تاریخ هنر ژاپن
چنان که در مبحث مربوط به نظام فرهنگی ژاپن دیدیم، ژاپن در اواسط قرن سوم و خیلی دیر پای به دوارن باستان گذاشت و دلیل عمده آن هم جزیرهای بودن و انزوای این کشور و عدم داشتن مرز خشکی با کشورهای دیگر بود. با این همه در دوران پیش از باستان و در دوران ما قبل تاریخ این کشور ما با کشفیاتی روبرو هستیم که باید به آنها هنر اطلاق کرد. نخستین این کشفیات متعلق به دوره جومون و سفالینههایی است که جومون (縄文土器/Jōmon doki) نامیده میشود. جومون به معنی نقش ریسمان است که این نقشها با فشردن و چرخاندن ریسمان روی سفالها قبل از پخت و خشک کردن ایجاد میشد. هر چند شبهاتی در مورد عدم ارتباط ژاپن با کشورهای دیگر در این دوره مطرح شده است،[۱] اما غالبا گفته میشود، تا قبل از دوران باستان ژاپن به خاطر عدم ارتباط با جهان خارج هنر خاص خود را توسعه بخشید. قدیمیترین سفالینههای جومون کشف شده متعلق به 12 هزار سال پیشند و از این حیث قدیمیترین سفالینههای کشف شده در جهان هم به حساب میآیند.[۱]
عدم ارتباط با جهان خارج باعث شد تا دوره جومون بسیار طولانی شود و تا قرن 10 ق م ادامه پیدا کند و این زمانی است که ما شاهد کشف نوعی دیگر از سفال با نام یایویی (弥生土器/Yayoi doki) هستیم. این سفالها نام خود را از نام محل کشف خود، جایی در توکیوی امروزی گرفتهاند. بر خلاف دوره جومون که ده هزار سال طول کشید، دوره یایویی کوتاه بود و اواسط قرن سوم به پایان رسید. دلیل کوتاه بودنش هم بی شک شکل گیری ارتباط این کشور با خاک اصلی آسیا یا به عبارت دقیقتر چین و شبه جزیره کره بود. قدیمیترین نمونهها از سفالهای یایویی کشف شده هم مربوط به ژاپن غربی است، جایی که به لحاظ جغرافیایی به چین و کره نزدیکتر است.
در دوره یایویی علاوه بر سفالینههای یایویی، ما شاهد کاربرد فلز هستیم که در این میان ساخته شدن اشیائی مفرغی را که در جشنها استفاده میشد، میشود مرتبط با هنر دانست. این اشیاء شامل نیزه مفرغی، شمشیر مفرغی و ناقوس مفرغی موسوم به دوتاکو (銅鐸/Dōtaku) بود.[۲] برخی از این ناقوسهای مفرغی دارای نقوشی چون آهو و شکارچی، ماهیگیر، افرادی در حال کوبیدن برنج و چند نفر در حال نزاع بودند.[۲]
هنر در دوران باستان
دوران باستان در ژاپن از اواسط قرن سوم تا پایان قرن دوازدهم به درازا کشید. شروع این دوران با پیدایش گورتلهای عظیم موسوم به کوفون همراه بود. در میان گورتوشههای کشف شده از این گورتلها، اقلامی چون لگام اسب، شمشیر، اقلام سنگی، مهرهها، اقلام فلزی، سفال و... وجود دارد، اما آنچه بیش از همه نماد هنر این دوره شده، سفالهای موسوم به هانیوا (埴輪/Haniwa) است. هانیوا سفالهایی با پخت ساده بودند که اطراف سطح بالایی گورتل چیده میشدند، ابتدا شکل استوانهای ساده داشتند، اما به مرور شکل حیوانات جز پرندگان و اشکال انسانها به آن اضافه شد. اشکال انسانی آن شامل پرورش دهندگان باز، مهترها، کشاورزان، سربازان زره پوش، بانوان پریستار، زنان درباری و خنیاگران و رقصندگانی بودند با حالتی که گویی دارند برای درگذشتگان برنامهای اجرا میکنند.[۳]
بعد از دوره کوفون، دوران آسوکا (710-592 م) فرا رسید. در این دوران ما شاهد ورود رسمی آیین بودایی به ژاپن (592 م) هستیم، واقعهای که تأثیری شگرف بر هنر ژاپن داشت. از فرهنگ این دوران هم با نام فرهنگ آسوکا (645-538 م) و فرهنگ هاکوهو (710-645) نام میبرند که فرهنگی با محوریت آیین بودایی است، اما بر خلاف دوران تاریخی آسوکا دوران فرهنگی آن نه از سال 592 که از 538 شروع میشود. چنان که تاناکا (2013) هم اشاره میکند، آیین بودایی برای ژاپنیها از تندیسهای بودایی شروع شد.[۴] بنابراین در این دوره ما شاهد نخستین تندیسهای بودایی ساخته شده در ژاپن هستیم. همچنین هنر این دوران که شامل معماری، پیکر تراشی، نقاشی و صنایع دستی بود، عمدتا با محوریت هنر بودایی انجام میشد. برای مثال برای اولین بار در این دوره ما شاهد ساخت معابد بودایی در ژاپن هستیم که نخستین آن معبد آسوکا (飛鳥寺/Asuka dera: در اواخر قرن ششم یا اوایل قرن هفتم م ساخته شد) بود. یکی دیگر از معابدی که در این دوره ساخته شد، معبد هوریوجی است، معبدی که 1993 در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید و در بردارنده میراث فرهنگی زیادی از تندیسهای بودا، صنایع دستی مرتبط با آیین بودایی و نقاشیهای دیواری متعلق به دوران آسوکا و نارا است.
