روابط تاجیکستان با جمهوری اسلامی ایران
پس از استقلال، مردم تاجیکستان، خواستار ارتباط با کشورهای فارسی زبان بویژه ایران بودند. فرهنگ مشترک دو کشور باعث شده است که مردم و روشنفکران تاجیک، ایران را کشور دوم خود بدانند و معتقدند تاجیکستان نقطه جدا شده ای از محدوده فرهنگی ایران است و طبیعتاً برقراری ارتباط فرهنگی از اولین خواسته های این گروهها بود.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تأسیس دولتهای جدید در امپراطوری سابق که پانزده جمهوری را شامل می شد، مهمترین برآیند ائتلاف نیروهای چالشگر در استقرار نظامی نوین مبتنی بر ارزشهای تازه بوده است. در این میان فرهنگ از لحاظ تأثیر و عمق آن بر حیات سیاسی - اجتماعی ملتها، جایگاه ویژه ای داشته و دارد. هویت و ماهیت فرهنگی در منطق رقابت پذیری «جهانی شدن» این شرایط را به وجود آورده است که در گذر واقعیتی به نام جهانی شدن و آموزه های ناشی از این رهیافت احتمالاً کمرنگ و یا حتی از بین بروند. احیای پیوندهای دیرینه ایرانیان و مردمان آسیای مرکزی به طور اعم و تاجیکستان به طور اخص که از بطن ارزشهای مشترک برخاسته می تواند در قالب گفتمان رئالیستی آنها را به یکدیگر نزدیک سازد. تاریخ آسیای مرکزی در برگیرنده تاریخ ملتهایی است که از نظر ساختار سیاسی نیز با یکدیگر تفاوتهایی دارند. طبقه روشنفکر این کشورها پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در جهت تجدید حیات ملی می کوشیدند ضمن احیای سنتهای ملی و آیین های کهن متعلق به مردم، آمیزه ای از ملیتگرایی و تجدد را احیاء سازند. موضوعی که درک ما را از فرآیند تحولات اجتماعی و هویت فرهنگی نوین ساکنان این منطقه عمیق تر می کند، توجه به مفهوم انسان نوین غربی است. این مفهوم که اساس تئوریک فرایند هویت سازی جدید را برای مردم آسیای مرکزی به نمایش گذاشته، در دهه اخیر و به دنبال خروج مردم این منطقه از زیر سلطه ابرقدرت شرق ارائه شده است. اما این تحولات اجتماعی و هویت نوین بدون لحاظ کردن فرهنگ و تمدن کهن این منطقه که هویت اصیل و اصلی مردمان آن را می سازد هرگز موفق نخواهد شد. بنابراین ایران و اسلام که از بسیاری جهات مادر هویت اصیل آنان محسوب می گردد زمینه های فراوانی برای احیای مناسبات کهن خود با کشورهای آسیای مرکزی و در گسترش هویت نوین و جهت دادن به آن دارا می باشد. روابط فرهنگی ایران و تاجیکستان پس از پیروزی انقلاب اسلامی وارد مرحله تازه ای شد. جمهوری اسلامی ایران نخستین کشوری بود که استقلال تاجیکستان را به رسمیت شناخت و سفارت خود را در پایتخت این کشور در روز 21 ژانویه 1992 در شهر دوشنبه به طور رسمی افتتاح نمود. به این مناسبت یک هیأت بلندپایه سیاسی و فرهنگی ایران را به ریاست نمایندهی ویژه رئیس جمهور و معاون وزیر امور خارجه وقت ایران، به جمهوری تاجیکستان اعزام شدند. از همان زمان تبادل هیأتهای بلندپایه بین دو کشور و امضای توافقنامههای متعدد موجب گسترش روابط دو کشور گردید. مجسمه فردوسی در قلب شهر دوشنبه جایگزین مجسمه لنین شد. پرواز هوایی دوشنبه - تهران افتتاح شد. رهبران بلندپایه هر دو کشور در تهران و دوشنبه دید و بازدید به عمل آوردند و قراردادها و تفاهم نامه های مهمی منعقد شد. متقابلاً در آخر ماه ژئوئن سال 1992 یک هیأت بلندپایه به ریاست رئیس جمهور وقت تاجیکستان رحمان بی اف به ایران سفر نمود. در این سفر میان تاجیکستان و ایران پنج سند به امضا رسید که دو سند آن مربوط به همکاری های علمی و فرهنگی بود. در همین راستا سفرهای هنری و دید و بازدیدهای هنرمندان نقش خوب و مهمی در گسترش دوستی و همکاری تاجیکستان و ایران داشته و دارند. در گسترش روابط فرهنگی و تحکیم بخشیدن به دوستی و همکاری میان فرهنگ ایران و تاجیکستان نهادهای فرهنگی ایران از قبیل رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان، پژوهشگاه فرهنگ فارسی تاجیکی، انتشارات «پیوند»، فروشگاه انتشارات بین المللی «الهدی» در تاجیکستان نقش بسزایی داشته اند.
رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان در طول سالهای فعالیت خود خدمات ارزنده ای برای اهل فرهنگ تاجیکستان و ایران داشته است. با ابتکار این کانون فرهنگی، تاجیکان با دستاوردهای فرهنگی ایران و ایرانیان با دستاوردهای فرهنگی تاجیکستان بهتر و بیشتر آشنایی پیدا نموده اند.
به لحاظ روابط اقتصادی دوجانبه، روابط ایران با تاجیکستان سابقه ای بیش از دو دهه ندارد. تاجیکستان با برقراری آشتی ملی و دعوت از احزاب مخالف برای سهیم شدن در قدرت، پروسه مهمی از بحران مشروعیت و توزیع را پشت سر گذاشته است. ایران نیز پس از برقراری آرامش در تاجیکستان سعی کرد تا روابط خود را با دولت مرکزی تحکیم بخشد. پس از این گشایش، ایران فعالیتهای تجاری و عمرانی خود در تاجیکستان را گسترش داد و این روند تاکنون نیز ادامه دارد. بر اساس گزارش های موجود، ایران یکی از صادرکنندگان عمده مواد غذایی و نیز مصالح ساختمانی به تاجیکستان و در عین حال از واردکنندگان پنبه و آلومینیوم این کشور است. امروز ایرانیان 45 بنگاه تجاری، مؤسسه، کارخانه و شرکت مهندسی تولیدی در تاجیکستان دارند. از آغاز استقلال تاجیکستان تا امروز، 150 سند همکاری در زمینه های مختلف بین دو کشور امضاء شده است. با مروری گذرا می توان به عمق تاریخ تحولات اقتصادی و ارتباطات سودمند ایران و تاجیکستان در آخرین دهه هزاره دوم پی برد.
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، جمهوری اسلامی ایران فرصت های جدیدی در منطقه آسیای مرکزی به طور اعم و تاجیکستان به طور اخص پیدا نمود که توانست به منافع ملی اش کمک نماید. این منافع بر پایه موقعیت محوری و ژئواستراتژیک ایران در منطقه با برخورداری قابل ملاحظه از نفت و گاز و همسایگی با کشورهای مهم منطقه و داشتن هزاران کیلومتر ساحل در امتداد خلیج فارس قابل توجه بوده است. ایران همیشه از نظر استراتژیک موقعیت مهمی را داشته است به طوری که بر سر راه اتصال آسیای مرکزی و قفقاز قرار گرفته و توانایی اتصال آسیای مرکزی را به خلیج فارس دارد.
با این موقعیت جغرافیایی استراتژیک، ایران می تواند نقش ژئوپلیتیک خود را به عنوان ایجاد پلی بین جهان خارج و آسیای مرکزی به طور اعم و تاجیکستان به طور اخص ایفا نماید. با در نظر گرفتن چنین موقعیتی، ایران سیاست منطقه ای خود را در شرایط و مناسبات ارتباط و همکاری را به عنوان محور اساسی برای کمک به کشورهای آسیای مرکزی خصوصاً تاجیکستان جهت خارج شدن از حالت جمهوری استثمار شده بوسیله اتحاد شوروی سابق به عنوان مکانی با اقتصاد وابسته و تبدیل به کشوری مستقل با وضع اقتصادی خودکفا انتخاب کرده است. این همکاری ها می توانست در حوزه اقتصاد، سیاست و فرهنگ صورت پذیرد.
هر چند زبان فارسی به عنوان عامل مشترک میان ایران و تاجیکستان می تواند در پیوند میان دو کشور به عنوان نقطه آغازین همکاریها با اهمیت باشد، اما برای استمرار این همکاری ها به عوامل دیگری نیز نیاز است. در این رابطه باید به این مسأله توجه کرد که با وجود اشتراکات فرهنگی و تاریخی میان این دو کشور، تفاوتهای قابل توجهی نیز میان آنها وجود دارد که ارزشهای سیاسی متفاوت از آن جمله اند. در واقع، با وجود اینکه ایران و تاجیکستان هر دو از کشورهای اسلامی تلقی می شوند ولی دولت تاجیکستان به ارزشهای غربی گرایش بیشتری دارد و خود را دولتی سکولار می داند. با این وجود و همانطور که در تجربه دیگر کشورها در برقراری همکاری های چندجانبه دیده می شود، عامل اقتصاد می تواند چنین تفاوتهایی را پشت سرگذارد و موجبات تقویت مناسبات دو جانبه را فراهم نماید.
