نظام فرهنگی فرانسه

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۰۵ توسط Samiei (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

نظام فرهنگی کشور فرانسه شامل نهادها و سازمان های فرهنگی، وزارت فرهنگ فرانسه، سیاستگذاری فرهنگی، سیاست ها، راهبردها و رویکردهای فرهنگی،سیاست حفظ میراث فرهنگی، روابط بین المللی فرهنگی، صنایع و کالاهای فرهنگی، تجارت فرهنگی، جایگاه، اهداف و اولویت های دیپلماسی فرهنگی، جریان های فکری موثر،ذائقه فرهنگی مردم فرانسه،تقویم فرهنگی و نمادها و سمبل های فرهنگی کشور فرانسه است که در ذیل شرح داده شده است:

تاریخچه دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه

فرانسوا لکلرک دوترامبلی. برگرفته از سایت galleryhistoricalfigures، قابل بازیابی ازhttps://www.galleryhistoricalfigures.com/fr-joseph-francois-du-tremblay

1ـ از آغاز تا انقلاب‌ فرانسه: در قرن‌ شانزدهم‌ میلادی‌ فرانسه از وضع‌ مسیحیان‌ در شرق‌ دفاع‌ می‌کند و فرانسوآی‌ اول‌ از سلطان‌ سلیمان‌ عثمانی‌ در 1533 قول‌ حمایت‌ از آنان‌ را می‌گیرد. در قرن‌ هفدهم‌، در دوره‌ سلطنت‌ لوئی‌ سیزدهم‌، یک روحانی‌ مسیحی‌ به‌ نام‌ فرانسوا لکلرک دوترامبلی (François Leclerc du Tremblay) مشهور به‌ پدر ژوزف‌ موفق‌ می‌شود لبنان‌ را به‌ یک مرکز دوستدار فرانسه و زبان‌ فرانسه تبدیل‌ کند. در همین‌ قرن‌ دیپلماسی‌ فرانسه به‌ کارایی‌ مذهب‌ و مبلّغین‌ آن‌ در روابط‌ خارجی‌ پی‌ می‌برد. در قرن‌ هیجدهم‌ میلادی‌، تجارت‌ در سیاست‌ خارجی‌ فرانسه غالب‌ است‌. البته‌ به‌ موازات‌ رشد تجارت‌ فرانسه با کشورهای‌ اروپایی‌، زبان‌ فرانسه در دربار پادشاهان‌ روزبه‌روز رونق‌ بیشتری‌ می‌یابد. در این‌ قرن‌، دولت‌ فرانسه از چاپ‌ کتاب‌ و نشریه‌ حمایت‌ می‌کند و «کالج‌ چهار ملت‌» در پاریس‌ دانشجویان‌ بورسیه‌ خارجی‌ می‌پذیرد. در همین‌ ایام‌ دانشگاه‌ استراسبورگ‌ 200 دانشجوی‌ روسی‌ می‌پذیرد. در این‌ قرن‌ که‌ عصر روشنگری‌ نامیده‌ می‌شود، دانشمندان‌ صاحب‌نام‌ فرانسه شهرت‌ جهانی‌ می‌یابند و در واقع‌ اولین‌ «رایزنی‌های‌ فرهنگی‌» را نزد دولت‌های‌ خارجی‌ تشکیل‌ می‌دهند. البته‌ این‌ رایزن‌ها که‌ مشهورترین‌ آنها دیدرو (نزد کاترین‌ دوم‌ در روسیه‌) و ولتر (نزد فردریک در پروس‌) می‌باشند، بیشتر از آنکه‌ برای‌ دولت‌ فرانسه کار کنند، برای‌ خودشان‌ فعالیت‌ می‌کنند. با این‌ حال‌ این‌ افراد موجب‌ درخشش‌ فرهنگ‌ و زبان‌ فرانسه در خارج‌ از مرزها بودند و دولت‌ نیز از آنها در جهت‌ یک دیپلماسی‌ مخفی‌ استفاده‌ می‌نمود. مثلاً در سال‌ 1743، ولتر به‌ لاهه‌ رفت‌ تا از تحرکات‌ فردریک در هلند آگاه‌ شود و از سوی‌ دیگربومارشه (Beaumarchais) عازم‌ لندن‌ شد تا از سیاست‌ انگلیس‌ در قبال‌ وقایع‌ آمریکا مطلع‌ شود. میرابو، چهره دیگر ادب ‌فرانسه نیز سه‌ سال‌ قبل‌ از انقلاب‌، هنوز دیپلماسی‌ خود را به‌ موازات‌ دیپلماسی‌ وزیر خارجه‌ وقت‌ دنبال‌ می‌کرد.

2ـ از انقلاب‌ فرانسه تا 1870: انقلاب‌ فرانسه سعی‌ نمود تا به‌ اقدامات‌ فرهنگی‌ فرانسه در خارج‌، جنبه ملی‌ بدهد. وزارت‌ امورخارجه‌ تحت‌ مدیریت‌ دوموریه‌ (Dumouriez) به‌ توسعه‌ فعالیت‌های‌ فرهنگی‌ و نظامی‌ خود پرداخت‌ و ناپلئون‌ بناپارت‌ نیز همان‌ وظایفی‌ را که‌ انقلاب‌ فرانسه به‌ عهده‌ سیاست‌ روابط‌ خارجی‌ فرانسه گذارده‌بود و در واقع‌ تبلیغ‌ افکار انقلابی‌ بود، ادامه‌ داد. لشگرکشی‌ ناپلئون‌ به‌ مصر در سال‌ 1798 را باید اولین‌اقدام‌ جهت‌ همکاری‌ فرهنگی‌ با کشورهای‌ دور، البته‌ به‌ «سبک فرانسوی‌» تلقی‌ کرد. زیرا، دانشمندان‌، مهندسین‌، روشنفکران‌ و هنرمندان‌، در این‌ لشکرکشی‌، نظامیان‌ را همراهی‌ می‌کردند. از سال‌ 1815 تا 1870، هر چند دیپلماسی‌ فرانسه، سیاست‌ مدوّنی‌ در جهت‌ استفاده‌ از فرهنگ‌ در روابط‌ خارجی‌ فرانسه ندارد، اما عنصر فرهنگی‌ همواره‌ در این‌ دیپلماسی‌ حضور دارد. مثلاً شاتوبریان (François-René de Chateaubriand)، ادیب‌ شهیر فرانسه در سال‌ 1822 وزیر امور خارجه‌ می‌شود. بیست‌ سال‌ بعد در 1842، گیزو (François Guizot) منابع‌ قابل‌توجهی‌ را در اختیار هیأت‌های‌ باستان‌شناسی‌ در تونس‌ قرار می‌دهد تا کلکسیون‌های‌ موزه‌ لوور را غنی‌تر سازند. در همین‌ زمان‌، لامارتین‌ (Alphonse de Lamartine)، نویسنده‌ بزرگ‌ فرانسه در بازگشت‌ از سفر شرق‌ به‌ وزارت‌ امور خارجه ‌فرانسه توصیه‌ می‌کند به‌ «فرزندان‌ شیوخ‌ و امراء در لبنان‌ بورس‌ تحصیلی‌ بدهند تا آنها در فرانسه درس‌ بخوانند». از 1840، وزارت‌ خارجه‌ سیاست‌ فعال‌ حمایت‌ از مبلّغان‌ مذهبی‌ را با در اختیار قرار دادن‌ امکانات ‌دنبال‌ می‌کند و بدین‌ ترتیب‌ تعداد مبلّغان‌ به‌ شدت‌ افزایش‌ می‌یابد. در سال‌ 1848، لامارتین‌ وزیر امورخارجه‌ فرانسه می‌شود. در همین‌ ایام‌ از دیپلمات‌های‌ فرانسه در خارج‌ خواسته‌ می‌شود که‌ با کشورهای‌ متوقف ‌فیه‌، «قراردادهای‌ فرهنگی‌» امضاء نمایند. بدین‌ ترتیب‌، سیاست‌ فرهنگی‌ فعال‌ فرانسه در خارج‌ از کشور، اولین‌ ثمرات‌ ملموس‌ خود را به‌ دست‌ می‌آورد. در سال‌ 1868، مدرسه‌ جدید گالاتاسرای‌ در استانبول‌ گشایش‌ می‌یابد. این‌ مدرسه‌ نقش‌ مهمی‌ در تربیت‌ نسل‌ آینده‌ دولتمردان‌ و نخبگان‌ ترکیه‌ ایفاء می‌نماید که‌ از نظر تاریخچه‌ موسسات‌ تمدنی‌ جدید در شرق‌ قابل‌ مقایسه‌ با مدرسه‌ دارالفنون‌ در ایران‌ می‌باشد.

3ـ از 1870 تا آغاز جنگ‌ جهانی‌ اول‌: در این‌ دوره‌، فشار وقایع‌ سیاسی‌، روابط‌ فرهنگی‌ فرانسه را تحت‌الشعاع‌ قرار می‌دهد. در همین‌ حال‌، رقابت‌ قدرت‌های‌ بزرگ‌ در آفریقا، شرق‌ و خاوردور ابعاد تازه‌ای‌ می‌یابد تا جایی‌ که‌ جنگ‌ گریزناپذیر می‌گردد. همزمان‌ رقابت‌ فرهنگی‌ نیز شدت‌ می‌یابد. فرهنگ‌ و زبان‌ فرانسه از لحاظ‌ سیاسی‌، اهمیت ‌فوق‌العاده‌ای‌ می‌یابد. ایتالیا، فرانسه، انگلیس‌، آلمان‌، روسیه‌ و به‌ تدریج‌ آمریکا که‌ قدرت‌های‌ بزرگ‌ وقت‌ می‌باشند سعی‌ در حفظ‌ و توسعه‌ نفوذ خود بر نخبگان‌ جهان‌ دارند و یکدیگر را شدیداً از طریق‌ نمایندگی‌های‌ دیپلماتیک و کنسولی‌ تحت‌ نظر دارند. اعزام‌ هیأت‌های‌ نظامی‌، تأسیس‌ مدارس‌ و دانشگاه‌ها، ایجاد بیمارستان‌ و اعزام‌ متخصص‌، تحت‌ عنوان‌ فعالیت‌های‌ فرهنگی‌ به‌ اوج‌ خود می‌رسد. اهمیت‌ این‌ اقدامات‌ و شدت‌ رقابت‌ تا حدی‌ می‌رسد که‌ این‌گونه‌ فعالیت‌های‌ «فرهنگی‌» سرّی‌ قلمداد می‌شوند. تا جایی‌ که‌ بودجه‌ وزارت‌ امور خارجه‌ فرانسه برای‌ اشاعه‌ فرهنگ‌ و زبان‌ فرانسه نیز جزو اطلاعات‌ بسیار سرّی‌ قرار می‌گیرد. در مصر، انگلیس‌ رقیب‌ فرانسه است‌. گزارشگر بودجه‌ سال‌ 1906 در فرانسه، در نطق‌ پارلمانی‌ خود، صحبت‌ از «جنگ‌ زبان‌ها» در قاهره‌ می‌کند. در بیروت‌، آمریکا دانشگاه‌ می‌سازد و بلافاصله‌ فرانسه برای‌ مقابله‌ با آن‌، اقدام‌ به‌ تأسیس‌ دانشکده‌ پزشکی‌ بیروت‌ می‌کند. در شانگهای‌ آلمانی‌ها دانشکده‌ می‌سازند و فرانسه در یک حرکت‌ مشابه‌ دانشکده‌ فرانسوی‌ «فجر» (Aurore) را افتتاح‌ می‌نماید. لازم‌ به‌ ذکر است‌ که‌ تمام‌ این‌ فعالیت‌ها تا پیدایش‌ رایزنی‌های‌ فرهنگی‌ به‌عهده‌ کنسول‌ بوده‌ است‌. در شهر کانتون‌ در چین‌ یک مبلّغ‌ فرانسوی‌ به‌ قتل‌ می‌رسد و دولت‌ فرانسه درمقابل‌ آن‌ با کمک دولت‌ چین‌ موفق‌ به‌ تأسیس‌ یک مدرسه‌ فرانسوی‌ می‌شود.

به‌ موازات‌ اقدامات‌ دوجانبه‌، دیپلمات‌های‌ فرانسه سعی‌ می‌کنند زبان‌ فرانسه را در نهادهای‌ بین‌المللی‌ رسمیّت‌ دهند. در سال‌ 1902، سفیر فرانسه در واشنگتن‌ مطلع‌ می‌شود که‌ آمریکایی‌ها در شکایت‌ خود از مکزیک به‌ دادگاه‌ داوری‌ لاهه‌، سعی‌ در تحمیل‌ زبان‌ انگلیسی‌ به‌ عنوان‌ زبان‌ رسمی‌ دادگاه‌ دارند. بلافاصله‌ وزیر امور خارجه‌ فرانسه دست‌ به‌ یک تهاجم‌ دیپلماتیک فعال‌ می‌زند و در نتیجه‌ رئیس‌ دانمارکی‌ دادگاه‌ می‌پذیرد که‌ «فرانسه تنها زبان‌ بین‌المللی‌ حقوق‌ و دیپلماسی‌» می‌باشد. این‌وضعیت‌ تا سال‌ 1919 ادامه‌ یافت‌ و در این‌ تاریخ‌ به‌ هنگام‌ امضا معاهده‌ ورسای‌ و به‌ اصرار ویلسون‌ رئیس‌ جمهور وقت‌ آمریکا، زبان‌ انگلیسی‌ در کنار زبان‌ فرانسه جایگاه‌ خود را کسب‌ می‌کند. از طرف‌ دیگر، سیاست‌ داخلی‌ فرانسه نیز بر اقدامات‌ فرهنگی‌ فرانسه اثر می‌گذاشت‌ مثلاً وقتی‌ درسال‌ 1905، آموزش‌ و پرورش‌ در فرانسه ملی‌ اعلام‌ شد و رأی‌ به‌ جدایی‌ کلیسا و دولت‌ دادند،نمایندگان‌ لائیک مجلس‌ ملی‌ فرانسه تصمیم‌ گرفتند کمک دولت‌ به‌ مبلّغان‌ مذهبی‌ را قطع‌ نمایند. امّاوقتی‌ از خدمات‌ این‌ هیأت‌ها به‌ اشاعه‌ فرهنگ‌ فرانسه و در نتیجه‌ نفوذ این‌ کشور در جهان‌، مطلع‌ شدند، از تصمیم‌ خود صرف‌نظر کردند.

از اواخر قرن‌ نوزدهم‌، فعالیت‌های‌ فرهنگی‌ فرانسه در خارج‌ سازماندهی‌ شدند. در سال‌ 1860، یهودیان‌، آلیانس‌ جهانی‌ یهود را تأسیس‌ کردند که‌ هدف‌ آن‌ تأسیس‌ مدارس‌ فرانسه زبان‌ در کشورهای‌ اروپای‌ شرقی‌ و شرق‌ (آسیا و مصر) برای‌ اقلیت‌های‌ یهودی‌ بود. در سال‌ 1914، 200 مدرسه‌ آلیانس‌ وجود داشت‌. آلیانس‌ و مبلّغان‌ مذهبی‌ از حمایت‌ دولت‌ و شبکه‌ کنسولی‌ آن‌ در خارج‌ برخوردار بودند. در کنار آلیانس‌ یهودیان‌، آلیانس‌ فرانسه نیز در سال‌ 1883 به‌ ابتکار جمعی‌ از شخصیت‌های‌ فرانسوی‌ برای‌ گردهمایی‌ «دوستان‌ فرانسه» تأسیس‌ شد. در 26 مه‌ 1884، مدیرکل‌ امور سیاسی‌ وزارت‌ خارجه ‌فرانسه در تلگرافی‌ خطاب‌ به‌ نمایندگی‌های‌ فرانسه چنین‌ می‌نویسد: «با توجه‌ به‌ ویژگی‌ وطن‌دوستانه‌ این‌ انجمن‌ (آلیانس‌ فرانسه)، نسبت‌ به‌ هرگونه‌ حمایت‌، البته‌ به‌طور غیررسمی‌، اقدام‌ شود». نقش‌ دیپلماتیک این‌ نهاد فرهنگی‌ از این‌ روشن‌تر قابل‌ بیان‌ نیست‌. در کنار «میسیون‌های‌ مذهبی‌»، طرفداران‌ جمهوری‌ و دولت‌ غیرمذهبی‌ «میسیون‌های‌ لائیک» را درسال‌ 1902 تأسیس‌ می‌کنند که‌ با وجود حمایت‌ دولت‌ فقط‌ موفق‌ به‌ ایجاد مدرسه‌ در سالونیک (1905)، اتیوپی‌ (1908) و در لبنان‌ و مصر (1909) می‌شود.

بودجه‌ وزارت‌ امور خارجه‌ از 250000 فرانک در سال‌ 1875 به‌ 3/2 میلیون‌ فرانک در1912 افزایش‌ یافت‌ و بدین‌ ترتیب‌ در سال‌ 1910، در شهرهای‌ آتن‌، فلورانس‌، لندن‌، سن‌ پترزبورگ‌ و مادرید انستیتوهای‌ فرانسه تأسیس‌ شدند، در چین‌، مصر و لبنان‌ شاخه‌های‌ دانشگاهی‌ و در قاهره‌ و خاوردور مدارس‌ باستان‌شناسی‌ ایجاد گردیدند.

4ـ از جنگ‌ جهانی‌ اول‌ تا جنگ‌ جهانی‌ دوم‌: در این‌ ایام‌ تمام‌ توان‌ فرانسه صرف‌ مبارزه‌ با آلمان‌ می‌شد. جنگ‌ روانی‌ از طریق‌ کنترل‌ اخبار و تبلیغات‌ نزد نخبگان‌ کشورهای‌ بی‌طرف‌ ادامه‌ داشت‌. ابزارهای‌ فرهنگی‌ فرانسه در زمان‌ جنگ‌ به‌ تریبون‌های‌ تبلیغاتی‌ فرانسه تبدیل‌ شدند تا جایی‌ که‌ گزارشگر بودجه‌ در مجلس‌ ملی‌ فرانسه آنها را به‌«سلاحی‌ در دست‌ دولت‌ فرانسه» تشبیه‌ نمود و «نفوذ فرهنگی‌ فرانسه را مطمئن‌ترین‌ و موثرترین‌ ابزارسیاست‌ خارجی‌ فرانسه» دانست‌. در این‌ مدت‌ بودجه‌ فرهنگی‌ از 5/4 میلیون‌ در 1919 به‌ 70 میلیون‌در 1937 افزایش‌ یافت‌ و شهرهای‌ بارسلون‌، ناپل‌، زاگرب‌، آمستردام‌، لیسبون‌ و استکهلم‌ نیز شاهد گشایش‌ انستیتوهای‌ فرانسوی‌ شدند.

در سال‌های‌ 1939ـ1929 شاهد امضاء اولین‌ قراردادهای‌ فرهنگی‌ بین‌ دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسهو کشورهای‌ ایران‌ (1929)، دانمارک (1930)، اتریش‌ و سوئد (1936)، رومانی‌ (1939) می‌باشیم‌. در سال‌ 1924، «انستیتو بین‌المللی‌ همکاری‌های‌ فرهنگی‌» ایجاد می‌شود که‌ در واقع‌ شکل‌ ابتدایی‌ سازمان‌ یونسکو بود. در طی‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌، با اشغال‌ فرانسه از سوی‌ آلمان‌، فعالیت‌های‌ فرهنگی‌ فرانسه در خارج‌ کاهش‌ می‌یابند و بسیاری‌ از مراکز فرهنگی‌ تعطیل‌ می‌شوند. در سال‌ 1945 با پایان‌ جنگ‌، ساختار وزارت‌ امور خارجه‌ اصلاح‌ می‌شود و «اداره‌کل‌ روابط‌ فرهنگی‌ و آثار فرانسه در خارج‌» ایجاد می‌شود. البته‌ دولت‌ فرانسه ورشکسته‌ است‌ و تا مدت‌ها اقدام‌ قابل‌ توجهی‌ صورت‌ نمی‌گیرد.

5ـ از جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ تا 1979: این‌ دوره‌، اوج‌ شکوفایی‌ دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه محسوب‌ می‌شود. اداره‌کل‌ روابط‌ فرهنگی‌ وزارت‌ خارجه‌ پرسنل‌ خود را به‌ 14000 نفر افزایش‌ می‌دهد. سوال‌ اساسی‌ در 30 سال‌ گذشته‌ این‌ بوده‌است‌ که‌ چگونه‌ کشوری‌ که‌ ابرقدرت‌ جهانی‌ نیست‌ می‌تواند حضور خود را در جهان‌ حفظ‌ نماید؟ چگونه‌ درخشش‌ فرهنگی‌ فرانسه در «خارج‌» می‌توانست‌ حفظ‌ شود، در حالی‌ که‌ خود مفهوم‌ «خارج‌» دائماً در حال‌ تحول‌ است‌؟ در سال‌های‌ نخستین‌ پس‌ از جنگ‌ اولین‌ رایزنی‌های‌ فرهنگی‌ (14 رایزنی‌ درسال‌ 1949) در نمایندگی‌ها شروع‌ به‌ کار می‌کنند. این‌ نکته‌ قابل‌ توجه‌ است‌ که‌ منصب‌ رایزن‌ نظامی‌ در اواخر قرن‌ نوزدهم‌ میلادی‌، رایزن‌ تجاری‌ پس‌ از جنگ‌ اول‌ و رایزن‌ فرهنگی‌ پس‌ از جنگ‌ دوم‌ جهانی‌ دروزارت‌های‌ خارجه‌ مرسوم‌ شد. این‌ امر نشانگر اهمیت‌ یافتن‌ فرهنگ‌ در روابط‌ بین‌المللی‌ است‌. از1945 تا 1961 شصت‌ معاهده‌ فرهنگی‌ دوجانبه‌ امضاء می‌شود. پایه‌ و ستون‌ دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه در این‌ زمان‌ رشد هر چه‌ بیشتر زبان‌ فرانسه در تحصیلات‌ متوسط‌ و عالی‌ کشورهای‌ جهان‌ است‌. عقیده‌ بر این‌ است‌ که‌ با گسترش‌ زبان‌ همه‌ چیز ممکن‌ می‌شود. رقیب‌ اصلی‌ در این‌ میان‌ زبان‌ انگلیسی‌ بوده‌ و هست‌. مثلاً از سویی‌ فرانسه از رشد زبان‌ انگلیسی‌ در آلمان‌ نگران‌ می‌شود و با آلمانی‌ها مذاکره‌ می‌نماید و از سوی‌ دیگر با از سرگیری‌ مجدد نفوذ فرهنگی‌ آلمان‌ در ایران‌ و ترکیه‌ به‌ مبارزه‌ می‌پردازد. در این‌ مدت‌ نمایندگی‌های‌ فرانسه مجهز به‌ ابزار پخش‌ فیلم‌ می‌شوند.

البته‌ در دوره‌ مورد بحث‌، تشنجات‌ سیاسی‌ هنوز مانعی‌ برای‌ فعالیت‌های‌ فرهنگی‌ است‌. جنگ‌ سرد باعث‌ می‌شود انستیتوهای‌ دانشگاهی‌ فرانسه در رومانی‌ (1948)، چین‌ (1949)، لهستان‌ (1950) و بلغارستان‌ و چکسلواکی‌ (1951) تعطیل‌ شوند. بحران‌ کانال‌ سوئز باعث‌ تعطیلی‌ این‌ موسسات‌ در مصر و سوریه‌ می‌شوند. از سوی‌ دیگر، مباحث‌ ایدئولوژیک داخلی‌ موجب‌ شد تا بسیاری‌ از روشنفکران‌ و نویسندگان‌ صاحب‌ نام‌ فرانسه از سیاست‌های‌ دولت‌ رویگردان‌ شوند.

سال‌های‌ پایانی‌ دهه‌ 60 شاهد بروز مسائل‌ جدیدی‌ نظیر استعمارزدایی‌، جهان‌ سوم‌، کمک به‌کشورهای‌ عقب‌افتاده‌ و غیره‌ می‌باشد. سوالات‌ نوینی‌ برای‌ دیپلماسی‌ فرهنگی‌ مطرح‌ می‌شود، زیرا، جغرافیای‌ سیاسی‌ جهان‌ دستخوش‌ تحول‌ است‌ و سیاست‌های‌ گذشته‌ دیگر با واقعیت‌های‌ روز مطابقت‌ ندارند. مفهوم‌ «همکاری‌ فنی‌» حاصل‌ همین‌ تحولات‌ است‌ که‌ منجر به‌ تحقق‌ نوع‌ جدیدی‌ ازفعالیت‌ در کشورهایی‌ مانند هند، برزیل‌، ایران‌ و لبنان‌ می‌شود. در این‌ دوره‌ مجدداً بر اهمیت‌ زبان‌ فرانسه تأکید می‌شود، زیرا هر جا فرانسه صحبت‌ کنند، فرهنگ‌فرانسه حضور دارد و مردم‌ اجناس‌ فرانسوی‌ را ترجیح‌ می‌دهند و بدین‌ ترتیب‌ زبان‌ فرانسه در واقع‌ درحکم‌ وسیله‌ انتقال‌ محصولات‌ فرانسه به‌ کشورهای‌ جهان‌ می‌باشد. در نتیجه‌ این‌ توجه‌، مفهوم‌«کشورهای‌ فرانسه زبان‌» یا «فرانکوفونی‌» شکل‌ می‌گیرد و سرویس‌ همکاری‌های‌ فنی‌ نیز برنامه‌ بسیاروسیعی‌ را برای‌ تربیت‌ کادرهای‌ کشورهای‌ در حال‌ توسعه‌ پایه‌ریزی‌ می‌نماید که‌ شامل‌ اعطاء بورس‌های‌تحصیلی‌ و اعزام‌ کارشناس‌ به‌ این‌ کشورها می‌باشد.

بودجه‌ اداره‌کل‌ امور فرهنگی‌ و فنی‌ وزارت‌ امور خارجه‌ در سال‌ 1964 نشانگر میزان‌ توجه‌ این‌ اداره‌به‌ مناطق‌ مختلف‌ جهان‌ است‌: مراکش‌ 85400771 فرانک - تونس‌74107597 فرانک - هند و چین‌، کامبوج‌، ویتنام‌ و لائوس‌ 46380889 فرانک - جمــــع‌ 205889257 فرانک - اروپا، آمریکا، آسیا و آفریقا 229385112 فرانک - جمع‌ کــل‌ 435274349 فرانک.

در سال‌های‌ میانی‌ دهه‌ شصت‌ فرانسه سیاست‌ همکاری‌ فنی‌ وسیعی‌ را با کشورهای‌ جهان‌ سوم‌ آغاز می‌کند. مثلاً در سال‌ 1962، 4300 بورس‌ تحصیلی‌ اعطاء می‌نماید و با انتقال‌ 7500 معلم‌ شاغل‌ در الجزایر، تعداد پرسنل‌ خود را به‌ 22000 نفر افزایش‌ می‌دهد. تعداد رایزنی‌های‌ فرهنگی‌ در پایان‌ این‌ دهه‌ به‌ 80 می‌رسد. 59 انستیتو، 150 مرکز فرهنگی‌، 177 دبیرستان‌ و کالج‌، 800 کمیته‌ آلیانس‌ فرانسه در 85 کشور جهان‌، 109 سینما و 10000 کپی‌ فیلم‌ و بالاخره‌ اشتغال‌ 225000 استاد خارجی‌ زبان‌ فرانسه به‌ امر تدریس‌ این‌ زبان‌ نشانگر وسعت‌ عملکرد دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه در این‌ سال‌هاست‌. بودجه‌ اداره‌کل‌ روابط‌ فرهنگی‌ به‌ 53 درصد کل‌ بودجه‌ وزارت‌ امور خارجه‌ می‌رسد.

پس‌ از جنگ‌ سرد و آغاز دوره‌ همزیستی‌ مسالمت‌آمیز، روابط‌ با شوروی‌ و بلوک شرق‌ بهتر شد. در این‌ زمان‌ فرانسه زبان‌ رسمی‌ 26 کشور، زبان‌ درسی‌ 7 کشور و زبان‌ خارجی‌ 64 کشور دیگر بود. در کنفرانس‌ یونسکو به‌ سال‌ 1964، از 88 هیأت‌ نمایندگی‌، 35 هیأت‌ به‌ فرانسه، 35 هیأت‌ به‌انگلیسی‌ و 18 هیأت‌ به‌ اسپانیایی‌ و روسی‌ سخنرانی‌ کردند. در اجلاس‌ سازمان‌ ملل‌ متحد از 112 کشورعضو، 43 کشور به‌ زبان‌ فرانسه اظهارنظر می‌کنند. امکانات‌ ماهواره‌ای‌ و جنگ‌ تصاویر به‌ زودی‌ سیمای‌ رقابت‌های‌ فرهنگی‌ را دگرگون‌ می‌سازند. نمایندگی‌های‌ فرانسه، از این‌ پس‌، به‌ عنوان‌ «ویترین‌» فرهنگ‌ و تکنولوژی‌ فرانسه مطرح‌ می‌شوند. نکته‌ قابل‌‌توجه‌ در دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه این است‌ که‌ از میان‌ 110000 نفری‌ که‌ از تمام‌ ملیت‌ها در امر فرهنگی‌ فعالیت‌ بین‌المللی‌ دارند، 40000 نفر آن‌ فرانسوی‌ می‌باشند. این‌ رقم‌ از سوئی‌ دیگر مشکلی‌ را برای‌ این‌ کشور ایجاد می‌کند که‌ همانا تأمین‌ هزینه‌های‌ لازم‌ برای‌ حفظ‌ و استمرار این‌ حضور فرهنگی‌ گسترده‌ می‌باشد. بحران‌ اقتصادی‌ سال‌های‌ 70 این‌ مشکلات‌ را عینیت‌ بخشیدند.

6ـ از 1979 تا 1988: در گزارشی‌ که‌ ژاک ریگو به‌ سال‌ 1979 منتشر ساخت‌ و شهرت‌ زیادی‌ یافت‌ بر این‌ موضوع‌ تأکید شده‌‌است‌ که‌ سال‌های‌ آینده‌ شاهد حضور فزاینده‌ فرهنگ‌ در کنار سیاست‌ و اقتصاد به‌ عنوان‌ سومین‌ عنصر تشکیل‌دهنده روابط‌ بین‌المللی‌ خواهندبود. این‌ گزارش‌ همچنین‌ اشاره‌ داشت‌ که‌ پس‌ از این‌ فرانسه یک قدرت‌ متوسط‌ در دنیایی‌ با فرهنگ‌های‌ مختلف‌ است‌. با به‌ قدرت‌ رسیدن‌ سوسیالیست‌ها، تعدادی‌ از شخصیت‌های‌ فرهنگی‌ جناح‌ چپ‌ فرانسه درخدمت‌ اهداف‌ فرهنگی‌ فرانسه قرار گرفتند. در سال‌های‌ 80 به‌ زبان‌ فرانسه از نظر تخصصی‌ نمودن‌ آموزش‌ آن‌، توجه‌ جدیدی‌ شد. ریگو در گزارش‌ خود اظهار داشته‌ بود که‌ «سیاست‌ زبان‌، عالی‌ترین‌ وجه‌ سیاست‌ حضور فرانسه درجهان‌ است‌». در این‌ سال‌ها 427 مدرسه‌ در 115 کشور جهان‌ به‌ 60 هزار کودک فرانسوی‌ در کنار هزاران‌ کودک بومی‌ زبان‌ فرانسه می‌آموختند. همکاری‌های‌ علمی‌ و فنی‌ نیز مورد توجه‌ قرار گرفته‌ و جهت‌گیری‌ به‌ سوی‌ کشورهای‌ پیشرفته‌ و از سوی‌ دیگر کشورهای‌ تازه‌ صنعتی‌ شده‌ نظیر برزیل‌، مکزیک،کره‌جنوبی‌، چین‌ و هند مورد تأکید قرار می‌گیرد. توجه‌ به‌ فرهنگ‌ توده‌ جای‌ فرهنگ‌ نخبگان‌ را می‌گیرد. مدیریت‌ ارتباطات‌ با بودجه‌ای‌ معادل‌ 270 میلیون‌ فرانک و با هدف‌ توسعه‌ محصولات‌ رادیو تلویزیونی‌ و سینمایی‌ تأسیس‌ می‌گردد. در سال‌ 1984 کانال‌ ماهواره‌ای‌ تلویزیون‌ بین‌المللی‌ فرانسه TV5 با 3 ساعت‌ برنامه‌ در روز آغاز به‌ کار می‌کند و به‌ تدریج‌ تمام‌ کشورهای‌ فرانسه زبان‌ را تحت‌ پوشش‌ خود درمی‌آورد. رادیو بین‌المللی‌ فرانسه در سال‌ 1983 یک شرکت‌ مستقل‌ می‌شود و با پخش‌ 800 ساعت‌برنامه‌ در هفته‌ به‌ 10 زبان‌ از رده‌ بیست‌ و هفتم‌ در جهان‌ به‌ رده‌ هفتم‌ صعود می‌کند.

7ـ از 1988 تا 1993: در سال‌ 1988 با ایجاد منصب‌ وزیر مشاور دولت‌ در روابط‌ فرهنگی‌ بین‌المللی‌ و فرانکوفونی‌، هیات‌دولت‌ و شخص‌ رئیس‌ جمهور بر اهمیت‌ امر فرهنگی‌ تأکید می‌کنند. آلن‌ دکو مورّخ‌ مشهور فرانسه و وزیرمشاور فرانکوفونی‌ در 1988 خطاب‌ به‌ نخست‌وزیر چنین‌ می‌نویسد: «اگر می‌خواهیم‌ زبان‌ فرانسه در میان‌ کشورهای‌ فرانسه زبان‌ همچنان‌ باقی‌ بماند، باید بدون‌ فوت‌وقت‌ یک تلویزیون‌ فرانسه زبان‌ در اختیار آنان‌ قرار دهیم‌. عادت‌های‌ قرون‌ گذشته‌ را باید به‌ دورریخت..... باید به‌ معنای‌ دقیق‌ کلمه‌، این‌ مردم‌ را در تصاویر، ترانه‌ها، اخبار و رمان‌های‌ فرانسوی‌غرق‌ کرد و این‌ کار با تلویزیون‌ ممکن‌ است‌.... باید اقدام‌ به‌ یک تهاجم‌ جهانی‌ سمعی‌ و بصری‌نمود.»

