ادیان در اتیوپی
کشور اتیوپی دربرگیرنده ادیان توحیدی و آیینهای سنتی است که از قدیم الایام در مناطق مختلف این کشور باستانی استقرار یافتهاند. بر اساس جدیدترین آمار سال 2012 در حدود 63 درصد از جمعیت این کشور را مسیحیان و نزدیک به 34 درصد از مردمان اتیوپی را مسلمانان تشکیل میدهند. در حدود 3 درصد از مردم این کشور نیز از آیینهای بومی و سنتی آفریقا پیروی میکنند.
اسلام در اتیوپی
تاریخ اسلام در اتیوپی
سرزمین حبشه بدلیل نزدیکی با جزیره العرب و شهر مقدس مکه از ابتدا در تماس نزدیک با اسلام و مسلمانان بوده است. در سیره ابن هشام ذکر شده که در زمان کودکی پیامبر، هنگامی که حلیمه سعدیه حضرت محمد (ص) را به قبیله بنی سعد برده بود، تعدادی از روحانیان حبشی که کودک را مشاهده نمودند علائمی که در کتاب های آسمانی درباره پیامبر بعد از عیسی مسیح (ع) ذکر شده بود را در او یافتند و تصمیم گرفتند کودک را به هر شکل ممکن با خود به حبشه ببرند تا افتخار ظهور پیامبر اسلام نصیب آنان شود[۱].
در آغاز ظهور اسلام و بعثت پیامبر (ص) که مسلمانان دچار خشم و آزار کفار قریش بودند و تعقیب و شکنجه مسلمانان فزونی یافته بود، پیامبر اسلام گروهی از آنان را ترغیب به مهاجرت به سوی حبشه نمود. پس از مهاجرت نخست که چهارده مسلمان بودند دومین گروه که جعفربن ابی طالب سرپرستی آنها را برعهده داشت از طریق دریای سرخ راهی حبشه شدند و در شهر آکسوم، مورد استقبال نجاشی (فرمانروای حبشه) قرار گرفتند. این سفر در هفتمین ماه از پنجمین سال بعثت در سال 615 میلادی انجام شد و نجاشی از تسلیم آنها به فرستادگان قریش خودداری نمود[i].
در سال ششم هجرت، هشت فرستاده از سوی پیامبر اسلام به سرزمینهای اطراف جزیره العرب سفر کردند و حکمرانان آنها را به اسلام دعوت نمودند. سفیری نیز از جانب پیامبر اکرم "ص" نیز به حبشه فرستادهشد و اصحم -نجاشی حبشه- دعوت به اسلام را پذیرفت و تحفهها و هدیههایی فرستاد[ii]. بعدها، هنگامی که خبر درگذشت نجاشی به پیامبر رسید، حضرت در مدینه بر وی نماز میت غایب خواندند.
بلال از شخصیتهای مشهور تاریخ صدر اسلام و از یاران نزدیک پیامبر -که به پیامبر اسلام ایمان آورده و در راه ایمانش شکنجه های فراوانی را متحمل شد- نیز از مردمان حبشه بود که پس از اسارت به عربستان انتقال یافته و در سلک اصحاب بزرگ حضرت محمد (ص) و موذن مسلمانان جای گرفت.
علاوه بر آن که اسلام در سالهای نخستین در حبشه راه یافت و منجر به سکونت دائمی گروهی از پناهندگان مسلمان در این کشور شد؛ برخی از مسلمانان نیز در دوره خلفای اموی به حبشه مهاجرت کردند. روند گسترش اسلام در اتیوپی در قرون بعد نیز ادامه یافت بطوری که مسلمانان طی قرنهای 15 تا 17 میلادی، دولت شهرهای مستقلی در شرق فلات اتیوپی تأسیس کردند. با این حال به علت اختلافات قومی از اتحاد چندانی با یکدیگر برخوردار نبودند و به ناچار برای در امان ماندن از تهاجم مسیحیان، هزینه سنگینی را به حکومت حبشه میپرداختند. در دهه دوم قرن 16 میلادی، امام احمدبن ابراهیم الغازی (القاضی) تمامی مناطق مسلمان نشین را با یکدیگر متحد کرد و در برابر حکومت قد علم نمود. اما با شکست در برابر ارتش اتیوپی در سال 1529، به جزیره ای در دریاچه تانا (در شمال غربی اتیوپی) گریخت و سرانجام در سال 1543 در نبرد با قوای مجهز ارتش پرتغال کشته شد. با کشته شدن امام احمدبن ابراهیم بار دیگر وحدت مسلمانان این کشور از بین رفت و آنان بار دیگر تحت فشار مسیحیان و دولت قرار گرفتند و این وضعیت تا قرون معاصر و تا زمان روی کار آمدن امپراطور هایلا سلاسی و حمله ایتالیا به اتیوپی ادامه یافت. در واقع مسلمانان در قرون هفده تا اوایل قرن بیستم با محدودیتهای زیادی از سوی حکام و قبایل مسیحی مواجه و به عنوان شهروندان درجه دوم از بسیاری از حقوق خود محروم گشتهبودند بطوری که تعدادی از مدارس قدیمی قرآنی و اسلامی تعطیل گردید. مسلمانان اجازه نداشتند مراسم و مناسبتهای دینی خود را بصورت عمومی اجراء نمایند و قضاوت در مورد آنان نیز بر عهده قضات مسیحی بود. احداث مساجد و تعمیر مساجد موجود نیز برای مسلمانان ممنوع گشته بود و آنها به سختی میتوانستند در موعد حج رهسپار سرزمین عربستان شوند[۲].
اوضاع مسلمانان در زمان اشغال اتیوپی توسط ایتالیا
پس از حمله ایتالیا به اتیوپی و اشغال این کشور در سال 1936 میلادی مسلمانان مورد حمایت کامل اشغالگران ایتالیایی قرار گرفتند و تمامی محدودیتهایی که طی چند سده گذشته بر آنها اعمال شده بود ملغی گشت. البته سیاست ایتالیای فاشیست در اتیوپی، همان گونه که سباچی مورخی ایتالیایی آن را بر مبنای منافع نظامی- سیاسی موسولینی توصیف کرده است، تنها جلب حمایت مسلمانان برای نیل به اهداف استعمار ایتالیا بود. در واقع رهبر ایتالیا از شرایط دشواری که مسلمانان در زمان امپراتوران اتیوپی داشتند، برای دستیابی به اهداف خود در این سرزمین استفاده کرد. سباچی منافع چند جانبه ای که ایتالیا برای مسلمانان فراهم کرد را به این شرح بیان کرده است: «... پس از اشغال اتیوپی آزادی کامل مذهبی به مسلمانان اعطا گردید، قاضی مسلمان جانشین دادرس امهارا شد. زبان عربی در مدارس مسلمانان به طور رسمی تدریس گردید. تمامی روزنامهها در قلمروی امپراتوری ایتالیا دارای بخش عربی بود و رادیو ایتالیا نیز به زبان عربی برنامه پخش میکرد. روسای جدید برای مسلمانان انتخاب شده و در مراسم رسمی، برای آنان جایگاه مخصوص درنظر گرفته میشد...) تقسیمات اداری و کشوری جدیدی به منظور ایجاد وحدت دینی و قومی در میان مردم مسلمان تشکیل گردید. ایتالیایی ها در مراکز استقرار مسلمانان مساجد جدیدی احداث نموده و مساجد قدیمی را تعمیر و احیا نمودند. به دستور مستقیم موسولینی، مسجد جامع بزرگی در آدیس آبابا احداث گردید و ایتالیاییها بودجه ساخت پنجاه مسجد جدید سنگی و احیای شانزده مسجد قدیمی را نیز تأمین کردند و دانش آموزان مسلمان را به ادامه تحصیل در مدارس اسلامی، همچون مدرسه اسلامی حرار تشویق کردند. دولت ایتالیا در سال 1939 میلادی هزینه 3585 نفر از مسلمانان را برای سفر حج تأمین نمود و امکانات لازم برای سفر رهبران مسلمان اتیوپی از قبیل سلطان اباجیر و شیخ عیسی را به مصر و سایر کشورهای عربی فراهم ساخت.
این نمونههای توجه و خیرخواهی ایتالیاییها نسبت به اسلام، تأثیر مثبت و پایداری بر مسلمانان اتیوپی برجای نهاد. این اقدامات که نقطه مقابل بیتوجهی و تحقیر مسلمانان در دوران های پیشین (و حتی پس از آن) بود خاطره خوشی در اذهان مسلمانان باقی گذاشت به طوری که دوره حاکمیت ایتالیا بر اتیوپی در میان مسلمانان این کشور به عنوان دورانی از احساس خوش آزادی و به دور از هرگونه تبعیض و ستم تلقی میشد. البته در بدو امر و با توجه به سابقه بی رحمی و شقاوت ایتالیایی ها نسبت به مسلمانان لیبی، برخی از رهبران مسلمان اتیوپی به این نیکخواهی به دیده شک و تردید می نگریستند با این حال پیروان دین اسلام در مدت اشغال کوتاه مدت این کشور توسط ایتالیا، علیه اشغالگران واکنشی نشان ندادند که بنوعی اعتراض علیه محدودیت های اعمال شده بر آنها توسط حاکمان این سرزمین در سدههای گذشته بود. در حقیقت مسلمانان اتیوپی که به مدت چند قرن از جهان اسلام منزوی گشته بودند، مسیحیان کاتولیک ایتالیا را به عنوان منجی خود در نظر گرفته و وضعیت موجود را با سال های قبل که به عنوان بیگانگانی تلقی شده و تحت تبعیضات آشکار و پنهان و انواع مختلف ستم و سرکوب قرار داشتند مقایسه میکردند[۳].
مسلمانان در دوره دوم حاکمیت امپراطور هایله سلاسی
با خروج ایتالیا از کشور اتیوپی در سال 1941 و بازگشت دوباره هایلا سلاسی به سلطنت، دور جدیدی از آزار و ایذاء مسلمانان آغاز شد. پیروان دین اسلام خائن و همدست دشمن خوانده شدند و برخی از رهبران مسلمان به اتهام همکاری با اشغالگران اتیوپی محبوس و زندانی شدند. با این حال پادشاه اتیوپی پس از مدتی کوتاه و پس از انسجام امور درصدد دلجویی از مسلمانان برآمده و به منظور حفظ وحدت ملی، اقداماتی انجام داد تا رضایت مسلمانان را - ولو به صورت ظاهری- جلب نماید. یکی از این اقدامات موافقت با ادامه فعالیت دادگاههای شریعت اسلامی بود که در دوره حاکمیت ایتالیا و برای رسیدگی به دعاوی حقوقی در زمینه های ازدواج، طلاق، ارث و وقف مسلمانان تاسیس شدهبود. حکومت همچنین برخی آزادیها در مورد فعالیتهای دینی مسلمانان را نیز به جامعه اسلامی این کشور اعطا نمود.
با وجود برخی اقدامات ظاهری هایلا سلاسی، محدودیتها و تبعیضاتی که از قدیم الایام علیه مسلمانان اعمال میگشت مجددا در دستور کار دولت قرار گرفت. به دستور پادشاه مقررات مربوط به مسلمانان از قانون مدنی 1960 حذف گردید و هرچند در پیش نویس قانون مدنی -که بدون مشورت مسلمانان تهیه شدهبود- فصلی به عنوان مقررات ویژه مسلمانان درنظر گرفته شدهبود، اما این فصل در زمان انتشار قانون مدنی حذف گردید. دولت برای سفر زیارتی مسلمانان به حج نیز محدودیتهای جدی ایجاد نمود و از مسافرت برخی از رهبران با نفوذ مسلمان همچون مفتی سراج، مفتی محمد امان و شیخ محمدصادق به خارج از کشور ممانعت بعمل آورد. مسلمانان همچون گذشته -نه به عنوان شهروندانی که مانند هموطنان مسیحی از حقوق برابر بهره مند میباشند- بلکه به عنوان اتباع حکومت مسیحی تلقی شدند. انجام اعمال دینی به طور علنی و احداث مسجد ممنوع گردید. امکان دستیابی به زمین برای مسلمانان دشوار گردید و مسلمانان همچون گذشته از خدمات دولتی و نظامی محروم گشتند. میزان این محدودیتهای جدید به اندازه ای بود که حتی استخدام مسلمانان در درجات پایین نظامی، منوط به مسیحی شدن آنها بود. میزان ثبت نام دانش آموزان مسلمان در مدارس دولتی و مراکز دانشگاهی که با سیستم مسیحی اداره میشدند نیز بسیار کاهش یافت و وزارت کشور از ثبت موسسات و سازمانهای اسلامی خودداری میکرد.
