هنر کوبا: تفاوت میان نسخهها
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).) |
|||
خط ۲۴۳: | خط ۲۴۳: | ||
در دهه ۹۰ از میراث مفهومی دهه ۸۰ ارزیابی مجدد سبکهای فردی پیشنهاد میشود که نگران بازگشت هنرمند به حرفهاش هستند. استراتژیهای جدید رفتاری هنرمندان به طرف بدبینی و شبیهسازی پیش میرود. در «دوره خاص» هنر تحت شرایط اجتماعی -اقتصادی حاکم مشکلساز میشود و علاقه زیادی در هنرمندان جهت ارتباط با جریانهای بازار و مصرف آثار هنری بهوجود میآید<ref>Marinelli, C. (2011). Una Colección de Arte Cubano. Selección, análisis, opiniones, polémicas y aventuras de un coleccionista, Coral Gables, Florida, P222</ref><ref>حق روستا، مریم(1396). جامعه و فرهنگ [[کوبا]]. تهران: [https://alhoda.ir/ موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی]، ص 297- 348.</ref>. | در دهه ۹۰ از میراث مفهومی دهه ۸۰ ارزیابی مجدد سبکهای فردی پیشنهاد میشود که نگران بازگشت هنرمند به حرفهاش هستند. استراتژیهای جدید رفتاری هنرمندان به طرف بدبینی و شبیهسازی پیش میرود. در «دوره خاص» هنر تحت شرایط اجتماعی -اقتصادی حاکم مشکلساز میشود و علاقه زیادی در هنرمندان جهت ارتباط با جریانهای بازار و مصرف آثار هنری بهوجود میآید<ref>Marinelli, C. (2011). Una Colección de Arte Cubano. Selección, análisis, opiniones, polémicas y aventuras de un coleccionista, Coral Gables, Florida, P222</ref><ref>حق روستا، مریم(1396). جامعه و فرهنگ [[کوبا]]. تهران: [https://alhoda.ir/ موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی]، ص 297- 348.</ref>. | ||
== نیز نگاه کنید == | == نیز نگاه کنید به == | ||
[[هنر ژاپن]]؛ [[هنر در چین]]؛ [[هنر روسیه]]؛ [[هنر کانادا]]؛ [[هنر لبنان]]؛ [[هنر مصر]]؛ [[هنر تونس]]؛ [[هنر افغانستان]]؛ [[هنر سنگال]]؛ [[هنر آرژانتین]]؛ [[هنر اردن]]؛ [[هنر فرانسه]]؛ [[هنر اسپانیا]]؛ [[هنر سوریه]]؛ [[هنر مالی]]؛ [[هنر ساحل عاج]]؛ [[هنر زیمبابوه]]؛ [[هنر سیرالئون]]؛ [[هنر قطر]]؛ [[هنر اوکراین]]؛ [[هنر اتیوپی]]؛ [[هنر سودان]]؛ [[هنر تایلند]] | |||
== پاورقی == | == پاورقی == |
نسخهٔ ۱۶ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۴۷
هنر کوبا، آمیزه بسیار متنوعی از فرهنگ آفریقایی، اروپایی و آمریکای شمالی است که نمایانگر تنوع جمعیتی این جزیره است. هنر معاصر این کشور به آثار خلق شده پس از جنگ جهانی دوم اشاره دارد و آثار بیشماری را دربرمیگیرد که از آن زمان تاکنون در کوبا به وجود آمدهاند. هنرمندان معاصر کوبا سعی کردند تا با مدرنیسم اروپا ارتباط برقرار کنند و برخی از افراد دارای نگرش معطوف به تنوع هنر کنونی کوبا، در برابر آنها قد علم کردند. البته این هنرمندان مدرن پس از پیروزی انقلاب کوبا در سال ۱۹۵۹ بارها در صحنه هنر کوبا به فعالیت پرداختند، هنر معاصر کوبا در حال حاضر هنر مفهومی، هنر اجرا و باز تعریف اثرات سنن آفریقایی -کوبایی، خصوصا سانتریا، در بخشهای مختلف هنر کوبا از نقاشی گرفته تا موسیقی، را شامل میگردد.
کلیات تاریخ هنر
در اشاره به تاریخ هنر کوبا پیش از ورود کلمب شواهد اندکی وجود دارند، با این حال واضح است که از حدود 4/000 سال پیش گروههای انسانی در این منطقه زندگی میکردهاند. آثار به دست آمده از این دوران شامل بناهای مربوط به بازیها و مراسم و ظروف سرامیک ساده و بدوی هستند، البته در سالهای فتح و استعمار آمریکا توسط اسپانیا، کوبا به لطف موقعیت استراتژیک خود، به مکانی مطلوب برای اقامت فاتحان و استعمارگران و دزدان دریایی مبدل شد و این موضوع معماری این منطقه را شدیدا تحت تاثیر قرار داد. البته نقاشی و موسیقی منطقه نیز بنا به سیر تاریخی کوبا در این دوران بهصورت آمیزهای از فرهنگ بردگان آفریقایی و اروپاییان متجاوز متجلی گردید.
در اشاره به تاریخ معاصر هنر کوبا میتوان گفت که در اواخر قرن نوزدهم، منظرهپردازی و کلاسیسیسم ژانر غالب در هنر کوبا بودند. جنبشهای هنری رادیکالیکه در دهههای آغازین قرن بیستم هنر اروپا را متحول کردند، در سالهای ۱۹۲۰ وارد آمریکای لاتین شدند تا جریان نیرومند نوآوریهای هنری، فرهنگی و اجتماعی را شکل دهند.
با استقبال هنرمندان کوبایی از مدرنیسم اروپا، در نیمه اول قرن بیستم رشدی در جنبشهای پیشرو (آوانگاردیسم) کوبا روی داد، این جنبشها در واقع التقاطی از ژانرهای هنری مدرن بودند.در اواخر دهه ۱۹۲۰، این هنرمندان آوانگارد ضوابط آکادمی هنر ملی کوبا را رد کردند. بسیاری از آنان سالهای تکوین هنر خویش را در پاریس سپری کرده بودند و مجذوب اصول سورئالیسم و کوبیسم و بنیانهای مدرنیسم بودند، مدرنیسم بهعنوان بخشی از جنبش نقادین بازسازی ملی در کوبا پدیدار شد، جنبشیکه در مخالفت با دیکتاتوری خراردو ماچادوا (Gerardo Machado) ،کنترل نئو استعماری و بحران اقتصادی متعاقب آن به وجود آمد. هنرمندان تحصیل کرده در پاریس، هنگام بازگشت به کشور خویش به نوآوریهای هنری پرداختند و مشتاق بودند که میراث جزیره خویش را در آغوش بکشند. این هنرمندان به لحاظ ایدئولوژیکی، سیاسی شدند، بهطوریکه در تقابل با نخبگان حاکم بعد از استقلال کوبا، روستایی فقیر را بهعنوان نماد هویت ملی خویش نشان دادند. البته سبک این هنرمندان آوانگارد در سال ۲۰۰۳ از طریق نمایشگاه نقاشی مدرن کوبا در موزه هنر مدرن نیویورک و پس از آن در پاریس، به شهرت جهانی رسید.[۱]
پس از انقلاب کوبا در سال ۱۹۵۹، هنرمندان کوبایی از بیثباتی جنبشهای هنری ایالاتمتحده و اروپا بیش از پیش دور شدند. در این دوران، اگرچه این هنرمندان به تولید آثار هنری خویش در کوبا ادامه دادند، بسیاری از آنها حرفه خویش را در تبعید دنبال کردند. در حالیکه بسیاری از هنرمندان انتفاع خویش را در ترک کوبا و ادامه هنر خویش یافتند، بسیاری دیگر نیز عقب نشستند و با شادی یا رضایت به تولید هنری پرداختند که از سوی حکومت حمایت میشد. از آنجا که این هنر تحت حمایت حکومت بود، سانسور گستردهای در آن روی داد، بهطوریکه این هنرمندان تمایلی به خلق آثار هنری مخالف با جنبش انقلابی نداشتند، چرا که این حکومت بود که بودجه آنها را تامین میکرد.
در اواخر دهه ۱۹۷۰، بسیاری از فارغالتحصیلان هنر در کوبا، از دانشکده هنرهای زیبای موسسه عالی هنر که در سال ۱۹۷۶ تاسیس شده بود، بهعنوان معلم مدرسه وارد بازار کار شدند و به تعلیم جوانان کوبایی در سراسر جزیره پرداختند، این شرایط، فرصتی را در اختیار فارغالتحصیلان قرار داد تا آزادی بیان را به دانشآموزان بیاموزند. این به معنی آزادی بیان در تمامی اشکال هنری از جمله ابزار، پیام و سبک هنری بود، این سطح جدید از تجربه و بیان بود که جنبش دهه ۱۹۸۰ را امکانپذیر ساخت، به عبارت دیگر، در طول دهه ۱۹۸۰ هنر کوبا انعکاس بیان بیطرفانه را آغاز نمود. این «احیای» بیان در هنر کوبا، شدیدا تحت تاثیر نسل جدید کوباییها قرار داشت، چرا که این نسل انقلاب را مستقیما به خاطر نمیآورد و از این که سهمی در تکوین ملت خویش نداشته باشد، احساس وحشت نمیکرد.[۲]
کوباییها شاهد معرفی نمایشگاه هنری با عنوان «نسخه اول» در سال ۱۹۸۱ بودند. این نمایشگاه آثار هنرمندان کوبایی معاصر را دربرمیگرفت که آثار خویش را در مجموعههای مختلف به نمایش گذاشتند. سه سال بعد، معرفی «دوسالانه هاوانا» زمینه را برای پیشرفت بیشتر آزادی هنر و آزادی بیان در آن فراهم آورد.
این عصر از هنرمندان در واقع افرادی بودند که در هنر خویش به جای بیان موارد مطلوب حکومت، حاضر به خطر کردن و بیان صحیح خویش بودند. با نگاه به هنر دهه ۱۹۸۰، در واقع ما شاهد جریانی در سیر تحول کوبا هستیم که هنرمندان از آن الهام گرفتهاند. بهعنوان مثال در اثری بهنام، جغرافیای مجاور، فلورنسیو خلابرت سوتو، مجسمهای به شکل کوبا را ارائه میدهد که از تکههای به همچسبیده تشکیل شده است. از یک نظر، این مجسمه، رفتار نابرابر با هنرمندان و بیانیکه تحت تأثیر آن قرار دارند را نشان میدهد. در جنبشیکه به پیروی از این اثر پرداخت، شکل کوبا در مرحلهای بهنام «نمادسازی» به یک نماد در این اثر هنری مبدل شد. این اثر اغلب شکل جزیره کوبا را با سایر منصوبات این کشور، مثل پرچم، ترکیب نمود. با ترکیب نمادهای مختلف کوبا، هنرمندان با افتخار اعلام کردند که «این ما هستیم»، برخی از منتقدان و مورخان نیز اشاره کردند که موضوع تا حدی از ماهیت منزوی جزیره نشات میگیرد و جزیرهای که در این اثر نمایانده شده، احساس تنهایی را نشان میدهد. در حال حاضر نیز هنر کوبا به لطف نوآوریهای هنرمندان مدرنیست و با استفاده از میراث گذشته، صدای نسل جدید خویش را به گوش جهانیان میرساند.[۳]
مشاهیر هنری
بلکیس آیون مانسوا (Belkis Ayon Manso): نقاش و حجار کوبایی، وی در آثار خویش اغلب با تکیه بر مذهب آفریقایی -کوبایی و ترکیب اسطوره سیکان و سنن آباکوآ به فعالیت میپرداخت. وی در سال ۱۹۹۹ در سن ۳۲ سالگی خودکشی کرد و پس از مرگش دولت کوبا، آثار این هنرمند را جزء میراث فرهنگی کوبا اعلام نمود و از آن زمان تاکنون اجازه خروج آثارش به هیچ فردی داده نمیشود.
ادوآردو مونیوس باچس (Eduardo Munoz Bachs): پوسترساز برجسته کوبایی میباشد که در اسپانیا متولد شد و در سال ۲۰۰۱ در هاوانا درگذشت. او بدون هرگونه آموزش رسمی در زمینه گرافیک در سال ۱۹۶۰، اولین پوستر خود را برای موسسه کوبایی هنر و صنعت سینما (ICAIC) طراحی کرد، همکاری وی با این موسسه سینمایی همچنان ادامه یافت بهطوریکه وی تا پایان عمرش حدود ۲۰۰۰ پوستر سینمایی طراحی کرد. وی بهعنوان یکی از برجستهترین طراحان پوستر شناخته شده است و او را تحت عنوان استاد پوستر کوبا در تمامی زمانها (El maestro del cartel cubano de todos los tiempos) میشناسند.
