كمترين امكانات در مكانهاي عمومي به اجرا مي‌پرداختند. از سالهاي اول دهه هشتاد هم با بازگشت برخي از هنرمندان به وطن، زمينه فعاليت‌هاي هنري و نمايشي به تدريج فراهم شد كه تا پايان جنگ با فراز و فرودهايي ادامه يافت. بديهي است بيشتر موضوعات مورد اهتمام تأتر در آن سالها، مسائل و رويدادهاي جنگ وآثار رواني اجتماعي آن بود.  
با آغاز جنگ داخلی، هنر تئاتر چون دیگر حوزه‌های فرهنگی هنری، به ویژه در سال‌های اول جنگ، دچار رکود شد و بسیاری از هنرمندان ناگزیر از ترک وطن شدند و گروهی هم از ادامه فعالیت‌های هنری بازماندند. در چنین فضایی، گروه‌های تئاتر خیابانی و مردمی تا حدودی خلاء موجود را پر کرد که با کمترین امکانات در مکان‌های عمومی به اجرا می‌پرداختند. از سال‌های اول دهه هشتاد هم با بازگشت برخی از هنرمندان به وطن، زمینه فعالیت‌های هنری و نمایشی به تدریج فراهم شد که تا پایان جنگ با فراز و فرودهایی ادامه یافت. بدیهی است بیشتر موضوعات مورد اهتمام تئاتر در آن سال‌ها، مسائل و رویدادهای جنگ و آثار روانی اجتماعی آن بود.  


با پايان جنگ 15 ساله بااینکه نسل جديدي از هنرمندان جوان به صحنه تآتر آمدند و برخي از پيشكسوتان اين حوزه چون روجيه عساف، شكيب خوري و ريمون جباره نيز فعاليت‌هاي خود را از سر گرفتند و تأتر لبنان جاني تازه گرفت، به دلائل گوناگون، دوران طلائي تأتر لبنان در دهه‌هاي شصت و هفتاد تكرار نشد. مشكلات و موانع گوناگوني بر سرر راه تآتر امروز لبنان قرار دارند كه برخي سياسي، بخشي اقتصادي و بعضي ديگر جنبه جهاني دارند. ريمون جباره معتقد است تآتر امروز لبنان رو به زوال است و علت آن را تقسيم‌بندي‌هاي سياسي و طائفي مي‌داند كه حوزه تآتر را تحت تأثير قرار داده است. شكيب خوري كه از كارگردانان برجسته امروز لبنان و به تدريس رشته تآتر هم اشتغال دارد، از اينكه تآتر به عنوان وسيله تعبير انساني از مشكلات و دغدغه‌هاي اجتماعي، از مسير اصلي خود خارج و در وضعيت‌هاي سياسي گرفتار آمده، گله‌مند است. او همچنين هزينه‌هاي بالاي اجراي تأتر و عدم حمايت‌هاي لازم در اين خصوص را يكي ديگر از عوامل عدم پيشرفت تآتر مي‌داند. جلال خوري نيز معتقد است تآتر لبنان بازتاب واقعيت‌هاي امروز اين كشور است. وي مي‌گويد: تآتر ما نسخه‌برداري از تآتر غرب است و بحران امروز تآتر هم تابعي از بحران جهاني تآتر است. او همچنين مشكلات مالي و سستي مضامين را عامل ديگري مي‌داند كه وضعيت نامطلوب تآتر رقم زده است. *
با پایان جنگ 15 ساله با اینکه نسل جدیدی از هنرمندان جوان به صحنه تئاتر آمدند و برخی از پیشکسوتان این حوزه چون روجیه عساف، شکیب خوری و ریمون جباره نیز فعالیت‌های خود را از سر گرفتند و [[تئاتر و هنرهای نمایشی لبنان|تئاتر لبنان]] جانی تازه گرفت، به دلایل گوناگون، دوران طلایی [[تئاتر و هنرهای نمایشی لبنان|تئاتر لبنان]] در دهه‌های شصت و هفتاد تکرار نشد. مشکلات و موانع گوناگونی بر سرر راه تئاتر امروز [[لبنان]] قرار دارند که برخی سیاسی، بخشی اقتصادی و بعضی دیگر جنبه جهانی دارند. ریمون جباره معتقد است تئاتر امروز [[لبنان]] رو به زوال است و علت آن را تقسیم‌بندی‌های سیاسی و طائفی می‌داند که حوزه تئاتر را تحت تأثیر قرار داده است. شکیب خوری که از کارگردانان برجسته امروز [[لبنان]] و به تدریس رشته تئاتر هم اشتغال دارد، از اینکه تئاتر به عنوان وسیله تعبیر انسانی از مشکلات و دغدغه‌های اجتماعی، از مسیر اصلی خود خارج و در وضعیت‌های سیاسی گرفتار آمده، گله‌مند است. او همچنین هزینه‌های بالای اجرای تئاتر و عدم حمایت‌های لازم در این خصوص را یکی دیگر از عوامل عدم پیشرفت تئاتر می‌داند. جلال خوری نیز معتقد است [[تئاتر و هنرهای نمایشی لبنان|تئاتر لبنان]] بازتاب واقعیت‌های امروز این کشور است. وی می‌گوید: تئاتر ما نسخه‌برداری از تئاتر غرب است و بحران امروز تئاتر هم تابعی از بحران جهانی تئاتر است. او همچنین مشکلات [[مالی]] و سستی مضامین را عامل دیگری می‌داند که وضعیت نامطلوب تئاتر رقم زده است.[i]


البته بايستي توجه داشت علاوه بر مشكلات مورد اشاره هنرمندان لبناني، فزوني رو به روز كانالهاي ماهواره‌اي، خود عامل مهمي در جذب مخاطبان عام تآتر است كه لبنان هم از اين امر مستثني نبوده است.  
البته بایستی توجه داشت علاوه بر مشکلات مورد اشاره هنرمندان لبنانی، فزونی رو به روز کانال‌های ماهواره‌ای، خود عامل مهمی در جذب مخاطبان عام تئاتر است که [[لبنان]] هم از این امر مستثنی نبوده است.  


=== [[سینمای لبنان]] ===


'''سينما'''
==== [[پیشینه سینمای لبنان]] ====
[[پرونده:سینمای لبنان.jpg|پیوند=http://wiki.icro.ir/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D9%84%D8%A8%D9%86%D8%A7%D9%86.jpg|بندانگشتی|سینمای لبنان - برگرفته از سایت mehrnews - قابل بازیابی از: [https://Mehrnews.com/xxQVD mehrnews.com/xxQVD]]]
تاریخ سینمای معاصر [[لبنان]] از سال 1929 و تولید فیلم ماجراهای الیاس مبروک توسط سینماگری ایتالیایی آغاز شد. گوردانو بیدوتی، به جز این فیلم، ماجراهای ابوالعبد را نیز در سال 1931 ساخت. سومین فیلم تاریخ سینمای [[لبنان]]، میان معابد بعلبک بود که در سال 1936 توسط جولیود دولوکا ساخته شد. هر سه این فیلم‌ها صامت و کمدی بودند. بدین‌سان سینمای معاصر [[لبنان]] توسط بیگانگان آغاز شد و ده سال طول کشید تا دختر گل‌فروش، توسط اولین سینماگر لبنانی ساخته شود. این فیلم ناطق، توسط علی العریس بین سال‌های 1941 تا 1943 ساخته شد و سینمای آماتور اولیه را به سینمای حرفه‌ای نزدیک کرد.<ref>العريس، ابراهيم. (2010). الصورة الملتبسة: السينما في لبنان. الطبعة الأولى. بيروت: [https://www.daralnahda.com/ دار النهضة العربية]، ص. ۱۳.</ref>


تاريخ سينماي معاصر لنبان از سال 1929 و توليد فيلم ماجراهاي الياس مبروك توسط سينماگري ايتاليايي آغاز شد. گوردانو بيدوتي، به جز اين فيلم، ماجراهاي ابوالعبد را نيز در سال 1931 ساخت. سومين فيلم تاريخ سينماي لبنان، ميان معابد بعلبك بودكه در سال 1936 توسط جوليود  دولوكا ساخته شد. هر سه اين فيلم‌ها صامت و كمدي بودند. بدينسان سينماي معاصر لبنان توسط بيگانگان آغاز شد و ده سال طول كشيد تا دختر گل‌فروش، توسط اولين سينماگر لبناني ساخته شود. اين فيلم ناطق، توسط علي العريس بين سالهاي 1941 تا 1943 ساخته شد و سينماي آماتور اوليه را به سينماي حرفه‌اي نزديك كرد (العريس 2010 ، 13).
مرحله اولیه تاریخ سینمای معاصر [[لبنان]] تا پایان دهه چهل قرن پیش ادامه یافت. دومین مرحله از تاریخ سینمای معاصر [[لبنان]] از سال 1951 آغاز شد که [[لبنان]] گام‌های اولیه دوره رشد و شکوفایی اقتصادی خود را برمی‌داشت. در این سال‌ها و در پی تحولات سیاسی و رونق اقتصادی خاورمیانه، این کشور به دلیل برخورداری از شرایط مناسب، به کانون فرهنگی اقتصادی خاورمیانه تبدیل شد و سرمایه‌های بسیاری از ثروتمندان سوری، مصری، فلسطینی و به ویژه شیوخ کشورهای نفتی عرب به [[لبنان]] سرازیر شد. بدین‌سان زمینه‌های سرمایه‌گذاری و جذب امکانات لازم برای تولید فیلم‌های سینمایی با توجه به زمینه‌ها و تجارب پیشین، فراهم آمد. اولین فیلم سینمایی در‌ مرحله جدید که در [[لبنان]] ساخته شد، عذاب درون نام داشت که ملودرام اجتماعی بود و در سال 1952 توسط جرج قاعی سینماگر لبنانی ساخته شد. این فیلم هر چند به دلیل به کارگیری زبان فصیح در جذب مخاطب و فروش موفق نبود، از آنجا که آغاز گر مرحله نوین سینمای [[لبنان]] بود با اهمیت تلقی شد.<ref>الرأسي، جورج. (2010). محطات على طريق السينما اللبنانية والعربية. الطبعة الأولى. بیروت: دار الحوار الجديد، ص. 81.</ref> پس از آن، فیلم‌های دیگر، یکی پس از دیگری ساخته شد که فیلم‌های گل‌های صحرا (1957) از میشل هارون، قرار با امید (1958) از محمد سلمان، به کجا (1958) از جورج نصر که اولین سینماگر با تحصیلات آکادمیک بود، نمونه‌هایی از آن فیلم‌هاست داستان فیلم به کجا که از فیلم‌های ماندگار تاریخ سینمای [[لبنان]] است، روایت زندگی یک کشاورز لبنانی است که به دلیل مشکلات اقتصادی تصمیم به مهاجرت به [[آمریکا]] می‌گیرد و پس از سال‌ها اقامت در آن کشور همان‌گونه که با فقر [[لبنان]] را ترک کرده بود، به کشورش بازمی‌گردد.<ref>الرأسي، جورج. (2010). محطات على طريق السينما اللبنانية والعربية. الطبعة الأولى. بیروت: دار الحوار الجديد، ص. ۸۲.</ref>


مرحله اوليه تاريخ سينماي معاصر لبنان تا پايان دهه چهل قرن پيش ادامه يافت. دومين مرحله از تاريخ سيماي معاصر لبنان از سال 1951 آغاز شد كه لبنان گامهاي اوليه دوره رشد و شكوفايي اقتصادي خود را برمي‌داشت. در اين سالها و در پي تحولات سياسي و رونق اقتصادي خاورميانه، اين كشور به دليل برخورداري از شرايط مناسب، به كانون فرهنگي اقتصادي خاورميانه تبديل شد و سرمايه‌هاي بسياري از ثروتمندان سوري، مصري، فلسطيني و به ويژه شيوخ كشورهاي نفتي عرب به لبنان سرازير شد. بدينسان زمينه‌هاي سرمايه‌گذاري و جذب امكانات لازم براي توليد فيلم‌هاي سينمايي با توجه به زمينه‌ها و تجارب پيشين، فراهم آمد. اولين فيلم سينمايي درمرحله جديد كه در لبنان ساخته شد، عذاب درون نام داشت كه ملودرام اجتماعي بود و در سال 1952 توسط جرج قاعي سينماگر لبناني ساخته شد. اين فيلم هر چند به دليل به كارگيري زبان فصيح در جذب مخاطب و فروش موفق نبود، از آنجا كه آغاز گر مرحله نوين سينماي لبنان بود با اهميت تلقي شد (الراسي 2010، 81). پس از آن، فيلم‌هاي ديگر، يكي پس از ديگري ساخته شد كه فيلم‌هاي گلهاي صحرا (1957) از ميشل هارون، قرار با اميد (1958) از محمد سلمان، به كجا (1958) از جورج نصر كه اولين سينماگر با تحصيلات آكادميك بود، نمونه‌هايي از آن فيلم‌هاست داستان فيلم به كجا كه از فيلم‌هاي ماندگار تاريخ سينماي لبنان است، روايت زندگي يك كشاورز لبناني است كه به دليل مشكلات اقتصادي تصميم به مهاجرت به آمريكا مي‌گيرد و پس از سالها اقامت در آن كشور همانگونه كه با فقر لبنان را ترك كرده بود، به كشورش بازمي‌گردد (پيشين،82).
مرحله بعدی تاریخ سینمای معاصر [[لبنان]] دهه شصت بود که با تأسیس استودیوهای سینمایی و آمدن سینماگران مصری به [[لبنان]] به دلیل شرایط نامناسب فعالیت‌های سینمایی در آن کشور، سینمای [[لبنان]] رونق گرفت. فیلم‌های ساخته شده در این سال‌ها عمدتاً کمیک، پلیسی و اجتماعی با رویکردی تجاری بود و لذا نتوانست مورد استقبال لبنانی‌ها قرار گیرد. البته تعدادی فیلم کیفی و غیرتجاری هم تولید شد که انگشتر فروش از یوسف معلوف بر اساس داستانی از جبران خلیل جبران، جوانان زیر آفتاب و شکست خورده پیروز از سمیر نصری، دختر نگهبان از هانری برکات و بیروت صفر یازده از انتوان ریمی از آن جمله است.<ref>الرأسي، جورج. (2010). محطات على طريق السينما اللبنانية والعربية. الطبعة الأولى. بیروت: دار الحوار الجديد، ص. ۸۳.</ref> در اواخر دهه شصت بیشتر سینماگران مصری [[لبنان]] را ترک کردند و سینمای تجاری هم به رکود گرایید. از این سال‌ها تا سال 1375 که جنگ داخلی آغاز شد، علی‌رغم شرایط سیاسی اجتماعی این کشور که رو به بحران پیش می‌رفت، سینماگران لبنانی از فعالیت تولیدی بازنماندند. در فاصله سال 1970 تا 1975 حدود 50 فیلم سینمایی در این  کشور ساخته شد که تنها 16 فیلم آن توسط مصری‌ها و بقیه را لبنانی‌ها ساختند. از میان فیلم‌های سینماگران لبنانی، برخی فیلم‌های با کیفیت و هدفمند ساخته شد که [[سینمای لبنان]] را به مرحله‌ای جدید هدایت کرد. از جمله این فیلم‌ها: صلح پس از مرگ(1971) از جورج شمشوم، سرنوشت (1972) از منیر بعاصیری، کفر قاسم (1973) از برهان علویه، ساعت آزادی زنگ زد (1974) از هاینی سرور و فیلم بلند داستانی بیروت ای بیروت که در سال 1975 به کارگردانی مارون بغدادی از برجسته‌ترین کارگردانان نیمه دوم قرن گذشته ساخته شد و تنها چند روز مانده به آغاز جنگ به نمایش درآمد.<ref>العريس، ابراهيم. (2010). الصورة الملتبسة: السينما في لبنان. الطبعة الأولى. بيروت: [https://www.daralnahda.com/ دار النهضة العربية]، ص. ۱۴۵.</ref> مارون بغدادی در این فیلم به تفاوت‌های فرهنگی اجتماعی طوائف مسیحی و مسلمان و مناسبات میان آن‌ها پرداخته است.