ممنوعیت استفاده از زبان عربی در مدارس دولتی، تبلیغ دین مسیحیت تحت پوشش تعالیم اخلاقی، استمرار محدودیت فعالیت مدارس اسلامی در روزهای جمعه و نادیده گرفتن اعیاد و تعطیلات دینی مسلمانان از دیگر اقداماتی بود که در دوره هایلا سلاسی ادامه یافت[۴].
مسلمانان در دوره حاکمیت نظامیان
برغم تحولات عظیمی که در سال های 1960 تا 1970 در سراسر کشور اتیوپی پدید آمد، مسلمانان در آستانه کودتای نظامی سال 1974 همچنان داغ قدیمی همکاری با تجاوز خارجی را بر پیشانی خود داشتند و پیروان دین اسلام در اتیوپی به عنوان بیگانگانی که اقلیت کوچکی از جمعیت کشور را تشکیل میدادند محسوب میشدند. از این روی پس از استقرار نظامیان بر کشور، مسلمانان به طور جدی خواهان تغییر وضعیت زندگی خود شده و خشم و نارضایتی خود را در تظاهرات عظیم 20 آوریل 1974 متجلی ساختند. این تظاهرات که برای نخستین بار با حضور طبقات مختلف جامعه مسلمان و به وسیله علماء و دانشجویان مسلمانی که به تازگی از کشورهای مسلمان همسایه به وطن بازگشته و تحت عنوان انجمن جوانان مسلمان اعلام موجودیت کردهبودند سازماندهی شدهبود بسیار تاثیرگذار بود و برای اولین بار مسلمانان با توسل به قانون خواستار کسب حقوق مدنی خود شدند[iii]. در این تظاهرات، مسلمانان خواستههایی را در سیزده بند مطرح نمودند:
1- حمایت دولت از دین اسلام در قانون اساسی بیان و درعمل به اجرا در آید؛
2- دولت به مسلمانان اجازه دهد تشکیلات دینی منسجمی تاسیس نمایند؛
3- دادگاههای شریعت با بودجه معین موجودیت مستقل یافته و در قانون اساسی اصلاحی ذکر گردد؛
4- تعطیلات و اعیاد اسلامی به طور رسمی مراعات گردند؛
5- تشکیل انجمن جوانان مسلمان و انجمن زنان مسلمان رسمیت یابند؛
6- حق تملک زمین به مسلمانان اعطا گردد؛
7- مالکیت مسلمانان بر برخی اراضی کشاورزی جنبه قانونی یابد؛
8- اشتغال مسلمانان اتیوپی در امور اداری، قضایی، خدمات سیاسی، ارتش و خدمات دولتی امکان پذیر شود؛
9- دولت باید از تبلیغ و ترویج اسلام حمایت و برای امور تبلیغی بودجهای تخصیص دهد. همچنین فعالیت مبلغان مسلمان سایر کشورهای اسلامی در کشور جنبه قانونی یابد؛
10- تعلیم و تبلیغ اسلام از طریق پخش برنامههایی در رسانه هایگروهی صورت پذیرد؛
11- عبارت «مسلمانان اتیوپی»، جایگزین اصطلاح (مسلمانان مقیم اتیوپی) گردد؛
12- تعالیم اسلامی در تمامی مدارس تدریس شود؛
13- مسلمانان از حق احداث مسجد و معافیت گمرکی برای خرید برخی کالاهای مورد نیاز خویش برخوردار گردند.
برخورد نظامیان با خواسته های مسلمانان منطقی بود و پس از برگزاری جلساتی بین دولتمردان و رهبران مسلمان کشور، دولت تسهیلاتی را برای جوامع اسلامی اتیوپی در نظر گرفت. یکی از نخستین نتایج این جلسه، انحلال کمیته ای بود که از زمان رژیم سلطنتی دو مسجد بزرگ شهر آدیس آبابا یعنی مساجد انور و نور (بنی صفر) را اداره میکرد.
در 22 سپتامبر 1975 نیز شورای نظامی موقت حاکم بر کشور اعلام کرد که تعطیلات مذهبی و ملی را برای مسیحیان و مسلمانان رعایت خواهد کرد و بر همین اساس برای نخستین بار، عید قربان (الاضحی) به عنوان تعطیل رسمی در نظر گرفتهشد. همچنین سال روز ولادت پیامبر اسلام (ص) برای اولین بار در روز سه شنبه 24 مارس 1975 به عنوان تعطیل رسمی در سرتاسر کشور اعلام شد و شرایط مساعدتری برای سفر مسلمانان به عربستان در موسم حج بوجود آمد. انتصاب مسلمانان به مقامات عالی دولتی، هیاتهای دیپلماتیک و ارتش نیز در دستور کار شورای نظامیان درگ جای گرفت و در حالی که در دوران سلطنتی حتی یک وزیر مسلمان در دولت وجود نداشت و از میان 138 مقام بلند پایه دولتی، تنها شش پست به مسلمانان تعلق داشت؛ محمد عبدالرحمان به وزارت بازرگانی، صنعت و جهانگردی منصوب شد. همچنین ناخدا حسن سعید به مدیریت شرکت کشتیرانی اتیوپی، یوسف احمد به وزارت راه و ترابری و حسین اسماعیل به ریاست وزارت آموزش و پرورش کشور تعیین گردیدند. چهار مسلمان نیز به عنوان اعضای دایمی کمیته مرکزی کمیسیون حزب کارگران اتیوپی انتخاب شدند.
مسلمانان اتیوپی همچنین برای نخستین بار به ایفای نقش موثری در اقتصاد و امور عام المنفعه کشور پرداختند. در دسامبر 1974 کمیته کمک به قحطی زدگان مسلمان تاسیس گردید و در ژانویه 1975 مسلمانان اتیوپی مبلغ قابل توجهی به قربانیان قحطی آن سال کمک کردند. در ژوئیه 1978 هیاتی متشکل از حاج محمد ثانی، حاج عمر حسین رئیس دادگاههای شریعت، حاج عبدالرحمن ابوبکر رئیس اداره مساجد و محمد رجاء به مدت دو هفته به اتحاد جماهیر شوروی سفر نمودند و پس از دیدار از شهرهای مسکو، لنینگراد و برخی جمهوریهای آسیای مرکزی به کشور بازگشتند. در فوریه 1979 نیز امام مسجد جامع انور، به مناسبت عید فطر رسما از مومنان درخواست نمود در اقدامات کمیته کمک به قحطی زدگان مشارکت نمایند. همچنین رهبران مسلمان به منظور جمع آوری کمک به برخی از کشورهای اسلامی سفر نمودند. در سال 1981 نیز هیاتی از رهبران مسیحی و مسلمان اتیوپی در کنفرانسی مذهبی که در مسکو برگزار گردید حضور یافتند.
با وجود این اقدامات، به تدریج ظاهری بودن سیاست شورای موقت نظامی و دولت سرهنگ هایله ماریام علیه مسلمانان آشکار گردید. یکی از نمونه های بارز این امر انجام اصلاحات ارضی در کشور بود که هرچند در ابتدا به سود دهقانان مسلمان جنوب اتیوپی بنظر می رسید و دولت این گونه وانمود میکرد که دهقانان عموما مسلمان این ناحیه را از استثمار قبیله «امهارا» -به عنوان صاحبان زمین- آزاد کرده است؛ با این حال اقدامات بعدی دولت برای ایجاد مزارع اشتراکی موجب گردید که حمایت اولیه دولت از اصلاحات ارضی منتفی گردد. ایجاد مزارع اشتراکی و اصلاحات ارضی در شمال، به ویژه برای دهقانان مسلمان مصیبت بار بود زیرا قانون اصلاحات ارضی استخدام نیروی کار را ممنوع میکرد و این امر موجب شد مالکان دهقانان را از زمین خود بیرون نمایند. از این روی دولت مجبور شد اردوگاههایی برای دهقانان مسلمان گجام (Gojjam) بر پای نموده و ناخواسته آنان را در مکانی دیگری مستقر نماید.
کمیسیون تدوین قانون اساسی سال 1975 نیز با وجود آن که از لحاظ تعداد اعضا بسیار گستردهبود فقط یک نماینده از جامعه مسلمان اتیوپی را به عضویت پذیرفت. این در حالی بود که کلیسای ارتدوکس اتیوپی در مقام اعتراض به حضور یک عضو مسلمان در کمیسیون تدوین قانون اساسی اعلام کرد در حالی که از ابقای زبان امهری به عنوان زبان رسمی کشور -که در ماده 4 پیش نویس قانون اساسی پیش بینی شده بود- استقبال می کند بر این نکته اصرار دارد که قانون اساسی باید تصریح نماید مذهب ارتدوکس اتیوپی، مذهب رسمی کشور خواهد بود!
در سال تحصیلی 1976- 1975 میلادی نیز انجمن اسلامی دانشجویان مسلمان دانشگاه آدیس آبابا که مدت کوتاهی پیش از آن تاسیس شدهبود بدستور مستقیم وزیر کشور تعطیل گردید. تلاشهای مستمر مسلمانان برای شناسایی قانونی مجلس اعلای امور اسلامی اتیوپی نیز در دوران حکومت نظامیان به نتیجه نرسید و هرچند این مجلس عملا موجودیت و فعالیت داشت ولی وزارت کشور از ثبت قانونی آن خودداری به عمل آورد. در اوایل سال 1980 نیز علی موسی تنها عضو مسلمان شورای نظامی درگو حسین اسماعیل ازکمیته مرکزی حزب کارگران اتیوپی کنار گذاشته شدند. همچنین مسلمانان عمیقا از اینکه کمیته حج - همچون دوره هایلا سلاسی -تحت کنترل مستقیم وزارت کشور و امنیت عمومی قرار داشت وکلیه اقدامات کمیته از قبیل ثبت نام متقاضیان و پیگیری تشریفات سفر تحت نظارت شدید این وزارتخانه صورت می گرفت ناراضی بودند.
علاوه بر آن علیرغم واگذاری برخی پستهای دولتی و سیاسی به مسلمانان، باز هم درصد آنها در مقایسه با مقامات مسیحی بسیار اندک بود. مسلمانان همچنین از فقدان تشکیلات و زیرساختهای اساسی در سطح ملی در رنج بودند و دولت هیچ اقدامی برای ایجاد زیرساختهای مدنی جوامع اسلامی صورت نداد. جدای از آن درخواستهای مربوط به شناسایی رسمی سازمانهای اسلامی نیز در این دوره همواره به دلیل فشارهای کلیسا با مخالفت مواجه میشد[۵].