ماریو بنکومو(Mario Bencomo): هنرمند کوبایی -آمریکایی میباشد که در استان پینار دل ریو متولد شد. وی در بسیاری از موزههای دنیا فعالیت کرده و نمایشگاههای متعددی برگزار کرده است.
کوندو برمودز (Cundo Bermudez): نقاش برجسته کوبایی میباشد که در سال ۲۰۰۸ در سن ۹۴ سالگی و در میامی آمریکا درگذشت وی از موسسین انجمن نقاشان و مجسمهسازان کوبایی (Asociacion de Pintores y Escultores de Cuba (APEC)) در سال ۱۹۴۹ میباشد. وی نمایشگاههای بسیاری در کوبا و در دیگر کشورها برگزار نموده است.
خوزه برنال (Jose Bernal): نقاش و مجسمهساز کوبایی - آمریکایی بود که در سال ۲۰۱۰ درگذشت، آثار وی توصیف کننده هنر مدرنیسم، اکسپرسیونیسم، هنر آبستره (انتزاعی) و پستمدرنیسم میباشد. وی در سال ۱۹۶۱ طی حمله خلیج خوکها به دلیل رفتار ضدمیهن پرستی بازداشت شد. پس از آزادی، وی و همسرش درصدد خروج از کشور بودند و بالاخره پس از یکسال توانستند ویزای آمریکا را گرفته و به همراه ۳ فرزندشان به ایالاتمتحده بروند. علیرغم آثار تولید شدهاش در کوبا، تابلوهایی که در آمریکا نقاشی نمود، رنگ و بوی استوایی و کارائیبی داشت. وی در این آثار از رنگهای درخشان و تندی استفاده میکند که یادآور سرزمین مادریاش هستند که طبق نظر منتقدین متاثر از تغییر محیط وی میباشد.
آلبرتو کردا (Alberto Korda): عکاس کوبایی میباشد که با پیروزی انقلاب در سال ۱۹۵۹، برای انقلاب فعالیت کرد و بهعنوان عکاس، فیدل کاسترو را همراهی نمود، در سال ۱۹۶۰، عکس معروف ارنستو چهگوارا توسط آلبرتو کردا خلق میشود، تا جایی که به یکی از بهترین و معروفترین عکسهای جهان تبدیل میشود. این عکاس در سال ۲۰۰۱ از دنیا رفت.[۴]
موسیقی
پس از رسیدن فاتحان و استعمارگران اسپانیایی به جزیره کوبا، موسیقی بومیان این منطقه از بین رفت، یا به عبارت دیگر در آوازهای اروپاییها حل شد که بومیان و در پی آن فرهنگ این مردمان نیز از بین رفت. آنچه که از موسیقی بومیان کوبا در دست میباشد از آثار تاریخ نگاریهای بجا مانده از دوران کشف و استعمار بهدست آمده است که در آنها ابزار و آلات موسیقی، آوازها و رقصهای آنان مخصوص مراسم مذهبی و سکولار توصیف شدهاند.
از آلات موسیقی بومیان میتوان از حلزون دریایی که توسط روستاییان کوبایی جهت اطلاعرسانی بین خود و برای فواصل کوتاه استفاده میشد و همینطور ماراکا، ابزاری جغجغه مانند که در گروههای موسیقی مختلفی به کار برده میشد، نام برد.
اسپانیاییها ترانههای خود را که موسیقی نظامی و مذهبی بود برای بومیان به ارمغان بردند، طی قرنهای شانزدهم، هفدهم و هجدهم، این آهنگها با آنچهکه بعدها سیاهان آفریقا و نسلهایشان به کوبا آوردند ادغام میگردد و اصلاح میشود. زمانی که قایقهای اسپانیایی به بندر هاوانا رسیدند، صدها ملوان با ملیتهای مختلف از سال ۱۵۳۶ به کوبا پاگذاشتند. از آن زمان به بعد این منطقه به مرکز معاملات و جنبوجوش تبدیل شد که در کابارهها و متلها، جایی که صدای فریادهای ورق بازان با موسیقی اسپانیایی و رقصهای آفریقایی درهم ادغام میشد. از این ادغام، رقصهای آمریکایی بوجود آمد که توسط ملوانان و سربازان به اسپانیا و بنادر آمریکا سفر کردند: لا فولیا (La folia) ، لا چاکونا (La chacona)، لا ساراباندا (La Sarabanda) ، ال سارامبکه (El Zarambeque) و دیگر رقصهایی که «رقصهای د ایندیاس» (Danzas de Indias) نامیده میشدند.
قرن هفدهم زمانی بود که اسقفها برای خلق کلیساهای کوچک موسیقی در هاوانا و سانتیاگویکوبا تلاش میکردند.
استبان سالاس ای کاستروا (Esteban Salas Y Castro) (۱۸۰۳-۱۷۲۵) اولین موسیقیدان کوبایی بود که به موسیقی مذهبی مشغول بود، در سال ۱۷۶۴ به سانتیاگوی کوبا رفت تا بتواند موسیقی کلیسایی را سازماندهی نماید و علیرغم این که استعداد بالایش به اثبات رسیده و از طرفی تعهدش به شهری که آن را همانند شهر خود پذیرفته بود نیز مورد تایید واقع شد، با مشکلات بیشماری برای خلق مجموعه عظیمی از نیایشها، سرودها و نغمهسراییها روبهرو گردید.[۵]
نغمهسراییهای سالاس به تاریخ ۱۷۸۳ از قدیمیترین آثار موسیقی کلاسیک کوبا با متنهایی به زبان اسپانیایی میباشد. سال ۱۷۹۷ «موسیقی کلیسایی» در کلیسای جامع هاوانا راهاندازی شد، که در آن کشیش سرپرست کلیسا، فرانسیسکو ماریا لاسو د لا وگا (Francisco Maria Laso de La Vega) مشغول موسیقی مذهبی بود سال ۱۸۰۴ بعد از مرگ لاسو در مقایسه با سالاس، آثار کمی از او به جا مانده است.[۶]
در پایان قرن ۱۸، اهمیت و جایگاه موسیقی و رقص در کوبا به اوج خود میرسد، مراسم رقص در خانهها و مناطق روستایی بهطور خصوصی و عمومی سازماندهی میشدند. کنترادانس فرانسوی، با حال و هوای اسپانیایی وارد کوبا میشود و خیلی زود با ارکسترهای سیاهان و دورگهها سازگاری پیدا میکند. البته این امر قبل از انقلاب سانتو دومینگو و ورود فرانسویهای فراری به کوبا اتفاق میافتد، اگرچه تاثیر این فرانسویان نیم قرن بعد در موسیقی کوبا دیده میشود.کنترادانسای ادغام شده مدت طولانی در میان کوباییها حکومت کرد و این نوع موسیقی برای رقص و همینطور گوش دادن همچنان با قدرت به پیش میرفت. سالهای ۴۰ قرن نوزدهم، در رقصهای کوبایی، حضور یک باستونرو (یک نفر عصا به دست در جلو میرقصد و دیگران را نیز راهنمایی میکند) دیده میشود، کسی که رقاصها را هدایت میکرد تا با ریتم موسیقی شعر بخوانند از اینجا بودکه رقص «آبانرا» (Habanera) بوجود میآید. روز ۱۳ نوامبر ۱۸۴۲، هفته نامه لا پرنسا (La Prensa) «آواز جدید آبانرا» را در کافه لا لونخا (La Lonja) ، واقع در ورودی خیابان اوریلی (Oreily) نزدیک میدان تسلیحاته (Plaza de las Armas) معرفی میکند. این سبک نوین، که از اسپانیا به کوبا وارد و اصلاح شد، دوباره به اسپانیا برگشت و در سال ۱۸۴۸ موفقیتهای بسیاری را در خیابانهای مادرید کسب نمود و تانگو نامیده شد. البته زمانیکه آواز لا پالوما (La Paloma) ، آواز آبانرایی که توسط سباستین ایرادیرا (Sebastian Iradier) اهل باسک اسپانیا به جهانیان معرفی شد، آبانرا را تانگوی آمریکایی نامیدند. این اثر بهعنوان گذرنامه این سبک در دنیای بینالملل محسوب میشود، چرا که در اپرای فرانسه با اثری با نام کارمن (۱۸۷۵) حضور مییابد. البته اثر دیگری از آبانرای ایرادیر، توسط بیزت (Bizet) مورد استفاده قرار گرفت و اثری فولکلوریک آفریده شد از این پس، آبانرای کوبا بر موسیقی کلاسیک و تئاتر لیریک شبهجزیره ایبری نیز تاثیر گذاشت، البته بدون اینکه ویژگیهای مردمی خود که متاثر از کوبا و کوباییها و زیبایی مناظر آن بود را ترک کند، بهطوریکه هم در آثار قدیمی و هم در آثار جدید به چشم میخورند. بعدها در قاره آمریکا، از آبانرا شاهد تولد میلونگا (Milonga) و سپس تانگو هستیم. در کوبا، آبانرا، سبکی مختلط از رقص و آواز بود که فقط بهعنوان آواز باقی ماند.[۷]
یکی دیگر از سبکهای موسیقی در کوبا دانسون (Danzon) است که در سال ۱۸۷۹ توسط یک موسیقیدان اهل ماتانزاس (از استانهای کوبا) در یکی از سالنهای اشرافی لیسئو این استان، معرفی شد. اما با گذشت زمان دانسون به محلهای فقیرانه و بخشهای عمومیتر منتقل میشود چرا که این نوع رقص را نوعی رقص «آفریقایی» میدانستند، اما از سالهای ۹۰ قرن بیستم این رقص را کاملا کوبایی در نظر گرفتند.
دیگر انواع موسیقیهای بوجود آمده در کوبا در قرن نوزدهم بولرو (Bolero) ، کانسیون Cancion() ، تروبا (Trova) و گوآراچا (Guaracha) میباشند که البته موسیقی گوآراچا در پایان تئاترهای بومی خوانده میشد. گوآراچا قطعهای بود که در پایان تئاترهای بوفی یا کمیک اجرا میشد. البته این نوع نمایش در دوران سختی بوجود آمد چرا که پیشینه خارجی داشت. از جمله آنها میتوان از مینسترلها (Minstrels) که از آمریکای شمالی بودند نام برد و در این نوع تئاتر، بازیگران سفیدپوست صورت خود را سیاه رنگ میکردند و از حرکات سیاهپوستان با اغراق و برای خنده، تقلید میکردند. این نمایش کمدی، نمایانگر برتری سفیدپوستان بر سیاهپوستان بود. البته با وجود تعداد قابل توجهی از سیاهان کوبایی در آن کشور، این نوع نمایش مورد خوشایند کوباییها قرار نگرفت. در این نوع نمایش، موقعیتهای خندهدار با آواز و رقص به نمایش گذاشته میشدند و در پایان هر نمایش، طبق رسوم، قطعهای از گوآراچا اجرا میشد. تیپهای رایج در این نمایشها سیاهپوستان، گالیسیاییها و دورگهها بودند که در این نوع تئاتر به ایفای نقش میپرداختند. بحران جامعه کوبا با جنگ ده ساله در سال ۱۸۶۸ بروز کرد و به همین دلیل کمدینها برای مدتی ساکت شدند و پس از پایان جنگ ده ساله در سال ۱۸۷۸ این نمایش کمدی با قدرت بیشتر و با شرکت کمدینهایی چون میگل سالاس (Compania de los Bufos de Miguel Salas) مجددا ظهور یافت.[۸]
یکی دیگر از انواع موسیقی در کوبا تروبا (Trova) نام دارد که یکی از جالبترین جنبههای فرهنگ موسیقی در کوبا میباشد. تروبای سنتی کوبا در پایان قرن نوزدهم انسجام یافت. تروبا آوازهای عاشقانهای بودند که توسط تروبادورها (Trovadores) خوانده میشدند. زمانی که جنگ ده ساله کوبا در سال ۱۸۶۸ آغاز شد، این نوع موسیقی با آوازهایی میهن پرستانه همراه شد. البته تروبای کوبا در شهر سانتیاگو د کوبا بهوجود آمد. تروبا سالهای طولانی ادامه یافت و طی آن موسیقیدانان بسیاری در این عرصه فعالیت کردند. تروبا در زمان جمهوری و تا سالهای ۳۰ و ۴۰ همچنان ادامه یافت، این سبک موسیقی در اواسط قرن بیستم و بعد از سال ۱۹۵۹ باعث پیدایش تروبای جدید در کوبا شد که در این زمان چهرههایی چون سیلبیو رودریگز (Silvio Rodriguez) و پابلو میلانس (Pablo Milanes) در این عرصه شناخته میشوند و به چهرههای بسیار سرشناسی تبدیل میشوند. تروبای جدید با گیتاری در دست خوانده میشود و موضوعات این نوع سبک مضامین اجتماعی مرتبط با انقلاب سوسیالیستی کوبا میباشد.[۹]
بولرو، همانند آواز تروبای سنتی کوبا در سانتیاگو د کوبا در سه دهه آخر قرن نوزدهم بوجود آمد. این نوع موسیقی با رقص و آواز متفاوت از رقص اسپانیایی در اوایل قرن نوزدهم میباشد، زیرا بولرو همانند دیگر انواع موسیقی بوجود آمده در اسپانیا میباشد که با رسیدن به سرزمین آمریکا، با حفظ خصوصیات ریشهای خود تغییراتی نیز میپذیرد. از بولروی ابتدایی تا بولروی معاصر پیشرفت زیادی دیده میشود. با قطع حاکمیت اسپانیا و شروع اولین مداخله آمریکای شمالی (۱۹۰۲-۱۸۹۹)، نویسندگان کوبایی و اسپانیایی اعتقاد داشتند تا زمانی که در کوبا صدای زاپاتئو (Zapateo) (رقصی با کوبیدن پا بر کف زمین) و آواز آبانرا شنیده میشود و رقص دانسون دیده میشود، نه مداخلهای اتفاق میافتد نه الحاقی، بلکه «پایداری ملی» وجود خواهد داشت. دانسون واقعا به رقص ملی مبدل شد و تا زمانی که انواع دیگر موسیقی ظهور کردند، همچنان اعتبار داشت.
