جامعه و نظام اجتماعی فرانسه

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۱۷ توسط Mina (بحث | مشارکت‌ها)

نظام اجتماعی

پرچم فرانسه

هویت ملی در فرانسه

فرانسه از قرن ها پیش ملت واحد و مستقر و متمایزی را تشکیل می داده است، ایالت‌های مرزی مشرق و جنوب فرانسه، دوره به دوره، در اثر جنگ های مختلف با همسایگان دست به دست گشته است. ولی از بیش از پنج قرن پیش تا کنون بخش اعظم فرانسه معاصر همواره موجودیتی یگانه و ثابت داشته و به وسیله حکومت واحدی اداره می‌شده‌است. ملت فرانسه از فرهنگ و زبان مشترکی برخوردار است و اکثریت آن از مذهب کاتولیک رومی پیروی می‌کند. با این وصف، به رغم تمام این پیوندهای جغرافیایی و فرهنگی، فرانسه از نظر سیاسی ملت یکپارچه‌ای نبوده‌است. خصومت‌های اجتماعی و منطقه‌ای در این کشور همچنان پابرجا و شدید است و اغلب به صورت کشمکش‌های انقلابی و سخت بروز می‌کندو به تغییرات ناگهانی در رژیم سیاسی می انجامد[۱].

هویت هر ملت، نه فقط با خصوصیات طبیعی آن کشور مربوط است، بلکه با تاریخ گذشته آن نیز ارتباط کامل دارد. طی هزاران سال اقوام و قبایل مختلف، سرزمین امروزی فرانسه را مورد تاخت و تاز قرار دادند. همچنین اقوام بسیاری از سمت مشرق یعنی یونان، روم و اسپانیا به فرانسه مهاجرت کردند و در این سرزمین ماندگار شدند و سپس با سکنه قبلی درهم آمیختند. فرانسویان امروز اعقاب همین مهاجران هستند.

سلت‌ها

امروزه در فرانسه افرادی بلند قد با موهای خرمایی و چشمانی آبی دیده می‌شوند و در عین حال گروهی از اهالی این کشور کوتاه قد و تیره‌رنگ هستند. این کشور به علت وضع و موقعیت خاص جغرافیایی، محل اجتماع قبایل و اقوام مختلف بوده‌است. سلت‌ها یا بنابر تعبیر رومیان گل‌ها، اولین بار در قرون پنجم قبل از میلاد از قسمت‌های مرکزی اروپا به فرانسه پای نهادند و خاک این کشور را مورد تاخت و تاز قرار دادند و حتی تا اسپانیا نیز پیش رفتند. سلت‌ها مردمی جنگجو بودند و همواره برای زدوخورد و جنگ و نزاع آماده بودند. این قوم نیرومند، بلند قد، خشن با چشمان آبی و موهای خرمایی، زبان و تمدن خود را به ملل و اقوام مجاور تحمیل نمودند.

قبایل و تیره‌های مختلفی که در خاک فرانسه سکنی داشتند سال‌ها جداگانه و مستقل از یکدیگر به‌سر می بردند و هیچ گونه تشریک مساعی باهم نداشتند. با این وصف، هنگام بروز خطر مشترک، با وحدت تمام به دفع مهاجمان می‌پرداختند.

در کرانه‌های رود رن قوم ژرمن زندگی می‌کردند. آنها در سال 62 قبل از میلاد از رود رم گذشته و قصد تصرف سرزمین کنونی را داشتند. مردم فرانسه برای دفاع از خود، از ژولیوس قیصر روم که ارتش منظمی داشت کمک خواسته و با همکاری وی ژرمن‌ها را عقب راندند. بدین ترتیب اهالی سرزمین گل موفق شدند سرزمین خود را در مقابل ژرمن‌ها حفظ کنند. اما رومیان از گل نرفتند و در سال 50 قبل از میلاد کشور گل به صورت یکی از ایالات روم در آمد. مردم گل به‌تدریج رفتار رومیان را پذیرفتند. ولی هنگامی که مسیحیت به سرزمین گل آمد، همه به کیش مسیحیت گرویدند. هنگامی که دولت روم رو به ضعف نهاد، نژاد ژرمن از فرصت استفاده کرده و فرانسه را تصرف کردند. فرانک‌ها که قدرتمندترین بودند تصمیم گرفتند در خاک فرانسه بمانند. بنابراین، فرانک‌ها در قسمت شمال، برنگوتها در جنوب غربی نزدیک اسپانیا و بورگونی‌ها در قسمت شمال شرقی سکنی گزیدند. به این ترتیب تنها مرکز کل فرانسه در اختیار فرانسویان باقی ماند. فرانک‌ها که قوی‌تر از سایر مهاجمان بودند، سلطه خود را بر سراسر فرانسه گسترش دادند. نام فرانسه نیز از نام آنان مشتق شده و تاریخ فرانسه نیز از دوره حکومت فرانک‌ها آغاز می‌شود. با توجه به تاریخچه فوق، نژاد کنونی مردم فرانسه مخلوطی از اقوام نامبرده است که اکنون در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند و جمعیت فعلی فرانسه را تشکیل می‌دهند و عمدتا این نژاد ترکیبی از اقوام آلپی، مدیترانه ای و نوردیک است[۲].

وسعت فرانسه در زمان انقلاب، تقریباً به اندازه امروزیش گسترش پیدا کرده‌بود. این گسترش در سده نوزدهم با ضمیمه‌کردن دوک‌نشین ساووی و شهر نیس (ابتدا در زمان امپراتوری اول و سپس در سال ۱۸۶۰ به طور کامل) و چند قلمرو پاپی (مانند آوینیون) و چند سرزمین خارجی دیگر کامل شد. محدوده سرزمین فرانسه در زمان امپراتوری و از طریق پیروزی‌های نظامی ناپلئون بناپارت و سازمان‌دهی مجدد اروپا بسیار وسعت پیدا کرد ولی این روند با تشکیل کنگره وین برعکس شد. فرانسه در سال ۱۸۳۰ به الجزایر یورش برد و این کشور واقع در آفریقای شمالی در سال ۱۸۴۸ به طور کامل به عنوان یکی از بخش‌های فرانسه در آمده بود. شکست فرانسه در جنگ فرانسه و پروس در سال ۱۸۷۰ موجب از دست دادن استان‌های آلزاس و بخش‌هایی از لورن شد. این استان‌های از دست رفته در پایان جنگ جهانی اول بار دیگر به خاک فرانسه پیوستند. در سال ۱۹۴۵ نیز اعتراض‌های استقلال‌طلبانه الجزایری‌ها عمومیت یافت ولی فرانسه با وجود یک میلیون اروپایی در خاک الجزایر حاضر به اعطای استقلال این کشور نشد. جنگ خونینی که بین دو طرف در گرفت باعث بروز بحران‌های سیاسی و اجتماعی در فرانسه شد. الجزایر توانست در سال ۱۹۶۲ استقلال خود را به دست آورد و این واقعه باعث مهاجرت گسترده اروپایی‌های ساکن این مستعمره به فرانسه شد.

در دهه ۱۹۲۰ مهاجرت‌های زیادی از ایتالیا و لهستان صورت گرفت؛ در دهه‌های ۱۹۳۰ تا ۱۹۵۰ مهاجران زیادی از اسپانیا و پرتغال به فرانسه رفتند. اما بزرگ‌ترین موج‌های مهاجرت از دهه ۱۹۶۰ به این سو مربوط به مستعمرات سابق فرانسه الجزایر (۱ میلیون)، مراکش (۵۷۰،۰۰۰)، تونس (۲۰۰،۰۰۰)، سنگال (۴۵،۰۰۰)، مالی (۴۰،۰۰۰)، کامبوج (۴۵،۰۰۰)، لائوس (30۰۰۰)، ویتنام (۳۵،۰۰۰). بسیاری از این مهاجرت‌ها دلایل اقتصادی داشتند ولی مهاجران زیادی از بین آنها در فرانسه ماندند و توانستند پس از کسب تابعیت فرانسوی در جامعه فرانسه پذیرفته شوند.

با وجود آمارهای متفاوت، ۴ میلیون نفر مهاجر در فرانسه هستند که ریشه خارجی دارند. این مقدار افزایش جمعیت مهاجران باعث بروز بحران‌هایی در فرانسه به ویژه بر سر موضوعات «پذیرفته شدن در جامعه فرانسه» و «هویت فرانسوی» شده‌است. در سال‌های اخیر، بحث اصلی بر سر جمعیت مسلمانان داخل فرانسه که ۷٪ جمعیت این کشور را تشکیل می‌دهند بوده‌است. قابل ذکر است که اسلام دومین دین بزرگ فرانسه از نظر تعداد معتقدان است.

از طرفی سیاست‌های آموزشی، اجتماعی و نظامی که جمهوری سوم در پیش گرفت، فرانسه را از کشوری روستایی تبدیل به ملت واحد فرانسه کرد. تا سال ۱۹۱۴ بسیاری از فرانسوی‌ها قادر به خواندن زبان فرانسوی شده و بسیاری از زبان‌های محلی کنار زده شدند؛ نقش کلیسای کاتولیک تا حد زیادی تعدیل شد؛ حس هویت و افتخار فرانسوی علناً تدریس می‌شد؛ سیاست ضدروحانیت جمهوری سوم تأثیر زیادی روی عادات مذهبی فرانسوی‌ها گذاشت. با این حال سیاست‌های ریشه‌کنی ناحیه‌گرایی و ضدروحانیت جمهوری سوم در نیمه دوم سده با واکنش‌هایی مواجه شد: حرکت‌های جدایی‌طلبانه در مناطق بروتانی، کرس و باسک شکل گرفتند. در این حال رژیم ویشی (که تبلیغات نژادپرستانه نازی‌ها را منعکس می‌کرد) به صورت فعالی سنت‌های محلی و مذهب کاتولیک را که به ظن آنها شالوده‌های راستین ملت فرانسه را تشکیل می‌دادند تبلیغ می‌کرد.

فرانسه از نظر زبانی نیز بسیار از هم‌گسیخته بود. در سال ۱۷۹۰ به احتمال زیاد ۵۰٪ جمعیت فرانسه قادر به سخن گفتن و نوشتن به زبان فرانسوی نبودند. نیمه جنوبی کشور همچنان به یکی از زبان‌های اوکسیتان (مانند پروانسال) سخن می‌گفتند و دیگر ساکنین هم به زبان‌های برتون، کاتالان، باسکی، فلاندری، فرانکو پروانسال، آلساتی و کرسی سخن می‌گفتند. روستاییان شمال فرانسه به لهجه‌های محلی گونه‌های لانگ دوئیل سخن می‌گفتند. فرانسه بالاخره در پایان سده ۱۹ به اتحاد زبانی رسید که این در نتیجه سیاست‌های آموزشی ژول فری در طول حاکمیت جمهوری سوم فرانسه بود. جمعیت بی‌سواد این کشور از ۳۳٪ در سال ۱۸۷۰ به حدی کاهش یافت که در سال ۱۹۱۴ تقریباً همه فرانسوی‌ها قادر به خواندن و درک زبان ملی بودند. هر چند که ۵۰٪ جمعیت هنوز می‌توانستند زبان‌های فرانسوی محلی را هم بفهمند و درک کنند. امروزه این مقدار به ۱۰٪ رسیده است[۳].

نهاد خانواده فرانسه

خانواده در فرانسه

فرانسوی‌ها به خانواده بسیار وابسته‌اند و این امر بسیار متفاوت به‌نظر می‌رسد. نهاد خانواده از شکل بسیار سنتی به انواع مختلف زندگی مشترک به‌ صورت امروزی تغییر یافته‌است. از میان تغییرات صورت گرفته در 50 سال اخیر جامعه فرانسه، احتمالاً تغییرات به‌عمل آمده در نهاد خانواده استثنایی‌ترین آنها بوده‌است. 251.000 ازدواج در فرانسه در سال 2011 میلادی صورت گرفت و این رقم نسبت به سال‌ 2010 میلادی‌ 10،000 ازدواج کمتر است. آمار ازدواج همچنان نسبت به زمان اوج در سال 2000 میلادی، با وجود چند سال توقف در سال‌های، 2005، 2007 و 2010 در حال کاهش است.

پیمان همبستگی مشترک (PACS)، با رقم 195000 در 2011 بیش از پیش توسط فرانسوی‌ها منعقد می‌شود. این پیمان از سال 1999 به وجود آمد و همه ساله ده‌ها هزار نفر در فرانسه این توافق‌نامه را امضا می‌کنند. این قرارداد زندگی مشترکی بین 2 شخص بالغ غیرهمجنس یا همجنس برای تدارک دیدن زندگی مشترکشان است. زوج‌های قراردادی تقریبا همان حقوق زوج‌های رسمی را دارند (حتی با توجه به نوع ازدواج زوج ها) آنها از حقوق تقریبا یکسانی برخودارند. دو زوج برای تصریح کردن چگونگی یک زندگی مشترک با هم یک متن قرارداد را می‌نویسند و سپس طی یک اظهار‌نامه رسمی آن را به دادگاه ارائه می‌دهند. تغییر دادن یا متوقف کردن این ازدواج هم کار طی اظهار نامه‌ای مبنی بر تغییر یا پایان این ازدواج را به دادگاه ارائه می‌گردد.

امروز، سن متوسط ازدواج 31.9 سال برای مردان و 30 سال برای زنان است و این میانگین سنی همچنان رو به افزایش است. با توجه به آخرین آمار موجود، 133،909 طلاق در‌ 2010 رخ داده بدین معنا که 10.9 طلاق به نسبت هر 1000 ازدواج صورت گرفته‌است.

827000 نوزاد در فرانسه در 2011 متولد شده اند در حالی‌ که این رقم نسبتا ثابت باقی مانده اما نسبت به سال 2010 با رقم‌ 832800 نوزاد کمی کاهش داشته است.

امروزه در فرانسه، زنان به طور متوسط دارای 2,01‌ فرزند هستند. این نرخ, فرانسه را در ردیف قهرمانان باروری در اروپا قرار می‌دهد و فقط نرخ زاد و ولد ایرلند، با 2.2 فرزند به ازای هر زن بالاتر از آن در اروپا قرار دارد. سن زنان برای مادرشدن در فرانسه در حال افزایش است. متوسط سن در هنگام زایمان در حال حاضر 30.1 سال است و باروری همچنان به فراتر از 30 سال افزایش می یابد.

5.17میلیون خانواده در فرانسه وجود دارد. 44 درصد خانواده ها یعنی در مجموع 7،7 میلیون زوج به همراه کودکان و فرزندان زندگی می‌کنند واین رقم سال به سال کاهش می یابد. نوع خانواده در فرانسه نیز تغییر کرده‌است. در حال حاضر خانواده با یک فرزند در اکثریت است 9 3میلیون خانواده‌ تک فرزندی در برابر 3.5 میلیون خانواده با دو فرزند شاهدی بر این مدعا است. از طرف دیگر تعداد زوج‌های بدون فرزند در حال افزایش است ووجود 42٪ از خانواده ها یعنی 7.3 میلیون زوج گویای این امر است. خانواده تک والدینی نیز در حال افزایش است وبه 2.4 میلیون بالغ شده‌است.اکثریت قریب به اتفاق آنان، 85 درصد، زنان هستند که کودکان خود را به تنهایی سرپرستی می‌کنند.

ازدیاد طلاق، جدایی و ازدواج مجدد در نتیجه، ایجاد خانواده‌های مرکب را به‌ همراه داشته‌است. تعداد آنان تقریباً 1/000/000 می‌باشد. این نوع خانواده مرکب از یک زوج با یک یا چند فرزند است که از آن زوج نیست. همچنین بیش از 2/000/000 برادر خوانده یا خواهرخوانده کمتر از 25 سال هست که با پدر و مادربزرگ یا مادر و پدربزرگ زندگی می‌کنند. این نوع خانواده نسبت به خانواده سنتی، فرزندان بیشتری دارند[۴].

طرح‌های مختلف توافق و قرارداد مابین دو نفر درحال بررسی است. طرح یک زندگی مشترک مختص زوج‌های غیرهمجنس یا همجنس با ایده یک قرارداد اجتماعی واحد‌ می‌تواند حفظ گردد. این قرارداد به کار کسانی می‌آید که حمایت مادی و معنوی متقابل را بپذیرند و حقوق و تکالیف زوج‌های متأهل را اعطا نمایند. در برخی شهرها، شهرداری‌ها گواهی زندگی مشترک غیررسمی را به زوج‌های همجنس ارائه می‌نمایند.

تمام کارشناسان بر اهمیت خانواده امروزی توافق ندارند، ولی بعضی پژوهش‌ها نشان می‌دهد که خانواده نقش بسیار مهمی را در زندگی مردم فرانسه ایفا می‌کند. به‌عنوان مثال80% در تهیه مسکن و یافتن شغل از کمک خانواده بهره‌مند می‌شوند. 75% جوانان 19ـ11 ساله معتقدند که زندگی خانوادگی مطلوب و قابل دفاع است. 90% در خانواده احساس راحتی می‌کنند و به تمام ارزشهای آن احترام می‌کنند. 90% در خانواده احساس راحتی می‌کنند و به تمام ارزش های آن احترام می‌کنند. نام، شکل و ساختار خانواده هر چه که باشد، یک «هسته» و یک «مأمن و پناهگاه» است[۵].

ازدواج در فرانسه

ازدواج در فرانسه

ازدواج یک قانون عمومی، قانونی و جدی است که یک مرد و یک زن خود را به یکدیگر در یک دوره زمانی متعهد می‌دانند، و برای بنا کردن کانون خانواده با هم پیمان زناشویی می‌بندند.‌ حق ازدواج و تشکیل خانواده یک حق اساسی انسانی (ماده 12 کنوانسیون اروپایی حقوق بشر) در نظر گرفته شده‌است.

