فرهنگ عمومی سوریه: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
 
(۱۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:


==== مراسم خو‌‌‌‌‌‌‌‌‌استگاری و ازدواج ====
==== مراسم خو‌‌‌‌‌‌‌‌‌استگاری و ازدواج ====
در گذشته، بعداز توافق، که شامل مهریه و مقدار طلایی که باید خریداری شود، فاتح‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های قرائت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌شد و «متن عقد» (عقد القِران) را بر روی پارچه ای ابریشمین ‌‌‌‌‌می‌نوشتند. در بعضی نقاط آیین «عقد الشیله» (شال گره زنی) نیز اجرا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌شد؛ بدین شکل که پدر عروس و پدر داماد زانو به زانوی هم می­نشستند و شال‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های یکدیگر را به هم گره ‌‌‌‌‌می‌زدند.
در گذشته، بعداز توافق، که شامل مهریه و مقدار طلایی که باید خریداری شود، فاتح‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های قرائت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌شد و «متن عقد» (عقد القِران) را بر روی پارچه ای ابریشمین ‌‌‌‌‌می‌نوشتند. در بعضی نقاط آیین «عقد الشیله» (شال گره زنی) نیز اجرا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌شد؛ بدین شکل که پدر عروس و پدر داماد زانو به زانوی هم می­ نشستند و شال‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های یکدیگر را به هم گره ‌‌‌‌‌می‌زدند.


مهریه تعیین شده باید نقداً پرداخت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌شد و آن بخشی از طلا که باید عروس (العروسه) دست و گردن را بدان بیاراید، باید خریداری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌گدید؛ همین­طور داماد (العریس) بعد از خو‌‌‌‌‌‌‌‌‌استگاری و عقد، تا روز عروسی، اجازه ملاقات با عروس را جز در حضور خانواده عروس نداشت و بعد از خو‌‌‌‌‌‌‌‌‌استگاری و عقد، دو فامیل متقابلاً به منزل یکدیگر برای صرف شام یا نا‌‌‌‌‌‌‌‌هار دعوت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌شدند و بستگان داماد، هدایایی به عروس تقدیم ‌‌‌‌‌‌می‌کردند. بعضی از جهیزیه عروس نیز جزء مطالبات خانواده عروس از داماد بود. در ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ساحلی، مراسم عروسی بسیار طولانی و حتی برای چند روز ادامه داشت. در حال حاضر اغلب این سنت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به ندرت اجرا ‌‌‌‌‌‌می‌شود؛ البته مراسم، نامزدی، عقد و عروسی همچنان رواج دارد.
مهریه تعیین شده باید نقداً پرداخت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌شد و آن بخشی از طلا که باید عروس (العروسه) دست و گردن را بدان بیاراید، باید خریداری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌گردید؛ همین­طور داماد (العریس) بعد از خو‌‌‌‌‌‌‌‌‌استگاری و عقد، تا روز عروسی، اجازه ملاقات با عروس را جز در حضور خانواده عروس نداشت و بعد از خو‌‌‌‌‌‌‌‌‌استگاری و عقد، دو فامیل متقابلاً به منزل یکدیگر برای صرف شام یا نا‌‌‌‌‌‌‌‌هار دعوت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌شدند و بستگان داماد، هدایایی به عروس تقدیم ‌‌‌‌‌‌می‌کردند. بعضی از جهیزیه عروس نیز جزء مطالبات خانواده عروس از داماد بود. در ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ساحلی، مراسم عروسی بسیار طولانی و حتی برای چند روز ادامه داشت. در حال حاضر اغلب این سنت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به ندرت اجرا ‌‌‌‌‌‌می‌شود؛ البته مراسم، نامزدی، عقد و عروسی همچنان رواج دارد.


فصل ازدواج در [[سوریه]] با آغاز ب‌‌‌‌‌‌‌‌هار و پس از فروش محصولات کشاورزی آغاز می شود و تا اواخر نوامبر ادامه می یابد. معمولاً چند روز بعد از نامزدی، داماد و عروس و مادرزن و مادرشوهر برای خرید حلقه ‌‌‌‌‌‌‌‌ها ‌‌‌‌‌‌می‎‌روند و در این مدت، رفت و آمد‌‌‌‌‌‌‌‌های زیادی بین دو خانواده و بازارگردی اتفاق ‌‌‌‌‌‌‌می‌افتد. جشن نامزدی را خانواده عروس برگزار ‌‌‌‌‌‌می‌کند و جشنی ساده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که در آن اقوام و دوستان خانواده عروس و داماد از میان زنان جمع ‌‌‌‌‌‌می‌شوند.  
فصل ازدواج در [[سوریه]] با آغاز بهار و پس از فروش محصولات کشاورزی آغاز می شود و تا اواخر نوامبر ادامه می یابد. معمولاً چند روز بعد از نامزدی، داماد و عروس و مادرزن و مادر شوهر برای خرید حلقه ‌‌‌‌‌‌‌‌ها ‌‌‌‌‌‌می‎‌روند و در این مدت، رفت و آمد‌‌‌‌‌‌‌‌های زیادی بین دو خانواده و بازارگردی اتفاق ‌‌‌‌‌‌‌می‌افتد. جشن نامزدی را خانواده عروس برگزار ‌‌‌‌‌‌می‌کند و جشنی ساده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که در آن اقوام و دوستان خانواده عروس و داماد از میان زنان جمع ‌‌‌‌‌‌می‌شوند.  
 
روز جشن عروسی، عروس هر بار که برقع از رخ بر ‌‌‌‌‌‌می‌گیرد، شوهر یا پدرشوهر، لیره طلایی به پیشانی و گونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های او می چسبانند، مادر داماد جلوی در ‌‌‌‌‌‌‌می‌ایستد و داماد و عروس قبل از ورود به اتاقشان برای او سر فرو ‌‌‌‌‌‌می‌آورند و داماد واقعاً سر گرب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های را جلوی چشمان همسرشان ‌‌‌‌‌‌می‌برد تا آبروی شوهر را حفظ کند!


روز جشن عروسی، عروس هر بار که برقع از رخ بر ‌‌‌‌‌‌می‌گیرد، شوهر یا پدر شوهر، لیره طلایی به پیشانی و گونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های او می چسبانند، مادر داماد جلوی در ‌‌‌‌‌‌‌می‌ایستد و داماد و عروس قبل از ورود به اتاقشان برای او سر فرو ‌‌‌‌‌‌می‌آورند و داماد واقعاً سر گرب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های را جلوی چشمان همسرشان ‌‌‌‌‌‌می‌برد تا آبروی شوهر را حفظ کند!
[[پرونده:Image234567876فقی.png|بندانگشتی|صحنه ورود خانواده عروس به خانه داماد برای پذیرایی شدن (پاگشایی) برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و [[تاریخ سوریه]]. تهران: [https://www.icro.ir سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی]( در دست انتشار)]]
در حلب وقتی عروس را به خانه ‌‌‌‌‌‌می‌برند، او را روی کرسی بلندی می­نشانند و در مقابلش دو شمع بلند روشن ‌‌‌‌‌‌می‌کنند و سعی ‌‌‌‌‌‌می‌کنند خاموش نشوند و معتقدند اگر تا صبح تماماً ذوب شوند، عروس سعادتمند خواهد شد. آن شب رسم دیگری نیز دارند به نام «دور» (مشاطه) دارند؛ بدین ترتیب که وقتی عروس در خانه شوهر لباس از تن بر‌‌‌‌‌‌می‌گیرد، زن همراه عروس که نوعاً آرایشگر اوست، عبایی به تن ‌‌‌‌‌‌می‌کند و کلاهی چون قاضیان بر سر ‌‌‌‌‌‌می‌گذارد و شمشیر عریانی را به دست شوهر ‌‌‌‌‌‌می‌دهد تا سه مرتبه با پهلو بر سر عروس زند! که شاید به نوعی گربه دم حجله کشتن باشد یا این که به هر تقدیر در نزاع زن و شوهر، زن متهم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و شوهر او را کیفر خواهد داد!  
در حلب وقتی عروس را به خانه ‌‌‌‌‌‌می‌برند، او را روی کرسی بلندی می­نشانند و در مقابلش دو شمع بلند روشن ‌‌‌‌‌‌می‌کنند و سعی ‌‌‌‌‌‌می‌کنند خاموش نشوند و معتقدند اگر تا صبح تماماً ذوب شوند، عروس سعادتمند خواهد شد. آن شب رسم دیگری نیز دارند به نام «دور» (مشاطه) دارند؛ بدین ترتیب که وقتی عروس در خانه شوهر لباس از تن بر‌‌‌‌‌‌می‌گیرد، زن همراه عروس که نوعاً آرایشگر اوست، عبایی به تن ‌‌‌‌‌‌می‌کند و کلاهی چون قاضیان بر سر ‌‌‌‌‌‌می‌گذارد و شمشیر عریانی را به دست شوهر ‌‌‌‌‌‌می‌دهد تا سه مرتبه با پهلو بر سر عروس زند! که شاید به نوعی گربه دم حجله کشتن باشد یا این که به هر تقدیر در نزاع زن و شوهر، زن متهم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و شوهر او را کیفر خواهد داد!  


خط ۲۱: خط ۲۱:


=== لباس سوری ===
=== لباس سوری ===
التقاط فرهنگی [[سوریه]] در طیف وسیعی از سبک ‌‌‌‌‌‌‌‌های لباس، کاملاً مشهود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است: در حالی که برخی از زنان آخرین مد‌‌‌‌‌‌‌‌های اروپایی را انتخاب می کنند، برخی دیگر کاملاً محجبه هستند و یا لباس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های محلی به تن دارند.  مردان مسن‌تر شلوار‌‌‌‌‌‌‌‌های گشاد تیره رنگ به تن دارند؛ اما جوانان به سبک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های غربی تمایل دارند. لباس سنتی مردان در [[سوریه]] در گویش عامیانه «شروال» نامیده ‌‌‌‌‌‌می‌شو. روی پیراهن بالاپوشی به تن دارند و سر را نیز بانوعی چفیه که در سوریه به آن«کوفیه» یا «شماخ» ‌‌‌‌‌‌می‌گوسند، می­پوشانند؛ یعنی ترکیبی از لباس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های عربی، کردی و ترکی و ای بسا ایرانی یا مسیحی. 
[[پرونده:Image2345غقفلی.png|بندانگشتی|لباس سوری، برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و [[تاریخ سوریه]]. تهران: [https://www.icro.ir سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی]( در دست انتشار)]]
التقاط فرهنگی [[سوریه]] در طیف وسیعی از سبک ‌‌‌‌‌‌‌‌های لباس، کاملاً مشهود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است: در حالی که برخی از زنان آخرین مد‌‌‌‌‌‌‌‌های اروپایی را انتخاب می کنند، برخی دیگر کاملاً محجبه هستند و یا لباس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های محلی به تن دارند. مردان مسن‌تر شلوار‌‌‌‌‌‌‌‌های گشاد تیره رنگ به تن دارند؛ اما جوانان به سبک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های غربی تمایل دارند. لباس سنتی مردان در [[سوریه]] در گویش عامیانه «شروال» نامیده ‌‌‌‌‌‌می‌شو. روی پیراهن بالاپوشی به تن دارند و سر را نیز بانوعی چفیه که در سوریه به آن«کوفیه» یا «شماخ» ‌‌‌‌‌‌می‌گویند، می­پوشانند؛ یعنی ترکیبی از لباس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های عربی، کردی و ترکی و ای بسا ایرانی یا مسیحی. 


لباس سنتی مردان اغلب همراه با شرف یا تکه سلاح بود. بعد‌‌‌‌‌‌‌‌ها به تدریج کلاه فز یا فاس که پیش­تر جزئیاتآن بیان شد،، برای افراد مسن و تحصیلکرده، جایگزین کوفیه شد و شلوار و پیراهن هم جایشان را به «جلابیه» که ردای بلند و دوخته شد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است، داد.  
لباس سنتی مردان اغلب همراه با شرف یا تکه سلاح بود. بعد‌‌‌‌‌‌‌‌ها به تدریج کلاه فز یا فاس که پیش­تر جزئیاتآن بیان شد،، برای افراد مسن و تحصیلکرده، جایگزین کوفیه شد و شلوار و پیراهن هم جایشان را به «جلابیه» که ردای بلند و دوخته شد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است، داد.  
خط ۲۷: خط ۲۸:
پیراهن بلند و تیره برای زنان و روشن برای دختران مرسوم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که اغلب با گوشواره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های طلا یا نقره آر‌‌‌‌‌‌‌‌‌استه ‌‌‌‌‌‌می‌شود یا برخی از آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها گلدوزی شد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاند و یک روسری که به آن «بُخنُق» یا «خِمار» ‌‌‌‌‌‌می‌گویند نیز روی سر ‌‌‌‌‌‌‌می‌اندازند و یا به دور سر می‌پیچند. روبنده یا برقع نیز گاهی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده ‌‌‌‌‌‌می‌شود. این شکل کلی البسه سوری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که به نسبت موقعیت و طبقه اجتمعای و ثروت شخص می­تواند با بسیاری از تزئینات و زیور آلات همراه باشد.
پیراهن بلند و تیره برای زنان و روشن برای دختران مرسوم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که اغلب با گوشواره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های طلا یا نقره آر‌‌‌‌‌‌‌‌‌استه ‌‌‌‌‌‌می‌شود یا برخی از آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها گلدوزی شد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاند و یک روسری که به آن «بُخنُق» یا «خِمار» ‌‌‌‌‌‌می‌گویند نیز روی سر ‌‌‌‌‌‌‌می‌اندازند و یا به دور سر می‌پیچند. روبنده یا برقع نیز گاهی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده ‌‌‌‌‌‌می‌شود. این شکل کلی البسه سوری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که به نسبت موقعیت و طبقه اجتمعای و ثروت شخص می­تواند با بسیاری از تزئینات و زیور آلات همراه باشد.


لباس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های سنتی [[سوریه]] رنگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تندی دارند، مانند قرمز روشن، آبی، سیاه و سبز. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده از این لباس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در حال حاضر نسبت به گذشته کم شده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. از برجسته ‌‌‌‌‌‌‌ترین لباس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های زنانه، «مِرْدَن»، «الجاروكه» و «قفطان» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. مِردن از ابریشم طبیعی بافته و دوخته شده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و نوعاً زنان طبقه ‌‌‌‌‌‌‌بهره‌مند به تن دارند. غیر از این‌‌‌‌‌‌‌‌ها ده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها نوع و مدل دیگر از لباس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاس زنانه و مردانه در مناطق مختلف؛ خصوصاً در حمص، حما و دیرالزور مرسوم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.<ref>هنری جرجیس، سلوی (2001) طرز الأزياء فى العصور القديمة فرعونى يونانى رومانى بيزنطى قبطی، [[قاهره]]: مکتبظ الانجلو مصریة</ref>
لباس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های سنتی [[سوریه]] رنگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تندی دارند، مانند قرمز روشن، آبی، سیاه و سبز. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده از این لباس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در حال حاضر نسبت به گذشته کم شده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. از برجسته ‌‌‌‌‌‌‌ترین لباس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های زنانه، «مِرْدَن»، «الجاروکه» و «قفطان» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. مِردن از ابریشم طبیعی بافته و دوخته شده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و نوعاً زنان طبقه ‌‌‌‌‌‌‌بهره‌مند به تن دارند. غیر از این‌‌‌‌‌‌‌‌ها ده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها نوع و مدل دیگر از لباس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاس زنانه و مردانه در مناطق مختلف؛ خصوصاً در حمص، حما و دیرالزور مرسوم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.<ref>هنری جرجیس، سلوی (2001) طرز الأزياء فى العصور القديمة فرعونى يونانى رومانى بيزنطى قبطی، [[قاهره]]: مکتبظ الانجلو مصریة</ref>
 
[[پرونده:Image234قفبی.png|بندانگشتی|زیورآلات، برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: [https://www.icro.ir سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی]( در دست انتشار)]]
زنان در دمشق علاقه زیادی به جواهرات؛ خصوصاً البسته مزین دارند. از جمله این زیورآلات، کلاهی نقر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که منگوله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های نقر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های از آن بر روی پیشانی تاب ‌‌‌‌‌‌‌می‌خورد و یا گردنبند‌‌‌‌‌‌‌‌های سنکین، متشکل از چندین زنجیر طلایی که از آن پنجه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های طلا آویزان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است؛ همچنین دستبند‌‌‌‌‌‌‌‌های طلا یا نقره و سکه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های طلا از الرشادیه، الحمیدیه، العزیزیه و انگلیسی؛ خلخال نیز از جمله و نیز گوشواره همراه رِشمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های طلایی یا نقره ای که به سینه ‌‌‌‌‌‌می‌آویزند یا به دور کمر می پیچند و گاهی به معنی واقعی کلمه مصداق افراط ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.  
زنان در دمشق علاقه زیادی به جواهرات؛ خصوصاً البسته مزین دارند. از جمله این زیورآلات، کلاهی نقر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که منگوله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های نقر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های از آن بر روی پیشانی تاب ‌‌‌‌‌‌‌می‌خورد و یا گردنبند‌‌‌‌‌‌‌‌های سنکین، متشکل از چندین زنجیر طلایی که از آن پنجه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های طلا آویزان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است؛ همچنین دستبند‌‌‌‌‌‌‌‌های طلا یا نقره و سکه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های طلا از الرشادیه، الحمیدیه، العزیزیه و انگلیسی؛ خلخال نیز از جمله و نیز گوشواره همراه رِشمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های طلایی یا نقره ای که به سینه ‌‌‌‌‌‌می‌آویزند یا به دور کمر می پیچند و گاهی به معنی واقعی کلمه مصداق افراط ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.  


=== [[غذاهای سنتی سوریه|غذا‌‌‌‌‌‌‌‌های سوری]] ===
=== [[غذاهای سنتی سوریه|غذا‌‌‌‌‌‌‌‌های سوری]] ===
تفاوت اصلی بین شیوه ‌‌‌‌‌‌‌‌های لبنانی، سوری و غربی در سرو غذا این ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که سوری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها همه چیز را روی میز می گذارند؛ یعنی کامل «سفره آرایی» (زینه الطاوله)  ‌‌‌‌‌‌می‌کنند؛ مثا ایرانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها؛ نه این که بعداز ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استقرار مهمان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها یکی یکی و به دفعات، غذا‌‌‌‌‌‌‌‌ها را سرو  کنند. بعضی چیز‌‌‌‌‌‌‌‌های کوچک پای دائمی سفره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های سوری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است؛ زیتون، خیار سبز، ترشی. «حُمُّص» (''Hummus'') هم گاهی اوقات جزء این‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه‌‌‌‌‌‌‌‌‌است؛ زیرا از ضروریات سفره برخی خانواده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های سوری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.  
تفاوت اصلی بین شیوه ‌‌‌‌‌‌‌‌های لبنانی، سوری و غربی در سرو غذا این ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که سوری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها همه چیز را روی میز می گذارند؛ یعنی کامل «سفره آرایی» (زینه الطاوله) می‌کنند؛ مثا ایرانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها؛ نه این که بعداز ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استقرار مهمان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها یکی یکی و به دفعات، غذا‌‌‌‌‌‌‌‌ها را سرو  کنند. بعضی چیز‌‌‌‌‌‌‌‌های کوچک پای دائمی سفره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های سوری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است؛ زیتون، خیار سبز، ترشی. «حُمُّص» (Hummus) هم گاهی اوقات جزء این‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه‌‌‌‌‌‌‌‌‌است؛ زیرا از ضروریات سفره برخی خانواده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های سوری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.  
 