وضعیت کنونی مسلمانان اتیوپی ( دهه های 1990 و 2000 میلادی )
پس از سرنگونی دولت هایله ماریام و ایجاد فضای باز سیاسی در کشور اتیوپی؛ تغییراتی در وضعیت مسلمانان و نحوه مشارکت آنها در امور سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور پدید آمد. در راستای سیاست دولت انقلابی جدید برخی از مسلمانان که از اعضاء حزب جبهه انقلابی خلق اتیوپی محسوب میشدند به پستها و مسئولیتهای والایی در کشور دست یافتند و برخی محدودیتهایی که در دوره حاکمیت نظامیان بر آنها اعمال میشد برطرف گردید. تاسیس نشریات اسلامی، پخش برنامههای اسلامی از شبکههای رادیو تلویزیونی کشور، تاسیس سازمانها و موسسات اسلامی و ثبت آنها در وزارت کشور، ایجاد ارتباط با سازمانهای بین المللی اسلامی و جذب برخی کمکها و مساعدتها از طریق سازمان کنفرانس اسلامی از شاخص ترین اقدامات دولت در اعطای آزادی به مسلمانان کشور بودهاست.
دولت اتیوپی همچنین با ارتقاء جایگاه مجلس اعلی امور اسلامی اتیوپی، این سازمان را به عنوان عالی ترین سازمان اسلامی کشور برسمیت شناخت و از این طریق چالشهای داخلی سازمانها و گروههای اسلامی مختلف را برای به دست گرفتن قدرت در سطح جامعه اسلامی کشور خاتمه داد. در راستای این امر در سپتامبر 1991 تجدید ساختار اساسی مجلس اعلی امور اسلامی اتیوپی آغاز گردید.
علاوه بر آن طی دو دهه اخیر مسلمانان از نظر حقوق شهروندی نیز به جایگاه مطلوبی دست یافته اند. در قانون اساسی جدید اتیوپی دادگاههای شریعت اسلامی، رسیدگی به وضعیت مراکز اسلامی، آموزش زبان عربی، برابری در بین ادیان موجود در کشور و به رسمیت شناختن تعطیلات مذهبی مسلمانان نیز مورد توجه قرار گرفتهاند.
با این وجود روابط دولت و مسلمانان از اوایل دهه 2000 میلادی دستخوش فراز و نشیبهایی جدی شدهاست که به تبع آن بر وضعیت سیاسی و اجتماعی آنان نیز تاثیرگذار بودهاست. از جمله این مشکلات میتوان به اعتراض عموم مسلمانان به عملکرد کمیته حج و عمره اشاره کرد. مسلمانان دفتر کمیته حج و عمره را به اخذ رشوه از برخی مقامات رژیم سابق و ثروتمندان متهم مینمایند که با پرداخت مبالغ هنگفت به مدیران این کمیته و مقامات دولتی بطور غیر قانونی از کشور خارج میشوند. رهبران مسلمان همچنین مسئولان اداره مهاجرت را به بیاعتنایی و سوء تدبیر در مورد زنان و مردان جوانی که در پوشش سفر حج کشور را ترک نموده و پس از ورود به عربستان سعودی به عنوان خدمه محلی مشغول به کار میشوند متهم میسازند و تاکید دارند بسیاری از دختران جوانی که بدین گونه در منازل ثروتمندان عربستان استخدام میشوند مورد تجاوز اربابان خود قرار گرفته و در برخی موارد نیز به قتل میرسند.
دولت اتیوپی همچنین از اوایل دهه 2000 میلادی و اوج گیری اقدامات تروریستی سازمان القاعده در برخی کشورهای شرق آفریقا و بویژه حضور نیروهای وابسته به القاعده در سومالی، برخی از مسلمانان و سازمانهای اسلامی کشور را به ارتباط با عوامل این سازمان تروریستی متهم ساختهاند. در این ارتباط طی سالهای اخیر و بدنبال فاش شدن طرح ترور حسنی مبارک در آدیس آبابا در سال 1995 تعدادی از مسلمانان به جرم دخالت در این توطئه و افراطی گیری اسلامی دستگیر و زندانی شدهاند و فعالیت برخی سازمانها و مراکز اسلامی نیز محدود شدهاست. دخالت دولت در امور داخلی مجلس اعلی امور اسلامی اتیوپی و تلاش برای روی کار آوردن افراد وابسته به خود نیز طی سالهای اخیر تنشهای شدیدی را بین جامعه اسلامی و دولت به وجود آورده و موجب بروز اعتراضاتی در قالب تظاهرات و میتینگهای سیاسی در آدیس آبابا و دیگر شهرهای کشور شدهاست. مسلمانان در این تظاهرات که طی سال های 2010 تا 2013 بارها برگزار شدهاست خواهان آزادی زندانیان خود اعم از علماء و رهبران مسلمان شده و دولت را به سرکوب آزادیهای فردی و اجتماعی مسلمانان به بهانه مبارزه با تروریسم متهم ساختهاند. علاوه بر آن برخی از جوامع اسلامی اقدام به تاسیس مجالس اسلامی محلی نموده و از تبعیت از مجلس اعلی امور اسلامی به دلیل وابستگی به دولت سرباز زدهاند. محدودیتهای ایجاد شده در فضای مجازی در دو سال گذشته و از زمان آغاز نهضت بیداری اسلامی در شمال آفریقا از دیگر اقدامات دولت علیه مسلمانان اتیوپی است و دولتمردان از اینکه پیروان دین اسلام در این کشور نیز همچون کشورهای مصر و تونس و لیبی درصدد سرنگونی دولت فعلی برآیند در هراس میباشند[۶].
نهادهای اسلامی در اتیوپی
سازمان های اسلامی
مهم ترین مراکز اسلامی اتیوپی که در حال حاضر از فعالیت نسبتا خوبی در راستای رسیدگی به وضعیت مسلمانان شهرها و روستاهای مختلف کشور و برگزاری مراسم و مناسبتهای اسلامی برخوردار میباشند عبارتند از:
- المجلس الاعلی للشئون الاسلامیه فی اتیوبیا :آدیس آبابا؛
- مرکز توسعه اجتماعی نجاشی: نازارث؛
- مرکز الانصار: آدیس آبابا؛
- مرکز الخلفاء الراشدین: نازارث؛
- مرکز آموزشی و وعده صلح: بابیل؛
- مرکز اسلامی اهدایه: قبرادهار؛
- مرکز توسعه آموزشی اسلامی دیره داوا: دیره داوا؛
- مرکز اسلامی ابن مسعود: آدیس آبابا؛
- انجمن زنان مسلمان تیگرای: مکله؛
- مرکز مدارس اسلامی و مساجد: وولدیا؛
- انجمن اسلامی دانشجویان: دانشگاه مکله؛
- انجمن اسلامی جوانان: کابریدامار؛
- سازمان بین المللی کمکهای اسلامی: آدیس آبابا؛
- انجمن امداد و توسعه: بابیل؛
- مرکز گسترش و آموزش اسلامی: دیره داوا؛
- مرکز ارشاد و دعوت اسلامی: آدیس آبابا[۷].
مراکز آموزشی مسلمانان
مهم ترین مراکز آموزشی وابسته به مسلمانان در این کشور عبارتند از:
- مدرسه القلم الاسلامیه: آدیس آبابا؛
- کالج اسلامی ابادیر: حرار؛
- مدرسه اسلامی بابیل: بابیل؛
- آکادمی حکمت: جما؛
- مرکز عربی مدینه: آدیس آبابا؛
- مدرسه الرحمه: بدل؛
- مدرسه الامام الشافعی: آدیس آبابا؛
- مدرسه اسلامی توحید: دیر داوا؛
- مدرسه اسلامی عمربن خطاب: جیگیگا[۸].
مدارس قرآنی
یکی از نهادهای مهم دینی مسلمانان اتیوپی که از دیرباز در این کشور وجود داشته و در تعلیم قرآن و برخی اصول و قوانین اسلامی به پیروان دین اسلام نقش آفرین بودهاست مدارس قرآنی این کشور میباشند. مدارس قرآنی که در بین قبایل مختلف اتیوپی دارای اسامی مختلفیاند همچون دیگر کشورهای آفریقایی به سبک مکتب خانههای قدیمی کشورهای عربی در قرون نخستین اسلامی اداره میشوند و معلمان (که معمولا از شیوخ محلی به شمار میروند) از طریق تکرار آیات قرآن و نوشتن برخی آیات بر روی لوحهای چوبی، کودکان را به یادگیری آیات قرآنی وادار میسازند. مدارس قرآنی در حال حاضر در زمره بخشی از فرهنگ مسلمانان اتیوپی بوده و پیروان دین اسلام در حفظ و نگهداری این مراکز آموزشی سعی و اهتمام خاصی انجام میدهند. بودجه مدارس قرآنی عمدتا از طریق مساجد و مسلمانان نسبتا متمول تأمین میشود و جدای از آن برخی از کشورهای اسلامی نیز هر سال بودجههایی برای تعمیر و نگهداری مدارس قرآنی اختصاص میدهند.
لازم به ذکر است با توجه به ممنوع بودن تبلیغات دینی در کشور اتیوپی، بخش مهمی از آموزشها و تعلیمات اسلامی از طریق مدارس قرآنی صورت میگیرد. تقریبا تمام مسلمانان این کشور در کودکی و سالهای نوجوانی در کنار مدارس دولتی، در مدارس قرآنی نیز حضور داشتهاند از این روی ضمن آشنایی نسبی با علوم قرآنی، به زبان عربی نیز تا حدودی تسلط دارند[۹].
مساجد
با توجه به جمعیت زیاد مسلمانان در کشور اتیوپی، این کشور در برگیرنده تعداد زیادی از مراکز عبادی در شهرها و روستاهای مختلف است. مساجد در واقع جدای از مراکز عبادت و نیایش به درگاه خداوند متعال، به عنوان مراکز تجمع و گردهمایی مسلمانان مورد استفاده قرار میگیرند و مسلمانان پیروان فرقههای اسلامی مختلف بسیاری از تصمیمات مهم خود را در قالب جلساتی که در مساجد برگزار میکنند اتخاذ مینمایند.
از این روی میتوان گفت حضور در مساجد و برگزاری نمازهای جماعت در بین مسلمانان اتیوپی نوعی سنت به شمار میرود و پیروان دین اسلام فرزندان خود را از سنین کودکی با این سنت حسنه آشنا مینمایند. مساجد اتیوپی نیز همچون دیگر کشورهای آفریقایی با مشکلات فراوانی مواجه میباشند. کمبود بودجه، فقدان امکانات لازم (همچون فرش، میز، دستگاه آمپلی فایر و.... به ویژه در مناطق روستایی)، اختلافات فرقهای ناشی از تفاوت دیدگاهها در درون هیئت امناء و ... از مهمترین این مشکلات محسوب میشوند.
مساجد اتیوپی اعم از مساجد بزرگ شهری و مساجد روستایی به صورت هیئت امنایی اداره میشوند و بودجه لازم نیز از طریق مسلمانان منطقهای که مسجد در آن واقع شده، تأمین میگردد.
براساس اطلاعات موجود در حال حاضر صدها مسجد کوچک و بزرگ در سرتاسر کشور اتیوپی وجود دارند که بسیاری از آنها از طریق اداره مدارس قرآنی و مشارکت در تأسیس برخی مراکز آموزشی نقش مهمی در توسعه فرهنگ و تمدن اسلامی در این کشور ایفا مینمایند[۱۰].
