ادیان در چین
اساسا، تا اواخر قرن نوزدهم، در زبان چینی، واژهی «دین» که از واژهی لاتین(Religion) گرفته شده، وجود نداشته است.[۱] با ترجمهی آثار مذهبی اروپایی و اصطلاحات آنها، این واژه نیز وارد زبان چینی شد. البته عدم وجود واژهی دین در زبان چینی، هرگز به معنای عدم حضور دین در تاریخ و فرهنگ مردم این سرزمین نیست. ولی میتوان پذیرفت که به دلیل نبود این واژه، انتقال و درک مفاهیم آن هم دشوار خواهد بود. ولذا در طول تاریخ، جا انداختن اصطلاحات دینی، به ویژه مفاهیم ماوراءالطبیعهای آن، در میان چینیها، برای مبلغان اسلامی و مسیحی که اساسا ادیان ماوراءالطبیعهای هستند، کار بسیار مشکلی بوده است و آنها اغلب برای قریب به ذهن کردن و درک این مفاهیم برای مخاطبان چینی، تلاش کردهاند تا از واژههای مشابه موجود در ادیان و آیینهای بومی چین استفاده کنند.
به همین خاطر است که در تمدن چینی هیچگاه الوهیت، یعنی وجود خدای واحد قادر متعال آنگونه که در یهودیت و مسیحیت و اسلام و حتی زرتشتیگری، تجلی کرده وجود نداشته است. و هیچگاه اعتقاد مذهبی محکم و منسجمی نبوده است. تلفیق اندیشههای باستانی با تفکرات تائویی و بودایی و کنفوسیوسی ملغمهای را پدید آورده است که از انسجام و قدرت یک مذهب برخوردار نیست. هرکدام از این آیینها یک یا چند جنبه از نیازهای روحی و معنوی مردم را پاسخ می گوید و سه عنصر خرافه، سنت و فرزانگی را به هم پیوند میدهد. در باور چینیها، آسمان، نه«نشئتگاه قدس الهی» و «عالم ملکوت اعلی»، بلکه مکان شکل دهندهی ابرها و فرستندهی باران است. وابسته به زمین و ولی نعمت زمین. حداکثر آنچه از آسمان میبایست خواست آن است که بارانهای به موقع و خوب بفرستد و ازطغیان رودخانهها و جاری شدن سیل جلوگیری کند. به باور چینیها، خدایان چینی حسود نیستند که اگر به یکی از آنان معتقد باشی نباید سراغ دیگری بروی.[۲] بنابر این، امکان دارد یک چینی به اصطلاح متدین برای برآورده ساختن برخی از نیازهایش به معبدی بودایی، یا کاهنی تائویی و یا حتی فرزانهای کنفوسیوسی مراجعه کند.
البته، تودهی مردم چین خود را پیرو کنفوسیوس، بودا، یا شریعت تائویی نمیشناسند. آنان از یک دین عمومی پیروی میکنند که«دینهای سه گانه» در آن ترکیب میشود و هر سه را در خود جای میدهد. این دین همگانی چند عنصر مهم دارد:
1- جانمند انگاری و ایزدان پرستی شامل: ارواح آسمانی، زمینی، نیاکان و ارواح جانوران.
2- پرستش نیاکان.
3- پرستش کنفوسیوس، لائودزه، و بودا.
