تاریخ دوره باستان اردن
تاریخ دوران باستان (پیش از میلاد مسیح)
در طول دوره پارینه سنگی 500000_17000 ق.م ساکنان اردن حیوانات وحشی را شکار کرده و از گیاهان وحشی استفاده می کردند، احتمالا آنها حرکت حیوانات را که در جستوجوی مرتع و زندگی در کنار آب بودهاند را دنبال میکردند. شواهدی یافت شده است که سکونت در دوران پارینه سنگی را در کنار آبهای پهناور ازرق نشان میدهد. انسان دورهی پارینه سنگی در اردن شواهدی از معماری به جا نگذاشته است و هنوز اسکلت هیچ انسانی ازاین دوران یافت نشده است. هرچند باستان شناسان ازاین دوره ابزارهایی نظیر سنگ چخماق و تبر دست ساز با سنگ بازالت، چاقو و ادوات تراش دادن یافتهاند. انسان باستان همچنین سرنخی از ماهیت وجود خود در دوران پارینه سنگی و ادامه آن در دوران نوسنگی و دورههای مس و سنگ به جا گذاشته است[۱].
برخی از قدیمیترین شهرک سازیها در تاریخ بشر که به 8000 ق.م باز میگردد در اردن یافت شده است. همچنین اردن بخشی از هلال حاصلخیز (Fertile Crescent) باستانی است که از مرزهای جنوبی فلسطین، شمال رود فرات، اطراف رود فرات و دجله تا خلیج فارس کشیده شده است. این منطقه شاهد حضور شهرهای یونانی که نام آنها دکا پلیس (Decapolis) یا ده شهر بوده است، میباشد که در دوره رومیان از مرزهای شرقی محافظت میکردهاند.
در عصر نوسنگی (8500 - 4500 ق م) سه تغییر عمده در سرزمینی که هم اکنون با نام اردن شناخته میشود، رخ داده است[۲]. اول این که مردم به صورت جمعی در روستاهای کوچک سکنی گزیدند و این یعنی افزوده شدن منابع جدید غذایی همچون: حبوبات، نخود و عدس پرورشی و توسعه روشهای جدید و معمول گله داری بز و تغییر عادات غذایی مردم عصر نوسنگی! دومین تغییر اساسی در الگوهای زندگی، یکجا نشینی با تغییر آب و هوایی بیابان شرقی صورت گرفت. این ناحیه گرمتر و خشکتر شد تا به تدریج و طی سالیان طولانی تبدیل به منطقهای غیر قابل سکنی گردید. دراین عصر شاهد حومه اردن و برخی از مهم ترین نقاط مانند طبقات فهل (در دره اردن) بیضاء (شمال پترا)، عین غزال (حومه شمالی امان) و جریکو (در دره اردن) هستیم.این شهرکها «مگا سایت» نامیده می شوند، به این دلیل که این منطقه بسیار وسیع بوده، بین 10 تا 15 هکتار، نزدیک به دو برابر بزرگتر از شهرکهای دیگر عصر نوسنگی.
ناحیه حد فاصل بیابان شرقی و منطقه «سان» در غرب، بازمانده همان تغییر در آب و هوای منطقه پخشاب است. باور رایج براین است کهاین اتفاق حدود 5500 تا 6500 سال قبل از میلاد مسیح رخ داده است. سومین و مهمترین پیشرفت آخرین ادوار عصر نوسنگی که به 4500 تا 5500 سال قبل از میلاد برمیگردد، ساخت ظروف سفالین است. هر چند در اکتشافات قبل از این هم وجود تلاشهایی برای ساخت ظروف سفالین به اثبات رسیده، اما در آخرین ادوار نوسنگی مردم به طور سازمان یافته شروع به ساخت ظروف سفالین از گل رس کردند. این احتمال وجود دارد که نحوه ساخت ظروف سفالین توسط افراد ماهری که از تمدنهای بدوی شمال شرق مزوپوتامیا (عراق کنونی) آمدهاند به این مناطق منتقل شده باشد.