تا قبل از انقلاب فرانسه، تنها ازدواج مذهبی به رسمیت شناخته می‌شد. قانون 20 سپتامبر سال 1792 ازدواج مدنی را بنیاد می‌نهد، ثبت نام در تالار شهر صورت می‌گیرد، و تنها این ازدواج در چشم‌ قانون معتبر شناخته می‌شود. ازدواج مدنی بر هر گونه مراسم مذهبی مقدم است و عدم رعایت این قاعده به منزله یک جرم است. بنابراین بدون در نظر گرفتن وابستگی های مذهبی، ازدواج مدنی باید در مقابل شهردار قبل از انجام ازدواج مذهبی صورت گیرد. ازدواج مدنی تشریفات اداری صرف نیست, بلکه در درجه اول یک عمل حقوقی است که شامل مواجهه با تعدادی از شرایط اعمال شده توسط قانون مدنی است. ازدواج مدنی در شهرداری صورت می‌گیرد و یک مراسم رسمی با حضور زوج ها و بستگان نزدیک است که در شهرداری به ثبت می رسد و پس از آن است که مراسم ازدواج مذهبی در کلیسا صورت می‌گیرد[۶].

حقوق ازدواج در فرانسه

در حقوق فرانسه نکاح یک عقد محکم‏ و دائمی است. در فرانسه قانونی که پایه اولیه نظامات مربوط به ازدواج را تشکیل داده ناشی از حقوق مسیحی است که‏ معتقد به جنبه مقدس ازدواج می‌باشد. در این مذهب «نکاح‏ یکی است و دائمی است» یعنی از یک طرف نکاح واقع‏ می‌شود بین یک مرد و یک زن؛ بنابراین تعدد زن یا شوهر باطل است و از طرف دیگر نکاح رابطه‌ای ‎است دائمی و غیرقابل فسخ. تفکیک بین قانون ازدواج و مذهب کامل است و کلیه فرانسویان از هر کیش که باشند مطیع قانون مدنی‏ خواهند بود. در فرانسه تراضی طرفین, کافی برای‏ صحت عقد نکاح نبوده و تا موقعی که متصدی اجرای صیغه که‏ مأمور رسمی دولت است وقوع نکاح را با عبارات مخصوصه‏ اعلام نکرده ازدواج واقع نمی‌گردد. از این‌‏رو معلوم می‌شود که مداخله دولت در تشکیل عقد نکاح اهمیت مخصوص داشته‏ و از این حیث با عقود و معاملات عادی اختلاف زیادی‏ دارد. در حقوق فرانسه در امر ازدواج وکالت باطل است چه باید که زن و شوهر شخصا تراضی به ازدواج‏ نمایند. در فرانسه مواد حل نکاح محدود بوده و هیچ یک‏ از طرفین نمی‏توانند امور دیگری را در عقد نکاح قید نمایند. در حقوق فرانسه ابدا در عقد نکاح صحبتی از امور مالی به میان نیامده و مهر به هیچ‌وجه‏ معمول نیست-البته بین متعاقدین گفتگوئی راجع به آثار مالی ازدواج نیز می‌شود ولی این مطلب در قباله علیحده‏ مذکور گردیده و ابدا قباله نکاح اشاره ای به آن نمی‏‌نماید و در هر صورت قانونگذار فرانسوی ارزش مالی برای‏ زناشوئی قائل نیست. زن فرانسوی در اغلب تصرفات خود محتاج به اجازهء شوهر است- گرچه قانون‏ اخیر فرانسه حدود اختیارات مالی زن را قدری توسعه داده‏‌است ولی هنوز اجازهء زوج برای صحت بعضی از عقود زوجه‏ ضرورت دارد.

ازدواج آزاد

ازدواج آزاد‌ یا پیمان همبستگی مشترک (Le pacte civil de solidarité=pacs) روش دیگری است که دولت فرانسه به رسمیت می‌شناسد. پیمان همبستگی مشترک بیش از پیش توسط فرانسوی‌ها با رقم 195000 در 2011 منعقد شده‌است. این پیمان از سال 1999 به وجود آمده و همه ساله ده ها هزار نفر در فرانسه این توافق‌نامه را امضا می‌کنند. این قرارداد زندگی مشترکی بین 2 شخص بالغ غیرهمجنس یا همجنس برای تدارک دیدن زندگی مشترکشان است. زوج‌های قراردادی تقریبا همان حقوق زوج‌های رسمی را دارند (حتی با توجه به نوع ازدواج زوج ها) آنها از حقوق تقریبا یکسانی برخودارند. دو زوج برای تصریح کردن چگونگی یک زندگی مشترک با هم یک متن قرارداد را می‌نویسند و سپس طی یک اظهارنامه رسمی آن را به دادگاه ارائه می‌دهند. تغییر دادن یا متوقف کردن این ازدواج هم کار طی اظهارنامه‌ای مبنی بر تغییر یا پایان این ازدواج را به دادگاه ارائه می‌گردد[۷].

حضانت اطفال در حقوق مدنی فرانسه

در حقوق فرانسه «حضانت مجموعه‌ای است از حقوق و تکالیف والدین که به نفع والدین و به منظور حمایت شخص طفل و امـوال او بـرای پدر و مـادر در نظـر گرفته شده‌است»؛ بنابراین «ولایت پدر و مادر» بر طفل، حقی است که از طرف قانونگذار به والدین تفویض شده‌است. امر تربیت طفل به موجب ماده 203 قانون مدنی فرانسه به والدین سپرده شده‌است: «زوجین پس از انعقاد عقد ازدواج، صرفاً به موجب همین عقد، ملزم به تغذیه، نگهداری و تربیت اطفال خواهند بود». این حق همیشگی نیست و به موجب ماده 372 قانون مدنی فرانسه «طفل تا موقع بلوغ یا خروج از قیمومیت تحت ولایت والدین می‌باشد». این امر نشان دهنده محدودیت زمانی حق والدین می‌باشد.در فرانسه تعلیم و آموزش اطفال تا سن 14 سالگی اجباری شناخته شده‌است. این نکته را نیز باید افزود که در حقوق فرانسه در کنار نظارت‌های اداری و قضایی که بر اعمال این حق و انجام تکالیف ناشی از آن در نظر گرفته شده، همواره اصرار بر این است که این امر به وسیله والدین طفل انجام گیرد و به همین جهت ماده 1388 قانون مدنی فرانسه مقرر داشته «زوجین نمی‌توانند... از ولایت پدر و مادری خود (حضانت) و بالاخره از اداره قانونی اموال و قیمومت امتناع ورزند[۸].

سیاست ها و راهبردهای فرانسه در حمایت از خانواده و زنان

رشد نرخ زاد و ولد تا حد زیادی مرهون سیاست دولت فرانسه است که خانواده را زیر حمایت بیشتری می‌گیرد. برای نمونه برای مادر فرانسوی راحت است که هم کار کند و هم بچه داری، و دیگر مجبور نیست میان این دو یکی را انتخاب کند. بیشتر زنان شاغل فرانسوی به سادگی می‌توانند وقت بیشتری را وقف خانه و بچه‌داری کنند، بی‌آنکه به درآمد آنها لطمه زیادی بخورد. پرورش بچه‌ها به طور کلی خوب است و هزینه زیادی ندارد.

دولت با اعطای مزایای مادی گوناگون و با حمایت های مالیاتی، به ثبات و قدرت مالی خانواده های بچه‌دار کمک می‌کند. مادران پس از زایمان از مرخصی طولانی استفاده می‌کنند و حقوق کامل خود را دریافت می‌کنند. مدت مرخصی برای فرزند اول ۲۰ هفته است، در حالی که مدت آن برای فرزند سوم افزایش می یابد و به سالی ۴۰ هفته یا حتی بیشتر می‌رسد. در این مدت قانون شغل مادر را تضمین می‌کند و مادر خیالش راحت است که پس از مرخصی به سرکار خود بر می‌گردد. خانواده‌هایی که فرزندان بیشتری دارند، از دولت کمک هزینه دریافت می‌کنند و درآمدشان بالا می‌رود. دولت با یاری‌های نقدی و همچنین با مزایای مادی و حمایت‌های مالیاتی، به ثبات و قدرت مالی خانواده‌های بچه‌دار کمک می‌کند. دولت فرانسه قانونی‌ را وضع کرد که طبق آن مادرانی که برای سومین بار بچه‌دار شوند تا یک سال ماهی هزار یورو حقوق اضافی دریافت می‌کنند. شمار مهد کودک‌ها و کودکستان‌های دولتی و خصوصی نیز افزایش یافته‌است و به مادران فرانسوی اجازه می‌دهد که نوزادان خود را از دو ماهگی به جای امنی بسپارند. مهدکودک‌ها یا به کلی رایگان است و یا حداکثر ماهانه ۵۰۰ یورو است. کودکستان‌ها برای بچه‌های بیش از سه سال عموما رایگان است. در عین حال فرانسه یکی از بالاترین نرخ‌های اشتغال زنان را دارد. حدود ۸۱ درصد زنان ۲۵ تا ۴۹ ساله در این کشور کار می‌کنند. دولت فرانسه به رغم انتقاداتی که از آن صورت می‌گیرد در عرصه رشد خانواده کارنامه مثبتی ارائه کرده‌است[۹].

خشونت ها و آسیب های خانواده در فرانسه

اعتراضات به افزایش خشونت علیه زنان

به رغم بخشنامه‌ها و قوانین عمومی علیه خشونت در فرانسه، هیچ قانون مدونی برای رسیدگی به جرایم مردانی که همسران خود را در محیط بسته خانه مورد آزار قرار می‌دهند، وجود ندارد. به همین دلیل اغلب حکم‌ها با توجه به ابعاد این جرم، سبک بوده و خاطیان اغلب با تنبیه‌های تعلیقی تبرئه می‌شوند.

بنا بر آماری که از طرف منابع پلیس شهری و ژاندارمری فرانسه منتشر شد، در هر سه روز، یک زن در پی ضرب و جرح همسر، جان خود را از دست می‌دهد. بنا بر همین آمار، در سال گذشته بیش از 48 هزار تجاوز جنسی به زنان در این کشور ثبت شده‌است. در آمار مشابهی از طرف سازمان نظارت بر جرایم زناشویی و نوجوانان اعلام شد: از هر سه زن فرانسوی یک نفر در طول عمر زناشوئی در معرض خشونت لفظی و یا فیزیکی مردان خود قرار می‌گیرند و از هر ده زن فرانسوی، یک نفر در طول عمر خود مورد تجاوز قرار می‌گیرد. مجله «اکسپرس» در همین زمینه در مقاله‌ای نوشته است: خشونت در خانواده‌ها از سوی مردان علیه زنان به یک اپیدمی در فرانسه تبدیل شده‌است. دولت فرانسه در سال‌های اخیر برای یاری رساندن به زنان قربانی، اقدام به ایجاد اماکنی کرده تا از قربانیان این‌گونه حوادث نگهداری شود. یک ضرب‌المثل فرانسوی می‌گوید: «وقتی تو نمی‌دانی چرا زنت را می‌زنی، او می‌داند که چرا کتک می‌خورد (برای این‌که زن است)[۱۰].

زنان در فرانسه

زنان 52% مردم فرانسه را تشکیل می‌دهند (348 715 32 نفر)، اما دستمزد آنان پایین‌تر از حقوق مردان است و با وجود پیشرفت‌های مهم، تساوی و برابری هنوز حاصل نشده‌است. درحالی که زنان 53 درصد از رای دهندگان است اما 22% از سناتورها و 2% از نمایندگان مجلس (آمار 2012) را زنان تشکیل می‌دهند. زنان پس از پایان جنگ مقداری حقوق به‌دست آورده‌اند و هدفشان این است که تساوی و برابری بیشتری با مردان به آنان اعطا شود. زنان در حوزه اشتغال نیز 45% جمعیت فعال را تشکیل می‌دهند (5/11 میلیون از مجموع 26 میلیون نفر). نرخ فعالیت زنان 54 ـ 25 ساله در سال 1968 میلادی 45% بوده و این رقم امروزه از 80% تجاوز کرده‌است، لیکن اکثریت بیکاران را (51%) زنان تشکیل می‌دهند[۱۱].

نابرابری بین زنان و مردان بعد از تصویب قانون برابری شغلی درخصوص دستمزد بسیار زیاد است. چرا این نابرابری هنوز باقی مانده‌است؟ برای اینکه رقم زنان در مشاغلی با مهارت کمتر بیش از مردان است، برای اینکه زنان در پست‌های نساجی، پوشاک و خرده‌فروشی که حقوقشان پایین است، اشتغال به‌کار دارند، یا برای اینکه کارفرماهای بسیاری استخدام مردان و نه زنان را ترجیح می‌دهند. اکثریت عظیم زنان در بخش آموزشی و پژوهشی فعال هستند. زنان، بالعکس، در مشاغل آزاد، بخش‌های مهمی را اشغال نموده‌اند. در حوزه پزشکی به‌ویژه 75% روانپزشک‌ها و روان‌درمانگرها، 55% داروسازها، 30% پزشک‌های عمومی، 35% دندانپزشک‌ها، 30% دامپزشک‌ها و نیز 40% وکلا، 30% حسابدارها، معمارها، 15% محضردارها و غیره را تشکیل می‌دهند. پس از طی سال‌ها، مأموران پلیس زن، بازرسی و کمیساریا، ژاندارم، نظامی به‌ویژه افسر، زنانی که تاکسی، اتوبوس، مترو و نه قطار و هواپیما می‌رانند، مشاهده می‌شوند. اما افزایش آمار زنان در اکثر بخش های اقتصادی با برابری واقعی درآمدها و حقوق همراه نیست و با وجود افزایش تعداد زنان نسبت به مردان، مانع بیکاری آنان نمی‌شوند. اگر شرایط زنان در نیمه دوم قرن بیستم و بالاخص در سی سال گذشته متحول شده و اگر از این به بعد می‌توانند تحصیل کردن، ازدواج، داشتن فرزند، کار کردن یا عدم آنها را انتخاب نمایند، مع‌الوصف آنان تعهدات سنگین خود را دارند. تعهد کار در منزل به‌ویژه 30 ساعت از وقت آنان را به خود اختصاص داده‌است و علاوه بر آن در مجموع، 70 ساعت در هفته فعالیت شغلی دارند. نابرابریهای متعددی بین زنان و مردان هنوز وجود دارد، اما اراده کاستن یا از بین بردن نابرابری، به این معنا نیست که نقش زنان و مردان مختلف نباشد.

80درصد از وظایف خانواده‌ها هنوز هم توسط زنان انجام می‌شود. مشارکت مردان بین سال‌های 1966 تا 1986 چند دقیقه افزایش یافت، و سپس تثبیت شد ولی پیشرفتی نکرد. برای زوج‌هایی با حداقل دو فرزند این نابرابری در توزیع وظایف بدتر است و مشارکت مردان به حدود 10٪ کاهش می‌یابد. با این حال، یک مطالعه نشان می‌دهد که تقسیم کار تا حد زیادی افزایش یافته‌است و 30% از مردان در درجه اول به کارهای خانگی می‌پردازند. بدون در نظر گرفتن این مطالعه، 15 درصد از کودکان طلاق هستند که مردان را وادار به مراقبت از فرزندان خود و کارهای خانگی می‌نمایند. حضانت فرزند در 85٪ از موارد طلاق، به مادر تعلق می‌گیرد. فقط یک سوم از زنان بعد از طلاق, زندگی زناشویی جدیدی‌ را آغاز می‌کنند و حال آن که این رقم در مردان یک دوم است. با این حال، سیستم حضانت مشترک در حال رشد است (10٪ از طلاق).

بیکاری: نرخ بیکاری زنان که 45% جمعیت فعال (11.2 میلیون) را تشکیل می‌دهند، 9.1٪ در مقابل 7.8٪ مردان است‌ (وزارت اشتغال، 2007).

دستمزد: متوسط سالانه حقوق و دستمزد خالص برای زنان دربخش خصوصی و نیمه دولتی 18،730 یورو است. این مبلغ 20% کمتر از دستمزد مردان با میانگین سالانه 23315 یورو می‌باشد. در بخش دولتی این تفاوت دستمزد 14 درصدی است. زنان 23% کمتر از مردان در میان مدیران , 17% کمتر در میان کارگران و 7% کمتر از مردان در میان کارمندان دریافت می‌کنند. در پست ها و تجارب برابر, زنان 10% کمتر از مردان حقوق می گیرند. توزیع زنان و مردان بر اساس حرفه, کارکرد,بخش و زمان کار منبع اصلی نابرابری دستمزد و عامل اصلی برای تداوم آن است. 75% شکاف دستمزد به تفاوت ساختار اشتغال و طول مدت کار بر می‌گردد. این تفاوت حقوق در ساعات کار، آموزش، تجربه و مدارک تحصیلی، منطقه و بخش صنعت و محل کارنیز ظاهر می‌شود و به همین دلیل دستمزد مردان 10% بالاتر از زنان قرار می‌گیرد.

حرفه: تقریبا نیمی از زنان, کارمند هستند. زنان‌ 76% کل کارمندان و فقط 18% کل کارگران را تشکیل می‌دهند. دو سوم پست های مدیریتی در بخش خصوصی را مردان اشغال کرده اند و زنان کمتر از دو مدیر به ازای ده مدیر هستند. زنان حدود 58% مشاغل خدمات دولتی را بجز ارتش اشغال کرده‌اند.

کارهای پاره وقت: از 4.1 میلیون فرد شاغل پاره وقت , 83% آنان را زنان تشکیل می‌دهند. میزان کار پاره وقت در میان زنان به شدت با تعداد کودکان حاضر در خانه در ارتباط است. کار پاره وقت برای 28% زنان و 42٪ مردان، انتخاب نیست , بلکه تحمیلی است.

