نظام فرهنگی فرانسه: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
(صفحه‌ای تازه حاوی «'''- نظام فرهنگي''' '''1-6- تاريخچة‌ ديپلماسي‌ فرهنگي‌ فرانسه‌''' '''1ـ از آغاز تا انقلاب‌ فرانسه‌:''' در قرن‌ شانزدهم‌ ميلادي‌ فرانسه‌ از وضع‌ مسيحيان‌ در شرق‌ دفاع‌ مي‌كند و فرانسوآي‌ اول‌ از سلطان‌سليمان‌ عثماني‌ در 1533 قول‌ حمايت‌ از آ...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''- نظام فرهنگي'''
نظام فرهنگی کشور فرانسه شامل [[نهادها و سازمان های فرهنگی فرانسه|نهادها و سازمان های فرهنگی،]] [[وزارت فرهنگ فرانسه]]، [[سیاستگذاری فرهنگی فرانسه|سیاستگذاری فرهنگی،]] [[سیاست ها، راهبردها و رویکردهای فرهنگی فرانسه|سیاست ها، راهبردها و رویکردهای فرهنگی]]،[[سیاست حفظ میراث فرهنگی فرانسه|سیاست حفظ میراث فرهنگی]]، [[روابط بین المللی فرهنگی فرانسه|روابط بین المللی فرهنگی]]، [[صنایع و کالاهای فرهنگی فرانسه|صنایع و کالاهای فرهنگی]]، [[تجارت فرهنگی فرانسه|تجارت فرهنگی]]، [[جایگاه، اهداف و اولویت های دیپلماسی فرهنگی فرانسه|جایگاه، اهداف و اولویت های دیپلماسی فرهنگی،]] [[جریان های فکری موثر فرانسه|جریان های فکری موثر،]][[ذائقه فرهنگی مردم فرانسه]]،[[تقویم فرهنگی فرانسه|تقویم فرهنگی]] و [[نمادها و سمبل های فرهنگی فرانسه|نمادها و سمبل های فرهنگی کشور فرانسه]] است که در ذیل شرح داده شده است:


'''1-6- تاريخچة‌ ديپلماسي‌ فرهنگي‌ فرانسه‌'''
=== تاریخچه دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه ===
[[پرونده:François Leclerc du Tremblay.jpg|بندانگشتی|فرانسوا لکلرک دوترامبلی. برگرفته از سایت galleryhistoricalfigures، قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.galleryhistoricalfigures.com/fr-joseph-francois-du-tremblay]]
1ـ از آغاز تا انقلاب‌ فرانسه: در قرن‌ شانزدهم‌ میلادی‌ [[فرانسه]] از وضع‌ مسیحیان‌ در شرق‌ دفاع‌ می‌کند و فرانسوآی‌ اول‌ از سلطان‌ سلیمان‌ عثمانی‌ در 1533 قول‌ حمایت‌ از آنان‌ را می‌گیرد. در قرن‌ هفدهم‌، در دوره‌ سلطنت‌ لوئی‌ سیزدهم‌، یک روحانی‌ مسیحی‌ به‌ نام‌ فرانسوا لکلرک دوترامبلی (François Leclerc du Tremblay) مشهور به‌ پدر ژوزف‌ موفق‌ می‌شود لبنان‌ را به‌ یک مرکز دوستدار [[فرانسه]] و زبان‌ فرانسه تبدیل‌ کند. در همین‌ قرن‌ دیپلماسی‌ فرانسه به‌ کارایی‌ مذهب‌ و مبلّغین‌ آن‌ در روابط‌ خارجی‌ پی‌ می‌برد. در قرن‌ هیجدهم‌ میلادی‌، تجارت‌ در سیاست‌ خارجی‌ فرانسه غالب‌ است‌. البته‌ به‌ موازات‌ رشد تجارت‌ فرانسه با کشورهای‌ اروپایی‌، زبان‌ فرانسه در دربار پادشاهان‌ روزبه‌روز رونق‌ بیشتری‌ می‌یابد. در این‌ قرن‌، دولت‌ فرانسه از چاپ‌ کتاب‌ و نشریه‌ حمایت‌ می‌کند و «کالج‌ چهار ملت‌» در [[پاریس|پاریس‌]] دانشجویان‌ بورسیه‌ خارجی‌ می‌پذیرد. در همین‌ ایام‌ دانشگاه‌ استراسبورگ‌ 200 دانشجوی‌ روسی‌ می‌پذیرد. در این‌ قرن‌ که‌ عصر روشنگری‌ نامیده‌ می‌شود، دانشمندان‌ صاحب‌نام‌ [[فرانسه]] شهرت‌ جهانی‌ می‌یابند و در واقع‌ اولین‌ «رایزنی‌های‌ فرهنگی‌» را نزد دولت‌های‌ خارجی‌ تشکیل‌ می‌دهند. البته‌ این‌ رایزن‌ها که‌ مشهورترین‌ آنها دیدرو (نزد کاترین‌ دوم‌ در روسیه‌) و ولتر (نزد فردریک در پروس‌) می‌باشند، بیشتر از آنکه‌ برای‌ دولت‌ فرانسه کار کنند، برای‌ خودشان‌ فعالیت‌ می‌کنند. با این‌ حال‌ این‌ افراد موجب‌ درخشش‌ فرهنگ‌ و زبان‌ فرانسه در خارج‌ از مرزها بودند و دولت‌ نیز از آنها در جهت‌ یک دیپلماسی‌ مخفی‌ استفاده‌ می‌نمود. مثلاً در سال‌ 1743، ولتر به‌ لاهه‌ رفت‌ تا از تحرکات‌ فردریک در هلند آگاه‌ شود و از سوی‌ دیگربومارشه (Beaumarchais) عازم‌ لندن‌ شد تا از سیاست‌ انگلیس‌ در قبال‌ وقایع‌ [[آمریکا]] مطلع‌ شود. میرابو، چهره دیگر ادب ‌فرانسه نیز سه‌ سال‌ قبل‌ از انقلاب‌، هنوز دیپلماسی‌ خود را به‌ موازات‌ دیپلماسی‌ وزیر خارجه‌ وقت‌ دنبال‌ می‌کرد.
[[پرونده:François-René de Chateaubriand.jpg|بندانگشتی|شاتوبریان. برگرفته از سایت meisterdrucke، قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.meisterdrucke.uk/fine-art-prints/Anne-Louis-Girodet-de-Roucy-Trioson/707887/Portrait-of-Fran%C3%A7ois-Ren%C3%A9,-Viscount-of-Chateaubriand-1768-1848.html]]
2ـ از انقلاب‌ فرانسه تا 1870: انقلاب‌ فرانسه سعی‌ نمود تا به‌ اقدامات‌ فرهنگی‌ فرانسه در خارج‌، جنبه ملی‌ بدهد. وزارت‌ امورخارجه‌ تحت‌ مدیریت‌ دوموریه‌ (Dumouriez) به‌ توسعه‌ فعالیت‌های‌ فرهنگی‌ و نظامی‌ خود پرداخت‌ و ناپلئون‌ بناپارت‌ نیز همان‌ وظایفی‌ را که‌ [[انقلاب فرانسه|انقلاب‌ فرانسه]] به‌ عهده‌ سیاست‌ روابط‌ خارجی‌ فرانسه گذارده‌بود و در واقع‌ تبلیغ‌ افکار انقلابی‌ بود، ادامه‌ داد. لشگرکشی‌ ناپلئون‌ به‌ [[مصر]] در سال‌ 1798 را باید اولین‌اقدام‌ جهت‌ همکاری‌ فرهنگی‌ با کشورهای‌ دور، البته‌ به‌ «سبک فرانسوی‌» تلقی‌ کرد. زیرا، دانشمندان‌، مهندسین‌، روشنفکران‌ و هنرمندان‌، در این‌ لشکرکشی‌، نظامیان‌ را همراهی‌ می‌کردند. از سال‌ 1815 تا 1870، هر چند دیپلماسی‌ فرانسه، سیاست‌ مدوّنی‌ در جهت‌ استفاده‌ از فرهنگ‌ در روابط‌ خارجی‌ فرانسه ندارد، اما عنصر فرهنگی‌ همواره‌ در این‌ دیپلماسی‌ حضور دارد. مثلاً [[شاتوبريان|شاتوبریان]] (François-René de Chateaubriand)، ادیب‌ شهیر فرانسه در سال‌ 1822 وزیر امور خارجه‌ می‌شود. بیست‌ سال‌ بعد در 1842، گیزو (François Guizot) منابع‌ قابل‌توجهی‌ را در اختیار هیأت‌های‌ باستان‌شناسی‌ در [[تونس|تونس‌]] قرار می‌دهد تا کلکسیون‌های‌ موزه‌ لوور را غنی‌تر سازند. در همین‌ زمان‌، لامارتین‌ (Alphonse de Lamartine)، نویسنده‌ بزرگ‌ فرانسه در بازگشت‌ از سفر شرق‌ به‌ وزارت‌ امور خارجه ‌فرانسه توصیه‌ می‌کند به‌ «فرزندان‌ شیوخ‌ و امراء در لبنان‌ بورس‌ تحصیلی‌ بدهند تا آنها در فرانسه درس‌ بخوانند». از 1840، وزارت‌ خارجه‌ سیاست‌ فعال‌ حمایت‌ از مبلّغان‌ مذهبی‌ را با در اختیار قرار دادن‌ امکانات ‌دنبال‌ می‌کند و بدین‌ ترتیب‌ تعداد مبلّغان‌ به‌ شدت‌ افزایش‌ می‌یابد. در سال‌ 1848، لامارتین‌ وزیر امورخارجه‌ فرانسه می‌شود. در همین‌ ایام‌ از دیپلمات‌های‌ فرانسه در خارج‌ خواسته‌ می‌شود که‌ با کشورهای‌ متوقف ‌فیه‌، «قراردادهای‌ فرهنگی‌» امضاء نمایند. بدین‌ ترتیب‌، سیاست‌ فرهنگی‌ فعال‌ فرانسه در خارج‌ از کشور، اولین‌ ثمرات‌ ملموس‌ خود را به‌ دست‌ می‌آورد. در سال‌ 1868، مدرسه‌ جدید گالاتاسرای‌ در استانبول‌ گشایش‌ می‌یابد. این‌ مدرسه‌ نقش‌ مهمی‌ در تربیت‌ نسل‌ آینده‌ دولتمردان‌ و نخبگان‌ ترکیه‌ ایفاء می‌نماید که‌ از نظر تاریخچه‌ موسسات‌ تمدنی‌ جدید در شرق‌ قابل‌ مقایسه‌ با مدرسه‌ دارالفنون‌ در ایران‌ می‌باشد.


'''1ـ از آغاز تا انقلاب‌ فرانسه‌:''' در قرن‌ شانزدهم‌ ميلادي‌ فرانسه‌ از وضع‌ مسيحيان‌ در شرق‌ دفاع‌ مي‌كند و فرانسوآي‌ اول‌ از سلطان‌سليمان‌ عثماني‌ در 1533 قول‌ حمايت‌ از آنان‌ را مي‌گيرد. در قرن‌ هفدهم‌، در دوره‌ سلطنت‌ لوئي‌سيزدهم‌، يك‌ روحاني‌ مسيحي‌ به‌ نام‌ فرانسوا لكلرك‌ دوترامبلي[1]‌ مشهور به‌ پدر ژوزف‌ موفق‌ مي‌شود لبنان‌را به‌ يك‌ مركز دوستدار فرانسه‌ و زبان‌ فرانسه‌ تبديل‌ كند. در همين‌ قرن‌ ديپلماسي‌ فرانسه‌ به‌ كارايي‌مذهب‌ و مبلّغين‌ آن‌ در روابط‌ خارجي‌ پي‌ مي‌برد. در قرن‌ هيجدهم‌ ميلادي‌، تجارت‌ در سياست‌ خارجي‌ فرانسه‌ غالب‌ است‌. البته‌ به‌ موازات‌ رشدتجارت‌ فرانسه‌ با كشورهاي‌ اروپايي‌، زبان‌ فرانسه‌ در دربار پادشاهان‌ روزبه‌روز رونق‌ بيشتري‌ مي‌يابد. دراين‌ قرن‌، دولت‌ فرانسه‌ از چاپ‌ كتاب‌ و نشريه‌ حمايت‌ مي‌كند و «كالج‌ چهار ملت‌» در پاريس‌ دانشجويان‌بورسيه‌ خارجي‌ مي‌پذيرد. در همين‌ ايام‌ دانشگاه‌ استراسبورگ‌ 200 دانشجوي‌ روسي‌ مي‌پذيرد. در اين‌ قرن‌ كه‌ عصر روشنگري‌ ناميده‌ مي‌شود، دانشمندان‌ صاحب‌نام‌ فرانسه‌ شهرت‌ جهاني‌ مي‌يابند و در واقع‌ اولين‌ «رايزني‌هاي‌ فرهنگي‌» را نزد دولت‌هاي‌ خارجي‌ تشكيل‌ مي‌دهند. البته‌ اين‌ رايزن‌ها كه‌مشهورترين‌ آنها ديدرو (نزد كاترين‌ دوم‌ در روسيه‌) و ولتر (نزد فردريك‌ در پروس‌) مي‌باشند، بيشتر ازآنكه‌ براي‌ دولت‌ فرانسه‌ كار كنند، براي‌ خودشان‌ فعاليت‌ مي‌كنند. با اين‌ حال‌ اين‌ افراد موجب‌ درخشش‌فرهنگ‌ و زبان‌ فرانسه‌ در خارج‌ از مرزها بودند و دولت‌ نيز از آنها در جهت‌ يك‌ ديپلماسي‌ مخفي‌ استفاده‌مي‌نمود. مثلاً در سال‌ 1743، ولتر به‌ لاهه‌ رفت‌ تا از تحركات‌ فردريك‌ در هلند آگاه‌ شود و از سوي‌ ديگربومارشه[2]‌ عازم‌ لندن‌ شد تا از سياست‌ انگليس‌ در قبال‌ وقايع‌ آمريكا مطلع‌ شود. ميرابو، چهرة‌ ديگر ادب ‌فرانسه‌ نيز سه‌ سال‌ قبل‌ از انقلاب‌، هنوز ديپلماسي‌ خود را به‌ موازات‌ ديپلماسي‌ وزير خارجه‌ وقت‌ دنبال‌مي‌كرد.
از 1870 تا آغاز جنگ‌ جهانی‌ اول‌: در این‌ دوره‌، فشار وقایع‌ سیاسی‌، روابط‌ فرهنگی‌ فرانسه را تحت‌الشعاع‌ قرار می‌دهد. در همین‌ حال‌، رقابت‌ قدرت‌های‌ بزرگ‌ در آفریقا، شرق‌ و خاوردور ابعاد تازه‌ای‌ می‌یابد تا جایی‌ که‌ جنگ‌ گریزناپذیر می‌گردد. همزمان‌ رقابت‌ فرهنگی‌ نیز شدت‌ می‌یابد. فرهنگ‌ و زبان‌ فرانسه از لحاظ‌ سیاسی‌، اهمیت ‌فوق‌العاده‌ای‌ می‌یابد. ایتالیا، [[فرانسه]]، انگلیس‌، آلمان‌، [[روسیه|روسیه‌]] و به‌ تدریج‌ آمریکا که‌ قدرت‌های‌ بزرگ‌ وقت‌ می‌باشند سعی‌ در حفظ‌ و توسعه‌ نفوذ خود بر نخبگان‌ جهان‌ دارند و یکدیگر را شدیداً از طریق‌ نمایندگی‌های‌ دیپلماتیک و کنسولی‌ تحت‌ نظر دارند. اعزام‌ هیأت‌های‌ نظامی‌، تأسیس‌ مدارس‌ و دانشگاه‌ها، ایجاد بیمارستان‌ و اعزام‌ متخصص‌، تحت‌ عنوان‌ فعالیت‌های‌ فرهنگی‌ به‌ اوج‌ خود می‌رسد. اهمیت‌ این‌ اقدامات‌ و شدت‌ رقابت‌ تا حدی‌ می‌رسد که‌ این‌گونه‌ فعالیت‌های‌ «فرهنگی‌» سرّی‌ قلمداد می‌شوند. تا جایی‌ که‌ بودجه‌ وزارت‌ امور خارجه‌ فرانسه برای‌ اشاعه‌ فرهنگ‌ و زبان‌ فرانسه نیز جزو اطلاعات‌ بسیار سرّی‌ قرار می‌گیرد. در [[مصر]]، انگلیس‌ رقیب‌ [[فرانسه]] است‌. گزارشگر بودجه‌ سال‌ 1906 در فرانسه، در نطق‌ پارلمانی‌ خود، صحبت‌ از «جنگ‌ زبان‌ها» در [[قاهره|قاهره‌]] می‌کند. در بیروت‌، آمریکا دانشگاه‌ می‌سازد و بلافاصله‌ [[فرانسه]] برای‌ مقابله‌ با آن‌، اقدام‌ به‌ تأسیس‌ دانشکده‌ پزشکی‌ بیروت‌ می‌کند. در شانگهای‌ آلمانی‌ها دانشکده‌ می‌سازند و فرانسه در یک حرکت‌ مشابه‌ دانشکده‌ فرانسوی‌ «فجر» (Aurore) را افتتاح‌ می‌نماید. لازم‌ به‌ ذکر است‌ که‌ تمام‌ این‌ فعالیت‌ها تا پیدایش‌ رایزنی‌های‌ فرهنگی‌ به‌عهده‌ کنسول‌ بوده‌ است‌. در شهر کانتون‌ در [[چین|چین‌]] یک مبلّغ‌ فرانسوی‌ به‌ قتل‌ می‌رسد و دولت‌ فرانسه درمقابل‌ آن‌ با کمک دولت‌ چین‌ موفق‌ به‌ تأسیس‌ یک مدرسه‌ فرانسوی‌ می‌شود.


'''2ـ از انقلاب‌ فرانسه‌ تا 1870:''' انقلاب‌ فرانسه‌ سعي‌ نمود تا به‌ اقدامات‌ فرهنگي‌ فرانسه‌ در خارج‌، جنبة‌ ملي‌ بدهد. وزارت‌ امورخارجه‌ تحت‌ مديريت‌ دوموريه‌[3] به‌ توسعه‌ فعاليت‌هاي‌ فرهنگي‌ و نظامي‌ خود پرداخت‌ وناپلئون‌ بناپارت‌ نيز همان‌ وظايفي‌ را كه‌ انقلاب‌ فرانسه‌ به‌ عهده‌ سياست‌ روابط‌ خارجي‌ فرانسه‌ گذارده‌بود و در واقع‌ تبليغ‌ افكار انقلابي‌ بود، ادامه‌ داد. لشگركشي‌ ناپلئون‌ به‌ مصر در سال‌ 1798 را بايد اولين‌اقدام‌ جهت‌ همكاري‌ فرهنگي‌ با كشورهاي‌ دور، البته‌ به‌ «سبك‌ فرانسوي‌» تلقي‌ كرد. زيرا، دانشمندان‌،مهندسين‌، روشنفكران‌ و هنرمندان‌، در اين‌ لشكركشي‌، نظاميان‌ را همراهي‌ مي‌كردند. از سال‌ 1815 تا 1870، هر چند ديپلماسي‌ فرانسه‌، سياست‌ مدوّني‌ در جهت‌ استفاده‌ از فرهنگ‌ درروابط‌ خارجي‌ فرانسه‌ ندارد، اما عنصر فرهنگي‌ همواره‌ در اين‌ ديپلماسي‌ حضور دارد. مثلاً شاتوبريان[4]‌،اديب‌ شهير فرانسه‌ در سال‌ 1822 وزير امور خارجه‌ مي‌شود. بيست‌ سال‌ بعد در 1842، گيزو[5] منابع‌ قابل‌توجهي‌ را دراختيار هيأت‌هاي‌ باستان‌شناسي‌ در تونس‌ قرار مي‌دهد تا كلكسيون‌هاي‌ موزه‌ لوور را غني‌ترسازند. در همين‌ زمان‌، لامارتين‌[6]، نويسنده‌ بزرگ‌ فرانسه‌ در بازگشت‌ از سفر شرق‌ به‌ وزارت‌ امور خارجه ‌فرانسه‌ توصيه‌ مي‌كند به‌ «فرزندان‌ شيوخ‌ و امراء در لبنان‌ بورس‌ تحصيلي‌ بدهند تا آنها در فرانسه‌ درس‌بخوانند». از 1840، وزارت‌ خارجه‌ سياست‌ فعال‌ حمايت‌ از مبلّغان‌ مذهبي‌ را با دراختيار قرار دادن‌ امكانات ‌دنبال‌ مي‌كند و بدين‌ ترتيب‌ تعداد مبلّغان‌ به‌ شدت‌ افزايش‌ مي‌يابد. در سال‌ 1848، لامارتين‌ وزير امورخارجه‌ فرانسه‌ مي‌شود. در همين‌ ايام‌ از ديپلمات‌هاي‌ فرانسه‌ در خارج‌ خواسته‌ مي‌شود كه‌ با كشورهاي‌متوقف ‌فيه‌، «قراردادهاي‌ فرهنگي‌» امضاء نمايند. بدين‌ ترتيب‌، سياست‌ فرهنگي‌ فعال‌ فرانسه‌ در خارج‌از كشور، اولين‌ ثمرات‌ ملموس‌ خود را به‌ دست‌ مي‌آورد. در سال‌ 1868، مدرسه‌ جديد گالاتاسراي‌ دراستانبول‌ گشايش‌ مي‌يابد. اين‌ مدرسه‌ نقش‌ مهمي‌ در تربيت‌ نسل‌ آينده‌ دولتمردان‌ و نخبگان‌ تركيه‌ ايفاءمي‌نمايد كه‌ از نظر تاريخچه‌ موسسات‌ تمدني‌ جديد در شرق‌ قابل‌ مقايسه‌ با مدرسه‌ دارالفنون‌ در ايران‌مي‌باشد.
به‌ موازات‌ اقدامات‌ دوجانبه‌، دیپلمات‌های‌ فرانسه سعی‌ می‌کنند زبان‌ فرانسه را در نهادهای‌ بین‌المللی‌ رسمیّت‌ دهند. در سال‌ 1902، سفیر فرانسه در واشنگتن‌ مطلع‌ می‌شود که‌ آمریکایی‌ها در شکایت‌ خود از مکزیک به‌ دادگاه‌ داوری‌ لاهه‌، سعی‌ در تحمیل‌ زبان‌ انگلیسی‌ به‌ عنوان‌ زبان‌ رسمی‌ دادگاه‌ دارند. بلافاصله‌ وزیر امور خارجه‌ فرانسه دست‌ به‌ یک تهاجم‌ دیپلماتیک فعال‌ می‌زند و در نتیجه‌ رئیس‌ دانمارکی‌ دادگاه‌ می‌پذیرد که‌ «فرانسه تنها زبان‌ بین‌المللی‌ حقوق‌ و دیپلماسی‌» می‌باشد. این‌وضعیت‌ تا سال‌ 1919 ادامه‌ یافت‌ و در این‌ تاریخ‌ به‌ هنگام‌ امضا معاهده‌ ورسای‌ و به‌ اصرار ویلسون‌ رئیس‌ جمهور وقت‌ آمریکا، زبان‌ انگلیسی‌ در کنار زبان‌ فرانسه جایگاه‌ خود را کسب‌ می‌کند. از طرف‌ دیگر، سیاست‌ داخلی‌ فرانسه نیز بر اقدامات‌ فرهنگی‌ فرانسه اثر می‌گذاشت‌ مثلاً وقتی‌ درسال‌ 1905، آموزش‌ و پرورش‌ در فرانسه ملی‌ اعلام‌ شد و رأی‌ به‌ جدایی‌ کلیسا و دولت‌ دادند،نمایندگان‌ لائیک مجلس‌ ملی‌ فرانسه تصمیم‌ گرفتند کمک دولت‌ به‌ مبلّغان‌ مذهبی‌ را قطع‌ نمایند. امّاوقتی‌ از خدمات‌ این‌ هیأت‌ها به‌ اشاعه‌ فرهنگ‌ فرانسه و در نتیجه‌ نفوذ این‌ کشور در جهان‌، مطلع‌ شدند، از تصمیم‌ خود صرف‌نظر کردند.


'''3ـ از 1870 تا آغاز جنگ‌ جهاني‌ اول‌:''' در اين‌ دوره‌، فشار وقايع‌ سياسي‌، روابط‌ فرهنگي‌ فرانسه‌ را تحت‌الشعاع‌ قرار مي‌دهد. در همين‌ حال‌،رقابت‌ قدرت‌هاي‌ بزرگ‌ در آفريقا، شرق‌ و خاوردور ابعاد تازه‌اي‌ مي‌يابد تا جايي‌ كه‌ جنگ‌ گريزناپذيرمي‌گردد. همزمان‌ رقابت‌ فرهنگي‌ نيز شدت‌ مي‌يابد. فرهنگ‌ و زبان‌ فرانسه‌ از لحاظ‌ سياسي‌، اهميت ‌فوق‌العاده‌اي‌ مي‌يابد. ايتاليا، فرانسه‌، انگليس‌، آلمان‌، روسيه‌ و به‌ تدريج‌ آمريكا كه‌ قدرت‌هاي‌ بزرگ‌وقت‌ مي‌باشند سعي‌ در حفظ‌ و توسعه‌ نفوذ خود بر نخبگان‌ جهان‌ دارند و يكديگر را شديداً از طريق‌نمايندگي‌هاي‌ ديپلماتيك‌ و كنسولي‌ تحت‌ نظر دارند. اعزام‌ هيأت‌هاي‌ نظامي‌، تأسيس‌ مدارس‌ ودانشگاه‌ها، ايجاد بيمارستان‌ و اعزام‌ متخصص‌، تحت‌ عنوان‌ فعاليت‌هاي‌ فرهنگي‌ به‌ اوج‌ خود مي‌رسد.اهميت‌ اين‌ اقدامات‌ و شدت‌ رقابت‌ تا حدي‌ مي‌رسد كه‌ اين‌گونه‌ فعاليت‌هاي‌ «فرهنگي‌» سرّي‌ قلمدادمي‌شوند. تا جايي‌ كه‌ بودجه‌ وزارت‌ امور خارجه‌ فرانسه‌ براي‌ اشاعه‌ فرهنگ‌ و زبان‌ فرانسه‌ نيز جزواطلاعات‌ بسيار سرّي‌ قرار مي‌گيرد. در مصر، انگليس‌ رقيب‌ فرانسه‌ است‌. گزارشگر بودجه‌ سال‌ 1906در فرانسه‌، در نطق‌ پارلماني‌ خود، صحبت‌ از «جنگ‌ زبان‌ها» در قاهره‌ مي‌كند. در بيروت‌، آمريكا دانشگاه‌مي‌سازد و بلافاصله‌ فرانسه‌ براي‌ مقابله‌ با آن‌، اقدام‌ به‌ تأسيس‌ دانشكده‌ پزشكي‌ بيروت‌ مي‌كند. درشانگهاي‌ آلماني‌ها دانشكده‌ مي‌سازند و فرانسه‌ در يك‌ حركت‌ مشابه‌ دانشكده‌ فرانسوي‌ «فجر»[7] را افتتاح‌ مي‌نمايد. لازم‌ به‌ ذكر است‌ كه‌ تمام‌ اين‌ فعاليت‌ها تا پيدايش‌ رايزني‌هاي‌ فرهنگي‌ به‌عهده‌ كنسول‌ بوده‌ است‌. در شهر كانتون‌ در چين‌ يك‌ مبلّغ‌ فرانسوي‌ به‌ قتل‌ مي‌رسد و دولت‌ فرانسه‌ درمقابل‌ آن‌ با كمك‌ دولت‌ چين‌ موفق‌ به‌ تأسيس‌ يك‌ مدرسه‌ فرانسوي‌ مي‌شود.
از اواخر قرن‌ نوزدهم‌، فعالیت‌های‌ فرهنگی‌ فرانسه در خارج‌ سازماندهی‌ شدند. در سال‌ 1860، یهودیان‌، آلیانس‌ جهانی‌ یهود را تأسیس‌ کردند که‌ هدف‌ آن‌ تأسیس‌ مدارس‌ فرانسه زبان‌ در کشورهای‌ اروپای‌ شرقی‌ و شرق‌ (آسیا و مصر) برای‌ اقلیت‌های‌ یهودی‌ بود. در سال‌ 1914، 200 مدرسه‌ آلیانس‌ وجود داشت‌. آلیانس‌ و مبلّغان‌ مذهبی‌ از حمایت‌ دولت‌ و شبکه‌ کنسولی‌ آن‌ در خارج‌ برخوردار بودند. در کنار آلیانس‌ یهودیان‌، آلیانس‌ فرانسه نیز در سال‌ 1883 به‌ ابتکار جمعی‌ از شخصیت‌های‌ فرانسوی‌ برای‌ گردهمایی‌ «دوستان‌ فرانسه» تأسیس‌ شد. در 26 مه‌ 1884، مدیرکل‌ امور سیاسی‌ وزارت‌ خارجه ‌فرانسه در تلگرافی‌ خطاب‌ به‌ نمایندگی‌های‌ فرانسه چنین‌ می‌نویسد: «با توجه‌ به‌ ویژگی‌ وطن‌دوستانه‌ این‌ انجمن‌ (آلیانس‌ فرانسه)، نسبت‌ به‌ هرگونه‌ حمایت‌، البته‌ به‌طور غیررسمی‌، اقدام‌ شود». نقش‌ دیپلماتیک این‌ نهاد فرهنگی‌ از این‌ روشن‌تر قابل‌ بیان‌ نیست‌. در کنار «میسیون‌های‌ مذهبی‌»، طرفداران‌ جمهوری‌ و دولت‌ غیرمذهبی‌ «میسیون‌های‌ لائیک» را درسال‌ 1902 تأسیس‌ می‌کنند که‌ با وجود حمایت‌ دولت‌ فقط‌ موفق‌ به‌ ایجاد مدرسه‌ در سالونیک (1905)، اتیوپی‌ (1908) و در [[لبنان|لبنان‌]] و [[مصر]] (1909) می‌شود.


به‌ موازات‌ اقدامات‌ دوجانبه‌، ديپلمات‌هاي‌ فرانسه‌ سعي‌ مي‌كنند زبان‌ فرانسه‌ را در نهادهاي‌بين‌المللي‌ رسميّت‌ دهند. در سال‌ 1902، سفير فرانسه‌ در واشنگتن‌ مطلع‌ مي‌شود كه‌ آمريكايي‌ها درشكايت‌ خود از مكزيك‌ به‌ دادگاه‌ داوري‌ لاهه‌، سعي‌ در تحميل‌ زبان‌ انگليسي‌ به‌ عنوان‌ زبان‌ رسمي‌دادگاه‌ دارند. بلافاصله‌ وزير امور خارجه‌ فرانسه‌ دست‌ به‌ يك‌ تهاجم‌ ديپلماتيك‌ فعال‌ مي‌زند و در نتيجه‌رئيس‌ دانماركي‌ دادگاه‌ مي‌پذيرد كه‌ «فرانسه‌ تنها زبان‌ بين‌المللي‌ حقوق‌ و ديپلماسي‌» مي‌باشد. اين‌وضعيت‌ تا سال‌ 1919 ادامه‌ يافت‌ و در اين‌ تاريخ‌ به‌ هنگام‌ امضا معاهده‌ ورساي‌ و به‌ اصرار ويلسون‌رئيس‌ جمهور وقت‌ آمريكا، زبان‌ انگليسي‌ در كنار زبان‌ فرانسه‌ جايگاه‌ خود را كسب‌ مي‌كند. از طرف‌ ديگر، سياست‌ داخلي‌ فرانسه‌ نيز بر اقدامات‌ فرهنگي‌ فرانسه‌ اثر مي‌گذاشت‌ مثلاً وقتي‌ درسال‌ 1905، آموزش‌ و پرورش‌ در فرانسه‌ ملي‌ اعلام‌ شد و رأي‌ به‌ جدايي‌ كليسا و دولت‌ دادند،نمايندگان‌ لائيك‌ مجلس‌ ملي‌ فرانسه‌ تصميم‌ گرفتند كمك‌ دولت‌ به‌ مبلّغان‌ مذهبي‌ را قطع‌ نمايند. امّاوقتي‌ از خدمات‌ اين‌ هيأت‌ها به‌ اشاعه‌ فرهنگ‌ فرانسه‌ و در نتيجه‌ نفوذ اين‌ كشور در جهان‌، مطلع‌ شدند،از تصميم‌ خود صرف‌نظر كردند.
بودجه‌ وزارت‌ امور خارجه‌ از 250000 فرانک در سال‌ 1875 به‌ 3/2 میلیون‌ فرانک در1912 افزایش‌ یافت‌ و بدین‌ ترتیب‌ در سال‌ 1910، در شهرهای‌ آتن‌، فلورانس‌، لندن‌، سن‌ پترزبورگ‌ و مادرید انستیتوهای‌ فرانسه تأسیس‌ شدند، در [[چین|چین‌]]، [[مصر]] و [[لبنان|لبنان‌]] شاخه‌های‌ دانشگاهی‌ و در [[قاهره|قاهره‌]] و خاوردور مدارس‌ باستان‌شناسی‌ ایجاد گردیدند.


از اواخر قرن‌ نوزدهم‌، فعاليت‌هاي‌ فرهنگي‌ فرانسه‌ در خارج‌ سازماندهي‌ شدند. در سال‌ 1860،يهوديان‌، آليانس‌ جهاني‌ يهود را تأسيس‌ كردند كه‌ هدف‌ آن‌ تأسيس‌ مدارس‌ فرانسه‌ زبان‌ در كشورهاي‌اروپاي‌ شرقي‌ و شرق‌ (آسيا و مصر) براي‌ اقليت‌هاي‌ يهودي‌ بود. در سال‌ 1914، 200 مدرسه‌ آليانس‌وجود داشت‌. آليانس‌ و مبلّغان‌ مذهبي‌ از حمايت‌ دولت‌ و شبكه‌ كنسولي‌ آن‌ در خارج‌ برخوردار بودند. در كنار آليانس‌ يهوديان‌، آليانس‌ فرانسه‌ نيز در سال‌ 1883 به‌ ابتكار جمعي‌ از شخصيت‌هاي‌ فرانسوي‌براي‌ گردهمايي‌ «دوستان‌ فرانسه‌» تأسيس‌ شد. در 26 مه‌ 1884، مديركل‌ امور سياسي‌ وزارت‌ خارجه ‌فرانسه‌ در تلگرافي‌ خطاب‌ به‌ نمايندگي‌هاي‌ فرانسه‌ چنين‌ مي‌نويسد: «با توجه‌ به‌ ويژگي‌ وطن‌دوستانه‌اين‌ انجمن‌ (آليانس‌ فرانسه‌)، نسبت‌ به‌ هرگونه‌ حمايت‌، البته‌ به‌طور غيررسمي‌، اقدام‌ شود». نقش‌ديپلماتيك‌ اين‌ نهاد فرهنگي‌ از اين‌ روشن‌تر قابل‌ بيان‌ نيست‌. در كنار «ميسيون‌هاي‌ مذهبي‌»، طرفداران‌ جمهوري‌ و دولت‌ غيرمذهبي‌ «ميسيون‌هاي‌ لائيك‌» را درسال‌ 1902 تأسيس‌ مي‌كنند كه‌ با وجود حمايت‌ دولت‌ فقط‌ موفق‌ به‌ ايجاد مدرسه‌ در سالونيك‌(1905)، اتيوپي‌ (1908) و در لبنان‌ و مصر (1909) مي‌شود.
از جنگ‌ جهانی‌ اول‌ تا جنگ‌ جهانی‌ دوم‌: در این‌ ایام‌ تمام‌ توان‌ [[فرانسه]] صرف‌ مبارزه‌ با آلمان‌ می‌شد. جنگ‌ روانی‌ از طریق‌ کنترل‌ اخبار و تبلیغات‌ نزد نخبگان‌ کشورهای‌ بی‌طرف‌ ادامه‌ داشت‌. ابزارهای‌ فرهنگی‌ فرانسه در زمان‌ جنگ‌ به‌ تریبون‌های‌ تبلیغاتی‌ فرانسه تبدیل‌ شدند تا جایی‌ که‌ گزارشگر بودجه‌ در مجلس‌ ملی‌ فرانسه آنها را به‌«سلاحی‌ در دست‌ دولت‌ فرانسه» تشبیه‌ نمود و «نفوذ فرهنگی‌ فرانسه را مطمئن‌ترین‌ و موثرترین‌ ابزارسیاست‌ خارجی‌ فرانسه» دانست‌. در این‌ مدت‌ بودجه‌ فرهنگی‌ از 5/4 میلیون‌ در 1919 به‌ 70 میلیون‌در 1937 افزایش‌ یافت‌ و شهرهای‌ بارسلون‌، ناپل‌، زاگرب‌، آمستردام‌، لیسبون‌ و استکهلم‌ نیز شاهد گشایش‌ انستیتوهای‌ فرانسوی‌ شدند.


بودجه‌ وزارت‌ امور خارجه‌ از 250000 فرانك‌ در سال‌ 1875 به‌ 3/2 ميليون‌ فرانك‌ در1912 افزايش‌ يافت‌ و بدين‌ ترتيب‌ در سال‌ 1910، در شهرهاي‌ آتن‌، فلورانس‌، لندن‌، سن‌ پطرزبورگ‌ ومادريد انستيتوهاي‌ فرانسه‌ تأسيس‌ شدند، در چين‌، مصر و لبنان‌ شاخه‌هاي‌ دانشگاهي‌ و در قاهره‌ وخاوردور مدارس‌ باستان‌شناسي‌ ايجاد گرديدند.
در سال‌های‌ 1939ـ1929 شاهد امضاء اولین‌ قراردادهای‌ فرهنگی‌ بین‌ دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسهو کشورهای‌ ایران‌ (1929)، دانمارک (1930)، اتریش‌ و سوئد (1936)، رومانی‌ (1939) می‌باشیم‌. در سال‌ 1924، «انستیتو بین‌المللی‌ همکاری‌های‌ فرهنگی‌» ایجاد می‌شود که‌ در واقع‌ شکل‌ ابتدایی‌ سازمان‌ یونسکو بود. در طی‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌، با اشغال‌ فرانسه از سوی‌ آلمان‌، فعالیت‌های‌ فرهنگی‌ فرانسه در خارج‌ کاهش‌ می‌یابند و بسیاری‌ از مراکز فرهنگی‌ تعطیل‌ می‌شوند. در سال‌ 1945 با پایان‌ جنگ‌، ساختار وزارت‌ امور خارجه‌ اصلاح‌ می‌شود و «اداره‌کل‌ روابط‌ فرهنگی‌ و آثار فرانسه در خارج‌» ایجاد می‌شود. البته‌ دولت‌ فرانسه ورشکسته‌ است‌ و تا مدت‌ها اقدام‌ قابل‌ توجهی‌ صورت‌ نمی‌گیرد.


'''4ـ از جنگ‌ جهاني‌ اول‌ تا جنگ‌ جهاني‌ دوم‌:''' در اين‌ ايام‌ تمام‌ توان‌ فرانسه‌ صرف‌ مبارزه‌ با آلمان‌ مي‌شد. جنگ‌ رواني‌ از طريق‌ كنترل‌ اخبار وتبليغات‌ نزد نخبگان‌ كشورهاي‌ بي‌طرف‌ ادامه‌ داشت‌. ابزارهاي‌ فرهنگي‌ فرانسه‌ در زمان‌ جنگ‌ به‌تريبون‌هاي‌ تبليغاتي‌ فرانسه‌ تبديل‌ شدند تا جايي‌ كه‌ گزارشگر بودجه‌ در مجلس‌ ملي‌ فرانسه‌ آنها را به‌«سلاحي‌ در دست‌ دولت‌ فرانسه‌» تشبيه‌ نمود و «نفوذ فرهنگي‌ فرانسه‌ را مطمئن‌ترين‌ و موثرترين‌ ابزارسياست‌ خارجي‌ فرانسه‌» دانست‌. در اين‌ مدت‌ بودجه‌ فرهنگي‌ از 5/4 ميليون‌ در 1919 به‌ 70 ميليون‌در 1937 افزايش‌ يافت‌ و شهرهاي‌ بارسلون‌، ناپل‌، زاگرب‌، آمستردام‌، ليسبون‌ و استكهلم‌ نيز شاهدگشايش‌ انستيتوهاي‌ فرانسوي‌ شدند.
از جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ تا 1979: این‌ دوره‌، اوج‌ شکوفایی‌ دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه محسوب‌ می‌شود. اداره‌کل‌ روابط‌ فرهنگی‌ وزارت‌ خارجه‌ پرسنل‌ خود را به‌ 14000 نفر افزایش‌ می‌دهد. سوال‌ اساسی‌ در 30 سال‌ گذشته‌ این‌ بوده‌است‌ که‌ چگونه‌ کشوری‌ که‌ ابرقدرت‌ جهانی‌ نیست‌ می‌تواند حضور خود را در جهان‌ حفظ‌ نماید؟ چگونه‌ درخشش‌ فرهنگی‌ [[فرانسه]] در «خارج‌» می‌توانست‌ حفظ‌ شود، در حالی‌ که‌ خود مفهوم‌ «خارج‌» دائماً در حال‌ تحول‌ است‌؟ در سال‌های‌ نخستین‌ پس‌ از جنگ‌ اولین‌ رایزنی‌های‌ فرهنگی‌ (14 رایزنی‌ درسال‌ 1949) در نمایندگی‌ها شروع‌ به‌ کار می‌کنند. این‌ نکته‌ قابل‌ توجه‌ است‌ که‌ منصب‌ رایزن‌ نظامی‌ در اواخر قرن‌ نوزدهم‌ میلادی‌، رایزن‌ تجاری‌ پس‌ از جنگ‌ اول‌ و رایزن‌ فرهنگی‌ پس‌ از جنگ‌ دوم‌ جهانی‌ دروزارت‌های‌ خارجه‌ مرسوم‌ شد. این‌ امر نشانگر اهمیت‌ یافتن‌ فرهنگ‌ در روابط‌ بین‌المللی‌ است‌. از1945 تا 1961 شصت‌ معاهده‌ فرهنگی‌ دوجانبه‌ امضاء می‌شود. پایه‌ و ستون‌ دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه در این‌ زمان‌ رشد هر چه‌ بیشتر زبان‌ فرانسه در تحصیلات‌ متوسط‌ و عالی‌ کشورهای‌ جهان‌ است‌. عقیده‌ بر این‌ است‌ که‌ با گسترش‌ زبان‌ همه‌ چیز ممکن‌ می‌شود. رقیب‌ اصلی‌ در این‌ میان‌ زبان‌ انگلیسی‌ بوده‌ و هست‌. مثلاً از سویی‌ [[فرانسه]] از رشد زبان‌ انگلیسی‌ در آلمان‌ نگران‌ می‌شود و با آلمانی‌ها مذاکره‌ می‌نماید و از سوی‌ دیگر با از سرگیری‌ مجدد نفوذ فرهنگی‌ آلمان‌ در ایران‌ و ترکیه‌ به‌ مبارزه‌ می‌پردازد. در این‌ مدت‌ نمایندگی‌های‌ [[فرانسه]] مجهز به‌ ابزار پخش‌ فیلم‌ می‌شوند.


در سال‌هاي‌ 1939ـ1929 شاهد امضاء اولين‌ قراردادهاي‌ فرهنگي‌ بين‌ ديپلماسي‌ فرهنگي‌ فرانسه‌و كشورهاي‌ ايران‌ (1929دانمارك‌ (1930اتريش‌ و سوئد (1936)، روماني‌ (1939) مي‌باشيم‌. در سال‌ 1924، «انستيتو بين‌المللي‌ همكاري‌هاي‌ فرهنگي‌» ايجاد مي‌شود كه‌ در واقع‌ شكل‌ ابتدايي‌سازمان‌ يونسكو بود. در طي‌ جنگ‌ جهاني‌ دوم‌، با اشغال‌ فرانسه‌ از سوي‌ آلمان‌، فعاليت‌هاي‌ فرهنگي‌ فرانسه‌ در خارج‌كاهش‌ مي‌يابند و بسياري‌ از مراكز فرهنگي‌ تعطيل‌ مي‌شوند. در سال‌ 1945 با پايان‌ جنگ‌، ساختاروزارت‌ امور خارجه‌ اصلاح‌ مي‌شود و «اداره‌كل‌ روابط‌ فرهنگي‌ وآثار فرانسه‌ در خارج‌» ايجاد مي‌شود.البته‌ دولت‌ فرانسه‌ ورشكسته‌ است‌ و تا مدت‌ها اقدام‌ قابل‌ توجهي‌ صورت‌ نمي‌گيرد.
البته‌ در دوره‌ مورد بحث‌، تشنجات‌ سیاسی‌ هنوز مانعی‌ برای‌ فعالیت‌های‌ فرهنگی‌ است‌. جنگ‌ سرد باعث‌ می‌شود انستیتوهای‌ دانشگاهی‌ فرانسه در رومانی‌ (1948[[چین|چین‌]] (1949لهستان‌ (1950) و بلغارستان‌ و چکسلواکی‌ (1951) تعطیل‌ شوند. بحران‌ کانال‌ سوئز باعث‌ تعطیلی‌ این‌ موسسات‌ در مصر و سوریه‌ می‌شوند. از سوی‌ دیگر، مباحث‌ ایدئولوژیک داخلی‌ موجب‌ شد تا بسیاری‌ از روشنفکران‌ و نویسندگان‌ صاحب‌ نام‌ [[فرانسه]] از سیاست‌های‌ دولت‌ رویگردان‌ شوند.


'''5ـ از جنگ‌ جهاني‌ دوم‌ تا 1979:''' اين‌ دوره‌، اوج‌ شكوفايي‌ ديپلماسي‌ فرهنگي‌ فرانسه‌ محسوب‌ مي‌شود. اداره‌كل‌ روابط‌ فرهنگي‌وزارت‌ خارجه‌ پرسنل‌ خود را به‌ 14000 نفر افزايش‌ مي‌دهد. سوال‌ اساسي‌ در 30 سال‌ گذشته‌ اين‌ بوده‌است‌ كه‌ چگونه‌ كشوري‌ كه‌ ابرقدرت‌ جهاني‌ نيست‌ مي‌تواند حضور خود را در جهان‌ حفظ‌ نمايد؟چگونه‌ درخشش‌ فرهنگي‌ فرانسه‌ در «خارج‌» مي‌توانست‌ حفظ‌ شود، در حالي‌ كه‌ خود مفهوم‌ «خارج‌»دائماً در حال‌ تحول‌ است‌؟ در سال‌هاي‌ نخستين‌ پس‌ از جنگ‌ اولين‌ رايزني‌هاي‌ فرهنگي‌ (14 رايزني‌ درسال‌ 1949) در نمايندگي‌ها شروع‌ به‌ كار مي‌كنند. اين‌ نكته‌ قابل‌ توجه‌ است‌ كه‌ منصب‌ رايزن‌ نظامي‌ دراواخر قرن‌ نوزدهم‌ ميلادي‌، رايزن‌ تجاري‌ پس‌ از جنگ‌ اول‌ و رايزن‌ فرهنگي‌ پس‌ از جنگ‌ دوم‌ جهاني‌ دروزارت‌هاي‌ خارجه‌ مرسوم‌ شد. اين‌ امر نشانگر اهميت‌ يافتن‌ فرهنگ‌ در روابط‌ بين‌المللي‌ است‌. از1945 تا 1961 شصت‌ معاهده‌ فرهنگي‌ دوجانبه‌ امضاء مي‌شود. پايه‌ و ستون‌ ديپلماسي‌ فرهنگي‌فرانسه‌ در اين‌ زمان‌ رشد هر چه‌ بيشتر زبان‌ فرانسه‌ در تحصيلات‌ متوسط‌ و عالي‌ كشورهاي‌ جهان‌ است‌. عقيده‌ بر اين‌ است‌ كه‌ با گسترش‌ زبان‌ همه‌ چيز ممكن‌ مي‌شود. رقيب‌ اصلي‌ در اين‌ ميان‌ زبان‌ انگليسي‌بوده‌ و هست‌. مثلاً از سوئي‌ فرانسه‌ از رشد زبان‌ انگليسي‌ در آلمان‌ نگران‌ مي‌شود و با آلماني‌ها مذاكره‌مي‌نمايد و از سوي‌ ديگر با از سرگيري‌ مجدد نفوذ فرهنگي‌ آلمان‌ در ايران‌ و تركيه‌ به‌ مبارزه‌ مي‌پردازد. دراين‌ مدت‌ نمايندگي‌هاي‌ فرانسه‌ مجهز به‌ ابزار پخش‌ فيلم‌ مي‌شوند.
سال‌های‌ پایانی‌ دهه‌ 60 شاهد بروز مسائل‌ جدیدی‌ نظیر استعمارزدایی‌، جهان‌ سوم‌، کمک به‌کشورهای‌ عقب‌افتاده‌ و غیره‌ می‌باشد. سوالات‌ نوینی‌ برای‌ دیپلماسی‌ فرهنگی‌ مطرح‌ می‌شود، زیرا، جغرافیای‌ سیاسی‌ جهان‌ دستخوش‌ تحول‌ است‌ و سیاست‌های‌ گذشته‌ دیگر با واقعیت‌های‌ روز مطابقت‌ ندارند. مفهوم‌ «همکاری‌ فنی‌» حاصل‌ همین‌ تحولات‌ است‌ که‌ منجر به‌ تحقق‌ نوع‌ جدیدی‌ ازفعالیت‌ در کشورهایی‌ مانند هند، برزیل‌، ایران‌ و لبنان‌ می‌شود. در این‌ دوره‌ مجدداً بر اهمیت‌ زبان‌ فرانسه تأکید می‌شود، زیرا هر جا فرانسه صحبت‌ کنند، فرهنگ‌فرانسه حضور دارد و مردم‌ اجناس‌ فرانسوی‌ را ترجیح‌ می‌دهند و بدین‌ ترتیب‌ زبان‌ فرانسه در واقع‌ درحکم‌ وسیله‌ انتقال‌ محصولات‌ فرانسه به‌ کشورهای‌ جهان‌ می‌باشد. در نتیجه‌ این‌ توجه‌، مفهوم‌«کشورهای‌ فرانسه زبان‌» یا «فرانکوفونی‌» شکل‌ می‌گیرد و سرویس‌ همکاری‌های‌ فنی‌ نیز برنامه‌ بسیاروسیعی‌ را برای‌ تربیت‌ کادرهای‌ کشورهای‌ در حال‌ توسعه‌ پایه‌ریزی‌ می‌نماید که‌ شامل‌ اعطاء بورس‌های‌تحصیلی‌ و اعزام‌ کارشناس‌ به‌ این‌ کشورها می‌باشد.


البته‌ در دوره‌ موردبحث‌، تشنجات‌ سياسي‌ هنوز مانعي‌ براي‌ فعاليت‌هاي‌ فرهنگي‌ است‌. جنگ‌ سردباعث‌ مي‌شود انستيتوهاي‌ دانشگاهي‌ فرانسه‌ در روماني‌ (1948)، چين‌ (1949)، لهستان‌ (1950) وبلغارستان‌ و چكسلواكي‌ (1951) تعطيل‌ شوند. بحران‌ كانال‌ سوئز باعث‌ تعطيلي‌ اين‌ موسسات‌ در مصرو سوريه‌ مي‌شوند. از سوي‌ ديگر، مباحث‌ ايدئولوژيك‌ داخلي‌ موجب‌ شد تا بسياري‌ از روشنفكران‌ ونويسندگان‌ صاحب‌ نام‌ فرانسه‌ از سياست‌هاي‌ دولت‌ رويگردان‌ شوند.
بودجه‌ اداره‌کل‌ امور فرهنگی‌ و فنی‌ وزارت‌ امور خارجه‌ در سال‌ 1964 نشانگر میزان‌ توجه‌ این‌ اداره‌به‌ مناطق‌ مختلف‌ جهان‌ است‌: مراکش‌ 85400771 فرانک - تونس‌74107597 فرانک - هند و [[چین|چین‌]]، کامبوج‌، ویتنام‌ و لائوس‌ 46380889 فرانک - جمــــع‌ 205889257 فرانک - اروپا، آمریکا، آسیا و آفریقا 229385112 فرانک - جمع‌ کــل‌ 435274349 فرانک.


سال‌هاي‌ پاياني‌ دهه‌ 60 شاهد بروز مسائل‌ جديدي‌ نظير استعمارزدايي‌، جهان‌ سوم‌، كمك‌ به‌كشورهاي‌ عقب‌افتاده‌ و غيره‌ مي‌باشد. سوالات‌ نويني‌ براي‌ ديپلماسي‌ فرهنگي‌ مطرح‌ مي‌شود، زيرا،جغرافياي‌ سياسي‌ جهان‌ دستخوش‌ تحول‌ است‌ و سياست‌هاي‌ گذشته‌ ديگر با واقعيت‌هاي‌ روزمطابقت‌ ندارند. مفهوم‌ «همكاري‌ فني‌» حاصل‌ همين‌ تحولات‌ است‌ كه‌ منجر به‌ تحقق‌ نوع‌ جديدي‌ ازفعاليت‌ در كشورهايي‌ مانند هند، برزيل‌، ايران‌ و لبنان‌ مي‌شود. در اين‌ دوره‌ مجدداً بر اهميت‌ زبان‌ فرانسه‌ تأكيد مي‌شود، زيرا هر جا فرانسه‌ صحبت‌ كنند، فرهنگ‌فرانسه‌ حضور دارد و مردم‌ اجناس‌ فرانسوي‌ را ترجيح‌ مي‌دهند و بدين‌ ترتيب‌ زبان‌ فرانسه‌ در واقع‌ درحكم‌ وسيله‌ انتقال‌ محصولات‌ فرانسه‌ به‌ كشورهاي‌ جهان‌ مي‌باشد. در نتيجه‌ اين‌ توجه‌، مفهوم‌«كشورهاي‌ فرانسه‌ زبان‌» يا «فرانكوفوني‌» شكل‌ مي‌گيرد و سرويس‌ همكاري‌هاي‌ فني‌ نيز برنامه‌ بسياروسيعي‌ را براي‌ تربيت‌ كادرهاي‌ كشورهاي‌ در حال‌ توسعه‌ پايه‌ريزي‌ مي‌نمايد كه‌ شامل‌ اعطاء بورس‌هاي‌تحصيلي‌ و اعزام‌ كارشناس‌ به‌ اين‌ كشورها مي‌باشد.
در سال‌های‌ میانی‌ دهه‌ شصت‌ [[فرانسه]] سیاست‌ همکاری‌ فنی‌ وسیعی‌ را با کشورهای‌ جهان‌ سوم‌ آغاز می‌کند. مثلاً در سال‌ 1962، 4300 بورس‌ تحصیلی‌ اعطاء می‌نماید و با انتقال‌ 7500 معلم‌ شاغل‌ در الجزایر، تعداد پرسنل‌ خود را به‌ 22000 نفر افزایش‌ می‌دهد. تعداد رایزنی‌های‌ فرهنگی‌ در پایان‌ این‌ دهه‌ به‌ 80 می‌رسد. 59 انستیتو، 150 مرکز فرهنگی‌، 177 دبیرستان‌ و کالج‌، 800 کمیته‌ آلیانس‌ فرانسه در 85 کشور جهان‌، 109 سینما و 10000 کپی‌ فیلم‌ و بالاخره‌ اشتغال‌ 225000 استاد خارجی‌ زبان‌ فرانسه به‌ امر تدریس‌ این‌ زبان‌ نشانگر وسعت‌ عملکرد دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه در این‌ سال‌هاست‌. بودجه‌ اداره‌کل‌ روابط‌ فرهنگی‌ به‌ 53 درصد کل‌ بودجه‌ وزارت‌ امور خارجه‌ می‌رسد.


بودجه‌ اداره‌كل‌ امور فرهنگي‌ و فني‌ وزارت‌ امور خارجه‌ در سال‌ 1964 نشانگر ميزان‌ توجه‌ اين‌ اداره‌به‌ مناطق‌ مختلف‌ جهان‌ است‌:مراكش‌ 85400771 فرانك‌ -  تونس‌74107597 فرانك‌ -  هندوچين‌، كامبوج‌،ويتنام‌ و لائوس‌ 46380889 فرانك‌  - جمــــع‌ 205889257 فرانك‌ -  اروپا،آمريكا،آسياوآفريقا 229385112 فرانك‌ - جمع‌ كـــل‌  435274349 فرانك‌
پس‌ از جنگ‌ سرد و آغاز دوره‌ همزیستی‌ مسالمت‌آمیز، روابط‌ با شوروی‌ و بلوک شرق‌ بهتر شد. در این‌ زمان‌ [[فرانسه]] زبان‌ رسمی‌ 26 کشور، زبان‌ درسی‌ 7 کشور و زبان‌ خارجی‌ 64 کشور دیگر بود. در کنفرانس‌ یونسکو به‌ سال‌ 1964، از 88 هیأت‌ نمایندگی‌، 35 هیأت‌ به‌ فرانسه، 35 هیأت‌ به‌انگلیسی‌ و 18 هیأت‌ به‌ اسپانیایی‌ و روسی‌ سخنرانی‌ کردند. در اجلاس‌ سازمان‌ ملل‌ متحد از 112 کشورعضو، 43 کشور به‌ زبان‌ فرانسه اظهارنظر می‌کنند. امکانات‌ ماهواره‌ای‌ و جنگ‌ تصاویر به‌ زودی‌ سیمای‌ رقابت‌های‌ فرهنگی‌ را دگرگون‌ می‌سازند. نمایندگی‌های‌ فرانسه، از این‌ پس‌، به‌ عنوان‌ «ویترین‌» فرهنگ‌ و تکنولوژی‌ [[فرانسه]] مطرح‌ می‌شوند. نکته‌ قابل‌‌توجه‌ در دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه این است‌ که‌ از میان‌ 110000 نفری‌ که‌ از تمام‌ ملیت‌ها در امر فرهنگی‌ فعالیت‌ بین‌المللی‌ دارند، 40000 نفر آن‌ فرانسوی‌ می‌باشند. این‌ رقم‌ از سوئی‌ دیگر مشکلی‌ را برای‌ این‌ کشور ایجاد می‌کند که‌ همانا تأمین‌ هزینه‌های‌ لازم‌ برای‌ حفظ‌ و استمرار این‌ حضور فرهنگی‌ گسترده‌ می‌باشد. بحران‌ اقتصادی‌ سال‌های‌ 70 این‌ مشکلات‌ را عینیت‌ بخشیدند.


در سال‌هاي‌ مياني‌ دهه‌ شصت‌ فرانسه‌ سياست‌ همكاري‌ فني‌ وسيعي‌ را با كشورهاي‌ جهان‌ سوم‌ آغازمي‌كند. مثلاً در سال‌ 1962، 4300 بورس‌ تحصيلي‌ اعطاء مي‌نمايد و با انتقال‌ 7500 معلم‌ شاغل‌ درالجزاير، تعداد پرسنل‌ خود را به‌ 22000 نفر افزايش‌ مي‌دهد. تعداد رايزني‌هاي‌ فرهنگي‌ در پايان‌ اين‌دهه‌ به‌ 80 مي‌رسد. 59 انستيتو، 150 مركز فرهنگي‌، 177 دبيرستان‌ و كالج‌، 800 كميته‌ آليانس‌ فرانسه‌در 85 كشور جهان‌، 109 سينما و 10000 كپي‌ فيلم‌ و بالاخره‌ اشتغال‌ 225000 استاد خارجي‌ زبان‌فرانسه‌ به‌ امر تدريس‌ اين‌ زبان‌ نشانگر وسعت‌ عملكرد ديپلماسي‌ فرهنگي‌ فرانسه‌ در اين‌ سال‌هاست‌.بودجه‌ اداره‌كل‌ روابط‌ فرهنگي‌ به‌ 53 درصد كل‌ بودجه‌ وزارت‌ امور خارجه‌ مي‌رسد.
6ـ از 1979 تا 1988: در گزارشی‌ که‌ ژاک ریگو به‌ سال‌ 1979 منتشر ساخت‌ و شهرت‌ زیادی‌ یافت‌ بر این‌ موضوع‌ تأکید شده‌‌است‌ که‌ سال‌های‌ آینده‌ شاهد حضور فزاینده‌ فرهنگ‌ در کنار سیاست‌ و اقتصاد به‌ عنوان‌ سومین‌ عنصر تشکیل‌دهنده روابط‌ بین‌المللی‌ خواهندبود. این‌ گزارش‌ همچنین‌ اشاره‌ داشت‌ که‌ پس‌ از این‌ فرانسه یک قدرت‌ متوسط‌ در دنیایی‌ با فرهنگ‌های‌ مختلف‌ است‌. با به‌ قدرت‌ رسیدن‌ سوسیالیست‌ها، تعدادی‌ از شخصیت‌های‌ فرهنگی‌ جناح‌ چپ‌ فرانسه درخدمت‌ اهداف‌ فرهنگی‌ فرانسه قرار گرفتند. در سال‌های‌ 80 به‌ زبان‌ فرانسه از نظر تخصصی‌ نمودن‌ آموزش‌ آن‌، توجه‌ جدیدی‌ شد. ریگو در گزارش‌ خود اظهار داشته‌ بود که‌ «سیاست‌ زبان‌، عالی‌ترین‌ وجه‌ سیاست‌ حضور فرانسه درجهان‌ است‌». در این‌ سال‌ها 427 مدرسه‌ در 115 کشور جهان‌ به‌ 60 هزار کودک فرانسوی‌ در کنار هزاران‌ کودک بومی‌ زبان‌ فرانسه می‌آموختند. همکاری‌های‌ علمی‌ و فنی‌ نیز مورد توجه‌ قرار گرفته‌ و جهت‌گیری‌ به‌ سوی‌ کشورهای‌ پیشرفته‌ و از سوی‌ دیگر کشورهای‌ تازه‌ صنعتی‌ شده‌ نظیر برزیل‌، مکزیک،کره‌جنوبی‌، [[چین|چین‌]] و هند مورد تأکید قرار می‌گیرد. توجه‌ به‌ فرهنگ‌ توده‌ جای‌ فرهنگ‌ نخبگان‌ را می‌گیرد. مدیریت‌ ارتباطات‌ با بودجه‌ای‌ معادل‌ 270 میلیون‌ فرانک و با هدف‌ توسعه‌ محصولات‌ رادیو تلویزیونی‌ و سینمایی‌ تأسیس‌ می‌گردد. در سال‌ 1984 کانال‌ ماهواره‌ای‌ تلویزیون‌ بین‌المللی‌ فرانسه TV5 با 3 ساعت‌ برنامه‌ در روز آغاز به‌ کار می‌کند و به‌ تدریج‌ تمام‌ کشورهای‌ فرانسه زبان‌ را تحت‌ پوشش‌ خود درمی‌آورد. رادیو بین‌المللی‌ [[فرانسه]] در سال‌ 1983 یک شرکت‌ مستقل‌ می‌شود و با پخش‌ 800 ساعت‌برنامه‌ در هفته‌ به‌ 10 زبان‌ از رده‌ بیست‌ و هفتم‌ در جهان‌ به‌ رده‌ هفتم‌ صعود می‌کند.


پس‌ از جنگ‌ سرد و آغاز دوره‌ همزيستي‌ مسالمت‌آميز، روابط‌ با شوروي‌ و بلوك‌ شرق‌ بهتر شد. دراين‌ زمان‌ فرانسه‌ زبان‌ رسمي‌ 26 كشور، زبان‌ درسي‌ 7 كشور و زبان‌ خارجي‌ 64 كشور ديگر بود. در كنفرانس‌ يونسكو به‌ سال‌ 1964، از 88 هيأت‌ نمايندگي‌، 35 هيأت‌ به‌ فرانسه‌، 35 هيأت‌ به‌انگليسي‌ و 18 هيأت‌ به‌ اسپانيايي‌ و روسي‌ سخنراني‌ كردند. در اجلاس‌ سازمان‌ ملل‌ متحد از 112 كشورعضو، 43 كشور به‌ زبان‌ فرانسه‌ اظهارنظر مي‌كنند. امكانات‌ ماهواره‌اي‌ و جنگ‌ تصاوير به‌ زودي‌ سيماي‌ رقابت‌هاي‌ فرهنگي‌ را دگرگون‌ مي‌سازند.نمايندگي‌هاي‌ فرانسه‌، از اين‌ پس‌، به‌ عنوان‌ «ويترين‌» فرهنگ‌ و تكنولوژي‌ فرانسه‌ مطرح‌ مي‌شوند. نكته‌قابل‌ توجه‌ در ديپلماسي‌ فرهنگي‌ فرانسه‌ اينست‌ كه‌ از ميان‌ 110000 نفري‌ كه‌ از تمام‌ مليت‌ها در امرفرهنگي‌ فعاليت‌ بين‌المللي‌ دارند، 40000 نفر آن‌ فرانسوي‌ مي‌باشند. اين‌ رقم‌ از سوئي‌ ديگر مشكلي‌ رابراي‌ اين‌ كشور ايجاد مي‌كند كه‌ همانا تأمين‌ هزينه‌هاي‌ لازم‌ براي‌ حفظ‌ و استمرار اين‌ حضور فرهنگي‌گسترده‌ مي‌باشد. بحران‌ اقتصادي‌ سال‌هاي‌ 70 اين‌ مشكلات‌ را عينيت‌ بخشيدند.
از 1988 تا 1993: در سال‌ 1988 با ایجاد منصب‌ وزیر مشاور دولت‌ در روابط‌ فرهنگی‌ بین‌المللی‌ و فرانکوفونی‌، هیات‌دولت‌ و شخص‌ رئیس‌ جمهور بر اهمیت‌ امر فرهنگی‌ تأکید می‌کنند. آلن‌ دکو مورّخ‌ مشهور فرانسه و وزیرمشاور فرانکوفونی‌ در 1988 خطاب‌ به‌ نخست‌وزیر چنین‌ می‌نویسد: «اگر می‌خواهیم‌ زبان‌ فرانسه در میان‌ کشورهای‌ فرانسه زبان‌ همچنان‌ باقی‌ بماند، باید بدون‌ فوت‌وقت‌ یک تلویزیون‌ فرانسه زبان‌ در اختیار آنان‌ قرار دهیم‌. عادت‌های‌ قرون‌ گذشته‌ را باید به‌ دورریخت..... باید به‌ معنای‌ دقیق‌ کلمه‌، این‌ مردم‌ را در تصاویر، ترانه‌ها، اخبار و رمان‌های‌ فرانسوی‌غرق‌ کرد و این‌ کار با تلویزیون‌ ممکن‌ است‌.... باید اقدام‌ به‌ یک تهاجم‌ جهانی‌ سمعی‌ و بصری‌نمود.»


'''6ـ از 1979 تا 1988:''' در گزارشي‌ كه‌ ژاك‌ ريگو به‌ سال‌ 1979 منتشر ساخت‌ و شهرت‌ زيادي‌ يافت‌ بر اين‌ موضوع‌ تأكيدشده‌ است‌ كه‌ سال‌هاي‌ آينده‌ شاهد حضور فزاينده‌ فرهنگ‌ در كنار سياست‌ و اقتصاد به‌ عنوان‌ سومين‌عنصر تشكيل‌دهندة‌ روابط‌ بين‌المللي‌ خواهند بود. اين‌ گزارش‌ همچنين‌ اشاره‌ داشت‌ كه‌ پس‌ از اين‌فرانسه‌ يك‌ قدرت‌ متوسط‌ در دنيايي‌ با فرهنگ‌هاي‌ مختلف‌ است‌. با به‌ قدرت‌ رسيدن‌ سوسياليست‌ها، تعدادي‌ از شخصيت‌هاي‌ فرهنگي‌ جناح‌ چپ‌ فرانسه‌ درخدمت‌ اهداف‌ فرهنگي‌ فرانسه‌ قرار گرفتند. در سال‌هاي‌ 80 به‌ زبان‌ فرانسه‌ از نظر تخصصي‌ نمودن‌آموزش‌ آن‌، توجه‌ جديدي‌ شد. ريگو در گزارش‌ خود اظهار داشته‌ بود كه‌ «سياست‌ زبان‌، عالي‌ترين‌ وجه‌ سياست‌ حضور فرانسه‌ درجهان‌ است‌». در اين‌ سال‌ها 427 مدرسه‌ در 115 كشور جهان‌ به‌ 60 هزار كودك‌ فرانسوي‌ در كنار هزاران‌كودك‌ بومي‌ زبان‌ فرانسه‌ مي‌آموختند. همكاري‌هاي‌ علمي‌ و فني‌ نيز مورد توجه‌ قرار گرفته‌ و جهت‌گيري‌به‌ سوي‌ كشورهاي‌ پيشرفته‌ و از سوي‌ ديگر كشورهاي‌ تازه‌ صنعتي‌ شده‌ نظير برزيل‌، اندونزي‌، مكزيك‌،كره‌جنوبي‌، چين‌ و هند مورد تأكيد قرار مي‌گيرد. توجه‌ به‌ فرهنگ‌ توده‌ جاي‌ فرهنگ‌ نخبگان‌ را مي‌گيرد.مديريت‌ ارتباطات‌ با بودجه‌اي‌ معادل‌ 270 ميليون‌ فرانك‌ و با هدف‌ توسعه‌ محصولات‌ راديو ـتلويزيوني‌ و سينمايي‌ تأسيس‌ مي‌گردد. در سال‌ 1984 كانال‌ ماهواره‌اي‌ تلويزيون‌ بين‌المللي‌ فرانسه‌ TV5با 3 ساعت‌ برنامه‌ در روز آغاز به‌ كار مي‌كند و به‌ تدريج‌ تمام‌ كشورهاي‌ فرانسه‌ زبان‌ را تحت‌ پوشش‌ خوددرمي‌آورد. راديو بين‌المللي‌ فرانسه‌ در سال‌ 1983 يك‌ شركت‌ مستقل‌ مي‌شود و با پخش‌ 800 ساعت‌برنامه‌ در هفته‌ به‌ 10 زبان‌ از رده‌ بيست‌ و هفتم‌ در جهان‌ به‌ رده‌ هفتم‌ صعود مي‌كند.
در سال‌ 1989، اداره‌ اقدامات‌ سمعی‌ و بصری‌ فرانسه در خارج‌ (DAAE) برای‌ هماهنگی‌ این‌گونه‌فعالیت‌ها ایجاد شد. در همین‌ سال‌ به‌ ابتکار وزارت‌ همکاری‌ها کانال‌ بین‌المللی‌ فرانسه (CFI) تأسیس‌شد که‌ در واقع‌ بانک برنامه‌های‌ تلویزیونی‌ به‌ زبان‌ فرانسه می‌باشد که‌ به‌ رایگان‌ دراختیار تلویزیون‌های‌ کشورهای‌ در حال‌ توسعه‌ قرار می‌گیرد. در سال‌ اول‌ مراکش‌، [[اردن|اردن‌]]، سوریه‌، [[مصر]]، اسلوواکی‌، رومانی‌ و بلغارستان‌ و از سال‌ 1990 تا 1993، ترکیه‌، [[روسیه|روسیه‌]]، لهستان‌، مجارستان‌، هند و [[چین|چین‌]] و بالاخره‌ کشورهای‌ خاورمیانه‌ و آسیای‌ جنوب‌ شرقی‌ به‌ جمع‌ استفاده‌کنندگان‌ از آن‌ پیوستند.


'''7ـ از 1988 تا 1993:''' در سال‌ 1988 با ايجاد منصب‌ وزير مشاور دولت‌ در روابط‌ فرهنگي‌ بين‌المللي‌ و فرانكوفوني‌، هيات‌دولت‌ و شخص‌ رئيس‌ جمهور بر اهميت‌ امر فرهنگي‌ تأكيد مي‌كنند. آلن‌ دكو مورّخ‌ مشهور فرانسه‌ و وزيرمشاور فرانكوفوني‌ در 1988 خطاب‌ به‌ نخست‌وزير چنين‌ مي‌نويسد: «اگر مي‌خواهيم‌ زبان‌ فرانسه‌ در ميان‌ كشورهاي‌ فرانسه‌ زبان‌ همچنان‌ باقي‌ بماند، بايد بدون‌ فوت‌وقت‌ يك‌ تلويزيون‌ فرانسه‌ زبان‌ در اختيار آنان‌ قرار دهيم‌. عادت‌هاي‌ قرون‌ گذشته‌ را بايد به‌ دورريخت..... بايد به‌ معناي‌ دقيق‌ كلمه‌، اين‌ مردم‌ را در تصاوير، ترانه‌ها، اخبار و رمان‌هاي‌ فرانسوي‌غرق‌ كرد و اين‌ كار با تلويزيون‌ ممكن‌ است‌.... بايد اقدام‌ به‌ يك‌ تهاجم‌ جهاني‌ سمعي‌ و بصري‌نمود.»
کانال‌ پنج‌ در سال‌ 1989 با راه‌اندازی‌ ماهواره ساتل ایماژ‌ (Satellimage) تقویت‌ شد و از 1992 برنامه‌های‌ آن‌ در امریکای‌ شمالی‌ و لاتین‌ و آفریقا پخش‌ می‌شود. در سال‌ 1992 کانال‌ تلویزیونی‌ مشترک آلمان‌ و [[فرانسه]] آرته ‌(ARTE) راه‌اندازی‌ و رادیو بین‌المللی‌ فرانسه نیز تقویت‌ گردید. این‌ سال‌ شاهد تأسیس‌ رادیوهای‌ اف ام به‌ زبان‌ فرانسه در بخارست‌، پراگ‌، صوفیه‌ و ورشو بود و نمایشگاه های‌ سینمایی‌ متعددی‌ از جمله‌ در امریکا و [[ژاپن|ژاپن‌]] برگزار گردید.


در سال‌ 1989، اداره‌ اقدامات‌ سمعي‌ و بصري‌ فرانسه‌ در خارج‌ (DAAE) براي‌ هماهنگي‌ اين‌گونه‌فعاليت‌ها ايجاد شد. در همين‌ سال‌ به‌ ابتكار وزارت‌ همكاري‌ها كانال‌ بين‌المللي‌ فرانسه‌ (CFI) تأسيس‌شد كه‌ در واقع‌ بانك‌ برنامه‌هاي‌ تلويزيوني‌ به‌ زبان‌ فرانسه‌ مي‌باشد كه‌ به‌ رايگان‌ دراختيار تلويزيون‌هاي‌كشورهاي‌ در حال‌ توسعه‌ قرار مي‌گيرد. در سال‌ اول‌ مراكش‌، اردن‌، سوريه‌، مصر، اسلوواكي‌، روماني‌ وبلغارستان‌ واز سال‌ 1990 تا 1993، تركيه‌، روسيه‌، لهستان‌، مجارستان‌، هند و چين‌ و بالاخره‌ كشورهاي‌خاورميانه‌ و آسياي‌ جنوب‌ شرقي‌ به‌ جمع‌ استفاده‌كنندگان‌ از آن‌ پيوستند.
فرانسه وسیع‌ترین‌ شبکه‌ مدرسه‌ و دبیرستان‌ را در خارج‌ دارد که‌ موجب‌ شهرت‌ آن‌ در جهان‌ هستند.این‌ مدارس‌ 40 درصد بودجه‌ اداره‌کل‌ روابط‌ فرهنگی‌ را به‌ خود اختصاص‌ می‌دهند. در سال‌ 1987،«آژانس‌ آموزش‌ زبان‌ فرانسه در خارج‌» تأسیس‌ شد که‌ امر مدرن‌سازی‌ مدیریت‌ 289 مدرسه‌، کالج‌ و دبیرستان‌ فرانسوی‌ در 120 کشور با 5430 معلم‌ فرانسوی‌، 5931 معلم‌ محلی‌ و 150000 شاگرد را به‌ عهده‌ دارد.


كانال‌ پنج‌ در سال‌ 1989 با راه‌اندازي‌ ماهواره ساتل ايماژ‌ [8]تقويت‌ شد و از 1992 برنامه‌هاي‌ آن‌ درامريكاي‌ شمالي‌ و لاتين‌ و آفريقا پخش‌ مي‌شود. در سال‌ 1992 كانال‌ تلويزيوني‌ مشترك‌ آلمان‌ و فرانسه آرته ‌[9] راه‌اندازي‌ و راديو بين‌المللي‌ فرانسه‌ نيز تقويت‌ گرديد. اين‌ سال‌ شاهد تأسيس‌ راديوهاي‌ اف ام  به‌زبان‌ فرانسه‌ در بخارست‌، پراگ‌، صوفيه‌ و ورشو بود و نمايشگاه هاي‌ سينمايي‌ متعددي‌ از جمله‌ درامريكا و ژاپن‌ برگزار گرديد.
از جمله‌ فعالیت‌های‌ [[فرانسه]] در سال‌های‌ اخیر باید به‌ ایجاد دوره‌های‌ زبان‌ فرانسه در دانشگاه‌های‌ مرمره‌ (ترکیه‌)، [[قاهره|قاهره‌]]، سانتیاگو، [[مسکو]]، سن‌پترزبورگ‌ و آلمان‌ اشاره‌ کرد. دانشگاه‌ گالاتاسرای‌ ترکیه‌ برای‌اولین‌ بار تصمیم‌ گرفت‌ آموزش‌ خود را از آغاز تا دوره‌ دکترا دو زبانه‌ کند. هیات‌های‌ باستان‌شناسی‌ در سوریه‌، [[اردن|اردن‌]]، یونان‌، راجستان‌، [[اتیوپی|اتیوپی‌]] و [[مصر]] به‌ فعالیت‌ خود ادامه‌ می‌دهند. در سال‌ 1992 «آژانس‌ نشر اطلاعات‌ تکنولوژیک» (ADTT) تأسیس‌ شد. تعداد مدارس‌ آلیانس‌ فرانسه به‌ 200 و مراکز فرهنگی‌ فرانسه به‌ 120 رسید. نکته‌ قابل‌ توجه‌ در دیپلماسی‌ فرانسه ضمن‌ آنکه‌ امتیازی‌ نسبت‌ به‌ انگلیس‌ و یا آلمان‌ محسوب‌ می‌شود، دوگانه‌ بودن‌ شبکه‌ آن‌ است‌. زیرا شبکه‌ مدارس‌ آلیانس‌ که‌ غیردولتی‌ می‌باشددر کنار شبکه‌ دولتی‌ این‌ امکان‌ را می‌دهد که‌ در مواقع‌ بروز بحران‌ سیاسی‌، شبکه‌ غیردولتی‌ به‌ کار خود ادامه‌ دهد.


فرانسه‌ وسيع‌ترين‌ شبكه‌ مدرسه‌ و دبيرستان‌ را در خارج‌ دارد كه‌ موجب‌ شهرت‌ آن‌ در جهان‌ هستند.اين‌ مدارس‌ 40 درصد بودجه‌ اداره‌كل‌ روابط‌ فرهنگي‌ را به‌ خود اختصاص‌ مي‌دهند. در سال‌ 1987،«آژانس‌ آموزش‌ زبان‌ فرانسه‌ در خارج‌» تأسيس‌ شد كه‌ امر مدرن‌سازي‌ مديريت‌ 289 مدرسه‌، كالج‌ ودبيرستان‌ فرانسوي‌ در 120 كشور با 5430 معلم‌ فرانسوي‌، 5931 معلم‌ محلي‌ و 150000 شاگرد را به‌عهده‌ دارد.
یکی‌ از بزرگترین‌ تحولات‌ سال‌های‌ اخیر، فروپاشی‌ شوروی‌ و ایجاد کشورهای‌ جدید بود. وزارت‌خارجه‌ فرانسه بدون‌ فوت‌ وقت‌ درصدد استفاده‌ از موقعیت‌ برآمد و نهاد ویژه‌ای‌ به‌ عنوان‌ «هیئت‌هماهنگی‌ بین‌ وزارتی‌ برای‌ اروپای‌ مرکزی‌ و شرقی‌» ایجاد نمود. بدین‌ ترتیب‌ مدارس‌ آلیانس‌ وانستیتوهای‌ جدید در شهرهای‌ صوفیه‌، کلوژ، تیمیسورا، آیازی‌، کیف‌، تالین‌، براتیسلاوا، سن‌ پترزبورگ‌ و [[مسکو]] گشایش‌ یافتند. کانال‌ بین‌المللی‌ [[فرانسه]] در کشورهای‌ اروپای‌ شرقی‌ شروع‌ به‌ پخش‌ برنامه‌ نمود. در سال‌ 1992 مبلغ‌ 518 میلیون‌ فرانک (5/13 درصد کل‌ بودجه‌ اداره‌کل‌ روابط‌ فرهنگی‌) به‌ امر ترویج‌ فرهنگ‌ فرانسه در این‌ کشورها اختصاص‌ یافت‌.


از جمله‌ فعاليت‌هاي‌ فرانسه‌ در سالهاي‌ اخير بايد به‌ ايجاد دوره‌هاي‌ زبان‌ فرانسه‌ در دانشگاههاي‌مرمره‌ (تركيه‌)، قاهره‌، سانتياگو، مسكو، سن‌پترزبورگ‌ و آلمان‌ اشاره‌ كرد. دانشگاه‌ گالاتاسراي‌ تركيه‌ براي‌اولين‌ بار تصميم‌ گرفت‌ آموزش‌ خود را از آغاز تا دوره‌ دكترا دو زبانه‌ كند. هيات‌هاي‌ باستان‌شناسي‌ درسوريه‌، اردن‌، يونان‌، راجستان‌، اتيوپي‌ و مصر به‌ فعاليت‌ خود ادامه‌ مي‌دهند. در سال‌ 1992 «آژانس‌ نشراطلاعات‌ تكنولوژيك‌» (ADTT) تأسيس‌ شد. تعداد مدارس‌ آليانس‌ فرانسه‌ به‌ 200 و مراكز فرهنگي‌فرانسه‌ به‌ 120 رسيد. نكته‌ قابل‌ توجه‌ در ديپلماسي‌ فرانسه‌ ضمن‌ آنكه‌ امتيازي‌ نسبت‌ به‌ انگليس‌ و ياآلمان‌ محسوب‌ مي‌شود، دوگانه‌ بودن‌ شبكه‌ آن‌ است‌. زيرا شبكه‌ مدارس‌ آليانس‌ كه‌ غيردولتي‌ مي‌باشددر كنار شبكه‌ دولتي‌ اين‌ امكان‌ را مي‌دهد كه‌ در مواقع‌ بروز بحران‌ سياسي‌، شبكه‌ غيردولتي‌ به‌ كار خودادامه‌ دهد.
بدین‌ ترتیب‌، دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه درصدد آن است‌ که‌ تصویر فرهنگی‌ فرانسه را در یک حرکت‌ آرام‌ و با ثبات‌ و اعتمادبرانگیز اشاعه‌ دهد: یک کتابخانه‌ در [[قاهره|قاهره‌]]، یک برنامه‌ تلویزیونی‌ به‌ زبان‌ فرانسه در [[ژاپن|ژاپن‌]]، یک گروه‌ موسیقی‌ لهستانی‌ در فستیوال‌ آوینیون‌، سخنرانی‌ یک فیلسوف‌ فرانسوی‌ در آمریکا و...نکته‌ مهم‌ این‌ است‌ که‌ دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه به‌ دنبال‌ یک حرکت‌ چشمگیر نیست‌، بلکه‌ با اقدامات‌ کوچک اما مؤثر و مطالعه‌ شده‌ درصدد بسط‌ نفوذ و حضور فرهنگی‌ خود در کشورهای‌ جهان‌ حتی‌ دورافتاده‌ترین‌ آنهاست‌. این‌ تلاش‌ نوعاً به‌ گونه‌ای‌ است‌ که‌ باید استمرار داشته‌ باشد، زیرا یک بحران‌ سیاسی‌ ممکن‌ است‌ تمام‌ بافته‌ها را پنبه‌ کند. بودجه‌ اداره‌کل‌ روابط‌ فرهنگی‌، علمی‌ و فنی‌ وزارت‌ امور خارجه‌ فرانسه یعنی‌ نهاد مسئول‌ دیپلماسی‌فرهنگی‌ فرانسه از 06/4 میلیارد فرانک در سال‌ 1992 به‌ 49/5 میلیارد فرانک در سال‌ 1993 افزایش‌یافت‌.  


يكي‌ از بزرگترين‌ تحولات‌ سال‌هاي‌ اخير، فروپاشي‌ شوروي‌ و ايجاد كشورهاي‌ جديد بود. وزارت‌خارجه‌ فرانسه‌ بدون‌ فوت‌ وقت‌ درصدد استفاده‌ از موقعيت‌ برآمد و نهاد ويژه‌اي‌ به‌ عنوان‌ «هيئت‌هماهنگي‌ بين‌ وزارتي‌ براي‌ اروپاي‌ مركزي‌ و شرقي‌» ايجاد نمود. بدين‌ ترتيب‌ مدارس‌ آليانس‌ وانستيتوهاي‌ جديد در شهرهاي‌ صوفيه‌، كلوژ، تيميسورا، آيازي‌، كيف‌، تالين‌، براتيسلاوا، سن‌ پترزبورگ‌ ومسكو گشايش‌ يافتند. كانال‌ بين‌المللي‌ فرانسه‌ در كشورهاي‌ اروپاي‌ شرقي‌ شروع‌ به‌ پخش‌ برنامه‌ نمود.در سال‌ 1992 مبلغ‌ 518 ميليون‌ فرانك‌ (5/13 درصد كل‌ بودجه‌ اداره‌كل‌ روابط‌ فرهنگي‌) به‌ امر ترويج‌فرهنگ‌ فرانسه‌ در اين‌ كشورها اختصاص‌ يافت‌.
8ـ سال‌ 1994: اصلاحات‌ آلن‌ ژوپه‌ وزیر امور خارجه‌
[[پرونده:آلن ژوپه .jpg|بندانگشتی|آلن‌ ژوپه‌. برگرفته از سایت mehrnews، قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.mehrnews.com/news/3925014/%D8%A2%D9%84%D9%86-%DA%98%D9%88%D9%BE%D9%87-%D9%86%D8%A7%D9%85%D8%B2%D8%AF-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%AA-%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%87-%D9%86%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF]]
در 23 سپتامبر 1993، ژان‌ داوید لویت‌ در رأس‌ اداره‌کل‌ روابط‌ فرهنگی‌ قرار می‌گیرد و در ژوئیه‌1994، مشاوران‌ فرهنگی‌ و علمی‌ [[فرانسه]] در جهان‌ در [[پاریس|پاریس‌]] گرد هم‌ می‌آیند و اصلاحات‌ آلن‌ ژوپه‌ درقالب‌ 100 طرح‌ اصلاحی‌ اعلام‌ می‌شوند. خطوط‌ اصلی‌ این‌ اصلاحات‌ به‌ شرح‌ ذیل‌ می‌باشند:


بدين‌ ترتيب‌، ديپلماسي‌ فرهنگي‌ فرانسه‌ درصدد آنست‌ كه‌ تصوير فرهنگي‌ فرانسه‌ را در يك‌ حركت‌آرام‌ و با ثبات‌ و اعتمادبرانگيز اشاعه‌ دهد: يك‌ كتابخانه‌ در قاهره‌، يك‌برنامه‌ تلويزيوني‌ به‌ زبان‌ فرانسه‌ در ژاپن‌،يك‌ گروه‌ موسيقي‌ لهستاني‌ در فستيوال‌ آوينيون‌، سخنراني‌ يك‌ فيلسوف‌ فرانسوي‌ در آمريكا و...نكته‌ مهم‌ اين‌ است‌ كه‌ ديپلماسي‌ فرهنگي‌ فرانسه‌ به‌ دنبال‌ يك‌ حركت‌ چشمگير نيست‌، بلكه‌ بااقدامات‌ كوچك‌ اما مؤثر و مطالعه‌ شده‌ درصدد بسط‌ نفوذ و حضور فرهنگي‌ خود در كشورهاي‌ جهان‌حتي‌ دورافتاده‌ترين‌ آنهاست‌. اين‌ تلاش‌ نوعاً به‌ گونه‌اي‌ است‌ كه‌ بايد استمرار داشته‌ باشد، زيرا يك‌بحران‌ سياسي‌ ممكن‌ است‌ تمام‌ بافته‌ها را پنبه‌ كند. بودجه‌ اداره‌كل‌ روابط‌ فرهنگي‌، علمي‌ و فني‌ وزارت‌ امور خارجه‌ فرانسه‌ يعني‌ نهاد مسئول‌ ديپلماسي‌فرهنگي‌ فرانسه‌ از 06/4 ميليارد فرانك‌ در سال‌ 1992 به‌ 49/5 ميليارد فرانك‌ در سال‌ 1993 افزايش‌يافت‌.  
1ـ هماهنگی‌ اقدامات‌ فرهنگی‌ در خارج‌ از طریق‌ انطباق‌ سیاست‌ فرهنگی‌ با سیاست‌ خارجی‌ فرانسه و هماهنگی‌ مراکز فرهنگی‌ با سفارت‌خانه‌ها و هماهنگی‌ میان‌ ابزارهای‌ موجود.


'''8ـ سال‌ 1994: اصلاحات‌ آلن‌ ژوپه‌ وزير امور خارجه‌'''
2ـ سبک کردن‌ کارها، تمرکززدایی‌، سرعت‌ عمل‌ در مدیریت‌، کاهش‌ دیوان‌سالاری‌، تقویت‌ احساس‌ مسئولیت‌ نیروها و بهبود ارتباطات‌ داخلی‌.


در 23 سپتامبر 1993، ژان‌ داويد لويت‌ در رأس‌ اداره‌كل‌ روابط‌ فرهنگي‌ قرار مي‌گيرد و در ژوئيه‌1994، مشاوران‌ فرهنگي‌ و علمي‌ فرانسه‌ در جهان‌ در پاريس‌ گرد هم‌ مي‌آيند و اصلاحات‌ آلن‌ ژوپه‌ درقالب‌ 100 طرح‌ اصلاحي‌ اعلام‌ مي‌شوند. خطوط‌ اصلي‌ اين‌ اصلاحات‌ به‌ شرح‌ ذيل‌ مي‌باشند:
3ـ ایجاد ابزارهای‌ لازم‌ جهت‌ ارزیابی‌ کیفی‌ و کمی‌ اقدامات‌ انجام‌ شده‌.


1ـ هماهنگي‌ اقدامات‌ فرهنگي‌ در خارج‌ از طريق‌ انطباق‌ سياست‌ فرهنگي‌ با سياست‌ خارجي‌فرانسه‌ و هماهنگي‌ مراكز فرهنگي‌ با سفارت‌خانه‌ها و هماهنگي‌ ميان‌ ابزارهاي‌ موجود.
4ـ ایجاد یک مدیریت‌ جدید برای‌ ارتقاء نیروها به‌گونه‌ای‌ که‌ موجب‌ شکوفایی‌ شغلی‌ آنان‌ بدون‌ قطع‌ رابطه‌ میان‌ خدمت‌ در مرکز و خارج‌ از مرکز، و ارزش‌ قائل‌ شدن‌ برای‌ کارمندان‌ محلی‌ که‌ استمرار حضورفرهنگی‌ و فنی‌ فرانسه را در محل‌ تضمین‌ می‌نمایند.


2ـ سبك‌ كردن‌ كارها، تمركززدايي‌، سرعت‌ عمل‌ در مديريت‌، كاهش‌ ديوان‌سالاري‌، تقويت‌ احساس‌مسئوليت‌ نيروها و بهبود ارتباطات‌ داخلي‌.
اصلاحات‌ آلن‌ ژوپه‌ با تعریف‌ مجدد اهداف‌ میان‌ مدت‌، درصدد توسعه‌ اقدامات‌ فرهنگی‌ در آینده‌می‌باشد. به‌ دنبال‌ این‌ اصلاحات‌، یکسری‌ تبادل‌ نظر با نمایندگی‌های‌ خارج‌ از کشور منجر به‌ تهیه‌ طرح‌های‌ عملی‌ جدید برای‌ یکایک کشورهای‌ مورد نظر و هر یک از مناطق‌ جهان‌ گردید. تصمیم‌ گرفته‌شد که‌ سفرا همه‌ ساله‌ در ماه‌ سپتامبر جلسه‌ مشترک و عمومی‌ داشته‌ باشند تا سیاست‌های‌ فرهنگی‌ خود را هماهنگ‌ سازند و به‌ همین‌ ترتیب‌ پرسنل‌ فرهنگی‌ هر منطقه‌ نیز هر ساله‌ به‌ همین‌ منظور تشکیل‌ جلسه‌ بدهند.


3ـ ايجاد ابزارهاي‌ لازم‌ جهت‌ ارزيابي‌ كيفي‌ و كمي‌ اقدامات‌ انجام‌ شده‌.
9ـ وضعیت‌ دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه در سال‌ 1995


4ـ ايجاد يك‌ مديريت‌ جديد براي‌ ارتقاء نيروها به‌گونه‌اي‌ كه‌ موجب‌ شكوفايي‌ شغلي‌ آنان‌ بدون‌ قطع‌رابطه‌ ميان‌ خدمت‌ در مركز و خارج‌ از مركز، و ارزش‌ قائل‌ شدن‌ براي‌ كارمندان‌ محلي‌ كه‌ استمرار حضورفرهنگي‌ و فني‌ فرانسه‌ را در محل‌ تضمين‌ مي‌نمايند.
ـ ساختارها و شبکه‌ها: دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه به‌ اداره‌کل‌ روابط‌ فرهنگی‌ علمی‌ و فنی‌ وزارت‌ امور خارجه‌ سپرده‌ شده‌است‌. در حال‌ حاضر شبکه‌ اجرائی‌ این‌ دیپلماسی‌ شامل‌ 132 مرکز فرهنگی‌، مرکز همکاری‌، انستیتو با 140000 زبان‌آموز، 25 انستیتو تحقیقات‌ علوم‌ اجتماعی‌ و انسانی‌، 11 مرکز اطلاع‌رسانی‌ دانشگاهی‌علمی‌ و فنی‌، 300 دبیرستان‌ با 150000 شاگرد (60000 فرانسوی‌ و الباقی‌ بومی‌)، 1060 مدرسه‌ آلیانس‌ در جهان‌ با 318000 شاگرد و 203 هیئت‌ باستان‌شناسی‌ در 47 کشور جهان‌ است‌.


اصلاحات‌ آلن‌ ژوپه‌ با تعريف‌ مجدد اهداف‌ ميان‌ مدت‌، در صدد توسعه‌ اقدامات‌ فرهنگي‌ در آينده‌مي‌باشد. به‌ دنبال‌ اين‌ اصلاحات‌، يك‌سري‌ تبادل‌ نظر با نمايندگي‌هاي‌ خارج‌ از كشور منجر به‌ تهيه‌طرح‌هاي‌ عملي‌ جديد براي‌ يكايك‌ كشورهاي‌ موردنظر و هر يك‌ از مناطق‌ جهان‌ گرديد. تصميم‌ گرفته‌شد كه‌ سفرا همه‌ساله‌ در ماه‌ سپتامبر جلسه‌ مشترك‌ و عمومي‌ داشته‌ باشند تا سياست‌هاي‌ فرهنگي‌ خودرا هماهنگ‌ سازند و به‌ همين‌ ترتيب‌ پرسنل‌ فرهنگي‌ هر منطقه‌ نيز هر ساله‌ به‌ همين‌ منظور تشكيل‌ جلسه‌بدهند.
این‌ شبکه‌، با این‌ گستردگی‌ در جهان‌ بی‌نظیر است‌. برای‌ مقایسه‌ بریتیش کانسل که‌ دیپلماسی‌ فرهنگی‌ انگلیس‌ را به‌ عهده‌ دارد و در سال‌ 1934 تأسیس‌ شده‌‌است‌، در سال‌ 1993 بودجه‌ای‌ معادل ‌100 میلیون‌ پوند دراختیار داشت‌ و در 228 شهر در 108 کشور جهان‌ شعبه‌ دارد. شبکه‌ رادیو تلویزیونی‌ بی بی سی ارگان‌ سمعی‌ و بصری‌ آن‌ را تشکیل‌ می‌دهد. اما مطالعه‌ دستگاه‌ دیپلماسی‌ فرهنگی‌انگلیس‌ و یا کشورهایی‌ نظیر آلمان‌، ایتالیا یا اسپانیا نشانگر آنست‌ که‌ [[فرانسه]] از این‌ جهت‌ ویژگی‌ خاصی‌دارد.


'''9ـ وضعيت‌ ديپلماسي‌ فرهنگي‌ فرانسه‌ در سال‌ 1995'''
ـ بودجه‌ و نیروی‌ انسانی‌: از 15 میلیارد فرانک بودجه‌ سالانه‌ وزارت‌ امور خارجه‌ فرانسه، اداره‌کل‌ روابط‌ فرهنگی‌، علمی‌ و فنی‌3/5 میلیارد، یعنی‌ 35 درصد کل‌ بودجه‌ را به‌ خود اختصاص‌ می‌دهد. از این‌ رقم‌، 5/1 میلیارد صرف‌ همکاری‌های‌ فرهنگی‌ و گسترش‌ زبان‌ فرانسه، 5/1 میلیارد خرج‌ مؤسسات‌ آموزشی‌، 4/1 میلیارد همکاری‌های‌ علمی‌ و فنی‌ و 900 میلیون‌ فرانک در فعالیت‌های‌ سمعی‌ و بصری‌ هزینه‌ می‌شوند. 600 میلیون‌ فرانک جمع‌ حقوق‌ سالانه‌ پرسنل‌ و 100 میلیون‌ فرانک نیز هزینه‌ نگهداری‌ و مرمت‌ ساختمان‌ و ابنیه‌ (مدرسه‌، انستیتو، آلیانس‌ و...) می‌شود. البته‌ این‌ 6 میلیارد فرانک شامل‌ بودجه‌ای‌ که‌ وزارتخانه‌های‌ همکاری‌ها، فرهنگ‌ و فرانکوفونی‌، آموزش‌ و پرورش‌، آموزش‌عالی‌ و تحقیقات‌، کشاورزی‌، اقتصادی‌، مالی‌، تجارت‌ خارجی‌ در رابطه‌ با دیپلماسی‌ فرهنگی‌ [[فرانسه]] هزینه‌ می‌کنند، نمی‌شود. 1400 نفر در بخش‌ فرهنگی‌ وزارت‌ امور خارجه‌ اشتغال‌ دارند که‌ از این‌ میان‌ 1040 نفر در خارج‌ و 360 نفر در مرکز هستند. بیش‌ از 6000 معلم‌ فرانسوی‌ و هزاران‌ معلم‌ محلی‌ کادر آموزشی‌ مؤسسات‌ [[فرانسه]] در خارج‌ را تشکیل‌ می‌دهند.


