سیاست و حکومت لبنان: تفاوت میان نسخهها
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).) |
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
=== [[قانون اساسی لبنان]] === | === [[قانون اساسی لبنان]] === | ||
[[پرونده:قانون گذاری لبنان.jpg|بندانگشتی|قانون اساسی [[لبنان]]]] | [[پرونده:قانون گذاری لبنان.jpg|بندانگشتی|قانون اساسی [[لبنان]]]] | ||
[[قانون اساسی لبنان]] در سال 1926 توسط کمیتهای از سوی مجلس نمایندگان منتخب فرانسویان که مسئولیت آن به ادیب و اندیشمند مسیحی لبنانی، میشل شیحا واگذار شده بود،<ref>الصلیبی، کمال. (1991). تاريخ لبنان الحديث. الجزء الثانی. الطبعة السابعة. بيروت: [https://www.annahar.com دار النهار للنشر]، ص. 212.</ref> با استناد به قانون اساسی سال 1875 فرانسه تدوین شد.<ref name=":0" /> در قانون اساسی مصوب، کمیسر عالی فرانسه از اختیاراتی در حوزه امنیت، ارتش و سیاست خارجی برخوردار و ضمن داشتن حق انحلال مجلس و تعلیق قانون اساسی، از حق دخالت در همه زمینههای اقتصادی، سیاسی و اداری نیز برخوردار بود.<ref>الصلیبی، کمال. (1991). تاريخ لبنان الحديث. الجزء الثانی. الطبعة السابعة. بيروت: [https://www.annahar.com دار النهار للنشر]، ص. ۲۱۳.</ref> | [[قانون اساسی لبنان]] در سال 1926 توسط کمیتهای از سوی مجلس نمایندگان منتخب فرانسویان که مسئولیت آن به ادیب و اندیشمند مسیحی لبنانی، میشل شیحا واگذار شده بود،<ref>الصلیبی، کمال. (1991). تاريخ لبنان الحديث. الجزء الثانی. الطبعة السابعة. بيروت: [https://www.annahar.com دار النهار للنشر]، ص. 212.</ref> با استناد به قانون اساسی سال 1875 [[فرانسه]] تدوین شد.<ref name=":0" /> در قانون اساسی مصوب، کمیسر عالی فرانسه از اختیاراتی در حوزه امنیت، ارتش و سیاست خارجی برخوردار و ضمن داشتن حق انحلال مجلس و تعلیق قانون اساسی، از حق دخالت در همه زمینههای اقتصادی، سیاسی و اداری نیز برخوردار بود.<ref>الصلیبی، کمال. (1991). تاريخ لبنان الحديث. الجزء الثانی. الطبعة السابعة. بيروت: [https://www.annahar.com دار النهار للنشر]، ص. ۲۱۳.</ref> | ||
قانون اساسی [[لبنان]] برای اولین بار در سال 1927 اصلاح شد که مهمترین موارد مشمول اصلاح عبارت بود از: انحلال مجلس سنا و ادغام آن در [[قوه مقننه لبنان|مجلس نمایندگان]] و صلاحیت [[قوه مجریه لبنان|رییس جمهور]] برای انحلال مجلس نمایندگان با موافقت حکومت. اصلاح بعدی که در سال 1929 صورت گرفت، دوره ریاست جمهوری از سه سال به شش سال و غیر قابل تمدید افزایش داد.<ref>مجذوب، الدكتور محمد. (2000). القانون الدستورى و النظام السياسي في لبنان. الطبعة الرابعة. بيروت: [https://www.halabi-lp.com/ منشورات الحلبي الحقوقية]، ص. 228.</ref> قانون اساسی تا پس از آن بارها تعدیل شد که مهمترین آنها در سال 1943 پس از کسب استقلال بود. با انجام این اصلاحات، مواردی که مرتبط با نظام قیم به عنوان تنها مرجع قدرت سیاسی و قانون گذاری بود، لغو شد.<ref>طرابلسی، فواز. (2008). تاريخ لبنان الحديث: من الامارة الى اتفاق الطائف. بيروت: [http://www.elrayyesbooks.com/ دار رياض الريس للنشر]، ص. 178. </ref> پس از استقلال [[لبنان]]، قانون اساسی مشمول چند بار تعدیل شد که از جمله در سال 1990 بر اساس اصلاح انجام شده، تعداد کرسیهای نمایندگی که تا پیش آن، از 40% برای [[اسلام و مسلمانان لبنان|مسلمانان]] و 60% برای [[طوائف مسيحی لبنان|مسیحیان]] بود، بهطور مساوی میان آنان تقسیم شد و سهم هر یک از [[اسلام و مسلمانان لبنان|طوائف مسلمان]] یا [[طوائف مسيحی لبنان|مسیحی]] نیز به طور نسبی تعیین گردید.<ref>مجذوب، الدكتور محمد. (2000). القانون الدستورى و النظام السياسي في لبنان. الطبعة الرابعة. بيروت: [https://www.halabi-lp.com/ منشورات الحلبي الحقوقية]، ص. 268.</ref> همچنین در این تعدیل قانونی، [[قوه مقننه لبنان|مجلس نمایندگان]] مسئولیت یافت تا اقدامات قانونی لازم برای لغو طائفه گرایی سیاسی را طی فرآیندی و با تشکیل کمیتهای ملی به ریاست [[قوه مجریه لبنان|رییس جمهور]] و عضویت رییس مجلس، [[قوه مجریه لبنان|نخست وزیر]] و مجموعهای از شخصیتهای سیاسی، فکری و اجتماعی صورت دهد. از جمله تعدیلات استثنایی که پس از پایان جنگ و تدوین پیمان طائف، در قانون اساسی انجام شد، مربوط به ماده 49 بود که به موجب آن قضات و صاحبان مناصب سطح یک کشور( از جمله فرمانده کل ارتش) از نامزدی برای ریاست جمهوری (مگر حداقل 2 سال پس از استعفا و کناره گیری از پست خود)، منع شده اند. بر اساس فقرهای که در سال 1998 برای یک بار به این ماده قانونی اضافه شد، ژنرال امیل لحود فرمانده کل ارتش، که مورد حمایت اکثریت نمایندگان و نیروهای سیاسی قرار داشت، به عنوان رییس جمهور انتخاب شد.<ref>مجذوب، الدكتور محمد. (2000). القانون الدستورى و النظام السياسي في لبنان. الطبعة الرابعة. بيروت: [https://www.halabi-lp.com/ منشورات الحلبي الحقوقية]، ص. 232.</ref> | قانون اساسی [[لبنان]] برای اولین بار در سال 1927 اصلاح شد که مهمترین موارد مشمول اصلاح عبارت بود از: انحلال مجلس سنا و ادغام آن در [[قوه مقننه لبنان|مجلس نمایندگان]] و صلاحیت [[قوه مجریه لبنان|رییس جمهور]] برای انحلال مجلس نمایندگان با موافقت حکومت. اصلاح بعدی که در سال 1929 صورت گرفت، دوره ریاست جمهوری از سه سال به شش سال و غیر قابل تمدید افزایش داد.<ref>مجذوب، الدكتور محمد. (2000). القانون الدستورى و النظام السياسي في لبنان. الطبعة الرابعة. بيروت: [https://www.halabi-lp.com/ منشورات الحلبي الحقوقية]، ص. 228.</ref> قانون اساسی تا پس از آن بارها تعدیل شد که مهمترین آنها در سال 1943 پس از کسب استقلال بود. با انجام این اصلاحات، مواردی که مرتبط با نظام قیم به عنوان تنها مرجع قدرت سیاسی و قانون گذاری بود، لغو شد.<ref>طرابلسی، فواز. (2008). تاريخ لبنان الحديث: من الامارة الى اتفاق الطائف. بيروت: [http://www.elrayyesbooks.com/ دار رياض الريس للنشر]، ص. 178. </ref> پس از استقلال [[لبنان]]، قانون اساسی مشمول چند بار تعدیل شد که از جمله در سال 1990 بر اساس اصلاح انجام شده، تعداد کرسیهای نمایندگی که تا پیش آن، از 40% برای [[اسلام و مسلمانان لبنان|مسلمانان]] و 60% برای [[طوائف مسيحی لبنان|مسیحیان]] بود، بهطور مساوی میان آنان تقسیم شد و سهم هر یک از [[اسلام و مسلمانان لبنان|طوائف مسلمان]] یا [[طوائف مسيحی لبنان|مسیحی]] نیز به طور نسبی تعیین گردید.<ref>مجذوب، الدكتور محمد. (2000). القانون الدستورى و النظام السياسي في لبنان. الطبعة الرابعة. بيروت: [https://www.halabi-lp.com/ منشورات الحلبي الحقوقية]، ص. 268.</ref> همچنین در این تعدیل قانونی، [[قوه مقننه لبنان|مجلس نمایندگان]] مسئولیت یافت تا اقدامات قانونی لازم برای لغو طائفه گرایی سیاسی را طی فرآیندی و با تشکیل کمیتهای ملی به ریاست [[قوه مجریه لبنان|رییس جمهور]] و عضویت رییس مجلس، [[قوه مجریه لبنان|نخست وزیر]] و مجموعهای از شخصیتهای سیاسی، فکری و اجتماعی صورت دهد. از جمله تعدیلات استثنایی که پس از پایان جنگ و تدوین پیمان طائف، در قانون اساسی انجام شد، مربوط به ماده 49 بود که به موجب آن قضات و صاحبان مناصب سطح یک کشور( از جمله فرمانده کل ارتش) از نامزدی برای ریاست جمهوری (مگر حداقل 2 سال پس از استعفا و کناره گیری از پست خود)، منع شده اند. بر اساس فقرهای که در سال 1998 برای یک بار به این ماده قانونی اضافه شد، ژنرال امیل لحود فرمانده کل ارتش، که مورد حمایت اکثریت نمایندگان و نیروهای سیاسی قرار داشت، به عنوان رییس جمهور انتخاب شد.<ref>مجذوب، الدكتور محمد. (2000). القانون الدستورى و النظام السياسي في لبنان. الطبعة الرابعة. بيروت: [https://www.halabi-lp.com/ منشورات الحلبي الحقوقية]، ص. 232.</ref> | ||
خط ۱۳۵: | خط ۱۳۵: | ||
==== [[حزب الکتائب اللبنانية لبنان]][xi] ==== | ==== [[حزب الکتائب اللبنانية لبنان]][xi] ==== | ||
