هنر سنگال: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۵۰۸: | خط ۵۰۸: | ||
داستان های تصویری و کارتون در آفریقا هنوز توسعه چندانی نیافته است. اغلب این نقاشان در روزنامهها مشغول کار هستند. مثلاً سامبافال (Samba Fall) در روزنامه سولی (Soleil) و یا تی جان (Tijan) در روزنامه کوتی دین (Quotidien) فعال هستند. هر هفته سنگالیها یک داستان را که الهام گرفته از اخبار روز است را دنبال کرده و آن را تحسین میکنند. | داستان های تصویری و کارتون در آفریقا هنوز توسعه چندانی نیافته است. اغلب این نقاشان در روزنامهها مشغول کار هستند. مثلاً سامبافال (Samba Fall) در روزنامه سولی (Soleil) و یا تی جان (Tijan) در روزنامه کوتی دین (Quotidien) فعال هستند. هر هفته سنگالیها یک داستان را که الهام گرفته از اخبار روز است را دنبال کرده و آن را تحسین میکنند. | ||
آیدا اندای (Aida Ndiaye) و پیر سووال (Pierre Sauvalle) اولین استادیوی ساخت کارتون را در آفریقا تأسیس کردند. نام شرکت آنها پیکتون (Pictoon) است که در سال 1998 در داکار بازگشایی شد و حدود 50 نقاش در آن فعالند. | آیدا اندای (Aida Ndiaye) و پیر سووال (Pierre Sauvalle) اولین استادیوی ساخت کارتون را در آفریقا تأسیس کردند. نام شرکت آنها پیکتون (Pictoon) است که در سال 1998 در داکار بازگشایی شد و حدود 50 نقاش در آن فعالند. | ||
==نیز نگاه کنید به== | ==نیز نگاه کنید به== | ||
[[هنر ژاپن]]؛ [[هنر در چین]]؛ [[هنر روسیه]]؛ [[هنر کانادا]]؛ [[هنر کوبا]]؛ [[هنر لبنان]]؛ [[هنر مصر]]؛ [[هنر تونس]]؛ [[هنر افغانستان]]؛ [[هنر تایلند]]؛ [[هنر زیمبابوه]]؛ [[هنر فرانسه]]؛ [[هنر اسپانیا]]؛ [[هنر سوریه]]؛ [[هنر مالی]][[هنر ساحل عاج|؛ هنر ساحل عاج]]؛ [[هنر سیرالئون]]؛ [[هنر قطر]]؛ [[هنر اوکراین]]؛ [[هنر اتیوپی]]؛ [[هنر سودان]]؛ [[هنر گرجستان]]؛ [[هنر تاجیکستان]]؛ [[هنر بنگلادش]]؛ [[هنر قزاقستان]]؛ [[هنر سریلانکا]]؛ [[هنر اردن]]؛ [[هنر آرژانتین]] | [[هنر ژاپن]]؛ [[هنر در چین]]؛ [[هنر روسیه]]؛ [[هنر کانادا]]؛ [[هنر کوبا]]؛ [[هنر لبنان]]؛ [[هنر مصر]]؛ [[هنر تونس]]؛ [[هنر افغانستان]]؛ [[هنر تایلند]]؛ [[هنر زیمبابوه]]؛ [[هنر فرانسه]]؛ [[هنر اسپانیا]]؛ [[هنر سوریه]]؛ [[هنر مالی]][[هنر ساحل عاج|؛ هنر ساحل عاج]]؛ [[هنر سیرالئون]]؛ [[هنر قطر]]؛ [[هنر اوکراین]]؛ [[هنر اتیوپی]]؛ [[هنر سودان]]؛ [[هنر گرجستان]]؛ [[هنر تاجیکستان]]؛ [[هنر بنگلادش]]؛ [[هنر قزاقستان]]؛ [[هنر سریلانکا]]؛ [[هنر اردن]]؛ [[هنر آرژانتین]] | ||
خط ۵۱۸: | خط ۵۱۸: | ||
<references /> | <references /> | ||
== منبع اصلی == | |||
بصیری، محمدعلی، فتحی پور، ریحانه (1401).جامعه و فرهنگ [[سنگال]]. تهران: [https://www.icro.ir/ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی](در دست انتشار). | |||
== نویسندگان مقاله == | |||
محمدعلی بصیری و ریحانه فتحی پور | |||
[[رده:هنر]] | [[رده:هنر]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۴ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۳۹
یکی دیگر از جلوه های شناخت فرهنگ و جامعه مطالعه و بررسی مسائل هنری آن جامعه است. کشور سنگال یکی از کشورهای آفریقایی است که در حوزه هنر از غنای بالایی برخودار است که در این قسمت به جنبه هایی از آن پرداخته می شود.
کلیات تاریخ هنر
اثر "ژورژ هاردی" (Georges HARDY) تحت عنوان «هنر سیاه، هنر آنیمیسم سیاهان آفریقا» یکی از منابع مهم علمی است که برای افراد محقق درباره هنر آفریقا بسیار حائز اهمیت است. موضوع این اثر "چهار ضلعی مخرب" نام دارد. او در این اثر مطالعات فراوانی روی محیط، شرایط زندگی، آب و هوا، تاریخ، روانشناسی سیاهان، ساختارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به عمل آورده است. او غیر ممکن بودن مجزا کردن یک اثر فرهنگی را از مجموعه بافت و شرایطش بدون دخل و تصرف گواهی می دهد.
از نظر "هاردی" اولین عامل اینکه آفریقا تحت تاًثیر آب و هوا است: تاًثیر آب و هوا بدون تردید در آنجا فرمانروایی می کند، در حالی که در جاهای دیگر می تواند تغییر کند.[۱] این تاًثیر آب و هوا روی همه چیز اثر می گذارد: طبیعت، انسان ها، حیوانات و غیره.
دومین عامل مخرب نیروهای طبیعی است. از نظر هاردی، نیروهای طبیعی در آفریقا به بیشترین میزان خود عمل می کنند، «زیادی خشکسالی یا رطوبت، قحطی، جنگل های وحشی، صحرا، باتلاق همه جا را در بر میگیرد. پدیده های طبیعی (باد، باران، رعد و برق، طوفان...) بسیار وحشی هستند. جانوران هم وحشیتر هستند (شیرها، پلنگ ها، کفتارها، گرگ ها...) و در کنار ساکنان زندگی می کنند، دسته های میمون که مزارع را تاراج می کنند، انواع مارها، حشرات موزی که بیماری های وحشتناکی را منتقل می کنند، انگار که دستهای از دشمن جمع شده اند تا در آنجا انسانیت را آزار دهند».[۱]
در برابر چنین طبیعت قدرتمند و دشمنی، انسان خلع سلاح شده و می ترسد، او پیشاپیش احساس شکست و تسلیم می کند: «او با تهدید دائمی بلایای طبیعی زندگی می کند» سیل، سوختگی ها به وسیله بادهای خشک، قحطی، حمله حیوانات، بیماری های روانی، طاعون، مالاریا، جزام و غیره... با اینکه طبیعت نعمت های فراوانی در اختیار آنان قرار داده ولی آنها را در یک طبیعت وحشی و دشمن غرق کرده است.
همین طبیعت است که باعث می شود تاریخ نیز برای آفریقا مخرب باشد چنین طبیعتی باعث می شود که انسان ها تنها به فکر زنده ماندن باشند. تاریخ آفریقا همیشه همراه با نگرانی، بی ثباتی و ناامنی بوده است. ثروتمندان در مناطق غنی و راحت برای زندگی مستقر شده اند ولی بقیه در صحراها و مناطق جنگلی و جاهایی که معماری خوبی ندارد سکنی دارند. این تاریخ غیر منسجم نمی توانست امکان تشکیل یک جامعه ملی و مجموعه عظیم سیاسی را بدهد. برعکس باعث ایجاد فرقه ها و دسته های محلی شده است که هر کدام منافع خاص خود را دارند.[۱]
تنها راه نجات برای انسان آفریقایی در برابر چنین طبیعت و تاریخی حمایت گروه اجتماعی است. اما چنین حمایتی خود به نوبه خود برای انسان مخرب است. بدین معنی که در آفریقا مفهومی به نام «فردیت» نه وجود دارد و نه ارزشی دارد، نهادها و آداب و رسوم فرد را در «جمع» حل می کند.[۱]
سلسله های اجتماعی به او ویژگی می بخشند و برای او جایگاه و عملکرد خاصی مشخص می کند؛ این جایگاه و عملکردها مبنی بر ساختارهای شخصیتی گوناگون هستند (مردم آزاد، بی قید و بند، برده)، مبنی بر طبقات اجتماعی (آهنگران، کفاشان، گریوها،...)، مبنی بر سن افراد هستند. ابزار بسیار کمی وجود دارد برای اینکه فرد بتواند خود را از قید و بند تعهد اجتماعی رها ساخته و شخصیت خود را تاًیید کند.[۱]
یک نژاد جمعی، آداب و رسوم این سازماندهی را حمایت و تقویت می کند. بنابراین تمام این تضادها و عوامل مخرب و زندگی «جمعی» مانع رشد و شکوفایی استعدادهای شخصی می شوند. پس عملکرد هنر آفریقایی چیست؟ انسان آفریقایی قادر نیست تصور کند و ارزش های فرهنگی خاص خود را بیافریند. او نیاز به یک استاد دارد. این ناتوانی می تواند از دیدگاه های گوناگون بررسی شود. تکنیک های آفرینش هنری به وسیله اروپایی ها یا عرب ها وارد شده اند. از لحاظ بنیادی، سیستم های جادویی – مذهبی باعث شده اند که مردم آفریقایی به روحیه آفرینش هنری اعتقادی نداشته باشند.[۱]با این وجود، برتری دادن به جنبه جادویی – مذهبی بودن هنر آفریقایی و آن را در قالب کوچکی قرار دادن، کمی نا به جا است. هنر آفریقایی نمایانگر زندگی اجتماعی آفریقایی، عملکردهایش و مفاهیم و مشغولیاتش است.
پایه و اساس هنر آفریقایی- سنگالی جادویی و مذهبی بودن آن است، بدین معنی که جادو و مذهب نه تنها بنیان و سرچشمه الهام هنر است، بلکه بیانگر شکل و بیان جزئیات آن می باشد. در واقع، در آفریقا هنر ساده و بدون مفهوم وجود ندارد.[۱]
از نظر "ژورژ هاردی" (Georges HARDY) وقتی که از هنر کاملاً مذهبی صحبت می کنیم، تنها چند هنر که جنبه مذهبی ندارند باقی خواهد ماند که بیشتر جنبه بومی دارند. از جمله: سرامیک، ساخت سبد، اسلحه، زیورآلات، پارچه های پشمی و نخی، نقاشی ها و مجسمه ها روی دیوارهای کلبه ها یا روی کمان قایق ها. در کل، چیز قابل توجه و شریفی به چشم نمی خورد! برخی اصطلاحات که در مطالعات هنر آفریقایی به کار می روند، این هم آوایی را نشان می دهد: «هنر در خدمت مذهب» و این امری است که "السی لزینژر" (Elsy Leuzinger) به آن اشاره می کند: "هنر در خدمت آنیمیسم" (اعتقاد به اینکه ارواح مجرد وجود دارند)[۲] و از نظر هاردی، "مجسمه سازی برای بخش اعظم مردم، یک ویژگی مذهبی دارد."[۱] برای درک آن باید "پدیده مذهبی سیاهان" را از نظر هاندری لاواچری (Henri Lavachery) بررسی کرد، مانند اغلب نویسندگان که می خواستند هنر آفریقایی برای آنها قابل درک باشد.[۳] بنابراین بهترین و کاربردی ترین منبع موثق فلسفهی" بانتو"[i] (Bantoue) از "روراند پلاسید تامپل" (R. Placide Temple) است.[۴] در سال 1938،"مارسل گریول" (Marcel Griaule) در رساله دکتری خود تحت عنوان: «هنرهای آفریقا» از نظر علمی- تئوری "هنر سیاه" که هنری مبنی بر «جادو – مذهب» است را بررسی کرد.[۵] در این تئوری دیده می شود که بخش اعظم هنر آفریقا مخصوصاً تیرهی "دوگون" (Dogons) تکنیک های مذهبی بوده که هدف آن این است که قدرت ارواح را گرفته و دوباره از نیروی آنها استفاده می کند.
"ژوژر بالاندیه" (George Balandier) خود قبول دارد که انگیزه خلق یک اثر هنری از گروه نشأت می گیرد نه از شخص خاص یا الهامی خاص. هنرمند آفریقایی ابداع نمی کند، او اطاعت می کند و هنر حرفهی او نیست. برای او آفرینش یک اثر هنری یک امر اجباری است. بنابراین نه تنها در هنر سیاه تحولی نمی بیند بلکه ادعا دارد که این هنر در حال نزول است.[۶] "گافی" (K. Gaffe) نیز ریشهی آن را در جادو می بیند.[۷]
معرفی هنرهای سنتی و معاصر سنگال
آفریقای غربی در مقایسه با آفریقای مرکزی فقط یک تقسیم جغرافیایی نیست. تاریخ این منطقه همیشه به علت همجواری آن ازسمت شمال قاره و مدیترانه تأثیر پذیرفته است. از قرن هفتم، جوامع واقع در منطقه سودان یعنی منطقهای بین صحرای آفریقا و مناطق مرزی، به تدریج و با نسبت های نامساوی تحت تأثیر اسلام بوده اند. از آخر قرن 15، اروپایی ها در سواحل سنگال و خلیج گینه حضور یافته و ارتباط این منطقه را با دنیای غرب برقرار ساختند.به علت عدم وجود منابع نوشتاری و بایگانی، شناخت پراکندهای از تاریخ این منطقه وجود دارد که به واسطه کتاب هایی است که با روش تحقیقات گفتاری (تاریخ نگاری شفاهی) و یا باستان شناسی جمع آوری شده است.
ملت های آفریقای غربی از جمله سنگال طی هزاران سال، مجموعهای گسترده از هنر های تجسمی آفریده اند.دامنهی این هنرها به شکل های گوناگون و با استفاده از مواد و فناوری های بی شمار خلق شده اند، از نمونه های های صخرهای کنده کاری شده در روزگار باستان و تندیس های سفالین ساخته شده در سال های پیش از آغاز مسیحیت گرفته تا تندیس های سیمانی و دیوارنگاره های شهری در عصر حاضر نمونه هایی از آن هستند.[۸]
هنرهای تجسمی سنگال، اندیشه های اصلی مسلک ها و جهان نگری های آفریقاییان را در قالب رمز بیان می کنند. با آن که مردم کشورهای اسلامی غرب آفریقا دست کم از سدهی دوازدهم میلادی به بعد به خط عربی نوشته و به زبان عربی تکلم کرده اند، بسیاری از آفریقاییان در سرزمین های واقع در جنوب صحرای آفریقا به معنی کلمه، تا چند نسل پیش، بی سواد به شمار می آمده اند.در میان گروه های بی سواد سنگالی امروزی، هر شیهنری، معنی و مفهومی سنگین تری دارد، زیرا به جایآنکه فلان متن مکتوب را تکمیل کند جای آن را می گیرد. برخی از کارهای هنری، به برخی جنبه های حاوی اطلاعات (افشای آن یا پنهان کردن آن) مربوط می شوند و یا به چنین جنبه هایی اشاره می کنند. اما در برخی کارها، خود شی یک ابزار بیان اندیشه و ارزشی بدون هیچ گونه معادل واقعی است. تقسیم بندی فرعی هنرها به " ظریف " " تزیینی " و " دستی "، در واقع، مانعی برای شناخت دقیق از قریحه های هنری سنگال است.
تمامی صدها گروه نژادی ساکن آفریقا از جمله سنگال که به تعداد خودشان دارای زبان های متقابلاً نامفهوم برای یکدیگر هستند، هنرهایی تجسمی آفریده اند که بر حسب اوضاع اقتصادی و شیوه های زندگی، مواد و مصالحی که در دسترسشان است و شمایل های خاص و منعکس کنندهی ارزشهایشان، با هم فرق می کنند.