مهم ترین مساجد فعلی این کشور اعم از مساجد واقع در آدیس آبابا و دیگر شهرهای کشور اتیوپی عبارتند از:
- مسجد انوار: آدیس آبابا
- مسجد ابوهریره: آدیس آبابا
- مسجد فتا (ابوبورا): آدیس آبابا
- مسجد گفار: آدیس آبابا
- مسجد حاجی یونس: آدیس آبابا
- مسجد ماکاینسا ابادیر: آدیس آبابا
- مسجد سیده عایشه: آدیس آبابا
- مسجد دهکده شیق هوجلی: آدیس آبابا
- مسجد الاشامه: گوبا
- مسجد انوار: مکلا
- مسجد عری بلندا: دسیه
- مسجد اواسا: اواسا
- مسجد باب الرحمه: دیره داوا
- مسجد باته: آلمایا
- مسجد بخاری: باهیردار
- مسجد بوتاجرا: بوتاجرا
- مسجد گاراگوتر: دسیه
- مسجد استی: گوندار
- مسجد فتیح: جیما
- مسجد حاجی ادریس: بابیل
- مسجد هامارسا: هامارسا
- مسجد مرکز اسلامی: دیره داوا
- مسجد جامع: جیگیگا
- مسجد جامع: بحیردار
- مسجد ابوبکر صدیق: آگارفا
- مسجدالنور: واردر
- مسجد الرحمه: بدله
- مسجد البرکه: جیگیگا
- مسجد المبارک: ابومسا
- مسجد جامع الکبیر: گوندار
- مسجد الکبیر: گوندار
- مسجد الرحمن: گوندار
- مسجد فتح: ساولا فلگه نوای
- مسجد امام احمد: حرار
- مسجد المجاهدین: حرار
- مسجد جامع: حرار
- مسجد الجامع الکبیر: حرار
- مسجد التوحید: حرار
- مسجد امام احمد: حرار
- مسجد الخیر: گوندار
- مسجد المبارک: ابومسا
- مسجد بلال: دلا[۱۱]
محصولات فرهنگی اسلامی
تا پیش از سال 1990 میلادی تولید ادبیات دینی و محصولات فرهنگی اسلامی توسط مسلمانان کشور در سطح پایینی قرار داشت و به ندرت کتب و نوارهای دینی به وسیله علماء مسلمان اتیوپی روانه بازار میشد با این حال طی دو دهه اخیر و به دنبال تحولات ایجاد شده در منطقه و افزایش بیداری مسلمانان کشور اتیوپی؛ چاپ و نشر تولیدات فرهنگی اسلامی اعم از کتب، مجلات و نرم افزارهای صوتی و تصویری در زمینههای تاریخی، اخلاقی و عقیدتی به زبانهای انگلیسی، عربی، امهریک و ارومو سرعت قابل توجهی یافته و این گونه تولیدات فرهنگی اسلامی در شهرهای مختلف اتیوپی به نحو مناسبی توزیع میشوند که به نوبه خود در رشد و ارتقاء سطح فرهنگ جوامع مختلف اسلامی این سرزمین و گسترش تدریجی بیداری اسلامی در منطقه راهبردی شاخ آفریقا تأثیرگذار میباشند.
مناسک حج
یکی از مناسک مهم عبادی دین اسلام که از جایگاه و اهمیت بسیار والایی در بین مسلمانان اتیوپی برخوردار میباشد زیارت خانه خدا و برپا داشتن فریضه حج تمتع است که هر سال در موسم حج در بین مسلمانان شور و وصف زایدالوصفی به وجود میآورد.
پیشینه حج در اتیوپی به نخستین سالهای ظهور دین اسلام باز میگردد و گفته شدهاست نجاشی پادشاه حبشه در هنگام حضور در مکه و انجام مراسم حج درگذشت و از آن زمان مراسم عبادی حج در بین مسلمانان اتیوپی رواج یافتهاست. هر سال در موسم حج شماری از مسلمانان این کشور تحت سرپرستی شورای عالی امور اسلامی اتیوپی و از طریق رهبران و شیوخ محلی مسلمان رهسپار سرزمین اسلام شده و مراسم حج را برپا میدارند. بر اساس آمار و اطلاعات موجود تعداد زائران کشور اتیوپی در حدود 6 هزار نفر است که عمدتا تحت مدیریت شورای عالی امور اسلامی اتیوپی در دو ساختمان متعلق به این سازمان در مکه استقرار مییابند[۱۲].
بر اساس سنت اسلامی رایج در بین مسلمانان اتیوپی؛ روحانیون اتیوپیایی در موسم حج و پیش از اعزام حجاج مسائل و موضوعات مربوط به حج تمتع را در مساجد مختلف کشور و در قالب کلاسهای درسی تدریس می کنند که این دورههای آموزشی همواره با استقبال مسلمانان اعم از حجاج اعزامی و سایرین مواجه میشود.
با توجه به فقر شدید مردم اتیوپی و انبوه مشکلات اقتصادی مسلمانان اتیوپی، سفر حج افتخار عظیمی برای پیروان دین اسلام به شمار میرود و حجاج اعزامی پس از بازگشت به کشور لقب الحاج را به نام خود اضافه میکنند که معمولا تا پایان زندگی آنها مورد استفاده قرار میگیرد.
تشیع
کشور اتیوپی از نظر پیشینه تشیع یکی از قدیمی ترین کشورهای جهان محسوب میگردد و ریشههای تشیع در اتیوپی به نخستین سال های آغاز دعوت اسلام و مهاجرت گروهی از مسلمانان صدر اسلام به حبشه باز میگردد. این مهاجران که به دستور پیامبر اکرم (ص) و تحت سرپرستی حضرت «جعفر بن ابیطالب» برادر امیرالمؤمنین(ع) و به دلیل فشارها و شکنجههای کفار قریش به سوی حبشه هجرت کردند پس از گفتگو با نجاشی پادشاه وقت حبشه تحت حمایت وی قرار گرفتند[iv]. پس از قدرت گرفتن اسلام و فراتر رفتن آن از مرزهای حجاز، گروهی از نو شیعیان یمن به حبشه هجرت کردند. این افراد در واقع در زمره مسلمانانی بودند که بعد از شنیدن وصایای پیامبر اسلام (ص) درخصوص ولایت حضرت علی (ع)، در سلک شیعیان آن حضرت قرار گرفته بودند و این بیشتر بدان سبب بود که در زمان نشر دین اسلام در سرتاسر جزیره العرب؛ پیامبر اکرم (ص) حضرت علی (ع) را مأمور دعوت مردم یمن به اسلام قرار داده و اهالی یمن به وسیله ایشان اسلام آوردهبودند. از این روی یمنیها از محبان علی (ع) بشمار میرفتند و همانطور که گفته شد پس از واقعه سقیفه بنی ساعده و محروم ماندن حضرت علی از خلافت حکومت اسلامی؛ برخی از مسلمانان یمنی در اعتراض به این امر به عنوان پیروان علی در کنار او قرار گرفتند. این مسلمانان یمنی را میتوان نخستین شیعیانی دانست که در اتیوپی استقرار یافتند.
موج دوم تشیع در حبشه به دوره خلفای عباسی باز میگردد. در این دوره گروه هایی از پیروان اهل بیت به حبشه هجرت کردند. آنها توانستند برخی از قبایل بت پرست حبشه را به اسلام دعوت کنند و به نزاع های قبیله ای در این منطقه پایان دهند. گفته میشود آغاز انفصال سرزمین های اریتره و سومالی از کشور اتیوپی نیز به این دوران باز میگردد.
گروههای شیعیان اتیوپی
پیروان اهل البیت (ع) از آن زمان در این کشور زندگی میکنند. شیعیان فعلی اتیوپی به دو گروه اصلی تقسیم میشوند: شیعیان قدیمی و مستبصرین. تعداد زیادی از شیعیان بومی دوازده امامی این کشور در منطقه نغلی بورنا واقع در شمالی شرقی اتیوپی و 610 کیلومتری پایتخت زندگی میکنند. آنان دارای مسجد، حسینیه و فعالیتهای مذهبی خاص خود میباشند. مردم این منطقه از قومیتهای گوناگونی تشکیل شدهاند که دو قبیله سومالی و ارومو، اکثریت مسلمانان آن را تشکیل میدهند[v].
آمار دقیقی از شیعیان اتیوپی در دست نیست با این حال برخی شیعیان اتیوپی مدعی هستند که در حدود 20 درصد از مسلمانان این کشور را طوایف گوناگون شیعه تشکیل میدهند. شیعیان این کشور عمدتا در"آدیسآبابا" پایتخت و نیز در مناطق شمال و شرق اتیوپی سکونت دارند[۱۳]. لازم بذکر است در سال های 1999 و 2000 تعدادی از مدارس دینی این کشور، حرکتی را برای تصحیح تلقیات نادرست مسلمانان ناآگاه از شیعه آغاز کردند که این اقدام باعث تفاهم بیشتر مسلمانان اهل سنت و شیعه این کشور و گرایش برخی از مسلمانان به مکتب تشیع شد.
وهابیت
کشور اتیوپی نیز همچون دیگر کشورهای مناطق شاخ آفریقا از اوایل دهه 1960 مورد توجه عربستان سعودی قرار گرفت و با توجه به حضور جمعیت قابل توجهی از مسلمانان و پیشینه این کشور در تاریخ اسلام، به تدریج گروههایی از مبلغان وهابیت با هزینه دولت عربستان در آدیس آبابا، حرار و دیگر شهرهای اتیوپی استقرار یافته و با احداث چند مسجد در این شهرها و بر عهده گرفتن مدیریت این مساجد، به صورت غیرمستقیم به تبلیغ آیین ضاله وهابیت پرداختند. وهابیون در دهه 1970 با گسترش سیاستهای تبلیغی خود به ساخت دهها مسجد، مدرسه، بیمارستان و درمانگاه در اتیوپی روی آورده و تلاش کردند حوزه نفوذ خود را افزایش داده و پیروان هر چه بیشتری را جذب خود نمایند. در طی این سالها هزاران مبلغ وهابی اعزامی از عربستان در مدارس و مساجد وابسته به خود استقرار یافته و با توزیع بستههای دلارهای نفتی عربستان و اهداء هدایای جنسی بین برخی شیوخ و علماء صاحب نام این کشور تلاش کردند پیروانی را به خود اختصاص دهند. با این حال اقدامات وهابیون در دهه های 1970 و 1980 با مقاومت سخت مسلمانان اتیوپی که عموما دل در گرو اهل بیت داشته و در زمره پیروان فرقههای متصوفه به شمار میروند مواجه گشت به گونهای که در برخی موارد درگیریهای سختی بین وهابیون و مسلمانان اتیوپی پدید آمد. اقدامات تبلیغی وهابیت در اتیوپی در دهههای 1990 و 2000 میلادی هر چه بیشتر تداوم یافت و با اختصاص هزینههای سنگین از سوی دولت عربستان و سازمان رابطه العالم الاسلامیه؛ وهابیون به تدریج مراکز و پایگاههایی را در شهرها و روستاهای اتیوپی تأسیس کردند که این وضعیت تاکنون نیز ادامه یافتهاست. هر چند در حال حاضر آمار دقیقی از تعداد افرادی که در زمره پیروان آیین ضاله وهابیت به شمار میروند وجود ندارد ولی تخمین زده میشود چند هزار نفر از مسلمانان این کشور و برخی از شیوخ و علمای کشور اتیوپی از علاقمندان به وهابیت محسوب شوند. این در حالی است که اکثر این افراد به دلیل منافع مادی خود به آیین وهابیت پیوسته و در ازای این امر از رابطه العالم الاسلامیه به صورت ماهانه پول و هدایای نقدی و جنسی دریافت میکنند و در باطن به وهابیت هیچ اعتقادی ندارند.
لازم به ذکر است وهابیون طی چند دهه گذشته تلاش کردهاند از طرق ذیل آئین ضاله وهابیت را در این کشور گسترش دهند:
- احداث مساجد و درمانگاه ها؛
- مشارکت در تأسیس دانشگاهها و مراکز آموزشی؛
- اعزام دانش آموزان نخبه مسلمان به دانشگاههای مکه و مدینه؛
- اعطای بورسیههای تحصیلی دانشگاههای اتیوپی به برخی دانش آموزان مسلمان؛
- اعطای مقرری ماهیانه به شیوخ و علماء طرفدار؛
- توزیع هدایای جنسی بین مسلمانان مستمند ساکن شهرها و روستاهای کشور؛
- تجهیز مدارس قرآنی کشور؛
- احداث اردوگاههای توزیع غذا و توزیع کمکهای جنسی و دارویی در مناطق قحطی زده؛
- توزیع بلیطهای رایگان حج عمره بین شیوخ طرفدار احداث چاههای آب آشامیدنی در مناطق روستایی مسلمان نشین؛
- توزیع بستههای غذایی و خرما در مناطق مسلمان نشین در ماه رمضان؛
- توزیع کتب و مجلات اسلامی چاپ عربستان در مساجد و مدارس اسلامی؛
- تأسیس سازمانهای اسلامی وابسته؛
- حضور در برخی برنامههای رادیو تلویزیونی برپایی کلاسهای قرآن؛
- مبارزه با تشیع و حمله به اهل بیت (ع)[۱۴].
