تاریخ بنگلادش: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
فصل دوم
به اعتبار منابع موثق تاریخ باستانی در بنگال از 1000 پیش از میلاد و با ورود آریاییان آغاز می‌شود، هر چند از متون کهن آریاییان اطلاع چندانی درباره اوضاع سیاسی بنگاله به دست نمی‌آید<ref name=":3">کریمی، جواد(1403). " بنگلادش". [https://rch.ac.ir/ دانشنامه جهان اسلام]، قابل بازیابی از https://rch.ac.ir/article/Details/11691?%D8%A8%D9%86%DA%AF%D9%84%D8%A7%D8%AF%D8%B4</ref><ref name=":4">امام الدین، س.، "بنگال/ بنگاله"، [https://rch.ac.ir/article/Details/11691?%D8%A8%D9%86%DA%AF%D9%84%D8%A7%D8%AF%D8%B4 دانشنامه جهان اسلام]، ذیل حرف ب. ص 333. </ref>.
[[پرونده:تاریخ بنگلادش.jpg|بندانگشتی|تاریخ بنگلادش، برگرفته از travelmate، قابل بازیابی از https://www.travelmate.com.bd/history-of-bangladesh/#google_vignette]]
اغلب اطلاعات تاریخی موجود به ایندوس (Indus) (سند) و بالای دره‌های گنگ (Ganges Valleys) و پس از آن انتهای رودبیهار (Bihar) مربوط است. ابتدا مهاجرت گروه‌های هند و آریایی (Indo-Aryan) به شمال هند صورت گرفته است. بنظر می‌رسد قومی‌ غیرآریایی در بنگال می‌زیستند که به بنگ (Bang) شهرت داشتند و این نام از کلمه "بنگا" یا "ونگا" گرفته شده است. 


'''2. تاریخ'''
از این قوم در متون حماسی قدیم به زبان سنسکریت و کتب مذهبی هندوان (پوراناها) و همچنین ادبیات بودایی یاد شده است<ref name=":3" /><ref name=":3" /><ref name=":4" />.  


2 .1. تاریخ دوران باستان (پ.م.) و میانی
بنگال از زمان امپراطوری شاهان گوپتا (Gupta) که هندو بودند شکل گرفت. شاهان گوپتا ابتدا در شمال بنگال و سپس بیهار حکومت را به عهده داشتند. در میان پادشاهان سلسله گوپتا، «چاندراگوپتا، «سامودراگوپتا»، «ویکرامادیتا» و «سکندا گوپتا» از دیگران مشهورترند. 


به اعتبار منابع موثق (دانشنامه جهان اسلام، ذیل واژه «بنگلادش») تاریخ باستانی در بنگال از 1000 پیش از ميلاد و با ورود آریاییان آغاز می شود، هر چند از متون کهن آریاییان اطلاع چندانی درباره اوضاع سیاسی بنگاله به دست نمی آید (امام الدین، 1377 : 333).  
در زمان گوپتاها برای نخستین بار آیین بودایی به این سرزمین راه یافت. در حدود هزار سال بعد، پادشاهی بودائی در بنگال به قدرت رسید. بسیاری از مورخان متفق القولند، «شاشانکا» (598 - 640 میلادی)، که وی هم هندو بود، نخستین پادشاهی بود که توانست در بنگال قلمرو مشخص ومهمی‌ را تحت پوشش قوای خود درآورد. در سال 750 میلادی، مردم، «گوپالا» (Gopala) را که بودایی بود، برای حکومت انتخاب کردند. وی سلسله «پالا» (pala) راتأسیس کرد. پادشاهان این سلسله پیرو [[آیین بودا]] بودند و به ترویج این آیین کمک کردند. آن‌ها صومعه‌ها ومدارس بودایی را تأسیس کردند. زائران چینی که در آن زمان به این منطقه مسافرت کرده اند، در مورد پارسایی و طرفداری بنگالی‌ها از مذهب بودا مطالبی نوشته‌اند. بودیسم بخصوص از طرف طبقات پایین مورد استقبال قرار گرفت. تبلیغ آرامش طلبی و صلح دوستی این آیین، سلطه گری «پالاها» به مناطق دیگر را تا حدودی تضعیف می‌کرد. «دارماپال» یکی از پادشاهان این سلسله به تعمیر و بنای معابد بوداها پرداخت و کشور را تا رودخانه ایندوس (سند) در غرب و کوههای ویندیا (Vindhya) در مرکز هند امتداد بخشید<ref>فرزين نيا، زیبا (1374). [[بنگلادش]]. تهران: [https://www.ipis.ir/ دفتر مطالعات سياسي بين المللي وزارت امورخارجه]، ص. 35-36.</ref>.  


  اغلب اطلاعات تاريخي موجود به ايندوس [1] (سند) وبالاي دره هاي گنگ [2] و پس از آن انتهاي رودبيهار [3] مربوط است. ابتدا مهاجرت گروههاي هند و آريايي [4] به شمال هند صورت گرفته است. بنظر می رسد قومی غیر آریایی در بنگال می زیستند که به بنگ[5] شهرت داشتند و این نام از کلمه "بنگا" یا "ونگا"  گرفته شده است. از این قوم در متون حماسی قدیم به زبان سنسکریت و کتب مذهبی هندوان (پوراناها) و همچنین ادبیات بودایی یاد شده است (همانجا).  
حکمرانان بودایی پالا از قرن هشتم تا دهم بر این کشور حکومت کردند. سپس حکومت بدست هندوها افتاد و پادشاهان «سن» که هندو مذهب بودند، بعد از کشتارهای بی رحمانه، بر مقدرات این سرزمین مستقر شدند. در زمان حکومت سلسله شاهان سن، سپاهیان اسلام با فرماندهی اختیارالدین محمد بختیار خلجی در 595 در بنگال مستقر شدند و حکومت را از شاهان سن گرفتند.  


   بنگال از زمان امپراطوري شاهان گوپتا[6]  كه هندو بودند شكل گرفت. شاهان گوپتا ابتدا در شمال بنگال و سپس بيهار حكومت را به عهده داشتند. در ميان پادشاهان سلسلة گوپتا، «چاندراگوپتا »،     « سامودراگوپتا»، « ویكراماديتا» و «سکندا گوپتا» از ديگران مشهورتر ند. در زمان گوپتاها برای نخستین بار آیین بودایی به این سرزمین راه یافت. در حدود هزار سال بعد، پادشاهی بودائي در بنگال به قدرت رسيد.  
تسلط بودایی‌ها بر مقدرات این کشور، حتی در زمان حکمرانی هندوها ومسلمانان، از یک سو و اختلاط قوم بودایی با ساکنین مناطق مختلف از جانب دیگر، موجب شد که آنان با فرهنگ و زبان محلـــی نیـــز آشنایی و موانست پیدا کنند. بدین طریق در میان پیروان مذهب بودایی، قومیت‌ها، نژادها و فرهنگ‌های مختلف و متفاوت به وجود آمد. این تفاوت‌ها هنوز در جوامع بودائی در مناطق جنگلی و کوهستانی [[چيتاگنگ|چیتاگنگ]] و در سایر مناطق وجود دارد. در زبان‌ها و گویش‌های این قوم، تاثیر زبان‌ها و گویش‌های محلی محیط سکونت آنان بیشتر دیده می‌شود.  


    بسياري از مورخان متفق القولند، « شاشانكا» (640- 598 ميلادي )، كه وي هم هندو بود، نخستين پادشاهي بود كه توانست در بنگال قلمرو مشخص ومهمي را تحت پوشش قواي خود درآورد.  
از آن جا که [[بنگلادش]] کشوری تازه تاسیس است، تاریخ باستانی و میانی آن همان دانسته‌های مربوط به بخش شرقی هند کنونی یعنی ایالت بنگال غربی است. از این جهت برای درک بیشتر وضعیت زمان‌های پیشین این سرزمین، مختصر اشاره‌ای به تاریخ دوران بحث شده در سرزمینی که کلا بنگال نامیده می‌شد، ضروری است.


   در سال 750 ميلادي، مردم، « گوپالا» [7] را كه بودايي بود، براي حكومت انتخاب كردند. وي سلسلة « پالا » [8] راتأسيس كرد. پادشاهان اين سلسله پیرو [[آیین بودا]] بودند و به ترویج این آیین کمک کردند. آن ها صومعه ها ومدارس بودايي را تأسيس كردند. زائران چيني كه در آن زمان به اين منطقه مسافرت كرده اند، در مورد پارسايي و طرفداري بنگالي ها از مذهب بودا مطالبي نوشته اند. بوديسم بخصوص از طرف طبقات پايين مورد استقبال قرار گرفت. تبلیغ آرامش طلبی و صلح دوستی این آیین، سلطه گری «پالاها» به مناطق ديگر را تا حدودي تضعيف مي كرد. « دارماپال » يكي از پادشاهان اين سلسله به تعمير و بناي معابد بوداها پرداخت و كشور را تا رودخانة ايندوس  (سند ) در غرب و كوههاي وينديا [9] در مركز هند امتداد بخشيد (فرزین نیا، 1373: 36- 35).
=== [[سلسله سِن در بنگلادش|سلسله سِن]] (1201- 1150م) ===
[[پرونده:سلسله سن.jpg|بندانگشتی|سلسله سن، قابل بازیابی از https://sellaismk.shop/product_details/23634130.html]]
در سال 1150 میلادی، «بیجوی سن» یکی از فرماندهان هندو مذهب با شکست دادن آخرین پادشاه سلسله «پالا» قدرت را به دست آورد. وی سپس بنگال شرقی و کامروپا (در ایالت آسام هند) را به پادشاهی خود افزود و امپراتوری عظیمی‌ به وجود آورد. وی به مدت 64 سال حکومت کرد، که از نظر مدت زمان حکومت، در تاریخ حکمرانان مسلمان، هندو و بودایی شبه قاره بی سابقه است.  


   حکمرانان بودایی پالا از قرن هشتم تا دهم بر اين كشور حكومت كردند. سپس حكومت بدست هندوها افتاد و پادشاهان « سن » كه هندو مذهب بودند ، بعد از كشتارهاي بي رحمانه، بر مقدرات اين سرزمين مستقر شدند. در زمان حكومت سلسله شاهان سن، سپاهيان اسلام با فرماندهي اختيارالدين محمد بختيار خلجي در 595 در بنگال مستقر شدند و حكومت را از شاهان سن گرفتند.  
پس از وی فرزندش «والالا سن» به مدت 20 سال در کمال آرامش حکمرانی کرد. در همین زمان بود که «والالا» کنفرانس عظیم مذهبی هندوها را تشکیل داد (1158 - 1178) و سیستم کاست گرایی هندو را ترویج کرد. هر هندو به تناسب شغل و حرفه، ارزش و اهمیت پیدا می‌کرد. هندوهای بنگلادش و بنگال غربی تا امروز بر اساس همین سیستم طبقه بندی شده‌اند<ref>Kulke, H. and Rothermund, D. (1998'').'' History of India. 3<sup>rd</sup>. Ed. London and New York: Routledge، P.106-112</ref>.  


    تسلط بودايي ها بر مقدرات اين كشور، حتي در زمان حكمراني هندوها ومسلمانان، از يك سو و اختلاط قوم بودايي با ساكنين مناطق مختلف از جانب ديگر، موجب شد كه آنان با فرهنگ و زبان محلـــي نيـــز آشنايي و موانست پيدا کنند. بدين طريق در ميان پيروان مذهب بودايي، قوميت ها، نژادها و فرهنگ هاي مختلف و متفاوت به وجود آمد. اين تفاوت ها هنوز در جوامع بودائي در مناطق جنگلي و كوهستاني [[چيتاگنگ]] و در ساير مناطق وجود دارد. در زبان ها و گويش هاي اين قوم، تاثير زبان ها و گويش هاي محلي محيط سكونت آنان بيشتر ديده مي شود.  
وی در پایان عمر خود مذهبی‌تر شد و بر اثر گرایشات شدید به مذهب هندو و به دلیل ترک دنیا و به منظور پاک شدن از گناهان، به اتفاق همسرش خود را به رودخانه مقدس گنگ انداخت. اما قبل از ترک دنیا، حکومت رابه فرزندش «لاکشمن سن» واگذار کرد ( 1178 - 1201). او آخرین پادشاه سلسله هندو مذهب «سن» بود. «لاکشمن» فردی مقید به مذهب بود و پایتخت وی در بنگال غربی قرار داشت.


    از آن جا که [[بنگلادش]] کشوری تازه تاسیس است، تاریخ باستانی و میانی آن همان دانسته های مربوط به بخش شرقی هند کنونی یعنی ایالت بنگال غربی است. از این جهت برای درک بیشتر وضعیت زمان های پیشین این سرزمین، مختصر اشاره ای به تاریخ دوران بحث شده در سرزمینی که کلا بنگال نامیده می شد، ضروری است.
وی به هنگام حمله «اختیارالدین بختیار» (اواخر قرن دوازدهم م)، پیر و فرسوده شده بود. وی پس از حمله اختیار، به بیکرام پور در [[داكا|داکا]] گریخت و در همانجا وفات یافت. با پایان یافتن حکومت لاکشمن سن، حاکمیت هندوها در بنگال خاتمه یافت و سرانجام پرچم پر افتخار اسلام بتدریج در بنگال و همه شبه قاره، به اهتزاز در آمد<ref>امام الدین، س.(1391)."بنگال/ بنگاله". دانشنامه جهان اسلام، ذیل حرف ب،  ص. 334.</ref>. «پالا‌ها» بودایی مذهب بودند و «سن‌ها» هندو مذهب؛ ا ز آن جا که تضاد شدیدی بین تعلیمات بودایی و آیین هندوئی وجود داشت، طرفداران این دو آیین دائماً در ستیز با یکدیگر بودند به طوری که به هنگام حکمرانی پادشاهان هندو مذهب، بوداییان در سختی و مکنت به سر می‌بردند و اغلب بر اثر وضعیت آن زمان و سیاست وقت قتل عام می‌شدند. همین شرایط به هنگام حاکمیت پادشاهان بودایی مذهب، هندوان را شدیداً آزار می‌داد و گاه منجر به کشتار آنان می‌شد.  


سرانجام پس از ظهور اسلام، مسلمانان در مقابل کینه جویی و آزار هر دوگروه قرا رگرفتند. به زودی آیین اسلام به لحاظ تبلیغ برادری و اجرای عدالت، توانست طرفداران بی شماری در بین دو گروه به دست آورد<ref>Kulke, H. and Rothermund, D. (1998'').'' History of India. 3<sup>rd</sup>. Ed. London and New York: Routledge، P.115</ref>.


سلسله سِن (1201- 1150 م)  
=== [[حکومت مسلمانان در بنگال]] ===
[[پرونده:حکومت مسلمانان در بنگال.jpg|بندانگشتی|355x355پیکسل|حکومت مسلمانان در بنگلادش، قابل بازیابی از<nowiki/>https://iastoppers.com/landing/web-stories/who-was-the-first-ruler-to-establish-muslim-rule-in-bengal-know-all-about-it/]]
[[حکومت مسلمانان در بنگال]] از سال 1201 تا 1757 میلادی به طول انجامید. در 1201م. نیروهای قدرتمند مسلمان ترک آسیای میانه با هدف کنترل بنگال و گسترش اسلام در آن ناحیه، به سمت شرق حرکت کردند. با فشار نیروهای ترک، «لاکشمن سن» آخرین فرمانروای سلسله "سنا" در 1204 به سمت وانگا (بنگال شرقی) گریخت و به زودی، پیش از مرگ، پایتخت خود را در شهر ویکرامپور بنا نهاد. وی بدون داشتن وارث تاج و تخت، بدرود حیات گفت و پیروان بودایی او نیز نتوانستند سلسله سنا را از سقوط نجات دهند<ref>Phillips, D.A. and Gritzner, C.F. (2007). Bangladesh. New York: Chelsea House Publishers، P.35</ref>.


در سال 1150 ميلادي، « بيجوي سن » يكي از فرماندهان هندو مذهب با شكست دادن آخرين پادشاه سلسلة « پالا » قدرت را به دست آورد. وي سپس بنگال شرقي و كامروپا (در ايالت آسام هند ) را به پادشاهي خود افزود و امپراتوري عظيمي به وجود آورد. وي به مدت 64 سال حكومت كرد، كه از نظر مدت زمان حكومت، در تاريخ حكمرانان مسلمان، هندو و بودايي شبه قاره بي سابقه است.  
از این رو پس از شکست لاکشمن سن، به دست اختیارالدین بختیار، حکومت مسلمانان در بنگال شروع شد. این حکومت ادامه داشت تا زمانی که نیروهای بریتانیا با شکست «نواب سراج الدوله» (1765م.) در توطئه‌ای حساب شده آن را خاتمه دادند. بنگال در 1341 از انقیاد دهلی درآمد و مستقل شد. ترک‌ها در بنگال تا زمان فتح داکا توسط اکبر امپراتور هند، تا 1576 مستقل حکومت کردند<ref>Phillips, D.A. and Gritzner, C.F. (2007). Bangladesh. New York: Chelsea House Publishers، P.36</ref>. از این زمان بنگال به منزله ایالتی از هند، تحت سلطه تیموریان بزرگ هند درآمد و بعد از سقوط تیموریان (مغولان اعظم)، به دست نیروهای هند بریتانیا افتاد. در سده‌های13 تا 16 م. بنگال نقش اساسی در امپراتوری هند بازی کرد، زیرا با توجه به فرهنگ پیشرفته آن و نیز استفاده از زمین‌های کشاورزی فراوان، توانست به عنوان «سبد نان برای هند» <ref>Phillips, D.A. and Gritzner, C.F. (2007). Bangladesh. New York: Chelsea House Publishers، P.38</ref> نقشی برجسته ایفا نماید. بدین ترتیب مسلمانان طی دهه‌های متوالی موفق شدند بخش‌ها و فرمانداری‌های مختلف بنگال را فتح کنند. به طوری که ظرف مدت کوتاهی تمام بنگال (اعم از بنگلادش فعلی و بنگال غربی هند) تحت سیطره و نفوذ آنان در آمد. دلیل سریع پیشرفت اسلام در بنگال شرقی را نارضایتی مردم از وجود سیستم کاست و همچنین دستگاه حاکم می‌دانستند که حکومت خود را به نیروهای الهی نسبت می‌دادند<ref>West, B.A. (2009). Encyclopedia of the People of Asia and Oceania, New York: MV Hermitage، P.122</ref>.


   پس از وي فرزندش « والالا سن » به مدت 20 سال در كمال آرامش حكمراني کرد. در همين زمان بود كه « والالا » كنفرانس عظيم مذهبي هندوها را تشكيل داد (78- 1158) و  سيستم كاست گرایی هندو را ترویج کرد. هر هندو به تناسب شغل و حرفه، ارزش و اهميت پيدا مي كرد. هندوهاي بنگلادش و بنگال غربي تا امروز بر اساس همين سيستم طبقه بندي شده اند
==== فرهنگ و تمدن ====
سه عامل فرهنگی در ساخت فرهنگ و تمدن بنگلادش نقش داشته اند: بودیسم، هندوئیسم و اسلام. همچنین نباید از ذکر رودهای مهم این سرزمین و شاخه‌های آن‌ها که در آبادانی و یا ویرانی بسیاری از شهرها نقش مهمی‌ دارند و در عین حال پیشرفت فرهنگی و اقتصادی بنگاله در گرو همین رودهاست، غافل ماند<ref name=":0">امام الدین، س.(1391). "بنگال/ بنگاله". [https://rch.ac.ir/article/Paging دانشنامه جهان اسلام،] ذیل حرف ب، ص. 333.</ref>.


( Kilke and Rothermund, 1998:106 and 112).  
میراث فرهنگی و تمدنی بنگاله که از دوران پادشاهان مسلمان باقی مانده، این است که در گوشه و کنار مملکت بناهای دولتی، قلعه‌ها، مساجد، مدارس، اقامتگاه‌ها، سراها و خانقاه‌ها ساخته و شبکه راه‌ها ایجاد شد. همچنین علم رواج یافت و بر احترام علما افزوده شد، عمران و آبادی شهر‌ها رونق گرفت و بازرگانی با کشورهای همجوار شرقی و غربی توسعه یافت؛ به خصوص تجارت دریایی و آمد و شد بازرگانان خارجی بر درآمد کشور افزود و قلمرو تجاری بنگلا گسترش یافت. در عهد اورنگ زیب امپراتور تیموریان هند، صدها مدرسه، مسجد، پل، جاده و عمارت مسکونی احداث شد و فرهنگ بابری رواج یافت. در دوران حکمرانی مسلمانان، در سرزمین زرخیز بنگال، فراوانی محصولات و کالاها و ارزانی چندان بود که آن را "باغ بهشت" می‌خواندند. پول خرمهره که در زمان هندوان رواج داشت، در همین زمان به سکه‌های زر و سیم بدل شد. به قول ابوالفضل علامی‌ در داکا و میمن سینگ معدن آهن و در مناطق هگلی و بردوان معادن الماس و انواع جواهر وجود داشت". جهانگردان خارجی از کارگاه‌های آهن و جواهر سازی و کاغذ و قالی یاد کرده‌اند. ململ (پارچه نازک کتانی) داکا در سراسر جهان شهرت داشت. در بنگال حریر و شکر سفید تولید می‌شد. تهیه نمک پیشه همگانی بود. کشتی‌های کوچک و بزرگ در آنجا ساخته می‌شد... در قرن سیزدهم، مارکوپولو از محصولات صادراتی آنجا، به ویژه پارچه، یاد کرده است. [[ابن بطوطه]] از رفاه و ارزانی بنگال در 746 سخن گفته است. در سده دهم پارچه‌های کتانی و ابریشمی، شکر و فلفل، برنج، کره، نمک و میوه از این سرزمین صادر می‌شد"<ref name=":0" />.


    وي در پايان عمر خود مذهبي تر شد و بر اثر گرايشات شديد به مذهب هندو و به دلیل ترك دنيا و به منظور پاك شدن از گناهان، به اتفاق همسرش خود را به رودخانه مقدس گنگ انداخت. اما      قبل از ترك دنيا، حكومت رابه فرزندش « لاكشمن سن » واگذار کرد (1201- 1178). او آخرين پادشاه سلسلة هندو مذهب « سن » بود. « لاكشمن » فردي مقيد به مذهب بود و پايتخت وی در بنگال غربي قرار داشت. وي به هنگام حمله « اختيارالدين بختيار » (اواخر قرن دوازدهم م.)، پير و فرسوده شده بود . وي پس از حملة اختيار، به بيكرام پور در [[داكا]] گريخت و در همانجا وفات يافت. با پايان يافتن حكومت لاكشمن سن، حاكميت هندوها در بنگال خاتمه يافت و سرانجام پرچم پر افتخار اسلام بتدريج در بنگال و همه شبه قاره، به اهتزاز در آمد ( امام الدین، 1377 : 334).  
عناصر فرهنگ ایرانی از 600 م. به شبه قاره هند وارد شد و به زودی در بنگلا ریشه دواند. سنن پادشاهی و کشورداری ایران باستان سرمشق حکومت‌های این سرزمین شد. تکیه بر بردگان وارداتی برای خدمات خانگی، نظامی‌ و سیاسی و نیز اقتصاد بشدت متکی بر تجارت و پول از جمله نفوذ عناصر فرهنگ ایرانی در این سرزمین بود. نهاد پادشاهی و کشورداری ایرانی از اوایل سده هفتم در بنگال رواج یافت. در دربار پایتخت‌های پاندوا و گور، پادشاه مقدس شمرده می‌شد و به رسم ایرانیان اسباب جاه و جلال سلطنتی فراهم می‌آمد و به تقلید از شاهان ساسانی تشریفات درباری باشکوه انجام می‌شد. از سوی دیگر برای آن که دربار مسلمانان بنگال نتوانست اشرافی گری ایرانی را بوجود آورد، ناگزیر برای نگهداری از قصرها و کاخ‌های باشکوه خود مجبور شدند از مزدوران آسیای مرکزی استفاده کنند و بعدها جای اینان را سربازان سیاه پوست حبشی گرفت<ref name=":1">ایتن، ر.م. (1391). " عناصر فرهنگ ایران اسلامی در بنگال". [https://rch.ac.ir/article/Paging دانشنامه جهان اسلام]، ذیل حرف ب. ص 337.</ref>.


     « پالا ها » بودايي مذهب بودند و « سن ها » هندو مذهب؛ ا ز آن جا كه تضاد شديدي بين تعليمات بودايي و آيين هندوئي وجود داشت، طرفداران اين دو آيين دائماً در ستيز با يكديگر بودند به طوري كه به هنگام حكمراني پادشاهان هندو مذهب، بوداييان در سختی و مكنت به سر مي بردند و اغلب بر اثر وضعیت آن زمان و سیاست وقت قتل عام  مي شدند. همین شرایط به هنگام حاكميت پادشاهان بودایی مذهب، هندوان را شديداً آزار می داد و گاه منجر به کشتار آنان می شد.  
"پیوندهای بنگال با ایران در سده هفتم و اوایل سده هشتم در معماری این خطه نیز به روشنی بازتاب یافته است. برج چهوتا پاندوا که در اواخر سده هفتم نزدیک کلکته ساخته شد، از قدیم‌ترین بناهای اسلامی‌ است که در بنگال به جا مانده است. این انتقال معماری ایرانی و مضامین عقیدتی آن به بنگال در مسجد ظفرخان غازی نیز دیده می‌شود"<ref name=":1" />.


   سرانجام پس از ظهور اسلام، مسلمانان در مقابل كينه جويي و آزار هر دوگروه قرا رگرفتند. به زودي آيين اسلام به لحاظ تبليغ برادري و اجراي عدالت، توانست طرفداران بي شماري در بين دو گروه به دست آورد Kilke and Rothermund, 1998:115)  ).
پس از سلطه کامل تیموریان هند بر سرزمین‌های شرقی شبه قاره و سرتاسر بنگال، ورود فرهنگ ایرانی به آن سوی نیز مجددا آغاز شد؛ به زودی پای هنرمندان ایرانی که همایون با خود از ایران آورده بود، به بنگال رسید و هنر این استادان در گچ کاری بناهای سلطنتی در داکا، پایتخت جدید مغولان هند در ایالت بنگال، به خصوص در کاخ‌ها و باغ‌های باشکوه لال (لعل) باغ منعکس گردید. بعدها هنرمندان، دانشمندان، علما، نویسندگان و شاعران برجسته‌ا‌ی از مشهد، تهران، مازندران یا گیلان به بنگال مهاجرت کردند<ref>ایتن، ر.م.، " عناصر فرهنگ ایران اسلامی در بنگال"، [https://rch.ac.ir/article/Paging دانشنامه جهان اسلام]، ذیل حرف ب. ص 339.</ref>. امور دیوانی به زودی به دست ایرانیان افتاد و از این رو رسوم و اصطلاحات دیوانی ایرانی رواج یافت. در نتیجه زبان فارسی آرام آرام در دستگاه‌های دولتی رواج یافت.


==== آثار باستانی و تاریخی ====
از معماری نیمه مخروبه و یا مخروبه دوران قدیم، یک نکته را می‌توان دریافت و آن طبیعت توسعه فرهنگ بنگالی است که به دوره تمدن کشاورزی باز می‌گردد.
[[پرونده:آثار باستانی در بنگلادش.jpg|بندانگشتی|338x338پیکسل|آثار باستانی در بنگلادش، قابل بازیابی از https://www.travelmate.com.bd/top-10-historical-places-in-bangladesh/]]
آثار بر جای مانده از قرن دوم قبل از میلاد در واقع بیانگر تمدن در دوره پالئوتیک (Paleothic) است که ذکر منطقه «وارندرا» (Varen dra) در ادبیات «ودیک» (Vedic) را نشان می‌دهد. زمانی که آریایی‌ها در شمال هند استقرار یافتند، مردم این منطقه را «نیشادا» (Nishada) می‌خواندند. باستان‌شناسان این مردم را «آسترواشیاتیک» (Austro-Asiatic) معرفی کرده‌اند. «نیشاداها» با فرهنگ «نئولتیک=نوسنگی» (Neolithic)، آشنایی داشتند و بعد‌ها با مردمی‌ که از نظر فرهنگی پیشرفته‌تر از آن‌ها بودند آمیزش یافتند. اینان بدنه اصلی جمعیت بنگال را تشکیل می‌دهند.


حكومت مسلمانان در بنگال  
آریایی کردن بنگال، فرهنگ «ودائی» با سیستم طبقاتی را در بنگال حاکم کرد و مردم بومی‌ آنجا جزو کاست «شودرا» (Soudras) شدند. همین موضوع، زمینه را برای حضور بودیسم و اسلام و مذاهب دیگر، بدون هیچگونه مقاومت و یا مخالفتی فراهم کرد.


حكومت مسلمانان در بنگال از سال 1201تا 1757 ميلادي به طول انجاميد. در 1201م. نیروهای قدرتمند مسلمان ترک آسیای میانه با هدف کنترل بنگال و گسترش اسلام در آن ناحیه، به سمت شرق حرکت کردند. با فشار نیروهای ترک، «لاکشمن سن» آخرین فرمانروای سلسله "سنا" در 1204 به سمت وانگا (بنگال شرقی) گریخت و به زودی، پیش از مرگ، پایتخت خود را در شهر ویکرامپور بنا نهاد. وی بدون داشتن وارث تاج و تخت، بدرود حیات گفت و پیروان بودایی او نیز نتوانستند سلسله سنا را از سقوط نجات دهند (Philips and Gritzner,2007:35 ). از این رو پس از شکست لاکشمن سن، به دست اختيارالدين بختيار، حكومت مسلمانان در بنگال شروع شد. این حکومت ادامه داشت تا زمانی که نیروهای بریتانیا با شكست « نواب سراج الدوله » (1765م.) در  توطئه ای حساب شده آن را خاتمه دادند. بنگال در 1341 از انقیاد دهلی درآمد و مستقل شد. ترک ها در بنگال تا زمان فتح داکا توسط اکبر امپراتور هند، تا 1576 مستقل حکومت کردند (Ibid:36). از این زمان بنگال به منزله ایالتی از هند، تحت سلطه تیموریان بزرگ هند درآمد و بعد از سقوط تیموریان (مغولان اعظمبه دست نیروهای هند بریتانیا افتاد. در سده های13 تا 16 م. بنگال نقش اساسی در امپراتوری هند بازی کرد، زیرا با توجه به فرهنگ پیشرفته آن و نیز استفاده از زمین های کشاورزی فراوان، توانست به عنوان «سبد نان برای هند» ( Ibid:38) نقشی برجسته ایفا نماید. بدین ترتیب مسلمانان طي دهه هاي متوالي موفق شدند بخش ها و فرمانداري هاي مختلف بنگال را فتح كنند. به طوري كه ظرف مدت كوتاهي تمام بنگال ( اعم از بنگلادش فعلي و بنگال غربي هند ) تحت سيطره و نفوذ آنان در آمد. دلیل سریع پیشرفت اسلام در بنگال شرقی را نارضایتی مردم از وجود سیستم کاست و همچنین دستگاه حاکم می دانستند که حکومت خود را به نیروهای الهی نسبت می دادند (West, 2009:122).   
در قرن چهاردهم قبل از میلاد، اسکندر مقدونی، به شمال هند هجوم برد و در نتیجه یونانیان با مردم منطقه ادغام شدند. مورخین یونانی چون پلینی (Pliny) و بطلمیوس (Betelmuse) معتقدند که منطقه دلتایی به نام «گانگاریدا» (Gangaridaiمشتق از کلمه گنگ است.  


یونانیان نزد مردم منطقه به نام «یاوران» که به معنی کافر است، شناخته می‌شدند. فرهنگ ودایی، فرهنگ مذهبی دیگر چون اسلام و مسیحیت را نجس خواند؛ لذا حکومت آن‌ها قبول واقع شد.


2. 1. 1. فرهنگ و تمدن
آشوکا (Ashoka) فرمانروای بزرگ موریاها، بودیسم را در کل هند گسترش داد به گونه‌ای که دامنه آن تا [[چین]] و برمه نیز کشیده شد. مشهور است که وی 8004 معبد در سرتاسر هند ساخت؛ از جمله در بنگال. به طور مثال، «شل بان بیهار» (Shaiban) در کومیلا به عنوان یک معبد بودایی شناخته می‌شود.


سه عامل فرهنگی در ساخت فرهنگ و تمدن بنگلادش نقش داشته اند: بودیسم، هندوئیسم و اسلام. همچنین  نباید از ذکر رودهای مهم این سرزمین و شاخه های آن ها که در آبادانی و یا ویرانی بسیاری از شهرها نقش مهمی دارند و در عین حال پیشرفت فرهنگی و اقتصادی بنگاله در گرو همین رودهاست، غافل ماند (امام الدین، 1377: 333).
از قرن دوم قبل از میلاد تا قرن هشتم بعد ازمیلاد، دو سلسله «گوپتا» و «پالا» در بنگال حکومت کردند که مذهب مردم در همین دوره نیز بودایی بود. در واقع این دوره را دوره طلایی بنگال باستان خوانده‌اند.  


   میراث فرهنگی و تمدنی بنگاله که از دوران  پادشاهان مسلمان باقی مانده، این است که در گوشه و کنار مملکت بناهای دولتی، قلعه ها، مساجد، مدارس، اقامتگاه ها، سراها و خانقاه ها ساخته و شبکه راه ها ایجاد شد. همچنین علم رواج یافت و بر احترام علما افزوده شد، عمران و آبادی شهر ها رونق گرفت و بازرگانی با کشورهای همجوار شرقی و غربی توسعه یافت؛ به خصوص تجارت دریایی و آمد و شد بازرگانان خارجی بر درآمد کشور افزود و قلمرو تجاری بنگلا گسترش یافت. در عهد اورنگ زیب امپراتور تیموریان هند، صدها مدرسه، مسجد، پل، جاده و عمارت مسکونی احداث شد و فرهنگ بابری رواج یافت. در دوران حکمرانی مسلمانان، در سرزمین زرخیز بنگال، فراوانی محصولات و کالاها و ارزانی چندان بود که آن را "باغ بهشت" می خواندند.  پول خرمهره که در زمان هندوان رواج داشت، در همین زمان به سکه های زر و سیم بدل شد. به قول ابوالفضل علامی در داکا و میمن سینگ معدن آهن و در مناطق هگلی و بردوان معادن الماس و انواع جواهر وجود داشت. " جهانگردان خارجی از کارگاه های آهن و جواهر سازی و کاغذ و قالی یاد کرده اند. ململ (پارچه نازک کتانی) داکا در سراسر جهان شهرت داشت. در بنگال حریر و شکر سفید تولید می شد. تهیه نمک پیشه همگانی بود. کشتی های کوچک و بزرگ در آنجا ساخته می شد...در قرن سیزدهم، مارکوپولو از محصولات صادراتی آنجا، به ویژه پارچه، یاد کرده است. [[ابن بطوطه]] از رفاه و ارزانی بنگال در 746 سخن گفته است. در سده دهم پارچه های کتانی و ابریشمی، شکر و فلفل، برنج، کره، نمک و میوه از این سرزمین صادر می شد" (همانجا).
از معروف‌ترین بناهای این دوره، ساختمان «پوندرانگار» (Pundranagar) در مهاستانگره واقع در «بوگرا» و «پهرپور» (Paharpur) در [[راجشاهی]] است. پهرپور، یکی از بزرگ‌ترین و معروف‌ترین مراکز معابد در شبه قاره هند است. دارماپالا از سلسله پالا، این معبد را که به نام «سوماپوراویهارا» (Somapura Vihara) شناخته شده است، بنا کرد. اما دردوره «شاشانکا» و «سلسله سن» (Sena)، جو قالب در بنگال با فرهنگ هندوئی بود و در این دو دوره معابد بسیاری بنا شد. به جز معبد مهاستانگره، معابد و یا آثاری از این دوره بر جای نمانده و فقط نامی‌ از آن‌ها در منابع آمده است.  


  عناصر فرهنگ ایرانی از 600 م. به شبه قاره هند وارد شد و به زودی در بنگلا ریشه دواند. سنن پادشاهی و کشورداری ایران باستان سرمشق حکومت های این سرزمین شد. تکیه بر بردگان وارداتی برای خدمات خانگی، نظامی و سیاسی و نیز اقتصاد بشدت متکی بر تجارت و پول از جمله نفوذ عناصر فرهنگ ایرانی در این سرزمین بود. نهاد پادشاهی و کشورداری ایرانی از اوایل سده هفتم در بنگال رواج یافت. در دربار پایتخت های پاندوا و گور، پادشاه مقدس شمرده می شد و به رسم ایرانیان اسباب جاه و جلال سلطنتی فراهم می آمد و به تقلید از شاهان ساسانی تشریفات درباری باشکوه انجام می شد. از سوی دیگر برای آن که دربار مسلمانان بنگال نتوانست اشرافی گری ایرانی را بوجود آورد، ناگزیر برای نگهداری از قصرها و کاخ های باشکوه خود مجبور شدند از مزدوران آسیای مرکزی استفاده کنند و بعدها جای اینان را سربازان سیاه پوست حبشی گرفت (اتین، 1377: 337).
* دوره هندوها، از قرن هشتم میلادی شروع شد و تا قرن دوازدهم ادامه داشت؛


    "پیوندهای بنگال با ایران در سده هفتم و اوایل سده هشتم در معماری این خطه نیز به روشنی بازتاب یافته است. برج چهوتا پاندوا که در اواخر سده هفتم نزدیک کلکته ساخته شد، از قدیم ترین بناهای اسلامی است که در بنگال به جا مانده است. این انتقال معماری ایرانی و مضامین عقیدتی آن به بنگال در مسجد ظفرخان غازی نیز دیده می شود" (همانجا). 
* دوره پادشاهان و سلاطین، از اوایل قرن سیزدهم شروع شد و تا 1576 ادامه یافت؛


    پس از سلطه کامل تیموریان هند بر سرزمین های شرقی شبه قاره و سرتاسر بنگال، ورود فرهنگ ایرانی به آن سوی نیز مجددا آغاز شد؛ به زودی پای هنرمندان ایرانی که همایون با خود از ایران آورده بود، به بنگال رسید و هنر این استادان در گچ کاری بناهای سلطنتی در داکا، پایتخت جدید مغولان هند در ایالت بنگال، به خصوص در کاخ ها و باغ های باشکوه لال (لعل) باغ منعکس گردید. بعدها هنرمندان، دانشمندان، علما، نویسندگان و شاعران برجسته ای از مشهد، تهران، مازندران یا گیلان به بنگال مهاجرت کردند (همان: 339). امور دیوانی به زودی به دست ایرانیان افتاد و از این رو رسوم و اصطلاحات دیوانی ایرانی رواج یافت. در نتیجه زبان فارسی آرام آرام در دستگاه های دولتی رواج یافت.
* دوره مغول از 1576 تا 1757 ادامه طول کشید؛


* دوره استعمار از 1757 تا 1947 ادامه داشت؛


2. 1. 2. آثار باستانی و تاریخی
* دوره پاکستان از 1947 شروع شد و تا 1971 که سال استقلال بنگلادش است، ادامه یافت؛


از معماري نيمه مخروبه و يا مخروبه دوران قديم، يك نكته را مي توان دريافت و آن طبيعت توسعه فرهنگ بنگالي است كه به دورة تمدن كشاورزي باز مي گردد.  
* [[بنگلادش|کشور بنگلادش]] در 1971 به منزله واحد سیاسی مستقل، شناخته شد و پا به عرصه بین المللی گذاشت.