در این صورت هنر به تعیین و آفریدن فرهنگ یاری می رساند. این هنر، جز لاینفکی از زندگی و تفکر سنگالی و نه وسیلهای برای تزیین است. گله داران برای هنرهای تزیینِ شخصی تأکید می کنند. شکارچیان و گردآوری کنندگان کهن، انواع "صورت نگاشت" (تصویرهای نمایندهی کلمات یا اندیشه ها) و "صخره نگاشت" (تصویرهای کنده کاری شده بر سطوح سنگ) می آفریدند که در بسیاری از نقاط قارهی آفریقا پراکنده و یافت شده اند. اما در این میان قبایل کشتگر که در جوامع یکجانشین زندگی می کنند همواره سرچشمهی اصلی سازندگان تندیس های چوبی و سفالی و کارهای فلزی بوده اند.
هنر، مجسمه سازی، موسیقی و رقص به طور معمول سنگالی در بیان باقی می مانند. مجسمه سازی با انتزاع و ایدئوگرام مشخص می شود که از طریق آن هنرمند بر جنبه مادی تأکید می کند به عنوان مثال یک غزال مجسمه سازی فقط توسط شاخ و گردن نشان داده می شود تا ایده ها در آن تجسم راه یابد، یا یک فیل فقط توسط تن عظیم شکل گرفته توسط گوش ها و تنه آن قابل تصویر است. به همین ترتیب، از آنجا که موسیقی سنتی سنگالی نوشته نمی شود، تخیل نوازنده حیاتی است. این به ویژه در مورد غنچه های نقاشی نقاش سنگالی صدق می کند. آنها که زمانی هنرمندان درباری بودند، امروزه یک قشر عمدتاً وراثتی مورخان سنتی تر آفریقای غربی هستند که کارهای اجتماعی و فرهنگی مختلفی را انجام می دهند که از شجره نامه و آواز ستایش گرفته تا بازیگران اصلی مراسم دهکده ها هستند. نوازندگان با همراهی خود، معمولاً با کورا (ساز گردن بلند و چند رشتهای سنگال)، شعرهایی را می خوانند یا قصه هایی می گویند، غالباً از کارهای جنگجویان می خوانند، که تصور آن صحنه ها ممکن است بداههپردازی باشد. رقص همچنین مدیون بداههپردازی است، ارائه هایی بسیار متنوع رقص را ایجاد می کنند که عمدتا از سنت های قومی ریشه می گیرند. موسیقی معاصر سنگالی ترکیبی از سبک ها، سازها و ریتم های سنتی است که امروزه حتی با موسیقی غربی نیز ترکیب شده است.[۹]
هنر های سنگالی، اشیای مفید و تزیین شدۀ زیبایی چون چهارپایه، صندلی، چپق، قاشق، انبوه ساختمان های تندیسوار و تزیین شده، نقاشی بدن و نشترزنی، اشیای ریز مانند وزنه های طلایی، پارچه های ظریف و چرم دوزی و انواع شکل های سفالگری و زنبیلبافی را نیز شامل می شوند. ماسکها و مجسمهها از چوب، عاج فیل، برنز، طلا، نقره و یا سفال ساخته میشود.
همانطور که در بخش صنایع دستی به بحث و بررسی این موضوع پرداخته شده است، باید گفت که هنرهای تجسمی شامل نقاشی های زیر شیشه، نقاشی های ماسهای رنگی، مجسمه سازی، نقاشی و هنر چیدهمان (انستالاسیون) از جمله هنرهای تجسمی سنگال است که معرف صحنه های روزمره، اشکال بزرگ و حماسه های سنگال، رقصندگان، زنان سنگالی با لباس های سنتی و مارابو ها و غیره است. تاریخچهی آن به ابتدای قرن بیستم بر می گردد.
قدمت خلق هنرهای تجسمی در سنگال به قرن بیستم بر می گردد. مانند کشورهای دیگر آفریقایی که هنر های تجسمی توسط اروپایی ها، علاقهمندان به هنر، هنرمندان و کلکسیونرها در ابتدای قرن بیست وارد آنجا شد، اولین ساختار های هنرهای تجسمی به شکل آکادمی شخصی توسط فرانسوی ها وارد سنگال شد. اولین فرانسوی استاد "کوسون" (Cosson)نام داشت که وکیل عمومی دفتر داکار بود و در سال 1947 اولین "آکادمی آفریقایی هنر های تجسمی" را در داکار تأسیس کرد. در کنار آن "شارل بیه" (Charles Biet) نیز آکادمی نقاشی خود را در سال 1960 تأسیس و به مرور زمان آکادمی ها شکل گرفتند.
در سال 1966 "ایبا اندای" (Iba Ndiaye) و " پاپا ایبرا تال" (Papa Bra Tall) که خود سنگالی و در مدرسه هنرها تدریس می کردند، بخش "مطالعات هنر های تجسمی سیاه" را راه اندازی و سپس در شهر تیِس "دست بافی ملی" را تأسیس کردند.
چهرهی لئو پولد سدار سنگور به عنوان یک هنر پرور در رشد هنر های تجسمی و نهاد ها و آموزشگاه ها و "مدره داکار" بسیار تعیین کننده بود. او که در سال 1960 در رأس سیاست قرار داشت، عملکرد نهاد های هنری، تجهیزات و بودجه های پرسنل آنها را کنترل کرده و از افراد و مدرسان برجستهای برای اداره مدارس هنر استفاده می کرد. او با کمک "صندوق کمک به هنرمندان و رشد فرهنگ" و با خرید مداوم آثار هنرمندان سنگالی توانست کم کم یک میراث شخصی هنری تهیه کرده که تا سال 1992 تعداد این میراث به 3000 اثر هنری رسید. او همچنین در "مدرسه هنرها" آندره سِک (André Seck) را به عنوان اولین مجسمه ساز مدرن انتخاب کرد. سنگور در سال 1959، در داکار "خانهی هنرهای مالی" را تأسیس کرد اما در سال 1960 این خانه نام "مدرسه هنرهای سنگال" را به خود گرفت.
کشور سنگال یکی از معدود کشورهایی است که دارای سنت "سفر نمایشگاه هنر معاصر سنگالی به خارج از کشور" است. این سنت در سال 1974 نهادینه شد. اولین نمایشگاه در سال 1974 از داکار خارج و پس از عبور از اروپا، آمریکا و آسیا در سال 1985 به کشور برگردانده شد. دومین نمایشگاه هم در سال 1990 از داکار خارج که هنوز هم بازگردانده نشده است.
در سال 1972، "انستیتو ملی هنرها" (INA: Institut national des arts) جایگزین "مدرسه هنرها" (École des arts) شد. این انستیتو خود شامل "مدرسه معماری" و "هنرکده و مدرسه هنرهای زیبا" می شد. در سال 1979 هم "هنرکده" (Conservatoire) تأسیس شد و به آموزش موسیقی مدرن، موسیقی سنتی، رقص و هنر دراماتیک پرداخت.
در همان سال "مدرسه معماری و شهرسازی" (École architecture et urbanisme)، "مدرسه ملی هنرهای زیبا" (École nationale des beaux arts) با دو دانشکده رشته هایی از قبیل نقاشی و مجسمه سازی، ارتباطات (گرافیک، دکوراسیون، تصویر سازی، کارتون، تکنیک تولید اطلاعات دیداری ئ صمعی بصری) و محیط زیست (معماری داخلی، عمران، منظره شناسی، مبلمان، ماکت، مدل سازی، مطالعات صنایع دستی و طراحی صحنه را بنیانی کرد. "مدرسه نرمال عالی آموزش هنر" (École normale supérieure d'éducation) نیز برای تربیت استاد در حوزهی هنر راه اندازی شد.
پروژهی الحاق مدارس هنرهای زیبا و هنرکده ها نیز در سال 1996 به پایان رسید. تجدید ساختار فعلی تحت عنوان "مدرسه ملی هنرها" (École nationale des arts) تمام مدارس آموزش هنری را در هم تلفیق کرده است و مدارس تبدیل به دانشکده شده اند.
پس از سنگور دنیای هنر با مشکلات اقتصادی روبه رو شد و از سال 1980 کم کم ارزش های انتخابی هنرمندان تجسمی جوان عوض و موضوع های قدیمی کنار رفت. تکنیک ها، مواد و روش های بیان نیز عوض شد. "الحاج سی" (El Hadj Sy) برای اینکه نشان دهد هنر و هنرمند باید از قید و بند هنر آکادمی بیرون بیاید یک نوآوری کرد و با پای خود نقاشی کشید.
هنر معاصر سنگال در اواخر دوران استعمار ظهور چندانی نداشت، اما مردم اغلب با این دید به آن مینگرند که این امر پاسخی به بمباران شکلهای فرهنگی بیگانه یا نتیجهی استعمار است و به زبان بسیار ساده "هضم فرهنگ غرب" از سوی آفریقا را نشان می دهد. اما در واقع، هنر معاصر در سنگال از طریق نوعی فرآیند "بریکولاژ" (bricolage) یعنی تلفیقی از ساختار ها و انواع هنری آفریقایی قبل و بعد از استعمار خلق شده است. در این معنای ساختاری و در عادتها و رویکردهای هنرمندان به خلق هنر ـ نه در تعهد به یک سبک، ابزار، شگرد یا طیف موضوعی خاص ـ است که این هنر را میتوان به عنوان هنر سنگال به رسمیت شناخت. از دههی 1950 به بعد در آفریقا استقلال سیاسی به دست آمد، استعمار پشت سرگذاشته شد و شور و اشتیاق فکری و خلاقانهی عظیمی، که حاصل این رخداد بود، ایجاد شد. بدین ترتیب، هنر معاصر سنگال از نظر زمانی اصالتاً پسااستعماری است، اما بدون ارجاع به زمینههای تاریخی نمیتوان آن را توضیح داد. امروز در سنگال هنرهای موجود به دو بخش سنتی و مدرن تقسیم می شود که هر دو در این جامعه فعالانه به حیات خود ادامه می دهد.[۱۰]
از جمله آثاری هنری که دیگر از مدرسه هنر داکار به صورت آکادمیک الهام نگرفتند می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- نقاشی هنرمند "فوده کامارا" (Fodé Camara) تحت عنوان "رویای تکامل یادبود گُره" (Rêve Evolution Mémorial Gorée) (1989) که از بوم و روغن تهیه شده است.
- مجسمه های "مصطفی دیمه" (Moustapha Dimé) که جایزه بزرگ رئیس جمهور عبدو دیوپ را به خاطر خلاقیتش از آن خود کرد:
- "انسانی که می گرید" (L'Homme qui pleure) (1990)؛
- "زن" (Femme) (1991) ویژگی این اثر این بود که از مواد بازیافتی تهیه شده بود. وی پس از آن به هنر چیدمان (انستالاسیون) روی آورد و آثار دیگری را خلق کرد.
مجله دو سالانه "داک آرت" (DAK'ART) یکی از مجلاتی است که از ابتدای سال 2000 آثار هنرمندان را چاپ و معرفی می کند. امروزه با مطالعه آثار در این مجله می توان پی برد که هنرهای تجسمی امروزی بیشتر به سمت تکنولوژی کامپیوتری و ارتباطات سوق پیدا کرده است. از جمله این آثار می توان به اثر (نقاشی) "سولی سیسه" (Soly Cissé)تحت عنوان "شاهدان دردها" (Témoins de douleurs) اشاره کرد که موضوع آن طبیعت مرده است.
از نقاشی های مدرن امروزی می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- "رویال بزرگ" (Grand Royal) اثر "سیدو باری" (Seydou Barry)؛
- "دستباف سه همسر" (La tapisserie de Les trois épouses) اثر" ایبو دیوف" (Ibou Diouf)؛
- "ساعت ارواح" (L'Heure des Esprits) اثر "تِ اودور دیوف" (Théodore Diouf)؛
- "صبح خانوادگی" (Le matin en famille) اثر "کالیفا گی" (Khalifa Guèye).
در حال حاضر به علت کثرت آثار این مجلهی"داک آرت" یک شماره به سری خود تحت عنوان "آفریک آرت" (Afrik'arts) اضافه کرده که موضوع آن "هنرهای دیداری درآفریقا مستقر می شود" (Arts visuels. L'Afrique s'installe) است.
انجمن انفوگرافیست ها (Association d'infographistes) نیز یک انجمن هنری معاصر است که از سال 1998 که اولین آثار انفوگرافیک را در گالری ملی هنر در شهر داکار به اجرا گذاشت و هنوز در همین حوزه فعال است.
گالری ملّی هنر معاصر نیز (نمایشگاه) در تاریخ 29 ژاویه سال 1973 میلادی توسط رئیس جمهور وقت آقای «عبدو جوف» (Abdou Diouf) در سنگال افتتاح شد. ساختمان این گالری به سبک استعماری ساخته شده است و دارای یک انبار کالا و یک محل فروش آثار هنری است. گالری ملّی هنر (GNA) وظایفه ارتقاء هنرهای تجسمی معاصر سنگال در داخل و خارج از کشور را بر عهده دارد.
هنر داستان های مصور و کارتون سازی در سنگال رشد چندانی نداشته است. تنها می توان از آثار "سامبا فال" (Samba Fall) در مجلهی "لو سولی" (Le soleil) و یا داستان"تیجان" (Tijan) در مجلهی "لو کوتیدین" (Le quotidien) نام برد. همچنین داستان "تی تی فون" (Titi fons) اثر " آلفون مادنی" (Alphone Mendy) نام دارد که سنگالی ها هر روز آن را دنبال می کنند. شخصیت اصلی داستان "گورگورلو" نام دارد که پدر خانواده و شغل خود را از دست داده و هر روز در خیابان های داکار دنبال یک کار است. این اثر بیانگر موضوعات روز است.
"آیدا اندای" (Aïda N'diaye) و "پیر سووال" (Pierre Sauvalle) اولین استدیو تولید و ساخت کارتون را در سنگال در سال 1998 تأسیس کردند. نام شرکت آنها "پیکتون" (Pictoon) است. آیدا اندای مسئول بخش کامپیوتری و پیر سووال مسئول بخش هنری است. معروف ترین اثر آنها "ماجراهای کابونگو لو گریو" (Les aventures de Kabongo le Griot) نام دارد.[۱۱]
مشاهیر هنری
هانری ساگنا
"هانری ساگنا" (Henri Sagna)یک هنرمند معاصر است که در سال 1973 در داکاربه دنیا آمد. او یک مجسمه ساز، نقاش روی دیوار، طراح صحنه و متخصص هنر چیده مان (انستالاسیون) و هنر تزئینی بویژه با مواد بازیافتی (او برای اولین بار از این ایده برای حفظ محیط زیست و مبارزه با مالاریا در آفریقا استفاده کرد) است. او اولین جایزهی سال ملی هنر های تجسمی سنگال را از آن خود کرد. وی معروف به مجسمه ساز- بازیافتی است. مجسمه های او بیشتر به شکل حشرهی مالاریا، انسان و مجسمه هایی که معرف مفهوم جنگ و نابرابری است. وی از سال 2000 تا 2009 در ده نمایشگاه سنگالی و بین المللی آثار خود را در معرض دید قرار داده است.[۱۲]
مامادی سیدی
"مامادی سیدی" (Mamady Sedy) نیز در سال 1970 در داکار به دنیا آمد. بیشتر آثار او هنر چیدهمان است که از قصه های مردمی الهام گرفته است. مجسمه ها و تصاویر ساده او دیکته شده نیستند بلکه حاصل روحیهی ابداعی اوست. آثار او نمایانگر جامعهای است که بدون وقفه در حال تحول است، او سعی دارد در آثارش با مفهوم بدی، بدجنسی و اعمال بد انسان مبارزه کند. خودخواهی، شکست، زیبایی، استقلال، قدرت غریب به اتفاق و تنهایی از دیگر مفاهیم آثار اوست. وی آثار خود را در بیست نمایشگاه سنگالی و بین المللی در معرض عموم قرار داده است و بالاخره اینکه مشخصه مجسمه های او شخصیتی است که نیمه انسان و نیمه حیوان است.