ـ '''ساختارها و شبكه‌ها:''' ديپلماسي‌ فرهنگي‌ فرانسه‌ به‌ اداره‌كل‌ روابط‌ فرهنگي‌ علمي‌ و فني‌ وزارت‌ امور خارجه‌ سپرده‌ شده‌است‌. در حال‌ حاضر شبكه‌ اجرائي‌ اين‌ ديپلماسي‌ شامل‌ 132 مركز فرهنگي‌، مركز همكاري‌، انستيتو با140000 زبان‌آموز، 25 انستيتو تحقيقات‌ علوم‌ اجتماعي‌ و انساني‌، 11 مركز اطلاع‌رساني‌ دانشگاهي‌علمي‌ و فني‌، 300 دبيرستان‌ با 150000 شاگرد (60000 فرانسوي‌ و الباقي‌ بومي‌)، 1060 مدرسه‌آليانس‌ در جهان‌ با 318000 شاگرد و 203 هيئت‌ باستان‌شناسي‌ در 47 كشور جهان‌ است‌.
ـ اقدامات‌ انجام‌ شده‌ و چشم‌انداز: در سال‌ 1995، از میان‌ 60 طرح‌ اصلاحی‌ که‌ به‌ مرکز ارسال‌ شده‌اند، پس‌ از بررسی‌ ده‌ طرح‌ برگزیده‌شدند. ارسال‌ 800000 کتاب‌ به‌ خارج‌، تجدید اشتراک 15000 مجله‌، اعزام‌ 300 نویسنده‌ و ناشر به‌کشورهای‌ دنیا، ترجمه‌ 300 کتاب‌ فرانسوی‌ به‌ 20 زبان‌ زنده‌ دنیا، 300 مسافرت‌ مطالعاتی‌، 15نمایشگاه‌، تهیه‌ 35000 کپی‌ فیلم‌ و شرکت‌ در 120 فستیوال‌ سینمایی‌، پذیرش‌ 18000 بورسیه‌ در [[فرانسه]]، اعزام‌ 1200 بورسیه‌ فرانسه به‌ 51 کشور جهان‌، پذیرش‌ 140000 دانشجوی‌ خارجی‌ در [[فرانسه]] حاصل‌ فعالیت‌های‌ فرهنگی‌ در سال‌ گذشته‌ است‌. طرح‌ تهیه‌ فهرست‌ کامپیوتری‌ تمامی‌ دانشجویان‌ خارجی‌ که‌ در [[فرانسه]] به‌ تحصیل‌ اشتغال‌ دارند در دست‌ اقدام‌ است‌. ایجاد مدارس‌ دو زبانه‌ از جمله‌ طرح‌هایی‌ است‌ که‌ موفق‌ بوده‌ و اینک در بسیاری‌ از کشورها این‌گونه‌ مدارس‌ وجود دارد. در زمینه‌ همکاری‌های‌ علمی‌ و فنی‌، بیش‌ از 12000 طرح‌ با 120 کشور جهان‌ در زمینه‌های‌ کشاورزی‌، بهداشت‌، محیط‌ زیست‌، دادگستری‌، انرژی‌ و شهرسازی‌ در دست‌ اقدام‌ است‌. 140 طرح‌ با سرمایه‌گذاری‌ مشترک دولت‌ و ادارات‌ محلی‌ فرانسه صورت‌ می‌گیرد. 2300 شخصیت‌ فرهنگی‌ درسال‌ گذشته‌ به‌ [[فرانسه]] دعوت‌ شده‌اند و از سوی‌ فرانسه نیز 5000 متخصص‌ به‌ خارج‌ اعزام‌ شده‌اند. فرانسه با استفاده‌ از سیستم‌ اینترنت و از طریق‌ نمایندگی‌های‌ خود در واشنگتن‌ و اتاوا به‌شبکه‌های‌ اطلاعاتی‌ و انفورماتیک جهان‌ پیوسته‌ است‌. در سپتامبر 1994، طی‌ جلسه‌ای‌ در کاخ‌ نخست‌وزیری‌ فرانسه، سیاست‌ صدا و سیمایی‌ فرانسه برای ‌5 سال‌ آینده‌ به‌ تصویب‌ رسید. در این‌ سیاست‌، بر نقش‌ تصویر در کنار زبان‌ تکیه‌ شده‌‌است‌. در این‌ راستا طرح‌ تهیه‌ اخبار بین‌المللی‌ به‌ زبان‌ فرانسه، گسترش‌ زیرنویس‌ و برگردان‌ فیلم‌های‌ کانال‌ بین‌المللی‌ فرانسه و نیز توسعه‌ و بکارگیری‌ شیوه‌های‌ جدید در آموزش‌ زبان‌ فرانسه از جمله‌ اقدامات‌ آینده‌ می‌باشند.<ref>سفارت جمهوری اسلامی ایران در پاریس. مرداد (1374). تاریخچه دیپلماسی فرهنگی، دیپلماسی فرهنگی فرانسه. ص34.</ref>


اين‌ شبكه‌، با اين‌ گستردگي‌ در جهان‌ بي‌نظير است‌. براي‌ مقايسه‌ بريتيش كانسل كه‌ ديپلماسي‌فرهنگي‌ انگليس‌ را به‌ عهده‌ دارد و در سال‌ 1934 تأسيس‌ شده‌ است‌، در سال‌ 1993 بودجه‌اي‌ معادل‌100 ميليون‌ پوند دراختيار داشت‌ و در 228 شهر در 108 كشور جهان‌ شعبه‌ دارد. شبكه‌ راديو ـتلويزيوني‌ بي بي سي ارگان‌ سمعي‌ و بصري‌ آن‌ را تشكيل‌ مي‌دهد. اما مطالعه‌ دستگاه‌ ديپلماسي‌ فرهنگي‌انگليس‌ و يا كشورهايي‌ نظير آلمان‌، ايتاليا يا اسپانيا نشانگر آنست‌ كه‌ فرانسه‌ از اين‌ جهت‌ ويژگي‌ خاصي‌دارد.
وضعیت کنونی دیپلماسی فرهنگی فرانسه
[[پرونده:Bernard Kouchner.jpg|بندانگشتی|برنارد کوشنر(2010). برگرفته از سایت france24، قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.france24.com/en/20101007-foreign-minister-kouchner-resignation-accuses-sarkozy-advisors-humiliations-france-french-politics]]
نیکولا سارکوزی رئیس جمهور فرانسه از زمان برعهده گرفتن مسئولیت ریاست جمهوری در سال 2007، اهداف سیاست خارجی خود را تقویت جایگاه و افزایش اعتبار فرانسه در جهان اعلام کرد. وی در حکم ماموریت برنارد کوشنر (Bernard Kouchner)، وزیر امورخارجه، به تاریخ 27 اوت 2007 - که در آن خطوط کلی سیاست خارجی فرانسه ترسیم شده، - تاکید فراوان نمود که در عصر جهانی سازی کوشنر باید از جایگاه ویژه فرهنگ فرانسه در دنیا برای نیل به اهداف مذکور بهره گیرد. سارکوزی در این حکم از کوشنر خواسته است تا وزارت خارجه را به شکل ساختاری، نوسازی نموده و در این ارتباط، دیپلماسی فرهنگی فرانسه و نهادهای وابسته به آن را مورد توجه جدی قرار دهد. برنارد کوشنر نیز در مارس 2009 با اعلام برنامه اصلاحات وزارت خارجه که بسیاری از بخش‌های آن به سیاست فرهنگی خارجی فرانسه مربوط می‌شود، عملاً به خواسته سارکوزی پاسخ داد. اهمیت زیاد دیپلماسی فرهنگی برای سیاست خارجی فرانسه از آنجا مشخص می‌شود که این کشور از گسترده‌ترین شبکه متشکل از موسسات فرهنگی، مانند مدارس خارجی یا زبان در دنیا سود می‌برد و بودجه‌ای بیش از یک میلیارد یورویی بسیار بیشتر از بودجه کشورهای قابل قیاس با [[فرانسه]] برای کار فرهنگی اختصاص داده است. مسئولیت اصلی دیپلماسی فرهنگی با وزارت امورخارجه و در داخل این کشور با مدیریت کل توسعه و همکاری بین‌المللی که در سال 1998 از ادغام وزارت کمک‌های خارجی با وزارت کمک‌های توسعه‌ای به وجود آمده‌است. در کنار آن، وزارتخانه‌هایی، چون وزارت فرهنگ، وزارت آموزش و پرورش و وزارت آموزش عالی تا حد زیادی در دیپلماسی فرهنگی دخیل هستند. در سال 2006 نیز وزیر امورخارجه سابق فرانسه، فیلیپ دوست بلازی (Philippe Douste-Blazy)، با ادغام انجمن فرانسوی فعالیت‌های هنری وانجمن قلم فرانسه، آژانس فرهنگ فرانسه (L'agence Culturesfrance) را تاسیس کرد. این آژانس با بودجه 30 میلیون یورویی از فعالیت‌های هنرمندان فرانسوی در خارج و نیز برگزاری گردهمایی‌های بزرگ فرهنگی، مانند سال [[فرانسه]] در برزیل، که به تازگی برگزار شد، حمایت می‌کند. بنابراین، شش حوزه مهم دیپلماسی فرهنگی فرانسه و نهادهای مرتبط با آنها عبارتند از:


ـ '''بودجه‌ و نيروي‌ انساني‌:''' از 15 ميليارد فرانك‌ بودجه‌ سالانه‌ وزارت‌ امور خارجه‌ فرانسه‌، اداره‌كل‌ روابط‌ فرهنگي‌، علمي‌ و فني‌3/5 ميليارد، يعني‌ 35 درصد كل‌ بودجه‌ را به‌ خود اختصاص‌ مي‌دهد. از اين‌ رقم‌، 5/1 ميليارد صرف‌ همكاري‌هاي‌ فرهنگي‌ و گسترش‌ زبان‌ فرانسه‌، 5/1 ميليارد خرج‌مؤسسات‌ آموزشي‌، 4/1 ميليارد همكاري‌هاي‌ علمي‌ و فني‌ و 900 ميليون‌ فرانك‌ در فعاليت‌هاي‌سمعي‌ و بصري‌ هزينه‌ مي‌شوند. 600 ميليون‌ فرانك‌ جمع‌ حقوق‌ سالانه‌ پرسنل‌ و 100 ميليون‌ فرانك‌نيز هزينه‌ نگهداري‌ و مرمت‌ ساختمان‌ و ابنيه‌ (مدرسه‌، انستيتو، آليانس‌ و...) مي‌شود. البته‌ اين‌ 6 ميلياردفرانك‌ شامل‌ بودجه‌اي‌ كه‌ وزارتخانه‌هاي‌ همكاري‌ها، فرهنگ‌ و فرانكوفوني‌، آموزش‌ و پرورش‌، آموزش‌عالي‌ و تحقيقات‌، كشاورزي‌، اقتصادي‌، مالي‌، تجارت‌ خارجي‌ در رابطه‌ با ديپلماسي‌ فرهنگي‌ فرانسه‌هزينه‌ مي‌كنند، نمي‌شود. 1400 نفر در بخش‌ فرهنگي‌ وزارت‌ امور خارجه‌ اشتغال‌ دارند كه‌ از اين‌ ميان‌ 1040 نفر در خارج‌ و360 نفر در مركز هستند. بيش‌ از 6000 معلم‌ فرانسوي‌ و هزاران‌ معلم‌ محلي‌ كادر آموزشي‌ مؤسسات‌فرانسه‌ در خارج‌ را تشكيل‌ مي‌دهند.
1. موسسات فرهنگی فرانسه (Instituts Francais): این موسسات که شمار آنها به 145 مرکز می‌رسد، از گذشته تا به امروز هسته مرکزی دیپلماسی فرهنگی فرانسه را تشکیل می‌دهند. این مراکز در 92 کشور دنیا پراکنده شده‌اند و محل آشنایی با فرهنگ فرانسه و یادگیری زبان به حساب می‌آیند. ازنظر پراکندگی جغرافیایی بیش از 50 درصد این مراکز در اروپا، 10 درصد آنها در کشورهای مغرب و بقیه در آسیا و آمریکای لاتین پراکنده شده‌اند و در ایالات متحده به جز در واشنگتن چنین مرکزی وجود ندارد. مراکز نامبرده به شکل مستقیم با وزارت خارجه فرانسه مرتبط هستند و این وزارتخانه، بودجه 138 میلیون یورویی و پرسنل آنها را تامین می‌کند. از این رو، مراکز مذکور از استقلال نسبی ای که مراکز شبیه به آن، مانند موسسه گوته (آلمان) و شورای بریتانیا (انگلستان) از آن برخوردارند، سود نمی‌برند. لذا وابستگی مستقیم ساختاری و سلسله مراتبی را باید به عنوان مهم‌ترین ویژگی دیپلماسی فرهنگی [[فرانسه]] به حساب آورد.
[[پرونده:سازمان مرکزی زبان آموزی فرانسه.jpg|بندانگشتی|250x250پیکسل|سازمان مرکزی زبان‌آموزی فرانسه. برگرفته از سایت ویکی پدیا، قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.wikidata.org/wiki/Q655810]]
2. سازمان مرکزی زبان‌آموزی فرانسه، یا اتحاد فرانسه (Alliance Francais): این سازمان، نهادی مستقل و خصوصی است که از سال 2007 زیرنظر بنیاد عام المنفعه اتحاد فرانسه (Fondation Alliance Franc) فعالیت می‌کند و در 133 کشور جهان روی هم رفته 1075 شعبه دارد. هدف اصلی این سازمان که خود را بزرگ‌ترین موسسه زبان دنیا معرفی می‌کند، آموزش زبان فرانسوی است. در کشورها و مناطقی، چون آمریکا و آمریکای لاتین که شمار موسسات فرهنگی فرانسه بسیار کم است یا وجود ندارند، «اتحاد فرانسه» علاوه بر آموزش زبان، انجام دیگر وظایف مرسوم دیپلماسی فرهنگی فرانسه را نیز برعهده دارد. در این راستا طبق قراردادی که بین سازمان مذکور و وزارت خارجه فرانسه در سال 2008 منعقد شده‌است، 231 شعبه سازمان زبان‌آموزی فرانسه تحت حمایت‌های [[مالی]] و پرسنلی این وزارتخانه هستند. سازمان مذکور سالانه در کل دنیا 450 هزار زبان آموز پذیرش می‌کند که به این رقم باید 190 هزار زبان آموز موسسات فرهنگی فرانسه را نیز اضافه نمود.  


ـ '''اقدامات‌ انجام‌ شده‌ و چشم‌انداز''': در سال‌ 1995، از ميان‌ 60 طرح‌ اصلاحي‌ كه‌ به‌ مركز ارسال‌ شده‌اند، پس‌ از بررسي‌ ده‌ طرح‌ برگزيده‌شدند. ارسال‌ 800000 كتاب‌ به‌ خارج‌، تجديد اشتراك‌ 15000 مجله‌، اعزام‌ 300 نويسنده‌ و ناشر به‌كشورهاي‌ دنيا، ترجمه‌ 300 كتاب‌ فرانسوي‌ به‌ 20 زبان‌ زنده‌ دنيا، 300 مسافرت‌ مطالعاتي‌، 15نمايشگاه‌، تهيه‌ 35000 كپي‌ فيلم‌ و شركت‌ در 120 فستيوال‌ سينمايي‌، پذيرش‌ 18000 بورسيه‌ درفرانسه‌، اعزام‌ 1200 بورسيه‌ فرانسه‌ به‌ 51 كشور جهان‌، پذيرش‌ 140000 دانشجوي‌ خارجي‌ در فرانسه‌حاصل‌ فعاليت‌هاي‌ فرهنگي‌ در سال‌ گذشته‌ است‌. طرح‌ تهيه‌ فهرست‌ كامپيوتري‌ تمامي‌ دانشجويان‌ خارجي‌ كه‌ در فرانسه‌ به‌ تحصيل‌ اشتغال‌ دارند دردست‌ اقدام‌ است‌. ايجاد مدارس‌ دو زبانه‌ از جمله‌ طرح‌هايي‌ است‌ كه‌ موفق‌ بوده‌ و اينك‌ در بسياري‌ ازكشورها اين‌گونه‌ مدارس‌ وجود دارد. در زمينه‌ همكاري‌هاي‌ علمي‌ و فني‌، بيش‌ از 12000 طرح‌ با 120 كشور جهان‌ در زمينه‌هاي‌كشاورزي‌، بهداشت‌، محيط‌ زيست‌، دادگستري‌، انرژي‌ و شهرسازي‌ در دست‌ اقدام‌ است‌. 140 طرح‌باسرمايه‌گذاري‌ مشترك‌ دولت‌ و ادارات‌ محلي‌ فرانسه‌ صورت‌ مي‌گيرد. 2300 شخصيت‌ فرهنگي‌ درسال‌ گذشته‌ به‌ فرانسه‌ دعوت‌ شده‌اند و از سوي‌ فرانسه‌ نيز 5000 متخصص‌ به‌ خارج‌ اعزام‌ شده‌اند. فرانسه‌ با استفاده‌ از سيستم‌ اينترنت و از طريق‌ نمايندگي‌هاي‌ خود در واشنگتن‌ و اتاوا به‌شبكه‌هاي‌ اطلاعاتي‌ و انفورماتيك‌ جهان‌ پيوسته‌ است‌. در سپتامبر 1994، طي‌ جلسه‌اي‌ در كاخ‌ نخست‌وزيري‌ فرانسه‌، سياست‌ صدا و سيمايي‌ فرانسه‌ براي‌5 سال‌ آينده‌ به‌ تصويب‌ رسيد.در اين‌ سياست‌، بر نقش‌ تصوير در كنار زبان‌ تكيه‌ شده‌ است‌. در اين‌ راستا طرح‌ تهيه‌ اخبار بين‌المللي‌ به‌ زبان‌ فرانسه‌، گسترش‌ زيرنويس‌ و برگردان‌فيلم‌هاي‌ كانال‌ بين‌المللي‌ فرانسه‌ ونيز توسعه‌ و بكارگيري‌ شيوه‌هاي‌ جديد در آموزش‌ زبان‌ فرانسه‌ از جمله‌ اقدامات‌ آينده‌ مي‌باشند.[10]
3. آژانس آموزش برای خارجی‌ها (Agence pour l'enseignement français à l'étranger (AEFE)): این آژانس سالانه 281 میلیون یورو از وزارت خارجه فرانسه دریافت می‌کند تا شبکه ای متشکل از 253 مدرسه و دبیرستان در 135 کشور دنیا را تحت پوشش و حمایت قرار دهد. در این مدارس، فرزندان اتباع فرانسه در کشورهای خارجی (47 درصد) و نیز دانش آموزان کشور میزبان (حدود 53 درصد) آموزش داده می‌شوند، که بدین شکل با فرهنگ و زبان فرانسه آشنا می گردند.  


'''وضعيت كنوني ديپلماسي فرهنگي فرانسه'''
4. نهادهای سمعی و بصری: [[رادیو بین المللی فرانسه|رادیو بین‌المللی فرانسه]] (Radio France Internationale (RFI)) و کانال تلویزیونی TV5 گستره پخش جهانی دارند و وظیفه آنها ارسال اخبار مرتبط با تحولات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی فرانسه به سراسر دنیا است. علاوه بر این، شبکه خبری فرانس 24 از دسامبر 2006، همانند سی ان ان به شکل شبانه روزی و راس هر ساعت، پخش اخبار دنیا از دید فرانسه به زبان‌های فرانسوی، انگلیسی و تا حدودی عربی را برعهده دارد. این شبکه از طریق ماهواره و شبکه اینترنت قابل دریافت است. از سال 2008 مسئولیت بخش‌های مذکور از وزارت خارجه به [[وزارت فرهنگ فرانسه]] منتقل شده‌است. وزارت فرهنگ از طریق بخش «سمعی و بصری خارجی فرانسه»(Audiovisuel Extérieur de la France(AEF)) اعمال نظارت می‌کند و سالانه بودجه ای 250 میلیون یورویی در اختیار آن قرار می‌دهد.


نيكولا ساركوزي رئيس جمهور فرانسه از زمان برعهده گرفتن مسئوليت رياست جمهوري در سال 2007، اهداف سياست خارجي خود را تقويت جايگاه و افزايش اعتبار فرانسه در جهان اعلام كرد. وي در حكم ماموريت برنارد كوشنر[11]، وزير امورخارجه، به تاريخ 27 اوت 2007 - كه در آن خطوط كلي سياست خارجي فرانسه ترسيم شده، - تاكيد فراوان نمود كه در عصر جهاني سازي كوشنر بايد از جايگاه ويژه فرهنگ فرانسه در دنيا براي نيل به اهداف مذكور بهره گيرد. ساركوزي در اين حكم از كوشنر خواسته است تا وزارت خارجه را به شكل ساختاري، نوسازي نموده و در اين ارتباط، ديپلماسي فرهنگي فرانسه و نهادهاي وابسته به آن را مورد توجه جدي قرار دهد. برنارد كوشنر نيز در مارس 2009 با اعلام برنامه اصلاحات وزارت خارجه كه بسياري از بخش هاي آن به سياست فرهنگي خارجي فرانسه مربوط مي شود، عملاً به خواسته ساركوزي پاسخ داد. اهميت زياد ديپلماسي فرهنگي براي سياست خارجي فرانسه از آنجا مشخص مي شود كه اين كشور از گسترده ترين شبكه متشكل از موسسات فرهنگي، مانند مدارس خارجي يا زبان در دنيا سود مي برد و بودجه اي بيش از يك ميليارد يورويي بسيار بيشتر از بودجه كشورهاي قابل قياس با فرانسه براي كار فرهنگي اختصاص داده است. مسئوليت اصلي ديپلماسي فرهنگي با وزارت امورخارجه و در داخل اين كشور با مديريت كل توسعه و همكاري بين المللي كه در سال 1998 از ادغام وزارت كمك هاي خارجي با وزارت كمك هاي توسعه اي به وجود آمد است. در كنار آن، وزارتخانه هايي، چون وزارت فرهنگ، وزارت آموزش و پرورش و وزارت آموزش عالي تا حد زيادي در ديپلماسي فرهنگي دخيل هستند. در سال 2006نيز وزير امورخارجه سابق فرانسه، فيليپ دوست بلازي[12]، با ادغام انجمن فرانسوي فعاليت هاي هنري وانجمن قلم فرانسه، آژانس فرهنگ فرانسه[13] را تاسيس كرد.اين آژانس با بودجه 30 ميليون يورويي از فعاليت هاي هنرمندان فرانسوي در خارج و نيز برگزاري گردهمايي هاي بزرگ فرهنگي، مانند سال فرانسه در برزيل، كه به تازگي برگزار شد، حمايت مي كند. بنابراين، شش حوزه مهم ديپلماسي فرهنگي فرانسه و نهادهاي مرتبط با آنها عبارتند از:
5. مبادلات دانشگاهی: تبادلات علمی، دانشگاهی و فنی، ازسوی وزارتخانه‌های متعدد و با بودجه ای معادل 250 میلیون یورو حمایت می‌شود. در کنار دانشگاه‌ها، مدارس عالی و موسسات پژوهشی، که مسئولیت گسترش همکاری‌های بین‌المللی [[فرانسه]] را برعهده دارند، سازمانEgide (L'association Egide) نیز با بودجه ای بالغ بر 100 میلیون یورو در سال، 18 هزار نفر را برای تحصیل در فرانسه، بورس تحصیلی می‌کند. علاوه بر این، آژانس دانشگاهی فرانسه (ACF) مسئولیت گسترش مدارس این کشور در خارج و تسهیل ورود دانشجویان خارجی به دانشگاه‌های فرانسه را برعهد دارد. بدیهی است که هدف تمام این اقدام ها دستیابی به نفوذ دیپلماتیک به واسطه پرورش نخبگان کشورهای دیگر در فرانسه و وابسته‌سازی آنها به این کشور است.  


'''1. موسسات فرهنگي فرانسه[14] :''' اين موسسات كه شمار آنها به 145 مركز مي رسد، از گذشته تا به امروز هسته مركزي ديپلماسي فرهنگي فرانسه را تشكيل مي دهند. اين مراكز در 92 كشور دنيا پراكنده شده اند و محل آشنايي با فرهنگ فرانسه و يادگيري زبان به حساب مي آيند. ازنظر پراكندگي جغرافيايي بيش از 50 درصد اين مراكز در اروپا، 10 درصد آنها در كشورهاي مغرب و بقيه در آسيا و آمريكاي لاتين پراكنده شده اند و در ايالات متحده به جز در واشنگتن چنين مركزي وجود ندارد. مراكز نامبرده به شكل مستقيم با وزارت خارجه فرانسه مرتبط هستند و اين وزارتخانه، بودجه 138 ميليون يورويي و پرسنل آنها را تامين مي كند. از اين رو، مراكز مذكور از استقلال نسبي اي كه مراكز شبيه به آن، مانند موسسه گوته (آلمان) و شوراي بريتانيا (انگلستان) از آن برخوردارند، سود نمي برند. لذا وابستگي مستقيم ساختاري و سلسله مراتبي را بايد به عنوان مهم ترين ويژگي ديپلماسي فرهنگي فرانسه به حساب آورد.  
6. در سطح چندجانبه نیز، فرانسه عضو سازمان بین‌المللی جوامع فرانسوی زبان (Organisation Internationale de la Francophonie (OIF)) است و از این سازمان که وظیفه‌اش گسترش و حفظ زبان فرانسوی در دنیاست حمایت مالی گسترده‌ای می‌کند. میزان حمایت از این سازمان از سوی [[فرانسه]] به 55 میلیون یورو در سال می‌رسد.  


'''2.- سازمان مركزي زبان آموزي فرانسه، يا اتحاد فرانسه[15]:''' اين سازمان، نهادي مستقل و خصوصي است كه از سال 2007زيرنظر بنياد عام المنفعه اتحاد فرانسه[16] فعاليت مي كند و در 133 كشور جهان روي هم رفته 1075 شعبه دارد. هدف اصلي اين سازمان كه خود را بزرگ ترين موسسه زبان دنيا معرفي مي كند، آموزش زبان فرانسوي است. در كشورها و مناطقي، چون آمريكا و آمريكاي لاتين كه شمار موسسات فرهنگي فرانسه بسيار كم است يا وجود ندارند، «اتحاد فرانسه» علاوه بر آموزش زبان، انجام ديگر وظايف مرسوم ديپلماسي فرهنگي فرانسه را نيز برعهده دارد. دراين راستا طبق قراردادي كه بين سازمان مذكور و وزارت خارجه فرانسه در سال 2008 منعقد شده است، 231 شعبه سازمان زبان آموزي فرانسه تحت حمايت هاي مالي و پرسنلي اين وزارتخانه هستند. سازمان مذكور سالانه در كل دنيا 450 هزار زبان آموز پذيرش مي كند كه به اين رقم بايد 190 هزار زبان آموز موسسات فرهنگي فرانسه را نيز اضافه نمود.  
بحران و اصلاح دیپلماسی فرهنگی: در سال‌های اخیر دیپلماسی فرهنگی فرانسه بسیار مورد بحث و بررسی قرار گرفته‌است؛ به شکلی که صحبت از بروز بحران در این دیپلماسی می‌شود. بروز چنین بحرانی به کاهش 20 درصدی بودجه موسسات فرهنگی فرانسه در سال 2009 باز می‌گردد. البته مرکز زبان‌آموزی فرانسه و آژانس آموزش برای خارجی‌ها تحت تاثیر این کاهش بودجه قرار نگرفته و شامل آن نشده‌اند. با این وجود نباید مشکلات دیپلماسی فرهنگی این کشور را تنها به مسائل مالی محدود نمود. حقیقت این است که اهمیت جهانی فرهنگ و زبان فرانسوی مدت‌ها است که به خاطر سلطه فرهنگ و زبان آنگلوساکسونی رو به افول گذاشته و تصور سنتی از جایگاه خاص فرهنگ فرانسه، قدرت اقناع خود را رفته رفته از دست داده است. از آنجا که دیپلماسی فرهنگی جاه طلبانه [[فرانسه]] آشکارا پذیرفته که قادر به جلوگیری از چنین تحول منفی‌ای نیست بحث بر سر کارایی آن - با در نظر گرفتن هزینه ها از یک سو و نتایج چنین دیپلماسی ای از سوی دیگر بالا گرفته است. در این ارتباط منتقدان می پرسند که آیا دیپلماسی فرهنگی فرانسه نباید از روش‌ها و اشکال جدید بهره گیرد تا در عصر جهانی شدن و در رقابت با کشورهایی؛ چون اسپانیا و [[چین]] به اهداف خود دست یابد. به همین خاطر برنارد کوشنر، وزیر خارجه فرانسه، در 25 مارس 2009 در کنفرانسی خبری، خطوط اصلی یک برنامه نوسازی را معرفی کرد که براساس آن سرویس خارجی این کشور خود را برای وظایف و مشکلات جدید در عصر جهانی شدن و تقویت جایگاه فرانسه در جامعه بین‌المللی آماده خواهد کرد. این برنامه نوسازی که در بسیاری از موارد مبتنی بر توصیه‌های ارائه شده از سوی کمیسیونی تخصصی است، توسط نخست وزیر و وزیر خارجه سابق فرانسه؛ یعنی آلن ژوپه (Alain Juppé) تشکیل شد و رئیس قبلی کمپانی رنو؛ یعنی لوئیس شوایتزر (Louis Schweitzer) ریاست آن را برعهده داشت. البته کوشنر گفته است که به دنبال بازسازی ابزارهای سیاست خارجی فرانسه و تا حد زیادی، دیپلماسی فرهنگی آن است. در این ارتباط، نقشی جدید در چارچوب «دیپلماسی نفوذ» به سیاست فرهنگی خارجی فرانسه واگذار شده، که باید حضور فرهنگی این کشور در دیگر کشورها را تقویت نماید. به همین خاطر، قرار است که دیپلماسی فرهنگی فرانسه به عنوان اولویت سیاست خارجی این کشور به شکلی اساسی از نو پایه گذاری و گسترش داده شود.  


'''3. آژانس آموزش براي خارجي ها'''[17]: اين آژانس سالانه 281 ميليون يورو از وزارت خارجه فرانسه دريافت مي كند تا شبكه اي متشكل از 253 مدرسه و دبيرستان در 135 كشور دنيا را تحت پوشش و حمايت قرار دهد. در اين مدارس، فرزندان اتباع فرانسه در كشورهاي خارجي (47 درصد) و نيز دانش آموزان كشور ميزبان (حدود 53 درصد) آموزش داده مي شوند، كه بدين شكل با فرهنگ و زبان فرانسه آشنا مي گردند.  
نقطه عزیمت نوسازی مذکور که یافته اصلی کمیسیون ژوپه - شوایتزر نیز می‌باشد، این است که دیپلماسی فرهنگی کنونی پاریس هماهنگ نیست و نتوانسته به تاثیرگذاری موردنظر دست یابد. به گفته برنارد کوشنر در کنفرانس خبری 25 مارس2009 «دیپلماسی فرهنگی فرانسه از هدر دادن ابزارها و عدم شناخت کافی رنج می برد». هدف اصلی برنامه اصلاحی اعلام شده، کارآمدسازی و هماهنگ کردن فعالیت‌های مختلف فرهنگی فرانسه در خارج است. درسطح وزارتخانه، به خاطر نشان دادن جایگاه فرهنگ برای سیاست خارجی فرانسه، قرار است که یک مدیریت کل مختص سیاست فرهنگی تاسیس شود و جای مدیریت کل توسعه و همکاری بین‌المللی را که از سال 1998 گرچه مسئول سیاست فرهنگی است، اما اصولاً نقش و اهمیتی دسته دومی برای آن قایل است بگیرد.  
[[پرونده:Institut Francaise.jpg|بندانگشتی|موسسه فرانسه. برگرفته از سایت tagvenue، قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.tagvenue.com/venues/london/8549/institut-francais-au-royaume-uni]]
علاوه بر این، یک نهاد مرکزی با نام «موسسه فرانسه»(Institut Francaise) تاسیس خواهد شد که وظیفه آن تدوین، هماهنگی و اجرای کلیه سیاست‌های فرهنگی خارجی فرانسه خواهد بود، که تاکنون وظایف و توانایی‌های چنین نهادی اعلام نشده‌است. تبیین وظایف و توانایی‌های نهاد مذکور برعهده کمیسیونی متشکل از افراد معتبر فرهنگی و نمایندگان پارلمان گذاشته شده که با توجه به نتایج کارشان و بر اساس یک قانون مناسب، نهاد مذکور در سال 2010 تاسیس خواهد شد. از گفته‌های وزیر خارجه [[فرانسه]] درباره نهاد جدید «موسسه فرانسه» می‌توان فهمید که این موسسه گرچه از نظر سازمانی در خارج از وزارت خارجه قرار دارد، اما نهادی دولتی است که زیرنظر مستقیم وزارت خارجه اداره خواهد شد و پرسنل و هزینه‌های خود را از آن دریافت خواهد کرد. نهاد جدید در خارج فعالیت خواهد داشت و تمام فعالیت‌های فرهنگی فرانسه در کشور میزبان زیرنظر آن و از همه مهم‌تر اینکه تنها طرف مذاکره با طرف‌های خارجی در زمینه مسائل فرهنگی خواهد بود، گرچه رایزن فرهنگی مدیر این موسسه خواهد بود اما مسئولیت نهایی با سفیر است. در دوران کاهش منابع مالی، موسسه مذکور باید بیشتر از گذشته برای خود درآمدزایی کند و با یافتن شرکای مناسب، پروژه‌ها را به شکل مشترک اجرا نماید. بعد از کاهش بودجه 2009، حدود 40 میلیون یورو بودجه برای موسسه جدید فرانسه تعیین شده‌است.  


'''4. نهادهاي سمعي و بصري''': راديو بين المللي فرانسه[18] و كانال تلويزيوني TV5 گستره پخش جهاني دارند و وظيفه آنها ارسال اخبار مرتبط با تحولات سياسي، فرهنگي و اجتماعي فرانسه به سراسر دنيا است. علاوه بر اين، شبكه خبري فرانس 24  از دسامبر 2006، همانند سي ان ان به شكل شبانه روزي و راس هر ساعت، پخش اخبار دنيا از ديد فرانسه به زبان هاي فرانسوي، انگليسي و تا حدودي عربي را برعهده دارد. اين شبكه ازطريق ماهواره و شبكه اينترنت قابل دريافت است. از سال 2008 مسئوليت بخش هاي مذكور از وزارت خارجه به وزارت فرهنگ فرانسه منتقل شده است. وزارت فرهنگ از طريق بخش «سمعي و بصري خارجي فرانسه»[19] اعمال نظارت مي كند و سالانه بودجه اي 250 ميليون يورويي در اختيار آن قرار مي دهد.
چشم انداز


'''5. مبادلات دانشگاهي:''' تبادلات علمي، دانشگاهي و فني، ازسوي وزارتخانه هاي متعدد و با بودجه اي معادل 250 ميليون يورو حمايت مي شود. در كنار دانشگاه ها، مدارس عالي و موسسات پژوهشي، كه مسئوليت گسترش همكاري هاي بين المللي فرانسه را برعهده دارند، سازمان Egide[20] نيز با بودجه اي بالغ بر 100 ميليون يورو در سال، 18 هزار نفر را براي تحصيل در فرانسه، بورس تحصيلي مي كند. علاوه بر اين، آژانس دانشگاهي فرانسه (ACF) مسئوليت گسترش مدارس اين كشور در خارج و تسهيل ورود دانشجويان خارجي به دانشگاه هاي فرانسه را برعهد دارد. بديهي است كه هدف تمام اين اقدام ها دستيابي به نفوذ ديپلماتيك به واسطه پرورش نخبگان كشورهاي ديگر در فرانسه و وابسته سازي آنها به اين كشور است.  
هرچند اصلاح دیپلماسی فرهنگی فرانسه در مرحله برنامه‌ریزی است و هنوز نتایج دقیق آن مشخص نشده، اما می‌توان قضاوتی اولیه از آن داشت. بدون شک این برنامه به دنبال تغییر ساختار سازمانی است که از تلاش‌های اصلاحی کمتر موفقی، هم چون تاسیس آژانس فرهنگ فرانسه فراتر می‌رود. نکته دیگر نیاز مبرم دیپلماسی فرهنگی فرانسه به یکپارچه و هماهنگ سازی فعالیت‌های گسترده و پرشاخه خود است، که تغییر کامل ساختار سازمانی دلیل بر این مدعاست.  


6. در سطح چندجانبه نيز، فرانسه عضو سازمان بين المللي جوامع فرانسوي زبان[21] است و ازاين سازمان كه وظيفه اش گسترش و حفظ زبان فرانسوي در دنياست حمايت مالي گسترده اي مي كند. ميزان حمايت از اين سازمان از سوي فرانسه به 55 ميليون يورو در سال مي رسد.  
درعین حال این سوال مطرح می‌شود که برنامه اصلاحی مذکور تا چه حد موثر خواهد بود و تا چه حدی اهداف مدنظر [[پاریس]] را تامین خواهد کرد؟ موسسه تازه تاسیس و موسسه فرانسه، شامل سازمان زبان‌آموزی آلیانس فرانس و آژانس آموزش برای خارجی‌ها نخواهد شد و این دو مرکز مهم و تاثیرگذار در دیپلماسی فرهنگی در خارج از چارچوب موسسه تازه تاسیس، به کار خود ادامه خواهند داد، که در این صورت مراکز زبان‌آموزی، از موسسات فرهنگی [[فرانسه]] جدا خواهند ماند، و در مقایسه با کشورهایی، چون آلمان، انگلستان و اسپانیا که در آنها موسسات فرهنگی و مراکز زبان‌آموزی درهم ادغام شده‌اند، یک نقطه ضعف محسوب خواهد شد. همچنین هنوز مشخص نیست که آیا دو نهاد بزرگ مرتبط با تبادلات دانشگاهی فرانسه؛ یعنی Egide و ACF در موسسه جدید ادغام خواهند شد، یا اینکه مسئولیت آنها همچنان با وزارت آموزش عالی خواهد بود. تمام موارد مطرح شده می‌توانند در جایگاه موسسه [[فرانسه]] و به تبع آن بر تلاش‌های انجام شده برای منسجم سازی سیاست فرهنگی [[پاریس]] به شکل چشم‌گیری تاثیر بگذارند. از همه مهم‌تر اینکه، موسسه جدید علی‌رغم ساختارش، باز از استقلالی که موسسات نظیر آن؛ یعنی شورای بریتانیا یا موسسه گوته از آن برخوردارند، برخوردار نخواهد بود؛ هرچند که در فرانسه همیشه به مزایای شورای بریتانیا اشاره می‌شود. به نظر می‌رسد که در برنامه اصلاحی در حال تدوین، آزادی و استقلال هرچه بیشتر موسسه تازه تاسیس از رهبری سیاسی مورد توجه جدی نیست و نبوده و موسسه فرانسه بلاواسطه به سفارتخانه‌های فرانسه وابسته و پاسخگو خواهد بود. این جنبه به خوبی نشان می‌دهد که برنامه اصلاحی اعلامی از سوی کوشنر، تغییراتی بنیادین در دیپلماسی فرهنگی فرانسه به وجود نخواهند آورد و بیشتر به سنت خاص دیپلماسی فرهنگی [[پاریس]] که بسیار دولتی است تداوم خواهد بخشید.  


'''بحران و اصلاح ديپلماسي فرهنگي:'''  در سال هاي اخير ديپلماسي فرهنگي فرانسه بسيار مورد بحث و بررسي قرار گرفته است؛ به شكلي كه صحبت از بروز بحران در اين ديپلماسي مي شود. بروز چنين بحراني به كاهش 20 درصدي بودجه موسسات فرهنگي فرانسه در سال 2009 بازمي گردد. البته مركز زبان آموزي فرانسه و آژانس آموزش براي خارجي ها تحت تاثير اين كاهش بودجه قرار نگرفته و شامل آن نشده اند. بااين وجود نبايد مشكلات ديپلماسي فرهنگي اين كشور را تنها به مسائل مالي محدود نمود. حقيقت اين است كه اهميت جهاني فرهنگ و زبان فرانسوي مدت ها است كه به خاطر سلطه فرهنگ و زبان آنگلوساكسوني رو به افول گذاشته و تصور سنتي از جايگاه خاص فرهنگ فرانسه، قدرت اقناع خود را رفته رفته از دست داده است. ازآنجا كه ديپلماسي فرهنگي جاه طلبانه فرانسه آشكارا پذيرفته كه قادر به جلوگيري از چنين تحول منفي اي نيست بحث بر سر كارايي آن - با در نظر گرفتن هزينه ها از يك سو و نتايج چنين ديپلماسي اي از سوي ديگر بالا گرفته است. در اين ارتباط منتقدان مي پرسند كه آيا ديپلماسي فرهنگي فرانسه نبايد از روش ها و اشكال جديد بهره گيرد تا در عصر جهاني شدن و در رقابت با كشورهايي؛ چون اسپانيا و چين به اهداف خود دست يابد. به همين خاطر برنارد كوشنر، وزير خارجه فرانسه، در 25 مارس 2009 در كنفرانسي خبري، خطوط اصلي يك برنامه نوسازي را معرفي كرد كه براساس آن سرويس خارجي اين كشور خود را براي وظايف و مشكلات جديد در عصر جهاني شدن و تقويت جايگاه فرانسه در جامعه بين المللي آماده خواهد كرد. اين برنامه نوسازي كه در بسياري از موارد مبتني بر توصيه هاي ارائه شده از سوي كميسيوني تخصصي است، توسط نخست وزير و وزير خارجه سابق فرانسه؛ يعني آلن ژوپه[22] تشكيل شد و رئيس قبلي كمپاني رنو؛ يعني لوئيس شوايتزر[23] رياست آن را برعهده داشت. البته كوشنر گفته است كه به دنبال بازسازي ابزارهاي سياست خارجي فرانسه و تا حد زيادي، ديپلماسي فرهنگي آن است. در اين ارتباط، نقشي جديد در چارچوب «ديپلماسي نفوذ» به سياست فرهنگي خارجي فرانسه واگذار شده، كه بايد حضور فرهنگي اين كشور در ديگر كشورها را تقويت نمايد. به همين خاطر، قرار است كه ديپلماسي فرهنگي فرانسه به عنوان اولويت سياست خارجي اين كشور به شكلي اساسي از نو پايه گذاري و گسترش داده شود.  
درباره پیامدهای اصلاح دیپلماسی فرهنگی فرانسه نیز می‌توان گمانه زنی‌هایی داشت. آنچه واضح است، این است که تمرکز دیپلماتیک پاریس از روی اروپا به شکل محسوسی بر آسیا، خاورمیانه و چین معطوف خواهد شد. همچنین قابل پیش بینی است که اروپا و اتحادیه اروپا در نوسازی دیپلماسی فرهنگی پاریس، نقشی فرعی خواهند داشت. در برنامه جدید دیپلماسی فرهنگی پاریس، جایی برای حرکت به سمت یک دیپلماسی فرهنگی مشترک با کل اتحادیه اروپا دیده نشده؛ حال آنکه چنین کاری می‌تواند از بخش‌های سازنده سیاست خارجی و امنیتی مشترک باشد. همچنین در برنامه‌های اعلامی از سوی پاریس اشاره‌ای به همکاری‌های دوجانبه آتی، مانند مرکز فرهنگی آلمانی فرانسوی رام الله در فلسطین یا همکاری‌های چندجانبه و تطبیق هرچه بیشتر با سیاست فرهنگی اروپا در عرصه بین‌المللی نشده و به نظر می‌رسد که دیپلماسی فرهنگی، موضوعی کاملاً ملی برای [[فرانسه]] است و اروپایی سازی این دیپلماسی در آینده ای قابل پیش بینی در دستور کار دولت [[فرانسه]] قرار نخواهد گرفت<ref>کامپ. فولکر اشتاین (1388).دیپلماسی فرهنگی [[فرانسه]]. ترجمه: بهزاد احمدی لفورکی. هفته‌نامه پگاه حوزه، شماره 275.</ref>.  


نقطه عزيمت نوسازي مذكور كه يافته اصلي كميسيون ژوپه - شوايتزر نيز مي باشد، اين است كه ديپلماسي فرهنگي كنوني پاريس هماهنگ نيست و نتوانسته به تاثيرگذاري موردنظر دست يابد. به گفته برنارد كوشنر در كنفرانس خبري 25 مارس2009 «ديپلماسي فرهنگي فرانسه از هدر دادن ابزارها و عدم شناخت كافي رنج مي برد». هدف اصلي برنامه اصلاحي اعلام شده، كارآمدسازي و هماهنگ كردن فعاليت هاي مختلف فرهنگي فرانسه در خارج است. درسطح وزارتخانه، به خاطر نشان دادن جايگاه فرهنگ براي سياست خارجي فرانسه، قرار است كه يك مديريت كل مختص سياست فرهنگي تاسيس شود و جاي مديريت كل توسعه و همكاري بين المللي را كه از سال 1998 گرچه مسئول سياست فرهنگي است، اما اصولاً نقش و اهميتي دسته دومي براي آن قايل است بگيرد.
=== [[نهادها و سازمان های فرهنگی فرانسه|نهادها و سازمان‌های فرهنگی فرانسه]] ===


علاوه بر اين، يك نهاد مركزي با نام «موسسه فرانسه»[24]  تاسيس خواهد شد كه وظيفه آن تدوين، هماهنگي و اجراي كليه سياست هاي فرهنگي خارجي فرانسه خواهد بود، كه تاكنون وظايف و توانايي هاي چنين نهادي اعلام نشده است. تبيين وظايف و توانايي هاي نهاد مذكور برعهده كميسيوني متشكل از افراد معتبر فرهنگي و نمايندگان پارلمان گذاشته شده كه با توجه به نتايج كارشان و براساس يك قانون مناسب، نهاد مذكور در سال 2010 تاسيس خواهد شد. از گفته هاي وزير خارجه فرانسه درباره نهاد جديد «موسسه فرانسه» مي توان فهميد كه اين موسسه گرچه ازنظر سازماني در خارج از وزارت خارجه قرار دارد، اما نهادي دولتي است كه زيرنظر مستقيم وزارت خارجه اداره خواهد شد و پرسنل و هزينه هاي خود را از آن دريافت خواهد كرد. نهاد جديد در خارج فعاليت خواهد داشت و تمام فعاليت هاي فرهنگي فرانسه در كشور ميزبان زيرنظر آن و ازهمه مهم تر اينكه تنها طرف مذاكره با طرف هاي خارجي درزمينه مسائل فرهنگي خواهد بود، گرچه رايزن فرهنگي مدير اين موسسه خواهد بود اما مسئوليت نهايي با سفير است. در دوران كاهش منابع مالي، موسسه مذكور بايد بيشتر از گذشته براي خود درآمدزايي كند و با يافتن شركاي مناسب، پروژه ها را به شكل مشترك اجرا نمايد. بعد از كاهش بودجه 2009، حدود 40 ميليون يورو بودجه براي موسسه جديد فرانسه تعيين شده است.  
==== [[وزارت فرهنگ فرانسه]] (Le ministère de la Culture) ====
[[پرونده:Le ministère de la Culture.jpg|بندانگشتی|وزارت فرهنگ فرانسه. برگرفته از سایت ibexa، قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.ibexa.co/success-stories/ministry-of-culture-france]]
تاریخ سیاست فرهنگی کشور [[فرانسه]] از زمان طرح‌ریزی آن در قرن شانزدهم تا کنون، نمایانگر نقش محوری دولت در ارتقاء و ساماندهی دانش، هنر، فرهنگ و شکل‌گیری تدریجی ساختارهای وزارتخانه‌ای و تصویب بودجه‌های ملی بوده‌است. به عنوان مثال می‌توان به تأسیس کتابخانه ملی فرانسه، تأسیس دبیرخانه هنرهای زیبا در قرن نوزدهم، تأسیس موزه هنری لوور و تأسیس وزارتخانه‌ای مستقل با نام وزارت فرهنگ در سال 1959 اشاره نمود. [[آندره مالرو]] (Andre Malraux) نخستین وزیر فرهنگ کشور فرانسه، در امور فرهنگی موازینی را پیش روی همگان قرار داد که اعقاب او نیز دنباله رو این راه بودند. از جمله این موازین می‌توان به حفاظت از میراث فرهنگی کشور، خلق هنرهای معاصر، آموزش فرهنگ و هنر و نشر آن در تمامی سطوح جامعه، تمرکز زدایی اداری و تدوین نظامنامه برای بازارهای صنعتی فرهنگ اشاره نمود. بر اساس تعریف آندره مالرو، تمرکززدایی اداری عبارت از انتقال قدرت و منابع از سطوح مرکزی دولت به سطوح فدرال با حفظ مرکزیت دولت بود.


'''چشم انداز'''
در سال 1959 [[آندره مالرو]] حوزه فرهنگی کشور را از حیطه اختیارات وزارتخانه‌های آموزش و پرورش و صنایع خارج نموده و به تأسیس وزارتخانه‌ای مستقل با نام وزارت فرهنگ مبادرت نمود. در این میان مرکز ملی فیلم نیز از اختیار وزارت صنایع خارج شده و تحت نظارت وزارت فرهنگ کشور درآمد. هدف وزارتخانه جدیدالتاسیس، پیشرفت همزمان و همه جانبه کلیه امور هنری و مشارکت فراگیر مردم در فعالیت‌های فرهنگی، بخصوص در زمینه‌های تئاتر، موسیقی و میراث فرهنگی کشور بود. [[آندره مالرو]] قصد داشت در کلیه ادارات، مراکز هنری همگانی دایر نماید تا امور فرهنگی را در پهنه ای وسیع و فراگیر نشر داده و همگان را به خلاقیت‌های هنری ترغیب نماید. دولت فرانسه از لحاظ جغرافیایی به 96 اداره اجرایی با نام دپارتمان تقسیم گردیده است. در گذشته تنها ادارات 9 شهر از مراکز فرهنگی همگانی برخوردار بودند. در سال 1969، 3 حوزه ریاست منطقه‌ای در امور فرهنگی تأسیس گردید که به نوبه خود گامی اساسی در جهت تمرکز زدایی اداری به شمار میرفت.
[[پرونده:Jacques Duhamel.jpg|بندانگشتی|230x230پیکسل|ژاک دوهامل. برگرفته از سایت abebooks، قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.abebooks.de/fotografien/Jacques-Duhamel-Photographie-originale-Original-photograph/22386435424/bd]]
ژاک دوهامل (Jacques Duhamel) در تعقیب سیاست‌های آندره مالرو، سیاست بین اداری و چند منظوره با هدف تزریق فرهنگ به بافت جامعه را اتخاذ نمود. دوهامل به نهادینه نمودن مشارکت فرهنگی میان دولت و موسسات فرهنگی کشور مبادرت نمود که از آن جمله می‌توان به انعقاد قراردادهای دولت با سازمان رادیو و تلویزیون، صنعت سینما و صاحبان سالن‌های تئاتر و اپرا اشاره نمود. جهت پشتیبانی مالی از چنین مشارکت‌های فرهنگی، صندوق پروژه‌های فرهنگی کشور تأسیس گردید. در زمینه هنرهای تجسمی، 1 درصد از درآمد سازمان‌های دولتی جهت حمایت مالی از انجام یک فعالیت هنری در همان سازمان صرف می گردید. این قانون در خصوص کلیه سازمان‌های دولتی به اجرا در می آمد.


هرچند اصلاح ديپلماسي فرهنگي فرانسه در مرحله برنامه ريزي است و هنوز نتايج دقيق آن مشخص نشده، اما مي توان قضاوتي اوليه از آن داشت. بدون شك اين برنامه به دنبال تغيير ساختار سازماني است كه از تلاش هاي اصلاحي كمتر موفقي، هم چون تاسيس آژانس فرهنگ فرانسه فراتر مي رود. نكته ديگر نياز مبرم ديپلماسي فرهنگي فرانسه به يكپارچه و هماهنگ سازي فعاليت هاي گسترده و پرشاخه خود است، كه تغيير كامل ساختار سازماني دليل براين مدعاست.  
هر یک از 6 وزیر فرهنگ فرانسه که یکی پس از دیگری بین سال‌های (1981-1973) به صدارت رسیدند ؛علاوه بر اعمال تغییرات مورد نظر خود در وزارتخانه فرهنگ، از سیاست‌های فرهنگی آندره مالرو و ژاک دوهامل نیز جهت اتخاذ سیاست‌های جدید بهره می بردند. در سال 1974 میشل گای (Michel Guy) با انعقاد اولین سری از موافقتنامه‌های توسعه فرهنگی با شهرداری ها و مناطق کشور، راه پیشرفت و تکامل هنرمندان جوان و هنرهای معاصر کشور را هموار نمود. به دنبال این عمل میشل گای، مرکز هنرهای ملی ژرژ پمپیدو در سال 1977 افتتاح گردید. در سال 1978 قانون حمایت از موزه‌های کشور به تصویب رسید و سال 1980 نیز به عنوان سال میراث ملی نام گرفت. طی سال‌های (1993-1981) در دو دوره پنج ساله - وزارت فرهنگ فرانسه گام‌های اولیه به سوی مدرنیزاسیون و طریقه برخورد با جامعه معاصر را برداشت. از جمله این اقدامات اولیه می‌توان به موارد ذیل اشاره نمود:


درعين حال اين سوال مطرح مي شود كه برنامه اصلاحي مذكور تا چه حد موثر خواهد بود و تا چه حدي اهداف مدنظر پاريس را تامين خواهد كرد؟ موسسه تازه تاسيس و موسسه فرانسه، شامل سازمان زبان آموزي آليانس فرانس و آژانس آموزش براي خارجي ها نخواهد شد و اين دو مركز مهم و تاثيرگذار در ديپلماسي فرهنگي در خارج از چارچوب موسسه تازه تاسيس، به كار خود ادامه خواهند داد، كه در اين صورت مراكز زبان آموزي، از موسسات فرهنگي فرانسه جدا خواهند ماند، و در مقايسه با كشورهايي، چون آلمان، انگلستان و اسپانيا كه در آنها موسسات فرهنگي و مراكز زبان آموزي درهم ادغام شده اند، يك نقطه ضعف محسوب خواهد شد. همچنين هنوز مشخص نيست كه آيا دو نهاد بزرگ مرتبط با تبادلات دانشگاهي فرانسه؛ يعني  Egideو ACF در موسسه جديد ادغام خواهند شد، يا اينكه مسئوليت آنها همچنان با وزارت آموزش عالي خواهد بود. تمام موارد مطرح شده مي توانند در جايگاه موسسه فرانسه و به تبع آن بر تلاش هاي انجام شده براي منسجم سازي سياست فرهنگي پاريس به شكل چشم گيري تاثير بگذارند. ازهمه مهم تر اينكه، موسسه جديد علي رغم ساختارش، باز از استقلالي كه موسسات نظير آن؛ يعني شوراي بريتانيا يا موسسه گوته از آن برخوردارند، برخوردار نخواهد بود؛ هرچند كه در فرانسه هميشه به مزاياي شوراي بريتانيا اشاره مي شود. به نظر مي رسد كه در برنامه اصلاحي در حال تدوين، آزادي و استقلال هرچه بيشتر موسسه تازه تاسيس از رهبري سياسي مورد توجه جدي نيست و نبوده و موسسه فرانسه بلاواسطه به سفارتخانه هاي فرانسه وابسته و پاسخگو خواهد بود. اين جنبه به خوبي نشان مي دهد كه برنامه اصلاحي اعلامي ازسوي كوشنر، تغييراتي بنيادين در ديپلماسي فرهنگي فرانسه به وجود نخواهند آورد و بيشتر به سنت خاص ديپلماسي فرهنگي پاريس كه بسيار دولتي است تداوم خواهد بخشيد.
• افزایش بودجه فرهنگی کشور


درباره پيامدهاي اصلاح ديپلماسي فرهنگي فرانسه نيز مي توان گمانه زني هايي داشت. آنچه واضح است، اين است كه تمركز ديپلماتيك پاريس از روي اروپا به شكل محسوسي بر آسيا، خاورميانه و چين معطوف خواهد شد. همچنين قابل پيش بيني است كه اروپا و اتحاديه اروپا در نوسازي ديپلماسي فرهنگي پاريس، نقشي فرعي خواهند داشت. در برنامه جديد ديپلماسي فرهنگي پاريس، جايي براي حركت به سمت يك ديپلماسي فرهنگي مشترك با كل اتحاديه اروپا ديده نشده؛ حال آنكه چنين كاري مي تواند از بخش هاي سازنده سياست خارجي و امنيتي مشترك باشد. همچنين در برنامه هاي اعلامي از سوي پاريس اشاره اي به همكاري هاي دوجانبه آتي، مانند مركز فرهنگي آلماني فرانسوي رام الله در فلسطين يا همكاري هاي چندجانبه و تطبيق هرچه بيشتر با سياست فرهنگي اروپا در عرصه بين المللي نشده و به نظر مي رسد كه ديپلماسي فرهنگي، موضوعي كاملاً ملي براي فرانسه است و اروپايي سازي اين ديپلماسي در آينده اي قابل پيش بيني در دستور كار دولت فرانسه قرار نخواهد گرفت.[25]
• گسترش دامنه حوزه فعالیت وزارتخانه فرهنگ جهت تحت پوشش قرار دادن هنرهای مختلف


'''2-6- نهادها و سازمان هاي فرهنگي'''
• القاء معیارها و موازین بخش فرهنگ به بخش اقتصاد


'''وزارت فرهنگ[26]'''
• توسعه و گسترش ارتباطات سمعی و بصری کشور
[[پرونده:کتابخانه ملی فرانسه.jpg|بندانگشتی|کتابخانه ملی فرانسه. برگرفته از سایت honaronline، قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.honaronline.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%85%D8%B9%D9%85%D8%A7%D8%B1%DB%8C-9/178649-%D9%81%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D9%88%D9%85-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%85%D9%84%DB%8C-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%87-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DA%AF%D8%B4%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%B4%D8%AF]]
در این میان رئیس جمهور فرانسه با تایید و تصویب اجرای یک سلسله از پروژه‌های ساختمانی عظیم، در واقع حمایت بی قید و شرط خود از فعالیت‌های وزارت فرهنگ را اعلام نمود. از جمله این پروژه‌های عظیم ساختمانی می‌توان به تأسیس کتابخانه ملی، موزه بزرگ لوور، خانه اپرای باستیل و آرشیو جنگ اشاره نمود.


تاريخ سياست فرهنگي كشور فرانسه از زمان طرح ريزي آن در قرن شانزدهم تا كنون، نمايانگر نقش محوري دولت در ارتقاء و ساماندهي دانش، هنر، فرهنگ و شكل گيري تدريجي ساختارهاي وزارتخانه اي و تصويب بودجه هاي ملي بوده است. به عنوان مثال مي توان به تأسيس كتابخانه ملي فرانسه، تأسيس دبيرخانه هنرهاي زيبا در قرن نوزدهم، تأسيس موزه هنري لوور و تأسيس وزارتخانه اي مستقل با نام وزارت فرهنگ در سال 1959 اشاره نمود. آندره مالرو[27]  نخستين وزير فرهنگ كشور فرانسه، در امور فرهنگي موازيني را پيش روي همگان قرار داد كه اعقاب او نيز دنباله رو اين راه بودند. از جمله اين موازين مي توان به حفاظت از ميراث فرهنگي كشور، خلق هنرهاي معاصر، آموزش فرهنگ و هنر و نشر آن در تمامي سطوح جامعه، تمركز زدايي اداري و تدوين نظامنامه براي بازارهاي صنعتي فرهنگ اشاره نمود. بر اساس تعريف آندره مالرو، تمركززدايي اداري عبارت از انتقال قدرت و منابع از سطوح مركزي دولت به سطوح فدرال با حفظ مركزيت دولت بود.
در سال 1982، بودجه وزارت فرهنگ فرانسه به دو برابر افزایش یافت و سپس به تدریج بر 1درصد از کل بودجه کشور بالغ گردید. جنبش تمرکززدایی اداری با راه اندازی موسسات مختلف فرهنگی منطقه‌ای آغاز گردید. سیاست انعقاد قرارداد با مقامات محلی مجدداً از سر گرفته شد. چندین موسسه آموزشی بزرگ نیز یا مجدداً فعال گردیده و یا از نو تأسیس گردیدند. از میان این مؤسسات بزرگ می‌توان به موسسه میراث فرهنگی، موسسه سینماتوگرافی، هنرستان‌های بزرگ موسیقی [[پاریس]] و لیون و موزه بزرگ لوور اشاره نمود. طی 12 سال بیش از 8000 فرصت شغلی در زمینه‌های مختلف فرهنگی فراهم گردید و آموزش‌های هنری پیشرفته در مدارس، ارائه شده و آموزش هنرهای معاصر از قبیل تئاتر، سینما و تاریخ هنر نیز آغاز گردید. همچنین جهت افزایش آگاهی کودکان فرانسوی یک سری تمهیدات خاصی نظیر اجرای پروژه‌های هنری فوق برنامه، بازدید دانش آموزان از موزه ها و اماکن تاریخی و اجرای پروژه‌های میراث فرهنگی اتخاذ گردید. در نتیجه نوسانات اقتصادی و رشد فعالیتهای فرهنگی خانگی، وزارت فرهنگ بیشتر توجه خود را صرف صنایع فرهنگی از قبیل کتاب، نوار، سینما، رسانه‌های سمعی و بصری و تنظیم بازار این قبیل صنایع نمود.


در سال 1959 آندره مالرو حوزه فرهنگي كشور را از حيطه اختيارات وزارتخانه هاي آموزش و پرورش و صنايع خارج نموده و به تأسيس وزارتخانه اي مستقل با نام وزارت فرهنگ مبادرت نمود. در اين ميان مركز ملي فيلم نيز از اختيار وزارت صنايع خارج شده و تحت نظارت وزارت فرهنگ كشور درآمد. هدف وزارتخانه جديدالتاسيس، پيشرفت همزمان و همه جانبه كليه امور هنري و مشاركت فراگير مردم در فعاليت هاي فرهنگي، بخصوص در زمينه هاي تئاتر، موسيقي و ميراث فرهنگي كشور بود. آندره مالرو قصد داشت در كليه ادارات، مراكز هنري همگاني داير نمايد تا امور فرهنگي را در پهنه اي وسيع و فراگير نشر داده و همگان را به خلاقيت هاي هنري ترغيب نمايد. دولت فرانسه از لحاظ جغرافيايي به 96 اداره اجرايي با نام دپارتمان تقسيم گرديده است. در گذشته تنها ادارات 9 شهر از مراكز فرهنگي همگاني برخوردار بودند. در سال 1969، 3 حوزه رياست منطقه اي در امور فرهنگي تأسيس گرديد كه به نوبه خود گامي اساسي در جهت تمركز زدايي اداري به شمار ميرفت.
===== نمودار سازمانی وزارت فرهنگ =====
کشور فرانسه دارای نظام پارلمانی بوده و [[مجلس ملی فرانسه]] و مجلس سنا قوای عمده کشور به شمار می‌روند. در کشور فرانسه، نخست وزیر از سوی رئیس جمهور انتخاب شده و به تشکیل دولت و اجرای سیاست‌های اتخاذ شده مبادرت می‌نماید. دولت خود متشکل از وزرای منتخب نخست وزیر بوده که هر یک دارای وظایف مشخص در خصوص مدیریت و اداره وزارتخانه متبوع خود می‌باشند. در این میان، وزیر فرهنگ مسئولیت اداره و مدیریت امور فرهنگی کشور را بر عهده داشته و سیاست‌های مدیریتی خود را بر کلیه بخش‌ها و ادارات مرتبط با وزارت فرهنگ اعمال می‌نماید. تعیین خط و مشی و دستورالعمل‌های کلی در حیطه اختیارات وزیر فرهنگ قرار دارد. به عبارت دیگر این وزیر فرهنگ است که تصمیم می‌گیرد چگونه بودجه میان مدیریت‌های مختلف فرهنگی داخل و خارج از کشور توزیع و تقسیم گردد. تخصیص بودجه به بخش فرهنگ و هنر کشور بر اساس دستورالعمل‌های کلی تعریف شده توسط دولت و مجلس صورت می‌گیرد.  


ژاك دوهامل[28] در تعقيب سياستهاي آندره مالرو، سياست بين اداري و چند منظوره با هدف تزريق فرهنگ به بافت جامعه را اتخاذ نمود. دوهامل به نهادينه نمودن مشاركت فرهنگي ميان دولت و موسسات فرهنگي كشور مبادرت نمود كه از آن جمله مي توان به انعقاد قراردادهاي دولت با سازمان راديو و تلويزيون، صنعت سينما و صاحبان سالن هاي تئاتر و اپرا اشاره نمود. جهت پشتيباني مالي از چنين مشاركت هاي فرهنگي، صندوق پروژه هاي فرهنگي كشور تأسيس گرديد. در زمينه هنرهاي تجسمي، 1 درصد از درآمد سازمان هاي دولتي جهت حمايت مالي از انجام يك فعاليت هنري در همان سازمان صرف مي گرديد. اين قانون در خصوص كليه سازمان هاي دولتي به اجرا در مي آمد.
وزارت فرهنگ فرانسه تحت نظارت وزیر فرهنگ به فعالیت پرداخته و از بخش‌های ذیل متشکل شده‌است:


هر يك از 6 وزير فرهنگ فرانسه كه يكي پس از ديگري بين سال هاي (1981-1973) به صدارت رسيدند ؛علاوه بر اعمال تغييرات مورد نظر خود در وزارتخانه فرهنگ، از سياست هاي فرهنگي آندره مالرو و ژاك دوهامل نيز جهت اتخاذ سياست هاي جديد بهره مي بردند. در سال 1974 ميشل گاي[29] با انعقاد اولين سري از موافقتنامه هاي توسعه فرهنگي با شهرداري ها و مناطق كشور، راه پيشرفت و تكامل هنرمندان جوان و هنرهاي معاصر كشور را هموار نمود. به دنبال اين عمل ميشل گاي، مركز هنرهاي ملي ژرژ پمپيدو در سال 1977 افتتاح گرديد. در سال 1978 قانون حمايت از موزه هاي كشور به تصويب رسيد و سال 1980 نيز به عنوان سال ميراث ملي نام گرفت.طي سال هاي (1993-1981) در دو دوره پنج ساله - وزارت فرهنگ فرانسه گامهاي اوليه به سوي مدرنيزاسيون و طريقه برخورد با جامعه معاصر را برداشت. از جمله اين اقدامات اوليه مي توان به موارد ذيل اشاره نمود:
• وزیر فرهنگ


افزايش بودجه فرهنگي كشور
کادر اداری


گسترش دامنه حوزه فعاليت وزارتخانه فرهنگ جهت تحت پوشش قرار دادن هنرهاي مختلف
ادارات ابلاغ کننده قوانین به کادر اداری


القاء معيارها و موازين بخش فرهنگ به بخش اقتصاد
بازرسین اداری


توسعه و گسترش ارتباطات سمعي و بصري كشور
امور بین الملل


در اين ميان رئيس جمهور فرانسه با تاييد و تصويب اجراي يك سلسله از پروژه هاي ساختماني عظيم، در واقع حمايت بي قيد و شرط خود از فعاليتهاي وزارت فرهنگ را اعلام نمود. از جمله اين پروژه هاي عظيم ساختماني مي توان به تأسيس كتابخانه ملي، موزه بزرگ لوور، خانه اپراي باستيل و آرشيو جنگ اشاره نمود.
• حوزه‌های ریاستی مرکزی


در سال 1982، بودجه وزارت فرهنگ فرانسه به دو برابر افزايش يافت و سپس به تدريج بر 1درصد از كل بودجه كشور بالغ گرديد. جنبش تمركززدايي اداري با راه اندازي موسسات مختلف فرهنگي منطقه اي آغاز گرديد. سياست انعقاد قرارداد با مقامات محلي مجدداً از سر گرفته شد. چندين موسسه آموزشي بزرگ نيز يا مجدداً فعال گرديده و يا از نو تأسيس گرديدند. از ميان اين مؤسسات بزرگ مي توان به موسسه ميراث فرهنگي، موسسه سينماتوگرافي، هنرستانهاي بزرگ موسيقي پاريس و ليون و موزه بزرگ لوور اشاره نمود. طي 12 سال بيش از 8000 فرصت شغلي در زمينه هاي مختلف فرهنگي فراهم گرديد و آموزشهاي هنري پيشرفته در مدارس، ارائه شده و آموزش هنرهاي معاصر از قبيل تئاتر، سينما و تاريخ هنر نيز آغاز گرديد. همچنين جهت افزايش آگاهي كودكان فرانسوي يك سري تمهيدات خاصي نظير اجراي پروژه هاي هنري فوق برنامه، بازديد دانش آموزان از موزه ها و اماكن تاريخي و اجراي پروژه هاي ميراث فرهنگي اتخاذ گرديد. در نتيجه نوسانات اقتصادي و رشد فعاليتهاي فرهنگي خانگي، وزارت فرهنگ بيشتر توجه خود را صرف صنايع فرهنگي از قبيل كتاب، نوار، سينما، رسانه هاي سمعي و بصري و تنظيم بازار اين قبيل صنايع نمود.
• مدیریت امور داری


'''نمودار سازماني وزارت فرهنگ'''
• مدیریت معماری و میراث فرهنگی


كشور فرانسه داراي نظام پارلماني بوده و مجلس ملي فرانسه و مجلس سنا قواي عمده كشور به شمار مي روند. در كشور فرانسه، نخست وزير از سوي رئيس جمهور انتخاب شده و به تشكيل دولت و اجراي سياستهاي اتخاذ شده مبادرت مي نمايد. دولت خود متشكل از وزراي منتخب نخست وزير بوده كه هر يك داراي وظايف مشخص در خصوص مديريت و اداره وزارتخانه متبوع خود مي باشند. در اين ميان، وزير فرهنگ مسئوليت اداره و مديريت امور فرهنگي كشور را بر عهده داشته و سياست هاي مديريتي خود را بر كليه بخش ها و ادارات مرتبط با وزارت فرهنگ اعمال مي نمايد. تعيين خط و مشي و دستورالعمل هاي كلي در حيطه اختيارات وزير فرهنگ قرار دارد. به عبارت ديگر اين وزير فرهنگ است كه تصميم مي گيرد چگونه بودجه ميان مديريت هاي مختلف فرهنگي داخل و خارج از كشور توزيع و تقسيم گردد. تخصيص بودجه به بخش فرهنگ و هنر كشور بر اساس دستورالعمل هاي كلي تعريف شده توسط دولت و مجلس صورت مي گيرد.
• مدیریت آرشیو


وزارت فرهنگ فرانسه تحت نظارت وزير فرهنگ به فعاليت پرداخته و از بخش هاي ذيل متشكل شده است:
• مدیریت کتاب و کتابخوانی


وزير فرهنگ
مدیریت موسیقی، رقص، تئاتر و هنرهای نمایشی


كادر اداري
مدیریت موزه


ادارات ابلاغ كننده قوانين به كادر اداري
اداره هنرهای تجسمی


بازرسين اداري
اداره توسعه منطقه‌ای


امور بين الملل
مرکز ملی فیلم


حوزه هاي رياستي مركزي
ادارات منطقه‌ای


مديريت امور داري
موسسات دولتی تحت نظارت وزارتخانه


مديريت معماري و ميراث فرهنگي
مدیریت مرکزی که مسئولیت طراحی، تعیین خط مشی بازرسی و ارزیابی عملکرد وزارت در سطح ملی را برعهده دارد.


مديريت آرشيو
ادارات منطقه‌ای که نماینده دولت در سطوح محلی می‌باشند. این ادارات در واقع مدیریت‌های فرهنگی هستند که سیاست‌های ملی اتخاذ شده در خصوص مناطق مختلف کشور را اجرا می‌نمایند.


مديريت كتاب و كتابخواني
مؤسسات دولتی که از سوی دولت مرکزی تعیین شده و با ماهیت حقوقی مشخص و بودجه دولتی به فعالیت می‌پردازند. لازم به ذکر است که موسسات دولتی دارای ماهیت حقوقی، تحت نظارت قانون اساسی کشور فعالیت می‌نمایند.


• مديريت مويقي ، رقص، تئاتر و هنرهاي نمايشي
بنا بر ماده قانون شماره 713 مصوب (11 ژوئن 1997) وزارت فرهنگ فرانسه مسئولیت ایجاد و راه اندازی فعالیت‌های بزرگ فرهنگی با تأکید ویژه بر ملی بودن این فعالیت‌ها و قابلیت دسترسی عامه مردم به این قبیل فعالیت‌ها، تشویق به خلق آثار فکری و هنری، ایجاد علاقمندی در مردم به میراث ملی کشور و گسترش فعالیت‌های هنری کشور را بر عهده دارد. این وزارتخانه همچنین مسئولیت توسعه و گسترش صنایع فرهنگی (ماده یکم) و آماده‌سازی و اجرای پروژه‌هایی که منجر به غنی سازی هر چه بیشتر زبان فرانسوی گردد (ماده سوم) را بر عهده دارد<ref>برگرفته‌از<nowiki/>http://www.culturecommunication.gouv.fr/</ref>.


• مديريت موزه
==== وظایف وزارت فرهنگ در حوزه ارتباطات ====
در سال 1947 دپارتمان فنی و حقوقی مطبوعات کشور تأسیس گردید. دپارتمان مذکور در سال 1956، به دپارتمان اطلاعاتی حقوقی و فنی تغییر نام داده و مسئولیت مطالعه و بررسی مسائل و مشکلات عمومی کشور در خصوص آزادی اطلاعات به آن تفویض گردید. در سال 1964، به دنبال تأسیس سازمان رادیو و تلویزیون ملی فرانسه (ORTF) مسئولیت اداره تلویزیون بر عهده وزارت اطلاعات گزارده شد. در سال 1974، با انحلال سازمان رادیو و تلویزیون فرانسه چندین سازمان مستقل رادیو و تلویزیونی تحت عناوین ذیل شروع به فعالیت نمودند: موسسه سمعی و بصری ملی(INA)، تلویزیون فرانسه(IDF)، جامعه تولیدکنندگان برنامه‌های تلویزیونی فرانسه(SFP). در سال 1975 دامنه اختیارات دپارتمان اطلاع رسانی حقوقی و فنی به منظور پوشش دادن به ارتباطات سمعی و بصری کشور گسترش یافت. با تصویب ماده 29 قانون اساسی در سال 1982 تملّک انحصاری دولت بر سازمان تلویزیون لغو گردید. اما با این حال این سازمان همچنان سازمان دولتی به شمار می‌آید.


• اداره هنرهاي تجسمي
==== دپارتمان اطلاع رسانی حقوقی و فنی ====
دپارتمان مذکور به طور مشخص مسئولیت اجرای امور ذیل را برعهده دارد:


اداره توسعه منطقه اي
نظارت اداری، مالی و فنی بخش سمعی و بصری دولتی


مركز ملي فيلم
طراحی و ارائه کلیه قوانین، مقررات و تصمیمات بخش مطبوعات و ارتباطات سمعی و بصری کشور


ادارات منطقه اي
سازماندهی صور مختلف حمایت‌های دولتی از رسانه‌های گروهی کشور


موسسات دولتي تحت نظارت وزارتخانه
شورای ارتباطات سمعی و بصری نهاد دولتی مستقل می‌باشد که به تأمین نظر دولت در خصوص اجرا و به کارگیری مقررات و قوانین ویژه امور سمعی و بصری کشور مبادرت می‌نماید. از جمله مهمترین اقدامات شورای مذکور می‌توان به موارد ذیل اشاره نمود:


مديريت مركزي كه مسئوليت طراحي، تعيين خط مشي بازرسي و ارزيابي عملكرد وزارت در سطح ملي را برعهده دارد.
برقراری توازن و تکثر بیان


ادارات منطقه اي كه نماينده دولت در سطوح محلي مي باشند. اين ادارات در واقع مديريت هاي فرهنگي هستند كه سياست هاي ملي اتخاذ شده در خصوص مناطق مختلف كشور را اجرا مي نمايند.
حمایت از تولیدات سمعی و بصری داخلی و خارجی


مؤسسات دولتي كه از سوي دولت مركزي تعيين شده و با ماهيت حقوقي مشخص و بودجه دولتي به فعاليت مي پردازند. لازم به ذكر است كه موسسات دولتي داراي ماهيت حقوقي، تحت نظارت قانون اساسي كشور فعاليت مي نمايند.
تخصیص فرکانس یا سهمیه فرکانسی


بنا بر ماده قانون شماره 713 مصوب (11 ژوئن 1997) وزارت فرهنگ فرانسه مسئوليت ايجاد و راه اندازي فعاليت هاي بزرگ فرهنگي با تأكيد ويژه بر ملي بودن اين فعاليت ها و قابليت دسترسي عامه مردم به اين قبيل فعاليت ها، تشويق به خلق آثار فكري و هنري، ايجاد علاقمندي در مردم به ميراث ملي كشور و گسترش فعاليت هاي هنري كشور را بر عهده دارد. اين وزارتخانه همچنين مسئوليت توسعه و گسترش صنايع فرهنگي (ماده يكم) و آماده سازي و اجراي پروژه هايي كه منجر به غني سازي هر چه بيشتر زبان فرانسوي گردد (ماده سوم) را بر عهده دارد.[30]
• نظارت بر رعایت شئونات اخلاقی در تولیدات سمعی و بصری


'''وظايف وزارت فرهنگ در حوزه ارتباطات'''
شورای ارتباطات سمعی و بصری تصمیمات اجرایی اتخاذ نموده و در خصوص جریمه شرکت‌های متخلف فعال در بخش سمعی و بصری کشور از اختیارات قانونی برخوردار می‌باشد.


در سال 1947 دپارتمان فني و حقوقي مطبوعات كشور تأسيس گرديد. دپارتمان مذكور در سال 1956، به دپارتمان اطلاعاتي حقوقي و فني تغيير نام داده و مسئوليت مطالعه و بررسي مسائل و مشكلات عمومي كشور در خصوص آزادي اطلاعات به آن تفويض گرديد. در سال 1964، به دنبال تأسيس سازمان راديو و تلويزيون ملي فرانسه (ORTF) مسئوليت اداره تلويزيون بر عهده وزارت اطلاعات گزارده شد. در سال 1974، با انحلال سازمان راديو و تلويزيون فرانسه چندين سازمان مستقل راديو و تلويزيوني تحت عناوين ذيل شروع به فعاليت نمودند:موسسه سمعي و بصري ملي(INA)، تلويزيون فرانسه(IDF)، جامعه توليد كنندگان برنامه هاي تلويزيوني فرانسه(SFP). در سال 1975 دامنه اختيارات دپارتمان اطلاع رساني حقوقي و فني به منظور پوشش دادن به ارتباطات سمعي و بصري كشور گسترش يافت. با تصويب ماده 29 قانون اساسي در سال 1982 تملّك انحصاري دولت بر سازمان تلويزيون لغو گرديد. اما با اين حال اين سازمان همچنان سازمان دولتي به شمار مي آيد.
[[وزارت فرهنگ فرانسه]] تنها نهاد دولتی تأمین‌کننده بودجه فعالیت‌های فرهنگی کشور نمی‌باشد بلکه شمار دیگری از وزارتخانه‌ها نیز به عنوان نهادهای معین در این خصوص مشارکت می‌نمایند. این قبیل بودجه‌ها به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به وزارت فرهنگ پرداخت می گردند. مقامات محلی که به طور مستقیم انتخاب می‌شوند مسئولیت اداره امور فرهنگی منطقه‌ای را بر عهده دارند. این ادارات در خصوص انجام فعالیت‌هایشان به دولت مرکزی پاسخگو نبوده و امور جاری خود را در کمال آزادی به انجام می‌رسانند. قوانین جمهوری فرانسه حوزه فعالیت هر شورایی را به وضوح تبیین نموده است. مقامات محلی به ویژه اعضای شوراهای شهر، خدمات فرهنگی متعددی را به مردم ارائه می‌دهند. شوراهای شهری مدیریت اکثر منابع فرهنگی را به عهده داشته و مسئولیت اجرای بسیاری از رویدادهای فرهنگی از جمله فستیوال‌های فرهنگی و هنری را یا به طور مستقل و یا با هماهنگی وزارت فرهنگ عهده دار می‌باشند.  


دپارتمان اطلاع رساني حقوقي و فني
دولت ملی از طریق انجام یک سری اقدامات خاص به تشویق و ترویج همکاری‌های بین وزارتخانه ای و مقامات محلی می پردازد. به عنوان مثال می‌توان به موافقتنامه‌های توسعه فرهنگی مصوب سال 1982 و قراردادهای فرهنگی کشوری - استانی مصوب سال 1984 اشاره نمود. اکثریت قریب به اتفاق پروژه‌های دولتی حوزه فرهنگ از طریق انعقاد موافقتنامه‌های مشارکتی پشتوانه دار صورت می‌گیرد. شمار زیادی از وزارتخانه‌ها نیز از پروژه‌های فرهنگی ملی حمایت می‌نمایند که از آن جمله می‌توان به وزارت آموزش، تحقیقات و فنآوری و وزارت امور خارجه اشاره نمود. از جمله پروژه‌های فرهنگی که با مشارکت وزارتخانه‌های مختلف اجرا می‌گردد می‌توان به آموزش هنر، نگهداری و حفاظت از کتابخانه‌های تخصصی، تأسیس موزه‌های ملی، آرشیوهای تاریخی وزارتخانه‌ها و حفاظت از آثار یادبود فرهنگی و معرفی آثار فرهنگی ملّی در خارج از کشور اشاره نمود. برای مثال وزارت آموزش، تحقیق و فنآوری بر فعالیت موزه‌های تاریخ طبیعی و موزه‌های آثار تاریخی و آکادمی فرانسه نظارت می‌نماید و وزارت امور خارجه نیز مسئولیت تبادلات زبانی و فرهنگی و آموزش زبان فرانسه در خارج از کشور از طریق شبکه ای از موسسات فرهنگی فرانسوی، مدارس فرانسوی و آژانس آموزش زبان فرانسه را برعهده دارد<ref name=":1" />.


دپارتمان مذكور به طور مشخص مسئوليت اجراي امور ذيل را برعهده دارد:
=== [[سیاستگذاری فرهنگی فرانسه]] ===
اگرچه از سال 1980 تخصیص بودجه به بخش فرهنگ از سوی مقامات محلی دائماً با افزایش همراه بوده‌است، امّا الگوی فرانسوی سیاست‌های فرهنگی همچنان به شکل مداخله مداوم و ثابت مقامات رده بالای دولتی در این گونه سیاست‌ها استوار می‌باشد. مقامات کشوری از طریق وزارت فرهنگ به حفاظت از میراث فرهنگی، آرشیوهای ملّی و ساختمان‌های تاریخی و همچنین در زمینه آموزش هنرهای زیبا و آموزش فرهنگی به تأیید مجوزهای فرهنگی، تنظیم طرح‌های فرهنگی و حمایت از هنرهای نمایشی، سینما و هنرهای تجسمی می پردازند.


• نظارت اداري، مالي و فني بخش سمعي و بصري دولتي
اگرچه قوانین انتقال تأثیر چندانی بر حوزه‌های گوناگون فرهنگی کشور نداشت اما علاوه براعطای اختیارات و حقوق به مقامات محلی، مقرراتی را وضع نمودند تا مقامات محلی و کشوری در جهت توسعه منطقه‌ای فرهنگ و حفاظت از محیط زیست بر اساس ماده قانون 7 ژوئیه 1983 با یکدیگر همکاری نمایند. از آنجایی که واگذاری اختیارات بسیاری از حوزه‌های فرهنگی کشور صورت نگرفته بود، در ن‌هایت یک نوع مشارکت به صورت اجرای پروژه‌های مشترک میان مقامات محلی و کشوری پایه ریزی گردید. یک سلسله تعهدات فرهنگی توسط هر دو سطح محلی و کشوری به صورت موافقت نامه‌های مشارکتی منطقه‌ای / کشوری، موافقت نامه‌های شهری و به ویژه موافقت نامه‌های توسعه فرهنگی منعقد گردید. وزارت فرهنگ به عنوان پایه و اساس سیاست فرهنگی کشور، 3 هدف عمده را پیش روی خود قرار داده است. این سه هدف عمده عبارتند از:


• طراحي و ارائه كليه قوانين، مقررات و تصميمات بخش مطبوعات و ارتباطات سمعي و بصري كشور
1- بازسازی خدمات عمومی فرهنگی


• سازماندهي صور مختلف حمايت هاي دولتي از رسانه هاي گروهي كشور
2- پشتیبانی از فعالیت‌های فرهنگی و هنری و فراهم آوردن امکان دسترسی هر چه بیشتر عامه مردم به فعالیت‌های فرهنگی


• شوراي ارتباطات سمعي و بصري نهاد دولتي مستقل مي باشد كه به تأمين نظر دولت در خصوص اجرا و به كارگيري مقررات و قوانين ويژه امور سمعي و بصري كشور مبادرت مي نمايد. از جمله مهمترين اقدامات شوراي مذكور مي توان به موارد ذيل اشاره نمود:
3- دسترسی آسان عموم مردم به میراث فرهنگی فرانسه


• برقراري توازن و تكثر بيان
از جمله اولین اهداف وزارت فرهنگ فرانسه نوسازی خدمات عمومی فرهنگی کشور می‌باشد. ضرورت وجود ساختار جامع و مؤثر جهت فراهم آمدن زمینه مشارکت وزارت فرهنگ با سازمان‌های حرفه‌ای فرهنگی کشور به واگذاری اختیارات هنرهای نمایشی به مدیریت واحد منجر گردید. به منظور برقراری هماهنگی میان شعبات منطقه‌ای وزارت فرهنگ با اداره مرکزی، گسترش مشارکت‌های فرهنگی منطقه‌ای و ارتقاء سطح کیفی و کمی فرهنگ منطقه‌ای دایره توسعه فرهنگی منطقه‌ای وزارت فرهنگ تأسیس گردید. به همین ترتیب اقدامات ضروری در جهت انتقال منابع مالی وزارت فرهنگ جهت ارائه خدمات منطقه‌ای در حال شکل گیری بود.


• حمايت از توليدات سمعي و بصري داخلي و خارجي
جهت تجدیدنظر در توزیع نامتناسب بودجه‌های فرهنگی میان شهر پاریس و سایر مناطق، وزارت فرهنگ فرانسه اقدام به برنامه‌ریزی کنترل شده در خصوص تغییر روند سیاست مالی خود نمود. از جمله مکانیسم‌های اصلاحی می‌توان به انعقاد موافقتنامه‌های منطقه‌ای / کشوری بین سال‌های 2006ـ2000 اشاره نمود<ref name=":1" />.


• تخصيص فركانس يا سهميه فركانسي
=== [[دسترسی عامه مردم فرانسه به فعالیت های فرهنگی]] ===
کانون فعالیت‌های وزارت فرهنگ بر حمایت و پشتیبانی از نوآوری، خلاقیت، توسعه و گسترش اهداف دراز مدت در جهت گسترش مشارکت در حیات فرهنگی کشور قرار گرفته‌است. از آنجایی که آفرینش فرهنگی و هنری و نشر این قبیل فعالیت‌ها نیازمند دو دیدگاه متفاوت می‌باشد، لذا هدف وزارت فرهنگ، اهمیت دادن یکسان به هر دو حوزه است. وزارت فرهنگ بر اجرای فعالیت‌های آفرینشی و نشر این قبیل فعالیت‌ها در کلیه بخش‌های کشور مصمم گردیده و بر آن است که هر دو زمینه را تقویت نماید. تولیدات و کالاهای فرهنگی نیز به منظور نمایش دست آوردهای هنری باید در دسترس عموم قرار گیرند. کوشش فراوانی به عمل آمده تا این دو مأموریت خدمات عمومی به نحو احسن انجام بگیرند. این دو مأموریت همانطور که قبلاً نیز بدان اشاره شد توسعه و گسترش آزادی در خلاقیت‌های فرهنگی و هنری و در دسترس قرار دادن این خلاقیت ها برای عموم مردم جامعه می‌باشد.


• نظارت بر رعايت شئونات اخلاقي در توليدات سمعي و بصري
=== [[سیاست حفظ میراث فرهنگی فرانسه]] ===
سومین هدف اصلی وزارت فرهنگ به معرّفی و ارائه گسترده میراث فرهنگی کشور به عموم مردم تأکید دارد. به همین ترتیب، از آنجایی که صور جدید و متفاوت تولیدات فرهنگی و هنری مدام در حال تغییر و تحول می‌باشد، لذا وزارت فرهنگ بر حفاظت و دسترسی عامه مردم به آثار سمعی و بصری، نوشتاری و تاریخی که نمایانگر گذشته ملت فرانسه هستند،تأکید می‌نماید. نگهداری و مرمت آثار فرهنگی و هنری شیوه منحصر به فرد در جهت محافظت از دارایی‌های فرهنگی و هنری کشور محسوب نمی‌گردد بلکه افزایش منابع مالی اختصاص داده‌شده به آثار هنری و فرهنگی کشور و اتخاذ یک سلسله تدابیر با هدف رونق بازار آثار هنری فرانسوی نظیر اعطای تخفیف‌های مالیاتی نیز در جهت تحقق این مهم نقش بسیار مهمی را ایفا می‌نماید.


شوراي ارتباطات سمعي و بصري تصميمات اجرايي اتخاذ نموده و در خصوص جريمه شركت هاي متخلف فعال در بخش سمعي و بصري كشور از اختيارات قانوني برخوردار مي باشد.
شمار قابل توجهی از سیاست‌های فرهنگی فرانسه بر حفاظت از میراث فرهنگی و طبیعی اروپا متمرکز می‌باشد. مدیریت میراث فرهنگی و معماری وزارت فرهنگ مسئولیت مراقبت و حفاظت از میراث فرهنگی، ارتقاء دانش میراث باستانی، معماری، و توسعه میراث ملی کشور را بر عهده دارد. کشور فرانسه از طریق بزرگداشت سالانه "روز میراث فرهنگی" در فعالیت‌های شورای اروپا با نام "اروپا - یک میراث مشترک" شرکت می‌نماید. توسعه و ترویج مهارت‌های حرفه‌ای و آموزش پیشرفته در زمینه میراث فرهنگی و باستانی سازمان در زمره مسئولیت‌های مرمت آثار هنری و باستانی کشور می‌باشد.


وزارت فرهنگ فرانسه تنها نهاد دولتي تأمين كننده بودجه فعاليت هاي فرهنگي كشور نمي باشد بلكه شمار ديگري از وزارتخانه ها نيز به عنوان نهادهاي معين در اين خصوص مشاركت مي نمايند. اين قبيل بودجه ها به صورت مستقيم يا غيرمستقيم به وزارت فرهنگ پرداخت مي گردند. مقامات محلي كه به طور مستقيم انتخاب مي شوند مسئوليت اداره امور فرهنگي منطقه اي را بر عهده دارند. اين ادارات در خصوص انجام فعاليت هايشان به دولت مركزي پاسخگو نبوده و امور جاري خود را در كمال آزادي به انجام مي رسانند. قوانين جمهوري فرانسه حوزه فعاليت هر شورايي را به وضوح تبيين نموده است. مقامات محلي به ويژه اعضاي شوراهاي شهر ، خدمات فرهنگي متعددي را به مردم ارائه مي دهند. شوراهاي شهري مديريت اكثر منابع فرهنگي را به عهده داشته و مسئوليت اجراي بسياري از رويدادهاي فرهنگي از جمله فستيوال هاي فرهنگي و هنري را يا به طور مستقل و يا با هماهنگي وزارت فرهنگ عهده دار مي باشند.  
=== [[سیاست فرهنگی فرانسه در ارتباطات و فناوری های نوین]] ===
در سال 1998، دولت فرانسه طرح قانونی برای ورود فرانسه به جامعه اطلاع رسانی جهانی را راه اندازی نمود. هدف طرح مذکور حمایت از ایجاد و راه اندازی خدمات رسانه‌های چندگانه توسعه فناوری‌های اطلاعاتی رسانه‌های سمعی و بصری عمومی می‌باشد. کشور فرانسه در جهت حمایت از حقوق مؤلفین فرانسه، نقش فعالی را در مذاکرات اروپایی ایفا می‌نماید. لازم به ذکر است که مذاکرات مذکور در رابطه با حمایت و حفاظت از حقوق مولفین آثار دیجیتالی برگزار می‌گردد. دیجیتالی شدن میراث فرهنگی با سه هدف انجام می‌گیرد: 1- تسهیل دسترسی عموم به آثار المثنی فرهنگی و هنری 2- حفظ و کنترل میراث فرهنگی ملّی 3- جلوگیری از خصوصی‌سازی اطلاعات دیجیتالی. طرح فوق همچنین از توسعه، گسترش و توزیع تجهیزات اینترنتی و چند رسانه‌ای در میان کتابخانه‌های کشور حمایت نموده به تطبیق فناوری‌های اطلاعاتی با فرهنگ، توزیع عادلانه فرهنگ میان مناطق مختلف کشور و گسترش دسترسی عموم به دانش و فرهنگ مبادرت می‌نماید. وزارت فرهنگ همچنین طرح قانونی جهت راه اندازی و توسعه مراکز چند رسانه‌ای فرهنگی در میان مناطق مختلف کشور را اجرا نموده است.


دولت ملي از طريق انجام يك سري اقدامات خاص به تشويق و ترويج همكاري هاي بين وزارتخانه اي و مقامات محلي مي پردازد. به عنوان مثال مي توان به موافقتنامه هاي توسعه فرهنگي مصوب سال 1982 و قراردادهاي فرهنگي كشوري - استاني مصوب سال 1984 اشاره نمود. اكثريت قريب به اتفاق پروژه هاي دولتي حوزه فرهنگ از طريق انعقاد موافقتنامه هاي مشاركتي پشتوانه دار صورت مي گيرد. شمار زيادي از وزارتخانه ها نيز از پروژه هاي فرهنگي ملي حمايت مي نمايند كه از آن جمله مي توان به وزارت آموزش، تحقيقات و فنآوري و وزارت امور خارجه اشاره نمود. از جمله پروژه هاي فرهنگي كه با مشاركت وزارتخانه هاي مختلف اجرا مي گردد مي توان به آموزش هنر، نگهداري و حفاظت از كتابخانه هاي تخصصي، تأسيس موزه هاي ملي، آرشيوهاي تاريخي وزارتخانه ها و حفاظت از آثار يادبود فرهنگي و معرفي آثار فرهنگي ملّي در خارج از كشور اشاره نمود. براي مثال وزارت آموزش، تحقيق و فنآوري بر فعاليت موزه هاي تاريخ طبيعي و موزه هاي آثار تاريخي و آكادمي فرانسه نظارت مي نمايد و وزارت امور خارجه نيز مسئوليت تبادلات زباني و فرهنگي و آموزش زبان فرانسه در خارج از كشور از طريق شبكه اي از موسسات فرهنگي فرانسوي، مدارس فرانسوي و آژانس آموزش زبان فرانسه را برعهده دارد.
=== [[توسعه فرهنگی فرانسه]] ===
ماده قانون خدمات دولتی مصوب سال 1992، نمایندگان دولت در سطوح منطقه‌ای را به عنوان مسئولین اجرای سیاست‌های کشور معرفی نموده و تنظیم، تعریف و ارزیابی دستورالعمل‌های راهبردی را بر عهده دولت مرکزی نهاده است. به موازات تصویب قوانین انتقال طی سال‌های 1983-1982 اختیارات قبلی دولت به مقامات محلی تفویض گردید. هدف تمرکززدایی، هم‌راستایی تصمیمات دولت با رأی مردم و تقویت اختیارات دولت در سطح منطقه‌ای می‌باشد. اما در حقیقت به واسطه قوانین انتقال تنها نوعی نظارت محدود بر امور فرهنگی به مقامات محلی اعطا گردیده است. تا همین اواخر، اکثر تصمیمات وزارت فرهنگ در امر بودجه بندی فرهنگی توسط مدیریت‌های مرکزی وزارتخانه صورت می‌گرفت. در این میان اهمیت بیشتر به روابط میان مدیریت‌های مرکزی وزارتخانه و مقامات محلی اختصاص یافته‌است. رؤسای ادارات منطقه‌ای منابع مالی زیادی را به امر فرهنگ اختصاص داده و مدیران امور فرهنگی منطقه‌ای را به هزینه نمودن چنین منابعی در سطوح منطقه‌ای کشور مأمور نموده اند. مدیران منطقه‌ای از جانب روسای اداری خود نحوه صرف منابع مالی، مدیریت، اعطاء امتیاز و سرمایه گذاری را اتخاذ می‌نمایند. این روند جدید در توزیع اختیارات، نمایانگر سبک جدیدی در روابط میان وزارت فرهنگ و مقامات محلی می‌باشد.


'''اهداف كلي و اصول سياست فرهنگي'''
=== [[روابط بین المللی فرهنگی فرانسه]] ===
کشور فرانسه علاوه بر ترویج فرهنگ فرانسوی در کشورهای خارجی، در حال توسعه سیاست همکاری بین‌المللی با هدف ترویج و تشویق تنوع و تکثرگرایی فرهنگی است. جهت نیل به یک چنین هدفی میان چندین وزارتخانه دولت و مقامات محلی تقسیم مسئولیت صورت گرفته است. ترویج فرهنگ فرانسه در خارج از جمله سیاست‌های دیرین خارجی کشور [[فرانسه]] بوده و مسئولیت سنگین آن همچنان برعهده وزارت امور خارجه می‌باشد. این سیاست از حوزه وسیعی برخوردار بوده و فعالیت‌هایی نظیر ترویج زبان فرانسه، مبادلات آموزشی و دانشگاهی، همکاری‌های فنی و علمی، مبادلات هنرهای زیبا، کتاب، فیلم و رادیو تلویزیون را در بر می‌گیرد. وزارت فرهنگ فرانسه با مشارکت و همکاری وزارت صنایع، وزارت امور خارجه و سازمان‌های ذیل نقش مهمی را در صادرات محصولات صنایع فرهنگی کشور ایفا می‌نماید. از جمله این سازمان ها می‌توان به موارد ذیل اشاره نمود:
[[پرونده:Unifrance.png|بندانگشتی|250x250پیکسل|سازمان سینمایی فرانسه. برگرفته از سایت ویکی پدیا، قابل بازیابی از<nowiki/>https://en.m.wikipedia.org/wiki/File:Unifrance_logo_2022.svg]]
1- سازمان سینمایی فرانسه (unifrance)


اگرچه از سال 1980 تخصيص بودجه به بخش فرهنگ از سوي مقامات محلي دائماً با افزايش همراه بوده است، امّا الگوي فرانسوي سياست هاي فرهنگي همچنان به شكل مداخله مداوم و ثابت مقامات رده بالاي دولتي در اين گونه سياست ها استوار مي باشد. مقامات كشوري از طريق وزارت فرهنگ به حفاظت از ميراث فرهنگي، آرشيوهاي ملّي و ساختمان هاي تاريخي و همچنين در زمينه آموزش هنرهاي زيبا و آموزش فرهنگي به تأييد مجوزهاي فرهنگي، تنظيم طرح هاي فرهنگي و حمايت از هنرهاي نمايشي، سينما و هنرهاي تجسمي مي پردازند.
2- اداره صادرات آلات موسیقی


اگرچه قوانين انتقال تأثير چنداني بر حوزه هاي گوناگون فرهنگي كشور نداشت اما علاوه براعطاي اختيارات و حقوق به مقامات محلي، مقرراتي را وضع نمودند تا مقامات محلي و كشوري در جهت توسعه منطقه اي فرهنگ و حفاظت از محيط زيست بر اساس ماده قانون 7 ژوئيه 1983 با يكديگر همكاري نمايند. از آنجايي كه واگذاري اختيارات بسياري از حوزه هاي فرهنگي كشور صورت نگرفته بود، در نهايت يك نوع مشاركت به صورت اجراي پروژه هاي مشترك ميان مقامات محلي و كشوري پايه ريزي گرديد. يك سلسله تعهدات فرهنگي توسط هر دو سطح محلي و كشوري به صورت موافقت نامه هاي مشاركتي منطقه اي / كشوري، موافقت نامه هاي شهري و به ويژه موافقت نامه هاي توسعه فرهنگي منعقد گرديد. وزارت فرهنگ به عنوان پايه و اساس سياست فرهنگي كشور، 3 هدف عمده را پيش روي خود قرار داده است. اين سه هدف عمده عبارتند از:
3- سازمان انتشارات کتاب فرانسه


1- بازسازي خدمات عمومي فرهنگي
4- انجمن هنرهای زیبای فرانسه (AFAA)


2-  پشتيباني از فعاليت هاي فرهنگي و هنري و فراهم آوردن امكان دسترسي هر چه بيشتر عامه مردم به فعاليت هاي فرهنگي
=== [[شبكه فرهنگی خارجی فرانسه]] ===
سیاست‌های اتخاذ شده از سوی مدیر کل اداره توسعه و همکاری‌های بین‌المللی وزارت امور خارجه توسط یک شبکه فرهنگی خارجی متشکل از سفارتخانه ها و کنسولگری‌های فرانسه، مراکز و موسسات فرهنگی فرانسه که تقریباً بر 130 مرکز و موسسه بالغ می‌گردد و تعداد 25 مرکز تحقیقات علوم اجتماعی و انسانی اجرا می گردند. همچنین وزارت فرهنگ طرح هایی را جهت استقبال از فرهنگ‌های خارجی در کشور در دست اقدام دارد. از جمله این طرح ها می‌توان به ارائه تولیدات فرهنگی خارجی نظیر فیلم‌ها و تئاترهای خارجی در فرانسه اشاره نمود. وزارت فرهنگ و وزارت امور خارجه به طور فعال در سازماندهی فصل‌های فرهنگی کشورهای خارجی مشارکت نموده و از اقداماتی که در زمینه فرهنگ‌های خارجی نظیر برنامه‌ریزی فرهنگی، برپایی جشنواره ها و تأسیس مؤسسات خارجی در داخل فرانسه صورت می پذیرد حمایت و پشتیبانی می‌نماید. در نتیجه عوامل زیادی به نشر فرهنگ‌های خارجی در داخل فرانسه کمک می‌نمایند.


3-  دسترسي آسان عموم مردم به ميراث فرهنگي فرانسه
پویایی چشم انداز فرهنگی کشور و تجربه‌های گرانقدر آن در اداره و مدیریت فرهنگی، به تقاضاهای همکاری به شکل ارائه آموزش و مشاوره از جانب دولت‌های خارجی و دست اندرکاران فرهنگ منجر گردیده است. از این رو شمار زیادی از مؤسسات فرهنگی وزارت فرهنگ اقدام به آموزش هنرمندان خارجی نموده و هر ساله چندین هیأت تخصصی در زمینه‌های مختلف فرهنگی و هنری را سازماندهی می‌نماید.


از جمله اولين اهداف وزارت فرهنگ فرانسه نوسازي خدمات عمومي فرهنگي كشور مي باشد. ضرورت وجود ساختار جامع و مؤثر جهت فراهم آمدن زمينه مشاركت وزارت فرهنگ با سازمان هاي حرفه اي فرهنگي كشور به واگذاري اختيارات هنرهاي نمايشي به مديريت واحد منجر گرديد. به منظور برقراري هماهنگي ميان شعبات منطقه اي وزارت فرهنگ با اداره مركزي، گسترش مشاركت هاي فرهنگي منطقه اي و ارتقاء سطح كيفي و كمي فرهنگ منطقه اي دايره توسعه فرهنگي منطقه اي وزارت فرهنگ تأسيس گرديد. به همين ترتيب اقدامات ضروري در جهت انتقال منابع مالي وزارت فرهنگ جهت ارائه خدمات منطقه اي در حال شكل گيري بود.
وزارت فرهنگ در تمامی مذاکرات فرهنگی جامعه اروپا شرکت می‌نماید. این وزارتخانه همچنین متصدیان امور فرهنگی کشور را از نحوه بودجه بندی فرهنگی در سایر کشورهای اروپایی مطلع نموده و از برخی شبکه‌های اروپایی حمایت می‌نماید. علاوه بر موارد فوق وزارت فرهنگ در جلسات شورای اروپا و سازمان علمی، تربیتی و فرهنگی ملل متحد (سازمان یونسکو) نیز شرکت می‌نماید. وزارت فرهنگ فرانسه همچنین توجه ویژه ای به موضوع تنوع فرهنگی دارد که از سوی شمار زیادی از نهادهای چند جانبه حمایت می‌گردد.


جهت تجديدنظر در توزيع نامتناسب بودجه هاي فرهنگي ميان شهر پاريس و ساير مناطق، وزارت فرهنگ فرانسه اقدام به برنامه ريزي كنترل شده در خصوص تغيير روند سياست مالي خود نمود. از جمله مكانيسم هاي اصلاحي مي توان به انعقاد موافقتنامه هاي منطقه اي / كشوري بين سال هاي 2006ـ2000 اشاره نمود.
=== توسعه میراث فرهنگی ===
در کشور فرانسه پس از فعالیت در زمینه‌های سمعی و بصری، فعالیت در زمینه میراث فرهنگی ملی دومین و عمومی ترین فعالیت فرهنگی کشور به شمار می‌رود. اگرچه این بدان معنا نیست که وزارت فرهنگ قصد دارد که در یک اقدام فریبنده مبادرت به دسته بندی اجزاء فرهنگ به عنوان میراث فرهنگی نماید بلکه وزارتخانه بیشتر به دنبال تدارک دسترسی آسان عامه مردم به اطلاعات و پایگاه‌های اطلاعاتی و ارائه این قبیل اطلاعات از طریق فنآوری اطلاعاتی می‌باشد. وزارت فرهنگ همچنین در صدد فراهم آوردن دسترسی آسان عامه مردم و نسل‌های آینده به تعداد زیادی از کتب، بایگانی ها، آثار هنری، اشیاء هنری، فیلم‌ها و آثار تاریخی است که این دانش از آن مشتق شده و می‌تواند به عنوان مدرک و سند تنوع فرهنگی ملت فرانسه قلمداد گردد.


'''دسترسي عامه مردم به فعاليتهاي فرهنگي'''
اولین گام در این مسیر تلاش‌های اخیر وزارت فرهنگ در رابطه با برپایی مراسم بزرگداشت میراث فرهنگی قرن بیستم بوده‌است. سیاست دولت فرانسه همچنین در جهت توسعه میراث نوشتاری کشور و فراهم آوردن دسترسی آسان عامه مردم به آن بوده‌است. به عنوان مثال، کتابخانه ملی جهت نیل به این هدف اقدام به تأسیس شبکه ای از کتابخانه‌های وابسته به شهرداری در مناطق کشور نموده است. بایگانی‌های ملی نیز در تلاش جهت ارائه خدمات و امکانات خود به محققین و عامه مردم در این مسیر گام برمی دارند. در زمینه سینما و بخش سمعی و بصری کشور نیز اقدامات قابل توجهی صورت گرفته است. مرکز ملی فیلم به عنوان کانون شبکه توزیع سراسری سینمای کشور عمل می‌نماید. کمیته حفاظت از میراث سمعی و بصری و موسسه سمعی و بصری ملی نیز در تعیین طرح راهبردی این قبیل اقدامات نقش کلیدی را بر عهده دارد. دیگر پروژه‌ها نظیر پروژه موزه تمدن و هنرهای زیبا با هدف تشویق همکاری میان موسسات مختلف فرهنگی و هنری کشور اجرا شده‌اند<ref name=":1" />.


كانون فعاليت هاي وزارت فرهنگ بر حمايت و پشتيباني از نوآوري، خلاقيت، توسعه و گسترش اهداف دراز مدت در جهت گسترش مشاركت در حيات فرهنگي كشور قرار گرفته است. از آنجايي كه آفرينش فرهنگي و هنري و نشر اين قبيل فعاليت ها نيازمند دو ديدگاه متفاوت مي باشد، لذا هدف وزارت فرهنگ، اهميت دادن يكسان به هر دو حوزه است. وزارت فرهنگ بر اجراي فعاليت هاي آفرينشي و نشر اين قبيل فعاليت ها در كليه بخش هاي كشور مصمم گرديده و بر آن است كه هر دو زمينه را تقويت نمايد. توليدات و كالاهاي فرهنگي نيز به منظور نمايش دست آوردهاي هنري بايد در دسترس عموم قرار گيرند. كوشش فراواني به عمل آمده تا اين دو مأموريت خدمات عمومي به نحو احسن انجام بگيرند. اين دو مأموريت همانطور كه قبلاً نيز بدان اشاره شد توسعه و گسترش آزادي در خلاقيت هاي فرهنگي و هنري و در دسترس قرار دادن اين خلاقيت ها براي عموم مردم جامعه مي باشد.
=== [[راهبردهای ترغیب مردم فرانسه به فعالیت های فرهنگی|راهبردهای ترغیب مردم فرانسه به فعالیت‌های فرهنگی]] ===
در حدود 400/000 نفر فعالانه در بخش‌های مختلف فرهنگی کشور فعالیت می‌نمایند. تقاضاهای فراوان در خصوص اجرای طرح ملی استخدام جوانان در بخش فرهنگ نشان داد که این بخش از پتانسیل بالقوه فراوانی برخوردار می‌باشد. طرح دولت با عنوان "خدمات جدید - مشاغل جدید" که به موجب ماده قانون مصوب 16 اکتبر 1997 در خصوص توسعه استخدام جوانان عنوان گردیده است، در نظر دارد به فعالیت‌هایی در جهت تشویق و ترغیب جوانان به استخدام و فعالیت در بخش فرهنگ پرداخته و نیازهای برآورده نشده این بخش را به منصه ظهور برساند. طرح فوق به ایجاد 350/000 هزار فرصت شغلی ثابت منجر گردیده است.