با این حال همان گونه که اشاره شد تاکنون وهابیون نتوانسته اند به اهداف اصلی و راهبردی خود در اتیوپی دست یابند و بعید به نظر میرسد در آینده نیز بتوانند به نحو قابل توجهی پیروان خود را افزایش بخشند.
قابل ذکر است وهابیون وابسته به عربستان سعودی طی سال های 1389 و 1390 و به دنبال به رسمیت شناخته شدن مذهب اهل البیت (ع) توسط دولت، که موفقیتی بزرگ برای شیعیان این کشور محسوب میشد، تحرکاتی را در این کشور آغاز کردند که به برگزاری تظاهراتی هفتگی در صحن بزرگترین مدرسه سلفیه وابسته به عربستان در آدیس آبابا منجر گشت. وهابیون طی این تظاهرات حملات تبلیغاتی سنگینی را علیه پیروان مذهب اهل البیت (حبشی ها) آغاز کرده و علنا به مخالفت با تصمیم دولت اتیوپی پرداختند. با تداوم این تظاهرات و گسترش آن به برخی مساجد متعلق به وهابیون به ویژه مسجد انوار (بزرگ ترین مسجد آدیس آبابا) وهابیون موضوع را به مطبوعات محلی و پر تیتراژ داخلی انتقال داده و حملات تبلیغاتی خود بر ضد حبشی های شیعه را افزایش دادند. این امر در نهایت منجر به بروز تفرقه و دودستگی بین مسلمانان پایتخت شده و بسیاری از مسلمانان ضمن اعتراض به اقدامات سلفیها، این گونه اقدامات را موجب خدشه دار شدن وحدت عمومی جامعه اسلامی این کشور دانسته و تداوم این حملات تبلیغاتی را فاجعه بار خواندند. با ادامه این اعتراضات که موجب برگزاری تظاهراتی در آدیس آبابا و دیگر شهرهای اتیوپی شد دولت به گروههای سلفی پشت پرده این تظاهرات هشدار داده و ارتش برای متفرق ساختن تظاهرکنندگان وارد ماجرا شد.
با این حال اصرار موافقان و مخالفان مسلمان در تداوم تظاهرات به صورت شبانه، مانع موفقیت ارتش اتیوپی در متفرق ساختن این اعتراضات و تجمعات گردید. ادامه این وضعیت که سبب کشته و زخمی شدن برخی از تظاهرکنندگان توسط ارتش اتیوپی گردید بحران موجود را تشدید نمود به طوری که موضوع ابعاد بین المللی یافته و کشورهای اسلامی ضمن اعتراض به دولت اتیوپی خواهان پایان سرکوب مسلمانان کشور شدند. در ادامه این امر و به دنبال بازداشت برخی از سران سلفیه و رهبران وهابی اتیوپی توسط پلیس اتیوپی، آنها بار دیگر تظاهراتی را علیه دولت اتیوپی سازماندهی کردند.
با این حال دولت اتیوپی با وضع قوانین جدید در مجلس ملی کشور و با تلاش برای کنترل بحران موجود، اقدام به بازداشت تعداد زیادی از تظاهرکنندگان نموده و ضمن هشدار به کشورهای خارجی صحنه گردان این نا آرامی ها (عربستان و سازمان رابطه العالم الاسلامیه) آرامش را به جامعه اتیوپی بازگرداند و مقامات امنیتی اتیوپی اعلام کردند با هرگونه تظاهرات فاقد مجوز از وزارت کشور به شدت برخورد خواهند کرد. بعضی گزارشات نیز از اخراج برخی از شیوخ وهابی عربستان مقیم اتیوپی از این کشور حکایت دارند. این شیوخ که در زمره مبلغان وهابی اتیوپی محسوب میشوند از رهبران مهم سلفی کشور بودند که هر چند به ظاهر در مدارس اسلامی اتیوپی به تدریس مشغول بودند ولی در تحریک جامعه اسلامی علیه شیعیان بومی کشور فعالیت داشتهاند[۱۵].
مشکلات و مخاطرات مسلمانان
در بررسی سیر تاریخی مسلمانان برخی از مشکلات آنها مورد بررسی قرار گرفت. وجود اختلافات داخلی بین علماء و رهبران مسلمان از مشکلات مهم جامعه اسلامی اتیوپی است. بخش عمده این مشکلات به رقابتهای درونی شخصیت های برجسته مسلمان این کشور باز میگردد که عمدتا درصدد به دست گرفتن رهبری جامعه اسلامی اتیوپی میباشند. بخشی از این اختلافات نیز در درون مجلس اعلی امور اسلامی اتیوپی وجود دارد که ناشی از دخالتهای دولت در کنترل این سازمان مهم اسلامی از یک سوی و کوشش برخی از علماء بزرگ کشور در مستقل نگاه داشتن مجلس اعلی امور اسلامی از سوی دیگر میباشد. فقر، بروز قحطی و خشکسالیهای مقطعی در مناطق مسلمان نشین، سطح بالای بیسوادی در بین روستاییان مسلمان، اطلاعات اندک در مورد اصول و قوانین اسلامی و مهاجرت آرام و تدریجی بعضی از اندیشمندان مسلمان این سرزمین به کشورهای توسعه یافته از دیگر مشکلات مهم جامعه اسلامی اتیوپی بشمار میرود. علاوه بر آن تلاش دولت در و کم اهمیت جلوه دادن مسلمانان که معمولا از طریق ارائه آمارهای نادرست از جمعیت مسلمان این کشور ترسیم میگردد نیز از دیگر چالشهایی است که بارها با اعتراضات شدید علماء مسلمان این کشور مواجه شدهاست. جدای از چالشهای مزبور، تلاشهای تدریجی و آرام هیئتهای میسیونری برای مسیحی نمودن مسلمانان -خصوصا مسلمانان مستمند روستایی- یکی از مشکلات بزرگ فعلی جامعه اسلامی اتیوپی است. در واقع میتوان گفت کلیساهای مختلف داخلی و هیئت های میسیونری خارجی مستقر در مناطق مختلف اتیوپی طی چند دهه گذشته و به ویژه در دو دهه اخیر اقدامات گستردهای را برای گسترش دین مسیحیت و سوق دادن مسلمانان مستمند و فقیر به دین مسیح آغاز کردهاند که با توزیع برخی کمکهای نقدی و مالی بین آنان نیز همراه بودهاست. این وضعیت که طی چند سال گذشته و با آغاز نهضت بیداری اسلامی در شمال آفریقا شدت یافتهاست. در واقع خطری است که جامعه اسلامی اتیوپی به ویژه مسلمانان مستمند ساکن روستاها و مناطق صحرایی و بیابانی این کشور را هدف گرفته و این در حالی است که بسیاری از مسلمانان به ویژه اندیشمندان و تحصیل کردگان همچنان درگیر اختلافات و منازعات داخلی خود بوده و از اتحاد و انسجام در مقابل پیشروی تدریجی مسیحیان غافل ماندهاند. براساس اطلاعات موجود تنها در بیست سال گذشته بیش از بیست هزار نفر از مسلمانان اتیوپی به دین مسیح گرویده اند که زنگ خطری برای آینده جامعه اسلامی در این کشور به شمار میرود. توزیع کتب ضد اسلامی، برگزاری کنفرانسهایی علیه دین اسلام با مدیریت کلیساهای داخلی، توزیع وسیع انجیل و دیگر کتب مسیحی بین مسلمانان شهری و روستایی، توزیع لباس و دارو در مناطق مسلمان نشین، تأسیس کلینیک و درمانگاه در روستاهای مسلمان نشین، برگزاری سخنرانیهای ضد اسلامی منظم ماهانه در بین مسلمانان ساده دل روستایی (با بهره گیری از کشیشها و میسیونرهای توانمند) و وارد آمدن شبهات مختلف در مورد دین اسلام از جمله اقداماتی است که توسط کلیساهای مسیحی و در راستای فرآیند مسیحی سازی مسلمانان کشور صورت میگیرد[۱۶].
مسیحیت
مسیحیت در کشور اتیوپی از ریشه های عمیقی برخوردار است و منابع تاریخی این سرزمین را از قدیمی ترین کشورهایی که آیین مسیحیت در آن رسمیت و رواج یافت میدانند[vi]. گفته میشود که مذهب مسیحی از سرزمین شام به حبشه راه یافتهاست.
پیشینه مسیحیت در اتیوپی به دوره پادشاهی ازانا (عزانا) (Ezana) که از 330 تا 360 میلادی به مدت سی سال بر آکسوم حکم راند و در اوایل قرن چهارم میلادی و به جانشینی پدرش- اعمیدا- بر تخت نشسته بود باز میگردد. در آن ایام فیلسوفی به نام مروپیوس از شهر صور (در لبنان کنونی) با دوتن از همراهان خود به نامهای آئده سیوس (Aedesius) و فرومنتیوس (Frumentius) از اهالی شام به حبشه سفر کردند. آئده سیوس و فرومنتیوس به خدمت ازانا رسیدند و وی تحت تاثیر این فلاسفه سرانجام در سال 331 میلادی آیین مسیح را پذیرفت و از طریق امپراتور، اطرافیان وی نیز به دین مسیحیت روی آوردند[vii]. راه یافتن مسیحیت به دربار حبشه این کشور را از نظر مذهبی به روم و مصر (اسکندریه) نزدیک کرد و پیوندی سیاسی- مذهبی میان آنها پدید آورد که این وضعیت تا مدتهای طولانی پابرجای ماند[۱۷].
رسوخ مسیحیت و تبدیل آن به دین رسمی در اتیوپی تاریخ این کشور را نیز تحت تاثیر خود قرار داد بطوری که در جنگهایی که چند دهه بعد میان حبشیان و پادشاهان یمن در گرفت نیز دین مسیحیت تاثیرگذار بود. نخستین جنگ میان این دو کشور درحدود سال 340 میلادی اتفاق افتاد. بهانه این جنگ، دست اندازی پادشاهان حمیری به سواحل شرقی حبشه بود. پادشاه حمیر و فرزندش درپی شکست از سپاهیان حبشه به یثرب گریختند. شهر یثرب بعد از سال 70 میلادی که بیت المقدس به دست رومیان افتادهبود و تعداد زیادی از یهودیان آن دیار به عربستان مهاجرت کردند، به عنوان مرکز اصلی استقرار یهودیان در شبه جزیره عربستان درنظر گرفته میشد. پادشاهان حمیری (کرب یهمن بن یریم یرحب حمیری و فرزندش ابوکرب اسعد) به این دین گرویدند و کرب یهمن در فاصله سالهای 370 تا 378 میلادی، یمن را از حبشیان بازپس گرفت و قوم خود را به دین یهود فراخواند و آن را در قلمرو حمیریان گسترش داد.
