ادیان در چین: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:مذهب-کشور-دینndsh-300x171.jpg|بندانگشتی|ادیان در چین]]
[[پرونده:مذهب-کشور-دینndsh-300x171.jpg|بندانگشتی|ادیان در چین. برگرفته از سایت خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)، قابل بازیابی از https://adyannews.com/57747/%D8%AF%DB%8C%D9%86-%D8%AA%D8%A7%D8%A6%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%DA%86%DB%8C%D9%86/]]
اساسا، تا اواخر قرن نوزدهم، در [[زبان چینی]]، واژه‌­ی «دین» که از واژه‌­ی لاتین(Religion) گرفته شده، وجود نداشته است<ref>چینگ، جولیا (1383). [[ادیان در چین|ادیان چین]]. مترجم حمیدرضا ارشدی، تهران: مرکز بازشناسی اسلام و ایران </ref>. با ترجمه‌­ی آثار مذهبی اروپایی و اصطلاحات آنها، این واژه نیز وارد [[زبان چینی]] شد. البته عدم وجود واژه‌ی دین در [[زبان چینی]]، هرگز به معنای عدم حضور دین در تاریخ و فرهنگ مردم این سرزمین نیست. ولی می­‌توان پذیرفت که به دلیل نبود این واژه، انتقال و درک مفاهیم آن هم دشوار خواهد بود. ولذا در طول تاریخ، جا انداختن اصطلاحات دینی، به ویژه مفاهیم ماوراءالطبیعه­‌ای آن، در میان چینی­‌ها، برای مبلغان اسلامی و مسیحی که اساسا ادیان ماوراءالطبیعه­‌ای هستند، کار بسیار مشکلی بوده است و آنها اغلب برای قریب به ذهن کردن و درک این مفاهیم برای مخاطبان چینی، تلاش کرده‌اند تا از واژه­‌های مشابه موجود در [[آیین ها، ادیان و مذاهب باستانی و بومی چین|ادیان و آیین‌­های بومی چین]] استفاده کنند.
اساسا، تا اواخر قرن نوزدهم، در [[زبان چینی]]، واژه‌­ی «دین» که از واژه‌­ی لاتین(Religion) گرفته شده، وجود نداشته است.<ref>چینگ، جولیا (1383). [[ادیان در چین|ادیان چین]]. مترجم حمیدرضا ارشدی، تهران: مرکز بازشناسی اسلام و ایران. </ref> با ترجمه‌ی آثار مذهبی اروپایی و اصطلاحات آنها، این واژه نیز وارد [[زبان چینی]] شد. البته عدم وجود واژه‌ی دین در [[زبان چینی]]، هرگز به معنای عدم حضور دین در تاریخ و فرهنگ مردم این سرزمین نیست. ولی می­‌توان پذیرفت که به دلیل نبود این واژه، انتقال و درک مفاهیم آن هم دشوار خواهد بود. ولذا در طول تاریخ، جا انداختن اصطلاحات دینی، به ویژه مفاهیم ماوراءالطبیعه­‌ای آن، در میان چینی­‌ها، برای مبلغان اسلامی و مسیحی که اساسا ادیان ماوراءالطبیعه­‌ای هستند، کار بسیار مشکلی بوده است و آنها اغلب برای قریب به ذهن کردن و درک این مفاهیم برای مخاطبان چینی، تلاش کرده‌اند تا از واژه­‌های مشابه موجود در [[آیین ها، ادیان و مذاهب باستانی و بومی چین|ادیان و آیین‌­های بومی چین]] استفاده کنند.


به همین خاطر است که در [[تاریخ و تمدن چین|تمدن چینی]] هیچگاه الوهیت، یعنی وجود خدای واحد قادر متعال آنگونه که در یهودیت و [[مسیحیت در چین|مسیحیت]] و اسلام و حتی زرتشتیگری، تجلی کرده وجود نداشته است. و هیچگاه اعتقاد مذهبی محکم و منسجمی نبوده است. تلفیق اندیشه‌های باستانی با تفکرات [[تائو یوان مینگ شاعر چینی|تائو]]<nowiki/>یی و [[بودا در هنرهای سنتی عامیانه چین|بودا]]<nowiki/>یی و [[کنفوسیوس و اندیشه های او|کنفوسیوسی]] ملغمه­‌ای را پدید آورده است که از انسجام و قدرت یک مذهب برخوردار نیست. هرکدام از این آیین­‌ها یک یا چند جنبه از نیازهای روحی و معنوی مردم را پاسخ می گوید و سه عنصر خرافه، سنت و فرزانگی را به هم پیوند می‌دهد. در باور چینی­‌ها، آسمان، نه«نشئت­گاه قدس الهی» و «عالم ملکوت اعلی»، بلکه مکان شکل دهنده‌­ی ابرها و فرستنده­‌ی باران است. وابسته به زمین و ولی نعمت زمین. حداکثر آن­چه از آسمان می­‌بایست خواست آن است که باران­‌های به موقع و خوب بفرستد و ازطغیان رودخانه­‌ها و جاری شدن سیل جلوگیری کند. به باور چینی­‌ها، خدایان چینی حسود نیستند که اگر به یکی از آنان معتقد باشی نباید سراغ دیگری بروی<ref>ندوشن، محمد علی(1385). کارنامه‌­ی سفر به چین. تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم</ref>. بنابر این، امکان دارد یک چینی به اصطلاح متدین برای برآورده ساختن برخی از نیازهایش به معبدی [[بودا در هنرهای سنتی عامیانه چین|بودا]]<nowiki/>یی، یا کاهنی [[تائو یوان مینگ شاعر چینی|تائو]]<nowiki/>یی و یا حتی فرزانه­‌ای [[کنفوسیوس و اندیشه های او|کنفوسیوسی]] مراجعه کند.
به همین خاطر است که در [[تاریخ و تمدن چین|تمدن چینی]] هیچگاه الوهیت، یعنی وجود خدای واحد قادر متعال آنگونه که در یهودیت و [[مسیحیت در چین|مسیحیت]] و اسلام و حتی زرتشتیگری، تجلی کرده وجود نداشته است. و هیچگاه اعتقاد مذهبی محکم و منسجمی نبوده است. تلفیق اندیشه‌های باستانی با تفکرات [[تائو یوان مینگ شاعر چینی|تائو]]<nowiki/>یی و [[بودا در هنرهای سنتی عامیانه چین|بودا]]<nowiki/>یی و [[کنفوسیوس و اندیشه های او|کنفوسیوسی]] ملغمه­‌ای را پدید آورده است که از انسجام و قدرت یک مذهب برخوردار نیست. هرکدام از این آیین­‌ها یک یا چند جنبه از نیازهای روحی و معنوی مردم را پاسخ می گوید و سه عنصر خرافه، سنت و فرزانگی را به هم پیوند می‌دهد. در باور چینی­‌ها، آسمان، نه«نشئت­گاه قدس الهی» و «عالم ملکوت اعلی»، بلکه مکان شکل دهنده‌­ی ابرها و فرستنده­‌ی باران است. وابسته به زمین و ولی نعمت زمین. حداکثر آن­چه از آسمان می­‌بایست خواست آن است که باران­‌های به موقع و خوب بفرستد و ازطغیان رودخانه­‌ها و جاری شدن سیل جلوگیری کند. به باور چینی­‌ها، خدایان چینی حسود نیستند که اگر به یکی از آنان معتقد باشی نباید سراغ دیگری بروی.<ref>ندوشن، محمد علی (1385). کارنامه‌­ی سفر به چین. تهران: [https://amirkabirpub.ir/ انتشارات امیرکبیر]، چاپ دوم.</ref> بنابر این، امکان دارد یک چینی به اصطلاح متدین برای برآورده ساختن برخی از نیازهایش به معبدی [[بودا در هنرهای سنتی عامیانه چین|بودا]]<nowiki/>یی، یا کاهنی [[تائو یوان مینگ شاعر چینی|تائو]]<nowiki/>یی و یا حتی فرزانه­‌ای [[کنفوسیوس و اندیشه های او|کنفوسیوسی]] مراجعه کند.


