فرهنگ عمومی روسیه: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «'''گفتاریکم: آداب و رسوم''' فرهنگ و سنن مردم روسیه آمیزه ای از زندگی اروپای غربی و اسلاوهای شرقی است.اگر چه ملت روس از نژاد اسلاو و اروپايي هستند، اما برخورد نزديك و تماس ممتد با نژادهاي شرقي در طول قرون متمادي موجب شده است كه فرهنگ ملت روس از ويژ...» ایجاد کرد) |
|||
(۶۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
فرهنگ و سنن مردم [[روسیه]] آمیزهای از زندگی اروپای غربی و اسلاوهای شرقی است. اگر چه ملت روس از نژاد اسلاو و اروپایی هستند، اما برخورد نزدیک و تماس ممتد با نژادهای شرقی در طول قرون متمادی موجب شده است که فرهنگ ملت روس از ویژگیهای شرقی فراوانی برخوردار باشد. حضور اقوام و ملیتهای آسیایی و آمیزش آنان با روسها در این جهت تأثیر به سزایی داشته است. حضور نزدیک به بیست میلیون جمعیت مسلمان (15 درصد [[جمعیت روسیه|جمعیت]] کشور) پیوستگی [[روسیه]] را به شرق و جهان اسلام تشدید مینماید. | |||
=== [[غذای روسی]] === | |||
[[پرونده:Borscht served.jpg|بندانگشتی|سوپ بورش - برگرفته از سایت rosalindgardner - قابل بازیابی از: https://rosalindgardner.me/slow-cooker-crockpot-chunky-borscht/]] | |||
روسها به طور معمول سه نوع [[غذای روسی|غذا]] در روز میخورند. غذای صبح که «زافتراک» (завтрак) نامیده میشود، این غذا معمولا شامل کلوچه از گندم سیاه، فرنی سرو شده با سرشیر ترش و پنیر است، اگر چه برخی از روسها تنها نان و چای را به عنوان صبحانه مصرف میکنند. ناهار (обед) «آبید» بعداز ظهر سرو میشود و [[غذای روسی|غذای]] اصلی در طول روز به حساب میآید. این غذا اغلب با سوپی همچون «بورش» (борш) آغاز میشود که از چغندر تشکیل شده و با سر شیر ترش سرو میشود. ناهار همچنین ممکن است با پیش غذایی همچون سالاد ماهی، گوشت سرد، تخم مرغ سفت پز و خاویار آغاز شود. بخش اصلی غذا به طور معمول متشکل است از بیف، گوشت خوک یا جوجه. | |||
[[غذای روسی|غذای]] عامه مردم شامل «پلمنی» (گلولههای خمیر پر از گوشت چرخ کرده یا سبزیجات است که در آب جوش آماده میشود و روی آن نیز خامه ریخته میشود) و«بیف ستروگانوف» (گوشت سرخ شده و ماکارونی) است. «اوژین» (ужин) [[غذای روسی|غذای]] عصرانه است که معمولا تنها چای و «زاکوسکی» (закуский)(مزه مانند ماهی شور، تخم مرغ پخته، خاویار) را شامل میشود، اگرچه رستورانها [[غذای روسی|غذا]]<nowiki/>های متنوعتری را سرو میکنند. علاوه بر چای، قهوه و لیموناد آشامیدنیهای عمومی هستند، ودکا و آبجو نوشیدنیهای الکلی هستند که به گونهای گسترده توسط افراد مصرف میشوند. رستورانهایی که زمانی برای خدمترسانی و سرو [[غذای روسی|غذا]] برای فقرا شناخته شده بودند اکنون هم در تعداد و هم در تنوع افزایش یافتهاند. [[غذای روسی|غذا]]<nowiki/>های قومی سایر نقاط دنیا در اکثر شهرهای بزرگ در دسترس هستند؛ غذاهای مکزیکی و چینی به گونهی خاصتری گسترش یافتهاند. غذا خوردن در رستوران شیوهای متداول است، کار و بار یک غروب کامل و مشخصهی تعداد زیادی از رستورانها موسیقی زنده و رقص است.<ref>بازیابی شده در ۱۳۸۹/۰۴/۳۱ از http://www.rusanco.com/</ref> | |||
دربین [[غذای روسی|غذاهای روسیه]] هیچ یک از غذاها به اندازه «بلینی» محبوب نبوده است. بلینی تمام عمرشخص را همراهی میکرد؛ از تولد (یکی از غذاهای اصلی زن حامله بلینی بود) تاپایان عمر (که یکی از اصلیترین [[غذای روسی|غذا]]<nowiki/>های مجلس یادبود است). هیچ کس نمیداند چه زمانی بلینی جزئی از [[غذای روسی|غذای روس]]<nowiki/>ها شده است. به هرحال سنتها و مراسم زیادی با بلینی در ارتباط است. اما قبل از هرچیز بلینی [[غذای روسی|غذای]] الزامی جشن مسلنیتسا است که یکی از مشخصات ضروری جشن بهاری است.<ref>پانفیلوا، ویكتوریا (آبان 1385). روسیه و جهان اسالم. ماهنامه ایراس، شماره 14، ص19-21.</ref> | |||
در [[روسیه]] قدیم رسم بود که قبل از صرف [[غذای روسی|غذا]] دعا خوانده شود. همچنین رسم بود قبل از طلوع خورشید بیدار شده به عبادت خداوند بپردازند و از او بخواهند که آنان را در انجام کارهای نیک موفق گرداند. قبل از مسافرت، ساختن خانه، تعمیرخانه و انجام کارهای مهم و حوادث خطرناک، پس از استحمام، عبادت میکردند. قبل از لشکرکشی و یا دفاع از شهر و یا پاکسازی آن از دشمن، ابتدا نظامیان به سر و وضع خود میرسیدند سپس به دعا میپرداختند، بعد عازم جنگ با دشمن میشدند. آنها معتقد بودند اگر در راه وطن کشته شوند، پس از مرگ فرشتگان روح آنان را به جایگاه ابدی برده، در سعادت زندگی خواهند کرد. | |||
=== دعا === | |||
ثروتمندان بزرگ، دارای کلیسای مخصوص به خود بودند و کشیشهایی را با پرداخت حقوق استخدام میکردند تا مراسم مذهبی آنان را اداره کنند. این مراسم شامل ادعیه روزانه یا دعاخوانی برای انجام امور بزرگ و یا دفع بلا و بیماری میشد. ثروتمندان متوسط، در منزل خود اتاقی را به امور مذهبی اختصاص میدادند که در آن کتاب مقدس و اشیاء مذهبی دیگر از قبیل شمایلها، صلیب و غیره قرار میگرفت و افراد خانواده برای انجام مراسم مذهبی در آنجا جمع میشدند. ارشد خانواده جلوی تمام اعضاء (زن، فرزندان و خدمتکاران) در نزدیک محراب زانو میزد و دعا را با صدای بلند میخواند. البته در موقع دعا، چراغ و شمع روشن میکردند و مواد خوش بو میسوزاندند. پس از پایان مراسم، پردهی محل شمایلها کشیده، چراغ و شمعها را خاموش میکردند و افراد محل را ترک میکردند. مردم عادی نیز گوشهای از اتاق که شامل یک تاقچه میشد را به محراب اختصاص میدادند که در آن شمایل، صلیب، شمع و غیره میگذاشتند. مراسم دعاخوانی و عبادت تنها به روزها ختم نمیشد و ممکن بود فرد یا افرادی به شب زندهداری و عبادتهای طولانی شبانه بپردازند که گاهی تا صبح طول میکشید. | |||
در | === معاشرت === | ||
در این بخش به بیان چند نکته در مورد اخلاق روسها در معاشرت و علاقهمندیهای آنها میپردازیم: روسها با [[نهاد خانواده روسیه|خانواده]] خود بسیار گرم و صمیمی هستند، اهل مهمانی دادن و مهمانی رفتن هستند، معمولا دست خالی جایی نمیروند، اگر به خانهای بروند که زن در آن خانه باشه حتما گل میبرند. در [[روسیه]] تعداد گل فرد نشانه شادی و تعداد شاخه گل زوج نشانه عزاست. درضمن در [[روسیه]] بالعکس ایران گل زردرنگ مرغوبیت بیشتری نسبت به گل قرمز دارد. روسها در احوالپرسی از جمله «کارها چطوره؟» به جای «حالت چطوره؟» استفاده میکنند. آنها به کتابخوانی علاقه زیادی دارند و بعد از آلمانها بیشترین سرانه مطالعه متعلق به روسهاست. به تاریخ علاقه دارند و مخصوصا در ایران اماکن تاریخی و مقبره شاعران مورد توجهشان قرار میگیرد. | |||
=== [[سوغات هنری روسیه]] === | |||
[[پرونده:عروسک های ماتروشکا.jpg|بندانگشتی|400x400پیکسل|عروسکهای ماتروشکا - برگرفته از سایت aa - قابل بازیابی از: https://www.aa.com.tr/en/culture-and-art/matryoshka-nesting-dolls-and-symbol-of-russia/918796]] | |||
ماتریوشکا نماد [[روسیه]] است. به ندرت میتوان نماد از [[روسیه]] را یافت که به مانند این عروسکهای تودرتوی باستانی روسی محبوب و مشهور باشد. این عروسکهای تزئینی چوبی «عروسکهای بابوشکا» نیز نامیده میشوند. ماتریوشکا در سبد سوغاتی همهی گردشگران جزء بایدهاست. سادگی و اصالت عروسکهای ماتریوشکا، علاقهمندان به هنر ملی [[روسیه]] را در سراسر جهان به خود جذب کرده و حتی از این عروسکها، هزاران روس به علت زیبایی و خوش منظره بودن، برای تزئین کمدها و قفسههای کتاب در خانههاشان استفاده میکنند. ماتروشکا از اواخر سده نوزده میلادی به عنوان نماد و هدیه یادگاری [[روسیه]] درآمدهاست. واژه «ماتروشکا» برگرفته از اسمهای روسی ماتریونا و ماتریوشا است که برای دختران روس به کار میرود. حرف «ک» در ماتروشکا، «ک» تصغیر است.ماجرا به آنجا باز میگردد که سرگی مالیوتین نقاشی از کارگاه هنری مردمی از املاک آبرامتسوو، صنعتگر مشهور روس و از دوستداران هنر «ساوا مامونتوو»، مجموعهای از عروسکهای چوبی ژاپنی را که هفت خدای بخت و اقبال را نشان میداد، دیدند. بزرگترین عروسک مربوط به Fukurokuju، - خدایی خوشحال و تاس، دارای چانهای بسیار دراز - بود که درون آن ۶ خدای دیگر تودرتو قرار داشتند. برخی از سیاستمداران [[روسیه]] در قالب ماتروشکامالیوتین با الهام از آن، نسخه روسی عروسک را طراحی نمود. این طرح توسط واسیلی وزدوچکین در یک کارگاه اسباببازی تراشیده شد و توسط سرگی مالیوتین نقاشی شد. این نمونه از ۸ عروسک تشکیل شده بود؛ که بیرونیترین آن دختری با خروس بود، و پس از آن ۶ عروسک دختر دیگر و یک عروسک پسر و درونیترین آنها یک نوزاد بود. در سال ۱۹۰۰، «م.ا. مامونتووا»، همسر (زن) «ساوا مامونتوو»، عروسکها را در نمایشگاهی جهانی در [[پاریس]] به نمایش گذاشت و این اسباببازی، مدال برنز دریافت کرد. به زودی در دیگر نقاط [[روسیه]] بسیاری آغاز به ساخت ماتروشکاها در سبکهای گوناگون کردند. | |||
موضوع تصاویر ماتریوشکاها میتوانند گوناگون باشند: از پرسوناژهای قصه گرفته تا شخصیتهای سیاسی. معمولترین موضوع، مجموعه حیوانات، نقاشی پرتره و کاریکاتورهای سیاستمداران مشهور، موسیقیدانان، و ستارههای نامدار فیلمها بودند. امروزه بسیاری از هنرمندان با استعداد [[روسیه]] در نقاشی عروسکهای ماتروشکا تخصص دارند که مقولات تخصصی از اشیاء، مردم و طبیعت را تصویر میکنند. | |||
بابوشکا ماتروشکا نسخه مردانه نیز دارد که عموماً بابوشکا (babushka) یا ددوشکا (dedushka) نامیده میشود و پیرمردی روس است. در سال 1900 عروسکهای ماتریوشکا مدال برنز نمایشگاه بین المللی پاریس را کسب کردند. بزودی پس از آن عروسکهای تودرتوی روسی بسیار محبوب و مشهور شدند. عروسکها در مراکز صنعتی مشهوری تولید میشدند که از جمله مشهورترین آنها میتوان به «سرگییو پوساد» و «سیمینف» اشاره کرد. برای ساخت یک دست از عروسکهای تودرتوی روسی مهارت زیادی لازم است. گفته میشود عروسکهای ماتریوشکا از گیاه زیرفون یا درخت توس ساخته میشود. مراحل ساخت از کوچکترین عروسک که از تکه چوبی جدا ست شروع میشود. تعداد عروسکهای تودرتو در یک مجموعه از 2 تا 60 عدد متغیر است. در هر صورت یک مجموعه قدیمی معمولا شامل 5 عروسک توخالی در 5 شخصیت بود. عروسکهای تراشیده شده با چسب مخصوصی پوشانیده میشدند تاشکافها و درزها را پر کرده و زبری را کاهش دهد. سپس عروسکها در موضوع مخصوصی نقاشی میشدند. خوب است بدانید که در سال 1913 یک کارخانه در شهر «سیمینف» عروسکهای 48تایی ماتریوشکا را ساخت که به رنگهای زرد و قرمز تزئین شده بودند. در این بین بزرگترین مجموعه از این عروسکها در سال 1970 در نمایشگاهی در [[ژاپن]] عرضه شد. استادکاران شرکت «سیمینف» یک مجموعهی 72 تایی از ماتریوشکاها را ارائه دادند که تاکنون از لحاظ تعداد بینظیر است. | |||
در | === [[ازدواج در روسیه|ازدواج]] و تشکیل [[نهاد خانواده روسیه|خانواده]] === | ||
در [[روسیه]] از مدتها پیش سنت [[ازدواج در روسیه|ازدواج]] در سن پایین مرسوم بوده است. در سال 1744 کلیسا سن [[ازدواج در روسیه|ازدواج]] را برای زنان 13 سال و برای مردان 15 سال تعیین کرد و[[ازدواج در روسیه|ازدواج]] عروسها بین 13-14 و دامادهای 15-16 ساله تا قرن 19 قانونی بود.از صد سال پیش تشکیل [[نهاد خانواده روسیه|خانواده]] دچار تغییراتی شد ولی باز سن [[ازدواج در روسیه|ازدواج]] پایینتر از امروز بود (زنانبه طور متوسط، در بیست سالگی و مردان در 22 سالگی [[ازدواج در روسیه|ازدواج]] میکردند) و درصد کمی از[[جمعیت روسیه|جمعیت]] تا قبل از 25 سالگی [[ازدواج در روسیه|ازدواج]] میکردند. در مناطق جنوبی [[روسیه]]، دختری که تا سن 19سالگی [[ازدواج در روسیه|ازدواج]] نکرده میماند، ترشیده تلقی میشد. نه تنها دختران که پسرها نیز اگر تا سن مشخصی تشکیل [[نهاد خانواده روسیه|خانواده]] نمیدادند، واقعا تاسفآور بود. | |||
از قرن بیستم، پس از مدرنیزه شدن [[روسیه]]، شرایط باید تغییر میکرد همچون اروپا که به عنوان مثال، اولین [[ازدواج در روسیه|ازدواج]] تنها در مرز سیسالگی انجام میگرفت و درصد زیادی از مردم در این سن [[ازدواج در روسیه|ازدواج]] میکردند، آنها معتقد بودند که اصلا نیازی به تشکیل [[نهاد خانواده روسیه|خانواده]] نیست. اما عملا تغییری در [[روسیه]] صورت نگرفت: در اوایل سالهای 1990، همچون صد سال پیش 80 درصد دختران روس تا سن 25 سالگی [[ازدواج در روسیه|ازدواج]] میکردند. اکثرا سعی میکردند تا سن 18 سالگی رسما [[ازدواج در روسیه|ازدواج]] کنند، یعنی بلافاصله پس از رسیدن به سن قانونی. | |||
از طرف دیگر، برای بالا بردن رفاه، دختران آرزوی داشتن شغل را داشتند،طی ده سال گذشته آن را برای خود حتی مهمتر از [[ازدواج در روسیه|ازدواج]] موفق میدانستند. بدین صورت ازدواج رسمی کم کم جایگاه خود را از دست داد. اگرچه به طور سنتی در [[روسیه]] زندگی مشترک بدون [[ازدواج در روسیه|ازدواج]] رسمی پسندیده نیست، اما در سالهای اخیر، زیر تاثیر غرب، آرامآرام به این سو حرکت میکنند. جوانها میگویند که قبل از ثبت [[ازدواج در روسیه|ازدواج]] لازم است مدتی با هم زندگی کرده و یکدیگر را بشناسیم. عقد ازدواج، گامی جدی است، مگر میتوان به این راحتی برای آن تصمیمگیری کرد، بدون اینکه شناختی از همسر آینده داشته باشیم؟ امروز چیزی در حدود 45 درصد مردان و 30 درصد [[زنان در روسیه|زنان]] سنین 20 تا 24 و 20 درصد مردان و زنان سنین 39-25 «بدون [[ازدواج در روسیه|ازدواج]] رسمی» با یکدیگر زندگی میکنند. زن و مرد جوان ترجیح میدهند تنها با یکدیگر «ملاقات» داشته باشند، بدون مالکیت مشترک (یک سوم دختران و تقریبا نیمی از مردان [[جامعه روسیه]] در حال حاضر به این شکل زندگی میکنند.اما هر چه سن و سال بالاتر است، تمایل به زندگی سنتی و داشتن [[نهاد خانواده روسیه|خانواده]] با تمام مشخصات شایسته آن بالاتر میرود و به آماری در حدود 90 درصد افراد این سن میرسیم. در عین حال، برای شهروندان مرد و زن روس، اطمینان به همسر اهمیت زیادی ندارد. 80 درصد آنان اذعان دارند که تنها با یک نفر درتمام طول عمر خود بودهاند. بدین صورت، قضاوت معمول درباره اینکه شهروند امروز روساز مدلهای غربی در روابط خود پیروی میکند و «شریک زندگی خود را همچون دستکش عوض میکند» بیش از یک افسانه نیست. در [[جامعه روسیه|جامعه روس]] هستند کسانی که سعادت تشکیل [[نهاد خانواده روسیه|خانواده]] را نداشتهاند، اما تعداد آنان زیاد نیست؛ چیزی در حدود 2-1 درصد مردان و 8-5 درصد زنان افرادی هستند که «نیمی» از عمر خود را به بهانههای مختلف هدردادهاند. این مساله بیشتر شامل حال زنان میشود: بیوه شدن زود هنگام تراژدی ملی [[روسیه]] امروز است. ادامه عمر متوسط برای مردان در [[روسیه]] به سختی از 57 سال بالاتر میرود و عجیب نیست که از میان هر پنج زن، یک نفر در سن 45سالگی بیوه میشود، تاسن 50سالگی از میان هر چهار زن، یک نفر شریک زندگی خود را از دست میدهد و تا سن 60سالگی احتمال تنها شدن زن به 50 درصد میرسد. | |||
=== [[عزاداری در روسیه]] === | |||
عزاداری در [[روسیه]] در دو سطح منطقهای و فدرال برگزار میشود. سطح منطقهای یا محلی از طرف رئیس منطقه و در صورت مرگ بیش از صد نفر اعلام میشود. سطح فدرال بر اساس تصمیم ریاست جمهوری و در صورت کشته شدن همزمان صد نفر یا بیشتر است.معمولاً در تمام ساختمانهای شهرداری و یا کنار پرچمها روبان سیاه نصب میشود. در رسانههای دولتی نیز پخش برنامههای سرگرم کننده منع میشود. اکثر رسانههای خصوصی نیز به نشانه همبستگی در محتوای برنامههای خویش محدودیت اعمال میکنند. آداب و رسوم عزاداری در [[روسیه]] عبارتند از: | |||
الف. پوشیدن لباسهای سیاه و سفید بدون داشتن رنگهای روشن. | |||
ب. برای [[زنان در روسیه|زنان]] پوشیدن شال سیاه و سفید، کلاه سیاه و همچنین لباس بلند مشکی. | |||
ج. اجتناب از خنده. | ج. اجتناب از خنده. | ||
د.عدم پخش | د. عدم پخش برنامههای سرگرم کننده در تلویزیون. | ||
در | === [[اساطیر و افسانهها و قصههای عامیانه در روسیه]] === | ||
افسونگری و ساحری آثار منثور با ماهیت جادوگری و کاربردی بودند. کاربرد عملی کلمات سحر از یک سو در رابطه با اعتقادات مردم باستان به روح و از سوی دیگر از دید مردم عامه، طبیعت هنری این ژانر را مشخص میکند. از اینجاست که در آنها تصورات بارزی راجع به اثر بخشی این کلمات شکل میگیرد. آثار منثور سحر باستان موید این مطلب است که اعتقادات بیش از حقایقی که در آن به وجود آمدند میزیستهاند. در سحر و طب سنتی نه تنها موهومات و خرافات تیرهای هستند که میبایست با آنها مبارزه کرد، اما علم عامه، دیدگاه فلسفی عامه، تصورات اساطیری، هنر منظوم نیز هستند. | |||
مردم [[روسیه]] که در 982 میلادی [[موقعیت مسیحیت ارتدوکس روسیه|دین مسیحیت و مذهب ارتدکس]] را پذیرفتند، هنوز بقایای خرافات و بت پرستی که طی قرنها در این سرزمین وجود داشت را در خود حفظ کردهاند. در همه آیینها و روشهای اعتقادات خرافی و بت پرستانه وسوسههای شیطان و مخالفت با مذهب دیده میشد. گاهی تزارها میکوشیدند با این امور مبارزه کنند، اما این موضوع تا جایی ریشه داشت که قابل مبارزه نبود. اعتقادات بی پایه و عقاید خرافی حتی امروزه و بعد. | |||
از سالها [[دوره کمونیسم روسیه|حکومت کمونیستها]] که همه چیز را به اصطلاح با ترازوی علم میسنجیدند، همچنان در مردم [[روسیه]] وجود دارد. | |||
بطور مثال مردم [[روسیه]] معتقدند: | |||
* اگر کسی بطور تصادفی پای کسی را لگد کرد، طرف مقابل هم باید پایش را لگد کند وگرنه دعوا خواهد شد. | |||
* اگر با یک دستمال یا حوله دو نفر همزمان دست و صورتشان را خشک کنند، دعوا خواهد شد. | |||
* اگر کسی عکسش را به دوست خود هدیه دهد دعوا خواهد شد. | |||
* اگر کسی به دوستی تلفن کند و او صدایش را نشناسد، یا اگر کسی در خیابان به دوستی برسد و آن دوست فوراً او را نشناسد، پولدار خواهد شد! | |||
* اگر از کسی تعریف میکنید یا کسی از شما تعریف کند، به طور تمثیلی سه بار روی شانه چپتان تف کنید و یا سه بار به چوب بزنید. | |||
* اگر در [[روسیه]] چیزی را جا گذاشتید، معنی این است که به [[روسیه]] برخواهید گشت! | |||
* اگر کسی سکسکه کند به او میگویند کسی به یادت است! | |||
* اگر در موقع غذا خودرن کارد یا چنگال به زمین بیفتد مهمانی خواهد آمد. اگر کارد بیفتد مهمان مرد و اگر چنگال باشد مهمان زن خواهد بود! | |||
* اگر پرنده از پنجره وارد خانهای شود، کسی در آن خانه خواهد مرد و باید پرنده را از پنجره بیرون کرد و نه از در یا جای دیگر! | |||
* اگر یک نفر در نشستن یا راه رفتن بین دو نفر هم نام قرار گیرد باید فوراً آرزویی بکند، زیرا آرزویش برآورده میشود. اگر اسم خودش و پدرش یکی باشد (در [[روسیه]] برخلاف ایران این کار غیر معمول نیست) دو آرزویش بر آورده خواهد شد! | |||
* اگر جمع سه شماره اول و سه شماره دوم بلیط اتوبوس یا تراموا برابر باشد، بلیط مبارکی است و باید آن را بلعید و آرزو کرد! | |||
* اگر دود بجای آنکه بالا برود روی سطح زمین حرکت کند، باران خواهد بارید! | |||
* اگر پرندهها بجای آسمان در نزدیکی زمین پرواز کنند، نشان باریدن باران است! | |||
* اگر در دو طرف چارچوب در کسی را ببیند، نباید با او دست دهد یا چیزی از او بگیرد چون بد شانسی خواهد آورد! | |||
* اگر کسی خانه را به طرف چارچوب در جارو کند، بدبختی نصیب خانواده میشود! | |||
* اگر کسی در خانه کسی مرده است تا زمانی که جسدش بیرون نرفته نباید جارو زد، شگون ندارد! | |||
* اگر از خانه خارج شدید و یادتان آمد که باید برگردید، چنانچه مسئله خیلی مهم نیست برنگردید و اگر برگشتید حتماً در خروج دوم جلو آینه بایستید و شکلکی در آورید و گرنه بدشانسی به شما روی خواهد آورد! | |||
* اگر در خانه عنکبوت دیده شود، دلیل گرفتن هدیه یا آمدن نامه است بخصوص اگر سفید یا بزرگ باشد. در هر صورت کشتن عنکبوت شگون ندارد! | |||
* اگر میخواهید از برنامههای آینده تان حرف بزنید یا از کسی یا چیزی تعریف کنید، سه ضربه به جسمی چوبی بزنید یا بطور سمبلیک روی شانه چپتان تف کنید وگرنه چشم زخم به شما میرسد و در کارتان موفق نمیشوید! | |||
* اگر میخواهید به کسی گربهای هدیه دهید باید بطور سمبلیک آنرا بفروشید (مبلغ ناچیزی بگیرید) هدیه گربه شگون ندارد و گرنه گربه وحشی و بداخلاق خواهد شد! | |||
* اگر میخواهید به کسی هدیهای بدهید حتماً دستمال نباشد که خیلی بد است، زیرا شما برای طرف مقابل آرزوی گریه و غم میکنید! | |||
* اگر به کسی چاقو هدیه بدهید طناب دوستی خودتان با او را قطع کردهاید! | |||
* اگر میخواهید گل هدیه بدهید حتماً باید تعدادش فرد باشد. تعداد زوج برای عزاداری استفاده میشود! | |||
* اگر میخواهید مهمانی بروید حتماً هدیهای با خود ببرید هرچند ارزان باشد، اما دست خالی نروید! | |||
* اگر کسی آینه را بشکند، بلاهای زیادی به سرش خواهد آمد! | |||
* اگر جوانی در مراسم سال نو در گوشه میز بنشیند (نوک میز) 7 سال بختش بسته خواهد شد! | |||
* اگر ظرف شکستنی از دست کسی بیفتد و بشکند، بلا از او دور شده و هرچقدر تعداد قطعات بیشتر باشد بهتر است! | |||
* اگر گربه سیاه در راه ببینید، شگون ندارد! | |||
* اگر کسی در خانه یا آپارتمان سوت بزند، ثروتش را از دست خواهد داد! | |||
