پیشینه آموزش تاجیکستان: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''1-11.  ساختار و پیشینه تاریخی آموزش'''
مراکز اصلی تعلیم و تربیت در اوایل سده 20 میلادی در [[تاجیکستان]] و آسیای میانه عبارت بودند از [[مساجد تاجیکستان|مساجد]]، [[مکاتب سنتی تاجیکستان|مکاتب سنتی]]، [[مدارس تاجیکستان|مدارس]]، [[مکاتب روسی - محلی تاجیکستان|مکاتب روسی- محلی]]، [[مکاتب اصول جدید تاجیکستان|مکاتب اصول جدید]]، مکاتب شوروی، آموزشکده و دانشگاه­‌های شوروی.[[پرونده:مساجد تاجیکستان.jpg|بندانگشتی|مسجد جامع تاجیکستان (1403). برگرفته از سایت خبرآنلاین، قابل بازیابی از [https://www.khabaronline.ir/news/1775623/%D8%A7%D9%81%D8%AA%D8%AA%D8%A7%D8%AD-%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%88-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%85%D8%B3%D8%AC%D8%AF-%D8%A2%D8%B3%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%D8%AC%DB%8C%DA%A9%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%B9%DA%A9%D8%B3 https://www.khabaronline.ir/news/1775623/]]]


مراكز اصلی تعليم و تربيت در اوايل سدة 20 ميلادي در تاجيكستان و آسياي ميانه عبارت بودند از مساجد، مكاتب سنتي، مدارس، مكاتب روسي- محلي، مكاتب اصول جديد، مكاتب شوروي، آموزشكده و دانشگاه­هاي شوروي.
=== [[مساجد تاجیکستان|مساجد]] ===
از آنجا که در اکثر [[مساجد تاجیکستان|مساجد]] شهرها و روستاهای آسیای میانه در آن زمان، [[مکاتب سنتی تاجیکستان|مکاتب سنتی]] نیز فعال بودند، مسجد علاوه بر مکان طاعت و عبادت، از مراکز اساسی آموزش و پرورش نیز به شمار می‌رفت.


1-1-11. مساجد
طبق گزارش استانداری خجند، در تاریخ 30 نوامبر سال 1905 در شهر اوراتپه 10 و روستاهای اطراف آن 36، در شهر دَلیان 11 و روستاهای اطراف 27، در شهرستان 7 و روستاهای اطراف 14، در غانچه 9 و روستاهای اطراف 48 مسجد (آکادمی دولتی ملی جمهوری شوروی سوسیالستی تاجیکستان، 6-8) و در مجموع 162 [[مساجد تاجیکستان|مسجد]] فعالیت آموزشی داشتند. طبق آمار م.م. ورسکی سال 1905 در ولایت قسته‌کوز ناحیه خجند 56 مسجد فعال بود که در 54 باب آن  فعالیت آموزشی نیز داشتند<ref>تاریخ ساختمان فرهنگ در تاجیکستان (1973). ص 72-87.</ref>.


از آنجا كه در اكثر مساجد شهرها و روستاهاي آسياي ميانه در آن زمان، مكاتب سنتي نيز فعال بودند، مسجد علاوه بر مكان طاعت و عبادت، از مراكز اساسي آموزش و پرورش نيز به شمار مي‌رفت.
بر اساس گزارش گریبنکن در بیک‌گری‌های فلغر، مسچاه، یغناب و فان 161 مسجد وجود داشت. تا سال 1907 در شهر خجند 20 [[مساجد تاجیکستان|مسجد]] وقفی و مکتب از جمله مساجد داملا خال، ملا تورسون، خلیفه ملاجان، پَخْتَکَش، تنکن، چقورک، ملاصالح، خواجه ماهروی، شورقرغان، صادق‌خواجه، طهارتخانه، آلکاری، ملا زرگر، خواجه باقرآباد، میرزاشریف و غیره وجود داشت. تعداد [[مساجد تاجیکستان|مساجد]] عمومی شهر خجند در سال 1916 به 144 باب می‌­رسیده‌است. در همین دوره در ولایت شهرستان 16 [[مساجد تاجیکستان|مسجد]] از جمله مساجد نوروز آقالک و بیگلر در روستای شهرستان، مساجد دروازه بابا، سرابی، سلطان در روستای سرابی، مساجد زرگران، چرمگران در روستای ینگقرغان، مساجد دادانظرخواجه، سرتراشان، قوشگران، الکاران در دهه قیّارمه، مسجد علی‌بای در دهه سرابای و غیره فعال بودند<ref>قوشمت‌اف، ا (1990). وقف. دوشنبه، ص 158.</ref>. طبق نوشته محمدعلی بلجوانی در «تاریخ نافعی» سال 1916 در بخارا 296 مسجد پنج‌وقته و 18 مسجد جامع فعال بود<ref>مختاراف، ا (1989). مجله صدای شرق. شماره 2، ص 105.</ref>. تعداد [[مساجد تاجیکستان|مساجد]] بخارا را در این دوره آ. سخریوا 218 باب می‌نویسد<ref>سخریوا، ا (1958). تاریخ شهرهای بخارا. تاشکند، ص 68.</ref>.


طبق گزارش استانداري خجند، در تاريخ 30 نوامبر سال 1905 در شهر اوراتپه 10 و روستاهاي اطراف آن 36، در شهر دَليان 11 و روستاهاي اطراف 27، در شهرستان 7 و روستاهاي اطراف 14، در غانچه 9 و روستاهاي اطراف 48 مسجد(آكادمي دولتي ملي جمهوري شوروي سوسيالستي تاجيكستان، 6- 8) و در مجموع 162 مسجد فعاليت آموزشی داشتند. طبق آمار م.م. ورسكي سال 1905 در ولايت قسته‌كوز ناحية خجند 56 مسجد فعال بود كه در 54 باب آن  فعاليت آموزشی نیز داشتند(تاريخ ساختمان فرهنگ در تاجيكستان، 1973: 72-87).
در دوره انقلاب بخارا در گذرهای مختلف شهر کولاب، از جمله در گذر دروازه تیله‌بای 4 مسجد، گذر قوال‌ها 2 مسجد، گذرهای صالح‌بای، ملا نظام، بازاربای، سنگاب، حاجی رجب‌بای، سر بازار، چرمگر پایین، نانوای پایان، نانوای بالا و غیره مساجدی با مکتب‌خانه‌ها فعالیت داشتند. در همین دوره در دوشنبه نیز 14 مسجد فعال بود که 13 باب آن دارای مکتب­‌خانه بود<ref>یوسف‌اف، ش (1988). تاریخ انقلابی. دوشنبه: نشر معارف، ص 79.</ref>.


بر اساس گزارش گريبنكن در بيك‌گري‌هاي فلغر، مسچاه، يغناب و فان 161 مسجد وجود داشت. تا سال 1907 در شهر خجند 20 مسجد وقفی و مكتب از جمله مساجد داملا خال، ملا تورسون، خليفه ملاجان، پَخْتَكَش، تنكن، چقورك، ملاصالح، خواجه ماهروي، شورقرغان، صادق‌خواجه، طهارتخانه، آلكاري، ملا زرگر، خواجه باقرآباد، ميرزاشريف و غيره وجود داشت. تعداد مساجد عمومي شهر خجند در سال 1916 به 144 باب می­رسیده است.
=== [[مکاتب سنتی تاجیکستان|مکتب­‌های سنتی]] ===
یکی از مراکز اصلی‌ آموزش کودکان، [[مکاتب سنتی تاجیکستان|مکاتب سنتی]] بودند. چنین مکاتبی تقریباً در سراسر شهرها و روستاهای آسیای میانه وجود داشتند. اما این اماکن بسیار کوچک و برای آموزش و پرورش نامناسب بودند، همان گونه که استاد [[صدرالدین عینی]] مکتبی را که در آن تحصیل کرده، چنین بیان می‌نماید:<blockquote>«مکتب یک خانه تنگ بود، دو در داشت که یکی از آنها در درآمد یک ‌طبقه بود. آن در را  هم در وقت‌های سرما می­‌بستند. در دیگرش دریچه‌ای بود که سه چهاریک آرشِن قد و نیم آرشن بر داشت. مکتبدارمان (معلمان) به وی یک کاغذ (تریزه کاغذی) کرده برای در برف و باران ندریدن آن به کاغذش روغن زغیر مالیده بود… مکتب‌خانه از زیر سقف، از جایی که سقف با دیوار پیوند می‌یابد، از دو طرف دوتایی روزن‌های چهاریک آرشنی داشته باشد هم، روشنای­ی‌هایی از روزن‌ها می‌درآمدند، نه به زمین مکتب بلکه به روی خود: به دیوار خانه به زیر سقف می‌افتادند. زمین این خانه را که همه وسعت آن تخمیناً چهار آرشن در چهار آرشن، یعنی 16 آرشن مربع بود، چهار سِنج از بالای یکدیگر گذرانده کشیده، درونش را به 9 قسم جدا کرده بودند که گویا در درون مکتب 9 آخورچه به وجود آمده بودند. در آخورچه گوشه پیشگاه این خانه که دریچه هم آنجا بود، جای مکتب‌دارنشین بوده، آخورچه پیش درِ درآمد کَفش‌کَش بود و در آخورچه‌های دیگر بچگان می‌نشستند<ref>عینی، صدرالدین (1978). اکنون نوبت قلم است. دوشنبه، جلد دوم، ص 109-110.</ref>».</blockquote>در مورد کتاب­‌های آموزشی [[مکاتب سنتی تاجیکستان|مکاتب سنتی]]، می­توان گفت که «چهار کتاب» پس از قرآن، دومین کتابی است که علاوه بر اینکه در بین مردم شهرت دارد در این مکاتب نیز تدریس می­‌شد. همانطور که از عنوان آن برمی‌آید، این کتاب عبارت است از چهار کتاب مستقل با مؤلفان گوناگون. قسمت‌­های اول و چهارم به نظم و بخش­‌های دوم و سوم به نثر نوشته شده‌بود. از مطالعه کتاب چنین برمی‌آید که مؤلف قسمت نخست از بخارا بوده‌است. قسمت چهارم «پندنامه»ی عطار است. مؤلفان کتاب‌های دوم و سوم نامعلوم‌اند. این کتاب یک پندنامه بسیار جالب و پرارزشی است که در طول قرون متمادی مسلمانان از آن بهره‌ می‌­بردند. کتاب اولِ «چهارکتاب» با بیت‌های:<blockquote>ابتــــــدا می‌کنـــم به نام خدا


در همين دوره در ولايت شهرستان 16 مسجد از جمله مساجد نوروز آقالك و بيگلر در روستاي شهرستان، مساجد دروازة بابا، سرابي، سلطان در روستاي سرابي، مساجد زرگران، چرمگران در روستاي ينگقرغان، مساجد دادانظرخواجه، سرتراشان، قوشگران، الكاران در دهة قيّارمه، مسجد علي‌باي در دهة سراباي و غيره فعال بودند(قوشمت‌‌اف، 1990:158).
کز دو حرف آفرید ارض و سما


طبق نوشتة محمدعلي بلجواني در «تاريخ نافعي» سال 1916 در بخارا 296 مسجد پنج‌وقته و 18 مسجد جامع فعال بود(مختارف ا، 1989: 105). تعداد مساجد بخارا را در اين دوره آ. سخريوا 218 باب مي‌نويسد(سخریوا، 1958: 68).
نام حـق بر زبـــــان همی‌رانم<ref>محمودی، ودود، شکوری، عبدالقادر (1990). مجله صدای شرق. شماره 8، ص 6.</ref>


در دوره انقلاب بخارا در گذرهاي مختلف شهر كولاب، از جمله در گذر دروازة تيله‌باي 4 مسجد، گذر قوال‌ها 2 مسجد، گذرهاي صالح‌باي، ملا نظام، بازارباي، سنگاب، حاجي رجب‌باي، سر بازار، چرمگر پايين، نانواي پايان، نانواي بالا و غيره مساجدي با مكتب‌خانه‌ها فعاليت داشتند. در همين دوره در دوشنبه نيز 14 مسجد فعال بود كه 13 باب آن داراي مكتب­خانه بود(یوسف­اف، 1988: 79).
کــه به جان و دلــم همی‌خوانم</blockquote>آغاز شده، پس از ستایش خداوند و پیامبران، مؤلف موضوع‌هایی را از قبیل فرایض و آیین وضو، مستحبّات و مکروهات وضو، شکننده طهارت، فرایض و سنت‌های غسل، مقدار آب وضو، موجبات غسل، فرایض و ناقضات تیمم، دوازده فرض، واجبات نماز، سجده نحو، سنت‌های نماز و نمازهای فریضه، سنت‌های شب و روزی، روزه ماه شریف رمضان، مکروهات روزه، کفارت روزه را مطرح نموده‌است. کتاب دوم از چهار فصل تشکیل شده‌است: 1. در بیان معرفت ایمان. 2. در بیان معرفت اسلام. 3. در بیان طهارت. 4 در بیان معرفت نماز. کتاب سوم در بیان چهار علم است: 1. علم توحید. 2. علم نماز. 3. علم روزه. 4. علم حیض و نفاس.


2-1-11. مكتب­هاي سنّتي
کتاب چهارم «چهارکتاب» پس از ستایش خداوند، شامل این موضوع‌ها می‌شود. «در اظهار نعت سیدالمرسلین»، «در فضیلت ائمه دین مجتهدین رحمت‌الله علیه»، «مناجات به جناب موجب‌الدعوات»، «در بیان مخالفت نفس اماره»، «در بیان فواید خاموشی»، «در بیان عمل خالصاً لالله»، «در بیان سیرت ملوک»، «در بیان اهل سعادت»، «در بیان سبب عافیت»، «در بیان تواضع و صحبت درویشان»، «در بیان علامت شقاوت»، «در بیان ریاضت نفس»، «در بیان فضیلت فقر»، «در بیان دریافتن حقیقت نفس اماره»، «در بیان آثار ابلهان»، «در بیان عقل و عاقلان»، «در بیان فضیلت ذکرالله»، «در بیان عمل چهار چیز»، «در بیان خصلت ضمیمه»، «در بیان آداب پند و نصیحت»، «در بیان علامت مدبران»، «در بیان مذمّت خشم و غضب»، «در بیان بی‌ثباتی چهار چیز»، «در بیان آن که چهار چیز کمال یابد»، «در بیان آنکه بازگرداندن آن محال است»، «در بیان غنیمت دانستن عمر»، «در بیان خاموشی و سخاوت»، «در بیان چهار چیزی که خواری آورد»، «در بیان عطای حق تعالی»، «در بیان باعث زوال سلطنت»، «در بیان آن که عمر را بکاهند»، «در بیان آن که آبرو را بیافزاید»، «در علامت مرد نادان»، «در بیان طریق زندگانی»، «در بیان احتراز از دشمنان»، «در بیان آن که با مردم خواری آورد»، «در بیان زندگانی با خوشی»، «در بیان آن که اعتمادی را نشاید»، «در بیان نصیحت و خیراندیشی»، «در بیان کرامت حق تعالی»، «در بیان فرو خوردن خشم در وقت غضب»، «در بیان جهان فانی»، «در بیان معرفت الله تعالی»، «در بیان مذمت دنیای دون»، «در بیان خاصیت ورع»، «در بیان فایده تقوی»، «در بیان فواید خدمت نیکان»، «در بیان فضیلت صدقه»، «در بیان فضیلت مهمان»، «در بیان علامت مرد احمق»، «در بیان علامت مرد فاسق»، «در بیان علامت مرد شقی»، «در بیان علامت مرد بخیل»، «در بیان قساوت قلب»، «در بیان حاجت خواستن»، «در بیان قناعت ورزیدن»، «در بیان نتایج سخاوت»، «در بیان کارهای شیطانی»، «در بیان علامت مرد منافق»، «در بیان علامت مرد متقی»، «در بیان علامت اهل جنت»، «در بیان آن که در دنیا از آن خوش نباید بود»، «پند و نصیحت»، «در بیان فواید صبر و ثبات»، «در بیان تجرید و تفرید»، «در بیان کرامت‌های الله تعالی»، «در بیان آن که دوستی را نشاید»، «در بیان غمخواری کردن با مردم»، «در بیان فایده صله رحم»، «در بیان فضیلت فتوت»، «در بیان فضیلت فقر»، «در بیان انتباه از غفلت». هر مکتب یک کلاس و یک معلم داشت که در آن کودکان 4 تا 15 ساله تحصیل می‌کردند. تعداد دانش آموزان چنین مکاتبی حداقل 5 یا 6 و حداکثر 25 تا 30 نفر بود.


يكي از مراكز اصلي‌ آموزش كودكان، مكاتب سنتي بودند. چنين مكاتبي تقريباً در سراسر شهرها و روستاهای آسياي ميانه وجود داشتند. اما اين اماكن بسيار كوچك و براي آموزش و پرورش نامناسب بودند، همان گونه كه استاد صدرالدين عيني مكتبي را كه در آن تحصيل كرده، چنين بیان مي‌نمايد.
از آنجا که دولت برای تأسیس مکاتب و روند آموزش و پرورش کودکان بودجه‌ای اختصاص نمی‌داد، اشخاص سرشناس یا خود مردم محل، یا روستا با مشارکت یکدیگر مکتب را ساخته و فعال می‌کردند و از آنجایی که برای تعلیم علوم دینی دریافت پول گناه محسوب می‌شد، مکتب‌داران با کسب درآمد از راه خطیبی، امامت جماعت، مؤذنی، دعاخوانی و همچنین تدریس دروس غیردینی مثل خوشنویسی امرار معاش می‌کردند. اما در کنار آن قبول هدایا به سبک اعیاد و جشن‌های مختلف بسیار رواج داشت.


«مكتب يك خانة تنگ بود، دو در داشت كه يكي از آنها در درآمد يك ‌طبقه بود. آن در را  هم در وقت هاي سرما می­بستند. در ديگرش دريچه‌اي بود كه سه چهاريك آرشِن قد و نيم آرشن بر داشت. مكتبدارمان (معلمان) به وي يك كاغذ (تريزة كاغذي) كرده براي در برف و باران ندريدن آن به كاغذش روغن زغير ماليده بود…  مكتبخانه از زير سقف، از جايي كه سقف با ديوار پيوند مي‌يابد، از دو طرف دوتايي روزن‌هاي چهاريك آرشني داشته باشد هم، روشناي­هايي از روزن‌ها مي‌درآمدند، نه به زمين مكتب بلكه به روي خود: به ديوار خانه به زير سقف مي‌افتادند. زمين اين خانه را كه همة وسعت آن تخميناً چهار آرشن در چهار آرشن، يعني 16 آرشن مربع بود، چهار سِنج از بالاي يكديگر گذرانده كشيده، درونش را به 9 قسم جدا كرده بودند كه گويا در درون مكتب 9 آخورچه به وجود آمده بودند. در آخورچة گوشة پيشگاه اين خانه كه دريچه هم آنجا بود، جاي مكتب‌دارنشين بوده، آخورچة پيش درِ درآمد كَفش‌كَش بود و در آخورچه‌هاي ديگر بچگان مي‌نشستند»(عینی، 1978: 110- 109). در مورد کتاب­های آموزشی مكاتب سنتي، می­توان گفت که «چهار كتاب» پس از قرآن، دومين كتابي است كه علاوه بر اینکه در بين مردم شهرت دارد در این مکاتب نیز تدریس می­شد. همانطور كه از عنوان آن برمي‌آيد، اين كتاب عبارت است از چهار كتاب مستقل با مؤلفان گوناگون. قسمت­هاي اول و چهارم به نظم و بخش­هاي دوم و سوم به نثر نوشته شده بود. از مطالعة كتاب چنين برمي‌آيد كه مؤلف قسمت نخست از بخارا بوده است. قسمت چهارم «پندنامه»ي عطار است. مؤلفان كتابهاي دوم و سوم نامعلوم‌اند. اين كتاب يك پندنامة بسیار جالب و پرارزشي است كه در طول قرون متمادي مسلمانان از آن بهره‌ می­بردند. كتاب اولِ «چهاركتاب» با بيت‌هاي:
در [[مکاتب سنتی تاجیکستان|مکاتبی]] که با مشارکت عموم مردم ساخته می‌شد، در برخی موارد با معلمین قراردادی به امضا می‌رسید. که مثلاً معلم بابت تعلیم در آخر سال، از هر دانش آموز مقداری ذرت دریافت می‌گرفت. این نوع مکتب‌ها از آن نوعی بودند که وقف نداشتند<ref>قوشمت‌اف، ا (1990). وقف. دوشنبه، ص 80.</ref>. در [[مکاتب سنتی تاجیکستان|مکاتب سنتی]] نه تنها پسران بلکه دختران نیز تحصیل می‌نمودند. چنان که سال 1871م. در خجند 9 نفر، در اوراتپه 7 نفر، در جِزّخ 5 نفر، در سمرقند 15 نفر و در تاشکند 25 نفر «بی‌بی‌خلیفه‌» به تدریس اشتغال داشتند. سال 1890 م. از 19383 دانش آموز مکاتب استان سمرقند، 813 نفر دختر بودند. طبق آمار رسمی سال 1908م. در حدود کشور ترکستان 5910 مکتب سنتی فعال بود که 73316 دانش آموز داشتند که از جمله در شهرستان خجند در 273 مکتب 3824 دانش آموز تحصیل می‌کردند<ref>ایرکه‌اف، م (1979). در سرگه معارف. دوشنبه، ص 7.</ref> که از میان آنها مکتب­‌خانه‌های صادق‌بای، ظریف‌بای، میرعالم‌بای، مل اعاشوربای، خواجه ‌جانبای، باباکلان‌بای، آته‌میرگن‌بای وقفی بودند.


ابتــــــدا مي‌كنـــم به نام خدا
در سال 1910م. در اوراتپه در 36 مکتب 550 دانش آموز از جمله 67 دختر تحصیل می‌کردند. در سال 1913م. نیز در خجند 38 مکتب فعال بود که در 8 مکتب آن 97 نفر دختر تحصیل می‌کردند. در اوایل سال 1916م.  در سراسر آسیای میانه 7101 مکتب سنتی، از جمله در بخارا 360 و در خجند 279 باب فعالیت داشتند. در دوره تقسیمات حدود آسیای میانه، در اوراتپه 113، حصار 678، کولاب 341، غرم 462، قرغان‌تپه 62، پنجکنت 21 باب [[مکاتب سنتی تاجیکستان|مکتب سنتی]] فعال بودند<ref>شکوراف، م (1969). رساله تاریخی تشکل مدنیت سوسیالیستی تاجیک. دوشنبه، ص 54.</ref>.
=====كز دو حرف آفريد ارض و سما=====
نام حـق بر زبـــــان همي‌رانم[2]


كــه به جان و دلــم همي‌خوانم
=== [[مکاتب روسی - محلی تاجیکستان|مکتب‌های روسی- محلی]] ===
حکومت روسیه تزاری در آسیای میانه و [[قزاقستان]] مراکز آموزشی‌ای را با نام [[مکاتب روسی - محلی تاجیکستان|مکاتب روسی- محلی]] تأسیس نمود. زمان تحصیل در چنین مکاتبی 6 تا 8 سال بود که دانش آموزان از سن 8 تا 20 ساله پذیرفته می‌شدند. زمان آغاز تحصیل از 1 اگوست بود که تا اول ژوئن ادامه می‌یافت و به دانش آموزان خواندن و نوشتن به زبان‌های [[زبان روسی|روسی]] و محلی، آموزش چهار روش حساب، ترجمه از زبان محلی به روسی و همچنین تعلیمات دینی [[مسیحیت در تاجیکستان|مسیحی]] و [[اسلام و مسلمانان تاجیکستان|اسلامی]] آموزش داده می‌شد<ref>کاچراف و.ت (1959). تاریخ معارف مردمی در مناطق ترکستان. تاشکند، ص 78.</ref>. [[مکاتب روسی - محلی تاجیکستان|مکاتب روسی- محلی]] در طول فعالیت خویش سه مرحله را پشت سر گذاشته‌است.
* از سال 1870م. یعنی از زمان تأسیس نخستین [[مکاتب روسی - محلی تاجیکستان|مکتب روسی- محلی]] در حدود آسیای میانه تا اواسط دهه 80 قرن نوزده. این دوره‌ای است که [[مکاتب روسی - محلی تاجیکستان|مکاتب روسی- محلی]] تا اندازه‌ای پیشرفت داشت و تعداد آنها به 126 باب رسیده‌بود. این مکاتب در جا‌هایی تأسیس می‌شدند که از مناطق روس‌نشین دور بودند. زیرا هدف تربیت جوانان روسی‌دان در مناطق مختلف بود، چنان که  از 18 مکتبی که در بین سال‌های 1884-1886 میلادی تشکیل شده بود، 6 مکتب در شهرها و باقی در محل‌های دوردست بودند؛
*از نیمه دوم سال‌های دهه 80 تا نیمه اول سال‌های 90 قرن نوزده. در این دوره به خاطر کمبود [[کتاب های درسی در مدارس تاجیکستان|کتاب‌های درسی]]، نرسیدن معلمان، موجود نبودن برنامه مشترک و واحد آموزشی، عدم وجود محیط مناسب برای تدریس [[زبان روسی]] در مکاتبی که در محل‌های دوردست تشکیل شده بودند، [[مکاتب روسی - محلی تاجیکستان|مکاتب روسی- محلی]] نه تنها افزایش نیافت، بلکه برخی از آنها نیز تعطیل شد؛
* از نیمه دوم سال‌های 90 قرن 19 و بعد. در این دوره رشد نسبی [[مکاتب روسی - محلی تاجیکستان|مکاتب روسی- محلی]] به چشم می‌خورد. این بدان علت بود که برخی از اهالی محلی ضرورت و اهمیت آموزش [[زبان روسی]] را درک کرده، فرزندان خود را به چنین مکاتبی می‌فرستادند. همچنین برنامه واحد آموزشی تهیه شده، مکاتب به کتاب‌های درسی و امکانات آموزشی نسبتاً مناسبی مجهز شدند.
نخستین [[مکاتب روسی - محلی تاجیکستان|مکتب روسی- محلی]] در حدود آسیای میانه سال 1870 به ابتکار فرماندار ابرام‌اف در شهر سمرقند تأسیس یافت. سال 1883 میلادی اخذ مجوز رسمی برای تأسیس چنین مکاتبی در قلمروی فرمانداری کل ترکستان از وزارت علوم [[روسیه]] درخواست شد که در 30 ژانویه سال 1886م. با آن موافقت شد. همان سال در کشور 14 مکتب از این نوع فعال بود<ref>بندریکف ک.ی (1960). رساله درباره تاریخ معارف مردمی در ترکستان (1924- 1865). مسکو، ص 307.</ref>.


آغاز شده، پس از ستايش خداوند و پيامبران، مؤلف موضوع‌هايي را از قبيل فرايض و آيين وضو، مستحبّات و مكروهات وضو، شكنندة طهارت، فرايض و سنت‌هاي غسل، مقدار آب وضو، موجبات غسل، فرايض و ناقضات تيمم، دوازده فرض، واجبات نماز، سجدة نحو، سنت‌هاي نماز و نمازهاي فريضه، سنت‌هاي شب و روزي، روزة ماه شريف رمضان، مكروهات روزه، كفارت روزه را مطرح نموده است. كتاب دوم از چهار فصل تشکیل شده است.1. در بيان معرفت ايمان. 2. در بيان معرفت اسلام. 3. در بيان طهارت. 4 در بيان معرفت نماز. كتاب سوم در بيان چهار علم است: 1. علم توحيد. 2. علم نماز. 3. علم روزه. 4. علم حيض و نفاس.
سال 1887 برنامه واحد آموزشی تهیه گردید و همان سال در پنج­کنت، سال 1888 در اوراتپه، سال 1894 در بخارا، سال 1895 در خجند نخستین [[مکاتب روسی - محلی تاجیکستان|مکاتب روسی- محلی]] افتتاح شدند. سال 1895 در کشور 23 [[مکاتب روسی - محلی تاجیکستان|مکتب روسی- محلی]] فعالیت می‌نمود. سال 1907 برنامه جدید آموزش و پرورش [[مکاتب روسی - محلی تاجیکستان|مکاتب روسی- محلی]] راه‌اندازی شد و سال 1908 تعداد چنین مکاتب به 126 باب رسید که در آنها 6213 دانش آموز تحصیل می‌نمودند. در سال 1905 در دو مکتب روسی- محلی خجند 66 نفر تحصیل می‌کردند. سال 1909 به کمک افسران دسته مرزبانان [[روسیه]] در خاروغ [[مکاتب روسی - محلی تاجیکستان|مکتب روسی- محلی]] تأسیس شد که در آن 8 کودک بدخشانی تحصیل می‌کردند که تا سال 1911 تعداد دانش آموزان آن به 18 نفر و در سال 1913 به 26 نفر رسید<ref>ایرکه‌اف، م (1979). در سرگه معارف. دوشنبه، ص 12.</ref>.
{| class="wikitable"
|'''3'''
|}كتاب چهارم «چهاركتاب» پس از ستايش خداوند، شامل اين موضوع‌ها می شود. «در اظهار نعت سيدالمرسلين»، «در فضيلت ائمة دين مجتهدين رحمت‌الله عليه»، «مناجات به جناب موجب‌الدعوات»، «در بيان مخالفت نفس اماره»، «در بيان فوايد خاموشي»، «در بيان عمل خالصاً لالله»، «در بيان سيرت ملوك»، «در بيان اهل سعادت»، «در بيان سبب عافيت»، «در بيان تواضع و صحبت درويشان»، «در بيان علامت شقاوت»، «در بيان رياضت نفس»، «در بيان فضيلت فقر»، «در بيان دريافتن حقيقت نفس اماره»، «در بيان آثار ابلهان»، «در بيان عقل و عاقلان»، «در بيان فضيلت ذكرالله»، «در بيان عمل چهار چيز»، «در بيان خصلت ضميمه»، «در بيان آداب پند و نصيحت»، «در بيان علامت مدبران»، «در بيان مذمّت خشم و غضب»، «در بيان بي‌ثباتي چهار چيز»، «در بيان آنكه چهار چيز كمال يابد»، «در بيان آنكه بازگرداندن آن محال است»، «در بيان غنيمت دانستن عمر»، «در بيان خاموشي و سخاوت»، «در بيان چهار چيزي كه خواري آورد»، «در بيان عطاي حق تعالي»، «در بيان باعث زوال سلطنت»، «در بيان آنكه عمر را بكاهاند»، «در بيان آنكه آبرو را بيافزايد»، «در علامت مرد نادان»، «در بيان طريق زندگاني»، «در بيان احتراز از دشمنان»، «در بيان آنكه با مردم خواري آورد»، «در بيان زندگاني با خوشي»، «در بيان آنكه اعتمادي را نشايد»، «در بيان نصيحت و خيرانديشي»، «در بيان كرامت حق تعالي»، «در بيان فرو خوردن خشم در وقت غضب»، «در بيان جهان فاني»، «در بيان معرفت الله تعالي»، «در بيان مذمت دنياي دون»، «در بيان خاصيت ورع»، «در بيان فايدة تقوي»، «در بيان فوايد خدمت نيكان»، «در بيان فضيلت صدقه»، «در بيان فضيلت مهمان»، «در بيان علامت مرد احمق»، «در بيان علامت مرد فاسق»، «در بيان علامت مرد شقي»، «در بيان علامت مرد بخيل»، «در بيان قساوت قلب»، «در بيان حاجت خواستن»، «در بيان قناعت ورزيدن»، «در بيان نتايج سخاوت»، «در بيان كارهاي شيطاني»، «در بيان علامت مرد منافق»، «در بيان علامت مرد متقي»، «در بيان علامت اهل جنت»، «در بيان آنكه در دنيا از آن خوش نبايد بود»، «پند و نصيحت»، «در بيان فوايد صبر و ثبات»، «در بيان تجريد و تفريد»، «در بيان كرامت‌هاي الله تعالي»، «در بيان آنكه دوستي را نشايد»، «در بيان غمخواري كردن با مردم»، «در بيان فايدة صِلة رحم»، «در بيان فضيلت فتوت»، «در بيان فضيلت فقر»، «در بيان انتباه از غفلت». هر مكتب يك كلاس و يك معلم داشت كه در آن كودكان 4 تا 15 ساله تحصيل مي‌كردند. تعداد دانش آموزان چنين مكاتبي حداقل 5 يا 6 و حداكثر 25 تا 30 نفر بود.