در سال‌ 1989، اداره‌ اقدامات‌ سمعی‌ و بصری‌ فرانسه در خارج‌ (DAAE) برای‌ هماهنگی‌ این‌گونه‌فعالیت‌ها ایجاد شد. در همین‌ سال‌ به‌ ابتکار وزارت‌ همکاری‌ها کانال‌ بین‌المللی‌ فرانسه (CFI) تأسیس‌شد که‌ در واقع‌ بانک برنامه‌های‌ تلویزیونی‌ به‌ زبان‌ فرانسه می‌باشد که‌ به‌ رایگان‌ دراختیار تلویزیون‌های‌ کشورهای‌ در حال‌ توسعه‌ قرار می‌گیرد. در سال‌ اول‌ مراکش‌، اردن‌، سوریه‌، مصر، اسلوواکی‌، رومانی‌ و بلغارستان‌ و از سال‌ 1990 تا 1993، ترکیه‌، روسیه‌، لهستان‌، مجارستان‌، هند و چین‌ و بالاخره‌ کشورهای‌ خاورمیانه‌ و آسیای‌ جنوب‌ شرقی‌ به‌ جمع‌ استفاده‌کنندگان‌ از آن‌ پیوستند.

کانال‌ پنج‌ در سال‌ 1989 با راه‌اندازی‌ ماهواره ساتل ایماژ‌ (Satellimage) تقویت‌ شد و از 1992 برنامه‌های‌ آن‌ در امریکای‌ شمالی‌ و لاتین‌ و آفریقا پخش‌ می‌شود. در سال‌ 1992 کانال‌ تلویزیونی‌ مشترک آلمان‌ و فرانسه آرته ‌(ARTE) راه‌اندازی‌ و رادیو بین‌المللی‌ فرانسه نیز تقویت‌ گردید. این‌ سال‌ شاهد تأسیس‌ رادیوهای‌ اف ام به‌ زبان‌ فرانسه در بخارست‌، پراگ‌، صوفیه‌ و ورشو بود و نمایشگاه های‌ سینمایی‌ متعددی‌ از جمله‌ در امریکا و ژاپن‌ برگزار گردید.

فرانسه وسیع‌ترین‌ شبکه‌ مدرسه‌ و دبیرستان‌ را در خارج‌ دارد که‌ موجب‌ شهرت‌ آن‌ در جهان‌ هستند.این‌ مدارس‌ 40 درصد بودجه‌ اداره‌کل‌ روابط‌ فرهنگی‌ را به‌ خود اختصاص‌ می‌دهند. در سال‌ 1987،«آژانس‌ آموزش‌ زبان‌ فرانسه در خارج‌» تأسیس‌ شد که‌ امر مدرن‌سازی‌ مدیریت‌ 289 مدرسه‌، کالج‌ و دبیرستان‌ فرانسوی‌ در 120 کشور با 5430 معلم‌ فرانسوی‌، 5931 معلم‌ محلی‌ و 150000 شاگرد را به‌ عهده‌ دارد.

از جمله‌ فعالیت‌های‌ فرانسه در سال‌های‌ اخیر باید به‌ ایجاد دوره‌های‌ زبان‌ فرانسه در دانشگاه‌های‌ مرمره‌ (ترکیه‌)، قاهره‌، سانتیاگو، مسکو، سن‌پترزبورگ‌ و آلمان‌ اشاره‌ کرد. دانشگاه‌ گالاتاسرای‌ ترکیه‌ برای‌اولین‌ بار تصمیم‌ گرفت‌ آموزش‌ خود را از آغاز تا دوره‌ دکترا دو زبانه‌ کند. هیات‌های‌ باستان‌شناسی‌ در سوریه‌، اردن‌، یونان‌، راجستان‌، اتیوپی‌ و مصر به‌ فعالیت‌ خود ادامه‌ می‌دهند. در سال‌ 1992 «آژانس‌ نشر اطلاعات‌ تکنولوژیک» (ADTT) تأسیس‌ شد. تعداد مدارس‌ آلیانس‌ فرانسه به‌ 200 و مراکز فرهنگی‌ فرانسه به‌ 120 رسید. نکته‌ قابل‌ توجه‌ در دیپلماسی‌ فرانسه ضمن‌ آنکه‌ امتیازی‌ نسبت‌ به‌ انگلیس‌ و یا آلمان‌ محسوب‌ می‌شود، دوگانه‌ بودن‌ شبکه‌ آن‌ است‌. زیرا شبکه‌ مدارس‌ آلیانس‌ که‌ غیردولتی‌ می‌باشددر کنار شبکه‌ دولتی‌ این‌ امکان‌ را می‌دهد که‌ در مواقع‌ بروز بحران‌ سیاسی‌، شبکه‌ غیردولتی‌ به‌ کار خود ادامه‌ دهد.

یکی‌ از بزرگترین‌ تحولات‌ سال‌های‌ اخیر، فروپاشی‌ شوروی‌ و ایجاد کشورهای‌ جدید بود. وزارت‌خارجه‌ فرانسه بدون‌ فوت‌ وقت‌ درصدد استفاده‌ از موقعیت‌ برآمد و نهاد ویژه‌ای‌ به‌ عنوان‌ «هیئت‌هماهنگی‌ بین‌ وزارتی‌ برای‌ اروپای‌ مرکزی‌ و شرقی‌» ایجاد نمود. بدین‌ ترتیب‌ مدارس‌ آلیانس‌ وانستیتوهای‌ جدید در شهرهای‌ صوفیه‌، کلوژ، تیمیسورا، آیازی‌، کیف‌، تالین‌، براتیسلاوا، سن‌ پترزبورگ‌ و مسکو گشایش‌ یافتند. کانال‌ بین‌المللی‌ فرانسه در کشورهای‌ اروپای‌ شرقی‌ شروع‌ به‌ پخش‌ برنامه‌ نمود. در سال‌ 1992 مبلغ‌ 518 میلیون‌ فرانک (5/13 درصد کل‌ بودجه‌ اداره‌کل‌ روابط‌ فرهنگی‌) به‌ امر ترویج‌ فرهنگ‌ فرانسه در این‌ کشورها اختصاص‌ یافت‌.

بدین‌ ترتیب‌، دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه درصدد آن است‌ که‌ تصویر فرهنگی‌ فرانسه را در یک حرکت‌ آرام‌ و با ثبات‌ و اعتمادبرانگیز اشاعه‌ دهد: یک کتابخانه‌ در قاهره‌، یک برنامه‌ تلویزیونی‌ به‌ زبان‌ فرانسه در ژاپن‌، یک گروه‌ موسیقی‌ لهستانی‌ در فستیوال‌ آوینیون‌، سخنرانی‌ یک فیلسوف‌ فرانسوی‌ در آمریکا و...نکته‌ مهم‌ این‌ است‌ که‌ دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه به‌ دنبال‌ یک حرکت‌ چشمگیر نیست‌، بلکه‌ با اقدامات‌ کوچک اما مؤثر و مطالعه‌ شده‌ درصدد بسط‌ نفوذ و حضور فرهنگی‌ خود در کشورهای‌ جهان‌ حتی‌ دورافتاده‌ترین‌ آنهاست‌. این‌ تلاش‌ نوعاً به‌ گونه‌ای‌ است‌ که‌ باید استمرار داشته‌ باشد، زیرا یک بحران‌ سیاسی‌ ممکن‌ است‌ تمام‌ بافته‌ها را پنبه‌ کند. بودجه‌ اداره‌کل‌ روابط‌ فرهنگی‌، علمی‌ و فنی‌ وزارت‌ امور خارجه‌ فرانسه یعنی‌ نهاد مسئول‌ دیپلماسی‌فرهنگی‌ فرانسه از 06/4 میلیارد فرانک در سال‌ 1992 به‌ 49/5 میلیارد فرانک در سال‌ 1993 افزایش‌یافت‌.

8ـ سال‌ 1994: اصلاحات‌ آلن‌ ژوپه‌ وزیر امور خارجه‌

در 23 سپتامبر 1993، ژان‌ داوید لویت‌ در رأس‌ اداره‌کل‌ روابط‌ فرهنگی‌ قرار می‌گیرد و در ژوئیه‌1994، مشاوران‌ فرهنگی‌ و علمی‌ فرانسه در جهان‌ در پاریس‌ گرد هم‌ می‌آیند و اصلاحات‌ آلن‌ ژوپه‌ درقالب‌ 100 طرح‌ اصلاحی‌ اعلام‌ می‌شوند. خطوط‌ اصلی‌ این‌ اصلاحات‌ به‌ شرح‌ ذیل‌ می‌باشند:

1ـ هماهنگی‌ اقدامات‌ فرهنگی‌ در خارج‌ از طریق‌ انطباق‌ سیاست‌ فرهنگی‌ با سیاست‌ خارجی‌ فرانسه و هماهنگی‌ مراکز فرهنگی‌ با سفارت‌خانه‌ها و هماهنگی‌ میان‌ ابزارهای‌ موجود.

2ـ سبک کردن‌ کارها، تمرکززدایی‌، سرعت‌ عمل‌ در مدیریت‌، کاهش‌ دیوان‌سالاری‌، تقویت‌ احساس‌ مسئولیت‌ نیروها و بهبود ارتباطات‌ داخلی‌.

3ـ ایجاد ابزارهای‌ لازم‌ جهت‌ ارزیابی‌ کیفی‌ و کمی‌ اقدامات‌ انجام‌ شده‌.

4ـ ایجاد یک مدیریت‌ جدید برای‌ ارتقاء نیروها به‌گونه‌ای‌ که‌ موجب‌ شکوفایی‌ شغلی‌ آنان‌ بدون‌ قطع‌ رابطه‌ میان‌ خدمت‌ در مرکز و خارج‌ از مرکز، و ارزش‌ قائل‌ شدن‌ برای‌ کارمندان‌ محلی‌ که‌ استمرار حضورفرهنگی‌ و فنی‌ فرانسه را در محل‌ تضمین‌ می‌نمایند.

اصلاحات‌ آلن‌ ژوپه‌ با تعریف‌ مجدد اهداف‌ میان‌ مدت‌، درصدد توسعه‌ اقدامات‌ فرهنگی‌ در آینده‌می‌باشد. به‌ دنبال‌ این‌ اصلاحات‌، یکسری‌ تبادل‌ نظر با نمایندگی‌های‌ خارج‌ از کشور منجر به‌ تهیه‌ طرح‌های‌ عملی‌ جدید برای‌ یکایک کشورهای‌ مورد نظر و هر یک از مناطق‌ جهان‌ گردید. تصمیم‌ گرفته‌شد که‌ سفرا همه‌ ساله‌ در ماه‌ سپتامبر جلسه‌ مشترک و عمومی‌ داشته‌ باشند تا سیاست‌های‌ فرهنگی‌ خود را هماهنگ‌ سازند و به‌ همین‌ ترتیب‌ پرسنل‌ فرهنگی‌ هر منطقه‌ نیز هر ساله‌ به‌ همین‌ منظور تشکیل‌ جلسه‌ بدهند.

9ـ وضعیت‌ دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه در سال‌ 1995

ـ ساختارها و شبکه‌ها: دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه به‌ اداره‌کل‌ روابط‌ فرهنگی‌ علمی‌ و فنی‌ وزارت‌ امور خارجه‌ سپرده‌ شده‌است‌. در حال‌ حاضر شبکه‌ اجرائی‌ این‌ دیپلماسی‌ شامل‌ 132 مرکز فرهنگی‌، مرکز همکاری‌، انستیتو با 140000 زبان‌آموز، 25 انستیتو تحقیقات‌ علوم‌ اجتماعی‌ و انسانی‌، 11 مرکز اطلاع‌رسانی‌ دانشگاهی‌علمی‌ و فنی‌، 300 دبیرستان‌ با 150000 شاگرد (60000 فرانسوی‌ و الباقی‌ بومی‌)، 1060 مدرسه‌ آلیانس‌ در جهان‌ با 318000 شاگرد و 203 هیئت‌ باستان‌شناسی‌ در 47 کشور جهان‌ است‌.

این‌ شبکه‌، با این‌ گستردگی‌ در جهان‌ بی‌نظیر است‌. برای‌ مقایسه‌ بریتیش کانسل که‌ دیپلماسی‌ فرهنگی‌ انگلیس‌ را به‌ عهده‌ دارد و در سال‌ 1934 تأسیس‌ شده‌‌است‌، در سال‌ 1993 بودجه‌ای‌ معادل ‌100 میلیون‌ پوند دراختیار داشت‌ و در 228 شهر در 108 کشور جهان‌ شعبه‌ دارد. شبکه‌ رادیو تلویزیونی‌ بی بی سی ارگان‌ سمعی‌ و بصری‌ آن‌ را تشکیل‌ می‌دهد. اما مطالعه‌ دستگاه‌ دیپلماسی‌ فرهنگی‌انگلیس‌ و یا کشورهایی‌ نظیر آلمان‌، ایتالیا یا اسپانیا نشانگر آنست‌ که‌ فرانسه از این‌ جهت‌ ویژگی‌ خاصی‌دارد.

ـ بودجه‌ و نیروی‌ انسانی‌: از 15 میلیارد فرانک بودجه‌ سالانه‌ وزارت‌ امور خارجه‌ فرانسه، اداره‌کل‌ روابط‌ فرهنگی‌، علمی‌ و فنی‌3/5 میلیارد، یعنی‌ 35 درصد کل‌ بودجه‌ را به‌ خود اختصاص‌ می‌دهد. از این‌ رقم‌، 5/1 میلیارد صرف‌ همکاری‌های‌ فرهنگی‌ و گسترش‌ زبان‌ فرانسه، 5/1 میلیارد خرج‌ مؤسسات‌ آموزشی‌، 4/1 میلیارد همکاری‌های‌ علمی‌ و فنی‌ و 900 میلیون‌ فرانک در فعالیت‌های‌ سمعی‌ و بصری‌ هزینه‌ می‌شوند. 600 میلیون‌ فرانک جمع‌ حقوق‌ سالانه‌ پرسنل‌ و 100 میلیون‌ فرانک نیز هزینه‌ نگهداری‌ و مرمت‌ ساختمان‌ و ابنیه‌ (مدرسه‌، انستیتو، آلیانس‌ و...) می‌شود. البته‌ این‌ 6 میلیارد فرانک شامل‌ بودجه‌ای‌ که‌ وزارتخانه‌های‌ همکاری‌ها، فرهنگ‌ و فرانکوفونی‌، آموزش‌ و پرورش‌، آموزش‌عالی‌ و تحقیقات‌، کشاورزی‌، اقتصادی‌، مالی‌، تجارت‌ خارجی‌ در رابطه‌ با دیپلماسی‌ فرهنگی‌ فرانسه هزینه‌ می‌کنند، نمی‌شود. 1400 نفر در بخش‌ فرهنگی‌ وزارت‌ امور خارجه‌ اشتغال‌ دارند که‌ از این‌ میان‌ 1040 نفر در خارج‌ و 360 نفر در مرکز هستند. بیش‌ از 6000 معلم‌ فرانسوی‌ و هزاران‌ معلم‌ محلی‌ کادر آموزشی‌ مؤسسات‌ فرانسه در خارج‌ را تشکیل‌ می‌دهند.

ـ اقدامات‌ انجام‌ شده‌ و چشم‌انداز: در سال‌ 1995، از میان‌ 60 طرح‌ اصلاحی‌ که‌ به‌ مرکز ارسال‌ شده‌اند، پس‌ از بررسی‌ ده‌ طرح‌ برگزیده‌شدند. ارسال‌ 800000 کتاب‌ به‌ خارج‌، تجدید اشتراک 15000 مجله‌، اعزام‌ 300 نویسنده‌ و ناشر به‌کشورهای‌ دنیا، ترجمه‌ 300 کتاب‌ فرانسوی‌ به‌ 20 زبان‌ زنده‌ دنیا، 300 مسافرت‌ مطالعاتی‌، 15نمایشگاه‌، تهیه‌ 35000 کپی‌ فیلم‌ و شرکت‌ در 120 فستیوال‌ سینمایی‌، پذیرش‌ 18000 بورسیه‌ در فرانسه، اعزام‌ 1200 بورسیه‌ فرانسه به‌ 51 کشور جهان‌، پذیرش‌ 140000 دانشجوی‌ خارجی‌ در فرانسه حاصل‌ فعالیت‌های‌ فرهنگی‌ در سال‌ گذشته‌ است‌. طرح‌ تهیه‌ فهرست‌ کامپیوتری‌ تمامی‌ دانشجویان‌ خارجی‌ که‌ در فرانسه به‌ تحصیل‌ اشتغال‌ دارند در دست‌ اقدام‌ است‌. ایجاد مدارس‌ دو زبانه‌ از جمله‌ طرح‌هایی‌ است‌ که‌ موفق‌ بوده‌ و اینک در بسیاری‌ از کشورها این‌گونه‌ مدارس‌ وجود دارد. در زمینه‌ همکاری‌های‌ علمی‌ و فنی‌، بیش‌ از 12000 طرح‌ با 120 کشور جهان‌ در زمینه‌های‌ کشاورزی‌، بهداشت‌، محیط‌ زیست‌، دادگستری‌، انرژی‌ و شهرسازی‌ در دست‌ اقدام‌ است‌. 140 طرح‌ با سرمایه‌گذاری‌ مشترک دولت‌ و ادارات‌ محلی‌ فرانسه صورت‌ می‌گیرد. 2300 شخصیت‌ فرهنگی‌ درسال‌ گذشته‌ به‌ فرانسه دعوت‌ شده‌اند و از سوی‌ فرانسه نیز 5000 متخصص‌ به‌ خارج‌ اعزام‌ شده‌اند. فرانسه با استفاده‌ از سیستم‌ اینترنت و از طریق‌ نمایندگی‌های‌ خود در واشنگتن‌ و اتاوا به‌شبکه‌های‌ اطلاعاتی‌ و انفورماتیک جهان‌ پیوسته‌ است‌. در سپتامبر 1994، طی‌ جلسه‌ای‌ در کاخ‌ نخست‌وزیری‌ فرانسه، سیاست‌ صدا و سیمایی‌ فرانسه برای ‌5 سال‌ آینده‌ به‌ تصویب‌ رسید. در این‌ سیاست‌، بر نقش‌ تصویر در کنار زبان‌ تکیه‌ شده‌‌است‌. در این‌ راستا طرح‌ تهیه‌ اخبار بین‌المللی‌ به‌ زبان‌ فرانسه، گسترش‌ زیرنویس‌ و برگردان‌ فیلم‌های‌ کانال‌ بین‌المللی‌ فرانسه و نیز توسعه‌ و بکارگیری‌ شیوه‌های‌ جدید در آموزش‌ زبان‌ فرانسه از جمله‌ اقدامات‌ آینده‌ می‌باشند.[۱]

وضعیت کنونی دیپلماسی فرهنگی فرانسه

برنارد کوشنر(2010). برگرفته از سایت france24، قابل بازیابی ازhttps://www.france24.com/en/20101007-foreign-minister-kouchner-resignation-accuses-sarkozy-advisors-humiliations-france-french-politics

نیکولا سارکوزی رئیس جمهور فرانسه از زمان برعهده گرفتن مسئولیت ریاست جمهوری در سال 2007، اهداف سیاست خارجی خود را تقویت جایگاه و افزایش اعتبار فرانسه در جهان اعلام کرد. وی در حکم ماموریت برنارد کوشنر (Bernard Kouchner)، وزیر امورخارجه، به تاریخ 27 اوت 2007 - که در آن خطوط کلی سیاست خارجی فرانسه ترسیم شده، - تاکید فراوان نمود که در عصر جهانی سازی کوشنر باید از جایگاه ویژه فرهنگ فرانسه در دنیا برای نیل به اهداف مذکور بهره گیرد. سارکوزی در این حکم از کوشنر خواسته است تا وزارت خارجه را به شکل ساختاری، نوسازی نموده و در این ارتباط، دیپلماسی فرهنگی فرانسه و نهادهای وابسته به آن را مورد توجه جدی قرار دهد. برنارد کوشنر نیز در مارس 2009 با اعلام برنامه اصلاحات وزارت خارجه که بسیاری از بخش‌های آن به سیاست فرهنگی خارجی فرانسه مربوط می‌شود، عملاً به خواسته سارکوزی پاسخ داد. اهمیت زیاد دیپلماسی فرهنگی برای سیاست خارجی فرانسه از آنجا مشخص می‌شود که این کشور از گسترده‌ترین شبکه متشکل از موسسات فرهنگی، مانند مدارس خارجی یا زبان در دنیا سود می‌برد و بودجه‌ای بیش از یک میلیارد یورویی بسیار بیشتر از بودجه کشورهای قابل قیاس با فرانسه برای کار فرهنگی اختصاص داده است. مسئولیت اصلی دیپلماسی فرهنگی با وزارت امورخارجه و در داخل این کشور با مدیریت کل توسعه و همکاری بین‌المللی که در سال 1998 از ادغام وزارت کمک‌های خارجی با وزارت کمک‌های توسعه‌ای به وجود آمده‌است. در کنار آن، وزارتخانه‌هایی، چون وزارت فرهنگ، وزارت آموزش و پرورش و وزارت آموزش عالی تا حد زیادی در دیپلماسی فرهنگی دخیل هستند. در سال 2006 نیز وزیر امورخارجه سابق فرانسه، فیلیپ دوست بلازی (Philippe Douste-Blazy)، با ادغام انجمن فرانسوی فعالیت‌های هنری وانجمن قلم فرانسه، آژانس فرهنگ فرانسه (L'agence Culturesfrance) را تاسیس کرد. این آژانس با بودجه 30 میلیون یورویی از فعالیت‌های هنرمندان فرانسوی در خارج و نیز برگزاری گردهمایی‌های بزرگ فرهنگی، مانند سال فرانسه در برزیل، که به تازگی برگزار شد، حمایت می‌کند. بنابراین، شش حوزه مهم دیپلماسی فرهنگی فرانسه و نهادهای مرتبط با آنها عبارتند از:

1. موسسات فرهنگی فرانسه (Instituts Francais): این موسسات که شمار آنها به 145 مرکز می‌رسد، از گذشته تا به امروز هسته مرکزی دیپلماسی فرهنگی فرانسه را تشکیل می‌دهند. این مراکز در 92 کشور دنیا پراکنده شده‌اند و محل آشنایی با فرهنگ فرانسه و یادگیری زبان به حساب می‌آیند. ازنظر پراکندگی جغرافیایی بیش از 50 درصد این مراکز در اروپا، 10 درصد آنها در کشورهای مغرب و بقیه در آسیا و آمریکای لاتین پراکنده شده‌اند و در ایالات متحده به جز در واشنگتن چنین مرکزی وجود ندارد. مراکز نامبرده به شکل مستقیم با وزارت خارجه فرانسه مرتبط هستند و این وزارتخانه، بودجه 138 میلیون یورویی و پرسنل آنها را تامین می‌کند. از این رو، مراکز مذکور از استقلال نسبی ای که مراکز شبیه به آن، مانند موسسه گوته (آلمان) و شورای بریتانیا (انگلستان) از آن برخوردارند، سود نمی‌برند. لذا وابستگی مستقیم ساختاری و سلسله مراتبی را باید به عنوان مهم‌ترین ویژگی دیپلماسی فرهنگی فرانسه به حساب آورد.

سازمان مرکزی زبان‌آموزی فرانسه. برگرفته از سایت ویکی پدیا، قابل بازیابی ازhttps://www.wikidata.org/wiki/Q655810

2. سازمان مرکزی زبان‌آموزی فرانسه، یا اتحاد فرانسه (Alliance Francais): این سازمان، نهادی مستقل و خصوصی است که از سال 2007 زیرنظر بنیاد عام المنفعه اتحاد فرانسه (Fondation Alliance Franc) فعالیت می‌کند و در 133 کشور جهان روی هم رفته 1075 شعبه دارد. هدف اصلی این سازمان که خود را بزرگ‌ترین موسسه زبان دنیا معرفی می‌کند، آموزش زبان فرانسوی است. در کشورها و مناطقی، چون آمریکا و آمریکای لاتین که شمار موسسات فرهنگی فرانسه بسیار کم است یا وجود ندارند، «اتحاد فرانسه» علاوه بر آموزش زبان، انجام دیگر وظایف مرسوم دیپلماسی فرهنگی فرانسه را نیز برعهده دارد. در این راستا طبق قراردادی که بین سازمان مذکور و وزارت خارجه فرانسه در سال 2008 منعقد شده‌است، 231 شعبه سازمان زبان‌آموزی فرانسه تحت حمایت‌های مالی و پرسنلی این وزارتخانه هستند. سازمان مذکور سالانه در کل دنیا 450 هزار زبان آموز پذیرش می‌کند که به این رقم باید 190 هزار زبان آموز موسسات فرهنگی فرانسه را نیز اضافه نمود.

3. آژانس آموزش برای خارجی‌ها (Agence pour l'enseignement français à l'étranger (AEFE)): این آژانس سالانه 281 میلیون یورو از وزارت خارجه فرانسه دریافت می‌کند تا شبکه ای متشکل از 253 مدرسه و دبیرستان در 135 کشور دنیا را تحت پوشش و حمایت قرار دهد. در این مدارس، فرزندان اتباع فرانسه در کشورهای خارجی (47 درصد) و نیز دانش آموزان کشور میزبان (حدود 53 درصد) آموزش داده می‌شوند، که بدین شکل با فرهنگ و زبان فرانسه آشنا می گردند.

4. نهادهای سمعی و بصری: رادیو بین‌المللی فرانسه (Radio France Internationale (RFI)) و کانال تلویزیونی TV5 گستره پخش جهانی دارند و وظیفه آنها ارسال اخبار مرتبط با تحولات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی فرانسه به سراسر دنیا است. علاوه بر این، شبکه خبری فرانس 24 از دسامبر 2006، همانند سی ان ان به شکل شبانه روزی و راس هر ساعت، پخش اخبار دنیا از دید فرانسه به زبان‌های فرانسوی، انگلیسی و تا حدودی عربی را برعهده دارد. این شبکه از طریق ماهواره و شبکه اینترنت قابل دریافت است. از سال 2008 مسئولیت بخش‌های مذکور از وزارت خارجه به وزارت فرهنگ فرانسه منتقل شده‌است. وزارت فرهنگ از طریق بخش «سمعی و بصری خارجی فرانسه»(Audiovisuel Extérieur de la France(AEF)) اعمال نظارت می‌کند و سالانه بودجه ای 250 میلیون یورویی در اختیار آن قرار می‌دهد.

5. مبادلات دانشگاهی: تبادلات علمی، دانشگاهی و فنی، ازسوی وزارتخانه‌های متعدد و با بودجه ای معادل 250 میلیون یورو حمایت می‌شود. در کنار دانشگاه‌ها، مدارس عالی و موسسات پژوهشی، که مسئولیت گسترش همکاری‌های بین‌المللی فرانسه را برعهده دارند، سازمانEgide (L'association Egide) نیز با بودجه ای بالغ بر 100 میلیون یورو در سال، 18 هزار نفر را برای تحصیل در فرانسه، بورس تحصیلی می‌کند. علاوه بر این، آژانس دانشگاهی فرانسه (ACF) مسئولیت گسترش مدارس این کشور در خارج و تسهیل ورود دانشجویان خارجی به دانشگاه‌های فرانسه را برعهد دارد. بدیهی است که هدف تمام این اقدام ها دستیابی به نفوذ دیپلماتیک به واسطه پرورش نخبگان کشورهای دیگر در فرانسه و وابسته‌سازی آنها به این کشور است.

6. در سطح چندجانبه نیز، فرانسه عضو سازمان بین‌المللی جوامع فرانسوی زبان (Organisation Internationale de la Francophonie (OIF)) است و از این سازمان که وظیفه‌اش گسترش و حفظ زبان فرانسوی در دنیاست حمایت مالی گسترده‌ای می‌کند. میزان حمایت از این سازمان از سوی فرانسه به 55 میلیون یورو در سال می‌رسد.

بحران و اصلاح دیپلماسی فرهنگی: در سال‌های اخیر دیپلماسی فرهنگی فرانسه بسیار مورد بحث و بررسی قرار گرفته‌است؛ به شکلی که صحبت از بروز بحران در این دیپلماسی می‌شود. بروز چنین بحرانی به کاهش 20 درصدی بودجه موسسات فرهنگی فرانسه در سال 2009 باز می‌گردد. البته مرکز زبان‌آموزی فرانسه و آژانس آموزش برای خارجی‌ها تحت تاثیر این کاهش بودجه قرار نگرفته و شامل آن نشده‌اند. با این وجود نباید مشکلات دیپلماسی فرهنگی این کشور را تنها به مسائل مالی محدود نمود. حقیقت این است که اهمیت جهانی فرهنگ و زبان فرانسوی مدت‌ها است که به خاطر سلطه فرهنگ و زبان آنگلوساکسونی رو به افول گذاشته و تصور سنتی از جایگاه خاص فرهنگ فرانسه، قدرت اقناع خود را رفته رفته از دست داده است. از آنجا که دیپلماسی فرهنگی جاه طلبانه فرانسه آشکارا پذیرفته که قادر به جلوگیری از چنین تحول منفی‌ای نیست بحث بر سر کارایی آن - با در نظر گرفتن هزینه ها از یک سو و نتایج چنین دیپلماسی ای از سوی دیگر بالا گرفته است. در این ارتباط منتقدان می پرسند که آیا دیپلماسی فرهنگی فرانسه نباید از روش‌ها و اشکال جدید بهره گیرد تا در عصر جهانی شدن و در رقابت با کشورهایی؛ چون اسپانیا و چین به اهداف خود دست یابد. به همین خاطر برنارد کوشنر، وزیر خارجه فرانسه، در 25 مارس 2009 در کنفرانسی خبری، خطوط اصلی یک برنامه نوسازی را معرفی کرد که براساس آن سرویس خارجی این کشور خود را برای وظایف و مشکلات جدید در عصر جهانی شدن و تقویت جایگاه فرانسه در جامعه بین‌المللی آماده خواهد کرد. این برنامه نوسازی که در بسیاری از موارد مبتنی بر توصیه‌های ارائه شده از سوی کمیسیونی تخصصی است، توسط نخست وزیر و وزیر خارجه سابق فرانسه؛ یعنی آلن ژوپه (Alain Juppé) تشکیل شد و رئیس قبلی کمپانی رنو؛ یعنی لوئیس شوایتزر (Louis Schweitzer) ریاست آن را برعهده داشت. البته کوشنر گفته است که به دنبال بازسازی ابزارهای سیاست خارجی فرانسه و تا حد زیادی، دیپلماسی فرهنگی آن است. در این ارتباط، نقشی جدید در چارچوب «دیپلماسی نفوذ» به سیاست فرهنگی خارجی فرانسه واگذار شده، که باید حضور فرهنگی این کشور در دیگر کشورها را تقویت نماید. به همین خاطر، قرار است که دیپلماسی فرهنگی فرانسه به عنوان اولویت سیاست خارجی این کشور به شکلی اساسی از نو پایه گذاری و گسترش داده شود.

نقطه عزیمت نوسازی مذکور که یافته اصلی کمیسیون ژوپه - شوایتزر نیز می‌باشد، این است که دیپلماسی فرهنگی کنونی پاریس هماهنگ نیست و نتوانسته به تاثیرگذاری موردنظر دست یابد. به گفته برنارد کوشنر در کنفرانس خبری 25 مارس2009 «دیپلماسی فرهنگی فرانسه از هدر دادن ابزارها و عدم شناخت کافی رنج می برد». هدف اصلی برنامه اصلاحی اعلام شده، کارآمدسازی و هماهنگ کردن فعالیت‌های مختلف فرهنگی فرانسه در خارج است. درسطح وزارتخانه، به خاطر نشان دادن جایگاه فرهنگ برای سیاست خارجی فرانسه، قرار است که یک مدیریت کل مختص سیاست فرهنگی تاسیس شود و جای مدیریت کل توسعه و همکاری بین‌المللی را که از سال 1998 گرچه مسئول سیاست فرهنگی است، اما اصولاً نقش و اهمیتی دسته دومی برای آن قایل است بگیرد.

موسسه فرانسه. برگرفته از سایت tagvenue، قابل بازیابی ازhttps://www.tagvenue.com/venues/london/8549/institut-francais-au-royaume-uni

علاوه بر این، یک نهاد مرکزی با نام «موسسه فرانسه»(Institut Francaise) تاسیس خواهد شد که وظیفه آن تدوین، هماهنگی و اجرای کلیه سیاست‌های فرهنگی خارجی فرانسه خواهد بود، که تاکنون وظایف و توانایی‌های چنین نهادی اعلام نشده‌است. تبیین وظایف و توانایی‌های نهاد مذکور برعهده کمیسیونی متشکل از افراد معتبر فرهنگی و نمایندگان پارلمان گذاشته شده که با توجه به نتایج کارشان و بر اساس یک قانون مناسب، نهاد مذکور در سال 2010 تاسیس خواهد شد. از گفته‌های وزیر خارجه فرانسه درباره نهاد جدید «موسسه فرانسه» می‌توان فهمید که این موسسه گرچه از نظر سازمانی در خارج از وزارت خارجه قرار دارد، اما نهادی دولتی است که زیرنظر مستقیم وزارت خارجه اداره خواهد شد و پرسنل و هزینه‌های خود را از آن دریافت خواهد کرد. نهاد جدید در خارج فعالیت خواهد داشت و تمام فعالیت‌های فرهنگی فرانسه در کشور میزبان زیرنظر آن و از همه مهم‌تر اینکه تنها طرف مذاکره با طرف‌های خارجی در زمینه مسائل فرهنگی خواهد بود، گرچه رایزن فرهنگی مدیر این موسسه خواهد بود اما مسئولیت نهایی با سفیر است. در دوران کاهش منابع مالی، موسسه مذکور باید بیشتر از گذشته برای خود درآمدزایی کند و با یافتن شرکای مناسب، پروژه‌ها را به شکل مشترک اجرا نماید. بعد از کاهش بودجه 2009، حدود 40 میلیون یورو بودجه برای موسسه جدید فرانسه تعیین شده‌است.