   آثار بر جاي مانده ازقرن دوم قبل از ميلاد در واقع بيانگر تمدن در دورة پالئوتيك [10] است كه ذكر منطقة « وارندرا»[11] در ادبيات «وديك » [12] را نشان مي دهد. زماني كه آريايي ها در شمال          هند    استقرار  يافتند، مردم اين منطقه را « نيشادا» [13]مي خواندند. باستان شناسان اين مردم را               « آسترواشياتيك » [14] معرفي كرده اند. « نيشاداها » با فرهنگ « نئولتيك = نوسنگي » [15]، آشنایی داشتند و بعد ها با مردمی که از نظر فرهنگی پیشرفته تر از آن ها بودند آمیزش یافتند. اینان بدنة اصلي جمعیت بنگال را تشكيل مي دهند.  
از مهم‌ترین آثار باستانی این کشور تا پیش از استقلال، دخیل دروازه (1465م)، گل مسجد (1434م)، مناره فیروز (1488م)، مسجد چوتی ستاره (1510م)، مسجد باروسونا چمکتی و قدم رسول (1510م)، مسجد آدینه در پاندورا (1864م)، گنبد «اکلاخی» (Eklakhi) در پاندورا، مسجد گلدی در سونارگان، مسجد باغا در پابنا، مسجد بابا آدم در داکا و مسجد کوزمیا در راجشاهی (1559م) هستند.  


  آريايي كردن بنگال، فرهنگ « ودائي » با سيستم طبقاتي را در بنگال حاكم کرد و مردم بومي آنجا جزو کاست « شودرا» [16] شدند. همين موضوع، زمينه را براي حضور بوديسم و اسلام و مذاهب ديگر، بدون هيچگونه مقاومت و يا مخالفتي فراهم کرد.  
«مسجد آدینه» در پاندورا توسط اسکندر شاه در سال 1344 ساخته شده است که یکی از مساجد جامع می‌باشد. از مهم‌ترین آثار باستانی این دوره، همان گنبد است اکلاخی که سلطان جلال الدین محمد شاه آن را ساخ و از نظر معماری، نوع آوری در هنر اسلامی‌ به حساب می‌آید.  


    در قرن چهاردهم قبل از ميلاد، اسكندر مقدوني، به شمال هند هجوم برد و در نتیجه يونانيان با مردم منطقه ادغام شدند. مورخين يوناني چون پليني[17] و بطلميوس[18] معتقدند كه منطقة دلتايي به نام « گانگاريدا»[19]، مشتق از كلمة گنگ است.  
مهم‌ترین فردی که در زمینه معماری و ساخت بناهای قدیمی‌ شهرت داشت، فردی به نام «خان جهان علی» بود که صدها اثر از خود بر جای گذاشته است ؛ از آن جمله می‌توان به مسجد «شصت گنبد» (1450م)، که در واقع از بزرگ‌ترین مساجد بنگال است، نام برد. این اثر از جانب یونسکو، اثری جهانی شناخته شده است<ref>The Independent Year book , Bangladesh,1999 , Dhaka</ref>.


   يونانيان نزد مردم منطقه به نام « ياوران » كه به معني كافر است، شناخته مي شدند. فرهنگ ودايي،  فرهنگ مذهبي ديگر چون اسلام و مسيحيت را نجس خواند؛ لذا حكومت آن ها قبول واقع شد.  
به طور کلی میراث فرهنگی بنگلادش را می‌توان به چند بخش شامل بناهای تاریخی، مجسمه‌ها، ظروف سفالی و فلزی، ابزار جنگی، کتیبه‌ها، نقاشی، آثار خطاطی و صنایع دستی تقسیم کرد.  


  آشوكا  [20] فرمانروای بزرگ موریاها، بوديسم را در كل هند گسترش داد به گونه ای كه دامنة آن تا چين و برمه نيز كشيده شد. مشهور است كه وي 8004 معبد در سرتاسر هند ساخت؛ از جمله در بنگال. به طور مثال، «شل بان بيهار » [21] در كوميلا به عنوان يك معبد بودايي شناخته می شود.
بناهای تاریخی و باستانی که در [[بنگلادش]] وجود دارد شامل معابد هندوها، معابد بودایی‌ها، معابد ادیان دیگر، مساجد، مزارها، قلعه‌ها، کاخ‌ها و ساختمانهای اشراف قدیمی‌است. این آثار در سراسر کشور بویژه در چندین مرکز مهم از جمله داکا، سونارگان، راجشاهی، ناتور، مایناماتی، پاهار پر، ماهاستان، باقرهات، چیتاگنگ و [[سیلهت]] وجود دارند. مجسمه‌ها که قدیمی‌ترین آثار باستانی این سرزمین هستند، اغلب یا تندیس خدایان هندو یا تجسم بودا است. البته بعضی از مجسمه‌ها که تنها جنبه انسانی دارند و نه مذهبی نیز به دست آمده‌اند. در مناطق مختلف از جمله داکا، سونارگان و راجشاهی موزه‌های مختلف بنا شده‌اند، که غیر از موزه ملی در داکا و چندین موزه دیگر اکثریت این بناها، جزو بناهای تاریخی محسوب می‌شوند.


    از قرن دوم قبل از ميلاد تا قرن هشتم بعد ازميلاد، دو سلسله « گوپتا» و « پالا» در بنگال حكومت كردند كه مذهب مردم در همين دوره نيز بودايي بود. در واقع اين دوره را دورة طلايي بنگال باستان خوانده اند.  
یکی از مراکز باستانی [[بنگلادش]] در ماهاستان واقع در شهرستان بوگرا در شمال بنگلادش است که از زیر خاک کشف شده است. این محوطه باستانی از خرابه‌ها و نیمه خرابه‌های بناهای مذهبی بودایی‌ها است که شامل بناهای قرن چهارم وپنجم و بعضی از آن‌ها متعلق به قرن یازدهم میلادی است. این بناها شامل معبد و راهبه خانه هستند. کتیبه‌های سنگی نیز به دست آمده است که با خط آسوکا براهمی، که الان رایج نیست، نوشته شده است. مجسمه‌های کوچک سفالی، ظرف‌های نقش دار سنگی، مهر سفالی، ستون‌های سنگی و قالب‌های جواهر سازی و مجسمه سنگی بودا نیز در این بناها کشف شده است.  


    ازمعروفترين بناهای اين دوره، ساختمان «پوندرانگار »[22] در مهاستانگره واقع در « بوگرا» و «پهرپور»[23] درراجشاهي است. پهرپور، يكي از بزرگترين ومعروفترين مراكز معابد در شبه قارة هند است. دارماپالا از سلسلة پالا، اين معبد را كه به نام «سوماپوراويهارا» [24] شناخته شده است، بنا کرد. اما دردورة « شاشانكا» [25] و « سلسله سن» [26] ، جو قالب در بنگال با فرهنگ هندوئي بود و در اين دو دوره معابد بسیاري بنا شد. به جز معبد مهاستانگره، معابد و يا آثاري از اين دوره بر جاي نمانده و فقط نامي از آن ها در منابع آمده است.  
در پاهارپور از توابع شهرستان راجشاهی واقع در غرب کشور بناهای بودائی از زیر خاک کشف شده که مربوط به قرن هشتم الی نهم میلادی و شامل معبد و مجسمه‌های سفالی و برنجی است.  


دورة هندوها، ا زقرن هشتم ميلادي شروع شد و تا قرن دوازدهم ادامه داشت.
یکی دیگر از محوطه‌های باستانی که از زیر خاک کشف شده در منطقه بیسوبیهار در شهرستان بوگرا واقع است که متعلق به قرن دهم و یازدهم است. در مایناماتی در شهرستان کومیلا واقع در شرق بنگلادش معابد و راهبه خانه متعلق به بودائی‌ها و آثار زیادی از مجسمه‌های برنجی، سنگی و سفالی و اشیای دیگری از جمله سکه‌های طلایی کشف شده‌اند. بعضی از این سکه‌ها مربوط به دوره یکی از خلفای عباسی است.  


دورة پادشاهان و سلاطين، از اوايل قرن سيزدهم شروع شد و تا 1576 ادامه یافت.
از جمله بناهای تاریخی در [[بنگلادش]] آثار معماری سلطان غیاث الدین اعظم شاه (1409م) در سونارگاون پایتخت قدیمی‌ بنگال است که به صورت موزه در آمده و اشیای تاریخی، هنری و. .. در آن نگهداری می‌شود.  


دورة مغول از 1576 تا 1757 ادامه طول کشید.
قلعه لال باغ واقع در شهر داکا شهرت فراوانی دارد. این قلعه را شاهزاده محمد اعظم فرزند شاه عالمگیر دهلی ساخته است. در داخل این قلعه مزار پری بی بی و مسجد پری بی بی وجود دارد. این ساختمان تبدیل به موزه شده است. قلعه لال باغ در سال 1678 م ساخته شد. در همین قرن دو قلعه دیگر در شهرستان نارایان گنج نزدیک داکا ساخته شدند که به قلعه حاجی گنج و قلعه سوناکاندا شهرت دارند.  


دورة استعمار از 1757 تا 1947 ادامه داشت.
در بین بناهای قدیمی‌ در داکا، باراکاترا و سوتاکاترا جایگاه ویژه‌ای دارند. کاترا به معنی خانه‌های بسیار در بنایی است که بین آن‌ها فاصله‌ای نباشد. خصوصیات این دو ساختمان این است که روی خیابان ساخته شده و طبقه همکف برای رفت آمد و وسایل نقلیه کاملاً باز گذاشته می‌شود. آن را می‌توان دروازه ورودی شهر نامگذاری کرد. باراکاترا (یعنی کاترای بزرگ) در سال 1644 ساخته شد و هنوز کاملاً سالم است.  


دورة پاكستان از 1947 شروع شد و تا 1971 که سال استقلال بنگلادش است، ادامه یافت.  
از بین بناهای تاریخی و قابل دیدنی داکا که قدمت نسبتاً کمتری دارد، «احسن منزل» است که در سال 1872 م ساخته شد. اخیراً این ساختمان تبدیل به موزه شده است. خوابگاه دانشجویان دانشگاه داکا بنام خوابگاه لرد کارجون که در سال 1904 م ساخته شده نیز دیدنی است. ساختمان‌های دادگاه عالی بنگلادش و کاخ ریاست جمهوری که به سبک معماری اسلامی‌ و دارای چندین گنبد می‌باشد، میراث فرهنگی بنگلادش بوده و اهمیت خاصی دارند. کاخ مهاراجا در ناتور، خانه‌های تاگور در شیلائداح و شاهزادپور، خانه‌های تابستانی شاهزاده شجاع (برادر شاه عالمگیر) شاعر در کائور واقع در راجشاهی از قرن هفدهم، حمام و محل پذیرایی در داخل قلعه لال باغ در داکا، دروازه قدم حضرت رسول(ص) واقع در گنج از شهرستان نارایان گنج نزدیک داکا مربوط به قرن هیجدهم که دارای چهار طبقه است و سایر بناهای تاریخی دیگر در بنگلادش مانند مزار عرفای بزرگ، ذکر کردنی هستند. اغلب این عرفا از عربستان، یمن، ایران و آسیای میانه به این سرزمین آمدند و مبلغ اسلام بودند. از بین این مزارها آن‌هایی که شهرت خاصی دارند و می‌شود آن‌ها را زیارت کرد ودید، عبارت‌اند از مزار شاه جلال مجرد یمنی در سیلهت، پیرکله شهید شاه صوفی گیسو دراز در آخاتورا در شهرستان کومیلا، شاه مخدوم روپوش در راجشاهی، شاه نعمت الله در گائور، الوگ خان جهان معروف به خان جهان علی خان در باغرهات، مزار شاه علی بغدادی در داکا؛ همچنین در شهرستان چیتاگنگ مزار بایزید بسطامی‌ و مزار شاه امانت وجود دارد؛ البته از نظر بعضی از مورخان وی به بنگال نیامده بود و یکی از شاگردان وی، این مزار را برای یاد بود ساخته است.


   كشور بنگلادش در 1971 به منزله واحد سياسي مستقل، شناخته شد و پا به عرصة بين المللي گذاشت.  
دربین معابد هندو‌ها، بناهای دیدنی فراوانی وجود دارد، هرچند قدمت آن‌ها خیلی زیاد نیست. از بین آن‌ها دو بنا در آیودیای در [[کولنا]] و ماتورا پور در فریدپور وجود دارد که هر دو متعلق به قرن هفدهم است. معبد رامنات در دیناج پور ساخته 1752، بسیار زیبا است. در پوتیا از توابع راجشاهی سه معبد هندو مربوط به قرن نوزدهم وجود دارد که ازنظر معماری هر کدام ویژگی‌های خاص و دیدنی دارد. در سونارگاون یک معبد ساخته سال 1843 است که دو منار بسیار بلند دارد. در کاکس بازار واقع در جنوب شرقی کشور در بالای کوه، معبدی وجود دارد که متعلق به بودایی‌هاست و در سال 1800 ساخته شده است. در شهرک رامو در شهرستان کاکس بازار خانه‌ای است که مرکز مردم بودایی است. در جزیره ماهشکالی نزدیک چیتاگنگ معبدی است متعلق به بودائی‌ها که بسیار زیبا می‌باشد.  


    از مهم ترين آثار باستاني این کشور تا پیش از استقلال،  دخيل دروازه ( 1465م )، گل مسجد (1434 م )، مناره فيروز ( 1488 م )، مسجد چوتي ستاره ( 1510 م )، مسجد باروسونا چمكتي و قدم رسول (1510م )، مسجد آدينه در پاندورا (1864م )، گنبد «اكلاخي»[27] در پاندورا، مسجد گلدي در سونارگان، مسجد باغا در پابنا، مسجد بابا آدم در داكا و مسجد كوزميا در راجشاهي (1559م)  هستند.  
از بین بناهای قدیمی‌ پل پانام در سونارگاون که در قرن پانزدهم ساخته شده و پل پاگلابه شرق شهر داکا که در سال 1661 م ساخته شده اهمیت خاصی دارند. هر دو پل هنوز سالم هستند. از بناهای مدرن بسیار جالب، «یادبود ملی» (شهید منار) در سوار، نزدیک داکا، است.  


   « مسجد آدينه » در پاندورا توسط اسكندر شاه در سال 1344 ساخته شده است كه يكي از مساجد جامع مي باشد. از مهمترين آثار باستاني اين دوره، همان گنبد است اكلاخي كه سلطان جلال الدين محمد شاه آن را ساخ و از نظر معماري، نوع آوري در هنر اسلامي به حساب مي آيد.  
مجسمه‌ها ودیگر اشیای تاریخی و باستانی که در بنگلادش وجود دارد، در موزه‌های مختلف در کشور جمع آوری شده است؛ به طور خلاصه می‌توان گفت که برخلاف اینکه به علت مرطوب بودن آب وهوا و بی توجهی به میراث فرهنگی مردم در طول 190 سال حکومت انگلیس در این سرزمین، بسیاری از میراث فرهنگی از بین رفته یا به انگلستان برده شده است؛ این میراث شامل تندیس‌های براهما، ویشنو، شیوا، شری کریشنا، گانشا، کالی و. ..؛ همچنین تعداد فراوانی از مجسمه‌های دیگر است. از طرف دیگر آثار و اشیای بسیاری از زمان حکومت مسلمانان حفظ شده است؛ از جمله این آثار، قرآن کریم نسخه خطی مربوط به قرن هفدهم، نمونه‌های اشعار بنگالی که با حروف عربی در قرن نوزدهم نوشته شده، کتیبه‌های عربی و فارسی از دوران مختلف و نمونه‌های زیادی از خطاطی به زبان عربی و فارسی در موزه ملی وجود دارند.  


    مهمترين فردي كه در زمينة معماري و ساخت بناهاي قديمي شهرت داشت، فردي به نام «خان جهان علي » بود كه صدها اثر از خود بر جاي گذاشته است ؛ از آن جمله مي توان به مسجد «شصت گنبد» (1450 م )، كه در واقع از بزرگترين مساجد بنگال است، نام برد. اين اثر از جانب يونسكو،  اثری جهاني شناخته شده است (1999 , Book Year Independent The ).      
در زمینه صنایع دستی باید گفت گرچه به مرور زمان اشیای کهن مردمان این کشور تحت تأثیر عواملی گوناگون از بین رفته‌اند، اما اکثریت آن‌ها محفوظ مانده است.


   به طور كلي ميراث فرهنگي بنگلادش را مي توان به چند بخش شامل بناهاي تاريخي، مجسمه ها، ظروف سفالي و فلزي، ابزار جنگي، كتيبه ها، نقاشي، آثار خطاطي و صنايع دستي تقسيم کرد.  
تا زمانی که سرزمین بنگال توسط استعمارگران انگلیس اشغال نشده بود، این سرزمین در آن عصر یکی از غنی‌ترین کشورها محسوب می‌شد و بازرگانان سراسر دنیا به ویژه بازرگانان همه کشورهای اروپایی به بنگال می‌آمدند. در آن زمان جذابیت بنگال دو چیز بود: کشاورزی و صنایع دستی.  


   بناهاي تاريخي و باستاني كه در بنگلادش وجود دارد شامل معابد هندوها، معابد بودايي ها، معابد اديان ديگر، مساجد، مزارها، قلعه ها، كاخ ها و ساختمانهاي اشراف قديمي است. اين آثار در سراسر كشور بويژه در چندين مركز مهم از جمله داكا، سونارگان، راجشاهي، ناتور، مايناماتي، پاهار پر، ماهاستان، باقرهات، چيتاگنگ و سيلهت وجود دارند. مجسمه ها كه قديمي ترين آثار باستاني اين سرزمين هستند، اغلب يا تندیس خدايان هندو يا تجسم بودا است. البته بعضي از مجسمه ها كه تنها جنبه انساني دارند و نه مذهبي نيز به دست آمده اند. در مناطق مختلف از جمله داكا، سونارگان و راجشاهي موزه های مختلف بنا شده اند، که غير از موزه ملي در داكا و چندين موزه ديگر اكثريت این بناها، جزو بناهای تاريخي محسوب مي شوند.
=== [[مساجد مشهور و تاریخی بنگلادش|مساجد مشهور و تاریخی در بنگلادش]] ===


    يكي از مراكز باستاني بنگلادش در ماهاستان واقع در شهرستان بوگرا در شمال بنگلادش است كه از زير خاك كشف شده است.  این محوطه باستانی از خرابه ها و نيمه خرابه هاي بناهاي مذهبي بودايي ها است كه شامل بناهاي قرن چهارم وپنجم و بعضي از آن ها متعلق به قرن يازدهم ميلادي است. اين بناها شامل معبد و راهبه خانه هستند. كتيبه هاي سنگي نيز به دست آمده است كه با خط آسوكا براهمي، كه الان رايج نيست، نوشته شده است. مجسمه هاي كوچك سفالي، ظرف هاي نقش دار سنگي،  مهر سفالي، ستون هاي سنگي و قالب هاي جواهر سازي و مجسمه سنگي بودا نيز در اين بناها كشف شده است.  
==== مسجد بیت المکرم ====
[[پرونده:مسجد بیت‌المکرم.png|بندانگشتی|324x324پیکسل|مسجد بیت‌المکرم، برگرفته از businesspostbd، قابل بازیابی از https://businesspostbd.com/opinion-todays-paper/history-of-baitul-mukarram-mosque-2023-04-07]]
این مسجد که در منطقه پورانا پالتان در داکا واقع است، مسجدی ملی است و شهرت خاصی دارد. [[مسجد بیت المکرم]] بزرگ‌ترین مسجد در بنگلادش است. این مسجد به سبک مسجدالحرام و بدون گنبد و مناره ساخته شده است. در اوایل سال 1960 م خانواده باوانی (بوانی)، که یکی از بزرگ‌ترین خانواده‌های سرمایه دار پاکستانی بود، در ملک شخصی خود این مسجد را با استفاده از سنگ مرمر که در بنگلادش (پاکستان شرقی وقت) بسیار گران بود، ساخت. از زمان شروع ساخت تا پایان کار حدود سه سال طول کشید و در 26 ژانویه 1963 م رسماً افتتاح شد. پس از استقلال بنگلادش به دستور شیخ مجیب الرحمان این مسجد، مسجد ملی شناخته شد و مدیریت آن با نظارت دولت به بنیاد اسلامی‌ (اسلامیک فاوندیشن) سپرده شد.  


  در پاهارپور از توابع شهرستان راجشاهي واقع در غرب كشور بناهاي بودائي از زير خاك كشف شده كه مربوط به قرن هشتم الي نهم ميلادي  و شامل معبد و مجسمه هاي سفالي و برنجي است.  
==== مسجد ستاره ====
[[مسجد ستاره]] یکی از مشهورترین مساجد قدیمی‌ در داکا است. این مسجد در دوره حکومت مغول در بنگال ساخته شد و در آن هنگام اسم مسجد، میرزاغلام پیر بود. اما چون بر روی 3 گنبد این مسجد ستاره‌های زیادی زینت داده شده است، بین مردم به مسجد ستاره (به زبان بنگالی «ترا مسجد») مشهور شد.  


    يكي ديگر از محوطه های باستاني كه از زير خاک كشف شده در منطقه بيسوبيهار در شهرستان بوگرا واقع است كه متعلق به قرن دهم و يازدهم است.  
==== مسجد بیگم بازار ====
این مسجد یکی از قدیمی‌ترین مساجد داکا است که به دستور نواب مرشد قلی خان حاکم بنگال وقت در طول سال‌های 1700 تا 1704 ساخته شد. ابتدا این مسجد به نام مسجد کار طلب خان معروف بود، اما به دلیل واقع شدن درمنطقه تجاری بیگم بازار به نام [[مسجد بیگم بازار]] شهرت یافت. ویژگی این مسجد به دلیل سبک معماری آن است.  


   در مايناماتي در شهرستان كوميلا واقع در شرق بنگلادش معابد و راهبه خانه متعلق به بودائي ها و آثار زيادي از مجسمه هاي برنجي، سنگي و سفالي و اشيای ديگري از جمله سكه هاي طلايي كشف شده اند. بعضی از اين سكه ها مربوط به دوره يكي از خلفای عباسي است.  
==== مسجد هفت گنبد ====
[[پرونده:مسجد هفت گنبد.jpg|بندانگشتی|339x339پیکسل|مسجد هفت گنبد، قابل بازیابی از https://www.abac-bd.com/bangladesh/]]
این مسجد در قسمت غرب منطقه محمدپور در شهر داکا در ابتدای خیابان سات مسجد (یعنی هفت مسجد) قرار دارد. مسجد دارای هفت گنبد است و از این رو به سات گامبوج مسجد ([[مسجد هفت گنبد]]) مشهور شده است. طراحی بنا به سبک مغولی اسلامی‌ هند است و بنای آن مربوط به دوره حکومت مغول در بنگال می‌باشد.  


   از جمله بناهاي تاريخي در بنگلادش آثار معماري سلطان غياث الدين اعظم شاه (1409 م ) در سونارگاون پايتخت قدیمی بنگال است كه به صورت موزه در آمده و اشیای تاريخي، هنري و ... در آن نگهداري مي شود.  
==== مسجد غوث الاعظم ====
این مسجد در خیابان و محله " ماها خالی " داکا واقع شده و یکی از مجلل‌ترین مساجد در داکا است. در زمان جنگ عراق علیه ایران، با پول صدام حسین رئیس جمهور عراق و به منظور جلب حمایت مردم بنگلادش علیه ایران، این مسجد ساخته شد. بنیان گذار آن مولانا عبدالمنان، صاحب امتیاز روزنامه انقلاب است.  


    قلعه لال باغ واقع در شهر داكا شهرت فراوانی دارد. اين قلعه را شاهزاده محمد اعظم فرزند شاه عالمگير دهلي ساخته است. در داخل اين قلعه مزار پري بي بي و مسجد پري بي بي وجود دارد. اين ساختمان تبديل به موزه شده است. قلعه لال باغ در سال 1678 م ساخته شد. در همين قرن دو قلعه ديگر در شهرستان نارايان گنج نزديك داكا ساخته شدند كه به قلعه حاجي گنج و قلعه سوناكاندا شهرت دارند.  
==== مسجد شصت گنبد ====
خواجه جهان مشهور به خان جهان علی خان این مسجد را واقع در شهرستان باغرهات در قسمت جنوبی بنگلادش توسط در سال 1459 م ساخت. این مسجد جزو قدیمی‌ترین مساجد بنگلادش است. خان جهان علی خان، هم صوفی و هم فرماندار منطقه بود. وی دستور داد این مساجد را به منظور مرکزی دینی وسیاسی بنا کنند. پس از مسجد بیت المکرم، این مسجد از بزرگ‌ترین مساجد بنگلادش محسوب می‌شود. بر بالای سقف مسجد، 77 گنبد ساخته شده، اما چون کل بنا روی 60 ستون احداث شده است، بین مردم به [[مسجد شصت گنبد]] مشهور است.


   در بين بناهاي قديمي در داكا، باراكاترا و سوتاكاترا جايگاه ويژه اي دارند. كاترا به معني خانه هاي بسیار در بنایی است كه بين آن ها فاصله اي نباشد. خصوصيات اين دو ساختمان اين است كه روي خيابان ساخته شده و طبقه همكف براي رفت آمد و وسایل نقليه كاملاً باز گذاشته مي شود. آن را مي توان دروازه ورودي شهر نامگذاري كرد. باراكاترا ( يعني كاتراي بزرگ ) در سال 1644 ساخته شد و هنوز كاملاً سالم است.  
==== مسجد طلائی کوچک ====
این مسجد یکی از قدیم‌ترین مساجد این سرزمین است و در زمان حکومت علاء الدین حسین شاه حاکم بنگال (1493 - 1519م) ساخته شد. چون قسمت داخلی گنبدهای این مسجد مطلا می‌باشد، به سونا مسجد (طلایی مسجد) مشهور شده است. جانشینان حسین شاه نیز به تقلید حسین شاه مسجد دیگری ساختند (1525م) و همچنان بخش‌های داخلی گنبد را مطلا کردند. چون مسجد نخستین کوچک‌تر و دومی‌ بزرگ‌تر بود، به ترتیب به نام سوتر سونا مسجد ([[مسجد طلائی کوچک]]) و بارا سونا مسجد (مسجد طلائی بزرگ) مشهور شده‌اند. مسجد کوچک طلائی در شهرستان نواب گنج واقع در غرب بنگلادش و مسجد بزرگ طلائی در آن طرف مرز (در بنگال غربی هند) ساخته شده‌اند.  


   از بين بناهاي تاريخي و قابل ديدني داكا كه قدمت نسبتاً كمتري دارد، « احسن منزل » است كه در سال 1872 م ساخته شد. اخيراً اين ساختمان تبديل به موزه شده است. خوابگاه دانشجويان دانشگاه داكا بنام خوابگاه لرد كارجون كه در سال 1904 م ساخته شده نيز ديدنی است. ساختمان هاي دادگاه عالي بنگلادش و كاخ رياست جمهوري كه به سبك معماري اسلامي و داراي چندين گنبد مي باشد، ميراث فرهنگي بنگلادش بوده و اهميت خاصي دارند. كاخ مهاراجا در ناتور، خانه هاي تاگور در شيلائداح و شاهزادپور، خانه هاي تابستاني شاهزاده شجاع ( برادر شاه عالمگير ) شاعر در كائور واقع در راجشاهي از قرن هفدهم، حمام و محل پذيرايي در داخل قلعه لال باغ در داكا، دروازه قدم حضرت رسول(ص) واقع در گنج از شهرستان نارايان گنج نزديك داكا مربوط به قرن هيجدهم که داراي چهار طبقه است و ساير بناهاي تاريخي ديگر در بنگلادش مانند مزار عرفای بزرگ، ذکر کردنی هستند. اغلب اين عرفا از عربستان، يمن، ايران و آسياي ميانه به اين سرزمين آمدند و مبلغ اسلام بودند. از بين اين مزارها آن هايي كه شهرت خاصي دارند و می شود آن ها را زيارت کرد وديد، عبارت اند از مزار شاه جلال مجرد يمني در سيلهت، پيركله شهيد شاه صوفي گيسو دراز در آخاتورا در شهرستان كوميلا، شاه مخدوم روپوش در راجشاهي، شاه نعمت الله در گائور، الوگ خان جهان معروف به خان جهان علي خان در باغرهات، مزار شاه علي بغدادي در داكا؛ همچنین در شهرستان چيتاگنگ مزار بايزيد بسطامي و مزار شاه امانت  وجود دارد؛ البته از نظر بعضي از مورخان وي به بنگال نيامده بود و يكي از شاگردان وي، این مزار را برای ياد بود ساخته است.
==== مسجد خواجه ====
یکی دیگر از قدیمی‌ترین [[مساجد مشهور و تاریخی بنگلادش|مساجد بنگلادش]]، [[مسجد خواجه]] است که در کاجیرگائون، در شهرستان مولوی بازار، در شمال شرقی [[بنگلادش]] احداث شده است. این مسجد را شمس الدین یوسف شاه (حک: سده چهاردهم میلادی) نوه سلطان شمس الدین الیاس شاه یکی از مشهورترین سلاطین بنگال در سال 1478 م ساخته است و هم اکنون یکی از زیارتگاه‌های مهم کشور محسوب می‌شود.  


   دربین معابد هندو ها، بناهاي ديدني فراوانی وجود دارد، هرچند قدمت آن ها خيلي زياد نیست. از بين آن ها دو بنا در آيودياي در كولنا و ماتورا پور در فريدپور وجود دارد که هر دو متعلق به قرن هفدهم است. معبد رامنات در ديناج پور ساخته 1752، بسيار زيبا است. در پوتيا از توابع راجشاهي سه معبد هندو مربوط به قرن نوزدهم وجود دارد كه ازنظر معماري هر كدام ويژگي هاي خاص و ديدني دارد. در سونارگاون يك معبد ساخته سال 1843 است كه دو منار بسيار بلند دارد. در كاكس بازار واقع در جنوب شرقي كشور در بالاي كوه، معبدي وجود دارد كه متعلق به بودايي هاست و در سال 1800 ساخته شده است. در شهرك رامو در شهرستان كاكس بازار خانه اي است كه مركز مردم بودايي است. در جزيره ماهشکالي نزديك چيتاگنگ معبدي است متعلق به بودائي ها كه بسيار زيبا مي باشد.  
==== مسجد هفت گنبد بل بازار ====
این مسجد در بل بازار، در شهرستان نارسینگدی، نزدیک داکا قرار دارد. قدمت آن حدود 250 سال است و از سبک معماری مغولی اسلامی‌ بهره گرفته است. این مسجد در دوره نواب‌ها پس از پایان حکومت مغول ساخته شده و به علت داشتن هفت گنبد، مشهور است.  


   از بين بناهاي قديمي پل پانام در سونارگاون كه در قرن پانزدهم ساخته شده و پل پاگلابه شرق شهر داكا كه در سال 1661 م ساخته شده اهميت خاصي دارند. هر دو پل هنوز سالم هستند.  
==== مسجد دیوانه ====
این مسجد در حضرت ناگار، بخش غربی شهر کیشور گنج، در ناحیه شمال کشور واقع است. همسر زمیندار معروف بنگلادش، خانواده ذوالقرن خان این مسجد را احداث کرد. گفته‌اند که وی فرزندی نداشت و بسیار متدین بود و در خواب برای ساختن مسجد دستوری یافت و این مسجد را ساخت. چون مردم او را پاگلا بی بی (خانم دیوانه) می‌خواندند، این مسجد به نام پاگلا مسجد ([[مسجد دیوانه]]) مشهور شد. مردم محلی اعتقاد دارند که اگر کسی به این مسجد نذر کند، نذرش برآورده می‌شود.  


   از بناهاي مدرن بسيار جالب، « يادبود ملي » ( شهید منار) در سوار، نزديك داكا، است.  
==== باگا مسجد ====
[[پرونده:مسجد باگا.jpg|بندانگشتی|مسجد باگا، برگرفته از ویکی‌مدیا، قابل بازیابی از https://commons.wikimedia.org/wiki/File:Bagha_Mosque,_Rajshahi,_Bangladesh_03.jpg]]
این مسجد واقع در روستای باگا، در شهرستان راجشاهی، یکی از قدیمی‌ترین مساجد بنگلادش است. این مسجد را نصرت شاه حاکم بنگال در سال 930 هجری قمری ساخت. مسجد ده گنبد داشت که بخشی از آن در زلزله سال 1897 ویران شده و همان طور باقی مانده است. معماری این مسجد جذابیت خاصی دارد. می‌گویند در کارهای معماری وهنری این مسجد به ویژه در نقاشی‌های آن از هنرهای ایرانی استفاده شده است.  


   مجسمه ها ودیگر اشيای تاريخي و باستاني كه در بنگلادش وجود دارد، در موزه هاي مختلف در كشور جمع آوري شده است؛ به طور خلاصه مي توان گفت كه برخلاف اينكه به علت مرطوب بودن آب وهوا و بي توجهي به ميراث فرهنگي مردم در طول 190 سال حكومت انگليس در اين سرزمين، بسياري از ميراث فرهنگي از بين رفته يا به انگلستان برده شده است؛ این میراث شامل تندیس های براهما، ویشنو، شيوا، شري كريشنا، گانشا، كالي و ...؛ همچنین تعداد فراواني از مجسمه هاي ديگر است. از طرف ديگر آثار و اشیای بسیاري از زمان حكومت مسلمانان حفظ شده است؛ از جمله اين آثار، قرآن کریم نسخه خطی مربوط به قرن هفدهم، نمونه هاي اشعار بنگالي كه با حروف عربي در قرن نوزدهم نوشته شده، كتيبه هاي عربي و فارسي از دوران مختلف و نمونه هاي زيادي از خطاطي به زبان عربي و فارسي در موزه ملي وجود دارند.  
در داکا و در مناطق دیگر بنگلادش مساجد قدیمی‌ و جدید فراوانی وجوددارد. از جمله لال باغ شاهی، مسجد جامع، مسجد پری بی بی، مسجد بانانی و...  


    در زمينه صنايع دستي بايد گفت گرچه به مرور زمان اشیای کهن مردمان این کشور تحت تأثير عواملي گوناگون از بين رفته اند، اما اكثريت آن ها محفوظ مانده است.
=== تاریخ معاصر ===


    تا زماني كه سرزمين بنگال توسط استعمارگران انگليس اشغال نشده بود، اين سرزمين در آن عصر يكي از غني ترين كشورها محسوب مي شد و بازرگانان سراسر دنيا به ويژه بازرگانان همه كشورهاي اروپايي به بنگال مي آمدند. در آن زمان جذابيت بنگال دو چيز بود: كشاورزي وصنايع دستي.  
==== تحولات مهم سیاسی، اجتماعی و فکری در تاریخ معاصر ====
مسلمانانی که اکثریت [[جمعیت بنگلادش]] را تشکیل می‌دهند، از مدت‌ها پیش در باره هویت فرهنگی خود دچار تردید و دو دولی شده‌اند. اینان از یک سو، قرن‌ها است که به واسطه تعلقات و وابستگی‌های مذهبی، به سوی دنیای اسلام سوق داده شده‌اند و از سوی دیگر، پیشینه فرهنگی خود را، که آن‌ها را به شدت به جمعیت محلی غیر مسلمان پیوند می‌زند، حفظ کرده‌اند.  


'''2 . 1. 2. 1. مساجد مشهور و تاريخي در بنگلادش'''
در حقیقت، ویژگی خاص مسلمانان بنگالی، عامل انزوای آن‌ها بوده است. تمایل به اینکه مسلمانان شبه قاره هند به منزله جامعه‌ای واحد با یک چشم‌انداز و نگرش و فرهنگ مشخصی تلقی شوند، در عمل گرایش گمراه کننده‌ای بوده است.


مسجد بيت المكرم
==== انقراض استیلای مغول و ورود کمپانی هند شرقی ====
نگاهی به تاریخ 400 ساله اخیر هند نشان می‌دهد که کمپانی هند شرقی در سال 1600 میلادی در انگلستان تأسیس شد. هدف از تأسیس این کمپانی، ظاهراً، ایجاد روابط اقتصادی و انجام تجارت از راه دریایی که «واسگودوگاما» و سیاحان دیگر کشف کردند، بود. انگلیسی‌ها در 1765بنگال را به تصرف درآوردند و نظام نیابت در بنگال به سر رسید. لرد کلایو، فرماندار بنگال، سند دیوانی بنگال و ایالات بیهار و اوریسا را برای کمپانی هند شرقی کسب کرد. در 1784پارلمان بریتانیا قانونی تصویب کرد که بر اساس آن، کمپانی هند شرقی مالک و صاحب حقوقی و تجاری هند شناخته شد و برای آن هیئت نظارت تشکیل شد. به جای احکام اسلامی، قانون انگلیسی به اجرا درآمد و زبان انگلیسی به جای فارسی در ادارات رواج یافت که سخت به ضرر مسلمانان تمام شد. هندو‌ها با فراگرفتن زبان انگلیسی در به دست آوردن کار دولتی از مسلمانان جلو افتادند. لرد کرزن نایب السلطنه هند برای ایجاد نظم و انضباط حکومتی، در 1905 ایالت بزرگ بنگال را به دو بخش شرقی (شامل بنگال شرقی و آسام) و غربی (شامل بنگال غربی و بیهار و اوریسا) تقسیم کرد<ref name=":2">Phillips, D.A. and Gritzner, C.F. (2007). Bangladesh. New York: Chelsea House Publishers، P. 38-45</ref>.


اين مسجد كه در منطقه پورانا پالتان در داكا واقع است، مسجدی ملي است و شهرت خاصي دارد. مسجد بيت المكرم بزرگترين مسجد در بنگلادش است. اين مسجد به سبك مسجدالحرام و بدون گنبد و مناره ساخته شده است. در اوايل سال 1960 م خانواده باواني (بواني )، كه يكي از بزرگترين خانواده هاي سرمايه دار پاكستانی بود، در ملك شخصي خود اين مسجد را با استفاده از سنگ مرمر كه در بنگلادش (پاكستان شرقي وقت ) بسيار گران بود، ساخت.  از زمان شروع ساخت تا پایان کار حدود سه سال طول کشید و در 26 ژانويه 1963 م رسماً افتتاح شد. پس از استقلال بنگلادش به دستور شيخ مجيب الرحمان اين مسجد، مسجد ملي شناخته شد و مديريت آن با نظارت دولت به بنیاد اسلامی (اسلاميك فاونديشن) سپرده شد.  
مسلمانان در بخش شرقی جمعیت بیشتری داشتند و هندوها در بخش غربی بیشتر بودند. با این وجود هندوها نگران از دست دادن قدرت اقتصادی و سیاسی خود بودند و به این سیاست اعتراض کردند. در نتیجه، درگیری بین هندوها و مسلمانان به وجود آمد و به شورش‌های خونینی تبدیل شد. از این رو، تحت فشار جمعیت هندوی بنگال غربی به بریتانیا، هر دو بخش در سال 1912 مجددا بهم پیوستند<ref name=":2" />. نهضت استقلال طلبی هند که در دهه 1900 پدید آمده بود باعث شد تا مجمعی از مسلمانان هند در داکا تشکیل شد (1906م). این مجمع تصمیم گرفت حزب مسلمانان هند تاسیس شود. این حزب بعدها به نام "مسلم لیگ سراسر هند" مشهور شد. در نتیجه این درگیری‌ها، پادشاه انگلستان، جرج پنجم در 1911م تقسیم بنگال را لغو کرد و آسام به استان کمیسری تبدیل شد و پایتخت هند از کلکته به دهلی انتقال یافت. سرانجام بعد از استقلال هند از زیر یوغ بریتانیا و تقسیم شبه قاره هند به دو کشور هند و پاکستان (جون 1947م)، بنگال شرقی ایالتی از پاکستان محسوب شد<ref>امام الدین، س.(1391). "بنگال/ بنگاله"، [https://rch.ac.ir/article/Details/11691?%D8%A8%D9%86%DA%AF%D9%84%D8%A7%D8%AF%D8%B4 دانشنامه جهان اسلام]، ذیل حرف ب. ص335.</ref>.  