از آنجا كه دولت براي تأسيس مكاتب و روند آموزش و پرورش كودكان بودجه‌اي اختصاص نمي‌داد، اشخاص سرشناس يا خود مردم محل، يا روستا با مشاركت يكديگر مكتب را ساخته و فعال مي‌كردند و از آنجايي كه براي تعليم علوم ديني دريافت پول گناه محسوب مي‌شد، مكتب‌داران با كسب درآمد از راه خطيبي، امامت جماعت، مؤذني، دعاخواني و همچنين تدريس دروس غيرديني مثل خوشنويسي امرار معاش مي‌كردند. اما در كنار آن قبول هدايا به سبک اعياد و جشن‌هاي مختلف بسيار رواج داشت.
سال 1911 در سراسر کشور 143 [[مکاتب روسی - محلی تاجیکستان|مکتب روسی- محلی]] فعال بود که در آنها 8961 دانش آموز تحصیل می‌کردند. در سال 1913 تعداد دانش آموزان این مکاتب به 17300 نفر رسیده که 704 معلم، از جمله 30 معلم غیرروس امر تدریس را بر عهده داشتند. در [[تاجیکستان]] کنونی در سال 1911 جمعاً 10 [[مکاتب روسی - محلی تاجیکستان|مکتب روسی- محلی]] فعال بود که 396 دانش آموز و 13 معلم داشتند. از جمله در [[مکاتب روسی - محلی تاجیکستان|مکتب روسی- محلی]] شهر اوراتپه 35 نفر تحصیل می‌کرد که 2 معلم به آنها درس می‌داد و در سال 1913 مکتب روسی- محلی شهر کان‌بادام دارای 51 دانش آموز بود.


در مكاتبي كه با مشاركت عموم مردم ساخته مي‌شد، در برخي موارد با معلمين قراردادی به امضاء مي‌رسيد. كه مثلاً معلم بابت تعليم در آخر سال، از هر دانش آموز مقداري ذرّت دريافت مي‌گرفت. اين نوع مكتبها از آن نوعي بودند كه وقف نداشتند(قوشمت­اف،1990: 80).
تا انقلاب اکتبر سال 1917 در سراسر کشور 167 مکتب روسی- محلی فعال بود. در [[تاجیکستان]] کنونی [[مکاتب روسی - محلی تاجیکستان|مکاتب روسی- محلی]] در شهرهای خجند، اوراتپه، کان‌بادام، پنجکنت، خاروغ، اسفره، همچنین در ناو، قِسْته‌کوز، غولک‌انداز فعالیت داشتند. در [[مکاتب روسی - محلی تاجیکستان|مکتب روسی- محلی]] تدریس بر اساس کتاب‌های درسی «استاد اول» س.عزیزاف، «کتاب خوانش» و «حساب» س.م. ترامینسکی، «معلم ثانی» علی اصغر کلینن، «دستور آموزش عملی زبان فارسی» پ. نلوسکین و غیره صورت می‌گرفت.


در مكاتب سنتي نه تنها پسران بلكه دختران نيز تحصيل مي‌نمودند. چنانكه سال 1871 م. در خجند 9 نفر، در اوراتپه 7 نفر، در جِزّخ 5 نفر، در سمرقند 15 نفر و در تاشكند 25 نفر «بي‌بي‌خليفه‌» به تدريس اشتغال داشتند. سال 1890 م. از 19383 دانش‌آموز مكاتب استان سمرقند، 813 نفر دختر بودند.
در اکثر [[مکاتب روسی - محلی تاجیکستان|مکاتب روسی- محلی]] دوره‌های شبانه نیز وجود داشت که در آنها بزرگسالان آموزش می‌دیدند که از جمله در دوره شبانه مکتب خجند 34 نفر و در اوراتپه 20 نفر درس می‌خواندند. معلمان [[مکاتب روسی - محلی تاجیکستان|مکاتب روسی- محلی]] از دانشسرای شهر تاشکند فارغ‌التحصیل می‌شدند. باید یادآور شد که در مجموع کیفیت آموزش و پرورش در [[مکاتب روسی - محلی تاجیکستان|مکاتب روسی- محلی]] در سطح پایین بود. چنین مکاتبی در مقایسه با [[مکاتب اصول جدید تاجیکستان|مکاتب اصول جدید]] از رشد بالایی برخوردار نبودند و میان مردم محلی نتوانستند از نفوذ زیادی برخوردار شوند، چنانکه از سال 1895 تا سال 1917 در شهر خجند جمعاً فقط 19 نفر توانستند چنین مکاتبی را به اتمام برسانند<ref>رجب‌اف، ظ (1964). یک چند صفحه حیات فرهنگی تاجیکستان شوروی. دوشنبه، ص 10.</ref>. طبق گزارش یکی از مسئولان محلی حکومت روسیه پادشاهی به نام م. ورسکی که در مورد پایین بودن سطح علمی و آموزشی جوانان محلی پس از 5-6 سال تحصیل در [[مکاتب روسی - محلی تاجیکستان|مکاتب روسی- محلی]] تحقیق کرده‌بود، آمده‌است که در این مکاتب نه تنها نوشتن صحیح، بلکه درست به روسی حرف زدن هم تدریس نمی‌شود<ref>عابداف، م (1968). تاریخ تشکل معارف مردمی دراتحاد شوروی سوسیالیستی تاجیکستان (1917-1967). دوشنبه، ص 26.</ref>.


طبق آمار رسمي سال 1908.م در حدود كشور تركستان 5910 مكتب سنتي فعال بود كه 73316 دانش‌آموز داشتند كه از جمله در شهرستان خجند در 273 مكتب 3824 دانش‌آموز تحصيل مي‌كردند(ایرکه­اف، 1979: 7) كه از ميان آنها مكتب­خانه‌هاي صادق‌باي، ظريف‌باي، ميرعالم‌باي، مل اعاشورباي، خواجه ‌جانباي، باباكلان‌باي، آته‌ميرگن‌باي وقفی بودند.
در ابتدای قرن 20م. در ردیف [[مکاتب روسی - محلی تاجیکستان|مکاتب روسی- محلی]] در آسیای میانه، آموزشگاه‌های حرفه‌ای روسی- محلی نیز تأسیس یافت که در آنها تحصیل به [[زبان روسی]] صورت می‌گرفت. نخستین آموزشگاه از این نوع در شهر خجند در سال 1907 تأسیس شد که در آن 57 نفر تحصیل می‌کردند. سال 1914 در خجند 2 باب آموزشگاه حرفه‌ای روسی- محلی فعال بود. سال 1917 در کنار آموزشگاه‌­های درجه یک، 28 آموزشگاه درجه دو نیز فعال بود<ref>بندریکف ک.ی (1960). رساله درباره تاریخ معارف مردمی در ترکستان (1924- 1865). مسکو، ص 300.</ref>.


در سال 1910.م در اوراتپه در 36 مكتب 550 دانش‌آموز از جمله 67 دختر تحصيل مي‌كردند. در سال 1913 .م نيز در خجند 38 مكتب فعال بود كه در 8 مكتب آن 97 نفر دختر تحصيل مي‌كردند. در اوايل سال 1916 .م  در سراسر آسياي ميانه 7101 مكتب سنتي، از جمله در بخارا 360 و در خجند 279 باب فعاليت داشتند.
=== [[مکاتب اصول جدید تاجیکستان|مکاتب اصول جدید]] ===
در اواخر قرن 19م. تحت تأثیر آموزش در کشورهای ترکیه، ایران، [[مصر]]، تاتارستان، همچنین مکاتب روسی در شهرهای تاجیک‌نشین بنیاد نموده مهاجرین روس در آسیای میانه، چنین مکاتبی تأسیس شد. دروه تحصیل در [[مکاتب اصول جدید تاجیکستان|مکاتب اصول جدید]] 4 و یا 6 ساله بود که در آنجا در کنار علوم دینی، علوم دنیوی نیز تعلیم داده می‌شد.


در دوره تقسيمات حدود آسيای ميانه، در اوراتپه 113، حصار 678، كولاب 341، غرم 462، قرغان‌تپه 62، پنجكنت 21 باب مكتب سنتي فعال بودند(شکوراف، 1969: 54).
در [[مکاتب اصول جدید تاجیکستان|مکاتب اصول جدید]] چنین موادی آموزش داده می‌شد.<blockquote>«بخش اول: الفبا، خوانش، دینیات، املاء، اصول حفظ درس. بخش دوم: دینیات، قرائت، زبان ترکی، املاء، اصول حفظ درس، حساب، طرز دعا، صحبت. بخش سوم: قرآن مجید، اصول دین، قرائت زبان ترکی، تاریخ، حساب، املا، اصول حفظ درس، صحبت. بخش چهارم: قرآن مجید، آموزش اصول دین، تاریخ اسلام، زبان عربی، جغرافیا، حساب، مقاله‌نویسی، اصول حفظ درس، صحبت. بخش پنجم: قرآن مجید، قانون‌شناسی اصول دین، حساب، جغرافیا، مختصر علوم طبیعی، حدیث، صحبت با شاگردان».</blockquote>در این مکاتب در یک هفته 23-25 ساعت تدریس می‌شد، اما برنامه آموزشی فوق نه در همه جا و نه همه وقت به طور کامل رعایت نمی‌شد. با تأسیس مکاتب اصول جدید در آسیای میانه، مناسبت مقامات حکومت پادشاهی [[روسیه]] با شهر بخارا مختل شد، چنانکه سردار نظامی شهر تاشکند نوشته بود که:<blockquote>«[[مکاتب اصول جدید تاجیکستان|مکاتب اصول نو]] با وارد نمودن تدریس درس‌های نو جغرافیا، حساب، تاریخ، آشنایی با زبان روسی در برنامه‌های آموزشی و با قرار گرفتن در مقابل طرز زندگی کهنه، نزاع و اختلاف انداختند. ما این اختلافات را از یک طرف به عنوان نشانه پیشرفت علم و تکنیک تبریک نموده، اما از سوی دیگر هشدار می‌دهیم که اگر نظارت بیشتری بر این مکتب­ها نشود، خطر پان‌اسلامیسم غیرقابل اجتناب است<ref>رجب‌اف، ظ (1959). تاریخ افکار اجتماعی-سیاسی خلق تاجیک. استالین‌آباد، ص 386.</ref>».</blockquote>نخستین [[مکاتب اصول جدید تاجیکستان|مکتب اصول جدید]] در آسیای میانه طبق معلومات ن.پ. آسترامف در سال 1890 در وادی فرغانه از جانب معلمان تاتار تأسیس شد. در ابتدا رشد این مکاتب کم بود، اما از آغاز انقلاب اول [[روسیه]]، تکثیر آنها بیشتر شد، از جمله در سال 1910 در ولایت فرغانه 28 [[مکاتب اصول جدید تاجیکستان|مکتب اصول جدید]] فعالیت می‌نمود. ماه فوریه همان سال فرماندار فرغانه در گزارش خود به دبیرخانه فرماندار کل ترکستان اطلاع یادآور شد که در هر یک از این مکاتب جدید از 25 تا 100 و حتی 200 دانش آموز تحصیل می‌نمایند. این مکاتب جای مکتب‌های کهنه را گرفته، موجودیت [[مکاتب روسی - محلی تاجیکستان|مکتب‌های روسی- محلی]] را با خطر مواجه کرده‌اند.


3-1-11. مكتبهاي روسي- محلي
در همان سال در خجند 7، ولایت هفت­رود 7، ولایت سمرقند 5، ولایت سیردریا 40، شهر تاشکند 17 [[مکاتب اصول جدید تاجیکستان|مکتب اصول جدید]] فعال بود. نخستین مکتب اصول جدید در حدود [[تاجیکستان]] کنونی در سال 1910 در قسته‌کوز تأسیس شد که در آن 30 دانش آموز تحصیل می‌نمودند که در سال 1914 یک مکتب دیگر نیز تأسیس شد. در شهر خجند نیز 2 [[مکاتب اصول جدید تاجیکستان|مکتب اصول جدید]] فعال بود.


حكومت روسية تزاري در آسياي ميانه و [[قزاقستان]] مراكز آموزشي‌اي را با نام مكاتب روسي- محلي تأسيس نمود. زمان تحصيل در چنين مكاتبي 6 تا 8 سال بود كه دانش آموزان از سن 8 تا 20 ساله پذيرفته مي‌شدند. زمان آغاز تحصيل از 1 اگوست بود كه تا اول ژوئن ادامه مي‌يافت و به دانش‌آموزان خواندن و نوشتن به زبان‌هاي روسي و محلي، آموزش چهار روش حساب، ترجمه از زبان محلي به روسي و همچنين تعليمات ديني مسيحي و اسلامي آموزش داده مي‌شد(کاچراف، 1959: 78). مكاتب روسي- محلي در طول فعاليت خويش سه مرحله را پشت سر گذاشته است.
یکی از نخستین بنیانگذاران [[مکاتب اصول جدید تاجیکستان|مکتب اصول جدید]] تاجیکی عبدالقادر شکوری بود. این مرد فرهیخته و اندیشمند سال 1903 در زادگاهش روستای رجب‌امین سمرقند که قبلاً با اصول سنتی آموزش می‌داد، به تدریس اصول جدید می‌پرداخت. وی پس از آشنایی با روزنامه ترکی «ترجمان» به واسطه ساعت‌سازی تاتار به نام ملا بدرالدین به فکر گشادن چنین مکتب نویی می‌افتد. رحیم هاشم درباره آشنایی عبدالقادر شکوری با روزنامه «ترجمان» و تأثیر آن بر ایجاد [[مکاتب اصول جدید تاجیکستان|مکتب اصول جدید]] چنین می‌نویسد:<blockquote>«معلم من، اولین تأسیس‌کننده مکتب نو در سمرقند، عبدالقادر شکوری که یکی از معارف‌پروران پیشقدم زمان خود و یکی از فداییان نشر معارف در بین مردم تاجیک می‌باشد، نوع آشنا شدن خود را از روزنامه و روزنامه‌خوانی را چنین نقل می‌کرد «در وقت بچگی‌ام روزی برای درست کردن ساعت خود در رسته نو سمرقند به دکان ساعت‌سازی استاد بدرالدین تاتار درآمدم. در دستش ورقه‌ای را نگاه داشته می‌خواند. از روی کنجکاوی گفته پرسیدم. «این چیست که می‌خوانید؟» استاد مذکور به سؤالم چنین جواب داد: «این چیزی است که کور را بینا می‌کند و نه اینکه بینای عادی، بلکه آدم‌بین می‌گرداند!» من حیران مانده، رخصت پرسیده آن ورقه را گرفته دیدم «ترجمان» نام روزنامه بوده‌است که آن وقت‌ها در شهر باغچه‌سرای قریم نشر می‌گردید. روزنامه را برده پنهانی خوانده آورده دادم. به همین واسطه چه بودن روزنامه را فهمیدم، به خواندن آن عادت کردم. ذوق و هوسم به دانستن چیزهایی که در آن نشر می‌شد، روز به روز زیاد گردید و از سال آینده خودم به «ترجمان» آشنا شدم در سال‌هایی که من در مکتب استاد شکوری درس می‌خواندم، وی با اکثر روزنامه‌های تاتارستان و آذربایجان آشنا بود و بسیاری از مقاله‌های علمی و ادبی آن روزنامه‌ها را برای دانش آموزان خود می‌خواند و می‌فهماند و جوانان را به خواندن روزنامه ترغیب می‌کرد<ref>هاشم، رحیم‌الدین (1988). سال‌ها در صحیفه‌ها. دوشنبه، ص 287-288.</ref>».</blockquote>عبدالقادر شکوری پس از رفتن به شهر خجند و آشنایی با اصول جدید آموزش و پرورش در مکتب جدید صلاح‌الدین مجیدی تاتار، به وطن بازگشته، با اصول جدید، به تدریس می‌پردازد. وی ابتدا بر مبنای [[کتاب های درسی در مدارس تاجیکستان|کتاب‌های درسی]] تاتاری «معلم اول» عبدالهادی مقصودی، «معلم ثانی»، «هفت‌یک» و کتاب‌هایی که از باغچه‌سرای، استامبول، باکو، قزان و تهران به دست آورده‌‌بود، تدریس می‌کرد و به دانش آموزان تعلیم می‌داد و بعداً خود او و دوستانش [[کتاب های درسی در مدارس تاجیکستان|کتاب‌های درسی]] تهیه می‌کنند. عبدالقادر شکوری در شهر می‌خواست به آموزش و پرورش دانش آموزان بپردازد. در این باره ودود محمودی چنین می‌نویسد:<blockquote>«یادم می‌آید هنوز کرسی‌های مکتبی نداشتیم. در روی زمین خان که تخت بود، به روی نَمَد و شال می‌نشستیم و در پیش چهارپایه‌های پستک داشتیم که کتاب و دفتر، سنگ‌تخته و سنگ‌قلمها را روی آنها گذاشته می‌خواندیم و می‌نوشتیم. در آن روزها و سال‌ها- سال‌های اولین قرن 20- کتابهای ما بیشتر در شهر قزان چاپ می‌شد. در این میان رساله‌های عالم‌جان بارودی، هادی مقصودی و دیگران دیده می‌شدند. یک سری کتاب‌های درسی تاجیکی را تاتارستان برای ما حاضر می‌کرد. «شرایط ایمان»، عقاید اسلامیه»، «عبادت اسلامیه»، «صد پند لقمان حکیم»، «معلم اول»، «معلم ثانی» از آن جمله بودند<ref>محدودی، ودود، شکوری، عبدالقادر (1990). صدای شرق. شماره 8، ص 8.</ref>».</blockquote>اما با اغوای همسایه حاجی عبدالقادر شکوری مجبور می‌شود که مکتبش را به منزل [[محمدخواجه بهبودی|محمود خواجه بهبودی]] واقع در گذر یامین نزدیک قلندرخانه منتقل کند. در رابطه با انتقال مکتب به جای دیگر باید گفت که در  طول فعالیت این مکتب، یازده مرتبه مکانش عوض شده‌است. گویا وقتی که مکتب در منزل [[محمدخواجه بهبودی|محمود خواجه بهبودی]] قرار داشت، کسی به وزارت علوم [[روسیه]] شکایت می‌نویسد که در مکتب شکوری به دانش­ آموزان کتاب‌های «مضر» را تعلیم می‌دهند. در این رابطه از وزارت علوم [[روسیه]] برای بازرسی مکتب نماینده می‌آید. این واقعه را ودود محمودی چنین یادآوری می‌کند:<blockquote>«به معلم خبر داده‌بودند که مفتّش بزرگی آمده‌است و باید احتیاط لازم را کرد. بنابر آنچه که از کتاب‌های دانش دنیوی بود در زیر هیزم و خس و خاشاک و انبارهای خانه پنهان کرد. نقشه­‌های جغرافی، کُرّه مجسمه‌ها پنهان شد. و در روی کرسی‌ها فقط کتاب‌هایی مانند «قرآن»، «هفت‌یک»، «الفبا»، «جامع الحکایات»، «صد حکایت» در نظر حکومت پادشاهی بی ضرر نهاده شد. همه جا تمیز، منتظر مفتش بدهیبت بودیم. چند نفر آدم رسمی آمدند. هر طرف را کند و کاو کردند، پرس وجو به میان آمد، حتی لای کتاب و دفترهای بچه­‌ها را نیز دیدند. چیزی درباره مکتب و فعالیت معلمش در شکایت­‌نامه‌ها از خادمان صادق حکومت پادشاهی نوشته شده‌بود، یافت نشد<ref>محدودی، ودود، شکوری، عبدالقادر (1990). صدای شرق. شماره 8، ص 9-10.</ref>».</blockquote>چون تعداد دانش آموزان افزایش پیدا می‌کنند، شکوری در باغ موروثی پدر برای مکتب یک ساختمان بزرگ‌تر می‌سازد. برای ساخت این مکتب، در کنار شاگردان و والدین آنها، عبدالقادر خمدانچی مهندس، مقیم نجار، صیفی خوشنویس زحمت زیادی کشیدند و این بیت‌ها در وصف آن‌هاست:<blockquote>اوستا مقیم نجار                                    کرده کرسی‌ها طیار


1- از سال 1870.م يعني از زمان تأسيس نخستين مكتب روسي- محلي در حدود آسياي ميانه تا اواسط دهة 80 قرن نوزده. اين دوره‌اي است كه مكاتب روسي- محلي تا اندازه‌اي پيشرفت داشت و تعداد آنها به 126 باب رسيده بود. اين مكاتب در جا‌هايي تأسيس مي‌شدند كه از مناطق روس‌نشين دور بودند. زيرا هدف تربيت جوانان روسي‌دان در مناطق مختلف بود، چنانكه  از 18 مكتبي كه در بين سال‌هاي 1884-1886 ميلادي تشكيل شده بود، 6 مكتب در شهرها و باقي در محل‌هاي دوردست بودند.
دارد خدمت بسیار                                 در مکتب سمرقند


2- از نيمة دوم سال‌هاي دهة 80 تا نيمة اول سال‌هاي 90 قرن نوزده. در اين دوره به خاطر كمبود كتاب‌هاي درسي، نرسيدن معلمان، موجود نبودن برنامة مشترك و واحد آموزشی، عدم وجود محيط مناسب براي تدريس زبان روسي در مكاتبي كه در محل‌هاي دوردست تشكيل شده بودند، مكاتب روسي- محلي نه تنها افزايش نيافت، بلكه برخي از آنها نیز تعطيل شد.
کرده ملا عالم‌جان                                  سرشته شاگردان


3- از نيمة دوم سال‌هاي 90 قرن 19 و بعد. در اين دوره رشد نسبي مكاتب روسي- محلي به چشم مي‌خورد. اين بدان علت بود كه برخي از اهالي محلي ضرورت و اهمیت آموزش زبان روسي را درك كرده، فرزندان خود را به چنين مكاتبي مي‌فرستادند. همچنين برنامة واحد آموزشي تهيه شده، مكاتب به كتاب‌هاي درسي و امكانات آموزشي نسبتاً مناسبي مجهز شدند.
اسباب و مرکب‌هاشان                             در مکتب سمرقند</blockquote>در این دوره برای پرداخت هزینه‌­ی معلمان، تعمیر مکتب، خرید [[کتاب های درسی در مدارس تاجیکستان|کتاب‌های درسی]]، از نیم تا سه سوم (sum) از شاگردان گرفته می‌شد. بچه‌های کم ‌بضاعت یا بی‌­بضاعت رایگان تحصیل می‌کردند.


نخستين مكتب روسي- محلي در حدود آسياي ميانه سال 1870 به ابتكار فرماندار ابرام‌اف در شهر سمرقند تأسيس يافت. سال 1883 ميلادي اخذ مجوز رسمي براي تأسيس چنين مكاتبي در قلمروي فرمانداري كل تركستان از وزارت علوم روسيه درخواست شد كه در 30 ژانوية سال 1886م. با آن موافقت شد. همان سال در كشور 14 مكتب از اين نوع فعال بود(بندریکف، 1960: 307).
از آنجا که مکتب از شهر دور بود و همه به خصوص در فصل سرما نمی‌توانستند در درس‌ها شرکت نمایند، لازم بود تا شکوری در داخل شهر منزلی را برای مکتب پیدا کند. محمد رحیم‌بای مغازه‌­اش را که در گذر قوشحوض بود به مکتب شکوری واگذار کرده و فرزندانش را نیر برای خواندن به آنجا فرستاد. بنای جدید مکتب بسیار بزرگی بود و هر مقطع تحصیلی در یک اتاق جداگانه قرار داشت. چون در همین اثنا برخی اشخاص متحجر و دشمن آموزش جدید، با فشار آوردن به محمدرحیم‌بای، باعث شدند تا مکتب اجباراً به منزل محمد امین‌جان نیازی تاجر انتقال یابد. در اینجا به دلیل کمبود مکان شرایط تعلیم بسیار دشوار بود. تقریباً همه 100 دانش آموز در یک اتاق بزرگ درس می­‌خواندند(سال‌های 1911-1912م.).


سال 1887 برنامة واحد آموزشي تهيه گرديد و همان سال در پنج­كنت، سال 1888 در اوراتپه، سال 1894 در بخارا، سال 1895 در خجند نخستين مكاتب روسي- محلي افتتاح شدند. سال 1895 در كشور 23 مكتب روسي- محلي فعاليت مي‌نمود.
همین که عبدالقادر شکوری از طریق مطبوعات اطلاع یافت که در استامبول مجله‌ای با عنوان «تدریسات ابتدایه» انتشار می‌یابد، به خاطر آشنایی با آن و [[مکاتب اصول جدید تاجیکستان|مکتب اصول جدید]] صالح‌بیک برخی از اسباب و اثاثیه و کتاب‌هایش را فروخته در سال 1912 به ترکیه می‌رود. او پیش از آن، [[مکاتب اصول جدید تاجیکستان|مکاتب اصول جدید]] خوقند و قزان را دیده بود(1909).


سال 1907 برنامة جديد آموزش و پرورش مكاتب روسي- محلي راه‌اندازي شد و سال 1908 تعداد چنين مكاتب به 126 باب رسيد كه در آنها 6213 دانش‌آموز تحصيل مي‌نمودند. در سال 1905 در دو مكتب روسي- محلي خجند 66 نفر تحصيل مي‌كردند.
شکوری پس از بازگشت از استامبول، تغییراتی را در نظام آموزش ایجاد کرد. از جمله آموزش [[زبان روسی]] را آغاز نمود که سیداحمد خواجه عجزی تدریس می‌نمود. از دیگر معلمان مکتب محمد یونس، عبدالصمد تبریزی، شاگرد شکوری و محمودی بودند. در آغاز جنگ اول جهانی مکتب شکوری به منزل باباکلان هندی در گذر رسته نو انتقال یافت.


سال 1909 به كمك افسران دستة مرزبانان روسيه در خاروغ مكتب روسي- محلي تأسيس شد كه در آن 8 كودك بدخشاني تحصيل مي‌كردند كه تا سال 1911 تعداد دانش‌آموزان آن به 18 نفر و در سال 1913 به 26 نفر رسيد(ایرکه­اف، 1979: 12).
عبدالقادر شکوری از نخستین کسانی بود که تعلیم و تربیت پسران و دختران را در یک کلاس رایج کرد. نخستین شاگردان او منوره - دختر عبدالرحمان، جمیله- دختر محمدهاشم، زینب - دختر عبدالله سبدساز بودند. بعدها همسر شکوری میسره‌خانم مکتب جدید دخترانه‌ای تأسیس نمود. رحیم هاشم می‌نویسد:<blockquote>«شکوری هر سال در ماه‌های مه، ژوئن برای نمایش موفقیت‌های اصول تعلیم خود مجلس عمومی امتحانی تشکیل می‌داد. در این امتحان‌های عمومی که تا ده روز دوام می‌کرد، دَر مکتب به روی همه گشاده بود. معلم پدران و نزدیکان خوانندگان، همه طبقه‌های اهالی شهر، خصوصاً مخالفان مکتب نو را دعوت می‌کرد و در یک دو موسیم تحصیل خط­خوان، خط­نویس، از معلومات ابتدایی آگاه شدن شاگردان خود را نمایش می‌داد. به این مجلس‌های امتحان از شهرهای دیگر هم‌مسلکان معلم، معلمان، هواداران اصول نو تعلیم هم دعوت می­شدند. من در این امتحان‌ها از مردان پیشقدم آن دوره‌استاد عینی، میرزا عبدالواحد منظم، شاعر خوقندی صوفی‌زاده، معلم و مؤلف کتاب‌های درسی از تاشکند شاکرجان رحیمی، عاشورعلی ظاهری خوقندی و دیگران را اولین بار دیده‌ام. اینک در امتحان سال 1916م حمزه حکیم‌زاده به مکتب ما آمد…<ref>هاشم، رحیم‌الدین (1988). سال‌ها در صحیفه‌ها. دوشنبه، ص 206-207.</ref>».</blockquote>در مکتب و خانه عبدالقادر شکوری روزنامه و مجله‌های چاپ مصر، کلکتّه، استامبول، تهران، باکو، تفلیس، قزان، آرینبرگ، بغچه‌سرای از قبیل «صور اسرافیل»، «چهره‌نما»، «طنین»، «ایران نو»، «اقبال»، «وقت»، یولدوز»، «ترجمان»، «صراط‌المستقیم»، «شورا»، «تِلمیذ»، «الدین و والادب»، فیوضات»، «ملا نصرالدین» و غیره موجود بود.


سال 1911 در سراسر كشور 143 مكتب روسي- محلي فعال بود كه در آنها 8961 دانش‌آموز تحصيل مي‌كردند. در سال 1913 تعداد دانش‌آموزان اين مكاتب به 17300 نفر رسيده كه 704 معلم، از جمله 30 معلم غيرروس امر تدريس را بر عهده داشتند.
در راستای حمایت از [[مکاتب اصول جدید تاجیکستان|مکتب اصول جدید]] شکوری در شهر سمرقند، محمد نورمحمدزاده، در روستاهای بُلُنغور و جان‌بای قاری کامل، همچنین شاگردان سابق او عصمت‌الله رحمت‌الله‌زاده، محمدیونس  یُلداش‌زاده، محمدقل احمدجان، نسیم ظریفی، جوره‌قل کاملی، کینجه حامدی، عبدالجبار نرذی‌قلی، تاج‌الدین و عبدالحمید عظمت‌اف‌ و دیگران مکاتب اصول جدید تأسیس نمودند.