گستردهترین مکان به جا مانده از عصر نوسنگی در اردن در عین الغزه قرار گرفته است و شامل شمار زیادی از ساختمانهاست که به سه حوزه مجزا تقسیم شدهاند. ساختمانهای مستطیل با چندین اتاق که بعضی از آنها دارای سقفهایی گچ اندود شدهاند. برج سنگی و دیوارهای یافت شده در جریکو حاکی از آن است که امر دفاع، موضوعی مهم برای روستاییان عصر نوسنگی بوده است.
به نظر میرسد مردم عصر نوسنگی همانند اجداد خود نیایش و عبادت میکردهاند. در ارتباط با این موضوع باستان شناسان جمجمههایی پوشیده از خمیر که در قسمت چشمها به همراه قیر طبیعی بودند را در قسمتهایی از اردن واقع در عین الغزه و بیدها و فلسطین و سوریه کشف کردهاند. باستان شناسان کار بازیافت مجسمهای را به پایان رساندهاند که ممکن است قدیمیترین مجسمه در جهان باشد. این اثر باستانی کشف شده در عین الغزه احتمالاً حدود هشت هزار سال قدمت دارد. این مجسمه که ارتفاعش بالغ بر یک متر است، مربوط به زنی است با چشمانی بسیار بزرگ و دستهایی لاغر و زانوهایی برآمده و انگشتانی که به دقت نقاشی شدهاند[۳].
در فاصله سالهای 4000 - 6000 ق.م تغییرات آب و هوا منجر به تغییرات اقتصادی شد. دراین دوره رموکیان از کشاورزی در زمینهای خشک به پرورش دام نظیر گوسفند و بز پرداختند. تولید گندم و جو به مناطقی که بارش باران بیشتری داشت یا در دره رودخانهها محدود شد[۴]. سپس شاهد استفاده از مس و ابزار برنز و همچنین سنگ در طی سالهای 3100 - 4500 ق.م میباشیم[۵]. دراین دوران مس برای اولین بار ذوب شد و از آن برای ساختن تبرها، نوک تیرها و نیزهها و همچنین ابزار آتش زنه استفاده گردید واین روش تا مدتها ادامه پیدا کرد. مردم دراین دوره کمتر به شکار وابسته بودند و در عوض بیشتر به پرورش گوسفند و بز و کشت گندم و گاهی خرما، زیتون و عدس میپرداختند. شیوه زندگی مردم در اکثر نقاط تفاوت چندانی با هم نداشت[۶].
در حدود 3200 سال قبل از میلاد، اردن به تدریج دارای مؤلفههای شهرنشینی شد. اماکن زیادی در عصر آغازین برنز (1950 - 3200 ق م) در بسیاری از مناطق اردن اعم از دره اردن و مناطق مرتفع ترتأسیس شدند. بسیاری از روستاها با استحکامات دفاعی برای حفاظت ساکنان از غارت و چپاولِ بادیه نشینهایی که هنوز در برخی مناطق ساکن بودند دراین دوره بنا گردید. آب به وسیله کانال از مکانی به مکانی دیگر منتقل میشد و حتی اقدامات لازم برای جلوگیری از آسیب زمین لرزهها و سیلها صورت میگرفت.
دراین دوره تغییرات جالبی در آیینهای خاک سپاری و تدفین به وجود آمد. باستان شناسان در منطقه «باب الذرا» که مکانی حفاظت شده در وادی عرب است، بالغ بر 20 هزار قبر استوانه شکل را با حجرههای متعدد کشف کردهاند و گفته میشود کهاین قبور، اجساد 20 هزار تن را در خود جای دادهاند. همچنین مقبرههایی از گل و آجر وجود دارند که مدفن استخوانهای انسانی، دیگها، جواهرات و سلاحهای جنگیاند. صدها ساختمان سنگی حفر شده در دل کوههای اردن به عصر اکتشافات مس و عصر آغازین برنز متعلقاند. این احتمال وجود دارد که ساختمانهای سنگی بقایایی از افراد تازه وارد از شمال باشند که همراه خود سنتهای خاک سپاری متفاوتی را به این ناحیه آوردهاند. در این دوره پیشرفتهای شگفتی در تمدن شهرنشینی در مصر و بین النهرین (یعنی مکانی که تاریخ نگارش در آن به 3000 ق م میرسد) به وجود آمده است. هر چند نوشتار در اردن، فلسطین و سوریه تا هزار سال بعد از آن هم مرسوم نبود، اما یافتههای باستان شناسی نشان دهنده رابطه تجاری اردن با مصر و بینالنهرین هستند. بین سالهای 2300 تا 1950 ق .م، بسیاری از شهرهای مستحکم بنا شده در بالای تپهها به دلیل ترجیح مردم برای زندگی در روستاهای کوچک و شیوه زندگی شبانی مطرود ماندند. اگرچه هیچ اتفاق نظری در مورد چرایی چنین ترجیحی وجود ندارد، ولی احتمالاً تلفیقی از تغییرات آب و هوایی و سیاسی باعث پایان زندگی شهرنشینی دراین دوره بوده است[۷].