از فرهنگ دوره نارا (794-710) با نام فرهنگ تِنپیو (749-729) نام میبرند. ویژگیهای فرهنگ و هنر در دوره نارا، شکل گیری فرهنگ اشرافی عالی با محوریت شهر هِیجوکیو (平城京/Hējōkyō) پایتخت کشور در دوره نارا، تأثیر پذیری شدید از فرهنگ تانگ (唐/Tang(618-907)) چین، داشتن رنگ و بویی جهانی و فرهنگی بودایی بر پایه اندیشه چینگوکوکّا (鎮護国家/Chingo Kokka) است.[۵] ژاپن آموختن از چین را از دوره آسوکا شروع کرد و در دوره نارا ادامه داد که دوره نارا مصادف با چین دوره تانگ بود. در این زمان ژاپن هیأتهایی به چانگآن (長安/Chang an) پایتخت تانگ میفرستاد، شهری که مقصد نهایی کاروانهای جاده ابریشم و به نوعی شهری جهانی بود. بنابراین فرهنگ و هنر دوره نارا از طریق جاده ابریشم و به واسطه چین تا حدودی رنگ و بویی از فرهنگ عمده دیگر جهان آن زمان یعنی ایران و هند گرفت. از طرف دیگر در این زمان اندیشه چینگوکوکّا وجود داشت، اندیشهای که معتقد بود آیین بودایی قدرتی دارد که میتواند ملت را متحد و آرامش را در کشور برقرار کند، بنابراین به این آیین اهمیت زیادی داده و باعث رونق فرهنگ و هنر بودایی شد. شوتوکو تایشی یکی از برجستهترین شخصیتهای تاریخ ژاپن پیرو چنین اندیشهای بود و با تکیه بر این اندیشه سعی در اتحاد ملی ژاپن نمود، بنابراین میشود او را رهبر رواج شیوههای نو در هنر و فرهنگ ژاپن هم به حساب آورد.[۶]
در دوره نارا ما شاهد نگارش نخستین کتابهای ژاپنی هستیم که در فصل مربوط به نظام فرهنگی به آن اشاره شد. در زمینه معماری و پیکر تراشی، بارزترین آثار این دوره معبد تودایجی و ساخت تندیس بودای بزرگ در این معبد بود که همان طور که در بحث فرهنگ هم اشاره شد، تلاش ژاپنیها برای کسب جایگاهی به عنوان یک ملت مستقل بود.[۷]
سال 894 در دوره هیان سال پایانی اعزام هیأتهای ژاپنی به چین دوره تانگ برای آموختن از آن کشور بود. در واقع در این زمان ژاپن بعد از چند قرن آموختن از چین در پی ژاپنی کردن فرهنگ و هنر بر آمد. بارزترین نمود ژاپنی کردن فرهنگ هم ابداع خط خاص ژاپن یعنی کانا بود که همراه با خط اخذ شده از چین یعنی کانجی امروزه هم برای نگارش مورد استفاده قرار میگیرد. با استفاده از این خط شاهکارهایی ادبی نوشته شد که بارزترین آنها «داستان گنجی» و «ماکورانوسوشی» (『枕草子』/Makura no Sōshi) هستند. بنابراین سال 894 را مبنای تقسیم بندی تاریخ فرهنگ دوره هیان قرار میدهند. سالهای قبل از 894 یعنی از 794 تا 894 را هیان پیشین و سالهای بعد آن یعنی از 894 تا 1185 را هیان پسین میگویند که هیان پسین دوران ژاپنی کردن فرهنگ و هنر بود.
دوره هیان پیشین را معمولا به دو دوره فرهنگ توفو (سبک تانگ) و فرهنگ کونین-جوگان تقسیم میکنند. ویژگی این دوره چنانکه در نام توفو یعنی سبک تانگ هم پیدا است، ادامه تأثیر پذیری از فرهنگ چین است. ما در این دوره با دو راهب بزرگ بودایی با نامهای سایچو و کوکای روبرو هستیم که بعد از برگشتن از چین، آموزههایی جدید از بودایی مطرح کردند بطوری که از بودایی این دوران با نام بودایی هیان نام برده میشود که در مقابل بودایی نارا قرار میگیرد. بودایی هیان از بودایی نارا عملیتر و فهمش برای عامه مردمتر راحت بود، بنابراین علاوه بر اشراف عامه مردم هم به آن نزدیک شدند. دوری مراکز بودایی جدید از شهر و تأکید آنها بر ریاضت و عبادت در کوهستان هم به این مردمی شدن کمک میکرد. تأثیراتی را که این بودایی جدید بر فرهنگ و هنر گذاشت، خصلت اصلی هنر هیان پیشین میدانند.
هیان پسین خود به دو فرهنگ کوکوفو یا سبک ملی (قرن 10 تا 12 م) و اینسِیکی (نیمه دوم قرن 11 تا پایان قرن 12 م) تقسیم میشود. ویژگی اصلی دوره فرهنگ کوکوفو همان طور که از نامش پیداست، ژاپنی کردن تمامی هنرها از جمله خطاطی، نقاشی، پیکر تراشی، معبد سازی و... بود. ویژگیهای اصلی هنر این دوران، هضم و درک هنر اخذ شده از چین و... و هماهنگ نمودنش با ذوق و طبع ژاپنی به عبارتی ژاپنی کردنش بود. همچنین رواج اندیشه پاک بوم (浄土思想/Jōdo shisō) یا بهشت بودایی در میان اشراف و مردم عادی تأثیر زیادی بر هنر داشت به طوری که جرج سنسوم (George Sansom(1883-1965)) سیاستمدار انگلیسی و محقق تاریخ و فرهنگ ژاپن عقیده داشت که این تأثیر دین را به هنر و هنر را به دین بدل کرد.[۸]
اینسِی (院政/Insei) نوعی نظام سیاسی بود که در اواخر دوره هیان معمول شد. در این نظام سیاسی امپراتوران با کنارهگیری از قدرت وارث خود را بر تخت مینشاندند و خود تارک دنیا میشدند. اما برغم کناره گیری از قدرت، این امپراتوران با اعمال نفوذ در جانشینان بی تجربه خود عملا باز هم قدرت را در دست داشتند. این نوع نظام سیاسی باعث شکل گیری فرهنگی خاص شد که به آن فرهنگ دوره اینسِی یا فرهنگ اینسیکی میگویند. ویژگی اصلی فرهنگ این دوره گسترش اندیشه پاک بوم بودایی، خلق داستانهای تاریخی و حماسی و شکوفایی نقاشیهای طوماری موسوم به ئهماکیمونو (絵巻物/Emakimono) بود.