در تاجيكستان كنوني در سال 1911 جمعاً 10 مكتب روسي- محلي فعال بود كه 396 دانش‌آموز و 13 معلم داشتند. از جمله در مكتب روسي- محلي شهر اوراتپه 35 نفر تحصيل مي‌كرد كه 2 معلم به آنها درس مي‌داد و در سال 1913 مكتب روسي- محلي شهر كان‌بادام داراي 51 دانش‌آموز بود.
سال 1918 مکتب عبدالقادر شکوری دولتی شد. همچنین وی دو مکتب دیگر نیز، یکی در گذر شربت­دار و دیگری در روستای رجب‌امین، که حالا نام شکوری را دارد، تأسیس نموده‌است. سعیداحمد وصلی در وصف شکوری و [[مکاتب اصول جدید تاجیکستان|مکتب اصول جدید]] او چنین ابیاتی سروده‌است:<blockquote>ای معلم، مکتبت پررونق و پرنور باد


تا انقلاب اكتبر سال 1917 در سراسر كشور 167 مكتب روسي- محلي فعال بود. در تاجيكستان كنوني مكاتب روسي- محلي در شهرهاي خجند، اوراتپه، كان‌بادام، پنجكنت، خاروغ، اسفره، همچنين در ناو، قِسْته‌كوز، غولك‌انداز فعاليت داشتند.
تا قیامت نام نیکت در جهان مشهور باد


در مكتب روسي- محلي تدريس بر اساس كتاب‌هاي درسي «استاد اول» س.عزيزاف، «كتاب خوانش» و «حساب» س.م. ترامينسكي، «معلم ثاني» علي اصغر كلينن، «دستور آموزش عملي زبان فارسي» پ. نلوسكين و غيره صورت مي‌گرفت.
جهد کن از بهر ما تا عالم و دانا شویم


در اكثر مكاتب روسي- محلي دوره‌هاي شبانه نيز وجود داشت كه در آنها بزرگسالان آموزش مي‌ديدند كه از جمله در دورة شبانة مكتب خجند 34 نفر و در اوراتپه 20 نفر درس مي‌خواندند. معلمان مكاتب روسي- محلي از دانشسراي شهر تاشكند فارغ‌التحصيل مي‌شدند.
پرده غفلت ز گوش و دیده ما دور باد


بايد یاد آور شد كه در مجموع كيفيت آموزش و پرورش در مكاتب روسي- محلي در سطح پايين بود. چنين مكاتبی در مقايسه با مكاتب اصول جديد از رشد بالايي برخوردار نبودند و ميان مردم محلي نتوانستند از نفوذ زيادي برخوردار شوند، چنانكه از سال 1895 تا سال 1917 در شهر خجند جمعاً فقط 19 نفر توانستند چنين مكاتبي را به اتمام برسانند(رجب­اف، 1964: 10). طبق گزارش يكي از مسئولان محلي حكومت روسية پادشاهي به نام م. ورسكي كه در مورد پایین بودن سطح علمي و آموزشی جوانان محلي پس از 5-6 سال تحصيل در مكاتب روسي- محلي تحقيق كرده بود، آمده است كه در اين مكاتب نه تنها نوشتن صحيح، بلكه درست به روسي حرف زدن هم تدريس نمي‌شود(عابداف، 1968: 26).
ما محبان اصول صوتیه هستیم از آن


در ابتداي قرن 20 م. در رديف مكاتب روسي- محلي در آسياي ميانه، آموزشگاه‌هاي حرفه‌اي روسي- محلي نيز تأسيس يافت كه در آنها تحصيل به زبان روسي صورت مي‌گرفت. نخستين آموزشگاه از اين نوع در شهر خجند در سال 1907 تأسيس شد كه در آن 57 نفر تحصيل مي‌كردند. سال 1914 در خجند 2 باب آموزشگاه حرفه‌اي روسي- محلي فعال بود. سال 1917 در كنار آموزشگاه­هاي درجة يك، 28 آموزشگاه درجة دو نيز فعال بود(بندریکف، 1960: 300).
تربیت کن، خاطر هر کس ز تو مسرور باد


4-1-11. '''مكاتب اصول جديد'''
کم کم از هر علم و فن دانسته تعلیمی نما


در اواخر قرن 19.م تحت تأثير آموزش در كشورهاي تركيه، ايران، مصر، تاتارستان، همچنين مكاتب روسي در شهرهاي تاجيك‌نشين بنياد نمودة مهاجرين روس در آسياي ميانه، چنين مكاتبی تأسيس شد. دروة تحصيل در مكاتب اصول جديد 4 و يا 6 ساله بود كه در آنجا در كنار علوم ديني، علوم دنيوي نيز تعليم داده مي‌شد.
بهره گیریم از تمدن جاهلیت دور باد


در مكاتب اصول جديد چنين موادي آموزش داده مي‌شد. «بخش اول: الفبا، خوانش، دينيات، املاء، اصول حفظ درس. بخش دوم: دينيات، قرائت، زبان تركي، املاء، اصول حفظ درس، حساب، طرز دعا، صحبت. بخش سوم: قرآن مجيد، اصول دين، قرائت زبان تركي، تاريخ، حساب، املا، اصول حفظ درس، صحبت. بخش چهارم: قرآن مجيد، آموزش اصول دين، تاريخ اسلام، زبان عربي، جغرافيا، حساب، مقاله‌نويسي، اصول حفظ درس، صحبت. بخش پنجم: قرآن مجيد، قانون‌شناسي اصول دين، حساب، جغرافيا، مختصر علوم طبيعي، حديث، صحبت با شاگردان.»
گرچه نادانان تو را طعن و حقارت می‌کنند


در اين مكاتب در يك هفته 23-25 ساعت تدريس مي‌شد، اما برنامة آموزشی فوق نه در همه جا و نه همه وقت به طور كامل رعايت نمي‌شد.
غم مخور الحق و یعل و خصم را منهور باد


با تأسيس مكاتب اصول جديد در آسياي ميانه، مناسبت مقامات حكومت پادشاهي روسيه با شهر بخارا مختل شد، چنانكه سردار نظامي شهر تاشكند نوشته بود كه «مكاتب اصول نو با وارد نمودن تدريس درس‌هاي نو جغرافيا، حساب، تاريخ، آشنايي با زبان روسي در برنامه‌هاي آموزشي و با قرار گرفتن در مقابل طرز زندگي كهنه، نزاع و اختلاف انداختند. ما اين اختلافات را از يك طرف به عنوان نشانة پيشرفت علم و تكنيك تبريك نموده، اما از سوي ديگر هشدار مي‌دهيم كه اگر نظارت بيشتري بر اين مكتب­ها نشود، خطر پان‌اسلاميسم غيرقابل اجتناب است»(رجب­اف، 1959: 386).
با تبسم خدمت خلقی ‌کنی، دلشاد باش


نخستين مكتب اصول جديد در آسياي ميانه طبق معلومات ن.پ. آسترامف در سال 1890 در وادي فرغانه از جانب معلمان تاتار تأسيس شد. در ابتدا رشد اين مكاتب کم بود، اما از آغاز انقلاب اول روسيه، تكثير آنها بیشتر شد، از جمله در سال 1910 در ولايت فرغانه 28 مكتب اصول جديد فعاليت مي‌نمود. ماه فورية همان سال فرماندار فرغانه در گزارش خود به دبيرخانة فرماندار كل تركستان اطلاع يادآور شد كه در هر يك از اين مكاتب جديد از 25 تا 100 و حتي 200 دانش‌آموز تحصيل مي‌نمايند. اين مكاتب جاي مكتب‌هاي كهنه را گرفته، موجوديت مكتب‌هاي روسي- محلي را با خطر مواجه كرده‌اند.
کام هر اهل تعصب تلخ و تند و شور باد


در همان سال در خجند 7، ولايت هفت­رود7، ولايت سمرقند 5، ولايت سيردريا 40، شهر تاشكند 17 مكتب اصول جديد فعال بود.
جهد کن بهر تمدن خرفه‌ها آماده کن


نخستين مكتب اصول جديد در حدود تاجيكستان كنوني در سال 1910 در قسته‌كوز تأسيس شد كه در آن 30 دانش‌آموز تحصيل مي‌نمودند كه در سال 1914 يك مكتب ديگر نيز تأسيس شد. در شهر خجند نيز 2 مكتب اصول جديد فعال بود.
این اصول صوتیه در هر کجا منظور باد<ref>محمودی، ودود، شکوری، عبدالقادر (1990). صدای شرق. شماره 8، ص 20.</ref></blockquote>در شهر بخارا در ابتدای سال 1900 ملا جوره‌بای پیرمستی پس از آشنایی با [[مکاتب اصول جدید تاجیکستان|مکاتب اصول جدید]] [[روسیه]] در گذر پوستین‌دوزان شهر بخارا مکتب خصوصی با اصول آموزش و پرورش جدید تأسیس نمود. اما به دلیل عدم استقبال کودکان از آن تعطیل شد.


يكي از نخستين بنيانگذاران مكتب اصول جديد تاجيكي عبدالقادر شكوري بود. اين مرد فرهیخته و اندیشمند سال 1903 در زادگاهش روستاي رجب‌امين سمرقند كه قبلاً با اصول سنتي آموزش مي‌داد، به تدریس اصول جديد مي‌پرداخت. وی پس از آشنايي با روزنامة تركي «ترجمان» به واسطة ساعت‌سازي تاتار به نام ملا بدرالدين به فكر گشادن چنين مكتب نویی مي‌افتد.
سال 1907 ملانظام ثابت‌اف تاتار در حیاط خود در شهر بخارا برای کودکان تاتار مکتبی افتتاح کرد که در آن سال 10-12 نفر  از کودکان تاتار‌ به آن جذب شدند. معلم این مکتب عبدالرحمان سعیدی از شهر قزان دعوت شده بود.


رحيم هاشم دربارة آشنايي عبدالقادر شكوري با روزنامة «ترجمان» و تأثير آن بر ایجاد مكتب اصول جديد چنين مي‌نويسد. «معلم من، اولين تأسيس‌كنندة مكتب نو در سمرقند، عبدالقادر شكوري كه يكي از معارف‌پروران پيشقدم زمان خود و يكي از فداييان نشر معارف در بين مردم تاجيك مي‌باشد، نوع آشنا شدن خود را از روزنامه و روزنامه‌خواني را چنين نقل مي‌كرد «در وقت بچگي‌ام روزي براي درست كردن ساعت خود در رستة نو سمرقند به دكان ساعت‌سازي استاد بدرالدين تاتار درآمدم. در دستش ورقه‌اي را نگاه داشته مي‌خواند. از روي كنجكاوي گفته پرسيدم. «اين چيست كه مي‌خوانيد؟» استاد مذكور به سؤالم چنين جواب داد: «اين چيزي است كه كور را بينا مي‌كند و نه اينكه بيناي عادي، بلكه آدم‌بين مي‌گرداند!» من حيران مانده، رخصت پرسيده آن ورقه را گرفته ديدم «ترجمان» نام روزنامه بوده است كه آن وقت‌ها در شهر باغچه‌سراي قريم نشر مي‌گرديد. روزنامه را برده پنهاني خوانده آورده دادم. به همين واسطه چه بودن روزنامه را فهميدم، به خواندن آن عادت كردم. ذوق و هوسم به دانستن چيزهايي كه در آن نشر مي‌شد، روز به روز زياد گرديد و از سال آينده خودم به «ترجمان» آشنا شدم در سال‌هايي كه من در مكتب استاد شكوري درس مي‌خواندم، وي با اكثر روزنامه‌هاي تاتارستان و آذربايجان آشنا بود و بسياري از مقاله‌هاي علمي و ادبي آن روزنامه‌ها را براي دانش آموزان خود مي‌خواند و مي‌فهماند و جوانان را به خواندن روزنامه ترغيب مي‌كرد»(هاشم، 1988: 288 - 287).
در سال 1908 اسماعیل غسپری یکی از پایه‌گذاران آموزش اصول جدید در [[روسیه]] و سردبیر روزنامه «ترجمان» که در باغچه‌سرای انتشار می‌یافت، به بخارا آمد و پس از مشورت با چند تن از متجددین تاجیک و تاتار به نتیجه رسید که در مکتب رسمی تاتارها که به آن «مظفریه» می­‌گفتند، بچه‌های تاجیک نیز می‌توانند تحصیل کنند. همان سال مکتب تاتارها از خانه نظام ثابت‌اف به خانه خالد بُرناشُف تاتار دیگر انتقال یافته و چند تن از بچه‌های تاجیک را پذیرفت.


عبدالقادر شكوري پس از رفتن به شهر خجند و آشنايي با اصول جدید آموزش و پرورش در مكتب جديد صلاح‌الدين مجيدي تاتار، به وطن بازگشته، با اصول جدید، به تدريس مي‌پردازد. وی ابتدا بر مبناي كتاب‌هاي درسي تاتاري «معلم اول» عبدالهادي مقصودي، «معلم ثاني»، «هفت‌يك» و كتاب‌هايي كه از باغچه‌سراي، استامبول، باكو، قزان و تهران به دست‌آورده‌ بود، تدريس مي‌كرد و به دانش‌آموزان تعليم مي‌داد و بعداً خود او و دوستانش كتاب‌هاي درسي تهيه مي‌كنند.
نخستین مکتب تاجیکی اصول جدید در بخارا که در عرصه فرهنگی نقش بزرگی داشته‌است، توسط [[میرزا عبدالواحد منظم|میرزا عبدالواحد مُنْظِم]] و دوستان و هم‌مسلکانش [[صدرالدین عینی]]، احمدجان حمدی و حامدخواجه مهری تأسیس شد. علت اصلی تأسیس چنین مکتبی را [[صدرالدین عینی]] چنین بیان می‌کند:<blockquote>«سال 1326ه. (1908م.) در فصل تابستان نویسنده این سطرها با شریک درسم حامدخواجه مهری بخارایی به سمرقند برای سیاحت رفتیم. در این روزها شریک درس دیگر ما عبدالواحد منظم در سمرقند، در انتشارات دیمورُف به چاپ کتابی مشغول بود. از آنجا که بار اول بود که به سمرقند آمده و چون در آنجا آشنایی نداشتیم، با هم به انتشاراتی رفتیم. با راهنمایی میرزا عبدالواحد شهر نو و کهنه سمرقند را تماشا کردیم. یک روز هنگامی که مرقد امیر تیمور را زیارت می‌کردیم با ملا ابراهیم سیدکمال‌زاده (شاعر و یکی از معارف­پروران مشهور سمرقند) برخوردیم و با اصرار او در خانه‌اش میهمان شدیم. ملاابراهیم بعد از طعام شمس‌الدین پسر خود (که سال 1918 در سمرقند شهید شد) و تاج‌الدین برادرزاده‌اش را نزد ما آورده، امتحان کرد. این بچه‌ها از حساب، جغرافیا، از خط و املا، از تجوید(قاعده‌های درست خواندن قرآن) و از مسأله‌های دینی امتحان دادند. چیزهایی را که بیست و پنج سال در مدرسه خوانده بودیم و برای اولین بار بود که می­‌شنیدیم، از این بچه‌های 10-12 ساله شنیده در تعجب‌زده شدیم و طبیعی است که مکتبی را که آنها می‌خواندند، موجب کنجکاوی ما شد. این «مکتب شکوری» بود که سال 1312 (1903) با تلاش ملا عبدالقادر شکوری تأسیس  شده بود. مکتب شکوری در آن روزها در گذر قوش­حوض بود. شکوری ما را قبول کرده، شاگردان مکتب را یک یک به ما نشان داد و از نقاط مثبت مکتب سخن گفت. تا آن روز مکتب نو را ندیده بودیم. «مکتب اصول جدید بوده‌است، در آنجا بچه‌ها زود خط و سواد می‌برآورده‌اند» شنیده باشیم هم، چندان اهمیت نداده‌بودیم. در نتیجه مطالعه کتاب‌هایی مثل «نوادر الوقایع» و «سیاحت‌نامه ابراهیم‌بیک» لزوم انقلاب علمی و اجتماعی را فهمیده باشیم هم، راههای آن را هیچ فکر نکرده‌بودیم. خلاصه، به مکتب شکوری درآمده متحیر برآمدیم و از همان روز سر کرده فکر مکتب تمام مغز سر ما را اشغال کرد<ref>عینی، صدرالدین (1987). تاریخ انقلاب بخارا. دوشنبه، ص 30-31.</ref>».</blockquote>[[میرزا عبدالواحد منظم|عبدالواحد منظم]] تأثرات سفر سمرقند را در «شرح حال» خود چنین بیان کرده‌است:<blockquote>«سال 1907 در سمرقند به واسطه‌ای [[مکاتب اصول جدید تاجیکستان|مکتب اصول جدید]] عبدالقادر شکوری را تماشا کردم. چنان در من تأثیر کرد که هرچه زودتر در بخارا گشادن چنین مکتبی را مقرر نمودم».</blockquote>5 نوامبر سال 1908 در منزل [[میرزا عبدالواحد منظم]] واقع در گذر سلاح‌خانه شهر بخارا این [[مکاتب اصول جدید تاجیکستان|مکتب اصول جدید]] تأسیس شده و فرزندان طبقات مختلف جامعه را می­‌پذیرفت. نخستین 12 نفر شاگردان مکتب پسران عبارت بودند از [[احمدجان مخدوم حمدی]]؛ افضل و اکرم، پسر قاضی شریفجان مخدوم صدر ضیاء؛ ظریف‌جان، عبدالرحمان‌بیک پسر عبدالله‌ بیک؛ عبدالرحیم پسر حاجی عبدالستار؛ محمدامین پسر سعیدجان مخدوم؛ عبدالقیوم پسر عبدالشکور و دیگران. چون مؤسسان و معلمان مکتب در امور آموزش و پرورش تجربه نداشتند، با مشکلات زیادی مواجه شدند. [[صدرالدین عینی]] در این رابطه می‌نویسد:<blockquote>«لکن ترتیب تعلیم خیلی ویران و همه ما از اصول و قواعد آن بی‌خبر بودیم. دلمان با آتش اصلاح طرز تعلیم شراری داده می‌سوخته باشد هم، از ندانستن و ناتوانی خود جانمان در عذاب بود<ref>عینی، صدرالدین (1987). تاریخ انقلاب بخارا. دوشنبه، ص 33.</ref>».</blockquote>منظم، عینی، مهری و حمدی به خاطر تجربه‌آموزی از مکاتب تاتارها، با اصول آموزش و پرورش در این مکتب آشنا شده، توسط عبدالرحمان سعیدی کتاب‌های درسی تاتاری را دریافت کرده و با روش­‌های جدید کار را ادامه دادند. [[میرزا عبدالواحد منظم|عبدالواحد منظم]] مدیر و معلم اول، احمدجان حمدی و حامدخواجه مهری معاون او شده، [[صدرالدین عینی]] همه روزه به مکتب تاتارها رفته، تجربه این مکتب را به مکتب منظم انتقال می‌داد. چون در مکتب تاتارها فرزندان تاجیک هم تحصیل می‌کردند و زبان و کتاب‌های تاتاری را نمی‌فهمیدند، با درخواست عبدالرحمان سعیدی ص. عینی در مکتب تاتارها وظیفه ترجمه را هم انجام می‌داد. [[مکاتب اصول جدید تاجیکستان|مکتب اصول جدید]] منظم در یک مدت کوتاه شهرت کسب نمود. [[صدرالدین عینی]] می‌نویسد:<blockquote>«از آنجا که این مکتب به زبان فارسی و معلمانش بخاری‌الاصل بودند، زیاده شهرت پیدا کرده، مردم بخارا را به خود جلب نمود<ref>تبراف (1991). حیات، ادبیات، رئالیسم. دوشنبه، ص 31.</ref>».</blockquote>ماه مه سال 1909 [[میرزا عبدالواحد منظم|عبدالواحد منظم]] و [[صدرالدین عینی]] به خاطر آشنایی بیشتر با تجربه [[مکاتب اصول جدید تاجیکستان|مکتب اصول جدید]] عبدالقادر شکوری و جریان آموزش و پرورش، همچنین قبولی امتحانات عمومی از دانش آموزان آن مکتب برای مدت ده روز به سمرقند سفر کردند. همان سال برای اشخاص 20-30 ساله که سال‌ها در مکاتب قدیم درس خوانده و سواد قضایی نداشتند، در داخل مکتب شعبه شبانه تأسیس کردند و به صورت منظم به آن ها هر روز دو ساعت درس می‌داد. چون نفوذ مکتب میان مردم زیاد شد، گروهی تنگ‌نظر و پیش از همه دشمنان [[مکاتب اصول جدید تاجیکستان|مکاتب اصول جدید]] با رهبری ملاقمر تاتار قزانی در فکر از بین بردن آنها شدند. قاضی‌کلان بقاخواجه، عبدالواحد منظم را با چند تن از شاگردانش دعوت کرده امتحان نموده، با کتاب‌های درسی آنها آشنا شده و گفت:<blockquote>«شاگردان مکتب نو چون بلبلان باغ جنت بودند. من در این کار جهت خلاف شرع ندیدم، برعکس به همین ترتیب تنظیم یافتن تمام مکتب‌های مسلمانان را لازم می‌دانم».</blockquote>هرچند بعضی از علما مانند مفتی داملا اکرام، دانیال‌خواجه صدور و برخی دیگر از مفتی‌ها فتوای حلال بودن مکتب را داده، قوش­بیگی آستان‌قل و قاضی‌کلان بقاخواجه در این باره حکم مثبتی صادر کرده بودند. برخی از علمای جاهل با سروری قاضی برهان‌الدین و ملا قمر جلسه‌های اعتراضی دایر نموده و می‌گفتند:<blockquote>«اگر این مکتب بسته نشود، شورش می‌کنیم، به قوش­بیگی و قاضی‌کلان هجوم می‌کنیم، مفتی اکرام را نابود می‌کنیم، معلم مکتب را می‌کشیم، آنها را از مسلمانی خارج می‌کنیم»<ref>عینی، صدرالدین (1987). تاریخ انقلاب بخارا. دوشنبه، ص 51.</ref>.</blockquote>بر اثر چنین فشارهایی مأموران قوش­بیگی، قاضی‌کلان و رئیس به طور رسمی مکتب منظم را در 25 اکتبر سال 1909 بستند. تبراف بدون توجه به همه این فتنه‌ها، کینه­‌ها، سو‌ء قصدها، رشک و حسد و حرامکاری‌های علمای متعصب و نیروهای ارتجاعی شهر بخارا می‌نویسد:<blockquote>«نخستین [[مکاتب اصول جدید تاجیکستان|مکتب اصول جدید]] منظم و دانش خوب و صحیح اولین شاگردان آن در شعور مردم بخارا تا یک اندازه انقلاب فکری و معنوی به وجود آوردند… میرزا عبدالقادر منظم با تشکیل نخستین مکتب اصول جدید و با ارائه علم و دانش جدید به جوانان زمان ایستادگی در مقابل جبر و ظلم و رذالت امیران و ارتقاء سطح  شعور آزادی‌خواهی در جامعه بخارا سهم کلان داشته‌است<ref>تبراف (1991). حیات، ادبیات، رئالیسم. دوشنبه، ص 34-35.</ref>».</blockquote>پس از بسته شدن [[مکاتب اصول جدید تاجیکستان|مکتب اصول جدید]] تاجیکی [[میرزا عبدالواحد منظم|عبدالواحد منظم]]، بیش از 50 شاگرد ادامه تحصیل را در مکتب تاتارها ادامه دادند. اما با فرمان حکومت ‌جوانان تاجیک از خواندن در مکتب تاتارها محروم شدند.


عبدالقادر شكوري در شهر مي‌خواست به آموزش و پرورش دانش‌آموزان بپردازد. در اين باره ودود محمودي چنين مي‌نويسد «يادم مي‌آيد هنوز كرسي‌هاي مكتبي نداشتيم. در روي زمين خان كه تخت بود، به روي نَمَد و شال مي‌نشستيم و در پيش چهارپايه‌هاي پستك داشتيم كه كتاب و دفتر، سنگ‌تخته و سنگ‌قلمها را روي آنها گذاشته مي‌خوانديم و مي‌نوشتيم. در آن روزها و سالها- سالهاي اولين قرن 20- كتابهاي ما بيشتر در شهر قزان چاپ مي‌شد. در اين ميان رساله‌هاي عالم‌جان بارودي، هادي مقصودي و ديگران ديده مي‌شدند. يك سری كتاب‌هاي درسي تاجيكي را تاتارستان براي ما حاضر مي‌كرد. «شرايط ايمان»، عقايد اسلاميه»، «عبادت اسلاميه»، «صد پند لقمان حكيم»، «معلم اول»، «معلم ثاني» از آن جمله بودند»(محمودی و شکوری، 1990: 8).
در بین سالهای 1912- 1914 در گذرهای مختلف شهر بخارا غیاث مخدوم حسنی، ملا ابوالقاسم، مکمِّل مخدوم، عثمان‌خواجه، حامدخواجه، ملاوفا، میرزا اسماعیل، [[عبدالرئوف فطرت]] و چند تن دیگر از روشنفکران تاجیک مکتب‌­داری می‌کردند. در مکتب عثمان‌خواجه 200 دانش آموز، حامدخواجه 100، ملا وفا 80، مکمل مخدوم 50 نفر با اصول جدید آموزش می­‌دادند. در همه این مکاتب شعبه‌های شبانه فعال بود که در هر کدام 40-50  مرد بی­سواد و یا کم‌سواد درس می‌خواندند.


اما با اغواي همسايه حاجي عبدالقادر شكوري مجبور مي‌شود كه مكتبش را به منزل محمود خواجه بهبودي واقع در گذر يامين نزديك قلندرخانه منتقل کند. در رابطه با انتقال مكتب به جاي ديگر بايد گفت كه در  طول فعاليت اين مكتب، يازده مرتبه مكانش عوض شده است.
در این مدت همچنین در غژدوان، قرشی، قراکول، شهرسبز و دیگر شهر و نواحی اطراف بخارا نیز [[مکاتب اصول جدید تاجیکستان|مکاتب اصول جدید]] فعالیت می‌نمودند. چنانکه در شهرسبز تحت حمایت اسلام‌قل تُقصبا مکتبی فعال بود که مدتی معلم آن عطاخواجه بخارایی و بعداً میرزا یوسف و نظام مخدوم بودند<ref>عینی، صدرالدین (1987). تاریخ انقلاب بخارا. دوشنبه، ص 132.</ref>. در قراکول غلام‌قادر املاکدار و قاضی داملا اکرام مخدوم سال 1913 مکتب باز کردند. در کرکی یک گروه جوانان با سروری قاری یولداش پولاداف در خانه میرخان عبدالنصرزاده بخارایی مکتب تأسیس نمودند.


گويا وقتي كه مكتب در منزل محمود خواجة بهبودي قرار داشت، كسي به وزارت علوم روسيه شكايت مي‌نويسد كه در مكتب شكوري به دانش­آموزان كتاب‌هاي «مضر» را تعليم مي‌دهند. در اين رابطه از وزارت علوم روسيه براي بازرسی مكتب نماينده مي‌آيد. اين واقعه را ودود محمودي چنين يادآوري مي‌كند
پس از اینکه برهان‌الدین در ماه مه 1914 به منصب قاضی‌کلانی رسید، متحجرین به مقابله با [[مکاتب اصول جدید تاجیکستان|مکاتب اصول جدید]] برانگیخته شدند و خواهان بسته شدن سریع چنین مکاتبی شدند. مبارزه آنها شیوه‌های مختلف داشت، هم به زور و هم به زر متوسل می­‌شدند. چنانکه ملاقمر تاتار، یکی از دشمنان سرسخت روشنفکران تاجیک، به عثمان‌خواجه یکی از جوانان روشنفکر می‌گوید:<blockquote>«اگر شما به اختیار خود مکتب را منحل کنید، من رئیس یا قاضی شدن شما را تضمین می‌کنم».</blockquote>عثمان هم چنین پاسخ می‌دهد:<blockquote>«ما شغل معلمی را برای شکم یا منصب انتخاب نکرده‌ایم. بلکه به امید اندکی فایده رساندن به فرزندان مردم و وطن­مان این قدر مشقت را به گردن گرفتیم. مسلکی را که پیش گرفتیم، به منصب دنیا نمی‌فروشیم<ref>عینی، صدرالدین (1987). تاریخ انقلاب بخارا. دوشنبه، ص 117.</ref>».</blockquote>روز جمعه 2 ژوئیه سال 1914 شکایتی با امضاهای ناشناس به امیر عالم‌خان با این مضمون ارائه شد. «در دوران امیر مرحوم با فتوای علما حرام و بدعت بودن مکتب اصول جدیده ثابت گردیده، با امر جنابعالی مکتب بسته شده‌بود. چندی است که جدیدان مفسد باز سر برداشته، در هر طرف شهر مکتب‌ها گشاده، فرزندان مردم را ویران کرده، فساد و فتنه برمی‌انگیزند. اگر با فرمان جنابعالی این مکتب‌ها به زودی بسته نشوند، برای برهم دادن این بدعت به پا خاسته‌ها و ملابچگان یقین است. در آن صورت در مملکت احتمال افزودن فتنه و فساد و ضرر رسیدن به دولت عالیه هست<ref>عینی، صدرالدین (1987). تاریخ انقلاب بخارا. دوشنبه، ص 119.</ref>». 5 ژوئیه نصرالله قوش­بیگی معلمان [[مکاتب اصول جدید تاجیکستان|مکاتب اصول جدید]] را فرخوانده، مسأله بر هم زدن چنین مکاتبی را مطرح نمود. وقتی معلمین اعتراض کردند، آنها را پیش قاضی‌کلان برهان‌الدین بردند. او نامه­ای را بیرون آورده و گفت:<blockquote>«حضرت امیر فرموده‌اند که مکتب اصول جدیده با امر امیر مرحوم و فتوای علما بسته شده‌بود. معلمانی که امروز مکتب گشاده‌اند از امر پادشاه و حکم شریعت سرکش حساب می‌یابند. معلم‌ها باید از همین روز اعتباراً مکتب‌ها را بسته، باید و دست‌خط «در حدود بخارا معلمی نخواهیم کرد» بدهند. اگر از این گردن تابند، معلوم نمایید به آنها به طرز دیگری معامله خواهد شد<ref>عینی، صدرالدین (1987). تاریخ انقلاب بخارا. دوشنبه، ص 120-121.</ref>».</blockquote>معلمین ناچار امضا کردند و بدین ترتیب [[مکاتب اصول جدید تاجیکستان|مکاتب اصول جدید]] رسماً در بخارا ممنوع اعلام شد. [[صدرالدین عینی]] در رابطه با این اتفاق سوگ­نامه‌ای نوشته به این مضمون:<blockquote>شد بسته دبستان و بپژمرد گلستان
{| class="wikitable"
|'''3'''
|}«به معلم خبر داده بودند كه مفتّش بزرگي آمده است و بايد احتياط لازم را كرد. بنابر آنچه كه از كتابهاي دانش دنيوي بود در زير هيزم و خس و خاشاك و انبارهاي خانه پنهان كرد. نقشه­های جغرافي، كُرّة مجسمه‌ها پنهان شد. و در روي كرسي‌ها فقط كتابهايي مانند «قرآن»، «هفت‌يك»، «الفبا»، «جامع الحكايات»، «صد حكايت» در نظر حكومت پادشاهي بي ضرر نهاده شد. همه جا تمیز، منتظر مفتش بدهيبت بوديم. چند نفر آدم رسمي آمدند. هر طرف را كند و كاو كردند، پرس وجو به ميان آمد، حتي لاي كتاب و دفترهاي بچه­ها را نيز ديدند. چيزي دربارة مكتب و فعاليت معلمش در شكايت­نامه‌ها از خادمان صادق حكومت پادشاهي نوشته شده بود، يافت نشد»(محمودی و شکوری، 1990: 10 - 9).


چون تعداد دانش‌آموزان افزایش پیدا می کنند، شكوري در باغ موروثي پدر براي مكتب يك ساختمان بزرگتر مي‌سازد. براي ساخت اين مكتب، در كنار شاگردان و والدين آنها، عبدالقادر خمدانچي مهندس، مقيم نجار، صيفي خوشنويس زحمت زيادي کشیدند و اين بيت‌ها در وصف آنهاست:
رفت از گُل صبیان دمش و نفخه عرفان


اوستا مقيم نجار                                    كرده كرسي‌ها طيار
پر گشت ز صبیان همه کوچه و میدان


دارد خدمت بسيار                                 در مكتب سمرقند
گریید به این حال خود، ای زمره صبیان


كرده ملا عالم‌جان                                  سرشتة شاگردان
ای میّت پریشان!


اسباب و مركب‌هاشان                             در مكتب سمرقند
ای میّت پرخون!