* اگر سیگار را از آتش شمع روشن کرد، بدبختی میآورد! | |||
* اگر ظرف نمک در سفره چپه شود، باعث بدبختی میشود مگر این که سه بار، کمی نمک روی شانه چپ خودتان بریزید! | |||
برخی [[اساطیر و افسانهها و قصههای عامیانه در روسیه|اساطیر روسی]] عبارتند از: | |||
==== '''[[افسانه روسی گامایون|گامایون (Гамаюн)]]''' ==== | |||
[[پرونده:زیلانت.jpg|بندانگشتی|زیلانت - برگرفته از سایت tripadvisor - قابل بازیابی از: https://www.tripadvisor.com/Attraction_Review-g298520-d8843629-Reviews-Monument_Dragon_Zilant-Kazan_Republic_of_Tatarstan_Volga_District.html]]در افسانههای روسی و اسلاوی پرندهای معجزهآسا و پیشگو است که در جزیرهای واقع در شرق و نزدیک به پردیس زندگی میکند. این پرنده که بدنش از سر و سینه یک زن تشکیل شده پیامآور خدایان و سخنگوی آنان است که با خواندن آوازهایی، آینده مردمانی را که میتوانند راز او را بشنوند پیشگویی میکند. او درباره هرچیزی در این جهان همچون خاستگاه زمین، آسمان، خدایان، قهرمانان، مردم، هیولاها، حیوانات و پرندگان آگاهی دارد. گامایون همچنین نشانه بخت و قدرت است و در عین حال گمان میرود که برگرفته از «همایون» و «هما»، پرنده سعادت در اسطورههای ایرانی باشد. | |||
==== '''[[افسانه روسی زیلانت|زیلانت]]''' ==== | |||
نام موجودی تخیلی در فرهنگ عوام تاتار و روس است. در این باور، زیلانت ماری بالدار و موجودی بین اژدها و خزنده افسانهای، ویورن است. زیلانت در افسانههای مربوط به بنیادگذاری شهر قازان، پایتخت تاتارستان، ذکر شده و از سال 1730 میلادی نشان و نماد شهر قازان است. روسها این موجود را زیلانت مینامند که از واژه تاتاری یلان به معنی مار گرفته شده ولی خود تاتارها برای نامیدن آن از واژه فارسی اژدها استفاده میکنند. بنا بر باور عامیانه تاتاری هر ماری که سنش از صد سال بگذرد اژدها میشود. | |||
=== [[جشنها و سرودها در روسیه]] === | |||
در [[روسیه]] اعیاد به دو دسته اعیاد ملی و اعیاد کلیسای ارتدکس تقسیم میشوند: | |||
* اعیاد ملی [[روسیه]] عبارتند از: | |||
* 2-1 ژانویه، آغاز سال نوی میلادی (12 و 13 دیماه) | |||
* 23 فوریه، روز مدافعین میهن که روز مرد محسوب میشود (5 اسفندماه) | |||
* 8 مارس، روز زن (18 اسفند) | |||
* 2-1 مه، عید صلح و روز کارگر (12 و 13 اردیبهشت) | |||
* 9 مه، روز پیروزی بر آلمان نازی (20 اردیبهشت) | |||
* 12 ژوئن، روز استقلال (23 خرداد) | |||
* 4 نوامبر، روز وحدت ملی (14 آبان) | |||
* 7 نوامبر، روز آشتی و توافق (17 آبان) | |||
* 12 دسامبر، روز قانون اساسی (22 آذر) | |||
* اعیاد کلیسای ارتدوکس بر اساس تاریخ زندگی حضرت عیسی(ع) به روایت این کلیسا انتخاب شدهاند و عبارتند از: | |||
* 7 ژانویه، تولد حضرت عیسی مسیح (ع) (18 دی ماه) | |||
* 19 ژانویه، روزی که عیسی (ع) توسط حضرت یوحنا غسل تعمید گردید و روح القدس به شکل کبوتری بر وی نازل شد و او را نورانی کرد. (30 دی ماه) | |||
* 15 فوریه، روز وصال با خدا. روزی است که پیرمرد دانشمندی به نام «شیمون» بنا به وعدهای که به او داده شده بود با حضرت عیسی(ع) در معبد مقدس دیدار کرد. (27 بهمن) | |||
* 19 اوت، جشن تغییر هویت. این روزی است که به تعبیر [[موقعیت مسیحیت ارتدوکس روسیه|کلیسای ارتدکس]] میتوان گفت عیسی(ع) به پیامبری انتخاب شد، زیرا صدایی از آسمان به سه حواری عیسی رسید که گفت: «این پسر محبوب من است که تبرک من بر اوست، حرف او را گوش کنید.» در این روز ضمن دعا خواندن عیسی (ع) ناگهان چهره اش مثل خورشید درخشان شد و لباسش سفید مثل برف و هالهای از نور دور او را گرفت. | |||
* جشن شاخههای نخل (روز یکشنبه در ششمین هفته روزه کبیره)، روزی است که عیسی(ع) به اورشلیم وارد شد و مردم با شاخههای نخل از وی استقبال کردند. | |||
* احیای مسیح، این روز مصادف با عید پاک است زیرا در این روز عیسی را به صلیب کشیدند، اما شنبه شب عیسی (ع) از بدن انسانی به بدن روحانی فنا ناپذیر تبدیل شد و جسدی از وی باقی نماند. | |||
* عروج عیسی مسیح (روز چهلم بعد از احیای مسیح)، پس از چند بار ظاهر شدن عیسی (ع) به افراد مختلف سرانجام در کوه زیتون عروج کرد. | |||
* نزول روح القدس (روز پنجاهم بعد از احیای مسیح)، روزی است که پس از انتخاب ماتی به جای یهودای خائن، آنان توسط روح القدس، غسل تعمید آتشین شدند و به این وسیله کاملاً دگرگون شدند و ایمانشان مستحکم گردید و به مبلغین مصمم عیسی(ع) تبدیل شدند. | |||
* 28 اوت، روز درگذشت مریم مقدس، 24 سال بعد از مصلوب شدن عیسی مسیح | |||
* 27 سپتامبر، نصب صلیب خدا. روزی است که پس از سالیان سال صلیبی که عیسی مسیح(ع) توسط آن مصلوب شده بود، کشف و توسط اسقفی به نام ماکاریوس از حالت افتاده به شکل قائم قرار گرفت. (7مهر) | |||
* 21 سپتامبر، روز تولد مریم مقدس (ع) (31 شهریور) | |||
* 4 دسامبر، روز ورود مریم مقدس به معبد اورشلیم (14 آذر) | |||
* 7 آپریل، روز مژده خداوند به مریم مقدس. در این روز بود که جبرئیل به وی خبر داد که او برگزیده زنان دنیاست و با نازل شدن روح القدس مبارک خواهد شد. (19 فروردین). | |||
=== [[تقویم سالیانه روسیه]] === | |||
برگزاری مراسم سال نوبرای اولین باردر [[روسیه]] با دستور پتر کبیر در تاریخ اول ژانویه سال 1699 میلادی انجام گردید.دراین سال به اهالی مسکو فرمان داده شد تا سال نو را جشن بگیرند. درشب سال نو آتش روشن کنند و خانهها را با سبزه تزیین نمایند و به همدیگرسال نو را تبریک بگویند. بعد ازفرمان پتر کبیر «در مورد برگزاری سال نو» به روش اروپا، درخت کاج سمبل جشن سال نو در [[روسیه]] شد. امروزه سال نو در [[روسیه]] یکی از جشنهای مهم محسوب میگردد. عیدرا سرسفره جشن میگیرند، درخت کاج را آرایش میکنند و به یکدیگر هدیه میدهند. «دده ماروز» بابا نوئلو «اسنگوروچکا» دختری که از برف درست شده نقش اساسی در این جشنها دارند. اسم دد موروز از اسطوره شناسی شرقی، اسلاو رسیده است. ماروز یعنی سرما، یک موجود محترم اما خطرناک.در قدیم برای آنکه موجب خشمش نشوند با مواظبت با او رفتار میکردند، از او خواهش میکردند که محصول را از بین نبرد، دل او را نرم مینمودند و با نام او بچهها را میترساندند. اسنگوروچکا و دد ماروز قوم و خویش هستند. زمان جشن با هم پیش مردم میآیند، حیوانات جنگلی را با خود میآورند، بچهها را دل خوش میکنند و به آنها هدیه میدهند. آرایش نمودن درخت کاج هم رسمی است قدیمی که از آلمان به [[روسیه]] آمده است. درخت کاج درخت مقدس است، در شاخه آن «روح جنگل» که مهربان و محافظ حقیقت میباشد زندگی میکند. در همه فصلها سبز است. درخت کاج سمبل فناناپذیری و جوانی ابدی و شجاعت و وفاداری و طول عمر وشایستگی است. حتی چلغوزههای آن سمبول آتش زندگی و تندرستی میباشد. شب سال نو را شب پربرکت مینامند.اگر سفره پر از غذا باشد مردم زندگی بهتری در سال آینده خواهند داشت. بدین وسیله سعی میکنند روی سفره بیشتر چیزهائی باشه که میخواهند در سال جدید بقدر کافی در خانه خود داشته باشند. خوراکیهای مختلف و زیادی تهیه میشود. عقیده بر این میباشدکه سال نو را باید با لباس و کفش جدید آغاز نمود. معمولا قبل از سال نو همه بدهیهای خود را میپردازند و همه آزاردگیها را میبخشند، کسانی که با هم دعوا دارند، باید آشتی کنند. علاوه بر این، همه ظروف شکسته که در خانه هست را دور میاندازند، پنجرهها و آیینهها را میشویند. | |||
=== [[مناسبتهای ملی و مذهبی روسیه]] === | |||
==== [[روز وحدت ملی روسیه]] ==== | |||
در ماه دسامبر سال ۲۰۰۴ [[ولادیمیر پوتین]] رییس جمهور وقت [[روسیه]] قانونی را امضا کرد که بر اساس آن روز ۴ نوامبر تعطیل عمومی و روز «وحدت ملی» اعلام شد. دراین قانون که به نام تغییرات در بند اول قانون فدرال «روزهای افتخار» [[روسیه]] نامیده شد آمده است که روز ۴ نوامبر روز «وحدت ملی» فدراسیون [[روسیه]] اعلام شود. برای اولین بار در [[روسیه]] این جشن ملی در تاریخ ۴ نوامبر سال ۲۰۰۶ برگزار شد. علت انتخاب این روز آنست که در سال ۱۶۱۲ مردم [[روسیه]] تحت رهبری «کوزما مینین» و «دمیتری پاژارسکی» دو نفر از دلاوران سرزمین روس با اقدامی سلحشورانه مسکو را از یوغ مداخلهگران لهستانی آزاد کردند. از لحاظ تاریخی این جشن به پایان «دوران تاریکی» در [[روسیه]] در قرن ۱۷م مربوط است. «دوران تاریکی» به دورهای گفته میشود که از زمان مرگ «ایوان گروزنی» (ایوان مخوف) تزار [[روسیه]] در سال ۱۵۸۴ تا سال ۱۶۱۳ ادامه داشت. زمانی که اولین نفر از سلسله رومانوفها به اریکه سلطنت تکیه زد. این دوران عصر بحران عمیق دولت مسکو نامیده میشود. بحرانی که در سلسله «ریوریکوویچ»ها بوجود آمد به بحران گستردهتری در ابعاد ملی- کشوری بسط یافت. وحدت و یکپارچگی دولت و کشور [[روسیه]] از هم پاشید و بسیار کسانی که خود را فرمانروا اعلام میکردند در این دوران ظهور کردند. [[روسیه]] را موجی از غارت، دزدی، درگیری، رکود و بیماری مستی همگانی در بر گرفت. در ماه سپتامبر سال ۱۶۱۱ یک تاجر خرده پای اهل «نیژگورود» به نام «کوزما مینین» ازمردم خواست که بسیج عمومی تشکیل دهند. وی در جلسه شهر سخنان مشهور خود را بر زبان راند: مردم مومن روس، زمان کمک به دولت مسکو رسیده، باید قید نان و مال و حتی زنان وفرزندان را بزنیم و اجازه ندهیم که هرکسی(اجنبی) بر ما حکومت کند. اگر این امر عظیم از شهر کوچک ما سرزند، تا عاقبت ناممان بر سرزمین کبیر روس با افتخار برده خواهد شد. به پیشنهاد مینین از شاهزاده «نوگوراد» یعنی «دیمتری پاژارسکی» ۳۰ ساله دعوت شد که فرماندهی نیروهای بسیج را بر عهده گیرد. وی به این شرط قبول مسئولیت کرد که خود مردم رییس خزانه بسیج را برگزینند و بدین ترتیب مینین از سوی مردم برای این پست انتخاب شد و این دو نفر معتمد مردم فرماندهی بسیج عمومی را بر عهده گرفتند. تحت پرچم «مینین و پاژارسکی» نیروی عظیمی در مقیاس آن زمان اجتماع کرد: بیش از ۱۰ هزار نفر از مردم محلی، تا سه هزار نفر قزاق و بیش از هزار تیرانداز و کشاورزان ورزیده و زبده. روز ۴ نوامبر سال ۱۶۱۲ این نیروی مردمی با اعتقاد به نیروی مقدس تمثال «بوژی ماتِری» (تمثال حضرت مریم مقدس)طی تهاجمی منطقه «کیتای گوراد» (واقع در شهر مسکو در نزدیکی دیواره کرملین) را تصرف کرده و توانستند که لهستانیهای مداخله جو را از [[روسیه]] بیرون رانند. کلیسای کبیر «زمسکی» در سال ۱۶۱۳ پایان «دوران تاریکی»، احیای ارتدوکس و وحدت ملی [[روسیه]] بود. به حکم تزار «آلکسی میخاییلویچ» (۱۶۴۵-۱۶۷۶ حکومت کرد) به افتخار این پیروزی عظیم جشنی اعلام شد که یک جشن دولتی نام گرفت (تا سال ۱۹۱۷ این جشن برگزار میشود). در تقویم تزاری این روز بعنوان روز تمثال «بوژی ماتری» نامیده شده بود. اسقف اعظم [[روسیه]] «آلکسی دوم» به مناسبت این جشن و وقایع آن دوران گفت: این جشن باید سمبل وجود مردمیشود که [[روسیه]] را میهن ما میدانند. اختلاف نظرات ایدئولوژیکی، ملی، اجتماعی و غیره که در هر کشور معاصری دیده میشد، نباید مانعی برای تلاش ما در راستای شکوفایی کشور و رفاه مردمی که در آن سکونت میکنند، محسوب شود. | |||
==== جنگ کبیر میهنی ==== | |||
روز ۹ مه (۱۹ اردیبهشت ماه) مردم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سابق و ملتها و نیروهای صلحدوست جهان سالگرد پیروزی اتحاد شوروری و نیروهای ضد فاشیست را بر فاشیسم هیتلری جشن میگیرند. جنگ کبیر میهنی مردم شوروی در سحرگاه ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ (اول تیر ۱۳۲۰) با حمله غافلگیرانه ارتش فاشیسم هیتلری به اتحاد شوروی آغاز شد. در لحظه آغاز جنگ، آلمان هیتلری از امکانات اقتصادی و نظامی تقریباً سراسر قاره اروپا، با جمعیتی برابر با ۲۹۰میلیون نفر و ظرفیت تولید فولاد به میزان ۳۱٫۸میلیون تن در سال برخوردار بود. در همان حال سکنه اتحاد شوروی ۱۷۰٫۶میلیون نفر و تولید فولاد آن، که طی برنامههای پنج ساله و با اجرای سیاست صنعتی شدن افزایش یافته بود، تنها به ۲۲٫۴ میلیون تن بالغ میشد. آلمانیها نیروی نظامی مرکب از ۴٫۲۳۴ میلیون نفر در اختیار داشتند. این نیروها، که در ۲۱۴ لشکر متشکل شده بودند، از جمله مجهز به ۵۶۴۰ تانک و ۱۰ هزار هواپیما بودند. از این نیروها ۵٫۵میلیون نفر در ۲۰۰ لشکر با ۴۳۰۰ تانک، ۵۰۰ هواپیما و ۴۸ هزار توپ و مینانداز در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ در مرزهای اتحاد شوروی تمرکز داشت. فاشیستها قصد داشتند طبق نقشه جنگ غافلگیرانه و برقآسایی، به نام «نقشه بارباروس» اتحاد شوروی را در ظرف یکماه و نیم تا دو ماه فتح کنند. نیروهای فاشیستی در مراحل اولیه جنگ، در پرتو برتریهای اقتصادی و نظامی و حمله غافلگیرانه خود و دیگر شرایط مساعد، توانستند مردم، دولت و ارتش شوروی را با مشکلات بسیاری مواجه نموده و تا مسافت عمیقی در خاک شوروی پیش بروند. آنها با بمباران مراکز سکونت و صنعتی زیان بزرگی به اقتصاد اتحاد شوروی وارد آورده و توانستند لنینگراد را در محاصره بگیرند، خود را به پای مسکو و سپس ولگا برسانند و چشم به فتح قفقاز بدوزند. اما در همین مرحله دشوار نیز مردم شوروی تحت رهبری [[حزب کمونیست]] ضربات مهلکی به دشمن وارد آوردند. دشمن که به قصد محو سریع اتحاد شوروی آمده بود، نخست در مسکو با شکست روبرو شد و همین سبب چرخشی قطعی در جریان جنگ شده و سپس در نبرد پرآوازه استالینگراد که در آن نیروهای فاشیستی ۱٫۵ میلیون نفر تلفات دادند، تکمیل شد. در مرحله دوم جنگ کبیر میهنی (نوامبر ۱۹۴۲ تا دسامبر ۱۹۴۳)، ارتش فاشیسم هیتلری به حالت دفاعی درآمد و ارتش شوروی ابتکار استراتژیک جنگ را به دست گرفت و تا پایان نیز آن را در دست خود نگاه داشت. سال ۱۹۴۴ چهارمین سال جنگ کبیر میهنی، سال پیروزی قاطع ارتش شوروی بود. طی ده ضربه جنگی دشمن از همه سرزمین اتحاد شوروی رانده شد. فزون بر این، در جریان همین ضربات بود که رومانی سلطنتی، بلغارستان پادشاهی و مجارستان زیر فرمانروایی هورتیستها، از پای درآمدند و از صف متحدین آلمان هیتلری خارج شدند. | |||
بدین ترتیب، مردم رومانی، بلغارستان، مجارستان و همچنین فنلاند آزادی خود را باز یافتند و بخشهای مهمی از لهستان، یوگسلاوی، چکسلواکی و نروژ نیز از نیروهای فاشیسم پاک شدند. سال ۱۹۴۵ سال پایان جنگ کبیر میهنی و جنگ دوم جهانی است. در این سال ارتش شوروی پس از پیروزیهای دهگانه سال پیشین، عملیات تعرضی گستردهای را در بسیاری از جبههها پیش گرفت. در این مرحله، لهستان آزادی کامل یافت و ارتش شوروی در جبهه اودر- تایسه، در خاک آلمان متمرکز شد، مجارستان و یوگسلاوی پاکسازی و وین فتح شد و در دوم ماه مه، برلین پایتخت آلمان فاشیستی سقوط کرد. پس از سقوط برلین، مقاومت هیتلریها در نقاط دیگر نیز سرکوب گردید و بالاخره در نیمهشب هشتم ماه مه، تسلیم بلاقید و شرط آلمان هیتلری در همان شهر به امضاء رسید. بدین سان روز نهم ماه مه، به عنوان روز پیروزی جنگ کبیر میهنی مردم شوروری و همه مردم جهان بر فاشیسم برای همیشه در تاریخ ثبت گردید. در جنگ کبیر میهنی، مردم قهرمان شوروی متحمل زیانهای عظیم نیروی انسانی و مادی گشتند. در این جنگ تحمیلی و خانمانسوز، ۳۶میلیون شهروند شوروی در اسارتگاهها، بازداشتگاهها و در میدان نبرد به شهادت رسیدند، ۱۷۱۰ شهر بزرگ و کوچک و ۷۰۰ هزار روستا در اتحاد شوروی ویران گردیده و در نتیجه ۲۵میلیون نفر بیخانمان شدند. نیروهای هیتلری ۳۲هزار مؤسسه صنعتی و ۶۵۰۰ کیلومتر راهآهن را نابود کردند و به غارت ۶۵ هزار کالخوز، ۱۸۷۶ ساوخوز و ۲۸۹۰ ایستگاه ماشین و تراکتور دست زدند. خسارات [[مالی]] اتحاد شوری به قیمتهای قبل از جنگ به بیش از ۶۷۹ میلیارد روبل بالغ گردید. پیروزی بر فاشیسم دوران جدیدی را در تاریخ بشریت آغاز کرد: جامعه کشورهای سوسیالیستی تشکیل شد، سیستم مستعمراتی امپریالیسم متلاشی شد، جنبشهای آزادیبخش ملی و جنبش همه خلقهای جهان به خاطر صلح، دموکراسی و ترقی اجتماعی رشد بیسابقهای یافت. | |||
==== روز یادبود و اندوه ==== | |||
یک روز ملی در [[روسیه]] و کشورهای مستقل همسود است که در آن به قربانیان و سربازان بازنشسته جنگ جهانی دوم ادای احترام میکنند. روز یادبود و اندوه هرساله در ۲۲ ژوئن برگزار میشود. در چنین روزی در سال ۱۹۴۱ میلادی آلمان نازی به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی حمله کرد. در [[روسیه]] جنگ بین اتحاد جماهیر شوروی و آلمان (۱۹۴۱ - ۱۹۴۵) را «جنگ بزرگ وطنی» میگویند. | |||
==== انتقال آتش جاویدان ==== | |||
در مسکو آتش جاویدان فروزان بر قبر سرباز گمنام از پای دیوار کرملین بطور موقت به منطقه «پاکلونایا گورا» واقع در غرب شهر منتقل میشود. پارک پیروزی در آنجا واقع است. این کار با ضرورت انجام کارهای مرمت و بازسازی در ارتباط است تا کار این یادبود خاطره افتخارات جنگی سالهای 1945-1941 برای دهها سال دیگر تأمین شود. مراسم انتقال آتش جاویدان بر طبق تمام آداب و رسوم تجلیل از افتخارات جنگی انجام میشود. در مسیر حرکت ماشین ضد گلوله حامل آتش جاویدان در باغ الکساندریه نظامیان به صف میایستند و هیأتهای پیشکسوتان جنگ از جمله شرکت کنندگان در جنگ، ژنرالها و مارشالها حضور دارند. | |||
==== ماسلنیتسا ==== | |||
جشن خداحافظی با زمستان که به نام «ماسلنیتسا» شهرت یافته است. جشن مسلینتسا در هفته قبل از روزه بزرگ برگزار میشود. با استناد به افسانهها مسلنیتسا در شمال متولد شد. پدرش سرما بود. یک روز در سردترین و غمانگیزترین فصل سال آدم با او برخورد کـرد که پشـت یـک درخـت بزرگ پنهان شده بود و از او خواست به مردم کمک کند، آنها را گرم کند و شادشان سازد. و مسلنیتسا آمد اما او شبیه یک دختر لاغر اندام و ظریفی نبود که در جنگل قایم شده باشد، بلکه یک زن چاق و چله با لپهای گلگون و چشمانی حیلهگر بود. لبانش نمیخندید بلکه قهقه میزد. مسلنیتسا کاری کرد که آدم زمستان را فراموش کند، خون در رگهایش بجوش آید. او از دستش گرفت و آنقدر با او رقصید تا آدم بیهوش شد. این جشن یک هفته قبل از روزه بزرگ ادامه دارد که از روز دوشنبه هفته شروع شده و یکشنبه به پایان میرسد. در این روز میخواندند: <blockquote>«آی، مسلنیتسا با ما بمان! به درخت توس سفید گیر کن! شنیدیم مسلنیتسای قدیم 7 ساله است، اما مال ما هفت روزه است»! </blockquote>هر روز این هفته دارای نام خاص خودش است. مثلاً روز دوشنبه را «دیدار» مینامیدند که در این روز مردم با رفتن به دیدن یکدیگر جشن مسلنیتسا را آغاز میکردند. در اولین روز این جشن سورتمهسواری و تاب بازی دستهجمعی را به راه میانداختند. بچهها آنقدر برفبازی و سر سره بازی میکردند که بسختی میتوانستند روی پا بایستند و تازه بعد از آن به خانههای مردم میرفتند و میگفتند:<blockquote>«چیزی در راه مسلنیتسا بدهید!»</blockquote>آنقدر داد و بیداد راه میانداختند تا صاحبخانه لباسهای کهنه و قدیمی را به آنها بدهد. بچهها تمام چیزهایی را که جمع کرده بودند بالای تپه های خارج از دهکده میبردند و در آنجا آنها را آتش میزدند. چنین آتشی را میگفتند. «مسلنکا». میتوان گفت چیزی شبیه به خانهتکانی ایرانیان که هر چیز کهنه را بیرون میریزند. روز سهشنبه روز «بازی» نامیده میشد. در این روز از صبح زود دختران و پسران جوان برای سورتمهسواری و خوردن بلینی جمع میشدند. در این روز برای دخترانی که هنوز ازدواج نکرده بودند تاب میبستند و گردشهایی سوار بر اسب ترتیب میدادند و البته همه با هم شهرهای برفی می ساختند. روز چهارشنبه «شیرینیخوران» و یا به زبان عامیانه «روز بخور بخور بود». در این روز مردم تا آنجا که میتوانستند بلینی و دیگر غذاهای مخصوص این جشن را میخوردند. همانا بلینی روسی سمبل این جشن بود. بچهها در حیاط خانهها جمع میشدند و میگفتند:<blockquote>«آی آدمها مسلنیتسا را به خانه خود دعوت کنید! صدا کنید، مهمان کنید!»</blockquote>«روز پنجشنبه را روز «گردش» یا «روز پنجشنبه دست و دلباز» مینامیدند. این روز در وسط هفته مسلنیتسا بود. و در واقع روز گردش وسطی به حساب میآمد. همه از صبح تا شب میرقصیدند، آواز میخواندند و میگفتند: <blockquote>«مسلنیتسای دست و دلباز را دوست داریم، رو تپهها بازی داریم، ناهار و شام بلینی داریم!»</blockquote>«روز جمعه روز مهمانی به «خانه مادر زن» نام داشت. میگفتند که: <blockquote>«هر چند بلینیها و شیرینیهای مادر زن خوشمزهتر است، اما در این روز داماد مادر زن را مهمان میکند».</blockquote>در قدیم رسم بود که داماد شخصاً با تشریفات خاصی مادر زن را برای این روز دعوت کند و بعد صبح روز هدایایی برای او بفرستد. روز ششم، روز شنبه را »نشست خواهر شوهران» مینامیدند. در این روز عروس جوان فامیل خود را به مهمانی دعوت میکرد. عروس تازه حتماً میبایست به خواهر شوهرانش هدیه بدهد. در چنین روزی حتماً از والدین یاد میکردند اگر آنها در قید حیات نبودند بعد از رفتن به قبرستان مجلس یادبودی برایشان ترتیب میدادند که غذای اصلی آن را بلینی تشکیل میداد. و اما آخرین روز روز یکشنبه را روز «خداحافظی» مینامیدند. مسلنیتسا دیگر پیر شده بود. در چنین روزی همه از کوچک و بزرگ در سرزمین روس از یکدیگر طلب بخشش میکردند:<blockquote>«ببخش اگر از من بدی دیدی!» «ببخش اگر من تو را ناراحت کردم! ببخش اگر گناهی مرتکب شدم!».</blockquote>طلب بخشش به بوسیدن روی یکدیگر و تعظیم عمیق ختم میشد. این رسم در خانه بعد از شام قبل از خواب صورت میگرفت. بچهها از والدین خود بخاطر تمام شیطنتهایشان عذرخواهی میکردند. شب مترسک مسلنیتسا را میسوزانند. | |||