به طور کلی ما در دوره هیان با جریان ژاپنی کردن فرهنگ و هنر روبرو هستیم که این جریان منجر به ایجاد عصری طلایی در هنر ژاپن و خلق شاهکارهای بی بدیل هنری از ادبی گرفته تا نقاشی و پیکر تراشی شد. بسیاری از آثار این دوره به عنوان شاهکارهای هنر ژاپن، امروزه جزو گنجینههای ملی ژاپن به حساب میآیند.
هنر در سدههای میانی
سدههای میانی با یک تغییر بزرگ نسبت به دوران باستان در تاریخ ژاپن شروع شد و آن انتقال قدرت سیاسی از دربار امپراتور به طبقه جنگجویان (ساموراییهای یا بوشیها) بود. با این همه این انتقال قدرت به معنی پایان دربار امپراتوری نبود، بلکه امپراتور همچنان در کیوتو دربار خود را حفظ کرد و هر چند قدرت سیاسی نداشت، اما به لحاظ فرهنگی و اجتماعی جایگاهی ممتاز داشت. این چنین به مدت هفت قرن و تا زمان اعاده قدرت سیاسی به امپراتور در جریان اصلاحات میجی، این کشور شاهد نظام سیاسی بی بدیلی در جهان شد که همزمان شاهد دو دربار بود.
وجود دو دربار تأثیر خود را بر فرهنگ و هنر این دوران هم گذاشت. بنابراین فرهنگ دوره کاماکورا (1333-1185) که نخستین دوره تاریخی سدههای میانی تاریخ ژاپن است، به فرهنگ بوکه، فرهنگ کوگه و فرهنگ بودایی تقسیم میشود. فرهنگ و هنر بوکه چیزی متعلق به دربار امپراتوری و اشراف کیوتو و در واقع همان هنر سنتی دوران باستان بود که اکنون دربار و اشراف میراث دار بودند. اما هنر بوکه، هنری نو بود که حامیان و حاملین آن جنگجویان یعنی حاکمان سیاسی نو ظهور بودند. به گفته استنلی بیکر (1384) ، فرهنگ نظامی شکل گرفته در این دوران هیچ شباهتی به هر چیز دیگری نداشت که ژاپن یا چین تا آن زمان پدید آورده بودند. بنیادش بر وفاداری و افتخار بود که فرد همواره آماده بود در راهش جان فدا کند.[۹] بنابراین همان طور که تسودا و گراهام (2009) هم اشاره میکنند، طبیعی بود که هنر این دوران در بر گیرنده جنبههای مختلف باشد و آگاهی ملی در آن توصیف شود.[۱۰]
نفوذ و گسترش هنر از پایتخت به مناطق از ویژگیهای هنر این دوران است، کما اینکه اصولا از سدههای میانی به عنوان پلی میان هنر اشرافی دوران باستان و هنر مردمی دوران مدرن نخستین یاد میشود. هر چند نفوذ هنر به مناطق را میتوان تا حدودی نتیجه سر بر افراشتن طبقه جنگجو در برابر اشراف دربار کیوتو دانست، اما مسأله تأثیر گذار دیگری هم در این امر وجود داشت و آن بودایی دوره کاماکورا است. ما در این دوره شاهد هستیم که شش راهب معروف یعنی هونِن، شینرای، ایپّن، نیچیرِن، ئهسای و دوگِن شش فرقه جدید بودایی رواج میدهند که وجه مشترک همه آنها عملگرایی و ساده بودن است. برای مثال در این فرقهها رهرو با اعمال سادهای چون ذکر گفتن و تمرکز و نشستن به شیوه ذن میتوانست به روشن شدگی و اشراق برسد. این سادگی باعث جذب بیشتر طبقه جنگجو و حتی مردم عادی به آیین بودایی جدید شد که خود منجر به ازدیاد ساخت معابد بودایی در مناطق شد که این ازدیاد به نوبه خود توسعه هنرهایی چون معماری معابد بودایی، پیکرتراشی تندیس بوداها، نقاشیهای دیوار معابد، صنایع دستی مرتبط با آیین بودایی و... را در پی داشت.
در بین این شش راهب معروف ئهسای و دوگن آیین ذن را در ژاپن رواج دادند که تحت تأثیر آرمانهای ذن، سبکی جدید از هنر پدید آمد که کاملا متفاوت از هنری بودایی بود که تا آن زمان وجود داشت. این هنر در اواخر دوره کاماکورا و دوره بعدی یعنی دوره موروماچی شکوفا شد.[۱۱] از سوی دیگر این دو راهب هر دو دانش آموخته چین دوره دودمان سونگ (宋/Song(960-1279)) بودند و ذن را هم از چین به ژاپن آوردند. ارتباط با چین که در هیان پسین بریده شد، مجددا در دوره کاماکورا و البته نه به شکل رسمی برقرار و این ارتباط منجر به تأثیر هنر سونگ بر هنر ژاپن شد که خود یکی دیگر از ویژگی هنر کاماکورا است. نمونه بارز آن را میشود در بازسازی معبد تودایجی در نارا دید. این معبد در دوره نارا ساخته، اما بعد از آتشسوزی و تخریب آن مجددا در دوره کاماکورا بازسازی شد که این بار سبک ساخت آن کاملا متأثر از معماری چین بود. در همین مراودات با چین هم سبکهای سفالگری تازه از چین اخذ شد.