موسیقی در کوبا پس از پایهگذاری جمهوری ۲۰ می ۱۹۰۲، در رابطه با علاقهها و معیارهای زیباییشناسی اواخر قرن نوزدهم تغییر زیادی نکرده بود، دانسون، آبانرا، تئاترهای تغزلی همچون سارسوئلا و ساینته با معرفی چهرههای سرشناسی چون: انریکه گررو (Enrique Guerrero) ، خوزه مارین بارونا (Jose Marin Varona) ، خورخه آنکرمان (Jorge Anckermann) ، برادران پالائو (Hermanos Palau) و برادران مائوری (Hermanos Amauri) دیده شدند و بیانگر زندگی روزانه و وطنپرستی جنگهای استقلال بودند. همچنین اپراهای ملی گرایی اجرا شدند که از انواع و سبکهای کرئولها استفاده میکردند مثل «برده» اثر خوزه مائوری و «وطن» اثر هوبرت د بلانک، بنابراین به خوبی مشهود است که پس از استقلال، این خصیصه در انواع موسیقی کوبا انعکاس مییابد و موسیقیدانان این موضوع را در آثار موسیقیایی خود استفاده میکنند، اما آنچه که لازم به ذکر است تا این زمان، سیاهان و مولاتوها مورد توجه کسی قرار نمیگرفتند و فقط شخصیتهایی بودند که در تئاتر بومی بوجود آمده بودند و از نمایش «تیپ»هایی که بیانگر بخشی از جامعه و هویت فرهنگی کوبا را تشکیل میدادند، به دور بودند، اما از سالهای ۲۰ و از دوران جمهوری، مجموعهای از آثار جامعهشناسی، تاریخی و پژوهشی خلق شدند که زمینه را برای سیاهان و مولاتوها بوجود آوردند تا خود را کوبایی احساس کنند و به جامعه کوبا ملحق شوند. این جریان توسط محققانی چون فرناندو اورتیز، خوزه ماریا چاکن ای کالبو (Jose Maria Chacon Y Calvo) و تعدادی دیگر ارائه میشد و با تاسیس مرکزی تحت عنوان جامعه مطالعات فولکلوریک (Sociedad de Estudios del Folklore) در سال ۱۹۲۴ و راهاندازی مجلهای نیز با نام آرشیو فولکلور کوبا (Archivos del Folklore Cubano) به توسعه این تفکر کمک شایانی مینمایند. اعضای این گروه به مطالعه موسیقی در کوبا میپردازند و تاکید میکنند که بسیاری از عناصر گروهها و نژادهای آفریقایی نیز در این نوع هنری دیده میشوند. فرناندو اورتیز موسیقی کوبایی را با جمله ساده «کوبایی و فقط کوبایی» ارزیابی میکند و از آن زمان به بعد موسیقیدانان دههای ۲۰ و ۳۰ تلاش میکنند تا آثاری خلق کرده که ترکیبی از تمامی انواع موسیقی کوبا باشد، از میان این افراد میتوان به آمادئو رولدان (Amadeo Roldan) و آلخاندرو گارسیا کارتولا (Alejandro Garcia Cartula) اشاره کرد موسیقیهای آیینی و جشنی که از اقوام مختلف آفریقایی ساکن در کوبا و پیشینیان کرئولشان به ارمغان گرفته بودند، آثاری جدید با زیباییشناسی موسیقی آن دوره و بدور از خیانت به اجداد خود خلق کردند. این دو موسیقیدان نه فقط در کوبا بلکه در سراسر دنیا به شهرت رسیدند.[۱۰]
دانسون و موسیقی سنتی بوجود آمده در قرن نوزدهم، اوج خود را همچنان در قرن بیستم و با موسیقی کرئول (Musica criolla) و گوآخیرا [i] ادامه دادند، در حالی که موسیقی آبانرا از میان میرود و موسیقی سون (Musica Son) به وجود میآید. اولین موسیقیهای سون ضبط شده در دهه ۲۰ در نیویورک انجام شد و بعد در کوبا، آمریکای لاتین و اروپا رواج یافت و به رقابت با تانگو و جاز پرداخت، از برجستهترین موسیقیدانان سون میتوان از میگل ماتاموروس (Miguel MataMorros) نام بردکه مجموعه سون وی در سراسر دنیا انتشار یافت، در مجموعه آثار موسیقی ماتاموروس، خوانندهای با نام بنی موره (Benny More) به شهرت رسید که بدون هیچ شناخت تکنیکی در زمینه موسیقی، ارکستری تاسیس کرد که موسیقی مردمی کوبا را مینواختند و در سالهای ۴۰ و ۵۰ به اوج رسیدند.[۱۱]
نوعی دیگر از موسیقی با نام مامبو (Mambo) با موسیقیدان کوبایی، داماسو پرز پرادو (Damaso Perez Prado) در اواخر دهه ۴۰ به وجود آمد. پس از این نوع موسیقی، در سالهای ۵۰، سبک دیگری از موسیقی و رقص در کوبا با تغییراتی در دانسون به وجود آمد که توسط انریکه خورین (Enrique Jorrin) خلق شد و چاچاچا (Cha-cha-cha) نامگرفت. در اواخر دهه ۴۰ قرن بیستم جنبش موسیقی کوبایی با نام فیلینگ (feeling) پدیدار میشود که بسیار متاثر از موسیقی آمریکای شمالی بود و همینطور که از نامش مشخص است نوعی موسیقی احساسی بشمار میآمد که احساسات و عواطف را برتر از همه چیز میدانست، اولین کسانی که به این نوع موسیقی روی آوردند افرادی از طبقه پایین جامعه بودند و بسیار کم با تکنیکهای موسیقی آشنا بودند، در این فضا چهرههایی چون پابلو میلانس و سیلبیو رودریگز با سبک خاص خودشان ظهور میکنند.
پاچانگا (Pachanga)، نوعی سبک موسیقی است که ترکیبی از سون و مرنگه میباشد. این سبک از سال ۱۹۵۹ در کوبا پدیدار شد و از سبکی شاد و پرتحرک برخوردار میباشد. پاچانگا خیلی سریع در رادیو کوبا درصدر لیست موسیقیهای ملی قرار گرفت و درسراسر کارائیب انتشار یافت. موفقیت این موسیقی به حدی بود که در زمان پیروزی انقلاب کوبا، معروفترین موسیقی کوبایی بشمار میآمد و همچنین در اوایل سال ۱۹۶۰، در نیویورک و ساحل شرقی ایالاتمتحده آمریکا از چاچاچا پیشی گرفت.
در دهه ۷۰ سبک جدیدی از موسیقی پدیدار میشود که آن را بهنام سالسا میشناختند، در شهر نیویورک، مهاجران لاتین تبار بهخصوص از کوبا و پوئرتوریکو این سبک موسیقی را با عناصر بسیاری از ریشههای آفریقایی کوبایی خلق میکنند. اگرچه بسیاری از موسیقیدانان کوبایی اعتقاد دارند که سالسا وجود نداشت، بلکه سون کوبایی بودکه بنا به دلایل تجاری تغییر شکل داده و به موسیقی کوبایی سالهای ۷۰ خوانده میشود، اما سالسا شهرت جهانی مییابد و مشروعیت بسیاری بهدست میآورد، در دهه هشتاد، این سبک، بهعنوان سالسای رومانتیک و سبکی محبوب در نیویورک شناخته میشود.[۱۲]
Banda سبک دیگری از سالسا را خلق میکند که باعث محبوبیت آن در سراسر دنیا میشود که این سبک جدید سالسای کوبایی را تیمبا (Timba) نامیدند که در تمام دنیا نیز به اوج رسید. در موسیقی تیمبا تاثیراتی از جاز، فانک و ریتمهای فولکلوریک آفریقایی - کوبایی دیده میشود که با هم درآمیختهاند.
چارانگا آبانرا یکی از گروههای موسیقی در کوبا میباشد که از سال ۱۹۸۸ توسط گروهی از جوانان مستعد موسیقیدان و از فارغالتحصیلان مراکز هنری کوبا شروع شد. این گروه با تجربههای داوید کالسادو توانست شکل بگیرد و شهرت ملی و همینطور بینالمللی کسبکند و جوایز متعددی از جمله جایزهگریمی لاتینوس (Grammy Latinos) در سال ۲۰۰۳ با آلبوم «زندگی در آمریکا» به خود اختصاص دهد. یکی دیگر از گروههای موسیقی محبوب در کوبا، گروه بوئنا فه (Buena Fe) میباشد که یک گروه موسیقی دو نفره متشکل از ایسرائل روخاس فیئل (Israel Rojas Fiel) و جوئل مارتینز (Yoel Martinez) میباشد، این دو از استان گوآنتانامو، در بخش شرقی کوبا هستند، این دو در نوامبر سال ۱۹۹۹ برای اولین بار موسیقی خود را با هم اجرا کردند و در سال ۲۰۰۰ نیز همچنان در استان گوآنتانامو مشغول فعالیت بودند تا این که در سال ۲۰۰۱ در هاوانا اولین موسیقی خود را عرضه نمودند. این گروه دو نفره توانست خیلی سریع در سراسر کوبا به معرفی خود بپردازد. در سال ۲۰۰۷ نیز گروهی با نام هاوانا د پریمرا (هاوانای اولین) توسط الکساندر آبرو (Alexander Abreu) تاسیس میشود و همانطور که از نامش پیدا است، امروزه نشان داده که گروه درجه یکی در کوبا میباشد. این گروه موسیقی اگرچه جوان است، اعضای آن از اعضای قدیمی سالسا میباشند و بعضی دیگر نیز از نسل تیمبا بودهاند.
در کوبا، فروش لوحهای فشرده موسیقی بهطور رسمی و قانونی در مغازههای مربوط به این امر صورت میگیرد، البته لازم به ذکر است که در مورد فروش لوحهای فشرده موسیقی در کوبا اطلاع زیادی در دست نیست، در مغازههای مربوط به این امر، فروش کمتری صورت میگیرد، چرا که قیمت لوح فشردهها به نسبت حقوق متوسط کوباییها بسیار گران میباشد و امکان خرید برای اکثر مردم وجود ندارد، البته از زمانی که طرح «خود اشتغالی» در کوبا از اول ژانویه ۲۰۱۲ آزاد شد، میتوان افراد بسیاری را مشاهده نمود که درپی این امر به فروش سی دی های موسیقی، ویدئو کلیپ و فیلم با قیمت مناسب مشغول شدهاند. البته همانطور که مشخص است این بازار هم غیرقابل کنترل میباشد و حق مولف یا هنرمند نیز رعایت نمیگردد. آنچه که فقط از طرف دولت کنترل میشود پرداخت مالیات این نوع مشاغل میباشد. این افراد یا از طریق یک بار خرید فیلم و موسیقی، به تکثیر غیرمجاز آن میپردازند و به فروش آن اقدام مینمایند و یا این موارد توسط افرادی که دسترسی آزادانه به اینترنت دارند دانلود میشود، البته لازم به ذکر است در کوبا تا حال حاضر دسترسی به اینترنت در خانه ممنوع بوده است. بنابراین افرادی که به خود اشتغالی مشغول هستند، این فیلمها و موسیقیها را از افرادی که دسترسی به اینترنت دارند خریداری کرده و آنها را به عموم مردم میفروشند. البته این مورد غیرقانونی میباشد چرا که دولت اجازه دانلود اینترنتی را برای فروش به افراد نمیدهد. اما قیمت لوحهای فشرده موسیقی و فیلم حدود ۲۰ تا ۳۵ پزو میباشند. اما در مراکز تحت نظر دولت، این قیمت به ۱۰ دلار کوبا میرسد. لازم به ذکر است که یک دلار کوبایی برابر با ۲۵ پزو است، به عبارت دیگر یک فیلم در فروشگاههای دولتی برابر ۲۵۰ پزو میباشد، درحالی که مردم میتوانند همین فیلمها را در مراکز غیرقانونی با قیمت بسیار پایینتر، یعنی ۲۰ الی ۳۵ پزو تهیه نمایند.