البته، توده‌­ی مردم [[چین]] خود را پیرو [[کنفوسیوس و اندیشه های او|کنفوسیوس]]، [[بودا در هنرهای سنتی عامیانه چین|بودا]]، یا شریعت [[تائو یوان مینگ شاعر چینی|تائو]]<nowiki/>یی نمی‌شناسند. آنان از یک دین عمومی پیروی می­‌کنند که«دین­‌های سه گانه» در آن ترکیب می‌­شود و هر سه را در خود جای می‌­دهد. این دین همگانی چند عنصر مهم دارد:
البته، توده‌­ی مردم [[چین]] خود را پیرو [[کنفوسیوس و اندیشه های او|کنفوسیوس]]، [[بودا در هنرهای سنتی عامیانه چین|بودا]]، یا شریعت [[تائو یوان مینگ شاعر چینی|تائو]]<nowiki/>یی نمی‌شناسند. آنان از یک دین عمومی پیروی می­‌کنند که«دین­‌های سه گانه» در آن ترکیب می‌­شود و هر سه را در خود جای می‌­دهد. این دین همگانی چند عنصر مهم دارد:
خط ۱۲: خط ۱۲:
3-   پرستش [[کنفوسیوس و اندیشه های او|کنفوسیوس]]، [[لائو دان، بنیانگذار مکتب تائوئیسم|لائو]]<nowiki/>دزه، و [[بودا در هنرهای سنتی عامیانه چین|بودا]].
3-   پرستش [[کنفوسیوس و اندیشه های او|کنفوسیوس]]، [[لائو دان، بنیانگذار مکتب تائوئیسم|لائو]]<nowiki/>دزه، و [[بودا در هنرهای سنتی عامیانه چین|بودا]].


به هرحال، می­ توان باورهای افسانه‌­ای و سنتی و اعتقادات دینی و مذهبی مردم [[چین]] از گذشته تاکنون را به سه بخش [[آیین های باستانی چین|آیین های باستانی]]، [[آیین ها، ادیان و مذاهب باستانی و بومی چین|آیین­‌ها و ادیان سنتی بومی]] و ادیان دارای منشأ خارجی و وارداتی تقسیم کرد<ref>سابقی، علی محمد(1392). جامعه و فرهنگ [[چین]]. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی. </ref>.
به هرحال، می­ توان باورهای افسانه‌­ای و سنتی و اعتقادات دینی و مذهبی مردم [[چین]] از گذشته تاکنون را به سه بخش [[آیین های باستانی چین|آیین های باستانی]]، [[آیین ها، ادیان و مذاهب باستانی و بومی چین|آیین­‌ها و ادیان سنتی بومی]] و ادیان دارای منشأ خارجی و وارداتی تقسیم کرد.<ref>سابقی، علی محمد (1392). جامعه و فرهنگ [[چین]]. تهران: [https://alhoda.ir/ موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی]. </ref>
===ادیان [[پیش از تاریخ چین|ماقبل تاریخ چین]]===
===ادیان [[پیش از تاریخ چین|ماقبل تاریخ چین]]===
[[چین]] نزدیک 2000 سال کانون فرهنگی خاور دور بوده است و پیشینه­‌ی ادیان آن دست­کم 1500 سال دیگر عقب­تر می‌رود. در این گستره ­ی زمانی 3500 ساله، [[چین]] مجموعا دو نظام عمده‌­ی فکر و عمل( [[آیین بومی کنفوسیوس|کنفوسیوس]] و [[آیین های باستانی چین|دائو]]) پدید آورده و یک سیستم اعقاد سومی([[آیین بودا|بودا]]<nowiki/>یی) را به کلی دگرگون کرده، و در کنار آن­ها رسوم دینی عامیانه­‌ی بی‌نظم و قانون خود را که دارای سابقه­‌ی دیرینه‌­تر است، در قالب یک سنت نیمه مستقل چهارم رشد داده است. این چهار سنت دینی با هم نه تنها [[فرهنگ چینی]] را شکل داده‌اند، بلکه فرهنگ و ادیان کشورهای همسایه هم­چون [[کره]] و [[ژاپن]] و بخش­‌هایی از شرق آسیا زاییده‌­ی همین فرهنگ بوده و متأثر از همان بوده ­اند<ref>جوزف،ا.اَدلر (1386) .دین ­های چین،ترجمه­ ی حسن افشار. ''تهران'': نشر مرکز</ref>.
[[چین]] نزدیک 2000 سال کانون فرهنگی خاور دور بوده است و پیشینه­‌ی ادیان آن دست­کم 1500 سال دیگر عقب­تر می‌رود. در این گستره ­ی زمانی 3500 ساله، [[چین]] مجموعا دو نظام عمده‌­ی فکر و عمل( [[آیین بومی کنفوسیوس|کنفوسیوس]] و [[آیین های باستانی چین|دائو]]) پدید آورده و یک سیستم اعقاد سومی([[آیین بودا|بودا]]<nowiki/>یی) را به کلی دگرگون کرده، و در کنار آن­ها رسوم دینی عامیانه­‌ی بی‌نظم و قانون خود را که دارای سابقه­‌ی دیرینه‌­تر است، در قالب یک سنت نیمه مستقل چهارم رشد داده است. این چهار سنت دینی با هم نه تنها [[فرهنگ چینی]] را شکل داده‌اند، بلکه فرهنگ و ادیان کشورهای همسایه هم­چون کره و [[ژاپن]] و بخش­‌هایی از شرق آسیا زاییده‌­ی همین فرهنگ بوده و متأثر از همان بوده ­اند.<ref>جوزف، ا. اَدلر (1386) .دین ­های چین. ترجمه­ حسن افشار. تهران: نشر مرکز.</ref>


در سرزمین [[چین]]، دین همیشه با سیاست رابطه‌­ی نزدیکی داشته است. از هزاره‌­ی دوم پیش از میلاد، فرمانروا مسئول حفظ هماهنگی بین قلمرو خدایان آسمانی و دنیای نیاکان انسانی بوده‌­اند. در دوران­‌های بعد نیز تا آغاز قرن بیستم، حکومت‌­ها نه تنها این نقش واسطگی و نمایندگی آسمان را حفظ کرده­‌اند، بلکه تلاش نموده­‌اند تا بر نهاد­ها و جنبش‌­های دینی نیز تسلط یابند. هماهنگی و پیوستگی خانواده که همیشه واحد سازنده­ی حیات اجتماعی در [[چین]] بوده است نیز انعکاسی از همین اندیشه و تفکر است که در نیا پرستی چینی­‌ها تبلور یافته و مردم مردگانشان را هم مثل زندگان عضو خانواده می پندارند. بر این اساس، بن‌مایه‌­ی تاریخ [[ادیان در چین|ادیان چینی]]،«وحدت لاهوت و ناسوت» یا پیوستگی امور زمینی و آسمانی است که پیوند دهنده‌­ی این دو، فرمانروای پرهیزکار و با فضیلت است که اختیارات آسمانی به آن­ها تفویض شده و پادشاهان، حکم لولاهای بین زمین و آسمان را دارند. لذا خواه ناخواه مملکت داری جنبه‌­ی دینی پیدا کرده است. آرمان این جهان بینی هماهنگی آسمان و زمین و انسان است. بر هم خوردن نظم سیاسی و اجتماعی در هر عصری نشان دهنده­‌ی این است که کار دنیا در جایی می‌لنگد و حاکم در فرمانروایی خود از فرمان آسمان سرپیچی کرده و آسمان بر او غضب کرده و اختیارات تفویض شده به او را به فرد یا سلسله‌­ی دیگری واگذار خواهد کرد. چکامه‌­ی زیر بازگوی این پندار و اندیشه است:<blockquote>''  آسمان بزرگ، از بیدادگری،''


''  این نا بسامانی­‌های فرساینده را فرو م‌ی­فرستد.''