به هرحال، می توان باورهای افسانهای و سنتی و اعتقادات دینی و مذهبی مردم چین از گذشته تاکنون را به سه بخش آیین های باستانی، آیینها و ادیان سنتی بومی و ادیان دارای منشأ خارجی و وارداتی تقسیم کرد.[۳]
ادیان ماقبل تاریخ چین
چین نزدیک 2000 سال کانون فرهنگی خاور دور بوده است و پیشینهی ادیان آن دستکم 1500 سال دیگر عقبتر میرود. در این گستره ی زمانی 3500 ساله، چین مجموعا دو نظام عمدهی فکر و عمل( کنفوسیوس و دائو) پدید آورده و یک سیستم اعقاد سومی(بودایی) را به کلی دگرگون کرده، و در کنار آنها رسوم دینی عامیانهی بینظم و قانون خود را که دارای سابقهی دیرینهتر است، در قالب یک سنت نیمه مستقل چهارم رشد داده است. این چهار سنت دینی با هم نه تنها فرهنگ چینی را شکل دادهاند، بلکه فرهنگ و ادیان کشورهای همسایه همچون کره و ژاپن و بخشهایی از شرق آسیا زاییدهی همین فرهنگ بوده و متأثر از همان بوده اند.[۴]
در سرزمین چین، دین همیشه با سیاست رابطهی نزدیکی داشته است. از هزارهی دوم پیش از میلاد، فرمانروا مسئول حفظ هماهنگی بین قلمرو خدایان آسمانی و دنیای نیاکان انسانی بودهاند. در دورانهای بعد نیز تا آغاز قرن بیستم، حکومتها نه تنها این نقش واسطگی و نمایندگی آسمان را حفظ کردهاند، بلکه تلاش نمودهاند تا بر نهادها و جنبشهای دینی نیز تسلط یابند. هماهنگی و پیوستگی خانواده که همیشه واحد سازندهی حیات اجتماعی در چین بوده است نیز انعکاسی از همین اندیشه و تفکر است که در نیا پرستی چینیها تبلور یافته و مردم مردگانشان را هم مثل زندگان عضو خانواده می پندارند. بر این اساس، بنمایهی تاریخ ادیان چینی،«وحدت لاهوت و ناسوت» یا پیوستگی امور زمینی و آسمانی است که پیوند دهندهی این دو، فرمانروای پرهیزکار و با فضیلت است که اختیارات آسمانی به آنها تفویض شده و پادشاهان، حکم لولاهای بین زمین و آسمان را دارند. لذا خواه ناخواه مملکت داری جنبهی دینی پیدا کرده است. آرمان این جهان بینی هماهنگی آسمان و زمین و انسان است. بر هم خوردن نظم سیاسی و اجتماعی در هر عصری نشان دهندهی این است که کار دنیا در جایی میلنگد و حاکم در فرمانروایی خود از فرمان آسمان سرپیچی کرده و آسمان بر او غضب کرده و اختیارات تفویض شده به او را به فرد یا سلسلهی دیگری واگذار خواهد کرد. چکامهی زیر بازگوی این پندار و اندیشه است:
آسمان بزرگ، از بیدادگری،
این نا بسامانیهای فرساینده را فرو میفرستد.
آسمان بزرگ، از نامهربانی،
این سیه روزیهای بزرگ را فرو میفرستد.
دین عوامی، کهن ترین دین چینی که به عنوان دین اشراف سلسلهی شانگ( قرن 14 تا 11 پیش از میلاد) شناخته میشود و تاکنون اطلاعات زیادی از آن به دست نیامده است؛ فالگیری و پیشگویی به وسیلهی استخوانها؛ نیاپرستی؛ باور به عملکرد و اثرگذاری اشباح و ارواح خبیثه در زندگی روزمره؛ ضرورت هماهنگی انسان با طبیعت و طبیعت را مادر همهی موجودات پنداشتن؛ فلسفهی یین-یانگ؛ ایجینگ یا هگزاگرم و یا نمودار شش خطی و بَگووا(تریگرم ) هشت خطی که تکامل یافتهی آن به 64 خط نیز میرسد؛ عناصر پنجگانه و نقش آنها در جهان هستی؛ چی، یا نیروی حیات دهنده؛ و دهها تفکر اسطورهای و باور افسانهای، همگی جزو جهان بینی باستانی چینی هستند که به دین عوام معروف بوده و روح فرهنگ باستانی و سنتی چین را تا به امروز شکل دادهاند. دین عوامی، برخلاف دینهای نهادی مانند مسحیت و اسلام که دارای متولی و نهادهایی همچون کلیسا و مسجد دارند، دین پراکنده است و در عرصههای اجتماعی غیر مذهی از قبیل خانواده و قوم و کشور حضور دارد و هیچ نماینده و متولی و نهاد خاصی در آن دخالت ندارد.
مجموعهی این ادیان و باورهای ماقبل تاریخ چین، در سدههای بعد، توسط کنفوسیوس و دائو سازماندهی شده و به شکل آیینهای کنفوسیوس و طریقت دائویی، پس زمینهی فرهنگ سنتی و تمدن چینی را شکل دادهاند که از آن به روح فرهنگ چینی تعبیر میشود.