در زمینه نقاشی، نقاشیهای طوماری در این دوره بیشتر به سمت ترسیم زندگی جنگجویان گرایش یافتند. همچنین در این دوره نقاشی تک چهره یا پرتره هم رواج یافت که آن هم بی تأثیر از آیین ذن نبود، چرا که راهبان بودایی در خلوت تصویر استادشان را جلو خود قرار میدادند و به زیارت آن میپرداختند.
بعد از فرهنگ کاماکور نوبت به فرهنگ دوره موروماچی رسید که مرتون آن را عصر طلایی هنر ژاپن میخواند[۱۲] و شیبا عقیده دارد، برغم اینکه فرهنگ ژاپنی از دوران هیان شروع شد، اما محور فرهنگ زندگی امروزه ژاپنیها در دوره موروماچی قرار دارد.[۱۳] دوران موروماچی با جنگهای داخلی شروع شد که کمی بیش از نیم قرن به طول انجامید. به این دوره جنگهای داخلی، دوره نانبوکوچو (南北朝時代/Nanbokuchō Jidai(1336-1392)) و به فرهنگ این دوران فرهنگ نانبوکوچو میگویند که ویژگی آن بازتاب روحیه اضطراب و نگرانی در آثار ادبی و هنری این دوران است. ویژگی دیگر هنر این دوره در اصطلاح باسارا (婆娑羅/ばさら/Basara) نمود یافته است. ریشه این کلمه سانسکریت و به معنی مجلل و پر زرق و برق است و اطلاقش به عنوان ویژگی هنر این دوران به این معنی است که در این دوره هنر به دنبال نمایش تجمل و زرق و برق بود.
بعد از این دوره فرهنگ موروماچی به دو دوره دیگر یعنی کیتایاما و هیگاشییاما تقسیم میشود که به لحاظ لغوی اولی به معنی کوههای شمالی و دومی به معنی کوههای شرقی است. فرهنگ کیتایاما از اواخر قرن چهاردهم تا اوایل قرن پانزدهم و فرهنگ هیگاشییاما از قرن پانزدهم تا نیمه دوم قرن شانزدهم را در بر میگیرد.[۱۴] نماد فرهنگ و هنر کیتایاما معبد روکوئونجی یا معبد طلایی (鹿苑寺/Rokuonji 金閣寺/Kinkakuji) و نماد فرهنگ و هنر هیگاشییاما معبد جیشوجی یا معبد نقرهای (慈照寺/Jishōji ، 銀閣寺/Ginkakuji) است. تفاوت هنر کیتایاما با هیگاشییاما همان طور که در تفاوت طلا و نقره مشخص است، در سادگی بیشتر دومی است که این سادگی را با مفاهیم زیباشناسی خاصی چون وابی (侘/Wabi) و سابی (寂/Sabi) نشان میدهند. وابی کشف خوش دلی در چیزی است که زمخت و ناکافی باشد و سابی زیبایی احساس ژرفا و توانگری در خموشی و آرامش است (برای اطلاعات بیشتر ببینید).[۱۵]
در دوره کیتایاما، شاهد شکوفایی هنر نقاشی آب مرکب یا سومیئه یا سویبوکوگا (水墨画/Suibokuga) هستیم. در همین دوره هم هست که کانآمی و پسرش زِهآمی دو هنرمند مشهور نمایش نو را تکامل بخشیدند. به علاوه در این دوره ما میتوانیم تأثیر گذاری هنر دودمان مینگ (明/Ming(1368-1644)) چین را بر هنر ژاپن ببینیم. تکامل آن چیزی را که از آن به عنوان ویژگی اصلی هنر دوره موروماچی نام برده میشود، در دوران هیگاشییاما میتوان مشاهده کرد و آن چیزی نیست جز ادغام هنر کوگه با هنر بوکه، ادغام هنر سنتی دوران هیان با هنر وارداتی از چین دوران سونگ و مینگ و ادغام هنر پایتخت با هنر مناطق که حاصلش شکلگیری فرهنگ خاص ژاپن و نمودهایش هم گل آرایی ژاپنی یا ایکهبانا و مراسم چای ژاپنی یا سادو بود.
هنر ژاپن در دوران مدرن نخستین
دوران مدرن نخستین در تاریخ ژاپن با دوره جنگهای داخلی (戦国時代/Sengoku Jidai(1467-1590)) شروع میشود. دورانی صد ساله که در آن ما شاهد جنگ ستیزهای بی پایان میان امیران محلی یا دایمیوها (大名/Daimyō) هستیم. در چنین احوالی برای نخستین بار در تاریخ پرتغالیها و به دنبال آن دیگر اروپاییها به ژاپن آمدند و با خود مسیحیت و تفنگ آوردند. با توجه به جنگهای داخلی، تفنگ خواهان زیاد پیدا کرد و خیلی زود در ژاپن ساخته و در تمام کشور رواج پیدا کرد. ره آورد دیگر غربیها یعنی مسیحیت خود عاملی تأثیر گذار بر فرهنگ و هنر ژاپن در این دوره شد و وقتی هم ترس از گسترش آن در ژاپن غربی منجر به ممنوعیتش و در نهایت اخذ سیاست بسته از سوی حکومت جنگجویی وقت شد، غیر مستقیم تأثیراتی بر فرهنگ و هنر داشت.