[[پرونده:حزب الکتائب اللبنانیة.jpg|بندانگشتی|'''حزب الکتائب اللبنانیة''']]این حزب گرچه یک حزب سکولار است، رهبران، اعضاء و هواداران آن عموما از طائفه [[طوائف مسيحی لبنان|مسیحیان مارونی]]<nowiki/>اند و خود را مدافع منافع این طائفه در صحنه سیاسی [[لبنان]] میداند. [[حزب الکتائب اللبنانية لبنان|حزب کتائب]] در سال 1936 توسط پیر جمیل تاسیس و در آغاز به عنوان تشکیلاتی ورزشی به صحنه آمد و تحت تاثیر حزب فالانژ اسپانیا به رهبری فرانکو، نام خود را از آن حزب گرفت. این حزب در دوره قیمومیت فرانسه به طور آشکار شعار استقلال کامل [[لبنان]] از جهان عرب میداد و دارای روابط صمیمانهای با نظام قیم بود. حزب کتائب همچنین در طول سالهای قیمومیت با جریانهای سیاسی دیگر در میان مسیحیان و به طور خاص با فراکسیون ملی به رهبری امیل اده در رقابتی شدید قرار داشت و طی سالهای پس از استقلال دارای فراز و فرودهای سیاسی بسیاری بوده است. سیاستهای راستگرایانه و افراطی حزب کتائب یکی از عوامل زمینه ساز [[لبنان معاصر|جنگ داخلی لبنان]] دانسته شده است. همچنین شبه نظامیان حزب کتائب نقش عمدهای در استمرار درگیریهای خشونت بار و خونین در طول سالهای جنگ داخلی داشتند. حمله به اردوگاههای فلسطینی در محله باشا و تل الزعتر و مهمتر از آن، فاجعه کشتار آوارگان فلسطینی پس از ترور بشیرالجمیل و در حالی که بیروت در محاصره نیروهای نظامی اسراییل قرارداشت، توسط شبه نظامیان وابسته به این حزب صورت گرفت. | [[پرونده:حزب الکتائب اللبنانیة.jpg|بندانگشتی|'''حزب الکتائب اللبنانیة''']]این حزب گرچه یک حزب سکولار است، رهبران، اعضاء و هواداران آن عموما از طائفه [[طوائف مسيحی لبنان|مسیحیان مارونی]]<nowiki/>اند و خود را مدافع منافع این طائفه در صحنه سیاسی [[لبنان]] میداند. [[حزب الکتائب اللبنانية لبنان|حزب کتائب]] در سال 1936 توسط پیر جمیل تاسیس و در آغاز به عنوان تشکیلاتی ورزشی به صحنه آمد و تحت تاثیر حزب فالانژ [[اسپانیا]] به رهبری فرانکو، نام خود را از آن حزب گرفت. این حزب در دوره قیمومیت فرانسه به طور آشکار شعار استقلال کامل [[لبنان]] از جهان عرب میداد و دارای روابط صمیمانهای با نظام قیم بود. حزب کتائب همچنین در طول سالهای قیمومیت با جریانهای سیاسی دیگر در میان مسیحیان و به طور خاص با فراکسیون ملی به رهبری امیل اده در رقابتی شدید قرار داشت و طی سالهای پس از استقلال دارای فراز و فرودهای سیاسی بسیاری بوده است. سیاستهای راستگرایانه و افراطی حزب کتائب یکی از عوامل زمینه ساز [[لبنان معاصر|جنگ داخلی لبنان]] دانسته شده است. همچنین شبه نظامیان حزب کتائب نقش عمدهای در استمرار درگیریهای خشونت بار و خونین در طول سالهای جنگ داخلی داشتند. حمله به اردوگاههای فلسطینی در محله باشا و تل الزعتر و مهمتر از آن، فاجعه کشتار آوارگان فلسطینی پس از ترور بشیرالجمیل و در حالی که بیروت در محاصره نیروهای نظامی اسراییل قرارداشت، توسط شبه نظامیان وابسته به این حزب صورت گرفت. | ||
با مرگ موسس حزب در سال 1984، تاثیرگذاری حزب در حوزه سیاسی در میان [[طوائف مسيحی لبنان|مسیحیان]] کاهش یافت و پس از پایان جنگ و امضای پیمان طائف، دچار اختلافات داخلی شد. جرج سعاده دبیرکل جدید حزب با توجه به شرایط جدید، تغییراتی را در سیاستهای حزب ایجاد و روابطی را با احزاب و جریانهای ملی و اسلامی برقرار کرد؛ هرچند برخی اختلافات داخلی همچنان ادامه یافت. در دوره ریاست کریم بقرادونی بر این حزب، تلاش ها برای نزدیک کردن مواضع سیاسی با دیگر احزاب و جریانهای سیاسی غیرمسیحی و خروج حزب از یک تشکیلات بنیادگرا به یک حزب معتدل سیاسی استمرار یافت. | با مرگ موسس حزب در سال 1984، تاثیرگذاری حزب در حوزه سیاسی در میان [[طوائف مسيحی لبنان|مسیحیان]] کاهش یافت و پس از پایان جنگ و امضای پیمان طائف، دچار اختلافات داخلی شد. جرج سعاده دبیرکل جدید حزب با توجه به شرایط جدید، تغییراتی را در سیاستهای حزب ایجاد و روابطی را با احزاب و جریانهای ملی و اسلامی برقرار کرد؛ هرچند برخی اختلافات داخلی همچنان ادامه یافت. در دوره ریاست کریم بقرادونی بر این حزب، تلاش ها برای نزدیک کردن مواضع سیاسی با دیگر احزاب و جریانهای سیاسی غیرمسیحی و خروج حزب از یک تشکیلات بنیادگرا به یک حزب معتدل سیاسی استمرار یافت. |
نسخهٔ ۱۶ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۴۹
ساختار سیاسی لبنان
لبنان جمهوری دموکراتیک پارلمانی است که از سال 1926 و در دوره قیمومیت فرانسه، دارای قانون اساسی و به استناد میثاق ملی (که به عنوان متمم قانون اساسی تلقی میشود)، مسئولیتهای عالی مدنی و نظامیدر اداره کشور میان نمایندگان طوائف مختلف (مسلمان و مسیحی) تقسیم شده است.[۱] علیرغم تاکید قانون اساسی بر الغاء تدریجی نظام سیاسی طائفهای طی چند مرحله و تاکید بر توزیع مناصب حکومتی بر اساس شایستگی و تخصص، طائفه گری سیاسی علاوه بر مسئولیتهای عالی سه گانه (ریاست جمهوری،نخست وزیر و ریاست مجلس)، همچنان در همه ابعاد و پستهای حکومتی تاثیرگذار است. در چنین ساختاری، ثبات سیاسی به میزان بالایی به تفاهم و همگرایی مسئولان عالی که نمایندگان سیاسی سه طائفه عمده (شیعه،سنی و مارونی)اند، دارد. طوائفی که در سطوح بعدی قرار دارند نیز در معادلات سیاسی از جمله انتخابات مجلس نمایندگان و هیئت دولت نقش مهمی ایفا میکنند.
قانون اساسی لبنان
قانون اساسی لبنان در سال 1926 توسط کمیتهای از سوی مجلس نمایندگان منتخب فرانسویان که مسئولیت آن به ادیب و اندیشمند مسیحی لبنانی، میشل شیحا واگذار شده بود،[۲] با استناد به قانون اساسی سال 1875 فرانسه تدوین شد.[۱] در قانون اساسی مصوب، کمیسر عالی فرانسه از اختیاراتی در حوزه امنیت، ارتش و سیاست خارجی برخوردار و ضمن داشتن حق انحلال مجلس و تعلیق قانون اساسی، از حق دخالت در همه زمینههای اقتصادی، سیاسی و اداری نیز برخوردار بود.[۳]
قانون اساسی لبنان برای اولین بار در سال 1927 اصلاح شد که مهمترین موارد مشمول اصلاح عبارت بود از: انحلال مجلس سنا و ادغام آن در مجلس نمایندگان و صلاحیت رییس جمهور برای انحلال مجلس نمایندگان با موافقت حکومت. اصلاح بعدی که در سال 1929 صورت گرفت، دوره ریاست جمهوری از سه سال به شش سال و غیر قابل تمدید افزایش داد.[۴] قانون اساسی تا پس از آن بارها تعدیل شد که مهمترین آنها در سال 1943 پس از کسب استقلال بود. با انجام این اصلاحات، مواردی که مرتبط با نظام قیم به عنوان تنها مرجع قدرت سیاسی و قانون گذاری بود، لغو شد.[۵] پس از استقلال لبنان، قانون اساسی مشمول چند بار تعدیل شد که از جمله در سال 1990 بر اساس اصلاح انجام شده، تعداد کرسیهای نمایندگی که تا پیش آن، از 40% برای مسلمانان و 60% برای مسیحیان بود، بهطور مساوی میان آنان تقسیم شد و سهم هر یک از طوائف مسلمان یا مسیحی نیز به طور نسبی تعیین گردید.[۶] همچنین در این تعدیل قانونی، مجلس نمایندگان مسئولیت یافت تا اقدامات قانونی لازم برای لغو طائفه گرایی سیاسی را طی فرآیندی و با تشکیل کمیتهای ملی به ریاست رییس جمهور و عضویت رییس مجلس، نخست وزیر و مجموعهای از شخصیتهای سیاسی، فکری و اجتماعی صورت دهد. از جمله تعدیلات استثنایی که پس از پایان جنگ و تدوین پیمان طائف، در قانون اساسی انجام شد، مربوط به ماده 49 بود که به موجب آن قضات و صاحبان مناصب سطح یک کشور( از جمله فرمانده کل ارتش) از نامزدی برای ریاست جمهوری (مگر حداقل 2 سال پس از استعفا و کناره گیری از پست خود)، منع شده اند. بر اساس فقرهای که در سال 1998 برای یک بار به این ماده قانونی اضافه شد، ژنرال امیل لحود فرمانده کل ارتش، که مورد حمایت اکثریت نمایندگان و نیروهای سیاسی قرار داشت، به عنوان رییس جمهور انتخاب شد.[۷]
قانون اساسی فعلی لبنان از 6 بخش و 102 ماده تشکیل شده است. بخش اول با عنوان احکام عمومیکه از مقدمه شامل احکام اساسی و دو فصل تشکیل شده است. در فصل اول به محدوده سرزمینی و موارد مرتبط با آن و در فصل دوم به حقوق فردی، وظائف شهروندان لبنانی و نیز آزادیهای عمومیاشاره شده است. بخش دوم نیز شامل 4 فصل احکام عمومی، قوه مقننه، شرح وظائف قوه مقننه و نیز قوه مجریه میباشد. ماده 20 از فصل اول این بخش به قوه قضاییه اختصاص دارد. در بخش سوم، چگونگی انتخاب رییس جمهور، چگونگی تعدیل قانون اساسی و وظائف مجلس نمایندگان بیان شده است. بخش چهارم قانون اساسی لبنان طی دو فصل موارد مربوط به شورای عالی محاکمه روسای قوا و وزیران و نیز مسائل مالی و پولی(بودجه و مالیات) آمده است. بخش پنجم نیز به موادی که مرتبط با وظائف دولت قیم و جامعه ملل متحد بوده و همه آنها در تعدیلات قانونی لغو شده است، اختصاص دارد. بخش ششم نیز شامل احکام قانونی موقت همچون الغاء طائفهگرایی سیاسی و تغییر نام دولت لبنان بزرگ به جمهوری لبنان است.
نظام و نهاد قانون گذاری لبنان
به استناد ماده 19 قانون اساسی، شورایی با عنوان شورای قانون اساسی[i]، برای تفسیر و نظارت بر اجرای قانون اساسی و عدم مغایرت مصوبات دولت و مجلس با آن و رسیدگی به اختلافات و مناقشات مربوط به انتخابات مجلس و ریاست جمهوری تشکیل شده است. رییس جمهور، رییس مجلس، نخست وزیر و یا 10 تن از نمایندگان مجلس در زمینه اختلافات مورد اشاره حق مراجعه به این شورا را دارند. روسای طوائف شناخته شده در خصوص مشکلات قانونی مربوط به احوال شخصیه، آزادی اندیشه و شعایر و نیز آزادی آموزشهای دینی به این شورا مراجعه میکنند.
