روسیه در یک نگاه: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۳۷: خط ۱۳۷:
در سطح منطقه‌ای، [[روابط روسیه با جمهوری اسلامی ایران|ایران و روسیه]] به‌ تدریج در منطقه آسیای مرکزی، خزر و قفقاز به درک مشترکی از منافع متقابل رسیدند که مبنایی برای همکاری آن‌ها در این مناطق شد. خطر گسترش نفوذ قدرت‌های غربی و متحدان آن‌ها (ترکیه، اسرائیل، عربستان و پاکستان)، سرایت بحران‌های موجود در منطقه به درون مرزهای دو کشور و بستر ایجاد شده براساس قرارداد سال 1989، در گسترش این همکاری بسیار مؤثر بود. هم در آسیای مرکزی و هم در خزر و قفقاز، دو کشور قابلیت و ظرفیت آن را دارند که نهادهایی مؤثر برای حل و فصل مسائل و توسعه، امنیت و همکاری ایجاد کنند. این نهادها می‌توانند در توسعه منطقه‌ای و همگرایی‌های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی گام‌هایی بردارند. دو کشور در مورد بحران قره باغ به‌شدت اظهار نگرانی کرده و جمهوری اسلامی ایران تلاش کرد تا میان طرف‌های بحران میانجی‌گری کند. دو کشور از سال 1994 مجموعه‌ای از نشست‌ها را میان طرف‌های جنگ داخلی بحران [[تاجیکستان]] در تهران و مسکو تشکیل دادند که در سال 1996 به سازش انجامید و بدین ترتیب بحران خاتمه یافت. همچنین باید به همکاری در حمایت از ائتلاف شمال [[افغانستان]] از سال 1996 تا 2001 اشاره کرد که موجب شد آن‌ها در مقابل حملات طالبان مقاومت کنند. در واقع، از نگاه تهران و مسکو حرکت‌های تندرو قومی و مذهبی در مناطق مشترک میان دو کشور، منافع آن‌ها را به خطر می‌اندازد و از این رو، در بسیاری از زمینه‌ها به همدیگر نه به‌عنوان رقیب، بلکه چون همکار نگریسته و تلاش‌هایی را با هدف حل و فصل مسائل به‌عمل آورده‌اند. ایران حضور [[روسیه]] را در سازمان کنفرانس اسلامی به رسمیت شناخت و در مقابل، روس‌ها نیز با حضور ایران به‌عنوان عضو ناظر در سازمان همکاری [[شانگهای]] موافقت کردند.<ref name=":03" />
در سطح منطقه‌ای، [[روابط روسیه با جمهوری اسلامی ایران|ایران و روسیه]] به‌ تدریج در منطقه آسیای مرکزی، خزر و قفقاز به درک مشترکی از منافع متقابل رسیدند که مبنایی برای همکاری آن‌ها در این مناطق شد. خطر گسترش نفوذ قدرت‌های غربی و متحدان آن‌ها (ترکیه، اسرائیل، عربستان و پاکستان)، سرایت بحران‌های موجود در منطقه به درون مرزهای دو کشور و بستر ایجاد شده براساس قرارداد سال 1989، در گسترش این همکاری بسیار مؤثر بود. هم در آسیای مرکزی و هم در خزر و قفقاز، دو کشور قابلیت و ظرفیت آن را دارند که نهادهایی مؤثر برای حل و فصل مسائل و توسعه، امنیت و همکاری ایجاد کنند. این نهادها می‌توانند در توسعه منطقه‌ای و همگرایی‌های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی گام‌هایی بردارند. دو کشور در مورد بحران قره باغ به‌شدت اظهار نگرانی کرده و جمهوری اسلامی ایران تلاش کرد تا میان طرف‌های بحران میانجی‌گری کند. دو کشور از سال 1994 مجموعه‌ای از نشست‌ها را میان طرف‌های جنگ داخلی بحران [[تاجیکستان]] در تهران و مسکو تشکیل دادند که در سال 1996 به سازش انجامید و بدین ترتیب بحران خاتمه یافت. همچنین باید به همکاری در حمایت از ائتلاف شمال [[افغانستان]] از سال 1996 تا 2001 اشاره کرد که موجب شد آن‌ها در مقابل حملات طالبان مقاومت کنند. در واقع، از نگاه تهران و مسکو حرکت‌های تندرو قومی و مذهبی در مناطق مشترک میان دو کشور، منافع آن‌ها را به خطر می‌اندازد و از این رو، در بسیاری از زمینه‌ها به همدیگر نه به‌عنوان رقیب، بلکه چون همکار نگریسته و تلاش‌هایی را با هدف حل و فصل مسائل به‌عمل آورده‌اند. ایران حضور [[روسیه]] را در سازمان کنفرانس اسلامی به رسمیت شناخت و در مقابل، روس‌ها نیز با حضور ایران به‌عنوان عضو ناظر در سازمان همکاری [[شانگهای]] موافقت کردند.<ref name=":03" />


در مورد برخی مسائل منطقه‌ای دیگر نیز دو طرف موضع نزدیک و موافقی با هم دارند. مثال روشنی که در این مورد می‌توان زد، ارزیابی دو کشور از مناقشه بین گرجستان و اوستیای جنوبی و آبخازیاست. باوجود اینکه اولین واکنش تهران به این مسئله خیلی محتاطانه بود و تنها به ابراز نگرانی از تبدیل این مناقشه به یک مناقشه منطقه‌ای محدود می‌شد، اما سخنان بعدی رئیس جمهوری ایران آشکارا کشورهای غربی و اسرائیل را در به راه انداختن این مناقشه مسلحانه مقصر می‌دانست. اما تفلیس قادر نبود در برابر مداخله «قدرت‌های سوم» ایستادگی کند. در همین رابطه، هم احمدی نژاد و هم متکی هر دو به عادلانه بودن اقدام مسکو تأکید داشتند. از مسائل منطقه‌ای دیگر می‌توان همکاری در زمینه قاچاق غیر قانونی مواد مخدر را نام برد. در سال 2003 میان رؤسای سرویس فدرال مبارزه با مواد مخدر فدراسیون [[روسیه]] و ستاد مبارزه با مواد مخدر جمهوری اسلامی ایران پروتکل همکاری در این زمینه امضا شد. نمایندگان ارگان‌های صلاحیت دار جمهوری اسلامی ایران در عملیات‌های پیشگیرانه و مجامع بین‌المللی که «کانال» نام دارد و با قاچاقچیان افغانی مبارزه می‌کنند، شرکت فعال دارند. تقویت روزافزون همکاری‌ها در زمینه مبارزه با مواد مخدر و طرح‌ریزی اقدام‌های مشترک در زمینه مبارزه با تهدید قاچاقچیان افغانی، در اکتبر سال 2008 در جریان دیدار دبیر کل ستاد مبارزه با مواد مخدر جمهوری اسلامی ایران آقای احمدی مقدم از مسکو مورد بحث و بررسی قرار گرفت.<ref name=":03" />
در مورد برخی مسائل منطقه‌ای دیگر نیز دو طرف موضع نزدیک و موافقی با هم دارند. مثال روشنی که در این مورد می‌توان زد، ارزیابی دو کشور از مناقشه بین [[گرجستان]] و [[اوستیای جنوبی]] و آبخازیاست. باوجود اینکه اولین واکنش تهران به این مسئله خیلی محتاطانه بود و تنها به ابراز نگرانی از تبدیل این مناقشه به یک مناقشه منطقه‌ای محدود می‌شد، اما سخنان بعدی رئیس جمهوری ایران آشکارا کشورهای غربی و اسرائیل را در به راه انداختن این مناقشه مسلحانه مقصر می‌دانست. اما [[تفلیس]] قادر نبود در برابر مداخله «قدرت‌های سوم» ایستادگی کند. در همین رابطه، هم احمدی نژاد و هم متکی هر دو به عادلانه بودن اقدام مسکو تأکید داشتند. از مسائل منطقه‌ای دیگر می‌توان همکاری در زمینه قاچاق غیر قانونی مواد مخدر را نام برد. در سال 2003 میان رؤسای سرویس فدرال مبارزه با مواد مخدر فدراسیون [[روسیه]] و ستاد مبارزه با مواد مخدر جمهوری اسلامی ایران پروتکل همکاری در این زمینه امضا شد. نمایندگان ارگان‌های صلاحیت دار جمهوری اسلامی ایران در عملیات‌های پیشگیرانه و مجامع بین‌المللی که «کانال» نام دارد و با قاچاقچیان افغانی مبارزه می‌کنند، شرکت فعال دارند. تقویت روزافزون همکاری‌ها در زمینه مبارزه با مواد مخدر و طرح‌ریزی اقدام‌های مشترک در زمینه مبارزه با تهدید قاچاقچیان افغانی، در اکتبر سال 2008 در جریان دیدار دبیر کل ستاد مبارزه با مواد مخدر جمهوری اسلامی ایران آقای احمدی مقدم از مسکو مورد بحث و بررسی قرار گرفت.<ref name=":03" />


با وجود این، اما در مواردی نیز دو دولت اختلاف‌های مهمی داشته و دارند. در این رابطه می‌توان به مسایل دریای خزر به‌عنوان یکی از حوزه‌های حساس روابط دو دولت اشاره کرد. متأسفانه بر خلاف توافق‌های اولیه، [[ساختار سیاسی روسیه|دولت روسیه]] با بستن قرارداد تقسیم دریا با کشورهای همجوار خود، در عمل ایران را در یک وضعیت مبهم و دشوار قرار داده است. اگر چه در موضوعاتی مانند شیلات، کشتیرانی، محیط زیست و غیره، پنج دولت ساحلی به توافق‌هایی رسیده‌اند، اما بحث تقسیم بسیار پیچیده ودشوار است و در شرایط کنونی امکان دستیابی به توافق وجود ندارد و بخش مهمی از این مسأله به اقدام روسیه برمی‌گردد. همچنین باید به کارشکنی مسکو در عملی شدن پیشنهاد جمهوری اسلامی ایران برای ایجاد «سازمان کشورهای ساحلی» نیز توجه کرد. در حقیقت، [[ساختار سیاسی روسیه|دولت روسیه]] چندان قایل به شکل‌گیری نهاد‌های منطقه‌ای با حضور سایر قدرت‌های منطقه نیست، و معمولا از شکل‌گیری چنین نهادهایی جلوگیری می‌کند. در تازه‌ترین اقدام، [[مسکو]] با طرح موضوع دریای خزر در نشستی جداگانه با دولت‌های ساحلی منهای ایران، موجبات نگرانی و سوء ظن بیش از پیش تهران را فراهم کرد. در مورد عضویت رسمی ایران در سازمان همکاری [[شانگهای]] نیز روس‌ها مانع اصلی هستند.
با وجود این، اما در مواردی نیز دو دولت اختلاف‌های مهمی داشته و دارند. در این رابطه می‌توان به مسایل دریای خزر به‌عنوان یکی از حوزه‌های حساس روابط دو دولت اشاره کرد. متأسفانه بر خلاف توافق‌های اولیه، [[ساختار سیاسی روسیه|دولت روسیه]] با بستن قرارداد تقسیم دریا با کشورهای همجوار خود، در عمل ایران را در یک وضعیت مبهم و دشوار قرار داده است. اگر چه در موضوعاتی مانند شیلات، کشتیرانی، محیط زیست و غیره، پنج دولت ساحلی به توافق‌هایی رسیده‌اند، اما بحث تقسیم بسیار پیچیده ودشوار است و در شرایط کنونی امکان دستیابی به توافق وجود ندارد و بخش مهمی از این مسأله به اقدام روسیه برمی‌گردد. همچنین باید به کارشکنی مسکو در عملی شدن پیشنهاد جمهوری اسلامی ایران برای ایجاد «سازمان کشورهای ساحلی» نیز توجه کرد. در حقیقت، [[ساختار سیاسی روسیه|دولت روسیه]] چندان قایل به شکل‌گیری نهاد‌های منطقه‌ای با حضور سایر قدرت‌های منطقه نیست، و معمولا از شکل‌گیری چنین نهادهایی جلوگیری می‌کند. در تازه‌ترین اقدام، [[مسکو]] با طرح موضوع دریای خزر در نشستی جداگانه با دولت‌های ساحلی منهای ایران، موجبات نگرانی و سوء ظن بیش از پیش تهران را فراهم کرد. در مورد عضویت رسمی ایران در سازمان همکاری [[شانگهای]] نیز روس‌ها مانع اصلی هستند.

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۵:۳۶

سن پترزبورگ

فدراسیون روسیه دولت مستقلی است که با فروپاشی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی و به عنوان جمهوری مرکزی و محوری آن در سال 1991 به استقلال رسید. این کشور از 7 نوامبر 1917 و پس از پیروزی انقلاب اکتبر، "جمهوری شوروی سوسیالیستی روسیه" نامیده شد و در روز 30 دسامبر 1922 همراه با سایر مناطق امپراطوری تزاری روسیه، به عضویت اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی در آمد.

روسیه 75 درصد از خاک و 50 درصد جمعیت و 45 درصد اقتصاد اتحاد شوروی را به خود اختصاص داده است. این کشور با 17/075/400 کیلومتر مربع در میان اروپا و اقیانوس آرام شمالی گسترده شده است که این مقدار مساحت، 6/12 درصد خشکی‌های دنیا است. حدود 73 درصد از خاک روسیه در آسیا واقع شده و مابقی آن در اروپا قرار دارد. گسترده‌ترین کشور جهان، اما از نظر جمعیتی و قومی، بسیار متنوع است و همین موضوع، سیاست، اجتماع و فرهنگ آن را نیز متاثر ساخته است.[۱]

جغرافیای انسانی

براساس سرشماری سال 2011، روسیه دارای 143 میلیون نفر جمعیت می‌باشد. رشد جمعیت روسیه منفی است و از سال 1991 تا 2012، جمعیت از 148 میلیون نفر به 143 میلیون نفر رسیده و و این کاهش 5 میلیون نفری را نشان می‌دهد. در یک آینده نگری بدبینانه از جمعیت 85 مییون نفری برای سال 2050 سخن گفته می‌شود. امید به زندگی در روسیه حدود 70 سال است[۲]. تراکم جمعیتی در روسیه به طور کلی 8 نفر در هر کیلومتر مربع است، اما این جمعیت به طور گوناگونی در سراسر کشور پراکنده شده است. تراکم جمعیت یک ناحیه‌ی خاص به طور عام بازتابی از ظرفیت کشاورزی زمین است و در عوض سبب استقرار مراکز جمعیتی در مراکز صنعتی و استخراج معدن می‌شود. بیشتر مردم کشور روسیه در روسیه‌ی اروپایی یعنی در مثلث حاصلخیز زندگی می‌کنند، که در طول مرز غربی میان بالتیک و دریای سیاه و باریکه‌ی شرقی سرتاسر جنوب کوه‌های اورال در جنوب شرقی سیبری، واقع شده است. متراکم‌ترین جمعیت روسیه در نواحی شهری در حال گسترش همچون اوبلاست(ناحیه) مسکو زندگی می‌کند. در میان بیشتر روس‌های بخش اروپایی روستایی، متوسط تراکم جمعیت در حدود 25 نفر در هر کیلومتر مربع است. هر چند، بیش از یک سوم قلمرو کشوری تراکم جمعیتی کمتر از یک نفر در هر کیلومتر مربع، دارد. این بخش شامل شمال روسیه ی اروپایی و بخش وسیعی از نواحی سیبری است. روسیه دارای 1067 شهر اصلی بوده که 11 شهر آن بیش از یک میلیون نفر جمعیت دارد.