''  آسمان بزرگ، از نامهربانی،''
در سرزمین [[چین]]، دین همیشه با سیاست رابطه‌­ی نزدیکی داشته است. از هزاره‌­ی دوم پیش از میلاد، فرمانروا مسئول حفظ هماهنگی بین قلمرو خدایان آسمانی و دنیای نیاکان انسانی بوده‌­اند. در دوران­‌های بعد نیز تا آغاز قرن بیستم، حکومت‌­ها نه تنها این نقش واسطگی و نمایندگی آسمان را حفظ کرده­‌اند، بلکه تلاش نموده­‌اند تا بر نهاد­ها و جنبش‌­های دینی نیز تسلط یابند. هماهنگی و پیوستگی خانواده که همیشه واحد سازنده­ی حیات اجتماعی در [[چین]] بوده است نیز انعکاسی از همین اندیشه و تفکر است که در نیا پرستی چینی­‌ها تبلور یافته و مردم مردگانشان را هم مثل زندگان عضو خانواده می پندارند. بر این اساس، بن‌مایه‌­ی تاریخ [[ادیان در چین|ادیان چینی]]،«وحدت لاهوت و ناسوت» یا پیوستگی امور زمینی و آسمانی است که پیوند دهنده‌­ی این دو، فرمانروای پرهیزکار و با فضیلت است که اختیارات آسمانی به آن­ها تفویض شده و پادشاهان، حکم لولاهای بین زمین و آسمان را دارند. لذا خواه ناخواه مملکت داری جنبه‌­ی دینی پیدا کرده است. آرمان این جهان بینی هماهنگی آسمان و زمین و انسان است. بر هم خوردن نظم سیاسی و اجتماعی در هر عصری نشان دهنده­‌ی این است که کار دنیا در جایی می‌لنگد و حاکم در فرمانروایی خود از فرمان آسمان سرپیچی کرده و آسمان بر او غضب کرده و اختیارات تفویض شده به او را به فرد یا سلسله‌­ی دیگری واگذار خواهد کرد. چکامه‌­ی زیر بازگوی این پندار و اندیشه است:<blockquote>  آسمان بزرگ، از بیدادگری،


''  این سیه روزی­‌های بزرگ را فرو می‌­فرستد.''</blockquote>دین عوامی، کهن ­ترین دین چینی که به عنوان دین اشراف [[سلسله شانگ|سلسله‌­ی شانگ]]( قرن 14 تا 11 پیش از میلاد) شناخته می‌­شود و تاکنون اطلاعات زیادی از آن به دست نیامده است؛ فالگیری و پیشگویی به وسیله­‌ی استخوان­‌ها؛ نیا‌پرستی؛ باور به عملکرد و اثرگذاری اشباح و ارواح خبیثه در زندگی روز‌مره؛ ضرورت هماهنگی انسان با طبیعت و طبیعت را مادر همه­‌ی موجودات پنداشتن؛ [[مکتب طبیعت گرایان|فلسفه‌­ی یین-یانگ]]؛ ای­جینگ یا هگزاگرم و یا نمودار شش خطی و بَگووا(تری­گرم ) هشت خطی که تکامل یافته­‌ی آن به 64 خط نیز می­رسد؛ عناصر پنجگانه و نقش آن­ها در جهان هستی؛ چی، یا نیروی حیات دهنده؛ و ده­ها تفکر اسطوره­ای و باور افسانه­‌ای، همگی جزو جهان بینی باستانی چینی هستند که به دین عوام معروف بوده و روح [[فرهنگ چینی|فرهنگ باستانی و سنتی چین]] را تا به امروز شکل داده‌اند. دین عوامی، برخلاف دین­‌های نهادی مانند [[مسیحیت در چین|مسحیت]] و [[اسلام در چین|اسلام]] که دارای متولی و نهاد­هایی هم­چون کلیسا و مسجد دارند، دین پراکنده است و در عرصه­‌های اجتماعی غیر مذهی از قبیل خانواده و قوم و کشور حضور دارد و هیچ نماینده و متولی و نهاد خاصی در آن دخالت ندارد.
  این نا بسامانی­‌های فرساینده را فرو م‌ی­فرستد.
 
  آسمان بزرگ، از نامهربانی،
 
  این سیه روزی­‌های بزرگ را فرو می‌­فرستد.</blockquote>دین عوامی، کهن ­ترین دین چینی که به عنوان دین اشراف [[سلسله شانگ|سلسله‌­ی شانگ]]( قرن 14 تا 11 پیش از میلاد) شناخته می‌­شود و تاکنون اطلاعات زیادی از آن به دست نیامده است؛ فالگیری و پیشگویی به وسیله­‌ی استخوان­‌ها؛ نیا‌پرستی؛ باور به عملکرد و اثرگذاری اشباح و ارواح خبیثه در زندگی روز‌مره؛ ضرورت هماهنگی انسان با طبیعت و طبیعت را مادر همه­‌ی موجودات پنداشتن؛ [[مکتب طبیعت گرایان|فلسفه‌­ی یین-یانگ]]؛ ای­جینگ یا هگزاگرم و یا نمودار شش خطی و بَگووا(تری­گرم ) هشت خطی که تکامل یافته­‌ی آن به 64 خط نیز می­رسد؛ عناصر پنجگانه و نقش آن­ها در جهان هستی؛ چی، یا نیروی حیات دهنده؛ و ده­ها تفکر اسطوره­ای و باور افسانه­‌ای، همگی جزو جهان بینی باستانی چینی هستند که به دین عوام معروف بوده و روح [[فرهنگ چینی|فرهنگ باستانی و سنتی چین]] را تا به امروز شکل داده‌اند. دین عوامی، برخلاف دین­‌های نهادی مانند [[مسیحیت در چین|مسحیت]] و [[اسلام در چین|اسلام]] که دارای متولی و نهاد­هایی هم­چون کلیسا و مسجد دارند، دین پراکنده است و در عرصه­‌های اجتماعی غیر مذهی از قبیل خانواده و قوم و کشور حضور دارد و هیچ نماینده و متولی و نهاد خاصی در آن دخالت ندارد.