قوه مقننه لبنان
در لبنان، مجلس نمایندگان علاوه بر قانون گذاری، انتخاب رییس جمهور و نخست وزیر را نیز بر عهده دارد. همچنین هرگونه تغییر در قانون اساسی با موافقت سه چهارم نمایندگان، از صلاحیتهای آن است.
نمایندگان مجلس از طریق انتخابات، هر4 سال یک بار و به موجب ماده 95 قانون اساسی بر اساس مناصفه میان مسلمانان و مسیحیان و بهطور مستقیم از سوی مردم انتخاب میشوند. تعداد نمایندگان مجلس پس از تعدیل قانون اساسی در سال 1990 و ایجاد توازن میان تعداد نمایندگان مسلمان و مسیحی، 128 نفر است.
قوه مجریه لبنان
رییس جمهور
به موجب قانون اساسی، رییس جمهور، رییس دولت و نماد وحدت ملی است. نظارت بر اجرای قانون اساسی، محافظت از استقلال، وحدت و تمامیت ارضی در چارچوب قانون اساسی، مهمترین وظائف رییس جمهور است. او همچنین رییس شورای عالی دفاع و فرمانده کل نیروهای مسلح است.[۸]
رییس جمهور با رای مخفی دو سوم نمایندگان مجلس برای یک دوره شش ساله انتخاب میشود و انتخاب مجدد وی بلافاصله پس از دوره شش ساله ممکن نیست، مگر پس از گذشت یک دوره شش ساله.
در لبنان بنا بر عرف سیاسی، رییس جمهوری از میان مسیحیان مارونی برگزیده میشود و پس از انتخاب نیز بایستی در برابر مجلس نمایندگان سوگند یاد کند.
از جمله اختیارات و مسئولیتهای رییس جمهور ، علاوه بر موارد پیش گفته: ابلاغ مصوبات قانونی مجلس برای اجرا، انجام مذاکره در خصوص معاهدات بینالمللی و تصویب آنها به اتفاق نخست وزیر که پس از تصویب هیئت دولت اجرایی خواهند شد، ریاست برخی جلسات هیئت دولت بنا بر خواست او و بدون داشتن حق رای، تعیین نخست وزیر پس از مشورتهای لازم با رییس مجلس و صدور فرمان نخست وزیری، درخواست انحلال مجلس نمایندگان از هیئت دولت و صدور فرمان انحلال پس از تصویب آن، ارجاع مسائل مهم و فوری به هیئت دولت خارج از دستور و عفو مجرمان است.[۹]
نخست وزیر و هیئت وزیران
براساس مواد 57 و 65 قانون اساسی لبنان، قدرت اجرایی به هیئت وزیران واگذار شده است. تعیین سیاستهای عمومیدر همه زمینههای اجرای قوانین مصوب، نظارت بر عملکرد همه بخشهای اجرایی کشور از جمله وظائف اصلی هیئت وزیران است. از جمله دیگر وظائف و مسئولیتهای هیئت وزیران، انحلال مجلس نمایندگان در شرایط استثنایی بنا بر درخواست رییس جمهور، مشارکت با مجلس نمایندگان در اصلاح قانون اساسی و تعیین و انتصاب مدیران و مسئولان دولتی است.[۱۰]
اعضای هیئت دولت توسط نخست وزیر و از راه مشورت با نمایندگان مجلس انتخاب و پس از تایید رییس جمهور، از مجلس نمایندگان رای اعتماد میگیرند. جلسات هیئت دولت با حضور نخست وزیر تشکیل و با حضور دو سوم اعضا رسمیت مییابد. مصوبات هیئت دولت معمولا توافقی است و در صورت عدم حصول توافق، رایگیری انجام میگیرد. اعضای هیئت دولت در خصوص سیاستهای کلی دولت همگی در برابر مجلس نمایندگان مسئولیت دارند؛ هر وزیر اما مشخصا درباره اقدامات فردی خود پاسخگوست.
انتخاب چند یا همه اعضای هیئت دولت از میان نمایندگان مجلس منع قانونی ندارد. بنا بر مفاد قانون اساسی، نمایندگان همه طوائف لبنانی بایستی در هیئت دولت حضور داشته باشند. نخست وزیر توسط رییس جمهور و پس از مشورت با رییس مجلس انتخاب میشود. نخست وزیر علاوه بر ریاست دولت و مسئولیت اجرای سیاستهای عمومیمصوب هیئت وزیران، ریاست جلسات هیئت دولت، معاونت رییس شورای عالی دفاع، طرح سیاستهای عمومیدولت در صحن مجلس نمایندگان، امضای همه بخشنامههای قانونی به اتفاق رییس جمهور و هماهنگی میان وزیران و پیگیری جریان امور در ادارات و سازمانهای دولتی را برعهده دارد.[۱۱] بنا بر عرف سیاسی، نخست وزیر از میان شخصیتهای سیاسی اهل سنت انتخاب میشود.
نظام قضایی لبنان[۱۲]
قوه قضاییه در لبنان به استناد ماده 20 قانون اساسی، قوهای مستقل است که از طریق دادگاههای مختلف تخصصی در چارچوبی که قانون تعیین میکند و ضمانتهای لازم را برای قضات و متقاضیان فراهم میآورد، اعمال قدرت میکند. قضات توسط قوه مجریه و با موافقت دیوان عالی کشور تعیین میشوند. قوه مقننه علیرغم آن که میتواند جهتگیریهای کلی قضایی و اختیارات قضات و یا سازوکارهای انتصاب و یا عزل آنان را تعیین کند، بایستی به احکام دادگاهها احترام بگذارد و حق تعدیل و یا انتقاد از آنها را ندارد.
شورای عالی نیز با عضویت 8 نفر از قضات عالی رتبه و 7 نفر از نمایندگان منتخب مجلس تشکیل میشود و مسئولیت آن محاکمه روسای سه قوه و اعضای هیئت دولت و ریاست آن با یکی از قضات عضو با بالاترین رتبه قضایی است.
طوائف مذهبی نیز برای رسیدگی به احوال شخصیه پیروان خود (ازدواج،طلاق،ارث)، دارای دادگاههای ویژه هستند: دادگاههای روحانی ویژه طوائف مسیحی، دادگاههای شرعی برای طوائف شیعه و سنی و دادگاههای مذهبی برای پیروان مذهب درزی.
نظام حزبی لبنان
مقدمه: گرچه ظهور احزاب سیاسی در لبنان به مفهوم و سازوکار امروزی به دوره قیمومیت فرانسه و به ویژه سالهای پس از استقلال بازمیگردد، زمینههای فعالیت شبه حزبی به سدههای پیشین و به طور مشخص به دوره امارتهای آل معن و آل شهاب بازمیگردد. عمده ترین منازعات سیاسی در این دورهها در شکل دو گرایش قیسی و یمنی در مراحل اولیه در طائفه درزی ظهور کرد. ریشه این نزاع ها به دوره جاهلیت بازمیگشت و در دوره اسلامی نیز میان اعراب شمال و جنوب بازتولید شد. این نزاع ها به تدریج از طائفه درزی فراتر رفت و دیگر طوائف از جمله مارونیها را در برگرفت که در رقابتهای سیاسی، گروهی به جریان قیسی و گروهی دیگر به جریان یمنی وابسته شدند.[۱۳] نزاعهای قیسی یمنی در دوره امارت آل شهاب میان آنان که پرچمدار جریان قیسی بودند و آل علم الدین که جریان یمنی را رهبری میکردند، اوج گرفت و سرانجام به شکست یمنیها منجر شد. جریان قیسی هم البته در پی تغییر و تحولات سیاسی اجتماعی رو به ضعف گزارد و به تدریج در میان درزیهای منطقه شوف، دو جریان رقیب یزبکی و جنبلاطی در صحنه سیاسی ظهور کردند. نزاع سیاسی میان این دو جریان تا مدتها در میان درزیها برقرار و عامل موثری در روند سیاسی امارت جبل لبنان بود و آثار آن همچنان هرچند کمرنگ، در میان این طائفه مشاهده میشود.[۱۴]
در دوره قیمومیت نیز فراکسیون قانون اساسی و فراکسیون ملی به عنوان دو جریان رقیب در صحنه سیاسی لبنان ظهور کردند.
در دوره قیمومیت، اعلام قانون اساسی، تشکیل مجلس نمایندگان و پیامدهای آن از جمله رقابتهای انتخاباتی، به شکلگیری جریانهای سیاسی جدید انجامید. اولین تشکل سیاسی شبه حزبی با عنوان فراکسیون قانون اساسی توسط هواداران بشارة الخوری در سال 1936 در صحنه سیاسی لبنان ظهور کرد. جریان رقیب بشارة الخوری نیز تشکل فراکسیون ملی را به رهبری امیل اده در سال 1942 و در آستانه استقلال لبنان تاسیس کرد.[۱۵]
پس از استقلال لبنان در سال 1943، به ویژه در پی تاسیس دولت صهیونیستی اسراییل و گسترش جریان پان عربیسم ناصری و پیامدهای سیاسی اجتماعی آن در لبنان، احزاب بیشتری ظهور کردند که نقش موثری در تحولات و نزاعهای سیاسی این کشور داشتند. بحران ناشی از درگیریهای اعراب و اسراییل و شکست اعراب در جنگ ژوئن 1967 و حضور آوارگان فلسطینی در لبنان و شکلگیری مقاومت فلسطین در جنوب این کشور، از جمله زمینههای پدید آمدن جریانها و تشکلهای سیاسی حزبی در لبنان شد. آغاز جنگ داخلی در سال 1975 اما نقطه عطفی در تاریخ حیات حزبی لبنان بهشمار میرود. در این دوره برخی از احزاب منحل اعلام شده به صحنه بازگشتند و بسیاری از آنها با تشکیل بازوی نظامی، خواسته یا ناخواسته به درگیریهای خونین کشیده شدند که طی فراز و فرودی 15 ساله ادامه یافت.
پس از پایان جنگ هرچند برخی از احزاب و جریانهای حزبی که با آغاز جنگ و یا تحت تاثیر مقاومت فلسطینی پدید آمده بودند و اینک توجیه و زمینه ای برای استمرار فعالیت نداشتند، رو به افول گزاردند و یا به شدت محدود شدند؛ البته احزاب، جریانها و هم پیمانیهای سیاسی جدیدی نیز شکل گرفت.
احزاب سیاسی لبنان عموما از وابستگیهای طائفهای برخوردارند و معمولا موضعگیریهای آنان با منافع طائفه خود گره خورده است.
بیشتر احزاب سیاسی لبنانی سیاست و جهتگیریهای پایدار نداشته و متناسب با شرایط سیاسی و تحولات منطقهای و گاه بر اساس سیاستهای بین المللی و سیاستهای کشورهای حامی، موضعگیری کرده یا تغییر جهت میدهند. برخی از احزاب لبنانی به ویژه احزاب غیرطائفهای، حضور چندان موثری در تحولات سیاسی نداشته و هر از چندگاه به تناسب شرایط با اتخاذ موضع و صدور بیانیه در خصوص رویدادها و تحولات، اعلام حضور میکنند و گاه نیز از طریق ائتلاف و یا هم پیمانی با دیگر احزاب و جریانهای سیاسی به حضور خود در صحنه سیاسی ادامه میدهند.