تصادفات مربوط به کار: کمتر از 26% از قربانیان حوادث نیازمند به مرخصی استعلاجی زنان هستند. به همین ترتیب، زنان 25 درصد از تصادفات منجر به از کار افتادگی دائم را تشکیل می‌دهند. در نهایت، مرگ زنان‌ 25 برابر کمتر از مردان در محل کاراست. تعداد مرگ و میر منسوب به بیماری شغلی در زنان, بیش از 80 برابر کمتر از مردان است.

کار شبانه: زنان کمتر از 25٪ از شیفت شبانه کار را اشغال می‌کنند[۳].

تبعیض علیه زنان در رسانه های فرانسه

زمانی که قرار است مصاحبه‌ای با یک کارشناس انجام گیرد یا اینکه مقاله ای برجسته نشان داده شود و یا اینکه اجازه سخن گفتن در یک برنامه زنده تلویزیونی به یک فرد داده شود زنان در درجه دوم اهمیت قرار می‌گیرند و در رسانه‌ها تصویری کم رنگ از آنها ارائه می‌شود. در حال حاضر این واقعیت وجود دارد که در فرانسه زنان کمتر در پست‌های مدیریتی و مراکز سیاسی به کار گرفته می‌شوند. تازه‌ترین بررسی‌ها در فرانسه نشان می‌دهد که مردان فرانسوی حداقل هجده درصد بیشتر از زنان امکان یافته‌اند که در برنامه های تلویزیونی به ارائه نظر بپردازند. این در حالی است که این فاصله در برخی از شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی بسیار بیشتر است و به زنان فرصت زیادی برای ارائه نظر داده نمی‌شود. همچنین زمانی که کارشناسان مرد در یک برنامه تلویزیونی خاضر می‌شوند زنان در این برنامه‌ها حداکثر نقش یک شاهد را ایفا می‌کنند و در حالی که در بیست و پنج دقیقه از زمان برنامه کارشناسان مرد صحبت می‌کنند این زمان برای کارشناسان زن به کمتر از دو دقیقه کاهش می‌یابد و اگر این نسبت در کل برنامه های تلویزیونی مورد بررسی قرار گیرد مشاهده می‌شود که در حالت کلی نسبت زمانی که به زنان اختصاص داده می‌شود در مقایسه با مردان سی و دو به شصت و هشت است.

مطبوعات فرانسوی نیز جایگاه چندان بالایی برای زنان قائل نیستند به طوری که در هفته‌نامه‌های فرانسوی یازده درصد مقالات به زنان اختصاص می‌یابد در حالی که این رقم درباره مردان سی و شش درصد است. همچنین تصویر مردان در مطبوعات فرانسوی سه بار بیشتر از تصویر زنان چاپ می‌شود[۳].

گاهشمار مبارزه زنان در فرانسه

1900- قانون اجازه می‌دهد به زنان کاملا با دسترسی به دادخواهی وارد اداره شوند.

1907- قانون اجازه می‌دهد تا زنان متاهل, آزادانه از حقوق خود بهره برداری کنند.

1908- قانون مرخصی هشت هفته ای زایمان بدون حقوق را اجازه می‌دهد.

1920- زنان می‌توانند بدون اجازه همسر به یک سندیکا بپیوندند.

1928- مرخصی زایمان با حقوق کامل به مدت دو ماه.

1942- زنان مطلقه می تونند کار کنند اگرچه شوهرانشان شاغل باشند به شرط آنکه سبب اخراج آنان نگردد.

1944- حق رای برای زنان.

1965- اصلاح قانون مربوط به ازدواج: زنان می‌توانند بدون اجازه شوهران خود وارد بازار کار شوند و از فواید آن بهره مند شوند.

1971- تاسیس مرخصی زایمان با پرداخت تا 90 درصد برای همه.

1972- قانون تاسیسی دستمزد برابر بین زنان و مردان، یک سری از قوانین برای اولین بار در این موضوع واقعا اعمال می‌شود.

1975- قانون منع تبعیض در خدمات عمومی.

1977- حذف کمک هزینه دستمزد واحد.

1983- قانون دستمزد برابر بین زنان و مردان، بسیار کم کاربردی.

1984- مرخصی والدین مفتوح است برای هریک با انتخاب.

1987- کاهش محدودیت کار در شب.

1992- قانون در برابر آزار و اذیت جنسی.

2001- تقویت قانون سال 1983 در مورد فرصت های برابر.

2010- قانون مربوط به "خشونت بر زنان،" در میان زوج ها، موثر بر کودکان، که باعث ایجاد جرم خشونت خانگی به شخصیت روانی است[۳].

آسیب شناسی اجتماعی در فرانسه

فرانسه از نظر اجتماعی با مشکلاتی نظیر مهاجرت و بحران هویت، رشد بزهکاری، متزلزل بودن بنیاد خانواده، وضعیت اسفبار زندان ها، بیکاری، خودکشی و غیره مواجه است.

بحران هویت در فرانسه

از نگاه جامعه‌شناسی کلید واژه‌های این بحران را در مواردی چون حومه‌های شهری، جوانان، مهاجرین، تبعیض، فقر، بیکاری، عوامل خارجی، قانون شکنی، بحران‌های بین‌المللی، استعمار و مستعمرات، خشونت، بنیادگرایی (در معنای عام کلمه)، رقابت‌های حزبی، پلیس و... می‌توان خلاصه کرد. غالب حومه‌های شهری فرانسه محل سکونت مهاجرینی است که اغلب از مستعمرات سابق فرانسه آمده‌اند. تبعیض و نابرابری از بارزترین وجوه برخی حومه‌های شهری مهاجرنشین در فرانسه است. مهاجرین مسلمان به‌ویژه عرب تبار کشورهای شمال آفریقا تاکنون نتوانسته‌اند جایگاه مناسبی در ساختار و هرم جمعیتی، سیاسی و اقتصادی فرانسه کسب کنند. نظام سیاسی فرانسه با وجود شعارها و تلاش‌های فراوان به‌دلیل سیاست‌های ناهمگن و متناقض هنوز نتوانسته خارجیان به‌ویژه خارجیان مسلمان و به‌طور خاص مسلمانان مستعمرات سابق را در این جمهوری جذب و هضم کند. نوع عمل و زیست مسلمانان عرب تبار مغربی و انزوای آنان در جامعه فرانسه از سویی و برخورد فرانسویان از سوی دیگر، دو سوی حلقه بسته‌ای را تشکیل داده که ظاهرا راه برون رفت از آن مشکل می‌نماید و مسلما ایجاد آشوب راه آن نیست.

گتو

"گتو" (Ghetto) اصطلاحی است که برای اماکن اقامتی این نوع از مهاجران بکار گرفته می‌شود و دارای بار منفی است. در سالهای گذشته بسیاری از جامعه شناسان به مساله "گتو" به‌عنوان مناطقی جرم‌خیز پرداخته‌اند. این مفهوم از این جهت مورد نقد مخالفین واقع شده که دولت با ساخت گتوها در واقع تلاش کرده که طبقات مهاجر را دور هم جمع کرده و از ورود و انتشار آنها به متن جامعه فرانسوی جلوگیری کند. این کار با اعمال سیاست‌هایی مستقیم و غیرمستقیم صورت گرفته‌است، به این صورت که فرد مهاجر با مشکلات فراوانی برای زندگی روبروست، نداشتن اجازه کار، موقت بودن اجازه اقامت و محدودیت‌های مالی دیگری چون نداشتن حساب بانکی قوی، معتبر و پایدار از سویی وی را در ضعفی مزمن نگاه می‌دارد و از سوی دیگر نبود شغل، نداشتن تخصص و سرمایه، استقبال نکردن کارفرمایان فرانسوی و گران‌بودن هزینه‌های مسکن وی را عملا به حاشیه می‌راند. او که نمی‌تواند به دلیل همین محدودیت‌ها به متن جامعه فرانسه وارد شود و با بیکاری و فقر مزمن روبروست به حاشیه رانده می‌شود. مهاجر در این مناطق با افراد مشابه خود روبروست، درد مشترک، سرنوشت مشابه و آینده و برخوردهای همسان از سوی جامعه میزبان آنها را به هم می‌پیوندد و این همبستگی می‌تواند در صورت بروز کوچکترین مساله‌ای به یک آشوب و بحران اجتماعی در سال‌های اخیر و در تب و تاب سیاست‌های حزبی از سوی جامعه‌شناسان یا کارشناسان نسبت به این مساله هشدارهایی داده شده و این مساله‌جدیدی نیست.

با توجه به برخوردهای تند پلیس فرانسه با عاملان ناآرامی‌های مربوط به حومه شهرها بخصوص پاریس، پدیده نوینی که درباب مسایل اجتماعی فرانسه رخ داده، برخورد خصمانه و خشونت‌آمیز و گاه زیرزمینی جوانان با ماموران پلیس است.‌ گزارش‌ها نشان می‌دهد که جوانان فرانسه در سال‌های اخیر بیشترین میزان انتقام فیزیکی را از ماموران پلیس داشته‌اند.

بزهکاری در فرانسه

ژان مری بوکل، وزیر مشاور دادگستری فرانسه در مصاحبه با مطبوعات با اشاره به رشد بزهکاری در میان کودکان و نوجوانان در بیست سال گذشته که به رقم تکان دهنده 118% می رسد، یادآوری کرده‌است که در سال‌ 2010 میلادی تعداد 214612 کودک یا دست به جرائم جنائی زده‌اند و یا مرتکب بزهکاری‌های کوچکتر شده‌اند. این مقام مسئول فرانسوی دو منبع مهم آلودگی نوجوانان زیر هجده سال را به انجام اعمال تبهکارانه، ناتوانی خانواده ها در تربیت فرزندان و نیز شکست تحصیلی نوجوانان و در نتیجه خروج آنها از کادر مدرسه و جذب شدنشان در شبکه‌های تبهکار ارزیابی می‌کند. اعتیاد مسئله‌ای است که بیشتر دامن‌گیر نسل جوان فرانسه است. شراب در فرانسه به وفور مصرف می‌شود و الکلیسم جامعه فرانسه را تهدید می‌کند[۱۲].

خودکشی در فرانسه

همه ساله بیش از 100000 نفر در فرانسه یعنی در هر 50 دقیقه یک نفر بر اثر خودکشی می‌میرند. گفته می‌شود آمار تلفات خودکشی دو برابر کشته‌شدگان جاده‌ای در فرانسه است. سالانه بیش از 1500 نفر در فرانسه بر اثر خودکشی در ایستگاه‌های مترو و قطار از بین می‌روند و این کشور از سال‌های دور با این پدیده اجتماعی مواجه بوده‌است. این افراد در ایستگاه‌های مترو و راه‌آهن در کمین لوکوموتیوها می‌نشینند و به محض نزدیک شدن مترو یا قطار به ایستگاه مورد نظر، یکباره خود را در مقابل چشمان بهت‌زده مردم بر روی ریل‌ها می‌اندازند. تاکنون‌ب یکاری و بی‌خانمانی به عنوان عوامل اصلی خودکشی در فرانسه قلمداد می‌شد، اما جامعه‌شناسان پا را فراتر گذاشته و خاستگاه اجتماعی افراد و وظایف متقابل بین فرد و خانواده و جامعه را نیز در این واقعه مورد توجه قرار داده‌اند.‌ به عقیده آنان، بیکاری، تنهایی و نبود کانون گرم خانواده، مسئولیت سنگین زندگی که یک جوان با جدایی از خانواده باید آن را تجربه کند، عمده‌ترین عوامل بروز این پدیده به ویژه در قشر جوان است.

وضعیت زندان های فرانسه

پییر ویکتور

رشد روز افزون بزهکاری، ناهنجاری های اجتماعی و ارتکاب جرم های مختلف ازسوی بخش قابل توجهی از شهروندان فرانسوی، ازدیاد زندانیان در فرانسه را در پی داشته‌است. زندان‌های فرانسه برای 56 هزار نفر جای دارد و برغم سرمایه‌گذاری‌های صورت گرفته در زندانهای کشور شرایط نگهداری زندانیان بسیار نامطلوب است. در اول ژوئیه سال 2011 میلادی 56 هزار و81 زندانی دارای جای تعیین شده بودند که برای 11هزار و 185 نفر بقیه جایی تعریف نشده بود واین میزان به نسبت سال 2010 میلادی با 14 درصد افزایش همراه بوده‌است. آمارها نشان می‌دهد که در فرانسه به ازای هر100هزار نفر 196 زندانی مرد و 5/6 زندانی زن وجود داشته و متوسط مدت حبس برای این افراد هم در سال 2010 میلادی، 8/9 ماه بوده‌است[۱۳].

به گفته 'پییر ویکتور'مدیرتحقیقات مرکز ملی تحقیقات علمی (CNRS)درسه ماه اول سال 2011 میلادی تعداد ورودی به زندان های فرانسه 10 درصد افزایش داشته و این درحالی است که افزایش اجرای حکم در زندانیانی که بین 1 تا زیر سه سال حبس دارند با 50 درصد رشد همراه بوده‌است[۱۴].

شواهد نشان می‌دهد که در زندان‌هایی که افرادی با دوره‌های حبس کم دیده می‌شوند یا آنهایی که منتظر صدور احکام خود هستند شرایط نگهداری زندانیان مناسب نیست و با قانون کیفری اصلا انطباق ندارد.

جرایم در فرانسه

جرائم سازمان یافته و فعالیت گروه‌های غیر قانونی که به طور تشکیلاتی در کار قاچاق مواد مخدر، قاچاق انسان و غیره هستند، یکی از مشکلات اجتماعی موجود در فرانسه است. سرقت زنجیره‌‌‌‌‌‌‌ای سه بانک‌ در شهر پاریس با حفر تونل‌های زیرزمینی درسال 2010 نمونه‌ای از جرائم سازمان یافته در این کشور است. در یک مورد از این سرقت‌ها بیش از 200 صندوق شخصی بانک کردیت لیونز با اموالی به ارزش 2 میلیون یورو به سرقت رفت[۱۵].

درسال 2002 جرایم سنگینی مبنی بر٣٧٥٠ یورو و ٦ ماه حبس برای زنان خیابانی وضع گردید. اصلی‌ترین گروهی که در پاریس مورد هدف بودند، زنان طبقه کارگری پاریس بودند که مستقل کار می‌کردند. قوانین سخت دولت، باعث رانده شدن این قشر از شهر پاریس شد. اما پس از رانده شدن این قشر، نیروهای جدیدی از صحرای آفریقا، «کوزوو» و «رومانی» توسط شبکه های مافیایی مرتبط با تجارت دختران و زنان، جانشین آنان شدند.

تکدی گری در فرانسه

دسته دوم گداهای فرانسه

گداهای فرانسه معمولا سه دسته هستند؛ کلوشارها میخوارگان ولگردی هستند که همیشه بطری شراب در دست و تکه‌ای نان در جیب و روزنامه‌ای در بغل دارند. زمستان‌ها روی مجراهای فاضلاب، که گرم است و تابستان‌ها کنار خیابان‌ها و معابر عمومی، و یا زیرپل‌های رود سن که خنک است، می‌خوابند. معمولا شغلی ندارند و اگر داشته باشند، از نوع تعمیر مجراهای فاضلاب است. شاید هرگز در عمرشان حمام نکنند. البته مزاحمتی هم برای کسی فراهم نمی‌آورند و دولت فرانسه، با استناد به این نکته که " هیچ کس حق ندارد نوع زندگی خود را بر دیگری تحمیل کند " آنان را آزاد می‌گذارد. دسته دوم کسانی که دو زانو به حالت نیم خیز روی زمین می‌نشینند و یک کاغذ دست می‌گیرند که روی آن نوشته «من گرسنه هستم و...» ؛ سوم کسانی که چیزی مثل روزنامه مجانی یک بروشور یا یک چنین چیزی دست آدم می‌دهند و پول می خواهند.به جز این سه گروه افرادی هم هستند که به قولی با هنرشان پول می گیرند. موزیسین‌هایی که با نواختن موسیقی، اجرای نمایش عروسکی و یا نمایش اسکیت بازی از مردم پول دریافت می‌کنند.

قوانین امروز فرانسه در مبارزه با تکدی گری

در 18 مارس2003، قانونی به نام «قانون امنیت داخلی» با هدف مقابله با افزایش جرم و ناامنی به تصویب رسید. با تصویب این قانون جرایم و ضمانت اجراهای جدیدی ایجاد شد که یکی از حوزه های آن، مربوط به قوانین تکدی گری می‌شد. امروزه این قوانین با نام «بهره‌برداری از تکدی گری» به عنوان یکی از بخش‌های فصل 5 از عنوان 2 کتاب دوم در قانون جزای فرانسه گنجانده شده‌اند. در این خصوص سه ماده در این بخش پیش بینی شده‌است: ماده اول به تعریف جرم «بهره‌برداری از تکدی گری» پرداخته‌است. طبق این ماده هر نوع سازماندهی تکدی گری دیگران، برای کسب سود یا بهره‌برداری از کسانی که به طور مستقیم به تکدی گری می‌پردازند و مشارکت در عواید و اخذ پول از آنها، از مصادیق این جرم است. همچنان که در شق 3 و 4 هرگونه استخدام، آموزش و منحرف کردن و فشار آوردن بر افراد برای مبادرت به گدایی یا انجام کارهایی که در جهت دریافت کمک در معابر عمومی انجام می‌شود نیز از مصادیق این جرم محسوب می‌شوند. مشمولان این ماده به سه سال زندان و جریمه 45 هزار یورویی محکوم می‌شوند. بر اساس ماده دوم در صورتی که مرتکب، افراد نابالغ یا آسیب پذیر از لحاظ روانی، جسمی و بیمار و... یا تعداد زیادی از افراد را به عنوان متکدی به کار گیرد، این مجازات می تواند به پنج سال زندان و جریمه یی برابر با 75 هزار یورو تبدیل شود. همچنین موارد دیگری نیز از مصادیق این تشدید مجازات برشمرده شده‌اند. ماده سوم نیز مقرر کرده‌است که اگر چنین جرمی در قالب یک باند سازمان یافته شناسایی شود، این تشدید مجازات به 10سال زندان و جریمه‌ایی معادل یک میلیون و 500 هزار یورو افزایش خواهد یافت. چنان که ملاحظه می‌شود، قوانین امروزی در فرانسه، ضمانت اجراهای نسبتا شدیدی را برای مقابله با تکدی گری به ویژه از نوع سازمان یافته آن مقرر کرده‌است[۱۶].