'''ميراث فرهنگي'''
فرهنگ، ورزش، آموزش، محیط زیست و خدمات اجتماعی از جمله موضوعاتی است که ماده قانون مصوب 16 اکتبر 1997 به تفسیر آن پرداخته‌است. فرصت‌های شغلی بخش فرهنگ از سوی دولت ایجاد نمی‌گردند. بلکه این فرصت‌ها توسط دولت‌های محلی و به طور عمده شوراهای شهر و شخصیت‌های حقوقی، تئاترهای ملی، مراکز هنری، مراکز موسیقی معاصر، موزه‌ها، سازمان‌های خیریه و غیرانتفاعی، انجمن‌های تئاتر، رقص و کمپانی‌های دست اندر کار فعالیت‌های فرهنگی فراهم می‌گردد.


سومين هدف اصلي وزارت فرهنگ به معرّفي و ارائه گسترده ميراث فرهنگي كشور به عموم مردم تأكيد دارد. به همين ترتيب، از آنجايي كه صور جديد و متفاوت توليدات فرهنگي و هنري مدام در حال تغيير و تحول مي باشد، لذا وزارت فرهنگ بر حفاظت و دسترسي عامه مردم به آثار سمعي و بصري، نوشتاري و تاريخي كه نمايانگر گذشته ملت فرانسه هستند،تأكيد مي نمايد. نگهداري و مرمت آثار فرهنگي و هنري شيوه منحصر به فرد در جهت محافظت از دارايي هاي فرهنگي و هنري كشور محسوب نمي گردد بلكه افزايش منابع مالي اختصاص داده شده به آثار هنري و فرهنگي كشور و اتخاذ يك سلسله تدابير با هدف رونق بازار آثار هنري فرانسوي نظير اعطاي تخفيف هاي مالياتي نيز در جهت تحقق اين مهم نقش بسيار مهمي را ايفا مي نمايد.
وزارت فرهنگ، مدیریت منطقه‌ای امور فرهنگی (Direction régionale des affaires culturelles(DRAC)) در زمینه اجرای پروژه‌های فرهنگی را فعال‌تر نمود. شمار فرصت‌های شغلی که به موجب طرح ملی استخدام جوانان از اکتبر سال 1998 تا آگوست 1999 فراهم گردیده بر 11233 فرصت شغلی بالغ می‌گردد. به عبارت دیگر از زمان اجرای طرح و در طی یک سال 11 درصد فرصت‌های شغلی در زمینه‌های مختلف فرهنگی و هنری محقق گردیده است<ref name=":1" />.


شمار قابل توجهي از سياست هاي فرهنگي فرانسه بر حفاظت از ميراث فرهنگي و طبيعي اروپا متمركز مي باشد. مديريت ميراث فرهنگي و معماري وزارت فرهنگ مسئوليت مراقبت و حفاظت از ميراث فرهنگي، ارتقاء دانش ميراث باستاني، معماري، و توسعه ميراث ملي كشور را بر عهده دارد. كشور فرانسه از طريق بزرگداشت سالانه "روز ميراث فرهنگي" در فعاليت هاي شوراي اروپا با نام "اروپا - يك ميراث مشترك" شركت مي نمايد. توسعه و ترويج مهارت هاي حرفه اي و آموزش پيشرفته در زمينه ميراث فرهنگي و باستاني سازمان در زمره مسئوليت هاي مرمت آثار هنري و باستاني كشور مي باشد.
=== [[سیاست های زبانی دولت فرانسه|سیاست‌های زبانی دولت فرانسه]] ===
زبان فرانسوی که زبان رسمی جمهوری فرانسه است، به عنوان یکی از عوامل مهم یکپارچگی کشور توسط بیش از یکصد میلیون نفر در جوامع فرانسه زبان خارج از کشور تکلم می‌گردد. در مواجهه با پدیده جهانی شدن و ظهور شبکه‌های ارتباطی جدید، حفاظت از زبان فرانسوی و استفاده مستمر از آن به عنوان یک زبان بین‌المللی به اولویت اساسی کشور مبدل گردیده‌است. از این رو، سیاست حفاظت از جامعه فرانسه زبان در طی 20 سال اخیر تقویت گردیده و هم اکنون مقولاتی چون تنوع فرهنگی و چند زبانگی را نیز تحت پوشش قرار می‌دهد. ادارات متعددی تحت نظارت وزارت فرهنگ به مسائل و مشکلات پیش روی زبان فرانسوی رسیدگی می‌نمایند. از جمله این ادارات می‌توان به موارد ذیل اشاره نمود:


'''فرهنگ، ارتباطات و فنآوريهاي جديد'''
1- اداره زبان فرانسوی (La délégation générale à la langue française et aux langues de France(DGLF)) که مسئولیت ترویج و غنی‌سازی زبان فرانسوی در کشور و جوامع فرانسه زبان خارج از کشور را برعهده داشته و فعالانه سیاست چند زبانگی را تشویق و ترویج می‌نماید.


در سال 1998، دولت فرانسه طرح قانوني براي ورود فرانسه به جامعه اطلاع رساني جهاني را راه اندازي نمود. هدف طرح مذكور حمايت از ايجاد و راه اندازي خدمات رسانه هاي چندگانه توسعه فنآوريهاي اطلاعاتي رسانه هاي سمعي و بصري عمومي مي باشد. كشور فرانسه در جهت حمايت از حقوق مؤلفين فرانسه، نقش فعالي را در مذاكرات اروپايي ايفا مي نمايد. لازم به ذكر است كه مذاكرات مذكور در رابطه با حمايت و حفاظت از حقوق مولفين آثار ديجيتالي برگزار مي گردد. ديجيتالي شدن ميراث فرهنگي با سه هدف انجام مي گيرد:  1- تسهيل دسترسي عموم به آثار المثناي فرهنگي و هنري 2- حفظ و كنترل ميراث فرهنگي ملّي 3-  جلوگيري از خصوصي سازي اطلاعات ديجيتالي. طرح فوق همچنين از توسعه، گسترش و توزيع تجهيزات اينترنتي و چند رسانه اي در ميان كتابخانه هاي كشور حمايت نموده به تطبيق فنآوريهاي اطلاعاتي با فرهنگ، توزيع عادلانه فرهنگ ميان مناطق مختلف كشور و گسترش دسترسي عموم به دانش و فرهنگ مبادرت مي نمايد. وزارت فرهنگ همچنين طرح قانوني جهت راه اندازي و توسعه مراكز چند رسانه اي فرهنگي در ميان مناطق مختلف كشور رااجرا نموده است.
2- مدیریت کتاب و کتابخوانی که حمایت از انتشار کتب، مقالات، مجلات و نشریات علمی به زبان فرانسوی حمایت می‌نماید.


'''توسعه فرهنگي'''
3- مدیریت منطقه‌ای امور فرهنگی (DRAC) که به اقدامات تشویقی در زمینه بالا بردن سطح آگاهی عامه مردم و به ویژه گردشگران خارجی از زبان فرانسوی پرداخته و کمک‌های مالی به این امر اختصاص می‌دهد.


ماده قانون خدمات دولتي مصوب سال 1992 ، نمايندگان دولت در سطوح منطقه اي را به عنوان مسئولين اجراي سياست هاي كشور معرفي نموده و تنظيم، تعريف و ارزيابي دستورالعمل هاي راهبردي را بر عهده دولت مركزي نهاده است. به موازات تصويب قوانين انتقال طي سال هاي 1983-1982 اختيارات قبلي دولت به مقامات محلي تفويض گرديد. هدف تمركززدايي، همراستايي تصميمات دولت با رأي مردم و تقويت اختيارات دولت در سطح منطقه اي مي باشد. اما در حقيقت به واسطه قوانين انتقال تنها نوعي نظارت محدود بر امور فرهنگي به مقامات محلي اعطا گرديده است. تا همين اواخر، اكثر تصميمات وزارت فرهنگ در امر بودجه بندي فرهنگي توسط مديريت هاي مركزي وزارتخانه صورت مي گرفت. در اين ميان اهميت بيشتر به روابط ميان مديريت هاي مركزي وزارتخانه و مقامات محلي اختصاص يافته است. رؤساي ادارارات منطقه اي منابع مالي زيادي را به امر فرهنگ اختصاص داده و مديران امور فرهنگي منطقه اي را به هزينه نمودن چنين منابعي در سطوح منطقه اي كشور مأمور نموده اند. مديران منطقه اي از جانب روساي اداري خود نحوه صرف منابع مالي، مديريت، اعطاء امتياز و سرمايه گذاري را اتخاذ مي نمايند. اين روند جديد در توزيع اختيارات، نمايانگر سبك جديدي در روابط ميان وزارت فرهنگ و مقامات محلي مي باشد.
4- پراکنش اطلاعات به زبان فرانسوی به واسطه ماده قانون ویژه خبررسانی مصوب سال 1994 الزامی گردید. براساس سهمیه‌های اختصاص یافته، حداقل 40 درصد آوازها و سرودهای ایستگاه‌های رادیویی می‌بایستی به زبان فرانسوی پخش گردد. همچنین حداقل 60 درصد فیلم‌های شبکه‌های تلویزیونی غیرماهواره‌ای نیز بایستی اروپایی بوده و 40 درصد دیگر فرانسوی باشند. از سال 1998، کانال 5 تلویزیون فرانسه (TV5) که یک کانال بین‌المللی محسوب گردیده و به زبان فرانسوی برنامه پخش می‌نماید، با مشارکت 5 شبکه دولتی فرانسه زبان تأسیس گردیده و در حال پخش بیست و چهار ساعته برنامه‌های تلویزیونی در 7 منطقه جغرافیایی آفریقا، آسیا، اروپا، آمریکا، آمریکای لاتین، ایالت کبک کانادا و کشورهای خاور دور می‌باشد.


'''روابط بين المللي فرهنگي'''
5- اداره جوامع فرانسه زبان وزارت امور خارجه مسئولیت ترویج زبان فرانسوی و گسترش جوامع فرانسه زبان در خارج را برعهده دارد. سیاست‌های اتخاذی دولت نشان می‌دهد که دیگر نمی‌توان مقوله اتحاد و یکپارچگی ملی را در مخالفت و معاندت با تکثرگرایی فرهنگ‌های منطقه‌ای به شمار آورد و این در حالی است که کشور فرانسه از تعداد 98 تعهد منشور اروپا تنها 39 تعهد آن را پذیرفته است. تعهدات مذکور به این خاطر برگزیده شده‌اند که اجرای آنها چندان مشکل نبوده و ضدیتی با قوانین و اصول قانون اساسی کشور ندارد.


كشور فرانسه علاوه بر ترويج فرهنگ فرانسوي در كشورهاي خارجي، در حال توسعه سياست همكاري بين المللي با هدف ترويج و تشويق تنوع و تكثرگرايي فرهنگي است. جهت نيل به يك چنين هدفي ميان چندين وزارتخانه دولت و مقامات محلي تقسيم مسئوليت صورت گرفته است. ترويج فرهنگ فرانسه در خارج از جمله سياست هاي ديرين خارجي كشور فرانسه بوده و مسئوليت سنگين آن همچنان برعهده وزارت امور خارجه مي باشد. اين سياست از حوزه وسيعي برخوردار بوده و فعاليت هايي نظير ترويج زبان فرانسه، مبادلات آموزشي و دانشگاهي، همكاري هاي فني و علمي، مبادلات هنرهاي زيبا، كتاب، فيلم و راديو تلويزيون را در بر مي گيرد. وزارت فرهنگ فرانسه با مشاركت و همكاري وزارت صنايع، وزارت امور خارجه و سازمان هاي ذيل نقش مهمي را در صادرات محصولات صنايع فرهنگي كشور ايفا مي نمايد. از جمله اين سازمان ها مي توان به موارد ذيل اشاره نمود:
=== ارتباط میان رسانه ها و فرهنگ ===
قانون خبررسانی عمومی در مواجهه با چالش‌های فراروی رسانه‌های کشور که در اثر افزایش تعداد رسانه‌های ارتباط جمعی حادث گردیده است، به تصویب رسید. قانون مذکور جایگاه تلویزیون‌های دولتی را به طور شفاف مشخص و تایید نموده و از آن به عنوان یک ابزار مهم و اساسی در فعالیت‌های فرهنگی و هنری و نشر فرهنگ حمایت و پشتیبانی می‌نماید. لازم به ذکر است که به منظور غنا بخشیدن به قانون مذکور اصلاحیه ای در نوع فعالیت تلویزیون‌های دولتی صورت گرفته است. براساس اصلاحیه فوق میزان تبلیغات تلویزیون از 12 دقیقه در ساعت به 8 دقیقه در ساعت تقلیل یافته است. زمان اختصاص یافته به برنامه‌های تلویزیونی غیر تبلیغاتی به تلویزیون‌های دولتی اجازه خواهد داد تا کمتر ملاحظات تجاری را در پخش برنامه‌ها لحاظ کرده، بیشتر به فعالیت‌های فرهنگی و هنری پرداخته و از انعطاف پذیری بیشتری در برنامه‌ریزی‌های خود برخوردار گردند.


1- سازمان سينمايي فرانسه [31]
دولت فرانسه به جبران کمبود درآمد سالانه شبکه‌های تلویزیون دولتی، جبران خسارت‌های احتمالی و تخصیص منابع مالی بیشتر به تلویزیون‌های دولتی متعهد شده‌است. به عنوان یک اقدام احتیاطی، شبکه‌های تلویزیون دولتی مبادرت به تشکیل یک گروه صنعتی قدرتمند و منحصر به فرد نموده اند تا از این طریق بتوانند جهت رقابت در بازار جهانی پخش دیجیتالی برنامه‌های تولیدی خود را گسترش دهند. علاوه بر موارد فوق، دولت در نظر دارد در آینده نه چندان دور دو اقدام مهم و حیاتی دیگر یعنی تأسیس تلویزیون‌های محلی و تأسیس تلویزیون‌های دیجیتالی را به منصه ظهور برساند<ref name=":1" />.


2- اداره صادرات آلات موسيقي
=== [[مبارزه با محرومیت فرهنگی مردم فرانسه]] ===
حق استفاده و شرکت در فعالیت‌های فرهنگی از جمله حقوق اساسی شهروندان فرانسوی می‌باشد که با هدف جلوگیری و مبارزه با محرومیت فرهنگی در قانون اساسی کشور تصریح گردیده است. سازمان‌های مسئول نشر هنر و فرهنگ کشور در طرح‌های عملی دولت پیش بینی شده‌اند.


3-  سازمان انتشارات كتاب فرانسه
فعالیت‌های فرهنگی غالباً به عنوان شیوه‌ای کارآمد در جهت تقویت پیوندهای اجتماعی مطرح می‌باشند، اگرچه فرهنگ یک جایگزین محسوب نگردیده و به همین منوال هنرمندان نیز آخرین چاره جهت علاج هر نوع ضعف فرهنگی نمی‌باشند. اجرای برنامه‌های اجتماعی در این رابطه بسیار سودمند بوده‌است. این برنامه‌ها از سوی مجامع محلی و انجمن‌های حمایتی سازماندهی می‌گردد. فعالیت‌های مشروح در ذیل در این دو برنامه پیش بینی شده‌است:


4- انجمن هنرهاي زيباي فرانسه [32]
1- آموزش و تعلیم فرهنگی با همکاری مدارس کشور


'''شبكه فرهنگي خارجي'''
2- آموزش خواندن و نوشتن با همکاری و هماهنگی کتابخانه‌های عمومی کشور


سياست هاي اتخاذ شده از سوي مدير كل اداره توسعه و همكاري هاي بين المللي وزارت امور خارجه توسط يك شبكه فرهنگي خارجي متشكل از سفارتخانه ها و كنسولگري هاي فرانسه، مراكز و موسسات فرهنگي فرانسه كه تقريباً بر 130 مركز و موسسه بالغ مي گردد و تعداد 25 مركز تحقيقات علوم اجتماعي و انساني اجرا مي گردند. همچنين وزارت فرهنگ طرح هايي را جهت استقبال از فرهنگ هاي خارجي در كشور در دست اقدام دارد. از جمله اين طرح ها مي توان به ارائه توليدات فرهنگي خارجي نظير فيلم ها و تئاترهاي خارجي در فرانسه اشاره نمود. وزارت فرهنگ و وزارت امور خارجه به طور فعال در سازماندهي فصل هاي فرهنگي كشورهاي خارجي مشاركت نموده و از اقداماتي كه در زمينه فرهنگ هاي خارجي نظير برنامه ريزي فرهنگي، برپايي جشنواره ها و تأسيس مؤسسات خارجي در داخل فرانسه صورت مي پذيرد حمايت و پشتيباني مي نمايد. در نتيجه عوامل زيادي به نشر فرهنگ هاي خارجي در داخل فرانسه كمك مي نمايند.
3- انعقاد تفاهم نامه با مجامع محلی در جهت توسعه کتابخوانی در کشور


پويايي چشم انداز فرهنگي كشور و تجربه هاي گرانقدر آن در اداره و مديريت فرهنگي، به تقاضاهاي همكاري به شكل ارائه آموزش و مشاوره از جانب دولت هاي خارجي و دست اندركاران فرهنگ منجر گرديده است. از اين رو شمار زيادي از مؤسسات فرهنگي وزارت فرهنگ اقدام به آموزش هنرمندان خارجي نموده و هر ساله چندين هيأت تخصصي در زمينه هاي مختلف فرهنگي و هنري را سازماندهي مي نمايد.
4- دسترسی عامه مردم به آموزش هنرهای زیبا و آموزش فرهنگی


وزارت فرهنگ در تمامي مذاكرات فرهنگي جامعه اروپا شركت مي نمايد. اين وزارتخانه همچنين متصديان امور فرهنگي كشور را از نحوه بودجه بندي فرهنگي در ساير كشورهاي اروپايي مطلع نموده و از برخي شبكه هاي اروپايي حمايت مي نمايد. علاوه بر موارد فوق وزارت فرهنگ در جلسات شوراي اروپا و سازمان علمي، تربيتي و فرهنگي ملل متحد (سازمان يونسكو) نيز شركت مي نمايد. وزارت فرهنگ فرانسه همچنين توجه ويژه اي به موضوع تنوع فرهنگي دارد كه از سوي شمار زيادي از نهادهاي چند جانبه حمايت مي گردد.
5- مشارکت جامعه در مرمت اماکن فرهنگی عمومی


'''توسعه ميراث فرهنگي'''
6- توسعه و حمایت از فعالیت‌های غیرحرفه‌ای فرهنگی با همکاری کارشناسان بخش فرهنگ


در كشور فرانسه پس از فعاليت در زمينه هاي سمعي و بصري، فعاليت در زمينه ميراث فرهنگي ملي دومين و عمومي ترين فعاليت فرهنگي كشور به شمار مي رود. اگرچه اين بدان معنا نيست كه وزارت فرهنگ قصد دارد كه در يك اقدام فريبنده مبادرت به دسته بندي اجزاء فرهنگ به عنوان ميراث فرهنگي نمايد بلكه وزارتخانه بيشتر به دنبال تدارك دسترسي آسان عامه مردم به اطلاعات و پايگاه هاي اطلاعاتي و ارائه اين قبيل اطلاعات از طريق فنآوري اطلاعاتي مي باشد. وزارت فرهنگ همچنين در صدد فراهم آوردن دسترسي آسان عامه مردم و نسل هاي آينده به تعداد زيادي از كتب، بايگاني ها، آثار هنري، اشياء هنري، فيلم ها و آثار تاريخي است كه اين دانش از آن مشتق شده و مي تواند به عنوان مدرك و سند تنوع فرهنگي ملت فرانسه قلمداد گردد.
طرح‌های موجود به عنوان فاکتورهای اصلی مشارکت با مجامع محلی، انجمن‌های حمایتی دو جانبه، انجمن‌های اجتماعی و تأسیسات فرهنگی و آموزشی مطرح می‌باشند<ref name=":1" />.


اولين گام در اين مسير تلاش هاي اخير وزارت فرهنگ در رابطه با برپايي مراسم بزرگداشت ميراث فرهنگي قرن بيستم بوده است. سياست دولت فرانسه همچنين در جهت توسعه ميراث نوشتاري كشور و فراهم آوردن دسترسي آسان عامه مردم به آن بوده است. به عنوان مثال، كتابخانه ملي جهت نيل به اين هدف اقدام به تأسيس شبكه اي از كتابخانه هاي وابسته به شهرداري در مناطق كشور نموده است. بايگاني هاي ملي نيز در تلاش جهت ارائه خدمات و امكانات خود به محققين و عامه مردم در اين مسير گام برمي دارند. در زمينه سينما و بخش سمعي و بصري كشور نيز اقدامات قابل توجهي صورت گرفته است. مركز ملي فيلم به عنوان كانون شبكه توزيع سراسري سينماي كشور عمل مي نمايد. كميته حفاظت از ميراث سمعي و بصري و موسسه سمعي و بصري ملي نيز در تعيين طرح راهبردي اين قبيل اقدامات نقش كليدي را بر عهده دارد. ديگر پروژه ها نظير پروژه موزه تمدن و هنرهاي زيبا با هدف تشويق همكاري ميان موسسات مختلف فرهنگي و هنري كشور اجرا شده اند.
=== [[آموزش هنرهای زیبا در فرانسه]] ===
بنا بر سیاست وزارت آموزش و پرورش فرانسه، کلیه کودکان فرانسوی ملزم به گذراندن دوره‌های آموزش پایه‌ای و مقدماتی در زمینه هنرهای زیبا می‌باشند. از سال 1983، وزارت فرهنگ با همکاری وزارت آموزش و پرورش کشور به حال تکمیل و غنی سازی برنامه‌های آموزشی خود مبادرت نموده است. از جمله اهداف وزارت آموزش و پرورش فرانسه می‌توان به گسترش زمینه آموزش هنرهای زیبا در تمامی سطوح، افزایش همکاری و هماهنگی میان تأسیسات آموزشی و سازمان‌های فرهنگی و جذب هنرمندان کشور در پروژه‌های مختلف فرهنگی و هنری اشاره نمود. وزارتخانه مذکور دوره‌های زمانی مشخصی را جهت ارائه آموزش هنرهای زیبا در مدارس کشور تعیین نموده است. لازم به ذکر است که رشته‌های مختلف هنرهای زیبا در دوره دبیرستان به دانش آموزان ارائه می‌گردد. ماده قانون آموزش فرهنگی مصوب 6 ژانویه 1988 اهمیت تدریس و آموزش هنرهای زیبا در آموزش عمومی را تصریح می‌نماید. مدیریت مرکزی وزارت فرهنگ، به اجرای برنامه‌های مناسب نظیر کلاس‌های آموزش میراث فرهنگی و بازدید دانش آموزان مدارس راهنمایی از موزه‌ها و اماکن باستانی کشور مبادرت می‌نماید. اداره توسعه منطقه‌ای، به هماهنگی اقدامات مدیریت مرکزی وزارت فرهنگ در حوزه آموزش، برپایی کارگاه‌های هنری، برگزاری کلاس‌های فرهنگی و تقویت رابطه مستمر با وزارت آموزش و پرورش مبادرت می‌نماید. لازم به ذکر است که در سطوح محلی و منطقه‌ای نیز، وزارت آموزش و پرورش از دفاتر آموزشی متعددی برخوردار می‌باشد.


راهبردهاي ترغيب مردم به فعاليت در بخش فرهنگ
کمیته‌های آکادمیک مستقر در این دفاتر مسئولیت اجرای برنامه‌های فرهنگی مدارس و کشور برقراری رابطه با مدیریت منطقه‌ای امور فرهنگی وزارت فرهنگ را برعهده دارند. وزارت آموزش و پرورش و وزارت فرهنگ از طریق انعقاد تفاهم‌نامه‌های ویژه با مقامات محلی در خصوص آموزش هنرهای زیبا با یکدیگر همکاری می‌نمایند<ref name=":1" />.


در حدود 000/400 نفر فعالانه در بخش هاي مختلف فرهنگي كشور فعاليت مي نمايند. تقاضاهاي فراوان در خصوص اجراي طرح ملي استخدام جوانان در بخش فرهنگ نشان داد كه اين بخش از پتانسيل بالقوه فراواني برخوردار مي باشد. طرح دولت با عنوان "خدمات جديد - مشاغل جديد" كه به موجب ماده قانون مصوب 16 اكتبر 1997 در خصوص توسعه استخدام جوانان عنوان گرديده است، در نظر دارد به فعاليت هايي در جهت تشويق و ترغيب جوانان به استخدام و فعاليت در بخش فرهنگ پرداخته و نيازهاي برآورده نشده اين بخش را به منصه ظهور برساند. طرح فوق به ايجاد 000/350 هزار فرصت شغلي ثابت منجر گرديده است.
=== [[صنایع و کالاهای فرهنگی فرانسه]] ===
طی 30 سال اخیر، صنایع فرهنگی کشور دچار تحولات زیادی گردیده است زیرا وسعت تولیدات در زمینه‌های کتاب، نوار، فیلم، لوح فشرده، و دی وی دی به طور مداوم از افزایش برخوردار بوده و تولید و توزیع این محصولات وجهه بین‌المللی یافته و سیاست‌های تجاری مدون تری در این خصوص اتخاذ گردیده است. دولت فرانسه در مواجهه با بازارهای رقابتی و در جهت غنای صنایع فرهنگی کشور و تضمین تولید انبوه و توزیع هر چه بیشتر این محصولات مبادرت به تنظیم و تدارک سلسله حمایت‌های ویژه ای از صنایع فرهنگی کشور نموده است:


فرهنگ، ورزش، آموزش، محيط زيست و خدمات اجتماعي از جمله موضوعاتي است كه ماده قانون مصوب 16 اكتبر 1997 به تفسير آن پرداخته است. فرصت هاي شغلي بخش فرهنگ از سوي دولت ايجاد نمي گردند. بلكه اين فرصت ها توسط دولت هاي محلي و به طور عمده شوراهاي شهر و شخصيت هاي حقوقي، تئاترهاي ملي، مراكز هنري، مراكز موسيقي معاصر، موزه ها ، سازمان هاي خيريه و غيرانتفاعي، انجمن هاي تئاتر، رقص و كمپاني هاي دست اندر كار فعاليت هاي فرهنگي فراهم مي گردد.
1- افتتاح حساب‌های ویژه نظیر صندوق کتاب ملی و حساب پس انداز صنعت فیلم و تلویزیون


وزارت فرهنگ، مديريت منطقه اي امور فرهنگي[33]  در زمينه اجراي پروژه هاي فرهنگي را فعال تر نمود. شمار فرصت هاي شغلي كه به موجب طرح ملي استخدام جوانان از اكتبر سال 1998 تا آگوست 1999 فراهم گرديده بر 11233 فرصت شغلي بالغ مي گردد. به عبارت ديگر از زمان اجراي طرح و در طي يك سال 11 درصد فرصت هاي شغلي در زمينه هاي مختلف فرهنگي و هنري محقق گرديده است.
2- اعطای تخفیف‌های مالیاتی نظیر کاهش مالیات بر ارزش افزوده مطبوعات، کتب، سینما و وسایل سمعی و بصری


'''سياست هاي زباني'''
3- تنظیم و ثبت قیمت ثابت بر پشت جلد کُتُب


زبان فرانسوي كه زبان رسمي جمهوري فرانسه است، به عنوان يكي از عوامل مهم يكپارچگي كشور توسط بيش از يكصد ميليون نفر در جوامع فرانسه زبان خارج از كشور تكلم مي گردد. در مواجهه با پديده جهاني شدن و ظهور شبكه هاي ارتباطي جديد، حفاظت از زبان فرانسوي و استفاده مستمر از آن به عنوان يك زبان بين المللي به اولويت اساسي كشور مبدل گرديده است. از اين رو، سياست حفاظت از جامعه فرانسه زبان در طي 20 سال اخير تقويت گرديده و هم اكنون مقولاتي چون تنوع فرهنگي و چند زبانگي را نيز تحت پوشش قرار مي دهد. ادارات متعددي تحت نظارت وزارت فرهنگ به مسائل و مشكلات پيش روي زبان فرانسوي رسيدگي مي نمايند. از جمله اين ادارات مي توان به موارد ذيل اشاره نمود:
4- اتخاذ تدابیر تنظیمی نظیر تعیین سهمیه پخش برنامه‌های فرانسوی زبان


1- اداره زبان فرانسوي[34] كه مسئوليت ترويج و غني سازي زبان فرانسوي در كشور و جوامع فرانسه زبان خارج از كشور را برعهده داشته و فعالانه سياست چند زبانگي را تشويق و ترويج مي نمايد.
طی 15 سال گذشته، صنایع رادیو و تلویزیون کشور در نتیجه گسترش شبکه‌های خصوصی متنوع گردیده است. لازم به ذکر است که دولت فرانسه در 3 مورد ذیل به دخالت در امور رادیو و تلویزیون کشور مبادرت می‌نماید:


2- مديريت كتاب و كتابخواني كه حمايت از انتشار كتب، مقالات، مجلات و نشريات علمي به زبان فرانسوي حمايت مي نمايد.
1- تنظیم کل بخش خبررسانی کشور از طریق اختصاص فرکانس


3- مديريت منطقه اي امور فرهنگي (DRAC) كه به اقدامات تشويقي در زمينه بالا بردن سطح آگاهي عامه مردم و به ويژه گردشگران خارجي از زبان فرانسوي پرداخته و كمك هاي مالي به اين امر اختصاص مي دهد.
2- تامین مالی تلویزیون‌های دولتی


4- پراكنش اطلاعات به زبان فرانسوي به واسطه ماده قانون ويژه خبررساني مصوب سال 1994 الزامي گرديد. براساس سهميه هاي اختصاص يافته، حداقل 40 درصد آوازها و سرودهاي ايستگاه هاي راديويي مي بايستي به زبان فرانسوي پخش گردد. همچنين حداقل 60 درصد فيلم هاي شبكه هاي تلويزيوني غيرماهواره اي نيز بايستي اروپايي بوده و 40 درصد ديگر فرانسوي باشند. از سال 1998، كانال 5 تلويزيون فرانسه (TV5) كه يك كانال بين المللي محسوب گرديده و به زبان فرانسوي برنامه پخش مي نمايد، با مشاركت 5 شبكه دولتي فرانسه زبان تأسيس گرديده و در حال پخش بيست و چهار ساعته برنامه هاي تلويزيوني در 7 منطقه جغرافيايي آفريقا، آسيا، اروپا، آمريكا، آمريكاي لاتين، ايالت كبك كانادا و كشورهاي خاور دور مي باشد.
3- ارائه سهمیه بندی زمانی جهت پخش برنامه‌های متعدد نظیر موسیقی و نمایش فیلم<ref name=":1" />


5-  اداره جوامع فرانسه زبان وزارت امور خارجه مسئوليت ترويج زبان فرانسوي و گسترش جوامع فرانسه زبان در خارج را برعهده دارد. سياست هاي اتخاذي دولت نشان مي دهد كه ديگر نمي توان مقوله اتحاد و يكپارچگي ملي را در مخالفت و معاندت با تكثرگرايي فرهنگ هاي منطقه اي به شمار آورد و اين در حالي است كه كشور فرانسه از تعداد 98 تعهد منشور اروپا تنها 39 تعهد آن را پذيرفته است. تعهدات مذكور به اين خاطر برگزيده شده اند كه اجراي آنها چندان مشكل نبوده و ضديتي با قوانين و اصول قانون اساسي كشور ندارد.
=== [[قوانین فرهنگی فرانسه]] ===
 
'''ارتباط ميان رسانه ها و فرهنگ'''
 
قانون خبر رساني عمومي در مواجهه با چالش هاي فراروي رسانه هاي كشور كه در اثر افزايش تعداد رسانه هاي ارتباط جمعي حادث گرديده است، به تصويب رسيد. قانون مذكور جايگاه تلويزيون هاي دولتي را به طور شفاف مشخص و تاييد نموده و از آن به عنوان يك ابزار مهم و اساسي در فعاليت هاي فرهنگي و هنري و نشر فرهنگ حمايت و پشتيباني مي نمايد. لازم به ذكر است كه به منظور غنا بخشيدن به قانون مذكور اصلاحيه اي در نوع فعاليت تلويزيون هاي دولتي صورت گرفته است. براساس اصلاحيه فوق ميزان تبليغات تلويزيون از 12 دقيقه در ساعت به 8 دقيقه در ساعت تقليل يافته است. زمان اختصاص يافته به برنامه هاي تلويزيوني غير تبليغاتي به تلويزيون هاي دولتي اجازه خواهد داد تا كمتر ملاحظات تجاري را در پخش برنامه ها لحاظ كرده، بيشتر به فعاليت هاي فرهنگي و هنري پرداخته و از انعطاف پذيري بيشتري در برنامه ريزي هاي خود برخوردار گردند.
 
دولت فرانسه به جبران كمبود درآمد سالانه شبكه هاي تلويزيون دولتي، جبران خسارت هاي احتمالي و تخصيص منابع مالي بيشتر به تلويزيون هاي دولتي متعهد شده است. به عنوان يك اقدام احتياطي، شبكه هاي تلويزيون دولتي مبادرت به تشكيل يك گروه صنعتي قدرتمند و منحصر به فرد نموده اند تا از اين طريق بتوانند جهت رقابت در بازار جهاني پخش ديجيتالي برنامه هاي توليدي خود را گسترش دهند. علاوه بر موارد فوق، دولت در نظر دارد در آينده نه چندان دور دو اقدام مهم و حياتي ديگر يعني تأسيس تلويزيونهاي محلي و تأسيس تلويزيونهاي ديجيتالي را به منصه ظهور برساند.
 
'''جلوگيري و مبارزه با محروميت فرهنگي'''
 
حق استفاده و شركت در فعاليت هاي فرهنگي از جمله حقوق اساسي شهروندان فرانسوي مي باشد كه با هدف جلوگيري و مبارزه با محروميت فرهنگي در قانون اساسي كشور تصريح گرديده است. سازمان هاي مسئول نشر هنر و فرهنگ كشور در طرح هاي عملي دولت پيش بيني شده اند.
 
فعاليت هاي فرهنگي غالباً به عنوان شيوه اي كارآمد در جهت تقويت پيوندهاي اجتماعي مطرح مي باشند، اگرچه فرهنگ يك جايگزين محسوب نگرديده و به همين منوال هنرمندان نيز آخرين چاره جهت علاج هر نوع ضعف فرهنگي نمي باشند. اجراي برنامه هاي اجتماعي در اين رابطه بسيار سودمند بوده است. اين برنامه ها از سوي مجامع محلي و انجمن هاي حمايتي سازماندهي مي گردد. فعاليت هاي مشروح در ذيل در اين دو برنامه پيش بيني شده است:
 
1- آموزش و تعليم فرهنگي با همكاري مدارس كشور
 
2- آموزش خواندن و نوشتن با همكاري و هماهنگي كتابخانه هاي عمومي كشور
 
3- انعقاد تفاهم نامه با مجامع محلي در جهت توسعه كتابخواني در كشور
 
4- دسترسي عامه مردم به آموزش هنرهاي زيبا و آموزش فرهنگي
 
5- مشاركت جامعه در مرمت اماكن فرهنگي عمومي
 
6- توسعه و حمايت از فعاليتهاي غيرحرفه اي فرهنگي با همكاري كارشناسان بخش فرهنگ
 
طرح هاي موجود به عنوان فاكتورهاي اصلي مشاركت با مجامع محلي، انجمن هاي حمايتي دو جانبه، انجمن هاي اجتماعي و تأسيسات فرهنگي و آموزشي مطرح مي باشند.
 
'''آموزش هنرهاي زيبا'''
 
بنا بر سياست وزارت آموزش و پرورش فرانسه، كليه كودكان فرانسوي ملزم به گذراندن دوره هاي آموزش پايه اي و مقدماتي در زمينه هنرهاي زيبا مي باشند. از سال 1983، وزارت فرهنگ با همكاري وزارت آموزش و پرورش كشور به حال تكميل و غني سازي برنامه هاي آموزشي خود مبادرت نموده است. از جمله اهداف وزارت آموزش و پرورش فرانسه مي توان به گسترش زمينه آموزش هنرهاي زيبا در تمامي سطوح، افزايش همكاري و هماهنگي ميان تأسيسات آموزشي و سازمان هاي فرهنگي و جذب هنرمندان كشور در پروژه هاي مختلف فرهنگي و هنري اشاره نمود. وزارتخانه مذكور دوره هاي زماني مشخصي را جهت ارائه آموزش هنرهاي زيبا در مدارس كشور تعيين نموده است. لازم به ذكر است كه رشته هاي مختلف هنرهاي زيبا در دوره دبيرستان به دانش آموزان ارائه مي گردد. ماده قانون آموزش فرهنگي مصوب 6 ژانويه 1988 اهميت تدريس و آموزش هنرهاي زيبا در آموزش عمومي را تصريح مي نمايد. مديريت مركزي وزارت فرهنگ، به اجراي برنامه هاي مناسب نظير كلاس هاي آموزش ميراث فرهنگي و بازديد دانش آموزان مدارس راهنمايي از موزه ها و اماكن باستاني كشور مبادرت مي نمايد. اداره توسعه منطقه اي، به هماهنگي اقدامات مديريت مركزي وزارت فرهنگ در حوزه آموزش، برپايي كارگاه هاي هنري، برگزاري كلاس هاي فرهنگي و تقويت رابطه مستمر با وزارت آموزش و پرورش مبادرت مي نمايد. لازم به ذكر است كه در سطوح محلي و منطقه اي نيز، وزارت آموزش و پرورش از دفاتر آموزشي متعددي برخوردار مي باشد.
 
كميته هاي آكادميك مستقر در اين دفاتر مسئوليت اجراي برنامه هاي فرهنگي مدارس و كشور برقراري رابطه با مديريت منطقه اي امور فرهنگي وزارت فرهنگ را برعهده دارند. وزارت آموزش و پرورش و وزارت فرهنگ از طريق انعقاد تفاهمنامه هاي ويژه با مقامات محلي در خصوص آموزش هنرهاي زيبا با يكديگر همكاري مي نمايند.
 
'''صنايع فرهنگي'''
 
طي 30 سال اخير، صنايع فرهنگي كشور دچار تحولات زيادي گرديده است زيرا وسعت توليدات در زمينه هاي كتاب، نوار، فيلم، لوح فشرده ، و دي وي دي به طور مداوم از افزايش برخوردار بوده و توليد و توزيع اين محصولات وجهه بين المللي يافته و سياست هاي تجاري مدون تري در اين خصوص اتخاذ گرديده است. دولت فرانسه در مواجهه با بازارهاي رقابتي و در جهت غناي صنايع فرهنگي كشور و تضمين توليد انبوه و توزيع هر چه بيشتر اين محصولات مبادرت به تنظيم و تدارك سلسله حمايت هاي ويژه اي از صنايع فرهنگي كشور نموده است:
 
1-  افتتاح حساب هاي ويژه نظير صندوق كتاب ملي و حساب پس انداز صنعت فيلم و تلويزيون
 
2- اعطاي تخفيف هاي مالياتي نظير كاهش ماليات بر ارزش افزوده مطبوعات، كتب، سينما و وسايل سمعي و بصري
 
3-  تنظيم و ثبت قيمت ثابت بر پشت جلد كُتُب
 
4- اتخاذ تدابير تنظيمي نظير تعيين سهميه پخش برنامه هاي فرانسوي زبان
 
طي 15 سال گذشته، صنايع راديو و تلويزيون كشور در نتيجه گسترش شبكه هاي خصوصي متنوع گرديده است. لازم به ذكر است كه دولت فرانسه در 3 مورد ذيل به دخالت در امور راديو و تلويزيون كشور مبادرت مي نمايد:
 
1-  تنظيم كل بخش خبررساني كشور از طريق اختصاص فركانس
 
2-  تامين مالي تلويزيون هاي دولتي
 
3-  ارائه سهميه بندي زماني جهت پخش برنامه هاي متعدد نظير موسيقي و نمايش فيلم
 
=== قوانين فرهنگي ===
{| class="wikitable"
{| class="wikitable"
|حوزه
|حوزه
| colspan="2" |قانون
| colspan="2" |قانون
| colspan="2" |جزييات
| colspan="2" |جزییات
|-
|-
|باستانشناسي
|باستان‌شناسی
| colspan="2" |ماده اصلاحيه مصوب 27 سپتامبر سال 1941 ويژه حفاري هاي  باستانشناسي
| colspan="2" |ماده اصلاحیه مصوب 27 سپتامبر سال 1941 ویژه حفاری‌های باستان‌شناسی
| colspan="2" |- قبل از حفاري اجازه دولت الزامي است (1941) شرايطي كه تحت آن حفار مي تواند ادعاي مالكيت اشياء حفاري شده را بنمايد، در اين قانون توصيف شده است.   
| colspan="2" | - قبل از حفاری اجازه دولت الزامی است (1941) شرایطی که تحت آن حفار می‌تواند ادعای مالکیت اشیاء حفاری شده را بنماید، در این قانون توصیف شده‌است.   


- مقررات مربوط به اشياء اكتشافي زميني را به اشياء اكتشافي  دريايي  تعميم مي دهد.(1989)
- مقررات مربوط به اشیاء اکتشافی زمینی را به اشیاء اکتشافی دریایی تعمیم می‌دهد.(1989)
|-
|-
|معماري
|معماری
| colspan="2" |ماده قانون شماره 2-77 مصوب 3 ژانويه سال 1997 ويژه  معماري
| colspan="2" |ماده قانون شماره 2-77 مصوب 3 ژانویه سال 1997 ویژه معماری
| colspan="2" |حيطه فعاليت هاي اداره معماري و وظايف دولت در اين  زمينه را مشخص مي نمايد.
| colspan="2" |حیطه فعالیت‌های اداره معماری و وظایف دولت در این زمینه را مشخص می‌نماید.
|-
|-
|آرشيوها
|آرشیوها
| colspan="2" |ماده قانون شماره 18 مصوب 3 ژانويه سال 1979 ويژه  آرشيوها
| colspan="2" |ماده قانون شماره 18 مصوب 3 ژانویه سال 1979 ویژه آرشیوها
| colspan="2" |مقررات ويژه آرشيوهاي دولتي و اسناد را توصيف مي  نمايد.
| colspan="2" |مقررات ویژه آرشیوهای دولتی و اسناد را توصیف می نماید.
|-
|-
|آموزش هنرهاي
|آموزش هنرهای


زيبا
زیبا
| colspan="2" |ماده قانون شماره 20 مصوب 6 ژانويه سال 1988 ويژه آموزش هنرهاي زيبا
| colspan="2" |ماده قانون شماره 20 مصوب 6 ژانویه سال 1988 ویژه آموزش هنرهای زیبا
| colspan="2" |مقررات ويژه آموزش و تدريس هنرهاي زيبا و مدارس راهنمايي و دبيرستان را تبيين مي نمايد.  
| colspan="2" |مقررات ویژه آموزش و تدریس هنرهای زیبا و مدارس راهنمایی و دبیرستان را تبیین می‌نماید.  


شرايط دريافت  مجوزهاي فرهنگي و هنري جهت تأسيس مراكز آموزشي فرهنگي و هنري را تعيين مي نمايد.
شرایط دریافت مجوزهای فرهنگی و هنری جهت تأسیس مراکز آموزشی فرهنگی و هنری را تعیین می‌نماید.
|-
|-
|سمعي وبصري
|سمعی وبصری
| colspan="2" |ماده قانون شماره 1067 مصوب 30 سپتامبر 1986 ويژه  آزادي ارتباطات و اصلاحيه قانون (در سال 1994)
| colspan="2" |ماده قانون شماره 1067 مصوب 30 سپتامبر 1986 ویژه آزادی ارتباطات و اصلاحیه قانون (در سال 1994)
| colspan="2" |تعيين مديريت مستقل جهت تنظيم امور پخش (1986)
| colspan="2" |تعیین مدیریت مستقل جهت تنظیم امور پخش (1986)


تعيين سهميه هاي  پخش براي برنامه هاي فرانسوي زبان در راديو و تلويزيون  (1994 كتاب و كتابخواني ماده قانون شماره 766 مصوب 10 آگوست 1981، ويژه تثبيت قيمت كتاب ملزم نمودن كليه فروشندگان كتاب در جهت اتخاذ قيمت ثابت در فروش كتب  و در نظر گرفتن حداكثر 5 درصد تخفيف در فروش)
تعیین سهمیه‌های پخش برای برنامه‌های فرانسوی زبان در رادیو و تلویزیون (1994 کتاب و کتابخوانی ماده قانون شماره 766 مصوب 10 آگوست 1981، ویژه تثبیت قیمت کتاب ملزم نمودن کلیه فروشندگان کتاب در جهت اتخاذ قیمت ثابت در فروش کتب و در نظر گرفتن حداکثر 5 درصد تخفیف در فروش)
|-
|-
| colspan="2" |كپي رايت
| colspan="2" |کپی رایت
| colspan="2" |ماده قانون شماره 546 مصوب 20 ژوئن 1992 ويژه ثبت كپي رايت (سپرده حقوقي) و ماده قانون شماره 1429 مصوب 31 دسامبر 1993 ويژه ثبت كپي رايت
| colspan="2" |ماده قانون شماره 546 مصوب 20 ژوئن 1992 ویژه ثبت کپی رایت (سپرده حقوقی) و ماده قانون شماره 1429 مصوب 31 دسامبر 1993 ویژه ثبت کپی رایت
|
|
* ثبت الزامي كپي رايت تمامي اسناد       ملّي (1992)
* ثبت الزامی کپی رایت تمامی اسناد ملّی (1992)
* اختيارات دولت در خصوص ثبت اسناد       ملّي (1993)      
* اختیارات دولت در خصوص ثبت اسناد ملّی (1993)
|-
|-
| colspan="2" |كالاهاي فرهنگي
| colspan="2" |کالاهای فرهنگی
| colspan="2" |ماده قانون شماره 1477 مصوب 31 دسامبر 1992 ويژه  محصولاتي كه مشمول برخي از انحصارات توزيع مي باشند.   
| colspan="2" |ماده قانون شماره 1477 مصوب 31 دسامبر 1992 ویژه محصولاتی که مشمول برخی از انحصارات توزیع می‌باشند.   


ماده قانون شماره 877 مصوب 3 آگوست 1995 ويژه اعاده كالاهاي  فرهنگي  كه به طور غيرقانوني از كشور خارج شده اند.
ماده قانون شماره 877 مصوب 3 آگوست 1995 ویژه اعاده کالاهای فرهنگی که به طور غیرقانونی از کشور خارج شده‌اند.
|
|
* وضعيت كالاهاي فرهنگي و خزائن ملي را       توصيف نموده و شرايط صدور مجوز به صادرات كالاهاي فرهنگي تببين مي نمايد.  
* وضعیت کالاهای فرهنگی و خزائن ملی را توصیف نموده و شرایط صدور مجوز به صادرات کالاهای فرهنگی تببین می‌نماید.
* جلوگيري از تجارت غيرقانوني آثار       هنري و تسهيل در برقراري همكاري هاي فرهنگي ميان كشورهاي عضو اتحاديه اروپا  
* جلوگیری از تجارت غیرقانونی آثار هنری و تسهیل در برقراری همکاری‌های فرهنگی میان کشورهای عضو اتحادیه اروپا


|-
|-
| colspan="2" |زبان فرانسوي
| colspan="2" |زبان فرانسوی
| colspan="2" |ماده قانون مصوّب 1975 ويژه تكلم زبان فرانسوي
| colspan="2" |ماده قانون مصوّب 1975 ویژه تکلم زبان فرانسوی


ماده قانون شماره 665 مصوب 14 آگوست 1994 ويژه تكلم زبان فرانسوي
ماده قانون شماره 665 مصوب 14 آگوست 1994 ویژه تکلم زبان فرانسوی
|وضع مقرارت جهت استفاده از زبان فرانسوي در سازمانهاي بين المللي، كنفرانس ها، رسانه ها، تبليغات و كتب علمي
|وضع مقرارت جهت استفاده از زبان فرانسوی در سازمان‌های بین‌المللی، کنفرانس ها، رسانه ها، تبلیغات و کتب علمی
|-
|-
| colspan="2" |ميراث فرهنگي 
| colspan="2" |میراث فرهنگی 
| colspan="2" |ماده قانون 31 دسامبر 1913 ويژه بناهاي يادبود تاريخي
| colspan="2" |ماده قانون 31 دسامبر 1913 ویژه بناهای یادبود تاریخی


ماده قانون 2 مه 1930 ويژه حفاظت از بناهاي طبيعي و اماكن داراي  ارزش هنري، تاريخي و علمي
ماده قانون 2 مه 1930 ویژه حفاظت از بناهای طبیعی و اماکن دارای ارزش هنری، تاریخی و علمی


ماده قانون شماره 590 مصوب 2 ژوئيه 1996 ويژه بنيادهاي ميراث فرهنگي
ماده قانون شماره 590 مصوب 2 ژوئیه 1996 ویژه بنیادهای میراث فرهنگی
|
|
* شرايط و مراحل مختلف حفاظت از       ساختمانها و اشيا تاريخي و تعهدات مالكين بناهاي تاريخي (1913)
* شرایط و مراحل مختلف حفاظت از ساختمانها و اشیا تاریخی و تعهدات مالکین بناهای تاریخی (1913)
* تدابير انديشيده شده در جهت حفاظت از       بناهاي يادبود و مكانهاي طبيعي (1930)
* تدابیر اندیشیده شده در جهت حفاظت از بناهای یادبود و مکان‌های طبیعی (1930)
* برقراري ارتباط ميان دولت، مقامات       محلي و اشخاص حقيقي و حقوقي به منظور تأمين بودجه بناهاي يادبود تاريخي ثبت نشده       (1996)
* برقراری ارتباط میان دولت، مقامات محلی و اشخاص حقیقی و حقوقی به منظور تأمین بودجه بناهای یادبود تاریخی ثبت نشده (1996)
|-
|-
| colspan="2" |املاك و دارايي هاي غير منقول فرهنگي 
| colspan="2" |املاک و دارایی‌های غیر منقول فرهنگی 
| colspan="2" |ماده قانون شماره 597 مصوب ژوئيه 1992 ويژه املاك و دارايي هاي غيرمنقول فرهنگي
| colspan="2" |ماده قانون شماره 597 مصوب ژوئیه 1992 ویژه املاک و دارایی‌های غیرمنقول فرهنگی
|مشخص كردن املاك و داراييهاي غيرمنقول فرهنگي از كشور و معرفي آثار ادبي و هنري
|مشخص کردن املاک و داراییهای غیرمنقول فرهنگی از کشور و معرفی آثار ادبی و هنری
|-
|-
| colspan="2" |دولت هاي محلي 
| colspan="2" |دولت‌های محلی 
| colspan="2" |قانون عمومي ويژه دولت هاي محلي / منطقه اي
| colspan="2" |قانون عمومی ویژه دولت‌های محلی / منطقه‌ای
|به تعيين صلاحيت مناطق، دپارتمان ها و شهرداري هاي كشور كه در زمينه فرهنگ فعال مي نمايند مبادرت مي ورزد.
|به تعیین صلاحیت مناطق، دپارتمان ها و شهرداری‌های کشور که در زمینه فرهنگ فعال می‌نمایند مبادرت می ورزد.
|-
|-
| colspan="2" |وزارت فرهنگ  
| colspan="2" |وزارت فرهنگ  
| colspan="2" |ماده قانون شماره 394 مصوب 10 مه 1982 ويژه اختيارات  وزارت فرهنگ  
| colspan="2" |ماده قانون شماره 394 مصوب 10 مه 1982 ویژه اختیارات وزارت فرهنگ  


ماده قانون شماره 713 مصوب 11 ژوئن 1997 ويژه صلاحيت وزارت فرهنگ   
ماده قانون شماره 713 مصوب 11 ژوئن 1997 ویژه صلاحیت وزارت فرهنگ   
|اين 2 ماده قانوني به حيطه اختيارات و صلاحيت وزارت فرهنگ كشور پرداخته و جزئيات بسيطي از اين موارد را ارائه نموده اند.
|این 2 ماده قانونی به حیطه اختیارات و صلاحیت وزارت فرهنگ کشور پرداخته و جزئیات بسیطی از این موارد را ارائه نموده اند.
|-
|-
| colspan="2" |رسانه هاي چندگانه  
| colspan="2" |رسانه‌های چندگانه  
| colspan="2" |ماده قانون شماره 811 مصوب 15 ژوئن 1996 ويژه حفاظت از حقوق مؤلفين رسانه هاي گروهي
| colspan="2" |ماده قانون شماره 811 مصوب 15 ژوئن 1996 ویژه حفاظت از حقوق مؤلفین رسانه‌های گروهی
|ارائه متون حقوقي در خصوص حفاظت از حقوق مولفين و جلوگيري از نسخه برداري غيرقانوني و المثني
|ارائه متون حقوقی در خصوص حفاظت از حقوق مولفین و جلوگیری از نسخه برداری غیرقانونی و المثنی
|-
|-
| colspan="2" |موزه ها   
| colspan="2" |موزه ها   
| colspan="2" |ماده قانون شماره 1546 مصوب 13 ژوئيه 1945 ويژه موزه هنرهاي زيبا
| colspan="2" |ماده قانون شماره 1546 مصوب 13 ژوئیه 1945 ویژه موزه هنرهای زیبا


ماده قانون شماره 532 مصوب 15 ژوئيه 1980 ويژه حفاظت از كلكسيون  هاي ملّي
ماده قانون شماره 532 مصوب 15 ژوئیه 1980 ویژه حفاظت از کلکسیون‌های ملّی


ماده قانون شماره 20 مصوب 7 ژانويه 1993 ويژه برپايي نمايشگاههاي  هنرهاي  معاصر
ماده قانون شماره 20 مصوب 7 ژانویه 1993 ویژه برپایی نمایشگاههای هنرهای معاصر
|تعريف موزه ها؛ شرح رويكردهاي عملياتي؛ و موزه هاي ملي
|تعریف موزه ها؛ شرح رویکردهای عملیاتی؛ و موزه‌های ملی


تعلق گرفتن جريمه  در صورت بي ارزشي انگاري و سرقت و غارت اين آثار هنري
تعلق گرفتن جریمه در صورت بی ارزشی انگاری و سرقت و غارت این آثار هنری


معرفي ارگان هاي  مسئول و نحوه برپايي نمايشگاه هاي هنرهاي معاصر   
معرفی ارگان‌های مسئول و نحوه برپایی نمایشگاه‌های هنرهای معاصر   


|-
|-
| colspan="2" |هنرهاي نمايشي 
| colspan="2" |هنرهای نمایشی 
| colspan="2" |ماده قانون شماره 2339 مصوب 13 اكتبر 1945 ويژه هنرهاي  نمايشي
| colspan="2" |ماده قانون شماره 2339 مصوب 13 اکتبر 1945 ویژه هنرهای نمایشی
|تنظيم فعاليت حرفه اي مقاطعه كاران هنرهاي نمايشي و تبيين شرايط صدور مجوز جهت اجراي نمايش هاي  مختلف
|تنظیم فعالیت حرفه‌ای مقاطعه کاران هنرهای نمایشی و تبیین شرایط صدور مجوز جهت اجرای نمایش‌های مختلف
|-
|-
| colspan="2" |ضمانت فرهنگي
| colspan="2" |ضمانت فرهنگی
| colspan="2" |ماده قانون شماره 571 مصوب 23 جولاي 1987 ويژه توسعه و گسترش شركتهاي ضامن فرهنگي
| colspan="2" |ماده قانون شماره 571 مصوب 23 جولای 1987 ویژه توسعه و گسترش شرکتهای ضامن فرهنگی
|شرايط برخورداري شركتهاي ضامن فرهنگي از يك سري منافع مالياتي
|شرایط برخورداری شرکتهای ضامن فرهنگی از یک سری منافع مالیاتی
 
صدور مجوز براي  شركت هايي كه قصد تأسيس بنيادهاي فرهنگي را دارند. 


|-
صدور مجوز برای شرکت هایی که قصد تأسیس بنیادهای فرهنگی را دارند. 
|
|
|
|
|
|}
|}


=== [[چهارچوب های حقوقی هنرمندان فرانسوی]] ===
بر اساس مفاد کار به قانون شماره(1-763 L)از خوانندگان، هنرپیشگان، تصنیف سازان گروه کر، موسیقیدانان، رهبران ارکستر، ناشرین و بازیگران تئاتر تحت عنوان هنرمندان نمایشی نام برده می‌شود. بر اساس قانون مذکور، تصویرگران مطبوعات چنانچه جزو اعضای ثابت انجمن صنفی روزنامه نگاران باشند جزو پرسنل حقوق بگیر شرکت‌های انتشاراتی محسوب شده و قانون فوق شامل حال آنان نیز می‌گردد.


'''چارچوبهاي حقوقي براي هنرمندان'''
==== تأمین اجتماعی / روابط کاری ====
 
افراد حائز شرایط ذیل می‌توانند در دفتر استخدامی هنرهای نمایشی وابسته به اداره استخدام ملی فرانسه ثبت نام نمایند:
بر اساس مفاد كار به قانون شماره ( 1-763 L )از خوانندگان، هنرپيشگان، تصنيف سازان گروه كر، موسيقيدانان، رهبران اركستر، ناشرين و بازيگران تئاتر تحت عنوان هنرمندان نمايشي نام برده مي شود. بر اساس قانون مذكور، تصويرگران مطبوعات چنانچه جزو اعضاي ثابت انجمن صنفي روزنامه نگاران باشند جزو پرسنل حقوق بگير شركت هاي انتشاراتي محسوب شده و قانون فوق شامل حال آنان نيز مي گردد.
 
تأمين اجتماعي / روابط كاري
 
افراد حائز شرايط ذيل مي توانند در دفتر استخدامي هنرهاي نمايشي وابسته به اداره استخدام ملي فرانسه ثبت نام نمايند:
 
1- هنرمندان نمايشي كه طي يك دوره 12 ماهه، 507 ساعت سابقه فعاليت نمايشي داشته باشد. (البته لازم به ذكر است كه دوره زماني تحصيلات عالي در اين زمينه نيز به مدت سنوات خدمتي اضافه مي گردد).
 
2- افرادي كه وابسته به انجمن هاي مديريت كپي رايت بوده و حداقل 5 سال سابقه كار داشته باشند.
 
3- دريافت كنندگان رتبه اول يا مدال طلا از كنسرواتور ملي موسيقي و رقص
 
'''تدابير مالياتي'''
 
مولفين و تصنيف سازان كشور علاوه بر برخورداري از تخفيف از ماليات 10 درصدي كه شامل كليه حقوي بگيران كشور مي گردد از تخفيف مالياتي 25 درصدي در ماه برخوردار مي گردند. لازم به ذكر است كه به ماترك مؤلفين كشور نيز ماليات تعلق مي گيرد. يك نوع كسر مالياتي در خصوص هزينه هاي حرفه اي نيز به هنر پيشگان حرفه اي فيلم و سينما، خوانندگان حرفه اي اپرا، تصنيف سازان حرفه اي (25%)، موسيقيدانان حرفه اي، خوانندگان حرفه اي كُر، ناشرين، مديران صحنه (20%)، پرسنل حرفه اي صنعت فيلم (20%)، روزنامه نگاران حرفه اي، ويرايشگران / نويسندگان حرفه اي، عكاسان حرفه اي، منتقدين سينما و موسيقي و درام (30%) تعلق مي گيرد.
 
برخي از تحقيقات را مي توان از درآمدهاي ماليات پذير كسر نمود. براي مثال مي توان به موارد زير اشاره نمود:
 
1- هزينه كمك خرجي هاي پرداخت شده به هنرپيشگان، خوانندگان اپرا، تصنيف سازان كر و مديران صحنه در تور،
 
2- كمك هزينه هاي توري پرداخت شده به هنرمندان نمايشي
 
3- مزاياي جبران هزينه هاي مسافرتي حرفه اي موسيقيدانان، مباشرين و خوانندگان كر
 
جايزه علمي مشهور نوبل از پرداخت ماليات معاف مي باشد. از 1 ژانويه 1986، جوايز متعدد ادبيات، هنر و علوم نيز تحت يك سري شرايط خاص از معافيت مالياتي برخوردار مي گردند.
 
به طور كلي به جز جوايز فرهنگي و هنري و فعاليت هاي آموزشي، ساير خدمات فرهنگي و خريد و فروش آثار فرهنگي مشمول ماليات بر ارزش افزوده مي گردند.
 
دو نوع نرخ عمده ماليات بر ارزش افزوده به شرح ذيل وجود دارد:
 
1- نرخ تخفيف دار ماليات بر ارزش افزوده 5/5 درصدي كه شامل آثار هنري از قبيل نقاشي، مجسمه سازي، ليتوگرافي و صنايع دستي مي گردد.
 
2- نرخ معمولي ماليات بر ارزش افزوده كه 5/19 درصدي مي باشد.


نرخ تخفيف دار ماليات بر ارزش افزوده (VAT) شامل حال مؤلفين، هنرهاي نمايشي و صنايع فيلم و كتاب مي گردد و اين نوع تخفيف به آثار معماري، برنامه هاي كامپيوتري و فيلم هاي مستهجن و خشونتي تعلق نمي گيرد.
1- هنرمندان نمایشی که طی یک دوره 12 ماهه، 507 ساعت سابقه فعالیت نمایشی داشته‌باشد. (البته لازم به ذکر است که دوره زمانی تحصیلات عالی در این زمینه نیز به مدت سنوات خدمتی اضافه می‌گردد).


اين تبصره شامل حال معماران، مؤلفين برنامه هاي كامپيوتري و ديگر افرادي كه مبادرت به فروش يا تكثير آثار فرهنگي مي نمايند، نمي گردد. اشخاص حقيقي و حقوقي كه به طور عادي در يك زمينه فرهنگي يا هنري به صورت حرفه اي فعاليت مي نمايند امّا حقوق بگير نيستند (نظير عكاسان) به شرطي از ماليات سالانه مشاغل معاف مي گردند كه مقامات محلي آنان را از ماليات معاف نمايند زيرا خود آنان اين قبيل ماليات ها را وضع مي نمايند.
2- افرادی که وابسته به انجمن‌های مدیریت کپی رایت بوده و حداقل 5 سال سابقه کار داشته باشند.


'''حق چاپ و نشر'''
3- دریافت کنندگان رتبه اول یا مدال طلا از کنسرواتور ملی موسیقی و رقص<ref name=":1" />


'''حقوق مؤلفين'''
=== [[تجارت فرهنگی فرانسه]] ===


سياست وزارت خصوص حقوق مؤلفين در سطوح داخلي و بين المللي با چالشهايي روبرو است كه دولت و افراد ذينفع مي بايستي مشتركاً به آن بپردازند. از جمله اين چالشها مي توان به تقويت مديريت جامع و همه جانبه حقوق مؤلفين و پيوستن به پديده جهاني شدن تجارت و ايجاد شبكه هاي جديد فنآوري اشاره نمود. مديريت جامع در حوزه حقوق مؤلفين در صورتي محقق مي گردد كه ارزيابي مجددي در مفاد ماده قانون مصوب سال 1985 ويژه حقوق مؤلفين كشور صورت بگيرد.
==== تدابیر مالیاتی ====
مولفین و تصنیف سازان کشور علاوه بر برخورداری از تخفیف از مالیات 10 درصدی که شامل کلیه حقوی بگیران کشور می‌گردد از تخفیف مالیاتی 25 درصدی در ماه برخوردار می گردند. لازم به ذکر است که به ماترک مؤلفین کشور نیز مالیات تعلق می‌گیرد. یک نوع کسر مالیاتی در خصوص هزینه‌های حرفه‌ای نیز به هنر پیشگان حرفه‌ای فیلم و سینما، خوانندگان حرفه‌ای اپرا، تصنیف سازان حرفه‌ای (25%)، موسیقیدانان حرفه‌ای، خوانندگان حرفه‌ای کُر، ناشرین، مدیران صحنه (20%)، پرسنل حرفه‌ای صنعت فیلم (20%)، روزنامه نگاران حرفه‌ای، ویرایشگران / نویسندگان حرفه‌ای، عکاسان حرفه‌ای، منتقدین سینما و موسیقی و درام (30%) تعلق می‌گیرد.


'''ماليات بندي بر نوارهاي كاست'''
برخی از تحقیقات را می‌توان از درآمدهای مالیات پذیر کسر نمود. برای مثال می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:


بر طبق قانون دارايي هاي غيرمنقول كشور به مؤلفين آثار فرهنگي و هنري مبلغي از محل ضبط مجدد اثر روي ديسك يا نوار ويدئويي و بهره برداري خصوصي از اثر تعلق مي گيرد. لازم به ذكر است كه ساير كادر فرهنگي و هنرمندان كشور نيز از اين حق برخوردار مي باشند. در جهت برطرف نمودن نقص هاي موجود در قانون كپي رايت نظير افزايش كپي برداري از آثار براي استفاده هاي جمعي، ماده قوانين
1- هزینه کمک خرجی‌های پرداخت شده به هنرپیشگان، خوانندگان اپرا، تصنیف سازان کر و مدیران صحنه در تور،


(L.1222ِ10, R.332ِ1) و اصلاحيه هاي قانون املاك و دارايي هاي غيرمنقول، نحوه واگذاري قانوني حقوق كپي برداري به انجمن هاي ذينفع را تغيير داده است. اين حقوق قانوني كه اجراي آنها الزامي است از سوي وزارت فرهنگ سازماندهي مي گردد. لازم به ذكر است كه وزارت فرهنگ تنها مرجع ذيصلاح جهت منعقد نمودن موافقتنامه ميان افراد ذينفع در اين خصوص مي باشد.
2- کمک هزینه‌های توری پرداخت شده به هنرمندان نمایشی


'''حقوق قرضه عمومي'''
3- مزایای جبران هزینه‌های مسافرتی حرفه‌ای موسیقیدانان، مباشرین و خوانندگان کر


دستورالعمل عمومي ويژه حقوق قرضه مؤلفين در زمينه املاك و دارايي هاي غيرمنقول كه از سوي كميسيون جوامع اروپايي صادر گرديده، اتخاذ قوانين هماهنگ در اين زمينه را براي كشورهاي عضو الزامي نموده است. اگرچه يك چنين حقوقي پيش از اين به صورت قانوني در فرانسه وجود داشته اما تاكنون سازمان هاي ذيربط و علي الخصوص كتابخانه هاي كشور آن را اجرا ننموده اند. وزير سابق فرهنگ خانم كاترين تراتمن، خانم جين ماري بورزيكس را مأمور نمود تا حقوق قرضه ويژه كتابخانه هاي كشور را بررسي نموده و در اين زمينه پيشنهادات و طرح هاي مناسب كاربردي ارائه نمايد. نتايج به دست آمده از بررسي حقوق قرضه كتابها نشان داد كه موضوع حقوق قرضه بايد با در نظر گرفتن دو اصل معقول و منطقي بررسي گردد؛ يكي حقوق مولفين (پرداخت حق الزحمه اي منصفانه به مؤلفين در جهت پيگيري فعاليت هاي فرهنگي و هنري) و ديگري حقوق عمومي نظير دسترسي يكسان عامه مردم به كتاب هاي مختلف و كتابخانه هاي سراسر كشور مي باشد.
جایزه علمی مشهور نوبل از پرداخت مالیات معاف می‌باشد. از 1 ژانویه 1986، جوایز متعدد ادبیات، هنر و علوم نیز تحت یک سری شرایط خاص از معافیت مالیاتی برخوردار می گردند.


'''ميراث فرهنگي'''
به طور کلی به جز جوایز فرهنگی و هنری و فعالیت‌های آموزشی، سایر خدمات فرهنگی و خرید و فروش آثار فرهنگی مشمول مالیات بر ارزش افزوده می گردند.


برخورداري مؤلفين از حقوق انحصاري شان مشمول مرور زمان مي باشد. مولفين كشور در طول حيات خود از حق انحصاري آثارشان به هر شكل كه مايل باشند سود كسب مي نمايند. طبق ماده قانون مصوب 27 مارس 1997 املاك و اموال مؤلف تا مدت زمان 7 سال پس از وفات به وارث وي تعلق دارد امّا پس از طي اين دوره آثار وي به عنوان املاك و دارايي هاي ملّي ضبط مي گردند.
دو نوع نرخ عمده مالیات بر ارزش افزوده به شرح ذیل وجود دارد:


'''موسسات فرهنگي'''
1- نرخ تخفیف دار مالیات بر ارزش افزوده 5/5 درصدی که شامل آثار هنری از قبیل نقاشی، مجسمه سازی، لیتوگرافی و صنایع دستی می‌گردد.


منشور واگذاري خدمات دولتي در زمينه هنرهاي نمايشي پس از انجام مذاكرات مفصل با مقامات محلي، دپارتمان هاي دولتي و بخش هاي حرفه اي ذينفع تنظيم گرديد. اين منشور سند سياسي است كه اصول كلي اقدامات دولت را در زمينه هنرهاي نمايشي تعريف و توصيف مي نمايد. هدف منشور مذكور تقسيم مسئوليت اداره مراكز هنرهاي نمايشي كشور ميان مقامات محلي و كشوري مي باشد. بدين ترتيب هدف منشور مذكور فراهم آوردن محيط كاري آزاد براي هنرمندان در جهت خلق آثار ابتكاري و اعطاي آزادي به شهروندان در جهت انتخاب فعاليتهاي فرهنگي خود مي باشد. منشور مذكور 4 حيطه مسئوليتي را براي سازمان هاي يارانه گير كشور مشخص و تعريف مي نمايد. اين حيطه هاي مسئوليتي عبارتند از:
2- نرخ معمولی مالیات بر ارزش افزوده که 5/19 درصدی می‌باشد.


1- مسئوليت در حوزه هنر كه در جهت:
نرخ تخفیف دار مالیات بر ارزش افزوده (VAT) شامل حال مؤلفین، هنرهای نمایشی و صنایع فیلم و کتاب می‌گردد و این نوع تخفیف به آثار معماری، برنامه‌های کامپیوتری و فیلم‌های مستهجن و خشونتی تعلق نمی‌گیرد.


• آشنا ساختن عامه مردم با محدوده اي از آثار هنري تاريخي و معاصر.  
این تبصره شامل حال معماران، مؤلفین برنامه‌های کامپیوتری و دیگر افرادی که مبادرت به فروش یا تکثیر آثار فرهنگی می‌نمایند، نمی‌گردد. اشخاص حقیقی و حقوقی که به طور عادی در یک زمینه فرهنگی یا هنری به صورت حرفه‌ای فعالیت می‌نمایند امّا حقوق بگیر نیستند (نظیر عکاسان) به شرطی از مالیات سالانه مشاغل معاف می گردند که مقامات محلی آنان را از مالیات معاف نمایند زیرا خود آنان این قبیل مالیات ها را وضع می‌نمایند.


• معرفي فعاليت هاي فرهنگي و هنري معاصر و ارتقاء سطح كيفي و كمي چنين فعاليت هايي در جامعه
==== [[حق مالکیت معنوی(کپی رایت) در فرانسه]] ====


• حضور دائمي هنر، فرهنگ و هنرمندان در اجتماع
==== حقوق مؤلفین ====
سیاست وزارت خصوص حقوق مؤلفین در سطوح داخلی و بین‌المللی با چالشهایی روبرو است که دولت و افراد ذینفع می بایستی مشترکاً به آن بپردازند. از جمله این چالشها می‌توان به تقویت مدیریت جامع و همه جانبه حقوق مؤلفین و پیوستن به پدیده جهانی شدن تجارت و ایجاد شبکه‌های جدید فناوری اشاره نمود. مدیریت جامع در حوزه حقوق مؤلفین در صورتی محقق می‌گردد که ارزیابی مجددی در مفاد ماده قانون مصوب سال 1985 ویژه حقوق مؤلفین کشور صورت بگیرد.


•معرفي اشكال و صور نادر فرهنگ و هنر اجرا مي گردد.  
==== مالیات بندی بر نوارهای کاست ====
بر طبق قانون دارایی‌های غیرمنقول کشور به مؤلفین آثار فرهنگی و هنری مبلغی از محل ضبط مجدد اثر روی دیسک یا نوار ویدئویی و بهره برداری خصوصی از اثر تعلق می‌گیرد. لازم به ذکر است که سایر کادر فرهنگی و هنرمندان کشور نیز از این حق برخوردار می‌باشند. در جهت برطرف نمودن نقص‌های موجود در قانون کپی رایت نظیر افزایش کپی برداری از آثار برای استفاده‌های جمعی، ماده قوانین (L.1222ِ10, R.332ِ1) و اصلاحیه‌های قانون املاک و دارایی‌های غیرمنقول، نحوه واگذاری قانونی حقوق کپی برداری به انجمن‌های ذینفع را تغییر داده است. این حقوق قانونی که اجرای آنها الزامی است از سوی وزارت فرهنگ سازماندهی می‌گردد. لازم به ذکر است که وزارت فرهنگ تنها مرجع ذیصلاح جهت منعقد نمودن موافقتنامه میان افراد ذینفع در این خصوص می‌باشد<ref name=":1" />.


2- مسئوليت در حوزه منطقه اي كه مواردي نظير:
=== [[حقوق قرضه عمومی در فرانسه]] ===
دستورالعمل عمومی ویژه حقوق قرضه مؤلفین در زمینه املاک و دارایی‌های غیرمنقول که از سوی کمیسیون جوامع اروپایی صادر گردیده، اتخاذ قوانین هماهنگ در این زمینه را برای کشورهای عضو الزامی نموده است. اگرچه یک چنین حقوقی پیش از این به صورت قانونی در [[فرانسه]] وجود داشته اما تاکنون سازمان‌های ذیربط و علی الخصوص کتابخانه‌های کشور آن را اجرا ننموده‌اند. وزیر سابق فرهنگ خانم کاترین تراتمن، خانم جین ماری بورزیکس را مأمور نمود تا حقوق قرضه ویژه کتابخانه‌های کشور را بررسی نموده و در این زمینه پیشنهادات و طرح‌های مناسب کاربردی ارائه نماید. نتایج به دست آمده از بررسی حقوق قرضه کتاب‌ها نشان داد که موضوع حقوق قرضه باید با در نظر گرفتن دو اصل معقول و منطقی بررسی گردد؛ یکی حقوق مولفین (پرداخت حق الزحمه ای منصفانه به مؤلفین در جهت پیگیری فعالیت‌های فرهنگی و هنری) و دیگری حقوق عمومی نظیر دسترسی یکسان عامه مردم به کتاب‌های مختلف و کتابخانه‌های سراسر کشور می‌باشد.


• پوشش دادن سراسري مؤسسات هنرهاي نمايشي با اطمينان از اقتصادي بودن آنها و طراحي برنامه ريزي اوليه جهت در پيش گرفتن راهبرد توزيعي در هر دو سطح ملي و منطقه اي
==== میراث فرهنگی ====
برخورداری مؤلفین از حقوق انحصاری شان مشمول مرور زمان می‌باشد. مولفین کشور در طول حیات خود از حق انحصاری آثارشان به هر شکل که مایل باشند سود کسب می‌نمایند. طبق ماده قانون مصوب 27 مارس 1997 املاک و اموال مؤلف تا مدت زمان 7 سال پس از وفات به وارث وی تعلق دارد امّا پس از طی این دوره آثار وی به عنوان املاک و دارایی‌های ملّی ضبط می گردند.


• تلاش در جهت دسترسي اقشار مختلف جامعه به اجراهاي زنده فرهنگي و هنري از طريق نشر توليدات فرهنگي و هنري براي طبقات اجتماعي كه از اين امكانات و تسهيلات محروم مي باشند.
==== موسسات فرهنگی ====
منشور واگذاری خدمات دولتی در زمینه هنرهای نمایشی پس از انجام مذاکرات مفصل با مقامات محلی، دپارتمان‌های دولتی و بخش‌های حرفه‌ای ذینفع تنظیم گردید. این منشور سند سیاسی است که اصول کلی اقدامات دولت را در زمینه هنرهای نمایشی تعریف و توصیف می‌نماید. هدف منشور مذکور تقسیم مسئولیت اداره مراکز هنرهای نمایشی کشور میان مقامات محلی و کشوری می‌باشد. بدین ترتیب هدف منشور مذکور فراهم آوردن محیط کاری آزاد برای هنرمندان در جهت خلق آثار ابتکاری و اعطای آزادی به شهروندان در جهت انتخاب فعالیتهای فرهنگی خود می‌باشد. منشور مذکور 4 حیطه مسئولیتی را برای سازمان‌های یارانه گیر کشور مشخص و تعریف می‌نماید. این حیطه‌های مسئولیتی عبارتند از:


• تأسيس مراكز مرجع جهت تهيه اطلاعات و اسناد فرهنگي مورد نياز را شامل مي گردد.
1- مسئولیت در حوزه هنر که در جهت:


3- مسئوليت اجتماعي:
• آشنا ساختن عامه مردم با محدوده ای از آثار هنری تاریخی و معاصر.


ارائه آموزش به نسل هاي آينده در خصوص ماهيت و ملزومات فعاليت هاي فرهنگي و هنري
معرفی فعالیت‌های فرهنگی و هنری معاصر و ارتقاء سطح کیفی و کمی چنین فعالیت‌هایی در جامعه


برقراري روابط ويژه با دانشگاه هاي كشور
حضور دائمی هنر، فرهنگ و هنرمندان در اجتماع


• اصلاح الگوهاي رفتاري در بخش هايي از جامعه كه نه به دور از فعاليتهاي فرهنگي بوده و نه درگير فعاليت هاي فرهنگي مي باشند.  
•معرفی اشکال و صور نادر فرهنگ و هنر اجرا می‌گردد.  


• كاهش نابرابري هاي فرهنگي و فعاليت در جهت برقراري تساوي اجتماعي براي آن دسته از اقشار جامعه كه از محروميت فيزيكي، اقتصادي و آموزشي رنج مي برند.
2- مسئولیت در حوزه منطقه‌ای که مواردی نظیر:


4- مسئوليت حرفه اي:
• پوشش دادن سراسری مؤسسات هنرهای نمایشی با اطمینان از اقتصادی بودن آنها و طراحی برنامه‌ریزی اولیه جهت در پیش گرفتن راهبرد توزیعی در هر دو سطح ملی و منطقه‌ای


كمك به ديگر سازمان هاي فرهنگي و هنري جهت گسترش و توسعه مهارت ها، دانش كاربردي و امكانات و تسهيلات
تلاش در جهت دسترسی اقشار مختلف جامعه به اجراهای زنده فرهنگی و هنری از طریق نشر تولیدات فرهنگی و هنری برای طبقات اجتماعی که از این امکانات و تسهیلات محروم می‌باشند.


گروه هاي آماتور نيز مي توانند از خدمات مشاوره و اطلاع رساني اين موسسات سود ببرند.  
تأسیس مراکز مرجع جهت تهیه اطلاعات و اسناد فرهنگی مورد نیاز را شامل می‌گردد.  


• برگزاري دوره هاي آموزشي ويژه و بازآموزي براي هنرمندان جوان، تكنسين ها و مديران فرهنگي كشور برنامه مذكور اخيراً در مورد هنرهاي تجسمي نيز به اجرا درآمده است. براي اين منظور يك منشور جديد براي آموزش تخصصي تهيه گرديده است.
3- مسئولیت اجتماعی:


'''حمايت از خلاقيت هاي فرهنگي'''
• ارائه آموزش به نسل‌های آینده در خصوص ماهیت و ملزومات فعالیت‌های فرهنگی و هنری


الف) مراكز هنرهاي معاصر: تعداد 32 مركز هنري كه يارانه دريافت مي نمايند در  16 منطقه كشور داير مي باشند. مراكز هنري كشور از طريق يك سياست متمركز بر برپايي نمايشگاه،  نشر، انجام تحقيقات هنري و ادبي، ارائه آموزش، تأمين بودجه آثار هنري، فراهم آوردن امكانات اقامتي براي هنرمندان و توسعه فعاليت هاي تحقيقاتي و تجربي خود مبادرت مي نمايند.
• برقراری روابط ویژه با دانشگاه‌های کشور


ب) صندوق هنرهاي معاصر منطقه اي[35]: اين صندوق در سال 1982 در پي سياست تمركززدايي تأسيس گرديد. صندوق فوق دفاتري را در كليه مناطق حومه پايتخت بازگشايي نموده و جوايز رئونيون را براي هنرمندان در نظر گرفت. از زمان تأسيس اين دفاتر، صندوق هنرهاي معاصر منطقه اي، كلكسيون غني و متنوعي از آثار فرهنگي را جمع آوري نموده كه حاصل زحمت 2691 هنرمند مي باشد. كلكسيون فوق 1256 اثر هنري را در خود جاي داده است. اين دفاتر، اماكن متعددي را به نمايش و حفاظت از آثار هنري اختصاص داده و مسئوليت توسعه، ترويج و تشويق هنرهاي معاصر و انجام فعاليت هاي آموزشي منظم و نشر كتاب را برعهده دارد.
• اصلاح الگوهای رفتاری در بخش هایی از جامعه که نه به دور از فعالیتهای فرهنگی بوده و نه درگیر فعالیت‌های فرهنگی می‌باشند.  


پ) كمك و پشتيباني از آثار هنرمندان جوان: مركزي در شهر پاريس راه اندازي شده است كه به نمايش آثار هنرمندان جوان كشور مبادرت مي نمايد. علاوه بر يك مركز نمايشگاهي، اين فضاي جديد نقش يك نمايشگاه كمكي را براي هنرمندان هنرهاي معاصر، انجمن ها، گالري ها، مدارس و مراكز هنري ايفا مي نمايد. همراه با مراكز هنري منطقه اي، مركزي در جهت نشر هر چه بهتر آثار هنرمندان جوان در تمام نقاط كشور فعاليت مي نمايد.
• کاهش نابرابری‌های فرهنگی و فعالیت در جهت برقراری تساوی اجتماعی برای آن دسته از اقشار جامعه که از محرومیت فیزیکی، اقتصادی و آموزشی رنج می برند.  


'''طرح هاي تشويقي جهت مشاركت در حيات فرهنگي'''
4- مسئولیت حرفه‌ای:


از جمله اقدامات راهبردي وزارت فرهنگ فرانسه تشويق به مشاركت گسترده در حيات فرهنگي كشور مي باشد و اين به نوبه خود نيازمند تلاش فراوان در جهت افزايش سطح تقاضاي آثار هنري، ميراث فرهنگي و توسعه فعاليتهاي غيرحرفه اي در كليه زمينه هاي هنري مي باشد.
• کمک به دیگر سازمان‌های فرهنگی و هنری جهت گسترش و توسعه مهارت ها، دانش کاربردی و امکانات و تسهیلات


آموزش هنرهاي زيبا از اهميت ويژه اي در سياست توسعه فرهنگي فرانسه برخوردار است. براي اين منظور برنامه ها و طرح هاي مربوطه از طريق ارائه آموزش هاي تخصصي تحت نظارت وزارت فرهنگ و مقامات محلي به اجرا در مي آيند. كميسيون بين وزارتخانه اي نيز در امر آموزش و فرهنگ جهت اجراي اقدامات مشترك توسط وزارت فرهنگ و وزارت آموزش و پرورش تشكيل گرديده است. كارشناسان حرفه اي فرهنگي كشور به تعليم هنري پرسنل آموزشي كشور ترغيب و تشويق گرديده اند. مدارس ابتدايي كشور موظف گرديدند كه در هفته يك ساعت آموزش موسيقي براي بچه ها ارائه نمايند.  تلاش هايي نيز در خصوص آموزش بزرگسالان و كارگران صورت گرفته است. وزارت فرهنگ موافقتنامه هايي را بين مسئولان آموزش بزرگسالان و كارگران كشور منعقد نموده است. از شبكه هاي دست اندركار درخواست گرديد كه همكاري خود را با مؤسسات آموزشي، دانشگاه ها و ديگر ساختارهاي آموزشي كشور افزايش دهند. وزارت فرهنگ به دنبال تدارك امكانات آموزشي است كه اساس فعاليت هاي فرهنگي و هنري بازديد كنندگان را تشكيل مي دهد.
• گروه‌های آماتور نیز می‌توانند از خدمات مشاوره و اطلاع رسانی این موسسات سود ببرند.  


علاوه بر فعاليت وزارتخانه مذكور در زمينه هاي آموزش و آگاهي عمومي، اين وزارتخانه همچنين در جهت تثبيت قيمت محصولات فرهنگي تلاش مي نمايد. كليه سازمان هاي فرهنگي نظير مؤسسات بزرگ دولتي حداكثر تلاش خود را به كار مي برند تا قيمت ها را به ويژه براي قشر جوان و محروم، كاهش دهند. در حوزه سينماي كشور يك روز در هفته، قيمت بليط به حدي كاهش مي يابد كه تقريباً كليه مردم قادر به تماشاي فيلم در سينما مي گردند.
• برگزاری دوره‌های آموزشی ویژه و بازآموزی برای هنرمندان جوان، تکنسین ها و مدیران فرهنگی کشور برنامه مذکور اخیراً در مورد هنرهای تجسمی نیز به اجرا درآمده است. برای این منظور یک منشور جدید برای آموزش تخصصی تهیه گردیده است.  


تسهيلات كارت اعتباري كه در سراسر فرانسه قابل استفاده مي باشد، در خصوص موزه هاي ملي نيز به اجرا درآمد. دارنده اين كارت پس از پرداخت وروديه معمولي قادر مي باشد يك شخص زير 26 سال را به صورت رايگان همراه خود به موزه دعوت نمايد. سياست قيمت هاي نازل به موسسات و ساختارهاي فرهنگي مشابه كشور نيز تعميم داده شده است. كارت فرهنگ جوانان كه براي استفاده در يك محدوده جغرافيايي محدود به جوانان اعطا مي گردد يك سيستم تشويقي مؤثر مي باشد. وزارت فرهنگ با اعمال تخفيف هاي ويژه در خصوص هزينه حمل و نقل و بازديد جوانان از 20 مكان برگزاري جشنواره هاي هنري و فرهنگي آنان را تشويق به بازديد از اين نمايشگاه ها مي نمايد.
==== حمایت از خلاقیت‌های فرهنگی ====
[[پرونده:موزه ملی هنر مدرن فرانسه.jpg|بندانگشتی|موزه ملی هنر مدرن فرانسه. برگرفته از سایت zhivar، قابل بازیابی از<nowiki/>https://zhivar.com/national-museum-of-modern-art-of-france/]]
الف) مراکز هنرهای معاصر: تعداد 32 مرکز هنری که یارانه دریافت می‌نمایند در 16 منطقه کشور دایر می‌باشند. مراکز هنری کشور از طریق یک سیاست متمرکز بر برپایی نمایشگاه، نشر، انجام تحقیقات هنری و ادبی، ارائه آموزش، تأمین بودجه آثار هنری، فراهم آوردن امکانات اقامتی برای هنرمندان و توسعه فعالیت‌های تحقیقاتی و تجربی خود مبادرت می‌نمایند.


وزارت فرهنگ فرانسه همچنين تدابيري به شرح ذيل جهت گسترش مشاركت فرهنگي اتخاذ نموده است:
ب) صندوق هنرهای معاصر منطقه‌ای (Le Fonds régional d'art contemporain(FRAC)): این صندوق در سال 1982 در پی سیاست تمرکززدایی تأسیس گردید. صندوق فوق دفاتری را در کلیه مناطق حومه پایتخت بازگشایی نموده و جوایز رئونیون را برای هنرمندان در نظر گرفت. از زمان تأسیس این دفاتر، صندوق هنرهای معاصر منطقه‌ای، کلکسیون غنی و متنوعی از آثار فرهنگی را جمع آوری نموده که حاصل زحمت 2691 هنرمند می‌باشد. کلکسیون فوق 1256 اثر هنری را در خود جای داده است. این دفاتر، اماکن متعددی را به نمایش و حفاظت از آثار هنری اختصاص داده و مسئولیت توسعه، ترویج و تشویق هنرهای معاصر و انجام فعالیت‌های آموزشی منظم و نشر کتاب را برعهده دارد.


1- از اول ماه اكتبر 1999، تعداد 98 بناي يادبود ملي كه تحت مالكيت دولت بوده اند، توسط سازمان فرهنگي صندوق ملي بناهاي تاريخي[36] اداره مي گردند به غير از فصل جهانگردي يعني از اول اكتبر تا 30 ماه مه، بازديد از اين بناها براي عموم آزاد است.
پ) کمک و پشتیبانی از آثار هنرمندان جوان: مرکزی در شهر پاریس راه اندازی شده‌است که به نمایش آثار هنرمندان جوان کشور مبادرت می‌نماید. علاوه بر یک مرکز نمایشگاهی، این فضای جدید نقش یک نمایشگاه کمکی را برای هنرمندان هنرهای معاصر، انجمن ها، گالری ها، مدارس و مراکز هنری ایفا می‌نماید. همراه با مراکز هنری منطقه‌ای، مرکزی در جهت نشر هر چه بهتر آثار هنرمندان جوان در تمام نقاط کشور فعالیت می‌نماید.


2- از اول ژانويه سال 2000، بازديد از موزه ملي در اولين يكشنبه هر ماه مجاني و آزاد مي باشد. جوانان زير 18 سال مي توانند بدون پرداخت هزينه اي، از تمامي بناهاي يادبود كشور بازديد نمايند. تئاترهاي ملي نيز روزهاي سه شنبه هر ماه به بازديدكنندگان خود تخفيف ويژه مي دهند.
==== طرح‌های تشویقی جهت مشارکت در حیات فرهنگی ====
از جمله اقدامات راهبردی وزارت فرهنگ فرانسه تشویق به مشارکت گسترده در حیات فرهنگی کشور می‌باشد و این به نوبه خود نیازمند تلاش فراوان در جهت افزایش سطح تقاضای آثار هنری، میراث فرهنگی و توسعه فعالیتهای غیرحرفه‌ای در کلیه زمینه‌های هنری می‌باشد.


'''انجمن هاي فرهنگي؛ هنرهاي حرفه اي'''
آموزش هنرهای زیبا از اهمیت ویژه ای در سیاست [[توسعه فرهنگی فرانسه]] برخوردار است. برای این منظور برنامه‌ها و طرح‌های مربوطه از طریق ارائه آموزش‌های تخصصی تحت نظارت وزارت فرهنگ و مقامات محلی به اجرا در می‌آیند. کمیسیون بین وزارتخانه ای نیز در امر آموزش و فرهنگ جهت اجرای اقدامات مشترک توسط وزارت فرهنگ و وزارت آموزش و پرورش تشکیل گردیده است. کارشناسان حرفه‌ای فرهنگی کشور به تعلیم هنری پرسنل آموزشی کشور ترغیب و تشویق گردیده اند. مدارس ابتدایی کشور موظف گردیدند که در هفته یک ساعت آموزش موسیقی برای بچه ها ارائه نمایند. تلاش هایی نیز در خصوص آموزش بزرگسالان و کارگران صورت گرفته است. وزارت فرهنگ موافقتنامه هایی را بین مسئولان آموزش بزرگسالان و کارگران کشور منعقد نموده است. از شبکه‌های دست اندرکار درخواست گردید که همکاری خود را با مؤسسات آموزشی، دانشگاه‌ها و دیگر ساختارهای آموزشی کشور افزایش دهند. وزارت فرهنگ به دنبال تدارک امکانات آموزشی است که اساس فعالیت‌های فرهنگی و هنری بازدید کنندگان را تشکیل می‌دهد.


فعاليت هاي هنري غيرحرفه اي توسط بخش هاي بزرگي از جامعه انجام مي گيرند. در حدود 50 درصد از جمعيت كشور كه بالاي 15 سال سن دارند در زمان فراغت خود در فعاليت هاي تئاتري، موسيقي، رقص، هنرهاي تجسمي و نوشتاري شركت مي نمايند.
علاوه بر فعالیت وزارتخانه مذکور در زمینه‌های آموزش و آگاهی عمومی، این وزارتخانه همچنین در جهت تثبیت قیمت محصولات فرهنگی تلاش می‌نماید. کلیه سازمان‌های فرهنگی نظیر مؤسسات بزرگ دولتی حداکثر تلاش خود را به کار می برند تا قیمت ها را به ویژه برای قشر جوان و محروم، کاهش دهند. در حوزه سینمای کشور یک روز در هفته، قیمت بلیط به حدی کاهش می‌یابد که تقریباً کلیه مردم قادر به تماشای فیلم در سینما می گردند.


راهبردهاي تشويقي جهت مشاركت در فعاليت هاي غيرحرفه اي به دو دليل عمده ذيل در حال بررسي مجدد مي باشند:
تسهیلات کارت اعتباری که در سراسر فرانسه قابل استفاده می‌باشد، در خصوص موزه‌های ملی نیز به اجرا درآمد. دارنده این کارت پس از پرداخت ورودیه معمولی قادر می‌باشد یک شخص زیر 26 سال را به صورت رایگان همراه خود به موزه دعوت نماید. سیاست قیمت‌های نازل به موسسات و ساختارهای فرهنگی مشابه کشور نیز تعمیم داده‌شده‌است. کارت فرهنگ جوانان که برای استفاده در یک محدوده جغرافیایی محدود به جوانان اعطا می‌گردد یک سیستم تشویقی مؤثر می‌باشد. وزارت فرهنگ با اعمال تخفیف‌های ویژه در خصوص هزینه حمل و نقل و بازدید جوانان از 20 مکان برگزاری جشنواره‌های هنری و فرهنگی آنان را تشویق به بازدید از این نمایشگاه ها می‌نماید.
[[پرونده:طاق پیروزی پاریس.jpg|بندانگشتی|طاق پیروزی پاریس. برگرفته از سایت navidgasht، قابل بازیابی از<nowiki/>https://navidgasht.com/blog/%D8%B7%D8%A7%D9%82-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B2%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%B3]]
وزارت فرهنگ فرانسه همچنین تدابیری به شرح ذیل جهت گسترش مشارکت فرهنگی اتخاذ نموده است:  


1ـ فعاليت هاي هنري غيرحرفه اي نقش بسيار مهمي را در پيشرفت اشخاص و يكپارچگي اجتماعي برعهده دارند.
1- از اول ماه اکتبر 1999، تعداد 98 بنای یادبود ملی که تحت مالکیت دولت بوده اند، توسط سازمان فرهنگی صندوق ملی بناهای تاریخی (Caisse nationale des monuments historiques) اداره می گردند به غیر از فصل جهانگردی یعنی از اول اکتبر تا 30 ماه مه، بازدید از این بناها برای عموم آزاد است.


به رسميت شناختن اين قبيل فعاليت ها موجب انسجام و وحدت مردم و فعاليت هاي هنري حرفه اي مي گردد.
2- از اول ژانویه سال 2000، بازدید از موزه ملی در اولین یکشنبه هر ماه مجانی و آزاد می‌باشد. جوانان زیر 18 سال می‌توانند بدون پرداخت هزینه ای، از تمامی بناهای یادبود کشور بازدید نمایند. تئاترهای ملی نیز روزهای سه شنبه هر ماه به بازدیدکنندگان خود تخفیف ویژه می‌دهند.


به طور كلي، مشاركت در فعاليت هاي فرهنگي و هنري غيرحرفه اي يكي از بهترين راه هايي است كه اشخاص مي توانند از اين طريق از اطلاعات هنري آگاهي يابند. از هنرمندان حرفه اي و موسسات فرهنگي كشور درخواست گرديده  تا با ارائه كمك، پيشنهاد و آموزش نقش خود را در اين زمينه افزايش دهند و اين خود مستلزم دسترسي به مراكز مرجع قابل اعتماد مي باشد كه اسناد، اطلاعات و ديگر امكانات را جهت نمايش آثار غيرحرفه اي تدارك مي نمايند. در اين مراكز، افراد غيرحرفه اي و حرفه اي قادر خواهند بود كه با يكديگر ملاقات، تبادل دانش و مهارت نموده و از تجربيات يكديگر بهره مند گردند. برخي از موسسات هنري و فرهنگي از قبيل مدارس موسيقي و تئاترها به تأسيس چنين مراكزي مبادرت مي نمايند.[37].  
==== انجمن‌های فرهنگی؛ هنرهای حرفه‌ای ====
[[پرونده:تئاتر بوردو در فرانسه.jpg|بندانگشتی|220x220پیکسل|تئاتر بوردو در فرانسه.برگرفته از alaedin travel، قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.alaedin.travel/attractions/france/bordeaux/grand-theatre]]
فعالیت‌های هنری غیرحرفه‌ای توسط بخش‌های بزرگی از جامعه انجام می گیرند. در حدود 50 درصد از جمعیت کشور که بالای 15 سال سن دارند در زمان فراغت خود در فعالیت‌های تئاتری، موسیقی، رقص، هنرهای تجسمی و نوشتاری شرکت می‌نمایند.


راهبردهای تشویقی جهت مشارکت در فعالیت‌های غیرحرفه‌ای به دو دلیل عمده ذیل در حال بررسی مجدد می‌باشند:


'''سازمان بين المللي فرانكوفوني'''[38]
1ـ فعالیت‌های هنری غیرحرفه‌ای نقش بسیار مهمی را در پیشرفت اشخاص و یکپارچگی اجتماعی برعهده دارند.


اصطلاح فرانکوفونی به معنای مجموعه ملت ها و دولت های فرانسوی زبان، برای نخستین بار در زبان فرانسوی، در سال 1880 از سوی یک جغرافی دان فرانسوی، پیشنهاد و به کار گرفته شد. وی این واژه را برای توصیف مناطقی جغرافیایی به کار برد که به زبان فرانسوی گفتگو می کنند. توضيح اين كه واژه فرانسه زبانی، نشانگر کشورهایی است که فرانسه، زبان رسمی (واحد یا غیرواحد)، زبان مادری بخش بزرگی از جمعیت موجود در آنها، زبان فرهنگ، و یا زبانی است که از سوی برخی طبقات اجتماعی مورد استفاده قرار می گیرد. با این همه این دسته ها به اینجا پایان نمی یابد. در برخی کشورهای زبان فرانسه با وجود اینکه زبان رسمی است، نه زبان مادری است و نه زبانی که اغلب مردم از آن استفاده می کنند.
به رسمیت شناختن این قبیل فعالیت‌ها موجب انسجام و وحدت مردم و فعالیت‌های هنری حرفه‌ای می‌گردد.


زبان فرانسه به عنوان سومین زبان رایج دنیا و زبان رسمی ۲۹ کشور دنیا همواره یکی از زبانهای محبوب و مورد علاقه مردم بوده است و می باشد. واژه فرانکوفونی[39] با حرف آغازین بزرگ، به مجموعه دولتها و حکومتهایی گفته می شود که زبان فرانسه، زبان مشترک آنهاست. این واژه با حرف کوچک به معنای فرانسه زبانی، یکی از عناصر تشکیل دهنده سیاست خارجی فرانسه است. سازمان بين‌المللي فرانكفوفي با 63 كشور عضو و حدود 750 ميليون نفر جمعيت در سال 1970به سبك جامعه كشورهاي مشترك المنافع[40] كه انگليسي زبان بودند، تشكيل شد. جمعيت كل كشورها و دولت‌هاي عضو سازمان بين المللي فرانكفوني حدود 750 ميليون نفر است كه در ميان 175ميليون نفر آنها به طور كامل فرانسه زبان هستند. فرانسه و انگليسي تنها زبان‌هايي هستند كه در پنج قاره جهان به آنها تكلم مي‌شود. فرانسه تنها زبان رسمي 12 كشور و يكي از زبان هاي رسمي در 17 كشور ديگر فرانكفوني است. در كشورهاي گروه دوم معمولا زبان هاي انگليسي، عربي،‌ اسپانيايي يا پرتغالي نيز به عنوان زبان رسمي رواج دارد. ده كشوري كه بيشترين فرانسه زبانان در آنها وجود دارند عبارتنداز: فرانسه، الجزاير،كانادا، مغرب، بلژيك، ساحل عاج، تونس، كامرون، جمهوري دموكراتيك كنگو و سوئيس هستند. فرانسه همچنين به طور كامل يا جزيي زبان مادري پنج كشور اروپايي يعني فرانسه ، بلژيك، سوئيس، لوگزامبورگ و موناكو است كه در مجموع حدود 70 ميليوني نفر جمعيت دارند. در اروپاي مركزي و شرقي نيز كشورهاي روماني، سپس لهستان و مولداوي كشورهايي هستند كه بيشترين شمار فرانسه زبان ها را درخود جاي داده اند. بيشترين شمار فرانسه زبان ها در قاره آفريقا هستند كه 11 درصد جمعيت كل آفريقا را تشكيل مي‌دهند. در همين قاره، الجزاير كه عضو فرانكفوني نيز نيست با 16ميليون نفر فرانسه زبان جامعه دوم آفريقا را تشكيل مي دهد. بعد از اين كشور ساحل عاج با 12ميليون نفر فرانسه زبان در جايگاه بعدي قرار دارد. زبان فرانسه همچنين در كنار انگليسي، چيني، اسپانيايي، روسي و عربي يكي از زبانهاي رسمي سازمان ملل و زبان رسمي در اتحاديه آفريقا است.[41] در سطح فرانسه ، وزارت فرهنگ و ارتباطات ، شورای عالی فرانکوفونی ، دفتر امور فرانکوفونی وزارت امور خارجه ، اداره کل روابط فرهنگی، علمی و فنی وزارت امور خارجه ، اداره توسعه وزارت همکاری ها و کمیته ملی بازی های فرانکوفونی ، مسئولیت تنظیم سیاست فرانسه در قبال کشورهای فرانسه زبان و اجرای تصمیمات آن را به عهده دارند .
به طور کلی، مشارکت در فعالیت‌های فرهنگی و هنری غیرحرفه‌ای یکی از بهترین راه هایی است که اشخاص می‌توانند از این طریق از اطلاعات هنری آگاهی یابند. از هنرمندان حرفه‌ای و موسسات فرهنگی کشور درخواست گردیده تا با ارائه کمک، پیشنهاد و آموزش نقش خود را در این زمینه افزایش دهند و این خود مستلزم دسترسی به مراکز مرجع قابل اعتماد می‌باشد که اسناد، اطلاعات و دیگر امکانات را جهت نمایش آثار غیرحرفه‌ای تدارک می‌نمایند. در این مراکز، افراد غیرحرفه‌ای و حرفه‌ای قادر خواهند بود که با یکدیگر ملاقات، تبادل دانش و مهارت نموده و از تجربیات یکدیگر بهره مند گردند. برخی از موسسات هنری و فرهنگی از قبیل مدارس موسیقی و تئاترها به تأسیس چنین مراکزی مبادرت می‌نمایند<ref>برگرفته‌از<nowiki/>http://fr.wikipedia.org/wiki/Minist%C3%A8re_de_la_Culture_(France)</ref>.
=== [[سازمان بین المللی فرانكوفونی]] ===
[[پرونده:پرچم فرانکفونی.png|بندانگشتی|201x201پیکسل|پرچم فرانکفونی. برگرفته از سایت ویکی پدیا، قابل بازیابی از<nowiki/>https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86_%D8%A8%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%D9%84%DB%8C_%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%DA%A9%D9%81%D9%88%D9%86%DB%8C]]
اصطلاح فرانکوفونی به معنای مجموعه ملت‌ها و دولت‌های فرانسوی زبان، برای نخستین بار در زبان فرانسوی، در سال 1880 از سوی یک جغرافی‌دان فرانسوی، پیشنهاد و به کار گرفته شد. وی این واژه را برای توصیف مناطقی جغرافیایی به کار برد که به زبان فرانسوی گفتگو می‌‌کنند. توضیح این که واژه فرانسه زبانی، نشانگر کشورهایی است که [[فرانسه]]، زبان رسمی (واحد یا غیرواحد)، زبان مادری بخش بزرگی از جمعیت موجود در آنها، زبان فرهنگ، و یا زبانی است که از سوی برخی طبقات اجتماعی مورد استفاده قرار می‌گیرد. با این همه این دسته‌ها به اینجا پایان نمی‌یابد. در برخی کشورهای زبان فرانسه با وجود اینکه زبان رسمی است، نه زبان مادری است و نه زبانی که اغلب مردم از آن استفاده می‌‌کنند.