در زمینه همکاری های اقتصادی ایران با تاجیکستان باید گفت که به دنبال ایجاد ثبات نسبی، این کشور به تدریج توانسته است وضعیت اقتصادی خود را بهبود بخشد به گونه ای که حجم تجارت میان دو کشور به طرز چشمگیری گسترش یافته و از 40 میلیون دلار در سال 1380 به 95 میلیون دلار در سال 1383 رسیده است. هر چند که قسمت عمده این حجم تجاری یعنی حدود 85 میلیون دلار آن متعلق به ایران است. صادرات عمده تاجیکستان شامل آلومینیوم، برق، پنبه، میوه، روغن گیاهی و منسوجات می باشد. ایران نیز یکی از صادرکنندگان عمده مواد غذایی و نیز مصالح ساختمانی به تاجیکستان به شمار می رود. از طرف دیگر ایران در زمینه دو طرح بزرگ تونل انزاب و نیروگاه سنگ توده در تاجیکستان سرمایه گذاری نموده است. تونل انزاب به ویژه برای تاجیکستان اهمیت زیادی دارد، زیرا که از این طریق مردم تاجیکستان به راحتی می توانند کالاهای خود را به بازارهای ایران برسانند. همچنین ایران در دیگر پروژه های عمرانی در تاجیکستان در زمینه ساخت واحدهای مسکونی و ایجاد امکانات مخابراتی قراردادهایی را با تاجیکستان به امضا رسانیده است. در مراسم افتتاح تونل دکتر محمود احمدی نژاد ساخت تونل انزاب در تاجیکستان را هدیه ای از جانب ملت ایران به ملت برادر و دوست تاجیکستان توصیف کرد و گفت «ما پیشرفت، عمران و آبادانی و اقتدار تاجیکستان را پیشرفت و آبادانی ایران می دانیم. پیشرفت و آبادانی تاجیکستان به نفع همه کشورهای منطقه است و افتتاح این تونل نقطه آغاز در مسیر طولانی همکاری های ایران و تاجیکستان به سوی آینده ای روشن و پرافتخار است. رحمانف نیز با اشاره به امضای اسناد همکاری ایران و تاجیکستان در سالهای گذشته و در سفر آقای احمدی نژاد به این کشور بر ضرورت بهره گیری از توان متخصصین ایرانی در پروژه های عمرانی آینده این کشور تأکید کرد. همچنین وی اظهار داشت که بیش از 90 سال است تاجیکستان چون نگینی در آسیا می درخشد اما برخی از سیاستها نگذاشتند این ملت راه پیشرفت را طی کند. امروز تاجیکستان در آستانه یک جهش عظیم اقتصادی و پیشرفت قرار گرفته است.
روابط فرهنگی ایران و تاجیکستان
ایران با تمدن آسیای مرکزی مشترکات فراوانی دارد. در میان این تمدن، با نمایندگان فرهنگ اصلی و اصیل این سرزمین یعنی تاجیکان، مشترکاتی به مراتب بیشتر دارد. روشن است تاجیکان محدود به مردم جمهوری تاجیکستان نمیشوند. بلکه بیش از سهچهارم جمعیت تاجیکستان و بالغ بر میلیونها نفر در ازبکستان، افغانستان، ترکستان چین، روسیه و دیگر جایها را تشکیل میدهند.
«ماوراءالنهر»، «فرارودان» یا «ورارود» که گرانیگاه عنوان نسبتاً جدید «آسیای مرکزی» را تشکیل میدهد، در زمرهی گهوارههای تاریخ، تمدن و فرهنگ بشریت بوده است. این سرزمین تاریخساز، خاستگاه اقوام بزرگ مهاجم و مهاجری بوده که با هر خیزش، به تاریخ و تمدن بشری چهرهای تازه بخشیدند.
ماوراءالنهر بخشی از مهمترین ایستگاههای شاهراه جهانی ابریشم را در خود جای میداده است. ارزشمندترین بخش دادوستدی این شاهراه حیاتی، داد و ستد فرهنگ - به معنای گستردهی آن شامل هنر، اندیشه و باور- بود.
از دیگر سو این چهار راه تمدن و فرهنگ بشری و محل تلاقی، آمیزش و خیزش نژادها، اندیشهها و باورها بوده است.
این سرزمین اگرچه بخش مهمی از پیکرهی «ایران بزرگ» یا به عباراتی دیگر «حوزهی تمدنی ایران» یا «ایران فرهنگی» به شمار آمده است، در پیوندی عمیق با تمدنهای کهن و بزرگ هند و چین نیز بوده است.
شکلگیری دولت یونانیِ بلخ «باختر یا باکتریا» [150-250 پیش از میلاد]، در ماوراءالنهر، گویا نیاز معجون تمدنی این منطقه، به آرایههای تمدن هلنی را نیز تأمین نمود.
بیتردید ماوراءالنهر در زمرهی تمدن و فرهنگ شکوهمند اسلامی - بزرگترین و به عبارت دیگر یکی از بزرگترین تمدنها و فرهنگهای بشری- بوده است.
از منظری دیگر، تاجیکستان همراه با ازبکستان، قزاقستان، قرقیزستان و ترکمنستان، منظومهی واحدی را تشکیل میدهند که همان ماوراءالنهر تاریخی است. سیاست کلان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در قبال تاجیکستان نمیتواند و نمیبایست مستقل از سیاست فرهنگی ایران در قبال دیگر کشورهای جدید الاستقلال آسیای مرکزی گذارده شود.
این منظومه، یعنی جمهوریهای ماوراءالنهر، را نمیبایست فقط در ارتباط با تمدن ایرانی جست. ماوراءالنهر همچون گذشته و بیشتر و پیچیدهتر از گذشته، تحت تأثیر دو حوزهی تمدنی چین، هند و جانشین امپراطوری عثمانی، یعنی ترکیه و بیش از آن، تحت تأثیر اسلاوها، روسیهی تزاری و روسیهی امروز قرار دارد و البته هژمونی و جذابیتهای تمدن و فرهنگ غرب نیز، عنصری جدید و نیرومند در شکل گیری چهرهی فرهنگی این سرزمین میباشد.
ماوراءالنهر را با اندکی مسامحه، در برههای از تاریخ میتوان یکی از مهمترین کانونهای تمدنی «ایران بزرگ» یا به عبارتی«ایران فرهنگی» و به دیگر عبارت و شاید «حوزهی تمدن ایرانی» خواند. و با جرأت در بسیاری از ادوار دوران اسلامی، یکی از مهمترین کانونهای «حوزهی تمدن ایرانی» یا «ایران فرهنگی» برشمرد. لیکن این ادعا نمیبایست بر پایهی باورها و برداشتهای معمول امروزین از «ایران» و «ایرانیت» باشد. در غیر اینصورت دچار تناقضات و توهماتی میگردیم که تبعات آن برای حضور جمهوری اسلامی ایران، در حوزهی تمدنی ایران، مفید نخواهد بود.
«حوزهی تمدن ایرانی» یا «ایران فرهنگی» را به هیچ روی نمیبایست با «قلمروی سیاسی ایران» خلط نمود. حوزهی تمدن ایرانی، همواره به مراتب عظیمتر و گستردهتر از قلمروی سیاسی ایران بوده است. همچنین «حوزهی تمدن ایرانی» یا «ایران فرهنگی» را هیچگاه نمیبایست حوزهای تمدنی- فرهنگی مستقل و خالص شمرد. این حوزه همواره در پیوند با عناصر دیگر تمدنها و فرهنگها بوده است. ایران به عنوان قلمرویی سیاسی، در طول تاریخ چند هزارسالهاش، دارای مرزهای ثابتی نبوده است. همواره کلیتی یکپارچه، نداشته است. چندین هجوم، استقلال سیاسیاش را برای چند باری از میان برده است.
گاه از سند تا نیل و از سیحون تا اژه، قلمرو ایرانیان میگردید و گاه تمامی ایرانزمین به تصرف انیرانیان در میآمد؛ و البته همانگونه که ایران هیچ گاه هویت یونانی، عربی، ترکی و مغولی نگرفت و در دورههایی که استقلال نداشت و یا تابعیت نسبی از قدرتهای بیگانه داشت و یا چند پارچه بود، همواره ایران باقی ماند، تمامی متصرفات سلسلههای جهان گشایی که بر ایران زمین حکم راندند، نیز نمیتوان ایرانی خواند. برای مثال، با استناد به اینکه هرودوت زاده هالیکارناس؛ شهری در قلمرو سلسله هخامنشیان بوده، نمیتوان پذیرفت که هرودوت را ایرانی نامید. اگر چه برخی بر این هویتبخشی تصنعی اصرار ورزند. به همین ترتیب به استناد به اینکه محمد جلالالدین بلخی رومی، در قونیه بالیده و آرمیده، نمیتوان هویت ایرانی را از وی سلب نمود. اگرچه برخی بر این امر غیرواقع اصرار ورزند.
منظور آن است که مرزهای سیاسی هیچ گاه معیار معتبری برای تمییز ایران از انیران، و ایرانیان از دیگران نمیتواند بود.
در تبیین و تعیین معیارهای این تمییز (ایران از انیران و ایرانیان از انیرانیان)، علاوه بر جغرافیای سیاسی، عوامل دیگری چون نژاد، زبان، دین، مذهب، تاریخ مشترک، فرهنگ، هنر، آداب و رسوم و غیره، به همان اندازه که در شناخت ایران و ایرانی یاری میرساند، چنانچه به دنبال تعریفی مطلق، ثابت، جامع و مانع باشیم، میتواند موجب سردرگمی گردد.
از این روست که در این حوزه (شناخت ایران و ایرانی)، با اصطلاحاتی چون «ایران بزرگ»، «ایران تاریخی»، «ایران فرهنگی»، «جهان ایرانی» و مانند آن برمیخوریم. جعل این اصطلاحها به حق تا حدود زیادی جوینده را از سردرگمیهای پیشگفته میرهاند.
و البته به نظر میآید که در حوزههایی از این دست، نمیبایست و نمیتوان که تعریفی مطلق، ثابت، جامع و مانع را جستجو نمود.
به هر روی مولفههای هویتی؛ چون نژاد، زبان، فرهنگ، هنر، دین، مذهب، آداب و رسوم ایران و ایرانی در طول تاریخ، به صورت مجزا یا همراه، کم یا زیاد، در سرزمینهایی به مراتب پهناورتر از آنچه ایران - حتی در وسیعترین ادوار آن- خوانده شده، پراکنده گردیده است.
و در نهایت میتوان گفت در حوزهی جغرافیایی که این مولفهها، متراکمتر و کاملتر، جمع گردیده است، هویت ایرانی برجستهتر و مستقلتر میباشد.
میتوان گفت تا پیش از دوران اسلامی بخش اسطورهای پیوستگیهای ماوراءالنهر با دیگر بخشهای ایرانزمین یا به تعبیری دیگر، ایران شرقی با ایران غربی، فربهتر و بزرگتر از بخش تاریخی آن است، به ویژه از منظر جغرافیای سیاسی.
در واقع پیوستگی ماوراءالنهر به چهار دولت مشهور ایرانی عصر باستان، کمابیش، بریده بریده بوده است. حتی میتوان گفت پیوستگی بینالنهرین و یا اهمیت آسیای صغیر، برای امپراطوریهای باستانی ایران، به مراتب بیش از ورارودان بود.