در اين دوره براي پرداخت هزینه­ی معلمان، تعمير مكتب، خريد كتاب‌هاي درسي، از نيم تا سه سوم (sum) از شاگردان گرفته مي‌شد. بچه‌هاي كم ‌بضاعت يا بي­بضاعت رايگان تحصيل مي‌كردند.
گریید که این دم جهلا خرم و شادند


از آنجا كه مكتب از شهر دور بود و همه بخصوص در فصل سرما نمي‌توانستند در درسها شركت نمايند، لازم بود تا شكوري در داخل شهر منزلي را براي مكتب پيدا كند. محمد رحيم‌باي مغازه­اش را كه در گذر قوشحوض بود به مكتب شكوري واگذار كرده و فرزندانش را نير براي خواندن به آنجا فرستاد. بناي جديد مكتب بسيار بزرگی بود و هر مقطع تحصيلي در یک اتاق جداگانه قرار داشت. چون در همين اثنا برخي اشخاص متحجر و دشمن آموزش جديد، با فشار آوردن به محمدرحيم‌باي، باعث شدند تا مكتب اجباراً به منزل محمد امين‌جان نيازي تاجر انتقال يابد. در اينجا به دلیل كمبود مکان شرايط تعليم بسيار دشوار بود. تقريباً همة 100 دانش‌آموز در يك اتاق بزرگ درس مي­خواندند(سالهاي1911-1912.م).
گریید ملک‌ها به شما دادرسانند
{| class="wikitable"
|'''6'''
|}همين كه عبدالقادر شكوري از طريق مطبوعات اطلاع یافت كه در استامبول مجله‌اي با عنوان «تدريسات ابتدايه» انتشار مي‌يابد، به خاطر آشنايي با آن و مكتب اصول جديد صالح‌بيك برخي از اسباب و اثاثیه و كتابهايش را فروخته در سال 1912 به تركيه مي‌رود. او پيش از آن، مكاتب اصول جديد خوقند و قزان را ديده بود(1909).


شكوري پس از بازگشت از استامبول، تغييراتي را در نظام آموزش ایجاد کرد. از جمله آموزش زبان روسي را آغاز نمود كه سيداحمد خواجة عجزي تدريس مي‌نمود. از ديگر معلمان مكتب محمد يونس، عبدالصمد تبريزي، شاگرد شكوري و محمودي بودند. در آغاز جنگ اول جهاني مكتب شكوري به منزل باباكلان هندي در گذر رستة نو انتقال يافت.
گریید که اشکان شما نورفشانند


عبدالقادر شكوري از نخستين كساني بود كه تعليم و تربيت پسران و دختران را در يك كلاس رایج كرد. نخستين شاگردان او منوره - دختر عبدالرحمان، جميله- دختر محمدهاشم، زينب - دختر عبدالله سبدساز بودند. بعدها همسر شكوري ميسره‌خانم مكتب جديد دخترانه‌اي تأسيس نمود. رحيم هاشم مي‌نويسد «شكوري هر سال در ماههاي مه، ژوئن براي نمايش موفقيت‌هاي اصول تعليم خود مجلس عمومي امتحاني تشكيل مي‌داد. در اين امتحان‌هاي عمومي كه تا ده روز دوام مي‌كرد، دَر مكتب به روي همه گشاده بود. معلم پدران و نزديكان خوانندگان، همة طبقه‌هاي اهالي شهر، خصوصاً مخالفان مكتب نو را دعوت مي‌كرد و در يك دو موسيم تحصيل خط­خوان، خط­نويس، از معلومات ابتدايي آگاه شدن شاگردان خود را نمايش مي‌داد. به اين مجلس‌هاي امتحان از شهرهاي ديگر هم‌مسلكان معلم، معلمان، هواداران اصول نو تعليم هم دعوت مي­شدند. من در اين امتحان‌ها از مردان پيشقدم آن دوره استاد عيني، ميرزا عبدالواحد منظم، شاعر خوقندي صوفي‌زاده، معلم و مؤلف كتاب هاي درسي از تاشكند شاكرجان رحيمي، عاشورعلي ظاهري خوقندي و ديگران را اولين بار ديده‌ام. اينك در امتحان سال 1916م حمزه حكيم‌زاده به مكتب ما آمد…»(هاشم، 1988: 207 - 206).
ای خلق نگر، این چه عزایی است به دوران؟


در مكتب و خانة عبدالقادر شكوري روزنامه و مجله‌هاي چاپ مصر، كلكتّه، استامبول، تهران، باكو، تفليس، قزان، آرينبرگ، بغچه‌سراي از قبيل «صور اسرافيل»، «چهره‌نما»، «طنين»، «ايران نو»، «اقبال»، «وقت»، يولدوز»، «ترجمان»، «صراط‌المستقيم»، «شورا»، «تِلميذ»، «الدين و والادب»، فيوضات»، «ملا نصرالدين» و غيره موجود بود.
تو بی‌حرکت مان


در راستای حمایت از مكتب اصول جديد شكوري در شهر سمرقند، محمد نورمحمدزاده، در روستاهاي بُلُنغور و جان‌باي قاري كامل، همچنين شاگردان سابق او عصمت‌الله رحمت‌الله‌زاده، محمديونس  يُلداش‌زاده، محمدقل احمدجان، نسيم ظريفي، جوره‌قل كاملي، كينجه حامدي، عبدالجبار نرذي‌قلي، تاج‌الدين و عبدالحميد عظمت‌اف‌ و ديگران مكاتب اصول جديد تأسيس نمودند.
ای زنده بی‌جان!</blockquote>در سال 1917، یعنی در انقلاب اکتبر در کشور ترکستان 92 [[مکاتب اصول جدید تاجیکستان|مکتب اصول جدید]] از جمله در سیردریا 39 مکتب، فرغانه 30، هفترود 18، سمرقند 5 و در شمال [[تاجیکستان]] کنونی نیز 5 مکتب فعالیت می‌نمود.
[[پرونده:مدارس در تاجیکستان.jpg|بندانگشتی|مدارس در تاجیکستان (1403). برگرفته از سایت ایرنا، قابل بازیابی از https://www.irna.ir/news/83480605/%D8%AA%D8%A7%D8%AC%DB%8C%DA%A9%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D9%87-%D8%AA%D8%AD%D9%88%D9%84-%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%B4%DB%8C]]


سال 1918 مكتب عبدالقادر شكوري دولتي شد. همچنین وی دو مكتب ديگر نیز، يكي در گذر شربت­دار و ديگري در روستاي رجب‌امين، كه حالا نام شكوري را دارد، تأسيس نموده است. سعيداحمد وصلي در وصف شكوري و مكتب اصول جديد او چنين ابياتي سروده است:
=== [[مدارس تاجیکستان|مدارس]] ===
{| class="wikitable"
مدارس از لحاظ مراکز عالی آموزشی و پرورشی، در توسعه اجتماعی، علمی و فرهنگی آسیای میانه نقشی مهم داشتند. تحصیل در [[مدارس تاجیکستان|مدارس]] در مجموع تا 20 سال ادامه پیدا می‌کرد. سال تحصیلی از 24 سپتامبر تا 22 مارس بود. دانش آموزان پنج روز در هفته، از شنبه تا چهارشنبه درس می‌خواندند که روزهای پنجشنبه و جمعه تعطیل بودند.
|'''9'''
|}اي معلم، مكتبت پررونق و پرنور باد


تا قيامت نام نيكت در جهان مشهور باد
در حدود 80/4% دانش آموزان مدارس 25-30 ساله، 13/1% 20-24 ساله و 6/5% تا 20 ساله بودند. در شهر بخارا مدرسان احترام زیادی داشتند. از جمله مدرسان «بنارس‌پوش» هنگام تاج‌گذاری امیران به دربار دعوت می‌شدند. در ترکستان وظیفه مدرسی انتخابی بود که آنها را در جمع‌ شاگردان انتخاب می‌نمودند<ref>میربابایف، ا (1999). مدرسه، دایره‌المعارف شوروی تاجیک. دوشنبه، جلد 4، ص 127.</ref>.


جهد كن از بهر ما تا عالم و دانا شويم
به مناسبت شروع هر کتاب جدید، از جانب دانش آموزان به مدرسان مبلغی داده می‌شد. از جمله، برای شروع درس «شرح ملا» از 5 تا 12 سکّه، درس «عقاید» از 15 تا 25 سکه، درس «ملا جلال» از 5 تا 150 سکه داده می‌شد (در آن زمان قیمت یک پود گندم 5 سکه بود<ref>قوشمت‌اف، ا (1990). وقف. دوشنبه، ص 82.</ref>). در [[مدارس تاجیکستان|مدارس]] اساساً علوم زیر تدریس می‌شد.


پردة غفلت ز گوش و ديدة ما دور باد
صرف و نحو، منطق، حکمت، کلام، فقه، لغت، معنی، بدیع، عروض، قافیه، انشاء، رسم‌الخط، مناظره، قرائت، تفسیر، حدیث، فرایض، اصول، جبر، هندسه، جغرافیا، اخلاق، تاریخ، احکام، الهیات، قرآن، ریاضیات و غیره<ref>عینی، صدرالدین (1990). یادداشت عبدالله خانها. دوشنبه، جلد 1، ص 179.</ref>. کتب اصلی درسی [[مدارس تاجیکستان|مدارس]] «بدان»، «اول علم»، «مُعِزّی»، «عوامل»، «قافیه»، «شرح ملا»، «شمسیه»، «حاشیه قطبی»، «عقاید نسفی»، «تهذیب»، «حکمت‌العین»، «هدایه»، «زنجانی»، «مختصر وقایه»، «خلاصه الحساب»، «ملا جلال» و امثال این‌ها بود.


ما محبان اصول صوتيه هستيم از آن
استاد عینی برنامه آموزشی دروس [[مدارس تاجیکستان|مدارس]] را چنین بیان نموده‌است: «طلبه وقتی که مکتب را تمام کرد… اول به پیش یگان ملای عادی «بدان» می‌خواند که در این کتاب صرف و نحو عربی در [[زبان تاجیکی]] بیان می‌یافت. اینچنین اول علم نام یک کتاب تاجیکی را هم می‌خواند که در وی ضروریات دینی به طرز سؤال و جواب ذکر می‌شد.


تربيت كن، خاطر هر كس ز تو مسرور باد
بعد از آن در صرف عربی «معزی» و «زنجانی» نام کتاب‌های عربی را و در نحو عربی «عوامل» نام یک کتاب را می‌خواند و عبارت‌های عربی این کتاب را با ترجمه تاجیکی­شان از یاد می‌کرد. بعد از اینها یک قسم «قافیه» نام یک کتاب عربی را که در وی نحو زبان عرب به تفصیل بیان می­‌یافت، می‌خواند.


كم كم از هر علم و فن دانسته تعليمي نما
کتاب­‌های نامبرده شده در پیش ملاهایی خوانده می‌شدند که آنها را (خواه در جایی مدرس باشند خواه نه) «ملاهای کُنجَکی» می‌نامیدند. در همه این درس‌ها تقریباً سه سال وقت صرف می‌شد.


بهره گيريم از تمدن جاهليت دور باد
پس از این «شرح ملا» اثر مولانا عبدالرحمان جامی و در نحو عربی شرح «قافیه»، خوانده می‌شد. از  همین وقت سر کرده طلبه این درس را به پیش یگان ملای کلانتر می‌خواند که عادتاً این درس را درس «درس­خوانگی» می‌نامیدند. این درس 5 سال ادامه داشت. طلبه به بالای این باز به درس معلم کنجکی دوام می‌کرد، در  پیش او باقی‌مانده «قافیه» را، هم «شمسیه» نام کتابی را که متنی است در منطق می‌خواند و اینچنین درس «شرح ملا» را پیش از آنکه به پیش داملای درس­خوانگی بگذراند، اول به پیش داملای کنجکی می‌گذراند. بعد از «شرح ملا» در درس­خانه «حاشیه قطبی» که شرح «شمسیه» و در زمینه منطق بود، سر می‌شد و در یک سال طلبه از این درس فارغ می‌گردید و عادتاً در ضمن این درس متن «عقاید نسفی» را که به علم کلام عاید است می‌خواند.


گرچه نادانان تو را طعن و حقارت مي‌كنند
بعد از حاشیه در درسخانه شرح «عقاید نسفی»، که تألیف علامه تفتازانی است، سر می‌شد و عادتاً 4 سال دوام می‌کرد. بعد از آن در دو سال کتاب «تهذیب» خوانده می‌شد که در زمینه منطق و کلام بود. سپس در دو سال «حکمت‌العین» خوانده می‌شد که در زمینه حکمت طبیعی و مافوق‌الطبیعی (الهیات) بود و در نهایت کتاب «ملاجلال» طی دو سال خوانده می‌شد که در خصوص علم کلام بود<ref>عینی، صدرالدین (1990). یادداشت عبدالله خانها. دوشنبه، جلد 1، ص 181-182.</ref>».


غم مخور الحق و يعل و خصم را منهور باد
محمدعلی بلجوانی در «تاریخ نافع» نوشته «بخارا قریب 400 مدرسه و مکتب­‌خانه دارد، مشهورترین  آنها را از روی دانسته‌هایم تحریر می‌نمایم<ref>بلجوانی (1994). ص 13.</ref>» که 78 مدرسه را نام می‌برد. او همچنین یادآور شده که در بخارا 80 مدرس و 22 مفتی به 34 هزار دانش آموز وجود داشتند<ref>فطرت بخارایی، عبدالرئوف (1989). بیانات سیاح هندی، مجله صدای شرق. شماره 6، ص 105.</ref>.


با تبسم خدمت خلقي ‌كني، دلشاد باش
سال 1920 صدر ضیاء در کتاب خود «ذکر اسامی مدارس داخله بخارای شریف»، فهرست 204 مدرسه را آورده و اطلاعاتی هم داده که در کدام گذر جای داشتن و دارای چند حجره بودن، کی و توسط چه کسی بنا شدن آن مدارس را متذکر شده‌است. از نوشتار او معلوم می‌گردد که بزرگترین مدرسه بخارا 147 حجره داشته‌است<ref>شکوری، محمدجان (1376). سیر ادبی صدرالدین عینی و مرحله‌های آن. نامه فرهنگستان، شماره 3، پاییز، ص 29-31.</ref>.


كام هر اهل تعصب تلخ و تند و شور باد
طبق گزارشات رسمی سال 1901 بزرگترین مدارس پنج­کنت عبدالستار مخدوم، عالم دادخواه، حسن خلیفه، ملا عوض‌بای؛ اوراتپه - کوک‌گمبذ، رستم‌بیک، مسجد سفید؛ کان‌بادام- میررجب دادخواه، آیِم؛ اسفره- عبدالله‌خان، سرِ بازار، حاجیان و غیره بودند<ref>قوشمت‌اف، ا (1990). وقف. دوشنبه، ص 84.</ref>.


جهد كن بهر تمدن خرفه‌ها آماده كن
در اوراتپه در سال 1903 سه مدرسه وجود داشت<ref>تورسون‌اف، ن (1976). ساخت و راه رشد مردم شهر و روستای تاجیکستان شمالی در قرن 19 و اول قرن 21. دوشنبه، ص 136.</ref>. سال 1910 در 5 مدرسه این شهر 214 نفر تحصیل می‌نمود  و در سال 1912 مدرسه‌های کوک‌گُمبَذ دارای 8 مدرس و 80 دانش آموز؛ نمازخانه2 مدرس و 70 دانش آموز؛ مسجد سفید 3 مدرس و 82 دانش آموز و خواجه‌خان  3 مدرس و 60 دانش آموز بودند<ref>تورسون‌اف، ن (1976). ساخت و راه رشد مردم شهر و روستای تاجیکستان شمالی در قرن 19 و اول قرن 21. دوشنبه، ص 137.</ref>.


اين اصول صوتيه در هر كجا منظور باد[3]
اویزد (uezd) خجند تا سال 1907 دارای 41 مدرسه وقف­دار از قبیل مدارس میر عاشوربای، آته‌بای، میرزابای، ذاکرخواجه، گذرچه وَشَن، داملا صابر، نمازگاه، میریوسف‌بای، محمد یوسف، خایفه میریونس، خواجه پاشاکلان، حاجی کمال، آخوند ملاولی، خشتین، آرتق‌خواجه، بالت‌بای، یوگاشتی‌خواجه، میرصالح‌خواجه، عالم‌بیک، شیخ اسلام، ملا بِسَیگلیک، میریونس، ملامیر قاسم، حضرت بابا، آته میرگن خواجه، ملا سرمصاق، شمسی‌بای، میرمحمودبای، شیخ مصلح‌الدین، خدایار وَلعمی، خدایاربیک، رستم‌بیک، کوک‌گمبذ و غیره بود<ref>قوشمت‌اف، ا (1990). وقف. دوشنبه، ص 161.</ref>.


در شهر بخارا در ابتداي سال 1900 ملا جوره‌باي پيرمستي پس از آشنايي با مكاتب اصول جدید روسيه در گذر پوستين‌دوزان شهر بخارا مكتب خصوصي با اصول آموزش و پرورش جديد تأسيس نمود. اما به دلیل عدم استقبال كودكان از آن تعطيل شد.
در انقلاب اکتبر در خجند 58 باب مدرسه فعال بود که در هر کدام آن از 75 تا 100 نفر تحصیل می‌نمود<ref>ایرکه‌اف، ام (1979). در سرگه معارف. دوشنبه.</ref>. در ابتدای سال 1916 در کشور ترکستان 449 مدرسه، از جمله در سمرقند 40 مدرسه و مکتب­خانه<ref>مجله صدای شرق (1989). شماره 6، ص 105.</ref> فعالیت می‌نمود. تا انقلاب بخارا در منطقه کولاب بیش از 30 مدرسه فعال بود. از جمله در شهر کولاب مدارس خشتین یا عبدالله‌خانی با 200 دانش آموز، سنگاب با 100 دانش آموز، عظیم‌بای با 70 دانش آموز، رجب‌بای با 60 دانش آموز، سر مزار، قاسم‌خواجه، چرمگر پایان وجود داشت. در دهات اطراف کولاب چون تیبلی با 200 دانش آموز، لولی‌کوتل، توتو، خواجه اسحاق، قپچاق، لنگر، غیش، کهنه‌چنار نیز مدرسه‌هایی وجود داشتند. در خاولینگ مدارس قَیوم‌بای، مابین، داملا رحمت، دشت قواق، بای‌بچه، داملا موسی، گذر پرانک فعال بوده، هر کدام آنها از 80 تا 100 دانش آموز داشتند.


سال 1907 ملانظام ثابت‌اف تاتار در حياط خود در شهر بخارا براي كودكان تاتار مكتبي افتتاح كرد كه در آن سال 10-12 نفر  از کودکان تاتار‌ به آن جذب شدند. معلم اين مكتب عبدالرحمان سعيدي از شهر قزان دعوت شده بود.
در بلجوان و دهات آن 9 مدرسه، در کَنگُرت 10 مدرسه، در دشتِ جُم، سَرِخاسار و دیگر جاها نیر چنین مدارسی فعالیت می‌نمودند. عموماً در 2 بیک‌گری کولاب و بلجوان حدود 60 مدرسه وجود داشت.


در سال 1908 اسماعيل غسپري يكي از پايه‌گذاران آموزش اصول جديد در روسيه و سردبير روزنامة «ترجمان» كه در باغچه‌سراي انتشار مي‌يافت، به بخارا آمد و پس از مشورت با چند تن از متجددین تاجيك و تاتار به نتيجه رسيد كه در مكتب رسمي تاتارها كه به آن «مظفريه» می­گفتند، بچه هاي تاجيك نيز مي‌توانند تحصيل كنند. همان سال مكتب تاتارها از خانة نظام ثابت‌اف به خانة خالد بُرناشُف تاتار ديگر انتقال يافته و چند تن از بچه‌هاي تاجيك را پذيرفت.
در این دوره در کنار [[مساجد تاجیکستان|مساجد]] جامع و حاجی یعقوب دوشنبه نیز مدارسی فعال بود که یکی متعلق به خدای‌نظربی دیوان‌بیگی و دومی به حاجی یعقوب تعلق داشت<ref>یوسف‌اف، ش (1988). تاریخ انقلابی. دوشنبه: نشر معارف، ص 79.</ref>در حصار سه مدرسه بزرگ با نام‌­های مدرسه کهنه، مدرسه نو و مدرسه بومی فعال بود که در آنها نه فقط از حصار، بلکه از قرتاغ، غازِملک، یاوان، ورزاب، فیض‌آباد، بیک‌گری و شاه‌گری‌های بایسون، کولاب، بلجوان، قراتگین، بدخشان نیز تحصیل می‌نمودند<ref>شاهانی، س (1997). بازگشت بلبل. دوشنبه، ص 22.</ref>.


نخستين مكتب تاجيكي اصول جديد در بخارا كه در عرصه فرهنگي نقش بزرگي داشته است، توسط ميرزا عبدالواحد مُنْظِم و دوستان و هم‌مسلكانش صدرالدين عيني، احمدجان حمدي و حامدخواجة مهري تأسيس شد. علت اصلي تأسيس چنين مكتبي را صدرالدين عيني چنين بیان مي‌كند «سال 1326ه. (1908م) در فصل تابستان نويسندة اين سطرها با شريك درسم حامدخواجة مهري بخارايي به سمرقند براي سياحت رفتيم. در اين روزها شريك درس ديگر ما عبدالواحد منظم در سمرقند، در انتشارات ديمورُف به چاپ كتابي مشغول بود. از آنجا كه بار اول بود كه به سمرقند آمده و چون در آنجا آشنايي نداشتيم، با هم به انتشاراتی رفتیم. با راهنمایی ميرزا عبدالواحد شهر نو و كهنة سمرقند را تماشا كرديم. یک روز هنگامی كه مرقد امير تيمور را زيارت مي‌كرديم با ملا ابراهيم سيدكمال‌زاده (شاعر و يكي از معارف­پروران مشهور سمرقند) برخورديم و با اصرار او در خانه‌اش ميهمان شديم.
=== [[مكاتب و مدارس شوروی در تاجیکستان|مکاتب و مدارس شوروی]] ===
{| class="wikitable"
پس از پیروزی انقلاب اکتبر 1917 در کشور ترکستان، کمیساریای معارف خلق تأسیس شد که تقریباً تمام مراکز آموزشی را تحت پوشش قرار می‌داد. بر اساس فرمان شورای کمیساریای خلق ترکستان از 29 مارس سال 1918 شوراهای معارف خلق تأسیس شد که بر آموزش و پرورش نظارت می‌کردند.
|'''12'''
|}ملاابراهيم بعد از طعام شمس‌الدين پسر خود (كه سال 1918 در سمرقند شهيد شد) و تاج‌الدين برادرزاده‌اش را نزد ما آورده، امتحان كرد. اين بچه‌ها از حساب، جغرافيا، از خط و املا، از تجويد(قاعده‌هاي درست خواندن قرآن) و از مسأله‌هاي ديني امتحان دادند. چيزهايي را كه بيست و پنج سال در مدرسه خوانده بودیم و برای اولین بار بود که می­شنیدیم، از اين بچه‌هاي 10-12 ساله شنيده در تعجب زده شدیم و طبيعي است كه مكتبي را كه آنها مي‌خواندند، موجب کنجکاوی ما شد. اين «مكتب شكوري» بود كه سال 1312 (1903) با تلاش ملا عبدالقادر شكوري تأسیس  شده بود. مكتب شكوري در آن روزها در گذر قوش­حوض بود. شكوري ما را قبول كرده، شاگردان مكتب را يك يك به ما نشان داد و از نقاط مثبت مكتب سخن گفت. تا آن روز مكتب نو را نديده بوديم. «مكتب اصول جديد بوده است، در آنجا بچه‌ها زود خط و سواد مي‌برآورده‌اند» شنيده باشيم هم، چندان اهميت نداده بوديم. در نتيجة مطالعة كتابهايي مثل «نوادر الوقايع» و «سياحت‌نامة ابراهيم‌بيك» لزوم انقلاب علمي و اجتماعي را فهميده باشيم هم، راههاي آن را هيچ فكر نكرده بوديم. خلاصه، به مكتب شكوري درآمده متحير برآمديم و از همان روز سر كرده فكر مكتب تمام مغز سر ما را اشغال كرد»(عینی، 1987: 31- 30).


عبدالواحد منظم تأثرات سفر سمرقند را در «شرح حال» خود چنين بيان كرده است: «سال 1907 در سمرقند به واسطه‌اي مكتب اصول جديد عبدالقادر شكوري را تماشا كردم. چنان در من تأثير كرد كه هرچه زودتر در بخارا گشادن چنين مكتبي را مقرر نمودم».
در ماه ژوئن 1918 کمیساریای معارف خلق ترکستان تأسیس شد و بعد از چند روز در شهر تاشکند نخستین انجمن معلمان و کارمندان معارف خلق ترکستان تشکیل شد.


5 نوامبر سال 1908 در منزل ميرزا عبدالواحد منظم واقع در گذر سلاح‌خانة شهر بخارا اين مكتب اصول جديد تأسيس شده و فرزندان طبقات مختلف جامعه را می­پذیرفت. نخستين 12 نفر شاگردان مكتب پسران عبارت بودند از احمدجان مخدوم حمدي؛ افضل و اكرم، پسر قاضي شريفجان مخدوم صدر ضياء؛ ظريف‌جان، عبدالرحمان‌بيك پسر عبدالله‌ بيك؛ عبدالرحيم پسر حاجي عبدالستار؛ محمدامين پسر سعيدجان مخدوم؛ عبدالقيوم پسر عبدالشكور و ديگران.
بر اساس اساسنامه‌­ی «مکتب یگانه محنتی جمهوری  فدراسیون روسیه شوروی» که در 16 اکتبر سال 1918 کمیته اجرایی مرکزی عمومی‌ [[روسیه]] آن را تایید نموده بود، در ترکستان مکاتب زحمتکشی تأسیس شد. چنین مکاتبی 9 ساله و دارای دو درجه (یکم و دوم) بود. مکاتب درجه اول کودکان 8 تا 13 ساله و درجه دوم نوجوانان 13 تا 17 ساله را فرا می‌گرفت که تحصیل در آنها رایگان بود.


چون مؤسسان و معلمان مكتب در امور آموزش و پرورش تجربه نداشتند، با مشكلات زيادي مواجه شدند. صدرالدین عيني در اين رابطه مي‌نويسد «لكن ترتيب تعليم خيلي ويران و همة ما از اصول و قواعد آن بي‌خبر بوديم. دلمان با آتش اصلاح طرز تعليم شراري داده مي‌سوخته باشد هم، از ندانستن و ناتواني خود جانمان در عذاب بود»(عینی، 1987: 33).
پس از اتمام مکتب درجه اول، نوجوانان می‌توانستند تحصیل را در مکاتب 7 ساله شهرها، مکاتب جوانان دهات، آموزشگاه‌­های کارخانه‌ها که آموزش حرفه‌ای 7 ساله نیز می‌دادند، ادامه دهند. در زمینه مکاتب درجه اول دانشکده‌های فنی تأسیس شد که دوره تحصیل در آنها 4 ساله بود. در زمینه کلاس‌­های 8 و 9 مکاتب درجه دوم، مکاتب آموزش حرفه‌ای و آموزشکده‌ها تشکیل شد.


منظم، عيني، مهري و حمدي به خاطر تجربه‌آموزي از مكاتب تاتارها، با اصول آموزش و پرورش در اين مكتب آشنا شده، توسط عبدالرحمان سعيدي كتاب‌هاي درسي تاتاري را دريافت كرده و با روش­های جدید كار را ادامه دادند. عبدالواحد منظم مدير و معلم اول، احمدجان حمدي و حامدخواجة مهري معاون او شده، صدرالدين عيني همه روزه به مكتب تاتارها رفته، تجربة اين مكتب را به مكتب منظم انتقال مي‌داد. چون در مكتب تاتارها فرزندان تاجيك هم تحصيل مي‌كردند و زبان و كتاب‌هاي تاتاري را نمي‌فهميدند، با درخواست عبدالرحمان سعيدي ص. عيني در مكتب تاتارها وظيفة ترجمه را هم انجام مي‌داد.
در ماه نوامبر 1918 کمیساریای معارف خلق ترکستان نخستین طرح آزمایشی آموزشی را به مراکز آموزشی ارسال کرد که در آن آموزش زبان مادری و ریاضی (هفته‌ای 6 ساعت) اولویت داشت. در برنامه همچنین آموزش [[زبان روسی]]، طبیعت‌شناسی، [[تاریخ تاجیکستان|تاریخ]]، جغرافیا، سرود و ورزش نیز در نظر گرفته شده‌بود. برنامه آزمایشی آموزشی برای مکاتب درجه اول در سال تحصیلی 1918 - 1919 چنین بود:
{| class="wikitable"
|'''15'''
|}مكتب اصول جديد منظم در يك مدت كوتاه شهرت كسب نمود. صدرالدين عيني مي‌نويسد «از آنجا كه اين مكتب به زبان فارسي و معلمانش بخاري‌الاصل بودند، زياده شهرت پيدا كرده، مردم بخارا را به خود جلب نمود»(تبراف، 1991: 31).
 
ماه مه سال 1909 عبدالواحد منظم و صدرالدين عيني به خاطر آشنايي بيشتر با تجربة مكتب اصول جديد عبدالقادر شكوري و جريان آموزش و پرورش، همچنين قبولی امتحانات عمومي از دانش‌آموزان آن مكتب براي مدت ده روز به سمرقند سفر كردند. همان سال براي اشخاص 20-30 ساله كه سالها در مكاتب قدیم درس خوانده و سواد قضايي نداشتند، در داخل مكتب شعبة شبانه تأسيس كردند و بصورت منظم به آنها هر روز دو ساعت درس مي‌داد.
 
چون نفوذ مكتب ميان مردم زیاد شد، گروهي تنگ‌نظر و پيش از همه دشمنان مكاتب اصول جديد با رهبری ملاقمر تاتار قزاني در فكر از بين بردن آنها شدند. قاضي‌كلان بقاخواجه، عبدالواحد منظم را با چند تن از شاگردانش دعوت كرده امتحان نموده، با كتابهاي درسي آنها آشنا شده و گفت «شاگردان مكتب نو چون بلبلان باغ جنت بودند. من در اين كار جهت خلاف شرع نديدم، برعكس به همين ترتيب تنظيم يافتن تمام مكتب‌هاي مسلمانان را لازم مي‌دانم».


هرچند بعضی از علما مانند مفتي داملا اكرام، دانيال‌خواجة صدور و برخي ديگر از مفتي‌ها فتواي حلال بودن مكتب را داده، قوش­بيگي آستان‌قل و قاضي‌كلان بقاخواجه در اين باره حكم مثبتي صادر كرده بودند. برخي از علماي جاهل با سروري قاضي برهان‌الدين و ملا قمر جلسه‌هاي اعتراضي داير نموده و مي‌گفتند «اگر اين مكتب بسته نشود، شورش مي‌كنيم، به قوش­بيگي و قاضي‌كلان هجوم مي‌كنيم، مفتي اكرام را نابود مي‌كنيم، معلم مكتب را مي‌كشيم، آنها را از مسلماني خارج مي‌كنيم»(عینی، 1987: 51). بر اثر چنين فشارهایی مأموران قوش­بيگي، قاضي‌كلان و رئيس به طور رسمي مكتب منظم را در 25 اكتبر سال 1909 بستند.
جدول شماره 1. برنامه آزمایشی آموزشی برای مکاتب درجه اول در سال تحصیلی 1918 - 1919
 
تبراف بدون توجه به همة اين فتنه‌ها، کینه­ها، سو‌ء قصدها، رشك و حسد و حرامكاري‌هاي علماي متعصب و نیروهای ارتجاعي شهر بخارا مي‌نويسد «نخستين مكتب اصول جديد منظم و دانش خوب و صحيح اولين شاگردان آن در شعور مردم بخارا تا يك اندازه انقلاب فكري و معنوي به وجود آوردند… ميرزا عبدالقادر منظم با تشكيل نخستين مكتب اصول جديد و با ارائه علم و دانش جدید به جوانان زمان ايستادگي در مقابل جبر و ظلم و رذالت اميران و ارتقاء سطح  شعور آزادي‌خواهي در جامعه بخارا سهم كلان داشته است»(تبراف، 1991: 35- 34) .
 