از آنجا که هدف اصلی گردانندگان این کمپانی، جامه عمل پوشاندن به مطامع سیاسی و کسب استیلای سیاسی در شبه قاره بود، آنان به تدریج با بهره گیری از اختلافات موجود و تشنج ضعف‌های اداری در بخش‌های مختلف قلمرو گسترده مغول، دامنه نفوذ خود را گسترش دادند. آن‌ها ابتدا در مدارس (بندر معروف جنوب هند) مستقر شدند و سپس به بنگال روی آوردند و شهر معروف و بندری کلکته را به صورت ستاد و پایگاه اصلی خویش در آوردند. پس از استقرار و کسب قدرت در کلکته به مصاف با نواب معروف بنگال یعنی سراج الدوله برخاستند.


مسجد ستاره
با قتل سراج الدوله در بنگال، از سال 1757 تا 1858 میلادی، بنگال و سراسر شبه قاره را هیئت منتخب کمپانی هند شرقی اداره می‌کرد. کلکته در آن زمان پایتخت بود و علاوه بر وجود فرماندار کل، از جانب هیئت مدیره فرمانداران مختلفی برای ایالت‌های مختلف تعیین می‌شدند.


مسجد ستاره يكي از مشهورترين مساجد قديمي در داكا است. اين مسجد در دوره حكومت مغول در بنگال ساخته شد و در آن هنگام اسم مسجد، ميرزاغلام پير بود. اما چون بر روي 3 گنبد اين مسجد ستاره هاي زيادي زينت داده شده است، بين مردم به مسجد ستاره (به زبان بنگالي «ترا مسجد») مشهور شد.  
کلکته تا سال 1911 پایتخت شبه قاره باقی ماند و نماینده ملکه، فرماندار کل، در آنجا مستقر بود. به هنگام تاج گذاری «جرج پنجم» که در دهلی انجام گرفت، و با لغو تقسیم بنگال، پایتخت هند نیز از کلکته به دهلی انتقال یافت و استیلای سیاسی بریتانیا بر شبه قاره تا سال 1947 ادامه یافت. بدین ترتیب انگلیس به مدت 190 سال در سراسر شبه قاره حکمرانی کرد. البته در طول این مدت نا آرامی‌ها و اختلافات متعددی به وقوع پیوست. به طور متوسط در هر 25 سال نیروهای بریتانیا درگیر نیروی عظیم، انقلابی و استقلال طلب شبه قاره بودند<ref>آخوند زاده، محمد مهدي (1365)، تجزيه شبه قاره هند و استقلال [[بنگلادش]]. تهران: دفتر مطالعات سياسی و بين المللی وزارت امورخارجه، ص. 11-18.</ref>.


پس از شکل گیری پاکستان، محمد علی جناح سعی کرد تا زبان اردو را به بهانه اینکه زبان ملی مسلمانان شبه قاره است، رسمی‌ کند. قائداعظم محمدعلی جناح در سخنرانی خود که در گردهمایی‌های مردمی‌ در داکا در مارس 1948 میلادی ایراد کرد، تاکید کرد که چون پاکستان ملتی واحد است، فقط یک زبان رسمی‌ و آن هم اردو می‌تواند هویت این ملت را حفظ کند. با این نظریه، مسلمانان بنگالی به خصوص جامعه دانشجویان به شدت مخالفت کردند. آن‌ها معتقد بودند که هر دو زبان اردو و بنگالی باید زبان‌های رسمی‌ پاکستان باشند چرا که بیشتر مردم پاکستان، در بنـــگال شرقی زندگی و به زبان بنگالی تکلم می‌کردند. دولت تلاش‌های بسیاری انجام داد تا مبارزه‌های دانشجویی را ملهم از تحریکات هندویی و یا کمونیستی جلوه دهد، اما موفق نشد.


مسجد بيگم بازار
سرانجام دولت پاکستان ناگزیر از پذیرش خواسته آن‌ها شد و هر دو زبان اردو و بنگالی، زبان‌های رسمی‌ پاکستان شناخته شدند؛ هر چند ادامه مبارزه دانشجویی، منجر به حرکت منطقه‌ای قوی‌تری برای آزادی اقتصادی و خودمختاری شد. این حرکت در جریان انتخابات عمومی‌ که در سال 1952 میلادی در پاکستان شرقی برگزار شد، باعث شد تا قدرت را از دست مسلم لیگ خارج کند. وضع قانون ازدواج، دوبار بین سال‌های 1958 و 1969 نتوانست این جنبش را مهار کند.


اين مسجد يكي از قديمي ترين مساجد داكا است که به دستور نواب مرشد قلي خان حاكم بنگال وقت در طول سال هاي 1700 تا 1704 ساخته شد. ابتدا اين مسجد به نام مسجد كار طلب خان معروف بود، اما به دلیل واقع شدن درمنطقه تجاري بيگم بازار به نام مسجد بيگم بازار  شهرت یافت. ويژگي اين مسجد به دلیل سبک معماري آن است.  
نگرش استعماری سیاست‌مداران، دیوان‌سالاران، سرمایه‌داران و رهبران نظامی‌ پاکستان غربی احساسات منطقه‌ای را در شرق پاکستان به شدت تقویت می‌کردند. این نگرش منجر به زایش حس وطن گرایی ملی (ناسیونالیسم) در بنگلادش شد. در واقع ناسیونالیسم در بنگلادش دارای وجهی غیرمذهبی و مادی است. در طول چهل سال اخیر تغییری بنیادی در دیدگاه اجتماعی و سیاسی مسلمانان بنگالی وجود داشته است. در جریان سلطه بریتانیا، خصوصیت فرقه‌های هندو و مسلمان ویژگی اصلی و برجسته زندگی شبه قاره هند شده بود.  


تا سال 1885، یعنی زمانی که کنگره ملی هند تأسیس شد، گروهی از سازمان‌های دولتی را رهبران هندو از جمله موسسه مستأجرین بنگالی (1837م)، مؤسسه هند بریتانیا (1837م)، مؤسسه میهن پرستان (1865م)، انجمن ملی (1870م) و چندین حزب دیگر، بنیان کردند. مسلمانان ارتباطی با آن مؤسسات نداشتند. رهبران هندو هیچ کوشش جدی برای جذب، حمایت و یا حس همدردی با مسلمانان به عمل نیاوردند. به اعتقاد رهبران هندو، این دوره ناسیونالیستی، که به معنای وحدت و اساس یکپارچگی و وحدت ملی در هندوستان بود، متأثر از مذهب هندو بوده است.


مسجد هفت گنبد
پیش از تشکیل پاکستان، محمد علی جناح، به عنوان فرمانده کل قوا برگزیده شد. وی در سخنرانی ریاست جمهوریش در 11 آگوست 1947 به وضوح تأکید کرد که پاکستان قرار نیست یک دولت مذهبی باشد. بنابر این به نظر می‌رسد که جناح به خوبی تشخیص داده بود که اگر قرار بود پاکستان حکومتی مدرن داشته باشد، اساس آن باید غیر مذهبی بوده و نباید به مذهب این اجازه داده شود که با سیاست ترکیب شود.


اين مسجد در قسمت غرب منطقه محمدپور در شهر داكا در ابتداي خيابان سات مسجد (يعني هفت مسجد ) قرار دارد. مسجد دارای هفت گنبد است و از این رو به سات گامبوج مسجد ( مسجد هفت گنبد ) مشهور شده است. طراحی بنا به سبک مغولی اسلامی هند است و بنای آن مربوط به دوره حكومت مغول در بنگال می باشد.  
با مرگ جناح در سپتامبر 1948جانشینان وی در مواجهه با مشکلات گوناگونی که دولت تازه تأسیس با آن رو به رو شده بود، ناتوان بودند. ظاهرا وضعیت پاکستان متزلزل بود و شاید اوضاع این گونه نشان می‌داد. به هر حال، پس از تجزیه بنگال و پنجاب، میلیون‌ها پناهنده به خصوص از مرزهای ایالات شرقی و نیز از دیگر ایالات هند، به سوی پاکستان سرازیر شدند. مشکل بزرگ این بود که چگونه وضعیت زندگی را برای آنان فراهم کنند.  


رهبران سیاسی پاکستان موفق نشدند با استفاده از تفاسیر سیاسی واقتصادی پایه‌هایی را که کشور بر آن اساس بنا شده بود، تشریح کنند؛ بنابراین مذهبی‌ها با تعابیر و تفاسیر خود پا به عرصه گذاشتند و این گونه استدلال کردندکه چون پاکستان در نتیجه جنبشی اسلامی‌ به وجود آمده، لذا فقط با گسترش حکومتی اسلامی‌ می‌تواند دیدگاه‌های منطقی خود را توجیه کند. از این رو با توسل به تاریخ و سنت اسلامی، معنا و ویژگی کاملاً جدیدی به مفهوم پاکستان دادند.


مسجد غوث الاعظم
در 12 مارس 1949 در کراچی، مجلس قانون گذاری پاکستان قطعنامه‌ای راتصویب کرد که پاکستان را کشوری یاد می‌کند که در آن مسلمانان قادر خواهند بود که زندگی‌های فردی و جمعی خود را بر اساس تعالیم و دستورات اسلام، همان گونه که در قرآن وسنت ارائه شده است، تنظیم کنند<ref>Lewis, D. (2011). Bangladesh; Politics, Economy and Civil Society. New York: Cambridge University Press، P. 41-74 and 104</ref>.


اين مسجد در خیابان و محله " ماها خالی " داكا واقع شده و يكي از مجلل ترين مساجد در داكا است. در زمان جنگ عراق عليه ايران، با پول صدام حسين رئيس جمهور عراق و به منظور جلب حمايت مردم بنگلادش علیه ایران، اين مسجد ساخته شد. بنيان گذار آن مولانا عبدالمنان، صاحب امتياز روزنامه انقلاب است.  
به دلیل اختلافات سیاسی در خصوص نحوه اداره امور پاکستان، طی سالهای 1947 تا 1956، مسائل جاری مملکت بر اساس قوانین و مقرراتی که پیش از تقسیم شبه قاره، تدوین شده بود، اداره می‌شد. در سال 1954، انتخابات مجلس ایالتی در بخش شرقی پاکستان برگزار شد.  


فضل الحق بـــه کمـــک مولانا باشانی و کروردی دست به تشکیل جبهه متحدی به نام Jukta Front زدند که این ائتلاف با پیروزی چشمگیری بر حزب مسلم لیگ فائق آمد؛ در نتیجه فضل الحق کابینه بنگال را تشکیل داد. شیخ مجیب الرحمن از حزب عوامی‌ لیگ که یکی از وزرای جوان فضل الحق بود، در کابینه وی مشغول به کار شد.


مسجد شصت گنبد
در سال 1956به هنگام نخست وزیری چوهدوری محمد علی، اولین قانون اساسی پاکستان تصویب شد. در این هنگام فضل الحق سمت وزارت کشور دولت مرکزی را برعهده داشت و بدین ترتیب در 23 مارس 1956 پاکستان رسماً، «جمهوری اسلامی‌ پاکستان» نام گذاری شد.


خواجه جهان مشهور به خان جهان علي خان اين مسجد را واقع در شهرستان باغرهات در قسمت جنوبي بنگلادش توسط در سال 1459 م ساخت. اين مسجد جزو قديمي ترين مساجد بنگلادش است. خان جهان علي خان، هم صوفي و هم فرماندار منطقه بود. وی دستور داد این مساجد را به منظور مركزی ديني وسياسي بنا کنند. پس از مسجد بيت المكرم، اين مسجد از بزرگ ترين مساجد بنگلادش محسوب می شود. بر بالای سقف مسجد، 77 گنبد ساخته شده، اما چون کل بنا روي 60 ستون احداث شده است، بين مردم به مسجد شصت گنبد مشهور است.
در 31 مارس 1958، فضل الحق که حاکم بنگال بود، عطاء الرحمن خان را از سر وزیری خلع کرد و چندی بعد خود نیز براثر فشارهای اعضای حزب عوامی‌ لیگ مجبور به استعفا شد.  


در 7 اکتبر 1959 اسکندر میرزا، قانون اساسی را ملغی کرد و ژنرال «ایوب خان» را، که ریاست ستاد مشترک ارتش را بر عهده داشت، به سمت حاکم نظامی‌ تعیین کرد. ایوب خان همه فعالیت‌های سیاسی را غیرقانونی اعلام کرد.


مسجد طلائي كوچك
بیست روز پس از اعلام حالت فوق العاده، اسکند میرزا مجبور به استعفا شد و به لندن تبعید شد و محترمانه به آنجا رفت. بدین ترتیب ایوب خان حاکم نظامی، مصادر مسائل پاکستان را رسماً به عهده گرفت.


اين مسجد يكي از قديم ترين مساجد اين سرزمين است و در زمان حكومت علاء الدين حسين شاه حاكم بنگال (حک: 1493 - 1519 م) ساخته شد. چون قسمت داخلي گنبدهاي اين مسجد مطلا می باشد، به سونا مسجد ( طلایی مسجد) مشهور شده است. جانشینان حسین شاه نیز به تقلید حسین شاه مسجد دیگری ساختند (1525م) و همچنان بخش های داخلی گنبد را مطلا کردند. چون مسجد نخستین کوچك تر و دومي بزرگ تر بود، به ترتيب به نام سوتر سونا مسجد ( مسجد طلائي كوچك ) و بارا سونا مسجد ( مسجد طلائي بزرگ ) مشهور شده اند. مسجد كوچك طلائي در شهرستان نواب گنج واقع در غرب بنگلادش و مسجد بزرگ طلائي در آن طرف مرز ( در بنگال غربي هند ) ساخته شده اند.  
ایوب خان در واقع با یک کودتای بدون خونریزی قدرت را در دست گرفت. ایوب خان برای اداره مملکت علاوه بر تکیه گاه اصلی یعنی نیروهای مسلح، به افراد سیاسی نیز بها داد و سیستم جدیدی را به نام «دمکراسی پایه» ارائه کرد. بر اساس این سیستم، اعضای پارلمان و رئیس جمهور به طور غیر مستقیم انتخاب می‌شدند.  


بر اساس طرح «دمکراسی پایه»، ایوب خان به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد و اکثر اعضای حزب مسلم لیگ از وی حمایت کردند. گروه اقلیت مسلم لیگ به رهبری خواجه ناظم الدین، مخالفان ایوب خان، در نقش گروه مخالف عمل کرد.


مسجد خواجه
در کابینه ایوب خان، به طور مساوی وزرای دو بخش پاکستان حضور داشتند. وی در مقایسه با سایر رهبران پاکستان تا آن زمان، توجه بیشتری به مسائل بنگال می‌کرد. ایوب خان طرح‌های عظیمی‌ چون تأسیس فرودگاه بین المللی، ایجاد شهرک ایوب نگر (شیربنگلانگر فعلی)، ایستگاه راه آهن، پروژه هیدروالکتریک، کارخانه کودشیمیایی، کارخانه ذوب فلز و نظایر آن را در پاکستان شرقی (بنگلادش فعلی) انجام داد. وی از سال 1958 تا مارس 1969 (11سال) در پاکستان حکومت کرد.


يكي دیگر از قديمي ترين مساجد بنگلادش، مسجد خواجه است كه در كاجيرگائون، در شهرستان مولوي بازار، در شمال شرقی بنگلادش احداث شده است. اين مسجد را شمس الدين يوسف شاه (حک: سده چهاردهم میلادی) نوه سلطان شمس الدين الياس شاه يكي از مشهورترين سلاطين بنگال در سال 1478 م ساخته است و هم اکنون يكي از زيارتگاه هاي مهم كشور محسوب می شود.  
در سپتامبر سال 1965 با شروع جنگ هند وپاکستان، زمینه‌های بیشتر تقسیم پاکستان فراهم آمد.  


 
دولت هند در صدد ایجاد نفرت و کینه بیشتر، بین دو بخش از پاکستان به یکدیگر بود؛ آن‌ها با حمله نکردن به پاکستان شرقی و نیز با توجه به درخواست مجیب الرحمان برای کمک نظامی، با حمایت از وی، زمینه را برای تبلیغات ضد پاکستانی از جناح طرفداران هند درپاکستان شرقی فراهم کردند.


مسجد هفت گنبد بل بازار
حفظ حاکمیت و حریم مرزها و دفاع از 70 میلیون نفوس پاکستان شرقی از وظایف دولت مرکزی بود، اما همان گونه که قبلاً اشاره شد، اختلافات سیاسی، ضعف بنیه اقتصادی پاکستان شرقی و از همه مهم تر، فاصله طولانی جغرافیایی بین دو بخش از پاکستان، همواره بخش شرقی را آسیب پذیر‌تر می‌کرد؛ از این هنگام رهبران عوامی‌ لیگ به تحریک حس ناسیونالیستی بنگالی‌ها پرداختند.


اين مسجد در بل بازار، در شهرستان نارسينگدي، نزديك داكا قرار دارد. قدمت آن حدود 250 سال است و از سبک معماري مغولی اسلامی بهره گرفته است. اين مسجد در دوره نواب ها پس از پايان حكومت مغول ساخته شده و به علت داشتن هفت گنبد، مشهور است.
فقط 5 ماه پس از جنگ هندوستان و پاکستان، شیخ مجیب الرحمن طی جلسه‌ای در لاهور طرح معروف وتاریخی 6 ماده‌ای خود را بدین شکل عنوان کرد:


# دولت فدرال بر اساس انتخابات پارلمانی شکل گیرد؛
# اختیار کامل امور دفاع و خارجه به دولت فدرال واگذار شود؛
# انتخاب سیستم واحد پولی، چنان که بتوان از فرار سرمایه‌ها جلوگیری کرد؛
# اختیار سیاست [[مالی]] ومالیاتی بر عهده دولت فدرال باشد؛
# دو حساب جداگانه بانکی به منظور پس‌انداز درآمدهای ارزی گشایش یابد و دولت فدرال هدایت طرح‌های خارجی را بر عهده گیرد؛
# نیروهای ارتش و یا میلیشیا در دو دولت فدرال حضور داشته باشند و تربیت آنان و تقویت بنیه دفاعی بر عهده دو دولت فدرال باشد.


مسجد ديوانه
 طرح فوق عکس العمل‌های متفاوتی را به وجود آورد. در مارس 1966، ایوب خان دستور بازداشت مجیب‌الرحمن را صادر کرد. دستگیری مجیب در واقع اولین حرکت خصمانه ایوب علیه مجیب بود.


اين مسجد در حضرت ناگار، بخش غربی شهر كيشور گنج،  در ناحیه شمال كشور واقع است. همسر زميندار معروف بنگلادش، خانواده ذوالقرن خان اين مسجد را احداث کرد. گفته اند که وی فرزندي نداشت و بسيار متدين بود و در خواب براي ساختن مسجد دستوري يافت و اين مسجد را ساخت. چون مردم او را پاگلا بي بي ( خانم ديوانه ) مي خواندند، اين مسجد به نام پاگلا مسجد ( مسجد ديوانه ) مشهور شد. مردم محلي اعتقاد دارند كه اگر كسي به اين مسجد نذر كند، نذرش برآورده مي شود.  
 در 7 ژوئن 1966 برای پیروی از مجیب الرحمن، اعتصاب عمومی‌ برپا شد و به تبع آن نیز روزنامه‌ها از این حرکت حمایت کردند. پیروزی شیخ مجیب‌الرحمن باعث شد که وی به محبوبیت بیشتری دست یابد و مردم نیز از انگیزه قوی‌تری برای مقابله با رژیم ایوب خان بهره‌مند شوند.  


در پاکستان غربی، ذوالفقار علی بوتو (فعال سیاسی و سیاستمداری برجسته)، به مخالفت با ایوب خان برخاست. ظاهراً علت مخالفت وی با ایوب خان، عصبانیت و ناخشنودی وی از ایوب خان در برکنار کردن او از سمت وزارت خارجه پاکستان ذکر شده است.


باگا مسجد
 در 25 مارس 1969 به دنبال برکناری (ظاهراً استعفای) ایوب خان، یحیی خان زمام امور را در دست گرفت. درطول سالهای حکومت ایوب خان(69- 1958م)، مردم پاکستان در شرایط سخت دیکتاتوری نظامی‌ به سر می‌بردند. از نظر روانی یازده سال حکومت نظامیان در پاکستان انگیزه‌های کافی را برای بازگشت مجدد افراد سیاسی در مملکت داری در بین مردم ایجاد کرد.


اين مسجد واقع در روستاي باگا، در شهرستان راجشاهي، يكي از قديمي ترين مساجد بنگلادش است. اين مسجد را نصرت شاه حاكم بنگال در سال 930 هجري قمري ساخت. مسجد ده گنبد داشت که بخشي از آن در زلزله سال 1897 ويران شده و همان طور باقي مانده است. معماري اين مسجد جذابيت خاصي دارد. مي گويند در كارهاي معماري وهنري اين مسجد به ويژه در نقاشي های آن از هنرهاي ايراني استفاده شده است.  
یحیی خان به منظور درهم شکستن بحران سیاسی، وعده برگزاری انتخابات پارلمانی را در اولین فرصت ممکن داد؛ او همچنین به درخواست [[شیخ مجیب الرحمن|مجیب الرحمن]] در کنفرانس سیاسیون (RTC) مبنی بر یک رای برای یک نفر، موافقت کرد. وی به مردم پاکستان شرقی اطمینان داد که تبعیض و نابرابری را بین دو بخش از پاکستان از بین خواهد برد. به زودی فعالیت‌های سیاسی بار دیگر از ژانویه 1970 آزاد اعلام شد و مقرر شد که در دسامبر 1975 انتخابات سراسری برگزار شود.  


    در داكا و در مناطق ديگر بنگلادش مساجد قديمي و جديد فراواني وجوددارد. از جمله لال باغ شاهي، مسجد جامع، مسجد پري بي بي، مسجد باناني و ... .
یحیی خان بر این باور بود که مجیب الرحمن رویای نخست وزیر شدن پاکستان را در سردارد، به همین دلیل سعی می‌کرد از طریق پذیرش خواسته‌های حزب عوامی‌ لیگ که مجیب الرحمن رهبری آن را بر عهده داشت، وی را حفظ کند. در 30 مارس 1970 یعنی 3 ماه بعد از اعلام آزادی فعالیت‌های سیاسی، یحیی خان چارچوب شرایط انتخابات را اعلام کرد.  


در بخش غربی پاکستان، حزب مردم (پیپلز پارتی) به رهبری ذوالفقار علی بوتو، 88 کرسی را به دست آورد و بدین ترتیب حزب عوامی‌ لیگ مجیب با احراز کرسی بیشتر، حزب اکثریت شناخته شد و به دنبال آن حزب عوامی‌ لیگ پاکستان در ردیف حزب اقلیت قرار گرفت. جنگ قدرت واختلافات اصلی رهبران دو حزب پاکستان ازهمین زمان آغاز شد<ref>[https://www.isc.ac/fa پایگاه اطلاع رسانی جهان اسلام]، 10 تیر 1391: 1</ref>.


[[شیخ مجیب الرحمن|مجیب الرحمن]] علاوه بر بهره برداری از احساسات ملی بنگالی‌های مسلمان، به منظور اخذ آرای بیشتر، 10میلیون رای بی چون و چرای هندوان پاکستان شرقی را نیز ذخیره داشت؛ این به دلیل سیاست‌های طرفداری از هند و مواضع دوستانه حزب عوامی‌ لیگ به هندوستان بود.


'''2 .2 .تاريخ معاصر'''
یحیی خان در 26 مارس 1971، بار دیگر فعالیت‌های سیاسی را ممنوع اعلام کرد. وی عمل [[شیخ مجیب الرحمن|مجیب الرحمن]] مبنی بر همکاری نکردن با دولت نظامی‌ برای حل مسائل سیاسی پاکستان را به شدت تقبیح کرد و او را خائن نامید و حزب عوامی‌ لیگ را دشمن پاکستان شمرد. [[شیخ مجیب الرحمن|مجیب الرحمن]] در این هنگام توسط 50 تن از کماندوهای پاکستانی در محل اقامت خود دستگیر شد و به پاکستان غربی انتقال یافت.  


'''2. 2. 1. تحولات مهم سیاسی، اجتماعی و فکری در تاریخ معاصر'''
دستگیری و کشتار استقلال طلبان بنگال در سه روز اول، تلفات فراوانی بر جای گذاشت. در 4 آوریل 1971 بر اثر کشتار بی رحمانه و جو ترور، داکا به صورت شهر مردگان در آمد. در چیتاگنگ، بنگالی‌های ارتش پاکستان علیه پاکستانی‌ها به قیام برخاستند.  


مسلماناني كه اكثريت جمعيت بنگلادش را تشكيل مي دهند، از مدت ها پيش در بارة هويت فرهنگي خود دچار ترديد و دو دولي شده اند. اینان از يك سو، قرن ها است كه به واسطة تعلقات و وابستگي هاي مذهبي، به سوي دنياي اسلام سوق داده شده اند و از سوي ديگر، پيشينة فرهنگي خود را، كه آن ها را به شدت به جمعيت محلي غير مسلمان پيوند مي زند، حفظ كرده اند.  
[[ژنرال ضیاء الرحمن|ضیاء الرحمن]] (که بعدها در سال 1975 م طی کودتای نظامی‌ رئیس جمهور [[بنگلادش]] گردید)، رهبری مردم را بر عهده گرفت<ref>برگرفته از https://en.wikipedia.org/wiki/Bangladesh</ref>؛ در نتیجه افراد تحت فرماندهی وی برای نخستین بار در چیتاگنگ، اعلام استقلال کردند (28 مارس 1971).  


   در حقيقت، ويژگي خاص مسلمانان بنگالي، عامل انزواي آن ها بوده است. تمايل به اينكه مسلمانان شبه قاره هند به منزله جامعه ای واحد با يك چشم انداز و نگرش و فرهنگ مشخصي تلقي شوند، در عمل گرايش گمراه كننده ای بوده است.  
از سوی دیگر، تعدادی از رهبران عوامی‌ لیگ با استفاده از موقعیت دهکده مرزی بوپاناتولا در بخش کوشتیا گرد هم آمدند (این دهکده به دور از نفوذ نظامیان پاکستان بود). رهبران عوامی‌ لیگ در این محل دست به تشکیل نخستین دولت در تبعید زدند و از میان خود، [[شیخ مجیب الرحمن|مجیب الرحمن]] را که در زندان بسر می‌برد، غیابی، رئیس جمهور در تبعید برگزیدند. [[شیخ مجیب الرحمن|مجیب الرحمن]] در 10 ژانویه 1972 آزاد شد و به داکا بازگشت و پس از دو روز، ریاست جمهوری را به [[نواب علی چوهدوری|چوهدوری]] واگذار کرد و خود پست نخست وزیری را عهده دار شد. سید نذرالاسلام، کفیل رئیس جمهور، تاج الدین احمد را نخست وزیر و چند نفر دیگر را وزیر انتخاب کرد. این دهکده پس از استقلال بنگلادش، «مجیب نگر» نام گرفت و آن‌ها قانون اساسی را بر اساس چهار رکن ناسیونالیسم، سوسیالیسم، سکولاریسم و دموکراسی تصویب کردند.  


 دولت هند بلافاصله این دولت را شناسایی کرد و به همین منظور دفتری را در کلکته برای هدایت رهبری سیاسی این دولت در اختیار آن‌ها قرار داد. هندی‌ها به خاطر کینه تاریخی از پاکستان و به لحاظ اینکه مخالف تقسیم شبه قاره بودند، از این فرصت طلایی حداکثر بهره برداری را کردند. دولتمردان هند و رهبران حزب کنگره به این امید به پذیرش تقسیم شبه قاره و ایجاد پاکستان تن در دادند که پس از مدتی پاکستان تجزیه و نهایتاً به سرزمین اصلی که هندوها آن را Akhand Bharat «هند بزرگ» می‌نامند، خواهد پیوست. با توجه به سوابق فوق، دولت ایندیرا گاندی به استقلال طلبان کمک و مساعدت فراوانی کرد<ref>Wolven, S. (2007). Bangladesh: The Adolescence of an Ancient Land. Sweden: Asai Paper, Institute for Security and Development Policy، P. 12-32.</ref>.


2. 2. 1. 1. انقراض استيلاي مغول و ورود كمپاني هندشرقي
=== شخصیت‌های مؤثر سیاسی، اجتماعی، علمی‌ و فرهنگی معاصر ===


نگاهی به تاریخ 400 ساله اخیر هند نشان می دهد که كمپاني هند شرقي در سال 1600 ميلادي در انگلستان تأسيس شد. هدف از تأسيس اين كمپاني، ظاهراً، ايجاد روابط اقتصادي و انجام تجارت از راه دريايي که «واسگودوگاما» و سياحان ديگر کشف کردند، بود. انگلیسی ها در 1765بنگال را به تصرف درآوردند و نظام نیابت در بنگال به سر رسید. لرد کلایو، فرماندار بنگال، سند دیوانی بنگال و ایالات بیهار و اوریسا را برای کمپانی هند شرقی کسب کرد. در 1784پارلمان بریتانیا قانونی تصویب کرد که بر اساس آن، کمپانی هند شرقی مالک و صاحب حقوقی و تجاری هند شناخته شد و برای آن هیئت نظارت تشکیل شد. به جای احکام اسلامی، قانون انگلیسی به اجرا درآمد و زبان انگلیسی به جای فارسی در ادارات رواج یافت که سخت به ضرر مسلمانان تمام شد. هندو ها با فراگرفتن زبان انگلیسی در به دست آوردن کار دولتی از مسلمانان جلو افتادند. لرد کرزن نایب السلطنه هند برای ایجاد نظم و انضباط حکومتی، در 1905 ایالت بزرگ بنگال را به دو بخش شرقی (شامل بنگال شرقی و آسام) و غربی (شامل بنگال غربی و بیهار و اوریسا) تقسیم کرد ( Phillips and Gritzner,2007:38-45).  
==== [[تیتو میر]] ====
[[پرونده:تیتو میر.jpg|بندانگشتی|تیتو میر، برگرفته از sritiochetona، قابل بازیابی از https://sritiochetona.org/titumir-freedom-fighter-or-islamic-zealot-heroor-terrorist/]]
یکی از چهره‌های سرشناس و مبارز در بنگلادش [[تیتو میر|تیتومیر(1782-1831)]] است که در دوره خود رهبری روستائیان و کشاورزان را در مقابل ظلم وستم زمینداران و مالکان بزرگ و سلطه بریتانیا در منطقه بر عهده داشت؛ وی آنان را به مسائل دینی و اجتماعی و سیاسی خودشان آگاه می‌کرد.  


مسلمانان در بخش شرقی جمعیت بیشتری داشتند و هندوها در بخش غربی بیشتر بودند. با این وجود هندوها نگران از دست دادن قدرت اقتصادی و سیاسی خود بودند و به این سیاست اعتراض کردند. در نتیجه، درگیری بین هندوها و مسلمانان به وجود آمد و به شورش های خونینی تبدیل شد. از این رو، تحت فشار جمعیت هندوی بنگال غربی به بریتانیا، هر دو بخش در سال 1912 مجددا بهم پیوستند (Ibid).  نهضت استقلال طلبی هند که در دهه 1900 پدید آمده بود باعث شد تا مجمعی از مسلمانان هند در داکا تشکیل شد (1906م). این مجمع تصمیم گرفت حزب مسلمانان هند تاسیس شود. این حزب بعدها به نام "مسلم لیگ سراسر هند" مشهور شد. در نتیجه این درگیری ها، پادشاه انگلستان، جرج پنجم در 1911م تقسیم بنگال را لغو کرد و آسام به استان کمیسری تبدیل شد و پایتخت هند از کلکته به دهلی انتقال یافت. سرانجام بعد از  استقلال هند از زیر یوغ بریتانیا و تقسیم شبه قاره هند به دو کشور هند و پاکستان (جون 1947 م)، بنگال شرقی ایالتی از پاکستان محسوب شد (امام الدین، 1377: 335).  
نام واقعی [[تیتو میر]]، «سید میر نثار علی» بود. ایشان در سال 1782 میلادی در روستای چاندپور از توابع بشیرت (Bashirhat) در بنگال غربی به دنیا آمد. نام پدر او سید میرحسن علی و نام مادرش عابده رقیه خاتون بود.  


   از آنجا كه هدف اصلي گردانندگان اين كمپاني، جامة عمل پوشاندن به مطامع سياسي و كسب استيلاي سياسي در شبه قاره بود، آنان به تدريج با بهره گيري از اختلافات موجود و تشنج ضعف هاي اداري در بخش هاي مختلف قلمرو گستردة مغول، دامنة نفوذ خود را گسترش دادند. آن ها ابتدا در مدراس ( بندر معروف جنوب هند) مستقر شدند و سپس به بنگال روي آوردند و شهر معروف و بندري كلكته را به صورت ستاد و پايگاه اصلي خويش در آوردند. پس از استقرار و كسب قدرت در كلكته به مصاف با نواب معروف بنگال يعني سراج الدوله برخاستند.  
خانواده [[تیتو میر|تیتومیر]] از نسل حضرت علی (ع) هستند و اجداد او خود را منسوب به «شهادت علی» می‌دانند که برای تبلیغ اسلام، از عربستان به سرزمین بنگال مهاجرت کرد. سید عبدالله فرزند شهادت علی از طرف پادشاه وقت هند، رئیس قضات منطقه جعفر پور شد و از وی لقب «میرانصاف» را گرفت. از آن پس فرزندان شهادت علی، القاب ارثی پدری را با عناوین «سید» و «میر» استفاده کردند.  


   با قتل سراج الدوله در بنگال، از سال 1757 تا 1858ميلادي، بنگال و سراسر شبه قاره را هيئت منتخب كمپاني هند شرقي اداره مي کرد.  
[[تیتو میر|تیتومیر]] پس از تحصیلات خود در مکتب و سپس در مدرسه توانست سه زبان بنگالی، عربی و فارسی را به خوبی یاد بگیرد. وی درادبیات عربی و زبان فارسی تسلط و استعداد و نبوغ بسیاری داشت. [[تیتو میر|تیتومیر]] ضمن توانایی درقدرت ذهنی و فکری، از نظر جسمی‌ نیز فرد توانایی بود؛ وی در ورزش کشتی و ژیمناستیک توانایی خوبی داشت. [[تیتو میر|تیتومیر]] در سال 1822 میلادی به مناسک حج مشرف شد و از نزدیک با سید احمد بریلوی از رهبران انقلابی آشنا شد و روابط خود را با وی استمرار بخشید. او پس از بازگشت از مکه مکرمه، حجم تبلیغات و سخنرانی‌های دینی خود را برای هدایت و ارشاد مردم و آشنایی آنان از وضع موجود گسترش داد؛ او مردم را به پرهیز از بدعت و شرک و روی آوردن به دستورات محکم الهی دعوت کرد.  


  كلكته در آن زمان پايتخت بود و علاوه بر وجود فرماندار كل، از جانب هيئت مديره فرمانداران مختلفي براي ايالت هاي مختلف تعيين مي شدند.  
دراین زمان نزاع و درگیری میان او و زمینداران و مالکان هندو به نام «کریشنادوارای» از منطقه «پورا» که سعی داشتند مالیات‌های بیشتری از مسلمانان بگیرند، درگرفت. [[تیتو میر|تیتومیر]] برای مقابله با آنان و نیروهای بریتانیا، تشکلات نظامی‌روستاییان راایجاد و شروع به آموزش نظامی‌ و رزم‌های بومی‌ به آن‌ها کرد. شاگرد و برادر زاده او غلام معصوم مسئولیت سازماندهی و فرماندهی این آموزش‌ها را از سوی [[تیتو میر|تیتومیر]] عهده دار شد. در این هنگام هندوها با کمک نیروهای بریتانیا سعی جدی داشتند تا مقاومت آنان را از میان برداشته و نیروهای آنان را پراکنده کنند. درگیری و جنگ بالا گرفت و در همین زمان [[تیتو میر|تیتومیر]] شکایت نامه‌ای را برای حکومت کمپانی هندشرقی فرستاد، اما حاصلی نداشت.  


   كلكته تا سال 1911 پايتخت شبه قاره باقي ماند و نمايندة ملكه، فرماندار كل، در آنجا مستقر بود. به هنگام تاج گذاري « جرج پنجم » كه در دهلي انجام گرفت، و با لغو تقسیم بنگال، پايتخت هند نيز از كلكته به دهلي انتقال يافت و استيلاي سياسي بريتانيا بر شبه قاره تا سال 1947 ادامه يافت. بدين ترتيب انگليس به مدت 190 سال در سراسر شبه قاره حكمراني کرد. البته در طول اين مدت نا آرامي ها و اختلافات متعددي به وقوع پيوست. به طور متوسط در هر 25 سال نيروهاي بريتانيا درگير نيروي عظيم، انقلابي و استقلال طلب شبه قاره بودند (آخوندزاده، 1365: 11- 18).
کشتی‌های بریتانیا در سال 1831 م به نیروهای تیتومیر از طریق توپخانه حمله کردند و خسارات سنگینی به آنان وارد آوردند. جنگی نابرابر بوقوع پیوست و حدود 350 مجاهد به همراه غلام معصوم دستگیر شدند. غلام معصوم محکوم به مرگ شد و 140 نفر دیگر از اسیران محکوم به زندان شدند. [[تیتو میر|تیتومیر]] از چهره‌های بسیار بنام این سرزمین است که تلاش‌های فراوانی برای راهنمایی وهدایت مسلمانان و همچنین مقابله با نیروهای بریتانیا داشته است.  


  پس از شكل گيري پاكستان، محمد علي جناح سعي کرد تا زبان اردو را به بهانة اينكه زبان ملي مسلمانان شبه قاره است، رسمي کند. قائداعظم محمدعلي جناح در سخنراني خود که در گردهمايي هاي مردمي در داكا در مارس 1948 ميلادي ايراد كرد، تاکید کرد كه چون پاكستان ملتی واحد است،  فقط يك زبان رسمي و آن هم اردو مي تواند هویت این ملت را حفظ کند. با این نظریه، مسلمانان بنگالي به خصوص جامعة دانشجويان به شدت مخالفت کردند. آن ها معتقد بودند كه هر دو زبان اردو و بنگالي بايد زبان هاي رسمي پاكستان باشند چرا كه بیشتر مردم پاكستان، در بنـــگال شرقي زندگي و به زبان بنگالي تكلم مي كردند. دولت تلاش هاي بسیاري انجام داد تا مبارزه هاي دانشجويي را ملهم از تحريكات هندويي و يا كمونيستي جلوه دهد، اما موفق نشد.  
==== [[عزیز عبدالله خان بهادر|عزیز عبدالله (خان بهادر)]] ====
[[پرونده:خان بهادر.jpg|بندانگشتی|337x337پیکسل|خان بهادر، قابل بازیابی از https://www.ahsaniamohilamission.com/khan-bahadur-ahsanullah-r/]]
[[عزیز عبدالله خان بهادر]] (1863 - 1926 )کارشناس مسائل آموزشی، نویسنده و یکی از فعالان امور اجتماعی بود. وی در فنی (Feni) نواخالی از مناطق تحت پوشش شهر چیتاگنگ به دنیا آمد. نام پدر او امجد علی بود. وی در سال 1886 از کالج داکا فارغ التحصیل شد و در همان سال به عنوان معلم در بخش آموزش ایالتی مشغول به کار شد.  