چشم انداز

هرچند اصلاح دیپلماسی فرهنگی فرانسه در مرحله برنامه‌ریزی است و هنوز نتایج دقیق آن مشخص نشده، اما می‌توان قضاوتی اولیه از آن داشت. بدون شک این برنامه به دنبال تغییر ساختار سازمانی است که از تلاش‌های اصلاحی کمتر موفقی، هم چون تاسیس آژانس فرهنگ فرانسه فراتر می‌رود. نکته دیگر نیاز مبرم دیپلماسی فرهنگی فرانسه به یکپارچه و هماهنگ سازی فعالیت‌های گسترده و پرشاخه خود است، که تغییر کامل ساختار سازمانی دلیل بر این مدعاست.

درعین حال این سوال مطرح می‌شود که برنامه اصلاحی مذکور تا چه حد موثر خواهد بود و تا چه حدی اهداف مدنظر پاریس را تامین خواهد کرد؟ موسسه تازه تاسیس و موسسه فرانسه، شامل سازمان زبان‌آموزی آلیانس فرانس و آژانس آموزش برای خارجی‌ها نخواهد شد و این دو مرکز مهم و تاثیرگذار در دیپلماسی فرهنگی در خارج از چارچوب موسسه تازه تاسیس، به کار خود ادامه خواهند داد، که در این صورت مراکز زبان‌آموزی، از موسسات فرهنگی فرانسه جدا خواهند ماند، و در مقایسه با کشورهایی، چون آلمان، انگلستان و اسپانیا که در آنها موسسات فرهنگی و مراکز زبان‌آموزی درهم ادغام شده‌اند، یک نقطه ضعف محسوب خواهد شد. همچنین هنوز مشخص نیست که آیا دو نهاد بزرگ مرتبط با تبادلات دانشگاهی فرانسه؛ یعنی Egide و ACF در موسسه جدید ادغام خواهند شد، یا اینکه مسئولیت آنها همچنان با وزارت آموزش عالی خواهد بود. تمام موارد مطرح شده می‌توانند در جایگاه موسسه فرانسه و به تبع آن بر تلاش‌های انجام شده برای منسجم سازی سیاست فرهنگی پاریس به شکل چشم‌گیری تاثیر بگذارند. از همه مهم‌تر اینکه، موسسه جدید علی‌رغم ساختارش، باز از استقلالی که موسسات نظیر آن؛ یعنی شورای بریتانیا یا موسسه گوته از آن برخوردارند، برخوردار نخواهد بود؛ هرچند که در فرانسه همیشه به مزایای شورای بریتانیا اشاره می‌شود. به نظر می‌رسد که در برنامه اصلاحی در حال تدوین، آزادی و استقلال هرچه بیشتر موسسه تازه تاسیس از رهبری سیاسی مورد توجه جدی نیست و نبوده و موسسه فرانسه بلاواسطه به سفارتخانه‌های فرانسه وابسته و پاسخگو خواهد بود. این جنبه به خوبی نشان می‌دهد که برنامه اصلاحی اعلامی از سوی کوشنر، تغییراتی بنیادین در دیپلماسی فرهنگی فرانسه به وجود نخواهند آورد و بیشتر به سنت خاص دیپلماسی فرهنگی پاریس که بسیار دولتی است تداوم خواهد بخشید.

درباره پیامدهای اصلاح دیپلماسی فرهنگی فرانسه نیز می‌توان گمانه زنی‌هایی داشت. آنچه واضح است، این است که تمرکز دیپلماتیک پاریس از روی اروپا به شکل محسوسی بر آسیا، خاورمیانه و چین معطوف خواهد شد. همچنین قابل پیش بینی است که اروپا و اتحادیه اروپا در نوسازی دیپلماسی فرهنگی پاریس، نقشی فرعی خواهند داشت. در برنامه جدید دیپلماسی فرهنگی پاریس، جایی برای حرکت به سمت یک دیپلماسی فرهنگی مشترک با کل اتحادیه اروپا دیده نشده؛ حال آنکه چنین کاری می‌تواند از بخش‌های سازنده سیاست خارجی و امنیتی مشترک باشد. همچنین در برنامه‌های اعلامی از سوی پاریس اشاره‌ای به همکاری‌های دوجانبه آتی، مانند مرکز فرهنگی آلمانی فرانسوی رام الله در فلسطین یا همکاری‌های چندجانبه و تطبیق هرچه بیشتر با سیاست فرهنگی اروپا در عرصه بین‌المللی نشده و به نظر می‌رسد که دیپلماسی فرهنگی، موضوعی کاملاً ملی برای فرانسه است و اروپایی سازی این دیپلماسی در آینده ای قابل پیش بینی در دستور کار دولت فرانسه قرار نخواهد گرفت[۲].

نهادها و سازمان‌های فرهنگی فرانسه

وزارت فرهنگ فرانسه (Le ministère de la Culture)

وزارت فرهنگ فرانسه. برگرفته از سایت ibexa، قابل بازیابی ازhttps://www.ibexa.co/success-stories/ministry-of-culture-france

تاریخ سیاست فرهنگی کشور فرانسه از زمان طرح‌ریزی آن در قرن شانزدهم تا کنون، نمایانگر نقش محوری دولت در ارتقاء و ساماندهی دانش، هنر، فرهنگ و شکل‌گیری تدریجی ساختارهای وزارتخانه‌ای و تصویب بودجه‌های ملی بوده‌است. به عنوان مثال می‌توان به تأسیس کتابخانه ملی فرانسه، تأسیس دبیرخانه هنرهای زیبا در قرن نوزدهم، تأسیس موزه هنری لوور و تأسیس وزارتخانه‌ای مستقل با نام وزارت فرهنگ در سال 1959 اشاره نمود. آندره مالرو (Andre Malraux) نخستین وزیر فرهنگ کشور فرانسه، در امور فرهنگی موازینی را پیش روی همگان قرار داد که اعقاب او نیز دنباله رو این راه بودند. از جمله این موازین می‌توان به حفاظت از میراث فرهنگی کشور، خلق هنرهای معاصر، آموزش فرهنگ و هنر و نشر آن در تمامی سطوح جامعه، تمرکز زدایی اداری و تدوین نظامنامه برای بازارهای صنعتی فرهنگ اشاره نمود. بر اساس تعریف آندره مالرو، تمرکززدایی اداری عبارت از انتقال قدرت و منابع از سطوح مرکزی دولت به سطوح فدرال با حفظ مرکزیت دولت بود.

در سال 1959 آندره مالرو حوزه فرهنگی کشور را از حیطه اختیارات وزارتخانه‌های آموزش و پرورش و صنایع خارج نموده و به تأسیس وزارتخانه‌ای مستقل با نام وزارت فرهنگ مبادرت نمود. در این میان مرکز ملی فیلم نیز از اختیار وزارت صنایع خارج شده و تحت نظارت وزارت فرهنگ کشور درآمد. هدف وزارتخانه جدیدالتاسیس، پیشرفت همزمان و همه جانبه کلیه امور هنری و مشارکت فراگیر مردم در فعالیت‌های فرهنگی، بخصوص در زمینه‌های تئاتر، موسیقی و میراث فرهنگی کشور بود. آندره مالرو قصد داشت در کلیه ادارات، مراکز هنری همگانی دایر نماید تا امور فرهنگی را در پهنه ای وسیع و فراگیر نشر داده و همگان را به خلاقیت‌های هنری ترغیب نماید. دولت فرانسه از لحاظ جغرافیایی به 96 اداره اجرایی با نام دپارتمان تقسیم گردیده است. در گذشته تنها ادارات 9 شهر از مراکز فرهنگی همگانی برخوردار بودند. در سال 1969، 3 حوزه ریاست منطقه‌ای در امور فرهنگی تأسیس گردید که به نوبه خود گامی اساسی در جهت تمرکز زدایی اداری به شمار میرفت.

ژاک دوهامل. برگرفته از سایت abebooks، قابل بازیابی ازhttps://www.abebooks.de/fotografien/Jacques-Duhamel-Photographie-originale-Original-photograph/22386435424/bd

ژاک دوهامل (Jacques Duhamel) در تعقیب سیاست‌های آندره مالرو، سیاست بین اداری و چند منظوره با هدف تزریق فرهنگ به بافت جامعه را اتخاذ نمود. دوهامل به نهادینه نمودن مشارکت فرهنگی میان دولت و موسسات فرهنگی کشور مبادرت نمود که از آن جمله می‌توان به انعقاد قراردادهای دولت با سازمان رادیو و تلویزیون، صنعت سینما و صاحبان سالن‌های تئاتر و اپرا اشاره نمود. جهت پشتیبانی مالی از چنین مشارکت‌های فرهنگی، صندوق پروژه‌های فرهنگی کشور تأسیس گردید. در زمینه هنرهای تجسمی، 1 درصد از درآمد سازمان‌های دولتی جهت حمایت مالی از انجام یک فعالیت هنری در همان سازمان صرف می گردید. این قانون در خصوص کلیه سازمان‌های دولتی به اجرا در می آمد.

هر یک از 6 وزیر فرهنگ فرانسه که یکی پس از دیگری بین سال‌های (1981-1973) به صدارت رسیدند ؛علاوه بر اعمال تغییرات مورد نظر خود در وزارتخانه فرهنگ، از سیاست‌های فرهنگی آندره مالرو و ژاک دوهامل نیز جهت اتخاذ سیاست‌های جدید بهره می بردند. در سال 1974 میشل گای (Michel Guy) با انعقاد اولین سری از موافقتنامه‌های توسعه فرهنگی با شهرداری ها و مناطق کشور، راه پیشرفت و تکامل هنرمندان جوان و هنرهای معاصر کشور را هموار نمود. به دنبال این عمل میشل گای، مرکز هنرهای ملی ژرژ پمپیدو در سال 1977 افتتاح گردید. در سال 1978 قانون حمایت از موزه‌های کشور به تصویب رسید و سال 1980 نیز به عنوان سال میراث ملی نام گرفت. طی سال‌های (1993-1981) در دو دوره پنج ساله - وزارت فرهنگ فرانسه گام‌های اولیه به سوی مدرنیزاسیون و طریقه برخورد با جامعه معاصر را برداشت. از جمله این اقدامات اولیه می‌توان به موارد ذیل اشاره نمود:

• افزایش بودجه فرهنگی کشور

• گسترش دامنه حوزه فعالیت وزارتخانه فرهنگ جهت تحت پوشش قرار دادن هنرهای مختلف

• القاء معیارها و موازین بخش فرهنگ به بخش اقتصاد

• توسعه و گسترش ارتباطات سمعی و بصری کشور

در این میان رئیس جمهور فرانسه با تایید و تصویب اجرای یک سلسله از پروژه‌های ساختمانی عظیم، در واقع حمایت بی قید و شرط خود از فعالیت‌های وزارت فرهنگ را اعلام نمود. از جمله این پروژه‌های عظیم ساختمانی می‌توان به تأسیس کتابخانه ملی، موزه بزرگ لوور، خانه اپرای باستیل و آرشیو جنگ اشاره نمود.

در سال 1982، بودجه وزارت فرهنگ فرانسه به دو برابر افزایش یافت و سپس به تدریج بر 1درصد از کل بودجه کشور بالغ گردید. جنبش تمرکززدایی اداری با راه اندازی موسسات مختلف فرهنگی منطقه‌ای آغاز گردید. سیاست انعقاد قرارداد با مقامات محلی مجدداً از سر گرفته شد. چندین موسسه آموزشی بزرگ نیز یا مجدداً فعال گردیده و یا از نو تأسیس گردیدند. از میان این مؤسسات بزرگ می‌توان به موسسه میراث فرهنگی، موسسه سینماتوگرافی، هنرستان‌های بزرگ موسیقی پاریس و لیون و موزه بزرگ لوور اشاره نمود. طی 12 سال بیش از 8000 فرصت شغلی در زمینه‌های مختلف فرهنگی فراهم گردید و آموزش‌های هنری پیشرفته در مدارس، ارائه شده و آموزش هنرهای معاصر از قبیل تئاتر، سینما و تاریخ هنر نیز آغاز گردید. همچنین جهت افزایش آگاهی کودکان فرانسوی یک سری تمهیدات خاصی نظیر اجرای پروژه‌های هنری فوق برنامه، بازدید دانش آموزان از موزه ها و اماکن تاریخی و اجرای پروژه‌های میراث فرهنگی اتخاذ گردید. در نتیجه نوسانات اقتصادی و رشد فعالیتهای فرهنگی خانگی، وزارت فرهنگ بیشتر توجه خود را صرف صنایع فرهنگی از قبیل کتاب، نوار، سینما، رسانه‌های سمعی و بصری و تنظیم بازار این قبیل صنایع نمود.

نمودار سازمانی وزارت فرهنگ

کشور فرانسه دارای نظام پارلمانی بوده و مجلس ملی فرانسه و مجلس سنا قوای عمده کشور به شمار می‌روند. در کشور فرانسه، نخست وزیر از سوی رئیس جمهور انتخاب شده و به تشکیل دولت و اجرای سیاست‌های اتخاذ شده مبادرت می‌نماید. دولت خود متشکل از وزرای منتخب نخست وزیر بوده که هر یک دارای وظایف مشخص در خصوص مدیریت و اداره وزارتخانه متبوع خود می‌باشند. در این میان، وزیر فرهنگ مسئولیت اداره و مدیریت امور فرهنگی کشور را بر عهده داشته و سیاست‌های مدیریتی خود را بر کلیه بخش‌ها و ادارات مرتبط با وزارت فرهنگ اعمال می‌نماید. تعیین خط و مشی و دستورالعمل‌های کلی در حیطه اختیارات وزیر فرهنگ قرار دارد. به عبارت دیگر این وزیر فرهنگ است که تصمیم می‌گیرد چگونه بودجه میان مدیریت‌های مختلف فرهنگی داخل و خارج از کشور توزیع و تقسیم گردد. تخصیص بودجه به بخش فرهنگ و هنر کشور بر اساس دستورالعمل‌های کلی تعریف شده توسط دولت و مجلس صورت می‌گیرد.

وزارت فرهنگ فرانسه تحت نظارت وزیر فرهنگ به فعالیت پرداخته و از بخش‌های ذیل متشکل شده‌است:

• وزیر فرهنگ

• کادر اداری

• ادارات ابلاغ کننده قوانین به کادر اداری

• بازرسین اداری

• امور بین الملل

• حوزه‌های ریاستی مرکزی

• مدیریت امور داری

• مدیریت معماری و میراث فرهنگی

• مدیریت آرشیو

• مدیریت کتاب و کتابخوانی

• مدیریت موسیقی، رقص، تئاتر و هنرهای نمایشی

• مدیریت موزه

• اداره هنرهای تجسمی

• اداره توسعه منطقه‌ای

• مرکز ملی فیلم

• ادارات منطقه‌ای

• موسسات دولتی تحت نظارت وزارتخانه

• مدیریت مرکزی که مسئولیت طراحی، تعیین خط مشی بازرسی و ارزیابی عملکرد وزارت در سطح ملی را برعهده دارد.

• ادارات منطقه‌ای که نماینده دولت در سطوح محلی می‌باشند. این ادارات در واقع مدیریت‌های فرهنگی هستند که سیاست‌های ملی اتخاذ شده در خصوص مناطق مختلف کشور را اجرا می‌نمایند.

• مؤسسات دولتی که از سوی دولت مرکزی تعیین شده و با ماهیت حقوقی مشخص و بودجه دولتی به فعالیت می‌پردازند. لازم به ذکر است که موسسات دولتی دارای ماهیت حقوقی، تحت نظارت قانون اساسی کشور فعالیت می‌نمایند.

بنا بر ماده قانون شماره 713 مصوب (11 ژوئن 1997) وزارت فرهنگ فرانسه مسئولیت ایجاد و راه اندازی فعالیت‌های بزرگ فرهنگی با تأکید ویژه بر ملی بودن این فعالیت‌ها و قابلیت دسترسی عامه مردم به این قبیل فعالیت‌ها، تشویق به خلق آثار فکری و هنری، ایجاد علاقمندی در مردم به میراث ملی کشور و گسترش فعالیت‌های هنری کشور را بر عهده دارد. این وزارتخانه همچنین مسئولیت توسعه و گسترش صنایع فرهنگی (ماده یکم) و آماده‌سازی و اجرای پروژه‌هایی که منجر به غنی سازی هر چه بیشتر زبان فرانسوی گردد (ماده سوم) را بر عهده دارد[۳].

وظایف وزارت فرهنگ در حوزه ارتباطات

در سال 1947 دپارتمان فنی و حقوقی مطبوعات کشور تأسیس گردید. دپارتمان مذکور در سال 1956، به دپارتمان اطلاعاتی حقوقی و فنی تغییر نام داده و مسئولیت مطالعه و بررسی مسائل و مشکلات عمومی کشور در خصوص آزادی اطلاعات به آن تفویض گردید. در سال 1964، به دنبال تأسیس سازمان رادیو و تلویزیون ملی فرانسه (ORTF) مسئولیت اداره تلویزیون بر عهده وزارت اطلاعات گزارده شد. در سال 1974، با انحلال سازمان رادیو و تلویزیون فرانسه چندین سازمان مستقل رادیو و تلویزیونی تحت عناوین ذیل شروع به فعالیت نمودند: موسسه سمعی و بصری ملی(INA)، تلویزیون فرانسه(IDF)، جامعه تولیدکنندگان برنامه‌های تلویزیونی فرانسه(SFP). در سال 1975 دامنه اختیارات دپارتمان اطلاع رسانی حقوقی و فنی به منظور پوشش دادن به ارتباطات سمعی و بصری کشور گسترش یافت. با تصویب ماده 29 قانون اساسی در سال 1982 تملّک انحصاری دولت بر سازمان تلویزیون لغو گردید. اما با این حال این سازمان همچنان سازمان دولتی به شمار می‌آید.

دپارتمان اطلاع رسانی حقوقی و فنی

دپارتمان مذکور به طور مشخص مسئولیت اجرای امور ذیل را برعهده دارد:

• نظارت اداری، مالی و فنی بخش سمعی و بصری دولتی

• طراحی و ارائه کلیه قوانین، مقررات و تصمیمات بخش مطبوعات و ارتباطات سمعی و بصری کشور

• سازماندهی صور مختلف حمایت‌های دولتی از رسانه‌های گروهی کشور

• شورای ارتباطات سمعی و بصری نهاد دولتی مستقل می‌باشد که به تأمین نظر دولت در خصوص اجرا و به کارگیری مقررات و قوانین ویژه امور سمعی و بصری کشور مبادرت می‌نماید. از جمله مهمترین اقدامات شورای مذکور می‌توان به موارد ذیل اشاره نمود:

• برقراری توازن و تکثر بیان

• حمایت از تولیدات سمعی و بصری داخلی و خارجی

• تخصیص فرکانس یا سهمیه فرکانسی

• نظارت بر رعایت شئونات اخلاقی در تولیدات سمعی و بصری

شورای ارتباطات سمعی و بصری تصمیمات اجرایی اتخاذ نموده و در خصوص جریمه شرکت‌های متخلف فعال در بخش سمعی و بصری کشور از اختیارات قانونی برخوردار می‌باشد.

وزارت فرهنگ فرانسه تنها نهاد دولتی تأمین‌کننده بودجه فعالیت‌های فرهنگی کشور نمی‌باشد بلکه شمار دیگری از وزارتخانه‌ها نیز به عنوان نهادهای معین در این خصوص مشارکت می‌نمایند. این قبیل بودجه‌ها به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به وزارت فرهنگ پرداخت می گردند. مقامات محلی که به طور مستقیم انتخاب می‌شوند مسئولیت اداره امور فرهنگی منطقه‌ای را بر عهده دارند. این ادارات در خصوص انجام فعالیت‌هایشان به دولت مرکزی پاسخگو نبوده و امور جاری خود را در کمال آزادی به انجام می‌رسانند. قوانین جمهوری فرانسه حوزه فعالیت هر شورایی را به وضوح تبیین نموده است. مقامات محلی به ویژه اعضای شوراهای شهر، خدمات فرهنگی متعددی را به مردم ارائه می‌دهند. شوراهای شهری مدیریت اکثر منابع فرهنگی را به عهده داشته و مسئولیت اجرای بسیاری از رویدادهای فرهنگی از جمله فستیوال‌های فرهنگی و هنری را یا به طور مستقل و یا با هماهنگی وزارت فرهنگ عهده دار می‌باشند.

دولت ملی از طریق انجام یک سری اقدامات خاص به تشویق و ترویج همکاری‌های بین وزارتخانه ای و مقامات محلی می پردازد. به عنوان مثال می‌توان به موافقتنامه‌های توسعه فرهنگی مصوب سال 1982 و قراردادهای فرهنگی کشوری - استانی مصوب سال 1984 اشاره نمود. اکثریت قریب به اتفاق پروژه‌های دولتی حوزه فرهنگ از طریق انعقاد موافقتنامه‌های مشارکتی پشتوانه دار صورت می‌گیرد. شمار زیادی از وزارتخانه‌ها نیز از پروژه‌های فرهنگی ملی حمایت می‌نمایند که از آن جمله می‌توان به وزارت آموزش، تحقیقات و فنآوری و وزارت امور خارجه اشاره نمود. از جمله پروژه‌های فرهنگی که با مشارکت وزارتخانه‌های مختلف اجرا می‌گردد می‌توان به آموزش هنر، نگهداری و حفاظت از کتابخانه‌های تخصصی، تأسیس موزه‌های ملی، آرشیوهای تاریخی وزارتخانه‌ها و حفاظت از آثار یادبود فرهنگی و معرفی آثار فرهنگی ملّی در خارج از کشور اشاره نمود. برای مثال وزارت آموزش، تحقیق و فنآوری بر فعالیت موزه‌های تاریخ طبیعی و موزه‌های آثار تاریخی و آکادمی فرانسه نظارت می‌نماید و وزارت امور خارجه نیز مسئولیت تبادلات زبانی و فرهنگی و آموزش زبان فرانسه در خارج از کشور از طریق شبکه ای از موسسات فرهنگی فرانسوی، مدارس فرانسوی و آژانس آموزش زبان فرانسه را برعهده دارد[۴].

سیاستگذاری فرهنگی فرانسه

اگرچه از سال 1980 تخصیص بودجه به بخش فرهنگ از سوی مقامات محلی دائماً با افزایش همراه بوده‌است، امّا الگوی فرانسوی سیاست‌های فرهنگی همچنان به شکل مداخله مداوم و ثابت مقامات رده بالای دولتی در این گونه سیاست‌ها استوار می‌باشد. مقامات کشوری از طریق وزارت فرهنگ به حفاظت از میراث فرهنگی، آرشیوهای ملّی و ساختمان‌های تاریخی و همچنین در زمینه آموزش هنرهای زیبا و آموزش فرهنگی به تأیید مجوزهای فرهنگی، تنظیم طرح‌های فرهنگی و حمایت از هنرهای نمایشی، سینما و هنرهای تجسمی می پردازند.

اگرچه قوانین انتقال تأثیر چندانی بر حوزه‌های گوناگون فرهنگی کشور نداشت اما علاوه براعطای اختیارات و حقوق به مقامات محلی، مقرراتی را وضع نمودند تا مقامات محلی و کشوری در جهت توسعه منطقه‌ای فرهنگ و حفاظت از محیط زیست بر اساس ماده قانون 7 ژوئیه 1983 با یکدیگر همکاری نمایند. از آنجایی که واگذاری اختیارات بسیاری از حوزه‌های فرهنگی کشور صورت نگرفته بود، در ن‌هایت یک نوع مشارکت به صورت اجرای پروژه‌های مشترک میان مقامات محلی و کشوری پایه ریزی گردید. یک سلسله تعهدات فرهنگی توسط هر دو سطح محلی و کشوری به صورت موافقت نامه‌های مشارکتی منطقه‌ای / کشوری، موافقت نامه‌های شهری و به ویژه موافقت نامه‌های توسعه فرهنگی منعقد گردید. وزارت فرهنگ به عنوان پایه و اساس سیاست فرهنگی کشور، 3 هدف عمده را پیش روی خود قرار داده است. این سه هدف عمده عبارتند از:

1- بازسازی خدمات عمومی فرهنگی

2- پشتیبانی از فعالیت‌های فرهنگی و هنری و فراهم آوردن امکان دسترسی هر چه بیشتر عامه مردم به فعالیت‌های فرهنگی

3- دسترسی آسان عموم مردم به میراث فرهنگی فرانسه

از جمله اولین اهداف وزارت فرهنگ فرانسه نوسازی خدمات عمومی فرهنگی کشور می‌باشد. ضرورت وجود ساختار جامع و مؤثر جهت فراهم آمدن زمینه مشارکت وزارت فرهنگ با سازمان‌های حرفه‌ای فرهنگی کشور به واگذاری اختیارات هنرهای نمایشی به مدیریت واحد منجر گردید. به منظور برقراری هماهنگی میان شعبات منطقه‌ای وزارت فرهنگ با اداره مرکزی، گسترش مشارکت‌های فرهنگی منطقه‌ای و ارتقاء سطح کیفی و کمی فرهنگ منطقه‌ای دایره توسعه فرهنگی منطقه‌ای وزارت فرهنگ تأسیس گردید. به همین ترتیب اقدامات ضروری در جهت انتقال منابع مالی وزارت فرهنگ جهت ارائه خدمات منطقه‌ای در حال شکل گیری بود.

جهت تجدیدنظر در توزیع نامتناسب بودجه‌های فرهنگی میان شهر پاریس و سایر مناطق، وزارت فرهنگ فرانسه اقدام به برنامه‌ریزی کنترل شده در خصوص تغییر روند سیاست مالی خود نمود. از جمله مکانیسم‌های اصلاحی می‌توان به انعقاد موافقتنامه‌های منطقه‌ای / کشوری بین سال‌های 2006ـ2000 اشاره نمود[۴].

دسترسی عامه مردم فرانسه به فعالیت های فرهنگی

کانون فعالیت‌های وزارت فرهنگ بر حمایت و پشتیبانی از نوآوری، خلاقیت، توسعه و گسترش اهداف دراز مدت در جهت گسترش مشارکت در حیات فرهنگی کشور قرار گرفته‌است. از آنجایی که آفرینش فرهنگی و هنری و نشر این قبیل فعالیت‌ها نیازمند دو دیدگاه متفاوت می‌باشد، لذا هدف وزارت فرهنگ، اهمیت دادن یکسان به هر دو حوزه است. وزارت فرهنگ بر اجرای فعالیت‌های آفرینشی و نشر این قبیل فعالیت‌ها در کلیه بخش‌های کشور مصمم گردیده و بر آن است که هر دو زمینه را تقویت نماید. تولیدات و کالاهای فرهنگی نیز به منظور نمایش دست آوردهای هنری باید در دسترس عموم قرار گیرند. کوشش فراوانی به عمل آمده تا این دو مأموریت خدمات عمومی به نحو احسن انجام بگیرند. این دو مأموریت همانطور که قبلاً نیز بدان اشاره شد توسعه و گسترش آزادی در خلاقیت‌های فرهنگی و هنری و در دسترس قرار دادن این خلاقیت ها برای عموم مردم جامعه می‌باشد.

سیاست حفظ میراث فرهنگی فرانسه

سومین هدف اصلی وزارت فرهنگ به معرّفی و ارائه گسترده میراث فرهنگی کشور به عموم مردم تأکید دارد. به همین ترتیب، از آنجایی که صور جدید و متفاوت تولیدات فرهنگی و هنری مدام در حال تغییر و تحول می‌باشد، لذا وزارت فرهنگ بر حفاظت و دسترسی عامه مردم به آثار سمعی و بصری، نوشتاری و تاریخی که نمایانگر گذشته ملت فرانسه هستند،تأکید می‌نماید. نگهداری و مرمت آثار فرهنگی و هنری شیوه منحصر به فرد در جهت محافظت از دارایی‌های فرهنگی و هنری کشور محسوب نمی‌گردد بلکه افزایش منابع مالی اختصاص داده‌شده به آثار هنری و فرهنگی کشور و اتخاذ یک سلسله تدابیر با هدف رونق بازار آثار هنری فرانسوی نظیر اعطای تخفیف‌های مالیاتی نیز در جهت تحقق این مهم نقش بسیار مهمی را ایفا می‌نماید.

شمار قابل توجهی از سیاست‌های فرهنگی فرانسه بر حفاظت از میراث فرهنگی و طبیعی اروپا متمرکز می‌باشد. مدیریت میراث فرهنگی و معماری وزارت فرهنگ مسئولیت مراقبت و حفاظت از میراث فرهنگی، ارتقاء دانش میراث باستانی، معماری، و توسعه میراث ملی کشور را بر عهده دارد. کشور فرانسه از طریق بزرگداشت سالانه "روز میراث فرهنگی" در فعالیت‌های شورای اروپا با نام "اروپا - یک میراث مشترک" شرکت می‌نماید. توسعه و ترویج مهارت‌های حرفه‌ای و آموزش پیشرفته در زمینه میراث فرهنگی و باستانی سازمان در زمره مسئولیت‌های مرمت آثار هنری و باستانی کشور می‌باشد.

سیاست فرهنگی فرانسه در ارتباطات و فناوری های نوین

در سال 1998، دولت فرانسه طرح قانونی برای ورود فرانسه به جامعه اطلاع رسانی جهانی را راه اندازی نمود. هدف طرح مذکور حمایت از ایجاد و راه اندازی خدمات رسانه‌های چندگانه توسعه فناوری‌های اطلاعاتی رسانه‌های سمعی و بصری عمومی می‌باشد. کشور فرانسه در جهت حمایت از حقوق مؤلفین فرانسه، نقش فعالی را در مذاکرات اروپایی ایفا می‌نماید. لازم به ذکر است که مذاکرات مذکور در رابطه با حمایت و حفاظت از حقوق مولفین آثار دیجیتالی برگزار می‌گردد. دیجیتالی شدن میراث فرهنگی با سه هدف انجام می‌گیرد: 1- تسهیل دسترسی عموم به آثار المثنی فرهنگی و هنری 2- حفظ و کنترل میراث فرهنگی ملّی 3- جلوگیری از خصوصی‌سازی اطلاعات دیجیتالی. طرح فوق همچنین از توسعه، گسترش و توزیع تجهیزات اینترنتی و چند رسانه‌ای در میان کتابخانه‌های کشور حمایت نموده به تطبیق فناوری‌های اطلاعاتی با فرهنگ، توزیع عادلانه فرهنگ میان مناطق مختلف کشور و گسترش دسترسی عموم به دانش و فرهنگ مبادرت می‌نماید. وزارت فرهنگ همچنین طرح قانونی جهت راه اندازی و توسعه مراکز چند رسانه‌ای فرهنگی در میان مناطق مختلف کشور را اجرا نموده است.

توسعه فرهنگی فرانسه

ماده قانون خدمات دولتی مصوب سال 1992، نمایندگان دولت در سطوح منطقه‌ای را به عنوان مسئولین اجرای سیاست‌های کشور معرفی نموده و تنظیم، تعریف و ارزیابی دستورالعمل‌های راهبردی را بر عهده دولت مرکزی نهاده است. به موازات تصویب قوانین انتقال طی سال‌های 1983-1982 اختیارات قبلی دولت به مقامات محلی تفویض گردید. هدف تمرکززدایی، هم‌راستایی تصمیمات دولت با رأی مردم و تقویت اختیارات دولت در سطح منطقه‌ای می‌باشد. اما در حقیقت به واسطه قوانین انتقال تنها نوعی نظارت محدود بر امور فرهنگی به مقامات محلی اعطا گردیده است. تا همین اواخر، اکثر تصمیمات وزارت فرهنگ در امر بودجه بندی فرهنگی توسط مدیریت‌های مرکزی وزارتخانه صورت می‌گرفت. در این میان اهمیت بیشتر به روابط میان مدیریت‌های مرکزی وزارتخانه و مقامات محلی اختصاص یافته‌است. رؤسای ادارات منطقه‌ای منابع مالی زیادی را به امر فرهنگ اختصاص داده و مدیران امور فرهنگی منطقه‌ای را به هزینه نمودن چنین منابعی در سطوح منطقه‌ای کشور مأمور نموده اند. مدیران منطقه‌ای از جانب روسای اداری خود نحوه صرف منابع مالی، مدیریت، اعطاء امتیاز و سرمایه گذاری را اتخاذ می‌نمایند. این روند جدید در توزیع اختیارات، نمایانگر سبک جدیدی در روابط میان وزارت فرهنگ و مقامات محلی می‌باشد.

روابط بین المللی فرهنگی فرانسه

کشور فرانسه علاوه بر ترویج فرهنگ فرانسوی در کشورهای خارجی، در حال توسعه سیاست همکاری بین‌المللی با هدف ترویج و تشویق تنوع و تکثرگرایی فرهنگی است. جهت نیل به یک چنین هدفی میان چندین وزارتخانه دولت و مقامات محلی تقسیم مسئولیت صورت گرفته است. ترویج فرهنگ فرانسه در خارج از جمله سیاست‌های دیرین خارجی کشور فرانسه بوده و مسئولیت سنگین آن همچنان برعهده وزارت امور خارجه می‌باشد. این سیاست از حوزه وسیعی برخوردار بوده و فعالیت‌هایی نظیر ترویج زبان فرانسه، مبادلات آموزشی و دانشگاهی، همکاری‌های فنی و علمی، مبادلات هنرهای زیبا، کتاب، فیلم و رادیو تلویزیون را در بر می‌گیرد. وزارت فرهنگ فرانسه با مشارکت و همکاری وزارت صنایع، وزارت امور خارجه و سازمان‌های ذیل نقش مهمی را در صادرات محصولات صنایع فرهنگی کشور ایفا می‌نماید. از جمله این سازمان ها می‌توان به موارد ذیل اشاره نمود:

سازمان سینمایی فرانسه. برگرفته از سایت ویکی پدیا، قابل بازیابی ازhttps://en.m.wikipedia.org/wiki/File:Unifrance_logo_2022.svg

1- سازمان سینمایی فرانسه (unifrance)

2- اداره صادرات آلات موسیقی

3- سازمان انتشارات کتاب فرانسه

4- انجمن هنرهای زیبای فرانسه (AFAA)

شبكه فرهنگی خارجی فرانسه

سیاست‌های اتخاذ شده از سوی مدیر کل اداره توسعه و همکاری‌های بین‌المللی وزارت امور خارجه توسط یک شبکه فرهنگی خارجی متشکل از سفارتخانه ها و کنسولگری‌های فرانسه، مراکز و موسسات فرهنگی فرانسه که تقریباً بر 130 مرکز و موسسه بالغ می‌گردد و تعداد 25 مرکز تحقیقات علوم اجتماعی و انسانی اجرا می گردند. همچنین وزارت فرهنگ طرح هایی را جهت استقبال از فرهنگ‌های خارجی در کشور در دست اقدام دارد. از جمله این طرح ها می‌توان به ارائه تولیدات فرهنگی خارجی نظیر فیلم‌ها و تئاترهای خارجی در فرانسه اشاره نمود. وزارت فرهنگ و وزارت امور خارجه به طور فعال در سازماندهی فصل‌های فرهنگی کشورهای خارجی مشارکت نموده و از اقداماتی که در زمینه فرهنگ‌های خارجی نظیر برنامه‌ریزی فرهنگی، برپایی جشنواره ها و تأسیس مؤسسات خارجی در داخل فرانسه صورت می پذیرد حمایت و پشتیبانی می‌نماید. در نتیجه عوامل زیادی به نشر فرهنگ‌های خارجی در داخل فرانسه کمک می‌نمایند.