[[پرونده:Image23ث4قبی.png|بندانگشتی|غذاهای سوری، برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: [https://www.icro.ir سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی] (در دست انتشار)]]
بعضی خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها شکل‌‌‌‌‌‌‌‌های خاصی از این دورچین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های کوچک، مختص خود دارند؛ مثلاً بعضی سالادی با هویج، آبلیمو و زیتون درست ‌‌‌‌‌‌می‌کنند یا آجیل، نان خاص و یا نوعی دیپ و ترشی خانگی سرو ‌‌‌‌‌‌می‌کنند. در کنار این‌‌‌‌‌‌‌‌ها پیش‌غذا‌‌‌‌‌‌‌‌های کوچکی ممکن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است باشد که بیشتر در رستوران‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها سرو ‌‌‌‌‌‌می‌شود؛ مانند سالاد  «فَتّوش» (''Fattoush'')[3]، سالاد معمولی و «اَلبابا غُنَّوج»[4] که به آن «مَبتَل» (''Matbal'') هم ‌‌‌‌‌‌می‌گویند و «فَتّه» (''Fatteh'')[5]
بعضی خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها شکل‌‌‌‌‌‌‌‌های خاصی از این دورچین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های کوچک، مختص خود دارند؛ مثلاً بعضی سالادی با هویج، آبلیمو و زیتون درست ‌‌‌‌‌‌می‌کنند یا آجیل، نان خاص و یا نوعی دیپ و ترشی خانگی سرو ‌‌‌‌‌‌می‌کنند. در کنار این‌‌‌‌‌‌‌‌ها پیش‌غذا‌‌‌‌‌‌‌‌های کوچکی ممکن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است باشد که بیشتر در رستوران‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها سرو ‌‌‌‌‌‌می‌شود؛ مانند سالاد  «فَتّوش» (Fattoush)[1]، سالاد معمولی و «اَلبابا غُنَّوج»[2] که به آن «مَبتَل» (Matbal) هم ‌‌‌‌‌‌می‌گویند و «فَتّه» (Fatteh)[3]
 
[[پرونده:Screenshot (17).png|بندانگشتی|غذاهای سوری، برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: [https://www.icro.ir سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی]( در دست انتشار)]]
سپس حداقل یک غذای اصلی و شاید دو یا بیشتر در خانه ‌‌‌‌‌‌‌‌های مجلل هس؛، مانند خورش با مقداری برنج، «کُبّه» یا «کیبّه» (''Kibbeh'')[6] داخل سینی، کیبه سماقی یا الشاکریه.  همه چیز هم­زمان روی میز گذاشته ‌‌‌‌‌‌می‌شود. شما می­نشینید و صحبت ‌‌‌‌‌‌می‌کنید و غذا ‌‌‌‌‌‌‌می‌خورید ومعمولاً با دست و قطع‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های از نان.. بعد از اتمام غذا، اغلب، میوه یا یک نوع دسر یا شیرینی و گاهی بستنی ‌‌‌‌‌‌‌می‌خورند که مخصوصاً در مناسبت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های خاص سرو ‌‌‌‌‌‌می‌شود؛ مثل شیرینی «بالوریه» (''Ballourieh'')[7]، دسر «قمر الدین»  (''Qamar al-din'')[8] یا بستنی «بوزا» (''Booza'')[9]. در گذشته، خانواده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها با هم زندگی ‌‌‌‌‌‌می‌کردند و خانواده در یک یا دو اتاق سکونت داشت. موقع غذا هم همه با هم غذا ‌‌‌‌‌‌‌می‌خوردند و در تهیه غذا مشارکت داشتند و به جای پختن با گاز، اجاق هیزمی را آتش ‌‌‌‌‌می‌زدند و از همه چیز‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که در زمین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایشان کشت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌شد، ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده ‌‌‌‌‌‌می‌کردند.
سپس حداقل یک غذای اصلی و شاید دو یا بیشتر در خانه ‌‌‌‌‌‌‌‌های مجلل هس؛، مانند خورش با مقداری برنج، «کُبّه» یا «کیبّه» (Kibbeh)[4] داخل سینی، کیبه سماقی یا الشاکریه.  همه چیز هم­زمان روی میز گذاشته ‌‌‌‌‌‌می‌شود. شما می­نشینید و صحبت ‌‌‌‌‌‌می‌کنید و غذا ‌‌‌‌‌‌‌می‌خورید ومعمولاً با دست و قطع‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های از نان.. بعد از اتمام غذا، اغلب، میوه یا یک نوع دسر یا شیرینی و گاهی بستنی ‌‌‌‌‌‌‌می‌خورند که مخصوصاً در مناسبت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های خاص سرو ‌‌‌‌‌‌می‌شود؛ مثل شیرینی «بالوریه» (Ballourieh)[5]، دسر «قمر الدین»  (Qamar al-din)[6] یا بستنی «بوزا» (Booza)[7]. در گذشته، خانواده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها با هم زندگی ‌‌‌‌‌‌می‌کردند و خانواده در یک یا دو اتاق سکونت داشت. موقع غذا هم همه با هم غذا ‌‌‌‌‌‌‌می‌خوردند و در تهیه غذا مشارکت داشتند و به جای پختن با گاز، اجاق هیزمی را آتش ‌‌‌‌‌می‌زدند و از همه چیز‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که در زمین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایشان کشت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌شد، ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده ‌‌‌‌‌‌می‌کردند.


=== [[اساطیر و افسانه‌ها و قصه‌های عامیانه در سوریه|اساطیر، حماسه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، افسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و قصه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های عامیانه]] ===
=== [[اساطیر و افسانه‌ها و قصه‌های عامیانه در سوریه|اساطیر، حماسه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، افسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و قصه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های عامیانه]] ===
موضوع درازدامن اساطیر [[سوریه]] که ریشه در فرهنگ بابل و خصوصاً قوم آشور دارد و نیز افسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های محلی [[سوریه]]، نه مطلبی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که در این وجیزه کوتاه قابل ارائه باشد؛ حتی در حد فهرست! با این حال، گزید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های از مهم­‌‌‌‌‌‌‌ترین اسطوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های منطقه شام که عمدتاً برگرفته از تمدن آشور ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است، ارائه ‌‌‌‌‌‌می‌شود و مواردی از مهم­‌‌‌‌‌‌‌ترین­آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها با تفصیل بیشتری بیان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌گدد.<ref>لابات، رینیه و دیگران،(2006) سلسلة الاساطیر  السوریه، ترجمه مفید عرنوق، دمشق: دار علاءالدین، </ref>
موضوع درازدامن اساطیر [[سوریه]] که ریشه در فرهنگ بابل و خصوصاً قوم آشور دارد و نیز افسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های محلی [[سوریه]]، نه مطلبی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که در این وجیزه کوتاه قابل ارائه باشد؛ حتی در حد فهرست! با این حال، گزید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های از مهم­‌‌‌‌‌‌‌ترین اسطوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های منطقه شام که عمدتاً برگرفته از تمدن آشور ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است، ارائه ‌‌‌‌‌‌می‌شود و مواردی از مهم­‌‌‌‌‌‌‌ترین­آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها با تفصیل بیشتری بیان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌گردد<ref>لابات، رینیه و دیگران،(2006) سلسلة الاساطیر  السوریه، ترجمه مفید عرنوق، دمشق: دار علاءالدین، </ref>.
[[پرونده:Imageگیلگمش.png|بندانگشتی|حماسه گیلگمش برگرفته از شنی، کریم( 1400). فرهنگ و تاریخ [[سوریه]]. تهران: [https://www.icro.ir سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی]( در دست انتشار)]]


==== [[حماسه گیلگمش]] ====
==== [[حماسه گیلگمش]] ====
حماسه یا اسطوره افسانه «گیلگمش» یا «بیل- گا- مش» (''bil- ga- mes''/ کهن­مرد) قدیمی­‌‌‌‌‌‌‌ترین حماسه بشری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و به جهت اهمیت، با تفصیل بیشتری بیان ‌‌‌‌‌‌می‌شود: <ref>هینلز، جان.آر.، (۱۳۸۵)فرهنگ ادیان ج‌‌‌‌‌‌‌‌هان، ویر‌‌‌‌‌‌‌‌‌استه ع.پاشایی، قم مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، </ref>
حماسه یا اسطوره افسانه «گیلگمش» یا «بیل- گا- مش» (bil- ga- mes/ کهن­مرد) قدیمی­‌‌‌‌‌‌‌ترین حماسه بشری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و به جهت اهمیت، با تفصیل بیشتری بیان ‌‌‌‌‌‌می‌شود:<ref>هینلز، جان.آر.، (۱۳۸۵)فرهنگ ادیان ج‌‌‌‌‌‌‌‌هان، ویر‌‌‌‌‌‌‌‌‌استه ع.پاشایی، قم مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، </ref>


گیلگمش از فروانروایان شهر «اُروک» (اُرُخ) در بابل بود. درباره تمدن اروک در [[سوریه]] پیش­تر در بخش تاریخ مطالبی بیان شد. مردم از ستم گیلگمش به ستوه ‌‌‌‌‌‌می‌آیند و به نزد ایزدان شکایت ‌‌‌‌‌‌می‌کنند. ایزدان انسانی نیمه وحشی به نام «انکیدو» (''Enkidu'') را ‌‌‌‌‌‌می‌آفرینند تا بدو فروتنی آموزد! انکیدو بهنحوی ابتدا رام ‌‌‌‌‌‌می‌شود و بالاخره گیلگمش و انکیدو یکدیگر را می­یابند و بعد یک کشتی، عهد یاری می­یندند. آن دو  رهسپار می شوند تا با غول آتشخوار «هوواوا» (''Huwawa'') یا به روایت آشوری، «هومبابا» (''Humbaba'') بجنگند و زمین را از هرچه بدی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است پاک کنند وموفق هم ‌‌‌‌‌‌می‌شوند.  
گیلگمش از فروانروایان شهر «اُروک» (اُرُخ) در بابل بود. درباره تمدن اروک در [[سوریه]] پیش­تر در بخش تاریخ مطالبی بیان شد. مردم از ستم گیلگمش به ستوه ‌‌‌‌‌‌می‌آیند و به نزد ایزدان شکایت ‌‌‌‌‌‌می‌کنند. ایزدان انسانی نیمه وحشی به نام «انکیدو» (Enkidu) را ‌‌‌‌‌‌می‌آفرینند تا بدو فروتنی آموزد! انکیدو بهنحوی ابتدا رام ‌‌‌‌‌‌می‌شود و بالاخره گیلگمش و انکیدو یکدیگر را می­یابند و بعد یک کشتی، عهد یاری می­یندند. آن دو  رهسپار می شوند تا با غول آتشخوار «هوواوا» (Huwawa) یا به روایت آشوری، «هومبابا» (Humbaba) بجنگند و زمین را از هرچه بدی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است پاک کنند وموفق هم ‌‌‌‌‌‌می‌شوند.  


«ایشتر» (''Ishtar'')، ایزد بانوی عشق در تمدن آشور، از گیل­گمش خو‌‌‌‌‌‌‌‌‌استگاری می کند. او نمی­پذیرد و ایشتر «وَرزای» (گاو نر) آسمانی را به نابودی اوروک می­فرستد. گیل گمش و انکیدو، ورزا را ‌‌‌‌‌‌می‌کشند. با مرگ ورزا، خدایان بر آن دو خشم ‌‌‌‌‌‌می‌گیرند و حکم به مرگ آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها ‌‌‌‌‌‌می‌کنند. گیل­گمش از مرگ می­هراسد و برای یافتن جاودانگی، نزد «او تَنَ پیشتیم» (''Uta-na’ishtim'' / زندگی یافته) که بعضی محققین او را با حضرت نوح تطبیق ‌‌‌‌‌‌می‌کنند، رفت.  
«ایشتر» (Ishtar)، ایزد بانوی عشق در تمدن آشور، از گیل­گمش خو‌‌‌‌‌‌‌‌‌استگاری می کند. او نمی­پذیرد و ایشتر «وَرزای» (گاو نر) آسمانی را به نابودی اوروک می­فرستد. گیل گمش و انکیدو، ورزا را ‌‌‌‌‌‌می‌کشند. با مرگ ورزا، خدایان بر آن دو خشم ‌‌‌‌‌‌می‌گیرند و حکم به مرگ آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها ‌‌‌‌‌‌می‌کنند. گیل­گمش از مرگ می­هراسد و برای یافتن جاودانگی، نزد «او تَنَ پیشتیم» (Uta-na’ishtim / زندگی یافته) که بعضی محققین او را با حضرت نوح تطبیق ‌‌‌‌‌‌می‌کنند، رفت.  


اوتناپیشتیم شهریارِ «شوریپاک» (''Shuruppak'')، شهری ب‌‌‌‌‌‌‌‌‌استانی بر کرانه فرات در قادسیه، ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و حیات جاودانی یافته و به حلقه ایزدان آسمانی پیوسته ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. گیلگمش برای رسیدن به اوتناپیشتیم باید به کوهستان «ماشو» می­رفت و با رنج فراوان و عبور از ظلمات، به بوستان خدایان کند تا راز جاودانگی را از اوتناپیشتیم بیاموزد. او ابتدا به دو کوه ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌رسد که معبر آفتاب­اند. دو نگهبان کوه که مانند کژدم هستند، راه را نشانش ‌‌‌‌‌‌می‌دهند. گیلگمش وارد ظلمات شده و آن سوی ظلمات، باغی ‌‌‌‌‌‌می‌بیند که برگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایش از لاجورد و میوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایش از عقیق ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. در راه بعد از ظلمات به دریا ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌رسد. در آن جا به زن ماهی فروشی به نام «سیدوری» بر‌‌‌‌‌‌‌می‌خورد که در کلب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های واقع در ساحل دریای ژرف می­زیست.  
اوتناپیشتیم شهریارِ «شوریپاک» (Shuruppak)، شهری ب‌‌‌‌‌‌‌‌‌استانی بر کرانه فرات در قادسیه، ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و حیات جاودانی یافته و به حلقه ایزدان آسمانی پیوسته ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. گیلگمش برای رسیدن به اوتناپیشتیم باید به کوهستان «ماشو» می­رفت و با رنج فراوان و عبور از ظلمات، به بوستان خدایان کند تا راز جاودانگی را از اوتناپیشتیم بیاموزد. او ابتدا به دو کوه ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌رسد که معبر آفتاب­اند. دو نگهبان کوه که مانند کژدم هستند، راه را نشانش ‌‌‌‌‌‌می‌دهند. گیلگمش وارد ظلمات شده و آن سوی ظلمات، باغی ‌‌‌‌‌‌می‌بیند که برگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایش از لاجورد و میوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایش از عقیق ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. در راه بعد از ظلمات به دریا ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌رسد. در آن جا به زن ماهی فروشی به نام «سیدوری» بر‌‌‌‌‌‌‌می‌خورد که در کلب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های واقع در ساحل دریای ژرف می­زیست.  


سیدوری به او می گوید که «اورشانابی»، زورق­بانِ اوتناپیشتیم می­تواند او را کمک کند. گیلگمش با کشتی او به جایگاه اوتناپیشتیم ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌رسد و ماجرای خود را برایش ‌‌‌‌‌‌می‌گوید. اوتناپیشتیم ‌‌‌‌‌‌می‌گوید مرگ تقدیر گریزناپذیر انسان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.گیلگمش از راز جاودانگی اوتناپیشتیم می‌پرسد. اوتناپیشتیم ماجرای طوفان بزرگ را تعریف ‌‌‌‌‌‌می‌کند. در زمان طوفان بزرگ، او به دستور «اِئا» کشتی­ای ساخت و یک جفت از هر حیوانی در آن گذاشت. وقتی خدایان از زنده بودن او مطلع شدند، او و جفتش را در شمار خدایان قرار داده و ساکن آن سوی دریا کردند. آن گاه اوتناپیشتیم جای گیاه جاودانگی را بر گیلگمش آشکار ‌‌‌‌‌‌می‌کند و گیلگمش آن را می‌یابد؛ ولی وقتی به شست‌وشوی خود مشغول ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است، ماری آن را ‌‌‌‌‌‌‌می‌خورد و گیلگمش دست خالی به اوروک باز‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌گدد.
سیدوری به او می گوید که «اورشانابی»، زورق­بانِ اوتناپیشتیم می­تواند او را کمک کند. گیلگمش با کشتی او به جایگاه اوتناپیشتیم ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌رسد و ماجرای خود را برایش ‌‌‌‌‌‌می‌گوید. اوتناپیشتیم ‌‌‌‌‌‌می‌گوید مرگ تقدیر گریزناپذیر انسان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.گیلگمش از راز جاودانگی اوتناپیشتیم می‌پرسد. اوتناپیشتیم ماجرای طوفان بزرگ را تعریف ‌‌‌‌‌‌می‌کند. در زمان طوفان بزرگ، او به دستور «اِئا» کشتی­ای ساخت و یک جفت از هر حیوانی در آن گذاشت. وقتی خدایان از زنده بودن او مطلع شدند، او و جفتش را در شمار خدایان قرار داده و ساکن آن سوی دریا کردند. آن گاه اوتناپیشتیم جای گیاه جاودانگی را بر گیلگمش آشکار ‌‌‌‌‌‌می‌کند و گیلگمش آن را می‌یابد؛ ولی وقتی به شست‌وشوی خود مشغول ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است، ماری آن را ‌‌‌‌‌‌‌می‌خورد و گیلگمش دست خالی به اوروک باز‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌گدد.


