تاریخ دوره باستان افغانستان

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۱۸ توسط Mohammad (بحث | مشارکت‌ها)

سرزمین امروز افغانستان، همانند ایران در هزاره‌های دوم و اول قبل از میلاد به تصرف اقوام آریایی درآمد و آریایی‌ها پس از غلبه بر سکنه بومی در آن ساکن شدند با تشکیل دولت هخامنشی، افغانستان جزئی از حکومت هخامنشیان شد. قلمرو هخامنشیان در قرن‌های ۵ تا ۴ قبل از میلاد از سواحل مدیترانه تا رود سند گسترده بود و افغانستان را نیز دربر می‌گرفت. این قلمرو در زمان داریوش اول که به منتهای وسعت خود رسیده بود، شامل مصر، فلسطین، سوریه، فینیقیه، لودیا، فروگیه، ایونیا، کبودوکیه،کیکیکیه، ارمنیه، آشور، مغرب رود سند در هندوستان، سغدیانا، باکتریا و جایگاه ماساگت‌ها و قبایل دیگری از آسیای میانه جزء این امپراتوری بزرگ بود.[۱]

افغانستان پس از حمله اسکندر، همانند ایران به تصرف او و سپس جانشینان وی (سلوکیان) درآمد و پس از شکست سلوکیان توسط اشکانیان، تعدادی از بازماندگان اسکندر و سلوکیان در باکتریا (بلخ) برای مدتی موفق به تشکیل حکومتی به نام یونان و باختر در سال ۲۵۰ قبل از میلاد، شدند و پس از چندی هرات و آراخوزیا (محدوده قندهار) را نیز تصرف کردند؛ اما در سال ۱۳۹، قبل از میلاد شمال هندوکش، شامل باکتریا (بلخ) به تصرف مهرداد اول پادشاه اشکانی، سپس هرات و سیستان و قسمت‌های دیگر نیز به تصرف اشکانیان درآمد. وسعت دولت اشکانی معمولا به‌اندازه دولت‌های هخامنشی و ساسانی نبود؛ باوجوداین، غالبا تمامی افغانستان امروز را به‌استثنای بلخ و کابلستان را دربرداشته است.[۲]

هنگام شکست سلوکیان و در اوایل پیدایش دولت یونان و باختری، خاندان موریا که از ۳۲۴ تا ۱۸۷ قبل از میلاد بر هند حکومت می‌کرد، ابتدا مناطق شرقی افغانستان، از جمله وادی رود کابل را تصرف کرد و به ترویج آیین بودا در آن پرداخت. آیین زرتشتی نیز گام‌به‌گام از مقابل آن عقب‌نشینی کرد. حکومت سلسله موریا در دوره آشوکا به اوج خود رسید. آشوکا (۲۳۲-۲۷۱ قبل از میلاد) مهم‌ترین پادشاه سلسله موریاست و سلوکوس در برابر فشارهای موریاها عقب‌نشینی‌کرد و میدان را برای پیشروی آشوکا فراهم کرد. دوره حکومت آشوکا دوره طلایی هند به شمار می‌رود. در اواسط قرن دوم قبل از میلاد، اقوام یوئه‌چی که، در غرب مرزهای کانسو در چین سکونت داشتند، در حدود ۱۷۵ قبل از میلاد، راه غرب در پیش‌گرفتند و به حکومت یونان و باختری حمله کردند؛ بر اثر این حملات، سکاها (سیت‌ها) از مناطق شمالی هندوکش عقب‌نشینی کردند و به طرف سیستان و قندهار رفتند؛ ازاین‌رو حکومت یونان و باختری نیز در ۱۲۸ قبل از میلاد، از شمال هندوکش برچیده شد و اشکانیان نیز از این منطقه و آسیای مرکزی بیرون رانده شدند و اقوام یوئه‌چی حاکم بر منطقه شدند.

کوئی- شوانگ (کوشان)، قدرتمندترین قبیله قوم یوئه‌چی، امپراتوری خود را در باکتریا بنا نهاد.کوشانیان آیین بودائی را پذیرفتند و به ترویج آن پرداختند. حکومت خاندان دوم‌کوشانی، با سلطنت کانیشکا (۱۶۰-۱۲۰ میلادی) آغاز شد.کانیشکا از بزرگ‌ترین پادشاهان کوشانی بود و سرزمین‌های زیادی را در آسیای مرکزی و هند به دست آورد. بعد از کانیشکا، هویشکا به سلطنت رسید و روزگار درازی فرمانروایی کرد. او آخرین زمامدار دودمان کوشانی است و حدود ۲۲۰ میلادی، به سلطنتش پایان داده شد. با تقویت ساسانیان در ایران وگوپتاها در هند، قدرت کوشانیان پایان یافت و هند، ایران و هیاطله در صحنه ظاهر شدند. پایتخت کوشانیان ابتدا در شمال هندوکش (بلخ) بود؛ ولی کانیشکا آن را به‌کاپیسا (بگرام) انتقال داد. در زمان کانیشکا آیین بودائی رواج زیادی یافت. بقایای حکومت کوشانی تا قرن سوم میلادی ادامه داشت؛ ولی با تصرف بگرام توسط شاپور اول پادشاه ساسانی، سلسله کوشانی منقرض شد. قبل از این سایر مناطق افغانستان به تصرف ساسانیان درآمده بود و پادشاهان متأخر کوشانی تابع سلسله ساسانی بودند.