در دوران جنگهای داخلی ما اصطلاحی چون گهکوکوجو (下克上/Gekokujō) را داریم که به معنی زیر کشیدن بالا دستان توسط زیر دستان است. به عبارتی هر که قدرت بیشتری داشت، سعی میکرد جایگاه بالاتری به دست آورد و طبیعی است که در چنین دورانی تمایل به به رخ کشیدن قدرت، ثروت و برتری رویه جامعه شود که این مسأله در فرهنگ و هنر این دوران هم نمود پیدا کرد. برای مثال در معماری تمایل به ساخت قلعهها و بناهای با شکوه و با عظمت و در نقاشی تمایل به کشیدن پردههای نقاشی بزرگ با رنگهای پر زرق و برق جریان غالب هنر شد. این رویه بعد از جنگهای داخلی و در دوره فرهنگ مومویاما هم وجود داشت. فرهنگ مومویاما اشاره به فرهنگ دوران آزوچی-مومویاما و تا حدی اوایل دوره ادو دارد. بعد از فرهنگ ساده و با شکوه دوران موروماچی، میشود گفت، فرهنگ و هنر مومویاما یک نوع برگشت به طلا بود.[۱۶]
فرهنگ و هنر مومویاما، فرهنگ و هنری عظمتگرا، تازه و سرشار از زرق و برقی بود که در آن تأثیرات آیین بودایی رنگ باخت، فرهنگی بود که توسط امیران محلی تازه به دوران رسیده و بازرگانان بزرگ پرورده شد و فرهنگی بود که از فرهنگ نانبان یا وحشیهای جنوب هم تأثیر میگرفت.[۱۷] فرهنگ نانبان فرهنگی است که توسط اروپاییها در آن دوره به ژاپن معرفی شد. معماری این دوران و به خصوص قلعههای با شکوهی که در این دوره ساخته شد و نیز نقاشیهایی که در تزئین درهای کشویی و دیوارهای درونی این قلعهها استفاده شد، ویژگی بارز هنر این دوران است. افزون بر استفاده از رنگهای تازه و پر جلا در نقاشی، ویژگی دیگر نقاشی این دوره تصویر کردن مردمان عادی در تابلوهای این دوره است که خود تحولی بزرگ در هنر نقاشی این دوران به حساب میآمد.
با این همه و در کنار گرایش هنر به نمایش قدرت و ثروت، در این دوران ما مراسم چایی را داریم که توسط استاد بزرگ چای یعنی ریکیو تکامل یافت. مراسم چای در این دوره یکی از سرگرمیهای شهرنشینان این دوره و شکوفایی آن خود موجب رشد سفالگری این دوره و آفرینش سفالهای این دوره شد. همچنین در این دوره هنرهای نمایشی هم رونق زیادی داشتند و در زندگی شهرنشینان جای پایی برای خود باز کردند. نمایش نو یا نوگاکو که در سدههای میانی بین درباریان طرفدار داشت، در این دوره به میان مردم عادی راه یافت. به علاوه دو نمایش کابوکی و نمایش عروسکی بونراکو هم در این دوره پی ریزی شدند.
دوره ادو (1868-1603) به لحاظ هنری بدان حد متنوع است که نمیتوان در یک کلام از آن سخن گفت، بنابراین در اینجا به کلیات هنر این دوران اشاره میکنیم. اگر تا این زمان (در دوران باستان و سدههای میانی) هنر با محوریت آیین بودایی رشد کرد و در آن گرایش به معنی و دنیای دیگر زیاد بود، در این دوره ما شاهد گرایش هنر به دنیای مادی هستیم، مسألهای که منجر به مردمی شدن هنر در این دوران شد. برای نشان دادن این تغییر در ژاپنی از اصطلاح اوکییو کارا اوکییو ئه (憂き世から浮き世へ/Ukiyo kara Ukiyo he) به معنی از جهان فانی به جهان گذران استفاده میشود که هر چند هر دو جهان اوکییو خوانده میشوند و هر دو هم اشاره به همین دنیا دارند، اما اولی جهانی سرشار از اندوه و غم و ناپایداری است، اما دومی دنیای واقعی است. به عبارتی در این دوره هنر با فاصله گرفتن از نگرش آیین بودا به جهان، به سمت توصیف جهان واقعی گرایش پیدا کرد و واقعگراتر شد. در این دوره ما شاهد خلق نقاشیهایی از مردمان عادی و حتی زنان محلههای عشرت هستیم که مردمان عادی و البته آنها که توانایی مالی داشتند، حاضر بودند برای خریدش پول بدهند.
چنانچه در جدول شماره 1 مبحث فرهنگ و نظام فرهنگی ژاپن دیدیم، فرهنگ در دوره ادو خود به چهار دوره فرهنگ کانئه، گِنروکو، هورهکیتِنمی و کاسه تقسیم میشود که در این میان، دو دوره گِنروکو و کاسه مهمتر هستند و اغلب در صحبت از فرهنگ و هنر در این دوران از همین دو دوره نام میبرند. چنان که در مبحث فرهنگ گفتیم فرهنگ گنروکو با محوریت شهرهای کیوتو و اوساکا و فرهنگ کاسه با محوریت اِدو شکوفا شدند. همچنین مشوقان فرهنگ گنروکو ساموراییها و تاجران بزرگ شهرهای کیوتو و اوساکا بودند، در حالی که مشوقان فرهنگ کاسه تاجران متوسط و خرده تاجران شهرنشین ادو بودند. به علاوه فرهنگ کاسه بیشتر در شهرستانها گسترش یافت و به عبارتی مردمیتر شد.
یکی دیگر از ویژگیهای هنر این دوران پیشرفت چاپ نقش چوب یا چاپ باسمه چوبی بود که این امکان را ایجاد کرد که بتوان از یک اثر ادبی یا نقاشی چاپهای زیادی زد که خود منجر به توسعه هنر در میان مردم شد. به خصوص توسعه این چاپ به توسعه نقاشیهایی موسوم به اوکییوئه منجر شد که در میان مردم خواهان بسیار داشت. برخی از این نقاشیها هم به واسطه تجارت محدود هلندیها با ژاپن از طریق بندر ناگاساگی به اروپا برده و منجر به پدیده ژاپونیسم در اروپا شد که در مبحث فرهنگ به آن اشاره کردیم. علاوه بر این آثار، برخی از ظروف سفالی و چینی ساخت ژاپن و نیز ظروف لاکی این کشور هم در این دوره به خارج از این کشور و به خصوص اروپا صادر شدند و در آنجا خواهان بسیار پیدا کردند و در پدیده ژاپونیسم سهم داشتند.