==== [[حماسه نبرد نینورت و انزو در سوریه|حماسه نبرد]] «نینورْتَ» و «اَنزو» ====
==== [[حماسه نبرد نینورت و انزو در سوریه|حماسه نبرد]] «نینورْتَ» و «اَنزو» ====
[[حماسه نبرد نینورت و انزو در سوریه|حماسه نبرد]] «نینورْتَ» (''Ninurta'') و«اَنزو» (''Anzu'')، یک افسانه سوری است. آنزو یکی از موجودات افسان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های در د‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های سومری و اکدی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است؛ پرنده ای هیولا مانند که دارای سر شیر و بدنی غول پیکر و بالدار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. وقتی انزو به دنیا ‌‌‌‌‌‌می‌آید، «انلیل» (''Enlil'')، خدای باد، هوا، زمین و توفان. انزو را به توصیه خدایان،  به نگهبانی اتاق خود منصوب ‌‌‌‌‌‌می‌کند. روزی هنگامی که انلیل در آب مقدس حمام می کرد، انزو لوح تقدیر را به چنگ آورده و قدرت انلیل را با خود برداشته و ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌گیرد و در آسمان مخفی ‌‌‌‌‌‌می‌شود. «انو» (''Anu'')، خدای آسمان، بلافاصله حکم به قتل انزو ‌‌‌‌‌‌می‌دهد. نخست از فرزند خود «ادد» (''Adad'')  یا «''Hadad''» که او نیز خدای آب و هوا، طوفان، رعد و برق و باران، ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است ‌‌‌‌‌‌‌می‌خواهد که با سلاح خود انزو را از بین ببرد؛ اما او امتناع ‌‌‌‌‌‌می‌کند! سپس «ائا» (''Ea'')، خدای مکر و صنعت، مکری ‌‌‌‌‌‌‌می‌اندیشد. از «بیلیت – ایلی»، الهه بزرگ مادر، ‌‌‌‌‌‌‌می‌خواهد تا فرزند محبوبش، «نینورته» (''Ninurta'')، خدای جنگ، را بیافریند تا انزو را بکشد و نینورته، بالاخره انزو را با تیری از پای در‌‌‌‌‌‌می‌آورد.
[[پرونده:Imageتیرد باسنتابی.png|بندانگشتی|نبرد باستانی برگرفته از شنی، کریم( 1400). فرهنگ و تاریخ [[سوریه]]. تهران: [https://www.icro.ir سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی]( در دست انتشار)]]
[[حماسه نبرد نینورت و انزو در سوریه|حماسه نبرد]] «نینورْتَ» (Ninurta) و«اَنزو» (Anzu)، یک افسانه سوری است. آنزو یکی از موجودات افسان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های در د‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های سومری و اکدی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است؛ پرنده ای هیولا مانند که دارای سر شیر و بدنی غول پیکر و بالدار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. وقتی انزو به دنیا ‌‌‌‌‌‌می‌آید، «انلیل» (Enlil)، خدای باد، هوا، زمین و توفان. انزو را به توصیه خدایان،  به نگهبانی اتاق خود منصوب ‌‌‌‌‌‌می‌کند. روزی هنگامی که انلیل در آب مقدس حمام می کرد، انزو لوح تقدیر را به چنگ آورده و قدرت انلیل را با خود برداشته و ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌گیرد و در آسمان مخفی ‌‌‌‌‌‌می‌شود. «انو» (Anu)، خدای آسمان، بلافاصله حکم به قتل انزو ‌‌‌‌‌‌می‌دهد. نخست از فرزند خود «ادد» (Adad)  یا «Hadad» که او نیز خدای آب و هوا، طوفان، رعد و برق و باران، ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است ‌‌‌‌‌‌‌می‌خواهد که با سلاح خود انزو را از بین ببرد؛ اما او امتناع ‌‌‌‌‌‌می‌کند! سپس «ائا» (Ea)، خدای مکر و صنعت، مکری ‌‌‌‌‌‌‌می‌اندیشد. از «بیلیت – ایلی»، الهه بزرگ مادر، ‌‌‌‌‌‌‌می‌خواهد تا فرزند محبوبش، «نینورته» (Ninurta)، خدای جنگ، را بیافریند تا انزو را بکشد و نینورته، بالاخره انزو را با تیری از پای در‌‌‌‌‌‌می‌آورد.


==== [[اسطوره آفرینش انسان برگزیده اداپا در سوریه|اسطوره آفرینش انسان]] برگزیده «اداپا» ====
==== [[اسطوره آفرینش انسان برگزیده اداپا در سوریه|اسطوره آفرینش انسان]] برگزیده «اداپا» ====
[[اسطوره آفرینش انسان برگزیده اداپا در سوریه|اسطوره آفرینش انسان]] برگزیده «اداپا» (''Adapa'')، یک اسطوره سوری است. «اِئا» (''Ea'') خدای آفرینش و صنعتگری و مکر، در شهر مقدس «اِریدو» (''Eridu'') در جنوب بین­‌النهرین، آداپا را آفرید تا بر انسان فرمانروایی کند و بدو خردی بزرگ و درایتی تمام بخشید، تن‌‌‌‌‌‌‌‌ها جاودانگی را که ویژۀ ایزدان بود، از او دریغ کرد. آداپا هر روز از دژ اریدو بیرون می­زد و در بندرگاه روشن، سوار قایق ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌شد و برای ماهیگیری به دریای بیکرانه می رفت. روزی باد جنوب وزیدن گرفت و قایق او را برگرداند. اداپا از سر خشم، بالِ باد جنوب را شکست؛ به طوری که تا هفت روز نوزید. «انو» (''Anu'')، خدای آسمان، او را احضار می کند. ائا به او هشدار می دهد:<blockquote>«هنگامی که به پیشگاه انو رسیدی، برای تو نان مرگ خواهند آورد، و تو نباید از آن بخوری.آن‌‌‌‌‌‌‌‌ها برای تو آب مرگ خواهند آورد، و تو نباید از آن بنوشی.»</blockquote>اداپا جامه ی سوگواری پوشید و به راهنمایی «ایلابرات»پیام آور انو، به دروازۀ آسمان رسید. در آن جا دو نگاهبان به نام «تموز» (''Tammuz'')، خدای خوراکی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و گیا‌‌‌‌‌‌‌‌هان و «نین گیشزیدا» (''Ningishzida'')، خدای پوشاک را دیدار کرد که به محض دیدنش پرسیدند:<blockquote>«ای انسان، برای که جامه سوگواری فرا پوشیده ای؟»</blockquote>اداپا همانگونه که ائا بدو فرمان داده بود، پاسخ داد:<blockquote>«دو ایزد در روی زمین از بین رفته اند، برای آنان سوگوارم.»</blockquote>آنان پرسیدند:<blockquote>«کیستند این ایزدان که می گویی؟» </blockquote>اداپا پاسخ داد:<blockquote>«تموز و نین گیشزیدا!» </blockquote>تموز و گیشزیدا از این نشانۀ احترام شادمان گشتند و اداپا را به حضور انو بردند و شفاعت او را کردند. ایزد بزرگ خشنود گشت و به سهم خویش خو‌‌‌‌‌‌‌‌‌است اداپای بزرگ را مفتخر کند، پس «خوراک حیات» را بدو تعارف کرد؛ اما اداپا هشدار ائا را به یاد آورد و از خوردن و نوشیدن امتناع ورزید و بدین گونه فرصت جاودانی شدن را از دست داد.
[[اسطوره آفرینش انسان برگزیده اداپا در سوریه|اسطوره آفرینش انسان]] برگزیده «اداپا» (Adapa)، یک اسطوره سوری است. «اِئا» (Ea) خدای آفرینش و صنعتگری و مکر، در شهر مقدس «اِریدو» (Eridu) در جنوب بین­‌النهرین، آداپا را آفرید تا بر انسان فرمانروایی کند و بدو خردی بزرگ و درایتی تمام بخشید، تن‌‌‌‌‌‌‌‌ها جاودانگی را که ویژۀ ایزدان بود، از او دریغ کرد. آداپا هر روز از دژ اریدو بیرون می­زد و در بندرگاه روشن، سوار قایق ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌شد و برای ماهیگیری به دریای بیکرانه می رفت. روزی باد جنوب وزیدن گرفت و قایق او را برگرداند. اداپا از سر خشم، بالِ باد جنوب را شکست؛ به طوری که تا هفت روز نوزید. «انو» (Anu)، خدای آسمان، او را احضار می کند. ائا به او هشدار می دهد:<blockquote>«هنگامی که به پیشگاه انو رسیدی، برای تو نان مرگ خواهند آورد، و تو نباید از آن بخوری.آن‌‌‌‌‌‌‌‌ها برای تو آب مرگ خواهند آورد، و تو نباید از آن بنوشی.»</blockquote>اداپا جامه ی سوگواری پوشید و به راهنمایی «ایلابرات»پیام آور انو، به دروازۀ آسمان رسید. در آن جا دو نگاهبان به نام «تموز» (Tammuz)، خدای خوراکی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و گیا‌‌‌‌‌‌‌‌هان و «نین گیشزیدا» (Ningishzida)، خدای پوشاک را دیدار کرد که به محض دیدنش پرسیدند:<blockquote>«ای انسان، برای که جامه سوگواری فرا پوشیده ای؟»</blockquote>اداپا همانگونه که ائا بدو فرمان داده بود، پاسخ داد:<blockquote>«دو ایزد در روی زمین از بین رفته اند، برای آنان سوگوارم.»</blockquote>آنان پرسیدند:<blockquote>«کیستند این ایزدان که می گویی؟» </blockquote>اداپا پاسخ داد:<blockquote>«تموز و نین گیشزیدا!» </blockquote>تموز و گیشزیدا از این نشانۀ احترام شادمان گشتند و اداپا را به حضور انو بردند و شفاعت او را کردند. ایزد بزرگ خشنود گشت و به سهم خویش خو‌‌‌‌‌‌‌‌‌است اداپای بزرگ را مفتخر کند، پس «خوراک حیات» را بدو تعارف کرد؛ اما اداپا هشدار ائا را به یاد آورد و از خوردن و نوشیدن امتناع ورزید و بدین گونه فرصت جاودانی شدن را از دست داد.


==== [[حماسه اتره هسیس در سوریه|حماسه «اتره هَسیس»]] ====
==== [[حماسه اتره هسیس در سوریه|حماسه «اتره هَسیس»]] ====
[[حماسه اتره هسیس در سوریه|حماسه «اتره هَسیس»]] (''Atra- hasis'')، یک حماسه اساطیری ناقص در سه اپیزود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. بخش اول د‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان، به ستوه آمدن خدایان از اداره هستی و تصمیم به خلق انسان برای کار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. بخش دوم افزایش جمعیت انسان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و تصمیم خدایان برای قتل عام آن‌‌‌‌‌‌‌‌ها با انواع بلایا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و بخش آخر شخصیت اتره هَسیس مطرح ‌‌‌‌‌‌می‌شود که با کشتی، انسان‌‌‌‌‌‌‌‌ها و حیوانات را از سیل و طوفان نجات ‌‌‌‌‌‌می‌دهد.
[[حماسه اتره هسیس در سوریه|حماسه «اتره هَسیس»]] (Atra- hasis)، یک حماسه اساطیری ناقص در سه اپیزود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. بخش اول د‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان، به ستوه آمدن خدایان از اداره هستی و تصمیم به خلق انسان برای کار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. بخش دوم افزایش جمعیت انسان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و تصمیم خدایان برای قتل عام آن‌‌‌‌‌‌‌‌ها با انواع بلایا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و بخش آخر شخصیت اتره هَسیس مطرح ‌‌‌‌‌‌می‌شود که با کشتی، انسان‌‌‌‌‌‌‌‌ها و حیوانات را از سیل و طوفان نجات ‌‌‌‌‌‌می‌دهد.


==== افسانه اساطیری و عاشقانه «نرگال» و «ارشکیگل» ====
==== افسانه اساطیری و عاشقانه «نرگال» و «ارشکیگل» ====
افسانه اساطیری و عاشقانه «نرگال» (''Nērḡal'') و «ارشکیگل» (''Ereshkigal'')، د‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان هم­خوابگی بانویی به نام ارشکیگل زیبا با مردی که خدای آسمان به زمین می فرستد، به نام نرگال. این د‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان بسیار شبیه عفت حضرت یوسف (ع) و سپس ازدواج با زلیخاست.
افسانه اساطیری و عاشقانه «نرگال» (Nērḡal) و «ارشکیگل» (Ereshkigal)، د‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان هم­خوابگی بانویی به نام ارشکیگل زیبا با مردی که خدای آسمان به زمین می فرستد، به نام نرگال. این د‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان بسیار شبیه عفت حضرت یوسف (ع) و سپس ازدواج با زلیخاست.


==== [[افسانه اتانا و عقاب در سوریه|افسانه «اتانا و عقاب»]] ====
==== [[افسانه اتانا و عقاب در سوریه|افسانه «اتانا و عقاب»]] ====
[[افسانه اتانا و عقاب در سوریه|افسانه «اتانا و عقاب»]] (''Etana'')، یک افسانه سوری است. مار بزرگ و عقابی با هم در صلح و آرامش در درختی زندگی می کردند. تا اینکه روزی عقاب نوزاد مار را بلعید. مار گریان و نالان نزد «شَمَش» (''Shamash'') خدای خورشید و دادگستری سومری، رفت و او به مار دستورالعملی داد. مار خود را در شکم یک گاو نر مرده مخفی کرد و منتظر عقاب شد تا به آنجا آمده و از لاشه تغذیه کند. وقتی عقاب آمد، جستی زد و او را گرفت و پا‌‌‌‌‌‌‌‌هایش را شکست و پرش را کَند و در گودال عمیقی پرتاب کرد. مار یا همان اتانا به کوهستان بازگشت و همان طور که شمش پندش داده بود، خو‌‌‌‌‌‌‌‌‌استار گیاهی شد که بدو فرزندی عطا کند. باقی د‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان دوستی این دو و جستجوی آن گیاه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.
[[افسانه اتانا و عقاب در سوریه|افسانه «اتانا و عقاب»]] (Etana)، یک افسانه سوری است. مار بزرگ و عقابی با هم در صلح و آرامش در درختی زندگی می کردند. تا اینکه روزی عقاب نوزاد مار را بلعید. مار گریان و نالان نزد «شَمَش» (Shamash) خدای خورشید و دادگستری سومری، رفت و او به مار دستورالعملی داد. مار خود را در شکم یک گاو نر مرده مخفی کرد و منتظر عقاب شد تا به آنجا آمده و از لاشه تغذیه کند. وقتی عقاب آمد، جستی زد و او را گرفت و پا‌‌‌‌‌‌‌‌هایش را شکست و پرش را کَند و در گودال عمیقی پرتاب کرد. مار یا همان اتانا به کوهستان بازگشت و همان طور که شمش پندش داده بود، خو‌‌‌‌‌‌‌‌‌استار گیاهی شد که بدو فرزندی عطا کند. باقی د‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان دوستی این دو و جستجوی آن گیاه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.


==== [[حکیم احیقار (لقمان) در سوریه|حکیم احیقار]] (لقمان) ====
==== [[حکیم احیقار (لقمان) در سوریه|حکیم احیقار]] (لقمان) ====
شخصیت افسان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های احیقار وزیر اعظم «سنحاریب» (سناخریب) پادشاه آشور که در سال 705 قبل از میلاد به پادشاهی رسیده و نام وی در کتاب عهد عتیق (کتاب دوم پادشا‌‌‌‌‌‌‌‌هان 18:13 و...) و نوشته ‌‌‌‌‌‌‌‌های تاریخی آمده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است، بسیار شبیه روایات اسلامی و آیات قران درباره حضرت لقمان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.
شخصیت افسان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های احیقار وزیر اعظم «سنحاریب» (سناخریب) پادشاه آشور که در سال 705 قبل از میلاد به پادشاهی رسیده و نام وی در کتاب عهد عتیق (کتاب دوم پادشا‌‌‌‌‌‌‌‌هان 18:13 و...) و نوشته ‌‌‌‌‌‌‌‌های تاریخی آمده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است، بسیار شبیه روایات اسلامی و آیات قران درباره حضرت لقمان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.


شباهت بند 12 از فصل دوم کتاب احیقار با آیه 19 از سوره لقمان این ادعا را پدید آورده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.<ref>Conybeare et al(1913); The Story of Ahikar; Cambridge; </ref> همچنین احیقار و لقمان هر دو اهل نینوا هستند. در احادیث اسلامی آمده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است: <blockquote>«فوعظ لقمان ابنه ماثان (ناتان، باثار، بآثار) حتی تفطر و انشق.»<ref>بحار الانوار، ج 13، ص 411</ref> </blockquote>نام خواهرزاده خیره سر احیقار به زبان آشوری «نادان» بوده، در کتاب‌‌‌‌‌‌‌‌های عربی ج‌‌‌‌‌‌‌‌هان اسلام به «ناداب»، «باران»، «ثاران»، «ناران»، «آمان»، «ماثان»، «ناتان»، «باثار»، «بآثار» و مانند آن تصحیف شده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.<ref>انیس فریحه ، احیقار حکیم من الشرق الادنی، دائره المعارف بستانی، بیروت، ج 7، ص 347345</ref>
شباهت بند 12 از فصل دوم کتاب احیقار با آیه 19 از سوره لقمان این ادعا را پدید آورده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.<ref>Conybeare et al(1913); The Story of Ahikar; Cambridge; </ref> همچنین احیقار و لقمان هر دو اهل نینوا هستند. در احادیث اسلامی آمده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است: <blockquote>«فوعظ لقمان ابنه ماثان (ناتان، باثار، بآثار) حتی تفطر و انشق.»<ref>بحار الانوار، ج 13، ص 411</ref> </blockquote>نام خواهرزاده خیره سر احیقار به زبان آشوری «نادان» بوده، در کتاب‌‌‌‌‌‌‌‌های عربی جهان اسلام به «ناداب»، «باران»، «ثاران»، «ناران»، «آمان»، «ماثان»، «ناتان»، «باثار»، «بآثار» و مانند آن تصحیف شده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.<ref>انیس فریحه ، احیقار حکیم من الشرق الادنی، دائره المعارف بستانی، بیروت، ج 7، ص 347345</ref>


==== [[داستان خیر و شر سوری|د‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان خیر و شر سوری]] ====
==== د‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان خیر و شر سوری ====
د‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان‌‌‌‌‌‌‌‌های فولکلوریک فراوانی در نقاط مختلف [[سوریه]] در افواه مردم نُقل محافل ایشان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که فهرست مهم­‌‌‌‌‌‌‌ترین ان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها خود پژوهشی معظم و مهم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. در این قسمت به همین مقدار اکتفا ‌‌‌‌‌‌می‌شود که قصه «خیر و شر» نظامی با تغییراتی به نام «بِئر السَّحَره» (چاه جادوگران) در [[سوریه]] شهرت دارد.  
د‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان‌‌‌‌‌‌‌‌های فولکلوریک فراوانی در نقاط مختلف [[سوریه]] در افواه مردم نُقل محافل ایشان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که فهرست مهم­‌‌‌‌‌‌‌ترین ان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها خود پژوهشی معظم و مهم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. در این قسمت به همین مقدار اکتفا ‌‌‌‌‌‌می‌شود که قصه «خیر و شر» نظامی با تغییراتی به نام «بِئر السَّحَره» (چاه جادوگران) در [[سوریه]] شهرت دارد.  