پرچم روسیه

تاریخ روسیه

تاریخ‌ روسیه‌ را می‌توان به دوره‌های باستان، تزاری، کمونیستی و روسیه جدید دسته بندی کرد. روسیه به عنوان یک دولت، تاریخی منحصر به فرد و پیچیده دارد که از حدود هزار سال پیش تا کنون جریان داشته است. از سده نهم پیش از میلاد، سکاهای هند و اروپایی که به یکی از شاخه‌های زبان‌های ایرانی سخن می‌گفتند، تا سده دوم پیش از میلاد بر این سرزمین حکومت می‌کردند و سپس سرمت‌های ایرانی زبان و به آرامی در سده‌های پسین‌تر، خزر‌ها، بلغارها و وندی‌ها که به عنوان تبار اسکلاونی‌ها یا اسلاوها از آن‌ها یاد شده، به تدریج بر سرزمین‌های میان خزر و شمال دریای سیاه حاکم گشتند[۳]. در واقع، از قرن سوم میلادی نفوذ و گسترش اقوام اسلاو از سمت کوه‌های آپارت آغاز گردید و آنان در قرن هفتم میلادی در نواحی میان دریا بالتیک، دریای سیاه و رود ولگا مستقر شده بودند. اسلاوهای ساکن جنوب روسیه تحت استیلای خزرها قرار داشتند و هنوز اتحادی میان آن‌ها به وجود نیامده بود.

جامعه و نظام اجتماعی

جامعه روسیه از سده هیجدهم به تدریج گام در مسیر نوسازی غربی نهاد. در عین حال، مدرنیسم روسی موجب نشد تا سنت‌ها و فرهنگ ملی و بومی نادیده گرفته شود و به ویژه از سال‌های پس از شوروی تا کنون توجه به سنت‌های روسی افزایش یافته و دولت نیز آن را تشویق نموده است. مدرنیسم تحمیلی از سوی حکومت‌ها، چه در دوره پتر و چه کمونیسم و نیز گسیختگی‌های ناشی از فروپاشی کمونیسم، جامعه روسیه را در دو دهه اخیر با مسائل و مشکلاتی رویارو نموده که آن را به لحاظ بسیاری از شاخص‌های جهانی در ردیف جوامع مشکل‌دار قرار داده است. در نبود ساختارهای اجتماعی سرمایه داری، ضعف نهادهای مدنی، مانند اتحادیه‌های تجاری، و نهادهای تخصصی، کثرت گرایی سیاسی نیز محدود مانده است. در روسیه، طبقه متوسط شهری هنوز جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده و به لحاظ سیاسی نیز تجربه دو دهه اخیر برای گذار از تلاطم‌های پسا شوروی، شرایط را به تدریج بهبود بخشیده و نظام مردم سالاری خاصی در قواره شرائط و مردمان سختی کشیده آن رقم زده است که در حد فاصل نظام ایدئولوژیک پیشین و آمال و آرزوهای غیر عمل گرا قرار می‌گیرد.

سیاست و حکومت

اگر چه در قانون اساسی جدید روسیه، بسیاری از نظامات و هنجارهای نوین سیاسی مانند لیبرالیسم، سرمایه‌داری بازار آزاد و سکولاریسم پذیرفته شده‌اند، اما این نهادها و ساختارها البته که از فیلتر تفسیری روسی و سنت‌های پایدار دولت روسی گذشته و بر شرایط و ویژگی‌های تاریخی، ژئوپلیتیک و فرهنگی خود منطبق ساخته است. به همین خاطر است که بسیاری از تحلیل گران، از مفهوم پوتینیسم درباره نظام سیاسی روسیه یاد می کنند. در واقع روسیه امروز بر مبنای سیاست تمرکزگرا و با اولویت ماموریت امنیتی دولت برای سامان اجتماعی و اقتصادی و حکومتی هدایت‌گر اجتماع شناخته می‌شود.

بر اساس قانون اساسی فدراسیون روسیه، حکومت امری قراردادی و مبتنی بر رای مردم است و در اصول گوناگون آن بر نظام مردم سالار، فدرال، حقوق و آزادی‌های مردم تاکید شده است. مردم قدرت خود را به طور مستقیم و از طریق نهادهای قدرت دولتی و دستگاه‌های خودگردان محلی اعمال می کنند. همچنین مردم حق دارند به طور مستقیم و یا غیرمستقیم از طریق نمایندگان خود در اداره امور دولتی مشارکت نمایند. انتخابات در روسیه برای موارد مهمی چون ریاست جمهوری، مجلس دومای کشوری، مجالس منطقه‌ای و شوراهای شهری و روستایی در نظر گرفته شده است. مدل حکومتی روسیه، ریاستی و حتی فراتر از مدل معمول ریاستی است و رئیس جمهور اختیارات گسترده ای دارد، از سوی مردم به طور مستقیم انتخاب می‌شود، حق انحلال مجلس را دارد، و بدین ترتیب یک عدم تعادل جدی در توزیع قدرت به وجود می‌آید که با ذات و سرشت اصل تفکیک قوا مشکل پیدا می‌کند.

نظام فرهنگی

نظام فرهنگی کشور روسیه شامل مدیریت فرهنگی، سیاستگذاری فرهنگی، نهادها و سازمان‌های فرهنگی، تجارت فرهنگی، صنعت گردشگری و ... است. مدیریت فرهنگی در جامعه گسترده و چند فرهنگی مانند روسیه یک مسئله بنیادین است. در نبود مدیریت متمرکز، دستوری، و ایدئولوژیک دوره شوروی، و از همه مهم‌تر، برنامه آزادسازی فضای سیاسی و بازگشایی عرصه مطبوعاتی و دوره‌گذار پروسترویکایی گورباچف و پس از آن، سرگردانی و سردرگمی و گسیختگی پساامپراتوری عصر یلتسین، حوزه فرهنگ دستخوش بی‌مدیریتی شده و هجوم فرهنگی غرب و رسانه‌های غربی، جامعه و فرهنگ را در مسیر فروپاشی و نابودی و بی‌هویتی قرار داده بود. در واقع، تا سال 1999، همانند بسیاری از عرصه‌های دیگر، مدیریت عرصه فرهنگ در دست جریان غرب گرا و لیبرال بود و مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به عرصه مدیریت فرهنگی هم سرایت کرده بود. اما پس از سال‌های 2000، به آرامی شرائط و محیط و ساختار اداری فرهنگی به سمت نظم و نسق رفت. از این رو، از اواخر دهه 1980 تا 1990، دولت با کمبود شدید منابع مالی روبرو بود و این موضوع موجب فراموشی بسیاری از عرصه‌های فرهنگی شد و منجر به اتخاذ نظام اولویتی برای برخی از مؤسسات فرهنگی کشور گردید.

در جریان انتقال نظام سیاسی روسیه، هدف اصلی سیاست فرهنگ فدرال، حفاظت و صیانت از میراث فرهنگی و شبکه موسسات فرهنگی ملی و دولتی فدراسیون روسیه است. در ژون سال 1993، دولت فدراسیون روسیه به اجرای اهداف مذکور پرداخته و بر همین اساس دولت فدرال جهت توسعه و حفاظت از فرهنگ و هنرهای کشور پایه‌ریزی گردید. در سال 1997، طرح جدید ریاست جمهوری به جریان افتاد. از جمله وظایف مهمی که طی سال‌های 97 – 1995 فراروی توسعه فرهنگی روسیه قرار داشت می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

الف. ایجاد شرایط مناسب جهت دسترسی هر چه بیشتر تمامی گروه‌های اجتماعی به آثار فرهنگی و هنری ملی و بین المللی در جهت رشد معنوی و فرهنگی و خلاقیت افراد؛

ب. حفاظت از میراث فرهنگی و تاریخی کشور به عنوان عامل وفاق میان گروه‌ها و اقشار مختلف جامعه؛

و ج. توسعه و رشد و اصول فدرالیسم در جهت اجرای هر چه دقیق‌تر سیاست‌های فرهنگی در سطوح دولت‌های محلی و منطقه ای[۴].

این اهداف به ویژه اهداف توسعه طلبانه به خاطر وجود بحران فزاینده اقتصادی و سیاسی کاملاً به اجرا در نیامده‌اند. در سیاست‌گذاری فرهنگی روسیه مبحث جاری پیرامون تناقض میان جایگاه والای اجتماعی بخش فرهنگ و تخصیص بودجه ناچیز به آن است. به جز منابع مالی ویژه سال (99-1998) که به امر بزرگداشت دویستمین سالگرد شاعر بزرگ روسیه – پوشکین اختصاص یافت، بودجه بخش فرهنگ کشور در فاصله سال‌های (98-1996) چندین بار کاهش یافت. این موضوع باعث رقابت شدید بر سر تامین بودجه به عنوان مهم‌ترین اولویت موسسات فرهنگی کشور گردید. طرح 2005 – 2001 فرهنگ روسیه در جهت اجرای اصلاحات اساسی در مدیریت فرهنگی کشور طراحی گردیده و با نگاهی خوشبینانه به تشریح وضعیت فعلی بخش فرهنگ کشور می‌پردازد. پیشرفت‌هایی در جهت اولویت‌بندی سیاست‌های فرهنگی کشور صورت گرفته است که از جمله این اولویت‌ها می‌توان به تمرکز زدایی در امر قدرت، توسعه رسانه‌های جمعی به ویژه تلویزیون که خارج از قلمرو وزارت فرهنگ و کشور فعالیت می‌نماید و خصوصی سازی و تجاری‌کردن فرهنگ کشور اشاره کرد. برخلاف امکانات محدود سیاسی و اقتصادی کشور، مقامات فدرال در جهت تمرکز زدایی از حوزه فرهنگ گام بر می‌دارند. نکته اساسی در این باره، تصویب قانون استقلال فرهنگی کشور است که توسط وزارت کشور و بصورت سیاست منطقه‌ای تهیه و تنظیم گردیده است. ماده قانون مذکور توسط شورای فدرال فرهنگ و هنرهای زیبا در نوامبر سال 1996 به اجرا درآمد. در این میان به برقراری روابط میان وزارت فرهنگ و انجمن‌های قدرتمند بین منطقه‌ای نظیر منطقه آرال، روسیه مرکزی، منطقه شمال غرب، منطقه قفقاز شمالی، منطقه سیبری و شرق دور تاکید شده است. وزارت فرهنگ تعداد 6 موافقت نامه با انجمن‌های بین منطقه‌ای و 18 موافقت نامه با اتباع فدراسیون روسیه منعقد کرده است[۵].

ادیان در روسیه

روسیه از زمان شکل گیری نخستین دولت در کی یف، با دین عجین بوده و تزار‌های روس برای خود ماموریتی دینی قائل بوده‌اند. از زمان پتر کبیر به تدریج نقش مذهب تحت الشعاع رسالت قدرت محور، صنعتی و اقتصادی دولت قرار گرفته و دین نیز به عنوان یکی از ارکان دولت و تحت نظر آن آمد. ورود جریان‌های غرب گرا و سپس ایدئولوژی کمونیسم بزرگترین ضربه به جایگاه دین در ارتباط با سیاست بود. اگرچه مردم روسیه و به ویژه دهقانان روس همواره دیندار باقی ماندند. در دوره جدید اما بار دیگر نقش اخلاقی دین مورد اقبال واقع شده و دولت با کلیسا از در آشتی در آمده است. البته بر اساس قانون اساسی جدید، دولت امری قراردادی و نه امری الهی پنداشته شده و بر جدایی آن از دین تاکید شده است. در فصل نخست قانون اساسی و در ماده 14 آمده است که فدراسیون روسیه یک دولت غیر مذهبی است و هیچ مذهبی نمی‌تواند مذهب دولتی و یا اجباری باشد. مجامع مذهبی از دولت جدا و در برابر قانون یکسان هستند. ادیان مسیحیت به ویژه مسیحیت ارتدوکس، یهودی‌ها، اسلام، وهابیت در روسیه طرفداران خود را دارد.

نمادهای روسیه

فرهنگ عمومی روسیه

فرهنگ و سنن مردم روسیه آمیزه‌ای از زندگی اروپای غربی و اسلاو‌های شرقی است. اگر چه ملت روس از نژاد اسلاو و اروپایی هستند، اما برخورد نزدیک و تماس ممتد با نژاد‌های شرقی در طول قرون متمادی موجب شده است که فرهنگ ملت روس از ویژگی‌‌های شرقی فراوانی برخوردار باشد. حضور اقوام و ملیت‌های آسیایی و آمیزش آنان با روس‌ها در این جهت تأثیر به سزایی داشته است. حضور نزدیک به بیست میلیون جمعیت مسلمان (15 درصد جمعیت کشور) پیوستگی روسیه را به شرق و جهان اسلام تشدید می‌نماید.