هنر ژاپن در دوران مدرن
دوران مدرن در ژاپن با اعاده قدرت به امپراتور میجی در 1868 و آغاز تلاش این کشور برای پیش رفتن در مسیر تجدد و مدرنیزاسیون و جبران عقب ماندگیاش از غرب شروع شد. تلاش ژاپن برای مدرن شدن محدود به صنعت، اقتصاد، نظام سیاسی و... نبود که فرهنگ را هم در بر گرفت. هنگامی که صحبت از فرهنگ در این دوره میشود، پیش از هر چیز پدیده بونمهکایکا به ذهن میآید که به پدیده مدرن و غربی شدن سریع در اوایل میجی با تقلید فعالانه از تمدن غربی اطلاق میشود. بونمهکایکا هنر را هم در بر گرفت و در این زمینه هم ژاپن فعالانه به آموختن از غرب پرداخت. در واقع حکومت میجی به عنوان حلقهای از مدرن شدن، فعالانه به اخذ هنر غرب با محوریت موسیقی و هنرهای زیبا اقدام کرد.[۱۸]
مدرسه هنرهای زیبا و معماری (工部美術学校/Kōbu bijutsu gakkō) سال 1876 تأسیس و آموزش هنر غربی در آن شروع شد. هر چند گفته میشود این نخستین نهاد آموزش هنرهای زیبا در ژاپن است، اما به گفته نهکی (1999) در مدرسه افسری نیروی زمینی (陸軍士官学校/Rikugun shikan gakkō) که 1874 تأسیس شد هم نقاشی غربی آموزش داده میشد.[۱۸] بهر حال از این زمان آموزش هنرهای غربی و به خصوص نقاشی غربی در ژاپن شروع شد که به آن یوگا (洋画/Yōga) میگفتند. با تأسیس مدرسه هنرهای زیبا و معماری، سه استاد از ایتالیا برای تدریس دعوت شدند که تخصص آنها نقاشی، مجسمهسازی و طراحی بود.
بعد از میجی و اخذ سیاست جدایی دین از سیاست، کمک دولت به معابد بودایی و ایزدکدههای شینتو قطع شد، در نتیجه بسیاری از آنها در شرایط سخت مالی قرار گرفتند و نمیتوانستند از گنجینههای هنری که در اختیار داشتند چنان که باید نگهداری کنند و حتی اقدام به فروش آنها نمودند. در این زمان بسیاری از این گنجینهها برای بخش خاور دور موزه هنرهای زیبای بوستون خریداری و جمع آوری شد. یکی از کسانی که در خرید این آثار دست داشت، استادی آمریکایی به نام ارنست فنولوسا (Ernest Fenollosa(1853-1903)) بود که 1876 برای تدریس فلسفه و اقتصاد سیاسی به دانشگاه توکیو آمد. او علاوه بر تخصصش، نقاشی رنگ و روغن هم آموخته بود و بعد از آمدن به این کشور جذب هنر ژاپن و بعدا معرف آن در غرب شد. هر چند فنولوسا برخی از گنجینههای هنری ژاپن را خریداری و از این کشور خارج کرد، اما خدمت او به هنر ژاپن این بود که ژاپنیها را متوجه ارزش آثار هنری گذشته خود کرد.[۱۹] این مسأله و نیز برخاستن صدای اعتراض نسبت به غربی شدن کشور در دهه 1880 از گوشه و کنار ژاپن، باعث شد تا سال 1887 مدرسه هنرهای زیبای توکیو (東京美術学校/Tōkyō bijutsu gakkō) تأسیس شود که رسالت اصلیاش حفظ و گسترش هنرهای ژاپنی بود، هر چند بعدها و با موفقیت نقاش سبک غربی یعنی سِیکی کورودا (黒田清輝/Kuroda Seiki(1866-1924)) رشته نقاشی غربی هم در آن تصویب و آموزشش شروع شد.
توجه مجدد به هنر سنتی ژاپن باعث شد تا به نقاشی ژاپنی نام نیهونگا (日本画/Nihon ga) بدهند که مقابل یوگا یا نقاشی غربی قرار داشت. در مورد نیهونگا، برخی در تعریفی محدودتر آن را به نقاشی ژاپن قبل از دوره میجی اطلاق میکنند، اما برخی با معنی وسیعتر آن را مقابل نقاشی رنگ روغن قرار میدهند، به عبارتی آن را شامل نقاشیهایی میدانند که با فنون و رنگهای ژاپنی ترسیم شده باشد. این چنین در دوره میجی ما نخست شاهد اخذ فعالانه هنر و نقاشی غربی هستیم، اما خیلی زود جنبش ارزشگذاری مجدد هنر و نقاشی ژاپنی شکل میگیرد که میشود آن را نوعی ملی گرایی در هنر دانست.[۲۰]
چنان که پیشتر گفتیم در دوره ادو برخی از نقاشیهای ژاپنی و البته صنایع دستی این کشور به خصوص ظروف لاکی و سفال ژاپن به اروپا صادر شد. همچنین از اواخر دوره ادو و نیز در دوره میجی ژاپن در نمایشگاههای جهانی شرکت میکرد که در آنجا علاوه بر کالاهای صنعتی خود برخی صنایع دستی و همچنین تابلوهای نقاشی را معرض نمایش میگذاشت که با تحسین بسیار زیاد غربیها روبرو شدند. در این بین ظروف لاکی ژاپنی توجه بسیار زیادی را جلب کرد. بنابراین در دوره میجی همچنان توجه به هنرهای سنتی و به خصوص صنایع دستی سنتی این کشور وجود داشت و آنها به عنوان یکی از کالاهای صادراتی ترویج میشدند. پس میتوان گفت یکی دیگر از ستونهای مدیریت هنری میجی، ترویج چنین هنرهایی به منظور صادرات بود.[۲۱]
چنان که قبلا گفتیم در زمینه مجسمه سازی هم استادانی از اروپا و به خصوص از ایتالیا به ژاپن دعوت شدند. ژاپن خود از گذشته دارای هنر پیکر تراشی بود و شاهکارهای بی نظیری در تاریخ هنر این کشور خلق شده است. با این همه با دعوت از این استادان هنر مجسمه سازی غربی و به خصوص پیکر تراشی از سنگ و فلزات در ژاپن توسعه پیدا کرد و شاهکارهایی در دوره میجی خلق شد. در زمینه معماری هم سال 1877 معماری انگلیسی به نام جوسیه کندر (Josiah Conder(1852-1920)) به ژاپن آمد و شاگردانی تربیت کرد که امروزه آثار خود کندر و شاگردان او در ژاپن باقی ماندهاند. هدف حکومت میجی از دعوت از معماران غربی، مدرن کردن معماری ژاپن بود که البته این مدرن کردن بیشتر به معنی غربی کردن معماری این کشور بود.