در عصر میانی برنز (1550 - 1950 ق.م) مردم شروع به حرکت به سوی مناطق وسیعتری از خاورمیانه کردند. تجارت بین مصر، سوریه، عربستان، فلسطین و اردن ادامه مییابد و به گسترش تمدن و تکنولوژی میانجامد. ساخت فلز برنز از مس و قلع به ساخت تبرها، چاقوها و سایر وسایل و سلاحهای محکمتر و با دوامتر منتهی میشود. به نظر میرسد دراین دوره جامعههایی بزرگ و مجزا در قسمتهای شمالی و مرکزی اردن به وجود آمدهاند در حالی که در جنوب قبایل عشایری و مردم بادیه نشینی که به نام شاسو شناخته میشدند، پراکنده بودند. استحکامات جدید و متفاوتی در مناطقی همچون قلعه نظامی امّان،ایربد و طبقات فحل به چشم میخورند. شهرها به وسیله برج و باروهایی از دیوارهای خاکی که شیب آنها با ساروج پوشانده شده بود، احاطه شده بودند. این پوشش باعث لغزندگی سطح شیبدار میشد و بالا کشیدن از آنها را دشوار میساخت[۸].
باستان شناسان عموماً پایان عصر میانی برنز را حدود 1550 ق.م میدانند. تعدادی از شهرهای عصر میانی برنز در کنعان و اردن دراین دوره نابود شدند. دوره پایانی اسرارآمیز برنز (حدود 1200 ق.م) با سقوط بسیاری از پادشاهان خاور نزدیک و مدیترانه همراه است. گفته میشود که علت بسیاری از ویرانیها در شهرهایی همچون اردن، سوریه و فلسطین غارتگران و دزدان دریایی بودند. احتمالاً یک گروه ازاین دزدان دریایی، فلسطینیها بودند که در مناطق ساحل جنوبی فلسطین سکنی گزیدند و نام خویش را بدان نهادند. اسرائیلیها نیز دلیل دیگر نابودی در فلسطین در عصر پایانی برنز بودهاند. آنها شهرهایی همچون آریها، آی و حازور را نابود ساختند[۹].
منطقه امان در عصر آهن (330 ق.م تا 1200 ق.م) از نظر آبادانی بسیار مشهور بود و این دوره به خاطر استفاده از چرخ در صنعت کوزهگری با دیگر دورهها تمایز یافت. دراین عصر، منطقه با تحولاتی در به کارگیری آهن در صنعت اسلحه و لوازم خانگی مواجه شد. کوه القلعه در عمان مقر پایتخت امونیها قرار گرفت و این در حالی است که همچنان بقایای قصرهای امونیها در کوه القلعه وجود دارد که از آن جمله می توان دیوارهای الاسوار و الآبار المحفوره در الصخر الجیری را نام برد.
امونیها حکومتشان را در حدود سال 1250 ق.م تأسیس کردند و زندگی چادر نشینی خود را از آنجا آغاز کردند، آنان حکومتی قوی داشتند که امتداد مرزشان از الموجب در جنوب تا سیل الزرقا در شمال و از الصحرا در شرق تا رود اردن تا غرب امتداد داشت. به حکم موقعیت جغرافیایی و استراتژیکی امان، تجاوزگران زیادی بهاین کشور طمع کردند و سرزمین امونیها با تهاجم و کشتار زیادی مواجه شد. اما در گذر زمان زخمهای خود را درمان کرد و بازسازی شهرهای خود را از سرگرفت. آخرین پادشاهی که بر مسند حکومت امونیها نشست «طوبیا الامونی» بود که نامش با آثار «عراق الامیر» و «قصر العبد» در وادی الیسیر همراه است. در کوه القلعه چهار مجسمه از پادشاهان امونی یافت شده که به قرن هشتم قبل از میلاد برمیگردد. مجسمههای دیگری در مناطق پیرامونی امان مانند خربه الحجاز، أبوعلنده و عرجان یافت شده است.