زبان و ادبیات روسی

زبان رسمی در کشور روسیه، زبان روسی است که با خط سیریلیک کریلیک نوشته و خوانده می‌شود و به صورت متداولی در تجارت، حکومت و تحصیلات مورد استفاده قرار می‌گیرد. قومیت‌هایی که با زبان مادری خود صحبت می‌کنند تقریبا منحصر به فرد هستند. در سرشماری سال 1989، ۴/۱ در صد از قومیت‌های روسی در اتحادیه شوروی قادر بودند که با یکی از دیگر زبان‌های کشوری صحبت کنند، در حالی‌که افراد متعلق به دیگر گروه‌های قومی، دوزبانه بودند. به بیش از 100 زبان در روسیه صحبت می‌شود. زبان منطقه‌ای رسمی برخی از جمهوری‌های قومی شناسایی شده است، اما میلیون‌ها غیر روسی، زبان روسی را به عنوان زبان مادری‌شان اتخاذ کرده‌اند. حکومت شوروی به بخش زیادی از گروه‌های قومی کوچک‌تر کمک کرد تا دایره‌ی واژگانی و الفبایی خود را گسترش دهند. هر چند سیاست‌های آموزشی USSR گسترش استفاده از زبان روسی را تضمین کرد.[۶]

خط سیریلیک یا آزبوکا یک خط الفبایی است که در امپراتوری مجارستان اول طی قرن ۱۰م میلادی در مدرسه ادبیات پرسلاو به خاطر بوریس یکم بلغارستان که می‌خواست بلغارها سیستم نوشتاری خودشان را داشته باشند، ایجاد شد. این خط اساس الفباهای مورد استفاده در زبان‌های مختلف، به ویژه آن‌هایی که از منشاء اسلاوی هستند، و زبان‌های غیراسلاوی تأثیر گرفته از روسی، چه در گذشته و چه امروزه، است. خط سیریلیک از خط یونانی باستان با حروف بزرگ گرفته شده است‌[۷] در سده نهم میلادی و پس از پاگرفتن اسلاوها در سرزمین موراویا، راستیسلاو فرمانروای این سرزمین برای پاکسازی این سرزمین از کلیسای رم، از کنستانتین امپراتور بیزانس درخواست کرد که آموزگارانی را برای وی بفرستد تا مردم را به زبان خود با مسیحیت آشنا کنند.

ادبیات روسی

آثار ادبی در ادبیات روسیه از لحاظ شکل و ساختار به چهار دسته(حماسی، غنایی، حماسی-غنایی، نمایشی) تقسیم می‌شوند. هر یک از این دسته‌ها به انواع و قالب‌های مختلف ادبی مانند داستان بلند، رمان، وقایع نگاری، قصه، روایت، افسانه، قصیده، ترانه، غزل، منظومه، بالاد، رمان منظوم، داستان حماسی، تراژدی، کمدی، درام و... تقسیم می‌شوند.

حماسه: یکی از دسته‌های اصلی ادبیات داستانی است. پیدایش داستان‌های حماسی به ادبیات شفاهی (فولکلوریک) و پهلوانی قدیم برمی‌گردد. برای نمونه می‌توان به داستان‌های حماسی یونان باستان یعنی ایلیاد و ادیسه اشاره کرد. از مشهورترین آثار حماسی ادبیات روسیه، داستان‌های حماسی در مورد سادکو، ایلیا مورومتس، دابرینیا نیکیتیچ و... هستند. در ابتدا، داستان‌های حماسی به صورت نظم بودند، اما بعدها به جای نظم، نثرهای حماسی وارد ادبیات شد که وجه تمایز آن‌ها در این بود که حوادث بیش‌تری از زندگی را دربرمی‌گرفتند. البته کلمه حماسه در ادبیات روسیه در تقسیم بندی‌های انواع ادبی، با اندکی تغییر در معنی اولیه این واژه، همه‌ انواع داستانی و نثر، مانند داستان کوتاه، داستان بلند، رمان، وقایع نگاری، قصه، روایت، افسانه و... را در بر می‌گیرد.[۸]

رمان: بلندترین نوع ادبیات داستانی است. رمان جریان پیچیده زندگی و پدیده‌های مختلف و متعدد جامعه را بازتاب می‌دهد. در حوادثی که در رمان توصیف می‌شوند، به طور معمول شخصیت‌های زیادی شرکت دارند و دوران مختلف زندگی آن‌ها به تصویر کشیده می‌شود. لف تالستوی، داستایفسکی، ایوان تورگنف، ایوان گانچاروف و... رمان نویس‌های مشهور ادبیات روسیه هستند.[۹]

داستان بلند (повесть): نوع بلند ادبیات داستانی است که در آن نه یک حادثه، بلکه حوادث یک دوره از زندگی قهرمان اصلی داستان به تصویر کشیده می‌شود. استپ اثر آنتون چخوف، دختر کاپیتان اثر الکساندر پوشکین، شنل اثر نیکلای گوگول، یادداشت‌های خانه اموات اثر فئودور داستایفسکی، مرگ ایوان ایلیچ اثر لف تالستوی مشهورترین داستان‌های بلند ادبیات روسیه هستند.[۱۰]

داستان کوتاه (рассказ): کوتاه‌ترین نوع ادبیات داستانی است. به طور معمول فقط یک حادثه در داستان کوتاه به تصویر کشیده می‌شود و خواننده هیچ چیزی از قبل و بعد از این حادثه نمی‌داند. خوابم میاد اثر آنتون چخوف، چهار روز اثر وسهوالود گارشین، آدم عجیب اثر واسیلی شوکشین، صبح آرام اثر یوری کازاکوف مشهورترین داستان‌های کوتاه ادبیات روسیه‌اند.[۱۱]

وقایع نگاری (очерк): وقایع نگاری ادبی یکی از انواع ادبیات داستانی است که به لحاظ ساختار شباهت زیادی به داستان کوتاه دارد، با این تفاوت که در وقایع نگاری حوادثی توصیف می‌شوند که در دنیای واقعی به همان شکل اتفاق افتاده‌اند. نویسنده در وقایه نگاری نویسنده حوادثی را توصیف می‌کند که خودش در آن‌ها شرکت داشته و در مورد افرادی تعریف می‌کند که خودش آن‌ها را می‌شناسد. کانستانتین پااوستوفسکی، یکی از بزرگ‌ترین وقایه نگارهای ادبیات روسیه است.[۱۲]

قصه (сказка): یکی از انواع ادبیات داستانی مردمی است. قصه‌ها به طور معمول منثور و به ندرت منظوم‌اند و در آن‌ها در مورد حوادث تخیلی و فانتزی صحبت می‌شود. قصه قدیمی‌ترین و متداول‌ترین شکل ادبیات شفاهی در میان ملل مختلف است که باورها، ویژگی‌های ملی، زندگی گذشته و آرزوهای مردم آن کشورها را منعکس می‌کنند. قصه از نظر محتوا به قصه‌های پهلوانی، معیشتی، سحرآمیز، فانتزی، هجوی، طنز و... تقسیم می‌شوند. قصه‌های روسی بسیار غنی و متنوع‌اند. الکساندر آفاناسیف، مشهورترین قصه نویس روسیه است. در ادبیات روسیه نویسندگان دیگری مثل الکساندر پوشکین، میخائیل لرمانتف، لف تالستوی و... نیز قصه نوشته‌اند.[۱۳]

افسانه (басня): از قدیمی ترین انواع ادبیات است. در یونان باستان افسانه‌های ازوپ بسیار متداول بود اما شکوفایی واقعی آن مربوط به قرن هجدهم است. افسانه داستان کوتاه استعاره‌ای با محتوای اخلاقی و با نتیجه گیری آموزنده و دارای پند و اندرز است. ایوان کریلوف مشهورترین نویسنده این نوع ادبی در روسیه است که بیش از دویست افسانه نوشته است.[۱۴]

روایت (легенда или сказание): روایت یکی از انواع ادبیات داستانی روسیه باستان و جزو ادبیات شفاهی (فولکلوریک) است که سینه به سینه منتقل شده است. در روایت به طور معمول حوادث یا شخصیت‌های واقعی و تاریخی توصیف می‌شوند ولی همه جزئیات این توصیف‌ها موثق نیستند. روایت‌های پادشاهی واویلون، شاهزادگان ولادیمیرها، نبرد مامایف، شهر کیتژ از مشهورترین روایت‌های ادبیات روسیه هستند.‌[۱۵]

ادبیات غنایی (лирика): ادبیات غنایی یکی از دسته‌های اصلی ادبیات است. در اشعار غنایی، شاعر درک شخصی و فردی خود از دنیای اطرافش را بیان می‌کند. انواع مختلف ادبیات غنایی عبارتند از: قصیده، ترانه و غزل.

ادبیات حماسی-غنایی (лиро-эпический род): ادبیات حماسی-غنایی به آثاری گفته می‌شود که موضوع داستان آن‌ها از تاثرات درونی نویسنده، تفکیک پذیر نباشد. قدیمی‌ترین آثار ادبیات شفاهی نه حماسی بودند و نه غنایی، بلکه ترکیبی از هر دو نوع بودند. انواع مختلف این نوع از ادبیات عبارتند از: منظومه، بالاد، رمان منظوم و داستان حماسی.

داستان حماسی (былины): داستان حماسی، شعر و روایتی مردمی و فولکلوریک در مورد شجاعت پهلوانان و حوادث تاریخی روسیه باستان است. حوادثی که در داستان‌های حماسی توصیف شده‌اند، بیش‌تر مربوط به قرن‌های نهم و دهم میلادی هستند و بیش‌تر به دو شهر قدیمی روسیه باستان کی‌یف و نووگوراد ارتباط دارند. مبارزه قهرمانانه مردم روسیه برای استقلال، استحکام، یکپارچگی و اقتدار سرزمین مادری، موضوع اصلی بیش‌تر این آثار است. مشهورترین این قهرمانان در ادبیات روسیه ایلیا مورومتس، آلیوشا پاپوویچ و دابرینیا نیکیتیچ هستند.[۱۶]

منظومه/ بالاد (балада): بالاد، یکی از انواع جدید ادبیات و اثری است منظوم و نه چندان بلند که در آن حوادث غیر عادی توصیف می‌شود. بسیاری از آن‌ها به وقایع و روایت‌های تاریخی اختصاص دارند. الکساندر پوشکین و میخائیل لرمانتوف از تخیلات فانتزی چشم پوشی کرده و موضوع‌های واقعی را وارد بالاد کردند. بالادهای نیکلای نکراسف علاوه بر داشتن موضوع‌های واقعی، سرشار از مسائل اجتماعی دوران معاصر شاعر هستند.‌[۱۷]

ادبیات نمایشی (художественная литература): ادبیات نمایشی یا دراماتیک، دربرگیرنده آثاری است که به شکل گفت و گوی شخصیت‌ها نوشته شده است. نمایشنامه یکی از انواع پیچیده محسوب می‌شود، زیرا هر یک از شخصیت‌ها باید از روی حرکات، حالات و سخنانشان فهمیده شوند و نویسنده نمی‌تواند چیزی از خود اضافه کند. الکساندر آستروفسکی مشهورترین نمایشنامه نویس روس است. دنیس فانویزین، نیکلای گوگول، آنتون چخوف و ماکسیم گورکی هم نمایشنامه‌های ارزشمندی از خود به جای گذاشته‌اند.[۱۸]

هنر روسیه

هنر یکی از موضوعات مهم در زندگی مردم روسیه بوده و خود را در ابعاد مختلف نشان داده است. ولادیمیر اول، اولین قانون‌گذار روس (کشور باستانی که سلف روسیه، اوکراین و بلاروس کنونی بود) در سال 988 با شاهزاده خانمی از بیزانس ازدواج کرد و از بت پرستی به شاخه ارتدکس دین مسیحیت گرایید.

گرایش کشور به مسیحیت باعث شد هنرهای زیبا در کشور ترقی کنند. برای مدت 600 سال انواع وارداتی هنر مسیحی در نقاشی، موسیقی، معماری و ادبیات روسیه برتری داشت. هرچند هنرمندان روس بینش مختص به خودی داشته و اشکال وارداتی هنر را بشدت متحول کردند.

بالاخص در زمینه ترسیم نقاشی‌های مقدس، پیوند هنر نقاشی بیزانس با نبوغ روسی باعث پدید آمدن برخی از زیباترین شمایل‌های مقدس جهان شد. آندری روبلیوف بزرگ‌ترین نقاش روسیه در اوایل قرن پانزدهم شمایل‌هایی را ترسیم کرد که از بهترین نمونه‌های بیزانسی فراتر رفتند. هجوم‌های خارجی در دوران تاریکی (1613-1598) و سیاست غرب‌گرایی دوران پتر کبیر باعث شد هنر روسیه تحت تأثیر روندهای جدید لائیگ قرار گیرد. در نتیجه توجه جامعه هنری روسیه به اروپای غربی معطوف شد. اشکال هنری که در دوران قرون وسطی از طرف کلیسای ارتدکس ممنوع اعلام شده بودند (از جمله نقاشی پرتره)، نواختن موسیقی با آلات موسیقی و آثار دراماتیک وارد جریان هنری کشور شد. اواسط قرن هجدهم در روسیه خلق باله، اپرا، موسیقی کلاسیک، معماری سبک باروکو و نوشتن داستان‌های کوتاه رونق یافت. روس‌ها دوباره همچون مورد هنر بیزانس شکل اروپایی را قبول کردند ولی آن را حل کردند و به اوج بی‌نظیر درخشندگی روسی رساندند. سنت پترزبورگ پایتخت روسیه که در اوایل قرن هجدهم توسط پتر کبیر بنیان گذاشته شده بود بر این روند تأثیر شگرفی گذاشت. این شهر به پنجره روسیه به سوی غرب تبدیل شد. ساختمان‌های مشابه با بناهای ساخته شده توسط بارتولومئو راسترلی معمار سنت پترزبورگ در قرن هجدهم و کارلو روسی جانشین وی در قرن نوزدهم در سراسر روسیه ساخته شد. در سال 1850 هنر و معماری سنت پترزبورگ به الگویی تبدیل شد که تمام روسیه سعی بر سرمشق گرفتن از آن داشت. بینش جدید تمام نفوذ گذشته و حال روسیه با تأثیر یونان و رم قدیمی را در هم آمیخت. در قرن نوزدهم شعر رمانتیک آلکساندر پوشکین، داستان‌های رئالیستی نیکولای گوگول، ایوان تورگنیف، فیودور داستایفسکی و لئو تولستوی و اپراها و باله‌های درخشان و بجا ماندنی میخاییل گلینکا، آلکساندر بورودین، پتر چایکوفسکی، نیکولای ریمسکی کورساکوف و مودست موسورگسکی نمونه‌های ماندنی نبوغ روسیه در زمینه پیوند زدن اشکال ملی و خارجی بودند. تحت مدیریت کنستانتین استانیسلاوسکی و ولادیمیر نمیرویچ دانچنکو تئاتر هنری مسکو آثار مشهور آنتون چخوف و آثار رئالیستی ماکسیم گورکی را روی صحنه به نمایش گذاشتند. اوایل قرن نوزدهم حرکت پیشاهنگی در زمینه هنر شروع شد. از سال 1900 تا 1917 در هنر روسیه شعر سمبلیک آلکساندر بلوک، آندری بلی و زیناییدا گیپیوس؛ موسیقی نوآورانه آلکساندر سکریابین و ایگور استراوینسکی؛ نقاشی ساده نو (نئوپریمیتیف) ناتالیا گونچارووا و واسیلی کاندینسکی و میخاییل لاریونوف و باله‌های مشهور سرگی دیاگیلف، رقص مشهور آنا پاولووا، واسلاو نژینسکی و اید روبینشتین نمونه‌های این هنر بودند که تا امروز شهرت دارند.

