هنر لبنان
هنر لبنان شامل تئاتر و هنرهای نمایشی لبنان، پیشینه تئاتر و هنرهای نمایشی لبنان، تئاتر مدرن در لبنان، سینمای لبنان، پیشینه سینمای لبنان، هنرهای تجسمی،
تئاتر و هنرهای نمایشی لبنان
پژوهشگران تاریخ هنر معاصر عرب عموماً بر این باورند که مارون النقاش برای اولین بار تئاتر را در لبنان و جهان عرب مطرح ساخت.[۱] النقاش که در ایتالیا با این هنر مدرن آشنا شده بود، در سال 1847 نمایشنامه بخیل را که اقتباسی از نمایشنامه خسیس مولیر بود نوشت و در همان سال در محل سکونت خود به اجرا گذاشت. او در سالهای بعد دو نمایشنامه دیگر هم نوشت و اجرا کرد؛ یکی نمایشنامه ابوالحسن المغفل یا هارون الرشید در سال 1849 و دیگر، حسود گستاخ در سال 1853. با مرگ زود هنگام النقاش در سال 1855، برخی از شاگردان و هوداران او، به مصر کوچ کردند و تجربههای نمایشی خود را در این کشور که شرایط مساعدتری برای فعالیتهای هنری جدید داشت ادامه دادند و زمینههای بالندگی آن را در جهان عرب فراهم آوردند. در لبنان تنها برخی تلاشهای پراکنده در این زمینه ادامه یافت؛ از جمله ترجمههایی که از نمایشنامه اروپایی صورت گرفت و یا اجرای برنامههای نمایشی که در مدارس و مجالس و مناسبتهای اجتماعی، انجام میشد. از سالهای اولیه قرن بیستم و در راستای جنبش ادبی با فزونی گرفتن ترجمه متون نمایشی غربی و نیز تألیف نمایشنامههایی توسط نویسندگان و ادیبان لبنانی، هنر نمایش با مفهوم و قالبهای جدید، بار دیگر سربرآورد. از جمله نمایشنامههایی که از متون اروپایی ترجمه شده، اتللو از شکسپیر بود که در سال 1912 توسط خلیل مطران ترجمه و توسط گروه هنری جورج ابیض هنرمند مصری اجرا شد. در این مرحله، نمایشنامهها بیشتر تحت تأثیر رویکرد رئالیسم اجتماعی بود. و از اولین نمایشنامههایی که با این رویکرد نوشته شد، پدران و پسران، نوشته ادیب نامدار لبنانی و چهره بارز ادبیات مهجر، میخائیل نعیمه بود. نمایشنامه او اولین نمایشنامهای بود که در جهان عرب به مسئله گسست و چالش بین نسلها پرداخت و آن را مورد واکاوی قرار داد.[۲] مسیری را که نعیمه آغاز کرد در سالهای بعدی رهروان بسیاری داشت و نمایشنامههای متعددی با رویکرد واکاوی مسائل اجتماعی نوشته و اجرا شد. نمایشنامه بالاتر از انتقام با چنین رویکردی نوشته شد و در سال 1931 در دانشگاه آمریکایی بیروت به اجرا درآمد.[۳]
یکی از نقاط عطف حوزه تئاتر در این دوران، پیدا کردن راه حلی میانه برای مشکل زبان نمایشنامهها بود. میخائیل نعیمه در نمایشنامه خود هر دو زبان عامیانه و فصیح را به کار گرفت تا بتواند با هر دو گروه مخاطب عام و خاص ارتباط برقرار کند و بدینسان گستره مخاطبان تئاتر که پیشتر محدود به گروههای خاص اجتماعی بود، دیگر طبقات اجتماعی را نیز شامل شود. این تحول هر چند موفقیتی نسبی به همراه داشت، نتوانست به فراگیری این هنر و جذب گسترده مخاطبان منجر شود. در سالهای بعد هم با این که نمایشنامههای متعددی نوشته و تعداد بیشتری از زبانهای مختلف به عربی ترجمه شد، محدودیت گستره مخاطبان همچنان برقرار ماند.
مرحله نوین تئاتر معاصر لبنان از دهه شصت قرن گذشته آغاز شد که با شکلگیری گروههای تئاتر[۴] و بهرهگیری از تجربه حدود نیم قرن، تئاتر ملی لبنان تبلور یافت. در دهههای شصت و هفتاد این قرن لبنان نه تنها کانون فرهنگی منطقه که صحنه حضور پررنگ احزاب و جریانهای گوناگون سیاسی بود. از سوی دیگر، گرایشهای ادبی وهنری متأثر از مکاتب غربی مبتنی بر رویکردهای فلسفی در این دوران هوادارانی قابل توجه داشت. تئاتر هم متأثر از چنین فضایی صحنه چالش اندیشههای سیاسی و فلسفی شد و مخاطبان بسیاری را جذب کرد.
گروه کارگاه حرفهای تئاتر بیروت از اولین گروههای تئاتر جدید لبنان بود که توسط روجیه عساف و نضال الاشقر شکل گرفت. روجیه عساف تحصیلکرده رشته تئاتر در استراسبورگ و از بارزترین چهرههای تئاتر معاصر عرب و لبنان است[۵] که در طول سالها فعالیتهای هنری خود تلاش فراوانی برای هدفمند ساختن هنر تئاتر و برقراری پیوند میان این هنر و جامعه صورت داد و از نقاط عطف زندگی هنری او برقراری ارتباط میان تئاتر و دانشگاه بود.[۶] گروه هنری کارگاه تئاتر با اجراهای متعدد در لبنان و کشورهای عرب نقش بهسزایی در پی افکندن تئاتر امروز لبنان داشت و قویترین تجربه تئاتری در تاریخ معاصر این هنر را در لبنان به نام خود ثبت کرد.[۷] برخی از نمایشنامههایی که این گروه اواخر دهه شصت و نیمه اول دهه هفتاد قرن گذشته اجرا کرد عبارت است از: بازرس از گوگول و شماره ویژه که در سال 1968 اجرا شد، کارت بلانش (1970)، اعتصاب دزدها(1971) و مراورید، یاقوت و یک سیب که در سال 1972 به اجرا درآمد. عساف در دهه هشتاد تحت تأثیر پیروزی انقلاب اسلامی به اسلام گروید و در طول سالهای بعد با خروج از دایره تجربه و آزمون به تئاتر حرفهای روی آورد و موفق شد با حضور در جشنوارههای بینالمللی جوایزی دریافت کند که از جمله آنها، جایزه بهترین نمایش از جشنواره کارتاژ در تونس (1983)، جایزه بهترین کارگردانی و نمایش از همایش بینالمللی تئاتر قاهره (1994) و جایزه شیر طلایی از جشنواره تئاتر و نیز در سال 2008 بود.