==== روز شهر ==== | |||
[[پرونده:روز شهر در روسیه.jpg|بندانگشتی|روز شهر در روسیه - برگرفته از سایت globaltimes - قابل بازیابی از: https://www.globaltimes.cn/page/202109/1234001.shtml]] | |||
در [[روسیه]] همه شهرهای کوچک و بزرگ برای خودشان جشن تولد دارند. مردم هر شهر، یک روز را در سال بهعنوان «روز شهر» جشن میگیرند. در این روز چهره شهر عوض میشود. از مراسم روز شهر میتوان به اجراء برنامه توسط گروههای موزیک و رقص سنتی و مدرن، کنسرتهای خیابانی، مسابقات ورزشی همگانی، نمایشگاههای هنری، بازارهای مکاره و مسابقه نقاشی کودکان بر روی آسفالت اشاره کرد. | |||
در | ==== پرندههای چوبی ==== | ||
پرندههای دستساز چوبی با بالهای باز بطور سنتی در ناحیه شمالی [[روسیه]] ساخته میشوند. وجود این پرندهها در هر خانه نشانهای از صلح و آرامش است. | |||
==== گــُرکا! گــُرکا! ==== | |||
اگر یک روز تعطیل و آفتابی به جاهای دیدنی مسکو سری بزنید، عروس و دامادهای بسیاری را خواهید دید که شادمانه قدم میزنند و فیلم و عکس عروسی میگیرند. دختران جوان با دیدن عروس و داماد با لحنی شیطنت آمیز فریاد میزنند: <blockquote>گــُرکا! گــُرکا! یعنی تلخــــــه! تلخـــــه!</blockquote>در [[نظام فرهنگی روسیه|فرهنگ روسی]] گــُرکا یعنی عروس و داماد باید همدیگر را سخت ببوسند و زندگیشان را شیرینتر کنند. | |||
==== ایوان کوپال – جشن خورشید (شب ایوان و روز ایوان) ==== | |||
یکی از بزرگترین جشنهای تقویم اسلاوی است که مصادف میشود با میلاد یوهان کریستیتل. کوپایلا – از دوران باستان در نزد اسلاوها به عنوان جشن خورشید، اوج تابستان و دشتهای سبز معروف بوده است. مراسم کوپالی که در آستانه جشن (شب جشن ایوان کوپال) برگزار میشود از مجموعه آداب و رسوم پیچیدهای تشکیل شده است که از جمله عبارتند از: جمع کردن گل و علف، بافتن تاج گل، تزیین خانهها با سبزه، خیمه آتش روشن کردن، سوزاندن مترسک، پریدن از روی آتش و یا دستهای سبزه، آب پاشی به یکدیگر، فالگیری و تعقیب جادوگر و شورش شبانه. مردم بندهای گل را به خود آویزان میکردند، تاجهایی از علفهای سبز را بر سر میگذارند پایکوبی میکنند و آواز میخوانند. مردم با کمک نیهای خشک «آتش» میآفرینند و خیمهها را طوری برپا میکنند که در وسط آنها دیرکی کار بگذارند و روی آن حلقه داغ و آتشینی – سمبل خورشید قرار داده شود. آنها اعتقاد دارند که اگر هنگام پریدن از روی آتش، آتش به بدن شخص نخورد، موفقیت در کارها حتماً در انتظارش خواهد بود. جشنهای کوپالی در دوران بت پرستی به افتخار خدای خورشید برگزار میشد که «زاریادا» دختر سرخ و درخشان همسرش بود و اکنون پس از گذار به سبک جدید، جشن ایوان کوپال ۷ ماه جولای برگزار میشود. تعدادی از کشورهای اروپایی نیز جشن ایوان و یا روز ایوان مقدس (شبیه ایوان کوپال) را به سبک قدیم در روز چرخش خورشید از ۲۰ تا ۲۶ ماه ژوئن برگزار میکنند. ایوان کوپال، تنها جشن روسی است که شب هنگام، مردم با دردست داشتن شمع و تاج گلها به ساحل میروند و تاجهای شمع دار را در رودخانه یا دریاچه رها میکنند. وقتی سطح رودخانه پر از تاجهای روشن میشود، منظره بسیار جالبی شکل میگیرد. باوری وجود دارد که بر طبق آن، تاج گل هر کسی دورتر شنا کند، او زن و یا شوهر آیندهاش را ملاقات خواهد کرد. | |||
=== [[تفریحات در روسیه]] === | |||
زندگی [[جمعیت روسیه]] در میزان ملموسی به سطح درآمد مردم بستگی دارد. برای روسهای فقیر زندگی سراسر یک مبارزه بقا میباشد. بسیاری از افراد مشغول فروختن اشیاء خانوادگی یا کالاهای مصرفی میباشند. شیوه زندگی افراد ثروتمندتر در حد ملموسی غربی شده است. کالاهای آمریکایی و تفریحات آمریکایی بالاخص در شهرهای بزرگ محبوب هستند. تماشای تلویزیون و ویدئویی از انواع رایج فراغت میباشد. تلویزیون [[روسیه]] نیز اکنون به نمایش برنامههای غربی مانند مسابقات تلویزیونی و سریالها پرداخته است.قرائت کتاب مانند دوران شوروی بسیار رایج است لکن سبکهای ادبی مورد توجه بشدت تغییر یافته است. بجای نویسندگان کلاسیک [[روسیه]] مردم به داستانهای جنایی، عاشقانه و تخیلی رو آوردهاند.انواع [[ورزش در روسیه|ورزش]] غربی مانند تنیس که در دوران شوروی نهی میشدند امروز رایج شدهاند و بالاخص بین طبقات بالا محبوبیت دارند. انواع ورزش سنتی مانند شطرنج و فوتبال نیز همچنان محبوبیت بالایی دارند. کنسرت گروههای مشهور غربی در [[مسکو]] و دیگر شهرهای بزرگ امری عادی شده و بسیاری از گروههای راک [[روسیه]] به تقلید از گروههای غربی پرداختهاند هرچند گروههایی هم به موسیقی سنتی و آلات سنتی [[روسیه]] رو آوردهاند. | |||
بخش زیادی از مردمان روسی آخر هفتهی خود را در خانههای تابستانیشان (дача) که در حواشی شهر است، سپری میکنند. حد متوسط این خانهها تنها کلبهی ساده ایست و روی قطعهی بسیار کوچکی از زمین بنا شده است. برخی از این خانههای گرانبها و جدید چند اتاقه بوده و با استخر و دیگر ریزه کاریهای گران قیمت استقرار یافتهاند. اغلب صاحبان این خانهها در کلبهی تابستانی خود باغچهی خانگی دارند، این باغچه فضاییست که در آن سبزیجات و میوههایی به عنوان مکمل غذایی پرورش مییابند. | |||
در [[روسیه]] سفر برای کسانی که استطاعت آن را دارند امری عمومی است، در طی دوره اتحادیه شوروی سابق حکومت با محدود کردن مقصد اصلی به دولتهای اروپای شرقی و دیگر کشورهای کمونیست، به گونهای سخت گیرانه سفرها را کنترل میکرد. اکنون ترکیه و قبرس مقاصد عمومی در میان طبقهی متوسط هستند در حالیکه پشت سر گذاشتن بیشتر مقاصد در میان افراد ثروتمند، عمومیت یافته است، برخی از آنها دورههای طولانی از زندگی خود را دور از خانه سپری میکنند. | |||
=== [[اماکن دیدنی روسیه]] === | |||
دو شهر بزرگ [[روسیه]] یعنی [[مسکو]] و [[سنت پترزبورگ|سنتپترزبورگ]] از شهرت جهانی برخوردارند. این دو شهر را به دو موزه بزرگ میتوان تشبیه کرد. هر ساله صدها هزار نفر جهانگرد از سراسر دنیا برای دیدن موزهها و مراکز تاریخی، هنری و تفریحی این دو شهر عازم [[روسیه]] میشوند. تاریخ پر از فراز و نشیب این کشور و مبهم مانده [[روسیه]] برای مردم دنیا در طی هفتاد سال [[دوره کمونیسم روسیه|حکومت کمونیستی]]، اشتیاق جهانگردان را برای بازدید از [[روسیه]] (در دوره پس از فروپاشی) دو چندان میکند. [[هنر روسیه|هنر]] و [[ادبیات روسی|ادبیات روس]] نیز از شهرت جهانی برخوردار است. مردم دنیا همانقدر که [[روسیه]] را با لنین و استالین و تحولات بزرگ سیاسی آن در طول قرن بیستم میشناسند، این کشور را با نویسندگان بزرگی همچون «گوگول»، «[[لـف نیکلایویچ تالستوی|تولستوی»]]، «[[فئودور میخائیلوویچ داستایفسکی|داستایوفسکی]]» و «ماکسیم گورکی» به خاطر دارند. در اینجا به برخی از اماکن دیدنی این شهرها میپردازیم: | |||
==== کرملین ==== | |||
کرملین سمبل [[مسکو]] و کلا [[روسیه]] بشمار میرود. این مجموعه بر روی تپه براوینسکی ساخته شده است. در اطراف این تپه دیوارهای قلعه و برجهایی بنا شدهاند که فاصله بین این برجها متناسب با شکل زمین و مقتضیات دفاعی است. کاخ شاهزاده کبیر و ساختمانهای متعدد آن در بخش جنوبی تپه قرار دارد و در شرق آن در مرتفعترین مکان، میدان اصلی کرملین، میدان جامع و مهمترین کلیساها قرار دارند. | |||
==== میدان جامع ==== | |||
از سمت شرق، تالار گراناویتایا و برج ناقوس ایوان کبیر واز جنوب کلیسای جامع آرخانگلسک را تشکیل میدهد. این میدان از سمت رود مسکو باز است و از آنجا میتوان چشم انداز پشت رود [[مسکو]] را مشاهده کرد. در سمت شرق این میدان، برج اسپاسکایا و در شمال آن خیابانی که در گذشته نیکولسکایا نامیده میشد، قابل مشاهده است. | |||
==== [[موزه کاخ کرملین|کاخ بزرگ کرملین]] ==== | |||
مجموعهای از بناهایی است که از ابتدای قرن 15 ساخته شدهاند. این کاخ شامل تالار گراناویتایا، ایوانهای درونی که متعلق به قرن 15 میباشد، تالار طلایی تزار متعلق به قرن 16، کلیساها و کلیساهای جامع میشود. معماران ایتالیایی از جمله: فیوراوانتی، سولاری، روفو و دیگران در احداث آثار معماری کرملین شرکت کردند. اما بسیاری اعتقاد دارند که مشارکت این استادان در ساخت کرملین فقط ویژگی اصالتا روسی مجموعه کرملین را کمرنگ میکند. | |||
برجهای کرملین نیز شدیدا متناسب با نقش خود در سیستم دفاعی ساخته شدهاند؛ زیرا همانطور که در خط استحکامات، دو مکان با شرایط توپوگرافی کاملا یکسان وجود ندارد، دو برج کاملا مشابه نیز وجود ندارد. مرتفعترین و مستحکم ترین برجهای مجموعه کرملین، برجهایی هستند که در گوشهها واقع شدهاند، زیرا از اهمیت دفاعی بیشتری برخوردارند. | |||
- | از طریق راه پله اصلی پس از عبور از تالار جلسات که دارای اجاقی از جنس یشم سبز است میتوان به زیباترین تالار کاخ رفت که گئورگیوفسکی نامیده میشود. در سال 1769 به افتخار گئورگی پابدانوستس نشان افتخاری به همین نام ابداع شد. نازک کاری این تالار پیروزیهایی را به تصویر میکشد که ارتش روس در قرون 19-15 بدست آورده است. در امتداد دیوارهای این تالار 18 ستون پیچ خورده از جنس فلز روی وجود دارد که بر سر آنها مجسمههای ویتالی نصب شده است و در لبه دیوارهای تالار آثار نقش برجسته کلودت دیده میشود که گئورگی پابدانوستس را بر روی اسب در حال مبارزه با اژدها به تصویر میکشد. سقف تالار با شش عدد لوستر برنزی طلاکاری شده تزئین شده است که وزن هرکدام از آنها 1300 کیلوگرم است. | ||
==== [[تالار گراناویتایا]] ==== | |||
در سالهای 1487 تا 1491 توسط فریازین و سولاری ساخته شد و بعنوان تالار پذیرایی کاخ شاهزاده کبیر مورد استفاده قرار گرفت. این تالار بدین خاطر گراناویتایا نامیده میشود که نمای سمت میدان جامع آن از سنگ سفید تراش خورده است. این تالار تقریبا بشکل یک سالن بزرگ مربعی با سقف سنگی صلیبی شکل است که بر روی ستون چهارگوش مرکزی قرار دارد. مساحت آن 495 متر مربع و ارتفاع آن 9 متر است. سقف تالار با نقاشیهایی منقوش شده است که آخرین آنها مربوط به سال 1882 میباشد. در سالهای 60 قرن 17 تالار گراناویتایا تبدیل به ویرانه شد، بعد از حریق سال 1682، اوسیپ استارتسوف در سالهای 1684 تا 1985 تزئینات این تالار را بازسازی کرد و دهانه پنجرههای آن را عریض نمود و از بیرون با ستونهای سنگی سفید که نقوش گیاهان بر روی آن تراشیده شده بود تزئین کرد. | |||
==== [[تالار طلائی تزاریک]] ==== | |||
ساختمان قدیمی متعلق به قرن 16 میلادی میباشد. در مدارک متعلق به اواخر این قرن این ساختمان به نام تالار طلایی ایرینا (همسر تزار فئودور) نامیده شده است. نمای این تالار به سمت میدان جامع است و چارچوبهای پنجرههای آن تحت تاثیر معماری رونسانس ساخته شده است. احداث کلیسای جامع ورخوسپاسکی بر روی این تالار در سال 1636 مستلزم تقویت سقف تالار توسط تیرهای آهنی بود. در اواخر قرن 16 نمای تالار طلایی را طلاکاری کردند که نام آن نیز نشات گرفته از همین موضوع است. از این تالار راهی برای ورود به تالار ژیلتسکایا وجود دارد که پست نگهبانی کاخ بشمار میرود. | |||
از نظر معماری طبقه پنجم کاخ جالب ترین بخش کاخ میباشد که به شکل زیرشیروانی ساخته شده است و بر روی یک تراس باز قرار دارد. «برجک دیده بانی» متصل به زیرشیروانی ویژگی منحصر بفردی را به نمای طبقه پنجم میبخشد و چشم انداز [[مسکو]] را آشکار میکند. نقاشیهای بجای مانده در تالارهای کاخ مربوط به سال 1837 هستند و همگی یک احساس مشترک از نقاشیهای قرن 17 را القا میکنند. مرمت سه طبقه بالای کاخ ترمن در سال 1968 انجام شد. | |||
در آستانه سال 1960 در طبقه دوم [[موزه کاخ کرملین|کاخ بزرگ کرملین]] بر اساس طرح آندریف، وولفسون، دالگانوف و دیگران باغ زمستانی ایجاد شد. مساحت این باغ 320 متر مربع است که 110 متر مربع آن گیاه کاری شده است. دیوار غربی آن کاملا از شیشه و دیوار شرقی آن با آینه پوشیده شده است که تصویر گیاهان در آن منعکس میشود. دیوارهای جنوبی و شمالی باغ باسنگ مرمر اورال تزئین شده است. | |||
در بخش غربی کرملین تالار اسلحه (1851) قرار دارد که بعنوان بهترین ساختمان موزه در اروپا در قرن گذشته بشمار میرود. این تالار در منابع مکتوب اولین بار در سال 1547 مورد اشاره قرار گرفته است و نام آن بخاطر استفاده اولیه از این تالار بعنوان انبار اسلحه بوده است. در قرن 17 در اینجا کارگاههایی برای تولید اسلحه و زیورآلات از طلا و نقره ایجاد شد، از سال 1640 این تالار به کارگاه نقاشی تبدیل شد. در ساختمان تالار اسلحه بزرگترین [[مشاهیر هنری روسیه|نقاشان روس]]، اوشاکوف، زوبوف؛ منبت کار، زوبوف و بونین؛ اسلحه ساز، داویدوف و کاتسف و همچنین استاد کار روی طلا و نقره، پاپوف کار میکردند. | |||
- | کرملین ساختمان دولت را درون خود جای داده است که در سالهای 87-1776 توسط کازاکوف احداث شد. این ساختمان به شکل یک مثلث ساخته شده است و در یکی از رئوس آن یک تالار تعبیه شده است. در طول دوران شوروی این ساختمان به مکان بازدید دائمی گردشگران تبدیل شده، زیرا در آنجا دفتر کار و آپارتمان لنین که از سال 1918 تا 1923 محل کار و زندگیش بود، به همان شکل اولیه حفظ شده بود. سالن بزرگ گنبدی شکل سنا ۲۴/۷ متر [[قطر]] و 27 متر ارتفاع دارد. | ||
- | یکی از مهمترین آثار [[معماری در روسیه|معماری دوران شوروی]] در [[موزه کاخ کرملین|مجموعه کرملین]] کاخ نشستها میباشد که در سال 1961 در نزدیکی برج ترویتسکی ساخته شد. ساختمان آن به شکل مستطیل ساخته شده است و نمای آن از سنگ مرمر سفید و پنجرههای شیشهای است. در مرکز کرملین در میدان جامع ناقوس ایوان کبیر وجود دارد که بعنوان معجزه [[معماری در روسیه|هنر معماری]] قرن 16 بشمار میرود. در زمان ایوان کالیت در سال 1329 تقریبا در محل کنونی برج ناقوس، یک کلیسای کوچک سنگی به افتخار جان لستویچنیک ساخته شد. در سال 1505 زمانی که آن را تخریب کردند. در سالهای 1508-1505 بن فریازین معمار بدین منظور اولین ستون سه ضلعی برج ناقوس ایوان کبیر را با سنگ سفید ساخت. در سالهای 1532 تا 1543 ناقوس خانه چهارگوش و کلیسای وازنسنییا به برج ناقوس ایوان کبیر متصل بودند؛ در کلیسای وازنسنییا ناقوس «بلاگووستنیک» به وزن هزار پند قرارداشت؛ در سال 1552 یک راه پله مرتفع سنگی ساخته شد و در سال 1600 طبقه فوقانی مجموعا به ارتفاع 81 متر بنا شد. از دیگر بنایهای مهم [[موزه کاخ کرملین|مجموعه کرملین]]، کلیسای جامع آرخانگلسک، کلیسای جامع بلاگووشنسکی و کلیسای جامع اوسپنسکی میباشد. | ||
- | ==== دانشگاه مسکو ==== | ||
دانشگاه [[مسکو]]، که در ژانویه سال 2005 جشن 250 سالگی خود را گرفت، به حق قدیمیترین دانشگاه [[روسیه]] به شمار میآید. این دانشگاه در سال 1755 به یمن تلاشهای بسیار لامانوسف، دانشمند شهیر روس، پا به عرصه حیات گذاشت. دستور تأسیس دانشگاه [[مسکو]]، در روز تاتیانا طبق تقویم مسیحیان ارتودوکس، یعنی 12 ژانویه 1755 توسط الیزابت، ملکه [[روسیه]]، به امضا رسید. از آن زمان هر سال «روز تاتیانا» به عنوان روز دانشگاه مسکو نیز جشن گرفته میشود. دانشگاه در ابتدا در ساختمان داروخانه اصلی شهر در میدان سرخ واقع شده بود. داشنگاه طبق طرح لامانوسف از سه دانشکده فلسفه، حقوق و پزشکی تشکیل شده بود. با گذشت کتابخانه دانشگاه نیز تأسیس شد که بیش از صد سال تنها کتابخانه عمومی [[مسکو]] به شمار میآمد. ساختمان جدید دانشگاه در سالهای 1833-1836 ساخته شد. به عنوان بزرگترین چهرههای تاریخی که در دانشگاه [[مسکو]] تحصیل کردند میتوان به فانویزین، ژوکفسکی، گریبایدف، لرمونتف، بلینسکی، هرتسن، توتچف و چخوف اشاره کرد. | |||
==== [[مترو مسکو]] ==== | |||
پیشنهاد ساخت مترو زیرزمینی [[مسکو]] برای اولین بار در اوایل سده بیست، زمانی که [[جمعیت روسیه|جمعیت شهر]] از مرز 1 میلیون نفر گذشت، مطرح شد. طرح مترو در سال 1902 برای بررسی به دومای شهری [[مسکو]] ارایه شد، اما به دلیل مخالفتهای شدید دارندگان شرکتهای خطوط تراموا پذیرفته نشد. ایده تأسیس مترو برای بار دوم در زمان حکومت اتحاد شوروی مطرح شد و در سال 1931 اولین تونل آزمایشی کشیده شد. با گذشت یک سال پروژه به مرحله ساخت رسید و ساعت 7 صبح 15 ماه مه 1935 مترو برای استفاده عموم افتتاح شد. در تأسیس ایستگاههای مترو معماران بزرگی شرکت داشتند که بین آنها میتوان به آ. شوسف، سازنده آرامگاه لنین اشاره کرد. | |||
==== [[میدان سرخ]] ==== | |||
میدان سرخ؛ میدان مرکزی [[مسکو]] است. این میدان مقابل دیوار شرقی کرملین قرار گرفته و از سه طرف توسط عمارت موزه تاریخ، ساختمان فروشگاه اصلی مسکو و کلیسای جامع واسیلی بلاژنی احاطه شده است. میدان سرخ طی سالهای بسیار صحنه وقایع مهم [[تاریخ روسیه]] و [[مسکو]] بوده است. | |||
تاریخ تأسیس میدان سرخ به اواخر سده 15 باز میگردد. در آن زمان به دستور ایوان سوم ساختمانهای چوبی اطراف کرملین که تزار را دایماً با خطر آتشسوزی ربهرو میکرند، تخریب شدند. به جای آن ساختمانها در مجاورت دیوار شرقی کرملین میدانی برای تاجران خرده پا سازماندهی شد. در ابتدا میدان تارگووایا (میدان تجارت) نامیده میشد و در سده 16 به دلیل وجود کلیسای ترویتسکی در بخش جنوبی میدان، نام آن به «ترویتسکایا» تغییر کرد. این میدان تنها در سده 17 به نام میدان سرخ مشهور شد. | |||
==== [[کلیسای مسیح منجی]] ==== | |||
در تاریخ 25 دسامبر 1812 الکساندر اول، امپراتور [[روسیه]]، بیانیهای را مبنی بر تأسیس کلیسایی به افتخار پیروزی [[روسیه]] بر ارتش ناپلئون امضا کرد. طراحی و ساخت این کلیسا به الکساندر ویتبرگ سپرده شد. وی قصد داشت عمارت را بر کوه «وارابیووی گوری» بنا نهد، اما کوه به دلیل سنگینی سازه نشست کرد و پروژه ناتمام ماند. بعد از به قدرت رسیدن نیکلای دوم، ساخت این پروژه در سال 1832 به «کنستانتین تن» سپرده شد. ساخت و نازککاری درون مصلی چهل و چهار سال کار برد و در نهایت در سال 1883 به پایان رسید. کلیسا طی مراسمی با شکوه در تاریخ 26 مه 1883 در حضور الکساندر سوم و خانواده سلطنتی متبرک شد و گشایش یافت. محل قرارگیری مصلی بسیار مناسب است، زیرا از هر نقطه مسکو قابل رؤیت است و نزدیکی آن به کرملین، پیوند عمیق مصلی را با تاریخ و فرهنگ [[روسیه]] نشان میدهد. | |||
==== [[آربات]] ==== | |||
آربات، سمبل مسکوی قدیم و یکی از معروفترین خیابانهای مسکو، بین میدان «آرباتسکی واروتا» و میدان «اسمالنسکی» واقع شده است. این خیابان، که امروزه به نوعی پیادهرو مبدل شده است، 514 سال قدمت دارد. نام آربایت که از معادل عربی آن به معنای حومه گرفته شده است و به احتمال زیاد توسط تاتارهای کریمه یا تاجران عرب به [[روسیه]] آورده شده است. این خیابان در ابتدا محل زندگی صنعتگران و تاجران بود، اما در اواخر قرن 18 در «آربات» اشرافزادگان ساکن شدند و در قرن 19 این خیابان به یکی از اماکن فاخر مسکو تبدیل شد. این خیابان در طول تاریخ محلی آرام و دنج بود و ساخت اولین ساختمانهای سهطبقه و اولین مدرنسازیهای آن مربوط به اواخر قرن 19 میشود. در این خیابان خانه- موزه پوشکین، مارینا تسوتایوا و لرمونتف واقع شده است. | |||
==== [[مجموعه نمایشگاهی روسیه]] ==== | |||
(نمایشگاه سراسری دستاوردهای صنعتی) مجموعه نمایشگاهی [[روسیه]] از جایگاه ویژهای در [[مسکو]]، مرکز [[روسیه]]، برخوردار است. این مجموعه امروزه هم نمایشگاه است، هم تفریحگاه، هم مرکز بزرگ تجاری. این نمایشگاه به تاریخ 1 اوت 1939 در قسمت شمالی [[مسکو]]، در آستانکینو افتتاح شد. نمایشگاه، شهرکی با 136 هکتار مساحت و پارکها، برکهها، غرفهها و نزدیک به 250 ساختمان کوچک و بزرگ بود. این مجموعه از 1 اوت تا 25 اکتبر 1939 بیش از ۳/۵ میلیون بازدیدکننده داشت. از سال 1941 تا 1945 نمایشگاه غیرفعال بود و در سال 1945 مجموعه مورد بازسازی قرار گرفت. بدین ترتیب مساحت نمایشگاه به 207 هکتار رسید و تعداد ساختمانها تا 383 عدد افزایش داشت. در سال 1958 مجموعه به نمایشگاه سراسری دستاوردهای صنعتی تغیر نام یافت و به بخشهای موجود، غرفههای صنعتی و ساختمانی نیز افزوده شد. | |||
==== [[ملک آستانکینو]] ==== | |||
ملک آستانکینو، در بخش شمالی [[مسکو]]، یکی از اماکن تاریخی باقیمانده از سده 18 به شمار میآید. اولین اطلاعات درباره این ملک مربوط به سده 16 میشود. در آن زمان این ملک همراه با کلیسایی کوچک متعلق به خانواده شلکالف بود. در سال 1620 آستانکینو توسط تزار به چرکاسکی اعطا شد و پس از آن، در سال 1743 این ملک به خانواده شرمتیف رسید. شکوفایی واقعی آستانکینو مربوط به زمان مالکیت «ن. شرمتیف»، که فردی هنردوست و هنرپرور بود میشود. او تصمیم گرفت آستانکینو را به اقامتگاه تابستانی خود تبدیل کند و گروهی از بازیگران تاتر را به ملک خویش دعوت کند. شرمتیف برای تحقق این آرزویش تأتر معروف آستانکینو را بنا نهاد. تأتر آستانکینو تنها تأتر [[روسیه]] با تجهیزات سده 18 است و این در حالی است که از نظر قابلیتهای آکوستیک، بهترین سالن [[روسیه]] به شمار میآید. کنت «ن. شرمتیف» در سال 1801 درگذشت و بعد از مرگ وی، ملک آستانکینو از میدان توجه مالکینش خارج ماند. این ملک بعد از انقلاب اکتبر [[روسیه]] به موزه تبدیل شد و در سال 1991 به موزه- ملک استانکینو تغییر نام یافت. | |||