   سرانجام دولت پاکستان ناگزير از پذيرش خواستة آن ها شد و هر دو زبان اردو و بنگالي، زبان هاي رسمي پاكستان شناخته شدند؛ هر چند ادامة مبارزه دانشجويي، منجر به حركت منطقه اي قوي تري برای آزادي اقتصادي و خودمختاري شد. اين حركت در جريان انتخابات عمومي که در سال 1952 ميلادي در پاكستان شرقي برگزار شد، باعث شد تا قدرت را از دست مسلم لیگ خارج کند. وضع قانون ازدواج، دوبار بين سال هاي 1958 و 1969 نتوانست اين جنبش را مهار كند.  
عزیز عبدال یا عبدالعزیز خیلی زود به اهمیت آموزش و توسعه آن درمیان مسلمانان پی برد. او در سال 1883 زمانی که دانشجو بود، کتابی با نام Dhaka Muslim Friends Conference منتشر کرد که در آن سعی داشت تا به موضوعاتی برای آموزش مخصوص زنان و دختران در روستاها بپردازد. پس از این که وی وارد عرصه زندگی حرفه‌ای خود شد، ابتدا کتابی را با عنوان «مسلمانان شیکسا صبا» (Muslim Education Society) در شهر چیتاگنگ به چاپ رساند. هدف وی از چاپ این اثر افزایش سطح آگاهی اجتماعی مسلمانان و توجه آنان به اهمیت آموزش بود.  


    نگرش استعماري سياست مداران، ديوان سالاران، سرمايه داران و رهبرن نظامي  پاكستان غربي احساسات منطقه اي را در شرق پاكستان به شدت تقويت می كردند. این نگرش منجر به زایش حس وطن گرایی ملی ( ناسيوناليسم) در  بنگلادش شد.  
عبدالعزیز چندین مرکز فرهنگی آموزشی ازجمله دانشکده اسلامی‌ به نام «ویکتوریا»، کتابخانه کبیرالدین و اتاق مطالعه اسلامی‌ برای مرام شهر چیتاگنگ در نواحی نواخالی تاسیس کرد (1896). وی در زمینه ادبیات نیز کتاب مرثیه را نوشت. پس از مرگ او، استاد وی عبیدالله ال عبیدی سهروردی (86- 1832)، کتاب عبیدولوژی را به یاد او نوشت. از دیگر آثار منظوم او کتاب کاویتاکالیکا (Kavita Kalika) (1885م) است که بر جای مانده است.  


   در واقع ناسيوناليسم در بنگلادش داراي وجهی غير مذهبي و مادي است. در طول چهل سال اخيرتغييري بنيادي در ديدگاه اجتماعي و سياسي مسلمانان بنگالي وجود داشته است. در جريان سلطة بريتانيا، خصوصيت فرقه هاي هندو و مسلمان ويژگي اصلي و برجسته زندگي شبه قارة هند شده بود.  
[[قاضی نذر الاسلام|قاضی نـــذر الاسلام]] شاعـــر ملی [[بنگلادش]] نیز به هنگام سفر به شهر چیتاگنگ، به دیدار او رفت و لحظاتی را با او سپری کرد. همچنین بعد از ارتحال وی مرثیه‌ای با نام «بنگلار عزیز» (عزیز بنگل) به یاد بود او چاپ کرد. دولت بریتانیا نیز به منظور ارج نهادن به خدمات آموزشی واجتماعی وی، لقب «خان بهادر» را به او اعطا کرد.


   تا سال 1885، يعني زماني كه كنگرة ملي هند تأسيس شد، گروهي از سازمان هاي دولتي را رهبران هندو از جمله موسسه مستأجرين بنگالي (1837م )، مؤسسه هند بريتانيا (1837م)، مؤسسه ميهن پرستان (1865م )، انجمن ملي (1870م ) و چندين حزب ديگر، بنيان کردند. مسلمانان ارتباطي با آن مؤسسات نداشتند. رهبران هندو هيچ كوشش جدي براي جذب، حمايت و يا حس همدردي با مسلمانان به عمل نياوردند. به اعتقاد رهبران هندو، اين دوره ناسيوناليستي، كه به معناي وحدت و اساس يكپارچگي و وحدت ملي در هندوستان بود، متأثر از مذهب هندو بوده است.  
==== [[قاضی نذر الاسلام|قاضی نذرالاسلام]] ====
[[قاضی نذر الاسلام|نذر الاسلام]]، شاعر ملی بنگال از جمله شاعرانی است که اشعار او موجب تعهد و آزادگی است. اگر چه نغمه آزادی او بارها به اسارت وی می‌انجامید و سلطه گران او را به بند می‌کشیدند و زندانی می‌کردند، اما سرودهای آزادی سرزمین هند را پیوسته سر می‌داد و مردم را به آزادگی و رهایی از چنگال استعمارگران دعوت می‌کرد.
[[پرونده:قاضی نذرالاسلام.jpg|بندانگشتی|302x302پیکسل|قاضی نذرالاسلام، برگرفته از gaurilankeshnews، قابل بازیابی از https://gaurilankeshnews.com/the-neglect-of-kazi-nazrul-islam/]]
آشنایی [[قاضی نذر الاسلام|نذرالاسلام]] با شعر حافظ شیرازی و مطالعه و ترجمه آن و همچنین به کارگیری اوزان، الفاظ و مضامین و مفاهیم آن اشعار، شعر او را به فضایی برتر سوق داد. این ویژگی، عشق و عرفان را نیز با دیگر ویژگی‌ها آمیخت و اندیشه‌های آن عارف و شاعر بزرگ پارسی برجان و دل او اثر کرد و سخن وی را رنگی تازه داد. این تفکر و بینش، در اشعار غیر فارسی نمود کمتری داشت. استفاده از اندیشه‌های خیام و مولانا جلال الدین رومی‌ و. .. نیز جای خود دارد.  


  پيش از تشكيل پاكستان، محمد علي جناح، به عنوان فرمانده كل قوا برگزيده شد. وي در سخنراني رياست جمهوريش در 11 آگوست 1947 به وضوح تأكيد كرد كه پاكستان قرار نيست يك دولت مذهبي باشد. بنابر اين به نظر مي رسد كه جناح به خوبي تشخيص داده بود كه اگر قرار بود پاكستان حكومتی مدرن داشته باشد، اساس آن بايد غير مذهبي بوده و نبايد به مذهب اين اجازه داده شود كه با سياست تركيب شود.  
ویژگی دیگر [[قاضی نذر الاسلام|نذر الاسلام]] آن است که خود به بهره وری از اندیشه‌های شاعران فارسی گوی همچون حافظ و خیام، معترف است و آشنایی با آن بزرگان را سبب دگرگونی اندیشه خویش می‌داند. در حالی که بسیاری از دیگر شاعران جهان از اندیشه‌های بزرگ شاعران و عارفان زبان وایرانی استفاده کرده و دم بر نیاورده‌اند؛ این انصاف او نیز بیانگر شخصیت آزاده و مستقل این شاعر بزرگ سرزمین بنگال است.  


    با مرگ جناح در سپتامبر 1948جانشينان وی در مواجهه با مشكلات گوناگوني كه دولت تازه تأسيس با آن رو به رو شده بود، ناتوان بودند. ظاهرا وضعيت پاكستان متزلزل بود و شاید اوضاع این گونه نشان می داد. به هر حال، پس از تجزية بنگال و پنجاب، ميليون ها پناهنده به خصوص از مرزهاي ايالات شرقی و نیز از دیگر ایالات هند، به سوي پاكستان سرازير شدند. مشكل بزرگ اين بود كه چگونه وضعیت زندگي را براي آنان فراهم كنند.  
[[قاضی نذر الاسلام]] شاعر ملی [[بنگلادش]] بیشتر به نام شاعر حماسه آفرین و شورشگر معروف است. او بعد از تاگور بزرگ‌ترین نابغه در شعر و ادبیات بنگلا است. [[قاضی نذر الاسلام]] علاوه بر سرودن اشعار بی شمار، بیش از سه هزار سرود موزون نوشته و آهنگ آن را نیز خودش نواخته است؛ بدین علت بعضی از پژوهشگران او را به نام «شاعر بلبل» نامیده‌اند.  


     رهبران سياسي پاكستان موفق نشدند با استفاده از تفاسیر سياسي واقتصادي پايه هايي را كه كشور بر آن اساس بنا شده بود، تشريح كنند؛ بنابراین مذهبي ها با تعابير و تفاسير خود پا به عرصه گذاشتند و اين گونه استدلال كردندكه چون پاكستان در نتيجة جنبشی اسلامي به وجود آمده، لذا فقط با گسترش حكومتی اسلامي مي تواند ديدگاه هاي منطقي خود را توجيه كند. از این رو با توسل به تاريخ و سنت اسلامي، معنا و ويژگي كاملاً جديدي به مفهوم پاكستان دادند.  
وی علاوه بر زبان‌های بنگلا و انگلیسی، با زبان‌های عربی، فارسی، اردو، هندی و سنسکریت آشنایی کافی داشت. [[قاضی نذر الاسلام]] رباعیات شمس الدین محمد حافظ شیرازی، رباعیات عمر خیام و خیلی از غزل‌های دیوان حافظ را به زبان بنگلا ترجمه کرده و این زبان را غنی ساخته است. او در 24 ماه مه سال 1899 در قریه چوروسیا از توابع شهرستان آسانسول در استان «بوردومان» بنگال غربی متولد شد و در 29 آگوست 1976 م روز یکشنبه ساعت 10:10 صبح در بیمارستان پی جی داکا در گذشت. پیکر او را در جوار مسجد دانشگاه داکا به خاک سپردند<ref>سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، رایزنی فرهنگی جمهور اسلامی (1374). گزيده احوال و آثار قاضی نذر الاسلام. داکا: رايزنی فرهنگي جمهوری اسلامی ايران، ص. 13 - 44.</ref>.


    در  12مارس 1949 در كراچي، مجلس قانون گذاري پاكستان قطعنامه اي راتصويب كرد كه  پاكستان را كشوري ياد مي كند كه در آن مسلمانان قادر خواهند بود كه زندگي هاي فردي و جمعي خود را بر اساس تعاليم و دستورات اسلام، همان گونه كه در قرآن وسنت ارائه شده است، تنظيم کنند ( Lewis, 2011:41-74 and 104).
=== سایر شخصیت‌های [[بنگلادش]] ===
در 1906 م مسلمانان «مسلم لیگ» یا «حزب مسلمانان» را در لکهنو تأسیس کردند تا مدافع حقوق مسلمانان در شبه قاره باشد. در این زمان دو نظریه متفاوت در میان مسلمانان مطرح بود:


   به دليل اختلافات سياسي در خصوص نحوه اداره امور پاكستان، طي سالهاي 1947 تا 1956 ، مسائل جاري مملكت بر اساس قوانين و مقرراتي كه پيش از تقسيم شبه قاره، تدوين شده بود، اداره مي شد. در سال 1954، انتخابات مجلس ايالتي در بخش شرقي پاكستان برگزار شد.  
# تشکیل بنگال متحد و مستقل که «سهروردی» پشتیبان چنین عقیده‌ای بود؛
# تقسیم شبه قاره به دو کشور هند و پاکستان که بنگال شرقی قسمتی از پاکستان را تشکیل می‌داد.


    فضل الحق بـــه كمـــك مولانا باشاني و كروردي دست به تشكيل جبهة متحدي به نام Jukta Front زدند كه اين ائتلاف با پيروزي چشمگيري بر حزب مسلم ليگ فائق آمد؛ در نتيجه فضل الحق كابينة بنگال را تشكيل داد. شيخ مجيب الرحمن از حزب عوامي ليگ که يكي از وزراي جوان فضل الحق بود، در كابينة وي مشغول به كار شد.  
به عبارت دیگر، تقسیم شبه قاره به دو کشور مسلمان و هندو، نظریه‌ای بود که از طرف محمد علی جناح مطرح شد. این دیدگاه‌ها، زمانی مطرح می‌شد که مبارزات در شبه قاره هند علیه بریتانیا بالا گرفته بود و مردم این سرزمین یکپارچه خواهان استقلال و لغو حکومت استعماری بریتانیا بودند. مبارزات طولانی مسلمانان و هندوها به رهبری محمدعلی جناح و مهاتما گاندی و جواهر لعل نهرو و دیگر رهبران استقلال طلب شبه قاره سرانجام منجر به استقلال شبه قاره هند از حکومت استعماری بریتانیا شد. در 1947 شبه قاره هند به دو کشور هند و پاکستان تقسیم شد. بنگال شرقی از هند جدا شد و به منزله بخش شرقی جزو کشور جدیدالتاسیس پاکستان محسوب شد. محمد علی جناح فرماندار کل پاکستان شد و لیاقت علی خان دبیر حزب مسلم لیگ به نخست وزیری پاکستان منصوب شد.


   در سال 1956به هنگام نخست وزيري چوهدوري محمد علي، اولين قانون اساسي پاكستان تصويب شد. در اين هنگام فضل الحق سمت وزارت كشور دولت مركزي را برعهده داشت و بدين ترتيب در 23 مارس 1956پاكستان رسماً ، «جمهوري اسلامي پاكستان» نام گذاري شد.  
سرانجام، همچنان که گفتیم، ناسیونالیسم بنگالی بر احساسات مذهبی مسلمانان پاکستان شرقی غلبه کرد و مردم این سرزمین خواهان جدایی از پاکستان شدند. بعضی شخصیت‌ها در انجام این اتفاق نقش اصلی و اساسی داشته‌اند که در اینجا به شرح نقش آن‌ها در تحولات بنگلادش اشاره می‌کنیم.  


   در 31 مارس 1958، فضل الحق كه حاكم بنگال بود، عطاء الرحمن خان را از سر وزيري خلع كرد و چندي بعد خود نيز براثر فشارهاي اعضاي حزب عوامي ليگ مجبور به استعفا شد.  
در انتخابات ایالتی 8 مارس 1954 بنگال، جبهه متحده، که از احزاب مخالف حکومت مرکزی تشکیل شده بود، اکثر کرسی‌های مجلس قانون گذاری ایالتی را به دست آورد و مسلم لیگ شکست سختی خورد. این پیروزی تمایل بنگالی‌ها را به خودمختاری ایالتی نشان می‌داد.  


   در 7 اكتبر 1959 اسكندر ميرزا ، قانون اساسي را ملغي کرد و ژنرال «ايوب خان» را، كه رياست ستاد مشترك ارتش را بر عهده داشت، به سمت حاكم نظامي تعيين کرد. ايوب خان همة فعاليت هاي سياسي را غير قانوني اعلام کرد.  
حکومت جبهه متحده به ریاست فضل الحق تشکیل شد و با اوج‌گیری اختلافات میان بنگالی‌ها وغیر بنگالی‌های پاکستان شرقی، دولت مرکزی حکومت این جبهه را منحل اعلام کرد و پاکستان شرقی زیر نظر فرماندار کل سرلشگر اسکندر میرزا، وزیر دفاع حکومت مرکزی قرار گرفت. در سال 1956 اولین قانون اساسی پاکستان لغو شد و در سال 1962 ایوب خان برای جلوگیری از توسعه نارضایتی‌ها، حکومت نظامی‌ را لغو و دومین قانون اساسی را وضع کرد. در سال 1964 تعدادی از رهبران سیاسی پاکستان شرقی از زندان آزاد شدند.  


   بيست روز پس از اعلام حالت فوق العاده، اسكند ميرزا مجبور به استعفا شد و به لندن تبعید شد و محترمانه به آنجا رفت. بدين ترتيب ايوب خان حاكم نظامي، مصادر مسائل پاكستان را رسماً به عهده گرفت.  
==== [[شیخ مجیب الرحمن]] ====
[[پرونده:شیخ مجیب الرحمن.jpg|بندانگشتی|[[شیخ مجیب الرحمن]]، قابل بازیابی از https://www.du.ac.bd/index.php/notablealhumnidetails/Bangabandhu-Sheikh-Mujibur-Rahman/155]]
همچنان که در مبحث پیش و در ضمن شرح تحولات سیاسی معاصر [[بنگلادش]] اشاره کردیم، [[شیخ مجیب الرحمن]] یکی از رهبران معروف و مؤثر پاکستان شرقی بود که خواهان خود مختاری محلی این سرزمین بود و در دیدار با ایوب خان این تقاضا را مطرح کرد، اما پس از بازگشت به داکا دستگیر شد. وی در سال 1968 از زندان آزادشد؛ ولی به اتهام همکاری با هند در براندازی حکومت پاکستان مجددا دستگیر شد. این جریان به نام توطئه «آگرثالا» معروف شد.  


   ايوب خان در واقع با يك كودتاي بدون خونريزي قدرت را در دست گرفت. ايوب خان براي ادارة مملكت علاوه بر تكيه گاه اصلي يعني  نيروهاي مسلح، به افراد سياسي نيز بها داد و سيستم جديدي را به نام «دمكراسي پايه» ارائه کرد. بر اساس اين سيستم، اعضاي پارلمان و رئيس جمهور به طور غير مستقيم انتخاب مي شدند.  
در 1970 تحریم احزاب سیاسی لغو شد. در انتخاباتی که در دسامبر 1970 انجام شد، حزب عوامی‌ از شرق به رهبری مجیب الرحمن اکثریت کرسی‌های قانون گذاری را به دست آورد؛ همچنین حزب مردم به رهبری بوتو، در جناح غرب پیروز شد<ref>Wolven, S. (2007). Bangladesh: The Adolescence of an Ancient Land. Sweden: Asai Paper; Institute for Security and Development Policy، P. 20-21</ref>.  


   بر اساس طرح «دمكراسي پايه»، ايوب خان به عنوان رئيس جمهور انتخاب شد و اكثر اعضاي حزب مسلم ليگ از وي حمايت كردند. گروه اقليت مسلم ليگ به رهبري خواجه ناظم الدين، مخالفان ايوب خان، در نقش گروه مخالف عمل كرد.  
15 مارس [[شیخ مجیب الرحمن|مجیب الرحمن]] حکومت ایالتی را به دست آورد اما مردم بنگال خواهان استقلال کامل ایالت خودشده بودند، لذا مبارزه را آغاز کردند و نیروی آزادی بخش یا «موکتی باهینی» را تشکیل دادند. این نیرو با اشغال ایستگاه رادیویی کوچکی، استقلال بنگلادش را اعلام کرد. در 26 مارس مجیب الرحمن از طرف حزب، رئیس جمهوری موقت انتخاب شد.  


    در كابينة ايوب خان، به طور مساوي وزراي دو بخش پاكستان حضور داشتند . وی در مقایسه با ساير رهبران پاكستان تا آن زمان، توجه بيشتري به مسائل بنگال می کرد. ايوب خان طرح هاي عظيمي چون تأسيس فرودگاه بين المللي، ايجاد شهرك ايوب نگر ( شيربنگلانگر فعلي )، ايستگاه راه آهن، پروژه هيدروالكتريك، كارخانه كودشيميايي، كارخانه ذوب فلز و  نظایر آن  را در پاكستان شرقي ( بنگلادش فعلي ) انجام داد. وی از سال 1958 تا مارس 1969 (11سال ) در پاكستان حكومت كرد.  
سرانجام کودتاچیان وی را به همراه خانواده، در 9 اوت 1975 به طرز فجیعی به قتل رساندند<ref>Wolven, S. (2007). Bangladesh: The Adolescence of an Ancient Land. Sweden: Asai Paper; Institute for Security and Development Policy، P. 22-32</ref>.  


  در سپتامبر سال 1965 با شروع جنگ هند وپاكستان، زمينه هاي بيشتر تقسيم پاكستان فراهم آمد.  
==== [[ژنرال ضیاء الرحمن|ضیاء الرحمن]] ====
[[ژنرال ضیاء الرحمن|ژنرال ضیاءالرحمن]] از دیگر شخصیت‌های موثر در عرصه سیاست پاکستان است که در آوریل 1977 رئیس جمهور شد. وی قانون اساسی را اصلاح کرد و اسلام را جایگزین سکولاریسم، یعنی اولین اصل قانون اساسی، ساخت. [[ژنرال ضیاء الرحمن|ضیاءالرحمن]] در ژوئن 1978 در اولین انتخابات مستقیم ریاست جمهوری پیروز شد و شورای وزیران را تشکیل داد و آن را جایگزین شورای مشاوران کرد. سرانجام وی نیز در کودتایی نظامی‌ که ژنرال محمد عبدالمنظور، فرمانده‌ای نظامی، انجام داد در 30 ماه مه 1981 به قتل رسید.  


دولت هند در صدد ايجاد نفرت و كينة بيشتر، بين دو بخش از پاكستان به يكديگر بود؛ آن ها با حمله نکردن به پاكستان شرقي و نیز با توجه به درخواست مجیب الرحمان برای کمک نظامی، با حمایت از وی، زمينه را براي تبليغات ضد پاكستاني از جناح طرفداران هند درپاكستان شرقي فراهم کردند.  
==== [[شیخ فضل الحق مانی]] ====
[[پرونده:شیخ فضل الحق مانی.jpg|بندانگشتی|324x324پیکسل|شیخ فضل الحق مانی، قابل بازیابی از https://www.daily-bangladesh.com/english/national/89637]]
[[شیخ فضل الحق مانی]](1970- 1939م)، یکی دیگر از چهره‌های سیاسی بود که در نویسندگی و روزنامه نگاری نیز بسیار فعال بود. وی در چهارم دسامبر 1939 میلادی در روستای تانگی پارا (Tungipar) از ناحیه گوپال گنج (Gopalganj) به دنیا آمد.  


    حفظ حاكميت و حریم مرزها و دفاع از 70 ميليون نفوس پاكستان شرقي از وظايف دولت مركزي بود، اما همان گونه كه قبلاً اشاره شد، اختلافات سياسي، ضعف بنية اقتصادي پاكستان شرقي و از همه مهم تر، فاصلة طولاني جغرافيايي بين دو بخش از پاكستان، همواره بخش شرقي را آسيب پذير تر مي کرد؛ از اين هنگام رهبران عوامي ليگ به تحريك حس ناسيوناليستي بنگالي ها پرداختند.  
وی لیسانس خود را در سال 1958 از کالج BM در باریسال و در سال 1960 مدرک فوق لیسانس خود را در ادبیات بنگلا گرفت؛ وی در سال 1962 موفق به اخذ درجه عالی در رشته حقوق از دانشگاه داکا شد.  


   فقط 5 ماه پس از جنگ هندوستان و پاكستان، شيخ مجيب الرحمن طي جلسه اي در لاهور طرح معروف وتاريخي 6 ماده اي خود را بدین شکل عنوان کرد:
مبارزات سیاسی او از زمان دانشجویی شروع شد. او در سال‌های 1960 تا 1963 سمت دبیرکل اتحادیه دانشجویان را بر عهده داشت. وی در سال 1962 دستگیر و برای شش ماه روانه زندان شد؛ سپس هدایت تظا[[هرات]] علیه گزارش کمیسیون آموزش را عهده دار شد. دانشگاه سعی داشت تا اعتبار مدرک تحصیلی او را لغو کند، اما وی به داکا شکایت کرد و دادگاه رای به نفع شیخ فضل الحق داد. [[شیخ فضل الحق مانی]]، مجدداً، در سال 1965 در تظاهرات آرام عمومی‌ دستگیر شد و برای یک سال و نیم زندانی شد، ولی سرانجام به هنگام قیام عمومی‌ مردم از زندان آزاد شد.


1.  دولت فدرال بر اساس انتخابات پارلماني شکل گیرد.
او اولین هفته نامه بنگالی به نام «بنگلاربانی» در 11 ژانویه 1970 به چاپ رساند. وی شخصاً سردبیری آن را به عهده داشت. او برای تشکل مجیب باهینی (Mujib Bahini) پیش قدم شد و در جایگاه رئیس باهینی، نیروی‌های پراکنده در سطح شهرهای داکا، کومیلا، نواخالی، سیلهت، چیتاگنگ و ناحیه چیتاگنگ تپه‌ای (قبایلی) را هدایت و ساماندهی کرد.  


2.  اختيار كامل امور دفاع و خارجه به دولت فدرال واگذار شود.  
پس از پیروزی نهضت آزادی بخش بنگلادش، مجله هفتگی او به نام بنگلارمانی در 21 فوریه 1972 م تبدیل به روزنامه شهر شد و خود او سردبیری آن را بر عهده گرفت. او همچنین نشریه هفتگی «سینما» را در 23 آگوست 1973 و روزنامه انگلیسی Bangladesh در 7 جون 1974 به سردبیری خود منتشر کرد. او منشی یکی از کمیته‌های مرکزی بنگلادش به نام (BAKSAL)(Bangladesh krishak sramik Awami league) در 1975 بود. مجموعه داستانهای کوتاه بنگالی او به نام بریتا (Britta) برای اولین بار در سال 1969 منتشر شد. سرانجام گروه نظامی‌ غیردولتی‌ای در 15 آگوست 1975 وی را ترور کرد.


3.  انتخاب سيستم واحد پولی، چنان که بتوان از فرار سرمايه ها جلوگيري کرد.  
==== خانم [[خالده ضیاء]] ====
[[پرونده:خالده ضیا.jpg|بندانگشتی|424x424پیکسل|خالده ضیا، برگرفته از pakvoter، قابل بازیابی از https://pakvoter.org/wie/women-leaders/khaleda-zia/]]
خانم [[خالده ضیاء]] (1945م - )در سه دوره، ابتدا در سال 1991 و سپس در سال 1996 و بار سوم در سال 2001 نخست وزیر بنگلادش شد. وی رئیس حزب ناسیونالیست بنگلادش (Bangladesh Nationalist Party) است. [[خالده ضیاء]] در 15 آگوست 1945 در شهر دیناجپور به دنیا آمد. پدر او اسکندر ماجمدار، از روستای قول قاضی تانه، از توابع ناحیه فنی (Feni)، یکی از تجار بزرگ بود. او پس از جدایی هند از پاکستان در سال 1947، دفتر تجارت چای خود را از منطقه جالپای [[گوری]] هند به دیناجپور انتقال داد.  


4.  اختيار سياست مالي ومالياتي بر عهدة دولت فدرال باشد.  
خانم [[خالده ضیاء]] در سال 1960 وارد دانشگاه دیناجپور شد و در همان سال با فرمانده ضیاء الرحمن، کسی که بعدها رئیس جمهور بنگلادش شد، ازدواج کرد. خالده ضیاء تا سال 1965 به تحصیلات خود در کالج «سورندرانات» (Surendranath) در دیناجپور تا هنگام سفر به پاکستان غربی (پاکستان فعلی) و پیوستن به همسرش، ادامه داد. در اوایل جنگ آزادیبخش در مارس 1971 استقلال کشور خود را از طریق ایستگاه رادیویی اعلام کرد؛ ولی به زودی دستگیر و تبعید و زندانی شد. وی پس از پیروزی مردم و استقلال بنگلادش در 16 دسامبر 1971، از زندان آزاد شد.  


5.  دو حساب جداگانة بانكي به منظور پس انداز درآمدهاي ارزي گشایش یابد و دولت فدرال هدایت طرح های خارجی را بر عهده گیرد.  
پس ازاینکه همسر او، ضیاء الرحمن، رئیس جمهور وقت کشور تازه استقلال یافته بنگلادش در 30 می‌ 1981 به طور وحشیانه‌ای ترور و به قتل رسید، حزب ملی گرای بنگلادش (BNP) با بحران جدیدی روبرو شد.  


6.  نيروهاي ارتش و يا ميليشيا در دو دولت فدرال حضور داشته باشند و تربيت آنان و تقويت بنية دفاعي بر عهده دو دولت فدرال باشد.
رئیس جدید حزب عبدالستار، که سمت رئیس جمهور جدید [[بنگلادش]] را به طور موقت عهده دار بود، بعد از کودتای نظامی‌ ژنرال حسین محمد ارشاد، در 24 مارس 1982، اعدام شد. در این هنگام رهبران بسیاری از حزب ملی گرای بنگلادش (BNP) به دولت نظامی‌ وقت پیوستند. خانم [[خالده ضیاء]] در 10 می‌ 1984 نایب رئیس حزب BNP انتخاب شد و در انتخابات بعدی رئیس حزب شد. وی در 20 مارس 1991، اولین نخست وزیر زن در بنگلادش برگزیده شد. سپس در 15 فوریه 1996 برای دومین بار موفق به کسب مقام نخست وزیری شد<ref>The Millennium Development Goals Bangladesh Progress Report( 2009). Dhaka: General Economics Division, Planning Commission, Government of the P.R. Bangladesh، P. 30-38</ref>.  


 طرح فوق عكس العمل هاي متفاوتي را به وجود آورد. در مارس 1966 ، ايوب خان دستور بازداشت مجيب الرحمن را صادر کرد. دستگيري مجيب در واقع اولين حركت خصمانة ايوب عليه مجيب بود.  
بین سال‌های 1996تا 2001 میلادی که دوره نخست وزیری خانم شیخ حسینه، رهبر حزب عوامی‌لیگ بود، خانم [[خالده ضیاء]] حوزه فعالیت خود را توسعه داد و سرانجام برای سومین بار در اول اکتبر 2001 میلادی مجدداً حزب وی در انتخابات موفق شد و او برای بار سوم نخست وزیر شد.  


 در 7 ژوئن 1966 برای پيروي از مجيب الرحمن، اعتصاب عمومي برپا شد و به تبع آن نيز روزنامه ها از اين حركت حمايت كردند. پيروزي شيخ مجيب الرحمن باعث شد كه وي به محبوبيت بيشتري دست يابد و مردم نيز از انگيزة قوي تري برای مقابله با رژيم ايوب خان بهره مند شوند.  
==== خانم [[شیخ حسینه]] ====
خانم [[شیخ حسینه]] (تولد 1947م)فرزند [[شیخ مجیب الرحمن]]، در 28 سپتامبر 1947 در خانه مادری در تانگی پارا، از ناحیه گوپال گنج، به دنیا آمد. وی بزرگ‌ترین فرزند از میان پنج فرزند [[شیخ مجیب الرحمن|مجیب الرحمن]] است. مشی سیاسی او و تلاش‌های مداوم در راه استقلال [[بنگلادش]] و حمایت گسترده از هندو‌های بنگلا، باعث پیروزی حزب وی شد. برهمین اساس وی توانست در سالهای1996 تا 2001، عنوان نخست وزیری [[بنگلادش]] را از آن خود کند.  


  در پاكستان غربي، ذوالفقار علي بوتو (فعال سیاسی و سياستمداری برجسته)، به مخالفت با ايوب خان برخاست. ظاهراً علت مخالفت وي با ايوب خان، عصبانيت و ناخشنودي وي از ايوب خان در بركنار كردن او از سمت وزارت خارجه پاكستان ذكر شده است.  
وی دوران دبیرستان را در مدرسه دخترانه عظیم پور، در سال 1965 به پایان رسانید؛ سپس تحصیلات عالی خود را در کالج دولتی بدرالنسا از سال 1967 ادامه داد و در 1973 از دانشگاه داکا فارغ التحصیل شد. خانم [[شیخ حسینه]] درکالج عضو فعال اتحادیه دانشجویان بود و بین سال‌های1966 و 1997 نایب رئیس اتحادیه دانشجویان شد. سپس در سال 1968 میلادی با دکتر ام‌ای واجد میا، دانشمند علوم هستی، ازدواج کرد. [[شیخ حسینه]] به طور رسمی‌ فعالیت رسمی‌ خود را در جایگاه رهبر حزب عوامی‌ لیگ پس از ترور پدر، [[شیخ مجیب الرحمن]]، آغاز کرد.  


 در 25 مارس 1969 به دنبال بركناري (ظاهراً استعفای) ايوب خان، يحيي خان زمام امور را در دست گرفت. درطول سالهاي حكومت ايوب خان( 69- 1958م )، مردم پاكستان در شرايط سخت ديكتاتوري نظامي به سر مي بردند. از نظر رواني يازده سال حكومت نظاميان در پاكستان انگيزه هاي كافي را براي بازگشت مجدد افراد سياسي در مملكت داري در بين مردم ايجاد كرد.  
زمانی که خانم [[شیخ حسینه]] با همسر خود در دهلی نو به سر می‌برد، توانست رئیس حزب عوامی‌ لیگ در سال 1981شود و این مسئولیت را ادامه داد و هنوز در این مقام فعالیت دارد. تلاش‌های فراوان سیاسی و ائتلاف وی با بعضی از احزاب، موجب پیروزی حزب او در انتخابات 1996 شد و سرانجام در 23 جون 1996 به نخست وزیری رسید<ref>Wolven, S. (2007). Bangladesh: The Adolescence of an Ancient Land. Sweden: Asai Paper, Institute for Security and Development Policy، P. 22-30</ref>.  


    یحیی خان به منظور درهم شكستن بحران سياسي، وعدة برگزاري انتخابات پارلماني را در اولين فرصت ممكن داد؛ او همچنین به درخواست مجيب الرحمن در كنفرانس سياسيون (RTC) مبني بر يك راي براي يك نفر، موافقت کرد. وي به مردم پاكستان شرقي اطمينان داد كه تبعيض و نابرابري را بين دو بخش از پاكستان از بين خواهد برد. به زودی فعاليت هاي سياسي بار ديگر از ژانويه 1970 آزاد اعلام شد و مقرر شد كه در دسامبر 1975 انتخابات سراسري برگزار شود.  
خانم [[شیخ حسینه]] مؤلف چندین کتاب مانند اوراتوکایی کنو (Ora tokaikeno) (1988)، بنگلادشی سورا تانترر جانما (Bangladeshey svairatantrer janma) (1993)، و چندین کتاب دیگر می‌باشد<ref>Bangladesh pedia , National Encyclopedia of Bangladesh , Asiatic society  of Bangladesh , CD Edition, Februray 2006 </ref>.


  يحيي خان بر این باور بود که مجيب الرحمن روياي نخست وزير شدن پاكستان را در سردارد،      به همین دلیل سعي مي كرد از طريق پذيرش خواسته هاي حزب عوامي ليگ كه مجيب الرحمن رهبري آن را بر عهده داشت، وی را حفظ کند.  
==== [[نواب علی چوهدوری|چوهدوری (نواب) نواب علی]] ====
[[نواب علی چوهدوری|نواب علی( 1863 - 1929)]] یکی از زمین داران ومالکان بزرگ و از فعالان اجتماعی و سیاست مداران عصر خود بوده است. وی در سال 1863 در خانه پدری (خان بهادر محمدعلی خان چوهدوری) در ناتور (Natore) به دنیا آمد. پدر او یکی از زمین داران بزرگ در دانباری (Dhanbari)، در ناحیه تانگایل (Tangail) بود. نواب علی تحصیلات خود را در مدارس و دانشگاه‌های کلکته در رشته زبان‌های انگلیسی، اردو، عربی و فارسی به انجام رساند.  


  در 30مارس 1970 يعني 3 ماه بعد از اعلام آزادي فعاليت هاي سياسي، يحيي خان چارچوب شرايط انتخابات را اعلام کرد.  
وی در ابتدای دوره زندگی پرتلاش خود قاضی شهر ممیسنگ شد و سپس به عنوان کمیسر پلیس شهر و عضو کمیسیون ناحیه شهر ممسینگ انتخاب شد. در بین سال‌های 1906 تا 1911 و 1912 تا 1920 عضو مجلس بنگال غربی شد. وی در فاصله سال‌های 1921 تا 1923، پس از اصلاح مجلس، مجدداً اولین وزیر شد. وی در سال 1925 در سمت مشاور هیأت اجرایی دولت منصوب و مشغول کار شد و در همان سال نیز نایب رئیس مجلس مقننه شد. بین سال‌های 1925تا 1929 نیز پست‌های وزارتی مختلفی از جمله حج، جنگل بانی، کشاورزی، بهداشت، مالیات و غیره را عهده دار بود.  


  در بخش غربي پاكستان، حزب مردم (پیپلز پارتی) به رهبري ذوالفقار علي بوتو، 88 كرسي را به دست آورد و بدين ترتيب حزب عوامي ليگ مجیب با احراز كرسي بيشتر، حزب اكثريت شناخته شد و به دنبال آن حزب عوامی لیگ پاكستان در رديف حزب اقليت قرار گرفت. جنگ قدرت واختلافات اصلي رهبران دو حزب پاكستان ازهمين زمان آغاز شد (پایگاه اطلاع رسانی جهان اسلام، 10 تیر 1391: 1).  
[[نواب علی چوهدوری|نواب علی]] در طول زندگی خود به کشورهای زیادی سفر کرد و از نزدیک با فرهنگ و آیین و ادیان مختلف آشنا شد. همچنین وی در تأسیس دانشگاه داکا (1921) همکاری و سهم عمده‌ای داشته است. وی در انجام کارهای عام المنفعه پیش قدم بود و پیوسته تلاش می‌کرد، از جمله اینکه در سال 1906 حدود 35 هزار تاکا برای تأسیس «تالار محمدان» به منظور اقامت و اسکان دانشجویان مسلمان در داکا کالج اهداء کرد؛ برای تأسیس و راه‌اندازی چندین خوابگاه برای دانشجویان و کالج‌های مختلف داکا، کلکته و ممیسنگ اقدام کرد؛ در سال 1922 م مبلغ 16000 تاکا برای بورسیه و کمک تحصیلی به دانشجویان مسلمان بخش مطالعات اسلامی‌ و سایر بخش‌ها اهداء کرد. به همین دلیل در میان مردم به عنوان چهره‌ای فرهنگی و خیر شهرت داشت. در سال 1906 لقب «خان بهادر» را گرفت و نیز دولت بریتانیا عنوان «نواب بهادر» را در سال 1911 به وی اهدا کرد. سرانجام در روز چهارشنبه 17 آپریل 1929 در محل اقامت خود یعنی «ادن کاستل» (Eden custle) در «دارجیلینگ»، در سن 66 سالگی در گذشت و جسد وی را در خانه روستایی وی در دانباری دفن کردند.


   مجيب الرحمان علاوه بر بهره برداري از احساسات ملي بنگالي هاي مسلمان، به منظور اخذ آرای بیشتر،  10ميليون راي بي چون و چراي هندوان پاكستان شرقي را نيز ذخيره داشت؛ اين به دلیل سياست هاي طرفداري از هند و مواضع دوستانه حزب عوامي ليگ به هندوستان بود.  
===== [[قاضی مطهر حسین]] (شاعر و نویسنده) =====
وی در سال 1897 در ناحیه کوشتیای بنگلادش به دنیا آمد. قاضی مطهر حسین در سال 1921 از دانشگاه کلکته هند مدرک فوق لیسانس فیزیک گرفت و در همان سال در دانشگاه مربی شد. وی از کودکی به ادبیات و فرهنگ علاقه خاصی داشت. از بهترین اشعار وی، شعری است به نام «رفت و آمد». نخستین مقاله وی راجع به علوم بود و از معروف‌ترین مقاله‌هایی که توجه اهل ادب را جلب کرد، در خصوص شاعر بزرگ بنگال «رابیندرانات تاگور» و شاعر ملی بنگلادش «قاضی نذرالاسلام» بود.  


يحيي خان در 26 مارس 1971، بار ديگر فعاليت هاي سياسي را ممنوع اعلام كرد. وي عمل مجيب الرحمن مبني بر همكاري نکردن با دولت نظامي برای حل مسائل سياسي پاكستان را به شدت تقبيح كرد و او را خائن ناميد و حزب عوامي ليگ را دشمن پاكستان شمرد.  مجيب الرحمن در اين هنگام توسط 50 تن از كماندوهاي پاكستاني در محل اقامت خود دستگير شد و به پاكستان غربي انتقال يافت.  
قاضی مطهر حسین نظریه‌های مفیدی در رابطه با نگارش زبان بنگالی ارائه کردکه دانشگاه داکا آن‌ها را تایید کرد. وی در سال 1981 دار فانی را وداع گفت<ref>Serajolhag (1984) Islamic Literature Society. Dhaka: Bangla Academy، P. 414-428</ref>.