در دوران اسلامی نیز تابعیت سیاسی ماوراءالنهر از ایران یا ایرانی خواندن ماوراءالنهر با تلقی امروزین از ایران و ایرانیت پر از تناقض، ابهام و چالش است.
فیالواقع ماوراءالنهر جز برههای از تاریخ و آن هم بخشی از این سرزمین، به تابعیت سیاسی ایران - بهمفهوم امروزین یا نزدیک به مفهوم امروزین- درنیامد[۱].
ایران دوران اسلامی؛ یا ایران اسلامی، از زمان فتوحات اسلام، تا هجوم مغولان، و در نهایت سقوط بغداد، چون بسیاری دیگر از سرزمینهای جهان اسلام، با ملاحظاتی چند، کمابیش جزء پیوسته یا وابستهی قلمرو خلافت اسلامی محسوب میگردید. تا سده سوم هجری، جزو، پیوستهی امپراطوری اسلامی به شمار میآمد، و از اویل قرن سوم، با وجود ایجاد دولتهای نیمهمستقل، محلی، متقارن و یا فراگیر در گسترهی ایران بزرگ، که مشهورترین، مهمترین و مربوطترین آن دولت سامانیان است[204-395 /619- 1005]، وابستگی به دستگاه خلافت، تا سقوط بغداد- و به صورت موردی و منقطع به خلافت صوری عباسیان قاهره- کمابیش تداوم داشت.
از همین رو از منظر جغرافیای سیاسی، ایران این دوران، یا در شمار سرزمینهای شرقی خلافت شناخته میشود، یا قلمرو مغولان و مغولزادگان و ترکان و ترکمانان. فیالواقع در عصر صفوی است که ایران؛ به مفهوم متبادر امروزین آن، دولتی منسجم را مییابد که بخشهای وسیعی از ایران بزرگ یا ایران تاریخی- و البته نه تمامی آن- را نمایندگی مینماید. جالب و تأملبرانگیز آنکه، از همین دوران است که انقطاع فرهنگی میان بخشهایی وسیع و مهم در ایران بزرگ یا به تعبیری درستتر، حوزهی تمدنی ایران، از جمله با ماوراءالنهر، پدید میآید. تا سده 10 هجری/ 16 میلادی، میان ایرانیان خراسان بزرگ؛ از جمله ایرانیان ماوراءالنهر، با دیگر بخشهای ایران بزرگ، شکاف فرهنگی و هویتی که پس از این دوران، آرام آرام شکل گرفت، وجود نداشت.
تحولات سیاسی که در آغازین سالهای سده ده هجری/ شانزده میلادی، در شرق میانه به وجود آمد، به تدریج، گسست و تجزیه فرهنگی در جهان اسلام، از جمله و به ویژه در ایران بزرگ، پدید آورد. این بار، قلمروهای خاندانهای حکومتگر، رفتهرفته، زمینهی مرزبندیهای سیاسی کشورهای آینده را آماده مینمود. رفت و آمد میان شرق و غرب جهان اسلام کاهش یافت، همچنین رونق داد و ستدهای علمی و فرهنگی فروکش نمود. دربها بسته گردید و دریاها، دریاچه شد. تحولات و رویدادهای بنیادین و جهانی دو قرن 13 و 14 ه.ق / 19 و20 .م، چهره جهان و از جمله عالم اسلام و ایران بزرگ را به طور کلی دگرگون ساخت. از جمله این دگرگونیها، مرزبندیهای جدیدی بود که در جهان اسلام و از جمله ایران بزرگ، ترسیم شد؛ و این بار نه جان آرش و برد کمان او بود و نه جانبازی غازیان و بانگ گلدستهها، که مرزها را رسم مینمود. بیگانگان پیروز دو جنگ بزرگ جهانی بودند که مرزها را ترسیم نمودند[۲].
روی هم رفته توسعه روابط فرهنگی ایران با کشور تاجیکستان از روزهای آغازین استقلال این کشور در دستور کار مسئولین کشورمان قرارگرفته است. همجنین موافقتنامه های فرهنگی بین جمهوری اسلامی ایران و تاجیکستان به امضاء طرفین رسیده و زمینه های رسمی این روابط نیز پدید آمده است. به نظر میرسد راهکارها و پیشنهادی زیر می تواند به تعمیق، گسترش و چشم انداز آینده این روابط کمک شایانی نماید:
توسعه همگرایی فرهنگی
تأکید بر مشترکات تاریخی می تواند در توسعه همگرایی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران با تاجیکستان تأثیر بسزایی داشته باشد. به ویژه آنکه بازیابی هویت گذشته جزء تاریخ هر یک از این کشورها قرار دارد و تلاش در جهت شناساندن گذشته ای روشن و مبتنی بر پایه های هویتی آنان، راه نزدیکی در جهت رسیدن به همگرایی فرهنگی است. در سالهای پس از استقلال همواره این کشورها از داشتن روابط هم سطح در امور فرهنگی با ایران استقبال کرده اند و باید چنین تقاضایی تعمیم و گسترش یابد.
پایداری خصیصه های فرهنگی
به یقین تلاش های فرهنگی آنگاه می توانند موثر واقع شوند که از پایداری برخوردار باشند و فعالیت های کوتاه اثر هرگز نمی تواند در جهت تقویت روابط فرهنگی موثر واقع شود. خصیصه های فرهنگی مشترک بین ما قابلیت پایدارشدن را دارا هستند و به سهولت میتوان با تمسک به شیوه هایی همچون اعطای فرصت های مطالعاتی، اعطای بورسیه های تحصیلی متقابل، ترجمه و چاپ کتب سودمند به رسوب گذاری و پایدارسازی سیاست های فرهنگی کمک کرد. پرداختن به فعالیتهای مشترک پایدار راهی است که می توان با طی آن به مقصد دوستی و یکدلی و روابط پایدار دست یافت.
پیشگیری از شکل گیری تنش های احتمالی
برخی از رقبای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران از اینکه تنش هایی بین ایران و تاجیکستان پدید آید سود می برند و به همین دلیل از پدید آمدن چنین تنشهایی استقبال می کنند. این تنشها در حوزه های فرق اسلامی زمنه های بیشتری را برای پدید آمدن دارند که رقبای مذکور با توجه به این نکته کوشیده اند تا چنین فضایی را به وجود آورند که تاکنون این تلاش ها نتایجی را در پی نداشته است. این پیشگیری با طراحی و اجرای مکانیسم های گفتگوی بین تمدنی و توسعه آگاهی های متقابل دست یافتنی است.
اصلاح برداشت های نادرست از محتوای فرهنگ اسلامی - ایرانی
آثار تبلیغات هفتاد و چهار ساله اتحاد جماهیر شوروی برای اسلام زدایی را در هر مظهری از مظاهر فرهنگی این کشورها می توان مشاهده کرد. کتابهای درسی ایشان مشحون از این نوع تبلیغات، همچنین به دلیل اینکه اتحاد جماهیر شوروی، ایران را پیش از انقلاب اسلامی اولین جبهه آمریکایی در برابر خود قلمداد می کرد، تبلیغات ضدایرانی را نیز گسترش داد و اکنون در بسیاری از کتب درسی که در مدارس این کشورها تدریس می شود ایران از 15 استان تشکیل شده است و فردوسی و مولانا شعرای پارسی گوی نیستند و ابوعلی سینا هیچ ارتباطی با فرهنگ ایرانی ندارد. پرداختن به اصلاح باورهای نادرست امری است که از سوی مسئولین فرهنگی کنونی تاجیکستان مورد استقبال است که با تلاش های پیگیر برخی از نمایندگی های فرهنگی کشورمان این باورها اصلاح شده و حتی در برخی از کتب درسی اطلاعات صحیح گنجانده شده است.
تلاش در جهت اعتمادسازی
ایجاد اعتماد در محیط روابط فرهنگی اولین پایه تعمیق و گسترش روابط است. فضایی که در آن فعالیت فرهنگی صورت می پذیرد غیر از فضایی است که فعالیت سیاسی را در خود گنجانده است. ایجاد ارتباط بین اندیشمندان دو کشور تنها زمانی میسر است که بر بستر ثابت اعتماد متقابل بنا نهاده شود. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، سفرهای متعددی از سوی مردم این کشورها به ایران انجام شده و هیأت های فرهنگی متعددی بین دو کشور مبادله شده است و هم اکنون دانشجویانی از این کشورها در ایران به تحصیل اشتغال دارند که همه اینها مبتنی بر اعتمادی است که در گذشته پایه ریزی شده است و اکنون نیز می توان بر دامنه این اعتمادها، مبادلات فرهنگی را فزونی بخشید.
انطباق رفتار و برنامه های فرهنگی بر ظرفیت محیط فعالیت
گزینش و تطبیق برنامه ها و رفتار فرهنگی بر ظرفیت و کشش محیط فعالیت و توسعه شناخت واقعی از خصلتهای فرهنگی، اجتماعی و روانشناختی محیط لازمه تلاش های فرهنگی در عرصه بین المللی است. هرگز نمیتوان بیآنکه شناخت واقعی از محیط فعالیت داشت، در عرصه فعالیتهای فرهنگی به اهداف مورد انتظار دست یافت.
مردم و دولت تاجیکستان نسبت به آشنایی با فرهنگ، آداب و رسوم و زبان ایران هیچگونه حساسیت منفی از خود نشان نمی دهند و همواره کوشیده اند با سفر به ایران آشنایی خود از فعالیت های موجود در ایران را گسترش دهند و از خلال سفرهایی که آنان به ایران در جراید خود به چاپ رسانده اند می توان به درک این واقعیت رسید که هرگز عنادی در ارائه یافته های شان ندارند و با دیده احترام به ایران و ایرانی می نگرند. تمرکز متوازن بر روی ابعاد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی روابط با تاجیکستان امری حیاتی است و سیاسیون همواره بر این نکته تأکید کرده اند که گسترش و بهسازی روابط فرهنگی، زمینه ساز بهبود روابط سیاسی کشورها است. از جمله طرحهایی که با پایان یافتن جنگ سرد در ایران به آن توجه شده است، طرح همکاری کشورهای فارسی زبان یعنی ایران، افغانستان و تاجیکستان می باشد. این سه کشور به لحاظ تاریخی و فرهنگی نیز پیوندهای نزدیکی با یکدیگر دارند. در واقع، بر این اساس بسط روابط با کشورهای همسایه و نیز کشورهای منطقه می تواند اهداف سیاست خارجی ایران را در راستای توسعه روابط اقتصادی، برقراری امنیت و خنثی کردن سیاست های آمریکا و غرب تأمین نماید. بدیهی است که در پیشبرد سیاست همکاری و نیل به اتحاد با کشورهای فارسی زبان مانند هر مقوله دیگر سیاست خارجی نباید از واقعیت های موجود و قابلیت های کشورهای دیگر غافل شد و بر اساس یک مطالعه دقیق برنامه مدون و زمان بندی شده به اهداف مورد نظر دست یافت. بر این اساس به نظر می رسد توجه به برخی نکات می تواند به ثمربخشی همکاری های سه کشور فارسی زبان کمک کند.