وضعیت اقتصادی و معیشتی در فرانسه

فرانسه مرحله گذار از یک اقتصاد مدرن و مرفه همراه با مالکیت و مداخله عمیق دولت به یک اقتصاد مبتنی بر مکانیزم بازار را سپری می‌کند. دولت سوسیالیست میتران بسیاری از شرکت‌های بزرگ، بانک‌ها و بیمه‌ها را خصوصی اعلام نمود. اما چندین شرکت عمده از جمله ایرفرانس، فرانس تله‌کوم، رنو و تالس در اختیار دولت است و دولت در برخی از امور به‌ویژه انرژی، حمل و نقل عمومی و صنایع دفاعی دولت حاکمیت دارد. بخش ارتباطات راه دور برای بخش خصوصی بتدریج آزاد شده‌است. رهبران فرانسوی نظام سرمایه‌داری را می‌پذیرند که در آن عدالت اجتماعی از طریق قوانین، سیاست‌های مالیاتی و تأمین اجتماعی اعمال می‌شود و اختلاف درآمد و تأثیر بازار آزاد بر بهداشت و رفاه عمومی را کاهش می‌دهد.

از جمله مهم‌ترین صنایع کشور می‌توان به صنایع فلزکاری، ماشین‌آلات، شیمیایی، وسائط نقلیه، مواد خوراکی و مشروبات، منسوجات و البسه، هواپیماسازی، کشتی‌سازی، پتروشیمی، الکتریکی، اتمی و نظامی اشاره نمود. گندم، جو، سیب‌زمینی، چغندرقند، سیب، ذرت، برنج، انگور، ماهی، گاو و خوک نیز مهم‌ترین محصولات کشاورزی و دامپروری کشور را تشکیل می‌دهند.

نظام اقتصادی فرانسه

سازمان آمار ملی فرانسه رشد اقتصادی این کشور را برای کل سال 2011 میلادی‌ 1.7 درصد‌ اعلام کرد[۱۷]. دولت فرانسه پیش‌بینی خود را از رشد اقتصادی برای سال جاری کاهش داد و کاهش بودجه جدیدی را اعمال کرد تا بودجه خود را تا سال 2016 متوازن نگه دارد. بنابراین در حال حاضر رشد نیم درصدی اقتصاد را برای سال 2012 پیش بینی کرده‌است. تدابیر اتخاذ شده به منظور کاهش کسری بودجه برای کسب اطمینان سرمایه‌گذاران که در بحبوحه بحران بدهی اروپا بدبین شده‌اند، مهم است. دو اولویت مهم در اقتصاد فرانسه، اشتغال و افزایش قدرت خرید مردم است. بیکاری امروزه یکی از مشکلات دولت‌ است. در فرانسه از هر ‪۱۰ نفر حقوق‌بگیر یکی به دنبال کار است، بیکاری تاکنون مدام افزایش داشته و به عددی دو رقمی تبدیل شده‌است. بنا به پیش بینی کارشناسان اداره کاریابی، متوسط زمان انتظار برای یافتن یک شغل مناسب در فرانسه ۲۲۲روز یا معادل هشت ماه برآورد می‌شود.‌ جوانان جویای کار پایین‌تر از۲۵سال (غیر دانشجو) در فرانسه خود یک رقم نگران‌کننده ‪ ۲۱درصدی را برای دولت رقم می‌زنند، این رقم در اروپا یک رکورد به حساب می‌آید. اگر این رقم را به تعداد جوانانی که هر ساله مدرسه را به قصد کاریابی ترک می‌کنند اضافه کنیم، آمار نگران‌کننده تری بدست می‌آید.هر ساله در فرانسه ۱۵۰هزار نفر بدون دستیابی به دیپلم و یا مدرکی ترک تحصیل می‌کنند.

فرانک فرانسه

واحد پول فرانسه: در گذشته فرانک بود که مانند اغلب کشورهای اتحادیه اروپا از سال 2002، واحد پول فرانسه به یورو تبدیل شد. در فرانسه 10٪ افراد حدود 46٪ دارایی کشور را در دست دارند.

درآمد سرانه: متوسط درآمد سرانه هر فرانسوی در سال 2011، حدود 000/35 دلار برآورد شده‌است. سهم بخش های مختلف در اقتصاد فرانسه به ترتیب زیر است: خدمات 4/79٪ صنعت 8/18٪ و کشاورزی 8/1٪.[۱۷]

مهمترین صادرات: ماشین آلات، وسایل حمل و نقل، هواپیما، مواد پلاستیکی و شیمیایی، دارو، آهن، فولاد و مواد غذایی.

مهمترین واردات: ماشین آلات و لوازم صنعتی، وسایل حمل و نقل، نفت خام، هواپیما، مواد پلاستیکی، شیمیایی و مواد معدنی.

صنایع در فرانسه

فرانسه عضو کشورهای پیشرو صنعتی جهان است. کمپانی‌ها و شرکت‌های مختلف‌ در این کشور با خدمات، فعالیت‌ها و تولیدات متنوع در سراسر جهان فعالیت می‌کنند. برخی از محصولات فرانسه مانند لوازم بهداشتی و آرایشی، منسوجات، لوازم خانگی، خودرو، ماشین آلات و صنایع هوایی، شهرتی خاص در جهان دارند. ساخت انواع ماشین آلات، صنایع شیمیایی، کشتی سازی، صنایع فلزی، هواپیما سازی، صنایع برق، توریسمع تولید وسایل نقلیه، تولید جنگ افزار،صنایع اتمی و هسته ای از صنایع مهم فرانسه‌اند.33 شرکت فرانسوی در بین 500 شرکت بزرگ جهان قرار دارند.

حمل و نقل در فرانسه

فرودگاه شارل دوگل

در فرانسه حدود 480 فرودگاه وجود دارد که مهمترین آنها فرودگاه شارل دوگل پاریس است. این فرودگاه با 60 میلیون مسافر در سال 2011 دومین فرودگاه پرتردد اروپا بعد از فرودگاه لندن است. از سال 2004 شرکت هواپیمایی ایر فرانس با شرکت ک. ال. ام هلند ادغام شد با پرواز به 185 مقصد در 83 کشور جهان و در اختیار داشتن بیش از 550 هواپیمای مسافری و باری، بزرگترین شرکت هواپیمایی اروپا است[۱۸].

شبکه راه آهن فرانسه با توسعه مناسب از بهترین و گسترده‌ترین را آهن‌ها در اروپا و جهان است. فرانسه 31،840 کیلومتر راه آهن دارد. قطارهای پر سرعت می‌توانند با سرعت بیش از 300 کیلومتر در ساعت مسافران را جابجا کنند. قطار یورو استار از تونل مانش به طول 50 کیلومتر گذشته و دو کشور فرانسه و انگلستان را از زیر دریا به هم متصل می‌کند.

در فرانسه بزرگراه‌ها، اتوبان‌ها و جاده‌های متعدد و مختلفی وجود دارد که اقصی نقاط کشور را به هم متصل می‌کند. حدود 893 هزار کیلومتر انواع جاده در فرانسه وجود دارد که 10490 کیلومتر آن بزرگراه است. با توجه به وسعت محدود فرانسه این میزان بزرگراه، بیشترین طول بزرگراه در بین کشورهای اتحادیه اروپا است[۱۹].

پل میلو ویادوک

بلندترین پل جهان میلو ویادوک در جنوب فرانسه و در نزدیکی شهر میلو ساخته شده‌است. ارتفاع این پل 343 متر است و برخی از ستون‌های آن ازبرج ایفل بلندترند. این پل کابلی در سال 2006 به بهره برداری رسید.[۲۰] با توجه به وجود کوه های آلپ و رودخانه‌های متعد و پستی و بلندی‌های مختلف در این کشور برای تسهیل در حمل و نقل، تونل‌ها و پل‌های متعددی‌ احداث شده‌است که برخی از آنها مانند پل نرماندی از شاهکارهای معماری و مهندسی نیز به شمار می‌آیند. پل نرماندی در شمال فرانسه به طول 2143 متر ساخته شده که 856 متر آن بین دو پایه آن قرار دارد. فرانسه با 4،668 کیلومتر ساحل و 14932 کیلومتر راه آبی و داشتن جایگاه ویژه اقتصادی و توریستی در جهان، بنادر فعال متعددی دارد. مارسی در جنوب، فعال‌ترین بندر فرانسه و چهارمین بندر فعال اروپا است. از بنادر مهم دیگر فرانسه می‌توان به نیس، تولوز، مونپلیه، در ساحل مدیترانه، بوردو، نانت و برست در ساحل اقیانوس اطلس اشاره کرد[۳].

خودروسازی در فرانسه

از صنایع مهم فرانسه صنعت خودروسازی است. بیشترین سهم بازار خودرو در فرانسه در اختیار شرکت‌های فرانسوی رنو (27٪) پژو (1/20٪) و سیتروئن(5/13٪) است.در کشور فرانسه طی سال 2010حدود 2 میلیون انواع خودرو تولید شده‌است.

صنایع هوا و فضا در فرانسه

هواپیمای آ380

یکی از صنایع معروف و مهم فرانسه صنایع هوایی است. شرکت چند ملیتی ایرباس که کارخانه اصلی آن در شهر تولوز است به همراه شرکت آمریکایی بوئینگ دو شرکت اصلی سازنده هواپیماهای بزرگ مسافربری در جهان هستند. شرکت ایباس حدود 57 هزار کارمند در 16 شعبه خود در 4 کشور فرانسه، آلمان، انگلستان و ایتالیا دارد. قطعات در دو شهر تولوز و هامبورگ آلمان مونتاژ می‌شوند. اولین محصول این شرکت هواپمای مدل آ300 بود که در سال 1974 عرضه شد. از آخرین محصولات آن می توان به مدل آ380 اشاره کرد که بین 853-555 مسافر را در دو طبقه جابه جا می‌کند.

فرانسه از معدود کشورهایی است که در زمینه فضایی فعال است. موشک‌های آریان از پایگاه فضایی گویان فرانسه واقع در آمریکای جنوبی، ماهواره های مختلفی را به فضا پرتاب می‌کند. این موشک‌ها در سازمان فضایی اروپا با محوریت فرانسه تولید می‌شوند.

صنایع انرژی در فرانسه

شرکت توتال فرانسه یکی از شرکت های بزرگ جهان در حوزه نفت و گاز است. انرژی هسته‌ای در فرانسه اهمیت زیادی دارد به طوری که 75٪ برق این کشور از 59 راکتور نیروگاه‌های هسته‌ای تامین می‌شود و نخستین راکتور جوش هسته‌ای جهان با مشارکت کشورهای بزرگ صنعتی در فرانسه در حال احداث است. از نظر تولید برق فرانسه در رتبه هشتم جهان است.[۲۱]

صنعت گرشگری فرانسه

برج ایفل

صنعت توریسم در فرانسه جایگاه ویژه ای دارد. جاذبه های مختلف فرهنگی، هنری، تاریخی، طبیعی، علمی و صنعتی فرانسه باعث شده سالانه میلیون‌ها نفر از اقصی نقاط جهان به این کشور سفر کنند. طی سال‌های متمادی فرانسه رتبه اول در جذب گردشگر جهان را به خود اختصاص داده‌است. تنها در سال 2010 حدود 1/77 میلیون نفر توریست خارجی از فرانسه بازدید کرده‌اند. در فرانسه امکانات و تدارکات مختلفی برای جذب گردشگر مهیا شده‌است. درآمد فرانسه از جهانگردان در سال 2010، حدود 46 میلیارد دلار برآورد شده‌است. مکان‌هایی که بیشترین توریست را به خود جلب می‌کنند به ترتیب عبارتند از: برج ایفل، موزه لوور، قصر ورسای، میدان طاق نصرتع مرکز ژرژ پمپیدو و موزه اورسی. در فرانسه قصرها، کلیساها، موزه ها و بناهای قدیمی و جالب توجه بسیاری برای توریست ها وجود دارد. در کنار آنها نیز مراکز تفریحی مانند شهر بازی پاریس، سواحل زیبای نیس‌ و کوه های آلپ برای گروه های مختلف قابل توجه است. برنامه های فرهنگی، هنری و جشنواره‌های بسیاری در فرانسه برپا می‌شود که علاقمندان زیادی را به خود جلب می‌کند.

کشاورزی در فرانسه

نمایشگاه بین‌المللی کشاورزی

کشاورزی و منابع طبیعی در فرانسه اهمیت زیادی دارد و دولت از آن حمایت می‌کند. فرانسه ششمین تولید کننده‌ و دومین صادرکننده مواد غذایی بعد از آمریکا است. بر اساس گزارش فائو کشور فرانسه 18 میلیون و 440 هزار هکتار زمین زراعی، یک میلیون و 142 هزار هکتار گیاهان دائمی و ده میلیون 124 هزار هکتار مرتع دارد. به عبارتی 36٪ زمین‌های فرانسه مزروعی و 18٪ مرتع‌اند. 10٪ آب این کشور در کشاورزی، 74٪ صنعت و 16٪ در مصارف شهری استفاده می‌شود. تنها 13٪ از زمین های کشاورزی آبیاری و 87٪ بقیه از آب باران سیراب می‌شوند. دامداران این کشور بیش از 19 میلیون راس گاو و 10 میلیون راس گوسفند و بز را پرورش می‌دهند.

فرانسه در تولید برخی محصولات رتبه‌های بالایی در جهان دارد. به طور مثال بیشترین تولید چغندر قند در جهان به میزان 30 میلیون تن، رتبه دوم تولید انگور، رتبه چهارم تولید جو، کیوی و نخود فرنگی، رتبه پنجم تولید زرد آلو، شیر،قارچ خوراکی و گندم با 37 میلیون تن، از آن جمله است.

نمایشگاه بین‌المللی کشاورزی (sima) از مهمترین و معروفترین نمایشگاه‌های صنعت کشاورزی می‌باشد که به صورت دوسالانه در شهر پاریس پایتخت جهانی کشاورزی و اولین بازار اروپایی این صنعت برگزار می‌گردد. این نمایشگاه تنها نمایشگاه تخصصی کشاورزی است که تمامی نیازهای فعالان این صنعت را در بر می‌گیرد و محلی برای ملاقاتهای جهانی با تامین کنندگان نیازهای دنیای کشاورزی و پرورش دام است[۲۲].

ورزش در فرانسه

ورزش در فرانسه از اهمیت بسیاری برخوردار است و جایگاه مهمی در زندگی روزمره دارد. وزارت ورزش و جوانان مسئولیت مدیریت ورزش کشور را بر عهده دارد. تمرین‌های ورزشی طی سال‌های اخیر پیشرفت قابل ملاحظه‌ای داشته است.‌ 36 میلیون نفر در 70 هزار استادیوم، 19 هزارمجموعه ورزشی و 36 هزار استخر ورزش می‌کنند و حدود 10میلیون نفر از آنان دارای مدرک یکی از 91 فدراسیون ورزشی فرانسه هستند. مردم فرانسه در سنین بالا هم ورزش می‌کنند. 61% مردم در سنین بین 65-50 سال به طور پیوسته، آرام و منظم یا گهگاه ورزش می‌کنند.روی هم رفته دو سوم فرانسوی‌ها دست کم به طور نامنظم ورزش می‌کنند.[۲۳]

ورزش بخش قابل توجهی در دوران تحصیل محسوب می‌شود. بچه‌ها اولین بار طعم ورزش کردن را در 4 سالگی در دوران پیش از مدرسه می‌چشند و به مدت 6 ساعت در هفته، فعالیت ورزشی می‌کنند. در کلاس اول تاکید بر آموزش ورزش و قدرت بدنی وجود دارد. در این سال دانش آموزان با شنا کردن و بازی‌های ورزشی در حد یک تیم ورزشی آشنا می‌شوند. در سال دوم از آموزش فیزیکی بهره می‌برند. این شکل افزایش تمرینات سنگین برای دانش آموزان سبب ایجاد رقابت موثر به منظور اتحاد اعضای تیم ورزش مدرسه خواهد شد.

ورزش های مورد توجه عموم مردم فرانسه

ورزش های محبوب در فرانسه عبارتند از: فوتبال، تنیس، جودو، بسکتبال، راگبی، اسب دوانی، دوچرخه سواری، اسکی، گلف، کاراته و... فوتبال و تنیس دو ورزشی هستند که بیشترین فارغ التحصیل را دارند. جودو، پتانک، اسب سواری، بدمینتون و گلف طی سال‌های اخیر موفقیت های چشمگیری داشته اند. همچنین ورزش های اکتشافی و ماجراجویانه چون دوچرخه سواری روی زمین خاکی، راهپیمایی، صخره نوردی، چتر بازی، کانوئه کایاک و غیره.، که بر شمار هوادارانش افزوده می‌شود.

مردم فرانسه از ورزش لذت می‌برند و رویدادهای ورزشی را از نزدیک دنبال می‌کنند. برخی از رویدادهای ورزشی بسیار مشهور هر سال در فرانسه‌ رخ می‌دهد و در سراسر جهان به خوبی شناخته شده هستند. رویدادهای ورزشی بین‌المللی فرانسه به اختصار بیان می‌شود.