   دستگيري و كشتار استقلال طلبان بنگال در سه روز اول، تلفات فراواني بر جاي گذاشت. در 4 آوريل 1971 بر اثر كشتار بي رحمانه و جو ترور، داكا به صورت شهر مردگان در آمد. در چيتاگنگ،  بنگالي هاي ارتش پاكستان عليه پاكستاني ها به قيام برخاستند.  
==== [[پروفسور منصورالدین]] ====
[[پروفسور منصورالدین]]، ادیب، شاعر، نویسنده، محقق و صوفی مشهور [[بنگلادش]] است. وی در سال 1904 در یکی از روستاهای شهر پابنا متولد شد. پس از پایان تحصیلات دوره متوسطه، وارد دانشگاه راجشاهی شد و پس از دریافت درجه لیسانس، راهی دانشگاه کلکته شد؛ وی در سال 1928 موفق به اخذ درجه فوق لیسانس با رتبه اول در ادبیات بنگالی شد و به کار تدریس پرداخت.  


ضياء الرحمن ( كه بعدها در سال 1975 م طي کودتای نظامی رئيس جمهور بنگلادش گرديد)، رهبری مردم را بر عهده گرفت (www.Wikidepia, Bangladesh )؛ در نتیجه افراد تحت فرماندهي وی براي نخستين بار در چيتاگنگ، اعلام استقلال کردند ( 28 مارس 1971).  
وی در کنار شغل معلمی، علاقه فراوانی به جمع آوری آوازهای محلی و فولکوریک داشت و در این خصوص مقاله‌های بسیاری نوشت. در سال‌های 1940 تا 1944، در کالج راجشاهی به تدریس ادبیات پرداخت و بعد از آن در کالج دولتی سیلهت مشغول شد. وی در سال 1952 م سردبیر مجله ماهانه «ماه نو» شد. در همان سال در سمیناری فرهنگی و فولکوریک در لندن شرکت کرد. سپس در داکا کالج مشغول تدریس شد و تا زمان بازنشستگی به این شغل اشتغال داشت. پس از بازنشستگی کارهای تحقیقاتی خود را در زمینه‌های مختلف شعر، داستان و آوازهای فولکوریک ادامه داد؛ حاصل تحقیقات او حدود 50 جلد کتابی است که از وی به یادگار مانده است.  


  از سوي ديگر، تعدادي از رهبران عوامي ليگ  با استفاده از موقعيت دهكدة مرزي بوپاناتولا  در بخش كوشتيا گرد هم آمدند ( اين دهكده به دور از نفوذ نظاميان پاكستان بود).  رهبران عوامي ليگ در اين محل دست به تشكيل نخستين دولت در تبعيد زدند و از ميان خود، مجيب الرحمن را که در زندان بسر می برد، غیابی، رئيس جمهور در تبعيد برگزیدند. مجيب الرحمن در 10 ژانويه 1972 آزاد شد و به داكا بازگشت و پس از دو روز، رياست جمهوري را به چوهدوري واگذار كرد و خود پست نخست وزيري را عهده دار شد. سید نذرالاسلام، كفيل رئيس جمهور، تاج الدين احمد را نخست وزير و چند نفر ديگر را وزير انتخاب کرد. اين دهكده پس از استقلال بنگلادش، «مجيب نگر» نام گرفت و آن ها قانون اساسي را بر اساس چهار ركن ناسيوناليسم، سوسياليسم، سكولاريسم و دموكراسي تصويب كردند.  
از کارهای بزرگ تحقیقاتی [[پروفسور منصورالدین]]، جمع آوری دست آورد مسلمانان در زمینه ادبیات بنگالی است که در دو جلد به چاپ رسیده است. در کنار این کار مهم، به گردآوری آواز‌های محلی و اشعار صوفیان مسلمان و هندو پرداخت. تلاش اخیر حدود 23 سال از عمر وی را به خود اختصاص داد و حاصل آن در 8 جلد کتاب به چاپ رسید که باعث شهرت فوق العاده وی شد.  


 دولت هند بلافاصله اين دولت را شناسايي کرد و به همين منظور دفتري را در كلكته براي هدايت رهبري سياسي اين دولت در اختيار آن ها قرار داد. هندي ها به خاطر كينة تاريخي از پاكستان و به لحاظ اينكه مخالف تقسيم شبه قاره بودند، از اين فرصت طلايي حداكثر بهره برداري را کردند. دولتمردان هند و رهبران حزب كنگره به اين اميد به پذيرش تقسيم شبه قاره و ايجاد پاكستان تن در دادند كه پس از مدتي پاكستان تجزيه و نهايتاً به سرزمين اصلي كه هندوها آن را Akhand Bharat «هند بزرگ » مي نامند، خواهد پيوست. با توجه به سوابق فوق، دولت اينديرا گاندي به استقلال طلبان کمک و مساعدت فراوانی کرد (Wolven, 2007:12-32).  
وی در سال 1965 اولین جایزه ادبی خود را در «[[بنگلا آكادمی|بنگلا آکادمی]]» دریافت کرد. همچنین در سال 1983 دومین جایزه ادبی به وی تعلق گرفت. [[پروفسور منصورالدین|پروفسور منصور الدین]] یکی از افراد نزدیک به رابیندرانات تاگور بود. تاگور به دلیل این دوستی مقدمه مفصلی برکتاب 8 جلدی‌هارمونی وی نوشت. یکی از کتاب‌های چاپ شده منصور الدین در باره «شعرای ایران» و به همین نام است. در این کتاب وی شرح حال حدود 28 تن از شعرای مشهور ایران را جمع آوری و به تحقیق درباره سبک شعری آنان پرداخته است. این کتاب با شرح حال فردوسی شروع شده و سپس به بررسی آثار واحوال و اشعار سعدی، حافظ، عمر خیام و دیگر شاعران توانمند کلاسیک ایران پرداخته است. می‌توان گفت این اثر در نوع خود در زبان بنگلا بی نظیر است و محققان و دانشگاهیان از این کتاب مرجع استفاده می‌کنند. [[پروفسور منصورالدین|پروفسور منصور الدین]] در سمینار هشتصدمین سالگرد تولد سعدی که رایزنی فرهنگی در سال 1364 برگزار کرد، مهمان خصوصی بود و سخنرانی کرد. وی در روز شنبه 28/6/ 1366 به علت نارسایی قلبی، در بیمارستان داکا، در سن 84 سالگی بدرود حیات گفت.  


'''2. 2. 2. شخصيت هاي مؤثر سیاسی، اجتماعی، علمي و فرهنگي معاصر'''
==== [[فرخ احمد]] ====
از برجسته‌ترین شعرا و نویسندگان معاصر در ادبیات بنگالی، [[فرخ احمد]](1918 تا 1974) است. اگر چه وی در ابتدای فعالیت‌های شعری خود گرایش به مادیگری داشت، پس از دورانی کوتاه به بیان اشعار معنوی و اسلامی‌ توجه خاصی نشان داد.  


'''2. 2.''' '''2. 1. تيتو مير (1782-1831)'''
اشعار و نوشته‌های [[فرخ احمد]] بیشتر متوجه استعمار انگلیس بود. از معروف‌ترین آثار وی، «نافله حاتم»، «حاتم طائی»، «سراج منیر»، «کشیشان هفت دریا» و دیوان اشعار وی را می‌توان نام برد. «شعر لاش» [[فرخ احمد]] از بهترین شعرهای اوست که علیه سرمایه دار و سرمایه داری سروده است. وی در سال 1918 در شهر داکا به دنیا آمد و در سال 1974 چشم از جهان فرو بست<ref>فرخ احمد(1978). داکا: انتشارات شباد، ص. 140.</ref>.


يكي از چهره هاي سرشناس و مبارز در بنگلادش تیتومیر است که در دوره خود رهبري روستائيان و كشاورزان را در مقابل ظلم وستم زمينداران و مالكان بزرگ و سلطه بريتانيا در منطقه بر عهده داشت؛ وی آنان را به مسائل ديني و اجتماعي و سياسي خودشان آگاه مي كرد.  
==== [[محمد منیرالدین یوسف|منیرالدین یوسف]] ====
[[محمد منیرالدین یوسف]] (1919 تا 1987)، شاعر، ادیب و متفکر معروف [[بنگلادش]] در سال 1919، در شهر کیشور گنج و در خانواده محترم و بزرگی متولد گردید. وی پس از گذراندن مراحل مختلف تحصیلی در رشته ادبیات بنگالی فارغ التحصیل شد. به علت علاقه‌ای که به زبان فارسی و شعر داشت، تحقیقات خود را در این زمینه آغاز کرد و از خود آثار فراوانی بر جای گذاشت. از وی حدود 25 کتاب چاپی و غیره چاپی به یادگار مانده است، مانند ترجمه اشعار اقبال، ترجمه دیوان غالب، تمدن و فرهنگ ما، تاریخ و ادبیات اردو، ترجمه مثنوی رومی، ترجمه شاهنامه فردوسی، نحوه آموزش اسلام به کودکان.  


    نام واقعي تيتو مير، « سيد مير نثار علي » بود. ايشان در سال 1782 ميلادي در روستاي چاندپور  از توابع بشيرت (Bashirhat) در بنگال غربي به دنيا آمد. نام پدر او سيد مير حسن علي و نام مادرش عابده رقيه خاتون بود.  
[[محمد منیرالدین یوسف|منیرالدین یوسف]] شاهنامه فردوسی را از زبان فارسی به بنگالی ترجمه کرده است که حدود 2000 صفحه می‌باشد. این تنها ترجمه شاهنامه به زبان بنگالی است که به چاپ رسیده است. منیرالدین یوسف به سبب فعالیت‌های ادبی برجسته، جوایز مختلفی به شرح ذیل دریافت کرد:


   خانواده تيتومير از نسل حضرت علي (ع ) هستند و اجداد او خود را منسوب به « شهادت علي » می دانند كه براي تبليغ اسلام، از عربستان به سرزمين بنگال مهاجرت كرد. سيد عبدالله فرزند شهادت علي از طرف پادشاه وقت هند، رئيس قضات منطقه جعفر پور شد و از وی لقب « مير انصاف»  را گرفت. از آن پس فرزندان شهادت علي، القاب ارثي پدري را با عناوين «سيد» و «مير» استفاده كردند.  
مدال طلای دولتی در سال 1968، جایزه ادبی حبیب بانک درسال 1968، جایزه ادبی بنگلا آکادمی‌در سال 1978 و جایزه ادبی ابوالمنصور احمد در سال 1985.  


   تيتومير پس از تحصيلات خود در مكتب و سپس در مدرسه توانست سه زبان بنگالي، عربي و فارسي را به خوبي ياد بگيرد. وی درادبيات عربي و زبان فارسي تسلط و استعداد و نبوغ بسياري داشت.  
وی از اوائل سال 1985 از طرف رایزنی فرهنگی ج.ا.ایران- داکا، دعوت شد تا در کمیته تحقیقاتی نفوذ فرهنگ و زبان و ادبیات فارسی دربنگلادش شرکت کند. از آن تاریخ وی عضو این کمیته شد و مسئولیت نوشتن مقاله‌ای درباره نفوذ هنر و زیبایی شناسی ایران در [[جامعه بنگلادش]] را به عهده گرفت و در پنجاه صفحه آن را به اتمام رساند. وی بیشتر عمر خود را در سنگر دانشگاه به فعالیت‌های علمی‌ ادبی به ویژه خدمت به زبان وادبیات فارسی گذراند.  


   تيتو مير ضمن توانايي درقدرت ذهني و فكري، از نظر جسمي نيز فرد توانايي بود؛ وی در ورزش كشتي و ژيمناستيك توانايي خوبي داشت.  
از دیگر کارهای برجسته و به یادماندی [[محمد منیرالدین یوسف|منیرالدین یوسف]] کار عظیم ترجمه شاهنامه فردوسی به زبان بنگالی است که سال‌ها از عمر پرثمر خود را صرف این کار کرد؛ نهایتاً، وی در تاریخ بهمن ماه 1369 همزمان با بزرگداشت هزاره فردوسی در داکا، این اثر نفیس را در 6 جلد به پایان برد. آکادمی‌ زبان بنگالی با همکاری رایزنی فرهنگی ج. ا.ا در سال 1991م، ترجمه شاهنامه او به زبان بنگالی را چاپ کرد. وی یکی از شعرای مهم منطقه و دارای اشعار فراوان به زبان بنگالی و بعضاً فارسی بود.[[محمد منیرالدین یوسف|منیرالدین یوسف]] در یازدهم فوریه سال 1987 م در سن هفتاد سالگی بر اثر سکته قلبی درگذشت<ref>برگرفته از گزارشهای فرهنگی رایزنی فرهنگی ج.ا.ایران در داکا.</ref>.  


   تيتومير در سال 1822 ميلادي به مناسك حج مشرف شد و از نزديك با سيد احمد بريلوي از رهبران انقلابي آشنا شد و روابط خود را با وی استمرار بخشيد. او پس از بازگشت از مكه مکرمه، حجم تبليغات و سخنراني هاي ديني خود را براي هدايت و ارشاد مردم و آشنايي آنان از وضع موجود گسترش داد؛ او مردم را به پرهيز از بدعت و شرك و روي آوردن به دستورات محكم الهي دعوت كرد.
===== [[محمد رستم علی دیوان]] =====
[[محمد رستم علی دیوان|محمد رستم علی دیوان(1922 تا 1997)]]، نویسنده کتاب تأثیر فارسی در [[بنگلادش]]، در سال 1922 در منطقه راجشاهی در غرب [[بنگلادش|کشور بنگلادش]] متولد شد. وی بعد از گذراندن مراحل دیپلم و فوق دیپلم در سال 1944 وارد دوره لیسانس اختصاصی دانشگاه داکا در رشته علوم اسلامی‌ شد و در سال 1947 موفق به اخذ درجه فوق لیسانس از آن دانشگاه شد. سپس در سمت استادیار و رئیس دانشکده در دانشکده‌های گوناگون [[بنگلادش]] خدمت کرد. در مدت خدمت استادیاری، فوق لیسانس اردو را در سال 1952 از دانشگاه داکا اخذ کرد. وی در سال 1972 در بخش فارسی و اردو دانشگاه استخدام شد و در سال 1972 مجدداً از دانشگاه داکا درجه فوق لیسانس در زبان و ادبیات فارسی گرفت. در سال 1976 ریاست دپارتمان فارسی و اردو دانشگاه داکا به وی تعلق گرفت. رستم علی دیوان در سال 1982 از سمت ریاست بخش فارسی و اردو دانشگاه داکا بازنشسته شد و در سال 1997 دار فانی را وداع گفت. از وی چندین کتاب و مقاله تحقیقی به یادگار مانده است، مانند:


    دراين زمان نزاع و درگيري ميان او و زمينداران و مالكان هندو به نام «كريشنادواراي » از منطقه  «پورا » كه سعي داشتند ماليات هاي بيشتري از مسلمانان بگيرند، درگرفت. تيتومير براي مقابله با آنان و نيروهاي بريتانيا، تشكلات نظامي روستاييان راايجاد و شروع به آموزش نظامي و رزم هاي بومي به آن ها کرد. شاگرد و برادر زاده او غلام معصوم مسئوليت سازماندهي و فرماندهي اين آموزش ها را از سوي تيتومير عهده دار شد. در اين هنگام هندوها با كمك نيروهاي بريتانيا سعي جدي داشتند تا مقاومت آنان را از ميان برداشته و نيروهاي آنان را پراكنده كنند. درگيري و جنگ بالا گرفت و در همین زمان تيتومير شكايت نامه اي را براي حكومت كمپاني هندشرقي فرستاد، اما حاصلي نداشت.  
# بنگلادش و خدمات آن به ادبیات فارسی؛
# تأثیر ادبیات ایران بر [[بنگلادش]]؛
# خدمات مسلمان به کتابخانه‌ها (چاپ رابطه العالم اسلامی، مکه)؛
# خدمات مسلمانان به کتابخانه‌ها (چاپ مجله جامعه میلیه اسلامیه، دهلی نو)؛
# بررسی کتاب زندگی و آثار علامه شبلی؛
# علامه حلی بعنوان یک مصلح؛
# دیدگاه دموکراسی در اسلام.


  كشتي هاي بريتانيا در سال 1831 م به نيروهاي تيتومير از طريق توپخانه حمله كردند و خسارات سنگيني به آنان وارد آوردند. جنگي نابرابر بوقوع پیوست و حدود 350 مجاهد به همراه غلام معصوم دستگير شدند. غلام معصوم محكوم به مرگ شد و 140 نفر ديگر از اسيران محكوم به زندان شدند.  
علاوه بر شخصیت‌هایی که برشمردیم، شخصیت‌های دیگری نیز هستند که در اینجا به آن‌ها اشاره می‌کنیم، مانند: جسم الدین شاعر روستایی، کیکوباد، المحمود، بیگم صوفیا کمال، شمس الرحمن المجاهدی، اسعد چوهدوری، مهادب شاها، شیکدار عبدالحی، نیرمالندوگون، روح الامین، عبدالصمد و ده‌ها شاعر دیگر نیز از جمله شعرای بنام این سرزمین هستند که هر یک به نوعی خدماتی داشته‌اند<ref>توسلی، محمد مهدی، علی زاده کندی، عزیز، توسلی، سینا(1391). جامعه و فرهنگ [[بنگلادش]]. تهران: [https://www.icro.ir/ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی]( در دست انتشار)</ref>.  


  تيتومير از چهره هاي بسيار بنام اين سرزمين است كه تلاش هاي فراواني براي راهنمايي وهدايت مسلمانان و همچنين مقابله با نيروهاي بريتانيا داشته است.
== نیز نگاه کنید به ==
[[تاریخ لبنان]]؛  [[تاریخ روسیه]]؛ [[تاریخ سودان]]؛ [[تاریخ کانادا]]؛ [[تاریخ ژاپن]]؛ [[تاریخ مصر]]؛ [[تاریخ چین]]؛ [[تاریخ کوبا]]؛ [[تاریخ افغانستان]]؛ [[تاریخ سنگال]]؛ [[تاریخ ساحل عاج]]؛ [[تاریخ مالی]]؛ [[تاریخ اردن]]؛ [[تاریخ فرانسه]]؛ [[تاریخ سوریه]]؛ [[تاریخ آرژانتین]]؛ [[تاریخ اسپانیا]]؛ [[تاریخ قطر]]؛ [[تاریخ امارات متحده عربی]]؛ [[تاریخ اتیوپی]]؛ [[تاریخ سیرالئون]]؛ [[تاریخ اوکراین]]؛ [[تاریخ زیمبابوه]]؛ [[تاریخ تایلند]]؛ [[تاریخ سریلانکا]]؛ [[تاریخ تونس]]؛ [[تاریخ تاجیکستان]]؛ [[تاریخ قزاقستان]]؛ [[تاریخ گرجستان]]


 
== کتابشناسی ==
'''2. 2. 2. 2.عزيز عبدالله ( خان بهادر ) ( 1926- 1863)'''
<references />
 
[[رده:تاریخ]]
[[عزیز عبدالله خان بهادر]] كارشناس مسائل آموزشي، نويسنده و يكي از فعالان امور اجتماعي بود. وي در فني (Feni) نواخالي از مناطق تحت پوشش شهر چيتاگنگ به دنيا آمد. نام پدر او امجد علي بود. وی در سال 1886 از كالج داكا فارغ التحصيل شد و در همان سال به عنوان معلم در بخش آموزش ايالتي مشغول به كار شد.
 
  عزيز عبدال يا عبدالعزيز خيلي زود به اهميت آموزش و توسعه آن درميان مسلمانان پي برد. او در سال 1883 زماني كه دانشجو بود، كتابي بانام  Dhaka Muslim Friends Conference منتشر کرد كه در آن سعي داشت تا به موضوعاتی براي آموزش مخصوص زنان و دختران در روستاها بپردازد.  پس از اين كه وی وارد عرصه زندگي حرفه اي خود شد، ابتدا كتابي را با عنوان «''مسلمانان شيكسا صبا'' » (Muslim Education Society)  در شهر چيتاگنگ به چاپ رساند. هدف وی از چاپ این اثر افزایش سطح آگاهي اجتماعي مسلمانان و توجه آنان به اهميت آموزش بود.
 
    عبدالعزيز چندين مركز فرهنگي آموزشي ازجمله دانشكده اسلامي به نام « ويكتوريا »، كتابخانه كبيرالدين و اتاق مطالعه اسلامي براي مرام شهر چيتاگنگ در نواحي نواخالي تاسیس کرد (1896). وی در زمينه ادبيات نيز كتاب ''مرثيه'' را نوشت . پس از مرگ او، استاد وی عبيدالله ال عبيدي سهروردي (86- 1832)، كتاب ''عبيدولوژي'' را به یاد او نوشت. از ديگر آثار منظوم او کتاب ''كاويتاكاليكا'' (Kavita Kalika) (1885 م ) است كه بر جاي مانده است.
 
   قاضي نـــذر الاسلام شاعـــر ملي بنگلادش نيز به هنگام سفر به شهر چيتاگنگ، به دیدار او رفت و لحظاتي را با او سپري کرد. همچنین بعد از ارتحال وی مرثيه اي با نام «بنگلار عزيز» (عزيز بنگل) به ياد بود او چاپ کرد. دولت بريتانيا نيز به منظور ارج نهادن به خدمات آموزشي واجتماعي وی، لقب « خان بهادر » را به او اعطا كرد.
 
 
'''2. 2. 2. 3.قاضي نذرالاسلام'''
 
نذر الاسلام، شاعر ملی بنگال از جمله شاعراني است كه اشعار او موجب تعهد و آزادگي است. اگر چه نغمة آزادي او بارها به اسارت وی مي انجامید و سلطه گران او را به بند مي كشیدند و زندانی مي كردند، اما سرودهاي آزادي سرزمين هند را پیوسته سر مي داد و مردم را به آزادگي و رهايي از چنگال استعمارگران دعوت مي كرد.
 
    آشنايي نذرالاسلام با شعر حافظ شيرازي و مطالعه و ترجمة آن و همچنين به كارگيري اوزان، الفاظ و مضامين و مفاهيم آن اشعار، شعر او را به فضايي برتر سوق داد. این ویژگی، عشق و عرفان را نيز با ديگر ويژگي ها آميخت و انديشه هاي آن عارف و شاعر بزرگ پارسي برجان و دل او اثر كرد و سخن وي را رنگي تازه داد. اين تفكر و بينش، در اشعار غير فارسي نمود كمتري داشت. استفاده از انديشه هاي خيام و مولانا جلال الدين رومي و ... نيز جاي خود دارد.
 
   ويژگي ديگر نذر الاسلام آن است كه خود به بهره وري از انديشه هاي شاعران فارسي گوي همچون حافظ و خيام، معترف است و آشنايي با آن بزرگان را سبب دگرگوني انديشة خويش مي داند. در حالي كه بسياري از ديگر شاعران جهان از انديشه هاي بزرگ شاعران و عارفان زبان وايراني استفاده كرده و دم بر نياورده اند؛ اين انصاف او نيز بيانگر شخصيت آزاده و مستقل اين شاعر بزرگ سرزمین بنگال است.
 
    قاضي نذر الاسلام شاعر ملي بنگلادش بيشتر به نام شاعر حماسه آفرين و شورشگر معروف است. او بعد از تاگور بزرگترين نابغه در شعر و ادبيات بنگلا است.
 
   قاضي نذر الاسلام  علاوه بر سرودن اشعار بي شمار، بيش از سه هزار سرود موزون نوشته و آهنگ آن را نيز خودش نواخته است؛ بدين علت بعضي از پژوهشگران او را به نام « شاعر بلبل » ناميده اند.
 
وی علاوه بر زبان هاي بنگلا و انگليسی، با زبان هاي عربي، فارسي، اردو، هندي و سنسكريت آشنايي كافي داشت. قاضي نذر الاسلام  رباعيات شمس الدين محمد حافظ شيرازي، رباعيات عمر خيام و خيلي از غزل هاي ديوان حافظ را به زبان بنگلا ترجمه كرده و اين زبان را غني ساخته است. او در 24 ماه مه سال 1899 در قرية چوروسيا از توابع شهرستان  آسانسول در استان « بوردومان » بنگال غربی         متولد شد و در 29 آگوست 1976 م روز يكشنبه ساعت 10:10 صبح در بيمارستان پي جي داكا در گذشت. پيكر او را در جوار مسجد دانشگاه داكا به خاك سپردند (گزيده احوال و آثار قاضي نذر الاسلام، 1374: 13-44).
 
 
'''2. 2. 2. 4. سایر شخصیت های بنگلادش'''
 
در 1906 م مسلمانان « مسلم ليگ » يا «حزب مسلمانان » را در لكهنو تأسيس كردند تا مدافع حقوق مسلمانان در شبه قاره باشد. در اين زمان دو نظريه متفاوت در ميان مسلمانان مطرح بود :
 
1. تشكيل بنگال متحد و مستقل كه « سهروردي » پشتيبان چنين عقيده اي بود؛ 2. تقسيم شبه قاره به دو كشور هند و پاكستان كه بنگال شرقي قسمتي از پاكستان را تشكيل مي داد.
 
به عبارت ديگر، تقسيم شبه قاره به دو كشور مسلمان و هندو، نظريه ای بود که از طرف محمد علي جناح مطرح شد.
 
      اين دیدگاه ها، زماني مطرح مي شد كه مبارزات در شبه قاره هند عليه بريتانيا بالا گرفته بود و مردم اين سرزمين يكپارچه خواهان استقلال و لغو حكومت استعماري بريتانيا بودند. مبارزات طولاني مسلمانان و هندوها به رهبري محمدعلي جناح و مهاتماگاندي و جواهر لعل نهرو و ديگر رهبران استقلال طلب شبه قاره سرانجام منجر به استقلال شبه قاره هند از حكومت استعماري بريتانيا شد. در 1947 شبه قاره هند به دو کشور هند و پاكستان تقسيم شد. بنگال شرقي از هند جدا شد و به منزله بخش شرقی جزو کشور جدیدالتاسیس پاكستان محسوب شد. محمد علي جناح فرماندار كل پاكستان شد و لياقت علي خان دبير حزب مسلم ليگ به نخست وزيري پاكستان منصوب شد.
 
     سرانجام، همچنان که گفتیم، ناسيوناليسم بنگالي بر احساسات مذهبي مسلمانان پاكستان شرقي غلبه كرد و مردم اين سرزمين خواهان جدايي از پاكستان شدند. بعضي شخصيت ها در انجام اين اتفاق نقش اصلي و اساسي داشته اند كه در اینجا به شرح نقش آن ها در تحولات بنگلادش اشاره می کنیم.
 
   در انتخابات ايالتي 8 مارس 1954 بنگال، جبهة متحده، كه ازاحزاب مخالف حكومت مركزي تشكيل شده بود، اكثر كرسي هاي مجلس قانون گذاري ايالتي را به دست آورد و  مسلم ليگ شكست سختي خورد. اين پيروزي تمايل بنگالي ها را به خودمختاري ايالتي نشان مي داد.
 
    حكومت جبهة متحده به رياست فضل الحق تشكيل شد و با اوج گيري اختلافات ميان بنگالي ها وغير بنگالي هاي پاكستان شرقي، دولت مرکزی حكومت اين جبهه را منحل اعلام کرد و پاكستان شرقي زير نظر فرماندار كل سرلشگر اسكندر ميرزا، وزير دفاع حكومت مركزي قرار گرفت. در سال 1956 اولين قانون اساسي پاكستان لغو شد و در سال 1962 ايوب خان براي جلوگيري از توسعه نارضايتي ها، حكومت نظامي را لغو و دومين قانون اساسي را وضع کرد. در سال 1964 تعدادي از رهبران سياسي پاكستان شرقي از زندان آزاد شدند.
 
 
شيخ مجيب الرحمن
 
همچنان که در مبحث پیش و در ضمن شرح تحولات سیاسی معاصر بنگلادش اشاره کردیم، [[شیخ مجیب الرحمن]] يكي از رهبران معروف و مؤثر پاكستان شرقي بود كه خواهان خود مختاري محلي اين سرزمین بود. ا و در ديدار با ايوب خان اين تقاضا را مطرح كرد، اما پس از بازگشت به داكا دستگير شد. وي در سال 1968 از زندان آزادشد؛ ولي به اتهام همكاري با هند در براندازي حكومت پاكستان مجددا دستگير شد. اين جريان به نام توطئه «آگرثالا» معروف شد.
 
   در 1970 تحريم احزاب سياسي لغو شد. در انتخاباتي كه در دسامبر 1970 انجام شد، حزب عوامي از شرق به رهبري مجيب الرحمن اكثريت كرسي هاي قانون گذاري را به دست آورد؛ همچنین حزب مردم به رهبري بوتو، در جناح غرب پيروز شد (Wolven, 2007: 20-21  ).
 
   15 مارس مجيب الرحمن حكومت ايالتي را به دست آورد اما مردم بنگال خواهان استقلال كامل ايالت خودشده بودند، لذا مبارزه را آغاز كردند و نيروي آزادي بخش يا « موكتي باهيني » را تشكيل دادند. اين نيرو با اشغال ايستگاه راديويي کوچکی، استقلال بنگلادش را اعلام كرد. در 26 مارس مجيب الرحمن از طرف حزب، رئيس جمهوري موقت انتخاب شد.
 
   سرانجام کودتاچیان وي را به همراه خانواده، در 9 اوت 1975 به طرز فجيعي به قتل رساندند (Ibid: 22-32 ).
 
ضياء الرحمن
 
ژنرال ضياءالرحمن از ديگر شخصيت هاي موثر در عرصه سیاست پاکستان است که در آوريل 1977 رئيس جمهور شد. وی قانون اساسي را اصلاح كرد و اسلام را جايگزين سكولاريسم، یعنی اولين اصل قانون اساسي، ساخت.
 
   ضياءالرحمن در ژوئن 1978 در اولين انتخابات مستقيم رياست جمهوري پيروز شد و شوراي وزيران را تشكيل داد و آن را جايگزين شوراي مشاوران کرد.
 
  سرانجام وي نيز در كودتایي نظامي که ژنرال محمد عبدالمنظور، فرمانده ای نظامي، انجام داد در 30 ماه مه 1981 به قتل رسيد.
 
شيخ فضل الحق ماني (1970- 1939م )
 
شيخ فضل الحق ماني يكي دیگر از چهره هاي سياسي بود كه در نويسندگي و روزنامه نگاري نيز بسيار فعال بود. وي در چهارم دسامبر 1939 ميلادي در روستاي تانگي پارا (Tungipar) از ناحيه گوپال گنج (Gopalganj) به دنيا آمد.
 
   وي ليسانس خود را در سال 1958 از كالج BM در باريسال  و در سال 1960 مدرك فوق ليسانس خود را در ادبيات بنگلا گرفت؛ وی در سال 1962 موفق به اخذ درجه عالی در رشته حقوق از دانشگاه داكا شد.
 
   مبارزات سياسي او از زمان دانشجويي شروع شد. او در سال هاي 1960 تا 1963 سمت دبيركل اتحاديه دانشجويان را بر عهده داشت. وي در سال 1962 دستگير و براي شش ماه روانه زندان شد؛ سپس هدايت تظا[[هرات]] عليه گزارش كميسيون آموزش را عهده دار شد. دانشگاه سعي داشت تا اعتبار مدرك تحصيلي او را لغو كند، اما وی به داكا شكايت كرد و دادگاه راي به نفع شيخ فضل الحق داد.
 
  شيخ فضل الحق ماني، مجدداً، در سال 1965 در تظاهرات آرام عمومي دستگير شد و براي يك سال و نيم زنداني شد، ولی سرانجام به هنگام قيام عمومي مردم از زندان آزاد شد.
 
  او اولين هفته نامه بنگالي به نام «بنگلارباني » در 11 ژانويه 1970 به چاپ رساند. وی شخصاً سردبيري آن را به عهده داشت. او براي تشكل مجيب باهيني (Mujib Bahini) پيش قدم شد و در جایگاه رئيس باهيني، نيروي های پراكنده در سطح شهرهاي داكا، كوميلا، نواخالي، سيلهت، چيتاگنگ و ناحيه چيتاگنگ تپه اي ( قبايلي ) را هدايت و ساماندهي كرد.
 
  پس از پيروزي نهضت آزادي بخش بنگلادش، مجله هفتگي او به نام بنگلارماني در 21 فوريه 1972 م تبديل به روزنامه شهر شد و خود او سردبيري آن را بر عهده گرفت. او همچنين نشريه هفتگي  «سينما» را در 23 آگوست 1973 و روزنامه انگليسي Bangladesh در 7 جون 1974 به سردبيری خود منتشر كرد. او منشي يكي از كميته هاي مركزي بنگلادش به نام (BAKSAL)
 
(Bangladesh krishak sramik Awami league) در 1975 بود.
 
   مجموعه داستانهاي كوتاه بنگالي او به نام بريتا (Britta) برای اولين بار در سال 1969 منتشر شد. سرانجام گروه نظامي غير دولتي ای در 15 آگوست 1975 وی را ترور کرد.
 
 
خانم خالده ضياء (1945م )
 
خانم خالده ضياء در سه دوره، ابتدا در سال 1991 و سپس در سال 1996 و بار سوم در سال 2001 نخست وزير بنگلادش شد. وی رئيس حزب ناسیونالیست بنگلادش  (Bangladesh Nationalist Party)  است. [[خالده ضیاء]] در 15 آگوست 1945 در شهر ديناجپور به دنيا آمد. پدر او اسكندر ماجمدار، از روستای قول قاضي تانه، از توابع ناحيه فني (Feni)، يكي از تجار بزرگ بود. او پس از جدايي هند از پاكستان در سال 1947، دفتر تجارت چاي خود را از منطقه جالپاي گوري هند به ديناجپور انتقال داد.
 
   خانم خالده ضياء در سال 1960 وارد دانشگاه ديناجپور شد و در همان سال با فرمانده ضياء الرحمن، كسي كه بعدها رئيس جمهور بنگلادش شد، ازدواج كرد. خالده ضياء تا سال 1965 به تحصيلات خود در كالج « سورندرانات »(Surendranath) در ديناجپور تا هنگام سفر به پاكستان غربي ( پاكستان فعلي )  و پیوستن به همسرش، ادامه داد. در اوايل جنگ آزاديبخش در مارس 1971 استقلال كشور خود را از طريق ايستگاه راديويي اعلام كرد؛ ولی به زودی دستگیر و تبعيد و زندانی شد. وی پس از پيروزي مردم و استقلال بنگلادش در 16 دسامبر 1971، از زندان آزاد شد.
 
    پس ازاينكه همسر او، ضياء الرحمن، رئيس جمهور وقت كشور تازه استقلال يافته بنگلادش در 30 مي 1981 به طور وحشيانه اي ترور و به قتل رسيد، حزب ملي گرای بنگلادش (BNP) با بحران جديدي روبرو شد.
 
     رئيس جديد حزب عبدالستار، كه سمت رئيس جمهور جديد بنگلادش را به طور موقت عهده دار بود، بعد از كودتاي نظامي ژنرال حسين محمد ارشاد، در 24 مارس 1982 ، اعدام شد. در اين هنگام رهبران بسیاري از حزب ملي گرای بنگلادش (BNP) به دولت نظامي وقت پيوستند. خانم خالده ضياء در 10 مي 1984 نايب رئيس حزب BNP انتخاب شد و در انتخابات بعدي رئيس حزب  شد. وی در 20 مارس 1991، اولين نخست وزير زن در بنگلادش برگزیده شد. سپس در 15 فوريه 1996 برای دومین بار موفق به كسب مقام نخست وزيري شد (The Millennium Development Goals, 2009: 19-25; Wolven,2007:30-38 ).
 
   بين سال هاي 1996تا 2001 ميلادي كه دوره نخست وزيري خانم شيخ حسينه، رهبر حزب عوامي ليگ بود، خانم خالده ضياء حوزه فعاليت خود را توسعه داد و سرانجام براي سومين بار در اول اكتبر 2001 ميلادي مجدداً حزب وی در انتخابات موفق شد و  او برای بار سوم نخست وزير شد.
 
خانم شيخ حسينه ( تولد 1947 م )
 
خانم شيخ حسينه فرزند شیخ مجیب الرحمن، در 28 سپتامبر 1947 در خانه مادري در تانگي پارا، از ناحيه گوپال گنج، به دنيا آمد. وی بزرگترين فرزند از ميان پنج فرزند مجیب الرحمن است. مشی سیاسی او و تلاش های مداوم در راه استقلال بنگلادش و حمایت گسترده از هندو های بنگلا، باعث پیروزی حزب وی شد. برهمین اساس وی توانست در سالهاي1996 تا 2001، عنوان نخست وزيری بنگلادش را از آن خود کند.
 
   وی دوران دبيرستان را در مدرسة دخترانه عظيم پور، در سال 1965 به پايان رسانيد؛ سپس تحصيلات عالي خود را در كالج دولتي بدرالنسا از سال 1967 ادامه داد و در 1973 از دانشگاه داكا فارغ التحصيل شد. خانم شيخ حسينه دركالج عضو فعال اتحاديه دانشجويان بود و بين سال هاي1966 و 1997 نايب رئيس اتحاديه دانشجويان شد. سپس در سال 1968 ميلادي با دكتر ام اي  واجد میا، دانشمند علوم هستي، ازدواج كرد. [[شیخ حسینه]] به طور رسمي فعاليت رسمي خود را در جایگاه رهبر حزب عوامي ليگ پس از ترور پدر، شيخ مجيب الرحمان، آغاز کرد.
 
   زماني كه خانم شيخ حسينه با همسر خود در دهلي نو به سر مي برد، توانست رئيس حزب عوامي ليگ در سال 1981شود و  این مسئولیت را ادامه داد و  هنوز در این مقام فعالیت دارد. تلاش هاي فراوان سياسي و ائتلاف وی با بعضی از احزاب، موجب پیروزی حزب او در انتخابات 1996 شد و سرانجام در 23 جون 1996 به نخست وزيري رسيد (Wolven,2007:22-30 ).
 
   خانم شيخ حسينه مؤلف چندين كتاب مانند ''اوراتوكايي كنو'' (Ora tokaikeno)  (1988) ، ''بنگلادشی سورا تانترر جانما'' (Bangladeshey svairatantrer janma)   (1993 ) ، و چندين كتاب ديگر می باشد (Bangladesh pedia).
 
 
چوهدوري (نواب ) نواب علي (1929- 1863)
 
نواب علی يكي از زمين داران ومالكان بزرگ و از فعالان اجتماعي و سياست مداران عصر خود بوده است. وی در سال 1863 در خانه پدري ( خان بهادر محمدعلي خان چوهدوري ) در ناتور (Natore) به دنيا آمد. پدر او يكي از زمين داران بزرگ در دانباري (Dhanbari)، در ناحيه تانگايل (Tangail) بود. نواب علي تحصيلات خود را در مدارس و دانشگاه هاي كلكته در رشته زبان هاي انگليسي، اردو، عربي و فارسي به انجام رساند.
 
    وي در ابتدای دوره زندگي پرتلاش خود قاضي شهر مميسنگ شد و سپس به عنوان كميسر پليس شهر و عضو كميسيون ناحيه شهر ممسينگ انتخاب شد. در بين سال هاي 1906 تا 1911 و 1912 تا 1920 عضو مجلس بنگال غربي شد. وی در فاصله سال هاي 1921 تا 1923، پس از اصلاح مجلس، مجدداً اولين وزير شد. وی در سال 1925 در سمت مشاور هيأت اجرايي دولت منصوب و مشغول کار شد و در همان سال نيز نايب رئيس مجلس مقننه شد. بين سال هاي 1925تا 1929 نيز پست هاي وزارتی مختلفی از جمله حج، جنگل باني، كشاورزي، بهداشت، ماليات و غيره را عهده دار بود.
 