اردن باستان در عصر آهن به چهارایالت اِدوم (Edom) در جنوب، موآب (Moab) در اردن مرکزی، رَبوث اَمون (Rabboth Ammon) در ناحیه کوهستانی شمالی[۱۰] و باشان تقسیم میشود که هر ایالت و مردمانش به اسم آن منطقه نامیده میشدند، مثلاً «اِدومیها» به اِدوم، «مؤابیها» به مؤاب و «جشونیها» به جشون منسوب بودند و امونیها نسبتشان به خدای امون میرسید که اکنون امان نامیده میشود. «باشانیها» نیز به باشان (بیسان کنونی) منسوب بودند ولی «انباطیها» به نام مکانی منسوب نیستند. قبایل عربی که نام برده شد از جزیره العرب به سوی اردن مهاجرت کردند و در سرزمین اردن اقامت گزیدند و هر کدام از آنها سرزمینی را موطن خود قرار دادند که از سوی دیگری به وسیله آثار طبیعی جدا میشد بااین حال روابطشان با یکدیگر دوستانه بود. این قبایل در حدود 2000 سال قبل از میلاد در اردن ظاهر شدند. «ادومیها» پایتخت خود را «بصیرا» انتخاب کردند که هم اکنون در استان «طفیله» واقع شده است و «مؤابیها» پایتخت خود را «دیبون» شمال وادی الموجب قرار دادند که در زمان پادشاهی «میشع» به قبر حارسه (الکرک) انتقال یافت. مهمترین خداوندگار در نزد آنها «لکموش» بود و بزرگترین پادشاه از میان پادشاهانشان «میشع» بود که پیروزیها و دستاوردهای او بر روی سنگی در ذیبان نگاشته شده است. این سرزمین پس از جنگهای فراوان این به دست آشوریها و بابلیها اشغال شد و سرزمین مؤاب به یکی از ولایات بابل در زمان بخت النصر تبدیل گردید.
باشان با ورود قبایل عبری تحت فرمان موسی و یوشع که در اوایل عصر آهن در دو طرف رود اردن ساکن شدند (حدود 1200 ق.م) ناپدید شد. هنگامی که قبایل عبری تحت سلطه سلطان سائول ( King Saul ) (حدود 1025 ق.م) بودند، بسیاری از آثار تاریخ باستان این منطقه به واسطه درگیریهای بین اسرائیل وایالات ربوث آمون، موآب و ادوم اردن به وجود آمد[۱۱]. پادشاهی داود و سلیمان نیز مربوط به همین دوران است که حکایت از قسمت اعظم متن عهد عتیق دارد، گرچه شواهد باستان شناسی اندکی بر تأیید آن موجود است. (928-1004ق م) [۱۲] اسرائیلیها که اجازه عبور از پادشاهی ادوم را به دست نیاورده بودند، ناچار آنجا را دور زده و به مرزهای اموریه در نزدیکی مادبا رسیدند، اما پادشاه آنجا صهیون، نیز به دلیل عدم اعتماد و ملاحظات اقتصادی چون کمبود آب و غذا اجازه عبور از سرزمینشان را نپذیرفت که در نهایت به جنگ و اشغال توسط اسرائیلیها انجامید[۱۳]. پس از آن به سوی پادشاهی مواب حرکت کرده و بر قبایل متحد شده عرب حجاز که در آنجا سکنی داشتند فائق آمدند[۱۴]. بهاین ترتیب پادشاهی واحد آنها در سال 1000 ق.م در آنجا با پادشاهی سائول و داود پا گرفت و با مرگ سلیمان در سال 922 ق. م به دو بخش در جنوب و شمال تقسیم شد: اسرائیل در شمال و یهودا در جنوب. تقسیم قدرت اسرائیلیها به علاوه سلطه مصر بر اسرائیل در سالهای بعد برای حکومتهای مستقر در اردن خبر خوبی بود و به پیشرفتهای شهرنشینی در آنجا کمک شایانی کرد. ادومیها جنوب اردن را به تصرف درآوردند و بصیرا را پایتخت خود کردند و با مهارتی که در معادن مس و ذوب آن داشتند پترا و عقبه را معماری کردند[۱۵]. موابیها نیز بر اسرائیلیها پیروز شدند و در مرکز اردن ساکن گردیدند و شهرهای کرک و ذبیان را پایتخت ساختند. امونیها نیز در همان اوان به کامیابیهای تجاری و کشاورزی رسیدند. پایتخت اردن کنونی امان امروز به نام این قوم خوانده میشود.