آثار انقلابی هنر پیشاهنگ روسیه و بالاخص دکور ولادیمیر تاتلین و کنستانتین ملنیکوف در سال‌های اول دوران شوروی ادامه یافتند. هرچند آن‌ها بزودی زیر فشار دیکتاتوری یوسف استالین رنگ باختند. طی سالیان طولانی حکومت شوروی از نظریه هنر رئالیسم سوسیالیستی برای سانسور هنرها استفاده می‌کرد. در نتیجه آثار شاعران کبیری مانند اسیپ ماندلشتان، مارینا تسوتایوا و بوریس پاسترناک، رمان‌های میخاییل بولگاکوف و موسیقی دمیتری شوستاکوویچ و سرگی پروکوفیف نیز زیر سانسور رفتند. از سال‌های 30 تا 70 قرن بیستم هنرمندان مختلفی به مبارزه با رئالیسم سوسیالیستی برخاستند و بین آن‌ها می‌توان به نویسندگان شهیری مانند آلکساندر سولژنیتسین و بوریس پاسترناک، موسیقیدان سرگی پروکوفیف و دمیتری شوستاکوویچ، شاعرانی مانند یوگنی یفتوشنکو و یوسیف برودسکی، مدیر تئاتر یوری لوبیموف، فیلمسازانی مانند سرگی ایزنشتین، وسه‌ولود پودوفکین و آندری تارکوفسکی اشاره نمود. دیگران مانند میخاییل شولوخوف راه دیگری به غیر از کنار آمدن با سسیتسم ندیدند. شاعران بزرگی مانند ولادیمیر مایاکوفسکی و و سرگی یسنین راهی به غیر از خودکشی نیافتند. آثار ابداعی پیشاهنگان روسیه، بالاخص جریان constructivist بین هنرمندان مهاجرت کرده به غرب و هنرمندان ناراضی که در شوروی باقی مانده بودند بر آنچه که باید به جریان اصلی هنر در روسیه بعد از شوروی تبدیل می‌شد تأثیر گذاشتند. اواسط سال‌های 1980 آثار بسیاری از هنرمندان در دسترس توده‌های وسیع قرار گرفتند. بین آن‌ها می‌توان به نقاشی‌های مارک شاگال و واسیلی کاندینسکی نقاشان مهاجر، داستان‌های کوتاه ایوان بونین و رمان‌های ولادیمیر نابوکوف، آثار بوریس پاسترناک و میخاییل بولگاکوف و شعر غیر راحت طلب آنا آخماتووا و مجسمه‌های مدرن ارنست نه‌ایزوستنی اشاره کرد.

به هر حال، در دوره کمونیسم و به ویژه از سال‌های 1930 شبکه‌ای از مؤسسات فرهنگی، صحنه فرهنگی کشور را به تصاحب خود درآورده و در سطوح محلی، جمهوری و ملی تشکیل و ارائه خدمات فرهنگی به اقشار مختلف جامعه، در قالب طرح پنج ساله توسعه اقتصادی ملی ترسیم یافت. توجه ویژه مسؤلان رده بالای نظام متوجه آن دسته از مؤسسات فرهنگی بود که از امکان انتقال اطلاعات در سطح بسیار بالا برخوردار بودند. از جمله این مؤسسات می‌توان به رادیو، سینما، مطبوعات و شبکه مؤسسات فرهنگی که پوشش اطلاعاتی خبری کل کشور به ویژه مناطق روستایی را بر عهده داشتند اشاره نمود. از سال 1960 با تشکیل اتحادیه فیلمسازان، نظام اتحادیه‌ای تولید کنندگان هنری کشور تشکیل گردید. وظیفه اصلی این اتحادیه کنترل روشنفکران کشور و سازمان دادن فعالیت‌های فرهنگی طبق خواسته و نیاز حزب بلشویک بود. در سال 1953، وزارت فرهنگ اتحاد جماهیر شوروی منحل گردیده و اداره فرهنگ کشور تأسیس یافت. لازم به ذکر است که اداره مذکور به کنترل و هدایت فرهنگ در تمام سطوح جامعه از مناطق روستایی تا فدراسیون روسیه می‌پرداخت. اتحادیه‌های فدراسیون روسیه بر فعالیت نهادهای اجرایی کشور نظارت نموده و مؤسسات حزبی کشور نیز در کلیه سطوح، به کنترل فعالیت اتحادیه‌های مذکور می‌پرداختند. کمیته مرکزی، دبیرخانه و دفتر سیاسی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی نیز، نظارت بر این سیستم طبقاتی را برعهده داشتند. با وجود استیلای این نظام محدود و بسته، حیات فرهنگی کشور همچنان متنوع باقی ماند. به محض اینکه کنترل‌ها از میان برداشته شدند، تمایلات نهفته ظاهر گردید. در اواخر دهه 1950 و اوایل دهه 1960 اصلاحات Khrusсhev تحت عنوان «thaw» (آب شدن یخ‌ها) امیدهای فراوانی را در جهت نیل به رنسانس معنوی در کشور برانگیخت. در اواسط دهه 1980، گورباچف تغییرات عمده‌ای را در زمینه فرهنگی کشور پیش کشید که به کاهش فشار عقیدتی و ایدئولوژیکی رسانه‌ها و کنترل اداری مؤسسات آموزشی و فرهنگی کشور منجر گردید. طبق قانون مصوب 1990 سانسور از مطبوعات و رسانه‌های کشور حذف گردید. در اوایل سال 1990، کشور به طول کلی کنترل خود را از روی بخش فرهنگ کشور حذف نمود. همزمان با به اوج رسیدن بحران سیاسی و اقتصادی، علاقمندی جامعه نسبت به امور فرهنگی به کلی از دست رفته و سقوط نظام کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی رقم خورد.

همچون بسیاری دیگر از جوانب زندگی اجتماعی و فرهنگی، هنر نیز از فروپاشی شوروی در سال 1991 در حالت تحول می‌باشد. هنرمندان روس سعی بر حفظ هنر خود در مقابله با جریان‌های هنری خارجی دارند که قبلاً به آن دسترسی نداشتند. به نظر مقامات شوروی آثار هنرمندانی مانند سولژنیتسین، پاسترناک، برودسکی و دیگران به حدی مخرب بود که خوانندگان این آثار براحتی می‌توانستند به حبس در اردوهای کار محکوم شوند. این آثار امروز در روسیه در دسترس همگان قرار دارد... سولژنیتسین که در سال 1974 از شوروی اخراج شده بود در سال 1994 برای زندگی به روسیه برگشت. نویسندگانی مانند تاتیانا تولستایا سعی بر درخشیدن دارند ولی امروز بدشواری می‌توان گفت کدام آثار بجا خواهند ماند و کدام یک در دهه‌های آینده خواهند پژمرد.

نظام آموزش، تحقیقات و فناوری روسیه

قانون اساسی فدراسیون روسیه در ماده چهل و سوم «حق آموختن و تحصیل را برای همه» به رسمیت شناخته است. بر این اساس در بندهای پنج گانه این ماده آمده است که

«دسترسی عمومی و رایگان افراد به تحصیلات پیش دبستانی، متوسطه عمومی و متوسطه تخصصی در موسسات آموزشی دولتی و اجتماعی تضمین می‌گردد. همه حق دارند بر اساس رقابت و رایگان به تحصیلات عالیه در موسسات آموزشی دسترسی یابند. آموزش عمومی پایه رایگان بوده و والدین یا جانشینان آن‌ها باید دسترسی کودکان به آموزش عمومی پایه را تامین کنند. فدراسیون روسیه استاندارد‌های آموزشی دولتی را معین می‌کند و اشکال گوناگون آموزشی و خود آموزی را پشتیبانی می‌نماید.»

تا پیش از دوره پتر، آموزش در روسیه صرفا در انحصار کلیسا و محدود به ادعیه و آکوزه‌های مذهبی بود. حتی نوشتن بجز در مورد انجیل و ادعیه حرام پنداشته می‌شد. اما از زمان پتر کبیر (1689 تا 1725) بود که مسئله پیشرفت متاثر از تحولات اروپا و رنسانس و صنعتی شدن، مسئله آموزش و تحصیل به عنوان یک موضوع مهم مطرح شد. پتر در سال 1694، در 22 سالگی فرمانروای بالفعل روسیه شد. او بر این عقیده بود که روسیه تا زمانی که در عرصه فن آوری به پای اروپا نرسد، هرگز یک امپراتوری قدرتمند نخواهد داشت. به ویژه، ارتش روسیه به آموزش و فن‌آوری بهتر نیاز داشت تا به اندازه ارتش‌های چندین کشور کوچک‌تر نیرومند شود. پتر معتقد بود روسیه باید از روش‌های انگلستان، فرانسه و بقیه اروپای غربی تقلید کند. روسیه برای نیرومند ساختن ارتش خود می‌بایست غربی می‌شد. پتر تلاش بسیاری کرد تا به این هدف دست یابد. کارشناسان فنی خارجی را استخدام کرد تا چگونگی ساخت کشتی‌های بهتر و بنای استحکامات نیرومندتر را به روس‌ها بیاموزند. مدارسی را برای آموزش ریاضیات و مهندسی برپا کرد، که سربازان برای هدف گیری دقیق تر توپخانه و بنای استحکامات مناسب به دانستن آن نیاز داشتند. نخستین روزنامه روسیه را به راه انداخت تا روس‌ها، مانند اروپاییان بتوانند درباره وقایع جاری کسب اطلاع کنند. او تقویم سنتی روسیه را که تاریخ رخدادها را از پیدایش جهان تعیین می‌کرد، کنار گذاشت و به جای آن تقویم مورد استفاده در اروپای غربی را پذیرفت که تاریخ رخدادها را از میلاد مسیح محاسبه می‌کرد. درهای مناصب دولتی را که تا آن زمان تنها به پسران اشراف اختصاص داشت، به روی پسران با استعداد خانواده‌های معمولی گشود. آکادمی علوم را برای ترویج آموزش و پژوهش تأسیس کرد. حتی به مردم دستور داد او را به جای تزار امپراتور بنامند، چرا که عقیده داشت امپراتور بیش تر غربی به نظر می‌آید. پتر حتی می‌خواست ظاهر و قیافه روس‌ها را تغییر دهد.[۱۹]

پتر متاثر از شخصی به نام فرانسوا لوفور اسکاتلندی ساکن محله خارجی‌های مسکو علاقه مند به غرب شد. پتر بویژه برای قدرتمندی روسیه، نیاز به نیروی دریایی و کشتی را جدی می‌دید. او به طور ناشناس و با اسم مستعار همراه برخی مقامات روس به اروپا سفر کرد و مدت یکسال از کارخانه‌های کشتی سازی بازدید و حتی کار کرد. او همچنین از دانشگاه‎‌های اروپایی دیدن کرد.[۲۰] او روز بعد از ورود به مسکو، ریش سران سپاه و اعیان و اشراف را تراشید و آن‌ها را مجبور به پوشیدن لباس به سبک فرانسوی‌ها کرد و تقویم روسیه را تغییر داد. او اصلاحات صنعتی و اداری و نظامی را به سبک غرب اجرا کرد. شهر سن پترزبورگ را در نزدیک‌ترین نقطه به اروپا احداث کرد و شوون اجتماعی و سیاسی را به وضع دیگری درآورد.[۲۱] او به تاسیس فرهنگستان علوم و مدارس و آموزشگاه‌های کارخانه‌های اسلحه‌سازی، روش مرکانتیلیسم، خدمت وظیفه اجباری، نظام مالی و اداری جدید، اصلاحات مذهبی و محدود‌سازی کلیسا پرداخت. زیربنای فکری این تحولات در حوزه مذهب، دیدگاه‌های کشیش تئوفان پروکوپوویچ بود که به تبلیغ اندیشه‌های فلسفی بیکن و دکارت می‌پرداخت. پتر هم برتری اخلاق عرفی و نظارت دولت بر روحانیت را پذیرفت.[۲۲]

در سال 1802م وزات آموزش و پرورش ملی روسیه تاسیس شد و سپس بر اساس فرمانی در سال 1804م سیستم آموزش و تحصیلات عمومی تحت نظارت این وزاتخانه شکل گرفت که شامل مدارس محلی، نواحی، دبیرستان‌ها و دانشگاه‌های استانی بود و تمامی این آموزشگاه‌ها با هم در ارتباط بودند. روسیه به نواحی آموزشی تقسیم شد که ریاست آن‌ها را متولیان خاصی از سوی دولت بر عهده داشتند. دانشگاه‌ها به عنوان مراکز اصلی رسیدگی به امور این آموزشگاه‌ها تعیین شدند. در ادامه موسسات آموزشی روسیه به تفکیک دوره‌های تحصیلی آمده و سپس به سیستم آموزشی روسیه اشاره شده است.[۲۳]

الف. مدرسه زِمسکی: این مدارس در مناطق روستایی گشایش یافتند و امور آن‌ها توسط زِمستواهای هر منطقه اداره می‌شد و مسلم است که اغلب دانش آموزان فرزندان کشاورزان بودند. در این مدارس 3 تا 4 الهیات و خداشناسی، خواندن و نوشتن، حساب و اگر امکان داشت آوازخوانی تعلیم داده شده می‌شد. در برخی از آن‌ها هم جغرافیا، تاریخ و طبیعت‌شناسی تدریس می‌کردند.

ب. مدرسه‌ی محلی کلیسایی: ابتدا آن‌ها را فقط مدارس محلی می‌نامیدند و تنها دو سال طول می‌کشید. در سال 1864م تحت نظارت شورای مذهبی کلیسا قرار گرفت و نام آن واژه‌ی کلیسا هم اضافه شد. این مدارس در ناحیه‌ی قلمرو کشیش کلیسا قرار داشت و به طور کلی می‌توان گفت در مناطق روستایی، مدارس سه ساله و پنج ساله وجود داشتند. در این مدارس الهیات، خداشناسی، آوازخوانی، مذهبی، خواندن و نوشتن، علم حساب و تاریخ تدریس می‌شد و مطالبی که برای یاد دادن و خواندن به کار گرفته می‌شد، اغلب متون مذهبی بود. معلمان و معلمه‌ها نیز یا از کشیشان و راهبه‌ها بودند یا از کسانی که خود در مدارس وابسته به کلیسا تحصیل کرده بودند.