  نواب علی در طول زندگي خود به كشورهاي زيادي سفر كرد و از نزديك با فرهنگ و آيين و اديان مختلف آشنا شد. همچنین وي در تأسيس دانشگاه داكا (1921) همكاري و سهم عمده اي داشته است. وی در انجام کارهای عام المنفعه پیش قدم بود و پیوسته تلاش می کرد، از جمله اینکه در سال 1906 حدود 35 هزار تاكا براي تأسيس « تالار محمدان » به منظور اقامت و اسكان دانشجويان مسلمان در داكا كالج اهداء كرد؛ برای تأسيس و راه اندازي چندين خوابگاه براي دانشجويان و كالج هاي مختلف داكا، كلكته و مميسنگ اقدام کرد؛ در سال 1922 م مبلغ 16000 تاكا برای بورسيه و كمك تحصيلي به دانشجويان مسلمان بخش مطالعات اسلامي و ساير بخش ها اهداء كرد. به همین دلیل در میان مردم به عنوان چهره اي فرهنگی و خير شهرت داشت. در سال 1906 لقب «خان بهادر» را گرفت و نیز دولت بریتانیا عنوان « نواب بهادر» را در سال 1911 به وي اهدا کرد. سرانجام در روز چهارشنبه 17 آپريل 1929 در محل اقامت خود یعنی«ادن كاستل» (Eden custle) در «دارجيلينگ»، در سن 66 سالگي در گذشت و جسد وی را در خانه روستايي وي در  دانباري دفن كردند(National Encyclopedia of Bangladesh).         
 
 
قاضي مطهر حسين (شاعر و نويسنده)
 
وي در سال 1897 در ناحية كوشتياي بنگلادش به دنيا آمد. قاضي مطهر حسين در سال 1921 از دانشگاه كلكته هند مدرك فوق ليسانس فيزيك گرفت و در همان سال در دانشگاه مربي شد. وي از كودكي به ادبيات و فرهنگ علاقة خاصي داشت. از بهترين اشعار وی، شعري است به نام «رفت و آمد». نخستين مقاله وی راجع به علوم بود و از معروف ترين مقاله هايي كه توجه اهل ادب را جلب كرد، در خصوص شاعر بزرگ بنگال «رابيندرانات تاگور» و شاعر ملي بنگلادش « قاضي نذرالاسلام» بود.
 
    قاضي مطهر حسين نظريه هاي مفيدي در رابطه با نگارش زبان بنگالي ارائه کردكه دانشگاه داكا آن ها را تایید کرد. وي در سال 1981 دار فاني را وداع گفت (سراج الحق، 1984: 414 و 428).
 
 
پروفسور منصور الدين
 
پروفسور منصورالدین، اديب، شاعر، نويسنده، محقق و صوفي مشهور بنگلادش است. وی در سال 1904 در يكي از روستاهاي شهر پابنا متولد شد. پس از پايان تحصيلات دورة متوسطه، وارد دانشگاه راجشاهي شد و پس از دريافت درجه ليسانس، راهي دانشگاه كلكته شد؛ وی در سال 1928 موفق به اخذ درجه فوق ليسانس با رتبة اول در ادبيات بنگالي شد و به کار تدریس پرداخت.
 
   وی در كنار شغل معلمي، علاقة فراواني به جمع آوري آوازهاي محلي و فولكوريك داشت و در اين خصوص مقاله هاي بسیاري نوشت. در سال هاي 1940 تا 1944 ، در كالج راجشاهي به تدريس ادبيات پرداخت و بعد از آن در كالج دولتي سيلهت مشغول شد. وي در سال 1952 م سردبير مجلة ماهانه « ماه نو» شد. در همان سال در سميناری فرهنگي و فولكوريك در لندن شركت کرد. سپس در داكا كالج مشغول تدريس شد و تا زمان بازنشستگي به اين شغل اشتغال داشت. پس از بازنشستگي كارهاي تحقيقاتي خود را در زمينه هاي مختلف شعر، داستان و آوازهاي فولكوريك ادامه داد؛ حاصل تحقيقات او حدود 50 جلد كتابي است كه از وي به يادگار مانده است.
 
   از کارهای بزرگ تحقيقاتي پروفسور منصورالدين، جمع آوري دست آورد مسلمانان در زمينة ادبيات بنگالي است كه در دو جلد به چاپ رسيده است. در كنار اين كار مهم، به گردآوري آواز هاي محلي و اشعار صوفيان مسلمان و هندو پرداخت. تلاش اخیر حدود 23 سال از عمر وي را به خود اختصاص داد و حاصل آن در 8 جلد كتاب به چاپ رسيد که باعث شهرت فوق العاده وي شد.
 
    وي در سال 1965 اولين جايزة ادبي خود را در « بنگلا آكادمي » دريافت کرد. همچنين در سال 1983 دومين جايزة ادبي به وی تعلق گرفت. پروفسور منصور الدين يكي از افراد نزديك به رابيندرانات تاگور بود. تاگور به دلیل این دوستی مقدمة مفصلي بركتاب 8 جلدي هارموني وي نوشت. يكي از كتاب هاي چاپ شده منصور الدين در بارة « شعراي ايران » و به همين نام است. در اين كتاب وي شرح حال حدود 28 تن از شعراي مشهور ايران را جمع آوري و به تحقيق درباره سبك شعري آنان پرداخته است. اين كتاب با شرح حال فردوسي شروع شده و سپس به بررسي آثار واحوال و اشعار سعدي، حافظ، عمر خيام و دیگر شاعران توانمند کلاسیک ایران پرداخته است. مي توان گفت اين اثر در نوع خود در زبان بنگلا بي نظير است و محققان و دانشگاهیان از این کتاب مرجع استفاده می کنند.
 
     پروفسور منصور الدين در سمينار هشتصدمين سالگرد تولد سعدي كه رایزنی فرهنگی در سال 1364 برگزار کرد، مهمان خصوصي بود و سخنراني كرد.
 
   وي در روز شنبه 28/6/ 1366 به علت نارسایی قلبی، در بيمارستان داكا، در سن 84 سالگي بدرود حیات گفت.
 
 
 
[[فرخ احمد]] (1918 تا 1974)
 
از برجسته ترين شعرا و نويسندگان معاصر در ادبيات بنگالي، فرخ احمد است. اگر چه وي در ابتداي فعاليت هاي شعري خود گرایش به مادیگری داشت، پس از دورانی كوتاه به بيان اشعار معنوي و اسلامي توجه خاصي نشان داد.
 
   اشعار و نوشته هاي فرخ احمد بيشتر متوجه استعمار انگليس بود. از معروف ترين آثار وی، « نافله حاتم»، « حاتم طائي»، « سراج منير»، «كشيشان هفت دريا» و ديوان اشعار وي را مي توان نام برد. «شعر لاش» فرخ احمد از بهترين شعرهاي اوست كه عليه سرمايه دار و سرمايه داري سروده است. وي در سال 1918 در شهر داكا به دنيا آمد و در سال 1974 چشم از جهان فرو بست (فرخ احمد، 1978: 140).
 
 
منيرالدين يوسف (1919 تا 1987)
 
محمد منيرالدين يوسف شاعر، اديب و متفكر معروف بنگلادش در سال 1919، در شهر كيشور گنج و در خانوادة محترم و بزرگی متولد گرديد. وی پس از گذراندن مراحل مختلف تحصيلي در رشتة ادبيات بنگالي فارغ التحصيل شد. به علت علاقه اي كه به زبان فارسي و شعر داشت، تحقيقات خود را در اين زمينه آغاز کرد و از خود آثار فراواني بر جاي گذاشت. از وی حدود 25 كتاب چاپي و غيره چاپي به يادگار مانده است، مانند ترجمة اشعار اقبال، ترجمة ديوان غالب، تمدن و فرهنگ ما، تاريخ و ادبيات اردو، ترجمة مثنوي رومي، ترجمه شاهنامه فردوسي، نحوة آموزش اسلام به كودكان.
 
  منيرالدين يوسف شاهنامة فردوسي را از زبان فارسي به بنگالي ترجمه كرده است كه حدود 2000 صفحه مي باشد. اين تنها ترجمه شاهنامه به زبان بنگالي است كه به چاپ رسيده است. منيرالدين يوسف به سبب فعاليت هاي ادبي برجسته، جوايز مختلفي به شرح ذيل دريافت کرد:
 
مدال طلاي دولتي در سال 1968، جايزة ادبي حبيب بانك درسال 1968، جايزه ادبي بنگلا آكادمي در سال 1978 و جايزه ادبي ابوالمنصور احمد در سال 1985.
 
  وی از اوائل سال 1985 از طرف رايزني فرهنگي ج.ا.ایران- داکا، دعوت شد تا در كميته تحقيقاتي نفوذ فرهنگ و زبان و ادبيات فارسي دربنگلادش شركت کند. از آن تاريخ وی عضو اين كميته شد و مسئوليت نوشتن مقاله اي درباره نفوذ هنر و زيبايي شناسي ايران در جامعة بنگلادش را به عهده گرفت و در پنجاه صفحه آن را به اتمام رساند. وی بیشتر عمر خود را در سنگر دانشگاه به فعاليت هاي علمي ادبي به ويژه خدمت به زبان وادبيات فارسي گذراند.
 
   از دیگر کارهای برجسته و به یادماندی منیرالدین یوسف کار عظیم ترجمه شاهنامه فردوسي به زبان بنگالي است که سال ها از عمر پرثمر خود را صرف این کار كرد؛ نهايتاً، وی در تاريخ بهمن ماه 1369 همزمان با بزرگداشت هزاره فردوسي در داکا، اين اثر نفيس را در 6 جلد به پایان برد. آكادمي زبان بنگالي با همكاري رايزني فرهنگي ج .ا.ا در سال 1991م، ترجمه شاهنامه او به زبان بنگالی را چاپ کرد. وي يكي از شعراي مهم منطقه و داراي اشعار فراوان به زبان بنگالي و بعضاً فارسي بود.
 
  منيرالدين يوسف در يازدهم فوريه سال 1987 م در سن هفتاد سالگي بر اثر سكته قلبي درگذشت (گزارش های فرهنگی رایزنی ج.ا.ایران-بنگلادش).
 
 
محمد رستم علي ديوان (1922 تا1997)
 
محمد رستم علي ديوان، نويسنده كتاب ''تأثير فارسي در بنگلادش''، در سال 1922 در منطقة راجشاهي در غرب كشور بنگلادش متولد شد. وي بعد ازگذراندن مراحل ديپلم و فوق ديپلم در سال 1944 وارد دورة ليسانس اختصاصي دانشگاه داكا در رشتة علوم اسلامي شد و در سال 1947 موفق به اخذ درجه فوق ليسانس از آن دانشگاه شد. سپس در سمت استاد يار و رئيس دانشكده در دانشكده هاي گوناگون بنگلادش خدمت کرد. در مدت خدمت استادياري،  فوق ليسانس اردو را در سال 1952 از دانشگاه داكا اخذ کرد. وي در سال 1972 در بخش فارسي و اردو دانشگاه استخدام شد و در سال 1972 مجدداً از دانشگاه داكا درجة فوق ليسانس در زبان وادبيات فارسي گرفت. در سال 1976 رياست دپارتمان فارسي و اردو دانشگاه  داكا به وي تعلق گرفت.
 
   رستم علي ديوان در سال 1982 از سمت رياست بخش فارسي و اردو دانشگاه داكا بازنشسته شد و در سال 1997 دار فاني را وداع گفت.
 
از وي چندين كتاب و مقالة تحقيقي به یادگار مانده است، مانند:
 
1-  بنگلادش و خدمات آن به ادبيات فارسي؛
 
2-  تأثير ادبيات ايران بر بنگلادش؛
 
3-  خدمات مسلمان به كتابخانه ها ( چاپ رابطه العالم اسلامي، مكه )؛
 
4-  خدمات مسلمانان به كتابخانه ها ( چاپ مجله جامعه میليه اسلامیه، دهلي نو )؛
 
5-  بررسي كتاب زندگي و آثار علامه شبلي؛
 
6-  علامه حالي بعنوان يك مصلح؛
 
7-  ديدگاه دموكراسي در اسلام.
 
علاوه بر شخصیت هایی که برشمردیم، شخصیت های دیگری نیز هستند که در اینجا به آن ها اشاره می کنیم، مانند: جسم الدين شاعر روستايي، كيكوباد، المحمود، بيگم صوفيا كمال، شمس الرحمن المجاهدي، اسعد چوهدوري، مهادب شاها، شيكدار عبدالحي، نيرمالندوگون، روح الامين، عبدالصمد و ده ها شاعر ديگر نيز از جملة شعراي بنام اين سرزمين هستند كه هر يك به نوعي خدماتي داشته اند.
 
----[1] - Indus
 
[2] - Ganges Valleys
 
[3] - Bihar
 
[4] - Indo- Aryan
 
[5] - Bang
 
[6] - Gupta
 
[7] - Gopala
 
[8] - pala
 
[9] -Vindhya
 
[10] - Paleothic
 
[11] - Varen dra
 
[12] - Vedic
 
[13] - Nishada
 
[14] - Austro- Asiatic
 
[15] - Neolithic
 
[16] - Soudras
 
[17] - Pliny
 
[18] - Betelmuse
 
[19] - Gangaridai
 
[20] - Ashoka
 
[21] - Shaiban
 
[22] - Pundranagar
 
[23] - Paharpur
 
[24] - Somapura Vihara
 
[25] - Shusanka
 
[26] - Sena
 
[27] - Eklakhi

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۵:۰۴

به اعتبار منابع موثق تاریخ باستانی در بنگال از 1000 پیش از میلاد و با ورود آریاییان آغاز می‌شود، هر چند از متون کهن آریاییان اطلاع چندانی درباره اوضاع سیاسی بنگاله به دست نمی‌آید[۱][۲].

تاریخ بنگلادش، برگرفته از travelmate، قابل بازیابی از https://www.travelmate.com.bd/history-of-bangladesh/#google_vignette

اغلب اطلاعات تاریخی موجود به ایندوس (Indus) (سند) و بالای دره‌های گنگ (Ganges Valleys) و پس از آن انتهای رودبیهار (Bihar) مربوط است. ابتدا مهاجرت گروه‌های هند و آریایی (Indo-Aryan) به شمال هند صورت گرفته است. بنظر می‌رسد قومی‌ غیرآریایی در بنگال می‌زیستند که به بنگ (Bang) شهرت داشتند و این نام از کلمه "بنگا" یا "ونگا" گرفته شده است.

از این قوم در متون حماسی قدیم به زبان سنسکریت و کتب مذهبی هندوان (پوراناها) و همچنین ادبیات بودایی یاد شده است[۱][۱][۲].

بنگال از زمان امپراطوری شاهان گوپتا (Gupta) که هندو بودند شکل گرفت. شاهان گوپتا ابتدا در شمال بنگال و سپس بیهار حکومت را به عهده داشتند. در میان پادشاهان سلسله گوپتا، «چاندراگوپتا، «سامودراگوپتا»، «ویکرامادیتا» و «سکندا گوپتا» از دیگران مشهورترند.

در زمان گوپتاها برای نخستین بار آیین بودایی به این سرزمین راه یافت. در حدود هزار سال بعد، پادشاهی بودائی در بنگال به قدرت رسید. بسیاری از مورخان متفق القولند، «شاشانکا» (598 - 640 میلادی)، که وی هم هندو بود، نخستین پادشاهی بود که توانست در بنگال قلمرو مشخص ومهمی‌ را تحت پوشش قوای خود درآورد. در سال 750 میلادی، مردم، «گوپالا» (Gopala) را که بودایی بود، برای حکومت انتخاب کردند. وی سلسله «پالا» (pala) راتأسیس کرد. پادشاهان این سلسله پیرو آیین بودا بودند و به ترویج این آیین کمک کردند. آن‌ها صومعه‌ها ومدارس بودایی را تأسیس کردند. زائران چینی که در آن زمان به این منطقه مسافرت کرده اند، در مورد پارسایی و طرفداری بنگالی‌ها از مذهب بودا مطالبی نوشته‌اند. بودیسم بخصوص از طرف طبقات پایین مورد استقبال قرار گرفت. تبلیغ آرامش طلبی و صلح دوستی این آیین، سلطه گری «پالاها» به مناطق دیگر را تا حدودی تضعیف می‌کرد. «دارماپال» یکی از پادشاهان این سلسله به تعمیر و بنای معابد بوداها پرداخت و کشور را تا رودخانه ایندوس (سند) در غرب و کوههای ویندیا (Vindhya) در مرکز هند امتداد بخشید[۳].

حکمرانان بودایی پالا از قرن هشتم تا دهم بر این کشور حکومت کردند. سپس حکومت بدست هندوها افتاد و پادشاهان «سن» که هندو مذهب بودند، بعد از کشتارهای بی رحمانه، بر مقدرات این سرزمین مستقر شدند. در زمان حکومت سلسله شاهان سن، سپاهیان اسلام با فرماندهی اختیارالدین محمد بختیار خلجی در 595 در بنگال مستقر شدند و حکومت را از شاهان سن گرفتند.

تسلط بودایی‌ها بر مقدرات این کشور، حتی در زمان حکمرانی هندوها ومسلمانان، از یک سو و اختلاط قوم بودایی با ساکنین مناطق مختلف از جانب دیگر، موجب شد که آنان با فرهنگ و زبان محلـــی نیـــز آشنایی و موانست پیدا کنند. بدین طریق در میان پیروان مذهب بودایی، قومیت‌ها، نژادها و فرهنگ‌های مختلف و متفاوت به وجود آمد. این تفاوت‌ها هنوز در جوامع بودائی در مناطق جنگلی و کوهستانی چیتاگنگ و در سایر مناطق وجود دارد. در زبان‌ها و گویش‌های این قوم، تاثیر زبان‌ها و گویش‌های محلی محیط سکونت آنان بیشتر دیده می‌شود.

از آن جا که بنگلادش کشوری تازه تاسیس است، تاریخ باستانی و میانی آن همان دانسته‌های مربوط به بخش شرقی هند کنونی یعنی ایالت بنگال غربی است. از این جهت برای درک بیشتر وضعیت زمان‌های پیشین این سرزمین، مختصر اشاره‌ای به تاریخ دوران بحث شده در سرزمینی که کلا بنگال نامیده می‌شد، ضروری است.

سلسله سِن (1201- 1150م)

سلسله سن، قابل بازیابی از https://sellaismk.shop/product_details/23634130.html

در سال 1150 میلادی، «بیجوی سن» یکی از فرماندهان هندو مذهب با شکست دادن آخرین پادشاه سلسله «پالا» قدرت را به دست آورد. وی سپس بنگال شرقی و کامروپا (در ایالت آسام هند) را به پادشاهی خود افزود و امپراتوری عظیمی‌ به وجود آورد. وی به مدت 64 سال حکومت کرد، که از نظر مدت زمان حکومت، در تاریخ حکمرانان مسلمان، هندو و بودایی شبه قاره بی سابقه است.

پس از وی فرزندش «والالا سن» به مدت 20 سال در کمال آرامش حکمرانی کرد. در همین زمان بود که «والالا» کنفرانس عظیم مذهبی هندوها را تشکیل داد (1158 - 1178) و سیستم کاست گرایی هندو را ترویج کرد. هر هندو به تناسب شغل و حرفه، ارزش و اهمیت پیدا می‌کرد. هندوهای بنگلادش و بنگال غربی تا امروز بر اساس همین سیستم طبقه بندی شده‌اند[۴].

وی در پایان عمر خود مذهبی‌تر شد و بر اثر گرایشات شدید به مذهب هندو و به دلیل ترک دنیا و به منظور پاک شدن از گناهان، به اتفاق همسرش خود را به رودخانه مقدس گنگ انداخت. اما قبل از ترک دنیا، حکومت رابه فرزندش «لاکشمن سن» واگذار کرد ( 1178 - 1201). او آخرین پادشاه سلسله هندو مذهب «سن» بود. «لاکشمن» فردی مقید به مذهب بود و پایتخت وی در بنگال غربی قرار داشت.

وی به هنگام حمله «اختیارالدین بختیار» (اواخر قرن دوازدهم م)، پیر و فرسوده شده بود. وی پس از حمله اختیار، به بیکرام پور در داکا گریخت و در همانجا وفات یافت. با پایان یافتن حکومت لاکشمن سن، حاکمیت هندوها در بنگال خاتمه یافت و سرانجام پرچم پر افتخار اسلام بتدریج در بنگال و همه شبه قاره، به اهتزاز در آمد[۵]. «پالا‌ها» بودایی مذهب بودند و «سن‌ها» هندو مذهب؛ ا ز آن جا که تضاد شدیدی بین تعلیمات بودایی و آیین هندوئی وجود داشت، طرفداران این دو آیین دائماً در ستیز با یکدیگر بودند به طوری که به هنگام حکمرانی پادشاهان هندو مذهب، بوداییان در سختی و مکنت به سر می‌بردند و اغلب بر اثر وضعیت آن زمان و سیاست وقت قتل عام می‌شدند. همین شرایط به هنگام حاکمیت پادشاهان بودایی مذهب، هندوان را شدیداً آزار می‌داد و گاه منجر به کشتار آنان می‌شد.

سرانجام پس از ظهور اسلام، مسلمانان در مقابل کینه جویی و آزار هر دوگروه قرا رگرفتند. به زودی آیین اسلام به لحاظ تبلیغ برادری و اجرای عدالت، توانست طرفداران بی شماری در بین دو گروه به دست آورد[۶].

حکومت مسلمانان در بنگال

حکومت مسلمانان در بنگال از سال 1201 تا 1757 میلادی به طول انجامید. در 1201م. نیروهای قدرتمند مسلمان ترک آسیای میانه با هدف کنترل بنگال و گسترش اسلام در آن ناحیه، به سمت شرق حرکت کردند. با فشار نیروهای ترک، «لاکشمن سن» آخرین فرمانروای سلسله "سنا" در 1204 به سمت وانگا (بنگال شرقی) گریخت و به زودی، پیش از مرگ، پایتخت خود را در شهر ویکرامپور بنا نهاد. وی بدون داشتن وارث تاج و تخت، بدرود حیات گفت و پیروان بودایی او نیز نتوانستند سلسله سنا را از سقوط نجات دهند[۷].

از این رو پس از شکست لاکشمن سن، به دست اختیارالدین بختیار، حکومت مسلمانان در بنگال شروع شد. این حکومت ادامه داشت تا زمانی که نیروهای بریتانیا با شکست «نواب سراج الدوله» (1765م.) در توطئه‌ای حساب شده آن را خاتمه دادند. بنگال در 1341 از انقیاد دهلی درآمد و مستقل شد. ترک‌ها در بنگال تا زمان فتح داکا توسط اکبر امپراتور هند، تا 1576 مستقل حکومت کردند[۸]. از این زمان بنگال به منزله ایالتی از هند، تحت سلطه تیموریان بزرگ هند درآمد و بعد از سقوط تیموریان (مغولان اعظم)، به دست نیروهای هند بریتانیا افتاد. در سده‌های13 تا 16 م. بنگال نقش اساسی در امپراتوری هند بازی کرد، زیرا با توجه به فرهنگ پیشرفته آن و نیز استفاده از زمین‌های کشاورزی فراوان، توانست به عنوان «سبد نان برای هند» [۹] نقشی برجسته ایفا نماید. بدین ترتیب مسلمانان طی دهه‌های متوالی موفق شدند بخش‌ها و فرمانداری‌های مختلف بنگال را فتح کنند. به طوری که ظرف مدت کوتاهی تمام بنگال (اعم از بنگلادش فعلی و بنگال غربی هند) تحت سیطره و نفوذ آنان در آمد. دلیل سریع پیشرفت اسلام در بنگال شرقی را نارضایتی مردم از وجود سیستم کاست و همچنین دستگاه حاکم می‌دانستند که حکومت خود را به نیروهای الهی نسبت می‌دادند[۱۰].

فرهنگ و تمدن

سه عامل فرهنگی در ساخت فرهنگ و تمدن بنگلادش نقش داشته اند: بودیسم، هندوئیسم و اسلام. همچنین نباید از ذکر رودهای مهم این سرزمین و شاخه‌های آن‌ها که در آبادانی و یا ویرانی بسیاری از شهرها نقش مهمی‌ دارند و در عین حال پیشرفت فرهنگی و اقتصادی بنگاله در گرو همین رودهاست، غافل ماند[۱۱].

میراث فرهنگی و تمدنی بنگاله که از دوران پادشاهان مسلمان باقی مانده، این است که در گوشه و کنار مملکت بناهای دولتی، قلعه‌ها، مساجد، مدارس، اقامتگاه‌ها، سراها و خانقاه‌ها ساخته و شبکه راه‌ها ایجاد شد. همچنین علم رواج یافت و بر احترام علما افزوده شد، عمران و آبادی شهر‌ها رونق گرفت و بازرگانی با کشورهای همجوار شرقی و غربی توسعه یافت؛ به خصوص تجارت دریایی و آمد و شد بازرگانان خارجی بر درآمد کشور افزود و قلمرو تجاری بنگلا گسترش یافت. در عهد اورنگ زیب امپراتور تیموریان هند، صدها مدرسه، مسجد، پل، جاده و عمارت مسکونی احداث شد و فرهنگ بابری رواج یافت. در دوران حکمرانی مسلمانان، در سرزمین زرخیز بنگال، فراوانی محصولات و کالاها و ارزانی چندان بود که آن را "باغ بهشت" می‌خواندند. پول خرمهره که در زمان هندوان رواج داشت، در همین زمان به سکه‌های زر و سیم بدل شد. به قول ابوالفضل علامی‌ در داکا و میمن سینگ معدن آهن و در مناطق هگلی و بردوان معادن الماس و انواع جواهر وجود داشت". جهانگردان خارجی از کارگاه‌های آهن و جواهر سازی و کاغذ و قالی یاد کرده‌اند. ململ (پارچه نازک کتانی) داکا در سراسر جهان شهرت داشت. در بنگال حریر و شکر سفید تولید می‌شد. تهیه نمک پیشه همگانی بود. کشتی‌های کوچک و بزرگ در آنجا ساخته می‌شد... در قرن سیزدهم، مارکوپولو از محصولات صادراتی آنجا، به ویژه پارچه، یاد کرده است. ابن بطوطه از رفاه و ارزانی بنگال در 746 سخن گفته است. در سده دهم پارچه‌های کتانی و ابریشمی، شکر و فلفل، برنج، کره، نمک و میوه از این سرزمین صادر می‌شد"[۱۱].

عناصر فرهنگ ایرانی از 600 م. به شبه قاره هند وارد شد و به زودی در بنگلا ریشه دواند. سنن پادشاهی و کشورداری ایران باستان سرمشق حکومت‌های این سرزمین شد. تکیه بر بردگان وارداتی برای خدمات خانگی، نظامی‌ و سیاسی و نیز اقتصاد بشدت متکی بر تجارت و پول از جمله نفوذ عناصر فرهنگ ایرانی در این سرزمین بود. نهاد پادشاهی و کشورداری ایرانی از اوایل سده هفتم در بنگال رواج یافت. در دربار پایتخت‌های پاندوا و گور، پادشاه مقدس شمرده می‌شد و به رسم ایرانیان اسباب جاه و جلال سلطنتی فراهم می‌آمد و به تقلید از شاهان ساسانی تشریفات درباری باشکوه انجام می‌شد. از سوی دیگر برای آن که دربار مسلمانان بنگال نتوانست اشرافی گری ایرانی را بوجود آورد، ناگزیر برای نگهداری از قصرها و کاخ‌های باشکوه خود مجبور شدند از مزدوران آسیای مرکزی استفاده کنند و بعدها جای اینان را سربازان سیاه پوست حبشی گرفت[۱۲].

"پیوندهای بنگال با ایران در سده هفتم و اوایل سده هشتم در معماری این خطه نیز به روشنی بازتاب یافته است. برج چهوتا پاندوا که در اواخر سده هفتم نزدیک کلکته ساخته شد، از قدیم‌ترین بناهای اسلامی‌ است که در بنگال به جا مانده است. این انتقال معماری ایرانی و مضامین عقیدتی آن به بنگال در مسجد ظفرخان غازی نیز دیده می‌شود"[۱۲].

پس از سلطه کامل تیموریان هند بر سرزمین‌های شرقی شبه قاره و سرتاسر بنگال، ورود فرهنگ ایرانی به آن سوی نیز مجددا آغاز شد؛ به زودی پای هنرمندان ایرانی که همایون با خود از ایران آورده بود، به بنگال رسید و هنر این استادان در گچ کاری بناهای سلطنتی در داکا، پایتخت جدید مغولان هند در ایالت بنگال، به خصوص در کاخ‌ها و باغ‌های باشکوه لال (لعل) باغ منعکس گردید. بعدها هنرمندان، دانشمندان، علما، نویسندگان و شاعران برجسته‌ا‌ی از مشهد، تهران، مازندران یا گیلان به بنگال مهاجرت کردند[۱۳]. امور دیوانی به زودی به دست ایرانیان افتاد و از این رو رسوم و اصطلاحات دیوانی ایرانی رواج یافت. در نتیجه زبان فارسی آرام آرام در دستگاه‌های دولتی رواج یافت.

آثار باستانی و تاریخی

از معماری نیمه مخروبه و یا مخروبه دوران قدیم، یک نکته را می‌توان دریافت و آن طبیعت توسعه فرهنگ بنگالی است که به دوره تمدن کشاورزی باز می‌گردد.

آثار باستانی در بنگلادش، قابل بازیابی از https://www.travelmate.com.bd/top-10-historical-places-in-bangladesh/

آثار بر جای مانده از قرن دوم قبل از میلاد در واقع بیانگر تمدن در دوره پالئوتیک (Paleothic) است که ذکر منطقه «وارندرا» (Varen dra) در ادبیات «ودیک» (Vedic) را نشان می‌دهد. زمانی که آریایی‌ها در شمال هند استقرار یافتند، مردم این منطقه را «نیشادا» (Nishada) می‌خواندند. باستان‌شناسان این مردم را «آسترواشیاتیک» (Austro-Asiatic) معرفی کرده‌اند. «نیشاداها» با فرهنگ «نئولتیک=نوسنگی» (Neolithic)، آشنایی داشتند و بعد‌ها با مردمی‌ که از نظر فرهنگی پیشرفته‌تر از آن‌ها بودند آمیزش یافتند. اینان بدنه اصلی جمعیت بنگال را تشکیل می‌دهند.

آریایی کردن بنگال، فرهنگ «ودائی» با سیستم طبقاتی را در بنگال حاکم کرد و مردم بومی‌ آنجا جزو کاست «شودرا» (Soudras) شدند. همین موضوع، زمینه را برای حضور بودیسم و اسلام و مذاهب دیگر، بدون هیچگونه مقاومت و یا مخالفتی فراهم کرد.

در قرن چهاردهم قبل از میلاد، اسکندر مقدونی، به شمال هند هجوم برد و در نتیجه یونانیان با مردم منطقه ادغام شدند. مورخین یونانی چون پلینی (Pliny) و بطلمیوس (Betelmuse) معتقدند که منطقه دلتایی به نام «گانگاریدا» (Gangaridai)، مشتق از کلمه گنگ است.

یونانیان نزد مردم منطقه به نام «یاوران» که به معنی کافر است، شناخته می‌شدند. فرهنگ ودایی، فرهنگ مذهبی دیگر چون اسلام و مسیحیت را نجس خواند؛ لذا حکومت آن‌ها قبول واقع شد.

آشوکا (Ashoka) فرمانروای بزرگ موریاها، بودیسم را در کل هند گسترش داد به گونه‌ای که دامنه آن تا چین و برمه نیز کشیده شد. مشهور است که وی 8004 معبد در سرتاسر هند ساخت؛ از جمله در بنگال. به طور مثال، «شل بان بیهار» (Shaiban) در کومیلا به عنوان یک معبد بودایی شناخته می‌شود.

از قرن دوم قبل از میلاد تا قرن هشتم بعد ازمیلاد، دو سلسله «گوپتا» و «پالا» در بنگال حکومت کردند که مذهب مردم در همین دوره نیز بودایی بود. در واقع این دوره را دوره طلایی بنگال باستان خوانده‌اند.

از معروف‌ترین بناهای این دوره، ساختمان «پوندرانگار» (Pundranagar) در مهاستانگره واقع در «بوگرا» و «پهرپور» (Paharpur) در راجشاهی است. پهرپور، یکی از بزرگ‌ترین و معروف‌ترین مراکز معابد در شبه قاره هند است. دارماپالا از سلسله پالا، این معبد را که به نام «سوماپوراویهارا» (Somapura Vihara) شناخته شده است، بنا کرد. اما دردوره «شاشانکا» و «سلسله سن» (Sena)، جو قالب در بنگال با فرهنگ هندوئی بود و در این دو دوره معابد بسیاری بنا شد. به جز معبد مهاستانگره، معابد و یا آثاری از این دوره بر جای نمانده و فقط نامی‌ از آن‌ها در منابع آمده است.

  • دوره هندوها، از قرن هشتم میلادی شروع شد و تا قرن دوازدهم ادامه داشت؛
  • دوره پادشاهان و سلاطین، از اوایل قرن سیزدهم شروع شد و تا 1576 ادامه یافت؛
  • دوره مغول از 1576 تا 1757 ادامه طول کشید؛
  • دوره استعمار از 1757 تا 1947 ادامه داشت؛
  • دوره پاکستان از 1947 شروع شد و تا 1971 که سال استقلال بنگلادش است، ادامه یافت؛
  • کشور بنگلادش در 1971 به منزله واحد سیاسی مستقل، شناخته شد و پا به عرصه بین المللی گذاشت.

از مهم‌ترین آثار باستانی این کشور تا پیش از استقلال، دخیل دروازه (1465م)، گل مسجد (1434م)، مناره فیروز (1488م)، مسجد چوتی ستاره (1510م)، مسجد باروسونا چمکتی و قدم رسول (1510م)، مسجد آدینه در پاندورا (1864م)، گنبد «اکلاخی» (Eklakhi) در پاندورا، مسجد گلدی در سونارگان، مسجد باغا در پابنا، مسجد بابا آدم در داکا و مسجد کوزمیا در راجشاهی (1559م) هستند.

«مسجد آدینه» در پاندورا توسط اسکندر شاه در سال 1344 ساخته شده است که یکی از مساجد جامع می‌باشد. از مهم‌ترین آثار باستانی این دوره، همان گنبد است اکلاخی که سلطان جلال الدین محمد شاه آن را ساخ و از نظر معماری، نوع آوری در هنر اسلامی‌ به حساب می‌آید.

مهم‌ترین فردی که در زمینه معماری و ساخت بناهای قدیمی‌ شهرت داشت، فردی به نام «خان جهان علی» بود که صدها اثر از خود بر جای گذاشته است ؛ از آن جمله می‌توان به مسجد «شصت گنبد» (1450م)، که در واقع از بزرگ‌ترین مساجد بنگال است، نام برد. این اثر از جانب یونسکو، اثری جهانی شناخته شده است[۱۴].

به طور کلی میراث فرهنگی بنگلادش را می‌توان به چند بخش شامل بناهای تاریخی، مجسمه‌ها، ظروف سفالی و فلزی، ابزار جنگی، کتیبه‌ها، نقاشی، آثار خطاطی و صنایع دستی تقسیم کرد.

بناهای تاریخی و باستانی که در بنگلادش وجود دارد شامل معابد هندوها، معابد بودایی‌ها، معابد ادیان دیگر، مساجد، مزارها، قلعه‌ها، کاخ‌ها و ساختمانهای اشراف قدیمی‌است. این آثار در سراسر کشور بویژه در چندین مرکز مهم از جمله داکا، سونارگان، راجشاهی، ناتور، مایناماتی، پاهار پر، ماهاستان، باقرهات، چیتاگنگ و سیلهت وجود دارند. مجسمه‌ها که قدیمی‌ترین آثار باستانی این سرزمین هستند، اغلب یا تندیس خدایان هندو یا تجسم بودا است. البته بعضی از مجسمه‌ها که تنها جنبه انسانی دارند و نه مذهبی نیز به دست آمده‌اند. در مناطق مختلف از جمله داکا، سونارگان و راجشاهی موزه‌های مختلف بنا شده‌اند، که غیر از موزه ملی در داکا و چندین موزه دیگر اکثریت این بناها، جزو بناهای تاریخی محسوب می‌شوند.

یکی از مراکز باستانی بنگلادش در ماهاستان واقع در شهرستان بوگرا در شمال بنگلادش است که از زیر خاک کشف شده است. این محوطه باستانی از خرابه‌ها و نیمه خرابه‌های بناهای مذهبی بودایی‌ها است که شامل بناهای قرن چهارم وپنجم و بعضی از آن‌ها متعلق به قرن یازدهم میلادی است. این بناها شامل معبد و راهبه خانه هستند. کتیبه‌های سنگی نیز به دست آمده است که با خط آسوکا براهمی، که الان رایج نیست، نوشته شده است. مجسمه‌های کوچک سفالی، ظرف‌های نقش دار سنگی، مهر سفالی، ستون‌های سنگی و قالب‌های جواهر سازی و مجسمه سنگی بودا نیز در این بناها کشف شده است.

در پاهارپور از توابع شهرستان راجشاهی واقع در غرب کشور بناهای بودائی از زیر خاک کشف شده که مربوط به قرن هشتم الی نهم میلادی و شامل معبد و مجسمه‌های سفالی و برنجی است.

یکی دیگر از محوطه‌های باستانی که از زیر خاک کشف شده در منطقه بیسوبیهار در شهرستان بوگرا واقع است که متعلق به قرن دهم و یازدهم است. در مایناماتی در شهرستان کومیلا واقع در شرق بنگلادش معابد و راهبه خانه متعلق به بودائی‌ها و آثار زیادی از مجسمه‌های برنجی، سنگی و سفالی و اشیای دیگری از جمله سکه‌های طلایی کشف شده‌اند. بعضی از این سکه‌ها مربوط به دوره یکی از خلفای عباسی است.

از جمله بناهای تاریخی در بنگلادش آثار معماری سلطان غیاث الدین اعظم شاه (1409م) در سونارگاون پایتخت قدیمی‌ بنگال است که به صورت موزه در آمده و اشیای تاریخی، هنری و. .. در آن نگهداری می‌شود.

قلعه لال باغ واقع در شهر داکا شهرت فراوانی دارد. این قلعه را شاهزاده محمد اعظم فرزند شاه عالمگیر دهلی ساخته است. در داخل این قلعه مزار پری بی بی و مسجد پری بی بی وجود دارد. این ساختمان تبدیل به موزه شده است. قلعه لال باغ در سال 1678 م ساخته شد. در همین قرن دو قلعه دیگر در شهرستان نارایان گنج نزدیک داکا ساخته شدند که به قلعه حاجی گنج و قلعه سوناکاندا شهرت دارند.

در بین بناهای قدیمی‌ در داکا، باراکاترا و سوتاکاترا جایگاه ویژه‌ای دارند. کاترا به معنی خانه‌های بسیار در بنایی است که بین آن‌ها فاصله‌ای نباشد. خصوصیات این دو ساختمان این است که روی خیابان ساخته شده و طبقه همکف برای رفت آمد و وسایل نقلیه کاملاً باز گذاشته می‌شود. آن را می‌توان دروازه ورودی شهر نامگذاری کرد. باراکاترا (یعنی کاترای بزرگ) در سال 1644 ساخته شد و هنوز کاملاً سالم است.