پویایی چشم انداز فرهنگی کشور و تجربه‌های گرانقدر آن در اداره و مدیریت فرهنگی، به تقاضاهای همکاری به شکل ارائه آموزش و مشاوره از جانب دولت‌های خارجی و دست اندرکاران فرهنگ منجر گردیده است. از این رو شمار زیادی از مؤسسات فرهنگی وزارت فرهنگ اقدام به آموزش هنرمندان خارجی نموده و هر ساله چندین هیأت تخصصی در زمینه‌های مختلف فرهنگی و هنری را سازماندهی می‌نماید.

وزارت فرهنگ در تمامی مذاکرات فرهنگی جامعه اروپا شرکت می‌نماید. این وزارتخانه همچنین متصدیان امور فرهنگی کشور را از نحوه بودجه بندی فرهنگی در سایر کشورهای اروپایی مطلع نموده و از برخی شبکه‌های اروپایی حمایت می‌نماید. علاوه بر موارد فوق وزارت فرهنگ در جلسات شورای اروپا و سازمان علمی، تربیتی و فرهنگی ملل متحد (سازمان یونسکو) نیز شرکت می‌نماید. وزارت فرهنگ فرانسه همچنین توجه ویژه ای به موضوع تنوع فرهنگی دارد که از سوی شمار زیادی از نهادهای چند جانبه حمایت می‌گردد.

توسعه میراث فرهنگی

در کشور فرانسه پس از فعالیت در زمینه‌های سمعی و بصری، فعالیت در زمینه میراث فرهنگی ملی دومین و عمومی ترین فعالیت فرهنگی کشور به شمار می‌رود. اگرچه این بدان معنا نیست که وزارت فرهنگ قصد دارد که در یک اقدام فریبنده مبادرت به دسته بندی اجزاء فرهنگ به عنوان میراث فرهنگی نماید بلکه وزارتخانه بیشتر به دنبال تدارک دسترسی آسان عامه مردم به اطلاعات و پایگاه‌های اطلاعاتی و ارائه این قبیل اطلاعات از طریق فنآوری اطلاعاتی می‌باشد. وزارت فرهنگ همچنین در صدد فراهم آوردن دسترسی آسان عامه مردم و نسل‌های آینده به تعداد زیادی از کتب، بایگانی ها، آثار هنری، اشیاء هنری، فیلم‌ها و آثار تاریخی است که این دانش از آن مشتق شده و می‌تواند به عنوان مدرک و سند تنوع فرهنگی ملت فرانسه قلمداد گردد.

اولین گام در این مسیر تلاش‌های اخیر وزارت فرهنگ در رابطه با برپایی مراسم بزرگداشت میراث فرهنگی قرن بیستم بوده‌است. سیاست دولت فرانسه همچنین در جهت توسعه میراث نوشتاری کشور و فراهم آوردن دسترسی آسان عامه مردم به آن بوده‌است. به عنوان مثال، کتابخانه ملی جهت نیل به این هدف اقدام به تأسیس شبکه ای از کتابخانه‌های وابسته به شهرداری در مناطق کشور نموده است. بایگانی‌های ملی نیز در تلاش جهت ارائه خدمات و امکانات خود به محققین و عامه مردم در این مسیر گام برمی دارند. در زمینه سینما و بخش سمعی و بصری کشور نیز اقدامات قابل توجهی صورت گرفته است. مرکز ملی فیلم به عنوان کانون شبکه توزیع سراسری سینمای کشور عمل می‌نماید. کمیته حفاظت از میراث سمعی و بصری و موسسه سمعی و بصری ملی نیز در تعیین طرح راهبردی این قبیل اقدامات نقش کلیدی را بر عهده دارد. دیگر پروژه‌ها نظیر پروژه موزه تمدن و هنرهای زیبا با هدف تشویق همکاری میان موسسات مختلف فرهنگی و هنری کشور اجرا شده‌اند[۴].

راهبردهای ترغیب مردم فرانسه به فعالیت‌های فرهنگی

در حدود 400/000 نفر فعالانه در بخش‌های مختلف فرهنگی کشور فعالیت می‌نمایند. تقاضاهای فراوان در خصوص اجرای طرح ملی استخدام جوانان در بخش فرهنگ نشان داد که این بخش از پتانسیل بالقوه فراوانی برخوردار می‌باشد. طرح دولت با عنوان "خدمات جدید - مشاغل جدید" که به موجب ماده قانون مصوب 16 اکتبر 1997 در خصوص توسعه استخدام جوانان عنوان گردیده است، در نظر دارد به فعالیت‌هایی در جهت تشویق و ترغیب جوانان به استخدام و فعالیت در بخش فرهنگ پرداخته و نیازهای برآورده نشده این بخش را به منصه ظهور برساند. طرح فوق به ایجاد 350/000 هزار فرصت شغلی ثابت منجر گردیده است.

فرهنگ، ورزش، آموزش، محیط زیست و خدمات اجتماعی از جمله موضوعاتی است که ماده قانون مصوب 16 اکتبر 1997 به تفسیر آن پرداخته‌است. فرصت‌های شغلی بخش فرهنگ از سوی دولت ایجاد نمی‌گردند. بلکه این فرصت‌ها توسط دولت‌های محلی و به طور عمده شوراهای شهر و شخصیت‌های حقوقی، تئاترهای ملی، مراکز هنری، مراکز موسیقی معاصر، موزه‌ها، سازمان‌های خیریه و غیرانتفاعی، انجمن‌های تئاتر، رقص و کمپانی‌های دست اندر کار فعالیت‌های فرهنگی فراهم می‌گردد.

وزارت فرهنگ، مدیریت منطقه‌ای امور فرهنگی (Direction régionale des affaires culturelles(DRAC)) در زمینه اجرای پروژه‌های فرهنگی را فعال‌تر نمود. شمار فرصت‌های شغلی که به موجب طرح ملی استخدام جوانان از اکتبر سال 1998 تا آگوست 1999 فراهم گردیده بر 11233 فرصت شغلی بالغ می‌گردد. به عبارت دیگر از زمان اجرای طرح و در طی یک سال 11 درصد فرصت‌های شغلی در زمینه‌های مختلف فرهنگی و هنری محقق گردیده است[۴].

سیاست‌های زبانی دولت فرانسه

زبان فرانسوی که زبان رسمی جمهوری فرانسه است، به عنوان یکی از عوامل مهم یکپارچگی کشور توسط بیش از یکصد میلیون نفر در جوامع فرانسه زبان خارج از کشور تکلم می‌گردد. در مواجهه با پدیده جهانی شدن و ظهور شبکه‌های ارتباطی جدید، حفاظت از زبان فرانسوی و استفاده مستمر از آن به عنوان یک زبان بین‌المللی به اولویت اساسی کشور مبدل گردیده‌است. از این رو، سیاست حفاظت از جامعه فرانسه زبان در طی 20 سال اخیر تقویت گردیده و هم اکنون مقولاتی چون تنوع فرهنگی و چند زبانگی را نیز تحت پوشش قرار می‌دهد. ادارات متعددی تحت نظارت وزارت فرهنگ به مسائل و مشکلات پیش روی زبان فرانسوی رسیدگی می‌نمایند. از جمله این ادارات می‌توان به موارد ذیل اشاره نمود:

1- اداره زبان فرانسوی (La délégation générale à la langue française et aux langues de France(DGLF)) که مسئولیت ترویج و غنی‌سازی زبان فرانسوی در کشور و جوامع فرانسه زبان خارج از کشور را برعهده داشته و فعالانه سیاست چند زبانگی را تشویق و ترویج می‌نماید.

2- مدیریت کتاب و کتابخوانی که حمایت از انتشار کتب، مقالات، مجلات و نشریات علمی به زبان فرانسوی حمایت می‌نماید.

3- مدیریت منطقه‌ای امور فرهنگی (DRAC) که به اقدامات تشویقی در زمینه بالا بردن سطح آگاهی عامه مردم و به ویژه گردشگران خارجی از زبان فرانسوی پرداخته و کمک‌های مالی به این امر اختصاص می‌دهد.

4- پراکنش اطلاعات به زبان فرانسوی به واسطه ماده قانون ویژه خبررسانی مصوب سال 1994 الزامی گردید. براساس سهمیه‌های اختصاص یافته، حداقل 40 درصد آوازها و سرودهای ایستگاه‌های رادیویی می‌بایستی به زبان فرانسوی پخش گردد. همچنین حداقل 60 درصد فیلم‌های شبکه‌های تلویزیونی غیرماهواره‌ای نیز بایستی اروپایی بوده و 40 درصد دیگر فرانسوی باشند. از سال 1998، کانال 5 تلویزیون فرانسه (TV5) که یک کانال بین‌المللی محسوب گردیده و به زبان فرانسوی برنامه پخش می‌نماید، با مشارکت 5 شبکه دولتی فرانسه زبان تأسیس گردیده و در حال پخش بیست و چهار ساعته برنامه‌های تلویزیونی در 7 منطقه جغرافیایی آفریقا، آسیا، اروپا، آمریکا، آمریکای لاتین، ایالت کبک کانادا و کشورهای خاور دور می‌باشد.

5- اداره جوامع فرانسه زبان وزارت امور خارجه مسئولیت ترویج زبان فرانسوی و گسترش جوامع فرانسه زبان در خارج را برعهده دارد. سیاست‌های اتخاذی دولت نشان می‌دهد که دیگر نمی‌توان مقوله اتحاد و یکپارچگی ملی را در مخالفت و معاندت با تکثرگرایی فرهنگ‌های منطقه‌ای به شمار آورد و این در حالی است که کشور فرانسه از تعداد 98 تعهد منشور اروپا تنها 39 تعهد آن را پذیرفته است. تعهدات مذکور به این خاطر برگزیده شده‌اند که اجرای آنها چندان مشکل نبوده و ضدیتی با قوانین و اصول قانون اساسی کشور ندارد.

ارتباط میان رسانه ها و فرهنگ

قانون خبررسانی عمومی در مواجهه با چالش‌های فراروی رسانه‌های کشور که در اثر افزایش تعداد رسانه‌های ارتباط جمعی حادث گردیده است، به تصویب رسید. قانون مذکور جایگاه تلویزیون‌های دولتی را به طور شفاف مشخص و تایید نموده و از آن به عنوان یک ابزار مهم و اساسی در فعالیت‌های فرهنگی و هنری و نشر فرهنگ حمایت و پشتیبانی می‌نماید. لازم به ذکر است که به منظور غنا بخشیدن به قانون مذکور اصلاحیه ای در نوع فعالیت تلویزیون‌های دولتی صورت گرفته است. براساس اصلاحیه فوق میزان تبلیغات تلویزیون از 12 دقیقه در ساعت به 8 دقیقه در ساعت تقلیل یافته است. زمان اختصاص یافته به برنامه‌های تلویزیونی غیر تبلیغاتی به تلویزیون‌های دولتی اجازه خواهد داد تا کمتر ملاحظات تجاری را در پخش برنامه‌ها لحاظ کرده، بیشتر به فعالیت‌های فرهنگی و هنری پرداخته و از انعطاف پذیری بیشتری در برنامه‌ریزی‌های خود برخوردار گردند.

دولت فرانسه به جبران کمبود درآمد سالانه شبکه‌های تلویزیون دولتی، جبران خسارت‌های احتمالی و تخصیص منابع مالی بیشتر به تلویزیون‌های دولتی متعهد شده‌است. به عنوان یک اقدام احتیاطی، شبکه‌های تلویزیون دولتی مبادرت به تشکیل یک گروه صنعتی قدرتمند و منحصر به فرد نموده اند تا از این طریق بتوانند جهت رقابت در بازار جهانی پخش دیجیتالی برنامه‌های تولیدی خود را گسترش دهند. علاوه بر موارد فوق، دولت در نظر دارد در آینده نه چندان دور دو اقدام مهم و حیاتی دیگر یعنی تأسیس تلویزیون‌های محلی و تأسیس تلویزیون‌های دیجیتالی را به منصه ظهور برساند[۴].

مبارزه با محرومیت فرهنگی مردم فرانسه

حق استفاده و شرکت در فعالیت‌های فرهنگی از جمله حقوق اساسی شهروندان فرانسوی می‌باشد که با هدف جلوگیری و مبارزه با محرومیت فرهنگی در قانون اساسی کشور تصریح گردیده است. سازمان‌های مسئول نشر هنر و فرهنگ کشور در طرح‌های عملی دولت پیش بینی شده‌اند.

فعالیت‌های فرهنگی غالباً به عنوان شیوه‌ای کارآمد در جهت تقویت پیوندهای اجتماعی مطرح می‌باشند، اگرچه فرهنگ یک جایگزین محسوب نگردیده و به همین منوال هنرمندان نیز آخرین چاره جهت علاج هر نوع ضعف فرهنگی نمی‌باشند. اجرای برنامه‌های اجتماعی در این رابطه بسیار سودمند بوده‌است. این برنامه‌ها از سوی مجامع محلی و انجمن‌های حمایتی سازماندهی می‌گردد. فعالیت‌های مشروح در ذیل در این دو برنامه پیش بینی شده‌است:

1- آموزش و تعلیم فرهنگی با همکاری مدارس کشور

2- آموزش خواندن و نوشتن با همکاری و هماهنگی کتابخانه‌های عمومی کشور

3- انعقاد تفاهم نامه با مجامع محلی در جهت توسعه کتابخوانی در کشور

4- دسترسی عامه مردم به آموزش هنرهای زیبا و آموزش فرهنگی

5- مشارکت جامعه در مرمت اماکن فرهنگی عمومی

6- توسعه و حمایت از فعالیت‌های غیرحرفه‌ای فرهنگی با همکاری کارشناسان بخش فرهنگ

طرح‌های موجود به عنوان فاکتورهای اصلی مشارکت با مجامع محلی، انجمن‌های حمایتی دو جانبه، انجمن‌های اجتماعی و تأسیسات فرهنگی و آموزشی مطرح می‌باشند[۴].

آموزش هنرهای زیبا در فرانسه

بنا بر سیاست وزارت آموزش و پرورش فرانسه، کلیه کودکان فرانسوی ملزم به گذراندن دوره‌های آموزش پایه‌ای و مقدماتی در زمینه هنرهای زیبا می‌باشند. از سال 1983، وزارت فرهنگ با همکاری وزارت آموزش و پرورش کشور به حال تکمیل و غنی سازی برنامه‌های آموزشی خود مبادرت نموده است. از جمله اهداف وزارت آموزش و پرورش فرانسه می‌توان به گسترش زمینه آموزش هنرهای زیبا در تمامی سطوح، افزایش همکاری و هماهنگی میان تأسیسات آموزشی و سازمان‌های فرهنگی و جذب هنرمندان کشور در پروژه‌های مختلف فرهنگی و هنری اشاره نمود. وزارتخانه مذکور دوره‌های زمانی مشخصی را جهت ارائه آموزش هنرهای زیبا در مدارس کشور تعیین نموده است. لازم به ذکر است که رشته‌های مختلف هنرهای زیبا در دوره دبیرستان به دانش آموزان ارائه می‌گردد. ماده قانون آموزش فرهنگی مصوب 6 ژانویه 1988 اهمیت تدریس و آموزش هنرهای زیبا در آموزش عمومی را تصریح می‌نماید. مدیریت مرکزی وزارت فرهنگ، به اجرای برنامه‌های مناسب نظیر کلاس‌های آموزش میراث فرهنگی و بازدید دانش آموزان مدارس راهنمایی از موزه‌ها و اماکن باستانی کشور مبادرت می‌نماید. اداره توسعه منطقه‌ای، به هماهنگی اقدامات مدیریت مرکزی وزارت فرهنگ در حوزه آموزش، برپایی کارگاه‌های هنری، برگزاری کلاس‌های فرهنگی و تقویت رابطه مستمر با وزارت آموزش و پرورش مبادرت می‌نماید. لازم به ذکر است که در سطوح محلی و منطقه‌ای نیز، وزارت آموزش و پرورش از دفاتر آموزشی متعددی برخوردار می‌باشد.

کمیته‌های آکادمیک مستقر در این دفاتر مسئولیت اجرای برنامه‌های فرهنگی مدارس و کشور برقراری رابطه با مدیریت منطقه‌ای امور فرهنگی وزارت فرهنگ را برعهده دارند. وزارت آموزش و پرورش و وزارت فرهنگ از طریق انعقاد تفاهم‌نامه‌های ویژه با مقامات محلی در خصوص آموزش هنرهای زیبا با یکدیگر همکاری می‌نمایند[۴].

صنایع و کالاهای فرهنگی فرانسه

طی 30 سال اخیر، صنایع فرهنگی کشور دچار تحولات زیادی گردیده است زیرا وسعت تولیدات در زمینه‌های کتاب، نوار، فیلم، لوح فشرده، و دی وی دی به طور مداوم از افزایش برخوردار بوده و تولید و توزیع این محصولات وجهه بین‌المللی یافته و سیاست‌های تجاری مدون تری در این خصوص اتخاذ گردیده است. دولت فرانسه در مواجهه با بازارهای رقابتی و در جهت غنای صنایع فرهنگی کشور و تضمین تولید انبوه و توزیع هر چه بیشتر این محصولات مبادرت به تنظیم و تدارک سلسله حمایت‌های ویژه ای از صنایع فرهنگی کشور نموده است:

1- افتتاح حساب‌های ویژه نظیر صندوق کتاب ملی و حساب پس انداز صنعت فیلم و تلویزیون

2- اعطای تخفیف‌های مالیاتی نظیر کاهش مالیات بر ارزش افزوده مطبوعات، کتب، سینما و وسایل سمعی و بصری

3- تنظیم و ثبت قیمت ثابت بر پشت جلد کُتُب

4- اتخاذ تدابیر تنظیمی نظیر تعیین سهمیه پخش برنامه‌های فرانسوی زبان

طی 15 سال گذشته، صنایع رادیو و تلویزیون کشور در نتیجه گسترش شبکه‌های خصوصی متنوع گردیده است. لازم به ذکر است که دولت فرانسه در 3 مورد ذیل به دخالت در امور رادیو و تلویزیون کشور مبادرت می‌نماید:

1- تنظیم کل بخش خبررسانی کشور از طریق اختصاص فرکانس

2- تامین مالی تلویزیون‌های دولتی

3- ارائه سهمیه بندی زمانی جهت پخش برنامه‌های متعدد نظیر موسیقی و نمایش فیلم[۴]

قوانین فرهنگی فرانسه

حوزه قانون جزییات
باستان‌شناسی ماده اصلاحیه مصوب 27 سپتامبر سال 1941 ویژه حفاری‌های باستان‌شناسی - قبل از حفاری اجازه دولت الزامی است (1941) شرایطی که تحت آن حفار می‌تواند ادعای مالکیت اشیاء حفاری شده را بنماید، در این قانون توصیف شده‌است.

- مقررات مربوط به اشیاء اکتشافی زمینی را به اشیاء اکتشافی دریایی تعمیم می‌دهد.(1989)

معماری ماده قانون شماره 2-77 مصوب 3 ژانویه سال 1997 ویژه معماری حیطه فعالیت‌های اداره معماری و وظایف دولت در این زمینه را مشخص می‌نماید.
آرشیوها ماده قانون شماره 18 مصوب 3 ژانویه سال 1979 ویژه آرشیوها مقررات ویژه آرشیوهای دولتی و اسناد را توصیف می نماید.
آموزش هنرهای

زیبا

ماده قانون شماره 20 مصوب 6 ژانویه سال 1988 ویژه آموزش هنرهای زیبا مقررات ویژه آموزش و تدریس هنرهای زیبا و مدارس راهنمایی و دبیرستان را تبیین می‌نماید.

شرایط دریافت مجوزهای فرهنگی و هنری جهت تأسیس مراکز آموزشی فرهنگی و هنری را تعیین می‌نماید.

سمعی وبصری ماده قانون شماره 1067 مصوب 30 سپتامبر 1986 ویژه آزادی ارتباطات و اصلاحیه قانون (در سال 1994) تعیین مدیریت مستقل جهت تنظیم امور پخش (1986)

تعیین سهمیه‌های پخش برای برنامه‌های فرانسوی زبان در رادیو و تلویزیون (1994 کتاب و کتابخوانی ماده قانون شماره 766 مصوب 10 آگوست 1981، ویژه تثبیت قیمت کتاب ملزم نمودن کلیه فروشندگان کتاب در جهت اتخاذ قیمت ثابت در فروش کتب و در نظر گرفتن حداکثر 5 درصد تخفیف در فروش)

کپی رایت ماده قانون شماره 546 مصوب 20 ژوئن 1992 ویژه ثبت کپی رایت (سپرده حقوقی) و ماده قانون شماره 1429 مصوب 31 دسامبر 1993 ویژه ثبت کپی رایت
  • ثبت الزامی کپی رایت تمامی اسناد ملّی (1992)
  • اختیارات دولت در خصوص ثبت اسناد ملّی (1993)
کالاهای فرهنگی ماده قانون شماره 1477 مصوب 31 دسامبر 1992 ویژه محصولاتی که مشمول برخی از انحصارات توزیع می‌باشند.

ماده قانون شماره 877 مصوب 3 آگوست 1995 ویژه اعاده کالاهای فرهنگی که به طور غیرقانونی از کشور خارج شده‌اند.

  • وضعیت کالاهای فرهنگی و خزائن ملی را توصیف نموده و شرایط صدور مجوز به صادرات کالاهای فرهنگی تببین می‌نماید.
  • جلوگیری از تجارت غیرقانونی آثار هنری و تسهیل در برقراری همکاری‌های فرهنگی میان کشورهای عضو اتحادیه اروپا
زبان فرانسوی ماده قانون مصوّب 1975 ویژه تکلم زبان فرانسوی

ماده قانون شماره 665 مصوب 14 آگوست 1994 ویژه تکلم زبان فرانسوی

وضع مقرارت جهت استفاده از زبان فرانسوی در سازمان‌های بین‌المللی، کنفرانس ها، رسانه ها، تبلیغات و کتب علمی
میراث فرهنگی  ماده قانون 31 دسامبر 1913 ویژه بناهای یادبود تاریخی

ماده قانون 2 مه 1930 ویژه حفاظت از بناهای طبیعی و اماکن دارای ارزش هنری، تاریخی و علمی

ماده قانون شماره 590 مصوب 2 ژوئیه 1996 ویژه بنیادهای میراث فرهنگی

  • شرایط و مراحل مختلف حفاظت از ساختمانها و اشیا تاریخی و تعهدات مالکین بناهای تاریخی (1913)
  • تدابیر اندیشیده شده در جهت حفاظت از بناهای یادبود و مکان‌های طبیعی (1930)
  • برقراری ارتباط میان دولت، مقامات محلی و اشخاص حقیقی و حقوقی به منظور تأمین بودجه بناهای یادبود تاریخی ثبت نشده (1996)
املاک و دارایی‌های غیر منقول فرهنگی  ماده قانون شماره 597 مصوب ژوئیه 1992 ویژه املاک و دارایی‌های غیرمنقول فرهنگی مشخص کردن املاک و داراییهای غیرمنقول فرهنگی از کشور و معرفی آثار ادبی و هنری
دولت‌های محلی  قانون عمومی ویژه دولت‌های محلی / منطقه‌ای به تعیین صلاحیت مناطق، دپارتمان ها و شهرداری‌های کشور که در زمینه فرهنگ فعال می‌نمایند مبادرت می ورزد.
وزارت فرهنگ ماده قانون شماره 394 مصوب 10 مه 1982 ویژه اختیارات وزارت فرهنگ

ماده قانون شماره 713 مصوب 11 ژوئن 1997 ویژه صلاحیت وزارت فرهنگ

این 2 ماده قانونی به حیطه اختیارات و صلاحیت وزارت فرهنگ کشور پرداخته و جزئیات بسیطی از این موارد را ارائه نموده اند.
رسانه‌های چندگانه ماده قانون شماره 811 مصوب 15 ژوئن 1996 ویژه حفاظت از حقوق مؤلفین رسانه‌های گروهی ارائه متون حقوقی در خصوص حفاظت از حقوق مولفین و جلوگیری از نسخه برداری غیرقانونی و المثنی
موزه ها  ماده قانون شماره 1546 مصوب 13 ژوئیه 1945 ویژه موزه هنرهای زیبا

ماده قانون شماره 532 مصوب 15 ژوئیه 1980 ویژه حفاظت از کلکسیون‌های ملّی

ماده قانون شماره 20 مصوب 7 ژانویه 1993 ویژه برپایی نمایشگاههای هنرهای معاصر

تعریف موزه ها؛ شرح رویکردهای عملیاتی؛ و موزه‌های ملی

تعلق گرفتن جریمه در صورت بی ارزشی انگاری و سرقت و غارت این آثار هنری

معرفی ارگان‌های مسئول و نحوه برپایی نمایشگاه‌های هنرهای معاصر

هنرهای نمایشی  ماده قانون شماره 2339 مصوب 13 اکتبر 1945 ویژه هنرهای نمایشی تنظیم فعالیت حرفه‌ای مقاطعه کاران هنرهای نمایشی و تبیین شرایط صدور مجوز جهت اجرای نمایش‌های مختلف
ضمانت فرهنگی ماده قانون شماره 571 مصوب 23 جولای 1987 ویژه توسعه و گسترش شرکتهای ضامن فرهنگی شرایط برخورداری شرکتهای ضامن فرهنگی از یک سری منافع مالیاتی

صدور مجوز برای شرکت هایی که قصد تأسیس بنیادهای فرهنگی را دارند.

چهارچوب های حقوقی هنرمندان فرانسوی

بر اساس مفاد کار به قانون شماره(1-763 L)از خوانندگان، هنرپیشگان، تصنیف سازان گروه کر، موسیقیدانان، رهبران ارکستر، ناشرین و بازیگران تئاتر تحت عنوان هنرمندان نمایشی نام برده می‌شود. بر اساس قانون مذکور، تصویرگران مطبوعات چنانچه جزو اعضای ثابت انجمن صنفی روزنامه نگاران باشند جزو پرسنل حقوق بگیر شرکت‌های انتشاراتی محسوب شده و قانون فوق شامل حال آنان نیز می‌گردد.

تأمین اجتماعی / روابط کاری

افراد حائز شرایط ذیل می‌توانند در دفتر استخدامی هنرهای نمایشی وابسته به اداره استخدام ملی فرانسه ثبت نام نمایند:

1- هنرمندان نمایشی که طی یک دوره 12 ماهه، 507 ساعت سابقه فعالیت نمایشی داشته‌باشد. (البته لازم به ذکر است که دوره زمانی تحصیلات عالی در این زمینه نیز به مدت سنوات خدمتی اضافه می‌گردد).

2- افرادی که وابسته به انجمن‌های مدیریت کپی رایت بوده و حداقل 5 سال سابقه کار داشته باشند.

3- دریافت کنندگان رتبه اول یا مدال طلا از کنسرواتور ملی موسیقی و رقص[۴]

تجارت فرهنگی فرانسه

تدابیر مالیاتی

مولفین و تصنیف سازان کشور علاوه بر برخورداری از تخفیف از مالیات 10 درصدی که شامل کلیه حقوی بگیران کشور می‌گردد از تخفیف مالیاتی 25 درصدی در ماه برخوردار می گردند. لازم به ذکر است که به ماترک مؤلفین کشور نیز مالیات تعلق می‌گیرد. یک نوع کسر مالیاتی در خصوص هزینه‌های حرفه‌ای نیز به هنر پیشگان حرفه‌ای فیلم و سینما، خوانندگان حرفه‌ای اپرا، تصنیف سازان حرفه‌ای (25%)، موسیقیدانان حرفه‌ای، خوانندگان حرفه‌ای کُر، ناشرین، مدیران صحنه (20%)، پرسنل حرفه‌ای صنعت فیلم (20%)، روزنامه نگاران حرفه‌ای، ویرایشگران / نویسندگان حرفه‌ای، عکاسان حرفه‌ای، منتقدین سینما و موسیقی و درام (30%) تعلق می‌گیرد.

برخی از تحقیقات را می‌توان از درآمدهای مالیات پذیر کسر نمود. برای مثال می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:

1- هزینه کمک خرجی‌های پرداخت شده به هنرپیشگان، خوانندگان اپرا، تصنیف سازان کر و مدیران صحنه در تور،

2- کمک هزینه‌های توری پرداخت شده به هنرمندان نمایشی

3- مزایای جبران هزینه‌های مسافرتی حرفه‌ای موسیقیدانان، مباشرین و خوانندگان کر

جایزه علمی مشهور نوبل از پرداخت مالیات معاف می‌باشد. از 1 ژانویه 1986، جوایز متعدد ادبیات، هنر و علوم نیز تحت یک سری شرایط خاص از معافیت مالیاتی برخوردار می گردند.

به طور کلی به جز جوایز فرهنگی و هنری و فعالیت‌های آموزشی، سایر خدمات فرهنگی و خرید و فروش آثار فرهنگی مشمول مالیات بر ارزش افزوده می گردند.

دو نوع نرخ عمده مالیات بر ارزش افزوده به شرح ذیل وجود دارد:

1- نرخ تخفیف دار مالیات بر ارزش افزوده 5/5 درصدی که شامل آثار هنری از قبیل نقاشی، مجسمه سازی، لیتوگرافی و صنایع دستی می‌گردد.

2- نرخ معمولی مالیات بر ارزش افزوده که 5/19 درصدی می‌باشد.

نرخ تخفیف دار مالیات بر ارزش افزوده (VAT) شامل حال مؤلفین، هنرهای نمایشی و صنایع فیلم و کتاب می‌گردد و این نوع تخفیف به آثار معماری، برنامه‌های کامپیوتری و فیلم‌های مستهجن و خشونتی تعلق نمی‌گیرد.

این تبصره شامل حال معماران، مؤلفین برنامه‌های کامپیوتری و دیگر افرادی که مبادرت به فروش یا تکثیر آثار فرهنگی می‌نمایند، نمی‌گردد. اشخاص حقیقی و حقوقی که به طور عادی در یک زمینه فرهنگی یا هنری به صورت حرفه‌ای فعالیت می‌نمایند امّا حقوق بگیر نیستند (نظیر عکاسان) به شرطی از مالیات سالانه مشاغل معاف می گردند که مقامات محلی آنان را از مالیات معاف نمایند زیرا خود آنان این قبیل مالیات ها را وضع می‌نمایند.

حق مالکیت معنوی(کپی رایت) در فرانسه

حقوق مؤلفین

سیاست وزارت خصوص حقوق مؤلفین در سطوح داخلی و بین‌المللی با چالشهایی روبرو است که دولت و افراد ذینفع می بایستی مشترکاً به آن بپردازند. از جمله این چالشها می‌توان به تقویت مدیریت جامع و همه جانبه حقوق مؤلفین و پیوستن به پدیده جهانی شدن تجارت و ایجاد شبکه‌های جدید فناوری اشاره نمود. مدیریت جامع در حوزه حقوق مؤلفین در صورتی محقق می‌گردد که ارزیابی مجددی در مفاد ماده قانون مصوب سال 1985 ویژه حقوق مؤلفین کشور صورت بگیرد.

مالیات بندی بر نوارهای کاست

بر طبق قانون دارایی‌های غیرمنقول کشور به مؤلفین آثار فرهنگی و هنری مبلغی از محل ضبط مجدد اثر روی دیسک یا نوار ویدئویی و بهره برداری خصوصی از اثر تعلق می‌گیرد. لازم به ذکر است که سایر کادر فرهنگی و هنرمندان کشور نیز از این حق برخوردار می‌باشند. در جهت برطرف نمودن نقص‌های موجود در قانون کپی رایت نظیر افزایش کپی برداری از آثار برای استفاده‌های جمعی، ماده قوانین (L.1222ِ10, R.332ِ1) و اصلاحیه‌های قانون املاک و دارایی‌های غیرمنقول، نحوه واگذاری قانونی حقوق کپی برداری به انجمن‌های ذینفع را تغییر داده است. این حقوق قانونی که اجرای آنها الزامی است از سوی وزارت فرهنگ سازماندهی می‌گردد. لازم به ذکر است که وزارت فرهنگ تنها مرجع ذیصلاح جهت منعقد نمودن موافقتنامه میان افراد ذینفع در این خصوص می‌باشد[۴].

حقوق قرضه عمومی در فرانسه

دستورالعمل عمومی ویژه حقوق قرضه مؤلفین در زمینه املاک و دارایی‌های غیرمنقول که از سوی کمیسیون جوامع اروپایی صادر گردیده، اتخاذ قوانین هماهنگ در این زمینه را برای کشورهای عضو الزامی نموده است. اگرچه یک چنین حقوقی پیش از این به صورت قانونی در فرانسه وجود داشته اما تاکنون سازمان‌های ذیربط و علی الخصوص کتابخانه‌های کشور آن را اجرا ننموده‌اند. وزیر سابق فرهنگ خانم کاترین تراتمن، خانم جین ماری بورزیکس را مأمور نمود تا حقوق قرضه ویژه کتابخانه‌های کشور را بررسی نموده و در این زمینه پیشنهادات و طرح‌های مناسب کاربردی ارائه نماید. نتایج به دست آمده از بررسی حقوق قرضه کتاب‌ها نشان داد که موضوع حقوق قرضه باید با در نظر گرفتن دو اصل معقول و منطقی بررسی گردد؛ یکی حقوق مولفین (پرداخت حق الزحمه ای منصفانه به مؤلفین در جهت پیگیری فعالیت‌های فرهنگی و هنری) و دیگری حقوق عمومی نظیر دسترسی یکسان عامه مردم به کتاب‌های مختلف و کتابخانه‌های سراسر کشور می‌باشد.