گروه تئاتر تجربی از دیگر گروههای تئاتر لبنان نیز در همین سالها توسط دو هنرمند لبنانی انطوان و لطیفه ملتقی تأسیس شد. فعالیتهای هنری این گروه نیز در تبلور تئاتر مدرن در لبنان نقشآفرین بود. انطوان ملتقی همچون روجیه عساف، تلاش میکرد تا هنر تئاتر در لبنان از مبنایی علمی و ساختاری مستحکم برخوردار گردد. این گروه اجراهای متعددی از آثار نمایشنامهنویسان بزرگ جهان را در کارنامه خود ثبت کرده است که از جمله آنها: دو سیاهپوست کوچک از آگاتا کریستی، وصیت سگ که اقتباسی از سوزونا نویسنده برزیلی بود و کالیگولا از البرت کامو را میتوان نام برد.[۸]
پیشینه تئاتر و هنرهای نمایشی لبنان
هر چند تاریخ هنر در لبنان ریشه در دوران فنیقی دارد، زمینههای تبلور هنر معاصر این کشور به نیمههای قرن نوزدهم بازمیگردد. مقدمات هنر تئاتر در سال 1847 با ابتکار فردی و به تقلید از هنر مدرن اروپا فراهم آمد و چندین دهه طول کشید تا مرحله بالندگی و شکوفایی خود را آغاز کند. هنرهای تجسمی به ویژه نقاشی، در نیمه دوم این قرن توسط گروهی از هنرمندان لبنانی که هنرهای تجسمی را در اروپا فرا گرفته بودند، با چهرهپردازی از شخصیتهای سیاسی اجتماعی و نقاشی مناظر طبیعی، پی افکنده شد. سینمای این کشور اما نسبت به سایر انواع هنری با تأخیر آغاز کرد و اولین تجربهها در این خصوص از سال 1930 و توسط فردی غیرلبنانی آغاز و مسیر رشد خود را پیمود. بدینسان، جنبش هنری معاصر لبنان با فراگیری و الهام از هنر مدرن غربی، مراحل اولیه خود را آغاز کرد.
تئاتر مدرن در لبنان
گروه تئاتر معاصر که به مدرسه تئاتر معاصر بیروت هم شهرت داشت، توسط منیر ابودبس از پیشگامان هنر تئاتر امروز لبنان تأسیس شد ابودبس که برخی او را پدر تئاتر امروز لبنان دانستهاند[۹] تلاش کرد تا روح شرقی را در قالبهای غربی نمایش بدمد. این گروه تئاتر تا آغاز جنگ داخلی نمایشنامههای متعددی را که عمدتاً به کارگردانی ابودبس بود بر روی صحنه برد. ادیب شهریار از سوفوکلس، مکبث و هملت از شکسپیر، دکتر فاوست از گوته، پادشاه میمیرد از یونسکو و استثناء و قاعده از برشت در زمره نمایشنامههای بود که توسط گروه تئاتر معاصر اجرا شد.[۱۰]
گروههای تئاتر دیگری هم در این سالها شکل گرفت که از جمله آنها تئاتر ملی بود که بعدها به تئاتر شوشو معروف شد و توسط حسن علاء الدین با عنوان هنری شوشو بنیانگذاری شد و از پدیدههای جدید در تاریخ تئاتر معاصر لبنان بود. نمایشنامههای این گروه معمولاً کمیک و تک نفره اجرا میشد و با رویکردی انتقادی به طرح مسائل اجتماعی و سیاسی مردمپسند میپرداخت. گروه دیگری که در این سالها فعالیت داشت، گروه تئاتر مردمی لبنان بود که به گروه برادران رحبانی شهرت داشت و عمدتاً به اجرای نمایشنامههای رادیویی و اپرا اهتمام میورزید.[۱۱]
از دیگر هنرمندان حوزه تئاتر که در این سالها در مقام کارگردان و یا بازیگر، نقش قابل توجهی در شکلگیری تئاتر امروز لبنان داشتند، نامهایی چون یعقوب الشدراوی، ریمون جباره، انطوان کرباج، شکیب خوری و بیرج فازلیان قابل ذکرند.
با آغاز جنگ داخلی، هنر تئاتر چون دیگر حوزههای فرهنگی هنری، به ویژه در سالهای اول جنگ، دچار رکود شد و بسیاری از هنرمندان ناگزیر از ترک وطن شدند و گروهی هم از ادامه فعالیتهای هنری بازماندند. در چنین فضایی، گروههای تئاتر خیابانی و مردمی تا حدودی خلاء موجود را پر کرد که با کمترین امکانات در مکانهای عمومی به اجرا میپرداختند. از سالهای اول دهه هشتاد هم با بازگشت برخی از هنرمندان به وطن، زمینه فعالیتهای هنری و نمایشی به تدریج فراهم شد که تا پایان جنگ با فراز و فرودهایی ادامه یافت. بدیهی است بیشتر موضوعات مورد اهتمام تئاتر در آن سالها، مسائل و رویدادهای جنگ و آثار روانی اجتماعی آن بود.