مجموعه‌­ی این ادیان و باورهای ماقبل تاریخ [[چین]]، در سده­‌های بعد، توسط کنفوسیوس و دائو سازماندهی شده و به شکل [[آیین بومی کنفوسیوس|آیین‌های کنفوسیوس]] و طریقت دائویی، پس زمینه‌­ی [[تاریخ و تمدن چین|فرهنگ سنتی و تمدن چینی]] را شکل داده­‌اند که از آن به [[روح حاکم بر فرهنگ چین|روح فرهنگ چینی]] تعبیر می‌­شود.
مجموعه‌­ی این ادیان و باورهای ماقبل تاریخ [[چین]]، در سده­‌های بعد، توسط کنفوسیوس و دائو سازماندهی شده و به شکل [[آیین بومی کنفوسیوس|آیین‌های کنفوسیوس]] و طریقت دائویی، پس زمینه‌­ی [[تاریخ و تمدن چین|فرهنگ سنتی و تمدن چینی]] را شکل داده­‌اند که از آن به [[روح حاکم بر فرهنگ چین|روح فرهنگ چینی]] تعبیر می‌­شود.
خط ۲۸: خط ۳۰:
در دوران حاکمیت سلسله­‌های [[دوران حکومت های هم ستیز|کشورهای هم ستیز]] و [[دوران بهار و پاییز|بهار و پاییز]] که به دوران طلایی اندیشه­‌های فلسفی در [[تاریخ چین]] مشهور است، مکاتب فلسفی مختلفی به وجود آمد که به دوران شکوفایی صدگل نیز شهرت دارد. در این دوران اندیشمندان چینی با استفاده از آزاد اندیشی فلسفی که مورد حمایت حاکمان وقت و استقبال جامعه نیز بود ده­‌ها اندیشه­‌ی سیاسی، فلسفی و اجتماعی به وجود آمد که هر کدام پیروان و مدافعان و مخالفان خاص خود را داشتند. این مکاتب فکری اگرچه اندیشه­‌های دینی نبودند، ولی به خاطر اثر گذاری عمیق اجتماعی آن­ها جزو [[آیین های باستانی چین|آیین­‌های بومی باستانی]] به شمار رفته و برای پیروانشان به منزله‌­ی دین و مذهب تلقی می­ شد. مشهورترین این مکاتب فلسفی که در شکل‌گیری فرهنگ سنتی [[چین]] اثرگزار بودند عبارتند از: [[مکتب قانونگرایان]]؛ [[مکتب طبیعت گرایان|اندیشه­‌ی طبیعت گرایان]]؛ [[منطق گرایان|فلسفه‌­ی منطق گرایان]]؛ [[موهیست ها|پیروان اندیشه‌­ی موهسیتی]]؛ و معتقدان به فلسفه‌­ی اصالت کشاورزی که معرفی این مکاتب فلسفی به صورت مختصر در پی می‌­آید.
در دوران حاکمیت سلسله­‌های [[دوران حکومت های هم ستیز|کشورهای هم ستیز]] و [[دوران بهار و پاییز|بهار و پاییز]] که به دوران طلایی اندیشه­‌های فلسفی در [[تاریخ چین]] مشهور است، مکاتب فلسفی مختلفی به وجود آمد که به دوران شکوفایی صدگل نیز شهرت دارد. در این دوران اندیشمندان چینی با استفاده از آزاد اندیشی فلسفی که مورد حمایت حاکمان وقت و استقبال جامعه نیز بود ده­‌ها اندیشه­‌ی سیاسی، فلسفی و اجتماعی به وجود آمد که هر کدام پیروان و مدافعان و مخالفان خاص خود را داشتند. این مکاتب فکری اگرچه اندیشه­‌های دینی نبودند، ولی به خاطر اثر گذاری عمیق اجتماعی آن­ها جزو [[آیین های باستانی چین|آیین­‌های بومی باستانی]] به شمار رفته و برای پیروانشان به منزله‌­ی دین و مذهب تلقی می­ شد. مشهورترین این مکاتب فلسفی که در شکل‌گیری فرهنگ سنتی [[چین]] اثرگزار بودند عبارتند از: [[مکتب قانونگرایان]]؛ [[مکتب طبیعت گرایان|اندیشه­‌ی طبیعت گرایان]]؛ [[منطق گرایان|فلسفه‌­ی منطق گرایان]]؛ [[موهیست ها|پیروان اندیشه‌­ی موهسیتی]]؛ و معتقدان به فلسفه‌­ی اصالت کشاورزی که معرفی این مکاتب فلسفی به صورت مختصر در پی می‌­آید.
===[[مکتب قانونگرایان]]===
===[[مکتب قانونگرایان]]===
اندیشه­‌ی [[مکتب قانونگرایان|قانونگرایان]](Legalism) مبتنی بر فلسفه‌­ی سیاسی عملگرایی است و طرفداران آن به شدت معتقد به حکومت قانون هستند. بر اساس این اندیشه، حکومت حاکم بایستی بر سه پایه استوار باشد: 1- قانون یا اصول غیر قابل تغییر؛ 2- روش، تاکتیک، هنر و حکومت­داری؛ 3- مشروعیت، قدرت و یا کاریزما<ref>.Yan,Zou (2011).Encyclopedia Britanica. Retrieved</ref>.
اندیشه­‌ی [[مکتب قانونگرایان|قانونگرایان]](Legalism) مبتنی بر فلسفه‌­ی سیاسی عملگرایی است و طرفداران آن به شدت معتقد به حکومت قانون هستند. بر اساس این اندیشه، حکومت حاکم بایستی بر سه پایه استوار باشد: 1- قانون یا اصول غیر قابل تغییر؛ 2- روش، تاکتیک، هنر و حکومت­داری؛ 3- مشروعیت، قدرت و یا کاریزما.<ref>.Yan, Zou (2011). Encyclopedia Britanica. Retrieved</ref>


