سیاست و حکومت کانادا
کانادا کشوری فدرال است که بر اساس نظام دموکراسی پارلمانی و حکومت مشروطه سلطنتی اداره میشود. قدرت در این کشور، بین دولت فدرال(مرکزی) و دولتهای ایالتی و منطقهای تقسیم شده است. صلاحیت قانون گذاری و تصمیمگیری در سطح فدرال برعهده پارلمان است. مجالس استانی، دولتهای سرزمینی و شهرستانها وظایف بیشتری در اداره نواحی مربوط به خود دارند. قانون اساسی این كشور مصوب سال 1982م است که با قوانین قبلی یکپارچه و به یک چهارچوب واحد تبدیل شده است. طبق این قانون حکومت به سه بخش فرمانداری کل، مجلس سنا، و مجلس عوام تقسیم میشود. فرماندار کل، نماینده پادشاه در کاناداست. بر اساس قانون اساسی پادشاه یا ملکه[i] رئیس کشور است و فرماندار کل نقش وی را به عنوان نماینده از طرف او ایفا میکند. فرماندار کل تمامی قدرت و اختیارات قانونی پادشاه را دارد. براساس یک سنت دیرینه و تاریخی در این كشور به نظریات و تصمیمات ملکه احترام میگذارند و نماینده وی حافظ وحدت در کشور است. سنا بخش دیگری از حكومت را تشكیل میدهد. سنا لوایح ارسالی از مجلس عوام را بررسی و تغییراتی در آن اعمال میکند. در دهههای اخیر، سنا مشکلات مهم کشور، مانند فقر، بیکاری، تورم، امور سرخپوستان، روابط با آمریکا و نحوه کار ادارات دولتی را بررسی كرده است. مجلس عوام مرجع اصلی قانون گذاری محسوب می شود که 308 نماینده دارد و در شهر اوتاوا مستقر شده است. نمایندگان مجلس عوام را مردم برای مدت پنج سال انتخاب میکنند. این مجلس مسئول تأمین نیازهای كل كشور است و اموری چون تجارت با دیگر كشورها، دفاع ملی، نظام بانكداری، حقوق جزا و شهروندی را برعهده دارد. نخست وزیر و اعضای کابینه معمولاً عضو مجلس عوام هستند.[ii] نخست وزیر رئیس حزب دارای اکثریت است که بنابه درخواست فرماندار کل برای تشکیل دولت انتخاب میشود. وزرای کابینه را نخست وزیر از میان نمایندگان مجلس عوام انتخاب میکند. بعضی از وزرای کابینه هم از اعضای سنا انتخاب میشوند. تمام وزراء با مشورت نخست وزیر، توسط فرماندار کل (نماینده ملکه) منصوب میشوند. کابینه معمولاً بیش از چهل عضو دارد. قدرت قانون گذاری فدرال در مجلس - که همان قوه مقننه است - به ملکه، سنا و مجلس عوام واگذار میشود. از آنجا که ملکه انگلیس رئیس کشور کاناداست و قانون به نام او اجرا میشود، نظام حقوقی و قضایی از قوانین عمومی انگلستان پیروی میکند.[iii] براساس قانون اساسی کانادا قوه قضاییه مستقل است و در رأس آن دادگاه عالی قرار دارد که متشکل از یک قاضی اصلی و هشت قاضی کمکی است. دادگاه فدرال مقام دوم قضایی کشور است که از دو بخش دادگاه فدرال استیناف و بخش محاکمات دادگاه فدرال تشکیل شده است. هر ایالت یک دادگاه ایالتی دارد که توسط قوه مقننه انتخاب میشود.[۱]
ساختار سیاسی کانادا
نحوه اداره حکومت
کانادا کشوری سلطنتی است و ساختار حکومت در این کشور از پادشاه یا ملکه بریتانیای کبیر، دولت جمهوری فدرال، دو مجلس سنا و عوام، دولتهای استانی و فرماندار کل تشکیل شده است كه به عنوان نماینده ملکه الیزابت (یا بهطور کلی پادشاه) ایفای نقش میکند. رأیدهندگان و شهروندان نیز در قاعده این هرم قرار میگیرند.
ملکه الیزابت دوم (2nd Elizabeth) بالاترین مقام کشور است که قانون به امضاء و به نام او رسمیت و ضمانت اجرایی پیدا میکند. این کشور با دارا بودن 10 استان و 3 ناحیه، كه توسط دولتهای مستقل از هم اداره میشوند، در مجموع زیر پوشش دولت فدرال قرار گرفته و کانادای متحد را پدید آوردهاند. فدرالیسم به معنای تقسیم وظایف کشور بین حکومتهای فدرال و استانی میباشد. فدرالیسم در کانادا از چند مرحله عبور کرده و در حال حاضر به مرحله نوینی رسیده است. روابط میان سطوح دولتی که هر ساله در قالب کنفرانسهای فدرال- استانی تحقق مییابد، شامل اجلاس سالانه نخستوزیر دولت فدرال و وزیران و مقامات بلند پایه دولتی میباشد.
با خروج کبک از انزوای نسبی در دهه شصت، فدرالیسم مشارکتی، که در پی بحران اقتصادی ناشی از جنگ اول جهانی پدید آمده بود، به فدرالیسم اجرایی یا دیپلماتیک تغییر یافت. براساس این فدرالیسم، استانها استقلال بیشتری کسب نمودند و فدرالیسم اجرایی از طریق تماس مستقیم میان دولت فدرال و دولتهای استانی برقرار شد. در فدرالیسم کنونی، دولتهای استانی[iv] از استقلال بیشتری در مورد اجرای قوانین و تصمیمگیری استانی برخوردارند و دولت فدرال نقش حافظ منافع ملی، حاکمیت سیاسی، دفاعی و هماهنگی میان استانها و مناطق را ایفا میکند.[۲]
نظام پادشاهی کانادا
در اساسنامه آمریکای شمالی بریتانیا، که در ژانویه 1868م به مورد اجرا درآمده است، اصول قانون اساسی کانادا مانند قانون اساسی بریتانیا نوشته شد. برطبق این اساسنامه، کلیه قوانین اجرایی به نام پادشاه یا ملکه و توسط فرماندار کل و شورای سلطنتی ضمانت اجرایی مییابد. ملکه الیزابت دوم رهبر رسمی کشور کانادا و کشورهای مشترکالمنافع است.به موجب قانون، فرماندهی کل نیروهایزمینی، دریایی و کلیه نیروهای نظامی این كشور به ملکه واگذار شده و در اختیار او میباشد.[۳]
ساختار فرماندار کل در کانادا
بر اساس قانون اساسی، فرماندار کل نماینده پادشاه یا ملکه در کانادا است. فرماندار کل، به عنوان نماینده ملکه انگلستان، کلیه اختیارات و قدرت قانونی متعلق به پادشاه را دارا میباشد. همچنین، طبق قانون اساسی فرماندهی نیروهای مسلح نیز به عهده فرماندار کل است. تمام تصمیمات و امور مربوط به مسایل نظامی توسط نخست وزیر اتخاذ میشود؛ با وجود این، فرماندار کل حداقل در قانون اساسی مکتوب از قدرت برکناری نخستوزیر از مقام خویش برخوردار است. یکی از مهمترین وظایف فرماندار کل اطمینان از وجود و استحکام دولت در کشور است. چنانچه پست نخستوزیری به دلایلی، از جمله فوت یا استعفای نخستوزیر، خالی بماند، تصدی امور نخستوزیری تا تشکیل دولت جدید برعهده فرماندار کل است. همچنین فرماندار کل به توصیه نخست وزیر موظف به تشکیل پارلمان یا انحلال آن است. طبق قانون اساسی فرماندار کل، عهدهدار تمامی وظایف محولهای است که از سوی وزرا به وی ارائه میشود. در انتخاب دولت جدید نظر فرماندار کل تنها محدود به زمانی است که شخص دیگری جز نخستوزیر بتواند از مجلس عوام رأی اعتماد بگیرد. دوره زمانی فرمانداری کل 5 سال است.