هرچند احزاب و جریانهای سیاسی لبنان را به ملی، سکولار، اسلامی، چپ و راست و... تقسیم میکنند، رویکردها و سیاستهای نه چندان ثابت و تداخل سیاستها مانع از دقت و قطعیت چنین تقسیم بندی میشود. در مجموع، علیرغم وجود دهها حزب و شبه حزب سیاسی در لبنان، به دلیل ساختار سیاسی اجتماعی پیچیده طائفهای و بحرانهای درون تشکیلاتی و عدم انطباق ویژگیهای لازم یک حزب سیاسی بر بیشتر آنها، نمیتوان از فرهنگ حزبی در این کشور سخن گفت.
مهمترین احزاب و تشکلهای سیاسی و شبه سیاسی لبنان که در سالهای اخیر در صحنه سیاسی لبنان کم و بیش حضور تاثیرگذاری داشته اند، عبارتند از:[۱۶][۱۷][۱۸]
اتحاد قوی الشعب العامل لبنان[ii]
در سالهای پایانی دهه شصت قرن بیستم در مراکز دانشگاهی به ویژه دانشگاه دولتی لبنان و دانشگاه عربی بیروت با محوریت کمال شاتیلا و تحت تاثیر اندیشههای ناصری شکل گرفت. این شبه حزب، طی دهههای پایانی قرن بیستم در بسیاری از تظاهرات دانشجویی حضوری فعال داشت و در دفاع از خواستهای مردمی و برخی از مسائل ملی و قومی برنامههای اعتراضی و تحصن دانشجویی برگزار میکرد. این تشکل سیاسی همچنین درگیریهای شدیدی با کمونیستها و جریانهای قومی- مارکسیستی داشت و در دوره جنگ داخلی نیز با تشکیل گروهی نظامی به همراه جبهه احزاب قومی و ملی در برابر جنبش ملی مسیحیان قرارگرفت. این گروه پس از جنگ مجددا به فعالیتهای سیاسی و انتخاباتی روی آورد و در سالهای اخیر تحت عنوان "الموتمرالشعبی اللبنانی" و عمدتا در بیروت به حضور سیاسی خود ادامه میدهد.
تجمع اللجان و الروابط الشعبية لبنان[iii]
در سال 1975 توسط گروهی از جوانان بعثی انشعابی از حزب بعث طرفدار عراق در لبنان از جمله معن بشور و بشارة مرهج تشکیل شد. این گروه در جنگ داخلی مشارکت و در حمایت از مقاومت فلسطین در لبنان درگیریهای شدیدی با نیروهای شبه نظامی فالانژ داشت. در سالهای اخیر با تاسیس مرکزی تحت عنوان "دارالندوة" در بیروت به برگزاری سخنرانیهای سیاسی و طرح مباحث اجتماعی و حمایت از گردهماییهای احزاب و گروههای سیاسی جوان اقدام کرده است. نشریه این تشکل با نام المنابر به طرح مباحث سیاسی قومی(عربی) میپردازد. همچنین در مناسبت ها و رویدادهای سیاسی با صدور بیانیه و اتخاذ مواضع، اعلام حضور میکند و روابط نزدیک با حزب بعث لبنان، حزبالله، و سوریه دارد. معن بشور از موسسان آن، همچنان دبیر کل این تشکل سیاسی است.
التيار الوطنی الحر لبنان[iv]
زمینه تشکیل این جریان سیاسی مسیحی به سال 1990 و تبعید میشل عون به فرانسه بازمیگردد. وی پی از بازگشت از تبعید در سال 2005، آغاز فعالیت این حزب سیاسی را اعلام کرد. این تشکل سیاسی با احزاب و جریانهای سیاسی مسیحی همچون الکتائب و القوات اللبنانیة در رقابت و با حزبالله و امل هم پیمان است و در زمره اعضای ائتلاف موسوم به 8 مارس قرار دارد. این جریان سیاسی دارای ایستگاه تلویزیونی با نام otv بوده و با چند نماینده و وزیر در مجلس نمایندگان و هیئت دولت حضور دارد.
حركة امل لبنان[v]
این تشکیلات سیاسی نظامی در آغاز به عنوان بازوی نظامی جنبش محرومان پدید آمد. این جنبش با هدف دفاع از حقوق سیاسی اجتماعی شیعیان توسط امام موسی صدر بنیان گزارده شد. فعالیتهای بازوی نظامیجنبش محرومان در سال 1975 با همکاری دکتر مصطفی چمران و به طور مخفیانه آغاز شد و در پی انفجاری که در حین آموزش نیروهای جذب شده به آن روی داد، امام موسی صدر ناگزیر موجودیت آن را رسماً اعلام کرد.
جنبش امل که به تدریج عملاً جایگزین جنبش محرومان شد، هر چند در جنگ داخلی لبنان همچون بیشتر احزاب و جریانهای شبه نظامی ناگزیر از درگیری با برخی از احزاب و تشکلهای نظامی بهویژه شبه نظامیان کمونیست و نیروهای فلسطینی شده، فعالیتهای خود را عمدتاً به دفاع از مناطق شیعهنشین معطوف ساخت. در پی مفقود شدن امام موسی صدر در سال 1978 در جریان سفر به لیبی، حسین الحسینی مسئولیت جنبش را بر عهده گرفت و در سال 1980 رهبری آن در اختیار نبیه بری قرار گرفت که تاکنون ادامه یافته است.
در سال 1982، تهاجم گسترده نیروهای نظامی اسراییل به لبنان و پیشروی آنان تا بیروت منجر به تشکیل کمیته نجات ملی شد که اعضای آن را رهبران سیاسی و برخی فرماندهان شبه نظامی از جمله بشیر الجمیل فرمانده شبه نظامیان مارونی تشکیل میدادند. عضویت نبیه بری در این کمیته با مخالفت تعداد قابل توجهی از مسئولان و کادرهای رده بالای جنبش از جمله حسین موسوی نائب رییس و سخنگوی آن روبرو شد که در اعتراض به این امر از مسئولیتهای خود استعفا کردند و بدینسان ضربه بزرگی بر این تشکیلات وارد آمد.
در پی تأسیس جنبش حزبالله که برخی از مؤسسان آن از همان مسئولان و کادرهای مستعفی جنبش امل بودند، رقابت میان این دو جنبش شیعی تا سالها ادامه یافت که در برخی مقاطع به درگیریهای نظامیکشیده شد و تلفاتی به بار آورد.
پس از پایان جنگ، جنبش امل به بازسازی تشکیلاتی روی آورد و با توجه به شرایط جدید صحنه سیاسی لبنان، روابط خود را با دیگر احزاب و جریانهای سیاسی و بهطور خاص با جنبش حزبالله سامان داد و با شرکت در انتخابات مجلس موفق شد تعدادی از کرسیهای نمایندگی را در اختیار گیرد. همچنین در کابینههای مختلف سالهای پس از جنگ برخی از پستهای وزراتی در اختیار این جنبش قرار گرفته است.
از سالهای پایانی قرن گذشته تاکنون، هماهنگی میان جنبش امل و حزبالله به عنوان دو تشکیلات فراگیر در میان شیعیان برقرار و در بیشتر تحولات سیاسی، مواضع مشترکی از سوی آنان اعلام میشود. همچنین هر دو جنبش از اعضای تعیین کننده ائتلاف 8 مارس میباشند.
جنبش امل دارای مراکز و مؤسسات فرهنگی اجتماعی و آموزشی متعدد است و فرستنده تلویزیونی ان.بی.ان را نیز در اختیار دارد. از جمله مسئولان و شخصیتهای این جبنش، علی حسن خلیل، ایوب حمیّد، محمود ابوحمدان و علی خریس را میتوان نام برد. همچنین نبیه بری رهبر این جنبش ریاست مجلس نمایندگان را بر عهده دارد.
الحزب التقدمی الاشتراكی لبنان[vi]
این حزب توسط کمال جنبلاط از رهبران طائفه درزی در سال 1949 تاسیس و از احزاب تاثیرگذار در تحولات سیاسی 6 دهه اخیر این کشور است. در بحران سال 1958 در دوره ریاست جمهوری کامیل شمعون نقشی فعال داشت و دهها عضو و هوادار آن در جریان آن کشته شدند. مجموعه ای از نیروهای شبه نظامی وابسته به این حزب درزی در جنگ داخلی مشارکت داشتند. این حزب در دفاع از مقاومت فلسطین و در ائتلاف با دیگر نیروهای ملی و اسلامی، در برابر نیروهای مخالف قرار گرفت و کمال جنبلاط موسس این حزب، خود رهبری این ائتلاف را برعهده داشت. پس از ترور وی در سال 1977، مسئولیت حزب برعهده فرزندش ولید قرارگرفت که تاکنون نیز ادامه دارد. در سال1983 درگیریهای شدید میان نیروهای شبه نظامی حزب و نیروهای تحت امر سمیرجعجع فرمانده القوات اللبنانیة، منجر به شکست و عقبنشینی شبه نظامیان مسیحی از مناطق شرق صیدا و عقبنشینی به کسروان و المتن شد.
مواضع این حزب در سالهای اخیر چندان ثابت نبوده است؛ از جمله علیرغم روابط دیرینه با سوریه، ولید جنبلاط با اتخاذ سیاستی مخالف این کشور، این روابط را مخدوش کرد و پس از مدتی مجددا درصدد ترمیم آن برآمد. چندی بعد و در پی تحولات سیاسی منطقه، دیگر بار مواضعی مخالف این کشور اتخاذ کرد. ولید جنبلاط که پیش از ترور رفیق حریری روابط نزدیکی با حزبالله داشت، پس از آن و در پی شکلگیری ائتلاف 14 مارس به آن پیوست و موضع مخالف شدیدی علیه سوریه و حزبالله اتخاذ کرد. در سال 2011 به دنبال بروز اختلاف میان این حزب و دیگر اعضای ائتلاف مزبور، با خروج از ائتلاف، آن را از اکثریت انداخت و سبب شد تا زمینه برای تشکیل دولت مورد حمایت ائتلاف 8 مارس که دارای اکثریت در مجلس نمایندگان شده بود، آماده شود. این حزب از آنجا که از حمایت بخش وسیعی از طائفه درزی برخوردار است، معمولا در اکثر دولتها و در مجلس نمایندگان حضور دارد.