==== [[الکساندر پوشکین|پوشکین]] ==== | |||
[[الکساندر پوشکین|پوشکین]] یکی از زیباترین مناطق حومه شهر [[سنت پترزبورگ]] به شمار میآید که در 24 کیلومتری شمال شهر [[سنت پترزبورگ|سنتپترزبورگ]]، این پایتخت شمالی [[روسیه]]، واقع شده است. این منطقه که در گذشته استراحتگاه تابستانی خانواده سلطنتی بود تا سال 1918 «تسارسکوی سلو» (دهکده تزار) نامیده میشد، اما سپس به «دتسکوی سلو» (دهکده کودک) تغییر نام یافت و در سال 1937 نام «[[الکساندر پوشکین|پوشکین]]» را به خود گرفت. | |||
یلیزاوتا پترونا علاقه خاصی به تسارسکوی سلو داشت و از همین رو اقدام گسترش و بازسازی کاخ یکاترینا که به نام مادرش، یعنی یکاترینا آلکسییونا نامگذاری شده است، کرد. با تلاش بهترین معماران آن زمان، یعنی زمتسف، ترزینی و راسترلی، ساختمان ساده به کاخی مجلل به سبک باروکوی [[روسیه]] با نمای زیبا و طراحی جذاب مبدل شد. کاترین دوم نیز تسارسکوی سلو را بسیار دوست میداشت. در زمان سلطنت وی در آنجا کاخ الکساندر بنا شد و «کاخ بزرگ» نیز به تالارهای عقیق و گالری کامرون مزین شد. | |||
بعد از انقلاب اکتبر مجموعه کاخها و پارکها به موزه تبدیل شد. در سالهای جنگ دوم جهانی خسارات زیادی به این مجموعه تاریخی وارد شد که در این میان میتوان به انتقال تالار کهربا به آلمان اشاره کرد. از محل نگهداری این اثر گرانبهای فرهنگی هیچ اطلاعی در دست نیست. در سال 1979 تصمیم بازسازی تالار کهربا اتخاذ شد و در تاریخ 31 مه 2003 در سیصدمین سالگرد بنیانگذاری شهر [[سنت پترزبورگ|سنتپترزبورگ]]، تالار کهربا بار دیگر افتتاح شد. | |||
==== [[پترگف]] ==== | |||
پترگف که در 30 کیلومتری مرکز شهر [[سنت پترزبورگ|سنتپترزبورگ]] واقع شده، بهحق یکی از زیباترین مجموعههای تفریحی جهان به شمار. تاریخچه ساخت این مجموعه به زمانی بازمیگردد که پیتر در سال 1714 تصمیم گرفت در این مکان برای خود اقامتگاهی مجلل، که از نظر جلال و شکوه از ورسای پاریس نیز برتر باشد، بنا کند. اسناد فراوان نشان میدهد که خود پیتر نیز در طراحی این مجموعه شرکت فعال داشته است. به دلیل شرکت خود امپراتور در این پروژه، امور اجرایی با سرعتی بیسابقه پیش میرفت، به گونهای که در سال 1723 بخش قابل توجهی از این مجموعه ساخته شد و در همان سال نیز مراسم افتتاح اقامتگاه پیتر صورت گرفت. فوارههای بسیار زیبا و متعدد زینتبخش این پارک زیبا هستند و برخی از آنها که نمادی تاریخی دارند بخشی از تاریخ جالب [[روسیه]] را برای بیننده بازگو میکنند. | |||
در این میان فواره مجسمه سامسون، که سمبل پیروزی روسها بر ارتش سوئد است، از اهمیت بالایی برخوردار است. متإسفانه جنگ دوم جهانی به این مجموعه تفریحی نیز رحم نکرد و با تخریب بخشهایی از ساختمانها، فوارهها و سیستم لولهکشی پارک، خسارت سنگینی به این مجموعه وارد شد، اما خوشبختانه بازسازی پارک بلافاصله بعد از پایان جنگ آغاز شد و امروزه ما این امکان را داریم که از زیباییهای بیحد و مرز این مجموعه تفریحی لذت ببریم. | |||
==== [[قلعه پتروپاول]] ==== | |||
قلعه پتروپاول مکانی مرکزی را در ساختار شهر از آن خود کرده و کلیسای جامع پتروپاول نیز که در همین محوطه قرار گرفته است، یکی از نشانههای اصلی شهر به شمار میآید. 16 ماه مه 1703 پتر اول در جزیره زایاچی بنای قلعه جدیدی را ریخت تا با کمک آن بتواند از سرزمینهایی که طی جنگ شمالی از سوئدیها گرفته بود، محافظت کند. شهر پتربورگ نیز زیر سایه این قلعه بسیار سریع رشد کرد و از همین روست که روز ریختن بنای قلعه، تاریخ پیدایش شهر سنت پترزبورگ نیز به شمار میآید. طرح ساخت قلعه را خود امپراتور تنظیم کرده بود. وی قلعه را به شکل یک ششضلعی چوبی بنا نهاد اما در سال 1706 زیر نظر معماری به نام ترزینی سازههای آجری جای چوب را گرفتند. | |||
- | این قلعه به عنوان یک بنای تدافعی ساخته شد، اما هیچگاه وظایف اصلی و مستقیم خود را انجام نداد. طی دویست سال از قلعه به عنوان زندان سیاسی استفاده میشد و جالب این که یکی از اولین زندانیان این قلعه، آلکسی فرزند خود پیتر بود. یکی از افتخارات زندان این بود که حتی یک زندانی موفق نشده بود از آن بگریزد. کلیسای جامع پتروپاول نیز که طی سالهای 1713-1733 بر اساس طرح ترزینی ساخته شد، یکی از اماکن دیدنی مجموعه قلعه پتروپاول به شمار میآید. درون این کلیسا چند تن از تزراهای [[روسیه]]، از جمله خود پیتر اول و الکساندر دوم دفن شدهاند. | ||
==== [[سوارکار مفرغی]] ==== | |||
برای جشن سیصد سالگی پتربورگ یادمانهای فراوانی به افتخار پیتر کبیر، بنیانگذار شهر، نصب شد اما بیتردید «سوارکار مفرغی» معروفترین مجسمه از این دست به شمار میآید. کاترین کبیر در اواسط سده 18 به فکر ساختن یادمانی برای بنیانگذار شهر افتاد و برای این کار از «اتین فالکونه»، مجسمهساز فرانسوی دعوت به عمل آرود. فالکونه در سال 1766 به [[روسیه]] رفت و کار خود را بر روی ساخت مجسمه آغاز کرد. پیتر در این مجسمه سوار بر اسبی است و بر سرش حلقهای از برگ که سمبل قدرت و پیروزی است نهاده شده است. اشاره دست تزار به سمت رود نوا، آکادمی علوم و قلعه پتروپاولنماد اهداف اصلی او طی سلطنتش، یعنی آموزش، تجارت و قدرت نظامی است. شباهت پایه یادمان پیتر در این اثر به موج دریا یادآور آن است که پیتر نخستین کسی بود که توانست مرزهای [[روسیه]] را تا سواحل دریا گسترش دهد. سنگ مناسب این کار در سال 1768 در ساحل خلیج فنلاند یافت شد. این سنگ با وزن 1600 تن با تلاش 400 نفر و بعد از 9 ماه کار سنگین به محل مورد نظر انتقال یافت. | |||
==== [[کاخ میخاییل (میخاییلفسکی)]] ==== | |||
یکی از جالبترین و بخشی از موزه دولتی [[روسیه]] به شمار میآید. تاریخ تأسیس آن به سده هجده بازمیگردد، زمانی که پاول اول، امپراتور [[روسیه]] دستور داد سالانه چند صد روبل جهت ساخت کاخی برای پسر کوچکترش میخاییل پسانداز شود. کار ساخت کاخ را پسرش الکساندر اول ادامه داد و سرانجام وقتی میخاییل به سن 21سالگی و مبلغ پول پسانداز شده به 9 میلیون روبل رسید، پروژه اجرایی تحت نظارت «کارل ایوانویچ رُسـّی» آغاز شد. در سال 1895 در زمان سلطنت الکساندر سوم کاخ به موزه امپراتور الکساندر سوم تغییر نام یافت. | |||
==== [[کاخ زمستانی یا ارمیتاژ|کاخ زمستانی]] ==== | |||
کاخ زمستانی یا ارمیتاژ، پنجمین کاخ زمستانی ساختهشده در [[سنت پترزبورگ|سنتپترزبورگ]] به شمار میآید. این عمارت زیبا و مجلل توسط راسترلی بین سالهای 1754 تا 1762 در محلی که پیش از آن کاخ سوم قرار داشت، به سبک باروکو تأسیس شد. این عمارت از 1000 اتاق تشکیل شده است و نمای بیرونی آن که به دستور امپراتور [[روسیه]] میبایست نشاندهنده «عظمت [[روسیه]]» باشد، با کل شهر، رود نوا و نیز تمامی منظره شهر هماهنگی کامل دارد. این ساختمان تا قبل از انقلاب محل سکونت تزارهای [[روسیه]] بود و امروزه نیز از آن به عنوان موزهای بسیار بزرگ با آثار هنرمندانی نظیر داوینچی، رافائل، رامبراند و پیکاسو استفاده میشود. بازدید کامل از تمامی قسمتهای موزه دست کم به چند روز زمان نیازمند است. | |||
- | ==== [[کاخ تابستانی پیتر اول]] ==== | ||
کاخ تابستانی طی سالهای 1710-1714 به سبک باروکو توسط دومنیکو ترزینی بنا شد. این کاخ نسبتاً ساده که تعداد اتاقهایش از 14 تجاوز نمیکند، یکی از قدیمیتریم عمارتهای شهر به شمار میآید. 29 سنگ رویهنگاریشده بر نمای اصلی ساختمان (اثر آندرئاس شلوتر آلمانی) وقایع جنگ شمالی را بازگو میکنند. کاخ فقط برای استفاده تزار در فصول گرم سال، یعنی از ماه مه تا اکتبر طراحی شده بود اما در سال 1712 پیتر در این مکان که هنوز به طور کامل نازککاری نشده بود سکنی گزید و تا آخر عمر، یعنی سال 1725 در آنجا ماند. خود او در طبقه پایین و همسرش، کاترین در طبقه بالا زندگی میکرد.<ref>برگرفته از https://www.iraneurasia.ir/fa/pages/cprint.php?id=900.</ref><ref>کرمی، جهانگیر (1392). جامعه و فرهنگ [[روسیه]]. تهران: [https://alhoda.ir/ موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی]، جلد دوم، ص413-458.</ref> | |||
- | === [[موزههای روسیه]] === | ||
[[پرونده:کاخ کرملین.png|بندانگشتی|کاخ کرملین - برگرفته از سایت howstuffworks - قابل بازیابی از: https://science.howstuffworks.com/engineering/architecture/moscows-st-basils-cathedral-reimagined.htm]] | |||
[[موزه کاخ کرملین|'''موزهی کاخ کرملین''']]: ([http://www.kreml.ru Государственный историко-культурный музей-заповедник "Московский Кремль" , город Москва]): هسته مرکزی شهر [[مسکو]] ارگ یا کرملین آن است که در قرن پانزدهم در کرانه شمالی رود مسکو ساخته شده و شامل تعدادی کاخ و کلیسا است. کرملین مثلثشکل با جهت شمالی دارای ضلعهایی به طول ٧۵٠ متر است. کرملین را واقعاً میتوان از هر نظر سمبولیک، تاریخی، استراتژیکی و قلب مسکو نامید. بزرگترین کلیسای کرملین مسکو، کلیسای جامع اوسپنسکی است که در طی سالهای ١۴٧۵ تا ١۴٧٩ ساخته شده و تزارها در آنجا تاجگذاری میکردند. | |||
احداث کرملین در تاریخ ١٩ ژوئیه سال ١۴٨۵ پایان یافت. ابتدا دیوار آجری کرملین در کنار رودخانه مسکو بنا شد، تمام عملیات ساختمانی ١٠سال بطول انجامید. لازم به یادآوری است که کرملین جدید را بر روی کرملین قدیم که از سنگ سفید بود بنا کردند. دیوارهای قبلی را در حد امکان باقی گذاشتند فقط دور آنها را دیوارهای آجری کشیده و آنها را بلندتر و ضخیمتر و محکمتر کردند. کاخ بزرگ کرملین در سال ١٨۴٩ شکل کنونی را کسب کرد. کاخ جدید بطول ١٢۵متر بود و دارای ٧٠٠ اتاق از جمله آپارتمانهای شخصی خانواده شخص اول کشور بود. در سال ١٩٦١ عمارت جدیدی به کرملین اضافه شد–کاخ کنگرهها. از کاخ کنگرهها برای اهداف گوناگون استفاده میکنند. برای اجرای نمایشهای تئاتری و جشنهای عمومی. سالن بزرگ آن برای ٦ هزار نفر درنظر گرفته شده است. وسایل صوتی برای ترجمه بیش از ٢٩ زبان در این کاخ نصب شدهاند. بالشوی تئاتر، باله و اپرا روی صحنه کاخ کنگرهها به نمایش میگذارد.این کاخ دارای ٨٠٠ اتاق جداگانه از جمله سالنها،رخت کن، راهرو و اتاقهای اختصاصی برای اعضای شخص اول مملکت، اتاق مطبوعات و اتاقهایی برای خدمه فنی است. برای ساخت این کاخ فقط ١٦ ماه وقت صرف شد و جایزه لنین به طراحان و معماران آن تعلق گرفت. کرملین جایی است که تمام راههای [[روسیه]] به آنجا ختم میشود. | |||
[[موزه آرمیتاژ سنت پترزبورگ|'''موزه آرمیتاژ سنت پترزبورگ''']]: ([http://www.hermitagemuseum.org Музей Эрмитаж]) - واقع در [[سنت پترزبورگ|سنتپترزبورگ]] [[روسیه]]، با ۳ میلیون اثر هنری، یکی از بزرگترین موزههای جهان و از قدیمیترین گالریهای هنری و موزههای تاریخ و فرهنگ بشری در جهان است. [[موزه آرمیتاژ سنت پترزبورگ|مجموعه عظیم آرمیتاژ]] در شش بنا به نمایش گذاشته شدهاست. بنای اصلی قصر زمستانی نام دارد و در گذشته محل سکونت رسمی تزارهای [[روسیه]] بوده است. [[موزه آرمیتاژ سنت پترزبورگ|موزه آرمیتاژ]] شعبههایی بینالمللی در آمستردام، لندن و لاس وگاس نیز دارد. از جمله هنرمندانی که آثارشان نقاط قوت مجموعه هنر غرب در موزه آرمیتاژ هستند، میتوان به میکل آنژ، لئوناردو داوینچی، روبنس، ون دایک، رامبراند، رودن، مونه، سزان، ون گوگ، گوگن و پیکاسو اشاره کرد. | |||
البته این موزه مجموعه آثار متعددی دارد که از جمله آنها میتوان به نشانها، البسه و جوا[[هرات]] سلطنتی، مجموعه متنوعی از جواهرات ساخته فابرژه و بزرگترین کلکسیون موجود در جهان از طلای باستانی متعلق به اروپای شرقی و آسیای غربی اشاره کرد. در سال ۱۷۶۴، کاترین کبیر با خرید بیش از دویست نقاشی در اروپا، جمع آوری این مجموعه مشهور را آغاز کرد. سفرای روس در پایتختهای بیگانه مامور یافتن بهترین مجموعههای هنری ارایه شده برای فروش–مانند مجموعههای برول سیاستمدار ایالت زاکسن آلمان، کروزا، کلکسیونر فرانسوی و نگارخانه والپول در انگلستان–بودند. کاترین کبیر، نگارخانه خود را گوشه عزلت یا خلوتگاه خود مینامید زیرا تنها افرادی انگشت شمار اجازه ورود و تماشای آثار موجود در آن را به دست میآوردند. به تدریج، کلکسیونهای سلطنتی با آثار باستانی و فرهنگی یونان و سیت که در طی حفاریهای انجام شده در پرشچپینا، پازیریک و دیگر مقابر باستانی که در جنوب [[روسیه]] یافته شده بود، غنیتر شد. به این ترتیب ایجاد یکی از غنیترین مجموعههای طلای باستانی آغاز شد. این مجموعه اکنون شامل بخش قابل توجهی از گنجهای تروا است که توسط هاینریش اشلایمن کشف و از زیر خاک خارج شد و در سال ۱۹۴۵ توسط ارتش سرخ از موزه برلین ضبط گردید. | |||
[ | تزار نیکولاس اول برای جای دادن مجموعه در حال توسعه عتیقه جات یونان، روم و [[مصر]] از معمار سبک نئوکلاسیک آلمانی به نام لیو فون کلنز خواست تا بنای موزه عمومی را طراحی کند. این بنا که در سال ۱۸۵۲ برای بازدید عموم گشوده شد، به احتمال بسیار اولین گالری در اروپای شرقی است که از ابتدا به همین قصد طراحی و ساخته شدهاست. همچنان که تزارهای روس به توسعه مجموعه هنری خود مشغول بودند، آثار متعددی از داوینچی، یان ون ایک و رافائل در ایتالیا خریداری شدند. بزرگترین مجموعه آثار رامبراند در جهان نیز متعلق به موزه آرمیتاژ است. در طی انقلاب [[روسیه]] در سال ۱۹۱۷، موزه سلطنتی آرمیتاژ جزو اموال خصوصی اعلام شد. پس از ملی شدن مجموعههای هنری عمومی ملی، دامنه آثار موجود در موزه وسعت بیشتری یافت. به خصوص ورود هنر مدرن از کلکسیونهایی چون مجموعه هنری سرگئی شکوکین و ایوان موروزوف بسیار جالب توجه بود. از جمله آثار اضافه شده به موزه میتوان از اکثر آثار سالهای اخیر گوگن، ۴۰ اثر سبک کوبیسم پیکاسو و آثاری مشهور از بزرگان هنر مدرن مانند تابلو «رقص» اثر ماتیس و «کافه شبانه» اثر ون گوگ اشاره کرد. | ||
حکومت شوروی توجه چندانی به نگهداری از هنر منحط طبقه بورژوا نداشت. به دستور استالین تعدادی از با ارزشترین آثار موجود در موزه آرمیتاژ در خارج از کشور به فروش رسید. از جمله این آثار میتوان شاهکارهای بیرقیبی چون «آلبا مدوناً» اثر رافائل، «ونوس در مقابل آینه» اثر تیشین و «بشارت» اثر ون ایک را نام برد. | |||
[ | بسیاری از این آثار که توسط اندرو ملون تهیه شد، اکنون هسته مرکزی گالری هنر ملی در واشنگتن را تشکیل دادهاست. از دیگر موارد از دست رفته موزه که البته موارد مشابه آنها یافت میشود میتوان به هزاران اثر هنری که از [[موزه آرمیتاژ سنت پترزبورگ|موزه آرمیتاژ]] خارج شده و به موزه پوشکین در [[مسکو]] و موزههای دیگری در سراسر اتحاد شوروی فرستاده شد اشاره کرد. تعدادی از کلکسیونهای موزه نیز در طی محاصره لنینگراد در جنگ جهانی دوم، هنگامی که ساختمان موزه به عنوان پناهگاه در مقابل حمله هوایی استفاده شد، قربانی بمباران شد. این دوره غم انگیز در تاریخ [[موزه آرمیتاژ سنت پترزبورگ|موزه آرمیتاژ]] در سال ۱۹۴۵ به پایان رسید. در این زمان دولت کوشش میکرد با انتقال دادن تعدادی از آثار هنری به موزه که در طی جنگ جهانی دوم توسط ارتش سرخ از آلمان تصرف شده بود، خسارات وارده را جبران کند. گرانقیمتترین بخش این غنیمت جنگی نقاشیهای هنرمندان امپرسیونیست بود که از مجموعههای خصوصی طبقه ممتاز آلمان به دست آمده بود. این نقاشیها تا سال ۱۹۹۵ که موزه آنها را در معرض دید عموم قرار داد، گمشده تلقی میشدند. به گفته دولت [[روسیه]] این آثار تنها میتوانند بخش کوچکی از خسارات جبران ناپذیری که تهاجم آلمان به میراث فرهنگی [[روسیه]] وارد کردهاند از جمله تخریب کامل کاخها و باغهای پترهوف و تزارسکوی سلو را جبران کند. از طرفی دولت [[روسیه]] قانونی را تصویب کرد که به موجب آن بازگرداندن این آثار به صاحبان قبلی آن ممنوع اعلام شدهاست زیرا این افراد به خاطر تامین هزینه رژیم نازی گناهکار شناخته شدهاند. | ||
[ | در سالهای اخیر، [[موزه آرمیتاژ سنت پترزبورگ|آرمیتاژ]] بیش از پیش توسعه یافته و عمارت ستاد فرماندهی را نیز در بر گرفهاست و به انجام پروژههای بزرگی در خارج از کشور نیز پرداختهاست که [[موزه آرمیتاژ سنت پترزبورگ|موزه آرمیتاژ]] گوگنهایم در لاس وگاس، اتاقهای آرمیتاژ در عمارت سامرست در لندن و آرمیتاژ آمستردام در هلند از آن جملهاند. | ||
[ | * [http://lit.1september.ru/2003/42/7.htm خانه موزه الکسی تولستوی] - [[مسکو]]؛ | ||
* [http://www.vmdpni.ru/ موزه هنرهای تزئینی، تجربی و ملی] – [[مسکو]]؛ | |||
* موزه هنرهای تجسمی پوشکین- [[مسکو]]؛ | |||
* موزه خودرو و موتور سیکلت - [[مسکو]]؛ | |||
* موزه معماری - [[مسکو]]؛ | |||
* [http://www.mdf.ru/ موزه خانهی عکس] - [[مسکو]]؛ | |||
* [http://www.mosmetro.ru/ موزه مترو مسکو] – [[مسکو]]؛ | |||
* [http://www.museikino.ru/ موزه سینما]؛ | |||
* [http://www.sakharov-center.ru/ موزه ساخارف] - [[مسکو]]؛ | |||
* [http://www.rublev-museum.ru موزه آندری روبلف] – [[مسکو]]؛ | |||
* [http://www.gctm.ru/ موزه تائتر باخروشین] – [[مسکو]]؛ | |||
* موزه تالار اسلحه – [[مسکو]]، [[موزه کاخ کرملین|کاخ کرملین]]؛ | |||
* موزه پلی تکنیک - [[مسکو]]؛ | |||
* موزه مرکزی انقلاب اکتبر – [[مسکو]]؛ | |||
* موزه چخوف – [[مسکو]]؛ | |||
* [http://www.darwin.museum.ru/ موزه داروین]؛ | |||
* موزه دولتی تاریخی [[روسیه]] – [[مسکو]]، میدان سرخ؛ | |||
* [https://www.tretyakov.ru/ موزه-نگارخانهی تریتیاکف]؛ | |||
* موزه-خانهی [[ماکسیم گورکی]]؛ | |||
* موزه-خانهی [[فئودور میخائیلوویچ داستایفسکی|داستایفسکی]]. | |||
[ | === کتابخانههای عمومی === | ||
[[پرونده:کتابخانه ایالتی روسیه.jpg|بندانگشتی|550x550پیکسل|کتابخانه ایالتی روسیه - برگرفته از سایت istockphoto - قابل بازیابی از: https://www.istockphoto.com/photo/the-lenin-library-in-moscow-russia-monument-to-fyodor-dostoyevsky-in-the-front-gm1027186520-275417049]] | |||
[ | * [http://www.gpntb.ru/ کتابخانه عمومی دولتی علمی-فنی روسیه]؛ | ||
* [http://www.rsl.ru/ کتابخانه دولتی روسیه]؛ | |||
* [http://www.benran.ru/ کتابخانه علوم طبیعی «ران»]؛ | |||
* [http://www.library.mephi.ru کتابخانه «МИФИ»]؛ | |||
* [http://library.bmstu.ru/ کتابخانه «МГТУ» به نام بااومان]؛ | |||
* [http://www.turgenev.ru/ کتابخانه – قرائتخانه تورگینف]؛ | |||
* [http://www.mpei.ac.ru/libr/ کتابخانه علمی-فنی موسسه انرژی مسکو]؛ | |||
* [http://www.libfl.ru/ کتابخانه دولتی جامع ادبیات خارجی روسیه]؛ | |||
* [http://www.mpei.ac.ru/libr/ کتابخانه دولتی زبانشناسی علمی «اوشییسکی»]؛ | |||
* [http://www.shpl.ru/ کتابخانه دولتی عمومی تاریخی روسیه]؛ | |||
* [http://www.scsml.rssi.ru/ کتابخانه دولتی مرکزی علم پزشکی]؛ | |||
* [http://www.inion.ru/ موسسه اطلاعات علمی در حوزه علوم اجتماعی]؛ | |||
* [http://uwh.lib.msu.su/ کتابخانه علمی دانشگاه دولتی مسکو لامانوسوف] | |||
* [http://www.liart.ru/ کتابخانه دولتی هنر روسیه]؛ | |||
* [http://sportlib.infosport.ru/ کتابخانه مرکزی تربیت بدنی و ورزش فدراسیون روسیه]؛ | |||
* [http://library.saog.ac.ru/ کتابخانه علمی آکادمی دولتی نفت و گاز «گوبکین»]؛ | |||
* [http://www.lawlibrary.ru/ کتابخانه حقوق]، یکی از بزرگترین کتابخانههای [[روسیه]] از نظر حجم کتاب به 50 زبان دنیا از سال 1770<ref>کرمی، جهانگیر (1392). جامعه و فرهنگ [[روسیه]]. تهران: [https://alhoda.ir موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی]، جلد دوم، ص413-458.</ref>. | |||
[ | == نیز نگاه کنید به == | ||
[[فرهنگ عمومی ژاپن]]؛ [[فرهنگ عمومی سودان]]؛ [[فرهنگ عمومی زیمبابوه]]؛ [[فرهنگ عمومی سوریه]]؛ [[فرهنگ عمومی افغانستان]]؛ [[فرهنگ عمومی سنگال]]؛ [[فرهنگ عمومی کوبا]]؛ [[فرهنگ عمومی کانادا]]؛ [[فرهنگ عمومی لبنان]]؛ [[فرهنگ عمومی تونس]]؛ [[فرهنگ عمومی در چین|فرهنگ عمومی چین]]؛ [[فرهنگ عمومی ساحل عاج]]؛ [[فرهنگ عمومی در مصر|فرهنگ عمومی مصر]]؛ [[فرهنگ عمومی فرانسه]]؛ [[فرهنگ عمومی اسپانیا]]؛ [[فرهنگ عمومی اوکراین]]؛ [[فرهنگ عمومی قطر]]؛ [[فرهنگ عمومی سیرالئون]]؛ [[فرهنگ عمومی اتیوپی]]؛ [[فرهنگ عمومی مالی]]؛ [[فرهنگ عمومی تاجیکستان]]؛ [[فرهنگ عمومی گرجستان]]؛ [[فرهنگ عمومی قزاقستان]]؛ [[فرهنگ عمومی بنگلادش]]؛ [[فرهنگ عمومی سریلانکا]]؛ [[فرهنگ عمومی تایلند]]؛ [[فرهنگ عمومی آرژانتین]]؛ [[فرهنگ عمومی اردن]] | |||
== کتابشناسی == | |||
<references /> | |||
[[رده:فرهنگ عمومی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۳۸
فرهنگ و سنن مردم روسیه آمیزهای از زندگی اروپای غربی و اسلاوهای شرقی است. اگر چه ملت روس از نژاد اسلاو و اروپایی هستند، اما برخورد نزدیک و تماس ممتد با نژادهای شرقی در طول قرون متمادی موجب شده است که فرهنگ ملت روس از ویژگیهای شرقی فراوانی برخوردار باشد. حضور اقوام و ملیتهای آسیایی و آمیزش آنان با روسها در این جهت تأثیر به سزایی داشته است. حضور نزدیک به بیست میلیون جمعیت مسلمان (15 درصد جمعیت کشور) پیوستگی روسیه را به شرق و جهان اسلام تشدید مینماید.