قصه خیر و شر جزء محتوای اموزشی کتب درسی فارسی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و هر ایرانی درس خوانده با ان آشن‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. تفاوت اصلی دو روایت ایرانی و سوری در بلایی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که شر بر سر خیر ‌‌‌‌‌‌می‌آورد. در روایت ایرانی، بعد از این که شر، خیر را کور ‌‌‌‌‌‌می‌کند، جامه و رخت وگوهرش برداشت و مرد بی دیده را تهی بگذاشت؛ اما در روایت سوری، شر خیر را در چاه ر‌‌‌‌‌‌‌‌ها ‌‌‌‌‌‌می‌کند و شترش را بر‌‌‌‌‌‌می‌دارد و ‌‌‌‌‌‌می‎‌رود. دیگر این که راز بهبود دختر پادشاه را در نسخه ایرانی یک چوپان به خیر ‌‌‌‌‌‌می‌آموزد و در نسخه سوری، یک جادوگر. <ref name=":0">الأسود نزار ،(1985) الحكايات الشعبية الشامية، وزارة الثقافة، الجمهورية العربية السورية،, </ref>
قصه خیر و شر جزء محتوای اموزشی کتب درسی فارسی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و هر ایرانی درس خوانده با ان آشن‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. تفاوت اصلی دو روایت ایرانی و سوری در بلایی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که شر بر سر خیر ‌‌‌‌‌‌می‌آورد. در روایت ایرانی، بعد از این که شر، خیر را کور ‌‌‌‌‌‌می‌کند، جامه و رخت وگوهرش برداشت و مرد بی دیده را تهی بگذاشت؛ اما در روایت سوری، شر خیر را در چاه ر‌‌‌‌‌‌‌‌ها ‌‌‌‌‌‌می‌کند و شترش را بر‌‌‌‌‌‌می‌دارد و ‌‌‌‌‌‌می‎‌رود. دیگر این که راز بهبود دختر پادشاه را در نسخه ایرانی یک چوپان به خیر ‌‌‌‌‌‌می‌آموزد و در نسخه سوری، یک جادوگر. <ref name=":0">الأسود نزار ،(1985) الحكايات الشعبية الشامية، وزارة الثقافة، الجمهورية العربية السورية،, </ref>


==== [[داستان شنگول و منگول سوریانی|د‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان شنگول ومنگول سوری]] ====
==== [[داستان شنگول و منگول سوریانی|د‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان شنگول و منگول سوری]] ====
د‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان شنگول ومنگول وحبه انگور رانوعاً شنید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایم. در روایت سوری آن، به جای سه کارکتر بزغاله، دو بزغاله به نام‌‌‌‌‌‌‌‌های «سنیسل» و «رباب» هستند و به جای گرگ، کفتار. کفتار روایت سوری نیز با ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استراق سمع در می­یابد که چه رمزی میان مادر و بچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها برای این که بچه ‌‌‌‌‌‌‌‌ها در را بگشایند، هست (یا سنیسل یا رباب، افتحو لأمكن الباب حشیشاتا بقروناتا) و به جای این که حبه انگور خبر بدهد که چه شده،مادر از بوی کفتار خود به ماوقع پی ‌‌‌‌‌‌می‌برد و بقیه ماجرا...<ref name=":0" />.  
د‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان شنگول ومنگول وحبه انگور رانوعاً شنید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایم. در روایت سوری آن، به جای سه کارکتر بزغاله، دو بزغاله به نام‌‌‌‌‌‌‌‌های «سنیسل» و «رباب» هستند و به جای گرگ، کفتار. کفتار روایت سوری نیز با ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استراق سمع در می­یابد که چه رمزی میان مادر و بچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها برای این که بچه ‌‌‌‌‌‌‌‌ها در را بگشایند، هست (یا سنیسل یا رباب، افتحو لأمکن الباب حشیشاتا بقروناتا) و به جای این که حبه انگور خبر بدهد که چه شده،مادر از بوی کفتار خود به ماوقع پی ‌‌‌‌‌‌می‌برد و بقیه ماجرا...<ref name=":0" />.  


=== [[تقویم سالیانه سوریه|تقویم]] ===
=== [[تقویم سالیانه سوریه|تقویم]] ===
تقویم مورد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده در سوریه، تقویم میلادی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است؛ با این حال، اهل فرهنگ، نوعاً از معادل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های سریانی آن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده ‌‌‌‌‌‌می‌کنند؛ همچنین به جهت غلبه فرهنگ اسلامی، ماه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های قمری نیز ، موردتوجه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. معمولاً اهمیت روز‌‌‌‌‌‌‌‌ها و مناسبت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ویژه فرهنگی هر کشوری، رابطه مستقیم با تعطیلات رسمی دارد؛ هرچند، بسیاری از مناسبت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مهم نیز ممکن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است تعطیل نباشند. در [[سوریه]]، مانند ایران و البته نه به اندازه ایران، آیین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های بسیاری از مناسبت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها؛ مانند جشن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ملی و اعیاد مسیحی و اسلامی دارند؛ اما از تقویم فرهنگی، مانند آنچه در ایران رایج ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است؛ مثل نامگذاری و اختصاص رسمی روز‌‌‌‌‌‌‌‌های سال به شخصیت‌‌‌‌‌‌‌‌ها و رویداد‌‌‌‌‌‌‌‌های فرهنگی؛ مثل روز سعدی، روز کتاب و ... وجود ندارد. اگر بخواهیم بعضی از مناسبت‌‌‌‌‌‌‌‌های تقویم [[سوریه]] را به شکل جداگانه به عنوان یک تقویم فرهنگی عنوان کنیم، تن‌‌‌‌‌‌‌‌ها باید به این جدول اکتفا نمود:  
تقویم مورد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده در [[سوریه]]، تقویم میلادی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است؛ با این حال، اهل فرهنگ، نوعاً از معادل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های سریانی آن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده ‌‌‌‌‌‌می‌کنند؛ همچنین به جهت غلبه فرهنگ اسلامی، ماه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های قمری نیز، موردتوجه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. معمولاً اهمیت روز‌‌‌‌‌‌‌‌ها و مناسبت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ویژه فرهنگی هر کشوری، رابطه مستقیم با تعطیلات رسمی دارد؛ هرچند، بسیاری از مناسبت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مهم نیز ممکن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است تعطیل نباشند. در [[سوریه]]، مانند ایران و البته نه به اندازه ایران، آیین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های بسیاری از مناسبت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها؛ مانند جشن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ملی و اعیاد مسیحی و اسلامی دارند؛ اما از تقویم فرهنگی، مانند آنچه در ایران رایج ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است؛ مثل نامگذاری و اختصاص رسمی روز‌‌‌‌‌‌‌‌های سال به شخصیت‌‌‌‌‌‌‌‌ها و رویداد‌‌‌‌‌‌‌‌های فرهنگی؛ مثل روز سعدی، روز کتاب و ... وجود ندارد. اگر بخواهیم بعضی از مناسبت‌‌‌‌‌‌‌‌های تقویم [[سوریه]] را به شکل جداگانه به عنوان یک تقویم فرهنگی عنوان کنیم، تن‌‌‌‌‌‌‌‌ها باید به این جدول اکتفا نمود:  


جدول شماره 1. مناسبت های تقویم سوریه
جدول شماره 1. مناسبت های تقویم [[سوریه]]


{| class="wikitable"
{| class="wikitable"
خط ۱۳۶: خط ۱۳۹:
|-
|-
|روز رستاخیز مسیح طبق تقویم کلیسای غربی
|روز رستاخیز مسیح طبق تقویم کلیسای غربی
|در ماه مارس یا آوریل[16]
|در ماه مارس یا آوریل[8]
|عید الفصح (پاک) مسیحی[17]
|عید الفصح (پاک) مسیحی[9]
|-
|-
|روز رستاخیز مسیح طبق تقویم کلیسای شرقی
|روز رستاخیز مسیح طبق تقویم کلیسای شرقی
خط ۱۴۸: خط ۱۵۱:
|-
|-
| colspan="3" |
| colspan="3" |
'''آیین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های بزرگداشتی که بدون تعطیلی برگزار می شود'''
'''آیین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های بزرگداشتی که بدون تعطیلی برگزار می شود'''
|-
|-
|
|
خط ۱۷۷: خط ۱۸۰:
|دمشق
|دمشق
|موزه مادر سوریه که نه تن‌‌‌‌‌‌‌‌ها در سطح منطقه خاورمیانه ، بلکه در سطح ج‌‌‌‌‌‌‌‌هانی به عنوان یک مرجع مستند، تاریخی و تمدنی مهم، محسوب ‌‌‌‌‌‌می‌شود.  
|موزه مادر سوریه که نه تن‌‌‌‌‌‌‌‌ها در سطح منطقه خاورمیانه ، بلکه در سطح ج‌‌‌‌‌‌‌‌هانی به عنوان یک مرجع مستند، تاریخی و تمدنی مهم، محسوب ‌‌‌‌‌‌می‌شود.  
|بین دانشگاه دمشق و بیمارستان  سلیمانیه ، در کنار پل رئیس جمهور، خیابان قصرالحیر الشرقی
|بین دانشگاه دمشق و بیمارستان  سلیمانیه، در کنار پل رئیس جمهور، خیابان قصرالحیر الشرقی
|-
|-
| colspan="4" |
| colspan="4" |[[پرونده:Image43546ث5بفعغلا.png|بندانگشتی|موزه ملی، برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و [[تاریخ سوریه]]. تهران: [https://www.icro.ir سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی]( در دست انتشار)]]موزه ملی  
'''موزه ملی'''


|-
|-
خط ۱۸۶: خط ۱۸۸:
|دمشق
|دمشق
|در کنار ماکت‌‌‌‌‌‌‌‌هایی از مردم سوریه و نمونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی از فرهنگ  ایشان و نیز آثاری از هنر سنتی و دستی سوریه، مروری هم به [[تاریخ سوریه]] دارد.  
|در کنار ماکت‌‌‌‌‌‌‌‌هایی از مردم سوریه و نمونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی از فرهنگ  ایشان و نیز آثاری از هنر سنتی و دستی سوریه، مروری هم به [[تاریخ سوریه]] دارد.  
|«بیت الشامی» از بنا‌‌‌‌‌‌‌‌های قرن هجدهم در منطقه بازار ساروجه در میدان یوسف العظمه
|«بیت الشامی» از بنا‌‌‌‌‌‌‌‌های قرن هجدهم در منطقه بازار ساروجه در میدان یوسف العظمه
|-
|-
| colspan="4" |
| colspan="4" |[[پرونده:Imageح9ع876ق5ث4صسثقظیطبزلرات.png|بندانگشتی|قصر خالد العظم، برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و [[تاریخ سوریه]]. تهران: [https://www.icro.ir سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی]( در دست انتشار)]]قصر خالد العظم، محل موزه تاریخی دمشق  
'''قصر خالد العظم، محل موزه تاریخی دمشق'''


|-
|-
|[[موزه نظامی سوریه]]
|[[موزه نظامی سوریه]]
|دمشق
|دمشق
|شامل بسیاری از سلاح‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های قدیمی، تجهیزات نظامی مختلف، آرشیو انقلاب ‌‌‌‌‌‌‌‌های سوریه، چند توپ و هواپیمای جنگ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.
|شامل بسیاری از سلاح‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های قدیمی، تجهیزات نظامی مختلف، آرشیو انقلاب ‌‌‌‌‌‌‌‌های سوریه، چند توپ و هواپیمای جنگ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.
|بخش غربی بیمارستان سلیمانیه واقع در نزدیکی ساختمان دانشگاه دمشق
|بخش غربی بیمارستان سلیمانیه واقع در نزدیکی ساختمان دانشگاه دمشق
|-
|-
| colspan="4" |
| colspan="4" |[[پرونده:Image4354ص6ث5یفغبرلاذ.png|بندانگشتی|موزه نظامی، برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و [[تاریخ سوریه]]. تهران: [https://www.icro.ir سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی]( در دست انتشار)]]موزه نظامی  
'''موزه نظامی'''


|-
|-
خط ۲۰۷: خط ۲۰۷:
|ورودی ش[[مالی]] شهر دمشق و در میان باغی بزرگ به مساحت  حدود 62700 متر مربع
|ورودی ش[[مالی]] شهر دمشق و در میان باغی بزرگ به مساحت  حدود 62700 متر مربع
|-
|-
| colspan="4" |
| colspan="4" |[[پرونده:Imageصسثفیقبغل.png|بندانگشتی|موزه جنگ تشرین، برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و [[تاریخ سوریه]]. تهران: [https://www.icro.ir سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی]( در دست انتشار)]]موزه جنگ تشرین (اکتبر)  
'''موزه جنگ تشرین (اکتبر)'''


|-
|-
|موزه پزشکی و علوم
|موزه پزشکی و علوم
|دمشق
|دمشق
|بیمارستان نوری را نورالدین  محمود الزنکی به سال 549 هجری قمری (1154 میلادی) ساخته و اولین دانشگاه و بیمارستان آموزشی عربی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.           
|بیمارستان نوری را نورالدین  محمود الزنکی به سال 549 هجری قمری (1154 میلادی) ساخته و اولین دانشگاه و بیمارستان آموزشی عربی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.           


|ساختمان ب‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان شناسی ببمارستان النوری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است (تأسیس 549 قمری) جنوب غربی مسجد اموی ، شرق بازار حمیدیه
|ساختمان باستانشناسی بیمارستان النوری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است (تأسیس 549 قمری) جنوب غربی مسجد اموی، شرق بازار حمیدیه
|-
|-
| colspan="4" |
| colspan="4" |[[پرونده:Imageیقفغبعغلاتندن.png|بندانگشتی|موزه طب، بیمارستان نوری، برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و [[تاریخ سوریه]]. تهران: [https://www.icro.ir سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی]( در دست انتشار)]]موزه طب، بیمارستان نوری  
'''موزه طب، بیمارستان نوری'''


|-
|-
|موزه خوشنویسی عربی
|موزه خوشنویسی عربی
|دمشق
|دمشق
|نمونه ‌‌‌‌‌‌‌‌هایی از آثار خطی ب‌‌‌‌‌‌‌‌‌استانی  وتاریخی؛ از جمله نامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های پیامبر (ص) به سلاطین زمان و نسخ قرآن و انواع کتیبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها
|نمونه ‌‌‌‌‌‌‌‌هایی از آثار خطی باستانی و تاریخی؛ از جمله نامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های پیامبر (ص) به سلاطین زمان و نسخ قرآن و انواع کتیبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها
|در دمشق قدیم، در شرق مدرسه  عزیزیه (ممقبره صلاح الدین) و شمال مسجد بزرگ اموی ، در داخل مدرسه جقمقیه
|در دمشق قدیم، در شرق مدرسه  عزیزیه (ممقبره صلاح الدین) و شمال مسجد بزرگ اموی، در داخل مدرسه جقمقیه
|-
|-
| colspan="4" |
| colspan="4" |[[پرونده:Imageسثفقیغفعبغلت.png|بندانگشتی|موزه خط دمشق، برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و [[تاریخ سوریه]]. تهران: [https://www.icro.ir سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی]( در دست انتشار)]]موزه خط دمشق، نزدیک حرم حضرت رقیه (س)  
'''موزه خط دمشق، نزدیک حرم حضرت رقیه (س)'''


|-
|-
خط ۲۳۵: خط ۲۳۲:
|در منطقه حلبونی دمشق و نزدیک به  میدان حجاز
|در منطقه حلبونی دمشق و نزدیک به  میدان حجاز
|-
|-
| colspan="4" |
| colspan="4" |[[پرونده:Image43ص54ث65بلغ.png|بندانگشتی|موزه کشاورزی، برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: [https://www.icro.ir سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی]( در دست انتشار)]]موزه کشاورزی در حلبونی دمشق  
'''موزه کشاورزی در حلبونی دمشق'''


|-
|-
خط ۲۴۲: خط ۲۳۸:
|دمشق
|دمشق
|این موزه در شش تالار دارد برای  نمایش هنر وفرهنگ مردم سوریه از مناطق مختلف، همراه با ماکت اشخاص
|این موزه در شش تالار دارد برای  نمایش هنر وفرهنگ مردم سوریه از مناطق مختلف، همراه با ماکت اشخاص
|در کاخ العظم که محل موزه تاریخ سوریه نیز هست.  
|در کاخ العظم که محل موزه تاریخ سوریه نیز هست.  
|-
|-
| colspan="4" |
| colspan="4" |[[پرونده:Image435ص4قیغفبراذ.png|بندانگشتی|موزه هنرهای دستی سنتی دمشق، برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و [[تاریخ سوریه]]. تهران: [https://www.icro.ir سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی]( در دست انتشار)]]موزه هنر‌‌‌‌‌‌‌‌های دستی سنتی دمشق  
'''موزه هنر‌‌‌‌‌‌‌‌های دستی سنتی دمشق'''


|-
|-
خط ۲۵۲: خط ۲۴۷:
علاوه بر دمشق، در حلب، حما، تدمر نیز موزه هنر و فرهنگ وجود دارد؛ کما این که تمام ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان‌‌‌‌‌‌‌‌های [[سوریه]]، موزه مخصوص به خود دارند؛ به این موزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها باید افزود موزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تخصصی «معرق کاری» (فسیفساء) را که از هنر‌‌‌‌‌‌‌‌های منحصر به فرد در [[سوریه]] ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و در شهبا (فیلیپو پولیس)، آپامئا و شهر «طیبه الإمام» در حماه دایرند و این آخری، حاوی بزرگ‌‌‌‌‌‌‌ترین تابلوی معرق در جهان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.  
علاوه بر دمشق، در حلب، حما، تدمر نیز موزه هنر و فرهنگ وجود دارد؛ کما این که تمام ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان‌‌‌‌‌‌‌‌های [[سوریه]]، موزه مخصوص به خود دارند؛ به این موزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها باید افزود موزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تخصصی «معرق کاری» (فسیفساء) را که از هنر‌‌‌‌‌‌‌‌های منحصر به فرد در [[سوریه]] ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و در شهبا (فیلیپو پولیس)، آپامئا و شهر «طیبه الإمام» در حماه دایرند و این آخری، حاوی بزرگ‌‌‌‌‌‌‌ترین تابلوی معرق در جهان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.  


غیر از مراکز ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان، بعضی شهر‌‌‌‌‌‌‌‌ها نیز موزه دارند؛ مثل قنیطره، بُصری، معره النعمان در ادلب، جزیره ارواد،  دیر عطیه در حمص و قلعه جعبر که شرح وتصویر همه آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به درازا ‌‌‌‌‌‌می‌کشد.  
غیر از مراکز ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان، بعضی شهر‌‌‌‌‌‌‌‌ها نیز موزه دارند؛ مثل قنیطره، بُصری، معره النعمان در ادلب، جزیره ارواد، دیر عطیه در حمص و قلعه جعبر که شرح وتصویر همه آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به درازا ‌‌‌‌‌‌می‌کشد.  
 