'''گردهمایی دوسالانه کشورهای فرانسوی زبان'''
زبان فرانسه به عنوان سومین زبان رایج دنیا و زبان رسمی ۲۹ کشور دنیا همواره یکی از زبان‌های محبوب و مورد علاقه مردم بوده‌است و می‌باشد. واژه فرانکوفونی (Francophonie) با حرف آغازین بزرگ، به مجموعه دولت‌ها و حکومت‌هایی گفته می‌شود که زبان فرانسه، زبان مشترک آنهاست. این واژه با حرف کوچک به معنای فرانسه زبانی، یکی از عناصر تشکیل دهنده سیاست خارجی فرانسه است. سازمان بین‌المللی فرانکفوفی با 63 کشور عضو و حدود 750 میلیون نفر جمعیت در سال 1970به سبک جامعه کشورهای مشترک المنافع (Common wealth) که انگلیسی زبان بودند، تشکیل شد. جمعیت کل کشورها و دولت‌های عضو سازمان بین‌المللی فرانکفونی حدود 750 میلیون نفر است که در میان 175میلیون نفر آنها به طور کامل فرانسه زبان هستند. [[فرانسه]] و انگلیسی تنها زبان‌هایی هستند که در پنج قاره جهان به آنها تکلم می‌شود. [[فرانسه]] تنها زبان رسمی 12 کشور و یکی از زبان‌های رسمی در 17 کشور دیگر فرانکفونی است. در کشورهای گروه دوم معمولا زبان‌های انگلیسی، عربی،‌ اسپانیایی یا پرتغالی نیز به عنوان زبان رسمی رواج دارد. ده کشوری که بیشترین فرانسه زبانان در آنها وجود دارند عبارتنداز: [[فرانسه]]، الجزایر، [[کانادا]]، مغرب، بلژیک، [[ساحل عاج]]، [[تونس]]، کامرون، جمهوری دموکراتیک کنگو و سوئیس هستند. فرانسه همچنین به طور کامل یا جزیی زبان مادری پنج کشور اروپایی یعنی [[فرانسه]]، بلژیک، سوئیس، لوگزامبورگ و موناکو است که در مجموع حدود 70 میلیونی نفر جمعیت دارند. در اروپای مرکزی و شرقی نیز کشورهای رومانی، سپس لهستان و مولداوی کشورهایی هستند که بیشترین شمار فرانسه زبان‌ها را درخود جای داده‌اند. بیشترین شمار فرانسه زبان‌ها در قاره آفریقا هستند که 11 درصد جمعیت کل آفریقا را تشکیل می‌دهند. در همین قاره، الجزایر که عضو فرانکفونی نیز نیست با 16میلیون نفر فرانسه زبان جامعه دوم آفریقا را تشکیل می‌دهد. بعد از این کشور [[ساحل عاج]] با 12میلیون نفر فرانسه زبان در جایگاه بعدی قرار دارد. زبان فرانسه همچنین در کنار انگلیسی، چینی، اسپانیایی، روسی و عربی یکی از زبان‌های رسمی سازمان ملل و زبان رسمی در اتحادیه آفریقا است<ref>برگرفته‌ از http://www.tlfq.ulaval.ca/axl/francophonie/francophonie.htm</ref>. در سطح فرانسه، وزارت فرهنگ و ارتباطات، شورای عالی فرانکوفونی، دفتر امور فرانکوفونی وزارت امور خارجه، اداره کل روابط فرهنگی، علمی و فنی وزارت امور خارجه، اداره توسعه وزارت همکاری‌ها و کمیته ملی بازی‌های فرانکوفونی، مسئولیت تنظیم سیاست فرانسه در قبال کشورهای فرانسه زبان و اجرای تصمیمات آن را به عهده دارند<ref name=":1" />.


در ابتدای سال های 60، برخی از سران کشورهای تحت سلطه ی سابق فرانسه، که خود از آموزش های فرانسوی برخوردار بودند، از جمله حمانی دیور( نیجریه)، حبیب بورقیبه ( تونس)، نوردوم سیهانوک (کامبوج) و لئوپول سدار سنگور (سنگال)، طرحی برایِ گردهمایی ِ کشورهای تازه استقلال یافته ای را پیشنهاد کردند که خواهان ِ تداوم ارتباط فرهنگی و زبانی خود با کشور فرانسه بودند. در آن زمان دولت فرانسه پاسخ روشنی به این پیشنهاد نداد. با این وجود، در سال 1960 چندین کشور فرانسوی زبان، کنفرانسی با شرکت ِ وزیران آموزش و پرورش ِ کشورهای فرانسوی زبان برگزار  کردند. سپس در سال 1961، مؤسسه ی دانشگاه های فرانسوی زبان تأسیس شد. در سال 1969، نخسنین نشست دولت های فرانسوی زبان، با ریاست آندره مالرو، وزیر وقت فرهنگِ فرانسه، در نیامی، پایتخت نیجر برگزار شد. در سال 1970، آژانس همکاری های فنی- فرهنگی، به ابتکار سازمان مشترک افریقا- مالگاش بنیان شد. منشور این آژانس در 20 مارس 1970 به امضای 21 کشور رسید و در ابتدا فعالیت اش به حیطه فنی محدود شد.
=== [[گردهمایی دوسالانه کشورهای فرانسوی زبان]] ===
در ابتدای سال‌های 60، برخی از سران کشورهای تحت سلطه ی سابق فرانسه، که خود از آموزش‌های فرانسوی برخوردار بودند، از جمله حمانی دیور (نیجریه)، حبیب بورقیبه ([[تونس]])، نوردوم سیهانوک (کامبوج) و لئوپول سدار سنگور ([[سنگال]])، طرحی برایِ گردهمایی ِ کشورهای تازه استقلال یافته ای را پیشنهاد کردند که خواهان ِتداوم ارتباط فرهنگی و زبانی خود با کشور فرانسه بودند. در آن زمان دولت فرانسه پاسخ روشنی به این پیشنهاد نداد. با این وجود، در سال 1960 چندین کشور فرانسوی زبان، کنفرانسی با شرکت ِ وزیران آموزش و پرورش ِ کشورهای فرانسوی زبان برگزار کردند. سپس در سال 1961، مؤسسه ی دانشگاه‌های فرانسوی زبان تأسیس شد. در سال 1969، نخسنین نشست دولت‌های فرانسوی زبان، با ریاست آندره مالرو، وزیر وقت فرهنگِ فرانسه، در نیامی، پایتخت نیجر برگزار شد. در سال 1970، آژانس همکاری‌های فنی- فرهنگی، به ابتکار سازمان مشترک افریقا- مالگاش بنیان شد. منشور این آژانس در 20 مارس 1970 به امضای 21 کشور رسید و در ابتدا فعالیت اش به حیطه فنی محدود شد.


در سال 1973، نخستین اجلاس سران افریقایی – فرانسوی، با طرد کانادا و کبک در پاریس برگزار شد. در آن زمان پاریس نمی خواست کبک را به عنوان دولت شرکت کننده بپذیرد. در سال 1984، شورای عالی دولت ها و ملت های فرانسوی زبان به همراه یک شبکه تلویزیونی بین المللی راه اندازی شد. دو سال پس از آن یعنی در سال 1986، نشست سران دولت ها ی فرانسوی زبان برای نخستین بار در کاخ ورسای گرد هم آمدند. کانادا سرانجام پذیرفت که کبک به عنوان « دولت شرکت کننده» حضور یابد.  
در سال 1973، نخستین اجلاس سران افریقایی – فرانسوی، با طرد [[کانادا]] و کبک در [[پاریس]] برگزار شد. در آن زمان پاریس نمی خواست کبک را به عنوان دولت شرکت کننده بپذیرد. در سال 1984، شورای عالی دولت ها و ملت‌های فرانسوی زبان به همراه یک شبکه تلویزیونی بین‌المللی راه اندازی شد. دو سال پس از آن یعنی در سال 1986، نشست سران دولت‌های فرانسوی زبان برای نخستین بار در کاخ ورسای گرد هم آمدند. کانادا سرانجام پذیرفت که کبک به عنوان «دولت شرکت کننده» حضور یابد.  


از سال 1986 تا 2012 ، چهارده نشست در کشور های مختلف فرانسوی زبان برگزار شده است. نخستین نشست که فوریه 1986 در ورسای برگزار شد، اهمیت ویژه ای دارد. در این سال، فرانسوآ میتران، رئیس جمهور وقت فرانسه، 41 رئیس دولت کشور های فرانسوی زبان را برای نخستین بار در کاخ ورسای دعوت کرد. از این تاریخ به بعد، تقریباً هر دو سال یک بار نشستی به منظور بررسی وضعیت آموزش در کشورهای فرانسوی زبان و همکاری با دیگر سازمان های نین المللی در جهت بهبود وضعیت آموزش برگزار شده است. تعداد کشورهای عضو نیز از 49 به 51 کشور افزایش یافته است. در سال 1993، عضویت کشور های غیر فرانسوی زبان از جمله رومانی و مولداوی نیز در این نشست های دو سالانه پذیرفته شد. اهداف آژانس نیز به سوی همکاری های اقتصادی، پیشگیری از تشنجات بین کشورهای عضو، همکاری با سازمان های جهانی برای حفظ حقوق بشر و حضور در عرصه سیاست جهانی پیشرفته است. نشست های بعدی به ترتیب در: کبک (1987)، داکار(1989)، شایو(1991)، گران- به (1993)، کوتونو (1995)، هانوی (1997)، مانتون (1999)، بيروت(2002)، اوآگادوكو( 2004)، بخارست( 2006)، كبك( 2008)، مونتروي( 2010)، كينشازا( 2012) برگزار شده اند.[42]در حال حاضر اين نهاد متشكل از 77 دولت است كه از اين تعداد 50 دولت عضو و 27 دولت ناظر هستند.[43]
از سال 1986 تا 2012، چهارده نشست در کشور‌های مختلف فرانسوی زبان برگزار شده‌است. نخستین نشست که فوریه 1986 در ورسای برگزار شد، اهمیت ویژه ای دارد. در این سال، فرانسوآ میتران، رئیس جمهور وقت فرانسه، 41 رئیس دولت کشور‌های فرانسوی زبان را برای نخستین بار در کاخ ورسای دعوت کرد. از این تاریخ به بعد، تقریباً هر دو سال یک بار نشستی به منظور بررسی وضعیت آموزش در کشورهای فرانسوی زبان و همکاری با دیگر سازمان‌های نین المللی در جهت بهبود وضعیت آموزش برگزار شده‌است. تعداد کشورهای عضو نیز از 49 به 51 کشور افزایش یافته است. در سال 1993، عضویت کشور‌های غیر فرانسوی زبان از جمله رومانی و مولداوی نیز در این نشست‌های دو سالانه پذیرفته شد. اهداف آژانس نیز به سوی همکاری‌های اقتصادی، پیشگیری از تشنجات بین کشورهای عضو، همکاری با سازمان‌های جهانی برای حفظ حقوق بشر و حضور در عرصه سیاست جهانی پیشرفته است. نشست‌های بعدی به ترتیب در: کبک (1987)، داکار (1989)، شایو (1991)، گران- به (1993)، کوتونو (1995)، هانوی (1997)، مانتون (1999)، بیروت (2002)، اوآگادوکو (2004)، بخارست (2006)، کبک (2008)، مونتروی (2010)، کینشازا (2012) برگزار شده‌اند<ref>برگرفته‌ از http://fr.wikipedia.org/wiki/Organisation_internationale_de_la_francophonie</ref>. در حال حاضر این نهاد متشکل از 77 دولت است که از این تعداد 50 دولت عضو و 27 دولت ناظر هستند<ref>قابل بازیابی از http://www.francophonie.org/L-Organisation-internationale-de.html</ref>.


'''نهادهای فرانکوفونی در فرانسه:''' نهادهای بین المللی فرانکوفونی عبارتند از :  
==== [[نهادهای فرانکوفونی در فرانسه]] ====
نهادهای بین‌المللی فرانکوفونی عبارتند از:  


1- کنفرانس سران کشورهای فرانسه زبان ( هر دو سال یک بار )
1- کنفرانس سران کشورهای فرانسه زبان(هر دو سال یک بار)


2- کنفرانس وزرای مسئول فرانکوفونی ( یک بار در سال )
2- کنفرانس وزرای مسئول فرانکوفونی(یک بار در سال)


3- شورای دائم فرانکوفونی ( هر 3 ماه یک بار در پاریس در سطح نمایندگان هر کشور تشکیل جلسه می دهند )
3- شورای دائم فرانکوفونی(هر 3 ماه یک بار در پاریس در سطح نمایندگان هر کشور تشکیل جلسه می‌دهند)


4- کنفرانس وزرای آموزش و پرورش کشورهای فرانسه زبان . این نهاد قدیمی ترین سازمان فرانکوفونی است که در سال 1960 ایجاد شد .
4- کنفرانس وزرای آموزش و پرورش کشورهای فرانسه زبان. این نهاد قدیمی ترین سازمان فرانکوفونی است که در سال 1960 ایجاد شد.


5- کنفرانس وزرای ورزش و مسائل جوانان ( از سال 1969 تا کنون )
5- کنفرانس وزرای ورزش و مسائل جوانان(از سال 1969 تا کنون)


6- آژانس همکاری های فرهنگی و فنی ( ACCT  ) ( از 1970 )
6- آژانس همکاری‌های فرهنگی و فنی(ACCT)(از 1970)


7- انجمن دانشگاه های فرانسه زبان ( 1961 )
7- انجمن دانشگاه‌های فرانسه زبان(1961)


8- کانال تلویزیونی 5 ( 1984 ) که شامل کانال بین المللی 5 فرانسه ، کانال 5 کبک ، کانال 1 و 2 و 3 فرانسه ، RTBF بلژیک و SSR سوئیس می باشد .
8- کانال تلویزیونی 5(1984) که شامل کانال بین‌المللی 5 فرانسه، کانال 5 کبک، کانال 1 و 2 و 3 فرانسه، RTBF بلژیک و SSR سوئیس می‌باشد.


9- دانشگاه سنگور اسکندریه : این دانشگاه در سال 1990 در شهر اسکندریه مصر تاسیس شد و زبان تدریس آن فرانسوی و به صورت خصوصی اداره می شود . در رشته های تغذیه و بهداشت ، علوم اداری و مدیریت ، محیط زیست و مدیریت میراث فرهنگی دانشجو می پذیرد .
9- دانشگاه سنگور اسکندریه: این دانشگاه در سال 1990 در [[شهر اسکندریه مصر]] تاسیس شد و زبان تدریس آن فرانسوی و به صورت خصوصی اداره می‌شود. در رشته‌های تغذیه و بهداشت، علوم اداری و مدیریت، محیط زیست و مدیریت میراث فرهنگی دانشجو می پذیرد.


10- انجمن بین المللی شهرداران و مسئولان شهرهای کلان فرانسه زبان
10- انجمن بین‌المللی شهرداران و مسئولان شهرهای کلان فرانسه زبان


11- شورای بین المللی نمایندگان مجلس کشورهای فرانسه زبان
11- شورای بین‌المللی نمایندگان مجلس کشورهای فرانسه زبان


12- اجلاس تجاری کشورهای فرانسه زبان
12- اجلاس تجاری کشورهای فرانسه زبان


13- کمیته بین المللی بازی های کشورهای فرانسه زبان : دومین دور بازی ها در پاریس در 1994 برگزار شد و گرد همایی آینده در 1997 در ماداگاسکار برگزار شد  
13- کمیته بین‌المللی بازی‌های کشورهای فرانسه زبان: دومین دور بازی ها در پاریس در 1994 برگزار شد و گرد همایی آینده در 1997 در ماداگاسکار برگزار شد  
 
 
'''مصوبات برخي اجلاس‌هاي فرانكوفوني'''
 
اجلاس سران فرانكوفوني نخستين بار در سال ۱۹۸۶در ورساي واقع در حومه پاريس و با حضور ‪۱۵تن از سران كشورها و نيز هيات هاي ۴۲ كشور و جامعه از پنج قاره برگزار شد. اهم مصوبات اجلاس‌هاي قبلي فرانكوفوني :
 
- اجلاس سران ‪ ۱۹۸۶در پاريس: ايجاد ساختار كمك به توسعه با استفاده از منابع مالي كشورهاي "شمال" (شامل فرانسه، كانادا، بلژيك و ايالت فرانسه زبان "كبك" كانادا)، ايجاد يك آژانس بين‌المللي فرانسه‌ زبان تصاوير تلويزيوني و گسترش محدوده پخش برنامه‌هاي تلويزيوني فرانسه زبان (TV5) ، اتخاذ تدابيري در زمينه اطلاع‌رساني، انتشار، تدريس و آموزش.
 
- اجلاس ‪ ۱۹۸۷ايالت كبك (كانادا) :تصميم‌گيري درباره پرچم پنج رنگ سازمان كه هر يك معرف رنگ نمادين يكي از پنج قاره است.
 
- اجلاس ‪ ۱۹۸۹داكار (سنگال) : محور بحث‌ها در اين اجلاس درباره توسعه، بدهي و محيط زيست كشورها بود. فرانسوا ميتران، رييس جمهوري وقت فرانسه، حذف بدهي عمومي ‪ ۳۵ كشور فقيرتر سازمان فرانكوفوني به فرانسه را اعلام كرد.
 
- اجلاس ‪ ۱۹۹۱پاريس : فرانسوا ميتران اين اجلاس را نشست "توسعه و پختگي" ناميد. محور بحث ها بر تشويق كشورهاي "شمال" به‌ادامه روند دمكراسي آغازشده در كشورهاي "جنوب" بويژه در آفريقا متمركز بود.


- اجلاس ‪ ۱۹۹۳جزيره موريس : اين اجلاس تصميم گرفت درحمايت از فرانسه‌زباني دربرابر انگليسي‌زباني به رهبري آمريكا، از طريق همكاري نزديك‌تر فعاليت كند.  
==== مصوبات برخی اجلاس‌های فرانکوفونی ====
اجلاس سران فرانكوفونی نخستین بار در سال ۱۹۸۶در ورسای واقع در حومه پاریس با حضور 15 تن از سران کشورها و نیز هیات‌های 42 کشور و جامعه از پنج قاره برگزار شد. اهم مصوبات اجلاس‌های قبلی فرانکوفونی:


- اجلاس ‪ ۱۹۹۵كوتونو (بنين) : ايجاد سمت دبيركلي سازمان فرانكوفوني كه متصدي آن درعين حال سخنگوي سياسي و نماينده رسمي سازمان است و مي‌تواند نقش‌فعالتري در صحنه بين‌المللي ايفا كند.
- اجلاس سران 1986 ‪در پاریس: ایجاد ساختار کمک به توسعه با استفاده از منابع مالی کشورهای "شمال" (شامل فرانسه، کانادا، بلژیک و ایالت فرانسه زبان "کبک" کانادا)، ایجاد یك آژانس بین‌المللی فرانسه‌ زبان تصاویر تلویزیونی و گسترش محدوده پخش برنامه‌های تلویزیونی فرانسه زبان اتخاذ تدابیری در زمینه اطلاع‌رسانی، انتشار، تدریس و آموزش


- اجلاس ‪ ۱۹۹۷هانوي (ويتنام) : انتخاب پطرس غالي به عنوان اولين دبيركل سازمان فرانكوفوني .  
- اجلاس 1987 ایالت کبک (کانادا): تصمیم‌گیری درباره پرچم پنج رنگ سازمان که هر یک معرف رنگ نمادین یکی از پنج قاره است.  


- اجلاس ‪ ۱۹۹۹مونتكن (كانادا) : پيشنهاد ژاك شيراك درباره ايجاد يك مجموعه نظارت بر حقوق بشر تاييد شد. اين اجلاس بر ضرورت تعميق روند دمكراسي و تقويت حكومت قانون نيز تاكيد كرد.  
- اجلاس 1989 داکار (سنگال): محور بحث‌ها در این اجلاس درباره توسعه، بدهی و محیط زیست کشورها بود. فرانسوا میتران، رییس جمهوری وقت فرانسه، حذف بدهی عمومی 35 کشور فقیرتر سازمان فرانکوفونی به فرانسه را اعلام کرد.  


- اجلاس ‪ ۲۰۰۲بيروت : عبدو ديوف، رييس‌جمهوري سابق سنگال، به‌عنوان دبيركل اين سازمان انتخاب شد. مسئولان ‪ ۵۵كشور نظر مخالف خود را با حمله خودكار به عراق اعلام كردند و خواستار يك راه‌حل از طريق مذاكره براي بحران ساحل عاج و خاورميانه شدند.  
- اجلاس 1991 پاریس: [[فرانسوا میتران]] این اجلاس را نشست "توسعه و پختگی" نامید. محور بحث‌ها بر تشویق کشورهای "شمال" به‌ادامه روند دمکراسی آغازشده در کشورهای "جنوب" بویژه در آفریقا متمرکز بود


- اجلاس ‪ ۲۰۰۴اواگادوگو (بوركينا فاسو) : يادآوري و تاكيد بر اولويت هاي اصلي در زمينه حقوق بشر و احترام به اصول دمكراسي .
-اجلاس 1993 جزیره موریس: این اجلاس تصمیم گرفت درحمایت از فرانسه زبانی دربرابر انگلیسی‌زبانی به رهبری آمریکا، از طریق همکاری نزدیک‌تر فعالیت کند


از اولین اجلاس سران کشورهای فرانکوفونی در پاریس به سال 1986 تا کنون ، پیشرفت های زیادی در هرچه نزدیکتر کردن کشورهای عضو حول محور مشترک زبان حاصل شده است . ایجاد انستیتوهای فرانسه زبان ( هانوی ، پنوم پن ، صوفیا ...) گسترش کانال تلویزیونی 5 به آسیا ، حمایت از موضع فرانسه در مذاکرات گات ، ارسال کتاب به کشورهای آفریقایی ، توجه جدی به کشورهای اروپای شرقی ( بلغارستان بیشترین استقبال را از تلویزیون فرانسه نموده است ) ، تشویق چند زبانی در نهاد های ارو پایی با تاکید به زبان فرانسه به عنوان عنصر مشترک هویت کشورهای هندو چین ، توجه مجدد به لبنان به عنوان پایگاه اصلی زبان فرانسه در خاور میانه و برگزاری دومین بازی های فرانکوفونی در پاریس ( 1994 ) از جمله موفقیت های فرانکوفونی در سال های گذشته به شمار می رود.  
-اجلاس 1995 کوتونو (بنین): ایجاد سمت دبیرکلی سازمان فرانکوفونی که متصدی آن درعین حال سخنگوی سیاسی و نماینده رسمی سازمان است و می‌تواند نقش‌فعالتری در صحنه بین‌المللی ایفا کند.  


'''3-6- سياست هاي فرهنگي دولت و جايگاه فرهنگ در برنامه هاي توسعه اين كشور'''
-اجلاس 1997 هانوی (ویتنام): انتخاب پطرس غالی به عنوان اولین دبیرکل سازمان فرانکوفونی.


فرانسه، اولين كشور اروپايي است كه وزارتخانه اي به نام فرهنگ تاسيس كرد و به اين ضرورت تاريخي دست يافت كه در مقوله فرهنگ چاره اي جز مداخله دولت و به بياني ديگر سياست گذاري فرهنگي نيست. سياستگذاري واژه اي است كه معمولا با مفهوم دولت همراه است.تدابير و سياست هاي عمومي دولت در حوزه فرهنگ ، سياستگذاري فرهنگي ناميده مي شود.آندره مالرو پايه گذار و موسس نخستين وزارت فرهنگ در فرانسه در سال 1959 ميلادي بود و تنها از اين زمان است كه مي توان در اين كشور از سياست گذاري فرهنگي سخن گفت. آندره مالرو با تشكيل وزارت فرهنگ ، امور فرهنگي را تا عالي ترين سطح تصميم گيري بالا برد و اهتمام به فرهنگ و هنر را معنايي تازه بخشيد. از اين پس، پرداختن دولت به فرهنگ وهنر ابزاري براي اجراي اهداف دموكراسي فرهنگي، تمركز زدايي، مردمي شدن هنر، ايجاد همبستگي اجتماعي، رويارويي با اشرافي گري و مانند آن شد.
اجلاس 1999 مونتکن (کانادا): پیشنهاد [[ژاک شیراک]] درباره ایجاد یک مجموعه نظارت بر حقوق بشر تایید شد. این اجلاس بر ضرورت تعمیق روند دمکراسی و تقویت حکومت قانون نیز تاکید کرد.  


با تشكيل نخستين وزارت فرهنگ فرانسه در سال 1959، امور فرهنگي جايگاهي ويژه يافت. براي نخستين بار اصول اساسي و پايداري براي امور فرهنگي تعيين شد و دولت براي دستيابي به اهداف روشن به سراغ برنامه هاي فرهنگي و هنري رفت. به رغم دست به دست شدن قدرت بين جناح هاي سياسي چپ و راست، برخي از اصول مالرو در حكم اساسي ترين اصول سياستگذاري فرهنگي در دستور كار همه دولت ها قرار داشته است. دموكراسي فرهنگي، تمركز زدايي و پاسداري از تنوع و تمايز فرهنگي از جمله سياست هاي كم و بيش ثابت فرهنگي در فرانسه محسوب مي شود.
-اجلاس 2002 بیروت: عبدو دیوف رییس جمهور سابق سنگال به‌عنوان دبیرکل این سازمان انتخاب شد. مسئولان 55 کشور نظر مخالف خود را با حمله خودکار به عراق اعلام کردند و خواستار یک راه‌حل از طریق مذاکره برای بحران ساحل عاج و خاورمیانه شدند.  


'''اصل اول: دولت مداري در عرصه فرهنگي'''
اجلاس 2004 اواگادوگو (بورکینا فاسو): یادآوری و تاکید بر اولویت‌های اصلی در زمینه حقوق بشر و احترام به اصول دمکراسی.


دولت به معناي امروزي آن در فرانسه، ريشه در قرن چهاردهم دارد. با پيدايش دولت ، تمركز گرايي بر اقتدار دولت افزود و انقلاب فرانسه هم نتوانست اين سنت رابه كلي از بين ببرد. دولت مداري در عرصه فرهنگ از اغاز با كمك هاي مالي دولتي به فرهنگ و هنر خود را نشان داد. شيوه اي كه از ديرباز آغاز شد و همچنان ادامه دارد. امروز نيز مي توان گفت كه فرانسه يكي از پيشتازان هزينه دولتي در امور فرهنگي و هنري است. اين هزينه و ياري مالي از گذشته براي ياري رساني به هنر در سرزمين گلها شكل گرفت كه از آن به " مٍسٍنا"[44] تعبير مي شود.
از اولین اجلاس سران کشورهای فرانکوفونی در پاریس به سال 1986 تا کنون، پیشرفت‌های زیادی در هرچه نزدیکتر کردن کشورهای عضو حول محور مشترک زبان حاصل شده‌است. ایجاد انستیتوهای فرانسه زبان(هانوی، پنوم پن، صوفیا...) گسترش کانال تلویزیونی 5 به آسیا، حمایت از موضع فرانسه در مذاکرات گات، ارسال کتاب به کشورهای آفریقایی، توجه جدی به کشورهای اروپای شرقی(بلغارستان بیشترین استقبال را از تلویزیون فرانسه نموده است)، تشویق چند زبانی در نهاد‌های ارو پایی با تاکید به زبان فرانسه به عنوان عنصر مشترک هویت کشورهای هندو [[چین]]، توجه مجدد به [[لبنان]] به عنوان پایگاه اصلی زبان فرانسه در خاور میانه و برگزاری دومین بازی‌های فرانکوفونی در پاریس(1994) از جمله موفقیت‌های فرانکوفونی در سال‌های گذشته به شمار می‌رود<ref name=":1" />.  


براي نخستين بار، واژه " مٍسٍنا" در قرن اول ميلادي در رم به كار رفت.  " مٍسٍنا" برگرفته از نام مائسناس وزير آگوست ، امپراتور رم است. مائسناس براي نخستين بار نويسندگان، هنرمندان و دانشنمدان را تحت حمايت هاي همه جانبه خود قرار داد. فرانسوي ها هم از ابتدا كمك مالي به هنرمندان را به شيوه رومي ها " مٍسٍنا"  نام دادند و تا امروز هم نظام يارانه اي هنرمندان به همين نام خوانده مي شود. از مهم نرين ويژگي هاي سياست گذاري فرهنگي در فرانسه نقش دولت در تامين هزينه فرهنگ و هنر بر اساس سنت ديرين مسناست.
=== [[جایگاه، اهداف و اولویت های دیپلماسی فرهنگی فرانسه|جایگاه، اهداف و اولویت‌ های دیپلماسی فرهنگی فرانسه]] ===
[[پرونده:آندره مالرو.jpg|بندانگشتی|آندره مالرو. برگرفته از سایت iranketab، قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.iranketab.ir/profile/8272-andr%C3%A9-malraux]]
[[فرانسه]]، اولین کشور اروپایی است که وزارتخانه‌ای به نام فرهنگ تاسیس کرد و به این ضرورت تاریخی دست یافت که در مقوله فرهنگ چاره‌ای جز مداخله دولت و به بیانی دیگر سیاست‌گذاری فرهنگی نیست. سیاست‌گذاری واژه‌ای است که معمولا با مفهوم دولت همراه است. تدابیر و سیاست‌های عمومی دولت در حوزه فرهنگ، سیاست‌گذاری فرهنگی نامیده می‌شود. آندره مالرو پایه‌گذار و موسس نخستین وزارت فرهنگ در فرانسه در سال 1959 میلادی بود و تنها از این زمان است که می‌توان در این کشور از سیاست گذاری فرهنگی سخن گفت. آندره مالرو با تشکیل وزارت فرهنگ، امور فرهنگی را تا عالی‌ترین سطح تصمیم‌گیری بالا برد و اهتمام به فرهنگ و هنر را معنایی تازه بخشید. از این پس، پرداختن دولت به فرهنگ و هنر ابزاری برای اجرای اهداف دموکراسی فرهنگی، تمرکز زدایی، مردمی‌شدن هنر، ایجاد همبستگی اجتماعی، رویارویی با اشرافی‌گری و مانند آن شد.


هزينه كردن دولت فرانسه در عرصه فرهنگ و هنر براي دفاع از هويت ملي و فرهنگي است. سرمايه گذاري فرهنگي در فرانسه ، سنتي كهن و ديرين است و گفته مي شود از زمان فرانسواي اول سرمايه گذاري دولتي در امر فرهنگ آغاز شد. كمدي فرانسه و اپراي پاريس در اين دوره تاسيس شدند و براي نخستين بار، دولت نهادهاي فرهنگي را زير چتر حمايت مديريتي و مالي خود قرار داد و دولت " مٍسٍنا" رسما پا به عرصه وجود گذاشت. بعد از انقلاب فرانسه اين سنت پاس داشته شد و نهادهاي مختلف و مهمي براي ارتقاي رشته هاي گوناگون هنري ايجاد شدند. تبديل لوور به موزه، تشكيل مدرسه عالي هنرهاي زيبا و تاسيس انستيتوي فرانسه در سال هاي بعد از انقلاب نشان دهنده تمايل دولتهاي مسنا به سرمايه گذاري در عرصه فرهنگ است. ناپلئون در ساختار دولت نهاد ميراث فرهنگي را پيش بيني نمود و سرمايه گذاري در اين عرصه مهم را نيز عهده دار شد.
با تشکیل نخستین وزارت فرهنگ فرانسه در سال 1959، امور فرهنگی جایگاهی ویژه یافت. برای نخستین بار اصول اساسی و پایداری برای امور فرهنگی تعیین شد و دولت برای دستیابی به اهداف روشن به سراغ برنامه‌های فرهنگی و هنری رفت. به رغم دست به دست شدن قدرت بین جناح‌های سیاسی چپ و راست، برخی از اصول مالرو در حکم اساسی ترین اصول سیاستگذاری فرهنگی در دستور کار همه دولت ها قرار داشته است. دموکراسی فرهنگی، تمرکز زدایی و پاسداری از تنوع و تمایز فرهنگی از جمله سیاست‌های کم و بیش ثابت فرهنگی در فرانسه محسوب می‌شود.


يكي از نهادهاي مهمي كه دخالت دولت را در امور هنري نهادينه كرد، آكادمي هنرهاي زيبا است. ساليان طولاني اين آكادمي در زمينه هنرهاي تجسمي مهم ترين نقش را عهده دار بود. از اوايل قرن بيستم اهتمام دولت به امور فرهنگي بيش از پيش افزايش يافت. سرانجام در سال 1959، وزارت فرهنگ فرانسه تشكيل و دولت رسما سرمايه گذاري در امور فرهنگي را عهده دار شدند. آنره مالرو با بودجه 179 ميليون فرانك فرانسه اجراي برنامه هاي خود را آغاز كرد. تلاش هاي مالرو سبب شد تا نه سال بعد از روي كار آمدنش بودجه وزارت فرهنگ به سه برابر افزايش يابد و دولت " مٍسٍنا" نهادينه شود.
اصل اول: دولت مداری در عرصه فرهنگی


در دوران مالرو ساختار وزارت فرهنگ گسترش يافت  و نهادهاي مختلفي به ويژه براي اداره امور فرهنگي در مناطق و استان ها به وجود آمدند. مديريت هاي امور فرهنگي استان ها با نام اختصار دراك، پانزده مركز ملي هنرهاي دراماتيك و خانه هاي فرهنگ به ابتكار مالرو تشكيل شدند. نتيجه طبيعي گسترش ساختار دولت، افزايش بي شمار بودجه دولت در بخش فرهنگ و تمركز امور فرهنگي در دولت ملي است. به تدريج با نفوذ وزارت فرهنگ به اداره كتابخانه ها در سال 1976، توليدات ديداري و شنيداري در سال 1981 و راديو در سال 1986 گسترش يافت. بدين ترتيب، دولت بخش مهمي از هزينه هاي امور فرهنگي كشور را بر عهده گرفت. در نتيجه بودجه وزارت فرهنگ از 542 ميليون در سال 1968 به 2229 ميليون فرانك در سال 1978 افزايش يافت.
دولت به معنای امروزی آن در فرانسه، ریشه در قرن چهاردهم دارد. با پیدایش دولت، تمرکز گرایی بر اقتدار دولت افزود و [[انقلاب فرانسه]] هم نتوانست این سنت رابه کلی از بین ببرد. دولت مداری در عرصه فرهنگ از اغاز با کمک‌های مالی دولتی به فرهنگ و هنر خود را نشان داد. شیوه ای که از دیرباز آغاز شد و همچنان ادامه دارد. امروز نیز می‌توان گفت که فرانسه یکی از پیشتازان هزینه دولتی در امور فرهنگی و هنری است. این هزینه و یاری مالی از گذشته برای یاری رسانی به هنر در سرزمین گل‌ها شکل گرفت که از آن به " مٍسٍنا"(mécénat) تعبیر می‌شود.


تحول مهم ديگر براي افزايش دولت مداري در امور هنري و فرهنگي ريشه در دوران ژاك لانگ ، وزير فرهنگ فرانسوا ميتران دارد. با روي كار آمدن ژاك لانگ، بودجه وزارت فرهنگ از 2977 ميليون فرانك به حدود دو برابر يعني 5994 ميليون فرانك افزايش يافت. لانگ با شعار" يك درصد كل بودجه دولت براي فرهنگ" كارش را آغاز كرد و سرانجام اين هدف در سال 1991 تحقق يافت.از اين پس، همه دولت ها بر اصل اختصاص يك درصد بودجه كل دولت به امور فرهنگي پايبند ماندند. فرانسوا ميتران ساخت و سازهاي بزرگ و ملي را در عرصه فرهنگ به عنوان " طرح هاي بزرگ" آغاز كرد و در دوران رياست جمهوري اش كتابخانه ملي، مشهور به كتابخانه ميتران را به پايان رساند. هزينه هاي اين طرح، جداگانه و خارج از بودجه يك درصدي وزارت فرهنگ تامين شد. ژاك شيراك نيز اين سنت را پاس داشت و در واپسين سال رياست جمهوري اش موزه بزرگ "كٍه برانلي" را براي هنر تمدنهاي نخستين افتتاح كرد.نگاهي كلي به بودجه فرهنگي دولت نشان از افزايش دائمي بودجه در سال هاي مختلف دارد. از سال 2000 تا 2005 ميلادي، بودجه فرهنگي با چهارده درصد افزايش ، نقش دولت در امور فرهنگي و هنري را بيش از گذشته افزايش داد. هم زمان، علاوه بر افزايش بودجه وزارت فرهنگ، وزارتخانه هاي ديگر نيز بودجه هاي فرهنگي و هنري خود را افزودند.
برای نخستین بار، واژه " مٍسٍنا" در قرن اول میلادی در رم به کار رفت. " مٍسٍنا" برگرفته از نام مائسناس وزیر آگوست، امپراتور رم است. مائسناس برای نخستین بار نویسندگان، هنرمندان و دانشنمدان را تحت حمایت‌های همه جانبه خود قرار داد. فرانسوی‌ها هم از ابتدا کمک مالی به هنرمندان را به شیوه رومی‌ها " مٍسٍنا" نام دادند و تا امروز هم نظام یارانه‌ای هنرمندان به همین نام خوانده می‌شود. از مهم ترین ویژگی‌های سیاست‌گذاری فرهنگی در فرانسه نقش دولت در تامین هزینه فرهنگ و هنر بر اساس سنت دیرین مسناست.


نگاهي به سياست هاي دولت در 50 سال گذشته،از دو برابر شدن بودجه وزارت فرهنگ در هر 10 سال حكايت مي كند. علاوه بر افزايش چشمگير بودجه، امكانات سرمايه اي و سخت افزاري اين وزارتخانه نسبت به سال تاسيس، 75 درصد افزايش داشته است. اين آمار از دولت مداري هر چه بيشتر امور فرهنگي در فرانسه حكايت دارد. حاصل آنكه دولت مداري در عرصه فرهنگ در ابتدا خود را با گسترش ساختاري وزارت فرهنگ و افزايش پيوسته بودجه امور فرهنگي دولت نشان مي دهد.
هزینه کردن دولت فرانسه در عرصه فرهنگ و هنر برای دفاع از هویت ملی و فرهنگی است. سرمایه گذاری فرهنگی در فرانسه، سنتی کهن و دیرین است و گفته می‌شود از زمان فرانسوای اول سرمایه گذاری دولتی در امر فرهنگ آغاز شد. کمدی فرانسه و اپرای پاریس در این دوره تاسیس شدند و برای نخستین بار، دولت نهادهای فرهنگی را زیر چتر حمایت مدیریتی و مالی خود قرار داد و دولت " مٍسٍنا" رسما پا به عرصه وجود گذاشت. بعد از [[انقلاب فرانسه]] این سنت پاس داشته شد و نهادهای مختلف و مهمی برای ارتقای رشته‌های گوناگون هنری ایجاد شدند. تبدیل لوور به موزه، تشکیل مدرسه عالی هنرهای زیبا و تاسیس انستیتوی فرانسه در سال‌های بعد از انقلاب نشان دهنده تمایل دولت‌های مسنا به سرمایه گذاری در عرصه فرهنگ است. ناپلئون در ساختار دولت نهاد میراث فرهنگی را پیش بینی نمود و سرمایه گذاری در این عرصه مهم را نیز عهده دار شد.


'''اصل دوم: دموكراسي فرهنگي'''
یکی از نهادهای مهمی که دخالت دولت را در امور هنری نهادینه کرد، آکادمی هنرهای زیبا است. سالیان طولانی این آکادمی در زمینه هنرهای تجسمی مهم‌ترین نقش را عهده دار بود. از اوایل قرن بیستم اهتمام دولت به امور فرهنگی بیش از پیش افزایش یافت. سرانجام در سال 1959، وزارت فرهنگ فرانسه تشکیل و دولت رسما سرمایه‌گذاری در امور فرهنگی را عهده‌دار شدند. آنره مالرو با بودجه 179 میلیون فرانک [[فرانسه]] اجرای برنامه‌های خود را آغاز کرد. تلاش‌های مالرو سبب شد تا نه سال بعد از روی کار آمدنش بودجه وزارت فرهنگ به سه برابر افزایش یابد و دولت " مٍسٍنا" نهادینه شود.


دومين اصل سياست گذاري فرهنگي در فرانسه،"دموكراسي فرهنگي" يا مردمي كردن فرهنگ و  هنر است. با تاسيس وزارت فرهنگ ، مردمي كردن فرهنگ در دستور كار وزيران فرهنگ قرار گرفت و هر يك كوشيدند تا اندازه اي دامنه مخاطبان و خريداران كالاهاي فرهنگي را به طبقات پايين جامعه گسترش دهند. هر وزيري به تناسب زمان ، سياست هاي ويژه اي را براي مردمي كردن فرهنگ و هنر اتخاذ كرد. بنابراين، مي توان گفت اجراي سياست هاي مختلف در فرانسه با كاميابي همراه بود چرا كه امروز فرهنگ بخشي از زندگي اكثر مردم اين كشور را تشكيل مي دهد.مشتريان تئاتر و سينما و بازديد كنندگان از موزه ها و نمايشگاه هاي هنري افزايش چشمگيري يافته اند و در كنار هنرهاي سنتي و كلاسيك، هنرهاي مردمي نيز از توسعه و رونق خوبي برخوردارند. نمايش هاي خياباني، انواع موسيقي، گرافيك، پويانمايي، كاريكاتور و رشته هاي مختفي از اين دست در كنار هنرهاي كلاسيك و پرهزينه توانستند اقشار مختلف اجتماعي را به عرصه فرهنگ كشانده و فرهنگ را در قلب زندگي اجتماعي مردم قرار دهند.
در دوران مالرو ساختار وزارت فرهنگ گسترش یافت و نهادهای مختلفی به ویژه برای اداره امور فرهنگی در مناطق و استان‌ها به وجود آمدند. مدیریت‌های امور فرهنگی استان‌ها با نام اختصار دراک، پانزده مرکز ملی هنرهای دراماتیک و خانه‌های فرهنگ به ابتکار مالرو تشکیل شدند. نتیجه طبیعی گسترش ساختار دولت، افزایش بی‌شمار بودجه دولت در بخش فرهنگ و تمرکز امور فرهنگی در دولت ملی است. به تدریج با نفوذ وزارت فرهنگ به اداره کتابخانه ها در سال 1976، تولیدات دیداری و شنیداری در سال 1981 و رادیو در سال 1986 گسترش یافت. بدین ترتیب، دولت بخش مهمی از هزینه‌های امور فرهنگی کشور را بر عهده گرفت. در نتیجه بودجه وزارت فرهنگ از 542 میلیون در سال 1968 به 2229 میلیون فرانک در سال 1978 افزایش یافت.
[[پرونده:موزه کٍه برانلی.jpg|بندانگشتی|موزه کٍه برانلی. برگرفته از سایت guideiranfrance، قابل بازیابی از<nowiki/>http://guideiranfrance.com/%D9%85%D9%88%D8%B2%D9%87-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%84%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%B3-%D9%85%D9%88%D8%B2%D9%87-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%D8%B1%DB%8C/]]
تحول مهم دیگر برای افزایش دولت مداری در امور هنری و فرهنگی ریشه در دوران ژاک لانگ، وزیر فرهنگ فرانسوا میتران دارد. با روی کار آمدن ژاک لانگ، بودجه وزارت فرهنگ از 2977 میلیون فرانک به حدود دو برابر یعنی 5994 میلیون فرانک افزایش یافت. لانگ با شعار" یک درصد کل بودجه دولت برای فرهنگ" کارش را آغاز کرد و سرانجام این هدف در سال 1991 تحقق یافت. از این پس، همه دولت‌ها بر اصل اختصاص یک درصد بودجه کل دولت به امور فرهنگی پایبند ماندند. [[فرانسوا میتران]] ساخت و سازهای بزرگ و ملی را در عرصه فرهنگ به عنوان " طرح‌های بزرگ" آغاز کرد و در دوران ریاست جمهوری اش کتابخانه ملی، مشهور به کتابخانه میتران را به پایان رساند. هزینه‌های این طرح، جداگانه و خارج از بودجه یک درصدی وزارت فرهنگ تامین شد. [[ژاک شیراک]] نیز این سنت را پاس داشت و در واپسین سال ریاست جمهوری اش موزه بزرگ "کٍه برانلی" را برای هنر تمدن‌های نخستین افتتاح کرد. نگاهی کلی به بودجه فرهنگی دولت نشان از افزایش دائمی بودجه در سال‌های مختلف دارد. از سال 2000 تا 2005 میلادی، بودجه فرهنگی با چهارده درصد افزایش، نقش دولت در امور فرهنگی و هنری را بیش از گذشته افزایش داد. هم زمان، علاوه بر افزایش بودجه وزارت فرهنگ، وزارتخانه‌های دیگر نیز بودجه‌های فرهنگی و هنری خود را افزودند.


'''اصل سوم: تمركز زدايي'''
نگاهی به سیاست‌های دولت در 50 سال گذشته،از دو برابر شدن بودجه وزارت فرهنگ در هر 10 سال حکایت می‌کند. علاوه بر افزایش چشمگیر بودجه، امکانات سرمایه‌ای و سخت افزاری این وزارتخانه نسبت به سال تاسیس، 75 درصد افزایش داشته‌است. این آمار از دولت مداری هر چه بیشتر امور فرهنگی در [[فرانسه]] حکایت دارد. حاصل آنکه دولت مداری در عرصه فرهنگ در ابتدا خود را با گسترش ساختاری وزارت فرهنگ و افزایش پیوسته بودجه امور فرهنگی دولت نشان می‌دهد.


يكي از اهداف مهم و فراگير دوره هاي مختلف در سياست گذاري فرهنگي، تمركززدايي در مديريت امور فرهنگي است. با توجه به ساختار قدرت در فرانسه، همه امكانات و برنامه هاي فرهنگي در كنار قدرت ملي يعني شهر پاريس متمركز شده و شهرهاي فرانسه در حسرت نمايش ها، اركستر ملي و ديگر برنامه هاي پايتخت بودند. پس از ژنرال دوگل، به تدريج قدرت هاي محلي در برابر دولت مركزي خواهان اختيارات بيشتري شدند. تمركز زدايي و افزايش قدرت نهادهاي مدني و انتخابي به ويژه شهرداران به درخواستي اجتماعي تبديل شد و دولت هاي گوناگون با اعلام سياست تمركززدايي كوشيدند از اين سنت مركز محور فاصله بگيرند و اختيارات بيشتري به قدرت هاي محلي بدهند. در گام اول ، اداره امور شهر و شهرداري ها به نمايندگان مردم واگذار شد و در گام دوم، اختيارات اين نمايندگان افزايش چشمگيري يافت. يكي از عرصه هاي مهم واگذاري قدرت به نهادهاي محلي، امور فرهنگي است. نمايندگان منتخب مردم دريافتند كه براي كسب مشروعيت بيشتر، بايد اهتمام بيشتري به فرهنگ و هنر داشته باشند. شهر ها و محله ها كوشيدند با استفاده از ابزار فرهنگي براي خود هويتي جست و جو كنند. استقبال از برگزاري جشنواره هاي فرهنگي و هنري در شهرهاي مختلف با اين انگيزه دنبال شد و تمركز زدايي در عرصه فرهنگي به يكي از خواسته هاي مهم قدرت هاي محلي تبديل شد.
اصل دوم: دموکراسی فرهنگی


'''اصل چهارم: دفاع ازاستثناي فرهنگي و  تنوع فرهنگي'''
دومین اصل سیاست گذاری فرهنگی در فرانسه،"دموکراسی فرهنگی" یا مردمی‌کردن فرهنگ و هنر است. با تاسیس وزارت فرهنگ، مردمی‌کردن فرهنگ در دستور کار وزیران فرهنگ قرار گرفت و هر یک کوشیدند تا اندازه‌ای دامنه مخاطبان و خریداران کالاهای فرهنگی را به طبقات پایین جامعه گسترش دهند. هر وزیری به تناسب زمان، سیاست‌های ویژه ای را برای مردمی‌کردن فرهنگ و هنر اتخاذ کرد. بنابراین، می‌توان گفت اجرای سیاست‌های مختلف در [[فرانسه]] با کامیابی همراه بود چرا که امروز فرهنگ بخشی از زندگی اکثر مردم این کشور را تشکیل می‌دهد. مشتریان تئاتر و سینما و بازدیدکنندگان از موزه‌ها و نمایشگاه‌های هنری افزایش چشمگیری یافته‌اند و در کنار هنرهای سنتی و کلاسیک، هنرهای مردمی نیز از توسعه و رونق خوبی برخوردارند. نمایش‌های خیابانی، انواع موسیقی، گرافیک، پویانمایی، کاریکاتور و رشته‌های مختلفی از این دست در کنار هنرهای کلاسیک و پرهزینه توانستند اقشار مختلف اجتماعی را به عرصه فرهنگ کشانده و فرهنگ را در قلب زندگی اجتماعی مردم قرار دهند.


همراه با فرايند جهاني شدن، فرانسوي ها در زمره نخستين كشورهاي اروپايي هستند كه نگراني شان را از جهاني شدن فرهنگ ابراز كردند.پيوستن به پيمان گات در سال 1993 به معناي آزاد شدن تجارت در همه عرصه ها از جمله فرهنگ بود. بي ترديد مهم ترين نگراني فرانسوي ها هجوم فيلم هاي سينمايي و كالاهاي ديداري و شنيداري آمريكايي بود كه سينماي آنها را تهديد مي كرد.فرانسوي ها خواهان مستثنا شدن توليدات ديداري و شنيداري از قاعده كلي تجارت آزاد جهاني شدند.اين طرح كه مورد حمايت كشورهاي اروپايي قرار گرفت به طرح فرانسوي "استثناي فرهنگي" شهرت يافت.اين طرح به فرانسوي ها اجازه مي داد تا از سينماي ملي و توليدات ديداري و شنيداري شان در برابرسينماي آمريكا حمايت كنند. استثناي فرهنگي در عرصه بين المللي به معناي گريز از قوانين تجارت آزاد است. اما در عرصه داخلي ، فرانسه گوناگوني فرهنگي- هويتي را نمي پذيرد. فرانسوي ها به ويژه از روزگار جمهوري سوم با شعارادغام فرهنگي، تعريفي بنيادگرايانه از لائيسيته ارائه كردند و ارزشهاي جمهوريت بر همه طبقات اجتماعي تحميل شد. دولت فرانسه براي خود رسالتي فرهنگي مي شناسد و در تلاش است فرهنگ جمهوريت و زبان ملي را ترويج دهد. در عين حال خرده فرهنگ ها را نيز به رسميت شناخته، وابستگي به هر فرهنگ و زبان ديگر را از حقوق شهروندي مي شمارد. از ديدگاه فرانسوي، خرده فرهنگ ها در داخل مرزهاي اين كشور بايد با اصول و ارزش هاي جمهوريت ادغام شوند و خود را با آنها سازگار و هماهنگ كنند. در عرصه بيت الملل نيز بايد از كيان اين فرهنگ ملي و برخاسته از اصول جمهوريت در برابر تهاجم فرهنگي آمريكايي دفاع كرد. بنابراين، دفاع از فرهنگ كلي در برابر آمريكايي شدن جهان بخشي از سيات فرهنگي فرانسه محسوب مي شود.
اصل سوم: تمرکز زدایی


'''اصل پنجم: فرهنگ و همبستگي اجتماعي'''
یکی از اهداف مهم و فراگیر دوره‌های مختلف در سیاست‌گذاری فرهنگی، تمرکززدایی در مدیریت امور فرهنگی است. با توجه به ساختار قدرت در فرانسه، همه امکانات و برنامه‌های فرهنگی در کنار قدرت ملی یعنی شهر [[پاریس]] متمرکز شده و شهرهای فرانسه در حسرت نمایش‌ها، ارکستر ملی و دیگر برنامه‌های پایتخت بودند. پس از [[ژنرال دوگل]]، به تدریج قدرت‌های محلی در برابر دولت مرکزی خواهان اختیارات بیشتری شدند. تمرکز زدایی و افزایش قدرت نهادهای مدنی و انتخابی به ویژه شهرداران به درخواستی اجتماعی تبدیل شد و دولت‌های گوناگون با اعلام سیاست تمرکززدایی کوشیدند از این سنت مرکز محور فاصله بگیرند و اختیارات بیشتری به قدرت‌های محلی بدهند. در گام اول، اداره امور شهر و شهرداری ها به نمایندگان مردم واگذار شد و در گام دوم، اختیارات این نمایندگان افزایش چشمگیری یافت. یکی از عرصه‌های مهم واگذاری قدرت به نهادهای محلی، امور فرهنگی است. نمایندگان منتخب مردم دریافتند که برای کسب مشروعیت بیشتر، باید اهتمام بیشتری به فرهنگ و هنر داشته باشند. شهر ها و محله ها کوشیدند با استفاده از ابزار فرهنگی برای خود هویتی جست و جو کنند. استقبال از برگزاری جشنواره‌های فرهنگی و هنری در شهرهای مختلف با این انگیزه دنبال شد و تمرکز زدایی در عرصه فرهنگی به یکی از خواسته‌های مهم قدرت‌های محلی تبدیل شد.


فرهنگ به معناي گسترده آن يعني ميراث فرهنگي و هنري، شعر و ادب، نمايش، موسيقي و هنرهاي تجسمي نه فقط باعث انتقال فرهنگ از نسل گذشته به نسل هاي بعدي مي شود، بلكه عاملي براي پيوند گذشته و حال بوده، هويت افراد را قوام مي بخشد. يكي از دلايل اصلي دولتمردان فرانسوي براي توجيه هزينه هاي دولت در امور فرهنگ، نسبت آن با منافع ملي و عمومي است.آندره مالرو و جانشينانش در دفاع از بودجه فرهنگي دولت غالبا بر تاثيرات فرهنگ در همبستگي ملي، ايجاد وحدت و مسائلي از اين دست تاكيد مي كردند.[45]
اصل چهارم: دفاع از استثنای فرهنگی و تنوع فرهنگی


'''4-6- وضعيت تفكر و جريانهاي فكري موثر؛ گروه هاي مرجع'''
همراه با فرایند جهانی شدن، فرانسوی‌ها در زمره نخستین کشورهای اروپایی هستند که نگرانی شان را از جهانی شدن فرهنگ ابراز کردند.پیوستن به پیمان گات در سال 1993 به معنای آزاد شدن تجارت در همه عرصه‌ها از جمله فرهنگ بود. بی‌تردید مهم‌ترین نگرانی فرانسوی‌ها هجوم فیلم‌های سینمایی و کالاهای دیداری و شنیداری آمریکایی بود که سینمای آنها را تهدید می‌کرد.فرانسوی‌ها خواهان مستثنا شدن تولیدات دیداری و شنیداری از قاعده کلی تجارت آزاد جهانی شدند.این طرح که مورد حمایت کشورهای اروپایی قرار گرفت به طرح فرانسوی "استثنای فرهنگی" شهرت یافت.این طرح به فرانسوی‌ها اجازه می داد تا از سینمای ملی و تولیدات دیداری و شنیداری شان در برابر سینمای آمریکا حمایت کنند. استثنای فرهنگی در عرصه بین‌المللی به معنای گریز از قوانین تجارت آزاد است. اما در عرصه داخلی، فرانسه گوناگونی فرهنگی- هویتی را نمی پذیرد. فرانسوی‌ها به ویژه از روزگار جمهوری سوم با شعارادغام فرهنگی، تعریفی بنیادگرایانه از لائیسیته ارائه کردند و ارزش‌های جمهوریت بر همه طبقات اجتماعی تحمیل شد. دولت فرانسه برای خود رسالتی فرهنگی می‌شناسد و در تلاش است فرهنگ جمهوریت و زبان ملی را ترویج دهد. در عین حال خرده فرهنگ‌ها را نیز به رسمیت شناخته، وابستگی به هر فرهنگ و زبان دیگر را از حقوق شهروندی می‌شمارد. از دیدگاه فرانسوی، خرده فرهنگ‌ها در داخل مرزهای این کشور باید با اصول و ارزش‌های جمهوریت ادغام شوند و خود را با آنها سازگار و هماهنگ کنند. در عرصه بیت الملل نیز باید از کیان این فرهنگ ملی و برخاسته از اصول جمهوریت در برابر تهاجم فرهنگی آمریکایی دفاع کرد. بنابراین، دفاع از فرهنگ کلی در برابر آمریکایی شدن جهان بخشی از سیات فرهنگی فرانسه محسوب می‌شود.


'''1-4-6- جغرافیای معرفتی فرانسه        '''
اصل پنجم: فرهنگ و همبستگی اجتماعی


جغرافیای معرفتی به معنای توزیع بررسی دانش و شناخت در حوزه جغرافیایی مکان خاصی را گویند و یکی از گرایش های آن جغرافیای فرهنگی است که از شاخه های جغرافیای انسانی می باشد و در نهایت به انسان شناسی و مردم شناسی باز می گردد.  
فرهنگ به معنای گسترده آن یعنی میراث فرهنگی و هنری، شعر و ادب، نمایش، موسیقی و هنرهای تجسمی نه فقط باعث انتقال فرهنگ از نسل گذشته به نسل‌های بعدی می‌شود، بلکه عاملی برای پیوند گذشته و حال بوده، هویت افراد را قوام می بخشد. یکی از دلایل اصلی دولتمردان فرانسوی برای توجیه هزینه‌های دولت در امور فرهنگ، نسبت آن با منافع ملی و عمومی است.آندره مالرو و جانشینانش در دفاع از بودجه فرهنگی دولت غالبا بر تاثیرات فرهنگ در همبستگی ملی، ایجاد وحدت و مسائلی از این دست تاکید می‌کردند<ref>ایوبی. حجت‌اله (1388). سیاست‌گذاری فرهنگی در [[فرانسه]]. تهران: [https://www.samt.ac.ir/fa انتشارات سمت]، ص51.</ref>.


با به دست آوردن جغرافیای معرفتی هر کشور می توان به چگونگی تعامل حوزه های فرهنگی معرفتی آن پی برد و بر تعامل و تحرک فکری فرهنگی این حوزه ها افزود و سازمان های دانش کشور را بر آن اساس تنظیم وجهت دهی کرد.
=== [[جریان های فکری موثر فرانسه|جریان‌های فکری موثر فرانسه]] ===


اولین بستر فرهنگی معرفتی فرانسه دین کاتولیک است. هفتاد در صد جمعیت فرانسه کاتولیک اند و فقط ۱۳ درصد آنها را پیروان پروتستان تشکیل می دهند ولی با اینکه کاتولیک ها قسمت اعظم جمعیت فرانسه را تشکیل می دهند آنها همیشه در حال فرار از کاتولیسم هستند و مبدا این فرارها را می توان انقلاب فرانسه دانست که با رویکرد سکولاریستی و لائیستی به وقوع پیوست . این حالت فرار و قرار یک حالت پارادوکسیکال را در فرانسه به وجود آورد که تا به امروز دامنگیر حوزه معرفتی فرانسوی ها بوده است. آنها از طرفی می خواهند در قالب لائیسم با مدرنیته همراه شوند و از طرفی کاتولیسم منتقد مدرنیسم است و از همین جهت فرانسه در باب مدرنیسم و جهانی سازی نگاهی انتقادی و حالتی تضاد گونه دارد .  
==== [[جغرافیای معرفتی فرانسه]] ====
جغرافیای معرفتی به معنای توزیع بررسی دانش و شناخت در حوزه جغرافیایی مکان خاصی را گویند و یکی از گرایش‌های آن جغرافیای فرهنگی است که از شاخه‌های جغرافیای انسانی می‌باشد و در نهایت به انسان‌شناسی و مردم‌شناسی باز می‌گردد.  


بستر دیگر معرفتی فرانسه زبان لاتینی و ایتالیک این کشور است. زبان ایتالیک فرانسوی در کنار مذهب کاتولیسم یک حالت احساسی به فرانسه بخشیده است . زبان ایتالیک یک زبان احساسی است و از همین رو زبان شعر و ادبیات و هنر است. خود کاتولیسم نیز مذهبی احساسی است که دوستی و محبت ورزیدن به مسیح را با خود دارد و می توان گفت هم زبان و هم دین به فرانسه حالتی احساسی بخشیده است.  
با به دست آوردن جغرافیای معرفتی هر کشور می‌توان به چگونگی تعامل حوزه‌های فرهنگی معرفتی آن پی برد و بر تعامل و تحرک فکری فرهنگی این حوزه ها افزود و سازمان‌های دانش کشور را بر آن اساس تنظیم و جهت‌دهی کرد.  


عملکرد این بستر معرفتی در ساختار اجتماعی فرانسه خانواده گرایی است. فرانسوی ها براساس خصلت فرهنگی خود محل ارضای احساس خود را خانواده می دانستند واز سوی دیگر انقلاب و نظام لائیسم فرانسوی فرار از خانواده را به عنوان شعار خویش قرار داده بود و آزادی جنسی را ترویج می کرد تا از این طریق بنیان خانواده ها را سست کند و از همان انقلاب فرانسه به بعد خانواده گرایی فرانسوی هدف تیره های سکولاریسم و لائیسم فرانسوی قرار گرفت .  
اولین بستر فرهنگی معرفتی فرانسه دین کاتولیک است. هفتاد در صد [[جمعیت فرانسه]] کاتولیک‌اند و فقط ۱۳ درصد آنها را پیروان پروتستان تشکیل می‌دهند ولی با اینکه کاتولیک‌ها قسمت اعظم [[جمعیت فرانسه]] را تشکیل می‌دهند آنها همیشه در حال فرار از کاتولیسم هستند و مبدا این فرارها را می‌توان [[انقلاب فرانسه]] دانست که با رویکرد سکولاریستی و لائیستی به وقوع پیوست. این حالت فرار و قرار یک حالت پارادوکسیکال را در [[فرانسه]] به وجود آورد که تا به امروز دامن‌گیر حوزه معرفتی فرانسوی‌ها بوده‌است. آنها از طرفی می خواهند در قالب لائیسم با مدرنیته همراه شوند و از طرفی کاتولیسم منتقد مدرنیسم است و از همین جهت فرانسه در باب مدرنیسم و جهانی سازی نگاهی انتقادی و حالتی تضاد گونه دارد.  


این حالت تضاد گونه بین خانواده گرایی وآزادی جنسی سبب تولید ادبیات عشقی شدیدی در فرانسه گشت که در یک حالت دیالکتیکی بین آرمان گرایی عشقی و واقعیت گرایی جنسی در رفت و آ مد است. حال اگر احساس گرایی و خانواده گرایی را به کاتولیسم فرانسوی اضافه کنیم به رمز سوسیالیسم فرانسوی پی خواهیم برد. در کاتولیسم آنچه که حاکم است دین نیست بلکه یک سازمان دینی است. انسان فقط در کلیسا می تواند خدا را عبادت کند و نه خارج از آن. در این مکتب یک پدر زمینی در کلیسا وجود دارد که نماینده پدر آسمانی و تجلی اوست و اعتراف به گناه در نزد اوست که سبب بخشش گناهان می شود.  
بستر دیگر معرفتی فرانسه زبان لاتینی و ایتالیک این کشور است. زبان ایتالیک فرانسوی در کنار مذهب کاتولیسم یک حالت احساسی به فرانسه بخشیده است. زبان ایتالیک یک زبان احساسی است و از همین رو زبان شعر و ادبیات و هنر است. خود کاتولیسم نیز مذهبی احساسی است که دوستی و محبت ورزیدن به مسیح را با خود دارد و می‌توان گفت هم زبان و هم دین به فرانسه حالتی احساسی بخشیده است.  


باانقلاب فرانسه این سازمان گرایی دینی به جامعه گرایی و یا سوسیالیسم تبدیل شد.سوسیالیسم همان شکل سکولار سازمان دینی است که بعد از انقلاب فرانسه به وجود آمد و اگر این را به ساختار اجتماعی فرانسه که خانواده گرایی باشد اضافه کنیم رمز جامعه گرایی امروزی فرانسوی روشن می شود و به همین دلیل سوسیالیسم اروپایی از فرانسه شروع شد به آلمان رفت و تبدیل به فلسفه مارکس شد و سپس به خود فرانسه بازگشت و کمون های پاریس را به وجود آورد. ساختارگرایی فرانسوی نیز که لویی استروس بنیانگذار آن بود شکل دیگری در جامعه گرایی فرانسوی است و در واقع ساختارگرایی رهیافت امروزی جامعه گرایی فرانسوی است. چرا که نگاه ساختار گرایانه به جامعه به صورت یک کل به هم پیوسته قابل مطالعه است و این کل گرایی شعبه ای از شکل معرفتی جامعه گرایی است.  
عملکرد این بستر معرفتی در ساختار اجتماعی فرانسه خانواده‌گرایی است. فرانسوی‌ها براساس خصلت فرهنگی خود محل ارضای احساس خود را خانواده می‌دانستند و از سوی دیگر انقلاب و نظام لائیسم فرانسوی فرار از خانواده را به عنوان شعار خویش قرار داده بود و آزادی جنسی را ترویج می‌کرد تا از این طریق بنیان خانواده‌ها را سست کند و از همان انقلاب فرانسه به بعد خانواده‌گرایی فرانسوی هدف تیره‌هایسکولاریسم و لائیسم فرانسوی قرار گرفت.  


در نهایت با پیوند ساختارگرایی و مارکسیسم یک شکل معرفتی دیگر به وجود آمد که به شدت کل گرا بود و نمایندگان آن آ لتوسر و تا حدودی ژان پل سارتر می باشند واین اوج تفکر فرانسوی در باب جامعه گرایی است. ولی در مقابل این جریان مردم شناسی فرانسوی با مارکسیسم همراه شد و پسامدرنیسم را عرضه کرد به طوری که آن نوع از مردم شناسی که دارای روش مقایسه ای یا تطبیقی بود و بر تکثرگرایی فرهنگی تاکید می کرد به یک باره از بطن هنجارشکنی مارکسیسم زاده شد و قابله های آن، دو مردم شناس فرانسوی مارکسیست گرا یعنی میشل فوکو و ژاک دریدا در بعد ادبیات بودند.[46]
این حالت تضادگونه بین خانواده‌گرایی و آزادی جنسی سبب تولید ادبیات عشقی شدیدی در [[فرانسه]] گشت که در یک حالت دیالکتیکی بین آرمان گرایی عشقی و واقعیت‌گرایی جنسی در رفت و آمد است. حال اگر احساس‌گرایی و خانواده‌گرایی را به کاتولیسم فرانسوی اضافه کنیم به رمز سوسیالیسم فرانسوی پی خواهیم برد. در کاتولیسم آنچه که حاکم است دین نیست بلکه یک سازمان دینی است. انسان فقط در کلیسا می‌تواند خدا را عبادت کند و نه خارج از آن. در این مکتب یک پدر زمینی در کلیسا وجود دارد که نماینده پدر آسمانی و تجلی اوست و اعتراف به گناه در نزد اوست که سبب بخشش گناهان می‌شود.  


'''2-4-6- روشنفكر فرانسوی'''
با انقلاب فرانسه این سازمان‌گرایی دینی به جامعه‌گرایی و یا سوسیالیسم تبدیل شد. سوسیالیسم همان شکل سکولار سازمان دینی است که بعد از انقلاب فرانسه به وجود آمد و اگر این را به ساختار اجتماعی فرانسه که خانواده‌گرایی باشد اضافه کنیم رمز جامعه‌گرایی امروزی فرانسوی روشن می‌شود و به همین دلیل سوسیالیسم اروپایی از فرانسه شروع شد به آلمان رفت و تبدیل به فلسفه مارکس شد و سپس به خود فرانسه بازگشت و کمون‌های پاریس را به وجود آورد. ساختارگرایی فرانسوی نیز که لویی استروس بنیانگذار آن بود شکل دیگری در جامعه گرایی فرانسوی است و در واقع ساختارگرایی رهیافت امروزی جامعه گرایی فرانسوی است. چرا که نگاه ساختار گرایانه به جامعه به صورت یک کل به هم پیوسته قابل مطالعه است و این کل گرایی شعبه ای از شکل معرفتی جامعه‌گرایی است.
[[پرونده:ژان پل سارتر.jpg|بندانگشتی|180x180پیکسل|ژان پل سارتر. برگرفته از سایت کتابراه، قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.ketabrah.ir/author/11845-%DA%98%D8%A7%D9%86-%D9%BE%D9%84-%D8%B3%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%B1]]
در نهایت با پیوند ساختارگرایی و مارکسیسم یک شکل معرفتی دیگر به وجود آمد که به شدت کل گرا بود و نمایندگان آن آ لتوسر و تا حدودی [[ژان پل سارتر]] می‌باشند و این اوج تفکر فرانسوی در باب جامعه گرایی است. ولی در مقابل این جریان مردم شناسی فرانسوی با مارکسیسم همراه شد و پسامدرنیسم را عرضه کرد به طوری که آن نوع از مردم شناسی که دارای روش مقایسه ای یا تطبیقی بود و بر تکثرگرایی فرهنگی تاکید می‌کرد به یک باره از بطن هنجارشکنی مارکسیسم زاده شد و قابله‌های آن، دو مردم شناس فرانسوی مارکسیست گرا یعنی میشل فوکو و ژاک دریدا در بعد ادبیات بودند.<ref>روزنامه آفتاب. 16مهر (1387). جغرافیای معرفتی آلمان و [[فرانسه]].</ref>


روشنفكر فرانسوی از زمان پرونده دريفوس تا اعتصاب هاي نوامبر و دسامبر ١٩٩٥ و با پشت سر گذاشتن جنگ الجزايرو... حيات اجتماعي خود را به بسيج هاي متعددي مديون است که خط مشي و چگونگي مشارکت آنان را ترسيم کرده بود. اما امروزه روشنفکر فرانسوی دیگر تماشاگر متعهد (به قول آرون) نیست بلكه بازیگر غیرمتعهد است كه خود تبدیل به مصرف‌كننده شده است. شاید به نوعی بتوان گفت كه آرمان دریفوسی روشنفكر فرانسوی امروز دچار بحران است،چون دچار نوعی محافظه‌كاری جدید شده است. شاید علت این افول را در مرگ بزرگان روشنفكری فرانسه چون سارتر، آرون، فوكو، لیوتار، بودریار، لیوتار و ... بدانیم. همچنین علت دیگر می‌تواند پایان جنگ سرد و افول ایدئولوژی ها و همچنین فرآیند جهانی شدن سیاست واقتصاد باشد كه روشنفكر- شهروند را تبدیل به روشنفكر بازیگر كرده است.  
روشنفکر فرانسوی از زمان [[پرونده دریفوس]] تا اعتصاب‌های نوامبر و دسامبر ١٩٩٥ و با پشت سر گذاشتن جنگ الجزایرو... حیات اجتماعی خود را به بسیج‌های متعددی مدیون است که خط مشی و چگونگی مشارکت آنان را ترسیم کرده بود. اما امروزه روشنفکر فرانسوی دیگر تماشاگر متعهد (به قول آرون) نیست بلکه بازیگر غیرمتعهد است که خود تبدیل به مصرف‌کننده شده‌است. شاید به نوعی بتوان گفت که آرمان دریفوسی روشنفکر فرانسوی امروز دچار بحران است،چون دچار نوعی محافظه‌کاری جدید شده‌است. شاید علت این افول را در مرگ بزرگان روشنفکری فرانسه چون سارتر، آرون، فوکو، لیوتار، بودریار، لیوتار و... بدانیم. همچنین علت دیگر می‌تواند پایان جنگ سرد و افول ایدئولوژی ها و همچنین فرآیند جهانی شدن سیاست واقتصاد باشد که روشنفکر- شهروند را تبدیل به روشنفکر بازیگر کرده‌است.  


در این ‌جا لازم است نگاهی به مبانی فلسفی روشنفكری در فرانسه مناسب به نظر می رسد. ما در روشنفكری فرانسه با دو خوانش اصلی مواجه هستیم:  
==== [[روشنفكری در فرانسه]] ====
در این ‌جا لازم است نگاهی به مبانی فلسفی [[روشنفكری در فرانسه|روشنفکری در فرانسه]] مناسب به نظر می‌رسد. ما در روشنفکری فرانسه با دو خوانش اصلی مواجه هستیم:  


1- خوانش‌های فرانسوی از سنت فلسفی فرانسه.  
1- خوانش‌های فرانسوی از سنت فلسفی فرانسه.  
خط ۷۲۷: خط ۶۸۷:
2- خوانش‌های فرانسوی از سنت فلسفی آلمان.  
2- خوانش‌های فرانسوی از سنت فلسفی آلمان.  


در قرن بيستم، بيش از همه فلسفه آلماني زبان بوده كه منبع خارجي اصلي الهام بخش فلسفه فرانسه را تشكيل داده است.[47]
در قرن بیستم، بیش از همه فلسفه آلمانی زبان بوده که منبع خارجی اصلی الهام بخش فلسفه فرانسه را تشکیل داده است.<ref>ماتیوز، اریک (1378). فلسفه [[فرانسه]] در قرن بیستم. ترجمه: محسن حکیمی. تهران: [https://qoqnoos.ir/Fa/ انتشارات ققنوس]، ص9.</ref>
 
گروه آکسیون فرانسز همزمان با كمونیست‌ها و گلیست‌ها وارد مبارزه می‌شود و آنها را یهودی و فراماسون می‌نامد. ولی با پیروزی متفقین و ورود دوگل به پاریس در 1944، كلیه‌ روشنفكران راست‌گرای افراطی و طرفداران نازیسم به پای میز محاكمه كشیده می‌شوند. شارل موراس در 8 سپتامبر 1944 در شهر لیون دستگیر می‌شود و به زندان ابد محكوم می‌شود.
 
در میان خوانش‌های فرانسوی از سنت فلسفی فرانسه می‌توان در دوره‌های اول به تاثیر برگسون[48] و شاگردان برگسون بر روشنفكری راست‌گرا و محافظه‌كار فرانسه اشاره كرد. چنین فلسفه‌ای در نقد ایده‌آلیسم آلمان و در دفاع از سنت دكارتی و پاسكالی خلاصه می‌شود و سردمداران فكری آن افرادی هستند چون یانیكویچ،آلكیه، گومیه، ژیلسون و ... در مقابل ما با تاثیر فلسفه‌ی آلمان در قبل و بعد ازجنگ جهانی دوم روبه‌رو هستیم. این تاثیر در 5 دوره بر روشنفكری فرانسه تاثیر گذاشته است:  
 
1- دوره‌ اول: تاثیر شوپنهاور بر نویسندگانی چون مارسل پروست.  
 
2- دوره‌ دوم: تاثیر هگلی كه از طریق سمینارهای الكساندر كوژو و نوشته‌های اریك وایل بر افرادی چون بودریار، سارتر تاثیر می‌گذارد.
 
3- دوره ی سوم: تاثیر هایدگری بر افرادی چون لویناس، ریكور، پیراونبك، بلانشو و میشل هار.  
 
4- دوره‌ چهارم: تاثیر نیچه‌ای بر افرادی چون فوكو، لیوتار و دلوز


5- دوره‌ پنجم: تاثیر كانت بر نوكانتی‌های فرانسوی
گروه آکسیون فرانسز همزمان با کمونیست‌ها و گلیست‌ها وارد مبارزه می‌شود و آنها را یهودی و فراماسون می‌نامد. ولی با پیروزی متفقین و ورود دوگل به پاریس در 1944، کلیه‌ روشنفکران راست‌گرای افراطی و طرفداران نازیسم به پای میز محاکمه کشیده می‌شوند. شارل موراس در 8 سپتامبر 1944 در [[شهر لیون]] دستگیر می‌شود و به زندان ابد محکوم می‌شود.


در كنار این دو خوانش می‌بایستی از اندیشه‌هایی سخن گفت كه در زمینه‌ علوم انسانی در نیمه‌ دوم قرن بیستم در فرانسه ظهور می‌كنند و از فلسفه فاصله می‌گیرند. در این میان م‍ی‌بایستی از اندیشمندانی چون لویی استراوس[49] و پیر بوردیو صحبت به میان آورد كه با طرح مسئله مرگ فلسفه می‌كوشند تا بهای بیشتری به علوم انسانی و نظریه‌های جامعه‌شناختی و انسان‌شناختی دهند.  برای آن‌ها طرح مساله‌ علوم انسانی با اتمام فلسفه همراه بوده است. برای مثال لویی استروسدر مقدمه‌ی كتاب خودش «مناطق استوایی غم‌انگیز»[50] می‌نویسد: «من از فلسفه خلاص شدم و اكنون می‌توانم به انسان‌شناسی بپردازم.» در واقع انتقاد مهمی كه طرفداران و محققان در زمینه‌ی علوم انسانی به فلسفه می‌كنند، انتقاد به ایده‌آلیسمی است كه مساله آگاهی تاریخی و خوداندیشی در تاریخ را مطرح می‌كند. علوم انسانی در این دوره با به پرسش كشیدن مفهوم تاریخ، مفهوم آگاهی تاریخی را نیز زیر سوال می‌برد.
در میان خوانش‌های فرانسوی از سنت فلسفی فرانسه می‌توان در دوره‌های اول به تاثیر برگسون (Henri Bergson) و شاگردان برگسون بر روشنفکری راست‌گرا و محافظه‌کار فرانسه اشاره کرد. چنین فلسفه‌ای در نقد ایده‌آلیسم آلمان و در دفاع از سنت دکارتی و پاسکالی خلاصه می‌شود و سردمداران فکری آن افرادی هستند چون یانیکویچ، آلکیه، گومیه، ژیلسون و... در مقابل ما با تاثیر فلسفه‌ی آلمان در قبل و بعد ازجنگ جهانی دوم روبه‌رو هستیم. این تاثیر در 5 دوره بر روشنفکری فرانسه تاثیر گذاشته است:


در كنار این سنت علوم انسانی كه فلسفه را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهد و می‌كوشد تا از آن عبور كند، ما با جریان فلسفی دیگری روبه‌رو هستیم كه به نقد رژیم های توتالیتر می‌پردازد و از طریق این نقد به نقد فلسفه‌های تاریخ هگل و ماركس می‌پردازد.  
1- دوره‌ اول: تاثیر شوپنهاور بر نویسندگانی چون [[مارسل پروست]].  


جریان دیگری كه می‌توان به دنبال لوك فری[51] و آلن رنه آن را اندیشه‌ 68 نامید با 4 متفكر پسامدرن مهم مشخص می‌شود كه عبارتند از : 1- میشل فوكو ، 2- ژاك دریدا ، 3- فرانسوا لیوتار ، 4- ژیل دلوز
2- دوره‌ دوم: تاثیر هگلی که از طریق سمینارهای الکساندر کوژو و نوشته‌های اریک وایل بر افرادی چون بودریار، سارتر تاثیر می‌گذارد.


این چهار متفكر هر كدام به نوبه‌ی خود مساله ‌"امپریالیسم لوگوس» را مطرح می‌كنند و «لوگوس محوری» را زیر سوال می‌برند. البته اینها با تاثیرپذیری از متفكران مكتب فرانكفورت، بعد از جنگ بین‌الملل دوم به نقد عقل توتالیتر پرداخته بودند. بالاخره نقدی كه از سوی روشنفكری فرانسه به فلسفه می‌شود نقدی است كه از طریق تاثیر هایدگر و نوشته‌ های او بر روشنفكران فرانسوی انجام می‌گیرد. در این‌جا می‌بایستی به ژاك دریدا و جنبش شالوده شكنی فرانسه اشاره كرد.  
3- دوره ی سوم: تاثیر هایدگری بر افرادی چون لویناس، ریکور، پیراونبک، بلانشو و میشل هار.  


نقد دریدا ازهستی‌شناسی سنتی و تاریخ فلسفه‌ غرب در این امر خلاصه می‌شود كه مساله‌ هستی همیشه به صورت جوهر مطرح شده بود و با نقد این جوهر به این نكته می‌‌رسند كه حد و مرزی برای گفتمان فلسفی وجود دارد. متفكری چون پل ریكور هستی‌شناسی را به عنوان جوهر مطرح نمی‌كند بلكه با تاثیرپذیری از فلسفه ارسطو و با نوگرایی در زمینه‌ فلسفه‌ ارسطو مساله‌ هستی را به عنوان «فعلیت» مطرح می‌كند و از این راه پایه فلسفه سیاسی جدیدی را می‌گذارد. بنابراین در روشنفكری بعد از جنگ بین‌الملل دوم در فرانسه ما 4 مكتب مهم داریم:
4- دوره‌ چهارم: تاثیر نیچه‌ای بر افرادی چون فوکو، لیوتار و دلوز


1- اگزیستانسیالیسم، 2- روشنفكری كه به نقد رژیم‌های تمام‌گرا می‌پردازد. ، 3- مكتب فوكویی نقد امپریالیسم لوگوس ، 4- دریدا و شالوده‌شكنی
5- دوره‌ پنجم: تاثیر کانت بر نوکانتی‌های فرانسوی
[[پرونده:Claude Lévi-Strauss.jpg|بندانگشتی|لویی استراوس. برگرفته از سایت latimes، قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.latimes.com/nation/la-me-claude-levi-strauss4-2009nov04-story.html]]
در کنار این دو خوانش می‌بایستی از اندیشه‌هایی سخن گفت که در زمینه‌ علوم انسانی در نیمه‌ دوم قرن بیستم در فرانسه ظهور می‌کنند و از فلسفه فاصله می‌گیرند. در این میان م‍ی‌بایستی از اندیشمندانی چون لویی استراوس (Claude Lévi-Strauss) و پیر بوردیو صحبت به میان آورد که با طرح مسئله مرگ فلسفه می‌کوشند تا بهای بیشتری به علوم انسانی و نظریه‌های جامعه‌شناختی و انسان‌شناختی دهند. برای آن‌ها طرح مساله‌ علوم انسانی با اتمام فلسفه همراه بوده‌است. برای مثال لویی استروسدر مقدمه‌ی کتاب خودش «مناطق استوایی غم‌انگیز» (Les trists Tropiques) می‌نویسد: «من از فلسفه خلاص شدم و اکنون می‌توانم به انسان‌شناسی بپردازم.» در واقع انتقاد مهمی که طرفداران و محققان در زمینه‌ی علوم انسانی به فلسفه می‌کنند، انتقاد به ایده‌آلیسمی است که مساله آگاهی تاریخی و خوداندیشی در تاریخ را مطرح می‌کند. علوم انسانی در این دوره با به پرسش کشیدن مفهوم تاریخ، مفهوم آگاهی تاریخی را نیز زیر سوال می‌برد.


ما در این‌جا به نوعی ملی‌گرایی فلسفی در زمینه‌های فلسفی و علوم انسانی می‌رسیم كه بحث اصلی آن مرتبط با فلسفه ایده‌آلیسم آلمانی است. در مقابل ایده‌آلیسم آلمانی كه كانت،‌هگل و ... نمایندگان آن‌ هستند. ملی‌گرایی فلسفی كه روشنفكری فرانسوی به آن می‌رسد مساله ایده‌آلیسم دكارتی را مطرح می‌كند.  
در کنار این سنت علوم انسانی که فلسفه را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهد و می‌کوشد تا از آن عبور کند، ما با جریان فلسفی دیگری روبه‌رو هستیم که به نقد رژیم‌های توتالیتر می‌پردازد و از طریق این نقد به نقد فلسفه‌های تاریخ هگل و مارکس می‌پردازد.  


توجه ریكور به روشنفكران و اندیشمندان آمریكا و انگلیس چون هانا آرنت و جان رالز است. با ریكور روشنفكری فرانسه به فراسوی اندیشه پسامدرن غیر انقلابی بازگشت می‌كند. این نوآوری جدید در زمینه‌ روشنفكری ما را به نگاه جدید به فلسفه‌ سیاسی می‌برد كه خودمختاری جدیدی در میان روشنفكران جدید فرانسه به اندیشه‌ی سیاسی داده است.
جریان دیگری که می‌توان به دنبال لوک فری (Luc Ferry) و آلن رنه آن را اندیشه‌ 68 نامید با 4 متفکر پسامدرن مهم مشخص می‌شود که عبارتند از: 1- میشل فوکو، 2- ژاک دریدا، 3- فرانسوا لیوتار، 4- ژیل دلوز


در این‌جا برخورد روشنفكری میان سنت آلمانی و سنت فرانسوی ملاحظه می شود كه در برخورد میان هابرماس با روشنفكران فرانسوی چون فوكو و دریدا مشخص است. هابرماس این روشنفكران را به عنوان «محافظه‌كاران جدید» می‌خواند و معتقد است كه ریشه‌هایش خردستیزی در فرانسه است.  
این چهار متفکر هر کدام به نوبه‌ی خود مساله ‌"امپریالیسم لوگوس" را مطرح می‌کنند و «لوگوس محوری» را زیر سوال می‌برند. البته اینها با تاثیرپذیری از متفکران مکتب فرانکفورت، بعد از جنگ بین‌الملل دوم به نقد عقل توتالیتر پرداخته بودند. بالاخره نقدی که از سوی روشنفکری فرانسه به فلسفه می‌شود نقدی است که از طریق تاثیر هایدگر و نوشته‌‌های او بر روشنفکران فرانسوی انجام می‌گیرد. در این‌جا می‌بایستی به ژاک دریدا و جنبش شالوده شکنی فرانسه اشاره کرد.  


جنبش پدیدارشناسی فرانسوی كه تحت تاثیر فلسفه‌های هوسرل و هایدگر است در دو روشنفكر مهم جلوه می‌كند: 1- پل ریكور 2- امانوئل لویناس
نقد دریدا از هستی‌شناسی سنتی و تاریخ فلسفه‌ غرب در این امر خلاصه می‌شود که مساله‌ هستی همیشه به صورت جوهر مطرح شده بود و با نقد این جوهر به این نکته می‌‌رسند که حد و مرزی برای گفتمان فلسفی وجود دارد. متفکری چون پل ریکور هستی‌شناسی را به عنوان جوهر مطرح نمی‌کند بلکه با تاثیرپذیری از فلسفه ارسطو و با نوگرایی در زمینه‌ فلسفه‌ ارسطو مساله‌ هستی را به عنوان «فعلیت» مطرح می‌کند و از این راه پایه فلسفه سیاسی جدیدی را می‌گذارد. بنابراین در روشنفکری بعد از جنگ بین‌الملل دوم در فرانسه ما 4 مکتب مهم داریم:  


لویناس با نقد هستی‌شناسی كلاسیك غرب به ویژه مساله‌ اخلاق را دوباره در قلب بحث‌های روشنفكری فرانسه قرار می‌دهد. از نظر لویناس هستی‌شناسی هگل ما را به اندیشه نزاع میان سوژه دیگری می‌برد كه می‌بایستی آن را پشت سر گذاشت و به فلسفه‌ی دیگری رسید. اشكال بزرگ لویناس در این است كه با نقد هستی‌شناسی كلاسیك غرب، مبانی هستی‌شناسی دیگری برای روشنفكری در نظر نمی‌گیرد، بلكه فقط اولویت را به اخلاق به دگربودگی یا غریبیت می‌دهد. روشنفكری لویناس مساله‌ آگاهی در مورد دیگری را جایگیزن آگاهی تاریخی و پدیدارشناسی هگلی می‌كند.
1- اگزیستانسیالیسم، 2- روشنفکری که به نقد رژیم‌های تمام‌گرا می‌پردازد.، 3- مکتب فوکویی نقد امپریالیسم لوگوس، 4- دریدا و شالوده‌شکنی


جریان دیگری كه د رروشنفكری فرانسه به نقد هستی‌شناسی كلاسیك غرب می‌پردازد ولی نه از هایدگر و هوسرل بلكه از نیچه و كانت تاثیر می‌گیرد؛ ژان فرانسوا لیوتار از بنیان‌گذاران اندیشه‌ پسامدرن است . او درباره‌ پایان روایت‌های كلان سخن می‌گوید. ما به دورانی رسیدیم كه هیچ گونه نگرش كلان دیگری وجود ندارد ما فقط در جهانی‌ هستیم كه بازی‌های كلانی انجام شود. از نظر لیوتار سرانجام عقل‌گرایی دوره‌ روشنگری به آشوییتس منتهی می‌شود. لیوتار معتقد است كه پسامدرن‌ها چیزی جز پسامدرن به ما پیشنهاد نمی‌كنند و پروژه‌‌ فلسفه‌ی سیاسی برای روشنفكری ندارند و تنها كاری كه می‌توانیم بكنیم این است كه درباره‌ بحران‌ها و چالش‌های مدرنیته بیاندیشیم.  
ما در این‌جا به نوعی ملی‌گرایی فلسفی در زمینه‌های فلسفی و علوم انسانی می‌رسیم که بحث اصلی آن مرتبط با فلسفه ایده‌آلیسم آلمانی است. در مقابل ایده‌آلیسم آلمانی که کانت،‌هگل و... نمایندگان آن‌ هستند. ملی‌گرایی فلسفی که روشنفکری فرانسوی به آن می‌رسد مساله ایده‌آلیسم دکارتی را مطرح می‌کند.  


در این‌جا می‌توان نگرش جدید افرادی جدید چون لیوتار به كانت را اشاره كرد. كانتی كه آن‌ها به آن اشاره می‌كنند با كانتی كه جریان نوكانتی فرانسه یعنی پل ریكور و دیگران به آن اشاره می‌كنند متفاوت است. لیوتار به نقد قوه حاكم كانت و مساله زیبایی‌شناسی او اشاره می‌كند، در حالی‌كه پل ریكور، بیشتر به نقد دوم كانت یعنی نقد عقل عملی توجه دارند.  
توجه ریکور به روشنفکران و اندیشمندان آمریکا و انگلیس چون هانا آرنت و جان رالز است. با ریکور روشنفکری فرانسه به فراسوی اندیشه پسامدرن غیر انقلابی بازگشت می‌کند. این نوآوری جدید در زمینه‌ روشنفکری ما را به نگاه جدید به فلسفه‌ سیاسی می‌برد که خودمختاری جدیدی در میان روشنفکران جدید فرانسه به اندیشه‌ی سیاسی داده است.  


نگاه روشنفكری چون لیوتار به این پرسش است كه در بیرون از ما چه رویدادی رخ می‌هد؟ یعنی آن جا كه روشنفكری چون لویناس بیرون از ما را دیگری می‌نامد، لیوتار بیرون را به عنوان رویكردی می‌داند كه برای ما اتفاق می‌افتد. پس در این‌جا بار دیگر روشنفكری فرانسه مساله‌ی «خود» و «آگاهی» را مورد سوال قرار می‌دهد.  
در این‌جا برخورد روشنفکری میان سنت آلمانی و سنت فرانسوی ملاحظه می‌شود که در برخورد میان هابرماس با روشنفکران فرانسوی چون فوکو و دریدا مشخص است. هابرماس این روشنفکران را به عنوان «محافظه‌کاران جدید» می‌خواند و معتقد است که ریشه‌هایش خردستیزی در فرانسه است.  


ما از یك سو نگرش روشنفكریی داریم كه مبانی نظری خود را در فلسفه‌ اخلاق جست و جو می‌كند و از سوی دیگر نگرش روشنفكری داریم كه این بحث را مطرح می‌كند كه چه كسی قانون‌گذار است؟
جنبش پدیدارشناسی فرانسوی که تحت تاثیر فلسفه‌های هوسرل و هایدگر است در دو روشنفکر مهم جلوه می‌کند: 1- پل ریکور 2- امانوئل لویناس


در روشنفكری فرانسه، اندیشمندانی چون پل ریكور وجود دارد كه هم تحت تاثیر فلسفه‌ آلمانی هوسرل است و هم تحت تاثیر فلسفه‌ فرانسوی گابریل مارسل.  نه به دنبال پسامدرن‌هاست و نقد فلسفه‌ تاریخ و نه به دنبال لویناس و مساله‌ دیگری .او به دنبال نوآوری در زمینه‌ فلسفه‌ سیاسی است. ریكور با خوانش جدیدی از ارسطو می‌كوشد تا بحث جدیدی در زمینه‌ پلورالیسم و دموكراسی را وارد بحث‌های روشنفكری فرانسه بكند. ریكور با طرح مساله‌ خود یا خویشتن هم از دكارت فاصله می‌گیرد و هم از خود نیچه‌ای (خود نیچه‌ای اگر ابرانسان نباشد، خودی تحقیرشده است) . خودی كه ریكور در آن صحبت می‌كند، «خود همانند دیگری» است. ریكور قصد ندارد كه فلسفه‌ هگلی را كنار بگذارد، چون آن را امروزی می‌داند. برای ریكور بحثی كه در فلسفه هگل درست است بحث آگاهی پدیدارشناختی است، نه بحث رسیدن به یك دولت. ریكور با فرآیند پدیدار شناختی فلسفه هگل موافق است و در جست و جوی ایجاد یك پدیدارشناسی خود هست. ریكور می‌كوشد تا راه حلی برای دیالكتیك میان كلیت و جزئیت پیدا كند، بدون این كه به یك خود تحقیر شده در مقابل كل برسد یا به فلسفه‌ كلیت و تام‌گرا. بنابراین روشنفكری فلسفی پل ریكور روشنفكری پایان تاریخ نیست كه ما در اندیشمندان پسامدرن می‌بینیم.  
لویناس با نقد هستی‌شناسی کلاسیک غرب به ویژه مساله‌ اخلاق را دوباره در قلب بحث‌های روشنفکری فرانسه قرار می‌دهد. از نظر لویناس هستی‌شناسی هگل ما را به اندیشه نزاع میان سوژه دیگری می‌برد که می‌بایستی آن را پشت سر گذاشت و به فلسفه‌ی دیگری رسید. اشکال بزرگ لویناس در این است که با نقد هستی‌شناسی کلاسیک غرب، مبانی هستی‌شناسی دیگری برای روشنفکری در نظر نمی‌گیرد، بلکه فقط اولویت را به اخلاق به دگربودگی یا غریبیت می‌دهد. روشنفکری لویناس مساله‌ آگاهی در مورد دیگری را جایگیزن آگاهی تاریخی و پدیدارشناسی هگلی می‌کند.  


ریكور روشنفكری است كه فلسفه تاریخ را بار دیگر وارد فرآیند اندیشه روشنفكری در فرانسه می‌كند و این كار ار در سه زمینه انجام می‌دهد: 1- با توجه به فلسفه‌ زبان (خود زبان شناختی) 2- با توجه به تجربه‌ تاریخی خود 3- با توجه به فلسفه‌ سیاسی خود (خودی كه از مرحله‌ی زبان‌شناختی و تاریخی به مرحله‌ی مسئولیت می‌رسد)
جریان دیگری که د رروشنفکری فرانسه به نقد هستی‌شناسی کلاسیک غرب می‌پردازد ولی نه از هایدگر و هوسرل بلکه از نیچه و کانت تاثیر می‌گیرد؛ ژان فرانسوا لیوتار از بنیان‌گذاران اندیشه‌ پسامدرن است. او درباره‌ پایان روایت‌های کلان سخن می‌گوید. ما به دورانی رسیدیم که هیچ گونه نگرش کلان دیگری وجود ندارد ما فقط در جهانی‌ هستیم که بازی‌های کلانی انجام شود. از نظر لیوتار سرانجام عقل‌گرایی دوره‌ روشنگری به آشوییتس منتهی می‌شود. لیوتار معتقد است که پسامدرن‌ها چیزی جز پسامدرن به ما پیشنهاد نمی‌کنند و پروژه‌‌ فلسفه‌ی سیاسی برای روشنفکری ندارند و تنها کاری که می‌توانیم بکنیم این است که درباره‌ بحران‌ها و چالش‌های مدرنیته بیاندیشیم.


روشنفكری امروز فرانسه دیگر دوران طلایی خود را طی نمی‌كند. بخش اعظمی از این روشنفكری در چارچوب نهادهای دانشگاهی و فرادانشگاهی مثل کولژ دو فرانس عمل می‌كنند. [52]
در این‌جا می‌توان نگرش جدید افرادی جدید چون لیوتار به کانت را اشاره کرد. کانتی که آن‌ها به آن اشاره می‌کنند با کانتی که جریان نوکانتی فرانسه یعنی پل ریکور و دیگران به آن اشاره می‌کنند متفاوت است. لیوتار به نقد قوه حاکم کانت و مساله زیبایی‌شناسی او اشاره می‌کند، در حالی‌که پل ریکور، بیشتر به نقد دوم کانت یعنی نقد عقل عملی توجه دارند.  


'''3-4-6- فرهنگستان فرانسه'''[53]
نگاه روشنفکری چون لیوتار به این پرسش است که در بیرون از ما چه رویدادی رخ می‌هد؟ یعنی آن جا که روشنفکری چون لویناس بیرون از ما را دیگری می‌نامد، لیوتار بیرون را به عنوان رویکردی می‌داند که برای ما اتفاق می‌افتد. پس در این‌جا بار دیگر روشنفکری فرانسه مساله‌ی «خود» و «آگاهی» را مورد سوال قرار می‌دهد.


'''تاریخچه :''' سرمنشا فرهنگستان فرانسه گردهمایی هایی است كه از سال 1629 میلادی در خانه "والانتن كُنرار"[54] در خیابان سن مارتن پاریس تشكیل می شد. در این محفل 9 ادیب كه بیشترشان از خانواده های مرفه پاریسی بودند شركت می كردند. خود والانتن كُنرار به خانواده ای پروتستان از شهر والانسین تعلق داشت. پدر بزرگش را در سال 1959 به جرم مشاركت در ویران كردن شمایل های قدیسان كاتولیك گردن زده بودند وپدرش به پاریس گریخته بود. والانتن كنرار در پاریس زندگی نسبتاً " آرامی را می گذراند و "بوآلو"[55] شاعر معروف، كه با او دشمنی داشت، در شعری "سكوت محتاطانه" او را به ریشخندگرفته است.
ما از یک سو نگرش روشنفکریی داریم که مبانی نظری خود را در فلسفه‌ اخلاق جست و جو می‌کند و از سوی دیگر نگرش روشنفکری داریم که این بحث را مطرح می‌کند که چه کسی قانون‌گذار است؟


یكی از نه نفری كه در محفل خیابان سن مارتن شركت می كرد "ژان اوژیه دوگومبو"[56] بود كه به آیین پروتستان گرویده و مورد توجه وحمایت ملكه ماری دومدیسیس قرار گرفته بود. یكی دیگر " آنتوان گودو"[57] نام داشت كه كشیش بود وبعدها اسقف گراس (جنوب شرقی فرانسه) شد . یكی دیگر"ژان شاپلن"[58] نام داشت كه پدرش محضردار ومورد اعتماد ماركی تروس و صاحب مكنت فراوان بود. پس از او باید از دو برادر به نامهای "فیلیپ آبر و ژرمن آبر"[59] یادكرد كه خود از افراد مرفه و صاحب مكنت بودند . یكی دیگر " آبردومونمور"[60]  بود كه احتمالاً پسر عموی دو نفر قبلی بود. وی مخبر كمیسیون عرایض در هیات دولت بود وبه فیزیك و شیمی عشق می ورزید و نخستین جلسات دانشمندانی كه بعدها فرهنگستان علوم از آنها پدید آمد در خانه او تشكیل می شد. پس از او باید از شاعری به نام "كلود ملویل"[61] یاد كرد كه منشی "مارشال با سومپیر"[62] بود . و سرانجام "لویی ژیری" [63]در این محفل شركت می كرد كه عضو انجمن بزرگان فرانسه در دربار و نیز صاحب چندین تالیف و ترجمه بود.
در روشنفکری فرانسه، اندیشمندانی چون پل ریکور وجود دارد که هم تحت تاثیر فلسفه‌ آلمانی هوسرل است و هم تحت تاثیر فلسفه‌ فرانسوی گابریل مارسل. نه به دنبال پسامدرن‌هاست و نقد فلسفه‌ تاریخ و نه به دنبال لویناس و مساله‌ دیگری. او به دنبال نوآوری در زمینه‌ فلسفه‌ سیاسی است. ریکور با خوانش جدیدی از ارسطو می‌کوشد تا بحث جدیدی در زمینه‌ پلورالیسم و دموکراسی را وارد بحث‌های روشنفکری فرانسه بکند. ریکور با طرح مساله‌ خود یا خویشتن هم از دکارت فاصله می‌گیرد و هم از خود نیچه‌ای (خود نیچه‌ای اگر ابرانسان نباشد، خودی تحقیرشده‌است). خودی که ریکور در آن صحبت می‌کند، «خود همانند دیگری» است. ریکور قصد ندارد که فلسفه‌ هگلی را کنار بگذارد، چون آن را امروزی می‌داند. برای ریکور بحثی که در فلسفه هگل درست است بحث آگاهی پدیدارشناختی است، نه بحث رسیدن به یک دولت. ریکور با فرآیند پدیدار شناختی فلسفه هگل موافق است و در جست و جوی ایجاد یک پدیدارشناسی خود هست. ریکور می‌کوشد تا راه حلی برای دیالکتیک میان کلیت و جزئیت پیدا کند، بدون این که به یک خود تحقیر شده در مقابل کل برسد یا به فلسفه‌ کلیت و تام‌گرا. بنابراین روشنفکری فلسفی پل ریکور روشنفکری پایان تاریخ نیست که ما در اندیشمندان پسامدرن می‌بینیم.  