طبق قانون اساسی قوای مقننه، مجریه و قضائیه بهطور مستقل به فرمانداران یا قائممقام فرمانداران استانها واگذار شده است؛ اما در نهایت تحت نظر فرماندار کل قرار دارند. بنابراین، کانادا را میتوان یک کشور مستقل از انگلستان دانست. در عین حال، فرماندار کل که از سوی نخستوزیر به ملکه انگلستان معرفی میشود، رابط میان دولت و ملکه انگلستان است و بهدلیل عهدهدار بودن وظایف فوق و به رسمیت شناختن دولت و ضمانت اجرای قوانین پیشنهاد شده از سوی دولت، بیش از یک مقام تشریفاتی محسوب میشود.
ملکه، در صورت صلاحدید، به فرماندار کل اجازه میدهد تا در موقع لزوم شخص یا اشخاصی را بهعنوان نماینده یا نمایندگان خود در بخش یا بخشهایی از دولت برگزیند تا تحت این عنوان زیر نظر فرماندار کل اعمال وظیفه نماید. بنابراین، اوامر ملکه را که بهطور کتبی یا شفاهی دریافت مینمایند، به نماینده یا نمایندگان ابلاغ میکنند. لذا، انتصاب چنین نمایندگانی قدرت و اختیارات محول شده به فرماندار کل را تحتالشعاع قرار نمیدهد.[۴]
ساختار شورای سلطنت در کانادا
شورای سلطنت نقش مشاور ملکه را برعهده دارد. در راستای یاری رساندن و توصیه در امر اداره دولت، شورایی به نام شواری خبرگان سلطنتی وجود دارد. فرماندار کل اشخاصی را که قرار است به عنوان اعضای شورا ایفای نقش کنند، در زمان مقتضی انتخاب و احضار میكند. آنان به عنوان مشاوران خبرگان سلطنتی سوگند یاد میکنند. فرماندار کل میتواند در موقع لزوم اعضای شورا را از این سمت برکنار کند.
دولت فدرال کانادا
دولت فدرال شامل قوه مقننه، مجریه و قضائیه است که مسئولیت کلیه امور مملکتی از جمله موارد زیر را برعهده دارد[v]:
- نظام بانكداری و ذخیره پولی؛
- نیروهای مسلح، مقابله با قاچاق و جنایت؛
- سیاست خارجی؛
- حمل و نقل و ارتباطات در سطح کشور؛
- مهاجرپذیری جهت تأمین نیروی انسانی کشور؛
- تجارت بینالمللی و بهداشت؛
- محیط زیست؛
- دفاع ملی؛
- حقوق جزا و شهروندی؛
- انرژی اتمی؛
- توزیع سرمایههای فدرال به استانها.[۵]
سیستم پارلمان کانادا (قوه مقننه) و دولت فدرال (مجلس سنا )
پارلمان(Parliament) متشكل از مجلس عوام، مجلس سنا(Senate) و تاج و تخت (ملكه) است.[۶]
مجلس عوام
مجلس عوام (House of Commons)، یکی از قوای قانونگذار ملی است که اعضاء آن توسط مردم انتخاب میشوند. این مجلس طبق قانون 301 عضو دارد كه از میان احزاب سیاسی انتخاب میشوند و نمایندگی مناطق مختلفی را از سراسر كشور برعهده دارند. این اعضا بیشتر قدرت حكومتی را در اختیار دارند. اعضای این مجلس از استانها و نواحی مختلف به شرح جدول شماره 1 انتخاب میشوند.
جدول شماره 1. ترکیب مجلس عوام
ردیف | نام استان | تعداد نماینده |
1 | اونتاریو | 99 |
2 | کبک | 75 |
3 | نوااسکوشیا | 11 |
4 | نیوبرانزویک | 10 |
5 | مانیتوبا | 14 |
6 | بریتیش کلمبیا | 32 |
7 | پرنس ادوارد آیلند | 4 |
8 | آلبرتا | 26 |
9 | ساسکاچوان | 14 |
10 | نیوفاندلند | 7 |
11 | یوکان | 1 |
12 | ناحیه نورث وست | 2 |
13 | نانوات | 1 |
حزبی که بیشترین تعداد نماینده را به خود اختصاص دهد، دولت را تشکیل میدهد. نخستوزیر، رهبری حزب سیاسی منتخب را برعهده دارد و کابینه خود را از اعضای حزب منتخب در مجلس عوام انتخاب میکند. دومین حزب از لحاظ تعداد کرسیها در مجلس، معمولاً جناح مخالف رسمی دولت خواهد شد. انتخابات عوام تقریباً هر پنج سال یک بار انجام میشود و همانند ایالات متحده و انگلستان هر رأیدهنده میتواند تنها یک کاندیدا را در هر دوره رأیگیری انتخاب نماید. در هر حوزه انتخاباتی کاندیدایی انتخاب میشود که بیشترین تعداد رأی را به خود اختصاص دهد، حتی اگر تعداد رأی او کمتر از نصف کل باشد. گرچه برخی کاندیداها مستقل عمل میکنند، با وجود این، معمولاً هریک از آنها نقش سیاسی مشخصی را ایفا میکنند.
در زمان مقتضی، فرماندار کل با سند ممهور به مهر بزرگ کانادا و از طرف ملکه، مجلس عوام را به تشکیل جلسه فرا میخواند. هیچ سناتوری نمیتواند به عضویت مجلس عوام در آید یا به عنوان عضو در مجلس عوام دارای کرسی گردد و یا از حق رأی برخوردار شود. مجلس عوام در اولین جلسه پس از انتخابات عمومی با حداکثر سرعت ممکن نسبت به انتخاب یکی از اعضا به عنوان رئیس اقدام میکند. رئیس مجلس مدیریت جلسات مجلس را برعهده دارد. اگر رئیس به هر علتی به مدت 48 ساعت متوالی کرسی خود را ترک کند، مجلس میتواند یکی دیگر از اعضاء را به عنوان رئیس به جانشینی وی برگزیند. عضوی که به این طریق برگزیده میشود، میتواند در مدت غیبت رئیس کلیه اختیارات، امتیازات و وظایف وی را به اجرا گذارد.
در مورد موضوعات مطروحه در مجلس عوام با مراجعه به اکثریت آرا، بدون در نظر گرفتن رأی رئیس مجلس، تصمیمگیری به عمل میآید. اما هنگامی که تساوی آراء پیش آید - فقط در این مورد - رئیس مجلس میتواند در رأیگیری شرکت نمایند. هر دوره مجلس عوام 5 ساله است، مشروط بر اینکه فرماندار کل زودتر از موعد مجلس را منحل ننماید.