با پایان جنگ 15 ساله با اینکه نسل جدیدی از هنرمندان جوان به صحنه تئاتر آمدند و برخی از پیشکسوتان این حوزه چون روجیه عساف، شکیب خوری و ریمون جباره نیز فعالیتهای خود را از سر گرفتند و تئاتر لبنان جانی تازه گرفت، به دلایل گوناگون، دوران طلایی تئاتر لبنان در دهههای شصت و هفتاد تکرار نشد. مشکلات و موانع گوناگونی بر سرر راه تئاتر امروز لبنان قرار دارند که برخی سیاسی، بخشی اقتصادی و بعضی دیگر جنبه جهانی دارند. ریمون جباره معتقد است تئاتر امروز لبنان رو به زوال است و علت آن را تقسیمبندیهای سیاسی و طائفی میداند که حوزه تئاتر را تحت تأثیر قرار داده است. شکیب خوری که از کارگردانان برجسته امروز لبنان و به تدریس رشته تئاتر هم اشتغال دارد، از اینکه تئاتر به عنوان وسیله تعبیر انسانی از مشکلات و دغدغههای اجتماعی، از مسیر اصلی خود خارج و در وضعیتهای سیاسی گرفتار آمده، گلهمند است. او همچنین هزینههای بالای اجرای تئاتر و عدم حمایتهای لازم در این خصوص را یکی دیگر از عوامل عدم پیشرفت تئاتر میداند. جلال خوری نیز معتقد است تئاتر لبنان بازتاب واقعیتهای امروز این کشور است. وی میگوید: تئاتر ما نسخهبرداری از تئاتر غرب است و بحران امروز تئاتر هم تابعی از بحران جهانی تئاتر است. او همچنین مشکلات مالی و سستی مضامین را عامل دیگری میداند که وضعیت نامطلوب تئاتر رقم زده است.[i]
البته بایستی توجه داشت علاوه بر مشکلات مورد اشاره هنرمندان لبنانی، فزونی رو به روز کانالهای ماهوارهای، خود عامل مهمی در جذب مخاطبان عام تئاتر است که لبنان هم از این امر مستثنی نبوده است.
سینمای لبنان
پیشینه سینمای لبنان
تاریخ سینمای معاصر لبنان از سال 1929 و تولید فیلم ماجراهای الیاس مبروک توسط سینماگری ایتالیایی آغاز شد. گوردانو بیدوتی، به جز این فیلم، ماجراهای ابوالعبد را نیز در سال 1931 ساخت. سومین فیلم تاریخ سینمای لبنان، میان معابد بعلبک بود که در سال 1936 توسط جولیود دولوکا ساخته شد. هر سه این فیلمها صامت و کمدی بودند. بدینسان سینمای معاصر لبنان توسط بیگانگان آغاز شد و ده سال طول کشید تا دختر گلفروش، توسط اولین سینماگر لبنانی ساخته شود. این فیلم ناطق، توسط علی العریس بین سالهای 1941 تا 1943 ساخته شد و سینمای آماتور اولیه را به سینمای حرفهای نزدیک کرد.[۱۲]
مرحله اولیه تاریخ سینمای معاصر لبنان تا پایان دهه چهل قرن پیش ادامه یافت. دومین مرحله از تاریخ سینمای معاصر لبنان از سال 1951 آغاز شد که لبنان گامهای اولیه دوره رشد و شکوفایی اقتصادی خود را برمیداشت. در این سالها و در پی تحولات سیاسی و رونق اقتصادی خاورمیانه، این کشور به دلیل برخورداری از شرایط مناسب، به کانون فرهنگی اقتصادی خاورمیانه تبدیل شد و سرمایههای بسیاری از ثروتمندان سوری، مصری، فلسطینی و به ویژه شیوخ کشورهای نفتی عرب به لبنان سرازیر شد. بدینسان زمینههای سرمایهگذاری و جذب امکانات لازم برای تولید فیلمهای سینمایی با توجه به زمینهها و تجارب پیشین، فراهم آمد. اولین فیلم سینمایی در مرحله جدید که در لبنان ساخته شد، عذاب درون نام داشت که ملودرام اجتماعی بود و در سال 1952 توسط جرج قاعی سینماگر لبنانی ساخته شد. این فیلم هر چند به دلیل به کارگیری زبان فصیح در جذب مخاطب و فروش موفق نبود، از آنجا که آغاز گر مرحله نوین سینمای لبنان بود با اهمیت تلقی شد.[۱۳] پس از آن، فیلمهای دیگر، یکی پس از دیگری ساخته شد که فیلمهای گلهای صحرا (1957) از میشل هارون، قرار با امید (1958) از محمد سلمان، به کجا (1958) از جورج نصر که اولین سینماگر با تحصیلات آکادمیک بود، نمونههایی از آن فیلمهاست داستان فیلم به کجا که از فیلمهای ماندگار تاریخ سینمای لبنان است، روایت زندگی یک کشاورز لبنانی است که به دلیل مشکلات اقتصادی تصمیم به مهاجرت به آمریکا میگیرد و پس از سالها اقامت در آن کشور همانگونه که با فقر لبنان را ترک کرده بود، به کشورش بازمیگردد.[۱۴]
مرحله بعدی تاریخ سینمای معاصر لبنان دهه شصت بود که با تأسیس استودیوهای سینمایی و آمدن سینماگران مصری به لبنان به دلیل شرایط نامناسب فعالیتهای سینمایی در آن کشور، سینمای لبنان رونق گرفت. فیلمهای ساخته شده در این سالها عمدتاً کمیک، پلیسی و اجتماعی با رویکردی تجاری بود و لذا نتوانست مورد استقبال لبنانیها قرار گیرد. البته تعدادی فیلم کیفی و غیرتجاری هم تولید شد که انگشتر فروش از یوسف معلوف بر اساس داستانی از جبران خلیل جبران، جوانان زیر آفتاب و شکست خورده پیروز از سمیر نصری، دختر نگهبان از هانری برکات و بیروت صفر یازده از انتوان ریمی از آن جمله است.[۱۵] در اواخر دهه شصت بیشتر سینماگران مصری لبنان را ترک کردند و سینمای تجاری هم به رکود گرایید. از این سالها تا سال 1375 که جنگ داخلی آغاز شد، علیرغم شرایط سیاسی اجتماعی این کشور که رو به بحران پیش میرفت، سینماگران لبنانی از فعالیت تولیدی بازنماندند. در فاصله سال 1970 تا 1975 حدود 50 فیلم سینمایی در این کشور ساخته شد که تنها 16 فیلم آن توسط مصریها و بقیه را لبنانیها ساختند. از میان فیلمهای سینماگران لبنانی، برخی فیلمهای با کیفیت و هدفمند ساخته شد که سینمای لبنان را به مرحلهای جدید هدایت کرد. از جمله این فیلمها: صلح پس از مرگ(1971) از جورج شمشوم، سرنوشت (1972) از منیر بعاصیری، کفر قاسم (1973) از برهان علویه، ساعت آزادی زنگ زد (1974) از هاینی سرور و فیلم بلند داستانی بیروت ای بیروت که در سال 1975 به کارگردانی مارون بغدادی از برجستهترین کارگردانان نیمه دوم قرن گذشته ساخته شد و تنها چند روز مانده به آغاز جنگ به نمایش درآمد.[۱۶] مارون بغدادی در این فیلم به تفاوتهای فرهنگی اجتماعی طوائف مسیحی و مسلمان و مناسبات میان آنها پرداخته است.