طولی نكشید كه این گروه كوچك گسترش یافت و مثلاً "فرانسوا دوبوآروبر" كشیش[64]، كه مورد توجه و حمایت مخصوص كاردینال ریشلیو صدر اعظم بود، برای شركت در جلسات دعوت شد. در این میان والانتن كُنرار ازدواج كرد واشخاص مجردی كه هسته مركزی محفل ادبی را تشكیل می دادند به ناچار به خانه "دماره دوسن سورلن"[65] در هتل پل وه نقل مكان كردند. روز به روز شمارشان افزوده می شد و دیری نپایید كه تعدادشان به 20 نفر رسید. بوآروبر كشیش از وجود این " جان های روشن " با كاردینال ریشلیو سخن گفت وكاردینال كه مردی آزموده و مآل اندیش بود ، بیدرنگ میزان اهمیتی را كه حمایت روشنفكران از حكومت او می توانست داشته باشد دریافت وتوسط بوآروبر به دوستان والانتن كُنرار پیشنهاد كرد حمایت او را بپذیرند و محفل خود را به صورت یك سازمان رسمی درآورند. آنان نخست دودلی نشان دادند زیرا كه بیم آن داشتند كه استقلال خود را از دست بدهند. اما ریشلیو مردی نبود كه هركس بتواند آشكارا در برابرش ایستادگی كند. لذا پیشنهاد بوآروبر پذیرفته شد و فرهنگستان فرانسه، كه تعداد اعضایش از طریق معرفی وانتخاب اعضای اولیه به 40 نفر رسید، سند رسمی تولد خود را در ژانویه 1635 با فرمان رسمی كه به امضای لویی سیزدهم رسیده بود، دریافت كرد.
ریکور روشنفکری است که فلسفه تاریخ را بار دیگر وارد فرآیند اندیشه روشنفکری در فرانسه می‌کند و این کار ار در سه زمینه انجام می‌دهد: 1- با توجه به فلسفه‌ زبان (خود زبان شناختی) 2- با توجه به تجربه‌ تاریخی خود 3- با توجه به فلسفه‌ سیاسی خود (خودی که از مرحله‌ی زبان‌شناختی و تاریخی به مرحله‌ی مسئولیت می‌رسد)


اما پارلمان پاریس، كه به فرهنگستان به دیده یك رقیب خطرناك می نگریست، پیش از آنكه بر این كار صحه بگذارد دیر زمانی در كار فرهنگستان اخلال كرد تا سرانجام در 16 ژوئیه سال 1637 به رسمیت آن رای داد وتشریفات رسمی برگزار شد. متن فرمان لویی سیزدهم و اساسنامه ای كه در فوریه 1635 به تصویب فرهنگستان رسید، نخستین اسناد مكتوب فرهنگستان بشمار می آید. پس از درگذشت ریشلیو در 1642 ، سِگیه[66] جانشینش شد و همچون سلف خود به حمایت از فرهنگستان قیام كرد . پس از درگذشت سِگیه در 1672 ، لویی چهاردهم پذیرفت كه شخصاً انجمن را به زیر بال و پر خود بگیرد. از آن پس فرهنگستان رسمیت تازه یافت ونشست های خود را در عمارت لوور برگزار كرد.
روشنفکری امروز فرانسه دیگر دوران طلایی خود را طی نمی‌کند. بخش اعظمی از این روشنفکری در چارچوب نهادهای دانشگاهی و فرادانشگاهی مثل [[کولژ دو فرانس]] عمل می‌کنند<ref>روشنفکر فرانسوی در قرن بیسیتم رامین جهانبگلو:http://www.iranao.com/news.php?id=2322</ref>.


فرهنگستان فرانسه و موسسات مشابه دیگری كه تا آن هنگام به وجود آمده بود روز 8 اوت سال 1793 به موجب فرمان كنوانسیون (مجلس انقلابی كه از 21 سپتامبر 1792 تا 26 اكتبر سال 1795 حكومت فرانسه را در دست داشت) منحل شد.سربسیاری از اعضای آن را به گیوتین سپردند وبقیه از ترس "حكومت وحشت" به خارج از كشور گریختند. وقتی كه "انستیتوی ملی فرانسه" بر اساس ماده 298 قانون اساسی 22اوت سال 1795 تاسیس شد، وظایف فرهنگستان بر عهده " كلاس" سوم آن نهاده شد كه چندین تن از اعضای فرهنگستان سابق را به عضویت خود پذیرفت. ناپلئون بناپارت در فرمانی كه در 23 ژانویه 1803 در مقام كنسول فرانسه صادر كرد تغییراتی در سازمان این انجمن داد.به موجب این فرمان "انستیتو" به چهار كلاس تقسیم شد  :1- علوم فیزیك 2- زبان و ادبیات فرانسه 3- تاریخ وادبیات كهن 4- هنرهای زیبا
==== [[فرهنگستان فرانسه]] (Institut de France) ====
[[پرونده:فرهنگستان فرانسه.jpg|بندانگشتی|فرهنگستان فرانسه. برگرفته از سایت parisjetaime، قابل بازیابی از<nowiki/>https://parisjetaime.com/culture/institut-de-france-p1120]]
تاریخچه: سرمنشا فرهنگستان فرانسه گردهمایی هایی است که از سال 1629 میلادی در خانه "والانتن کُنرار"(Valentin Conrart) در خیابان سن مارتن پاریس تشکیل می‌شد. در این محفل 9 ادیب که بیشترشان از خانواده‌های مرفه پاریسی بودند شرکت می‌کردند. خود والانتن کُنرار به خانواده‌ای پروتستان از شهر والانسین تعلق داشت. پدر‌بزرگش را – در سال 1959 به جرم مشارکت در ویران کردن شمایل‌های قدیسان کاتولیک گردن زده بودند و پدرش به [[پاریس]] گریخته بود. والانتن کنرار در [[پاریس]] زندگی نسبتاً " آرامی را می گذراند و "بوآلو"(Nicolas Boileau) شاعر معروف، که با او دشمنی داشت، در شعری "سکوت محتاطانه" او را به ریشخند گرفته است.


در 21 مارس 1816 لویی هجدهم به موجب فرمانی اعلام كرد كه " انستیتو " مركب از چهار فرهنگستان است كه همگی مرتبه و نام قدیمی خود را حفظ خواهند كرد : فرهنگستان فرانسه، فرهنگستان مكتوبات وادبیات، فرهنگستان علوم  و فرهنگستان هنرهای زیبا . ناگفته نماند كه باز آفرینی فرهنگستان فرانسه با گزینش و درخشش یازده عضو تازه همراه بود كه لوسین بناپارت (برادر ناپلئون) و چند تن از مقامات حكومت امپراتوی از آن جمله بودند. تشكیلاتی كه در سال 1816 برای انستیتو و فرهنگستان های آن ایجاد شد تا به امروز به همین صورت باقی مانده است، جز آنكه در سال 1832 لویی فیلیپ بخش پنجمی به نام " فرهنگستان علوم اخلاقی وسیاسی" به آن افزود. از 21 ژوئن 1816 ، كه اساسنامه تازه فرهنگستان فرانسه در آن روز تصویب شد، هیچ تغییر عمده ای در مقررات آن داده نشده است.
یکی از نه نفری که در محفل خیابان سن مارتن شرکت می‌کرد "ژان اوژیه دوگومبو" (Jean Ogier de Gombauld (ou Gombault ou Gombaud)) بود که به آیین پروتستان گرویده و مورد توجه وحمایت ملکه ماری دومدیسیس قرار گرفته بود. یکی دیگر " آنتوان گودو" (Antoine Godeau) نام داشت که کشیش بود وبعدها اسقف گراس (جنوب شرقی فرانسه) شد. یکی دیگر"ژان شاپلن"(Jean Chapelain) نام داشت که پدرش محضردار ومورد اعتماد مارکی تروس و صاحب مکنت فراوان بود. پس از او باید از دو برادر به نامهای "فیلیپ آبر و ژرمن آبر"(Philippe et Germain Habert) یادکرد که خود از افراد مرفه و صاحب مکنت بودند. یکی دیگر " آبردومونمور"(Habert de Montmor) بود که احتمالاً پسر عموی دو نفر قبلی بود. وی مخبر کمیسیون عرایض در هیات دولت بود وبه فیزیک و شیمی عشق می ورزید و نخستین جلسات دانشمندانی که بعدها فرهنگستان علوم از آنها پدید آمد در خانه او تشکیل می‌شد. پس از او باید از شاعری به نام "کلود ملویل"(Claude Malleville) یاد کرد که منشی "مارشال با سومپیر"(maréchal de Bassompierre) بود. و سرانجام "لویی ژیری" (Louis Giry) در این محفل شرکت می‌کرد که عضو انجمن بزرگان فرانسه در دربار و نیز صاحب چندین تالیف و ترجمه بود.
[[پرونده:Jean Desmarets de Saint-Sorlin.jpg|بندانگشتی|دماره دوسن سورلن. برگرفته از سایت parisrevolutionnaire، قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.parisrevolutionnaire.com/spip.php?article319]]
طولی نکشید که این گروه کوچک گسترش یافت و مثلاً "فرانسوا دوبوآروبر" کشیش (François Le Métel de Boisrobert)، که مورد توجه و حمایت مخصوص کاردینال ریشلیو صدر اعظم بود، برای شرکت در جلسات دعوت شد. در این میان والانتن کُنرار ازدواج کرد و اشخاص مجردی که هسته مرکزی محفل ادبی را تشکیل می دادند به ناچار به خانه "دماره دوسن سورلن"(Jean Desmarets de Saint-Sorlin) در هتل پل وه نقل مکان کردند. روز به روز شمارشان افزوده می‌شد و دیری نپایید که تعدادشان به 20 نفر رسید. بوآروبر کشیش از وجود این " جان‌های روشن " با کاردینال ریشلیو سخن گفت و کاردینال که مردی آزموده و مآل اندیش بود، بیدرنگ میزان اهمیتی را که حمایت روشنفکران از حکومت او می‌توانست داشته باشد دریافت وتوسط بوآروبر به دوستان والانتن کُنرار پیشنهاد کرد حمایت او را بپذیرند و محفل خود را به صورت یک سازمان رسمی درآورند. آنان نخست دودلی نشان دادند زیرا که بیم آن داشتند که استقلال خود را از دست بدهند. اما ریشلیو مردی نبود که هرکس بتواند آشکارا در برابرش ایستادگی کند. لذا پیشنهاد بوآروبر پذیرفته شد و فرهنگستان فرانسه، که تعداد اعضایش از طریق معرفی وانتخاب اعضای اولیه به 40 نفر رسید، سند رسمی تولد خود را در ژانویه 1635 با فرمان رسمی که به امضای لویی سیزدهم رسیده بود، دریافت کرد.


'''كاخ فرهنگستان :'''
اما پارلمان پاریس، که به فرهنگستان به دیده یک رقیب خطرناک می‌نگریست، پیش از آنکه بر این کار صحه بگذارد دیر زمانی در کار فرهنگستان اخلال کرد تا سرانجام در 16 ژوئیه سال 1637 به رسمیت آن رای داد وتشریفات رسمی برگزار شد. متن فرمان لویی سیزدهم و اساسنامه‌ای که در فوریه 1635 به تصویب فرهنگستان رسید، نخستین اسناد مکتوب فرهنگستان بشمار می‌آید. پس از درگذشت ریشلیو در 1642، سِگیه (Pierre Séguier) جانشینش شد و همچون سلف خود به حمایت از فرهنگستان قیام کرد. پس از درگذشت سِگیه در 1672، لویی چهاردهم پذیرفت که شخصاً انجمن را به زیر بال و پر خود بگیرد. از آن پس فرهنگستان رسمیت تازه یافت و نشست‌های خود را در عمارت لوور برگزار کرد.


تاروزی كه انقلاب كبیر فرانسه روی داد نشست های فرهنگستان فرانسه در كاخ لوور برگزار می شد. حضرات "چهل تن" در ابتدای امر گرداگرد یك میز بزرگ بر روی صندلی می نشستند. یك روز یكی از اعضاء به نام "كاردینال دستره"  كه هشتاد سال از سنش می گذشت، تقاضا كرد كه یك صندلی را حتی یا مبل برایش بگذارند وشاه دستور داد تا نه یك مبل بلكه چهل مبل در تالار اجتماعات بگذارند تا اصل برابری فرهنگستانی مراعات شده باشد. در دوره حكومت "دیركتوآر" (هیات مدیره) ودر اوایل حكومت ناپلئون، انستیتو هم در لوور تشكیل جلسه می داد. اما در سال 1805 محل برگزاری جلسات آن به " كاخ مازارن" منتقل شد.
فرهنگستان فرانسه و موسسات مشابه دیگری که تا آن هنگام به وجود آمده بود روز 8 اوت سال 1793 به موجب فرمان کنوانسیون (مجلس انقلابی که از 21 سپتامبر 1792 تا 26 اکتبر سال 1795 حکومت فرانسه را در دست داشت) منحل شد. سربسیاری از اعضای آن را به گیوتین سپردند و بقیه از ترس "حکومت وحشت" به خارج از کشور گریختند. وقتی که "انستیتوی ملی فرانسه" بر اساس ماده 298 قانون اساسی 22 اوت سال 1795 تاسیس شد، وظایف فرهنگستان بر عهده " کلاس" سوم آن نهاده شد که چندین تن از اعضای فرهنگستان سابق را به عضویت خود پذیرفت. ناپلئون بناپارت در فرمانی که در 23 ژانویه 1803 در مقام کنسول فرانسه صادر کرد تغییراتی در سازمان این انجمن داد.به موجب این فرمان "انستیتو" به چهار کلاس تقسیم شد:1- علوم فیزیک 2- [[زبان و ادبیات فرانسه]] 3- تاریخ وادبیات کهن 4- هنرهای زیبا


این كاخ مطابق نقشه ای كه " لُوُ "[67] طراح قصر ورسای كشیده بود و به منظور استقرار "دانشكده چهار ملت" ساخته شده بود، كاردینال مازارن دومیلیون فرانك از ما ترك خود را وقف آن كرده بود به این نیت كه این مبلغ صرف آموزش شصت تن از جوانان ایالت هایی بشود كه در سال 1659 به موجب "پیمان پیرند" به فرانسه پیوسته بودند. این كاخ بی گمان زیباترین بنای سبك باروك در پاریس است وكلیسای كوچكش به سبب گنبد بیضی شكلش شهرت عام دارد. در دو سوی این كلیسا دو كتابخانه مشهور وجود دارد: یكی كتابخانه مازارن كه نخستین كتابخانه ای است كه در پاریس به روی مردم گشوده شد و به صورت كتابخانه عمومی درآمد. ودیگر كتابخانه انستیتو. علاوه بر اینها ساختمان های اداری انستیتو وتشكیلات دفتری خاص هر یك از پنج فرهنگستان و نیز بایگانی های آنها در پیرامون كلیسا قرارداد.
در 21 مارس 1816 لویی هجدهم به موجب فرمانی اعلام کرد که " انستیتو " مرکب از چهار فرهنگستان است که همگی مرتبه و نام قدیمی خود را حفظ خواهند کرد: فرهنگستان فرانسه، فرهنگستان مکتوبات و ادبیات، فرهنگستان علوم و فرهنگستان هنرهای زیبا. ناگفته نماند که باز آفرینی فرهنگستان فرانسه با گزینش و درخشش یازده عضو تازه همراه بود که لوسین بناپارت (برادر ناپلئون) و چند تن از مقامات حکومت امپراتوی از آن جمله بودند. تشکیلاتی که در سال 1816 برای انستیتو و فرهنگستان‌های آن ایجاد شد تا به امروز به همین صورت باقی مانده‌است، جز آنکه در سال 1832 لویی فیلیپ بخش پنجمی به نام " فرهنگستان علوم اخلاقی وسیاسی" به آن افزود. از 21 ژوئن 1816، که اساسنامه تازه فرهنگستان فرانسه در آن روز تصویب شد، هیچ تغییر عمده ای در مقررات آن داده نشده‌است.


فرهنگستان فرانسه جلسات عادی خود را در تالار كوچكی كه در سال 1839 ساخته شده است، تشكیل می دهد و هرگاه كه فرهنگستان علوم اخلاقی وسیاسی جلسه داشته باشد، تالار را در اختیار آن می گذارد. سه فرهنگستان دیگر از تالار دیگری استفاده می كنند كه خیلی بزرگتراست ومی تواند 130 عضو پیوسته فرهنگستان علوم و نیز 80 عضو وابسته خارجی آن را در خود جای دهد.
کاخ فرهنگستان:


'''فعالیت های فرهنگستان :'''
تا روزی که انقلاب کبیر فرانسه روی داد نشست‌های فرهنگستان فرانسه در کاخ لوور برگزار می‌شد. حضرات "چهل تن" در ابتدای امر گرداگرد یک میز بزرگ بر روی صندلی می نشستند. یک روز یکی از اعضاء به نام "کاردینال دستره" که هشتاد سال از سنش می گذشت، تقاضا کرد که یک صندلی را حتی یا مبل برایش بگذارند و شاه دستور داد تا نه یک مبل بلکه چهل مبل در تالار اجتماعات بگذارند تا اصل برابری فرهنگستانی مراعات شده باشد. در دوره حکومت "دیرکتوآر" (هیات مدیره) ودر اوایل حکومت ناپلئون، انستیتو هم در لوور تشکیل جلسه می داد. اما در سال 1805 محل برگزاری جلسات آن به " کاخ مازارن" منتقل شد.


در نخستین اساسنامه فرهنگستان فرانسه مقرر شده بود كه این انجمن "به منظور آنكه قواعد مطمئنی برای زبان فرانسه تنظیم كند و آن را نابتر، رساتر و قادر به بیان هنرها و علوم نماید " یك لغتنامه (یا فرهنگ لغت)، یك كتاب دستور زبان ، یك كتاب معانی و بیان ویك كتاب فن شعر تدوین كند. همچنین پیش بینی شده بود كه فرهنگستان آن دسته از كتاب های ادبی را كه در اختیارش گذاشته می شود وارسی ودر حق آنها داوری كند. اما در همان آغاز كار حادثه ی ناخوشایندی برای فرهنگستان روی داد. ریشلیو كوشید تا كُرنی را به سبب نوشتن "سید"[68] ملامت كند، اما این كار خشم فرهنگستانیان را برانگیخت وآشوبی برخاست كه حتی انتشار كتاب نظرات فرهنگستان در باره سید هم نتوانست آن را فروبنشاند. از آن پس، فرهنگستان توانست عاقلانه از برخورداری از امتیاز خطرناكی كه ریشلیو برایش در نظر گرفته بود چشم بپوشد. همچنین از تدارك و چاپ یك كتاب دستور زبان خود داری كرد(تا سرانجام در سال 1932) به اصرار یكی از اعضای خود یك دستور زبان چاپ كرد كه خیلی بیشتر از آن نكوهش شد تا ستایش ) و نیز به تدوین كتابهای معانی و بیان و فن شعر اقدام نكرد، اما همت بر تنظیم و تدوین لغتنامه ای گماشت كه نخستین چاپ آن در 1694 منتشر شد.
این کاخ مطابق نقشه‌ای که " لُوُ "(LE VAU) طراح قصر ورسای کشیده بود و به منظور استقرار "دانشکده چهار ملت" ساخته شده بود، کاردینال مازارن دومیلیون فرانک از ما ترک خود را وقف آن کرده بود به این نیت که این مبلغ صرف آموزش شصت تن از جوانان ایالت هایی بشود که در سال 1659 به موجب "پیمان پیرند" به [[فرانسه]] پیوسته بودند. این کاخ بی گمان زیباترین بنای سبک باروک در پاریس است و کلیسای کوچکش به سبب گنبد بیضی شکلش شهرت عام دارد. در دو سوی این کلیسا دو کتابخانه مشهور وجود دارد: یکی کتابخانه مازارن که نخستین کتابخانه‌ای است که در [[پاریس]] به روی مردم گشوده شد و به صورت کتابخانه عمومی درآمد. و دیگر کتابخانه انستیتو. علاوه بر اینها ساختمان‌های اداری انستیتو و تشکیلات دفتری خاص هر یک از پنج فرهنگستان و نیز بایگانی‌های آنها در پیرامون کلیسا قرارداد.


این كتاب كه در دوجلد به قطع بزرگ انتشار یافت، حاوی كلمات رایج در زبان فرانسه بود. اما این كلمات، به جای آنكه به ترتیب حروف الفبا تنظیم شده باشند، به ترتیب گروه های هم خانواده و هم ریشه دسته بندی شده بودند و لذا زمانی دراز طول كشید تا مورد استقبال اهل زبان قرار گیرد. در همین احوال واقعه ناخوشایندی در فرهنگستان روی داد و آن این بود كه یكی از اعضاء به نامه " فورتیر" چاپ یك لغتنامه عمومی كه خود او تدوین كرده بود، بر فرهنگستان پیشی گرفته و هم محفلانش او را متهم كردند كه متقلبانه از كارهای مقدماتی فرهنگستان بهره گرفته است ولذا او را از جمع خود بیرون كردند ولویی چهاردهم فقط پس از مرگ او اجازه داد كه دیگری به جایش برگزیده شود.
فرهنگستان فرانسه جلسات عادی خود را در تالار کوچکی که در سال 1839 ساخته شده‌است، تشکیل می‌دهد و هرگاه که فرهنگستان علوم اخلاقی وسیاسی جلسه داشته باشد، تالار را در اختیار آن می گذارد. سه فرهنگستان دیگر از تالار دیگری استفاده می‌‌کنند که خیلی بزرگتراست ومی‌تواند 130 عضو پیوسته فرهنگستان علوم و نیز 80 عضو وابسته خارجی آن را در خود جای دهد.


چاپ دوم لغتنامه در سال 1718 منتشر شد كه البته این بار به ترتیب الفبایی تنظیم شده بود واستفاده از آن آسانتر بود.
فعالیت‌های فرهنگستان:
[[پرونده:Le Cid.jpg|بندانگشتی|سید. برگرفته از سایت librairiedumau، قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.librairiedumau.fr/livre/9782810626465-le-cid-une-piece-de-theatre-en-vers-et-alexandrins-de-pierre-corneille-pierre-corneille/]]
در نخستین اساسنامه فرهنگستان فرانسه مقرر شده بود که این انجمن "به منظور آنکه قواعد مطمئنی برای زبان فرانسه تنظیم کند و آن را ناب‌تر، رساتر و قادر به بیان هنرها و علوم نماید " یک لغتنامه (یا فرهنگ لغت)، یک کتاب دستور زبان، یک کتاب معانی و بیان و یک کتاب فن شعر تدوین کند. همچنین پیش بینی شده بود که فرهنگستان آن دسته از کتاب‌های ادبی را که در اختیارش گذاشته می‌شود وارسی و در حق آنها داوری کند. اما در همان آغاز کار حادثه‌ی ناخوشایندی برای فرهنگستان روی داد. ریشلیو کوشید تا کُرنی را به سبب نوشتن "سید" (Le Cid) ملامت کند، اما این کار خشم فرهنگستانیان را برانگیخت وآشوبی برخاست که حتی انتشار کتاب نظرات فرهنگستان درباره سید هم نتوانست آن را فروبنشاند. از آن پس، فرهنگستان توانست عاقلانه از برخورداری از امتیاز خطرناکی که ریشلیو برایش در نظر گرفته بود چشم بپوشد. همچنین از تدارک و چاپ یک کتاب دستور زبان خود داری کرد (تا سرانجام در سال 1932) به اصرار یکی از اعضای خود یک دستور زبان چاپ کرد که خیلی بیشتر از آن نکوهش شد تا ستایش) و نیز به تدوین کتابهای معانی و بیان و فن شعر اقدام نکرد، اما همت بر تنظیم و تدوین لغتنامه‌ای گماشت که نخستین چاپ آن در 1694 منتشر شد.


این لغتنامه در سال 1740 و 1762 تجدیدچاپ شد و در سال 1798چاپ پنجم آن به كوشش دولت انقلابی – كه به هنگام انحلال فرهنگستان دست نوشته لغتنامه را ضبط كرده بود، انتشار یافت. پس از آن، لغتنامه در سالهای 1835 و 1878 و 1932 تا 1935 تجدید چاپ شد. فرهنگستان فرانسه در حال حاضر كار تجدید نظر در چاپ هشتم را به منظور آماده كردن چاپ نهم دنبال می كند. این كار هم در نشستهای همگانی وهم در كمیته لغتنامه انجام می گیرد. علاوه بر این وتاهنگامی كه تحریر تازه لغتنامه از چاپ خارج شود فرهنگستان هشدارهایی به صورت دستورالعمل برای جلوگیری از ورود كلمات تازه نامناسب ویا بروز اشتباهات دستوری واملایی صادر كرده است.
این کتاب که در دوجلد به قطع بزرگ انتشار یافت، حاوی کلمات رایج در زبان فرانسه بود. اما این کلمات، به جای آنکه به ترتیب حروف الفبا تنظیم شده باشند، به ترتیب گروه‌های هم خانواده و هم ریشه دسته‌بندی شده بودند و لذا زمانی دراز طول کشید تا مورد استقبال اهل زبان قرار گیرد. در همین احوال واقعه ناخوشایندی در فرهنگستان روی داد و آن این بود که یکی از اعضاء به نامه " فورتیر" چاپ یک لغتنامه عمومی که خود او تدوین کرده بود، بر فرهنگستان پیشی گرفته و هم محفلانش او را متهم کردند که متقلبانه از کارهای مقدماتی فرهنگستان بهره گرفته است و لذا او را از جمع خود بیرون کردند و لویی چهاردهم فقط پس از مرگ او اجازه داد که دیگری به جایش برگزیده شود.


'''بنیادهای خیریه ، درآمدها و جوایز :'''
چاپ دوم لغتنامه در سال 1718 منتشر شد که البته این بار به ترتیب الفبایی تنظیم شده بود واستفاده از آن آسان‌تر بود.


فرهنگستان فرانسه صرف نظر از هزینه های اداری آن كه در صورت بودجه كل كشور وارد می شود، اداره 366 بنیاد یا موسسه را كه دارایی آن را تشكیل می دهند، برعهده دارد. این اموال كه مالكیتشان با فرهنگستان است، از طریق وقف و هبه به فرهنگستان رسیده است و سابقه قدیمی ترین آنها به قرن هجدم می رسد. محل مصرف  درآمد این هبه ها و اوقاف را بانیان آنها مشخص كرده اند كه عبارتند از اهدای جوایز ادبی، جبران كارهای فوق العاده (جایزه فضیلت كه مخصوصاً در قرن نوزدهم رایج بود) و كمك به خانواده های شایسته. البته این بنیادها واموالشان از آسیب كاهش ارزش پول در امان نماندند واگر در طی چند سال گذشته كمك های كلان به فرهنگستان اهداء نمی شد، امروزه سرمایه منقول فرهنگستان بس ناچیز بود. خوشبختانه بخشی از آنچه وقف فرهنگستان شده، اموال غیر منقول بوده است واز هنگامی كه میزان مال الاجاره ها به تناسب افزایش هزینه زندگی افزایش یافته است درآمد ناشی از اجاره اماكن متعلق به فرهنگستان، بخش عمده ای از درآمدهای آن را تشكیل  می دهد.
این لغتنامه در سال 1740 و 1762 تجدیدچاپ شد و در سال 1798چاپ پنجم آن به کوشش دولت انقلابی – که به هنگام انحلال فرهنگستان دست نوشته لغتنامه را ضبط کرده بود، انتشار یافت. پس از آن، لغتنامه در سالهای 1835 و 1878 و 1932 تا 1935 تجدید چاپ شد. فرهنگستان فرانسه در حال حاضر کار تجدید نظر در چاپ هشتم را به منظور آماده کردن چاپ نهم دنبال می‌کند. این کار هم در نشست‌های همگانی وهم در کمیته لغتنامه انجام می‌گیرد. علاوه بر این و تا هنگامی که تحریر تازه لغتنامه از چاپ خارج شود فرهنگستان هشدارهایی به صورت دستورالعمل برای جلوگیری از ورود کلمات تازه نامناسب و یا بروز اشتباهات دستوری و املایی صادر کرده‌است.


فرهنگستان فرانسه از محل درآمدهای خود هر سال در حدود 150 جایزه اهدا می كند. مبلغ این جوایز قبلاً اندك بود، اما در آنها تجدید نظرهايي صورت گرفته است. اداره فرهنگستان و سازماندهی امور مالی آن از وظایف " كمیسیون اداری " است كه از دبیر دائم فرهگستان در مقام رئیس كمیسیون و دوتن عضوبه انتخاب اعضای فرهنگستان تشكیل می شود.
بنیادهای خیریه، درآمدها و جوایز:


'''نشست ها و انتخابات فرهنگستان :'''
فرهنگستان [[فرانسه]] صرف نظر از هزینه‌های اداری آن که در صورت بودجه کل کشور وارد می‌شود، اداره 366 بنیاد یا موسسه را که دارایی آن را تشکیل می‌دهند، برعهده دارد. این اموال که مالکیتشان با فرهنگستان است، از طریق وقف و هبه به فرهنگستان رسیده است و سابقه قدیمی‌ترین آنها به قرن هجدم می‌رسد. محل مصرف درآمد این هبه ها و اوقاف را بانیان آنها مشخص کرده‌اند که عبارتند از اهدای جوایز ادبی، جبران کارهای فوق العاده (جایزه فضیلت که مخصوصاً در قرن نوزدهم رایج بود) و کمک به خانواده‌های شایسته. البته این بنیادها و اموالشان از آسیب کاهش ارزش پول در امان نماندند و اگر در طی چند سال گذشته کمک‌های کلان به فرهنگستان اهداء نمی‌شد، امروزه سرمایه منقول فرهنگستان بس ناچیز بود. خوشبختانه بخشی از آنچه وقف فرهنگستان شده، اموال غیر منقول بوده‌است و از هنگامی که میزان مال الاجاره‌ها به تناسب افزایش هزینه زندگی افزایش یافته است درآمد ناشی از اجاره اماکن متعلق به فرهنگستان، بخش عمده ای از درآمدهای آن را تشکیل می‌دهد.


فرهنگستان روزهای پنجشنبه از ساعت 5/3 بعد از ظهر تشكیل جلسه می دهد معمولاً قبل از هر نشست، جلسه كمیسیون لغتنامه تشكیل می شود كه بعد از جلسه عمومی فرهنگستان هم ادامه می یابد. علاوه بر این، فرهنگستان هر سال یك بار در ماه دسامبر ( آذر ) یك نشست همگانی در " تالار فرهنگستان " برگزار می كند و در همین نشست است كه مراسم تشریفاتی پذیرش اعضای تازه انجام می گیرد.
فرهنگستان فرانسه از محل درآمدهای خود هر سال در حدود 150 جایزه اهدا می‌کند. مبلغ این جوایز قبلاً اندک بود، اما در آنها تجدید نظرهایی صورت گرفته است. اداره فرهنگستان و سازماندهی امور مالی آن از وظایف " کمیسیون اداری " است که از دبیر دائم فرهگستان در مقام رئیس کمیسیون و دوتن عضوبه انتخاب اعضای فرهنگستان تشکیل می‌شود.


ریاست هر نشست با یك " رئیس " است كه جلسه را به كمك یك " مُهردار " (نائب رئیس) و یك " دبیر دائم " اداره می كند. رئیس و مهردار برای مدت سه ماه انتخاب می شوند، اما منصب دبیر دائم چنانكه از نامش بر می آید، مادام العمری است. در ماده چهارم اساسنامه سال 1816، كه هنوز هم به قوت خود باقی است، تصریح شده است كه " هرگاه یك كرسی، براثر درگذشت یك عضو، خالی شو د، آن در نزدیك ترین جلسه بعد اعلام شده و در صورت جلسه منعكس می گردد."
نشست ها و انتخابات فرهنگستان:


در همین ماده پیش بینی شده بود كه انتخاب عضو تازه حداقل یك ماه پس از ابلاغ خبر در نشست عضو فقید انجام گیرد. در حال حاضر ، اعلان خبر خالی شدن یك كرسی معمولاً یك ماه پس از درگذشت صاحب آن وانتخاب عضو تازه چندین ماه پس از اعلان آن خبر صورت می گیرد. در طول تاریخ، گهگاه این فواصل زمانی خیلی بیشتر از فاصله زمانی مقرر در اساسنامه بوده است، اما فرهنگستان در حال حاضر می كوشد كه عضو جدید در حدود شش ماه پس از مرگ عضو قدیم انتخاب شود و پنج یا شش ماه پس از انتخاب شدن مراسم تحلیف را به عمل آورد و كرسی خود را اشغال كند.
فرهنگستان روزهای پنجشنبه از ساعت 5/3 بعد از ظهر تشکیل جلسه می‌دهد معمولاً قبل از هر نشست، جلسه کمیسیون لغتنامه تشکیل می‌شود که بعد از جلسه عمومی فرهنگستان هم ادامه می‌یابد. علاوه بر این، فرهنگستان هر سال یک بار در ماه دسامبر(آذر) یک نشست همگانی در " تالار فرهنگستان " برگزار می‌کند و در همین نشست است که مراسم تشریفاتی پذیرش اعضای تازه انجام می‌گیرد.


روش انتخاب عضو در گذشته بسیار پیجیده بود زیرا در اساسنامه سال 1752 تصریح شده بود كه انتخابات در دو مرحله انجام می گیرد: مرحله اول با ورقه رای كه ضمن آن " نامزدی كه فرهنگستان در مورد او به توافق می رسید " مشخص می شد. اما بیدرنگ مرحله دوم با مهره های سفید ( موافق ) و سیاه ( مخالف ) برگزار می شد كه در آن رای دهندگان آزادی عمل بیشتر داشتند. نامزدی كه با ورقه انتخاب می شد هرگاه در مرحله دوم یك سوم از كل اعضا با مهره سیاه با انتخاب او مخالفت می كردند، كنار گذاشته می شد ورای گیری برای نامزد دیگر انجام می گرفت.
ریاست هر نشست با یک " رئیس " است که جلسه را به کمک یک " مُهردار " (نائب رئیس) و یک " دبیر دائم " اداره می‌کند. رئیس و مهردار برای مدت سه ماه انتخاب می‌شوند، اما منصب دبیر دائم چنانکه از نامش بر می‌آید، مادام العمری است. در ماده چهارم اساسنامه سال 1816، که هنوز هم به قوت خود باقی است، تصریح شده‌است که " هرگاه یک کرسی، براثر درگذشت یک عضو، خالی شو د، آن در نزدیک ترین جلسه بعد اعلام شده و در صورت جلسه منعکس می‌گردد."


این شیوه انتخاب ظاهراً منسوخ شده است، اما اثر آن هنوز در انتخابات فرهنگستان پا برجاست. به این معنی كه به جای آنكه بر اساس  آرایی كه داده شده است اكثریت را در نظر بگیرند، از آنجا كه آرای سفید به حساب نمی آید، اعضا می توانند روی رای سفید یك علامت ضربدر بگذارند و سپس آن را در گلدان بریزند و همین آراء در محاسبه نهایی اثر می گذارد، مثلاً اگر یك نامزد 15 رای از 30 رای را به دست بیاورد، از آنجا كه 15 رای دیگر با علامت ضربدر مشخص شده است باید رای گیری دیگری انجام بگیرد، زیرا كه مثل این است كه دو نفر به تساوی رای آورده اند.
در همین ماده پیش بینی شده بود که انتخاب عضو تازه حداقل یک ماه پس از ابلاغ خبر در نشست عضو فقید انجام گیرد. در حال حاضر، اعلان خبر خالی شدن یک کرسی معمولاً یک ماه پس از درگذشت صاحب آن وانتخاب عضو تازه چندین ماه پس از اعلان آن خبر صورت می‌گیرد. در طول تاریخ، گهگاه این فواصل زمانی خیلی بیشتر از فاصله زمانی مقرر در اساسنامه بوده‌است، اما فرهنگستان در حال حاضر می کوشد که عضو جدید در حدود شش ماه پس از مرگ عضو قدیم انتخاب شود و پنج یا شش ماه پس از انتخاب شدن مراسم تحلیف را به عمل آورد و کرسی خود را اشغال کند.


در سابق نوبت رای گیری محدود نبود و حتی اتفاق افتاده است كه اعضای پس از 19 بار رای گیری به اكثریت دست نیافته اند.
روش انتخاب عضو در گذشته بسیار پیجیده بود زیرا در اساسنامه سال 1752 تصریح شده بود که انتخابات در دو مرحله انجام می‌گیرد: مرحله اول با ورقه رای که ضمن آن " نامزدی که فرهنگستان در مورد او به توافق می‌رسید " مشخص می‌شد. اما بی‌درنگ مرحله دوم با مهره‌های سفید (موافق) و سیاه (مخالف) برگزار می‌شد که در آن رای‌دهندگان آزادی عمل بیشتر داشتند. نامزدی که با ورقه انتخاب می‌شد هرگاه در مرحله دوم یک سوم از کل اعضا با مهره سیاه با انتخاب او مخالفت می‌کردند، کنار گذاشته می‌شد و رای‌گیری برای نامزد دیگر انجام می‌گرفت.


اما عرف معمول امروز نوبت رای گیری را در سه بار محدود كرده است، در عین حال فرهنگستان در صورت لزوم می تواند برای بار چهارم هم رای گیری كند. واگر در رای گیری چهارم هم تكلیف نامزد ورود به فرهنگستان روشن نشود رای گیری بعدی زمانی پس از آن موكول می شود. اعلان یا پیشنهاد نامزدی معمولاً در نامه ای تسلیم دبیر دائم می گردد. برای آنكه انتخاب عضو جدید صورت گیرد. درخواست رسمی دست كم بیست عضو ضرورت دارد. اگر این رقم حاصل نشود رای گیری به هشت روز بعد موكول می شود كه در آن روز تعداد 18 نفر موافق كفایت می كند واگر در آن روز این حد نصاب حاصل نشود انتخاب منتفی می گردد. قبل از هر انتخاب باید ماده مربوط به نظر خواهی از اعضاء كه در اساسنامه 21 ژوئن سال 1816 ذكر شده و به شرح زیر است، قرائت گردد:
این شیوه انتخاب ظاهراً منسوخ شده‌است، اما اثر آن هنوز در انتخابات فرهنگستان پا برجاست. به این معنی که به جای آنکه بر اساس آرایی که داده‌شده‌است اکثریت را در نظر بگیرند، از آنجا که آرای سفید به حساب نمی‌آید، اعضا می‌توانند روی رای سفید یک علامت ضربدر بگذارند و سپس آن را در گلدان بریزند و همین آراء در محاسبه نهایی اثر می گذارد، مثلاً اگر یک نامزد 15 رای از 30 رای را به دست بیاورد، از آنجا که 15 رای دیگر با علامت ضربدر مشخص شده‌است باید رای‌گیری دیگری انجام بگیرد، زیرا که مثل این است که دو نفر به تساوی رای آورده اند.


"از آنجا كه وجهه اعتبار فرهنگستان اساساً وابسته به توجهی است كه به امر پركردن كرسی های خالی به وجه مطلوب نشان می دهد، كمترین التفاتی به اسباب چینی ها وتمناها، به هر شكل كه باشد، نخواهد كرد و هر عضو نظر خود را تا هنگام برگزاری انتخابات برای خود حفظ خواهد كرد و هنگامی آن را بیان می كند كه شخص مورد نظر خود را واقعاً اصلح بداند. از نامزدان كرسی های خالی خواسته می شود كه از هرگونه دیدار با اعضاء به منظور جلب نظر و رای آنان خود داری كنند.همین اندازه كافی است كه شفاهاً یا از طریق نامه ای خطاب به یكی از اعضا و یا از راه نام نویسی در دبیرخانه علاقه خود را به عضویت اعلام كنند. "
در سابق نوبت رای‌گیری محدود نبود و حتی اتفاق افتاده است که اعضای پس از 19 بار رای‌گیری به اکثریت دست نیافته‌اند.


هرچند متن این دستور العمل بسیار سخت و جدی است و بسیاری از اعضای فرهنگستان با رغبت نامزدها را می پذیرند – واین البته طبیعی است كه علاقمند باشند شخصاً كسانی را كه قرار است هر روز پنجشنبه آنان را در جلسه ببینند، از نزدیك بشناسند.
اما عرف معمول امروز نوبت رای‌گیری را در سه بار محدود کرده‌است، در عین حال فرهنگستان در صورت لزوم می‌تواند برای بار چهارم هم رای‌گیری کند. و اگر در رای‌گیری چهارم هم تکلیف نامزد ورود به فرهنگستان روشن نشود رای‌گیری بعدی زمانی پس از آن موکول می‌شود. اعلان یا پیشنهاد نامزدی معمولاً در نامه‌ای تسلیم دبیر دائم می‌گردد. برای آنکه انتخاب عضو جدید صورت گیرد. درخواست رسمی دست کم بیست عضو ضرورت دارد. اگر این رقم حاصل نشود رای‌گیری به هشت روز بعد موکول می‌شود که در آن روز تعداد 18 نفر موافق کفایت می‌کند و اگر در آن روز این حد نصاب حاصل نشود انتخاب منتفی می‌گردد. قبل از هر انتخاب باید ماده مربوط به نظر خواهی از اعضاء که در اساسنامه 21 ژوئن سال 1816 ذکر شده و به شرح زیر است، قرائت گردد:


در همان روز كه انتخاب عضو جدید انجام می گیرد نتیجه رای گیری به اطلاع رئیس كشور كه حامی فرهنگستان است، می رسد. او با تعیین یك وقت ملاقات با عضوجدید عملاً به رای فرهنگستان صحه می گذارد. آنگاه در روز ملاقات، رئیس فرهنگستان عضو جدید را به او معرفی می كند. پنج یا شش ماه پس از آن، عضو جدید وارد فرهنگستان می شود و در "تالار" فرهنگستان نطقی در تشكر از فرهنگستان ایراد می نماید كه قسمت عمده آن به ستایش سلفش اختصاص دارد.  " رئیس وقت " فرهنگستان – یعنی كسی كه درهنگام اعلام خالی شدن كرسی، رئیس بوده است به او پاسخ می گوید. البته در روز پنجشنبه پیش از آن در یك جلسه غیر علنی كه در اتاق كمیسیون ها برگزار می شود، متن هر دو نطق قرآئت می گردد تا اعضا پیش از وقت از كم و كیف آنها آگاه باشند. پس از این مراسم، عضو جدید را به تالار جلسات راهنمایی می كنند واز آن پس حق می یابد كه در تدوین لغتنامه شركت جوید.
"از آنجا که وجهه اعتبار فرهنگستان اساساً وابسته به توجهی است که به امر پرکردن کرسی‌های خالی به وجه مطلوب نشان می‌دهد، کمترین التفاتی به اسباب چینی‌ها وتمناها، به هر شکل که باشد، نخواهد کرد و هر عضو نظر خود را تا هنگام برگزاری انتخابات برای خود حفظ خواهد کرد و هنگامی آن را بیان می‌کند که شخص مورد نظر خود را واقعاً اصلح بداند. از نامزدان کرسی‌های خالی خواسته می‌شود که از هرگونه دیدار با اعضاء به منظور جلب نظر و رای آنان خود داری کنند.همین اندازه کافی است که شفاهاً یا از طریق نامه‌ای خطاب به یکی از اعضا و یا از راه نام نویسی در دبیرخانه علاقه خود را به عضویت اعلام کنند. "


'''تفاوت فرهنگستان با موسسات مشابه :'''
هرچند متن این دستور العمل بسیار سخت و جدی است و بسیاری از اعضای فرهنگستان با رغبت نامزدها را می پذیرند – و این البته طبیعی است که علاقمند باشند شخصاً کسانی را که قرار است هر روز پنجشنبه آنان را در جلسه ببینند، از نزدیک بشناسند.


فرهنگستان فرانسه كهن ترین نهاد فرهنگی كه از فرانسه قدیم به جای مانده باشد نیست زیرا كه "كولژدوفرانس"[69] یك قرن پیش از آن تاسیس شده است و هنوز هم دایر است. اما فرق فرهنگستان با موسسات مشابه دیگر در این است كه هیچ یك از آنها به مانند فرهنگستان خصلت اولیه خود را حفظ نكرده است. اساسنامه فرهنگستان در طی سه قرن هیچ تغییر عمده ای جز در جزئیات نكرده است و این تغییر عمدتاً در صورت ظاهر عبارات و سبك متن بوده است نه در ماهیت آنها . به این ترتیب هیچ نهادی به خوبی و دقت فرهنگستان، سنت های خود را حفظ نكرده است. فرهنگستان فرانسه هرگز شماره اعضای خود را افزایش نداده و از اصول اولیه خود عدول نكرده است و در انتخاب اعضای تازه هنوز هم همان آزادی عمل و دقت وسواس آمیز در حقیقت جویی را كه روزگار چهاردهم داشت، حفظ كرده است.
در همان روز که انتخاب عضو جدید انجام می‌گیرد نتیجه رای‌گیری به اطلاع رئیس کشور که حامی فرهنگستان است، می‌رسد. او با تعیین یک وقت ملاقات با عضو جدید عملاً به رای فرهنگستان صحه می گذارد. آنگاه در روز ملاقات، رئیس فرهنگستان عضو جدید را به او معرفی می‌کند. پنج یا شش ماه پس از آن، عضو جدید وارد فرهنگستان می‌شود و در "تالار" فرهنگستان نطقی در تشکر از فرهنگستان ایراد می‌نماید که قسمت عمده آن به ستایش سلفش اختصاص دارد. " رئیس وقت " فرهنگستان – یعنی کسی که درهنگام اعلام خالی شدن کرسی، رئیس بوده‌است به او پاسخ می‌گوید. البته در روز پنجشنبه پیش از آن در یک جلسه غیر علنی که در اتاق کمیسیون‌ها برگزار می‌شود، متن هر دو نطق قرآئت می‌گردد تا اعضا پیش از وقت از کم و کیف آنها آگاه باشند. پس از این مراسم، عضو جدید را به تالار جلسات راهنمایی می‌‌کنند واز آن پس حق می‌یابد که در تدوین لغتنامه شرکت جوید.


مردانی كه طرز فكرهای متفاوت ومسلك های گوناگون داشته اند همواره از بركت برابری فرهنگستانی در كنار هم گردآمده اند. اعاظم روحانیت مسیحی، دوك ها، امرای عالیرتبه، وزرا و حتی چند رئیس جمهور با نویسندگان، شاعران، مورخان و نمایشنامه نویسان در یك جا نشسته اند و در زیر گنبد فرهنگستان با یكدیگر گفت و شنود و همكاری و همفكری كرده اند. البته تعداد هر یك از این اصناف در دوره های مختلف فرق كرده است. مثلاً در قرن هجدهم گاهی 17 تن از 40 عضو فرهنگستان كشیش بوده اند، در حالی كه در روزگار ما شمار آنان به یك یا دو تن كاهش یافته است. غالباً از وجود " قبیله یا حزب و دسته " در بطن فرهنگستان سخن به میان می آید.اما در واقع دسته بندی در فرهنگستان وجود ندارد واین كلمات را باید بیان ساده یك تمثیل دانست. البته گاهی یك كرسی چند بار پیاپی به اُمرای قشون یا كشیشان رسیده است، اما فرهنگستان می كوشد ترتیبی اتخاذ شود تا تنوعی در شخصیت كسانی كه هركرسی را اشغال می كنند به وجود آید.
تفاوت فرهنگستان با موسسات مشابه:
[[پرونده:Collège de France.jpg|بندانگشتی|کولژدوفرانس. برگرفته از سایت campusfrance، قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.campusfrance.org/en/college-de-france-the-prestige-of-french-research-is-online]]
فرهنگستان فرانسه کهن‌ترین نهاد فرهنگی که از فرانسه قدیم به جای مانده باشد نیست زیرا که "کولژدوفرانس"(Collège de France) یک قرن پیش از آن تاسیس شده‌است و هنوز هم دایر است. اما فرق فرهنگستان با موسسات مشابه دیگر در این است که هیچ یک از آنها به مانند فرهنگستان خصلت اولیه خود را حفظ نکرده‌است. اساسنامه فرهنگستان در طی سه قرن هیچ تغییر عمده‌ای جز در جزئیات نکرده‌است و این تغییر عمدتاً در صورت ظاهر عبارات و سبک متن بوده‌است نه در ماهیت آنها. به این ترتیب هیچ نهادی به خوبی و دقت فرهنگستان، سنت‌های خود را حفظ نکرده‌است. فرهنگستان فرانسه هرگز شماره اعضای خود را افزایش نداده و از اصول اولیه خود عدول نکرده‌است و در انتخاب اعضای تازه هنوز هم همان آزادی عمل و دقت وسواس آمیز در حقیقت جویی را که روزگار چهاردهم داشت، حفظ کرده‌است.


فهرست كسانی كه از سال 1635 تا به امروز به فرهنگستان راه یافته اند نشان می دهد كه از آغاز تا كنون 670 نفر به عضویت فرهنگستان در آمده اند. در عین حال باید دانست كه "فونتونل"[70] دراز عمرترین عضو فرهنگستان بوده است و چند ماه پیش ازآنكه به صد سالگی برسد، در گذشت. جوان ترین عضو فرهنگستان "دوك آرمن دوكو آسلن"[71] بوده است كه این ركورد را برای همیشه حفظ خواهد كرد زیرا كه در 17 سالگی بود به عضویت فرهنگستان انتخاب شد، شاید بدان سبب كه نوه سِگیه صدر اعظم بود.
مردانی که طرز فکرهای متفاوت و مسلک‌های گوناگون داشته‌اند همواره از برکت برابری فرهنگستانی در کنار هم گردآمده‌اند. اعاظم روحانیت مسیحی، دوک‌ها، امرای عالی‌رتبه، وزرا و حتی چند رئیس جمهور با نویسندگان، شاعران، مورخان و نمایشنامه نویسان در یک جا نشسته‌اند و در زیر گنبد فرهنگستان با یکدیگر گفت و شنود و همکاری و همفکری کرده‌اند. البته تعداد هر یک از این اصناف در دوره‌های مختلف فرق کرده‌است. مثلاً در قرن هجدهم گاهی 17 تن از 40 عضو فرهنگستان کشیش بوده‌اند، در حالی که در روزگار ما شمار آنان به یک یا دو تن کاهش یافته‌است. غالباً از وجود " قبیله یا حزب و دسته " در بطن فرهنگستان سخن به میان می‌آید. اما در واقع دسته‌بندی در فرهنگستان وجود ندارد و این کلمات را باید بیان ساده یک تمثیل دانست. البته گاهی یک کرسی چند بار پیاپی به اُمرای قشون یا کشیشان رسیده‌است، اما فرهنگستان می کوشد ترتیبی اتخاذ شود تا تنوعی در شخصیت کسانی که هرکرسی را اشغال می‌‌کنند به وجود آید.
[[پرونده:Pierre-Armand du Cambout de Coislin.jpg|بندانگشتی|200x200پیکسل|دوک آرمن دوکو آسلن. برگرفته از سایت ویکی پدیا، قابل بازیابی از<nowiki/>https://pt.wikipedia.org/wiki/Pierre-Armand_du_Cambout_de_Coislin]]
فهرست کسانی که از سال 1635 تا به امروز به فرهنگستان راه یافته‌اند نشان می‌دهد که از آغاز تا کنون 670 نفر به عضویت فرهنگستان در آمده‌اند. در عین حال باید دانست که "فونتونل" (Bernard Le Bouyer de Fontenelle) دراز عمرترین عضو فرهنگستان بوده‌است و چند ماه پیش از آنکه به صد سالگی برسد، درگذشت. جوان‌ترین عضو فرهنگستان "دوک آرمن دوکو آسلن" (Pierre-Armand du Cambout de Coislin) بوده‌است که این رکورد را برای همیشه حفظ خواهد کرد زیرا که در 17 سالگی بود به عضویت فرهنگستان انتخاب شد، شاید بدان سبب که نوه سِگیه صدر اعظم بود.


اما یك كرسی چهل و یكم هم در عالم تصور وجود دارد، واین همان كرسی است كه مردم برای بزرگان فرهنگ وادب خود جعل كرده اند. وهمین را دستاویز نكوهش از فرهنگستان قرار می دهند. در واقع فرهنگستان هرگز راضی نشد كه كسانی همچون مولیر، روسو، دیدرو، استاندال بالزاك ، فلوبر و امیل زولا را در داخل خود بپذیرد. فهرست این قبیل نویسندگان و شعرا درازتر از این است واگر هر مورد خاص به دقت بررسی شود غیبت این افراد از فرهنگستان تاسف آور خواهد نمود. در عین حال، دلایلی برای این امر وجود دارد: امیل زولا چندین بار نامزد شد ولی هرگز پذیرفته نشد در حالی كه استاندال و فلوبر هرگز علاقمند به عضویت در فرهنگستان نشدند. اما اشتباه بزرگ فرهنگستان كه هنوز هم تاسف آن را می خورد وبرای جبران آن دست به هركاری می زند این است كه در سالهای قبل از 1970 زیر فشار قدرت حاكم ( ژنرال دوگل) از پذیرفتن بزرگترین شاعر زنده زمانه خود (لویی آراگون)[72] خودداری كرد.
اما یک کرسی چهل و یکم هم در عالم تصور وجود دارد، واین همان کرسی است که مردم برای بزرگان فرهنگ وادب خود جعل کرده‌اند. وهمین را دستاویز نکوهش از فرهنگستان قرار می‌دهند. در واقع فرهنگستان هرگز راضی نشد که کسانی همچون مولیر، روسو، دیدرو، استاندال بالزاک، فلوبر و امیل زولا را در داخل خود بپذیرد. فهرست این قبیل نویسندگان و شعرا درازتر از این است واگر هر مورد خاص به دقت بررسی شود غیبت این افراد از فرهنگستان تاسف آور خواهد نمود. در عین حال، دلایلی برای این امر وجود دارد: امیل زولا چندین بار نامزد شد ولی هرگز پذیرفته نشد در حالی که استاندال و فلوبر هرگز علاقمند به عضویت در فرهنگستان نشدند. اما اشتباه بزرگ فرهنگستان که هنوز هم تاسف آن را می خورد و برای جبران آن دست به هرکاری می‌زند این است که در سال‌های قبل از 1970 زیر فشار قدرت حاکم([[ژنرال دوگل]]) از پذیرفتن بزرگترین شاعر زنده زمانه خود (لویی آراگون)(Louis Aragon) خودداری کرد.


'''اساسنامه فرهنگستان :'''
اساسنامه فرهنگستان:


صرف نظر از فرمان لویی سیزدهم كه در ژانویه 1635 صادر شد و خطوط كلی سازمان فرهنگستان را تعیین می كرد، سه اساسنامه تا كنون برای این نهاد تدوین شده است :
صرف نظر از فرمان لویی سیزدهم که در ژانویه 1635 صادر شد و خطوط کلی سازمان فرهنگستان را تعیین می‌کرد، سه اساسنامه تا کنون برای این نهاد تدوین شده‌است:


1- اساسنامه 22 فوریه 1635 در 50 ماده به امضای ریشلیو،
1- اساسنامه 22 فوریه 1635 در 50 ماده به امضای ریشلیو،
خط ۸۵۷: خط ۸۱۷:
2- اساسنامه 30 مه 1752 در 12 ماده به امضای لویی چهاردهم،
2- اساسنامه 30 مه 1752 در 12 ماده به امضای لویی چهاردهم،


3- اساسنامه مصوب 21 ژوئن 1816 در 18 ماده به امضای " لنه " وزیر كشور كه هنوز هم به قوت خود باقی است.
3- اساسنامه مصوب 21 ژوئن 1816 در 18 ماده به امضای " لنه " وزیر کشور که هنوز هم به قوت خود باقی است.
 
'''نام ونشان و رنگ انتخابی فرهنگستان :'''
 
نخستین نشست فرهنگستان در 13 مارس تشكیل گردید اما نام آكادمی فرانسه ( فرهنگستان فرانسه )، هشت روز بعد بر روی آن گذاشته شد. اعضا در ابتدا خود را "آكادمیست" نامیدند، اما دو سال پس از آن عنوان " آكادمیسین " را بر خود گذاشتند واین عنوانی است كه هنوز هم به كار می رود. بعدها به اعضای فرهنگستان صفت "نامیرایان یا جاودانان" داده شد .
 
اندكی بعد این لباس صورت ساده تر یافت و به جای رنگ سبز، رنگ سرخ و طلایی پیشنهاد شد، ولی كمیسیونی كه به همین منظور از سوی دولت جمهوری تشكیل شد تصمیم گرفت كه رنگ لباس قهوه ای روشن باشد. اندكی پس از آن، كنسول فرانسه تصمیم گرفت كه رنگ لباس اعضای فرهنگستان سیاه باشد و یك نوار به صورت شاخه زیتون طلایی رنگ، روی حاشیه آن دوخته شود. كمربند هم به همان رنگ درنظر گرفته شد با شرابه هایی به رنگ لباس. سرانجام برای نشان های زینتی فرهنگستان رنگ سبز در نطر گرفته شد، رنگ سبز مخصوصی كه روی سردوشی های لباس اعضا وروی كمرشان دیده می شود. علت انتخاب آن این بود كه در آن سالها رنگ سبز معنایی خاص داشت و مظهر انقلاب و سازندگی بود، البته برای انتخاب رنگ فرهنگستان ساعتها وروزها بحث و مجادله شد و هر رنگی به دلیل یا به دلایلی نامناسب اعلام گردید و فقط رنگ سبز جدی وبرازنده فرهنگستان شناخته شد.
 
اعضای فرهنگستان هر یك علاوه بر لباس مخصوص باید یك شمشیر هم داشته باشد كه بر خلاف گذشته، دیگر یك سلاح خونریز و كشنده نیست بلكه جنبه نمادی و سنتی دارد والبته هر قسمت از شمشیر دارای مفهومی خاص است . فرهنگستان فرانسه از بدو تاسیس جزئی از در بار بود و به همین سبب اعضای آن همچون دیگر درباریان اجازه حمل شمشیر پیدا كردند. انقلاب كبیر فرانسه این امتیازها را ملغی كرد و به اعضای فرهنگستان اجازه داد تا به جای یك شمشیر، یك خیزران مزین به تمثال مینروا (الهه خرد) حمل كنند. اما پس از آن، نجبای فرانسه بار دیگر شمشیر به كمر بستند و فرهنگستانی ها از ایشان واپس نماندند، به ویژه كه در قرن نوزدهم توسعه قدرت دولت، مفهومی تازه به شمشیردار و آن را به صورت نشان كاركنان رسمی حكومت درآورد.
 
از آن پس علاوه بر افسران ارتش، سفیران و دبیران سفارت و كنسول ها و فرمانداران و روسای پلیس و بازرسان مالی و حتی شاگردان برخی از مدارس شمشیر می بستند و دلیلی نداشت كه اعضای فرهنگستان از شمشیر بستن منع شوند. اما به لحاظ روشنفكری و هنرمندی ناگزیر شدند معنای تازه ای برای شمشیر خود بیابند. اولاً انتخاب شكل شمشیر برای اعضای فرهنگستان بر خلاف افراد و گروههای دیگر آزاد شد وثانیاً شكل واندازه شمشیر بستگی به شخصیت صاحب آن یافت و در مجموع به صورت نماد قدرت و صلابت فرهنگستان برای پاسداری از حدود و حرمت زبان داده شد و "ادمون رُستان"[73] در وضعشان نوشت : " همه این نامها كه حتی یك نفرشان نخواهد مُرد، چه زیباست. " واین شاید بدان سبب است كه شماره اعضای فرهنگستان هرگز تغییر نمی كند و كم یا زیاد نمی شود وشاید هم از آن روست كه نام عضو فرهنگستان به لحاظ فضل و معرفت صاحب آن هرگز فراموش نمی شود. ولتر در حق فرهنگستان نوشته است. " گروه آزاده ای است مركب از بزرگترین سران كشور و بزرگترین نویسندگان" و البته راست گفته است زیرا كه صرف نظر از چند مورد، فرهنگ و ادب فرانسوی در فرهنگستان خلاصه می شود. ذكر چند نام مانند كورنی، بوسوئه، ارنست رنان، برگسون، پل والری، ولتر، منتسكیو، ویكتورهوگو، لامارتین، لافونتن، ژول رومن، مارسل پانیول، آندره موروآ، فرانسوا موریاك، آناتول فرانس، الكساندردوما، شاتوبریان، اوژن یونسكو، ژان كوكتو، وراسین برای نشان دادن عظمت فرهنگستان و گسترش دامنه فرهنگی آن كفایت می كند.
 
اما نشان فرهنگستان در بعد از انقلاب و در دوران كنسولی ناپلئون وضع شد. تا آن هنگام اعضای فرهنگستان به دلیل برخورداری از زندگی اشرافی و نزدیكی به در بار، عموماً لباس های پر زرق و برق و متشخص می پوشیدند و نیازی به نشان خاص احساس نمی كردند. اما از سال چهارم تا سال نهم انقلاب،  فرهنگستان چندین بار علاقه خود را به داشتن نشان مشخص مثل برگ شناسائی، مدال، نشان و لباس اعلام داشتند تا سرانجام انستیتو پس از بحث های متوالی لزوم داشتن او نیفورم مشخص و ساده را برای اعضا پذیرفت و ضمن یك نشست فوق العاده تصمیم گرفت كه رنگ لباس اعضا سیاه و ثابت باشد با یك نوار سبز به صورت شاخه زبتون از نخ ابریشم . همچنین تصمیم گرفته شد كه تمامی حواشی لباس نواردوزی بشود. در عین حال اعضا آزاد بودند كه لباس كامل با شلوار كوتاه یا بلند بپوشند. تصمیم ها توسط وزیر كشور به اطلاع هیات كنسولی رسید و كنسول ها، ضمن یك فرمان سه ماده ای به امضای ناپلئون آنها را با تغییرات اندكی تصویب كردند به این معنی كه اعضای فرهنگستان مختار شدند كه لباس كامل یا معمولی بپوشند. لباس كامل عبارت بود از شنل، جلیقه یا كت، شلوارك یا شلوار كه تمامی به رنگ سیاه باشد وحاشیه آنها با ابریشم سبز پر رنگ نوار دوزی شده باشد. لباس معمولی عبارت بود از همان لباس ها بدون نوار سراسری. در این لباس نوار فقط در حاشیه آستین و یقه دوخته می شد. كلاه سه ترك فرانسوی بود.
 
'''فرهنگستان در آستانه قرن بیست و يكم  :'''
 
به نوشته موریس دروئون،[74] این نهاد امروز بیشتر از هرزمان دیگر تمامی خانواده های فرهنگی فرانسه، تمامی جریانهای فلسفی و سیاسی را از طریق كسانی كه مظهر آن جریان ها هستند، و نیز تمامی رشته های علوم و فنون قدیم و جدید را در خود فراهم آورده است... فرهنگستان، همچنین همه اندیشه های متفاوت فرهنگ فرانسه را درخود گردآورده و تداوم آن را تامین و تضمین می كند.
 
فرهنگستان اعضای خود را نه صرفاً به دلیل شهرت و عظمت ایشان بلكه همچنین با عنایت به وجدان آنان انتخاب می كند...... واكنون بیشتر از آنچه در بند گذشته باشد در اندیشه آینده است. آینده ای آكنده از تداوم ارزش های والای تمدن بشری. فرهنگستان در آستانه ی هزاره سوم میلادی، تضمین این تداوم را رسالت آینده خود می شناسد.[75]
 
'''5-6- ذائقه فرهنگي مردم'''
 
به لحاظ تاریخی، یک فرد فرهنگی در فرانسه از طبقه اشراف و بورژوازی بود و معلومات مناسبی از تاریخ ، ادبیات و هنرهای زیبا داشت. امروز به دلیل عمومی شدن آموزش و پرورش ، بیش از نیمی از جوانان با دانش فرهنگی خوب دبیرستان را ترک می کنند. اگرچه هنوز یک چهارم جمعیت کشور اهل مطالعه به حساب نمی آیند، با این وجود رقابت بین تلویزیون و فیلم نه تنها به کاهش انتشار کتاب کمک نکرده، بلکه کاملا برعکس، انتشار کتاب نسبت به سال 1958 دو برابر و تعداد افراد مراجعه كننده به کتابخانه نسبت به سال 1981 تقریبا دو برابر شده است. کتاب های تصویری مربوط به کودکان و بزرگسالان ازموفقیت نسبتا خوبی برخوردار شده است
 
در جشنواره ی کارتونی آنگولم[76]، لوک خوش شانس و آستریکس دو قهرمان کارتونی بسیار محبوبند. لوک خوش شانس ، مردی که سریع تر از سایه اش تیراندازی می کند، اما اغلب نیاز به اسب خود  ژولی ژامپر دارد. آستریکس گلوای شجاع ، از هوش خود و همچنین از معجون جادویی اش برای مقاومت در برابر ارتش ژولیوس سزاراستفاده می کند.
 
وزارت فرهنگ یک نقش فعال در ایجاد موزه، مراکز فرهنگی ، سازماندهی نمایشگاه ها ، جشنواره های موسیقی، فیلم و تئاتر بازی کرده است ، تمرکز زدایی زندگی فرهنگی در استان ها را گسترش داده است حتی اگر پاریس همچنان پایتخت باشد. تعریف "فرهنگ عمومی خوب" نیز تغییرکرده و به حوزه های دیگر گسترش یافته است. بهره مندی سه چهارم فرانسو ی ها از فرهنگ فرانسه در اشکال مختلف، برای مثال در برنامه های ادبی و تاریخی تلویزیونی آشکار است.[77]
 
در اخبار تلویزیون، گویندگان اغلب با اعلام اخبار فرهنگی و هنری از قبیل انتشار یک فیلم جدید یا تحویل جایزه ادبی و ... خبر را به پایان می رسانند. اهمیت هنر در همه جا قابل مشاهده است، بر روی اسکناس های قدیمی ، در خیابان، در تبلیغات با  بازی با کلمات که بازی با زبان است و با ادبیات که به هویت ملی مرتبط است. در مذاکرات گات ، فقط  فرانسه شور و حرارت مورد نظر به زبان خود و فیلم خود را در برابر"تهاجم فرهنگی آمریکا" نشان داد و "استثناي فرهنگی" را در خواست کرد که امور سمعی و بصری به عنوان کالا - محصولات تجاری ملاحظه نشوند، بلکه این ها محصولات اقتصادی اما هنری هستند.
 
باید دانست قبل از متهم نمودن فرانسه به حمایت گرایی، به سختی صدای خوانندگان فرانسه در رادیو شنیده و یا فیلم فرانسوی در تلویزیون و یا سینما مشاهده می شد. جوانان فرانسوی هنرمندان کشور خود را بسیار کم می شناختند و یا این که تعداد فیلم های تولید شده در فرانسه به طور قابل توجهی کاهش یافته و سینمای آمریکا دو سوم از بازار فرانسه را در برگرفته بود. بنابراین تعجب آور نیست که دولت برای رفع این مشکل سهمیه بندی کانال های رادیو و تلویزیون را اعمال نمود . بنابراین باید 60 ٪ از فیلم ها اروپایی باشد که40 ٪ آنها نیز فرانسوی خواهند بود. اگر این ارقام را با 1 یا 2 ٪ از فیلم های خارجی وارد شده به ایالات متحده مقایسه کنیم، آیا می توان هنوز فرانسه را دولت حمایتگر در نظر گرفت ؟ اقدامات صورت گرفته برای تولید سینمای فرانسه و اروپا نتایج مثبتی به همراه داشته است، و امروز بسیاری از فیلم های فرانسوی به صورت مشترک با آلمان و یا ایتالیاو اسپانیا تولید می شوند.
 
از سال های 80 رادیو و تلویزیون تغییرات زیادی نمود به این دلیل که دولت ایجاد کانال ها و ایستگاه های خصوصی را اجازه داد. رادیو و تلویزیون با وجود آزادی مطبوعات و اطلاع رسانی، قبلا در انحصار دولت بود. پس در تعدادی از ایستگاه های محلی و ملی انقلابی رخ داد و امواج رادیویی دولتی مثل فرانس- اینتر یا فرانس کولتور یا فرانس موزیک و برخی دیگر از نوع بسیار متفاوت به عنوان اسکای راک و فان اضافه شدند. تعداد کانال های تلویزیونی، برای سال ها محدود گردید. اما امروزه می توانیم در میان کانال های مختلف ، کانال های دولتی  فرانس 2 و 3 ، کانال فرهنگی آرته، TF1 که به بخش خصوصی واگذار شد ، M6 که بسیاری از ویدیو های موسیقی را برای جوانان پخش می کند و کانال کابلی پلوس را مشاهده کنیم. به لحاظ مالی، کانال های کابلی وابسته به تبلیغات هستند و کانال های دولتی وابسته به دریافت یارانه های دولتی و مالیاتی هستند که مردم با خرید تلویزیون هر سال پس از آن پرداخت می نمایند.
 
کانال های دولتی برنامه های بسیار متنوعی را نشان می دهند. به طور کلی، در این کانال ها در بخش ورزشی بازی های کمتر، و در بخش فیلم و سریال های تلویزیونی خشونت کمتری نسبت به تلویزیون ایالات متحده مشاهده می شود اما در تبلیغات ، فیلم ها و برنامه های فرهنگی، برهنگی بیشتری به ویژه در کانال های دولتی وجود دارد. در کانال های عمومی ، تبلیغات در میان برنامه، و نه در طول برنامه پخش می شود. تبلیغات نیز در تمام کانال ها کنترل شده است. قانون، تبلیغات الکل از جمله آبجو، سیگار و یا بیشتر داروها را اجازه نمی دهد. ورود اخیر ماهواره ها و کانال های کابلی متعدد تخصصی و خارجی پاسخگوی خواسته های مخاطبان فرانسوی است. شورای عالی سمعی و بصری فرانسه مجوز ایجاد آنها را صادر می نماید.
 
فرانسوی ها بسیار علاقه مند به سینما هستند. "این هنر هفتم"  به طور قابل توجهی از زمان اختراع سینما توسط برادران لومیر در سال 1895 و اولین فیلم صامت فیلمسازان فرانسوی تغییر کرده است. این سینما سپس با جنبش سوررئالیستی کوکتو[78] و کارگردان اسپانیایی بونوئل و دالی پیوند خورد. کمی بعد، برخی از کارگردانان با نویسندگاني مانند مارسل کارنه و ژاك پره وه[79] (بازدید کنندگان در شب، بچه های بهشت) ، مارسل پانیول[80] و ژیونو[81] (دوباره) کار می کنند در حالی که دیگران آثار ادبی مانند امید آندره مالرو را به تصویر کشیدند. در نیمه دوم قرن 20، فیلمسازان جوان و بازیگران تضمین تداوم سینمای فرانسه را به مبارزه طلبیدند. به موازات جنبش ادبی ، برخی از فیلمسازان موج نو روش های جدید فیلمبرداری و معرفی تم های مختلف را دوباره خلق کردند. این تجربه ها درسال های  70 با فیلم های "سینما حقیقت" که رئالیسم اجتماعی و سیاسی را نشان می دهد و مشکلات جامعه را بیان می کند،ادامه داده شد. امروز، فیلمسازانی همچون شابرول[82]، لوک بسون[83] به رقابت با تلویزیون و سینمای آمریکا برخاسته و برای بدست آوردن یک موفقیت تجاری با ساخت فیلم های با کیفیت تلاش می کنند. آنها طیف گسترده ای از فیلم ، با الهام از داستان، ادبیات ، موسیقی ، جامعه، تغییرات و مشکلات آن  ارائه می دهند. درابتدای این قرن نیز سینمای فرانسه نشان اصالت  خود را ادامه می دهد و تمایز آن از سینمای آمریکا در فیلم هایی مثل سرنوشت افسانه ای آملی پولن، به خوبی نشان داده شده است. سینمای فرانسه با یک بودجه کوچک ، اهمیت کمی به جلوه های ویژه می دهد و اغلب به گفت و گو بیش از عمل و روانشناسی شخصیت ها تاکید دارد. فرانسوی وارث پاک دینی آمریکایی نیستند و بیشتر بزرگسالان در فرانسه پذیرش برهنگی در فیلم های خود را بر خشونت کمتر ترجیح می دهند .[84]
 
فرانسوي ها به اين مضمون اصطلاحي دارند؛ عجب سينمايي است كه با قدری مسامحه مي توان به (يك كمدي كامل است) يا ( اتفاق عجيبي است) ترجمه كرد .فرانسوي ها كاملا ديوانه  فيلم هستند. پاريسي ها حداقل هفته اي يك بار به سينما مي روند، هرچند كه فيلم هاي ويدئويي قابل اجاره، روز به روز از اين ميزان مي كاهد. تقريبا در جيب همه كس پاري اسكوپ و هم مجله ي اوفي سيل يافت مي شود كه هفته نامه هاي رقابتي فهرست فيلم هاي سينماهاي پاريس هستند. در پاريس در هر زماني حقيقتا صدها فيلم در حال نمايش است و فيلم هاي انگليسي زبان با علامت و.او (نسخه اصلي) و با زير نويس فرانسوي نمايش داده مي شوند. نزد فرانسويان فيلم به منزله ي هنر با هنر آشپزي برابري مي كند. سينماگرها در اينجا با عوامل طبيعي مثل مردم، مكان ها، عواطف، اشيا، رنگ ها ، بافت ها، ... كار مي كنند تا مهارت زيادي به وجود آورند به حدي كه اين فيلم ها براي تماشاگران فرانسوي مثل زندگي ملموس و مثل شيريني واقعي باشند. اصطلاح ( عجب سينمايي است) به ما هشدار مي دهد، با وجود آن باز هم در دام آن گرفتار مي شويم. فيلم واقعيتي است از نوع ديگر و در فيلم هاي فرانسوي آشكارا يك خصلت فرانسوي وجود دارد. اين فيلم ها از لحاظ طرح و برنامه ريزي ، وضوح منظور و توجه به بعضي موضوع ها و مضمون ها با فيلم هاي ديگر فرق دارند. فيلم هاي فرانسوي بصيرت هاي بي پايان و شگفت انگيزي به ذهن، روان و ارزش هاي فرانسويان مي گشايند.
 
موسیقی و ترانه فرانسوی امروزه مانند سینما، بسیار متفاوت است و به شدت از موسیقی خارجی، به ویژه آفریقا ، آمریکای جنوبی ، کارائیب و به ویژه انگلیسی (بیتلز) و ایالات متحده متاثر می باشد. از جنگ جهانی اول ، فرانسوی ها عاشق موسیقی جاز و بلوز ، راک و اخیرا رپ شده اند. در همین حال، آهنگسازانی با یک سبک متفاوت (میلود، پولنس) مشهور شده اند. پس از آن ، میشل لگران[85] که ترجیح می دهد موسیقی جاز را برای بسیاری از فیلم ها موسیقی می سازد. ترانه های فرانسوی اغلب طنز و یا احساساتی هستند که قدمت آن به قرون وسطی می رسد. در طی قرن ها به ویژه از زمان ایجاد کافه ، کنسرت در پاریس بسیار محبوب بوده است. خوانندگان از طریق ترانه های واقعی خود ، ارزش های زمان خود را بیان می کنند. این سنت با خواننده های معروف به "متن" ادامه پیدا کرد چرا که آنها اهمیت زیادی به متن شاعرانه ، یا دارای  پیام سیاسی ، گاهی ضد مذهبی، و یا طنز ترانه های خود می دادند. خوانندگان / ترانه سرایان بزرگ مدت ها پس از مرگ خود ، مانند سرژ گنسبورگ[86]، لئو فره[87]، ادیت پیاف[88] ، ژرژ برسون یا بلژ[89] ، ژاک برل[90] ، قدردانی می شوند و بر روی خوانندگان خوب نسل بعد ازخود  تاثیر می گذارند. درسال های  70 ، ایده های انقلابی جوانان درسال '68 خلق می شود، پیام صلح و محیط زیست اضافه می شود. در طول دهه 80 ، گروههای راک فرانسوی مانند نیاگارا و هندوچین موفق شدند نظر جوانان را به خود جلب کنند و حال آنکه  آنها قبلا گروه های بزرگ انگلیسی- آمریکایی را ترجیح می دادند.
 
مطبوعات چاپی کمتر از رسانه های نامبرده تغییر کرده است، اما تعداد روزنامه های منتشر شده در روز کاهش یافته است. در عوض ، نشریات وهفته نامه ها افزایش یافته است. مطبوعات فرانسوی با آزادی مطبوعات از زمان جمهوری سوم محافظت می شوتد. گرایش به رسانه های حزبی در مطبوعات وجود دارد به این دلیل که روزنامه ها تمایل دارند از وقایع فعلی بدون پنهان کردن گرایش سیاسی خود سخن بگویند. یک فرانسوی یکی از روزنامه های  دست راستی فیگارو یا فرانس سوار یا یک روزنامه کاتولیک مثل لاکروا یا روزنامه های دست چپی مثل روزنامه شناخته شده لوموند یا کمونیستی مثل اومانیته و بیشتر روزنامه محلی را انتخاب می کند. در میان مجلات مجله های خبری مانند اکسپرس، زنان مانند ال / ماری کلر / فم اکتوال... خوانده می شوند. در هفته نامه طنز آمیز لو کانار آنشنه بسیاری از روزنامه نگاران فرانسوی یک سبک کاملا شناخته شده ای را ارائه می دهند  که با تصویر توصیف می شوند و  بسیاری از مردم فرانسه علاقمند به هنر دستکاری زبان هستند.
 
چهار قرن ادبيات و فلسفه به اندازه ي كافي عشق فرانسويان به سياست و مفاهيمي چون يگانگي فرد و حق تعيين سرنوشت را نشان مي دهد. دامنه فلسفه هاي سياسي فرانسه گستره وسيعي را در بر مي گيرد كه همواره به وسيله يك عشق به تفكر تحليلي، كه شالوده نظام آموزشي و مطبوعات آزاد و پرسش گراست، مورد حمايت قرار گرفته است. فرانسويان دوست ندارند در باره هيچ موضوعي به اندازه سياست و فلسفه مطالعه و گفتگو كنند. قهرمانان فرانسه چهره هاي ادبي و سياسي آن هستند نه ستاره هاي موسيقي راك.( يك بار موسيليني و هيتلر با هم به توافق رسيدند كه الكل،سيفليس و روزنامه نگاري فرانسه را ويران كرده است). اين گفته ( اگر به خاطر سياست نبود چقدر خسته مي شديم) را به شاتو بريان نسبت مي دهند. هرلحظه كه در ميان فرانسويان باشيد در بحث سياسي درگير مي شويد. راننده تاكسي از حكومت وقت شكوه خواهد كرد، آقايي كه پشت ميز كنار شما نشسته است، كمونيست ها را مورد سرزنش قرار خواهد داد و دانشجويي كه در كوپه قطار همسفر شماست، نظام بورژوازي را محكوم خواهد كرد و همه انتظار دارند كه شما هم نظري داشته باشيد.چه فرانسه صحبت كنيد چه صحبت نكنيد، مستقيم در سياست شيرجه خواهيد زد، حال مي خواهد سياست كشور خودتان باشد يا فرانسه يا هرجاي ديگرواين به شما كمك خواهد كرد در باره تاريخ سياست معاصر در فرانسه چيزي بياموزيد.
 
مد نیز جزئی از ذائقه فرانسوی است. كوكو شانل[91] يكبار گفت: (فرانسويان راجع به خود بسيار متلمق هستند) . بعضي از فرانسويان مخصوصا پاريسي ها به خاطر دغدغه ي بيش از حدنسبت به ظاهرشان، انتقاد مي كنند.در حقيقت در پاريس نوعي سندرم ژيگول مابي وجود دارد. مردم براي خودنمايي و نشان دادن ذوق و سليقه و كلاس خود لباس مي پوشند.جهانگرداني كه گويي براي بازديد از ديسني لند يا اوروديسني لباس پوشيده اند مثل وصله ناجور هستند، اما بايد به ياد داشت كه خوش لباسي و آراستگي ممكن است به صورت مشغوليت اصلي دربيايند.
 
فرانسويان راجع به لباس هاي بيرون خانه خود سطحي نيستند. خود شانل لباس هايش را 7 يا 8 سال مي پوشيد.( سپس به خاطر نبودن خشك شويي به عطرهايش مي پرداخت).ساو پارچه هايي انتخاب مي كرد كه 20 سال دوام بياورد. او مي گفت : ( برازندگي بر عكس بي مبالاتي است). امروز هم هنوز از پاريس تا هنگ كنگ همه جا مي توانيد لباس ها و كفش هاي مشكي سايز كوچك ، كت و شلوار و كت دامن هاي كلاسيك و مدل هاي اصلاح كوتاه موي سر او را ببينيد. حتي مدل برنزه كردن پوست به شيوه سالم را او شروع كرد.
 
پاريسي ها از هيچ چيز به اندازه لباس، خوب نگهداري نمي كنند و براي اين كار احتياج به كمد بزرگ هم ندارند. هر مرد يا زن ممكن است دو يا سه دست لباس اصلي داشته باشد اما هر كدام از آن ها از بهترين نوع وكاملا اندازه ي تن شان است. با اين لباس ها متشخص به نظر خواهند آمد و خود بر اين امر واقفند. زن ها براي شادابي و طراوت بيشتر از روسري و جواهرات استفاده مي كنند.مردها با لباس يك دست ، كراوات و پيراهن آراسته جلوه مي كنند.
 
مردم پاريس شيك پوش هستند. شما در پاريس مرد يا زن فرانسوي شاغل پيدا نمي كنيد كه شلوار جين يا كفش ورزشي پوشيده باشد تنها جهانگردان و فروشندگان فروشگاه هاي ارزان قيمت از اين امر استثنا هستند. هر فرانسوي كه از عهده اش برآيد هر روز سال را لباس شيك خواهد پوشيد. آنها هرگز تصورش را هم نمي كنند كه در پاريس شلوارك بپوشند اگر چه در كنار دريا به راحتي برهنه مي شوند.
 
يكي از چيزهاي دلگرم كننده در باره احساس فرانسويان نسبت به مد اين است كه زيبايي سن نمي شناسد . در اينجا نه تنها علايم ويژه جواني را بر زبان نمي آورند بلكه كل خريد و فروش مربوط به مد و برازندگي در حوزه قلمرو افراد با تجربه است. شانل گفته است: (شما در هر سني مي توانيد جذاب و مقاومت ناپذير باشيد. براي اين منظور بايد افسون را جانشين جواني كنيد. برازندگي متعلق به آنهايي است كه قبلا آينده ي خود را تسخير كرده اند) .
 
بعد از يك سن خاص، ديگر خوش لباسي گرايش به آخرين مد روز را منعكس نمي كند بلكه نشان دهنده سليقه و كلاس فرد است. بون ژانق و بون شيك[92] (جنس خوب و جنس شيك) اصطلاحي است كه فرانسويان براي هر چيز شيك، به كار مي برند. بخش اعظم زندگي خياباني پاريس اين نمايش مد دلپذير و دائمي را تحسين مي كند.اين مد ماوراي گرايش هاي گروهي بلكه يك نوع بيان شخصي است. يك فرانسوي قوز نمي كند گرچه به تازگي جوانان دوست دارند از حالت آمريكاييان تقليد كنند. زن هاي پاريسي مي دانند چطور با اعتماد به نفس راه بروند با اسلوب بچرخند، چطور بنشينند و پاهايشان را به طرز جذابي روي هم بياندازند. مردان مي دانند كه سيگار كشيدن را چطوربه يك ژست وسوسه انگيزي بدل كنند. به اين حضور و تسلط فيزيكي ، ذوق و سليقه ظريف لباس و اسلوب آن را هم اضافه كنيد. به اين صورت تمام ملزومات يك نمايش عمومي شگفت انگيز هنر مد را در اختيار خواهيد داشت.براي شركت در اين نمايش لازم نيست كه حتما جوان و زيبا يا حتي تركه اي باشيد.در وجود همه ما زيبايي است. فرانسويان بر اين اصل واقفند و بر روي آن سرمايه گذاري مي كنند. در مناطق روستايي آداب و رسوم كمتر حالت رسمي دارد و در كنار دريا كاملا متفاوت است.
 
عجيب اين كه فرانسويان به همراه اين ذوق عالي نسبت به مد، به نداشتن حجب و حيا هم شهرت دارند. آنها در استخر هاي عمومي و در كنار دريا برهنه شنا مي كنند. در فصل تابستان مرد و زن در كتاره هاي رود سن برهنه يا با پوشش بسيار مختصر حمام آفتاب مي گيرند. با وجود سرويس هاي دستشويي عمومي خيلي خوب هنوز مردها در خيابان ادار مي كنند. به عبارتي فرانسويان جنبه گناه آلود برهنگي را نمي شناسند. برهنگي روي ديگر مد در فرانسه است.
 
'''6-6- تقویم وقایع مهم در دیپلماسی فرهنگی فرانسه'''
 
1743 : ژان ژاک روسو فیلسوف مشهور به عنوان منشی سفیر فرانسه در ونیز منصوب می شود .
 
1743 : ماموریت محرمانه ولتر فیلسوف شهیر فرانسه به لاهه
 
1776 : ماموریت رسمی بومارشه نویسنده بزرگ فرانسه به لندن
 
1822 : شاتو بریان ، نویسنده بزرگ فرانسه وزیر امور خارجه می شود
 
1844 : نخستین کمک دولت به هیات های کاوش های باستان شناسی در آفریقا
 
1848 : لامارتین شاعر مشهور فرانسه وزیر امور خارجه می شود
 
1850 : ایجاد بخش حمایت از مالکیت ادبی و هنری در وزارت امور خارجه
 
1860 : تاسیس آلیانس جهانی یهود
 
1880 : تاسیس انستیتو فرانسه در قاهره
 
1883 : تاسیس آلیانس فرانسه در پاریس
 
1886 : تاسیس آلیانس فرانسه در پراگ
 
1901 : تاسیس مدرسه فرانسوی در کانتون - چین
 
1902 : تاسیس  میسیون لائیک
 
1906 : تاسیس مدرسه فرانسوی در سالونیک توسط میسیون لائیک
 
1912 :تاسیس انستیتو فرانسه در پطروگراد
 
1920 : تاسیس انستیتو فرانسه در پراگ
 
1922 : تاسیس انجمن اقدام هنری فرانسه
 
1924 : دولت فرانسه پیشنهاد تاسیس انستیتو بین المللی همکاری فکری را به جامعه ملل می نماید ( پایه ریزی سازمان یونسکو )
 
1929 : امضا اولین توافقات فرهنگی با ایران
 
1945 : تاسیس اداره کل روابط فرهنگی در وزارت امور خارجه فرانسه
 
1947 : گشایش کانون فرانسه در آکسفورد
 
1954 : توافق فرهنگی با آلمان فدرال
 
1955 : کنوانسیون فرهنگی با تونس
 
1956 : تعطیل موسسات فرانسه در مصر و سوریه
 
1957 : کنوانسیون فرهنگی بین فرانسه و مراکش
 
1958 : اولین برنامه 5 ساله توسعه اقدامات فرهنگی و فنی
 
1961 : تاسیس انجمن دانشگاه های فرانسه زبان در مونترال
 
1961 : تهیه اولین روش آموزش فرانسه در تلویزیون
 
1961 : ایجاد سپاه همکاری ( انجام داوطلبانه سربازی در خارج در زمینه همکاری ها )
 
1963 : ایجاد دفتر فرانسه - آلمان برای جوانان
 
1966 : کنوانسیون همکاری های فرهنگی و فنی فرانسه – الجزایر
 
1968 : تاسیس دفتر فرانسه – کبک برای جوانان
 
1980 : تاسیس سدوست ( مرکز مطالعات و اطلاع رسانی دانشگاهی ، علمی و فنی ) در کشورهای خارج
 
1984 : اولین برنامه تلویزیون فرانسه زبان تی وی 5
 
1984 : ایجاد مرکز اطلاع رسانی موسیقی معاصر فرانسه در برم و توکیو
 
1984 : اولین گردهمایی جهانی وابستگان زبانی در پاریس
 
1986 : اولین اجلاس سران کشورهای فرانسه زبان در ورسای
 
1986 : برگزاری سمپوزیوم – فرانسه در مقابل استراتژی های فراملی کشورهای بزرگ غربی و گروه های بزرگ تجاری خصوصی
 
1987 : اجلاس رودز - تصویب طرح اورکا در زمینه سمعی – بصری
 
1987 : برنامه UREF ( دانشگاه شبکه های فرانسه زبان )
 
1988 : اجلاس سران فرانسه – آلمان و تاسیس شبکه تلویزیونی مشترک آرته
 
1989 : سال فرانسه در هند
 
1989 : دویستمین سالگرد انقلاب فرانسه
 
1989 : تاسیس شورای سمعی – بصری خارجی فرانسه  CAEF  به ریاست نخست وزیر
 
1989 : تاسیس کانال بین المللی فرانسه ( CFI ) ، بانک تصویر فرانسه
 
1990 : گشایش دانشگاه فرانسه زبان اسکندریه – مصر
 
1990 : تاسیس هیات بین وزارتی برایاروپای مرکزی و شرقی ( MILECO )
 
1990 : تاسیس آژانس آموزش زبان فرانسه در خارج ( AEFE )
 
1990 : بازگشایی انستیتو فرانسه در صوفیه
 
1991 : تاسیس انتشارات فرانسه برای اشاعه کتاب فرانسه در خارج
 
1991 : تاسیس آژانس نشر اطلاعات تکنولوژیک ( ADIT )
 
1991 : افتتاح انستیتو فرانسه در مسکو
 
1993 : ایجاد فرانس موند ، سیستم ارتباط تلماتیک وزارت امور خارجه
 
1994 : اصلاحات آلن ژوپه وزیر امور خارجه
 
1994 : افتتاح انستیتو فرانسه در آفریقای جنوبی ، در سارایوو و قرائت خانه فرانسه – آلمان در اسمولنسک
 
1994 : ایجاد دوره کامل آموزشی به زبان فرانسه در دانشگاه گالاتاسرای استانبول
 
1995 : ایجاد 31 مرکز همکاری فرهنگی و زبانی  ( CCCL ) در کشورهای خارجی . آخرین نوع موسسات فرهنگی در خارج .
 
 
'''7-6- نمادها و سمبل هاي فرهنگي'''
 
'''پرچم ملی:''' پرچم رسمی کشور فرانسه به سه رنگ آبی ، سفید و قرمزاست .آبی و قرمز رنگ های بزرگترین شهر فرانسه یعنی پاریس ، ورنگ قرمز رنگ انقلاب فرانسه و بعدها نیز رنگ احزاب سوسیالیست و کمونیست و همچنین رنگ جمهوری در فرانسه است . رنگ سفید ، که خلوص و سادگی را نشان می دهد ، رنگ شخصیت های بزرگ تاریخی فرانسه یعنی پادشاهان می باشد .
 
'''سرود ملی فرانسه :'''سرود مارسی یز[93]  سرود ملی فرانسه یا سرود انقلابی که توسط روژه دو لیزل[94] سروده شده است .
 
'''شعار جمهوری فرانسه :''' آزادی ، برابری و برادری[95] شعار جمهوری فرانسه است.این شعار معروف برگرفته از انقلاب کبیر فرانسه به گاه 1789 است و این شعار مبنای بیانیه حقوق بشر در جهان می باشد. همچنین می توان این شعار را برروی سکه ها نیز مشاهده نمود .
 
'''ماریان:''' ماریان[96]، یک زن و نماد جمهوری و آزادی است . تصویر آن بر روی اسکناس های 100 فرانکی  قدیم ،که یورو جایگزین آن شده است ، نقش بسته بود و نیز می توان آن را بر روی تمبرها و سکه ها ملاحظه نمود . ماریان تجسم جمهوری است یک زن با کلاه فری ژین ، کلاهی که نماد بردگانی است که زنجیر اسارت را گسسته و شهروند و آزاد شده اندو این دو نماد آزادی و جمهوری فرانسه اند .مجسمه بالاتنه آن در شهرداری ها ی فرانسه وجود دارد و تصویرش بر روی تمبرهای پستی طراحی شده است .
 
'''کلاه فری ژیین[97]:''' این نام از دو بخش تشکیل شده، بخش اول کلاهی است که به هنگام سرما بر سر می نهند. بردگان رومی هنگامی که آزاد می شدند، آن را بر سر می نهادند وانقلابیون فرانسه نیز در سال 1789 آن را پذیرفتند .
 
گل سوسن: گل سوسن[98] ،نماد پادشاهان فرانسه است و نیزبر روی پرچم کبک کانادا نقش بسته است.
 
'''برج ایفل[99]:''' عموم مردم در جهان برج ایفل را مترادف با فرانسه قلمداد می کنند . ایفل نیز نام مهندس فرانسوی است که این برج را به مناسبت نمایشگاه جهانی 1889 در این محل ساخت.
 
'''خودرو ژیان[100]:''' خودرو ژیان نیز نماد فرانسه محسوب می شود. برای این که یک خودروی مردمی بوده است . این خودرو نزد فرانسویان « دو شوو » به معنای دو اسب نامیده می شود .
 
'''شش ضلعی[101]:''' نماد شکل جغرافیایی فرانسه  است . زیرا نقشه جغرافیایی فرانسه به صورت شش ضلعی است .
 
'''آستریکس و اوبلیکس[102]''' : آستریکس نماد شخصیت کارتونی فرانسه و بهترین دوست او ابلیکس است دو نفر گلوا که بسیار قوی و با شهامت  هستند و تنها از یک چیز می ترسند و آن اینکه آسمان بر سرشان خراب شود .
 
'''خروس :''' ورزشکاران فرانسوی نماد خروس را به عنوان نقش خوش شانس پذیرفته اند .این نام نیز از یک بازی کلمات در زبان لاتین گرفته شده زیرا کلمه "gallus" دو معنا ("Gallus" voulait dire "coq" et "gaulois") داشته است.
 
'''زن بذرپاش[103]  :''' یک زن در حال بذر پاشیدن ، نماینده زاد و ولد ،و غنا ی کشاورزی در فرانسه به شمارمی آید . این نماد بر روی برخی از سکه ها نیز مشاهده می گردد.
 
'''لوگوی رسمی دولت فرانسه :''' دو لت ژوسپن در سال 1999 میلادی نماد ترکیبی از پرچم فرانسه و ماریان و شعار سه گانه فرانسه است ، به تصویب رساند و در حال حاضر در سر برگ های رسمی دولتی از این نماد استفاده می شود.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
----[1] François Leclerc du Tremblay
 
[2] Beaumarchais
 
[3] Dumouriez
 
[4] François-René de Chateaubriand
 
[5] François Guizot
 
[6] Alphonse de Lamartine
 
[7] Aurore
 
[8] Satellimage
 
[9] ARTE
 
[10] تاريخچه ديپلماسي فرهنگي/ ديپلماسي فرهنگي فرانسه/ سفارت جمهوري اسلامي ايران در پاريس/مردادماه 1374ص 34


[11] Bernard Kouchner
نام و نشان و رنگ انتخابی فرهنگستان:


[12] Philippe Douste-Blazy
نخستین نشست فرهنگستان در 13 مارس تشکیل گردید اما نام آکادمی فرانسه (فرهنگستان فرانسه)، هشت روز بعد بر روی آن گذاشته شد. اعضا در ابتدا خود را "آکادمیست" نامیدند، اما دو سال پس از آن عنوان " آکادمیسین " را بر خود گذاشتند و این عنوانی است که هنوز هم به کار می‌رود. بعدها به اعضای فرهنگستان صفت "نامیرایان یا جاودانان" داده‌شد.


[13] L'agence Culturesfrance
اندکی بعد این لباس صورت ساده‌تر یافت و به جای رنگ سبز، رنگ سرخ و طلایی پیشنهاد شد، ولی کمیسیونی که به همین منظور از سوی دولت جمهوری تشکیل شد تصمیم گرفت که رنگ لباس قهوه‌ای روشن باشد. اندکی پس از آن، کنسول [[فرانسه]] تصمیم گرفت که رنگ لباس اعضای فرهنگستان سیاه باشد و یک نوار به صورت شاخه زیتون طلایی رنگ، روی حاشیه آن دوخته شود. کمربند هم به همان رنگ درنظر گرفته شد با شرابه‌هایی به رنگ لباس. سرانجام برای نشان‌های زینتی فرهنگستان رنگ سبز در نطر گرفته شد، رنگ سبز مخصوصی که روی سردوشی‌های لباس اعضا و روی کمرشان دیده می‌شود. علت انتخاب آن این بود که در آن سال‌ها رنگ سبز معنایی خاص داشت و مظهر انقلاب و سازندگی بود، البته برای انتخاب رنگ فرهنگستان ساعت‌ها و روزها بحث و مجادله شد و هر رنگی به دلیل یا به دلایلی نامناسب اعلام گردید و فقط رنگ سبز جدی و برازنده فرهنگستان شناخته شد.


[14] Instituts Francais
اعضای فرهنگستان هر یک علاوه بر لباس مخصوص باید یک شمشیر هم داشته باشد که بر خلاف گذشته، دیگر یک سلاح خونریز و کشنده نیست بلکه جنبه نمادی و سنتی دارد و البته هر قسمت از شمشیر دارای مفهومی خاص است. [[فرهنگستان فرانسه]] از بدو تاسیس جزئی از در بار بود و به همین سبب اعضای آن همچون دیگر درباریان اجازه حمل شمشیر پیدا کردند. انقلاب کبیر فرانسه این امتیازها را ملغی کرد و به اعضای فرهنگستان اجازه داد تا به جای یک شمشیر، یک خیزران مزین به تمثال مینروا (الهه خرد) حمل کنند. اما پس از آن، نجبای فرانسه بار دیگر شمشیر به کمر بستند و فرهنگستانی ها از ایشان واپس نماندند، به ویژه که در قرن نوزدهم توسعه قدرت دولت، مفهومی تازه به شمشیردار و آن را به صورت نشان کارکنان رسمی حکومت درآورد.


[15] Alliance Francais
از آن پس علاوه بر افسران ارتش، سفیران و دبیران سفارت و کنسول ها و فرمانداران و روسای پلیس و بازرسان مالی و حتی شاگردان برخی از مدارس شمشیر می بستند و دلیلی نداشت که اعضای فرهنگستان از شمشیر بستن منع شوند. اما به لحاظ روشنفکری و هنرمندی ناگزیر شدند معنای تازه ای برای شمشیر خود بیابند. اولاً انتخاب شکل شمشیر برای اعضای فرهنگستان بر خلاف افراد و گروه‌های دیگر آزاد شد وثانیاً شکل واندازه شمشیر بستگی به شخصیت صاحب آن یافت و در مجموع به صورت نماد قدرت و صلابت فرهنگستان برای پاسداری از حدود و حرمت زبان داده‌شد و "ادمون رُستان"(Edmond Rostand) در وضعشان نوشت: " همه این نام‌ها که حتی یک نفرشان نخواهد مُرد، چه زیباست. " و این شاید بدان سبب است که شماره اعضای فرهنگستان هرگز تغییر نمی‌کند و کم یا زیاد نمی‌شود و شاید هم از آن روست که نام عضو فرهنگستان به لحاظ فضل و معرفت صاحب آن هرگز فراموش نمی‌شود. ولتر در حق فرهنگستان نوشته است. " گروه آزاده‌ای است مرکب از بزرگترین سران کشور و بزرگترین نویسندگان" و البته راست گفته است زیرا که صرف نظر از چند مورد، فرهنگ و ادب فرانسوی در فرهنگستان خلاصه می‌شود. ذکر چند نام مانند کورنی، بوسوئه، ارنست رنان، برگسون، پل والری، ولتر، منتسکیو، ویکتورهوگو، لامارتین، لافونتن، ژول رومن، مارسل پانیول، آندره موروآ، فرانسوا موریاک، آناتول فرانس، الکساندردوما، شاتوبریان، اوژن یونسکو، ژان کوکتو، وراسین برای نشان دادن عظمت فرهنگستان و گسترش دامنه فرهنگی آن کفایت می‌کند.


[16] Fondation Alliance Franc
اما نشان فرهنگستان در بعد از انقلاب و در دوران کنسولی ناپلئون وضع شد. تا آن هنگام اعضای فرهنگستان به دلیل برخورداری از زندگی اشرافی و نزدیکی به در بار، عموماً لباس‌های پر زرق و برق و متشخص می‌پوشیدند و نیازی به نشان خاص احساس نمی‌کردند. اما از سال چهارم تا سال نهم انقلاب، فرهنگستان چندین بار علاقه خود را به داشتن نشان مشخص مثل برگ شناسائی، مدال، نشان و لباس اعلام داشتند تا سرانجام انستیتو پس از بحث‌های متوالی لزوم داشتن او نیفورم مشخص و ساده را برای اعضا پذیرفت و ضمن یک نشست فوق العاده تصمیم گرفت که رنگ لباس اعضا سیاه و ثابت باشد با یک نوار سبز به صورت شاخه زیتون از نخ ابریشم. همچنین تصمیم گرفته شد که تمامی حواشی لباس نواردوزی بشود. در عین حال اعضا آزاد بودند که لباس کامل با شلوار کوتاه یا بلند بپوشند. تصمیم‌ها توسط وزیر کشور به اطلاع هیات کنسولی رسید و کنسول‌ها، ضمن یک فرمان سه ماده‌ای به امضای ناپلئون آنها را با تغییرات اندکی تصویب کردند به این معنی که اعضای فرهنگستان مختار شدند که لباس کامل یا معمولی بپوشند. لباس کامل عبارت بود از شنل، جلیقه یا کت، شلوارک یا شلوار که تمامی به رنگ سیاه باشد وحاشیه آنها با ابریشم سبز پر رنگ نوار دوزی شده باشد. لباس معمولی عبارت بود از همان لباس‌ها بدون نوار سراسری. در این لباس نوار فقط در حاشیه آستین و یقه دوخته می‌شد. کلاه سه ترک فرانسوی بود.


[17] Agence pour l'enseignement français à l'étranger (AEFE)
فرهنگستان در آستانه قرن بیست و یکم:


[18] Radio France Internationale (RFI)
به نوشته موریس دروئون،(Maurice Druon) این نهاد امروز بیشتر از هر زمان دیگر تمامی خانواده‌های فرهنگی فرانسه، تمامی جریان‌های فلسفی و سیاسی را از طریق کسانی که مظهر آن جریان ها هستند، و نیز تمامی رشته‌های علوم و فنون قدیم و جدید را در خود فراهم آورده است. فرهنگستان، همچنین همه اندیشه‌های متفاوت فرهنگ [[فرانسه]] را درخود گردآورده و تداوم آن را تامین و تضمین می‌کند.


[19] Audiovisuel Extérieur de la France(AEF)
فرهنگستان اعضای خود را نه صرفاً به دلیل شهرت و عظمت ایشان بلکه همچنین با عنایت به وجدان آنان انتخاب می‌کند...... و اکنون بیشتر از آنچه در بند گذشته باشد در اندیشه آینده است. آینده ای آکنده از تداوم ارزش‌های والای تمدن بشری. فرهنگستان در آستانه ی هزاره سوم میلادی، تضمین این تداوم را رسالت آینده خود می شناسد<ref>روح‌بخشان، عبدالحمید (1369). فرهنگستان [[فرانسه]]. [https://nashredanesh.ir/ نشر دانش]، سال یازدهم.</ref>.


[20]L'association Egide
=== [[ذائقه فرهنگی مردم فرانسه]] ===
به لحاظ تاریخی، یک فرد فرهنگی در فرانسه از طبقه اشراف و بورژوازی بود و معلومات مناسبی از تاریخ، ادبیات و هنرهای زیبا داشت. امروز به دلیل عمومی‌شدن آموزش و پرورش، بیش از نیمی از جوانان با دانش فرهنگی خوب دبیرستان را ترک می‌‌کنند. اگرچه هنوز یک چهارم جمعیت کشور اهل مطالعه به حساب نمی‌آیند، با این وجود رقابت بین تلویزیون و فیلم نه تنها به کاهش انتشار کتاب کمک نکرده، بلکه کاملا برعکس، انتشار کتاب نسبت به سال 1958 دو برابر و تعداد افراد مراجعه کننده به کتابخانه نسبت به سال 1981 تقریبا دو برابر شده‌است. کتاب‌های تصویری مربوط به کودکان و بزرگسالان ازموفقیت نسبتا خوبی برخوردار شده‌است
[[پرونده:Lucky Luke.png|بندانگشتی|200x200پیکسل|Lucky Luke. برگرفته از سایت hero.fandom، قابل بازیابی از<nowiki/>https://hero.fandom.com/wiki/Lucky_Luke]]
در جشنواره ی کارتونی آنگولم (Festival International de la Bande Dessinée d'Angoulême)، لوک خوش شانس و آستریکس دو قهرمان کارتونی بسیار محبوبند. لوک خوش شانس، مردی که سریع‌تر از سایه اش تیراندازی می‌کند، اما اغلب نیاز به اسب خود ژولی ژامپر دارد. آستریکس گلوای شجاع، از هوش خود و همچنین از معجون جادویی‌اش برای مقاومت در برابر ارتش ژولیوس سزار استفاده می‌کند.