مرحله بعدي تاريخ سينماي معاصر لبنان دهه شصت بودكه با تأسيس استوديوهاي سينمايي و آمدن سينماگران مصري به لبنان به دليل شرايط نامناسب فعاليت‌هاي سينمايي در آن كشور، سينماي لبنان رونق گرفت. فيلم‌هاي ساخته شده در اين سالها عمدتاً كميك، پليسي و اجتماعي با رويكردي تجاري بودو لذا نتوانست مورد استقبال لبناني‌ها قرار گيرد. البته تعدادي فيلم كيفي و غيرتجاري هم توليد شد كه انگشترفروش از يوسف معلوف بر اساس داستاني از جبران خليل جبران، جوانان زير آفتاب و شكست خورده پيروز از سمير نصري، دختر نگهبان از هانري بركات و بيروت صفر يازده از انتوان ريمي از آن جمله است. (پيشين، 83) در اواخر دهه شصت بيشتر سينماگران مصري لبنان را ترك كردند و سينماي تجاري هم به ركود گرائيد. از اين سالها تا سال 1375 كه جنگ داخلي آغاز شد، عليرغم شرايط سياسي اجتماعي اين كشور كه رو به بحران پيش مي‌رفت، سينماگران لبناني از فعاليت توليدي بازنماندند. در فاصله سال 1970 تا 1975 حدود 50 فيلم سينمايي در اين  كشور ساخته شد كه تنها 16 فيلم آن توسط مصريها و بقيه را لبناني‌ها ساختند. از ميان فيلم‌هاي سينماگران لبناني، برخي فيلم‌هاي با كيفيت و هدفمند ساخته شد كه سينماي لبنان را به مرحله‌اي جدید هدايت كرد. از جمله اين فيلم‌ها: صلح پس از مرگ(1971) از جورج شمشوم، سرنوشت (1972) از منير بعاصيري، كفر قاسم (1973) از برهان علويه، ساعت آزادي زنگ زد (1974) از هايني سرور و فيلم بلند داستاني بيروت اي بيروت كه در سال 1975 به كارگرداني مارون بغدادي از برجسته‌ترين كارگردانان نيمه دوم قرن گذشته ساخته شد و تنها چند روز مانده به آغاز جنگ به نمايش درآمد. (العريس ، 145) مارون بغدادي در اين فيلم به تفاوت‌هاي فرهنگي اجتماعي طوائف مسيحي و مسلمان و مناسبات ميان آنها پرداخته است.
آغاز جنگ داخلی هر چند شوک بزرگی را بر همه بخش‌های فرهنگی هنری وارد ساخت، سینمای لبنان پس از مدتی خودرا بازیافت و سینماگران لبنانی رویدادهای جنگ و پی‌آمدهای سیاسی، اجتماعی و روانی آن و نیز مسئله آوارگان فلسطینی را دستمایه ساخت فیلم‌های جدید خود قرار دادند. از نگاه کارشناسان سینمای لبنان، سال‌های جنگ داخلی از لحاظ تولید و مضامین، مهم‌ترین مرحله تاریخ سینمای این کشور به شمار می‌رود و فیلم‌های ساخته شده در این سال‌ها، خونی جدید را به رگ‌های [[سینمای لبنان]] تزریق کرد. از نیمه دوم مرحله جنگ، شرایط به گونه‌ای بحرانی شد که بسیاری از کارگردانان را ناگزیر از مهاجرت به خارج و عمدتاً به [[فرانسه]] کرد، [[لبنان]] و مسائل جنگ اما همچنان موضوع اصلی فیلم‌های بسیاری از آنان بود.<ref>العريس، ابراهيم. (2010). الصورة الملتبسة: السينما في لبنان. الطبعة الأولى. بيروت: [https://www.daralnahda.com/ دار النهضة العربية]، ص. ۱۷.</ref> از جمله فیلم‌هایی که در سال‌های جنگ ساخته شد و موضوع آن‌ها مسائل مربوط به جنگ و مسئله فلسطین بود، تل الزعتر (1976) به کارگردانی جان شمعون و مصطفی ابوعلی، پناهگاه (1981) به کارگردانی رفیق حجار، بیروت دیدار (1983)، نامه‌ای از زمان جنگ (1984) از برهان علویه، آوردگاه (1985) از روجیه عساف، جنگ‌های کوچک (1984) به کارگردانی مارون بغدادی، شب‌های بیروت (1988) از غسان سلهب و بیروت غربی (1988) از زیاد دویری را می‌توان برشمرد.  
[[پرونده:سینما در لبنان.jpg|پیوند=http://wiki.icro.ir/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%20%D8%AF%D8%B1%20%D9%84%D8%A8%D9%86%D8%A7%D9%86.jpg|بندانگشتی|سینما در لبنان - برگرفته از سایت mizanonline - قابل بازیابی از: https://www.mizanonline.ir/fa/news/51059/%D8%A7%D9%88%D9%84%DB%8C%D9%86-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%B3%DB%8C%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AA%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D8%B2%D8%A8-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D9%84%D8%A8%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D8%A7%D9%87%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%DA%A9%D8%B1%D8%AF]]
از اواخر دهه هشتاد و اوایل دهه نود قرن گذشته نسلی از سینماگران لبنانی به ویژه در حوزه کارگردانی ظهور کردند تا راه پیشگامان سینمای معاصر را ادامه دهند.زیاد الدویری، غسان سلهب و اسد فولادکار در زمره کارگردانان نسل جدید سینماگران لبنانی هستند که از آن سال‌ها تا کنون توانسته‌اند با فیلم‌های خود در سینمای کشورهای عرب و جهان حضور یابند؛ از جمله زیاد الدویری با فیلم بیروت غربی که از نظر کارشناسان سرآغاز مرحله نوین [[سینمای لبنان]] است، توانست ضمن حضور در جشنواره کن از دیگر جشنواره‌های سینمایی چون جشنواره  سینمای عرب در انستیتو جهان عرب در [[پاریس]] (1998) جوایزی دریافت کند و پس از آن فیلم او در تعدادی از جشنواره‌های سینمایی بین‌المللی از جمله جشنواره‌ فیلم در لندن نمایش داده شد.<ref>العريس، ابراهيم. (2010). الصورة الملتبسة: السينما في لبنان. الطبعة الأولى. بيروت: [https://www.daralnahda.com/ دار النهضة العربية]، ص. ۱۵.</ref> طی سال‌های بعد از جنگ همچنین برخی از پیشگامان سینمای [[لبنان]] چون مارون بغدادی، جان شمعون و برهان علویه از مهم‌ترین چهره‌های بارز سینمای معاصر [[لبنان]]، همچنان با ساختن فیلم‌های متعدد به حضور خود در صحنه سینمایی این کشور ادامه دادند.  


آغاز جنگ داخلي هر چند شوك بزرگي را بر همه بخشهاي فرهنگي هنري وارد ساخت، سينماي لبنان پس از مدتي خودرا بازيافت و سينماگران لبناني رويدادهاي جنگ و پي‌آمدهاي سياسي،ا جتماعي و رواني آن و نيز مسئله آوارگان فلسطيني را دستمايه ساخت فيلم‌هاي جديد خود قرار دادند. از نگاه كارشناسان سينماي لبنان، سالهاي جنگ داخلي از لحاظ توليد و مضامين، مهمترين مرحله تاريخ سينماي اين كشور به شمار مي‌رود و فيلم‌هاي ساخته شده در اين سالها، خوني جديد را به رگهاي سينماي لبنان تزريق كرد. از نيمه دوم مرحله جنگ، شرايط به گونه‌اي بحراني شد كه بسياري از كارگردانان را ناگزير از مهاجرت به خارج و عمدتاً به فرانسه كرد، لبنان و مسائل جنگ اما همچنان موضوع اصلي فيلم‌هاي بسياري از آنان بود  (پيشين، 17). از جمله فيلم‌هايي كه در سالهاي جنگ ساخته شد و موضوع آنها مسائل مربوط به جنگ و مسئله فلسطين بود، تل الزعتر (1976) به كارگرداني جان شمعون و مصطفي ابوعلي، پناهگاه (1981) به كارگرداني رفيق حجار، بيروت ديدار (1983)، نامه‌اي از زمان جنگ (1984) از برهان علويه، آوردگاه (1985) از روجيه عساف، جنگهاي كوچك (1984) به كارگرداني مارون بغدادي، شبهاي بيروت (1988) از غسان سلهب و بيروت غربي (1988) از زياد دويري را مي‌توان برشمرد.  
در طول سال‌های پس از جنگ (1990 تا 2009) حدود 40 فیلم سینمایی در [[لبنان]] ساخته شده است که برخی از آنان در جشنواره‌های عربی و بین‌المللی شرکت و تعدادی نیز جایزه دریافت کرده‌اند. بجز فیلم‌های نام برده شده، برخی از فیلم‌های تولیدی سال‌های مزبور عبارتند از: خارج از حیات( 1991) از مارون بغدادی، گردباد (1992) به کارگردانی سمیر حبشی، هنگام در رسید (1994) ازجان کلودقدسی، گروگان انتظار(1994) از جان شمعون، اشباح بیروت (1998) به کارگردانی غسان سلهب، کودکان شاتیلا (1998) از می مصری، شبح شهر (2000) از جان شمعون، چرا مریم حکایت کرد (2001)از اسد فولاکار، سرزمین گمنام (2002) به کارگردانی غسان سلهب، لیلی این را گفت (2004) از زیاد دویری، کمربند آتش (2004) به کارگردانی بهیج حجیج، فلافل (2007) به کارگردانی میشل کمون، دود بدون آتش (2008) از سمیر حبشی و لبنانی خشمگین (2009) به کارگردانی زینة دکاش.


از اواخر دهه هشتاد و اوائل دهه نود قرن گذشته نسلي از سينماگران لبناني به ويژه در حوزه كارگرداني ظهور كردند تا راه پيشگامان سينماي معاصر را ادامه دهند.زياد الدويري، غسان سلهب و اسد فولادكار در زمره كارگردانان نسل جديد سينماگران لبناني هستند که ازآن سالها تا کنون توانسته‌اند با فيلمهاي خود در سينماي كشورهاي عرب و جهان حضور يابند؛ از جمله زياد الدويري با فيلم بيروت غربي كه از نظر كارشناسان سرآغاز مرحله نوين سينماي لبنان است، توانست ضمن حضور در جشنواره كن از ديگر جشنواره‌هاي سينمايي چون جشنواره  سينماي عرب در انستیتو جهان عرب در پاريس (1998) جوائزي دريافت كند و پس از آن فيلم او در تعدادي از جشنواره‌هاي سينمايي بين‌المللي از جمله جشنواره‌ فيلم در لندن نمايش داده شد. (العريس ، 15). طي سالهاي بعد از جنگ همچنین برخي از پيشگامان سينماي لبنان چون مارون بغدادي، جان شمعون و برهان علويه از مهمترين چهره‌هاي بارز سينماي معاصر لبنان، همچنان با ساختن فيلم‌هاي متعدد به حضور خود در صحنه سينمايي اين كشور ادامه دادند.  
علی‌رغم وجود زمینه‌های مناسب، امکانات فنی و نیروی متخصص،میزان تولید فیلم‌های سینمایی در [[لبنان]] پایین و به استناد برآوردهای یونسکو 5 فیلم در سال است که در مقایسه با میزان تولید در دهه‌های شصت و هفتاد، رقم بسیار کمی است. به جز عوامل کلی چون ظهور شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای، موارد دیگری چون ورود و نمایش فیلم‌های روز آمریکایی و اروپایی و نیز فقدان قوانین لازم حمایتی و مؤسسات پشتیبانی از تولید فیلم سینمایی از عوامل اصلی کند کننده رشد تولید در سینمای این کشور است.<ref>صادر. (2002). ص. 98.</ref>


در طول سالهاي پس از جنگ (1990 تا 2009) حدود 40 فيلم سينمايي در لبنان ساخته شده است كه برخي از آنان در جشنواره‌هاي عربي و بين‌المللي شركت و تعدادي نيز جايزه دريافت كرده‌اند. بجز فيلم‌هاي نام برده شده، برخي از فيلمهاي توليدي سالهاي مزبور عبارتند از: خارج از حيات( 1991)از مارون بغدادي، گردباد (1992) به كارگرداني سمير حبشي، هنگام در رسيد (1994) ازجان كلودقدسي، گروگان انتظار(1994) از جان شمعون، اشباح بيروت (1998) به كارگرداني غسان سلهب، كودكان شاتيلا (1998) از مي مصري، شبح شهر (2000) از جان شمعون، چرا مريم حكايت كرد (2001)از اسد فولاكار، سرزمين گمنام (2002) به كارگرداني غسان سلهب، ليلي اين را گفت (2004) از زياد دويري، كمربند آتش (2004) به كارگرداني بهيج حجيج، فلافل (2007) به كارگرداني ميشل كمون، دود بدون آتش (2008) از سمير حبشي و لنباني خشمگين (2009) به كارگرداني زينة دكاش.
مهم‌ترین جشنواره سینمایی [[لبنان]]، ایام بیروت السینمائیة است که از سال 2001 فعالیت خود را آغاز کرده است و هر دو سال یکبار برگزار می‌شود. در این جشنواره علاوه بر فیلم‌های سینمایی [[لبنان]]، فیلم‌های سینمایی دیگر کشورهای عربی هم امکان مشارکت دارند. این جشنواره غیر‌ رقابتی، غیردولتی و توسط شرکت تعاونی بیروت دی سی برگزار می‌شود. شعار جشنواره سینمایی بیروت، دفاع از سینمای مستقل، ابداعی و مؤلف است و جایزه آن صرفاً برای حمایت از تولید یک فیلم جدید سینمایی تعیین شده است.  