[[مکتب قانونگرایان|قانونگرایی]]، زیربنای فلسفه‌­ی حکومتی [[سلسله چین|سلسله‌­ی چین]]( نخست سلسله­‌ی امپراتوری [[چین]]) بود، و به همین خاطر این سلسله متهم به امپراتوری استبدادی قانون است. شعار بنیانگذاران این تفکر«تنظیم قوانین مشخص و شفاف، و اجرای مجازات­‌های سنگین» بود. [[مکتب قانونگرایان|قانون­گرایان]] معتقد بودند که درست است که به برخی از افراد می­توان از طریق شفقت و مهربانی حکمرانی کرد، ولی اکثر آنان را به جز از طریق قانون نمی ­توان کنترل کرد. این مکتب سیاسی- فلسفی توسط دو نفر به نام­‌های شانگ یانگ(Shang Yang) و خَن فِی(Han Fei) بودند که در [[دوران حکومت های هم ستیز|دوران حاکمیت کشورهای هم­ستیز]] پایه‌گذاری شد. این مکتب فکری بر اجرای بدون چون و چرای قانون بدون در نظر گرفتن هیچ ملاحظه تأکید دارد. این اندیشه به شدت با [[کنفوسیوس و اندیشه های او|اندیشه­‌ی کنفوسیوسی و]] [[موهیست ها|موهیستی]] که معتقد به تعامل و مداراست، مخالف بود. همین امر باعث شد که در دوران [[سلسله چین|سلسله­‌ی چین]] با هرنوع فکر و اندیشه‌­ی مخالف مقابله شود. در این دوران تمام کتاب­‌های اندیشه­‌های مخالف همراه با مبلغان و اندیشمندان این اندیشه­‌ها در آتش قهر امپراتوری سوزانده شوند. [[سلسله چینگ|دوران چینگ]] به دوران کتاب سوزی نیز شهرت دارد. پس از سقوط زود هنگام [[سلسله چینگ|سلسله‌­ی چینگ]]، از سوی اندیشمندان [[کنفوسیوس و اندیشه های او|کنفوسیوسی]] بر [[مکتب قانونگرایان]] خط بطلان کشیده شد و برای همیشه از عرصه­‌ی سیاست محو شد.
[[مکتب قانونگرایان|قانونگرایی]]، زیربنای فلسفه‌­ی حکومتی [[سلسله چین|سلسله‌­ی چین]]( نخست سلسله­‌ی امپراتوری [[چین]]) بود، و به همین خاطر این سلسله متهم به امپراتوری استبدادی قانون است. شعار بنیانگذاران این تفکر«تنظیم قوانین مشخص و شفاف، و اجرای مجازات­‌های سنگین» بود. [[مکتب قانونگرایان|قانون­گرایان]] معتقد بودند که درست است که به برخی از افراد می­توان از طریق شفقت و مهربانی حکمرانی کرد، ولی اکثر آنان را به جز از طریق قانون نمی ­توان کنترل کرد. این مکتب سیاسی- فلسفی توسط دو نفر به نام­‌های شانگ یانگ(Shang Yang) و خَن فِی(Han Fei) بودند که در [[دوران حکومت های هم ستیز|دوران حاکمیت کشورهای هم­ستیز]] پایه‌گذاری شد. این مکتب فکری بر اجرای بدون چون و چرای قانون بدون در نظر گرفتن هیچ ملاحظه تأکید دارد. این اندیشه به شدت با [[کنفوسیوس و اندیشه های او|اندیشه­‌ی کنفوسیوسی و]] [[موهیست ها|موهیستی]] که معتقد به تعامل و مداراست، مخالف بود. همین امر باعث شد که در دوران [[سلسله چین|سلسله­‌ی چین]] با هرنوع فکر و اندیشه‌­ی مخالف مقابله شود. در این دوران تمام کتاب­‌های اندیشه­‌های مخالف همراه با مبلغان و اندیشمندان این اندیشه­‌ها در آتش قهر امپراتوری سوزانده شوند. [[سلسله چینگ|دوران چینگ]] به دوران کتاب سوزی نیز شهرت دارد. پس از سقوط زود هنگام [[سلسله چینگ|سلسله‌­ی چینگ]]، از سوی اندیشمندان [[کنفوسیوس و اندیشه های او|کنفوسیوسی]] بر [[مکتب قانونگرایان]] خط بطلان کشیده شد و برای همیشه از عرصه­‌ی سیاست محو شد.
خط ۳۸: خط ۴۰:
مکتب فکری [[موهیست ها|موهیست­‌ها]](Mohism) توسط شخصی به نام موزی(Mozi) پایه گذاری شد و طرفدار عشق و محبت جهانی بر مبنای منافع مشترک است. همه باید یکدیگر را دوست بدارند و از هرگونه درگیری پرهیز کنند. موزی، بنیاگذار این مکتب به شدت با مراسم آیینی [[کنفوسیوس و اندیشه های او|کنفوسیوس]] مخالف بود و بر زندگی اجتماعی مبتنی بر کشاورزی تأکید داشت. او می گفت:<blockquote>سنت‌­ها پایدار نیستند، بشر به راهنمایانی فراتر از سنت‌­ها نیازمند است تا بتواند تشخیص دهد کدام یک از سنت‌­ها سودمندند. در آن­صورت این اخلاقیات هستند که مردم را به سوی سنت­‌های سودمند رهنمون می‌­شوند.</blockquote>
مکتب فکری [[موهیست ها|موهیست­‌ها]](Mohism) توسط شخصی به نام موزی(Mozi) پایه گذاری شد و طرفدار عشق و محبت جهانی بر مبنای منافع مشترک است. همه باید یکدیگر را دوست بدارند و از هرگونه درگیری پرهیز کنند. موزی، بنیاگذار این مکتب به شدت با مراسم آیینی [[کنفوسیوس و اندیشه های او|کنفوسیوس]] مخالف بود و بر زندگی اجتماعی مبتنی بر کشاورزی تأکید داشت. او می گفت:<blockquote>سنت‌­ها پایدار نیستند، بشر به راهنمایانی فراتر از سنت‌­ها نیازمند است تا بتواند تشخیص دهد کدام یک از سنت‌­ها سودمندند. در آن­صورت این اخلاقیات هستند که مردم را به سوی سنت­‌های سودمند رهنمون می‌­شوند.</blockquote>
===[[مکتب کشاورزی محوری]]===
===[[مکتب کشاورزی محوری]]===
معتقدان به اصالت کشاورزی(Agriculturalists)، [[مکتب کشاورزی محوری]]، بر فلسفه­‌ی اجتماعی زمین­داری مبتنی است که خواهان مساوات اجتماعی اتوپیایی و اشتراکی است. این مکتب معتقد است که جامعه­‌ی بشری با توسعه‌­ی کشاورزی تکامل یافته و به کشاورزی وابسته است. پیروان این مکتب معتقدند، حکومت ایده‌­آل، پس از حکومت نیمه اسطوره­ای شِن نونگ(Shennong)، پادشاه نیمه خدایی که مهارت­‌ها و ابزارهای کشاورزی را کشف و به مردم آموزش کشت و کار را داد، شکل گرفت. حاکم با فضیلتی که همراه مردم به شخم زدن زمین می‌پرداخت و از خزانه‌­ی دولت حقوقی دریافت نمی‌کرد، بلکه از درآمد کار و تلاش خودش استفاده می­‌کرد. این مکتب معتقد به تثبیت قیمت کالاهای یکسان بدون در نظر گرفتن کیفیت آن و عرضه و تقاضای بازار بود<ref>Denecke, Weibke (2011).The Dynamics of master Literature: early Chinese Thought from Confucius to Han Feizi. Harward University press</ref>.
معتقدان به اصالت کشاورزی(Agriculturalists)، [[مکتب کشاورزی محوری]]، بر فلسفه­‌ی اجتماعی زمین­داری مبتنی است که خواهان مساوات اجتماعی اتوپیایی و اشتراکی است. این مکتب معتقد است که جامعه­‌ی بشری با توسعه‌­ی کشاورزی تکامل یافته و به کشاورزی وابسته است. پیروان این مکتب معتقدند، حکومت ایده‌­آل، پس از حکومت نیمه اسطوره­ای شِن نونگ(Shennong)، پادشاه نیمه خدایی که مهارت­‌ها و ابزارهای کشاورزی را کشف و به مردم آموزش کشت و کار را داد، شکل گرفت. حاکم با فضیلتی که همراه مردم به شخم زدن زمین می‌پرداخت و از خزانه‌­ی دولت حقوقی دریافت نمی‌کرد، بلکه از درآمد کار و تلاش خودش استفاده می­‌کرد. این مکتب معتقد به تثبیت قیمت کالاهای یکسان بدون در نظر گرفتن کیفیت آن و عرضه و تقاضای بازار بود.<ref>Denecke, Weibke (2011).The Dynamics of master Literature: early Chinese Thought from Confucius to Han Feizi. Harward University press</ref>
===[[عوامل شکل دهنده جهان بینی سنتی چینی ها]]===
===[[عوامل شکل دهنده جهان بینی سنتی چینی ها]]===
تصور وهم انگیز چینی که به نام­‌های یین(Yin) و یانگ(Yang)، معروف بوده و در عین تضاد با هم همزیست هستند، تمام [[جهان بینی در فرهنگ چینی|جهان بینی چینی]] را تشکیل می­دهند. معنی لغوی یین و یانگ، سایه روشن دامنه­‌های کوه است، ولی از دید فلسفه‌­ی چینی معانی مختلف تقابل و تضاد در اشیای مختلف را بیان می­‌کند. مانند ظلمت و نور، رطوبت و خشکی، زن و مرد، خوبی و بدی، مرگ و حیات، ضعیف و قوی و هر چیز جفتی که در مقابل و متضاد یکدیگر باشند.
تصور وهم انگیز چینی که به نام­‌های یین(Yin) و یانگ(Yang)، معروف بوده و در عین تضاد با هم همزیست هستند، تمام [[جهان بینی در فرهنگ چینی|جهان بینی چینی]] را تشکیل می­دهند. معنی لغوی یین و یانگ، سایه روشن دامنه­‌های کوه است، ولی از دید فلسفه‌­ی چینی معانی مختلف تقابل و تضاد در اشیای مختلف را بیان می­‌کند. مانند ظلمت و نور، رطوبت و خشکی، زن و مرد، خوبی و بدی، مرگ و حیات، ضعیف و قوی و هر چیز جفتی که در مقابل و متضاد یکدیگر باشند.

نسخهٔ ‏۲۵ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۰۹

ادیان در چین. برگرفته از سایت خبری تحلیلی ردنا (ادیان نیوز)، قابل بازیابی از https://adyannews.com/57747/%D8%AF%DB%8C%D9%86-%D8%AA%D8%A7%D8%A6%D9%88%DB%8C%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%DA%86%DB%8C%D9%86/

اساسا، تا اواخر قرن نوزدهم، در زبان چینی، واژه‌­ی «دین» که از واژه‌­ی لاتین(Religion) گرفته شده، وجود نداشته است.[۱] با ترجمه‌ی آثار مذهبی اروپایی و اصطلاحات آنها، این واژه نیز وارد زبان چینی شد. البته عدم وجود واژه‌ی دین در زبان چینی، هرگز به معنای عدم حضور دین در تاریخ و فرهنگ مردم این سرزمین نیست. ولی می­‌توان پذیرفت که به دلیل نبود این واژه، انتقال و درک مفاهیم آن هم دشوار خواهد بود. ولذا در طول تاریخ، جا انداختن اصطلاحات دینی، به ویژه مفاهیم ماوراءالطبیعه­‌ای آن، در میان چینی­‌ها، برای مبلغان اسلامی و مسیحی که اساسا ادیان ماوراءالطبیعه­‌ای هستند، کار بسیار مشکلی بوده است و آنها اغلب برای قریب به ذهن کردن و درک این مفاهیم برای مخاطبان چینی، تلاش کرده‌اند تا از واژه­‌های مشابه موجود در ادیان و آیین‌­های بومی چین استفاده کنند.

به همین خاطر است که در تمدن چینی هیچگاه الوهیت، یعنی وجود خدای واحد قادر متعال آنگونه که در یهودیت و مسیحیت و اسلام و حتی زرتشتیگری، تجلی کرده وجود نداشته است. و هیچگاه اعتقاد مذهبی محکم و منسجمی نبوده است. تلفیق اندیشه‌های باستانی با تفکرات تائویی و بودایی و کنفوسیوسی ملغمه­‌ای را پدید آورده است که از انسجام و قدرت یک مذهب برخوردار نیست. هرکدام از این آیین­‌ها یک یا چند جنبه از نیازهای روحی و معنوی مردم را پاسخ می گوید و سه عنصر خرافه، سنت و فرزانگی را به هم پیوند می‌دهد. در باور چینی­‌ها، آسمان، نه«نشئت­گاه قدس الهی» و «عالم ملکوت اعلی»، بلکه مکان شکل دهنده‌­ی ابرها و فرستنده­‌ی باران است. وابسته به زمین و ولی نعمت زمین. حداکثر آن­چه از آسمان می­‌بایست خواست آن است که باران­‌های به موقع و خوب بفرستد و ازطغیان رودخانه­‌ها و جاری شدن سیل جلوگیری کند. به باور چینی­‌ها، خدایان چینی حسود نیستند که اگر به یکی از آنان معتقد باشی نباید سراغ دیگری بروی.[۲] بنابر این، امکان دارد یک چینی به اصطلاح متدین برای برآورده ساختن برخی از نیازهایش به معبدی بودایی، یا کاهنی تائویی و یا حتی فرزانه­‌ای کنفوسیوسی مراجعه کند.