تئاتر و هنرهای نمایشی
اولین تظاهرات هنر نمایشی در کوبا آرئیتو (Areito) میباشد که ترکیبی از شعر، موسیقی، رقص، کر و پانتومیم بود و توسط بومیهای کوبا قبل از اینکه توسط استعمارگران اسپانیایی از بین بروند، اجرا میشد. با شروع دوره استعمار، تئاتر کوبابر اساس الگوهای تئاتری اسپانیا و از جشنهای مسیحی کورپوس کریستی (Corpus Christi) آغاز میشود، اولین اثر تئاتری به سال ۱۵۲۰ برمیگردد که مربوط به جشنهای کورپوس کریستی میباشد و از پدرو دکاستی یا (Pedro de Castilla) میتوان بهعنوان اولین اروپایی نمایشنامهنویس نام برد که از سال ۱۵۷۰ به مدت ۶ سال به فعالیت تئاتری در کوبا مشغول بود، اما اولین نمایشنامهنویس اصالتا کوبایی، سانتیاگو پیتا ای بوروتو (Santiago de Pita y Borroto) میباشد که بین قرنهای ۱۷ و ۱۸ میزیست، که اثر معروف وی بهنام شاهزاده باغبان و کلوریدانوی تقلبی (El principe jardinero y fingido Cloridano) شناخته شد، اثری کمدی که در سالهای ۱۷۳۰ و ۱۷۳۳ در سویل اسپانیا به چاپ رسید، موضوع این نمایشنامه درمورد تاریخ دلاوران جوانمرد و مجموعه افتخاراتشان میباشد و کمترین اشارهای به مناظر کوبا، آداب و رسوم، اصطلاحات زبانی و نمونههای گیاهی و جانوری این جزیره نمیکند.
اولین سالنهای تئاتر در کوبا به قرن هیجدهم میرسد، زمانیکه سالنهای تئاتری بسیاری در هاوانا تاسیس شدند. در سال ۱۷۷۵ تئاتر کولیسئو تاسیس میشود که پس از مدتی به ویرانهای تبدیل میشود و بعد با مرمت آن، در سال ۱۸۰۳ با نام ال پرینسی پال (El Principal) مجدد راهاندازی میشود. از دیگر سالنهای نمایشی کوبا از سیرک مارتس (Martes) (۱۸۰۰)، ال دیوراما (El Diorama) و ال تاکن (El Tacon) (۱۸۳۸) در آن دوران شکلگرفتند، میتوان نامبرد. در آن زمان گرترودیس گومز د آویاندا آثاری چون لئونسیا، میلیونر و چمدان و همینطور بالتازار را نوشت. وی با نوشتن حدود بیست عنوان نمایشنامه نشان داد کسی مانند او استعداد درامنویسی چنان بالایی نداشته است.
از دیگر نویسندگان معروف آن قرن، میتوان از خوآنکین لورنزو لوآسس نام برد که بهعنوان بهترین نمایشنامهنویس (کمدی نویس) شناخته شده است، کمدینهای هاوانایی که در سال ۱۸۶۸ برای اولین بار در صحنه ظاهر میشوند و تئاتر کمدی (بوفو) کوبا را آغاز میکنند، جنبشی که از نمونههای خارجی آغاز میشود، با دیگر نژادها مختلط میشود و چنان اختلاط نژادی در آن دیده میشود که بین سالهای ۱۸۶۹ و ۱۸۷۹ پادشاهی اسپانیا نمایشهای آنان را ممنوع میکند، همچنین تئاتر مامبی در تبعید شکوفا میشود و اصلیترین نماینده آن، اثر آبدالا (Abdala) نوشته خوزه مارتی بود.
در سال ۱۸۹۰، تئاتر الحمرا متولد میشود. این تئاتر مخصوص مردان بود که مرکز تئاترهای کمدی (بوفو) و ساینه تس بشمار میآمد. برای آن سالها، بازیگران بزرگی در صحنه تئاتر ظاهر میشوند و با اطمینان میتوان گفت که بهترین دوران نقد بود در حالیکه تئاتر مارتی بهترین پخش و اجرا را در آمریکا داشت. سومین دهه قرن بیستم، مصادف با جنبشی نوآور در فرهنگ و ایدههای کوباییها، نمایشنامهنویسان و بازیگران میشود و این هنر با تئاترهای اروپایی که از فاشیسم گریخته و به هاوانا آمده بودند، رشد مییابد. درآن دوران تئاتر دانشگاهی، آکادمی هنر نمایشی، انجمن تئاتر، از جمله موسساتی بودند که متولد شدند در دهه ۴۰ یک تحول عظیم اتفاق میافتد، میان دیگر آثار گلچین شده، نمایش «الکتراگاریگ» اثر بیرخیلیو پینی پرا ظاهر میشود و بهعنوان بالاترین چهره نمایشی کوبا در قرن بیستم شناخته میشود که البته در داستاننویسی و شعر نیز چهره شاخصی محسوب میشود. تئاتر کوبا با نگاهی متفاوت به واقعیت ملی معطوف میگردد.
در دهه ۵۰، کارگردان کوبایی با نام وینسنته ربوئلتو و شرکتش با نام «تئاتر استودیو» ظاهر میشود که علیرغم تنگناهای اقتصادی و عدم توجه رسمی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار میشود، البته، با پیروزی انقلاب کوبا، تحولات بسیاری در تئاتر کوبا روی داد.
تئاتر کوبا پس از انقلاب
برای تاریخ تئاتر کوبا، سالهای ۶۰ که مصادف با دوران پس از انقلاب سال ۱۹۵۹ میباشد، زمان شکوفایی نمایشنامهنویسی و اجرا در کوبا بشمار میآید، بهطوری که تفاوتهای چشمگیری در زمینه تئاتر قبل از انقلاب دیده میشد، در این دوران، اجرای نمایشنامهها از سالنهای کوچک به سالنهای بزرگ تئاتر برده شدند؛ نمایشها به صورت شبانه و هفتگی اجرا میشدند. نویسنده نمایشنامه که نمیتوانست نمایشهای خود را ویرایش کند، از این زمان به بعد با هزینه دولت اجازه ویرایش کارهایش را داشت. علاوه بر این موارد، اتفاق خوشایند دیگری در تاریخ تئاتر کوبا روی داد: در دوران پس از انقلاب به نویسنده نمایشنامهها هزینهای پرداخت میشد تا اثری را به اجرا آورد. در همان زمان، گروههای تئاتری که متشکل از بازیگران حرفهای بودند بهوجود آمدند: از جمله بریگادهای تئاتری، مدرسه آموزگاران هنر و جنبش آماتورها، به این ترتیب، از سال ۱۹۶۰ شمار نمایشنامهنویسان کوبایی بهطور قابل ملاحظهای افزایش یافت. بهطوریکه در دهه ۶۰ حدود ۴۰۰ عنوان نمایشنامه کوبایی اجرا شدند. منطقی است که موضوعات بسیاری از نمایشنامههای آن دوران، برپایه فاش سازی تاریخ گذشته خود باشد، دوران قبل از انقلاب که بسیاری از هنرمندان نیز از آن رنج برده بودند و نتوانسته بودند بهطور روشنفکرانه، سیاستهای کشور را رهبری کنند ولی بهعنوان شاهدان صادق، تغییرات اجتماعی کشور را تجربه کرده بودند.
خوزه رامون برنه (۲۰۰۲-۱۹۲۷) یکی از جوانان نمایشنامهنویسی بود که اثر وی با نام «کامیلای مقدس هاوانای قدیم»، که در سال ۱۹۶۲ به روی صحنه رفت، یکی از بزرگترین موفقیتهای نمایشی در دهه ۶۰ بشمار میآید، در این اثر برای اولین بار موضوع انقلاب ظاهر میشود، انقلابی که بحران سیستم کهنه ارزشها در کوبا را آشکارا به تصویر میکشد، لازم به ذکر است که آثار بعدی برنه، فاقد چنین کیفیتی بود.
از دیگر نمایشنامهنویسان آن دوران، میتوان به بیرخیلیو پینی پرا اشاره کرد که در مجموعه قطوری، آثار نمایشی خود را با نام تئاتر کامل (۱۹۶۰) جمعآوری نمود. آثار پینییرا مملو از بدبینی استکه شاید آن را بتوان مرتبط با دورانی دانست که وی در آن زندگی میکرد و همین شاخصه بدبینی در آثارش، باعث شد تا از طرف منتقدان و همینطور مخاطبان طرد شود.
در دهه ۶۰ یکی دیگر از مهمترین نمایشنامهنویسان کوبا در صحنه ظاهر میشود. آنتون آروفات (۱۹۳۵) در سالهای پس از انقلاب بهترین آثار خود را به صحنه میبرد. وی در سال ۱۹۶۸ جایزه انجمن نویسندگان و هنرمندان کوبا (UNEAC) را از آن خود نمود.
از دیگر اتفاقات خوش یمن پس از انقلاب کوبا میتوان به تاسیس تئاتر ناسیونال در سال ۱۹۵۹ اشاره کرد، دورانی که رقابتها حمایت میشوند و نمایشنامههای محلی حمایتهای بسیاری دریافت میکنند که تا سال ۱۹۶۱، حدود ۱۲۴ عنوان نمایشنامه بر صحنه میرود.
لازم به ذکر است که در دهه ۶۰، که مبارزه علیه راهزنان به تازگی به اتمام رسیده بود، تئاتر اسکامبرای ظهور کرد، یکی دیگر از اقدامات آزمایشی که تئاتر را به روستاها برد، موضوعات جدید و فرم ارتباط با عموم را بررسی میکند، و برای صحنه کوبا تا زمان حال ابداعاتی را به ارمغان آورده است، این نوع تئاتر تاکنون زنده مانده است.
در میان بالاترین چهرههای این دوران میتوان از سرخیو کورییری (Sergio Corrieri) بازیگر فیلم خاطرات عقبماندگی و نمایشنامهنویسانی چون آلبیو پاز (ویترین)، روبرتو اوری اوئلا (رامونا) و رافائل گونزالس (کبوتر سیاه) را نام برد.
همگام با تئاتر استودیو و تئاتر اسکامبرای، در طی این سالها تئاتر سیاسی برتولت برشت، گروه ریتا مونتانر، تئاتر سانتیاگو و بسیاری دیگر در کوبا فعالیت میکردند. در سالهای ۸۰ فستیوالهای تئاتر هاوانا راهاندازی میشوند، و شرکتهای خارجی مهمی به کوبا سفر میکنند و همزمان گروههای ملی در دنیا شناخته میشوند و موفق به کسب جایزه های متعددی میگردند.
از آن زمان تا امروز، یکی از شاخصههای مهم تئاتر کوبا ایجاد روحیه تفکری، نگاه انتقادی بر مشکلات ملی، ایجاد فضایی برای مباحثه، که همگی با حمایت مخاطبی جدی و آشنا به مسائل که در سالهای انقلاب شکلگرفتند روبه پیشرفت گذاشت، سالهایی که مدارس هنری بسیاری در سراسر کشور ظهور کردند و جنبش آماتورها رشد یافت.
در دهه ۹۰، تئاتر بزرگ آنتیل تئاترهای زیبایی را ارائه می دهد که توسط گروههای مختلفی اجرا میشدند. در این میان گروههایی چون گروه تئاتری سانتیاگو، استودیو تئاتری سانتا کلارا، تئاتر سیین فوئگوس، نمایش عروسکی ملی کوبا، و غیره در این دوران به شهرت بسیاری میرسند.[۱۳]
سینما
با اختراع دوربین فیلمبرداری توسط برادران لومیر در سال ۱۸۹۷ و شروع صنعت فیلمسازی در اواخر قرن ۱۹ در اروپا، این صنعت به آمریکای لاتین هم میرسد که در میان کشورهای این منطقه، کوبا، آرژانتین و مکزیک در راس قرار میگیرند. در سال ۱۸۹۷ یک مکزیکی بهنام گابریل بایر چهار فیلم کوتاه را در هاوانا به نمایش گذاشت. کمی بعد وی مستندی با نام «توهم آتش» (Simulacro de incendio) ساخت که درباره ماموران آتشنشانی هاوانا بود.