تا پایان دهه 1910 جریان غالب در نقاشی ژاپن، نقاشی آکادمیک متأثر از امپرسیونیسم فرانسه با محوریت سِیکی کورودا بود. بعد از جنگ جهانی اول، ژاپنیهای زیادی برای تحصیل و آموختن هنر مدرن غربی به اروپا رفتند. برگشت آنها به ژاپن و تلاششان برای شکل دادن مکتبهای گوناگون هنر مدرن را میتوان به دوران زمینه ساز برای بلوغ مکاتب هنری در ژاپن تشبیه کرد. با این همه درگیری ژاپن در جبهههای جنگ به خصوص جنگ جهانی دوم فرصت بلوغ این مکاتب هنری را در دوران مدرن و سالهای قبل از جنگ گرفت، تا عملا این دوران، دوره زمینه ساز برای هنر معاصر ژاپن در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم شود.
هنر ژاپن در دوران معاصر
هنگامی که صحبت از هنر معاصر میشود، منظور هنر بعد از جنگ جهانی دوم است. با این همه اگر دقیقتر بخواهیم بگوییم، فاصله بین شکل گیری و فعالیت گروه هنری انجمن هنری گوتای (具体美術協会/Gutai Bijutsu Kyōkai) در اواسط دهه 1950 تا فعالیت جنبشهایی ضد هنری چون نئودادا (ネオダダ/Neo Dada) در اوایل دهه 1960 را میتوانیم دورهی سر آغاز هنر معاصر ژاپن به حساب آوریم چرا که در این دوره شاهد شروع خلق آثار خاص این کشور هستیم. خاص که میگوییم، منظورمان چیزهای جدید و یا عجیب و غریب نیست بلکه آنچه پدید آمد به لحاظ ماهیت احساسی متفاوت از هنر غربی القا میکرد.
از اواخر دهه 1960 این خاص بودن توسط جنبشهایی هنری چون مونوها (もの派/Monoha)[i] و هنرمندانی مانند هیتوشی نومورا (野村仁/Nomura Hitoshi(1945- ))، توشیکاتسو اندو (遠藤利克/Endō Toshikatsu(1950- )) و... توسعه داده شد و هنرمندان نسل جدیدتر هم به توسعه آن کمک کردند. با چنین فعالیتهایی ما در دهه 1980 شاهد پذیرش هنر معاصر ژاپن در غرب هستیم. در این زمان ژاپن به دومین قدرت اقتصادی جهان بدل شده بود و این مسأله هم تا حدودی در جذب مخاطبان خارجی به هنر ژاپن تأثیر داشت. نیز در این دهه ما شاهد برگزاری نمایشگاههای هنری آثار هنرمندان ژاپن در خارج از این کشور هستیم که عموما با استقبال خوبی مواجه میشد. برای مثال از نمایشگاهی با عنوان «نمایشگاه ژاپن بزرگ: هنر دوره ادو 1868-1600)» که سال 1981 در لندن برگزار شد، 523 هزار نفر بازدید کردند.[۲۲]
چنان چه در فصل مربوط به فرهنگ و نظام فرهنگی هم اشاره شد، با رشد سریع اقتصاد ژاپن در دهه 1960 دولت این کشور اقداماتی را برای حمایت از هنر شروع کرد. یکی از این اقدامات اعزام هنرمندان جوان به غرب برای آموختن هنر معاصر بود که مقصد بیشتر آنها کشورهایی بود که مهد نقاشی، پیکر تراشی و عکاسی بودند. این برنامه از سال 1966 شروع شد و هنوز هم ادامه دارد. همچنین تأسیس سازمان فرهنگ در 1968 اقدام دیگری بود که زمینه را برای حمایت از هنرهای معاصر فراهم آورد.