البته، توده‌­ی مردم چین خود را پیرو کنفوسیوس، بودا، یا شریعت تائویی نمی‌شناسند. آنان از یک دین عمومی پیروی می­‌کنند که«دین­‌های سه گانه» در آن ترکیب می‌­شود و هر سه را در خود جای می‌­دهد. این دین همگانی چند عنصر مهم دارد:

1-   جانمند انگاری و ایزدان پرستی شامل: ارواح آسمانی، زمینی، نیاکان و ارواح جانوران.

2-   پرستش نیاکان.

3-   پرستش کنفوسیوس، لائودزه، و بودا.

به هرحال، می­ توان باورهای افسانه‌­ای و سنتی و اعتقادات دینی و مذهبی مردم چین از گذشته تاکنون را به سه بخش آیین های باستانی، آیین­‌ها و ادیان سنتی بومی و ادیان دارای منشأ خارجی و وارداتی تقسیم کرد.[۳]

ادیان ماقبل تاریخ چین

چین نزدیک 2000 سال کانون فرهنگی خاور دور بوده است و پیشینه­‌ی ادیان آن دست­کم 1500 سال دیگر عقب­تر می‌رود. در این گستره ­ی زمانی 3500 ساله، چین مجموعا دو نظام عمده‌­ی فکر و عمل( کنفوسیوس و دائو) پدید آورده و یک سیستم اعقاد سومی(بودایی) را به کلی دگرگون کرده، و در کنار آن­ها رسوم دینی عامیانه­‌ی بی‌نظم و قانون خود را که دارای سابقه­‌ی دیرینه‌­تر است، در قالب یک سنت نیمه مستقل چهارم رشد داده است. این چهار سنت دینی با هم نه تنها فرهنگ چینی را شکل داده‌اند، بلکه فرهنگ و ادیان کشورهای همسایه هم­چون کره و ژاپن و بخش­‌هایی از شرق آسیا زاییده‌­ی همین فرهنگ بوده و متأثر از همان بوده ­اند.[۴]


در سرزمین چین، دین همیشه با سیاست رابطه‌­ی نزدیکی داشته است. از هزاره‌­ی دوم پیش از میلاد، فرمانروا مسئول حفظ هماهنگی بین قلمرو خدایان آسمانی و دنیای نیاکان انسانی بوده‌­اند. در دوران­‌های بعد نیز تا آغاز قرن بیستم، حکومت‌­ها نه تنها این نقش واسطگی و نمایندگی آسمان را حفظ کرده­‌اند، بلکه تلاش نموده­‌اند تا بر نهاد­ها و جنبش‌­های دینی نیز تسلط یابند. هماهنگی و پیوستگی خانواده که همیشه واحد سازنده­ی حیات اجتماعی در چین بوده است نیز انعکاسی از همین اندیشه و تفکر است که در نیا پرستی چینی­‌ها تبلور یافته و مردم مردگانشان را هم مثل زندگان عضو خانواده می پندارند. بر این اساس، بن‌مایه‌­ی تاریخ ادیان چینی،«وحدت لاهوت و ناسوت» یا پیوستگی امور زمینی و آسمانی است که پیوند دهنده‌­ی این دو، فرمانروای پرهیزکار و با فضیلت است که اختیارات آسمانی به آن­ها تفویض شده و پادشاهان، حکم لولاهای بین زمین و آسمان را دارند. لذا خواه ناخواه مملکت داری جنبه‌­ی دینی پیدا کرده است. آرمان این جهان بینی هماهنگی آسمان و زمین و انسان است. بر هم خوردن نظم سیاسی و اجتماعی در هر عصری نشان دهنده­‌ی این است که کار دنیا در جایی می‌لنگد و حاکم در فرمانروایی خود از فرمان آسمان سرپیچی کرده و آسمان بر او غضب کرده و اختیارات تفویض شده به او را به فرد یا سلسله‌­ی دیگری واگذار خواهد کرد. چکامه‌­ی زیر بازگوی این پندار و اندیشه است:

  آسمان بزرگ، از بیدادگری،

  این نا بسامانی­‌های فرساینده را فرو م‌ی­فرستد.

  آسمان بزرگ، از نامهربانی،

  این سیه روزی­‌های بزرگ را فرو می‌­فرستد.

دین عوامی، کهن ­ترین دین چینی که به عنوان دین اشراف سلسله‌­ی شانگ( قرن 14 تا 11 پیش از میلاد) شناخته می‌­شود و تاکنون اطلاعات زیادی از آن به دست نیامده است؛ فالگیری و پیشگویی به وسیله­‌ی استخوان­‌ها؛ نیا‌پرستی؛ باور به عملکرد و اثرگذاری اشباح و ارواح خبیثه در زندگی روز‌مره؛ ضرورت هماهنگی انسان با طبیعت و طبیعت را مادر همه­‌ی موجودات پنداشتن؛ فلسفه‌­ی یین-یانگ؛ ای­جینگ یا هگزاگرم و یا نمودار شش خطی و بَگووا(تری­گرم ) هشت خطی که تکامل یافته­‌ی آن به 64 خط نیز می­رسد؛ عناصر پنجگانه و نقش آن­ها در جهان هستی؛ چی، یا نیروی حیات دهنده؛ و ده­ها تفکر اسطوره­ای و باور افسانه­‌ای، همگی جزو جهان بینی باستانی چینی هستند که به دین عوام معروف بوده و روح فرهنگ باستانی و سنتی چین را تا به امروز شکل داده‌اند. دین عوامی، برخلاف دین­‌های نهادی مانند مسحیت و اسلام که دارای متولی و نهاد­هایی هم­چون کلیسا و مسجد دارند، دین پراکنده است و در عرصه­‌های اجتماعی غیر مذهی از قبیل خانواده و قوم و کشور حضور دارد و هیچ نماینده و متولی و نهاد خاصی در آن دخالت ندارد.

مجموعه‌­ی این ادیان و باورهای ماقبل تاریخ چین، در سده­‌های بعد، توسط کنفوسیوس و دائو سازماندهی شده و به شکل آیین‌های کنفوسیوس و طریقت دائویی، پس زمینه‌­ی فرهنگ سنتی و تمدن چینی را شکل داده­‌اند که از آن به روح فرهنگ چینی تعبیر می‌­شود.

آیین های فلسفی دوران باستان

در دوران حاکمیت سلسله­‌های کشورهای هم ستیز و بهار و پاییز که به دوران طلایی اندیشه­‌های فلسفی در تاریخ چین مشهور است، مکاتب فلسفی مختلفی به وجود آمد که به دوران شکوفایی صدگل نیز شهرت دارد. در این دوران اندیشمندان چینی با استفاده از آزاد اندیشی فلسفی که مورد حمایت حاکمان وقت و استقبال جامعه نیز بود ده­‌ها اندیشه­‌ی سیاسی، فلسفی و اجتماعی به وجود آمد که هر کدام پیروان و مدافعان و مخالفان خاص خود را داشتند. این مکاتب فکری اگرچه اندیشه­‌های دینی نبودند، ولی به خاطر اثر گذاری عمیق اجتماعی آن­ها جزو آیین­‌های بومی باستانی به شمار رفته و برای پیروانشان به منزله‌­ی دین و مذهب تلقی می­ شد. مشهورترین این مکاتب فلسفی که در شکل‌گیری فرهنگ سنتی چین اثرگزار بودند عبارتند از: مکتب قانونگرایان؛ اندیشه­‌ی طبیعت گرایان؛ فلسفه‌­ی منطق گرایان؛ پیروان اندیشه‌­ی موهسیتی؛ و معتقدان به فلسفه‌­ی اصالت کشاورزی که معرفی این مکاتب فلسفی به صورت مختصر در پی می‌­آید.