از سوی دیگر، حبشیان در جهت نشر مسیحیت در یمن کوشیدند. مبلغان مذهبی این کشور در منطقه جنوب عربستان (جنوب جزیره العرب) به دعوت مردم به آیین مسیح پرداختند و راهبی حبشی موفق شد عده زیادی از ساکنان آن سرزمین را به دین مسیح متمایل ساخته، کلیسایی را در نجران بنا نهد[۱۸]. به این ترتیب، شهر نجران تبدیل به یکی از مراکز مهم مسیحیت در یمن شد و اتفاقی که بعدها در آن شهر رخ داد زمینه را برای حمله دوم حبشیان به این کشور فراهم آورد. ذونواس آخرین پادشاه حمیری یمن که خود آیین یهود اختیار نموده بود نفوذ حبشه در یمن - از طریق اشاعه مسیحیت را -خطرناک می دانست و احساس میکرد که بین انتشار مسیحیت در یمن و افزایش نفوذ سیاسی حبشیان (به عنوان رقیب سیاسی و اقتصادی) در آن سرزمین ارتباط مستقیمی وجود دارد. از این روی در سال 523 میلادی به نجران هجوم برد و مردم را بین ترک آیین مسیح و کشته شدن مخیر گذاشت . در پی مقاومت مردم نجران بر دین خود و مخالفت با ذونواس، وی به سربازان خود دستور داد گودالهای عمیقی حفر کرده و پیروان مسیحیت را با انجیل هایشان در آن گودالها بسوزانند. این کشته شدگان همان افرادی هستند که در قرآن کریم از آنها به عنوان اصحاب اخدود یاد شدهاست[viii][۱۹]. در پی این اقدام جنایت کارانه ذونواس، پادشاه مسیحی روم، امپراطور حبشه را در حمله به یمن ترغیب نمود. در سال 525 میلادی، سپاه حبشه به فرماندهی اریاط به یمن حمله ور شد و این سرزمین را اشغال کرد. در این جنگ ذونواس شکست سنگینی را متحمل گشت و خود را در دریا غرق کرد و حکومت حمیریها در یمن به پایان رسید[ix].
ابرهه از فرماندهان همین سپاه حبشی بود که بعدها با کشتن اریاط، قدرت را در دست گرفت و خشم امپراطور حبشه را نیز از این اقدام برانگیخت[x]. ابرهه چندی بعد و پس از تحکیم قدرت خویش (احتمالا 547 یا 570 میلادی) به قصد ویران کردن کعبه، سپاه فیل سوار مشهور خود را راهی مکه کرد که ذکر آن در قرآن کریم نیز آمدهاست. بیرون راندن حبشیان از یمن، به کمک سپاهیان حکومت ساسانی و در زمان پادشاهی خسروانوشیروان (531-578م) که برای یاری «سیف بن ذی یزن» (از بازماندگان حمیری ها) به یمن لشکر کشید انجام گرفت. به هر صورت دین مسیحیت از قرن چهارم میلادی در حبشه ریشه دوانید و تاکنون نیز در این کشور به عنوان دین اول مردم این کشور درنظر گرفته میشود.
کلیسای ارتدوکس
مشهورترین کلیسای اتیوپی و قدیمی ترین شعبه دین مسیحیت در این کشور کلیسای ارتدوکس موسوم به کلیسای ارتدوکس توحیدی اتیوپی است که تا سال ۱۹۵۹ بخشی از کلیسای ارتودوکس قبطی بشمار میرفت. فرقه ارتدوکس اتیوپی یکی از معدود کلیساهای آفریقای سیاه پیش از ورود استعمارگران اروپایی به این قاره محسوب میشود و کلیسای ارتدوکس توحیدی اتیوپی یکی از معتبرترین کلیساهای قاره آفریقا از نظر قدمت محسوب میشود. درحال حاضر، آبونه پائولس، پاتریاک (بطریق) (Patriarch) کلیسای ارتدوکس اتیوپی است[۲۰].
مسیحیت کاتولیک
ریشه کلیسای کاتولیک در اتیوپی به قرن شانردهم و حضور پرتغالیان کاتولیک مذهب در بخشهایی از حبشه -با هدف جلوگیری از نفوذ سپاهیان عثمانی و سرکوب قیام مسلمانان به رهبری احمدبن ابراهیم القاضی- باز میگردد. درپی برقراری روابط نزدیک بین حبشه و جهان غرب و به ویژه پرتغال، در آن برهه از زمان کلیسای کاتولیک اتحاد کامل با مسیحیان اتیوپی را برای مقابله با نفوذ رو به افزایش مسلمانان و عثمانی ها ضروری میدانست. اعزام روحانی سرشناس پرتغالی به نام «ایگناتیوس دولویولا» در سال 1554 به حبشه نیز در همین راستا صورت گرفت. بعدها و علی رغم تصرف پرتغال به وسیله دولت اسپانیا (1580-1640م) سیاست نزدیکی با کلیسای حبشه همچنان ادامه یافت و هیأتهای مذهبی اعزامی از سوی پاپ ، تلاش کردند با تشکیل جلسات بحث و سخنرانی، اختلاف دو کلیسا را برطرف نموده و روحانیان ارتدوکس اتیوپی را متقاعد به پیروی از مشی و موازین کلیسای کاتولیک کنند. کاتولیک شدن رسمی فرمانروای حبشه که تحت تاثیر تبلیغات هیأتهای مذهبی اسپانیا تحقق یافت حاکی از موفقیت آنان بود و فعالیت های اسقفی به نام پدر وپائز، از اعضای فعال «انجمن لیوی» در سوق دادن امپراطور سوی نیوس به آیین کاتولیک (1622م) بسیار مؤثر بود. با این حال پس از مرگ امپراطور سوی نیوس در سال 1633 و اعلام مخالفت جانشین او با اصول آیین کاتولیک، پیروان کلیسای قبطی دست به شورش زدند. در پی این امر هیأتهای مذهبی پاپ خاک حبشه را ترک کردند و مذهب کاتولیک در این کشور دچار اضمحلال شد. فعالیت کلیسای کاتولیک در اتیوپی از آن سال به بعد رونق چندانی بدنبال نداشت و تلاش هیئتهای میسیونری اروپائی در قرون نوزدهم و بیستم در کاتولیک ساختن مسیحیان این کشور نیز موفقیت چندانی ببار نیاورد بگونه ای که در حال حاضر تنها پنج درصد از مسیحیان اتیوپی از کلیسای کاتولیک پیروی مینمایند[xi][۲۱].
مسیحیت پروتستان
تاریخ دقیقی برای ورود مذهب پروتستان به اتیوپی ذکر نشدهاست اما حدس زده میشود پس از رواج آیین کاتولیک و در نیمه دوم قرن هفدهم میلادی؛ مذهب پروتستان به وسیله میسیونرهای مذهبی سوئدی به مردم اتیوپی معرفی شده و آغاز رواج آن نیز از استان تیگره بودهاست. پروتستانها در اتیوپی بیشتر با نام پنتای (Pentay) شناخته میشوند. این واژه خلاصه شده اصطلاح پنتاکوستال (Pentecostal) است. پیروان پنتای بخشی از مسیحیان کشور به شمار میروند که به سایر کلیساهای اتیوپی، از قبیل ارتدوکس و کاتولیک وابسته نیستند. درباره تعداد پروتستانهای اتیوپی آمارهای متفاوتی وجود دارد اما طبق آخرین آمارها و براساس مجله مسیحیت امروز حدود %20 از پیروان مسیحیت در اتیوپی را شامل می شوند[۲۲]. پیروان رسمی مذهب پروتستان بیشتر در مناطق جنوبی اتیوپی سکونت دارند.
یهود
دین یهود از دیرباز دارای پیروانی در این سرزمین موسوم به فالاشاها بوده است و یهودیان؛ حبشه را از مراکز استقرار اقوام یهود از از عهد عتیق تاکنون میدانند. بیشتر یهودیان اتیوپی در دهه 1980 به اسرائیل انتقال یافتند با این حال هنوز گروه اندکی از یهودیان در این کشور، بیشتر در نواحی شمال غربی اتیوپی، سکونت دارند. یهودیان اتیوپی را «بتا اسرائیل» می خوانند.
وجود گروه قابل ملاحظهای از یهودیان در کشور اتیوپی تا دو قرن قبل چندان مورد توجه دیگر کشورها نبود و اطلاعات چندانی نیز از آنها وجود نداشت. یهودیان اتیوپی نیز به نوبه خود از وضعیت دین یهود در دیگر مناطق جهان اطلاعات زیادی نداشتند. فالاشاها برای نخستین بار در قرون 19 و 20 میلادی به جامعه جهانی یهودیان معرفی شدند و در سال 1975 به عنوان یهودیان سیاه پوست مورد تأیید رژیم اشغالگر قدس (اسرائیل) قرار گرفتند. به دنبال توافق دولت اسرائیل و رژیم وقت اتیوپی در اوایل دهه 1980، در حدود 150 هزار فالاشه یهودی که اصالت یهودی آنها براي مقامات رژیم صهیونیستی به اثبات رسیده بود طی دو عملیات بزرگ هوایی "عملیات موسی" در سال 1984و "عملیات سلیمان" در سال 1991 به اسرائیل انتقال یافتند.
در حال حاضر تعداد کمی از یهودیان در کشور اتیوپی زندگی میکنند. این یهودیان که در حدود 22 هزار نفر میباشند در یک مقطع زمانی از دین یهود به مسیحیت تغییر دین داده و هر چند بعدها مجددا به دین یهود بازگشتند اما این امر موجب عدم به رسمیت شناخته شدن آنها به عنوان یهودیان واقعی توسط دولت اسرائیل شده و مقامات رژیم اشغالگر قدس از انتقال آنان به اسرائیل خودداری کردند[xii].
فرقه راستاری
علاوه بر ادیان مسیحیت و یهود فرقه ای به نام «راستافاری» نیز - که تلفیقی از عقاید یهودی و مسیحی است - داراي طرفداران اندکی در این کشور است، پیروان فرقه راستاری که در سال 1930 و توسط گروهی از سیاهان جاماییکا بوجود آمدهاست اعتقاد دارند اتیوپی، صهیون و امپراتور هایله سلاسی (راس تافاری ماکونن) (Ras Tafari Makonen) حضرت مسیح و تجلی حلول ذات الهی در انسان است. اعتقادی که حتی خود هایله سلاسی هم به عنوان یک مسیحی ارتدوکس آن را مردود شمرد[۲۳].
آیینها و مکاتب غیر دینی
کشور اتیوپی نیز همچون دیگر کشورهای آفریقایی منطقه زیر صحرای بزرگ آفریقا دارای سابقه طولانی پرستش آئین های بومی و سنتی است که از هزاران سال قبل و به صورت نسل به نسل انتقال یافتهاست.
هر چند پیروان آیینهای بومی در کشور اتیوپی جمعیت بسیار کمی را در مقایسه با مسلمانان و مسیحیان تشکیل میدهند با این حال اطلاعات موجود نمایانگر وجود هزاران نفر از پیروان آیینهای بومی در این کشور است که کماکان از سنتهای برجای مانده از پیشینیان خود تبعیت مینمایند. آیین های بومی اتیوپی که عمدتا مبتنی بر پرستش و گرامی داشت ارواح مختلف است در حال حاضر بیشتر به روستاهای دورافتاده و جنگلها و کوهستانهای اتیوپی عقب نشینی نموده اند با این حال هنوز تشریفات مذهبی خاص خود را انجام میدهند[۲۴].
پیروان آیینهای بومی این کشور علیرغم تأکید بر حفظ آیینهای برجای مانده از پیشینیان، تا حدودی تحت تأثیر هیئتهای میسیونری مسیحی و مسلمانان قرار گرفته و تعداد قابل ملاحظهای از آنها طی چند دهه گذشته به مسیحیت و اسلام گردیدهاند.