به لحاظ اقتصادی ایران می تواند از فرصت های خوبی در تاجیکستان برخوردار شود و با سرمایه گذاری مناسب و معقول در طرح های عمرانی و صنعتی این کشور منافع قابل قبول اقتصادی را کسب کند. از طرف دیگر، ایران برای پیشبرد طرح های خود در زمینه انتقال انرژی نیازمند افزایش سطح همکاری های خود با کشورهای منطقه است تا بتواند علی رغم تلاشهای آمریکا برای محدود کردن و به شکست کشاندن طرح های اقتصادی ایران، همکاری های خود را افزایش دهد. بدیهی است همکاری میان ای دو کشور نمی تواند محدود و تنها متکی به مشترکات فرهنگی و زبان فارسی باشد. بلکه نیازمند تعاملی گسترده و فراگیر میان ملتهای دو کشور است تا بتواند توسعه اقتصادی و اجتماعی و بهبود معیشت آنها را نیز در برگیرد.
اشتراکات فرهنگی و تمدنی تاجیکستان و ایران
بیگمان در ایرانی شمردن ماهیت و اصرار بر بخشیدن هویت ایرانی، به عناصر تمدنی ماوراءالنهر نمیبایست اغراق و مبالغه نمود. لذا این توصیه به هیچ وجه به معنای انکار بخش عظیم ایرانی ماهیت تمدنی و یا سلب بخش ایرانی هویت تمدنی ماوراءالنهر، یعنی اصلیترین بنمایههای ماهیت و هویت تمدنی و فرهنگ این منطقه نیست. بلکه تأکیدی است بر پرهیز از تمامیتخواهی و زیادهطلبی در حوزهی دعاوی فرهنگی و رعایت حساسیتهای منطقی مجموع دارندگان تاریخی ماوراءالنهر. بدیهی است دعاوی بهحق فرهنگی اگر لزومی بر طرح و وزنکشی هم داشته باشد، چنانچه علمی و منطقی باشد، یعنی با پرهیز از تمامیتخواهی و زیادهطلبی در حوزهی دعاوی فرهنگی و رعایت حساسیتهای منطقی دارندگان تمدن تاریخی این سرزمین مطرح شود، جذابیت و پذیرش بیشتری مییابد.
سیاستهای کلان فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در آسیای مرکزی حائز اهمیت است. تندادن به تمایلات و پارهای مطالبات جریانهای باستانگرا در حوزهی تمدنی ایرانی و یا تأکیدهای بیجا بر پارهای دعاوی برتریطلبی قومی و نژادی، میتواند منجر به تقویت و فعالسازی بیش از پیش نژادپرستی و قومگرایی در میان کشورهای اسلامی، از جمله جوامع این سرزمین گردد.
این نوع تمایلات، مطالبات و دعاوی، قطع نظر از مغایرت با مسلّمات اسلامی، به هیچ روی با امنیت و منافع ملی ایران نیز سازگاری ندارد.
«ایران» - همچنین «تاجیکستان» و نیز «افغانستان» - محاط است در منطقهای با سرزمینهایی که مردمان آن از اقوامی گوناگوناند؛ غالباً به اصطلاح از نژادهایی غیرآریایی. مردمانی که در هر قسم و هزار و یک قصه و غصه با ما شریکاند و همراه.
به نظر میرسد تلاش و تکاپوهای فرهنگی میبایست در راستای پیوندهای بزرگ و ناگسستنی میان مردمان حوزهی تمدن ایران فرهنگی و مقدم بر آن، در مقیاسی ژرفتر و گستردهتر، همراه با تأکید بر مؤلفههای اسلامی باشد و از هرگونه توجه و تمایل به تعصبات خاص نژادی و قومی آلوده به رنگ و بوی شعوبی و حمیّت جاهلی، در حوزهی مناسبات فرهنگی فیمابین ایران اسلامی با هر کشور اسلامی دیگر، از جمله کشورهای آسیای مرکزی، پرهیز گردد.
از دیگر سو تکاپو و تعصب برای ثبت مالکیت مفاخر و سنتهای فرهنگی، اعم از رجال، آثار، ایام، اعیاد و غیره، در یونسکو، و هیاهو برای اخذ برچسب سند مالکیت ملی برای هر شخصیت ارزشمندی، جز نمایش تعصب قومی و ملی و ناهمسازی فرهنگی، و در پارهای، کاهش جذابیت این مفاخر و سنتها، چه نتیجهای میتواند داشته باشد.
مفاخر مشترک فرهنگی، اعم از رجال، آثار، ایام و اعیاد، از جمله مهمترین و بهترین فرصتها برای مناسبات میان ملتها و کشورها و همگرایی فرهنگی منطقهای و جهانی است. این فرصتها، با سیاستهای نادرست و تمامیتخواهی و زیادهطلبی در حوزهی دعاوی فرهنگی، میتواند به تهدید تبدل شود[۳].
زبان مشترک
نقش و جایگاه زبان مشترک در حوزهی تعاملات میان دو کشور، به ویژه مناسبات فرهنگی، بینیاز از توضیح است. لیکن بزرگنمایی نقش و مبالغه در اهمیت هر عاملی، به همان اندازهی کوچک نمایی یا نادیده انگاری نقش و اهمیت عامل، میتواند تبعاتی نامطلوب در برداشته باشد. در سیاست گذاری مناسبات خارجی، میبایست واقعبین بود و نقش و جایگاه عوامل را نه افزود و نه کاست. جمهوری اسلامی ایران با جمهوری تاجیکستان در زبان مشترک و در خط جداست و با جمهوری اسلامی افغانستان در خط و یکی از دو زبان رسمی این کشور مشترک است. این اشتراکات بسیار ارزشمند و تاثیرگذار، میتواند از مهمترین مؤلفههای همگرایی فرهنگی این سه کشور، شمار آید. لیکن علایق شخصی، هیجانات عاطفی و شعارهای احساسی، نمیبایست به ارزیابی غیرواقعی از نقش و اهمیت این اشتراک بیانجامد.
اشتراک زبانی، مؤلفهای بسیار مهم در مناسبات میان دو یا چند کشور و همگرایی فرهنگی میباشد. لیکن کارکرد مؤثر اشتراک زبانی در مناسبات کشورها، در منظومهای از عوامل همگرایی است که معنی پیدا میکند. اشتراک در زبان و خط، میان کشورهای متعددی در جهان وجود دارد. زبانهای عربی، ترکی، اردو، اسپانیولی، فرانسه و انگلیسی، به عنوان زبان مادری، یا زبان رسمی بسیاری از کشورهاست. لیکن شاهد هستیم که کارکرد این عامل در روابط میان این کشورها، از جمله مناسبات فرهنگی، در پیوند با دیگر عوامل است که مجال نقشآفرینی در همگرایی میان آنها پیدا مینماید و همزبانی الزاماً منجر به همدلی این کشورها نگردیده است. همچنان که گاه مناسبات میان دو کشور ناهمزبان، به مراتب از مناسبات میان دو کشور هم زبان صمیمانهتر است. حتی شاهد بودهایم که عواملی چون باورهای اعتقادی، غنای ادبی، تفوق تمدنی و فرهنگی، نفوذ اقتصادی، برتری سیاسی و نظامی، گاه منجر به انزوا، حذف یا تبدیل زبان، یا ناکارآمدی اشترک زبانی گردیده است.
از دیگر سو مبالغه و تبلیغات غیر کارشناسانهی در خصوص اشتراک زبانی، میان دو یا سه کشور، در منطقهای که دربردارندهی کشورهای متعدد دیگری است که در دیگر مؤلفههای فرهنگی مشترک و در زبان اشتراکی ندارند، میتواند در سیاستگذاری کلان فرهنگی و منطقهای از کارکرد دیگر مشترکات بکاهد و یا به نوعی قطب بندی فرهنگی مبتنی بر زبان و همچنین جلب خصومت نسبت به زبان هدف و اقلیتهایی که زبان مادریشان زبان هدف است، بیانجامد[۴].
حوزهی مذهب
پدیدهی «شیعههراسی» در ماوراءالنهر را در حال حاضر به درستی میتوان پدیدهای ساختگی خواند؛ و به درستی بر فارغ بودن غالب مومنین این منطقه، از جمله تاجیکان، از اختلافات و نزاعهای مذهبی مسلمانان تاکید نمود. مردمان ورارودان، و بالخصوص تاجیکان را تا بدانجا محب اهل بیت علیهمالسلام مییابیم که ایشان را میتوان «شیعیان عاطفی» توصیف نمود. و باز به درستی همراه بر مشترکات متنوع و متعدد ایران با آسیای مرکزی و به ویژه تاجیکستان، از همنهادی، همزبانی، همفرهنگی، همکیشی و تاریخ و تمدن و هزار و یک مشترک دیگر، تأکید میشود.
تحولات تاریخی نشان میدهد که همین بخش از ایران شرقی یا خراسان بزرگ، یا ماوراءالنهر، بنا به دلایلی، از آغازین سالهای سدهی دهم هجری، به یکی از مهمترین کانونهای تنشها و نزاعهای مذهبی سنیان و شیعیان در طول تاریخ اسلام تبدیل شد، با وجود تمامی اشتراکات اشاره شده، که در آن دوره هنوز در سایه چندین سده نیز پنهان نگشته بود؛ و در آن دوران نیز محبت اهل بیت علیهمالسلام با باورهای مذهبی مردم این سرزمین عجین بود.
فارغ بودن غالب مردم این سرزمین، از جمله تاجیکان از اختلافات و نزاعهای مذهبی، به دلیل دههها حاکمیت الحادی اتحاد جماهیر شوروی بوده است و مردم ماوراءالنهر، از جمله تاجیکان، به تدریج همانگونه که در جهان اسلام ادغام میگردند، با این حکایت بیشتر آشنا میگردند.