ج. مدرسه‌ی عالی تحصیلات ابتدایی: این مدارس ابتدا در شهرهای کوچک بر پا شد و به آن مدارس شهرستان‌ها یا ناحیه‌ها گفته می‌شد و مدت تحصیل در آن‌ها هم دو سال بود. در سال 1872م نام آن‌ها به مدارس شهری تغییر یافت و از سال 1912م هم به نام مدارس عالی تحصیلات ابتدایی نامیده شدند. در این مدارس فرزندان کشاورزان و کارمندان دولت که وضع مالی نسبتاً خوبی داشتند تحصیلات ابتدایی نامیده شدند. تحصیل می‌کردند. این مدارس چهار کلاس داشتند که به دو نوع پسرانه و دخترانه تقسیم می‌شد و در آن زمان تحصیل مشترک دختران و پسران در مدارس هنوز عملی نشده بود. در این مدارس زبان روسی، علم حساب و جبر مقدماتی، هندسه، جغرافیا، تاریخ روسیه، اطلاعات از تاریخ جهان، علوم طبیعی، فیزیک، نقاشی و ژیمناستیک تدریس می‌شد. محصلانی که سال یا کورس اول و دوم را طی کرده بودند، می‌توانستند به طور همزمان در کلاس‌های دوم و سوم ژیمناستیک شرکت کنند، ولی برای ورود به کلاس سوم، حتماً باید امتحان زبان‌های خارجی و باستانی را با موفقیت پشت سر می‌گذاشتند.[۲۴]

د. دبیرستان کلاسیک: تحصیلات متوسطه در دبیرستان‌ها دستور زبان، ادبیات، تاریخ میهنی، زبان‌های خارجی اغلب فرانسه و آلمانی و نیز زبان‌های باستانی همچون یونانی و لاتین تدریس می‌شد. دبیرستان‌های دخترانه و پسرانه وجود داشت و فرزندان هر نوع طبقه‌ی اجتماعی یا هر نوع مذهب و آیینی را می‌پذیرفتند که 8 تا 9 سال سن داشتند. دوران تحصیل برای پسران 8 سال و برای دختران 7 تا 8 سال بود. پس از پایان دوران تحصیل در دبیرستان پس از پشت سر گذاشتن امتحانات فارغ التحصیلی گواهی پایان دورده داده می‌شد‌. پسران پس از طی دوره‌ی دبیرستان می‌توانستند وارد دانشگاه شوند. دختران پس از پایان کلاس هفتم خود گواهی معلمی مدرسه‌ی ابتدایی را می‌گرفتند و اگر کلاس هشتم را تمام می‌کردند، می‌توانستند بدون امتحان ورودی وارد آموزشگاه عالی زنان شوند.

ه. موسسه و آموزشگاه رئال: از ابتدا این آموزشگاه را دبیرستان می‌گفتند و فقط 7 کلاس در آن درس می‌خواندند. بعدها در سال 1878م به آموزشگاه تغییر نام یافت در این نوع یافت. در این نوع مدارس بیشتر علوم جامع و طبیعی تدریس می‌شد و به زبان‌های خارجی اهمیت بسیار داده می‌شد. دانش آموزان این آموزشگاه از نظر میزان تحصیلات نسبت به دانش آموزان دبیرستان‌های کلاسیک در مرحله دوم اهمیت قرار داشتند. از نظر آموزشی در این گونه دبیرستان‌ها فقط پسران پذیرفته می‌شدند. مدت تحصیل 6 سال بود. فارغ التحصیلان آن می‌توانستند وارد آموزشگاه‌های عالی فنی یا دانشکده‌های فیزیک، ریاضی یا پزشکی دانشگاه شوند.

و. مدرسه نظام: در مدرسه‌ی نظام فرزندان اشراف و به خصوص نظامیان تحصیل می‌کردند و فرزندانی غیر این خانواده‌ها به ندرت وارد آن می‌شدند. در این مدرسه هم علوم جامع و طبیعی در صدر قرار داشت. همچنین دانش‌های مورد نیاز جهت خدمت دولتی مانند هنر رزم و دریانوردی، سنگربندی و توپخانه، تربیت اخلاقی و معنوی مانند نقاشی، طراحی، موسیقی، رقص و مانند این‌ها تدریس می‌شد. به آمادگی جسمانی بسیار اهمیت می‌دادند و آموزش ژیمناستیک شنا و شمشیر بازی هم جزو دروس این مدرسه بود. دوره تحصیل آن 7 سال بود و فارغ التحصیلان آن موفق به دریافت لقب و درجه‌ی نظامی یا رتبه‌های بالایی در ردیف کارمندان دولت می‌شدند.

ز. انستیتوی دختران اشراف: بیشتر دانش آموزان دختر این موسسه را دختران اشراف تشکیل می‌دادند و در آن بیش از همه بر تعلیم زبان‌های خارجی، زبان و زبان‌شناسی روسی، علم حساب، تاریخ، جغرافیا، نقاشی، رقص، کارهای دستی، و روش‌های مختلف خانه‌داری و آداب و رسوم رفتارهای اشرافی و غیره تاکید می‌شد. دوره‌ی تحصیل آن 7 تا 8 سال بود. فارغ التحصیلان آن می‌توانستند وارد موسسات آموزش عالی زنان شوند.

دو موسسه‌ی آخر یعنی مدرسه‌ی نظام و انستیتوی دختران شبانه‌روزی بودند و در آن علاوه بر تحصیل علوم مختلف پسران و دختران آداب و رسوم روابط فردی و اجتماعی را هم فرا گرفتند.‌[۲۵]

ح. دانشگاه: اصلی‌ترین موسسات تحصیلات عالی دانشگاه‌ها هستند. در سال 1913 م در مناطق مختلف روسیه مانند مسکو، سن پتربورگ، خارکُف، غازان، کی‌اف، یوریِف، تُمسک (از سال 1888)، ورشو، اُدسا (از 1864)، ساراتُف (از سال 1909) یعنی به طور کل 10 دانشگاه وجود داشت. در بیشتر این دانشگاه‌ها، دانشکده‌های حقوق و پزشکی وجود داشت و اغلب دانشکده داشتند: پزشکی، تاریخ و ادبیات، حقوق، فیزیک و ریاضی. تنها دانشکده‌ی واقع در یوریِف بود که به جای دانشکده‌ی حقوق، دانشکده‌ی الهیات و دانشگاه سن پتربورگ هم به جای دانشکده‌ی پزشکی، دانشکده‌ی زبان‌های شرقی داشت. دانشجویان دو بار در سال امتحان می‌دادند. پس از اتمام دانشگاه هم یکی از دو مدرک فوق لیسانس یا دکتری را دریافت می‌کردند. علاوه بر دانشجویان، افرادی هم بودند که به آن‌ها والناسِلوشاتِل می‌گفتند و می‌توانستند در کلاس حاضر شده و از درس استفاده کنند و حتی در امتحانات شرکت کنند، ولی از دیگر مزیت‌های دانشجویی بی‌بهره بودند و این دسته افراد می‌توانستند از میان دختران و زنان هم باشند. آموزشگاه‌های عالی دختران: اولین آموزشگاه از این نوع در سال 1869 در مسکو و سن‌پتربورگ ایجاد شد. دانشجویان، دختران فارغ التحصیل دبیرستان‌ها و انستیتوهای دختران بودند و دوران تحصیل مانند همیشه دو سال بود. در این موسسات گروه‌های تاریخ و ادبیات، فیزیک و ریاضی، تاریخ طبیعی، شیمی و دارو تدریس می‌شد. فارغ التحصیلان این موسسات اجازه‌ی تدریس و معلمی در دبیرستان‌ها تا آخرین کلاس را داشتند و یا می‌توانستند پزشک یا معلم مدارس متوسطه شوند.

ط. موسسات آموزشی: هم که متداول‌ترین شکل موسسات آموزشی در سطح تحصیلات عالی است. در روسیه موسسات و انستیتوهای پلیتکنیک و فنی، جنگل و مراتع، مهندسی حمل و نقل، راه آهن، بازرگانی، زراعت، آموزگاری و پزشکی هم برای زنان و هم برای مردان تدریس می‌شد. آموزش در تمام مقاطع تحصیلی دارای شهریه‌ی زیادی بود. به همین دلیل تنها کسانی که متمول بودند هزینه‌های آموزش فرزندان خود را برای تحصیل می‌فرستادند. اگر جایی خالی می‌ماند، دانش آموزان را رایگان قبول می‌کردند، به شرط این که آن‌ها از وضعیت تحصیلی خوبی برخوردار بودند. گرچه این شرایط بسیار کم پیش می‌آمد.[۲۶]

رسانه‌ها و وسائل ارتباط جمعی روسیه

عصر امروز را عصر ارتباطات می‌گویند و اساسا یکی از عوامل فروپاشی شوروی، موج انقلاب‌های رنگی در اروپای شرقی بود که متاثر از فضای رسانه غرب انجام گرفت. در روسیه جدید نیز از همان نخستین سال‌های دهه 1990، فضای باز رسانه‌ای به یک موضوع مهم تبدیل شد و با روی کار آمدن ولادیمیر پوتین، کنترل رسانه‌ها به یک اولویت مهم تبدیل شد.

وضعیت آزادی رسانه‌ها در روسیه از همان ابتدای ظهور اولین روزنامه در روسیه یعنی روزنامه «ودوموستی» در سال 1702 با دیگر مناطق اروپا تفاوت بسیار داشت. ایده ایجاد رسانه‌ها مانند دیگر رفروم‌های روسیه نتیجه فکر دیر هنگام دولت و نه اندیشه و فکر مردم بود. روسیه بسیار دیرتر از کشورهای دیگر اروپایی از یوغ فئودالیسم ونظام ارباب و رعیتی رهایی یافت لازم است. زمانی که در دیگر کشورهای اروپایی چاپ روزنامه‌های خصوصی اغاز شده بود روسیه همچنان به فکر ایجاد اصلاحات در نظام ارباب و رعیتی و نه رفع ان بود. برای نمونه می‌توان گفت شاید کمتر از یک دهه از زمان چاپ اولین روزنامه در انگلیس طول کشید تا در سال 1641، پارلمان انگلستان، چارلز اول، پادشاه این کشور را مجبور به لغو مقرراتی ساخت که هیأت سانسورگران انگلستان، معروف به «مجمع ستاره‌دار»، در مورد روزنامه‌ها اعمال می‌کردند. از همین رو، می‌توان گفت گرچه رسانه‌های غربی در شرایط استبدادی به وجود آمدند، ولی از همان بدو تولد تا 200 سال بعد که تقریباً آرمان آزادی مورد نظر خود را بدست آوردند، در کشاکش مبارزه طولانی علیه استبداد بودند. در طول این 200 سال گاهی امتیازاتی به دست می‌اوردند و گاهی نیز تسلیم اراده تحمیل شده از جانب دولت می‌شدند.[۲۷]

از همان پیدایش مطبوعات و رسانه‌ها پدیده سانسور به موازات ان ایجاد شد. در حالی که در دیگر کشورها جبهه اصلاح طلب با هزینه خود روزنامه ضددولتی چاپ می‌کردند در روسیه تزاری چاپ هرگونه مطلب ضد دولتی و انتقادی ممنوع بود و کمیته مخصوص سانسور برای جلوگیری از چاپ مطالب انتقادی و ضددولتی ایجاد شد. با توسعه روزنامه‌نگاری و انتشار روزنامه‌ها‌ی بیشتر حکومت تزار‌ی برا‌ی مقابله با روزنامه‌ها‌ی مخالف، قانون سانسور را به کار گرفت تا بتواند امنیت خو‌یش و کشورش را تأمین کند. ا‌ین قانون در سال 1826 تصو‌یب شد و بخش و‌یژه وزارت کشور مسئول نظارت بر روزنامه‌ها شد. ا‌ین سانسور به شدت مانع آزاد‌ی روزنامه‌نگاران شد. روزنامه‌نگاران طنزنو‌یس فقط می‌توانستند درباره مطالب سطحی و تفر‌یحی مطلب بنو‌یسند. در پاسخ به سانسور حکومت، مخالفان تزار چاپ نشر‌یه‌ها‌ی ز‌یرزمینی را آغاز کردند. نخستین نشر‌یه از ا‌ین نوع، کولوکول بود که گرتسن، انقلابی روسیه، آن را منتشر کرد. پس از پا‌یان جنگ کر‌یمه حکومت تزار‌ی اعمال سانسور را کاهش داد و کار انتشار و ثبت روزنامه‌ها‌ی جد‌ید را تسهیل بخشید. حکومت، اختیارات و حقوق روزنامه‌ها‌ی خصوصی را افزا‌یش داد و قانون «مقررات موقت درباره مطبوعات» را در سال 1865 به تصو‌یب رساند. پس از به قتل رسیدن تزار در سال 1881 (توسط نهضت نارودنا‌یاولیا)، بار د‌یگر سانسور رواج ‌یافت و سطح کیفی تعداد ز‌یاد‌ی از روزنامه‌ها پا‌یین آمد و در نتیجه ورشکست شدند. اواخر حکومت نیکلای اول (1855-1848) به عهد «ترور از طریق سانسور» و «هفت سال تاریک» شهرت یافت.[۲۸] پس از انقلاب اکتبر و بدست گرفتن قدرت توسط بلشویک‌ها تمامی چاپخانه‌ها به نفع دولت مصادره شد وچاپ روزنامه‌های به اصطلاح بورژوازی ممنوع شد. لنین دراین باره بیان می‌کند: «ما قبلا گفته بودیم چناچه قدرت را در دست بگیریم نسل روزنامه‌های کاپیتالیسم را که با اصول سوسیالیست در تضاد است را منقرض خواهیم کرد». بر اساس ا‌ین فرمان بیش از 470 روزنامه اپوز‌یسیون شناخته شده و بسته شدند.[۲۹]

پس از پایان جنگ میهنی اگر چه چاپخانه‌های خصوصی بسیاری تاسیس شدند اما فشار دولت و سانسور به دستور لنین دوچندان افزایش یافت. در این دوره بسیاری از فیلسوفان، ادیبان و فعالان بخش فرهنگی از روسیه تبعید شدند. نوشتن هرگونه مطلب راجع به اردوگاه‌های کار اجباری، حوادث قطارها، گزارش جلسات حزب، اطلاع رسانی راجع به حملات، سخنرانی‌های ضددولتی، شورش‌ها و نارضایتی‌ها در داخل کشور ممنوع شد. متن تئاترها و سخنرانی‌ها در کلوپ‌های روستایی و حتی نوشته روزنامه دیواری‌ها نیز تحت کنترل درآمد. در سال 1925 نیز چاپ هرگونه اطلاعات راجه به خودکشی‌ها وجنون به علت گرسنگی و بیکاری، الودگی غلات توسط حشرات با هدف جلوگیری از شورش ممنوع شد. در سال 1920 برای متمرکز و اصولی کردن کار سانسور سازمانی تحت عنوان «گلاولیت» که مخفف روسی بخش مرکزی نظارت و کنترل انتشارات و ادبیات می‌باشد تاسیس شد. این مرکز از مهم‌ترین مراکز اتحاد جماهیر شوروی به شمار می آمد به طوری که تا فروپاشی اتحاد شوروی همچنان پابرجا بود.[۲۹] در سال 1925 اولین فهرست از داده‌ها و اطلاعات محرمانه‌ای که برای حفظ منافع سیاسی واقتصادی شوروی نمی‌بایست در دسترس عموم قرار بگیرد تهیه و چاپ شد. در ابتدا این فهرست شامل 16 بند و 96 تبصره اما در اواخر سال‌های فروپاشی شوروی این فهرست به 213 پاراگراف رسید که هرکدام شامل 6 الی 12 تبصره بود.[۳۰] همزمان با اغاز کار بخش رادیوی مرکز سانسور برنامه‌های رادیویی نیز راه اندازی شد. از کارهای این مرکز می‌توان به عدم اجازه پخش برنامه‌های زنده و همچنین سانسور و کنترل متن تمام برنامه‌ها قبل از پخش اشاره کرد.