هنگامی که برای لایحهای در دو مجلس (سنا و عوام) رأیگیری به عمل آید و لایحه برای تصویب به فرماندار کل ارائه شود، فرماندار کل میتواند شخصاً در مورد آن تصمیمگیری کند؛ اعم از اینکه آن لایحه از سوی ملکه تصویب یا به موجب قانون و با اطلاع ملکه رد شده و یا به خواست و اراده ملکه واگذار شود.[۷] [۸]
مجلس سنا
مجلس سنا بالاتر از مجلس عوام است. اعضای مجلس سنا به صورت انتصابی تعیین میشوند و بررسی قوانین حکومتی را برعهده دارند. مجلس سنا به موضوعات مهم اقتصادی و اجتماعی رسیدگی میکند. 105 نفر از اعضای مجلس سنا، که سناتور نامیده میشوند، توسط فرماندار کل و طبق توصیه نخستوزیر تعیین میشوند.[vi] حداقل سن هر سناتور 30 سال و حداکثر آن 75 سال میباشد. اعضای مجلس سنا قدرت محدودی دارند و به ندرت برخلاف میل مجلس عوام نظری میدهند.[vii] لذا، سنا میتواند قوانین را به مجلس عوام پیشنهاد نماید؛ اما اکثر قوانین، به جز در موارد استثنا، در مجلس عوام تصویب میشوند. در مورد لوایح، یک لایحه پیش از آنکه تصویب شود، باید از مجلس سنا بگذرد. به عبارت دیگر، هر لایحه علاوه بر مجلس عوام نیازمند تصویب سنا و امضای فرماندار كل است تا به قانون تبدیل شود. تعداد سناتورهای انتخابی از استانها و نواحی مختلف به شرح جدول 4.2 میباشد.
برای انتصاب اعضای مجلس سنا كاندیداها باید حایز شرایط زیر باشند:
- سی سال تمام را دارا باشند؛
- از اتباع متولد کشور باشند و یا به موجب قانون مصوب پارلمان بریتانیا و به موجب قانون مصوب قوه مقننه به آنها تابعیت اعطا شده باشد؛
- ساکن استانی باشند که از آنجا به مجلس سنا راه مییابند؛
- اموال منقول و غیرمنقول آنها، صرفنظر از بدهیها و تعهدات، باید در مجموع بالغ بر چهار هزار دلار شود.
جدول شماره 2. تعداد سناتورهای انتخابی از استانهای مختلف
ردیف | نام استان | تعداد نماینده |
1 | اونتاریو | 24 |
2 | کبک | 24 |
3 | نوااسکوشیا | 10 |
4 | نیوبرانزویک | 10 |
5 | مانیتوبا | 6 |
6 | بریتیش کلمبیا | 6 |
7 | پرنس ادوارد | 4 |
8 | آلبرتا | 6 |
9 | ساسکاچوان | 6 |
11 | یوکان | 1 |
12 | ناحیه نورثوست | 1 |
13 | نانوات | 1 |
14 | نیوفاندلند و لابرادور | 6 |
فرماندار کل در وقت مقتضی از طرف ملکه و با سند ممهور به مهر بزرگ کانادا افراد واجد شرایط لازم را به سنا فرا میخواند و طبق مقررات این افراد به عضویت سنا در آمده و سناتور میشوند. بنابه پیشنهاد فرماندار کل و با صلاحدید و دستور ملکه 4 یا 8 عضو واجد شرایط، که در عین حال نماینده 4 بخش کانادا نیز میباشند، میتوانند به تعداد سناتورها افزوده شوند. در هر حال، تعداد آنان هیچگاه نباید از 112 نفر تجاوز کند. فرماندار کل میتواند در موقع مقتضی با سند ممهور به مهر بزرگ کانادا سناتوری را به عنوان رئیس سنا برگزیند یا او را از سمت خود برکنار و دیگری را جایگزین وی نماید. مادامی که دستور دیگری از سوی پارلمان صادر نشده باشد، حضور حداقل پانزده سناتور، از جمله رئیس، برای تشکیل جلسه سنا جهت اعمال اختیارات آن الزامی است. در مورد موضوعات مطرح شده در سنا، با مراجعه به اکثریت آرا، تصمیمگیری به عمل میآید و در همه موارد رئیس حق رأی دارد.[۹]
قوه مجریه کانادا
قوه مجریه شامل نخستوزیر و کابینه است و قوانین مصوب مجلس عوام - بعد از تأیید ملکه و تحت نظارت فرماندار کل - توسط نخستوزیر و کابینه اجرا میشود.
نخستوزیری
همانند اکثر نظامهای جمهوری، نخستوزیر فدرال کانادا نیز رهبر یکی از احزاب سیاسی است که از اکثریت آراء در مجلس عوام برخوردار است. مقام نخستوزیری از جمله مقامات دولتی است که بخش عمدهای از آن ناشی از پیروزی یکی از احزاب در انتخابات میباشد.
نخستوزیر، وزرای کابینه را تعیین و به دولت فدرال و پارلمان معرفی میکند. استعفای یکی از اعضای کابینه منجر به سقوط دولت نمیشود. تنها در صورت استعفای نخستوزیر کل کابینه منحل میشود. بهعبارت دیگر، استعفای نخستوزیر به استعفای کل کابینه منجر میشود. از وظایف نخستوزیر میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- توصیه به فرماندار کل برای انحلال پارلمان؛
- اقدام به برگزاری زود هنگام انتخابات؛
- مسئولیت هدایت کابینه و کمیتههای تخصصی دولت؛
- مسئولیت هدایت دفتر نخستوزیری؛
- مسئولیت هدایت دفتر شورای سلطنتی و دفتر روابط استانی؛
- تقسیم مسئولیت بین وزرای کابینه؛
- پیشنهاد انتصاب مشاوران سلطنتی به فرماندار کل؛
- تعیین وزرای کابینه (دولت)؛
- تعیین قائممقام فرماندار کل در استانها، مدیران استانی و رؤسای مجلس سنا؛
- تعیین رؤسای تمام دادگاهها؛
- تعیین سناتورها و برخی مدیران ارشد خدمات دولتی.
همچنین، انتخاب شخص فرماندار کل با توصیه نخستوزیر به پادشاه (یا ملکه) انگلستان صورت میگیرد. البته این موضوع با مشورت و آرای کابینه تحقق مییابد.
کابینه
قدرت اجرایی واقعی در اختیار کابینه است که تحت نظر نخستوزیر عمل میکند. وزیران دولت فدرال از میان نمایندگان مجلس عوام و توسط شخص نخستوزیر انتخاب میشوند. نخستوزیر و اعضای کابینه مشاوران حکومت سلطنتی هستند؛ ولی قدرت اصلی در اختیار کابینه است و فرماندار کل با مشورت کابینه عمل میکند. کابینه سیاست دولت را تعیین می کند و وظیفه اداره مجلس عوام به عهده حزب پیروز میباشد. دولت به وسیله 25 وزیر اداره میشود و وظایف خود را در قالب پارلمان فدرال، هیئتهای ویژه، کمیسیونها و شرکتهای استانی انجام میدهد.[۱۰]
دولتهای استانی
هر استان دارای دولتی است که همانند دولت فدرال انتخاب میشود. رهبر استان، استاندار نامیده میشود که نماینده ملکه نیز میباشد. در رأس هر استان مسئولی به نام قائممقام فرماندار کل وجود دارد. فرماندار کل وی را با مشورت و با سند ممهور به مهر بزرگ دولت به این سمت منصوب میکند. قائم مقام فرماندار کل تا زمانی که فرماندار کل اراده نماید، به انجام وظیفه خود ادامه میدهد. اما هر قائم مقامی که پس از برگزاری اولین نشست پارلمان به این سمت منصوب میگردد، تا پنج سال پس از انتصاب از کار برکنار نخواهد شد؛ مگر اینکه علت خاصی در میان باشد.