رویدادهای مهم ورزشی فرانسه

ورزش های ملی فرانسه
تیم ملی فوتبال فرانسه

فوتبال محبوب‌ترین بازی تیمی و گروهی در فرانسه است. سرنوشت تیم ملی و تیم‌های لیگ مانند مارسی، اغلب موضوع بحث‌های داغ هستند! تیم ملی فرانسه در جام جهانی 1998 قهرمانی را از آن خود کرد. هم چنین در جام ملت های اروپا در سال‌های 1984 و 2000 قهرمان شدند. از باشگاه های مطرح فوتبال فرانسه، تیم لیون را می‌توان نام برد که از سال 2001 تا 2007 شش سال پیاپی قهرمان لیگ برتر فرانسه شد. میشل پلاتینی معروف‌ترین فوتبالیست فرانسه است که 3 بار عنوان بهترین فوتبالیست اروپا را کسب کرده‌است. پلاتینی هم اکنون رئیس فدراسیون فوتبال اروپا است. گفتنی است بازی های جام جهانی فوتبال را یک فرد فرانسوی به نام ژول ریمه (Jules Rimet)(1956-1873) در سال 1930 بنیانگذاری کرده‌است. او به خاطر ابتکار طرح جام جهانی مشهور است. جام اهدایی آن مسابقات نیز" یادبود ژول ریمه" نام گرفت. وی از 1919 تا 1945 رئیس فدراسیون فوتبال فرانسه و از 1921 تا 1954 رئیس فیفا بود.

نواک جوکوویچ پرافتخارترین مرد تاریخ تنیس اهل فرانسه

ورزش تنیس دومین ورزش متداول در فرانسه بعد از فوتبال است. در فرانسه بیش از ۵۰۰ تنیسور با رتبه جهانى قابل توجه وجود دارند و این امر محصول آن است که در این کشور بیش از ۱۰ میلیون نفر به تنیس مى‌پردازند. فدراسیون تنیس فرانسه ۵۰ میلیون یورو بودجه سالانه دارد. مسابقه بین‌المللی تنیس رولان گاروس یکی از مسابقات تنیس در زمین خاکی است که از سال 1928 در پاریس، همه ساله در استادیوم رولان گاروس (Roland Garros) توسط فدراسیون تنیس فرانسه‌ در هفته آخر ماه مه و هفته اول ژوئن برگزار می‌شود و در حال حاضر یکی از چهار مسابقه بین‌المللی گراند اسلم است. در جهان تنیس در بین انگلیسی زبان ها این مسابقه با نام فرنچ اوپن شناخته شده‌است. این مسابقه بعد از ویمبلدون انگلستان معتبرترین مسابقه تنیس در جهان تلقی می‌شود و به عنوان یک رویدادبین‌المللی ورزشی تحت پوشش خبری رسانه های جهان قرار می‌گیرد. جایزه این مسابقات در حدود ۱۵ میلیون یورو (۳۰ میلیون دلار) است[۲۴].

بیشتر مردم فرانسه به دوچرخه سواری علاقه دارند. تور دو فرانس‌ که از معروف‌ترین و معتبرترین مسابقه‌های دوچرخه سواری جهان است، یکی از نمادهای ورزش فرانسه محسوب می‌شود. از سال 1903 تا کنون فرانسه هر سال در تابستان پذیراى رکاب زن‌هاى مشهورى است که از هر گوشه دنیا براى شرکت در رقابتى سنگین دور هم جمع مى‌شوند.‌ رقابت‌های دوچرخه سواری توردوفرانس (Tour de France) در مسافتی برابر 3500 کیلومتر در جاده‌های کشور فرانسه و برخی کشورهای هم مرز آن برگزار می‌شود که مسیر آن هر ساله تغییر می‌کند اما همیشه پایان آن در پاریس و در سال‌های اخیر خیابان شانزلیزه بوده‌است و قبل از آن مسابقات در استادیوم پارک دو فرانس در غرب پاریس خاتمه می یافت. تور دو فرانس براى مردم فرانسه فقط یک مسابقه ورزشى خاص نیست، یک نوع افتخار ملى است. تور دو فرانس در همه جاى زندگى فرانسوی‌ها، حتى در باورها و خرافاتشان حضور دارد. مردم فرانسه معتقدند اگر بچه‌هاى کوچک بتوانند به دوچرخه سواران آب برسانند خوشبخت مى‌شوند و اگر هم پیرمردها همراه یکى از آنها آب بخورند عمر نوح مى‌کنند. صدها نفر از تماشاگران‌ درخط مسیر، دوچرخه سواران را تشویق می‌کنند[۲۵].

تیم ملی راگبی فرانسه

تورنمنت شش‌گانه راگبی، مهمترین جام جهانی ورزش راگبی است که شش کشور فرانسه، انگلستان، اسکاتلند، ولز، ایرلند و ایتالیا در آن هر سال با یکدیگر رقابت می‌کنند. تیم ملی راگبی فرانسه یکی از بهترین‌ها در جهان است. ورزش راگبی یکی از ورزش‌های مورد علاقه مردم فرانسه است و درجنوب غربی فرانسه جایگاه مقدسی در بین مردم دارد و ورزش اول این منطقه بشمار می‌رود. محبوبیت راگبی در فرانسه به اندازه‌ای است که در سال‌های اخیر رسانه‌ها بارها اخباری مربوط به سفرهای یک وزیر یا شخصیت‌های اقتصادی این کشور با هواپیماهای جت اختصاصی برای تماشای مسابقات راگبی را منتشر کرده‌اند. فروش عکس‌ها و پوسترها و لباس بازیکنان راگبی در فرانسه رواج بسیاری یافته‌است و حتی در سال 2007 میلادی براند معروف «شانل» فرانسه یک توپ راگبی تمام چرم تزیینی در تعداد محدود تولید کرد که هر کدام آن ۷۰۰ر۲ دلار به فروش رسید[۲۶].

مسابقات اتومبیل‌رانی در فرانسه از سال 1894‌ آغاز شد و تا کنون ادامه دارد. این مسابقات در جهان از اهمیت و ارزش بالایی برخوردار است و کمپانی‌های بزرگ خودروسازی و دیگر شرکت های وابسته مانند شرکت‌های نفتی و لاستیک‌سازی آن را پشتیبانی می‌کنند. از مهم‌ترین مسابقات فرمول یک‌ می‌توان به مسابقات اتومبیل‌رانی جایزه بزرگ اشاره کرد که به آن گران پری (grand prix) نیز می‌گویند. بخش‌هایی از این مسابقات در خاک فرانسه برگزار می‌شود. مسابقات بین‌المللی اتومبیل‌رانی بیست و چهار ساعته لومان فرانسه (Le Mans) با سرعت‌های بیش از400 کیلومتر در ساعت از رویدادهای ورزشی بین‌المللی است که از سال 1923 تا کنون علاقمندان به این رشته ورزشی را از سراسر جهان به شهر لومان فرانسه جذب می‌کند.

جایزه بزرگ لارک تریومف

جایزه بزرگ لارک تریومف (طاق نصرت)(PRIX DE L'ARC DE TRIOMPHE) یکی از معروف‎ترین و معتبر‌ترین مسابقات بین‌المللی‌ اسب‌دوانی در جهان است[۲۷]. این رویداد مهم ورزشی درلانگ شامپ (longchamp) در پاریس برگزار می‌شود

پتانک (شبیه بولینگ)(Pétanque) بازی ملی فرانسوی است که در فرانسه طرفداران زیادی دارد. این بازی با توپ‌های فلزی سنگین و یک جک بال انجام می‌شود. در پارک‌ها و میادین شهر همواره گروهی از مردم، عموما سالمندان در حال انجام این بازی مشاهده می‌شوند.

فرانسه و المپیک: بارون پییر دو کوبرتین فرانسوی(1937-1863)(Baron Pierre de Coubertin) مربی علوم تربیتی، مورخ، برنده جایزه نوبل و فعال حوزه ورزش بود که پدر بازی‌های المپیک مدرن نامیده می‌شود. کمیته بین‌المللی المپیک به ابتکار کوبرتین در سال 1984 پایه‌گذاری شد. دو سال بعد و به همت این کمیته، نخستین دوره رقابت‌های المپیک در آتن یونان، خاطرات هزار ساله رقابت‌های المپیک یونان باستان را از دل خاک بیرون کشید. در سال 1913 برای اولین بار پنج حلقه رنگین عبارت از آبی، زرد، سیاه، سبز و قرمز به عنوان پرچم توسط کوبرتین متولد شد. فرانسه تا کنون بازی های تابستانی دو بار(پاریس 19000 و 1924) و بازی های زمستانی سه بار(1924، 1968، 1992) میزبان بازی های المپیک شده‌است[۳].

اوقات فراغت در فرانسه

فرانسوی‌ها در اوقات فراغت چه کار می‌کنند؟ آنان پس از کار، آخرهفته و روزهای تعطیل و مرخصی به چه کاری می‌پردازند؟ پاسخ به این سوالات بر اساس مناطق، سن، جنسیت، موقعیت خانوادگی، درآمد، سطح تحصیلات، وقت آزاد یا به عبارت ساده‌تر ذائقه هر کس متفاوت خواهد بود. فرانسه شهرت دارد به بهشت کارگران که در آن کمتر از کشورهای دیگر کار می‌کنند. فرانسوی‌ها همچنین شهرت دارند به این که کارکردن را دوست ندارند و فقط به تعطیلات فکر می‌کنند و غیره. این گونه قضاوت‌ها نادرست و ناعادلانه است. بهتر این است که گفته شود بسیاری از فرانسوی‌ها به زندگی خارج از کار تخصصی روزمره خود علاقمند هستند و این که در فرانسه قانون زمان کار به دقت تنظیم شده‌است: 35 ساعت کار در هفته، 5 هفته تعطیلات با حقوق در سال، تعطیلات زایمان برای زنان (16 هفته که 6 هفته قبل از زایمان است)تعطیلات پدر شدن برای مردان(2 هفته). به علاوه، در فرانسه افزایش روزهای تعطیل مرسوم است: اگر پنجشنیه یا سه شنبه روز تعطیل باشد شرکت ها‌ غالبا جمعه یا دوشنبه را تعطیل می‌کنند و اجازه می‌دهند کارکنانشان پل‌ بزنند تا تعطیلات طولانی‌تری داشته باشند. با وجود این همه تعطیلات، فرانسوی‌ها به طور میانگین 1700 ساعت‌ در سال یعنی 240 روز از 360 روز کار می‌کنند. بازنشستگی نیز از 60 سالگی است که آن هم اوقات فراغت را به همراه خواهد داشت و بسیاری از سالمندان از این فرصت استفاده می‌کنند و از زندگی خود لذت می‌برند. صنعت اوقات فراغت بخشی است که به شدت در حال توسعه است و پیشنهادات در این زمینه بیش از پیش متنوع‌تر و رقابتی‌تر می‌شوند. فرانسوی‌ها به طور کلی 5 تا 10 درصد درآمد خود را برای اوقات فراغت، محصولات فرهنگی و تفریحات هزینه می‌کنند و این امر نشان از اهمیت آن دارد.

رسانه 

فرانسوی‌ها مصرف کنندگان کلان روزنامه نیستند (یک سوم آنان هر روز روزنامه می‌خوانند) اما به لحاظ خرید مجله (هفتگی و ماهانه) عمومی یا تخصصی مقام نخست را در جهان دارند. مطبوعات تخصصی در فرانسه بسیار رشد کرده‌ و حوزه‌های خاص را هدف قرار داده‌اند: اتومبیل،صید، شکار، تلویزیون، انفورماتیک، ابزارآلات، تزئینات داخلی، اقتصاد،عکاسی، سفرو غیره. علاوه بر این، مجلات زنانه نیز که به طور متناوب منتشر می‌شود، عموم زنان (25 درصد جمعیت فرانسه) را بر حسب سن، موقعیت اجتماعی، علایق و غیره هدف قرار داده‌اند.

فرانسوی‌ها به عنوان میراث‌دار سنت ادبیات ملی، کتاب زیاد می‌خرند. کتابخوانی از پیش دبستانی تا پایان آموزش متوسطه ترویج می‌شود. برنامه‌های متعدد تلویزیونی و رادیویی در معرفی کتاب خود گواه بر این امر است.

رادیو و تلویزیون نیز سهم اساسی در پر کردن اوقات فراغت مردم دارد. آنان به طور میانگین 3 ساعت در روز تلویزیون تماشا می‌کنند و 2 ساعت در روز به رادیو گوش فرا می‌دهند. مردم از 130 کانال تلویزیونی بهره‌مند هستند. 4 کانال ملی و عمومی یعنی فرانس 2 و فرانس 3 و آرته (کانال فرهنگی فرانسه- آلمانی) و کانال پنج (کانال آموزشی) و سه کانال ملی خصوصی ت اف آن، ام سیس و کانال پلوس(کانال پولی که 13 میلیون مشترک در فرانسه و خارج از فرانسه دارد). مابقی کانال‌ها (بیست‌تایی از آنها) به صورت کابل (8 درصد مشترک دارند) و یا ماهواره دریافت می‌شوند.

برنامه‌هایی که بیشترین بیننده را دارند فیلم‌ها و سریال‌ها، بازی‌ها، اطلاع‌رسانی (اخبار تلویزیونی) ورزش‌ها به ویژه فوتبال هستند. در سال‌های اخیر نیز شوهای تلویزیونی از استقبال خوبی برخوردار بوده‌است. گزارش‌هایی نیز از کاهش بینندگان تلویزیونی گاهی اوقات ذکر شده به ویژه نزد بچه‌ها اما این به دلیل ناراضی بودن آنان از برنامه‌ها‌ی تلویزیونی نیست (یک دوم فرانسوی‌ها از برنامه‌های تلویزیونی ناراضی اند و اینکه تبلیغات تلویزیونی زیاد است). وجود انبوه بازی‌های ویدئویی و رایانه‌ای، دستگاه‌های پخش فیلم که رقیبان جدی تلویزیون هستند‌ را نمی توان نادیده گرفت.

بیرون رفتن

موزه لوور

در پاسخ به این سوال که امشب چه کنیم؟ غالبا گفته می‌شود برویم سینما فیلم ببینیم. سینما تفریح مسرت بخش فرانسوی‌ها است. 50% آنان به طور منظم سینما می‌روند و این بسیار خوب است برای سینمایی که از سال‌های 70 به بعد دائم در حال بحران است، به سبب رقابت دیگر رسانه‌هایی که ظاهر شده‌اند، که یکی از آنها تلویزیون است. سینما در سال 1895 در فرانسه خلق شد و امروز به خاطر تولید فیلم بعد از آمریکا‌ در جایگاه دوم جهانی قرار دارد.

فرانسوی همچنین به کنسرت (10%) به تئاتر (20%) به نمایش باله و اپرا (10%) دیدن موزه‌ها، نمایشگاه‌ها و مراکز تاریخی (60%) می‌روند. 1200 موزه در فرانسه وجود دارد که سالانه ده‌ها میلیون نفر (نه فقط فرانسوی) را به خود جذب می‌کنند. از این میان موزه لوور، کاخ ورسای و موزه اورسی شاخص هستند. بیش از 1500 بنای تاریخی در سراسر فرانسه پذیرای بازدید کنندگان هستند که از این میان برج ایفل بیشترین بازدید کننده را دارد. 38000 ساختمان و مرکز(کاخ، کلیسا و اقامتگاه) در فرانسه به عنوان میراث فرهنگی توسط وزارت فرهنگ فرانسه ثبت و حفاظت می‌شوند.

دیزنی‌لند

مراکز تفریحی به هنگام تعطیلات علاقمندان زیادی دارند. پس از بازگشایی دیسنی‌لند پاریس در سال‌های هشتاد، پارک‌های تفریحی دیگر ی مثل آستریکس و اوبلیکس در 1990، در 30 کیلومتری پاریس افتتاح شد ولی این ها صرفا برای سرگرمی و تفریح هستند. پارک‌ها و مراکز دیگری نیز برای یاد دادن در حوزه علم و فن آوری نیر ایجاد شدند: پارک دو لا ویلت پاریس و فوتوراسکوپ نزدیک پوآتیه. باغ وحش‌هایی نیز در فرانسه وجود دارد که در آنها می‌توان خانواده حیواناتی که در این کشور زندگی نمی‌کنند را در آنجا مشاهده کرد: در پارک توآری در سی کیلومتری پاریس زرافه، فیل شیر، میمون، و غیره نگهداری می‌شوند و اجازه می‌دهد که حیوانات را در منطقه حفاظت شده مورد بازدید مردم قرار گیرند.

مسافرت

فرانسوی‌ها به هنگام تعطیلات تابستانی و زمستانی، برای خارج شدن از شهر به ویژه پاریس سوار اتومبیل می‌شوند، به ایستگاه قطار و یا به فرودگاه می‌روند. از طریق رادیو نیز اطلاعات لازم را به هنگام حرکت برای جلوگیری از ترافیک سنگین در جاده‌ها اعلام می‌کنند.

در زمستان مقصد طبیعی سفر، کوهستان است: در نوئل یا تعطیلات فوریه، یک هفته اسکی در امتداد دامنه‌های پوشیده از برف برای بسیاری از فرانسوی‌ها رویایی است. در ژوئیه و به ویژه در اوت، بیش از 35 میلیون فرانسوی به تعطیلات می روند (40% نمی‌روند). در تابستان بیشتر به دنبال آفتاب و ساحل در سواحل مدیترانه و اقیانوسیه هستند. برنزه شدن بدن پس ازبازگشت نشانه یک تعطیلات موفق است. پلاژهای زیادی برای فرانسوی‌ها در این فصل وجود دارد.

اگر کسانی شلوغی را بر نمی‌تابند، روستاها برای استراحت آنها جای مناسبی است. می‌شود قدم زد و گردش کرد، یا به ماهیگیری پرداخت، یا در رودخانه شنا کرد، از مناطق تاریخی بازدید نمود یا در جنگل کمپ زد و یا تور دوچرخه سواری گذاشت. گردشگری سبز از جایگاه ویژه‌ای در فرانسه برخوردار است. دیدن مکان‌های صنعتی نیز در فرانسه رایج است: کارخانه های پریه (آب معدنی گازدار) در ورگز در 15 کیلومتری شهر نیم، مرکز اتمی شینون کارخانه پنیر سازی روکفور و غیره.