عليرغم وجود زمينه‌هاي مناسب، امكانات فني و نيروي متخصص،میزان توليد فيلمهاي سينمايي در لبنان پايين و به استناد برآوردهاي يونسكو 5 فيلم در سال است كه در مقايسه با ميزان توليد در دهه‌هاي شصت و هفتاد، رقم بسيار كمي است. به جز عوامل كلي چون ظهور شبكه‌هاي تلويزيوني ماهواره‌اي،موارد دیگری چون ورودونمایش فیلمهای روزآمریکائی واروپائی ونیز فقدان قوانين لازم حمايتي و مؤسسات پشتيباني از توليد فيلم سينمايي از عوامل اصلي كند كننده رشد توليد در سينماي اين كشور است (صادر 2002، 98).
مؤسسه سینما [[لبنان]] از جمله معدود مؤسسات غیردولتی است که توسط گروهی از سینماگران و با هدف حمایت از صنعت سینما و تلاش برای حضور سینمای این کشور در محافل سینمایی عرب و جهان در  سال 2003 تأسیس شده است. این مؤسسه به عنوان حلقه اتصال سینماگران و دولت این کشور با مرکز ملی سینما وابسته به وزارت فرهنگ عمل می‌کند. مؤسسه سینما [[لبنان]] همچنین در سال‌های اخیر توانسته است همکاری‌های گسترده‌ای را با مجامع و محافل فرهنگی سینمایی عربی و بین‌المللی چون انستیتو جهان عرب در پاریس، اونیفرانس فیلم فرانسه و فرهنگستان اروپایی برای کشورهای حوزه مدیترانه در بارسلون برقرار سازد.<ref>برگرفته از :جرجوره، ندیم. (2007): https://www.cinemaisis.com</ref>


مهمترين جشنواره سينمايي لبنان، '''ايام بيروت السينمائية''' است كه از سال 2001 فعاليت خود را آغاز كرده است و هر دو سال يكبار برگزار مي‌شود. در اين جشنواره علاوه بر فيلم‌هاي سينمايي لبنان، فيلمهاي سينمايي ديگر كشورهاي عربي هم امكان مشاركت دارند. اين جشنواره غير رقابتي، غيردولتي و توسط شركت تعاوني بيروت دي سي برگزار مي‌شود. شعار جشنواره سينمايي بيروت، دفاع از سينماي مستقل، ابداعي و مؤلف است و جايزه آن صرفاً براي حمايت از توليد يك فيلم جديد سينمايي تعيين شده است.
=== هنرهای تجسمی ===


مؤسسه سينما لبنان از جمله معدود مؤسسات غيردولتي است كه توسط گروهي از سينماگران و با هدف حمايت از صنعت سينما و تلاش براي حضور سينماي اين كشور در محافل سينمايي عرب و جهان در  سال 2003 تأسيس شده است. اين مؤسسه به عنوان حلقه اتصال سينماگران و دولت اين كشور با مركز ملي سينما وابسته به وزارت فرهنگ عمل مي‌كند. مؤسسه سينما لبنان همچنين در سالهاي اخير توانسته است همكاري‌هاي گسترده‌اي را با مجامع و محافل فرهنگي سينمايي عربي و بين‌المللي چون انستیتو جهان عرب در پاريس، اونيفرانس فيلم فرانسه و فرهنگستان اروپايي براي كشورهاي حوزه مديترانه در بارسلون برقرار سازد. *
==== [[نقاشی لبنان]] ====
نقاشی‌های دیواری برجای مانده در برخی کلیساها و دیرهای قدیمی در مناطق مختلف [[لبنان]] نشان از ریشه‌های تاریخی این [[هنر لبنان|هنر در لبنان]] دارد. نقاشی‌های دیواری کلیساها بیشتر مربوط به موضوعات دینی و چهره قدیسین و نیز چهره‌پردازی از عیسی مسیح و مریم عذراست.<ref>أبورزق، جوزف؛ بركات صالح؛ القيسي، عمران. (2004). الفن التشكيلي في لبنان. الطبعة الأولى، [http://www.alecso.org المنظمة العربية للتربية والثقافة والعلوم]، ص. ۴.</ref><ref>البستاني، الدكتور فؤاد افرام. (1969). لبنان، مباحث علمية واجتماعية. (الجزء الأول). بیروت: منشورات الجامعة اللبنانية، ص. ۱۴۹.</ref>


نقاشی معاصر [[لبنان]] اما از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ظهور کرد که گروهی از هنرمندان برای فراگیری نقاشی مدرن به اروپا رفتند و پس از آن که یکی پس از دیگری به [[لبنان]] بازگشتند با فعالیت‌های هنری و آثاری که پدید آوردند آغازگر روند هنر تجسمی در این سرزمین شدند. آنان با به کارگیری شیوه‌های علمی در هنر نقاشی موفق شدند این هنر را از دایره تفنن و سرگرمی به مسیر حرفه‌ای و تخصصی هدایت کنند.<ref>أبورزق، جوزف؛ بركات صالح؛ القيسي، عمران. (2004). الفن التشكيلي في لبنان. الطبعة الأولى، [http://www.alecso.org المنظمة العربية للتربية و الثقافة و العلوم]، ص. ۹.</ref> از جمله چهره‌های بارز هنری این دوره که سرآغاز جنبش هنرهای نوین تجسمی در [[لبنان]] بود، داوود القرم (1930 – 1852)، حبیب سرور (1938 – 1860) و خلیل الصلیبی (1970 – 1875) شایسته ذکرند. داوود القرم بیشتر به چهره‌پردازی شخصیت‌های سیاسی اجتماعی، حبیب سرور به مظاهر حیات مردم [[لبنان]] و خلیل الصلیبی که رویکردی کلاسیک داشت به موضوعات متنوع می‌پرداخت.<ref>برگرفته از سلیم، حسین احمد:  https://www.forums.fonon.net </ref>


'''هنرهاي تجسمي'''
پس از پایان جنگ جهانی اول فضای مناسب‌تری برای حوزه هنرهای تجسمی ایجاد شد و نسل جدیدی از هنرمندان که از دانش هنری پیشگامان، هنر نقاشی را فراگرفته بودند، راه آنان را ادامه دادند و مسیر بالندگی این هنر را هموار کردند. مرحله شکوفایی هنر نقاشی از دهه‌های چهل و پنجاه قرن گذشته آغاز شد. تأسیس آکادمی هنرهای زیبا که در سال 1943 از سوی دولت [[لبنان]] به رسمیت شناخته شد، تحولی در مسیر این شکوفایی بود. ده سال بعد تأسیس انجمن لبنانی هنرمندان نقاش و مجسمه‌ساز و کنده‌کاری، نقطه عطف دیگری در روند بالندگی هنرهای تجسمی بود. شمار زیادی از هنرمندان تجسمی از جمله هنرمندان نقاش، طی این سال‌ها با خلق آثاری ماندگار در مسیر تکامل آن سهیم بودند. قیصر الجمیل که آموزش‌های آکادمیک او در تربیت نسل بعدی مؤثر و خود از بنیادگذاران آکادمی هنرهای زیبا بود، در زمره آنان قرار دارد. عمرالانسی از شاگردان خلیل الصلیبی بود و با استعداد فوق‌العاده خود تأثیری عمیق بر این مرحله از جنبش هنری [[لبنان]] داشت. مصطفی فروخ  به عنوان هنرمندی پژوهشگر از ارکان جنبش هنری معاصر [[لبنان]] بود. صلیبا الدویهی چهره‌پرداز انسان و طبیعت از دیگر هنرمندان تأثیرگذار این مرحله بود که پس از فراگیری هنر نقاشی نزد حبیب سرور، به فرانسه رفت و در این رشته تخصص گرفت. الدویهی در سال 1950 به آمریکا مهاجرت کرد و تا سال‌های پایان زندگی به فعالیت و خلق آثار هنری ادامه داد. تعدادی از تابلوهای نقاشی او در موزه‌های آمریکا، انگیس و فرانسه نگهداری می‌شود.<ref>أبورزق، جوزف؛ بركات صالح؛ القيسي، عمران. (2004). الفن التشكيلي في لبنان. الطبعة الأولى. [http://www.alecso.org المنظمة العربية للتربية والثقافة والعلوم]، ص. ۳۰-۳۶.</ref>
[[پرونده:نقاشی در لبنان.jpg|پیوند=http://wiki.icro.ir/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D9%86%D9%82%D8%A7%D8%B4%DB%8C%20%D8%AF%D8%B1%20%D9%84%D8%A8%D9%86%D8%A7%D9%86.jpg|بندانگشتی|نقاشی در [[لبنان]] - برگرفته از سایت arabnews - قابل بازیابی از: https://www.arabnews.com/node/1561501/lifestyle]]
پس از تأسیس آکادمی لبنانی هنرهای زیبا، تأسیس دانشکده هنرهای زیبا در دانشگاه آمریکایی بیروت در سال 1954 و اهتمام دولت به حوزه هنر، نقطه عطف دیگری در مسیر پویایی هنرهای تجسمی بود. سال‌های دهه‌ی شصت و نیمه اول دهه هفتاد را می‌توان از مقاطع پررونق هنرهای تجسمی به‌ ویژه نقاشی به‌شمار آورد. تأسیس مراکز آموزشی آکادمیک، کانون‌های هنری، حضور منتقدان هنری و نیز نمایشگاه‌های متعدد طی این سال‌ها، در رشد علمی و توسعه این هنرها نقش به‌سزایی داشت. هنرمندان صاحب سبک این سال‌ها نیز با خلق آثار هنری مبتنی بر رویکردهای علمی و هنری مدرن، بیشترین سهم را در این خصوص داشتند. پل گیراگوسیان از جمله هنرمندان نقاش این کشور در نیمه دوم قرن گذشته است که در زمره بارزترین هنرمندان تجسمی [[لبنان]] و جهان عرب به‌شمار می‌رود.<ref>باشا، عبدو. (2010). هكذا انقلاب التغيير على أبطال التغيير في المسرح. (الطبعة الأولى). بیروت: [https://daraladab.net/ دار الآداب للنشر والتوزيع]، ص. ۷۰۱.</ref> آثار نقاشی گیراگوسیان همواره مورد استقبال محافل هنری و علاقمندان به هنر نقاشی در [[لبنان]] و دیگر کشورهای عرب قرار داشته است. او تلاش‌های بسیاری را برای تأسیس موزه هنرهای معاصر صورت داد که پیش از تحقق آن درگذشت. از دیگر هنرمندان تجسمی و نقاشی این دوران، می‌توان از هلن خال، سمیر ثابت، فرید عواد، ایلی کنعان، رفیق شرف و الیاس ابورزق نام برد.


'''نقاشي:''' نقاشي‌هاي ديواري برجاي مانده در برخي كليساها و ديرهاي قديمي در مناطق مختلف لبنان نشان از ريشه‌هاي تاريخي اين هنر در لبنان دارد. نقاشي‌هاي ديواري كليساها بيشتر مربوط به موضوعات ديني و چهره قديسين و نيز چهره‌پردازي از عيسي مسيح و مريم عذراست (ابورزق و ديگران، 2004،4، البستاني، 1969، 1، 149)
با آغاز جنگ در سال 1975، هنرهای تجسمی به مرحله‌ای از رکود وارد شد که تا سال‌ها ادامه یافت. در این مرحله بسیاری از هنرمندان [[لبنان]] را ترک کردند و فعالیت‌های هنری به حداقل کاهش یافت و تعدادی از آنان که در کشور ماندند، فعالیت‌های محدود هنری خود را با فراز و نشیب ادامه دادند.


نقاشي معاصر لبنان اما از اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بيستم ظهور كرد كه گروهي از هنرمندان براي فراگيري نقاشي مدرن به اروپا رفتند و پس از آن كه يكي پس از ديگري به لبنان بازگشتند با فعاليت‌هاي هنري و آثاري كه پديد آوردند آغازگر روند هنر تجسمي در اين سرزمين شدند. آنان با به كارگيري شيوه‌هاي علمي در هنر نقاشي موفق شدند اين هنر را از دايره تفنن و سرگرمي به مسير حرفه‌اي و تخصصي هدايت كنند. (ابورزق و ديگران ، 9) از جمله چهره‌هاي بارز هنري اين دوره كه سرآغاز جنبش هنرهاي نوين تجسمي در لبنان بود، داوود القرم (1930 – 1852)، حبيب سرور (1938 – 1860) و خليل الصليبي (1970 – 1875) شايسته ذكرند. داوود القرم بيشتر به چهره‌پردازي شخصيت‌هاي سياسي اجتماعي، حبيب سرور به مظاهر حيات مردم لبنان و خليل الصليبي كه رويكردي كلاسيك داشت به موضوعات متنوع مي‌پرداخت.*
با خاموش شدن شعله‌های جنگ، جنبش هنری دوره جدیدی را آغاز کرد که با سال‌های پیش از جنگ تفاوت داشت؛ به ویژه نسل جدیدی از هنرمندان در این کشور ظهور کردند که رویکردهای نوین متأثر از هنر مدرن جهانی بر آثار آنان غلبه داشت.<ref>أبورزق، جوزف؛ بركات صالح؛ القيسي، عمران. (2004). الفن التشكيلي في لبنان. الطبعة الأولى، [http://www.alecso.org المنظمة العربية للتربية و الثقافة والعلوم]، ص. ۱۱۷.</ref> تونی شکر، و لید رعد، نادین توما، خلیل جریح، عماد عیسی، ولید صادق، اکرم زعتری، ربیع مروه و جلال توفیق در شمار هنرمندان تجسمی دهه‌های اخیر [[لبنان]] قرار دارند که با اثرپذیری از سبک‌های امپرسیونیسم، اکسپرسیونیسم، فوتوریسم و کوبیسم، آثار هنری خود را خلق می‌کنند.