ثروت حکومتهای ادوم و مواب و اَمون آنان را هدف خوبی برای همسایگانی چون آشوریان در مزوپوتامیا (عراق کنونی) و آرامیها در سوریه قرار داد که در نهایت با شکست آرامیها از آنِ آشوریان گردید. ادوم و مواب و امون استقلال خود را از آشوریان خریدند[۱۶]. درحالی که تاریخ محلی بین پادشاهیهای کوچک در فلسطین و اردن شکل میگرفت، قدرتهای بزرگ روز، مصر و رقبای شرقی آن هیتیها، آشوریان و بعدها بابلیها این منطقه را به عنوان قلمرو خود اعلام کردند. مصر معمولاً قادر به کنترل کشورهای فلسطین و اردن تحت سلطه خود بوده که کتیبههای متعدد و نامههای موجود در مصر و اردن این موضوع را تصدیق میکند. مصر در ابتدا تسلط خود را بر آشوریانی از دست داد که بین سالهای 720 - 853 ق.م توانستند سوریه، لبنان، فلسطین و اردن را فتح کنند. آشوریان قادر به تحت تسلط درآوردن قبایل سرکش عرب بادیه نشین در صحرای سوریه نبودند، اما توانستند خود را در دشتهای بزرگ در امتداد حاشیه شمالی صحرا مستقر و تثبیت کنند. آشوریان امپراتوری خود را در سال 612 ق.م به بابلیان واگذار کردند. در آن زمان بابلیها رقبای اصلی مصر برای به سلطه گرفتن فلسطین و اردن بودند. بابلیها در سال 588 ق.م مناطق بسیاری را فتح کردند و پادشاهی یهودا را برانداختند و تعداد زیادی از مردم محلی را به بردگی گرفتند.
هر دو قدرت مصر و بابل در سال 539 ق.م از ایران شکست خوردند؛ کوروش کبیر بابل و سپس فرزندش کمبوجیه در سال 530 ق.م مصر را تصرف کرد و تمام سرزمینهای مدیترانه شرقی را با سرزمین فارسی زبان ایران ادغام کرد. ایرانیان اجازه بازسازی بیت المقدس (اورشلیم) و معبد یهودی را دادند، اما سلسلههودی بنا شده ضعیف و تحت نظر ساتراپ (فرماندار) که توسط پادشاه ایران انتخاب شده بود، باقی ماندند. در اردن، قبایل بدوی مانند نبطیها (The Nabateans) از شبه جزیره عربستان قادر به نفوذ به مناطق مسکونی و تثبیت خود در میان جمعیتهای قدیمیتر مانند ادومیها (The Edomites) بودند[۱۷].
امپراتوری ایران در سال 333 ق.م توسط اسکندر فتح شد، وی قادر به متحد کردن تمام مدیترانه شرقی، از یونان تا مصر و از شرق تا رود سند بود. در دوران اسکندر فرهنگ یونانی در مناطق تحت سلطه او گسترس یافت. اسکندر در سال 323 ق.م در بابل درگذشت و امپراتوری وی خُرد و در میان سردارانش تقسیم شد. میان سرداران درگیری بالا گرفت و در نهایت سوریه تحت سلطه سلوکیان قرار گرفت و مصر به همراه فلسطین و اردن تحت فرمانروایی بطلمیوس به مهمترین مناطق تبدیل شد و دو کشور اخیر تحت فشار رقبای بزرگ خود قرار گرفتند[۱۸]. در حالی که تمدن نبطیان که پیش از غلبه اسکندر سر برآورده بود به طور کامل در جنوب اردن مستقر بود[۱۹]، در شمال این کشور حدود 50 هزار سرباز یونانی در دکا پلیس سکنی گزیدند. این اتفاق در سال 301 ق.م در دوران سلوکوس اول نیکاتور (Seleucus I Nicator) با هدف یونانیگرایی منطقه رخ داد. برخی از شهرهای دکا پلیس مکانهایی باستانی بودند - مانند ربوث آمون - که به فیلادلفیا تغییر نام داد و برخی توسط سربازهای یونانی بنا نهاده شد از جمله آبیلا (Abila) و جرش (Jarash)[۲۰] و هم چنین ام قیس[۲۱].