حركة التوحید الاسلامی لبنان[vii]
این مجموعه سیاسی در سال 1982 توسط شیخ سعید شعبان، عضو سابق الجماعة الاسلامیة و با ادغام سه گروه محلی در طرابلس در شمال لبنان شکل گرفت. این جریان سیاسی دینی به تدریج با موضعگیری علیه اسراییل، حاکمیت مارونیها، احزاب چپ و قومی، از پایگاه گسترده ای در این منطقه برخوردار و موفق به اخراج همه نیروهای سیاسی چپ از آنجا شد و بدینسان طی سالهای 1984 و 1985، شهر طرابلس را تحت نفوذ خود گرفت. این تشکل سیاسی طی این مدت با شعار برپایی نظام اسلامی، اقداماتی همچون برگزاری محاکمههای قضایی، ممنوعیت فروش مشروبات الکلی، تعطیلی استخرهای مختلط و تفریحگاهها و برخورد با بیحجابی را به اجرا گزارد که احزاب و نیروهای چپ را به عکس العمل واداشت. آنان با حمایت نیروهای نظامیسوریه و با محاصره شهر و برخی درگیریهای مسلحانه، نیروهای این جنبش را تحت فشار گزاردند. سرانجام با میانجیگری جمهوری اسلامی ایران و عزیمت شیخ سعید شعبان به دمشق و طی مذاکراتی، با اعلام آتش بس و ورود فعالان سیاسی چپ به طرابلس اوضاع به شرایط نسبتا عادی بازگشت. از آن پس بهویژه پس از مرگ بنیان گذار آن در سال 1998، فعالیتهای این جنبش بسیار محدود و تنها به برخی موضعگیریها و صدور بیانیه و برگزاری گردهمایی منحصر گردیده است.
الجماعة الاسلامية لبنان
این تشکل پیش از آن که حزبی باشد، دینی و تبلیغی است که به تدریج از ویژگیهای یک جریان سیاسی هم برخوردار شده است. این تشکل در سال 1964 از درون جمعیت مذهبی عبادالرحمن در طرابلس ظهور کرد و دارای شعبههایی در بیروت، صیدا، بقاع و جنوب است. هدف از تاسیس این تشکل، جذب و هماهنگی نیروی جوانان مومن و جهت بخشیدن به آنان است. این جمعیت رسالت خود را اسلام، برپایی جامعه اسلامی و حیات دینی میداند. این جریان دینی سیاسی همچنین از حامیان الغای طائفهگرایی سیاسی و وحدت عربی بر اساس اسلام، همزیستی مسالمت آمیز میان مسلمانان و مسیحیان و نیز رهایی از استعمار غربی است. الجماعة الاسلامیة هرچند با برخی از جریان ها و احزاب همچون حزبالله، روابط نزدیکی دارد، در خصوص سیاستهای حاکم و مسائل کلی کشور میانهروی را درپیش گرفته است. مجله الامان، ارگان آن و فعالیتهای آموزشی گستردهای تحت نام "مدارس الایمان" دارد.
حزب الله لبنان
زمینههای تشکیل این حزب به تحولات جامعه شیعیان لبنان پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بازمیگردد که بسیاری از فعالان شیعه صحنه سیاسی لبنان از جمله هواداران حزب الدعوة عراق در این کشور، تنی چند از اعضای جنبش امل، برخی از اعضای احزاب لبنانی و کادرهای فلسطینی و نیز گروهی از جوانان شیعه فعال در صحنههای سیاسی اجتماعی، خود را با اهداف و جهت گیریهای آن هماهنگ کردند. نقطه عطف در مسیر شکلگیری زمینههای تشکیل حزب اما به پیامدهای تهاجم گسترده اسراییل به لبنان و اشغال جنوب و محاصره بیروت در سال 1982 مرتبط است. عضویت نبیه بری در کمیته نجات ملی که با شرکت رهبران سیاسی و برخی فرماندهان شبه نظامی از جمله بشیرجمیل فرمانده شبه نظامیان فالانژ و با هدف تعیین چگونگی برخورد با وضعیت جدید تشکیل شده بود، مخالفتهای بسیاری از اعضای جنبش امل و دیگر هواداران انقلاب اسلامی را سبب گشت و به انشعاب گروهی از آنان از جمله سیدحسین موسوی عضو دفتر سیاسی و سخنگوی آن منجر شد. از دیگر عوامل زمینهساز تاسیس حزبالله شکل گیری رویکرد ضرورت تغییر جبهه رویارویی با اسراییل از ضعف به قدرت بود. علیرغم برخی فعالیتهای سیاسی فرهنگی و نیز عملیات نظامی علیه نیروهای اشغالگر اسراییلی، موجودیت حزب و آغاز فعالیتهای حزبی به طور رسمیدر سال 1985 طی بیانیه ای با عنوان "ما که هستیم و هویت ما چیست؟" که در واقع مرامنامه حزبالله بود، اعلام شد. مهمترین محورهای این مرامنانه، رویکرد دینی، جهاد و مقاومت در برابر اسراییل تا اخراج کامل از لبنان به عنوان مقدمه آزادی بیت المقدس، مشارکت همه مردم لبنان در تعیین سرنوشت خود و مخالفت با امتیازات طائفهای در این کشور بود.
انجام عملیات چریکی علیه نیروهای اشغالگر اسراییل توسط نیروهای شبه نظامیاین حزب طی سالهای اشغال جنوب لبنان و نیز مقاومت در برابر تهاجمات نظامیان اسراییلی بهویژه در سالهای 1993 و 1996 و کسب موفقیتهای نظامی پی در پی، رژیم اسراییل را ناگزیر ساخت تا در سال 2000 از بیشتر مناطق جنوب لبنان عقب نشینی کند. این نقطه عطف در تاریخ مقاومت لبنان در طول چند دهه اخیر و نیز پیامدهای آن از جمله آزادسازی صدها اسیر لبنانی، فلسطینی و عرب در بند رژیم اسراییل، به تقویت پایگاه اجتماعی سیاسی حزبالله انجامید. تهاجم گسترده هوایی اسراییل در سال 2006 به لبنان، علیرغم خسارتهای سنگین مادی و انسانی، با مقاومت سرسختانه نیروهای شبه نظامی حزبالله روبهرو و عدم حصول هیچ گونه دستاورد نظامی و سیاسی برای این رژیم، پیامدهای سیاسی گستردهای را در داخل اسراییل به همراه داشت.
علاوهبر مسئله مقاومت و دستاوردهای نظامی، حزبالله توانسته است با توجه به پایگاه وسیع اجتماعی به لحاظ سیاسی نیز موفقیتهای بزرگی به دست آورد که یکی از موارد عمده، حضور در مجلس نمایندگان و مشارکت در هیئت دولت طی دو دهه اخیر است. این حزب که از حمایتهای جمهوری اسلامی ایران برخوردار است، همچنین در زمینه خدمات عمرانی، اجتماعی، بهداشتی و فرهنگی فعالیتهای قابل توجهی داشته است و با ایجاد شبکه ای از مدارس و مراکز آموزشی، نقش موثری در توسعه فرهنگی آموزشی در میان شیعیان ایفا کرده است. این حزب با ایجاد مراکز رادیویی و شبکه تلویزیون ماهواره ای و انتشار نشریات گوناگون، ازحضور رسانه ای موثری در این کشور و در سطح منطقه و جهان نیز برخوردار است.
حزبالله بر لبنانی بودن، مسلمان بودن و الهام خود از انقلاب اسلامیتاکید دارد. این حزب در سالهای اخیر به رهبری سید حسن نصرالله، محور ائتلاف 8 مارس با عضویت جنبش امل، جریان ملی آزاد و برخی دیگر از احزاب و گروههای سیاسی مسیحی و مسلمان نیز میباشد.ازجمله چهرههای بارز این حزب میتوان از شیخ نعیم قاسم، شیخ محمدیزبک، سیدابراهیم امین السید، محمدفنیش، محمدرعد و سیدهاشم صفی الدین نام برد.
حزب السوری القومی الاجتماعی لبنان
از جمله احزاب لبنانی است که در تحولات سیاسی لبنان از دوره قیمومیت فرانسه و بهویژه پس از استقلال این کشور نقش تاثیرگذاری داشته است. فعالیتهای این حزب که توسط انطوان سعادة بنیان گذاری شد تا سال 1935 سری و سیاست آن در مخالفت با حضور فرانسوی ها و هواداری از استقلال لبنان به عنوان یک کشور عرب بود. پس از علنی شدن فعالیتهای حزب، علیرغم دستگیریها و محدودیتها، کم و بیش به حیات سیاسی خود ادامه داد و بهویژه پس از اعلام موجودیت رژیم اسراییل، دامنه فعالیتهای آن گسترش یافت که نگرانی دولت و دستگیری برخی از اعضای آن را درپی داشت. با اعلام قیام مسلحانه علیه حاکمیت توسط انطوان سعادة، شورشهایی برپا شد که با شکست همراه بود. با محاکمه و اعدام رهبر حزب در سال 1949، پایگاه مردمی آن گسترش یافت و علیرغم زندانی شدن بسیاری از رهبران و اعضای این حزب و بروز انشعاب میان اعضا، فعالیتهای آن با فراز و فرودهایی استمرار یافت. در سالهای جنگ داخلی، این حزب که ابتدا به دو شاخه تقسیم شده بود، در جنگ مشارکت داشت و پس از وحدت مجدد، نقشی فعال در جریان جنگ بهویژه پس از تهاجم اسراییل در سال 1982 به لبنان داشت. رقابتهای داخلی و انشعاب مجدد در سالهای بعد به تضعیف جایگاه این حزب انجامید. امروز حزب سوری قومی اجتماعی با دو جناح "الطوارئ" و "المجلس الاعلی" گرچه نه با وسعت و قدرت گذشته، در صحنه سیاسی لبنان حضور داشته و دارای نمایندگانی در مجلس است. از جمله شخصیتهای بارز این حزب، اسعد حردان، مروان فارس و غسان مطر از جمله شخصیتهای بارز این حزب، اسعد حردان، مروان فارس و غسان مطر هستند.
التنظیم الشعبی الناصری لبنان[viii]
بنیانگزار این جریان سیاسی که صحنه اصلی فعالیتهای آن شهر صیدا در جنوب لبنان میباشد، معروف سعد نماینده اسبق این شهر در مجلس نمایندگان بود. وی در آستانه جنگ داخلی لبنان در جریان یک تظاهرات اعتراض آمیز کارگری در صیدا ترور شد و پس از آن پسرش مصطفی رهبری آن را بر عهده گرفت. نیروهای شبه نظامی این تشکیلات با حمایت تسلیحاتی و مالی سازمانهای فلسطینی در جنگ داخلی شرکت داشت و در جریان تهاجم نیروهای اسراییلی در سال 1982 نیز با امکانات و نفرات محدود خود در جبهه مقاومت قرار گرفت. مصطفی سعد رهبر این جریان چند بار مورد سوء قصد قرار گرفت که در یک مورد به از دست دادن بینایی وی منجر شد.
این جریان سیاسی که دارای گرایشهای ناصری است، در سالهای اخیر از فعالیتهای محدودی در شهر صیدا و برخی مناطق در بقاع برخوردار و دارای مجموعهای فرهنگی در صیدا است. به لحاظ سیاسی نیز این تشکیلات در رقابت با جریان سیاسی المستقبل و دارای مواضعی نزدیک به حزبالله و ائتلاف 8 مارس است.