براساس جدیدترین اطلاعات موجود در حال حاضر در حدود 2/6 درصد از جمعیت کشور اتیوپی از آیینهای سنتی پیروی مینمایند. عمده قبایلی که برخی از افراد آنان از این آیینها تبعیت میکنند را تعدادی از اعضاء قبیله ارومو و قبایل کوچکی همچون آگوا، بجا، مورسی، ابوره، کاره و کونسو تشکیل میدهند. مناطق استقرار پیروان آیینهای بومی در کشور اتیوپی عبارتند از: گامبلا، ایالت مردمی جنوبی و منطقه قانون گذاری ارومیا[۲۵].
در ارتباط با آیینهای بومی در این کشور لازم به ذکر است هرچند آیینهای بومی و سنتی در اتیوپی دارای اسامی مختلفی میباشند ولی به طور کلی به آنها آیینهای سنتی گفته میشود. این آیینها همانطور که اشاره شد از هزاران سال پیش از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته و هرچند فاقد مکتوباتی میباشند ولی به صورت سینه به سینه حفظ شدهاند. آیینهای مزبور به طور کلی بر پرستش ارواح در گذشتگان (آنیمیسم) و پرستش و گرامیداشت نیروهای ماوراء الطبیعه مستقر در اشیاء (فیتیشیزم) استوارند و نظیر دیگر آیینهای سنتی در کشورهای آفریقای سیاه به ارواح و نقش آنها در زندگی انسانها و طلسم و جادو اعتقاد راسخی دارند. این آیینها فاقد پیامبر یا کتب خاصی بوده و بخش عمده اصول اعتقادی آنها را خداباوری [xiii] و سحر و جادو تشکیل میدهد. در عین حال آنان تقدیس و بزرگداشت پیشینیان خصوصا بنیانگذاران قبایل و قهرمانان را نیز به عنوان موجوداتی دارای ویژگیهای ماوراء الطبیعی لازم و ضروری میشمارند و ارواح این بزرگان را به عنوان واسطهای بین خود و خداوند در نظر میگیرند[xiv]. از دیگر ارکان مهم آیینهای بومی اتیوپی حفظ طبیعت و احترام به اشیاء و اجسامی نظیر مجسمه، تخته سنگهای بزرگ، درخت، چوبهایی عجیب و رودخانهها است که براساس این آیینها دربرگیرنده نیروهای ماوراء الطبیعه و فوق بشری میباشند و میتوانند از انسانها در مقابل ارواح موذی و جادوگران شر محافظت به عمل آورند. رؤسای قبایل نیز در آیینهای بومی از دیرباز جایگاه والایی داشتهاند و پیروان این آیینها آنان را به عنوان واسطههایی بین خود و خداوند و موجوداتی دارای قدرت بالاتر از بشر در نظر میگیرند که برای هدایت قبیله خود در نظر گرفته شدهاند.
آیینهای بومی اتیوپی همچون دیگر کشورهای قاره آفریقا طی چند قرن گذشته به شدت در مقابل اسلام و مسیحیت عقب نشینی نموده و امروزه به اعضاء برخی قبایل کوچک که بیشتر در دره ارومو و مناطق دورافتاده کوهستانی اتیوپی زندگی می کنند منحصر شدهاند. آداب و رسوم و سنتهای پیروان آیینهای بومی اتیوپی که به مناسبتهای گوناگون از جمله در سال نو و هنگام برداشت محصول یا تولد فرزندان برگزار میکردند از جذابیت خاصی برخوردار است و در برخی مناسبتها مسلمانان و مسیحیان نیز در این مراسم حضور مییابند. در عین حال برخی از آداب و رسوم و سنتهای آیینهای بومی به ادیان اسلام و مسیحیت نیز وارده شدهاست و مسلمانان و مسیحیان اتیوپی در برخی مراسم و مناسبات داخلی، طلاق، ازدواج، جشنها و...این سنتها را بر پای میدارند[۲۶].
جایگاه و نقش دین در دولت
هرچند نظام حکومتی اتیوپی سکولار بوده و هیچ دینی حق دخالت در امور سیاسی و دولتی را دارا نمیباشد با این حال در قانون اساسی مصوب سال 1995 آزادی کلیه ادیان کشور مورد تأیید قرار گرفته و دولتمردان ملزم به رعایت این امر میباشند. این در حالی است که مقامات دولتی در عمل هیچ گاه خود را مقید به رعایت این قانون ندانسته و در بسیاری از موارد به اعمال خشونت علیه پیروان دین اسلام پرداختهاند.
بر اساس قانون دولت اتیوپی تأسیس احزاب سیاسی مبتنی بر ادیان نیز ممنوع است و تمام گروههای دینی موظف به ثبت در دولت (و تجدید ثبت نام خود به صورت سه سال یک بار) میباشند. انجام هرگونه تبلیغات تحریک آمیز علیه دین دیگر و به وجود آوردن حساسیتهای دینی نیز مطابق قانون ممنوع و جرم محسوب میشود.
لازم بذکر است علیرغم تاکید قانون اساسی اتیوپی بر رعایت حقوق ادیان توسط دولت؛ طی دهههای اخیر موارد متعددی از شدت عمل نیروهای نظامی و انتظامی علیه مسلمانان و در جانبداری از مسیحیان صورت گرفته که در برخی موارد واکنش خشمگینانه مسلمانان را نیز به دنبال داشتهاست[۲۷][۲۸].
نیز نگاه کنید به
ادیان در ژاپن؛ ادیان در کانادا؛ ادیان در چین؛ ادیان در کوبا؛ ادیان در تونس؛ ادیان در مصر؛ ادیان در لبنان؛ ادیان در افغانستان؛ ادیان در روسیه؛ ادیان در سنگال؛ ادیان در فرانسه؛ ادیان در اسپانیا؛ ادیان در آرژانتین؛ ادیان در مالی؛ ادیان در ساحل عاج؛ ادیان در سیرالئون؛ ادیان در زیمبابوه؛ ادیان در سوریه؛ ادیان در اردن؛ ادیان در قطر؛ ادیان در اوکراین؛ ادیان در بنگلادش؛ ادیان در گرجستان؛ ادیان در تاجیکستان؛ ادیان در سریلانکا؛ ادیان در قزاقستان؛ ادیان در تایلند
پاورقی
[i] - پس از مهاجرت مسلمانان به حبشه؛ مشرکین که می دیدندمسلمانان از چنگالشان فرار کرده و در حبشه به خوشی و آسایش به سر میبرند، بر آنان حسادت کردند. از طرف دیگر از نفوذ مسلمانان در حبشه وحشت داشتند زیرا خاک حبشه برای مسلمانان به صورت یک پایگاه محکم درآمده بود و ترس بیشتر آنها از این لحاظ بود که مبادا هواداران اسلام نفوذی در دربار "نجاشی" پیدا کنند و تمایلات باطنی او را به اسلام جلب نمایند و در نتیجه با سپاهی نیرومند حکومت بت- پرستی را از شبه جزیره برافکنند. بدین ترتیب برای بازگرداندن آنها به مکه و آزار ایشان انجمنی تشکیل دادند و قرار شد دو نفر از افراد سخنور و زیرک قریش به دربار نجاشی اعزام و شاه را ترغیب کنند تا مهاجرین را از حبشه اخراج کند. برای این منظور "عبدالله بن ابنربیعه" و "عمرو بن عاص"را انتخاب کرده و با هدایای بسیار برای نجاشی و درباریان او، به حبشه روانه کردند. آنها در ملاقات با هیأت وزیران گفتند: گروهی کمخردان از میان ما دین ملت خود را ترک کردهاند و در عین حال دین نجاشی را هم نپذیرفتهاند و یک دین ساختگی که ما و شما آن را نمیشناسیم برای خود انتخاب کردهاند؛ اعیان و اشراف قوم آنها ما را نزد شما فرستادهاند که آنها را برگردانیم. آنها از یاران پادشاه خواستند که بدون این که شاه آنها را ملاقات یا با آنها گفت و گو کند، مهاجران مسلمان را به مکه برگردانند. درباریان نزد نجاشی حاضر شدند و مقصود خود را بیان نمودند و رأی دادند که مسلمین را تسلیم فرستادگان مکه کنند. پادشاه غضب کرد و گفت:«به خدا سوگند من هرگز مردمی را که به من پناه آورده و در کشور من زیست کرده و مرا بر دیگران برتر دانسته- اند، تسیلم نمیکنم؛ مگر بعد از بحث و تحقیق که اگر آن دو نماینده راست گفته باشند، آنها را تسلیم کنم و اگر خلاف آنها باشد، من آنها را پناه میدهم و در جوار و پناهندگی آنان نیکی میکنم.» نجاشی سپس دستور داد تا مهاجران در مجلس حاضر شوند. او رو به مهاجران کرد و گفت:«این چه دینی است که به سبب آن شما از قوم خود جدا شدهاید و در عین حال دین مرا هم نپذیرفته و دین هیچ یک از ما را نیز قبول نکردهاید؟ "جعفر" گفت:«ای پادشاه، ما مردمی گمراه بودیم که بتها را پرستش میکردیم و مردار میخوردیم، مرتکب کارهای زشت میشدیم، صله رحم نمیکردیم و همسایه را آزار می- دادیم... تا آن که خداوند متعال برای ما پیغمبری فرستاد و ما نسب او را خوب میشناسیم و او را راستگو و امین میدانیم. او ما را به عبادت خدای یگانه دعوت کرد که هیچ چیز را با خدا شریک نکنیم و پرستش بتها را ترک گوییم. او به ما امر کرد که راست بگوییم و امانتداری کنیم، همسایه و پناهنده را نیک بداریم و از کارهای زشت و خونریزی بپرهیزیم، از ارتکاب کارهای بد و زورگویی و خوردن مال یتیم دوری کنیم. او ما را به نماز امر کرد ... پس ما به او ایمان آوردیم و ایشان را تصدیق کردیم. آن چه را که بر ما حرام کرده، حرام دانستیم. و آن چه را حلال شمرده پذیرفتیم. قوم ما به همین خاطر بر ما ستم نموده و مانع دینداری ما شدند و به کشور شما آمدیم و شما را از دیگران برتر و بهتر دانستیم و امیدوار هستیم که نزد تو ستم بر ما روا نباشد.» نجاشی گفت: آیا از آن چه پیغمبرت بر شما آورده چیزی به خاطر داری؟ جعفر گفت: آری. نجاشی گفت: بخوان! جعفر شروع به خواندن قسمتی از آغاز سورهی «کهیعص» کرد، "امسلمه" میگوید: نجاشی از شنیدن آیات قرآن چنان گریست که قطرات اشک ریش انبوه و صورتش را فرا گرفت...» پس از چند روز عمرو بن عاص به نزد نجاشی آمد و گفت: «اعلی حضرتا، این بیخبران دربارهی "عیسی" سخن عجیبی میگویند، شما کسی را به نزد ایشان بفرستید و سخن ایشان را درباره حضرت عیسی جویا شوید! فرستاده نجاشی به نزد مهاجرین آمد. چون مهاجرین به نزد نجاشی آمدند، رو به ایشان کرده و گفت: شما دربارهی عیسی بن مریم چه میگویید؟ جعفر بن ابیطالب گفت: «...ما معتقدیم که حضرت عیسی بنده و پیامبر(ص) و روح خدا و کلمهی الهی است که به مریم بتول داده شده است.» نجاشی دست خود را به طرف چوبی که روی زمین بود دراز کرده آن را برداشت و گفت: «به خدا سخنی که تو دربارهی عیسی گفتی با حقیقت فاصله ندارد.» پس به مهاجرین گفت:«شما با خیالی آسوده به هر جای حبشه که میخواهید بروید و بدانید که در امان ما هستید.» مهاجرین در حبشه بودند، تا این که رسولخدا(ص) "عمرو بن امیه صخری" را با نامهای به سوی نجاشی فرستاد و نجاشی پس از رسیدن نامهی حضرت جمعی از آنها را در دو کشتی جای داده و به وطن خویش فرستاد. مهاجرین پس از فتح خیبر به مدینه رسیدند و چون چشم رسولخدا(ص) به جعفر بن ابیطالب افتاد، او را در بر گرفت و میان دیدگانش را بوسیده و فرمود: «نمیدانم از فتح خیبر یا از ورود جعفر شاد باشم.»[۲۹]
[ii] - نامه پیامبر(ص) به نجاشی چنین بود: بسم الله الرحمن الرحیم از محمد، فرستاده خدا، به نجاشی، پادشاه حبشه. سلام بر تو. من خدایی را که جز او خدایی نیست ستایش می کنم؛ خدایی که فرمانرواست و از هر عیبی منزه است، و خدایی که «سلام» است، بندگان فرمانبردارش از خشم او در اماناند و بر بندگانش ناظر و گواه است. گواهی میدهم که عیسی بن مریم روحی است از جانب خدا و کلمهای است که خداوند او را در وجود مریم قرار داد. مریمی که زاهد و پاک و پاکدامن است. خداوند با همان نیرویی که آدم را بدون پدر و مادر آفرید، عیسی را نیز بدون پدر، از رحم مادرش به وجود آورد. من تو را به سوی خدای یگانه و بیشریک دعوت میکنم و از تو میخواهم که پیوسته مطیع و فرمانبردار او باشی و از آیین من پیروی کنی و به خدایی که مرا مبعوث کرده است ایمان و یقین داشته باشی. همانا من فرستاده خدایم و تو و مردمانت را به سوی خداوند عزیز و با عظمت دعوت میکنم. من با این نامه رسالتم را ابلاغ کردم و برای شما خیرخواهی نمودم. خیر خواهی ام را بپذیرید. درود بر پیروان هدایت. نجاشی پس از خواندن نامه مهرآمیز و روشنگرانه و خیرخواهانه پیامبر قدری با سفیر پیامبر مذاکره کرد و چنین گفت: گواهی می دهم که او همان پیامبر است که «اهل کتاب» در انتظارش هستند.من حاضرم نبوت پیامبر را به عموم مردم هم ابلاغ کنم، ولی در شرایط فعلی زمینه این کار فراهم نیست. اگر امکان داشت خودم به سوی او میشتافتم. نجاشی در پاسخ نامه پیامبر نامه ای متواضعانه نوشت:«گواهی می دهم شما فرستاده خدا و شخصی راستگویید که کتابهای آسمانی، او را تصدیق می کنند. پس در حضور پسرعموی شما جعفر بن ابیطالب اسلام آوردم و بیعت کردم. نجاشی فرزندش، رارها، را همراه نامه و هدایایی گرانبها برای ابلاغ پیام خود به محضر پیامبر فرستاد.[۳۰]
[iii] - البته این تظاهرات واکنش کلیسای ارتدوکس را بدنبال داشت و نمایندگان 42 کلیسا اعتراض خود را نسبت به تظاهرات مسلمانان و مطالبی که راجع به مسیحیت اتیوپی بیان شده بود به رهبر کلیسای ارتدوکس اتیوپی ابراز داشته و اعلام نمودند از روزگار باستان اتیوپی جزیره مسیحیت بودهاست!