[21]Organisation Internationale de la Francophonie (OIF)
وزارت فرهنگ یک نقش فعال در ایجاد موزه، مراکز فرهنگی، سازماندهی نمایشگاه ها، جشنواره‌های موسیقی، فیلم و تئاتر بازی کرده‌است، تمرکز زدایی زندگی فرهنگی در استان ها را گسترش داده است حتی اگر پاریس همچنان پایتخت باشد. تعریف "فرهنگ عمومی خوب" نیز تغییرکرده و به حوزه‌های دیگر گسترش یافته است. بهره مندی سه چهارم فرانسو ی ها از فرهنگ فرانسه در اشکال مختلف، برای مثال در برنامه‌های ادبی و تاریخی تلویزیونی آشکار است<ref name=":0">برگرفته‌از<nowiki/>http://web.cortland.edu/flteach/civ/cultur/cultur-r.htm</ref>.


[22] Alain Juppé
در اخبار تلویزیون، گویندگان اغلب با اعلام اخبار فرهنگی و هنری از قبیل انتشار یک فیلم جدید یا تحویل جایزه ادبی و... خبر را به پایان می‌رسانند. اهمیت هنر در همه جا قابل مشاهده است، بر روی اسکناس‌های قدیمی، در خیابان، در تبلیغات با بازی با کلمات که بازی با زبان است و با ادبیات که به هویت ملی مرتبط است. در مذاکرات گات، فقط فرانسه شور و حرارت مورد نظر به زبان خود و فیلم خود را در برابر"تهاجم فرهنگی آمریکا" نشان داد و "استثنای فرهنگی" را در خواست کرد که امور سمعی و بصری به عنوان کالا - محصولات تجاری ملاحظه نشوند، بلکه این‌ها محصولات اقتصادی اما هنری هستند.


[23] Louis Schweitzer
باید دانست قبل از متهم نمودن [[فرانسه]] به حمایت‌گرایی، به سختی صدای خوانندگان فرانسه در رادیو شنیده و یا فیلم فرانسوی در تلویزیون و یا سینما مشاهده می‌شد. جوانان فرانسوی هنرمندان کشور خود را بسیار کم می‌شناختند و یا این که تعداد فیلم‌های تولید شده در [[فرانسه]] به طور قابل توجهی کاهش یافته و سینمای آمریکا دو سوم از بازار فرانسه را در برگرفته بود. بنابراین تعجب آور نیست که دولت برای رفع این مشکل سهمیه‌بندی کانال‌های رادیو و تلویزیون را اعمال نمود. بنابراین باید 60٪ از فیلم‌ها اروپایی باشد که 40٪ آنها نیز فرانسوی خواهند بود. اگر این ارقام را با 1 یا 2٪ از فیلم‌های خارجی وارد شده به [[ایالات متحده]] مقایسه کنیم، آیا می‌توان هنوز [[فرانسه]] را دولت حمایتگر در نظر گرفت ؟ اقدامات صورت گرفته برای تولید [[سینمای فرانسه]] و اروپا نتایج مثبتی به همراه داشته است، و امروز بسیاری از فیلم‌های فرانسوی به صورت مشترک با آلمان و یا ایتالیا و [[اسپانیا]] تولید می‌شوند.


[24] Institut Francaise
از سال‌های 80 رادیو و تلویزیون تغییرات زیادی نمود به این دلیل که دولت ایجاد کانال‌ها و ایستگاه‌های خصوصی را اجازه داد. رادیو و تلویزیون با وجود آزادی مطبوعات و اطلاع رسانی، قبلا در انحصار دولت بود. پس در تعدادی از ایستگاه‌های محلی و ملی انقلابی رخ داد و امواج رادیویی دولتی مثل فرانس- اینتر یا فرانس کولتور یا [[فرانس موزیک]] و برخی دیگر از نوع بسیار متفاوت به عنوان اسکای راک و فان اضافه شدند. تعداد کانال‌های تلویزیونی، برای سال‌ها محدود گردید. اما امروزه می‌توانیم در میان کانال‌های مختلف، کانال‌های دولتی فرانس 2 و 3، کانال فرهنگی آرته، TF1 که به بخش خصوصی واگذار شد، M6 که بسیاری از ویدیوهای موسیقی را برای جوانان پخش می‌کند و کانال کابلی پلوس را مشاهده کنیم. به لحاظ مالی، کانال‌های کابلی وابسته به تبلیغات هستند و کانال‌های دولتی وابسته به دریافت یارانه‌های دولتی و مالیاتی هستند که مردم با خرید تلویزیون هر سال پس از آن پرداخت می‌نمایند.


[25] ديپلماسي فرهنگي فرانسه نويسنده: فولكر اشتاين كامپ مترجم: بهزاد احمدي لفوركي/ هفته نامه پگاه حوزه، شماره 275، اسفند 1388
کانال‌های دولتی برنامه‌های بسیار متنوعی را نشان می‌دهند. به طور کلی، در این کانال‌ها در بخش ورزشی بازی‌های کمتر، و در بخش فیلم و سریال‌های تلویزیونی خشونت کمتری نسبت به تلویزیون ایالات متحده مشاهده می‌شود اما در تبلیغات، فیلم‌ها و برنامه‌های فرهنگی، برهنگی بیشتری به ویژه در کانال‌های دولتی وجود دارد. در کانال‌های عمومی، تبلیغات در میان برنامه، و نه در طول برنامه پخش می‌شود. تبلیغات نیز در تمام کانال‌ها کنترل شده‌است. قانون، تبلیغات الکل از جمله آبجو، سیگار و یا بیشتر داروها را اجازه نمی‌دهد. ورود اخیر ماهواره‌ها و کانال‌های کابلی متعدد تخصصی و خارجی پاسخگوی خواسته‌های مخاطبان فرانسوی است. شورای عالی سمعی و بصری فرانسه مجوز ایجاد آنها را صادر می‌نماید.
[[پرونده:برادران لومیر.jpg|بندانگشتی|برادران لومیر(1862). برگرفته از سایت ویکی پدیا، قابل بازیابی از<nowiki/>https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%84%D9%88%D9%85%DB%8C%D8%B1]]
فرانسوی‌ها بسیار علاقه مند به سینما هستند. "این هنر هفتم" به طور قابل توجهی از زمان اختراع سینما توسط برادران لومیر در سال 1895 و اولین فیلم صامت فیلمسازان فرانسوی تغییر کرده‌است. این سینما سپس با جنبش سوررئالیستی کوکتو (Jean Cocteau) و کارگردان اسپانیایی بونوئل و دالی پیوند خورد. کمی بعد، برخی از کارگردانان با نویسندگانی مانند مارسل کارنه و ژاک پره وه (Jaques Prevert‏)(بازدید کنندگان در شب، بچه‌های بهشت)، مارسل پانیول (Marcel Pagnol) و ژیونو (Jean Giono)(دوباره) کار می‌‌کنند در حالی که دیگران آثار ادبی مانند امید آندره مالرو را به تصویر کشیدند. در نیمه دوم قرن 20، فیلمسازان جوان و بازیگران تضمین تداوم سینمای فرانسه را به مبارزه طلبیدند. به موازات جنبش ادبی، برخی از فیلمسازان موج نو روش‌های جدید فیلمبرداری و معرفی تم‌های مختلف را دوباره خلق کردند. این تجربه ها درسال‌های 70 با فیلم‌های "سینما حقیقت" که رئالیسم اجتماعی و سیاسی را نشان می‌دهد و مشکلات جامعه را بیان می‌کند،ادامه داده‌شد. امروز، فیلمسازانی همچون شابرول (Claude Chabrol)، لوک بسون (Luc Besson) به رقابت با تلویزیون و سینمای آمریکا برخاسته و برای بدست آوردن یک موفقیت تجاری با ساخت فیلم‌های با کیفیت تلاش می‌‌کنند. آنها طیف گسترده‌ای از فیلم، با الهام از داستان، ادبیات، موسیقی، جامعه، تغییرات و مشکلات آن ارائه می‌دهند. در ابتدای این قرن نیز سینمای فرانسه نشان اصالت خود را ادامه می‌دهد و تمایز آن از سینمای آمریکا در فیلم‌هایی مثل سرنوشت افسانه‌ای آملی پولن، به خوبی نشان داده‌شده‌است. سینمای فرانسه با یک بودجه کوچک، اهمیت کمی به جلوه‌های ویژه می‌دهد و اغلب به گفت و گو بیش از عمل و روانشناسی شخصیت ها تاکید دارد. فرانسوی وارث پاک دینی آمریکایی نیستند و بیشتر بزرگسالان در فرانسه پذیرش برهنگی در فیلم‌های خود را بر خشونت کمتر ترجیح می‌دهند.<ref name=":0" />


[26] Le ministère de la Culture
فرانسوی‌ها به این مضمون اصطلاحی دارند؛ عجب سینمایی است که با قدری مسامحه می‌توان به (یک کمدی کامل است) یا (اتفاق عجیبی است) ترجمه کرد. فرانسوی‌ها کاملا دیوانه فیلم هستند. پاریسی‌ها حداقل هفته‌ای یک بار به سینما می‌روند، هرچند که فیلم‌های ویدئویی قابل اجاره، روز به روز از این میزان می‌کاهد. تقریبا در جیب همه کس پاری اسکوپ و هم مجله‌ی اوفی سیل یافت می‌شود که هفته نامه‌های رقابتی فهرست فیلم‌های سینماهای پاریس هستند. در [[پاریس]] در هر زمانی حقیقتا صدها فیلم در حال نمایش است و فیلم‌های انگلیسی زبان با علامت و.او (نسخه اصلی) و با زیرنویس فرانسوی نمایش داده می‌شوند. نزد فرانسویان فیلم به منزله‌ی هنر با هنر آشپزی برابری می‌کند. سینماگرها در اینجا با عوامل طبیعی مثل مردم، مکان ها، عواطف، اشیا، رنگ ها، بافت ها،... کار می‌‌کنند تا مهارت زیادی به وجود آورند به حدی که این فیلم‌ها برای تماشاگران فرانسوی مثل زندگی ملموس و مثل شیرینی واقعی باشند. اصطلاح(عجب سینمایی است) به ما هشدار می‌دهد، با وجود آن باز هم در دام آن گرفتار می‌شویم. فیلم واقعیتی است از نوع دیگر و در فیلم‌های فرانسوی آشکارا یک خصلت فرانسوی وجود دارد. این فیلم‌ها از لحاظ طرح و برنامه‌ریزی، وضوح منظور و توجه به بعضی موضوع‌ها و مضمون‌ها با فیلم‌های دیگر فرق دارند. فیلم‌های فرانسوی بصیرت‌های بی پایان و شگفت انگیزی به ذهن، روان و ارزش‌های فرانسویان می‌گشایند.
[[پرونده:Michel Legrand.jpg|بندانگشتی|میشل لگران. برگرفته از سایت imdb، قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.imdb.com/name/nm0006166/]]
موسیقی و ترانه فرانسوی امروزه مانند سینما، بسیار متفاوت است و به شدت از موسیقی خارجی، به ویژه آفریقا، آمریکای جنوبی، کارائیب و به ویژه انگلیسی (بیتلز) و ایالات متحده متاثر می‌باشد. از جنگ جهانی اول، فرانسوی‌ها عاشق موسیقی جاز و بلوز، راک و اخیرا رپ شده‌اند. در همین حال، آهنگسازانی با یک سبک متفاوت (میلود، پولنس) مشهور شده‌اند. پس از آن، میشل لگران (Michel Legrand) که ترجیح می‌دهد موسیقی جاز را برای بسیاری از فیلم‌ها موسیقی می‌سازد. ترانه‌های فرانسوی اغلب طنز و یا احساساتی هستند که قدمت آن به قرون وسطی می‌رسد. در طی قرن ها به ویژه از زمان ایجاد کافه، کنسرت در [[پاریس]] بسیار محبوب بوده‌است. خوانندگان از طریق ترانه‌های واقعی خود، ارزش‌های زمان خود را بیان می‌‌کنند. این سنت با خواننده‌های معروف به "متن" ادامه پیدا کرد چرا که آنها اهمیت زیادی به متن شاعرانه، یا دارای پیام سیاسی، گاهی ضد مذهبی، و یا طنز ترانه‎های خود می‌دادند. خوانندگان / ترانه سرایان بزرگ مدت‌ها پس از مرگ خود، مانند سرژ گنسبورگ (Serge Gainsbourg)، لئو فره (Léo Ferré)، ادیت پیاف (Édith Piaf)، ژرژ برسون یا بلژ (Georges Brassens)، ژاک برل (Jacques Brel)، قدردانی می‌شوند و بر روی خوانندگان خوب نسل بعد ازخود تاثیر می‌گذارند. در سال‌های 70، ایده‌های انقلابی جوانان درسال '68 خلق می‌شود، پیام صلح و محیط زیست اضافه می‌شود. در طول دهه 80، گروه‌های راک فرانسوی مانند نیاگارا و هندوچین موفق شدند نظر جوانان را به خود جلب کنند و حال آنکه آنها قبلا گروه‌های بزرگ انگلیسی- آمریکایی را ترجیح می‌دادند.


[27] Andre Malraux
مطبوعات چاپی کمتر از رسانه‌های نامبرده تغییر کرده‌است، اما تعداد روزنامه‌های منتشر شده در روز کاهش یافته است. در عوض، نشریات و هفته‌نامه‌ها افزایش یافته‌است. مطبوعات فرانسوی با آزادی مطبوعات از زمان جمهوری سوم محافظت می‌شوند. گرایش به رسانه‌های حزبی در مطبوعات وجود دارد به این دلیل که روزنامه‌ها تمایل دارند از وقایع فعلی بدون پنهان کردن گرایش سیاسی خود سخن بگویند. یک فرانسوی یکی از روزنامه‌های دست راستی فیگارو یا فرانس سوار یا یک روزنامه کاتولیک مثل لاکروا یا روزنامه‌های دست چپی مثل روزنامه شناخته شده لوموند یا کمونیستی مثل اومانیته و بیشتر روزنامه محلی را انتخاب می‌کند. در میان مجلات مجله‌های خبری مانند اکسپرس، زنان مانند ال / ماری کلر / فم اکتوال... خوانده می‌شوند. در هفته‌نامه طنزآمیز لو کانار آنشنه بسیاری از روزنامه نگاران فرانسوی یک سبک کاملا شناخته شده‌ای را ارائه می‌دهند که با تصویر توصیف می‌شوند و بسیاری از مردم فرانسه علاقمند به هنر دستکاری زبان هستند.


[28] Jacques Duhamel
چهار قرن ادبیات و فلسفه به اندازه‌ی کافی عشق فرانسویان به سیاست و مفاهیمی چون یگانگی فرد و حق تعیین سرنوشت را نشان می‌دهد. دامنه فلسفه‌های سیاسی فرانسه گستره وسیعی را در بر می‌گیرد که همواره به وسیله یک عشق به تفکر تحلیلی، که شالوده نظام آموزشی و مطبوعات آزاد و پرسش گراست، مورد حمایت قرار گرفته است. فرانسویان دوست ندارند درباره هیچ موضوعی به اندازه سیاست و فلسفه مطالعه و گفتگو کنند. قهرمانان فرانسه چهره‌های ادبی و سیاسی آن هستند نه ستاره‌های موسیقی راک.(یک بار موسیلینی و هیتلر با هم به توافق رسیدند که الکل، سیفلیس و روزنامه نگاری فرانسه را ویران کرده‌است). این گفته (اگر به خاطر سیاست نبود چقدر خسته می‌شدیم) را به شاتو بریان نسبت می‌دهند. هرلحظه که در میان فرانسویان باشید در بحث سیاسی درگیر می شوید. راننده تاکسی از حکومت وقت شکوه خواهد کرد، آقایی که پشت میز کنار شما نشسته است، کمونیست‌ها را مورد سرزنش قرار خواهد داد و دانشجویی که در کوپه قطار همسفر شماست، نظام بورژوازی را محکوم خواهد کرد و همه انتظار دارند که شما هم نظری داشته باشید.چه [[فرانسه]] صحبت کنید چه صحبت نکنید، مستقیم در سیاست شیرجه خواهید زد، حال می خواهد سیاست کشور خودتان باشد یا فرانسه یا هرجای دیگر و این به شما کمک خواهد کرد درباره تاریخ سیاست معاصر در فرانسه چیزی بیاموزید.
[[پرونده:Coco Chanel.jpg|بندانگشتی|200x200پیکسل|کوکو شانل. برگرفته از سایت britannica، قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.britannica.com/biography/Coco-Chanel]]
مد نیز جزئی از ذائقه فرانسوی است. کوکو شانل (Coco Chanel) یکبار گفت: (فرانسویان راجع به خود بسیار متلمق هستند). بعضی از فرانسویان مخصوصا پاریسی‌ها به خاطر دغدغه‌ی بیش از حد نسبت به ظاهرشان، انتقاد می‌‌کنند. در حقیقت در [[پاریس]] نوعی سندرم ژیگول مابی وجود دارد. مردم برای خودنمایی و نشان دادن ذوق و سلیقه و کلاس خود لباس می پوشند. جهانگردانی که گویی برای بازدید از دیسنی لند یا اورودیسنی لباس پوشیده‌اند مثل وصله ناجور هستند، اما باید به یاد داشت که خوش لباسی و آراستگی ممکن است به صورت مشغولیت اصلی در بیایند.


[29] Michel Guy
فرانسویان راجع به لباس‌های بیرون خانه خود سطحی نیستند. خود شانل لباس هایش را 7 یا 8 سال می پوشید.(سپس به خاطر نبودن خشک شویی به عطرهایش می پرداخت). ساو پارچه‌هایی انتخاب می‌کرد که 20 سال دوام بیاورد. او می گفت:(برازندگی برعکس بی مبالاتی است). امروز هم هنوز از پار‌یس تا هنگ کنگ همه جا می‌توانید لباس‌ها و کفش‌های مشکی سایز کوچک، کت و شلوار و کت دامن‌های کلاسیک و مدل‌های اصلاح کوتاه موی سر او را ببینید. حتی مدل برنزه کردن پوست به شیوه سالم را او شروع کرد.


[30] <nowiki>http://www.culturecommunication.gouv.fr/</nowiki>
پاریسی‌ها از هیچ چیز به اندازه لباس، خوب نگهداری نمی‌‌کنند و برای این کار احتیاج به کمد بزرگ هم ندارند. هر مرد یا زن ممکن است دو یا سه دست لباس اصلی داشته باشد اما هر کدام از آن ها از بهترین نوع و کاملا اندازه‌ی تن شان است. با این لباس‌ها متشخص به نظر خواهند آمد و خود بر این امر واقفند. زن ها برای شادابی و طراوت بیشتر از روسری و جوا[[هرات]] استفاده می‌‌کنند.مردها با لباس یک دست، کراوات و پیراهن آراسته جلوه می‌‌کنند.  


[31] unifrance
مردم پاریس شیک پوش هستند. شما در پاریس مرد یا زن فرانسوی شاغل پیدا نمی کنید که شلوار جین یا کفش ورزشی پوشیده باشد تنها جهانگردان و فروشندگان فروشگاه‌های ارزان قیمت از این امر استثنا هستند. هر فرانسوی که از عهده اش برآید هر روز سال را لباس شیک خواهد پوشید. آنها هرگز تصورش را هم نمی‌‌کنند که در پاریس شلوارک بپوشند اگر چه در کنار دریا به راحتی برهنه می‌شوند.


[32] AFAA
یکی از چیزهای دلگرم کننده درباره احساس فرانسویان نسبت به مد این است که زیبایی سن نمی‌شناسد. در اینجا نه تنها علایم ویژه جوانی را بر زبان نمی آورند بلکه کل خرید و فروش مربوط به مد و برازندگی در حوزه قلمرو افراد با تجربه است. شانل گفته است:<blockquote>شما در هر سنی می‌توانید جذاب و مقاومت ناپذیر باشید. برای این منظور باید افسون را جانشین جوانی کنید. برازندگی متعلق به آنهایی است که قبلا آینده ی خود را تسخیر کرده‌اند.</blockquote>بعد از یک سن خاص، دیگر خوش لباسی گرایش به آخرین مد روز را منعکس نمی‌کند بلکه نشان دهنده سلیقه و کلاس فرد است. بون ژانق و بون شیک (Bon chic, bon genre)(جنس خوب و جنس شیک) اصطلاحی است که فرانسویان برای هر چیز شیک، به کار می‌برند. بخش اعظم زندگی خیابانی [[پاریس]] این نمایش مد دلپذیر و دائمی را تحسین می‌کند. این مد ماورای گرایش‌های گروهی بلکه یک نوع بیان شخصی است. یک فرانسوی قوز نمی‌کند گرچه به تازگی جوانان دوست دارند از حالت آمریکاییان تقلید کنند. زن‌های پاریسی می دانند چطور با اعتماد به نفس راه بروند با اسلوب بچرخند، چطور بنشینند و پاهایشان را به طرز جذابی روی هم بیاندازند. مردان می دانند که سیگار کشیدن را چطوربه یک ژست وسوسه انگیزی بدل کنند. به این حضور و تسلط فیزیکی، ذوق و سلیقه ظریف لباس و اسلوب آن را هم اضافه کنید. به این صورت تمام ملزومات یک نمایش عمومی شگفت انگیز هنر مد را در اختیار خواهید داشت. برای شرکت در این نمایش لازم نیست که حتما جوان و زیبا یا حتی ترکه ای باشید. در وجود همه ما زیبایی است. فرانسویان بر این اصل واقفند و بر روی آن سرمایه گذاری می‌‌کنند. در مناطق روستایی آداب و رسوم کمتر حالت رسمی دارد و در کنار دریا کاملا متفاوت است.


[33] Direction régionale des affaires culturelles(DRAC)
عجیب این که فرانسویان به همراه این ذوق عالی نسبت به مد، به نداشتن حجب و حیا هم شهرت دارند. آنها در استخر‌های عمومی و در کنار دریا برهنه شنا می‌‌کنند. در فصل تابستان مرد و زن در کناره‌های رود سن برهنه یا با پوشش بسیار مختصر حمام آفتاب می‌گیرند. با وجود سرویس‌های دستشویی عمومی خیلی خوب هنوز مردها در خیابان ادار می‌‌کنند. به عبارتی فرانسویان جنبه گناه آلود برهنگی را نمی‌شناسند. برهنگی روی دیگر مد در [[فرانسه]] است<ref name=":1" />.


[34] La délégation générale à la langue française et aux langues de France(DGLF)
=== [[تقویم فرهنگی فرانسه]] ===
1743: ژان ژاک روسو فیلسوف مشهور به عنوان منشی سفیر فرانسه در ونیز منصوب می‌شود.


[35] Le Fonds régional d'art contemporain(FRAC)
1743: ماموریت محرمانه ولتر فیلسوف شهیر فرانسه به لاهه


[36] Caisse nationale des monuments historiques 
1776: ماموریت رسمی بومارشه نویسنده بزرگ فرانسه به لندن


[37] <nowiki>http://fr.wikipedia.org/wiki/Minist%C3%A8re_de_la_Culture_(France)</nowiki>
1822: شاتو بریان، نویسنده بزرگ فرانسه وزیر امور خارجه می‌شود


[38] Organisation internationale de la Francophonie(OIF)
1844: نخستین کمک دولت به هیات‌های کاوش‌های باستان شناسی در آفریقا


[39] Francophonie
1848: لامارتین شاعر مشهور فرانسه وزیر امور خارجه می‌شود


[40] Common wealth
1850: ایجاد بخش حمایت از مالکیت ادبی و هنری در وزارت امور خارجه


[41] <nowiki>http://www.tlfq.ulaval.ca/axl/francophonie/francophonie.htm</nowiki>
1860: تاسیس آلیانس جهانی یهود


[42] <nowiki>http://fr.wikipedia.org/wiki/Organisation_internationale_de_la_francophonie</nowiki>
1880: تاسیس انستیتو فرانسه در [[قاهره]]


[43] <nowiki>http://www.francophonie.org/L-Organisation-internationale-de.html</nowiki>
1883: تاسیس آلیانس فرانسه در پاریس


[44] mécénat
1886: تاسیس آلیانس فرانسه در پراگ


[45] سياست گذاري فرهنگي در فرانسه؛ دولت و هنر  حجت اله ايوبي انتشارات سمت 1388 ص 51
1901: تاسیس مدرسه فرانسوی در کانتون - چین


[46] جغرافیای معرفتی آلمان و فرانسه/ روزنامه آفتاب/ 16 مهر 1387            
1902: تاسیس میسیون لائیک


                           
1906: تاسیس مدرسه فرانسوی در سالونیک توسط میسیون لائیک


[47] فلسفه فرانسه در قرن بيستم اريك ماتيوز ترجمه محسن حكيمي انتشارات ققنوس 1378 ص 9
1912:تاسیس انستیتو فرانسه در پطروگراد


[48] Henri Bergson
1920: تاسیس انستیتو فرانسه در پراگ


[49] Claude Lévi-Strauss
1922: تاسیس انجمن اقدام هنری فرانسه


[50] Les trists Tropiques
1924: دولت فرانسه پیشنهاد تاسیس انستیتو بین‌المللی همکاری فکری را به جامعه ملل می‌نماید(پایه ریزی سازمان یونسکو)


[51] Luc Ferry
1929: امضا اولین توافقات فرهنگی با ایران


[52]<nowiki>http://www.iranao.com/news.php?id=2322روشنفكر</nowiki> فرانسوی در قرن بیسیتم رامین جهانبگلو              
1945: تاسیس اداره کل روابط فرهنگی در وزارت امور خارجه فرانسه


[53] Institut de France
1947: گشایش کانون فرانسه در آکسفورد


[54] Valentin Conrart
1954: توافق فرهنگی با آلمان فدرال


[55] Nicolas Boileau
1955: کنوانسیون فرهنگی با [[تونس]]


[56] Jean Ogier de Gombauld (ou Gombault ou Gombaud)
1956: تعطیل موسسات [[فرانسه]] در [[مصر]] و [[سوریه]]


[57] Antoine Godeau
1957: کنوانسیون فرهنگی بین فرانسه و مراکش


[58] Jean Chapelain
1958: اولین برنامه 5 ساله توسعه اقدامات فرهنگی و فنی


[59] Philippe et  Germain Habert
1961: تاسیس انجمن دانشگاه‌های فرانسه زبان در مونترال


[60] Habert de Montmor
1961: تهیه اولین روش آموزش فرانسه در تلویزیون


[61] Claude Malleville
1961: ایجاد سپاه همکاری(انجام داوطلبانه سربازی در خارج در زمینه همکاری‌ها)


[62] maréchal de Bassompierre
1963: ایجاد دفتر فرانسه - آلمان برای جوانان


[63] Louis Giry
1966: کنوانسیون همکاری‌های فرهنگی و فنی [[فرانسه]] – الجزایر


[64] François Le Métel de Boisrobert
1968: تاسیس دفتر فرانسه – کبک برای جوانان


[65] Jean Desmarets de Saint-Sorlin
1980: تاسیس سدوست(مرکز مطالعات و اطلاع رسانی دانشگاهی، علمی و فنی) در کشورهای خارج


[66] Pierre Séguier
1984: اولین برنامه تلویزیون فرانسه زبان تی وی 5


[67] LE VAU
1984: ایجاد مرکز اطلاع رسانی موسیقی معاصر فرانسه در برم و [[توکیو]]


[68] Le Cid
1984: اولین گردهمایی جهانی وابستگان زبانی در [[پاریس]]


[69] Collège de France
1986: اولین اجلاس سران کشورهای فرانسه زبان در ورسای


[70] Bernard Le Bouyer de Fontenelle
1986: برگزاری سمپوزیوم – [[فرانسه]] در مقابل استراتژی‌های فراملی کشورهای بزرگ غربی و گروه‌های بزرگ تجاری خصوصی


[71] Pierre-Armand du Cambout de Coislin
1987: اجلاس رودز - تصویب طرح اورکا در زمینه سمعی – بصری


[72] Louis Aragon
1987: برنامه UREF(دانشگاه شبکه‌های فرانسه زبان)


[73] Edmond Rostand
1988: اجلاس سران فرانسه – آلمان و تاسیس شبکه تلویزیونی مشترک آرته


[74] Maurice Druon
1989: سال [[فرانسه]] در هند


[75] روح بخشان، عبدالحمید/ فرهنگستان فرانسه/ نشر دانش. سال يازدهم، بهمن و اسفند1369
1989: دویستمین سالگرد [[انقلاب فرانسه]]


[76] Festival International de la Bande Dessinée d'Angoulême
1989: تاسیس شورای سمعی – بصری خارجی فرانسه CAEF به ریاست نخست وزیر


[77] <nowiki>http://web.cortland.edu/flteach/civ/cultur/cultur-r.htm</nowiki>
1989: تاسیس کانال بین‌المللی فرانسه(CFI)، بانک تصویر فرانسه


[78] Jean Cocteau
1990: گشایش دانشگاه فرانسه زبان اسکندریه – مصر


[79] Jaques Prevert‏
1990: تاسیس هیات بین وزارتی برایاروپای مرکزی و شرقی(MILECO)


[80] Marcel Pagnol
1990: تاسیس آژانس آموزش زبان فرانسه در خارج(AEFE)


[81] Jean Giono
1990: بازگشایی انستیتو فرانسه در صوفیه


[82]Claude Chabrol
1991: تاسیس انتشارات فرانسه برای اشاعه کتاب فرانسه در خارج


[83] Luc Besson
1991: تاسیس آژانس نشر اطلاعات تکنولوژیک(ADIT)


[84] <nowiki>http://web.cortland.edu/flteach/civ/cultur/cultur-r.htm</nowiki>
1991: افتتاح انستیتو فرانسه در [[مسکو]]  


[85] Michel Legrand
1993: ایجاد فرانس موند، سیستم ارتباط تلماتیک وزارت امور خارجه


[86] Serge Gainsbourg
1994: اصلاحات آلن ژوپه وزیر امور خارجه


[87] Léo Ferré
1994: افتتاح انستیتو فرانسه در آفریقای جنوبی، در سارایوو و قرائت خانه فرانسه – آلمان در اسمولنسک


[88]Édith Piaf
1994: ایجاد دوره کامل آموزشی به زبان فرانسه در دانشگاه گالاتاسرای استانبول


[89]Georges Brassens
1995: ایجاد 31 مرکز همکاری فرهنگی و زبانی (CCCL) در کشورهای خارجی. آخرین نوع موسسات فرهنگی در خارج<ref name=":1" />.


[90] Jacques Brel
=== [[نمادها و سمبل های فرهنگی فرانسه|نمادها و سمبل‌های فرهنگی فرانسه]] ===
[[پرونده:پرچم فرانسه.jpg|بندانگشتی|250x250پیکسل|پرچم فرانسه. برگرفته از سایت shut، قابل بازیابی از<nowiki/>https://shut.ir/%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D9%BE%D8%B1%DA%86%D9%85-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%87]]
پرچم ملی: پرچم رسمی کشور فرانسه به سه رنگ آبی، سفید و قرمز است.آبی و قرمز رنگ‌های بزرگترین شهر [[فرانسه]] یعنی [[پاریس]]، و رنگ قرمز رنگ انقلاب فرانسه و بعدها نیز رنگ احزاب سوسیالیست و کمونیست و همچنین رنگ جمهوری در فرانسه است. رنگ سفید، که خلوص و سادگی را نشان می‌دهد، رنگ شخصیت‌های بزرگ تاریخی فرانسه یعنی پادشاهان می‌باشد.


[91] Coco Chanel
سرود ملی فرانسه:سرود مارسی یز (La Marseillaise) سرود ملی فرانسه یا سرود انقلابی که توسط روژه دو لیزل (Rouget de Lisle) سروده شده‌است.


[92] Bon chic, bon genre
شعار جمهوری فرانسه: آزادی، برابری و برادری (Liberté - Egalité - Fraternité) شعار جمهوری فرانسه است.این شعار معروف برگرفته از انقلاب کبیر فرانسه به گاه 1789 است و این شعار مبنای بیانیه حقوق بشر در جهان می‌باشد. همچنین می‌توان این شعار را برروی سکه‌ها نیز مشاهده نمود.


[93] La Marseillaise
ماریان: ماریان (Marianne)، یک زن و نماد جمهوری و آزادی است. تصویر آن بر روی اسکناس‌های 100 فرانکی قدیم، که یورو جایگزین آن شده‌است، نقش بسته بود و نیز می‌توان آن را بر روی تمبرها و سکه‌ها ملاحظه نمود. ماریان تجسم جمهوری است یک زن با کلاه فری ژین، کلاهی که نماد بردگانی است که زنجیر اسارت را گسسته و شهروند و آزاد شده‌اند و این دو نماد آزادی و جمهوری فرانسه اند. مجسمه بالاتنه آن در شهرداری‌ها‌ی فرانسه وجود دارد و تصویرش بر روی تمبرهای پستی طراحی شده‌است.


[94] Rouget de Lisle
کلاه فری ژیین (Le bonnet phrygien): این نام از دو بخش تشکیل شده، بخش اول کلاهی است که به هنگام سرما بر سر می‌نهند. بردگان رومی هنگامی که آزاد می‌شدند، آن را بر سر می‌نهادند وانقلابیون فرانسه نیز در سال 1789 آن را پذیرفتند.


[95] Liberté - Egalité - Fraternité
گل سوسن: گل سوسن (La fleur de lys)،نماد پادشاهان فرانسه است و نیز بر روی پرچم کبک کانادا نقش بسته است.


[96] Marianne
برج ایفل (la tour Eiffel): عموم مردم در جهان برج ایفل را مترادف با [[فرانسه]] قلمداد می‌‌کنند. ایفل نیز نام مهندس فرانسوی است که این برج را به مناسبت نمایشگاه جهانی 1889 در این محل ساخت.


[97] Le bonnet phrygien
خودرو ژیان (La 2CV): خودرو ژیان نیز نماد [[فرانسه]] محسوب می‌شود. برای این که یک خودروی مردمی بوده‌است. این خودرو نزد فرانسویان «دو شوو» به معنای دو اسب نامیده می‌شود.
[[پرونده:Asterix et Obelix.jpg|بندانگشتی|آستریکس و اوبلیکس. برگرفته از سایت longislandhopde، قابل بازیابی از<nowiki/>https://longislandhopde.weebly.com/blog/asterix-et-obelix]]
شش ضلعی (L'Hexagone): نماد شکل جغرافیایی فرانسه است. زیرا نقشه جغرافیایی فرانسه به صورت شش ضلعی است.


[98] La fleur de lys 
آستریکس و اوبلیکس (Asterix et Obelix): آستریکس نماد شخصیت کارتونی فرانسه و بهترین دوست او ابلیکس است دو نفر گلوا که بسیار قوی و با شهامت هستند و تنها از یک چیز می‌ترسند و آن اینکه آسمان بر سرشان خراب شود.


[99] la tour Eiffel
خروس: ورزشکاران فرانسوی نماد خروس را به عنوان نقش خوش‌شانس پذیرفته‌اند.این نام نیز از یک بازی کلمات در زبان لاتین گرفته شده زیرا کلمه "gallus" دو معنا ("Gallus" voulait dire "coq" et "gaulois") داشته‌است.


[100] La 2CV
زن بذرپاش (La Semeuse): یک زن در حال بذر پاشیدن، نماینده زاد و ولد، و غنای [[کشاورزی در فرانسه]] به شمار می‌آید. این نماد بر روی برخی از سکه ‎ها نیز مشاهده می‌گردد.


[101] L'Hexagone
لوگوی رسمی دولت فرانسه: دولت ژوسپن در سال 1999 میلادی نماد ترکیبی از پرچم فرانسه و ماریان و شعار سه گانه فرانسه است، به تصویب رساند و در حال حاضر در سر برگ‌های رسمی دولتی از این نماد استفاده می‌شود<ref name=":1">نعيمی گورابی، محمد حسين (1392). جامعه و فرهنگ [[فرانسه]]. تهران: [https://alhoda.ir/ موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی].</ref>.


[102] Asterix  et  Obelix
== نیز نگاه کنید به ==
[[نظام فرهنگی روسیه]]؛ [[نظام فرهنگی چین]]؛ [[نظام فرهنگی تونس]]؛ [[نظام فرهنگی کوبا]]؛ [[نظام فرهنگی لبنان]]؛ [[نظام فرهنگی مصر]]؛ [[نظام فرهنگی کانادا]]؛ [[نظام فرهنگی افغانستان]]؛ [[نظام فرهنگی سودان]]؛ [[نظام فرهنگی اردن]]؛ [[نظام فرهنگی ساحل عاج]]؛ [[نظام فرهنگی مالی]]؛ [[نظام فرهنگی ژاپن]]؛ [[نظام فرهنگی تایلند]]؛ [[نظام فرهنگی آرژانتین]]؛ [[نظام فرهنگی قطر]]؛ [[نظام فرهنگی اسپانیا]]؛ [[نظام فرهنگی اتیوپی]]؛ [[نظام فرهنگی سوریه]]؛ [[نظام فرهنگی سیرالئون]]؛ [[نظام فرهنگی سنگال]]؛ [[نظام فرهنگی اوکراین]]؛ [[نظام فرهنگی زیمبابوه]]؛ [[نظام فرهنگی تاجیکستان]]؛ [[نظام فرهنگی قزاقستان]]؛ [[نظام فرهنگی سریلانکا]]؛ [[نظام فرهنگی بنگلادش]]؛ [[نظام فرهنگی گرجستان]]


[103] La Semeuse
== کتابشناسی ==
<references />
[[رده:فرهنگ و نظام فرهنگی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۰۵

نظام فرهنگی کشور فرانسه شامل نهادها و سازمان های فرهنگی، وزارت فرهنگ فرانسه، سیاستگذاری فرهنگی، سیاست ها، راهبردها و رویکردهای فرهنگی،سیاست حفظ میراث فرهنگی، روابط بین المللی فرهنگی، صنایع و کالاهای فرهنگی، تجارت فرهنگی، جایگاه، اهداف و اولویت های دیپلماسی فرهنگی، جریان های فکری موثر،ذائقه فرهنگی مردم فرانسه،تقویم فرهنگی و نمادها و سمبل های فرهنگی کشور فرانسه است که در ذیل شرح داده شده است:

تاریخچه دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه

فرانسوا لکلرک دوترامبلی. برگرفته از سایت galleryhistoricalfigures، قابل بازیابی ازhttps://www.galleryhistoricalfigures.com/fr-joseph-francois-du-tremblay

1ـ از آغاز تا انقلاب‌ فرانسه: در قرن‌ شانزدهم‌ میلادی‌ فرانسه از وضع‌ مسیحیان‌ در شرق‌ دفاع‌ می‌کند و فرانسوآی‌ اول‌ از سلطان‌ سلیمان‌ عثمانی‌ در 1533 قول‌ حمایت‌ از آنان‌ را می‌گیرد. در قرن‌ هفدهم‌، در دوره‌ سلطنت‌ لوئی‌ سیزدهم‌، یک روحانی‌ مسیحی‌ به‌ نام‌ فرانسوا لکلرک دوترامبلی (François Leclerc du Tremblay) مشهور به‌ پدر ژوزف‌ موفق‌ می‌شود لبنان‌ را به‌ یک مرکز دوستدار فرانسه و زبان‌ فرانسه تبدیل‌ کند. در همین‌ قرن‌ دیپلماسی‌ فرانسه به‌ کارایی‌ مذهب‌ و مبلّغین‌ آن‌ در روابط‌ خارجی‌ پی‌ می‌برد. در قرن‌ هیجدهم‌ میلادی‌، تجارت‌ در سیاست‌ خارجی‌ فرانسه غالب‌ است‌. البته‌ به‌ موازات‌ رشد تجارت‌ فرانسه با کشورهای‌ اروپایی‌، زبان‌ فرانسه در دربار پادشاهان‌ روزبه‌روز رونق‌ بیشتری‌ می‌یابد. در این‌ قرن‌، دولت‌ فرانسه از چاپ‌ کتاب‌ و نشریه‌ حمایت‌ می‌کند و «کالج‌ چهار ملت‌» در پاریس‌ دانشجویان‌ بورسیه‌ خارجی‌ می‌پذیرد. در همین‌ ایام‌ دانشگاه‌ استراسبورگ‌ 200 دانشجوی‌ روسی‌ می‌پذیرد. در این‌ قرن‌ که‌ عصر روشنگری‌ نامیده‌ می‌شود، دانشمندان‌ صاحب‌نام‌ فرانسه شهرت‌ جهانی‌ می‌یابند و در واقع‌ اولین‌ «رایزنی‌های‌ فرهنگی‌» را نزد دولت‌های‌ خارجی‌ تشکیل‌ می‌دهند. البته‌ این‌ رایزن‌ها که‌ مشهورترین‌ آنها دیدرو (نزد کاترین‌ دوم‌ در روسیه‌) و ولتر (نزد فردریک در پروس‌) می‌باشند، بیشتر از آنکه‌ برای‌ دولت‌ فرانسه کار کنند، برای‌ خودشان‌ فعالیت‌ می‌کنند. با این‌ حال‌ این‌ افراد موجب‌ درخشش‌ فرهنگ‌ و زبان‌ فرانسه در خارج‌ از مرزها بودند و دولت‌ نیز از آنها در جهت‌ یک دیپلماسی‌ مخفی‌ استفاده‌ می‌نمود. مثلاً در سال‌ 1743، ولتر به‌ لاهه‌ رفت‌ تا از تحرکات‌ فردریک در هلند آگاه‌ شود و از سوی‌ دیگربومارشه (Beaumarchais) عازم‌ لندن‌ شد تا از سیاست‌ انگلیس‌ در قبال‌ وقایع‌ آمریکا مطلع‌ شود. میرابو، چهره دیگر ادب ‌فرانسه نیز سه‌ سال‌ قبل‌ از انقلاب‌، هنوز دیپلماسی‌ خود را به‌ موازات‌ دیپلماسی‌ وزیر خارجه‌ وقت‌ دنبال‌ می‌کرد.

2ـ از انقلاب‌ فرانسه تا 1870: انقلاب‌ فرانسه سعی‌ نمود تا به‌ اقدامات‌ فرهنگی‌ فرانسه در خارج‌، جنبه ملی‌ بدهد. وزارت‌ امورخارجه‌ تحت‌ مدیریت‌ دوموریه‌ (Dumouriez) به‌ توسعه‌ فعالیت‌های‌ فرهنگی‌ و نظامی‌ خود پرداخت‌ و ناپلئون‌ بناپارت‌ نیز همان‌ وظایفی‌ را که‌ انقلاب‌ فرانسه به‌ عهده‌ سیاست‌ روابط‌ خارجی‌ فرانسه گذارده‌بود و در واقع‌ تبلیغ‌ افکار انقلابی‌ بود، ادامه‌ داد. لشگرکشی‌ ناپلئون‌ به‌ مصر در سال‌ 1798 را باید اولین‌اقدام‌ جهت‌ همکاری‌ فرهنگی‌ با کشورهای‌ دور، البته‌ به‌ «سبک فرانسوی‌» تلقی‌ کرد. زیرا، دانشمندان‌، مهندسین‌، روشنفکران‌ و هنرمندان‌، در این‌ لشکرکشی‌، نظامیان‌ را همراهی‌ می‌کردند. از سال‌ 1815 تا 1870، هر چند دیپلماسی‌ فرانسه، سیاست‌ مدوّنی‌ در جهت‌ استفاده‌ از فرهنگ‌ در روابط‌ خارجی‌ فرانسه ندارد، اما عنصر فرهنگی‌ همواره‌ در این‌ دیپلماسی‌ حضور دارد. مثلاً شاتوبریان (François-René de Chateaubriand)، ادیب‌ شهیر فرانسه در سال‌ 1822 وزیر امور خارجه‌ می‌شود. بیست‌ سال‌ بعد در 1842، گیزو (François Guizot) منابع‌ قابل‌توجهی‌ را در اختیار هیأت‌های‌ باستان‌شناسی‌ در تونس‌ قرار می‌دهد تا کلکسیون‌های‌ موزه‌ لوور را غنی‌تر سازند. در همین‌ زمان‌، لامارتین‌ (Alphonse de Lamartine)، نویسنده‌ بزرگ‌ فرانسه در بازگشت‌ از سفر شرق‌ به‌ وزارت‌ امور خارجه ‌فرانسه توصیه‌ می‌کند به‌ «فرزندان‌ شیوخ‌ و امراء در لبنان‌ بورس‌ تحصیلی‌ بدهند تا آنها در فرانسه درس‌ بخوانند». از 1840، وزارت‌ خارجه‌ سیاست‌ فعال‌ حمایت‌ از مبلّغان‌ مذهبی‌ را با در اختیار قرار دادن‌ امکانات ‌دنبال‌ می‌کند و بدین‌ ترتیب‌ تعداد مبلّغان‌ به‌ شدت‌ افزایش‌ می‌یابد. در سال‌ 1848، لامارتین‌ وزیر امورخارجه‌ فرانسه می‌شود. در همین‌ ایام‌ از دیپلمات‌های‌ فرانسه در خارج‌ خواسته‌ می‌شود که‌ با کشورهای‌ متوقف ‌فیه‌، «قراردادهای‌ فرهنگی‌» امضاء نمایند. بدین‌ ترتیب‌، سیاست‌ فرهنگی‌ فعال‌ فرانسه در خارج‌ از کشور، اولین‌ ثمرات‌ ملموس‌ خود را به‌ دست‌ می‌آورد. در سال‌ 1868، مدرسه‌ جدید گالاتاسرای‌ در استانبول‌ گشایش‌ می‌یابد. این‌ مدرسه‌ نقش‌ مهمی‌ در تربیت‌ نسل‌ آینده‌ دولتمردان‌ و نخبگان‌ ترکیه‌ ایفاء می‌نماید که‌ از نظر تاریخچه‌ موسسات‌ تمدنی‌ جدید در شرق‌ قابل‌ مقایسه‌ با مدرسه‌ دارالفنون‌ در ایران‌ می‌باشد.

3ـ از 1870 تا آغاز جنگ‌ جهانی‌ اول‌: در این‌ دوره‌، فشار وقایع‌ سیاسی‌، روابط‌ فرهنگی‌ فرانسه را تحت‌الشعاع‌ قرار می‌دهد. در همین‌ حال‌، رقابت‌ قدرت‌های‌ بزرگ‌ در آفریقا، شرق‌ و خاوردور ابعاد تازه‌ای‌ می‌یابد تا جایی‌ که‌ جنگ‌ گریزناپذیر می‌گردد. همزمان‌ رقابت‌ فرهنگی‌ نیز شدت‌ می‌یابد. فرهنگ‌ و زبان‌ فرانسه از لحاظ‌ سیاسی‌، اهمیت ‌فوق‌العاده‌ای‌ می‌یابد. ایتالیا، فرانسه، انگلیس‌، آلمان‌، روسیه‌ و به‌ تدریج‌ آمریکا که‌ قدرت‌های‌ بزرگ‌ وقت‌ می‌باشند سعی‌ در حفظ‌ و توسعه‌ نفوذ خود بر نخبگان‌ جهان‌ دارند و یکدیگر را شدیداً از طریق‌ نمایندگی‌های‌ دیپلماتیک و کنسولی‌ تحت‌ نظر دارند. اعزام‌ هیأت‌های‌ نظامی‌، تأسیس‌ مدارس‌ و دانشگاه‌ها، ایجاد بیمارستان‌ و اعزام‌ متخصص‌، تحت‌ عنوان‌ فعالیت‌های‌ فرهنگی‌ به‌ اوج‌ خود می‌رسد. اهمیت‌ این‌ اقدامات‌ و شدت‌ رقابت‌ تا حدی‌ می‌رسد که‌ این‌گونه‌ فعالیت‌های‌ «فرهنگی‌» سرّی‌ قلمداد می‌شوند. تا جایی‌ که‌ بودجه‌ وزارت‌ امور خارجه‌ فرانسه برای‌ اشاعه‌ فرهنگ‌ و زبان‌ فرانسه نیز جزو اطلاعات‌ بسیار سرّی‌ قرار می‌گیرد. در مصر، انگلیس‌ رقیب‌ فرانسه است‌. گزارشگر بودجه‌ سال‌ 1906 در فرانسه، در نطق‌ پارلمانی‌ خود، صحبت‌ از «جنگ‌ زبان‌ها» در قاهره‌ می‌کند. در بیروت‌، آمریکا دانشگاه‌ می‌سازد و بلافاصله‌ فرانسه برای‌ مقابله‌ با آن‌، اقدام‌ به‌ تأسیس‌ دانشکده‌ پزشکی‌ بیروت‌ می‌کند. در شانگهای‌ آلمانی‌ها دانشکده‌ می‌سازند و فرانسه در یک حرکت‌ مشابه‌ دانشکده‌ فرانسوی‌ «فجر» (Aurore) را افتتاح‌ می‌نماید. لازم‌ به‌ ذکر است‌ که‌ تمام‌ این‌ فعالیت‌ها تا پیدایش‌ رایزنی‌های‌ فرهنگی‌ به‌عهده‌ کنسول‌ بوده‌ است‌. در شهر کانتون‌ در چین‌ یک مبلّغ‌ فرانسوی‌ به‌ قتل‌ می‌رسد و دولت‌ فرانسه درمقابل‌ آن‌ با کمک دولت‌ چین‌ موفق‌ به‌ تأسیس‌ یک مدرسه‌ فرانسوی‌ می‌شود.

به‌ موازات‌ اقدامات‌ دوجانبه‌، دیپلمات‌های‌ فرانسه سعی‌ می‌کنند زبان‌ فرانسه را در نهادهای‌ بین‌المللی‌ رسمیّت‌ دهند. در سال‌ 1902، سفیر فرانسه در واشنگتن‌ مطلع‌ می‌شود که‌ آمریکایی‌ها در شکایت‌ خود از مکزیک به‌ دادگاه‌ داوری‌ لاهه‌، سعی‌ در تحمیل‌ زبان‌ انگلیسی‌ به‌ عنوان‌ زبان‌ رسمی‌ دادگاه‌ دارند. بلافاصله‌ وزیر امور خارجه‌ فرانسه دست‌ به‌ یک تهاجم‌ دیپلماتیک فعال‌ می‌زند و در نتیجه‌ رئیس‌ دانمارکی‌ دادگاه‌ می‌پذیرد که‌ «فرانسه تنها زبان‌ بین‌المللی‌ حقوق‌ و دیپلماسی‌» می‌باشد. این‌وضعیت‌ تا سال‌ 1919 ادامه‌ یافت‌ و در این‌ تاریخ‌ به‌ هنگام‌ امضا معاهده‌ ورسای‌ و به‌ اصرار ویلسون‌ رئیس‌ جمهور وقت‌ آمریکا، زبان‌ انگلیسی‌ در کنار زبان‌ فرانسه جایگاه‌ خود را کسب‌ می‌کند. از طرف‌ دیگر، سیاست‌ داخلی‌ فرانسه نیز بر اقدامات‌ فرهنگی‌ فرانسه اثر می‌گذاشت‌ مثلاً وقتی‌ درسال‌ 1905، آموزش‌ و پرورش‌ در فرانسه ملی‌ اعلام‌ شد و رأی‌ به‌ جدایی‌ کلیسا و دولت‌ دادند،نمایندگان‌ لائیک مجلس‌ ملی‌ فرانسه تصمیم‌ گرفتند کمک دولت‌ به‌ مبلّغان‌ مذهبی‌ را قطع‌ نمایند. امّاوقتی‌ از خدمات‌ این‌ هیأت‌ها به‌ اشاعه‌ فرهنگ‌ فرانسه و در نتیجه‌ نفوذ این‌ کشور در جهان‌، مطلع‌ شدند، از تصمیم‌ خود صرف‌نظر کردند.

از اواخر قرن‌ نوزدهم‌، فعالیت‌های‌ فرهنگی‌ فرانسه در خارج‌ سازماندهی‌ شدند. در سال‌ 1860، یهودیان‌، آلیانس‌ جهانی‌ یهود را تأسیس‌ کردند که‌ هدف‌ آن‌ تأسیس‌ مدارس‌ فرانسه زبان‌ در کشورهای‌ اروپای‌ شرقی‌ و شرق‌ (آسیا و مصر) برای‌ اقلیت‌های‌ یهودی‌ بود. در سال‌ 1914، 200 مدرسه‌ آلیانس‌ وجود داشت‌. آلیانس‌ و مبلّغان‌ مذهبی‌ از حمایت‌ دولت‌ و شبکه‌ کنسولی‌ آن‌ در خارج‌ برخوردار بودند. در کنار آلیانس‌ یهودیان‌، آلیانس‌ فرانسه نیز در سال‌ 1883 به‌ ابتکار جمعی‌ از شخصیت‌های‌ فرانسوی‌ برای‌ گردهمایی‌ «دوستان‌ فرانسه» تأسیس‌ شد. در 26 مه‌ 1884، مدیرکل‌ امور سیاسی‌ وزارت‌ خارجه ‌فرانسه در تلگرافی‌ خطاب‌ به‌ نمایندگی‌های‌ فرانسه چنین‌ می‌نویسد: «با توجه‌ به‌ ویژگی‌ وطن‌دوستانه‌ این‌ انجمن‌ (آلیانس‌ فرانسه)، نسبت‌ به‌ هرگونه‌ حمایت‌، البته‌ به‌طور غیررسمی‌، اقدام‌ شود». نقش‌ دیپلماتیک این‌ نهاد فرهنگی‌ از این‌ روشن‌تر قابل‌ بیان‌ نیست‌. در کنار «میسیون‌های‌ مذهبی‌»، طرفداران‌ جمهوری‌ و دولت‌ غیرمذهبی‌ «میسیون‌های‌ لائیک» را درسال‌ 1902 تأسیس‌ می‌کنند که‌ با وجود حمایت‌ دولت‌ فقط‌ موفق‌ به‌ ایجاد مدرسه‌ در سالونیک (1905)، اتیوپی‌ (1908) و در لبنان‌ و مصر (1909) می‌شود.

بودجه‌ وزارت‌ امور خارجه‌ از 250000 فرانک در سال‌ 1875 به‌ 3/2 میلیون‌ فرانک در1912 افزایش‌ یافت‌ و بدین‌ ترتیب‌ در سال‌ 1910، در شهرهای‌ آتن‌، فلورانس‌، لندن‌، سن‌ پترزبورگ‌ و مادرید انستیتوهای‌ فرانسه تأسیس‌ شدند، در چین‌، مصر و لبنان‌ شاخه‌های‌ دانشگاهی‌ و در قاهره‌ و خاوردور مدارس‌ باستان‌شناسی‌ ایجاد گردیدند.

4ـ از جنگ‌ جهانی‌ اول‌ تا جنگ‌ جهانی‌ دوم‌: در این‌ ایام‌ تمام‌ توان‌ فرانسه صرف‌ مبارزه‌ با آلمان‌ می‌شد. جنگ‌ روانی‌ از طریق‌ کنترل‌ اخبار و تبلیغات‌ نزد نخبگان‌ کشورهای‌ بی‌طرف‌ ادامه‌ داشت‌. ابزارهای‌ فرهنگی‌ فرانسه در زمان‌ جنگ‌ به‌ تریبون‌های‌ تبلیغاتی‌ فرانسه تبدیل‌ شدند تا جایی‌ که‌ گزارشگر بودجه‌ در مجلس‌ ملی‌ فرانسه آنها را به‌«سلاحی‌ در دست‌ دولت‌ فرانسه» تشبیه‌ نمود و «نفوذ فرهنگی‌ فرانسه را مطمئن‌ترین‌ و موثرترین‌ ابزارسیاست‌ خارجی‌ فرانسه» دانست‌. در این‌ مدت‌ بودجه‌ فرهنگی‌ از 5/4 میلیون‌ در 1919 به‌ 70 میلیون‌در 1937 افزایش‌ یافت‌ و شهرهای‌ بارسلون‌، ناپل‌، زاگرب‌، آمستردام‌، لیسبون‌ و استکهلم‌ نیز شاهد گشایش‌ انستیتوهای‌ فرانسوی‌ شدند.

در سال‌های‌ 1939ـ1929 شاهد امضاء اولین‌ قراردادهای‌ فرهنگی‌ بین‌ دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسهو کشورهای‌ ایران‌ (1929)، دانمارک (1930)، اتریش‌ و سوئد (1936)، رومانی‌ (1939) می‌باشیم‌. در سال‌ 1924، «انستیتو بین‌المللی‌ همکاری‌های‌ فرهنگی‌» ایجاد می‌شود که‌ در واقع‌ شکل‌ ابتدایی‌ سازمان‌ یونسکو بود. در طی‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌، با اشغال‌ فرانسه از سوی‌ آلمان‌، فعالیت‌های‌ فرهنگی‌ فرانسه در خارج‌ کاهش‌ می‌یابند و بسیاری‌ از مراکز فرهنگی‌ تعطیل‌ می‌شوند. در سال‌ 1945 با پایان‌ جنگ‌، ساختار وزارت‌ امور خارجه‌ اصلاح‌ می‌شود و «اداره‌کل‌ روابط‌ فرهنگی‌ و آثار فرانسه در خارج‌» ایجاد می‌شود. البته‌ دولت‌ فرانسه ورشکسته‌ است‌ و تا مدت‌ها اقدام‌ قابل‌ توجهی‌ صورت‌ نمی‌گیرد.

5ـ از جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ تا 1979: این‌ دوره‌، اوج‌ شکوفایی‌ دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه محسوب‌ می‌شود. اداره‌کل‌ روابط‌ فرهنگی‌ وزارت‌ خارجه‌ پرسنل‌ خود را به‌ 14000 نفر افزایش‌ می‌دهد. سوال‌ اساسی‌ در 30 سال‌ گذشته‌ این‌ بوده‌است‌ که‌ چگونه‌ کشوری‌ که‌ ابرقدرت‌ جهانی‌ نیست‌ می‌تواند حضور خود را در جهان‌ حفظ‌ نماید؟ چگونه‌ درخشش‌ فرهنگی‌ فرانسه در «خارج‌» می‌توانست‌ حفظ‌ شود، در حالی‌ که‌ خود مفهوم‌ «خارج‌» دائماً در حال‌ تحول‌ است‌؟ در سال‌های‌ نخستین‌ پس‌ از جنگ‌ اولین‌ رایزنی‌های‌ فرهنگی‌ (14 رایزنی‌ درسال‌ 1949) در نمایندگی‌ها شروع‌ به‌ کار می‌کنند. این‌ نکته‌ قابل‌ توجه‌ است‌ که‌ منصب‌ رایزن‌ نظامی‌ در اواخر قرن‌ نوزدهم‌ میلادی‌، رایزن‌ تجاری‌ پس‌ از جنگ‌ اول‌ و رایزن‌ فرهنگی‌ پس‌ از جنگ‌ دوم‌ جهانی‌ دروزارت‌های‌ خارجه‌ مرسوم‌ شد. این‌ امر نشانگر اهمیت‌ یافتن‌ فرهنگ‌ در روابط‌ بین‌المللی‌ است‌. از1945 تا 1961 شصت‌ معاهده‌ فرهنگی‌ دوجانبه‌ امضاء می‌شود. پایه‌ و ستون‌ دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه در این‌ زمان‌ رشد هر چه‌ بیشتر زبان‌ فرانسه در تحصیلات‌ متوسط‌ و عالی‌ کشورهای‌ جهان‌ است‌. عقیده‌ بر این‌ است‌ که‌ با گسترش‌ زبان‌ همه‌ چیز ممکن‌ می‌شود. رقیب‌ اصلی‌ در این‌ میان‌ زبان‌ انگلیسی‌ بوده‌ و هست‌. مثلاً از سویی‌ فرانسه از رشد زبان‌ انگلیسی‌ در آلمان‌ نگران‌ می‌شود و با آلمانی‌ها مذاکره‌ می‌نماید و از سوی‌ دیگر با از سرگیری‌ مجدد نفوذ فرهنگی‌ آلمان‌ در ایران‌ و ترکیه‌ به‌ مبارزه‌ می‌پردازد. در این‌ مدت‌ نمایندگی‌های‌ فرانسه مجهز به‌ ابزار پخش‌ فیلم‌ می‌شوند.

البته‌ در دوره‌ مورد بحث‌، تشنجات‌ سیاسی‌ هنوز مانعی‌ برای‌ فعالیت‌های‌ فرهنگی‌ است‌. جنگ‌ سرد باعث‌ می‌شود انستیتوهای‌ دانشگاهی‌ فرانسه در رومانی‌ (1948)، چین‌ (1949)، لهستان‌ (1950) و بلغارستان‌ و چکسلواکی‌ (1951) تعطیل‌ شوند. بحران‌ کانال‌ سوئز باعث‌ تعطیلی‌ این‌ موسسات‌ در مصر و سوریه‌ می‌شوند. از سوی‌ دیگر، مباحث‌ ایدئولوژیک داخلی‌ موجب‌ شد تا بسیاری‌ از روشنفکران‌ و نویسندگان‌ صاحب‌ نام‌ فرانسه از سیاست‌های‌ دولت‌ رویگردان‌ شوند.

سال‌های‌ پایانی‌ دهه‌ 60 شاهد بروز مسائل‌ جدیدی‌ نظیر استعمارزدایی‌، جهان‌ سوم‌، کمک به‌کشورهای‌ عقب‌افتاده‌ و غیره‌ می‌باشد. سوالات‌ نوینی‌ برای‌ دیپلماسی‌ فرهنگی‌ مطرح‌ می‌شود، زیرا، جغرافیای‌ سیاسی‌ جهان‌ دستخوش‌ تحول‌ است‌ و سیاست‌های‌ گذشته‌ دیگر با واقعیت‌های‌ روز مطابقت‌ ندارند. مفهوم‌ «همکاری‌ فنی‌» حاصل‌ همین‌ تحولات‌ است‌ که‌ منجر به‌ تحقق‌ نوع‌ جدیدی‌ ازفعالیت‌ در کشورهایی‌ مانند هند، برزیل‌، ایران‌ و لبنان‌ می‌شود. در این‌ دوره‌ مجدداً بر اهمیت‌ زبان‌ فرانسه تأکید می‌شود، زیرا هر جا فرانسه صحبت‌ کنند، فرهنگ‌فرانسه حضور دارد و مردم‌ اجناس‌ فرانسوی‌ را ترجیح‌ می‌دهند و بدین‌ ترتیب‌ زبان‌ فرانسه در واقع‌ درحکم‌ وسیله‌ انتقال‌ محصولات‌ فرانسه به‌ کشورهای‌ جهان‌ می‌باشد. در نتیجه‌ این‌ توجه‌، مفهوم‌«کشورهای‌ فرانسه زبان‌» یا «فرانکوفونی‌» شکل‌ می‌گیرد و سرویس‌ همکاری‌های‌ فنی‌ نیز برنامه‌ بسیاروسیعی‌ را برای‌ تربیت‌ کادرهای‌ کشورهای‌ در حال‌ توسعه‌ پایه‌ریزی‌ می‌نماید که‌ شامل‌ اعطاء بورس‌های‌تحصیلی‌ و اعزام‌ کارشناس‌ به‌ این‌ کشورها می‌باشد.

بودجه‌ اداره‌کل‌ امور فرهنگی‌ و فنی‌ وزارت‌ امور خارجه‌ در سال‌ 1964 نشانگر میزان‌ توجه‌ این‌ اداره‌به‌ مناطق‌ مختلف‌ جهان‌ است‌: مراکش‌ 85400771 فرانک - تونس‌74107597 فرانک - هند و چین‌، کامبوج‌، ویتنام‌ و لائوس‌ 46380889 فرانک - جمــــع‌ 205889257 فرانک - اروپا، آمریکا، آسیا و آفریقا 229385112 فرانک - جمع‌ کــل‌ 435274349 فرانک.

در سال‌های‌ میانی‌ دهه‌ شصت‌ فرانسه سیاست‌ همکاری‌ فنی‌ وسیعی‌ را با کشورهای‌ جهان‌ سوم‌ آغاز می‌کند. مثلاً در سال‌ 1962، 4300 بورس‌ تحصیلی‌ اعطاء می‌نماید و با انتقال‌ 7500 معلم‌ شاغل‌ در الجزایر، تعداد پرسنل‌ خود را به‌ 22000 نفر افزایش‌ می‌دهد. تعداد رایزنی‌های‌ فرهنگی‌ در پایان‌ این‌ دهه‌ به‌ 80 می‌رسد. 59 انستیتو، 150 مرکز فرهنگی‌، 177 دبیرستان‌ و کالج‌، 800 کمیته‌ آلیانس‌ فرانسه در 85 کشور جهان‌، 109 سینما و 10000 کپی‌ فیلم‌ و بالاخره‌ اشتغال‌ 225000 استاد خارجی‌ زبان‌ فرانسه به‌ امر تدریس‌ این‌ زبان‌ نشانگر وسعت‌ عملکرد دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه در این‌ سال‌هاست‌. بودجه‌ اداره‌کل‌ روابط‌ فرهنگی‌ به‌ 53 درصد کل‌ بودجه‌ وزارت‌ امور خارجه‌ می‌رسد.

پس‌ از جنگ‌ سرد و آغاز دوره‌ همزیستی‌ مسالمت‌آمیز، روابط‌ با شوروی‌ و بلوک شرق‌ بهتر شد. در این‌ زمان‌ فرانسه زبان‌ رسمی‌ 26 کشور، زبان‌ درسی‌ 7 کشور و زبان‌ خارجی‌ 64 کشور دیگر بود. در کنفرانس‌ یونسکو به‌ سال‌ 1964، از 88 هیأت‌ نمایندگی‌، 35 هیأت‌ به‌ فرانسه، 35 هیأت‌ به‌انگلیسی‌ و 18 هیأت‌ به‌ اسپانیایی‌ و روسی‌ سخنرانی‌ کردند. در اجلاس‌ سازمان‌ ملل‌ متحد از 112 کشورعضو، 43 کشور به‌ زبان‌ فرانسه اظهارنظر می‌کنند. امکانات‌ ماهواره‌ای‌ و جنگ‌ تصاویر به‌ زودی‌ سیمای‌ رقابت‌های‌ فرهنگی‌ را دگرگون‌ می‌سازند. نمایندگی‌های‌ فرانسه، از این‌ پس‌، به‌ عنوان‌ «ویترین‌» فرهنگ‌ و تکنولوژی‌ فرانسه مطرح‌ می‌شوند. نکته‌ قابل‌‌توجه‌ در دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه این است‌ که‌ از میان‌ 110000 نفری‌ که‌ از تمام‌ ملیت‌ها در امر فرهنگی‌ فعالیت‌ بین‌المللی‌ دارند، 40000 نفر آن‌ فرانسوی‌ می‌باشند. این‌ رقم‌ از سوئی‌ دیگر مشکلی‌ را برای‌ این‌ کشور ایجاد می‌کند که‌ همانا تأمین‌ هزینه‌های‌ لازم‌ برای‌ حفظ‌ و استمرار این‌ حضور فرهنگی‌ گسترده‌ می‌باشد. بحران‌ اقتصادی‌ سال‌های‌ 70 این‌ مشکلات‌ را عینیت‌ بخشیدند.

6ـ از 1979 تا 1988: در گزارشی‌ که‌ ژاک ریگو به‌ سال‌ 1979 منتشر ساخت‌ و شهرت‌ زیادی‌ یافت‌ بر این‌ موضوع‌ تأکید شده‌‌است‌ که‌ سال‌های‌ آینده‌ شاهد حضور فزاینده‌ فرهنگ‌ در کنار سیاست‌ و اقتصاد به‌ عنوان‌ سومین‌ عنصر تشکیل‌دهنده روابط‌ بین‌المللی‌ خواهندبود. این‌ گزارش‌ همچنین‌ اشاره‌ داشت‌ که‌ پس‌ از این‌ فرانسه یک قدرت‌ متوسط‌ در دنیایی‌ با فرهنگ‌های‌ مختلف‌ است‌. با به‌ قدرت‌ رسیدن‌ سوسیالیست‌ها، تعدادی‌ از شخصیت‌های‌ فرهنگی‌ جناح‌ چپ‌ فرانسه درخدمت‌ اهداف‌ فرهنگی‌ فرانسه قرار گرفتند. در سال‌های‌ 80 به‌ زبان‌ فرانسه از نظر تخصصی‌ نمودن‌ آموزش‌ آن‌، توجه‌ جدیدی‌ شد. ریگو در گزارش‌ خود اظهار داشته‌ بود که‌ «سیاست‌ زبان‌، عالی‌ترین‌ وجه‌ سیاست‌ حضور فرانسه درجهان‌ است‌». در این‌ سال‌ها 427 مدرسه‌ در 115 کشور جهان‌ به‌ 60 هزار کودک فرانسوی‌ در کنار هزاران‌ کودک بومی‌ زبان‌ فرانسه می‌آموختند. همکاری‌های‌ علمی‌ و فنی‌ نیز مورد توجه‌ قرار گرفته‌ و جهت‌گیری‌ به‌ سوی‌ کشورهای‌ پیشرفته‌ و از سوی‌ دیگر کشورهای‌ تازه‌ صنعتی‌ شده‌ نظیر برزیل‌، مکزیک،کره‌جنوبی‌، چین‌ و هند مورد تأکید قرار می‌گیرد. توجه‌ به‌ فرهنگ‌ توده‌ جای‌ فرهنگ‌ نخبگان‌ را می‌گیرد. مدیریت‌ ارتباطات‌ با بودجه‌ای‌ معادل‌ 270 میلیون‌ فرانک و با هدف‌ توسعه‌ محصولات‌ رادیو تلویزیونی‌ و سینمایی‌ تأسیس‌ می‌گردد. در سال‌ 1984 کانال‌ ماهواره‌ای‌ تلویزیون‌ بین‌المللی‌ فرانسه TV5 با 3 ساعت‌ برنامه‌ در روز آغاز به‌ کار می‌کند و به‌ تدریج‌ تمام‌ کشورهای‌ فرانسه زبان‌ را تحت‌ پوشش‌ خود درمی‌آورد. رادیو بین‌المللی‌ فرانسه در سال‌ 1983 یک شرکت‌ مستقل‌ می‌شود و با پخش‌ 800 ساعت‌برنامه‌ در هفته‌ به‌ 10 زبان‌ از رده‌ بیست‌ و هفتم‌ در جهان‌ به‌ رده‌ هفتم‌ صعود می‌کند.

7ـ از 1988 تا 1993: در سال‌ 1988 با ایجاد منصب‌ وزیر مشاور دولت‌ در روابط‌ فرهنگی‌ بین‌المللی‌ و فرانکوفونی‌، هیات‌دولت‌ و شخص‌ رئیس‌ جمهور بر اهمیت‌ امر فرهنگی‌ تأکید می‌کنند. آلن‌ دکو مورّخ‌ مشهور فرانسه و وزیرمشاور فرانکوفونی‌ در 1988 خطاب‌ به‌ نخست‌وزیر چنین‌ می‌نویسد: «اگر می‌خواهیم‌ زبان‌ فرانسه در میان‌ کشورهای‌ فرانسه زبان‌ همچنان‌ باقی‌ بماند، باید بدون‌ فوت‌وقت‌ یک تلویزیون‌ فرانسه زبان‌ در اختیار آنان‌ قرار دهیم‌. عادت‌های‌ قرون‌ گذشته‌ را باید به‌ دورریخت..... باید به‌ معنای‌ دقیق‌ کلمه‌، این‌ مردم‌ را در تصاویر، ترانه‌ها، اخبار و رمان‌های‌ فرانسوی‌غرق‌ کرد و این‌ کار با تلویزیون‌ ممکن‌ است‌.... باید اقدام‌ به‌ یک تهاجم‌ جهانی‌ سمعی‌ و بصری‌نمود.»

در سال‌ 1989، اداره‌ اقدامات‌ سمعی‌ و بصری‌ فرانسه در خارج‌ (DAAE) برای‌ هماهنگی‌ این‌گونه‌فعالیت‌ها ایجاد شد. در همین‌ سال‌ به‌ ابتکار وزارت‌ همکاری‌ها کانال‌ بین‌المللی‌ فرانسه (CFI) تأسیس‌شد که‌ در واقع‌ بانک برنامه‌های‌ تلویزیونی‌ به‌ زبان‌ فرانسه می‌باشد که‌ به‌ رایگان‌ دراختیار تلویزیون‌های‌ کشورهای‌ در حال‌ توسعه‌ قرار می‌گیرد. در سال‌ اول‌ مراکش‌، اردن‌، سوریه‌، مصر، اسلوواکی‌، رومانی‌ و بلغارستان‌ و از سال‌ 1990 تا 1993، ترکیه‌، روسیه‌، لهستان‌، مجارستان‌، هند و چین‌ و بالاخره‌ کشورهای‌ خاورمیانه‌ و آسیای‌ جنوب‌ شرقی‌ به‌ جمع‌ استفاده‌کنندگان‌ از آن‌ پیوستند.

کانال‌ پنج‌ در سال‌ 1989 با راه‌اندازی‌ ماهواره ساتل ایماژ‌ (Satellimage) تقویت‌ شد و از 1992 برنامه‌های‌ آن‌ در امریکای‌ شمالی‌ و لاتین‌ و آفریقا پخش‌ می‌شود. در سال‌ 1992 کانال‌ تلویزیونی‌ مشترک آلمان‌ و فرانسه آرته ‌(ARTE) راه‌اندازی‌ و رادیو بین‌المللی‌ فرانسه نیز تقویت‌ گردید. این‌ سال‌ شاهد تأسیس‌ رادیوهای‌ اف ام به‌ زبان‌ فرانسه در بخارست‌، پراگ‌، صوفیه‌ و ورشو بود و نمایشگاه های‌ سینمایی‌ متعددی‌ از جمله‌ در امریکا و ژاپن‌ برگزار گردید.

فرانسه وسیع‌ترین‌ شبکه‌ مدرسه‌ و دبیرستان‌ را در خارج‌ دارد که‌ موجب‌ شهرت‌ آن‌ در جهان‌ هستند.این‌ مدارس‌ 40 درصد بودجه‌ اداره‌کل‌ روابط‌ فرهنگی‌ را به‌ خود اختصاص‌ می‌دهند. در سال‌ 1987،«آژانس‌ آموزش‌ زبان‌ فرانسه در خارج‌» تأسیس‌ شد که‌ امر مدرن‌سازی‌ مدیریت‌ 289 مدرسه‌، کالج‌ و دبیرستان‌ فرانسوی‌ در 120 کشور با 5430 معلم‌ فرانسوی‌، 5931 معلم‌ محلی‌ و 150000 شاگرد را به‌ عهده‌ دارد.

از جمله‌ فعالیت‌های‌ فرانسه در سال‌های‌ اخیر باید به‌ ایجاد دوره‌های‌ زبان‌ فرانسه در دانشگاه‌های‌ مرمره‌ (ترکیه‌)، قاهره‌، سانتیاگو، مسکو، سن‌پترزبورگ‌ و آلمان‌ اشاره‌ کرد. دانشگاه‌ گالاتاسرای‌ ترکیه‌ برای‌اولین‌ بار تصمیم‌ گرفت‌ آموزش‌ خود را از آغاز تا دوره‌ دکترا دو زبانه‌ کند. هیات‌های‌ باستان‌شناسی‌ در سوریه‌، اردن‌، یونان‌، راجستان‌، اتیوپی‌ و مصر به‌ فعالیت‌ خود ادامه‌ می‌دهند. در سال‌ 1992 «آژانس‌ نشر اطلاعات‌ تکنولوژیک» (ADTT) تأسیس‌ شد. تعداد مدارس‌ آلیانس‌ فرانسه به‌ 200 و مراکز فرهنگی‌ فرانسه به‌ 120 رسید. نکته‌ قابل‌ توجه‌ در دیپلماسی‌ فرانسه ضمن‌ آنکه‌ امتیازی‌ نسبت‌ به‌ انگلیس‌ و یا آلمان‌ محسوب‌ می‌شود، دوگانه‌ بودن‌ شبکه‌ آن‌ است‌. زیرا شبکه‌ مدارس‌ آلیانس‌ که‌ غیردولتی‌ می‌باشددر کنار شبکه‌ دولتی‌ این‌ امکان‌ را می‌دهد که‌ در مواقع‌ بروز بحران‌ سیاسی‌، شبکه‌ غیردولتی‌ به‌ کار خود ادامه‌ دهد.

یکی‌ از بزرگترین‌ تحولات‌ سال‌های‌ اخیر، فروپاشی‌ شوروی‌ و ایجاد کشورهای‌ جدید بود. وزارت‌خارجه‌ فرانسه بدون‌ فوت‌ وقت‌ درصدد استفاده‌ از موقعیت‌ برآمد و نهاد ویژه‌ای‌ به‌ عنوان‌ «هیئت‌هماهنگی‌ بین‌ وزارتی‌ برای‌ اروپای‌ مرکزی‌ و شرقی‌» ایجاد نمود. بدین‌ ترتیب‌ مدارس‌ آلیانس‌ وانستیتوهای‌ جدید در شهرهای‌ صوفیه‌، کلوژ، تیمیسورا، آیازی‌، کیف‌، تالین‌، براتیسلاوا، سن‌ پترزبورگ‌ و مسکو گشایش‌ یافتند. کانال‌ بین‌المللی‌ فرانسه در کشورهای‌ اروپای‌ شرقی‌ شروع‌ به‌ پخش‌ برنامه‌ نمود. در سال‌ 1992 مبلغ‌ 518 میلیون‌ فرانک (5/13 درصد کل‌ بودجه‌ اداره‌کل‌ روابط‌ فرهنگی‌) به‌ امر ترویج‌ فرهنگ‌ فرانسه در این‌ کشورها اختصاص‌ یافت‌.

بدین‌ ترتیب‌، دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه درصدد آن است‌ که‌ تصویر فرهنگی‌ فرانسه را در یک حرکت‌ آرام‌ و با ثبات‌ و اعتمادبرانگیز اشاعه‌ دهد: یک کتابخانه‌ در قاهره‌، یک برنامه‌ تلویزیونی‌ به‌ زبان‌ فرانسه در ژاپن‌، یک گروه‌ موسیقی‌ لهستانی‌ در فستیوال‌ آوینیون‌، سخنرانی‌ یک فیلسوف‌ فرانسوی‌ در آمریکا و...نکته‌ مهم‌ این‌ است‌ که‌ دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه به‌ دنبال‌ یک حرکت‌ چشمگیر نیست‌، بلکه‌ با اقدامات‌ کوچک اما مؤثر و مطالعه‌ شده‌ درصدد بسط‌ نفوذ و حضور فرهنگی‌ خود در کشورهای‌ جهان‌ حتی‌ دورافتاده‌ترین‌ آنهاست‌. این‌ تلاش‌ نوعاً به‌ گونه‌ای‌ است‌ که‌ باید استمرار داشته‌ باشد، زیرا یک بحران‌ سیاسی‌ ممکن‌ است‌ تمام‌ بافته‌ها را پنبه‌ کند. بودجه‌ اداره‌کل‌ روابط‌ فرهنگی‌، علمی‌ و فنی‌ وزارت‌ امور خارجه‌ فرانسه یعنی‌ نهاد مسئول‌ دیپلماسی‌فرهنگی‌ فرانسه از 06/4 میلیارد فرانک در سال‌ 1992 به‌ 49/5 میلیارد فرانک در سال‌ 1993 افزایش‌یافت‌.

8ـ سال‌ 1994: اصلاحات‌ آلن‌ ژوپه‌ وزیر امور خارجه‌

در 23 سپتامبر 1993، ژان‌ داوید لویت‌ در رأس‌ اداره‌کل‌ روابط‌ فرهنگی‌ قرار می‌گیرد و در ژوئیه‌1994، مشاوران‌ فرهنگی‌ و علمی‌ فرانسه در جهان‌ در پاریس‌ گرد هم‌ می‌آیند و اصلاحات‌ آلن‌ ژوپه‌ درقالب‌ 100 طرح‌ اصلاحی‌ اعلام‌ می‌شوند. خطوط‌ اصلی‌ این‌ اصلاحات‌ به‌ شرح‌ ذیل‌ می‌باشند:

1ـ هماهنگی‌ اقدامات‌ فرهنگی‌ در خارج‌ از طریق‌ انطباق‌ سیاست‌ فرهنگی‌ با سیاست‌ خارجی‌ فرانسه و هماهنگی‌ مراکز فرهنگی‌ با سفارت‌خانه‌ها و هماهنگی‌ میان‌ ابزارهای‌ موجود.

2ـ سبک کردن‌ کارها، تمرکززدایی‌، سرعت‌ عمل‌ در مدیریت‌، کاهش‌ دیوان‌سالاری‌، تقویت‌ احساس‌ مسئولیت‌ نیروها و بهبود ارتباطات‌ داخلی‌.

3ـ ایجاد ابزارهای‌ لازم‌ جهت‌ ارزیابی‌ کیفی‌ و کمی‌ اقدامات‌ انجام‌ شده‌.

4ـ ایجاد یک مدیریت‌ جدید برای‌ ارتقاء نیروها به‌گونه‌ای‌ که‌ موجب‌ شکوفایی‌ شغلی‌ آنان‌ بدون‌ قطع‌ رابطه‌ میان‌ خدمت‌ در مرکز و خارج‌ از مرکز، و ارزش‌ قائل‌ شدن‌ برای‌ کارمندان‌ محلی‌ که‌ استمرار حضورفرهنگی‌ و فنی‌ فرانسه را در محل‌ تضمین‌ می‌نمایند.

اصلاحات‌ آلن‌ ژوپه‌ با تعریف‌ مجدد اهداف‌ میان‌ مدت‌، درصدد توسعه‌ اقدامات‌ فرهنگی‌ در آینده‌می‌باشد. به‌ دنبال‌ این‌ اصلاحات‌، یکسری‌ تبادل‌ نظر با نمایندگی‌های‌ خارج‌ از کشور منجر به‌ تهیه‌ طرح‌های‌ عملی‌ جدید برای‌ یکایک کشورهای‌ مورد نظر و هر یک از مناطق‌ جهان‌ گردید. تصمیم‌ گرفته‌شد که‌ سفرا همه‌ ساله‌ در ماه‌ سپتامبر جلسه‌ مشترک و عمومی‌ داشته‌ باشند تا سیاست‌های‌ فرهنگی‌ خود را هماهنگ‌ سازند و به‌ همین‌ ترتیب‌ پرسنل‌ فرهنگی‌ هر منطقه‌ نیز هر ساله‌ به‌ همین‌ منظور تشکیل‌ جلسه‌ بدهند.

9ـ وضعیت‌ دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه در سال‌ 1995

ـ ساختارها و شبکه‌ها: دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه به‌ اداره‌کل‌ روابط‌ فرهنگی‌ علمی‌ و فنی‌ وزارت‌ امور خارجه‌ سپرده‌ شده‌است‌. در حال‌ حاضر شبکه‌ اجرائی‌ این‌ دیپلماسی‌ شامل‌ 132 مرکز فرهنگی‌، مرکز همکاری‌، انستیتو با 140000 زبان‌آموز، 25 انستیتو تحقیقات‌ علوم‌ اجتماعی‌ و انسانی‌، 11 مرکز اطلاع‌رسانی‌ دانشگاهی‌علمی‌ و فنی‌، 300 دبیرستان‌ با 150000 شاگرد (60000 فرانسوی‌ و الباقی‌ بومی‌)، 1060 مدرسه‌ آلیانس‌ در جهان‌ با 318000 شاگرد و 203 هیئت‌ باستان‌شناسی‌ در 47 کشور جهان‌ است‌.

این‌ شبکه‌، با این‌ گستردگی‌ در جهان‌ بی‌نظیر است‌. برای‌ مقایسه‌ بریتیش کانسل که‌ دیپلماسی‌ فرهنگی‌ انگلیس‌ را به‌ عهده‌ دارد و در سال‌ 1934 تأسیس‌ شده‌‌است‌، در سال‌ 1993 بودجه‌ای‌ معادل ‌100 میلیون‌ پوند دراختیار داشت‌ و در 228 شهر در 108 کشور جهان‌ شعبه‌ دارد. شبکه‌ رادیو تلویزیونی‌ بی بی سی ارگان‌ سمعی‌ و بصری‌ آن‌ را تشکیل‌ می‌دهد. اما مطالعه‌ دستگاه‌ دیپلماسی‌ فرهنگی‌انگلیس‌ و یا کشورهایی‌ نظیر آلمان‌، ایتالیا یا اسپانیا نشانگر آنست‌ که‌ فرانسه از این‌ جهت‌ ویژگی‌ خاصی‌دارد.

ـ بودجه‌ و نیروی‌ انسانی‌: از 15 میلیارد فرانک بودجه‌ سالانه‌ وزارت‌ امور خارجه‌ فرانسه، اداره‌کل‌ روابط‌ فرهنگی‌، علمی‌ و فنی‌3/5 میلیارد، یعنی‌ 35 درصد کل‌ بودجه‌ را به‌ خود اختصاص‌ می‌دهد. از این‌ رقم‌، 5/1 میلیارد صرف‌ همکاری‌های‌ فرهنگی‌ و گسترش‌ زبان‌ فرانسه، 5/1 میلیارد خرج‌ مؤسسات‌ آموزشی‌، 4/1 میلیارد همکاری‌های‌ علمی‌ و فنی‌ و 900 میلیون‌ فرانک در فعالیت‌های‌ سمعی‌ و بصری‌ هزینه‌ می‌شوند. 600 میلیون‌ فرانک جمع‌ حقوق‌ سالانه‌ پرسنل‌ و 100 میلیون‌ فرانک نیز هزینه‌ نگهداری‌ و مرمت‌ ساختمان‌ و ابنیه‌ (مدرسه‌، انستیتو، آلیانس‌ و...) می‌شود. البته‌ این‌ 6 میلیارد فرانک شامل‌ بودجه‌ای‌ که‌ وزارتخانه‌های‌ همکاری‌ها، فرهنگ‌ و فرانکوفونی‌، آموزش‌ و پرورش‌، آموزش‌عالی‌ و تحقیقات‌، کشاورزی‌، اقتصادی‌، مالی‌، تجارت‌ خارجی‌ در رابطه‌ با دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه هزینه‌ می‌کنند، نمی‌شود. 1400 نفر در بخش‌ فرهنگی‌ وزارت‌ امور خارجه‌ اشتغال‌ دارند که‌ از این‌ میان‌ 1040 نفر در خارج‌ و 360 نفر در مرکز هستند. بیش‌ از 6000 معلم‌ فرانسوی‌ و هزاران‌ معلم‌ محلی‌ کادر آموزشی‌ مؤسسات‌ فرانسه در خارج‌ را تشکیل‌ می‌دهند.

ـ اقدامات‌ انجام‌ شده‌ و چشم‌انداز: در سال‌ 1995، از میان‌ 60 طرح‌ اصلاحی‌ که‌ به‌ مرکز ارسال‌ شده‌اند، پس‌ از بررسی‌ ده‌ طرح‌ برگزیده‌شدند. ارسال‌ 800000 کتاب‌ به‌ خارج‌، تجدید اشتراک 15000 مجله‌، اعزام‌ 300 نویسنده‌ و ناشر به‌کشورهای‌ دنیا، ترجمه‌ 300 کتاب‌ فرانسوی‌ به‌ 20 زبان‌ زنده‌ دنیا، 300 مسافرت‌ مطالعاتی‌، 15نمایشگاه‌، تهیه‌ 35000 کپی‌ فیلم‌ و شرکت‌ در 120 فستیوال‌ سینمایی‌، پذیرش‌ 18000 بورسیه‌ در فرانسه، اعزام‌ 1200 بورسیه‌ فرانسه به‌ 51 کشور جهان‌، پذیرش‌ 140000 دانشجوی‌ خارجی‌ در فرانسه حاصل‌ فعالیت‌های‌ فرهنگی‌ در سال‌ گذشته‌ است‌. طرح‌ تهیه‌ فهرست‌ کامپیوتری‌ تمامی‌ دانشجویان‌ خارجی‌ که‌ در فرانسه به‌ تحصیل‌ اشتغال‌ دارند در دست‌ اقدام‌ است‌. ایجاد مدارس‌ دو زبانه‌ از جمله‌ طرح‌هایی‌ است‌ که‌ موفق‌ بوده‌ و اینک در بسیاری‌ از کشورها این‌گونه‌ مدارس‌ وجود دارد. در زمینه‌ همکاری‌های‌ علمی‌ و فنی‌، بیش‌ از 12000 طرح‌ با 120 کشور جهان‌ در زمینه‌های‌ کشاورزی‌، بهداشت‌، محیط‌ زیست‌، دادگستری‌، انرژی‌ و شهرسازی‌ در دست‌ اقدام‌ است‌. 140 طرح‌ با سرمایه‌گذاری‌ مشترک دولت‌ و ادارات‌ محلی‌ فرانسه صورت‌ می‌گیرد. 2300 شخصیت‌ فرهنگی‌ درسال‌ گذشته‌ به‌ فرانسه دعوت‌ شده‌اند و از سوی‌ فرانسه نیز 5000 متخصص‌ به‌ خارج‌ اعزام‌ شده‌اند. فرانسه با استفاده‌ از سیستم‌ اینترنت و از طریق‌ نمایندگی‌های‌ خود در واشنگتن‌ و اتاوا به‌شبکه‌های‌ اطلاعاتی‌ و انفورماتیک جهان‌ پیوسته‌ است‌. در سپتامبر 1994، طی‌ جلسه‌ای‌ در کاخ‌ نخست‌وزیری‌ فرانسه، سیاست‌ صدا و سیمایی‌ فرانسه برای ‌5 سال‌ آینده‌ به‌ تصویب‌ رسید. در این‌ سیاست‌، بر نقش‌ تصویر در کنار زبان‌ تکیه‌ شده‌‌است‌. در این‌ راستا طرح‌ تهیه‌ اخبار بین‌المللی‌ به‌ زبان‌ فرانسه، گسترش‌ زیرنویس‌ و برگردان‌ فیلم‌های‌ کانال‌ بین‌المللی‌ فرانسه و نیز توسعه‌ و بکارگیری‌ شیوه‌های‌ جدید در آموزش‌ زبان‌ فرانسه از جمله‌ اقدامات‌ آینده‌ می‌باشند.[۱]

وضعیت کنونی دیپلماسی فرهنگی فرانسه

برنارد کوشنر(2010). برگرفته از سایت france24، قابل بازیابی ازhttps://www.france24.com/en/20101007-foreign-minister-kouchner-resignation-accuses-sarkozy-advisors-humiliations-france-french-politics

نیکولا سارکوزی رئیس جمهور فرانسه از زمان برعهده گرفتن مسئولیت ریاست جمهوری در سال 2007، اهداف سیاست خارجی خود را تقویت جایگاه و افزایش اعتبار فرانسه در جهان اعلام کرد. وی در حکم ماموریت برنارد کوشنر (Bernard Kouchner)، وزیر امورخارجه، به تاریخ 27 اوت 2007 - که در آن خطوط کلی سیاست خارجی فرانسه ترسیم شده، - تاکید فراوان نمود که در عصر جهانی سازی کوشنر باید از جایگاه ویژه فرهنگ فرانسه در دنیا برای نیل به اهداف مذکور بهره گیرد. سارکوزی در این حکم از کوشنر خواسته است تا وزارت خارجه را به شکل ساختاری، نوسازی نموده و در این ارتباط، دیپلماسی فرهنگی فرانسه و نهادهای وابسته به آن را مورد توجه جدی قرار دهد. برنارد کوشنر نیز در مارس 2009 با اعلام برنامه اصلاحات وزارت خارجه که بسیاری از بخش‌های آن به سیاست فرهنگی خارجی فرانسه مربوط می‌شود، عملاً به خواسته سارکوزی پاسخ داد. اهمیت زیاد دیپلماسی فرهنگی برای سیاست خارجی فرانسه از آنجا مشخص می‌شود که این کشور از گسترده‌ترین شبکه متشکل از موسسات فرهنگی، مانند مدارس خارجی یا زبان در دنیا سود می‌برد و بودجه‌ای بیش از یک میلیارد یورویی بسیار بیشتر از بودجه کشورهای قابل قیاس با فرانسه برای کار فرهنگی اختصاص داده است. مسئولیت اصلی دیپلماسی فرهنگی با وزارت امورخارجه و در داخل این کشور با مدیریت کل توسعه و همکاری بین‌المللی که در سال 1998 از ادغام وزارت کمک‌های خارجی با وزارت کمک‌های توسعه‌ای به وجود آمده‌است. در کنار آن، وزارتخانه‌هایی، چون وزارت فرهنگ، وزارت آموزش و پرورش و وزارت آموزش عالی تا حد زیادی در دیپلماسی فرهنگی دخیل هستند. در سال 2006 نیز وزیر امورخارجه سابق فرانسه، فیلیپ دوست بلازی (Philippe Douste-Blazy)، با ادغام انجمن فرانسوی فعالیت‌های هنری وانجمن قلم فرانسه، آژانس فرهنگ فرانسه (L'agence Culturesfrance) را تاسیس کرد. این آژانس با بودجه 30 میلیون یورویی از فعالیت‌های هنرمندان فرانسوی در خارج و نیز برگزاری گردهمایی‌های بزرگ فرهنگی، مانند سال فرانسه در برزیل، که به تازگی برگزار شد، حمایت می‌کند. بنابراین، شش حوزه مهم دیپلماسی فرهنگی فرانسه و نهادهای مرتبط با آنها عبارتند از:

1. موسسات فرهنگی فرانسه (Instituts Francais): این موسسات که شمار آنها به 145 مرکز می‌رسد، از گذشته تا به امروز هسته مرکزی دیپلماسی فرهنگی فرانسه را تشکیل می‌دهند. این مراکز در 92 کشور دنیا پراکنده شده‌اند و محل آشنایی با فرهنگ فرانسه و یادگیری زبان به حساب می‌آیند. ازنظر پراکندگی جغرافیایی بیش از 50 درصد این مراکز در اروپا، 10 درصد آنها در کشورهای مغرب و بقیه در آسیا و آمریکای لاتین پراکنده شده‌اند و در ایالات متحده به جز در واشنگتن چنین مرکزی وجود ندارد. مراکز نامبرده به شکل مستقیم با وزارت خارجه فرانسه مرتبط هستند و این وزارتخانه، بودجه 138 میلیون یورویی و پرسنل آنها را تامین می‌کند. از این رو، مراکز مذکور از استقلال نسبی ای که مراکز شبیه به آن، مانند موسسه گوته (آلمان) و شورای بریتانیا (انگلستان) از آن برخوردارند، سود نمی‌برند. لذا وابستگی مستقیم ساختاری و سلسله مراتبی را باید به عنوان مهم‌ترین ویژگی دیپلماسی فرهنگی فرانسه به حساب آورد.

سازمان مرکزی زبان‌آموزی فرانسه. برگرفته از سایت ویکی پدیا، قابل بازیابی ازhttps://www.wikidata.org/wiki/Q655810

2. سازمان مرکزی زبان‌آموزی فرانسه، یا اتحاد فرانسه (Alliance Francais): این سازمان، نهادی مستقل و خصوصی است که از سال 2007 زیرنظر بنیاد عام المنفعه اتحاد فرانسه (Fondation Alliance Franc) فعالیت می‌کند و در 133 کشور جهان روی هم رفته 1075 شعبه دارد. هدف اصلی این سازمان که خود را بزرگ‌ترین موسسه زبان دنیا معرفی می‌کند، آموزش زبان فرانسوی است. در کشورها و مناطقی، چون آمریکا و آمریکای لاتین که شمار موسسات فرهنگی فرانسه بسیار کم است یا وجود ندارند، «اتحاد فرانسه» علاوه بر آموزش زبان، انجام دیگر وظایف مرسوم دیپلماسی فرهنگی فرانسه را نیز برعهده دارد. در این راستا طبق قراردادی که بین سازمان مذکور و وزارت خارجه فرانسه در سال 2008 منعقد شده‌است، 231 شعبه سازمان زبان‌آموزی فرانسه تحت حمایت‌های مالی و پرسنلی این وزارتخانه هستند. سازمان مذکور سالانه در کل دنیا 450 هزار زبان آموز پذیرش می‌کند که به این رقم باید 190 هزار زبان آموز موسسات فرهنگی فرانسه را نیز اضافه نمود.

3. آژانس آموزش برای خارجی‌ها (Agence pour l'enseignement français à l'étranger (AEFE)): این آژانس سالانه 281 میلیون یورو از وزارت خارجه فرانسه دریافت می‌کند تا شبکه ای متشکل از 253 مدرسه و دبیرستان در 135 کشور دنیا را تحت پوشش و حمایت قرار دهد. در این مدارس، فرزندان اتباع فرانسه در کشورهای خارجی (47 درصد) و نیز دانش آموزان کشور میزبان (حدود 53 درصد) آموزش داده می‌شوند، که بدین شکل با فرهنگ و زبان فرانسه آشنا می گردند.

4. نهادهای سمعی و بصری: رادیو بین‌المللی فرانسه (Radio France Internationale (RFI)) و کانال تلویزیونی TV5 گستره پخش جهانی دارند و وظیفه آنها ارسال اخبار مرتبط با تحولات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی فرانسه به سراسر دنیا است. علاوه بر این، شبکه خبری فرانس 24 از دسامبر 2006، همانند سی ان ان به شکل شبانه روزی و راس هر ساعت، پخش اخبار دنیا از دید فرانسه به زبان‌های فرانسوی، انگلیسی و تا حدودی عربی را برعهده دارد. این شبکه از طریق ماهواره و شبکه اینترنت قابل دریافت است. از سال 2008 مسئولیت بخش‌های مذکور از وزارت خارجه به وزارت فرهنگ فرانسه منتقل شده‌است. وزارت فرهنگ از طریق بخش «سمعی و بصری خارجی فرانسه»(Audiovisuel Extérieur de la France(AEF)) اعمال نظارت می‌کند و سالانه بودجه ای 250 میلیون یورویی در اختیار آن قرار می‌دهد.

5. مبادلات دانشگاهی: تبادلات علمی، دانشگاهی و فنی، ازسوی وزارتخانه‌های متعدد و با بودجه ای معادل 250 میلیون یورو حمایت می‌شود. در کنار دانشگاه‌ها، مدارس عالی و موسسات پژوهشی، که مسئولیت گسترش همکاری‌های بین‌المللی فرانسه را برعهده دارند، سازمانEgide (L'association Egide) نیز با بودجه ای بالغ بر 100 میلیون یورو در سال، 18 هزار نفر را برای تحصیل در فرانسه، بورس تحصیلی می‌کند. علاوه بر این، آژانس دانشگاهی فرانسه (ACF) مسئولیت گسترش مدارس این کشور در خارج و تسهیل ورود دانشجویان خارجی به دانشگاه‌های فرانسه را برعهد دارد. بدیهی است که هدف تمام این اقدام ها دستیابی به نفوذ دیپلماتیک به واسطه پرورش نخبگان کشورهای دیگر در فرانسه و وابسته‌سازی آنها به این کشور است.

6. در سطح چندجانبه نیز، فرانسه عضو سازمان بین‌المللی جوامع فرانسوی زبان (Organisation Internationale de la Francophonie (OIF)) است و از این سازمان که وظیفه‌اش گسترش و حفظ زبان فرانسوی در دنیاست حمایت مالی گسترده‌ای می‌کند. میزان حمایت از این سازمان از سوی فرانسه به 55 میلیون یورو در سال می‌رسد.

بحران و اصلاح دیپلماسی فرهنگی: در سال‌های اخیر دیپلماسی فرهنگی فرانسه بسیار مورد بحث و بررسی قرار گرفته‌است؛ به شکلی که صحبت از بروز بحران در این دیپلماسی می‌شود. بروز چنین بحرانی به کاهش 20 درصدی بودجه موسسات فرهنگی فرانسه در سال 2009 باز می‌گردد. البته مرکز زبان‌آموزی فرانسه و آژانس آموزش برای خارجی‌ها تحت تاثیر این کاهش بودجه قرار نگرفته و شامل آن نشده‌اند. با این وجود نباید مشکلات دیپلماسی فرهنگی این کشور را تنها به مسائل مالی محدود نمود. حقیقت این است که اهمیت جهانی فرهنگ و زبان فرانسوی مدت‌ها است که به خاطر سلطه فرهنگ و زبان آنگلوساکسونی رو به افول گذاشته و تصور سنتی از جایگاه خاص فرهنگ فرانسه، قدرت اقناع خود را رفته رفته از دست داده است. از آنجا که دیپلماسی فرهنگی جاه طلبانه فرانسه آشکارا پذیرفته که قادر به جلوگیری از چنین تحول منفی‌ای نیست بحث بر سر کارایی آن - با در نظر گرفتن هزینه ها از یک سو و نتایج چنین دیپلماسی ای از سوی دیگر بالا گرفته است. در این ارتباط منتقدان می پرسند که آیا دیپلماسی فرهنگی فرانسه نباید از روش‌ها و اشکال جدید بهره گیرد تا در عصر جهانی شدن و در رقابت با کشورهایی؛ چون اسپانیا و چین به اهداف خود دست یابد. به همین خاطر برنارد کوشنر، وزیر خارجه فرانسه، در 25 مارس 2009 در کنفرانسی خبری، خطوط اصلی یک برنامه نوسازی را معرفی کرد که براساس آن سرویس خارجی این کشور خود را برای وظایف و مشکلات جدید در عصر جهانی شدن و تقویت جایگاه فرانسه در جامعه بین‌المللی آماده خواهد کرد. این برنامه نوسازی که در بسیاری از موارد مبتنی بر توصیه‌های ارائه شده از سوی کمیسیونی تخصصی است، توسط نخست وزیر و وزیر خارجه سابق فرانسه؛ یعنی آلن ژوپه (Alain Juppé) تشکیل شد و رئیس قبلی کمپانی رنو؛ یعنی لوئیس شوایتزر (Louis Schweitzer) ریاست آن را برعهده داشت. البته کوشنر گفته است که به دنبال بازسازی ابزارهای سیاست خارجی فرانسه و تا حد زیادی، دیپلماسی فرهنگی آن است. در این ارتباط، نقشی جدید در چارچوب «دیپلماسی نفوذ» به سیاست فرهنگی خارجی فرانسه واگذار شده، که باید حضور فرهنگی این کشور در دیگر کشورها را تقویت نماید. به همین خاطر، قرار است که دیپلماسی فرهنگی فرانسه به عنوان اولویت سیاست خارجی این کشور به شکلی اساسی از نو پایه گذاری و گسترش داده شود.

نقطه عزیمت نوسازی مذکور که یافته اصلی کمیسیون ژوپه - شوایتزر نیز می‌باشد، این است که دیپلماسی فرهنگی کنونی پاریس هماهنگ نیست و نتوانسته به تاثیرگذاری موردنظر دست یابد. به گفته برنارد کوشنر در کنفرانس خبری 25 مارس2009 «دیپلماسی فرهنگی فرانسه از هدر دادن ابزارها و عدم شناخت کافی رنج می برد». هدف اصلی برنامه اصلاحی اعلام شده، کارآمدسازی و هماهنگ کردن فعالیت‌های مختلف فرهنگی فرانسه در خارج است. درسطح وزارتخانه، به خاطر نشان دادن جایگاه فرهنگ برای سیاست خارجی فرانسه، قرار است که یک مدیریت کل مختص سیاست فرهنگی تاسیس شود و جای مدیریت کل توسعه و همکاری بین‌المللی را که از سال 1998 گرچه مسئول سیاست فرهنگی است، اما اصولاً نقش و اهمیتی دسته دومی برای آن قایل است بگیرد.