هپتالیان (هیاتله، هفتتالی‌ها، یفتلی‌ها یا هون‌های سفید)، که مردمی از نژاد زرد بودند و به عقیده اکثر علما، شاخه‌ای از یواچژی‌ها (یوئه‌چی‌ها) و یا تخارها بودند.[۳] در حدود ۴۲۰ - ۳۸۵ میلادی در آسیای مرکزی و شمال افغانستان ظاهر شدند. اولین درگیری هیاطله با هرمز، پادشاه ساسانی صورت گرفت و در آن شکست سختی بر آنان وارد شد. هیاطله بار دیگر به حدود تخارستان هجوم آوردند و پیروز، پادشاه ساسانی، اقدام به دفع آنان کرد، ولی مغلوب و اسیر این قوم شد و شهر طالقان سرحد ایران و هپتالیان شد و شاه ساسانی متعهد شد از حدود آن شهر تجاوز نکند.

پیروز با وعده پرداخت غرامت خود را آزاد کرد؛ ولی پسرش به مدت دو سال در گروگان هپتالیان باقی ماند تا همه غرامت پرداخت شد. پیروز برای جبران شکست قبلی، دوباره وارد جنگ با هیاطله شد و خود در جنگ کشته شد و تعدادی از شهرها در شمال هندوکش به تصرف هپتالیان درآمد. یکی از پادشاهان یفتلی به نام مهراگورا دولت گوپتای هندی را شکست؛ ولی در ۵۲۸ میلادی از آنان شکست خورد و پس از آن دولت هپتالی رو به ضعف نهاد. دولت یفاتله تا نیمه قرن ششم میلادی برقرار بود و در نیمه قرن ششم به دست ساسانیان، که با خوانین ترک متحد شده بودند، منقرض شد.[۳] و قلمرو آن بین ایران، هند و ترک‌ها در شمال تقسیم شد. بقایای هیاطله در فلات ایران تا مدتی باقی بودند و حتی سلطان محمود غزنوی با آنها جنگ کرد. در زمان ساسانیان، به‌جز مواقع مورد اشاره بخش عمده این سرزمین به‌ویژه در زمان شاپور جزء قلمرو او بود؛ ولی بر اثر جنگ‌وگریز، شهرها پیوسته دست‌به‌دست می‌شد[۴].

نیز نگاه کنید به

تاریخ دوران باستان چین؛ تاریخ دوره باستان روسیه؛ تاریخ دوران باستان مصر؛ تاریخ دوره باستان لبنان؛ تاریخ دوره باستان کوبا؛ تاریخ دوره باستان تونس؛ تاریخ دوره باستان سنگال؛ تاریخ دوره باستان سیرالئون؛ تاریخ دوره باستان قطر؛ تاریخ دوره باستان اتیوپی؛ تاریخ دوره باستان اردن؛ تاریخ دوره باستان آرژانتین؛ تاریخ دوره باستان اوکراین؛ تاریخ دوره باستان زیمبابوه؛ تاریخ دوره باستان ساحل عاج؛ تاریخ دوره باستان سودان؛ تاریخ دوره باستان سوریه؛ تاریخ دوره باستان فرانسه؛ تاریخ دوره باستان تایلند؛ تاریخ دوره باستان مالی؛ تاریخ دوره باستان گرجستان؛ تاریخ دوره باستان تاجیکستان؛ تاریخ دوره باستان قزاقستان؛ تاریخ دوره باستان سریلانکا

کتابشناسی

  1. دورانت، ویل (1343). تاریخ تمدن. ترجمه احمد آرام. تهران: انتشارات اقبال، جلد اول، ص523.
  2. افشار یزدی، محمود (1380). افغان نامه. تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، جلد اول، ص۳۹۱.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ بارتولد، و (1358). تذکره جغرافیای تاریخی ایران. ترجمه حمزه سردادور. تهران: انتشارات توس، ص57.
  4. علی آبادی، علیرضا(1395). جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،