پس از بسته شدن مكتب اصول جديد تاجيكي عبدالواحد منظم، بيش از 50 شاگرد ادامه تحصيل را در مكتب تاتارها ادامه دادند. اما با فرمان حكومت ‌جوانان تاجيك از خواندن در مكتب تاتارها محروم شدند.
{| class="wikitable"
|'''18'''
|}در بين سالهاي 1912- 1914 در گذرهاي مختلف شهر بخارا غياث مخدوم حسني، ملا ابوالقاسم، مكمِّل مخدوم، عثمان‌خواجه، حامدخواجه، ملاوفا، ميرزا اسماعيل، [[عبدالرئوف فطرت]] و چند تن ديگر از روشنفكران تاجيك مكتب­داري مي‌كردند. در مكتب عثمان‌خواجه 200 دانش‌آموز، حامدخواجه 100، ملا وفا 80، مكمل مخدوم50 نفر با اصول جديد آموزش می­دادند. در همة اين مكاتب شعبه‌هاي شبانه فعال بود كه در هر كدام 40-50  مرد بي­سواد و يا كم‌سواد درس مي‌خواندند.
 
در اين مدت همچنين در غژدوان، قرشي، قراكول، شهرسبز و ديگر شهر و نواحي اطراف بخارا نيز مكاتب اصول جديد فعاليت مي‌نمودند. چنانكه در شهرسبز تحت حمايت اسلام‌قل تُقصبا مكتبي فعال بود كه مدتي معلم آن عطاخواجة بخارايي و بعداً ميرزا يوسف و نظام مخدوم بودند(عینی، 1987: 132). در قراكول غلام‌قادر املاكدار و قاضي داملا اكرام مخدوم سال 1913 مكتب باز کردند. در كركي يك گروه جوانان با سروري قاري يولداش پولاداف در خانة ميرخان عبدالنصرزادة بخارايي مكتب تأسيس نمودند.
 
پس از اينكه برهان‌الدين در ماه مه 1914 به منصب قاضي‌كلاني رسيد، متحجرین به مقابله با مكاتب اصول جديد برانگيخته شدند و خواهان بسته شدن سريع چنين مكاتبي شدند. مبارزة آنها شيوه‌هاي مختلف داشت، هم به زور و هم به زر متوسل می­شدند. چنانكه ملاقمر تاتار، يكي از دشمنان سرسخت روشنفكران تاجيك، به عثمان‌خواجه يكي از جوانان روشنفكر مي‌گويد «اگر شما به اختيار خود مكتب را منحل كنيد، من رئيس يا قاضي شدن شما را تضمين مي‌كنم». عثمان هم چنين پاسخ مي‌دهد «ما شغل معلمي را براي شكم يا منصب انتخاب نكرده‌ايم. بلكه  به اميد اندكي فايده رساندن به فرزندان مردم و وطن­مان اين قدر مشقت را به گردن گرفتيم. مسلكي را كه پيش گرفتيم، به منصب دنيا نمي‌فروشيم»(عینی، 1987: 117).
 
روز جمعة 2 ژوئية سال 1914 شکایتی با امضاهاي ناشناس به امير عالم‌خان با اين مضمون ارائه شد. «در دوران امير مرحوم با فتواي علما حرام و بدعت بودن مكتب اصول جديده ثابت گرديده، با امر جنابعالي مكتب بسته شده بود. چندي است كه جديدان مفسد باز سر برداشته، در هر طرف شهر مكتب‌ها گشاده، فرزندان مردم را ويران كرده، فساد و فتنه برمي‌انگيزند. اگر با فرمان جنابعالي اين مكتب‌ها به زودي بسته نشوند، براي برهم دادن اين بدعت به پا خاسته‌ها و ملابچگان يقين است. در آن صورت در مملكت احتمال افزودن فتنه و فساد و ضرر رسيدن به دولت عاليه هست»(عینی، 1987: 119).
 
5 ژوئيه نصرالله قوش­بيگي معلمان مكاتب اصول جديد را فرخوانده، مسألة بر هم زدن چنين مكاتبی را مطرح نمود. وقتی معلمين اعتراض كردند، آنها را پیش قاضي‌كلان برهان‌الدين بردند. او نامه­ای را بيرون آورده و گفت: «حضرت امير فرموده‌اند كه مكتب اصول جديده با امر امير مرحوم و فتواي علما بسته شده بود. معلماني كه امروز مكتب گشاده‌اند از امر پادشاه و حكم شريعت سركش حساب مي‌يابند. معلم‌ها بايد از همين روز اعتباراً مكتب‌ها را بسته، بايد و دست‌خط «در حدود بخارا معلمي نخواهيم كرد» بدهند. اگر از اين گردن تابند، معلوم نماييد به آنها به طرز ديگري معامله خواهد شد»(عینی، 1987: 121- 120). معلمين ناچار امضاء کردند و بدين ترتيب مكاتب اصول جديد رسماً در بخارا ممنوع اعلام شد. صدرالدين عيني در رابطه با اين اتفاق سوگ­نامه‌اي نوشته به اين مضمون:
 
شد بسته دبستان و بپژمرد گلستان
 
رفت از گُل صبيان دمش و نفخة عرفان
 
پر گشت ز صبيان همة كوچه و ميدان
 
گرييد به اين حال خود، اي زمرة صبيان
 
اي ميّت پریشان!
 
اي ميّت پرخون!
 
گرييد كه اين دم جهلا خرم و شادند
 
گرييد ملك‌ها به شما دادرسانند
 
گرييد كه اشكان شما نورفشانند
 
اي خلق نگر، اين چه عزايي است به دوران؟
 
تو بي‌حركت مان
 
اي زندة بي‌جان!
 
در سال 1917، يعني در انقلاب اكتبر در كشور تركستان 92 مكتب اصول جديد از جمله در سيردريا 39 مكتب، فرغانه 30، هفترود 18، سمرقند 5 و در شمال تاجيكستان كنوني نيز 5 مكتب فعاليت مي‌نمود.
 
5-1-11. '''مدارس'''
{| class="wikitable"
|'''21'''
|}مدارس از لحاظ مراكز عالي آموزشي و پرورشي، در توسعه اجتماعي، علمي و فرهنگي آسياي ميانه نقشي مهم داشتند. تحصيل در مدارس در مجموع تا 20 سال ادامه پیدا مي‌كرد. سال تحصيلي از 24 سپتامبر تا 22 مارس بود. دانش‌آموزان پنج روز در هفته، از شنبه تا چهارشنبه درس مي‌خواندند كه روزهاي پنجشنبه و جمعه تعطيل بودند.
 
در حدود 4/80% دانش‌آموزان مدارس 25-30 ساله، 1/13% 20-24 ساله و 5/6% تا 20 ساله بودند. در شهر بخارا مدرسان احترام زیادی داشتند. از جمله مدرسان «بنارس‌پوش» هنگام تاجگذاري اميران به دربار دعوت مي‌شدند. در تركستان وظيفة مدرسي انتخابي بود كه آنها را در جمع‌ شاگردان انتخاب مي‌نمودند(میربابایف،1999 127).
 
به مناسبت شروع هر كتاب جدید، از جانب دانش‌آموزان به مدرسان مبلغی داده مي‌شد. از جمله، براي شروع درس «شرح ملا» از 5 تا 12 سكّه، درس «عقايد» از 15 تا 25 سكه، درس «ملا جلال» از 5 تا 150 سكه داده مي‌شد(در آن زمان قيمت يك پود گندم 5 سكه بود)(قوشمت­اف، 1990: 82). در مدارس اساساً علوم زير تدريس مي‌شد.
 
صرف و نحو، منطق، حكمت، كلام، فقه، لغت، معني، بديع، عروض، قافيه، انشاء، رسم‌الخط، مناظره، قرائت، تفسير، حديث، فرايض، اصول، جبر، هندسه، جغرافيا، اخلاق، تاريخ، احكام، الهيات، قرآن، رياضيات و غيره(عینی، 1990: 179). كتب اصلي درسي مدارس «بدان»، «اول علم»، «مُعِزّي»، «عوامل»، «قافيه»، «شرح ملا»، «شمسيه»، «حاشية قطبي»، «عقايد نسفي»، «تهذيب»، «حكمت‌العين»، «هدايه»، «زنجاني»، «مختصر وقايه»، «خلاصة الحساب»، «ملا جلال» و امثال اينها بود.
 
استاد عيني برنامة آموزشي دروس مدارس را چنين بیان نموده است: «طلبه وقتي كه مكتب را تمام كرد… اول به پيش يگان ملاي عادي «بدان» مي‌خواند كه در اين كتاب صرف و نحو عربي در زبان تاجيكي بيان مي‌يافت. اينچنين اول علم نام يك كتاب تاجيكي را هم مي‌خواند كه در وي ضروريات ديني به طرز سؤال و جواب ذكر مي‌شد.
 
بعد از آن در صرف عربي «معزي» و «زنجاني» نام كتاب‌هاي عربي را و در نحو عربي «عوامل» نام يك كتاب را مي‌خواند و عبارت‌هاي عربي اين كتاب را با ترجمة تاجيكي­شان از ياد مي‌كرد. بعد از اينها يك قسم «قافيه» نام يك كتاب عربي را كه در وي نحو زبان عرب به تفصيل بيان مي­يافت، مي‌خواند.
 
كتاب­هاي نامبرده شده در پيش ملاهايي خوانده مي‌شدند كه آنها را (خواه در جايي مدرس باشند خواه نه) «ملاهاي كُنجَكي» مي‌ناميدند. در همة اين درس‌ها تقریباً سه سال وقت صرف مي‌شد.
{| class="wikitable"
|'''24'''
|}پس از اين «شرح ملا» اثر مولانا عبدالرحمان جامي و در نحو عربي شرح «قافيه»، خوانده مي‌شد. از  همين وقت سر كرده طلبه اين درس را به پيش يگان ملاي كلانتر مي‌خواند كه عادتاً اين درس را درس «درس­خوانگي» مي‌ناميدند. اين درس 5 سال ادامه داشت. طلبه به بالاي اين باز به درس معلم كنجكي دوام مي‌كرد، در  پيش او باقي‌ماندة «قافيه» را، هم «شمسيه» نام كتابي را كه متني است در منطق مي‌خواند و اينچنين درس «شرح ملا» را پيش از آنكه به پيش داملاي درس­خوانگي بگذراند، اول به پيش داملاي كنجكي مي‌گذراند. بعد از «شرح ملا» در درس­خانه «حاشية قطبي» كه شرح «شمسيه» و در زمينة منطق بود، سر مي‌شد و در يك سال طلبه از اين درس فارغ مي‌گرديد و عادتاً در ضمن اين درس متن «عقايد نسفي» را كه به علم كلام عايد است مي‌خواند.
 
بعد از حاشيه در درسخانه شرح «عقايد نسفي»، كه تأليف علامه تفتازاني است، سر مي‌شد و عادتاً 4 سال دوام مي‌كرد. بعد از آن در دو سال كتاب «تهذيب» خوانده مي‌شد كه در زمينة منطق و كلام بود. سپس در دو سال «حكمت‌العين» خوانده مي‌شد كه در زمينة حكمت طبيعي و مافوق‌الطبيعي (الهيات) بود و در نهايت كتاب «ملاجلال» طي دو سال خوانده مي‌شد كه در خصوص علم كلام بود»(عینی، 1990: 181 - 182).
 
محمدعلي بلجواني در «تاريخ نافع» نوشته «بخارا قريب 400 مدرسه و مکتب­خانه دارد، مشهورترين  آنها را از روي دانسته‌هايم تحرير مي‌نمايم»(بلجوانی، 1994: 13)  كه 78 مدرسه را نام مي‌برد. او همچنين يادآور شده كه در بخارا 80 مدرس و 22 مفتي به 34 هزار دانش‌آموز وجود داشتند(فطرت­بخارایی، 1989: 105).
 
سال 1920 صدر ضياء در كتاب خود «ذكر اسامي مدارس داخلة بخاراي شريف»، فهرست 204 مدرسه را آورده و اطلاعاتي هم داده كه در كدام گذر جاي داشتن و داراي چند حجره بودن، كي و توسط چه كسي بنا شدن آن مدارس را متذكر شده است. از نوشتار او معلوم مي‌گردد كه بزرگترين مدرسة بخارا 147 حجره داشته است(شکوری، 1997: 31 - 29).
 
طبق گزارشات رسمي سال 1901 بزرگترين مدارس پنج­كنت عبدالستار مخدوم، عالم دادخواه، حسن خليفه، ملا عوض‌باي؛ اوراتپه - كوك‌گمبذ، رستم‌بيك، مسجد سفيد؛ كان‌بادام- ميررجب دادخواه، آيِم؛ اسفره- عبدالله‌خان، سرِ بازار، حاجيان و غيره بودند(قوشمت­اف، 1990: 84).
 
در اوراتپه در سال 1903 سه مدرسه وجود داشت(تورسون­اف، 1976: 136). سال 1910 در 5 مدرسة اين شهر 214 نفر تحصيل مي‌نمود  و در سال 1912 مدرسه‌هاي كوك‌گُمبَذ داراي 8 مدرس و 80 دانش‌آموز؛ نمازخانه2 مدرس و 70 دانش‌آموز؛ مسجد سفيد 3 مدرس و 82 دانش‌آموز و خواجه‌خان  3 مدرس و 60 دانش‌آموز بودند(تورسون­اف، 1976: 137).
 
اويزد (uezd) خجند تا سال 1907 داراي 41 مدرسة وقف­دار از قبيل مدارس مير عاشورباي، آته‌باي، ميرزاباي، ذاكرخواجه، گذرچة وَشَن، داملا صابر، نمازگاه، ميريوسف‌باي، محمد يوسف، خايفه ميريونس، خواجه پاشاكلان، حاجي كمال، آخوند ملاولي، خشتين، آرتق‌خواجه، بالت‌باي، يوگاشتي‌خواجه، ميرصالح‌خواجه، عالم‌بيك، شيخ اسلام، ملا بِسَيگليك، ميريونس، ملامير قاسم، حضرت بابا، آته ميرگن خواجه، ملا سرمصاق، شمسي‌باي، ميرمحمودباي، شيخ مصلح‌الدين، خدايار وَلعمي، خداياربيك، رستم‌بيك، كوك‌گمبذ و غيره بود(قوشمت­اف،1990: 161).
 
در انقلاب اكتبر در خجند 58 باب مدرسه فعال بود كه در هر كدام آن از 75 تا 100 نفر تحصيل مي‌نمود(ایرکه­یوف، 1979). در ابتداي سال 1916 در كشور تركستان 449 مدرسه، از جمله در سمرقند 40 مدرسه و مکتب­خانه(صداي شرق، 1989: 105) فعاليت مي‌نمود. تا انقلاب بخارا در منطقة كولاب بيش از 30 مدرسه فعال بود. از جمله در شهر كولاب مدارس خشتين يا عبدالله‌خاني با 200 دانش‌آموز، سنگاب با 100 دانش‌آموز، عظيم‌باي با 70 دانش‌آموز، رجب‌باي با 60 دانش‌آموز، سر مزار، قاسم‌خواجه، چرمگر پايان وجود داشت. در دهات اطراف كولاب چون تيبلي با 200 دانش‌آموز، لولي‌كوتل، توتو، خواجه اسحاق، قپچاق، لنگر، غيش، كهنه‌چنار نيز مدرسه‌هايي وجود داشتند. در خاولينگ مدارس قَيوم‌باي، مابين، داملا رحمت، دشت قواق، باي‌بچه، داملا موسي، گذر پرانك فعال بوده، هر كدام آنها از 80 تا 100 دانش‌آموز داشتند.
 
در بلجوان و دهات آن 9 مدرسه، در كَنگُرت10 مدرسه، در دشتِ جُم، سَرِخاسار و ديگر جاها نير چنين مدارسي فعاليت مي‌نمودند. عموماً در 2 بيك‌گري كولاب و بلجوان حدود 60 مدرسه وجود داشت.
 
در اين دوره در کنار مساجد جامع و حاجي يعقوب دوشنبه نيز مدارسی فعال بود كه يكي متعلق به خداي‌نظربي ديوان‌بيگي و دومي به حاجي يعقوب تعلق داشت(یوسف­اف، 1988: 79) در حصار سه مدرسة بزرگ با نام­هاي مدرسة كهنه، مدرسة نو و مدرسة بومي فعال بود كه در آنها نه فقط از حصار، بلكه از قرتاغ، غازِملك، ياوان، ورزاب، فيض‌آباد، بيك‌گري و شاه‌گري‌هاي بايسون، كولاب، بلجوان، قراتگين، بدخشان نيز تحصيل مي‌نمودند(شاهاني، 1997: 22).
 
6-1-11. '''مكاتب و مدارس شوروي'''
 
پس از پيروزي انقلاب اكتبر 1917 در كشور تركستان، كميسارياي معارف خلق تأسيس شد كه تقريباً تمام مراكز آموزشي را تحت پوشش قرار مي‌داد. بر اساس فرمان شوراي كميسارياي خلق تركستان از 29 مارس سال 1918 شوراهاي معارف خلق تأسيس شد كه بر آموزش و پرورش نظارت مي‌كردند.
 
در ماه ژوئن 1918 كميسارياي معارف خلق تركستان تأسيس شد و بعد از چند روز در شهر تاشكند نخستين انجمن معلمان و كارمندان معارف خلق تركستان تشكيل شد.
 
بر اساس اساسنامه­ی «مكتب يگانة محنتي جمهوري  فدراسيون روسية شوروي» كه در 16 اكتبر سال 1918 كميتة اجرائي مركزي عمومي‌ روسيه آن را تایید نموده بود، در تركستان مكاتب زحمتكشي تأسيس شد. چنين مكاتبي 9 ساله و داراي دو درجه (يكم و دوم) بود. مكاتب درجة اول كودكان 8 تا 13 ساله و درجة دوم نوجوانان 13 تا 17 ساله را فرا مي‌گرفت كه تحصيل در آنها رايگان بود.
 
پس از اتمام مكتب درجة اول، نوجوانان مي‌توانستند تحصيل را در مكاتب 7 سالة شهرها، مكاتب جوانان دهات، آموزشگاه­هاي كارخانه‌ها كه آموزش حرفه‌اي 7 ساله نيز مي‌دادند، ادامه دهند. در زمينة مكاتب درجة اول دانشكده‌هاي فنی تأسيس شد كه دورة تحصيل در آنها 4 ساله بود. در زمينة كلاس­هاي 8 و 9 مكاتب درجة دوم، مكاتب آموزش حرفه‌اي و آموزشكده‌ها تشكيل شد.
 
در ماه نوامبر 1918 كميسارياي معارف خلق تركستان نخستين طرح آزمايشي آموزشي را به مراكز آموزشي ارسال كرد كه در آن آموزش زبان مادري و رياضي (هفته‌اي 6 ساعت) اولويت داشت. در برنامه همچنين آموزش زبان روسي، طبيعت‌شناسي، تاريخ، جغرافيا، سرود و ورزش نيز در نظر گرفته شده بود. برنامة آزمايشي آموزشي براي مكاتب درجة اول در سال تحصيلي 1918 - 1919 چنين بود:
 
جدول شماره 21- برنامة آزمايشي آموزشي براي مكاتب درجة اول در سال تحصيلي 1918 - 1919
{| class="wikitable"
{| class="wikitable"
|
|
خط ۲۹۹: خط ۱۹۳:
|-
|-
|         1         
|         1         
|زبان مادري
|زبان مادری
|6
|6
|6
|6
خط ۳۰۶: خط ۲۰۰:
|-
|-
|         2         
|         2         
|رياضي
|ریاضی
|6
|6
|6
|6
خط ۳۱۳: خط ۲۰۷:
|-
|-
|         3         
|         3         
|تاريخ
|تاریخ
|<nowiki>-</nowiki>
|<nowiki>-</nowiki>
|2
|2
خط ۳۲۰: خط ۲۱۴:
|-
|-
|         4         
|         4         
|جفرافيا
|جفرافیا
|<nowiki>-</nowiki>
|<nowiki>-</nowiki>
|2
|2
خط ۳۲۷: خط ۲۲۱:
|-
|-
|         5         
|         5         
|طبيعت‌شناسي
|طبیعت‌شناسی
|1
|1
|2
|2
خط ۳۳۴: خط ۲۲۸:
|-
|-
|         6         
|         6         
|زبان دولتي
|زبان دولتی
|<nowiki>-</nowiki>
|<nowiki>-</nowiki>
|3
|3
خط ۳۴۸: خط ۲۴۲:
|-
|-
|         8         
|         8         
|صنايع دستي
|صنایع دستی
|1
|1
|2
|2
خط ۳۵۵: خط ۲۴۹:
|-
|-
|         9         
|         9         
|نقاشي
|نقاشی
|3
|3
|1
|1
خط ۳۶۹: خط ۲۶۳:
|-
|-
|
|
|جمع كل
|جمع کل
|19
|19
|26
|26
خط ۳۷۵: خط ۲۶۹:
|71
|71
|}
|}
{| class="wikitable"
|'''3'''
|}
در رابطه با برنامه­ریزی بايستي گفت كه از سال تحصيلي 1923-1924 برنامة تكميلي آموزشي مكاتب تهيه گرديد و به اجرا گذاشته شد.


ماه ژانوية سال 1919 قرار كميسارياي معارف خلم تركستان مبني بر تحصيل مختلط پسران و دختران صادر گرديد. در سال تحصيلي 1921-1922 كميسيون علمي ملي ازبكي، قرقيزي، تركمني و تاجيكي براي تأليف كتب درسي تأسيس شد(شكوراف ، 1969: 32).


نخستين مكاتب شوروي در ديگر شهرهاي تركستان در خجند، اوراتپه، كان بادام و اسفره در سال 1918 تشكيل شدند كه تا آخر سال 1918 تعداد آنها در شمال تاجيكستان كنوني 15 باب را تشكيل مي‌داد. سال 1919 در نخستين مكتب شوروي كان‌بادام كه سال 1918 تشكيل شده بود، حدود 100 نفر تحصيل مي‌نمودند.
در رابطه با برنامه ­ریزی بایستی گفت که از سال تحصیلی 1923-1924 برنامه تکمیلی آموزشی مکاتب تهیه گردید و به اجرا گذاشته‌شد. ماه ژانویه سال 1919 قرار کمیساریای معارف خلم ترکستان مبنی بر تحصیل مختلط پسران و دختران صادر گردید. در سال تحصیلی 1921-1922 کمیسیون علمی ملی ازبکی، قرقیزی، ترکمنی و تاجیکی برای تألیف کتب درسی تأسیس شد<ref>شکوراف، م (1969). رساله تاریخی تشکل مدنیت سوسیالیستی تاجیک. دوشنبه، ص 32.</ref>.


در ابتداي سال تحصيلي 1918-1919 در اويزد خجند 37 مكتب ابتدايي شوروي فعال بود كه از اين تعداد 4 مكتب براي روس‌ها، 1 مكتب براي يهوديان و مابقي براي مردم محلي اختصاص داشت. در اين مكاتب، نخستين مكتب براي دختران محلي نيز تشكيل شد(عابداف، 1965: 17). در سال 1919 در اويزد اوراتپه 15 مكتب درجة 1 و 2 فعال بود كه 315 نفر در آنها تحصيل مي‌نمودند.
نخستین مکاتب شوروی در دیگر شهرهای ترکستان در خجند، اوراتپه، کان بادام و اسفره در سال 1918 تشکیل شدند که تا آخر سال 1918 تعداد آنها در شمال تاجیکستان کنونی 15 باب را تشکیل می‌داد. سال 1919 در نخستین مکتب شوروی کان‌بادام که سال 1918 تشکیل شده بود، حدود 100 نفر تحصیل می‌نمودند. در ابتدای سال تحصیلی 1918-1919 در اویزد خجند 37 مکتب ابتدایی شوروی فعال بود که از این تعداد 4 مکتب برای روس‌ها، 1 مکتب برای یهودیان و مابقی برای مردم محلی اختصاص داشت. در این مکاتب، نخستین مکتب برای دختران محلی نیز تشکیل شد<ref>عابداف، م (1965). رساله مختصر تاریخ معارف خلق تاجیکستان. دوشنبه، ص 17.</ref>. در سال 1919 در اویزد اوراتپه 15 مکتب درجه 1 و 2 فعال بود که 315 نفر در آنها تحصیل می‌نمودند.


در ماه ژانوية سال 1919 در شهر خجند براي اهالي محلي دوره‌هاي شبانه تأسيس شد كه در آنها صرف و نحو زبان ازبكي، رياضيات، تاريخ و دورة «تبليغ براي حكومت شوروي» تدريس مي‌شد. همان سال در خجند دانشكدة كارگري تشكیل شد و پس از يك سال به مكتب درجة دوم تبديل شد. در ابتداي سال 1919 در اوراتپه 15 مكتب ابتدايي فعال بود كه در آنها 315 نفر تحصيل مي‌نمودند. تا آخر سال 1919 تعداد مكاتب شمال تاجيكستان كنوني به 73 باب رسيده بود.
در ماه ژانویه سال 1919 در شهر خجند برای اهالی محلی دوره‌های شبانه تأسیس شد که در آنها صرف و نحو زبان ازبکی، ریاضیات، تاریخ و دوره «تبلیغ برای حکومت شوروی» تدریس می‌شد. همان سال در خجند دانشکده کارگری تشکیل شد و پس از یک سال به مکتب درجه دوم تبدیل شد. در ابتدای سال 1919 در اوراتپه 15 مکتب ابتدایی فعال بود که در آنها 315 نفر تحصیل می‌نمودند. تا آخر سال 1919 تعداد مکاتب شمال تاجیکستان کنونی به 73 باب رسیده بود.


تا اول ژوئن سال 1920در اويزد خجند 61 مكتب تأسيس شد كه 54 مكتب براي مردم محلي و 6 مكتب براي اروپائيان بود. از اين تعداد 21 مكتب در روستا فعاليت مي‌نمود. در كل مكاتب اويزد 4270 نفر تحصيل مي‌كردند كه 141 معلم به آنها آموزش مي‌داد(رجب­اف، 1964: 15).
تا اول ژوئن سال 1920 در اویزد خجند 61 مکتب تأسیس شد که 54 مکتب برای مردم محلی و 6 مکتب برای اروپاییان بود. از این تعداد 21 مکتب در روستا فعالیت می‌نمود. در کل مکاتب اویزد 4270 نفر تحصیل می‌کردند که 141 معلم به آنها آموزش می‌داد<ref>رجب‌اف، ظ (1964). یک چند صفحه حیات فرهنگی تاجیکستان شوروی. دوشنبه، ص 15.</ref>.


طبق گزارش كميسارياي معارف خلق تركستان در آخر سال 1920 در جمهوري 2022 مكتب درجة اول فعال بود كه در آنها 167875 نفر تحصيل مي‌نمودند. تعداد مكاتب درجة دوم 59 باب و دانش‌آموزان آن 7503 نفر بود.
طبق گزارش کمیساریای معارف خلق ترکستان در آخر سال 1920 در جمهوری 2022 مکتب درجه اول فعال بود که در آنها 167875 نفر تحصیل می‌نمودند. تعداد مکاتب درجه دوم 59 باب و دانش آموزان آن 7503 نفر بود. سال 1922 در کان‌بادام «دار التّدریس» تأسیس گردید که به پذیرش فارغ‌التحصیلان کلاس 4 اختصاص داشت که در برنامه تعلیمی آن ریاضیات، شیمی، جغرافیا، طبیعت‌شناسی، دین و زبان عربی وجود داشت که تدریس زبان عربی بعداً حذف گردید. از ابتدای سال 1920 در سراسر ترکستان، از جمله در شمال [[تاجیکستان]] کنونی، نهضت مبارزه با بی‌سوادی شروع به فعالیت نمودند. در تقسیمات کشوری در ترکستان 4828 مؤسسه آموزشی فعالیت می‌نمود.


سال 1922 در كان‌بادام «دار التّدريس» تأسيس گرديد كه به پذيرش فارغ‌التحصيلان كلاس 4 اختصاص داشت كه در برنامة تعليمي آن رياضيات، شيمي، جغرافيا، طبيعت‌شناسي، دين و زبان عربي وجود داشت كه تدريس زبان عربي بعداً حذف گرديد.
تا سال تحصیلی 1918-1919 در ترکستان چندین دوره 3 و 6 ماهه تربیت معلم فعال بود که به واسطه آنها 3661 معلم برای مکاتب ازبکی، تاجیکی، تاتاری و روسی فارغ‌التحصیل شده‌اند. طبق اطلاع کمیساریای معارف خلق ترکستان از 15 فوریه تا 31 دسامبر سال 1920 تعداد 3814 نفر این دوره‌ها را به پایان رسانده‌­اند. از کل فارغ‌التحصیلان سال 1920-21 که 2673 نفر را تشکیل می‌دادند، 985 ازبک، 213 تاجیک و مابقی نمایندگان از دیگر ملیت‌ها بودند.


از ابتداي سال 1920 در سراسر تركستان، از جمله در شمال تاجيكستان كنوني، نهضت مبارزه با بي‌سوادي شروع به فعاليت نمودند. در تقسيمات کشوری در تركستان 4828 مؤسسة آموزشی فعاليت مي‌نمود.
سال 1920 در ترکستان 7 انستیتوی معارف تشکیل شد که 6 تای آن به زبان‌های ازبکی و [[زبان تاجیکی|تاجیکی]] فعالیت می‌نمود. برای معلم‌های ملیت‌های محلی انستیتوی مخصوص معارف تشکیل شد. تا ماه ژوئن سال 1921 حدود 2 هزار معلم برای دوره‌های مبارزه با بی‌سوادی آماده شد. در سال 1922 در ترکستان 62 مؤسسه آموزشی حرفه‌ای و تکنیکی، 12 آموزشگاه آموزگاری، 11 آموزشگاه متوسطه [[کشاورزی در تاجیکستان|کشاورزی]]، 14 مکتب حزبی، آموزشکده‌های طبی، بدیعی، [[موسیقی در تاجیکستان|موسیقی]] و دیگر مؤسسات آموزش مخصوص فعال بود که در آنها 5890 نفر تحصیل می‌کردند.


تا سال تحصيلي 1918-1919 در تركستان چندين دوره 3 و 6 ماهة تربيت معلم فعال بود كه به واسطة آنها 3661 معلم براي مكاتب ازبكي، تاجيكي، تاتاري و روسي فارغ‌التحصيل شده‌اند. طبق اطلاع كميسارياي معارف خلق تركستان از 15 فوريه تا 31 دسامبر سال 1920 تعداد 3814 نفر اين دوره‌ها را به پایان رسانده­اند. از كل فارغ‌التحصيلان سال 1920-21 كه 2673 نفر را تشكيل مي‌دادند، 985 ازبك، 213 تاجيك و مابقي نمايندگان از ديگر مليت‌ها بودند.
در سال تحصیلی 1923-24 در حدود ترکستان 4 مؤسسه آموزش عالی دارای 4150 دانشجو وجود داشت. سال 1921 کمیسیون فوق‌العاده ترکستان با هدف مبارزه بابی‌سوادی تأسیس شد که به وسیله­‌ی آن تا 1 آوریل سال 1924 در حدود 447 مکتب برای بی‌سوادان و 28 مکتب برای کم‌سوادان تأسیس شد که مهلت تحصیل در آنها 6 ماه بود. از مجموع  447 مکتب محو بی‌سوادی، 214 مکتب به زبان ازبکی، 75 مکتب به زبان قرقیزی، 39 مکتب به زبان ترکمنی، 109 مکتب به [[زبان روسی]] و 10 مکتب دیگر برای سایر زبان‌های اقلیت‌های ملی بود. اما برای زبان تاجیکی هیچ مکتبی وجود نداشت و تاجیکان به زبان ازبکی تحصیل می‌نمودند<ref>شکوراف، م (1969). رساله تاریخی تشکل مدنیت سوسیالیستی تاجیک. دوشنبه، ص 39.</ref>.