موسسه فرانسه. برگرفته از سایت tagvenue، قابل بازیابی ازhttps://www.tagvenue.com/venues/london/8549/institut-francais-au-royaume-uni

علاوه بر این، یک نهاد مرکزی با نام «موسسه فرانسه»(Institut Francaise) تاسیس خواهد شد که وظیفه آن تدوین، هماهنگی و اجرای کلیه سیاست‌های فرهنگی خارجی فرانسه خواهد بود، که تاکنون وظایف و توانایی‌های چنین نهادی اعلام نشده‌است. تبیین وظایف و توانایی‌های نهاد مذکور برعهده کمیسیونی متشکل از افراد معتبر فرهنگی و نمایندگان پارلمان گذاشته شده که با توجه به نتایج کارشان و بر اساس یک قانون مناسب، نهاد مذکور در سال 2010 تاسیس خواهد شد. از گفته‌های وزیر خارجه فرانسه درباره نهاد جدید «موسسه فرانسه» می‌توان فهمید که این موسسه گرچه از نظر سازمانی در خارج از وزارت خارجه قرار دارد، اما نهادی دولتی است که زیرنظر مستقیم وزارت خارجه اداره خواهد شد و پرسنل و هزینه‌های خود را از آن دریافت خواهد کرد. نهاد جدید در خارج فعالیت خواهد داشت و تمام فعالیت‌های فرهنگی فرانسه در کشور میزبان زیرنظر آن و از همه مهم‌تر اینکه تنها طرف مذاکره با طرف‌های خارجی در زمینه مسائل فرهنگی خواهد بود، گرچه رایزن فرهنگی مدیر این موسسه خواهد بود اما مسئولیت نهایی با سفیر است. در دوران کاهش منابع مالی، موسسه مذکور باید بیشتر از گذشته برای خود درآمدزایی کند و با یافتن شرکای مناسب، پروژه‌ها را به شکل مشترک اجرا نماید. بعد از کاهش بودجه 2009، حدود 40 میلیون یورو بودجه برای موسسه جدید فرانسه تعیین شده‌است.

چشم انداز

هرچند اصلاح دیپلماسی فرهنگی فرانسه در مرحله برنامه‌ریزی است و هنوز نتایج دقیق آن مشخص نشده، اما می‌توان قضاوتی اولیه از آن داشت. بدون شک این برنامه به دنبال تغییر ساختار سازمانی است که از تلاش‌های اصلاحی کمتر موفقی، هم چون تاسیس آژانس فرهنگ فرانسه فراتر می‌رود. نکته دیگر نیاز مبرم دیپلماسی فرهنگی فرانسه به یکپارچه و هماهنگ سازی فعالیت‌های گسترده و پرشاخه خود است، که تغییر کامل ساختار سازمانی دلیل بر این مدعاست.

درعین حال این سوال مطرح می‌شود که برنامه اصلاحی مذکور تا چه حد موثر خواهد بود و تا چه حدی اهداف مدنظر پاریس را تامین خواهد کرد؟ موسسه تازه تاسیس و موسسه فرانسه، شامل سازمان زبان‌آموزی آلیانس فرانس و آژانس آموزش برای خارجی‌ها نخواهد شد و این دو مرکز مهم و تاثیرگذار در دیپلماسی فرهنگی در خارج از چارچوب موسسه تازه تاسیس، به کار خود ادامه خواهند داد، که در این صورت مراکز زبان‌آموزی، از موسسات فرهنگی فرانسه جدا خواهند ماند، و در مقایسه با کشورهایی، چون آلمان، انگلستان و اسپانیا که در آنها موسسات فرهنگی و مراکز زبان‌آموزی درهم ادغام شده‌اند، یک نقطه ضعف محسوب خواهد شد. همچنین هنوز مشخص نیست که آیا دو نهاد بزرگ مرتبط با تبادلات دانشگاهی فرانسه؛ یعنی Egide و ACF در موسسه جدید ادغام خواهند شد، یا اینکه مسئولیت آنها همچنان با وزارت آموزش عالی خواهد بود. تمام موارد مطرح شده می‌توانند در جایگاه موسسه فرانسه و به تبع آن بر تلاش‌های انجام شده برای منسجم سازی سیاست فرهنگی پاریس به شکل چشم‌گیری تاثیر بگذارند. از همه مهم‌تر اینکه، موسسه جدید علی‌رغم ساختارش، باز از استقلالی که موسسات نظیر آن؛ یعنی شورای بریتانیا یا موسسه گوته از آن برخوردارند، برخوردار نخواهد بود؛ هرچند که در فرانسه همیشه به مزایای شورای بریتانیا اشاره می‌شود. به نظر می‌رسد که در برنامه اصلاحی در حال تدوین، آزادی و استقلال هرچه بیشتر موسسه تازه تاسیس از رهبری سیاسی مورد توجه جدی نیست و نبوده و موسسه فرانسه بلاواسطه به سفارتخانه‌های فرانسه وابسته و پاسخگو خواهد بود. این جنبه به خوبی نشان می‌دهد که برنامه اصلاحی اعلامی از سوی کوشنر، تغییراتی بنیادین در دیپلماسی فرهنگی فرانسه به وجود نخواهند آورد و بیشتر به سنت خاص دیپلماسی فرهنگی پاریس که بسیار دولتی است تداوم خواهد بخشید.

درباره پیامدهای اصلاح دیپلماسی فرهنگی فرانسه نیز می‌توان گمانه زنی‌هایی داشت. آنچه واضح است، این است که تمرکز دیپلماتیک پاریس از روی اروپا به شکل محسوسی بر آسیا، خاورمیانه و چین معطوف خواهد شد. همچنین قابل پیش بینی است که اروپا و اتحادیه اروپا در نوسازی دیپلماسی فرهنگی پاریس، نقشی فرعی خواهند داشت. در برنامه جدید دیپلماسی فرهنگی پاریس، جایی برای حرکت به سمت یک دیپلماسی فرهنگی مشترک با کل اتحادیه اروپا دیده نشده؛ حال آنکه چنین کاری می‌تواند از بخش‌های سازنده سیاست خارجی و امنیتی مشترک باشد. همچنین در برنامه‌های اعلامی از سوی پاریس اشاره‌ای به همکاری‌های دوجانبه آتی، مانند مرکز فرهنگی آلمانی فرانسوی رام الله در فلسطین یا همکاری‌های چندجانبه و تطبیق هرچه بیشتر با سیاست فرهنگی اروپا در عرصه بین‌المللی نشده و به نظر می‌رسد که دیپلماسی فرهنگی، موضوعی کاملاً ملی برای فرانسه است و اروپایی سازی این دیپلماسی در آینده ای قابل پیش بینی در دستور کار دولت فرانسه قرار نخواهد گرفت[۲].

نهادها و سازمان‌های فرهنگی فرانسه

وزارت فرهنگ فرانسه (Le ministère de la Culture)

وزارت فرهنگ فرانسه. برگرفته از سایت ibexa، قابل بازیابی ازhttps://www.ibexa.co/success-stories/ministry-of-culture-france

تاریخ سیاست فرهنگی کشور فرانسه از زمان طرح‌ریزی آن در قرن شانزدهم تا کنون، نمایانگر نقش محوری دولت در ارتقاء و ساماندهی دانش، هنر، فرهنگ و شکل‌گیری تدریجی ساختارهای وزارتخانه‌ای و تصویب بودجه‌های ملی بوده‌است. به عنوان مثال می‌توان به تأسیس کتابخانه ملی فرانسه، تأسیس دبیرخانه هنرهای زیبا در قرن نوزدهم، تأسیس موزه هنری لوور و تأسیس وزارتخانه‌ای مستقل با نام وزارت فرهنگ در سال 1959 اشاره نمود. آندره مالرو (Andre Malraux) نخستین وزیر فرهنگ کشور فرانسه، در امور فرهنگی موازینی را پیش روی همگان قرار داد که اعقاب او نیز دنباله رو این راه بودند. از جمله این موازین می‌توان به حفاظت از میراث فرهنگی کشور، خلق هنرهای معاصر، آموزش فرهنگ و هنر و نشر آن در تمامی سطوح جامعه، تمرکز زدایی اداری و تدوین نظامنامه برای بازارهای صنعتی فرهنگ اشاره نمود. بر اساس تعریف آندره مالرو، تمرکززدایی اداری عبارت از انتقال قدرت و منابع از سطوح مرکزی دولت به سطوح فدرال با حفظ مرکزیت دولت بود.

در سال 1959 آندره مالرو حوزه فرهنگی کشور را از حیطه اختیارات وزارتخانه‌های آموزش و پرورش و صنایع خارج نموده و به تأسیس وزارتخانه‌ای مستقل با نام وزارت فرهنگ مبادرت نمود. در این میان مرکز ملی فیلم نیز از اختیار وزارت صنایع خارج شده و تحت نظارت وزارت فرهنگ کشور درآمد. هدف وزارتخانه جدیدالتاسیس، پیشرفت همزمان و همه جانبه کلیه امور هنری و مشارکت فراگیر مردم در فعالیت‌های فرهنگی، بخصوص در زمینه‌های تئاتر، موسیقی و میراث فرهنگی کشور بود. آندره مالرو قصد داشت در کلیه ادارات، مراکز هنری همگانی دایر نماید تا امور فرهنگی را در پهنه ای وسیع و فراگیر نشر داده و همگان را به خلاقیت‌های هنری ترغیب نماید. دولت فرانسه از لحاظ جغرافیایی به 96 اداره اجرایی با نام دپارتمان تقسیم گردیده است. در گذشته تنها ادارات 9 شهر از مراکز فرهنگی همگانی برخوردار بودند. در سال 1969، 3 حوزه ریاست منطقه‌ای در امور فرهنگی تأسیس گردید که به نوبه خود گامی اساسی در جهت تمرکز زدایی اداری به شمار میرفت.

ژاک دوهامل. برگرفته از سایت abebooks، قابل بازیابی ازhttps://www.abebooks.de/fotografien/Jacques-Duhamel-Photographie-originale-Original-photograph/22386435424/bd

ژاک دوهامل (Jacques Duhamel) در تعقیب سیاست‌های آندره مالرو، سیاست بین اداری و چند منظوره با هدف تزریق فرهنگ به بافت جامعه را اتخاذ نمود. دوهامل به نهادینه نمودن مشارکت فرهنگی میان دولت و موسسات فرهنگی کشور مبادرت نمود که از آن جمله می‌توان به انعقاد قراردادهای دولت با سازمان رادیو و تلویزیون، صنعت سینما و صاحبان سالن‌های تئاتر و اپرا اشاره نمود. جهت پشتیبانی مالی از چنین مشارکت‌های فرهنگی، صندوق پروژه‌های فرهنگی کشور تأسیس گردید. در زمینه هنرهای تجسمی، 1 درصد از درآمد سازمان‌های دولتی جهت حمایت مالی از انجام یک فعالیت هنری در همان سازمان صرف می گردید. این قانون در خصوص کلیه سازمان‌های دولتی به اجرا در می آمد.

هر یک از 6 وزیر فرهنگ فرانسه که یکی پس از دیگری بین سال‌های (1981-1973) به صدارت رسیدند ؛علاوه بر اعمال تغییرات مورد نظر خود در وزارتخانه فرهنگ، از سیاست‌های فرهنگی آندره مالرو و ژاک دوهامل نیز جهت اتخاذ سیاست‌های جدید بهره می بردند. در سال 1974 میشل گای (Michel Guy) با انعقاد اولین سری از موافقتنامه‌های توسعه فرهنگی با شهرداری ها و مناطق کشور، راه پیشرفت و تکامل هنرمندان جوان و هنرهای معاصر کشور را هموار نمود. به دنبال این عمل میشل گای، مرکز هنرهای ملی ژرژ پمپیدو در سال 1977 افتتاح گردید. در سال 1978 قانون حمایت از موزه‌های کشور به تصویب رسید و سال 1980 نیز به عنوان سال میراث ملی نام گرفت. طی سال‌های (1993-1981) در دو دوره پنج ساله - وزارت فرهنگ فرانسه گام‌های اولیه به سوی مدرنیزاسیون و طریقه برخورد با جامعه معاصر را برداشت. از جمله این اقدامات اولیه می‌توان به موارد ذیل اشاره نمود:

• افزایش بودجه فرهنگی کشور

• گسترش دامنه حوزه فعالیت وزارتخانه فرهنگ جهت تحت پوشش قرار دادن هنرهای مختلف

• القاء معیارها و موازین بخش فرهنگ به بخش اقتصاد

• توسعه و گسترش ارتباطات سمعی و بصری کشور

در این میان رئیس جمهور فرانسه با تایید و تصویب اجرای یک سلسله از پروژه‌های ساختمانی عظیم، در واقع حمایت بی قید و شرط خود از فعالیت‌های وزارت فرهنگ را اعلام نمود. از جمله این پروژه‌های عظیم ساختمانی می‌توان به تأسیس کتابخانه ملی، موزه بزرگ لوور، خانه اپرای باستیل و آرشیو جنگ اشاره نمود.

در سال 1982، بودجه وزارت فرهنگ فرانسه به دو برابر افزایش یافت و سپس به تدریج بر 1درصد از کل بودجه کشور بالغ گردید. جنبش تمرکززدایی اداری با راه اندازی موسسات مختلف فرهنگی منطقه‌ای آغاز گردید. سیاست انعقاد قرارداد با مقامات محلی مجدداً از سر گرفته شد. چندین موسسه آموزشی بزرگ نیز یا مجدداً فعال گردیده و یا از نو تأسیس گردیدند. از میان این مؤسسات بزرگ می‌توان به موسسه میراث فرهنگی، موسسه سینماتوگرافی، هنرستان‌های بزرگ موسیقی پاریس و لیون و موزه بزرگ لوور اشاره نمود. طی 12 سال بیش از 8000 فرصت شغلی در زمینه‌های مختلف فرهنگی فراهم گردید و آموزش‌های هنری پیشرفته در مدارس، ارائه شده و آموزش هنرهای معاصر از قبیل تئاتر، سینما و تاریخ هنر نیز آغاز گردید. همچنین جهت افزایش آگاهی کودکان فرانسوی یک سری تمهیدات خاصی نظیر اجرای پروژه‌های هنری فوق برنامه، بازدید دانش آموزان از موزه ها و اماکن تاریخی و اجرای پروژه‌های میراث فرهنگی اتخاذ گردید. در نتیجه نوسانات اقتصادی و رشد فعالیتهای فرهنگی خانگی، وزارت فرهنگ بیشتر توجه خود را صرف صنایع فرهنگی از قبیل کتاب، نوار، سینما، رسانه‌های سمعی و بصری و تنظیم بازار این قبیل صنایع نمود.

نمودار سازمانی وزارت فرهنگ

کشور فرانسه دارای نظام پارلمانی بوده و مجلس ملی فرانسه و مجلس سنا قوای عمده کشور به شمار می‌روند. در کشور فرانسه، نخست وزیر از سوی رئیس جمهور انتخاب شده و به تشکیل دولت و اجرای سیاست‌های اتخاذ شده مبادرت می‌نماید. دولت خود متشکل از وزرای منتخب نخست وزیر بوده که هر یک دارای وظایف مشخص در خصوص مدیریت و اداره وزارتخانه متبوع خود می‌باشند. در این میان، وزیر فرهنگ مسئولیت اداره و مدیریت امور فرهنگی کشور را بر عهده داشته و سیاست‌های مدیریتی خود را بر کلیه بخش‌ها و ادارات مرتبط با وزارت فرهنگ اعمال می‌نماید. تعیین خط و مشی و دستورالعمل‌های کلی در حیطه اختیارات وزیر فرهنگ قرار دارد. به عبارت دیگر این وزیر فرهنگ است که تصمیم می‌گیرد چگونه بودجه میان مدیریت‌های مختلف فرهنگی داخل و خارج از کشور توزیع و تقسیم گردد. تخصیص بودجه به بخش فرهنگ و هنر کشور بر اساس دستورالعمل‌های کلی تعریف شده توسط دولت و مجلس صورت می‌گیرد.

وزارت فرهنگ فرانسه تحت نظارت وزیر فرهنگ به فعالیت پرداخته و از بخش‌های ذیل متشکل شده‌است:

• وزیر فرهنگ

• کادر اداری

• ادارات ابلاغ کننده قوانین به کادر اداری

• بازرسین اداری

• امور بین الملل

• حوزه‌های ریاستی مرکزی

• مدیریت امور داری

• مدیریت معماری و میراث فرهنگی

• مدیریت آرشیو

• مدیریت کتاب و کتابخوانی

• مدیریت موسیقی، رقص، تئاتر و هنرهای نمایشی

• مدیریت موزه

• اداره هنرهای تجسمی

• اداره توسعه منطقه‌ای

• مرکز ملی فیلم

• ادارات منطقه‌ای

• موسسات دولتی تحت نظارت وزارتخانه

• مدیریت مرکزی که مسئولیت طراحی، تعیین خط مشی بازرسی و ارزیابی عملکرد وزارت در سطح ملی را برعهده دارد.

• ادارات منطقه‌ای که نماینده دولت در سطوح محلی می‌باشند. این ادارات در واقع مدیریت‌های فرهنگی هستند که سیاست‌های ملی اتخاذ شده در خصوص مناطق مختلف کشور را اجرا می‌نمایند.

• مؤسسات دولتی که از سوی دولت مرکزی تعیین شده و با ماهیت حقوقی مشخص و بودجه دولتی به فعالیت می‌پردازند. لازم به ذکر است که موسسات دولتی دارای ماهیت حقوقی، تحت نظارت قانون اساسی کشور فعالیت می‌نمایند.

بنا بر ماده قانون شماره 713 مصوب (11 ژوئن 1997) وزارت فرهنگ فرانسه مسئولیت ایجاد و راه اندازی فعالیت‌های بزرگ فرهنگی با تأکید ویژه بر ملی بودن این فعالیت‌ها و قابلیت دسترسی عامه مردم به این قبیل فعالیت‌ها، تشویق به خلق آثار فکری و هنری، ایجاد علاقمندی در مردم به میراث ملی کشور و گسترش فعالیت‌های هنری کشور را بر عهده دارد. این وزارتخانه همچنین مسئولیت توسعه و گسترش صنایع فرهنگی (ماده یکم) و آماده‌سازی و اجرای پروژه‌هایی که منجر به غنی سازی هر چه بیشتر زبان فرانسوی گردد (ماده سوم) را بر عهده دارد[۳].

وظایف وزارت فرهنگ در حوزه ارتباطات

در سال 1947 دپارتمان فنی و حقوقی مطبوعات کشور تأسیس گردید. دپارتمان مذکور در سال 1956، به دپارتمان اطلاعاتی حقوقی و فنی تغییر نام داده و مسئولیت مطالعه و بررسی مسائل و مشکلات عمومی کشور در خصوص آزادی اطلاعات به آن تفویض گردید. در سال 1964، به دنبال تأسیس سازمان رادیو و تلویزیون ملی فرانسه (ORTF) مسئولیت اداره تلویزیون بر عهده وزارت اطلاعات گزارده شد. در سال 1974، با انحلال سازمان رادیو و تلویزیون فرانسه چندین سازمان مستقل رادیو و تلویزیونی تحت عناوین ذیل شروع به فعالیت نمودند: موسسه سمعی و بصری ملی(INA)، تلویزیون فرانسه(IDF)، جامعه تولیدکنندگان برنامه‌های تلویزیونی فرانسه(SFP). در سال 1975 دامنه اختیارات دپارتمان اطلاع رسانی حقوقی و فنی به منظور پوشش دادن به ارتباطات سمعی و بصری کشور گسترش یافت. با تصویب ماده 29 قانون اساسی در سال 1982 تملّک انحصاری دولت بر سازمان تلویزیون لغو گردید. اما با این حال این سازمان همچنان سازمان دولتی به شمار می‌آید.

دپارتمان اطلاع رسانی حقوقی و فنی

دپارتمان مذکور به طور مشخص مسئولیت اجرای امور ذیل را برعهده دارد:

• نظارت اداری، مالی و فنی بخش سمعی و بصری دولتی

• طراحی و ارائه کلیه قوانین، مقررات و تصمیمات بخش مطبوعات و ارتباطات سمعی و بصری کشور

• سازماندهی صور مختلف حمایت‌های دولتی از رسانه‌های گروهی کشور

• شورای ارتباطات سمعی و بصری نهاد دولتی مستقل می‌باشد که به تأمین نظر دولت در خصوص اجرا و به کارگیری مقررات و قوانین ویژه امور سمعی و بصری کشور مبادرت می‌نماید. از جمله مهمترین اقدامات شورای مذکور می‌توان به موارد ذیل اشاره نمود:

• برقراری توازن و تکثر بیان

• حمایت از تولیدات سمعی و بصری داخلی و خارجی

• تخصیص فرکانس یا سهمیه فرکانسی

• نظارت بر رعایت شئونات اخلاقی در تولیدات سمعی و بصری

شورای ارتباطات سمعی و بصری تصمیمات اجرایی اتخاذ نموده و در خصوص جریمه شرکت‌های متخلف فعال در بخش سمعی و بصری کشور از اختیارات قانونی برخوردار می‌باشد.

وزارت فرهنگ فرانسه تنها نهاد دولتی تأمین‌کننده بودجه فعالیت‌های فرهنگی کشور نمی‌باشد بلکه شمار دیگری از وزارتخانه‌ها نیز به عنوان نهادهای معین در این خصوص مشارکت می‌نمایند. این قبیل بودجه‌ها به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به وزارت فرهنگ پرداخت می گردند. مقامات محلی که به طور مستقیم انتخاب می‌شوند مسئولیت اداره امور فرهنگی منطقه‌ای را بر عهده دارند. این ادارات در خصوص انجام فعالیت‌هایشان به دولت مرکزی پاسخگو نبوده و امور جاری خود را در کمال آزادی به انجام می‌رسانند. قوانین جمهوری فرانسه حوزه فعالیت هر شورایی را به وضوح تبیین نموده است. مقامات محلی به ویژه اعضای شوراهای شهر، خدمات فرهنگی متعددی را به مردم ارائه می‌دهند. شوراهای شهری مدیریت اکثر منابع فرهنگی را به عهده داشته و مسئولیت اجرای بسیاری از رویدادهای فرهنگی از جمله فستیوال‌های فرهنگی و هنری را یا به طور مستقل و یا با هماهنگی وزارت فرهنگ عهده دار می‌باشند.

دولت ملی از طریق انجام یک سری اقدامات خاص به تشویق و ترویج همکاری‌های بین وزارتخانه ای و مقامات محلی می پردازد. به عنوان مثال می‌توان به موافقتنامه‌های توسعه فرهنگی مصوب سال 1982 و قراردادهای فرهنگی کشوری - استانی مصوب سال 1984 اشاره نمود. اکثریت قریب به اتفاق پروژه‌های دولتی حوزه فرهنگ از طریق انعقاد موافقتنامه‌های مشارکتی پشتوانه دار صورت می‌گیرد. شمار زیادی از وزارتخانه‌ها نیز از پروژه‌های فرهنگی ملی حمایت می‌نمایند که از آن جمله می‌توان به وزارت آموزش، تحقیقات و فنآوری و وزارت امور خارجه اشاره نمود. از جمله پروژه‌های فرهنگی که با مشارکت وزارتخانه‌های مختلف اجرا می‌گردد می‌توان به آموزش هنر، نگهداری و حفاظت از کتابخانه‌های تخصصی، تأسیس موزه‌های ملی، آرشیوهای تاریخی وزارتخانه‌ها و حفاظت از آثار یادبود فرهنگی و معرفی آثار فرهنگی ملّی در خارج از کشور اشاره نمود. برای مثال وزارت آموزش، تحقیق و فنآوری بر فعالیت موزه‌های تاریخ طبیعی و موزه‌های آثار تاریخی و آکادمی فرانسه نظارت می‌نماید و وزارت امور خارجه نیز مسئولیت تبادلات زبانی و فرهنگی و آموزش زبان فرانسه در خارج از کشور از طریق شبکه ای از موسسات فرهنگی فرانسوی، مدارس فرانسوی و آژانس آموزش زبان فرانسه را برعهده دارد[۴].

سیاستگذاری فرهنگی فرانسه

اگرچه از سال 1980 تخصیص بودجه به بخش فرهنگ از سوی مقامات محلی دائماً با افزایش همراه بوده‌است، امّا الگوی فرانسوی سیاست‌های فرهنگی همچنان به شکل مداخله مداوم و ثابت مقامات رده بالای دولتی در این گونه سیاست‌ها استوار می‌باشد. مقامات کشوری از طریق وزارت فرهنگ به حفاظت از میراث فرهنگی، آرشیوهای ملّی و ساختمان‌های تاریخی و همچنین در زمینه آموزش هنرهای زیبا و آموزش فرهنگی به تأیید مجوزهای فرهنگی، تنظیم طرح‌های فرهنگی و حمایت از هنرهای نمایشی، سینما و هنرهای تجسمی می پردازند.

اگرچه قوانین انتقال تأثیر چندانی بر حوزه‌های گوناگون فرهنگی کشور نداشت اما علاوه براعطای اختیارات و حقوق به مقامات محلی، مقرراتی را وضع نمودند تا مقامات محلی و کشوری در جهت توسعه منطقه‌ای فرهنگ و حفاظت از محیط زیست بر اساس ماده قانون 7 ژوئیه 1983 با یکدیگر همکاری نمایند. از آنجایی که واگذاری اختیارات بسیاری از حوزه‌های فرهنگی کشور صورت نگرفته بود، در ن‌هایت یک نوع مشارکت به صورت اجرای پروژه‌های مشترک میان مقامات محلی و کشوری پایه ریزی گردید. یک سلسله تعهدات فرهنگی توسط هر دو سطح محلی و کشوری به صورت موافقت نامه‌های مشارکتی منطقه‌ای / کشوری، موافقت نامه‌های شهری و به ویژه موافقت نامه‌های توسعه فرهنگی منعقد گردید. وزارت فرهنگ به عنوان پایه و اساس سیاست فرهنگی کشور، 3 هدف عمده را پیش روی خود قرار داده است. این سه هدف عمده عبارتند از:

1- بازسازی خدمات عمومی فرهنگی

2- پشتیبانی از فعالیت‌های فرهنگی و هنری و فراهم آوردن امکان دسترسی هر چه بیشتر عامه مردم به فعالیت‌های فرهنگی

3- دسترسی آسان عموم مردم به میراث فرهنگی فرانسه

از جمله اولین اهداف وزارت فرهنگ فرانسه نوسازی خدمات عمومی فرهنگی کشور می‌باشد. ضرورت وجود ساختار جامع و مؤثر جهت فراهم آمدن زمینه مشارکت وزارت فرهنگ با سازمان‌های حرفه‌ای فرهنگی کشور به واگذاری اختیارات هنرهای نمایشی به مدیریت واحد منجر گردید. به منظور برقراری هماهنگی میان شعبات منطقه‌ای وزارت فرهنگ با اداره مرکزی، گسترش مشارکت‌های فرهنگی منطقه‌ای و ارتقاء سطح کیفی و کمی فرهنگ منطقه‌ای دایره توسعه فرهنگی منطقه‌ای وزارت فرهنگ تأسیس گردید. به همین ترتیب اقدامات ضروری در جهت انتقال منابع مالی وزارت فرهنگ جهت ارائه خدمات منطقه‌ای در حال شکل گیری بود.

جهت تجدیدنظر در توزیع نامتناسب بودجه‌های فرهنگی میان شهر پاریس و سایر مناطق، وزارت فرهنگ فرانسه اقدام به برنامه‌ریزی کنترل شده در خصوص تغییر روند سیاست مالی خود نمود. از جمله مکانیسم‌های اصلاحی می‌توان به انعقاد موافقتنامه‌های منطقه‌ای / کشوری بین سال‌های 2006ـ2000 اشاره نمود[۴].

دسترسی عامه مردم فرانسه به فعالیت های فرهنگی

کانون فعالیت‌های وزارت فرهنگ بر حمایت و پشتیبانی از نوآوری، خلاقیت، توسعه و گسترش اهداف دراز مدت در جهت گسترش مشارکت در حیات فرهنگی کشور قرار گرفته‌است. از آنجایی که آفرینش فرهنگی و هنری و نشر این قبیل فعالیت‌ها نیازمند دو دیدگاه متفاوت می‌باشد، لذا هدف وزارت فرهنگ، اهمیت دادن یکسان به هر دو حوزه است. وزارت فرهنگ بر اجرای فعالیت‌های آفرینشی و نشر این قبیل فعالیت‌ها در کلیه بخش‌های کشور مصمم گردیده و بر آن است که هر دو زمینه را تقویت نماید. تولیدات و کالاهای فرهنگی نیز به منظور نمایش دست آوردهای هنری باید در دسترس عموم قرار گیرند. کوشش فراوانی به عمل آمده تا این دو مأموریت خدمات عمومی به نحو احسن انجام بگیرند. این دو مأموریت همانطور که قبلاً نیز بدان اشاره شد توسعه و گسترش آزادی در خلاقیت‌های فرهنگی و هنری و در دسترس قرار دادن این خلاقیت ها برای عموم مردم جامعه می‌باشد.

سیاست حفظ میراث فرهنگی فرانسه

سومین هدف اصلی وزارت فرهنگ به معرّفی و ارائه گسترده میراث فرهنگی کشور به عموم مردم تأکید دارد. به همین ترتیب، از آنجایی که صور جدید و متفاوت تولیدات فرهنگی و هنری مدام در حال تغییر و تحول می‌باشد، لذا وزارت فرهنگ بر حفاظت و دسترسی عامه مردم به آثار سمعی و بصری، نوشتاری و تاریخی که نمایانگر گذشته ملت فرانسه هستند،تأکید می‌نماید. نگهداری و مرمت آثار فرهنگی و هنری شیوه منحصر به فرد در جهت محافظت از دارایی‌های فرهنگی و هنری کشور محسوب نمی‌گردد بلکه افزایش منابع مالی اختصاص داده‌شده به آثار هنری و فرهنگی کشور و اتخاذ یک سلسله تدابیر با هدف رونق بازار آثار هنری فرانسوی نظیر اعطای تخفیف‌های مالیاتی نیز در جهت تحقق این مهم نقش بسیار مهمی را ایفا می‌نماید.

شمار قابل توجهی از سیاست‌های فرهنگی فرانسه بر حفاظت از میراث فرهنگی و طبیعی اروپا متمرکز می‌باشد. مدیریت میراث فرهنگی و معماری وزارت فرهنگ مسئولیت مراقبت و حفاظت از میراث فرهنگی، ارتقاء دانش میراث باستانی، معماری، و توسعه میراث ملی کشور را بر عهده دارد. کشور فرانسه از طریق بزرگداشت سالانه "روز میراث فرهنگی" در فعالیت‌های شورای اروپا با نام "اروپا - یک میراث مشترک" شرکت می‌نماید. توسعه و ترویج مهارت‌های حرفه‌ای و آموزش پیشرفته در زمینه میراث فرهنگی و باستانی سازمان در زمره مسئولیت‌های مرمت آثار هنری و باستانی کشور می‌باشد.

سیاست فرهنگی فرانسه در ارتباطات و فناوری های نوین

در سال 1998، دولت فرانسه طرح قانونی برای ورود فرانسه به جامعه اطلاع رسانی جهانی را راه اندازی نمود. هدف طرح مذکور حمایت از ایجاد و راه اندازی خدمات رسانه‌های چندگانه توسعه فناوری‌های اطلاعاتی رسانه‌های سمعی و بصری عمومی می‌باشد. کشور فرانسه در جهت حمایت از حقوق مؤلفین فرانسه، نقش فعالی را در مذاکرات اروپایی ایفا می‌نماید. لازم به ذکر است که مذاکرات مذکور در رابطه با حمایت و حفاظت از حقوق مولفین آثار دیجیتالی برگزار می‌گردد. دیجیتالی شدن میراث فرهنگی با سه هدف انجام می‌گیرد: 1- تسهیل دسترسی عموم به آثار المثنی فرهنگی و هنری 2- حفظ و کنترل میراث فرهنگی ملّی 3- جلوگیری از خصوصی‌سازی اطلاعات دیجیتالی. طرح فوق همچنین از توسعه، گسترش و توزیع تجهیزات اینترنتی و چند رسانه‌ای در میان کتابخانه‌های کشور حمایت نموده به تطبیق فناوری‌های اطلاعاتی با فرهنگ، توزیع عادلانه فرهنگ میان مناطق مختلف کشور و گسترش دسترسی عموم به دانش و فرهنگ مبادرت می‌نماید. وزارت فرهنگ همچنین طرح قانونی جهت راه اندازی و توسعه مراکز چند رسانه‌ای فرهنگی در میان مناطق مختلف کشور را اجرا نموده است.

توسعه فرهنگی فرانسه

ماده قانون خدمات دولتی مصوب سال 1992، نمایندگان دولت در سطوح منطقه‌ای را به عنوان مسئولین اجرای سیاست‌های کشور معرفی نموده و تنظیم، تعریف و ارزیابی دستورالعمل‌های راهبردی را بر عهده دولت مرکزی نهاده است. به موازات تصویب قوانین انتقال طی سال‌های 1983-1982 اختیارات قبلی دولت به مقامات محلی تفویض گردید. هدف تمرکززدایی، هم‌راستایی تصمیمات دولت با رأی مردم و تقویت اختیارات دولت در سطح منطقه‌ای می‌باشد. اما در حقیقت به واسطه قوانین انتقال تنها نوعی نظارت محدود بر امور فرهنگی به مقامات محلی اعطا گردیده است. تا همین اواخر، اکثر تصمیمات وزارت فرهنگ در امر بودجه بندی فرهنگی توسط مدیریت‌های مرکزی وزارتخانه صورت می‌گرفت. در این میان اهمیت بیشتر به روابط میان مدیریت‌های مرکزی وزارتخانه و مقامات محلی اختصاص یافته‌است. رؤسای ادارات منطقه‌ای منابع مالی زیادی را به امر فرهنگ اختصاص داده و مدیران امور فرهنگی منطقه‌ای را به هزینه نمودن چنین منابعی در سطوح منطقه‌ای کشور مأمور نموده اند. مدیران منطقه‌ای از جانب روسای اداری خود نحوه صرف منابع مالی، مدیریت، اعطاء امتیاز و سرمایه گذاری را اتخاذ می‌نمایند. این روند جدید در توزیع اختیارات، نمایانگر سبک جدیدی در روابط میان وزارت فرهنگ و مقامات محلی می‌باشد.

روابط بین المللی فرهنگی فرانسه

کشور فرانسه علاوه بر ترویج فرهنگ فرانسوی در کشورهای خارجی، در حال توسعه سیاست همکاری بین‌المللی با هدف ترویج و تشویق تنوع و تکثرگرایی فرهنگی است. جهت نیل به یک چنین هدفی میان چندین وزارتخانه دولت و مقامات محلی تقسیم مسئولیت صورت گرفته است. ترویج فرهنگ فرانسه در خارج از جمله سیاست‌های دیرین خارجی کشور فرانسه بوده و مسئولیت سنگین آن همچنان برعهده وزارت امور خارجه می‌باشد. این سیاست از حوزه وسیعی برخوردار بوده و فعالیت‌هایی نظیر ترویج زبان فرانسه، مبادلات آموزشی و دانشگاهی، همکاری‌های فنی و علمی، مبادلات هنرهای زیبا، کتاب، فیلم و رادیو تلویزیون را در بر می‌گیرد. وزارت فرهنگ فرانسه با مشارکت و همکاری وزارت صنایع، وزارت امور خارجه و سازمان‌های ذیل نقش مهمی را در صادرات محصولات صنایع فرهنگی کشور ایفا می‌نماید. از جمله این سازمان ها می‌توان به موارد ذیل اشاره نمود:

سازمان سینمایی فرانسه. برگرفته از سایت ویکی پدیا، قابل بازیابی ازhttps://en.m.wikipedia.org/wiki/File:Unifrance_logo_2022.svg

1- سازمان سینمایی فرانسه (unifrance)

2- اداره صادرات آلات موسیقی

3- سازمان انتشارات کتاب فرانسه

4- انجمن هنرهای زیبای فرانسه (AFAA)

شبكه فرهنگی خارجی فرانسه

سیاست‌های اتخاذ شده از سوی مدیر کل اداره توسعه و همکاری‌های بین‌المللی وزارت امور خارجه توسط یک شبکه فرهنگی خارجی متشکل از سفارتخانه ها و کنسولگری‌های فرانسه، مراکز و موسسات فرهنگی فرانسه که تقریباً بر 130 مرکز و موسسه بالغ می‌گردد و تعداد 25 مرکز تحقیقات علوم اجتماعی و انسانی اجرا می گردند. همچنین وزارت فرهنگ طرح هایی را جهت استقبال از فرهنگ‌های خارجی در کشور در دست اقدام دارد. از جمله این طرح ها می‌توان به ارائه تولیدات فرهنگی خارجی نظیر فیلم‌ها و تئاترهای خارجی در فرانسه اشاره نمود. وزارت فرهنگ و وزارت امور خارجه به طور فعال در سازماندهی فصل‌های فرهنگی کشورهای خارجی مشارکت نموده و از اقداماتی که در زمینه فرهنگ‌های خارجی نظیر برنامه‌ریزی فرهنگی، برپایی جشنواره ها و تأسیس مؤسسات خارجی در داخل فرانسه صورت می پذیرد حمایت و پشتیبانی می‌نماید. در نتیجه عوامل زیادی به نشر فرهنگ‌های خارجی در داخل فرانسه کمک می‌نمایند.

پویایی چشم انداز فرهنگی کشور و تجربه‌های گرانقدر آن در اداره و مدیریت فرهنگی، به تقاضاهای همکاری به شکل ارائه آموزش و مشاوره از جانب دولت‌های خارجی و دست اندرکاران فرهنگ منجر گردیده است. از این رو شمار زیادی از مؤسسات فرهنگی وزارت فرهنگ اقدام به آموزش هنرمندان خارجی نموده و هر ساله چندین هیأت تخصصی در زمینه‌های مختلف فرهنگی و هنری را سازماندهی می‌نماید.

وزارت فرهنگ در تمامی مذاکرات فرهنگی جامعه اروپا شرکت می‌نماید. این وزارتخانه همچنین متصدیان امور فرهنگی کشور را از نحوه بودجه بندی فرهنگی در سایر کشورهای اروپایی مطلع نموده و از برخی شبکه‌های اروپایی حمایت می‌نماید. علاوه بر موارد فوق وزارت فرهنگ در جلسات شورای اروپا و سازمان علمی، تربیتی و فرهنگی ملل متحد (سازمان یونسکو) نیز شرکت می‌نماید. وزارت فرهنگ فرانسه همچنین توجه ویژه ای به موضوع تنوع فرهنگی دارد که از سوی شمار زیادی از نهادهای چند جانبه حمایت می‌گردد.

توسعه میراث فرهنگی

در کشور فرانسه پس از فعالیت در زمینه‌های سمعی و بصری، فعالیت در زمینه میراث فرهنگی ملی دومین و عمومی ترین فعالیت فرهنگی کشور به شمار می‌رود. اگرچه این بدان معنا نیست که وزارت فرهنگ قصد دارد که در یک اقدام فریبنده مبادرت به دسته بندی اجزاء فرهنگ به عنوان میراث فرهنگی نماید بلکه وزارتخانه بیشتر به دنبال تدارک دسترسی آسان عامه مردم به اطلاعات و پایگاه‌های اطلاعاتی و ارائه این قبیل اطلاعات از طریق فنآوری اطلاعاتی می‌باشد. وزارت فرهنگ همچنین در صدد فراهم آوردن دسترسی آسان عامه مردم و نسل‌های آینده به تعداد زیادی از کتب، بایگانی ها، آثار هنری، اشیاء هنری، فیلم‌ها و آثار تاریخی است که این دانش از آن مشتق شده و می‌تواند به عنوان مدرک و سند تنوع فرهنگی ملت فرانسه قلمداد گردد.

اولین گام در این مسیر تلاش‌های اخیر وزارت فرهنگ در رابطه با برپایی مراسم بزرگداشت میراث فرهنگی قرن بیستم بوده‌است. سیاست دولت فرانسه همچنین در جهت توسعه میراث نوشتاری کشور و فراهم آوردن دسترسی آسان عامه مردم به آن بوده‌است. به عنوان مثال، کتابخانه ملی جهت نیل به این هدف اقدام به تأسیس شبکه ای از کتابخانه‌های وابسته به شهرداری در مناطق کشور نموده است. بایگانی‌های ملی نیز در تلاش جهت ارائه خدمات و امکانات خود به محققین و عامه مردم در این مسیر گام برمی دارند. در زمینه سینما و بخش سمعی و بصری کشور نیز اقدامات قابل توجهی صورت گرفته است. مرکز ملی فیلم به عنوان کانون شبکه توزیع سراسری سینمای کشور عمل می‌نماید. کمیته حفاظت از میراث سمعی و بصری و موسسه سمعی و بصری ملی نیز در تعیین طرح راهبردی این قبیل اقدامات نقش کلیدی را بر عهده دارد. دیگر پروژه‌ها نظیر پروژه موزه تمدن و هنرهای زیبا با هدف تشویق همکاری میان موسسات مختلف فرهنگی و هنری کشور اجرا شده‌اند[۴].

راهبردهای ترغیب مردم فرانسه به فعالیت‌های فرهنگی

در حدود 400/000 نفر فعالانه در بخش‌های مختلف فرهنگی کشور فعالیت می‌نمایند. تقاضاهای فراوان در خصوص اجرای طرح ملی استخدام جوانان در بخش فرهنگ نشان داد که این بخش از پتانسیل بالقوه فراوانی برخوردار می‌باشد. طرح دولت با عنوان "خدمات جدید - مشاغل جدید" که به موجب ماده قانون مصوب 16 اکتبر 1997 در خصوص توسعه استخدام جوانان عنوان گردیده است، در نظر دارد به فعالیت‌هایی در جهت تشویق و ترغیب جوانان به استخدام و فعالیت در بخش فرهنگ پرداخته و نیازهای برآورده نشده این بخش را به منصه ظهور برساند. طرح فوق به ایجاد 350/000 هزار فرصت شغلی ثابت منجر گردیده است.

فرهنگ، ورزش، آموزش، محیط زیست و خدمات اجتماعی از جمله موضوعاتی است که ماده قانون مصوب 16 اکتبر 1997 به تفسیر آن پرداخته‌است. فرصت‌های شغلی بخش فرهنگ از سوی دولت ایجاد نمی‌گردند. بلکه این فرصت‌ها توسط دولت‌های محلی و به طور عمده شوراهای شهر و شخصیت‌های حقوقی، تئاترهای ملی، مراکز هنری، مراکز موسیقی معاصر، موزه‌ها، سازمان‌های خیریه و غیرانتفاعی، انجمن‌های تئاتر، رقص و کمپانی‌های دست اندر کار فعالیت‌های فرهنگی فراهم می‌گردد.

وزارت فرهنگ، مدیریت منطقه‌ای امور فرهنگی (Direction régionale des affaires culturelles(DRAC)) در زمینه اجرای پروژه‌های فرهنگی را فعال‌تر نمود. شمار فرصت‌های شغلی که به موجب طرح ملی استخدام جوانان از اکتبر سال 1998 تا آگوست 1999 فراهم گردیده بر 11233 فرصت شغلی بالغ می‌گردد. به عبارت دیگر از زمان اجرای طرح و در طی یک سال 11 درصد فرصت‌های شغلی در زمینه‌های مختلف فرهنگی و هنری محقق گردیده است[۴].

سیاست‌های زبانی دولت فرانسه

زبان فرانسوی که زبان رسمی جمهوری فرانسه است، به عنوان یکی از عوامل مهم یکپارچگی کشور توسط بیش از یکصد میلیون نفر در جوامع فرانسه زبان خارج از کشور تکلم می‌گردد. در مواجهه با پدیده جهانی شدن و ظهور شبکه‌های ارتباطی جدید، حفاظت از زبان فرانسوی و استفاده مستمر از آن به عنوان یک زبان بین‌المللی به اولویت اساسی کشور مبدل گردیده‌است. از این رو، سیاست حفاظت از جامعه فرانسه زبان در طی 20 سال اخیر تقویت گردیده و هم اکنون مقولاتی چون تنوع فرهنگی و چند زبانگی را نیز تحت پوشش قرار می‌دهد. ادارات متعددی تحت نظارت وزارت فرهنگ به مسائل و مشکلات پیش روی زبان فرانسوی رسیدگی می‌نمایند. از جمله این ادارات می‌توان به موارد ذیل اشاره نمود:

1- اداره زبان فرانسوی (La délégation générale à la langue française et aux langues de France(DGLF)) که مسئولیت ترویج و غنی‌سازی زبان فرانسوی در کشور و جوامع فرانسه زبان خارج از کشور را برعهده داشته و فعالانه سیاست چند زبانگی را تشویق و ترویج می‌نماید.

2- مدیریت کتاب و کتابخوانی که حمایت از انتشار کتب، مقالات، مجلات و نشریات علمی به زبان فرانسوی حمایت می‌نماید.

3- مدیریت منطقه‌ای امور فرهنگی (DRAC) که به اقدامات تشویقی در زمینه بالا بردن سطح آگاهی عامه مردم و به ویژه گردشگران خارجی از زبان فرانسوی پرداخته و کمک‌های مالی به این امر اختصاص می‌دهد.

4- پراکنش اطلاعات به زبان فرانسوی به واسطه ماده قانون ویژه خبررسانی مصوب سال 1994 الزامی گردید. براساس سهمیه‌های اختصاص یافته، حداقل 40 درصد آوازها و سرودهای ایستگاه‌های رادیویی می‌بایستی به زبان فرانسوی پخش گردد. همچنین حداقل 60 درصد فیلم‌های شبکه‌های تلویزیونی غیرماهواره‌ای نیز بایستی اروپایی بوده و 40 درصد دیگر فرانسوی باشند. از سال 1998، کانال 5 تلویزیون فرانسه (TV5) که یک کانال بین‌المللی محسوب گردیده و به زبان فرانسوی برنامه پخش می‌نماید، با مشارکت 5 شبکه دولتی فرانسه زبان تأسیس گردیده و در حال پخش بیست و چهار ساعته برنامه‌های تلویزیونی در 7 منطقه جغرافیایی آفریقا، آسیا، اروپا، آمریکا، آمریکای لاتین، ایالت کبک کانادا و کشورهای خاور دور می‌باشد.

5- اداره جوامع فرانسه زبان وزارت امور خارجه مسئولیت ترویج زبان فرانسوی و گسترش جوامع فرانسه زبان در خارج را برعهده دارد. سیاست‌های اتخاذی دولت نشان می‌دهد که دیگر نمی‌توان مقوله اتحاد و یکپارچگی ملی را در مخالفت و معاندت با تکثرگرایی فرهنگ‌های منطقه‌ای به شمار آورد و این در حالی است که کشور فرانسه از تعداد 98 تعهد منشور اروپا تنها 39 تعهد آن را پذیرفته است. تعهدات مذکور به این خاطر برگزیده شده‌اند که اجرای آنها چندان مشکل نبوده و ضدیتی با قوانین و اصول قانون اساسی کشور ندارد.

ارتباط میان رسانه ها و فرهنگ

قانون خبررسانی عمومی در مواجهه با چالش‌های فراروی رسانه‌های کشور که در اثر افزایش تعداد رسانه‌های ارتباط جمعی حادث گردیده است، به تصویب رسید. قانون مذکور جایگاه تلویزیون‌های دولتی را به طور شفاف مشخص و تایید نموده و از آن به عنوان یک ابزار مهم و اساسی در فعالیت‌های فرهنگی و هنری و نشر فرهنگ حمایت و پشتیبانی می‌نماید. لازم به ذکر است که به منظور غنا بخشیدن به قانون مذکور اصلاحیه ای در نوع فعالیت تلویزیون‌های دولتی صورت گرفته است. براساس اصلاحیه فوق میزان تبلیغات تلویزیون از 12 دقیقه در ساعت به 8 دقیقه در ساعت تقلیل یافته است. زمان اختصاص یافته به برنامه‌های تلویزیونی غیر تبلیغاتی به تلویزیون‌های دولتی اجازه خواهد داد تا کمتر ملاحظات تجاری را در پخش برنامه‌ها لحاظ کرده، بیشتر به فعالیت‌های فرهنگی و هنری پرداخته و از انعطاف پذیری بیشتری در برنامه‌ریزی‌های خود برخوردار گردند.

دولت فرانسه به جبران کمبود درآمد سالانه شبکه‌های تلویزیون دولتی، جبران خسارت‌های احتمالی و تخصیص منابع مالی بیشتر به تلویزیون‌های دولتی متعهد شده‌است. به عنوان یک اقدام احتیاطی، شبکه‌های تلویزیون دولتی مبادرت به تشکیل یک گروه صنعتی قدرتمند و منحصر به فرد نموده اند تا از این طریق بتوانند جهت رقابت در بازار جهانی پخش دیجیتالی برنامه‌های تولیدی خود را گسترش دهند. علاوه بر موارد فوق، دولت در نظر دارد در آینده نه چندان دور دو اقدام مهم و حیاتی دیگر یعنی تأسیس تلویزیون‌های محلی و تأسیس تلویزیون‌های دیجیتالی را به منصه ظهور برساند[۴].

مبارزه با محرومیت فرهنگی مردم فرانسه

حق استفاده و شرکت در فعالیت‌های فرهنگی از جمله حقوق اساسی شهروندان فرانسوی می‌باشد که با هدف جلوگیری و مبارزه با محرومیت فرهنگی در قانون اساسی کشور تصریح گردیده است. سازمان‌های مسئول نشر هنر و فرهنگ کشور در طرح‌های عملی دولت پیش بینی شده‌اند.

فعالیت‌های فرهنگی غالباً به عنوان شیوه‌ای کارآمد در جهت تقویت پیوندهای اجتماعی مطرح می‌باشند، اگرچه فرهنگ یک جایگزین محسوب نگردیده و به همین منوال هنرمندان نیز آخرین چاره جهت علاج هر نوع ضعف فرهنگی نمی‌باشند. اجرای برنامه‌های اجتماعی در این رابطه بسیار سودمند بوده‌است. این برنامه‌ها از سوی مجامع محلی و انجمن‌های حمایتی سازماندهی می‌گردد. فعالیت‌های مشروح در ذیل در این دو برنامه پیش بینی شده‌است:

1- آموزش و تعلیم فرهنگی با همکاری مدارس کشور

2- آموزش خواندن و نوشتن با همکاری و هماهنگی کتابخانه‌های عمومی کشور

3- انعقاد تفاهم نامه با مجامع محلی در جهت توسعه کتابخوانی در کشور

4- دسترسی عامه مردم به آموزش هنرهای زیبا و آموزش فرهنگی

5- مشارکت جامعه در مرمت اماکن فرهنگی عمومی

6- توسعه و حمایت از فعالیت‌های غیرحرفه‌ای فرهنگی با همکاری کارشناسان بخش فرهنگ

طرح‌های موجود به عنوان فاکتورهای اصلی مشارکت با مجامع محلی، انجمن‌های حمایتی دو جانبه، انجمن‌های اجتماعی و تأسیسات فرهنگی و آموزشی مطرح می‌باشند[۴].

آموزش هنرهای زیبا در فرانسه

بنا بر سیاست وزارت آموزش و پرورش فرانسه، کلیه کودکان فرانسوی ملزم به گذراندن دوره‌های آموزش پایه‌ای و مقدماتی در زمینه هنرهای زیبا می‌باشند. از سال 1983، وزارت فرهنگ با همکاری وزارت آموزش و پرورش کشور به حال تکمیل و غنی سازی برنامه‌های آموزشی خود مبادرت نموده است. از جمله اهداف وزارت آموزش و پرورش فرانسه می‌توان به گسترش زمینه آموزش هنرهای زیبا در تمامی سطوح، افزایش همکاری و هماهنگی میان تأسیسات آموزشی و سازمان‌های فرهنگی و جذب هنرمندان کشور در پروژه‌های مختلف فرهنگی و هنری اشاره نمود. وزارتخانه مذکور دوره‌های زمانی مشخصی را جهت ارائه آموزش هنرهای زیبا در مدارس کشور تعیین نموده است. لازم به ذکر است که رشته‌های مختلف هنرهای زیبا در دوره دبیرستان به دانش آموزان ارائه می‌گردد. ماده قانون آموزش فرهنگی مصوب 6 ژانویه 1988 اهمیت تدریس و آموزش هنرهای زیبا در آموزش عمومی را تصریح می‌نماید. مدیریت مرکزی وزارت فرهنگ، به اجرای برنامه‌های مناسب نظیر کلاس‌های آموزش میراث فرهنگی و بازدید دانش آموزان مدارس راهنمایی از موزه‌ها و اماکن باستانی کشور مبادرت می‌نماید. اداره توسعه منطقه‌ای، به هماهنگی اقدامات مدیریت مرکزی وزارت فرهنگ در حوزه آموزش، برپایی کارگاه‌های هنری، برگزاری کلاس‌های فرهنگی و تقویت رابطه مستمر با وزارت آموزش و پرورش مبادرت می‌نماید. لازم به ذکر است که در سطوح محلی و منطقه‌ای نیز، وزارت آموزش و پرورش از دفاتر آموزشی متعددی برخوردار می‌باشد.

کمیته‌های آکادمیک مستقر در این دفاتر مسئولیت اجرای برنامه‌های فرهنگی مدارس و کشور برقراری رابطه با مدیریت منطقه‌ای امور فرهنگی وزارت فرهنگ را برعهده دارند. وزارت آموزش و پرورش و وزارت فرهنگ از طریق انعقاد تفاهم‌نامه‌های ویژه با مقامات محلی در خصوص آموزش هنرهای زیبا با یکدیگر همکاری می‌نمایند[۴].

صنایع و کالاهای فرهنگی فرانسه

طی 30 سال اخیر، صنایع فرهنگی کشور دچار تحولات زیادی گردیده است زیرا وسعت تولیدات در زمینه‌های کتاب، نوار، فیلم، لوح فشرده، و دی وی دی به طور مداوم از افزایش برخوردار بوده و تولید و توزیع این محصولات وجهه بین‌المللی یافته و سیاست‌های تجاری مدون تری در این خصوص اتخاذ گردیده است. دولت فرانسه در مواجهه با بازارهای رقابتی و در جهت غنای صنایع فرهنگی کشور و تضمین تولید انبوه و توزیع هر چه بیشتر این محصولات مبادرت به تنظیم و تدارک سلسله حمایت‌های ویژه ای از صنایع فرهنگی کشور نموده است:

1- افتتاح حساب‌های ویژه نظیر صندوق کتاب ملی و حساب پس انداز صنعت فیلم و تلویزیون

2- اعطای تخفیف‌های مالیاتی نظیر کاهش مالیات بر ارزش افزوده مطبوعات، کتب، سینما و وسایل سمعی و بصری

3- تنظیم و ثبت قیمت ثابت بر پشت جلد کُتُب

4- اتخاذ تدابیر تنظیمی نظیر تعیین سهمیه پخش برنامه‌های فرانسوی زبان

طی 15 سال گذشته، صنایع رادیو و تلویزیون کشور در نتیجه گسترش شبکه‌های خصوصی متنوع گردیده است. لازم به ذکر است که دولت فرانسه در 3 مورد ذیل به دخالت در امور رادیو و تلویزیون کشور مبادرت می‌نماید:

1- تنظیم کل بخش خبررسانی کشور از طریق اختصاص فرکانس

2- تامین مالی تلویزیون‌های دولتی

3- ارائه سهمیه بندی زمانی جهت پخش برنامه‌های متعدد نظیر موسیقی و نمایش فیلم[۴]

قوانین فرهنگی فرانسه

حوزه قانون جزییات
باستان‌شناسی ماده اصلاحیه مصوب 27 سپتامبر سال 1941 ویژه حفاری‌های باستان‌شناسی - قبل از حفاری اجازه دولت الزامی است (1941) شرایطی که تحت آن حفار می‌تواند ادعای مالکیت اشیاء حفاری شده را بنماید، در این قانون توصیف شده‌است.

- مقررات مربوط به اشیاء اکتشافی زمینی را به اشیاء اکتشافی دریایی تعمیم می‌دهد.(1989)

معماری ماده قانون شماره 2-77 مصوب 3 ژانویه سال 1997 ویژه معماری حیطه فعالیت‌های اداره معماری و وظایف دولت در این زمینه را مشخص می‌نماید.
آرشیوها ماده قانون شماره 18 مصوب 3 ژانویه سال 1979 ویژه آرشیوها مقررات ویژه آرشیوهای دولتی و اسناد را توصیف می نماید.
آموزش هنرهای

زیبا

ماده قانون شماره 20 مصوب 6 ژانویه سال 1988 ویژه آموزش هنرهای زیبا مقررات ویژه آموزش و تدریس هنرهای زیبا و مدارس راهنمایی و دبیرستان را تبیین می‌نماید.

شرایط دریافت مجوزهای فرهنگی و هنری جهت تأسیس مراکز آموزشی فرهنگی و هنری را تعیین می‌نماید.

سمعی وبصری ماده قانون شماره 1067 مصوب 30 سپتامبر 1986 ویژه آزادی ارتباطات و اصلاحیه قانون (در سال 1994) تعیین مدیریت مستقل جهت تنظیم امور پخش (1986)

تعیین سهمیه‌های پخش برای برنامه‌های فرانسوی زبان در رادیو و تلویزیون (1994 کتاب و کتابخوانی ماده قانون شماره 766 مصوب 10 آگوست 1981، ویژه تثبیت قیمت کتاب ملزم نمودن کلیه فروشندگان کتاب در جهت اتخاذ قیمت ثابت در فروش کتب و در نظر گرفتن حداکثر 5 درصد تخفیف در فروش)

کپی رایت ماده قانون شماره 546 مصوب 20 ژوئن 1992 ویژه ثبت کپی رایت (سپرده حقوقی) و ماده قانون شماره 1429 مصوب 31 دسامبر 1993 ویژه ثبت کپی رایت
  • ثبت الزامی کپی رایت تمامی اسناد ملّی (1992)
  • اختیارات دولت در خصوص ثبت اسناد ملّی (1993)
کالاهای فرهنگی ماده قانون شماره 1477 مصوب 31 دسامبر 1992 ویژه محصولاتی که مشمول برخی از انحصارات توزیع می‌باشند.

ماده قانون شماره 877 مصوب 3 آگوست 1995 ویژه اعاده کالاهای فرهنگی که به طور غیرقانونی از کشور خارج شده‌اند.

  • وضعیت کالاهای فرهنگی و خزائن ملی را توصیف نموده و شرایط صدور مجوز به صادرات کالاهای فرهنگی تببین می‌نماید.
  • جلوگیری از تجارت غیرقانونی آثار هنری و تسهیل در برقراری همکاری‌های فرهنگی میان کشورهای عضو اتحادیه اروپا
زبان فرانسوی ماده قانون مصوّب 1975 ویژه تکلم زبان فرانسوی

ماده قانون شماره 665 مصوب 14 آگوست 1994 ویژه تکلم زبان فرانسوی

وضع مقرارت جهت استفاده از زبان فرانسوی در سازمان‌های بین‌المللی، کنفرانس ها، رسانه ها، تبلیغات و کتب علمی
میراث فرهنگی  ماده قانون 31 دسامبر 1913 ویژه بناهای یادبود تاریخی

ماده قانون 2 مه 1930 ویژه حفاظت از بناهای طبیعی و اماکن دارای ارزش هنری، تاریخی و علمی

ماده قانون شماره 590 مصوب 2 ژوئیه 1996 ویژه بنیادهای میراث فرهنگی

  • شرایط و مراحل مختلف حفاظت از ساختمانها و اشیا تاریخی و تعهدات مالکین بناهای تاریخی (1913)
  • تدابیر اندیشیده شده در جهت حفاظت از بناهای یادبود و مکان‌های طبیعی (1930)
  • برقراری ارتباط میان دولت، مقامات محلی و اشخاص حقیقی و حقوقی به منظور تأمین بودجه بناهای یادبود تاریخی ثبت نشده (1996)
املاک و دارایی‌های غیر منقول فرهنگی  ماده قانون شماره 597 مصوب ژوئیه 1992 ویژه املاک و دارایی‌های غیرمنقول فرهنگی مشخص کردن املاک و داراییهای غیرمنقول فرهنگی از کشور و معرفی آثار ادبی و هنری
دولت‌های محلی  قانون عمومی ویژه دولت‌های محلی / منطقه‌ای به تعیین صلاحیت مناطق، دپارتمان ها و شهرداری‌های کشور که در زمینه فرهنگ فعال می‌نمایند مبادرت می ورزد.
وزارت فرهنگ ماده قانون شماره 394 مصوب 10 مه 1982 ویژه اختیارات وزارت فرهنگ

ماده قانون شماره 713 مصوب 11 ژوئن 1997 ویژه صلاحیت وزارت فرهنگ

این 2 ماده قانونی به حیطه اختیارات و صلاحیت وزارت فرهنگ کشور پرداخته و جزئیات بسیطی از این موارد را ارائه نموده اند.
رسانه‌های چندگانه ماده قانون شماره 811 مصوب 15 ژوئن 1996 ویژه حفاظت از حقوق مؤلفین رسانه‌های گروهی ارائه متون حقوقی در خصوص حفاظت از حقوق مولفین و جلوگیری از نسخه برداری غیرقانونی و المثنی
موزه ها  ماده قانون شماره 1546 مصوب 13 ژوئیه 1945 ویژه موزه هنرهای زیبا

ماده قانون شماره 532 مصوب 15 ژوئیه 1980 ویژه حفاظت از کلکسیون‌های ملّی

ماده قانون شماره 20 مصوب 7 ژانویه 1993 ویژه برپایی نمایشگاههای هنرهای معاصر

تعریف موزه ها؛ شرح رویکردهای عملیاتی؛ و موزه‌های ملی

تعلق گرفتن جریمه در صورت بی ارزشی انگاری و سرقت و غارت این آثار هنری

معرفی ارگان‌های مسئول و نحوه برپایی نمایشگاه‌های هنرهای معاصر

هنرهای نمایشی  ماده قانون شماره 2339 مصوب 13 اکتبر 1945 ویژه هنرهای نمایشی تنظیم فعالیت حرفه‌ای مقاطعه کاران هنرهای نمایشی و تبیین شرایط صدور مجوز جهت اجرای نمایش‌های مختلف
ضمانت فرهنگی ماده قانون شماره 571 مصوب 23 جولای 1987 ویژه توسعه و گسترش شرکتهای ضامن فرهنگی شرایط برخورداری شرکتهای ضامن فرهنگی از یک سری منافع مالیاتی

صدور مجوز برای شرکت هایی که قصد تأسیس بنیادهای فرهنگی را دارند.

چهارچوب های حقوقی هنرمندان فرانسوی

بر اساس مفاد کار به قانون شماره(1-763 L)از خوانندگان، هنرپیشگان، تصنیف سازان گروه کر، موسیقیدانان، رهبران ارکستر، ناشرین و بازیگران تئاتر تحت عنوان هنرمندان نمایشی نام برده می‌شود. بر اساس قانون مذکور، تصویرگران مطبوعات چنانچه جزو اعضای ثابت انجمن صنفی روزنامه نگاران باشند جزو پرسنل حقوق بگیر شرکت‌های انتشاراتی محسوب شده و قانون فوق شامل حال آنان نیز می‌گردد.

تأمین اجتماعی / روابط کاری

افراد حائز شرایط ذیل می‌توانند در دفتر استخدامی هنرهای نمایشی وابسته به اداره استخدام ملی فرانسه ثبت نام نمایند:

1- هنرمندان نمایشی که طی یک دوره 12 ماهه، 507 ساعت سابقه فعالیت نمایشی داشته‌باشد. (البته لازم به ذکر است که دوره زمانی تحصیلات عالی در این زمینه نیز به مدت سنوات خدمتی اضافه می‌گردد).

2- افرادی که وابسته به انجمن‌های مدیریت کپی رایت بوده و حداقل 5 سال سابقه کار داشته باشند.

3- دریافت کنندگان رتبه اول یا مدال طلا از کنسرواتور ملی موسیقی و رقص[۴]

تجارت فرهنگی فرانسه

تدابیر مالیاتی

مولفین و تصنیف سازان کشور علاوه بر برخورداری از تخفیف از مالیات 10 درصدی که شامل کلیه حقوی بگیران کشور می‌گردد از تخفیف مالیاتی 25 درصدی در ماه برخوردار می گردند. لازم به ذکر است که به ماترک مؤلفین کشور نیز مالیات تعلق می‌گیرد. یک نوع کسر مالیاتی در خصوص هزینه‌های حرفه‌ای نیز به هنر پیشگان حرفه‌ای فیلم و سینما، خوانندگان حرفه‌ای اپرا، تصنیف سازان حرفه‌ای (25%)، موسیقیدانان حرفه‌ای، خوانندگان حرفه‌ای کُر، ناشرین، مدیران صحنه (20%)، پرسنل حرفه‌ای صنعت فیلم (20%)، روزنامه نگاران حرفه‌ای، ویرایشگران / نویسندگان حرفه‌ای، عکاسان حرفه‌ای، منتقدین سینما و موسیقی و درام (30%) تعلق می‌گیرد.

برخی از تحقیقات را می‌توان از درآمدهای مالیات پذیر کسر نمود. برای مثال می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:

1- هزینه کمک خرجی‌های پرداخت شده به هنرپیشگان، خوانندگان اپرا، تصنیف سازان کر و مدیران صحنه در تور،

2- کمک هزینه‌های توری پرداخت شده به هنرمندان نمایشی

3- مزایای جبران هزینه‌های مسافرتی حرفه‌ای موسیقیدانان، مباشرین و خوانندگان کر

جایزه علمی مشهور نوبل از پرداخت مالیات معاف می‌باشد. از 1 ژانویه 1986، جوایز متعدد ادبیات، هنر و علوم نیز تحت یک سری شرایط خاص از معافیت مالیاتی برخوردار می گردند.

به طور کلی به جز جوایز فرهنگی و هنری و فعالیت‌های آموزشی، سایر خدمات فرهنگی و خرید و فروش آثار فرهنگی مشمول مالیات بر ارزش افزوده می گردند.

دو نوع نرخ عمده مالیات بر ارزش افزوده به شرح ذیل وجود دارد:

1- نرخ تخفیف دار مالیات بر ارزش افزوده 5/5 درصدی که شامل آثار هنری از قبیل نقاشی، مجسمه سازی، لیتوگرافی و صنایع دستی می‌گردد.

2- نرخ معمولی مالیات بر ارزش افزوده که 5/19 درصدی می‌باشد.

نرخ تخفیف دار مالیات بر ارزش افزوده (VAT) شامل حال مؤلفین، هنرهای نمایشی و صنایع فیلم و کتاب می‌گردد و این نوع تخفیف به آثار معماری، برنامه‌های کامپیوتری و فیلم‌های مستهجن و خشونتی تعلق نمی‌گیرد.

این تبصره شامل حال معماران، مؤلفین برنامه‌های کامپیوتری و دیگر افرادی که مبادرت به فروش یا تکثیر آثار فرهنگی می‌نمایند، نمی‌گردد. اشخاص حقیقی و حقوقی که به طور عادی در یک زمینه فرهنگی یا هنری به صورت حرفه‌ای فعالیت می‌نمایند امّا حقوق بگیر نیستند (نظیر عکاسان) به شرطی از مالیات سالانه مشاغل معاف می گردند که مقامات محلی آنان را از مالیات معاف نمایند زیرا خود آنان این قبیل مالیات ها را وضع می‌نمایند.

حق مالکیت معنوی(کپی رایت) در فرانسه

حقوق مؤلفین

سیاست وزارت خصوص حقوق مؤلفین در سطوح داخلی و بین‌المللی با چالشهایی روبرو است که دولت و افراد ذینفع می بایستی مشترکاً به آن بپردازند. از جمله این چالشها می‌توان به تقویت مدیریت جامع و همه جانبه حقوق مؤلفین و پیوستن به پدیده جهانی شدن تجارت و ایجاد شبکه‌های جدید فناوری اشاره نمود. مدیریت جامع در حوزه حقوق مؤلفین در صورتی محقق می‌گردد که ارزیابی مجددی در مفاد ماده قانون مصوب سال 1985 ویژه حقوق مؤلفین کشور صورت بگیرد.

مالیات بندی بر نوارهای کاست

بر طبق قانون دارایی‌های غیرمنقول کشور به مؤلفین آثار فرهنگی و هنری مبلغی از محل ضبط مجدد اثر روی دیسک یا نوار ویدئویی و بهره برداری خصوصی از اثر تعلق می‌گیرد. لازم به ذکر است که سایر کادر فرهنگی و هنرمندان کشور نیز از این حق برخوردار می‌باشند. در جهت برطرف نمودن نقص‌های موجود در قانون کپی رایت نظیر افزایش کپی برداری از آثار برای استفاده‌های جمعی، ماده قوانین (L.1222ِ10, R.332ِ1) و اصلاحیه‌های قانون املاک و دارایی‌های غیرمنقول، نحوه واگذاری قانونی حقوق کپی برداری به انجمن‌های ذینفع را تغییر داده است. این حقوق قانونی که اجرای آنها الزامی است از سوی وزارت فرهنگ سازماندهی می‌گردد. لازم به ذکر است که وزارت فرهنگ تنها مرجع ذیصلاح جهت منعقد نمودن موافقتنامه میان افراد ذینفع در این خصوص می‌باشد[۴].

حقوق قرضه عمومی در فرانسه

دستورالعمل عمومی ویژه حقوق قرضه مؤلفین در زمینه املاک و دارایی‌های غیرمنقول که از سوی کمیسیون جوامع اروپایی صادر گردیده، اتخاذ قوانین هماهنگ در این زمینه را برای کشورهای عضو الزامی نموده است. اگرچه یک چنین حقوقی پیش از این به صورت قانونی در فرانسه وجود داشته اما تاکنون سازمان‌های ذیربط و علی الخصوص کتابخانه‌های کشور آن را اجرا ننموده‌اند. وزیر سابق فرهنگ خانم کاترین تراتمن، خانم جین ماری بورزیکس را مأمور نمود تا حقوق قرضه ویژه کتابخانه‌های کشور را بررسی نموده و در این زمینه پیشنهادات و طرح‌های مناسب کاربردی ارائه نماید. نتایج به دست آمده از بررسی حقوق قرضه کتاب‌ها نشان داد که موضوع حقوق قرضه باید با در نظر گرفتن دو اصل معقول و منطقی بررسی گردد؛ یکی حقوق مولفین (پرداخت حق الزحمه ای منصفانه به مؤلفین در جهت پیگیری فعالیت‌های فرهنگی و هنری) و دیگری حقوق عمومی نظیر دسترسی یکسان عامه مردم به کتاب‌های مختلف و کتابخانه‌های سراسر کشور می‌باشد.

میراث فرهنگی

برخورداری مؤلفین از حقوق انحصاری شان مشمول مرور زمان می‌باشد. مولفین کشور در طول حیات خود از حق انحصاری آثارشان به هر شکل که مایل باشند سود کسب می‌نمایند. طبق ماده قانون مصوب 27 مارس 1997 املاک و اموال مؤلف تا مدت زمان 7 سال پس از وفات به وارث وی تعلق دارد امّا پس از طی این دوره آثار وی به عنوان املاک و دارایی‌های ملّی ضبط می گردند.

موسسات فرهنگی

منشور واگذاری خدمات دولتی در زمینه هنرهای نمایشی پس از انجام مذاکرات مفصل با مقامات محلی، دپارتمان‌های دولتی و بخش‌های حرفه‌ای ذینفع تنظیم گردید. این منشور سند سیاسی است که اصول کلی اقدامات دولت را در زمینه هنرهای نمایشی تعریف و توصیف می‌نماید. هدف منشور مذکور تقسیم مسئولیت اداره مراکز هنرهای نمایشی کشور میان مقامات محلی و کشوری می‌باشد. بدین ترتیب هدف منشور مذکور فراهم آوردن محیط کاری آزاد برای هنرمندان در جهت خلق آثار ابتکاری و اعطای آزادی به شهروندان در جهت انتخاب فعالیتهای فرهنگی خود می‌باشد. منشور مذکور 4 حیطه مسئولیتی را برای سازمان‌های یارانه گیر کشور مشخص و تعریف می‌نماید. این حیطه‌های مسئولیتی عبارتند از:

1- مسئولیت در حوزه هنر که در جهت:

• آشنا ساختن عامه مردم با محدوده ای از آثار هنری تاریخی و معاصر.

• معرفی فعالیت‌های فرهنگی و هنری معاصر و ارتقاء سطح کیفی و کمی چنین فعالیت‌هایی در جامعه

• حضور دائمی هنر، فرهنگ و هنرمندان در اجتماع

•معرفی اشکال و صور نادر فرهنگ و هنر اجرا می‌گردد.

2- مسئولیت در حوزه منطقه‌ای که مواردی نظیر:

• پوشش دادن سراسری مؤسسات هنرهای نمایشی با اطمینان از اقتصادی بودن آنها و طراحی برنامه‌ریزی اولیه جهت در پیش گرفتن راهبرد توزیعی در هر دو سطح ملی و منطقه‌ای

• تلاش در جهت دسترسی اقشار مختلف جامعه به اجراهای زنده فرهنگی و هنری از طریق نشر تولیدات فرهنگی و هنری برای طبقات اجتماعی که از این امکانات و تسهیلات محروم می‌باشند.

• تأسیس مراکز مرجع جهت تهیه اطلاعات و اسناد فرهنگی مورد نیاز را شامل می‌گردد.

3- مسئولیت اجتماعی:

• ارائه آموزش به نسل‌های آینده در خصوص ماهیت و ملزومات فعالیت‌های فرهنگی و هنری

• برقراری روابط ویژه با دانشگاه‌های کشور

• اصلاح الگوهای رفتاری در بخش هایی از جامعه که نه به دور از فعالیتهای فرهنگی بوده و نه درگیر فعالیت‌های فرهنگی می‌باشند.

• کاهش نابرابری‌های فرهنگی و فعالیت در جهت برقراری تساوی اجتماعی برای آن دسته از اقشار جامعه که از محرومیت فیزیکی، اقتصادی و آموزشی رنج می برند.

4- مسئولیت حرفه‌ای:

• کمک به دیگر سازمان‌های فرهنگی و هنری جهت گسترش و توسعه مهارت ها، دانش کاربردی و امکانات و تسهیلات

• گروه‌های آماتور نیز می‌توانند از خدمات مشاوره و اطلاع رسانی این موسسات سود ببرند.

• برگزاری دوره‌های آموزشی ویژه و بازآموزی برای هنرمندان جوان، تکنسین ها و مدیران فرهنگی کشور برنامه مذکور اخیراً در مورد هنرهای تجسمی نیز به اجرا درآمده است. برای این منظور یک منشور جدید برای آموزش تخصصی تهیه گردیده است.

حمایت از خلاقیت‌های فرهنگی

موزه ملی هنر مدرن فرانسه. برگرفته از سایت zhivar، قابل بازیابی ازhttps://zhivar.com/national-museum-of-modern-art-of-france/

الف) مراکز هنرهای معاصر: تعداد 32 مرکز هنری که یارانه دریافت می‌نمایند در 16 منطقه کشور دایر می‌باشند. مراکز هنری کشور از طریق یک سیاست متمرکز بر برپایی نمایشگاه، نشر، انجام تحقیقات هنری و ادبی، ارائه آموزش، تأمین بودجه آثار هنری، فراهم آوردن امکانات اقامتی برای هنرمندان و توسعه فعالیت‌های تحقیقاتی و تجربی خود مبادرت می‌نمایند.

ب) صندوق هنرهای معاصر منطقه‌ای (Le Fonds régional d'art contemporain(FRAC)): این صندوق در سال 1982 در پی سیاست تمرکززدایی تأسیس گردید. صندوق فوق دفاتری را در کلیه مناطق حومه پایتخت بازگشایی نموده و جوایز رئونیون را برای هنرمندان در نظر گرفت. از زمان تأسیس این دفاتر، صندوق هنرهای معاصر منطقه‌ای، کلکسیون غنی و متنوعی از آثار فرهنگی را جمع آوری نموده که حاصل زحمت 2691 هنرمند می‌باشد. کلکسیون فوق 1256 اثر هنری را در خود جای داده است. این دفاتر، اماکن متعددی را به نمایش و حفاظت از آثار هنری اختصاص داده و مسئولیت توسعه، ترویج و تشویق هنرهای معاصر و انجام فعالیت‌های آموزشی منظم و نشر کتاب را برعهده دارد.

پ) کمک و پشتیبانی از آثار هنرمندان جوان: مرکزی در شهر پاریس راه اندازی شده‌است که به نمایش آثار هنرمندان جوان کشور مبادرت می‌نماید. علاوه بر یک مرکز نمایشگاهی، این فضای جدید نقش یک نمایشگاه کمکی را برای هنرمندان هنرهای معاصر، انجمن ها، گالری ها، مدارس و مراکز هنری ایفا می‌نماید. همراه با مراکز هنری منطقه‌ای، مرکزی در جهت نشر هر چه بهتر آثار هنرمندان جوان در تمام نقاط کشور فعالیت می‌نماید.

طرح‌های تشویقی جهت مشارکت در حیات فرهنگی

از جمله اقدامات راهبردی وزارت فرهنگ فرانسه تشویق به مشارکت گسترده در حیات فرهنگی کشور می‌باشد و این به نوبه خود نیازمند تلاش فراوان در جهت افزایش سطح تقاضای آثار هنری، میراث فرهنگی و توسعه فعالیتهای غیرحرفه‌ای در کلیه زمینه‌های هنری می‌باشد.

آموزش هنرهای زیبا از اهمیت ویژه ای در سیاست توسعه فرهنگی فرانسه برخوردار است. برای این منظور برنامه‌ها و طرح‌های مربوطه از طریق ارائه آموزش‌های تخصصی تحت نظارت وزارت فرهنگ و مقامات محلی به اجرا در می‌آیند. کمیسیون بین وزارتخانه ای نیز در امر آموزش و فرهنگ جهت اجرای اقدامات مشترک توسط وزارت فرهنگ و وزارت آموزش و پرورش تشکیل گردیده است. کارشناسان حرفه‌ای فرهنگی کشور به تعلیم هنری پرسنل آموزشی کشور ترغیب و تشویق گردیده اند. مدارس ابتدایی کشور موظف گردیدند که در هفته یک ساعت آموزش موسیقی برای بچه ها ارائه نمایند. تلاش هایی نیز در خصوص آموزش بزرگسالان و کارگران صورت گرفته است. وزارت فرهنگ موافقتنامه هایی را بین مسئولان آموزش بزرگسالان و کارگران کشور منعقد نموده است. از شبکه‌های دست اندرکار درخواست گردید که همکاری خود را با مؤسسات آموزشی، دانشگاه‌ها و دیگر ساختارهای آموزشی کشور افزایش دهند. وزارت فرهنگ به دنبال تدارک امکانات آموزشی است که اساس فعالیت‌های فرهنگی و هنری بازدید کنندگان را تشکیل می‌دهد.

علاوه بر فعالیت وزارتخانه مذکور در زمینه‌های آموزش و آگاهی عمومی، این وزارتخانه همچنین در جهت تثبیت قیمت محصولات فرهنگی تلاش می‌نماید. کلیه سازمان‌های فرهنگی نظیر مؤسسات بزرگ دولتی حداکثر تلاش خود را به کار می برند تا قیمت ها را به ویژه برای قشر جوان و محروم، کاهش دهند. در حوزه سینمای کشور یک روز در هفته، قیمت بلیط به حدی کاهش می‌یابد که تقریباً کلیه مردم قادر به تماشای فیلم در سینما می گردند.

تسهیلات کارت اعتباری که در سراسر فرانسه قابل استفاده می‌باشد، در خصوص موزه‌های ملی نیز به اجرا درآمد. دارنده این کارت پس از پرداخت ورودیه معمولی قادر می‌باشد یک شخص زیر 26 سال را به صورت رایگان همراه خود به موزه دعوت نماید. سیاست قیمت‌های نازل به موسسات و ساختارهای فرهنگی مشابه کشور نیز تعمیم داده‌شده‌است. کارت فرهنگ جوانان که برای استفاده در یک محدوده جغرافیایی محدود به جوانان اعطا می‌گردد یک سیستم تشویقی مؤثر می‌باشد. وزارت فرهنگ با اعمال تخفیف‌های ویژه در خصوص هزینه حمل و نقل و بازدید جوانان از 20 مکان برگزاری جشنواره‌های هنری و فرهنگی آنان را تشویق به بازدید از این نمایشگاه ها می‌نماید.

طاق پیروزی پاریس. برگرفته از سایت navidgasht، قابل بازیابی ازhttps://navidgasht.com/blog/%D8%B7%D8%A7%D9%82-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B2%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%B3

وزارت فرهنگ فرانسه همچنین تدابیری به شرح ذیل جهت گسترش مشارکت فرهنگی اتخاذ نموده است:

1- از اول ماه اکتبر 1999، تعداد 98 بنای یادبود ملی که تحت مالکیت دولت بوده اند، توسط سازمان فرهنگی صندوق ملی بناهای تاریخی (Caisse nationale des monuments historiques) اداره می گردند به غیر از فصل جهانگردی یعنی از اول اکتبر تا 30 ماه مه، بازدید از این بناها برای عموم آزاد است.

2- از اول ژانویه سال 2000، بازدید از موزه ملی در اولین یکشنبه هر ماه مجانی و آزاد می‌باشد. جوانان زیر 18 سال می‌توانند بدون پرداخت هزینه ای، از تمامی بناهای یادبود کشور بازدید نمایند. تئاترهای ملی نیز روزهای سه شنبه هر ماه به بازدیدکنندگان خود تخفیف ویژه می‌دهند.

انجمن‌های فرهنگی؛ هنرهای حرفه‌ای

تئاتر بوردو در فرانسه.برگرفته از alaedin travel، قابل بازیابی ازhttps://www.alaedin.travel/attractions/france/bordeaux/grand-theatre

فعالیت‌های هنری غیرحرفه‌ای توسط بخش‌های بزرگی از جامعه انجام می گیرند. در حدود 50 درصد از جمعیت کشور که بالای 15 سال سن دارند در زمان فراغت خود در فعالیت‌های تئاتری، موسیقی، رقص، هنرهای تجسمی و نوشتاری شرکت می‌نمایند.

راهبردهای تشویقی جهت مشارکت در فعالیت‌های غیرحرفه‌ای به دو دلیل عمده ذیل در حال بررسی مجدد می‌باشند:

1ـ فعالیت‌های هنری غیرحرفه‌ای نقش بسیار مهمی را در پیشرفت اشخاص و یکپارچگی اجتماعی برعهده دارند.

2ـ به رسمیت شناختن این قبیل فعالیت‌ها موجب انسجام و وحدت مردم و فعالیت‌های هنری حرفه‌ای می‌گردد.

به طور کلی، مشارکت در فعالیت‌های فرهنگی و هنری غیرحرفه‌ای یکی از بهترین راه هایی است که اشخاص می‌توانند از این طریق از اطلاعات هنری آگاهی یابند. از هنرمندان حرفه‌ای و موسسات فرهنگی کشور درخواست گردیده تا با ارائه کمک، پیشنهاد و آموزش نقش خود را در این زمینه افزایش دهند و این خود مستلزم دسترسی به مراکز مرجع قابل اعتماد می‌باشد که اسناد، اطلاعات و دیگر امکانات را جهت نمایش آثار غیرحرفه‌ای تدارک می‌نمایند. در این مراکز، افراد غیرحرفه‌ای و حرفه‌ای قادر خواهند بود که با یکدیگر ملاقات، تبادل دانش و مهارت نموده و از تجربیات یکدیگر بهره مند گردند. برخی از موسسات هنری و فرهنگی از قبیل مدارس موسیقی و تئاترها به تأسیس چنین مراکزی مبادرت می‌نمایند[۵].

سازمان بین المللی فرانكوفونی

اصطلاح فرانکوفونی به معنای مجموعه ملت‌ها و دولت‌های فرانسوی زبان، برای نخستین بار در زبان فرانسوی، در سال 1880 از سوی یک جغرافی‌دان فرانسوی، پیشنهاد و به کار گرفته شد. وی این واژه را برای توصیف مناطقی جغرافیایی به کار برد که به زبان فرانسوی گفتگو می‌‌کنند. توضیح این که واژه فرانسه زبانی، نشانگر کشورهایی است که فرانسه، زبان رسمی (واحد یا غیرواحد)، زبان مادری بخش بزرگی از جمعیت موجود در آنها، زبان فرهنگ، و یا زبانی است که از سوی برخی طبقات اجتماعی مورد استفاده قرار می‌گیرد. با این همه این دسته‌ها به اینجا پایان نمی‌یابد. در برخی کشورهای زبان فرانسه با وجود اینکه زبان رسمی است، نه زبان مادری است و نه زبانی که اغلب مردم از آن استفاده می‌‌کنند.

زبان فرانسه به عنوان سومین زبان رایج دنیا و زبان رسمی ۲۹ کشور دنیا همواره یکی از زبان‌های محبوب و مورد علاقه مردم بوده‌است و می‌باشد. واژه فرانکوفونی (Francophonie) با حرف آغازین بزرگ، به مجموعه دولت‌ها و حکومت‌هایی گفته می‌شود که زبان فرانسه، زبان مشترک آنهاست. این واژه با حرف کوچک به معنای فرانسه زبانی، یکی از عناصر تشکیل دهنده سیاست خارجی فرانسه است. سازمان بین‌المللی فرانکفوفی با 63 کشور عضو و حدود 750 میلیون نفر جمعیت در سال 1970به سبک جامعه کشورهای مشترک المنافع (Common wealth) که انگلیسی زبان بودند، تشکیل شد. جمعیت کل کشورها و دولت‌های عضو سازمان بین‌المللی فرانکفونی حدود 750 میلیون نفر است که در میان 175میلیون نفر آنها به طور کامل فرانسه زبان هستند. فرانسه و انگلیسی تنها زبان‌هایی هستند که در پنج قاره جهان به آنها تکلم می‌شود. فرانسه تنها زبان رسمی 12 کشور و یکی از زبان‌های رسمی در 17 کشور دیگر فرانکفونی است. در کشورهای گروه دوم معمولا زبان‌های انگلیسی، عربی،‌ اسپانیایی یا پرتغالی نیز به عنوان زبان رسمی رواج دارد. ده کشوری که بیشترین فرانسه زبانان در آنها وجود دارند عبارتنداز: فرانسه، الجزایر، کانادا، مغرب، بلژیک، ساحل عاج، تونس، کامرون، جمهوری دموکراتیک کنگو و سوئیس هستند. فرانسه همچنین به طور کامل یا جزیی زبان مادری پنج کشور اروپایی یعنی فرانسه، بلژیک، سوئیس، لوگزامبورگ و موناکو است که در مجموع حدود 70 میلیونی نفر جمعیت دارند. در اروپای مرکزی و شرقی نیز کشورهای رومانی، سپس لهستان و مولداوی کشورهایی هستند که بیشترین شمار فرانسه زبان‌ها را درخود جای داده‌اند. بیشترین شمار فرانسه زبان‌ها در قاره آفریقا هستند که 11 درصد جمعیت کل آفریقا را تشکیل می‌دهند. در همین قاره، الجزایر که عضو فرانکفونی نیز نیست با 16میلیون نفر فرانسه زبان جامعه دوم آفریقا را تشکیل می‌دهد. بعد از این کشور ساحل عاج با 12میلیون نفر فرانسه زبان در جایگاه بعدی قرار دارد. زبان فرانسه همچنین در کنار انگلیسی، چینی، اسپانیایی، روسی و عربی یکی از زبان‌های رسمی سازمان ملل و زبان رسمی در اتحادیه آفریقا است[۶]. در سطح فرانسه، وزارت فرهنگ و ارتباطات، شورای عالی فرانکوفونی، دفتر امور فرانکوفونی وزارت امور خارجه، اداره کل روابط فرهنگی، علمی و فنی وزارت امور خارجه، اداره توسعه وزارت همکاری‌ها و کمیته ملی بازی‌های فرانکوفونی، مسئولیت تنظیم سیاست فرانسه در قبال کشورهای فرانسه زبان و اجرای تصمیمات آن را به عهده دارند[۴].

گردهمایی دوسالانه کشورهای فرانسوی زبان

در ابتدای سال‌های 60، برخی از سران کشورهای تحت سلطه ی سابق فرانسه، که خود از آموزش‌های فرانسوی برخوردار بودند، از جمله حمانی دیور (نیجریه)، حبیب بورقیبه (تونس)، نوردوم سیهانوک (کامبوج) و لئوپول سدار سنگور (سنگال)، طرحی برایِ گردهمایی ِ کشورهای تازه استقلال یافته ای را پیشنهاد کردند که خواهان ِتداوم ارتباط فرهنگی و زبانی خود با کشور فرانسه بودند. در آن زمان دولت فرانسه پاسخ روشنی به این پیشنهاد نداد. با این وجود، در سال 1960 چندین کشور فرانسوی زبان، کنفرانسی با شرکت ِ وزیران آموزش و پرورش ِ کشورهای فرانسوی زبان برگزار کردند. سپس در سال 1961، مؤسسه ی دانشگاه‌های فرانسوی زبان تأسیس شد. در سال 1969، نخسنین نشست دولت‌های فرانسوی زبان، با ریاست آندره مالرو، وزیر وقت فرهنگِ فرانسه، در نیامی، پایتخت نیجر برگزار شد. در سال 1970، آژانس همکاری‌های فنی- فرهنگی، به ابتکار سازمان مشترک افریقا- مالگاش بنیان شد. منشور این آژانس در 20 مارس 1970 به امضای 21 کشور رسید و در ابتدا فعالیت اش به حیطه فنی محدود شد.

در سال 1973، نخستین اجلاس سران افریقایی – فرانسوی، با طرد کانادا و کبک در پاریس برگزار شد. در آن زمان پاریس نمی خواست کبک را به عنوان دولت شرکت کننده بپذیرد. در سال 1984، شورای عالی دولت ها و ملت‌های فرانسوی زبان به همراه یک شبکه تلویزیونی بین‌المللی راه اندازی شد. دو سال پس از آن یعنی در سال 1986، نشست سران دولت‌های فرانسوی زبان برای نخستین بار در کاخ ورسای گرد هم آمدند. کانادا سرانجام پذیرفت که کبک به عنوان «دولت شرکت کننده» حضور یابد.

از سال 1986 تا 2012، چهارده نشست در کشور‌های مختلف فرانسوی زبان برگزار شده‌است. نخستین نشست که فوریه 1986 در ورسای برگزار شد، اهمیت ویژه ای دارد. در این سال، فرانسوآ میتران، رئیس جمهور وقت فرانسه، 41 رئیس دولت کشور‌های فرانسوی زبان را برای نخستین بار در کاخ ورسای دعوت کرد. از این تاریخ به بعد، تقریباً هر دو سال یک بار نشستی به منظور بررسی وضعیت آموزش در کشورهای فرانسوی زبان و همکاری با دیگر سازمان‌های نین المللی در جهت بهبود وضعیت آموزش برگزار شده‌است. تعداد کشورهای عضو نیز از 49 به 51 کشور افزایش یافته است. در سال 1993، عضویت کشور‌های غیر فرانسوی زبان از جمله رومانی و مولداوی نیز در این نشست‌های دو سالانه پذیرفته شد. اهداف آژانس نیز به سوی همکاری‌های اقتصادی، پیشگیری از تشنجات بین کشورهای عضو، همکاری با سازمان‌های جهانی برای حفظ حقوق بشر و حضور در عرصه سیاست جهانی پیشرفته است. نشست‌های بعدی به ترتیب در: کبک (1987)، داکار (1989)، شایو (1991)، گران- به (1993)، کوتونو (1995)، هانوی (1997)، مانتون (1999)، بیروت (2002)، اوآگادوکو (2004)، بخارست (2006)، کبک (2008)، مونتروی (2010)، کینشازا (2012) برگزار شده‌اند[۷]. در حال حاضر این نهاد متشکل از 77 دولت است که از این تعداد 50 دولت عضو و 27 دولت ناظر هستند[۸].

نهادهای فرانکوفونی در فرانسه

نهادهای بین‌المللی فرانکوفونی عبارتند از:

1- کنفرانس سران کشورهای فرانسه زبان(هر دو سال یک بار)

2- کنفرانس وزرای مسئول فرانکوفونی(یک بار در سال)

3- شورای دائم فرانکوفونی(هر 3 ماه یک بار در پاریس در سطح نمایندگان هر کشور تشکیل جلسه می‌دهند)

4- کنفرانس وزرای آموزش و پرورش کشورهای فرانسه زبان. این نهاد قدیمی ترین سازمان فرانکوفونی است که در سال 1960 ایجاد شد.

5- کنفرانس وزرای ورزش و مسائل جوانان(از سال 1969 تا کنون)

6- آژانس همکاری‌های فرهنگی و فنی(ACCT)(از 1970)

7- انجمن دانشگاه‌های فرانسه زبان(1961)

8- کانال تلویزیونی 5(1984) که شامل کانال بین‌المللی 5 فرانسه، کانال 5 کبک، کانال 1 و 2 و 3 فرانسه، RTBF بلژیک و SSR سوئیس می‌باشد.

9- دانشگاه سنگور اسکندریه: این دانشگاه در سال 1990 در شهر اسکندریه مصر تاسیس شد و زبان تدریس آن فرانسوی و به صورت خصوصی اداره می‌شود. در رشته‌های تغذیه و بهداشت، علوم اداری و مدیریت، محیط زیست و مدیریت میراث فرهنگی دانشجو می پذیرد.

10- انجمن بین‌المللی شهرداران و مسئولان شهرهای کلان فرانسه زبان

11- شورای بین‌المللی نمایندگان مجلس کشورهای فرانسه زبان

12- اجلاس تجاری کشورهای فرانسه زبان

13- کمیته بین‌المللی بازی‌های کشورهای فرانسه زبان: دومین دور بازی ها در پاریس در 1994 برگزار شد و گرد همایی آینده در 1997 در ماداگاسکار برگزار شد

مصوبات برخی اجلاس‌های فرانکوفونی

اجلاس سران فرانكوفونی نخستین بار در سال ۱۹۸۶در ورسای واقع در حومه پاریس با حضور 15 تن از سران کشورها و نیز هیات‌های 42 کشور و جامعه از پنج قاره برگزار شد. اهم مصوبات اجلاس‌های قبلی فرانکوفونی:

- اجلاس سران 1986 ‪در پاریس: ایجاد ساختار کمک به توسعه با استفاده از منابع مالی کشورهای "شمال" (شامل فرانسه، کانادا، بلژیک و ایالت فرانسه زبان "کبک" کانادا)، ایجاد یك آژانس بین‌المللی فرانسه‌ زبان تصاویر تلویزیونی و گسترش محدوده پخش برنامه‌های تلویزیونی فرانسه زبان اتخاذ تدابیری در زمینه اطلاع‌رسانی، انتشار، تدریس و آموزش

- اجلاس 1987 ایالت کبک (کانادا): تصمیم‌گیری درباره پرچم پنج رنگ سازمان که هر یک معرف رنگ نمادین یکی از پنج قاره است.

- اجلاس 1989 داکار (سنگال): محور بحث‌ها در این اجلاس درباره توسعه، بدهی و محیط زیست کشورها بود. فرانسوا میتران، رییس جمهوری وقت فرانسه، حذف بدهی عمومی 35 کشور فقیرتر سازمان فرانکوفونی به فرانسه را اعلام کرد.

- اجلاس 1991 ‪ پاریس: فرانسوا میتران این اجلاس را نشست "توسعه و پختگی" نامید. محور بحث‌ها بر تشویق کشورهای "شمال" به‌ادامه روند دمکراسی آغازشده در کشورهای "جنوب" بویژه در آفریقا متمرکز بود

-اجلاس 1993 جزیره موریس: این اجلاس تصمیم گرفت درحمایت از فرانسه زبانی دربرابر انگلیسی‌زبانی به رهبری آمریکا، از طریق همکاری نزدیک‌تر فعالیت کند

-اجلاس 1995 کوتونو (بنین): ایجاد سمت دبیرکلی سازمان فرانکوفونی که متصدی آن درعین حال سخنگوی سیاسی و نماینده رسمی سازمان است و می‌تواند نقش‌فعالتری در صحنه بین‌المللی ایفا کند.

-اجلاس 1997 هانوی (ویتنام): انتخاب پطرس غالی به عنوان اولین دبیرکل سازمان فرانکوفونی.

اجلاس 1999 مونتکن (کانادا): پیشنهاد ژاک شیراک درباره ایجاد یک مجموعه نظارت بر حقوق بشر تایید شد. این اجلاس بر ضرورت تعمیق روند دمکراسی و تقویت حکومت قانون نیز تاکید کرد.

-اجلاس 2002 بیروت: عبدو دیوف رییس جمهور سابق سنگال به‌عنوان دبیرکل این سازمان انتخاب شد. مسئولان 55 کشور نظر مخالف خود را با حمله خودکار به عراق اعلام کردند و خواستار یک راه‌حل از طریق مذاکره برای بحران ساحل عاج و خاورمیانه شدند.

اجلاس 2004 اواگادوگو (بورکینا فاسو): یادآوری و تاکید بر اولویت‌های اصلی در زمینه حقوق بشر و احترام به اصول دمکراسی.

از اولین اجلاس سران کشورهای فرانکوفونی در پاریس به سال 1986 تا کنون، پیشرفت‌های زیادی در هرچه نزدیکتر کردن کشورهای عضو حول محور مشترک زبان حاصل شده‌است. ایجاد انستیتوهای فرانسه زبان(هانوی، پنوم پن، صوفیا...) گسترش کانال تلویزیونی 5 به آسیا، حمایت از موضع فرانسه در مذاکرات گات، ارسال کتاب به کشورهای آفریقایی، توجه جدی به کشورهای اروپای شرقی(بلغارستان بیشترین استقبال را از تلویزیون فرانسه نموده است)، تشویق چند زبانی در نهاد‌های ارو پایی با تاکید به زبان فرانسه به عنوان عنصر مشترک هویت کشورهای هندو چین، توجه مجدد به لبنان به عنوان پایگاه اصلی زبان فرانسه در خاور میانه و برگزاری دومین بازی‌های فرانکوفونی در پاریس(1994) از جمله موفقیت‌های فرانکوفونی در سال‌های گذشته به شمار می‌رود[۴].

جایگاه، اهداف و اولویت‌ های دیپلماسی فرهنگی فرانسه

آندره مالرو. برگرفته از سایت iranketab، قابل بازیابی ازhttps://www.iranketab.ir/profile/8272-andr%C3%A9-malraux

فرانسه، اولین کشور اروپایی است که وزارتخانه‌ای به نام فرهنگ تاسیس کرد و به این ضرورت تاریخی دست یافت که در مقوله فرهنگ چاره‌ای جز مداخله دولت و به بیانی دیگر سیاست‌گذاری فرهنگی نیست. سیاست‌گذاری واژه‌ای است که معمولا با مفهوم دولت همراه است. تدابیر و سیاست‌های عمومی دولت در حوزه فرهنگ، سیاست‌گذاری فرهنگی نامیده می‌شود. آندره مالرو پایه‌گذار و موسس نخستین وزارت فرهنگ در فرانسه در سال 1959 میلادی بود و تنها از این زمان است که می‌توان در این کشور از سیاست گذاری فرهنگی سخن گفت. آندره مالرو با تشکیل وزارت فرهنگ، امور فرهنگی را تا عالی‌ترین سطح تصمیم‌گیری بالا برد و اهتمام به فرهنگ و هنر را معنایی تازه بخشید. از این پس، پرداختن دولت به فرهنگ و هنر ابزاری برای اجرای اهداف دموکراسی فرهنگی، تمرکز زدایی، مردمی‌شدن هنر، ایجاد همبستگی اجتماعی، رویارویی با اشرافی‌گری و مانند آن شد.

با تشکیل نخستین وزارت فرهنگ فرانسه در سال 1959، امور فرهنگی جایگاهی ویژه یافت. برای نخستین بار اصول اساسی و پایداری برای امور فرهنگی تعیین شد و دولت برای دستیابی به اهداف روشن به سراغ برنامه‌های فرهنگی و هنری رفت. به رغم دست به دست شدن قدرت بین جناح‌های سیاسی چپ و راست، برخی از اصول مالرو در حکم اساسی ترین اصول سیاستگذاری فرهنگی در دستور کار همه دولت ها قرار داشته است. دموکراسی فرهنگی، تمرکز زدایی و پاسداری از تنوع و تمایز فرهنگی از جمله سیاست‌های کم و بیش ثابت فرهنگی در فرانسه محسوب می‌شود.

اصل اول: دولت مداری در عرصه فرهنگی

دولت به معنای امروزی آن در فرانسه، ریشه در قرن چهاردهم دارد. با پیدایش دولت، تمرکز گرایی بر اقتدار دولت افزود و انقلاب فرانسه هم نتوانست این سنت رابه کلی از بین ببرد. دولت مداری در عرصه فرهنگ از اغاز با کمک‌های مالی دولتی به فرهنگ و هنر خود را نشان داد. شیوه ای که از دیرباز آغاز شد و همچنان ادامه دارد. امروز نیز می‌توان گفت که فرانسه یکی از پیشتازان هزینه دولتی در امور فرهنگی و هنری است. این هزینه و یاری مالی از گذشته برای یاری رسانی به هنر در سرزمین گل‌ها شکل گرفت که از آن به " مٍسٍنا"(mécénat) تعبیر می‌شود.

برای نخستین بار، واژه " مٍسٍنا" در قرن اول میلادی در رم به کار رفت. " مٍسٍنا" برگرفته از نام مائسناس وزیر آگوست، امپراتور رم است. مائسناس برای نخستین بار نویسندگان، هنرمندان و دانشنمدان را تحت حمایت‌های همه جانبه خود قرار داد. فرانسوی‌ها هم از ابتدا کمک مالی به هنرمندان را به شیوه رومی‌ها " مٍسٍنا" نام دادند و تا امروز هم نظام یارانه‌ای هنرمندان به همین نام خوانده می‌شود. از مهم ترین ویژگی‌های سیاست‌گذاری فرهنگی در فرانسه نقش دولت در تامین هزینه فرهنگ و هنر بر اساس سنت دیرین مسناست.

هزینه کردن دولت فرانسه در عرصه فرهنگ و هنر برای دفاع از هویت ملی و فرهنگی است. سرمایه گذاری فرهنگی در فرانسه، سنتی کهن و دیرین است و گفته می‌شود از زمان فرانسوای اول سرمایه گذاری دولتی در امر فرهنگ آغاز شد. کمدی فرانسه و اپرای پاریس در این دوره تاسیس شدند و برای نخستین بار، دولت نهادهای فرهنگی را زیر چتر حمایت مدیریتی و مالی خود قرار داد و دولت " مٍسٍنا" رسما پا به عرصه وجود گذاشت. بعد از انقلاب فرانسه این سنت پاس داشته شد و نهادهای مختلف و مهمی برای ارتقای رشته‌های گوناگون هنری ایجاد شدند. تبدیل لوور به موزه، تشکیل مدرسه عالی هنرهای زیبا و تاسیس انستیتوی فرانسه در سال‌های بعد از انقلاب نشان دهنده تمایل دولت‌های مسنا به سرمایه گذاری در عرصه فرهنگ است. ناپلئون در ساختار دولت نهاد میراث فرهنگی را پیش بینی نمود و سرمایه گذاری در این عرصه مهم را نیز عهده دار شد.

یکی از نهادهای مهمی که دخالت دولت را در امور هنری نهادینه کرد، آکادمی هنرهای زیبا است. سالیان طولانی این آکادمی در زمینه هنرهای تجسمی مهم‌ترین نقش را عهده دار بود. از اوایل قرن بیستم اهتمام دولت به امور فرهنگی بیش از پیش افزایش یافت. سرانجام در سال 1959، وزارت فرهنگ فرانسه تشکیل و دولت رسما سرمایه‌گذاری در امور فرهنگی را عهده‌دار شدند. آنره مالرو با بودجه 179 میلیون فرانک فرانسه اجرای برنامه‌های خود را آغاز کرد. تلاش‌های مالرو سبب شد تا نه سال بعد از روی کار آمدنش بودجه وزارت فرهنگ به سه برابر افزایش یابد و دولت " مٍسٍنا" نهادینه شود.