غذای روسی
روسها به طور معمول سه نوع غذا در روز میخورند. غذای صبح که «زافتراک» (завтрак) نامیده میشود، این غذا معمولا شامل کلوچه از گندم سیاه، فرنی سرو شده با سرشیر ترش و پنیر است، اگر چه برخی از روسها تنها نان و چای را به عنوان صبحانه مصرف میکنند. ناهار (обед) «آبید» بعداز ظهر سرو میشود و غذای اصلی در طول روز به حساب میآید. این غذا اغلب با سوپی همچون «بورش» (борш) آغاز میشود که از چغندر تشکیل شده و با سر شیر ترش سرو میشود. ناهار همچنین ممکن است با پیش غذایی همچون سالاد ماهی، گوشت سرد، تخم مرغ سفت پز و خاویار آغاز شود. بخش اصلی غذا به طور معمول متشکل است از بیف، گوشت خوک یا جوجه.
غذای عامه مردم شامل «پلمنی» (گلولههای خمیر پر از گوشت چرخ کرده یا سبزیجات است که در آب جوش آماده میشود و روی آن نیز خامه ریخته میشود) و«بیف ستروگانوف» (گوشت سرخ شده و ماکارونی) است. «اوژین» (ужин) غذای عصرانه است که معمولا تنها چای و «زاکوسکی» (закуский)(مزه مانند ماهی شور، تخم مرغ پخته، خاویار) را شامل میشود، اگرچه رستورانها غذاهای متنوعتری را سرو میکنند. علاوه بر چای، قهوه و لیموناد آشامیدنیهای عمومی هستند، ودکا و آبجو نوشیدنیهای الکلی هستند که به گونهای گسترده توسط افراد مصرف میشوند. رستورانهایی که زمانی برای خدمترسانی و سرو غذا برای فقرا شناخته شده بودند اکنون هم در تعداد و هم در تنوع افزایش یافتهاند. غذاهای قومی سایر نقاط دنیا در اکثر شهرهای بزرگ در دسترس هستند؛ غذاهای مکزیکی و چینی به گونهی خاصتری گسترش یافتهاند. غذا خوردن در رستوران شیوهای متداول است، کار و بار یک غروب کامل و مشخصهی تعداد زیادی از رستورانها موسیقی زنده و رقص است.[۱]
دربین غذاهای روسیه هیچ یک از غذاها به اندازه «بلینی» محبوب نبوده است. بلینی تمام عمرشخص را همراهی میکرد؛ از تولد (یکی از غذاهای اصلی زن حامله بلینی بود) تاپایان عمر (که یکی از اصلیترین غذاهای مجلس یادبود است). هیچ کس نمیداند چه زمانی بلینی جزئی از غذای روسها شده است. به هرحال سنتها و مراسم زیادی با بلینی در ارتباط است. اما قبل از هرچیز بلینی غذای الزامی جشن مسلنیتسا است که یکی از مشخصات ضروری جشن بهاری است.[۲]
در روسیه قدیم رسم بود که قبل از صرف غذا دعا خوانده شود. همچنین رسم بود قبل از طلوع خورشید بیدار شده به عبادت خداوند بپردازند و از او بخواهند که آنان را در انجام کارهای نیک موفق گرداند. قبل از مسافرت، ساختن خانه، تعمیرخانه و انجام کارهای مهم و حوادث خطرناک، پس از استحمام، عبادت میکردند. قبل از لشکرکشی و یا دفاع از شهر و یا پاکسازی آن از دشمن، ابتدا نظامیان به سر و وضع خود میرسیدند سپس به دعا میپرداختند، بعد عازم جنگ با دشمن میشدند. آنها معتقد بودند اگر در راه وطن کشته شوند، پس از مرگ فرشتگان روح آنان را به جایگاه ابدی برده، در سعادت زندگی خواهند کرد.
دعا
ثروتمندان بزرگ، دارای کلیسای مخصوص به خود بودند و کشیشهایی را با پرداخت حقوق استخدام میکردند تا مراسم مذهبی آنان را اداره کنند. این مراسم شامل ادعیه روزانه یا دعاخوانی برای انجام امور بزرگ و یا دفع بلا و بیماری میشد. ثروتمندان متوسط، در منزل خود اتاقی را به امور مذهبی اختصاص میدادند که در آن کتاب مقدس و اشیاء مذهبی دیگر از قبیل شمایلها، صلیب و غیره قرار میگرفت و افراد خانواده برای انجام مراسم مذهبی در آنجا جمع میشدند. ارشد خانواده جلوی تمام اعضاء (زن، فرزندان و خدمتکاران) در نزدیک محراب زانو میزد و دعا را با صدای بلند میخواند. البته در موقع دعا، چراغ و شمع روشن میکردند و مواد خوش بو میسوزاندند. پس از پایان مراسم، پردهی محل شمایلها کشیده، چراغ و شمعها را خاموش میکردند و افراد محل را ترک میکردند. مردم عادی نیز گوشهای از اتاق که شامل یک تاقچه میشد را به محراب اختصاص میدادند که در آن شمایل، صلیب، شمع و غیره میگذاشتند. مراسم دعاخوانی و عبادت تنها به روزها ختم نمیشد و ممکن بود فرد یا افرادی به شب زندهداری و عبادتهای طولانی شبانه بپردازند که گاهی تا صبح طول میکشید.
معاشرت
در این بخش به بیان چند نکته در مورد اخلاق روسها در معاشرت و علاقهمندیهای آنها میپردازیم: روسها با خانواده خود بسیار گرم و صمیمی هستند، اهل مهمانی دادن و مهمانی رفتن هستند، معمولا دست خالی جایی نمیروند، اگر به خانهای بروند که زن در آن خانه باشه حتما گل میبرند. در روسیه تعداد گل فرد نشانه شادی و تعداد شاخه گل زوج نشانه عزاست. درضمن در روسیه بالعکس ایران گل زردرنگ مرغوبیت بیشتری نسبت به گل قرمز دارد. روسها در احوالپرسی از جمله «کارها چطوره؟» به جای «حالت چطوره؟» استفاده میکنند. آنها به کتابخوانی علاقه زیادی دارند و بعد از آلمانها بیشترین سرانه مطالعه متعلق به روسهاست. به تاریخ علاقه دارند و مخصوصا در ایران اماکن تاریخی و مقبره شاعران مورد توجهشان قرار میگیرد.
سوغات هنری روسیه
ماتریوشکا نماد روسیه است. به ندرت میتوان نماد از روسیه را یافت که به مانند این عروسکهای تودرتوی باستانی روسی محبوب و مشهور باشد. این عروسکهای تزئینی چوبی «عروسکهای بابوشکا» نیز نامیده میشوند. ماتریوشکا در سبد سوغاتی همهی گردشگران جزء بایدهاست. سادگی و اصالت عروسکهای ماتریوشکا، علاقهمندان به هنر ملی روسیه را در سراسر جهان به خود جذب کرده و حتی از این عروسکها، هزاران روس به علت زیبایی و خوش منظره بودن، برای تزئین کمدها و قفسههای کتاب در خانههاشان استفاده میکنند. ماتروشکا از اواخر سده نوزده میلادی به عنوان نماد و هدیه یادگاری روسیه درآمدهاست. واژه «ماتروشکا» برگرفته از اسمهای روسی ماتریونا و ماتریوشا است که برای دختران روس به کار میرود. حرف «ک» در ماتروشکا، «ک» تصغیر است.ماجرا به آنجا باز میگردد که سرگی مالیوتین نقاشی از کارگاه هنری مردمی از املاک آبرامتسوو، صنعتگر مشهور روس و از دوستداران هنر «ساوا مامونتوو»، مجموعهای از عروسکهای چوبی ژاپنی را که هفت خدای بخت و اقبال را نشان میداد، دیدند. بزرگترین عروسک مربوط به Fukurokuju، - خدایی خوشحال و تاس، دارای چانهای بسیار دراز - بود که درون آن ۶ خدای دیگر تودرتو قرار داشتند. برخی از سیاستمداران روسیه در قالب ماتروشکامالیوتین با الهام از آن، نسخه روسی عروسک را طراحی نمود. این طرح توسط واسیلی وزدوچکین در یک کارگاه اسباببازی تراشیده شد و توسط سرگی مالیوتین نقاشی شد. این نمونه از ۸ عروسک تشکیل شده بود؛ که بیرونیترین آن دختری با خروس بود، و پس از آن ۶ عروسک دختر دیگر و یک عروسک پسر و درونیترین آنها یک نوزاد بود. در سال ۱۹۰۰، «م.ا. مامونتووا»، همسر (زن) «ساوا مامونتوو»، عروسکها را در نمایشگاهی جهانی در پاریس به نمایش گذاشت و این اسباببازی، مدال برنز دریافت کرد. به زودی در دیگر نقاط روسیه بسیاری آغاز به ساخت ماتروشکاها در سبکهای گوناگون کردند.
موضوع تصاویر ماتریوشکاها میتوانند گوناگون باشند: از پرسوناژهای قصه گرفته تا شخصیتهای سیاسی. معمولترین موضوع، مجموعه حیوانات، نقاشی پرتره و کاریکاتورهای سیاستمداران مشهور، موسیقیدانان، و ستارههای نامدار فیلمها بودند. امروزه بسیاری از هنرمندان با استعداد روسیه در نقاشی عروسکهای ماتروشکا تخصص دارند که مقولات تخصصی از اشیاء، مردم و طبیعت را تصویر میکنند.
بابوشکا ماتروشکا نسخه مردانه نیز دارد که عموماً بابوشکا (babushka) یا ددوشکا (dedushka) نامیده میشود و پیرمردی روس است. در سال 1900 عروسکهای ماتریوشکا مدال برنز نمایشگاه بین المللی پاریس را کسب کردند. بزودی پس از آن عروسکهای تودرتوی روسی بسیار محبوب و مشهور شدند. عروسکها در مراکز صنعتی مشهوری تولید میشدند که از جمله مشهورترین آنها میتوان به «سرگییو پوساد» و «سیمینف» اشاره کرد. برای ساخت یک دست از عروسکهای تودرتوی روسی مهارت زیادی لازم است. گفته میشود عروسکهای ماتریوشکا از گیاه زیرفون یا درخت توس ساخته میشود. مراحل ساخت از کوچکترین عروسک که از تکه چوبی جدا ست شروع میشود. تعداد عروسکهای تودرتو در یک مجموعه از 2 تا 60 عدد متغیر است. در هر صورت یک مجموعه قدیمی معمولا شامل 5 عروسک توخالی در 5 شخصیت بود. عروسکهای تراشیده شده با چسب مخصوصی پوشانیده میشدند تاشکافها و درزها را پر کرده و زبری را کاهش دهد. سپس عروسکها در موضوع مخصوصی نقاشی میشدند. خوب است بدانید که در سال 1913 یک کارخانه در شهر «سیمینف» عروسکهای 48تایی ماتریوشکا را ساخت که به رنگهای زرد و قرمز تزئین شده بودند. در این بین بزرگترین مجموعه از این عروسکها در سال 1970 در نمایشگاهی در ژاپن عرضه شد. استادکاران شرکت «سیمینف» یک مجموعهی 72 تایی از ماتریوشکاها را ارائه دادند که تاکنون از لحاظ تعداد بینظیر است.
ازدواج و تشکیل خانواده
در روسیه از مدتها پیش سنت ازدواج در سن پایین مرسوم بوده است. در سال 1744 کلیسا سن ازدواج را برای زنان 13 سال و برای مردان 15 سال تعیین کرد وازدواج عروسها بین 13-14 و دامادهای 15-16 ساله تا قرن 19 قانونی بود.از صد سال پیش تشکیل خانواده دچار تغییراتی شد ولی باز سن ازدواج پایینتر از امروز بود (زنانبه طور متوسط، در بیست سالگی و مردان در 22 سالگی ازدواج میکردند) و درصد کمی ازجمعیت تا قبل از 25 سالگی ازدواج میکردند. در مناطق جنوبی روسیه، دختری که تا سن 19سالگی ازدواج نکرده میماند، ترشیده تلقی میشد. نه تنها دختران که پسرها نیز اگر تا سن مشخصی تشکیل خانواده نمیدادند، واقعا تاسفآور بود.
از قرن بیستم، پس از مدرنیزه شدن روسیه، شرایط باید تغییر میکرد همچون اروپا که به عنوان مثال، اولین ازدواج تنها در مرز سیسالگی انجام میگرفت و درصد زیادی از مردم در این سن ازدواج میکردند، آنها معتقد بودند که اصلا نیازی به تشکیل خانواده نیست. اما عملا تغییری در روسیه صورت نگرفت: در اوایل سالهای 1990، همچون صد سال پیش 80 درصد دختران روس تا سن 25 سالگی ازدواج میکردند. اکثرا سعی میکردند تا سن 18 سالگی رسما ازدواج کنند، یعنی بلافاصله پس از رسیدن به سن قانونی.
از طرف دیگر، برای بالا بردن رفاه، دختران آرزوی داشتن شغل را داشتند،طی ده سال گذشته آن را برای خود حتی مهمتر از ازدواج موفق میدانستند. بدین صورت ازدواج رسمی کم کم جایگاه خود را از دست داد. اگرچه به طور سنتی در روسیه زندگی مشترک بدون ازدواج رسمی پسندیده نیست، اما در سالهای اخیر، زیر تاثیر غرب، آرامآرام به این سو حرکت میکنند. جوانها میگویند که قبل از ثبت ازدواج لازم است مدتی با هم زندگی کرده و یکدیگر را بشناسیم. عقد ازدواج، گامی جدی است، مگر میتوان به این راحتی برای آن تصمیمگیری کرد، بدون اینکه شناختی از همسر آینده داشته باشیم؟ امروز چیزی در حدود 45 درصد مردان و 30 درصد زنان سنین 20 تا 24 و 20 درصد مردان و زنان سنین 39-25 «بدون ازدواج رسمی» با یکدیگر زندگی میکنند. زن و مرد جوان ترجیح میدهند تنها با یکدیگر «ملاقات» داشته باشند، بدون مالکیت مشترک (یک سوم دختران و تقریبا نیمی از مردان جامعه روسیه در حال حاضر به این شکل زندگی میکنند.اما هر چه سن و سال بالاتر است، تمایل به زندگی سنتی و داشتن خانواده با تمام مشخصات شایسته آن بالاتر میرود و به آماری در حدود 90 درصد افراد این سن میرسیم. در عین حال، برای شهروندان مرد و زن روس، اطمینان به همسر اهمیت زیادی ندارد. 80 درصد آنان اذعان دارند که تنها با یک نفر درتمام طول عمر خود بودهاند. بدین صورت، قضاوت معمول درباره اینکه شهروند امروز روساز مدلهای غربی در روابط خود پیروی میکند و «شریک زندگی خود را همچون دستکش عوض میکند» بیش از یک افسانه نیست. در جامعه روس هستند کسانی که سعادت تشکیل خانواده را نداشتهاند، اما تعداد آنان زیاد نیست؛ چیزی در حدود 2-1 درصد مردان و 8-5 درصد زنان افرادی هستند که «نیمی» از عمر خود را به بهانههای مختلف هدردادهاند. این مساله بیشتر شامل حال زنان میشود: بیوه شدن زود هنگام تراژدی ملی روسیه امروز است. ادامه عمر متوسط برای مردان در روسیه به سختی از 57 سال بالاتر میرود و عجیب نیست که از میان هر پنج زن، یک نفر در سن 45سالگی بیوه میشود، تاسن 50سالگی از میان هر چهار زن، یک نفر شریک زندگی خود را از دست میدهد و تا سن 60سالگی احتمال تنها شدن زن به 50 درصد میرسد.
عزاداری در روسیه
عزاداری در روسیه در دو سطح منطقهای و فدرال برگزار میشود. سطح منطقهای یا محلی از طرف رئیس منطقه و در صورت مرگ بیش از صد نفر اعلام میشود. سطح فدرال بر اساس تصمیم ریاست جمهوری و در صورت کشته شدن همزمان صد نفر یا بیشتر است.معمولاً در تمام ساختمانهای شهرداری و یا کنار پرچمها روبان سیاه نصب میشود. در رسانههای دولتی نیز پخش برنامههای سرگرم کننده منع میشود. اکثر رسانههای خصوصی نیز به نشانه همبستگی در محتوای برنامههای خویش محدودیت اعمال میکنند. آداب و رسوم عزاداری در روسیه عبارتند از:
الف. پوشیدن لباسهای سیاه و سفید بدون داشتن رنگهای روشن.
ب. برای زنان پوشیدن شال سیاه و سفید، کلاه سیاه و همچنین لباس بلند مشکی.
ج. اجتناب از خنده.
د. عدم پخش برنامههای سرگرم کننده در تلویزیون.
اساطیر و افسانهها و قصههای عامیانه در روسیه
افسونگری و ساحری آثار منثور با ماهیت جادوگری و کاربردی بودند. کاربرد عملی کلمات سحر از یک سو در رابطه با اعتقادات مردم باستان به روح و از سوی دیگر از دید مردم عامه، طبیعت هنری این ژانر را مشخص میکند. از اینجاست که در آنها تصورات بارزی راجع به اثر بخشی این کلمات شکل میگیرد. آثار منثور سحر باستان موید این مطلب است که اعتقادات بیش از حقایقی که در آن به وجود آمدند میزیستهاند. در سحر و طب سنتی نه تنها موهومات و خرافات تیرهای هستند که میبایست با آنها مبارزه کرد، اما علم عامه، دیدگاه فلسفی عامه، تصورات اساطیری، هنر منظوم نیز هستند.
مردم روسیه که در 982 میلادی دین مسیحیت و مذهب ارتدکس را پذیرفتند، هنوز بقایای خرافات و بت پرستی که طی قرنها در این سرزمین وجود داشت را در خود حفظ کردهاند. در همه آیینها و روشهای اعتقادات خرافی و بت پرستانه وسوسههای شیطان و مخالفت با مذهب دیده میشد. گاهی تزارها میکوشیدند با این امور مبارزه کنند، اما این موضوع تا جایی ریشه داشت که قابل مبارزه نبود. اعتقادات بی پایه و عقاید خرافی حتی امروزه و بعد.
از سالها حکومت کمونیستها که همه چیز را به اصطلاح با ترازوی علم میسنجیدند، همچنان در مردم روسیه وجود دارد.
بطور مثال مردم روسیه معتقدند:
- اگر کسی بطور تصادفی پای کسی را لگد کرد، طرف مقابل هم باید پایش را لگد کند وگرنه دعوا خواهد شد.
- اگر با یک دستمال یا حوله دو نفر همزمان دست و صورتشان را خشک کنند، دعوا خواهد شد.
- اگر کسی عکسش را به دوست خود هدیه دهد دعوا خواهد شد.
- اگر کسی به دوستی تلفن کند و او صدایش را نشناسد، یا اگر کسی در خیابان به دوستی برسد و آن دوست فوراً او را نشناسد، پولدار خواهد شد!
- اگر از کسی تعریف میکنید یا کسی از شما تعریف کند، به طور تمثیلی سه بار روی شانه چپتان تف کنید و یا سه بار به چوب بزنید.
- اگر در روسیه چیزی را جا گذاشتید، معنی این است که به روسیه برخواهید گشت!
- اگر کسی سکسکه کند به او میگویند کسی به یادت است!
- اگر در موقع غذا خودرن کارد یا چنگال به زمین بیفتد مهمانی خواهد آمد. اگر کارد بیفتد مهمان مرد و اگر چنگال باشد مهمان زن خواهد بود!
- اگر پرنده از پنجره وارد خانهای شود، کسی در آن خانه خواهد مرد و باید پرنده را از پنجره بیرون کرد و نه از در یا جای دیگر!