آیسا دیون
"آیسا دیون" (Aïssa Dion) هم که در سال 1952 در فرانسه به دنیا آمد اما در داکار زندگی می کند یکی از هنرمندان معروف طراحی روی پارچه است که روحیهای بسیار خلاق در مد روز دارد. ویژگی های نقاشی های او تصویری- رسا بودن آنهاست.[۱۲]
عثمان سو
عثمان سو (Ousmane sow) به عنوان نمونه یکی از بزرگترین هنرمندان مجسمه ساز سنگالی معاصر به شمار میآید. او آثار زیادی را خلق کرده است. اما از مهمترین آنها در سال 2002- 2001 بود که او برای کمیتهی بین المللی المپیک، «دونده روی خط حرکت» و مجسمهای از ویکتور هوگو (Victor Hugo) واقع در شهر بزانسون فرانسه (Besanson) را ساخت. در سال 2008، با سفارش شهر ژنو، یک مجسمه برنزی را ساخت که نمایانگر انسانی است که نشسته و در حال احترام، برای مهاجران بدون مدرک میخواند.
موسیقی
موسیقی سنگال در میان اغلب کشورهای آفریقایی به علت وجود موسیقی ام بالاکس (Mbalax) جایگاه اول را دارد و از نوع موسیقی کوبشی طایفه ولوف است. یوسو اندور (Yousou N'Dour) این موسیقی را مردمی کرد. در کنار آن تامبور سابار (Sabar) که در بخش آلات موسیقی به آن اشاره شد یکی از موسیقیهای معروف در سنگال است.
ریشههای اصلی موسیقی سنگال را از زمان های قدیم که نوشتاری وجود نداشته میتوان در آوازهای "گریوها" (Griots) مدح سریان، که به مناسبت پیروزی پادشاهان و شاهزادگان میسرودند پیدا کرد. گریوها معمولاً به تاریخ و علم شجره شناسی تسلط داشتند. با رسیدن اسلام، گریوها مسلمان و تبدیل به استادان ترانهسرا شدند و هنر آوازهای مذهبی را توسعه دادند. یکی از این شاعران و مدحسرایان "اندیاگا ام باو" (Ndiaga Mbave) نام دارد که در مؤسسهای به نام «تئأتر ملی دانیل سورانو» در شهر داکار، برنامه هایی از او اجرا می شود. افراد جدیدی از خوانندگان امروزی این آوازها را به سبک مدرن خوانده و در بازار ارائه میدهند.[۱۳] آوازهای گریوها چه سنتی چه مذهبی به مناسبت های گوناگون مانند ازدواج، مراسم ختنه، مولودی حضرت محمد، روز عید فطر، روز عید قربان و با توجه به اینکه هر فرد برجسته و معروفی گریویِ خاص خود را دارد می تواند در مدح یک فرد خاص باشد. هر طریقهی مذهبی هم مانند مریدیه، تیجانیه، صوفی هم گریوهای خود را دارند.
مؤسسهی «تئأتر ملی دانیل سورانو» در شهر داکار، عدهای از هنرمندان معروف سنگالی را به مناسبت های مختلف دعوت مینماید. برگزاری کنفرانس های علمی، اجرای نمایش های ملی، اجرای نمایش های هنری خارجی به میزبانی سفارت های گوناگون، بزرگداشت مناسبت های مختلف، اجرای نمایش به مناسبت روز کودک، اجرای کنسرت های موسیقی و غیره از جمله فعالیت های این مؤسسه است.
مشاهیر موسیقی سنگالی
سنگال یکی از کشورهای غنی در ارزشهای موسیقی است. از میان هنرمندان معروف سنتی میتوان به افرادی چون "فو اندیاگا امبای" (Feu Ndiaga Mbaye) یکی از بزرگترین ترانهسرایان که در سال 1948 در فاتیک سنگال به دنیا و در سال 2005 در داکار چشم از جهان فروبست؛ خانم"یانده کودوسین" (Yandé codou sène)، مداحسرای رئیس جمهور سابق سنگال لئوپولد سدار سنگور که در سال 1932 در سین سالوم به دنیا و در سال 2010 به دیار حق شتافت، "سامبا دیاباره سامب" (Samba Diabaré Samb) که هم اکنون 90 سال دارد و استاد ساز اکسالام (Xalam)است؛ "دودو اندای کومبا روز" (Doudou Ndiaye Coumba Rose) تامبورزن معروف که در سال 1928 در داکار به دنیا آمد، اشاره کرد. موسیقی سنگال حول محور ساز "ام بالاکس" (Mbalax) میگردد."بابامال" (Baba Maal)، "توره کوندا" (Touré Kunda) وغیره از چهرههای دیگر معروف ملی موسیقی به شمار میروند. اما تعداد خوانندگان بسیار زیاد است. هنرمندانی از جمله "تیون بالاگوسیک" (Thione Balago Seck) که در سال 1955 در داکار به دنیا آمد و "عمرپن" (Omar Pene) که در سال 1954 در داکار به دنیا آمد، با تلفیق سازههای سنتی و مدرن آهنگ جدیدی به موسیقی سنگال دادهاند.
مشاهیر موسیقی مدرن
موسیقی مدرن سنگالی مدیون افرادی چون "یوسواندور" (Youssou Ndour) که در سال 1959 در داکار به دنیا آمد، برادران "توره کوندا" (Touré Kunda) که در استان کازامانس در سال 1950 با بیست روز فاصله به دنیا آمدند، "فو لابا سوسه" (Feu Laba Sosseh) اهل گامبیا که در سال 1943 به دنیا و در سال 2007 از دنیا رفت، است. نسل دیگری از آنان از جمله "فالو دین" (Fallou Dieng)، "علیون ام بای راندر" (Alioune Mbaye Nder) متولد سال 1969 در داکار، سبکهای سنگالی- آمریکایی به موسیقی مدرن دادهاند.
چشمانداز موسیقی سنگالی در سال های اخیر با اجراهای جوانان ماهر روی صحنه چهرهای نو به خود گرفته است. هیپ هاپ (Hip Hap) نیز در سال های 1999 با حضور گروه موسیقی رَپ سال های "بلَک سول" (Black Soul) جایگاه خاصی در این نوع موسیقی پیدا کردهاند تا جایی که اکثر جوانان سنگالی این نوع موسیقی را گوش میکنند.
موسیقی و ابزار آن
در سنگال رقص و موسیقی به یکدیگر وابسته است. این کشور از لحاظ ارزش های موسیقی بسیار غنی به شمار می آید و به مناسبت های گوناگون مردم با دست زدن و خواندن همراه مدح سرایان به شادی می پردازند. هر قبیله نیز موسیقی و ابزار موسیقی خاص خود را دارد.
آلات موسیقی در سنگال عبارتند از:
سابار
سابار (Sabar) واژهای است که از کلمهی سِرِر (Sérère)، طایفهای در سنگال گرفته شده است. این آلت موسیقی ابزار کوبش، نوع خاصی از موسیقی و رقص احساسی در جشن های سنتی و مردمی سنگال و گامبیا است. این آلت موسیقی که نوعی تامبور است جز فرهنگ ولوف ها، سِرِرها و لابوها به شمار می آید. هم در موسیقی سنتی و هم در موسیقی مدرن از آن استفاده می شود. خاص بودن این موسیقی را باید مدیون "دودو اِندای روز" (Doudou Ndiaye Rose) متخصص این موسیقی دانست. جنس آن از چوب و پوست بز است و امروزه هفت نوع آن در بازار وجود دارد. در زمان قدیم از سابار برای ارتباط برقرارکردن از یک روستا با روستایی دیگر تا حدود پانزده کیلومتری از آن استفاده می گردید.
از این آلت موسیقی برای جشن ها، تولدها، مراسم ازدواج، جشن تعمید، ختنه، کشتی سنگالی، بازی ها و غیره استفاده می کنند. آلت سابار در آفریقای غربی کمتر به چشم می خورد، ولی رقص آن در کشورهای گوناگونی آموزش داده می شود اما در کشور مالی ممنوع است.[۱۴]
بالافون
"بالا" (Bala) به معنی ابزار و "فون" (Fon) به معنی صدا است. بالافون نیز آلت کوبش اصل آن از آفریقای غربی نوعی ساکسوفون است. انواع ساده، پیشرفته و بزرگ آن در مناطق زیادی از آفریقا وجود دارد. اولین بالافون (Balafon) در قلمرو "سوسو" (Sosso) بین مالی و گینه ساخته شده و هنوز هم وجود دارد و نام آن "سوسوبالا" (Sosso Bala) است. در سرود ملی سنگال نیز نام این آلت موسیقی برده شده است.[۱۵]
بُم بولونگ
بم بولنگ (Bombolong): این آلت موسیقی از نوع کوبش است. از این آلت موسیقی نیز برای برقراری ارتباط از یک روستا با روستایی دیگر استفاده می شده است و هنوز هم در کازامانس به کار می رود. در گینه ییسائو و گامبیا نیز استفاده می شود. این آلت موسیقی از تنه درختی ساخته شده که داخل آن خالی شده است. برای استفاده از آن از دو "باتون" (Baton) استفاده می شود. نوعی تامبور جنگ هم بوده است، اما در جشن های سنتی و مراسم نیز مورد استفاده قرار می گیرد. گاهی مقدس به شمار می آید. در "اوسوی" (Oussouye) تنها پادشاه می تواند دستور زدن آن را بدهد.
جِمبه
"جِمبه" (Djembé) نیز آلت موسیقی کوبشی است، از تنه چوبی ساخته شده و به شکل جامی است که روی آن را پوست بز کشیده اند و با دست روی آن می زنند. اصل آن به امپراطوری "ماندینگ" (Mandingue) ها در آفریقای غربی بر می گردد.اما از قرن 13 به گینه و مالی و ساحل عاج و بورکی نافاسو هم آمد. گینهای ها آنرا " بوته" (Boté) می نامند. در سال های 1950 بود که این آلت موسیقی به خارج از آفریقا صادر شد. در سال های 1980 جِمبه دنیا را فتح کرد و امروزه هم در مراکز آموزشی اروپا و آمریکا و ژاپن آموزش داده می شود.
اِکون تینگ
"اِکون تینگ" (Ekonting) آلتی است که دارای تارهای آفریقایی است. آلتی قدیمی و روستایی و با ریشهی دیولادر کازامانس سنگال، گامبیا و گینه ساخته می شود. قسمت دایرهای شکل آن که تو خالی است "کالوباس" (Calebasse) نام داشته و قطر آن از 20 تا 50 سانتی متر است و روی آن هم پوست بز کشیده شده است، قسمت بعدی آن دسته آن است که از جنس چوب و بیشتر از یک متر است و بالاخره سه تار که در میان آن قرار دارد. معروف ترین نوازنده آن "بوکوت دیولا" (Boucotte Diola) نام دارد.[۱۶]
گون گوبا
گون گوبا (Gongoba): اصالت این آلت موسیقی به گینه بر می گردد و آلت کوبشی است که در آفریقای غربی بسیار مردمی است. جنس آن از کالوباس با قطر 50 سانتی متر و دارای دو روکش است و روی آن 3 تا 5 ورقه با تیغه های فلزی نسب شده است.
ژونگ ژونگ
"ژونگ ژونگ" (Jun Jung) نام تامبور جنگی سلطنتی سِرِرها در سنگال و گامبیا است. از آن در زمین جنگ و در مراسم های رسمی دولتی و مراسم مذهبی استفاده می شود. اصالت آن همان موسیقی با اهمیتی بوده است که در کارائیب (Caraibes) پس از مهاجرت سیاهان به آنجا برده شده است.[۱۷]
کورا
"کورا" (Kora) آلت موسیقی است که از تار آفریقایی تشکیل شده و در اغلب کشورهای آفریقایی وجود دارد و اصالت آن از ماندینگ است. طبق داستان های قدیمی، اولین کورا متعلق به یک زن نابغه بوده است که در نمادهای "کانسالا" (Kansala) در گامبیا زندگی می کرده است. یک رئیس جنگ (Tiramakhan Traoré) که بسیار از این ساز خوشش آمده بود آن را از آن زن می گیرد. پس از او مردی به نام "والی" (Waly) همراه با گروه شکارچی این آلت موسیقی را به دست آورده و به مدح سرای خود، "جِلیمالی" (Djelimaly) می سپارد و او نیز به پسر خود "کامبا" (Kamba) داده و همین طور از پدر به پسر منتقل شده است. "کورا" را نباید با دیگر آلات موسیقی که شبیه آن هستند به اشتباه گرفت. "کورا" نیز از یک "کالوباس" با 40 تا 60 سانتی متر قطر با پوششی از پوست گاو و یا گوزن، و یک دسته و تعدادی تار تشکیل شده است.
از بین مشهورترین نوازندگان کورا می توان به "زومانا دیارا" (Zoumana Diarra) اشاره کرد که 44 تار در کورای او وجود دارد. "لامین کونته" (Lamine Konté)، "جِلیمادی سیسوکو" (Djelimady Sissoko)،"تومانی دیاباته" (Toumani Diabaté)"، بالاکه سیسوکو" (Ballaké Sissoko) و غیره از دیگر هنرمندان ساز کورا به شمار می آیند.
در سال های 1970، نوع جدیدی از آموزش ساز کورا ابداع شده است. راهب سنگالی به نام "کور موسی" (Keur Moussa) و "دومینیک کورا" (Dominique Cora) و آهنگساز فرانسوی "جَک بورتَن" (Jacques Burtin) ساز کورا را با آئین عبادی تلفیق کردند و این برای اولین باری بود که ساز آفریقایی با آلت موسیقی غربی تلفیق شد. جَک بورتن به آهنگسازی مذهبی بسنده نکرد و تلفیق موسیقی کورا را با موسیقی غربی در آثار بعدی خود ادامه داد.
تا پایان قرن 20 هیچ نُتی برای کورا وجود نداشت و همه نت ها شفاهی بود. در سال های 1970 "کور موسی" (Keur Moussa) راهب معروف سنگالی برای آموزش این آلت موسیقی نوت هایی را ارائه داد. این سیستم باعث شد که اغلب نوازندگانی که از کشورهای مختلف به آنجا می آمدند کار با این آلت موسیقی را یاد بگیرند. آهنگسازان هم روی آن متمرکز و از آن ادبیاتی خاص نوشتند. در حال حاضر، بیش از 200 قطعه موسیقی با کورا نوشته شده است.[۱۸]
تاما
نام آن "تامبور سخن گو" (Tama) نیز هست. ابزاری کوبشی در آفریقای غربی است. شبیه آن در هند به نام "اوروک" (Huruk) و در ژاپن به نام" اوتزوزومی" (Otsuzumi) وجود دارد. این وسیله تامبوری است که طول آن 60 سانتی متر و قطر آن 20 سانتی متر می باشد. دارای دو پوسته است. این دو پوست توسط طناب ها به یکدیگر متصل هستند. این ساز از آفریقای شمالی می آید و در قرن 11 میلادی ظهور کرد. در مالی از آن استفاده می شود، در موسیقی معروف سنگال "اِم بالاکس"[ii] (Mbalax) و نیجریه هم نواخته می شود. این آلت یکی از قدیمی ترین آلات موسیقی مدح سرایان است.
ماریم بالاکس
ماریم بالاکس (Marim balax)، این آلت موسیقی سنگالی است و از ساز "ماریمبا" (Marimba) و "اِم بالاخ" (Mbalakh) ساخته شده است.
ماریمبا
"ماریمبا" (Marimba) از نوع کوبشی است و در آمریکای لاتین بسیار دیده می شود. ترکیبی از بالافون آفریقایی و سازهای دوره استعمار است. امروزه تعداد زیادی از آهنگسازان غربی از آن در آثار خود استفاده می کنند. در سال 2010 بود که موسیقی ماریمبا و آوازهای سنتی منطقه جنوب کلمبیا در بخش فرهنگی یونسکو ثبت شد. لبه های آن از چوب ساخته شده است و از چپ به راست پهن تر می شود. موقعیت نوت ها و شکل صفحه کلید شبیه پیانو است. تولید صدا آن را هم کالوباس ها می کنند. تمام این سیستم روی دو پایه قرار دارد و تنظیم می شود. نوازنده پشت آن می ایستد و با دو چوب دستی آزاد آنرا می نوازد.