آیین های فلسفی دوران باستان
در دوران حاکمیت سلسلههای کشورهای هم ستیز و بهار و پاییز که به دوران طلایی اندیشههای فلسفی در تاریخ چین مشهور است، مکاتب فلسفی مختلفی به وجود آمد که به دوران شکوفایی صدگل نیز شهرت دارد. در این دوران اندیشمندان چینی با استفاده از آزاد اندیشی فلسفی که مورد حمایت حاکمان وقت و استقبال جامعه نیز بود دهها اندیشهی سیاسی، فلسفی و اجتماعی به وجود آمد که هر کدام پیروان و مدافعان و مخالفان خاص خود را داشتند. این مکاتب فکری اگرچه اندیشههای دینی نبودند، ولی به خاطر اثر گذاری عمیق اجتماعی آنها جزو آیینهای بومی باستانی به شمار رفته و برای پیروانشان به منزلهی دین و مذهب تلقی می شد. مشهورترین این مکاتب فلسفی که در شکلگیری فرهنگ سنتی چین اثرگزار بودند عبارتند از: مکتب قانونگرایان؛ اندیشهی طبیعت گرایان؛ فلسفهی منطق گرایان؛ پیروان اندیشهی موهسیتی؛ و معتقدان به فلسفهی اصالت کشاورزی که معرفی این مکاتب فلسفی به صورت مختصر در پی میآید.
مکتب قانونگرایان
اندیشهی قانونگرایان(Legalism) مبتنی بر فلسفهی سیاسی عملگرایی است و طرفداران آن به شدت معتقد به حکومت قانون هستند. بر اساس این اندیشه، حکومت حاکم بایستی بر سه پایه استوار باشد: 1- قانون یا اصول غیر قابل تغییر؛ 2- روش، تاکتیک، هنر و حکومتداری؛ 3- مشروعیت، قدرت و یا کاریزما.[۵]
قانونگرایی، زیربنای فلسفهی حکومتی سلسلهی چین( نخست سلسلهی امپراتوری چین) بود، و به همین خاطر این سلسله متهم به امپراتوری استبدادی قانون است. شعار بنیانگذاران این تفکر«تنظیم قوانین مشخص و شفاف، و اجرای مجازاتهای سنگین» بود. قانونگرایان معتقد بودند که درست است که به برخی از افراد میتوان از طریق شفقت و مهربانی حکمرانی کرد، ولی اکثر آنان را به جز از طریق قانون نمی توان کنترل کرد. این مکتب سیاسی- فلسفی توسط دو نفر به نامهای شانگ یانگ(Shang Yang) و خَن فِی(Han Fei) بودند که در دوران حاکمیت کشورهای همستیز پایهگذاری شد. این مکتب فکری بر اجرای بدون چون و چرای قانون بدون در نظر گرفتن هیچ ملاحظه تأکید دارد. این اندیشه به شدت با اندیشهی کنفوسیوسی و موهیستی که معتقد به تعامل و مداراست، مخالف بود. همین امر باعث شد که در دوران سلسلهی چین با هرنوع فکر و اندیشهی مخالف مقابله شود. در این دوران تمام کتابهای اندیشههای مخالف همراه با مبلغان و اندیشمندان این اندیشهها در آتش قهر امپراتوری سوزانده شوند. دوران چینگ به دوران کتاب سوزی نیز شهرت دارد. پس از سقوط زود هنگام سلسلهی چینگ، از سوی اندیشمندان کنفوسیوسی بر مکتب قانونگرایان خط بطلان کشیده شد و برای همیشه از عرصهی سیاست محو شد.
مکتب طبیعت گرایان
مکتب طبیعت گرایان (Naturalists):یا مکتب یین-یانگ، تقریبا همزمان با مکتب قانونگرایان و در دوران فرمانروایی حکومتهای همستیز پایهگذاری شد. بنیانگذار این مکتب فکری شخصی به نام زان یان(Zan Yan) بود که تحت عنوان مکتب یین- یانگ یا عوامل پنجگانهی طبیعت اندیشهی خود را مطرح ساخت. طبق این مکتب نظام هستی از 5 عامل و 5 عنصر اصلی تشکیل شده است؛ عوامل منفی مانند تاریکی، سردی و زن که یین شمرده میشوند و عوامل مثبت روشنایی، گرمایی و مردم که یانگ نامیده میشوند. و پنج عنصر عبارتند از: آب، آتش، چوب، فلز و خاک. این اندیشه به تدریج در فلسفهی فرهنگی و اجتماعی مردم چین ریشه دوانیده و جزیی از فرهنگ سنتی این سرزمین شد. این تفکر بعدها در اندیشههای کیمیاگری و جادوگری تائوئیستی و در چارچوب طب سنتی چین رسوخ کرد.