از بین بناهای تاریخی و قابل دیدنی داکا که قدمت نسبتاً کمتری دارد، «احسن منزل» است که در سال 1872 م ساخته شد. اخیراً این ساختمان تبدیل به موزه شده است. خوابگاه دانشجویان دانشگاه داکا بنام خوابگاه لرد کارجون که در سال 1904 م ساخته شده نیز دیدنی است. ساختمان‌های دادگاه عالی بنگلادش و کاخ ریاست جمهوری که به سبک معماری اسلامی‌ و دارای چندین گنبد می‌باشد، میراث فرهنگی بنگلادش بوده و اهمیت خاصی دارند. کاخ مهاراجا در ناتور، خانه‌های تاگور در شیلائداح و شاهزادپور، خانه‌های تابستانی شاهزاده شجاع (برادر شاه عالمگیر) شاعر در کائور واقع در راجشاهی از قرن هفدهم، حمام و محل پذیرایی در داخل قلعه لال باغ در داکا، دروازه قدم حضرت رسول(ص) واقع در گنج از شهرستان نارایان گنج نزدیک داکا مربوط به قرن هیجدهم که دارای چهار طبقه است و سایر بناهای تاریخی دیگر در بنگلادش مانند مزار عرفای بزرگ، ذکر کردنی هستند. اغلب این عرفا از عربستان، یمن، ایران و آسیای میانه به این سرزمین آمدند و مبلغ اسلام بودند. از بین این مزارها آن‌هایی که شهرت خاصی دارند و می‌شود آن‌ها را زیارت کرد ودید، عبارت‌اند از مزار شاه جلال مجرد یمنی در سیلهت، پیرکله شهید شاه صوفی گیسو دراز در آخاتورا در شهرستان کومیلا، شاه مخدوم روپوش در راجشاهی، شاه نعمت الله در گائور، الوگ خان جهان معروف به خان جهان علی خان در باغرهات، مزار شاه علی بغدادی در داکا؛ همچنین در شهرستان چیتاگنگ مزار بایزید بسطامی‌ و مزار شاه امانت وجود دارد؛ البته از نظر بعضی از مورخان وی به بنگال نیامده بود و یکی از شاگردان وی، این مزار را برای یاد بود ساخته است.

دربین معابد هندو‌ها، بناهای دیدنی فراوانی وجود دارد، هرچند قدمت آن‌ها خیلی زیاد نیست. از بین آن‌ها دو بنا در آیودیای در کولنا و ماتورا پور در فریدپور وجود دارد که هر دو متعلق به قرن هفدهم است. معبد رامنات در دیناج پور ساخته 1752، بسیار زیبا است. در پوتیا از توابع راجشاهی سه معبد هندو مربوط به قرن نوزدهم وجود دارد که ازنظر معماری هر کدام ویژگی‌های خاص و دیدنی دارد. در سونارگاون یک معبد ساخته سال 1843 است که دو منار بسیار بلند دارد. در کاکس بازار واقع در جنوب شرقی کشور در بالای کوه، معبدی وجود دارد که متعلق به بودایی‌هاست و در سال 1800 ساخته شده است. در شهرک رامو در شهرستان کاکس بازار خانه‌ای است که مرکز مردم بودایی است. در جزیره ماهشکالی نزدیک چیتاگنگ معبدی است متعلق به بودائی‌ها که بسیار زیبا می‌باشد.

از بین بناهای قدیمی‌ پل پانام در سونارگاون که در قرن پانزدهم ساخته شده و پل پاگلابه شرق شهر داکا که در سال 1661 م ساخته شده اهمیت خاصی دارند. هر دو پل هنوز سالم هستند. از بناهای مدرن بسیار جالب، «یادبود ملی» (شهید منار) در سوار، نزدیک داکا، است.

مجسمه‌ها ودیگر اشیای تاریخی و باستانی که در بنگلادش وجود دارد، در موزه‌های مختلف در کشور جمع آوری شده است؛ به طور خلاصه می‌توان گفت که برخلاف اینکه به علت مرطوب بودن آب وهوا و بی توجهی به میراث فرهنگی مردم در طول 190 سال حکومت انگلیس در این سرزمین، بسیاری از میراث فرهنگی از بین رفته یا به انگلستان برده شده است؛ این میراث شامل تندیس‌های براهما، ویشنو، شیوا، شری کریشنا، گانشا، کالی و. ..؛ همچنین تعداد فراوانی از مجسمه‌های دیگر است. از طرف دیگر آثار و اشیای بسیاری از زمان حکومت مسلمانان حفظ شده است؛ از جمله این آثار، قرآن کریم نسخه خطی مربوط به قرن هفدهم، نمونه‌های اشعار بنگالی که با حروف عربی در قرن نوزدهم نوشته شده، کتیبه‌های عربی و فارسی از دوران مختلف و نمونه‌های زیادی از خطاطی به زبان عربی و فارسی در موزه ملی وجود دارند.

در زمینه صنایع دستی باید گفت گرچه به مرور زمان اشیای کهن مردمان این کشور تحت تأثیر عواملی گوناگون از بین رفته‌اند، اما اکثریت آن‌ها محفوظ مانده است.

تا زمانی که سرزمین بنگال توسط استعمارگران انگلیس اشغال نشده بود، این سرزمین در آن عصر یکی از غنی‌ترین کشورها محسوب می‌شد و بازرگانان سراسر دنیا به ویژه بازرگانان همه کشورهای اروپایی به بنگال می‌آمدند. در آن زمان جذابیت بنگال دو چیز بود: کشاورزی و صنایع دستی.

مساجد مشهور و تاریخی در بنگلادش

مسجد بیت المکرم

مسجد بیت‌المکرم، برگرفته از businesspostbd، قابل بازیابی از https://businesspostbd.com/opinion-todays-paper/history-of-baitul-mukarram-mosque-2023-04-07

این مسجد که در منطقه پورانا پالتان در داکا واقع است، مسجدی ملی است و شهرت خاصی دارد. مسجد بیت المکرم بزرگ‌ترین مسجد در بنگلادش است. این مسجد به سبک مسجدالحرام و بدون گنبد و مناره ساخته شده است. در اوایل سال 1960 م خانواده باوانی (بوانی)، که یکی از بزرگ‌ترین خانواده‌های سرمایه دار پاکستانی بود، در ملک شخصی خود این مسجد را با استفاده از سنگ مرمر که در بنگلادش (پاکستان شرقی وقت) بسیار گران بود، ساخت. از زمان شروع ساخت تا پایان کار حدود سه سال طول کشید و در 26 ژانویه 1963 م رسماً افتتاح شد. پس از استقلال بنگلادش به دستور شیخ مجیب الرحمان این مسجد، مسجد ملی شناخته شد و مدیریت آن با نظارت دولت به بنیاد اسلامی‌ (اسلامیک فاوندیشن) سپرده شد.

مسجد ستاره

مسجد ستاره یکی از مشهورترین مساجد قدیمی‌ در داکا است. این مسجد در دوره حکومت مغول در بنگال ساخته شد و در آن هنگام اسم مسجد، میرزاغلام پیر بود. اما چون بر روی 3 گنبد این مسجد ستاره‌های زیادی زینت داده شده است، بین مردم به مسجد ستاره (به زبان بنگالی «ترا مسجد») مشهور شد.

مسجد بیگم بازار

این مسجد یکی از قدیمی‌ترین مساجد داکا است که به دستور نواب مرشد قلی خان حاکم بنگال وقت در طول سال‌های 1700 تا 1704 ساخته شد. ابتدا این مسجد به نام مسجد کار طلب خان معروف بود، اما به دلیل واقع شدن درمنطقه تجاری بیگم بازار به نام مسجد بیگم بازار شهرت یافت. ویژگی این مسجد به دلیل سبک معماری آن است.

مسجد هفت گنبد

مسجد هفت گنبد، قابل بازیابی از https://www.abac-bd.com/bangladesh/

این مسجد در قسمت غرب منطقه محمدپور در شهر داکا در ابتدای خیابان سات مسجد (یعنی هفت مسجد) قرار دارد. مسجد دارای هفت گنبد است و از این رو به سات گامبوج مسجد (مسجد هفت گنبد) مشهور شده است. طراحی بنا به سبک مغولی اسلامی‌ هند است و بنای آن مربوط به دوره حکومت مغول در بنگال می‌باشد.

مسجد غوث الاعظم

این مسجد در خیابان و محله " ماها خالی " داکا واقع شده و یکی از مجلل‌ترین مساجد در داکا است. در زمان جنگ عراق علیه ایران، با پول صدام حسین رئیس جمهور عراق و به منظور جلب حمایت مردم بنگلادش علیه ایران، این مسجد ساخته شد. بنیان گذار آن مولانا عبدالمنان، صاحب امتیاز روزنامه انقلاب است.

مسجد شصت گنبد

خواجه جهان مشهور به خان جهان علی خان این مسجد را واقع در شهرستان باغرهات در قسمت جنوبی بنگلادش توسط در سال 1459 م ساخت. این مسجد جزو قدیمی‌ترین مساجد بنگلادش است. خان جهان علی خان، هم صوفی و هم فرماندار منطقه بود. وی دستور داد این مساجد را به منظور مرکزی دینی وسیاسی بنا کنند. پس از مسجد بیت المکرم، این مسجد از بزرگ‌ترین مساجد بنگلادش محسوب می‌شود. بر بالای سقف مسجد، 77 گنبد ساخته شده، اما چون کل بنا روی 60 ستون احداث شده است، بین مردم به مسجد شصت گنبد مشهور است.

مسجد طلائی کوچک

این مسجد یکی از قدیم‌ترین مساجد این سرزمین است و در زمان حکومت علاء الدین حسین شاه حاکم بنگال (1493 - 1519م) ساخته شد. چون قسمت داخلی گنبدهای این مسجد مطلا می‌باشد، به سونا مسجد (طلایی مسجد) مشهور شده است. جانشینان حسین شاه نیز به تقلید حسین شاه مسجد دیگری ساختند (1525م) و همچنان بخش‌های داخلی گنبد را مطلا کردند. چون مسجد نخستین کوچک‌تر و دومی‌ بزرگ‌تر بود، به ترتیب به نام سوتر سونا مسجد (مسجد طلائی کوچک) و بارا سونا مسجد (مسجد طلائی بزرگ) مشهور شده‌اند. مسجد کوچک طلائی در شهرستان نواب گنج واقع در غرب بنگلادش و مسجد بزرگ طلائی در آن طرف مرز (در بنگال غربی هند) ساخته شده‌اند.

مسجد خواجه

یکی دیگر از قدیمی‌ترین مساجد بنگلادش، مسجد خواجه است که در کاجیرگائون، در شهرستان مولوی بازار، در شمال شرقی بنگلادش احداث شده است. این مسجد را شمس الدین یوسف شاه (حک: سده چهاردهم میلادی) نوه سلطان شمس الدین الیاس شاه یکی از مشهورترین سلاطین بنگال در سال 1478 م ساخته است و هم اکنون یکی از زیارتگاه‌های مهم کشور محسوب می‌شود.

مسجد هفت گنبد بل بازار

این مسجد در بل بازار، در شهرستان نارسینگدی، نزدیک داکا قرار دارد. قدمت آن حدود 250 سال است و از سبک معماری مغولی اسلامی‌ بهره گرفته است. این مسجد در دوره نواب‌ها پس از پایان حکومت مغول ساخته شده و به علت داشتن هفت گنبد، مشهور است.

مسجد دیوانه

این مسجد در حضرت ناگار، بخش غربی شهر کیشور گنج، در ناحیه شمال کشور واقع است. همسر زمیندار معروف بنگلادش، خانواده ذوالقرن خان این مسجد را احداث کرد. گفته‌اند که وی فرزندی نداشت و بسیار متدین بود و در خواب برای ساختن مسجد دستوری یافت و این مسجد را ساخت. چون مردم او را پاگلا بی بی (خانم دیوانه) می‌خواندند، این مسجد به نام پاگلا مسجد (مسجد دیوانه) مشهور شد. مردم محلی اعتقاد دارند که اگر کسی به این مسجد نذر کند، نذرش برآورده می‌شود.

باگا مسجد

مسجد باگا، برگرفته از ویکی‌مدیا، قابل بازیابی از https://commons.wikimedia.org/wiki/File:Bagha_Mosque,_Rajshahi,_Bangladesh_03.jpg

این مسجد واقع در روستای باگا، در شهرستان راجشاهی، یکی از قدیمی‌ترین مساجد بنگلادش است. این مسجد را نصرت شاه حاکم بنگال در سال 930 هجری قمری ساخت. مسجد ده گنبد داشت که بخشی از آن در زلزله سال 1897 ویران شده و همان طور باقی مانده است. معماری این مسجد جذابیت خاصی دارد. می‌گویند در کارهای معماری وهنری این مسجد به ویژه در نقاشی‌های آن از هنرهای ایرانی استفاده شده است.

در داکا و در مناطق دیگر بنگلادش مساجد قدیمی‌ و جدید فراوانی وجوددارد. از جمله لال باغ شاهی، مسجد جامع، مسجد پری بی بی، مسجد بانانی و...

تاریخ معاصر

تحولات مهم سیاسی، اجتماعی و فکری در تاریخ معاصر

مسلمانانی که اکثریت جمعیت بنگلادش را تشکیل می‌دهند، از مدت‌ها پیش در باره هویت فرهنگی خود دچار تردید و دو دولی شده‌اند. اینان از یک سو، قرن‌ها است که به واسطه تعلقات و وابستگی‌های مذهبی، به سوی دنیای اسلام سوق داده شده‌اند و از سوی دیگر، پیشینه فرهنگی خود را، که آن‌ها را به شدت به جمعیت محلی غیر مسلمان پیوند می‌زند، حفظ کرده‌اند.

در حقیقت، ویژگی خاص مسلمانان بنگالی، عامل انزوای آن‌ها بوده است. تمایل به اینکه مسلمانان شبه قاره هند به منزله جامعه‌ای واحد با یک چشم‌انداز و نگرش و فرهنگ مشخصی تلقی شوند، در عمل گرایش گمراه کننده‌ای بوده است.

انقراض استیلای مغول و ورود کمپانی هند شرقی

نگاهی به تاریخ 400 ساله اخیر هند نشان می‌دهد که کمپانی هند شرقی در سال 1600 میلادی در انگلستان تأسیس شد. هدف از تأسیس این کمپانی، ظاهراً، ایجاد روابط اقتصادی و انجام تجارت از راه دریایی که «واسگودوگاما» و سیاحان دیگر کشف کردند، بود. انگلیسی‌ها در 1765بنگال را به تصرف درآوردند و نظام نیابت در بنگال به سر رسید. لرد کلایو، فرماندار بنگال، سند دیوانی بنگال و ایالات بیهار و اوریسا را برای کمپانی هند شرقی کسب کرد. در 1784پارلمان بریتانیا قانونی تصویب کرد که بر اساس آن، کمپانی هند شرقی مالک و صاحب حقوقی و تجاری هند شناخته شد و برای آن هیئت نظارت تشکیل شد. به جای احکام اسلامی، قانون انگلیسی به اجرا درآمد و زبان انگلیسی به جای فارسی در ادارات رواج یافت که سخت به ضرر مسلمانان تمام شد. هندو‌ها با فراگرفتن زبان انگلیسی در به دست آوردن کار دولتی از مسلمانان جلو افتادند. لرد کرزن نایب السلطنه هند برای ایجاد نظم و انضباط حکومتی، در 1905 ایالت بزرگ بنگال را به دو بخش شرقی (شامل بنگال شرقی و آسام) و غربی (شامل بنگال غربی و بیهار و اوریسا) تقسیم کرد[۱۵].

مسلمانان در بخش شرقی جمعیت بیشتری داشتند و هندوها در بخش غربی بیشتر بودند. با این وجود هندوها نگران از دست دادن قدرت اقتصادی و سیاسی خود بودند و به این سیاست اعتراض کردند. در نتیجه، درگیری بین هندوها و مسلمانان به وجود آمد و به شورش‌های خونینی تبدیل شد. از این رو، تحت فشار جمعیت هندوی بنگال غربی به بریتانیا، هر دو بخش در سال 1912 مجددا بهم پیوستند[۱۵]. نهضت استقلال طلبی هند که در دهه 1900 پدید آمده بود باعث شد تا مجمعی از مسلمانان هند در داکا تشکیل شد (1906م). این مجمع تصمیم گرفت حزب مسلمانان هند تاسیس شود. این حزب بعدها به نام "مسلم لیگ سراسر هند" مشهور شد. در نتیجه این درگیری‌ها، پادشاه انگلستان، جرج پنجم در 1911م تقسیم بنگال را لغو کرد و آسام به استان کمیسری تبدیل شد و پایتخت هند از کلکته به دهلی انتقال یافت. سرانجام بعد از استقلال هند از زیر یوغ بریتانیا و تقسیم شبه قاره هند به دو کشور هند و پاکستان (جون 1947م)، بنگال شرقی ایالتی از پاکستان محسوب شد[۱۶].

از آنجا که هدف اصلی گردانندگان این کمپانی، جامه عمل پوشاندن به مطامع سیاسی و کسب استیلای سیاسی در شبه قاره بود، آنان به تدریج با بهره گیری از اختلافات موجود و تشنج ضعف‌های اداری در بخش‌های مختلف قلمرو گسترده مغول، دامنه نفوذ خود را گسترش دادند. آن‌ها ابتدا در مدارس (بندر معروف جنوب هند) مستقر شدند و سپس به بنگال روی آوردند و شهر معروف و بندری کلکته را به صورت ستاد و پایگاه اصلی خویش در آوردند. پس از استقرار و کسب قدرت در کلکته به مصاف با نواب معروف بنگال یعنی سراج الدوله برخاستند.

با قتل سراج الدوله در بنگال، از سال 1757 تا 1858 میلادی، بنگال و سراسر شبه قاره را هیئت منتخب کمپانی هند شرقی اداره می‌کرد. کلکته در آن زمان پایتخت بود و علاوه بر وجود فرماندار کل، از جانب هیئت مدیره فرمانداران مختلفی برای ایالت‌های مختلف تعیین می‌شدند.

کلکته تا سال 1911 پایتخت شبه قاره باقی ماند و نماینده ملکه، فرماندار کل، در آنجا مستقر بود. به هنگام تاج گذاری «جرج پنجم» که در دهلی انجام گرفت، و با لغو تقسیم بنگال، پایتخت هند نیز از کلکته به دهلی انتقال یافت و استیلای سیاسی بریتانیا بر شبه قاره تا سال 1947 ادامه یافت. بدین ترتیب انگلیس به مدت 190 سال در سراسر شبه قاره حکمرانی کرد. البته در طول این مدت نا آرامی‌ها و اختلافات متعددی به وقوع پیوست. به طور متوسط در هر 25 سال نیروهای بریتانیا درگیر نیروی عظیم، انقلابی و استقلال طلب شبه قاره بودند[۱۷].

پس از شکل گیری پاکستان، محمد علی جناح سعی کرد تا زبان اردو را به بهانه اینکه زبان ملی مسلمانان شبه قاره است، رسمی‌ کند. قائداعظم محمدعلی جناح در سخنرانی خود که در گردهمایی‌های مردمی‌ در داکا در مارس 1948 میلادی ایراد کرد، تاکید کرد که چون پاکستان ملتی واحد است، فقط یک زبان رسمی‌ و آن هم اردو می‌تواند هویت این ملت را حفظ کند. با این نظریه، مسلمانان بنگالی به خصوص جامعه دانشجویان به شدت مخالفت کردند. آن‌ها معتقد بودند که هر دو زبان اردو و بنگالی باید زبان‌های رسمی‌ پاکستان باشند چرا که بیشتر مردم پاکستان، در بنـــگال شرقی زندگی و به زبان بنگالی تکلم می‌کردند. دولت تلاش‌های بسیاری انجام داد تا مبارزه‌های دانشجویی را ملهم از تحریکات هندویی و یا کمونیستی جلوه دهد، اما موفق نشد.

سرانجام دولت پاکستان ناگزیر از پذیرش خواسته آن‌ها شد و هر دو زبان اردو و بنگالی، زبان‌های رسمی‌ پاکستان شناخته شدند؛ هر چند ادامه مبارزه دانشجویی، منجر به حرکت منطقه‌ای قوی‌تری برای آزادی اقتصادی و خودمختاری شد. این حرکت در جریان انتخابات عمومی‌ که در سال 1952 میلادی در پاکستان شرقی برگزار شد، باعث شد تا قدرت را از دست مسلم لیگ خارج کند. وضع قانون ازدواج، دوبار بین سال‌های 1958 و 1969 نتوانست این جنبش را مهار کند.

نگرش استعماری سیاست‌مداران، دیوان‌سالاران، سرمایه‌داران و رهبران نظامی‌ پاکستان غربی احساسات منطقه‌ای را در شرق پاکستان به شدت تقویت می‌کردند. این نگرش منجر به زایش حس وطن گرایی ملی (ناسیونالیسم) در بنگلادش شد. در واقع ناسیونالیسم در بنگلادش دارای وجهی غیرمذهبی و مادی است. در طول چهل سال اخیر تغییری بنیادی در دیدگاه اجتماعی و سیاسی مسلمانان بنگالی وجود داشته است. در جریان سلطه بریتانیا، خصوصیت فرقه‌های هندو و مسلمان ویژگی اصلی و برجسته زندگی شبه قاره هند شده بود.

تا سال 1885، یعنی زمانی که کنگره ملی هند تأسیس شد، گروهی از سازمان‌های دولتی را رهبران هندو از جمله موسسه مستأجرین بنگالی (1837م)، مؤسسه هند بریتانیا (1837م)، مؤسسه میهن پرستان (1865م)، انجمن ملی (1870م) و چندین حزب دیگر، بنیان کردند. مسلمانان ارتباطی با آن مؤسسات نداشتند. رهبران هندو هیچ کوشش جدی برای جذب، حمایت و یا حس همدردی با مسلمانان به عمل نیاوردند. به اعتقاد رهبران هندو، این دوره ناسیونالیستی، که به معنای وحدت و اساس یکپارچگی و وحدت ملی در هندوستان بود، متأثر از مذهب هندو بوده است.

پیش از تشکیل پاکستان، محمد علی جناح، به عنوان فرمانده کل قوا برگزیده شد. وی در سخنرانی ریاست جمهوریش در 11 آگوست 1947 به وضوح تأکید کرد که پاکستان قرار نیست یک دولت مذهبی باشد. بنابر این به نظر می‌رسد که جناح به خوبی تشخیص داده بود که اگر قرار بود پاکستان حکومتی مدرن داشته باشد، اساس آن باید غیر مذهبی بوده و نباید به مذهب این اجازه داده شود که با سیاست ترکیب شود.

با مرگ جناح در سپتامبر 1948جانشینان وی در مواجهه با مشکلات گوناگونی که دولت تازه تأسیس با آن رو به رو شده بود، ناتوان بودند. ظاهرا وضعیت پاکستان متزلزل بود و شاید اوضاع این گونه نشان می‌داد. به هر حال، پس از تجزیه بنگال و پنجاب، میلیون‌ها پناهنده به خصوص از مرزهای ایالات شرقی و نیز از دیگر ایالات هند، به سوی پاکستان سرازیر شدند. مشکل بزرگ این بود که چگونه وضعیت زندگی را برای آنان فراهم کنند.

رهبران سیاسی پاکستان موفق نشدند با استفاده از تفاسیر سیاسی واقتصادی پایه‌هایی را که کشور بر آن اساس بنا شده بود، تشریح کنند؛ بنابراین مذهبی‌ها با تعابیر و تفاسیر خود پا به عرصه گذاشتند و این گونه استدلال کردندکه چون پاکستان در نتیجه جنبشی اسلامی‌ به وجود آمده، لذا فقط با گسترش حکومتی اسلامی‌ می‌تواند دیدگاه‌های منطقی خود را توجیه کند. از این رو با توسل به تاریخ و سنت اسلامی، معنا و ویژگی کاملاً جدیدی به مفهوم پاکستان دادند.

در 12 مارس 1949 در کراچی، مجلس قانون گذاری پاکستان قطعنامه‌ای راتصویب کرد که پاکستان را کشوری یاد می‌کند که در آن مسلمانان قادر خواهند بود که زندگی‌های فردی و جمعی خود را بر اساس تعالیم و دستورات اسلام، همان گونه که در قرآن وسنت ارائه شده است، تنظیم کنند[۱۸].

به دلیل اختلافات سیاسی در خصوص نحوه اداره امور پاکستان، طی سالهای 1947 تا 1956، مسائل جاری مملکت بر اساس قوانین و مقرراتی که پیش از تقسیم شبه قاره، تدوین شده بود، اداره می‌شد. در سال 1954، انتخابات مجلس ایالتی در بخش شرقی پاکستان برگزار شد.

فضل الحق بـــه کمـــک مولانا باشانی و کروردی دست به تشکیل جبهه متحدی به نام Jukta Front زدند که این ائتلاف با پیروزی چشمگیری بر حزب مسلم لیگ فائق آمد؛ در نتیجه فضل الحق کابینه بنگال را تشکیل داد. شیخ مجیب الرحمن از حزب عوامی‌ لیگ که یکی از وزرای جوان فضل الحق بود، در کابینه وی مشغول به کار شد.

در سال 1956به هنگام نخست وزیری چوهدوری محمد علی، اولین قانون اساسی پاکستان تصویب شد. در این هنگام فضل الحق سمت وزارت کشور دولت مرکزی را برعهده داشت و بدین ترتیب در 23 مارس 1956 پاکستان رسماً، «جمهوری اسلامی‌ پاکستان» نام گذاری شد.

در 31 مارس 1958، فضل الحق که حاکم بنگال بود، عطاء الرحمن خان را از سر وزیری خلع کرد و چندی بعد خود نیز براثر فشارهای اعضای حزب عوامی‌ لیگ مجبور به استعفا شد.

در 7 اکتبر 1959 اسکندر میرزا، قانون اساسی را ملغی کرد و ژنرال «ایوب خان» را، که ریاست ستاد مشترک ارتش را بر عهده داشت، به سمت حاکم نظامی‌ تعیین کرد. ایوب خان همه فعالیت‌های سیاسی را غیرقانونی اعلام کرد.

بیست روز پس از اعلام حالت فوق العاده، اسکند میرزا مجبور به استعفا شد و به لندن تبعید شد و محترمانه به آنجا رفت. بدین ترتیب ایوب خان حاکم نظامی، مصادر مسائل پاکستان را رسماً به عهده گرفت.

ایوب خان در واقع با یک کودتای بدون خونریزی قدرت را در دست گرفت. ایوب خان برای اداره مملکت علاوه بر تکیه گاه اصلی یعنی نیروهای مسلح، به افراد سیاسی نیز بها داد و سیستم جدیدی را به نام «دمکراسی پایه» ارائه کرد. بر اساس این سیستم، اعضای پارلمان و رئیس جمهور به طور غیر مستقیم انتخاب می‌شدند.

بر اساس طرح «دمکراسی پایه»، ایوب خان به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد و اکثر اعضای حزب مسلم لیگ از وی حمایت کردند. گروه اقلیت مسلم لیگ به رهبری خواجه ناظم الدین، مخالفان ایوب خان، در نقش گروه مخالف عمل کرد.

در کابینه ایوب خان، به طور مساوی وزرای دو بخش پاکستان حضور داشتند. وی در مقایسه با سایر رهبران پاکستان تا آن زمان، توجه بیشتری به مسائل بنگال می‌کرد. ایوب خان طرح‌های عظیمی‌ چون تأسیس فرودگاه بین المللی، ایجاد شهرک ایوب نگر (شیربنگلانگر فعلی)، ایستگاه راه آهن، پروژه هیدروالکتریک، کارخانه کودشیمیایی، کارخانه ذوب فلز و نظایر آن را در پاکستان شرقی (بنگلادش فعلی) انجام داد. وی از سال 1958 تا مارس 1969 (11سال) در پاکستان حکومت کرد.

در سپتامبر سال 1965 با شروع جنگ هند وپاکستان، زمینه‌های بیشتر تقسیم پاکستان فراهم آمد.

دولت هند در صدد ایجاد نفرت و کینه بیشتر، بین دو بخش از پاکستان به یکدیگر بود؛ آن‌ها با حمله نکردن به پاکستان شرقی و نیز با توجه به درخواست مجیب الرحمان برای کمک نظامی، با حمایت از وی، زمینه را برای تبلیغات ضد پاکستانی از جناح طرفداران هند درپاکستان شرقی فراهم کردند.

حفظ حاکمیت و حریم مرزها و دفاع از 70 میلیون نفوس پاکستان شرقی از وظایف دولت مرکزی بود، اما همان گونه که قبلاً اشاره شد، اختلافات سیاسی، ضعف بنیه اقتصادی پاکستان شرقی و از همه مهم تر، فاصله طولانی جغرافیایی بین دو بخش از پاکستان، همواره بخش شرقی را آسیب پذیر‌تر می‌کرد؛ از این هنگام رهبران عوامی‌ لیگ به تحریک حس ناسیونالیستی بنگالی‌ها پرداختند.

فقط 5 ماه پس از جنگ هندوستان و پاکستان، شیخ مجیب الرحمن طی جلسه‌ای در لاهور طرح معروف وتاریخی 6 ماده‌ای خود را بدین شکل عنوان کرد:

  1. دولت فدرال بر اساس انتخابات پارلمانی شکل گیرد؛
  2. اختیار کامل امور دفاع و خارجه به دولت فدرال واگذار شود؛
  3. انتخاب سیستم واحد پولی، چنان که بتوان از فرار سرمایه‌ها جلوگیری کرد؛
  4. اختیار سیاست مالی ومالیاتی بر عهده دولت فدرال باشد؛
  5. دو حساب جداگانه بانکی به منظور پس‌انداز درآمدهای ارزی گشایش یابد و دولت فدرال هدایت طرح‌های خارجی را بر عهده گیرد؛
  6. نیروهای ارتش و یا میلیشیا در دو دولت فدرال حضور داشته باشند و تربیت آنان و تقویت بنیه دفاعی بر عهده دو دولت فدرال باشد.

 طرح فوق عکس العمل‌های متفاوتی را به وجود آورد. در مارس 1966، ایوب خان دستور بازداشت مجیب‌الرحمن را صادر کرد. دستگیری مجیب در واقع اولین حرکت خصمانه ایوب علیه مجیب بود.

 در 7 ژوئن 1966 برای پیروی از مجیب الرحمن، اعتصاب عمومی‌ برپا شد و به تبع آن نیز روزنامه‌ها از این حرکت حمایت کردند. پیروزی شیخ مجیب‌الرحمن باعث شد که وی به محبوبیت بیشتری دست یابد و مردم نیز از انگیزه قوی‌تری برای مقابله با رژیم ایوب خان بهره‌مند شوند.

در پاکستان غربی، ذوالفقار علی بوتو (فعال سیاسی و سیاستمداری برجسته)، به مخالفت با ایوب خان برخاست. ظاهراً علت مخالفت وی با ایوب خان، عصبانیت و ناخشنودی وی از ایوب خان در برکنار کردن او از سمت وزارت خارجه پاکستان ذکر شده است.

 در 25 مارس 1969 به دنبال برکناری (ظاهراً استعفای) ایوب خان، یحیی خان زمام امور را در دست گرفت. درطول سالهای حکومت ایوب خان(69- 1958م)، مردم پاکستان در شرایط سخت دیکتاتوری نظامی‌ به سر می‌بردند. از نظر روانی یازده سال حکومت نظامیان در پاکستان انگیزه‌های کافی را برای بازگشت مجدد افراد سیاسی در مملکت داری در بین مردم ایجاد کرد.

یحیی خان به منظور درهم شکستن بحران سیاسی، وعده برگزاری انتخابات پارلمانی را در اولین فرصت ممکن داد؛ او همچنین به درخواست مجیب الرحمن در کنفرانس سیاسیون (RTC) مبنی بر یک رای برای یک نفر، موافقت کرد. وی به مردم پاکستان شرقی اطمینان داد که تبعیض و نابرابری را بین دو بخش از پاکستان از بین خواهد برد. به زودی فعالیت‌های سیاسی بار دیگر از ژانویه 1970 آزاد اعلام شد و مقرر شد که در دسامبر 1975 انتخابات سراسری برگزار شود.

یحیی خان بر این باور بود که مجیب الرحمن رویای نخست وزیر شدن پاکستان را در سردارد، به همین دلیل سعی می‌کرد از طریق پذیرش خواسته‌های حزب عوامی‌ لیگ که مجیب الرحمن رهبری آن را بر عهده داشت، وی را حفظ کند. در 30 مارس 1970 یعنی 3 ماه بعد از اعلام آزادی فعالیت‌های سیاسی، یحیی خان چارچوب شرایط انتخابات را اعلام کرد.

در بخش غربی پاکستان، حزب مردم (پیپلز پارتی) به رهبری ذوالفقار علی بوتو، 88 کرسی را به دست آورد و بدین ترتیب حزب عوامی‌ لیگ مجیب با احراز کرسی بیشتر، حزب اکثریت شناخته شد و به دنبال آن حزب عوامی‌ لیگ پاکستان در ردیف حزب اقلیت قرار گرفت. جنگ قدرت واختلافات اصلی رهبران دو حزب پاکستان ازهمین زمان آغاز شد[۱۹].

مجیب الرحمن علاوه بر بهره برداری از احساسات ملی بنگالی‌های مسلمان، به منظور اخذ آرای بیشتر، 10میلیون رای بی چون و چرای هندوان پاکستان شرقی را نیز ذخیره داشت؛ این به دلیل سیاست‌های طرفداری از هند و مواضع دوستانه حزب عوامی‌ لیگ به هندوستان بود.

یحیی خان در 26 مارس 1971، بار دیگر فعالیت‌های سیاسی را ممنوع اعلام کرد. وی عمل مجیب الرحمن مبنی بر همکاری نکردن با دولت نظامی‌ برای حل مسائل سیاسی پاکستان را به شدت تقبیح کرد و او را خائن نامید و حزب عوامی‌ لیگ را دشمن پاکستان شمرد. مجیب الرحمن در این هنگام توسط 50 تن از کماندوهای پاکستانی در محل اقامت خود دستگیر شد و به پاکستان غربی انتقال یافت.

دستگیری و کشتار استقلال طلبان بنگال در سه روز اول، تلفات فراوانی بر جای گذاشت. در 4 آوریل 1971 بر اثر کشتار بی رحمانه و جو ترور، داکا به صورت شهر مردگان در آمد. در چیتاگنگ، بنگالی‌های ارتش پاکستان علیه پاکستانی‌ها به قیام برخاستند.

ضیاء الرحمن (که بعدها در سال 1975 م طی کودتای نظامی‌ رئیس جمهور بنگلادش گردید)، رهبری مردم را بر عهده گرفت[۲۰]؛ در نتیجه افراد تحت فرماندهی وی برای نخستین بار در چیتاگنگ، اعلام استقلال کردند (28 مارس 1971).

از سوی دیگر، تعدادی از رهبران عوامی‌ لیگ با استفاده از موقعیت دهکده مرزی بوپاناتولا در بخش کوشتیا گرد هم آمدند (این دهکده به دور از نفوذ نظامیان پاکستان بود). رهبران عوامی‌ لیگ در این محل دست به تشکیل نخستین دولت در تبعید زدند و از میان خود، مجیب الرحمن را که در زندان بسر می‌برد، غیابی، رئیس جمهور در تبعید برگزیدند. مجیب الرحمن در 10 ژانویه 1972 آزاد شد و به داکا بازگشت و پس از دو روز، ریاست جمهوری را به چوهدوری واگذار کرد و خود پست نخست وزیری را عهده دار شد. سید نذرالاسلام، کفیل رئیس جمهور، تاج الدین احمد را نخست وزیر و چند نفر دیگر را وزیر انتخاب کرد. این دهکده پس از استقلال بنگلادش، «مجیب نگر» نام گرفت و آن‌ها قانون اساسی را بر اساس چهار رکن ناسیونالیسم، سوسیالیسم، سکولاریسم و دموکراسی تصویب کردند.

 دولت هند بلافاصله این دولت را شناسایی کرد و به همین منظور دفتری را در کلکته برای هدایت رهبری سیاسی این دولت در اختیار آن‌ها قرار داد. هندی‌ها به خاطر کینه تاریخی از پاکستان و به لحاظ اینکه مخالف تقسیم شبه قاره بودند، از این فرصت طلایی حداکثر بهره برداری را کردند. دولتمردان هند و رهبران حزب کنگره به این امید به پذیرش تقسیم شبه قاره و ایجاد پاکستان تن در دادند که پس از مدتی پاکستان تجزیه و نهایتاً به سرزمین اصلی که هندوها آن را Akhand Bharat «هند بزرگ» می‌نامند، خواهد پیوست. با توجه به سوابق فوق، دولت ایندیرا گاندی به استقلال طلبان کمک و مساعدت فراوانی کرد[۲۱].

شخصیت‌های مؤثر سیاسی، اجتماعی، علمی‌ و فرهنگی معاصر

تیتو میر

تیتو میر، برگرفته از sritiochetona، قابل بازیابی از https://sritiochetona.org/titumir-freedom-fighter-or-islamic-zealot-heroor-terrorist/

یکی از چهره‌های سرشناس و مبارز در بنگلادش تیتومیر(1782-1831) است که در دوره خود رهبری روستائیان و کشاورزان را در مقابل ظلم وستم زمینداران و مالکان بزرگ و سلطه بریتانیا در منطقه بر عهده داشت؛ وی آنان را به مسائل دینی و اجتماعی و سیاسی خودشان آگاه می‌کرد.

نام واقعی تیتو میر، «سید میر نثار علی» بود. ایشان در سال 1782 میلادی در روستای چاندپور از توابع بشیرت (Bashirhat) در بنگال غربی به دنیا آمد. نام پدر او سید میرحسن علی و نام مادرش عابده رقیه خاتون بود.

خانواده تیتومیر از نسل حضرت علی (ع) هستند و اجداد او خود را منسوب به «شهادت علی» می‌دانند که برای تبلیغ اسلام، از عربستان به سرزمین بنگال مهاجرت کرد. سید عبدالله فرزند شهادت علی از طرف پادشاه وقت هند، رئیس قضات منطقه جعفر پور شد و از وی لقب «میرانصاف» را گرفت. از آن پس فرزندان شهادت علی، القاب ارثی پدری را با عناوین «سید» و «میر» استفاده کردند.

تیتومیر پس از تحصیلات خود در مکتب و سپس در مدرسه توانست سه زبان بنگالی، عربی و فارسی را به خوبی یاد بگیرد. وی درادبیات عربی و زبان فارسی تسلط و استعداد و نبوغ بسیاری داشت. تیتومیر ضمن توانایی درقدرت ذهنی و فکری، از نظر جسمی‌ نیز فرد توانایی بود؛ وی در ورزش کشتی و ژیمناستیک توانایی خوبی داشت. تیتومیر در سال 1822 میلادی به مناسک حج مشرف شد و از نزدیک با سید احمد بریلوی از رهبران انقلابی آشنا شد و روابط خود را با وی استمرار بخشید. او پس از بازگشت از مکه مکرمه، حجم تبلیغات و سخنرانی‌های دینی خود را برای هدایت و ارشاد مردم و آشنایی آنان از وضع موجود گسترش داد؛ او مردم را به پرهیز از بدعت و شرک و روی آوردن به دستورات محکم الهی دعوت کرد.

دراین زمان نزاع و درگیری میان او و زمینداران و مالکان هندو به نام «کریشنادوارای» از منطقه «پورا» که سعی داشتند مالیات‌های بیشتری از مسلمانان بگیرند، درگرفت. تیتومیر برای مقابله با آنان و نیروهای بریتانیا، تشکلات نظامی‌روستاییان راایجاد و شروع به آموزش نظامی‌ و رزم‌های بومی‌ به آن‌ها کرد. شاگرد و برادر زاده او غلام معصوم مسئولیت سازماندهی و فرماندهی این آموزش‌ها را از سوی تیتومیر عهده دار شد. در این هنگام هندوها با کمک نیروهای بریتانیا سعی جدی داشتند تا مقاومت آنان را از میان برداشته و نیروهای آنان را پراکنده کنند. درگیری و جنگ بالا گرفت و در همین زمان تیتومیر شکایت نامه‌ای را برای حکومت کمپانی هندشرقی فرستاد، اما حاصلی نداشت.