- اگر یک نفر در نشستن یا راه رفتن بین دو نفر هم نام قرار گیرد باید فوراً آرزویی بکند، زیرا آرزویش برآورده میشود. اگر اسم خودش و پدرش یکی باشد (در روسیه برخلاف ایران این کار غیر معمول نیست) دو آرزویش بر آورده خواهد شد!
- اگر جمع سه شماره اول و سه شماره دوم بلیط اتوبوس یا تراموا برابر باشد، بلیط مبارکی است و باید آن را بلعید و آرزو کرد!
- اگر دود بجای آنکه بالا برود روی سطح زمین حرکت کند، باران خواهد بارید!
- اگر پرندهها بجای آسمان در نزدیکی زمین پرواز کنند، نشان باریدن باران است!
- اگر در دو طرف چارچوب در کسی را ببیند، نباید با او دست دهد یا چیزی از او بگیرد چون بد شانسی خواهد آورد!
- اگر کسی خانه را به طرف چارچوب در جارو کند، بدبختی نصیب خانواده میشود!
- اگر کسی در خانه کسی مرده است تا زمانی که جسدش بیرون نرفته نباید جارو زد، شگون ندارد!
- اگر از خانه خارج شدید و یادتان آمد که باید برگردید، چنانچه مسئله خیلی مهم نیست برنگردید و اگر برگشتید حتماً در خروج دوم جلو آینه بایستید و شکلکی در آورید و گرنه بدشانسی به شما روی خواهد آورد!
- اگر در خانه عنکبوت دیده شود، دلیل گرفتن هدیه یا آمدن نامه است بخصوص اگر سفید یا بزرگ باشد. در هر صورت کشتن عنکبوت شگون ندارد!
- اگر میخواهید از برنامههای آینده تان حرف بزنید یا از کسی یا چیزی تعریف کنید، سه ضربه به جسمی چوبی بزنید یا بطور سمبلیک روی شانه چپتان تف کنید وگرنه چشم زخم به شما میرسد و در کارتان موفق نمیشوید!
- اگر میخواهید به کسی گربهای هدیه دهید باید بطور سمبلیک آنرا بفروشید (مبلغ ناچیزی بگیرید) هدیه گربه شگون ندارد و گرنه گربه وحشی و بداخلاق خواهد شد!
- اگر میخواهید به کسی هدیهای بدهید حتماً دستمال نباشد که خیلی بد است، زیرا شما برای طرف مقابل آرزوی گریه و غم میکنید!
- اگر به کسی چاقو هدیه بدهید طناب دوستی خودتان با او را قطع کردهاید!
- اگر میخواهید گل هدیه بدهید حتماً باید تعدادش فرد باشد. تعداد زوج برای عزاداری استفاده میشود!
- اگر میخواهید مهمانی بروید حتماً هدیهای با خود ببرید هرچند ارزان باشد، اما دست خالی نروید!
- اگر کسی آینه را بشکند، بلاهای زیادی به سرش خواهد آمد!
- اگر جوانی در مراسم سال نو در گوشه میز بنشیند (نوک میز) 7 سال بختش بسته خواهد شد!
- اگر ظرف شکستنی از دست کسی بیفتد و بشکند، بلا از او دور شده و هرچقدر تعداد قطعات بیشتر باشد بهتر است!
- اگر گربه سیاه در راه ببینید، شگون ندارد!
- اگر کسی در خانه یا آپارتمان سوت بزند، ثروتش را از دست خواهد داد!
- اگر سیگار را از آتش شمع روشن کرد، بدبختی میآورد!
- اگر ظرف نمک در سفره چپه شود، باعث بدبختی میشود مگر این که سه بار، کمی نمک روی شانه چپ خودتان بریزید!
برخی اساطیر روسی عبارتند از:
گامایون (Гамаюн)
در افسانههای روسی و اسلاوی پرندهای معجزهآسا و پیشگو است که در جزیرهای واقع در شرق و نزدیک به پردیس زندگی میکند. این پرنده که بدنش از سر و سینه یک زن تشکیل شده پیامآور خدایان و سخنگوی آنان است که با خواندن آوازهایی، آینده مردمانی را که میتوانند راز او را بشنوند پیشگویی میکند. او درباره هرچیزی در این جهان همچون خاستگاه زمین، آسمان، خدایان، قهرمانان، مردم، هیولاها، حیوانات و پرندگان آگاهی دارد. گامایون همچنین نشانه بخت و قدرت است و در عین حال گمان میرود که برگرفته از «همایون» و «هما»، پرنده سعادت در اسطورههای ایرانی باشد.
زیلانت
نام موجودی تخیلی در فرهنگ عوام تاتار و روس است. در این باور، زیلانت ماری بالدار و موجودی بین اژدها و خزنده افسانهای، ویورن است. زیلانت در افسانههای مربوط به بنیادگذاری شهر قازان، پایتخت تاتارستان، ذکر شده و از سال 1730 میلادی نشان و نماد شهر قازان است. روسها این موجود را زیلانت مینامند که از واژه تاتاری یلان به معنی مار گرفته شده ولی خود تاتارها برای نامیدن آن از واژه فارسی اژدها استفاده میکنند. بنا بر باور عامیانه تاتاری هر ماری که سنش از صد سال بگذرد اژدها میشود.
جشنها و سرودها در روسیه
در روسیه اعیاد به دو دسته اعیاد ملی و اعیاد کلیسای ارتدکس تقسیم میشوند:
- اعیاد ملی روسیه عبارتند از:
- 2-1 ژانویه، آغاز سال نوی میلادی (12 و 13 دیماه)
- 23 فوریه، روز مدافعین میهن که روز مرد محسوب میشود (5 اسفندماه)
- 8 مارس، روز زن (18 اسفند)
- 2-1 مه، عید صلح و روز کارگر (12 و 13 اردیبهشت)
- 9 مه، روز پیروزی بر آلمان نازی (20 اردیبهشت)
- 12 ژوئن، روز استقلال (23 خرداد)
- 4 نوامبر، روز وحدت ملی (14 آبان)
- 7 نوامبر، روز آشتی و توافق (17 آبان)
- 12 دسامبر، روز قانون اساسی (22 آذر)
- اعیاد کلیسای ارتدوکس بر اساس تاریخ زندگی حضرت عیسی(ع) به روایت این کلیسا انتخاب شدهاند و عبارتند از:
- 7 ژانویه، تولد حضرت عیسی مسیح (ع) (18 دی ماه)
- 19 ژانویه، روزی که عیسی (ع) توسط حضرت یوحنا غسل تعمید گردید و روح القدس به شکل کبوتری بر وی نازل شد و او را نورانی کرد. (30 دی ماه)
- 15 فوریه، روز وصال با خدا. روزی است که پیرمرد دانشمندی به نام «شیمون» بنا به وعدهای که به او داده شده بود با حضرت عیسی(ع) در معبد مقدس دیدار کرد. (27 بهمن)
- 19 اوت، جشن تغییر هویت. این روزی است که به تعبیر کلیسای ارتدکس میتوان گفت عیسی(ع) به پیامبری انتخاب شد، زیرا صدایی از آسمان به سه حواری عیسی رسید که گفت: «این پسر محبوب من است که تبرک من بر اوست، حرف او را گوش کنید.» در این روز ضمن دعا خواندن عیسی (ع) ناگهان چهره اش مثل خورشید درخشان شد و لباسش سفید مثل برف و هالهای از نور دور او را گرفت.
- جشن شاخههای نخل (روز یکشنبه در ششمین هفته روزه کبیره)، روزی است که عیسی(ع) به اورشلیم وارد شد و مردم با شاخههای نخل از وی استقبال کردند.
- احیای مسیح، این روز مصادف با عید پاک است زیرا در این روز عیسی را به صلیب کشیدند، اما شنبه شب عیسی (ع) از بدن انسانی به بدن روحانی فنا ناپذیر تبدیل شد و جسدی از وی باقی نماند.
- عروج عیسی مسیح (روز چهلم بعد از احیای مسیح)، پس از چند بار ظاهر شدن عیسی (ع) به افراد مختلف سرانجام در کوه زیتون عروج کرد.
- نزول روح القدس (روز پنجاهم بعد از احیای مسیح)، روزی است که پس از انتخاب ماتی به جای یهودای خائن، آنان توسط روح القدس، غسل تعمید آتشین شدند و به این وسیله کاملاً دگرگون شدند و ایمانشان مستحکم گردید و به مبلغین مصمم عیسی(ع) تبدیل شدند.
- 28 اوت، روز درگذشت مریم مقدس، 24 سال بعد از مصلوب شدن عیسی مسیح
- 27 سپتامبر، نصب صلیب خدا. روزی است که پس از سالیان سال صلیبی که عیسی مسیح(ع) توسط آن مصلوب شده بود، کشف و توسط اسقفی به نام ماکاریوس از حالت افتاده به شکل قائم قرار گرفت. (7مهر)
- 21 سپتامبر، روز تولد مریم مقدس (ع) (31 شهریور)
- 4 دسامبر، روز ورود مریم مقدس به معبد اورشلیم (14 آذر)
- 7 آپریل، روز مژده خداوند به مریم مقدس. در این روز بود که جبرئیل به وی خبر داد که او برگزیده زنان دنیاست و با نازل شدن روح القدس مبارک خواهد شد. (19 فروردین).
تقویم سالیانه روسیه
برگزاری مراسم سال نوبرای اولین باردر روسیه با دستور پتر کبیر در تاریخ اول ژانویه سال 1699 میلادی انجام گردید.دراین سال به اهالی مسکو فرمان داده شد تا سال نو را جشن بگیرند. درشب سال نو آتش روشن کنند و خانهها را با سبزه تزیین نمایند و به همدیگرسال نو را تبریک بگویند. بعد ازفرمان پتر کبیر «در مورد برگزاری سال نو» به روش اروپا، درخت کاج سمبل جشن سال نو در روسیه شد. امروزه سال نو در روسیه یکی از جشنهای مهم محسوب میگردد. عیدرا سرسفره جشن میگیرند، درخت کاج را آرایش میکنند و به یکدیگر هدیه میدهند. «دده ماروز» بابا نوئلو «اسنگوروچکا» دختری که از برف درست شده نقش اساسی در این جشنها دارند. اسم دد موروز از اسطوره شناسی شرقی، اسلاو رسیده است. ماروز یعنی سرما، یک موجود محترم اما خطرناک.در قدیم برای آنکه موجب خشمش نشوند با مواظبت با او رفتار میکردند، از او خواهش میکردند که محصول را از بین نبرد، دل او را نرم مینمودند و با نام او بچهها را میترساندند. اسنگوروچکا و دد ماروز قوم و خویش هستند. زمان جشن با هم پیش مردم میآیند، حیوانات جنگلی را با خود میآورند، بچهها را دل خوش میکنند و به آنها هدیه میدهند. آرایش نمودن درخت کاج هم رسمی است قدیمی که از آلمان به روسیه آمده است. درخت کاج درخت مقدس است، در شاخه آن «روح جنگل» که مهربان و محافظ حقیقت میباشد زندگی میکند. در همه فصلها سبز است. درخت کاج سمبل فناناپذیری و جوانی ابدی و شجاعت و وفاداری و طول عمر وشایستگی است. حتی چلغوزههای آن سمبول آتش زندگی و تندرستی میباشد. شب سال نو را شب پربرکت مینامند.اگر سفره پر از غذا باشد مردم زندگی بهتری در سال آینده خواهند داشت. بدین وسیله سعی میکنند روی سفره بیشتر چیزهائی باشه که میخواهند در سال جدید بقدر کافی در خانه خود داشته باشند. خوراکیهای مختلف و زیادی تهیه میشود. عقیده بر این میباشدکه سال نو را باید با لباس و کفش جدید آغاز نمود. معمولا قبل از سال نو همه بدهیهای خود را میپردازند و همه آزاردگیها را میبخشند، کسانی که با هم دعوا دارند، باید آشتی کنند. علاوه بر این، همه ظروف شکسته که در خانه هست را دور میاندازند، پنجرهها و آیینهها را میشویند.
مناسبتهای ملی و مذهبی روسیه
روز وحدت ملی روسیه
در ماه دسامبر سال ۲۰۰۴ ولادیمیر پوتین رییس جمهور وقت روسیه قانونی را امضا کرد که بر اساس آن روز ۴ نوامبر تعطیل عمومی و روز «وحدت ملی» اعلام شد. دراین قانون که به نام تغییرات در بند اول قانون فدرال «روزهای افتخار» روسیه نامیده شد آمده است که روز ۴ نوامبر روز «وحدت ملی» فدراسیون روسیه اعلام شود. برای اولین بار در روسیه این جشن ملی در تاریخ ۴ نوامبر سال ۲۰۰۶ برگزار شد. علت انتخاب این روز آنست که در سال ۱۶۱۲ مردم روسیه تحت رهبری «کوزما مینین» و «دمیتری پاژارسکی» دو نفر از دلاوران سرزمین روس با اقدامی سلحشورانه مسکو را از یوغ مداخلهگران لهستانی آزاد کردند. از لحاظ تاریخی این جشن به پایان «دوران تاریکی» در روسیه در قرن ۱۷م مربوط است. «دوران تاریکی» به دورهای گفته میشود که از زمان مرگ «ایوان گروزنی» (ایوان مخوف) تزار روسیه در سال ۱۵۸۴ تا سال ۱۶۱۳ ادامه داشت. زمانی که اولین نفر از سلسله رومانوفها به اریکه سلطنت تکیه زد. این دوران عصر بحران عمیق دولت مسکو نامیده میشود. بحرانی که در سلسله «ریوریکوویچ»ها بوجود آمد به بحران گستردهتری در ابعاد ملی- کشوری بسط یافت. وحدت و یکپارچگی دولت و کشور روسیه از هم پاشید و بسیار کسانی که خود را فرمانروا اعلام میکردند در این دوران ظهور کردند. روسیه را موجی از غارت، دزدی، درگیری، رکود و بیماری مستی همگانی در بر گرفت. در ماه سپتامبر سال ۱۶۱۱ یک تاجر خرده پای اهل «نیژگورود» به نام «کوزما مینین» ازمردم خواست که بسیج عمومی تشکیل دهند. وی در جلسه شهر سخنان مشهور خود را بر زبان راند: مردم مومن روس، زمان کمک به دولت مسکو رسیده، باید قید نان و مال و حتی زنان وفرزندان را بزنیم و اجازه ندهیم که هرکسی(اجنبی) بر ما حکومت کند. اگر این امر عظیم از شهر کوچک ما سرزند، تا عاقبت ناممان بر سرزمین کبیر روس با افتخار برده خواهد شد. به پیشنهاد مینین از شاهزاده «نوگوراد» یعنی «دیمتری پاژارسکی» ۳۰ ساله دعوت شد که فرماندهی نیروهای بسیج را بر عهده گیرد. وی به این شرط قبول مسئولیت کرد که خود مردم رییس خزانه بسیج را برگزینند و بدین ترتیب مینین از سوی مردم برای این پست انتخاب شد و این دو نفر معتمد مردم فرماندهی بسیج عمومی را بر عهده گرفتند. تحت پرچم «مینین و پاژارسکی» نیروی عظیمی در مقیاس آن زمان اجتماع کرد: بیش از ۱۰ هزار نفر از مردم محلی، تا سه هزار نفر قزاق و بیش از هزار تیرانداز و کشاورزان ورزیده و زبده. روز ۴ نوامبر سال ۱۶۱۲ این نیروی مردمی با اعتقاد به نیروی مقدس تمثال «بوژی ماتِری» (تمثال حضرت مریم مقدس)طی تهاجمی منطقه «کیتای گوراد» (واقع در شهر مسکو در نزدیکی دیواره کرملین) را تصرف کرده و توانستند که لهستانیهای مداخله جو را از روسیه بیرون رانند. کلیسای کبیر «زمسکی» در سال ۱۶۱۳ پایان «دوران تاریکی»، احیای ارتدوکس و وحدت ملی روسیه بود. به حکم تزار «آلکسی میخاییلویچ» (۱۶۴۵-۱۶۷۶ حکومت کرد) به افتخار این پیروزی عظیم جشنی اعلام شد که یک جشن دولتی نام گرفت (تا سال ۱۹۱۷ این جشن برگزار میشود). در تقویم تزاری این روز بعنوان روز تمثال «بوژی ماتری» نامیده شده بود. اسقف اعظم روسیه «آلکسی دوم» به مناسبت این جشن و وقایع آن دوران گفت: این جشن باید سمبل وجود مردمیشود که روسیه را میهن ما میدانند. اختلاف نظرات ایدئولوژیکی، ملی، اجتماعی و غیره که در هر کشور معاصری دیده میشد، نباید مانعی برای تلاش ما در راستای شکوفایی کشور و رفاه مردمی که در آن سکونت میکنند، محسوب شود.
جنگ کبیر میهنی
روز ۹ مه (۱۹ اردیبهشت ماه) مردم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سابق و ملتها و نیروهای صلحدوست جهان سالگرد پیروزی اتحاد شوروری و نیروهای ضد فاشیست را بر فاشیسم هیتلری جشن میگیرند. جنگ کبیر میهنی مردم شوروی در سحرگاه ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ (اول تیر ۱۳۲۰) با حمله غافلگیرانه ارتش فاشیسم هیتلری به اتحاد شوروی آغاز شد. در لحظه آغاز جنگ، آلمان هیتلری از امکانات اقتصادی و نظامی تقریباً سراسر قاره اروپا، با جمعیتی برابر با ۲۹۰میلیون نفر و ظرفیت تولید فولاد به میزان ۳۱٫۸میلیون تن در سال برخوردار بود. در همان حال سکنه اتحاد شوروی ۱۷۰٫۶میلیون نفر و تولید فولاد آن، که طی برنامههای پنج ساله و با اجرای سیاست صنعتی شدن افزایش یافته بود، تنها به ۲۲٫۴ میلیون تن بالغ میشد. آلمانیها نیروی نظامی مرکب از ۴٫۲۳۴ میلیون نفر در اختیار داشتند. این نیروها، که در ۲۱۴ لشکر متشکل شده بودند، از جمله مجهز به ۵۶۴۰ تانک و ۱۰ هزار هواپیما بودند. از این نیروها ۵٫۵میلیون نفر در ۲۰۰ لشکر با ۴۳۰۰ تانک، ۵۰۰ هواپیما و ۴۸ هزار توپ و مینانداز در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ در مرزهای اتحاد شوروی تمرکز داشت. فاشیستها قصد داشتند طبق نقشه جنگ غافلگیرانه و برقآسایی، به نام «نقشه بارباروس» اتحاد شوروی را در ظرف یکماه و نیم تا دو ماه فتح کنند. نیروهای فاشیستی در مراحل اولیه جنگ، در پرتو برتریهای اقتصادی و نظامی و حمله غافلگیرانه خود و دیگر شرایط مساعد، توانستند مردم، دولت و ارتش شوروی را با مشکلات بسیاری مواجه نموده و تا مسافت عمیقی در خاک شوروی پیش بروند. آنها با بمباران مراکز سکونت و صنعتی زیان بزرگی به اقتصاد اتحاد شوروی وارد آورده و توانستند لنینگراد را در محاصره بگیرند، خود را به پای مسکو و سپس ولگا برسانند و چشم به فتح قفقاز بدوزند. اما در همین مرحله دشوار نیز مردم شوروی تحت رهبری حزب کمونیست ضربات مهلکی به دشمن وارد آوردند. دشمن که به قصد محو سریع اتحاد شوروی آمده بود، نخست در مسکو با شکست روبرو شد و همین سبب چرخشی قطعی در جریان جنگ شده و سپس در نبرد پرآوازه استالینگراد که در آن نیروهای فاشیستی ۱٫۵ میلیون نفر تلفات دادند، تکمیل شد. در مرحله دوم جنگ کبیر میهنی (نوامبر ۱۹۴۲ تا دسامبر ۱۹۴۳)، ارتش فاشیسم هیتلری به حالت دفاعی درآمد و ارتش شوروی ابتکار استراتژیک جنگ را به دست گرفت و تا پایان نیز آن را در دست خود نگاه داشت. سال ۱۹۴۴ چهارمین سال جنگ کبیر میهنی، سال پیروزی قاطع ارتش شوروی بود. طی ده ضربه جنگی دشمن از همه سرزمین اتحاد شوروی رانده شد. فزون بر این، در جریان همین ضربات بود که رومانی سلطنتی، بلغارستان پادشاهی و مجارستان زیر فرمانروایی هورتیستها، از پای درآمدند و از صف متحدین آلمان هیتلری خارج شدند.
بدین ترتیب، مردم رومانی، بلغارستان، مجارستان و همچنین فنلاند آزادی خود را باز یافتند و بخشهای مهمی از لهستان، یوگسلاوی، چکسلواکی و نروژ نیز از نیروهای فاشیسم پاک شدند. سال ۱۹۴۵ سال پایان جنگ کبیر میهنی و جنگ دوم جهانی است. در این سال ارتش شوروی پس از پیروزیهای دهگانه سال پیشین، عملیات تعرضی گستردهای را در بسیاری از جبههها پیش گرفت. در این مرحله، لهستان آزادی کامل یافت و ارتش شوروی در جبهه اودر- تایسه، در خاک آلمان متمرکز شد، مجارستان و یوگسلاوی پاکسازی و وین فتح شد و در دوم ماه مه، برلین پایتخت آلمان فاشیستی سقوط کرد. پس از سقوط برلین، مقاومت هیتلریها در نقاط دیگر نیز سرکوب گردید و بالاخره در نیمهشب هشتم ماه مه، تسلیم بلاقید و شرط آلمان هیتلری در همان شهر به امضاء رسید. بدین سان روز نهم ماه مه، به عنوان روز پیروزی جنگ کبیر میهنی مردم شوروری و همه مردم جهان بر فاشیسم برای همیشه در تاریخ ثبت گردید. در جنگ کبیر میهنی، مردم قهرمان شوروی متحمل زیانهای عظیم نیروی انسانی و مادی گشتند. در این جنگ تحمیلی و خانمانسوز، ۳۶میلیون شهروند شوروی در اسارتگاهها، بازداشتگاهها و در میدان نبرد به شهادت رسیدند، ۱۷۱۰ شهر بزرگ و کوچک و ۷۰۰ هزار روستا در اتحاد شوروی ویران گردیده و در نتیجه ۲۵میلیون نفر بیخانمان شدند. نیروهای هیتلری ۳۲هزار مؤسسه صنعتی و ۶۵۰۰ کیلومتر راهآهن را نابود کردند و به غارت ۶۵ هزار کالخوز، ۱۸۷۶ ساوخوز و ۲۸۹۰ ایستگاه ماشین و تراکتور دست زدند. خسارات مالی اتحاد شوری به قیمتهای قبل از جنگ به بیش از ۶۷۹ میلیارد روبل بالغ گردید. پیروزی بر فاشیسم دوران جدیدی را در تاریخ بشریت آغاز کرد: جامعه کشورهای سوسیالیستی تشکیل شد، سیستم مستعمراتی امپریالیسم متلاشی شد، جنبشهای آزادیبخش ملی و جنبش همه خلقهای جهان به خاطر صلح، دموکراسی و ترقی اجتماعی رشد بیسابقهای یافت.
روز یادبود و اندوه
یک روز ملی در روسیه و کشورهای مستقل همسود است که در آن به قربانیان و سربازان بازنشسته جنگ جهانی دوم ادای احترام میکنند. روز یادبود و اندوه هرساله در ۲۲ ژوئن برگزار میشود. در چنین روزی در سال ۱۹۴۱ میلادی آلمان نازی به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی حمله کرد. در روسیه جنگ بین اتحاد جماهیر شوروی و آلمان (۱۹۴۱ - ۱۹۴۵) را «جنگ بزرگ وطنی» میگویند.
انتقال آتش جاویدان
در مسکو آتش جاویدان فروزان بر قبر سرباز گمنام از پای دیوار کرملین بطور موقت به منطقه «پاکلونایا گورا» واقع در غرب شهر منتقل میشود. پارک پیروزی در آنجا واقع است. این کار با ضرورت انجام کارهای مرمت و بازسازی در ارتباط است تا کار این یادبود خاطره افتخارات جنگی سالهای 1945-1941 برای دهها سال دیگر تأمین شود. مراسم انتقال آتش جاویدان بر طبق تمام آداب و رسوم تجلیل از افتخارات جنگی انجام میشود. در مسیر حرکت ماشین ضد گلوله حامل آتش جاویدان در باغ الکساندریه نظامیان به صف میایستند و هیأتهای پیشکسوتان جنگ از جمله شرکت کنندگان در جنگ، ژنرالها و مارشالها حضور دارند.
ماسلنیتسا
جشن خداحافظی با زمستان که به نام «ماسلنیتسا» شهرت یافته است. جشن مسلینتسا در هفته قبل از روزه بزرگ برگزار میشود. با استناد به افسانهها مسلنیتسا در شمال متولد شد. پدرش سرما بود. یک روز در سردترین و غمانگیزترین فصل سال آدم با او برخورد کـرد که پشـت یـک درخـت بزرگ پنهان شده بود و از او خواست به مردم کمک کند، آنها را گرم کند و شادشان سازد. و مسلنیتسا آمد اما او شبیه یک دختر لاغر اندام و ظریفی نبود که در جنگل قایم شده باشد، بلکه یک زن چاق و چله با لپهای گلگون و چشمانی حیلهگر بود. لبانش نمیخندید بلکه قهقه میزد. مسلنیتسا کاری کرد که آدم زمستان را فراموش کند، خون در رگهایش بجوش آید. او از دستش گرفت و آنقدر با او رقصید تا آدم بیهوش شد. این جشن یک هفته قبل از روزه بزرگ ادامه دارد که از روز دوشنبه هفته شروع شده و یکشنبه به پایان میرسد. در این روز میخواندند:
«آی، مسلنیتسا با ما بمان! به درخت توس سفید گیر کن! شنیدیم مسلنیتسای قدیم 7 ساله است، اما مال ما هفت روزه است»!