در این دوران، فیلمهای کوتاه و فیلمهای سینمایی با محوریت هویت ملی ساخته میشود، اما موانعی از جمله هزینههای تولید و عدم وجود مخاطب کافی نه فقط در کوبا بلکه در دیگر کشورهای آمریکای لاتین، باعث شد تا این صنعت از توسعه کافی برخوردار نباشد. از طرف دیگر، بنا به نظر بسیاری از منتقدان از جمله مایکل چانن در کتاب خود با نام «سینما در آمریکای لاتین» آورده که، صنعت سینمای آمریکای لاتین در ارتباط مستقیمی با استعمار اقتصادی بوده است. وی عنوان میکند که:
«در رمان معروف گابریل گارسیا مارکز؛ با نام صد سال تنهایی؛ سینما با همان ترنهای کمپانی یونایتد فروت به ماکوندو میرسد».
چانن معتقد است که ترنهای یونایتد فروت که میوههای این سرزمینها را میبردند، صنعت سینما را با همان ترنها به آمریکای لاتین وارد کردند. در این دوران، سینمای بومی مورد توجه طبقه عام قرار میگیرد و فیلمهای هالیودی نیز در بازار عرضه میشدند، با جنگ جهانی اول، تولیدات ملی سقوط میکند و در طی جنگ جهانی دوم، هالیود بسیار وابسته به آمریکای لاتین میشود. علت این امر، کاهش خرید فیلمهای هالیوودی در اروپا بود، کشورهایی چون آلمان و دیگر کشورهای اشغال شده توسط آلمان، از ورود فیلمهای هالیودی جلوگیری میکردند و کشورهای دیگری چون بریتانیا و استرالیا نیز، با توجه به نیاز به پول، از خرید فیلمهای هالیودی امتناع میکردند تا پولی از کشورشان خارج نشود. در همین راستا، تا سال ۱۹۴۱، آمریکای لاتین به بازار اصلی سینمای هالیودی تبدیل میشود که نشاندهنده وابستگی آمریکای شمالی به بازار آمریکای لاتین بود. همسایه شمالی برای حفظ این بازار تدابیری در نظر میگیرد، از جمله میتوان از تولید نسخههای اسپانیایی در هالیوود، زیرنویس کردن فیلمهای هالیودی و یا دوبله کردن آنها در آمریکای شمالی برای فروش بهتر در آمریکای لاتین نام برد. اما از آنجاییکه، صنعت سینما در آمریکای لاتین از بنیه مالی پایینی برخوردار بود توانایی مقابله با سینمای آمریکای شمالی چه از نظر اقتصادی و چه از نظر تکنولوژیکی را نداشت و همین امر باعث شده بود تا سلطه آمریکای شمالی بر پردههای سینمای آمریکای لاتین به خوبی مشاهده شود. در این راستا، اداره هماهنگکننده موارد بین آمریکا (Oficina del Coordinador de Asuntos Inter-Americanos) در آمریکای شمالی تاسیس میشود تا در راستای حفظ بازار آمریکای لاتین فعالیت نماید. به همین دلیل اهداف زیر را مدنظر قرار میدهد: توسعه "سیاست همسایه خوب"
مبارزه با افزایش تمایل به سمت کشورهای محور در آمریکای لاتین حذف تحقیر به لاتین تبارها در فیلمهای هالیودی متقاعد کردن شرکتهای آمریکایی برای تولید فیلمهایی با هنرپیشگان لاتین سعی در حذف تبلیغات ضدآمریکایی در کشورهای آمریکای لاتین اگرچه صنعت سینمایی ایالاتمتحده طی سالهای ۱۹۳۰ تا ۱۹۸۰ تغییرات بسیاری را متحمل شده بود، اما حضور خود را در آمریکای لاتین همچنان حفظ کرد، البته لازم به ذکر است که این حضور سلطهطلبانه ایالاتمتحده آمریکا بر سینمای کوبا از سال ۱۹۵۹ کاهش مییابد.[۱۴]
سینمای کوبا، علیرغم بنیه ضعیف مالی، از ابتدای ورود این صنعت به کوبا، همچنان به پیش رفت، لازم به ذکر است که تا قبل از انقلاب کوبا، تعداد ۸۰ فیلم ساخته شد که البته بیشتر آنها محصول مشترک کوبا و مکزیک بود، علت این امر را میتوان به حضور مستمر هنرپیشههای کوبایی در مکزیک دانست، یکی از برجستهترین فیلمهای این دوره فیلم «دوشیزه رحمت» (La Virgen de la Caridad) (۱۹۳۰) ساخته رامون پئون (Ramon Peon) میباشد.
در دهه ۵۰ انجمن فرهنگی نوئسترو تییمپو در هاوانا تاسیس شد و جوانان کمونیستکوبایی ادارهکنندگان آن بودند. تعدادی از کارگردانان مشهور کوبایی از درون این انجمن وارد دنیای سینما شدند.
با پیروزی انقلاب کوبا در سال ۱۹۵۹ و پیروزی کاسترو در کوبا، چشمانداز سیاسی سراسر آمریکای لاتین دگرگون شد، از آن زمان به بعد، جنبش انقلابی کوبا راههای مختلفی را برای انتشار انقلاب خود به کشورهای مختلف قاره آمریکا بهکار برد. یکی از این راهها، سینما بود که از طریق فیلمها و مجلاتی که پیرامون سینما بوجود آمدند در پیشبرد اهداف انقلاب کوبا و نفوذ در دیگر کشورها بسیار موثر بود، دولت سوسیالیستی و انقلابی فیدل کاسترو، به سینما با دید ابزار انتشار ایدئولوژی نگریست و همین امر باعث شد تا به سینما توجه بیشتری شود، در همین راستا، سینما در جستجوی زبان ملی و حتی آمریکای لاتینی بود و سینماگران و روشنفکران خیلی جوانی بودند که تحصیلات دانشگاهی، بهخصوص در اروپا، کسب کرده بودند، این سینماگران، در کنار سینماگران برزیلی و در درجه پایینتر با آرژانتینیها، اقدام به ایجاد جنبشی فرهنگی نمودند که سینمای نوین آمریکای لاتین نام گرفت. این نوآوری سینمای آمریکای لاتین معاصر با موج نوی فرانسه، سینمای مستقل آمریکای شمالی، سینمای آزاد بریتانیا، سینمای نو اسپانیا، تولد صنعت سینمایی آفریقای سیاه و جنبشهای نوآور ژاپن و چکواسلواکی بود.
سینمای نوین آمریکای لاتین نیز با بنمایه سیاسی شگل گرفت که البته در میان کشورهای این منطقه، سینمای نوین برزیل، سینمای آرژانتین، سینمای انقلابی کوبا و سینمای بولیویایی خورخه سانخینس قابل تاملتر هستند و دهه ۶۰ را تحت تسلط خود داشتند. البته در اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰، سینمای نوین آمریکای لاتین به دیگر کشورهای این منطقه نیز رسید، اما چهرهای متفاوت به نسبت سینمای نوی برزیل، سینمای انقلابی کوبا و یا سینمای نوی آرژانتین سالهای ۶۰ کسب کرده بودند.
یکی از دستاوردهای مهم انقلاب کوبا درعرصه هنری، تاسیس انستیتوی هنر و صنعت سینمایی کوبا میباشد که همزمان با تاسیس نهضت سوادآموزی در سال ۱۹۵۹ به دستور فیدل کاسترو، رهبر انقلاب کوبا، تاسیس شد.کاسترو سینما را وسیلهای برای آموزش و مردمی کردن ایدهها میدانست و با توسعه صنعت سینمای خاص کوبا در نظر داشت تا به آموزش جامعه بپردازد. این امر اهداف سیاسی و آموزشی این موسسه را بهخوبی آشکار میکند چراکه این مرکز در پی ایجاد یک صنعت ملی، در مقابل معیارهای هالیودی، پایهریزی میشود، از این رو، مرکز هنر و صنعت سینمایی کوبا (ICAIC(Instituto Cubano del Arte y la Industria Cinematograficos)) در طی سالهای آتی با برنامههای دقیق خود، سعی نمود تا از سینما بهعنوان ابزاری برای آموزش جامعه و راهنمایی مردم بهره گیری نماید و به انتشار ایدههای مبارزه طلبانه علیه استعمار بپردازد. از این زمان به بعد، سینما بهعنوان هنری ملی اعلام شد، این مرکز سینمایی در عرصه معرفی سینمای کوبا فعالیتهای قابل توجهی ارائه کرد، بهطوریکه در دهههای آتی انقلاب، این مرکز از اهمیت بالایی برخوردار میشود و تاثیر به سزایی در فرهنگ کوبا میگذارد. فیلمهایی که در این دوران ساخته میشوند فیلمهایی هستند که بعضی از جنبههای مشکل آفرین واقعیت روزانه و وضعیت جامعه را منعکس مینمایند.
لازم به ذکر است که اهمیت این مرکز محدود به کشور کوبا نمیشود، بلکه به مرجعی اجباری برای سینماگران دیگر کشورهای آمریکای لاتین نیز مبدل میگردد که سعی میکردند تا آثاری با بنیه قوی ایدئولوژیکی، در حاشیه سیستمهای تولیدی کشور خود، تهیه نمایند. از اینرو، پس از فستیوال بینیا دل مارا (Vina del Mar) در سال ۱۹۶۷ و ۱۹۶۹، مرکز هنر و صنعت سینمایی کوبا فستیوال سینمای جدید آمریکای لاتین(Festival del Nuevo Cine Latinoamericano) را در هاوانا ایجاد مینماید، که محل ملاقاتها و تبادلات برای کارگردانان برجستهای از جمله گلاوبر روچا (Glauber Rocha) و نلسون پریرا دوس سانتوس (Nelson Pereira Dos Santos) برزیلی، میگل لیتین (Miguel Litin) شیلیایی، خورخه سانخینس (Jorge Sanjines) بولیویایی و فرناندو سولاناس (Fernando Solanas) و اکتابیو ختینوی (Octavio Getino) آرژانتینی میشود، این فستیوال از سال ۱۹۷۹ هر ساله در هاوانا برگزار میشود و یکی از مهمترین گردهماییهای آمریکای لاتین میباشد. در این فستیوال سینماگران برجسته کشورهای آمریکای لاتین گردهم میآیند و نسبت به فیلمهای روز به بحث و گفتوگو و تبادل نظر میپردازند.
یکی دیگر از رویدادهای مهم، ایجاد مدرسه بینالمللی سینمای کوبا، تلویزیون و ویدئوی سان آنتونیو د لس بانیوس (Escuela Internacional de Cine, Television y Video de San Antonio) میباشد که در شهر سان آنتونیو د لس بانیوس در مجاورت هاوانا مستقر میباشد. این مدرسه با حمایت مالی بنیان سینمای نوین آمریکای لاتین (Fundacion del Nuevo Cine Latinoamericano) و نویسنده معروف کلمبیایی گابریل گارسیا مارکز و برای دانشجویان آمریکای لاتین ایجاد شده تا برای تحصیل در رشتههای مختلف سینمایی در این مدرسه مشغول شوند.
این موسسه برای آن که بتواند نسلهای آینده جامعه را نیز در راستای ایدئولوژی حاکم برجامعه آموزش داده و مهیا گرداند، در صنعت انیمیشن و تصویر متحرک نیز وارد عمل شده و در سال ۱۹۷۴ اولین فیلم از این نوع را با نام الپیدیو بالدس (Elpidio Valdés) ساخته و عرضه میدارد؛ که زندگی قهرمانی بهنام «بامبی» است که برای استقلال کوبا در قرن ۱۹ علیه استعمار اسپانیا میجنگد. از دیگر تولیدات این مرکز میتوان از فیلمهای مستندی نام برد که به سبک فیلمهای مستند روسیه از سبکهای مونتاژی استفاده نمودند.
در اواخر دهه ۶۰ و اوایل ۷۰، فیلمهای داستانی نیز در این مرکز و توسط کارگردانان برجسته کوبایی تولید میشد. در دهه ۱۹۸۰، سینمای کوبا برای جلب تماشاگران خود، اقدام به ساخت فیلمهای مطرحی با سبک سینمای هالیود مینماید. در سالهای ۹۰، رویداد مهم و بزرگی چون فروپاشی سوسیالیسم و شوروی سابق باعث بروز بحران اقتصادی در کوبا میشود. این بحران که به دوره خاص شناخته میشود باعث بروز رکود در محصولات سینمایی کوبا میگردد. در پی بروز بحران، کوبا برای تامین مالی موسسه، اقدام به تولید محصولات مشترک با دیگر کشورها میکند. البته در این دوران نیز فیلمهای مطرحی در سینمای کوبا خلق میشوند که از آن جمله میتوان به فیلم «توت فرنگی و شکلات» اثر گوتی یرز آله آ (Tomas Gutierrez Alea) و خوآن کارلوس تابیو نام برد که این فیلم نامزد دریافت جایزه اسکار سال ۱۹۹۴ میگردد.