میراث فرهنگی

برخورداری مؤلفین از حقوق انحصاری شان مشمول مرور زمان می‌باشد. مولفین کشور در طول حیات خود از حق انحصاری آثارشان به هر شکل که مایل باشند سود کسب می‌نمایند. طبق ماده قانون مصوب 27 مارس 1997 املاک و اموال مؤلف تا مدت زمان 7 سال پس از وفات به وارث وی تعلق دارد امّا پس از طی این دوره آثار وی به عنوان املاک و دارایی‌های ملّی ضبط می گردند.

موسسات فرهنگی

منشور واگذاری خدمات دولتی در زمینه هنرهای نمایشی پس از انجام مذاکرات مفصل با مقامات محلی، دپارتمان‌های دولتی و بخش‌های حرفه‌ای ذینفع تنظیم گردید. این منشور سند سیاسی است که اصول کلی اقدامات دولت را در زمینه هنرهای نمایشی تعریف و توصیف می‌نماید. هدف منشور مذکور تقسیم مسئولیت اداره مراکز هنرهای نمایشی کشور میان مقامات محلی و کشوری می‌باشد. بدین ترتیب هدف منشور مذکور فراهم آوردن محیط کاری آزاد برای هنرمندان در جهت خلق آثار ابتکاری و اعطای آزادی به شهروندان در جهت انتخاب فعالیتهای فرهنگی خود می‌باشد. منشور مذکور 4 حیطه مسئولیتی را برای سازمان‌های یارانه گیر کشور مشخص و تعریف می‌نماید. این حیطه‌های مسئولیتی عبارتند از:

1- مسئولیت در حوزه هنر که در جهت:

• آشنا ساختن عامه مردم با محدوده ای از آثار هنری تاریخی و معاصر.

• معرفی فعالیت‌های فرهنگی و هنری معاصر و ارتقاء سطح کیفی و کمی چنین فعالیت‌هایی در جامعه

• حضور دائمی هنر، فرهنگ و هنرمندان در اجتماع

•معرفی اشکال و صور نادر فرهنگ و هنر اجرا می‌گردد.

2- مسئولیت در حوزه منطقه‌ای که مواردی نظیر:

• پوشش دادن سراسری مؤسسات هنرهای نمایشی با اطمینان از اقتصادی بودن آنها و طراحی برنامه‌ریزی اولیه جهت در پیش گرفتن راهبرد توزیعی در هر دو سطح ملی و منطقه‌ای

• تلاش در جهت دسترسی اقشار مختلف جامعه به اجراهای زنده فرهنگی و هنری از طریق نشر تولیدات فرهنگی و هنری برای طبقات اجتماعی که از این امکانات و تسهیلات محروم می‌باشند.

• تأسیس مراکز مرجع جهت تهیه اطلاعات و اسناد فرهنگی مورد نیاز را شامل می‌گردد.

3- مسئولیت اجتماعی:

• ارائه آموزش به نسل‌های آینده در خصوص ماهیت و ملزومات فعالیت‌های فرهنگی و هنری

• برقراری روابط ویژه با دانشگاه‌های کشور

• اصلاح الگوهای رفتاری در بخش هایی از جامعه که نه به دور از فعالیتهای فرهنگی بوده و نه درگیر فعالیت‌های فرهنگی می‌باشند.

• کاهش نابرابری‌های فرهنگی و فعالیت در جهت برقراری تساوی اجتماعی برای آن دسته از اقشار جامعه که از محرومیت فیزیکی، اقتصادی و آموزشی رنج می برند.

4- مسئولیت حرفه‌ای:

• کمک به دیگر سازمان‌های فرهنگی و هنری جهت گسترش و توسعه مهارت ها، دانش کاربردی و امکانات و تسهیلات

• گروه‌های آماتور نیز می‌توانند از خدمات مشاوره و اطلاع رسانی این موسسات سود ببرند.

• برگزاری دوره‌های آموزشی ویژه و بازآموزی برای هنرمندان جوان، تکنسین ها و مدیران فرهنگی کشور برنامه مذکور اخیراً در مورد هنرهای تجسمی نیز به اجرا درآمده است. برای این منظور یک منشور جدید برای آموزش تخصصی تهیه گردیده است.

حمایت از خلاقیت‌های فرهنگی

موزه ملی هنر مدرن فرانسه. برگرفته از سایت zhivar، قابل بازیابی ازhttps://zhivar.com/national-museum-of-modern-art-of-france/

الف) مراکز هنرهای معاصر: تعداد 32 مرکز هنری که یارانه دریافت می‌نمایند در 16 منطقه کشور دایر می‌باشند. مراکز هنری کشور از طریق یک سیاست متمرکز بر برپایی نمایشگاه، نشر، انجام تحقیقات هنری و ادبی، ارائه آموزش، تأمین بودجه آثار هنری، فراهم آوردن امکانات اقامتی برای هنرمندان و توسعه فعالیت‌های تحقیقاتی و تجربی خود مبادرت می‌نمایند.

ب) صندوق هنرهای معاصر منطقه‌ای (Le Fonds régional d'art contemporain(FRAC)): این صندوق در سال 1982 در پی سیاست تمرکززدایی تأسیس گردید. صندوق فوق دفاتری را در کلیه مناطق حومه پایتخت بازگشایی نموده و جوایز رئونیون را برای هنرمندان در نظر گرفت. از زمان تأسیس این دفاتر، صندوق هنرهای معاصر منطقه‌ای، کلکسیون غنی و متنوعی از آثار فرهنگی را جمع آوری نموده که حاصل زحمت 2691 هنرمند می‌باشد. کلکسیون فوق 1256 اثر هنری را در خود جای داده است. این دفاتر، اماکن متعددی را به نمایش و حفاظت از آثار هنری اختصاص داده و مسئولیت توسعه، ترویج و تشویق هنرهای معاصر و انجام فعالیت‌های آموزشی منظم و نشر کتاب را برعهده دارد.

پ) کمک و پشتیبانی از آثار هنرمندان جوان: مرکزی در شهر پاریس راه اندازی شده‌است که به نمایش آثار هنرمندان جوان کشور مبادرت می‌نماید. علاوه بر یک مرکز نمایشگاهی، این فضای جدید نقش یک نمایشگاه کمکی را برای هنرمندان هنرهای معاصر، انجمن ها، گالری ها، مدارس و مراکز هنری ایفا می‌نماید. همراه با مراکز هنری منطقه‌ای، مرکزی در جهت نشر هر چه بهتر آثار هنرمندان جوان در تمام نقاط کشور فعالیت می‌نماید.

طرح‌های تشویقی جهت مشارکت در حیات فرهنگی

از جمله اقدامات راهبردی وزارت فرهنگ فرانسه تشویق به مشارکت گسترده در حیات فرهنگی کشور می‌باشد و این به نوبه خود نیازمند تلاش فراوان در جهت افزایش سطح تقاضای آثار هنری، میراث فرهنگی و توسعه فعالیتهای غیرحرفه‌ای در کلیه زمینه‌های هنری می‌باشد.

آموزش هنرهای زیبا از اهمیت ویژه ای در سیاست توسعه فرهنگی فرانسه برخوردار است. برای این منظور برنامه‌ها و طرح‌های مربوطه از طریق ارائه آموزش‌های تخصصی تحت نظارت وزارت فرهنگ و مقامات محلی به اجرا در می‌آیند. کمیسیون بین وزارتخانه ای نیز در امر آموزش و فرهنگ جهت اجرای اقدامات مشترک توسط وزارت فرهنگ و وزارت آموزش و پرورش تشکیل گردیده است. کارشناسان حرفه‌ای فرهنگی کشور به تعلیم هنری پرسنل آموزشی کشور ترغیب و تشویق گردیده اند. مدارس ابتدایی کشور موظف گردیدند که در هفته یک ساعت آموزش موسیقی برای بچه ها ارائه نمایند. تلاش هایی نیز در خصوص آموزش بزرگسالان و کارگران صورت گرفته است. وزارت فرهنگ موافقتنامه هایی را بین مسئولان آموزش بزرگسالان و کارگران کشور منعقد نموده است. از شبکه‌های دست اندرکار درخواست گردید که همکاری خود را با مؤسسات آموزشی، دانشگاه‌ها و دیگر ساختارهای آموزشی کشور افزایش دهند. وزارت فرهنگ به دنبال تدارک امکانات آموزشی است که اساس فعالیت‌های فرهنگی و هنری بازدید کنندگان را تشکیل می‌دهد.

علاوه بر فعالیت وزارتخانه مذکور در زمینه‌های آموزش و آگاهی عمومی، این وزارتخانه همچنین در جهت تثبیت قیمت محصولات فرهنگی تلاش می‌نماید. کلیه سازمان‌های فرهنگی نظیر مؤسسات بزرگ دولتی حداکثر تلاش خود را به کار می برند تا قیمت ها را به ویژه برای قشر جوان و محروم، کاهش دهند. در حوزه سینمای کشور یک روز در هفته، قیمت بلیط به حدی کاهش می‌یابد که تقریباً کلیه مردم قادر به تماشای فیلم در سینما می گردند.

تسهیلات کارت اعتباری که در سراسر فرانسه قابل استفاده می‌باشد، در خصوص موزه‌های ملی نیز به اجرا درآمد. دارنده این کارت پس از پرداخت ورودیه معمولی قادر می‌باشد یک شخص زیر 26 سال را به صورت رایگان همراه خود به موزه دعوت نماید. سیاست قیمت‌های نازل به موسسات و ساختارهای فرهنگی مشابه کشور نیز تعمیم داده‌شده‌است. کارت فرهنگ جوانان که برای استفاده در یک محدوده جغرافیایی محدود به جوانان اعطا می‌گردد یک سیستم تشویقی مؤثر می‌باشد. وزارت فرهنگ با اعمال تخفیف‌های ویژه در خصوص هزینه حمل و نقل و بازدید جوانان از 20 مکان برگزاری جشنواره‌های هنری و فرهنگی آنان را تشویق به بازدید از این نمایشگاه ها می‌نماید.

طاق پیروزی پاریس. برگرفته از سایت navidgasht، قابل بازیابی ازhttps://navidgasht.com/blog/%D8%B7%D8%A7%D9%82-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B2%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%B3

وزارت فرهنگ فرانسه همچنین تدابیری به شرح ذیل جهت گسترش مشارکت فرهنگی اتخاذ نموده است:

1- از اول ماه اکتبر 1999، تعداد 98 بنای یادبود ملی که تحت مالکیت دولت بوده اند، توسط سازمان فرهنگی صندوق ملی بناهای تاریخی (Caisse nationale des monuments historiques) اداره می گردند به غیر از فصل جهانگردی یعنی از اول اکتبر تا 30 ماه مه، بازدید از این بناها برای عموم آزاد است.

2- از اول ژانویه سال 2000، بازدید از موزه ملی در اولین یکشنبه هر ماه مجانی و آزاد می‌باشد. جوانان زیر 18 سال می‌توانند بدون پرداخت هزینه ای، از تمامی بناهای یادبود کشور بازدید نمایند. تئاترهای ملی نیز روزهای سه شنبه هر ماه به بازدیدکنندگان خود تخفیف ویژه می‌دهند.

انجمن‌های فرهنگی؛ هنرهای حرفه‌ای

تئاتر بوردو در فرانسه.برگرفته از alaedin travel، قابل بازیابی ازhttps://www.alaedin.travel/attractions/france/bordeaux/grand-theatre

فعالیت‌های هنری غیرحرفه‌ای توسط بخش‌های بزرگی از جامعه انجام می گیرند. در حدود 50 درصد از جمعیت کشور که بالای 15 سال سن دارند در زمان فراغت خود در فعالیت‌های تئاتری، موسیقی، رقص، هنرهای تجسمی و نوشتاری شرکت می‌نمایند.

راهبردهای تشویقی جهت مشارکت در فعالیت‌های غیرحرفه‌ای به دو دلیل عمده ذیل در حال بررسی مجدد می‌باشند:

1ـ فعالیت‌های هنری غیرحرفه‌ای نقش بسیار مهمی را در پیشرفت اشخاص و یکپارچگی اجتماعی برعهده دارند.

2ـ به رسمیت شناختن این قبیل فعالیت‌ها موجب انسجام و وحدت مردم و فعالیت‌های هنری حرفه‌ای می‌گردد.

به طور کلی، مشارکت در فعالیت‌های فرهنگی و هنری غیرحرفه‌ای یکی از بهترین راه هایی است که اشخاص می‌توانند از این طریق از اطلاعات هنری آگاهی یابند. از هنرمندان حرفه‌ای و موسسات فرهنگی کشور درخواست گردیده تا با ارائه کمک، پیشنهاد و آموزش نقش خود را در این زمینه افزایش دهند و این خود مستلزم دسترسی به مراکز مرجع قابل اعتماد می‌باشد که اسناد، اطلاعات و دیگر امکانات را جهت نمایش آثار غیرحرفه‌ای تدارک می‌نمایند. در این مراکز، افراد غیرحرفه‌ای و حرفه‌ای قادر خواهند بود که با یکدیگر ملاقات، تبادل دانش و مهارت نموده و از تجربیات یکدیگر بهره مند گردند. برخی از موسسات هنری و فرهنگی از قبیل مدارس موسیقی و تئاترها به تأسیس چنین مراکزی مبادرت می‌نمایند[۵].

سازمان بین المللی فرانكوفونی

اصطلاح فرانکوفونی به معنای مجموعه ملت‌ها و دولت‌های فرانسوی زبان، برای نخستین بار در زبان فرانسوی، در سال 1880 از سوی یک جغرافی‌دان فرانسوی، پیشنهاد و به کار گرفته شد. وی این واژه را برای توصیف مناطقی جغرافیایی به کار برد که به زبان فرانسوی گفتگو می‌‌کنند. توضیح این که واژه فرانسه زبانی، نشانگر کشورهایی است که فرانسه، زبان رسمی (واحد یا غیرواحد)، زبان مادری بخش بزرگی از جمعیت موجود در آنها، زبان فرهنگ، و یا زبانی است که از سوی برخی طبقات اجتماعی مورد استفاده قرار می‌گیرد. با این همه این دسته‌ها به اینجا پایان نمی‌یابد. در برخی کشورهای زبان فرانسه با وجود اینکه زبان رسمی است، نه زبان مادری است و نه زبانی که اغلب مردم از آن استفاده می‌‌کنند.

زبان فرانسه به عنوان سومین زبان رایج دنیا و زبان رسمی ۲۹ کشور دنیا همواره یکی از زبان‌های محبوب و مورد علاقه مردم بوده‌است و می‌باشد. واژه فرانکوفونی (Francophonie) با حرف آغازین بزرگ، به مجموعه دولت‌ها و حکومت‌هایی گفته می‌شود که زبان فرانسه، زبان مشترک آنهاست. این واژه با حرف کوچک به معنای فرانسه زبانی، یکی از عناصر تشکیل دهنده سیاست خارجی فرانسه است. سازمان بین‌المللی فرانکفوفی با 63 کشور عضو و حدود 750 میلیون نفر جمعیت در سال 1970به سبک جامعه کشورهای مشترک المنافع (Common wealth) که انگلیسی زبان بودند، تشکیل شد. جمعیت کل کشورها و دولت‌های عضو سازمان بین‌المللی فرانکفونی حدود 750 میلیون نفر است که در میان 175میلیون نفر آنها به طور کامل فرانسه زبان هستند. فرانسه و انگلیسی تنها زبان‌هایی هستند که در پنج قاره جهان به آنها تکلم می‌شود. فرانسه تنها زبان رسمی 12 کشور و یکی از زبان‌های رسمی در 17 کشور دیگر فرانکفونی است. در کشورهای گروه دوم معمولا زبان‌های انگلیسی، عربی،‌ اسپانیایی یا پرتغالی نیز به عنوان زبان رسمی رواج دارد. ده کشوری که بیشترین فرانسه زبانان در آنها وجود دارند عبارتنداز: فرانسه، الجزایر، کانادا، مغرب، بلژیک، ساحل عاج، تونس، کامرون، جمهوری دموکراتیک کنگو و سوئیس هستند. فرانسه همچنین به طور کامل یا جزیی زبان مادری پنج کشور اروپایی یعنی فرانسه، بلژیک، سوئیس، لوگزامبورگ و موناکو است که در مجموع حدود 70 میلیونی نفر جمعیت دارند. در اروپای مرکزی و شرقی نیز کشورهای رومانی، سپس لهستان و مولداوی کشورهایی هستند که بیشترین شمار فرانسه زبان‌ها را درخود جای داده‌اند. بیشترین شمار فرانسه زبان‌ها در قاره آفریقا هستند که 11 درصد جمعیت کل آفریقا را تشکیل می‌دهند. در همین قاره، الجزایر که عضو فرانکفونی نیز نیست با 16میلیون نفر فرانسه زبان جامعه دوم آفریقا را تشکیل می‌دهد. بعد از این کشور ساحل عاج با 12میلیون نفر فرانسه زبان در جایگاه بعدی قرار دارد. زبان فرانسه همچنین در کنار انگلیسی، چینی، اسپانیایی، روسی و عربی یکی از زبان‌های رسمی سازمان ملل و زبان رسمی در اتحادیه آفریقا است[۶]. در سطح فرانسه، وزارت فرهنگ و ارتباطات، شورای عالی فرانکوفونی، دفتر امور فرانکوفونی وزارت امور خارجه، اداره کل روابط فرهنگی، علمی و فنی وزارت امور خارجه، اداره توسعه وزارت همکاری‌ها و کمیته ملی بازی‌های فرانکوفونی، مسئولیت تنظیم سیاست فرانسه در قبال کشورهای فرانسه زبان و اجرای تصمیمات آن را به عهده دارند[۴].

گردهمایی دوسالانه کشورهای فرانسوی زبان

در ابتدای سال‌های 60، برخی از سران کشورهای تحت سلطه ی سابق فرانسه، که خود از آموزش‌های فرانسوی برخوردار بودند، از جمله حمانی دیور (نیجریه)، حبیب بورقیبه (تونس)، نوردوم سیهانوک (کامبوج) و لئوپول سدار سنگور (سنگال)، طرحی برایِ گردهمایی ِ کشورهای تازه استقلال یافته ای را پیشنهاد کردند که خواهان ِتداوم ارتباط فرهنگی و زبانی خود با کشور فرانسه بودند. در آن زمان دولت فرانسه پاسخ روشنی به این پیشنهاد نداد. با این وجود، در سال 1960 چندین کشور فرانسوی زبان، کنفرانسی با شرکت ِ وزیران آموزش و پرورش ِ کشورهای فرانسوی زبان برگزار کردند. سپس در سال 1961، مؤسسه ی دانشگاه‌های فرانسوی زبان تأسیس شد. در سال 1969، نخسنین نشست دولت‌های فرانسوی زبان، با ریاست آندره مالرو، وزیر وقت فرهنگِ فرانسه، در نیامی، پایتخت نیجر برگزار شد. در سال 1970، آژانس همکاری‌های فنی- فرهنگی، به ابتکار سازمان مشترک افریقا- مالگاش بنیان شد. منشور این آژانس در 20 مارس 1970 به امضای 21 کشور رسید و در ابتدا فعالیت اش به حیطه فنی محدود شد.

در سال 1973، نخستین اجلاس سران افریقایی – فرانسوی، با طرد کانادا و کبک در پاریس برگزار شد. در آن زمان پاریس نمی خواست کبک را به عنوان دولت شرکت کننده بپذیرد. در سال 1984، شورای عالی دولت ها و ملت‌های فرانسوی زبان به همراه یک شبکه تلویزیونی بین‌المللی راه اندازی شد. دو سال پس از آن یعنی در سال 1986، نشست سران دولت‌های فرانسوی زبان برای نخستین بار در کاخ ورسای گرد هم آمدند. کانادا سرانجام پذیرفت که کبک به عنوان «دولت شرکت کننده» حضور یابد.

از سال 1986 تا 2012، چهارده نشست در کشور‌های مختلف فرانسوی زبان برگزار شده‌است. نخستین نشست که فوریه 1986 در ورسای برگزار شد، اهمیت ویژه ای دارد. در این سال، فرانسوآ میتران، رئیس جمهور وقت فرانسه، 41 رئیس دولت کشور‌های فرانسوی زبان را برای نخستین بار در کاخ ورسای دعوت کرد. از این تاریخ به بعد، تقریباً هر دو سال یک بار نشستی به منظور بررسی وضعیت آموزش در کشورهای فرانسوی زبان و همکاری با دیگر سازمان‌های نین المللی در جهت بهبود وضعیت آموزش برگزار شده‌است. تعداد کشورهای عضو نیز از 49 به 51 کشور افزایش یافته است. در سال 1993، عضویت کشور‌های غیر فرانسوی زبان از جمله رومانی و مولداوی نیز در این نشست‌های دو سالانه پذیرفته شد. اهداف آژانس نیز به سوی همکاری‌های اقتصادی، پیشگیری از تشنجات بین کشورهای عضو، همکاری با سازمان‌های جهانی برای حفظ حقوق بشر و حضور در عرصه سیاست جهانی پیشرفته است. نشست‌های بعدی به ترتیب در: کبک (1987)، داکار (1989)، شایو (1991)، گران- به (1993)، کوتونو (1995)، هانوی (1997)، مانتون (1999)، بیروت (2002)، اوآگادوکو (2004)، بخارست (2006)، کبک (2008)، مونتروی (2010)، کینشازا (2012) برگزار شده‌اند[۷]. در حال حاضر این نهاد متشکل از 77 دولت است که از این تعداد 50 دولت عضو و 27 دولت ناظر هستند[۸].

نهادهای فرانکوفونی در فرانسه

نهادهای بین‌المللی فرانکوفونی عبارتند از:

1- کنفرانس سران کشورهای فرانسه زبان(هر دو سال یک بار)

2- کنفرانس وزرای مسئول فرانکوفونی(یک بار در سال)

3- شورای دائم فرانکوفونی(هر 3 ماه یک بار در پاریس در سطح نمایندگان هر کشور تشکیل جلسه می‌دهند)

4- کنفرانس وزرای آموزش و پرورش کشورهای فرانسه زبان. این نهاد قدیمی ترین سازمان فرانکوفونی است که در سال 1960 ایجاد شد.

5- کنفرانس وزرای ورزش و مسائل جوانان(از سال 1969 تا کنون)

6- آژانس همکاری‌های فرهنگی و فنی(ACCT)(از 1970)

7- انجمن دانشگاه‌های فرانسه زبان(1961)

8- کانال تلویزیونی 5(1984) که شامل کانال بین‌المللی 5 فرانسه، کانال 5 کبک، کانال 1 و 2 و 3 فرانسه، RTBF بلژیک و SSR سوئیس می‌باشد.

9- دانشگاه سنگور اسکندریه: این دانشگاه در سال 1990 در شهر اسکندریه مصر تاسیس شد و زبان تدریس آن فرانسوی و به صورت خصوصی اداره می‌شود. در رشته‌های تغذیه و بهداشت، علوم اداری و مدیریت، محیط زیست و مدیریت میراث فرهنگی دانشجو می پذیرد.

10- انجمن بین‌المللی شهرداران و مسئولان شهرهای کلان فرانسه زبان

11- شورای بین‌المللی نمایندگان مجلس کشورهای فرانسه زبان

12- اجلاس تجاری کشورهای فرانسه زبان

13- کمیته بین‌المللی بازی‌های کشورهای فرانسه زبان: دومین دور بازی ها در پاریس در 1994 برگزار شد و گرد همایی آینده در 1997 در ماداگاسکار برگزار شد

مصوبات برخی اجلاس‌های فرانکوفونی

اجلاس سران فرانكوفونی نخستین بار در سال ۱۹۸۶در ورسای واقع در حومه پاریس با حضور 15 تن از سران کشورها و نیز هیات‌های 42 کشور و جامعه از پنج قاره برگزار شد. اهم مصوبات اجلاس‌های قبلی فرانکوفونی:

- اجلاس سران 1986 ‪در پاریس: ایجاد ساختار کمک به توسعه با استفاده از منابع مالی کشورهای "شمال" (شامل فرانسه، کانادا، بلژیک و ایالت فرانسه زبان "کبک" کانادا)، ایجاد یك آژانس بین‌المللی فرانسه‌ زبان تصاویر تلویزیونی و گسترش محدوده پخش برنامه‌های تلویزیونی فرانسه زبان اتخاذ تدابیری در زمینه اطلاع‌رسانی، انتشار، تدریس و آموزش

- اجلاس 1987 ایالت کبک (کانادا): تصمیم‌گیری درباره پرچم پنج رنگ سازمان که هر یک معرف رنگ نمادین یکی از پنج قاره است.

- اجلاس 1989 داکار (سنگال): محور بحث‌ها در این اجلاس درباره توسعه، بدهی و محیط زیست کشورها بود. فرانسوا میتران، رییس جمهوری وقت فرانسه، حذف بدهی عمومی 35 کشور فقیرتر سازمان فرانکوفونی به فرانسه را اعلام کرد.

- اجلاس 1991 ‪ پاریس: فرانسوا میتران این اجلاس را نشست "توسعه و پختگی" نامید. محور بحث‌ها بر تشویق کشورهای "شمال" به‌ادامه روند دمکراسی آغازشده در کشورهای "جنوب" بویژه در آفریقا متمرکز بود

-اجلاس 1993 جزیره موریس: این اجلاس تصمیم گرفت درحمایت از فرانسه زبانی دربرابر انگلیسی‌زبانی به رهبری آمریکا، از طریق همکاری نزدیک‌تر فعالیت کند

-اجلاس 1995 کوتونو (بنین): ایجاد سمت دبیرکلی سازمان فرانکوفونی که متصدی آن درعین حال سخنگوی سیاسی و نماینده رسمی سازمان است و می‌تواند نقش‌فعالتری در صحنه بین‌المللی ایفا کند.

-اجلاس 1997 هانوی (ویتنام): انتخاب پطرس غالی به عنوان اولین دبیرکل سازمان فرانکوفونی.

اجلاس 1999 مونتکن (کانادا): پیشنهاد ژاک شیراک درباره ایجاد یک مجموعه نظارت بر حقوق بشر تایید شد. این اجلاس بر ضرورت تعمیق روند دمکراسی و تقویت حکومت قانون نیز تاکید کرد.

-اجلاس 2002 بیروت: عبدو دیوف رییس جمهور سابق سنگال به‌عنوان دبیرکل این سازمان انتخاب شد. مسئولان 55 کشور نظر مخالف خود را با حمله خودکار به عراق اعلام کردند و خواستار یک راه‌حل از طریق مذاکره برای بحران ساحل عاج و خاورمیانه شدند.

اجلاس 2004 اواگادوگو (بورکینا فاسو): یادآوری و تاکید بر اولویت‌های اصلی در زمینه حقوق بشر و احترام به اصول دمکراسی.

از اولین اجلاس سران کشورهای فرانکوفونی در پاریس به سال 1986 تا کنون، پیشرفت‌های زیادی در هرچه نزدیکتر کردن کشورهای عضو حول محور مشترک زبان حاصل شده‌است. ایجاد انستیتوهای فرانسه زبان(هانوی، پنوم پن، صوفیا...) گسترش کانال تلویزیونی 5 به آسیا، حمایت از موضع فرانسه در مذاکرات گات، ارسال کتاب به کشورهای آفریقایی، توجه جدی به کشورهای اروپای شرقی(بلغارستان بیشترین استقبال را از تلویزیون فرانسه نموده است)، تشویق چند زبانی در نهاد‌های ارو پایی با تاکید به زبان فرانسه به عنوان عنصر مشترک هویت کشورهای هندو چین، توجه مجدد به لبنان به عنوان پایگاه اصلی زبان فرانسه در خاور میانه و برگزاری دومین بازی‌های فرانکوفونی در پاریس(1994) از جمله موفقیت‌های فرانکوفونی در سال‌های گذشته به شمار می‌رود[۴].

جایگاه، اهداف و اولویت‌ های دیپلماسی فرهنگی فرانسه

آندره مالرو. برگرفته از سایت iranketab، قابل بازیابی ازhttps://www.iranketab.ir/profile/8272-andr%C3%A9-malraux

فرانسه، اولین کشور اروپایی است که وزارتخانه‌ای به نام فرهنگ تاسیس کرد و به این ضرورت تاریخی دست یافت که در مقوله فرهنگ چاره‌ای جز مداخله دولت و به بیانی دیگر سیاست‌گذاری فرهنگی نیست. سیاست‌گذاری واژه‌ای است که معمولا با مفهوم دولت همراه است. تدابیر و سیاست‌های عمومی دولت در حوزه فرهنگ، سیاست‌گذاری فرهنگی نامیده می‌شود. آندره مالرو پایه‌گذار و موسس نخستین وزارت فرهنگ در فرانسه در سال 1959 میلادی بود و تنها از این زمان است که می‌توان در این کشور از سیاست گذاری فرهنگی سخن گفت. آندره مالرو با تشکیل وزارت فرهنگ، امور فرهنگی را تا عالی‌ترین سطح تصمیم‌گیری بالا برد و اهتمام به فرهنگ و هنر را معنایی تازه بخشید. از این پس، پرداختن دولت به فرهنگ و هنر ابزاری برای اجرای اهداف دموکراسی فرهنگی، تمرکز زدایی، مردمی‌شدن هنر، ایجاد همبستگی اجتماعی، رویارویی با اشرافی‌گری و مانند آن شد.

با تشکیل نخستین وزارت فرهنگ فرانسه در سال 1959، امور فرهنگی جایگاهی ویژه یافت. برای نخستین بار اصول اساسی و پایداری برای امور فرهنگی تعیین شد و دولت برای دستیابی به اهداف روشن به سراغ برنامه‌های فرهنگی و هنری رفت. به رغم دست به دست شدن قدرت بین جناح‌های سیاسی چپ و راست، برخی از اصول مالرو در حکم اساسی ترین اصول سیاستگذاری فرهنگی در دستور کار همه دولت ها قرار داشته است. دموکراسی فرهنگی، تمرکز زدایی و پاسداری از تنوع و تمایز فرهنگی از جمله سیاست‌های کم و بیش ثابت فرهنگی در فرانسه محسوب می‌شود.

اصل اول: دولت مداری در عرصه فرهنگی

دولت به معنای امروزی آن در فرانسه، ریشه در قرن چهاردهم دارد. با پیدایش دولت، تمرکز گرایی بر اقتدار دولت افزود و انقلاب فرانسه هم نتوانست این سنت رابه کلی از بین ببرد. دولت مداری در عرصه فرهنگ از اغاز با کمک‌های مالی دولتی به فرهنگ و هنر خود را نشان داد. شیوه ای که از دیرباز آغاز شد و همچنان ادامه دارد. امروز نیز می‌توان گفت که فرانسه یکی از پیشتازان هزینه دولتی در امور فرهنگی و هنری است. این هزینه و یاری مالی از گذشته برای یاری رسانی به هنر در سرزمین گل‌ها شکل گرفت که از آن به " مٍسٍنا"(mécénat) تعبیر می‌شود.

برای نخستین بار، واژه " مٍسٍنا" در قرن اول میلادی در رم به کار رفت. " مٍسٍنا" برگرفته از نام مائسناس وزیر آگوست، امپراتور رم است. مائسناس برای نخستین بار نویسندگان، هنرمندان و دانشنمدان را تحت حمایت‌های همه جانبه خود قرار داد. فرانسوی‌ها هم از ابتدا کمک مالی به هنرمندان را به شیوه رومی‌ها " مٍسٍنا" نام دادند و تا امروز هم نظام یارانه‌ای هنرمندان به همین نام خوانده می‌شود. از مهم ترین ویژگی‌های سیاست‌گذاری فرهنگی در فرانسه نقش دولت در تامین هزینه فرهنگ و هنر بر اساس سنت دیرین مسناست.

هزینه کردن دولت فرانسه در عرصه فرهنگ و هنر برای دفاع از هویت ملی و فرهنگی است. سرمایه گذاری فرهنگی در فرانسه، سنتی کهن و دیرین است و گفته می‌شود از زمان فرانسوای اول سرمایه گذاری دولتی در امر فرهنگ آغاز شد. کمدی فرانسه و اپرای پاریس در این دوره تاسیس شدند و برای نخستین بار، دولت نهادهای فرهنگی را زیر چتر حمایت مدیریتی و مالی خود قرار داد و دولت " مٍسٍنا" رسما پا به عرصه وجود گذاشت. بعد از انقلاب فرانسه این سنت پاس داشته شد و نهادهای مختلف و مهمی برای ارتقای رشته‌های گوناگون هنری ایجاد شدند. تبدیل لوور به موزه، تشکیل مدرسه عالی هنرهای زیبا و تاسیس انستیتوی فرانسه در سال‌های بعد از انقلاب نشان دهنده تمایل دولت‌های مسنا به سرمایه گذاری در عرصه فرهنگ است. ناپلئون در ساختار دولت نهاد میراث فرهنگی را پیش بینی نمود و سرمایه گذاری در این عرصه مهم را نیز عهده دار شد.

یکی از نهادهای مهمی که دخالت دولت را در امور هنری نهادینه کرد، آکادمی هنرهای زیبا است. سالیان طولانی این آکادمی در زمینه هنرهای تجسمی مهم‌ترین نقش را عهده دار بود. از اوایل قرن بیستم اهتمام دولت به امور فرهنگی بیش از پیش افزایش یافت. سرانجام در سال 1959، وزارت فرهنگ فرانسه تشکیل و دولت رسما سرمایه‌گذاری در امور فرهنگی را عهده‌دار شدند. آنره مالرو با بودجه 179 میلیون فرانک فرانسه اجرای برنامه‌های خود را آغاز کرد. تلاش‌های مالرو سبب شد تا نه سال بعد از روی کار آمدنش بودجه وزارت فرهنگ به سه برابر افزایش یابد و دولت " مٍسٍنا" نهادینه شود.

در دوران مالرو ساختار وزارت فرهنگ گسترش یافت و نهادهای مختلفی به ویژه برای اداره امور فرهنگی در مناطق و استان‌ها به وجود آمدند. مدیریت‌های امور فرهنگی استان‌ها با نام اختصار دراک، پانزده مرکز ملی هنرهای دراماتیک و خانه‌های فرهنگ به ابتکار مالرو تشکیل شدند. نتیجه طبیعی گسترش ساختار دولت، افزایش بی‌شمار بودجه دولت در بخش فرهنگ و تمرکز امور فرهنگی در دولت ملی است. به تدریج با نفوذ وزارت فرهنگ به اداره کتابخانه ها در سال 1976، تولیدات دیداری و شنیداری در سال 1981 و رادیو در سال 1986 گسترش یافت. بدین ترتیب، دولت بخش مهمی از هزینه‌های امور فرهنگی کشور را بر عهده گرفت. در نتیجه بودجه وزارت فرهنگ از 542 میلیون در سال 1968 به 2229 میلیون فرانک در سال 1978 افزایش یافت.