در دوران مالرو ساختار وزارت فرهنگ گسترش یافت و نهادهای مختلفی به ویژه برای اداره امور فرهنگی در مناطق و استان‌ها به وجود آمدند. مدیریت‌های امور فرهنگی استان‌ها با نام اختصار دراک، پانزده مرکز ملی هنرهای دراماتیک و خانه‌های فرهنگ به ابتکار مالرو تشکیل شدند. نتیجه طبیعی گسترش ساختار دولت، افزایش بی‌شمار بودجه دولت در بخش فرهنگ و تمرکز امور فرهنگی در دولت ملی است. به تدریج با نفوذ وزارت فرهنگ به اداره کتابخانه ها در سال 1976، تولیدات دیداری و شنیداری در سال 1981 و رادیو در سال 1986 گسترش یافت. بدین ترتیب، دولت بخش مهمی از هزینه‌های امور فرهنگی کشور را بر عهده گرفت. در نتیجه بودجه وزارت فرهنگ از 542 میلیون در سال 1968 به 2229 میلیون فرانک در سال 1978 افزایش یافت.

تحول مهم دیگر برای افزایش دولت مداری در امور هنری و فرهنگی ریشه در دوران ژاک لانگ، وزیر فرهنگ فرانسوا میتران دارد. با روی کار آمدن ژاک لانگ، بودجه وزارت فرهنگ از 2977 میلیون فرانک به حدود دو برابر یعنی 5994 میلیون فرانک افزایش یافت. لانگ با شعار" یک درصد کل بودجه دولت برای فرهنگ" کارش را آغاز کرد و سرانجام این هدف در سال 1991 تحقق یافت. از این پس، همه دولت‌ها بر اصل اختصاص یک درصد بودجه کل دولت به امور فرهنگی پایبند ماندند. فرانسوا میتران ساخت و سازهای بزرگ و ملی را در عرصه فرهنگ به عنوان " طرح‌های بزرگ" آغاز کرد و در دوران ریاست جمهوری اش کتابخانه ملی، مشهور به کتابخانه میتران را به پایان رساند. هزینه‌های این طرح، جداگانه و خارج از بودجه یک درصدی وزارت فرهنگ تامین شد. ژاک شیراک نیز این سنت را پاس داشت و در واپسین سال ریاست جمهوری اش موزه بزرگ "کٍه برانلی" را برای هنر تمدن‌های نخستین افتتاح کرد. نگاهی کلی به بودجه فرهنگی دولت نشان از افزایش دائمی بودجه در سال‌های مختلف دارد. از سال 2000 تا 2005 میلادی، بودجه فرهنگی با چهارده درصد افزایش، نقش دولت در امور فرهنگی و هنری را بیش از گذشته افزایش داد. هم زمان، علاوه بر افزایش بودجه وزارت فرهنگ، وزارتخانه‌های دیگر نیز بودجه‌های فرهنگی و هنری خود را افزودند.

نگاهی به سیاست‌های دولت در 50 سال گذشته،از دو برابر شدن بودجه وزارت فرهنگ در هر 10 سال حکایت می‌کند. علاوه بر افزایش چشمگیر بودجه، امکانات سرمایه‌ای و سخت افزاری این وزارتخانه نسبت به سال تاسیس، 75 درصد افزایش داشته‌است. این آمار از دولت مداری هر چه بیشتر امور فرهنگی در فرانسه حکایت دارد. حاصل آنکه دولت مداری در عرصه فرهنگ در ابتدا خود را با گسترش ساختاری وزارت فرهنگ و افزایش پیوسته بودجه امور فرهنگی دولت نشان می‌دهد.

اصل دوم: دموکراسی فرهنگی

دومین اصل سیاست گذاری فرهنگی در فرانسه،"دموکراسی فرهنگی" یا مردمی‌کردن فرهنگ و هنر است. با تاسیس وزارت فرهنگ، مردمی‌کردن فرهنگ در دستور کار وزیران فرهنگ قرار گرفت و هر یک کوشیدند تا اندازه‌ای دامنه مخاطبان و خریداران کالاهای فرهنگی را به طبقات پایین جامعه گسترش دهند. هر وزیری به تناسب زمان، سیاست‌های ویژه ای را برای مردمی‌کردن فرهنگ و هنر اتخاذ کرد. بنابراین، می‌توان گفت اجرای سیاست‌های مختلف در فرانسه با کامیابی همراه بود چرا که امروز فرهنگ بخشی از زندگی اکثر مردم این کشور را تشکیل می‌دهد. مشتریان تئاتر و سینما و بازدیدکنندگان از موزه‌ها و نمایشگاه‌های هنری افزایش چشمگیری یافته‌اند و در کنار هنرهای سنتی و کلاسیک، هنرهای مردمی نیز از توسعه و رونق خوبی برخوردارند. نمایش‌های خیابانی، انواع موسیقی، گرافیک، پویانمایی، کاریکاتور و رشته‌های مختلفی از این دست در کنار هنرهای کلاسیک و پرهزینه توانستند اقشار مختلف اجتماعی را به عرصه فرهنگ کشانده و فرهنگ را در قلب زندگی اجتماعی مردم قرار دهند.

اصل سوم: تمرکز زدایی

یکی از اهداف مهم و فراگیر دوره‌های مختلف در سیاست‌گذاری فرهنگی، تمرکززدایی در مدیریت امور فرهنگی است. با توجه به ساختار قدرت در فرانسه، همه امکانات و برنامه‌های فرهنگی در کنار قدرت ملی یعنی شهر پاریس متمرکز شده و شهرهای فرانسه در حسرت نمایش‌ها، ارکستر ملی و دیگر برنامه‌های پایتخت بودند. پس از ژنرال دوگل، به تدریج قدرت‌های محلی در برابر دولت مرکزی خواهان اختیارات بیشتری شدند. تمرکز زدایی و افزایش قدرت نهادهای مدنی و انتخابی به ویژه شهرداران به درخواستی اجتماعی تبدیل شد و دولت‌های گوناگون با اعلام سیاست تمرکززدایی کوشیدند از این سنت مرکز محور فاصله بگیرند و اختیارات بیشتری به قدرت‌های محلی بدهند. در گام اول، اداره امور شهر و شهرداری ها به نمایندگان مردم واگذار شد و در گام دوم، اختیارات این نمایندگان افزایش چشمگیری یافت. یکی از عرصه‌های مهم واگذاری قدرت به نهادهای محلی، امور فرهنگی است. نمایندگان منتخب مردم دریافتند که برای کسب مشروعیت بیشتر، باید اهتمام بیشتری به فرهنگ و هنر داشته باشند. شهر ها و محله ها کوشیدند با استفاده از ابزار فرهنگی برای خود هویتی جست و جو کنند. استقبال از برگزاری جشنواره‌های فرهنگی و هنری در شهرهای مختلف با این انگیزه دنبال شد و تمرکز زدایی در عرصه فرهنگی به یکی از خواسته‌های مهم قدرت‌های محلی تبدیل شد.

اصل چهارم: دفاع از استثنای فرهنگی و تنوع فرهنگی

همراه با فرایند جهانی شدن، فرانسوی‌ها در زمره نخستین کشورهای اروپایی هستند که نگرانی شان را از جهانی شدن فرهنگ ابراز کردند.پیوستن به پیمان گات در سال 1993 به معنای آزاد شدن تجارت در همه عرصه‌ها از جمله فرهنگ بود. بی‌تردید مهم‌ترین نگرانی فرانسوی‌ها هجوم فیلم‌های سینمایی و کالاهای دیداری و شنیداری آمریکایی بود که سینمای آنها را تهدید می‌کرد.فرانسوی‌ها خواهان مستثنا شدن تولیدات دیداری و شنیداری از قاعده کلی تجارت آزاد جهانی شدند.این طرح که مورد حمایت کشورهای اروپایی قرار گرفت به طرح فرانسوی "استثنای فرهنگی" شهرت یافت.این طرح به فرانسوی‌ها اجازه می داد تا از سینمای ملی و تولیدات دیداری و شنیداری شان در برابر سینمای آمریکا حمایت کنند. استثنای فرهنگی در عرصه بین‌المللی به معنای گریز از قوانین تجارت آزاد است. اما در عرصه داخلی، فرانسه گوناگونی فرهنگی- هویتی را نمی پذیرد. فرانسوی‌ها به ویژه از روزگار جمهوری سوم با شعارادغام فرهنگی، تعریفی بنیادگرایانه از لائیسیته ارائه کردند و ارزش‌های جمهوریت بر همه طبقات اجتماعی تحمیل شد. دولت فرانسه برای خود رسالتی فرهنگی می‌شناسد و در تلاش است فرهنگ جمهوریت و زبان ملی را ترویج دهد. در عین حال خرده فرهنگ‌ها را نیز به رسمیت شناخته، وابستگی به هر فرهنگ و زبان دیگر را از حقوق شهروندی می‌شمارد. از دیدگاه فرانسوی، خرده فرهنگ‌ها در داخل مرزهای این کشور باید با اصول و ارزش‌های جمهوریت ادغام شوند و خود را با آنها سازگار و هماهنگ کنند. در عرصه بیت الملل نیز باید از کیان این فرهنگ ملی و برخاسته از اصول جمهوریت در برابر تهاجم فرهنگی آمریکایی دفاع کرد. بنابراین، دفاع از فرهنگ کلی در برابر آمریکایی شدن جهان بخشی از سیات فرهنگی فرانسه محسوب می‌شود.

اصل پنجم: فرهنگ و همبستگی اجتماعی

فرهنگ به معنای گسترده آن یعنی میراث فرهنگی و هنری، شعر و ادب، نمایش، موسیقی و هنرهای تجسمی نه فقط باعث انتقال فرهنگ از نسل گذشته به نسل‌های بعدی می‌شود، بلکه عاملی برای پیوند گذشته و حال بوده، هویت افراد را قوام می بخشد. یکی از دلایل اصلی دولتمردان فرانسوی برای توجیه هزینه‌های دولت در امور فرهنگ، نسبت آن با منافع ملی و عمومی است.آندره مالرو و جانشینانش در دفاع از بودجه فرهنگی دولت غالبا بر تاثیرات فرهنگ در همبستگی ملی، ایجاد وحدت و مسائلی از این دست تاکید می‌کردند[۹].

جریان‌های فکری موثر فرانسه

جغرافیای معرفتی فرانسه

جغرافیای معرفتی به معنای توزیع بررسی دانش و شناخت در حوزه جغرافیایی مکان خاصی را گویند و یکی از گرایش‌های آن جغرافیای فرهنگی است که از شاخه‌های جغرافیای انسانی می‌باشد و در نهایت به انسان‌شناسی و مردم‌شناسی باز می‌گردد.

با به دست آوردن جغرافیای معرفتی هر کشور می‌توان به چگونگی تعامل حوزه‌های فرهنگی معرفتی آن پی برد و بر تعامل و تحرک فکری فرهنگی این حوزه ها افزود و سازمان‌های دانش کشور را بر آن اساس تنظیم و جهت‌دهی کرد.

اولین بستر فرهنگی معرفتی فرانسه دین کاتولیک است. هفتاد در صد جمعیت فرانسه کاتولیک‌اند و فقط ۱۳ درصد آنها را پیروان پروتستان تشکیل می‌دهند ولی با اینکه کاتولیک‌ها قسمت اعظم جمعیت فرانسه را تشکیل می‌دهند آنها همیشه در حال فرار از کاتولیسم هستند و مبدا این فرارها را می‌توان انقلاب فرانسه دانست که با رویکرد سکولاریستی و لائیستی به وقوع پیوست. این حالت فرار و قرار یک حالت پارادوکسیکال را در فرانسه به وجود آورد که تا به امروز دامن‌گیر حوزه معرفتی فرانسوی‌ها بوده‌است. آنها از طرفی می خواهند در قالب لائیسم با مدرنیته همراه شوند و از طرفی کاتولیسم منتقد مدرنیسم است و از همین جهت فرانسه در باب مدرنیسم و جهانی سازی نگاهی انتقادی و حالتی تضاد گونه دارد.

بستر دیگر معرفتی فرانسه زبان لاتینی و ایتالیک این کشور است. زبان ایتالیک فرانسوی در کنار مذهب کاتولیسم یک حالت احساسی به فرانسه بخشیده است. زبان ایتالیک یک زبان احساسی است و از همین رو زبان شعر و ادبیات و هنر است. خود کاتولیسم نیز مذهبی احساسی است که دوستی و محبت ورزیدن به مسیح را با خود دارد و می‌توان گفت هم زبان و هم دین به فرانسه حالتی احساسی بخشیده است.

عملکرد این بستر معرفتی در ساختار اجتماعی فرانسه خانواده‌گرایی است. فرانسوی‌ها براساس خصلت فرهنگی خود محل ارضای احساس خود را خانواده می‌دانستند و از سوی دیگر انقلاب و نظام لائیسم فرانسوی فرار از خانواده را به عنوان شعار خویش قرار داده بود و آزادی جنسی را ترویج می‌کرد تا از این طریق بنیان خانواده‌ها را سست کند و از همان انقلاب فرانسه به بعد خانواده‌گرایی فرانسوی هدف تیره‌هایسکولاریسم و لائیسم فرانسوی قرار گرفت.

این حالت تضادگونه بین خانواده‌گرایی و آزادی جنسی سبب تولید ادبیات عشقی شدیدی در فرانسه گشت که در یک حالت دیالکتیکی بین آرمان گرایی عشقی و واقعیت‌گرایی جنسی در رفت و آمد است. حال اگر احساس‌گرایی و خانواده‌گرایی را به کاتولیسم فرانسوی اضافه کنیم به رمز سوسیالیسم فرانسوی پی خواهیم برد. در کاتولیسم آنچه که حاکم است دین نیست بلکه یک سازمان دینی است. انسان فقط در کلیسا می‌تواند خدا را عبادت کند و نه خارج از آن. در این مکتب یک پدر زمینی در کلیسا وجود دارد که نماینده پدر آسمانی و تجلی اوست و اعتراف به گناه در نزد اوست که سبب بخشش گناهان می‌شود.

با انقلاب فرانسه این سازمان‌گرایی دینی به جامعه‌گرایی و یا سوسیالیسم تبدیل شد. سوسیالیسم همان شکل سکولار سازمان دینی است که بعد از انقلاب فرانسه به وجود آمد و اگر این را به ساختار اجتماعی فرانسه که خانواده‌گرایی باشد اضافه کنیم رمز جامعه‌گرایی امروزی فرانسوی روشن می‌شود و به همین دلیل سوسیالیسم اروپایی از فرانسه شروع شد به آلمان رفت و تبدیل به فلسفه مارکس شد و سپس به خود فرانسه بازگشت و کمون‌های پاریس را به وجود آورد. ساختارگرایی فرانسوی نیز که لویی استروس بنیانگذار آن بود شکل دیگری در جامعه گرایی فرانسوی است و در واقع ساختارگرایی رهیافت امروزی جامعه گرایی فرانسوی است. چرا که نگاه ساختار گرایانه به جامعه به صورت یک کل به هم پیوسته قابل مطالعه است و این کل گرایی شعبه ای از شکل معرفتی جامعه‌گرایی است.

ژان پل سارتر. برگرفته از سایت کتابراه، قابل بازیابی ازhttps://www.ketabrah.ir/author/11845-%DA%98%D8%A7%D9%86-%D9%BE%D9%84-%D8%B3%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%B1

در نهایت با پیوند ساختارگرایی و مارکسیسم یک شکل معرفتی دیگر به وجود آمد که به شدت کل گرا بود و نمایندگان آن آ لتوسر و تا حدودی ژان پل سارتر می‌باشند و این اوج تفکر فرانسوی در باب جامعه گرایی است. ولی در مقابل این جریان مردم شناسی فرانسوی با مارکسیسم همراه شد و پسامدرنیسم را عرضه کرد به طوری که آن نوع از مردم شناسی که دارای روش مقایسه ای یا تطبیقی بود و بر تکثرگرایی فرهنگی تاکید می‌کرد به یک باره از بطن هنجارشکنی مارکسیسم زاده شد و قابله‌های آن، دو مردم شناس فرانسوی مارکسیست گرا یعنی میشل فوکو و ژاک دریدا در بعد ادبیات بودند.[۱۰]

روشنفکر فرانسوی از زمان پرونده دریفوس تا اعتصاب‌های نوامبر و دسامبر ١٩٩٥ و با پشت سر گذاشتن جنگ الجزایرو... حیات اجتماعی خود را به بسیج‌های متعددی مدیون است که خط مشی و چگونگی مشارکت آنان را ترسیم کرده بود. اما امروزه روشنفکر فرانسوی دیگر تماشاگر متعهد (به قول آرون) نیست بلکه بازیگر غیرمتعهد است که خود تبدیل به مصرف‌کننده شده‌است. شاید به نوعی بتوان گفت که آرمان دریفوسی روشنفکر فرانسوی امروز دچار بحران است،چون دچار نوعی محافظه‌کاری جدید شده‌است. شاید علت این افول را در مرگ بزرگان روشنفکری فرانسه چون سارتر، آرون، فوکو، لیوتار، بودریار، لیوتار و... بدانیم. همچنین علت دیگر می‌تواند پایان جنگ سرد و افول ایدئولوژی ها و همچنین فرآیند جهانی شدن سیاست واقتصاد باشد که روشنفکر- شهروند را تبدیل به روشنفکر بازیگر کرده‌است.

روشنفكری در فرانسه

در این ‌جا لازم است نگاهی به مبانی فلسفی روشنفکری در فرانسه مناسب به نظر می‌رسد. ما در روشنفکری فرانسه با دو خوانش اصلی مواجه هستیم:

1- خوانش‌های فرانسوی از سنت فلسفی فرانسه.

2- خوانش‌های فرانسوی از سنت فلسفی آلمان.

در قرن بیستم، بیش از همه فلسفه آلمانی زبان بوده که منبع خارجی اصلی الهام بخش فلسفه فرانسه را تشکیل داده است.[۱۱]

گروه آکسیون فرانسز همزمان با کمونیست‌ها و گلیست‌ها وارد مبارزه می‌شود و آنها را یهودی و فراماسون می‌نامد. ولی با پیروزی متفقین و ورود دوگل به پاریس در 1944، کلیه‌ روشنفکران راست‌گرای افراطی و طرفداران نازیسم به پای میز محاکمه کشیده می‌شوند. شارل موراس در 8 سپتامبر 1944 در شهر لیون دستگیر می‌شود و به زندان ابد محکوم می‌شود.

در میان خوانش‌های فرانسوی از سنت فلسفی فرانسه می‌توان در دوره‌های اول به تاثیر برگسون (Henri Bergson) و شاگردان برگسون بر روشنفکری راست‌گرا و محافظه‌کار فرانسه اشاره کرد. چنین فلسفه‌ای در نقد ایده‌آلیسم آلمان و در دفاع از سنت دکارتی و پاسکالی خلاصه می‌شود و سردمداران فکری آن افرادی هستند چون یانیکویچ، آلکیه، گومیه، ژیلسون و... در مقابل ما با تاثیر فلسفه‌ی آلمان در قبل و بعد ازجنگ جهانی دوم روبه‌رو هستیم. این تاثیر در 5 دوره بر روشنفکری فرانسه تاثیر گذاشته است:

1- دوره‌ اول: تاثیر شوپنهاور بر نویسندگانی چون مارسل پروست.

2- دوره‌ دوم: تاثیر هگلی که از طریق سمینارهای الکساندر کوژو و نوشته‌های اریک وایل بر افرادی چون بودریار، سارتر تاثیر می‌گذارد.

3- دوره ی سوم: تاثیر هایدگری بر افرادی چون لویناس، ریکور، پیراونبک، بلانشو و میشل هار.

4- دوره‌ چهارم: تاثیر نیچه‌ای بر افرادی چون فوکو، لیوتار و دلوز

5- دوره‌ پنجم: تاثیر کانت بر نوکانتی‌های فرانسوی

لویی استراوس. برگرفته از سایت latimes، قابل بازیابی ازhttps://www.latimes.com/nation/la-me-claude-levi-strauss4-2009nov04-story.html

در کنار این دو خوانش می‌بایستی از اندیشه‌هایی سخن گفت که در زمینه‌ علوم انسانی در نیمه‌ دوم قرن بیستم در فرانسه ظهور می‌کنند و از فلسفه فاصله می‌گیرند. در این میان م‍ی‌بایستی از اندیشمندانی چون لویی استراوس (Claude Lévi-Strauss) و پیر بوردیو صحبت به میان آورد که با طرح مسئله مرگ فلسفه می‌کوشند تا بهای بیشتری به علوم انسانی و نظریه‌های جامعه‌شناختی و انسان‌شناختی دهند. برای آن‌ها طرح مساله‌ علوم انسانی با اتمام فلسفه همراه بوده‌است. برای مثال لویی استروسدر مقدمه‌ی کتاب خودش «مناطق استوایی غم‌انگیز» (Les trists Tropiques) می‌نویسد: «من از فلسفه خلاص شدم و اکنون می‌توانم به انسان‌شناسی بپردازم.» در واقع انتقاد مهمی که طرفداران و محققان در زمینه‌ی علوم انسانی به فلسفه می‌کنند، انتقاد به ایده‌آلیسمی است که مساله آگاهی تاریخی و خوداندیشی در تاریخ را مطرح می‌کند. علوم انسانی در این دوره با به پرسش کشیدن مفهوم تاریخ، مفهوم آگاهی تاریخی را نیز زیر سوال می‌برد.

در کنار این سنت علوم انسانی که فلسفه را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهد و می‌کوشد تا از آن عبور کند، ما با جریان فلسفی دیگری روبه‌رو هستیم که به نقد رژیم‌های توتالیتر می‌پردازد و از طریق این نقد به نقد فلسفه‌های تاریخ هگل و مارکس می‌پردازد.

جریان دیگری که می‌توان به دنبال لوک فری (Luc Ferry) و آلن رنه آن را اندیشه‌ 68 نامید با 4 متفکر پسامدرن مهم مشخص می‌شود که عبارتند از: 1- میشل فوکو، 2- ژاک دریدا، 3- فرانسوا لیوتار، 4- ژیل دلوز

این چهار متفکر هر کدام به نوبه‌ی خود مساله ‌"امپریالیسم لوگوس" را مطرح می‌کنند و «لوگوس محوری» را زیر سوال می‌برند. البته اینها با تاثیرپذیری از متفکران مکتب فرانکفورت، بعد از جنگ بین‌الملل دوم به نقد عقل توتالیتر پرداخته بودند. بالاخره نقدی که از سوی روشنفکری فرانسه به فلسفه می‌شود نقدی است که از طریق تاثیر هایدگر و نوشته‌‌های او بر روشنفکران فرانسوی انجام می‌گیرد. در این‌جا می‌بایستی به ژاک دریدا و جنبش شالوده شکنی فرانسه اشاره کرد.

نقد دریدا از هستی‌شناسی سنتی و تاریخ فلسفه‌ غرب در این امر خلاصه می‌شود که مساله‌ هستی همیشه به صورت جوهر مطرح شده بود و با نقد این جوهر به این نکته می‌‌رسند که حد و مرزی برای گفتمان فلسفی وجود دارد. متفکری چون پل ریکور هستی‌شناسی را به عنوان جوهر مطرح نمی‌کند بلکه با تاثیرپذیری از فلسفه ارسطو و با نوگرایی در زمینه‌ فلسفه‌ ارسطو مساله‌ هستی را به عنوان «فعلیت» مطرح می‌کند و از این راه پایه فلسفه سیاسی جدیدی را می‌گذارد. بنابراین در روشنفکری بعد از جنگ بین‌الملل دوم در فرانسه ما 4 مکتب مهم داریم:

1- اگزیستانسیالیسم، 2- روشنفکری که به نقد رژیم‌های تمام‌گرا می‌پردازد.، 3- مکتب فوکویی نقد امپریالیسم لوگوس، 4- دریدا و شالوده‌شکنی

ما در این‌جا به نوعی ملی‌گرایی فلسفی در زمینه‌های فلسفی و علوم انسانی می‌رسیم که بحث اصلی آن مرتبط با فلسفه ایده‌آلیسم آلمانی است. در مقابل ایده‌آلیسم آلمانی که کانت،‌هگل و... نمایندگان آن‌ هستند. ملی‌گرایی فلسفی که روشنفکری فرانسوی به آن می‌رسد مساله ایده‌آلیسم دکارتی را مطرح می‌کند.

توجه ریکور به روشنفکران و اندیشمندان آمریکا و انگلیس چون هانا آرنت و جان رالز است. با ریکور روشنفکری فرانسه به فراسوی اندیشه پسامدرن غیر انقلابی بازگشت می‌کند. این نوآوری جدید در زمینه‌ روشنفکری ما را به نگاه جدید به فلسفه‌ سیاسی می‌برد که خودمختاری جدیدی در میان روشنفکران جدید فرانسه به اندیشه‌ی سیاسی داده است.

در این‌جا برخورد روشنفکری میان سنت آلمانی و سنت فرانسوی ملاحظه می‌شود که در برخورد میان هابرماس با روشنفکران فرانسوی چون فوکو و دریدا مشخص است. هابرماس این روشنفکران را به عنوان «محافظه‌کاران جدید» می‌خواند و معتقد است که ریشه‌هایش خردستیزی در فرانسه است.

جنبش پدیدارشناسی فرانسوی که تحت تاثیر فلسفه‌های هوسرل و هایدگر است در دو روشنفکر مهم جلوه می‌کند: 1- پل ریکور 2- امانوئل لویناس

لویناس با نقد هستی‌شناسی کلاسیک غرب به ویژه مساله‌ اخلاق را دوباره در قلب بحث‌های روشنفکری فرانسه قرار می‌دهد. از نظر لویناس هستی‌شناسی هگل ما را به اندیشه نزاع میان سوژه دیگری می‌برد که می‌بایستی آن را پشت سر گذاشت و به فلسفه‌ی دیگری رسید. اشکال بزرگ لویناس در این است که با نقد هستی‌شناسی کلاسیک غرب، مبانی هستی‌شناسی دیگری برای روشنفکری در نظر نمی‌گیرد، بلکه فقط اولویت را به اخلاق به دگربودگی یا غریبیت می‌دهد. روشنفکری لویناس مساله‌ آگاهی در مورد دیگری را جایگیزن آگاهی تاریخی و پدیدارشناسی هگلی می‌کند.

جریان دیگری که د رروشنفکری فرانسه به نقد هستی‌شناسی کلاسیک غرب می‌پردازد ولی نه از هایدگر و هوسرل بلکه از نیچه و کانت تاثیر می‌گیرد؛ ژان فرانسوا لیوتار از بنیان‌گذاران اندیشه‌ پسامدرن است. او درباره‌ پایان روایت‌های کلان سخن می‌گوید. ما به دورانی رسیدیم که هیچ گونه نگرش کلان دیگری وجود ندارد ما فقط در جهانی‌ هستیم که بازی‌های کلانی انجام شود. از نظر لیوتار سرانجام عقل‌گرایی دوره‌ روشنگری به آشوییتس منتهی می‌شود. لیوتار معتقد است که پسامدرن‌ها چیزی جز پسامدرن به ما پیشنهاد نمی‌کنند و پروژه‌‌ فلسفه‌ی سیاسی برای روشنفکری ندارند و تنها کاری که می‌توانیم بکنیم این است که درباره‌ بحران‌ها و چالش‌های مدرنیته بیاندیشیم.

در این‌جا می‌توان نگرش جدید افرادی جدید چون لیوتار به کانت را اشاره کرد. کانتی که آن‌ها به آن اشاره می‌کنند با کانتی که جریان نوکانتی فرانسه یعنی پل ریکور و دیگران به آن اشاره می‌کنند متفاوت است. لیوتار به نقد قوه حاکم کانت و مساله زیبایی‌شناسی او اشاره می‌کند، در حالی‌که پل ریکور، بیشتر به نقد دوم کانت یعنی نقد عقل عملی توجه دارند.

نگاه روشنفکری چون لیوتار به این پرسش است که در بیرون از ما چه رویدادی رخ می‌هد؟ یعنی آن جا که روشنفکری چون لویناس بیرون از ما را دیگری می‌نامد، لیوتار بیرون را به عنوان رویکردی می‌داند که برای ما اتفاق می‌افتد. پس در این‌جا بار دیگر روشنفکری فرانسه مساله‌ی «خود» و «آگاهی» را مورد سوال قرار می‌دهد.

ما از یک سو نگرش روشنفکریی داریم که مبانی نظری خود را در فلسفه‌ اخلاق جست و جو می‌کند و از سوی دیگر نگرش روشنفکری داریم که این بحث را مطرح می‌کند که چه کسی قانون‌گذار است؟

در روشنفکری فرانسه، اندیشمندانی چون پل ریکور وجود دارد که هم تحت تاثیر فلسفه‌ آلمانی هوسرل است و هم تحت تاثیر فلسفه‌ فرانسوی گابریل مارسل. نه به دنبال پسامدرن‌هاست و نقد فلسفه‌ تاریخ و نه به دنبال لویناس و مساله‌ دیگری. او به دنبال نوآوری در زمینه‌ فلسفه‌ سیاسی است. ریکور با خوانش جدیدی از ارسطو می‌کوشد تا بحث جدیدی در زمینه‌ پلورالیسم و دموکراسی را وارد بحث‌های روشنفکری فرانسه بکند. ریکور با طرح مساله‌ خود یا خویشتن هم از دکارت فاصله می‌گیرد و هم از خود نیچه‌ای (خود نیچه‌ای اگر ابرانسان نباشد، خودی تحقیرشده‌است). خودی که ریکور در آن صحبت می‌کند، «خود همانند دیگری» است. ریکور قصد ندارد که فلسفه‌ هگلی را کنار بگذارد، چون آن را امروزی می‌داند. برای ریکور بحثی که در فلسفه هگل درست است بحث آگاهی پدیدارشناختی است، نه بحث رسیدن به یک دولت. ریکور با فرآیند پدیدار شناختی فلسفه هگل موافق است و در جست و جوی ایجاد یک پدیدارشناسی خود هست. ریکور می‌کوشد تا راه حلی برای دیالکتیک میان کلیت و جزئیت پیدا کند، بدون این که به یک خود تحقیر شده در مقابل کل برسد یا به فلسفه‌ کلیت و تام‌گرا. بنابراین روشنفکری فلسفی پل ریکور روشنفکری پایان تاریخ نیست که ما در اندیشمندان پسامدرن می‌بینیم.

ریکور روشنفکری است که فلسفه تاریخ را بار دیگر وارد فرآیند اندیشه روشنفکری در فرانسه می‌کند و این کار ار در سه زمینه انجام می‌دهد: 1- با توجه به فلسفه‌ زبان (خود زبان شناختی) 2- با توجه به تجربه‌ تاریخی خود 3- با توجه به فلسفه‌ سیاسی خود (خودی که از مرحله‌ی زبان‌شناختی و تاریخی به مرحله‌ی مسئولیت می‌رسد)

روشنفکری امروز فرانسه دیگر دوران طلایی خود را طی نمی‌کند. بخش اعظمی از این روشنفکری در چارچوب نهادهای دانشگاهی و فرادانشگاهی مثل کولژ دو فرانس عمل می‌کنند[۱۲].

فرهنگستان فرانسه (Institut de France)

فرهنگستان فرانسه. برگرفته از سایت parisjetaime، قابل بازیابی ازhttps://parisjetaime.com/culture/institut-de-france-p1120

تاریخچه: سرمنشا فرهنگستان فرانسه گردهمایی هایی است که از سال 1629 میلادی در خانه "والانتن کُنرار"(Valentin Conrart) در خیابان سن مارتن پاریس تشکیل می‌شد. در این محفل 9 ادیب که بیشترشان از خانواده‌های مرفه پاریسی بودند شرکت می‌کردند. خود والانتن کُنرار به خانواده‌ای پروتستان از شهر والانسین تعلق داشت. پدر‌بزرگش را – در سال 1959 به جرم مشارکت در ویران کردن شمایل‌های قدیسان کاتولیک گردن زده بودند و پدرش به پاریس گریخته بود. والانتن کنرار در پاریس زندگی نسبتاً " آرامی را می گذراند و "بوآلو"(Nicolas Boileau) شاعر معروف، که با او دشمنی داشت، در شعری "سکوت محتاطانه" او را به ریشخند گرفته است.

یکی از نه نفری که در محفل خیابان سن مارتن شرکت می‌کرد "ژان اوژیه دوگومبو" (Jean Ogier de Gombauld (ou Gombault ou Gombaud)) بود که به آیین پروتستان گرویده و مورد توجه وحمایت ملکه ماری دومدیسیس قرار گرفته بود. یکی دیگر " آنتوان گودو" (Antoine Godeau) نام داشت که کشیش بود وبعدها اسقف گراس (جنوب شرقی فرانسه) شد. یکی دیگر"ژان شاپلن"(Jean Chapelain) نام داشت که پدرش محضردار ومورد اعتماد مارکی تروس و صاحب مکنت فراوان بود. پس از او باید از دو برادر به نامهای "فیلیپ آبر و ژرمن آبر"(Philippe et Germain Habert) یادکرد که خود از افراد مرفه و صاحب مکنت بودند. یکی دیگر " آبردومونمور"(Habert de Montmor) بود که احتمالاً پسر عموی دو نفر قبلی بود. وی مخبر کمیسیون عرایض در هیات دولت بود وبه فیزیک و شیمی عشق می ورزید و نخستین جلسات دانشمندانی که بعدها فرهنگستان علوم از آنها پدید آمد در خانه او تشکیل می‌شد. پس از او باید از شاعری به نام "کلود ملویل"(Claude Malleville) یاد کرد که منشی "مارشال با سومپیر"(maréchal de Bassompierre) بود. و سرانجام "لویی ژیری" (Louis Giry) در این محفل شرکت می‌کرد که عضو انجمن بزرگان فرانسه در دربار و نیز صاحب چندین تالیف و ترجمه بود.

دماره دوسن سورلن. برگرفته از سایت parisrevolutionnaire، قابل بازیابی ازhttps://www.parisrevolutionnaire.com/spip.php?article319

طولی نکشید که این گروه کوچک گسترش یافت و مثلاً "فرانسوا دوبوآروبر" کشیش (François Le Métel de Boisrobert)، که مورد توجه و حمایت مخصوص کاردینال ریشلیو صدر اعظم بود، برای شرکت در جلسات دعوت شد. در این میان والانتن کُنرار ازدواج کرد و اشخاص مجردی که هسته مرکزی محفل ادبی را تشکیل می دادند به ناچار به خانه "دماره دوسن سورلن"(Jean Desmarets de Saint-Sorlin) در هتل پل وه نقل مکان کردند. روز به روز شمارشان افزوده می‌شد و دیری نپایید که تعدادشان به 20 نفر رسید. بوآروبر کشیش از وجود این " جان‌های روشن " با کاردینال ریشلیو سخن گفت و کاردینال که مردی آزموده و مآل اندیش بود، بیدرنگ میزان اهمیتی را که حمایت روشنفکران از حکومت او می‌توانست داشته باشد دریافت وتوسط بوآروبر به دوستان والانتن کُنرار پیشنهاد کرد حمایت او را بپذیرند و محفل خود را به صورت یک سازمان رسمی درآورند. آنان نخست دودلی نشان دادند زیرا که بیم آن داشتند که استقلال خود را از دست بدهند. اما ریشلیو مردی نبود که هرکس بتواند آشکارا در برابرش ایستادگی کند. لذا پیشنهاد بوآروبر پذیرفته شد و فرهنگستان فرانسه، که تعداد اعضایش از طریق معرفی وانتخاب اعضای اولیه به 40 نفر رسید، سند رسمی تولد خود را در ژانویه 1635 با فرمان رسمی که به امضای لویی سیزدهم رسیده بود، دریافت کرد.

اما پارلمان پاریس، که به فرهنگستان به دیده یک رقیب خطرناک می‌نگریست، پیش از آنکه بر این کار صحه بگذارد دیر زمانی در کار فرهنگستان اخلال کرد تا سرانجام در 16 ژوئیه سال 1637 به رسمیت آن رای داد وتشریفات رسمی برگزار شد. متن فرمان لویی سیزدهم و اساسنامه‌ای که در فوریه 1635 به تصویب فرهنگستان رسید، نخستین اسناد مکتوب فرهنگستان بشمار می‌آید. پس از درگذشت ریشلیو در 1642، سِگیه (Pierre Séguier) جانشینش شد و همچون سلف خود به حمایت از فرهنگستان قیام کرد. پس از درگذشت سِگیه در 1672، لویی چهاردهم پذیرفت که شخصاً انجمن را به زیر بال و پر خود بگیرد. از آن پس فرهنگستان رسمیت تازه یافت و نشست‌های خود را در عمارت لوور برگزار کرد.

فرهنگستان فرانسه و موسسات مشابه دیگری که تا آن هنگام به وجود آمده بود روز 8 اوت سال 1793 به موجب فرمان کنوانسیون (مجلس انقلابی که از 21 سپتامبر 1792 تا 26 اکتبر سال 1795 حکومت فرانسه را در دست داشت) منحل شد. سربسیاری از اعضای آن را به گیوتین سپردند و بقیه از ترس "حکومت وحشت" به خارج از کشور گریختند. وقتی که "انستیتوی ملی فرانسه" بر اساس ماده 298 قانون اساسی 22 اوت سال 1795 تاسیس شد، وظایف فرهنگستان بر عهده " کلاس" سوم آن نهاده شد که چندین تن از اعضای فرهنگستان سابق را به عضویت خود پذیرفت. ناپلئون بناپارت در فرمانی که در 23 ژانویه 1803 در مقام کنسول فرانسه صادر کرد تغییراتی در سازمان این انجمن داد.به موجب این فرمان "انستیتو" به چهار کلاس تقسیم شد:1- علوم فیزیک 2- زبان و ادبیات فرانسه 3- تاریخ وادبیات کهن 4- هنرهای زیبا

در 21 مارس 1816 لویی هجدهم به موجب فرمانی اعلام کرد که " انستیتو " مرکب از چهار فرهنگستان است که همگی مرتبه و نام قدیمی خود را حفظ خواهند کرد: فرهنگستان فرانسه، فرهنگستان مکتوبات و ادبیات، فرهنگستان علوم و فرهنگستان هنرهای زیبا. ناگفته نماند که باز آفرینی فرهنگستان فرانسه با گزینش و درخشش یازده عضو تازه همراه بود که لوسین بناپارت (برادر ناپلئون) و چند تن از مقامات حکومت امپراتوی از آن جمله بودند. تشکیلاتی که در سال 1816 برای انستیتو و فرهنگستان‌های آن ایجاد شد تا به امروز به همین صورت باقی مانده‌است، جز آنکه در سال 1832 لویی فیلیپ بخش پنجمی به نام " فرهنگستان علوم اخلاقی وسیاسی" به آن افزود. از 21 ژوئن 1816، که اساسنامه تازه فرهنگستان فرانسه در آن روز تصویب شد، هیچ تغییر عمده ای در مقررات آن داده نشده‌است.

کاخ فرهنگستان:

تا روزی که انقلاب کبیر فرانسه روی داد نشست‌های فرهنگستان فرانسه در کاخ لوور برگزار می‌شد. حضرات "چهل تن" در ابتدای امر گرداگرد یک میز بزرگ بر روی صندلی می نشستند. یک روز یکی از اعضاء به نام "کاردینال دستره" که هشتاد سال از سنش می گذشت، تقاضا کرد که یک صندلی را حتی یا مبل برایش بگذارند و شاه دستور داد تا نه یک مبل بلکه چهل مبل در تالار اجتماعات بگذارند تا اصل برابری فرهنگستانی مراعات شده باشد. در دوره حکومت "دیرکتوآر" (هیات مدیره) ودر اوایل حکومت ناپلئون، انستیتو هم در لوور تشکیل جلسه می داد. اما در سال 1805 محل برگزاری جلسات آن به " کاخ مازارن" منتقل شد.

این کاخ مطابق نقشه‌ای که " لُوُ "(LE VAU) طراح قصر ورسای کشیده بود و به منظور استقرار "دانشکده چهار ملت" ساخته شده بود، کاردینال مازارن دومیلیون فرانک از ما ترک خود را وقف آن کرده بود به این نیت که این مبلغ صرف آموزش شصت تن از جوانان ایالت هایی بشود که در سال 1659 به موجب "پیمان پیرند" به فرانسه پیوسته بودند. این کاخ بی گمان زیباترین بنای سبک باروک در پاریس است و کلیسای کوچکش به سبب گنبد بیضی شکلش شهرت عام دارد. در دو سوی این کلیسا دو کتابخانه مشهور وجود دارد: یکی کتابخانه مازارن که نخستین کتابخانه‌ای است که در پاریس به روی مردم گشوده شد و به صورت کتابخانه عمومی درآمد. و دیگر کتابخانه انستیتو. علاوه بر اینها ساختمان‌های اداری انستیتو و تشکیلات دفتری خاص هر یک از پنج فرهنگستان و نیز بایگانی‌های آنها در پیرامون کلیسا قرارداد.

فرهنگستان فرانسه جلسات عادی خود را در تالار کوچکی که در سال 1839 ساخته شده‌است، تشکیل می‌دهد و هرگاه که فرهنگستان علوم اخلاقی وسیاسی جلسه داشته باشد، تالار را در اختیار آن می گذارد. سه فرهنگستان دیگر از تالار دیگری استفاده می‌‌کنند که خیلی بزرگتراست ومی‌تواند 130 عضو پیوسته فرهنگستان علوم و نیز 80 عضو وابسته خارجی آن را در خود جای دهد.

فعالیت‌های فرهنگستان:

در نخستین اساسنامه فرهنگستان فرانسه مقرر شده بود که این انجمن "به منظور آنکه قواعد مطمئنی برای زبان فرانسه تنظیم کند و آن را ناب‌تر، رساتر و قادر به بیان هنرها و علوم نماید " یک لغتنامه (یا فرهنگ لغت)، یک کتاب دستور زبان، یک کتاب معانی و بیان و یک کتاب فن شعر تدوین کند. همچنین پیش بینی شده بود که فرهنگستان آن دسته از کتاب‌های ادبی را که در اختیارش گذاشته می‌شود وارسی و در حق آنها داوری کند. اما در همان آغاز کار حادثه‌ی ناخوشایندی برای فرهنگستان روی داد. ریشلیو کوشید تا کُرنی را به سبب نوشتن "سید" (Le Cid) ملامت کند، اما این کار خشم فرهنگستانیان را برانگیخت وآشوبی برخاست که حتی انتشار کتاب نظرات فرهنگستان درباره سید هم نتوانست آن را فروبنشاند. از آن پس، فرهنگستان توانست عاقلانه از برخورداری از امتیاز خطرناکی که ریشلیو برایش در نظر گرفته بود چشم بپوشد. همچنین از تدارک و چاپ یک کتاب دستور زبان خود داری کرد (تا سرانجام در سال 1932) به اصرار یکی از اعضای خود یک دستور زبان چاپ کرد که خیلی بیشتر از آن نکوهش شد تا ستایش) و نیز به تدوین کتابهای معانی و بیان و فن شعر اقدام نکرد، اما همت بر تنظیم و تدوین لغتنامه‌ای گماشت که نخستین چاپ آن در 1694 منتشر شد.

این کتاب که در دوجلد به قطع بزرگ انتشار یافت، حاوی کلمات رایج در زبان فرانسه بود. اما این کلمات، به جای آنکه به ترتیب حروف الفبا تنظیم شده باشند، به ترتیب گروه‌های هم خانواده و هم ریشه دسته‌بندی شده بودند و لذا زمانی دراز طول کشید تا مورد استقبال اهل زبان قرار گیرد. در همین احوال واقعه ناخوشایندی در فرهنگستان روی داد و آن این بود که یکی از اعضاء به نامه " فورتیر" چاپ یک لغتنامه عمومی که خود او تدوین کرده بود، بر فرهنگستان پیشی گرفته و هم محفلانش او را متهم کردند که متقلبانه از کارهای مقدماتی فرهنگستان بهره گرفته است و لذا او را از جمع خود بیرون کردند و لویی چهاردهم فقط پس از مرگ او اجازه داد که دیگری به جایش برگزیده شود.

چاپ دوم لغتنامه در سال 1718 منتشر شد که البته این بار به ترتیب الفبایی تنظیم شده بود واستفاده از آن آسان‌تر بود.

این لغتنامه در سال 1740 و 1762 تجدیدچاپ شد و در سال 1798چاپ پنجم آن به کوشش دولت انقلابی – که به هنگام انحلال فرهنگستان دست نوشته لغتنامه را ضبط کرده بود، انتشار یافت. پس از آن، لغتنامه در سالهای 1835 و 1878 و 1932 تا 1935 تجدید چاپ شد. فرهنگستان فرانسه در حال حاضر کار تجدید نظر در چاپ هشتم را به منظور آماده کردن چاپ نهم دنبال می‌کند. این کار هم در نشست‌های همگانی وهم در کمیته لغتنامه انجام می‌گیرد. علاوه بر این و تا هنگامی که تحریر تازه لغتنامه از چاپ خارج شود فرهنگستان هشدارهایی به صورت دستورالعمل برای جلوگیری از ورود کلمات تازه نامناسب و یا بروز اشتباهات دستوری و املایی صادر کرده‌است.

بنیادهای خیریه، درآمدها و جوایز:

فرهنگستان فرانسه صرف نظر از هزینه‌های اداری آن که در صورت بودجه کل کشور وارد می‌شود، اداره 366 بنیاد یا موسسه را که دارایی آن را تشکیل می‌دهند، برعهده دارد. این اموال که مالکیتشان با فرهنگستان است، از طریق وقف و هبه به فرهنگستان رسیده است و سابقه قدیمی‌ترین آنها به قرن هجدم می‌رسد. محل مصرف درآمد این هبه ها و اوقاف را بانیان آنها مشخص کرده‌اند که عبارتند از اهدای جوایز ادبی، جبران کارهای فوق العاده (جایزه فضیلت که مخصوصاً در قرن نوزدهم رایج بود) و کمک به خانواده‌های شایسته. البته این بنیادها و اموالشان از آسیب کاهش ارزش پول در امان نماندند و اگر در طی چند سال گذشته کمک‌های کلان به فرهنگستان اهداء نمی‌شد، امروزه سرمایه منقول فرهنگستان بس ناچیز بود. خوشبختانه بخشی از آنچه وقف فرهنگستان شده، اموال غیر منقول بوده‌است و از هنگامی که میزان مال الاجاره‌ها به تناسب افزایش هزینه زندگی افزایش یافته است درآمد ناشی از اجاره اماکن متعلق به فرهنگستان، بخش عمده ای از درآمدهای آن را تشکیل می‌دهد.

فرهنگستان فرانسه از محل درآمدهای خود هر سال در حدود 150 جایزه اهدا می‌کند. مبلغ این جوایز قبلاً اندک بود، اما در آنها تجدید نظرهایی صورت گرفته است. اداره فرهنگستان و سازماندهی امور مالی آن از وظایف " کمیسیون اداری " است که از دبیر دائم فرهگستان در مقام رئیس کمیسیون و دوتن عضوبه انتخاب اعضای فرهنگستان تشکیل می‌شود.

نشست ها و انتخابات فرهنگستان:

فرهنگستان روزهای پنجشنبه از ساعت 5/3 بعد از ظهر تشکیل جلسه می‌دهد معمولاً قبل از هر نشست، جلسه کمیسیون لغتنامه تشکیل می‌شود که بعد از جلسه عمومی فرهنگستان هم ادامه می‌یابد. علاوه بر این، فرهنگستان هر سال یک بار در ماه دسامبر(آذر) یک نشست همگانی در " تالار فرهنگستان " برگزار می‌کند و در همین نشست است که مراسم تشریفاتی پذیرش اعضای تازه انجام می‌گیرد.

ریاست هر نشست با یک " رئیس " است که جلسه را به کمک یک " مُهردار " (نائب رئیس) و یک " دبیر دائم " اداره می‌کند. رئیس و مهردار برای مدت سه ماه انتخاب می‌شوند، اما منصب دبیر دائم چنانکه از نامش بر می‌آید، مادام العمری است. در ماده چهارم اساسنامه سال 1816، که هنوز هم به قوت خود باقی است، تصریح شده‌است که " هرگاه یک کرسی، براثر درگذشت یک عضو، خالی شو د، آن در نزدیک ترین جلسه بعد اعلام شده و در صورت جلسه منعکس می‌گردد."

در همین ماده پیش بینی شده بود که انتخاب عضو تازه حداقل یک ماه پس از ابلاغ خبر در نشست عضو فقید انجام گیرد. در حال حاضر، اعلان خبر خالی شدن یک کرسی معمولاً یک ماه پس از درگذشت صاحب آن وانتخاب عضو تازه چندین ماه پس از اعلان آن خبر صورت می‌گیرد. در طول تاریخ، گهگاه این فواصل زمانی خیلی بیشتر از فاصله زمانی مقرر در اساسنامه بوده‌است، اما فرهنگستان در حال حاضر می کوشد که عضو جدید در حدود شش ماه پس از مرگ عضو قدیم انتخاب شود و پنج یا شش ماه پس از انتخاب شدن مراسم تحلیف را به عمل آورد و کرسی خود را اشغال کند.

روش انتخاب عضو در گذشته بسیار پیجیده بود زیرا در اساسنامه سال 1752 تصریح شده بود که انتخابات در دو مرحله انجام می‌گیرد: مرحله اول با ورقه رای که ضمن آن " نامزدی که فرهنگستان در مورد او به توافق می‌رسید " مشخص می‌شد. اما بی‌درنگ مرحله دوم با مهره‌های سفید (موافق) و سیاه (مخالف) برگزار می‌شد که در آن رای‌دهندگان آزادی عمل بیشتر داشتند. نامزدی که با ورقه انتخاب می‌شد هرگاه در مرحله دوم یک سوم از کل اعضا با مهره سیاه با انتخاب او مخالفت می‌کردند، کنار گذاشته می‌شد و رای‌گیری برای نامزد دیگر انجام می‌گرفت.

این شیوه انتخاب ظاهراً منسوخ شده‌است، اما اثر آن هنوز در انتخابات فرهنگستان پا برجاست. به این معنی که به جای آنکه بر اساس آرایی که داده‌شده‌است اکثریت را در نظر بگیرند، از آنجا که آرای سفید به حساب نمی‌آید، اعضا می‌توانند روی رای سفید یک علامت ضربدر بگذارند و سپس آن را در گلدان بریزند و همین آراء در محاسبه نهایی اثر می گذارد، مثلاً اگر یک نامزد 15 رای از 30 رای را به دست بیاورد، از آنجا که 15 رای دیگر با علامت ضربدر مشخص شده‌است باید رای‌گیری دیگری انجام بگیرد، زیرا که مثل این است که دو نفر به تساوی رای آورده اند.

در سابق نوبت رای‌گیری محدود نبود و حتی اتفاق افتاده است که اعضای پس از 19 بار رای‌گیری به اکثریت دست نیافته‌اند.

اما عرف معمول امروز نوبت رای‌گیری را در سه بار محدود کرده‌است، در عین حال فرهنگستان در صورت لزوم می‌تواند برای بار چهارم هم رای‌گیری کند. و اگر در رای‌گیری چهارم هم تکلیف نامزد ورود به فرهنگستان روشن نشود رای‌گیری بعدی زمانی پس از آن موکول می‌شود. اعلان یا پیشنهاد نامزدی معمولاً در نامه‌ای تسلیم دبیر دائم می‌گردد. برای آنکه انتخاب عضو جدید صورت گیرد. درخواست رسمی دست کم بیست عضو ضرورت دارد. اگر این رقم حاصل نشود رای‌گیری به هشت روز بعد موکول می‌شود که در آن روز تعداد 18 نفر موافق کفایت می‌کند و اگر در آن روز این حد نصاب حاصل نشود انتخاب منتفی می‌گردد. قبل از هر انتخاب باید ماده مربوط به نظر خواهی از اعضاء که در اساسنامه 21 ژوئن سال 1816 ذکر شده و به شرح زیر است، قرائت گردد:

"از آنجا که وجهه اعتبار فرهنگستان اساساً وابسته به توجهی است که به امر پرکردن کرسی‌های خالی به وجه مطلوب نشان می‌دهد، کمترین التفاتی به اسباب چینی‌ها وتمناها، به هر شکل که باشد، نخواهد کرد و هر عضو نظر خود را تا هنگام برگزاری انتخابات برای خود حفظ خواهد کرد و هنگامی آن را بیان می‌کند که شخص مورد نظر خود را واقعاً اصلح بداند. از نامزدان کرسی‌های خالی خواسته می‌شود که از هرگونه دیدار با اعضاء به منظور جلب نظر و رای آنان خود داری کنند.همین اندازه کافی است که شفاهاً یا از طریق نامه‌ای خطاب به یکی از اعضا و یا از راه نام نویسی در دبیرخانه علاقه خود را به عضویت اعلام کنند. "

هرچند متن این دستور العمل بسیار سخت و جدی است و بسیاری از اعضای فرهنگستان با رغبت نامزدها را می پذیرند – و این البته طبیعی است که علاقمند باشند شخصاً کسانی را که قرار است هر روز پنجشنبه آنان را در جلسه ببینند، از نزدیک بشناسند.

در همان روز که انتخاب عضو جدید انجام می‌گیرد نتیجه رای‌گیری به اطلاع رئیس کشور که حامی فرهنگستان است، می‌رسد. او با تعیین یک وقت ملاقات با عضو جدید عملاً به رای فرهنگستان صحه می گذارد. آنگاه در روز ملاقات، رئیس فرهنگستان عضو جدید را به او معرفی می‌کند. پنج یا شش ماه پس از آن، عضو جدید وارد فرهنگستان می‌شود و در "تالار" فرهنگستان نطقی در تشکر از فرهنگستان ایراد می‌نماید که قسمت عمده آن به ستایش سلفش اختصاص دارد. " رئیس وقت " فرهنگستان – یعنی کسی که درهنگام اعلام خالی شدن کرسی، رئیس بوده‌است به او پاسخ می‌گوید. البته در روز پنجشنبه پیش از آن در یک جلسه غیر علنی که در اتاق کمیسیون‌ها برگزار می‌شود، متن هر دو نطق قرآئت می‌گردد تا اعضا پیش از وقت از کم و کیف آنها آگاه باشند. پس از این مراسم، عضو جدید را به تالار جلسات راهنمایی می‌‌کنند واز آن پس حق می‌یابد که در تدوین لغتنامه شرکت جوید.

تفاوت فرهنگستان با موسسات مشابه:

کولژدوفرانس. برگرفته از سایت campusfrance، قابل بازیابی ازhttps://www.campusfrance.org/en/college-de-france-the-prestige-of-french-research-is-online

فرهنگستان فرانسه کهن‌ترین نهاد فرهنگی که از فرانسه قدیم به جای مانده باشد نیست زیرا که "کولژدوفرانس"(Collège de France) یک قرن پیش از آن تاسیس شده‌است و هنوز هم دایر است. اما فرق فرهنگستان با موسسات مشابه دیگر در این است که هیچ یک از آنها به مانند فرهنگستان خصلت اولیه خود را حفظ نکرده‌است. اساسنامه فرهنگستان در طی سه قرن هیچ تغییر عمده‌ای جز در جزئیات نکرده‌است و این تغییر عمدتاً در صورت ظاهر عبارات و سبک متن بوده‌است نه در ماهیت آنها. به این ترتیب هیچ نهادی به خوبی و دقت فرهنگستان، سنت‌های خود را حفظ نکرده‌است. فرهنگستان فرانسه هرگز شماره اعضای خود را افزایش نداده و از اصول اولیه خود عدول نکرده‌است و در انتخاب اعضای تازه هنوز هم همان آزادی عمل و دقت وسواس آمیز در حقیقت جویی را که روزگار چهاردهم داشت، حفظ کرده‌است.

مردانی که طرز فکرهای متفاوت و مسلک‌های گوناگون داشته‌اند همواره از برکت برابری فرهنگستانی در کنار هم گردآمده‌اند. اعاظم روحانیت مسیحی، دوک‌ها، امرای عالی‌رتبه، وزرا و حتی چند رئیس جمهور با نویسندگان، شاعران، مورخان و نمایشنامه نویسان در یک جا نشسته‌اند و در زیر گنبد فرهنگستان با یکدیگر گفت و شنود و همکاری و همفکری کرده‌اند. البته تعداد هر یک از این اصناف در دوره‌های مختلف فرق کرده‌است. مثلاً در قرن هجدهم گاهی 17 تن از 40 عضو فرهنگستان کشیش بوده‌اند، در حالی که در روزگار ما شمار آنان به یک یا دو تن کاهش یافته‌است. غالباً از وجود " قبیله یا حزب و دسته " در بطن فرهنگستان سخن به میان می‌آید. اما در واقع دسته‌بندی در فرهنگستان وجود ندارد و این کلمات را باید بیان ساده یک تمثیل دانست. البته گاهی یک کرسی چند بار پیاپی به اُمرای قشون یا کشیشان رسیده‌است، اما فرهنگستان می کوشد ترتیبی اتخاذ شود تا تنوعی در شخصیت کسانی که هرکرسی را اشغال می‌‌کنند به وجود آید.

دوک آرمن دوکو آسلن. برگرفته از سایت ویکی پدیا، قابل بازیابی ازhttps://pt.wikipedia.org/wiki/Pierre-Armand_du_Cambout_de_Coislin

فهرست کسانی که از سال 1635 تا به امروز به فرهنگستان راه یافته‌اند نشان می‌دهد که از آغاز تا کنون 670 نفر به عضویت فرهنگستان در آمده‌اند. در عین حال باید دانست که "فونتونل" (Bernard Le Bouyer de Fontenelle) دراز عمرترین عضو فرهنگستان بوده‌است و چند ماه پیش از آنکه به صد سالگی برسد، درگذشت. جوان‌ترین عضو فرهنگستان "دوک آرمن دوکو آسلن" (Pierre-Armand du Cambout de Coislin) بوده‌است که این رکورد را برای همیشه حفظ خواهد کرد زیرا که در 17 سالگی بود به عضویت فرهنگستان انتخاب شد، شاید بدان سبب که نوه سِگیه صدر اعظم بود.

اما یک کرسی چهل و یکم هم در عالم تصور وجود دارد، واین همان کرسی است که مردم برای بزرگان فرهنگ وادب خود جعل کرده‌اند. وهمین را دستاویز نکوهش از فرهنگستان قرار می‌دهند. در واقع فرهنگستان هرگز راضی نشد که کسانی همچون مولیر، روسو، دیدرو، استاندال بالزاک، فلوبر و امیل زولا را در داخل خود بپذیرد. فهرست این قبیل نویسندگان و شعرا درازتر از این است واگر هر مورد خاص به دقت بررسی شود غیبت این افراد از فرهنگستان تاسف آور خواهد نمود. در عین حال، دلایلی برای این امر وجود دارد: امیل زولا چندین بار نامزد شد ولی هرگز پذیرفته نشد در حالی که استاندال و فلوبر هرگز علاقمند به عضویت در فرهنگستان نشدند. اما اشتباه بزرگ فرهنگستان که هنوز هم تاسف آن را می خورد و برای جبران آن دست به هرکاری می‌زند این است که در سال‌های قبل از 1970 زیر فشار قدرت حاکم(ژنرال دوگل) از پذیرفتن بزرگترین شاعر زنده زمانه خود (لویی آراگون)(Louis Aragon) خودداری کرد.

اساسنامه فرهنگستان:

صرف نظر از فرمان لویی سیزدهم که در ژانویه 1635 صادر شد و خطوط کلی سازمان فرهنگستان را تعیین می‌کرد، سه اساسنامه تا کنون برای این نهاد تدوین شده‌است:

1- اساسنامه 22 فوریه 1635 در 50 ماده به امضای ریشلیو،

2- اساسنامه 30 مه 1752 در 12 ماده به امضای لویی چهاردهم،

3- اساسنامه مصوب 21 ژوئن 1816 در 18 ماده به امضای " لنه " وزیر کشور که هنوز هم به قوت خود باقی است.

نام و نشان و رنگ انتخابی فرهنگستان:

نخستین نشست فرهنگستان در 13 مارس تشکیل گردید اما نام آکادمی فرانسه (فرهنگستان فرانسه)، هشت روز بعد بر روی آن گذاشته شد. اعضا در ابتدا خود را "آکادمیست" نامیدند، اما دو سال پس از آن عنوان " آکادمیسین " را بر خود گذاشتند و این عنوانی است که هنوز هم به کار می‌رود. بعدها به اعضای فرهنگستان صفت "نامیرایان یا جاودانان" داده‌شد.

اندکی بعد این لباس صورت ساده‌تر یافت و به جای رنگ سبز، رنگ سرخ و طلایی پیشنهاد شد، ولی کمیسیونی که به همین منظور از سوی دولت جمهوری تشکیل شد تصمیم گرفت که رنگ لباس قهوه‌ای روشن باشد. اندکی پس از آن، کنسول فرانسه تصمیم گرفت که رنگ لباس اعضای فرهنگستان سیاه باشد و یک نوار به صورت شاخه زیتون طلایی رنگ، روی حاشیه آن دوخته شود. کمربند هم به همان رنگ درنظر گرفته شد با شرابه‌هایی به رنگ لباس. سرانجام برای نشان‌های زینتی فرهنگستان رنگ سبز در نطر گرفته شد، رنگ سبز مخصوصی که روی سردوشی‌های لباس اعضا و روی کمرشان دیده می‌شود. علت انتخاب آن این بود که در آن سال‌ها رنگ سبز معنایی خاص داشت و مظهر انقلاب و سازندگی بود، البته برای انتخاب رنگ فرهنگستان ساعت‌ها و روزها بحث و مجادله شد و هر رنگی به دلیل یا به دلایلی نامناسب اعلام گردید و فقط رنگ سبز جدی و برازنده فرهنگستان شناخته شد.

اعضای فرهنگستان هر یک علاوه بر لباس مخصوص باید یک شمشیر هم داشته باشد که بر خلاف گذشته، دیگر یک سلاح خونریز و کشنده نیست بلکه جنبه نمادی و سنتی دارد و البته هر قسمت از شمشیر دارای مفهومی خاص است. فرهنگستان فرانسه از بدو تاسیس جزئی از در بار بود و به همین سبب اعضای آن همچون دیگر درباریان اجازه حمل شمشیر پیدا کردند. انقلاب کبیر فرانسه این امتیازها را ملغی کرد و به اعضای فرهنگستان اجازه داد تا به جای یک شمشیر، یک خیزران مزین به تمثال مینروا (الهه خرد) حمل کنند. اما پس از آن، نجبای فرانسه بار دیگر شمشیر به کمر بستند و فرهنگستانی ها از ایشان واپس نماندند، به ویژه که در قرن نوزدهم توسعه قدرت دولت، مفهومی تازه به شمشیردار و آن را به صورت نشان کارکنان رسمی حکومت درآورد.

از آن پس علاوه بر افسران ارتش، سفیران و دبیران سفارت و کنسول ها و فرمانداران و روسای پلیس و بازرسان مالی و حتی شاگردان برخی از مدارس شمشیر می بستند و دلیلی نداشت که اعضای فرهنگستان از شمشیر بستن منع شوند. اما به لحاظ روشنفکری و هنرمندی ناگزیر شدند معنای تازه ای برای شمشیر خود بیابند. اولاً انتخاب شکل شمشیر برای اعضای فرهنگستان بر خلاف افراد و گروه‌های دیگر آزاد شد وثانیاً شکل واندازه شمشیر بستگی به شخصیت صاحب آن یافت و در مجموع به صورت نماد قدرت و صلابت فرهنگستان برای پاسداری از حدود و حرمت زبان داده‌شد و "ادمون رُستان"(Edmond Rostand) در وضعشان نوشت: " همه این نام‌ها که حتی یک نفرشان نخواهد مُرد، چه زیباست. " و این شاید بدان سبب است که شماره اعضای فرهنگستان هرگز تغییر نمی‌کند و کم یا زیاد نمی‌شود و شاید هم از آن روست که نام عضو فرهنگستان به لحاظ فضل و معرفت صاحب آن هرگز فراموش نمی‌شود. ولتر در حق فرهنگستان نوشته است. " گروه آزاده‌ای است مرکب از بزرگترین سران کشور و بزرگترین نویسندگان" و البته راست گفته است زیرا که صرف نظر از چند مورد، فرهنگ و ادب فرانسوی در فرهنگستان خلاصه می‌شود. ذکر چند نام مانند کورنی، بوسوئه، ارنست رنان، برگسون، پل والری، ولتر، منتسکیو، ویکتورهوگو، لامارتین، لافونتن، ژول رومن، مارسل پانیول، آندره موروآ، فرانسوا موریاک، آناتول فرانس، الکساندردوما، شاتوبریان، اوژن یونسکو، ژان کوکتو، وراسین برای نشان دادن عظمت فرهنگستان و گسترش دامنه فرهنگی آن کفایت می‌کند.

اما نشان فرهنگستان در بعد از انقلاب و در دوران کنسولی ناپلئون وضع شد. تا آن هنگام اعضای فرهنگستان به دلیل برخورداری از زندگی اشرافی و نزدیکی به در بار، عموماً لباس‌های پر زرق و برق و متشخص می‌پوشیدند و نیازی به نشان خاص احساس نمی‌کردند. اما از سال چهارم تا سال نهم انقلاب، فرهنگستان چندین بار علاقه خود را به داشتن نشان مشخص مثل برگ شناسائی، مدال، نشان و لباس اعلام داشتند تا سرانجام انستیتو پس از بحث‌های متوالی لزوم داشتن او نیفورم مشخص و ساده را برای اعضا پذیرفت و ضمن یک نشست فوق العاده تصمیم گرفت که رنگ لباس اعضا سیاه و ثابت باشد با یک نوار سبز به صورت شاخه زیتون از نخ ابریشم. همچنین تصمیم گرفته شد که تمامی حواشی لباس نواردوزی بشود. در عین حال اعضا آزاد بودند که لباس کامل با شلوار کوتاه یا بلند بپوشند. تصمیم‌ها توسط وزیر کشور به اطلاع هیات کنسولی رسید و کنسول‌ها، ضمن یک فرمان سه ماده‌ای به امضای ناپلئون آنها را با تغییرات اندکی تصویب کردند به این معنی که اعضای فرهنگستان مختار شدند که لباس کامل یا معمولی بپوشند. لباس کامل عبارت بود از شنل، جلیقه یا کت، شلوارک یا شلوار که تمامی به رنگ سیاه باشد وحاشیه آنها با ابریشم سبز پر رنگ نوار دوزی شده باشد. لباس معمولی عبارت بود از همان لباس‌ها بدون نوار سراسری. در این لباس نوار فقط در حاشیه آستین و یقه دوخته می‌شد. کلاه سه ترک فرانسوی بود.

فرهنگستان در آستانه قرن بیست و یکم:

به نوشته موریس دروئون،(Maurice Druon) این نهاد امروز بیشتر از هر زمان دیگر تمامی خانواده‌های فرهنگی فرانسه، تمامی جریان‌های فلسفی و سیاسی را از طریق کسانی که مظهر آن جریان ها هستند، و نیز تمامی رشته‌های علوم و فنون قدیم و جدید را در خود فراهم آورده است. فرهنگستان، همچنین همه اندیشه‌های متفاوت فرهنگ فرانسه را درخود گردآورده و تداوم آن را تامین و تضمین می‌کند.

فرهنگستان اعضای خود را نه صرفاً به دلیل شهرت و عظمت ایشان بلکه همچنین با عنایت به وجدان آنان انتخاب می‌کند...... و اکنون بیشتر از آنچه در بند گذشته باشد در اندیشه آینده است. آینده ای آکنده از تداوم ارزش‌های والای تمدن بشری. فرهنگستان در آستانه ی هزاره سوم میلادی، تضمین این تداوم را رسالت آینده خود می شناسد[۱۳].

ذائقه فرهنگی مردم فرانسه

به لحاظ تاریخی، یک فرد فرهنگی در فرانسه از طبقه اشراف و بورژوازی بود و معلومات مناسبی از تاریخ، ادبیات و هنرهای زیبا داشت. امروز به دلیل عمومی‌شدن آموزش و پرورش، بیش از نیمی از جوانان با دانش فرهنگی خوب دبیرستان را ترک می‌‌کنند. اگرچه هنوز یک چهارم جمعیت کشور اهل مطالعه به حساب نمی‌آیند، با این وجود رقابت بین تلویزیون و فیلم نه تنها به کاهش انتشار کتاب کمک نکرده، بلکه کاملا برعکس، انتشار کتاب نسبت به سال 1958 دو برابر و تعداد افراد مراجعه کننده به کتابخانه نسبت به سال 1981 تقریبا دو برابر شده‌است. کتاب‌های تصویری مربوط به کودکان و بزرگسالان ازموفقیت نسبتا خوبی برخوردار شده‌است

Lucky Luke. برگرفته از سایت hero.fandom، قابل بازیابی ازhttps://hero.fandom.com/wiki/Lucky_Luke

در جشنواره ی کارتونی آنگولم (Festival International de la Bande Dessinée d'Angoulême)، لوک خوش شانس و آستریکس دو قهرمان کارتونی بسیار محبوبند. لوک خوش شانس، مردی که سریع‌تر از سایه اش تیراندازی می‌کند، اما اغلب نیاز به اسب خود ژولی ژامپر دارد. آستریکس گلوای شجاع، از هوش خود و همچنین از معجون جادویی‌اش برای مقاومت در برابر ارتش ژولیوس سزار استفاده می‌کند.

وزارت فرهنگ یک نقش فعال در ایجاد موزه، مراکز فرهنگی، سازماندهی نمایشگاه ها، جشنواره‌های موسیقی، فیلم و تئاتر بازی کرده‌است، تمرکز زدایی زندگی فرهنگی در استان ها را گسترش داده است حتی اگر پاریس همچنان پایتخت باشد. تعریف "فرهنگ عمومی خوب" نیز تغییرکرده و به حوزه‌های دیگر گسترش یافته است. بهره مندی سه چهارم فرانسو ی ها از فرهنگ فرانسه در اشکال مختلف، برای مثال در برنامه‌های ادبی و تاریخی تلویزیونی آشکار است[۱۴].

در اخبار تلویزیون، گویندگان اغلب با اعلام اخبار فرهنگی و هنری از قبیل انتشار یک فیلم جدید یا تحویل جایزه ادبی و... خبر را به پایان می‌رسانند. اهمیت هنر در همه جا قابل مشاهده است، بر روی اسکناس‌های قدیمی، در خیابان، در تبلیغات با بازی با کلمات که بازی با زبان است و با ادبیات که به هویت ملی مرتبط است. در مذاکرات گات، فقط فرانسه شور و حرارت مورد نظر به زبان خود و فیلم خود را در برابر"تهاجم فرهنگی آمریکا" نشان داد و "استثنای فرهنگی" را در خواست کرد که امور سمعی و بصری به عنوان کالا - محصولات تجاری ملاحظه نشوند، بلکه این‌ها محصولات اقتصادی اما هنری هستند.

باید دانست قبل از متهم نمودن فرانسه به حمایت‌گرایی، به سختی صدای خوانندگان فرانسه در رادیو شنیده و یا فیلم فرانسوی در تلویزیون و یا سینما مشاهده می‌شد. جوانان فرانسوی هنرمندان کشور خود را بسیار کم می‌شناختند و یا این که تعداد فیلم‌های تولید شده در فرانسه به طور قابل توجهی کاهش یافته و سینمای آمریکا دو سوم از بازار فرانسه را در برگرفته بود. بنابراین تعجب آور نیست که دولت برای رفع این مشکل سهمیه‌بندی کانال‌های رادیو و تلویزیون را اعمال نمود. بنابراین باید 60٪ از فیلم‌ها اروپایی باشد که 40٪ آنها نیز فرانسوی خواهند بود. اگر این ارقام را با 1 یا 2٪ از فیلم‌های خارجی وارد شده به ایالات متحده مقایسه کنیم، آیا می‌توان هنوز فرانسه را دولت حمایتگر در نظر گرفت ؟ اقدامات صورت گرفته برای تولید سینمای فرانسه و اروپا نتایج مثبتی به همراه داشته است، و امروز بسیاری از فیلم‌های فرانسوی به صورت مشترک با آلمان و یا ایتالیا و اسپانیا تولید می‌شوند.

از سال‌های 80 رادیو و تلویزیون تغییرات زیادی نمود به این دلیل که دولت ایجاد کانال‌ها و ایستگاه‌های خصوصی را اجازه داد. رادیو و تلویزیون با وجود آزادی مطبوعات و اطلاع رسانی، قبلا در انحصار دولت بود. پس در تعدادی از ایستگاه‌های محلی و ملی انقلابی رخ داد و امواج رادیویی دولتی مثل فرانس- اینتر یا فرانس کولتور یا فرانس موزیک و برخی دیگر از نوع بسیار متفاوت به عنوان اسکای راک و فان اضافه شدند. تعداد کانال‌های تلویزیونی، برای سال‌ها محدود گردید. اما امروزه می‌توانیم در میان کانال‌های مختلف، کانال‌های دولتی فرانس 2 و 3، کانال فرهنگی آرته، TF1 که به بخش خصوصی واگذار شد، M6 که بسیاری از ویدیوهای موسیقی را برای جوانان پخش می‌کند و کانال کابلی پلوس را مشاهده کنیم. به لحاظ مالی، کانال‌های کابلی وابسته به تبلیغات هستند و کانال‌های دولتی وابسته به دریافت یارانه‌های دولتی و مالیاتی هستند که مردم با خرید تلویزیون هر سال پس از آن پرداخت می‌نمایند.

کانال‌های دولتی برنامه‌های بسیار متنوعی را نشان می‌دهند. به طور کلی، در این کانال‌ها در بخش ورزشی بازی‌های کمتر، و در بخش فیلم و سریال‌های تلویزیونی خشونت کمتری نسبت به تلویزیون ایالات متحده مشاهده می‌شود اما در تبلیغات، فیلم‌ها و برنامه‌های فرهنگی، برهنگی بیشتری به ویژه در کانال‌های دولتی وجود دارد. در کانال‌های عمومی، تبلیغات در میان برنامه، و نه در طول برنامه پخش می‌شود. تبلیغات نیز در تمام کانال‌ها کنترل شده‌است. قانون، تبلیغات الکل از جمله آبجو، سیگار و یا بیشتر داروها را اجازه نمی‌دهد. ورود اخیر ماهواره‌ها و کانال‌های کابلی متعدد تخصصی و خارجی پاسخگوی خواسته‌های مخاطبان فرانسوی است. شورای عالی سمعی و بصری فرانسه مجوز ایجاد آنها را صادر می‌نماید.

برادران لومیر(1862). برگرفته از سایت ویکی پدیا، قابل بازیابی ازhttps://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%84%D9%88%D9%85%DB%8C%D8%B1

فرانسوی‌ها بسیار علاقه مند به سینما هستند. "این هنر هفتم" به طور قابل توجهی از زمان اختراع سینما توسط برادران لومیر در سال 1895 و اولین فیلم صامت فیلمسازان فرانسوی تغییر کرده‌است. این سینما سپس با جنبش سوررئالیستی کوکتو (Jean Cocteau) و کارگردان اسپانیایی بونوئل و دالی پیوند خورد. کمی بعد، برخی از کارگردانان با نویسندگانی مانند مارسل کارنه و ژاک پره وه (Jaques Prevert‏)(بازدید کنندگان در شب، بچه‌های بهشت)، مارسل پانیول (Marcel Pagnol) و ژیونو (Jean Giono)(دوباره) کار می‌‌کنند در حالی که دیگران آثار ادبی مانند امید آندره مالرو را به تصویر کشیدند. در نیمه دوم قرن 20، فیلمسازان جوان و بازیگران تضمین تداوم سینمای فرانسه را به مبارزه طلبیدند. به موازات جنبش ادبی، برخی از فیلمسازان موج نو روش‌های جدید فیلمبرداری و معرفی تم‌های مختلف را دوباره خلق کردند. این تجربه ها درسال‌های 70 با فیلم‌های "سینما حقیقت" که رئالیسم اجتماعی و سیاسی را نشان می‌دهد و مشکلات جامعه را بیان می‌کند،ادامه داده‌شد. امروز، فیلمسازانی همچون شابرول (Claude Chabrol)، لوک بسون (Luc Besson) به رقابت با تلویزیون و سینمای آمریکا برخاسته و برای بدست آوردن یک موفقیت تجاری با ساخت فیلم‌های با کیفیت تلاش می‌‌کنند. آنها طیف گسترده‌ای از فیلم، با الهام از داستان، ادبیات، موسیقی، جامعه، تغییرات و مشکلات آن ارائه می‌دهند. در ابتدای این قرن نیز سینمای فرانسه نشان اصالت خود را ادامه می‌دهد و تمایز آن از سینمای آمریکا در فیلم‌هایی مثل سرنوشت افسانه‌ای آملی پولن، به خوبی نشان داده‌شده‌است. سینمای فرانسه با یک بودجه کوچک، اهمیت کمی به جلوه‌های ویژه می‌دهد و اغلب به گفت و گو بیش از عمل و روانشناسی شخصیت ها تاکید دارد. فرانسوی وارث پاک دینی آمریکایی نیستند و بیشتر بزرگسالان در فرانسه پذیرش برهنگی در فیلم‌های خود را بر خشونت کمتر ترجیح می‌دهند.[۱۴]

فرانسوی‌ها به این مضمون اصطلاحی دارند؛ عجب سینمایی است که با قدری مسامحه می‌توان به (یک کمدی کامل است) یا (اتفاق عجیبی است) ترجمه کرد. فرانسوی‌ها کاملا دیوانه فیلم هستند. پاریسی‌ها حداقل هفته‌ای یک بار به سینما می‌روند، هرچند که فیلم‌های ویدئویی قابل اجاره، روز به روز از این میزان می‌کاهد. تقریبا در جیب همه کس پاری اسکوپ و هم مجله‌ی اوفی سیل یافت می‌شود که هفته نامه‌های رقابتی فهرست فیلم‌های سینماهای پاریس هستند. در پاریس در هر زمانی حقیقتا صدها فیلم در حال نمایش است و فیلم‌های انگلیسی زبان با علامت و.او (نسخه اصلی) و با زیرنویس فرانسوی نمایش داده می‌شوند. نزد فرانسویان فیلم به منزله‌ی هنر با هنر آشپزی برابری می‌کند. سینماگرها در اینجا با عوامل طبیعی مثل مردم، مکان ها، عواطف، اشیا، رنگ ها، بافت ها،... کار می‌‌کنند تا مهارت زیادی به وجود آورند به حدی که این فیلم‌ها برای تماشاگران فرانسوی مثل زندگی ملموس و مثل شیرینی واقعی باشند. اصطلاح(عجب سینمایی است) به ما هشدار می‌دهد، با وجود آن باز هم در دام آن گرفتار می‌شویم. فیلم واقعیتی است از نوع دیگر و در فیلم‌های فرانسوی آشکارا یک خصلت فرانسوی وجود دارد. این فیلم‌ها از لحاظ طرح و برنامه‌ریزی، وضوح منظور و توجه به بعضی موضوع‌ها و مضمون‌ها با فیلم‌های دیگر فرق دارند. فیلم‌های فرانسوی بصیرت‌های بی پایان و شگفت انگیزی به ذهن، روان و ارزش‌های فرانسویان می‌گشایند.

میشل لگران. برگرفته از سایت imdb، قابل بازیابی ازhttps://www.imdb.com/name/nm0006166/

موسیقی و ترانه فرانسوی امروزه مانند سینما، بسیار متفاوت است و به شدت از موسیقی خارجی، به ویژه آفریقا، آمریکای جنوبی، کارائیب و به ویژه انگلیسی (بیتلز) و ایالات متحده متاثر می‌باشد. از جنگ جهانی اول، فرانسوی‌ها عاشق موسیقی جاز و بلوز، راک و اخیرا رپ شده‌اند. در همین حال، آهنگسازانی با یک سبک متفاوت (میلود، پولنس) مشهور شده‌اند. پس از آن، میشل لگران (Michel Legrand) که ترجیح می‌دهد موسیقی جاز را برای بسیاری از فیلم‌ها موسیقی می‌سازد. ترانه‌های فرانسوی اغلب طنز و یا احساساتی هستند که قدمت آن به قرون وسطی می‌رسد. در طی قرن ها به ویژه از زمان ایجاد کافه، کنسرت در پاریس بسیار محبوب بوده‌است. خوانندگان از طریق ترانه‌های واقعی خود، ارزش‌های زمان خود را بیان می‌‌کنند. این سنت با خواننده‌های معروف به "متن" ادامه پیدا کرد چرا که آنها اهمیت زیادی به متن شاعرانه، یا دارای پیام سیاسی، گاهی ضد مذهبی، و یا طنز ترانه‎های خود می‌دادند. خوانندگان / ترانه سرایان بزرگ مدت‌ها پس از مرگ خود، مانند سرژ گنسبورگ (Serge Gainsbourg)، لئو فره (Léo Ferré)، ادیت پیاف (Édith Piaf)، ژرژ برسون یا بلژ (Georges Brassens)، ژاک برل (Jacques Brel)، قدردانی می‌شوند و بر روی خوانندگان خوب نسل بعد ازخود تاثیر می‌گذارند. در سال‌های 70، ایده‌های انقلابی جوانان درسال '68 خلق می‌شود، پیام صلح و محیط زیست اضافه می‌شود. در طول دهه 80، گروه‌های راک فرانسوی مانند نیاگارا و هندوچین موفق شدند نظر جوانان را به خود جلب کنند و حال آنکه آنها قبلا گروه‌های بزرگ انگلیسی- آمریکایی را ترجیح می‌دادند.

مطبوعات چاپی کمتر از رسانه‌های نامبرده تغییر کرده‌است، اما تعداد روزنامه‌های منتشر شده در روز کاهش یافته است. در عوض، نشریات و هفته‌نامه‌ها افزایش یافته‌است. مطبوعات فرانسوی با آزادی مطبوعات از زمان جمهوری سوم محافظت می‌شوند. گرایش به رسانه‌های حزبی در مطبوعات وجود دارد به این دلیل که روزنامه‌ها تمایل دارند از وقایع فعلی بدون پنهان کردن گرایش سیاسی خود سخن بگویند. یک فرانسوی یکی از روزنامه‌های دست راستی فیگارو یا فرانس سوار یا یک روزنامه کاتولیک مثل لاکروا یا روزنامه‌های دست چپی مثل روزنامه شناخته شده لوموند یا کمونیستی مثل اومانیته و بیشتر روزنامه محلی را انتخاب می‌کند. در میان مجلات مجله‌های خبری مانند اکسپرس، زنان مانند ال / ماری کلر / فم اکتوال... خوانده می‌شوند. در هفته‌نامه طنزآمیز لو کانار آنشنه بسیاری از روزنامه نگاران فرانسوی یک سبک کاملا شناخته شده‌ای را ارائه می‌دهند که با تصویر توصیف می‌شوند و بسیاری از مردم فرانسه علاقمند به هنر دستکاری زبان هستند.

چهار قرن ادبیات و فلسفه به اندازه‌ی کافی عشق فرانسویان به سیاست و مفاهیمی چون یگانگی فرد و حق تعیین سرنوشت را نشان می‌دهد. دامنه فلسفه‌های سیاسی فرانسه گستره وسیعی را در بر می‌گیرد که همواره به وسیله یک عشق به تفکر تحلیلی، که شالوده نظام آموزشی و مطبوعات آزاد و پرسش گراست، مورد حمایت قرار گرفته است. فرانسویان دوست ندارند درباره هیچ موضوعی به اندازه سیاست و فلسفه مطالعه و گفتگو کنند. قهرمانان فرانسه چهره‌های ادبی و سیاسی آن هستند نه ستاره‌های موسیقی راک.(یک بار موسیلینی و هیتلر با هم به توافق رسیدند که الکل، سیفلیس و روزنامه نگاری فرانسه را ویران کرده‌است). این گفته (اگر به خاطر سیاست نبود چقدر خسته می‌شدیم) را به شاتو بریان نسبت می‌دهند. هرلحظه که در میان فرانسویان باشید در بحث سیاسی درگیر می شوید. راننده تاکسی از حکومت وقت شکوه خواهد کرد، آقایی که پشت میز کنار شما نشسته است، کمونیست‌ها را مورد سرزنش قرار خواهد داد و دانشجویی که در کوپه قطار همسفر شماست، نظام بورژوازی را محکوم خواهد کرد و همه انتظار دارند که شما هم نظری داشته باشید.چه فرانسه صحبت کنید چه صحبت نکنید، مستقیم در سیاست شیرجه خواهید زد، حال می خواهد سیاست کشور خودتان باشد یا فرانسه یا هرجای دیگر و این به شما کمک خواهد کرد درباره تاریخ سیاست معاصر در فرانسه چیزی بیاموزید.

کوکو شانل. برگرفته از سایت britannica، قابل بازیابی ازhttps://www.britannica.com/biography/Coco-Chanel

مد نیز جزئی از ذائقه فرانسوی است. کوکو شانل (Coco Chanel) یکبار گفت: (فرانسویان راجع به خود بسیار متلمق هستند). بعضی از فرانسویان مخصوصا پاریسی‌ها به خاطر دغدغه‌ی بیش از حد نسبت به ظاهرشان، انتقاد می‌‌کنند. در حقیقت در پاریس نوعی سندرم ژیگول مابی وجود دارد. مردم برای خودنمایی و نشان دادن ذوق و سلیقه و کلاس خود لباس می پوشند. جهانگردانی که گویی برای بازدید از دیسنی لند یا اورودیسنی لباس پوشیده‌اند مثل وصله ناجور هستند، اما باید به یاد داشت که خوش لباسی و آراستگی ممکن است به صورت مشغولیت اصلی در بیایند.

فرانسویان راجع به لباس‌های بیرون خانه خود سطحی نیستند. خود شانل لباس هایش را 7 یا 8 سال می پوشید.(سپس به خاطر نبودن خشک شویی به عطرهایش می پرداخت). ساو پارچه‌هایی انتخاب می‌کرد که 20 سال دوام بیاورد. او می گفت:(برازندگی برعکس بی مبالاتی است). امروز هم هنوز از پار‌یس تا هنگ کنگ همه جا می‌توانید لباس‌ها و کفش‌های مشکی سایز کوچک، کت و شلوار و کت دامن‌های کلاسیک و مدل‌های اصلاح کوتاه موی سر او را ببینید. حتی مدل برنزه کردن پوست به شیوه سالم را او شروع کرد.

پاریسی‌ها از هیچ چیز به اندازه لباس، خوب نگهداری نمی‌‌کنند و برای این کار احتیاج به کمد بزرگ هم ندارند. هر مرد یا زن ممکن است دو یا سه دست لباس اصلی داشته باشد اما هر کدام از آن ها از بهترین نوع و کاملا اندازه‌ی تن شان است. با این لباس‌ها متشخص به نظر خواهند آمد و خود بر این امر واقفند. زن ها برای شادابی و طراوت بیشتر از روسری و جواهرات استفاده می‌‌کنند.مردها با لباس یک دست، کراوات و پیراهن آراسته جلوه می‌‌کنند.

مردم پاریس شیک پوش هستند. شما در پاریس مرد یا زن فرانسوی شاغل پیدا نمی کنید که شلوار جین یا کفش ورزشی پوشیده باشد تنها جهانگردان و فروشندگان فروشگاه‌های ارزان قیمت از این امر استثنا هستند. هر فرانسوی که از عهده اش برآید هر روز سال را لباس شیک خواهد پوشید. آنها هرگز تصورش را هم نمی‌‌کنند که در پاریس شلوارک بپوشند اگر چه در کنار دریا به راحتی برهنه می‌شوند.

یکی از چیزهای دلگرم کننده درباره احساس فرانسویان نسبت به مد این است که زیبایی سن نمی‌شناسد. در اینجا نه تنها علایم ویژه جوانی را بر زبان نمی آورند بلکه کل خرید و فروش مربوط به مد و برازندگی در حوزه قلمرو افراد با تجربه است. شانل گفته است:

شما در هر سنی می‌توانید جذاب و مقاومت ناپذیر باشید. برای این منظور باید افسون را جانشین جوانی کنید. برازندگی متعلق به آنهایی است که قبلا آینده ی خود را تسخیر کرده‌اند.

بعد از یک سن خاص، دیگر خوش لباسی گرایش به آخرین مد روز را منعکس نمی‌کند بلکه نشان دهنده سلیقه و کلاس فرد است. بون ژانق و بون شیک (Bon chic, bon genre)(جنس خوب و جنس شیک) اصطلاحی است که فرانسویان برای هر چیز شیک، به کار می‌برند. بخش اعظم زندگی خیابانی پاریس این نمایش مد دلپذیر و دائمی را تحسین می‌کند. این مد ماورای گرایش‌های گروهی بلکه یک نوع بیان شخصی است. یک فرانسوی قوز نمی‌کند گرچه به تازگی جوانان دوست دارند از حالت آمریکاییان تقلید کنند. زن‌های پاریسی می دانند چطور با اعتماد به نفس راه بروند با اسلوب بچرخند، چطور بنشینند و پاهایشان را به طرز جذابی روی هم بیاندازند. مردان می دانند که سیگار کشیدن را چطوربه یک ژست وسوسه انگیزی بدل کنند. به این حضور و تسلط فیزیکی، ذوق و سلیقه ظریف لباس و اسلوب آن را هم اضافه کنید. به این صورت تمام ملزومات یک نمایش عمومی شگفت انگیز هنر مد را در اختیار خواهید داشت. برای شرکت در این نمایش لازم نیست که حتما جوان و زیبا یا حتی ترکه ای باشید. در وجود همه ما زیبایی است. فرانسویان بر این اصل واقفند و بر روی آن سرمایه گذاری می‌‌کنند. در مناطق روستایی آداب و رسوم کمتر حالت رسمی دارد و در کنار دریا کاملا متفاوت است.

عجیب این که فرانسویان به همراه این ذوق عالی نسبت به مد، به نداشتن حجب و حیا هم شهرت دارند. آنها در استخر‌های عمومی و در کنار دریا برهنه شنا می‌‌کنند. در فصل تابستان مرد و زن در کناره‌های رود سن برهنه یا با پوشش بسیار مختصر حمام آفتاب می‌گیرند. با وجود سرویس‌های دستشویی عمومی خیلی خوب هنوز مردها در خیابان ادار می‌‌کنند. به عبارتی فرانسویان جنبه گناه آلود برهنگی را نمی‌شناسند. برهنگی روی دیگر مد در فرانسه است[۴].

تقویم فرهنگی فرانسه

1743: ژان ژاک روسو فیلسوف مشهور به عنوان منشی سفیر فرانسه در ونیز منصوب می‌شود.

1743: ماموریت محرمانه ولتر فیلسوف شهیر فرانسه به لاهه

1776: ماموریت رسمی بومارشه نویسنده بزرگ فرانسه به لندن

1822: شاتو بریان، نویسنده بزرگ فرانسه وزیر امور خارجه می‌شود

1844: نخستین کمک دولت به هیات‌های کاوش‌های باستان شناسی در آفریقا

1848: لامارتین شاعر مشهور فرانسه وزیر امور خارجه می‌شود

1850: ایجاد بخش حمایت از مالکیت ادبی و هنری در وزارت امور خارجه

1860: تاسیس آلیانس جهانی یهود

1880: تاسیس انستیتو فرانسه در قاهره

1883: تاسیس آلیانس فرانسه در پاریس

1886: تاسیس آلیانس فرانسه در پراگ

1901: تاسیس مدرسه فرانسوی در کانتون - چین

1902: تاسیس میسیون لائیک

1906: تاسیس مدرسه فرانسوی در سالونیک توسط میسیون لائیک

1912:تاسیس انستیتو فرانسه در پطروگراد

1920: تاسیس انستیتو فرانسه در پراگ

1922: تاسیس انجمن اقدام هنری فرانسه

1924: دولت فرانسه پیشنهاد تاسیس انستیتو بین‌المللی همکاری فکری را به جامعه ملل می‌نماید(پایه ریزی سازمان یونسکو)

1929: امضا اولین توافقات فرهنگی با ایران

1945: تاسیس اداره کل روابط فرهنگی در وزارت امور خارجه فرانسه

1947: گشایش کانون فرانسه در آکسفورد

1954: توافق فرهنگی با آلمان فدرال

1955: کنوانسیون فرهنگی با تونس

1956: تعطیل موسسات فرانسه در مصر و سوریه

1957: کنوانسیون فرهنگی بین فرانسه و مراکش

1958: اولین برنامه 5 ساله توسعه اقدامات فرهنگی و فنی

1961: تاسیس انجمن دانشگاه‌های فرانسه زبان در مونترال

1961: تهیه اولین روش آموزش فرانسه در تلویزیون

1961: ایجاد سپاه همکاری(انجام داوطلبانه سربازی در خارج در زمینه همکاری‌ها)

1963: ایجاد دفتر فرانسه - آلمان برای جوانان

1966: کنوانسیون همکاری‌های فرهنگی و فنی فرانسه – الجزایر

1968: تاسیس دفتر فرانسه – کبک برای جوانان

1980: تاسیس سدوست(مرکز مطالعات و اطلاع رسانی دانشگاهی، علمی و فنی) در کشورهای خارج

1984: اولین برنامه تلویزیون فرانسه زبان تی وی 5

1984: ایجاد مرکز اطلاع رسانی موسیقی معاصر فرانسه در برم و توکیو

1984: اولین گردهمایی جهانی وابستگان زبانی در پاریس

1986: اولین اجلاس سران کشورهای فرانسه زبان در ورسای

1986: برگزاری سمپوزیوم – فرانسه در مقابل استراتژی‌های فراملی کشورهای بزرگ غربی و گروه‌های بزرگ تجاری خصوصی

1987: اجلاس رودز - تصویب طرح اورکا در زمینه سمعی – بصری

1987: برنامه UREF(دانشگاه شبکه‌های فرانسه زبان)

1988: اجلاس سران فرانسه – آلمان و تاسیس شبکه تلویزیونی مشترک آرته

1989: سال فرانسه در هند

1989: دویستمین سالگرد انقلاب فرانسه

1989: تاسیس شورای سمعی – بصری خارجی فرانسه CAEF به ریاست نخست وزیر

1989: تاسیس کانال بین‌المللی فرانسه(CFI)، بانک تصویر فرانسه

1990: گشایش دانشگاه فرانسه زبان اسکندریه – مصر

1990: تاسیس هیات بین وزارتی برایاروپای مرکزی و شرقی(MILECO)

1990: تاسیس آژانس آموزش زبان فرانسه در خارج(AEFE)

1990: بازگشایی انستیتو فرانسه در صوفیه

1991: تاسیس انتشارات فرانسه برای اشاعه کتاب فرانسه در خارج

1991: تاسیس آژانس نشر اطلاعات تکنولوژیک(ADIT)

1991: افتتاح انستیتو فرانسه در مسکو

1993: ایجاد فرانس موند، سیستم ارتباط تلماتیک وزارت امور خارجه

1994: اصلاحات آلن ژوپه وزیر امور خارجه

1994: افتتاح انستیتو فرانسه در آفریقای جنوبی، در سارایوو و قرائت خانه فرانسه – آلمان در اسمولنسک

1994: ایجاد دوره کامل آموزشی به زبان فرانسه در دانشگاه گالاتاسرای استانبول

1995: ایجاد 31 مرکز همکاری فرهنگی و زبانی (CCCL) در کشورهای خارجی. آخرین نوع موسسات فرهنگی در خارج[۴].

نمادها و سمبل‌های فرهنگی فرانسه

پرچم فرانسه. برگرفته از سایت shut، قابل بازیابی ازhttps://shut.ir/%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D9%BE%D8%B1%DA%86%D9%85-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%87

پرچم ملی: پرچم رسمی کشور فرانسه به سه رنگ آبی، سفید و قرمز است.آبی و قرمز رنگ‌های بزرگترین شهر فرانسه یعنی پاریس، و رنگ قرمز رنگ انقلاب فرانسه و بعدها نیز رنگ احزاب سوسیالیست و کمونیست و همچنین رنگ جمهوری در فرانسه است. رنگ سفید، که خلوص و سادگی را نشان می‌دهد، رنگ شخصیت‌های بزرگ تاریخی فرانسه یعنی پادشاهان می‌باشد.

سرود ملی فرانسه:سرود مارسی یز (La Marseillaise) سرود ملی فرانسه یا سرود انقلابی که توسط روژه دو لیزل (Rouget de Lisle) سروده شده‌است.

شعار جمهوری فرانسه: آزادی، برابری و برادری (Liberté - Egalité - Fraternité) شعار جمهوری فرانسه است.این شعار معروف برگرفته از انقلاب کبیر فرانسه به گاه 1789 است و این شعار مبنای بیانیه حقوق بشر در جهان می‌باشد. همچنین می‌توان این شعار را برروی سکه‌ها نیز مشاهده نمود.

ماریان: ماریان (Marianne)، یک زن و نماد جمهوری و آزادی است. تصویر آن بر روی اسکناس‌های 100 فرانکی قدیم، که یورو جایگزین آن شده‌است، نقش بسته بود و نیز می‌توان آن را بر روی تمبرها و سکه‌ها ملاحظه نمود. ماریان تجسم جمهوری است یک زن با کلاه فری ژین، کلاهی که نماد بردگانی است که زنجیر اسارت را گسسته و شهروند و آزاد شده‌اند و این دو نماد آزادی و جمهوری فرانسه اند. مجسمه بالاتنه آن در شهرداری‌ها‌ی فرانسه وجود دارد و تصویرش بر روی تمبرهای پستی طراحی شده‌است.

کلاه فری ژیین (Le bonnet phrygien): این نام از دو بخش تشکیل شده، بخش اول کلاهی است که به هنگام سرما بر سر می‌نهند. بردگان رومی هنگامی که آزاد می‌شدند، آن را بر سر می‌نهادند وانقلابیون فرانسه نیز در سال 1789 آن را پذیرفتند.

گل سوسن: گل سوسن (La fleur de lys)،نماد پادشاهان فرانسه است و نیز بر روی پرچم کبک کانادا نقش بسته است.

برج ایفل (la tour Eiffel): عموم مردم در جهان برج ایفل را مترادف با فرانسه قلمداد می‌‌کنند. ایفل نیز نام مهندس فرانسوی است که این برج را به مناسبت نمایشگاه جهانی 1889 در این محل ساخت.

خودرو ژیان (La 2CV): خودرو ژیان نیز نماد فرانسه محسوب می‌شود. برای این که یک خودروی مردمی بوده‌است. این خودرو نزد فرانسویان «دو شوو» به معنای دو اسب نامیده می‌شود.

آستریکس و اوبلیکس. برگرفته از سایت longislandhopde، قابل بازیابی ازhttps://longislandhopde.weebly.com/blog/asterix-et-obelix

شش ضلعی (L'Hexagone): نماد شکل جغرافیایی فرانسه است. زیرا نقشه جغرافیایی فرانسه به صورت شش ضلعی است.

آستریکس و اوبلیکس (Asterix et Obelix): آستریکس نماد شخصیت کارتونی فرانسه و بهترین دوست او ابلیکس است دو نفر گلوا که بسیار قوی و با شهامت هستند و تنها از یک چیز می‌ترسند و آن اینکه آسمان بر سرشان خراب شود.

خروس: ورزشکاران فرانسوی نماد خروس را به عنوان نقش خوش‌شانس پذیرفته‌اند.این نام نیز از یک بازی کلمات در زبان لاتین گرفته شده زیرا کلمه "gallus" دو معنا ("Gallus" voulait dire "coq" et "gaulois") داشته‌است.

زن بذرپاش (La Semeuse): یک زن در حال بذر پاشیدن، نماینده زاد و ولد، و غنای کشاورزی در فرانسه به شمار می‌آید. این نماد بر روی برخی از سکه ‎ها نیز مشاهده می‌گردد.

لوگوی رسمی دولت فرانسه: دولت ژوسپن در سال 1999 میلادی نماد ترکیبی از پرچم فرانسه و ماریان و شعار سه گانه فرانسه است، به تصویب رساند و در حال حاضر در سر برگ‌های رسمی دولتی از این نماد استفاده می‌شود[۴].

نیز نگاه کنید به

نظام فرهنگی روسیه؛ نظام فرهنگی چین؛ نظام فرهنگی تونس؛ نظام فرهنگی کوبا؛ نظام فرهنگی لبنان؛ نظام فرهنگی مصر؛ نظام فرهنگی کانادا؛ نظام فرهنگی افغانستان؛ نظام فرهنگی سودان؛ نظام فرهنگی اردن؛ نظام فرهنگی ساحل عاج؛ نظام فرهنگی مالی؛ نظام فرهنگی ژاپن؛ نظام فرهنگی تایلند؛ نظام فرهنگی آرژانتین؛ نظام فرهنگی قطر؛ نظام فرهنگی اسپانیا؛ نظام فرهنگی اتیوپی؛ نظام فرهنگی سوریه؛ نظام فرهنگی سیرالئون؛ نظام فرهنگی سنگال؛ نظام فرهنگی اوکراین؛ نظام فرهنگی زیمبابوه؛ نظام فرهنگی تاجیکستان؛ نظام فرهنگی قزاقستان؛ نظام فرهنگی سریلانکا؛ نظام فرهنگی بنگلادش؛ نظام فرهنگی گرجستان

کتابشناسی

  1. سفارت جمهوری اسلامی ایران در پاریس. مرداد (1374). تاریخچه دیپلماسی فرهنگی، دیپلماسی فرهنگی فرانسه. ص34.
  2. کامپ. فولکر اشتاین (1388).دیپلماسی فرهنگی فرانسه. ترجمه: بهزاد احمدی لفورکی. هفته‌نامه پگاه حوزه، شماره 275.
  3. برگرفته‌ازhttp://www.culturecommunication.gouv.fr/
  4. ۴٫۰۰ ۴٫۰۱ ۴٫۰۲ ۴٫۰۳ ۴٫۰۴ ۴٫۰۵ ۴٫۰۶ ۴٫۰۷ ۴٫۰۸ ۴٫۰۹ ۴٫۱۰ ۴٫۱۱ ۴٫۱۲ ۴٫۱۳ ۴٫۱۴ نعيمی گورابی، محمد حسين (1392). جامعه و فرهنگ فرانسه. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی.
  5. برگرفته‌ازhttp://fr.wikipedia.org/wiki/Minist%C3%A8re_de_la_Culture_(France)
  6. برگرفته‌ از http://www.tlfq.ulaval.ca/axl/francophonie/francophonie.htm
  7. برگرفته‌ از http://fr.wikipedia.org/wiki/Organisation_internationale_de_la_francophonie
  8. قابل بازیابی از http://www.francophonie.org/L-Organisation-internationale-de.html
  9. ایوبی. حجت‌اله (1388). سیاست‌گذاری فرهنگی در فرانسه. تهران: انتشارات سمت، ص51.
  10. روزنامه آفتاب. 16مهر (1387). جغرافیای معرفتی آلمان و فرانسه.
  11. ماتیوز، اریک (1378). فلسفه فرانسه در قرن بیستم. ترجمه: محسن حکیمی. تهران: انتشارات ققنوس، ص9.
  12. روشنفکر فرانسوی در قرن بیسیتم رامین جهانبگلو:http://www.iranao.com/news.php?id=2322
  13. روح‌بخشان، عبدالحمید (1369). فرهنگستان فرانسه. نشر دانش، سال یازدهم.
  14. ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ برگرفته‌ازhttp://web.cortland.edu/flteach/civ/cultur/cultur-r.htm