آغاز جنگ داخلی هر چند شوک بزرگی را بر همه بخشهای فرهنگی هنری وارد ساخت، سینمای لبنان پس از مدتی خودرا بازیافت و سینماگران لبنانی رویدادهای جنگ و پیآمدهای سیاسی، اجتماعی و روانی آن و نیز مسئله آوارگان فلسطینی را دستمایه ساخت فیلمهای جدید خود قرار دادند. از نگاه کارشناسان سینمای لبنان، سالهای جنگ داخلی از لحاظ تولید و مضامین، مهمترین مرحله تاریخ سینمای این کشور به شمار میرود و فیلمهای ساخته شده در این سالها، خونی جدید را به رگهای سینمای لبنان تزریق کرد. از نیمه دوم مرحله جنگ، شرایط به گونهای بحرانی شد که بسیاری از کارگردانان را ناگزیر از مهاجرت به خارج و عمدتاً به فرانسه کرد، لبنان و مسائل جنگ اما همچنان موضوع اصلی فیلمهای بسیاری از آنان بود.[۱۷] از جمله فیلمهایی که در سالهای جنگ ساخته شد و موضوع آنها مسائل مربوط به جنگ و مسئله فلسطین بود، تل الزعتر (1976) به کارگردانی جان شمعون و مصطفی ابوعلی، پناهگاه (1981) به کارگردانی رفیق حجار، بیروت دیدار (1983)، نامهای از زمان جنگ (1984) از برهان علویه، آوردگاه (1985) از روجیه عساف، جنگهای کوچک (1984) به کارگردانی مارون بغدادی، شبهای بیروت (1988) از غسان سلهب و بیروت غربی (1988) از زیاد دویری را میتوان برشمرد.
از اواخر دهه هشتاد و اوایل دهه نود قرن گذشته نسلی از سینماگران لبنانی به ویژه در حوزه کارگردانی ظهور کردند تا راه پیشگامان سینمای معاصر را ادامه دهند.زیاد الدویری، غسان سلهب و اسد فولادکار در زمره کارگردانان نسل جدید سینماگران لبنانی هستند که از آن سالها تا کنون توانستهاند با فیلمهای خود در سینمای کشورهای عرب و جهان حضور یابند؛ از جمله زیاد الدویری با فیلم بیروت غربی که از نظر کارشناسان سرآغاز مرحله نوین سینمای لبنان است، توانست ضمن حضور در جشنواره کن از دیگر جشنوارههای سینمایی چون جشنواره سینمای عرب در انستیتو جهان عرب در پاریس (1998) جوایزی دریافت کند و پس از آن فیلم او در تعدادی از جشنوارههای سینمایی بینالمللی از جمله جشنواره فیلم در لندن نمایش داده شد.[۱۸] طی سالهای بعد از جنگ همچنین برخی از پیشگامان سینمای لبنان چون مارون بغدادی، جان شمعون و برهان علویه از مهمترین چهرههای بارز سینمای معاصر لبنان، همچنان با ساختن فیلمهای متعدد به حضور خود در صحنه سینمایی این کشور ادامه دادند.
در طول سالهای پس از جنگ (1990 تا 2009) حدود 40 فیلم سینمایی در لبنان ساخته شده است که برخی از آنان در جشنوارههای عربی و بینالمللی شرکت و تعدادی نیز جایزه دریافت کردهاند. بجز فیلمهای نام برده شده، برخی از فیلمهای تولیدی سالهای مزبور عبارتند از: خارج از حیات( 1991) از مارون بغدادی، گردباد (1992) به کارگردانی سمیر حبشی، هنگام در رسید (1994) ازجان کلودقدسی، گروگان انتظار(1994) از جان شمعون، اشباح بیروت (1998) به کارگردانی غسان سلهب، کودکان شاتیلا (1998) از می مصری، شبح شهر (2000) از جان شمعون، چرا مریم حکایت کرد (2001)از اسد فولاکار، سرزمین گمنام (2002) به کارگردانی غسان سلهب، لیلی این را گفت (2004) از زیاد دویری، کمربند آتش (2004) به کارگردانی بهیج حجیج، فلافل (2007) به کارگردانی میشل کمون، دود بدون آتش (2008) از سمیر حبشی و لبنانی خشمگین (2009) به کارگردانی زینة دکاش.