منطق گرایان
منطق گرایان (Logicians) یا مکتب «نامها» با منطق تضاد اسامی و حقایق مرتبط است. این مکتب در میان چینیها طرفدار زیادی نداشت، چون مردم چین سفسطه و جدل را در زندگی اجتماعی کارآمد نمیدانند.
موهیستها
مکتب فکری موهیستها(Mohism) توسط شخصی به نام موزی(Mozi) پایه گذاری شد و طرفدار عشق و محبت جهانی بر مبنای منافع مشترک است. همه باید یکدیگر را دوست بدارند و از هرگونه درگیری پرهیز کنند. موزی، بنیاگذار این مکتب به شدت با مراسم آیینی کنفوسیوس مخالف بود و بر زندگی اجتماعی مبتنی بر کشاورزی تأکید داشت. او می گفت:
سنتها پایدار نیستند، بشر به راهنمایانی فراتر از سنتها نیازمند است تا بتواند تشخیص دهد کدام یک از سنتها سودمندند. در آنصورت این اخلاقیات هستند که مردم را به سوی سنتهای سودمند رهنمون میشوند.
مکتب کشاورزی محوری
معتقدان به اصالت کشاورزی(Agriculturalists)، مکتب کشاورزی محوری، بر فلسفهی اجتماعی زمینداری مبتنی است که خواهان مساوات اجتماعی اتوپیایی و اشتراکی است. این مکتب معتقد است که جامعهی بشری با توسعهی کشاورزی تکامل یافته و به کشاورزی وابسته است. پیروان این مکتب معتقدند، حکومت ایدهآل، پس از حکومت نیمه اسطورهای شِن نونگ(Shennong)، پادشاه نیمه خدایی که مهارتها و ابزارهای کشاورزی را کشف و به مردم آموزش کشت و کار را داد، شکل گرفت. حاکم با فضیلتی که همراه مردم به شخم زدن زمین میپرداخت و از خزانهی دولت حقوقی دریافت نمیکرد، بلکه از درآمد کار و تلاش خودش استفاده میکرد. این مکتب معتقد به تثبیت قیمت کالاهای یکسان بدون در نظر گرفتن کیفیت آن و عرضه و تقاضای بازار بود.[۶]
عوامل شکل دهنده جهان بینی سنتی چینی ها
تصور وهم انگیز چینی که به نامهای یین(Yin) و یانگ(Yang)، معروف بوده و در عین تضاد با هم همزیست هستند، تمام جهان بینی چینی را تشکیل میدهند. معنی لغوی یین و یانگ، سایه روشن دامنههای کوه است، ولی از دید فلسفهی چینی معانی مختلف تقابل و تضاد در اشیای مختلف را بیان میکند. مانند ظلمت و نور، رطوبت و خشکی، زن و مرد، خوبی و بدی، مرگ و حیات، ضعیف و قوی و هر چیز جفتی که در مقابل و متضاد یکدیگر باشند.
همزمان با شکلگیری این جهان بینی در فرهنگ چین، اصل دیگری به نام چهار عامل تشکیل دهندهی نظام هستی نیز ظهور کرد که تأثیر بیشتر و جایگاه برتری در زندگی مردم چین یافت. که البته این چهار عامل بعدها به پنج عامل افزایش یافت.