مشترکات یاد شده میان مردم این سرزمینها، از جمله تاجیکان، کمابیش میان ایران و مردم سرزمینهایی دیگر چون افغانستان و پاکستان نیز وجود دارد.
بیتردید پاشنه آشیل ایران در ورارودان، از جمله تاجیکستان، همانا اختلافات و نزاعهای مذهبی است که دشمنان اسلام و تشیع و ایران درصدد برجسته نمودن آن هستند.
در تاجیکستان، تعدادی از تحصیلکردگان تاجیک حوزههای علوم دینی در پاکستان، عربستان و به ویژه شرق ایران نیز در ترویج تعصبات دینی و شیعه هراسی، که لاجرم منجر به شیعهستیزی میگردد، دارای نقشی موثر میباشند. به ویژه که برخی از ایشان امامت جمعه و جماعت را عهدهدار میگردند و یا حلقههای آموزشی را اداره مینمایند. در دیگر کشورهای منطقه نیز شاید کمابیش همینگونه باشد.
بخشی از مساعدتها و حمایتهای قابل ملاحظه مراجع رسمی دولتی یا مردم نهاد برخی از کشورهای اسلامی، در حوزههای علمی، آموزشی، دینی و همچنین عمرانی و اجتماعی در تاجیکستان و دیگر جمهوریهای آسیای مرکزی، در سطوح متفاوت، جدایی مذهبی را برجسته و یا احیاناً اختلاف و حتی نزاع مذهبی شیعه - سنی را تقویت مینماید. از آن جمله است اعطای سخاوتمندانه بورسیههای تحصیلی و فرصتهای مطالعاتی، ساخت و ساز و تعمیر و تجهیز مساجد، تأمین هزینههای حج و عمره و مانند آن. در قبال برنامهها و تبلیغات تفرقه انگیز و تعصبآفرین، چند توصیه یا راهکار پیشنهاد میگردد:
- رعایت تمامی دقیقهها و ظرایف همگرایی اسلامی و ملاحظات و حساسیتهای مردم و دولت مخاطبِ فعالیتهای فرهنگی برونمرزی جمهوری اسلامی ایران و به ویژه در حوزهی فعالیتهای فرهنگی با ماهیت مذهبی، از سوی مراجع غیررسمی و مردم نهاد. مدیریت فعالیتهای فرهنگی با ماهیت مذهبی از سوی موسسات غیررسمی و مردمنهاد شیعی ایرانی و غیر ایرانی، در شمار مهمترین و همچنین سختترین امور است. پارهای از اقدامات این موسسات مانند برخی از کتابها و پایگاههای اطلاع رسانی مجازی و برنامههای ماهوارهای بیشترین خدمت را به ناسازگاری و تفرقه مذهبی و شیعه ستیزی مینماید؛
- تأمین نیاز اهل سنت فارسیزبان در خارج کشور، به برنامههای ماهوارهای در حوزه معارف دینی، منطبق با مذاهب اهل سنت؛
- توسعه و تقویت کرسیهای سالم و ایمن از مرض تعصب و افراط دانشگاهی و حوزوی مذهب حنفی و علوم و معارف اسلامی مشترک در جمهوری اسلامی ایران، مانند رشتهها و کرسیهای موجود در دانشگاه مذاهب اسلامی، دانشگاه تهران و شعبه جامعه المصطفی در گرگان، و تسهیل، تسریع و افزایش اعطای بورس تحصیلی و فرصت مطالعاتی و تبادل استاد در این رشتهها، در شمار راههای مناسب، موثر و مانای تقویت وحدت اسلامی و مبارزه با تفرقهافکنی میباشد؛
- رعایت دقیقهها و ظرایف همگرایی اسلامی و ملاحظات و حساسیتهای مردم و دولت کشورهای آسیای مرکزی، از جمله تاجیکستان. اجتناب اکید از ارسال و انتشار کتب تبلیغی مذهبی به اصطلاح تبشیری یا مسیونری که هدف دعوت گرانهی شیعی و نفی دیگر مذاهب اسلامی را دارد.
البته آشکار است که این، به معنای خودممیزی کردن و یا عدم ارائه آثار تبیینی شیعی و کتب مرجع شیعه به مراکز علمی- تحقیقی و دانش پژوهان نیست. ولیکن کتبی که مخاطب عام دارد و به صورت گسترده توزیع میگردد، میبایست عاری از آرایههای مذهب گرایانه باشد. برای مثال ترجمههای تفسیری از قرآن کریم که پارهای از آیات را منطبق با باورهای شیعی به فارسی برگردان نموده است، در این سرزمین توزیع نگردد. زیرا قرآن کریم مخاطب عام دارد و این دست ترجمانها، اذهان خوانندگان ناآگاه را مشوش مینماید[۵].
حضور ایران در حوزهی مناسبات فرهنگی
جمهوری اسلامی ایران در میان کشورهای اسلامی اتحاد جماهیر شوروی که کمابیش منطبق است با «حوزهی تمدنی ایران» یا «ایران فرهنگی» و دامنهی آن، در حوزهی مناسبات فرهنگی، تکاپوهای فراوانی داشته است و حتی در قیاس با قدرتمندترین رقیبان مدعی، هزینههای فراوانی صرف کرده است. لیکن به نظر میآید در مقایسه با رقبا، که هیچیک برخوردار از میزان سرمایهی فرهنگی میراثی ایران اسلامی در این سرزمینها نبودهاند، دستآورد مطلوبی نداشته است. آسیب شناسی این وضعیت نامطلوب، در اینجا مقدور نیست. لذا به ذکر چند نکته کوتاه اکتفا میگردد.
تکاپوهای فرهنگی متعدد، متنوع، پرهیاهو و پر هزینه، که گویی خاص مناسبات فرهنگی ایران است و به این اندازه در مناسبات و فعالیتهای فرهنگی رقیبان مشاهده نمیشود؛ غالباً در شمار فعالیتهای فرهنگی سطحی و ناپایدار است. از خصیصههای مهم این دست فعالیتها، هیاهوی تبلیغاتی، پوشش رسانهای و تامین نیاز دست اندرکاران بخش فرهنگی برون مرزی کشورمان، به تهیهی گزارشهای کوتاه و بلند مصور و بیتصویر است. پارهای از دیگر فعالیتها نیز حکم مؤلفه القلوب در مناسبات فرهنگی را دارد و فیحد ذاته فاقد ارزش است. فعالیت بخش خصوصی در حوزهی فعالیتهای فرهنگی برون مرزی، نیز محدود، غالباً با اولویت منفعت مادی، متکی بر حمایت دستگاههای دولتی و گاه زیانآور است.
بسیاری از برنامهها و فعالیتهای فرهنگی نیز که معمول است، غیاب و یا حضور ما، در حیات و بقای آن برنامهها و فعالیتها، غالباً هیچگونه تأثیری جدی، جز کمک خرجی دستگاههای فرهنگی بومی ندارد. همچون بزرگداشت ایام موسوم به مشاهیر و مفاخر مشترک، یا اعیاد مشترک. در مقابل این وضعیت، حضور فرهنگی غالب رقیبان مدعی، به مراتب، فاقد تعدد و تنوع در برنامه و فعالیت و بی هیاهو است. برنامههای نمایشی و همایشها، برگزاری جشنواره و آمد و شد کاروانهای میهمان و مانند آن جز به ضرورت و مقتصدانه انجام نمیپذیرد. لیکن حضور رقیبان مدعی، در حوزهی آموزش و پرورش، به مراتب از حضور ایران اسلامی، قویتر بوده است.
برای مثال در تاجیکستان، سرمایهگذاری حضور و نفوذ کشورهایی چون ایالت متحدهی امریکا، اتحادیه اروپا، روسیه، ترکیه و عربستان سعودی و نهادهایی چون «بنیاد سورس»، «بنیاد آقاخان محلاتی» و شبکهی آموزشی «نورجیلر»، که جملگی به نوعی «کادرسازی» را دنبال میکنند، به مراتب از سرمایهگذاری حضور و نفوذ ایران اسلامی، قویتر و مثمرتر بوده است. در این حوزه (کادرسازی)، ایران اسلامی لااقل به اندازهی یک نسل آموخته و پروردهی رقیبان مدعی، از ایشان عقب مانده است.
در واقع پس از گذشت چندین دهه از استقلال تاجیکستان؛ تنها جمهوری فارسی زبان ماوراءالنهر، جمهوری اسلامی ایران همچنان فاقد حتی یک باب مجموعهی آموزشی بینالمللی است. لزوم رعایت ظرفیتها، محدودیتها و شرایط کشور کوچکی چون تاجیکستان در مناسبات و فعالیتهای فرهنگی هنری- علمی و آموزشی با این کشور، امری است بدیهی که متاسفانه رعایت نمیگردد.
مناسبات نزدیک دو کشور، مشترکات فراوان فیمابین و فقدان این دو عنصر در مناسبات ایران با بسیاری از دیگر کشورها، در پارهای موارد بار سنگینی متوجه دستگاههای فرهنگی هنری و علمی آموزشی، در دو بخش دولتی و خصوصی، به تاجیکستان نموده است که بیرون از ظرفیت، توان و طاقت دستگاههای مسئول در این کشور است. از دیگر سو این گونه توجهات بیفایده و بیرون از ظرفیت و گاه بیهدف و آشفته، بهجای تأثیرگذاری مثبت، میتواند سوء تفاهمهایی را نیز به وجود آورد[۶].
روابط علمی و دانشگاهی ایران و تاجیکستان
روابط علمی و دانشگاهی ایران و تاجیکستان شامل مناسبات کتابخانهها و نمایشگاههای کتاب؛ مناسبات دانشگاهی بین دو کشور است.
مناسبات کتابخانهها و نمایشگاههای کتاب
در ماه ژوئن سال 1990، سمپوزیوم بینالمللی «کتاب و احیای تمدن شرق: دیروز و امروز» در شهر دوشنبه برگزار شد که هیئتی از کتابخانه ملی ایران، از جمله رئیس و معاون این کتابخانه نیز شرکت داشتند. میهمانان ایرانی شرکت کننده در این سمپوزیوم، تعداد 2000 جلد کتاب به کتابخانههای ملی، پژوهشگاه شرقشناسی و بنیاد فارسی – تاجیکی کشور تاجیکستان اهدا کردند. در ماه اکتبر سال 1990، یک هیئت فرهنگی از ایران به ریاست مهدی فیروزان به دعوت بنیاد فرهنگ تاجیکستان وارد این کشور شدند که منجر به عقد تفاهمنامههایی برای افتتاح فروشگاههای کتاب در تاجیکستان گردید.