علیرغم وجود زمینههای مناسب، امکانات فنی و نیروی متخصص،میزان تولید فیلمهای سینمایی در لبنان پایین و به استناد برآوردهای یونسکو 5 فیلم در سال است که در مقایسه با میزان تولید در دهههای شصت و هفتاد، رقم بسیار کمی است. به جز عوامل کلی چون ظهور شبکههای تلویزیونی ماهوارهای، موارد دیگری چون ورود و نمایش فیلمهای روز آمریکایی و اروپایی و نیز فقدان قوانین لازم حمایتی و مؤسسات پشتیبانی از تولید فیلم سینمایی از عوامل اصلی کند کننده رشد تولید در سینمای این کشور است.[۱۹]
مهمترین جشنواره سینمایی لبنان، ایام بیروت السینمائیة است که از سال 2001 فعالیت خود را آغاز کرده است و هر دو سال یکبار برگزار میشود. در این جشنواره علاوه بر فیلمهای سینمایی لبنان، فیلمهای سینمایی دیگر کشورهای عربی هم امکان مشارکت دارند. این جشنواره غیر رقابتی، غیردولتی و توسط شرکت تعاونی بیروت دی سی برگزار میشود. شعار جشنواره سینمایی بیروت، دفاع از سینمای مستقل، ابداعی و مؤلف است و جایزه آن صرفاً برای حمایت از تولید یک فیلم جدید سینمایی تعیین شده است.
مؤسسه سینما لبنان از جمله معدود مؤسسات غیردولتی است که توسط گروهی از سینماگران و با هدف حمایت از صنعت سینما و تلاش برای حضور سینمای این کشور در محافل سینمایی عرب و جهان در سال 2003 تأسیس شده است. این مؤسسه به عنوان حلقه اتصال سینماگران و دولت این کشور با مرکز ملی سینما وابسته به وزارت فرهنگ عمل میکند. مؤسسه سینما لبنان همچنین در سالهای اخیر توانسته است همکاریهای گستردهای را با مجامع و محافل فرهنگی سینمایی عربی و بینالمللی چون انستیتو جهان عرب در پاریس، اونیفرانس فیلم فرانسه و فرهنگستان اروپایی برای کشورهای حوزه مدیترانه در بارسلون برقرار سازد.[۲۰]
هنرهای تجسمی
نقاشی لبنان
نقاشیهای دیواری برجای مانده در برخی کلیساها و دیرهای قدیمی در مناطق مختلف لبنان نشان از ریشههای تاریخی این هنر در لبنان دارد. نقاشیهای دیواری کلیساها بیشتر مربوط به موضوعات دینی و چهره قدیسین و نیز چهرهپردازی از عیسی مسیح و مریم عذراست.[۲۱][۲۲]
نقاشی معاصر لبنان اما از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ظهور کرد که گروهی از هنرمندان برای فراگیری نقاشی مدرن به اروپا رفتند و پس از آن که یکی پس از دیگری به لبنان بازگشتند با فعالیتهای هنری و آثاری که پدید آوردند آغازگر روند هنر تجسمی در این سرزمین شدند. آنان با به کارگیری شیوههای علمی در هنر نقاشی موفق شدند این هنر را از دایره تفنن و سرگرمی به مسیر حرفهای و تخصصی هدایت کنند.[۲۳] از جمله چهرههای بارز هنری این دوره که سرآغاز جنبش هنرهای نوین تجسمی در لبنان بود، داوود القرم (1930 – 1852)، حبیب سرور (1938 – 1860) و خلیل الصلیبی (1970 – 1875) شایسته ذکرند. داوود القرم بیشتر به چهرهپردازی شخصیتهای سیاسی اجتماعی، حبیب سرور به مظاهر حیات مردم لبنان و خلیل الصلیبی که رویکردی کلاسیک داشت به موضوعات متنوع میپرداخت.[۲۴]
پس از پایان جنگ جهانی اول فضای مناسبتری برای حوزه هنرهای تجسمی ایجاد شد و نسل جدیدی از هنرمندان که از دانش هنری پیشگامان، هنر نقاشی را فراگرفته بودند، راه آنان را ادامه دادند و مسیر بالندگی این هنر را هموار کردند. مرحله شکوفایی هنر نقاشی از دهههای چهل و پنجاه قرن گذشته آغاز شد. تأسیس آکادمی هنرهای زیبا که در سال 1943 از سوی دولت لبنان به رسمیت شناخته شد، تحولی در مسیر این شکوفایی بود. ده سال بعد تأسیس انجمن لبنانی هنرمندان نقاش و مجسمهساز و کندهکاری، نقطه عطف دیگری در روند بالندگی هنرهای تجسمی بود. شمار زیادی از هنرمندان تجسمی از جمله هنرمندان نقاش، طی این سالها با خلق آثاری ماندگار در مسیر تکامل آن سهیم بودند. قیصر الجمیل که آموزشهای آکادمیک او در تربیت نسل بعدی مؤثر و خود از بنیادگذاران آکادمی هنرهای زیبا بود، در زمره آنان قرار دارد. عمرالانسی از شاگردان خلیل الصلیبی بود و با استعداد فوقالعاده خود تأثیری عمیق بر این مرحله از جنبش هنری لبنان داشت. مصطفی فروخ به عنوان هنرمندی پژوهشگر از ارکان جنبش هنری معاصر لبنان بود. صلیبا الدویهی چهرهپرداز انسان و طبیعت از دیگر هنرمندان تأثیرگذار این مرحله بود که پس از فراگیری هنر نقاشی نزد حبیب سرور، به فرانسه رفت و در این رشته تخصص گرفت. الدویهی در سال 1950 به آمریکا مهاجرت کرد و تا سالهای پایان زندگی به فعالیت و خلق آثار هنری ادامه داد. تعدادی از تابلوهای نقاشی او در موزههای آمریکا، انگیس و فرانسه نگهداری میشود.[۲۵]
پس از تأسیس آکادمی لبنانی هنرهای زیبا، تأسیس دانشکده هنرهای زیبا در دانشگاه آمریکایی بیروت در سال 1954 و اهتمام دولت به حوزه هنر، نقطه عطف دیگری در مسیر پویایی هنرهای تجسمی بود. سالهای دههی شصت و نیمه اول دهه هفتاد را میتوان از مقاطع پررونق هنرهای تجسمی به ویژه نقاشی بهشمار آورد. تأسیس مراکز آموزشی آکادمیک، کانونهای هنری، حضور منتقدان هنری و نیز نمایشگاههای متعدد طی این سالها، در رشد علمی و توسعه این هنرها نقش بهسزایی داشت. هنرمندان صاحب سبک این سالها نیز با خلق آثار هنری مبتنی بر رویکردهای علمی و هنری مدرن، بیشترین سهم را در این خصوص داشتند. پل گیراگوسیان از جمله هنرمندان نقاش این کشور در نیمه دوم قرن گذشته است که در زمره بارزترین هنرمندان تجسمی لبنان و جهان عرب بهشمار میرود.[۲۶] آثار نقاشی گیراگوسیان همواره مورد استقبال محافل هنری و علاقمندان به هنر نقاشی در لبنان و دیگر کشورهای عرب قرار داشته است. او تلاشهای بسیاری را برای تأسیس موزه هنرهای معاصر صورت داد که پیش از تحقق آن درگذشت. از دیگر هنرمندان تجسمی و نقاشی این دوران، میتوان از هلن خال، سمیر ثابت، فرید عواد، ایلی کنعان، رفیق شرف و الیاس ابورزق نام برد.