"ماری ژوزه سیمارد" (Marie –Josée Simard)، "کِکو آبه" (Keiko Abe)، "زاسمین کولبرگ" (Jasmin Kolberg) و "گوردون ستوت" (Gordon Stout) و غیره از جمله نوازندگان معروف این ساز هستند.
از جمله نوازندگان اروپایی این ساز در قرن 20 میلادی می توان به"داریوش میل اود" (Darius Milhand)، "اِرکی – سِوِن تور" (Erkki – Seven Tüür) و "برنارد کاوانا" (Bernard Cavanna) اشاره کرد.[۱۹]
تئأتر و هنر های نمایشی
ریشه های تئأتر در سنگال مانند ادبیات به همان گفتاری بودن آن بر می گردد و از زمانی شروع شده است که سالخوردگان افسانه هایی برای کودکان زیر درختان "بااوباب" در روستا تعریف می کرده اند. در سنگال سنتی اولین آثار و نشانه های تئأتر را می توان در آئین های مذهبی جستجو کرد که هدف اصلی آن برداشتی مقدس است. به این نوع تئاتر مذهبی، تئأتر تاریخی و حماسی که مربوط به قهرمانان است اضافه می شود. قصه های مردمی، آوازهای مدحی و ستایشی و بعضی مراسم و آداب و رسوم نیز جنبهی تئأتری داشتند و همراه آواز، موسیقی، تقلید، بیهوده گویی (تقطیع)، رقص و دیگر شکل ها نمادین بوده و همراه با لباس ها و ابزارها و ماسک ها اجرا می شدند. امروزه نیز این تئأترها اجرا می شوند و عوامل معاصر و تاًثیرات خارجی نیز روی عملکرد و اجرای آنها تأثیر گذاشته است.
در تئأتر سنگال قصه جایگاه مهمی دارد. از نظر"لِوی استروس" (Levi Strauss) این قصه نوعی تقدس زدایی از افسانه است. تعریف کردن یک قصه قوانین خاص خود را دارد، به طور مثال قصهگو باید از شنوندگان مسن تر باشد. اغلب الهامات قصهگو هم سیاسی است.
پس از آنکه خارجی ها وارد سنگال شدند، در ابتدا سکوتی در اجرای این قصه ها و آئین ها پدید آمد. اولین مبلغان مسیحی اجرای این آئین ها را ممنوع اعلام کردند، زیرا اولاً آنها مفهوم این آئین ها را نمی فهمیدند، دوماً آنها را بسیار ابتدایی می پنداشتند، حتی کار به جایی کشید که سیاهان حتی آداب و رسوم اجداد خویش را به تمسخر می گرفتند و قوانین مدرسهی "ویلیام پونتی" (William Ponty) را پیاده می کردند.
زیر یوغ استعمار، کمدین های آفریقایی خود را با اصول غربی وفق دادند، اما باید گفت که تئأتر های مذهبی هنوز خود را حفظ کرده اند. یکی از افراد برجستهای که در سال های 1950 از هویت تئأتر سنگالی دفاع کرد همان لئوپولد سدار سنگور است. او با تئوری نگریتود باعث شد که تعداد تئأترها به همان میزان اعتراض های مردمی زیاد شود، از قهرمانان گذشته یاد شود و دوباره آئین های سنتی روی صحنه بیاید.
در این فرهنگ گفتاری، یک شخصیت نقش اصلی را به عهده می گیرد که همان "گریو" نام دارد. در اینجا دیگر از گریو به عنوان یک شاعر و یک نوازنده در خدمت رئیس و فرمانروا یاد نمی شود. امروزه در سنگال گریو یکی از اعضای طبقهی شاعران نوازنده بوده و حتی دارای انجمن نیز هستند. به علت قدرت گفتاری قوی که دارند از آنها به عنوان افرادی مقدس یاد می شود.[۲۰]
"عثمان دیاخات" (Ousmane Diakhate) مدیر تئأتر دانیل سورانو در داکار در پایان نامه دکتری خود می گوید:
"گریو مرتب در حال یک اجرای دراماتیک است. مخاطبان زیادی به علت قدرت بیانش به او گوش فرا می دهند. او می تواند مشاور رئیس خود باشد زیرا او همیشه به خود این اجازه را می دهد که همیشه حقیقت را بگوید.
یکی از ویژگی های تئأتر سنگال این است که در ابتدای اجرای هر صحنه یک گریو می آید و داستان را کمی شرح می دهد، گاهاً ورودی ها را اعلام می کند و بیشتر اوقات از افراد ستایش می کند.[۲۱]
"ژاک شوریه" (Jacques Chevrier) در اثر خود تحت عنوان "درخت پالابر" (L'arbre à Palabres) سه نوع گریو را معرفی کرده است: نوع اول "ماب" (Mâbe) نام دارد که وابسته به یک خانواده بزرگ است، تاریخ این خانواده را می داند و از آن ستایش می کند. نوع دوم "گولو" (Gawlo) بوده و مستقل عمل می کند، او از کوچکترین بدگویی ها یک آواز انتقادی می سازد که طرفداران زیادی دارد. نوع سوم "تیاپورتا" (Tia Poura) نام دارد که بیشترین آزادی بیان را دارد. آواز های او گاهی مرموز است اما هیچ وقت خطاب به فرد خاصی نیست. با خواندن آنچه که نمی توان گفت، او یک نقش حقیقی برای بازی کردن در سیستم اجتماعی دارد.
یکی دیگر از ویژگی های تئأتر سنگال جایگاه موسیقی و رقص در آئین های سنتی است. در تئأتر معاصر معمولاً صحنه ها با گروه های موسیقی و رقص به روی عموم باز می شود.
"میشل کورون" (Michel Corvin) در اثر خود تحت عنوان "فرهنگ دائرۃ المعارف تئأتر در تمام دنیا" (Dictionnaire Encyclopédique du Théâtre à Travers le Monde) تئأتر سنگال را در قرن بیستم را در چهار زمان بیان کرده است: در ابتدا تئأتر مدرسه ویلیام پونتی است که بنیان و اساس موضوعات آن بین مدرنیته و سنت است و نقش اساسی در تحول هنر دراماتیک کشور داشته است. زمان دوم، زمان گروه"کیتا فودبا" Fodéba) (Keïtafبوده که محور اصلی آن رقص است. از سال 1953 تا 1958، زمان سوم و زمان تأسیس مراکز فرهنگی است که تئأتر را زیر یوغ استعمار قرار می دهد و بالاخره بعد از سال 1960که تئأتر سنگالی با مراجعه به تاریخ خود را به دست تجزیه و تحلیل از جامعه می دهد.
مدرسه ویلیام پونتی در سال 1903 در شهر سنت لوئی تأسیس شد. سیستم آموزشی این مدرسه غربی (فرانسوی) بود. سپس زیر نظر مدیریت " شارل بِ آرت" (Charles Béart) در سال های 1930 دانش پذیران سنگالی با گذراندن یک کنکور نسبتاً مشکل وارد این مدرسه شدند. آنها علاوه بر نمایشنامه های الهام گرفته از شخصیت های فرانسوی مانند "مولیر" (Molière) نمایشنامه های آفریقایی که موضوع آن بیشتر مربوط به تاریخ و گذشته سنگال بود بازی می کردند، البته درعمل آنها بیشتر تاریخ فرانسه را می خواندند. بنابراین تئأتر بازتابی از ارزش های استعمار را نشان می داد، به همین خاطر کمدین های این مدرسه چندان حرفهای نبودند، تنها چهرهای که می توان از آنها نام برد "دوتا سِک" (Douta Seck) است که خودش اقرار می کند که "در اجرای تئأتر ما هدایت شده بودیم.[۲۲]
بدین معنی که اروپایی ها به تئأتر پونتی علاقه داشتند زیرا خودشان هدایت گر آن بودند. آنها مدعی بودند که این خود آفریقایی هستند که سبک زندگی خود را رد می کنند. تئآتر پونتی که تلفیقی از آوازها و رقص های سنتی بود، سبک غربی داشت و مورد توجه بسیاری از نخبگان آفریقایی بود، اما در میان مردم سنگال جایگاهی نداشت زیرا موضوع اصلی آن انسان نبود و حتی به سنت ها نیز حمله می کرد، بنابراین مردم عادی این نمایشنامه ها را دوست نداشتند.[۲۳]
در سال 1955، تئأتر قصر تحت مدیریت "موریس سونار سنگور" (Maurice Sonar Senghor) پسر خواهر لئوپولد سدار سنگور تأسیس شد. اولین رقص بالهی سنگالی در همان سال توسط "لامین دیاخات" (Lamine Diakhate)، به نام "سارزان" (Sarzan) خلق شد.
با اینکه سدار سنگور آثار زیادی از خود به جای گذاشته است، اما تنها دو نمایشنامه نوشته است که عبارتند از: "شاکا" (Chaka) و "مرثیه برای آنینا فال" (Élégie pour Aynina Fall). موضوع هر دو اثر بیشتر شور و هیجانات شاعر را نشان می ده، و موضوع آن معرفی یک آفریقای نمونه در قالب یک ادبیات اعتراضی است.
تئأتر در جامعه سنگال از جایگاه ویژهای برخوردار است. این جایگاه به هنرهای تجسمی سنتی و مدرن نیز باز میگردد. از یک طرف گذشتهی سنگال متأثر از هنرهایی مانند مجسمهسازی، پیکرتراشی، صنایع دستی بوده که هر کدام انتقال دهنده یک مفهوم، اسطوره یا ارزش فرهنگی به بیننده میباشد. از طرف دیگر در دوره استعمار با ایجاد نهادهای جدید فرهنگی از جمله سالنهای تئأتر و سینما روش تئأتر مدرن به این جامعه انتقال یافته است. امروز هنر تئأتر سنگال ترکیبی از سبک و روش سنتی (آفریقایی- سنگال) با سبک و روش مدرن (فرانسوی- اروپایی) است. اساتید، نخبگان تئأتر و گروههای هنری در این زمینه و حتی سالنهای تئأتر همگی حامل و گویای مسائل فوق میباشند.
بیشتر سناریوها- موضوعات- نحوه آرایش سالن- صحنه و حتی پوشش لباسهای هنرمندان تئأتر این ترکیب را نشان میدهد. اگر چه بیشترین برنامههای تئأتر در سالنهای معروف تئأتر در پایتخت و شهرهای بزرگ سنگال اجرا میشود ولی بعضی از برنامههای تئأتر که بیشتر از سنت قدیمی سنگال نشأت گرفته در فضاهای باز و طبیعی (صحرا- میدانهای بزرگ شهر و روستا- محلههای باز شهر و روستا) با همان سبک سنتی- سنگالی نیز اجراء میگردد و مورد استقبال مردم است.
با اینکه موضوع های تئأتر سنگال بسیار زیاد است اما اصلی ترین آنها حول محور تاریخ، نقد دیکتاتوری و فساد است. علاوه بر این جنبش فمینیسم، صحنه هایی از زندگی روزمره نیز از دیگر موضوعات تئأتر سنگال است.
از آثار مهمی که موضوع آنها تاریخ است می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- " لات دیور یا راه افتخار" (Lat Dior ou le chemin de l'honneur) اثر "تیرنو با" (Thierno Ba) (1975) که داستان یک قهرمان به نام لات دیور است که قبل از استقلال سنگال با شجاعت در برابر سفیدان می جنگد.
- "تبعید آبوری" (l'Exil d'Abouri) اثر "شیخ عالیو انداآو" (Cheikh Aliou Ndao) که قصهی حماسهی یک شاه است و موضوع آن "تبعید، تبعید بهتر است از زندگی" است. این اثر جایزهی جشنوارهی پان آفریکن را در سال 1969 از آن خود کرد.
در کل موضوع اصلی هر دو اثر تاریخ قبل از استعمار و مبارزه با استعمار است. این قهرمانان هنوز در تئاتر های معاصر حاضر هستند و جوانان از آنها درس می گیرند.
نمونه هایی که موضوع آنها دیکتاتوری است شامل تئأتر های زیر است:
- "جزیرهی باهیا" (L'île de Bahia) اثر "شیخ علیون اِندااو" (Cheikh Alioune Ndao) (1975) که داستان یک دیکتاتور را در یک جزیره به نمایش در می آورد.
- "فردا پایان دنیا" (Demain la fin du Monde) اثر "علیون بادارا بی" (Alioune Badara Beye) (2003) که سقوط یک دیکتاتور به نام بارکی را نشان می دهد.
- "سالمون" (Salmoon) اثر "شریف آدرامه سِک" (Chérif Adramé Seck). سالمون یک دیکتاتور در دوران قبل از استعمار است. البته در تمام این موارد سنت های آفریقایی و نقش گریو ها هم جز موضوعات اصلی این نمایشنامه ها به شمار می آید.
سه تئأتر معروفی که موضوع آنها فساد اجتماعی است عبارتند از:
- "آقای رشوه و دار و دسته ها" (Mr Pot-de-vin et Consorts) اثر "موریس سونار سنگور" (Maurice Sonar Senghor) (1970) که همانطور که از نامش پیداست موضوع آن رشوه گیری و یک کمدی است.
- "آدجا، مبارز گراس" (Adja, Militante de GRAS) اثر "ماروبا فال" (Marouba Fall) (2005). این نمایشنامه اولین اثری بود که در آن قهرمان داستان آدجا، یک زن مبارز را نشان داد. آدجا "یک تحول در وضعیت زنان" را به نمایش می گذارد و می گوید که زن دیگر نمی خواهد مثل قبل باشد.
- "تراژدی دوران استقلال" (La Tragédie des Indépendances) اثر "احمدو مصطفی واد" (Amadou Moustapha Wade) (1981)که فساد شدید اجتماعی را در سال های اولیه استقلال نشان می دهد.
و بالاخره برای اینکه تئأتر سنگال روزبهروز مردمی تر شود، دراماتورژها بیشتر مسائل روز را به صحنه می کشند. از جمله این تئأتر ها می توان به همان "آدجا، مبارز گراس" اشاره کرد. در این نمایشنامه و امثال آن فضای انتخاب شده حیاط یک خانه است که زن و شوهر با هم زندگی می کنند و در خلال زندگی دچار مشکلات زیادی هستند از جمله فقر و مسئلهی چندهمسری که در سنگال بسیار رایج است.
در مجموع کل نمایشنامه ها زن نقش چندان حائز اهمیتی ندارد و آنها بیشتر به صورت سیاهی لشکر روی صحنه حضور دارند. به طور مثال تحت سلطهی شوهران خود هستند، با کسی که نمی خواهند ازدواج می کنند، روی صحنه تنها فعالیت های خانگی را انجام می دهند و از خود هیچ ایدهی جدیدی ندارند و هر آنچه که شوهرانشان می گویند تکرار می کنند تا جایی که قبل از تأسیس مدرسهی پونتی حتی مردان نقش زنان را بازی می کردند.
"آدجا، مبارز گراس" و "من، آقا، من" (Moi, Monsieur, Moi) اثر "پاتریسا گومِز" (Patricia Gomez) از جمله اولین آثاری هستند که در آن جایگاه زن را در سنگال متحول کرده است. این آثار مدرن توسط یک کمدین اجرا می شود که با لحنی طنز آمیز سخت ترین مسائل روز یک دختر جوان را نشان می دهد. این دو اثر اعتراض شدیدی به مردسالاری جامعه سنگالی می کند، به جامعهای که دختران جوان در بین خانواده ها سرگردانند بدون اینکه بتوانند آرزوهای خود را بیان کنند. نمایشنامه "با اوباب" (Baobab) اثر "فاما دیان" (Fama Diagne) هم حضور کمرنگ زنان در نوشته های دراماتیک سنگالی را نشان می دهد.