پس از استالین و با روی کار امدن خروشچف که شخصیت استالین را زیر سوال برد کار بخش سانسور به شدت کاهش یافت و تعدادی روزنامه و مجله نیز منتشر شد. مخازن کتاب‌های مصادره شده نیز باز شد وحدود 30 هزار جلد از آن‌ها به فروش رسید.[۳۱] همچنین در این دوره کمیته دولتی رادیو و تلویزیون برای بررسی برنامه‌ها و فیلم‌ها تاسیس شد. پس از برکناری خروشچف ور وی کار امدن برژنف سیاست‌های سانسور دوره استالین دوباره به اوج خود رسید وبرنامه‌های تلویزیون مستقیما تحت نظارت برژنف قرار گرفت. در دوره برژنف اگرچه سیاست استالین زدایی متوقف شد اما در عین حال بزرگ‌نمایی شخصیت وی نیز ممنوع شد.[۳۲] در طول سال‌های اجرای سیاست گلاسنوست که از سال 1986 به اجرا در امد سانسور به شدت کاهش یافت ورفته رفته تا سال 1991 به طور کلی از بین رفت. گورباچف پس از تصویب سیاست گلاسنوست در سخنرانی هجدهم حزب عنوان کرد: «مهم‌ترین چیز برای ما اکنون مسئله گسترش ازادی بیان است. این امر یک مسئله سیاسی است. بدون ازادی بیان دموکراسی، خلاقیت‌های جمعی سیاسی و مشارکت درامور مملکت وجود نداشته و نخواهد داشت».[۳۳] این در واقع به معنای امکان صحبت راجع به هر چیز ممنوع در گذشته همانند انتقاد از ارگان‌های دولتی بود. به تدریج در رسانه‌های گروهی صحبت‌هایی از سوءاستفاده‌های کارمندان حزب و دولت، مشکلات اقتصادی و نبود کالای تجاری، پدیده‌های مخرب اجتماعی موجود در شوروی مانند اعتیاد و جرم وجنایت به میان آمد. در 4 سپتامبر 1986 قانون شماره 29 مربوط به وظایف کمیته سانسور یا همان گلاولیت تصویب شد. در این قانون سانسور مسائل مربوط به امنیت ملی و اسرار جنگی و فقط اطلاع‌رسانی به حزب در صورت وجود هرگونه مطلب برعلیه ایدئلوژی شوروی وظیفه این کمیته به شمار می‌آمد. در سال 1986 هرگونه نویز انداختن و تشویش بر روی ایستگاه‌های رادیویی که قبلا وجود داشت ممنوع شد. و ایستگاه‌های رادیویی مانند بی بی سی روسی و صدای امریکا ازادانه در روسیه پخش می‌شد.[۳۴] در سال 1990 شورای عالی حزب کمونیست قانون انتشارات وهمچنین رسانه‌های همگانی را تصویب کرد که در آن به صراحت آمده بود هیچگونه سانسوری مجاز نمی‌باشد. انبارهای حفاظت مخصوص نیز درهمین سال به کار خود پایان داده و کلیه کتب موجود در آن‌ها به انبارهای عمومی قابل دسترسی عموم منتقل شد. در سال 1991 اولین مجله بدون ایجاد هرگونه سانسور در مطالب ان چاپ شد. اگر چه با فروپاشی شوروی در 25 اکتبر 1991 دولت روسیه فدراتیو که وارث اتحاد شوروی به شمار می‌آمد قانون مربوط به رسانه‌های دسته جمعی را که در آن مانند دوران گورباچف سانسور ممنوع اعلام شد را تصویب کرد، اما دردوران یلتسین وضعیت آزادی رسانه‌های همگانی متفاوت از دیگر دوران گذشته رقم خورد. در زمان یلتسین همان ازادی پر از عیب ونقصی که وجود داشت نیز به طور کامل از بین رفت. البته در این دوره ازبین رفتن ازادی به دلیل سانسور دولتی، فشار دولت یا وجود ایدئولوژی خاص نبود. در آن زمان مطبوعات یا به صدقه افراد ثروتمند حکومت وابسته بودکه برای مطبوعات تخفیف در مالیات، کمک هزینه خرید کاغذ و حمل ونقل ارزان‌تر را تامین می‌کردند. یا اینکه روزنامه‌ها وکانال‌های تلویزیونی به الیگارشی‌ها فروخته می‌شدند و در خدمت منافع سیاسی آن‌ها به کار گرفته می‌شدند. یکی از روزنامه‌های المانی راجع به زمان یلتسین اینگونه می‌نویسد: «در زمینی که بوریس یلتسین بر روی ان حکومت می‌کند هیچ بهشتی برای خبرنگاران به وجود نیامد». هنگامی که خبرنگاران خودر ا در معرض خطر گرسنگی یافتند تن به سیاست‌های افراد ثروتمند دادند. در روزنامه‌های مسکو تنها خطوط سیاه وسفیدی چاپ می‌شد که شامل نام سیاست‌مدران بود. بر اساس انکه چه کسی از آن روزنامه حمایت می‌کند راجع به سیاستمداران مطالب خوب یا بد به چاپ می‌رسید.[۳۵]

در دوره جدید و به ویژه سال‌های 2000 تا 2013، حکومت روسیه کنترل سیاسی جدی روی رسانه‌های گروهی دارد، اما این موضوع برای تحمیل یک ایدئولوژی سیاسی بر جامعه نیست بلکه برای جلوگیری از تحرکات مخالفان و رشد آن‌هاست. کنترل رسانه در جهت گیری‌های آن‌ها در مورد مسائل مهم است و برنامه‌های تلویزیون مرکزی یک نگرش از جهان را ارائه می‌دهد که منطبق بر مواضع ویسندگان موافق امتیاز دسترسی به حکومت را دارند و نویسندگان و سردبیران مستقل تحت فشارند. بسیاری از رسانه وابسته به شرکت‌های بزرگ تجاری مانند گازپروم و لوک اویل هستند و لوک اویل سازمانی به نام «خدمات خبری روسیه» دارد که محتوای خبری برای ایستگاه‌های رادیویی کشور را تهیه می‌کند. در سال 2007، مدیر جدید این شرکت به کارکنان تاکید کرد که حداقل محتوای 50 درصد خبرها باید مثبت باشد. کرملین دستورات مستقیمی را به سردبیران می‌دهد و ولادیسلاو سوروکوف مشاور رئیس جمهور در امور راهبردی سیاسی هر هفته با سردبیران سازمان‌های بزرگ رسانه‌ای دیدار می‌کند تا رهنمود‌های لازم را به آن‌ها بدهد. طبق برخی گزارشات، کرملین لیستی از رهبران مخالف را نشان می‌دهد تا خبرهایشان پوشش داده نشود. کاسپاروف قهرمان جهانی شطرنج و نمتسوف مخالف سرشناس در این لیست جای دارند. رسانه‌ها نصیحت می‌شوند که چگونه حوادث و تحولات خاص را پوشش دهند. در جریان بحران مالی جهانی سال 2008، وقتی که بازارهای مالی روسیه نیز دچار مشکل شد و تجارت متوقف شد، شبکه‌های خبری تلویزیونی صرفا از بازتاب بحران اقتصادی جهان در روسیه خبر می‌دادند و واقعیت موضوع را پنهان می‌کردند. رسانه‌های منطقه‌ای داخلی نیز تحت فشارهای بیشتری هستند.[۳۶]

از این بررسی می‌توان دریافت که در روسیه پساشوروی فضای جدیدی برای فعالیت رسانه‌ای به وجود آمده است. تا سال 2011، 35500 روزنامه ثبت شده در این کشور فعال بودند. بسیاری از روزنامه‌های مشهور در دوران شوروی توانستند تحولات دوران پس از شوروی را پشت سر بگذارند و امروزه نیز مشهور باشند. از این میان می‌توان به کومسو مولسکایاپراوا، ایزوستیاف تراد و موسکوفسیکیا کومسومولت اشاره کرد. همه آن‌ها سیاست‌های مطبوعاتی خود را تغییر داده‌اند. مشکل بتوان شهرت و تیراژ این روزنامه‌ها را به دست آورد. به نظر می‌رسد کومسومولسکایاپراوا، بیش‌ترین تیراژ در روسیه و کشورهای مستقل مشترک المنافع را دارد. راسیسکایا گازیتا نام بولتن روزانه دولت روسیه و تیراژ آن 432000 نسخه است. مسکوتایمز، روزنامه انگلیسی زبانی است که از سال 1992 در این کشور منتشر می‌شود. دیگر رسانه‌های چاپی انگلیسی زبان عبارتند از: راشین نیوزویک و مسکونیوز. نوایا گازتا مشهورترین روزنامه ملی روسیه است که آشکارا به انتقاد از دولت‌مردان این کشور می‌پردازد. این روزنامه دوبار در هفته منتشر می‌شود و تیراژ آن 535000 نسخه است. براساس اطلاعات منتشر شده از سوی آژانس فدرال روسیه در مورد مطبوعات و رسانه‌های جمعی، درآمد حاصلِ از فروش نشریات در این کشور در سال 2007، بالغ بر 72/64 میلیارد روبل (1/66 میلیارد یورو) و در آمد حاصل از تبلیغات، 52 میلیارد روبل (1/2 میلیارد یورو) بوده است.[۳۷] سه قانون اصلی بر حوزه رسانه‌های روسیه نظارت می‌کنند. قانون مربوط به رسانه‌های جمعی که در سال 1991 به تصویب رسید؛ قانون مربوط به ارتباطات (2003) و قانون مربوط به اطلاع رسانی، فناوری اطلاعات و حفاظت اطلاعات (2006). قانون رسانه‌های جمعی به طور مرتب تغییر کرده یا به روزرسانی شده و آخرین تغییرات این قانون نیز در سال جاری صورت گرفته است. برخی قوانین فدرال، ویژه فعالیت‌های رسانه‌ای هستند. برای مثال، دو قانون وجود دارد که در خصوص پوشش خبری سران دولتی و احزاب سیاسی است. علاوه بر آن، قوانین انتخابات و امنیت ملی نیز در پوشش رسانه‌ای و فعالیت روزنامه نگاری دخیل هستند. ضمن اینکه بخشنامه‌های صادره از سوی رئیس جمهور و حکومت بر فعالیت‌های رسانه‌ای تأثیر می‌گذارند. اغلب تغییرات اخیر در قانون مربوط به رسانه‌های جمعی، تبلیغات بسیار رادیکال، تروریسم، خشونت و پورنوگرافی را در مطبوعات محدود می‌کند. محدودیت‌های خاصی نیز در خصوص پوشش رسانه‌ای عملیات ضد تروریستی اعمال می‌شود.[۳۸]

روابط روسیه با جمهوری اسلامی ایران

ایران و روسیه در پانصد سال گذشته روابطی پر فراز و نشیب و همراه با دوستی و دشمنی با یکدیگر داشته‌اند. این روابط از همکاری‌های دوره صفویه، به‌خصومت، جنگ و مداخلات دوره قاجار و سپس روابط خصمانه و گاه دوستانه دوره پهلوی و سرانجام همکاری‌های پسا شوروی رسیده است. روابط ایران و شوروی تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی با وجود برخی نگرانی‌ها و مسایل، به یک‌نوع ثبات نسبی رسیده بود و از این زمان تا پایان جنگ ایران و عراق در سال 1367 به‌خاطر مسأله افغانستان و حمایت مسکو از بغداد، شکننده و نا پایدار بود. با سفر هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس شورای اسلامی به مسکو در سال 1368 و امضای قرارداد ده میلیارد دلاری همکاری‌های اقتصادی و فنی دو کشور روابط جدیدی شکل گرفت، اما نباید نادیده گرفت که روابط دو کشور به‌طور جدی از میانه دهه 1990 آغاز شد. بازدیدهای پیاپی مقام‌های دو کشور در سطح وزرا (وزرای خارجه، دفاع و دبیران شورای امنیت) و دیدار سران دو کشور در نیویورک در سال 2000 کمک کرد تا وضعیت جدیدی پدید آید و روابط نزدیک روسیه و ایران بیش از پیش تثبیت شود.

دیدار رئیس جمهوری ایران، محمد خاتمی در سال 2001 از روسیه و توافقنامه همکاری‌های اساسی با ولادیمیر پوتین، موجب شد روابط دو طرف برای دهه بعدی به‌طور جدی‌تر تداوم یابد. در گفتگوی سران دو کشور که در زمینه همکاری‌های نزدیک اقتصادی انجام شد بیانیه‌ای نیز درباره دریای خزر صادر شد. در آوریل 2002 وزیرخارجه ایران کمال خرازی از مسکو دیدار و مدارک تأیید شده موافقتنامه مارس 2001 را مبادله کرد و سرانجام دیدار پوتین از تهران درسال (1387) 2008 را می‌توان نقطه اوج این روابط پنداشت. اما روابط دو کشور در سال‌های 1387 تا 1389 به آرامی با موانع و مشکلاتی مواجه شد که البته این دوره نیز جای خود را به همکاری‌های مهم دو کشور در مسائل سوریه از 1390 تا کنون رسیده است.