تحول مهم دیگر برای افزایش دولت مداری در امور هنری و فرهنگی ریشه در دوران ژاک لانگ، وزیر فرهنگ فرانسوا میتران دارد. با روی کار آمدن ژاک لانگ، بودجه وزارت فرهنگ از 2977 میلیون فرانک به حدود دو برابر یعنی 5994 میلیون فرانک افزایش یافت. لانگ با شعار" یک درصد کل بودجه دولت برای فرهنگ" کارش را آغاز کرد و سرانجام این هدف در سال 1991 تحقق یافت. از این پس، همه دولت‌ها بر اصل اختصاص یک درصد بودجه کل دولت به امور فرهنگی پایبند ماندند. فرانسوا میتران ساخت و سازهای بزرگ و ملی را در عرصه فرهنگ به عنوان " طرح‌های بزرگ" آغاز کرد و در دوران ریاست جمهوری اش کتابخانه ملی، مشهور به کتابخانه میتران را به پایان رساند. هزینه‌های این طرح، جداگانه و خارج از بودجه یک درصدی وزارت فرهنگ تامین شد. ژاک شیراک نیز این سنت را پاس داشت و در واپسین سال ریاست جمهوری اش موزه بزرگ "کٍه برانلی" را برای هنر تمدن‌های نخستین افتتاح کرد. نگاهی کلی به بودجه فرهنگی دولت نشان از افزایش دائمی بودجه در سال‌های مختلف دارد. از سال 2000 تا 2005 میلادی، بودجه فرهنگی با چهارده درصد افزایش، نقش دولت در امور فرهنگی و هنری را بیش از گذشته افزایش داد. هم زمان، علاوه بر افزایش بودجه وزارت فرهنگ، وزارتخانه‌های دیگر نیز بودجه‌های فرهنگی و هنری خود را افزودند.

نگاهی به سیاست‌های دولت در 50 سال گذشته،از دو برابر شدن بودجه وزارت فرهنگ در هر 10 سال حکایت می‌کند. علاوه بر افزایش چشمگیر بودجه، امکانات سرمایه‌ای و سخت افزاری این وزارتخانه نسبت به سال تاسیس، 75 درصد افزایش داشته‌است. این آمار از دولت مداری هر چه بیشتر امور فرهنگی در فرانسه حکایت دارد. حاصل آنکه دولت مداری در عرصه فرهنگ در ابتدا خود را با گسترش ساختاری وزارت فرهنگ و افزایش پیوسته بودجه امور فرهنگی دولت نشان می‌دهد.

اصل دوم: دموکراسی فرهنگی

دومین اصل سیاست گذاری فرهنگی در فرانسه،"دموکراسی فرهنگی" یا مردمی‌کردن فرهنگ و هنر است. با تاسیس وزارت فرهنگ، مردمی‌کردن فرهنگ در دستور کار وزیران فرهنگ قرار گرفت و هر یک کوشیدند تا اندازه‌ای دامنه مخاطبان و خریداران کالاهای فرهنگی را به طبقات پایین جامعه گسترش دهند. هر وزیری به تناسب زمان، سیاست‌های ویژه ای را برای مردمی‌کردن فرهنگ و هنر اتخاذ کرد. بنابراین، می‌توان گفت اجرای سیاست‌های مختلف در فرانسه با کامیابی همراه بود چرا که امروز فرهنگ بخشی از زندگی اکثر مردم این کشور را تشکیل می‌دهد. مشتریان تئاتر و سینما و بازدیدکنندگان از موزه‌ها و نمایشگاه‌های هنری افزایش چشمگیری یافته‌اند و در کنار هنرهای سنتی و کلاسیک، هنرهای مردمی نیز از توسعه و رونق خوبی برخوردارند. نمایش‌های خیابانی، انواع موسیقی، گرافیک، پویانمایی، کاریکاتور و رشته‌های مختلفی از این دست در کنار هنرهای کلاسیک و پرهزینه توانستند اقشار مختلف اجتماعی را به عرصه فرهنگ کشانده و فرهنگ را در قلب زندگی اجتماعی مردم قرار دهند.

اصل سوم: تمرکز زدایی

یکی از اهداف مهم و فراگیر دوره‌های مختلف در سیاست‌گذاری فرهنگی، تمرکززدایی در مدیریت امور فرهنگی است. با توجه به ساختار قدرت در فرانسه، همه امکانات و برنامه‌های فرهنگی در کنار قدرت ملی یعنی شهر پاریس متمرکز شده و شهرهای فرانسه در حسرت نمایش‌ها، ارکستر ملی و دیگر برنامه‌های پایتخت بودند. پس از ژنرال دوگل، به تدریج قدرت‌های محلی در برابر دولت مرکزی خواهان اختیارات بیشتری شدند. تمرکز زدایی و افزایش قدرت نهادهای مدنی و انتخابی به ویژه شهرداران به درخواستی اجتماعی تبدیل شد و دولت‌های گوناگون با اعلام سیاست تمرکززدایی کوشیدند از این سنت مرکز محور فاصله بگیرند و اختیارات بیشتری به قدرت‌های محلی بدهند. در گام اول، اداره امور شهر و شهرداری ها به نمایندگان مردم واگذار شد و در گام دوم، اختیارات این نمایندگان افزایش چشمگیری یافت. یکی از عرصه‌های مهم واگذاری قدرت به نهادهای محلی، امور فرهنگی است. نمایندگان منتخب مردم دریافتند که برای کسب مشروعیت بیشتر، باید اهتمام بیشتری به فرهنگ و هنر داشته باشند. شهر ها و محله ها کوشیدند با استفاده از ابزار فرهنگی برای خود هویتی جست و جو کنند. استقبال از برگزاری جشنواره‌های فرهنگی و هنری در شهرهای مختلف با این انگیزه دنبال شد و تمرکز زدایی در عرصه فرهنگی به یکی از خواسته‌های مهم قدرت‌های محلی تبدیل شد.

اصل چهارم: دفاع از استثنای فرهنگی و تنوع فرهنگی

همراه با فرایند جهانی شدن، فرانسوی‌ها در زمره نخستین کشورهای اروپایی هستند که نگرانی شان را از جهانی شدن فرهنگ ابراز کردند.پیوستن به پیمان گات در سال 1993 به معنای آزاد شدن تجارت در همه عرصه‌ها از جمله فرهنگ بود. بی‌تردید مهم‌ترین نگرانی فرانسوی‌ها هجوم فیلم‌های سینمایی و کالاهای دیداری و شنیداری آمریکایی بود که سینمای آنها را تهدید می‌کرد.فرانسوی‌ها خواهان مستثنا شدن تولیدات دیداری و شنیداری از قاعده کلی تجارت آزاد جهانی شدند.این طرح که مورد حمایت کشورهای اروپایی قرار گرفت به طرح فرانسوی "استثنای فرهنگی" شهرت یافت.این طرح به فرانسوی‌ها اجازه می داد تا از سینمای ملی و تولیدات دیداری و شنیداری شان در برابر سینمای آمریکا حمایت کنند. استثنای فرهنگی در عرصه بین‌المللی به معنای گریز از قوانین تجارت آزاد است. اما در عرصه داخلی، فرانسه گوناگونی فرهنگی- هویتی را نمی پذیرد. فرانسوی‌ها به ویژه از روزگار جمهوری سوم با شعارادغام فرهنگی، تعریفی بنیادگرایانه از لائیسیته ارائه کردند و ارزش‌های جمهوریت بر همه طبقات اجتماعی تحمیل شد. دولت فرانسه برای خود رسالتی فرهنگی می‌شناسد و در تلاش است فرهنگ جمهوریت و زبان ملی را ترویج دهد. در عین حال خرده فرهنگ‌ها را نیز به رسمیت شناخته، وابستگی به هر فرهنگ و زبان دیگر را از حقوق شهروندی می‌شمارد. از دیدگاه فرانسوی، خرده فرهنگ‌ها در داخل مرزهای این کشور باید با اصول و ارزش‌های جمهوریت ادغام شوند و خود را با آنها سازگار و هماهنگ کنند. در عرصه بیت الملل نیز باید از کیان این فرهنگ ملی و برخاسته از اصول جمهوریت در برابر تهاجم فرهنگی آمریکایی دفاع کرد. بنابراین، دفاع از فرهنگ کلی در برابر آمریکایی شدن جهان بخشی از سیات فرهنگی فرانسه محسوب می‌شود.

اصل پنجم: فرهنگ و همبستگی اجتماعی

فرهنگ به معنای گسترده آن یعنی میراث فرهنگی و هنری، شعر و ادب، نمایش، موسیقی و هنرهای تجسمی نه فقط باعث انتقال فرهنگ از نسل گذشته به نسل‌های بعدی می‌شود، بلکه عاملی برای پیوند گذشته و حال بوده، هویت افراد را قوام می بخشد. یکی از دلایل اصلی دولتمردان فرانسوی برای توجیه هزینه‌های دولت در امور فرهنگ، نسبت آن با منافع ملی و عمومی است.آندره مالرو و جانشینانش در دفاع از بودجه فرهنگی دولت غالبا بر تاثیرات فرهنگ در همبستگی ملی، ایجاد وحدت و مسائلی از این دست تاکید می‌کردند[۹].

جریان‌های فکری موثر فرانسه

جغرافیای معرفتی فرانسه

جغرافیای معرفتی به معنای توزیع بررسی دانش و شناخت در حوزه جغرافیایی مکان خاصی را گویند و یکی از گرایش‌های آن جغرافیای فرهنگی است که از شاخه‌های جغرافیای انسانی می‌باشد و در نهایت به انسان‌شناسی و مردم‌شناسی باز می‌گردد.

با به دست آوردن جغرافیای معرفتی هر کشور می‌توان به چگونگی تعامل حوزه‌های فرهنگی معرفتی آن پی برد و بر تعامل و تحرک فکری فرهنگی این حوزه ها افزود و سازمان‌های دانش کشور را بر آن اساس تنظیم و جهت‌دهی کرد.

اولین بستر فرهنگی معرفتی فرانسه دین کاتولیک است. هفتاد در صد جمعیت فرانسه کاتولیک‌اند و فقط ۱۳ درصد آنها را پیروان پروتستان تشکیل می‌دهند ولی با اینکه کاتولیک‌ها قسمت اعظم جمعیت فرانسه را تشکیل می‌دهند آنها همیشه در حال فرار از کاتولیسم هستند و مبدا این فرارها را می‌توان انقلاب فرانسه دانست که با رویکرد سکولاریستی و لائیستی به وقوع پیوست. این حالت فرار و قرار یک حالت پارادوکسیکال را در فرانسه به وجود آورد که تا به امروز دامن‌گیر حوزه معرفتی فرانسوی‌ها بوده‌است. آنها از طرفی می خواهند در قالب لائیسم با مدرنیته همراه شوند و از طرفی کاتولیسم منتقد مدرنیسم است و از همین جهت فرانسه در باب مدرنیسم و جهانی سازی نگاهی انتقادی و حالتی تضاد گونه دارد.

بستر دیگر معرفتی فرانسه زبان لاتینی و ایتالیک این کشور است. زبان ایتالیک فرانسوی در کنار مذهب کاتولیسم یک حالت احساسی به فرانسه بخشیده است. زبان ایتالیک یک زبان احساسی است و از همین رو زبان شعر و ادبیات و هنر است. خود کاتولیسم نیز مذهبی احساسی است که دوستی و محبت ورزیدن به مسیح را با خود دارد و می‌توان گفت هم زبان و هم دین به فرانسه حالتی احساسی بخشیده است.

عملکرد این بستر معرفتی در ساختار اجتماعی فرانسه خانواده‌گرایی است. فرانسوی‌ها براساس خصلت فرهنگی خود محل ارضای احساس خود را خانواده می‌دانستند و از سوی دیگر انقلاب و نظام لائیسم فرانسوی فرار از خانواده را به عنوان شعار خویش قرار داده بود و آزادی جنسی را ترویج می‌کرد تا از این طریق بنیان خانواده‌ها را سست کند و از همان انقلاب فرانسه به بعد خانواده‌گرایی فرانسوی هدف تیره‌هایسکولاریسم و لائیسم فرانسوی قرار گرفت.

این حالت تضادگونه بین خانواده‌گرایی و آزادی جنسی سبب تولید ادبیات عشقی شدیدی در فرانسه گشت که در یک حالت دیالکتیکی بین آرمان گرایی عشقی و واقعیت‌گرایی جنسی در رفت و آمد است. حال اگر احساس‌گرایی و خانواده‌گرایی را به کاتولیسم فرانسوی اضافه کنیم به رمز سوسیالیسم فرانسوی پی خواهیم برد. در کاتولیسم آنچه که حاکم است دین نیست بلکه یک سازمان دینی است. انسان فقط در کلیسا می‌تواند خدا را عبادت کند و نه خارج از آن. در این مکتب یک پدر زمینی در کلیسا وجود دارد که نماینده پدر آسمانی و تجلی اوست و اعتراف به گناه در نزد اوست که سبب بخشش گناهان می‌شود.

با انقلاب فرانسه این سازمان‌گرایی دینی به جامعه‌گرایی و یا سوسیالیسم تبدیل شد. سوسیالیسم همان شکل سکولار سازمان دینی است که بعد از انقلاب فرانسه به وجود آمد و اگر این را به ساختار اجتماعی فرانسه که خانواده‌گرایی باشد اضافه کنیم رمز جامعه‌گرایی امروزی فرانسوی روشن می‌شود و به همین دلیل سوسیالیسم اروپایی از فرانسه شروع شد به آلمان رفت و تبدیل به فلسفه مارکس شد و سپس به خود فرانسه بازگشت و کمون‌های پاریس را به وجود آورد. ساختارگرایی فرانسوی نیز که لویی استروس بنیانگذار آن بود شکل دیگری در جامعه گرایی فرانسوی است و در واقع ساختارگرایی رهیافت امروزی جامعه گرایی فرانسوی است. چرا که نگاه ساختار گرایانه به جامعه به صورت یک کل به هم پیوسته قابل مطالعه است و این کل گرایی شعبه ای از شکل معرفتی جامعه‌گرایی است.

ژان پل سارتر. برگرفته از سایت کتابراه، قابل بازیابی ازhttps://www.ketabrah.ir/author/11845-%DA%98%D8%A7%D9%86-%D9%BE%D9%84-%D8%B3%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%B1

در نهایت با پیوند ساختارگرایی و مارکسیسم یک شکل معرفتی دیگر به وجود آمد که به شدت کل گرا بود و نمایندگان آن آ لتوسر و تا حدودی ژان پل سارتر می‌باشند و این اوج تفکر فرانسوی در باب جامعه گرایی است. ولی در مقابل این جریان مردم شناسی فرانسوی با مارکسیسم همراه شد و پسامدرنیسم را عرضه کرد به طوری که آن نوع از مردم شناسی که دارای روش مقایسه ای یا تطبیقی بود و بر تکثرگرایی فرهنگی تاکید می‌کرد به یک باره از بطن هنجارشکنی مارکسیسم زاده شد و قابله‌های آن، دو مردم شناس فرانسوی مارکسیست گرا یعنی میشل فوکو و ژاک دریدا در بعد ادبیات بودند.[۱۰]

روشنفکر فرانسوی از زمان پرونده دریفوس تا اعتصاب‌های نوامبر و دسامبر ١٩٩٥ و با پشت سر گذاشتن جنگ الجزایرو... حیات اجتماعی خود را به بسیج‌های متعددی مدیون است که خط مشی و چگونگی مشارکت آنان را ترسیم کرده بود. اما امروزه روشنفکر فرانسوی دیگر تماشاگر متعهد (به قول آرون) نیست بلکه بازیگر غیرمتعهد است که خود تبدیل به مصرف‌کننده شده‌است. شاید به نوعی بتوان گفت که آرمان دریفوسی روشنفکر فرانسوی امروز دچار بحران است،چون دچار نوعی محافظه‌کاری جدید شده‌است. شاید علت این افول را در مرگ بزرگان روشنفکری فرانسه چون سارتر، آرون، فوکو، لیوتار، بودریار، لیوتار و... بدانیم. همچنین علت دیگر می‌تواند پایان جنگ سرد و افول ایدئولوژی ها و همچنین فرآیند جهانی شدن سیاست واقتصاد باشد که روشنفکر- شهروند را تبدیل به روشنفکر بازیگر کرده‌است.

روشنفكری در فرانسه

در این ‌جا لازم است نگاهی به مبانی فلسفی روشنفکری در فرانسه مناسب به نظر می‌رسد. ما در روشنفکری فرانسه با دو خوانش اصلی مواجه هستیم:

1- خوانش‌های فرانسوی از سنت فلسفی فرانسه.

2- خوانش‌های فرانسوی از سنت فلسفی آلمان.

در قرن بیستم، بیش از همه فلسفه آلمانی زبان بوده که منبع خارجی اصلی الهام بخش فلسفه فرانسه را تشکیل داده است.[۱۱]

گروه آکسیون فرانسز همزمان با کمونیست‌ها و گلیست‌ها وارد مبارزه می‌شود و آنها را یهودی و فراماسون می‌نامد. ولی با پیروزی متفقین و ورود دوگل به پاریس در 1944، کلیه‌ روشنفکران راست‌گرای افراطی و طرفداران نازیسم به پای میز محاکمه کشیده می‌شوند. شارل موراس در 8 سپتامبر 1944 در شهر لیون دستگیر می‌شود و به زندان ابد محکوم می‌شود.

در میان خوانش‌های فرانسوی از سنت فلسفی فرانسه می‌توان در دوره‌های اول به تاثیر برگسون (Henri Bergson) و شاگردان برگسون بر روشنفکری راست‌گرا و محافظه‌کار فرانسه اشاره کرد. چنین فلسفه‌ای در نقد ایده‌آلیسم آلمان و در دفاع از سنت دکارتی و پاسکالی خلاصه می‌شود و سردمداران فکری آن افرادی هستند چون یانیکویچ، آلکیه، گومیه، ژیلسون و... در مقابل ما با تاثیر فلسفه‌ی آلمان در قبل و بعد ازجنگ جهانی دوم روبه‌رو هستیم. این تاثیر در 5 دوره بر روشنفکری فرانسه تاثیر گذاشته است:

1- دوره‌ اول: تاثیر شوپنهاور بر نویسندگانی چون مارسل پروست.

2- دوره‌ دوم: تاثیر هگلی که از طریق سمینارهای الکساندر کوژو و نوشته‌های اریک وایل بر افرادی چون بودریار، سارتر تاثیر می‌گذارد.

3- دوره ی سوم: تاثیر هایدگری بر افرادی چون لویناس، ریکور، پیراونبک، بلانشو و میشل هار.

4- دوره‌ چهارم: تاثیر نیچه‌ای بر افرادی چون فوکو، لیوتار و دلوز

5- دوره‌ پنجم: تاثیر کانت بر نوکانتی‌های فرانسوی

لویی استراوس. برگرفته از سایت latimes، قابل بازیابی ازhttps://www.latimes.com/nation/la-me-claude-levi-strauss4-2009nov04-story.html

در کنار این دو خوانش می‌بایستی از اندیشه‌هایی سخن گفت که در زمینه‌ علوم انسانی در نیمه‌ دوم قرن بیستم در فرانسه ظهور می‌کنند و از فلسفه فاصله می‌گیرند. در این میان م‍ی‌بایستی از اندیشمندانی چون لویی استراوس (Claude Lévi-Strauss) و پیر بوردیو صحبت به میان آورد که با طرح مسئله مرگ فلسفه می‌کوشند تا بهای بیشتری به علوم انسانی و نظریه‌های جامعه‌شناختی و انسان‌شناختی دهند. برای آن‌ها طرح مساله‌ علوم انسانی با اتمام فلسفه همراه بوده‌است. برای مثال لویی استروسدر مقدمه‌ی کتاب خودش «مناطق استوایی غم‌انگیز» (Les trists Tropiques) می‌نویسد: «من از فلسفه خلاص شدم و اکنون می‌توانم به انسان‌شناسی بپردازم.» در واقع انتقاد مهمی که طرفداران و محققان در زمینه‌ی علوم انسانی به فلسفه می‌کنند، انتقاد به ایده‌آلیسمی است که مساله آگاهی تاریخی و خوداندیشی در تاریخ را مطرح می‌کند. علوم انسانی در این دوره با به پرسش کشیدن مفهوم تاریخ، مفهوم آگاهی تاریخی را نیز زیر سوال می‌برد.

در کنار این سنت علوم انسانی که فلسفه را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهد و می‌کوشد تا از آن عبور کند، ما با جریان فلسفی دیگری روبه‌رو هستیم که به نقد رژیم‌های توتالیتر می‌پردازد و از طریق این نقد به نقد فلسفه‌های تاریخ هگل و مارکس می‌پردازد.

جریان دیگری که می‌توان به دنبال لوک فری (Luc Ferry) و آلن رنه آن را اندیشه‌ 68 نامید با 4 متفکر پسامدرن مهم مشخص می‌شود که عبارتند از: 1- میشل فوکو، 2- ژاک دریدا، 3- فرانسوا لیوتار، 4- ژیل دلوز

این چهار متفکر هر کدام به نوبه‌ی خود مساله ‌"امپریالیسم لوگوس" را مطرح می‌کنند و «لوگوس محوری» را زیر سوال می‌برند. البته اینها با تاثیرپذیری از متفکران مکتب فرانکفورت، بعد از جنگ بین‌الملل دوم به نقد عقل توتالیتر پرداخته بودند. بالاخره نقدی که از سوی روشنفکری فرانسه به فلسفه می‌شود نقدی است که از طریق تاثیر هایدگر و نوشته‌‌های او بر روشنفکران فرانسوی انجام می‌گیرد. در این‌جا می‌بایستی به ژاک دریدا و جنبش شالوده شکنی فرانسه اشاره کرد.

نقد دریدا از هستی‌شناسی سنتی و تاریخ فلسفه‌ غرب در این امر خلاصه می‌شود که مساله‌ هستی همیشه به صورت جوهر مطرح شده بود و با نقد این جوهر به این نکته می‌‌رسند که حد و مرزی برای گفتمان فلسفی وجود دارد. متفکری چون پل ریکور هستی‌شناسی را به عنوان جوهر مطرح نمی‌کند بلکه با تاثیرپذیری از فلسفه ارسطو و با نوگرایی در زمینه‌ فلسفه‌ ارسطو مساله‌ هستی را به عنوان «فعلیت» مطرح می‌کند و از این راه پایه فلسفه سیاسی جدیدی را می‌گذارد. بنابراین در روشنفکری بعد از جنگ بین‌الملل دوم در فرانسه ما 4 مکتب مهم داریم:

1- اگزیستانسیالیسم، 2- روشنفکری که به نقد رژیم‌های تمام‌گرا می‌پردازد.، 3- مکتب فوکویی نقد امپریالیسم لوگوس، 4- دریدا و شالوده‌شکنی

ما در این‌جا به نوعی ملی‌گرایی فلسفی در زمینه‌های فلسفی و علوم انسانی می‌رسیم که بحث اصلی آن مرتبط با فلسفه ایده‌آلیسم آلمانی است. در مقابل ایده‌آلیسم آلمانی که کانت،‌هگل و... نمایندگان آن‌ هستند. ملی‌گرایی فلسفی که روشنفکری فرانسوی به آن می‌رسد مساله ایده‌آلیسم دکارتی را مطرح می‌کند.

توجه ریکور به روشنفکران و اندیشمندان آمریکا و انگلیس چون هانا آرنت و جان رالز است. با ریکور روشنفکری فرانسه به فراسوی اندیشه پسامدرن غیر انقلابی بازگشت می‌کند. این نوآوری جدید در زمینه‌ روشنفکری ما را به نگاه جدید به فلسفه‌ سیاسی می‌برد که خودمختاری جدیدی در میان روشنفکران جدید فرانسه به اندیشه‌ی سیاسی داده است.

در این‌جا برخورد روشنفکری میان سنت آلمانی و سنت فرانسوی ملاحظه می‌شود که در برخورد میان هابرماس با روشنفکران فرانسوی چون فوکو و دریدا مشخص است. هابرماس این روشنفکران را به عنوان «محافظه‌کاران جدید» می‌خواند و معتقد است که ریشه‌هایش خردستیزی در فرانسه است.

جنبش پدیدارشناسی فرانسوی که تحت تاثیر فلسفه‌های هوسرل و هایدگر است در دو روشنفکر مهم جلوه می‌کند: 1- پل ریکور 2- امانوئل لویناس

لویناس با نقد هستی‌شناسی کلاسیک غرب به ویژه مساله‌ اخلاق را دوباره در قلب بحث‌های روشنفکری فرانسه قرار می‌دهد. از نظر لویناس هستی‌شناسی هگل ما را به اندیشه نزاع میان سوژه دیگری می‌برد که می‌بایستی آن را پشت سر گذاشت و به فلسفه‌ی دیگری رسید. اشکال بزرگ لویناس در این است که با نقد هستی‌شناسی کلاسیک غرب، مبانی هستی‌شناسی دیگری برای روشنفکری در نظر نمی‌گیرد، بلکه فقط اولویت را به اخلاق به دگربودگی یا غریبیت می‌دهد. روشنفکری لویناس مساله‌ آگاهی در مورد دیگری را جایگیزن آگاهی تاریخی و پدیدارشناسی هگلی می‌کند.

جریان دیگری که د رروشنفکری فرانسه به نقد هستی‌شناسی کلاسیک غرب می‌پردازد ولی نه از هایدگر و هوسرل بلکه از نیچه و کانت تاثیر می‌گیرد؛ ژان فرانسوا لیوتار از بنیان‌گذاران اندیشه‌ پسامدرن است. او درباره‌ پایان روایت‌های کلان سخن می‌گوید. ما به دورانی رسیدیم که هیچ گونه نگرش کلان دیگری وجود ندارد ما فقط در جهانی‌ هستیم که بازی‌های کلانی انجام شود. از نظر لیوتار سرانجام عقل‌گرایی دوره‌ روشنگری به آشوییتس منتهی می‌شود. لیوتار معتقد است که پسامدرن‌ها چیزی جز پسامدرن به ما پیشنهاد نمی‌کنند و پروژه‌‌ فلسفه‌ی سیاسی برای روشنفکری ندارند و تنها کاری که می‌توانیم بکنیم این است که درباره‌ بحران‌ها و چالش‌های مدرنیته بیاندیشیم.

در این‌جا می‌توان نگرش جدید افرادی جدید چون لیوتار به کانت را اشاره کرد. کانتی که آن‌ها به آن اشاره می‌کنند با کانتی که جریان نوکانتی فرانسه یعنی پل ریکور و دیگران به آن اشاره می‌کنند متفاوت است. لیوتار به نقد قوه حاکم کانت و مساله زیبایی‌شناسی او اشاره می‌کند، در حالی‌که پل ریکور، بیشتر به نقد دوم کانت یعنی نقد عقل عملی توجه دارند.

نگاه روشنفکری چون لیوتار به این پرسش است که در بیرون از ما چه رویدادی رخ می‌هد؟ یعنی آن جا که روشنفکری چون لویناس بیرون از ما را دیگری می‌نامد، لیوتار بیرون را به عنوان رویکردی می‌داند که برای ما اتفاق می‌افتد. پس در این‌جا بار دیگر روشنفکری فرانسه مساله‌ی «خود» و «آگاهی» را مورد سوال قرار می‌دهد.

ما از یک سو نگرش روشنفکریی داریم که مبانی نظری خود را در فلسفه‌ اخلاق جست و جو می‌کند و از سوی دیگر نگرش روشنفکری داریم که این بحث را مطرح می‌کند که چه کسی قانون‌گذار است؟

در روشنفکری فرانسه، اندیشمندانی چون پل ریکور وجود دارد که هم تحت تاثیر فلسفه‌ آلمانی هوسرل است و هم تحت تاثیر فلسفه‌ فرانسوی گابریل مارسل. نه به دنبال پسامدرن‌هاست و نقد فلسفه‌ تاریخ و نه به دنبال لویناس و مساله‌ دیگری. او به دنبال نوآوری در زمینه‌ فلسفه‌ سیاسی است. ریکور با خوانش جدیدی از ارسطو می‌کوشد تا بحث جدیدی در زمینه‌ پلورالیسم و دموکراسی را وارد بحث‌های روشنفکری فرانسه بکند. ریکور با طرح مساله‌ خود یا خویشتن هم از دکارت فاصله می‌گیرد و هم از خود نیچه‌ای (خود نیچه‌ای اگر ابرانسان نباشد، خودی تحقیرشده‌است). خودی که ریکور در آن صحبت می‌کند، «خود همانند دیگری» است. ریکور قصد ندارد که فلسفه‌ هگلی را کنار بگذارد، چون آن را امروزی می‌داند. برای ریکور بحثی که در فلسفه هگل درست است بحث آگاهی پدیدارشناختی است، نه بحث رسیدن به یک دولت. ریکور با فرآیند پدیدار شناختی فلسفه هگل موافق است و در جست و جوی ایجاد یک پدیدارشناسی خود هست. ریکور می‌کوشد تا راه حلی برای دیالکتیک میان کلیت و جزئیت پیدا کند، بدون این که به یک خود تحقیر شده در مقابل کل برسد یا به فلسفه‌ کلیت و تام‌گرا. بنابراین روشنفکری فلسفی پل ریکور روشنفکری پایان تاریخ نیست که ما در اندیشمندان پسامدرن می‌بینیم.

ریکور روشنفکری است که فلسفه تاریخ را بار دیگر وارد فرآیند اندیشه روشنفکری در فرانسه می‌کند و این کار ار در سه زمینه انجام می‌دهد: 1- با توجه به فلسفه‌ زبان (خود زبان شناختی) 2- با توجه به تجربه‌ تاریخی خود 3- با توجه به فلسفه‌ سیاسی خود (خودی که از مرحله‌ی زبان‌شناختی و تاریخی به مرحله‌ی مسئولیت می‌رسد)

روشنفکری امروز فرانسه دیگر دوران طلایی خود را طی نمی‌کند. بخش اعظمی از این روشنفکری در چارچوب نهادهای دانشگاهی و فرادانشگاهی مثل کولژ دو فرانس عمل می‌کنند[۱۲].

فرهنگستان فرانسه (Institut de France)

فرهنگستان فرانسه. برگرفته از سایت parisjetaime، قابل بازیابی ازhttps://parisjetaime.com/culture/institut-de-france-p1120

تاریخچه: سرمنشا فرهنگستان فرانسه گردهمایی هایی است که از سال 1629 میلادی در خانه "والانتن کُنرار"(Valentin Conrart) در خیابان سن مارتن پاریس تشکیل می‌شد. در این محفل 9 ادیب که بیشترشان از خانواده‌های مرفه پاریسی بودند شرکت می‌کردند. خود والانتن کُنرار به خانواده‌ای پروتستان از شهر والانسین تعلق داشت. پدر‌بزرگش را – در سال 1959 به جرم مشارکت در ویران کردن شمایل‌های قدیسان کاتولیک گردن زده بودند و پدرش به پاریس گریخته بود. والانتن کنرار در پاریس زندگی نسبتاً " آرامی را می گذراند و "بوآلو"(Nicolas Boileau) شاعر معروف، که با او دشمنی داشت، در شعری "سکوت محتاطانه" او را به ریشخند گرفته است.

یکی از نه نفری که در محفل خیابان سن مارتن شرکت می‌کرد "ژان اوژیه دوگومبو" (Jean Ogier de Gombauld (ou Gombault ou Gombaud)) بود که به آیین پروتستان گرویده و مورد توجه وحمایت ملکه ماری دومدیسیس قرار گرفته بود. یکی دیگر " آنتوان گودو" (Antoine Godeau) نام داشت که کشیش بود وبعدها اسقف گراس (جنوب شرقی فرانسه) شد. یکی دیگر"ژان شاپلن"(Jean Chapelain) نام داشت که پدرش محضردار ومورد اعتماد مارکی تروس و صاحب مکنت فراوان بود. پس از او باید از دو برادر به نامهای "فیلیپ آبر و ژرمن آبر"(Philippe et Germain Habert) یادکرد که خود از افراد مرفه و صاحب مکنت بودند. یکی دیگر " آبردومونمور"(Habert de Montmor) بود که احتمالاً پسر عموی دو نفر قبلی بود. وی مخبر کمیسیون عرایض در هیات دولت بود وبه فیزیک و شیمی عشق می ورزید و نخستین جلسات دانشمندانی که بعدها فرهنگستان علوم از آنها پدید آمد در خانه او تشکیل می‌شد. پس از او باید از شاعری به نام "کلود ملویل"(Claude Malleville) یاد کرد که منشی "مارشال با سومپیر"(maréchal de Bassompierre) بود. و سرانجام "لویی ژیری" (Louis Giry) در این محفل شرکت می‌کرد که عضو انجمن بزرگان فرانسه در دربار و نیز صاحب چندین تالیف و ترجمه بود.

دماره دوسن سورلن. برگرفته از سایت parisrevolutionnaire، قابل بازیابی ازhttps://www.parisrevolutionnaire.com/spip.php?article319

طولی نکشید که این گروه کوچک گسترش یافت و مثلاً "فرانسوا دوبوآروبر" کشیش (François Le Métel de Boisrobert)، که مورد توجه و حمایت مخصوص کاردینال ریشلیو صدر اعظم بود، برای شرکت در جلسات دعوت شد. در این میان والانتن کُنرار ازدواج کرد و اشخاص مجردی که هسته مرکزی محفل ادبی را تشکیل می دادند به ناچار به خانه "دماره دوسن سورلن"(Jean Desmarets de Saint-Sorlin) در هتل پل وه نقل مکان کردند. روز به روز شمارشان افزوده می‌شد و دیری نپایید که تعدادشان به 20 نفر رسید. بوآروبر کشیش از وجود این " جان‌های روشن " با کاردینال ریشلیو سخن گفت و کاردینال که مردی آزموده و مآل اندیش بود، بیدرنگ میزان اهمیتی را که حمایت روشنفکران از حکومت او می‌توانست داشته باشد دریافت وتوسط بوآروبر به دوستان والانتن کُنرار پیشنهاد کرد حمایت او را بپذیرند و محفل خود را به صورت یک سازمان رسمی درآورند. آنان نخست دودلی نشان دادند زیرا که بیم آن داشتند که استقلال خود را از دست بدهند. اما ریشلیو مردی نبود که هرکس بتواند آشکارا در برابرش ایستادگی کند. لذا پیشنهاد بوآروبر پذیرفته شد و فرهنگستان فرانسه، که تعداد اعضایش از طریق معرفی وانتخاب اعضای اولیه به 40 نفر رسید، سند رسمی تولد خود را در ژانویه 1635 با فرمان رسمی که به امضای لویی سیزدهم رسیده بود، دریافت کرد.