مردم چین برای مدت مدیدی قایل بودند که جهان به چهار قسمت اژدهای لاجوردی، ببر سفید، پرنده ی سرخ، و لاک پشت سیاه تقسیم میشود که به معنای شرق، غرب، جنوب و شمال بود. مفهوم بهار، تابستان، پاییز و زمستان نیز از این تفکر ناشی میشود. در اوایل قرن سوم پیش از میلاد، با اضافه شدن مفهوم«مرکز» این عوامل چهارگانه به عوامل پنجگانه تغییر پیدا کرد و از آن پس، جهات پنجگانهی شرق، غرب، جنوب، شمال و مرکز، تمام جهان بینی و ابعاد مختلف زندگی مردم سرزمین چین را تشکیل میدهند. واژه ی«وو شینگ(Wu Xing)» بیانگر اهمیت این عوامل پنجگانه در اندیشه، تفکر، و جهان بینی چینی است. این عوامل پنجگانه، در مفهومی دیگر عبارتند از: چوب، آتش، فلز، خاک و آب که تمام نظام هستی از این عناصر به وجود آمده است.
تائو یا دائو، معتقد بود که جهان ابتدا به یین و یانگ تقسیم شده و سپس عناصر پنجگانه را به وجود آوردهاند و از این عناصر، ده هزار شیئ به وجود آمده است(رقم ده هزار برای عمومیت بخشیدن به هر آنچه در نظام هستی وجود دارد است). این عناصر پنجگانه در واقع عامل پیدایش انرژی در جهان بوده و هرکدام نمایانگر جهت، احساس، و اشیای خاصی هستند:
طبیعت آب
سیال بودن و حرکت به سمت پایین است.
طبیعت آتش
گرما بخشی و تحرک و برخاستن است
طبیعت چوب
کج شدن و دوباره راست شدن است
طبیعت فلز
به شکلهای مختلف درآمدن با چکش است و
طبیعت زمین
ثمره دهی و زایش است.
این عناصر نه تنها موجب پیدایش یکدیگر، بلکه عامل نابود ساختن همدیگر نیز هستند. چوب آتش را به وجود میآورد، آتش زمین را، زمین فلز را، فلز آب را، و آب درخت را. از منظر دیگر، آب آتش را از بین میبرد، آتش فلز را ذوب میکند، فلز چوب را نابود میکند، چوب زمین را تسخیر میکند، و زمین آب را فرو میبرد. این عناصر و عوامل پنجگانه با فصلهای سال، رنگها، حوادث مهم، مزهها و بویها، اعداد، اعضای بدن و... نیز ارتباط دارند. جایگزینی فصلهای سال، به عوامل تأثیرگذار در درون عناصر پنجگانه بستگی دارد. در فصل بهار: عنصر چوب مسلط شده و موجب پیدایش آتش میگردد که از عوامل به وجود آورندهی تابستان است. آتش موجب پیدایش زمین میشود که از ویژگیهای مرکز است و در مقابل، زمین موجب پیدایش فلز است که بر فصل پاییز مسلط است و فلز آب را به وجود میآورد که نشانگر فصل زمستان است.
بر این اساس، هر عنصری رنگ، مزه، و جهت مخصوص به خود را دارد: شمال، رنگ سیاه و مزهی شور به عنصر آب تعلق دارد؛ جنوب، رنگ سرخ، و مزهی تلخ به عنصر آتش اختصاص دارد؛ شرق، رنگ سبز، و مزهی ترش مخصوص عنصر چوب است؛ غرب، رنگ سفید، و مزهی تند به عنصر فلز تعلق دارند؛ مرکز، رنگ زرد، و مزهی شیرین نیز از ویژگیهای عنصر خاک است.
در ارتباط با انسان نیز عناصر پنجگانه با اعضای مختلف بدن و احساسات گوناگون افراد در ارتباط هستند که در طب سنتی چینی و مداوای بیماران بسیار اهمیت دارند. برای نمونه، عنصر چوب: با چشم، سینوسها، جگر، کیسهی صفرا، و عصبانیت مرتبط است؛ عنصر آتش: با زبان، رگهای خون، رودهی کوچک، قلب و احساس شادی ربط دارد؛ عنصر زمین: با دهان، ماهیچهها، شکم، لوزالمعده، و احساس ترس مرتبط است؛ عنصر فلز: با دماغ، موهای بدن، رودهی بزرگ، ریه و احساس ناراحتی ربط دارد؛ عنصر آب: با گوشها، استخوانها، مثانه، کلیهها و احساس ترس مرتبط است.