[iv] - گفته میشود که نجاشی بعدها و طی گفتگوهای بیشتر با جعفر بن ابیطالب نه تنها مسلمان شده بلکه در زمره شیعیان قرار گرفت و هنگامی که نجاشی بعدی، خبر کنار زده شدن علی (ع) را از خلافت شنید، تشیع خود را علنی کرد و آنچه رخ داده بود را رد نمود.[۳۱]
[v] - این منطقه و به خصوص شهر «شاکسو» سرزمین ثروتمندی است که در آن، معادن طلا و جنگل های انبوه وجود دارد. به همین دلیل، هدف هیئتهای میسیونری و مبلغان مذهبی مسیحی و بهایی قرار داشتهاست.
[vi] - این در حالی است که انتساب پادشاهان و امپراتوریهای حبشه و اتیوپی به سلیمان نبی و ملکه سبا آنها را با دین یهود نیز پیوند میدهد.
[vii] - عبدالعزیز سالع عقیده دارد که مسیحیت در حدود سال 320 میلادی از طریق برخی از مبشران مسیحی وارد حبشه گردید و فرومنتیوس، 10 سال پس از آشنایی حبشیان با این آیین، در اکسوم مستقر شد.
[viii] - بعدها و در اواسط قرن بیستم، آثار این گودال ها و لایه ای از خاکستر در نزدیکی نجران کشف شد و کلیسایی در نزدیکی این گودال ها بنا گردید.
[ix] - «پس مردی از آن ترسا[یان]، انجیلی نیم سوخته برگرفت و سوی قیصر رفت، پس این مرد ترسا پیش قیصر فریاد کرد و بگفت که ذونواس چه کرد. قیصر اجابت نکرد و گفت از من تا یمن دور است، لیکن از یمن تا حبشه نزدیک است و او را نامه نبشت به ملک حبشه و این مرد آنجا رفت و ملک حبشه بگریست از آن کار و قریب هفتاد هزار مرد بساخت و سوی یمن فرستاد با مهتران نامدار و با مهتری نام او «ارباط [اریاط]. پس ذونواس از ایشان هزیمت شد و خود را سوار در دریا فکند و کس بازندیدش» [۳۲]
[x] - وقتی نجاشی از کشته شدن اریاط باخبر شد از کار ابرهه خشمگین گشت و قسم خورد که موی پیشانی او را بکند و خونش بریزد و خاکش یعنی یمن را پایمال کند و چون خبر به ابرهه رسید موی پیشانی خود بکند و در حقه تاج نهاد و کمی از خون خود در شیشه کرد و مقداری از خاک یمن را در کیسه ای ریخت و برای نجاشی فرستاد و هدیهها و تحفههای بسیار همراه آن کرد و نامه نوشت و به بندگی وی اعتراف کرد و به دین نصرانی قسم خورد که مطیع اوست و چون شنیدهاست که شاه قسم خورده موی پیشانی او را بکند و خونش بریزد و خاکش را پایمال کند اکنون موی پیشانی خود را به نزد شاه می فرستم که بریزد و کیسه ای از خاک دیارم میفرستم که پایمال کند. نجاشی ابرهه را بخشود و حکومت به او واگذاشت.»[۳۳]
[xi] - در سال 1944، هایله سلاسی، طی حکمی، میسیونرهای مذهبی را از تلاش برای تغییر مذهب مسیحیان ارتدوکس حبشه منع کرد.
[xii] - فالاشاها طی قرن 11 تا 12 میلادی قدرت سیاسی نیرومندی را در ارتفاعات کوهستان سمین 189 تأسیس نموده و بخشی از امپراطوری حبشه را تحت اختیار خود داشتند. با این حال پس از شکست از حبشیها در اواخر قرن سیزدهم میلادی سرزمین خود را از دست دادند. فالاشاها از آن زمان از طریق ساخت برخی صنایع دستی همچون ابزارهای فلزی و سفالی و لباسهای بومی و فروش آنها به دیگر مردم اتیوپی زندگی خود را سپری مینمایند. فالاشاها به عنوان گروهی سطح پایین همواره مورد تحقیر سایر اتیوپیاییها قرار داشتهاند و این در حالی است که استعداد و مهارت آنها در ساخت بهترین نوع صنایع دستی همواره مورد تحسین مردم اتیوپی بودهاست. قحطی و خشکسالی و جنگ داخلی اتیوپی خسارات و لطمات سنگینی را بر فالاشاها در دهه 1970 میلادی وارد آورد.
[xiii] - واق (waaq) خدای بزرگ پیروان آئین های بومی اتیوپی از جمله در قبیله ارومو و دیگر قبایل محسوب میشود.
[xiv] - خدای آسمانی مردمان سوری «توما» نامیده میشود. سوری ها علاوه بر آن جایگاه ارواح را در زندگی روزمره خود سخت گرامی میدارند.
کتابشناسی
- ↑ سیره ابن هشام، جلد دهم، ص 167.
- ↑ امیردهی، ع (1384). "اتیوپی از نخستین پایگاه اسلام تا جایگاه فعلی مسلمانان". اندیشه تقریب، 1(4)، ص 77.
- ↑ حسین، احمد (1383). گفتمان تاریخی مسلمانان اتیوپی. ترجمه محمدحسین مظفری، شماره 20، ص 3.
- ↑ حسین، احمد (1383). گفتمان تاریخی مسلمانان اتیوپی. ترجمه محمدحسین مظفری، شماره 20، ص 5.
- ↑ حسین، احمد (1383). گفتمان تاریخی مسلمانان اتیوپی. ترجمه محمدحسین مظفری، شماره 20، ص 9.
- ↑ برگرفته از http://www.selamta.net/ethiopian+muslims+history.html/2012
- ↑ تارتار، محمدرضا (1391). مراکز اسلامی و مدارس قرآنی در اتیوپی. گزارش ارسالی از نمایندگی ج.ا.ایران در آدیس آبابا، ص 2-3.
- ↑ تارتار، محمدرضا (1391). مراکز اسلامی و مدارس قرآنی در اتیوپی. گزارش ارسالی از نمایندگی ج.ا.ایران در آدیس آبابا، ص 2.
- ↑ تارتار، محمدرضا (1391). مدارس قرآنی در اتیوپی. گزارش ارسالی از نمایندگی ج.ا.ایران در آدیس آبابا، ص 1-2.
- ↑ مطالعات امیر بهرام عرب احمدی، نویسنده کتاب در موضوع مساجد اتیوپی.
- ↑ تارتار، محمدرضا (1391). مراکز اسلامی و مدارس قرآنی در اتیوپی. گزارش ارسالی از نمایندگی ج.ا.ایران در آدیس آبابا، ص 2-4.
- ↑ تارتار، محمدرضا (1391). موسم حج در اتیوپی. گزارش ارسالی از نمایندگی ج.ا.ایران در آدیس آبابا، ص 1-2.
- ↑ برگرفته از http://Abna.ir/2012
- ↑ عرب احمدی، امیر بهرام (1390). وهابیت در آفریقای سیاه. تهران: مرکز اسناد سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، ص 7-14
- ↑ برگرفته از http://www.shia news.com/2012
- ↑ مطالعات و بررسی های کارشناسی امیر بهرام عرب احمدی، نویسنده کتاب در موضوع مخاطرات و مشکلات مسلمانان اتیوپی.
- ↑ برگرفته از http://www.hyperhistory.net/+The+History+of+Christianity+in+Ethiopia.htm
- ↑ سالم (1392). ص 13.
- ↑ سوره بروج، آیات 4 تا 7.
- ↑ برگرفته از http:///tewahdo.org/Christianity+in+Ethiopia/History/2012
- ↑ برگرفته از http://www.ecs.org.et/2012
- ↑ Christianity Today (2011). 18
- ↑ برگرفته از http://www.jewishfederations.org
- ↑ برگرفته از http://www.everyculture /Traditional faiths /Ethiopia
- ↑ برگرفته از http://www.ethiopiantreasures.co.uk
- ↑ برگرفته از http://www.Everyculture.com
- ↑ U.S. Department of State's human rights report (2012). Ethiopia
- ↑ عرب احمدی، امیر بهرام، کریمی، مهرداد (1392). جامعه و فرهنگ اتیوپی. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص 146-190.
- ↑ دوانی، علی (1384). تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت. قم: موسسه تحقیقات و نشر معارف اسلامی، ص 216.
- ↑ سبحانی، جعفر (1391). فروغ ابدیت. تهران: بوستان کتاب، جلد دوم، ص 626-630.
- ↑ سیدمرادي. شیعیان اهل البیت (ع) در اتیوپی
- ↑ مولف مجهول (1318). مجمل التواریخ و القصص. تحقیق ملک شعرا بهار. ص 169-170.
- ↑ مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین (1374). مروج الذهب و معادن الجوهر ترجمه ابوالقاسم پاینده. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ص 440.