سال 1920 در تركستان 7 انستيتوي معارف تشكيل شد كه 6 تاي آن به زبان‌هاي ازبكي و تاجيكي فعاليت مي‌نمود. براي معلم‌هاي مليت‌هاي محلي انستيتوي مخصوص معارف تشكيل شد. تا ماه ژوئن سال 1921 حدود 2 هزار معلم براي دوره‌هاي مبارزه با بي‌سوادي آماده شد.
بعد از فروپاشی حکومت بخارا در سال 1920 و تأسیس جمهوری خلقی شوروی بخارا، کمیته نظارت معارف تأسیس شد که در هر محل نمایندگان خود را داشت. 15 مارس سال 1921 در [[شهر دوشنبه]] شعبه معارف خلق بخارای شرقی تشکیل شد. ماه ژوئیه همان سال نخستین ‌انجمن کارمندان معارف خلق تشکیل شد که در آن مسائل و مشکلات آموزش و پرورش مورد بررسی جدی قرار گرفته، از کمبود معلمان نگرانی وجود داشت. بر اساس فرمان این انجمن برای آماده نمودن آموزگاران، دوره‌های کوتاه‌مدت آموزشی، آموزشکده‌ها و انستیتوی تربیت معلم تأسیس شد.
{| class="wikitable"
|'''6'''
|}در سال 1922 در تركستان 62 مؤسسة آموزشي حرفه‌اي و تكنيكي، 12 آموزشگاه آموزگاري، 11 آموزشگاه متوسطة كشاورزي، 14 مكتب حزبي، آموزشكده‌هاي طبي، بديعي، موسيقي و ديگر مؤسسات آموزش مخصوص فعال بود كه در آنها 5890 نفر تحصيل مي‌كردند.


در سال تحصيلي 1923-24 در حدود تركستان 4 مؤسسة آموزش عالي داراي 4150 دانشجو وجود داشت. سال 1921 كميسيون فوق‌العادة تركستان با هدف مبارزه بابي‌سوادي تأسيس شد كه به وسیله­ی آن تا 1 آوريل سال 1924 در حدود 447 مكتب براي بي‌سوادان و 28 مكتب براي كم‌سوادان تأسيس شد كه مهلت تحصيل در آنها 6 ماه بود. از مجموع  447 مكتب محو بي‌سوادي، 214 مكتب به زبان ازبكي، 75 مكتب به زبان قرقيزي، 39 مكتب به زبان تركمني، 109 مكتب به زبان روسي و 10 مكتب ديگر براي ساير زبان‌هاي اقليت‌هاي ملي بود. اما براي زبان تاجيكي هيچ مكتبي وجود نداشت و تاجيكان به زبان ازبكي تحصيل مي‌نمودند(شكوراف، 1969: 39).
بعد از توسعه و نوسازی کمیته نظارت معارف در سال 1924 دستگاه این وزارتخانه از هیأت رئیسه، شعبه‌های عمومی، مالیه، تأمینات، تربیه اجتماعی، شورای علمی، کمیته کل [[سیاست و حکومت تاجیکستان|سیاسی]] و معرفتی شامل بوده، در شورای علمی کمیسیونی تأسیس شده بود که به آموزش و حفظ یادبودها و جشنواره‌­های [[تاریخ تاجیکستان|تاریخی]] و [[نظام فرهنگی تاجیکستان|فرهنگی]] بخارا اختصاص یافته بود. شعبه اجتماعی دارای دو بخش مؤسسات مکتبی و پیش‌مکتبی بود. کمیته کل سیاسی و معرفتی به مبارزه با بی­‌سوادی نظارت نموده و مکتب حزبی نیز ناظر بر کتابخانه‌ها و قصرهای فرهنگی، [[تئاتر و هنرهای نمایشی تاجیکستان|تئاترها]]، [[سینمای تاجیکستان|سینماها]]، انتشارات، [[موزه‌های تاجیکستان|موزه‌ها]] و چای‌خانه‌های سرخ بود.


بعد از فروپاشي حکومت بخارا در سال 1920 و تأسيس جمهوري خلقي شوروي بخارا، كميتة نظارت معارف تأسيس شد كه در هر محل نمايندگان خود را داشت. 15 مارس سال 1921 در [[شهر دوشنبه]] شعبة معارف خلق بخاراي شرقي تشكيل شد. ماه ژوئية همان سال نخستين ‌انجمن كارمندان معارف خلق تشكيل شد كه در آن مسائل و مشکلات آموزش و پرورش مورد بررسي جدي قرار گرفته، از كمبود معلمان نگراني وجود داشت. بر اساس فرمان اين انجمن براي آماده نمودن آموزگاران، دوره‌هاي كوتاه‌مدت آموزشي، آموزشكده‌ها و انستيتوي تربيت معلم تأسيس شد.
پس از غلبه انقلاب در بخارا در حدود 50 مکتب در سطوح مختلف تأسیس شد که مهم‌ترین آن‌ها طبق خاطرات محمدعلی بلجوانی در «تاریخ نافعی»، مکتب سیاسی- نظامی در بالای ارگ عالی، مکتب سیاسی در لب حوض دیوان‌بیگی، مکتب «احضار قرض» و «توران تودَسی» در لب حوض خالداربیگی‌جان، مکتب صناعت در منزل اولیاقل‌بیگ دیوان‌بیگی، مکتب موسیقی در لب حوض دستورخانه‌چه، در منزل توره چارجویی، مکتب شمس‌العارفین در لب حوض قاضی‌کلان، مکتب «دارالمعلمین فارسی» در گذر خیابان و غیره بودند. از مشهورترین مدارس بخارا کوکَلداش  «دارالفنون» و مدرسه میر عرب «دارالمدرسین» بود که تقریباً 300  مدرس و عالم بخارا را به تدریس جذب کرده بود<ref>مختاراف، ا (1989). مجله صدای شرق، شماره 2، ص 113.</ref>.


بعد از توسعه و نوسازي كميتة نظارت معارف در سال 1924 دستگاه اين وزارتخانه از هيأت رئيسه، شعبه‌هاي عمومي، ماليه، تأمينات، تربية اجتماعي، شوراي علمي، كميتة كل سياسي و معرفتي شامل بوده، در شوراي علمي كميسيوني تأسيس شده بود كه به آموزش و حفظ يادبودها و جشنواره­های تاريخي و فرهنگي بخارا اختصاص يافته بود.
کمیته نظارت معارف در شهر [[مسکو]]، خانه معارف را تأسیس کرد که در آن بیش از 200 نفر برای ورود به مکاتب مختلف [[روسیه]] تحصیل می‌نمودند. همچنین برای تحصیل در آلمان و ترکیه در حدود 100 نفر فرستاده شد. رهبر گروه جوانان اعزامی به آلمان [[میرزا عبدالواحد منظم]] بود<ref>تبراف (1991). حیات، ادبیات، رئالیسم. دوشنبه، ص 67.</ref>.
{| class="wikitable"
|'''9'''
|}شعبة اجتماعي داراي دو بخش مؤسسات مكتبي و پيش‌مكتبي بود. كميتة كل سياسي و معرفتي به مبارزه با بي­سوادي نظارت نموده و مكتب حزبي نيز ناظر بر كتابخانه‌ها و قصرهاي فرهنگي، تئاترها، سينماها، انتشارات، موزه‌ها و چاي خانه‌هاي سرخ بود.


پس از غلبة انقلاب در بخارا در حدود 50 مكتب در سطوح مختلف تأسيس شد كه مهمترين آنها طبق خاطرات محمدعلي بلجواني در «تاريخ نافعي»، مكتب سياسي- نظامي در بالاي ارگ عالي، مكتب سياسي در لب حوض ديوان‌بيگي، مكتب «احضار قرض» و «توران تودَسي» در لب حوض خالداربيگي‌جان، مكتب صناعت در منزل اولياقل‌بيگ ديوان‌بيگي، مكتب موسيقي در لب حوض دستورخانه‌چه، در منزل تورة چارجويي، مكتب شمس‌العارفين در لب حوض قاضي‌كلان، مكتب «دارالمعلمين فارسي» در گذر خيابان و غيره بودند. از مشهورترين مدارس بخارا كوكَلداش  («دارالفنون») و مدرسة مير عرب («دارالمدرسين») بود كه تقريباً 300  مدرس و عالم بخارا را به تدريس جذب كرده بود(مختاراف، 1989:  113).
سال 1923 کمیته نظارت معارف بخارا دارای 43 باب مکاتب درجه یک با 2856 دانش آموز، 2 باب مکاتب درجه دوم با 285 دانش آموز، 8 باب مکاتب شبانه‌روزی بود. سال 1923 در بخارا 40 مکتب مبارزه با بی‌سوادی دارای 2726 محصل و سال 1924 ،41 مکتب مبارزه با بی‌سوادی دارای 8200 محصل فعالیت می‌نمود.


كميتة نظارت معارف در شهر مسكو، خانة معارف را تأسيس كرد كه در آن بيش از 200 نفر براي ورود به مكاتب مختلف روسيه تحصيل مي‌نمودند. همچنين براي تحصيل در آلمان و تركيه در حدود 100 نفر فرستاده شد. رهبر گروه جوانانِ اعزامي به آلمان ميرزا عبدالواحد منظم بود(تبراف،1991: 67).
در تقسیمات ملی کشوری در ولایات اوراتپه 16، پنجکنت 5، حصار 4، بدخشان 3، کولاب 3، غرم 1 مکتب شوروی فعال بود<ref>شکوراف، م (1969). رساله تاریخی تشکل مدنیت سوسیالیستی تاجیک. دوشنبه، ص54.</ref>. مکاتب اوراتپه دارای 573 دانش آموز و 29 معلم، پنجکنت دارای 704 دانش آموز و 6 معلم و بدخشان دارای 75 دانش آموز و 4 معلم بودند<ref>زهریی، حسن (1391). جامعه و فرهنگ [[تاجیکستان]]. تهران: [https://www.icro.ir/ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی] (در دست انتشار)، ص 322-344.</ref>.


سال 1923 كميتة نظارت معارف بخارا داراي 43 باب مكاتب درجة يك با 2856 دانش‌آموز، 2 باب مكاتب درجة دوم با 285 دانش‌آموز، 8 باب مكاتب شبانه‌روزي بود. سال 1923 در بخارا 40 مكتب مبارزه با بي‌سوادي داراي 2726 محصل و سال 1924 ،41 مكتب مبارزه با بي‌سوادي داراي 8200 محصل فعاليت مي‌نمود.
== نیز نگاه کنید به ==
[[پیشینه آموزش کانادا]]؛ [[پیشینه آموزش روسیه]]؛ [[پیشینه آموزش افغانستان]]؛ [[پیشینه آموزش تونس]]؛ [[پیشینه آموزش ژاپن]]؛ [[پیشینه آموزش کوبا]]؛ [[پیشینه آموزش لبنان]]؛ [[پیشینه آموزش مصر]]؛ [[پیشینه ی آموزش در چین باستان]]؛ [[پیشینه آموزش سنگال]]؛ [[پیشینه آموزش فرانسه]]؛ [[پیشینه آموزش آرژانتین]]؛ [[پیشینه آموزش و پرورش در مالی]]؛ [[پیشینه آموزش ساحل عاج]]؛ [[پیشینه آموزش زیمبابوه]]؛ [[پیشینه آموزش تایلند]]؛ [[پیشینه آموزش اسپانیا]]؛ [[پیشینه آموزش سیرالئون]]؛ [[پیشینه آموزش قطر]].


در تقسيمات ملي کشوری در ولايات اوراتپه 16، پنجكنت 5، حصار 4، بدخشان 3، كولاب 3، غرم 1 مكتب شوروي فعال بود(شكوراف ، 1969: 54). مكاتب اوراتپه داراي 573 دانش‌آموز و 29 معلم، پنجكنت داراي 704 دانش‌آموز و 6 معلم و بدخشان داراي 75 دانش‌آموز و 4 معلم بودند.
== کتابشناسی ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۵۲

مراکز اصلی تعلیم و تربیت در اوایل سده 20 میلادی در تاجیکستان و آسیای میانه عبارت بودند از مساجد، مکاتب سنتی، مدارس، مکاتب روسی- محلی، مکاتب اصول جدید، مکاتب شوروی، آموزشکده و دانشگاه­‌های شوروی.

مسجد جامع تاجیکستان (1403). برگرفته از سایت خبرآنلاین، قابل بازیابی از https://www.khabaronline.ir/news/1775623/

مساجد

از آنجا که در اکثر مساجد شهرها و روستاهای آسیای میانه در آن زمان، مکاتب سنتی نیز فعال بودند، مسجد علاوه بر مکان طاعت و عبادت، از مراکز اساسی آموزش و پرورش نیز به شمار می‌رفت.

طبق گزارش استانداری خجند، در تاریخ 30 نوامبر سال 1905 در شهر اوراتپه 10 و روستاهای اطراف آن 36، در شهر دَلیان 11 و روستاهای اطراف 27، در شهرستان 7 و روستاهای اطراف 14، در غانچه 9 و روستاهای اطراف 48 مسجد (آکادمی دولتی ملی جمهوری شوروی سوسیالستی تاجیکستان، 6-8) و در مجموع 162 مسجد فعالیت آموزشی داشتند. طبق آمار م.م. ورسکی سال 1905 در ولایت قسته‌کوز ناحیه خجند 56 مسجد فعال بود که در 54 باب آن  فعالیت آموزشی نیز داشتند[۱].

بر اساس گزارش گریبنکن در بیک‌گری‌های فلغر، مسچاه، یغناب و فان 161 مسجد وجود داشت. تا سال 1907 در شهر خجند 20 مسجد وقفی و مکتب از جمله مساجد داملا خال، ملا تورسون، خلیفه ملاجان، پَخْتَکَش، تنکن، چقورک، ملاصالح، خواجه ماهروی، شورقرغان، صادق‌خواجه، طهارتخانه، آلکاری، ملا زرگر، خواجه باقرآباد، میرزاشریف و غیره وجود داشت. تعداد مساجد عمومی شهر خجند در سال 1916 به 144 باب می‌­رسیده‌است. در همین دوره در ولایت شهرستان 16 مسجد از جمله مساجد نوروز آقالک و بیگلر در روستای شهرستان، مساجد دروازه بابا، سرابی، سلطان در روستای سرابی، مساجد زرگران، چرمگران در روستای ینگقرغان، مساجد دادانظرخواجه، سرتراشان، قوشگران، الکاران در دهه قیّارمه، مسجد علی‌بای در دهه سرابای و غیره فعال بودند[۲]. طبق نوشته محمدعلی بلجوانی در «تاریخ نافعی» سال 1916 در بخارا 296 مسجد پنج‌وقته و 18 مسجد جامع فعال بود[۳]. تعداد مساجد بخارا را در این دوره آ. سخریوا 218 باب می‌نویسد[۴].

در دوره انقلاب بخارا در گذرهای مختلف شهر کولاب، از جمله در گذر دروازه تیله‌بای 4 مسجد، گذر قوال‌ها 2 مسجد، گذرهای صالح‌بای، ملا نظام، بازاربای، سنگاب، حاجی رجب‌بای، سر بازار، چرمگر پایین، نانوای پایان، نانوای بالا و غیره مساجدی با مکتب‌خانه‌ها فعالیت داشتند. در همین دوره در دوشنبه نیز 14 مسجد فعال بود که 13 باب آن دارای مکتب­‌خانه بود[۵].

مکتب­‌های سنتی

یکی از مراکز اصلی‌ آموزش کودکان، مکاتب سنتی بودند. چنین مکاتبی تقریباً در سراسر شهرها و روستاهای آسیای میانه وجود داشتند. اما این اماکن بسیار کوچک و برای آموزش و پرورش نامناسب بودند، همان گونه که استاد صدرالدین عینی مکتبی را که در آن تحصیل کرده، چنین بیان می‌نماید:

«مکتب یک خانه تنگ بود، دو در داشت که یکی از آنها در درآمد یک ‌طبقه بود. آن در را  هم در وقت‌های سرما می­‌بستند. در دیگرش دریچه‌ای بود که سه چهاریک آرشِن قد و نیم آرشن بر داشت. مکتبدارمان (معلمان) به وی یک کاغذ (تریزه کاغذی) کرده برای در برف و باران ندریدن آن به کاغذش روغن زغیر مالیده بود… مکتب‌خانه از زیر سقف، از جایی که سقف با دیوار پیوند می‌یابد، از دو طرف دوتایی روزن‌های چهاریک آرشنی داشته باشد هم، روشنای­ی‌هایی از روزن‌ها می‌درآمدند، نه به زمین مکتب بلکه به روی خود: به دیوار خانه به زیر سقف می‌افتادند. زمین این خانه را که همه وسعت آن تخمیناً چهار آرشن در چهار آرشن، یعنی 16 آرشن مربع بود، چهار سِنج از بالای یکدیگر گذرانده کشیده، درونش را به 9 قسم جدا کرده بودند که گویا در درون مکتب 9 آخورچه به وجود آمده بودند. در آخورچه گوشه پیشگاه این خانه که دریچه هم آنجا بود، جای مکتب‌دارنشین بوده، آخورچه پیش درِ درآمد کَفش‌کَش بود و در آخورچه‌های دیگر بچگان می‌نشستند[۶]».

در مورد کتاب­‌های آموزشی مکاتب سنتی، می­توان گفت که «چهار کتاب» پس از قرآن، دومین کتابی است که علاوه بر اینکه در بین مردم شهرت دارد در این مکاتب نیز تدریس می­‌شد. همانطور که از عنوان آن برمی‌آید، این کتاب عبارت است از چهار کتاب مستقل با مؤلفان گوناگون. قسمت‌­های اول و چهارم به نظم و بخش­‌های دوم و سوم به نثر نوشته شده‌بود. از مطالعه کتاب چنین برمی‌آید که مؤلف قسمت نخست از بخارا بوده‌است. قسمت چهارم «پندنامه»ی عطار است. مؤلفان کتاب‌های دوم و سوم نامعلوم‌اند. این کتاب یک پندنامه بسیار جالب و پرارزشی است که در طول قرون متمادی مسلمانان از آن بهره‌ می‌­بردند. کتاب اولِ «چهارکتاب» با بیت‌های:

ابتــــــدا می‌کنـــم به نام خدا

کز دو حرف آفرید ارض و سما

نام حـق بر زبـــــان همی‌رانم[۷]

کــه به جان و دلــم همی‌خوانم

آغاز شده، پس از ستایش خداوند و پیامبران، مؤلف موضوع‌هایی را از قبیل فرایض و آیین وضو، مستحبّات و مکروهات وضو، شکننده طهارت، فرایض و سنت‌های غسل، مقدار آب وضو، موجبات غسل، فرایض و ناقضات تیمم، دوازده فرض، واجبات نماز، سجده نحو، سنت‌های نماز و نمازهای فریضه، سنت‌های شب و روزی، روزه ماه شریف رمضان، مکروهات روزه، کفارت روزه را مطرح نموده‌است. کتاب دوم از چهار فصل تشکیل شده‌است: 1. در بیان معرفت ایمان. 2. در بیان معرفت اسلام. 3. در بیان طهارت. 4 در بیان معرفت نماز. کتاب سوم در بیان چهار علم است: 1. علم توحید. 2. علم نماز. 3. علم روزه. 4. علم حیض و نفاس.

کتاب چهارم «چهارکتاب» پس از ستایش خداوند، شامل این موضوع‌ها می‌شود. «در اظهار نعت سیدالمرسلین»، «در فضیلت ائمه دین مجتهدین رحمت‌الله علیه»، «مناجات به جناب موجب‌الدعوات»، «در بیان مخالفت نفس اماره»، «در بیان فواید خاموشی»، «در بیان عمل خالصاً لالله»، «در بیان سیرت ملوک»، «در بیان اهل سعادت»، «در بیان سبب عافیت»، «در بیان تواضع و صحبت درویشان»، «در بیان علامت شقاوت»، «در بیان ریاضت نفس»، «در بیان فضیلت فقر»، «در بیان دریافتن حقیقت نفس اماره»، «در بیان آثار ابلهان»، «در بیان عقل و عاقلان»، «در بیان فضیلت ذکرالله»، «در بیان عمل چهار چیز»، «در بیان خصلت ضمیمه»، «در بیان آداب پند و نصیحت»، «در بیان علامت مدبران»، «در بیان مذمّت خشم و غضب»، «در بیان بی‌ثباتی چهار چیز»، «در بیان آن که چهار چیز کمال یابد»، «در بیان آنکه بازگرداندن آن محال است»، «در بیان غنیمت دانستن عمر»، «در بیان خاموشی و سخاوت»، «در بیان چهار چیزی که خواری آورد»، «در بیان عطای حق تعالی»، «در بیان باعث زوال سلطنت»، «در بیان آن که عمر را بکاهند»، «در بیان آن که آبرو را بیافزاید»، «در علامت مرد نادان»، «در بیان طریق زندگانی»، «در بیان احتراز از دشمنان»، «در بیان آن که با مردم خواری آورد»، «در بیان زندگانی با خوشی»، «در بیان آن که اعتمادی را نشاید»، «در بیان نصیحت و خیراندیشی»، «در بیان کرامت حق تعالی»، «در بیان فرو خوردن خشم در وقت غضب»، «در بیان جهان فانی»، «در بیان معرفت الله تعالی»، «در بیان مذمت دنیای دون»، «در بیان خاصیت ورع»، «در بیان فایده تقوی»، «در بیان فواید خدمت نیکان»، «در بیان فضیلت صدقه»، «در بیان فضیلت مهمان»، «در بیان علامت مرد احمق»، «در بیان علامت مرد فاسق»، «در بیان علامت مرد شقی»، «در بیان علامت مرد بخیل»، «در بیان قساوت قلب»، «در بیان حاجت خواستن»، «در بیان قناعت ورزیدن»، «در بیان نتایج سخاوت»، «در بیان کارهای شیطانی»، «در بیان علامت مرد منافق»، «در بیان علامت مرد متقی»، «در بیان علامت اهل جنت»، «در بیان آن که در دنیا از آن خوش نباید بود»، «پند و نصیحت»، «در بیان فواید صبر و ثبات»، «در بیان تجرید و تفرید»، «در بیان کرامت‌های الله تعالی»، «در بیان آن که دوستی را نشاید»، «در بیان غمخواری کردن با مردم»، «در بیان فایده صله رحم»، «در بیان فضیلت فتوت»، «در بیان فضیلت فقر»، «در بیان انتباه از غفلت». هر مکتب یک کلاس و یک معلم داشت که در آن کودکان 4 تا 15 ساله تحصیل می‌کردند. تعداد دانش آموزان چنین مکاتبی حداقل 5 یا 6 و حداکثر 25 تا 30 نفر بود.

از آنجا که دولت برای تأسیس مکاتب و روند آموزش و پرورش کودکان بودجه‌ای اختصاص نمی‌داد، اشخاص سرشناس یا خود مردم محل، یا روستا با مشارکت یکدیگر مکتب را ساخته و فعال می‌کردند و از آنجایی که برای تعلیم علوم دینی دریافت پول گناه محسوب می‌شد، مکتب‌داران با کسب درآمد از راه خطیبی، امامت جماعت، مؤذنی، دعاخوانی و همچنین تدریس دروس غیردینی مثل خوشنویسی امرار معاش می‌کردند. اما در کنار آن قبول هدایا به سبک اعیاد و جشن‌های مختلف بسیار رواج داشت.

در مکاتبی که با مشارکت عموم مردم ساخته می‌شد، در برخی موارد با معلمین قراردادی به امضا می‌رسید. که مثلاً معلم بابت تعلیم در آخر سال، از هر دانش آموز مقداری ذرت دریافت می‌گرفت. این نوع مکتب‌ها از آن نوعی بودند که وقف نداشتند[۸]. در مکاتب سنتی نه تنها پسران بلکه دختران نیز تحصیل می‌نمودند. چنان که سال 1871م. در خجند 9 نفر، در اوراتپه 7 نفر، در جِزّخ 5 نفر، در سمرقند 15 نفر و در تاشکند 25 نفر «بی‌بی‌خلیفه‌» به تدریس اشتغال داشتند. سال 1890 م. از 19383 دانش آموز مکاتب استان سمرقند، 813 نفر دختر بودند. طبق آمار رسمی سال 1908م. در حدود کشور ترکستان 5910 مکتب سنتی فعال بود که 73316 دانش آموز داشتند که از جمله در شهرستان خجند در 273 مکتب 3824 دانش آموز تحصیل می‌کردند[۹] که از میان آنها مکتب­‌خانه‌های صادق‌بای، ظریف‌بای، میرعالم‌بای، مل اعاشوربای، خواجه ‌جانبای، باباکلان‌بای، آته‌میرگن‌بای وقفی بودند.

در سال 1910م. در اوراتپه در 36 مکتب 550 دانش آموز از جمله 67 دختر تحصیل می‌کردند. در سال 1913م. نیز در خجند 38 مکتب فعال بود که در 8 مکتب آن 97 نفر دختر تحصیل می‌کردند. در اوایل سال 1916م.  در سراسر آسیای میانه 7101 مکتب سنتی، از جمله در بخارا 360 و در خجند 279 باب فعالیت داشتند. در دوره تقسیمات حدود آسیای میانه، در اوراتپه 113، حصار 678، کولاب 341، غرم 462، قرغان‌تپه 62، پنجکنت 21 باب مکتب سنتی فعال بودند[۱۰].

مکتب‌های روسی- محلی

حکومت روسیه تزاری در آسیای میانه و قزاقستان مراکز آموزشی‌ای را با نام مکاتب روسی- محلی تأسیس نمود. زمان تحصیل در چنین مکاتبی 6 تا 8 سال بود که دانش آموزان از سن 8 تا 20 ساله پذیرفته می‌شدند. زمان آغاز تحصیل از 1 اگوست بود که تا اول ژوئن ادامه می‌یافت و به دانش آموزان خواندن و نوشتن به زبان‌های روسی و محلی، آموزش چهار روش حساب، ترجمه از زبان محلی به روسی و همچنین تعلیمات دینی مسیحی و اسلامی آموزش داده می‌شد[۱۱]. مکاتب روسی- محلی در طول فعالیت خویش سه مرحله را پشت سر گذاشته‌است.

  • از سال 1870م. یعنی از زمان تأسیس نخستین مکتب روسی- محلی در حدود آسیای میانه تا اواسط دهه 80 قرن نوزده. این دوره‌ای است که مکاتب روسی- محلی تا اندازه‌ای پیشرفت داشت و تعداد آنها به 126 باب رسیده‌بود. این مکاتب در جا‌هایی تأسیس می‌شدند که از مناطق روس‌نشین دور بودند. زیرا هدف تربیت جوانان روسی‌دان در مناطق مختلف بود، چنان که  از 18 مکتبی که در بین سال‌های 1884-1886 میلادی تشکیل شده بود، 6 مکتب در شهرها و باقی در محل‌های دوردست بودند؛
  • از نیمه دوم سال‌های دهه 80 تا نیمه اول سال‌های 90 قرن نوزده. در این دوره به خاطر کمبود کتاب‌های درسی، نرسیدن معلمان، موجود نبودن برنامه مشترک و واحد آموزشی، عدم وجود محیط مناسب برای تدریس زبان روسی در مکاتبی که در محل‌های دوردست تشکیل شده بودند، مکاتب روسی- محلی نه تنها افزایش نیافت، بلکه برخی از آنها نیز تعطیل شد؛
  • از نیمه دوم سال‌های 90 قرن 19 و بعد. در این دوره رشد نسبی مکاتب روسی- محلی به چشم می‌خورد. این بدان علت بود که برخی از اهالی محلی ضرورت و اهمیت آموزش زبان روسی را درک کرده، فرزندان خود را به چنین مکاتبی می‌فرستادند. همچنین برنامه واحد آموزشی تهیه شده، مکاتب به کتاب‌های درسی و امکانات آموزشی نسبتاً مناسبی مجهز شدند.

نخستین مکتب روسی- محلی در حدود آسیای میانه سال 1870 به ابتکار فرماندار ابرام‌اف در شهر سمرقند تأسیس یافت. سال 1883 میلادی اخذ مجوز رسمی برای تأسیس چنین مکاتبی در قلمروی فرمانداری کل ترکستان از وزارت علوم روسیه درخواست شد که در 30 ژانویه سال 1886م. با آن موافقت شد. همان سال در کشور 14 مکتب از این نوع فعال بود[۱۲].

سال 1887 برنامه واحد آموزشی تهیه گردید و همان سال در پنج­کنت، سال 1888 در اوراتپه، سال 1894 در بخارا، سال 1895 در خجند نخستین مکاتب روسی- محلی افتتاح شدند. سال 1895 در کشور 23 مکتب روسی- محلی فعالیت می‌نمود. سال 1907 برنامه جدید آموزش و پرورش مکاتب روسی- محلی راه‌اندازی شد و سال 1908 تعداد چنین مکاتب به 126 باب رسید که در آنها 6213 دانش آموز تحصیل می‌نمودند. در سال 1905 در دو مکتب روسی- محلی خجند 66 نفر تحصیل می‌کردند. سال 1909 به کمک افسران دسته مرزبانان روسیه در خاروغ مکتب روسی- محلی تأسیس شد که در آن 8 کودک بدخشانی تحصیل می‌کردند که تا سال 1911 تعداد دانش آموزان آن به 18 نفر و در سال 1913 به 26 نفر رسید[۱۳].

سال 1911 در سراسر کشور 143 مکتب روسی- محلی فعال بود که در آنها 8961 دانش آموز تحصیل می‌کردند. در سال 1913 تعداد دانش آموزان این مکاتب به 17300 نفر رسیده که 704 معلم، از جمله 30 معلم غیرروس امر تدریس را بر عهده داشتند. در تاجیکستان کنونی در سال 1911 جمعاً 10 مکتب روسی- محلی فعال بود که 396 دانش آموز و 13 معلم داشتند. از جمله در مکتب روسی- محلی شهر اوراتپه 35 نفر تحصیل می‌کرد که 2 معلم به آنها درس می‌داد و در سال 1913 مکتب روسی- محلی شهر کان‌بادام دارای 51 دانش آموز بود.

تا انقلاب اکتبر سال 1917 در سراسر کشور 167 مکتب روسی- محلی فعال بود. در تاجیکستان کنونی مکاتب روسی- محلی در شهرهای خجند، اوراتپه، کان‌بادام، پنجکنت، خاروغ، اسفره، همچنین در ناو، قِسْته‌کوز، غولک‌انداز فعالیت داشتند. در مکتب روسی- محلی تدریس بر اساس کتاب‌های درسی «استاد اول» س.عزیزاف، «کتاب خوانش» و «حساب» س.م. ترامینسکی، «معلم ثانی» علی اصغر کلینن، «دستور آموزش عملی زبان فارسی» پ. نلوسکین و غیره صورت می‌گرفت.

در اکثر مکاتب روسی- محلی دوره‌های شبانه نیز وجود داشت که در آنها بزرگسالان آموزش می‌دیدند که از جمله در دوره شبانه مکتب خجند 34 نفر و در اوراتپه 20 نفر درس می‌خواندند. معلمان مکاتب روسی- محلی از دانشسرای شهر تاشکند فارغ‌التحصیل می‌شدند. باید یادآور شد که در مجموع کیفیت آموزش و پرورش در مکاتب روسی- محلی در سطح پایین بود. چنین مکاتبی در مقایسه با مکاتب اصول جدید از رشد بالایی برخوردار نبودند و میان مردم محلی نتوانستند از نفوذ زیادی برخوردار شوند، چنانکه از سال 1895 تا سال 1917 در شهر خجند جمعاً فقط 19 نفر توانستند چنین مکاتبی را به اتمام برسانند[۱۴]. طبق گزارش یکی از مسئولان محلی حکومت روسیه پادشاهی به نام م. ورسکی که در مورد پایین بودن سطح علمی و آموزشی جوانان محلی پس از 5-6 سال تحصیل در مکاتب روسی- محلی تحقیق کرده‌بود، آمده‌است که در این مکاتب نه تنها نوشتن صحیح، بلکه درست به روسی حرف زدن هم تدریس نمی‌شود[۱۵].