پس از پايان جنگ جهاني اول فضاي مناسبتري براي حوزه هنرهاي تجسمي ايجاد شد و نسل جديدي از هنرمندان كه از دانش هنري پيشگامان، هنر نقاشي را فراگرفته بودند، راه آنان را ادامه دادند  و مسير بالندگي اين هنر را هموار كردند. مرحله شكوفايي هنر نقاشي از دهه‌هاي چهل و پنجاه قرن گذشته آغاز شد. تأسيس آكادمي هنرهاي زيبا كه در سال 1943 ازسوي دولت لبنان به رسميت شناخته شد، تحولي در مسير اين شكوفايي بود. ده سال بعد تأسيس انجمن لبناني هنرمندان نقاش و مجسمه‌ساز و كنده‌كاري، نقطه عطف ديگري در روندبالندگي هنرهاي تجسمي بود. شمار زيادي از هنرمندان تجسمي از جمله هنرمندان نقاش، طي اين سالها با خلق آثاري ماندگار در مسير تكامل آن سهيم بودند. قيصر الجميل که آموزش‌هاي آكادميك او در تربيت نسل بعدي مؤثر و خود از بنيادگذاران آكادمي هنرهاي زيبا بود، در زمره آنان قرار دارد. عمرالانسي از شاگردان خليل الصليبي بود و با استعداد فوق‌العاده خود تأثيري عميق بر اين مرحله از جنبش هنري لبنان داشت. مصطفي فروخ  به عنوان هنرمندي پژوهشگر از اركان جنبش هنري معاصر لبنان بود . صليبا الدويهي چهره‌پرداز انسان و طبيعت از ديگر هنرمندان تأثيرگذار اين مرحله بود كه پس از فراگيري هنر نقاشي نزد حبيب سرور، به فرانسه رفت و در اين رشته تخصص گرفت. الدويهي در سال 1950 به آمريكا مهاجرت كرد و تا سالهاي پايان زندگي به فعاليت و خلق آثار هنري ادامه داد. تعدادي از تابلوهاي نقاشي او در موزه‌هاي آمريكا، انگيس و فرانسه نگهداري مي‌شود (ابورزق و ديگران ، 30 تا 36)
==== [[مجسمه سازی در لبنان]] ====
هنر پیکره‌سازی، سنتی دیرینه در [[لبنان]] و آثار کشف شده در کاوش‌های باستان‌شناسی نشان می‌دهد پیکره‌سازی در این سرزمین ریشه در دوران پیش از تاریخ دارد. وجود مناطق صخره‌ای و استفاده از سنگ به عنوان عامل مؤثری در حیات انسان‌های غارنشین، می‌تواند علت رواج این هنر در آن دوران باشد. مجسمه‌سازی و کنده‌کاری روی سنگ در عصر برونز و آهن و در ادامه در عصر فرعونی، یونانی و رومی و سپس در دوره‌های بیزانس و صلیبی هم استمرار داشته است. از دوره‌های مملوکی و عثمانی هم آثاری در این زمینه به دست آمده است.<ref>أبورزق، جوزف؛ بركات صالح؛ القيسي، عمران. (2004). الفن التشكيلي في لبنان. الطبعة الأولى. [http://www.alecso.org المنظمة العربية للتربية والثقافة والعلوم]، ص. ۱۳۶.</ref><ref>البستاني، الدكتور فؤاد افرام. (1969). لبنان، مباحث علمية واجتماعية. (الجزء الأول). بیروت: منشورات الجامعة اللبنانية، ص. ۱۴۴.</ref> پیکره‌سازی مدرن در [[لبنان]] از سال‌های اولیه قرن گذشته ظهور کرد و '''یوسف الحویک''' از اولین هنرمندان لبنانی بود که برای فراگیری این هنر تجسمی مدرن به ایتالیا رفت و پس از بازگشت به وطن با آموزش و خلق آثاری در این هنر، مسیر آینده را هموار کرد. آثاری که الحویک در سال‌های اولیه حرکت هنری خود پدید آورد بیشتر، نمادهای دینی و کلیسایی بود.<ref>أبورزق، جوزف؛ بركات صالح؛ القيسي، عمران. (2004). الفن التشكيلي في لبنان. الطبعة الأولى. [http://www.alecso.org المنظمة العربية للتربية والثقافة والعلوم]، ص. ۱۳۹.</ref> راهی را که الحویک و دیگر پیشگامان این هنر چون یوسف غصوب آغار کردند به زودی رهروانی یافت و نسلی از هنرمندان با بهره‌گیری از دانش و تجربه آنان هنر پیکره‌سازی را رونق بخشیدند و به مراحل تکامل و شکوفایی نزدیک کردند. از میان تعداد بسیاری از آن هنرمندان می‌توان از کسانی چون سلوی شقیر، میشل بصبوص، سمیح العطار، سامی الرفاعی، ندی رعد و مارون الحکیم نام برد. بیشتر پیکره‌سازان امروز [[لبنان]] متأثر از سبک‌های مدرن غربی بوده و برخی از آنان چون مارون الحکیم و سلوی شقیر در آثار خود از رویکرد انتزاعی بهره گرفته‌اند.


پس از تأسيس آكادمي لبناني هنرهاي زيبا، تأسيس دانشكده هنرهاي زيبا در دانشگاه آمريكايي بيروت در سال 1954 و اهتمام دولت به حوزه هنر، نقطه عطف ديگري در مسير پويايي هنرهاي تجسمي بود. سالهاي دهه‌ي شصت و نيمه اول دهه هفتاد را مي‌توان از مقاطع پررونق هنرهاي تجسمي به ويژه نقاشي بشمار آورد. تأسيس مراكز آموزشي آكادميك، كانون‌هاي هنري، حضور منتقدان هنري و نيز نمايشگاه‌هاي متعدد طي اين سالها، در رشد علمي و توسعه اين هنرها نقش بسزا داشت. هنرمندان صاحب سبك اين سالها نيز با خلق آثار هنري مبتني بر رويكردهاي علمي و هنري مدرن، بيشترين سهم را در اين خصوص داشتند. پل گيراگوسيان از جمله هنرمندان نقاش اين كشور در نيمه دوم قرن گذشته است كه در زمره بارزترين هنرمندان تجسمي لبنان و جهان عرب بشمار مي‌رود. (باشا، 2010،701). آثار نقاشي گيراگوسيان همواره مورد استقبال محافل هنري و علاقمندان به هنر نقاشي در لبنان و ديگر كشورهاي عرب قرار داشته است. او تلاشهاي بسياري را براي تأسيس موزه هنرهاي معاصر صورت داد كه پيش از تحقق آن درگذشت. از ديگر هنرمندان تجسمي و نقاشي اين دوران، مي‌توان از هلن خال، سمير ثابت، فريد عواد، ايلي كنعان، رفيق شرف و الياس ابورزق نام برد.  
جشنواره هنری پیکره‌سازی عالیه، یکی از معروف‌ترین جشنواره‌های هنری [[لبنان]] و جهان عرب است که از سال 1999، همه ساله در شهرستان کوهستانی عالیه برگزار می‌شود و تعداد قابل توجهی از‌‌ هنرمندان پیکره‌ساز لبنانی، عرب و از دیگر کشورهای جهان در آن مشارکت می‌کنند. این جشنواره که از حمایت یونسکو و همکاری انجمن لبنانی هنرمندان پیکره‌ساز و نقاش و شهرداری شهر عالیه، برخوردار است، فرصتی برای گردهم‌آیی هنرمندان تجسمی و ارائه جدیدترین آثار، برگزاری کارگاه‌های هنری و بحث و گفتگوهای علمی و تخصصی در  زمینه هنرهای تجسمی است.<ref>برگرفته از https://www.forums.fonon.net</ref>


با آغاز جنگ در سال 1975، هنرهاي تجسمي به مرحله‌اي از ركود وارد شد كه تا سالها ادامه يافت. در اين مرحله بسياري از هنرمندان لبنان را ترك كردند و فعاليت‌هاي هنري به حداقل كاهش يافت و تعدادي از آنان كه در كشور ماندند، فعاليت‌هاي محدودهنري خود را با فراز و نشيب ادامه دادند.
=== [[موسیقی در لبنان]] ===
[[پرونده:موسیقی لبنان.jpg|بندانگشتی|موسیقی [[لبنان]] - برگرفته از سایت seattletimes - قابل بازیابی از: https://www.seattletimes.com/entertainment/lebanon-holds-baalbek-concert-despite-virus-economic-crisis/]]
[[موسیقی در لبنان|موسیقی]] معاصر عرب مرهون کوشش های پیشگامان مصری در این عرصه چون سید درویش است. آنان در سال‌های اولیه قرن گذشته با هدف رهاسازی موسیقی عرب از نفوذ ترکی عثمای و پی افکندن موسیقی نوین، به بازخوانی موسیقی سنتی عرب و تدوین مبانی جدید برای آن از یک‌سو و مطالعه موسیقی مدرن جهان و کشف عناصر متناسب با فرهنگ و موسیقی شرقی عرب از سوی دیگر اهتمام ورزیدند. این کوشش ها به خلق موسیقی نوینی منجر شد که ترکیبی از اصالت و تجدد بود و موسیقی امروز عرب را بنیان گزارد.<ref>بلقزيز عبدالاله. (1990). الموسيقى العربية واشكالية الاصالة المعاصرة: [https://ar.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%A9_%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%82%D8%A8%D9%84_%D8%A7%D9%84%D8%B9%D8%B1%D8%A8%D9%8A المستقبل العربي]. العدد ۱۳۱. ص. ۱۸.</ref> سال‌ها بعد، اولین کنگره موسیقی عرب در سال 1932 با حضور موسیقی‌دانان و هنرمندان این حوزه از سراسر کشورهای عرب در قاهره تشکیل شد تا به بررسی و ارزیابی تجربه‌های نوین موسیقی جهان عرب در سال‌های گذشته بپردازد. پس از آن بود که مرحله جدیدی در روند جنبش موسیقایی اعراب در راستای گذر از موسیقی سنتی محض و خلق موسیقی نوین مبتنی بر اصالت‌های شرقی و تجربه‌های جدید جهانی آغاز شد. در [[لبنان]] نیز هر چند از دهه‌های گذشته برای تحقق چنین رویکردی تلاش‌هایی صورت گرفته بود، از این پس، در این مسیر تلاش‌های بیشتری صورت گرفت. از جمله هنرمندانی موسیقایی که در این مسیر نقش مؤثری ایفا کرد، ودیع صبرا بود که با تأسیس آکادمی ملی موسیقی از هیچ کوشش هنرمندانه‌ای برای تحکیم پیوند میان موسیقی شرقی و موسیقی غربی فروگذار نکرد. تأسیس فرهنگستان هنرهای زیبا در سال 1943 نیز در پیشرفت موسیقی نقش مؤثری داشت. با وجود چنین روندی، به موازات آن، جریان دیگری هم در این سال‌ها در حوزه موسیقی شکل گرفت که رویکرد و عناصر غربی در آن غلبه داشت و چالش میان این دو جریان هنری تا دهه‌های بعد هم ادامه یافت. موسیقی ارائه شده مبتنی بر چنین گرایشی، موسیقی نازلی بود که با فرهنگ و مفهوم زیبایی‌شناسی در جامعه عرب چندان نسبتی نداشت. این جریان هر چند در برابر جریان اصالت‌خواه نوگرا قدرت رقابت چندانی نداشت، به ویژه در [[لبنان]] هوادارانی یافت و به حیات هنری خود ادامه داد.  


با خاموش شدن شعله‌هاي جنگ، جنبش هنري دوره جديدي را آغاز كرد كه با سالهاي پيش از جنگ تفاوت داشت؛ به ويژه نسل جديدي از هنرمندان در اين كشور ظهور كردند كه رويكردهاي نوين متأثر از هنر مدرن جهاني بر آثار آنان غلبه داشت. (ابورزق ودیگران، 117) . توني شكر، و ليد رعد، نادين توما، خليل جريح، عماد عيسي، وليد صادق، اكرم زعتري، ربيع مروه و جلال توفيق در شمار هنرمندان تجسمي دهه‌هاي اخير لبنان قرار دارند كه با اثرپذيري از سبكهاي امپرسيونيسم، اكسپرسيونيسم، فوتوريسم و كوبيسم، آثار هنري خود را خلق مي‌كنند.
[[موسیقی در لبنان|تاریخ موسیقی]] معاصر از دهه‌های شصت با نام‌هایی چون عاصی و منصور رحبانی (برادران رحبانی)، ولید غلمیه، زکی ناصیف، مارسیل خلیفه و خالد الهبر گره خورده است. آنان به درستی می‌دانستند که چگونه با بهره‌گیری از تجربه‌های پیشینیان، سنت موسیقی شرقی و ادبیات فولکلور عرب را درهم آمیزند و با تلفیق آن به تجربه‌های جهانی موسیقی نوینی را پدید آورند که مبتنی بر ترکیبی خلاق و پویا بود.<ref>بلقزيز عبدالاله. (1990). الموسيقى العربية واشكالية الاصالة المعاصرة: [https://ar.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%A9_%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%82%D8%A8%D9%84_%D8%A7%D9%84%D8%B9%D8%B1%D8%A8%D9%8A المستقبل العربي]. العدد ۱۳۱. ص. ۲۲.</ref> در این تجربه نوپدید، مفهوم میراث و سنت در موسیقی ارتقاء یافت تا پیوند آن با موسیقی مدرن ممکن شود. نقش برادران رحبانی در این پویش هنرمندانه مؤثر و عمیق بود.  