الحزب الشیوعی لبنان[ix]
این حزب کمونیست از متن مبارزات کارگری لبنان در سال 1924 با نام حزب الشعب ظهور کرد و اولین دبیرکل آن ابراهیم یزبک بود که با همکاری فعالان کارگری از جمله فواد شمالی موفق به تاسیس آن شد. اولین حضور سیاسی حزب در روز کارگر در سال 1925 در بیروت بود. این حزب که تحت تاثیر حزب کمونیست شوروی قرار داشت، پس از پیوستن به کمنترن[xii](اتحاد احزب کمونیست جهان) در سال 1927 به حزب کمونیست تغییر نام داد. علیرغم برخی انشعابهای محدود و تحمل فشارها و محدودیتهای اعمال شده از سوی حکومت به زودی از پایگاه وسیع اجتماعی به ویژه درمیان اتحادیهها و سندیکاهای کارگری برخوردار شد، به گونه ای که در سال 1947 تعداد اعضای آن به 20000 نفر رسید که بیشترین تعداد عضو در یک حزب سیاسی در لبنان بود. حزب کمونیست لبنان پس از استقلال نیز همچنان در صحنه سیاسی لبنان فعال بود و با ائتلاف با دیگر جریانهای قومی، دموکرات و لیبرال در قیام سال 1958 علیه نظام حاکم که از حمایت غرب برخوردار بود، مشارکت داشت. حزب که برخی اعضای آن از جمله جرج حاوی دبیرکل اسبق، از مسیحیان بودند، در جریان سالهای جنگ داخلی با تشکیل بازوی نظامی و با حمایت از مقاومت فلسطین به ویژه در همراهی با جنبش فتح به رهبری یاسر عرفات و هم پیمانی با سوریه مشارکت داشت. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، این حزب دچار ضعف و فتور و برخی اختلافات داخلی و انشعاب از جمله تاسیس جنبش چپ استقلال و پیشرفت توسط جرج حاوی دبیرکل پیشین شد. در سالهای اخیر دامنه فعالیتهای این حزب از گستردگی گذشته برخوردار نیست. به دنبال برخی اصلاحات داخلی، خالد حداد در سال 2003 به سمت دبیرکلی این حزب برگزیده شد. حزب کمونیست لبنان در تحولات سیاسی داخلی لبنان طی سالهای اخیر سعی کرده است مواضعی محتاطانه اتخاذ و از ائتلاف با دو جریان سیاسی رقیت خودداری کرده است.
حزب داشناک لبنان
ریشههای تاسیس این حزب ارمنی به سال 1906 باز میگردد که سیمون زفاریان در راس گروههای دانشجویی با همکاری جمعیت اتحاد و ترقی ترکیه مبارزاتی را علیه سلطان عبدالحمید عثمانی سامان داده بود. با مهاجرت ارمنیها به لبنان در دوره قیمومیت فرانسه، فعالیتهای آن توسعه یافت. این حزب در این دوره با دولت قیم همکاری و در دهههای شصت و هفتاد میلادی با حزب رقیب خود در درون طائفه ارمنی، حزب هانشاک و نیز با حزب کمونیست لبنان اختلافاتی داشت که گاه با برخوردهای خونین همراه بود. در طول سالهای جنگ نیز از حضور در صحنه درگیریها خودداری کرد. این حزب تاکنون از دولتهای حاکم در این کشور حمایت کرده و معمولا از طریق نمایندگان خود، در قوه مقننه این کشور حضور دارد.
حزب القوات اللبنانیة لبنان[x]
این حزب در سال 1976 و در حالی که یک سال از آغاز جنگ داخلی گذشته بود، توسط بشیرالجمیل فرزند موسس حزب کتائب به عنوان شاخه نظامی این حزب مارونی تاسیس شد که نقش بسیاری در درگیریهای خونین در طول سالهای جنگ داخلی داشت. پس از ترور بشیرالجمیل در سال 1982 زمینههای استقلال آن از حزب مزبور شکل گرفت. ایلی حبیقه فرمانده گروهی از این شبه نظامیان که با حمله به اردوگاههای صبرا و شاتیلا هزاران آواره فلسطینی را قتل عام کرد، تا سال 1986 فرماندهی این تشکیلات نظامی را بر عهده داشت و در پی شورش درون تشکیلاتی به رهبری سمیر جعجع، جای خود را به او داد. پس از پایان جنگ، همچون بسیاری از احزاب و تشکلهای سیاسی درگیر جنگ داخلی، بر اساس پیمان طائف، با خلع سلاح خود، به حزب سیاسی تغییر وضعیت داد. در سال 1994 سمیر جعجع، رییس حزب با اتهامات متعدد از جمله ترور رشید کرامی نخست وزیر اسبق، ترور تونی فرنجیه فرزند رییس جمهور اسبق و رییس جریان المردة و نیز انفجار کلیسای سیدة النجاة، محاکمه و به حبس ابد محکوم و تشکیلات او نیز غیرقانونی اعلام شد.
پس از خروج نیروهای سوری از لبنان در پی ترور رفیق حریری و اعلام عفو عمومی از سوی رییس جمهوری، وی از زندان آزاد شد و مجددا فعالیتهای سیاسی و حزبی را از سرگرفت. این حزب از اعضای ائتلاف 14 مارس است و از طریق نمایندگان خود، در مجلس نمایندگان نیز حضور دارد.
حزب الکتائب اللبنانية لبنان[xi]
این حزب گرچه یک حزب سکولار است، رهبران، اعضاء و هواداران آن عموما از طائفه مسیحیان مارونیاند و خود را مدافع منافع این طائفه در صحنه سیاسی لبنان میداند. حزب کتائب در سال 1936 توسط پیر جمیل تاسیس و در آغاز به عنوان تشکیلاتی ورزشی به صحنه آمد و تحت تاثیر حزب فالانژ اسپانیا به رهبری فرانکو، نام خود را از آن حزب گرفت. این حزب در دوره قیمومیت فرانسه به طور آشکار شعار استقلال کامل لبنان از جهان عرب میداد و دارای روابط صمیمانهای با نظام قیم بود. حزب کتائب همچنین در طول سالهای قیمومیت با جریانهای سیاسی دیگر در میان مسیحیان و به طور خاص با فراکسیون ملی به رهبری امیل اده در رقابتی شدید قرار داشت و طی سالهای پس از استقلال دارای فراز و فرودهای سیاسی بسیاری بوده است. سیاستهای راستگرایانه و افراطی حزب کتائب یکی از عوامل زمینه ساز جنگ داخلی لبنان دانسته شده است. همچنین شبه نظامیان حزب کتائب نقش عمدهای در استمرار درگیریهای خشونت بار و خونین در طول سالهای جنگ داخلی داشتند. حمله به اردوگاههای فلسطینی در محله باشا و تل الزعتر و مهمتر از آن، فاجعه کشتار آوارگان فلسطینی پس از ترور بشیرالجمیل و در حالی که بیروت در محاصره نیروهای نظامی اسراییل قرارداشت، توسط شبه نظامیان وابسته به این حزب صورت گرفت.
با مرگ موسس حزب در سال 1984، تاثیرگذاری حزب در حوزه سیاسی در میان مسیحیان کاهش یافت و پس از پایان جنگ و امضای پیمان طائف، دچار اختلافات داخلی شد. جرج سعاده دبیرکل جدید حزب با توجه به شرایط جدید، تغییراتی را در سیاستهای حزب ایجاد و روابطی را با احزاب و جریانهای ملی و اسلامی برقرار کرد؛ هرچند برخی اختلافات داخلی همچنان ادامه یافت. در دوره ریاست کریم بقرادونی بر این حزب، تلاش ها برای نزدیک کردن مواضع سیاسی با دیگر احزاب و جریانهای سیاسی غیرمسیحی و خروج حزب از یک تشکیلات بنیادگرا به یک حزب معتدل سیاسی استمرار یافت.
حزب کتائب از سال 2007 تحت ریاست امین جمیل قرار دارد و هر چند یکی از اعضای اصلی ائتلاف 14 مارس است، سعی دارد تا روابط خود را با سایر احزاب و تشکلهای سیاسی حفظ کند.
تیارالمردة لبنان
این تشکل سیاسی در سال 1968 توسط تونی فرنجیه فرزند سلیمان فرنجیه رییس جمهور پیشین لبنان وارد به صحنه سیاسی لبنان شد. گستره فعالیتهای این حزب عمدتا مناطق مارونی نشین شمال لبنان است. در سالهای اولیه جنگ داخلی به جبهه ائتلاف ملی راست پیوست ولی در سال 1978 به دنبال بروز اختلاف با هم پیمانان خود بهویژه با نیروهای شبه نظامی تحت امر بشیر جمیل، از آن جبهه جدا شد. این اختلافات به درگیریهای نظامی و حمله شبه نظامیان مزبور به مناطق تحت امر حزب و کشته شدن تعدادی از اعضای آن منجر شد. پس از پایان جنگ، این حزب با حذف شاخه نظامی، صرفا به فعالیتهای سیاسی و فرهنگی میپردازد. این تشکل سیاسی، به رهبری سلیمان فرنجیه با جریان ملی آزاد هم پیمان و عضو ائتلاف 8 مارس است و در مجلس نمایندگان نیز حضور دارد.
حزب المستقبل لبنان
جمعیتی سیاسی است که توسط رفیق حریری نخست وزیر پیشین لبنان تاسیس و رییس فعلی آن سعد حریری فرزند او میباشد. این حزب که مدعی است سخنگویی سیاسی طائفه سنی را بر عهده دارد، محور شکل گیری ائتلاف 14 مارس پس از ترور موسس آن است که در مخالفت با حضور سوریه در لبنان صورت گرفت و منتقد سر سخت حزبالله و سلاح مقاومت است. این حزب که از پشتوانههای مالی سعد حریری و حمایت سیاسی آمریکا، فرانسه و عربستان سعودی برخوردار است، موفق شد با بهرهگیری از همین حمایتها اکثریت مجلس نمایندگان را در اختیار ائتلاف یادشده قرار دهد و بر همین اساس فواد سنیوره و سپس سعد حریری به نخست وزیری رسیدند. حزب المستقبل از امکانات قوی رسانهای همچون روزنامه المستقبل، تلویزیون المستقبل و رادیو شرق، برخوردار است و در حوزههای فرهنگی، آموزشی و تربیتی نیز فعالیتهای گسترده ای دارد؛ از جمله از طریق موسسه حریری، همه ساله بورسیههای تحصیلات دانشگاهی داخلی و خارجی در اختیار فارغ التحصیلان مراکز آموزشی وابسته به این موسسه قرار میدهد. از شخصیتهای بارز این جریان سیاسی، فواد سنیوره، فرید مکاری، سمیر الجسر، احمد فتقت و محمد کباره را میتوان نام برد.
حزب الوطنین الاحرار لبنان[xii]
این حزب را رییس جمهور اسبق لبنان، کمیل شمعون در پی بحران سال 1958 تاسیس کرد. یکی از اصول مورد توجه حزب در مراحل اولیه، تحکیم جایگاه لبنان در خانواده کشورهای عرب بود. تحولات سیاسی بعدی اما کمیل شمعون و حزبش را به سیاستهای غرب نزدیک کرد. در جریان جنگ داخلی به عضویت جبهه احزاب و نیروهای راست پیوست و بازوی نظامی حزب تحت عنوان "ببرها" علیه ائتلاف نیروهای ملی و فلسطینی وارد جنگ شد. این حزب نیز همچون بسیاری از احزاب سیاسی لبنان دچار اختلافات داخلی و انشعاب شد و با احزاب و نیروهای رقیب در صفوف مسیحیان مارونی درگیریهایی داشت و خسارتهایی را متحمل گردید. در سال 1985 دانی شمعون به ریاست حزب انتخاب شد و تغییراتی را در کادرهای حزبی صورت داد. این حزب اکنون به ریاست دوری شمعون عضو ائتلاف 14مارس است.