مراکز و سالنهای تئأتر سنگال
بهترین مراکز و سالنهای تئأتر سنگال را میتوان به شرح ذیل نام برد:
سالن تئأتر ملی سنگال
سالن تئأتر ملی سنگال نام خود را از کمدین فرانسوی- سنگالی دانیل سورانو (Daniel Sorano) گرفته است. این سالن بسیار مدرن و شامل هزار صندلی با یک سن به سبک ایتالیایی و لوژهای زیبا است. کارگاههای مخصوص طرح لباس، طرح دکر، سالن پذیرش، ادارات، سالن نمایش و یک قسمت پذیرایی از دیگر قسمتهای این سالن هستند. گروههایی که در آن تئأتر بازی میکنند شامل سه ساختار هستند:
- مجموعه ملی گروه باله (لنگر: Linguère) که بسیار قدیمی بوده و اصل آن از فدراسیون عالی (1960) است: 35 رقصنده که در همه جای دنیا برنامه اجرا کردهاند در آنجا فعالند.
- مجموعه ملی درام: این مجموعه در اولین جشنوارهی جهانی «هنرهای سیاه» (داکار، 1966) تشکیل شد. تمام هنرمندان آن حرفهای هستند و دورههای آموزشی خود را در مؤسسهی ملی هنر گذراندهاند نام آن دوتاسک است (Douta Seck).
- مجموعه ملی غنایی- سنتی: این نوع تئأتر را هنرمندانی از جمله سودا فال (Soda Fall) همراه با آلات موسیقی سنتی بازی میکنند.
تئأتر بزرگ ملی
تئأتر بزرگ ملی که در سال 2010 توسط عبد الله واد رئیس جمهور وقت افتتاح شد.
کشور سنگال دارای چندین شرکت تئأتری است که مهمترین آنها عبارتند از:
- بوسانا (Bou-Saana)؛
- گول تپه (Les Gueules-Tapées): این شرکت در سال 1995 تأسیس شد و دارای شاگردان دوره دیده از مؤسسه دوتاسک است. آنها اجراهای زیادی در سنگال دارند. موضوعات آن طنز، فساد و زندگی روزانه است.
- شرکت تئأتر خیابانی پاپامیساگی (PaPa Meissa Gueye): این شرکت بسیار حرفهای و با اصالت است که در سال 2002 تأسیس شد. پاپامیساگی و سیکولا (Saikoula) دو عضو آن هستند که دارای مدرک از مدرسه ملی هنرهای داکار هستند؛
- ژالوره (Jallore)؛ این شرکت از سال 2000 تحت مدیریت یک طراح رقص سیره بی (Ciré Beye) در شهر سنت لوئی فعال است. این شرکت شامل دوازده رقصنده حرفهای و بیش از چهل کارآموز رقص است.
- باله تاکالی ژی (Ballt Takka Liggey)؛ این شرکت در سال 1986 تأسیس شد. شامل 25 هنرمند معلول است. نمایشهای آن شامل رقص و موسیقی سنتی سنگالی است. موضوع اصلی این نمایشها مبارزه علیه تکدیگری است که بیشتر شامل معلولان است.
- کارگاه تئاتر پوان او (Point E)؛ این کارگاه خاص هنرمندان برای کودکان است و هدف آن آموزش شخصیت کودک و آموزش روابط عمومی است. - و بالاخره ژیندی دوکااولاک (Gindi do Kaolack) هدف اصلی این شرکت و هنرمندان آن طرح موضوعاتی برای شکوفایی فرهنگ سنگال در سطح ملی و بین المللی است.
از میان حدود 1200 هنرمند سنگالی که همگی عضو "انجمن کمدین های هنرمند تئأتر" در سنگال (ARCOTS: Association des Artistes et des Comédiens du Théâtre) هستند می توان به "آیساتو سو" (Aïssatou Sow) (هنرمند معاصر) و "سیدی نیان" (Sidy Niang) اشاره کرد. یکی از ویژگی های آیساتو اندام ریز نقش اوست، به خاطر همین او را "به به آیشا" هم صدا می کنند. او بیشتر در اجراهای خود سعی دارد به زبان مولیر (کمدین فرانسوی) صحبت کند. او هرگز به مدرسه تئأتر نرفت اما خودش اقرار کرده که حفظ قرآن باعث شده که روحیه بازی داشته باشد و زبان فرانسه را نیز خودش یاد گرفته است. کار او از سال 2009 شروع شد. او نه تنها در تئاتر بلکه در سینما نیز به عنوان یک هنرمند بسیار می درخشد. یکی دیگر از کمدین های بسیار معروف سنگالی که در 3 ژوئیه 2014 رادیوی سنگال فوت او را اعلام و اهل هنر را به اندوه فرو برد "سیدی نیان" بود. از او به عنوان یک هنرمند ملی و کسی که همه هنر خود در اختیار تئأتر سنگال قرار داد تلقی می شود.
سینما
مفهوم «سینمای آفریقایی» به فیلم ها و تولیدات سینمایی کشورهای آفریقایی، از آفریقای شمالی تا آفریقای جنوبی و آفریقای زیر صحرا گفته می شود. سینمای آفریقا در این قاره مفهوم بسیار رایجی است که ریشه آن به "فدراسیون طرفداران سینما و فیلم سازان آفریقایی" (Fédération panafricanisme des cinéastes) (FEPACI) بر می گردد. به علت وجود تنوع مفاهیم اجتماعی و فرهنگی که در قاره آفریقا وجود دارد، بهتر است که از "سینماهای آفریقایی" صحبت کرد.
تاریخچه سینما
سینماهای آفریقا نسبتاً جوان هستند، زیرا فیلم هایی که از آنها به عنوان «سینمای آفریقا» یاد می شود همگی پس از استقلال و استعمار زدایی (سال های 1950 و 1960) ساخته شده اند، حتی اگر از قرن 20 صنعت سینما در آفریقای جنوبی و تونس از سال 1920 وجود داشته باشد.سینما برای اولین بار هنگامی پایش را به سنگال، کشور زیر سلطه استعمار فرانسه گذاشت که ژرژ ملیس (George Melis) فیلمساز بزرگ فرانسوی و خالق اثر مهم «سفر به ماه» (۱۹۰۳) دو فیلم با نام های «راهپیمایی داکار» و «رقص سیاهان سیرک نو» را در این کشور در سال ۱۹۰۵ تولید کرد.
اما اگر بخواهیم سینمای سنگال و آفریقای سیاه (اصطلاحی است که به کشورهای پایین صحرای بزرگ آفریقا گفته می شود) را پیش از استقلال کشورهایش که اغلب در دهه شصت میلادی اتفاق افتاد بررسی کنیم باید به سال ۱۹۳۴ و فرمان لاوال (Laval Decree) برگردیم. این فرمان به قانونی فرانسوی گفته می شد که محتوای تمام فیلم های ساخته شده در کشورهای فرانسوی زبان قاره آفریقا را کنترل می کرد. فرمان لاوال بر هر موضوعی که به سرزنش حکومت استعماری می پرداخت اعمال سانسور می کرد با این حال این سیاست به گونهای منتج به ساخت اولین فیلم آفریقایی فرانسوی زبان شد. فیلم کوتاه ۲۲ دقیقهای «آفریقا در کنار رود سن» اثر پائولین سومانو ویرا (Paulin Soumanou Vieyra) که اولین فیلم آفریقایی فرانسوی زبان تاریخ سینماست در سال ۱۹۵۵ متاثر از سینمای نئورالیسم ایتالیا در کشور فرانسه تولید شد ویرا این فیلم را با همکاری سه دوست فیلمساز دیگرش ممدو سار (Mamado Sar)، رابرت کریستان (Robert Crisiain) و ژاک ملوکان (Jack Malokan) ساخت. این فیلم در حالی ساخته شد که قانون استعمار فرانسه شهروندان سنگالی را از ساختن فیلم منع کرده بود. وی همچنین اولین تاریخ شناس سینماهای آفریقا می باشد.
«آفریقا در کنار رود سن» (Seine) اثر پائولین سومانو ویرا که اولین فیلم سنگالی تاریخ سینما نیز است در سال ۱۹۵۵ متاثر از سینمای نئورالیسم ایتالیا در کشور فرانسه تولید شد «آفریقا در کنار رود سن» تلاش بصری گروهی از هنرمندان و دانشجویان آفریقایی است که در جستجوی فرهنگ و تمدن خود هستند. ویرا پس از این فیلم چندین فیلم کوتاه دیگر نیز تا اواخر دهه پنجاه ساخت. از دیگر آثار مهم وی می توان به فیلم «یک ملت متولد می شود» اشاره کرد که او آن را در سال ۱۹۶۰ کارگردانی کرد. این فیلم درباره سرانجام نزاعی است که موجب استقلال کشور سنگال شد.
پائولین ویرا در بنین به دنیا آمده بود و به مدت ۱۰ سال در کشور سنگال زندگی کرد. او بعدها تحصیلات خود را در مدرسه سینمایی ایدک (Idek) در فرانسه گذراند و سپس با همکاران خود در گروه آفریقایی سینما، فیلم کوتاهی در این کشور ساخت. در آن زمان کارگردانی یک فیلم توسط یک کارگردان آفریقایی در فرانسه کار بسیار دشواری بود که ویرا از پس آن برآمد. تولیدات فیلم در اولین دهه بعد از استقلال کشور سنگال بیشتر شامل فیلم های مستند بود و اکثر این آثار تحت نظارت وزارت آموزش و پرورش آن کشور ساخته می شد.[۲۴]
فیلم سازان سنگالی
نمی توان از سینمای سنگال سخن گفت و از عثمان سامبن (Ousmane Sembène) پدر سینمای این سرزمین حرفی به میان نیاورد. اگر بخواهیم تاریخچهی سینمای سنگال را مطالعه کنیم باید به این نویسنده معروف سنگالی و آثار او نیز مراجعه کنیم. عثمان سامبن اولین پیشگام سینمای سنگال و چهرهی نمادین هفتمین هنر در این کشور است که در سال 1923 در شهر "زیگن شور" سنگال به دنیا آمد و در 9 ژوئن 2007 در سن 84 سالگی فوت کرد. از نظر او "سینما بهترین روش برای تماس با مردم آفریقا است." یکی از ویژگی های او این بود که خیلی علاقه داشت با مردم به طور مستقیم ارتباط برقرار کند، برای همین او پس از سرودن شعر و نوشتن رمان به سینما روی آورد. او می گوید:" آنچه که باعث شد من به سینما روی آورم این بود که در کتاب ها (آثارش) من به زبان فرانسه خود را بیان می کردم، در حالیکه 80% مردم من به فرانسه صحبت نمی کنند و آن 20% هم که به زبان فرانسه صحبت می کنند وقتی برای خواندن نمی گذارند (بیشتر مردم ترجیح می دهند به سینما بروند). با این شکل بیان من مطمئن هستم که مردم را لمس می کنم. برای من، سینما بهترین مدرسه شبانه است. نه تنها اجازه آنچه را به من می دهدکه ادبیات نمی دهد، بلکه باعث می شود که مردم را به زبان خودشان به حرف در آورد، من نمی توانم مثل زبان آکادمی، زبان مجلس ملی و زبان دادگاه برای آفریقایی فرانسه زبان فیلمی بسازم." [۲۵] از نظر او سینما واقعی تر از ادبیات فرانسه زبان است و سینما حاصل یک ادبیات آفریقایی انقلابی و پسران ارشد ادبیات ضداستعمار است.[۲۶]
برای ساخت یک فیلم، یک دوربین و یک سناریو لازم است. سینمای سنگال با یک مشکل مواجه بود و اینکه این سناریو باید به زبان فرانسوی نوشته و پخش می شد. بنابراین اولین فردی که فیلم خود را در سنگال به زبان محلی مردم یعنی زبان ولوف ارائه کرد، سامبن بود. به دنبال آن بینندگان این فیلم ها توده عادی مردم سنگال شدند و اختصاص به قشر یا طبقه خاصی از جامعه نداشت. نوشته های سامبن بیشتر خطاب به بورژوازی سنگالی و پیام های سینمایی او کاملاً مردمی و مربوط به بینندگان بی سوادی بود که تنها از طریق تصویر این پیام ها را می گرفتند. به لطف زبان ولوف سامبن توانست فیلم را نه تنها سنگالی بلکه آفریقایی کند. بدین گونه سامبن در حالیکه موضع خود یعنی ادبیات را حفظ کرده بود، در سن 38 سالگی سینمای سنگال را فتح کرد. او پس از تکمیل آموزش های لازم در شوروی، در سال 1963 در سنگال نشر "هارماتان" (L'Harmattan)را تأسیس و اولین فیلم کوتاه خود را تحت عنوان "بروم ساره" (Borom Sarret) که داستان سفر طولانی یک فروشندهی دوره گرد با گاری و الاغش درخیابان های پر پیچ و خم شهر داکار است را ساخت که در آن دوباره فرهنگ آفریقایی را ارج می نهاد. فیلم داستان رنج و مشقت یک درشکهچی بی نوای اهل داکار را روایت می کرد که گویا دوران پس از استعمار نیز از فقر و رنجش او چیزی نکاسته بود. از «بوروم سارت» به عنوان اولین فیلمی که کاملا در آفریقا توسط یک فیلمساز آفریقایی ساخته شده است یاد می شود.[۲۶]
اولین فیلم طولانی سامبن "سیاهِ..." (le Noire de…) (1966) نام دارد که داستان یک دختر خدمتکار است که برای کار به فرانسه می رود و چون زبان نمی داند دچار افسردگی و نهایتاً خودکشی می شود. این فیلم نه تنها یک پیام برای سنگالی ها بلکه برای تمام آفریقایی ها و فیلم سازان بود.
دومین فیلم طولانی سامبن "حکم" (Mandat ou Mandabi) (1968) نام دارد. موضوع آن این است که به چه زبانی باید باید فیلم ساخت و نوشت؟ (با وجود سه قرن حضور فرانسوی ها در سنگال، حدود 80% مردم قبل از استقلال بی سواد بودند) در این اثر سامبن عیب و نقص های جامعهی سنگال را نشان می دهد که گروه اندکی از بورژواهای سیاه بدون هیچ نگرانی تعداد زیادی از سیاهان را به فقر می کشانند.
فیلم بعدی او "اِکسالا" (Xala) (1974) نام دارد. این فیلم داستان یک مرد سنگالی است که برای بار سوم ازدواج می کند و در شب عروسی مادهای به نام او "اِکسالا" به او خورانده و او دچار مشکل می شود. این فیلم که بیشتر یک کمدی است نمایانگر همزیستی پلید و در تضاد طلسم آفریقایی و طلسم غربی است. تلفیق ایندو ویژگی روحی، مفهوم واقعی سنت ها را از بین برده و آنها را تبدیل به مسائل پیش پا افتاده که نشأت گرفته از مارکسیسم است می کنند. در این خصوص سامبن در یک مصاحبه می گوید: " تضاد چیزی است که جامعهی آفریقایی فعلی بین دو طلسم تقسیم شده است: طلسم تکنیک اروپا یعنی ایمان به اینکه هیچ کاری را نمی توان بدون توافق اروپا و مشاورهی تکنیسین های آن کرد و طلسم مارابویی که می گوید بدون کمک های مارابو همهی امور با شکست مواجه می شوند. موفقیت واقعی انسان در قبول هر دو یعنی هم تکنیک هم مارابو است. "[۲۶]
اثر بعدی عثمان سامبن "اِمیتای" (خدای طوفان) (Emitaï) (1971) نام دارد که الهام گرفته از خاطرات او و رویدادهای تلخی است که او به عنوان یک فرد مبارز در جنگ دوم جهانی شاهد آن بود.
کمدی سیاه «ژالِی» (۱۹۷۵) یکی دیگر از مهم ترین کارهای سامبن و سینمای سنگال در دهه هفتاد میلادی است. این فیلم با بهرهگیری از طنزی کنایهآمیز هجویهای است که می توان گفت پیش تر در هیچ فیلم آفریقایی دیده نشده بود. «ژالِی» که براساس یکی از داستان های خود سامبن ساخته شده در مورد الحاجی تاجر سنگالی است که برای سومین بار در اوج دوران توفیق اقتصادی و اجتماعیش ازدواج می کند. استفاده رندانه سامبن از موضوع ناتوانی جنسی، نمادی از ناتوانی دولت پسااستعماری در جلوگیری از حرص و طمع موجود و نفوذ سلطه بیگانگان بر این کشور است.