در ابتدای قرن 20م. در ردیف مکاتب روسی- محلی در آسیای میانه، آموزشگاه‌های حرفه‌ای روسی- محلی نیز تأسیس یافت که در آنها تحصیل به زبان روسی صورت می‌گرفت. نخستین آموزشگاه از این نوع در شهر خجند در سال 1907 تأسیس شد که در آن 57 نفر تحصیل می‌کردند. سال 1914 در خجند 2 باب آموزشگاه حرفه‌ای روسی- محلی فعال بود. سال 1917 در کنار آموزشگاه‌­های درجه یک، 28 آموزشگاه درجه دو نیز فعال بود[۱۶].

مکاتب اصول جدید

در اواخر قرن 19م. تحت تأثیر آموزش در کشورهای ترکیه، ایران، مصر، تاتارستان، همچنین مکاتب روسی در شهرهای تاجیک‌نشین بنیاد نموده مهاجرین روس در آسیای میانه، چنین مکاتبی تأسیس شد. دروه تحصیل در مکاتب اصول جدید 4 و یا 6 ساله بود که در آنجا در کنار علوم دینی، علوم دنیوی نیز تعلیم داده می‌شد.

در مکاتب اصول جدید چنین موادی آموزش داده می‌شد.

«بخش اول: الفبا، خوانش، دینیات، املاء، اصول حفظ درس. بخش دوم: دینیات، قرائت، زبان ترکی، املاء، اصول حفظ درس، حساب، طرز دعا، صحبت. بخش سوم: قرآن مجید، اصول دین، قرائت زبان ترکی، تاریخ، حساب، املا، اصول حفظ درس، صحبت. بخش چهارم: قرآن مجید، آموزش اصول دین، تاریخ اسلام، زبان عربی، جغرافیا، حساب، مقاله‌نویسی، اصول حفظ درس، صحبت. بخش پنجم: قرآن مجید، قانون‌شناسی اصول دین، حساب، جغرافیا، مختصر علوم طبیعی، حدیث، صحبت با شاگردان».

در این مکاتب در یک هفته 23-25 ساعت تدریس می‌شد، اما برنامه آموزشی فوق نه در همه جا و نه همه وقت به طور کامل رعایت نمی‌شد. با تأسیس مکاتب اصول جدید در آسیای میانه، مناسبت مقامات حکومت پادشاهی روسیه با شهر بخارا مختل شد، چنانکه سردار نظامی شهر تاشکند نوشته بود که:

«مکاتب اصول نو با وارد نمودن تدریس درس‌های نو جغرافیا، حساب، تاریخ، آشنایی با زبان روسی در برنامه‌های آموزشی و با قرار گرفتن در مقابل طرز زندگی کهنه، نزاع و اختلاف انداختند. ما این اختلافات را از یک طرف به عنوان نشانه پیشرفت علم و تکنیک تبریک نموده، اما از سوی دیگر هشدار می‌دهیم که اگر نظارت بیشتری بر این مکتب­ها نشود، خطر پان‌اسلامیسم غیرقابل اجتناب است[۱۷]».

نخستین مکتب اصول جدید در آسیای میانه طبق معلومات ن.پ. آسترامف در سال 1890 در وادی فرغانه از جانب معلمان تاتار تأسیس شد. در ابتدا رشد این مکاتب کم بود، اما از آغاز انقلاب اول روسیه، تکثیر آنها بیشتر شد، از جمله در سال 1910 در ولایت فرغانه 28 مکتب اصول جدید فعالیت می‌نمود. ماه فوریه همان سال فرماندار فرغانه در گزارش خود به دبیرخانه فرماندار کل ترکستان اطلاع یادآور شد که در هر یک از این مکاتب جدید از 25 تا 100 و حتی 200 دانش آموز تحصیل می‌نمایند. این مکاتب جای مکتب‌های کهنه را گرفته، موجودیت مکتب‌های روسی- محلی را با خطر مواجه کرده‌اند.

در همان سال در خجند 7، ولایت هفت­رود 7، ولایت سمرقند 5، ولایت سیردریا 40، شهر تاشکند 17 مکتب اصول جدید فعال بود. نخستین مکتب اصول جدید در حدود تاجیکستان کنونی در سال 1910 در قسته‌کوز تأسیس شد که در آن 30 دانش آموز تحصیل می‌نمودند که در سال 1914 یک مکتب دیگر نیز تأسیس شد. در شهر خجند نیز 2 مکتب اصول جدید فعال بود.

یکی از نخستین بنیانگذاران مکتب اصول جدید تاجیکی عبدالقادر شکوری بود. این مرد فرهیخته و اندیشمند سال 1903 در زادگاهش روستای رجب‌امین سمرقند که قبلاً با اصول سنتی آموزش می‌داد، به تدریس اصول جدید می‌پرداخت. وی پس از آشنایی با روزنامه ترکی «ترجمان» به واسطه ساعت‌سازی تاتار به نام ملا بدرالدین به فکر گشادن چنین مکتب نویی می‌افتد. رحیم هاشم درباره آشنایی عبدالقادر شکوری با روزنامه «ترجمان» و تأثیر آن بر ایجاد مکتب اصول جدید چنین می‌نویسد:

«معلم من، اولین تأسیس‌کننده مکتب نو در سمرقند، عبدالقادر شکوری که یکی از معارف‌پروران پیشقدم زمان خود و یکی از فداییان نشر معارف در بین مردم تاجیک می‌باشد، نوع آشنا شدن خود را از روزنامه و روزنامه‌خوانی را چنین نقل می‌کرد «در وقت بچگی‌ام روزی برای درست کردن ساعت خود در رسته نو سمرقند به دکان ساعت‌سازی استاد بدرالدین تاتار درآمدم. در دستش ورقه‌ای را نگاه داشته می‌خواند. از روی کنجکاوی گفته پرسیدم. «این چیست که می‌خوانید؟» استاد مذکور به سؤالم چنین جواب داد: «این چیزی است که کور را بینا می‌کند و نه اینکه بینای عادی، بلکه آدم‌بین می‌گرداند!» من حیران مانده، رخصت پرسیده آن ورقه را گرفته دیدم «ترجمان» نام روزنامه بوده‌است که آن وقت‌ها در شهر باغچه‌سرای قریم نشر می‌گردید. روزنامه را برده پنهانی خوانده آورده دادم. به همین واسطه چه بودن روزنامه را فهمیدم، به خواندن آن عادت کردم. ذوق و هوسم به دانستن چیزهایی که در آن نشر می‌شد، روز به روز زیاد گردید و از سال آینده خودم به «ترجمان» آشنا شدم در سال‌هایی که من در مکتب استاد شکوری درس می‌خواندم، وی با اکثر روزنامه‌های تاتارستان و آذربایجان آشنا بود و بسیاری از مقاله‌های علمی و ادبی آن روزنامه‌ها را برای دانش آموزان خود می‌خواند و می‌فهماند و جوانان را به خواندن روزنامه ترغیب می‌کرد[۱۸]».

عبدالقادر شکوری پس از رفتن به شهر خجند و آشنایی با اصول جدید آموزش و پرورش در مکتب جدید صلاح‌الدین مجیدی تاتار، به وطن بازگشته، با اصول جدید، به تدریس می‌پردازد. وی ابتدا بر مبنای کتاب‌های درسی تاتاری «معلم اول» عبدالهادی مقصودی، «معلم ثانی»، «هفت‌یک» و کتاب‌هایی که از باغچه‌سرای، استامبول، باکو، قزان و تهران به دست آورده‌‌بود، تدریس می‌کرد و به دانش آموزان تعلیم می‌داد و بعداً خود او و دوستانش کتاب‌های درسی تهیه می‌کنند. عبدالقادر شکوری در شهر می‌خواست به آموزش و پرورش دانش آموزان بپردازد. در این باره ودود محمودی چنین می‌نویسد:

«یادم می‌آید هنوز کرسی‌های مکتبی نداشتیم. در روی زمین خان که تخت بود، به روی نَمَد و شال می‌نشستیم و در پیش چهارپایه‌های پستک داشتیم که کتاب و دفتر، سنگ‌تخته و سنگ‌قلمها را روی آنها گذاشته می‌خواندیم و می‌نوشتیم. در آن روزها و سال‌ها- سال‌های اولین قرن 20- کتابهای ما بیشتر در شهر قزان چاپ می‌شد. در این میان رساله‌های عالم‌جان بارودی، هادی مقصودی و دیگران دیده می‌شدند. یک سری کتاب‌های درسی تاجیکی را تاتارستان برای ما حاضر می‌کرد. «شرایط ایمان»، عقاید اسلامیه»، «عبادت اسلامیه»، «صد پند لقمان حکیم»، «معلم اول»، «معلم ثانی» از آن جمله بودند[۱۹]».

اما با اغوای همسایه حاجی عبدالقادر شکوری مجبور می‌شود که مکتبش را به منزل محمود خواجه بهبودی واقع در گذر یامین نزدیک قلندرخانه منتقل کند. در رابطه با انتقال مکتب به جای دیگر باید گفت که در  طول فعالیت این مکتب، یازده مرتبه مکانش عوض شده‌است. گویا وقتی که مکتب در منزل محمود خواجه بهبودی قرار داشت، کسی به وزارت علوم روسیه شکایت می‌نویسد که در مکتب شکوری به دانش­ آموزان کتاب‌های «مضر» را تعلیم می‌دهند. در این رابطه از وزارت علوم روسیه برای بازرسی مکتب نماینده می‌آید. این واقعه را ودود محمودی چنین یادآوری می‌کند:

«به معلم خبر داده‌بودند که مفتّش بزرگی آمده‌است و باید احتیاط لازم را کرد. بنابر آنچه که از کتاب‌های دانش دنیوی بود در زیر هیزم و خس و خاشاک و انبارهای خانه پنهان کرد. نقشه­‌های جغرافی، کُرّه مجسمه‌ها پنهان شد. و در روی کرسی‌ها فقط کتاب‌هایی مانند «قرآن»، «هفت‌یک»، «الفبا»، «جامع الحکایات»، «صد حکایت» در نظر حکومت پادشاهی بی ضرر نهاده شد. همه جا تمیز، منتظر مفتش بدهیبت بودیم. چند نفر آدم رسمی آمدند. هر طرف را کند و کاو کردند، پرس وجو به میان آمد، حتی لای کتاب و دفترهای بچه­‌ها را نیز دیدند. چیزی درباره مکتب و فعالیت معلمش در شکایت­‌نامه‌ها از خادمان صادق حکومت پادشاهی نوشته شده‌بود، یافت نشد[۲۰]».

چون تعداد دانش آموزان افزایش پیدا می‌کنند، شکوری در باغ موروثی پدر برای مکتب یک ساختمان بزرگ‌تر می‌سازد. برای ساخت این مکتب، در کنار شاگردان و والدین آنها، عبدالقادر خمدانچی مهندس، مقیم نجار، صیفی خوشنویس زحمت زیادی کشیدند و این بیت‌ها در وصف آن‌هاست:

اوستا مقیم نجار                                    کرده کرسی‌ها طیار

دارد خدمت بسیار                                 در مکتب سمرقند

کرده ملا عالم‌جان                                  سرشته شاگردان

اسباب و مرکب‌هاشان                             در مکتب سمرقند

در این دوره برای پرداخت هزینه‌­ی معلمان، تعمیر مکتب، خرید کتاب‌های درسی، از نیم تا سه سوم (sum) از شاگردان گرفته می‌شد. بچه‌های کم ‌بضاعت یا بی‌­بضاعت رایگان تحصیل می‌کردند.

از آنجا که مکتب از شهر دور بود و همه به خصوص در فصل سرما نمی‌توانستند در درس‌ها شرکت نمایند، لازم بود تا شکوری در داخل شهر منزلی را برای مکتب پیدا کند. محمد رحیم‌بای مغازه‌­اش را که در گذر قوشحوض بود به مکتب شکوری واگذار کرده و فرزندانش را نیر برای خواندن به آنجا فرستاد. بنای جدید مکتب بسیار بزرگی بود و هر مقطع تحصیلی در یک اتاق جداگانه قرار داشت. چون در همین اثنا برخی اشخاص متحجر و دشمن آموزش جدید، با فشار آوردن به محمدرحیم‌بای، باعث شدند تا مکتب اجباراً به منزل محمد امین‌جان نیازی تاجر انتقال یابد. در اینجا به دلیل کمبود مکان شرایط تعلیم بسیار دشوار بود. تقریباً همه 100 دانش آموز در یک اتاق بزرگ درس می­‌خواندند(سال‌های 1911-1912م.).

همین که عبدالقادر شکوری از طریق مطبوعات اطلاع یافت که در استامبول مجله‌ای با عنوان «تدریسات ابتدایه» انتشار می‌یابد، به خاطر آشنایی با آن و مکتب اصول جدید صالح‌بیک برخی از اسباب و اثاثیه و کتاب‌هایش را فروخته در سال 1912 به ترکیه می‌رود. او پیش از آن، مکاتب اصول جدید خوقند و قزان را دیده بود(1909).

شکوری پس از بازگشت از استامبول، تغییراتی را در نظام آموزش ایجاد کرد. از جمله آموزش زبان روسی را آغاز نمود که سیداحمد خواجه عجزی تدریس می‌نمود. از دیگر معلمان مکتب محمد یونس، عبدالصمد تبریزی، شاگرد شکوری و محمودی بودند. در آغاز جنگ اول جهانی مکتب شکوری به منزل باباکلان هندی در گذر رسته نو انتقال یافت.

عبدالقادر شکوری از نخستین کسانی بود که تعلیم و تربیت پسران و دختران را در یک کلاس رایج کرد. نخستین شاگردان او منوره - دختر عبدالرحمان، جمیله- دختر محمدهاشم، زینب - دختر عبدالله سبدساز بودند. بعدها همسر شکوری میسره‌خانم مکتب جدید دخترانه‌ای تأسیس نمود. رحیم هاشم می‌نویسد:

«شکوری هر سال در ماه‌های مه، ژوئن برای نمایش موفقیت‌های اصول تعلیم خود مجلس عمومی امتحانی تشکیل می‌داد. در این امتحان‌های عمومی که تا ده روز دوام می‌کرد، دَر مکتب به روی همه گشاده بود. معلم پدران و نزدیکان خوانندگان، همه طبقه‌های اهالی شهر، خصوصاً مخالفان مکتب نو را دعوت می‌کرد و در یک دو موسیم تحصیل خط­خوان، خط­نویس، از معلومات ابتدایی آگاه شدن شاگردان خود را نمایش می‌داد. به این مجلس‌های امتحان از شهرهای دیگر هم‌مسلکان معلم، معلمان، هواداران اصول نو تعلیم هم دعوت می­شدند. من در این امتحان‌ها از مردان پیشقدم آن دوره‌استاد عینی، میرزا عبدالواحد منظم، شاعر خوقندی صوفی‌زاده، معلم و مؤلف کتاب‌های درسی از تاشکند شاکرجان رحیمی، عاشورعلی ظاهری خوقندی و دیگران را اولین بار دیده‌ام. اینک در امتحان سال 1916م حمزه حکیم‌زاده به مکتب ما آمد…[۲۱]».

در مکتب و خانه عبدالقادر شکوری روزنامه و مجله‌های چاپ مصر، کلکتّه، استامبول، تهران، باکو، تفلیس، قزان، آرینبرگ، بغچه‌سرای از قبیل «صور اسرافیل»، «چهره‌نما»، «طنین»، «ایران نو»، «اقبال»، «وقت»، یولدوز»، «ترجمان»، «صراط‌المستقیم»، «شورا»، «تِلمیذ»، «الدین و والادب»، فیوضات»، «ملا نصرالدین» و غیره موجود بود.

در راستای حمایت از مکتب اصول جدید شکوری در شهر سمرقند، محمد نورمحمدزاده، در روستاهای بُلُنغور و جان‌بای قاری کامل، همچنین شاگردان سابق او عصمت‌الله رحمت‌الله‌زاده، محمدیونس  یُلداش‌زاده، محمدقل احمدجان، نسیم ظریفی، جوره‌قل کاملی، کینجه حامدی، عبدالجبار نرذی‌قلی، تاج‌الدین و عبدالحمید عظمت‌اف‌ و دیگران مکاتب اصول جدید تأسیس نمودند.

سال 1918 مکتب عبدالقادر شکوری دولتی شد. همچنین وی دو مکتب دیگر نیز، یکی در گذر شربت­دار و دیگری در روستای رجب‌امین، که حالا نام شکوری را دارد، تأسیس نموده‌است. سعیداحمد وصلی در وصف شکوری و مکتب اصول جدید او چنین ابیاتی سروده‌است:

ای معلم، مکتبت پررونق و پرنور باد

تا قیامت نام نیکت در جهان مشهور باد

جهد کن از بهر ما تا عالم و دانا شویم

پرده غفلت ز گوش و دیده ما دور باد

ما محبان اصول صوتیه هستیم از آن

تربیت کن، خاطر هر کس ز تو مسرور باد

کم کم از هر علم و فن دانسته تعلیمی نما

بهره گیریم از تمدن جاهلیت دور باد

گرچه نادانان تو را طعن و حقارت می‌کنند

غم مخور الحق و یعل و خصم را منهور باد

با تبسم خدمت خلقی ‌کنی، دلشاد باش

کام هر اهل تعصب تلخ و تند و شور باد

جهد کن بهر تمدن خرفه‌ها آماده کن

این اصول صوتیه در هر کجا منظور باد[۲۲]

در شهر بخارا در ابتدای سال 1900 ملا جوره‌بای پیرمستی پس از آشنایی با مکاتب اصول جدید روسیه در گذر پوستین‌دوزان شهر بخارا مکتب خصوصی با اصول آموزش و پرورش جدید تأسیس نمود. اما به دلیل عدم استقبال کودکان از آن تعطیل شد.

سال 1907 ملانظام ثابت‌اف تاتار در حیاط خود در شهر بخارا برای کودکان تاتار مکتبی افتتاح کرد که در آن سال 10-12 نفر  از کودکان تاتار‌ به آن جذب شدند. معلم این مکتب عبدالرحمان سعیدی از شهر قزان دعوت شده بود.

در سال 1908 اسماعیل غسپری یکی از پایه‌گذاران آموزش اصول جدید در روسیه و سردبیر روزنامه «ترجمان» که در باغچه‌سرای انتشار می‌یافت، به بخارا آمد و پس از مشورت با چند تن از متجددین تاجیک و تاتار به نتیجه رسید که در مکتب رسمی تاتارها که به آن «مظفریه» می­‌گفتند، بچه‌های تاجیک نیز می‌توانند تحصیل کنند. همان سال مکتب تاتارها از خانه نظام ثابت‌اف به خانه خالد بُرناشُف تاتار دیگر انتقال یافته و چند تن از بچه‌های تاجیک را پذیرفت.

نخستین مکتب تاجیکی اصول جدید در بخارا که در عرصه فرهنگی نقش بزرگی داشته‌است، توسط میرزا عبدالواحد مُنْظِم و دوستان و هم‌مسلکانش صدرالدین عینی، احمدجان حمدی و حامدخواجه مهری تأسیس شد. علت اصلی تأسیس چنین مکتبی را صدرالدین عینی چنین بیان می‌کند:

«سال 1326ه. (1908م.) در فصل تابستان نویسنده این سطرها با شریک درسم حامدخواجه مهری بخارایی به سمرقند برای سیاحت رفتیم. در این روزها شریک درس دیگر ما عبدالواحد منظم در سمرقند، در انتشارات دیمورُف به چاپ کتابی مشغول بود. از آنجا که بار اول بود که به سمرقند آمده و چون در آنجا آشنایی نداشتیم، با هم به انتشاراتی رفتیم. با راهنمایی میرزا عبدالواحد شهر نو و کهنه سمرقند را تماشا کردیم. یک روز هنگامی که مرقد امیر تیمور را زیارت می‌کردیم با ملا ابراهیم سیدکمال‌زاده (شاعر و یکی از معارف­پروران مشهور سمرقند) برخوردیم و با اصرار او در خانه‌اش میهمان شدیم. ملاابراهیم بعد از طعام شمس‌الدین پسر خود (که سال 1918 در سمرقند شهید شد) و تاج‌الدین برادرزاده‌اش را نزد ما آورده، امتحان کرد. این بچه‌ها از حساب، جغرافیا، از خط و املا، از تجوید(قاعده‌های درست خواندن قرآن) و از مسأله‌های دینی امتحان دادند. چیزهایی را که بیست و پنج سال در مدرسه خوانده بودیم و برای اولین بار بود که می­‌شنیدیم، از این بچه‌های 10-12 ساله شنیده در تعجب‌زده شدیم و طبیعی است که مکتبی را که آنها می‌خواندند، موجب کنجکاوی ما شد. این «مکتب شکوری» بود که سال 1312 (1903) با تلاش ملا عبدالقادر شکوری تأسیس  شده بود. مکتب شکوری در آن روزها در گذر قوش­حوض بود. شکوری ما را قبول کرده، شاگردان مکتب را یک یک به ما نشان داد و از نقاط مثبت مکتب سخن گفت. تا آن روز مکتب نو را ندیده بودیم. «مکتب اصول جدید بوده‌است، در آنجا بچه‌ها زود خط و سواد می‌برآورده‌اند» شنیده باشیم هم، چندان اهمیت نداده‌بودیم. در نتیجه مطالعه کتاب‌هایی مثل «نوادر الوقایع» و «سیاحت‌نامه ابراهیم‌بیک» لزوم انقلاب علمی و اجتماعی را فهمیده باشیم هم، راههای آن را هیچ فکر نکرده‌بودیم. خلاصه، به مکتب شکوری درآمده متحیر برآمدیم و از همان روز سر کرده فکر مکتب تمام مغز سر ما را اشغال کرد[۲۳]».

عبدالواحد منظم تأثرات سفر سمرقند را در «شرح حال» خود چنین بیان کرده‌است:

«سال 1907 در سمرقند به واسطه‌ای مکتب اصول جدید عبدالقادر شکوری را تماشا کردم. چنان در من تأثیر کرد که هرچه زودتر در بخارا گشادن چنین مکتبی را مقرر نمودم».

5 نوامبر سال 1908 در منزل میرزا عبدالواحد منظم واقع در گذر سلاح‌خانه شهر بخارا این مکتب اصول جدید تأسیس شده و فرزندان طبقات مختلف جامعه را می­‌پذیرفت. نخستین 12 نفر شاگردان مکتب پسران عبارت بودند از احمدجان مخدوم حمدی؛ افضل و اکرم، پسر قاضی شریفجان مخدوم صدر ضیاء؛ ظریف‌جان، عبدالرحمان‌بیک پسر عبدالله‌ بیک؛ عبدالرحیم پسر حاجی عبدالستار؛ محمدامین پسر سعیدجان مخدوم؛ عبدالقیوم پسر عبدالشکور و دیگران. چون مؤسسان و معلمان مکتب در امور آموزش و پرورش تجربه نداشتند، با مشکلات زیادی مواجه شدند. صدرالدین عینی در این رابطه می‌نویسد:

«لکن ترتیب تعلیم خیلی ویران و همه ما از اصول و قواعد آن بی‌خبر بودیم. دلمان با آتش اصلاح طرز تعلیم شراری داده می‌سوخته باشد هم، از ندانستن و ناتوانی خود جانمان در عذاب بود[۲۴]».

منظم، عینی، مهری و حمدی به خاطر تجربه‌آموزی از مکاتب تاتارها، با اصول آموزش و پرورش در این مکتب آشنا شده، توسط عبدالرحمان سعیدی کتاب‌های درسی تاتاری را دریافت کرده و با روش­‌های جدید کار را ادامه دادند. عبدالواحد منظم مدیر و معلم اول، احمدجان حمدی و حامدخواجه مهری معاون او شده، صدرالدین عینی همه روزه به مکتب تاتارها رفته، تجربه این مکتب را به مکتب منظم انتقال می‌داد. چون در مکتب تاتارها فرزندان تاجیک هم تحصیل می‌کردند و زبان و کتاب‌های تاتاری را نمی‌فهمیدند، با درخواست عبدالرحمان سعیدی ص. عینی در مکتب تاتارها وظیفه ترجمه را هم انجام می‌داد. مکتب اصول جدید منظم در یک مدت کوتاه شهرت کسب نمود. صدرالدین عینی می‌نویسد:

«از آنجا که این مکتب به زبان فارسی و معلمانش بخاری‌الاصل بودند، زیاده شهرت پیدا کرده، مردم بخارا را به خود جلب نمود[۲۵]».

ماه مه سال 1909 عبدالواحد منظم و صدرالدین عینی به خاطر آشنایی بیشتر با تجربه مکتب اصول جدید عبدالقادر شکوری و جریان آموزش و پرورش، همچنین قبولی امتحانات عمومی از دانش آموزان آن مکتب برای مدت ده روز به سمرقند سفر کردند. همان سال برای اشخاص 20-30 ساله که سال‌ها در مکاتب قدیم درس خوانده و سواد قضایی نداشتند، در داخل مکتب شعبه شبانه تأسیس کردند و به صورت منظم به آن ها هر روز دو ساعت درس می‌داد. چون نفوذ مکتب میان مردم زیاد شد، گروهی تنگ‌نظر و پیش از همه دشمنان مکاتب اصول جدید با رهبری ملاقمر تاتار قزانی در فکر از بین بردن آنها شدند. قاضی‌کلان بقاخواجه، عبدالواحد منظم را با چند تن از شاگردانش دعوت کرده امتحان نموده، با کتاب‌های درسی آنها آشنا شده و گفت:

«شاگردان مکتب نو چون بلبلان باغ جنت بودند. من در این کار جهت خلاف شرع ندیدم، برعکس به همین ترتیب تنظیم یافتن تمام مکتب‌های مسلمانان را لازم می‌دانم».

هرچند بعضی از علما مانند مفتی داملا اکرام، دانیال‌خواجه صدور و برخی دیگر از مفتی‌ها فتوای حلال بودن مکتب را داده، قوش­بیگی آستان‌قل و قاضی‌کلان بقاخواجه در این باره حکم مثبتی صادر کرده بودند. برخی از علمای جاهل با سروری قاضی برهان‌الدین و ملا قمر جلسه‌های اعتراضی دایر نموده و می‌گفتند:

«اگر این مکتب بسته نشود، شورش می‌کنیم، به قوش­بیگی و قاضی‌کلان هجوم می‌کنیم، مفتی اکرام را نابود می‌کنیم، معلم مکتب را می‌کشیم، آنها را از مسلمانی خارج می‌کنیم»[۲۶].

بر اثر چنین فشارهایی مأموران قوش­بیگی، قاضی‌کلان و رئیس به طور رسمی مکتب منظم را در 25 اکتبر سال 1909 بستند. تبراف بدون توجه به همه این فتنه‌ها، کینه­‌ها، سو‌ء قصدها، رشک و حسد و حرامکاری‌های علمای متعصب و نیروهای ارتجاعی شهر بخارا می‌نویسد:

«نخستین مکتب اصول جدید منظم و دانش خوب و صحیح اولین شاگردان آن در شعور مردم بخارا تا یک اندازه انقلاب فکری و معنوی به وجود آوردند… میرزا عبدالقادر منظم با تشکیل نخستین مکتب اصول جدید و با ارائه علم و دانش جدید به جوانان زمان ایستادگی در مقابل جبر و ظلم و رذالت امیران و ارتقاء سطح  شعور آزادی‌خواهی در جامعه بخارا سهم کلان داشته‌است[۲۷]».

پس از بسته شدن مکتب اصول جدید تاجیکی عبدالواحد منظم، بیش از 50 شاگرد ادامه تحصیل را در مکتب تاتارها ادامه دادند. اما با فرمان حکومت ‌جوانان تاجیک از خواندن در مکتب تاتارها محروم شدند.

در بین سالهای 1912- 1914 در گذرهای مختلف شهر بخارا غیاث مخدوم حسنی، ملا ابوالقاسم، مکمِّل مخدوم، عثمان‌خواجه، حامدخواجه، ملاوفا، میرزا اسماعیل، عبدالرئوف فطرت و چند تن دیگر از روشنفکران تاجیک مکتب‌­داری می‌کردند. در مکتب عثمان‌خواجه 200 دانش آموز، حامدخواجه 100، ملا وفا 80، مکمل مخدوم 50 نفر با اصول جدید آموزش می­‌دادند. در همه این مکاتب شعبه‌های شبانه فعال بود که در هر کدام 40-50  مرد بی­سواد و یا کم‌سواد درس می‌خواندند.

در این مدت همچنین در غژدوان، قرشی، قراکول، شهرسبز و دیگر شهر و نواحی اطراف بخارا نیز مکاتب اصول جدید فعالیت می‌نمودند. چنانکه در شهرسبز تحت حمایت اسلام‌قل تُقصبا مکتبی فعال بود که مدتی معلم آن عطاخواجه بخارایی و بعداً میرزا یوسف و نظام مخدوم بودند[۲۸]. در قراکول غلام‌قادر املاکدار و قاضی داملا اکرام مخدوم سال 1913 مکتب باز کردند. در کرکی یک گروه جوانان با سروری قاری یولداش پولاداف در خانه میرخان عبدالنصرزاده بخارایی مکتب تأسیس نمودند.

پس از اینکه برهان‌الدین در ماه مه 1914 به منصب قاضی‌کلانی رسید، متحجرین به مقابله با مکاتب اصول جدید برانگیخته شدند و خواهان بسته شدن سریع چنین مکاتبی شدند. مبارزه آنها شیوه‌های مختلف داشت، هم به زور و هم به زر متوسل می­‌شدند. چنانکه ملاقمر تاتار، یکی از دشمنان سرسخت روشنفکران تاجیک، به عثمان‌خواجه یکی از جوانان روشنفکر می‌گوید:

«اگر شما به اختیار خود مکتب را منحل کنید، من رئیس یا قاضی شدن شما را تضمین می‌کنم».

عثمان هم چنین پاسخ می‌دهد:

«ما شغل معلمی را برای شکم یا منصب انتخاب نکرده‌ایم. بلکه به امید اندکی فایده رساندن به فرزندان مردم و وطن­مان این قدر مشقت را به گردن گرفتیم. مسلکی را که پیش گرفتیم، به منصب دنیا نمی‌فروشیم[۲۹]».

روز جمعه 2 ژوئیه سال 1914 شکایتی با امضاهای ناشناس به امیر عالم‌خان با این مضمون ارائه شد. «در دوران امیر مرحوم با فتوای علما حرام و بدعت بودن مکتب اصول جدیده ثابت گردیده، با امر جنابعالی مکتب بسته شده‌بود. چندی است که جدیدان مفسد باز سر برداشته، در هر طرف شهر مکتب‌ها گشاده، فرزندان مردم را ویران کرده، فساد و فتنه برمی‌انگیزند. اگر با فرمان جنابعالی این مکتب‌ها به زودی بسته نشوند، برای برهم دادن این بدعت به پا خاسته‌ها و ملابچگان یقین است. در آن صورت در مملکت احتمال افزودن فتنه و فساد و ضرر رسیدن به دولت عالیه هست[۳۰]». 5 ژوئیه نصرالله قوش­بیگی معلمان مکاتب اصول جدید را فرخوانده، مسأله بر هم زدن چنین مکاتبی را مطرح نمود. وقتی معلمین اعتراض کردند، آنها را پیش قاضی‌کلان برهان‌الدین بردند. او نامه­ای را بیرون آورده و گفت:

«حضرت امیر فرموده‌اند که مکتب اصول جدیده با امر امیر مرحوم و فتوای علما بسته شده‌بود. معلمانی که امروز مکتب گشاده‌اند از امر پادشاه و حکم شریعت سرکش حساب می‌یابند. معلم‌ها باید از همین روز اعتباراً مکتب‌ها را بسته، باید و دست‌خط «در حدود بخارا معلمی نخواهیم کرد» بدهند. اگر از این گردن تابند، معلوم نمایید به آنها به طرز دیگری معامله خواهد شد[۳۱]».