در سطح دوجانبه، تعاملات دو کشور در طی بیست و سه سال اخیر در زمینه‌های اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و نظامی جریان داشته و روندی رو به گسترش را برای آینده ترسیم می‌کند. در دو دهه اخیر، مناسبات اقتصادی تهران و مسکو در زمینه‌های گوناگون تجاری، انرژی، حمل و نقل، فنی و صنعتی در جریان بوده و به شکل روزافزونی ادامه داشته است. حجم مبادلات دو کشور ایران و شوروی در سال 1990 حدود یک میلیارد و چهارصد میلیون دلار بود. اما در سال‌های نخست روابط دو کشور کاهش یافت. ازسال 1992 تا 1995، این میزان از 723 میلیون دلار به 200 میلیون دلار در سال کاهش یافت. در سال 1375 (1996) ارزش روابط دو کشور به 400 میلیون دلار، در سال 1376 به 450 میلیون دلار و در سال‌های 1377 و 1378 از مرز 500 میلیون دلار گذشت. حجم مبادلات دوکشور در سال 2000 حدود 700 میلیون دلار بود و در سال 2001 از مرز یک میلیارد دلار فراتر رفت. البته بیشتر این مبادلات به واردات ایران از روسیه اختصاص داشته، به‌طوری‌که به‌عنوان مثال در سال 1998، واردات روسیه از ایران، 70 میلیون دلار بوده است و این نشان می‌دهد که تا چه اندازه ایران تراز پرداخت منفی داشته است.[۳۹]

روابط اقتصادی دو کشور از سال 2000 و پس از روی کارآمدن پوتین، سفر خاتمی به مسکو و قرارداد همکاری‌های ده‌ساله دو کشور بیش از پیش گسترش یافت؛ به‌طوری که در سال 2005 روسیه به هفتمین شریک تجاری ایران تبدیل شد و 5/33 درصد از کل کالاهای صادراتی به ایران را تأمین کرد. در سه ماه اول سال 2007 نیز ارزش تجارت دو کشور معادل 2/294 میلیارد دلار بود. در این سال‌ها، بیشترین سهم از کالاهای وارداتی ایران از روسیه، تسلیحات و سپس فولاد، آهن آلات و چوب بود. صادرات ایران به روسیه نیز به‌ویژه در سال‌های 2006 و پس از آن، خودرو، قطعات یدکی خودرو و مواد غذایی بوده است در مجموع، حجم واردات ایران از روسیه طی سال‌های 84-1380، بیش از 1/5 میلیارد دلار در سال بوده و در سال 2008 به بیش از3/5 میلیارد دلار رسیده است.[۴۰] پیش‌نویس برنامه دولتی با هدف همکاری‌های اقتصادی بلندمدت با ایران تا سال 2012 توسط میخائیل کاسیانف نخست‌وزیر در جولای 2002 به امضا رسید. پرو تکل هفتمین نشست کمیسیون دایمی ایران و روسیه در ارتباط با همکاری‌های اقتصادی و تجاری، زمینه‌های همکاری: صنایع نفت و گاز، انرژی برق، صنعت زغال سنگ، انرژی هسته‌ای، صنعت و فن آوری، هوا و فضا، صنعت هوایی، تجارت، سرمایه‌گذاری، حمل و نقل جاده‌ای و ریلی، کشتیرانی، همکاری‌های بین استانی، منطقه‌ای و چند جانبه، همکاری بهداشتی و گردشگری و حوادث غیر مترقبه را برای دو کشور پیش بینی کرد. در حال حاضر طرح‌هایی در حوزه مهندسی هوا و فضا و ساخت هواپیما و هلیکوپتر در میان دو طرف امضا شده است. به گزارش خبرگزاری ریانووستی، در اسفند 1386، قرارداد خرید و مونتاژ هواپیماهای توپولوف 204 و 214 میان مسئولان دو کشور امضا شده و طبق آن، ایران برای ده سال آینده، یکصد فروند هواپیما به ارزش 2/5 میلیارد دلار خریداری خواهد کرد. رئیس اداره دوم آسیای وزارت امور خارجه روسیه از احتمال اجرای طرح‌های مشترک دو کشور به ارزش 20 میلیارد دلار خبر داد که بیشتر مربوط به هواپیماسازی، نفت و گاز و انرژی هستند.[۴۱] در سال‌های اخیر، جمهوری اسلامی ایران به تولید مونتاژ و مشترک هواپیماهای روسی روی آورده و قراردادهایی را امضا کرده است.[۴۲]

ایران و روسیه به‌طور جدی علاقمند به مشارکت در زمینه نفت، گاز، نیروگاه هسته‌ای و برق بوده‌اند. از سال 1999 مرحله مهم همکاری بین دو کشور شروع شد و کمپانی «گازپروم» در میدان گازی ایرانی «پارس جنوبی» 110 میلیون دلار سرمایه‌گذاری کرد و فاز دوم نیروگاه «شهید منتظری» که با مشارکت کمپانی «تخنوپروما اکسپورت» ساخته شد، راه‌اندازی شد. شرکت روسی گازپروم در ترکیب کنسرسیومی به‌همراه شرکت مالزیایی «پتروناس» و شرکت فرانسوی «توتال» ضمن شکستن تحریم آی. ال. اس. آی عملیات بهره‌برداری از فازهای دو و سه گاز «پارس جنوبی» را به اتمام رساندند. سهم «گازپروم» در این طرح دو میلیارد دلار است که 30 درصد را تشکیل می‌دهد. کنسرسیوم پالایشگاه گاز عسلویه، خطوط لوله گاز به طول 110 کیلومتر با 2 سکوی حفاری را ساخته است. شرکت گازپروم در اجرای پروژه ساخت خطوط لوله کشی گاز ایران – پاکستان – هندوستان جدی به‌نظر می‌رسد. شرکت روسی «تات نفت» در سال 2005 با بنیاد مستضعفان در منطقه آزاد کیش شرکت مشترکی ثبت کرد. قبل از این، شرکت «تات نفت» در کیش یک شرکت ایرانی - روسی تأسیس کرده بود که قرارداد تحقیقات زلزله‌خیزی محل استخراج «موند» را دریافت و تجهیزات فناوری (جهت محل استخراج و نصب تجهیزات محلی چاه‌ها) را تأمین کرد. با هدف تثبیت در بازار ایران شرکت روسی «لوک اویل» 25% از سهام پروژه اکتشاف «اناران» را از شرکت نروژی «نورسک هیدرو» خرید. ایران مایل است که شرکت لوک اویل در عملیات اکتشافی چندین بلوک در مرز با جمهوری آذربایجان شراکت داشته باشد. در حال حاضر شرکت روسیه آماده است که فقط به‌عنوان اپراتور وارد جریان شود. ارزش اجرای پروژه‌های مشترک دو کشور در آینده نزدیک به 20 میلیارد دلار بالغ می‌شود. بیشتر این پروژه‌ها در زمینه استخراج نفت و گاز و انرژی هستند. گازپروم اعلام کرده است که در زمینه حفاری و تولید نفت و گاز برای توسعه دو یا سه بلوک از میدان پارس جنوبی با ایران به توافق رسیده است. روسیه و ایران در بازار جهانی نفت سهم تقریباً برابری دارند. ایران هر ساله بیش از 100 میلیون تن نفت و روسیه حدود 120 میلیون تن صادر می‌کند.[۴۳]

در توافقنامه انرژی در تیر 1387 دو کشور بر تشکیل شرکت مشترک ایران و روسیه تأکید کرده‌اند. همچنین توسعه فازهای پارس جنوبی، همکاری در زمینه انتقال نفت خام دریای خزر به دریای عمان(خط لوله نکا-جاسک)، ساخت پالایشگاه در شمال کشور و بررسی و مطالعه و اجرای توسعه میدان آزادگان شمالی مورد تأکید قرار گرفته است. طرح سواپ گاز در شمال کشور و بهره‌برداری و فروش آن در جنوب برای کشورهای مصرف کننده گاز از دیگر توافق‌ها با گازپروم است. شرکت گاز پروم همچنین اعلام آمادگی کرده است در زمینه اجرای خط لوله صلح به‌عنوان اپراتور و یا مشارکت در توسعه آن همکاری کند. روسیه به همکاری با ایران به‌عنوان عضو سازمان اوپک هم علاقمند است. از جمله، روسیه از مواضع ایران در اجلاسیه‌های اوپک استقبال می‌کند. مشارکت شرکت‌های روس در پروژه‌های بزرگ نفت و گاز ایران، نشان می‌دهد که توجه سرمایه‌های روسی به بازار ایران روز به روز افزایش می‌یابد. در اکتبر 2009 قراردادی توسط وزرای نفت ایران، قطر و رئیس گازپروم مبنی بر ساخت شورای عالی گازی و یا به نوعی اوپک گازی بسته شد.

قرارداد ساخت نیروگاه اتمی بوشهر از سال 1995 و اجرای آن یکی از زمینه‌های مهم و به تعبیری، نماد اصلی همکاری دو کشور در سال‌های اخیر بوده است. البته اهمیت این پروژه فقط در سطوح اقتصادی خلاصه نشده و دارای ابعاد ژئوپلیتیکی نیز هست. برای اجرای قرارداد ساخت نیروگاه اتمی بوشهر حدود 300 شرکت روسی کار می‌کنند و این قرارداد باعث شده که در حدود 20 هزار نفر مشغول به کار یا اینکه فعالیت خود را ادامه دهند. در حال حاضر فقط در سکوی کارگاه بوشهر بیش از 4 هزار نفر فعالیت می‌کنند که نیمی از آن‌ها متخصصان روسی‌اند. روسیه در آموزش پرسنل ایرانی با هدف بهره‌برداری از نیروگاه شراکت دارد. تا سال 2002 در حدود 300 نفر دوره آموزشی را در روسیه و 341 نفر در کارگاه نیروگاه اتمی بوشهر کاراموزی خود را تمام کردند. در سال 2004 شرکت‌های روسی عملیات ارزشیابی فنی-اقتصادی ساخت واحد دوم نیروگاه اتمی را انجام دادند. سرانجام پس از مدت‌ها چانه زنی، روس‌ها محموله سوخت هسته‌ای مورد نیاز نیروگاه بوشهر را ارسال کردند و رئیس موسسه روسی «اتم استروی اکسپورت» که پیمانکار اصلی ساخت و تجهیز این نیروگاه است، اعلام کرد که روسیه و ایران در ماه‌های آینده مؤسسه مشترکی برای بهره‌برداری از این نیروگاه تشکیل می‌دهند. تأخیر مسکو در راه‌اندازی نیروگاه به یکی از موانع مهم توسعه روابط دو کشور تبدیل شده و طرف ایرانی را نسبت به روسیه بدبین کرده و تحت فشار افکار عمومی قرار داده است.

اما یکی از اقدام‌های اصلی در همکاری دو کشور به‌عنوان یک پروژه بین‌المللی، ایجاد یک مجموعه حمل و نقل برای پیوند ایران و روسیه و دیگر کشورهای منطقه از اروپا تا اوراسیای مرکزی و جنوب و شرق آسیا است. در این چارچوب، طرح عملیاتی راه‌های ارتباطی از هلسینکی تا مسکو، آستاراخان، امیر آباد به بندر عباس در سال 2000 آغاز شد و در می سال 2002 وزیران حمل و نقل روسیه، ایران و هند تفاهم‌نامه‌ای اجرایی جهت آغاز فعالیت راه‌گذر شمال‌ - جنوب به امضا رساندند. برآورد شده است که 12 الی 15 میلیون تن محموله هر ساله از راه راه‌گذر حمل‌ونقل بین‌المللی شمال - جنوب طی چند سال آینده با کشتی منتقل شود.[۴۴]

در سال 2005 شرکت سهامی عام «کاماز» با طرف ایرانی قراردادی را در زمینه سازماندهی تولید و مونتاژ اتومبیل‌های باری «کاماز» در تبریز بسته است. از ایران اتومبیل‌های سواری «سمند» و «پژو 206» به روسیه تحویل داده می‌شود. مبادله فعال هیئت‌ها موجب تکمیل مراکزی می‌شود که برای رشد روز افزون روابط متقابل دو کشور لازم و ضروری است. بر همین اساس، قرارداد همکاری و کمک متقابل در امور گمرکی و قرارداد اجتناب از بستن دو برابر مالیات (2001)، قرارداد همکاری بین اتاق بازرگانی روسیه و اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران، ایجاد شورای بازرگانی میان اتاق‌های بازرگانی دو کشور و قرارداد همکاری در زمینه تبادل اطلاعات اقتصادی (2005)، و همچنین قرارداد همکاری در زمینه توریست، قرارداد تشویق و دفاع متقابل از سرمایه‌گذاری، و یادداشتی مبنی بر گسترش بلند مدت همکاری‌های صنعتی، تجاری – اقتصادی و علمی و فنی میان دو کشور امضا شد.[۴۵]

روند همکاری‌های فنی-نظامی روسیه با ایران که از سال 1992 آغاز شده بود، پس از بحران کوزوو و روی کار آمدن پوتین دچار تحولی اساسی شد. در دی ماه 1379 ایگورسرگیف وزیر دفاع روسیه از ایران دیدار کرد. در این دیدار مقام‌های دو کشور در مورد همکاری‌های نظامی به توافق‌های اساسی رسیدند و طرف روسی بر بی‌اعتبار بودن توافق گور- چرنومردین تأکید کرد. دو کشور قرار گذاشتند با تداوم همکاری‌های نظامی، در مورد مسائل امنیتی مشورت کنند، یکدیگر را در جریان دکترین‌های نظامی، ساختار ارتش‌ها و خطرها و تهدیدهای امنیتی مشترک قرار دهند و به گسترش تماس‌ها و روابط نظامی، مبادلات دوجانبه و آموزش نظامیان ایرانی در موسسات آموزشی روسیه همت گمارند. عینی‌ترین نمود همکاری‌های امنیتی دو کشور، کمک نظامی مشترک به ائتلاف شمال افغانستان در مقابل طالبان بود.