از میان این کارگردانان مطرح کوبا میتوان از توماس گوتی یرز آله آ (۱۹۲۸) و خولیو گارسیا اسپینوسا (Julio Garcia Espinosa) (۱۹۲۵) نام برد. این دو کارگردان، پس از دورهای که در مرکز تجربی سینمایی (Centro Experimental de Cinematografia) در رم آموزش دیده بودند به کوبا بازگشتند و با همکاری یکدیگر فیلم مستندی با نام مگانو را در سال ۱۹۵۵ ساختند، این فیلم نئورئالیستی بیانگر شرایط کارگران معادن زغال سنگ و اعتراضیهای علیه استعمار روستائیان در دوران دیکتاتوری باتیستا میباشد. لازم به ذکر است که فیلمهای مستند کوتاهی چون «این زمین است» اثر توماسگوتی یرز آله آ و «مسکن» ساخته خولیو گارسیا اسپینوزا از اولین فیلمهای مستند بعد از انقلاب کوبا بشمار میآیند.
خولیو گارسیا اسپینوسا، بنیانگذار مرکز هنر و صنعت سینمای کوبا میباشد و سینماگران بسیاری را در عرصه سینمای کوبا تربیت کرده است، آثار سینمایی و تئوریک وی، از دلایل مهمی هستند که او را به یکی از موثرترین چهرههای فرهنگی کوبا و یکی از نظریهپردازان مطرح سینما، نه فقط در کوبا بلکه در دیگر کشورها نیز، تبدیل کرده است، مقاله وی تحت عنوان «برای یک سینمای ناقص» یکی از مهمترین کارهای نظریهپردازی وی میباشد.
گوتی یرز آله آ، نیز یکی از چهرههای برجسته سینمای کوبا بشمار میآید. که از تاثیرگذارترین سینماگران در عرصه سینمای پس از انقلاب میباشد. آنچه که در مورد وی قابل تأمل است، توجه وی به انقلاب کوبا میباشد و از طرف دیگر، یکی از منتقدین نسبت به وضعیت جامعه کوبا بشمار میآمد.کارهای وی نمایانگر جنبش دهه ۶۰ و ۷۰ است که همان جنبش سینمای نوین آمریکای لاتین میباشد. از جمله آثار وی میتوان، «مرگ یک دیوانسالار» (۱۹۶۶) و «خاطرات دوران عقبماندگی» (۱۹۹۸) را نام برد که از مطرحترین آثار سینمایی کوبا میباشند.
اومبرتو سولاس (Humberto Solas) یکی دیگر از کارگردانان برجسته سینمای کوبا محسوب میشود که از سال ۱۹۶۰ با فعالیت در مرکز هنر و صنعت سینمایی کوبا به تولید فیلمهای درخشانی دست زد. از جمله فیلمهای مطرح این کارگردان میتوان از فیلم «لوسیا» نام برد که در سال ۱۹۶۸ ساخته شد، فیلم دیگر این کارگردان «یک مرد موفق» (۱۹۸۶) میباشد که اولین فیلم سینمای کوبا بهشمار میآید و نامزد دریافت اسکار فیلم غیرانگلیسی شد.[۱۵]
صنایع دستی
در اکثر کشورهای آمریکای مرکزی و جنوبی صنایع دستی سنتی، نماد آثار ساکنین اولیه آنها است که کوبا نیز از این قاعده مستثنی نمیباشد که البته فرهنگ آفریقایی نیز در آن تاثیرگذار بوده است. زمانیکه دریاسالار کریستف کلمب پا به سرزمین کوبا گذاشت، کوزهگران بومی آن بهوسیله صدف و حلزون وسایلی از جمله چاقو، ظروف، گردنبند و پوشاک میساختند، آنها سرامیک نیز درست میکردند و در زمینه چوببری و سبدبافی کار میکردند، آنها از چوب برای ساخت کلبه و قایق استفاده میکردند.
در کوبا صنایع دستی اصلی و مهم بهعنوان آثار سطح بالا در انجمن/شورا کوبایی، هنرمندان صنایع دستی صنعتگران قرار داده میشوند. به هر یک از این صنایعدستی شناسنامهای تعلق میگیرد. به این ترتیب آثار چنین هنرمندانی از طریق مؤسسههای فرهنگی، بهعنوان بستر کالاهای فرهنگی، تضمین میشود. قابل ذکر است که این هنرمندان بهطور مستقل و در کارگاههای شخصی خود مشغول به کار میباشند و از حمایتهای مالی دولت برخوردار هستند. صنایع دستی از یک سو وضعیت توریسم بینالمللی را بهبود بخشیده و از سوی دیگر بهعنوان وثیقهای مهم در هویت ملی کشور به حساب میآید. کوبا از سالها پیش عضو انجمن جهانی صنایع دستی میباشد.
در سال ۱۹۷۸ بنیاد کوبایی (Fondo Cubano) کالاهای فرهنگی به منظور حمایت، توسعه، هدایت و همکاری با هنرمندان صنایع دستی تأسیس شد. هنرمندان صنایع دستی، آثاری با کیفیت بسیار بالا خلق میکنند که نشاندهنده مهارت خاص آنها در حرفه خود میباشد. و بسیاری از آنها موفق به دریافت نشان لیاقت ملی و بینالمللی شدهاند که اینها نشان فرهنگ کوبا میباشند، از هنرمندان برجسته معاصر در زمینه هنرهای زیبا و تزیینی میتوان از خولیو سزار گاریدو و کارلوس اسپینوسا نام برد، و در زمینه سرامیکسازی جا دارد از آلفردو سوسابراوو نام بردکه در سال ۱۹۹۸ موفق به دریافت جایزه ملی هنرهای تجسمی شد.
صنایع دستی سنتی عامهپسند در کوبا، دارای شالوده اسپانیایی و آفریقایی میباشد. این صنایع دستی سنتی به رسوم و سنن اصیل روستایی پیوند خورده است، البته نباید این صنایع دستی را با صنایع دستی تجاری که در این مدت اخیر ایجاد شدهاند و شالوده سنتی ندارند، اشتباه گرفت.
صنایع دستی سنتی عامهپسند کوبا در دو زمینه مهم دارای ویژگی بارز است؛
الف) در زمینه مادی، مرتفع کردن نیازهای مادی در منازل، چه روستایی و چه شهری
ب) در زمینه مذهبی، کوبا دارای صنایع دستی مذهبی است که دارای شالوده آفریقایی و همچنین اسپانیایی است و مهمترین آنها عبارتاند از: رگلا د اوچا، سانتریا کوبایی، رگلا پالو مونته، رگلا آباکوآ.
از بین انواع مختلف صنایع دستی در کوبا میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
سفال، سرامیک، کندهکاری، سبد و زنبیل بافی، سوزندوزی، گلدوزی، ماکت سازی، نجاری وهمچنین بافتهایی نظیر گیپوربافی، مکرومه بافی، چاموتا که نوعی سرامیک است، مودلادو که در هنرهای تجسمی به تصویرگری از یک شی واقعی اطلاق میگردد و متالیستریا از دسته هنرهای زیبا و تزیینی است.[۱۶]
معماری (سبک، ادوار و ویژگیها)
فاتحان و اولین استعمارگران اسپانیایی از ابتدا با خانههای خاص بومیهای کوبا سازگار شدند: انواع مختلفی از خانههای ساخته شده از شاخ و برگ که بومیها مطابق نیازهایشان میساختند، این نوع خانهها به دلیل ساخت آسان، سریع و مناسب آب و هوا که از شاخ و برگ و چوب درختان نخل ساخته میشد، بسیار رایج بود. چرا که درخت نخل در همه جای کوبا به راحتی رشد میکند. اسپانیاییها نیز با توجه به این امر، نیازهای خود را با این نوع خانهها سازگار میدیدند. بنابراین ساخت این نوع خانهها در کوبا همچنان ادامه یافت و فقط از قرن ۱۶ تغییرات اندکی پیدا کرد، اما از آنجاییکه بهراحتی آتش میگرفت کمکم درصدد ساخت خانههای مستحکمتر با سنگ و آجر و گل برآمدند تا از آتش سوزی خانهها و همچنین حمله دزدان دریایی جلوگیری نمایند.
هاوانا در دوران کشف و استعمار اهمیت استراتژیکی مییابد و محل تجمع قایقهای اسپانیاییها برای رسیدن به دیگر سرزمینها میشود و همینطور به بخشی از سیستم دفاعی پایگاههای نظامی اسپانیاییها در آمریکا تبدیل میشود، از اینرو، متخصصین حرفههای مختلف از جمله بنایان، نجاران، آهنگران و غیره وجود داشتند که بین سالهای ۱۵۵۸ و ۱۵۸۸ به ساخت بهترین ساختمانهای هاوانا از جمله قلعههای نظامی، کلیساها و صومعهها کمک کردند. ثروت آمریکا و دشمنیهای هلند، فرانسه و بهخصوص انگلستان نسبت به تملکات اسپانیا در دنیای جدید باعث شدند تا پروژه عظیم استحکام سازی این شهر برای جلوگیری ازنفوذ دزدان دریایی به راه بیفتد. جهت رسیدن به این هدف، مهندسان ایتالیایی با همکاری اسپانیاییها به ساخت قلعههای محکمی مشغول شدند. قدیمیترین قلعه کوبا، قلعه رئال فوئرسا میباشد که بین سالهای ۱۵۵۸ و ۱۵۸۰ ساخته شد که کمی دورتر از ورودی بندر هاوانا و در طرفی که بعدها میدان تسلیحات نام گرفت ساخته شد.
در برابر بیاثر بودن این قلعه، ساخت دو دژ در دو طرف ورودی خلیج شروع شد تا از حمله دزدان دریایی جلوگیری کنند، میان سالهای ۱۵۶۸ و ۱۶۳۰ قلعه لس ترس ری پس دل مورو ساخته شد. در سال ۱۵۹۰ ساخت قلعه دیگری بهنام سان سالوادور د لا پونتا آغاز میشود و در سال ۱۶۳۰ به پایان میرسد که محافظت از ورودی هاوانا با این قلعه بود. قلعه ال مورو با برج بلندش و چراغ دریاییکه در قرن ۱۹ به آن اضافه شد یکی از سمبلهای شهر هاوانا میباشد. به این ترتیب با هر دو قلعه، طی دو قرن تا سال ۱۷۶۲ زمانی که انگلیسیها به هاوانا حمله کردند از شهر دفاع کردند، در سال ۱۷۶۳، پس از بازپسگیری هاوانا از انگلیسیها نسبت به ساخت سه قلعه دیگر اقدام شد: قلعه سان کارلوس د لاکابانیا، قلعه آتارسی و قلعه پرینسیپه قلعه عظیم لا کابانیا، نزدیک ال مورو، که بین سالهای ۱۷۶۳ و ۱۷۷۴ ساخته شد، در حد خودش یک دژ بود، با یک ورودی بسیار بزرگ که توسط معماری کادیزی، پدرو د مدینا، ساخته شد کسیکه معرف باروک در کوبا بود.
قرنهای ۱۶ و ۱۷، دوره شکلگیری معماری استعماری در کوبا بود. در رابطه با معماری داخلی، از این دوره به بعد، بتدریج تاثیر هنر آندلسی دیده میشود. هنر آندلسی در قرن ۱۶ به کوبا میرسد و تا قرن ۱۷ تکامل مییابد. اگرچه با توجه به کمبود مواد و مشکلات فنی، این عنصر هنری به زحمت توانست مورد توجه قرار گیرد.[۱۷]
دوره باروک
قرن ۱۸ برای معماری داخلی در کوبا بسیار خاص میباشد. در طی این قرن، هنر باروک اسپانیا به کوبا میرسد. پایتخت کوبا، که اکنون به مرکز تجاری و صنعتی مبدل شده، شاهد حذف خانههای پوشالی و جایگزین شدن خانههایی ساخته شده از سنگ میباشد. در اواخر قرن ۱۸، شکوفایی اقتصادی باعث میشود تا خانههایی محکم و جذاب ساخته شود، به همین دلیل در ساخت و ساز از چوبهای زیبای کوبایی با سنگهای آهک استفاده میشود. در این دوره عناصر باروک با عناصر معماری عربی اسلامی درهم میآمیزد و باروک کوبایی خلق میشود.
البته لازم به ذکر است که معماری آن دوران از آنجاییکه توسط استادان معمار اسپانیایی انجام میشد، نمایانگر سبک عربی - اسپانیایی بود که بنایان کرئول مطابق با آب و هوا و آداب و رسوم خود با اصلاحاتی آنها را میساختند.
نئوکلاسیک در کوبا
از طریق اسپانیا، در قرن نوزدهم، سبک نئوکلاسیک به کوبا میرسد. این سبک، در آن زمان بر معماری اروپا تسلط یافته بود و با ورودش به کوبا، با خصوصیات استوایی این کشور سازگاری یافت، همانگونه که برای سبکهای قبلی نیز اتفاق افتاد. در این دوران سنگ و سنگ کاری جایگزین چوب میشود. بالکنها و نردهها با آهن ساخته میشوند و با تصاویر برجسته زیبایی تزیین میشوند.