با آغاز جنگ در سال 1975، هنرهای تجسمی به مرحلهای از رکود وارد شد که تا سالها ادامه یافت. در این مرحله بسیاری از هنرمندان لبنان را ترک کردند و فعالیتهای هنری به حداقل کاهش یافت و تعدادی از آنان که در کشور ماندند، فعالیتهای محدود هنری خود را با فراز و نشیب ادامه دادند.
با خاموش شدن شعلههای جنگ، جنبش هنری دوره جدیدی را آغاز کرد که با سالهای پیش از جنگ تفاوت داشت؛ به ویژه نسل جدیدی از هنرمندان در این کشور ظهور کردند که رویکردهای نوین متأثر از هنر مدرن جهانی بر آثار آنان غلبه داشت.[۲۷] تونی شکر، و لید رعد، نادین توما، خلیل جریح، عماد عیسی، ولید صادق، اکرم زعتری، ربیع مروه و جلال توفیق در شمار هنرمندان تجسمی دهههای اخیر لبنان قرار دارند که با اثرپذیری از سبکهای امپرسیونیسم، اکسپرسیونیسم، فوتوریسم و کوبیسم، آثار هنری خود را خلق میکنند.
مجسمه سازی در لبنان
هنر پیکرهسازی، سنتی دیرینه در لبنان و آثار کشف شده در کاوشهای باستانشناسی نشان میدهد پیکرهسازی در این سرزمین ریشه در دوران پیش از تاریخ دارد. وجود مناطق صخرهای و استفاده از سنگ به عنوان عامل مؤثری در حیات انسانهای غارنشین، میتواند علت رواج این هنر در آن دوران باشد. مجسمهسازی و کندهکاری روی سنگ در عصر برونز و آهن و در ادامه در عصر فرعونی، یونانی و رومی و سپس در دورههای بیزانس و صلیبی هم استمرار داشته است. از دورههای مملوکی و عثمانی هم آثاری در این زمینه به دست آمده است.[۲۸][۲۹] پیکرهسازی مدرن در لبنان از سالهای اولیه قرن گذشته ظهور کرد و یوسف الحویک از اولین هنرمندان لبنانی بود که برای فراگیری این هنر تجسمی مدرن به ایتالیا رفت و پس از بازگشت به وطن با آموزش و خلق آثاری در این هنر، مسیر آینده را هموار کرد. آثاری که الحویک در سالهای اولیه حرکت هنری خود پدید آورد بیشتر، نمادهای دینی و کلیسایی بود.[۳۰] راهی را که الحویک و دیگر پیشگامان این هنر چون یوسف غصوب آغار کردند به زودی رهروانی یافت و نسلی از هنرمندان با بهرهگیری از دانش و تجربه آنان هنر پیکرهسازی را رونق بخشیدند و به مراحل تکامل و شکوفایی نزدیک کردند. از میان تعداد بسیاری از آن هنرمندان میتوان از کسانی چون سلوی شقیر، میشل بصبوص، سمیح العطار، سامی الرفاعی، ندی رعد و مارون الحکیم نام برد. بیشتر پیکرهسازان امروز لبنان متأثر از سبکهای مدرن غربی بوده و برخی از آنان چون مارون الحکیم و سلوی شقیر در آثار خود از رویکرد انتزاعی بهره گرفتهاند.