شرکت پوتین در 24مهر1386 در نشست سران پنج کشور ساحلی دریای خزر در تهران و ملاقات با مقام‌های جمهوری اسلامی ایران و صدور بیانیه مشترک همکاری‌های دو کشور و کشورهای ساحلی خزر نشان دهنده شکستن برخی تابوها در روابط دو کشور بود. در جریان این دیدار روسای جمهور دو کشور خواستار گسترش همکاری‌ها در بخش نفت و گاز، انرژی هسته‌ای امور پالایشگاهی، هواپیماسازی، امور بانکی و حمل و نقل شدند. دو طرف بر هماهنگ کردن سیاست تجاری خود در بخش نفت و گاز و حضور روسیه در بهره‌برداری از معدن «پارس جنوبی» تأکید کردند. همچنین، دو طرف در چارچوب ان.پی.تی، اتمام نیروگاه بوشهر را مطابق با جدول زمانی تعیین شده پذیرفتند. توسعه کریدور شمال - جنوب، همکاری‌های کنسولی، حل و فصل مسائل دریای خزر، ایجاد نیروهای نظامی«کاسفور»، همکاری در آسیای مرکزی و قفقاز و توسعه همکاری‌های سازنده در چارچوب سازمان همکاری شانگهای از دیگر توافقات بود.[۴۶]

در سطح منطقه‌ای، ایران و روسیه به‌ تدریج در منطقه آسیای مرکزی، خزر و قفقاز به درک مشترکی از منافع متقابل رسیدند که مبنایی برای همکاری آن‌ها در این مناطق شد. خطر گسترش نفوذ قدرت‌های غربی و متحدان آن‌ها (ترکیه، اسرائیل، عربستان و پاکستان)، سرایت بحران‌های موجود در منطقه به درون مرزهای دو کشور و بستر ایجاد شده براساس قرارداد سال 1989، در گسترش این همکاری بسیار مؤثر بود. هم در آسیای مرکزی و هم در خزر و قفقاز، دو کشور قابلیت و ظرفیت آن را دارند که نهادهایی مؤثر برای حل و فصل مسائل و توسعه، امنیت و همکاری ایجاد کنند. این نهادها می‌توانند در توسعه منطقه‌ای و همگرایی‌های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی گام‌هایی بردارند. دو کشور در مورد بحران قره باغ به‌شدت اظهار نگرانی کرده و جمهوری اسلامی ایران تلاش کرد تا میان طرف‌های بحران میانجی‌گری کند. دو کشور از سال 1994 مجموعه‌ای از نشست‌ها را میان طرف‌های جنگ داخلی بحران تاجیکستان در تهران و مسکو تشکیل دادند که در سال 1996 به سازش انجامید و بدین ترتیب بحران خاتمه یافت. همچنین باید به همکاری در حمایت از ائتلاف شمال افغانستان از سال 1996 تا 2001 اشاره کرد که موجب شد آن‌ها در مقابل حملات طالبان مقاومت کنند. در واقع، از نگاه تهران و مسکو حرکت‌های تندرو قومی و مذهبی در مناطق مشترک میان دو کشور، منافع آن‌ها را به خطر می‌اندازد و از این رو، در بسیاری از زمینه‌ها به همدیگر نه به‌عنوان رقیب، بلکه چون همکار نگریسته و تلاش‌هایی را با هدف حل و فصل مسائل به‌عمل آورده‌اند. ایران حضور روسیه را در سازمان کنفرانس اسلامی به رسمیت شناخت و در مقابل، روس‌ها نیز با حضور ایران به‌عنوان عضو ناظر در سازمان همکاری شانگهای موافقت کردند.[۴۵]

در مورد برخی مسائل منطقه‌ای دیگر نیز دو طرف موضع نزدیک و موافقی با هم دارند. مثال روشنی که در این مورد می‌توان زد، ارزیابی دو کشور از مناقشه بین گرجستان و اوستیای جنوبی و آبخازیاست. باوجود اینکه اولین واکنش تهران به این مسئله خیلی محتاطانه بود و تنها به ابراز نگرانی از تبدیل این مناقشه به یک مناقشه منطقه‌ای محدود می‌شد، اما سخنان بعدی رئیس جمهوری ایران آشکارا کشورهای غربی و اسرائیل را در به راه انداختن این مناقشه مسلحانه مقصر می‌دانست. اما تفلیس قادر نبود در برابر مداخله «قدرت‌های سوم» ایستادگی کند. در همین رابطه، هم احمدی نژاد و هم متکی هر دو به عادلانه بودن اقدام مسکو تأکید داشتند. از مسائل منطقه‌ای دیگر می‌توان همکاری در زمینه قاچاق غیر قانونی مواد مخدر را نام برد. در سال 2003 میان رؤسای سرویس فدرال مبارزه با مواد مخدر فدراسیون روسیه و ستاد مبارزه با مواد مخدر جمهوری اسلامی ایران پروتکل همکاری در این زمینه امضا شد. نمایندگان ارگان‌های صلاحیت دار جمهوری اسلامی ایران در عملیات‌های پیشگیرانه و مجامع بین‌المللی که «کانال» نام دارد و با قاچاقچیان افغانی مبارزه می‌کنند، شرکت فعال دارند. تقویت روزافزون همکاری‌ها در زمینه مبارزه با مواد مخدر و طرح‌ریزی اقدام‌های مشترک در زمینه مبارزه با تهدید قاچاقچیان افغانی، در اکتبر سال 2008 در جریان دیدار دبیر کل ستاد مبارزه با مواد مخدر جمهوری اسلامی ایران آقای احمدی مقدم از مسکو مورد بحث و بررسی قرار گرفت.[۴۵]

با وجود این، اما در مواردی نیز دو دولت اختلاف‌های مهمی داشته و دارند. در این رابطه می‌توان به مسایل دریای خزر به‌عنوان یکی از حوزه‌های حساس روابط دو دولت اشاره کرد. متأسفانه بر خلاف توافق‌های اولیه، دولت روسیه با بستن قرارداد تقسیم دریا با کشورهای همجوار خود، در عمل ایران را در یک وضعیت مبهم و دشوار قرار داده است. اگر چه در موضوعاتی مانند شیلات، کشتیرانی، محیط زیست و غیره، پنج دولت ساحلی به توافق‌هایی رسیده‌اند، اما بحث تقسیم بسیار پیچیده ودشوار است و در شرایط کنونی امکان دستیابی به توافق وجود ندارد و بخش مهمی از این مسأله به اقدام روسیه برمی‌گردد. همچنین باید به کارشکنی مسکو در عملی شدن پیشنهاد جمهوری اسلامی ایران برای ایجاد «سازمان کشورهای ساحلی» نیز توجه کرد. در حقیقت، دولت روسیه چندان قایل به شکل‌گیری نهاد‌های منطقه‌ای با حضور سایر قدرت‌های منطقه نیست، و معمولا از شکل‌گیری چنین نهادهایی جلوگیری می‌کند. در تازه‌ترین اقدام، مسکو با طرح موضوع دریای خزر در نشستی جداگانه با دولت‌های ساحلی منهای ایران، موجبات نگرانی و سوء ظن بیش از پیش تهران را فراهم کرد. در مورد عضویت رسمی ایران در سازمان همکاری شانگهای نیز روس‌ها مانع اصلی هستند.

در سطح جهانی، تهران و مسکو با نظام بین‌المللی تک قطبی، هژمونی آمریکا، و یکجانبه‌گرایی آن مخالفت جدی دارند. جلوگیری از فشارهای آمریکا برای منزوی ساختن ایران و روسیه، دستیابی به قدرت مانور بیشتر در سطح بین‌المللی با همکاری‌های دولت‌های مستقل یا ناراضی از وضع موجود و جلوگیری از گسترش ناتو از مهم‌ترین موضوعات مشترک در حوزه سیاست خارجی ایران و روسیه است. این مسایل به‌ویژه از زمانی که پریماکف سکان وزارت خارجه روسیه را در سال‌های 1996 تا 1998 در دست گرفت، به‌طور جدی دنبال شده‌اند و مقام‌های دو طرف بارها در مورد اتحاد یا همکاری استراتژیک تهران با مسکو، پکن و دهلی سخن گفته‌اند. سیاست رسمی دولت روسیه نسبت به پرونده هسته‌ای ایران، تأکید بر حق حاکمیت دولت ایران، تأکید بر پایبندی ایران به مقررات ان.پی.تی و منشور ملل متحد، و عدم ایجاد هزینه از سوی این پرونده برای روابط آن کشور با غرب بوده است؛ به‌طوری که مسکو ضمن اینکه به‌ عنوان یکی از موانع پیشرفت پرونده در مسیر دلخواه آمریکا عمل کرده، اما سرانجام به آرامی به انتقال پرونده به شورای امنیت سازمان ملل متحد و تصویب چهار قطعنامه علیه ایران رأی داده است. برخی تحلیل‌گران براین باور هستند که سیاست روسیه در قبال برنامه هسته‌ای ایران متأثر از این سه عامل بوده است: ابهام و تردید نسبت به اهداف ایران، تلاش برای تأمین منافع اقتصادی خود و تلاش برای مشارکت در مدیریت این بحران.[۴۷]

از این نگاه، باید فعالیت‌های ایران مورد نظارت کامل قرار گرفته و از انحراف آن جلوگیری شود، اما این کار باید بدون لطمه زدن به روابط دو کشور و حفظ تعاملات اقتصادی و سیاسی دو طرف انجام گیرد. به‌قول واسیلی لیخاچیوف معاون کمیته امور بین المللی دوما:

«روسیه خواستار محدود کردن حاکمیت ایران بر انرژی اتمی نیست، اما ما به امنیت بین المللی اهمیت می‌دهیم و نباید تعامل با دیگر اعضای شورای امنیت را تضعیف کنیم».

به هر حال، همکاری‌های تهران و مسکو در بیست سال اخیر در عرصه‌های گوناگون، با وجود برخی محدودیت‌ها، جریان داشته و به‌ویژه در حوزه‌های امنیتی و دفاعی بسیار جدی‌تر شده است. اما نکته مهم اینست که چرا روابط دو کشور در دو دهه اخیر والبته به‌گونه ویژه‌ای تا سال 1387 و پیش از توافق‌های اخیر مسکو با واشنگتن توانسته است به شکل روزافزونی گسترش یابد و با وجود برخی موارد مهم اختلاف، اما همکاری‌ها به‌طور جدی‌تر دنبال شده‌اند[۴۸].

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. کرمی، جهانگیر (1392). جامعه و فرهنگ روسیه. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، جلد اول، 21 .
  2. Sakwa, R.(2008), Russian Politics and Society, London: Routledge. 315-316.
  3. فادر، کیم براون (1385)، روسیه، ترجمه مهسا خلیلی، تهران: ققنوس. 12-13.
  4. آقازاده، حسین(1383)، فرهنگ نیلگون در سرزمین روس، انگاره ای از روابط فرهنگی ایران و روسیه، تهران: مرکز بازشناسی اسلام و ایران با همکاری موسسه ایراس. 12.
  5. آقازاده، حسین(1383)، فرهنگ نیلگون در سرزمین روس، انگاره ای از روابط فرهنگی ایران و روسیه، تهران: مرکز بازشناسی اسلام و ایران با همکاری موسسه ایراس. 13.
  6. Engelmann, K(2008). Russia,microsoft®student 2009[DVD].redmond,WA: Corporation Microsoft.
  7. پهلوانوا، کا ای، لبدیوا، ام ان (1383).
  8. کریمی‌مطهر، جان‌اله (۱۳۸۶). تئوری ادبیات. تهران: دانشگاه تهران، 22.
  9. کریمی‌مطهر، جان‌اله (۱۳۸۶). تئوری ادبیات. تهران: دانشگاه تهران، 23.
  10. کریمی‌مطهر، جان‌اله (۱۳۸۶). تئوری ادبیات. تهران: دانشگاه تهران، 43.
  11. کریمی‌مطهر، جان‌اله (۱۳۸۶). تئوری ادبیات. تهران: دانشگاه تهران، 50.
  12. کریمی‌مطهر، جان‌اله (۱۳۸۶). تئوری ادبیات. تهران: دانشگاه تهران، 62.
  13. کریمی‌مطهر، جان‌اله (۱۳۸۶). تئوری ادبیات. تهران: دانشگاه تهران، 68.
  14. کریمی‌مطهر، جان‌اله (۱۳۸۶). تئوری ادبیات. تهران: دانشگاه تهران، 79.
  15. کریمی‌مطهر، جان‌اله (۱۳۸۶). تئوری ادبیات. تهران: دانشگاه تهران، 87.
  16. کریمی‌مطهر، جان‌اله (۱۳۸۶). تئوری ادبیات. تهران: دانشگاه تهران، 99.
  17. کریمی‌مطهر، جان‌اله (۱۳۸۶). تئوری ادبیات. تهران: دانشگاه تهران، 111.
  18. کریمی‌مطهر، جان‌اله (۱۳۸۶). تئوری ادبیات. تهران: دانشگاه تهران، 142.
  19. استریکلر، جیمز (۱۳۸۲). روسیه تزاری. ترجمه مهدی حقیقت‌خواه. تهران: ققنوس، 40.
  20. .Gumiliev (2008). 276
  21. شانی نوف، بریان (1383). تاریخ روسیه. ترجمه خانبابا بیانی. دانشگاه تهران. 110.
  22. شانی نوف، بریان (1383). تاریخ روسیه. ترجمه خانبابا بیانی. دانشگاه تهران، 137.
  23. ابراهیمی ترکمان، ابوذر و نوروزی، مهناز (1391). آشنایی با روسیه از دریچه آداب و رسوم. تهران: الهدی، 195.
  24. ابراهیمی ترکمان، ابوذر و نوروزی، مهناز (1391). آشنایی با روسیه از دریچه آداب و رسوم. تهران: الهدی، 196.
  25. ابراهیمی ترکمان، ابوذر و نوروزی، مهناز (1391). آشنایی با روسیه از دریچه آداب و رسوم. تهران: الهدی، 197.
  26. ابراهیمی ترکمان، ابوذر و نوروزی، مهناز (1391). آشنایی با روسیه از دریچه آداب و رسوم. تهران: الهدی، 198.
  27. اسدی، اسراء (۱۳۸۹). رسانه‌های روسیه در دهه ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰. کارشناسی ارشددانشکده مطالعات‌جهان. 132.
  28. بلوم (2002). ص202-211.
  29. ۲۹٫۰ ۲۹٫۱ ژیرکوف (2001). ص358.
  30. بابکوف (2001).
  31. بابکوف (2001). ص2.
  32. اسدی، اسراء (۱۳۸۹). رسانه‌های روسیه در دهه ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰. کارشناسی ارشددانشکده مطالعات‌جهان.
  33. مرتضوی ص15.
  34. اسدی، اسراء (۱۳۸۹). رسانه‌های روسیه در دهه ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰. کارشناسی ارشددانشکده مطالعات‌جهان. 138.
  35. تیموشنکو (2008). ص166.
  36. Remington, T. (2012). Politics in Russia, Boston, Longman. 138-139.
  37. حسینی، سید محمد (1391). رسانه های دیداری و شنیداری روسیه. تهران: مرکز امور بین الملل سازمان صدا و سیمای ج.ا.ایران، 29-30.
  38. حسینی، سید محمد (1391). رسانه های دیداری و شنیداری روسیه. تهران: مرکز امور بین الملل سازمان صدا و سیمای ج.ا.ایران، 43.
  39. موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر (1387). 7.
  40. موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر (1387). 9.
  41. آرونوا (1387). ص14.
  42. مامیدوا (1387). ص2.
  43. مامیدوا (1385). ص130.
  44. .Nezavisimaia Gazeta (2002, April 24). 5
  45. ۴۵٫۰ ۴۵٫۱ ۴۵٫۲ آرونوا (1387). ص16.
  46. سنایی، مهدی و کرمی، جهانگیر (1387). ص226.
  47. کرمی، جهانگیر (۱۳۸۸). ص۱۰۴.
  48. کرمی، جهانگیر (1392). جامعه و فرهنگ روسیه. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،