کوبیسم
در قرن بیستم، کوبیسم که یکی از سبکهای هنری تجسمی بود بدون شک بر معماری مدرن تاثیر میگذارد. این سبک، در ساختمانهای بزرگ و کوچک و متوسط و همینطور در ساختمانهای آپارتمانی و مراکز عمومی دیده میشود.
اکلکتیسم
با تحولات سیاسی و اجتماعی که باعث بروز جمهوری (۱۹۰۲)، معروف به دوره «گاوهای فربه» شد، سبک اکلکتیک(Eclecticismo) (مجموعه سبکها) در کوبا دیده میشود که به مدت ۳۰ سال به طول انجامید که امروزه نیز بهترین میراث معماری کوبا از آن دوران باقی مانده است.
با ظهور جمهوری کوبا، هیچ تغییری در شهرسازی و معماری کشور وجود نداشت، توسعه صنعت شکر که در اثر جنگ جهانی اول (۱۹۱۸-۱۹۱۴) بهوجود آمده بود، باعث شد تا کوبا وارد جریانهای جدید هنری و ادبی اروپا شود و ساختار شهری پایتخت را براساس طبقات اجتماعی مشخص کند، بر اساس طبقات اجتماعی دو شاخه (جنبه) اکلکتیسم کوبایی وجود دارد: یکی ویژگی مردمی آن، که توسط استادان آثار کاتالان معرفی شدند و دیگری، شاخه علمی اکلکتیسم است، که بعد از دومین مداخله آمریکای شمالی (۱۹۰۹-۱۹۰۶) ظهور کرد و در خانههای طبقات مرفه جامعه استفاده میشد. در این دوره، بخش بدادوی هاوانا و در سال ۱۹۰۶ مدرسه معماری کوبا ظهور میکند، محله لا مورایا با مونسریت و پارک سانترال ابعادی از هنر کلاسیک را به معرض نمایش میگذارد اما عطر و بوی اکلکتیسم را دارد، از جمله بناهای این دوره میتوان از ساختمان تئاتر بزرگ هاوانا و ساختمان کاپیتولیوی ملی و قصر ریاست جمهوری نام برد.
هنر نو
هنر نو(Arte Nouveau) در سال ۱۸۹۵ در بلژیک و فرانسه ظهور میکند و در سال ۱۹۱۴ با جنگ جهانی اول از بین میرود. هنر نو دیر به کوبا میرسد و با اکلکتیسم به رقابت میپردازد. این سبک هنری بهطور رسمی بر کار روی خط منحنی بنا میشود و عناصر تزئینی آن با گل و گیاه مرتبط میشود و در معماری داخلی، آهن با زیبایی برتر از دوره نئوکلاسیک کار میشود.کار با شیشه هم با استادی بسیاری در این دوره انجام میشود. همانطور که ذکر گردید هنر نو یکی از شاخههای اکلکتیسم میباشد که جنبه مردمی آن توسط کاتالانها به کوبا وارد شد، این افراد تزئینات با نقوش گیاهی را به کوبا معرفی کردند.در این ساختمانها، مدرنیسم یا هنر نو (آرت نوو) در تزئینات نماها، چوب، شیشه و آهن دیده میشدند. این تزئینات در سقفها و بالکنها، نردهها، درها، پنجرهها، کاشیها، موزائیکها استفاده میشدند، این نوع معماری، باعث ظهور نمونههای زیبایی در ساختمانهای کوبا، بهخصوص در هاوانا و در منطقه بیبورا Vibora شد.
هنر تزئینی (آرت دکو)
آرت دکو نیز شاخه علمی اکلکتیسم میباشد که در خانههای طبقات مرفه جامعه استفاده میشد، این ساختمانها بهطور کلی خانههای ویلایی دو طبقه با باغهای محصور شده بودند، این نوع معماری اکلکتیک در ساختمانهای شهری (ساختمانهای دولتی و بانکها) نیز به کار رفتند.
از آخرین سالهای دهه دوم قرن بیستم در معماری کوبا، آسمان خراشهایی با ارتفاع متوسط نیز دیده میشوند که تاثیر استادان مکتب شیکاگو بود و استفاده فراوانی از عناصر فرهنگی هنر تزئینی (آرت دکو) و استریم لاین در ساختمانهای شهری و معماری داخلی دیده میشوند.لازم به ذکر است که آرت دکو (هنر تزئینی) راه را برای معماری مدرن در کوبا هموار میکند. آرت دکو در دهه ۵۰ به معماری مدرن میرسد.
معماری پسا انقلابی
تغییرات ریشهای جامعه کوبا با عبور از سیستم کاپیتالیسم به سوسیالیسم، با تغییر روابط اجتماعی و مالکیتی درباره زمینهای شهری و روستایی بیان میشود، در این راستا، معماری کوبا وارد دورهای تاریک میگردد چرا که توسعه شهری هاوانا مختل میشود و مرحلهای از شکلگیری اسکانهای روستایی که نوعی شهرنشینی ارزان قیمت را ایجاد میکنند، آغاز میشوند. معماری بعد از انقلاب را میتوان به سه دوره تقسیم کرد:
الف) معماری مرحله اول (۱۹۶۹-۱۹۵۹) بر پایه سادگی و جستجوی راهحلهای فنی که به آسانی اجرا شوند، مشخص میشدند. تاثیر قوی روسیه در کوبا، علاقه به تقارن و صرفهجویی در فضا را به ارمغان میآورد.
ب) در مرحله دوم (۱۹۷۹-۱۹۶۹) مناطق جدیدی ایجاد میشوند و مناطقی که در مرحله قبلی با امکانات بیشتری جهت سرمایه گذاری بهوجود آمده بودند با همان ویژگیها و در غیاب هنر رشد مییابند.
در دوره سوم (۱۹۸۹-۱۹۷۹) توجه به جنبه رسمی و بازیافت ارزشهای فرهنگی هویت کوبایی آغاز میشود. کدهای مدرنیسم کاربردی و پسامدرنیسم پدیدار میشوند، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و رونق گردشگری در دهه ۹۰، ساخت هتلهای مدرن افزایش مییابد. هتلهای جدید با سازههای فولادی و شیشهای، تاثیر شدیدی از معماری غربی معاصر را انعکاس میدهند، و نمایانگر تقلیدی از نمای آسمان خراشها میباشد. نمونههای بارزی از این نوع معماری، هتل ملیا کوایبا (Melia Cohiba) و هتل اوآسیس پانوراما (Oasis Panorama) میباشد.[۱۸]
هنرهای تجسمی
بارها گفته شده است که تاریخ هنرهای تجسمی در کوبا از اواخر قرن هجدهم آغاز شده و اینکه قرنهای قبل از آن، قرنهایی تاریک و مبهم میباشند و فاقد ارزشهای هنری بودند. همچنین تاکید شده که نه فقط در قرنهای ۱۶ و ۱۷ فقدان توسعه وجود داشته، بلکه آنچه که از آن دوران به جا مانده، بیانگر تقلیدی است از آنچه که در اسپانیا انجام میشد و نشانهای از هنر بومی وجود نداشت. از قرن ۱۶ نمونههای زیادی کتیبه در سانتیاگو د کوبا و هاوانا بهجا مانده و در قرنهای ۱۷ و ۱۸ کار طلاسازان و مجسمهسازان هنریتر میشود. هاوانا، به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص خود که بهعنوان «کلید خلیج» و مرکز کارائیب میان دو آمریکا، شناخته میشد و با توجه به بندشف بهخصوص با رسیدن کشتیهای استعماری، از فعالیتهای بالای تجاری برخوردار بود، البته این کشور نه فقط شاهد تجارت قانونی، بلکه قاچاق نیز بود.
در قرنهای ۱۶ و ۱۷ فعالیتهای مرتبط با نقاشی، کنده کاری چوب، سنگ کاری و طلاکاری شاخصتر بودند.کار چوبکاران، سنگکاران و نقرهکاران در هاوانا از اواخر قرن ۱۶ مورد توجه قرار میگیرد، در این فعالیتها نام تعدادی از هنرمندان به چشم میخورد، اما بدون شک یکی از چهرههای مهم آن، مارتین پین سون سولیس (۱۶۴۹-۱۶۰۷) میباشد که سازنده مجسمه لا گیرالدیا برای برج قلعه رئال فوئرسا واقع در هاوانا میباشد.
در قرن ۱۸، موسساتی که در عصر روشنگری بوجود آمده بودند، زندگی فرهنگی را، بهخصوص در هاوانا و سانتیاگو د کوبا گسترش دادند. در این قرن، در میان نام هنرمندان شاخص، از خوآن د سالاس ای آرگیو، از نقاشان محراب که برای راهبان هاوانا کار میکرد و در سانتیاگو د کوبا از تادئو چیرینو (۱۷۹۱-۱۷۱۷)، خالق نقاشی واقع در کلیسای کارمن در سانتیاگو د کوبا نام برده میشود.
در نیمه اول قرن ۱۸، هاوانا بنا به فعالیتهای فشرده بندری از شکوفایی خوبی برخوردار بود و خصیصه بینالمللی در سراسر کشور به چشم میخورد. این شکوفایی اقتصادی باعث شد تا علاقه به خلق آثار هنری افزایش یابد، اما با توجه به نبود مدارس هنری، بسیاری از جوانان با استعداد برای یادگیری هنرهای تجسمی به اروپا یا مکزیک میرفتند و در کارگاههای هنرمندان آموزش میدیدند و یا حتی فقط به کپی آثار مذهبی و یا تصاویری برای کندهکاری روی چوب و نقاشی میپرداختند.
خوزه نیکلاس د لا اسکالرا (۱۸۰۴-۱۷۳۴) یکی از مهمترین نقاشان دهههای اول قرن هجدهم میباشد، اگرچه اطلاعات کمی درباره زندگی این فرد وجود دارد، اما بارها بهعنوان اولین فرد در نقاشیهای مذهبی از او نام برده میشود، نقاشیهای او برای کلیسای جامع کامپوس د کوبا و کلیسای سانتا ماریا دل روساریو جزو آثار برجسته نقاشی مذهبی در کوبا میباشند.
یکی از اتفاقات مهم در زمینه هنرهای تجسمی، تاسیس مدرسه طراحی و نقاشی سان آلخاندرو (Escuela de Dibujo y Pintura San Alejandro) در قرن نوزدهم و به عبارت دقیقتر در سال ۱۸۱۸، توسط نقاش نئوکلاسیک فرانسه، ژان بائوتیستا برمای (Juan Bautista Vermay) میباشد. این مدرسه بیوقفه تا دهه سوم قرن بیستم بهکار خود ادامه داد: این موسسه در طول قرن نوزدهم، چهرههایی را پرورش داد که نقاشی مذهبی، پرتره و منظره کار میکردند. این قرن که از مشخصههای بارز آن، ظهور جنبشهای نئوکلاسیسیم، رومانتیسیسم و رئالیسم میباشد، نقاشی با موضوعات تاریخی که برآن دوره حاکم بود، با موفقیت گسترش یافت، موضوعاتی که همیشه به گذشته میپرداخت و هیچگاه به موضوعات زمان حاضر که مرتبط با درگیری کوباییها و اسپانیاییها برای استقلال کوبا نمیپرداخت. اما جنگهای استقلال یا در خارج از کشور به تصویر کشیده میشد ویا پس از راهاندازی جمهوری در ۲۰ می ۱۹۰۲. البته آدلایدا د خوآن، استاد و پژوهشگر، تاکید میکند در آثاری که در مطبوعات آن سالها به چاپ رسیده بود، موضوع جنگهای استقلال به تصویر کشیده شده اما بهطور یک جانبه و مطابق با دیدگاه اسپانیا، این امر بهخصوص در کاریکاتورهای ویکتو پاتریسیو د لاندالوس و همینطور در آثار پیکرنگار اهل ال سالوادور با نام فرانسیسکو سیسنروس دیده میشود.
میان مجسمه سازان قرن هیجدهم، مانوئل دل سوکورو رودریگز در شهر بایامو، یکی از جالبترین هنرمندان کوبایی، از چهرههای مطرح بشمار میآمد. وی یک سیاهپوستکرئول بودکه پیشه نجاری را آموخت و بهعنوان استاد مسلم نقاشیهای محراب کلیسای شناخته شد.