مهمترین فیلم سامبن "سِدو" (Ceddo) (1976) نام دارد. این اثر یک فیلم تخیلی است که سنگال را در دوران قبل از استعمار نشان می دهد. در این فیلم سامبن وقایع تلخ و خونریزی های بین قبایل را هنگام ورود اسلام و مسیحیت به سنگال و بردگی نشان داده است. "سدو" به افرادی گفته میشود که ملحق شدن به یک گروه و یا یک مذهب را رد می کنند. پخش این فیلم در هنگام رئیس جمهوری سنگور ممنوع بود.
دیگر اثر مهم وی در همین دهه فیلم «بیگانه ها» (۱۹۷۷) به درگیری بین اسلام، مسیحیت و قبیله های بومی در این سرزمین می پردازد. داستان فیلم در مورد ربودن دختر پادشاه توسط بیگانگان و تلاش پادشاه برای رهایی اوست. «بیگانگان» در دهمین دوره جشنواره مسکو حضور داشت و امروزه نیز از آن به عنوان شاهکار دهه هفتاد سنگال یاد می شود، گرچه فیلم در آن زمان به خاطر دلایل نامعلوم که به صورت غیر رسمی گفته می شد به خاطر حساسیت های مذهبی بوده است ۸ سال توقیف شد.
«اردوگاه تیاروی» (۱۹۸۸) یکی دیگر از آثار مشهور سامبن است که توانست جایزه ویژه هیات داوران ونیز را از آن خود کند. داستان فیلم درباره کشتار تیاروی در سال ۱۹۴۴ به دست نیروهای فرانسوی است.
گولوارGolovoir) (۱۹۹۲)) که نامش برگرفته از یکی از سلسله های مشهور پیش از استعمار اقوام سرر سنگال است یکی از آخرین ساخته های مهم سامبن در سینماست که به قائله میان مسلمانان و مسیحیان در جامعه معاصر نگاهی می اندازد. نشریه گاردین (Gardian) از این فیلم به عنوان یکی از ۱۰ فیلم برتر قاره آفریقا یاد کرده است.
در کل، سامبن نقطهی برخوردی بین سنت های آفریقایی و اروپایی به وجود آورده است. او به سنت افراطی و شخصی حمله می کند (زندگی بورژوازی سیاه). فیلم های او در زمان استعمار مفاهیم زیاد سیاسی را نیز در بر دارد. او نگاه استعمار را رد کرده و با اینکه در عمل به سنت ها وابسته است، از عیب و نقص های مردم خود نیز چشم پوشی نمی کند. برای او تهیه یک فیلم یک عمل سیاسی با الهام از تاریخ است، مانند گریو (Grive) که نقش او بر ملا کردن عیب ها و نقص های جامعه است، حال یا استعماری یا فرا استعماری، فیلم سامبن هم همین نقش را دارد و این مسئله تعهد او را نسبت به کشورش نشان می دهد.[۲۶] در مجموع، بیشترین موضوعات او مسائل نهی شده در جامعه از قبیل: نظام چند همسری، ختنهی دختران و مسایل دوران پسا –استعمار است. فیلم های او بسیار مورد پسند صنعت فیلم سازی دنیا قرار گرفت و هنوز در سنگال در دسترس است تا جایی که امروز همچنان فیلم سنگال مارک آثار سامبن را به همراه خود دارد. از سال 1962 سامبن 16 فیلم ساخت. آخرین فیلم او در سال ۲۰۰۴ با نام «مولاد» (Moolaadé) (حفاظت جادویی) به صورت تولید مشترک با چند کشور دیگر آفریقایی ساخته شد و در جشنواره کن حضوری موفق داشت و در گروه "نگاهی خاص" (Un Certain Regard) انتخاب شد. داستان فیلم به مانند بسیاری از کارهای قبلی سامبن به موضوع زنان اختصاص داشت. فیلم در گیشه جهانی همان سال ۳۶۱ هزار دلار فروش داشت. سه سال بعد از این فیلم، سامبن در سن ۸۴ سالگی از دنیا رفت.[۲۴]
از چهره های سینمای سنگال بعد از سامبن باید به "جیبریل دیوپ مامبتی" (Djibril Diop Mambéty) اشاره کرد که در سال 1945 به دنیا و در سال 1998 از دنیا رفت. او علاوه بر اینکه یک هنر پیشه بود هفت فیلم ساخت که مهمترین آنها "توکی بوکی" (Touki Bouki) (سفر کفتار) (1973) و فیلم "کفتار ها" (Hyènes) (1992) است. موضوعات این فیلم ها مربوط به نسل جوان است، در آثار او کمتر موضوعات سیاسی به چشم می خورد. او به نمادهای مردمی سنگال از جمله کفتار که حیوانی خبیث و حقه باز است حمله می کند. فیلم توکی بوکی بازتاب قصه های سنگالی زیادی است که بیشتر روی فرهنگ مردم سنگال متمرکز و به آن یک بعد ملی می دهد.
موسی سِن آبسا
"موسی سِن آبسا" (Moussa Sène Absa) (1958) نیز نه تنها یک هنر پیشه، کمدین و نقاش نبود بلکه حدود ده فیلم نیز ساخت. از بین آنها می توان به"سا توئیست در پوپِنگین" (Ca Twiste à Popenguine) (1993) اشاره کرد که فیلمی از رویای جوانان سیاه در پاریس را نشان می دهد و فیلم "اینگونه فرشته ها می میرند" (Ainsi Meurent les Anges) (2001) که داستان عشق بین جوانان سنگالی و کشور فرانسه را به تصویر می کشد.
ژو گی راماکا
"ژو گی راماکا" (Jo Gaye Ramaka) چهره دیگر سینمای سنگال در سال 1952 در سنت لوئی به دنیا آمد. بیشتر آثار او مستنداتی هستند که در آن آنیمسیت سنگالی را به تصویر و ارج می کشد. به طور مثال در دو اثرش "آئین های باران" (1985) (Les Rites de Pluies) و "سازندگان باران (Les faiseurs de pluie) (1988) نشان می دهد که در هنگام خشکسالی در سنگال مردم هنوز طی آئین هایی از سازندگان باران درخواست بارش باران می کنند.
و بالاخره "لاین گومیز" (Lain Gomis) که در سال 1972 در پاریس به دنیا آمد یکی از سازندگان فیلم سنگالی است. نام فیلم او "آفرانس" (Afrance) است که در سال 2001 آنرا ساخت. در این فیلم او رقابت بین دو کشور اصلی (سنگال) و کشور میزبان (فرانسه) را که بیشتر الهام گرفته از زندگی خود اوست نشان می دهد. موضوع اصلی این فیلم مهاجرت و دیازپورای سنگالی (سنگالی هایی که در نقاط مختلف دنیا زندگی می کنند) است.[۲۶]
فیلم سازان سنگالی دیگر نیز فیلم های ملی را از نوع مستند و با موضوعاتی از قبیل انتقاد از جامعه و سیاست را تولید کردند. بطور مثال "ماهاما جانسون ترااوره"(Mahama Johnson Traoré)، که در فیلم های خود از جامعه نقد می کند:
- 1970 "دیِگ بی" (Diegue- Bi)؛
- 1972 "لام بای" (Lambaaye)؛
- 1975" اِندیاگان" (N’ Diangaane)؛
- 1972 "دجی دیوپ مام بتی"(Djibril Diop Mambéti)؛
- 1992 "مرد خائن" (Hyènes).
فیلم های "ماهاما جانسون ترااوره"(Mahama Johnson Traoré)، سبکی جدید، پر از تصاویر جذاب و دیدنی داشت که کم کم پیشرفت او را باعث شد.
از جمله فیلم سازان دیگر می توان از اسامی زیر نام برد:
- "شیخ تیدیان آو" (Cheikh Tidiane Aw) با فیلم"برای کسانی که می دانند 1971"، "دستبند رز، 1974"؛
- "موسی توره" (Moussa Touré) با فیلم "توباب بی" (Tobab Bi: 1991)؛
- "موسی سِن آبسا" (Moussa Sene Absa) با فیلم "تابلوی آهنی 1995"؛
- "صافی فای" (Safi Faye)، با فیلم "رهگذر، 1972"،"نامه روستایی در سال 1975" نگاه وی در این فیلم دیدی قبیله شناسی است، فیلم " "فاد جاپ" "Fad’jap" در سال 1979 و" موسان" " Mossane" در سال 1996.
کشور سنگال یکی از مهم ترین تولید کنندگان فیلم در آفریقا بوده است. امروز همچنان فیلم سازان به کار خود مشغول هستند، ولی متأسفانه به علت بستن اغلب سالن های سینما، تقریباً نمی توان فیلمی را در سینمایی در سنگال دید. با این وجود، فیلم سنگالی در جشنواره های سینمایی دنیا حاضر است. ویژگی فیلم سنگالی داستانی بودن آن است که مفاهیم و موضوعات آن حقیقت گرایی اجتماعی و آموزشی است. سینمای مستند نیز توسط تولید کنندگان سنگالی و خارجی بسیار فعال است.
متأسفانه در طول ده سال اخیر، سالن های سینما تقریباً به علت مسائل مالی بسته شده اند. تعداد زیادی از آنها امروزه تبدیل به مراکز تجاری و هتل گردیده اند. اما تعداد کمی از آنها فعال هستند:
جدول شماره 1. سالن های سینمای سنگال
سینما ها در داکار
u3 آزادی مدنیا (Médina) الحاج کریستا (Christa) ووکس (Vox) آوا (Awa) الکریم (Al karim)[ZH1] |
در روفیسک (Rufisqne)
المنصور |
در تیس (Thiès)
آگرورا (Agrora) پالاس (Palace) |
در کااولاک (Kaolack)
ووکس (Vox) |
در دیوربل (Diorbel)
دیوربِل | |
در سنت لوئی
رِکس (Rex) |
سه مؤسسه در شهر داکار سالن های خاص خود را دارا بوده و در زمینهی نمایش فیلم همچنان فعال هستند:
- مرکز فرهنگی فرانسوی لئوپولد سدار سنگور (CCF). این مرکز فیلم های به زبان فرانسه را پخش می کند. برنامه های آن متنوع است، گاهی فیلم، گاهی مستند و گاهی هم همراه با کنفرانس است. مرکز سمعی - بصری آن از سال 2008 راه اندازی شده است. این مرکز به تمام مراجعین فیلم کرایه می دهد.[۲۷]
- مرکز رسانهای داکار. این مرکز هر ساله در ماه دسامبر جشنواره فیلم محلی را اجرا می کند. بیشتر موضوعات آن مستند و خیالی است. فیلم های تولید شده بیشتر فیلم های کارآموزان این مرکز رسانهای درباره مسائل اجتماعی است. کلوب سینمای آن نیز فعال است.
- انستیتو گوته: این مرکز برای کودکان هر شب چهارشنبه و جمعه فیلم پخش می کند.[۲۸]
انجمن فیلم سازان سنگالی نیز سی.دی های عثمان سامبن را به فروش می رساند. "تصویر زندگی" انجمنی است که اهداف اصلی آن اهمیت دادن به فرهنگ و آموزش از طریق سینما و تلاش برای نشر سینمای آفریقایی است. این انجمن به فیلم سازان جوان کمک کرده و هر ساله در ماه ژوئن یک جشنواره در شهر داکار همراه با بحث و بررسی و کارگاه آموزشی اجرا می کند.[۲۹]
سینمای سنگال به علت تنوع زیادی که داشته است، غنی ترین سینما در آفریقا به شمار می رفته است. امروزه حدود 250 فیلم که حدود 30 تای آن بلند است در این کشور پخش می شود.
آوازها و سازها نقش مهمی در آداب و رسوم سنتی دارند. "یوسو اِندو" (Youssou N’Dour)، خوانندهای که از آن به عنوان شاه" رام بالاکس" (Mbalax) که ریتم موسیقی معروف سنگالی یاد می شود، با گروه "توره کوندا" (Touré Kunda) و گروه "دودو اِندای کومبا روز" (Doudou Ndiaye Coumba Rose) در تولید این فیلم ها نقش داشته و به آنها فضایی بین المللی می دهند. "لامین کونته" (Lamine konté) نیز مدح سرای معروف با ساز "کورا" (Kora) فضای فیلم های سنگالی را دلنشین می کند.
به طور کلی سینمای آفریقا را می توان به سه گروه تقسیم کرد:
1- سینمای دوره استعمار که مربوط به فیلم های ساخته شده در زمان سلطه استعمار است که به نوعی از حضور استعمارگران دفاع و آنها را ناجی ملل آفریقا معرفی می کنند و بیشترین بینندگان آن مردمان غیر بومی هستند. موارد زیر نمونه هایی از آن هستند:
- باغ وحش انسان ها (zoos humains) اثر" پاسکال بلانشارد" (Pascal Blanchard) و "اریک دِرو" (Eric Deroo) در سال 2002؛
- "در کشور پی دِ پیگمها" (Au pays des pygmées) اثر "ژاک دوپُن" (Jacques Dupont) در سال 1948؛
- " عروسی آب" (Noces d’eau) اثر" ژان کاپرون" (Jean Capron) و "سِرژ ریسی" (Serge – (Ricci در سال 1953.
2- سینمای پس از استعمار (دهه های اول پس از استقلال) که بیشتر فیلم ها علیه آثار مخرب باقی مانده از استعمار ساخته شده و بیشترین بینندگان آن ها سنگالی ها هستند و شامل نمونه های زیر است:
- "آفریقا 50" اثر "رونه ووتیه" (René Vautier) در سال 1950؛
- "مجسمه ها هم می میرند"، اثر "آلن رسنه" (Alain Resnais) سال 1953؛
- "آفریقا روی رود سن" اثر "محمد سار" (Sarr) و "پولن سومانو ویرا" (Paulin Soumanou Vieyra) در سال1957.
3- سینمای استعمار فرا نو که مربوط به دو سه دهه جاری و بیشتر شامل مشکلات جاری جامعه، زنان و جوانان سنگالی می شود. مشخصه این سینما نسبت به دوره دوم این است که مشکلات موجود در جامعه را ناشی از ادامه حضور غیر مستقیم استعمار در افکار و اندیشه نخبگان و جامعه سنگال می داند که باعث وابسستگی غیر مستقیم به غرب بوده و باعث شده مشکلات وابستگی گذشته حتی بعد از استقلال حل نشود و یا مرتب اضافه شود.
از نمونه فیلم های سینمای استعمار فرا نو فیلم "رئیس" اثر" ژان – مقی تنو" (Jean – Marie Teno) در سال 1999 است.[۳۰] و فیلم "موسی توره" (Moussa Touré) تحت عنوان "قایق های کوچک" که در جشنوارهی "کان" (Cannes) فرانسه در سال 2012 مورد تشویق حاضران قرار گرفت. موضوع این فیلم جوانانی بودند که فکر می کردند اروپا بهشت زمین است و از طریق دریا با قایق های کوچکی به آنجا مهاجرت می کنند، اما بعد متوجه می شوند که اشتباه کرده و می بایستی در آفریقا بمانند.
در مورد سینمای جنگ سنگال باید گفت که تفنگداران سنگالی از سال 1857 در قلب تاریخ فرانسه بوده اند. در آن سال است که فرانسویان از اواخر قرن نوزدهم در تمام مراحل استعمار در آفریقا نیروی سیاه را در سن لوئیس (Saint Louis) سنگال ایجاد کردند. از نیروی 15000 نفری، در سال 1914، نه فقط سنگال بلکه از تمام ملت های آفریقا بودند که از آن زمان به امپراتوری فرانسه وابسته بودند.این نیروهای جنگی در هر کجا لازم بود مثل هند و چین و کوه های الجزایر درگیر همه نبردها بودند.