فرانسوی‌ها غالبا ترجیح می‌دهند به خاطر کمبود بودجه و یا به خاطر سلیقه از کشورشان خارج نشوند. از طرفی درست این است که فرانسه چیزهای زیادی برای عرضه به هموطنانش دارد. در ایام تعطیلات تنها 15% فرانسوی‌ها به خارج و بیشتر هم به کشورهای همسایه به ویژه اسپانیا می‌روند. هنگامی که دورتر می‌روند در آفریقای شمالی و جنوب شرقی آسیا اقامتی کوتاه خواهند داشت. آمریکای شمالی نیز مقصد بیشتر جوانان است. فرانسوی‌ها خیلی کم به سفرهای گروهی سازمان یافته می‌روند و سفرهای شخصی را ترجیح می‌دهند.

ورزش

فرانسوی‌ها زیاد ورزش می‌کنند: 80% به طور منظم ورزش می‌کنند انواع ورزش های نام برده شده عبارتند از: فوتبال، راگبی، تنیس، بسکتبال، شنا، اسکی، پیاده‌روی‌ و آهسته دویدن، دوچرخه‌سواری، ژیمناستیک، هنرهای رزمی یا فقط پیاده‌روی شایع‌ترین‌ها هستند. ورزش‌های بسیار نادر را نیز انجام می‌دهند: قایق بادبانی، کوهنوردی، قایقرانی، غواصی، چتربازی، اسب سواری، گلف، قایقرانی، دوچرخه سواری در کوهستان (VTT). کسانی که بازی گروهی می‌کنند معمولا این ورزش‌ها را، در باشگاه‌هایی انجام می‌دهند که متعلق به فدراسیون‌ها است. حدود 10 میلیون فارغ التحصیل فدراسیون‌ها در فرانسه وجود دارد. فوتبال بیشترین ورزشکار را با 2 میلیون‌ و بعد از آن تنیس با 1 میلیون و سپس جودو با 500 هزار نفر دارد. فرانسوی زمان زیادی را برای دیدن برنامه‌های ورزشی از تلویزیون به ویژه فوتبال و راگبی صرف می‌کند. زیرا تیم‌های ملی فرانسه در این دو رشته در سطح بالا هستند. همچنین ورزش تنیس (رولاند گاروس) در ماه ژوئن و دوچرخه سواری (توردوفرانس) در ماه ژوئیه بزرگ ترین رویداد بین‌المللی سال محسوب می‌شوند. نقطه اوج دیدن ورزش از تلویزیون به مناسبت جام قهرمانی اروپا، جام جهانی فوتبال و بازی های المپیک است.

خلاقیت

تفریح و سرگرمی فرانسوی‌ها، تنها مصرف کردن و یا شرکت در فعالیت‌های گروهی نیست. مانند هر کس دیگری، فرانسوی‌ها دوستدار خلاقیت هنری هستند: 32% موسیقی به ویژه گیتار، ویولون و پیانو می‌نوازند. 18% نقاشی می‌کنند.14% تئاتر غیرحرفه ای کار می‌کنند. 8% به ویژه بانوان به رقص می‌پردازند. اما از طرف دیگر انجام تعمیرات، ساخت مبلمان، تزئین بهتر خانه، انجام تعمیرات اعم از کارهای کوچک یا بزرگ از اشتغالاتی هستند که مورد علاقه فرانسوی‌ها می‌باشد. 80% مردان و 50% خانم‌ها تعمیرات جزئی را خود انجام می‌دهند. مغازه‌های مخصوص فروش ابزار آلات تعمیرات وجود دارد. برنامه‌های تلویزیونی و رادیویی که ابزارهای جدید را معرفی می‌کنند از طرفداران زیادی در فرانسه برخوردار هستند. فرانسوی‌ها بسیار به باغبانی علاقمندند و زدن چمن، کاشت گل، هرس شاخه ها، کاشت سبزیجات در باغچه‌های کوچک از فرصت‌هایی است که بخشی از اوقات فراغت آنان را پر می‌کند[۲۸].

بهداشت و سلامت فرانسه

سیاست‌های بهداشتی فرانسه

سیاست‌های بهداشتی دولت، اعمال نظارت مرکزی، منطقه‌ای و استانی تعریف شده‌است. وزارت بهداشت فرانسه دارای دو شاخه عمده است:‌ اداره کل بهداشت و درمان (DGS)‌ که مسئول سیاست‌های بهداشت عمومی، به ویژه در خصوص پیشگیری، ایمنی، مراقبت و نظارت است. اداره‌ بیمارستان ها و مراقبت ها (DHOS) که مسئول تامین مراقبت‌های بیمارستانی و حرفه‌های پزشکی و پیراپزشکی است. پزشکی فرانسه از کیفیت بالایی برخوردار است. جراحان، پزشکان، سازمان اورژانس فرانسه‌ (le SAMU)، و سازمان روانپزشکی در جهان مرجع هستند. ژاپن، سوئد و هلند دارای شاخص سلامت قابل مقایسه با فرانسه هستند.

در سال 2010 میزان مرگ و میر 8.5 نفر و میزان مرگ و میر نوزادان 3.8‌ نفر به ازای هر هزار نفر تثبیت شده‌است.‌ در خصوص علل مرگ و میر برای 543،139 مورد در سال 2008، سرطان اولین رتبه از مرگ و میر (29.6٪) را دارد و به دنبال آن بیماری های خونی (27.5٪)، تصادفات (4.6٪)، بیماری آلزایمر((٪3.2، دیابت (2.2٪)، خودکشی (1.9٪)، جنون و دیوانگی (1.8٪) و بیماری کبدی مزمن (1.7٪) بیش از 70٪ مرگ و میر در فرانسه را تشکیل می‌دهند. در سال 2010، به طور متوسط 1.252 یورو برای بستری بیمارستانی،‌ 678 یورو برای مراقبت‌های سرپایی (مراقبت‌های پزشک، کمکی و...) و 531 یورو برای دارو، در مجموع‌ 2.752 یورو هر فرد فرانسوی برای سلامت هزینه کرده‌است. توزیع هزینه‌های پزشکی به ترتیب 47٪ بیمارستانی، 25٪ دستمزد (پزشک و دندانپزشک و...)، 18٪ دارو و 10٪ غیره (پروتز و آمبولانس..) است.

در سال 2010 هزینه‌های جاری بهداشتی در فرانسه، 12.1٪ تولید ناخالص داخلی و 21.3٪ هزینه‌های عمومی را تشکیل می‌دهد. 75.8٪ هزینه‌های سلامتی و پزشکی توسط تامین اجتماعی و 13.5٪‌ توسط سازمان مکمل (شرکت های بیمه، صندوق های بازنشستگی) تامین شده و 9.4٪ باقی مانده نیز توسط خانواده پرداخت گردیده است. هزینه کل بهداشت فرانسه در مقام سوم کشورهای عضو OECD پس از ایالات متحده (17.4٪ از تولید ناخالص داخلی) و هلند (11.9٪ از تولید ناخالص داخلی) در سال 2009 قرار دارد.

بر اساس‌ آمار سال 2010 میلادی، فرانسه 100514 پزشک عمومی، 56330 پزشک متخصص، 23788 متخصص جراح، 12291 روانپزشک، 3037 بیولوژی پزشکی، 6171 نفر پزشک سلامت عمومی و کار و در مجموع 202130 پزشک دارد. به طور کلی 800 هزار نفر در امور پزشکی و پیراپزشکی فعالیت می‌کنند. تنها 37٪ پزشکان را زنان تشکیل می‌دهند. 3236 بیمارستان عمومی و خصوصی با 471521 تخت پذیرای بیماران هستند.

در فرانسه بیش از 4500 نوع دارو هست و به ازای هر 2500 نفر یک دکتر داروساز وجود دارد. 12000 ویزیتور از طرف لابراتوارهای داروسازی بی‌وقفه داروها را به پزشکان معرفی می‌کنند. قیمت یک دارو بر اساس 58٪ لابراتوار، 30٪ داروخانه و 7٪ مالیات تعیین می‌شود. فرانسه به مصرف زیاد دارو معروف است و فرانسوی‌ها به ویژه در داروهای آرام بخش یکی از پرمصرف کننده‌ترین ملت‌ها در جهان هستند.

فرانسه با 198700 پزشک تقریبا یک پزشک به ازای هر 296 نفر در اروپا بعد از اسپانیا (237نفر)، آلمان(293نفر) قرار دارد[۲۹].

نظام تامین اجتماعی در فرانسه

سیستم تامین اجتماعی کشور فرانسه بر اساس طبقه بندی معمول اتحادیه بین‌المللی تامین اجتماعی (ISSA) پوشش‌های زیر را ارائه می نماید:

1- بازنشستگی، ازکارافتادگی و بازماندگان (پایه)

2- درمان و بارداری

3- ازکارافتادگی ناشی از کار

4- بیکاری

5- حمایت های خانوادگی (عائله مندی)

6- حمایت های اجتماعی که بر مبنای آزمون درآمد پرداخت می‌شود

7- بازنشستگی مکمل به صورت اجباری و اختیاری

به جز پوشش‌های مکمل، حق بیمه‌های مربوط به مزایای تامین اجتماعی توسط موسسات مشترک جمع آوری حق بیمه دریافت می‌شود. مدیریت حق بیمه‌ها بر عهده آژانس مرکزی موسسات تامین اجتماعی است. به منظور شفاف‌سازی حساب ها، طرح‌های مختلف را صندوق‌های ملی سه گانه (صندوق ملی بیمه بازنشستگی،صندوق ملی بیمه بیماری و صندوق ملی مقرری‌های عائله مندی) اداره می‌نمایند. در کنار صندوق‌های ملی، تعداد زیادی صندوق‌های محلی و منطقه‌ای نیز به پرداخت مزایا می‌پردازند. نظارت کلی بر طرح‌ها را، وزارتخانه‌های مربوطه به عهده دارند.

پیشینه تاریخی: در فرانسه طرح تامین اجتماعی 1945 بنا داشت برای فرد فرد شهروندان، در هر شرایطی درآمد کافی برای تامین امرار معاش خانوادگی شان تضمین کند. تامین اجتماعی در معنای وسیع عبارت بود از: امنیت شغلی و حذف بیکاری، امنیت درآمد برای کارگر و جبران هزینه‌های افراد تحت تکفلش، اعطای درآمد جایگزین در صورت بیماری، بارداری،ازکارافتادگی،حادثه کار و ایام پیری. پیر لاروک معمار طرح فرانسوی تامین اجتماعی 1945 و همکارانش برای همه فرانسوی‌ها نظام واحد تامین اجتماعی آرزو می‌کردند، اما در عمل ناچار شدند با واقعیت های جامعه کنار بیایند.از ویژگی های این طرح توجه به ساختار اجتماعی- اقتصادی خاص جامعه بود.در سایر کشورهای اروپایی تامین اجتماعی عمدتا بر محور بیمه بیکاری شکل گرفت، اما در فرانسه طرح تامین اجتماعی قبل از هر چیز بر محور بیمه بازنشستگی و مدد معاش خانوادگی تشکیل شد. فرمان ژنرال دو گل در 19 اکتبر 1945 قانون بیمه‌های اجتماعی را وسعت داد و آن را به خطرات بیماری، بارداری، ازکار افتادگی، پیری و مرگ گسترش داد. قانون 22 اوت 1946 منشور جدیدی از مدد معاش خانوادگی را اعلام نمود.

در حال حاضر، سیستم تامین اجتماعی فرانسه یک سیستم چند لایه است که پوشش‌های متفاوتی از جمله مزایای بازنشستگی،از کارافتادگی،بیکاری، بازماندگان، درمان، بارداری و عائله مندی ارائه می نماید.

بازنشستگی در فرانسه

سیستم بازنشستگی فرانسه به وضوح منطق بیمه ای را با محوریت اصل کار منعکس می نماید: مزایای تامین اجتماعی برای«کارکنان و خانواده آنان» برقرار است، این مزایا مرتبط با درآمد بوده و از طریق حق بیمه‌هایی که توسط کارگر و کارفرما پرداخت می‌شود تامین مالی می‌گردد. نمایندگان کارکنان و کارفرمایان وظیفه مدیریت سیستم را بر عهده دارند و بنا براین از دولت مستقل هستند (بخصوص در مورد طرح‌های بازنشستگی مکمل).

در حقیقت، جمعیت فرانسه طی دوران زندگی کاری در سیستم تامین اجتماعی مشارکت می نمایند تا به یک مستمری سخاوتمندانه که حدود 70 درصد متوسط دوران اشتغال شان است دست یابند.

سیستم بازنشستگی فرانسه در وضعیت عمومی از دو لایه اصلی تشکیل یافته‌است:

لایه اول: بازنشستگی پایه و اجباری را تشکیل می‌دهد که یک سطح مزایای پایه ارائه می نماید(حداکثر 50 درصد میانگین حقوق 25 سال از بهترین سال‌های خدمت از لحاظ درآمد). این لایه که تحت عنوان رژیم عمومی شناخته می‌شود، عمدتا مبتنی بر اصول بیمه‌های اجتماعی است و از محل حق بیمه‌های کارگر و کارفرما تامین مالی می‌شود، اما برای اقشار آسیب پذیرتری که توان پرداخت حق بیمه و مشارکت در رژیم عمومی را ندارند با کمک دولت، پوشش‌هایی در رژیم عمومی تعبیه شده که نقش باز توزیعی دارند. لایه دوم نیز از سیستم های بازنشستگی اجباری تشکیل شده اند. این لایه دو نوع طرح مزایای مکمل را برای کارکنان بخش خصوصی یعنی مدیران و برای کارگران فراهم می نماید. در واقع لایه اول بر مبنای طرح مزایای معین ارائه می‌گردد، رژیم مکمل به صورت مشارکت معین است. در طرح‌ها ی مکمل، کارکنان در ازای حق بیمه‌های پرداختی، امتیازاتی دریافت می‌کنند. شرکای اجتماعی به طور منظم در مورد ارزش این امتیازات بر اساس شرایط اقتصادی و جمعیتی تصمیم گیری می نمایند. ارزش امتیازات در زمان بازنشستگی، مستمری نهایی را تعیین می‌کنند.

امروزه تقریبا تمام جمعیت فرانسه تحت پوشش قرار دارند اما این امر با کنار هم گذاشتن طرح‌های بازنشستگی شغلی متفاوت فراهم شده‌است. درکنار رژیم عمومی که دو سوم جمعیت شاغل را تحت پوشش دارد،رژیم های مختلفی وجود دارد که کارکنان دولت کارکنان برق و گاز، مترو پاریس، و راه آهن ملی یا سایر گروه های شغلی خاص مانند خویش فرمایان یا کشاورزان یا مشاغل آزاد و... را پوشش می‌دهد. سیستم بازنشستگی فرانسه انواع دیگری نیز دارد که نقش حاشیه ای دارند. به عنوان مثال برای افرادی که حق بیمه کافی نپرداخته اند، سیستم بازنشستگی کمکی وجود دارد.

بیمه درمان در فرانسه

تمام کسانی که به طور قانونی در فرانسه سکونت دارند، به وسیله بیمه درمانی عمومی که یکی از برنامه های نظام تامین اجتماعی است، پوشش داده می‌شوند. بیمه درمانی عمومی در سال 1945 در این کشور بنیانگذاری شد و به تدریج تمام ساکنان قانونی فرانسه را تحت پوشش خود قرار داد. در دسامبر 1999 گروه کوچکی از جمعیت فرانسه که از داشتن بیمه درمانی عمومی محروم بودند نیز صاحب بیمه عمومی‌شدند.

سیستم بیمه عمومی فرانسه از نظر تامین مالی و مزایا بسیار شبیه به بیمه درمانی عمومی آلمان و اساسا بر پایه فعالیت های شغلی بنا نهاده شده‌است. بیمه درمانی خصوصی نیز در فرانسه وجود دارد که نقش بیمه تکمیلی را در سیستم بهداشتی فرانسه بر عهده دارد و پولی را که بیماران به طور مستقیم بابت دریافت مراقبت‌های بهداشتی می پردازند بازپرداخت می‌کند.به علاوه نوع دیگری از بیمه تکمیلی در فرانسه وجود داردکه دولتی است و هدف آن ارائه بیمه تکمیلی به فقیر ترین اقشار جامعه است که به بیمه تکمیلی خصوصی دسترسی ندارند.

درکل، نظام بیمه‌های درمان در فرانسه تقریبا همگانی بوده و پوشش‌های جامعی در اختیار شهروندان قرار می‌دهد که سیستم بیمه درمانی این کشور را در زمره بهترین کشورهای جهان قرار داده است.

مساعدت اجتماعی دولت فرانسه

بازنشستگی , از کارافتادگی و بازماندگان

1- پوشش بیمه‌های اجتماعی:این گونه پوشش ها از نوع بیمه‌های اجتماعی و سیستم مساعدت اجتماعی است. افراد شاغل در حوزه صنعت و تجارت؛ زنان خانه دار در شرایط خاص به صورت اتوماتیک تحت پوشش قرار می گیرند. پوشش اختیاری جهت افراد غیر شاغل سرپرست خانوار (تنها مستمری سالمندان), افرادی که سابقا حداقل 6 ماه پوشش اجباری داشته اند و اکنون تحت پوشش نمی باشند, افراد غیر شاغل که از یک عضو معلول خانواده مراقبت می نمایند, ارائه می‌شود. برای کارکنان بخش کشاورزی, معدن, راه آهن, کارکنان دولت, نیروی دریایی, خویش فرمایان بخش کشاورزی و غیر کشاورزی نیز سیستم های خاصی وجود دارد.