هر روز این هفته دارای نام خاص خودش است. مثلاً روز دوشنبه را «دیدار» مینامیدند که در این روز مردم با رفتن به دیدن یکدیگر جشن مسلنیتسا را آغاز میکردند. در اولین روز این جشن سورتمهسواری و تاب بازی دستهجمعی را به راه میانداختند. بچهها آنقدر برفبازی و سر سره بازی میکردند که بسختی میتوانستند روی پا بایستند و تازه بعد از آن به خانههای مردم میرفتند و میگفتند:
«چیزی در راه مسلنیتسا بدهید!»
آنقدر داد و بیداد راه میانداختند تا صاحبخانه لباسهای کهنه و قدیمی را به آنها بدهد. بچهها تمام چیزهایی را که جمع کرده بودند بالای تپه های خارج از دهکده میبردند و در آنجا آنها را آتش میزدند. چنین آتشی را میگفتند. «مسلنکا». میتوان گفت چیزی شبیه به خانهتکانی ایرانیان که هر چیز کهنه را بیرون میریزند. روز سهشنبه روز «بازی» نامیده میشد. در این روز از صبح زود دختران و پسران جوان برای سورتمهسواری و خوردن بلینی جمع میشدند. در این روز برای دخترانی که هنوز ازدواج نکرده بودند تاب میبستند و گردشهایی سوار بر اسب ترتیب میدادند و البته همه با هم شهرهای برفی می ساختند. روز چهارشنبه «شیرینیخوران» و یا به زبان عامیانه «روز بخور بخور بود». در این روز مردم تا آنجا که میتوانستند بلینی و دیگر غذاهای مخصوص این جشن را میخوردند. همانا بلینی روسی سمبل این جشن بود. بچهها در حیاط خانهها جمع میشدند و میگفتند:
«آی آدمها مسلنیتسا را به خانه خود دعوت کنید! صدا کنید، مهمان کنید!»
«روز پنجشنبه را روز «گردش» یا «روز پنجشنبه دست و دلباز» مینامیدند. این روز در وسط هفته مسلنیتسا بود. و در واقع روز گردش وسطی به حساب میآمد. همه از صبح تا شب میرقصیدند، آواز میخواندند و میگفتند:
«مسلنیتسای دست و دلباز را دوست داریم، رو تپهها بازی داریم، ناهار و شام بلینی داریم!»
«روز جمعه روز مهمانی به «خانه مادر زن» نام داشت. میگفتند که:
«هر چند بلینیها و شیرینیهای مادر زن خوشمزهتر است، اما در این روز داماد مادر زن را مهمان میکند».
در قدیم رسم بود که داماد شخصاً با تشریفات خاصی مادر زن را برای این روز دعوت کند و بعد صبح روز هدایایی برای او بفرستد. روز ششم، روز شنبه را »نشست خواهر شوهران» مینامیدند. در این روز عروس جوان فامیل خود را به مهمانی دعوت میکرد. عروس تازه حتماً میبایست به خواهر شوهرانش هدیه بدهد. در چنین روزی حتماً از والدین یاد میکردند اگر آنها در قید حیات نبودند بعد از رفتن به قبرستان مجلس یادبودی برایشان ترتیب میدادند که غذای اصلی آن را بلینی تشکیل میداد. و اما آخرین روز روز یکشنبه را روز «خداحافظی» مینامیدند. مسلنیتسا دیگر پیر شده بود. در چنین روزی همه از کوچک و بزرگ در سرزمین روس از یکدیگر طلب بخشش میکردند:
«ببخش اگر از من بدی دیدی!» «ببخش اگر من تو را ناراحت کردم! ببخش اگر گناهی مرتکب شدم!».
طلب بخشش به بوسیدن روی یکدیگر و تعظیم عمیق ختم میشد. این رسم در خانه بعد از شام قبل از خواب صورت میگرفت. بچهها از والدین خود بخاطر تمام شیطنتهایشان عذرخواهی میکردند. شب مترسک مسلنیتسا را میسوزانند.
روز شهر
در روسیه همه شهرهای کوچک و بزرگ برای خودشان جشن تولد دارند. مردم هر شهر، یک روز را در سال بهعنوان «روز شهر» جشن میگیرند. در این روز چهره شهر عوض میشود. از مراسم روز شهر میتوان به اجراء برنامه توسط گروههای موزیک و رقص سنتی و مدرن، کنسرتهای خیابانی، مسابقات ورزشی همگانی، نمایشگاههای هنری، بازارهای مکاره و مسابقه نقاشی کودکان بر روی آسفالت اشاره کرد.
پرندههای چوبی
پرندههای دستساز چوبی با بالهای باز بطور سنتی در ناحیه شمالی روسیه ساخته میشوند. وجود این پرندهها در هر خانه نشانهای از صلح و آرامش است.
گــُرکا! گــُرکا!
اگر یک روز تعطیل و آفتابی به جاهای دیدنی مسکو سری بزنید، عروس و دامادهای بسیاری را خواهید دید که شادمانه قدم میزنند و فیلم و عکس عروسی میگیرند. دختران جوان با دیدن عروس و داماد با لحنی شیطنت آمیز فریاد میزنند:
گــُرکا! گــُرکا! یعنی تلخــــــه! تلخـــــه!
در فرهنگ روسی گــُرکا یعنی عروس و داماد باید همدیگر را سخت ببوسند و زندگیشان را شیرینتر کنند.
ایوان کوپال – جشن خورشید (شب ایوان و روز ایوان)
یکی از بزرگترین جشنهای تقویم اسلاوی است که مصادف میشود با میلاد یوهان کریستیتل. کوپایلا – از دوران باستان در نزد اسلاوها به عنوان جشن خورشید، اوج تابستان و دشتهای سبز معروف بوده است. مراسم کوپالی که در آستانه جشن (شب جشن ایوان کوپال) برگزار میشود از مجموعه آداب و رسوم پیچیدهای تشکیل شده است که از جمله عبارتند از: جمع کردن گل و علف، بافتن تاج گل، تزیین خانهها با سبزه، خیمه آتش روشن کردن، سوزاندن مترسک، پریدن از روی آتش و یا دستهای سبزه، آب پاشی به یکدیگر، فالگیری و تعقیب جادوگر و شورش شبانه. مردم بندهای گل را به خود آویزان میکردند، تاجهایی از علفهای سبز را بر سر میگذارند پایکوبی میکنند و آواز میخوانند. مردم با کمک نیهای خشک «آتش» میآفرینند و خیمهها را طوری برپا میکنند که در وسط آنها دیرکی کار بگذارند و روی آن حلقه داغ و آتشینی – سمبل خورشید قرار داده شود. آنها اعتقاد دارند که اگر هنگام پریدن از روی آتش، آتش به بدن شخص نخورد، موفقیت در کارها حتماً در انتظارش خواهد بود. جشنهای کوپالی در دوران بت پرستی به افتخار خدای خورشید برگزار میشد که «زاریادا» دختر سرخ و درخشان همسرش بود و اکنون پس از گذار به سبک جدید، جشن ایوان کوپال ۷ ماه جولای برگزار میشود. تعدادی از کشورهای اروپایی نیز جشن ایوان و یا روز ایوان مقدس (شبیه ایوان کوپال) را به سبک قدیم در روز چرخش خورشید از ۲۰ تا ۲۶ ماه ژوئن برگزار میکنند. ایوان کوپال، تنها جشن روسی است که شب هنگام، مردم با دردست داشتن شمع و تاج گلها به ساحل میروند و تاجهای شمع دار را در رودخانه یا دریاچه رها میکنند. وقتی سطح رودخانه پر از تاجهای روشن میشود، منظره بسیار جالبی شکل میگیرد. باوری وجود دارد که بر طبق آن، تاج گل هر کسی دورتر شنا کند، او زن و یا شوهر آیندهاش را ملاقات خواهد کرد.
تفریحات در روسیه
زندگی جمعیت روسیه در میزان ملموسی به سطح درآمد مردم بستگی دارد. برای روسهای فقیر زندگی سراسر یک مبارزه بقا میباشد. بسیاری از افراد مشغول فروختن اشیاء خانوادگی یا کالاهای مصرفی میباشند. شیوه زندگی افراد ثروتمندتر در حد ملموسی غربی شده است. کالاهای آمریکایی و تفریحات آمریکایی بالاخص در شهرهای بزرگ محبوب هستند. تماشای تلویزیون و ویدئویی از انواع رایج فراغت میباشد. تلویزیون روسیه نیز اکنون به نمایش برنامههای غربی مانند مسابقات تلویزیونی و سریالها پرداخته است.قرائت کتاب مانند دوران شوروی بسیار رایج است لکن سبکهای ادبی مورد توجه بشدت تغییر یافته است. بجای نویسندگان کلاسیک روسیه مردم به داستانهای جنایی، عاشقانه و تخیلی رو آوردهاند.انواع ورزش غربی مانند تنیس که در دوران شوروی نهی میشدند امروز رایج شدهاند و بالاخص بین طبقات بالا محبوبیت دارند. انواع ورزش سنتی مانند شطرنج و فوتبال نیز همچنان محبوبیت بالایی دارند. کنسرت گروههای مشهور غربی در مسکو و دیگر شهرهای بزرگ امری عادی شده و بسیاری از گروههای راک روسیه به تقلید از گروههای غربی پرداختهاند هرچند گروههایی هم به موسیقی سنتی و آلات سنتی روسیه رو آوردهاند.
بخش زیادی از مردمان روسی آخر هفتهی خود را در خانههای تابستانیشان (дача) که در حواشی شهر است، سپری میکنند. حد متوسط این خانهها تنها کلبهی ساده ایست و روی قطعهی بسیار کوچکی از زمین بنا شده است. برخی از این خانههای گرانبها و جدید چند اتاقه بوده و با استخر و دیگر ریزه کاریهای گران قیمت استقرار یافتهاند. اغلب صاحبان این خانهها در کلبهی تابستانی خود باغچهی خانگی دارند، این باغچه فضاییست که در آن سبزیجات و میوههایی به عنوان مکمل غذایی پرورش مییابند.
در روسیه سفر برای کسانی که استطاعت آن را دارند امری عمومی است، در طی دوره اتحادیه شوروی سابق حکومت با محدود کردن مقصد اصلی به دولتهای اروپای شرقی و دیگر کشورهای کمونیست، به گونهای سخت گیرانه سفرها را کنترل میکرد. اکنون ترکیه و قبرس مقاصد عمومی در میان طبقهی متوسط هستند در حالیکه پشت سر گذاشتن بیشتر مقاصد در میان افراد ثروتمند، عمومیت یافته است، برخی از آنها دورههای طولانی از زندگی خود را دور از خانه سپری میکنند.
اماکن دیدنی روسیه
دو شهر بزرگ روسیه یعنی مسکو و سنتپترزبورگ از شهرت جهانی برخوردارند. این دو شهر را به دو موزه بزرگ میتوان تشبیه کرد. هر ساله صدها هزار نفر جهانگرد از سراسر دنیا برای دیدن موزهها و مراکز تاریخی، هنری و تفریحی این دو شهر عازم روسیه میشوند. تاریخ پر از فراز و نشیب این کشور و مبهم مانده روسیه برای مردم دنیا در طی هفتاد سال حکومت کمونیستی، اشتیاق جهانگردان را برای بازدید از روسیه (در دوره پس از فروپاشی) دو چندان میکند. هنر و ادبیات روس نیز از شهرت جهانی برخوردار است. مردم دنیا همانقدر که روسیه را با لنین و استالین و تحولات بزرگ سیاسی آن در طول قرن بیستم میشناسند، این کشور را با نویسندگان بزرگی همچون «گوگول»، «تولستوی»، «داستایوفسکی» و «ماکسیم گورکی» به خاطر دارند. در اینجا به برخی از اماکن دیدنی این شهرها میپردازیم:
کرملین
کرملین سمبل مسکو و کلا روسیه بشمار میرود. این مجموعه بر روی تپه براوینسکی ساخته شده است. در اطراف این تپه دیوارهای قلعه و برجهایی بنا شدهاند که فاصله بین این برجها متناسب با شکل زمین و مقتضیات دفاعی است. کاخ شاهزاده کبیر و ساختمانهای متعدد آن در بخش جنوبی تپه قرار دارد و در شرق آن در مرتفعترین مکان، میدان اصلی کرملین، میدان جامع و مهمترین کلیساها قرار دارند.
میدان جامع
از سمت شرق، تالار گراناویتایا و برج ناقوس ایوان کبیر واز جنوب کلیسای جامع آرخانگلسک را تشکیل میدهد. این میدان از سمت رود مسکو باز است و از آنجا میتوان چشم انداز پشت رود مسکو را مشاهده کرد. در سمت شرق این میدان، برج اسپاسکایا و در شمال آن خیابانی که در گذشته نیکولسکایا نامیده میشد، قابل مشاهده است.
کاخ بزرگ کرملین
مجموعهای از بناهایی است که از ابتدای قرن 15 ساخته شدهاند. این کاخ شامل تالار گراناویتایا، ایوانهای درونی که متعلق به قرن 15 میباشد، تالار طلایی تزار متعلق به قرن 16، کلیساها و کلیساهای جامع میشود. معماران ایتالیایی از جمله: فیوراوانتی، سولاری، روفو و دیگران در احداث آثار معماری کرملین شرکت کردند. اما بسیاری اعتقاد دارند که مشارکت این استادان در ساخت کرملین فقط ویژگی اصالتا روسی مجموعه کرملین را کمرنگ میکند.
برجهای کرملین نیز شدیدا متناسب با نقش خود در سیستم دفاعی ساخته شدهاند؛ زیرا همانطور که در خط استحکامات، دو مکان با شرایط توپوگرافی کاملا یکسان وجود ندارد، دو برج کاملا مشابه نیز وجود ندارد. مرتفعترین و مستحکم ترین برجهای مجموعه کرملین، برجهایی هستند که در گوشهها واقع شدهاند، زیرا از اهمیت دفاعی بیشتری برخوردارند.
از طریق راه پله اصلی پس از عبور از تالار جلسات که دارای اجاقی از جنس یشم سبز است میتوان به زیباترین تالار کاخ رفت که گئورگیوفسکی نامیده میشود. در سال 1769 به افتخار گئورگی پابدانوستس نشان افتخاری به همین نام ابداع شد. نازک کاری این تالار پیروزیهایی را به تصویر میکشد که ارتش روس در قرون 19-15 بدست آورده است. در امتداد دیوارهای این تالار 18 ستون پیچ خورده از جنس فلز روی وجود دارد که بر سر آنها مجسمههای ویتالی نصب شده است و در لبه دیوارهای تالار آثار نقش برجسته کلودت دیده میشود که گئورگی پابدانوستس را بر روی اسب در حال مبارزه با اژدها به تصویر میکشد. سقف تالار با شش عدد لوستر برنزی طلاکاری شده تزئین شده است که وزن هرکدام از آنها 1300 کیلوگرم است.
تالار گراناویتایا
در سالهای 1487 تا 1491 توسط فریازین و سولاری ساخته شد و بعنوان تالار پذیرایی کاخ شاهزاده کبیر مورد استفاده قرار گرفت. این تالار بدین خاطر گراناویتایا نامیده میشود که نمای سمت میدان جامع آن از سنگ سفید تراش خورده است. این تالار تقریبا بشکل یک سالن بزرگ مربعی با سقف سنگی صلیبی شکل است که بر روی ستون چهارگوش مرکزی قرار دارد. مساحت آن 495 متر مربع و ارتفاع آن 9 متر است. سقف تالار با نقاشیهایی منقوش شده است که آخرین آنها مربوط به سال 1882 میباشد. در سالهای 60 قرن 17 تالار گراناویتایا تبدیل به ویرانه شد، بعد از حریق سال 1682، اوسیپ استارتسوف در سالهای 1684 تا 1985 تزئینات این تالار را بازسازی کرد و دهانه پنجرههای آن را عریض نمود و از بیرون با ستونهای سنگی سفید که نقوش گیاهان بر روی آن تراشیده شده بود تزئین کرد.
تالار طلائی تزاریک
ساختمان قدیمی متعلق به قرن 16 میلادی میباشد. در مدارک متعلق به اواخر این قرن این ساختمان به نام تالار طلایی ایرینا (همسر تزار فئودور) نامیده شده است. نمای این تالار به سمت میدان جامع است و چارچوبهای پنجرههای آن تحت تاثیر معماری رونسانس ساخته شده است. احداث کلیسای جامع ورخوسپاسکی بر روی این تالار در سال 1636 مستلزم تقویت سقف تالار توسط تیرهای آهنی بود. در اواخر قرن 16 نمای تالار طلایی را طلاکاری کردند که نام آن نیز نشات گرفته از همین موضوع است. از این تالار راهی برای ورود به تالار ژیلتسکایا وجود دارد که پست نگهبانی کاخ بشمار میرود.
از نظر معماری طبقه پنجم کاخ جالب ترین بخش کاخ میباشد که به شکل زیرشیروانی ساخته شده است و بر روی یک تراس باز قرار دارد. «برجک دیده بانی» متصل به زیرشیروانی ویژگی منحصر بفردی را به نمای طبقه پنجم میبخشد و چشم انداز مسکو را آشکار میکند. نقاشیهای بجای مانده در تالارهای کاخ مربوط به سال 1837 هستند و همگی یک احساس مشترک از نقاشیهای قرن 17 را القا میکنند. مرمت سه طبقه بالای کاخ ترمن در سال 1968 انجام شد.
در آستانه سال 1960 در طبقه دوم کاخ بزرگ کرملین بر اساس طرح آندریف، وولفسون، دالگانوف و دیگران باغ زمستانی ایجاد شد. مساحت این باغ 320 متر مربع است که 110 متر مربع آن گیاه کاری شده است. دیوار غربی آن کاملا از شیشه و دیوار شرقی آن با آینه پوشیده شده است که تصویر گیاهان در آن منعکس میشود. دیوارهای جنوبی و شمالی باغ باسنگ مرمر اورال تزئین شده است.
در بخش غربی کرملین تالار اسلحه (1851) قرار دارد که بعنوان بهترین ساختمان موزه در اروپا در قرن گذشته بشمار میرود. این تالار در منابع مکتوب اولین بار در سال 1547 مورد اشاره قرار گرفته است و نام آن بخاطر استفاده اولیه از این تالار بعنوان انبار اسلحه بوده است. در قرن 17 در اینجا کارگاههایی برای تولید اسلحه و زیورآلات از طلا و نقره ایجاد شد، از سال 1640 این تالار به کارگاه نقاشی تبدیل شد. در ساختمان تالار اسلحه بزرگترین نقاشان روس، اوشاکوف، زوبوف؛ منبت کار، زوبوف و بونین؛ اسلحه ساز، داویدوف و کاتسف و همچنین استاد کار روی طلا و نقره، پاپوف کار میکردند.
کرملین ساختمان دولت را درون خود جای داده است که در سالهای 87-1776 توسط کازاکوف احداث شد. این ساختمان به شکل یک مثلث ساخته شده است و در یکی از رئوس آن یک تالار تعبیه شده است. در طول دوران شوروی این ساختمان به مکان بازدید دائمی گردشگران تبدیل شده، زیرا در آنجا دفتر کار و آپارتمان لنین که از سال 1918 تا 1923 محل کار و زندگیش بود، به همان شکل اولیه حفظ شده بود. سالن بزرگ گنبدی شکل سنا ۲۴/۷ متر قطر و 27 متر ارتفاع دارد.
یکی از مهمترین آثار معماری دوران شوروی در مجموعه کرملین کاخ نشستها میباشد که در سال 1961 در نزدیکی برج ترویتسکی ساخته شد. ساختمان آن به شکل مستطیل ساخته شده است و نمای آن از سنگ مرمر سفید و پنجرههای شیشهای است. در مرکز کرملین در میدان جامع ناقوس ایوان کبیر وجود دارد که بعنوان معجزه هنر معماری قرن 16 بشمار میرود. در زمان ایوان کالیت در سال 1329 تقریبا در محل کنونی برج ناقوس، یک کلیسای کوچک سنگی به افتخار جان لستویچنیک ساخته شد. در سال 1505 زمانی که آن را تخریب کردند. در سالهای 1508-1505 بن فریازین معمار بدین منظور اولین ستون سه ضلعی برج ناقوس ایوان کبیر را با سنگ سفید ساخت. در سالهای 1532 تا 1543 ناقوس خانه چهارگوش و کلیسای وازنسنییا به برج ناقوس ایوان کبیر متصل بودند؛ در کلیسای وازنسنییا ناقوس «بلاگووستنیک» به وزن هزار پند قرارداشت؛ در سال 1552 یک راه پله مرتفع سنگی ساخته شد و در سال 1600 طبقه فوقانی مجموعا به ارتفاع 81 متر بنا شد. از دیگر بنایهای مهم مجموعه کرملین، کلیسای جامع آرخانگلسک، کلیسای جامع بلاگووشنسکی و کلیسای جامع اوسپنسکی میباشد.
دانشگاه مسکو
دانشگاه مسکو، که در ژانویه سال 2005 جشن 250 سالگی خود را گرفت، به حق قدیمیترین دانشگاه روسیه به شمار میآید. این دانشگاه در سال 1755 به یمن تلاشهای بسیار لامانوسف، دانشمند شهیر روس، پا به عرصه حیات گذاشت. دستور تأسیس دانشگاه مسکو، در روز تاتیانا طبق تقویم مسیحیان ارتودوکس، یعنی 12 ژانویه 1755 توسط الیزابت، ملکه روسیه، به امضا رسید. از آن زمان هر سال «روز تاتیانا» به عنوان روز دانشگاه مسکو نیز جشن گرفته میشود. دانشگاه در ابتدا در ساختمان داروخانه اصلی شهر در میدان سرخ واقع شده بود. داشنگاه طبق طرح لامانوسف از سه دانشکده فلسفه، حقوق و پزشکی تشکیل شده بود. با گذشت کتابخانه دانشگاه نیز تأسیس شد که بیش از صد سال تنها کتابخانه عمومی مسکو به شمار میآمد. ساختمان جدید دانشگاه در سالهای 1833-1836 ساخته شد. به عنوان بزرگترین چهرههای تاریخی که در دانشگاه مسکو تحصیل کردند میتوان به فانویزین، ژوکفسکی، گریبایدف، لرمونتف، بلینسکی، هرتسن، توتچف و چخوف اشاره کرد.
مترو مسکو
پیشنهاد ساخت مترو زیرزمینی مسکو برای اولین بار در اوایل سده بیست، زمانی که جمعیت شهر از مرز 1 میلیون نفر گذشت، مطرح شد. طرح مترو در سال 1902 برای بررسی به دومای شهری مسکو ارایه شد، اما به دلیل مخالفتهای شدید دارندگان شرکتهای خطوط تراموا پذیرفته نشد. ایده تأسیس مترو برای بار دوم در زمان حکومت اتحاد شوروی مطرح شد و در سال 1931 اولین تونل آزمایشی کشیده شد. با گذشت یک سال پروژه به مرحله ساخت رسید و ساعت 7 صبح 15 ماه مه 1935 مترو برای استفاده عموم افتتاح شد. در تأسیس ایستگاههای مترو معماران بزرگی شرکت داشتند که بین آنها میتوان به آ. شوسف، سازنده آرامگاه لنین اشاره کرد.
میدان سرخ
میدان سرخ؛ میدان مرکزی مسکو است. این میدان مقابل دیوار شرقی کرملین قرار گرفته و از سه طرف توسط عمارت موزه تاریخ، ساختمان فروشگاه اصلی مسکو و کلیسای جامع واسیلی بلاژنی احاطه شده است. میدان سرخ طی سالهای بسیار صحنه وقایع مهم تاریخ روسیه و مسکو بوده است.
تاریخ تأسیس میدان سرخ به اواخر سده 15 باز میگردد. در آن زمان به دستور ایوان سوم ساختمانهای چوبی اطراف کرملین که تزار را دایماً با خطر آتشسوزی ربهرو میکرند، تخریب شدند. به جای آن ساختمانها در مجاورت دیوار شرقی کرملین میدانی برای تاجران خرده پا سازماندهی شد. در ابتدا میدان تارگووایا (میدان تجارت) نامیده میشد و در سده 16 به دلیل وجود کلیسای ترویتسکی در بخش جنوبی میدان، نام آن به «ترویتسکایا» تغییر کرد. این میدان تنها در سده 17 به نام میدان سرخ مشهور شد.
کلیسای مسیح منجی
در تاریخ 25 دسامبر 1812 الکساندر اول، امپراتور روسیه، بیانیهای را مبنی بر تأسیس کلیسایی به افتخار پیروزی روسیه بر ارتش ناپلئون امضا کرد. طراحی و ساخت این کلیسا به الکساندر ویتبرگ سپرده شد. وی قصد داشت عمارت را بر کوه «وارابیووی گوری» بنا نهد، اما کوه به دلیل سنگینی سازه نشست کرد و پروژه ناتمام ماند. بعد از به قدرت رسیدن نیکلای دوم، ساخت این پروژه در سال 1832 به «کنستانتین تن» سپرده شد. ساخت و نازککاری درون مصلی چهل و چهار سال کار برد و در نهایت در سال 1883 به پایان رسید. کلیسا طی مراسمی با شکوه در تاریخ 26 مه 1883 در حضور الکساندر سوم و خانواده سلطنتی متبرک شد و گشایش یافت. محل قرارگیری مصلی بسیار مناسب است، زیرا از هر نقطه مسکو قابل رؤیت است و نزدیکی آن به کرملین، پیوند عمیق مصلی را با تاریخ و فرهنگ روسیه نشان میدهد.
آربات
آربات، سمبل مسکوی قدیم و یکی از معروفترین خیابانهای مسکو، بین میدان «آرباتسکی واروتا» و میدان «اسمالنسکی» واقع شده است. این خیابان، که امروزه به نوعی پیادهرو مبدل شده است، 514 سال قدمت دارد. نام آربایت که از معادل عربی آن به معنای حومه گرفته شده است و به احتمال زیاد توسط تاتارهای کریمه یا تاجران عرب به روسیه آورده شده است. این خیابان در ابتدا محل زندگی صنعتگران و تاجران بود، اما در اواخر قرن 18 در «آربات» اشرافزادگان ساکن شدند و در قرن 19 این خیابان به یکی از اماکن فاخر مسکو تبدیل شد. این خیابان در طول تاریخ محلی آرام و دنج بود و ساخت اولین ساختمانهای سهطبقه و اولین مدرنسازیهای آن مربوط به اواخر قرن 19 میشود. در این خیابان خانه- موزه پوشکین، مارینا تسوتایوا و لرمونتف واقع شده است.