دولتهای استانی فاقد مجلس سنا میباشند. تبدیل مصوبات استانی به قانون نیازمند تأیید مجمع استانی و استانداری میباشد. حکومت استانی، مسئولیتهای ذیل را به طور مشترک با دولت فدرال یا بهطور مستقل به عهده دارد:
- آموزش؛
- عدالت اجتماعی؛
- خدمات کشاورزی، درمانی و حمل و نقل؛
- کمکهای اجتماعی؛
- حمل ونقل.[۱۱]
حکومتهای ناحیهای
نواحی جزء واحدهای قلمرو پادشاهی محسوب نمیشوند. قدرت این نواحی از سوی پارلمان تفویض میشود. این نواحی مجامعی را انتخاب میکنند که بسیاری از عملکردهایشان با پیروی از دولتهای استانی و فدرال صورت میگیرد.
دولتهای محلی
دولتهای محلی برای اداره شهرداریها، شهرها، شهرستانها و مناطق انتخاب میشوند و ساختار سادهتری نسبت به دولتهای فدرال و استانی دارند. دولتهای محلی قدرت قانونگذاری ندارند و تابع دستورات تفویض شده از سوی دیگر سطوح دولتی میباشند. معمولاً مقامهای منتخب (از قبیل شهردار، مشاوران و انجمنها و هیأت مدیره مدارس) به طور رسمی نمایندگی احزاب سیاسی را برعهده ندارند. دولتهای محلی، در یک شهر یا منطقه، معمولاً وظایف زیر را برعهده دارند:
- اداره مدارس؛
- پلیس و آتشنشانی؛
- آب تصفیه شده و سیستم فاضلاب؛
- بازیافت؛
- حمل و نقل عمومی.[۱۲]
قانون اساسی کانادا
کانادا براساس قانونی در پارلمان بریتانیا به کشور تبدیل شد و بنابراین نزدیکترین سند به قانون اساسی این کشور، «قانون آمریکای شمالی بریتانیا» در سال 1867 است. با این وجود، قانون اساسی، به عنوان بخشی از قانون کانادا، در سال 1982 وارد این كشور شد. قانون اساسی اعلام میکند که بالاترین مرجع قانونی است و شامل 30 قانون و دستور میشود. قانون اساسی كانادا نظام دوگانه قوانین کانادا را تأیید میكند که در آن ایالتها حوزه قضائی خود در زمینه اموال و حقوق مردم را دارند. این نظام دوگانه قانونی، بدین معنا است که قوانین فدرال باید به هر دو زبان رسمی کانادا – البته با حفظ سنت و قانون مدنی ایالتها و احترام به آنها نگاشته شوند. این قانون هیچ گونه تخطی و مخالفتی با نظام پادشاهی بوجود نیاورد و کانادا هنوز نیز جزئی از امپراطوری بریتانیا محسوب میشود.
قانون اساسی کانادا، همانند بریتانیا، منبعی نانوشته نیز دارد و آن طور که گفته میشود، از نوشتار فراتر است. این قانون، سه قوه مجریه، مقننه و قضائی را در ساختار کانادا ایجاد و وظایف هریک را تبیین میکند[۱۳].
لازم به ذکر است قانون مصوب سال 1867، عنصر اساسی قانون اساسی مکتوب باقی ماند. ولی قانوق اساسی مکتوب، حقوق صریح قانون اساسی، حتی با آخرین لقب آن یعنی «قانون اساسی 1982»، فقط بخشی از کل قانون اساسی و شالوده آن است. قانون اساسی سال 1867، مدل وست مینیستر را با فدرالیسم ترکیب کرد و قانون سال 1982، که قانون استقلال کانادا نیز نامیده میشود، بازگشت (Patriation) و انجام هرگونه اصلاحی را صرفا توسط پارلمان کانادا مجاز دانست و دیگر پارلمان بریتانیا نمیتوانست قانونی برای کانادا تصویب کند.
در قانون اساسی جدید، منشور حقوق و آزادیها به گونهای تنطیم شده است که پارلمان و مجالس ایالتی نتوانند به تنهایی آن را تغییر دهند. براساس ضمیمه «ب» قانون اساسی کانادا، منشور حقوق و آزادی شامل موارد زیر میشود:
- حقوق دموکراتیک (به طور مثال، حق هر شهروند برای رای دادن به مجلس عوام و مجلس قانون گذاری ایالتی)؛
- آزادیهای اساسی (عقیده، بیان، مذهب و...)؛
- حقوق پویایی (ورود، سکونت در کانادا و یا ترک کانادا)؛
- حقوق قضایی (مانند حق محاکمه عمومی عادلانه توسط دادگاه بیطرف)؛
- حقوق برابری (عدم تبعیض نژادی، ملی یا فرقهای، مذهبی، جنسیتی و...)؛
- حقوق زبانهای رسمی؛
- حقوق آموزش زبان اقلیتها[۱۴].
نظام حزبی کانادا
احزاب سیاسی
این كشور دارای نظامی چندحزبی است و محدودیتی درباره فعالیت احزاب سیاسی و امکان رقابت در انتخابات ندارد. آن دسته از احزاب که مایلند در انتخابات شرکت کنند، باید کاندیداهای خود را 30 روز قبل از انتخابات حداقل در 50 حوزه انتخاباتی معرفی کنند. در این کشور احزاب به یک سبک سازماندهی نشدهاند و شیوه عملکردشان به مرور زمان مطابق خواستههای اعضا تغییر یافته است. هر حزب رهبری دارد که به عنوان سخنگوی حزب در داخل و خارج مجلس عوام ایفای نقش میکند. چنان كه قبلاً ذكر شد، حزبی دولت را تشکیل میدهد که بیشترین تعداد کرسی را در انتخابات عمومی به خود اختصاص داده باشد و رهبر آن حزب توسط فرماندار کل به نخستوزیری منصوب میشود دومین حزب رسمی حزب مخالف خواهد بود.