جشنواره هنری پیکرهسازی عالیه، یکی از معروفترین جشنوارههای هنری لبنان و جهان عرب است که از سال 1999، همه ساله در شهرستان کوهستانی عالیه برگزار میشود و تعداد قابل توجهی از هنرمندان پیکرهساز لبنانی، عرب و از دیگر کشورهای جهان در آن مشارکت میکنند. این جشنواره که از حمایت یونسکو و همکاری انجمن لبنانی هنرمندان پیکرهساز و نقاش و شهرداری شهر عالیه، برخوردار است، فرصتی برای گردهمآیی هنرمندان تجسمی و ارائه جدیدترین آثار، برگزاری کارگاههای هنری و بحث و گفتگوهای علمی و تخصصی در زمینه هنرهای تجسمی است.[۳۱]
موسیقی در لبنان
موسیقی معاصر عرب مرهون کوشش های پیشگامان مصری در این عرصه چون سید درویش است. آنان در سالهای اولیه قرن گذشته با هدف رهاسازی موسیقی عرب از نفوذ ترکی عثمای و پی افکندن موسیقی نوین، به بازخوانی موسیقی سنتی عرب و تدوین مبانی جدید برای آن از یکسو و مطالعه موسیقی مدرن جهان و کشف عناصر متناسب با فرهنگ و موسیقی شرقی عرب از سوی دیگر اهتمام ورزیدند. این کوشش ها به خلق موسیقی نوینی منجر شد که ترکیبی از اصالت و تجدد بود و موسیقی امروز عرب را بنیان گزارد.[۳۲] سالها بعد، اولین کنگره موسیقی عرب در سال 1932 با حضور موسیقیدانان و هنرمندان این حوزه از سراسر کشورهای عرب در قاهره تشکیل شد تا به بررسی و ارزیابی تجربههای نوین موسیقی جهان عرب در سالهای گذشته بپردازد. پس از آن بود که مرحله جدیدی در روند جنبش موسیقایی اعراب در راستای گذر از موسیقی سنتی محض و خلق موسیقی نوین مبتنی بر اصالتهای شرقی و تجربههای جدید جهانی آغاز شد. در لبنان نیز هر چند از دهههای گذشته برای تحقق چنین رویکردی تلاشهایی صورت گرفته بود، از این پس، در این مسیر تلاشهای بیشتری صورت گرفت. از جمله هنرمندانی موسیقایی که در این مسیر نقش مؤثری ایفا کرد، ودیع صبرا بود که با تأسیس آکادمی ملی موسیقی از هیچ کوشش هنرمندانهای برای تحکیم پیوند میان موسیقی شرقی و موسیقی غربی فروگذار نکرد. تأسیس فرهنگستان هنرهای زیبا در سال 1943 نیز در پیشرفت موسیقی نقش مؤثری داشت. با وجود چنین روندی، به موازات آن، جریان دیگری هم در این سالها در حوزه موسیقی شکل گرفت که رویکرد و عناصر غربی در آن غلبه داشت و چالش میان این دو جریان هنری تا دهههای بعد هم ادامه یافت. موسیقی ارائه شده مبتنی بر چنین گرایشی، موسیقی نازلی بود که با فرهنگ و مفهوم زیباییشناسی در جامعه عرب چندان نسبتی نداشت. این جریان هر چند در برابر جریان اصالتخواه نوگرا قدرت رقابت چندانی نداشت، به ویژه در لبنان هوادارانی یافت و به حیات هنری خود ادامه داد.
تاریخ موسیقی معاصر از دهههای شصت با نامهایی چون عاصی و منصور رحبانی (برادران رحبانی)، ولید غلمیه، زکی ناصیف، مارسیل خلیفه و خالد الهبر گره خورده است. آنان به درستی میدانستند که چگونه با بهرهگیری از تجربههای پیشینیان، سنت موسیقی شرقی و ادبیات فولکلور عرب را درهم آمیزند و با تلفیق آن به تجربههای جهانی موسیقی نوینی را پدید آورند که مبتنی بر ترکیبی خلاق و پویا بود.[۳۳] در این تجربه نوپدید، مفهوم میراث و سنت در موسیقی ارتقاء یافت تا پیوند آن با موسیقی مدرن ممکن شود. نقش برادران رحبانی در این پویش هنرمندانه مؤثر و عمیق بود.
به موازات این روند تکاملی، از دهه هشتاد نیز نوعی موسیقی و ترانه سیاسی در لبنان ظهور کرد که در واقع، بازتاب مواضع و رویکردهای موسیقایی نسبت به تحولات سیاسی اجتماعی سالهای جنگ و پس از آن بود. در این سالها جامعه لبنان صحنه چالش های سخت میان طوائف و احزاب سیاسی بود و هنرمندان نیز در چنین فضایی ناگزیر از واکنش نسبت به این رویدادها بودند. محور عمده در ادبیات موسیقی و ترانه سیاسی، آزادی، مسئله فلسطین و نقد طائفهگرایی سیاسی بود. مارسیل خلیفه هنرمند چپ لبنانی بنیانگذار ادبیات سیاسی در موسیقی بود که با خلق آثار گوناگون و اجرای آنها، موسیقی سیاسی را به عنوان بخشی از چالش گسترده فرهنگی مطرح ساخت.[۳۴] این نوع موسیقی به زودی هواداران خود را یافت و هنرمندانی که نه میخواستند بجنگند و نه فعال سیاسی بودند، اما نمیتوانستند در اوضاع جنگ و بحران بیتفاوت باشند، از موسیقی برای بیان مخالفت خود با جنگ میان طوائف و نابودی انسانها بهره گرفتند. میشل خیرالله، انتوان خلیفه، سلیم سعد، شربل روحانا، صادق ملاعب و توفیق عبود و بسیاری دیگر از فعالان این حوزه را میتوان نام برد[۳۵][۳۶].
نیز نگاه کنید به
هنر ژاپن؛ هنر در چین؛ هنر روسیه؛ هنر کانادا؛ هنر کوبا؛ هنر مصر؛ هنر تونس؛ هنر افغانستان؛ هنر سنگال؛ هنر تایلند؛ هنر آرژانتین؛ هنر زیمبابوه؛ هنر فرانسه؛ هنر اسپانیا؛ هنر سوریه؛ هنر مالی؛ هنر ساحل عاج؛ هنر سیرالئون؛ هنر قطر؛ هنر اوکراین؛ هنر اتیوپی؛ هنر سودان؛ هنر گرجستان؛ هنر تاجیکستان؛ هنر بنگلادش؛ هنر قزاقستان؛ هنر سریلانکا؛ هنر اردن
پاورقی
[i] در مصاحبه با روزنامه لبنانی السفیر مورخ 2010/1/25
کتابشناسی
- ↑ نجم. (1980). ص. 31.