مکتب قانونگرایان

اندیشه­‌ی قانونگرایان(Legalism) مبتنی بر فلسفه‌­ی سیاسی عملگرایی است و طرفداران آن به شدت معتقد به حکومت قانون هستند. بر اساس این اندیشه، حکومت حاکم بایستی بر سه پایه استوار باشد: 1- قانون یا اصول غیر قابل تغییر؛ 2- روش، تاکتیک، هنر و حکومت­داری؛ 3- مشروعیت، قدرت و یا کاریزما.[۵]

قانونگرایی، زیربنای فلسفه‌­ی حکومتی سلسله‌­ی چین( نخست سلسله­‌ی امپراتوری چین) بود، و به همین خاطر این سلسله متهم به امپراتوری استبدادی قانون است. شعار بنیانگذاران این تفکر«تنظیم قوانین مشخص و شفاف، و اجرای مجازات­‌های سنگین» بود. قانون­گرایان معتقد بودند که درست است که به برخی از افراد می­توان از طریق شفقت و مهربانی حکمرانی کرد، ولی اکثر آنان را به جز از طریق قانون نمی ­توان کنترل کرد. این مکتب سیاسی- فلسفی توسط دو نفر به نام­‌های شانگ یانگ(Shang Yang) و خَن فِی(Han Fei) بودند که در دوران حاکمیت کشورهای هم­ستیز پایه‌گذاری شد. این مکتب فکری بر اجرای بدون چون و چرای قانون بدون در نظر گرفتن هیچ ملاحظه تأکید دارد. این اندیشه به شدت با اندیشه­‌ی کنفوسیوسی و موهیستی که معتقد به تعامل و مداراست، مخالف بود. همین امر باعث شد که در دوران سلسله­‌ی چین با هرنوع فکر و اندیشه‌­ی مخالف مقابله شود. در این دوران تمام کتاب­‌های اندیشه­‌های مخالف همراه با مبلغان و اندیشمندان این اندیشه­‌ها در آتش قهر امپراتوری سوزانده شوند. دوران چینگ به دوران کتاب سوزی نیز شهرت دارد. پس از سقوط زود هنگام سلسله‌­ی چینگ، از سوی اندیشمندان کنفوسیوسی بر مکتب قانونگرایان خط بطلان کشیده شد و برای همیشه از عرصه­‌ی سیاست محو شد.

مکتب طبیعت ­گرایان

مکتب طبیعت گرایان

مکتب طبیعت گرایان (Naturalists):یا مکتب یین-یانگ، تقریبا همزمان با مکتب قانونگرایان و در دوران فرمانروایی حکومت‌­های هم­ستیز پایه‌گذاری شد. بنیانگذار این مکتب فکری شخصی به نام زان یان(Zan Yan) بود که تحت عنوان مکتب یین- یانگ یا عوامل پنجگانه‌­ی طبیعت اندیشه‌­ی خود را مطرح ساخت. طبق این مکتب نظام هستی از 5 عامل و 5 عنصر اصلی تشکیل شده است؛ عوامل منفی مانند تاریکی، سردی و زن که یین شمرده می‌­شوند و عوامل مثبت روشنایی، گرمایی و مردم که یانگ نامیده می­‌شوند. و پنج عنصر عبارتند از: آب، آتش، چوب، فلز و خاک. این اندیشه به تدریج در فلسفه‌­ی فرهنگی و اجتماعی مردم چین ریشه دوانیده و جزیی از فرهنگ سنتی این سرزمین شد. این تفکر بعدها در اندیشه­‌های کیمیاگری و جادوگری تائوئیستی و در چارچوب طب سنتی چین رسوخ کرد.

منطق گرایان

منطق گرایان (Logicians) یا مکتب «نام‌­ها» با منطق تضاد اسامی و حقایق مرتبط است. این مکتب در میان چینی­‌ها طرفدار زیادی نداشت، چون مردم چین سفسطه و جدل را در زندگی اجتماعی کارآمد نمی‌دانند.

موهیست­‌ها

مکتب فکری موهیست­‌ها(Mohism) توسط شخصی به نام موزی(Mozi) پایه گذاری شد و طرفدار عشق و محبت جهانی بر مبنای منافع مشترک است. همه باید یکدیگر را دوست بدارند و از هرگونه درگیری پرهیز کنند. موزی، بنیاگذار این مکتب به شدت با مراسم آیینی کنفوسیوس مخالف بود و بر زندگی اجتماعی مبتنی بر کشاورزی تأکید داشت. او می گفت:

سنت‌­ها پایدار نیستند، بشر به راهنمایانی فراتر از سنت‌­ها نیازمند است تا بتواند تشخیص دهد کدام یک از سنت‌­ها سودمندند. در آن­صورت این اخلاقیات هستند که مردم را به سوی سنت­‌های سودمند رهنمون می‌­شوند.

مکتب کشاورزی محوری

معتقدان به اصالت کشاورزی(Agriculturalists)، مکتب کشاورزی محوری، بر فلسفه­‌ی اجتماعی زمین­داری مبتنی است که خواهان مساوات اجتماعی اتوپیایی و اشتراکی است. این مکتب معتقد است که جامعه­‌ی بشری با توسعه‌­ی کشاورزی تکامل یافته و به کشاورزی وابسته است. پیروان این مکتب معتقدند، حکومت ایده‌­آل، پس از حکومت نیمه اسطوره­ای شِن نونگ(Shennong)، پادشاه نیمه خدایی که مهارت­‌ها و ابزارهای کشاورزی را کشف و به مردم آموزش کشت و کار را داد، شکل گرفت. حاکم با فضیلتی که همراه مردم به شخم زدن زمین می‌پرداخت و از خزانه‌­ی دولت حقوقی دریافت نمی‌کرد، بلکه از درآمد کار و تلاش خودش استفاده می­‌کرد. این مکتب معتقد به تثبیت قیمت کالاهای یکسان بدون در نظر گرفتن کیفیت آن و عرضه و تقاضای بازار بود.[۶]

عوامل شکل دهنده جهان بینی سنتی چینی ها

تصور وهم انگیز چینی که به نام­‌های یین(Yin) و یانگ(Yang)، معروف بوده و در عین تضاد با هم همزیست هستند، تمام جهان بینی چینی را تشکیل می­دهند. معنی لغوی یین و یانگ، سایه روشن دامنه­‌های کوه است، ولی از دید فلسفه‌­ی چینی معانی مختلف تقابل و تضاد در اشیای مختلف را بیان می­‌کند. مانند ظلمت و نور، رطوبت و خشکی، زن و مرد، خوبی و بدی، مرگ و حیات، ضعیف و قوی و هر چیز جفتی که در مقابل و متضاد یکدیگر باشند.

هم­زمان با شکل‌گیری این جهان بینی در فرهنگ چین، اصل دیگری به نام چهار عامل تشکیل دهنده­‌ی نظام هستی نیز ظهور کرد که تأثیر بیشتر و جایگاه برتری در زندگی مردم چین یافت. که البته این چهار عامل بعدها به پنج عامل افزایش یافت.

مردم چین برای مدت مدیدی قایل بودند که جهان به چهار قسمت اژدهای لاجوردی، ببر سفید، پرنده ­ی سرخ، و لاک پشت سیاه تقسیم می‌­شود که به معنای شرق، غرب، جنوب و شمال بود. مفهوم بهار، تابستان، پاییز و زمستان نیز از این تفکر ناشی می‌­شود. در اوایل قرن سوم پیش از میلاد، با اضافه شدن مفهوم«مرکز» این عوامل چهارگانه به عوامل پنجگانه تغییر پیدا کرد و از آن پس، جهات پنجگانه­‌ی شرق، غرب، جنوب، شمال و مرکز، تمام جهان بینی و ابعاد مختلف زندگی مردم سرزمین چین را تشکیل می­‌دهند. واژه ­ی«وو شینگ(Wu Xing)» بیانگر اهمیت این عوامل پنجگانه در اندیشه، تفکر، و جهان بینی چینی است. این عوامل پنجگانه، در مفهومی دیگر عبارتند از: چوب، آتش، فلز، خاک و آب که تمام نظام هستی از این عناصر به وجود آمده است.