تقسیمات اداری و سیاسی لبنان
استانهای 6 گانه لبنان عبارتند از: استان بیروت به مرکزیت بیروت، استان جبل لبنان به مرکزیت جبیل، استان شمال به مرکزیت طرابلس، استان بقاع به مرکزیت زحله، استان نبطیه به مرکزیت نبطیه، استان جنوب به مرکزیت صیدا. شهرهای المتن، بعبدا، عالیه، الشوف در استان جبل لبنان، شهرهای المنیه-الضبیه، زغرتا، البترون، الکورة، عکار، بشری در استان شمال، شهرهای بعلبک، هرمل و راشیا در استان بقاع و شهرهای حاصبیا، مرجعیون و بنت جبیل در استان نبطیه قرار دارند. شهرهای صور و جزین نیز در استان جنوب قرار گرفته اند. بیشترین جمعیت در استان جبل لبنان با 1484000 نفر و کمترین آن با 249000 نفر در استان نبطیه سکنی دارند. بیروت نیز با 36% از جمعیت کل لبنان در مرتبه پنجم قرار گرفته است.[۱۹]
بیروت پایتخت این کشور از جمله شهرهای ساحلی مدیترانه است که قدمتی دیرینه دارد و کشف آثار برجای مانده از دورههای فنیقی، مصری، رومی، ایرانی، یونانی و عثمانی گواه پیشینه تاریخی این شهر است.[۲۰] درباره وجه تسمیه بیروت دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. بر اساس یکی از این دیدگاه ها، این نام از کلمه بئروت، جمع بئر به معنی چاه گرفته شده است[۲۱] که به منابع غنی آب (چاهها و چشمهها) در این شهر اشاره دارد. بیروت به دلیل موقعیت جغرافیایی خود، همواره مورد توجه بازرگانان، جنگجویان و جهانگردان و در دوره امویان پایگاه دریایی مسلمانان برای حمله به ناوگان دریایی بیزانس بوده است.[۲۲] این شهر که در دوره اسلامی گاه مرکز ایالت و یا مرکز امارت خاندانهای حاکم بوده است، با تشکیل لبنان بزرگ در سال 1920، به مرکزیت آن انتخاب و با اعلام جمهوری لبنان در سال 1926 رسماً پایتخت جمهوری جدید شد. بیروت در دهههای میانی قرن گذشته رو به گسترش گزارد و با مهاجرت بسیاری از روستاییان بهویژه مهاجرت صدها هزار نفری ساکنان جنوب لبنان که در دهه 1960 صحنه رویارویی نیروهای مقاومت فلسطین و اسراییل شده بود، جمعیت آن افزایش یافت. این مهاجران عموما در مناطقی چون حومه جنوبی بیروت و برخی مناطق شرقی آن استقرار یافتند. بیروت در طول سالهای جنگ داخلی خسارتهای فراوان دید و بسیاری از ساکنان، این شهر را ترک کردند. با پایان جنگ و بازسازی آن، مجددا حیات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به این شهر بازگشت. پایتخت لبنان با مساحتی در حدود 67 کیلومتر مربع، عموم وزارتخانه ها، سازمانهای دولتی و بیشترین مراکز تجاری، صنعتی، مالی، رسانهای، فرهنگی، آموزشی و دانشگاهی را در خود جای داده است؛[۲۳] از جمله، دانشگاه دولتی و دو دانشگاه آمریکایی و قدیس یوسف در آن استقرار یافته اند. فرودگاه بین المللی بیروت که تا پیش از جنگ داخلی یکی از مهمترین و فعالترین فرودگاههای خاورمیانه بود، امروز با امکان پذیرش همزمان 30 هواپیما و ظرفیت جابجایی 6 میلیون مسافر در سال در حومه آن به فعالیت خود ادامه میدهد. بندر بیروت نیز تا پیش از جنگ از جمله بنادر تجاری فعال منطقه به شمار میرفت که به خصوص در زمینه ترانزیت کالا میان کشورهای اروپایی، آفریقایی و عربی نقش موثری داشت و هم اکنون نیز این بندر به عنوان بندر اصلی، ظرفیت پذیرش سالانه 3100 فروند کشتی را دارد. در شهر بیروت به ویژه از سالهای جنگ داخلی تا کنون سه منطقه جمعیتی شکل گرفته است؛ شرق بیروت عموماً محل سکونت مسیحیان است و در غرب بیروت، مسلمانان سنی اکثریت و جمعیت کمتری از شیعیان و درزیها ساکنان آن را تشکیل میدهند. شیعیان نیز در حومه جنوبی (معروف به ضاحیه) سکنی دارند. آمارهای متفاوتی درباره جمعیت بیروت در سالهای اخیر ارائه شده است؛ بررسیهای دانشگاه قدیس یوسف در سال 2001 نشان میدهد که حدود 36% از کل جمعیت لبنان، در بیروت سکنی دارند.[۲۴]
روابط خارجی لبنان
سیاست خارجی این کشور به دلیل ساختار سیاسی و حاکمیت نظام طائفهای پس از استقلال، همواره تحت تاثیر تحولات سیاسی منطقه و معادلات بین المللی بوده است. این وضعیت پس از پایان جنگ داخلی و پیمان طائف پیچیدهتر نیز شده است. از کشورهای غربی عمدتا آمریکا و فرانسه از کشورهای منطقه، ایران، عربستان، مصر و سوریه در سیاست خارجی این کشور تاثیرگذارند. سوریه هرچند امروز سهم کمتری در سیاسی خارجی لبنان دارد، تا سال 2006 اما، علاوه بر حضور نظامی و امنیتی در بخشهای وسیعی از خاک این کشور، در سیاست خارجی آن نیز نقش تعیین کنندهای داشت.
روابط لبنان و فرانسه
روابط دو کشور از ریشههای تاریخی برخوردار و لبنان به عنوان دروازه خاورمیانه، همواره مورد اهتمام فرانسه بوده است.[۲۵] این روابط در دوران قیمومیت فرانسه بر لبنان در شکل مناسبات اقتصادی و فرهنگی ویژهای برقرار بود و پس از استقلال این سرزمین نیز در ابعادی گسترده استمرار یافت. فرانسه در جریان جنگ داخلی، هرچند برای رهایی این کشور از جنگ و بازگشت آرامش، اهتمام بسیار داشت، به دلایل گوناگون عملا نتوانست نقشی اساسی و تعیین کننده در این خصوص ایفا کند و تلاشهای این کشور به برخی اقدامات دیپلماتیک در مجامع بین المللی و کمکهای انسان دوستانه محدود شد.[۲۶] با پایان جنگ داخلی اما مرحله جدیدی در مناسبات دو کشور آغاز شد که از دو ویژگی تجدید روابط تاریخی سنتی و نیز تحکیم و ساماندهی آن بر اساس منافع مشترک برخوردار بود.[۲۷] هم اکنون علاوه بر روابط دیپلماتیک و قراردادهای فرهنگی اقتصادی متعدد میان دو کشور، روابط ویژه فرهنگی در چارچوب سازمان کشورهای فرانسه زبان[xiii] (فرانکفون) میان آنان برقرار است.
روابط لبنان و سوریه
اصولا لبنان بخشی از سرزمین تاریخی سوریه بوده است که با تشکیل لبنان بزرگ توسط کمیسر عالی فرانسه در لبنان، از سرزمین اصلی جدا شد. این جدایی سرزمینی البته به معنای جدایی فرهنگی و اجتماعی نبود و ارتباط دو جامعه بر اساس روابط خویشاوندی، زبان، سنتها و منافع مشترک اقتصادی استمرار داشت.
از آنجا که سوریه پس از جدایی بخشهایی از این سرزمین و انضمام آن به جبل لبنان و تاسیس لبنان بزرگ، همواره به این امر اعتراض داشته و لبنان را ادامه جغرافیایی سرزمینی خود میداند؛ هرچند استقلال این کشور را به رسمیت شناخت، تا پیش از سال 2006 هیچگاه روابط رسمی دیپلماتیک با این کشور برقرار نکرد و روابط این دو کشور تحت عنوان روابط ویژه و از طریق معاهدههای دوستی و همکاری فیمابین در زمینههای سیاسی، اقتصادی و امنیتی ادامه داشته است. پس از عقبنشینی نیروهای نظامی سوریه از لبنان در سال 2006 تحت فشارهای بین المللی و بر اساس قطعنامه 1554 سازمان ملل، روابط سیاسی دو کشور رو به سردی گذاشت و سرانجام در سال 2009 پس از کنفرانس دوحه و انتخاب میشل سلیمان به ریاست جمهوری با تاسیس سفارت خانه دو کشور در بیروت و دمشق، روابط رسمی دیپلماتیک میان لبنان و سوریه برقرار شد.
روابط لبنان و آمریکا
آمریکا از نیمه دوم قرن بیستم تاکنون به شکل پیدا و پنهان در این کشور تاثیرگذار بوده است که حضور نظامی در لبنان در سال 1958 بنا به درخواست رییسجمهور وقت و میانجیگری منجر به خروج شبه نظامیان فلسطینی از این کشور در سال 1982، نمونههایی از آن است. طی دو دهه اخیر نیز تاثیرگذاری بر روند تحولات در جهت منافع اسراییل و تقویت جریانهای سیاسی متمایل به غرب، اولویت سیاسی آمریکا در لبنان بوده است. سیاست این کشور در خصوص حملات اسراییل به لبنان عموما توام با رضایت و جانبداری صریح همراه بوده است که مواضع این کشور در جریان تهاجم گسترده و پرخسارت اسراییل به لبنان در سال 2006، نمونه ای از چنین سیاستی است. آمریکا همواره مخالفت آشکار خود را با جریان مقاومت اسلامی در این کشور اعلام و با حمایت از جریان 14 مارس، برای تضعیف مقاومت تلاش میکند.
نمادهای ملی لبنان
پرچم لبنان که به استناد بند 5 قانون اساسی این کشور از آغاز استقلال مورد استفاده قرار گرفته است، به شکل مربع مستطیل و از سه قسمت افقی مساوی تشکیل شده است. قسمت میانی آن سفید و دو قسمت بالا و پایین سرخ رنگ است و نماد درخت سرو در میان قسمت سفید رنگ قرار گرفته است. رنگ سرخ نماد شهیدان استقلال، رنگ سفید نماد سفیدی برفهای متراکم قلهها و به مفهوم صلح و دوستی و درخت سرو نیز نماد جاودانگی، قداست و مقاومت است و اشاره به ریشههای لبنان دارد. سرود این کشور نیز با عبارت همه ما برای میهن، آغاز و پایان مییابد:
همه ما برای میهن، رو به بالا و پرچم
چشم روزگاران همواره شمشیر و قلم ما را دیده است
دشت ها و کوهها، خاستگاه مردان است
سخن و عمل ما در مسیر کمال است
همه ما برای میهن، روبه بالا و پرچم
همه ما برای میهن
پیر و جوان ما چون میهن فریاد یاری برآرد آمادهاند
شیر بیشهاند گاه فتنهها
خدایش تا ابد از گزندها مصون ساخته است
همه ما برای میهن، روبه بالا و پرچم
همه ما برای میهن
دریا و زمینش مروارید مشرق زمین
عطایا و نیکیهایش، سراسر زمین را فرا گرفته است
نامش افتخار اوست از روزگاران نیاکان
سرو آن افتخار و رمز جاودانگی
همه ما برای میهن رو به بالا و پرچم
همه ما برای میهن
نیروهای مسلح لبنان[۲۸][۲۹]
اولین واحدهای ارتش این کشور در دوره قیمومیت تشکیل شد و با خروج آخرین نفرات نظامی فرانسه از لبنان در سال 1945، ارتش این کشور در اختیار حکومت منتخب قرار گرفت. ارتش لبنان ارتشی کوچک است و از قدرت و تجهیزات چندانی برخوردار نیست. این ارتش در برابر حملات اسراییل عملا ناتوان و عموما در حالت دفاعی قرار دارد و حتی در بحرانهای فراگیر و درگیریهای گسترده داخلی از نقش آفرینی چندانی برخوردار نبوده است. تنها در برخی موارد و بروز بحران و درگیریهای محدود به کنترل اوضاع پرداخته است. ارتش این کشور در جریان جنگ داخلی آسیبهای بسیار دید و به دو بخش مسلمان و مسیحی تقسیم شد که گاه، بخشهایی از آن در برابر هم صف آرایی میکردند.