احزاب مهم
احزاب کانادا به مرور زمان و با افزایش قدرت قوه مقننه و نیاز به ایجاد ثبات در دولت به وجود آمدند. این كشور نظام چندحزبی دارد و محدودیتی در مورد احزاب سیاسی و امکان رقابت در انتخابات فدرال برای آنان وجود ندارد. در پی انتخابات عمومی 21 نوامبر سال 1998م، سه حزب به مجلس عوام معرفی شدند: حزب محافظه کار پیشرو (Progressive Conservative) [viii] ، لیبرال، و نیودموکراتیک (New Democratic Party). از نظر تاریخی، محافظه کاران، که از سال 1942م به عنوان حزب محافظه کار پیشرو شناخته شدهاند، یک موضوع پدرانه و مالکیت اشتراکی را ابراز کردهاند. آنان نسبت به تغییرات اجتماعی سریع خصومت میورزند و به انگلیسیها وابستگی دارند. لیبرالها بر فردگرایی تأکید میورزند و تمایل دارند رد پای استعمار را حذف كنند. آنها نسبت به انگلیسیها بیتفاوت هستند. لیبرالها برای جمعیت فرانسوی زبان کانادا اهمیت قائل هستند. از دیگر احزاب مهم فعلی، بلاک کبکوایز (Bloc Quebecois) و حزب اصلاحات را میتوان نام برد. در انتخابات سال 1993م، تنها لیبرالها موقعیت سیاسی خود را حفظ کردهاند؛ در حالی که آرای حزب محافظه کار پیشرو و نیودموکراتیک کاهش یافت. با تضعیف احزاب محافظه کار پیشرو و نیودموکراتیک، حزب بلاک کبکوایز برای اولین بار به قدرت زیادی رسید. در انتخابات سال 1997م، قدرت حزب اصلاحات افزایش یافت و به عنوان مخالف رسمی در مجلس جایگزین حزب بلاک کبکوایز شد. در سال2003 م، حزب محافظه کار پیشرو با اتحاد کانادایی متحد شد و حزبِ سیاسیِ دیگری، به نام حزب پیشرو کانادایی، تشکیل دادند. در انتخابات 2006م، حزب محافظهکار بیشترین کرسی را در پارلمان از آن خود کرد و به همراه لیبرالها یک دولت ائتلافی تشکیل دادند.[۱۵]
نحوه برگزاری انتخابات
براساس قانون، انتخابات فدارال باید حداقل هر 5 سال یکبار انجام شود؛ گرچه قبل از پایان دوره نیز انجام انتخابات امکانپذیر است. تعیین روز قطعی انتخابات برعهده نخستوزیر است. انتخابات استانی همانند انتخابات فدرال و با همان شرایط انجام میشود. انتخابات محلی یا شهری نیز به همین ترتیب صورت میگیرد. ولی جناحهای سیاسی بهصورت رسمی شرکت نمیکنند. مدت زمان انتخابات شهرداری 2 تا 3 سال است.
همچنین، برای رأی دادن در انتخابات فدرال شخص باید شهروند کانادا و دارای حداقل 18 سال سن باشد. برای انتخابات استانی یا داخلی، با توجه به شرایط انتخابات، سن رایدهندگان ممکن است متفاوت باشد. برای تمام ساختارهای دولتی (اعم از فدرال، استانی یا محلی) شخص رأیدهنده باید مدت زمان معینی را در منطقه رأیگیری زندگی کرده باشد.[۱۶]
پليس سواره نظام سلطنتی کانادا
کتهای قرمز، کلاههای لبه پهن، شلوارهای تیره و اسبهای مجلل و قوی از جمله عبارات پرشور توصیف کننده پلیس سواره نظام سلطنتی کانادا (Royal Canadian Mounted Police)، مشهور به «پلیس سوار» است. پلیس سوار، نیروی پلیس فدرال کاناداست. همچنین، برقراری نظم بیشتر استانها و بسیاری از شهرستانها را برعهده دارد. پلیس سوار، که در آغاز «پلیس سواره نظام شمال غرب» نامیده میشد، در سال 1873م تأسیس شد. دولت به این نتیجه رسید که ادارهای برای اجرای قانون مورد نیاز است تا تغییرات سرزمینهای تازه به دست آمده در شمال و غرب به درستی مدیریت شوند. رویدادهایی چون هجوم انبوه مهاجران برای طلای کلاندایک و حفظ امنیت در زمان ساخت راهآهن پاسیفیک، با تدابیر «سلطنتی» پلیس سوار ممکن شد. امروزه، پلیس سوار قوانین فدرال را درباره مواد مخدر، مهاجرت، کنترل گذرنامه و امنیت ملی[ix] اجرا میکند. اجرای مأموریتهای صلحبانی در سراسر جهان هم از وظایف پلیس سواره نظام سلطنتی کاناداست[x].[۱۶] [۱۷]
دولت بومی کانادا
وقتی استعمار اروپایی در کانادا شروع شد، دولتهای استعماری بر سر کار آمدند. پیماننامههایی به قصد اشتراک زمینها و منابع با بسیاری از اقوام بومی امضا شد. با وجود این، تغییر در مفهوم «اشتراک» به معنی مالکیت بیشتر زمین و منابع برای مهاجرنشینهای اروپایی بود. با گذشت زمان، سیاستهایی در جهت همگونسازی (ادغام) اقوام بومی در جوامع غیربومی نیز اتخاذ شد. سنتهای فرهنگی اقوام بومی محدود و در بعضی موارد به طور کلی ممنوع شد.
سیاستهای همگونسازی دولت فدرال آثار ویرانگری به دنبال داشت. نظام حکومتی بومی، که قبلاً بر سر کار بود، تضعیف شد. شیوههای زندگی بومی تهدید شد و شناسایی حقوق بومیان خیلی زود از بین رفت.
امروزه، با افزایش آگاهی از رویدادهای گذشته دولتهای فدرال و استانی در حال تلاش مشترک با اقوام بومی هستند. آنان امیدوارند میراث خودمختاری بومیان دوباره به رسمیت شناخته شود. اقوام بومی با داشتن قدرت حکومت بر جمعیت خود برای تصمیمگیری در اموری که بر زندگی و شیوه زمینداریشان تأثیر دارد در موقعیت بهتری خواهند بود. از دهه 1990م دولت فدرال با جدیت به دنبال ایجاد فرایند خودمختاری است. ملاقاتهایی با رهبران بومی در سطح فدرال، منطقهای و محلی انجام شده است. گروههای بومی اوضاع و احوال سیاسی، فرهنگی و اقتصادی خود را تحت نظام خودمختاری سر و سامان خواهند داد. دولتهای استانی و سرزمینی تنها زمانی دخالت خواهند کرد که منافع یا اختیارات قانونیشان تحت تأثیر قرار گیرد. قوانین تعیین کننده در سطح فدرال مانند قانون جزایی حاکم خواهد بود.