در حالی که سوریه و مصر برای سلطه بر منطقه مبارزه میکردند، دولتهای محلی به جانبداری از قدرتهای محلی برخاستند. بخشی از فلسطین که در کنار رود اردن واقع است، مربوط به هازمنیها (The Hasmoneans) در سال 142 ق.م از تسلط سوریه خارج شدند و به برکت مصر بطلمیوسی آزاد ماندند. نبطیان اردن برای قرار نگرفتن تحت سلطه هیچ یک از دو قدرت، از موقعیت بهتری برخوردار بودند[۲۲]. به نظر میرسد نبطیان قبایل و عشایری هستند که در حدود قرن 600 ق .م به تدریج از عربستان[۲۳] یا از یمن[۲۴] مهاجرت کردهاند. پس از گذشت مدتها زندگی عشایری را رها کرده و در مناطق جنوبی اردن سکنی گزیدند. مورخان درباره ریشهاین کلمه متفق نیستند برخی برآنند کهاین نام از نسل نبایوط پسر بزرگ اسماعیل پیامبر گرفته شده و نام سرزمین و منطقهای نیست و روایت میشود که آنها به وسیله بخت النصر در قرن ششم قبل از میلاد هنگام آزاد سازی فلسطین از سلطه عراق آمدند و در پترا ساکن شدند[۲۵]. سرزمین عربیای که در آغاز حاکم و سپس نابود شد؛ میتوان گفت همان سرزمین انباط است که در شمال جزیره العرب بر سر راه بخور تجاری که از اقیانوس هند تا بنادر فلسطین و سوریه و مرزهای آنها که به مرز سرزمین اردن هاشمی که هم اکنون قرار دارد میرسد، امتداد یافته است[۲۶].
سرزمین انباط از قرنها قبل از میلاد پا گرفت و تا پایان قرن اول، به شکل مشخص در سال 106 م ادامه داشت و از سرزمینهای صخرهای و سنگی در اغلب مناطق تشکیل شده است و در آن جا کوهها و درهها و بعضی از مناطق یا سرزمینهای حاصلخیزی وجود دارد که آب به وفور یافت میشود که زندگی را برای مردم آسان و کشاورزی را امکان پذیر میکند[۲۷].
«البترا» یا همان پترا ولایت اصلی یا پایتختی به شمار میرود که بر هر کوه مقدسی اشاره دارد که صعود کردن به آن با سختی صورت میگیرد و معنای آن در زبان عربی «صخره» یا «سنگ» است و عرب بر آن اسم «کتیبه» اطلاق میکند و امروزه در وادی موسی قرار دارد. اما بقیه شهرها یا ولایات در سرزمین انباط سرزمینهای صخرهای بودند که در بعضی نواحی خاک حاصلخیز و آب فراوان داشتند. چنین به نظر میرسد که انباط دارای پیشرفتهترین تمدن و فرهنگ در دوران باستان در اردن باشند. پایتخت آنان شهر افسانهای پترا بود که در حال حاضر مشهورترین قطب گردشگری در اردن است که امروزه در «وادی موسی» قرار دارد[۲۸]. ساکنین پترا قبل از رسیدن نبطیها، ادومیها بودند که ساختمانها و معابد و گورستانهای خود را با کندن سنگ کوهها میساختند. نبطیها با بنا نهادن امپراطوری خود در بیابان خشک و سوزان اهمیتی ویژه برای نگهداری آب قائل بودند. آنها مهندسین بسیار ماهر آب بودند که زمینهای خود را با نظام گستردهای از سدها، کانالها و دریاچهها آبیاری میکردند[۲۹]. بقیه شهرها در سرزمین انباط عبارتاند از: «الحجر» یا «مدائن صالح» و «ام الجمال» که از سنگهای سیاه آتشفشانی ساخته شده است[۳۰].