اما پارلمان پاریس، که به فرهنگستان به دیده یک رقیب خطرناک می‌نگریست، پیش از آنکه بر این کار صحه بگذارد دیر زمانی در کار فرهنگستان اخلال کرد تا سرانجام در 16 ژوئیه سال 1637 به رسمیت آن رای داد وتشریفات رسمی برگزار شد. متن فرمان لویی سیزدهم و اساسنامه‌ای که در فوریه 1635 به تصویب فرهنگستان رسید، نخستین اسناد مکتوب فرهنگستان بشمار می‌آید. پس از درگذشت ریشلیو در 1642، سِگیه (Pierre Séguier) جانشینش شد و همچون سلف خود به حمایت از فرهنگستان قیام کرد. پس از درگذشت سِگیه در 1672، لویی چهاردهم پذیرفت که شخصاً انجمن را به زیر بال و پر خود بگیرد. از آن پس فرهنگستان رسمیت تازه یافت و نشست‌های خود را در عمارت لوور برگزار کرد.

فرهنگستان فرانسه و موسسات مشابه دیگری که تا آن هنگام به وجود آمده بود روز 8 اوت سال 1793 به موجب فرمان کنوانسیون (مجلس انقلابی که از 21 سپتامبر 1792 تا 26 اکتبر سال 1795 حکومت فرانسه را در دست داشت) منحل شد. سربسیاری از اعضای آن را به گیوتین سپردند و بقیه از ترس "حکومت وحشت" به خارج از کشور گریختند. وقتی که "انستیتوی ملی فرانسه" بر اساس ماده 298 قانون اساسی 22 اوت سال 1795 تاسیس شد، وظایف فرهنگستان بر عهده " کلاس" سوم آن نهاده شد که چندین تن از اعضای فرهنگستان سابق را به عضویت خود پذیرفت. ناپلئون بناپارت در فرمانی که در 23 ژانویه 1803 در مقام کنسول فرانسه صادر کرد تغییراتی در سازمان این انجمن داد.به موجب این فرمان "انستیتو" به چهار کلاس تقسیم شد:1- علوم فیزیک 2- زبان و ادبیات فرانسه 3- تاریخ وادبیات کهن 4- هنرهای زیبا

در 21 مارس 1816 لویی هجدهم به موجب فرمانی اعلام کرد که " انستیتو " مرکب از چهار فرهنگستان است که همگی مرتبه و نام قدیمی خود را حفظ خواهند کرد: فرهنگستان فرانسه، فرهنگستان مکتوبات و ادبیات، فرهنگستان علوم و فرهنگستان هنرهای زیبا. ناگفته نماند که باز آفرینی فرهنگستان فرانسه با گزینش و درخشش یازده عضو تازه همراه بود که لوسین بناپارت (برادر ناپلئون) و چند تن از مقامات حکومت امپراتوی از آن جمله بودند. تشکیلاتی که در سال 1816 برای انستیتو و فرهنگستان‌های آن ایجاد شد تا به امروز به همین صورت باقی مانده‌است، جز آنکه در سال 1832 لویی فیلیپ بخش پنجمی به نام " فرهنگستان علوم اخلاقی وسیاسی" به آن افزود. از 21 ژوئن 1816، که اساسنامه تازه فرهنگستان فرانسه در آن روز تصویب شد، هیچ تغییر عمده ای در مقررات آن داده نشده‌است.

کاخ فرهنگستان:

تا روزی که انقلاب کبیر فرانسه روی داد نشست‌های فرهنگستان فرانسه در کاخ لوور برگزار می‌شد. حضرات "چهل تن" در ابتدای امر گرداگرد یک میز بزرگ بر روی صندلی می نشستند. یک روز یکی از اعضاء به نام "کاردینال دستره" که هشتاد سال از سنش می گذشت، تقاضا کرد که یک صندلی را حتی یا مبل برایش بگذارند و شاه دستور داد تا نه یک مبل بلکه چهل مبل در تالار اجتماعات بگذارند تا اصل برابری فرهنگستانی مراعات شده باشد. در دوره حکومت "دیرکتوآر" (هیات مدیره) ودر اوایل حکومت ناپلئون، انستیتو هم در لوور تشکیل جلسه می داد. اما در سال 1805 محل برگزاری جلسات آن به " کاخ مازارن" منتقل شد.

این کاخ مطابق نقشه‌ای که " لُوُ "(LE VAU) طراح قصر ورسای کشیده بود و به منظور استقرار "دانشکده چهار ملت" ساخته شده بود، کاردینال مازارن دومیلیون فرانک از ما ترک خود را وقف آن کرده بود به این نیت که این مبلغ صرف آموزش شصت تن از جوانان ایالت هایی بشود که در سال 1659 به موجب "پیمان پیرند" به فرانسه پیوسته بودند. این کاخ بی گمان زیباترین بنای سبک باروک در پاریس است و کلیسای کوچکش به سبب گنبد بیضی شکلش شهرت عام دارد. در دو سوی این کلیسا دو کتابخانه مشهور وجود دارد: یکی کتابخانه مازارن که نخستین کتابخانه‌ای است که در پاریس به روی مردم گشوده شد و به صورت کتابخانه عمومی درآمد. و دیگر کتابخانه انستیتو. علاوه بر اینها ساختمان‌های اداری انستیتو و تشکیلات دفتری خاص هر یک از پنج فرهنگستان و نیز بایگانی‌های آنها در پیرامون کلیسا قرارداد.

فرهنگستان فرانسه جلسات عادی خود را در تالار کوچکی که در سال 1839 ساخته شده‌است، تشکیل می‌دهد و هرگاه که فرهنگستان علوم اخلاقی وسیاسی جلسه داشته باشد، تالار را در اختیار آن می گذارد. سه فرهنگستان دیگر از تالار دیگری استفاده می‌‌کنند که خیلی بزرگتراست ومی‌تواند 130 عضو پیوسته فرهنگستان علوم و نیز 80 عضو وابسته خارجی آن را در خود جای دهد.

فعالیت‌های فرهنگستان:

در نخستین اساسنامه فرهنگستان فرانسه مقرر شده بود که این انجمن "به منظور آنکه قواعد مطمئنی برای زبان فرانسه تنظیم کند و آن را ناب‌تر، رساتر و قادر به بیان هنرها و علوم نماید " یک لغتنامه (یا فرهنگ لغت)، یک کتاب دستور زبان، یک کتاب معانی و بیان و یک کتاب فن شعر تدوین کند. همچنین پیش بینی شده بود که فرهنگستان آن دسته از کتاب‌های ادبی را که در اختیارش گذاشته می‌شود وارسی و در حق آنها داوری کند. اما در همان آغاز کار حادثه‌ی ناخوشایندی برای فرهنگستان روی داد. ریشلیو کوشید تا کُرنی را به سبب نوشتن "سید" (Le Cid) ملامت کند، اما این کار خشم فرهنگستانیان را برانگیخت وآشوبی برخاست که حتی انتشار کتاب نظرات فرهنگستان درباره سید هم نتوانست آن را فروبنشاند. از آن پس، فرهنگستان توانست عاقلانه از برخورداری از امتیاز خطرناکی که ریشلیو برایش در نظر گرفته بود چشم بپوشد. همچنین از تدارک و چاپ یک کتاب دستور زبان خود داری کرد (تا سرانجام در سال 1932) به اصرار یکی از اعضای خود یک دستور زبان چاپ کرد که خیلی بیشتر از آن نکوهش شد تا ستایش) و نیز به تدوین کتابهای معانی و بیان و فن شعر اقدام نکرد، اما همت بر تنظیم و تدوین لغتنامه‌ای گماشت که نخستین چاپ آن در 1694 منتشر شد.

این کتاب که در دوجلد به قطع بزرگ انتشار یافت، حاوی کلمات رایج در زبان فرانسه بود. اما این کلمات، به جای آنکه به ترتیب حروف الفبا تنظیم شده باشند، به ترتیب گروه‌های هم خانواده و هم ریشه دسته‌بندی شده بودند و لذا زمانی دراز طول کشید تا مورد استقبال اهل زبان قرار گیرد. در همین احوال واقعه ناخوشایندی در فرهنگستان روی داد و آن این بود که یکی از اعضاء به نامه " فورتیر" چاپ یک لغتنامه عمومی که خود او تدوین کرده بود، بر فرهنگستان پیشی گرفته و هم محفلانش او را متهم کردند که متقلبانه از کارهای مقدماتی فرهنگستان بهره گرفته است و لذا او را از جمع خود بیرون کردند و لویی چهاردهم فقط پس از مرگ او اجازه داد که دیگری به جایش برگزیده شود.

چاپ دوم لغتنامه در سال 1718 منتشر شد که البته این بار به ترتیب الفبایی تنظیم شده بود واستفاده از آن آسان‌تر بود.

این لغتنامه در سال 1740 و 1762 تجدیدچاپ شد و در سال 1798چاپ پنجم آن به کوشش دولت انقلابی – که به هنگام انحلال فرهنگستان دست نوشته لغتنامه را ضبط کرده بود، انتشار یافت. پس از آن، لغتنامه در سالهای 1835 و 1878 و 1932 تا 1935 تجدید چاپ شد. فرهنگستان فرانسه در حال حاضر کار تجدید نظر در چاپ هشتم را به منظور آماده کردن چاپ نهم دنبال می‌کند. این کار هم در نشست‌های همگانی وهم در کمیته لغتنامه انجام می‌گیرد. علاوه بر این و تا هنگامی که تحریر تازه لغتنامه از چاپ خارج شود فرهنگستان هشدارهایی به صورت دستورالعمل برای جلوگیری از ورود کلمات تازه نامناسب و یا بروز اشتباهات دستوری و املایی صادر کرده‌است.

بنیادهای خیریه، درآمدها و جوایز:

فرهنگستان فرانسه صرف نظر از هزینه‌های اداری آن که در صورت بودجه کل کشور وارد می‌شود، اداره 366 بنیاد یا موسسه را که دارایی آن را تشکیل می‌دهند، برعهده دارد. این اموال که مالکیتشان با فرهنگستان است، از طریق وقف و هبه به فرهنگستان رسیده است و سابقه قدیمی‌ترین آنها به قرن هجدم می‌رسد. محل مصرف درآمد این هبه ها و اوقاف را بانیان آنها مشخص کرده‌اند که عبارتند از اهدای جوایز ادبی، جبران کارهای فوق العاده (جایزه فضیلت که مخصوصاً در قرن نوزدهم رایج بود) و کمک به خانواده‌های شایسته. البته این بنیادها و اموالشان از آسیب کاهش ارزش پول در امان نماندند و اگر در طی چند سال گذشته کمک‌های کلان به فرهنگستان اهداء نمی‌شد، امروزه سرمایه منقول فرهنگستان بس ناچیز بود. خوشبختانه بخشی از آنچه وقف فرهنگستان شده، اموال غیر منقول بوده‌است و از هنگامی که میزان مال الاجاره‌ها به تناسب افزایش هزینه زندگی افزایش یافته است درآمد ناشی از اجاره اماکن متعلق به فرهنگستان، بخش عمده ای از درآمدهای آن را تشکیل می‌دهد.

فرهنگستان فرانسه از محل درآمدهای خود هر سال در حدود 150 جایزه اهدا می‌کند. مبلغ این جوایز قبلاً اندک بود، اما در آنها تجدید نظرهایی صورت گرفته است. اداره فرهنگستان و سازماندهی امور مالی آن از وظایف " کمیسیون اداری " است که از دبیر دائم فرهگستان در مقام رئیس کمیسیون و دوتن عضوبه انتخاب اعضای فرهنگستان تشکیل می‌شود.

نشست ها و انتخابات فرهنگستان:

فرهنگستان روزهای پنجشنبه از ساعت 5/3 بعد از ظهر تشکیل جلسه می‌دهد معمولاً قبل از هر نشست، جلسه کمیسیون لغتنامه تشکیل می‌شود که بعد از جلسه عمومی فرهنگستان هم ادامه می‌یابد. علاوه بر این، فرهنگستان هر سال یک بار در ماه دسامبر(آذر) یک نشست همگانی در " تالار فرهنگستان " برگزار می‌کند و در همین نشست است که مراسم تشریفاتی پذیرش اعضای تازه انجام می‌گیرد.

ریاست هر نشست با یک " رئیس " است که جلسه را به کمک یک " مُهردار " (نائب رئیس) و یک " دبیر دائم " اداره می‌کند. رئیس و مهردار برای مدت سه ماه انتخاب می‌شوند، اما منصب دبیر دائم چنانکه از نامش بر می‌آید، مادام العمری است. در ماده چهارم اساسنامه سال 1816، که هنوز هم به قوت خود باقی است، تصریح شده‌است که " هرگاه یک کرسی، براثر درگذشت یک عضو، خالی شو د، آن در نزدیک ترین جلسه بعد اعلام شده و در صورت جلسه منعکس می‌گردد."

در همین ماده پیش بینی شده بود که انتخاب عضو تازه حداقل یک ماه پس از ابلاغ خبر در نشست عضو فقید انجام گیرد. در حال حاضر، اعلان خبر خالی شدن یک کرسی معمولاً یک ماه پس از درگذشت صاحب آن وانتخاب عضو تازه چندین ماه پس از اعلان آن خبر صورت می‌گیرد. در طول تاریخ، گهگاه این فواصل زمانی خیلی بیشتر از فاصله زمانی مقرر در اساسنامه بوده‌است، اما فرهنگستان در حال حاضر می کوشد که عضو جدید در حدود شش ماه پس از مرگ عضو قدیم انتخاب شود و پنج یا شش ماه پس از انتخاب شدن مراسم تحلیف را به عمل آورد و کرسی خود را اشغال کند.

روش انتخاب عضو در گذشته بسیار پیجیده بود زیرا در اساسنامه سال 1752 تصریح شده بود که انتخابات در دو مرحله انجام می‌گیرد: مرحله اول با ورقه رای که ضمن آن " نامزدی که فرهنگستان در مورد او به توافق می‌رسید " مشخص می‌شد. اما بی‌درنگ مرحله دوم با مهره‌های سفید (موافق) و سیاه (مخالف) برگزار می‌شد که در آن رای‌دهندگان آزادی عمل بیشتر داشتند. نامزدی که با ورقه انتخاب می‌شد هرگاه در مرحله دوم یک سوم از کل اعضا با مهره سیاه با انتخاب او مخالفت می‌کردند، کنار گذاشته می‌شد و رای‌گیری برای نامزد دیگر انجام می‌گرفت.

این شیوه انتخاب ظاهراً منسوخ شده‌است، اما اثر آن هنوز در انتخابات فرهنگستان پا برجاست. به این معنی که به جای آنکه بر اساس آرایی که داده‌شده‌است اکثریت را در نظر بگیرند، از آنجا که آرای سفید به حساب نمی‌آید، اعضا می‌توانند روی رای سفید یک علامت ضربدر بگذارند و سپس آن را در گلدان بریزند و همین آراء در محاسبه نهایی اثر می گذارد، مثلاً اگر یک نامزد 15 رای از 30 رای را به دست بیاورد، از آنجا که 15 رای دیگر با علامت ضربدر مشخص شده‌است باید رای‌گیری دیگری انجام بگیرد، زیرا که مثل این است که دو نفر به تساوی رای آورده اند.

در سابق نوبت رای‌گیری محدود نبود و حتی اتفاق افتاده است که اعضای پس از 19 بار رای‌گیری به اکثریت دست نیافته‌اند.

اما عرف معمول امروز نوبت رای‌گیری را در سه بار محدود کرده‌است، در عین حال فرهنگستان در صورت لزوم می‌تواند برای بار چهارم هم رای‌گیری کند. و اگر در رای‌گیری چهارم هم تکلیف نامزد ورود به فرهنگستان روشن نشود رای‌گیری بعدی زمانی پس از آن موکول می‌شود. اعلان یا پیشنهاد نامزدی معمولاً در نامه‌ای تسلیم دبیر دائم می‌گردد. برای آنکه انتخاب عضو جدید صورت گیرد. درخواست رسمی دست کم بیست عضو ضرورت دارد. اگر این رقم حاصل نشود رای‌گیری به هشت روز بعد موکول می‌شود که در آن روز تعداد 18 نفر موافق کفایت می‌کند و اگر در آن روز این حد نصاب حاصل نشود انتخاب منتفی می‌گردد. قبل از هر انتخاب باید ماده مربوط به نظر خواهی از اعضاء که در اساسنامه 21 ژوئن سال 1816 ذکر شده و به شرح زیر است، قرائت گردد:

"از آنجا که وجهه اعتبار فرهنگستان اساساً وابسته به توجهی است که به امر پرکردن کرسی‌های خالی به وجه مطلوب نشان می‌دهد، کمترین التفاتی به اسباب چینی‌ها وتمناها، به هر شکل که باشد، نخواهد کرد و هر عضو نظر خود را تا هنگام برگزاری انتخابات برای خود حفظ خواهد کرد و هنگامی آن را بیان می‌کند که شخص مورد نظر خود را واقعاً اصلح بداند. از نامزدان کرسی‌های خالی خواسته می‌شود که از هرگونه دیدار با اعضاء به منظور جلب نظر و رای آنان خود داری کنند.همین اندازه کافی است که شفاهاً یا از طریق نامه‌ای خطاب به یکی از اعضا و یا از راه نام نویسی در دبیرخانه علاقه خود را به عضویت اعلام کنند. "

هرچند متن این دستور العمل بسیار سخت و جدی است و بسیاری از اعضای فرهنگستان با رغبت نامزدها را می پذیرند – و این البته طبیعی است که علاقمند باشند شخصاً کسانی را که قرار است هر روز پنجشنبه آنان را در جلسه ببینند، از نزدیک بشناسند.

در همان روز که انتخاب عضو جدید انجام می‌گیرد نتیجه رای‌گیری به اطلاع رئیس کشور که حامی فرهنگستان است، می‌رسد. او با تعیین یک وقت ملاقات با عضو جدید عملاً به رای فرهنگستان صحه می گذارد. آنگاه در روز ملاقات، رئیس فرهنگستان عضو جدید را به او معرفی می‌کند. پنج یا شش ماه پس از آن، عضو جدید وارد فرهنگستان می‌شود و در "تالار" فرهنگستان نطقی در تشکر از فرهنگستان ایراد می‌نماید که قسمت عمده آن به ستایش سلفش اختصاص دارد. " رئیس وقت " فرهنگستان – یعنی کسی که درهنگام اعلام خالی شدن کرسی، رئیس بوده‌است به او پاسخ می‌گوید. البته در روز پنجشنبه پیش از آن در یک جلسه غیر علنی که در اتاق کمیسیون‌ها برگزار می‌شود، متن هر دو نطق قرآئت می‌گردد تا اعضا پیش از وقت از کم و کیف آنها آگاه باشند. پس از این مراسم، عضو جدید را به تالار جلسات راهنمایی می‌‌کنند واز آن پس حق می‌یابد که در تدوین لغتنامه شرکت جوید.

تفاوت فرهنگستان با موسسات مشابه:

کولژدوفرانس. برگرفته از سایت campusfrance، قابل بازیابی ازhttps://www.campusfrance.org/en/college-de-france-the-prestige-of-french-research-is-online

فرهنگستان فرانسه کهن‌ترین نهاد فرهنگی که از فرانسه قدیم به جای مانده باشد نیست زیرا که "کولژدوفرانس"(Collège de France) یک قرن پیش از آن تاسیس شده‌است و هنوز هم دایر است. اما فرق فرهنگستان با موسسات مشابه دیگر در این است که هیچ یک از آنها به مانند فرهنگستان خصلت اولیه خود را حفظ نکرده‌است. اساسنامه فرهنگستان در طی سه قرن هیچ تغییر عمده‌ای جز در جزئیات نکرده‌است و این تغییر عمدتاً در صورت ظاهر عبارات و سبک متن بوده‌است نه در ماهیت آنها. به این ترتیب هیچ نهادی به خوبی و دقت فرهنگستان، سنت‌های خود را حفظ نکرده‌است. فرهنگستان فرانسه هرگز شماره اعضای خود را افزایش نداده و از اصول اولیه خود عدول نکرده‌است و در انتخاب اعضای تازه هنوز هم همان آزادی عمل و دقت وسواس آمیز در حقیقت جویی را که روزگار چهاردهم داشت، حفظ کرده‌است.

مردانی که طرز فکرهای متفاوت و مسلک‌های گوناگون داشته‌اند همواره از برکت برابری فرهنگستانی در کنار هم گردآمده‌اند. اعاظم روحانیت مسیحی، دوک‌ها، امرای عالی‌رتبه، وزرا و حتی چند رئیس جمهور با نویسندگان، شاعران، مورخان و نمایشنامه نویسان در یک جا نشسته‌اند و در زیر گنبد فرهنگستان با یکدیگر گفت و شنود و همکاری و همفکری کرده‌اند. البته تعداد هر یک از این اصناف در دوره‌های مختلف فرق کرده‌است. مثلاً در قرن هجدهم گاهی 17 تن از 40 عضو فرهنگستان کشیش بوده‌اند، در حالی که در روزگار ما شمار آنان به یک یا دو تن کاهش یافته‌است. غالباً از وجود " قبیله یا حزب و دسته " در بطن فرهنگستان سخن به میان می‌آید. اما در واقع دسته‌بندی در فرهنگستان وجود ندارد و این کلمات را باید بیان ساده یک تمثیل دانست. البته گاهی یک کرسی چند بار پیاپی به اُمرای قشون یا کشیشان رسیده‌است، اما فرهنگستان می کوشد ترتیبی اتخاذ شود تا تنوعی در شخصیت کسانی که هرکرسی را اشغال می‌‌کنند به وجود آید.

دوک آرمن دوکو آسلن. برگرفته از سایت ویکی پدیا، قابل بازیابی ازhttps://pt.wikipedia.org/wiki/Pierre-Armand_du_Cambout_de_Coislin

فهرست کسانی که از سال 1635 تا به امروز به فرهنگستان راه یافته‌اند نشان می‌دهد که از آغاز تا کنون 670 نفر به عضویت فرهنگستان در آمده‌اند. در عین حال باید دانست که "فونتونل" (Bernard Le Bouyer de Fontenelle) دراز عمرترین عضو فرهنگستان بوده‌است و چند ماه پیش از آنکه به صد سالگی برسد، درگذشت. جوان‌ترین عضو فرهنگستان "دوک آرمن دوکو آسلن" (Pierre-Armand du Cambout de Coislin) بوده‌است که این رکورد را برای همیشه حفظ خواهد کرد زیرا که در 17 سالگی بود به عضویت فرهنگستان انتخاب شد، شاید بدان سبب که نوه سِگیه صدر اعظم بود.

اما یک کرسی چهل و یکم هم در عالم تصور وجود دارد، واین همان کرسی است که مردم برای بزرگان فرهنگ وادب خود جعل کرده‌اند. وهمین را دستاویز نکوهش از فرهنگستان قرار می‌دهند. در واقع فرهنگستان هرگز راضی نشد که کسانی همچون مولیر، روسو، دیدرو، استاندال بالزاک، فلوبر و امیل زولا را در داخل خود بپذیرد. فهرست این قبیل نویسندگان و شعرا درازتر از این است واگر هر مورد خاص به دقت بررسی شود غیبت این افراد از فرهنگستان تاسف آور خواهد نمود. در عین حال، دلایلی برای این امر وجود دارد: امیل زولا چندین بار نامزد شد ولی هرگز پذیرفته نشد در حالی که استاندال و فلوبر هرگز علاقمند به عضویت در فرهنگستان نشدند. اما اشتباه بزرگ فرهنگستان که هنوز هم تاسف آن را می خورد و برای جبران آن دست به هرکاری می‌زند این است که در سال‌های قبل از 1970 زیر فشار قدرت حاکم(ژنرال دوگل) از پذیرفتن بزرگترین شاعر زنده زمانه خود (لویی آراگون)(Louis Aragon) خودداری کرد.

اساسنامه فرهنگستان:

صرف نظر از فرمان لویی سیزدهم که در ژانویه 1635 صادر شد و خطوط کلی سازمان فرهنگستان را تعیین می‌کرد، سه اساسنامه تا کنون برای این نهاد تدوین شده‌است:

1- اساسنامه 22 فوریه 1635 در 50 ماده به امضای ریشلیو،

2- اساسنامه 30 مه 1752 در 12 ماده به امضای لویی چهاردهم،

3- اساسنامه مصوب 21 ژوئن 1816 در 18 ماده به امضای " لنه " وزیر کشور که هنوز هم به قوت خود باقی است.

نام و نشان و رنگ انتخابی فرهنگستان:

نخستین نشست فرهنگستان در 13 مارس تشکیل گردید اما نام آکادمی فرانسه (فرهنگستان فرانسه)، هشت روز بعد بر روی آن گذاشته شد. اعضا در ابتدا خود را "آکادمیست" نامیدند، اما دو سال پس از آن عنوان " آکادمیسین " را بر خود گذاشتند و این عنوانی است که هنوز هم به کار می‌رود. بعدها به اعضای فرهنگستان صفت "نامیرایان یا جاودانان" داده‌شد.

اندکی بعد این لباس صورت ساده‌تر یافت و به جای رنگ سبز، رنگ سرخ و طلایی پیشنهاد شد، ولی کمیسیونی که به همین منظور از سوی دولت جمهوری تشکیل شد تصمیم گرفت که رنگ لباس قهوه‌ای روشن باشد. اندکی پس از آن، کنسول فرانسه تصمیم گرفت که رنگ لباس اعضای فرهنگستان سیاه باشد و یک نوار به صورت شاخه زیتون طلایی رنگ، روی حاشیه آن دوخته شود. کمربند هم به همان رنگ درنظر گرفته شد با شرابه‌هایی به رنگ لباس. سرانجام برای نشان‌های زینتی فرهنگستان رنگ سبز در نطر گرفته شد، رنگ سبز مخصوصی که روی سردوشی‌های لباس اعضا و روی کمرشان دیده می‌شود. علت انتخاب آن این بود که در آن سال‌ها رنگ سبز معنایی خاص داشت و مظهر انقلاب و سازندگی بود، البته برای انتخاب رنگ فرهنگستان ساعت‌ها و روزها بحث و مجادله شد و هر رنگی به دلیل یا به دلایلی نامناسب اعلام گردید و فقط رنگ سبز جدی و برازنده فرهنگستان شناخته شد.

اعضای فرهنگستان هر یک علاوه بر لباس مخصوص باید یک شمشیر هم داشته باشد که بر خلاف گذشته، دیگر یک سلاح خونریز و کشنده نیست بلکه جنبه نمادی و سنتی دارد و البته هر قسمت از شمشیر دارای مفهومی خاص است. فرهنگستان فرانسه از بدو تاسیس جزئی از در بار بود و به همین سبب اعضای آن همچون دیگر درباریان اجازه حمل شمشیر پیدا کردند. انقلاب کبیر فرانسه این امتیازها را ملغی کرد و به اعضای فرهنگستان اجازه داد تا به جای یک شمشیر، یک خیزران مزین به تمثال مینروا (الهه خرد) حمل کنند. اما پس از آن، نجبای فرانسه بار دیگر شمشیر به کمر بستند و فرهنگستانی ها از ایشان واپس نماندند، به ویژه که در قرن نوزدهم توسعه قدرت دولت، مفهومی تازه به شمشیردار و آن را به صورت نشان کارکنان رسمی حکومت درآورد.

از آن پس علاوه بر افسران ارتش، سفیران و دبیران سفارت و کنسول ها و فرمانداران و روسای پلیس و بازرسان مالی و حتی شاگردان برخی از مدارس شمشیر می بستند و دلیلی نداشت که اعضای فرهنگستان از شمشیر بستن منع شوند. اما به لحاظ روشنفکری و هنرمندی ناگزیر شدند معنای تازه ای برای شمشیر خود بیابند. اولاً انتخاب شکل شمشیر برای اعضای فرهنگستان بر خلاف افراد و گروه‌های دیگر آزاد شد وثانیاً شکل واندازه شمشیر بستگی به شخصیت صاحب آن یافت و در مجموع به صورت نماد قدرت و صلابت فرهنگستان برای پاسداری از حدود و حرمت زبان داده‌شد و "ادمون رُستان"(Edmond Rostand) در وضعشان نوشت: " همه این نام‌ها که حتی یک نفرشان نخواهد مُرد، چه زیباست. " و این شاید بدان سبب است که شماره اعضای فرهنگستان هرگز تغییر نمی‌کند و کم یا زیاد نمی‌شود و شاید هم از آن روست که نام عضو فرهنگستان به لحاظ فضل و معرفت صاحب آن هرگز فراموش نمی‌شود. ولتر در حق فرهنگستان نوشته است. " گروه آزاده‌ای است مرکب از بزرگترین سران کشور و بزرگترین نویسندگان" و البته راست گفته است زیرا که صرف نظر از چند مورد، فرهنگ و ادب فرانسوی در فرهنگستان خلاصه می‌شود. ذکر چند نام مانند کورنی، بوسوئه، ارنست رنان، برگسون، پل والری، ولتر، منتسکیو، ویکتورهوگو، لامارتین، لافونتن، ژول رومن، مارسل پانیول، آندره موروآ، فرانسوا موریاک، آناتول فرانس، الکساندردوما، شاتوبریان، اوژن یونسکو، ژان کوکتو، وراسین برای نشان دادن عظمت فرهنگستان و گسترش دامنه فرهنگی آن کفایت می‌کند.

اما نشان فرهنگستان در بعد از انقلاب و در دوران کنسولی ناپلئون وضع شد. تا آن هنگام اعضای فرهنگستان به دلیل برخورداری از زندگی اشرافی و نزدیکی به در بار، عموماً لباس‌های پر زرق و برق و متشخص می‌پوشیدند و نیازی به نشان خاص احساس نمی‌کردند. اما از سال چهارم تا سال نهم انقلاب، فرهنگستان چندین بار علاقه خود را به داشتن نشان مشخص مثل برگ شناسائی، مدال، نشان و لباس اعلام داشتند تا سرانجام انستیتو پس از بحث‌های متوالی لزوم داشتن او نیفورم مشخص و ساده را برای اعضا پذیرفت و ضمن یک نشست فوق العاده تصمیم گرفت که رنگ لباس اعضا سیاه و ثابت باشد با یک نوار سبز به صورت شاخه زیتون از نخ ابریشم. همچنین تصمیم گرفته شد که تمامی حواشی لباس نواردوزی بشود. در عین حال اعضا آزاد بودند که لباس کامل با شلوار کوتاه یا بلند بپوشند. تصمیم‌ها توسط وزیر کشور به اطلاع هیات کنسولی رسید و کنسول‌ها، ضمن یک فرمان سه ماده‌ای به امضای ناپلئون آنها را با تغییرات اندکی تصویب کردند به این معنی که اعضای فرهنگستان مختار شدند که لباس کامل یا معمولی بپوشند. لباس کامل عبارت بود از شنل، جلیقه یا کت، شلوارک یا شلوار که تمامی به رنگ سیاه باشد وحاشیه آنها با ابریشم سبز پر رنگ نوار دوزی شده باشد. لباس معمولی عبارت بود از همان لباس‌ها بدون نوار سراسری. در این لباس نوار فقط در حاشیه آستین و یقه دوخته می‌شد. کلاه سه ترک فرانسوی بود.

فرهنگستان در آستانه قرن بیست و یکم:

به نوشته موریس دروئون،(Maurice Druon) این نهاد امروز بیشتر از هر زمان دیگر تمامی خانواده‌های فرهنگی فرانسه، تمامی جریان‌های فلسفی و سیاسی را از طریق کسانی که مظهر آن جریان ها هستند، و نیز تمامی رشته‌های علوم و فنون قدیم و جدید را در خود فراهم آورده است. فرهنگستان، همچنین همه اندیشه‌های متفاوت فرهنگ فرانسه را درخود گردآورده و تداوم آن را تامین و تضمین می‌کند.

فرهنگستان اعضای خود را نه صرفاً به دلیل شهرت و عظمت ایشان بلکه همچنین با عنایت به وجدان آنان انتخاب می‌کند...... و اکنون بیشتر از آنچه در بند گذشته باشد در اندیشه آینده است. آینده ای آکنده از تداوم ارزش‌های والای تمدن بشری. فرهنگستان در آستانه ی هزاره سوم میلادی، تضمین این تداوم را رسالت آینده خود می شناسد[۱۳].

ذائقه فرهنگی مردم فرانسه

به لحاظ تاریخی، یک فرد فرهنگی در فرانسه از طبقه اشراف و بورژوازی بود و معلومات مناسبی از تاریخ، ادبیات و هنرهای زیبا داشت. امروز به دلیل عمومی‌شدن آموزش و پرورش، بیش از نیمی از جوانان با دانش فرهنگی خوب دبیرستان را ترک می‌‌کنند. اگرچه هنوز یک چهارم جمعیت کشور اهل مطالعه به حساب نمی‌آیند، با این وجود رقابت بین تلویزیون و فیلم نه تنها به کاهش انتشار کتاب کمک نکرده، بلکه کاملا برعکس، انتشار کتاب نسبت به سال 1958 دو برابر و تعداد افراد مراجعه کننده به کتابخانه نسبت به سال 1981 تقریبا دو برابر شده‌است. کتاب‌های تصویری مربوط به کودکان و بزرگسالان ازموفقیت نسبتا خوبی برخوردار شده‌است

Lucky Luke. برگرفته از سایت hero.fandom، قابل بازیابی ازhttps://hero.fandom.com/wiki/Lucky_Luke

در جشنواره ی کارتونی آنگولم (Festival International de la Bande Dessinée d'Angoulême)، لوک خوش شانس و آستریکس دو قهرمان کارتونی بسیار محبوبند. لوک خوش شانس، مردی که سریع‌تر از سایه اش تیراندازی می‌کند، اما اغلب نیاز به اسب خود ژولی ژامپر دارد. آستریکس گلوای شجاع، از هوش خود و همچنین از معجون جادویی‌اش برای مقاومت در برابر ارتش ژولیوس سزار استفاده می‌کند.