'''پيكره‌سازي:''' هنر پيكره‌سازي، سنتي ديرينه درلبنان و آثار كشف شده در كاوشهاي باستان‌شناسي نشان مي‌دهد پيكره‌سازي در اين سرزمين ريشه در دوران پيش از تاريخ دارد. وجود مناطق صخره‌اي و استفاده از سنگ به عنوان عامل مؤثري در حيات انسان‌هاي غارنشين، مي‌تواند علت رواج اين هنر در آن دوران باشد. مجسمه‌سازي و كنده‌كاري روي سنگ در عصر برونز و آهن و در ادامه در عصر فرعوني، يوناني و رومي و سپس در دوره‌هاي بيزانس و صليبي هم استمرار داشته است. از دوره‌هاي مملوكي و عثماني هم آثاري در اين زمينه به دست آمده است (پيشين، 136، البستاني، 1969، 144). پيكره‌سازي مدرن در لبنان از سالهاي اوليه قرن گذشته ظهور كرد و '''يوسف الحويك'''  از اولين هنرمندان لبناني بود كه براي فراگيري اين هنر تجسمي مدرن به ايتاليا رفت و پس از بازگشت به وطن با آموزش و خلق آثاري در اين هنر، مسير آينده را هموار كرد. آثاري كه الحويك در سالهاي اوليه حركت هنري خود پديد آورد بيشتر، نمادهاي ديني و كليسايي بود (ابورزق ودیگران، 139). راهي را كه الحويك و ديگر پيشگامان اين هنر چون يوسف غصوب آغار كردند به زودي رهرواني يافت و نسلي از هنرمندان با بهره‌گيري از دانش و تجربه آنان هنر پيكره‌سازي را رونق بخشيدند و به مراحل تكامل و شكوفايي نزديك كردند. از ميان تعداد بسياري از آن هنرمندان مي‍توان از كساني چون سلوي شقير، ميشل بصبوص، سميح العطار، سامي الرفاعي، ندي رعد و مارون الحكيم نام برد. بيشتر پيكره‌سازان امروز لبنان متأثر از سبكهاي مدرن غربي بوده و برخي از آنان چون مارون الحكيم و سلوي شقير در آثار خود از رويكرد انتزاعي بهره گرفته‌اند.
به موازات این روند تکاملی، از دهه هشتاد نیز نوعی موسیقی و ترانه سیاسی در [[لبنان]] ظهور کرد که در واقع، بازتاب مواضع و رویکردهای موسیقایی نسبت به تحولات سیاسی اجتماعی سال‌های جنگ و پس از آن بود. در این سال‌ها جامعه [[لبنان]] صحنه چالش های سخت میان طوائف و [[نظام حزبی لبنان|احزاب سیاسی]] بود و هنرمندان نیز در چنین فضایی ناگزیر از واکنش نسبت به این رویدادها بودند. محور عمده در ادبیات موسیقی و ترانه سیاسی، آزادی، مسئله فلسطین و نقد طائفه‌گرایی سیاسی بود. مارسیل خلیفه هنرمند چپ لبنانی بنیانگذار ادبیات سیاسی در موسیقی بود که با خلق آثار گوناگون و اجرای آن‌ها، موسیقی سیاسی را به عنوان بخشی از چالش گسترده فرهنگی مطرح ساخت.<ref>باشا، عبدو. (2005). ذاكرة الأغنية السياسية. (الطبعة الأولى). بیروت:  [https://daraladab.net/ دار الآداب للنشر والتوزيع]، ص. ۱۸۵.</ref> این نوع موسیقی به زودی هواداران خود را یافت و هنرمندانی که نه می‌خواستند بجنگند و نه فعال سیاسی بودند، اما نمی‌توانستند در اوضاع جنگ و بحران بی‌تفاوت باشند، از موسیقی برای بیان مخالفت خود با جنگ میان طوائف و نابودی انسان‌ها بهره گرفتند. میشل خیرالله، انتوان خلیفه، سلیم سعد، شربل روحانا، صادق ملاعب و توفیق عبود و بسیاری دیگر از فعالان این حوزه را می‌توان نام برد<ref>باشا، عبدو. (2005). ذاكرة الأغنية السياسية. (الطبعة الأولى). بیروت:  [https://daraladab.net/ دار الآداب للنشر والتوزيع]، ص. ۱۸۶.</ref><ref>صدر هاشمی، سید محمد (1392). جامعه و فرهنگ لبنان. تهران: [https://alhoda.ir موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی]، ص. 228-248.</ref>.


جشنواره هنري پيكره‌سازي عاليه، يكي از معروفترين جشنواره‌هاي هنري لبنان و جهان عرب است كه از سال 1999، همه ساله در شهرستان كوهستاني عاليه برگزار مي‌شودو تعداد قابل توجهي ازهنرمندان پيكره‌ساز لبناني، عرب و از ديگر كشورهاي جهان در آن مشاركت مي‌كنند. اين جشنواره كه از حمايت يونسكو و همكاري انجمن لبناني هنرمندان پيكره‌ساز و نقاش و شهرداري شهر عاليه، برخوردار است، فرصتي براي گردهم‌آيي هنرمندان تجسمي و ارائه جديدترين آثار، برگزاري كارگاه‌هاي هنري و بحث و گفتگوهاي علمي و تخصصي در  زمينه هنرهاي تجسمي است.*
== نیز نگاه کنید به ==
[[هنر ژاپن]]؛ [[هنر در چین]]؛ [[هنر روسیه]]؛ [[هنر کانادا]]؛ [[هنر کوبا]]؛ [[هنر مصر]]؛ [[هنر تونس]]؛ [[هنر افغانستان]]؛ [[هنر سنگال]]؛ [[هنر تایلند|هنر تایلند؛ هنر آرژانتین]]؛ [[هنر زیمبابوه]]؛ [[هنر فرانسه]]؛ [[هنر اسپانیا]]؛ [[هنر سوریه]]؛ [[هنر مالی]][[هنر ساحل عاج|؛ هنر ساحل عاج]]؛ [[هنر سیرالئون]]؛ [[هنر قطر]]؛ [[هنر اوکراین]]؛ [[هنر اتیوپی]]؛ [[هنر سودان]]؛ [[هنر گرجستان]]؛ [[هنر تاجیکستان]]؛ [[هنر بنگلادش]]؛ [[هنر قزاقستان]]؛ [[هنر سریلانکا]]؛ [[هنر اردن]]


== پاورقی ==
[i] در مصاحبه با روزنامه لبنانی السفیر مورخ 2010/1/25


'''موسيقي'''
== کتابشناسی ==
 
<references />
موسيقي معاصر عرب مرهون كوششهاي پيشگامان مصري در اين عرصه چون سيد درويش است. آنان در سالهاي اوليه قرن گذشته با هدف رهاسازي موسيقي عرب از نفوذ تركي عثماي و پي افكندن موسيقي نوين، به بازخواني موسيقي سنتي عرب و تدوين مباني جديد براي آن از يك سو و مطالعه موسيقي مدرن جهان و كشف عناصر متناسب با فرهنگ و موسيقي شرقي عرب از سوي ديگر اهتمام ورزيدند. اين كوششها به خلق موسيقي نويني منجر شد كه تركيبي از اصالت و تجدد بود و موسيقي امروز عرب را بنيان گزارد. (بلقزيز 1990، 18). سالها بعد، اولين كنگره موسيقي عرب در سال 1932 با حضور موسيقي‌دانان و هنرمندان اين حوزه از سراسر كشورهاي عرب در قاهره تشكيل شد تا به بررسي و ارزيابي تجربه‌هاي نوين موسيقي جهان عرب در سالهاي گذشته بپردازد. پس از آن بودكه مرحله جديدي در روند جنبش موسيقايي اعراب در راستاي گذر از موسيقي سنتي محض و خلق موسيقي نوين مبتني بر اصالتهاي شرقي و تجربه‌هاي جديد جهاني آغاز شد. در لبنان نيز هر چند از دهه‌هاي گذشته براي تحقق چنين رويكردي تلاش‌هايي صورت گرفته بود، از اين پس، در اين مسير تلاش‌هاي بيشتري صورت گرفت. از جمله هنرمنداني موسيقايي كه در اين مسير نقش مؤثري ايفا كرد، '''وديع صبرا''' بود كه با تأسيس آكادمي ملي موسيقي از هيچ كوشش هنرمندانه‌اي براي تحكيم پيوند ميان موسيقي شرقي و موسيقي غربی فروگذار نكرد. تأسيس فرهنگستان هنرهاي زيبا در سال 1943 نيز در پيشرفت موسيقي نقش مؤثري داشت. با وجود چنين روندی، به موازات آن، جريان ديگري هم در اين سالها در حوزه موسيقي شكل گرفت كه رويكرد و عناصر غربي در آن غلبه داشت و چالش ميان اين دو جريان هنری تا دهه‌هاي بعد هم ادامه يافت. موسيقي ارائه شده مبتني بر چنين گرايشي، موسيقي نازلي بود كه با فرهنگ و مفهوم زيبايي‌شناسي در جامعه عرب چندان نسبتي نداشت. اين جريان هر چند در برابر جريان اصالت‌خواه نوگرا قدرت رقابت چنداني نداشت، به ويژه در لبنان هواداراني يافت و به حيات هنري خود ادامه داد.
[[رده:هنر]]
 
تاريخ موسيقي معاصر از دهه‌هاي شصت با نامهايي چون عاصي و منصور رحباني (برادران رحباني)، وليد غلميه، زكي ناصيف، مارسيل خليفه و خالد الهبر گره خورده است. آنان به درستي مي‌دانستند كه چگونه با بهره‌گيري از تجربه‌هاي پيشينيان، سنت موسيقي شرقي و ادبيات فولكلور عرب را درهم آميزند و با تلفيق آن به تجربه‌هاي جهاني موسيقي نويني را پديد آورند كه مبتني بر تركيبي خلاق و پويا بود. (پیشین، 22). در اين تجربه نوپديد، مفهوم ميراث و سنت در موسيقي ارتقاء يافت تا پيوند آن با موسيقي مدرن ممكن شود. نقش برادران رحباني در اين پويش هنرمندانه مؤثر وعميق بود.
 
به موازات اين روند تكاملي، از دهه هشتاد نيز نوعي موسيقي و ترانه سياسي در لبنان ظهور كرد كه در واقع، بازتاب مواضع و رويكردهاي موسيقايي نسبت به تحولات سياسي اجتماعي سالهاي جنگ و پس از آن بود. در اين سالها جامعه لبنان صحنه چالشهاي سخت ميان طوائف و احزاب سياسي بودو هنرمندان نيز در چنين فضايي ناگزير از واكنش نسبت به اين رويدادها بودند. محور عمده در ادبيات موسيقي وترانه سياسي، آزادي، مسئله فلسطين و نقد طائفه‌گرايي سياسي بود. مارسيل خليفه هنرمند چپ لبناني بنيانگذار ادبيات سياسي در موسيقي بود كه با خلق آثار گوناگون و اجراي آنها، موسيقي سياسي را به عنوان بخشي از چالش گسترده فرهنگي مطرح ساخت. (باشا 2005، 185). اين نوع موسيقي به زودي هواداران خود را يافت و هنرمنداني كه نه مي‌خواستند بجنگند و نه فعال سياسي بودند، اما نمي‌توانستند در اوضاع جنگ و بحران بي‌تفاوت باشند، از موسيقي براي بيان مخالفت خود با جنگ ميان طوائف و نابودي انسانها بهره گرفتند. ميشل خيرالله ، انتوان خليفه، سليم سعد، شربل روحانا، صادق ملاعب و توفيق عبود و بسياري ديگر از فعالان اين حوزه را مي‌توان نام برد. (پيشين، 186).
 
 
 
----*در مصاحبه با روزنامه لبناني السفير مورخ 25/1/2010
 
<nowiki>*</nowiki>جرجوره، نديم، 2007، www.cinemaisis.com
 
<nowiki>*</nowiki>سليم، حسين احمد : www.forums.fonon.net
 
<nowiki>*</nowiki> www.forums.fonon.net

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۵۷

هنر لبنان شامل تئاتر و هنرهای نمایشی لبنان، پیشینه تئاتر و هنرهای نمایشی لبنان، تئاتر مدرن در لبنان، سینمای لبنان، پیشینه سینمای لبنان، هنرهای تجسمی،

نقاشی، مجسمه سازی، موسیقی است.

تئاتر و هنرهای نمایشی لبنان

پژوهشگران تاریخ هنر معاصر عرب عموماً بر این باورند که مارون النقاش برای اولین بار تئاتر را در لبنان و جهان عرب مطرح ساخت.[۱] النقاش که در ایتالیا با این هنر مدرن آشنا شده بود، در سال 1847 نمایشنامه بخیل را که اقتباسی از نمایشنامه خسیس مولیر بود نوشت و در همان سال در محل سکونت خود به اجرا گذاشت. او در سال‌های بعد دو نمایشنامه دیگر هم نوشت و اجرا کرد؛ یکی نمایشنامه ابوالحسن المغفل یا هارون الرشید در سال 1849 و دیگر، حسود گستاخ در سال 1853. با مرگ زود هنگام النقاش در سال 1855، برخی از شاگردان و هوداران او، به مصر کوچ کردند و تجربه‌های نمایشی خود را در این کشور که شرایط مساعدتری برای فعالیت‌های هنری جدید داشت ادامه دادند و زمینه‌های بالندگی آن را در جهان عرب فراهم آوردند. در لبنان تنها برخی تلاش‌های پراکنده در این زمینه ادامه یافت؛ از جمله ترجمه‌هایی که از نمایشنامه اروپایی صورت گرفت و یا اجرای برنامه‌های نمایشی که در مدارس و مجالس و مناسبت‌های اجتماعی، انجام می‌شد. از سال‌های اولیه قرن بیستم و در راستای جنبش ادبی با فزونی گرفتن ترجمه متون نمایشی غربی و نیز تألیف نمایشنامه‌هایی توسط نویسندگان و ادیبان لبنانی، هنر نمایش با مفهوم و قالب‌های جدید، بار دیگر سربرآورد. از جمله نمایشنامه‌هایی که از متون اروپایی ترجمه شده، اتللو از شکسپیر بود که در سال 1912 توسط خلیل مطران ترجمه و توسط گروه هنری جورج ابیض هنرمند مصری اجرا شد. در این مرحله، نمایشنامه‌ها بیشتر تحت تأثیر رویکرد رئالیسم اجتماعی بود. و از اولین نمایشنامه‌هایی که با این رویکرد نوشته شد، پدران و پسران، نوشته ادیب نامدار لبنانی و چهره بارز ادبیات مهجر، میخائیل نعیمه بود. نمایشنامه او اولین نمایشنامه‌ای بود که در جهان عرب به مسئله گسست و چالش بین نسل‌ها پرداخت و آن را مورد واکاوی قرار داد.[۲] مسیری را که نعیمه آغاز کرد در سال‌های بعدی رهروان بسیاری داشت و نمایشنامه‌های متعددی با رویکرد واکاوی مسائل اجتماعی نوشته و اجرا شد. نمایشنامه بالاتر از انتقام با چنین رویکردی نوشته شد و در سال 1931 در دانشگاه آمریکایی بیروت به اجرا درآمد.[۳]

یکی از نقاط عطف حوزه تئاتر در این دوران، پیدا کردن راه حلی میانه برای مشکل زبان نمایشنامه‌ها بود. میخائیل نعیمه در نمایشنامه خود هر دو زبان عامیانه و فصیح را به کار گرفت تا بتواند با هر دو گروه مخاطب عام و خاص ارتباط برقرار کند و بدین‌سان گستره مخاطبان تئاتر که پیشتر محدود به گروه‌های خاص اجتماعی بود، دیگر طبقات اجتماعی را نیز شامل شود. این تحول هر چند موفقیتی نسبی به همراه داشت، نتوانست به فراگیری این هنر و جذب گسترده مخاطبان منجر شود. در سال‌های بعد هم با این که نمایشنامه‌های متعددی نوشته و تعداد بیشتری از زبان‌های مختلف به عربی ترجمه شد، محدودیت گستره مخاطبان همچنان برقرار ماند.