- ↑ الراعی. (1992). ص. 208.
- ↑ الراعی. (1992). ص. 211.
- ↑ الراعی. (1992). ص. 214.
- ↑ باشا، عبدو. (2010). هكذا انقلاب التغيير على أبطال التغيير في المسرح. (الطبعة الأولى). بیروت: دار الآداب للنشر والتوزيع، ص. ۸۱.
- ↑ باشا، عبدو. (2010). هكذا انقلاب التغيير على أبطال التغيير في المسرح. (الطبعة الأولى). بیروت: دار الآداب للنشر والتوزيع، ص. ۸۶.
- ↑ باشا، عبدو. (2010). هكذا انقلاب التغيير على أبطال التغيير في المسرح.(الطبعة الأولى). بیروت: دار الآداب للنشر والتوزيع، ص. ۸۷.
- ↑ الراعی. ص. 215.
- ↑ باشا، عبدو. (2010). هكذا انقلاب التغيير على أبطال التغيير في المسرح. (الطبعة الأولى). بیروت: دار الآداب للنشر والتوزيع، ص. ۲۴۸.
- ↑ الراعی. ص. 215.
- ↑ الراعی. ص. 217.
- ↑ العريس، ابراهيم. (2010). الصورة الملتبسة: السينما في لبنان. الطبعة الأولى. بيروت: دار النهضة العربية، ص. ۱۳.
- ↑ الرأسي، جورج. (2010). محطات على طريق السينما اللبنانية والعربية. الطبعة الأولى. بیروت: دار الحوار الجديد، ص. 81.
- ↑ الرأسي، جورج. (2010). محطات على طريق السينما اللبنانية والعربية. الطبعة الأولى. بیروت: دار الحوار الجديد، ص. ۸۲.
- ↑ الرأسي، جورج. (2010). محطات على طريق السينما اللبنانية والعربية. الطبعة الأولى. بیروت: دار الحوار الجديد، ص. ۸۳.
- ↑ العريس، ابراهيم. (2010). الصورة الملتبسة: السينما في لبنان. الطبعة الأولى. بيروت: دار النهضة العربية، ص. ۱۴۵.
- ↑ العريس، ابراهيم. (2010). الصورة الملتبسة: السينما في لبنان. الطبعة الأولى. بيروت: دار النهضة العربية، ص. ۱۷.
- ↑ العريس، ابراهيم. (2010). الصورة الملتبسة: السينما في لبنان. الطبعة الأولى. بيروت: دار النهضة العربية، ص. ۱۵.
- ↑ صادر. (2002). ص. 98.
- ↑ برگرفته از :جرجوره، ندیم. (2007): https://www.cinemaisis.com
- ↑ أبورزق، جوزف؛ بركات صالح؛ القيسي، عمران. (2004). الفن التشكيلي في لبنان. الطبعة الأولى، المنظمة العربية للتربية والثقافة والعلوم، ص. ۴.
- ↑ البستاني، الدكتور فؤاد افرام. (1969). لبنان، مباحث علمية واجتماعية. (الجزء الأول). بیروت: منشورات الجامعة اللبنانية، ص. ۱۴۹.
- ↑ أبورزق، جوزف؛ بركات صالح؛ القيسي، عمران. (2004). الفن التشكيلي في لبنان. الطبعة الأولى، المنظمة العربية للتربية و الثقافة و العلوم، ص. ۹.
- ↑ برگرفته از سلیم، حسین احمد: https://www.forums.fonon.net
- ↑ أبورزق، جوزف؛ بركات صالح؛ القيسي، عمران. (2004). الفن التشكيلي في لبنان. الطبعة الأولى. المنظمة العربية للتربية والثقافة والعلوم، ص. ۳۰-۳۶.
- ↑ باشا، عبدو. (2010). هكذا انقلاب التغيير على أبطال التغيير في المسرح. (الطبعة الأولى). بیروت: دار الآداب للنشر والتوزيع، ص. ۷۰۱.
- ↑ أبورزق، جوزف؛ بركات صالح؛ القيسي، عمران. (2004). الفن التشكيلي في لبنان. الطبعة الأولى، المنظمة العربية للتربية و الثقافة والعلوم، ص. ۱۱۷.
- ↑ أبورزق، جوزف؛ بركات صالح؛ القيسي، عمران. (2004). الفن التشكيلي في لبنان. الطبعة الأولى. المنظمة العربية للتربية والثقافة والعلوم، ص. ۱۳۶.
- ↑ البستاني، الدكتور فؤاد افرام. (1969). لبنان، مباحث علمية واجتماعية. (الجزء الأول). بیروت: منشورات الجامعة اللبنانية، ص. ۱۴۴.
- ↑ أبورزق، جوزف؛ بركات صالح؛ القيسي، عمران. (2004). الفن التشكيلي في لبنان. الطبعة الأولى. المنظمة العربية للتربية والثقافة والعلوم، ص. ۱۳۹.
- ↑ برگرفته از https://www.forums.fonon.net
- ↑ بلقزيز عبدالاله. (1990). الموسيقى العربية واشكالية الاصالة المعاصرة: المستقبل العربي. العدد ۱۳۱. ص. ۱۸.
- ↑ بلقزيز عبدالاله. (1990). الموسيقى العربية واشكالية الاصالة المعاصرة: المستقبل العربي. العدد ۱۳۱. ص. ۲۲.
- ↑ باشا، عبدو. (2005). ذاكرة الأغنية السياسية. (الطبعة الأولى). بیروت: دار الآداب للنشر والتوزيع، ص. ۱۸۵.
- ↑ باشا، عبدو. (2005). ذاكرة الأغنية السياسية. (الطبعة الأولى). بیروت: دار الآداب للنشر والتوزيع، ص. ۱۸۶.
- ↑ صدر هاشمی، سید محمد (1392). جامعه و فرهنگ لبنان. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص. 228-248.