هم اکنون نیز ما اطلاعات چندانی از جامعه نبطیها در دست نداریم و اکثر آنچه که امروز از فرهنگ نبطیها در اختیار ماست حاصل نوشته تاریخ نویس یونان «استرابو» است. نوشتههای او حاکی از آن است که جامعه نبطیها توسط خانواده سلطنتی اداره میشد، هر چند روح دموکراسی بر جامعه آنها حاکم بوده است. بنا بر آنچه او نقل کرده است در جامعه نبطیها هیچ بردهای وجود نداشت و کارها بین همه افراد تقسیم میشد[۳۱]. منابع دیگر حاکی از وجود جامعه طبقاتی میان انباط است[۳۲]. نبطیها در معابد خدایگان را پرستش میکردند که اصلیترین آنها «دوشارا»[۳۳] یا ذوالشری[۳۴] خدای خورشید و الهه «الاط» بود. رابل دوم آخرین پادشاه نبطیها با رومیها توافق کرد که اگر آنها تا زمانی که او زنده است به آنجا حمله نکنند بعد از مرگ او انباط در اختیار آنها قرار داده شود[۳۵].
پادشاه حارث (Harith) یا آرتاس سوم (Aretas III) قدرت نبطیان را گسترش داد، حتی توانست شهر دمشق را نیز تسخیر کند و از درگیریهای قدرتهای بزرگ سود برد. در سال 68 ق.م روم برای حل و فصل مناقشه بین سوریه و مصر آنها را مجبور به صلح کرد. در حالی که سلسلههای محلی میتوانستند تاج و تخت خود را حداقل برای مدت کوتاهی حفظ کنند، کشور روم آنها را به عنوان قلمرو روم و تحت نظارت و فرمانروایی خود اعلام کرد. نبطیان همچنان قادر به حفظ استقلال خود بودند، قوانین آرتاس چهارم (9 ق.م - 40 م) نشانهای از ثروت و قدرت بالای نبطیان بود. آنها توانستند تجارت بین یمن و دریای مدیترانه در زمینه تهیه شتر و مربی آن را تحت نظارت خود قرار دهند. بازرگانان نبطی روابط تجاری خود را وسعت بخشیدند، حدود یک چهارم تجارت لوکس روم از جمله ابریشم، ادویه جات، ترشیجات را بازرگانان نبطی انجام میدادند. در نهایت ثروت نبطیان باعث انحطاط آنها شد. روم نمیتوانست اجازه دهد که پادشاهی کوچک استقلال یافته به مرزهایش نزدیک شده و جنسهای لوکس برای امپراتوری جابهجا کند. هنگامیکه مسیرهای تجاری از دریای سرخ و شرق عربستان، به خلیج فارس و سراسر صحرای سوریه ، دمشق و عراق منتقل شد، نبطیان ضعیف شدند. شهرهایهاترا (Hatra) در عراق و تدمور (Tadmur) یا پالمیرا در سوریه شاهد بسیاری از تجارتهای نبطیان بوده است[۳۶].[۳۷]
نیز نگاه کنید به
تاریخ دوران باستان چین؛ تاریخ دوره باستان روسیه؛ تاریخ دوره باستان افغانستان؛ تاریخ دوران باستان مصر؛ تاریخ دوره باستان لبنان؛ تاریخ دوره باستان کوبا؛ تاریخ دوره باستان تونس؛ تاریخ دوره باستان سنگال؛ تاریخ دوره باستان سیرالئون؛ تاریخ دوره باستان قطر؛ تاریخ دوره باستان اتیوپی؛ تاریخ دوره باستان آرژانتین؛ تاریخ دوره باستان اوکراین؛ تاریخ دوره باستان زیمبابوه؛ تاریخ دوره باستان ساحل عاج؛ تاریخ دوره باستان سودان؛ تاریخ دوره باستان سوریه؛ تاریخ دوره باستان فرانسه؛ تاریخ دوره باستان تایلند؛ تاریخ دوره باستان مالی؛ تاریخ دوره باستان گرجستان؛ تاریخ دوره باستان تاجیکستان؛ تاریخ دوره باستان قزاقستان؛ تاریخ دوره باستان سریلانکا
کتابشناسی
- ↑ برگرفته از http://www.kinghussein.gov.jo/