=== ­کتابخانه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مهم ===


* [[کتابخانه ملی اسد]] (مكتبه الأسد الوطنیه)؛ تأسیس 1984، در 22 هکتار در 9 طبقه؛ به عنوان کتابخانه ملی [[سوریه]] که پیشتر به عنوان یکی از نهادهای مهم وزارت فرهنگ معرفی وبررسی شد؛
=== [[کتابخانه های مهم سوریه|­کتابخانه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مهم]] ===
*  کتابخانه ظاهریه (المكتبه الظاهریه)؛ تأسیس 676 قمری به دست «ملک بیبرس مملوکی» در باب البرید، کنار مسجداموی قدیمی ‌‌‌‌‌‌‌ترین کتابخانه عربی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و گنجینه بزرگی از نسخ خطی (4612 نسخه) دارد که به کتابخانه ملی اسد منتقل شده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. چندین کتابخانه نیز نسخ خطی خود را به این کتابخانه برای در امان ماندن هدیه نموده اند. کتاب‌‌‌‌‌‌‌‌های ده کتابخانه شخصی دمشق[18] نیز وقف این کتابخانه ­شد که در زمان «احمد شفیق مدحت پاشا» (1822 -1883) حاکم مشروطه طلب دمشق، همه یک جا جمع آوری گشت. مرقد «ملک ظاهر» نیز بر این مجموعه افزوده شد و به ظاهریه شهرت یافت؛
کتابخانه های مهم و بزرگ کشور سوریه به شرح زیر است:
* [[کتابخانه ملی اسد]] (مکتبه الأسد الوطنیه)؛ تأسیس 1984، در 22 هکتار در 9 طبقه؛ به عنوان کتابخانه ملی [[سوریه]] که پیشتر به عنوان یکی از نهادهای مهم وزارت فرهنگ معرفی وبررسی شد؛
*  کتابخانه ظاهریه (المکتبه الظاهریه)؛ تأسیس 676 قمری به دست «ملک بیبرس مملوکی» در باب البرید، کنار مسجداموی قدیمی ‌‌‌‌‌‌‌ترین کتابخانه عربی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و گنجینه بزرگی از نسخ خطی (4612 نسخه) دارد که به کتابخانه ملی اسد منتقل شده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. چندین کتابخانه نیز نسخ خطی خود را به این کتابخانه برای در امان ماندن هدیه نموده اند. کتاب‌‌‌‌‌‌‌‌های ده کتابخانه شخصی دمشق[10] نیز وقف این کتابخانه ­شد که در زمان «احمد شفیق مدحت پاشا» (1822 -1883) حاکم مشروطه طلب دمشق، همه یک جا جمع آوری گشت. مرقد «ملک ظاهر» نیز بر این مجموعه افزوده شد و به ظاهریه شهرت یافت؛
* [[کتابخانه ظاهریه در سوریه|کتابخانه ظاهریه]]؛
* [[کتابخانه ظاهریه در سوریه|کتابخانه ظاهریه]]؛
* کتابخانه عادلیه (المكتبه العادلیه)؛ تأسیس 1420 میلادی، روبروی کتابخانه ظاهریه در باب البرید نزدیک مسجداموی. منسوب به «ملك عادل، سیف الدین أبی بكر بن أیوب» (1144 - 1219م)، برادر صلاح الدین ایوبی وجانشین او. مزار ملک عادی در همین بنا قرار دارد. این محل سال‌‌‌‌‌‌‌‌ها مدرسه بود و کتاب معروف «الفیه ابن مالک»[19] نیز در همین مدرسه سروده شد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. این کتابخانه در زمان اشغال فرانسویان، مدتی موزه ملی [[سوریه]] نیز بود؛
[[پرونده:Imageثس4یقفب.png|بندانگشتی|کتابخانه ظاهریه برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و [[تاریخ سوریه]]. تهران: [https://www.icro.ir سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی]( در دست انتشار)]]کتابخانه عادلیه (المکتبه العادلیه)؛ تأسیس 1420 میلادی، روبروی کتابخانه ظاهریه در باب البرید نزدیک مسجداموی. منسوب به «ملک عادل، سیف الدین أبی بکر بن أیوب» (1144 - 1219م)، برادر صلاح الدین ایوبی وجانشین او. مزار ملک عادی در همین بنا قرار دارد. این محل سال‌‌‌‌‌‌‌‌ها مدرسه بود و کتاب معروف «الفیه ابن مالک»[11] نیز در همین مدرسه سروده شد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. این کتابخانه در زمان اشغال فرانسویان، مدتی موزه ملی [[سوریه]] نیز بود؛
* [[کتابخانه مسجداموی در سوریه|کتابخانه مسجداموی]] (الجامع الأموی)؛
* کتابخانه مسجداموی (الجامع الأموی)؛
* کتابخانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دانشگاه دمشق (جامعه دمشق)؛ نخستین و بزرگ‌‌‌‌‌‌‌ترین دانشگاه [[سوریه]] و در جهان عرب، تأسیس 1903 که علاوه بر کتابخانه مرکزی و کتابخانه تحصیلات تکمیلی، در تمام دانشکده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها نیز کتابخانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های غنی و فعالی دارد؛ یعنی دانشکده­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های هنر 1، هنر 2، حقوق، داروسازی، کالج علوم، انفورماتیک، معماری، عمران، مکانیک و برق، پزشکی، هنر‌‌‌‌‌‌‌‌های زیبا، دندانپزشکی، کشاورزی، اقتصاد، آموزش و شریعت؛
* کتابخانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دانشگاه دمشق (جامعه دمشق)؛ نخستین و بزرگ‌‌‌‌‌‌‌ترین دانشگاه [[سوریه]] و در جهان عرب، تأسیس 1903 که علاوه بر کتابخانه مرکزی و کتابخانه تحصیلات تکمیلی، در تمام دانشکده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها نیز کتابخانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های غنی و فعالی دارد؛ یعنی دانشکده­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های هنر 1، هنر 2، حقوق، داروسازی، کالج علوم، انفورماتیک، معماری، عمران، مکانیک و برق، پزشکی، هنر‌‌‌‌‌‌‌‌های زیبا، دندانپزشکی، کشاورزی، اقتصاد، آموزش و شریعت؛
* [[کتابخانه دانشگاه حلب]] (جامعه حلب)؛ تأسیس 1958، دومین دانشگاه مهم [[سوریه]]، بعد از دانشگاه دمشق ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که چندین دانشکده آن نیز کتابخانه دارند.
* [[کتابخانه دانشگاه حلب]] (جامعه حلب)؛ تأسیس 1958، دومین دانشگاه مهم [[سوریه]]، بعد از دانشگاه دمشق ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که چندین دانشکده آن نیز کتابخانه دارند.
* [[کتابخانه ملی حلب]] (دار الكتب الوطنیه فی حلب)؛ در 600 مترمربع در دو طبقه، تأسیس 1924 در مرکز شهر در منطقه «باب الفرج»؛
[[پرونده:Imageشصثسقفیبغلفات.png|بندانگشتی|مدرسه و کتابخانه عادلیه دمشق برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و [[تاریخ سوریه]]. تهران: [https://www.icro.ir سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی]( در دست انتشار)]]کتابخانه ملی حلب (دار الکتب الوطنیه فی حلب)؛ در 600 مترمربع در دو طبقه، تأسیس 1924 در مرکز شهر در منطقه «باب الفرج»؛
* کتابخانه حلب.
* کتابخانه حلب.


بعضی دانشگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های جدید التأسیس نیز کتابخانه دارند؛ مانند:  
بعضی دانشگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های جدید التأسیس نیز کتابخانه دارند؛ مانند:  


*  آکادمی علوم بهداشت (أكادیمیه العلوم الصحیه) تأسیس 2011 در حومه ادلب؛
*  آکادمی علوم بهداشت (أکادیمیه العلوم الصحیه) تأسیس 2011 در حومه ادلب؛
* دانشگاه ادلب (جامعه إدلب)؛ تأسیس 2015؛
* دانشگاه ادلب (جامعه إدلب)؛ تأسیس 2015؛
* دانشگاه خصوصی اتحاد در رقه (جامعه الاتحاد الخاصه)؛ تأسیس 2003؛
* دانشگاه خصوصی اتحاد در رقه (جامعه الاتحاد الخاصه)؛ تأسیس 2003؛
* دانشگاه خصوصی و بین­المللی علم و فناوری الرشیددر درعا (جامعه الرشید الدولیه الخاصه للعلوم والتكنولوجیا)؛ تأسیس 2007؛
* دانشگاه خصوصی و بین­المللی علم و فناوری الرشیددر درعا (جامعه الرشید الدولیه الخاصه للعلوم والتکنولوجیا)؛ تأسیس 2007؛
* دانشگاه شهبا در حلب (جامعه الشهباء)؛ تأسیس 2005<ref>شنی، کریم( 1400). فرهنگ و تاریخ [[سوریه]]. تهران: [https://www.icro.ir سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی]( در دست انتشار)</ref>.
[[پرونده:Imageیقفغعلاتدن.png|بندانگشتی|کتابخانه حلب برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و [[تاریخ سوریه]]. تهران: [https://www.icro.ir سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی]( در دست انتشار)]]دانشگاه شهبا در حلب (جامعه الشهباء)؛ تأسیس 2005<ref>شنی، کریم( 1400). فرهنگ و تاریخ [[سوریه]]. تهران: [https://www.icro.ir سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی]( در دست انتشار)</ref>.


== نیز نگاه کنید به ==
== نیز نگاه کنید به ==
خط ۲۷۸: خط ۲۷۳:


== پاورقی ==
== پاورقی ==
<small>[3] . سالاد فتوش یکی از انواع سالاد ‌‌‌‌‌‌‌‌ها می باشد که بسیار خوشمزه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. این سالاد معروف برای کشور [[لبنان]] ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و از محبوبیت خاصی برخوردار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و در داخل آن از نان پیتا سرخ شده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده می شود، فتوش ریشه عربی و ترکی دارد و ترکیبی از سبزیجات تازه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که در آن نان سرخ شده و گا‌‌‌‌‌‌‌‌ها مرغ پخته شده نیز دیده می شود. سالاد فتوش را می توانید به عنوان یک شام سبک و یا یک پیش غذای خوشمزه مورد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده قرار گیرد. در این سالاد مدیترانه ای همانند سالاد‌‌‌‌‌‌‌‌های دیگر می توان مواد و سبزیجات داخل آن را بسته به فصل تغییر داد و لزومی ندارد حتما از یک سری مواد خاص ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده نمود، به غیر از نان که جز ثابت این سالاد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. تن‌‌‌‌‌‌‌‌ها آنچه که مهم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است سس ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده شده و نان سرخ شده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که آن را از بقیه سالاد‌‌‌‌‌‌‌‌ها متمایز کرده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. در این سالاد مواد به صورت درشت خرد می شوند و شما می توانید برای چاشنی سالاد از سماق نیز ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده کنید</small>
<small>[1]. سالاد فتوش یکی از انواع سالاد ‌‌‌‌‌‌‌‌ها می باشد که بسیار خوشمزه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. این سالاد معروف برای کشور [[لبنان]] ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و از محبوبیت خاصی برخوردار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و در داخل آن از نان پیتا سرخ شده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده می شود، فتوش ریشه عربی و ترکی دارد و ترکیبی از سبزیجات تازه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که در آن نان سرخ شده و گا‌‌‌‌‌‌‌‌ها مرغ پخته شده نیز دیده می شود. سالاد فتوش را می توانید به عنوان یک شام سبک و یا یک پیش غذای خوشمزه مورد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده قرار گیرد. در این سالاد مدیترانه ای همانند سالاد‌‌‌‌‌‌‌‌های دیگر می توان مواد و سبزیجات داخل آن را بسته به فصل تغییر داد و لزومی ندارد حتما از یک سری مواد خاص ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده نمود، به غیر از نان که جز ثابت این سالاد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. تن‌‌‌‌‌‌‌‌ها آنچه که مهم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است سس ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده شده و نان سرخ شده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که آن را از بقیه سالاد‌‌‌‌‌‌‌‌ها متمایز کرده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. در این سالاد مواد به صورت درشت خرد می شوند و شما می توانید برای چاشنی سالاد از سماق نیز ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده کنید</small>


<small>[4] . باباغنوش یکی از غذا‌‌‌‌‌‌‌‌های معروف و سنتی کشور لبنان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که به خاطر طعم خوبش در میان مردم ایران هم از جایگاه ویژه ای برخوردار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. طعم این غذا به دلیل اینکه در آن از بادمجان کبابی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده می شود شباهت ‌‌‌‌‌‌‌‌هایی به طعم میرزا قاسمی ما ایرانی ‌‌‌‌‌‌‌‌ها دارد. غذای بابا غنوش یا بابا گانوش یکی از پیش غذا‌‌‌‌‌‌‌‌های بسیار محبوب ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که علاوه بر طعم و مزه خوبی که دارد بسیا مقوی نیز می باشد. این غذا در خاورمیانه بسیار پر طرفدار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و شباهت زیادی به حُمُّص دارد</small>
<small>[2]. باباغنوش یکی از غذا‌‌‌‌‌‌‌‌های معروف و سنتی کشور لبنان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که به خاطر طعم خوبش در میان مردم ایران هم از جایگاه ویژه ای برخوردار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. طعم این غذا به دلیل اینکه در آن از بادمجان کبابی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده می شود شباهت ‌‌‌‌‌‌‌‌هایی به طعم میرزا قاسمی ما ایرانی ‌‌‌‌‌‌‌‌ها دارد. غذای بابا غنوش یا بابا گانوش یکی از پیش غذا‌‌‌‌‌‌‌‌های بسیار محبوب ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که علاوه بر طعم و مزه خوبی که دارد بسیا مقوی نیز می باشد. این غذا در خاورمیانه بسیار پر طرفدار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و شباهت زیادی به حُمُّص دارد</small>


<small>[5] . فته یکی از محبوب ‌‌‌‌‌‌‌ترین غذا‌‌‌‌‌‌‌‌های کشور سوریه می باشد و معمولا در صبح روز‌‌‌‌‌‌‌‌های جمعه و ایام و ماه‌‌‌‌‌‌‌‌های رمضان بر سر سفره بسیاری از مردم این کشور پیدا می شود.برای تهیه این غذای لذیذ، ابتدا نخود را از یک شب قبل چندین بار شسته و خیس ‌‌‌‌‌‌می‌کنند، سپس آن را می‌جوشانند و با تکه ‌‌‌‌‌‌‌‌های کوچک نان بر روی آن درون  روغن تفت می‌ دهند و بعد آنرا  داخل فر قرار می دهند.پس از آماده شدن فته آن را با نعناع، پیاز، فلفل سبز، ترشی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های رنگی، تربچه تزیین می کنند که همین تزیینات طعم خاصی به غذا می دهد و در کنار نان ‌‌‌‌‌‌‌‌های پخته شده محلی سرو می نمایند.</small>
<small>[3]. فته یکی از محبوب ‌‌‌‌‌‌‌ترین غذا‌‌‌‌‌‌‌‌های کشور سوریه می باشد و معمولا در صبح روز‌‌‌‌‌‌‌‌های جمعه و ایام و ماه‌‌‌‌‌‌‌‌های رمضان بر سر سفره بسیاری از مردم این کشور پیدا می شود.برای تهیه این غذای لذیذ، ابتدا نخود را از یک شب قبل چندین بار شسته و خیس ‌‌‌‌‌‌می‌کنند، سپس آن را می‌جوشانند و با تکه ‌‌‌‌‌‌‌‌های کوچک نان بر روی آن درون  روغن تفت می‌ دهند و بعد آنرا  داخل فر قرار می دهند.پس از آماده شدن فته آن را با نعناع، پیاز، فلفل سبز، ترشی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های رنگی، تربچه تزیین می کنند که همین تزیینات طعم خاصی به غذا می دهد و در کنار نان ‌‌‌‌‌‌‌‌های پخته شده محلی سرو می نمایند.</small>


<small>[6] . کُبه، کیبه نوعی غذای خاورمیان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که محتویات آن بلغور، پیاز خرد شده و گوشت به همراه ادویه‌‌‌‌‌‌‌‌های متفاوت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و غذای ملی خیلی از کشور‌‌‌‌‌‌‌‌های خاورمیانه به حساب ‌‌‌‌‌‌می‌آید.</small>
<small>[4]. کُبه، کیبه نوعی غذای خاورمیان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که محتویات آن بلغور، پیاز خرد شده و گوشت به همراه ادویه‌‌‌‌‌‌‌‌های متفاوت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و غذای ملی خیلی از کشور‌‌‌‌‌‌‌‌های خاورمیانه به حساب ‌‌‌‌‌‌می‌آید.</small>


<small>[7] . بالوریا از یک پرک پسته تشکیل شده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که بین دو لایه خمیر «کاتایفی» خرد شده قرار می گیرد. این نوع دسر که شباهت بسیاری به باقلوا دارد کمی پخته می شود زیرا باید رنگ سفید معمولی خود را حفظ کند. وقتی پخته شد ، آن را در شربت ریخته و می گذارند تا خودش را بگیرد ، و سپس به صورت سنتی به صورت مربع ‌‌‌‌‌‌‌‌های بزرگ سرو می شود.این نوع از شیرینی لذیذ معمولا به همراه چای برای مشتریان سرو می گردد.</small>
<small>[5]. بالوریا از یک پرک پسته تشکیل شده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که بین دو لایه خمیر «کاتایفی» خرد شده قرار می گیرد. این نوع دسر که شباهت بسیاری به باقلوا دارد کمی پخته می شود زیرا باید رنگ سفید معمولی خود را حفظ کند. وقتی پخته شد، آن را در شربت ریخته و می گذارند تا خودش را بگیرد، و سپس به صورت سنتی به صورت مربع ‌‌‌‌‌‌‌‌های بزرگ سرو می شود.این نوع از شیرینی لذیذ معمولا به همراه چای برای مشتریان سرو می گردد.</small>


<small>[8] . قمر الدین یک نوشیدنی محبوب سوری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که از خمیر زردآلو خشک تهیه می شود. این خمیر معمولاً یک شب در آب خیسانده می شود و صبح روز بعد آب آن صاف می شود.این آب میوه مخصوصاً برای افطار در ماه مبارک رمضان بسیار محبوب ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.توصیه می شود مقداری آب شکوفه پرتقال به قمر الدین اضافه کرده و آن را به خوبی سرد شده سرو کنید.</small>
<small>[6]. قمر الدین یک نوشیدنی محبوب سوری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که از خمیر زردآلو خشک تهیه می شود. این خمیر معمولاً یک شب در آب خیسانده می شود و صبح روز بعد آب آن صاف می شود.این آب میوه مخصوصاً برای افطار در ماه مبارک رمضان بسیار محبوب ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. توصیه می شود مقداری آب شکوفه پرتقال به قمر الدین اضافه کرده و آن را به خوبی سرد شده سرو کنید.</small>


<small>[9] . بوزا یک نوع بستنی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که ریشه در شام و خاورمیانه دارد. جدا از مواد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استاندارد مانند شیر ، خامه ، و مواد افزودنی مختلف طعم دهنده ، بوزا با «ساپپ» (یک ماده غلیظ کننده ساخته شده از ریشه ارکیده) و صمغ م‌‌‌‌‌‌‌‌‌استیک یا رزینی که از درختان بنه تهیه می شود ، غلیظ می شود. سپس مواد با پتک ‌‌‌‌‌‌‌‌های چوبی کوبیده می شوند تا زمانی که مخلوط به قوام کششی و منحصر به فرد خود برسد.از آنجا که هیچ تخم مرغی به آن اضافه نمی شود ، بوزا منجر به بستنی بسته بندی شده با طعم و مزه و با بافتی کاملاً متراکم و کرمی می شود. سنتی ‌‌‌‌‌‌‌ترین عطر و طعم بوزا به عنوان «کاشتا» یا «قشتا» شناخته می شودکه از انواع خامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های سفت شده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که اغلب با شکوفه پرتقال و گلاب طعم­دار ‌‌‌‌‌‌می‌شوند؛ اما طعم دهنده ‌‌‌‌‌‌‌‌های ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استاندارد شامل میوه ، شکلات و آجیل نیز مورد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده هستند.</small>
<small>[7]. بوزا یک نوع بستنی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که ریشه در شام و خاورمیانه دارد. جدا از مواد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استاندارد مانند شیر، خامه، و مواد افزودنی مختلف طعم دهنده، بوزا با «ساپپ» (یک ماده غلیظ کننده ساخته شده از ریشه ارکیده) و صمغ ماستیک یا رزینی که از درختان بنه تهیه می شود، غلیظ می شود. سپس مواد با پتک ‌‌‌‌‌‌‌‌های چوبی کوبیده می شوند تا زمانی که مخلوط به قوام کششی و منحصر به فرد خود برسد.از آنجا که هیچ تخم مرغی به آن اضافه نمی شود، بوزا منجر به بستنی بسته بندی شده با طعم و مزه و با بافتی کاملاً متراکم و کرمی می شود. سنتی ‌‌‌‌‌‌‌ترین عطر و طعم بوزا به عنوان «کاشتا» یا «قشتا» شناخته می شودکه از انواع خامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های سفت شده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که اغلب با شکوفه پرتقال و گلاب طعم­دار ‌‌‌‌‌‌می‌شوند؛ اما طعم دهنده ‌‌‌‌‌‌‌‌های ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استاندارد شامل میوه، شکلات و آجیل نیز مورد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده هستند.</small>