یکی از شاخصترین چهرههای پایان قرن هجدهم و دهههای اول قرن نوزدهم، نقاش برجسته ویکتور اسکوبار ای فلورس میباشد، فردی دو رگه سیاه و سفید که درهاوانا به دنیا آمد و با توجه به عمر و کارهای هنری طولانی مدتش بین دو قرن، چهره ارتباطی میان دو دوره میباشد. وی فرزند دو خانواده برجسته دورگه سیاه و سفید بود و زمانی که درگذشت بهعنوان یک سفیدپوست ثبت شده بود. مجسمهسازی در کوبا هنرمندان و محققان اندکی داشته است:
در اواخر قرن نوزدهم آثار خوزه ویالاتا ساوودرا (۱۹۱۲-۱۸۶۲) از شهرت خوبی برخوردار شد. آثار و مجسمههای بسیار برجسته وی در شهر هاوانا و در قبرستان کلمب دیده میشوند.[۱۹]
دوران جمهوری
زمانی که جمهوری آغاز میشود چشمانداز نقاشی در کشور، همان چشمانداز مربوط به ایجاد آکادمی سان آلخاندرو در سال ۱۸۱۸ بود که سراسر قرن نوزدهم را گذراند تا اینکه در سال ۱۹۲۷، تغییری اتفاق افتاد و هنرهای تجسمی در کوبا به هنر معاصر پیوست. در این سال گروهی از هنرمندان کوبایی که از پاریس بازگشته بودند، با خود وانگوآردیسم را به ارمغان آوردند، این گروه در نقاشیهای خود مناظر کوبا، صحنههایی از داخل و خارج، نشانههای خاص مردان و زنان و فضای کوبا به دور از الگوهای نقاشی دوره آکادمی بود. این قطع ارتباط با هنر دوره آکادمی (لا آکادمیا) آغازگر دوره وانگوآردیسم هنری است که علیه لا آکادمیا شکل میگیرد و با بازگشت ویکتور مانوئل گارسیا (۱۹۶۹-۱۸۹۷) به هاوانا در سال ۱۹۲۵ آغاز میشود.
در سال ۱۹۲۷ انجمن نقاشان و مجسمهسازان چهار نمایشگاه «هنر جدید» سازماندهی کردند، ازجمله مجسمه چهره خوزه مارتی ساخته شده توسط خوآن خوزه سیکره و نقاشیهای ویکتور مانول و آنتونیو گاتورنو و مجموعه آثاری از گروهی از هنرمندان پست امپرسیونیسم، کوبیسم، فوتوریسم، مورالیسم مکزیکی و دیگر جریانهای مدرن را شامل میشد، این نمونهها یک انقلاب واقعی را رقم زدند که پایان هنر لا آکادمیا و اولین قدمهای یک رئالیسم کوبایی بود بهمنظور توصیف هیجانات هر روزه با زبانی ساده و روشن، اولین آثار وانگوآردیسم، سالهای ۳۰ و ۴۰ قرن بیستم را تحت تسلط خود داشتند، در این سالها، ویفردو لام، چهره برجسته هنر تجسمی، متولد ساگوآلاگرانده از پدری چینی و مادری سیاهپوست، در سال ۱۹۴۱ از اروپایی که با جنگ داخلی اسپانیا و جنگ دوم جهانی در عذاب بود، به کوبا بازگشت. وی در این دوران دو اثر از مهمترین آثارش، که بخشی از میراث جهانی را تشکیل میدهند را نقاشی میکند: صندلی (۱۹۴۱) و جنگل را (۱۹۴۳) با نیرویی آفریقایی کوبایی نقاشی میکند، البته موضوع عناصر چندفرهنگی آفریقایی در کوبا مورد استفاده نقاش کوبایی روبرتو دیاگو یکی از اولین هنرمندان این موضوع قرار گرفته است. روبرتو دیاگو، دوست شخصی سوررئالیستها که به رهبری آندره برتون و کوبیستهای اسپانیایی، بهخصوص پابلو پیکاسو میباشد. در سال ۱۹۴۴ منتقد کوبایی کلمنتهگومز سیکره اثرش بهنام نقاشی کوبایی امروز منتشر میکند که در آن اصلیترین چهرههای هنرهای تجسمی ملی به چشم میخورند. وضعیت ناآرام سیاسی که مشخص کننده سالهای ۵۰ قرن بیستم بود، بهعنوان کاتالیزور متمرکز در سبکهایی از جمله درونگرایی (رائول میلیان)، اسپرسیونیسم (آنتونیو ایریز)، تجربه هنرهای رسمی (ساندو داریه) یا انتزاعی (گروه یازده) میشوند، سبکهایی که مسیر همواری برای شروع دوره جدید که نزدیک میشوند، پیش رو دارند.
این مرحله، با پیروزی انقلاب بهعنوان رویدادی قطعی مصادف شد که همین امر، تغییری بزرگ در تولید فرهنگ و هنر رقم میزند. تاسیس شورای ملی فرهنگ، بخش راهنمایی انقلابی ،(DOR) موسسه هنر و صنعت سینمایی کوبا، انجمن ملی نویسندگان و هنرمندان کوبا و همینطور شورای مشورتی برای توسعه مجسمه سازی کودما (CODEMA) هنر را در جهت تبلیغات سیاسی به پیش میبرند.
در دهه ۶۰، هنرهای تجسمی ویژگیهای حماسی و تبلیغاتی کسب میکنند و انعکاسی از وظایف جدید انقلابی میشوند. در سال ۱۹۶۲ مدارس ملی هنر (ENA) تاسیس میشود که راه جدیدی بر آموزش هنرمندان میگشاید. در این مدرسه چهار رشته تخصصی هنر آموزش داده میشد: باله، موسیقی، هنر نمایشی و هنرهای تجسمی، سه سال بعد، در سال ۱۹۶۵، آموزش رقص مدرن و رقص سنتی نیز در این مدرسه آغاز میشود. این مرکز اساس سیستم آموزشی هنرهای زیبا در سراسر کوبا محسوب میشود که در سال ۱۹۷۶، در سطح دانشگاهی نیز پایه گذار موسسه عالی هنر (ISA) میشود، در سال ۱۹۸۹، مرکزی تحت عنوان مرکز ملی مدارس هنر (CNEART) به این مدرسه ملحق میشود و تا سال ۱۹۹۹ زیرمجموعه این مدرسه قرار داشت: در این دهه، انواع سبکهای هنری از جمله انتزاعی، پاپ و دیگر شاخههایی که با عناصر جادویی مقابله میکردند توسعه یافت.
در دهه ۷۰ بسط موضوعات و زبان هنری وجود دارد. در آثار این دهه تاثیر بعضی از جریانهای هنر معاصر از جمله اکسپرسیونیسم، نئورئالیسم و هنر پاپ به خوبی دیده میشود. هنر انتزاعی (آبستره) پیشرفت قابل توجهی بهخصوص در جنبههای نوری و جنبشی دارد. در این دوره افرادی چون پدرو پابلو اولیبا، نلسون دومینگز، فلورا فونگ، روبرتو فابلو و مانوئل مندیبا را میتوان نام برد.
در دهه ۸۰ مفهوم اثر هنری (Obra de Arte) توسعه مییابد و از ایده هنر بهعنوان ابزار لذت میگذرد و هنر، مرکب از چندین سبک دیده میشود. هنر در این دوره از فضای نامحدودی استفاده میکند. همچنین هنرمند بهعنوان یک تکنسین و تحلیلگر هنر خودش میباشد. هنرمند این دوره، هنر را به خیابان میبرد، آن را بهطور جمعی و مردمی انجام میدهد و از هر وسیلهای بیانی برای واقعی کردن اشیا مفهومی خالق اثر، استفاده میکند. هنرمند استراتژیهای مناسبی را همانند خشونت یا تمسخر، مییابد تا مشارکت عمومی را تحریک نماید. از موضوعات اصلی این دوره هنر در کوبا میتوان از سیاست، مذهب، جامعه و فرهنگ عامه نام برد.
در دهه ۸۰ چند مرکز فرهنگی گشایش مییابد: مرکز هنر معاصر ویلفردو لام که در ۲۸ اکتبر ۱۹۸۳ جهت مطالعه و تحقیق پیرامون هنرهای تجسمی آفریقا، خاورمیانه، آسیا و آمریکای لاتین و کارائیب گشایش یافت.
مرکز توسعه هنرهای تجسمی (CDAV) در سال ۱۹۸۹ به منظور تحقیق پیرامون هنرهای تجسمی کوبای معاصر تاسیس شد. از دیگر موسسات تاسیس شده در این دهه میتوان به فوتکای کوبا اشاره کرد که در سال ۱۹۸۶ به منظور حفظ و مطالعه پیرامون میراث عکاسی کوبا و همینطور ایجاد فضایی مناسب برای انتشار عکاسی بینالمللی ایجاد شد. مرکز ملی مدارس هنر از دیگر مراکزی است که درسال ۱۹۸۹ جهت شناسایی شرایط کاری خالقان آثار هنرهای تجسمی و همینطور ارائه راهکارهایی برای حمایت و محافظت از آنها بهوجود آمد.
در دهه ۹۰ از میراث مفهومی دهه ۸۰ ارزیابی مجدد سبکهای فردی پیشنهاد میشود که نگران بازگشت هنرمند به حرفهاش هستند. استراتژیهای جدید رفتاری هنرمندان به طرف بدبینی و شبیهسازی پیش میرود. در «دوره خاص» هنر تحت شرایط اجتماعی -اقتصادی حاکم مشکلساز میشود و علاقه زیادی در هنرمندان جهت ارتباط با جریانهای بازار و مصرف آثار هنری بهوجود میآید[۲۰][۲۱].
نیز نگاه کنید به
هنر ژاپن؛ هنر در چین؛ هنر روسیه؛ هنر کانادا؛ هنر لبنان؛ هنر مصر؛ هنر تونس؛ هنر افغانستان؛ هنر سنگال؛ هنر آرژانتین؛ هنر اردن؛ هنر فرانسه؛ هنر اسپانیا؛ هنر سوریه؛ هنر مالی؛ هنر ساحل عاج؛ هنر زیمبابوه؛ هنر سیرالئون؛ هنر قطر؛ هنر اوکراین؛ هنر اتیوپی؛ هنر سودان؛ هنر تایلند
پاورقی
[i]: موسیقی گوآخیرا که موسیقی روستایی میباشد در منطقه شرقی کوبا به وجود آمد و موضوعات روستایی را در برمیگرفت.
کتابشناسی
- ↑ Gutiérrez Viñuales, R. (2010). Arte latinoamericano del siglo XX. Otras historias de la Historia, Digitalia, Prensas Universitarias de Zaragoza, P227
- ↑ Marinelli, C. (2011). Una Colección de Arte Cubano. Selección, análisis, opiniones, polémicas y aventuras de un coleccionista, Coral Gables, Florida, P192
- ↑ Marinelli, C. (2011). Una Colección de Arte Cubano. Selección, análisis, opiniones, polémicas y aventuras de un coleccionista, Coral Gables, Florida, P195
- ↑ Glasman, G. (2008). El Che Guevara, Nowtilus, Madrid, P43
- ↑ L Linares, M. (1981) a música y el pueblo. Editorial Pueblo y Educación. La Habana, P85
- ↑ Díaz, J. (1997). Ls iniciales de la tierra. Editorial Anagrama, Barcelona, P96-97
- ↑ Loyola Fernández , J. (1996). En ritmo de bolero: el bolero en la música bailable cubana. Edición Huracán, Rio Piedras, P79
- ↑ L Linares, M. (1981) a música y el pueblo. Editorial Pueblo y Educación. La Habana, P89-90
- ↑ Díaz, J. (1997). Ls iniciales de la tierra. Editorial Anagrama, Barcelona, P102
- ↑ Gutiérrez Viñuales, R. (2010). Arte latinoamericano del siglo XX. Otras historias de la Historia, Digitalia, Prensas Universitarias de Zaragoza, P37
- ↑ Gutiérrez Viñuales, R. (2010). Arte latinoamericano del siglo XX. Otras historias de la Historia, Digitalia, Prensas Universitarias de Zaragoza, P45
- ↑ Loprete, C. (2000). Iberoamérica: Historia de su civilización y cultura. Prentice Hal, P21
- ↑ Motola Pedroso, P. (2006). Teatro cubano actual. Editorial Letras cubanas, P192
- ↑ García Borrero, J. (2007). Cine cubano de los sesenta: Mito y Realidad. Ocho y Medio, Madrid, P258
- ↑ Bongers, W. (2012). Prismas del cine latinoamericano. Santiago de Chile: Cuarto Propio, P89
- ↑ Loprete, C. (2000). Iberoamérica: Historia de su civilización y cultura. Prentice Hal, P308
- ↑ Naranjo Orovio, C. (2009). Historia de las Antillas. Volumen I. Historia de Cuba. Doce Calles, P525
- ↑ Marinelli, C. (2001). Una Colección de Arte Cubano. Selección, análisis, opiniones, polémicas y aventuras de un coleccionista, Coral Gables, Florida, P118
- ↑ Gutiérrez Viñuales, R. (2010). Arte latinoamericano del siglo XX. Otras historias de la Historia, Digitalia, Prensas Universitarias de Zaragoza, P307
- ↑ Marinelli, C. (2011). Una Colección de Arte Cubano. Selección, análisis, opiniones, polémicas y aventuras de un coleccionista, Coral Gables, Florida, P222
- ↑ حق روستا، مریم(1396). جامعه و فرهنگ کوبا. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص 297- 348.