تاکنون یک گروه بومی به خودمختاری نائل گردیده است. حکومت سرزمینی نانوات به موازات پیشرفت در این وظیفه تاریخی تفاوت های عمیق را نشان میدهد.[۱۸]
تحول بزرگ تاریخی در صحنه قدرت سیاسی
انتخابات فدرال برای گزینش نمایندگان چهل و یکمین دوره مجلس روز دوم ماه مه 2011 م برگزار شد و نتایجی به دست آمد که صحنه سیاسی کشور را از بنیاد دگرگون کرد. هارپر و محافظهکاران با کسب 167 کرسی به اکثریت دست یافتند. حزب ان.دی.پی (New Democratic Party) با 102 نماینده برای اولینبار در تاریخ به عنوان اپوزیسیون رسمی در پارلمان شد. این حزب تاکنون در مقاطع مختلف در استانهای انتاریو، ساسکچوان، نوااسکوشیا، بریتیشکلمبیا، مانیتوبا و در منطقه شمالی یوکان قدرت حکومتی را در دست داشته است. حزب سوسیال دموکراتِ نیودموکراتیک، تا پیش از پیروزی اخیر، در انتخابات 1988م به رهبری اد برادبنت (Ed Broadbent) با 43 کرسی در مجلس فدرال بهترین نتیجه را داشته است. لیبرالها بدترین نتیجه را در تاریخ این حزب تجربه کردند و برای اولینبار در تاریخ سیاسی کانادا با به دستآوردن 34 کرسی حزب سوم شدند. حزب لیبرال در مجلس چهلام 77 نماینده داشت. بلوک کبکی به اعماق صحنه سیاسی سقوط کرد و با از دست دادن 43 کرسی از 47 کرسی، که در مجلس دوره پیش داشت، تنها با 4 نماینده از کبک به مجلس فدرال راه یافت و به این ترتیب حزب فدرال کبک جایگاه یک فراکسیون رسمی را در پارلمان از دست داد. با این نتایج، انتخابات روز دوم ماه مه سال 2011م، به عنوان انتخاباتی بیسابقه در تاریخ سیاسی کانادا ثبت شد. یکی از نتایج خیره کننده انتخاباتِ بهار اولین سال، از دهه دومِ هزاره سوم، افزایش چشمگیر مشارکت مردم در رأیگیری بود. در انتخابات دوره پیش، در اکتبر 2008م، تنها 58 درصد واجدان شرایط پای صندوقهای رأی حاضر شدند. لذا، حدود ده میلیون نفر در انتخابات دوره پیش شرکت نکردند. از جمله 800 هزار نفر از طرفداران جدی حزب لیبرال به دلیل مخالفت با رهبری استفان دیون (Stéphane Dion) از رأیدادن در انتخابات 14 اکتبر 2008م خودداری کردند. این آمار پایینترین میزان مشارکت مردم در انتخابات را در طول تاریخ این کشور[xi]، نشان میدهد. در انتخابات این دوره تنها در رأیگیری پیش از موعد دو میلیون و 56 هزار و یک نفر در چهار هزار محل رأیگیری در روزهای 22، 23 و 25 آوریل آرای خود را به صندوقهای رأی انداختند. بنابه گزارش سازمان انتخابات کانادا، این تعداد 34 درصد از آرای اخذ شده پیش از موعد در انتخابات 2008م بیشتر است. پدیده دیگر، افزایش دور از انتظار رأیدهندگان جوان، یعنی افراد 18 تا 24 سال، در انتخابات سال 2011 بود.[۱۹]
روابط خارجی کانادا
سیاست داخلی کانادا در راستای پیشرفت و رشد اقتصادی، حراست از حاکمیت و استقلال، فعالیت به منظور ایجاد صلح و امنیت، افزایش عدالت اجتماعی، بالابردن کیفیت زندگی و ایجاد یک محیط طبیعی سالم و پایدار میباشد. پیشرفت به معنای توسعه اقتصادی و تلاش در جهت تضمین رشد متعادل است. حراست از حاکمیت و استقلال به معنای حفاظت از یکپارچگی ارضی، اختیارات قانون اساسی، هویت ملی و آزادی عمل است. فعالیت جهت ایجاد صلح و امنیت، تلاش برای جلوگیری از جنگ است و بالابردن کیفیت زندگی، شامل سیاستهایی برای افزایش توسعه اقتصادی و اصلاحات اجتماع است تا زندگی بهتر و تکامل انسانی برای همه مردم ایجاد شود. از طرف دیگر، سیاست خارجی این کشور به علت شرایط خاص ژئوپلتیک آن کاملاً تجارت محور میباشد. رویکردهای سیاسی این کشور به شدت تحت تأثیر سیاستهای ایالات متحده است، ولی در دهههای اخیر متخصصان علم سیاست در کانادا سعی نمودهاند تا سایههای اندیشههای انگلیسی و رفتارهای آمریکایی را از صحنههای سیاسی خویش تا حدودی زدوده و پارادایمی بیبدیل را برای سیاست خارجی این کشور تأسیس بنمایند. این روند به طریقی رشد نموده است که این روزها حتی برخی از پژوهشگران مدعی حضور و حتی صدور اندیشه سیاسی کانادایی، در کنار علوم سیاسی آمریکایی و اروپایی هستند و در این حوزه بر درخشش اندیشهورزانی چون مکفرسون (McPherson) ، تیلی و تیلور (Tilley & Taylor) ، رابرت کاکس (Robert Cox) و راب واکر (Rob Walker) در سطح بینالمللی اشاره میکنند.
همسایگی با امریکا و همچنین دارا بودن منابع عظیم طبیعی باعث شده سیاست خارجی این كشور به شدت تجارت محور گردد و بسیاری از ارزیابیها و تبیین سیاست خارجی را برحسب روابط اقتصادی رقم بزند.[xii] به طور مثال، از آنجا که آمریکا، انگلیس و ژاپن جزء شرکای عمده تجارت خارجی این کشور میباشند، روابط سیاسی با این سه کشور بسیار مطلوب و در حد بالایی میباشد. در مجموع، میتوان اهرم اقتصاد را در تنظیم و تبیین سیاست خارجی این کشور بسیار مهم توصیف کرد.[۲۰]
کانادا در منطقهای ژئواستراتژیک واقع شده است. در سال 1937م آندره زیگفرید (André Siegfried)، جغرافیدان فرانسوی، اظهار داشت که دو ویژگی مهم این سرزمین، منابع طبیعی عظیم و موقعیت جغرافیایی آن است. کانادا در همسایگی دو کشور پرتنش قرار دارد. این کشور از شمال قطبی با روسیه و در جنوب با آمریکا هم مرز است. همسایگی با یک هژمون چهار بُعدی همانند ایالات متحده تأثیرات بسیاری در سیاستگذاری خارجی این کشور داشته است. فرهنگ، سنت، مذهب و پیشینه تاریخی مشترک با آمریکا و همچنین برتریهای نظامی و اقتصادی ایالات متحده باعث گردیده است که این کشور هیچگاه سودای برتری منطقهای و رقابت را در سر نپروراند و در مقابل ایالات متحده سیاست همزیستی و همکاری را در پیش بگیرد.
این کشور در طول تاریخ خود پیمانهای دفاعی مختلفی را امضا نموده که مهمترین آنها با کشور آمریکا بوده است. دفاع متقابل آمریکای شمالی در اعلامیه اُدنزبرگ (Odensburg) مورخ 1940م و تشکیل هیئت مشترک دائمی دفاع، که در همین تاریخ راهاندازی گردید، چهارچوب همکاریهای دفاعی بین امریکا و کانادا را به وجود آورد. این دو کشور با امضای چند موافقتنامه دو جانبه در طول نیم قرن گذشته در حفاظت از منطقه وسیعی از آمریکای شمالی، آبهای ساحلی و محدوده جوی با یکدیگر سهیم بودهاند. مشخصترین این موافقتنامهها، موافقتنامه دفاعی نوراد (Norad)[xiii] به سال 1958م میباشد. به طور کلی، جغرافیای سیاسی خاص باعث گشته است تا این کشور همواره سیاست خارجی خود را با عنایت به سیاستهای کشور همسایه خود یعنی آمریکا تدوین کند.
در سال ۱۹۹۰م، کانادا به سازمان کشورهای آمریکایی پیوست و در ژوئن ۲۰۰۰م میزبان انجمن عمومی در ویندسور (Windsor) شد. این کشور درصدد گسترش روابط اقتصادی با کشورهای حاشیه اقیانوس آرام (از طریق عضو شدن در بازار مشارکت اقتصادی کشورهای حاشیه اقیانوس آرام – آسیا (APEC)) است.