مرحله نوین تئاتر معاصر لبنان از دهه شصت قرن گذشته آغاز شد که با شکل‌گیری گروه‌های تئاتر[۴] و بهره‌گیری از تجربه حدود نیم قرن، تئاتر ملی لبنان تبلور یافت. در دهه‌های شصت و هفتاد این قرن لبنان نه تنها کانون فرهنگی منطقه که صحنه حضور پررنگ احزاب و جریان‌های گوناگون سیاسی بود. از سوی دیگر، گرایش‌های ادبی وهنری متأثر از مکاتب غربی مبتنی بر رویکردهای فلسفی در این دوران هوادارانی قابل توجه داشت. تئاتر هم متأثر از چنین فضایی صحنه چالش اندیشه‌های سیاسی و فلسفی شد و مخاطبان بسیاری را جذب کرد.

گروه کارگاه حرفه‌ای تئاتر بیروت از اولین گروه‌های تئاتر جدید لبنان بود که توسط روجیه عساف و نضال الاشقر شکل گرفت. روجیه عساف تحصیلکرده رشته تئاتر در استراسبورگ و از بارزترین چهره‌های تئاتر معاصر عرب و لبنان است[۵] که در طول سال‌ها فعالیت‌های هنری خود تلاش فراوانی برای هدفمند ساختن هنر تئاتر و برقراری پیوند میان این هنر و جامعه صورت داد و از نقاط عطف زندگی هنری او برقراری ارتباط میان تئاتر و دانشگاه بود.[۶] گروه هنری کارگاه تئاتر با اجراهای متعدد در لبنان و کشورهای عرب نقش به‌سزایی در پی افکندن تئاتر امروز لبنان داشت و قوی‌ترین تجربه تئاتری در تاریخ معاصر این هنر را در لبنان به نام خود ثبت کرد.[۷] برخی از نمایشنامه‌هایی که این گروه اواخر دهه شصت و نیمه اول دهه هفتاد قرن گذشته اجرا کرد عبارت است از: بازرس از گوگول و شماره ویژه که در سال 1968 اجرا شد، کارت بلانش (1970)، اعتصاب دزدها(1971) و مراورید، یاقوت و یک سیب که در سال 1972 به اجرا درآمد. عساف در دهه هشتاد تحت تأثیر پیروزی انقلاب اسلامی به اسلام گروید و در طول سال‌های بعد با خروج از دایره تجربه و آزمون به تئاتر حرفه‌ای روی آورد و موفق شد با حضور در جشنواره‌های بین‌المللی جوایزی دریافت کند که از جمله آن‌ها، جایزه بهترین نمایش از جشنواره کارتاژ در تونس (1983)، جایزه بهترین کارگردانی و نمایش از همایش بین‌المللی تئاتر قاهره (1994) و جایزه شیر طلایی از جشنواره تئاتر و نیز در سال 2008 بود.

گروه تئاتر تجربی  از دیگر گروه‌های تئاتر لبنان نیز در همین سال‌ها توسط دو هنرمند لبنانی انطوان و لطیفه ملتقی تأسیس شد. فعالیت‌های هنری این گروه نیز در تبلور تئاتر مدرن در لبنان نقش‌آفرین بود. انطوان ملتقی همچون روجیه عساف، تلاش می‌کرد تا هنر تئاتر در لبنان از مبنایی علمی و ساختاری مستحکم برخوردار گردد. این گروه اجراهای متعددی از آثار نمایشنامه‌نویسان بزرگ جهان را در کارنامه خود ثبت کرده است که از جمله آن‌ها: دو سیاهپوست کوچک از آگاتا کریستی، وصیت سگ که اقتباسی از سوزونا نویسنده برزیلی بود و کالیگولا از البرت کامو را می‌توان نام برد.[۸]

پیشینه تئاتر و هنرهای نمایشی لبنان

هر چند تاریخ هنر در لبنان ریشه در دوران فنیقی دارد، زمینه‌های تبلور هنر معاصر این کشور به نیمه‌های قرن نوزدهم بازمی‌گردد. مقدمات هنر تئاتر در سال 1847 با ابتکار فردی و به تقلید از هنر مدرن اروپا فراهم آمد و چندین دهه طول کشید تا مرحله بالندگی و شکوفایی خود را آغاز کند. هنرهای تجسمی به‌ ویژه نقاشی، در نیمه دوم این قرن توسط گروهی از هنرمندان لبنانی که هنرهای تجسمی را در اروپا فرا گرفته بودند، با چهره‌پردازی از شخصیت‌های سیاسی اجتماعی و نقاشی مناظر طبیعی، پی افکنده شد. سینمای این کشور اما نسبت به سایر انواع هنری با تأخیر آغاز کرد و اولین تجربه‌ها در این خصوص از سال 1930 و توسط فردی غیرلبنانی آغاز و مسیر رشد خود را پیمود. بدین‌سان، جنبش هنری معاصر لبنان با  فراگیری و الهام از هنر مدرن غربی، مراحل اولیه خود را آغاز کرد.

تئاتر مدرن در لبنان

گروه تئاتر معاصر که به مدرسه تئاتر معاصر بیروت هم شهرت داشت، توسط منیر ابودبس از پیشگامان هنر تئاتر امروز لبنان تأسیس شد ابودبس که برخی او را پدر تئاتر امروز لبنان دانسته‌اند[۹] تلاش کرد تا روح شرقی را در قالب‌های غربی نمایش بدمد. این گروه تئاتر تا آغاز جنگ داخلی نمایشنامه‌های متعددی را که عمدتاً به کارگردانی ابودبس بود بر روی صحنه برد. ادیب شهریار از سوفوکلس، مکبث و هملت از شکسپیر، دکتر فاوست از گوته، پادشاه می‌میرد از یونسکو و استثناء و قاعده از برشت در زمره نمایشنامه‌های بود که توسط گروه تئاتر معاصر اجرا شد.[۱۰]

گروه‌های تئاتر دیگری هم در این سال‌ها شکل گرفت که از جمله آن‌ها تئاتر ملی بود که بعدها به تئاتر شوشو معروف شد و توسط حسن علاء الدین با عنوان هنری شوشو بنیانگذاری شد و از پدیده‌های جدید در تاریخ تئاتر معاصر لبنان بود. نمایشنامه‌های این گروه معمولاً کمیک و تک نفره اجرا می‌شد و با رویکردی انتقادی به طرح مسائل اجتماعی و سیاسی مردم‌پسند می‌پرداخت. گروه دیگری که در این سال‌ها فعالیت داشت، گروه تئاتر مردمی لبنان بود که به گروه برادران رحبانی‌ شهرت داشت و عمدتاً به اجرای نمایشنامه‌های رادیویی و اپرا اهتمام می‌ورزید.[۱۱]

از دیگر هنرمندان حوزه تئاتر که در این سال‌ها در مقام کارگردان و یا بازیگر، نقش قابل توجهی در شکل‌گیری تئاتر امروز لبنان داشتند، نام‌هایی چون یعقوب الشدراوی، ریمون جباره، انطوان کرباج، شکیب خوری و بیرج فازلیان قابل ذکرند.

با آغاز جنگ داخلی، هنر تئاتر چون دیگر حوزه‌های فرهنگی هنری، به ویژه در سال‌های اول جنگ، دچار رکود شد و بسیاری از هنرمندان ناگزیر از ترک وطن شدند و گروهی هم از ادامه فعالیت‌های هنری بازماندند. در چنین فضایی، گروه‌های تئاتر خیابانی و مردمی تا حدودی خلاء موجود را پر کرد که با کمترین امکانات در مکان‌های عمومی به اجرا می‌پرداختند. از سال‌های اول دهه هشتاد هم با بازگشت برخی از هنرمندان به وطن، زمینه فعالیت‌های هنری و نمایشی به تدریج فراهم شد که تا پایان جنگ با فراز و فرودهایی ادامه یافت. بدیهی است بیشتر موضوعات مورد اهتمام تئاتر در آن سال‌ها، مسائل و رویدادهای جنگ و آثار روانی اجتماعی آن بود.

با پایان جنگ 15 ساله با اینکه نسل جدیدی از هنرمندان جوان به صحنه تئاتر آمدند و برخی از پیشکسوتان این حوزه چون روجیه عساف، شکیب خوری و ریمون جباره نیز فعالیت‌های خود را از سر گرفتند و تئاتر لبنان جانی تازه گرفت، به دلایل گوناگون، دوران طلایی تئاتر لبنان در دهه‌های شصت و هفتاد تکرار نشد. مشکلات و موانع گوناگونی بر سرر راه تئاتر امروز لبنان قرار دارند که برخی سیاسی، بخشی اقتصادی و بعضی دیگر جنبه جهانی دارند. ریمون جباره معتقد است تئاتر امروز لبنان رو به زوال است و علت آن را تقسیم‌بندی‌های سیاسی و طائفی می‌داند که حوزه تئاتر را تحت تأثیر قرار داده است. شکیب خوری که از کارگردانان برجسته امروز لبنان و به تدریس رشته تئاتر هم اشتغال دارد، از اینکه تئاتر به عنوان وسیله تعبیر انسانی از مشکلات و دغدغه‌های اجتماعی، از مسیر اصلی خود خارج و در وضعیت‌های سیاسی گرفتار آمده، گله‌مند است. او همچنین هزینه‌های بالای اجرای تئاتر و عدم حمایت‌های لازم در این خصوص را یکی دیگر از عوامل عدم پیشرفت تئاتر می‌داند. جلال خوری نیز معتقد است تئاتر لبنان بازتاب واقعیت‌های امروز این کشور است. وی می‌گوید: تئاتر ما نسخه‌برداری از تئاتر غرب است و بحران امروز تئاتر هم تابعی از بحران جهانی تئاتر است. او همچنین مشکلات مالی و سستی مضامین را عامل دیگری می‌داند که وضعیت نامطلوب تئاتر رقم زده است.[i]

البته بایستی توجه داشت علاوه بر مشکلات مورد اشاره هنرمندان لبنانی، فزونی رو به روز کانال‌های ماهواره‌ای، خود عامل مهمی در جذب مخاطبان عام تئاتر است که لبنان هم از این امر مستثنی نبوده است.

سینمای لبنان

پیشینه سینمای لبنان

سینمای لبنان - برگرفته از سایت mehrnews - قابل بازیابی از: mehrnews.com/xxQVD

تاریخ سینمای معاصر لبنان از سال 1929 و تولید فیلم ماجراهای الیاس مبروک توسط سینماگری ایتالیایی آغاز شد. گوردانو بیدوتی، به جز این فیلم، ماجراهای ابوالعبد را نیز در سال 1931 ساخت. سومین فیلم تاریخ سینمای لبنان، میان معابد بعلبک بود که در سال 1936 توسط جولیود دولوکا ساخته شد. هر سه این فیلم‌ها صامت و کمدی بودند. بدین‌سان سینمای معاصر لبنان توسط بیگانگان آغاز شد و ده سال طول کشید تا دختر گل‌فروش، توسط اولین سینماگر لبنانی ساخته شود. این فیلم ناطق، توسط علی العریس بین سال‌های 1941 تا 1943 ساخته شد و سینمای آماتور اولیه را به سینمای حرفه‌ای نزدیک کرد.[۱۲]

مرحله اولیه تاریخ سینمای معاصر لبنان تا پایان دهه چهل قرن پیش ادامه یافت. دومین مرحله از تاریخ سینمای معاصر لبنان از سال 1951 آغاز شد که لبنان گام‌های اولیه دوره رشد و شکوفایی اقتصادی خود را برمی‌داشت. در این سال‌ها و در پی تحولات سیاسی و رونق اقتصادی خاورمیانه، این کشور به دلیل برخورداری از شرایط مناسب، به کانون فرهنگی اقتصادی خاورمیانه تبدیل شد و سرمایه‌های بسیاری از ثروتمندان سوری، مصری، فلسطینی و به ویژه شیوخ کشورهای نفتی عرب به لبنان سرازیر شد. بدین‌سان زمینه‌های سرمایه‌گذاری و جذب امکانات لازم برای تولید فیلم‌های سینمایی با توجه به زمینه‌ها و تجارب پیشین، فراهم آمد. اولین فیلم سینمایی در‌ مرحله جدید که در لبنان ساخته شد، عذاب درون نام داشت که ملودرام اجتماعی بود و در سال 1952 توسط جرج قاعی سینماگر لبنانی ساخته شد. این فیلم هر چند به دلیل به کارگیری زبان فصیح در جذب مخاطب و فروش موفق نبود، از آنجا که آغاز گر مرحله نوین سینمای لبنان بود با اهمیت تلقی شد.[۱۳] پس از آن، فیلم‌های دیگر، یکی پس از دیگری ساخته شد که فیلم‌های گل‌های صحرا (1957) از میشل هارون، قرار با امید (1958) از محمد سلمان، به کجا (1958) از جورج نصر که اولین سینماگر با تحصیلات آکادمیک بود، نمونه‌هایی از آن فیلم‌هاست داستان فیلم به کجا که از فیلم‌های ماندگار تاریخ سینمای لبنان است، روایت زندگی یک کشاورز لبنانی است که به دلیل مشکلات اقتصادی تصمیم به مهاجرت به آمریکا می‌گیرد و پس از سال‌ها اقامت در آن کشور همان‌گونه که با فقر لبنان را ترک کرده بود، به کشورش بازمی‌گردد.[۱۴]

مرحله بعدی تاریخ سینمای معاصر لبنان دهه شصت بود که با تأسیس استودیوهای سینمایی و آمدن سینماگران مصری به لبنان به دلیل شرایط نامناسب فعالیت‌های سینمایی در آن کشور، سینمای لبنان رونق گرفت. فیلم‌های ساخته شده در این سال‌ها عمدتاً کمیک، پلیسی و اجتماعی با رویکردی تجاری بود و لذا نتوانست مورد استقبال لبنانی‌ها قرار گیرد. البته تعدادی فیلم کیفی و غیرتجاری هم تولید شد که انگشتر فروش از یوسف معلوف بر اساس داستانی از جبران خلیل جبران، جوانان زیر آفتاب و شکست خورده پیروز از سمیر نصری، دختر نگهبان از هانری برکات و بیروت صفر یازده از انتوان ریمی از آن جمله است.[۱۵] در اواخر دهه شصت بیشتر سینماگران مصری لبنان را ترک کردند و سینمای تجاری هم به رکود گرایید. از این سال‌ها تا سال 1375 که جنگ داخلی آغاز شد، علی‌رغم شرایط سیاسی اجتماعی این کشور که رو به بحران پیش می‌رفت، سینماگران لبنانی از فعالیت تولیدی بازنماندند. در فاصله سال 1970 تا 1975 حدود 50 فیلم سینمایی در این  کشور ساخته شد که تنها 16 فیلم آن توسط مصری‌ها و بقیه را لبنانی‌ها ساختند. از میان فیلم‌های سینماگران لبنانی، برخی فیلم‌های با کیفیت و هدفمند ساخته شد که سینمای لبنان را به مرحله‌ای جدید هدایت کرد. از جمله این فیلم‌ها: صلح پس از مرگ(1971) از جورج شمشوم، سرنوشت (1972) از منیر بعاصیری، کفر قاسم (1973) از برهان علویه، ساعت آزادی زنگ زد (1974) از هاینی سرور و فیلم بلند داستانی بیروت ای بیروت که در سال 1975 به کارگردانی مارون بغدادی از برجسته‌ترین کارگردانان نیمه دوم قرن گذشته ساخته شد و تنها چند روز مانده به آغاز جنگ به نمایش درآمد.[۱۶] مارون بغدادی در این فیلم به تفاوت‌های فرهنگی اجتماعی طوائف مسیحی و مسلمان و مناسبات میان آن‌ها پرداخته است.