2- پوشش مساعدت اجتماعی: تمام سالمندان و ئافراد وابسته به آن ها که مقیم فرانسه هستند تحت پوشش مساعدت اجتماعی قرار دارند.یادآوری می‌شود مبلغ 12129 یورو در سال به بازنشستگانی که نیاز به مراقبت‌های دائم دارند, پرداخت می‌شود. پس از 65 سالگی, سالیانه 609 یورو بابت همسر به بازنشسته پرداخت می‌شود. و به ازای هر فرزند 84 یورو در ماه پرداخت صورت می‌گیرد.

مقرری هماهنگ سالمندی: این مقرری به افراد کم درآمد در سن 65 سالگی (در صورت از کار افتادگی از 60 سالگی) پرداخت می‌شود. این مقرری می تواند مکمل سایر مزایای سالمندی باشد. بر طبق این آزمون اگر مستمری بگیر , درآمد سالیانه پایین تر از 7719 یورو داشته باشد و یا یک زوج مستمری بگیر درآمد سالانه کمتر از 13521 یورو داشته باشند, مقرری هماهنگ دریافت خواهند کرد.

مستمری بازماندگان: همسر متوفی باید بالای 51 سال سن داشته باشد. همسر مطلقه متوفی که ازدواج نکرده نیز می تواند بازمانده واجد شرایط باشد.

اداره پوشش بازنشستگی, ازکارافتادگی و بازماندگان:وزارت سلامت, جوانان, ورزش و جامعه و وزارت اقتصادی و مالی نظارت کلی را بر عهده دارند. صندوق ملی بیمه بازنشستگی, مستمری بازنشستگی و مقرری بازماندگان را ادره می نماید. صندوق ملی بیمه بیماری, مستمری از کار افتادگی و بازماندگان را اداره می نماید. جمع آوری حق بیمه‌ها به وسیله موسسات جمع آوری مشترکع صورت می پذیرد. آژانس مرکزی موسسات تامین اجتماعی, مدیریت حق بیمه‌ها را بر عهده دارد.

بیمه بیماری و بارداری:افراد شاغل, افراد جویای کار, دانشجویان و افراد تحت آموزش های حرفه ای اشتغال تحت پوشش قرار می گیرند. مستمری بگیران و برخی گروه های بیکار نیز مزایای درمان را دریافت می‌کنند.پوشش اختیاری نیز از جمله برای فرانسویان شاغل در خارج از کشور امکان پذیر است. برای کارکنان شاغل در بخش های کشاورزی, معدن, راه آهن, کارکنان دولت, دریانوردان, خویش فرمایان غیر کشاورز و خویش فرمایان کشاورز سیستم های مجزایی وجود دارد.

اداره پوشش درمان و بارداری:وزارت سلامت, جوانان , ورزش و جانعه و وزارت اقتصادی و مالی نظارت کلی را برعهده دارند. اتحادیه ملی صندوق بیمه بیماری توافقات لازم را با متخصصان پزشکی به عمل آورده و هزینه‌های بازپرداخت خدمات درمانی را تنظیم می نماید. 128 صندوق بیمه بیماری اصلی و 4 صندوق بیمه بیماری در کشورهای خارجی به ثبت نام بیمه شدگان, پرداخت مزایای نقدی و بازپرداخت هزینه‌های نقدی می پردازند. حق بیمه‌ها توسط 101 موسسه مشترک جمع آوری می‌شوند و آژانس مرکزی موسسات تامین اجتماعی, حق بیمه‌ها را مدیریت می نماید.

بیمه بیکاری در فرانسه: شاغلین, کارآموزان, کارکنان خانگی, پرستاران کودک و برخی حقوق بگیران بخش دولتی(بجز کارکنان دولت) تحت پوشش بیمه بیکاری قرار دارند. کارکنان دولت و خویش فرمایان مستثنی هستند. سیستم های خاصی برای کارکنان ساخت و ساز , کارگران بارانداز, دریانوردان, هوانوردان, کارکنان قراردادی,دربانان, روزنامه نگارن, هنرمندان و تبعیدی ها وجود دارد. دولت, کل هزینه‌های کمک بیکاری را پرداخت می‌کند.این هزینه به مدت شش ماه پرداخت می‌شود و اگر شرایط همچنان پابرجا باشد ادامه می یابد. وزارت کار, هماهنگی اجتماعی و مسکن‌ بر این پوشش نظارت عمومی دارد. اتحادیه ملی اشتغال در صنعت و تجارت این برنامه را اداره می نماید و 30 موسسه صنعتی و تجاری به جمع اوری حق بیمه‌ها, ثبت نام کارجویان و پرداخت مزایای بیمه بیکاری در سطح محلی مشغول اند.

حمایت های خانوادگی(عائله مندی):این قانون در سال 1932 تدوین شد و تمام کودکان شهروند فرانسه را پوشش می‌دهد. خانواده باید حداقل دو کودک زیر 20 سال داشته باشد. 119 یورو در ماه برای دو فرزند, 271 یورو برای سه فرزند, 424 یورو برای 4 فرزند و برای بیش از 4 فرزند 152 یورو به ازای هر فرزند پرداخت می‌شود.گفتنی است به ازای هر فرزند بالای 11 سال 33 یورو اضافی پرداخت می‌شود.

مقرری والدین برای مراقبت از فرزند بیمار: به مدت حداکثر 12 ماه به والدینی پرداخت می‌شود که برای مراقبت از فرزند مجروح, بیمار حاد و معلول خود کار خود را موقتا ترک می نمایند. 39 یورو در روز حداکثر برای 22 روز در ماه پرداخت می‌شود و مزایا حداکثر تا 12 ماه قابل پرداخت است.

مقرری آغاز سال تحصیلی: به دانش آموزان, کارآموزان و دانشجویان 6 تا 18 ساله و 272 یورو به ازای هر فرزند پرداخت می‌شود.

وزارت سلامت, جوانان و جامعه و وزارت اقتصاد و مالی بر این پوشش نظارت عمومی دارد. صندوق ملی مقرریی های خانواده, صندوق ها را هماهنگ نموده و از تعادل مالی آنها اطمینان حاصل می نماید. 123 صندوق محلی, مقرری خانواده را پرداخت می نمایند و 103 آژانس مشترک به جمع آوری حق بیمه‌ها مشغول اند.آژانس مرکزی موسسات تامین اجتماعی حق بیمه‌هارا مدیریت می‌کند.

بیمه بازنشستگی تکمیلی- اجباری: طرح‌های مکمل بازنشستگی به واسطه دو توافقنامه مرتبط سراسری که بین نمایندگان کارفرمایان و اتحادیه ها منعقد شد, ایجاد گردید. نقش قانونگذاری و نظارتی دولت در این طرح‌ها اندک است و مقررات, نظارت و اداره موسسات بازنشستگی به وسیله توافقنامه های جمعی موجود کاملا مشخص می‌شود. اگرچه دولت توانایی تغییر مقررات این طرح‌ها را ندارد, اما مجموعه مقررات باید به تایید وزارت امور اجتماعی,کار و همبستگی برسد. کارکنان دولت و خویش فرمایان به وسیله طرح‌های اختیاری یا اجباری مکمل بازنشستگی تحت پوشش قرار می گیرند[۳۰].

بيمه خدمات درمانی فرانسه

فرانسه یکی از کشورهایی است که از دیرباز بیشترین شهرت را در بخش دولت اجتماعی یا دولت حمایت‌گر در اروپا دارد و این نوع دولت که به طور طبیعی مورد حمایت گروه‌های چپ و سوسیالیستی است به جای تاکید بر سیاست‌های سرمایه سالار و رقابتی بر حمایت دولتی از لایه‌های عمومی و کمک به اقشار مردم استوار است. بیمه درمانی دارای یک سیاست مدیریتی است که هدف آن بهبود سلامت مردم، تقویت بهره وری از نظام سلامت و کنترل تکامل هزینه‌های بهداشتی است. این بودجه تقریبا 75 درصد هزینه‌های سلامت است. پرداخت کل خالص یارانه‌ها برای دولت در سال 2009 بالغ بر 138،4 میلیارد یورو بوده و سهم مخارج سلامت حدود 11٪ از تولید ناخالص داخلی در فرانسه را به خود اختصاص داده است. بیمه تامین اجتماعی تقریبا 57 میلیون ذینفع و یا 89٪ از جمعیت را‌ در 2009 با حفاظت از پنج خطر بیماری، زایمان، ناتوانی، مرگ، حوادث / بیماریهای شغلی زیر پوشش خود قرار داده است.

بحث بر سر بودجه و هزینه‌های بیمه درمانی فرانسه مساله روز این کشور است. چند سالی است که سازمان بیمه درمانی فرانسه زیر انتقادهای شدید قرار دارد و مجریان دولتی معتقدند که بر اثر سوء استفاده از منابع مالی این سازمان و اعطای حقوق درمانی فرا قانونی به خارجیان و یا سالخوردگان و مردم فرانسه، این سازمان به مرکزی مصرفی بدل شده و هزینه‌های کلان را بر دوش دولت گذاشته است. بررسی هزینه‌های بیمه درمانی و کمک‌های اجتماعی این حدس و گمان را برای دولت ایجاد کرده‌است که در سطح فرانسه تقلب و خلاف‌های فراوانی در حال انجام است که افراد با دادن اوراق خلاف و گواهی‌های جعلی برای دولت هزینه می‌سازند. کسری بودجه فزاینده از -4،4 میلیارد یورو در سال 2008، به -6.11 میلیارد یورو در سال 2010 سبب گردید تا دولت منابع مالی نظام امنیت اجتماعی فرانسه را با تحمیل فزاینده کنترل رشد هزینه‌های سلامت کاهش دهد. سارکوزی پیش از این بارها بر منافذ هرز رفتن بودجه عمومی از راه‌های غیر قانونی تاکید کرده‌است و امروز در رسانه‌ها بیش از هر وقت دیگر بر بازرسی و بررسی پرونده‌های افراد و موسسات در استفاده از بیمه درمانی و کمک هزینه‌های اجتماعی تاکید می‌شود. این در حالی است که دولت فرانسه از سال‌ها پیش با طراحی نظام آماری و اطلاعات شهروندان به صورت موازی و در مراکز مختلف راه‌های بررسی و مقایسه داده‌های آنان به دولت را پیش بینی کرده‌است، ولی با این همه هنوز کسری بودجه کشور گواه نشتی‌های فراوان به ویژه در مراکز امدادی و رفاهی است. این حرکت معنای دیگری هم داشت و آن اینکه سارکوزی می‌خواست به هر دلیل بگوید که نمی‌خواهد کلیت نظام اجتماعی مبتنی بر کمک‌های دولتی این کشور و مورد علاقه سوسیالیست‌ها را ترک کند.

یادآوری می‌شود با توجه به اهمیت انستیتو پاستور در حوزه بهداشت جهانی معرفی کوتاه این موسسه خالی از فایده نخواهد بود[۳].

انستیتو پاستور در فرانسه

انستیتو پاستور

موسسه غیرانتفاعی و خصوصی فرانسوی است که برای پژوهش در زمینه‌های زیست‌شناسی و میکروارگانیسم‌ها و بیماری‌ها و واکسن‌ها از سال ۱۸۸۷ تشکیل شده‌است. این موسسه بنام بنیان‌گذار و نخستین رئیس آن لوئی پاستور نام گذاری شده‌است. انستیتو پاستور برای مدتی بیش از یک قرن در خط مقدم مبارزه با بیماری‌های عفونی قرار داشته است. این سازمان جهانی پژوهش‌های زیستی- پزشکی با مرکزیت پاریس، در سال ۱۹۸۳ اولین جایی بود که ویروس HIV جدا شد. در طی سالیان متمادی انستیتو پاستور باعث کشفیاتی پیشرو شده که علوم پزشکی را قادر به کنترل بیماری‌های خطرناکی مثل دیفتری، کزاز، سل، فلج اطفال، آنفلوانزا، تب زرد و طاعون ساخته است. از سال ۱۹۰۸ تاکنون، ۸ نفر از دانشمندان انستیتو پاستور برنده جایزه نوبل فیزیولوژی و پزشکی شده‌اند که به عنوان آخرین نمونه در سال ۲۰۰۸ این جایزه به صورت مشترک به دو محقق این موسسه تعلق گرفته‌است. در حال حاضر انستیتو پاستور در ۲۴ کشور، از جمله ایران، شعبه دارد[۳۱].

مهاجرت و پناهندگی در فرانسه

فرانسه امپراتوری استعماری خود را در زمانی بنا نهاد که رشد جمعیت اش به ضعف گرایید[۳۲]. فرانسه برآمده از ترکیب ملت‌های متعدد با فرهنگ‌های مختلف است. بر طبق برآوردهای رسمی این کشور در اول ژانویه سال 2012 تعداد 4/310/000 نفر خارجی در فرانسه و 2.3 میلیون فرانسوی در خارج از فرانسه زندگی می‌کنند.

ورود خارجی‌ها به فرانسه یک رخداد قدیمی است. موج مهاجران برای پاسخگویی به نیازهای کارگری فرانسه از سده‌ی نوزدهم تا کنون در طی دو قرن وارد این کشور شده‌اند.

بلژیکی‌ها و ایتالیایی ها (1914-1850): بزرگترین گروه مهاجران به فرانسه را تشکیل می‌دهند و تا 1،160،000 نفر برآورد شده‌اند.(جمعیت فرانسه 39،196،000 نفر بوده‌است)

اسپانیایی‌ها و لهستانی ها (1939-1818): مهم‌ترین گروه‌های مهاجران را تشکیل می‌دهند. این مهاجران به ترتیب با 13% و 19% در کنار مهاجرت همیشه جدی ایتالیایی‌ها با 29% به این سرزمین آمده‌اند. در این زمان رقم 2،715،000 خارجی برای جمعیت 41،228،000 نفری فرانسه برآورد شده‌است.

پرتغالی‌ها و مغربی‌ها (1974-1945): گام‌هایی را در میان ملت‌های مهاجر خارجی برمی‌دارند. آنان به ترتیب 22% و 34% جمعیت مهاجر 3،442،000 نفری را تشکیل می‌دهند. جمعیت فرانسه در 1975، 52،599،000 نفر بوده‌است.

بنابراین موج مهاجرت به فرانسه از 1850 صورت گرفت. تعداد خارجی ها 1٪ کل جمعیت را در سال 1850 تشکیل می‌دادند و این رقم به 3٪ در 1914‌ و 6،6٪ در 1931رسید. پس از جنگ جهانی دوم اداره ملی مهاجرت، ورود مهاجرت به کشور فرانسه را برنامه‌ریزی کرد. در 1974 این رقم به 6،5٪ رسید و در این سال مهاجرت، فقط به خاطر کارگران دارای منشا اروپایی معلق ماند. سهم مهاجران اروپایی (50٪ در 1982 و 36٪ در 2002) به نفع مهاجرانی با ریشه‌های کشورهای دورتر یعنی مغرب (32٪ در 1982 و 40٪ در 2002)، شمال آفریقا و آسیا کاهش یافته‌است.

تعداد مردان نسبت به زنان مهاجر بیشتر است و 53٪ نیروی کار موثر را مردان بر عهده دارند. میانگین خانوارهای خارجی نیز با نسبت 3،28 نفر در برابر 2،57 بالاتر از میانگین کل جمعیت است.

برآورد شده که بین 300،000 تا،000،000 1مهاجر غیر رسمی وجود دارند. گفتنی است که فرانسه با عنوان حقوق تبعیدی ها بسیاری از تبعیدیان سیاسی جنوب شرقی آسیا، آمریکای لاتین و... را می پذیرد[۳۳].

مهاجرت در فرانسه

بر اساس تعریف شورای عالی یکپارچه سازی (HCI) در 1991، مهاجر «بیگانه‌ای است که در خارج متولد شده‌است." این تعریف مختص فرانسه است به دلیل اینکه بنا به تعریف اکثر کشورها و نیزسازمان‌های بین‌المللی (OECD، کمیسیون اروپا) مهاجر، فرد متولد شده در خارج از کشور بدون ملاحظه ملیت است. از نظر تعریف بین‌المللی، فرانسوی‌های متولد خارج از کشور (خود بازگردانده الجزایر، هارکی ها و غیره)بخش قابل توجهی هستند که مهاجر در نظر گرفته می‌شوند. در تعریف فرانسوی، از یک سو، فرانسوی صرف نظر از محل تولد خود، جمعیت غیر مهاجر است و‌ از سوی دیگر، خارجی‌هایی که در فرانسه از بدو تولد به دنیا آمده اند نیز فرانسوی محسوب می‌شوند.

بر اساس تعریف سازمان ملل متحد (متولد در خارج از قلمرو صرف نظر از ملیت تولد) در 2008، فرانسه‌ 6،7 میلیون مهاجر داشته و این رقم 11 درصد جمعیت را در بر گرفته‌است. البته به دنبال ایالات متحده (42،8 میلیون)، روسیه (12.3 میلیون)، آلمان (9.1 میلیون)، عربستان سعودی (7.3 میلیون)، کانادا (7.2 میلیون)، در مقام ششم جهان قرار گرفته‌است. اما بنا به تعریف فرانسوی (متولد خارج از قلمرو فرانسه) درسال 2008، فرانسه اروپایی 5.3 میلیون مهاجر داشته و این رقم 8.3 ٪ کل جمعیت را در بر می‌گیرد. 40 ٪ آنها ملیت فرانسوی دارندکه به واسطه تابعیت و یا ازدواج به دست آورده‌اند.