معلمین ناچار امضا کردند و بدین ترتیب مکاتب اصول جدید رسماً در بخارا ممنوع اعلام شد. صدرالدین عینی در رابطه با این اتفاق سوگ­نامه‌ای نوشته به این مضمون:

شد بسته دبستان و بپژمرد گلستان

رفت از گُل صبیان دمش و نفخه عرفان

پر گشت ز صبیان همه کوچه و میدان

گریید به این حال خود، ای زمره صبیان

ای میّت پریشان!

ای میّت پرخون!

گریید که این دم جهلا خرم و شادند

گریید ملک‌ها به شما دادرسانند

گریید که اشکان شما نورفشانند

ای خلق نگر، این چه عزایی است به دوران؟

تو بی‌حرکت مان

ای زنده بی‌جان!

در سال 1917، یعنی در انقلاب اکتبر در کشور ترکستان 92 مکتب اصول جدید از جمله در سیردریا 39 مکتب، فرغانه 30، هفترود 18، سمرقند 5 و در شمال تاجیکستان کنونی نیز 5 مکتب فعالیت می‌نمود.

مدارس

مدارس از لحاظ مراکز عالی آموزشی و پرورشی، در توسعه اجتماعی، علمی و فرهنگی آسیای میانه نقشی مهم داشتند. تحصیل در مدارس در مجموع تا 20 سال ادامه پیدا می‌کرد. سال تحصیلی از 24 سپتامبر تا 22 مارس بود. دانش آموزان پنج روز در هفته، از شنبه تا چهارشنبه درس می‌خواندند که روزهای پنجشنبه و جمعه تعطیل بودند.

در حدود 80/4% دانش آموزان مدارس 25-30 ساله، 13/1% 20-24 ساله و 6/5% تا 20 ساله بودند. در شهر بخارا مدرسان احترام زیادی داشتند. از جمله مدرسان «بنارس‌پوش» هنگام تاج‌گذاری امیران به دربار دعوت می‌شدند. در ترکستان وظیفه مدرسی انتخابی بود که آنها را در جمع‌ شاگردان انتخاب می‌نمودند[۳۲].

به مناسبت شروع هر کتاب جدید، از جانب دانش آموزان به مدرسان مبلغی داده می‌شد. از جمله، برای شروع درس «شرح ملا» از 5 تا 12 سکّه، درس «عقاید» از 15 تا 25 سکه، درس «ملا جلال» از 5 تا 150 سکه داده می‌شد (در آن زمان قیمت یک پود گندم 5 سکه بود[۳۳]). در مدارس اساساً علوم زیر تدریس می‌شد.

صرف و نحو، منطق، حکمت، کلام، فقه، لغت، معنی، بدیع، عروض، قافیه، انشاء، رسم‌الخط، مناظره، قرائت، تفسیر، حدیث، فرایض، اصول، جبر، هندسه، جغرافیا، اخلاق، تاریخ، احکام، الهیات، قرآن، ریاضیات و غیره[۳۴]. کتب اصلی درسی مدارس «بدان»، «اول علم»، «مُعِزّی»، «عوامل»، «قافیه»، «شرح ملا»، «شمسیه»، «حاشیه قطبی»، «عقاید نسفی»، «تهذیب»، «حکمت‌العین»، «هدایه»، «زنجانی»، «مختصر وقایه»، «خلاصه الحساب»، «ملا جلال» و امثال این‌ها بود.

استاد عینی برنامه آموزشی دروس مدارس را چنین بیان نموده‌است: «طلبه وقتی که مکتب را تمام کرد… اول به پیش یگان ملای عادی «بدان» می‌خواند که در این کتاب صرف و نحو عربی در زبان تاجیکی بیان می‌یافت. اینچنین اول علم نام یک کتاب تاجیکی را هم می‌خواند که در وی ضروریات دینی به طرز سؤال و جواب ذکر می‌شد.

بعد از آن در صرف عربی «معزی» و «زنجانی» نام کتاب‌های عربی را و در نحو عربی «عوامل» نام یک کتاب را می‌خواند و عبارت‌های عربی این کتاب را با ترجمه تاجیکی­شان از یاد می‌کرد. بعد از اینها یک قسم «قافیه» نام یک کتاب عربی را که در وی نحو زبان عرب به تفصیل بیان می­‌یافت، می‌خواند.

کتاب­‌های نامبرده شده در پیش ملاهایی خوانده می‌شدند که آنها را (خواه در جایی مدرس باشند خواه نه) «ملاهای کُنجَکی» می‌نامیدند. در همه این درس‌ها تقریباً سه سال وقت صرف می‌شد.

پس از این «شرح ملا» اثر مولانا عبدالرحمان جامی و در نحو عربی شرح «قافیه»، خوانده می‌شد. از  همین وقت سر کرده طلبه این درس را به پیش یگان ملای کلانتر می‌خواند که عادتاً این درس را درس «درس­خوانگی» می‌نامیدند. این درس 5 سال ادامه داشت. طلبه به بالای این باز به درس معلم کنجکی دوام می‌کرد، در  پیش او باقی‌مانده «قافیه» را، هم «شمسیه» نام کتابی را که متنی است در منطق می‌خواند و اینچنین درس «شرح ملا» را پیش از آنکه به پیش داملای درس­خوانگی بگذراند، اول به پیش داملای کنجکی می‌گذراند. بعد از «شرح ملا» در درس­خانه «حاشیه قطبی» که شرح «شمسیه» و در زمینه منطق بود، سر می‌شد و در یک سال طلبه از این درس فارغ می‌گردید و عادتاً در ضمن این درس متن «عقاید نسفی» را که به علم کلام عاید است می‌خواند.

بعد از حاشیه در درسخانه شرح «عقاید نسفی»، که تألیف علامه تفتازانی است، سر می‌شد و عادتاً 4 سال دوام می‌کرد. بعد از آن در دو سال کتاب «تهذیب» خوانده می‌شد که در زمینه منطق و کلام بود. سپس در دو سال «حکمت‌العین» خوانده می‌شد که در زمینه حکمت طبیعی و مافوق‌الطبیعی (الهیات) بود و در نهایت کتاب «ملاجلال» طی دو سال خوانده می‌شد که در خصوص علم کلام بود[۳۵]».

محمدعلی بلجوانی در «تاریخ نافع» نوشته «بخارا قریب 400 مدرسه و مکتب­‌خانه دارد، مشهورترین  آنها را از روی دانسته‌هایم تحریر می‌نمایم[۳۶]» که 78 مدرسه را نام می‌برد. او همچنین یادآور شده که در بخارا 80 مدرس و 22 مفتی به 34 هزار دانش آموز وجود داشتند[۳۷].

سال 1920 صدر ضیاء در کتاب خود «ذکر اسامی مدارس داخله بخارای شریف»، فهرست 204 مدرسه را آورده و اطلاعاتی هم داده که در کدام گذر جای داشتن و دارای چند حجره بودن، کی و توسط چه کسی بنا شدن آن مدارس را متذکر شده‌است. از نوشتار او معلوم می‌گردد که بزرگترین مدرسه بخارا 147 حجره داشته‌است[۳۸].

طبق گزارشات رسمی سال 1901 بزرگترین مدارس پنج­کنت عبدالستار مخدوم، عالم دادخواه، حسن خلیفه، ملا عوض‌بای؛ اوراتپه - کوک‌گمبذ، رستم‌بیک، مسجد سفید؛ کان‌بادام- میررجب دادخواه، آیِم؛ اسفره- عبدالله‌خان، سرِ بازار، حاجیان و غیره بودند[۳۹].

در اوراتپه در سال 1903 سه مدرسه وجود داشت[۴۰]. سال 1910 در 5 مدرسه این شهر 214 نفر تحصیل می‌نمود  و در سال 1912 مدرسه‌های کوک‌گُمبَذ دارای 8 مدرس و 80 دانش آموز؛ نمازخانه2 مدرس و 70 دانش آموز؛ مسجد سفید 3 مدرس و 82 دانش آموز و خواجه‌خان  3 مدرس و 60 دانش آموز بودند[۴۱].

اویزد (uezd) خجند تا سال 1907 دارای 41 مدرسه وقف­دار از قبیل مدارس میر عاشوربای، آته‌بای، میرزابای، ذاکرخواجه، گذرچه وَشَن، داملا صابر، نمازگاه، میریوسف‌بای، محمد یوسف، خایفه میریونس، خواجه پاشاکلان، حاجی کمال، آخوند ملاولی، خشتین، آرتق‌خواجه، بالت‌بای، یوگاشتی‌خواجه، میرصالح‌خواجه، عالم‌بیک، شیخ اسلام، ملا بِسَیگلیک، میریونس، ملامیر قاسم، حضرت بابا، آته میرگن خواجه، ملا سرمصاق، شمسی‌بای، میرمحمودبای، شیخ مصلح‌الدین، خدایار وَلعمی، خدایاربیک، رستم‌بیک، کوک‌گمبذ و غیره بود[۴۲].

در انقلاب اکتبر در خجند 58 باب مدرسه فعال بود که در هر کدام آن از 75 تا 100 نفر تحصیل می‌نمود[۴۳]. در ابتدای سال 1916 در کشور ترکستان 449 مدرسه، از جمله در سمرقند 40 مدرسه و مکتب­خانه[۴۴] فعالیت می‌نمود. تا انقلاب بخارا در منطقه کولاب بیش از 30 مدرسه فعال بود. از جمله در شهر کولاب مدارس خشتین یا عبدالله‌خانی با 200 دانش آموز، سنگاب با 100 دانش آموز، عظیم‌بای با 70 دانش آموز، رجب‌بای با 60 دانش آموز، سر مزار، قاسم‌خواجه، چرمگر پایان وجود داشت. در دهات اطراف کولاب چون تیبلی با 200 دانش آموز، لولی‌کوتل، توتو، خواجه اسحاق، قپچاق، لنگر، غیش، کهنه‌چنار نیز مدرسه‌هایی وجود داشتند. در خاولینگ مدارس قَیوم‌بای، مابین، داملا رحمت، دشت قواق، بای‌بچه، داملا موسی، گذر پرانک فعال بوده، هر کدام آنها از 80 تا 100 دانش آموز داشتند.

در بلجوان و دهات آن 9 مدرسه، در کَنگُرت 10 مدرسه، در دشتِ جُم، سَرِخاسار و دیگر جاها نیر چنین مدارسی فعالیت می‌نمودند. عموماً در 2 بیک‌گری کولاب و بلجوان حدود 60 مدرسه وجود داشت.

در این دوره در کنار مساجد جامع و حاجی یعقوب دوشنبه نیز مدارسی فعال بود که یکی متعلق به خدای‌نظربی دیوان‌بیگی و دومی به حاجی یعقوب تعلق داشت[۴۵]در حصار سه مدرسه بزرگ با نام‌­های مدرسه کهنه، مدرسه نو و مدرسه بومی فعال بود که در آنها نه فقط از حصار، بلکه از قرتاغ، غازِملک، یاوان، ورزاب، فیض‌آباد، بیک‌گری و شاه‌گری‌های بایسون، کولاب، بلجوان، قراتگین، بدخشان نیز تحصیل می‌نمودند[۴۶].

مکاتب و مدارس شوروی

پس از پیروزی انقلاب اکتبر 1917 در کشور ترکستان، کمیساریای معارف خلق تأسیس شد که تقریباً تمام مراکز آموزشی را تحت پوشش قرار می‌داد. بر اساس فرمان شورای کمیساریای خلق ترکستان از 29 مارس سال 1918 شوراهای معارف خلق تأسیس شد که بر آموزش و پرورش نظارت می‌کردند.

در ماه ژوئن 1918 کمیساریای معارف خلق ترکستان تأسیس شد و بعد از چند روز در شهر تاشکند نخستین انجمن معلمان و کارمندان معارف خلق ترکستان تشکیل شد.

بر اساس اساسنامه‌­ی «مکتب یگانه محنتی جمهوری  فدراسیون روسیه شوروی» که در 16 اکتبر سال 1918 کمیته اجرایی مرکزی عمومی‌ روسیه آن را تایید نموده بود، در ترکستان مکاتب زحمتکشی تأسیس شد. چنین مکاتبی 9 ساله و دارای دو درجه (یکم و دوم) بود. مکاتب درجه اول کودکان 8 تا 13 ساله و درجه دوم نوجوانان 13 تا 17 ساله را فرا می‌گرفت که تحصیل در آنها رایگان بود.

پس از اتمام مکتب درجه اول، نوجوانان می‌توانستند تحصیل را در مکاتب 7 ساله شهرها، مکاتب جوانان دهات، آموزشگاه‌­های کارخانه‌ها که آموزش حرفه‌ای 7 ساله نیز می‌دادند، ادامه دهند. در زمینه مکاتب درجه اول دانشکده‌های فنی تأسیس شد که دوره تحصیل در آنها 4 ساله بود. در زمینه کلاس‌­های 8 و 9 مکاتب درجه دوم، مکاتب آموزش حرفه‌ای و آموزشکده‌ها تشکیل شد.

در ماه نوامبر 1918 کمیساریای معارف خلق ترکستان نخستین طرح آزمایشی آموزشی را به مراکز آموزشی ارسال کرد که در آن آموزش زبان مادری و ریاضی (هفته‌ای 6 ساعت) اولویت داشت. در برنامه همچنین آموزش زبان روسی، طبیعت‌شناسی، تاریخ، جغرافیا، سرود و ورزش نیز در نظر گرفته شده‌بود. برنامه آزمایشی آموزشی برای مکاتب درجه اول در سال تحصیلی 1918 - 1919 چنین بود:

جدول شماره 1. برنامه آزمایشی آموزشی برای مکاتب درجه اول در سال تحصیلی 1918 - 1919

نام درس‌ها مقطع جمع
اول دوم سوم
        1         زبان مادری 6 6 6 18
        2         ریاضی 6 6 6 18
        3         تاریخ - 2 2 4
        4         جفرافیا - 2 2 4
        5         طبیعت‌شناسی 1 2 2 5
        6         زبان دولتی - 3 3 6
        7         سرود 1 1 1 3
        8         صنایع دستی 1 2 2 5
        9         نقاشی 3 1 1 5
        10       ورزش 1 1 1 3
جمع کل 19 26 26 71


در رابطه با برنامه ­ریزی بایستی گفت که از سال تحصیلی 1923-1924 برنامه تکمیلی آموزشی مکاتب تهیه گردید و به اجرا گذاشته‌شد. ماه ژانویه سال 1919 قرار کمیساریای معارف خلم ترکستان مبنی بر تحصیل مختلط پسران و دختران صادر گردید. در سال تحصیلی 1921-1922 کمیسیون علمی ملی ازبکی، قرقیزی، ترکمنی و تاجیکی برای تألیف کتب درسی تأسیس شد[۴۷].

نخستین مکاتب شوروی در دیگر شهرهای ترکستان در خجند، اوراتپه، کان بادام و اسفره در سال 1918 تشکیل شدند که تا آخر سال 1918 تعداد آنها در شمال تاجیکستان کنونی 15 باب را تشکیل می‌داد. سال 1919 در نخستین مکتب شوروی کان‌بادام که سال 1918 تشکیل شده بود، حدود 100 نفر تحصیل می‌نمودند. در ابتدای سال تحصیلی 1918-1919 در اویزد خجند 37 مکتب ابتدایی شوروی فعال بود که از این تعداد 4 مکتب برای روس‌ها، 1 مکتب برای یهودیان و مابقی برای مردم محلی اختصاص داشت. در این مکاتب، نخستین مکتب برای دختران محلی نیز تشکیل شد[۴۸]. در سال 1919 در اویزد اوراتپه 15 مکتب درجه 1 و 2 فعال بود که 315 نفر در آنها تحصیل می‌نمودند.

در ماه ژانویه سال 1919 در شهر خجند برای اهالی محلی دوره‌های شبانه تأسیس شد که در آنها صرف و نحو زبان ازبکی، ریاضیات، تاریخ و دوره «تبلیغ برای حکومت شوروی» تدریس می‌شد. همان سال در خجند دانشکده کارگری تشکیل شد و پس از یک سال به مکتب درجه دوم تبدیل شد. در ابتدای سال 1919 در اوراتپه 15 مکتب ابتدایی فعال بود که در آنها 315 نفر تحصیل می‌نمودند. تا آخر سال 1919 تعداد مکاتب شمال تاجیکستان کنونی به 73 باب رسیده بود.

تا اول ژوئن سال 1920 در اویزد خجند 61 مکتب تأسیس شد که 54 مکتب برای مردم محلی و 6 مکتب برای اروپاییان بود. از این تعداد 21 مکتب در روستا فعالیت می‌نمود. در کل مکاتب اویزد 4270 نفر تحصیل می‌کردند که 141 معلم به آنها آموزش می‌داد[۴۹].

طبق گزارش کمیساریای معارف خلق ترکستان در آخر سال 1920 در جمهوری 2022 مکتب درجه اول فعال بود که در آنها 167875 نفر تحصیل می‌نمودند. تعداد مکاتب درجه دوم 59 باب و دانش آموزان آن 7503 نفر بود. سال 1922 در کان‌بادام «دار التّدریس» تأسیس گردید که به پذیرش فارغ‌التحصیلان کلاس 4 اختصاص داشت که در برنامه تعلیمی آن ریاضیات، شیمی، جغرافیا، طبیعت‌شناسی، دین و زبان عربی وجود داشت که تدریس زبان عربی بعداً حذف گردید. از ابتدای سال 1920 در سراسر ترکستان، از جمله در شمال تاجیکستان کنونی، نهضت مبارزه با بی‌سوادی شروع به فعالیت نمودند. در تقسیمات کشوری در ترکستان 4828 مؤسسه آموزشی فعالیت می‌نمود.

تا سال تحصیلی 1918-1919 در ترکستان چندین دوره 3 و 6 ماهه تربیت معلم فعال بود که به واسطه آنها 3661 معلم برای مکاتب ازبکی، تاجیکی، تاتاری و روسی فارغ‌التحصیل شده‌اند. طبق اطلاع کمیساریای معارف خلق ترکستان از 15 فوریه تا 31 دسامبر سال 1920 تعداد 3814 نفر این دوره‌ها را به پایان رسانده‌­اند. از کل فارغ‌التحصیلان سال 1920-21 که 2673 نفر را تشکیل می‌دادند، 985 ازبک، 213 تاجیک و مابقی نمایندگان از دیگر ملیت‌ها بودند.

سال 1920 در ترکستان 7 انستیتوی معارف تشکیل شد که 6 تای آن به زبان‌های ازبکی و تاجیکی فعالیت می‌نمود. برای معلم‌های ملیت‌های محلی انستیتوی مخصوص معارف تشکیل شد. تا ماه ژوئن سال 1921 حدود 2 هزار معلم برای دوره‌های مبارزه با بی‌سوادی آماده شد. در سال 1922 در ترکستان 62 مؤسسه آموزشی حرفه‌ای و تکنیکی، 12 آموزشگاه آموزگاری، 11 آموزشگاه متوسطه کشاورزی، 14 مکتب حزبی، آموزشکده‌های طبی، بدیعی، موسیقی و دیگر مؤسسات آموزش مخصوص فعال بود که در آنها 5890 نفر تحصیل می‌کردند.

در سال تحصیلی 1923-24 در حدود ترکستان 4 مؤسسه آموزش عالی دارای 4150 دانشجو وجود داشت. سال 1921 کمیسیون فوق‌العاده ترکستان با هدف مبارزه بابی‌سوادی تأسیس شد که به وسیله­‌ی آن تا 1 آوریل سال 1924 در حدود 447 مکتب برای بی‌سوادان و 28 مکتب برای کم‌سوادان تأسیس شد که مهلت تحصیل در آنها 6 ماه بود. از مجموع  447 مکتب محو بی‌سوادی، 214 مکتب به زبان ازبکی، 75 مکتب به زبان قرقیزی، 39 مکتب به زبان ترکمنی، 109 مکتب به زبان روسی و 10 مکتب دیگر برای سایر زبان‌های اقلیت‌های ملی بود. اما برای زبان تاجیکی هیچ مکتبی وجود نداشت و تاجیکان به زبان ازبکی تحصیل می‌نمودند[۵۰].

بعد از فروپاشی حکومت بخارا در سال 1920 و تأسیس جمهوری خلقی شوروی بخارا، کمیته نظارت معارف تأسیس شد که در هر محل نمایندگان خود را داشت. 15 مارس سال 1921 در شهر دوشنبه شعبه معارف خلق بخارای شرقی تشکیل شد. ماه ژوئیه همان سال نخستین ‌انجمن کارمندان معارف خلق تشکیل شد که در آن مسائل و مشکلات آموزش و پرورش مورد بررسی جدی قرار گرفته، از کمبود معلمان نگرانی وجود داشت. بر اساس فرمان این انجمن برای آماده نمودن آموزگاران، دوره‌های کوتاه‌مدت آموزشی، آموزشکده‌ها و انستیتوی تربیت معلم تأسیس شد.

بعد از توسعه و نوسازی کمیته نظارت معارف در سال 1924 دستگاه این وزارتخانه از هیأت رئیسه، شعبه‌های عمومی، مالیه، تأمینات، تربیه اجتماعی، شورای علمی، کمیته کل سیاسی و معرفتی شامل بوده، در شورای علمی کمیسیونی تأسیس شده بود که به آموزش و حفظ یادبودها و جشنواره‌­های تاریخی و فرهنگی بخارا اختصاص یافته بود. شعبه اجتماعی دارای دو بخش مؤسسات مکتبی و پیش‌مکتبی بود. کمیته کل سیاسی و معرفتی به مبارزه با بی­‌سوادی نظارت نموده و مکتب حزبی نیز ناظر بر کتابخانه‌ها و قصرهای فرهنگی، تئاترها، سینماها، انتشارات، موزه‌ها و چای‌خانه‌های سرخ بود.

پس از غلبه انقلاب در بخارا در حدود 50 مکتب در سطوح مختلف تأسیس شد که مهم‌ترین آن‌ها طبق خاطرات محمدعلی بلجوانی در «تاریخ نافعی»، مکتب سیاسی- نظامی در بالای ارگ عالی، مکتب سیاسی در لب حوض دیوان‌بیگی، مکتب «احضار قرض» و «توران تودَسی» در لب حوض خالداربیگی‌جان، مکتب صناعت در منزل اولیاقل‌بیگ دیوان‌بیگی، مکتب موسیقی در لب حوض دستورخانه‌چه، در منزل توره چارجویی، مکتب شمس‌العارفین در لب حوض قاضی‌کلان، مکتب «دارالمعلمین فارسی» در گذر خیابان و غیره بودند. از مشهورترین مدارس بخارا کوکَلداش  «دارالفنون» و مدرسه میر عرب «دارالمدرسین» بود که تقریباً 300  مدرس و عالم بخارا را به تدریس جذب کرده بود[۵۱].

کمیته نظارت معارف در شهر مسکو، خانه معارف را تأسیس کرد که در آن بیش از 200 نفر برای ورود به مکاتب مختلف روسیه تحصیل می‌نمودند. همچنین برای تحصیل در آلمان و ترکیه در حدود 100 نفر فرستاده شد. رهبر گروه جوانان اعزامی به آلمان میرزا عبدالواحد منظم بود[۵۲].

سال 1923 کمیته نظارت معارف بخارا دارای 43 باب مکاتب درجه یک با 2856 دانش آموز، 2 باب مکاتب درجه دوم با 285 دانش آموز، 8 باب مکاتب شبانه‌روزی بود. سال 1923 در بخارا 40 مکتب مبارزه با بی‌سوادی دارای 2726 محصل و سال 1924 ،41 مکتب مبارزه با بی‌سوادی دارای 8200 محصل فعالیت می‌نمود.

در تقسیمات ملی کشوری در ولایات اوراتپه 16، پنجکنت 5، حصار 4، بدخشان 3، کولاب 3، غرم 1 مکتب شوروی فعال بود[۵۳]. مکاتب اوراتپه دارای 573 دانش آموز و 29 معلم، پنجکنت دارای 704 دانش آموز و 6 معلم و بدخشان دارای 75 دانش آموز و 4 معلم بودند[۵۴].

نیز نگاه کنید به

پیشینه آموزش کانادا؛ پیشینه آموزش روسیه؛ پیشینه آموزش افغانستان؛ پیشینه آموزش تونس؛ پیشینه آموزش ژاپن؛ پیشینه آموزش کوبا؛ پیشینه آموزش لبنان؛ پیشینه آموزش مصر؛ پیشینه ی آموزش در چین باستان؛ پیشینه آموزش سنگال؛ پیشینه آموزش فرانسه؛ پیشینه آموزش آرژانتین؛ پیشینه آموزش و پرورش در مالی؛ پیشینه آموزش ساحل عاج؛ پیشینه آموزش زیمبابوه؛ پیشینه آموزش تایلند؛ پیشینه آموزش اسپانیا؛ پیشینه آموزش سیرالئون؛ پیشینه آموزش قطر.

کتابشناسی

  1. تاریخ ساختمان فرهنگ در تاجیکستان (1973). ص 72-87.
  2. قوشمت‌اف، ا (1990). وقف. دوشنبه، ص 158.
  3. مختاراف، ا (1989). مجله صدای شرق. شماره 2، ص 105.
  4. سخریوا، ا (1958). تاریخ شهرهای بخارا. تاشکند، ص 68.
  5. یوسف‌اف، ش (1988). تاریخ انقلابی. دوشنبه: نشر معارف، ص 79.
  6. عینی، صدرالدین (1978). اکنون نوبت قلم است. دوشنبه، جلد دوم، ص 109-110.
  7. محمودی، ودود، شکوری، عبدالقادر (1990). مجله صدای شرق. شماره 8، ص 6.
  8. قوشمت‌اف، ا (1990). وقف. دوشنبه، ص 80.
  9. ایرکه‌اف، م (1979). در سرگه معارف. دوشنبه، ص 7.
  10. شکوراف، م (1969). رساله تاریخی تشکل مدنیت سوسیالیستی تاجیک. دوشنبه، ص 54.
  11. کاچراف و.ت (1959). تاریخ معارف مردمی در مناطق ترکستان. تاشکند، ص 78.
  12. بندریکف ک.ی (1960). رساله درباره تاریخ معارف مردمی در ترکستان (1924- 1865). مسکو، ص 307.
  13. ایرکه‌اف، م (1979). در سرگه معارف. دوشنبه، ص 12.
  14. رجب‌اف، ظ (1964). یک چند صفحه حیات فرهنگی تاجیکستان شوروی. دوشنبه، ص 10.
  15. عابداف، م (1968). تاریخ تشکل معارف مردمی دراتحاد شوروی سوسیالیستی تاجیکستان (1917-1967). دوشنبه، ص 26.
  16. بندریکف ک.ی (1960). رساله درباره تاریخ معارف مردمی در ترکستان (1924- 1865). مسکو، ص 300.
  17. رجب‌اف، ظ (1959). تاریخ افکار اجتماعی-سیاسی خلق تاجیک. استالین‌آباد، ص 386.
  18. هاشم، رحیم‌الدین (1988). سال‌ها در صحیفه‌ها. دوشنبه، ص 287-288.
  19. محدودی، ودود، شکوری، عبدالقادر (1990). صدای شرق. شماره 8، ص 8.
  20. محدودی، ودود، شکوری، عبدالقادر (1990). صدای شرق. شماره 8، ص 9-10.
  21. هاشم، رحیم‌الدین (1988). سال‌ها در صحیفه‌ها. دوشنبه، ص 206-207.
  22. محمودی، ودود، شکوری، عبدالقادر (1990). صدای شرق. شماره 8، ص 20.
  23. عینی، صدرالدین (1987). تاریخ انقلاب بخارا. دوشنبه، ص 30-31.
  24. عینی، صدرالدین (1987). تاریخ انقلاب بخارا. دوشنبه، ص 33.
  25. تبراف (1991). حیات، ادبیات، رئالیسم. دوشنبه، ص 31.
  26. عینی، صدرالدین (1987). تاریخ انقلاب بخارا. دوشنبه، ص 51.
  27. تبراف (1991). حیات، ادبیات، رئالیسم. دوشنبه، ص 34-35.
  28. عینی، صدرالدین (1987). تاریخ انقلاب بخارا. دوشنبه، ص 132.
  29. عینی، صدرالدین (1987). تاریخ انقلاب بخارا. دوشنبه، ص 117.
  30. عینی، صدرالدین (1987). تاریخ انقلاب بخارا. دوشنبه، ص 119.
  31. عینی، صدرالدین (1987). تاریخ انقلاب بخارا. دوشنبه، ص 120-121.
  32. میربابایف، ا (1999). مدرسه، دایره‌المعارف شوروی تاجیک. دوشنبه، جلد 4، ص 127.
  33. قوشمت‌اف، ا (1990). وقف. دوشنبه، ص 82.
  34. عینی، صدرالدین (1990). یادداشت عبدالله خانها. دوشنبه، جلد 1، ص 179.
  35. عینی، صدرالدین (1990). یادداشت عبدالله خانها. دوشنبه، جلد 1، ص 181-182.
  36. بلجوانی (1994). ص 13.
  37. فطرت بخارایی، عبدالرئوف (1989). بیانات سیاح هندی، مجله صدای شرق. شماره 6، ص 105.
  38. شکوری، محمدجان (1376). سیر ادبی صدرالدین عینی و مرحله‌های آن. نامه فرهنگستان، شماره 3، پاییز، ص 29-31.
  39. قوشمت‌اف، ا (1990). وقف. دوشنبه، ص 84.
  40. تورسون‌اف، ن (1976). ساخت و راه رشد مردم شهر و روستای تاجیکستان شمالی در قرن 19 و اول قرن 21. دوشنبه، ص 136.
  41. تورسون‌اف، ن (1976). ساخت و راه رشد مردم شهر و روستای تاجیکستان شمالی در قرن 19 و اول قرن 21. دوشنبه، ص 137.
  42. قوشمت‌اف، ا (1990). وقف. دوشنبه، ص 161.
  43. ایرکه‌اف، ام (1979). در سرگه معارف. دوشنبه.
  44. مجله صدای شرق (1989). شماره 6، ص 105.
  45. یوسف‌اف، ش (1988). تاریخ انقلابی. دوشنبه: نشر معارف، ص 79.
  46. شاهانی، س (1997). بازگشت بلبل. دوشنبه، ص 22.
  47. شکوراف، م (1969). رساله تاریخی تشکل مدنیت سوسیالیستی تاجیک. دوشنبه، ص 32.
  48. عابداف، م (1965). رساله مختصر تاریخ معارف خلق تاجیکستان. دوشنبه، ص 17.
  49. رجب‌اف، ظ (1964). یک چند صفحه حیات فرهنگی تاجیکستان شوروی. دوشنبه، ص 15.
  50. شکوراف، م (1969). رساله تاریخی تشکل مدنیت سوسیالیستی تاجیک. دوشنبه، ص 39.
  51. مختاراف، ا (1989). مجله صدای شرق، شماره 2، ص 113.
  52. تبراف (1991). حیات، ادبیات، رئالیسم. دوشنبه، ص 67.
  53. شکوراف، م (1969). رساله تاریخی تشکل مدنیت سوسیالیستی تاجیک. دوشنبه، ص54.
  54. زهریی، حسن (1391). جامعه و فرهنگ تاجیکستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص 322-344.