مجموعه نمایشگاهی روسیه
(نمایشگاه سراسری دستاوردهای صنعتی) مجموعه نمایشگاهی روسیه از جایگاه ویژهای در مسکو، مرکز روسیه، برخوردار است. این مجموعه امروزه هم نمایشگاه است، هم تفریحگاه، هم مرکز بزرگ تجاری. این نمایشگاه به تاریخ 1 اوت 1939 در قسمت شمالی مسکو، در آستانکینو افتتاح شد. نمایشگاه، شهرکی با 136 هکتار مساحت و پارکها، برکهها، غرفهها و نزدیک به 250 ساختمان کوچک و بزرگ بود. این مجموعه از 1 اوت تا 25 اکتبر 1939 بیش از ۳/۵ میلیون بازدیدکننده داشت. از سال 1941 تا 1945 نمایشگاه غیرفعال بود و در سال 1945 مجموعه مورد بازسازی قرار گرفت. بدین ترتیب مساحت نمایشگاه به 207 هکتار رسید و تعداد ساختمانها تا 383 عدد افزایش داشت. در سال 1958 مجموعه به نمایشگاه سراسری دستاوردهای صنعتی تغیر نام یافت و به بخشهای موجود، غرفههای صنعتی و ساختمانی نیز افزوده شد.
ملک آستانکینو
ملک آستانکینو، در بخش شمالی مسکو، یکی از اماکن تاریخی باقیمانده از سده 18 به شمار میآید. اولین اطلاعات درباره این ملک مربوط به سده 16 میشود. در آن زمان این ملک همراه با کلیسایی کوچک متعلق به خانواده شلکالف بود. در سال 1620 آستانکینو توسط تزار به چرکاسکی اعطا شد و پس از آن، در سال 1743 این ملک به خانواده شرمتیف رسید. شکوفایی واقعی آستانکینو مربوط به زمان مالکیت «ن. شرمتیف»، که فردی هنردوست و هنرپرور بود میشود. او تصمیم گرفت آستانکینو را به اقامتگاه تابستانی خود تبدیل کند و گروهی از بازیگران تاتر را به ملک خویش دعوت کند. شرمتیف برای تحقق این آرزویش تأتر معروف آستانکینو را بنا نهاد. تأتر آستانکینو تنها تأتر روسیه با تجهیزات سده 18 است و این در حالی است که از نظر قابلیتهای آکوستیک، بهترین سالن روسیه به شمار میآید. کنت «ن. شرمتیف» در سال 1801 درگذشت و بعد از مرگ وی، ملک آستانکینو از میدان توجه مالکینش خارج ماند. این ملک بعد از انقلاب اکتبر روسیه به موزه تبدیل شد و در سال 1991 به موزه- ملک استانکینو تغییر نام یافت.
پوشکین
پوشکین یکی از زیباترین مناطق حومه شهر سنت پترزبورگ به شمار میآید که در 24 کیلومتری شمال شهر سنتپترزبورگ، این پایتخت شمالی روسیه، واقع شده است. این منطقه که در گذشته استراحتگاه تابستانی خانواده سلطنتی بود تا سال 1918 «تسارسکوی سلو» (دهکده تزار) نامیده میشد، اما سپس به «دتسکوی سلو» (دهکده کودک) تغییر نام یافت و در سال 1937 نام «پوشکین» را به خود گرفت.
یلیزاوتا پترونا علاقه خاصی به تسارسکوی سلو داشت و از همین رو اقدام گسترش و بازسازی کاخ یکاترینا که به نام مادرش، یعنی یکاترینا آلکسییونا نامگذاری شده است، کرد. با تلاش بهترین معماران آن زمان، یعنی زمتسف، ترزینی و راسترلی، ساختمان ساده به کاخی مجلل به سبک باروکوی روسیه با نمای زیبا و طراحی جذاب مبدل شد. کاترین دوم نیز تسارسکوی سلو را بسیار دوست میداشت. در زمان سلطنت وی در آنجا کاخ الکساندر بنا شد و «کاخ بزرگ» نیز به تالارهای عقیق و گالری کامرون مزین شد.
بعد از انقلاب اکتبر مجموعه کاخها و پارکها به موزه تبدیل شد. در سالهای جنگ دوم جهانی خسارات زیادی به این مجموعه تاریخی وارد شد که در این میان میتوان به انتقال تالار کهربا به آلمان اشاره کرد. از محل نگهداری این اثر گرانبهای فرهنگی هیچ اطلاعی در دست نیست. در سال 1979 تصمیم بازسازی تالار کهربا اتخاذ شد و در تاریخ 31 مه 2003 در سیصدمین سالگرد بنیانگذاری شهر سنتپترزبورگ، تالار کهربا بار دیگر افتتاح شد.
پترگف
پترگف که در 30 کیلومتری مرکز شهر سنتپترزبورگ واقع شده، بهحق یکی از زیباترین مجموعههای تفریحی جهان به شمار. تاریخچه ساخت این مجموعه به زمانی بازمیگردد که پیتر در سال 1714 تصمیم گرفت در این مکان برای خود اقامتگاهی مجلل، که از نظر جلال و شکوه از ورسای پاریس نیز برتر باشد، بنا کند. اسناد فراوان نشان میدهد که خود پیتر نیز در طراحی این مجموعه شرکت فعال داشته است. به دلیل شرکت خود امپراتور در این پروژه، امور اجرایی با سرعتی بیسابقه پیش میرفت، به گونهای که در سال 1723 بخش قابل توجهی از این مجموعه ساخته شد و در همان سال نیز مراسم افتتاح اقامتگاه پیتر صورت گرفت. فوارههای بسیار زیبا و متعدد زینتبخش این پارک زیبا هستند و برخی از آنها که نمادی تاریخی دارند بخشی از تاریخ جالب روسیه را برای بیننده بازگو میکنند.
در این میان فواره مجسمه سامسون، که سمبل پیروزی روسها بر ارتش سوئد است، از اهمیت بالایی برخوردار است. متإسفانه جنگ دوم جهانی به این مجموعه تفریحی نیز رحم نکرد و با تخریب بخشهایی از ساختمانها، فوارهها و سیستم لولهکشی پارک، خسارت سنگینی به این مجموعه وارد شد، اما خوشبختانه بازسازی پارک بلافاصله بعد از پایان جنگ آغاز شد و امروزه ما این امکان را داریم که از زیباییهای بیحد و مرز این مجموعه تفریحی لذت ببریم.
قلعه پتروپاول
قلعه پتروپاول مکانی مرکزی را در ساختار شهر از آن خود کرده و کلیسای جامع پتروپاول نیز که در همین محوطه قرار گرفته است، یکی از نشانههای اصلی شهر به شمار میآید. 16 ماه مه 1703 پتر اول در جزیره زایاچی بنای قلعه جدیدی را ریخت تا با کمک آن بتواند از سرزمینهایی که طی جنگ شمالی از سوئدیها گرفته بود، محافظت کند. شهر پتربورگ نیز زیر سایه این قلعه بسیار سریع رشد کرد و از همین روست که روز ریختن بنای قلعه، تاریخ پیدایش شهر سنت پترزبورگ نیز به شمار میآید. طرح ساخت قلعه را خود امپراتور تنظیم کرده بود. وی قلعه را به شکل یک ششضلعی چوبی بنا نهاد اما در سال 1706 زیر نظر معماری به نام ترزینی سازههای آجری جای چوب را گرفتند.
این قلعه به عنوان یک بنای تدافعی ساخته شد، اما هیچگاه وظایف اصلی و مستقیم خود را انجام نداد. طی دویست سال از قلعه به عنوان زندان سیاسی استفاده میشد و جالب این که یکی از اولین زندانیان این قلعه، آلکسی فرزند خود پیتر بود. یکی از افتخارات زندان این بود که حتی یک زندانی موفق نشده بود از آن بگریزد. کلیسای جامع پتروپاول نیز که طی سالهای 1713-1733 بر اساس طرح ترزینی ساخته شد، یکی از اماکن دیدنی مجموعه قلعه پتروپاول به شمار میآید. درون این کلیسا چند تن از تزراهای روسیه، از جمله خود پیتر اول و الکساندر دوم دفن شدهاند.
سوارکار مفرغی
برای جشن سیصد سالگی پتربورگ یادمانهای فراوانی به افتخار پیتر کبیر، بنیانگذار شهر، نصب شد اما بیتردید «سوارکار مفرغی» معروفترین مجسمه از این دست به شمار میآید. کاترین کبیر در اواسط سده 18 به فکر ساختن یادمانی برای بنیانگذار شهر افتاد و برای این کار از «اتین فالکونه»، مجسمهساز فرانسوی دعوت به عمل آرود. فالکونه در سال 1766 به روسیه رفت و کار خود را بر روی ساخت مجسمه آغاز کرد. پیتر در این مجسمه سوار بر اسبی است و بر سرش حلقهای از برگ که سمبل قدرت و پیروزی است نهاده شده است. اشاره دست تزار به سمت رود نوا، آکادمی علوم و قلعه پتروپاولنماد اهداف اصلی او طی سلطنتش، یعنی آموزش، تجارت و قدرت نظامی است. شباهت پایه یادمان پیتر در این اثر به موج دریا یادآور آن است که پیتر نخستین کسی بود که توانست مرزهای روسیه را تا سواحل دریا گسترش دهد. سنگ مناسب این کار در سال 1768 در ساحل خلیج فنلاند یافت شد. این سنگ با وزن 1600 تن با تلاش 400 نفر و بعد از 9 ماه کار سنگین به محل مورد نظر انتقال یافت.
کاخ میخاییل (میخاییلفسکی)
یکی از جالبترین و بخشی از موزه دولتی روسیه به شمار میآید. تاریخ تأسیس آن به سده هجده بازمیگردد، زمانی که پاول اول، امپراتور روسیه دستور داد سالانه چند صد روبل جهت ساخت کاخی برای پسر کوچکترش میخاییل پسانداز شود. کار ساخت کاخ را پسرش الکساندر اول ادامه داد و سرانجام وقتی میخاییل به سن 21سالگی و مبلغ پول پسانداز شده به 9 میلیون روبل رسید، پروژه اجرایی تحت نظارت «کارل ایوانویچ رُسـّی» آغاز شد. در سال 1895 در زمان سلطنت الکساندر سوم کاخ به موزه امپراتور الکساندر سوم تغییر نام یافت.
کاخ زمستانی
کاخ زمستانی یا ارمیتاژ، پنجمین کاخ زمستانی ساختهشده در سنتپترزبورگ به شمار میآید. این عمارت زیبا و مجلل توسط راسترلی بین سالهای 1754 تا 1762 در محلی که پیش از آن کاخ سوم قرار داشت، به سبک باروکو تأسیس شد. این عمارت از 1000 اتاق تشکیل شده است و نمای بیرونی آن که به دستور امپراتور روسیه میبایست نشاندهنده «عظمت روسیه» باشد، با کل شهر، رود نوا و نیز تمامی منظره شهر هماهنگی کامل دارد. این ساختمان تا قبل از انقلاب محل سکونت تزارهای روسیه بود و امروزه نیز از آن به عنوان موزهای بسیار بزرگ با آثار هنرمندانی نظیر داوینچی، رافائل، رامبراند و پیکاسو استفاده میشود. بازدید کامل از تمامی قسمتهای موزه دست کم به چند روز زمان نیازمند است.
کاخ تابستانی پیتر اول
کاخ تابستانی طی سالهای 1710-1714 به سبک باروکو توسط دومنیکو ترزینی بنا شد. این کاخ نسبتاً ساده که تعداد اتاقهایش از 14 تجاوز نمیکند، یکی از قدیمیتریم عمارتهای شهر به شمار میآید. 29 سنگ رویهنگاریشده بر نمای اصلی ساختمان (اثر آندرئاس شلوتر آلمانی) وقایع جنگ شمالی را بازگو میکنند. کاخ فقط برای استفاده تزار در فصول گرم سال، یعنی از ماه مه تا اکتبر طراحی شده بود اما در سال 1712 پیتر در این مکان که هنوز به طور کامل نازککاری نشده بود سکنی گزید و تا آخر عمر، یعنی سال 1725 در آنجا ماند. خود او در طبقه پایین و همسرش، کاترین در طبقه بالا زندگی میکرد.[۳][۴]
موزههای روسیه
موزهی کاخ کرملین: (Государственный историко-культурный музей-заповедник "Московский Кремль" , город Москва): هسته مرکزی شهر مسکو ارگ یا کرملین آن است که در قرن پانزدهم در کرانه شمالی رود مسکو ساخته شده و شامل تعدادی کاخ و کلیسا است. کرملین مثلثشکل با جهت شمالی دارای ضلعهایی به طول ٧۵٠ متر است. کرملین را واقعاً میتوان از هر نظر سمبولیک، تاریخی، استراتژیکی و قلب مسکو نامید. بزرگترین کلیسای کرملین مسکو، کلیسای جامع اوسپنسکی است که در طی سالهای ١۴٧۵ تا ١۴٧٩ ساخته شده و تزارها در آنجا تاجگذاری میکردند.
احداث کرملین در تاریخ ١٩ ژوئیه سال ١۴٨۵ پایان یافت. ابتدا دیوار آجری کرملین در کنار رودخانه مسکو بنا شد، تمام عملیات ساختمانی ١٠سال بطول انجامید. لازم به یادآوری است که کرملین جدید را بر روی کرملین قدیم که از سنگ سفید بود بنا کردند. دیوارهای قبلی را در حد امکان باقی گذاشتند فقط دور آنها را دیوارهای آجری کشیده و آنها را بلندتر و ضخیمتر و محکمتر کردند. کاخ بزرگ کرملین در سال ١٨۴٩ شکل کنونی را کسب کرد. کاخ جدید بطول ١٢۵متر بود و دارای ٧٠٠ اتاق از جمله آپارتمانهای شخصی خانواده شخص اول کشور بود. در سال ١٩٦١ عمارت جدیدی به کرملین اضافه شد–کاخ کنگرهها. از کاخ کنگرهها برای اهداف گوناگون استفاده میکنند. برای اجرای نمایشهای تئاتری و جشنهای عمومی. سالن بزرگ آن برای ٦ هزار نفر درنظر گرفته شده است. وسایل صوتی برای ترجمه بیش از ٢٩ زبان در این کاخ نصب شدهاند. بالشوی تئاتر، باله و اپرا روی صحنه کاخ کنگرهها به نمایش میگذارد.این کاخ دارای ٨٠٠ اتاق جداگانه از جمله سالنها،رخت کن، راهرو و اتاقهای اختصاصی برای اعضای شخص اول مملکت، اتاق مطبوعات و اتاقهایی برای خدمه فنی است. برای ساخت این کاخ فقط ١٦ ماه وقت صرف شد و جایزه لنین به طراحان و معماران آن تعلق گرفت. کرملین جایی است که تمام راههای روسیه به آنجا ختم میشود.
موزه آرمیتاژ سنت پترزبورگ: (Музей Эрмитаж) - واقع در سنتپترزبورگ روسیه، با ۳ میلیون اثر هنری، یکی از بزرگترین موزههای جهان و از قدیمیترین گالریهای هنری و موزههای تاریخ و فرهنگ بشری در جهان است. مجموعه عظیم آرمیتاژ در شش بنا به نمایش گذاشته شدهاست. بنای اصلی قصر زمستانی نام دارد و در گذشته محل سکونت رسمی تزارهای روسیه بوده است. موزه آرمیتاژ شعبههایی بینالمللی در آمستردام، لندن و لاس وگاس نیز دارد. از جمله هنرمندانی که آثارشان نقاط قوت مجموعه هنر غرب در موزه آرمیتاژ هستند، میتوان به میکل آنژ، لئوناردو داوینچی، روبنس، ون دایک، رامبراند، رودن، مونه، سزان، ون گوگ، گوگن و پیکاسو اشاره کرد.
البته این موزه مجموعه آثار متعددی دارد که از جمله آنها میتوان به نشانها، البسه و جواهرات سلطنتی، مجموعه متنوعی از جواهرات ساخته فابرژه و بزرگترین کلکسیون موجود در جهان از طلای باستانی متعلق به اروپای شرقی و آسیای غربی اشاره کرد. در سال ۱۷۶۴، کاترین کبیر با خرید بیش از دویست نقاشی در اروپا، جمع آوری این مجموعه مشهور را آغاز کرد. سفرای روس در پایتختهای بیگانه مامور یافتن بهترین مجموعههای هنری ارایه شده برای فروش–مانند مجموعههای برول سیاستمدار ایالت زاکسن آلمان، کروزا، کلکسیونر فرانسوی و نگارخانه والپول در انگلستان–بودند. کاترین کبیر، نگارخانه خود را گوشه عزلت یا خلوتگاه خود مینامید زیرا تنها افرادی انگشت شمار اجازه ورود و تماشای آثار موجود در آن را به دست میآوردند. به تدریج، کلکسیونهای سلطنتی با آثار باستانی و فرهنگی یونان و سیت که در طی حفاریهای انجام شده در پرشچپینا، پازیریک و دیگر مقابر باستانی که در جنوب روسیه یافته شده بود، غنیتر شد. به این ترتیب ایجاد یکی از غنیترین مجموعههای طلای باستانی آغاز شد. این مجموعه اکنون شامل بخش قابل توجهی از گنجهای تروا است که توسط هاینریش اشلایمن کشف و از زیر خاک خارج شد و در سال ۱۹۴۵ توسط ارتش سرخ از موزه برلین ضبط گردید.
تزار نیکولاس اول برای جای دادن مجموعه در حال توسعه عتیقه جات یونان، روم و مصر از معمار سبک نئوکلاسیک آلمانی به نام لیو فون کلنز خواست تا بنای موزه عمومی را طراحی کند. این بنا که در سال ۱۸۵۲ برای بازدید عموم گشوده شد، به احتمال بسیار اولین گالری در اروپای شرقی است که از ابتدا به همین قصد طراحی و ساخته شدهاست. همچنان که تزارهای روس به توسعه مجموعه هنری خود مشغول بودند، آثار متعددی از داوینچی، یان ون ایک و رافائل در ایتالیا خریداری شدند. بزرگترین مجموعه آثار رامبراند در جهان نیز متعلق به موزه آرمیتاژ است. در طی انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷، موزه سلطنتی آرمیتاژ جزو اموال خصوصی اعلام شد. پس از ملی شدن مجموعههای هنری عمومی ملی، دامنه آثار موجود در موزه وسعت بیشتری یافت. به خصوص ورود هنر مدرن از کلکسیونهایی چون مجموعه هنری سرگئی شکوکین و ایوان موروزوف بسیار جالب توجه بود. از جمله آثار اضافه شده به موزه میتوان از اکثر آثار سالهای اخیر گوگن، ۴۰ اثر سبک کوبیسم پیکاسو و آثاری مشهور از بزرگان هنر مدرن مانند تابلو «رقص» اثر ماتیس و «کافه شبانه» اثر ون گوگ اشاره کرد.
حکومت شوروی توجه چندانی به نگهداری از هنر منحط طبقه بورژوا نداشت. به دستور استالین تعدادی از با ارزشترین آثار موجود در موزه آرمیتاژ در خارج از کشور به فروش رسید. از جمله این آثار میتوان شاهکارهای بیرقیبی چون «آلبا مدوناً» اثر رافائل، «ونوس در مقابل آینه» اثر تیشین و «بشارت» اثر ون ایک را نام برد.
بسیاری از این آثار که توسط اندرو ملون تهیه شد، اکنون هسته مرکزی گالری هنر ملی در واشنگتن را تشکیل دادهاست. از دیگر موارد از دست رفته موزه که البته موارد مشابه آنها یافت میشود میتوان به هزاران اثر هنری که از موزه آرمیتاژ خارج شده و به موزه پوشکین در مسکو و موزههای دیگری در سراسر اتحاد شوروی فرستاده شد اشاره کرد. تعدادی از کلکسیونهای موزه نیز در طی محاصره لنینگراد در جنگ جهانی دوم، هنگامی که ساختمان موزه به عنوان پناهگاه در مقابل حمله هوایی استفاده شد، قربانی بمباران شد. این دوره غم انگیز در تاریخ موزه آرمیتاژ در سال ۱۹۴۵ به پایان رسید. در این زمان دولت کوشش میکرد با انتقال دادن تعدادی از آثار هنری به موزه که در طی جنگ جهانی دوم توسط ارتش سرخ از آلمان تصرف شده بود، خسارات وارده را جبران کند. گرانقیمتترین بخش این غنیمت جنگی نقاشیهای هنرمندان امپرسیونیست بود که از مجموعههای خصوصی طبقه ممتاز آلمان به دست آمده بود. این نقاشیها تا سال ۱۹۹۵ که موزه آنها را در معرض دید عموم قرار داد، گمشده تلقی میشدند. به گفته دولت روسیه این آثار تنها میتوانند بخش کوچکی از خسارات جبران ناپذیری که تهاجم آلمان به میراث فرهنگی روسیه وارد کردهاند از جمله تخریب کامل کاخها و باغهای پترهوف و تزارسکوی سلو را جبران کند. از طرفی دولت روسیه قانونی را تصویب کرد که به موجب آن بازگرداندن این آثار به صاحبان قبلی آن ممنوع اعلام شدهاست زیرا این افراد به خاطر تامین هزینه رژیم نازی گناهکار شناخته شدهاند.
در سالهای اخیر، آرمیتاژ بیش از پیش توسعه یافته و عمارت ستاد فرماندهی را نیز در بر گرفهاست و به انجام پروژههای بزرگی در خارج از کشور نیز پرداختهاست که موزه آرمیتاژ گوگنهایم در لاس وگاس، اتاقهای آرمیتاژ در عمارت سامرست در لندن و آرمیتاژ آمستردام در هلند از آن جملهاند.
- خانه موزه الکسی تولستوی - مسکو؛
- موزه هنرهای تزئینی، تجربی و ملی – مسکو؛
- موزه هنرهای تجسمی پوشکین- مسکو؛
- موزه خودرو و موتور سیکلت - مسکو؛
- موزه معماری - مسکو؛
- موزه خانهی عکس - مسکو؛
- موزه مترو مسکو – مسکو؛
- موزه سینما؛
- موزه ساخارف - مسکو؛
- موزه آندری روبلف – مسکو؛
- موزه تائتر باخروشین – مسکو؛
- موزه تالار اسلحه – مسکو، کاخ کرملین؛
- موزه پلی تکنیک - مسکو؛
- موزه مرکزی انقلاب اکتبر – مسکو؛
- موزه چخوف – مسکو؛
- موزه داروین؛
- موزه دولتی تاریخی روسیه – مسکو، میدان سرخ؛
- موزه-نگارخانهی تریتیاکف؛
- موزه-خانهی ماکسیم گورکی؛
- موزه-خانهی داستایفسکی.
کتابخانههای عمومی
- کتابخانه عمومی دولتی علمی-فنی روسیه؛
- کتابخانه دولتی روسیه؛
- کتابخانه علوم طبیعی «ران»؛
- کتابخانه «МИФИ»؛
- کتابخانه «МГТУ» به نام بااومان؛
- کتابخانه – قرائتخانه تورگینف؛
- کتابخانه علمی-فنی موسسه انرژی مسکو؛
- کتابخانه دولتی جامع ادبیات خارجی روسیه؛
- کتابخانه دولتی زبانشناسی علمی «اوشییسکی»؛
- کتابخانه دولتی عمومی تاریخی روسیه؛
- کتابخانه دولتی مرکزی علم پزشکی؛
- موسسه اطلاعات علمی در حوزه علوم اجتماعی؛
- کتابخانه علمی دانشگاه دولتی مسکو لامانوسوف
- کتابخانه دولتی هنر روسیه؛
- کتابخانه مرکزی تربیت بدنی و ورزش فدراسیون روسیه؛
- کتابخانه علمی آکادمی دولتی نفت و گاز «گوبکین»؛
- کتابخانه حقوق، یکی از بزرگترین کتابخانههای روسیه از نظر حجم کتاب به 50 زبان دنیا از سال 1770[۵].
نیز نگاه کنید به
فرهنگ عمومی ژاپن؛ فرهنگ عمومی سودان؛ فرهنگ عمومی زیمبابوه؛ فرهنگ عمومی سوریه؛ فرهنگ عمومی افغانستان؛ فرهنگ عمومی سنگال؛ فرهنگ عمومی کوبا؛ فرهنگ عمومی کانادا؛ فرهنگ عمومی لبنان؛ فرهنگ عمومی تونس؛ فرهنگ عمومی چین؛ فرهنگ عمومی ساحل عاج؛ فرهنگ عمومی مصر؛ فرهنگ عمومی فرانسه؛ فرهنگ عمومی اسپانیا؛ فرهنگ عمومی اوکراین؛ فرهنگ عمومی قطر؛ فرهنگ عمومی سیرالئون؛ فرهنگ عمومی اتیوپی؛ فرهنگ عمومی مالی؛ فرهنگ عمومی تاجیکستان؛ فرهنگ عمومی گرجستان؛ فرهنگ عمومی قزاقستان؛ فرهنگ عمومی بنگلادش؛ فرهنگ عمومی سریلانکا؛ فرهنگ عمومی تایلند؛ فرهنگ عمومی آرژانتین؛ فرهنگ عمومی اردن
کتابشناسی
- ↑ بازیابی شده در ۱۳۸۹/۰۴/۳۱ از http://www.rusanco.com/
- ↑ پانفیلوا، ویكتوریا (آبان 1385). روسیه و جهان اسالم. ماهنامه ایراس، شماره 14، ص19-21.
- ↑ برگرفته از https://www.iraneurasia.ir/fa/pages/cprint.php?id=900.
- ↑ کرمی، جهانگیر (1392). جامعه و فرهنگ روسیه. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، جلد دوم، ص413-458.
- ↑ کرمی، جهانگیر (1392). جامعه و فرهنگ روسیه. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، جلد دوم، ص413-458.