مهاجران عمدتا از اتحادیه اروپا (34 ٪)، مغرب (30 ٪)، آسیا (14 ٪، یک سوم از ترکیه) و کشورهای جنوب صحرای آفریقا (11 ٪) هستند.. فرزندان مهاجرانی که یک یا دو نسل بدون واسطه به مهاجران می رسند، 6،500،000 نفر یا 11 ٪ از جمعیت را در 2008 مهاجران در بر می‌گیرند. 3 میلیون نفر از آنها یکی از والدین یا هردو نفر از مهاجران بوده‌اند. به طور کلی، در 2008‌ رقم مهاجران و فرزندان مهاجر (نسل دوم)‌ 11،800،000 یعنی 19% جمعیت (که تنها بیش از 5 میلیون دارای منشا اروپایی و 4 میلیون نفر دارای منشا شمال آفریقا) هستند.

نهاد عالی ادغام مهاجران در فرانسه در سال 2011 اعلام کرده‌است که جمعیت مهاجران به این کشور از مرز 11 میلیون و 700 هزارنفر گذشته است. شمار فرزندان مهاجران به این کشور از مرز شش میلیون نفر فراتر رفته که حدود چهار میلیون و 300 هزار نفر از آنان دارای سنینی بیشتر از15 سال و یک میلیون و850 هزار نفر نیز کمتر از 15 سال می باشند[۳۴].

پراکندگی مهاجران در فرانسه

اسکان مهاجران در سرزمین فرانسه بسیار نامتوازن است. این نامتوازنی تا حدودی از طریق راه های ورودی و سنت‌های مهاجرت آن کشورها تبیین می‌شود. اما وجه غالب این تفاوت محل‌های اسکان و فعالیت اقتصادی مهاجران است: 44٪ آنان کارگر هستند. آنها در اطراف مکان‌های صنعتی مستقر می‌شوند. هم اکنون اکثر مهاجران فرانسه در مناطقی که به عنوان مناطق حساس یاد می‌شود جای گرفته‌اند.‌ مناطق حساس در فرانسه به مناطقی اطلاق می‌شود که از شرایط ویژه‌ای به دلیل بالا بودن میزان بیکاری و ناهنجاری‌های اجتماعی بیشتر نسبت به دیگر مناطق، برخوردارند. در شرایط حاضر میانگین جرم خیزی، بزهکاری و برخی ناهنجاری های اجتماعی به دلیل عدم اشتغالزایی مناسب و بیکاربودن شمار زیادی از جوانان و نیروی انسانی مستعد کار ساکن دراین مناطق، نسبت به مناطق دیگر بیشتر است.

سیاست های مهاجرتی فرانسه

مساله حومه‌های شهرهای بزرگ فرانسه و بافت مهاجرنشین این مناطق به دوران پس از جنگ جهانی دوم و بازسازی فرانسه ویران شده در آتش جنگ باز می‌شود.‌ فرانسویان که با پایان جنگ جهانی دوم با کمبود شدید نیروی انسانی و ویرانی گسترده مناطق شهری، صنعتی و حتی کشاورزی خود روبه‌رو بودند، به منظور استفاده از نیروی کار ارزان قیمت در بازسازی ویرانه‌های کشور به مستعمرات خود در شمال افریقا روی آوردند. حضور استعمار فرانسه در قاره آفریقا و به ویژه در کشورهایی چون الجزایر، مغرب و تونس دولتمردان فرانسوی را بر آن داشت تا افراد داوطلب به کار در این کشور را به طور موقت به استخدام خود درآورند و به فرانسه منتقل کنند.‌ نخستین گروه از کارگران مهاجر از شمال آفریقا که برای مشارکت در بازسازی فرانسه به این کشور آمده بودند در قالب قرارداد کار به مدت چهار سال در سال ‪ ۱۹۴۶وارد فرانسه شدند.‌ از آنجایی که حضور این کارگران در فرانسه به گونه‌ای موقت و تنها در دورانی چهار ساله پیش بینی شده بود، دولت مناطقی را در حومه پاریس و دیگر شهرهای فرانسه چون لیل، لیون، مارسی، نانت و استراسبورگ به اقامت این افراد اختصاص داد. این مناطق در دوران یاد شده عموما خالی از سکنه بودند و شرایط یک زندگی کارگری و بدون حضور در جامعه فرانسه را برای مهاجران فراهم آورده بود. با این حال پس از طی نخستین دوره چهار ساله اقامت کارگران در فرانسه به دلیل ادامه نیاز به حضور این افراد دولت فرانسه با تمدید اقامت آنان موافقت کرد. از سوی دیگر با راه اندازی طرح‌های نوین بازسازی و سازندگی در کشور و با توجه به ارزان قیمت بودن نیروی کار مهاجران در مقایسه با دیگر کارگران فرانسوی شمار بیشتری از کارگران مهاجر را در خاک خود پذیرا شد. به تدریج حضور کارگران ارزان قیمت خارجی به حضوری طولانی در خاک فرانسه مبدل و دولت این کشور نیز ناگزیر به در نظر گرفتن شرایط خانوادگی آنان و اجازه اقامت بستگان درجه اول کارگران در خاک فرانسه شد.

از سوی دیگر قوانین جمهوری پنجم فرانسه که شرط تعیین ملیت به ساکنان این کشور بر اساس محل تولد و اقامت طولانی را به رسمیت شناخته است منجر به صدور تدریجی ملیت فرانسوی برای فرزندان مهاجرانی شد که در خاک فرانسه به دنیا آمده بودند و هیچ سرزمین دیگری را به جز این کشور به عنوان مامن و ماوی و محل سکونت و اقامت و زندگی خود نمی‌شناختند. بنابر این نسل دوم مهاجران که از اوایل دهه1970 ‪ .میلادی شاهد شکل‌گیری آن در خاک فرانسه هستیم، فرزندان مهاجرانی هستند که ملیت فرانسوی دارند

با این همه شرایط زندگی آنان که در حومه‌ها و یا بهتر بگوییم مناطق کارگرنشین به سر می‌برند، با سطح زندگی و فرهنگ دیگر نقاط شهری فرانسه تفاوت‌هایی آشکار و اساسی دارد.

با نگاهی دقیق تر شاید بتوان گفت که پدیده حضور مهاجران در حومه شهرهای فرانسه در آغاز از منظر دولتمردان این کشور پدیده‌ای موقت و گذرا بوده‌است، از این روی سکنی دادن آنان در مناطقی به دور از محل سکونت شهروندان فرانسوی و بی‌علاقه بودن به جذب آنان در جامعه فرانسه از همین منظر قابل تاویل است. از سوی دیگر با توجه به خواستگاه بیشتر این مهاجران که نیروهای کار ساده و عموما فارغ از مهارت‌های تخصصی و حرفه‌ای و یا سطح بالای دانش و اطلاعات عمومی بودند، می‌تواند دلیل دیگری بر اختلاف عمیق سطح زندگی و فرهنگ آنان در مقایسه با دیگر مناطق شهری فرانسه باشد. به هر روی از دهه‌های ‪ ۱۹۸۰و ‪ ۱۹۹۰میلادی فرانسه دیگر با کارگرانی ساده در مناطق حومه‌های شهری خود مواجه نبوده‌است. نسل‌های دوم و سوم مهاجران خارجی که بیشتر تباری شمال افریقایی دارند به ندرت خواستگاه و سرزمین پدری خود را می‌شناسند، به زبان پدران خود به سختی و یا بیشتر اوقات به هیچ روی صحبت نمی‌کنند و تنها ملیتی که دارند ملیت کشور زادگاهشان یعنی فرانسه است. با این همه، تفاوت‌های آشکاری که میان مناطق سکونت این مهاجران و مهاجرزادگان از نظر سطح زندگی، درآمد، فرهنگ و امکانات رفاهی وجود دارد، ریشه‌های پنهان تضادهایی بالقوه است که می‌تواند به شعله ور شدن انبان نارضایتی آنان از وضعیت موجود بیانجامد و این امر دقیقا حادثه‌ای بود که 220 شهر و حومه‌شهری فرانسه در بحران حومه‌ها در اکتبر سال 2005 میلادی شاهد آن بود.

مهاجرت به فرانسه

نیکولا سارکوزی

پدیده مهاجرت در فرانسه، به عنوان یک موضوع اجتماعی مهم، در سال‌های اخیر مورد توجه مقامات این کشور قرار گرفته‌است. روند مهاجرت‌پذیری فرانسه به دلیل شکل‌گیری اتحادیه اروپا و عقد پیمان‌های منطقه‌ای، شکل جدیدی گرفته‌است. در تاریخ دهم دسامبر 2003 میلادی به پیشنهاد وزیر کشور وقت "نیکولا سارکوزی"، مجلس فرانسه قانونی را به عنوان "حق پناهندگی" به تصویب رساند که از دیدگاه بسیاری از نهادهای بین‌المللی و همچنین انجمن‌های فرانسوی طرفدار حقوق بشر، مغایر با " کنوانسیون ژنو" و همچنین " اعلامیه جهانی حقوق بشر" بود. در این قانون، وزارت خارجه فرانسه قدرت بیشتری به وزارت کشور واگذار کرد و دست افراط‌گرایان دست راستی را برای رد درخواست پناهندگی در همان ابتدا باز گذاشت. بر اساس این قانون تمام درخواست‌های پناهندگی باید در اداره پلیس محلی به ثبت برسد و پلیس (که در فرانسه به ضد خارجی بودن شهرت دارد) پس از بررسی مقدماتی پرونده و رد بسیاری از درخواست‌ها در همان ابتدا به دلایل مختلف و گاها غیر منطقی ـ از جمله "نداشتن آدرس ثابت" یا "عدم نگاشتن درخواست پناهندگی به زبان فرانسه" که برای بسیاری از خارجیان غیر ممکن بود، الباقی درخواست‌ها را به "اداره حمایت از پناهندگان و بی وطن ها"(OFPRA) ارسال می‌کرد. البته این رد درخواست‌ها به همین شکل ادامه داشته تا جایی که بر اساس گزارش "کمیساریای عالی مهاجرت" وابسته به سازمان ملل متحد، فقط در سال 2004 میلادی، 61000 درخواست پناهندگی در OFPRA به ثبت رسیده که 90 در صد آن از سوی این اداره رد شد. بر اساس گزارش OFPRA، درخواست کنندگان کارت پناهندگی در نود درصد موارد، به دلیل عدم آشنایی به قوانین جدید پناهندگی در فرانسه، به کنوانسیون ژنو استدلال می‌کنند که پس از قانون سال 2003، از نظر دولت فرانسه بی اعتبار است.

این رد درخواست‌ها در حالی است که بر اساس توافقنامه ژنو در سال 1952، تمام کشورهای جهان ملزم به پذیرش درخواست پناهندگی، از میان تمام اقوام، بدون توجه به جنس، رنگ پوست، نژاد، دین و ملیت شده‌اند. مضاف بر اینکه بر اساس "اعلامیه جهانی حقوق بشر"، تمام افرادی که در کشور خود مورد شکنجه، یا آزار قرارگرفته یا تهدید به مرگ می‌شوند، حق دارند از کشور ثالثی درخواست پناهندگی کنند. اما بر طبق گزارش انجمن حمایت از حقوق پناهندگان فرانسه، در بررسی پرونده‌ها، نگاه‌های نژادپرستانه به آسانی به چشم می‌خورد. "تهدید امنیتی" از دلایل شایع رد درخواست بسیاری ساهپوستان و مسلمانان است. مضاف بر آن، رفتار پلیس در زمان تحویل گرفتن پرونده با افراد نیز غیر عادلانه توصیف شده‌است.

بیرون کردن فله‌ای خارجیان بدون کارت اقامت، جلوگیری از "ازدواج‌های سفید" که همان ازدواج صوری برای گرفتن کارت اقامت و پاسپورت فرانسوی است و همچنین قانون " مهاجرت انتخابی" از جمله روش‌هایی است که او برای بازگرداندن خارجیان به کشورشان استفاده می‌کند. قانون "مهاجرت انتخابی" که در 18 می 2006 به تصویب رسید به تحصیل کرده‌های کشورهای خارجی با مدارک تحصیلی بالا و کارهای علمی معتبر اجازه می‌دهد که در کشور فرانسه به تحصیل و کار مشغول شوند. همچنین به سرمایه گذاران، ورزشکاران با مدالهای جهانی و هنرمندان نامدار اجازه می‌دهد که به مدت سه سال توانایی خود را در این خاک نشان دهند، که در غیر این صورت به کشور خود بازگردانده خواهند شد. در این قانون، به"ظرفیت ها و هوش ها" فرصت‌ نسبتا خوبی برای نشان دادن ظرفیت خود داده خواهد شد و بالعکس سخت‌گیری شدیدی نسبت به سایرین اتخاذ و مانع از ورود افراد با هوش متوسط خواهد شد[۳].

نیز نگاه کنید به

جامعه و نظام اجتماعی چین؛ جامعه و نظام اجتماعی روسیه؛ جامعه و نظام اجتماعی ژاپن؛ جامعه و نظام اجتماعی مصر؛ جامعه و نظام اجتماعی لبنان؛ جامعه و نظام اجتماعی کوبا؛ جامعه و نظام اجتماعی سنگال؛ جامعه و نظام اجتماعی کانادا؛ جامعه و نظام اجتماعی افغانستان؛ جامعه و نظام اجتماعی تونس؛ جامعه و نظام اجتماعی ساحل عاج؛ جامعه و نظام اجتماعی اسپانیا؛ جامعه و نظام اجتماعی تایلند؛ جامعه و نظام اجتماعی آرژانتین؛ جامعه و نظام اجتماعی مالی؛ جامعه و نظام اجتماعی زیمبابوه؛ جامعه و نظام اجتماعی اردن؛ جامعه و نظام اجتماعی سوریه؛ جامعه و نظام اجتماعی قطر؛ جامعه و نظام اجتماعی امارات متحده عربی؛ جامعه و نظام اجتماعی سیرالئون؛ جامعه و نظام اجتماعی اتیوپی؛ جامعه و نظام اجتماعی اوکراین.

کتابشناسی

  1. داربی‌شر. یان (1369). تحولات سیاسی در فرانسه از ژیسکار تا میتران‌. ترجمه: ناصر موفقیان. سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ص5.
  2. فرانسه. (1387). وزارت امورخارجه. مرکز چاپ و انتشارت. ص9.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ ۳٫۵ ۳٫۶ ۳٫۷ نعيمی گورابی، محمد حسين (1392). جامعه و فرهنگ فرانسه. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی.
  4. برگرفته‌ازhttp://www.insee.fr/fr/themes/detail.asp?ref_id=bilan-demo
  5. NATHAN. G. (2010). La géographie de la France
  6. برگرفته‌از http://www.justice.gouv.fr/justice-civile-11861/mariage-/civil+-12133
  7. برگرفته از http://www.le-pacs.fr/
  8. مريم صادقی. بررسی مساله حضانت اطفال در حقوق مدنی ايران و فرانسه. قابل‌بازیابی‌از:http://www.isu.ac.ir/publication/neda-ye-sadiq/Neda-ye-Sadiq_34-35/Neda-ye-Sadiq_34-3507.htm  
  9. زنان فرانسوی بیشتر بچه‎دار می‌شوند (خبرتکمیلی). قابل بازیابی از: http://www.pezeshk.us/?p=6105
  10. Tabib. H. ,Dollé .N. (2010).  Une pédagogie de l'espoir pour les collégiens décrocheurs.
  11. برگرفته‌ ازhttp://www.insee.fr/fr/publications-et-services/sommaire.asp?codesage=FHPARIT12
  12. برگرفته‌ازwww.persian.rfi.fr/.../20101115-بزهکاری-ا
  13. گزارشی از نقض آشكار حقوق بشر از سرزمين‌های اشغالی تا سراسراروپا. قابل بازیابی از:http://isna.ir/fa/print/9005-14723/
  14. برگرفته ازirna.ir/NewsShow.aspx?NID=30508205
  15. برگرفته‌از http://www.aftabir.com/news/view/2010/apr/08/
  16. بررسی سازوكارهای مقابله با تكدی‌گری در قوانين فرانسه. روزنامه اعتماد، شماره 2538 به تاريخ 17/8/91، ص12.
  17. ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ برگرفته‌از www.insee.fr/fr/themes/theme.asp?theme=8
  18. برگرفته‌ازhttp://fr.wikipedia.org/wiki/Aviation#Le_transport_+Aviation#Le_transport_a.C3.A9rien_commercial
  19. برگرفته‌ازhttp://fr.wikipedia.org/wiki/R%C3%A9seau_routier+R%C3%A9seau_routier_d%C3%A9partemental_fran%C3%A7ais
  20. برگرفته‌ازhttp://www.leviaducdemillau.com/english/index.html
  21. برگرفته‌ازhttp://fr.wikipedia.org/wiki/%C3%89nergie_en_France
  22. برگرفته‌ازhttp://www.sialparis.fr/
  23. برگرفته‌ازhttp://www.sports.gouv.fr/
  24. برگرفته‌ازhttp://www.rolandgarros.com/
  25. برگرفته‌ازhttp://www.letour.fr/us/
  26. برگرفته‌ازhttp://www.ffr.fr/index.php/ffr/accueil__1
  27. برگرفته‌ازhttp://www.france-galop.com/
  28. برگرفته‌ازhttp://www.french.hku.hk/dcmScreen/lang2043/tempslibre.+htm
  29. برگرفته‌ ازhttp://fr.wikipedia.org/wiki/Syst%C3%A8me_de_sant%C3%0A%0A%A9_fran%C3%A7ais
  30. جلیلی. طیبه. قاسمی ثانی. زهرا. نظام تامین اجتماعی در فرانسه. واحد مطالعات و تحقیقات بیمه ای صندوق بازنشستگی کشوری، ص40.
  31. برگرفته‌ازhttp://www.pasteur.fr/ip/easysite/pasteur/fr
  32. یاکونو. گزاویه (1369). تاریخ استعمارگری فرانسه. ترجمه: عباس آگاهی. مشهد: موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس، ص87.
  33. NATHAN. G. (2010). La géographie de la France. page 56.
  34. برگرفته‌ازhttp://fr.wikipedia.org/wiki/D%C3%A9mographiede_la_++_France