آنها در باشکوه ترین رزم های خود به ارتش فرانسه خدمت کردند: مانند آزادی شهر تولون (Toulon) و نجات پرووانس (Provence) همچنین در حوادث تلخ تر، مانند سرکوب قیام قسطنطنیه (Constantine) در الجزایر در می 1945 یا سرکوب مردم ماداگاسکار(Madagascar)درسال 1947 نیز شرکت داشته اند. آنها قبلا به ویژه در تصرف قلعه دوومونت (Domunt) در سال 1916 مورد توجه قرار گرفته بودند که سی هزار نفر از آنها در میدان جنگ کشته شدند. در سال 1939، 140،000 نفر از آنها درگیر جنگ جهانی دوم شدند و 24،000 نفر به اسارت در آمدند یا کشته شدند.از حدود دهه نود میلادی، سنگالی ها شروع به طرح و استفاده از این تاریخ جنگی کردند و به ویژه اینکه این نبردها از جنگ بزرگان مبارز خود که در استقلال جنگیده بودند، به عنوان همکاران دولت استعمار مسئلهای متفاوت بوده است. فیلم گلوله ها (les-tirs) ساخته سان پلوتی قیور سنگالی (Sene Plus - Tirailleurs) از سینمای جنگ سنگال از زندگی سربازان سنگالی ارتش فرانسه و مسائل خانواده های آنها می باشد. فیلم دیگر اردوگاه تیارو (Camp de Thiaroye) فیلمی سنگالی از سینمای جنگ پیرامون شرائط و خاطرات جنگجویان این کشور در ارتش فرانسه از اوسمان سمبن (Osman Samban) و تیرنو فطی سو (Thierno Faty Sow) است که در سال 1988 ساخته شده است.[۳۱]
در سال 2004، میدان مقابل ایستگاه قطار داکار به میدان تیرآیلور (Place du Tirailleur) یک جنگجوی سنگالی تغییر نام یافت. در وسط مجسمهای از یک نظامی فرانسوی و این جنگجوی سنگالی، کنار هم قرار گرفته است. از آن زمان هر ساله یک روز ادای احترام به سربازان آفریقایی در دو جنگ جهانی برگزار می شود.
در دهه های جاری، تاریخچه این جنگجویان در قالب فیلم مطرح می شود و داستان های جنگی آنها به تصویر کشیده می شود. برای اولین بار، چندین فیلم و مستند حرف از خاطرات جنگی آنها می زند. دریک فیلم مستند خاطرات گذشته (Vieux souvonirs) چندین تن از جنگجویان آفریقایی ارتش فرانسه به تصویر کشیده شده است.
بعضی از آنها حدود نود ساله هستند، مانند یائو (Yao)، مانولا (Manola)، کیتا (Kita) یا عبدولای (Abdoulai) و به همین مناسبت با افتخار کلاه و مدال های جنگی خود را که به دامن وکت های خود آویزان کرده بودند، بیرون آورده اند. آنها به شایستگی و آرام، خاطرات خود را بدون کم و کاست از سال های جنگی و همچنین پایان غم انگیز نیروی سیاه سنگال بیان می کنند. مصاحبه گر ژان ایولو نائور (Jean-Yves Le Nauru) و کارگردان سدریک کاندون (Cedric Candon) ملاقات با این جانبازان آفریقایی را انتخاب کرده اند و همچنین نشان می دهند برای دریافت کامل مستمری خود آنها مجبورند بعضا سالانه حتی چند ماه در یک خوابگاه بنام سوناکوترا (Sonacotra) در فرانسه اقامت کنند.
آخرین متهم ها (Les derniers accuses) یک فیلم مستند دیگر از سدریک کاندون (Cedric Candon) و نویسندگی ژان ایو لو نائور (Jean-Yves le Nauru) از خاطرات و مسائل زندگی کهنه سربازان سنگالی است.[۳۲]
به جز آفریقای شمالی وآفریقای جنوبی، اغلب سینماهای آفریقایی مانند سنگال (به ویژه آنهایی که درجشنواره ها شرکت می کنند) به علت کمبود بودجه به کمک های خارجی وابسته هستند. تعداد زیادی از تهیه کنندگان از کشور های خارجی مانند فرانسه و بلژیک کمک دریافت می کنند.
وضعیت و انواع صنایع دستی
صنایع دستی یک کشور معرف فرهنگ یک کشور است. در کشور سنگال ساخت صنایع دستی از جایگاه ویژهای برخوردار و نه تنها معرف ذوق و قریحهی سنگالی بلکه یکی از نشانه های هنر غنی در آفریقا است.
تاریخچه صنایع دستی
هنر صنایع دستی در سنگال ریشه در تاریخ فرهنگ و اقتصاد این کشور دارد. اما پس از استقلال این کشور بود که این بخش رشد به سزایی پیدا کرد. در سال 1963، دفتر بخش صنایع دستی افتتاح شد. در سال 1975، این بخش در دو شاخه «کانون ملی ارتقاء صنایع دستی» برای اجرای سیاست دولت در حوزه صنایع دستی هنری و «کانون ملی مطالعات ارتقاء صنایع دستی» برای رشد و تولید خدمات به اوج شکوفایی رسید. اتاق های فنی حرفهای و اتحادیه ملی اتاق های فنی وحرفهای با توجه به قانون شماره 92-77 در 10 اوت 1977 تأسیس شد. در سال 1978، مدیریت صنایع دستی برای کنترل به کارگیری سیاست دولت در حوزه صنایع دستی نیز راه اندازی شد.[۳۳]
ساختار صنایع دستی سنگال را می توان بر اساس حرفه ها و جمعیت فعال در آن به شرح ذیل مورد توجه قرار داد.
1- انواع صنایع دستی سنگال شامل خیاطی، نجاری، تیماج سازی، جواهر سازی، نقاشی هنری، مجسمه سازی، بافت مو و ریختهگری، کیف و کفش سازی و... می شود.
2- صنایع دستی هیجده درصد جمعیت فعال را که درتولید خالص داخلی نقش دارند در بر دارد، یازده اتاق فنی و حرفهای در این حوزه در شهرهای سنگال به خصوص شهر داکار دایر که به امور شرکت های کوچک صنایع دستی و نیروهای کاری که در آن اشتغال دارند رسیدگی می کند. (سنگال دارای 902122 شرکت کوچک صنایع دستی است که 378000 نفر نیروی کار در آن اشتغال دارند).[۳۴]
انواع صنایع دستی
صنایع دستی سنگال که در زمان قدیم تنها به اشیاء خاص و سنتی محدود می شد، امروزه بسیار متنوع و توسعه یافته است. از جمله صنایع دستی این کشور عبارت است از:
- نقاشی روی شیشه: صحنه های مذهبی، زندگی روزمره موضوعاتی هستند که روی این شیشه ها نقش بسته اند؛
- جِمبه (آلت موسیقی) (Djembes): تامبورهایی (نوعی طبل و دهل سنگالی که معمولا در بدنه آن نقاشی یا کنده کاری وجودارد) که اصل آن ماندینگ بوده و شهرت خاصی در صنایع دستی دارد؛
- پارچه های نخی سنگالی که نقش و نگار آفریقایی روی آنها طراحی شده است؛
- رنگرزی سنتی (با رنگ سازی سنتی با ابزارهای الگو زنی دستی) که روی پارچه های محلی سنگالی را رنگ کرده و در آفتاب خشک نمود و به خیاطان برای تولید لباس های محلی می فروشند؛
- هنر جواهرسازی دستی - سنتی نیز توسعه بسیاری یافته است. تعداد زیادی از مغازه های ولوف ها سنگ های تزئینی و جواهرات را تراش داده و با طلای 18 عیار یا نقره را که ساخته به روش سنتی – محلی طراحی هنری کرده به مشتریان خود ارائه می کنند؛
- سفالگری که بیشتر در مناطق اطراف رودخانه سنگال رواج دارد. بیشترین مصرف آن کوزه گل است ولی ظروف هم ساخته می شود؛
- "پاین تیسه" (Pagnes Tissés): پارچه های ضخیم بافته شده با الیاف نخ و زری؛
این پارچه ها بسیار زیبا و خاص کشور سنگال است. زنان به آن بسیار علاقه دارند و از آنها مراقبت کرده و آنرا معطر می کنند. این پارچه ها پر از نماد است. از آنها به عنوان حفاظت در برابر بدی هم یاد می شود: چشم بد، باد سرد، زبان زخم و غیره مصادیق آن است. از آنها برای تهیه لباس و یا ساختن کیف و کفش نیز استفاده می شود.[۳۵]
- زیورآلات با عاج فیل، این هنر با اینکه از لحاظ سازمان حفاظت محیط زیست استفاده از عاج فیل ممنوع است اما در سنگال به چشم می خورد. از شاخ گاو نیز نه تنها برای زیورآلات بلکه برای مجسمه سازی هم استفاده می شود؛
- زیورآلات که با سنگ های گوناگون به ویژه عقیق و مالاکیت و صدف ساخته می شود؛
- مجسمه های متنوع از جنس چوب با اشکال حیوانات، انسان ها و غیره؛
- عروسک های سنگالی که بیشتر نمایی از زنان و مردان سنگالی را نشان می دهد؛
- تابلوهای شنی با نقش و نگارهای آفریقایی؛
- صندلی و میزهای چوبی کنده کاری شده با نقوش آفریقایی؛
- انواع کیف و کفش و کمربند و دمپایی با چرم شتر، گاو، پوست تمساح، پوست مار، پوست سوسمار و شترمرغ؛
- تابلوهایی فوق العاده زیبا و باور نکردنی که تصاویری را بال های پروانه ها که طراحی شده است؛
- طرح های زیبای آفریقایی کنده کاری شده روی شاخ گاو و شاخ کرگدن؛
- انواع کوله پشتی و کیف های پارچهای با طرح های آفریقایی.
صنایع دستی و تجارت فرهنگی سنگال
سهم صنایع دستی در تولید خالص داخلی در سال 1992، 12% و از سال 1996 تا سال 2001، 18/9 درصد بوده است. آثار ناشی از این مسئله کاهش رقابت، کاهش درآمد و بروز فقر بوده است.
اما فعالیت در بخش صنایع دستی مرتب در حال رشد است. از سال 1996 تا سال 2001، در سال 6/2% رشد داشته است. در این زمینه به 454400 شغل در سال 2001 رسیده در حالیکه 160000 شغل در سال 1992 گزارش شده است. بخش صنایع دستی دوره های آموزشی را برقرار کرده است. حدود 315000 کارآموز در کارگاه های صنایع دستی در حال فعالیت هستند. این بخش در برخی از حرفه ها (هنر آشپزی، سبزه آرایی، رنگ مو، خیاطی، آرایشگری و بافت مو) بیشتر زنان را به کار گرفته است. توسعه بخش صنایع دستی سنگال امروز از لحاظ اجتماعی – اقتصادی به دو گروه تقسیم شده است:
1- صنایع دستی عمومی که 85% افراد را در برگرفته و شامل تولیدات بازارهای محلی می شود.
2- صنایع دستی شرکتی که 15% افراد را در بر گرفته است. در این نوع صنایع دستی، بیشتر آثار هنرمندان مخلوطی از زیبا شناختی هنرهای پلاستیک (انعطاف پذیر) است و بیشترین مشتریان آنها ثروتمندان آفریقایی و خارجی هستند. از جمله هنرهای آنها طراحی، مُد لباس، طراحی و تولید پارچه، لوازم و مبلمان لوکس منزل است.[۳۴]
معماری
معماری جامعه سنگالی معاصر بطور مختصر شامل سه بخش است:
- جامعه سنتی که شامل هنر سیاه است، تاریخ آن به قبل از اسلام و قبل از دوران استعمار بر میگردد؛
- جامعه مغربی: که از قرون وسطی تا به امروز بنیان های فلسفی و مذهبی و اسلام سیاه را به هم پیوند داده است و شامل هنر مساجد است؛
- سهم غربی: که با گسترش استعمار در حوزه سیاست و اقتصاد در سنگال رواج یافت و نمایانگر معماری مدرن امروزی است.
از لحاظ تاریخی نسل فعال معماران امروزی نسلی پیشگام نیستند، بلکه دنباله رو معماری معاصراند. ظهور معماری دوران معاصر به سال های 1880 و 1940 بر میگردد و معماران از آن زمان کار خاصی انجام ندادهاند مگر شکوفا کردن و یا از مسیر منحرف کردن سبکهای قدیمی، آنها چیز جدیدی ابداع نکردهاند. آنان این کارها را از اروپا، آمریکای لاتین، ایالات متحده آمریکا و یا حتی ژاپن تقلید کردهاند.
این معماری مدرن در جامعه غربی از زمان انقلاب صنعتی با پیشرفت فن توسعه یافت و یک نیم قرن همه جای دنیا را فراگرفت و این اولین ایرادی است که اکثراً به آن میگیرند ولی با این وجود سلامت این معماری اثبات شده است و میتوان اطمینان داد که تمام سبکهای سالم، پس از طی یک مرحله بینالمللی، همیشه به سبکهای متفاوت ملی تبدیل میشوند.
کشف مجسمه سازی سیاه به عنوان یک اثر هنری شامل نقاشیهای حیوانات، کوبیسم، اکسپرسیونیت است. اولین بار این موریس دوولامینک (Maurice de Vlaminek) بود که با هنر پلاستیک سیاه آشنا شد: آن زبان فرم های سیاه است که جنبش کوبیست را بیان میکند و این اجازه را میدهد که خود را دریابد؛ و یا بهتر بگوییم این اجازه را به پابلو پیکاسو (Pablo Picasso) میدهد که اولین نقاشی کوبیسم را امضا کند و یا به دوشیوه اوی نیون (Avignon) که با همین زبان نقاشی اکسپرسیونیسم را در آلمان شکوفا سازد و سپس فوتوریسم (آینده نگری) در ایتالیا را شکل دهد.[۳۶]
رابطه این نقاشیها با معماران زمان خودشان، بسیار رایج و معمول بود. درک اینکه این نقاشان چقدر به معماران در کارشان آزادی می دادند سخت است: این نقاش بود که معمار را از گفتار و زبان آکادمیک بدون اینکه از فرمها جدا شود رهایی داد، ولی بر عکس آنها (نقاشان) با آفرینشهای خود موضوعات معماری بسیار منطقی از خود ارائه میدادند. بدون نقاشانی همانند ولامینک (Vlamink)، درن (Derain)، پیکاسو (Picasso)، ماتیس (Matisse)، ژوان گریس (Juan Gris) و بواوس (Bauhaus) تاریخ معماری اروپایی هرگز شکل نمی گرفت.
فلسفه کلاسیسیم در قرن 18 در اروپا شکل گرفت. اما معماری امروزی بیشتر سبک اکسپرسیونیسم و کوبیسم را دارد که شاید باید یک بخش از آن را مدیون هنر سیاه دانست. نیکولاپوسنر (Nicolas Pevsner) بنیان معماری مدرن را که طرح آزاد نامیدهاند اینگونه تعریف میکند: «بیان هیجان جاودانه غرب برای حرکت در فضا» و به آن میتوان این تعریف را نیز اضافه کرد:
«بیان هیجان جادوانه آفریقا برای آهنگ و ریتم در فضا». اما چه رابطهای بین مجسمه سازی آفریقایی و هنر و معماری قرن بیستم وجود دارد؟ باید گفت که هنر سیاه قبل از همه چیز مفهومی و تصوری است و یک تفسیری از حقیقت بیان میکند و از ظاهر و از نمادها استفاده نمیکند: مجسمه و شیء یک سیستم علامت و نشانه است که لئویولد سدار سنگور از آن به عنوان «تصویری نمادین و موزون» یاد میکند. این دقیقاً همان قابلیتی است که معماران پیشگام به دنبال آن هستند، آنها با ارائه اشکال و مفاهیم این تصاویر به دنبال کشف یک سیستم نشانه هستند که با یک سری دادههای فنی جدید روشن، یک موضوع معماری را بیان کنند.[۳۶]
رابطه بین معماری معاصر و مجسمه سازی آفریقایی نمایانگر یک پدیده برگشت است: ابداع یک معماری معاصر خاص سنگالی و سودانی - صحرایی یک آفرینش مصنوعی نیست که جامعه آن را رد میکند، بلکه بر عکس بدون شک پیوند هماهنگ بین هنرهای دو تمدن، غرب و آفریقا بوده و یک الحاق اقتصادی و اجتماعی متقابل را شکوفا میکند.