تائو یا دائو، معتقد بود که جهان ابتدا به یین و یانگ تقسیم شده و سپس عناصر پنجگانه را به وجود آورده‌­اند و از این عناصر، ده هزار شیئ به وجود آمده است(رقم ده هزار برای عمومیت بخشیدن به هر آن­چه در نظام هستی وجود دارد است). این عناصر پنجگانه در واقع عامل پیدایش انرژی در جهان بوده و هرکدام نمایانگر جهت، احساس، و اشیای خاصی هستند:

طبیعت آب

سیال بودن و حرکت به سمت پایین است.

طبیعت آتش

گرما بخشی و تحرک و برخاستن است

طبیعت چوب

کج شدن و دوباره راست شدن است

طبیعت فلز

به شکل­‌های مختلف درآمدن با چکش است و

طبیعت زمین

ثمره دهی و زایش است.

این عناصر نه تنها موجب پیدایش یکدیگر، بلکه عامل نابود ساختن همدیگر نیز هستند. چوب آتش را به وجود می‌­آورد، آتش زمین را، زمین فلز را، فلز آب را، و آب درخت را. از منظر دیگر، آب آتش را از بین می‌­برد، آتش فلز را ذوب می­‌کند، فلز چوب را نابود می­‌کند، چوب زمین را تسخیر می­‌کند، و زمین آب را فرو می‌­برد. این عناصر و عوامل پنجگانه با فصل‌­های سال، رنگ­‌ها، حوادث مهم، مزه­‌ها و بوی­‌ها، اعداد، اعضای بدن و... نیز ارتباط دارند. جایگزینی فصل‌­های سال، به عوامل تأثیرگذار در درون عناصر پنجگانه بستگی دارد. در فصل بهار: عنصر چوب مسلط شده و موجب پیدایش آتش می­‌گردد  که از عوامل به وجود آورنده‌­ی تابستان است. آتش موجب پیدایش زمین می‌­شود که از ویژگی­‌های مرکز است و در مقابل، زمین موجب پیدایش فلز است که بر فصل پاییز مسلط است و فلز آب را به وجود می‌­آورد که نشانگر فصل زمستان است.

بر این اساس، هر عنصری رنگ، مزه، و جهت مخصوص به خود را دارد: شمال، رنگ سیاه و مزه‌­ی شور به عنصر آب تعلق دارد؛ جنوب، رنگ سرخ، و مزه‌­ی تلخ به عنصر آتش اختصاص دارد؛ شرق، رنگ سبز، و مزه­‌ی ترش مخصوص عنصر چوب است؛ غرب، رنگ سفید، و مزه­‌ی تند به عنصر فلز تعلق دارند؛ مرکز، رنگ زرد، و مزه‌­ی شیرین نیز از ویژگی­‌های عنصر خاک است.

در ارتباط با انسان نیز عناصر پنجگانه با اعضای مختلف بدن و احساسات گوناگون افراد در ارتباط هستند که در طب سنتی چینی و مداوای بیماران بسیار اهمیت دارند. برای نمونه، عنصر چوب: با چشم، سینوس‌­ها، جگر، کیسه‌­ی صفرا، و عصبانیت مرتبط است؛ عنصر آتش: با زبان، رگ­‌های خون، روده­‌ی کوچک، قلب و احساس شادی ربط دارد؛ عنصر زمین: با دهان، ماهیچه­‌ها، شکم، لوزالمعده، و احساس ترس مرتبط است؛ عنصر فلز: با دماغ، موهای بدن، روده‌­ی بزرگ، ریه و احساس ناراحتی ربط دارد؛ عنصر آب: با گوش­‌ها، استخوان­‌ها، مثانه، کلیه­‌ها و احساس ترس مرتبط است.

اعداد نیز با این عناصر ارتباط دارند. عددهای 1 و6 به عنصر آب، 2 و7 به عنصر آتش، 3 و8 به عنصر درخت، 4 و 9 به عنصر فلز، و 5 و 10 به عنصر زمین مربوط هستند. اعداد فرد اعداد زمینی و اعداد زوج آسمانی شمرده می‌شوند. اعدا فرد موجب حرکت عوامل پنجگانه و اعداد زوج باعث باروری و کمال است. در کتاب تغییرات(Iching)، اطلاعات کاملی پیرامون عوامل پنجگانه و اثرات آن­ها در نظام هستی و ابعاد مختلف زندگی مردم چین آورده شده است[۷][۸].

پاورقی

[i] - Shamanism  - آیین کاهنان و جادوگران که خود را واسط میان این جهان و جهان دیگر معرفی کرده و با انجام کار های اسرار آمیز بیماران را شفا می دادند. مترجم.

[ii] - Bonism ( افرادی که به پیشگویی از طریق استخوان های الهام بخش می پردازند. مترجم).

[vii] - Buddism  - (آیین بودا یکی از ادیان غیر بومی چین است که سرمنشأ آن هندوستان بوده و بنا به قولی توسط راهب های ایرانی در چین معرفی و گسترش یافته است. نخستین مترجمان کتب مقدس بوداییان به زبان چینی هم ایرانیان بوده اند. مترجم.)

[viii] - Taoism –  ( از ادیان بومی چین است که تقریبا همزمان با کنفوسیوس در این سرزمین به وجود آمده است. مترجم.)

[ix] - Nestorianism –  ( شاخه ای از مسیحیت است که توسط مبلغان و کشیش های ایرانی در سرزمین چین معرفی شده است. مترجم.)

[x] - Manichaeism – ( آیین مانوی یکی از پنج دین و آیینی است که توسط ایرانیان در چین معرفی شده و پیروانی را به خود جذب کرده است. هم اکنون تنها معبد مانوی فعال در جهان در شهر چوانجو در استان فوجیان چین دایر است که مورد تأیید یونسکو نیز قرار گرفته است. مترجم)

[xi] - Zoroastrianism – ( دین زرتشتی یکی از ادیان ایرانی است که توسط ایرانیان در چین تبلیغ شده و پیروانی نیز پیدا کرده است. مترجم.)

[i]دین اسلام نیز توسط مبلغان و تجار ایرانی در چین معرفی شده و هم اکنون ( طبق آمار رسمی) بیش از 23 میلیون ( و براساس آمار غیر رسمی بین 40 تا 50 میلیون نفر) مسلمان با بیش از 34 هزار مسجد در سرتاسر چین پیرو این دین هستند. مترجم.)

نیز نگاه کنید به

ادیان در ژاپن؛ ادیان در کانادا؛ ادیان در کوبا؛ ادیان در تونس؛ ادیان در مصر؛ ادیان در لبنان؛ ادیان در افغانستان؛ ادیان در روسیه؛ ادیان در سنگال؛ ادیان در فرانسه؛ ادیان در اسپانیا؛ ادیان در آرژانتین؛ ادیان در مالی؛ ادیان در ساحل عاج؛ ادیان در سیرالئون؛ ادیان در زیمبابوه؛ ادیان در اتیوپی؛ ادیان در سوریه؛ ادیان در اردن؛ ادیان در قطر؛ ادیان در اوکراین؛ ادیان در بنگلادش؛ ادیان در گرجستان؛ ادیان در تاجیکستان؛ ادیان در سریلانکا؛ ادیان در قزاقستان؛  ادیان در تایلند

کتابشناسی

  1. چینگ، جولیا (1383). ادیان چین. مترجم حمیدرضا ارشدی، تهران: مرکز بازشناسی اسلام و ایران.
  2. ندوشن، محمد علی (1385). کارنامه‌­ی سفر به چین. تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم.
  3. سابقی، علی محمد (1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی.
  4. جوزف، ا. اَدلر (1386) .دین ­های چین. ترجمه­ حسن افشار. تهران: نشر مرکز.
  5. .Yan, Zou (2011). Encyclopedia Britanica. Retrieved
  6. Denecke, Weibke (2011).The Dynamics of master Literature: early Chinese Thought from Confucius to Han Feizi. Harward University press
  7. Pleskacheuskaro, Inesa(2007).Chinese Customs and Wisdoms: Foreign languages Press,Beijing
  8. سابقی، علی محمد(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین الملی الهدی.