در ماه نوامبر سال 1990، نمایشگاه کتاب و نقاشیهای کودکان ایرانی در شهر دوشنبه برپا گردید که در آن کتابها و نقاشیهای کودکان 5 تا 14 ساله ایرانی به نمایش گذاشته شد. در همان ماه، نمایشگاهی از صنایع دستی و مینیاتورهای ایرانی در شهر دوشنبه برپا شد که به همین مناسبت هیئت بلندپایه فرهنگی به تاجیکستان سفر نمود. به دعوت کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، در ماه دسامبر سال 1991، گروهی از فرهنگیان تاجیکستانی شامل لایق شیرعلی، جورهبیک نذری، میرزا ملااحمد، رجبمد امیراف، عبدالرحیم زاده، صاحبنظر غایبنظراف، صفر سلیمانی و عبداللهجان یوسفاف برای آشنایی با فعالیت کتابخانههای ایران وارد این کشور شدند.
در ماه فوریه سال 1992، به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران و ماه مارس همان سال به مناسبت جشن نوروز، نمایشگاه کتابهای ایرانی در شهر دوشنبه برپا شد. از سال 1992 تا به امروز، هر ساله و به مناسبت برپایی نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، هر ساله گروهی از فرهیختگان و اندیشهمندان تاجیک در این نمایشگاه شرکت میکنند. ماه آگوست سال 1992 فروشگاه کتاب انتشارات بینالمللی الهدی در شهر دوشنبه افتتاح گردید که در عرصه حیات فرهنگی تاجیکستان، رویداد مهمی به شمار میرود. در چهاردهمین جشنواره بینالمللی «کتاب سال» جمهوری اسلامی ایران در سال1996 رمان «فردوسی» ساتم الغزاده عنوان «کتاب سال» را از آن خود نمود. در سال 1998 نیز کتاب «چشمانداز شعر امروز تاجیک» علیاصغر شعردوست از سوی وزارت فرهنگ تاجیکستان، به عنوان بهترین کتاب سال 1998 برگزیده شد[۷][۸].
مناسبات دانشگاهی بین دو کشور
پس از به رسمیت شناختن مدارک دانشگاهی بسیاری از دانشگاههای تاجیکستان از سوی وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری، دانشگاههای تاجیکستان را امواجی از دانشجویان ایرانی مقطع دکترا که در تعبیر جالب فارسی تاجیکی «عنوانجو» خوانده میشوند، فرا گرفت. مناسبات طبیعی دانشگاهی میان کشورها، از مهمترین نوع ارتباطات و عمده عوامل توسعهی مناسبات میان کشورها است. لیکن این حضور موجگونهی دانشجویان مقطع دکترا که بسیاری از ایشان مدیران، مسئولین و اساتید کشورمان میباشند، از کشور بزرگی چون ایران در کشور کوچکی چون تاجیکستان، در حالیکه پیشرفتهای علمی، آموزشی و پژوهشی جمهوری اسلامی ایران با تاجیکستان قابل قیاس نیست، و از دیگر سو حضور ناچیز دانشجویان تاجیک در جمهوری اسلامی ایران مناسبات دانشگاهی میان دو کشور را از صورتی طبیعی، سالم و مطلوب خارج کرده است[۹][۱۰].
روابط ادبی تاجیکستان و ایران
نخستین اثر ادبی مربوط به ادبیات نوین تاجیک که در ایران منتشر شد، داستان «آدینه» اثر صدرالدین عینی بود که در سال 1927 در مجله «سخن» چاپ شد. از آن زمان به بعد، نمونههای نثر و نظم ادبیات تاجیک در مطبوعات ایران، بویژه نشریههای فرهنگی و ادبی تقدیم خوانندگان میگردید. در سال 1953 پارهای از یادداشتهای صدرالدین عینی با «کفش پیش پامانی حضرت خواجه اوبانی» در شماره یازدهم مجله «پیام نو» و بخش دیگری از این یادداشتها با عنوان «زن مرد گردیده» در شماره دوازدهم همان مجله چاپ گردید که مورد توجه خوانندگان ایرانی قرار گرفت. سال 1959 در شماره چهارم مجله «پیام نوین»، نمونههایی از اشعار عبدالسلام دهاتی، سال 1960 در شمارههای 11-12 همان مجله نمونههای شعر باقی رحیمزاده و امینجان شکوهی و سال 1974 در شماره 8، حکایت پولاد تالس با نام «لاله» به همراه نمونههایی از اشعار باقی رحیمزاده، امینجان شکوهی، عبدالسلام دهاتی، مؤمن قناعت و لایق شیرعلی چاپ شد. همچنین مجله «سخن» در شماره 11 سال 1971 و شماره 5 سال 1972 به ترتیب نمونههایی از اشعار مؤمن قناعت و اشعار لایق شیرعلی و موجوده حکیماوا را چاپ کرد.
مجله «آینده» در شمارههای مشترک 5-7 سال 1991، نمونه اشعار عبید رجب، سلیمشاه حلیمشاه، گلنظر کیلدی، رحمت نذری، در شمارههای 7-12 سال 1992 شعرهای لایق شیرعلی، عبید رجب، و در سال 1993 نمونه اشعار مؤمن قناعت، قطبی کرام و کمال نصرالله را در دسترس خوانندگان خود قرار داد.
شمارههای مشترک 7-9 سال 1990 مجله «سیمرغ» به طور کامل به معرفی فرهنگ و ادب تاجیک اختصاص دارد. شمارههای 1-2 سال 1995 این مجله داستان «یاران با همت» ساتم الوغزاده را چاپ شده است. همچنین شماره اول مجله «خاوران» (سال 1991) و شماره 21 مجله «کلک» (سال 1991) اقدام به چاپ به ترتیب حکایتی از بهمنیار و شعری از عبید رجب کردند.
مجله «آشنا» در شماره چهارم سال 1992 خود، شعرهایی از میرزا تورسونزاده، در شماره ششم همان سال اشعاری از اسکندر ختلانی و در شماره نهم، شعری از میرزا تورسونزاده و نیز شعری از گلرخسار را در دسترس خوانندگان قرار داد. شماره هشتم سال 1993 مجله «کیهان فرهنگی» اساساً ویژهنامه فرهنگ تاجیکستان است. مجله «شعر» نیز در شماره اول سال 1993، اشعاری از پیرو سلیمانی، میرزا تورسونزاده، گلنظر، در شماره ششم همان سال شعرهایی از فرزانه و مجله «گلچرخ» در شماره پنجم سال 1992 شعری از عسکر حکیم و مجله «جهان کتاب» در سال 1999 نمونههایی از اشعار شهریه ادهم را منتشر کرد. روزنامه «جمهوری اسلامی» در4 ژوئن سال 1998، اشعار دوازده تن از شاعران تاجیک به نامهای گلرخسار، فرزانه، ضیا عبدالله، نظام قاسم، سلیم ختلانی، سیاوش، خیراندیش، محمدعلی عجمی و ... را چاپ کرد.
کتاب «خورشیدهای گمشده» که شامل نمونه اشعار یکصد شاعر قرن 20 تاجیکستان است، در سال 1998 به کوشش آقای علیرضا قزوه، شاعر معاصر ایرانی منتشر شد. همچنین طی سالهای اخیر، کتابهایی از استاد صدرالدین عینی، میرزا سراج حکیم، مؤمن قناعت، لایق شیرعلی، گلرخسار صفی، عاشور صفر، عبدالحمید صمداف، گلنظر کیلدی، فرزانه خجندی، مهمان بختی، عسکر حکیم، محمدزمان صالح، رحمت نذری، محمدعلی عجمی و ... از طریق انتشارات «الهدی»، «سروش»، «بوعلی»، «بلخ»، «بهآگاه»، «حوزه هنری تهران» و ... منتشر شده است.
متقابلاً در تاجیکستان، مجموعه اشعار امام خمینی (ره)، ایرج میرزا، محمدحسین شهریار، پروین اعتصامی، فروغ فرخزاد، فرخی یزدی، خلیل سامانی، هوشنگ ابتهاج (سایه)، ژاله اصفهانی، سیاوش کسرایی، نادر نادرپور و در زمینه ادبیات داستانی: گزیده آثار منثور بزرگ علوی، محمد حجازی، مرتضی مشفق کاظمی، پرویز قاضی سعید، خسرو خوارزمی و دیگران و نیز کتابهای دیگر منثور و منظوم از جمله «امواج قارون»، «گل خندان»، «حکایتهای نویسندگان معاصر ایران» (در دو جلد)، «پیوند»، «زنجیر گسسته» و ... از طریق انتشارات مختلف تاجیکستان در دسترس خوانندگان تاجیکستانی قرار گرفته است.
همچنین در مطبوعات تاجیکستان مقالات بیش از 150 نویسنده، شاعر و محقق ایرانی منتشر شده است. در نشر و ترویج آثار علم و ادب ایران، روزنامههای «معارف و مدنیت»، «آموزگار» (قبلاً «گزیته معلمان»)، «مدنیت تاجیکستان»، «ادبیات و صنعت»، «تاجیکستان شوروی» (قبلاً «تاجیکستان سوویتی»)، «جمهوریت»، «جوانان تاجیکستان» (قبلاً «کومسومول تاجیکستان»)، «سامان»، «پیوند»، «همراز» و مجلههای «ندای شرق»، «فرهنگ»، «ارمغان»، «معرفت»، «ادب»، «مردم گیاه» و ... نقشی مهم داشتهاند. «نمونه ادبیات تاجیک» صدرالدین عینی که در سال 1926 با حروف فارسی در شهر مسکو منتشر شد، نخستین اثر پژوهشی بود که توجه اهل علم و ادب ایران را به خود جلب کرد. سعید نفیسی اولین کسی بود که در مجله «شفق سرخ» (3 مارس 1928) نقدی دوستانه بر این اثر نوشت.