<small>[16] . زمان این عید، برخلاف سایر اعیاد و مراسم، ثابت نیست و هر سال میان ۲۲ مارس (۲ فروردین) تا ۲۵ آوریل (۵ اردیبهشت) تغییر ‌‌‌‌‌‌می‌کند و بدین گونه محاسبه ‌‌‌‌‌‌می‌شود که اولین یکشنبه بعد از ماه کاملی که پس از اعتدال ب‌‌‌‌‌‌‌‌هاری باشد، عید پاک ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.</small>
<small>[8]. زمان این عید، برخلاف سایر اعیاد و مراسم، ثابت نیست و هر سال میان ۲۲ مارس (۲ فروردین) تا ۲۵ آوریل (۵ اردیبهشت) تغییر ‌‌‌‌‌‌می‌کند و بدین گونه محاسبه ‌‌‌‌‌‌می‌شود که اولین یکشنبه بعد از ماه کاملی که پس از اعتدال ب‌‌‌‌‌‌‌‌هاری باشد، عید پاک ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.</small>


<small>[17] . مسیحیان بر این باورند که در این روز عیسی مسیح پس از اینکه به صلیب کشیده شده بود دوباره زنده شده و برخ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و از این رویداد به‌عنوانِ رستاخیز مسیح یاد ‌‌‌‌‌‌می‌کنند.</small>
<small>[9]. مسیحیان بر این باورند که در این روز عیسی مسیح پس از اینکه به صلیب کشیده شده بود دوباره زنده شده و برخاست و از این رویداد به‌عنوانِ رستاخیز مسیح یاد ‌‌‌‌‌‌می‌کنند.</small>


<small>[18] . کتابخانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های العمریه ، الضیائیه ، سلیمان باشا، ملا عثمان الكردی، مراد النقشبندی، السمیساطیه، الیاغوشیه، الخیاطین، الأوقاف و بیت الخطابه</small>
<small>[10]. کتابخانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های العمریه، الضیائیه، سلیمان باشا، ملا عثمان الکردی، مراد النقشبندی، السمیساطیه، الیاغوشیه، الخیاطین، الأوقاف و بیت الخطابه</small>


<small>[19] . الفیه بن مالک ، که به آن «مجموعه» نیز گفته می شود، منظومه­­ی تعلیمی مشهور در هزار بیت در بحر «رَجَز» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است، در علم نحو زبان عربی که «امام محمد بن عبدالله بن مالک الطائی الجیانی اندلسی»، معروف به ابن مالک (600 ـ 672 ق) آن را سروده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که تا کنون 40 شرح بر آن نگاشته شده و هنوز تدریس ‌‌‌‌‌‌می‌شود.</small>
<small>[11]. الفیه بن مالک ، که به آن «مجموعه» نیز گفته می شود، منظومه­­ تعلیمی مشهور در هزار بیت در بحر «رَجَز» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است، در علم نحو زبان عربی که «امام محمد بن عبدالله بن مالک الطائی الجیانی اندلسی»، معروف به ابن مالک (600 ـ 672 ق) آن را سروده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که تا کنون 40 شرح بر آن نگاشته شده و هنوز تدریس ‌‌‌‌‌‌می‌شود.</small>


== کتابشناسی ==
== کتابشناسی ==
<references />
<references />
[[رده:فرهنگ عمومی]]
[[رده:فرهنگ عمومی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۰۶

فرهنگ عمومی مردم سوریه، مانند هر کشور دیگری، تابعی از ماهیت اقوام ساکن در آن کشور ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است؛ به همبن جهت، لازمه تصور صحیح در مورد خصائص فرهنگی عامه مردم سوریه، آشنایی با اقوام ساکن در سوریه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که پیشتر پراکندگی جغرافیایی آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در بخش جغرافیای انسانی مورد توجه قرار داده شده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.

آداب و رسوم

مراسم خو‌‌‌‌‌‌‌‌‌استگاری و ازدواج

در گذشته، بعداز توافق، که شامل مهریه و مقدار طلایی که باید خریداری شود، فاتح‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های قرائت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌شد و «متن عقد» (عقد القِران) را بر روی پارچه ای ابریشمین ‌‌‌‌‌می‌نوشتند. در بعضی نقاط آیین «عقد الشیله» (شال گره زنی) نیز اجرا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌شد؛ بدین شکل که پدر عروس و پدر داماد زانو به زانوی هم می­ نشستند و شال‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های یکدیگر را به هم گره ‌‌‌‌‌می‌زدند.

مهریه تعیین شده باید نقداً پرداخت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌شد و آن بخشی از طلا که باید عروس (العروسه) دست و گردن را بدان بیاراید، باید خریداری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌گردید؛ همین­طور داماد (العریس) بعد از خو‌‌‌‌‌‌‌‌‌استگاری و عقد، تا روز عروسی، اجازه ملاقات با عروس را جز در حضور خانواده عروس نداشت و بعد از خو‌‌‌‌‌‌‌‌‌استگاری و عقد، دو فامیل متقابلاً به منزل یکدیگر برای صرف شام یا نا‌‌‌‌‌‌‌‌هار دعوت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌شدند و بستگان داماد، هدایایی به عروس تقدیم ‌‌‌‌‌‌می‌کردند. بعضی از جهیزیه عروس نیز جزء مطالبات خانواده عروس از داماد بود. در ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ساحلی، مراسم عروسی بسیار طولانی و حتی برای چند روز ادامه داشت. در حال حاضر اغلب این سنت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به ندرت اجرا ‌‌‌‌‌‌می‌شود؛ البته مراسم، نامزدی، عقد و عروسی همچنان رواج دارد.

فصل ازدواج در سوریه با آغاز بهار و پس از فروش محصولات کشاورزی آغاز می شود و تا اواخر نوامبر ادامه می یابد. معمولاً چند روز بعد از نامزدی، داماد و عروس و مادرزن و مادر شوهر برای خرید حلقه ‌‌‌‌‌‌‌‌ها ‌‌‌‌‌‌می‎‌روند و در این مدت، رفت و آمد‌‌‌‌‌‌‌‌های زیادی بین دو خانواده و بازارگردی اتفاق ‌‌‌‌‌‌‌می‌افتد. جشن نامزدی را خانواده عروس برگزار ‌‌‌‌‌‌می‌کند و جشنی ساده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که در آن اقوام و دوستان خانواده عروس و داماد از میان زنان جمع ‌‌‌‌‌‌می‌شوند.

روز جشن عروسی، عروس هر بار که برقع از رخ بر ‌‌‌‌‌‌می‌گیرد، شوهر یا پدر شوهر، لیره طلایی به پیشانی و گونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های او می چسبانند، مادر داماد جلوی در ‌‌‌‌‌‌‌می‌ایستد و داماد و عروس قبل از ورود به اتاقشان برای او سر فرو ‌‌‌‌‌‌می‌آورند و داماد واقعاً سر گرب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های را جلوی چشمان همسرشان ‌‌‌‌‌‌می‌برد تا آبروی شوهر را حفظ کند!

صحنه ورود خانواده عروس به خانه داماد برای پذیرایی شدن (پاگشایی) برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)

در حلب وقتی عروس را به خانه ‌‌‌‌‌‌می‌برند، او را روی کرسی بلندی می­نشانند و در مقابلش دو شمع بلند روشن ‌‌‌‌‌‌می‌کنند و سعی ‌‌‌‌‌‌می‌کنند خاموش نشوند و معتقدند اگر تا صبح تماماً ذوب شوند، عروس سعادتمند خواهد شد. آن شب رسم دیگری نیز دارند به نام «دور» (مشاطه) دارند؛ بدین ترتیب که وقتی عروس در خانه شوهر لباس از تن بر‌‌‌‌‌‌می‌گیرد، زن همراه عروس که نوعاً آرایشگر اوست، عبایی به تن ‌‌‌‌‌‌می‌کند و کلاهی چون قاضیان بر سر ‌‌‌‌‌‌می‌گذارد و شمشیر عریانی را به دست شوهر ‌‌‌‌‌‌می‌دهد تا سه مرتبه با پهلو بر سر عروس زند! که شاید به نوعی گربه دم حجله کشتن باشد یا این که به هر تقدیر در نزاع زن و شوهر، زن متهم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و شوهر او را کیفر خواهد داد!

در حمص تهدید عروس، با سیلی شب اول عروسی یا آویختن شمسیر بر دیوار اتاق عملی ‌‌‌‌‌‌می‌شود. در لاذقیه باید قبل از خو‌‌‌‌‌‌‌‌‌استگاری، هدی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های به شیخ محله داد! خانواده داماد برای هر یک از خانواده عروس که دعوت شده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است، هدایایی ‌‌‌‌‌‌می‌دهد که نوعاً معانی رمزی خاصی برای ابلاغ بعضی مطالب به کنایه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. سنتی هم دارند به نام «ارتداد»؛ بدین تفصیل که عروس چند روز بعد از جشن عروسی به نزد خانواده­ی خود بر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌گدد و شوهرش چند روز بعد ‌‌‌‌‌‌می‌آید و هدایای گرانب‌‌‌‌‌‌‌‌هایی را با خود ‌‌‌‌‌‌می‌آورد و دست همسرش را‌‌‌‌‌‌می‌گیرد و ‌‌‌‌‌‌می‌برد.[۱]

روابط خانوادگی در سوریه تا حد ممکن حتی بعد از ازدواج در نزدیک­‌‌‌‌‌‌‌ترین شکل ادامه دارد. زندگی برای مجردان بالای 18 سال، به صورت مستقل، بسیار کم اتفاق ‌‌‌‌‌‌‌می‌افتد. معمولاً رسم بر این ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که وقتی فردی ازدواج ‌‌‌‌‌‌می‌کند یا ‌‌‌‌‌‌‌می‌خواهد در شهر دیگری تحصیل کند، تن‌‌‌‌‌‌‌‌ها زندگی ‌‌‌‌‌‌می‌کند؛ البته در حال حاضر، خصوصاً بعداز بحران اخیر، به جهت فرار یا م‌‌‌‌‌‌‌‌هاجرت، فاصله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و زندگی در غربت بسیار افزایش یافته ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است؛ بر این باید افزود، افزایش ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده از فناوری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مدرن و کاهش روبط اجتماعی که مبتلابه اکثر جوامع درنیای معاصر ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. 

در سوریه نظامی از جلسات خانوادگی وجود دارد. آن‌‌‌‌‌‌‌‌ها در تعطیلات و مناسبت ‌‌‌‌‌‌‌‌های رسمی؛ مانند اعیاد فطر و قربان و همچنین در هر زمانی که فرصتی باشد، ملاقات می کنند؛ در واقع، دیدار‌‌‌‌‌‌‌‌های مکرر و مبادله دعوت‌نامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها برای وعده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های غذایی در میان اعضای فامیل، جزء لاینفک زندگی روزمره سوری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. مضیف یا مهمان خانه ازبخش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های اصلی و سنتی تاریخ فرهنگ عامه سرزمین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های عربی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و هنر‌‌‌‌‌‌‌‌های سنتی و دستی سوریه در دکوراسیون محل پذیرایی و نیز شکل پذیرایی بانوان سوری از مهمان، خود نیاز به هفتاد من کاغذ دارد که به درستی حق مطلب ادا شود. در جلسات فامیلی که معمولاً با صرف غذا همرا‌‌‌‌‌‌‌‌ه‌‌‌‌‌‌‌‌‌است، بعد از غذا، کوچک­تر‌‌‌‌‌‌‌‌ها به‌‌‌‌‌‌‌ترین فرصت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را برای ارتباط و بازی دارند و بزرگ­تر‌‌‌‌‌‌‌‌ها نیز دور هم می نشینند و در مورد مسائل زندگی، صحبت می کنند. وقتی یکی از اعضای خانواده مشکلی داشته باشد، مشکلش مطرح ‌‌‌‌‌‌می‌شود و همه سعی ‌‌‌‌‌‌می‌کنند برای این مشکل، راه حلی پیدا کنند. گاهی نیز ممکن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استبا هم به پارک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها یا مکان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تفریحی بروند.

لباس سوری

لباس سوری، برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)

التقاط فرهنگی سوریه در طیف وسیعی از سبک ‌‌‌‌‌‌‌‌های لباس، کاملاً مشهود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است: در حالی که برخی از زنان آخرین مد‌‌‌‌‌‌‌‌های اروپایی را انتخاب می کنند، برخی دیگر کاملاً محجبه هستند و یا لباس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های محلی به تن دارند. مردان مسن‌تر شلوار‌‌‌‌‌‌‌‌های گشاد تیره رنگ به تن دارند؛ اما جوانان به سبک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های غربی تمایل دارند. لباس سنتی مردان در سوریه در گویش عامیانه «شروال» نامیده ‌‌‌‌‌‌می‌شو. روی پیراهن بالاپوشی به تن دارند و سر را نیز بانوعی چفیه که در سوریه به آن«کوفیه» یا «شماخ» ‌‌‌‌‌‌می‌گویند، می­پوشانند؛ یعنی ترکیبی از لباس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های عربی، کردی و ترکی و ای بسا ایرانی یا مسیحی. 

لباس سنتی مردان اغلب همراه با شرف یا تکه سلاح بود. بعد‌‌‌‌‌‌‌‌ها به تدریج کلاه فز یا فاس که پیش­تر جزئیاتآن بیان شد،، برای افراد مسن و تحصیلکرده، جایگزین کوفیه شد و شلوار و پیراهن هم جایشان را به «جلابیه» که ردای بلند و دوخته شد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است، داد.

پیراهن بلند و تیره برای زنان و روشن برای دختران مرسوم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که اغلب با گوشواره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های طلا یا نقره آر‌‌‌‌‌‌‌‌‌استه ‌‌‌‌‌‌می‌شود یا برخی از آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها گلدوزی شد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاند و یک روسری که به آن «بُخنُق» یا «خِمار» ‌‌‌‌‌‌می‌گویند نیز روی سر ‌‌‌‌‌‌‌می‌اندازند و یا به دور سر می‌پیچند. روبنده یا برقع نیز گاهی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده ‌‌‌‌‌‌می‌شود. این شکل کلی البسه سوری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که به نسبت موقعیت و طبقه اجتمعای و ثروت شخص می­تواند با بسیاری از تزئینات و زیور آلات همراه باشد.

لباس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های سنتی سوریه رنگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تندی دارند، مانند قرمز روشن، آبی، سیاه و سبز. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده از این لباس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در حال حاضر نسبت به گذشته کم شده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. از برجسته ‌‌‌‌‌‌‌ترین لباس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های زنانه، «مِرْدَن»، «الجاروکه» و «قفطان» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. مِردن از ابریشم طبیعی بافته و دوخته شده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و نوعاً زنان طبقه ‌‌‌‌‌‌‌بهره‌مند به تن دارند. غیر از این‌‌‌‌‌‌‌‌ها ده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها نوع و مدل دیگر از لباس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاس زنانه و مردانه در مناطق مختلف؛ خصوصاً در حمص، حما و دیرالزور مرسوم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.[۲]

زیورآلات، برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)

زنان در دمشق علاقه زیادی به جواهرات؛ خصوصاً البسته مزین دارند. از جمله این زیورآلات، کلاهی نقر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که منگوله‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های نقر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های از آن بر روی پیشانی تاب ‌‌‌‌‌‌‌می‌خورد و یا گردنبند‌‌‌‌‌‌‌‌های سنکین، متشکل از چندین زنجیر طلایی که از آن پنجه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های طلا آویزان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است؛ همچنین دستبند‌‌‌‌‌‌‌‌های طلا یا نقره و سکه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های طلا از الرشادیه، الحمیدیه، العزیزیه و انگلیسی؛ خلخال نیز از جمله و نیز گوشواره همراه رِشمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های طلایی یا نقره ای که به سینه ‌‌‌‌‌‌می‌آویزند یا به دور کمر می پیچند و گاهی به معنی واقعی کلمه مصداق افراط ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.

غذا‌‌‌‌‌‌‌‌های سوری

تفاوت اصلی بین شیوه ‌‌‌‌‌‌‌‌های لبنانی، سوری و غربی در سرو غذا این ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که سوری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها همه چیز را روی میز می گذارند؛ یعنی کامل «سفره آرایی» (زینه الطاوله) می‌کنند؛ مثا ایرانی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها؛ نه این که بعداز ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استقرار مهمان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها یکی یکی و به دفعات، غذا‌‌‌‌‌‌‌‌ها را سرو  کنند. بعضی چیز‌‌‌‌‌‌‌‌های کوچک پای دائمی سفره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های سوری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است؛ زیتون، خیار سبز، ترشی. «حُمُّص» (Hummus) هم گاهی اوقات جزء این‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه‌‌‌‌‌‌‌‌‌است؛ زیرا از ضروریات سفره برخی خانواده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های سوری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.

غذاهای سوری، برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)

بعضی خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها شکل‌‌‌‌‌‌‌‌های خاصی از این دورچین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های کوچک، مختص خود دارند؛ مثلاً بعضی سالادی با هویج، آبلیمو و زیتون درست ‌‌‌‌‌‌می‌کنند یا آجیل، نان خاص و یا نوعی دیپ و ترشی خانگی سرو ‌‌‌‌‌‌می‌کنند. در کنار این‌‌‌‌‌‌‌‌ها پیش‌غذا‌‌‌‌‌‌‌‌های کوچکی ممکن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است باشد که بیشتر در رستوران‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها سرو ‌‌‌‌‌‌می‌شود؛ مانند سالاد  «فَتّوش» (Fattoush)[1]، سالاد معمولی و «اَلبابا غُنَّوج»[2] که به آن «مَبتَل» (Matbal) هم ‌‌‌‌‌‌می‌گویند و «فَتّه» (Fatteh)[3]

غذاهای سوری، برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)

سپس حداقل یک غذای اصلی و شاید دو یا بیشتر در خانه ‌‌‌‌‌‌‌‌های مجلل هس؛، مانند خورش با مقداری برنج، «کُبّه» یا «کیبّه» (Kibbeh)[4] داخل سینی، کیبه سماقی یا الشاکریه.  همه چیز هم­زمان روی میز گذاشته ‌‌‌‌‌‌می‌شود. شما می­نشینید و صحبت ‌‌‌‌‌‌می‌کنید و غذا ‌‌‌‌‌‌‌می‌خورید ومعمولاً با دست و قطع‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های از نان.. بعد از اتمام غذا، اغلب، میوه یا یک نوع دسر یا شیرینی و گاهی بستنی ‌‌‌‌‌‌‌می‌خورند که مخصوصاً در مناسبت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های خاص سرو ‌‌‌‌‌‌می‌شود؛ مثل شیرینی «بالوریه» (Ballourieh)[5]، دسر «قمر الدین»  (Qamar al-din)[6] یا بستنی «بوزا» (Booza)[7]. در گذشته، خانواده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها با هم زندگی ‌‌‌‌‌‌می‌کردند و خانواده در یک یا دو اتاق سکونت داشت. موقع غذا هم همه با هم غذا ‌‌‌‌‌‌‌می‌خوردند و در تهیه غذا مشارکت داشتند و به جای پختن با گاز، اجاق هیزمی را آتش ‌‌‌‌‌می‌زدند و از همه چیز‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که در زمین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایشان کشت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌شد، ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده ‌‌‌‌‌‌می‌کردند.