اعداد نیز با این عناصر ارتباط دارند. عددهای 1 و6 به عنصر آب، 2 و7 به عنصر آتش، 3 و8 به عنصر درخت، 4 و 9 به عنصر فلز، و 5 و 10 به عنصر زمین مربوط هستند. اعداد فرد اعداد زمینی و اعداد زوج آسمانی شمرده میشوند. اعدا فرد موجب حرکت عوامل پنجگانه و اعداد زوج باعث باروری و کمال است. در کتاب تغییرات(Iching)، اطلاعات کاملی پیرامون عوامل پنجگانه و اثرات آنها در نظام هستی و ابعاد مختلف زندگی مردم چین آورده شده است[۷][۸].
پاورقی
[i] - Shamanism - آیین کاهنان و جادوگران که خود را واسط میان این جهان و جهان دیگر معرفی کرده و با انجام کار های اسرار آمیز بیماران را شفا می دادند. مترجم.
[ii] - Bonism ( افرادی که به پیشگویی از طریق استخوان های الهام بخش می پردازند. مترجم).
[vii] - Buddism - (آیین بودا یکی از ادیان غیر بومی چین است که سرمنشأ آن هندوستان بوده و بنا به قولی توسط راهب های ایرانی در چین معرفی و گسترش یافته است. نخستین مترجمان کتب مقدس بوداییان به زبان چینی هم ایرانیان بوده اند. مترجم.)
[viii] - Taoism – ( از ادیان بومی چین است که تقریبا همزمان با کنفوسیوس در این سرزمین به وجود آمده است. مترجم.)
[ix] - Nestorianism – ( شاخه ای از مسیحیت است که توسط مبلغان و کشیش های ایرانی در سرزمین چین معرفی شده است. مترجم.)
[x] - Manichaeism – ( آیین مانوی یکی از پنج دین و آیینی است که توسط ایرانیان در چین معرفی شده و پیروانی را به خود جذب کرده است. هم اکنون تنها معبد مانوی فعال در جهان در شهر چوانجو در استان فوجیان چین دایر است که مورد تأیید یونسکو نیز قرار گرفته است. مترجم)
[xi] - Zoroastrianism – ( دین زرتشتی یکی از ادیان ایرانی است که توسط ایرانیان در چین تبلیغ شده و پیروانی نیز پیدا کرده است. مترجم.)
[i]دین اسلام نیز توسط مبلغان و تجار ایرانی در چین معرفی شده و هم اکنون ( طبق آمار رسمی) بیش از 23 میلیون ( و براساس آمار غیر رسمی بین 40 تا 50 میلیون نفر) مسلمان با بیش از 34 هزار مسجد در سرتاسر چین پیرو این دین هستند. مترجم.)
نیز نگاه کنید به
ادیان در ژاپن؛ ادیان در کانادا؛ ادیان در کوبا؛ ادیان در تونس؛ ادیان در مصر؛ ادیان در لبنان؛ ادیان در افغانستان؛ ادیان در روسیه؛ ادیان در سنگال؛ ادیان در فرانسه؛ ادیان در اسپانیا؛ ادیان در آرژانتین؛ ادیان در مالی؛ ادیان در ساحل عاج؛ ادیان در سیرالئون؛ ادیان در زیمبابوه؛ ادیان در اتیوپی؛ ادیان در سوریه؛ ادیان در اردن؛ ادیان در قطر؛ ادیان در اوکراین؛ ادیان در بنگلادش؛ ادیان در گرجستان؛ ادیان در تاجیکستان؛ ادیان در سریلانکا؛ ادیان در قزاقستان؛ ادیان در تایلند
کتابشناسی
- ↑ چینگ، جولیا (1383). ادیان چین. مترجم حمیدرضا ارشدی، تهران: مرکز بازشناسی اسلام و ایران.
- ↑ ندوشن، محمد علی (1385). کارنامهی سفر به چین. تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم.
- ↑ سابقی، علی محمد (1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی.
- ↑ جوزف، ا. اَدلر (1386) .دین های چین. ترجمه حسن افشار. تهران: نشر مرکز.
- ↑ .Yan, Zou (2011). Encyclopedia Britanica. Retrieved
- ↑ Denecke, Weibke (2011).The Dynamics of master Literature: early Chinese Thought from Confucius to Han Feizi. Harward University press
- ↑ Pleskacheuskaro, Inesa(2007).Chinese Customs and Wisdoms: Foreign languages Press,Beijing
- ↑ سابقی، علی محمد(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین الملی الهدی.