ورود اسلام نیز در آفریقا بر سبک معماری سنگالی نقش داشته است. از اوایل قرن دهم، نفوذ اسلام آفریقای غربی تأثیر زیادی روی هنرها، آداب و رسوم، بنیان های فلسفی - مذهبی و حتی معماری آن گذاشته است. ویژگی کاربردی معماری در مساجد اسلامی ابتدایی توسط تمام متخصصین اثبات شده است: «ستونهایی از مرمر فارس عتیق یا تنههایی از درخت نخل؛ سقفهایی از چوب تِک (Teck) مساجد بنی امیه با پوششهای نخل». در این مساجد دیگر خبری از تفاسیر گوناگون مصور روی دیوارها نبود. رابطه اسلام و معماری اهمیت هندسه در دکوراسیون و طبیعت درخشان آن بود. با شروع قرون وسطی تا به امروز سبک ساختن مساجد تغییر خاصی پیدا نکرده ولی مواد سازنده آن تغییر یافته است.
معماری سنتی آفریقایی از لحاظ معماری و اجتماعی یک مدل نیست که حاصل یک تحول باشد؛ زبان ظاهری آن همان زبان مجسمه سازی است و سبک آن حاصل تلفیق هنر آنیمسیم، سبک معماری غرب و نفوذ اسلام است. بنابراین امروزه در سنگال، به جز مناطق روستایی که سبک خانههای آنها بسیار سنتی و از چوب درختان ساخته شده است و کز (Case) نام دارد، در شهرهای بزرگ معماری های گوناگونی (اسلامی، غربی، شرقی، آفریقایی) به چشم میخورد.[۳۷]
هنرهای تجسمی
با اینکه آمدن هنرهای مذهبی (توحید گرایی) مسیر هنرهای تجسمی را در سنگال بسیار تغییر داد، اما در طول سال های استقلال این هنرها جایگاه ویژه خاص خود را پیدا کرد. در این کشور در هر روستایی، در هر شهری، در خیابان ها، در کوچه پس کوچهها آثار هنری زیادی به چشم میخورند. هزاران سنگالی به ارائه این هنرها در بازار مشغول و فعالند. هر آرایشگر، مدلهای هنری مخصوص خود را ارائه میدهد، هر تاکسی یا وسیله حمل و نقل دیگری نمادها و نشانههای مارابوتی خاص خود را داراست (مارابوتی که از او تقلید می کند)، هر کامیون و هر رانندهایی یک نماد هنری خاص خود را دارد تا جایی که گاهی اوقات این نماد برای دیگران غیر قابل فهم است.
مجسمه سازی
مجسمه سازی یک فعالیت مذهبی سنتی در آفریقا است و شامل ماسکهای مخصوص مراسم و جشنها، توتمها، فتیشها، ایدولها است که حتی با آمدن مذاهب اسلام و مسیحیت، جایگاه خود را حفظ کرده و حتی با مدرنیزه شدن سنگال هم پیش رفته است. هر مجسمه همیشه در دستان گروه خاصی ساخته میشود که در آن تبحر دارند: مانژاکها در کازامانس (Manjaks)، سالوم در طایفه سرر، در سنگال غربی در نزد بدیک (Bedik)، باساری (Bassari) و کونیاگی (Coniagui) از جمله این گروهها هستند. در سنگال، مجسمه سازی نه فقط در حوزه مذهبی بلکه از الهامات استادانه اجداد این رشته نیز نشأت میگیرد. از معروفترین مجسمه سازان سنگالی می توان به "عثمان سو" (Ousmane Sow) و"مصطفی دیمه" (Moustapha Dimé) اشاره کرد. عثمان سو در سال 1935 در شهر داکار به دنیا آمد. وی حدود ده اثر دارد که از مهمترین آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- "انسان و کودک" (2013)؛
- "مردی که نشسته است و به مهاجران بدون مدرک (اقامت) ادای احترام می کند" (2008). وی این مجسمه را به سفارش ژنو از جنس برنز ساخت؛
- "دونده روی خط حرکت" (2002) که به سفارش کمیتهی بین المللی المپیک این مجسمه را ساخت.[۳۸]
مصطفی دیمه در سال 1952 به دنیا و در سال 1998 از دنیا رفت. از هفت اثری که از خود به جای گذاشته می توان به "چهره" (1996) و"نگهبان" (1995) اشاره کرد که با چوب و فلز و طناب ساخته است.[۳۹]
نقاشی
در سنگال نقاشی به سبک های زیر بسیار رواج دارد:
نقاشی زیر شیشه
نقاشی زیر شیشه یک حرفه هنری خاص مردم سنگال است و به ولوف، سوور (Suwer) و یا نقاشی فیکس نامیده میشود. فن آن از دوران باستان در غرب شناخته شده است. در قرون وسطی از آن در شمایل عیسی مصلوب و صندوقچه متبرکات استفاده میکردند. در دوران رنسانس این هنر خاص عالمان بود، در شهر ونیز و مورانو نقاشی زیر شیشه در اروپا در قرن هجدهم تبدیل به یک هنر مردمی شد. در حدود سال 1890 این هنر با عبور از ایتالیا و خاورمیانه (ترکیه) وارد مغرب شد، سپس در قرن بیستم از آنجا از طریق تجار عرب، مارابوت ها و متفکران مسلمان سنگالی در سنگال رواج پیدا کرد.
در سنگال نقاشی های زیر شیشه معرف حماسههای اسلام و صحنههای جنگ، حامیان پیغمبر و انسان های قدیمی است. موضوعات آن امروزه بسیار متنوع شده است و شامل صحنههایی از زندگی روزمره خانوادهها، چهرههای زنان و مردان، موضوعات مذهبی مانند زندگی بنیانگذار موریدیسم شیخ احمدو بامبا (Cheikh Amadou Bamba)، داستان های مصور" تَن تَن" (Tintin) که الهامات آن به اخبار روز و درخواست جهانگردان بستگی دارد و غیره است. در این نوع نقاشی یک تکه شیشهی فرم داده شده بیشتر به شکل دایره را انتخاب کرده و سپس طرح نقاشی را از پشت به صورت وارونه پشت شیشه کشیده و سپس نقاشی را با کمک گواش کامل می کنند.
از جمله هنرمندان معروف در این رشته موسی ساخو (Moussa Sakho) سیرین اندای (Serigne Ndiaye)، فالودولی (Fallou Dolly) گورا ام نگ (Gora Mbengue) و علیون فال (Alioune Fall) و غیره هستند.[۴۰]
نقاشیهای شنی
در این نوع تابلوهای نقاشی، موضوع همان صحنههای زندگی است و با شنهای رنگی به تصویر کشیده شدهاند. این هنر جزء صنایع دستی هستند که خیلی برای توریستها گران قیمت نیست. این کار در منطقه تفریحی سالی (Saly) و شهر داکار بسیار رایج است.
نقاشی سنگالی در خارج از سنگال هم به فروش میرسد اما سود چندانی ندارد. به طور مثال در شهر پاریس، نیویورک و یا بروکسل گالریهای هنر معاصر و یا هنر آفریقایی هستند که به مشهور شدن نقاشهای ماهر و بزرگ سنگالی مانند موسی بیدی (Mussa Beydi)، آسیا دیون (Aïssa Dione)، زولو (zulu) و غیره کمک میکنند.
داستان های تصویری
داستان های تصویری و کارتون در آفریقا هنوز توسعه چندانی نیافته است. اغلب این نقاشان در روزنامهها مشغول کار هستند. مثلاً سامبافال (Samba Fall) در روزنامه سولی (Soleil) و یا تی جان (Tijan) در روزنامه کوتی دین (Quotidien) فعال هستند. هر هفته سنگالیها یک داستان را که الهام گرفته از اخبار روز است را دنبال کرده و آن را تحسین میکنند.
آیدا اندای (Aida Ndiaye) و پیر سووال (Pierre Sauvalle) اولین استادیوی ساخت کارتون را در آفریقا تأسیس کردند. نام شرکت آنها پیکتون (Pictoon) است که در سال 1998 در داکار بازگشایی شد و حدود 50 نقاش در آن فعالند.
نیز نگاه کنید به
هنر ژاپن؛ هنر در چین؛ هنر روسیه؛ هنر کانادا؛ هنر کوبا؛ هنر لبنان؛ هنر مصر؛ هنر تونس؛ هنر افغانستان؛ هنر تایلند؛ هنر زیمبابوه؛ هنر فرانسه؛ هنر اسپانیا؛ هنر سوریه؛ هنر مالی؛ هنر ساحل عاج؛ هنر سیرالئون؛ هنر قطر؛ هنر اوکراین؛ هنر اتیوپی؛ هنر سودان؛ هنر گرجستان؛ هنر تاجیکستان؛ هنر بنگلادش؛ هنر قزاقستان؛ هنر سریلانکا؛ هنر اردن؛ هنر آرژانتین
پاورقی
[i] - در سال 1933، پدر پلاسید تامپل به عنوان یک مبلغ مذهبی به کنگوی بلژیک رفت. او همان تفکری را داشت که دیگر همکاران او نسبت به انسان های ابتدایی داشتند: در نزد انسان های بدوی چیزی دیده نمی شود مگر "زمینی تاریک و خالی" (terra inanis et vacua)، "روح انسان هایی که بکر به دنیا می آید و تنها به وسیلهی تجربه شکل می گیرد، بدین معنی که در روح انسان ایده های فطری وجود ندارد. (Gaffiot tabula rasa,1937:790) "انحرافی اساسی"، "ایزدان پرستی مبهم" یا "پوچی کامل". در واقع تامپل انسان های واقعی را کشف خواهد کرد، تحسین خواهد کرد و دوست خواهد داشت؛ انسان هایی که دارای یک ذهنیت خالص هستند، بدین معنی که درک آنها از دنیایی مبتنی بر روش زندگی، با سیستمی کامل و مجهز است. در نزد بانتو ها خداوند "نیروی بزرگ"، "زندگی قدرتمند" یا " انرژی حیاتی" نام دارد. (Temple, 1945: 30)
[ii] -ام بالاکس (Mbalax) یک نوع موسیقی مردمی بسیار شاد و با ریتم است که ریشه آن سنگالی است. این موسیقی مردمی ترین موسیقی در سنگال به شمار می آید که با تاما و سابار نواخته می شود.
کتابشناسی
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ ۱٫۶ ۱٫۷ Hardy, G. (1927). L’Art nègre. Paris: Henri Laurens.
- ↑ Leuzinger, G. (1962). Afrique: L’Art des Peuples Noirs. Paris: Editions Albin Michel.
- ↑ Lavachery, H. (1954). La statuaire de l’Afrique noire. Office de publicité belge.
- ↑ Tempels, P. (1948). La philosophie bantoue. Paris: Présence Africaine.
- ↑ Griaule, M. (1947). Arts de l’Afrique. Edition de chêne.
- ↑ Balandier.(1951).30
- ↑ Gaffe, R. (1945). La sculpture au Congo belge. Bruxelles.
- ↑ L'Art Africain.(2020).1-10
- ↑ Senegal - The arts. (2020). Retrieved November 25, 2020, from: https://www.britannica.com/place/Senegal/Independent-Senegal
- ↑ Art contemporain: Au Sénégal. (2020). Retrieved November 25, 2020, from: https://www.fratmat.info/article/82812/63/art-contemporain-au-senegal-le-marche-de-l-art-peine-a-se-dessiner
- ↑ Sylla, A. (2008). Les arts plastiques sénégalais contemporains. In Éthiopique, N°8, la littérature, la philosophie, l’art et le local. Dakar, Senegal.
- ↑ ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ Bassene.(2005).11
- ↑ Fiona.(1997).560
- ↑ Ndour, S. (2008). L’industrie musicale au Sénégal: essai d’analyse. Dakar: Codesria.
- ↑ Ambrose, J. (1979). Aspects analytiques de la musique de balafon dans quatre sociétés camerounaises en 1975-1976. (Thèse de 3ème cycle). Paris: EHESS.
- ↑ UIF.(2004).26-33
- ↑ Diagne, P. (2010). Tarana ou l’Amérique précolombienne: un continent africain. Paris: l’Harmattan.
- ↑ Huchard, O. S. (2000). La kora: objet-témoin de la civilisation manding: essai d’analyse organologique d’une harpe-luth africaine. Presses universitaires de Dakar.
- ↑ Brenner, H. (2007). Marimbas in Latein amerika. Historische Fakten und Status quo der Marimbatraditioen in Mexico, Guatemala, Belize, Honduras, El Salvador, Nicaragua, Costa Rica, Kolumbien, Ecuador und Brasilien (Stidien und Materialien zur Muskwissenschaft 43). Georg Olms Verlag.
- ↑ Corvin, M. (2013). Article griot. In Dictionnaire Encyclopédique du Théâtre à travers le Monde.
- ↑ Diakhate.(1992).50
- ↑ Mbaye, A. (2004). L’autre théâtre historique de l’époque coloniale: Le “Chaka” de Senghor. Éthiopiques, 72. Dakar, Senegal.
- ↑ Valbert, C. (1971). Le théâtre négro-africain et le public européen. In Colloque d’Abidjan sur le théâtre négro-africain (p. 240). Dakar, Senegal.
- ↑ ۲۴٫۰ ۲۴٫۱ شکاری، محمد امین (1399) ، سینما در سنگال چگونه شکل گرفت:از استعمار تا استقلال. در تاریخ 26/08/1399 قابل دسترس در: https://www.mehrnews.com
- ↑ Sembène.(1973).15
- ↑ ۲۶٫۰ ۲۶٫۱ ۲۶٫۲ ۲۶٫۳ ۲۶٫۴ Sow, M. (1996). Cinéma sénégalais: Évolution Thématique du discours filmique dans les œuvres de Sembène Ousmane, Djibril Diop Mambéty, Moussa Sène Absa, Jo Gaye Ramaka et Alain Gomis. Sénégal: Université Gaston Berger, Saint-Louis 1.
- ↑ (Centre culturelle française.(2012
- ↑ Institut Goethe. (2012). Titre de la page. retrieved from: http://www.goethe.de/ins/sn/dak/frindex.htm
- ↑ Image de la vie. (2012). Retrieved May 15, 2012, from: http://www.imagevie.org
- ↑ Regard sur l’histoire du cinéma africain.(2010).30
- ↑ Meyer, C. (2004). Retrieved November 10, 2020, from: https://www.semaphore.uqar.ca/id/eprint/229/1/Charlotte_Meyer_decembre2004.pdf
- ↑ Le Point. (2020, September 25). Docu-télé France 5: Les derniers tirailleurs racontent. Retrieved November 10, 2020, from: https://www.lepoint.fr/afrique/docu-tele-france-5-les-derniers-tirailleurs-racontent-25-09-2020-2393653_3826.php
- ↑ Union Nationale des Chambres de Métiers du Sénégal. (2012, April 26). Secteur Artisanat. Retrieved from: http://www.artisanat-senegal.org/secteur-artisanat.htm
- ↑ ۳۴٫۰ ۳۴٫۱ Administrator. (2009). L’artisanat au Sénégal. Retrieved May 25, 2011, from: http://www.apda.gouv.sn/site/index.php?option=com
- ↑ Un artisanat sénégalais riche et varié. (2007). Retrieved May 25, 2012, from: http://www.destinationsenegal.com/tesss.htm
- ↑ ۳۶٫۰ ۳۶٫۱ Masudi.(1993).20-30
- ↑ Sylla, A. (2000). L’Architecture sénégalaise contemporaine. Paris: L’Harmattan. In Sociétés africaines et diaspora.
- ↑ Nicolas, M. (2009). Ousmane Sow, l’anartiste. Jeune Afrique, (2525), 86-87.
- ↑ Viye, D. (1997). Moustapha Dimé. In Catalogue d’exposition (p. 14). Bruxelles: Centre d’Art Contemporain.
- ↑ Baj strobel.(1984).107
منبع اصلی
بصیری، محمدعلی، فتحی پور، ریحانه (1401).جامعه و فرهنگ سنگال. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی(در دست انتشار).
نویسندگان مقاله
محمدعلی بصیری و ریحانه فتحی پور