اساطیر، حماسه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، افسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و قصه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های عامیانه

موضوع درازدامن اساطیر سوریه که ریشه در فرهنگ بابل و خصوصاً قوم آشور دارد و نیز افسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های محلی سوریه، نه مطلبی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که در این وجیزه کوتاه قابل ارائه باشد؛ حتی در حد فهرست! با این حال، گزید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های از مهم­‌‌‌‌‌‌‌ترین اسطوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های منطقه شام که عمدتاً برگرفته از تمدن آشور ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است، ارائه ‌‌‌‌‌‌می‌شود و مواردی از مهم­‌‌‌‌‌‌‌ترین­آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها با تفصیل بیشتری بیان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌گردد[۳].

حماسه گیلگمش برگرفته از شنی، کریم( 1400). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)

حماسه گیلگمش

حماسه یا اسطوره افسانه «گیلگمش» یا «بیل- گا- مش» (bil- ga- mes/ کهن­مرد) قدیمی­‌‌‌‌‌‌‌ترین حماسه بشری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و به جهت اهمیت، با تفصیل بیشتری بیان ‌‌‌‌‌‌می‌شود:[۴]

گیلگمش از فروانروایان شهر «اُروک» (اُرُخ) در بابل بود. درباره تمدن اروک در سوریه پیش­تر در بخش تاریخ مطالبی بیان شد. مردم از ستم گیلگمش به ستوه ‌‌‌‌‌‌می‌آیند و به نزد ایزدان شکایت ‌‌‌‌‌‌می‌کنند. ایزدان انسانی نیمه وحشی به نام «انکیدو» (Enkidu) را ‌‌‌‌‌‌می‌آفرینند تا بدو فروتنی آموزد! انکیدو بهنحوی ابتدا رام ‌‌‌‌‌‌می‌شود و بالاخره گیلگمش و انکیدو یکدیگر را می­یابند و بعد یک کشتی، عهد یاری می­یندند. آن دو  رهسپار می شوند تا با غول آتشخوار «هوواوا» (Huwawa) یا به روایت آشوری، «هومبابا» (Humbaba) بجنگند و زمین را از هرچه بدی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است پاک کنند وموفق هم ‌‌‌‌‌‌می‌شوند.

«ایشتر» (Ishtar)، ایزد بانوی عشق در تمدن آشور، از گیل­گمش خو‌‌‌‌‌‌‌‌‌استگاری می کند. او نمی­پذیرد و ایشتر «وَرزای» (گاو نر) آسمانی را به نابودی اوروک می­فرستد. گیل گمش و انکیدو، ورزا را ‌‌‌‌‌‌می‌کشند. با مرگ ورزا، خدایان بر آن دو خشم ‌‌‌‌‌‌می‌گیرند و حکم به مرگ آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها ‌‌‌‌‌‌می‌کنند. گیل­گمش از مرگ می­هراسد و برای یافتن جاودانگی، نزد «او تَنَ پیشتیم» (Uta-na’ishtim / زندگی یافته) که بعضی محققین او را با حضرت نوح تطبیق ‌‌‌‌‌‌می‌کنند، رفت.

اوتناپیشتیم شهریارِ «شوریپاک» (Shuruppak)، شهری ب‌‌‌‌‌‌‌‌‌استانی بر کرانه فرات در قادسیه، ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و حیات جاودانی یافته و به حلقه ایزدان آسمانی پیوسته ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. گیلگمش برای رسیدن به اوتناپیشتیم باید به کوهستان «ماشو» می­رفت و با رنج فراوان و عبور از ظلمات، به بوستان خدایان کند تا راز جاودانگی را از اوتناپیشتیم بیاموزد. او ابتدا به دو کوه ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌رسد که معبر آفتاب­اند. دو نگهبان کوه که مانند کژدم هستند، راه را نشانش ‌‌‌‌‌‌می‌دهند. گیلگمش وارد ظلمات شده و آن سوی ظلمات، باغی ‌‌‌‌‌‌می‌بیند که برگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایش از لاجورد و میوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایش از عقیق ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. در راه بعد از ظلمات به دریا ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌رسد. در آن جا به زن ماهی فروشی به نام «سیدوری» بر‌‌‌‌‌‌‌می‌خورد که در کلب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های واقع در ساحل دریای ژرف می­زیست.

سیدوری به او می گوید که «اورشانابی»، زورق­بانِ اوتناپیشتیم می­تواند او را کمک کند. گیلگمش با کشتی او به جایگاه اوتناپیشتیم ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌رسد و ماجرای خود را برایش ‌‌‌‌‌‌می‌گوید. اوتناپیشتیم ‌‌‌‌‌‌می‌گوید مرگ تقدیر گریزناپذیر انسان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.گیلگمش از راز جاودانگی اوتناپیشتیم می‌پرسد. اوتناپیشتیم ماجرای طوفان بزرگ را تعریف ‌‌‌‌‌‌می‌کند. در زمان طوفان بزرگ، او به دستور «اِئا» کشتی­ای ساخت و یک جفت از هر حیوانی در آن گذاشت. وقتی خدایان از زنده بودن او مطلع شدند، او و جفتش را در شمار خدایان قرار داده و ساکن آن سوی دریا کردند. آن گاه اوتناپیشتیم جای گیاه جاودانگی را بر گیلگمش آشکار ‌‌‌‌‌‌می‌کند و گیلگمش آن را می‌یابد؛ ولی وقتی به شست‌وشوی خود مشغول ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است، ماری آن را ‌‌‌‌‌‌‌می‌خورد و گیلگمش دست خالی به اوروک باز‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌گدد.

حماسه نبرد «نینورْتَ» و «اَنزو»

نبرد باستانی برگرفته از شنی، کریم( 1400). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)

حماسه نبرد «نینورْتَ» (Ninurta) و«اَنزو» (Anzu)، یک افسانه سوری است. آنزو یکی از موجودات افسان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های در د‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های سومری و اکدی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است؛ پرنده ای هیولا مانند که دارای سر شیر و بدنی غول پیکر و بالدار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. وقتی انزو به دنیا ‌‌‌‌‌‌می‌آید، «انلیل» (Enlil)، خدای باد، هوا، زمین و توفان. انزو را به توصیه خدایان،  به نگهبانی اتاق خود منصوب ‌‌‌‌‌‌می‌کند. روزی هنگامی که انلیل در آب مقدس حمام می کرد، انزو لوح تقدیر را به چنگ آورده و قدرت انلیل را با خود برداشته و ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌گیرد و در آسمان مخفی ‌‌‌‌‌‌می‌شود. «انو» (Anu)، خدای آسمان، بلافاصله حکم به قتل انزو ‌‌‌‌‌‌می‌دهد. نخست از فرزند خود «ادد» (Adad)  یا «Hadad» که او نیز خدای آب و هوا، طوفان، رعد و برق و باران، ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است ‌‌‌‌‌‌‌می‌خواهد که با سلاح خود انزو را از بین ببرد؛ اما او امتناع ‌‌‌‌‌‌می‌کند! سپس «ائا» (Ea)، خدای مکر و صنعت، مکری ‌‌‌‌‌‌‌می‌اندیشد. از «بیلیت – ایلی»، الهه بزرگ مادر، ‌‌‌‌‌‌‌می‌خواهد تا فرزند محبوبش، «نینورته» (Ninurta)، خدای جنگ، را بیافریند تا انزو را بکشد و نینورته، بالاخره انزو را با تیری از پای در‌‌‌‌‌‌می‌آورد.

اسطوره آفرینش انسان برگزیده «اداپا»

اسطوره آفرینش انسان برگزیده «اداپا» (Adapa)، یک اسطوره سوری است. «اِئا» (Ea) خدای آفرینش و صنعتگری و مکر، در شهر مقدس «اِریدو» (Eridu) در جنوب بین­‌النهرین، آداپا را آفرید تا بر انسان فرمانروایی کند و بدو خردی بزرگ و درایتی تمام بخشید، تن‌‌‌‌‌‌‌‌ها جاودانگی را که ویژۀ ایزدان بود، از او دریغ کرد. آداپا هر روز از دژ اریدو بیرون می­زد و در بندرگاه روشن، سوار قایق ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌شد و برای ماهیگیری به دریای بیکرانه می رفت. روزی باد جنوب وزیدن گرفت و قایق او را برگرداند. اداپا از سر خشم، بالِ باد جنوب را شکست؛ به طوری که تا هفت روز نوزید. «انو» (Anu)، خدای آسمان، او را احضار می کند. ائا به او هشدار می دهد:

«هنگامی که به پیشگاه انو رسیدی، برای تو نان مرگ خواهند آورد، و تو نباید از آن بخوری.آن‌‌‌‌‌‌‌‌ها برای تو آب مرگ خواهند آورد، و تو نباید از آن بنوشی.»

اداپا جامه ی سوگواری پوشید و به راهنمایی «ایلابرات»پیام آور انو، به دروازۀ آسمان رسید. در آن جا دو نگاهبان به نام «تموز» (Tammuz)، خدای خوراکی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و گیا‌‌‌‌‌‌‌‌هان و «نین گیشزیدا» (Ningishzida)، خدای پوشاک را دیدار کرد که به محض دیدنش پرسیدند:

«ای انسان، برای که جامه سوگواری فرا پوشیده ای؟»

اداپا همانگونه که ائا بدو فرمان داده بود، پاسخ داد:

«دو ایزد در روی زمین از بین رفته اند، برای آنان سوگوارم.»

آنان پرسیدند:

«کیستند این ایزدان که می گویی؟»

اداپا پاسخ داد:

«تموز و نین گیشزیدا!»

تموز و گیشزیدا از این نشانۀ احترام شادمان گشتند و اداپا را به حضور انو بردند و شفاعت او را کردند. ایزد بزرگ خشنود گشت و به سهم خویش خو‌‌‌‌‌‌‌‌‌است اداپای بزرگ را مفتخر کند، پس «خوراک حیات» را بدو تعارف کرد؛ اما اداپا هشدار ائا را به یاد آورد و از خوردن و نوشیدن امتناع ورزید و بدین گونه فرصت جاودانی شدن را از دست داد.

حماسه «اتره هَسیس»

حماسه «اتره هَسیس» (Atra- hasis)، یک حماسه اساطیری ناقص در سه اپیزود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. بخش اول د‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان، به ستوه آمدن خدایان از اداره هستی و تصمیم به خلق انسان برای کار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. بخش دوم افزایش جمعیت انسان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و تصمیم خدایان برای قتل عام آن‌‌‌‌‌‌‌‌ها با انواع بلایا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و بخش آخر شخصیت اتره هَسیس مطرح ‌‌‌‌‌‌می‌شود که با کشتی، انسان‌‌‌‌‌‌‌‌ها و حیوانات را از سیل و طوفان نجات ‌‌‌‌‌‌می‌دهد.

افسانه اساطیری و عاشقانه «نرگال» و «ارشکیگل»

افسانه اساطیری و عاشقانه «نرگال» (Nērḡal) و «ارشکیگل» (Ereshkigal)، د‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان هم­خوابگی بانویی به نام ارشکیگل زیبا با مردی که خدای آسمان به زمین می فرستد، به نام نرگال. این د‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان بسیار شبیه عفت حضرت یوسف (ع) و سپس ازدواج با زلیخاست.

افسانه «اتانا و عقاب»

افسانه «اتانا و عقاب» (Etana)، یک افسانه سوری است. مار بزرگ و عقابی با هم در صلح و آرامش در درختی زندگی می کردند. تا اینکه روزی عقاب نوزاد مار را بلعید. مار گریان و نالان نزد «شَمَش» (Shamash) خدای خورشید و دادگستری سومری، رفت و او به مار دستورالعملی داد. مار خود را در شکم یک گاو نر مرده مخفی کرد و منتظر عقاب شد تا به آنجا آمده و از لاشه تغذیه کند. وقتی عقاب آمد، جستی زد و او را گرفت و پا‌‌‌‌‌‌‌‌هایش را شکست و پرش را کَند و در گودال عمیقی پرتاب کرد. مار یا همان اتانا به کوهستان بازگشت و همان طور که شمش پندش داده بود، خو‌‌‌‌‌‌‌‌‌استار گیاهی شد که بدو فرزندی عطا کند. باقی د‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان دوستی این دو و جستجوی آن گیاه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.

حکیم احیقار (لقمان)

شخصیت افسان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های احیقار وزیر اعظم «سنحاریب» (سناخریب) پادشاه آشور که در سال 705 قبل از میلاد به پادشاهی رسیده و نام وی در کتاب عهد عتیق (کتاب دوم پادشا‌‌‌‌‌‌‌‌هان 18:13 و...) و نوشته ‌‌‌‌‌‌‌‌های تاریخی آمده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است، بسیار شبیه روایات اسلامی و آیات قران درباره حضرت لقمان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.

شباهت بند 12 از فصل دوم کتاب احیقار با آیه 19 از سوره لقمان این ادعا را پدید آورده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.[۵] همچنین احیقار و لقمان هر دو اهل نینوا هستند. در احادیث اسلامی آمده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است:

«فوعظ لقمان ابنه ماثان (ناتان، باثار، بآثار) حتی تفطر و انشق.»[۶]

نام خواهرزاده خیره سر احیقار به زبان آشوری «نادان» بوده، در کتاب‌‌‌‌‌‌‌‌های عربی جهان اسلام به «ناداب»، «باران»، «ثاران»، «ناران»، «آمان»، «ماثان»، «ناتان»، «باثار»، «بآثار» و مانند آن تصحیف شده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.[۷]

د‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان خیر و شر سوری

د‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان‌‌‌‌‌‌‌‌های فولکلوریک فراوانی در نقاط مختلف سوریه در افواه مردم نُقل محافل ایشان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که فهرست مهم­‌‌‌‌‌‌‌ترین ان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها خود پژوهشی معظم و مهم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. در این قسمت به همین مقدار اکتفا ‌‌‌‌‌‌می‌شود که قصه «خیر و شر» نظامی با تغییراتی به نام «بِئر السَّحَره» (چاه جادوگران) در سوریه شهرت دارد.

قصه خیر و شر جزء محتوای اموزشی کتب درسی فارسی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و هر ایرانی درس خوانده با ان آشن‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. تفاوت اصلی دو روایت ایرانی و سوری در بلایی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که شر بر سر خیر ‌‌‌‌‌‌می‌آورد. در روایت ایرانی، بعد از این که شر، خیر را کور ‌‌‌‌‌‌می‌کند، جامه و رخت وگوهرش برداشت و مرد بی دیده را تهی بگذاشت؛ اما در روایت سوری، شر خیر را در چاه ر‌‌‌‌‌‌‌‌ها ‌‌‌‌‌‌می‌کند و شترش را بر‌‌‌‌‌‌می‌دارد و ‌‌‌‌‌‌می‎‌رود. دیگر این که راز بهبود دختر پادشاه را در نسخه ایرانی یک چوپان به خیر ‌‌‌‌‌‌می‌آموزد و در نسخه سوری، یک جادوگر. [۸]

د‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان شنگول و منگول سوری

د‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان شنگول ومنگول وحبه انگور رانوعاً شنید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایم. در روایت سوری آن، به جای سه کارکتر بزغاله، دو بزغاله به نام‌‌‌‌‌‌‌‌های «سنیسل» و «رباب» هستند و به جای گرگ، کفتار. کفتار روایت سوری نیز با ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استراق سمع در می­یابد که چه رمزی میان مادر و بچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها برای این که بچه ‌‌‌‌‌‌‌‌ها در را بگشایند، هست (یا سنیسل یا رباب، افتحو لأمکن الباب حشیشاتا بقروناتا) و به جای این که حبه انگور خبر بدهد که چه شده،مادر از بوی کفتار خود به ماوقع پی ‌‌‌‌‌‌می‌برد و بقیه ماجرا...[۸].

تقویم

تقویم مورد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده در سوریه، تقویم میلادی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است؛ با این حال، اهل فرهنگ، نوعاً از معادل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های سریانی آن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده ‌‌‌‌‌‌می‌کنند؛ همچنین به جهت غلبه فرهنگ اسلامی، ماه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های قمری نیز، موردتوجه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. معمولاً اهمیت روز‌‌‌‌‌‌‌‌ها و مناسبت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ویژه فرهنگی هر کشوری، رابطه مستقیم با تعطیلات رسمی دارد؛ هرچند، بسیاری از مناسبت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مهم نیز ممکن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است تعطیل نباشند. در سوریه، مانند ایران و البته نه به اندازه ایران، آیین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های بسیاری از مناسبت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها؛ مانند جشن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ملی و اعیاد مسیحی و اسلامی دارند؛ اما از تقویم فرهنگی، مانند آنچه در ایران رایج ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است؛ مثل نامگذاری و اختصاص رسمی روز‌‌‌‌‌‌‌‌های سال به شخصیت‌‌‌‌‌‌‌‌ها و رویداد‌‌‌‌‌‌‌‌های فرهنگی؛ مثل روز سعدی، روز کتاب و ... وجود ندارد. اگر بخواهیم بعضی از مناسبت‌‌‌‌‌‌‌‌های تقویم سوریه را به شکل جداگانه به عنوان یک تقویم فرهنگی عنوان کنیم، تن‌‌‌‌‌‌‌‌ها باید به این جدول اکتفا نمود:

جدول شماره 1. مناسبت های تقویم سوریه

تعطیلات ثابت
اولین روز سال بر اساس تقویم میلادی 1 ژانویه (کانون الثانی) شب سال نو
21  مارس (آذار) روز مادر (عید الأم)
روز خروج ارتش فرانسه از سوریه 17  آوریل (نیسان) روز ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استقلال (یوم الجلاء)
روز ج‌‌‌‌‌‌‌‌هانی همبستگی کارگران 1  می (ایار) روز کارگر (عید العُمّال)
6  می (ایار) روز شهدا (عید الشهداء)
یادبود پیروزی در جنگ اکتبر و بازسازی قنیطره 6  اکتبر(تشرین اول) روز جنگ اکتبر
تولد عیسی مسیح بر اساس تقویم میلادی 25 دسامبر (کانون اول) عید میلاد

تعطیلات با تاریخ ‌‌‌‌‌‌‌‌های نامشخص

اولین روز سال بتقویم هجری قمری 1  محرم سال نو اسلامولادت پیامبر  اسلام، حضرت محمد  (ص)
ولادت پیامبر  اسلام، حضرت محمد  (ص) 12  ربیع الاول   ولادماه رمضان 3 روز تعطیلی
صبح بعد از پایان ماه رمضان 3 روز تعطیلی 1 شوال عید فطر
4 روز تعطیلی 10 ، 11 ، 12 و 13 ذی­الحجه عید قربان
روز رستاخیز مسیح طبق تقویم کلیسای غربی در ماه مارس یا آوریل[8] عید الفصح (پاک) مسیحی[9]
روز رستاخیز مسیح طبق تقویم کلیسای شرقی در ماه مارس یا آوریل عید الفصح (پاک)مسیحی
پنجشنبه­ی سوم ماه مارس روز معلم (عید المعلم)

آیین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های بزرگداشتی که بدون تعطیلی برگزار می شود