طی ۶۰ سال گذشته، این کشور طرفدار سیاست چندجانبه بوده و تلاشهای بسیاری را برای حل مسائل جهانی در مشارکت با دیگر کشورها داشتهاست. این مسأله به وضوح در بحران سوئز، در سال ۱۹۵۶م، به چشم می خورد. در آن هنگام لستر ولییرسون (Lester Pearson) تنشهای بوجود آمده را با پیشنهاد تلاش برای ادامه صلح و ورود نیروهای حافظ صلح سازمان ملل آرام کرد. با این روح همکاری، کانادا سعی کرد نقش راهبری خود را در سازمان ملل در ادامه تلاشهای مربوط به برقراری صلح سازمان ملل ایفا کند تا سال ۱۹۸۹م، این کشور ۵۰ هیأت اعزامی برای تلاش جهت استقرار صلح با همکاری نیروهای حافظ صلح (UN) به دیگر کشورها فرستاده است. مشارکت این کشور با نیروهای حافظ صلح، در سالهای اولیه آغاز قرن ۲۱ تا حدی کاهش یافت. سیاست خارجی این کشور در ارتباط به كوبا تا حدی شبیه به آمریکاست، اما همواره در تلاش است تا حتیالامکان از سیاستهای خارجی ایالات متحده در زمینههایی مثل ارتباطات تجاری و دیپلماتیک با کوبا مستقل باشد.[۲۰] [۲۱]
نمادهای ملی کانادا
پرچم
پرچم ملی کانادا، با نام برگ درخت افرا، پرچمی قرمز رنگ با مربعی سفید در مرکز آن و تصویر یک برگ قرمز درخت افرا در وسط مربع سفید است. رنگهای قرمز و سفید، نتیجه فرمان پادشاه جورج پنجم (King George) در سال 1921 م بود. وی این دو رنگ را رنگهای رسمی کشور اعلام کرد. برگ درخت افرا نیز نماد بزرگداشت طبیعت و محیط زیست است. این پرچم را جورج اف جی استنلی (George F.G Stanley) طراحی کرده بود و از دهه 1890م به عنوان پرچم غیررسمی به کار میرفت. سپس، ملکه الیزابت دوم آن را به عنوان پرچم ملی اعلام کرد[xiv].[۲۲]
سرود ملی
«ای کانادا»، سرود ملی(National Anthem of Canada) این كشور است. این سرود ملی دو نسخه دارد. به این معنی که با یک موسیقی مشترک، در هر یک از دو زبان انگلیسی و فرانسوی، دارای متنی (شعر) جداگانه است که تقریباً مفهومی یکسان دارند. نسخه فعلی سرود ملی از سال ۱۹۸۰م رسماً مورد استفاده قرار میگیرد، در حالی که متن آن در سال ۱۸۸۰م سروده شده است. البته، نسخهای که هم اکنون به کار میرود نسخه تغییر یافته آن است. در ادامه این سرود به دو زبان انگلیسی و فارسی ارائه شده است.[۲۳]
برگردان فارسی | متن انگلیسی |
ای کانادا!
خانه و سرزمین ما! عشق راستین میهندوستی بر تمام فرزندانات فرمان میراند. با دلهایی پر از شوق، برخاستن تو را مینگریم، شمال راستین زمین، نیرومند و آزاد! از دوردست و سرتاسر ای کانادا، ما به پاس تو برمیخیزیم. خداوند سرزمین ما را شکوهمند و آزاد نگاه دارد! ای کانادا، ما به پاس تو برمیخیزیم. ای کانادا، ما به پاس تو برمیخیزیم. |
O Canada!
Our home and native land! True patriot love in all thy sons command. With glowing hearts we see thee rise, The True North strong and free! From far and wide, O Canada, We stand on guard for thee. God keep our land glorious and free! O Canada, we stand on guard for thee. O Canada, we stand on guard for thee. |
نیروهای مسلح کانادا
کانادا به عنوان عضو اصلی ناتو[xv]، اکنون حدود ۲۶۰۰۰ نیروی ذخیره ارتش و ۶۴۰۰۰ نیروی ثابت دارد. نیروهای متحد ارتش (CF) شامل نیروی زمینی (فرماندهی نیروهای زمینی)، نیروی دریایی، نیروی هوایی و فرماندهی نیروهای هوایی است.[xvi]
در طول یک قرن گذشته این كشور در چند جنگ مهم شرکت داشته است: جنگ دوم بوئر (Boer)، جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم و جنگ کره، از جمله این جنگها هستند. با وجود این از سال ۱۹۵۰م این کشور نیروهای خود را در قالب هیأتهای بینالمللی زیر نظر ناتو و سازمان ملل (از جمله هیأتهای حافظ صلح، هیأتهای اعزامی مختلف به یوگسلاوی سابق و حمایت از نیروهای ائتلاف در جنگ اول خلیج فارس) به کشورهای مختلفی فرستاده است. از سال ۲۰۰۱م، نیروهای این كشور برای کمک به ایالات متحده در جنگ با افغانستان در قالب نیروهای حافظ امنیت بینالمللی به فرماندهی ناتو و نیروهای تحت اختیار سازمان حضور داشته اند.
در چند سال گذشته،گروه امداد (واکنش سریع) فجایع و بلایای کانادا (DART) در دو عملیات مهم شرکت داشته است. این تیم با ۲۰۰ عضو، پس از حادثه توفان کاترینا، در سپتامبر ۲۰۰۵م، و در عملیات نجات پس از وقوع زلزله کشمیر در دسامبر ۲۰۰۴م در جنوب آسیا شرکت کردهاند.[۲۴][۲۵]
نیز نگاه کنید به
سیاست و حکومت روسیه؛ سیاست و حکومت چین؛ سیاست و حکومت افغانستان؛ سیاست و حکومت سودان؛ سیاست و حکومت اردن؛ سیاست و حکومت ژاپن؛ سیاست و حکومت کوبا؛ سیاست و حکومت مالی؛ سیاست و حکومت ساحل عاج؛ سیاست و حکومت لبنان؛ سیاست و حکومت مصر؛ سیاست و حکومت فرانسه؛ سیاست و حکومت اسپانیا؛ سیاست و حکومت اوکراین؛ سیاست و حکومت قطر؛ سیاست و حکومت سیرالئون؛ سیاست و حکومت اتیوپی؛ سیاست و حکومت تایلند؛ سیاست و حکومت آرژانتین؛ سیاست و حکومت سوریه؛ سیاست و حکومت سنگال؛ سیاست و حکومت زیمبابوه؛ سیاست و حکومت بنگلادش؛ سیاست و حکومت سریلانکا؛ سیاست و حکومت تونس؛ سیاست و حکومت گرجستان؛ سیاست و حکومت تاجیکستان؛ سیاست و حکومت قزاقستان
پاورقی
[i]. در حال حاضر، ملکه الیزابت دوم که ملکه انگلیس است، ملكه كانادا و رئیس این کشور میباشد.
[ii]. در كانادا هر استانی مجلس مستقلی دارد. مجالس استانی كه هر كدام یك رئیس دارند، در مركز هر استان قرار دارند و به امورات مربوط به همان استان میپردازند.
[iii]. البته به جزء ایالت کبک که به علت سکونت فرانسوی تبارها در آن، بر مبنای حقوق مدنی که ریشه و مبنای فرانسوی دارد، اداره میشود.