آغاز جنگ داخلی هر چند شوک بزرگی را بر همه بخش‌های فرهنگی هنری وارد ساخت، سینمای لبنان پس از مدتی خودرا بازیافت و سینماگران لبنانی رویدادهای جنگ و پی‌آمدهای سیاسی، اجتماعی و روانی آن و نیز مسئله آوارگان فلسطینی را دستمایه ساخت فیلم‌های جدید خود قرار دادند. از نگاه کارشناسان سینمای لبنان، سال‌های جنگ داخلی از لحاظ تولید و مضامین، مهم‌ترین مرحله تاریخ سینمای این کشور به شمار می‌رود و فیلم‌های ساخته شده در این سال‌ها، خونی جدید را به رگ‌های سینمای لبنان تزریق کرد. از نیمه دوم مرحله جنگ، شرایط به گونه‌ای بحرانی شد که بسیاری از کارگردانان را ناگزیر از مهاجرت به خارج و عمدتاً به فرانسه کرد، لبنان و مسائل جنگ اما همچنان موضوع اصلی فیلم‌های بسیاری از آنان بود.[۱۷] از جمله فیلم‌هایی که در سال‌های جنگ ساخته شد و موضوع آن‌ها مسائل مربوط به جنگ و مسئله فلسطین بود، تل الزعتر (1976) به کارگردانی جان شمعون و مصطفی ابوعلی، پناهگاه (1981) به کارگردانی رفیق حجار، بیروت دیدار (1983)، نامه‌ای از زمان جنگ (1984) از برهان علویه، آوردگاه (1985) از روجیه عساف، جنگ‌های کوچک (1984) به کارگردانی مارون بغدادی، شب‌های بیروت (1988) از غسان سلهب و بیروت غربی (1988) از زیاد دویری را می‌توان برشمرد.

از اواخر دهه هشتاد و اوایل دهه نود قرن گذشته نسلی از سینماگران لبنانی به ویژه در حوزه کارگردانی ظهور کردند تا راه پیشگامان سینمای معاصر را ادامه دهند.زیاد الدویری، غسان سلهب و اسد فولادکار در زمره کارگردانان نسل جدید سینماگران لبنانی هستند که از آن سال‌ها تا کنون توانسته‌اند با فیلم‌های خود در سینمای کشورهای عرب و جهان حضور یابند؛ از جمله زیاد الدویری با فیلم بیروت غربی که از نظر کارشناسان سرآغاز مرحله نوین سینمای لبنان است، توانست ضمن حضور در جشنواره کن از دیگر جشنواره‌های سینمایی چون جشنواره  سینمای عرب در انستیتو جهان عرب در پاریس (1998) جوایزی دریافت کند و پس از آن فیلم او در تعدادی از جشنواره‌های سینمایی بین‌المللی از جمله جشنواره‌ فیلم در لندن نمایش داده شد.[۱۸] طی سال‌های بعد از جنگ همچنین برخی از پیشگامان سینمای لبنان چون مارون بغدادی، جان شمعون و برهان علویه از مهم‌ترین چهره‌های بارز سینمای معاصر لبنان، همچنان با ساختن فیلم‌های متعدد به حضور خود در صحنه سینمایی این کشور ادامه دادند.

در طول سال‌های پس از جنگ (1990 تا 2009) حدود 40 فیلم سینمایی در لبنان ساخته شده است که برخی از آنان در جشنواره‌های عربی و بین‌المللی شرکت و تعدادی نیز جایزه دریافت کرده‌اند. بجز فیلم‌های نام برده شده، برخی از فیلم‌های تولیدی سال‌های مزبور عبارتند از: خارج از حیات( 1991) از مارون بغدادی، گردباد (1992) به کارگردانی سمیر حبشی، هنگام در رسید (1994) ازجان کلودقدسی، گروگان انتظار(1994) از جان شمعون، اشباح بیروت (1998) به کارگردانی غسان سلهب، کودکان شاتیلا (1998) از می مصری، شبح شهر (2000) از جان شمعون، چرا مریم حکایت کرد (2001)از اسد فولاکار، سرزمین گمنام (2002) به کارگردانی غسان سلهب، لیلی این را گفت (2004) از زیاد دویری، کمربند آتش (2004) به کارگردانی بهیج حجیج، فلافل (2007) به کارگردانی میشل کمون، دود بدون آتش (2008) از سمیر حبشی و لبنانی خشمگین (2009) به کارگردانی زینة دکاش.

علی‌رغم وجود زمینه‌های مناسب، امکانات فنی و نیروی متخصص،میزان تولید فیلم‌های سینمایی در لبنان پایین و به استناد برآوردهای یونسکو 5 فیلم در سال است که در مقایسه با میزان تولید در دهه‌های شصت و هفتاد، رقم بسیار کمی است. به جز عوامل کلی چون ظهور شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای، موارد دیگری چون ورود و نمایش فیلم‌های روز آمریکایی و اروپایی و نیز فقدان قوانین لازم حمایتی و مؤسسات پشتیبانی از تولید فیلم سینمایی از عوامل اصلی کند کننده رشد تولید در سینمای این کشور است.[۱۹]

مهم‌ترین جشنواره سینمایی لبنان، ایام بیروت السینمائیة است که از سال 2001 فعالیت خود را آغاز کرده است و هر دو سال یکبار برگزار می‌شود. در این جشنواره علاوه بر فیلم‌های سینمایی لبنان، فیلم‌های سینمایی دیگر کشورهای عربی هم امکان مشارکت دارند. این جشنواره غیر‌ رقابتی، غیردولتی و توسط شرکت تعاونی بیروت دی سی برگزار می‌شود. شعار جشنواره سینمایی بیروت، دفاع از سینمای مستقل، ابداعی و مؤلف است و جایزه آن صرفاً برای حمایت از تولید یک فیلم جدید سینمایی تعیین شده است.

مؤسسه سینما لبنان از جمله معدود مؤسسات غیردولتی است که توسط گروهی از سینماگران و با هدف حمایت از صنعت سینما و تلاش برای حضور سینمای این کشور در محافل سینمایی عرب و جهان در  سال 2003 تأسیس شده است. این مؤسسه به عنوان حلقه اتصال سینماگران و دولت این کشور با مرکز ملی سینما وابسته به وزارت فرهنگ عمل می‌کند. مؤسسه سینما لبنان همچنین در سال‌های اخیر توانسته است همکاری‌های گسترده‌ای را با مجامع و محافل فرهنگی سینمایی عربی و بین‌المللی چون انستیتو جهان عرب در پاریس، اونیفرانس فیلم فرانسه و فرهنگستان اروپایی برای کشورهای حوزه مدیترانه در بارسلون برقرار سازد.[۲۰]

هنرهای تجسمی

نقاشی لبنان

نقاشی‌های دیواری برجای مانده در برخی کلیساها و دیرهای قدیمی در مناطق مختلف لبنان نشان از ریشه‌های تاریخی این هنر در لبنان دارد. نقاشی‌های دیواری کلیساها بیشتر مربوط به موضوعات دینی و چهره قدیسین و نیز چهره‌پردازی از عیسی مسیح و مریم عذراست.[۲۱][۲۲]

نقاشی معاصر لبنان اما از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ظهور کرد که گروهی از هنرمندان برای فراگیری نقاشی مدرن به اروپا رفتند و پس از آن که یکی پس از دیگری به لبنان بازگشتند با فعالیت‌های هنری و آثاری که پدید آوردند آغازگر روند هنر تجسمی در این سرزمین شدند. آنان با به کارگیری شیوه‌های علمی در هنر نقاشی موفق شدند این هنر را از دایره تفنن و سرگرمی به مسیر حرفه‌ای و تخصصی هدایت کنند.[۲۳] از جمله چهره‌های بارز هنری این دوره که سرآغاز جنبش هنرهای نوین تجسمی در لبنان بود، داوود القرم (1930 – 1852)، حبیب سرور (1938 – 1860) و خلیل الصلیبی (1970 – 1875) شایسته ذکرند. داوود القرم بیشتر به چهره‌پردازی شخصیت‌های سیاسی اجتماعی، حبیب سرور به مظاهر حیات مردم لبنان و خلیل الصلیبی که رویکردی کلاسیک داشت به موضوعات متنوع می‌پرداخت.[۲۴]

پس از پایان جنگ جهانی اول فضای مناسب‌تری برای حوزه هنرهای تجسمی ایجاد شد و نسل جدیدی از هنرمندان که از دانش هنری پیشگامان، هنر نقاشی را فراگرفته بودند، راه آنان را ادامه دادند و مسیر بالندگی این هنر را هموار کردند. مرحله شکوفایی هنر نقاشی از دهه‌های چهل و پنجاه قرن گذشته آغاز شد. تأسیس آکادمی هنرهای زیبا که در سال 1943 از سوی دولت لبنان به رسمیت شناخته شد، تحولی در مسیر این شکوفایی بود. ده سال بعد تأسیس انجمن لبنانی هنرمندان نقاش و مجسمه‌ساز و کنده‌کاری، نقطه عطف دیگری در روند بالندگی هنرهای تجسمی بود. شمار زیادی از هنرمندان تجسمی از جمله هنرمندان نقاش، طی این سال‌ها با خلق آثاری ماندگار در مسیر تکامل آن سهیم بودند. قیصر الجمیل که آموزش‌های آکادمیک او در تربیت نسل بعدی مؤثر و خود از بنیادگذاران آکادمی هنرهای زیبا بود، در زمره آنان قرار دارد. عمرالانسی از شاگردان خلیل الصلیبی بود و با استعداد فوق‌العاده خود تأثیری عمیق بر این مرحله از جنبش هنری لبنان داشت. مصطفی فروخ  به عنوان هنرمندی پژوهشگر از ارکان جنبش هنری معاصر لبنان بود. صلیبا الدویهی چهره‌پرداز انسان و طبیعت از دیگر هنرمندان تأثیرگذار این مرحله بود که پس از فراگیری هنر نقاشی نزد حبیب سرور، به فرانسه رفت و در این رشته تخصص گرفت. الدویهی در سال 1950 به آمریکا مهاجرت کرد و تا سال‌های پایان زندگی به فعالیت و خلق آثار هنری ادامه داد. تعدادی از تابلوهای نقاشی او در موزه‌های آمریکا، انگیس و فرانسه نگهداری می‌شود.[۲۵]

نقاشی در لبنان - برگرفته از سایت arabnews - قابل بازیابی از: https://www.arabnews.com/node/1561501/lifestyle

پس از تأسیس آکادمی لبنانی هنرهای زیبا، تأسیس دانشکده هنرهای زیبا در دانشگاه آمریکایی بیروت در سال 1954 و اهتمام دولت به حوزه هنر، نقطه عطف دیگری در مسیر پویایی هنرهای تجسمی بود. سال‌های دهه‌ی شصت و نیمه اول دهه هفتاد را می‌توان از مقاطع پررونق هنرهای تجسمی به‌ ویژه نقاشی به‌شمار آورد. تأسیس مراکز آموزشی آکادمیک، کانون‌های هنری، حضور منتقدان هنری و نیز نمایشگاه‌های متعدد طی این سال‌ها، در رشد علمی و توسعه این هنرها نقش به‌سزایی داشت. هنرمندان صاحب سبک این سال‌ها نیز با خلق آثار هنری مبتنی بر رویکردهای علمی و هنری مدرن، بیشترین سهم را در این خصوص داشتند. پل گیراگوسیان از جمله هنرمندان نقاش این کشور در نیمه دوم قرن گذشته است که در زمره بارزترین هنرمندان تجسمی لبنان و جهان عرب به‌شمار می‌رود.[۲۶] آثار نقاشی گیراگوسیان همواره مورد استقبال محافل هنری و علاقمندان به هنر نقاشی در لبنان و دیگر کشورهای عرب قرار داشته است. او تلاش‌های بسیاری را برای تأسیس موزه هنرهای معاصر صورت داد که پیش از تحقق آن درگذشت. از دیگر هنرمندان تجسمی و نقاشی این دوران، می‌توان از هلن خال، سمیر ثابت، فرید عواد، ایلی کنعان، رفیق شرف و الیاس ابورزق نام برد.

با آغاز جنگ در سال 1975، هنرهای تجسمی به مرحله‌ای از رکود وارد شد که تا سال‌ها ادامه یافت. در این مرحله بسیاری از هنرمندان لبنان را ترک کردند و فعالیت‌های هنری به حداقل کاهش یافت و تعدادی از آنان که در کشور ماندند، فعالیت‌های محدود هنری خود را با فراز و نشیب ادامه دادند.

با خاموش شدن شعله‌های جنگ، جنبش هنری دوره جدیدی را آغاز کرد که با سال‌های پیش از جنگ تفاوت داشت؛ به ویژه نسل جدیدی از هنرمندان در این کشور ظهور کردند که رویکردهای نوین متأثر از هنر مدرن جهانی بر آثار آنان غلبه داشت.[۲۷] تونی شکر، و لید رعد، نادین توما، خلیل جریح، عماد عیسی، ولید صادق، اکرم زعتری، ربیع مروه و جلال توفیق در شمار هنرمندان تجسمی دهه‌های اخیر لبنان قرار دارند که با اثرپذیری از سبک‌های امپرسیونیسم، اکسپرسیونیسم، فوتوریسم و کوبیسم، آثار هنری خود را خلق می‌کنند.