- ↑ Shoup. J. A., Culture and customs of Jordan, p.cm. Culture and customs of the Middle East, ISSN 1550-1310, p. 10
- ↑ برگرفته از http://www.kinghussein.gov.jo/
- ↑ Shoup. J. A., Culture and customs of Jordan, p.cm. Culture and customs of the Middle East, ISSN 1550-1310, p. 13
- ↑ Shoup. J. A., Culture and customs of Jordan, p.cm. Culture and customs of the Middle East, ISSN 1550-1310, p. 14
- ↑ برگرفته از http://www.kinghussein.gov.jo/
- ↑ برگرفته از http://www.kinghussein.gov.jo/
- ↑ برگرفته از http://www.kinghussein.gov.jo/
- ↑ برگرفته از http://www.kinghussein.gov.jo/
- ↑ برگرفته از http://www.kinghussein.gov.jo/
- ↑ Shoup. J. A., Culture and customs of Jordan, p.cm. - Culture and customs of the Middle East, ISSN 1550-1310, p. 10
- ↑ برگرفته از http://www.kinghussein.gov.jo/
- ↑ برگرفته از http://www.kinghussein.gov.jo/
- ↑ برگرفته از http://www.kinghussein.gov.jo/
- ↑ برگرفته از http://www.kinghussein.gov.jo/
- ↑ برگرفته از http://www.kinghussein.gov.jo/
- ↑ Shoup. J. A., Culture and customs of Jordan, p.cm. - Culture and customs of the Middle East, ISSN 1550-1310, p. 10
- ↑ Shoup. J. A., Culture and customs of Jordan, p.cm. - Culture and customs of the Middle East, ISSN 1550-1310, p. 11
- ↑ برگرفته از http://www.kinghussein.gov.jo/
- ↑ Shoup. J. A., Culture and customs of Jordan, p.cm. - Culture and customs of the Middle East, ISSN 1550-1310, p. 15
- ↑ برگرفته از http://www.kinghussein.gov.jo/
- ↑ Shoup. J. A., Culture and customs of Jordan, p.cm. - Culture and customs of the Middle East, ISSN 1550-1310, p. 11
- ↑ برگرفته از http://www.kinghussein.gov.jo/
- ↑ مملكــة الأنباط، لخالد الحموری - صادر عن مشروع بیت الأنباط للتألیف والنشر بالأردن
- ↑ مملكــة الأنباط، لخالد الحموری - صادر عن مشروع بیت الأنباط للتألیف والنشر بالأردن
- ↑ مملكــة الأنباط، لخالد الحموری - صادر عن مشروع بیت الأنباط للتألیف والنشر بالأردن
- ↑ مملكــة الأنباط، لخالد الحموری - صادر عن مشروع بیت الأنباط للتألیف والنشر بالأردن
- ↑ مملكــة الأنباط، لخالد الحموری - صادر عن مشروع بیت الأنباط للتألیف والنشر بالأردن
- ↑ برگرفته از http://www.kinghussein.gov.jo/
- ↑ مملكــة الأنباط، لخالد الحموری - صادر عن مشروع بیت الأنباط للتألیف والنشر بالأردن
- ↑ برگرفته از http://www.kinghussein.gov.jo/
- ↑ مملكــة الأنباط، لخالد الحموری - صادر عن مشروع بیت الأنباط للتألیف والنشر بالأردن.
- ↑ برگرفته از http://www.kinghussein.gov.jo/
- ↑ مملكــة الأنباط، لخالد الحموری - صادر عن مشروع بیت الأنباط للتألیف والنشر بالأردن.
- ↑ برگرفته از http://www.kinghussein.gov.jo/
- ↑ Shoup. J. A., Culture and customs of Jordan, p.cm. - Culture and customs of the Middle East, ISSN 1550-1310, p. 12
- ↑ لایقی، غلامرضا (1402). جامعه و فرهنگ اردن. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)