پس از جنگ نیز تلاشهایی برای بازسازی آن صورت گرفت و به ویژه برقراری یکپارچگی آن مورد اهتمام جدی بود. علیرغم دریافت برخی تجهیزات نظامی نوین و انسجام نسبی، همچنان ارتشی کوچک با توانمندیهای محدود و تجهیزات نه چندان کارساز باقی مانده است. به نظر میرسد به دلیل همسایگی این کشور با اسراییل، تا پیش از تعیین وضعیت مذاکرات سازش و سرنوشت مقاومت در لبنان و فلسطین، تغییر چندانی در وضعیت ارتش پدید نیامد.
مهمترین بخش ارتش لبنان، نیروی زمینی آن است که دارای 11 تیپ مکانیزه و چند تیپ گارد ریاست جمهوری، تکاور، هوابرد، تکاور دریایی، توپخانه و نیروی واحدهای پشتیبانی است. نیروی زمینی ارتش لبنان کارایی خود را عمدتا در درگیریهای داخلی و به شکلی محدود به نمایش میگذارد و از رویارویی با حملات و تهدیدات اسراییل به شدت ناتوان بوده است. نیروی هوایی نیز عملا توان و امکان دفاع از آسمان کشور را به ویژه در برابر حملات و تجاوزات هوایی اسراییل ندارد. تعدادی هواپیمای آموزشی و مجموعه ای از هواپیماهای جنگنده در اختیار آن است که از کارایی لازم و میدان مانور برخوردار نیستند. تعدادی هواپیمای جنگی میراژ فرانسوی نیز که پیش از جنگ داخلی در اختیار این کشور قرار گرفته بود، در سال 2000 به کشور پاکستان فروخته شد و به جای آن 5 فروند بالگرد آمریکایی از نوع بل 205 دریافت کرد. دو فرودگاه نظامی ریاق و رنه معوض در اختیار نیروی هوایی این کشور قرار دارد. نیروی دریایی نیز با دارا بودن دو پایگاه دریایی جونیه و بیروت و دهها فروند کشتی کوچک و قایقهای گشت دریایی، مسئولیت حراست از آبهای سرزمینی و سواحل، حمایت دریایی از نیروی زمینی و مبارزه با قاچاق و راه زنیهای دریایی را بر عهده دارد با توجه به قدرت نیروی دریایی اسراییل و تهدیداتی که به شکل مستمر متوجه سواحل و آبهای سرزمینی لبنان است، این نیرو از قدرت پاسخگویی لازم برخوردار نیست و نقش محدودی در ایفای مسئولیتهای محوله ایفا میکند.
نیروی انتظامی این کشور با عنوان نیروهای امنیت شامل امنیت عمومی[xiv] و امنیت داخلی[xv] تحت امر وزارت کشور قرار دارند. نیروی امنیت عمومی مسئولیت امنیت عمومی کشور، امور گذرنامه، امور اتباع بیگانه، نظارت بر فعالیتهای سیاسی و رسانه ای، صدرور گواهینامه رانندگی، محافظت از شخصیتهای سیاسی و مشارکت در تامین امنیت مرزها را بر عهده دارد. نیروی امنیت داخلی نیز مسئولیت حمایت از افراد و داراییهای آنان، حمایت از آزادیهای قانونی، اجرای احکام قضایی، اداره امور زندان ها، حراست از سازمان ها و موسسات دولتی و حراست از مراکز دیپلماتیک را بر عهده دارد.
خدمت سربازی در لبنان در سال 2007 لغو و به جای آن، دوره 6 ماهه آموزش برقرار شده است که افراد پس از طی این دوره، در صورت تمایل و نیاز واحدهای نظامی، میتوانند داوطلبانه به مدت 5 سال به صورت نیروی حرفهای در اختیار ارتش قرار گیرند.
به موجب قانون اساسی لبنان، رییس جمهور، رییس شورای عالی دفاع و فرمانده کل نیروهای مسلح است و دستور هرگونه عملیات نظامی نیز از سوی نخست وزیر به عنوان معاون رییس شورای عالی دفاع و به نمایندگی از هیئت دولت ابلاغ میشود.[۳۰]
پاورقی
[i] المجلس الدستوری
[ii] اتحادیه نیروهای کار مردمی
[iii] ائتلاف کمیتهها و روابط مردمی
[iv] جریان ملی آزاد
[v] جنبش امل؛ نام این جنبش از سر واژههای سهگانه: افواج المقامة اللبنانیة (گروههای لبنانی مقاومت) گرفته شده و به معنای امید است.
[vi]حزب سوسیالیست پیشرو
[vii]جنبش توحید اسلامی
[viii]سازمان مردمیناصری
[ix]حزب کمونیست
[x] Comintern
[xi] حزب نیروهای لبنانی
[xii] حزب گردانهای لبنانی
[xiii] حزب ملی گرایان آزاد
[xiii] OIF
[xiv] الامن العالم
[xv] الامن الداخلی
نیز نگاه کنید به
- لبنان
- تاریخ لبنان
- جامعه و نظام اجتماعی
- سیاست و حکومت روسیه
- سیاست و حکومت چین
- سیاست و حکومت کانادا
- سیاست و حکومت کوبا
- سیاست و حکومت تونس
- سیاست و حکومت مصر
- سیاست و حکومت ژاپن
- سیاست و حکومت افغانستان
- سیاست و حکومت سنگال
کتابشناسی
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ قرم، جورج. (2004). لبنان المعاصر: تاریخ و مجتمع. (نقله الى العربية بواسطة الدكتور حسان قبيسي). الطبعة الأولى. بيروت: المكتبة الشرقية، ص. ۱۳.
- ↑ الصلیبی، کمال. (1991). تاريخ لبنان الحديث. الجزء الثانی. الطبعة السابعة. بيروت: دار النهار للنشر، ص. 212.
- ↑ الصلیبی، کمال. (1991). تاريخ لبنان الحديث. الجزء الثانی. الطبعة السابعة. بيروت: دار النهار للنشر، ص. ۲۱۳.
- ↑ مجذوب، الدكتور محمد. (2000). القانون الدستورى و النظام السياسي في لبنان. الطبعة الرابعة. بيروت: منشورات الحلبي الحقوقية، ص. 228.
- ↑ طرابلسی، فواز. (2008). تاريخ لبنان الحديث: من الامارة الى اتفاق الطائف. بيروت: دار رياض الريس للنشر، ص. 178.
- ↑ مجذوب، الدكتور محمد. (2000). القانون الدستورى و النظام السياسي في لبنان. الطبعة الرابعة. بيروت: منشورات الحلبي الحقوقية، ص. 268.
- ↑ مجذوب، الدكتور محمد. (2000). القانون الدستورى و النظام السياسي في لبنان. الطبعة الرابعة. بيروت: منشورات الحلبي الحقوقية، ص. 232.
- ↑ مجذوب، الدكتور محمد. (2000). القانون الدستورى و النظام السياسي في لبنان. الطبعة الرابعة. بيروت: منشورات الحلبي الحقوقية، ص. 269.
- ↑ مجذوب، الدكتور محمد. (2000). القانون الدستورى و النظام السياسي في لبنان. الطبعة الرابعة. بيروت: منشورات الحلبي الحقوقية، ص. 269-270.
- ↑ مجذوب، الدكتور محمد. (2000). القانون الدستورى و النظام السياسي في لبنان. الطبعة الرابعة. بيروت: منشورات الحلبي الحقوقية، ص. 236_237.
- ↑ مجذوب، الدكتور محمد. (2000). القانون الدستورى و النظام السياسي في لبنان. الطبعة الرابعة. بيروت: منشورات الحلبي الحقوقية، ص. 270_272.
- ↑ برگرفته از https://www.justice.goc.lb
- ↑ الصلیبی، کمال. (1991). بيت بمنازل كثيرة: الكيان اللبناني بين التصور و الواقع. (ترجمة: عفيف الرزاز). الجزء الثاني. الطبعة الثانية. بيروت: مؤسسة نوفل، ص. 118.
- ↑ الصلیبی، کمال. (1991). تاريخ لبنان الحديث. الجزء الثانی. الطبعة السابعة. بيروت: دار النهار للنشر، ص. 39 به بعد.
- ↑ الصلیبی، کمال. (1991). تاريخ لبنان الحديث. الجزء الثانی. الطبعة السابعة. بيروت: دار النهار للنشر، ص. 229-230.
- ↑ حیدر، محمود. (2011). احزاب لبنان: سيرة ذاتيه وايديولوجية. بیروت: رایزنی فرهنگی ج. ا. ا.
- ↑ برگرفته از https://www.ministryivfo.goc.lb
- ↑ حشيشو، نهاد. (1998). الأحزاب في لبنان. (الطبعة الأولى). بیروت: مركز الدراسات الاستراتيجية والبحوث والتوثيق.
- ↑ ادارة الاحصاء المركزی. (2012). SIF-2 گزارشهای اداره مرکزی آمار لبنان.
- ↑ شبارو. (1987). ص. 32.
- ↑ شبارو. (1987 ). ص. 14.
- ↑ شبارو. (1987). ص. 43.
- ↑ عیسی، نجیب. (2008). النمو المشوه و التنمية المفقودة: المارق الاقتصادي - الاجتماعي في لبنان والخيارات البديلة. بيروت: المركز الاستشاري للدراسات والتوثيق، ص. 135.
- ↑ عیسی، نجیب. (2008). النمو المشوه و التنمية المفقودة: المارق الاقتصادي - الاجتماعي في لبنان والخيارات البديلة. بيروت: المركز الاستشاري للدراسات والتوثيق، ص. 155.
- ↑ صايغ. (2002). ص. 65.
- ↑ صايغ. (2002).ص. 67-68.
- ↑ صايغ. (2002). ص. 74.
- ↑ برگرفته از https://www.lebarmy.gov.lb
- ↑ برگرفته از https://www.moim.gov.Lb
- ↑ صدر هاشمی، سید محمد (1392). جامعه و فرهنگ لبنان. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص. 123-157.