کشتی‌های بریتانیا در سال 1831 م به نیروهای تیتومیر از طریق توپخانه حمله کردند و خسارات سنگینی به آنان وارد آوردند. جنگی نابرابر بوقوع پیوست و حدود 350 مجاهد به همراه غلام معصوم دستگیر شدند. غلام معصوم محکوم به مرگ شد و 140 نفر دیگر از اسیران محکوم به زندان شدند. تیتومیر از چهره‌های بسیار بنام این سرزمین است که تلاش‌های فراوانی برای راهنمایی وهدایت مسلمانان و همچنین مقابله با نیروهای بریتانیا داشته است.

عزیز عبدالله (خان بهادر)

خان بهادر، قابل بازیابی از https://www.ahsaniamohilamission.com/khan-bahadur-ahsanullah-r/

عزیز عبدالله خان بهادر (1863 - 1926 )کارشناس مسائل آموزشی، نویسنده و یکی از فعالان امور اجتماعی بود. وی در فنی (Feni) نواخالی از مناطق تحت پوشش شهر چیتاگنگ به دنیا آمد. نام پدر او امجد علی بود. وی در سال 1886 از کالج داکا فارغ التحصیل شد و در همان سال به عنوان معلم در بخش آموزش ایالتی مشغول به کار شد.

عزیز عبدال یا عبدالعزیز خیلی زود به اهمیت آموزش و توسعه آن درمیان مسلمانان پی برد. او در سال 1883 زمانی که دانشجو بود، کتابی با نام Dhaka Muslim Friends Conference منتشر کرد که در آن سعی داشت تا به موضوعاتی برای آموزش مخصوص زنان و دختران در روستاها بپردازد. پس از این که وی وارد عرصه زندگی حرفه‌ای خود شد، ابتدا کتابی را با عنوان «مسلمانان شیکسا صبا» (Muslim Education Society) در شهر چیتاگنگ به چاپ رساند. هدف وی از چاپ این اثر افزایش سطح آگاهی اجتماعی مسلمانان و توجه آنان به اهمیت آموزش بود.

عبدالعزیز چندین مرکز فرهنگی آموزشی ازجمله دانشکده اسلامی‌ به نام «ویکتوریا»، کتابخانه کبیرالدین و اتاق مطالعه اسلامی‌ برای مرام شهر چیتاگنگ در نواحی نواخالی تاسیس کرد (1896). وی در زمینه ادبیات نیز کتاب مرثیه را نوشت. پس از مرگ او، استاد وی عبیدالله ال عبیدی سهروردی (86- 1832)، کتاب عبیدولوژی را به یاد او نوشت. از دیگر آثار منظوم او کتاب کاویتاکالیکا (Kavita Kalika) (1885م) است که بر جای مانده است.

قاضی نـــذر الاسلام شاعـــر ملی بنگلادش نیز به هنگام سفر به شهر چیتاگنگ، به دیدار او رفت و لحظاتی را با او سپری کرد. همچنین بعد از ارتحال وی مرثیه‌ای با نام «بنگلار عزیز» (عزیز بنگل) به یاد بود او چاپ کرد. دولت بریتانیا نیز به منظور ارج نهادن به خدمات آموزشی واجتماعی وی، لقب «خان بهادر» را به او اعطا کرد.

قاضی نذرالاسلام

نذر الاسلام، شاعر ملی بنگال از جمله شاعرانی است که اشعار او موجب تعهد و آزادگی است. اگر چه نغمه آزادی او بارها به اسارت وی می‌انجامید و سلطه گران او را به بند می‌کشیدند و زندانی می‌کردند، اما سرودهای آزادی سرزمین هند را پیوسته سر می‌داد و مردم را به آزادگی و رهایی از چنگال استعمارگران دعوت می‌کرد.

قاضی نذرالاسلام، برگرفته از gaurilankeshnews، قابل بازیابی از https://gaurilankeshnews.com/the-neglect-of-kazi-nazrul-islam/

آشنایی نذرالاسلام با شعر حافظ شیرازی و مطالعه و ترجمه آن و همچنین به کارگیری اوزان، الفاظ و مضامین و مفاهیم آن اشعار، شعر او را به فضایی برتر سوق داد. این ویژگی، عشق و عرفان را نیز با دیگر ویژگی‌ها آمیخت و اندیشه‌های آن عارف و شاعر بزرگ پارسی برجان و دل او اثر کرد و سخن وی را رنگی تازه داد. این تفکر و بینش، در اشعار غیر فارسی نمود کمتری داشت. استفاده از اندیشه‌های خیام و مولانا جلال الدین رومی‌ و. .. نیز جای خود دارد.

ویژگی دیگر نذر الاسلام آن است که خود به بهره وری از اندیشه‌های شاعران فارسی گوی همچون حافظ و خیام، معترف است و آشنایی با آن بزرگان را سبب دگرگونی اندیشه خویش می‌داند. در حالی که بسیاری از دیگر شاعران جهان از اندیشه‌های بزرگ شاعران و عارفان زبان وایرانی استفاده کرده و دم بر نیاورده‌اند؛ این انصاف او نیز بیانگر شخصیت آزاده و مستقل این شاعر بزرگ سرزمین بنگال است.

قاضی نذر الاسلام شاعر ملی بنگلادش بیشتر به نام شاعر حماسه آفرین و شورشگر معروف است. او بعد از تاگور بزرگ‌ترین نابغه در شعر و ادبیات بنگلا است. قاضی نذر الاسلام علاوه بر سرودن اشعار بی شمار، بیش از سه هزار سرود موزون نوشته و آهنگ آن را نیز خودش نواخته است؛ بدین علت بعضی از پژوهشگران او را به نام «شاعر بلبل» نامیده‌اند.

وی علاوه بر زبان‌های بنگلا و انگلیسی، با زبان‌های عربی، فارسی، اردو، هندی و سنسکریت آشنایی کافی داشت. قاضی نذر الاسلام رباعیات شمس الدین محمد حافظ شیرازی، رباعیات عمر خیام و خیلی از غزل‌های دیوان حافظ را به زبان بنگلا ترجمه کرده و این زبان را غنی ساخته است. او در 24 ماه مه سال 1899 در قریه چوروسیا از توابع شهرستان آسانسول در استان «بوردومان» بنگال غربی متولد شد و در 29 آگوست 1976 م روز یکشنبه ساعت 10:10 صبح در بیمارستان پی جی داکا در گذشت. پیکر او را در جوار مسجد دانشگاه داکا به خاک سپردند[۲۲].

سایر شخصیت‌های بنگلادش

در 1906 م مسلمانان «مسلم لیگ» یا «حزب مسلمانان» را در لکهنو تأسیس کردند تا مدافع حقوق مسلمانان در شبه قاره باشد. در این زمان دو نظریه متفاوت در میان مسلمانان مطرح بود:

  1. تشکیل بنگال متحد و مستقل که «سهروردی» پشتیبان چنین عقیده‌ای بود؛
  2. تقسیم شبه قاره به دو کشور هند و پاکستان که بنگال شرقی قسمتی از پاکستان را تشکیل می‌داد.

به عبارت دیگر، تقسیم شبه قاره به دو کشور مسلمان و هندو، نظریه‌ای بود که از طرف محمد علی جناح مطرح شد. این دیدگاه‌ها، زمانی مطرح می‌شد که مبارزات در شبه قاره هند علیه بریتانیا بالا گرفته بود و مردم این سرزمین یکپارچه خواهان استقلال و لغو حکومت استعماری بریتانیا بودند. مبارزات طولانی مسلمانان و هندوها به رهبری محمدعلی جناح و مهاتما گاندی و جواهر لعل نهرو و دیگر رهبران استقلال طلب شبه قاره سرانجام منجر به استقلال شبه قاره هند از حکومت استعماری بریتانیا شد. در 1947 شبه قاره هند به دو کشور هند و پاکستان تقسیم شد. بنگال شرقی از هند جدا شد و به منزله بخش شرقی جزو کشور جدیدالتاسیس پاکستان محسوب شد. محمد علی جناح فرماندار کل پاکستان شد و لیاقت علی خان دبیر حزب مسلم لیگ به نخست وزیری پاکستان منصوب شد.

سرانجام، همچنان که گفتیم، ناسیونالیسم بنگالی بر احساسات مذهبی مسلمانان پاکستان شرقی غلبه کرد و مردم این سرزمین خواهان جدایی از پاکستان شدند. بعضی شخصیت‌ها در انجام این اتفاق نقش اصلی و اساسی داشته‌اند که در اینجا به شرح نقش آن‌ها در تحولات بنگلادش اشاره می‌کنیم.

در انتخابات ایالتی 8 مارس 1954 بنگال، جبهه متحده، که از احزاب مخالف حکومت مرکزی تشکیل شده بود، اکثر کرسی‌های مجلس قانون گذاری ایالتی را به دست آورد و مسلم لیگ شکست سختی خورد. این پیروزی تمایل بنگالی‌ها را به خودمختاری ایالتی نشان می‌داد.

حکومت جبهه متحده به ریاست فضل الحق تشکیل شد و با اوج‌گیری اختلافات میان بنگالی‌ها وغیر بنگالی‌های پاکستان شرقی، دولت مرکزی حکومت این جبهه را منحل اعلام کرد و پاکستان شرقی زیر نظر فرماندار کل سرلشگر اسکندر میرزا، وزیر دفاع حکومت مرکزی قرار گرفت. در سال 1956 اولین قانون اساسی پاکستان لغو شد و در سال 1962 ایوب خان برای جلوگیری از توسعه نارضایتی‌ها، حکومت نظامی‌ را لغو و دومین قانون اساسی را وضع کرد. در سال 1964 تعدادی از رهبران سیاسی پاکستان شرقی از زندان آزاد شدند.

شیخ مجیب الرحمن

همچنان که در مبحث پیش و در ضمن شرح تحولات سیاسی معاصر بنگلادش اشاره کردیم، شیخ مجیب الرحمن یکی از رهبران معروف و مؤثر پاکستان شرقی بود که خواهان خود مختاری محلی این سرزمین بود و در دیدار با ایوب خان این تقاضا را مطرح کرد، اما پس از بازگشت به داکا دستگیر شد. وی در سال 1968 از زندان آزادشد؛ ولی به اتهام همکاری با هند در براندازی حکومت پاکستان مجددا دستگیر شد. این جریان به نام توطئه «آگرثالا» معروف شد.

در 1970 تحریم احزاب سیاسی لغو شد. در انتخاباتی که در دسامبر 1970 انجام شد، حزب عوامی‌ از شرق به رهبری مجیب الرحمن اکثریت کرسی‌های قانون گذاری را به دست آورد؛ همچنین حزب مردم به رهبری بوتو، در جناح غرب پیروز شد[۲۳].

15 مارس مجیب الرحمن حکومت ایالتی را به دست آورد اما مردم بنگال خواهان استقلال کامل ایالت خودشده بودند، لذا مبارزه را آغاز کردند و نیروی آزادی بخش یا «موکتی باهینی» را تشکیل دادند. این نیرو با اشغال ایستگاه رادیویی کوچکی، استقلال بنگلادش را اعلام کرد. در 26 مارس مجیب الرحمن از طرف حزب، رئیس جمهوری موقت انتخاب شد.

سرانجام کودتاچیان وی را به همراه خانواده، در 9 اوت 1975 به طرز فجیعی به قتل رساندند[۲۴].

ضیاء الرحمن

ژنرال ضیاءالرحمن از دیگر شخصیت‌های موثر در عرصه سیاست پاکستان است که در آوریل 1977 رئیس جمهور شد. وی قانون اساسی را اصلاح کرد و اسلام را جایگزین سکولاریسم، یعنی اولین اصل قانون اساسی، ساخت. ضیاءالرحمن در ژوئن 1978 در اولین انتخابات مستقیم ریاست جمهوری پیروز شد و شورای وزیران را تشکیل داد و آن را جایگزین شورای مشاوران کرد. سرانجام وی نیز در کودتایی نظامی‌ که ژنرال محمد عبدالمنظور، فرمانده‌ای نظامی، انجام داد در 30 ماه مه 1981 به قتل رسید.

شیخ فضل الحق مانی

شیخ فضل الحق مانی، قابل بازیابی از https://www.daily-bangladesh.com/english/national/89637

شیخ فضل الحق مانی(1970- 1939م)، یکی دیگر از چهره‌های سیاسی بود که در نویسندگی و روزنامه نگاری نیز بسیار فعال بود. وی در چهارم دسامبر 1939 میلادی در روستای تانگی پارا (Tungipar) از ناحیه گوپال گنج (Gopalganj) به دنیا آمد.

وی لیسانس خود را در سال 1958 از کالج BM در باریسال و در سال 1960 مدرک فوق لیسانس خود را در ادبیات بنگلا گرفت؛ وی در سال 1962 موفق به اخذ درجه عالی در رشته حقوق از دانشگاه داکا شد.

مبارزات سیاسی او از زمان دانشجویی شروع شد. او در سال‌های 1960 تا 1963 سمت دبیرکل اتحادیه دانشجویان را بر عهده داشت. وی در سال 1962 دستگیر و برای شش ماه روانه زندان شد؛ سپس هدایت تظاهرات علیه گزارش کمیسیون آموزش را عهده دار شد. دانشگاه سعی داشت تا اعتبار مدرک تحصیلی او را لغو کند، اما وی به داکا شکایت کرد و دادگاه رای به نفع شیخ فضل الحق داد. شیخ فضل الحق مانی، مجدداً، در سال 1965 در تظاهرات آرام عمومی‌ دستگیر شد و برای یک سال و نیم زندانی شد، ولی سرانجام به هنگام قیام عمومی‌ مردم از زندان آزاد شد.

او اولین هفته نامه بنگالی به نام «بنگلاربانی» در 11 ژانویه 1970 به چاپ رساند. وی شخصاً سردبیری آن را به عهده داشت. او برای تشکل مجیب باهینی (Mujib Bahini) پیش قدم شد و در جایگاه رئیس باهینی، نیروی‌های پراکنده در سطح شهرهای داکا، کومیلا، نواخالی، سیلهت، چیتاگنگ و ناحیه چیتاگنگ تپه‌ای (قبایلی) را هدایت و ساماندهی کرد.

پس از پیروزی نهضت آزادی بخش بنگلادش، مجله هفتگی او به نام بنگلارمانی در 21 فوریه 1972 م تبدیل به روزنامه شهر شد و خود او سردبیری آن را بر عهده گرفت. او همچنین نشریه هفتگی «سینما» را در 23 آگوست 1973 و روزنامه انگلیسی Bangladesh در 7 جون 1974 به سردبیری خود منتشر کرد. او منشی یکی از کمیته‌های مرکزی بنگلادش به نام (BAKSAL)(Bangladesh krishak sramik Awami league) در 1975 بود. مجموعه داستانهای کوتاه بنگالی او به نام بریتا (Britta) برای اولین بار در سال 1969 منتشر شد. سرانجام گروه نظامی‌ غیردولتی‌ای در 15 آگوست 1975 وی را ترور کرد.

خانم خالده ضیاء

خالده ضیا، برگرفته از pakvoter، قابل بازیابی از https://pakvoter.org/wie/women-leaders/khaleda-zia/

خانم خالده ضیاء (1945م - )در سه دوره، ابتدا در سال 1991 و سپس در سال 1996 و بار سوم در سال 2001 نخست وزیر بنگلادش شد. وی رئیس حزب ناسیونالیست بنگلادش (Bangladesh Nationalist Party) است. خالده ضیاء در 15 آگوست 1945 در شهر دیناجپور به دنیا آمد. پدر او اسکندر ماجمدار، از روستای قول قاضی تانه، از توابع ناحیه فنی (Feni)، یکی از تجار بزرگ بود. او پس از جدایی هند از پاکستان در سال 1947، دفتر تجارت چای خود را از منطقه جالپای گوری هند به دیناجپور انتقال داد.

خانم خالده ضیاء در سال 1960 وارد دانشگاه دیناجپور شد و در همان سال با فرمانده ضیاء الرحمن، کسی که بعدها رئیس جمهور بنگلادش شد، ازدواج کرد. خالده ضیاء تا سال 1965 به تحصیلات خود در کالج «سورندرانات» (Surendranath) در دیناجپور تا هنگام سفر به پاکستان غربی (پاکستان فعلی) و پیوستن به همسرش، ادامه داد. در اوایل جنگ آزادیبخش در مارس 1971 استقلال کشور خود را از طریق ایستگاه رادیویی اعلام کرد؛ ولی به زودی دستگیر و تبعید و زندانی شد. وی پس از پیروزی مردم و استقلال بنگلادش در 16 دسامبر 1971، از زندان آزاد شد.

پس ازاینکه همسر او، ضیاء الرحمن، رئیس جمهور وقت کشور تازه استقلال یافته بنگلادش در 30 می‌ 1981 به طور وحشیانه‌ای ترور و به قتل رسید، حزب ملی گرای بنگلادش (BNP) با بحران جدیدی روبرو شد.

رئیس جدید حزب عبدالستار، که سمت رئیس جمهور جدید بنگلادش را به طور موقت عهده دار بود، بعد از کودتای نظامی‌ ژنرال حسین محمد ارشاد، در 24 مارس 1982، اعدام شد. در این هنگام رهبران بسیاری از حزب ملی گرای بنگلادش (BNP) به دولت نظامی‌ وقت پیوستند. خانم خالده ضیاء در 10 می‌ 1984 نایب رئیس حزب BNP انتخاب شد و در انتخابات بعدی رئیس حزب شد. وی در 20 مارس 1991، اولین نخست وزیر زن در بنگلادش برگزیده شد. سپس در 15 فوریه 1996 برای دومین بار موفق به کسب مقام نخست وزیری شد[۲۵].

بین سال‌های 1996تا 2001 میلادی که دوره نخست وزیری خانم شیخ حسینه، رهبر حزب عوامی‌لیگ بود، خانم خالده ضیاء حوزه فعالیت خود را توسعه داد و سرانجام برای سومین بار در اول اکتبر 2001 میلادی مجدداً حزب وی در انتخابات موفق شد و او برای بار سوم نخست وزیر شد.

خانم شیخ حسینه

خانم شیخ حسینه (تولد 1947م)فرزند شیخ مجیب الرحمن، در 28 سپتامبر 1947 در خانه مادری در تانگی پارا، از ناحیه گوپال گنج، به دنیا آمد. وی بزرگ‌ترین فرزند از میان پنج فرزند مجیب الرحمن است. مشی سیاسی او و تلاش‌های مداوم در راه استقلال بنگلادش و حمایت گسترده از هندو‌های بنگلا، باعث پیروزی حزب وی شد. برهمین اساس وی توانست در سالهای1996 تا 2001، عنوان نخست وزیری بنگلادش را از آن خود کند.

وی دوران دبیرستان را در مدرسه دخترانه عظیم پور، در سال 1965 به پایان رسانید؛ سپس تحصیلات عالی خود را در کالج دولتی بدرالنسا از سال 1967 ادامه داد و در 1973 از دانشگاه داکا فارغ التحصیل شد. خانم شیخ حسینه درکالج عضو فعال اتحادیه دانشجویان بود و بین سال‌های1966 و 1997 نایب رئیس اتحادیه دانشجویان شد. سپس در سال 1968 میلادی با دکتر ام‌ای واجد میا، دانشمند علوم هستی، ازدواج کرد. شیخ حسینه به طور رسمی‌ فعالیت رسمی‌ خود را در جایگاه رهبر حزب عوامی‌ لیگ پس از ترور پدر، شیخ مجیب الرحمن، آغاز کرد.

زمانی که خانم شیخ حسینه با همسر خود در دهلی نو به سر می‌برد، توانست رئیس حزب عوامی‌ لیگ در سال 1981شود و این مسئولیت را ادامه داد و هنوز در این مقام فعالیت دارد. تلاش‌های فراوان سیاسی و ائتلاف وی با بعضی از احزاب، موجب پیروزی حزب او در انتخابات 1996 شد و سرانجام در 23 جون 1996 به نخست وزیری رسید[۲۶].

خانم شیخ حسینه مؤلف چندین کتاب مانند اوراتوکایی کنو (Ora tokaikeno) (1988)، بنگلادشی سورا تانترر جانما (Bangladeshey svairatantrer janma) (1993)، و چندین کتاب دیگر می‌باشد[۲۷].

چوهدوری (نواب) نواب علی

نواب علی( 1863 - 1929) یکی از زمین داران ومالکان بزرگ و از فعالان اجتماعی و سیاست مداران عصر خود بوده است. وی در سال 1863 در خانه پدری (خان بهادر محمدعلی خان چوهدوری) در ناتور (Natore) به دنیا آمد. پدر او یکی از زمین داران بزرگ در دانباری (Dhanbari)، در ناحیه تانگایل (Tangail) بود. نواب علی تحصیلات خود را در مدارس و دانشگاه‌های کلکته در رشته زبان‌های انگلیسی، اردو، عربی و فارسی به انجام رساند.

وی در ابتدای دوره زندگی پرتلاش خود قاضی شهر ممیسنگ شد و سپس به عنوان کمیسر پلیس شهر و عضو کمیسیون ناحیه شهر ممسینگ انتخاب شد. در بین سال‌های 1906 تا 1911 و 1912 تا 1920 عضو مجلس بنگال غربی شد. وی در فاصله سال‌های 1921 تا 1923، پس از اصلاح مجلس، مجدداً اولین وزیر شد. وی در سال 1925 در سمت مشاور هیأت اجرایی دولت منصوب و مشغول کار شد و در همان سال نیز نایب رئیس مجلس مقننه شد. بین سال‌های 1925تا 1929 نیز پست‌های وزارتی مختلفی از جمله حج، جنگل بانی، کشاورزی، بهداشت، مالیات و غیره را عهده دار بود.

نواب علی در طول زندگی خود به کشورهای زیادی سفر کرد و از نزدیک با فرهنگ و آیین و ادیان مختلف آشنا شد. همچنین وی در تأسیس دانشگاه داکا (1921) همکاری و سهم عمده‌ای داشته است. وی در انجام کارهای عام المنفعه پیش قدم بود و پیوسته تلاش می‌کرد، از جمله اینکه در سال 1906 حدود 35 هزار تاکا برای تأسیس «تالار محمدان» به منظور اقامت و اسکان دانشجویان مسلمان در داکا کالج اهداء کرد؛ برای تأسیس و راه‌اندازی چندین خوابگاه برای دانشجویان و کالج‌های مختلف داکا، کلکته و ممیسنگ اقدام کرد؛ در سال 1922 م مبلغ 16000 تاکا برای بورسیه و کمک تحصیلی به دانشجویان مسلمان بخش مطالعات اسلامی‌ و سایر بخش‌ها اهداء کرد. به همین دلیل در میان مردم به عنوان چهره‌ای فرهنگی و خیر شهرت داشت. در سال 1906 لقب «خان بهادر» را گرفت و نیز دولت بریتانیا عنوان «نواب بهادر» را در سال 1911 به وی اهدا کرد. سرانجام در روز چهارشنبه 17 آپریل 1929 در محل اقامت خود یعنی «ادن کاستل» (Eden custle) در «دارجیلینگ»، در سن 66 سالگی در گذشت و جسد وی را در خانه روستایی وی در دانباری دفن کردند.

قاضی مطهر حسین (شاعر و نویسنده)

وی در سال 1897 در ناحیه کوشتیای بنگلادش به دنیا آمد. قاضی مطهر حسین در سال 1921 از دانشگاه کلکته هند مدرک فوق لیسانس فیزیک گرفت و در همان سال در دانشگاه مربی شد. وی از کودکی به ادبیات و فرهنگ علاقه خاصی داشت. از بهترین اشعار وی، شعری است به نام «رفت و آمد». نخستین مقاله وی راجع به علوم بود و از معروف‌ترین مقاله‌هایی که توجه اهل ادب را جلب کرد، در خصوص شاعر بزرگ بنگال «رابیندرانات تاگور» و شاعر ملی بنگلادش «قاضی نذرالاسلام» بود.

قاضی مطهر حسین نظریه‌های مفیدی در رابطه با نگارش زبان بنگالی ارائه کردکه دانشگاه داکا آن‌ها را تایید کرد. وی در سال 1981 دار فانی را وداع گفت[۲۸].

پروفسور منصورالدین

پروفسور منصورالدین، ادیب، شاعر، نویسنده، محقق و صوفی مشهور بنگلادش است. وی در سال 1904 در یکی از روستاهای شهر پابنا متولد شد. پس از پایان تحصیلات دوره متوسطه، وارد دانشگاه راجشاهی شد و پس از دریافت درجه لیسانس، راهی دانشگاه کلکته شد؛ وی در سال 1928 موفق به اخذ درجه فوق لیسانس با رتبه اول در ادبیات بنگالی شد و به کار تدریس پرداخت.

وی در کنار شغل معلمی، علاقه فراوانی به جمع آوری آوازهای محلی و فولکوریک داشت و در این خصوص مقاله‌های بسیاری نوشت. در سال‌های 1940 تا 1944، در کالج راجشاهی به تدریس ادبیات پرداخت و بعد از آن در کالج دولتی سیلهت مشغول شد. وی در سال 1952 م سردبیر مجله ماهانه «ماه نو» شد. در همان سال در سمیناری فرهنگی و فولکوریک در لندن شرکت کرد. سپس در داکا کالج مشغول تدریس شد و تا زمان بازنشستگی به این شغل اشتغال داشت. پس از بازنشستگی کارهای تحقیقاتی خود را در زمینه‌های مختلف شعر، داستان و آوازهای فولکوریک ادامه داد؛ حاصل تحقیقات او حدود 50 جلد کتابی است که از وی به یادگار مانده است.

از کارهای بزرگ تحقیقاتی پروفسور منصورالدین، جمع آوری دست آورد مسلمانان در زمینه ادبیات بنگالی است که در دو جلد به چاپ رسیده است. در کنار این کار مهم، به گردآوری آواز‌های محلی و اشعار صوفیان مسلمان و هندو پرداخت. تلاش اخیر حدود 23 سال از عمر وی را به خود اختصاص داد و حاصل آن در 8 جلد کتاب به چاپ رسید که باعث شهرت فوق العاده وی شد.

وی در سال 1965 اولین جایزه ادبی خود را در «بنگلا آکادمی» دریافت کرد. همچنین در سال 1983 دومین جایزه ادبی به وی تعلق گرفت. پروفسور منصور الدین یکی از افراد نزدیک به رابیندرانات تاگور بود. تاگور به دلیل این دوستی مقدمه مفصلی برکتاب 8 جلدی‌هارمونی وی نوشت. یکی از کتاب‌های چاپ شده منصور الدین در باره «شعرای ایران» و به همین نام است. در این کتاب وی شرح حال حدود 28 تن از شعرای مشهور ایران را جمع آوری و به تحقیق درباره سبک شعری آنان پرداخته است. این کتاب با شرح حال فردوسی شروع شده و سپس به بررسی آثار واحوال و اشعار سعدی، حافظ، عمر خیام و دیگر شاعران توانمند کلاسیک ایران پرداخته است. می‌توان گفت این اثر در نوع خود در زبان بنگلا بی نظیر است و محققان و دانشگاهیان از این کتاب مرجع استفاده می‌کنند. پروفسور منصور الدین در سمینار هشتصدمین سالگرد تولد سعدی که رایزنی فرهنگی در سال 1364 برگزار کرد، مهمان خصوصی بود و سخنرانی کرد. وی در روز شنبه 28/6/ 1366 به علت نارسایی قلبی، در بیمارستان داکا، در سن 84 سالگی بدرود حیات گفت.

فرخ احمد

از برجسته‌ترین شعرا و نویسندگان معاصر در ادبیات بنگالی، فرخ احمد(1918 تا 1974) است. اگر چه وی در ابتدای فعالیت‌های شعری خود گرایش به مادیگری داشت، پس از دورانی کوتاه به بیان اشعار معنوی و اسلامی‌ توجه خاصی نشان داد.

اشعار و نوشته‌های فرخ احمد بیشتر متوجه استعمار انگلیس بود. از معروف‌ترین آثار وی، «نافله حاتم»، «حاتم طائی»، «سراج منیر»، «کشیشان هفت دریا» و دیوان اشعار وی را می‌توان نام برد. «شعر لاش» فرخ احمد از بهترین شعرهای اوست که علیه سرمایه دار و سرمایه داری سروده است. وی در سال 1918 در شهر داکا به دنیا آمد و در سال 1974 چشم از جهان فرو بست[۲۹].

منیرالدین یوسف

محمد منیرالدین یوسف (1919 تا 1987)، شاعر، ادیب و متفکر معروف بنگلادش در سال 1919، در شهر کیشور گنج و در خانواده محترم و بزرگی متولد گردید. وی پس از گذراندن مراحل مختلف تحصیلی در رشته ادبیات بنگالی فارغ التحصیل شد. به علت علاقه‌ای که به زبان فارسی و شعر داشت، تحقیقات خود را در این زمینه آغاز کرد و از خود آثار فراوانی بر جای گذاشت. از وی حدود 25 کتاب چاپی و غیره چاپی به یادگار مانده است، مانند ترجمه اشعار اقبال، ترجمه دیوان غالب، تمدن و فرهنگ ما، تاریخ و ادبیات اردو، ترجمه مثنوی رومی، ترجمه شاهنامه فردوسی، نحوه آموزش اسلام به کودکان.

منیرالدین یوسف شاهنامه فردوسی را از زبان فارسی به بنگالی ترجمه کرده است که حدود 2000 صفحه می‌باشد. این تنها ترجمه شاهنامه به زبان بنگالی است که به چاپ رسیده است. منیرالدین یوسف به سبب فعالیت‌های ادبی برجسته، جوایز مختلفی به شرح ذیل دریافت کرد:

مدال طلای دولتی در سال 1968، جایزه ادبی حبیب بانک درسال 1968، جایزه ادبی بنگلا آکادمی‌در سال 1978 و جایزه ادبی ابوالمنصور احمد در سال 1985.

وی از اوائل سال 1985 از طرف رایزنی فرهنگی ج.ا.ایران- داکا، دعوت شد تا در کمیته تحقیقاتی نفوذ فرهنگ و زبان و ادبیات فارسی دربنگلادش شرکت کند. از آن تاریخ وی عضو این کمیته شد و مسئولیت نوشتن مقاله‌ای درباره نفوذ هنر و زیبایی شناسی ایران در جامعه بنگلادش را به عهده گرفت و در پنجاه صفحه آن را به اتمام رساند. وی بیشتر عمر خود را در سنگر دانشگاه به فعالیت‌های علمی‌ ادبی به ویژه خدمت به زبان وادبیات فارسی گذراند.

از دیگر کارهای برجسته و به یادماندی منیرالدین یوسف کار عظیم ترجمه شاهنامه فردوسی به زبان بنگالی است که سال‌ها از عمر پرثمر خود را صرف این کار کرد؛ نهایتاً، وی در تاریخ بهمن ماه 1369 همزمان با بزرگداشت هزاره فردوسی در داکا، این اثر نفیس را در 6 جلد به پایان برد. آکادمی‌ زبان بنگالی با همکاری رایزنی فرهنگی ج. ا.ا در سال 1991م، ترجمه شاهنامه او به زبان بنگالی را چاپ کرد. وی یکی از شعرای مهم منطقه و دارای اشعار فراوان به زبان بنگالی و بعضاً فارسی بود.منیرالدین یوسف در یازدهم فوریه سال 1987 م در سن هفتاد سالگی بر اثر سکته قلبی درگذشت[۳۰].

محمد رستم علی دیوان

محمد رستم علی دیوان(1922 تا 1997)، نویسنده کتاب تأثیر فارسی در بنگلادش، در سال 1922 در منطقه راجشاهی در غرب کشور بنگلادش متولد شد. وی بعد از گذراندن مراحل دیپلم و فوق دیپلم در سال 1944 وارد دوره لیسانس اختصاصی دانشگاه داکا در رشته علوم اسلامی‌ شد و در سال 1947 موفق به اخذ درجه فوق لیسانس از آن دانشگاه شد. سپس در سمت استادیار و رئیس دانشکده در دانشکده‌های گوناگون بنگلادش خدمت کرد. در مدت خدمت استادیاری، فوق لیسانس اردو را در سال 1952 از دانشگاه داکا اخذ کرد. وی در سال 1972 در بخش فارسی و اردو دانشگاه استخدام شد و در سال 1972 مجدداً از دانشگاه داکا درجه فوق لیسانس در زبان و ادبیات فارسی گرفت. در سال 1976 ریاست دپارتمان فارسی و اردو دانشگاه داکا به وی تعلق گرفت. رستم علی دیوان در سال 1982 از سمت ریاست بخش فارسی و اردو دانشگاه داکا بازنشسته شد و در سال 1997 دار فانی را وداع گفت. از وی چندین کتاب و مقاله تحقیقی به یادگار مانده است، مانند:

  1. بنگلادش و خدمات آن به ادبیات فارسی؛
  2. تأثیر ادبیات ایران بر بنگلادش؛
  3. خدمات مسلمان به کتابخانه‌ها (چاپ رابطه العالم اسلامی، مکه)؛
  4. خدمات مسلمانان به کتابخانه‌ها (چاپ مجله جامعه میلیه اسلامیه، دهلی نو)؛
  5. بررسی کتاب زندگی و آثار علامه شبلی؛
  6. علامه حلی بعنوان یک مصلح؛
  7. دیدگاه دموکراسی در اسلام.

علاوه بر شخصیت‌هایی که برشمردیم، شخصیت‌های دیگری نیز هستند که در اینجا به آن‌ها اشاره می‌کنیم، مانند: جسم الدین شاعر روستایی، کیکوباد، المحمود، بیگم صوفیا کمال، شمس الرحمن المجاهدی، اسعد چوهدوری، مهادب شاها، شیکدار عبدالحی، نیرمالندوگون، روح الامین، عبدالصمد و ده‌ها شاعر دیگر نیز از جمله شعرای بنام این سرزمین هستند که هر یک به نوعی خدماتی داشته‌اند[۳۱].

نیز نگاه کنید به

تاریخ لبنان؛  تاریخ روسیه؛ تاریخ سودان؛ تاریخ کانادا؛ تاریخ ژاپن؛ تاریخ مصر؛ تاریخ چین؛ تاریخ کوبا؛ تاریخ افغانستان؛ تاریخ سنگال؛ تاریخ ساحل عاج؛ تاریخ مالی؛ تاریخ اردن؛ تاریخ فرانسه؛ تاریخ سوریه؛ تاریخ آرژانتین؛ تاریخ اسپانیا؛ تاریخ قطر؛ تاریخ امارات متحده عربی؛ تاریخ اتیوپی؛ تاریخ سیرالئون؛ تاریخ اوکراین؛ تاریخ زیمبابوه؛ تاریخ تایلند؛ تاریخ سریلانکا؛ تاریخ تونس؛ تاریخ تاجیکستان؛ تاریخ قزاقستان؛ تاریخ گرجستان

کتابشناسی

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ کریمی، جواد(1403). " بنگلادش". دانشنامه جهان اسلام، قابل بازیابی از https://rch.ac.ir/article/Details/11691?%D8%A8%D9%86%DA%AF%D9%84%D8%A7%D8%AF%D8%B4
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ امام الدین، س.، "بنگال/ بنگاله"، دانشنامه جهان اسلام، ذیل حرف ب. ص 333.
  3. فرزين نيا، زیبا (1374). بنگلادش. تهران: دفتر مطالعات سياسي بين المللي وزارت امورخارجه، ص. 35-36.
  4. Kulke, H. and Rothermund, D. (1998). History of India. 3rd. Ed. London and New York: Routledge، P.106-112
  5. امام الدین، س.(1391)."بنگال/ بنگاله". دانشنامه جهان اسلام، ذیل حرف ب، ص. 334.
  6. Kulke, H. and Rothermund, D. (1998). History of India. 3rd. Ed. London and New York: Routledge، P.115
  7. Phillips, D.A. and Gritzner, C.F. (2007). Bangladesh. New York: Chelsea House Publishers، P.35
  8. Phillips, D.A. and Gritzner, C.F. (2007). Bangladesh. New York: Chelsea House Publishers، P.36
  9. Phillips, D.A. and Gritzner, C.F. (2007). Bangladesh. New York: Chelsea House Publishers، P.38
  10. West, B.A. (2009). Encyclopedia of the People of Asia and Oceania, New York: MV Hermitage، P.122
  11. ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ امام الدین، س.(1391). "بنگال/ بنگاله". دانشنامه جهان اسلام، ذیل حرف ب، ص. 333.
  12. ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ ایتن، ر.م. (1391). " عناصر فرهنگ ایران اسلامی در بنگال". دانشنامه جهان اسلام، ذیل حرف ب. ص 337.
  13. ایتن، ر.م.، " عناصر فرهنگ ایران اسلامی در بنگال"، دانشنامه جهان اسلام، ذیل حرف ب. ص 339.
  14. The Independent Year book , Bangladesh,1999 , Dhaka
  15. ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ Phillips, D.A. and Gritzner, C.F. (2007). Bangladesh. New York: Chelsea House Publishers، P. 38-45
  16. امام الدین، س.(1391). "بنگال/ بنگاله"، دانشنامه جهان اسلام، ذیل حرف ب. ص335.
  17. آخوند زاده، محمد مهدي (1365)، تجزيه شبه قاره هند و استقلال بنگلادش. تهران: دفتر مطالعات سياسی و بين المللی وزارت امورخارجه، ص. 11-18.
  18. Lewis, D. (2011). Bangladesh; Politics, Economy and Civil Society. New York: Cambridge University Press، P. 41-74 and 104
  19. پایگاه اطلاع رسانی جهان اسلام، 10 تیر 1391: 1
  20. برگرفته از https://en.wikipedia.org/wiki/Bangladesh
  21. Wolven, S. (2007). Bangladesh: The Adolescence of an Ancient Land. Sweden: Asai Paper, Institute for Security and Development Policy، P. 12-32.
  22. سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، رایزنی فرهنگی جمهور اسلامی (1374). گزيده احوال و آثار قاضی نذر الاسلام. داکا: رايزنی فرهنگي جمهوری اسلامی ايران، ص. 13 - 44.
  23. Wolven, S. (2007). Bangladesh: The Adolescence of an Ancient Land. Sweden: Asai Paper; Institute for Security and Development Policy، P. 20-21
  24. Wolven, S. (2007). Bangladesh: The Adolescence of an Ancient Land. Sweden: Asai Paper; Institute for Security and Development Policy، P. 22-32
  25. The Millennium Development Goals Bangladesh Progress Report( 2009). Dhaka: General Economics Division, Planning Commission, Government of the P.R. Bangladesh، P. 30-38
  26. Wolven, S. (2007). Bangladesh: The Adolescence of an Ancient Land. Sweden: Asai Paper, Institute for Security and Development Policy، P. 22-30
  27. Bangladesh pedia , National Encyclopedia of Bangladesh , Asiatic society  of Bangladesh , CD Edition, Februray 2006
  28. Serajolhag (1984) Islamic Literature Society. Dhaka: Bangla Academy، P. 414-428
  29. فرخ احمد(1978). داکا: انتشارات شباد، ص. 140.
  30. برگرفته از گزارشهای فرهنگی رایزنی فرهنگی ج.ا.ایران در داکا.
  31. توسلی، محمد مهدی، علی زاده کندی، عزیز، توسلی، سینا(1391). جامعه و فرهنگ بنگلادش. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)