1  مارس (آذار) روز زبان عربی
سالگرد قدرت گرفتن حزب سوسیالیست بعث عرب 8  مارس (آذار) جشن انقلاب
1  آگوست روز ارتش(القوات المسلحه)
سالروز روی کار آمدن حافظ اسد رئیس جمهور 16  نوامبر روز جنبش اصلاحات
29  دسامبر روز درختکاری

موز­ه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها

سوریه خود یک موزه بزرگ تاریخی و ب‌‌‌‌‌‌‌‌‌استانی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. موزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های بسیاری نیز به شکل جدید و با ارائه نمونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های با ارزش و دیدنی با موضوعات مختلف در اغلب ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های سوریه و بیشتر در دمشق تأسیس شده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است:

موزه ملی دمشق دمشق موزه مادر سوریه که نه تن‌‌‌‌‌‌‌‌ها در سطح منطقه خاورمیانه ، بلکه در سطح ج‌‌‌‌‌‌‌‌هانی به عنوان یک مرجع مستند، تاریخی و تمدنی مهم، محسوب ‌‌‌‌‌‌می‌شود. بین دانشگاه دمشق و بیمارستان سلیمانیه، در کنار پل رئیس جمهور، خیابان قصرالحیر الشرقی
موزه ملی، برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)
موزه ملی
موزه تاریخی دمشق دمشق در کنار ماکت‌‌‌‌‌‌‌‌هایی از مردم سوریه و نمونه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی از فرهنگ ایشان و نیز آثاری از هنر سنتی و دستی سوریه، مروری هم به تاریخ سوریه دارد. «بیت الشامی» از بنا‌‌‌‌‌‌‌‌های قرن هجدهم در منطقه بازار ساروجه در میدان یوسف العظمه
قصر خالد العظم، برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)
قصر خالد العظم، محل موزه تاریخی دمشق
موزه نظامی سوریه دمشق شامل بسیاری از سلاح‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های قدیمی، تجهیزات نظامی مختلف، آرشیو انقلاب ‌‌‌‌‌‌‌‌های سوریه، چند توپ و هواپیمای جنگ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. بخش غربی بیمارستان سلیمانیه واقع در نزدیکی ساختمان دانشگاه دمشق
موزه نظامی، برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)
موزه نظامی
موزه جنگ تشرین دمشق پانورامای، جنگ رمضان یا جنگ یوم کیپور،  سال ۱۹۷۳ میان سوریه و مصر با اسرائیل ورودی شمالی شهر دمشق و در میان باغی بزرگ به مساحت حدود 62700 متر مربع
موزه جنگ تشرین، برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)
موزه جنگ تشرین (اکتبر)
موزه پزشکی و علوم دمشق بیمارستان نوری را نورالدین محمود الزنکی به سال 549 هجری قمری (1154 میلادی) ساخته و اولین دانشگاه و بیمارستان آموزشی عربی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.          ساختمان باستانشناسی بیمارستان النوری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است (تأسیس 549 قمری) جنوب غربی مسجد اموی، شرق بازار حمیدیه
موزه طب، بیمارستان نوری، برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)
موزه طب، بیمارستان نوری
موزه خوشنویسی عربی دمشق نمونه ‌‌‌‌‌‌‌‌هایی از آثار خطی باستانی و تاریخی؛ از جمله نامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های پیامبر (ص) به سلاطین زمان و نسخ قرآن و انواع کتیبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها در دمشق قدیم، در شرق مدرسه عزیزیه (ممقبره صلاح الدین) و شمال مسجد بزرگ اموی، در داخل مدرسه جقمقیه
موزه خط دمشق، برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)
موزه خط دمشق، نزدیک حرم حضرت رقیه (س)
موزه کشاورزی دمشق شامل انواع مصنوعات کشاورزی، نقاشی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها، مجسمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و ابزار‌‌‌‌‌‌‌‌هایی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که د‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان کشاورزی در این کشور عرب سوریه را روایت ‌‌‌‌‌‌می‌کند در منطقه حلبونی دمشق و نزدیک به میدان حجاز
موزه کشاورزی، برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)
موزه کشاورزی در حلبونی دمشق
موزه هنر‌‌‌‌‌‌‌‌های دستی سنتی دمشق این موزه در شش تالار دارد برای نمایش هنر وفرهنگ مردم سوریه از مناطق مختلف، همراه با ماکت اشخاص در کاخ العظم که محل موزه تاریخ سوریه نیز هست.
موزه هنرهای دستی سنتی دمشق، برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)
موزه هنر‌‌‌‌‌‌‌‌های دستی سنتی دمشق

علاوه بر دمشق، در حلب، حما، تدمر نیز موزه هنر و فرهنگ وجود دارد؛ کما این که تمام ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان‌‌‌‌‌‌‌‌های سوریه، موزه مخصوص به خود دارند؛ به این موزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها باید افزود موزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تخصصی «معرق کاری» (فسیفساء) را که از هنر‌‌‌‌‌‌‌‌های منحصر به فرد در سوریه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و در شهبا (فیلیپو پولیس)، آپامئا و شهر «طیبه الإمام» در حماه دایرند و این آخری، حاوی بزرگ‌‌‌‌‌‌‌ترین تابلوی معرق در جهان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.

غیر از مراکز ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استان، بعضی شهر‌‌‌‌‌‌‌‌ها نیز موزه دارند؛ مثل قنیطره، بُصری، معره النعمان در ادلب، جزیره ارواد، دیر عطیه در حمص و قلعه جعبر که شرح وتصویر همه آن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به درازا ‌‌‌‌‌‌می‌کشد.

­کتابخانه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های مهم

کتابخانه های مهم و بزرگ کشور سوریه به شرح زیر است:

  • کتابخانه ملی اسد (مکتبه الأسد الوطنیه)؛ تأسیس 1984، در 22 هکتار در 9 طبقه؛ به عنوان کتابخانه ملی سوریه که پیشتر به عنوان یکی از نهادهای مهم وزارت فرهنگ معرفی وبررسی شد؛
  •  کتابخانه ظاهریه (المکتبه الظاهریه)؛ تأسیس 676 قمری به دست «ملک بیبرس مملوکی» در باب البرید، کنار مسجداموی قدیمی ‌‌‌‌‌‌‌ترین کتابخانه عربی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و گنجینه بزرگی از نسخ خطی (4612 نسخه) دارد که به کتابخانه ملی اسد منتقل شده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. چندین کتابخانه نیز نسخ خطی خود را به این کتابخانه برای در امان ماندن هدیه نموده اند. کتاب‌‌‌‌‌‌‌‌های ده کتابخانه شخصی دمشق[10] نیز وقف این کتابخانه ­شد که در زمان «احمد شفیق مدحت پاشا» (1822 -1883) حاکم مشروطه طلب دمشق، همه یک جا جمع آوری گشت. مرقد «ملک ظاهر» نیز بر این مجموعه افزوده شد و به ظاهریه شهرت یافت؛
  • کتابخانه ظاهریه؛
کتابخانه ظاهریه برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)

کتابخانه عادلیه (المکتبه العادلیه)؛ تأسیس 1420 میلادی، روبروی کتابخانه ظاهریه در باب البرید نزدیک مسجداموی. منسوب به «ملک عادل، سیف الدین أبی بکر بن أیوب» (1144 - 1219م)، برادر صلاح الدین ایوبی وجانشین او. مزار ملک عادی در همین بنا قرار دارد. این محل سال‌‌‌‌‌‌‌‌ها مدرسه بود و کتاب معروف «الفیه ابن مالک»[11] نیز در همین مدرسه سروده شد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ه‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. این کتابخانه در زمان اشغال فرانسویان، مدتی موزه ملی سوریه نیز بود؛

  • کتابخانه مسجداموی (الجامع الأموی)؛
  • کتابخانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دانشگاه دمشق (جامعه دمشق)؛ نخستین و بزرگ‌‌‌‌‌‌‌ترین دانشگاه سوریه و در جهان عرب، تأسیس 1903 که علاوه بر کتابخانه مرکزی و کتابخانه تحصیلات تکمیلی، در تمام دانشکده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها نیز کتابخانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های غنی و فعالی دارد؛ یعنی دانشکده­‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های هنر 1، هنر 2، حقوق، داروسازی، کالج علوم، انفورماتیک، معماری، عمران، مکانیک و برق، پزشکی، هنر‌‌‌‌‌‌‌‌های زیبا، دندانپزشکی، کشاورزی، اقتصاد، آموزش و شریعت؛
  • کتابخانه دانشگاه حلب (جامعه حلب)؛ تأسیس 1958، دومین دانشگاه مهم سوریه، بعد از دانشگاه دمشق ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که چندین دانشکده آن نیز کتابخانه دارند.
مدرسه و کتابخانه عادلیه دمشق برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)

کتابخانه ملی حلب (دار الکتب الوطنیه فی حلب)؛ در 600 مترمربع در دو طبقه، تأسیس 1924 در مرکز شهر در منطقه «باب الفرج»؛

  • کتابخانه حلب.

بعضی دانشگاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های جدید التأسیس نیز کتابخانه دارند؛ مانند:

  •  آکادمی علوم بهداشت (أکادیمیه العلوم الصحیه) تأسیس 2011 در حومه ادلب؛
  • دانشگاه ادلب (جامعه إدلب)؛ تأسیس 2015؛
  • دانشگاه خصوصی اتحاد در رقه (جامعه الاتحاد الخاصه)؛ تأسیس 2003؛
  • دانشگاه خصوصی و بین­المللی علم و فناوری الرشیددر درعا (جامعه الرشید الدولیه الخاصه للعلوم والتکنولوجیا)؛ تأسیس 2007؛
کتابخانه حلب برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)

دانشگاه شهبا در حلب (جامعه الشهباء)؛ تأسیس 2005[۹].

نیز نگاه کنید به

فرهنگ عمومی ژاپن؛ فرهنگ عمومی سودان؛ فرهنگ عمومی زیمبابوه؛ فرهنگ عمومی افغانستان؛ فرهنگ عمومی سنگال؛ فرهنگ عمومی کوبا؛ فرهنگ عمومی کانادا؛ فرهنگ عمومی لبنان؛ فرهنگ عمومی تونس؛ فرهنگ عمومی روسیه؛ فرهنگ عمومی چین؛ فرهنگ عمومی ساحل عاج؛ فرهنگ عمومی مصر؛ فرهنگ عمومی فرانسه؛ فرهنگ عمومی اسپانیا؛ فرهنگ عمومی اوکراین؛ فرهنگ عمومی قطر؛ فرهنگ عمومی سیرالئون؛ فرهنگ عمومی اتیوپی؛ فرهنگ عمومی مالی؛ فرهنگ عمومی تاجیکستان؛ فرهنگ عمومی گرجستان؛ فرهنگ عمومی قزاقستان؛ فرهنگ عمومی بنگلادش؛ فرهنگ عمومی سریلانکا؛ فرهنگ عمومی تایلند؛ فرهنگ عمومی آرژانتین؛ فرهنگ عمومی اردن

پاورقی

[1]. سالاد فتوش یکی از انواع سالاد ‌‌‌‌‌‌‌‌ها می باشد که بسیار خوشمزه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. این سالاد معروف برای کشور لبنان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و از محبوبیت خاصی برخوردار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و در داخل آن از نان پیتا سرخ شده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده می شود، فتوش ریشه عربی و ترکی دارد و ترکیبی از سبزیجات تازه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که در آن نان سرخ شده و گا‌‌‌‌‌‌‌‌ها مرغ پخته شده نیز دیده می شود. سالاد فتوش را می توانید به عنوان یک شام سبک و یا یک پیش غذای خوشمزه مورد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده قرار گیرد. در این سالاد مدیترانه ای همانند سالاد‌‌‌‌‌‌‌‌های دیگر می توان مواد و سبزیجات داخل آن را بسته به فصل تغییر داد و لزومی ندارد حتما از یک سری مواد خاص ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده نمود، به غیر از نان که جز ثابت این سالاد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. تن‌‌‌‌‌‌‌‌ها آنچه که مهم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است سس ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده شده و نان سرخ شده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که آن را از بقیه سالاد‌‌‌‌‌‌‌‌ها متمایز کرده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. در این سالاد مواد به صورت درشت خرد می شوند و شما می توانید برای چاشنی سالاد از سماق نیز ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده کنید

[2]. باباغنوش یکی از غذا‌‌‌‌‌‌‌‌های معروف و سنتی کشور لبنان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که به خاطر طعم خوبش در میان مردم ایران هم از جایگاه ویژه ای برخوردار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. طعم این غذا به دلیل اینکه در آن از بادمجان کبابی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده می شود شباهت ‌‌‌‌‌‌‌‌هایی به طعم میرزا قاسمی ما ایرانی ‌‌‌‌‌‌‌‌ها دارد. غذای بابا غنوش یا بابا گانوش یکی از پیش غذا‌‌‌‌‌‌‌‌های بسیار محبوب ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که علاوه بر طعم و مزه خوبی که دارد بسیا مقوی نیز می باشد. این غذا در خاورمیانه بسیار پر طرفدار ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و شباهت زیادی به حُمُّص دارد

[3]. فته یکی از محبوب ‌‌‌‌‌‌‌ترین غذا‌‌‌‌‌‌‌‌های کشور سوریه می باشد و معمولا در صبح روز‌‌‌‌‌‌‌‌های جمعه و ایام و ماه‌‌‌‌‌‌‌‌های رمضان بر سر سفره بسیاری از مردم این کشور پیدا می شود.برای تهیه این غذای لذیذ، ابتدا نخود را از یک شب قبل چندین بار شسته و خیس ‌‌‌‌‌‌می‌کنند، سپس آن را می‌جوشانند و با تکه ‌‌‌‌‌‌‌‌های کوچک نان بر روی آن درون  روغن تفت می‌ دهند و بعد آنرا  داخل فر قرار می دهند.پس از آماده شدن فته آن را با نعناع، پیاز، فلفل سبز، ترشی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های رنگی، تربچه تزیین می کنند که همین تزیینات طعم خاصی به غذا می دهد و در کنار نان ‌‌‌‌‌‌‌‌های پخته شده محلی سرو می نمایند.

[4]. کُبه، کیبه نوعی غذای خاورمیان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که محتویات آن بلغور، پیاز خرد شده و گوشت به همراه ادویه‌‌‌‌‌‌‌‌های متفاوت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌است و غذای ملی خیلی از کشور‌‌‌‌‌‌‌‌های خاورمیانه به حساب ‌‌‌‌‌‌می‌آید.

[5]. بالوریا از یک پرک پسته تشکیل شده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که بین دو لایه خمیر «کاتایفی» خرد شده قرار می گیرد. این نوع دسر که شباهت بسیاری به باقلوا دارد کمی پخته می شود زیرا باید رنگ سفید معمولی خود را حفظ کند. وقتی پخته شد، آن را در شربت ریخته و می گذارند تا خودش را بگیرد، و سپس به صورت سنتی به صورت مربع ‌‌‌‌‌‌‌‌های بزرگ سرو می شود.این نوع از شیرینی لذیذ معمولا به همراه چای برای مشتریان سرو می گردد.

[6]. قمر الدین یک نوشیدنی محبوب سوری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که از خمیر زردآلو خشک تهیه می شود. این خمیر معمولاً یک شب در آب خیسانده می شود و صبح روز بعد آب آن صاف می شود.این آب میوه مخصوصاً برای افطار در ماه مبارک رمضان بسیار محبوب ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است. توصیه می شود مقداری آب شکوفه پرتقال به قمر الدین اضافه کرده و آن را به خوبی سرد شده سرو کنید.

[7]. بوزا یک نوع بستنی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که ریشه در شام و خاورمیانه دارد. جدا از مواد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استاندارد مانند شیر، خامه، و مواد افزودنی مختلف طعم دهنده، بوزا با «ساپپ» (یک ماده غلیظ کننده ساخته شده از ریشه ارکیده) و صمغ ماستیک یا رزینی که از درختان بنه تهیه می شود، غلیظ می شود. سپس مواد با پتک ‌‌‌‌‌‌‌‌های چوبی کوبیده می شوند تا زمانی که مخلوط به قوام کششی و منحصر به فرد خود برسد.از آنجا که هیچ تخم مرغی به آن اضافه نمی شود، بوزا منجر به بستنی بسته بندی شده با طعم و مزه و با بافتی کاملاً متراکم و کرمی می شود. سنتی ‌‌‌‌‌‌‌ترین عطر و طعم بوزا به عنوان «کاشتا» یا «قشتا» شناخته می شودکه از انواع خامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های سفت شده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که اغلب با شکوفه پرتقال و گلاب طعم­دار ‌‌‌‌‌‌می‌شوند؛ اما طعم دهنده ‌‌‌‌‌‌‌‌های ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استاندارد شامل میوه، شکلات و آجیل نیز مورد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌استفاده هستند.

[8]. زمان این عید، برخلاف سایر اعیاد و مراسم، ثابت نیست و هر سال میان ۲۲ مارس (۲ فروردین) تا ۲۵ آوریل (۵ اردیبهشت) تغییر ‌‌‌‌‌‌می‌کند و بدین گونه محاسبه ‌‌‌‌‌‌می‌شود که اولین یکشنبه بعد از ماه کاملی که پس از اعتدال ب‌‌‌‌‌‌‌‌هاری باشد، عید پاک ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است.

[9]. مسیحیان بر این باورند که در این روز عیسی مسیح پس از اینکه به صلیب کشیده شده بود دوباره زنده شده و برخاست و از این رویداد به‌عنوانِ رستاخیز مسیح یاد ‌‌‌‌‌‌می‌کنند.

[10]. کتابخانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های العمریه، الضیائیه، سلیمان باشا، ملا عثمان الکردی، مراد النقشبندی، السمیساطیه، الیاغوشیه، الخیاطین، الأوقاف و بیت الخطابه

[11]. الفیه بن مالک ، که به آن «مجموعه» نیز گفته می شود، منظومه­­ تعلیمی مشهور در هزار بیت در بحر «رَجَز» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است، در علم نحو زبان عربی که «امام محمد بن عبدالله بن مالک الطائی الجیانی اندلسی»، معروف به ابن مالک (600 ـ 672 ق) آن را سروده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌است که تا کنون 40 شرح بر آن نگاشته شده و هنوز تدریس ‌‌‌‌‌‌می‌شود.

کتابشناسی

  1. بی نام(1961)، تقاليد الزواج في الإقليم السوري، دمشق: وزارة الثقافة و الارشاد القومی، دائرة فنون الشعبیة
  2. هنری جرجیس، سلوی (2001) طرز الأزياء فى العصور القديمة فرعونى يونانى رومانى بيزنطى قبطی، قاهره: مکتبظ الانجلو مصریة
  3. لابات، رینیه و دیگران،(2006) سلسلة الاساطیر  السوریه، ترجمه مفید عرنوق، دمشق: دار علاءالدین،
  4. هینلز، جان.آر.، (۱۳۸۵)فرهنگ ادیان ج‌‌‌‌‌‌‌‌هان، ویر‌‌‌‌‌‌‌‌‌استه ع.پاشایی، قم مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب،
  5. Conybeare et al(1913); The Story of Ahikar; Cambridge;
  6. بحار الانوار، ج 13، ص 411
  7. انیس فریحه ، احیقار حکیم من الشرق الادنی، دائره المعارف بستانی، بیروت، ج 7، ص 347345
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ الأسود نزار ،(1985) الحكايات الشعبية الشامية، وزارة الثقافة، الجمهورية العربية السورية،,
  9. شنی، کریم( 1400). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)