[iv]. این سطح از دولت فقط در موارد مرتبط با آن استان قدرت دارد. آموزش و بهداشت دو موضوع اصلی هستند كه به آنها توجه استانی میشود. دولتهای سرزمینی قدرتی شبیه به استانها دارند با این تفاوت كه عمده كنترل منابع طبیعی در دست آنها نیست. دولت فدرال اداره بیشتر منابع طبیعی را در سرزمینها برعهده دارد در حالی كه در استانها این وظیفه بر عهده دولت استانی است. شهرستانها (نواحی دولتی كوچک تر از استانها) به طور فزایندهای درگیر مسئولیتهای خدمات عمومی و نیازهای روزمره اهالی ساكن در آن شهرستان میشوند. دولت شهرستانی در مورد تعمیر جادهها، جمعآوری زبالهها و ضایعات دور ریختنی، پارک های درون محلات، موقعیت مدارس و این گونه مسائل تصمیم میگیرد. اخیراً، مسائل مهمتری چون مراقبتهای درمانی و سرمایهگذاری برای پروژههای ساختمانی شهرستانها بر دوش آنها نهاده شده است. دولتهای شهرستانی در تلاش برای نزدیک سازی دولت به مردم قطعاً نقش مهمتری در اجرای خدمات و برنامهها دارند.
[v]. وظایف قانونگذاران ناحیهای نیز شامل تحصیلات، رفاه و حقوق شهری، برقراری عدالت، دارو و درمان، اداره منابع طبیعی موجود در منطقه، بهداشت و امور شهرداری میباشد که در سطح نواحی تصویب میشود.
[vi]. انتصاب اعضای سنا به شرطی صورت میگیرد كه كرسی یا كرسیهایی خالی باشند. كرسیهای سنا به دلایلی چون استعفا، فوت و نظایر آن ممكن است خالی شوند.
[vii]. اصلاح مجلس سنا موضوعی است كه در سالهای اخیر بیشتر و بیشتر مطرح شده است. سنا در رد بخشهایی كه برای گروههایی از كاناداییها ناعادلانه به نظر میرسید، نقش مفیدی در بهبود لوایح داشته است. با این حال، عموم مردم اغلب آنها را اعضای سیاسی میدانند كه برای كار اندك و دخالت ناچیز در اداره كانادا حقوقهای كلان دریافت میكنند.
[viii]. امروزه، این لباسهای معروف را عمدتاً برای مراسم رسمی در کانادا و جهان و نیز برای اجرای موسیقی سواره میپوشند که اجرای مشق نظام سنتی بر پشت اسب حین نواختن موسیقی است.
[ix]. امنیت ملی شامل مسئولیت محافظت از نخست وزیر و پارلمان است.
[x]. نقشهای صلحبانی را بیشتر نیروهای نظامی کانادا انجام میدهند .
[xi]. یعنی از روز اول ژوئیه سال 1876م، که سال تولد کنفدراسیون کانادا بود تا تاریخ مذکور.
[xii]. حجم تجارت کانادا بیش از 40 درصد تولید ناخالص ملی این کشور را دربرمیگیرد
[xiii]. نوراد سیستم دفاع هوایی آمریکای شمالی است.
[xiv]. در کانادا علاوه بر پرچم ملی، پرچمهای دیگری نیز وجود دارد. پرچمهای مختلفی از جمله پرچم مقامات کانادایی، نهادهای دولتی، استانها و نیروهای نظامی که همگی آنها از پرچم ملی الگوبرداری کردهاند. بسیاری از این پرچمها حاوی برگ افرا هستند. پرچم اتحاد نیز همچنان در کانادا به عنوان یک پرچم رسمی شناخته میشود.
[xv]. پیمان آتلانتیک شمالی
[xvi]. تجهیزات اصلی نیروهای متحد ارتش کانادا، شامل ۱۴۰۰ زره پوش، ۳۴ کشتی جنگی و۸۶۱ هواپیما است.
کتابشناسی
- ↑ Government of Canada. (2010). Speech from the throne > Frequently asked questions. Queen’s Printer for Canada. Retrieved June 4, 2021.
- ↑ Brooks, S. (2007). Canadian democracy: An introduction (5th ed.). Oxford University Press.
- ↑ Smith, D. E. (2010). The crown and the constitution: Sustaining democracy? In D. Michael Jackson & D. E. Smith (Eds.), The crown in Canada: Present realities and future options (pp. 3-18). Queen’s University.
- ↑ Privy Council Office. (2008). Accountable government: A guide for ministers and ministers of state, 2008. Queen’s Printer for Canada.
- ↑ Queen’s Printer for Canada. (2008). Crown of maples: Constitutional monarchy in Canada. Retrieved May 2, 2021.
- ↑ Office of the Governor General of Canada. (2011). The governor general: The evolution of Canada’s oldest public institution. Queen’s Printer for Canada. Retrieved January 16, 2021.
- ↑ Marleau, R., & Montpetit, C. (2000). House of commons procedure and practice: Parliamentary institutions. In R. Marleau & C. Montpetit (Eds.), House of commons procedure and practice (pp. 1-67). Queen’s Printer for Canada.
- ↑ Smith, D. E. (2007). The people’s House of Commons: theories of democracy in contention. University of Toronto Press.
- ↑ Stillborn, J. (1992). Senate reform proposals in comparative perspective. Library of Parliament.
- ↑ Behiels, M. D. (2010). Stephen Harper’s rise to power: Will his ‘new’ Conservative Party become Canada’s ‘natural governing party’ of the twenty-first century? American Review of Canadian Studies, 40(1), 118-145.
- ↑ Provinces and territories. (2013). Government of Canada. Retrieved August 6, 2021.
- ↑ Municipal government. (2009). The Canadian Encyclopedia: Government, government, general, municipal government. Historica .Foundation of Canada. Retrieved September 22, 2021
- ↑ (اکرمی،1394:4).
- ↑ (کانادا، 1388: 135)
- ↑ List of federal political parties in Canada. (2013). In Wikipedia. http://en.wikipedia.org/+wiki/List_of_federal_political_parties_in_Canada
- ↑ ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ Elizabeth II. (2009). Canada Elections Act. Queen’s Printer for Canada. Retrieved November 20, 2024.
- ↑ Royal Canadian Mounted Police. (2005). Badges and insignia. Retrieved May 22, 2010.
- ↑ Desaulniers, K. L. (2003). Canada. Chelsea House Publications.
- ↑ Pammett, J. H., & Dornan, C. (Eds.). (2011). The Canadian Federal Election of 2011. Dundurn Press.
- ↑ ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ Rochlin, J. (1994). Discovering the Americas: The evolution of Canadian foreign policy towards Latin America. UBC Press.
- ↑ Preston, R. A. (1991). To serve Canada: A history of the Royal Military College since the Second World War. University of Ottawa Press.
- ↑ Stanley, G. F. G. (1965). The story of Canada’s flag: A historical sketch (2nd ed.). Ryerson Press.
- ↑ Department of Canadian Heritage. (2010). Canadian Heritage– National Anthem: O Canada. Retrieved June 29, 2024.
- ↑ Milner, M. (2010). Canada’s Navy: The first century (2nd ed.). University of Toronto Press.
- ↑ لاریجانی، فاضل(1395). جامعه و فرهنگ کانادا. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی.ص.125-152.