بعدها و بویژه در سالهای اخیر، ناشران ایرانی اقدام به چاپ کتابهای ادبی، علمی و پژوهشی ادیبان و دانشمندان تاجیک از جمله باباجان غفوراف، عبدالغنی میرزایف، محمدجان شکوری، نصرتالله رجباف، رجب اماناف، محمدالله لطفاللهاف، اعلاخان افصحزاد، مقدمه اشرفی، سلامتشاه نیلابیکاف، جورهبیک نذریاف، روزی احمداف، کمال عینی، ولی صمد، میرزا ملااحمداف، و … نمودند. همچنین چندین مجموعه مقالات پژوهشگران و ادیبان تاجیکی در مجموعههای «تاجیکان در مسیر تاریخ»، «مقالات مجمع بزرگداشت کمال خجندی»، «دیدار آشنا»، «رهآورد»، نامه آل سامان» و … در ایران چاپ شده است.
افزون بر اینها، بسیاری از مقالات علمی و ادبی عالمان تاجیک نظیر صدرالدین عینی، باباجان غفوراف، محمد عاصمی، صالح رجباف، محمدجان شکوری، رحیم مسلمانیان، میرزا ملااحمداف، اعلاخان افصحزاد، کمال عینی، احرار مختار، رسول هادیزاده، یوسفشاه یعقوبشاه، خدایی شریفاف، اسرار رحماناف، اکبر تورسونزاده، عبدالنبی ستارزاده، عبدالقادر منیازاف، شرافالدین رستماف، عبداللهجان اسحاقاف، روشن رحمانی، عسکرعلی رجبزاده، روزی احمداف، نظام نورجاناف، پروانه جمشیداف، عبدالمنان نصرالدین، ولی صمد، سعدالله اسدالله، صفر عبدالله، دلافروز اکرامی، لاریسا دادخدایوا، محمدجان محمدخواجه، عبدالخالق نبیاف، ابوبکر ظهورالدین، عمر صفراف، عالمجان خواجه مراداف، عظیم بیضایف، عثمان نظیر، عبدالحی کاملی، ناصر سلیم، صلاحالدین فتحالله، میرزا شکورزاده، امریزدان علیمرداناف، فاتح عبدالله، سیفالدین میرزازاده، سید برهانالدین بزرگمهر، نورمحمد سیدزاده، لقمان بایمتاف، معروف رجبی و دیگران، در نشریهها و مجلات گوناگون علمی و فرهنگی ایران، نظیر «سخن»، «پیام نو»، «پیام نوین»، «یغما»، «خوشه»، «آینده»، «سیمرغ»، «کیهان فرهنگی»، «آشنا»، «مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز»، «ایرانشناخت»، «آریانا»، «خاوران»، «مطالعات ایرانی»، «گلچرخ»، «شعر»، «کلک»، «آدینه»، «دنیای سخن»، «نامه فرهنگ»، «مطالعات تاریخی»، «ادبستان»، «نشر دانش»، «نامه پارسی»، «ترجمان وحی»، «بخارا»، «قرار»، «خراسانشناسی» و … چاپ و منتشر شده است.
در تاجیکستان نیز آثار ادبی و علمی دانشمندان ایرانی از طریق انتشارات این کشور چاپ شده است که از جمله میتوان به کتابهایی مانند «جستجو در تصوف ایران» عبدالحسین زرینکوب، «فلسفه از آغاز تاریخ» محمد رشاد، «فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی» غلامعلی حداد عادل، «چشمانداز شعر امروز تاجیک» علیاصغر شعردوست، «فنون و صنایع ادبی» تقی واحدیان کامیار، «ایران در عهد سامانیان» جواد هروی و … و همچنین چاپ آثار علمی، ادبی و تحقیقاتی اندیشهمندانی نظیر محمدتقی بهار، سعید نفیسی، علی شریعتی، محمدرضا شفیعی کدکنی، پرتو علوی، پرویز ناتل خانلری، جلال متینی، حسین رزمجو، جلالالدین کزازی، رضا براهنی، خسرو فرشیدورد، غلامرضا ستوده، لطفعلی صورتگر، علی دستغیب، احمد شاملو، محمدرضا باطنی، فریدون جنیدی، احسان طبری، بزرگ علوی، فاطمه سیاح، ناصر مکارم شیرازی، مرتضی مطهری، محمود دولتآبادی، ژاله آموزگار، مهدی رستگار، حسین امید، ذبیحالله صفا، محمدعلی اسلامی ندوشن، صادق هدایت، علی دشتی و دیگران که شمارشان بیش از یکصد نفر است، اشاره نمود[۱۱].
کارهای ادبی مشترک
ایران و تاجیکستان در طی این چند سال اخیر، یک سلسله کارهای مشترک فرهنگی انجام دادهاند که در حوزه مناسبات فرهنگی دو کشور دارای ارزش و بهای بسیار است. از مهمترین کارهای انجام شده این سالها، برگزاری جشنهای 1000 سالگی تألیف شاهنامه بیزوال حکیم ابوالقاسم فردوسی، 680 سالگی میر سیدعلی همدانی، 675 سالگی کمال خجندی و 1100 سالگی دولتداری سامانیان در تاجیکستان و ایران میباشد.
سفارت جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان، نقش بسزایی در ارتقا و رشد روابط فرهنگی دو کشور داشته است. به اهتمام این سفارت، کتابخانههایی در شهرهای دوشنبه، خجند، کولاب، خاروغ، کانی بادام، پنجکنت و استروشن (اوراتپه) و اتاقهای ایران در دانشکده ادبیات دانشگاه دولتی ملی تاجیکستان و دانشگاه دولتی خجند تأسیس یافت. همچنین به اهتمام سفارت ج.ا. ایران آرامگاههای رودکی در شهر پنجکنت، میرسید علی همدانی در شهر کولاب و نیز شماری از مساجد در دیگر نواحی تاجیکستان بازسازی و مرمت شد.
از جمله اقدامات مهم دیگر این سفارت در تاجیکستان به شرح زیر است:
- برگزاری سمینار بینالمللی علمی «دولت و تمدن سامانیان» در شهر دوشنبه.
- مجمع علمی «تمدن، تاریخ و فرهنگ سامانیان» در شهر مشهد به مناسبت 1100 سالگی دولت سامانیان با همکاری بنیاد فرهنگ تاجیکستان.
- چاپ کتاب نفیس «سامانیان و احیای تمدن فارسی تاجیکی» در دو جلد با حروف کریل و فارسی.
- نشر مجله «ارمغان» با همکاری بنیاد فرهنگ تاجیکستان به خط کریل[۱۲].
روابط هنری تاجیکستان و ایران
روابط هنری دو کشور همفرهنگ و همزبان تاجیکستان و ایران، در رشتههای موسیقی، تئاتر و سینما عمدتاً بر اساس برگزاری جشنوارهها و سفرهای گروهی و فردی هنرمندان به کشورهای همدیگر و مکاتبات میان آنها صورت میگیرد. نخستین آشنایی ایرانیان با هنرمندان تاجیک به حدود چهل و هفت سال پیش باز میگردد. در ماه دسامبر سال 1957 یک گروه 31 نفره از هنرپیشههای تاجیک از قبیل تحفه فاضلاوا، شایسته ملاجاناوا، برنا احمداوا، سَرَف کریماوا، زهره کریماوا، مسلمه باقییوا، فاطمه کوییناوا، عبدالسلام رحیماف و دیگران به سرپرستی مهربان نظراف معاون وزیر فرهنگ وقت، در شهر تهران هنرنمایی کردند. گروه هنری «لاله» از تاجیکستان در ماه آگوست سال 1972 در ششمین جشنواره بینالمللی هنر شیراز شرکت کرد. تابستان سال 1973 هنرمندان تئاتر اپرا و بالت صدرالدین عینی تاجیکستان، شامل ملکه صابراوا و مظفر برهاناف در صحنه تئاتر اپرا و بالت شهر تهران هنرنمایی کردند. در این سفر، باله «رقاصه» از جانب آنها شش بار به نمایش درآمد. استاد محمدرضا شجریان با همراهی رضا قاسمی، محمود خلج، تبریززاده، همچنین گروه موسیقی سنتی «مولانا» شامل جلیل عندلیبی، علیرضا افتخاری، بهنام وادانی، هادی منتظری، منصور یونسی سینکی، عباس میاندهی، محمدعلی کیانینژاد، محمدفرهاد عندلیبی، اردشیر فهیمی و میر طاووسی، ماه آوریل سال 1990 در جشن 1400 سالگی باربد مروزی در تاجیکستان هنرنمایی کردند. ماه فوریه سال 1992 در هفتمین جشنواره موسیقی «دهه فجر» گروه هنری آدینه هاشم و گروه هنری «فلک» به سرپرستی دولتمند خالاف شرکت و هنرنمایی کردند. ابوالقاسم خوشرو لحظههای هنرنمایی آدینه هاشم را در شهر تهران یادآور شده، چنین میگوید: «هیچ وقت از خاطرم محو نمیشود آن روزی که یکی از هنرمندان شما (استاد آدینه هاشم) برنامه اجرا میکرد و یکی از بزرگترین هنرمندان کشور ما (استاد شجریان) اشک میریخت. این یک لحظه تاریخی برای ملت ما بود». در ماه آگوست سال 1992 گروهی از هنرمندان تاجیک شامل ظفر ناظم، حکیم محمود، معروفخواجه بهادر، دانه بهرام و غیره به ایران سفر هنری داشتند. سال 1997 در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران یک گروه هشتنفری از هنرمندان تاجیک شرکت و هنرنمایی کردند. ماه دسامبر همان سال، هنرمندان فلارمونی دولتی تاجیکستان مرکب از ظفر ناظماف، ب. عمراف، ا. محموداوا، م. گلاف و ... هنر خویش را پیشکش دوستداران ساز و آواز ایرانی نمودند. ماه نوامبر سال 1997 یک گروه دوازده نفری اهل ساز و آواز ایرانی، میهمان دوستداران و علاقهمندان موسیقی در شهر دوشنبه بودند. در رابطه با سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران ماه فوریه سال 1998 یک گروه پانزده نفری هنرمند تاجیک مرکب از گروه «ششمقام» صدا و سیمای تاجیکستان به رهبری الماس عبدالله و گروه «باربد» به رهبری سنگینمراد قربان، همچنین طالب شهیدی، مستانه اٍرگشاوا، سعادت عمراوا و شاهده هاشماوا به ایران سفر و هنرنمایی کردند. در جشنواره بینالمللی موسیقی «دهه فجر»، که ماه فوریه سال 1999 در شهر تهران برگزار گردید، گروه هنری «فلک» به رهبری دولتمند خالاف شرکت نمود.