مجسمه سازی در لبنان

هنر پیکره‌سازی، سنتی دیرینه در لبنان و آثار کشف شده در کاوش‌های باستان‌شناسی نشان می‌دهد پیکره‌سازی در این سرزمین ریشه در دوران پیش از تاریخ دارد. وجود مناطق صخره‌ای و استفاده از سنگ به عنوان عامل مؤثری در حیات انسان‌های غارنشین، می‌تواند علت رواج این هنر در آن دوران باشد. مجسمه‌سازی و کنده‌کاری روی سنگ در عصر برونز و آهن و در ادامه در عصر فرعونی، یونانی و رومی و سپس در دوره‌های بیزانس و صلیبی هم استمرار داشته است. از دوره‌های مملوکی و عثمانی هم آثاری در این زمینه به دست آمده است.[۲۸][۲۹] پیکره‌سازی مدرن در لبنان از سال‌های اولیه قرن گذشته ظهور کرد و یوسف الحویک از اولین هنرمندان لبنانی بود که برای فراگیری این هنر تجسمی مدرن به ایتالیا رفت و پس از بازگشت به وطن با آموزش و خلق آثاری در این هنر، مسیر آینده را هموار کرد. آثاری که الحویک در سال‌های اولیه حرکت هنری خود پدید آورد بیشتر، نمادهای دینی و کلیسایی بود.[۳۰] راهی را که الحویک و دیگر پیشگامان این هنر چون یوسف غصوب آغار کردند به زودی رهروانی یافت و نسلی از هنرمندان با بهره‌گیری از دانش و تجربه آنان هنر پیکره‌سازی را رونق بخشیدند و به مراحل تکامل و شکوفایی نزدیک کردند. از میان تعداد بسیاری از آن هنرمندان می‌توان از کسانی چون سلوی شقیر، میشل بصبوص، سمیح العطار، سامی الرفاعی، ندی رعد و مارون الحکیم نام برد. بیشتر پیکره‌سازان امروز لبنان متأثر از سبک‌های مدرن غربی بوده و برخی از آنان چون مارون الحکیم و سلوی شقیر در آثار خود از رویکرد انتزاعی بهره گرفته‌اند.

جشنواره هنری پیکره‌سازی عالیه، یکی از معروف‌ترین جشنواره‌های هنری لبنان و جهان عرب است که از سال 1999، همه ساله در شهرستان کوهستانی عالیه برگزار می‌شود و تعداد قابل توجهی از‌‌ هنرمندان پیکره‌ساز لبنانی، عرب و از دیگر کشورهای جهان در آن مشارکت می‌کنند. این جشنواره که از حمایت یونسکو و همکاری انجمن لبنانی هنرمندان پیکره‌ساز و نقاش و شهرداری شهر عالیه، برخوردار است، فرصتی برای گردهم‌آیی هنرمندان تجسمی و ارائه جدیدترین آثار، برگزاری کارگاه‌های هنری و بحث و گفتگوهای علمی و تخصصی در  زمینه هنرهای تجسمی است.[۳۱]

موسیقی در لبنان

موسیقی لبنان - برگرفته از سایت seattletimes - قابل بازیابی از: https://www.seattletimes.com/entertainment/lebanon-holds-baalbek-concert-despite-virus-economic-crisis/

موسیقی معاصر عرب مرهون کوشش های پیشگامان مصری در این عرصه چون سید درویش است. آنان در سال‌های اولیه قرن گذشته با هدف رهاسازی موسیقی عرب از نفوذ ترکی عثمای و پی افکندن موسیقی نوین، به بازخوانی موسیقی سنتی عرب و تدوین مبانی جدید برای آن از یک‌سو و مطالعه موسیقی مدرن جهان و کشف عناصر متناسب با فرهنگ و موسیقی شرقی عرب از سوی دیگر اهتمام ورزیدند. این کوشش ها به خلق موسیقی نوینی منجر شد که ترکیبی از اصالت و تجدد بود و موسیقی امروز عرب را بنیان گزارد.[۳۲] سال‌ها بعد، اولین کنگره موسیقی عرب در سال 1932 با حضور موسیقی‌دانان و هنرمندان این حوزه از سراسر کشورهای عرب در قاهره تشکیل شد تا به بررسی و ارزیابی تجربه‌های نوین موسیقی جهان عرب در سال‌های گذشته بپردازد. پس از آن بود که مرحله جدیدی در روند جنبش موسیقایی اعراب در راستای گذر از موسیقی سنتی محض و خلق موسیقی نوین مبتنی بر اصالت‌های شرقی و تجربه‌های جدید جهانی آغاز شد. در لبنان نیز هر چند از دهه‌های گذشته برای تحقق چنین رویکردی تلاش‌هایی صورت گرفته بود، از این پس، در این مسیر تلاش‌های بیشتری صورت گرفت. از جمله هنرمندانی موسیقایی که در این مسیر نقش مؤثری ایفا کرد، ودیع صبرا بود که با تأسیس آکادمی ملی موسیقی از هیچ کوشش هنرمندانه‌ای برای تحکیم پیوند میان موسیقی شرقی و موسیقی غربی فروگذار نکرد. تأسیس فرهنگستان هنرهای زیبا در سال 1943 نیز در پیشرفت موسیقی نقش مؤثری داشت. با وجود چنین روندی، به موازات آن، جریان دیگری هم در این سال‌ها در حوزه موسیقی شکل گرفت که رویکرد و عناصر غربی در آن غلبه داشت و چالش میان این دو جریان هنری تا دهه‌های بعد هم ادامه یافت. موسیقی ارائه شده مبتنی بر چنین گرایشی، موسیقی نازلی بود که با فرهنگ و مفهوم زیبایی‌شناسی در جامعه عرب چندان نسبتی نداشت. این جریان هر چند در برابر جریان اصالت‌خواه نوگرا قدرت رقابت چندانی نداشت، به ویژه در لبنان هوادارانی یافت و به حیات هنری خود ادامه داد.

تاریخ موسیقی معاصر از دهه‌های شصت با نام‌هایی چون عاصی و منصور رحبانی (برادران رحبانی)، ولید غلمیه، زکی ناصیف، مارسیل خلیفه و خالد الهبر گره خورده است. آنان به درستی می‌دانستند که چگونه با بهره‌گیری از تجربه‌های پیشینیان، سنت موسیقی شرقی و ادبیات فولکلور عرب را درهم آمیزند و با تلفیق آن به تجربه‌های جهانی موسیقی نوینی را پدید آورند که مبتنی بر ترکیبی خلاق و پویا بود.[۳۳] در این تجربه نوپدید، مفهوم میراث و سنت در موسیقی ارتقاء یافت تا پیوند آن با موسیقی مدرن ممکن شود. نقش برادران رحبانی در این پویش هنرمندانه مؤثر و عمیق بود.

به موازات این روند تکاملی، از دهه هشتاد نیز نوعی موسیقی و ترانه سیاسی در لبنان ظهور کرد که در واقع، بازتاب مواضع و رویکردهای موسیقایی نسبت به تحولات سیاسی اجتماعی سال‌های جنگ و پس از آن بود. در این سال‌ها جامعه لبنان صحنه چالش های سخت میان طوائف و احزاب سیاسی بود و هنرمندان نیز در چنین فضایی ناگزیر از واکنش نسبت به این رویدادها بودند. محور عمده در ادبیات موسیقی و ترانه سیاسی، آزادی، مسئله فلسطین و نقد طائفه‌گرایی سیاسی بود. مارسیل خلیفه هنرمند چپ لبنانی بنیانگذار ادبیات سیاسی در موسیقی بود که با خلق آثار گوناگون و اجرای آن‌ها، موسیقی سیاسی را به عنوان بخشی از چالش گسترده فرهنگی مطرح ساخت.[۳۴] این نوع موسیقی به زودی هواداران خود را یافت و هنرمندانی که نه می‌خواستند بجنگند و نه فعال سیاسی بودند، اما نمی‌توانستند در اوضاع جنگ و بحران بی‌تفاوت باشند، از موسیقی برای بیان مخالفت خود با جنگ میان طوائف و نابودی انسان‌ها بهره گرفتند. میشل خیرالله، انتوان خلیفه، سلیم سعد، شربل روحانا، صادق ملاعب و توفیق عبود و بسیاری دیگر از فعالان این حوزه را می‌توان نام برد[۳۵][۳۶].

نیز نگاه کنید به

هنر ژاپن؛ هنر در چین؛ هنر روسیه؛ هنر کانادا؛ هنر کوبا؛ هنر مصر؛ هنر تونس؛ هنر افغانستان؛ هنر سنگال؛ هنر تایلند؛ هنر آرژانتین؛ هنر زیمبابوه؛ هنر فرانسه؛ هنر اسپانیا؛ هنر سوریه؛ هنر مالی؛ هنر ساحل عاج؛ هنر سیرالئون؛ هنر قطر؛ هنر اوکراین؛ هنر اتیوپی؛ هنر سودان؛ هنر گرجستان؛ هنر تاجیکستان؛ هنر بنگلادش؛ هنر قزاقستان؛ هنر سریلانکا؛ هنر اردن

پاورقی

[i] در مصاحبه با روزنامه لبنانی السفیر مورخ 2010/1/25

کتابشناسی

  1. نجم. (1980). ص. 31.
  2. الراعی. (1992). ص. 208.
  3. الراعی. (1992). ص. 211.
  4. الراعی. (1992). ص. 214.
  5. باشا، عبدو. (2010). هكذا انقلاب التغيير على أبطال التغيير في المسرح. (الطبعة الأولى). بیروت: دار الآداب للنشر والتوزيع، ص. ۸۱.
  6. باشا، عبدو. (2010). هكذا انقلاب التغيير على أبطال التغيير في المسرح. (الطبعة الأولى). بیروت: دار الآداب للنشر والتوزيع، ص. ۸۶.
  7. باشا، عبدو. (2010). هكذا انقلاب التغيير على أبطال التغيير في المسرح.(الطبعة الأولى). بیروت: دار الآداب للنشر والتوزيع، ص. ۸۷.
  8. الراعی. ص. 215.
  9. باشا، عبدو. (2010). هكذا انقلاب التغيير على أبطال التغيير في المسرح. (الطبعة الأولى). بیروت: دار الآداب للنشر والتوزيع، ص. ۲۴۸.
  10. الراعی. ص. 215.
  11. الراعی. ص. 217.
  12. العريس، ابراهيم. (2010). الصورة الملتبسة: السينما في لبنان. الطبعة الأولى. بيروت: دار النهضة العربية، ص. ۱۳.
  13. الرأسي، جورج. (2010). محطات على طريق السينما اللبنانية والعربية. الطبعة الأولى. بیروت: دار الحوار الجديد، ص. 81.
  14. الرأسي، جورج. (2010). محطات على طريق السينما اللبنانية والعربية. الطبعة الأولى. بیروت: دار الحوار الجديد، ص. ۸۲.
  15. الرأسي، جورج. (2010). محطات على طريق السينما اللبنانية والعربية. الطبعة الأولى. بیروت: دار الحوار الجديد، ص. ۸۳.
  16. العريس، ابراهيم. (2010). الصورة الملتبسة: السينما في لبنان. الطبعة الأولى. بيروت: دار النهضة العربية، ص. ۱۴۵.
  17. العريس، ابراهيم. (2010). الصورة الملتبسة: السينما في لبنان. الطبعة الأولى. بيروت: دار النهضة العربية، ص. ۱۷.
  18. العريس، ابراهيم. (2010). الصورة الملتبسة: السينما في لبنان. الطبعة الأولى. بيروت: دار النهضة العربية، ص. ۱۵.
  19. صادر. (2002). ص. 98.
  20. برگرفته از :جرجوره، ندیم. (2007): https://www.cinemaisis.com
  21. أبورزق، جوزف؛ بركات صالح؛ القيسي، عمران. (2004). الفن التشكيلي في لبنان. الطبعة الأولى، المنظمة العربية للتربية والثقافة والعلوم، ص. ۴.
  22. البستاني، الدكتور فؤاد افرام. (1969). لبنان، مباحث علمية واجتماعية. (الجزء الأول). بیروت: منشورات الجامعة اللبنانية، ص. ۱۴۹.
  23. أبورزق، جوزف؛ بركات صالح؛ القيسي، عمران. (2004). الفن التشكيلي في لبنان. الطبعة الأولى، المنظمة العربية للتربية و الثقافة و العلوم، ص. ۹.
  24. برگرفته از سلیم، حسین احمد: https://www.forums.fonon.net
  25. أبورزق، جوزف؛ بركات صالح؛ القيسي، عمران. (2004). الفن التشكيلي في لبنان. الطبعة الأولى. المنظمة العربية للتربية والثقافة والعلوم، ص. ۳۰-۳۶.
  26. باشا، عبدو. (2010). هكذا انقلاب التغيير على أبطال التغيير في المسرح. (الطبعة الأولى). بیروت: دار الآداب للنشر والتوزيع، ص. ۷۰۱.
  27. أبورزق، جوزف؛ بركات صالح؛ القيسي، عمران. (2004). الفن التشكيلي في لبنان. الطبعة الأولى، المنظمة العربية للتربية و الثقافة والعلوم، ص. ۱۱۷.
  28. أبورزق، جوزف؛ بركات صالح؛ القيسي، عمران. (2004). الفن التشكيلي في لبنان. الطبعة الأولى. المنظمة العربية للتربية والثقافة والعلوم، ص. ۱۳۶.
  29. البستاني، الدكتور فؤاد افرام. (1969). لبنان، مباحث علمية واجتماعية. (الجزء الأول). بیروت: منشورات الجامعة اللبنانية، ص. ۱۴۴.
  30. أبورزق، جوزف؛ بركات صالح؛ القيسي، عمران. (2004). الفن التشكيلي في لبنان. الطبعة الأولى. المنظمة العربية للتربية والثقافة والعلوم، ص. ۱۳۹.
  31. برگرفته از https://www.forums.fonon.net
  32. بلقزيز عبدالاله. (1990). الموسيقى العربية واشكالية الاصالة المعاصرة: المستقبل العربي. العدد ۱۳۱. ص. ۱۸.
  33. بلقزيز عبدالاله. (1990). الموسيقى العربية واشكالية الاصالة المعاصرة: المستقبل العربي. العدد ۱۳۱. ص. ۲۲.
  34. باشا، عبدو. (2005). ذاكرة الأغنية السياسية. (الطبعة الأولى). بیروت: دار الآداب للنشر والتوزيع، ص. ۱۸۵.
  35. باشا، عبدو. (2005). ذاكرة الأغنية السياسية. (الطبعة الأولى). بیروت: دار الآداب للنشر والتوزيع، ص. ۱۸۶.
  36. صدر هاشمی، سید محمد (1392). جامعه و فرهنگ لبنان. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص. 228-248.