وزارت فرهنگ یک نقش فعال در ایجاد موزه، مراکز فرهنگی، سازماندهی نمایشگاه ها، جشنواره‌های موسیقی، فیلم و تئاتر بازی کرده‌است، تمرکز زدایی زندگی فرهنگی در استان ها را گسترش داده است حتی اگر پاریس همچنان پایتخت باشد. تعریف "فرهنگ عمومی خوب" نیز تغییرکرده و به حوزه‌های دیگر گسترش یافته است. بهره مندی سه چهارم فرانسو ی ها از فرهنگ فرانسه در اشکال مختلف، برای مثال در برنامه‌های ادبی و تاریخی تلویزیونی آشکار است[۱۴].

در اخبار تلویزیون، گویندگان اغلب با اعلام اخبار فرهنگی و هنری از قبیل انتشار یک فیلم جدید یا تحویل جایزه ادبی و... خبر را به پایان می‌رسانند. اهمیت هنر در همه جا قابل مشاهده است، بر روی اسکناس‌های قدیمی، در خیابان، در تبلیغات با بازی با کلمات که بازی با زبان است و با ادبیات که به هویت ملی مرتبط است. در مذاکرات گات، فقط فرانسه شور و حرارت مورد نظر به زبان خود و فیلم خود را در برابر"تهاجم فرهنگی آمریکا" نشان داد و "استثنای فرهنگی" را در خواست کرد که امور سمعی و بصری به عنوان کالا - محصولات تجاری ملاحظه نشوند، بلکه این‌ها محصولات اقتصادی اما هنری هستند.

باید دانست قبل از متهم نمودن فرانسه به حمایت‌گرایی، به سختی صدای خوانندگان فرانسه در رادیو شنیده و یا فیلم فرانسوی در تلویزیون و یا سینما مشاهده می‌شد. جوانان فرانسوی هنرمندان کشور خود را بسیار کم می‌شناختند و یا این که تعداد فیلم‌های تولید شده در فرانسه به طور قابل توجهی کاهش یافته و سینمای آمریکا دو سوم از بازار فرانسه را در برگرفته بود. بنابراین تعجب آور نیست که دولت برای رفع این مشکل سهمیه‌بندی کانال‌های رادیو و تلویزیون را اعمال نمود. بنابراین باید 60٪ از فیلم‌ها اروپایی باشد که 40٪ آنها نیز فرانسوی خواهند بود. اگر این ارقام را با 1 یا 2٪ از فیلم‌های خارجی وارد شده به ایالات متحده مقایسه کنیم، آیا می‌توان هنوز فرانسه را دولت حمایتگر در نظر گرفت ؟ اقدامات صورت گرفته برای تولید سینمای فرانسه و اروپا نتایج مثبتی به همراه داشته است، و امروز بسیاری از فیلم‌های فرانسوی به صورت مشترک با آلمان و یا ایتالیا و اسپانیا تولید می‌شوند.

از سال‌های 80 رادیو و تلویزیون تغییرات زیادی نمود به این دلیل که دولت ایجاد کانال‌ها و ایستگاه‌های خصوصی را اجازه داد. رادیو و تلویزیون با وجود آزادی مطبوعات و اطلاع رسانی، قبلا در انحصار دولت بود. پس در تعدادی از ایستگاه‌های محلی و ملی انقلابی رخ داد و امواج رادیویی دولتی مثل فرانس- اینتر یا فرانس کولتور یا فرانس موزیک و برخی دیگر از نوع بسیار متفاوت به عنوان اسکای راک و فان اضافه شدند. تعداد کانال‌های تلویزیونی، برای سال‌ها محدود گردید. اما امروزه می‌توانیم در میان کانال‌های مختلف، کانال‌های دولتی فرانس 2 و 3، کانال فرهنگی آرته، TF1 که به بخش خصوصی واگذار شد، M6 که بسیاری از ویدیوهای موسیقی را برای جوانان پخش می‌کند و کانال کابلی پلوس را مشاهده کنیم. به لحاظ مالی، کانال‌های کابلی وابسته به تبلیغات هستند و کانال‌های دولتی وابسته به دریافت یارانه‌های دولتی و مالیاتی هستند که مردم با خرید تلویزیون هر سال پس از آن پرداخت می‌نمایند.

کانال‌های دولتی برنامه‌های بسیار متنوعی را نشان می‌دهند. به طور کلی، در این کانال‌ها در بخش ورزشی بازی‌های کمتر، و در بخش فیلم و سریال‌های تلویزیونی خشونت کمتری نسبت به تلویزیون ایالات متحده مشاهده می‌شود اما در تبلیغات، فیلم‌ها و برنامه‌های فرهنگی، برهنگی بیشتری به ویژه در کانال‌های دولتی وجود دارد. در کانال‌های عمومی، تبلیغات در میان برنامه، و نه در طول برنامه پخش می‌شود. تبلیغات نیز در تمام کانال‌ها کنترل شده‌است. قانون، تبلیغات الکل از جمله آبجو، سیگار و یا بیشتر داروها را اجازه نمی‌دهد. ورود اخیر ماهواره‌ها و کانال‌های کابلی متعدد تخصصی و خارجی پاسخگوی خواسته‌های مخاطبان فرانسوی است. شورای عالی سمعی و بصری فرانسه مجوز ایجاد آنها را صادر می‌نماید.

برادران لومیر(1862). برگرفته از سایت ویکی پدیا، قابل بازیابی ازhttps://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%84%D9%88%D9%85%DB%8C%D8%B1

فرانسوی‌ها بسیار علاقه مند به سینما هستند. "این هنر هفتم" به طور قابل توجهی از زمان اختراع سینما توسط برادران لومیر در سال 1895 و اولین فیلم صامت فیلمسازان فرانسوی تغییر کرده‌است. این سینما سپس با جنبش سوررئالیستی کوکتو (Jean Cocteau) و کارگردان اسپانیایی بونوئل و دالی پیوند خورد. کمی بعد، برخی از کارگردانان با نویسندگانی مانند مارسل کارنه و ژاک پره وه (Jaques Prevert‏)(بازدید کنندگان در شب، بچه‌های بهشت)، مارسل پانیول (Marcel Pagnol) و ژیونو (Jean Giono)(دوباره) کار می‌‌کنند در حالی که دیگران آثار ادبی مانند امید آندره مالرو را به تصویر کشیدند. در نیمه دوم قرن 20، فیلمسازان جوان و بازیگران تضمین تداوم سینمای فرانسه را به مبارزه طلبیدند. به موازات جنبش ادبی، برخی از فیلمسازان موج نو روش‌های جدید فیلمبرداری و معرفی تم‌های مختلف را دوباره خلق کردند. این تجربه ها درسال‌های 70 با فیلم‌های "سینما حقیقت" که رئالیسم اجتماعی و سیاسی را نشان می‌دهد و مشکلات جامعه را بیان می‌کند،ادامه داده‌شد. امروز، فیلمسازانی همچون شابرول (Claude Chabrol)، لوک بسون (Luc Besson) به رقابت با تلویزیون و سینمای آمریکا برخاسته و برای بدست آوردن یک موفقیت تجاری با ساخت فیلم‌های با کیفیت تلاش می‌‌کنند. آنها طیف گسترده‌ای از فیلم، با الهام از داستان، ادبیات، موسیقی، جامعه، تغییرات و مشکلات آن ارائه می‌دهند. در ابتدای این قرن نیز سینمای فرانسه نشان اصالت خود را ادامه می‌دهد و تمایز آن از سینمای آمریکا در فیلم‌هایی مثل سرنوشت افسانه‌ای آملی پولن، به خوبی نشان داده‌شده‌است. سینمای فرانسه با یک بودجه کوچک، اهمیت کمی به جلوه‌های ویژه می‌دهد و اغلب به گفت و گو بیش از عمل و روانشناسی شخصیت ها تاکید دارد. فرانسوی وارث پاک دینی آمریکایی نیستند و بیشتر بزرگسالان در فرانسه پذیرش برهنگی در فیلم‌های خود را بر خشونت کمتر ترجیح می‌دهند.[۱۴]

فرانسوی‌ها به این مضمون اصطلاحی دارند؛ عجب سینمایی است که با قدری مسامحه می‌توان به (یک کمدی کامل است) یا (اتفاق عجیبی است) ترجمه کرد. فرانسوی‌ها کاملا دیوانه فیلم هستند. پاریسی‌ها حداقل هفته‌ای یک بار به سینما می‌روند، هرچند که فیلم‌های ویدئویی قابل اجاره، روز به روز از این میزان می‌کاهد. تقریبا در جیب همه کس پاری اسکوپ و هم مجله‌ی اوفی سیل یافت می‌شود که هفته نامه‌های رقابتی فهرست فیلم‌های سینماهای پاریس هستند. در پاریس در هر زمانی حقیقتا صدها فیلم در حال نمایش است و فیلم‌های انگلیسی زبان با علامت و.او (نسخه اصلی) و با زیرنویس فرانسوی نمایش داده می‌شوند. نزد فرانسویان فیلم به منزله‌ی هنر با هنر آشپزی برابری می‌کند. سینماگرها در اینجا با عوامل طبیعی مثل مردم، مکان ها، عواطف، اشیا، رنگ ها، بافت ها،... کار می‌‌کنند تا مهارت زیادی به وجود آورند به حدی که این فیلم‌ها برای تماشاگران فرانسوی مثل زندگی ملموس و مثل شیرینی واقعی باشند. اصطلاح(عجب سینمایی است) به ما هشدار می‌دهد، با وجود آن باز هم در دام آن گرفتار می‌شویم. فیلم واقعیتی است از نوع دیگر و در فیلم‌های فرانسوی آشکارا یک خصلت فرانسوی وجود دارد. این فیلم‌ها از لحاظ طرح و برنامه‌ریزی، وضوح منظور و توجه به بعضی موضوع‌ها و مضمون‌ها با فیلم‌های دیگر فرق دارند. فیلم‌های فرانسوی بصیرت‌های بی پایان و شگفت انگیزی به ذهن، روان و ارزش‌های فرانسویان می‌گشایند.

میشل لگران. برگرفته از سایت imdb، قابل بازیابی ازhttps://www.imdb.com/name/nm0006166/

موسیقی و ترانه فرانسوی امروزه مانند سینما، بسیار متفاوت است و به شدت از موسیقی خارجی، به ویژه آفریقا، آمریکای جنوبی، کارائیب و به ویژه انگلیسی (بیتلز) و ایالات متحده متاثر می‌باشد. از جنگ جهانی اول، فرانسوی‌ها عاشق موسیقی جاز و بلوز، راک و اخیرا رپ شده‌اند. در همین حال، آهنگسازانی با یک سبک متفاوت (میلود، پولنس) مشهور شده‌اند. پس از آن، میشل لگران (Michel Legrand) که ترجیح می‌دهد موسیقی جاز را برای بسیاری از فیلم‌ها موسیقی می‌سازد. ترانه‌های فرانسوی اغلب طنز و یا احساساتی هستند که قدمت آن به قرون وسطی می‌رسد. در طی قرن ها به ویژه از زمان ایجاد کافه، کنسرت در پاریس بسیار محبوب بوده‌است. خوانندگان از طریق ترانه‌های واقعی خود، ارزش‌های زمان خود را بیان می‌‌کنند. این سنت با خواننده‌های معروف به "متن" ادامه پیدا کرد چرا که آنها اهمیت زیادی به متن شاعرانه، یا دارای پیام سیاسی، گاهی ضد مذهبی، و یا طنز ترانه‎های خود می‌دادند. خوانندگان / ترانه سرایان بزرگ مدت‌ها پس از مرگ خود، مانند سرژ گنسبورگ (Serge Gainsbourg)، لئو فره (Léo Ferré)، ادیت پیاف (Édith Piaf)، ژرژ برسون یا بلژ (Georges Brassens)، ژاک برل (Jacques Brel)، قدردانی می‌شوند و بر روی خوانندگان خوب نسل بعد ازخود تاثیر می‌گذارند. در سال‌های 70، ایده‌های انقلابی جوانان درسال '68 خلق می‌شود، پیام صلح و محیط زیست اضافه می‌شود. در طول دهه 80، گروه‌های راک فرانسوی مانند نیاگارا و هندوچین موفق شدند نظر جوانان را به خود جلب کنند و حال آنکه آنها قبلا گروه‌های بزرگ انگلیسی- آمریکایی را ترجیح می‌دادند.

مطبوعات چاپی کمتر از رسانه‌های نامبرده تغییر کرده‌است، اما تعداد روزنامه‌های منتشر شده در روز کاهش یافته است. در عوض، نشریات و هفته‌نامه‌ها افزایش یافته‌است. مطبوعات فرانسوی با آزادی مطبوعات از زمان جمهوری سوم محافظت می‌شوند. گرایش به رسانه‌های حزبی در مطبوعات وجود دارد به این دلیل که روزنامه‌ها تمایل دارند از وقایع فعلی بدون پنهان کردن گرایش سیاسی خود سخن بگویند. یک فرانسوی یکی از روزنامه‌های دست راستی فیگارو یا فرانس سوار یا یک روزنامه کاتولیک مثل لاکروا یا روزنامه‌های دست چپی مثل روزنامه شناخته شده لوموند یا کمونیستی مثل اومانیته و بیشتر روزنامه محلی را انتخاب می‌کند. در میان مجلات مجله‌های خبری مانند اکسپرس، زنان مانند ال / ماری کلر / فم اکتوال... خوانده می‌شوند. در هفته‌نامه طنزآمیز لو کانار آنشنه بسیاری از روزنامه نگاران فرانسوی یک سبک کاملا شناخته شده‌ای را ارائه می‌دهند که با تصویر توصیف می‌شوند و بسیاری از مردم فرانسه علاقمند به هنر دستکاری زبان هستند.

چهار قرن ادبیات و فلسفه به اندازه‌ی کافی عشق فرانسویان به سیاست و مفاهیمی چون یگانگی فرد و حق تعیین سرنوشت را نشان می‌دهد. دامنه فلسفه‌های سیاسی فرانسه گستره وسیعی را در بر می‌گیرد که همواره به وسیله یک عشق به تفکر تحلیلی، که شالوده نظام آموزشی و مطبوعات آزاد و پرسش گراست، مورد حمایت قرار گرفته است. فرانسویان دوست ندارند درباره هیچ موضوعی به اندازه سیاست و فلسفه مطالعه و گفتگو کنند. قهرمانان فرانسه چهره‌های ادبی و سیاسی آن هستند نه ستاره‌های موسیقی راک.(یک بار موسیلینی و هیتلر با هم به توافق رسیدند که الکل، سیفلیس و روزنامه نگاری فرانسه را ویران کرده‌است). این گفته (اگر به خاطر سیاست نبود چقدر خسته می‌شدیم) را به شاتو بریان نسبت می‌دهند. هرلحظه که در میان فرانسویان باشید در بحث سیاسی درگیر می شوید. راننده تاکسی از حکومت وقت شکوه خواهد کرد، آقایی که پشت میز کنار شما نشسته است، کمونیست‌ها را مورد سرزنش قرار خواهد داد و دانشجویی که در کوپه قطار همسفر شماست، نظام بورژوازی را محکوم خواهد کرد و همه انتظار دارند که شما هم نظری داشته باشید.چه فرانسه صحبت کنید چه صحبت نکنید، مستقیم در سیاست شیرجه خواهید زد، حال می خواهد سیاست کشور خودتان باشد یا فرانسه یا هرجای دیگر و این به شما کمک خواهد کرد درباره تاریخ سیاست معاصر در فرانسه چیزی بیاموزید.

کوکو شانل. برگرفته از سایت britannica، قابل بازیابی ازhttps://www.britannica.com/biography/Coco-Chanel

مد نیز جزئی از ذائقه فرانسوی است. کوکو شانل (Coco Chanel) یکبار گفت: (فرانسویان راجع به خود بسیار متلمق هستند). بعضی از فرانسویان مخصوصا پاریسی‌ها به خاطر دغدغه‌ی بیش از حد نسبت به ظاهرشان، انتقاد می‌‌کنند. در حقیقت در پاریس نوعی سندرم ژیگول مابی وجود دارد. مردم برای خودنمایی و نشان دادن ذوق و سلیقه و کلاس خود لباس می پوشند. جهانگردانی که گویی برای بازدید از دیسنی لند یا اورودیسنی لباس پوشیده‌اند مثل وصله ناجور هستند، اما باید به یاد داشت که خوش لباسی و آراستگی ممکن است به صورت مشغولیت اصلی در بیایند.

فرانسویان راجع به لباس‌های بیرون خانه خود سطحی نیستند. خود شانل لباس هایش را 7 یا 8 سال می پوشید.(سپس به خاطر نبودن خشک شویی به عطرهایش می پرداخت). ساو پارچه‌هایی انتخاب می‌کرد که 20 سال دوام بیاورد. او می گفت:(برازندگی برعکس بی مبالاتی است). امروز هم هنوز از پار‌یس تا هنگ کنگ همه جا می‌توانید لباس‌ها و کفش‌های مشکی سایز کوچک، کت و شلوار و کت دامن‌های کلاسیک و مدل‌های اصلاح کوتاه موی سر او را ببینید. حتی مدل برنزه کردن پوست به شیوه سالم را او شروع کرد.

پاریسی‌ها از هیچ چیز به اندازه لباس، خوب نگهداری نمی‌‌کنند و برای این کار احتیاج به کمد بزرگ هم ندارند. هر مرد یا زن ممکن است دو یا سه دست لباس اصلی داشته باشد اما هر کدام از آن ها از بهترین نوع و کاملا اندازه‌ی تن شان است. با این لباس‌ها متشخص به نظر خواهند آمد و خود بر این امر واقفند. زن ها برای شادابی و طراوت بیشتر از روسری و جواهرات استفاده می‌‌کنند.مردها با لباس یک دست، کراوات و پیراهن آراسته جلوه می‌‌کنند.

مردم پاریس شیک پوش هستند. شما در پاریس مرد یا زن فرانسوی شاغل پیدا نمی کنید که شلوار جین یا کفش ورزشی پوشیده باشد تنها جهانگردان و فروشندگان فروشگاه‌های ارزان قیمت از این امر استثنا هستند. هر فرانسوی که از عهده اش برآید هر روز سال را لباس شیک خواهد پوشید. آنها هرگز تصورش را هم نمی‌‌کنند که در پاریس شلوارک بپوشند اگر چه در کنار دریا به راحتی برهنه می‌شوند.

یکی از چیزهای دلگرم کننده درباره احساس فرانسویان نسبت به مد این است که زیبایی سن نمی‌شناسد. در اینجا نه تنها علایم ویژه جوانی را بر زبان نمی آورند بلکه کل خرید و فروش مربوط به مد و برازندگی در حوزه قلمرو افراد با تجربه است. شانل گفته است:

شما در هر سنی می‌توانید جذاب و مقاومت ناپذیر باشید. برای این منظور باید افسون را جانشین جوانی کنید. برازندگی متعلق به آنهایی است که قبلا آینده ی خود را تسخیر کرده‌اند.

بعد از یک سن خاص، دیگر خوش لباسی گرایش به آخرین مد روز را منعکس نمی‌کند بلکه نشان دهنده سلیقه و کلاس فرد است. بون ژانق و بون شیک (Bon chic, bon genre)(جنس خوب و جنس شیک) اصطلاحی است که فرانسویان برای هر چیز شیک، به کار می‌برند. بخش اعظم زندگی خیابانی پاریس این نمایش مد دلپذیر و دائمی را تحسین می‌کند. این مد ماورای گرایش‌های گروهی بلکه یک نوع بیان شخصی است. یک فرانسوی قوز نمی‌کند گرچه به تازگی جوانان دوست دارند از حالت آمریکاییان تقلید کنند. زن‌های پاریسی می دانند چطور با اعتماد به نفس راه بروند با اسلوب بچرخند، چطور بنشینند و پاهایشان را به طرز جذابی روی هم بیاندازند. مردان می دانند که سیگار کشیدن را چطوربه یک ژست وسوسه انگیزی بدل کنند. به این حضور و تسلط فیزیکی، ذوق و سلیقه ظریف لباس و اسلوب آن را هم اضافه کنید. به این صورت تمام ملزومات یک نمایش عمومی شگفت انگیز هنر مد را در اختیار خواهید داشت. برای شرکت در این نمایش لازم نیست که حتما جوان و زیبا یا حتی ترکه ای باشید. در وجود همه ما زیبایی است. فرانسویان بر این اصل واقفند و بر روی آن سرمایه گذاری می‌‌کنند. در مناطق روستایی آداب و رسوم کمتر حالت رسمی دارد و در کنار دریا کاملا متفاوت است.

عجیب این که فرانسویان به همراه این ذوق عالی نسبت به مد، به نداشتن حجب و حیا هم شهرت دارند. آنها در استخر‌های عمومی و در کنار دریا برهنه شنا می‌‌کنند. در فصل تابستان مرد و زن در کناره‌های رود سن برهنه یا با پوشش بسیار مختصر حمام آفتاب می‌گیرند. با وجود سرویس‌های دستشویی عمومی خیلی خوب هنوز مردها در خیابان ادار می‌‌کنند. به عبارتی فرانسویان جنبه گناه آلود برهنگی را نمی‌شناسند. برهنگی روی دیگر مد در فرانسه است[۴].

تقویم فرهنگی فرانسه

1743: ژان ژاک روسو فیلسوف مشهور به عنوان منشی سفیر فرانسه در ونیز منصوب می‌شود.

1743: ماموریت محرمانه ولتر فیلسوف شهیر فرانسه به لاهه

1776: ماموریت رسمی بومارشه نویسنده بزرگ فرانسه به لندن

1822: شاتو بریان، نویسنده بزرگ فرانسه وزیر امور خارجه می‌شود

1844: نخستین کمک دولت به هیات‌های کاوش‌های باستان شناسی در آفریقا

1848: لامارتین شاعر مشهور فرانسه وزیر امور خارجه می‌شود

1850: ایجاد بخش حمایت از مالکیت ادبی و هنری در وزارت امور خارجه

1860: تاسیس آلیانس جهانی یهود

1880: تاسیس انستیتو فرانسه در قاهره

1883: تاسیس آلیانس فرانسه در پاریس

1886: تاسیس آلیانس فرانسه در پراگ

1901: تاسیس مدرسه فرانسوی در کانتون - چین

1902: تاسیس میسیون لائیک

1906: تاسیس مدرسه فرانسوی در سالونیک توسط میسیون لائیک

1912:تاسیس انستیتو فرانسه در پطروگراد

1920: تاسیس انستیتو فرانسه در پراگ

1922: تاسیس انجمن اقدام هنری فرانسه

1924: دولت فرانسه پیشنهاد تاسیس انستیتو بین‌المللی همکاری فکری را به جامعه ملل می‌نماید(پایه ریزی سازمان یونسکو)

1929: امضا اولین توافقات فرهنگی با ایران

1945: تاسیس اداره کل روابط فرهنگی در وزارت امور خارجه فرانسه

1947: گشایش کانون فرانسه در آکسفورد

1954: توافق فرهنگی با آلمان فدرال

1955: کنوانسیون فرهنگی با تونس

1956: تعطیل موسسات فرانسه در مصر و سوریه

1957: کنوانسیون فرهنگی بین فرانسه و مراکش

1958: اولین برنامه 5 ساله توسعه اقدامات فرهنگی و فنی

1961: تاسیس انجمن دانشگاه‌های فرانسه زبان در مونترال

1961: تهیه اولین روش آموزش فرانسه در تلویزیون

1961: ایجاد سپاه همکاری(انجام داوطلبانه سربازی در خارج در زمینه همکاری‌ها)

1963: ایجاد دفتر فرانسه - آلمان برای جوانان

1966: کنوانسیون همکاری‌های فرهنگی و فنی فرانسه – الجزایر

1968: تاسیس دفتر فرانسه – کبک برای جوانان

1980: تاسیس سدوست(مرکز مطالعات و اطلاع رسانی دانشگاهی، علمی و فنی) در کشورهای خارج

1984: اولین برنامه تلویزیون فرانسه زبان تی وی 5

1984: ایجاد مرکز اطلاع رسانی موسیقی معاصر فرانسه در برم و توکیو

1984: اولین گردهمایی جهانی وابستگان زبانی در پاریس

1986: اولین اجلاس سران کشورهای فرانسه زبان در ورسای

1986: برگزاری سمپوزیوم – فرانسه در مقابل استراتژی‌های فراملی کشورهای بزرگ غربی و گروه‌های بزرگ تجاری خصوصی

1987: اجلاس رودز - تصویب طرح اورکا در زمینه سمعی – بصری

1987: برنامه UREF(دانشگاه شبکه‌های فرانسه زبان)

1988: اجلاس سران فرانسه – آلمان و تاسیس شبکه تلویزیونی مشترک آرته

1989: سال فرانسه در هند

1989: دویستمین سالگرد انقلاب فرانسه

1989: تاسیس شورای سمعی – بصری خارجی فرانسه CAEF به ریاست نخست وزیر

1989: تاسیس کانال بین‌المللی فرانسه(CFI)، بانک تصویر فرانسه

1990: گشایش دانشگاه فرانسه زبان اسکندریه – مصر

1990: تاسیس هیات بین وزارتی برایاروپای مرکزی و شرقی(MILECO)

1990: تاسیس آژانس آموزش زبان فرانسه در خارج(AEFE)

1990: بازگشایی انستیتو فرانسه در صوفیه

1991: تاسیس انتشارات فرانسه برای اشاعه کتاب فرانسه در خارج

1991: تاسیس آژانس نشر اطلاعات تکنولوژیک(ADIT)

1991: افتتاح انستیتو فرانسه در مسکو

1993: ایجاد فرانس موند، سیستم ارتباط تلماتیک وزارت امور خارجه

1994: اصلاحات آلن ژوپه وزیر امور خارجه

1994: افتتاح انستیتو فرانسه در آفریقای جنوبی، در سارایوو و قرائت خانه فرانسه – آلمان در اسمولنسک

1994: ایجاد دوره کامل آموزشی به زبان فرانسه در دانشگاه گالاتاسرای استانبول

1995: ایجاد 31 مرکز همکاری فرهنگی و زبانی (CCCL) در کشورهای خارجی. آخرین نوع موسسات فرهنگی در خارج[۴].

نمادها و سمبل‌های فرهنگی فرانسه

پرچم فرانسه. برگرفته از سایت shut، قابل بازیابی ازhttps://shut.ir/%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D9%BE%D8%B1%DA%86%D9%85-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B3%D9%87

پرچم ملی: پرچم رسمی کشور فرانسه به سه رنگ آبی، سفید و قرمز است.آبی و قرمز رنگ‌های بزرگترین شهر فرانسه یعنی پاریس، و رنگ قرمز رنگ انقلاب فرانسه و بعدها نیز رنگ احزاب سوسیالیست و کمونیست و همچنین رنگ جمهوری در فرانسه است. رنگ سفید، که خلوص و سادگی را نشان می‌دهد، رنگ شخصیت‌های بزرگ تاریخی فرانسه یعنی پادشاهان می‌باشد.

سرود ملی فرانسه:سرود مارسی یز (La Marseillaise) سرود ملی فرانسه یا سرود انقلابی که توسط روژه دو لیزل (Rouget de Lisle) سروده شده‌است.

شعار جمهوری فرانسه: آزادی، برابری و برادری (Liberté - Egalité - Fraternité) شعار جمهوری فرانسه است.این شعار معروف برگرفته از انقلاب کبیر فرانسه به گاه 1789 است و این شعار مبنای بیانیه حقوق بشر در جهان می‌باشد. همچنین می‌توان این شعار را برروی سکه‌ها نیز مشاهده نمود.

ماریان: ماریان (Marianne)، یک زن و نماد جمهوری و آزادی است. تصویر آن بر روی اسکناس‌های 100 فرانکی قدیم، که یورو جایگزین آن شده‌است، نقش بسته بود و نیز می‌توان آن را بر روی تمبرها و سکه‌ها ملاحظه نمود. ماریان تجسم جمهوری است یک زن با کلاه فری ژین، کلاهی که نماد بردگانی است که زنجیر اسارت را گسسته و شهروند و آزاد شده‌اند و این دو نماد آزادی و جمهوری فرانسه اند. مجسمه بالاتنه آن در شهرداری‌ها‌ی فرانسه وجود دارد و تصویرش بر روی تمبرهای پستی طراحی شده‌است.

کلاه فری ژیین (Le bonnet phrygien): این نام از دو بخش تشکیل شده، بخش اول کلاهی است که به هنگام سرما بر سر می‌نهند. بردگان رومی هنگامی که آزاد می‌شدند، آن را بر سر می‌نهادند وانقلابیون فرانسه نیز در سال 1789 آن را پذیرفتند.

گل سوسن: گل سوسن (La fleur de lys)،نماد پادشاهان فرانسه است و نیز بر روی پرچم کبک کانادا نقش بسته است.

برج ایفل (la tour Eiffel): عموم مردم در جهان برج ایفل را مترادف با فرانسه قلمداد می‌‌کنند. ایفل نیز نام مهندس فرانسوی است که این برج را به مناسبت نمایشگاه جهانی 1889 در این محل ساخت.

خودرو ژیان (La 2CV): خودرو ژیان نیز نماد فرانسه محسوب می‌شود. برای این که یک خودروی مردمی بوده‌است. این خودرو نزد فرانسویان «دو شوو» به معنای دو اسب نامیده می‌شود.

آستریکس و اوبلیکس. برگرفته از سایت longislandhopde، قابل بازیابی ازhttps://longislandhopde.weebly.com/blog/asterix-et-obelix

شش ضلعی (L'Hexagone): نماد شکل جغرافیایی فرانسه است. زیرا نقشه جغرافیایی فرانسه به صورت شش ضلعی است.

آستریکس و اوبلیکس (Asterix et Obelix): آستریکس نماد شخصیت کارتونی فرانسه و بهترین دوست او ابلیکس است دو نفر گلوا که بسیار قوی و با شهامت هستند و تنها از یک چیز می‌ترسند و آن اینکه آسمان بر سرشان خراب شود.

خروس: ورزشکاران فرانسوی نماد خروس را به عنوان نقش خوش‌شانس پذیرفته‌اند.این نام نیز از یک بازی کلمات در زبان لاتین گرفته شده زیرا کلمه "gallus" دو معنا ("Gallus" voulait dire "coq" et "gaulois") داشته‌است.

زن بذرپاش (La Semeuse): یک زن در حال بذر پاشیدن، نماینده زاد و ولد، و غنای کشاورزی در فرانسه به شمار می‌آید. این نماد بر روی برخی از سکه ‎ها نیز مشاهده می‌گردد.

لوگوی رسمی دولت فرانسه: دولت ژوسپن در سال 1999 میلادی نماد ترکیبی از پرچم فرانسه و ماریان و شعار سه گانه فرانسه است، به تصویب رساند و در حال حاضر در سر برگ‌های رسمی دولتی از این نماد استفاده می‌شود[۴].

نیز نگاه کنید به

نظام فرهنگی روسیه؛ نظام فرهنگی چین؛ نظام فرهنگی تونس؛ نظام فرهنگی کوبا؛ نظام فرهنگی لبنان؛ نظام فرهنگی مصر؛ نظام فرهنگی کانادا؛ نظام فرهنگی افغانستان؛ نظام فرهنگی سودان؛ نظام فرهنگی اردن؛ نظام فرهنگی ساحل عاج؛ نظام فرهنگی مالی؛ نظام فرهنگی ژاپن؛ نظام فرهنگی تایلند؛ نظام فرهنگی آرژانتین؛ نظام فرهنگی قطر؛ نظام فرهنگی اسپانیا؛ نظام فرهنگی اتیوپی؛ نظام فرهنگی سوریه؛ نظام فرهنگی سیرالئون؛ نظام فرهنگی سنگال؛ نظام فرهنگی اوکراین؛ نظام فرهنگی زیمبابوه؛ نظام فرهنگی تاجیکستان؛ نظام فرهنگی قزاقستان؛ نظام فرهنگی سریلانکا؛ نظام فرهنگی بنگلادش؛ نظام فرهنگی گرجستان

کتابشناسی

  1. سفارت جمهوری اسلامی ایران در پاریس. مرداد (1374). تاریخچه دیپلماسی فرهنگی، دیپلماسی فرهنگی فرانسه. ص34.
  2. کامپ. فولکر اشتاین (1388).دیپلماسی فرهنگی فرانسه. ترجمه: بهزاد احمدی لفورکی. هفته‌نامه پگاه حوزه، شماره 275.
  3. برگرفته‌ازhttp://www.culturecommunication.gouv.fr/
  4. ۴٫۰۰ ۴٫۰۱ ۴٫۰۲ ۴٫۰۳ ۴٫۰۴ ۴٫۰۵ ۴٫۰۶ ۴٫۰۷ ۴٫۰۸ ۴٫۰۹ ۴٫۱۰ ۴٫۱۱ ۴٫۱۲ ۴٫۱۳ ۴٫۱۴ نعيمی گورابی، محمد حسين (1392). جامعه و فرهنگ فرانسه. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی.
  5. برگرفته‌ازhttp://fr.wikipedia.org/wiki/Minist%C3%A8re_de_la_Culture_(France)
  6. برگرفته‌ از http://www.tlfq.ulaval.ca/axl/francophonie/francophonie.htm
  7. برگرفته‌ از http://fr.wikipedia.org/wiki/Organisation_internationale_de_la_francophonie
  8. قابل بازیابی از http://www.francophonie.org/L-Organisation-internationale-de.html
  9. ایوبی. حجت‌اله (1388). سیاست‌گذاری فرهنگی در فرانسه. تهران: انتشارات سمت، ص51.
  10. روزنامه آفتاب. 16مهر (1387). جغرافیای معرفتی آلمان و فرانسه.
  11. ماتیوز، اریک (1378). فلسفه فرانسه در قرن بیستم. ترجمه: محسن حکیمی. تهران: انتشارات ققنوس، ص9.
  12. روشنفکر فرانسوی در قرن بیسیتم رامین جهانبگلو:http://www.iranao.com/news.php?id=2322
  13. روح‌بخشان، عبدالحمید (1369). فرهنگستان فرانسه. نشر دانش، سال یازدهم.
  14. ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ برگرفته‌ازhttp://web.cortland.edu/flteach/civ/cultur/cultur-r.htm