به اعتقاد میتسویاما (2008)، دهه 1980 دههای است که جهان هنرهای زیبای ژاپن به سرعت تغییر کرد.[۲۲] در این دهه و با ثروتمند شدن ژاپن، صنعت به هنر علاقمند و زمینه برای ترویج و توسعه هنر فراهم شد. خرید آثار هنری از سوی صنایع نمونهای از این علاقه بود. همچنین در این دهه این شعار رایج شد که هر استانی باید یک موزه هنرهای معاصر داشته باشد که در نهایت منجر به اوج گرفتن ساخت سالنهای مرتبط با هنرهای معاصر شد. موزههای جدید هم نیاز به آثار هنری داشتند، پس بازار آثار هنری بسیار رونق گرفت.[۲۲]
با ورود به دهه 1990 هنرمندانی پای به عرصه گذاشتند که در جامعه مصرفی و جامعه اطلاعاتی رشد کرده و بزرگ شده بودند، در نتیجه ما با آثاری روبرو هستیم که دست کم به لحاظ ظاهری میتوان احساس خرده فرهنگی را از آن داشت. با این همه در این آثار هم میتوان نشانههایی از تلاش برای ژاپنی بودن مشاهده کرد. ژاپن معاصر دارای این قدرت تأثیر است که با داشتن افکاری نو و جهان شمول و با تلفیق فرهنگهای مختلف به رقابت در عرصههای مختلف هنر معاصر بپردازد. در ادامه با تفکیک هنرها نگاهی به این قدرت ژاپن در هنرهای مختلف میاندازیم.
نیز نگاه کنید به
پاورقی
[i]: جنبش هنری بزرگی در هنر معاصر ژاپن که از اواخر دهه 1960 تا اواسط دهه 1970 ادامه داشت. هنرمندان این جنبش با چیدمان سنگ، چوب، کاغذ، پلاستیک، روغن سوخته، پارافین و... آثاری خلق میکردند. اثر یکی از هنرمندان این جنبش با نام نورییوکی هاراگوچی (原口典之/Haraguchi Noriyuki) و با عنوان «حوض روغن» (オイルプール/Oil Pool) سال 1977 توسط موزه هنرهای معاصر تهران خریداری و در این موزه نگهداری میشود.
کتابشناسی
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ Tanaka, H (2013). Nihon bijutsu zenshi Sekai kara mita mēsaku no kēfu. Kōdansha gakujutsu bunko. P57.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ Yamakawa, shōsetsu Nihonshi zuroku Henshuūiinkai (2010). Yamakawa shōsetsu Nihonshi Zuroku. Dai yonhan. Yamakawa shuppansha. P21.
- ↑ بیکر، استنلی (1384). هنر ژاپن. ترجمه نسترن پاشايی، انتشارات فرهنگستان هنر. ص35.
- ↑ Tanaka, H (2013). Nihon bijutsu zenshi Sekai kara mita mēsaku no kēfu. Kōdansha gakujutsu bunko. P70.
- ↑ Yamakawa, shōsetsu Nihonshi zuroku Henshuūiinkai (2010). Yamakawa shōsetsu Nihonshi Zuroku. Dai yonhan. Yamakawa shuppansha. P55.
- ↑ Morton,W Scott (2005). Japan It’s History and Culture. Forth Edition, Mc Graw Hill Inc. P21.
- ↑ Murayama, I. (1998). Nihon kodai bunka no kēsē: Kenzui-tō ryūgakusē no Baai, Tokushū: Kyōdō kenkyū hōkoku: Kindai nihon ni okeru bunka Bunmē no Imēji, Hokkai gakuen daigaku jinbun ronshū. 10 gō. P90.
- ↑ بیکر، استنلی (1384). هنر ژاپن. ترجمه نسترن پاشايی. انتشارات فرهنگستان هنر. ص93.
- ↑ بیکر، استنلی (1384). هنر ژاپن. ترجمه نسترن پاشايی. انتشارات فرهنگستان هنر. ص152.
- ↑ Tsuda, N. Graham, P (2009). A history of Japanese art: from prehistory to the taisho period. Tuttle publishing. P157.
- ↑ Tsuda, N. Graham, P (2009). A history of Japanese art: from prehistory to the taisho period. Tuttle publishing. P162.
- ↑ Morton,W Scott (2005). Japan It’s History and Culture. Forth Edition, Mc Graw Hill Inc. P88.
- ↑ Shiba, R. Donarudo, kīn (2012nen Kaihan 12 satsu hakkō). Nihnjin to Nihon bunka. Chūkō bunko. P66.
- ↑ Yamakawa, shōsetsu Nihonshi zuroku Henshuūiinkai (2010). Yamakawa shōsetsu Nihonshi Zuroku. Dai yonhan. Yamakawa shuppansha. P127-130.
- ↑ حسینی، سید آیت (1397). وابی و سابی. کلیدهایی برای فهم هنر و ادبیات ژاپن، تهران: نشر پرنده.
- ↑ Shiba, R. Donarudo, kīn (2012nen Kaihan 12 satsu hakkō). Nihnjin to Nihon bunka. Chūkō bunko. P79.
- ↑ Yamakawa, shōsetsu Nihonshi zuroku Henshuūiinkai (2010). Yamakawa shōsetsu Nihonshi Zuroku. Dai yonhan. Yamakawa shuppansha. P141.
- ↑ ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ Neki, A (1999). Wag a kuni no Bunka sēsaku no Kōzō. Akatsuki insatsu. P11.
- ↑ اُكاكورا، كاكوزو (1396). كتاب چای. ترجمه از ژاپنی قدرتاله ذاكری، انتشارات پرنده. ص12.
- ↑ Mago, Y (2004). Meiji jidai ni okeru bijutsushi ni miru Nashonarizumu. Nihongo Nihonbunka kenshū puroguramu kenshū repōto shū, Hiroshima daigaku ryūgaku sentā. 18kikan.
- ↑ Mago, Y (2004). Meiji jidai ni okeru bijutsushi ni miru Nashonarizumu. Nihongo Nihonbunka kenshū puroguramu kenshū repōto shū, Hiroshima daigaku ryūgaku sentā. 18kikan. P213.
- ↑ ۲۲٫۰ ۲۲٫۱ ۲۲٫۲ Mitsuyama, K (2008). Sengo Nihon Bijutsu no Monogatari: Sono Sēō ni okeru juyō. Gakujutsu jōhō Ripojitori, Kyōto bunkyō daigaku. Dai 8 gō. P114.