بین سالهای 1999 تا 2000 میلادی، گروه هنری «سامان» به دعوت مرکز موسیقی جمهوری اسلامی ایران به ریاست قربانعلی رحماناف دو با به ایران سفر کرده و برنامه اجرا نمود. ماه فوریه سال 1999 گروه هنری «فردوس» شهر تهران در قالب محمد افتخاری، فاروق کسمایی، الهام فیضالدین، سهیل امینزاده، نگار بوبان، بهروز شریعتی با اجرای ساز و تصنیفهای سنتی، خاطر دوستداران هنر موسیقی پایتخت تاجیکستان را شاد نمودند. در روزهای جشن نوروز سال 2001 گروه هنری «ساقیا» از ایران، در شهرهای کولاب، قرغانتپه و دوشنبه هنرنمایی کردند.
تئاتر عروسکی تاجیکستان در سالهای 1991 و 1992 در جشنواره بینالمللی تئاترهای عروسکی که همه ساله در ماه سپتامبر در شهر تهران برگزار میگردد، هنرنمایی کرده، اثر نریمان بقازاده «حسنک اَلفَسَنَک» را به کارگردانی مظفر جواداف تقدیم تماشاچیان نمود. سال 1992 گروه تئاتر «اهارون» تاجیکستان، در جشنواره بینالمللی تئاتر «دهه فجر»، نمایشنامه «یوسف گمگشته..» را به کارگردانی فرخ قاسماف به نمایش گذاشت که موفق به دریافت جایزه «نشان طلا»ی جشنواره گردید. گروه مزبور ماه دسامبر سال 1994 بار دوم به جمهوری اسلامی ایران سفر نموده، در طول ده روز نمایشنامههای «یوسف گمگشته»… و «اسفندیار» را به نمایش گذاشت.
در روزهای جشن نوروز سال 1993 گروه تئاتر «پیام دوستی» ایران که به تاجیکستان سفر نمود، نمایشنامه «چلهنشین» اثر مسعود سمیعی را به کارگردانی مصطفی عبداللهی پیشکش تماشاگران تاجیک کرد.
ماه سپتامبر سال 1994، در ایام جشن هزاره «شاهنامه» فردوسی، تئاتر «اندیشه» از ایران نمایشنامه «اسفندیار» اثر علی چراغی به کارگردانی حسین فراهی را در تالار لاهوتی شهر دوشنبه تقدیم هنردوستان کرد.
سال 1999 تئاتر لاهوتی تاجیکستان در هفدهمین جشنواره بینالمللی تئاتر «دهه فجر» نمایشنامه «بهرام چوبینه» را به کارگردانی تورهخان احمدخاناف به تماشاچیان ایرانی پیشکش نمود.
سالهای 1999 و2000 تئاتر «اهارون» دو سفر به ایران داشت و در جشنواره بینالمللی تئاتر ایرانزمین که در شهر اهواز در استان خوزستان برگزار گردید، با نمایشنامههای «مرگ یزدگرد»، «شیخ صنعان» و «دجّال» شرکت کرد با استقبال خوب تماشاگران روبرو گردید.
سال 2001 میلادی، تئاتر دولتی شهر کولاب با نمایشنامه «میر کبیر» اثر محمد غائب در سومین جشنواره بینالمللی تئاتر «ایرانزمین» شرکت نمود.
نخستین آشنایی تاجیکان با سینمای ایران، در سال 1972 بود. پس از پایان جشنواره دوم بینالمللی سینمایی کشورهای آسیا و افریقا در شهر تاشکند ازبکستان، فیلم ایرانی «ببر مازندران» که در جشنواره مزبور به نمایش درآمده بود، در سینماهای شهر دوشنبه به زبان فارسی و ترجمه همزمان روسی نمایش داده شد که مورد پسند بینندگان واقع گردید. در نخستین جشنواره بینالمللی سینمای تهران که از 16 تا 26 آوریل سال 1972 در ایران برگزار گردید، هیئتی از اتحاد شوروی سابق نیز شرکت داشت که ادیب تاجیک مسعود ملاجاناف از اعضای این هیئت بود. وی پس از بازگشت، تأثرات خویش از این جشنواره و عموماً سفر به ایران را در قالب مقالهای با نام «غزال بالدار تهران» در شماره دوازدهم سال 1972 مجله «صدای شرق» چاپ کرد که در آن تاریخ مختصر سینمای ایران برای تاجیکان معرفی شد. از 26 نوامبر تا 6 دسامبر سال 1990 جشنواره فیلمهای ایرانی در شهر دوشنبه برگزار شد. در این جشنواره که گروهی از هنرمندان و کارشناسان سینمای ایران از جمله علیرضا رئیسیان، فاطمه معتمد آریا، یدالله صمدی، فخرالدین انوار، پروانه معصومی، فرهاد صبا، مهندس احمدی شرکت داشتند، طی 10 روز در سینماهای پایتخت تاجیکستان، 20 فیلم جدید ایرانی به نامهای «کمالالملک»، «اجارهنشینها»، «جادههای سرد»، «دستفروش»، «خانه دوست کجاست؟»، «گزارش یک قتل»، «پرواز در شب»، «شیر سنگی»، «خارج از محدوده»، «پرنده کوچک خوشبختی»، «کشتی آنجلیکا»، «بایسیکلران»، «در مسیر تندباد»، «نار و نی»، «ای ایران». «مادر»، «مهاجر»، «هامون»، «ریحانه» و «سبلان» به نمایش گذاشته شد. درآمد حاصل از نمایش این فیلمها به حساب بنیاد ساخت مجسمه حکیم ابوالقاسم فردوسی در میدان آزادی شهر دوشنبه واریز شد. ماه سپتامبر سال 1991 جشنواره بینالمللی فیلم «همسایهها» در شهر دوشنبه برگزار گردید. در ماه می سال 1993 در شهر دوشنبه هفته فیلمهای ایرانی برپا گردید که در آن 7 فیلم بلند «شاید وقتی دیگر»، «سایه خیال»، «طلسم»، «افق»، «دخترم سحر»، «کانی مانگا» و «باشو غریبه کوچک» روی پرده نمایش رفتند.
طی چند سال اخیر جمهوری اسلامی ایران تعدادی فیلم و سریال از جمله «بوعلی سینا» (9 قسمت)، «سلطان و شبان» (12 قسمت)، «گلهای داودی»، «پدربزرگ»، «پدرسالار» (13 قسمت) و غیره به تاجیکستان اهدا نمود که از طریق تلویزیون سراسری تاجیکستان به نمایش گذاشته شدند.
در ایران نیز چند فیلم تولید «تاجیکفیلم»، از جمله فیلمهای ساختهشده بر اساس «شاهنامه» ابوالقاسم فردوسی به نمایش درآمدند. یکی از معروفترین کارگردانهای سینمای ایران محسن مخملباف، ماه ژانویه سال 1998 بخش عمدهای از فیلم «سکوت» را در تاجیکستان تهیه نمود که در آن چند تن از تاجیکان نیز نقش آفریدهاند. سال 1997 گلاندام محبتاوا سردبیر «تاجیک فیلم» در سمینار «حضور زن در سینمای معاصر» در شهر تهران شرکت نمود. ماه می سال 1998 یک گروه 7 نفری فیلمبردار ایرانی میهمان تاجیکستان بودند که از اماکن تاریخی و فرهنگی فیلم و گزارش تهیه نمودند. تمام این سفرهای هنری و دید و بازدیدهای هنرمندان دو کشور، نقش مثبت و مهمی در گسترش دوستی و همکاری تاجیکستان و ایران داشته است[۱۳][۱۴].
در حال به روز رسانی و ویرایش
نیز نگاه کنید به
روابط آرژانتین با ج.ا.ایران؛ روابط کانادا با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط روسیه با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط تونس با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط ژاپن با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط کوبا با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط لبنان با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط ایران و چین؛ روابط جمهوری سنگال با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط فرانسه با ج.ا. ایران؛ روابط مالی با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط سودان با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط ساحل عاج با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط زیمبابوه با ج. ا. ایران؛ روابط تایلند با ج.ا.ایران؛ روابط اوکراین با ج. ا. ایران؛ روابط اسپانیا با ج. ا. ایران؛ روابط اردن با ج.ا.ایران؛ روابط اتیوپی با ج.ا.ایران؛ روابط سیرالئون با ج. ا. ایران؛ روابط قطر با ج. ا. ایران؛ روابط سریلانکا با ج.ا.ایران؛ روابط گرجستان با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط بنگلادش با ج.ا.ایران؛ روابط قزاقستان با جمهوری اسلامی ایران
کتابشناسی
- ↑ عهد فتوحات نادرشاه افشار؛ (1153-1160 ه.ق)
- ↑ زهریی، حسن(1391). جامعه و فرهنگ تاجیکستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص. 164-167
- ↑ زهریی، حسن(1391). جامعه و فرهنگ تاجیکستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص. 167-168
- ↑ زهریی، حسن(1391). جامعه و فرهنگ تاجیکستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص. 168-169
- ↑ زهریی، حسن(1391). جامعه و فرهنگ تاجیکستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص. 169-171
- ↑ زهریی، حسن(1391). جامعه و فرهنگ تاجیکستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص. 171-172
- ↑ برگرفته از http://icro.ir/index.aspx?siteid=185&pageid=5415
- ↑ زهریی، حسن(1391). جامعه و فرهنگ تاجیکستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص. 179
- ↑ امیر اردوش[1]، محمد حسین(1389)، ارزیابی فرصتها و چالشهای حضور ایران در تاجیکستان، دومین همایش بازنگری روابط ایران با کشورهای آسیای مرکزی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تاجیکستان
- ↑ زهریی، حسن(1391). جامعه و فرهنگ تاجیکستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص. 180
- ↑ زهریی، حسن(1391). جامعه و فرهنگ تاجیکستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص. 172-175
- ↑ زهریی، حسن(1391). جامعه و فرهنگ تاجیکستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص. 175-176
- ↑ برگرفته از http://icro.ir/index.aspx?siteid=185&pageid=5415
- ↑ زهریی، حسن(1391). جامعه و فرهنگ تاجیکستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص. 176-179